جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


با عقب نشینی دولت؛ کشتی هدفمندی یارانه ها به گِل نشست

Posted: 05 Sep 2012 08:28 AM PDT

مرجان سیادت
جرس: سرانجام بزرگ ترین طرح اقتصادی جمهوری اسلامی اکه به عنوان شجاعانه ترین اقدام دولت محمود احمدی نژاد از آن یاد می شد و همه ارکان نظام یکصدا تحقق آن را فریاد می زدند با به جا گذشتن ویرانی های اقتصادی و تورم بی سابقه متوقف شد.

لطف الله فروزنده معاون پارلمانی دولت احمدی نژاد با بیان اینکه دولت در حال حاضر برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها برنامه ندارد، بودجه تعیین شده مجلس برای فاز دوم هدفمندی یارانه ها در سال 91 را ناکافی دانست. او گفت: "به هر حال با بودجه‌ای که برای این موضوع پیش‌بینی شده است، فاز دوم قابل اجرا نخواهد بود و باید با مجلس جلسه‌ای برگزار کرده و بررسی و تفاهم کنیم که چگونه به راهکارهای اجرایی برسیم."
هدفمندی یارانه ها یا همان حذف سوپسید از حامل های انرژی -بنزین، گازوییل، گاز، نفت، برق، آب، شکر، روغن، شیر، گندم و ... برنامه ای بود که دولت های مختلف جمهوری اسلامی به دلیل اثرات تومی آن همواره اجرای طرح را منوط به قرار داشتن در شرایط ثبات عنوان می کردند. در این فرایند با حذف تدریجی یارانه‌ها‌ بخشی از آن به مردم پرداخت می‌شود و سایر درآمد این کار صرف امور زیربنایی کشور می شود.
دولت هاشمی رفسنجانی نیز یک بار در اوایل عمر مجلس پنجم طرح آزادسازی و تعدیل قیمت ها حامل های انرژی را ارایه کرد که با مخالفت محافظه کاران قرار گرفت. علیرغم دیدگاه مثبت اهل اقتصاد نسبت به ایران "جراحی" بزرگ اما بسیاری از آنان چه در مجلس و چه در سطح کارشناسان، نسبت به توانایی "جراح" این عمل اقتصادی، شک و شبهه فراوان داشتند.

به اعتقاد آنان دولتی که ظرف یک روز سازمان مدیریت و برنامه ریزی را تعطیل، کابینه خود را ناگهان تغییر می دهد و با برنامه های غیر کارشناسی خود کشور را دچار دردسر اقتصادی کرده، به احتمال زیاد مجری صالحی برای این ریسک اقتصادی نیست. به اعتقاد میرحسین موسوی "دراجرای این طرح هدفمندی یارانه ها و دعواهای جاری هم مسئله اصلی دولت اجازه گرفتن برای هزینه میلیارد ها تومان برای جلب و خرید رای است و لاغیر."
با این وجود در آخرین دقایق شامگاه 27 آذر سال 89 محمود احمدی نژاد در تلویزیون ظاهر شد و آغاز هدفمندی یارانه ها را اعلام و البته تاکید کرد: "این پول ویژه است این پول امام زمان است پول با برکت است. پولی است که زمینه رشد جامعه است. مواظب باشیم این پول خراب نشود. این پول یک گام در جهت عدالت است."
آیت الله خامنه ای نیز مبالغ نقدی واریزشده توسط دولت به حساب شهروندان را "هدیه نظام" دانسته بود.

پیش از آن، یگان های ویژه پاسداران ناجا و نیروهای امنیتی در پمپ بنزین ها و نقاط حساس تهران و شهرهای بزرگ مستقر شده بودند تا کشوری که در شرایط اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد، دچار آشوب بیشتر نشود. سه سال پیش تر در شرایطی که دولت نهم تصمیم به سهمیه بندی بنزین گرفته بود، مردم تهران و شهرهای بزرگ ایران همچون شیراز با آتش زدن پمپ بنزین ها، اعتراض خود را اعلام کرده بودند.
رهبر جمهوری اسلامی از جمله شخصیت هایی بود که با شجاعانه خواندن اقدام دولت، خود را مهم ترین حامی این طرح معرفی کرد.
۶۸ میلیون و ۴۸۲ هزار و ۷۵۸ نفر در این طرح ثبت کردند و ۶۰ میلیون وپانصد هزار نفر نیز یارانه بگیر دولت شدند و و برهمین اساس، در ازای هر نفر ماهیانه 40 هزار و پانصد تومان به شماره حساب سرپرست خانوار واریز شد. برای مثال سهم یک خانواده چهار نفری، 162 هزار تومان از آزادسازی سوپسیدها بود اما لبخند برخی مردم بابت پول های واریزی دولت هنوز تمام نشده بود که شوک ناشی از قبوض برق و گاز میلیونی این نوش را به نیش تبدیل کرد.

ورشکستگی تولید
با این حال اختصاص نیافتن بخش مهمی از منابع هدفمندی یارانه‌ها به بخش تولید پاشنه آشیل جراحی بزرگ اقتصادی شد. به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، در یک گزارش با مقایسه سطح قیمت ۱۴ قلم کالای خوراکی شامل ماست، شیر، پنیر، تخم مرغ، مرغ، گوشت، قندو شکر، میوه، چای، گوجه و خیار، سبزیجات، حبوبات، برنج و روغن در دو مقطع تاریخی یعنی آذرماه سال ۱۳۸۹ و اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ و با احتساب سرانه مصرف یک خانوار ۴ نفره در ایران، افزایش هزینه ماهانه این خانوار در مصرف هر یک از این اقلام خوراکی با توجه به رشد قیمت آن کالا محاسبه شده‌است که نتیجه محاسبات نشان می‌دهد، رشد قیمت این ۱۴ قلم کالای خوراکی موجب افزایش ۱۶۲ هزار تومانی هزینه‌های ماهانه یک خانوار ۴ نفره طی حدود یک سال و نیم شده‌است و تنها ۲۰ هزار تومان برای هزینه‌های دیگر (مانند آب، برق، گاز، سوخت و...) باقی می‌ماند.


هرچه از آغاز هدفمندی یارانه ها بیشتر می گذشت، قیمت های کالاهای اساسی مردم هم بالاتر می رفت. دولت یارانه بخش تولید و صنعت را حذف کرده بود و از سویی "دستور" داده بود احدی حق افزایش قیمت را ندارد؛ در عوض به برخی صنایع وام های میان مدت اعطا کرد تا جلوی ورشکستگی آنها را بگیرد. اما مُسکن های دولت تا بهمن ماه سال 90 چاره ساز بود و پس از آن قیمت ها بین 40 تا 400 درصد افزایش داشتند. کارخانه ها نیمه تعطیل، بسیاری از کارگران اخراج و مابقی هم با یکسال حقوق معوقه به کار خود ادامه دادند.
به گفته یک نماینده مجلس: "در ۲ سال گذشته باید حدود ۱۵ هزار میلیارد تومان به بخش تولید می‌دادند اما در کل ۲ هزار و سیصد میلیارد تومان دادند. چون یارانه بخش تولید داده نمی‌شود قیمت‌ها افزایش پیدا کرده است و این مساله موجب افزایش ناراضایتی مردم شده است. در ابتدا مردم از هدفمند شدن یارانه‌ها راضی بودند اما متاسفانه نحوه اجرای یارانه‌ها به مرور آن‌ها را ناراضی کرد."

فاجعه ارزی
هم زمان با افزایش قیمت ها ناشی از حذف یارانه صنعت، تشدید تحریم های غرب علیه ایران به دلیل فعالیت های هسته ای، مزید بر علت شد تا کمر هدفمندی یارانه ها بیش از پیش خم شود. پس از اعلام تصویب تحریم نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا، قیمت دلار ظرف چند ساعت از 1100 تومان به بالای 2 هزار تومان رسید. سایر ارزها نیز به همین نسبت افزایش قیمت داشتند. صرافی ها کرکره را پایین کشیدند و هرکس در خیابان ارز خرید و فروش می کرد به اتهام اخلال در نظام اقتصادی بازداشت و روانه زندان می شد. چنین بود که شوک قیمت ها روند تصاعدی پیدا کرد و بسیاری از مواد اولیه وارداتی که با ارز 1100 تومان وارد کشور می شدند، با دلار 2000 تومانی عرضه شدند.


