جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


در مورد تسلیحات هسته ای اسرائیل چه؟

Posted: 07 Sep 2012 04:26 AM PDT

پاتریک پِکستون*
سانسور نظامی از نشر گزارشات در مورد نیروهای هسته ای اسرائیل جلوگیری می کند.


۳۱ اوت ۲۰۱۲

خوانندگان به طور مکرر این سوال را به انحا مختلف از من می پرسند: "چرا رسانه ها حتی کوچکترین جزییات را در مورد برنامه هسته ای ایران دنبال می کنند ولیکن هرگز گزارشی در مورد توانایی تسلیحات هسته ای اسرائیل منتشر نمی نمایند؟"

این یک سوال منصفانه است. بنده با جستجو در آرشیو ۱۰ سال گذشته نتوانستم هیچ گونه گزارش مفصلی در مورد توانایی هسته ای اسرائیل پیدا کنم. اگر چه والتر پینکوس نویسنده بخش امنیت ملی در بسیاری از مقالات و گزارشات خود به آن موضوع اشاره کرده است.

در این رابطه من با چندین نفر از کارشناسان هسته ای و حوزه عدم تکثیر سلاح های کشتار جمعی صحبت کردم و آن ها بر این باور بودند که عدم انتشار گزارشاتی در مورد سلاح های هسته ای اسرائیل یک واقعیت بوده و ناامید کننده است. دلایل واضحی برای ان وجود دارد در حالی که سایر علل پنهان هستند.

اولا اسرائیل به طور علنی از تأیید دارا بودن تسلیحات هسته ای خودداری می ورزد. دولت امریکا نیز به طور رسمی از اعلام وجود چنین برنامه ای ابا دارد. موضع رسمی اسرائیل همانطور که آرون ساگوی سخنگوی سفارت اسرائیل در واشنگتن برآن تاکید نموده آن است که "اسرائیل اولین کشوری در خاور میانه نخواهد بود که تسلیحات هسته ای را باب کند. اسرائیل از خاورمیانه عاری از همه سلاح های کشتار جمعی پس از حصول صلح حمایت می کند." واژه "باب کردن" یک عبارت عمداٌ مبهم است، ولیکن به گفته کارشناسان بدان معنا است که اسرائیل علناٌ آن تسلیحات را آزمایش نکرده و یا علناٌ از داشتن آن صحبتی نمی نماید.

بر اساس گفته اونر کوهن پرفسور موسسه مطالعات بین المللی مانتری واقع در کالیفرنیا که دو کتاب در رابطه با این موضوع نگاشته است، این فرمول در اواسط دهه ۱۹۶۰ در اسرائیل ابداع شد. این بخشی از یک توافق مخفی بین گلدامایر نخست وزیر اسرائیل و ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا بود. این توافق پس از آن که امریکا مطمئن شد که اسرائیل دارای بمب های اتمی است، منعقد گردید

پرزیدنت جان کندی شدیدا تلاش نمود که اسرائیل را از دستیابی به بمب های اتمی باز دارد و همچنین پرزیدنت لیندون جانسون نیز با شدت کمتری به این امر مبادرت ورزید. ولیکن پس از ان که برنامه انجام شده بود، نیکسون و روسای جمهور بعد از وی تلاش ننموده که اسرائیل را تحت فشار قرار دهند که رسما توانایی خود را در این زمینه اعلام نموده و یا پیمان عدم تکثیر را امضا کند. در مقابل اسرائیل قبول کرد تنها دارا بودن به تسلیحات هسته ای خود را اعلام ننموده و در این زمینه تبیلغاتی نکند.

چون اسرائیل پیمان را امضا ننموده، از نظر حقوقی وظیفه ای برای قراردادن تاسیسات عمده هسته ای خود واقع در دیمونا تحت بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی ندارد. بر عکس ایران آن پیمان را امضا کرده و لذا به بازرسی متناوب به آن تاسیسات توافق نموده است. بازرسان آژانس به طور مرتب در ایران هستند ولیکن مساله اصلی منازعات اخیر آن است که تهران به آن ها اجازه دسترسی بدون قید و شرط به کلیه تاسیسات هسته ای کشور را نمی دهد.

علاوه بر آن، اگرچه اسرائیل دارای رسانه های فعالی است، ولیکن سانسور نظامی از نشر گزارشات در مورد نیروهای هسته ای اسرائیل جلوگیری می کند. خبرنگاران خارجی مقیم آن کشور نیز سانسور خبری می شوند.

به گفته کوهن یکی دیگر از مشکلات آن است که تعداد اندکی از کل برنامه هسته ای اسرائیل مطلع بوده و هیچکس اطلاعاتش را درز نمی دهد. آن هایی هم که در آن برنامه شاغل هستند، هیچ اطلاعا تی منتشر نمی کنند، زیرا این یک جرم است. موردخای ونونو تکنیسین هسته ای اسرائیل آخرین نفری است که در سال ۱۹۸۶ جزئیاتی از برنامه هسته ای آن کشور را منتشر نمود. متعاقبا وی توسط یکی از مأموران اسرائیلی در ایتالیا ربوده شد و برای محاکمه به اسرائیل منتقل گردید. نامبرده به ۱۸ سال زندان که قسمت اعظم آن زندان انفرادی بود، محکوم شد.

مهمتر ار همه اینکه آمریکا یی ها نیز از پخش مطالبی در مورد برنامه هسته ای اسرائیل خوداری می ورزند. به گفته کوهن اطلاعات مربوط به توانایی هسته ای اسرائیل ،از سری ترین و تفکیک شده ترین اطلاعاتی است که دولت امریکا به آن دسترسی دارد. به عنوان مثال این اطلاعات محرمانه تر از اطلاعا ت آن ها در باره ایران است. کوهن اضافه کرد محققین هسته ای امریکا با صحبت کردن علنی درباره آن مطالب توسط آژانس های خود توبیخ شده اند.

جرج پرکوویچ مدیر برنامه سیاست هسته ای در مؤسسه صلح بین المللی کارنگی گفت دلایل بی ضرر و نه چندان بی ضرر متعددی وجود دارد که مقامات آمریکایی را تا این حد به سکوت واداشته است. امریکا و اسرائیل هم پیمان و دوست یکدیگر ند. آیا شما دوستان خود را " غیر خودی " می دانید.

به گفته پرکوویچ عدم شفافیت درباره تسلیحات هسته ای اسرائیل به نفع امریکا و اسرائیل است. اگر اسرائیل در مورد برنامه هسته ای خود علنی بوده و آن را بی پروا تبلیغ کند، همانطور که کره شمالی هر زمان که به چیزی نیاز دارد، به این کار دست می زند، کشور های عربی بیشتر تحت فشار قرار میگیرند که خود به تولید بمب بپردازند.

از دلایل کمتر بی ضرر و بی خطر در عدم درز اطلاعات توسط منابع آمریکایی این است که می تواند برای شغل شما مضر باشد. پرکوویچ گفت این "عین همه اموری است که با اسرائیل و ایالات متحده مرتبط است. اگر می خواهید پیشرفت کنید، در آن مورد صحبت نمی کنید؛ ار اسرائیل انتقاد نمی کنید، از اسرائیل حفاظت می کنید. شما نباید در مورد اسکان غیر قانونی در سواحل غربی رود اردن حرفی بزنید، اگر چه همه می دانند که ان ها آنجا هستند."

بنده فکر نمی کنم که افراد کثیری اسرائیل را برای داشتن تسلیحات هسته ای مقصر می دانند. اگر من هم یک کودک به جا مانده از حادثه هولوکاست بودم، من هم مایل به داشتن چنین بازدارنده ای برای جلوگیری از نابودی خودم بودم. در عین حال این بدان معنا نیست که رسانه ها نباید در مورد آن که تسلیحات روز رستاخیز اسرائیل چگونه می تواند بر معادله خاور میانه تأثیر گذارد مطلبی بنویسند. تنها به این دلیل که پرداختن به موضوعی دشوار است، واشنگتن پست و در کل رسانه های امریکا نباید از نوشتن در این مورد صرف نظر کنند.


منبع: واشنگتن پست


* پاتریک پِکستون بازرس واشنگتن پست است.
 

نرخ سود بانکی و ربا

Posted: 07 Sep 2012 04:18 AM PDT

علی مزروعی
کشورهای پیشترفته را بدلیل ربوی بودن درحال فروپاشی می دانند درحالیکه نرخ سود بانکی در این کشورها زیر ۱ درصد است!



مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی بیش از یک قرن پیش در مواجهه با نظام اقتصادی سرمایه داری و نقشی که بانکها در این نظام پیدا کرده بودند، بروزن ایاتی از قرآن گفت : " البانک، ماالبانک، و ماادرئک ماالبانک". بنظر می رسد این کلام سید جمال هنوز برای اسلافش در ایران ،که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را دراختیار دارند، مصداق دارد چرا که به رغم بیش از سه دهه تجربه حکومتداری تاکنون نتوانسته اند به الگویی متقن و قابل توجیه به لحاظ شرعی و علمی برای اداره نظام بانکی برسند.

در این مقال هدفم کالبد شکافی این بحث و ابعاد و جوانب آن نیست و فقط یادآور این موضوع می شوم که در سالهای پس از انقلاب همواره برسراینکه نظام « اقتصاد اسلامی » چیست؟ بحث و گفتگو و جدال فکری فراوان بوده و هنوز هم بجایی نرسیده است اما روشن است عرصه حکومتداری و اداره امور جامعه منتظر این بحث ها و نتایجش نمی نشیند و از اینروست که در دولت های پس از انقلاب شاهد نوعی آزمون و خطا در اداره اقتصاد کشور با توجه به اقتضای شرایط و بهره مندی از علم اقتصاد و تجربه دیگران بوده ایم و از اجرای سیاست تثبیت اقتصادی تا تعدیل اقتصادی را تجربه کرده ایم اما از آنجا که اقتصاد ایران، اقتصادی نفتی و رانتی است، و مداخله دولت در اقتصاد بیش از 80 درصد برآورد می شود، طبعا این دولت است که در نهایت فرمان اقتصاد را در دست دارد و بهر سویی که بخواهد می کشاند و البته اگر برنامه نداشته باشد به ناکجاآباد می برد، اتفاقی که در دوره کنونی افتاده است!