با این حال مقامات دولتی که مشخص نبود مایحتاج خود و خانواده را چگونه و از کجا تهیه می کنند، منکر هرگونه افزایش قیمت شدند؛ حتی معاون وزیر بازرگانی هم این افزایش برخی قیمت ها را برای حمایت از مردم دانست: "در این حالت برای حمایت از تولید که خود حمایت از مصرف کننده هم تلقی می‌شود، قیمت ها در حداقل خود و براساس کارشناسی اصلاح می شود."

مرغ از قفس پرید
شاید پس از افزایش قیمت های سکه و دلار، این "مرغ" بود که در کمال ناباوری از قفس پرید و قیمت آن از فروردین سال 90 تا فروردین سال 91 با افزایش صد در صدی به بیش از 7 هزار تومان در هر کیلوگرم رسید. بدین ترتیب سفره های مردم که در پی افزایش قیمت گوشت گوساله و گوسفند، مرغ را به عنوان قوت غالب، جایگزین کرده بودند با یک علامت سوال بزرگ مواجه شد که "با این قیمت ها چه بخورند؟"
همچنین قیمت لبنیات نیز از زمان آغاز هفدمندی یارانه ها چهار بار افزایش یافت و اکنون قیمت شیر خام به هزار تومان در هر لیتر رسیده است. خودرو، کاغذ، میوه، اجاره خانه، کرایه تاکسی و هر آنچه که با پول قابل معامه باشد افزایش چند صد درصدی داشته است.

پیامک خداحافظی
در ادامه داستان غم انگیز رایانه ها سرپرست بسیاری از خانوارها هنگامی که صدای پیامک گوشی تلفن همراه خود را می شنیدند و آن را باز می کردند با این پیغام مواجه می شدند: ... نظر به تمکن مالی ، لطفاً جهت انصراف از دریافت یارانه، به سامانه Refahi.ir مراجعه نمایید. سازمان هدفمندی یارانه ها" چنین بود که 10 میلیون نفر از لیست هدفمندی یارانه در پایان اسفندماه سال 90 حذف شدند. ظاهرا ملاک سازمان هدفمندی برای خداحافظی با این افراد، داشتن وسیله نقلیه و ملک مسکونی بود. بسیاری از افرادی که موتور سیکلت و خانه ای محقر در اطراف تهران هم داشتند در لیست دیپورت شدگان از هفدمندی قرار گرفتند.

28 هزار تومان پر دردسر
با وجود احوالات قیمت هایی که کنترل آن از دست حاکمیت خارج شده، اما دولت ناگهان و بدون هماهنگی با مجلس مبلغ 28 هزار تومان علی الحساب به صورت بلوکه شده بابت افزایش یارانه ها به حساب سرپرست خانوارهای واریز کرد. اگر این مبلغ 28 هزار تومان ماهیانه باشد؛ 73 هزار و 500 تومان سرانه ماهیانه و اگر دو ماهه باشد؛ 14 هزار تومان ماهانه به 45 هزار و 500 تومان اضافه می شود.
این اقدام دولت که واکنش شدید نمایندگان مجلس را در پی داشت، در اواسط فروردین ماه منجر به نامه‌نگاری علی لاریجانی به رهبر جمهوری اسلامی شد. البته روایت شده است که لاریجانی در این نامه ضمن هشدار نسبت به عواقب تورمی خواستار توقف اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها شده بود.
به گفته لاریجانی اجرای مرحله دوم طرح هدفمندکردن یارانه‌ها در ایران هنوز به تصویب مجلس نرسیده و به همین دلیل اقدام اخیر دولت در واریز مبالغی به حساب سرپرستان خانوارها در ایران غیرقانونی بوده است. رییس پارلمان معتقد است " هم دریافت و هم پرداخت، نیازمند قانون است که من هم بر همین اساس، گفتم این مسئله اشکال قانونی دارد و باید اصلاح شود."
از اعلام این خبر چند ساعتی نگذشته بود که رئیس جمهور به میان استانداران رفت و چنین گفت: گام دوم طرح هدفمندی یارانه‌ها برای اجرا آماده است و همه مسئولان و استانداران باید برای اجرای هر چه بهتر این مرحله آمادگی کامل داشته باشند.
بدین ترتیب رسانه‌های نزدیک به دولت خبر دادند که موضوع اختلاف دولت و مجلس بر سر فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها به هیئت حل اختلاف قواه سپرده شده است.


این در حالی که بود که هنگام بررسی بودجه سال 91 مرکز پژوهش های مجلس در گزارشی اعلام کرد "دولت در تدوین این لایحه به احکام مربوط به قانون هدفمند کردن یارانه ها توجه نکرده است." براساس جز یک از بند ده قانون بودجه سال 91، درآمد حاصل از اجرای قانون هدفمندکردن یارانه‌ها در سال 1391 تا مبلغ ششصد و شصت‌هزار میلیارد (660.000.000.000.000) ریال تصویب شد. این همان رقمی است که به اعتقاد دولت کافی نیست.
در این میان اما نکته مهمتر اعلام کسری بودجه در فاز نخست هدفمندی یارانه ها بود که به این ترتیب دولتی ها نمی توانستند یارانه نقدی را افزایش دهند.


همچنین پیش از اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانه اواخر دی ماه سال گذشته در پی وعده های احمدی نژاد مبنی بر اجرای فاز دوم هدفمندی رئیس کمیسیون ویژه مجلس با تاکید بر اینکه ایجاد تعهد در اجرای قانون هدفمندی یارانه ها برای خزانه بدون آنکه منبع آن تامین شده باشد خلاف قانون و عقل است، به دولت هشدار داد در صورت ایجاد چنین تعهدی، این موضوع تعقیب قضایی خواهد شد.
با نیم نگاهی به آخرین گزارش دولت در خصوص عملکرد خود در هدفمندی یارانه ها این نکته مشخص می شود که دولت در ۹ ماه ۱۷ هزار و ۸۰۰ میلیارد از هدفمندی درآمد داشته است. در این بین ۲۵ هزار میلیارد پرداختی داشته و ۱۵ هزار میلیارد کسری داشته است.

زیست در شرایط بحران
علاوه بر گرانی های بی سابقه، عواملی نظیر رکورد تورمی و محدودیت تحریمی شرایط بحرانی را برای بخش صنعت فراهم کرده که به نظر می رسد رفع این بحران با آغاز مرحله دوم هدفمندی امکان پذیر نباشد هرچند احمدی نژاد با روش های خاص خود می گوید: " اگر اجازه مي‌دادند، مرحله دوم هدفمندي يارانه‌ها را اجرا مي‌كرديم، 70 ـ 80 هزار تومان تو جيب مردم مي‌گذاشتيم تا سفر بروند، اما نشد، سخت شد اجراي مرحله دوم." 


با این اوصاف به نظر می رسد هدفمندی یارانه ها همانطور که معاون پارلمانی احمدی نژاد هم گفته قرار نیست فعلا اجرایی شود؛ جراحی بزرگ اقتصادی جمهوری اسلامی مانند سایر طرح ها با خودکامی دولت همچون کشتی به گل نشسته دچار شکست شد. حالا مردم مانده اند و ضایعات تورمی این طرح. همچنان مشخص نیست کشوری که در شرایط تحریم قرار دارد و نفت آن از 2 میلیون و پانصد هزار بشکه تولید روز به زیر یک میلیون رسیده، روزی نیست که اسراییل برنامه حمله به آن نداشته باشد، نفت آن تحریم است و امکان جابه جایی پول و گشایش ال. سی ندارد با اتکا به کدام توان وارد چنین معرکه ای شد؟
 

مجلس خبرگان رهبری؛ نظارت نه، تبعیت آری

Posted: 05 Sep 2012 08:28 AM PDT

مهدی تاجیک
 جرس: مجلس خبرگان رهبری متشکل از گروهی  روحانیون سالخورده که سالی دو بار در ساختمان قدیم مجلس شورای اسلامی دور هم جمع می شوند، امسال نخستین نشست دور چهاردهم را  روز سه شنبه( 14شهریور) آغاز کردند. این نشست انعکاس رسانه ای چندانی نداشت و تنها سخنان محمدرضا مهدوی کنی رییس مجلس خبرگان بود که در رسانه ها بازتابی نسبی پیدا کرد. سخنانی که وی در افتتاحیه نشست بیان داشت و محور آن مطلوب جلوه دادن اوضاع کشور و تقدیر و تشکر از آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بود. 

مهدوی کنی سال گذشته جانشین آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی در خبرگان رهبری شد. او روحانی محافظه کار و نزدیک به رهبر ایران است که در جریان انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز زعامت گروهی از حامیان حکومت تحت عنوان " جبهه متحد اصولگرایان" را به عهده گرفت. مهدوی کنی که 81 سال سن دارد از بیماری های مختلفی رنج می برد و کهولت سن به او اجازه فعالیت سیاسی چندانی نمی دهد اما سن او چندان مغایر با میانگین سنی اعضای مجلس خبرگان نیست.

تقدیر و تشکر از رهبر
قانون اساسی جمهوری اسلامی وظیفه نصب،عزل و نظارت بر رهبری را به عهده مجلس خبرگان گذاشته است اما این نهاد تاکنون به صورت یک نهاد تشریفاتی عمل کرده و تاثیر چندانی در مناسبات قدرت در جمهوری اسلامی نداشته است. گرچه اعضای بلندپایه آن روحانیونی متنفد هستند اما عمدتا از حامیان وضع موجود به شمار می روند و بیانیه های پایانی مجلس خبرگان در هر دور از نشست هایش نشان دهنده حمایت اعضا از تثبیت وضع موجود است. در کارنامه این نهاد طی 23 سال از رهبری آقای خامنه ای حتی یک نمونه از انتقاد مشاهده می شود. آنها در دوره های مختلف صرفا به تعریف و تمجید از عملکر رهبر جمهوری اسلامی پرداخته اند. این رویه در نشست اخیر مجلس خبرگان نیز قابل مشاهده بود. مهدوی کنی در نشست افتتاحیه این نهاد با اشاره به برگزاری اجلاس کشورهای غیر متعهد در ایران از سخنان آقای خامنه ای در این اجلاس تقدیر کرد و پیشنهادهای او برای کشورهای غیرمتعهد را دارای " اهمیت بالا" عنوان کرد. او گفت که رهبر جمهوری اسلامی " اولین بار درسال 65 و دومین بار در همین اجلاس اخیر شرکت کردند و بیانات مهمی را در هر دو اجلاس مطرح کردند." رییس مجلس خبرگان در سخنان خود از عملکرد دولت محمود احمدی نژاد نیز تقدیر کرد و بحران اقتصادی موجود در ایران را نیز به گردن مردم انداخت. او با بیان این که "ما ایرانی ها فقط اهل اسراف هستیم" از مردم و مسئولین خواست که "قناعت را در پیش بگیرند چرا که اسلام ما را دعوت به قناعت کرده است."


اعتراض هایی که شنیده نمی شود
منتقدان مجلس خبرگان می گویند که این نهاد به دلیل بی اعتنایی مطلق به مهم ترین وظیفه اش یعنی نظارت بر رهبری عملا کارکرد خود را از دست داده است. "آیت الله علی محمد دستغیب" تنها عضو مجلس خبرگان است که اعتراض خود به بی عملی این نهاد نسبت به وظیفه نظارتی اش را طی سالهای اخیر با صدایی رسا بیان کرده است. او در آستانه نشست خبرگان در شهریور سال 1389 با انتشار نامه ای به اعضای این نهاد از آنها پرسید که "آیا شما خبرگان تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا نتوانسته‌ایم مردم را نسبت به وقایع موجود راضی کنیم و در رأس همه‌ی اینها، آیا پی به این معنا برده‌ایم که چرا مراجع و علما نسبت به وضع موجود رضایت ندارند؟" پرسشی که مهدی کروبی از رهبران جنبش اعتراضی ایران نیز در مهر ماه سال 1388 طی نامه ای به آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس خبرگان طرح کرده و از وی پرسیده بود "گمان اما نمی کردم که در اين اجلاس، خبرگان ملت، بحران مبتلا به کشور را "فتنه" بخوانند و چنين به اميد پاک کردن صورت مساله ، سر خويش را به زير برف کنند، به راستی جنابعالی که قبل از انتخابات "آتشفشان" خشم مردم را روشن ديده و آن را اعلام عمومی کرده بوديد چگونه تاييد فرموديد که تصاعد اين آتشفشان را امواج فتنه بخوانند و چنين بی دغدغه از کنار شرايط خطير مترتب بر کشور بگذرند؟ وی با انتقاد از فراموش شدن وظیفه نظارت بر رهبری در مجلس خبرگان از آیت الله هاشمی پرسیده بود " به راستی تا چه حد در اين اجلاس به عملکرد برخی سازمانهای تحت نظارت رهبری که نظارت عاليه بر آنها بر عهده شما در مجلس خبرگان است رسيدگی شد ؟ "

انتقاد از شیوه عمل مجلس خبرگان در نامه تیر ماه سال 1389 محسن کدیور روشنفکر دینی به آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز به شکلی مشروح منعکس شده بود. او در آن نامه به ذکر مستنداتی پرداخته بود که نشان می داد بر خلاف نظر اکثریت اعضای مجلس خبرگان، آقای خامنه ای به این مجلس اجازه نظارت بر عملکرد شخص خود و نیز نهادهای زیر نظر رهبری را نمی دهد. در بخشی از این نامه، به مستنداتی اشاره شده بود که نشان می داد حتی دفتر رهبر جمهوری اسلامی، از مسئولان نهادهای زیر نظر رهبری خواسته است تا از حضور در مجلس خبرگان برای توضیح دادن در مورد عملکرد شان خودداری کنند. کدیور در بخشی از نامه خود همچنین به ناکام ماندن تلاش هایی اشاره کرده بود که در داخل مجلس خبرگان، به منظور تعیین سقف زمانی برای دوران رهبری آیت الله خامنه ای صورت گرفته و افزوده بود: "ظاهرا تنها مانع ادواری شدن رهبری و توقیت آن به ده سال قابل یک بار تمدید، خود مقام رهبری است که حاضر به ترک قدرت نیست." او درباره ممانعت آقای خامنه ای از نظارت خبرگان بر عملکرد دستگاه های تحت امر رهبری از جمله نهادهای نظامی و انتظامی نیز نقل قول های مستندی از آیت الله هاشمی و احمد جنتی مخالفت ارایه کرده بود که حکایت از مخالفت صریح آیت الله خامنه ای با نظارت بر نهادهای تحت امرش داشت.

سخن گفتن به خوشامد رهبری
تغییر ریاست مجلس خبرگان در اسفندماه سال 1389 حاصل دوره ای از فشار بر آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس پیشین این نهاد بود. اکنون با ریاست مهدوی کنی عملا مجلس خبرگان را می توان نهادی خنثی در موازنه قوای جمهوری اسلامی تلقی کرد.
رییس کنونی خبرگان در خرداد ماه امسال طی سخنانی درباره وظیفه نظارتی مجلس خبرگان گفت که این نظارت، استطلاعی یا استصوابی نیست بلکه حراستی است. او در جمع اعضای حزب حزب موتلفه اسلامی در توضیح این مفهوم گفت "که نباید بگذاریم کارهای خلافی که انجام می شود به اسم رهبری تمام شود، بلکه خودمان باید به میدان بیایم تا رهبری مجبور نشود تنها به میدان بیاید و مورد هجوم قرار گیرد." وی در خرداد ماه سال گذشته نیز طی سخنانی در مدح رهبر جمهوری اسلامی گفت که " خداوند ايشان را تائيد کرده است و اميدوارم ايشان سال‌های سال زنده باشند، حتی مخالفان هم بر توانايی‌های ايشان اذعان دارند و اين‌که کسی نمی‌تواند جايگزين او باشد."