یکی از موضوعات بسیار پرمناقشه همه این سالها بحث « ربا » و « سود بانکی » بوده است. از یکطرف این نص قرانی است که ربا حرام است؛ و از سوی دیگر بیناد و کارکرد بانکها برای جذب پس انداز مردم برپایه سوددهی تعریف شده است واز نظر برخی فقیهان این عمل بانکها مصداق ربا و حرام است. همین جا باید یادآور شد که اقتصاد عصر نزول قرآن در جامعه عربستان بسیار ساده و ابتدایی بوده بگونه ای که هیچ شباهتی با اقتصاد پیچیده و پیشترفته کنونی ندارد و در واقع نمی توان نظامی اقتصادی ای برای آن عصر تعریف کرد. داد و ستد در آن عصر بواسطه سکه طلا و نقره که خود ارزش ذاتی داشته است یا تهاتری صورت می گرفته و پدیده ای بنام تورم برای مردم آن روزگار ناشناخته بوده است، اما بوده اند افرادی که سکه به دیگران وام داده و از انها درصدی سود گرفته و نزول خواری می کرده اند و این عمل با عنوان « ربا » ، یعنی زیاده گرفتن از پولی که قرض یا وام داده شده (بدلیل درآمدی از راه غیر تولید و همچنین افزایش شکاف فقر و غنا) در وحی الهی حرام اعلام شده و مسلمانان باید از عمل بدان خود داری نمایند. اما با پیدایش پول کاغذی و عصر صنعتی نظام اقتصادی جدیدی در دنیا شکل گرفته بنام « اقتصاد بازار » یا « سرمایه داری » که تقریبا عالمگیر هم شده است و در این نظام بانکها نقش واسط را برای جلب پس اندازهای خرد و بکار اندازی آن درسطوح مختلف اقتصاد دارند؛ و همچون رگهای خون برای بدن اقتصاد عمل می کنند. یکی از پدیده های همزاد با رواج پول کاغذی در کشورها « تورم » بوده است که رخداد آن باعث کاهش ارزش ملی و قدرت خرید شهروندان می شود.

اینکه جوامع مسلمان در برابر این اقتصاد عالمگیر تاکنون چه واکنشی از خود تاکنون نشان داده اند خود بحث دامنه داری است اما در برخورد با مسئله بانکها آنقدر موضوع پیچیده و تازه بود که فردی مثل سید جمال الدین اسدابادی را وادار به گفتن آنچه در پیشتر آمد، کرد. در سایه چنین وضعیتی عالمگیر و تداوم کار بانکها درجمهوری اسلامی تلاش شده که عملکرد نظام بانکی تا آنجا که مقدور است از ربوی بودن فاصله بگیرد و این بود که پس از بحث و جدل های فراوان در دولت موسوی و مجلس دوم قانون « نظام بانکی بدون ربا » در سال 63 تصویب و برای اجرا به نظام بانکی کشور ابلاغ شد. بدون آنکه بخواهم وارد محتوای این قانون بشوم که بنظرم یکی از بهترین اقدامات نظری برای انطباق عملکرد نظام بانکی با آموزه های اسلامی بود، و باز بدون اینکه بخواهم به ارزیابی اینکه چقدر نظام بانکی درعمل وفادار به اجرای این قانون بوده است، باید یادآور شوم بااینکه این قانون مورد تایید شورای نگهبان و امام خمینی قرار گرفت اما هرگز نتوانست مورد قبول برخی فقیهان و مسلمانان سنتی قرار گیرد و آنها همچنان عملکرد نظام بانکی در پرداخت سود به سپرده گذاران را ربا و شبهه حرام داشتن می دانستند، و این درحالی بود که نرخ سود سپرده ای که معمولا بصورت علی الحساب به سپرده گذاران داده می شد کمتر یا حداکثر برابر با نرخ تورم سالانه بود، و در واقع به لحاظ اقتصادی سپرده گذاران با گرفتن این سود زیاده از پول سپرده شان نگرفته بودند بلکه در برابری با تورم قدرت خریدشان محفوظ یا ارزش پولشان ثابت مانده بود.

در دوره دولت خاتمی که اقتدارگرایان بنای بر مقابله با اصلاح طلبان و هرگونه حرکت اصلاحی را داشتند یکی از سوژه هاشان همین بحث« نرخ سود بانکی » به عنوان « ربا » برای تحریک متدینین علیه دولت بود و مصباح یزدی که در ایندوره مقام سخنران قبل از خطبه های نماز جمعه تهران را یافته بود بر روی این موضوع مانور بسیار داد، و این درحالی بود که در دولت خاتمی با کنترل و کاهش نرخ تورم سالانه یک یا دودرصد از نرخ سود بانکی کاسته می شد و در سال 83 این نرخ به 13 درصد رسید، اما دامنه این بحث ها باعث شد که احمدی نژاد در مبارزات انتخاباتی سال 84 از بین بردن « ربا » در نظام بانکی را به عنوان یکی از اهداف عدالت جویانه خود مطرح کند؛ و جالب اینکه در اولین حضور خود پس از انتخاب شدن در مجلس خبرگان رهبری ،که مجلس فقیهان است، زیره به کرمان برد و مفصل در باره ربوی بودن نظام بانکی و اینکه نرخ سود بانکی باید برداشته شود، داد سخن داد. البته در عمل از اجرای این خواسته بدلیل بحث های کارشناسی ای که به او از سوی همفکرانش در نظام بانکی ارائه شد ناتوان ماند و تنها توانست بصورت دستوری فرمان دهد که نرخ این سود به 12 درصد کاهش یابد و برای اجرای این دستور هم همه مدیران عامل بانکهای دولتی را عوض کرد تا فرمانش عمل شود! قاطبه اقتصاددانان و صاحبنظران این عمل احمدی نژاد را مورد نقد قرار داده و یادآور شدند که در شرایط تورمی اگر نرخ سود بانکی کمتر از نرخ تورم باشد باعث گریز سپرده ها از بانکها به بازار سوداگری از گونه مسکن یا ارز و سکه و...می شود اما گوش احمدی نژاد صدای هیچ منتقدی را نمی شنید و سه نامه اقتصادانان کشور را هم بایگانی کرد تا می رسیم به امروز که بدلیل شرایط اقتصادی کشور و افزایش نقدینگی و رواج بازار سوداگری ارز و سکه شورای پول و اعتبار درفصل پایانی سال 1390به این نتیجه رسید که نرخ سود بانکی را به 21 درصد و برابر نرخ تورم اعلام شده بانک مرکزی برای این سال افزایش دهد تا شاید بتواند بازار سوداگری ارز و سکه را مهار نماید. والبته چون احمدی نژاد زیرباراجرای این مصوبه شورای پول و اعتبارنمی رفت سرانجام با دستور رهبری این مصوبه اجرا و نرخ سود بانکی به 21 درصد و بالاتر افزایش یافت تا موجبات جلب پس انداز و نقدینگی را به بانکها فراهم آورد. این تجربه نشان داد واقعیت اقتصاد و آموزه های علمی فربه تر از آن هستند که دولتی بتواند آنرا به فرمان درآورد، و احمدی نژاد که آمده بود تا نرخ سود بانکی ( و به تعبیر خودش ربا را) از نظام بانکی و اقتصاد حذف کند در عمل نه تنها نتوانست کاری در این زمینه انجام دهد بلکه هم با کاهش دستوری نرخ سود بانکی زمینه رانت جویی و فساد را در نظام بانکی گسترش داد که نماد بارزش رخداد فساد 3000 میلیارد تومانی به عنوان بزرگترین پرونده در فساد نظام بانکی بود، و هم در سایه افزایش بالای نقدینگی واجرای سیاست های اقتصادی اشتباه و نتایج آن مجبور به بازگشت به نرخ های بانکی بالاتر از گذشته برای مهار نقدینگی سرگردان و سوداگر شده است بگونه ای که به تعبیر خودش ربوی ترین وضعیت سال های پس از انقلاب را در نظام بانکی بوجود آمده است. اینراهم اضافه کنم در همان زمانی که احمدی نژاد اصرار به کاهش نرخ سود بانکی داشت بجز افراد و نهادهایی که سفارشی با این نرخ وام می گرفتند، بانکهااعم از دولتی و خصوصی برای وام دادن به افراد و بنگاههای اقتصادی آنقدر بهانه و هزینه می تراشیدند که عملا نرخ سود وام بانکی دو برابر آنچه می شد که دستور دولت بود، می شد! و در سه سال اخیر نرخ سود وام بانکی حول و حوش سی درصد حتی برای وام های ازدواج بود، درحالیکه به سپرده گذاران حداکثر به همان میزان نرخ سود دستوری سود داده می شد و روشن است که در این میان سپرده گذاران جز ضرر نصیبی نداشته و بتدریج انگیزه سپرده گذاری در بانکها را از دست دادند، واین وضعیت کار را بجایی رساند که افزایش نرخ سود سپرده بانکی تا 21 درصد و بالاتر در شورای پول و اعتبار پذیرفته شود.

دولتی که هیچ برنامه و الگوی اقتصادی نداشت و بر موجی از شعارهای عوام پسندانه اقتصادی و معیشتی سوار شد و بر سرکار آمد، از بردن درآمد نفت برسرسفره ها تا توزیع سهام عدالت و حذف ربا از نظام بانکی سخن بسیار گفت، اداره اقتصاد کشور را بجایی رسانده است که امروز در هرگوشه اش بحرانی جلوه نمایی می کند و از جمله بحرانی که گریبانگیر نظام بانکی کشور شده است، از رخداد فساد بزرگ و بی نظیر 3000 میلیارد تومانی تا رقم 50000میلیارد تومانی عدم وصول وام های بانکی، و ربوی ترشدن نظام بانکی به قرائت مصباح یزدی و احمدی نژاد و همفکرانشان، و جالب اینکه دیگر هیچ سخنران و خطیب جمعه ای از این ربای حادث حرف نمی زند و اعتراض نمی کند بلکه برعکس همه از انقلابی و ارزشی بودن دولتی که با این همه وعده و وعید و شعار بر سرکارآمده،و کشور را به این روز سیاه نشانده است، تعریف وتمجید می نمایند! اما به جرئت می توان گفت دولتی که آمده بود تا الگویی اسلامی و به تعبیر خودشان اصولگرایی را پیاده و دولت اسلامی مقدمه ظهور بسازد در یک کار قطعا موفق بوده است و آنهم پیاده کردن اسلام بوده است بگونه ای که هیچ جا و نشانی از عمل به آموزه های اسلامی باقی نگذاشته است و اثبات این حرف رهبران جنبش سبز که نظام موجود نه جمهوری است و نه اسلامی، و بواقع نظامی که نامی جز استبدادی بنام دین برآن نمی توان نهاد. جالب اینکه مدافعان این وضعیت اقتصاد کشورهای پیشترفته را بدلیل ربوی بودن درحال فروپاشی و زوال و بحرانی می دانند درحالیکه نرخ سود بانکی در این کشورها زیر 1 درصد است!
 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

معنویت قدسی (۴): رابطۀ معنویت و عقلانیت

Posted: 07 Sep 2012 04:09 AM PDT

ابوالقاسم فنایی
معنویت و عقلانیت؛  عقلانیت چیست؟ انواع عقلانیت؛ چند مثال از قرآن و روایات  

 

معنویت و عقلانیت

ربط و نسبت معنویت با عقلانیت از جهات بسیاری اهمیت دارد. پاره‌ای از این جهات به شرح زیر است:

اولاً، همان‌گونه که معنویت یکی از مؤلفه‌های هویت انسانی است، عقلانیت هم یکی دیگر از مؤلفه‌های هویت انسانی است. بنابراین، دغدغۀ حفظ هویت انسانی و رشد آن اقتضا می‌کند که ما بکوشیم بین معنویت و عقلانیت جمع کنیم.