این سخنان در شرایطی از سوی رییس خبرگان ابراز شده است که شواهد نشان از مخالفت شدید آقای خامنه ای با نظارت خبرگان بر عملکرد رهبری دارد. اسفند ماه سال گذشته "عباس نبوی"، ریس موسسه تمدن و توسعه اسلامی و عضو هیات علمی موسسه امام خمینی تحت ریاست "محمد تقی مصباح یزدی" خبر از نگارش نامه آقای خامنه ای به "کمیسیون نظارت بر رهبری" مجلس خبرگان داد و گفت که از نگاه رهبر جمهوری اسلامی، نظارت این مجلس، صرفا به معنی بررسی شرایط کلی رهبری است. وی جمله‌ای از رهبر ایران را نقل کرده بود که حکایت داشت: "اگر بر شرایط [رهبری] خدشه‌ای وارد شد، بیایید مشخص کنید و معلوم شود آنهایی که مدعی هستند راه انحراف می‌روند یا اینکه به شرایط رهبری خدشه‌ای وارد شده است." وی در ادامه نقل قول خود از نامه آقای خامنه‌ای خطاب به مجلس خبرگان آورده است: "اگر [شرایط رهبری] باقی هست آن وقت در مورد خرده‌ریز‌ها نمی‌پذیرم که شما وارد جزئیات شوید... اینکه بگویید شرایط هست و کاملا وجود دارد، اما ما می‌خواهیم درباره این موارد که مثلا چرا این آقا را به فلان سمت برگزیدید و چرا به فلانی اجازه داده‌اید [بررسی کنیم]، نمی‌شود."
سازوکار کمیسیون تحقیق مبتنی بر اصل یک صد و یازدهم قانون اساسی است که طبق آن کمیسیونی متشکل از برخی اعضای خبرگان وظیفه دارند شرایط تعیین شده در قانون برای رهبری را در هر زمان با عملکرد رهبرمستقر مورد ارزیابی قرار دهند و اعلام کنند که آیا رهبر به وظایف قانونی خود پایبند بوده است یا خیر. عملکرد این کمیسیون محرمانه است و علیرغم آنکه در قانون دلیلی برای محرمانه بودن نظارت ذکر نشده " محمد یزدی" در توجیه محرمانه بودن فعالیت کمیسیون تحقیق گفته که " هر روز نمى شود میان مردم وروزنامه‌ها مطرح کرد که اجتهاد رهبر رشد کرده یا پایین آمده است. این‌ها غالباً تخصصى است، لذا گاهى اوقات طرح بعضى از مسائل در سطح جامعه ضررش از سودش بیشتر است. "


جایی برای رسانه ها نیست
سابقه مجلس خبرگان رهبری نشان می دهد که نباید از نشست کنونی این نهاد انتظاری متفاوت از گذشته داشت. اعضای این نهاد گرچه تا حدی گرایش های سیاسی متفاوت از هم دارند اما عمدتا از حامیان رهبر جمهوری اسلامی محسوب می شوند و در پایان هر نشست نیز در جلسه ای با حضور آقای خامنه ای به اظهارات موعظه گونه وی گوش می دهند. نشست های این نهاد همواره با انعکاس رسانه ای محدودی روبروست و خط قرمزهای پیدا و پنهانی برای انتشار خبرهای نشست های خبرگان وجود دارد. این محدودیت ها در نشست فعلی هم به وضوح مشاهده می شد. خبرگزاری نیمه دولتی فارس در گزارش از حاشیه های ضیافت شام مجلس خبرگان در شامگاه سه شنبه ( 14 شهریور) آورد که مهدوی کنی نصایحی را درباره نظم خطاب به اعضای خبرگان گفت ولی از خبرنگاران خواست از انتشار آن خودداری کنند. در جایی دیگر از این گزارش آمده بود که رییس خبرگان پس از ضیافت شام "با تشکر از خبرنگاران از آنها خواست تا اعضای خبرگان را برای بررسی مسائلی که وی آنها را غیر محرمانه می‌خواند تنها بگذارند و سالن را ترک کنند." مشخص نیست که اگر به نوشته خبرگزاری فارس این مسائل غیرمحرمانه بوده است چه نیازی به ترک سالن از سوی خبرنگاران وجود داشته است. در هر حال این نشست خبرگان نیز با حاشیه هایی نه چندان قابل اعتنا به پایان رسید و اعضای آن باید تا اسفند ماه برای یک دوره هم نشینی دیگر صبر کنند. دور هم نشینی هایی که یکی از معدود نتایج عملی آن عکس های یادگاری روحانیونی سالخورده در یک قاب است.

 

دروغ سراسر کشور را در بر گرفته است؛ چرا همه ساکت اند؟

Posted: 05 Sep 2012 07:29 AM PDT

محمدامین هادوی از بند ۳۵۰ اوین:
جـــرس: محمد امین هادوی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین با اشاره به اجلاس غیرمتعهد ها در تهران و آنچه درباره ی این اجلاس از سوی تلویزیون دولتی رخ داد نوشته است: حکومتی که با وجود ادعاهای مذهبی‌اش، و آن همه هشدار منابع دینی نسبت به ناروا بودن دروغگویی، به مردم خود بی‌پروا دروغ بگوید، طبیعی است که براحتی به مردم جهان هم دروغ خواهد گفت.


به گزارش کلمه، هادوی در بخشی از نامه خود با بیان اینکه “اکنون با وقایع پیش آمده می‌توان بیش از پیش به اهمیت گفتار مهندس میرحسین موسوی در مقطع انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ پی برد که بار‌ها و بار‌ها تکرار کرد: ما آمده‌ایم تا بگوییم از دروغ خسته شده‌ایم. ملت ما از دروغ به تنگ آمده است…” آورده است: در چنین موضعی که دروغ سراسر کشور را در برگرفته، بر ما پوشیده است که چرا مراجع تقلید به عنوان بر‌ترین حافظان دین وشریعت به این موضوع واکنش نشان نمی‌دهند؟ آیا اینگونه اعمال را خیانت به قرآن و عترت نمی‌دانید؟


محمد امین هادوی در مهرماه ٨٩ به اتهام فعالیت هایی از جمله مراجعه به منزل شهدای جنبش سبز و ارتباط و ملاقات با فعالان و رهبران جنبش سبز بازداشت و از سوی قاضی پیرعباسی به تحمل ۶سال حبس محکوم شد.


فرزند هادوی اولین دادستان کل انقلاب پس از پیروزی انقلاب در دوران بازداشت به مدت ۶٠ روز دست به اعتصاب غذای تر زد زیرا ماموران امنیتی جهت تحت فشار قرار نهادن وی فرزندش را نیز بازداشت کرده بودند.


متن کامل نامه این زندانی سیاسی به شرح زیر است:
به نام خدا
إِنَّ اللَّهَ لَایهَْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّاب‏
همانا خداوند دروغگویان را که اسراف کار و بر باد دهنده ی منابع هستند، هدایت نمی کند.
غافر آیه ۲۸
روز پنج شنبه مردم جهان شاهد یکی از بزرگ‌ترین دروغ‌هایی بودند که از تلویزیون حکومتی ایران پخش شد و آن تحریف سخنان رییس جمهور مصر، محمد مرسی، در افتتاحیه اجلاس سران کشورهای غیر متعهد در تهران (که اغلب کشورهای جهان به صورت زنده آن را مشاهده می‌کردند) درمورد سوریه و بحرین بود.
حکومتی که با وجود ادعاهای مذهبی‌اش، و آن همه هشدار منابع دینی نسبت به ناروا بودن دروغگویی، به مردم خود بی‌پروا دروغ بگوید، طبیعی است که براحتی به مردم جهان هم دروغ خواهد گفت.
متولیان مذهبی جمهوری اسلامی احتمالا خود بهتر می‌دانند که یکی از صفات ثبوتی خداوند، صدق است و عمل مخالف با آن، یعنی دروگویی منفعت جویانه، تحت هر عنوان، مخالفت آشکار با خداوند است. بعید به نظر می‌رسد این سطح از دروغ گویی صرفا به ابتکار شخصی چند مترجم تحقق یافته باشد، چرا که انعکاس تحریف شدهٔ اظهارات سخنرانان افتتاحیهٔ اجلاس سران در مطبوعات روز یکشنبه و دوشنبه ایرات حکایت از وجود سیاستی در ابعاد کلان برای فریب ملت دارد.
چنین برداشتی آن‌گاه مورد تایید نخواهد بود که ضمن اطلاع رسانی مطابق با واقع به مردم ایران و جهان، نسبت به وجود این پدیدهٔ شوم در یکی از نقاط حساس سیاست خارجی کشور لبریز انزجار و تنفر شود، نسبت به یافتن و سابقهٔ این دروغ گویی تلاشی مجدانه صورت گیرد، و مسوولان اصلی این ماجرا و آمران آن (نه چند مترجم مامور و معذور) وقوع این عمل قبیح ضمن معرفی به دادگاه صالح، به نحو مقتضی تنبیه شوند.
از سوی دیگر، جا دارد در همین زمینه از مسوولانی که مدام در مدح و ثنای توفیق های خود داد سخن می‌دهند بپرسیم چرا خبر خروج هیات سوریه را از اجلاس، در اعتراض به سخنان محمد مرسی، منتشر نکردید و چرا خروج وی را در تلویزیون به طور کامل نشان ندادید و در اخبار، آن را اعلام نکردید؟ اصولا چرا با دروغگویی یا کتمان واقعیت‌ها، اختلاف میان کشورهای دیگر را به آبروی دینی ما متصل می‌کنید؟
ایران می‌ تواند درست یا نادرست، حامی سوریه باشد ولی ماحق نداریم به خاطر سوریه یا هر کشور دیگری، به مردم کشورمان و جهان، آن هم در یک اجلاس بین المللی دروغ بگوییم. آیا نمی‌دانیم در دنیای جدید ارتباطات نمی‌توان امری را بیش از چند لحظه در پرده نگاه داشت؟
این تصویر نادرستی است که گمان می‌کنیم با بازی با الفاظ می‌توانیم برخی حقایق را در این اجلاس پنهان کنیم. برای مثال ما می‌گوییم صد و بیست هیات بلند پایه خارجی در این اجلاس شرکت کرده‌اند، در حالیکه می‌دانیم بسیاری از این کشور‌ها با مقام‌های درجه ۳ و۴ و… یا در حد کارمند یا دبیر سفارت خود در این اجلاس حاضر شده‌اند.
همین دروغ گویی هاست که وقتی رهبر جمهوری اسلامی وارد ساختمان اجلاس می‌شود، همهٔ مسوولان سراسیمه به دیدار او می‌شتابند و به گرد او حلقه زده و سپس به دنبال ایشان در راهرو‌ها می‌دوند و چنان دست و پای خود را گم می‌کنند که از یاد می‌برند حداقل یکی از آن‌ها به استقبال سایر میهمانان (از جمله امیر قطر) برود و به این ترتیب خط بطلانی بر عرف دیپلماتیک از یک سو و میهمان نوازی ما ایرانیان از سوی دیگر می‌کشند.
تردیدی نیست مسوولانی که سخنان شخص ثالثی را در مورد کشور دیگری به همین آسانی تحریف کرده، با دروغ به خورد مردم می‌دهند، این قابلیت را هم دارند که هرگونه گزارش، آمار یا نتیجهٔ هر انتخاباتی را به دروغ اعلام کرده یا به آسانی دروغ‌های دیگری را در هر موردی به مردم تحویل دهند. گویا اینان که مدام بر کوس دینداری می‌زنند، فراموش کرده‌اند این سخن امیر مومنان را که گفت: الصِّدقُ رَأسُ الدِّینِ (اصل و راس دین، صدق و راستگویی است) یا که: الکَذِبُ یُردیکَ و إن أمِنتَهُ (اگرچه با دروغ موقتا در امنیت بسر بری اما سرانجام تو را هلاک خواهد ساخت).
اکنون با وقایع پیش آمده می‌توان بیش از پیش به اهمیت گفتار مهندس میرحسین موسوی در مقطع انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ پی برد که بار‌ها و بار‌ها تکرار کرد: «ما آمده‌ایم تا بگوییم از دروغ خسته شده‌ایم. ملت ما از دروغ به تنگ آمده است…».
در چنین موضعی که دروغ سراسر کشور را در برگرفته، بر ما پوشیده است که چرا مراجع تقلید به عنوان بر‌ترین حافظان دین وشریعت به این موضوع واکنش نشان نمی‌دهند؟ آیا اینگونه اعمال را خیانت به قرآن و عترت نمی‌دانید؟
آیا دروغ را گناه کبیره نمی‌شمارید؟ براستی چرا اساتید، معلمان، روحانیان، روشنفکران و… سکوت اختیار کرده‌اند؟
آیا همگان منتظرند تا بوی تعفن دروغگویی سرتاسر کشور را در برگیرد و گروهی که با قصد و اراده درصدد تخریب اعتبار کشور و شرافت اسلامی و ایرانی ما هستند، به همه اهداف خود نایل بیایند؟
وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ غَافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الأَبْصَارُ
ابراهیم آیه ۴۲
هرگز گمان مبر که خداوند از آنچه ظالمان انجام می‌دهند غافل است (اینگونه نیست، بلکه کیفر) آنان را برای روزی به تاخیر انداخته است که چشم‌ها (از ترس) از حرکت باز می‌ایستند.
محمدامین هادوی
۱۳۹۱/۶/۱۳
بند ۳۵۰ زندان اوین

 

تداوم اعتصاب غذا و بی خبری از وضعیت عیسی سحرخیز

Posted: 05 Sep 2012 07:29 AM PDT

جـــرس: عیسی سحرخیز در اعتصاب دارو و غذا است. فرزند این روزنامه نگار و زندانی عقیدتی با اعلام این مطلب گفت پدرش که به دنبال انتقالش به زندان اوین در شب سه شنبه هفتم شهریورماه دست به اعتصاب غذا (تر) زده بود از صبح روز ۱۴ شهریورماه خوردن داروهایش را نیز قطع کرده است.


به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، مهدی سحرخیز، فرزند این فعال سیاسی با بیان اینکه پدرش در اعتراض به رفتاری که با او می شود عدم استفاده از داروهایش را هم به اعتصاب غذایش افزوده است گفت: "پدرم را همان شبی که او را از بیمارستان به زندان بردند، گفته بود دست به اعتصاب غذا خواهد زد و اگر ماندنش در زندان ادامه پیدا کند حتی داروهایش را هم دیگر نخواهد خورد. طبق نامه های پزشک قانونی و کمیسیون پزشکی که موجود است ادامه درمان پدرم باید در خانه انجام می گرفت و تحت هیچ شرایطی نباید به زندان بازمی گشت چون شرایط و فضای زندان برای او خطرناک است با این حال پدرم را در اقدام ناگهانی حتی بدون اینکه تیم پزشکی و خانواده باخبر باشند شب هفتم شهریورماه از بیمارستان به زندان اوین منتقل کردند."


عیسی سحرخیز، فعال سیاسی و معاون مطبوعات داخلی وزارت ارشاد دولت خاتمی که در تاریخ ۱۲ تیرماه سال ۱۳۸۸ بازداشت شد به دلیل حاد شدن ناراحتی های قلبی و عضلانیش که از زمان بازداشت به آنها مبتلا شده است از تاریخ ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۰ به بیمارستان منتقل شد با این حال او هفتم شهریورماه امسال علیرغم توصیه های پزشکی که فضای زندان را برای او خطرناک عنوان کرده بودند به زندان بازگردانده شد.