ثانیاً، عقلانیت تنها معیاری است که بر اساس آن می‌توان «معنویت» را از «خرافه‌اندیشی» و «خرافه‌پرستی» تفکیک کرد. با صرف‌نظر از عقلانیت هیچ فرقی بین سبک زندگی معنوی و سبک زندگی مبتنی بر خرافات باقی نخواهد ماند. معنویت قدسی هم که صورت‌بندی خاصی از معنویت است از این قاعده مستثنی نیست.

ثالثاً، چنانکه استاد ملکیان گفته‌اند، افول تمدن‌های بزرگ به خاطر این بوده است که در این تمدن‌ها یکی از دو فضیلت بزرگ معنویت یا عقلانیت مغلوب دیگری شده است. انسان‌های مدرن و جوامع مدرن نیز اگر بخواهند به حیات خود به نحوی شایسته ادامه دهند ناگزیرند بین این دو فضیلت جمع کنند و هر دو را با هم داشته باشند.

اما نکته مهم این است که معنویت و عقلانیت در عرض یکدیگر نیستند، بلکه در طول یکدیگر قرار دارند، یعنی «عقلانیت چارچوب معنویت است». این چارچوب، به محتوای خود تعیّن می‌بخشد، اما این تعین صد در صد نیست. پیش‌تر وقتی دین مطلوب را تعریف می‌کردیم گفتیم که دین مطلوب دو ویژگی اساسی دارد: یکی اینکه محتوای آن معنوی است و دوم اینکه چارچوب آن عقلانی است. منظورما از این‌که محتوای دین باید معنوی باشد این است که معنویت روح/ گوهر دین است، یعنی چیزی است که به کالبُد/ جسد دین حیات و معنا می‌بخشد. دین برای این‌که معنوی باشد، همۀ اجزای آن از صدر تا ذیل باید معنوی باشد.

بنابراین، معنویت قدسی را می‌توان تفسیر معنویِ سر تا پای دین دانست. نظریه می‌کوشد از کل آموزه‌های دینی اعم از آموزه‌های اعتقادی/ اصول دین و آموزه‌های رفتاری/ فروع دین تفسیری معنوی و در عین حال عقلانی (= سازگار با عقلانیت) به دست دهد. از از خداشناسی، پیامبرشناسی، انسان‌شناسی، آخرت‌شناسی گرفته تا آداب و مناسک دینی و عبادت‌ها و ریاضت‌ها همه وقتی جاندار و معنادار می‌شوند که ما تفسیری معنوی از آن‌ها داشته باشیم. چنین دینی به پیروان خود حیاتی نو و به زندگی آنان معنایی نو می‌‌‌بخشد. و نیز دین برای این‌که عقلانی باشد، همۀ اجزای آن، اعم از اصول و فروع آن، باید با عقلانیت سازگار باشند. هرچند چنان‌که بزودی خواهیم دید «عقلانی بودن» غیر از «عقلی بودن» است؛ چیزی می‌تواند عقلانی باشد، اما عقلی نباشد.

یکی از مفروضات نظریۀ معنویت قدسی این است که «دین برای انسان است، نه انسان برای دین». اما دین اگر بخواهد برای انسان باشد، ناگزیر است دو شرط را به طور همزمان استیفا کند:

یکی این‌که نیازی از نیازهای اصیل انسان را برآورده کند، و دوم این‌که با عقلانیت سازگار باشد. برآوردن نیازی از نیازهای اصیل انسانی تعبیر دیگری است از عقلانیت عملی/ پراگماتیستی. بنابراین، دین اگر بخواهد برای انسان باشد باید با عقلانیت به معنای اعم کلمه سازگار باشد؛ یعنی هم با عقلانیت نظری سازگار باشد و هم با عقلانیت عملی.

آن نیاز اصیلی که دین می‌تواند و باید برآورده کند نیاز انسان به معنویت است. البته انکار نمی‌توان کرد که دین در طول تاریخ خود کارکردهای دیگری هم داشته است، و برخی از دینداران و غیر دینداران برای برآوردن نیازهای اصیل و غیر اصیل دیگری نیز از دین سود جسته‌اند، مانند نیاز به هویت جمعی و انسجام اجتماعی. اما به گمان ما این کارکردها از مؤلفه‌های ذاتی دیانت و دینداری نیستند، و کارکرد اصلی دین برآوردن نیاز معنوی انسان‌هاست. دین می‌تواند دین باشد و دین بماند ولی غیر از معنویت هیچ نیاز دیگری را برآورده نکند.

برای این‌که ببینیم آیا معنویت با عقلانیت سازگار است، و اصولاً سازگاری یا ناسازگاری معنویت با عقلانیت یعنی چه، باید ببینیم «عقلانیت چیست؟». برداشت و تلقی نادرست از «سرشت»/ «تعریف» عقلانیت به سوء تفاهمات بسیاری دامن زده است.


عقلانیت چیست؟

در یک تعریف ساده و در عین حال گویا و مفید می‌توان گفت که عقلانیت یعنی «سازگار بودن با حکم عقل»، یا «پیروی از حکم عقل»، یا «پیروی از شریعتِ عقل». «شریعتِ عقل» با «شریعتِ عقلانی» فرق دارد. اولی عبارتست از مجموعۀ بایدها و نبایدهای عقلی، در حالی که دومی عبارتست از مجموعۀ بایدها و نبایدهای شرعی‌ای که با عقل/ عقلانیت سازگارند.

به تعبیر دینی، عقل «پیامبر درونی» است، و چون هر پیامبری شریعتی دارد، عقل هم شریعتی دارد. کارکرد عقل در شناخت حقیقت و کسب معرفت خلاصه نمی‌شود، بلکه عقل علاوه بر کارکرد معرفت‌شناسانه کارکرد هدایت‌گرایانه/ روان‌شناسانه/ انگیزشی نیز دارد. یعنی عقل احکام/ دستوراتی هنجاری صادر می‌کند که راهنمای عمل‌اند و به آدمی می‌گویند که او «چه باید بکند» و «چه نباید بکند». در رابطه با قلمرو/ گسترۀ حکم عقل دست‌کم چهار زمینۀ متفاوت باور، تصمیم‌گیری، رفتار و گفتار را می‌توان از یکدیگر تفکیک کرد.

بنابراین:

(۱) باور عقلانی یعنی باوری که پذیرفتن آن با حکم عقل سازگار است،

(۲) انتخاب/ تصمیم‌گیری عقلانی یعنی انتخاب/ تصمیم‌گیری‌ای که با حکم عقل ساگار است،

(۳) رفتار عقلانی یعنی رفتاری که با حکم عقل سازگار است، و

(۴) گفتار عقلانی یعنی گفتاری که با حکم عقل سازگار است.

وجه مشترک همۀ این امور این است که این‌ها انواع و اقسام کارهای ارادی و اختیاری‌اند که از ما سر می‌‌‌زند. بنابراین، پیش‌فرض عقلانیت این است که هر کار ارادی و اختیاری که از کنشگر آزاد و مختار سر می‌‌‌زند در معرض ارزش‌داوری و ارزیابی عقلانی قرار دارد و مشمول حکم عقل واقع می‌‌‌شود. انسان به حکم این‌که عاقل است، در هر کاری باید از حکم عقل خود پیروی کند. پیروی از حکم عقل مقتضای هویت انسانی است، یعنی هویت انسانی مقتضیاتی هنجاری دارد که این هویت را از هویت حیوانی که فاقد آن مقتضیات است جدا می‌کند.

اما سازگاری با عقل دو نوع است: «حداقلی» و «حداکثری». بنابراین، عقلانیت نیز دو رتبه دارد: یکی «عقلانیت حداقلی» و دیگری «عقلانیت حداکثری». سازگاری حداقلی با حکم عقل یعنی این‌که کاری که شخص در صدد انجام آن است هیچ حکمی از احکام عقل را نقض نکند (= مباحات عقلی). اما سازگاری حداکثری با حکم عقل یعنی این‌که کاری که شخص در صدد انجام آن است، از حکم عقل «سرچشمه» بگیرد (= مستحبات و واجبات عقلی).

مثلاً وعده دادن و عهد و پیمان بستن با دیگران واجب نیست؛ هر فردی از نظر عقلی آزاد است که به دیگری/ دیگران وعده بدهد یا ندهد، و زیر قراردادی را امضا کند یا نکند، و این یعنی «وعده دادن» و «پیمان بستن» از نظر عقلی «مباح»/ «جایز» است. اما اگر کسی به دیگری وعده داد یا قراردادی را امضا کرد، از آن پس به حکم عقل «وفای به وعده» و «التزام به مفاد آن قرارداد» بر او «واجب» می‌شود. وفای به وعده و التزام عملی به مفاد عهد و پیمان یکی از واجبات/ وظایف عقلی/ اخلاقی است.

به همین دلیل امام علی (ع) در نهج البلاغه می‌‌‌فرماید: «اَلمَسئُولُ حُرٌّ حَتّي يَعِدَ» (نهج البلاغه، کلمه قصار ۳۳۶): «فردی که دیگری از او درخواست می‌‌‌کند آزاد است که درخواست دیگری را اجابت کند یا نکند تا وقتی که وعده بدهد».


انواع عقلانیت

در یک تقسیم کلی عقلانیت را به دو نوع «عقلانیت نظری» و «عقلانیت عملی» تقسیم می‌‌‌کنند. عقلانیت نظری یعنی عقلانیت در قلمرو نظر و عقلانیت عملی عینی عقلانیت در قلمرو عمل. در پرتو تعریفی که پیش‌تر از عقلانیت مطرح شد می‌توان گفت: عقلانیت نظری یعنی پیروی از دستورات عقل در مقام نظر و عقلانیت عملی یعنی پیروی از دستورات عقل در مقام عمل. در هر دو قلمرو ما با دو انتخاب اساسی روبرو هستیم: یکی انتخاب «هدف» و دیگری انتخاب «وسیله».