مهدی سحرخیز با اظهار اینکه پس از انتقال پدرش به زندان تا کنون از او بی خبر هستند، گفت: "متاسفانه از روزی که به زندان بازگشته تا به حال ما هیچ خبری از او نداشته ایم. وضعیت پدرم به دلیل بیماری های که دارد حاد است و حتی شاید باعث فوتش شود. اگر اتفاقی برای پدرم بیفتد مسئولش شخص خامنه ای است. کسی که حتی کوچکترین انتقاد را هم نمی تواند تحمل کند و به همین دلیل با روزنامه نگاران بازداشتی به دلیل کینه های شخصی و خود بزرگ بینی بیش از اندازه اش رفتار بسیار بدی دارد."


عیسی سحرخیز به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس و به دلیل فعالیت های مطبوعاتی سابقش به دو سال حبس محکوم شده است. او در تیرماه سال ۱۳۹۰ نامه ای خطاب به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل نوشت و درآن خواست تا او هر چه زودتر به ایران سفر کرده و از نزدیک وضعیت زندانیان سیاسی را ببیند. یکسال پس از نوشتن این نامه و درست یک روز قبل از ورود بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل به ایران او در اقدام ناگهانی از بیمارستان به زندان اوین منتقل شد و حتی در این اقدام خانواده و تیم پزشکیش نیز در جریان قرار نگرفتند.


مهدی سحرخیز در خصوص انتقال ناگهانی پدرش گفت:" شاید بان کی مون درخواست کرده بوده تا پدرم را در بیمارستان ببیند که آنها ناگهان او را شبانه به زندان منتقل کردند. نمی دانم ولی با این رفتار احتمال می دهم به دلیل نامه های که پدرم به سازمان ملل نوشته است مسولان خواسته اند تا قبل از ورود دبیر کل سازمان ملل به ایران او را از بیمارستان خارج کنند و به زندان انتقال دهند تا دیگر دسترسی به او وجود نداشته باشد."


عیسی سحرخیز که از زمان بازداشتش در تیرماه ماه ۱۳۸۸ تا کنون حتی یک روز هم مرخصی نداشته است در تاریخ ۲۵ مرداد ماه سال جاری (۱۳۹۱) در نامه ای به دادستان تهران خواستار استفاده قانونی از حق مرخصی شد با این حال نزدیک به دو هفته بعد به جای مرخصی او را شبانه از بیمارستان به زندان منتقل کردند.


مهدی سحرخیز در پاسخ به اینکه آیا دادستان پاسخی به نامه پدرش داده است، گفت:"هیچ پاسخی داده نشده است. پدرم به درخواست رییس سازمان زندان ها و به دلیل فشارهای که بر روی خانواده ام بود این نامه را نوشت تا ثابت کند مسولان به او مرخصی و عفو حتی اگر خودش تقاضا کند نخواهند داد. پدرم فقط این نامه را نوشت تا بعدها کسی نگوید که خودش هیچ وقت تقاضای عفو و مرخصی نداشته است. طبق قانون باید مریض های صعب الاعلاج از حق عفو برخوردار باشند و پدر من هم طبق نظر کمیسیون پزشکی قانونی و پزشکان خودش شامل حال عفو می شود و باید به خانه منتقل شود. اما این اتفاق نمی افتد."


مهدی سحرخیز در خصوص انتقال ناگهانی پدرش گفت:"شاید بان کی مون درخواست کرده بوده تا پدرم را در بیمارستان ببیند که آنها ناگهان او را شبانه به زندان منتقل کردند. نمی دانم ولی با این رفتار احتمال می دهم به دلیل نامه های که پدرم به سازمان ملل نوشته است مسولان خواسته اند تا قبل از ورود دبیر کل سازمان ملل به ایران او را از بیمارستان خارج کنند و به زندان انتقال دهند تا دیگر دسترسی به او وجود نداشته باشد."

 

افزایش مجدد قیمت ارز پس از ادعاهای رئیس دولت

Posted: 05 Sep 2012 05:56 AM PDT

دلار ۲۲۰۰، یورو ۲۸۰۰، پوند ۳۵۰۰ تومان
جـــرس: یک روز پس از آنکه احمدی نژاد از کاهش قیمت ارز خبر داد و نرخ واقعی برابری دلار و ریال را بسیار کمتر از نرخ فعلی بازار آزاد توصیف کرد، بازار بار دیگر به سخنان وی واکنش منفی نشان داد و بهای آزاد دلار آمریکا از مرز ۲۲۰۰ تومان گذشت.


به گزارش کلمه، از ظهر امروز چهارشنبه در بازار آزاد معاملات ارز در تهران قیمت دلار آمریکا از ۲۲۰۰ تومان فراتر رفت و در ساعات اخیر نیز همچنان روند صعودی داشته و به بیش از ۲۲۲۰ تومان رسیده است.


بر اساس گزارش ها، قیمت یورو نیز به نزدیکی ۲۸۰۰ تومان رسیده و پوند انگلیس نیز در حدود ۳۵۰۰ تومان معامله می شود. سکه بهار آزادی طرح قدیم نیز ۸۵۰ هزار تومان، طرح جدید ۸۴۸ هزار تومان، نیم سکه ۴۲۴ هزار تومان و ربع سکه ۲۱۲ هزار و پانصد تومان به فروش می رسد.


احمدی نژاد دیشب در مصاحبه تلویزیونی خود از تدبیر دولت برای کاهش قیمت ارز خبر داده و گفته یود: مهمترین کار ما این است که التهاب بازار را از بین ببریم. وی همچنین گفته بود: قیمت فعلی ارز در کشور واقعی نیست، ما دارای منابع زیادی هستیم و ارزش فعلی ارز بسیار پایین تر از قیمت فعلی آن است.


طی روزهای اخیر گزارش شده بود که برخی مراجع دولتی به طور محرمانه اعلام کرده اند نرخ واقعی برابری دلار با ریال، به ازای هر دلار ۶۷۰۰۰ ریال است. به عقیده کارشناسان، چنین رقم تکان دهنده ای با توجه به وضعیت رکود تورمی حاکم بر اقتصاد کشور، عجیب و بعید نیست.


در گزارش مذکور همچنین آمده بود که وزارت اطلاعات درباره احتمال وقوع شورش های اجتماعی هشدار داده و در کمیسیون اقتصادی هم اعلام شده که منابع ارزی کشور تنها تا شش ماه دیگر کفاف مخارج ارزی را می دهد و دولت هم به طور محرمانه به دستگاه های زیرمجموعه خود اعلام کرده که با توجه به کسری بودجه، از سه ماه بعد ممکن است دولت توان پرداخت حقوق کارمندان خود را به طور کامل نداشته باشد.


برخی در این میان معتقدند ممکن است دولت در گران کردن ارز دست داشته باشد، تا از این طریق برای جمع آوری نقدینگی در دست مردم و همچنین فراهم کردن منابع ریالی برای پرداخت یارانه ها و حقوق و … اقدام کند. اما به نظر می رسد چنین تصوری، با توجه به تبعات سنگینی که تا همین حالا هم افزایش قیمت ارز بر گرانی کالاهای وارداتی و تولیدات وابسته به مواد اولیه خارجی و … داشته، صحیح باشد.

 

مشاهدات من از ۱۷ شهریور

Posted: 05 Sep 2012 05:19 AM PDT

محمود دلخواسته
تا آنجایی که می دانم این تنها گزارشی است که بوسیله یک شاهد عینی از این واقعه در «آن زمان» به قلم در آمده است.  

 

سال قبل، در مقاله ای تحت عنوان: "از میان کشتار هفده شهریور ۱۳۵۷" خاطرات خود را از هفده شهریور بعد از 32 سال به قلم در آوردم. در مقاله سخن از این گفته بودم که چند روز بعد از کشتار : " تمامی مشاهدات خود را در حدود 20 صفحه شرح داده و به آدرس آقای هادی خرسندی که در لندن زندگی می کرد فرستادم و آنگونه که سالها بعد به من گفته شد، گزارش دست بدست می گشته است ولی متاسفانه و در جریان همین دست بدست گشتن ها، آن مکتوب گم شده است."(*)
بعد از انتشار مقاله، با شادی بسیار مطلع شدم که هنوز نامه نزد ایشان موجود می باشد و شادی افزونتر وقتی نامه را بدست من رساندند و در اینجا لازم است سپاس و تشکر خود را از ایشان، برای نگهداری گزارش و نیز رساندن آن بمن، اظهار کنم. تا آنجایی که می دانم این تنها گزارشی می باشد که بوسیله یک شاهد عینی از این واقعه در آن زمان به قلم در آمده است. علت دیگر اهمیت آن این می باشد که حال و هوای آن زمان را بوضوح و در شفافیت کامل و بدون عبور از فیلتر زمان و حافظه ای که تصمیم بگیرد چه چیز را به خاطر بسپارد و چه چیز را فراموش(selective memory)، در اختیار خواننده می گذارد.

خواننده وقتی خاطرات را می خواند متوجه خواهد شد که سه نوع منبع در این نوشته وجود دارد: 1. مشاهدات عینی نویسنده. 2. خبرهایی که در آن زمان از زبان دیگر تظاهر کننده گان شنیده. 3. شایعاتی که بشدت در سطح جامعه ساری و جاری شده بود. از منظر اطلاعاتی، مشاهدات عینی، مهمترین بخش این خاطرات می باشند. شایعات و نیز اطلاعات جاری در آن زمان که در اینجا آورده شده است نیز از اهمیت بسیاری برخوردارند. از جمله اینکه نشان می دهند که زمانی که رژیم سلطنتی، مانند مافیای حاکم در حال حاضر، زبان رسمی اش دروغ است و جامعه بکلی اطمینانش را نسبت به اطلاعاتی که رژیم می دهد از دست داده است، حتی سخن راست را هم بگوید، جامعه آن را نه تنها دروغ می داند، بلکه اطلاع را برعکس کرده تا از آن خبر راست را در بیاورد. به بیان دیگر، رژیم خود قربانی سانسوری که جامعه را به آن محکوم کرده است می شود. دیگر اینکه از آنجا که در زمان انقلاب کانالهای اطلاعاتی بسیار محدود بود و آنچه بود، بیشتر در کنترل دولت بود و اینترنت نیز وجود نداشت، شایعه بسیار سریعتر از زمان حال، برای بسیاری به "اطلاعات" تبدیل می شد.

برای دوری کردن از طولانی شدن مطلب، فقط به دو نمونه که در این گزارش آمده است اشاره می کنم:

1. بعد از کشتار اول، بشدت در میان ما شایع شد که کسانی که دست به کشتار زده اند نه سربازان ایرانی که سربازان اسرائیلی با یونیفورم ایرانی بوده اند. چرا چنین شایعه ای بسرعت از میدان شروع و در سطح کشور پراکنده شد؟ دو علت اصلی را می شود برای آن ذکر کرد. الف: به علت روابط بسیار نزدیک رژیم با اسرائیل و نیز اطلاع جامعه از کشتار و آوارگی میلیونها فلسطینی بدست اسرائیلی ها، تصویر بسیار منفی از اسرائیل در سطح جامعه وجود داشت. این تصویر محصول انقلاب نبود و سالها قبل آن نیز وجود داشت. برای نمونه، در اوائل سالهای پنجاه، دو بار دو تیم فوتبال اسرائیل به ایران آمده و با تیم فوتبال ایران ( یکبار با تیم ملی و یکبار با سر قهرمانی باشگاه های آسیا.) مسابقه داد. کسانی که در استادیوم انباشته از جمعیت حضور داشتند نیک بخاطر دارند که از بدو ورود تیم اسرائیل، جمعیت یکسره به هو کردن این تیم پرداخت. البته رژیم شاه، صدای هو کردن را بطور کامل سانسور کرد و بینندگان و شنوندگان رادیو و تلویزیون، مسابقه ای را تماشا کردند که در آن صدای تماشاچیان سانسور شده بود. ولی عکس العمل تماشاگران که ترکیبی از اقشار مختلف شهری بودند نشان می داد که جامعه چه نگاهی به اسرائیل دارد. ب: خیلی سخت بود باور اینکه نظامی ایرانی، تظاهر کنندگانی با دستهای خالی و بدون اینکه مرتکب کوچکترین خشونتی شده باشند را به رگبار ببندد و آنها را درو کند.
2. در مورد تعداد کشته شدگان و اغراقی که در مورد تعداد شد. بعدها معلوم شد که در کل حدود 400 نفر کشته و زخمی شدند. ولی در گزارش، اول سخن از 250 شهید می زنم و در آخر شایعاتی که تعداد کشته شدگان را تا 14000 نفر هم ذکر کرده است، نقل کرده ام. البته ساعتی بعد از کشتار، عده ای بروی دیوار نوشتند که 250 نفر کشته شده اند و ساعتی بعد دوباره بر دیوار نوشته شد که تعداد شهدا، 1000 نفر می باشد. علتی که باعث شد در رابطه با تعداد شهدا، شک زیادی نکنم این بود که از آنجا که ما در بخش جنوبی میدان قرار داشتیم و میدان از چهار طرف با زرهپوش و واحدهای نظامی بسته شده بود، قادر نبودم که بخش شمالی و شرقی میدان را ببینم ( از آنجا که از بخش غربی میدان وارد بخش جنوبی شده بودم، می دانستم که در بخش غربی جمعیتی وجود ندارد.) و بنابراین حدس می زدم که در آنجا هم مانند بخش جنوبی جمعیت جمع شده و همان کشتاری که از ما شده است در بخش شمالی و شرقی نیز انجام گرفته است و بنابراین زیاد مشکل نبود که تعداد کشته و زخمی شده طرف ما را ضرب در سه کرد، تا تخمینی نسبی از تعداد کشته شدگان بدست آید.

یافتن خود در عکس کشتار 17 شهریور
مهمترین سند تصویری که از کشتار 17 شهریور موجود است، عکسی می باشد که در این گزارش نیز آورده شده است. مدتها، رابطه ای بین تصویری که خود از کشتار اولیه داشتم و این عکس نمی دیدم. شاید علت این بود که خاطره من بصورت پیوسته، از زمانی شروع می شد که تصمیم گرفتم به طرف گروهی حرکت کنم که نزدیکترین به زرهپوش روسی و نظامیان در کنار آن صف کشیده، بودند وبعد اخطار مکررسرهنگ/سرگرد به تیراندازی کردن و بعد شنیدن رگبار مسلسل سنگین زرهپوش روسی و بعد برای در امان ماندن از رگبار، به طرف غرب خیابان دویدن و اینکه ازدحام مردم مانع شد تا بدیوار برسم و بعد همه روی هم افتادن و بعد در حالیکه منتظر بودم که یکی از گلوله ها کارم را تمام کند و منتظر قطع شدن رگبار مسلسل شدن و بعد برگشتن و دیدن بسیاری که بروی زمین دراز کشیده اند و بر سرشان فریاد زدن که اگر ترس از کشته شدن داشتید نباید می آمدید و اینکه می دانستید امروز کشتار خواهند کرد و بعد زخمی شده ها را در برابر نظامیها خارج کردن و در ماشینهای مردم گذاشتن و....و. در حالیکه این عکس، فقط یک لحظه را در خود ثبت کرده است. دیگر اینکه، در ذهنم، لایه های از مردم که بروی هم افتاده بودند و باید با فشار خود را از میان کسانی که به شهادت رسیده بودند خارج می کردم، ضخیم تر از آنی که در عکس موجود است به نظرم می آمد.
ولی چند ماه پیش بعد از انتشار خاطرات خود از 30 خرداد، به کتاب مصوری از انقلاب که رژیم در بهمن 1360 منتشر کرده بود مراجعه، عکس را یافته و به آن دقیق شدم و کوشش در اینکه آیا برادر خود، مهدی، و نیز خود را خود را در میان آنها می یابم؟ می دانستم که باید جستجو را در طرف راست جمعیت انجام دهم چرا که مطمئن بودم که بعد از شروع شلیک مسلسل سنگین، به طرف دیوار در جهت غرب خیابان دویده بودم. ولی عکس دارای شفافیت کافی نبود. شاید نیمی از کسانی که در این عکس دیده می شوند یا کشته شدند و یا زخمی. البته بکار گیری مسلسل سنگین کالیبر 50 امکان زخمی شدن را به حداقل می رساند. گلوله ها به هر محل می خوردند آن را با وسعت زیادی از هم می پاشیدند. برای نمونه وقتی برای برداشتن جوانی که تیر به رانش خورده بود رفتیم، دیدم که پا تقریبا از بدن جدا و فقط به پوستی بند است.