در قلمرو نظر هدفِ دست‌یافتنی که عقل آن را تجویز می‌کند «تقرب به حقیقت» است، نه «وصول به حقیقت». «وصول به حقیقت» شأن اختصاصی خداوند است. تنها وسیلۀ مناسب برای تقرب به حقیقت «دلیل» است، به معنای اعم کلمه. به همین دلیل گاهی عقلانیت نظری را به «تناسب دلیل و مدعا» تعریف می‌‌‌کنند، که تعریف جامعی نیست، زیرا فقط شامل عقلانیتی می‌‌‌شود که ناظر به انتخاب وسیله و ابزار در قلمرو نظر است و شامل انتخاب هدف نمی‌شود.

هدفِ دست‌یافتنی در قلمرو عمل دو چیز است: یکی «خیر» یا «نیکی» یا «خوبی» و دیگری «سود» یا «مصلحت». به همین دلیل، عقلانیت عملی به دو نوع «عقلانیت اخلاقی» و «عقلانیت اقتصادی» قابل تقسیم است. عقلانیت عملی اخلاقی یعنی عقلانیتی که معیارش خیر و شر یا خوبی و بدیِ اخلاقی یا درستی و نادرستی از منظر اخلاقی است، اما عقلانیت عملی اقتصادی یعنی عقلانیتی که معیارش سود و زیان است.

گاهی اوقات عقلانیت عملی را به «تناسب هدف و وسیله» تعریف می‌‌‌کنند که تعریف درست و جامعی نیست، زیرا فقط شامل عقلانیت ابزاری/ عقلانیت ناظر به وسائل می‌‌‌شود و عقلانیت غیر ابزاری/ عقلانیت ناظر به اهداف را در بر نمی‌گیرد، در حالی که اهداف نیز از نظر عقلانی به خوب و بد تقسیم می‌‌‌شوند. درواقع یکی از انواع رایج سوء تفاهماتی که در باب عقلانیت وجود دارد، فروکاهش عقلانیت به نوع یا قسم خاصی از آن است. در این قلمرو ما با انواع گوناگونی از فروکاهش روبرو هستیم.

با توجه به این تقسیمات می‌توان نتیجه گرفت که پرسش از رابطۀ معنویت و عقلانیت یک پرسش واحد نیست، بلکه این پرسش به ظاهر واحد به سه پرسش زیر منحل می‌شود:

(۱) رابطۀ معنویت با عقلانیت نظری چیست؟

(۲) رابطۀ معنویت با عقلانیت عملی اخلاقی چیست؟

(۳) رابطۀ معنویت با عقلانیت عملی اقتصادی چیست؟

به تعبیر دیگر، می‌توان گفت که «شریعتِ عقل» (= مجموعۀ احکام و دستورات عقل) سه بخش دارد:

بخش اول شریعت عقل عبارتست از آن دسته از دستورات عقل که ناظر به انتخاب باورها/ عقاید و پذیرش یا رد ادعاهاست.

بخش دوم شریعت عقل عبارتست از آن دسته از دستورات عقل که ناظر به خوبی و بدی و درستی و نادرستی اعمال از نظر اخلاقی است، و

بخش سوم شریعت عقل عبارتست از آن دسته از دستورات عقل که ناظر به خوبی و بدی و درستی و نادرستی اعمال از نظر اقتصادی است.

بنابراین، وقتی از معنویت در چارچوب عقلانیت سخن می‌‌‌گوییم، مقصودمان این است که معنویت مورد پذیرش ما معنویتی است که هم با عقلانیت نظری سازگار است و هم با عقلانیت علمی اخلاقی و هم با عقلانیت عملی اقتصادی. اگر سبک زندگی معنوی را ترکیبی از (۱) تجربۀ معنوی، (۲) باورهای معنوی (= جهان‌بینی معنوی)، و (۲) رفتارهای معنوی بدانیم، در این صورت این تجربه در صورتی پذیرفتنی خواهد بود که مفاد و مضمون آن با عقلانیت سازگار باشد، آن باورها در صورتی پذیرفتنی خواهند بود که پذیرش‌شان با قواعد عقلانیت نظری سازگار باشد و این رفتارها نیز در صورتی پذیرفتنی خواهند بود که با قواعد عقلانیت عملی به هر دو معنای کلمه سازگار باشند.

پیش از ادامۀ بحث خوب است به اختصار به موضوع مهمی بپردازیم. این موضوع سرشت عقلانیت در منظومۀ اندیشۀ دینی است. در این راستا گروهی ادعا کرده‌اند که مفهوم «عقل» و مشتقات آن و نیز معنای «تعقل» و «تفکر» در زبان قرآن و دین چیزی به کلی دیگر است، و یکی گرفتن معنای این واژه‌ها با چیزی که انسان‌های مدرن از این واژه‌ها می‌فهمند و مراد می‌کنند، یا حتی یکی گرفتن آن‌ها با معنایی که این واژه‌ها در فرهنگ فلسفی یونانی داشته‌اند نوعی زمان‌پریشی است. از این پیش‌فرض خواسته‌اند نتیجه بگیرند که اساساً قرآن به تعقل و تفکر به معنای امروزین کلمه و نیز تفکر و تعقل به معنای یونانی کلمه دعوت نمی‌کند، بلکه دعوت به تفکر و تعقل در قرآن دعوت به حفظ تجربه، پندگرفتن و اموری از این قبیل است، نه اندیشیدن و استدلال کردن به معنای امروزی کلمه.

به گمان ما این ادعا کلمۀ حقی است که معنای باطلی از آن اراده می‌‌‌شود. اگر منظور از عقلانیت «عقلانیت قیاسی»، یعنی عقلانیتِ مبتنی بر استدلال قیاسی، باشد، این ادعا درست و مقرون به صواب است. قرآن به چنین عقلانیتی و به چنین استدلالی دعوت نمی‌کند، هرچند گروهی از مفسران قرآن که مشرب فلسفی و الاهیاتی داشته‌اند با مفروض گرفتن عقلانیت قیاسی کوشیده‌اند برخی از آیات قرآن را در قالب استدلالی قیاسی صورت‌بندی کنند. اما عقلانیت قیاسی درواقع قرائت خاصی از عقلانیت است که در سنت فلسفی یونان پرورده شده است. این عقلانیت در قلمرو خاص خود عزیز و محترم است، اما چه کسی گفته است که این تلقی از عقلانیت تلقی جامعی است؟ و چه کسی گفته است که عقلانیت رایج در جهان مدرن معادل عقلانیت قیاسی است؟

عقلانیت قیاسی نوع خاصی از عقلانیت نظری است که فقط در قلمروهای خاصی مثل منطق، ریاضیات، فلسفه و... کاربرد دارد. نوع دیگری از عقلانیت نظری «عقلانیت تمثیلی» است. در این نوع از عقلانیت نیز تفکر به معنای استدلال کردن است، اما استدلالی که در این عقلانیت تجویز می‌‌‌شود، «استدلال قیاسی» نیست، بلکه «استدلال تمثیلی» است. نوع دیگری از عقلانیت نظری هم هست که به آن «عقلانیت استقرایی» گفته می‌‌‌شود. این عقلانیت، که تفسیرهای متنوعی از آن در دست است، در قلمرو علوم تجربی کاربرد دارد.

یکی از پیش‌فرض‌های معرفت‌شناسانۀ عرفان/ معنویتِ قدسی عبارتست از این ادعا که عقلانیتِ مناسب با قلمرو عرفان و معنویت «عقلانیت تمثیلی» است، نه «عقلانیت قیاسی» و نه «عقلانیت استقرایی». عالم معنا/ عالم غیب/ ماوراء طبیعت را جز از راه تمثیل/ استدلال تمثیلی نمی‌توان شناخت. بر این اساس می‌توان نشان داد که قرآن به تفکر و استدلال دعوت می‌کند، اما تفکر و استدلال مورد نظر قرآن، در بیش‌تر موارد تفکر و استدلال تمثیلی است، نه قیاسی یا استقرایی. بنابراین، عقلانیت مورد تأیید قرآن عقلانیت تمثیلی است، نه عقلانیت قیاسی یا استقرایی. بگذریم از این‌که حفظ تجربه و پندگرفتن نیز مستلزم به رسمیت شناختن قانونی کلی است که بر شخص پندگیرنده نیز قابل تطبیق است و لذا مبتنی بر نوعی استدلال است.

به سود این ادعا، که در درس‌گفتارهای آینده شرح و بسط کافی خواهد یافت، شواهد بسیاری از متون معنوی، از جمله قرآن، می‌توان اقامه کرد. اما پیش از ارائۀ برخی از این شواهد، و به منظور تکمیل بحث، لازم است اجمالاً در باب عقلانیت عملی و نسبت آن با عقلانیت نظری نیز سخن بگوییم.

چنان‌که پاره‌ای از معرفت‌شناسان مدرن تصریح کرده‌اند، «عقلانیت نظری» زیرمجموعۀ «عقلانیت عملی» است، یعنی حاصل تطبیق عقلانیت عملی بر قلمرو کسب معرفت و توجیه باورهاست. به این معنا، عقلانیت عملی بر عقلانیت نظری مقدم است، و سِرّ این تقدم نیز روشن است. عقل نظری/ استدلال‌گر، اگر بخواهد کار خود را درست انجام دهد و از طریق تفکر به حقیقت نزدیک شود، ناگزیر است در مقام اندیشیدن از هنجارها/ قوانین هنجاری/ بایدها و نبایدهایی پیروی کند و از آن‌ها تخطی نکند. این بایدها و نبایدها دستورات عقل عملی است.

اصولاً، چنان‌که در درس‌گفتار بعدی خواهد آمد، «تناسب دلیل و مدعا»، که تعریف عقلانیت نظری است و گوهر آن را بیان می‌کند، یکی از دستورات عقل عملی در رابطه با تفکر در مقام کسب معرفت و پذیرش یا وازنش باورهاست. بنابراین، درست است که تأکید قرآن بیش‌تر بر عقل و عقلانیت عملی است تا عقل و عقلانیت نظری. اما این تأکید به خاطر اهمیت عقل و عقلانیت عملی و تقدم آن بر عقل و عقلانیت نظری است.

به تعبیر دیگر، دعوت به عقل و عقلانیت عملی دعوت به عقل و عقلانیت نظری را هم در خود دارد. زیرا، چنان‌که گذشت، عقلانیت نظری زیرمجموعۀ عقلانیت عملی است. این دو عقلانیت از یکدیگر مستقل نیستند، تا بتوان ادعا کرد که قرآن فقط به یکی از این دو عقلانیت دعوت کرده و آدمیان را از پرداختن به دیگری نهی کرده یا اصلاً به آن دعوت نکرده است.


چند مثال از قرآن و روایات

(۱) «من عرف نفسه فقد عرف ربه»: «کسی که خود را شناخت خدای خود را شناخته است». یکی از تفسیرهای این حدیث مشهور نبوی این است که چون رابطۀ روح و مظاهر و تجلیات آن دقیقاً شبیه رابطۀ خدا و جهان هستی است، کسی که درک درستی از روح خود و نسبت آن با مظاهر و تجلیات روح داشته باشد، خدا را هم شناخته است. چنان‌که پیداست این تفسیر «عقلانیت تمثیلی» را مفروض می‌گیرد. مطابق با این تفسیر، در این حدیث ما با استدلالی تمثیلی در باب خداشناسی مواجه هستیم. بنابراین، این حدیث اعتبار عقلانیت تمثیلی را به رسمیت می‌شناسد.

(۲) «وَاللَّـهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَىٰ بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَٰلِكَ النُّشُورُ» (فاطر/۹): «و خدا همان كسى است كه بادها را روانه مى‏كند پس [بادها] ابرى را برمى‏انگيزند و [ما] آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم و آن زمين را بدان [وسيله] پس از مرگش زندگى بخشيديم. رستاخيز [مردگان نيز] چنين است». چنان‌که پیداست، در این آیه استدلالی تمثیلی به سود زندگی پس از مرگ و زنده شدن مردگان مطرح شده است. بنابراین، در این آیه، که مضمون آن دعوت به پندگرفتن از فصل بهار و رویش گیاهان و درختان است، عقلانیت تمثیلی به رسمیت شناخته شده است.

(۳) «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ» (مائده/۱۰۴): «و چون به ايشان گفته شود از آنچه خداوند نازل كرده است و از پيامبر پيروى كنيد، گويند آنچه نياكانمان را بر آن يافته‏ايم، براى ما كافى است، [آیا اینان حاضرند چنین کنند] حتى اگر نياكانشان چيزى ندانسته و راهى نيافته باشند؟».

(۴) «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ» (لقمان/۲۱): «و چون به ايشان گفته شود از آنچه خداوند نازل كرده است پيروى كنيد، گويند بلكه از آنچه پدرانمان را بر آن يافته‏ايم پيروى مى‏كنيم، [آیا اینان حاضرند چنین کنند] حتى اگر شيطان ايشان را به سوى عذاب آتش دوزخ بخواند؟».

در این دو آیه، که مضمون آن‌ها با تعابیر دیگری هم در قرآن تکرار شده است، خداوند باورها ورفتارهای دینی کافران و مشرکان و نحوۀ موضع‌گیری/ عکس العمل آنان در برابر دعوت پیامبران را نقد و رد می‌‌‌کند. اما نکتۀ مهم در اینجا این است که موضوع نقد «خودِ» این باورها و رفتارها یا محتوای آن‌ها نیست، بلکه راه رسیدن به این باورها و رفتارهاست؛ یعنی این باورها و رفتارها به خاطر محتوایشان نیست که نامعقول‌اند، بلکه نامعقول بودنشان به خاطر این است که «توجیهی» که صاحبان این باورها و رفتارها به سود باورها و رفتارهای خود می‌‌‌آوردند از نظر عقلانی پذیرفتنی نبود. معیار آنان برای اعتقادات و اعمالشان پیروی کورکورانه از آباء و اجداد/ سنت بود، در حالی که پیروی از این معیار با عقلانیت ناسازگار است. زیرا پیروی/ تقلید کورکورانه از آباء و اجداد/ سنت نه آدمی را به حقیقت نزدیک می‌‌‌کند و نه خیر و سود او را تضمین می‌‌‌کند.

در انتهای آیۀ اول خداوند می‌‌‌فرماید: «آیا این کافران و منکران حاضرند از پدران خود حتی در صورتی که پدرانشان جاهل و گمراه باشند نیز تبعیت کنند؟» و در انتهای آیۀ دوم می‌‌‌فرماید: «آیا این کافران و منکران حاضرند از سنت پدرانشان تبعیت کنند حتی اگر این سنت آنان را به جهنم ببرد؟».

در هر دو آیه جملۀ دوم، که نقد کافران و مشرکان است، درواقع متضمن یک پرسش یا استفهام است که در فرهنگ عربی به آن «استفهام انکاری» می‌‌‌گویند. معنای جملۀ دوم در آیۀ اول این است که «اگر اجداد ما جاهل و گمراه باشند، ما نباید از آن‌ها پیروی کنیم»، و معنای جملۀ دوم در آیه دوم این است که «اگر سنت آباء و اجدادی موجب شقاوت ابدی ما شود، نباید از آن پیروی کنیم».

بنابراین، جملۀ دوم در این دو آیه بیانگر دو حکم/ هنجار از احکام/ هنجارهای عقل عملی است، یعنی عقل عملی تنها در صورتی به ما اجازه می‌دهد که سنت پیشینیان خود را بپذیریم و از آنان پیروی کنیم که آنان عالم و هدایت‌یافته باشند، و پیروی از سنت آنان سعادت ما را تهدید نکند.

به عبارت دیگر، حکم عقل عملی که در این دو آیه مورد استناد و تأیید خداوند قرار گرفته این است که با سنت پیشینیان باید برخورد انتقادی کرد. یعنی نه هر سنتی به خودی خود خوب و درست است و نه هر بدعتی به خودی خود بد و نادرست. هم با سنت و هم با بدعت باید برخورد انتقادی کرد. اگر در مورد موضوعی علم بشر پیشرفت کرد و نسل جدید بیش‌تر از نسل‌های پیشین به حقیقت نزدیک شد، ما به عنوان انسان‌های عاقل حق نداریم از سنتی که با آن پیشرفت علمی ناسازگار است پیروی کنیم.

(۵) «وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» (انعام/۸۱): «و چگونه از آنچه [براى خدا] شريك مى‏آوريد، بترسم در حالى كه شما از اين‌كه براى خداوند شريكی آورده‏ايد که هيچ دلیلی به سود آن ندارید نمى‏ترسيد. پس اگر مى‏دانيد [بگویید:] كداميك از ما دو گروه سزاوارتر به امن [و امان‏] است؟».

معنای این آیه این است که تنها چیزی که به آدمی ایمنی و آرامش خاطر می‌بخشد و امنیت او را تضمین می‌کند، یعنی در قبال نقد و مؤاخذه و مجازات به او مصونیت می‌بخشد عبارتست از «دلیل». یعنی شرک از آن نظر که شرک است، مذموم و ناپسند و مایۀ اضطراب و دلنگرانی نیست و نباید باشد، بلکه از آن نظر که دلیلی به سود آن در دست نیست چنین است. مشرکان به خاطر این باید نگران باشند و بترسند که دلیلی به سود شرک خود در دست ندارند. یعنی، اگر، به فرض محال، دلیلی در دست داشتند، ترس و دلنگرانی آنان معنا و مبنای عقلانی نداشت. بنابراین، آیۀ مورد بحث این اصل عقلانی را به رسمیت می‌شناسد که تنها معیار و ملاکی که امنیت و مصونیت آدمی در برابر نقد و سرزنش و مؤاخذه و مجازات را تأمین می‌کند «دلیل» است و بس.

(۶) «سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ» (آل عمران/۱۵۱): «به زودى در دل‌هاى كسانى كه كفر ورزيده‏اند بيم خواهيم افكند، زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده‏اند كه [خدا] بر [حقانيت] آن دليلى نازل نكرده است. جايگاه اینان آتش است و جايگاه ستمگران چه بد است».

این آیه نیز به نحوی دیگر مفاد آیۀ پیشین را تأکید می‌کند. کافران نباید از صِرفِ شرک ورزیدن نگران باشند، بلکه باید از انجام کاری که دلیلی به سود آن در دست ندارند نگران باشند. یعنی اگر برای شرک خود دلیل موجهی در دست داشته باشند، کارشان از نظر عقلانی موجه و قابل دفاع است و خدا هم نمی‌تواند/ حق نخواهد داشت آنان را مؤاخذه کند. اینان باید از این بترسند که چرا دلیلی به سود شرک ورزیدن در دست ندارند.

بنابراین، عقلانیت ناظر به «فرایند»[۱] است، نه ناظر به «فراورده».[۲] مهم این است که شخص از چه راهی به باور مورد قبول خود رسیده است و آیا دلیل موجهی به سود باور خود در دست دارد یا نه. به تعبیر دیگر، صدق و کذب واقعی باور مهم نیست، زیرا هیچ راهی به غیر از «دلیل»/ «شاهد»/ «قرینه»[۳] برای احراز صدق و کذب یک باور وجود ندارد. اما چنان‌که معرفت‌شناسان گفته‌اند «توجیه»[۴] اعم از «صدق»[۵] است. ممکن است باوری موجه باشد، یعنی از منظر عقلانیت ما حق داشته باشیم آن را به عنوان باوری صادق بپذیریم، اما آن باور واقعاً صادق نباشد. مطابقت و عدم مطابقت یک باور با واقع تحت کنترل و اختیار آدمی نیست. اما «احراز» این مطابقت یا عدم مطابقت که مقدور آدمیان است صرفاً از راه «دلیل»[۶] صورت می‌گیرد.



[1]. proses

[2]. product

[3]. evidence

[4]. justification

[5]. truth

[6]. مقصودم از «دلیل» در اینجا معنای مضیق کلمه نیست، که فقط شامل «باورهای موجه» دیگری می‌‌‌شود که شخص دارد، بلکه معنای موسع کلمه است، که علاوه بر باورهای موجه، شامل «تجربه‌های معرفت‌بخشِ موثق» نیز می‌‌‌شود.


نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

 

غلامرضا خسروی بی گناه است، اعدامش نکنید!

Posted: 07 Sep 2012 04:01 AM PDT

سعید پورحیدر
قاضی پیرعباس گفت: به والله غلامرضا خسروی حکمش اعدام نیست اما مجبورم!!


" به والله همین غلامرضا خسروی که باهم اومدید حکمش اعدام نیست، من خودم سال پیش(88) گفتم چون قبلا یه بار برای این اتهامش تو شهرستان حکم صادر شده دادگاه صلاحیت صدور حکم جدید نداره اما فشار آوردن گفتن باید اعدام بدی! حکم این بنده خدا حداکثر یکی دو سال زندانه .... هفتاد هشتاد درصد هم بندی هات بی گناه اون تو هستن .... من یه چند هفته پاهامو بهانه کردم نیومدم که مجبور به دادن این حکم ها نشم اما فشار آوردن ... پرونده خودتو بیا بگیر نگاه کن ببین وزارت چی نوشته برات، اینه ها اینجارو بخون ببین گفتن اشد مجازات و حداقل نه سال بِبُرم برات یا نه .... الانم که پنج سال بهت می دم بهم ایراد می گیرن که آقای قاضی ما که گفته بودیم نه سال بده چرا کمتر دادی؟ حالا هی برید تو این سایت هاتون بنویسید پیرعباس هم مثل مقیسه و صلواتی اعدام میبره! وزارت خودش حکم می ده و قشار هم میاره همین حکم ها صادر بشه ...
الان اگه پروندت دست صلواتی بود که هم نه سالی که وزارت خواسته می داد بهت هم خودش یه چیزی می ذاشت روش، من بودنم اینجا بهتر از نبودنمه که پرونده های کمتری بفرستن برای اون دو تا شعبه (شعبه 15 و 28). من تو خیلی پرونده ها زیاد به خواسته کارشناس و گزارش وزارت کاری ندارم سعی می کنم حداقل حکمو بدم اما رو بعضی پرونده ها کار زیادی نمی تونم بکنم، فشار میارن که عین چیزی که خواستن صادر کنم.... "

اینها حرف های قاضی پیرعباس رییس شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران است. نه آذرماه سال 89 جلسه دادگاهم بود. من از بند 350 و غلامرضا خسروی، مردی که قرار است سه روز دیگر اعدام شود از بند 240 به دادگاه اعزام شدیم. دست هایمان را به همدیگر دستبند زدند، از هشت صبح آن روز تا یک بعد از ظهر غلامرضا داستان بازداشت، شکنجه ها و دادگاه های غیرقانونی اش را برایم تعریف کرد. روزی که به دادگاه رفتیم او نزدیک بیست ماه بود که در سلول انفرادی بند 240 زندان اوین به سر می برد.

قاضی پیرعباس رسیدگی به پرونده هر دو نفرمان را بر عهده داشت. به شعبه که رسیدیم، ستاری مسئول دفتر قاضی حکم اعدام غلامرضا خسروی را به او ابلاغ کرد: "بیا اینجارو امضا کن اینم حکم اعدامت، به وکیلت هم ابلاغ می کنیم بعدا ..."

غلامرضا نه روحیه اش را باخت و نه رنگش پرید، امضا کرد حکم اعدامش را و نشستیم روی صندلی، نفسی عمیق کشید: "بالاخره کار خودشونو کردن اما باز خوبه تکلیفم بعد از سه سال مشخص شد! "

نوبت من شد، مامور مراقب دستبندی که دستم را به دست غلامرضا بسته بود باز کرد و رفتم داخل تا محاکمه شوم. سلام کردم و نشستم روی صندلی.

- وکیل داری؟
+ بله!
- کیه؟
+ محمد علی دادخواه، اما از جلسه امروز دادگاه خبر نداره، دیشب اسممو خوندن برای دادگاه، تلفن های بند هم که قطع هست نتونستم به وکیلم اطلاع بدم. اگه ممکنه دادگاه چند روزی عقب بیفته که بتونم به وکیلم اطلاع بدم ....
- حرفم را قطع کرد: "لازم نیست، نمی خواد وکیل داشته باشی، همین امروز هم حکمتو می دم"
+ آخه آقای قاضی اینجوری که نمی شه وکیلم باید بیاد برای دفاع ....
-لازم نیست آقاجان نگران نباش، به صلاحته که می گم وکیلت نیاد چون اونوقت نماینده دادستان و نماینده وزارت هم تقاضا می کنن که باشن اونوقت کارت سخت می شه. اونم کی دادخواه وکیلته دیگه بدتر! بیا این پروندته برو بشین بخون ببین نامه اعمالت چقدر سیاهه، من می خوام کمکت کنم ...

چایی آوردند، در را بست، از پشت میزش بلند شد آمد روبرویم نشست. شلوارش را تا زانو بالا زد و پایش را نشان داد: "ببین پاهامو، همین پامو بهانه کردم یه چند وقت نیام که مجبور نشم برای امثال شماها حکم صادر کنم اما بعد دیدم من نیام پرونده ها میره برای صلواتی و مقیسه، از یه طرف هم وزارت و سپاه فشار می آوردن خیلی که زودتر بیام حجم پرونده ها زیاده... " بقیه حرفهایش را هم در ابتدای این مطلب بخوانید!

ناراحتی را کاملا از چهره اش می شد تشخیص داد، شاید هم عذاب وجدان داشت برای احکام ناعادلانه ای که صادر کرده بود و آخرینش حکم اعدامی بود که ده دقیقه قبل از من مسئول دفترش به غلامرضا خسروی ابلاغ کرده بود.
چایی اش را خورد رفت پشت میزش، اتهاماتم را یکی یکی خواند، دفاعیاتم را شنید و پنج سال حکم حبس برایم صادر کرد!
دستم را دوباره به دست غلامرضا دستبند زدند که به زندان برگردانند، در مسیر بازگشت حرف های قاضی را برایش نقل کردم، به خیالم داشتم به او روحیه و امیدواری می دادم که: "غلامرضا جان خود قاضی هم می دونه حکمی که داده ناعادلانست، امیدوارم که تو تجدید نظر بشکنه حکمت ...."

غلامرضا روحیه قوی و بالایی داشت، در مسیر بازگشت ادامه داستان بازداشت و شکنجه هایش را تعریف کرد و سر آخر چند پیغامش که باید به چند نفر در بند 350 می رساندم را گفت. او را دوباره به انفرادی بردند تا در انتظار اجرای حکم اعدامش باشد. بعد از آزادی ام به بند 350 منتقل شد و اکنون منتظر است تا سه روز دیگر اعدام شود. حکم اعدامی که قاضی پرونده اش قسم الله می خورد حقش نیست!

به بند که برگشتم حرفهای قاضی پیرعباس را برای چند نفر از هم اتاقی ها تعریف کردم. مرحوم هدی صابر اجازه گرفت تا بخشی از نقل قول هایم را در نامه ای که برای ناصر زرافشان، حقوقدان و مرحوم عزت الله سحابی قصد داشت بنویسد بیاورد. گفتم قاضی خواسته تا این حرف هایش جایی نقل نشود، اگر بدون اشاره به نام قاضی و شعبه اش باشد اشکالی ندارد. هدی صابر در نامه ای که از زندان منتشر کرد به بخش هایی از گفته های قاضی درباره بی گناهی نزدیک به هشتاد درصد از زندانیان بند 350 اوین و احکام ناعادلانه آنها بدون ذکر نام قاضی اشاره کرد.

چند روز قبل و بعد از جلسه دادگاهم مشابه همین حرف ها را قاضی پیرعباس به چند نفر دیگر از هم بندی ها گفته بود که دو نفر از آنها هنوز هم در زندان هستند، یکی در اوین و دیگری در رجایی شهر.

حرف ها و یا به عبارت بهتر درد دل های قاضی پیرعباس را تصمیم نداشتم منتشر کنم چون اخلاقا مجاز به این کار نبودم ضمن اینکه نمی خواستم با انتشار حرف هایش شائبه تطهیر یا مقصر نبودن قاضی پیرعباس در احکام صادره اش بوجو آید که بدون شک او به هر دلیل و بهانه ای هم که باشد در صدور این احکام ناعادلانه مقصر است و باید به سهم خود پاسخگو باشد.

جان یک انسان بی گناه در خطر است. قرار است حکم اعدامی به اجرا گذاشته شود که قاضی صادر کننده حکم خود قسم می خورد به ناعادلانه بودن حکمش و از بی گناهی دیگر زندانیان سیاسی نیز می گوید.

نه آذر 89 روز خوبی برایم نبود. حکم اعدام غلامرضا خسروی از یک طرف و صدور حکم اعدام برای سعید ملک پور از طرف دیگر باعث شد تا حکم خودم از یادم برود. در میان جلسه دادگاه فردی با لبخندی بر لب وارد شد: "حاجی حکم سعید ملک پور هم بالاخره اومد، اعدام! "

همان روز حکم اعدام سعید ملک پور هم صادر شد اما هنوز به خودش ابلاغ نشده بود و من بایستی این خبر را هم به سعید می دادم. نمی خواستم پیک خبر اعدام باشم. به بند که برگشتم ابتدا به چند نفر از دوستان و بعد آرام آرام به سعید خبر را دادم. روز شومی بود آن روز.

غلامرضا خسروی بی گناه است، اعدامش نکنید.
 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

وزیر اسبق نفت: چاره ای جزکاهش تولید نفت نداریم

Posted: 07 Sep 2012 03:44 AM PDT

جـــرس: وزیر اسبق نفت با انتقاد از سیاست ساخت پالایشگاه‌های منقیاس کوچک نفت، دلایل کاهش تولید نفت ایران را تشریح و اعلام کرد: در شرایط فعلی هر شخصی سکان وزارت نفت را در اختیار داشته باشد، تصمیمی مبنی بر کاهش تولید نفت را می‌گیرد.


به گزارش مهر، سیدکاظم وزیری هامانه درباره برنامه جدید ایران برای صادرات فرآورده‌های نفتی به جای نفت خام به منظور دور زدن تحریم‌های بین‌المللی، گفت:‌ نه تنها در زمینه نفت، در هر تجارت نفتی اگر به سمت تولید فرآورده‌های با ارزش افزوده بیشتر برویم، خریداران بیشتری را به خود وابسته خواهیم کرد.


وزیر اسبق نفت با اعلام اینکه در شرایط فعلی هر چه در افزایش تولید فرآورده‌های نفتی دیرتر اقدام کنیم، با مشکلات بیشتری برخورد خواهیم کرد، تصریح کرد: قطعا صادرات فرآورده‌های نفتی می تواند در بلند مدت یکی از راهکارهای مقابله با تحریم‌های نفتی باشد.


این عضو اسبق کابینه دولت نهم با بیان اینکه در حال حاضر طرح‌های متعدد پالایشگاهی وجود دارند که هنوز کامل نشده‌اند، اظهار داشت: بر این اساس با تکمیل و راه‌اندازی طرح‌های موجود پالایشگاهی امکان افزایش صادرات فرآورده‌‌های نفتی همچون بنزین و گازوئیل به بازارهای جهانی فراهم می شود.


این کارشناس اقتصادی انرژی همچنین در پاسخ به این سوال مهر که آیا کاهش تولید نفت در شرایط تحریم منطقی است؟ توضیح داد: کاهش تولید کنونی، با تصمیم و اراده بوده و در شرایط تحریم که ناگهان بخشی از مشتری‌های خود را از دست داده‌ایم، چاره‌ای جز کاهش تولید نفت نداریم.


به گفته وزیری هامانه حتی وقتی می دانیم بازگرداندن این میدان‌های نفتی که عمدتا در نیمه دوم عمر خود هستند به تولید قبل بسیار سخت و هزینه‌بر خواهد بود.


وزیر اسبق نفت با تاکید بر اینکه باید به فکر راهکارهایی به منظور افزایش صادرات و فروش نفت خام کشور باشیم، بیان کرد: ولی هر شخص دیگری هم در این وضعیت سکان وزارت نفت را در اختیار داشت، چنین تصمیمی مبنی بر کاهش تولید نفت را می‌گرفت.


این کارشناس اقتصاد انرژی همچون در خصوص استراتژی جدید وزارت نفت برای ساخت پالایشگاه‌های مقیاس کوچک نفت، گفت: برای اقتصادی بودن طرح‌های اجرایی و کارخانجات مختلف باید حداقل ظرفیتی موجود باشد تا صرفه اقتصادی به همراه داشته باشد به طوری‌که پایین‌تر از آن ظرفیت تولید، پروژه اقتصادی نخواهد بود که پالایشگاه‌ها از این قاعده مستثنی نبوده و واحدهای پالایشی همچون لاوان و حتی شیراز که پالایشگاه‌های کوچک محسوب می‌شوند معمولا سودده نبوده‌اند.


وزیر اسبق نفت با تاکید بر اینکه به طور کلی ساخت و راه‌اندازی پالایشگاه‌های نفت با ظرفیت پایین سودده نبوده و حداقل باید ظرفیت باید 100 هزار بشکه فراورش نفت را داشته باشد، تصریح کرد: در چنین شرایطی به جای ساخت پالایشگاه‌های کوچک نفت، یکی از راهکارها ایجاد کنسرسیوم از شرکت‌های کوچک پیمانکاری برای اجرای پروژه‌های بزرگ است.


وی با یادآوری اینکه در این خصوص هرچه تکنولوژی‌های مورد استفاده، جدیدتر باشد، سرمایه‌گذاری نیز بیشتر می‌شود، خاطرنشان کرد: برای نمونه در پالایشگاه نفت شازند که برای پالایش نفت سبک طراحی شده بود هزینه ساخت به ازای پالایش هر بشکه نفت 10 تا 11 هزار دلار بود که به نظر می‌رسد این هزینه برای پالایش نفت سنگین حدود 20 هزار دلار باشد که قطعا در صورت کاهش میزان ظرفیت این هزینه افزایش می یابد.

 

مادرم! سپاس که التماس نکردی و نگذاشتی التماس کنم

Posted: 07 Sep 2012 03:29 AM PDT

نامه محمد داوری، روزنامه نگار و معلم زندانی
جـــرس: محمد داوری، روزنامه نگار و معلم دربند که سه سال است در زندان اوین دوران محکومیت خود را می گذراند در نامه ای به مادر خود نوشته است سپاس که سه سال صبوری کردی و خم به ابرو نیاوردی و کمر خم نکردی.


به گزارش کلمه، سردبیر سایت سحام نیوز در نامه خود که در آستانه سالگرد بازداشت خود نگاشته آورده است: پس از سه سال به نظر می رسد می دانند محمد داورری یک معلم و خبرنگار بوده و «آموختن» و «آموزاندن» تمام زندگیش بوده است. در واقع هر دو شغل او معلمی بوده است و شاگردی، و در مدرسه بزرگ ایران با خود عهدی عاشقانه بسته است. عهدی که عاقلانه بودن را هم رمز پیروزی دانسته و خود را با کاروان عاشقان و عاقلان سبز همراه نمود.


این جانباز دوران دفاع مقدس پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شد. دستگیری او پس از نامه ای بود که مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون آزار زندانیان سیاسی در بازداشتگاه کهریزک نوشت. او بعد از انتشار این نامه بازداشت شد و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در صدا و سبمای جمهوری اسلامی، اقرار کند.


مهدی کروبی در آن روزها طی نامه‌ای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلم‌هایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبه‌ها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در این ماجرا نداشته است. با این حال محمد داوری به ۵ سال حبس محکوم شد.


متن کامل این نامه به شرح زیر است:


مادرم سپاس، سپاس که سه سال صبوری کردی و خم به ابرو نیاوردی و کمر خم نکردی.
مادر مهربانم، سپاس که همیشه بر من لبخند زدی و سه سال از سرچشمه مهرت سیرابم کردی.
مادر بزرگم، سپاس که بزرگی کردی و برای یک بار هم در طول این سه سال التماس نکردی.
مادر فهیم من، درک متقابل در این سه سال ایمانم را تقویت نمود و این تو بودی که معجزه کردی.
مادر باوفایم، سه سال گذشت و تنهایم نگذاشتی و با نگاهت همیشه من را همراهی نمودی.
مادر سپاس، آری از ۱۷ شهریور سال ۸۸ تاکنون سه سال می گذرد از روزی که این خبر رسانه ای شد: «دفتر مهدی کروبی و حزب اعتماد ملی پلمپ و محمد داوری بازداشت شد.»
بسیاری پس از شنیدن این خبر از پلمپ شدن دفتر آقای کروبی و حزب اعتماد ملی تعجب نکردند چراکه غیر منتظره نبود و پرسشی هم نداشتند که چرا؟ چون می دانستند در کشور چه می گذرد اما عده ای یک پرسش داشتند که این «محمد داوری» کیست؟
حالا پس از سه سال به نظر می رسد بسیاری پاسخ این پرسش را گرفتند و می دانند او یک معلم و خبرنگار بوده و «آموختن» و «آموزاندن» تمام زندگیش بوده است. در واقع هر دو شغل او معلمی بوده است و شاگردی، و در مدرسه بزرگ ایران با خود عهدی عاشقانه بسته است. عهدی که عاقلانه بودن را هم رمز پیروزی دانسته و خود را با کاروان عاشقان و عاقلان سبز همراه نمود.
مادرم، تو نگران بودی و نخستین روزهای بی خبری از من را به سختی سپری کردی. آنها مرا اسیر و ترا پریشان کردند اما حالا آنها پریشانند و من و تو آزاد و امیدوار.
مادرم، آنها تصور می کردند دیوارهای زندان فاصله می اندازد ولی نمی دانستند که دیدارهای زندان چه فصلی می گشاید.
مادرم، تو می دانستی مغرورم. سر خم نخواهم کرد اما آنها نمی دانستند که من و تو می دانیم و در کنار سرو قامتان، سبز و استوار می مانیم.


آری مادرم سپاس.
سپاس که به ایمانم به راه آزادی ایمان داری و یک بار در این سه سال تردیدی به خود راه ندادی. تو که رنج راه طولانی را برای دیدنم به جان خریدی می دانستی که من نیز باید راه پر رنجی را بپیمایم تا این راه طولانی به پایان رسد و تو همیشه به رفتن تشویقم کردی و به رسیدن امیدوارم نمودی.
مادرم سپاس، سپاس که راضی نشدی برای رضایت تو سرخم کنم و التماس نکردی و نگذاشتی التماس کنم و می دانی و می دانم چقدر آنها در حسرت این التماس ها مانده اند و چقدر حقیرند آن نوکران و بیچارگان.
مادرم، می دانم می بخشی همه آنها را و می دانم بخشش نمی خواهی از هیچ کدام از آنها چون تو بزرگی آنقدر بزرگ که آنها کوچکند.
مادرم، برق نگاه تو، حتی از پشت شیشه های کابین دیدار حکایت از غرور و افتخار داشت و تو هربار که به دیدنم می آمدی خاطرات پر افتخاری را از همراهان سبزمان به من هدیه می کردی و من پر می شدم از خاطرات زیبا و زیبایی های خاطره ها.
تو می گفتی تنها نیستم و تنها نخواهیم ماند، از وفاداری دوستان می گفتی و از محبت هم بندیانم که از بند آزاد شده بودند و حالا گرفتار بند همراهی بودند، و چقدر این بند آن بندها را محکم تر نموده است و چه عهدی بستیم همه باهم.


مادرم سپاس
سپاس برای همه چیز و برای همیشه
فرزندت و فرزند ایران

 

ارسال گزارش به شورای شهر درباره ارسال پارازیت از برج میلاد

Posted: 07 Sep 2012 03:11 AM PDT

جـــرس: رئیس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران گفت: مراجع رسمی هیچ‌گاه منشا اصلی امواج و پارازیت‌‌ها را اعلام نمی‌کنند.


به گزارش ایلنا، معصومه ابتکار درباره منشا اصلی پارازیت‌ها، اظهار کرد: ‌ ما نمی‌توانیم بگوییم که منشا اصلی امواج یا پارازیت‌ چیست، این کار وظیفه مراجع رسمی است که متاسفانه هیچ‌گاه اعلام نمی‌شود.


وی با بیان اینکه در این زمینه با وجود داشتن اطلاعات نمی‌توانم اظهار نظر کنم، تصریح کرد: ‌تنها چیزی که در این باره می‌توانم بگوییم این است که باید نصب تمامی دکل‌ها و آنتن‌های مخابراتی بر اساس ضوابط تعیین شده در مصوبه شورای شهر تهران انجام شود و این دکل‌ها باید ضابطه‌مند شود.


به گفته این عضو شورای شهر تهران اگر چه همکاری در بخش نصب دکل‌ها و آنتن‌های مخابراتی خوب است اما هنوز در این بخش مشکلاتی وجود دارد اگرچه امیدواریم ضوابط تعیین شده در این بخش توسط تمامی نهاد‌ها و دستگاه‌ها اجرا شود.


ابتکار درباره اخباری مبنی بر ارسال امواج و پارازیت‌هایی از برج میلاد نیز گفت: ‌ این گفته را تایید نمی‌کنم اما گزارش‌هایی در این بخش برای من ارسال شده است که موید این مساله است.


وی افزود: برج میلاد به عنوان دکل مخابراتی در حال استفاده است.

 

تقابل روسیه با غرب در مورد سوریه شدت گرفت

Posted: 07 Sep 2012 01:42 AM PDT

جـــرس: فرانسه و بریتانیا بر لزوم کناره گیری رئیس جمهوری سوریه تاکید کرده‌اند و اتحادیه اروپا افزایش کمک به مردم این کشور را مورد بررسی قرار می دهد. همزمان، رئیس جمهور روسیه نیز مجددا تاکید کرد که این کشور قصد ندارد در موضع خود در مورد بحران سوریه تجدیدنظر کند.


به گزارش بی بی سی، فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه که برای مشاهده بازی های پارالمپیک به لندن سفر کرده، پس از ملاقات با دیوید کامرون، نخست وزیر بریتانیا، گفته است که هر دو کشور معتقد هستند که حل بحران سیاسی هجده ماهه سوریه مستلزم انتقال قدرت ار رژیم بشار اسد، رئیس جمهوری، به یک دولت جدید است.


آقای اولاند افزود: "دیوید کامرون و من بر سر این موضوع هم توافق کامل داریم که باید برای تسریع در روند گذار سیاسی و همچنین کمک مخالفان برای تشکیل دولت جدید در سوریه اقدامات لازم صورت گیرد."


دولت فرانسه پیشتر به گروه‌های مخالف حکومت سوریه پیشنهاد کرده بود یک دولت انتقالی در تبعید تشکیل دهند.


رئیس جمهوری فرانسه گفت که "ما وظیفه داریم به هر نحو که می توانیم به مخالفان حکومت سوریه کمک کنیم."


پیشتر، خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از یک دیپلمات فرانسوی گزارش کرده بود که دولت این کشور در نظر دارد کمک های خود را "به طور مستقیم و بلا واسطه" به سه منطقه تحت تسلط نیروهای مخالف دولت سوریه ارسال کند.


به گفته این منبع، این سه منطقه در استان حلب در شمال و استان درعا در جنوب سوریه واقع شده است و کمک های ارسالی در حال حاضر به تعمیر و بهبود زیرساخت های آسیب دیده در جریان جنگ داخلی محدود خواهد بود.


برخی از کشورهای غربی، از جمله آمریکا، بریتانیا و فرانسه کمک به مخالفان و مردم سوریه را تایید اما تاکید کرده‌اند که این کمک ها شامل اسلحه نمی‌شود در حالی که، به گفته منابع اطلاعاتی غرب، حکومت سوریه دریافت کننده کمک های نظامی گسترده ایران و روسیه است.


جمهوری اسلامی کمک نظامی به سوریه را تکذیب می‌کند اما دولت روسیه گفته است که تسلیحات ارسالی براساس قراردادهای دوجانبه قبلی در اختیار ارتش سوریه قرار می گیرد و شامل تجهیزاتی نمی شود که در کشتار مردم غیرنظامی به کار می رود.


در ماه های اخیر، مخالفان حکومت سوریه گزارش و تصاویری از حملات نیروهای دولتی به مناطق مسکونی منتشر کرده اند و گفته اند که در آنها، تانک سنگین ساخت روسیه، هواپیماهای جنگنده و هلی‌کوپترهای توپدار به کار رفته است.


تصمیم گیری اتحادیه اروپا
خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارش دیگری گفته است که ایالات متحده آمریکا حضور خود در مرزهای سوریه با ترکیه را تقویت می کند.


براساس این گزارش، که از سوی منابع رسمی ایالات متحده تایید نشده، این اقدام شامل اعزام تعداد بیشتری ماموران اطلاعاتی و امنیتی برای ارائه مشورت به مخالفان حکومت سوریه و همچنین ارزیابی تاثیرات سیاست دولت آمریکا در حمایت غیرنظامی از نیروهای مخالف است.


درهمان حال، مقامات اتحادیه اروپا اعلام کرده اند که وزیران خارجه بیست و هفت کشور عضو اتحادیه در جلسه ای در روز جمعه، کمک به مخالفان و مردم سوریه و "تلاش برای جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی در آن کشور" را بررسی می کنند.


قبرس ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را در دست دارد و کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه، بحران سوریه را در راس دستور کار اجلاس دو روزه وزیران خارجه قرار داده است.


یکی از موضوعات مهم مورد بررسی اتحادیه اروپا وضعیت هزاران پناهنده سوری در کشورهای ترکیه، اردن، لبنان و عراق و همچنین، صدها هزار نفر از بیجاشدگان داخلی جنگ در سوریه و وضعیت شهروندانی است که در مناطق درگیری گرفتار آمده اند.


اگرچه اتحادیه اروپا تحریم هایی را علیه حکومت سوریه به اجرا گذاشته است، اما کشورهای عضو در مورد نحوه کمک به مخالفان بشار اسد وحدت نظر ندارند.


برخی از این کشورها گفته اند که حمایت گسترده تر از مخالفان مستلزم آن است که، همانگونه که در جریان مبارزه علیه حکومت معمر قذافی در لیبی روی داد، گروه های سیاسی مخالف تشکیلاتی را به عنوان دولت انتقالی تشکیل دهند و برنامه مشخصی را برای اداره امور سوریه ارائه کنند.


در مقابل، تعدادی از کشورهای اروپایی، از نظر دولت آمریکا حمایت کرده و معتقدند که پیش از تشکیل دولت موقت، گروه های مخالف باید بر سر برنامه ای واحد به توافق برسند.


حمایت روسیه
همزمان، رئیس جمهور روسیه گفته است که با خاتمه خونریزی و انجام اصلاحات در سوریه موافق است اما همچنان از درخواست کناره‌گیری بشار اسد حمایت نمی‌كند. ولادیمیر پوتین خواهان گفت‌وگوی مستقیم حکومت اسد با مخالفان شده است.


به گزارش خبرگزاری آلمان، ولادیمیر پوتین شامگاه پنج‌شنبه (۶ سپتامبر/ ۱۶ شهریور) در گفتگو با فرستنده انگلیسی‌زبان تلویزیون دولتی روسیه تاکید کرد که این کشور قصد ندارد در موضع خود در مورد بحران سوریه تجدیدنظر کند. او می‌گوید روسیه به ضرورت تغییرات در سوریه واقف است اما تحولات این کشور نباید الزاما با خونریزی توام باشد.


شهروندان سوری قربانی عدم توافق جهانی
روسیه و چین تا کنون مانع تصویب سه قطعنامه‌ی الزام‌آور شورای امنیت سازمان ملل علیه حکومت سوریه شده‌اند. رئیس جمهور روسیه تلاش‌های بین‌المللی برای خاتمه دادن به بحران سوریه را "روندی بسیار پیچیده" خواند و گفت: "موضع روسیه از تمایل به ایجاد شرایط مناسب برای پیشرفت مثبت اوضاع طی سال‌های طولانی ناشی شده است."


به اعتقاد پوتین ابتدا باید خشونت متوقف شود و حکومت سوریه و مخالفان پشت میز مذاکره درباره‌ی آینده‌ی کشور به گفتگو بپردازند. او تصریح می‌کند تغییرات احتمالی در ساختار داخلی سوریه پس از گفت‌وگو میان همه‌ی طرف‌های درگیر ممکن است و راه برون رفت از بحران نباید از سوی یک طرف به دیگری تحمیل شود.


در حالی که روسیه همچنان بر ادامه‌ی پشتیبانی از حکومت اسد اصرار دارد سفیر آلمان در سازمان ملل، پتر ویتیگ از عدم توافق جامعه جهانی در برخورد با بحران در سوریه انتقاد می‌کند: "بهای اختلاف نظرهای ما را شهروندان غیرنظامی سوری می‌پردازند."


به گزارش خبرگزاری آلمان، ویتیگ در مقر سازمان ملل با ابراز تاسف از عدم توافق اعضای شورای امنیت، اوضاع سوریه را فاجعه‌آمیز خوانده و در مورد ماموریت اخضر ابراهیمی، فرستاده‌ی جدید این سازمان می‌گوید: "انتظارات از او بسیار زیاد است و باید مراقب باشیم این انتظارات را بیشتر نکنیم."


تداوم درگیری
روز پنج‌شنبه ارتش سوریه با حمایت جنگنده‌های نیروی هوایی و ده‌ها تانک و زره‌پوش حمله‌ی گسترده‌ای را به مناطق تحت کنترل شورشیان در مرز اردن آغاز کردند. در همین حال درگیری‌های شدیدی نیز از حومه دمشق گزارش شده است.


بر اساس گزارش ها، شورشیان روز پنج‌شنبه موفق شده‌اند فرودگاه الحمدان در شهر البوکمال واقع در شرق سوریه و در نزدیکی عراق را تصرف کنند. یک گروه از شبه‌نظامیان مخالف بشار اسد نیز از سرنگونی یک هلی‌کوپتر در حومه‌ی ادلب و یک جنگنده میگ ۲۱ در شهرک ابوالضهور خبر داده‌اند.


درگیری‌های خونین در سوریه از ماه مارس سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شده است. منابع دولتی شمار قربانیان این درگیری‌ها را حدود ۸ هزار نفر و منابع حقوق بشری تا ۲۶ هزار نفر اعلام می‌کنند.


آخرین گزارش ها می گوید درگیری بین ارتش و شبه نظامیان دولتی و مخالفان مسلح در نقاط مختلف سوریه، به خصوص دمشق، پایتخت، و حلب، همچنان ادامه داشته است و مخالفان از تلفات سنگین غیرنظامی خبر داده اما گفته اند که نیروهای دولتی قادر به بازپس گرفتن مناطق تحت تسلط مخالفان نبوده اند.

 

هشدار وزیر بهداشت نسبت به “آتشفشان ایدز” در کشور

Posted: 07 Sep 2012 01:34 AM PDT

جـــرس: وزیر بهداشت و درمان دولت جمهوری اسلامی می‌گوید ادامه مصرف روان‌گردان‌هایی چون شیشه، تمایلات جنسی را ۸ تا ۱۰ برابر می‌کند و می‌تواند درآینده آتشفشان بیماری ایدز در کشور را شعله‌ور سازد.


به گزارش فارس، مرضیه وحید دستجردی اظهار داشت: رشد تزریقی ایدز در ایران تقریبا تحت کنترل درآمده اما رشد انتقال ایدز از طریق جنسی خیلی بیشتر و خطرناک‌ شده است.


این مقام دولت دهم تاکید کرده که اگر روند رشد ایدز از طریق روابط جنسی ناسالم طی شود، یک دفعه در ۱۰ سال آینده خواهیم دید که ۵۰ درصد مبتلایان به ویروس ایدز در ایران از طریق جنسی آلوده شده‌اند.


دستجردی می گوید: بخصوص هر یک از "زنان خیابانی" می‌تواند به طور متوسط ۵ نفر را مبتلا کند.


وزیر بهداشت دولت محمود احمدی نژاد خاطرنشان کرده که ۵۰ درصد این افراد از روش‌های معمول پیشگیری مانند کاندوم استفاده نمی‌کنند.


گفتنی است، به دلیل سانسور اینگونه موارد و آسیب های اجتماعی در رسانه های حکومتی و مربیان آموزش و پرورش، امکان آموزش و شفاف سازی و جلوگیری از این سونامی مهلک با مشکلاتی جدی مواجه است.

 

این درحالیست که دولت به جای مواجهه با بیماری، سالهاست محققان و پژوهشگران این بیماری را مورد تعقیب قرار داده است، از جمله برادران علایی، که سالها در حبس قرار داشتند.

هشتمین فیلم کوتاه محمد نوری زاد با نام شعبون بی مخ ها قسمت ششم

Posted: 07 Sep 2012 12:41 AM PDT