انقلاب ادامه دارد
انقلاب مشروطه را انجام دادیم و نخستین دموکراسی را در خاورمیانه تشکیل و این در حالی بود که هنوز اکثریت کشورهای اروپایی هنوز در زیر یوغ انواع و اقسام استبداد زندگی می کردند. ولی بعد از بر خوردبا مشکلات، یا خسته شدیم و یا حتی پشیمان و اینگونه شد که یک افسر بیسواد به خدمت منافع انگلیس در آمده توانست با دو هزار سربازقزاق، با انجام کودتا مانع به نتیجه رسیدن تجربه انقلاب شود تا حدی که عده نه چندان کمی از انقلابیون سابق به خدمت مستبد جدید در آمدند و البته از اولین قربانیان مستبدی که استعداد را خطرناک می دانست شدند. بعد نوبت به نهضت ملی کردن نفت به رهبری تنها کسی که تجربه انقلاب مشروطه را رها نکرده بود ( البته در بعد فرهنگی، دهخدا نیز تجربه انقلاب را ادامه داده بود.) رسید که با شجاعت و درایتی فوق العاده، روباه پیر استعمار را در بازی خود و در زمین خود شکست داد و نفت را ملی و در سفارت انگلستان را بست ( البته به قول دکتر فاطمی، انگلیس در زمانی که دربار پهلوی را در اختیار دارد احتیاج به سفارت ندارد.) تا جایی که راهی جز کودتا نماند و تنها چند میلیون دلار و دو آیت الله و چند هزار نفر اوباش و چند واحد ارتش، استبداد و وابستگی دوباره را جانشین مردم سالاری کرد و اینگونه تجربه دوم مردم سالاری را به استبدادی سرکوب گر تبدیل کردند. و بالاخره انقلاب بهمن را استبداد سلطنتی بر جامعه ملی تحمیل کرد ( همیشه و بدون استثنا، مسئول اول هر انقلابی که واقع می شود، رژیمی می باشد که انقلاب بر ضد آن واقع شده است. چرا که جنبشهای انقلابی همیشه در اغاز جنبشهای اصلاح طلبانه هستند و این عدم توانایی رژیم های استبدادی در اصلاح خود است، که گفتمان این جنبشها را به گفتمان انقلاب تبدیل و با اینکار سرنگونی خود را اجتناب ناپذیر می کند. در حال حاضر ما شاهد انجام این پروسه در ایران هستیم.) و جامعه بعد از سرنگونی استبداد، بهار آزادی را نیز تجربه کرد ولی بموقع به مبارزه با عود دوباره استبداد بعد از انقلاب برنخاست و در نتیجه دوباره استبدادی سرکوبگرتر از استبداد قبلی خود را بر دولت و جامعه حاکم کرد و در نتیجه، جامعه دوباره دلسرد شد و پشیمان. ولی اینبار بر خلاف دو جنبش قبلی، جریان استقلال و آزادی، در استقلال کامل از رژیم و قدرتهای خارجی، تجربه انقلاب را ادامه داده است و از طریق بکار گیری فکر نقاد، اشتباهات گذشته را به تجربه تبدیل کرده و مصمم است که اینبار تجربه انقلاب بهمن را تا انتها ادامه دهد تا بالاخره بعد از 120 سال مبارزه بر ضد استبداد سلطنتی و دینی، و در حالیکه آزادی ها در غرب روز بروز بیشتر تهدید و تحدید می شوند، پویاترین مردم سالاری ها را در ایران آزاد و مستقل مستقر و جامعه ایرانی، بطور همزمان رشد و عدالت اجتماعی را تجربه کند. البته استقرار چنین نظامی تنها و تنها از طریق جنبش همگانی مردم و در استقلال کامل از مافیای حاکم و نیز قدرتهای سلطه گر است که ممکن خواهد شد.


***

گزارش:

بنام خداوند در هم کوبنده ستمکاران

سلام:
حیف که نمی توانم بنویسم و اگر بنویسم ان چیزی نیست که باید بنویسم و می خواهم بگویم پس بهتر که هیچ ننویسم ولی آخر چگونه؟ روز عید، عید بود. روز عید چنان جمعیتی از قیطریه ( که فقط یکی از چهار نقطه بود.) بحرکت آمد که در جلوی دانشگاه تهران از یک میلوین نفر گذشتند و بنظرم خیلی عظیم آمد خوب تقصیر من نبود و از پنجشنبه خبر نداشتم. آرامش در نهایت حفظ می شد و وقتی روزنامه های خارجی را دیدم و عکس العمل دول شرق و غرب را مطمئن شدم که حرکت فقط از امام خمینی است و وقتی قتل عامها و جویهای خون راه انداختن در خیابان از مردم، خواهران و برادران مجاهد بیدفاع مطمئن تر شدم. خبر گزاری رویتر عده را 20 هزار نفر و B.B.C عده نماز خوانها را از 10 تا 15 هزار نفر که بعدا از طرف علما 200 هزار نفر گزارش شد.
پنجشنبه رسید، تظاهرات طبق قانون رسمی بود و آنها بهانه ای برای جلوگیری نداشتند، به هیچ جا حتی ریگی پرتاب نشده بود ( ما بت شکنیم شیشه شکن نیستیم) با اینحال جمعیت در قیطریه جمع شده بود و دیدند و دیدم که منطقه بوسیله سربازان شدیدا مسلح محاصره شده، جمعیت سر ساعت مقرر براه افتادند و معلوم بود که جمعیت چه خواهد شد و بدون هیچ بهانه ای کپسولهایی را بین جمعیت انداختند که با قاطعیت می گویم گاز اشک آور نبود ( با یانکه اشک می آورد) مرگ را واقعا در یکقدمی دیدم و حس کردم و سربازان چندین بار حمله کردند که تا حرکت را در نقطه ای خفه کنند و مردم، چه می گویم، مجاهدان پراکنده شوند و چهار نفر کشته شدند و چشمهایشان دید که نشدند. اعتصابی که اعلام شده بود در سرتاسر ایران صد در صد بمورد اجرا گذاشته شد. جمعیت در انتها به سه میلیون نفر رسیده بود که فریاد می زدند و حرفشان این بود: ایران کشور ما – خمینی رهبر ما، حزب تنها حزب الله- رهبر فقط روح الله، خمینی تو وارث حسینی، تنها ره رهایی جنگ مسلحانه است، خلق مسلمان مسلح شوید، دروازه تمدن با قتل عام مردم، 50 سال سلطنت – 50 سال جنایت مرگ براین سلطنت پهلوی- شاه ترا می کشیم. ای بیشرف فرار کن سلطنت رو رها کن - و در میان این شعارهای آتشین که نشاندهنده هدف مردم و خشم مردم بود، حتی، یک ریگ به جایی پرتاب نشد و کوچکترین بهانه ای برای اینکه بگویند تظاهرات خشونت آمیز بود بدستشان ندادند. دیدم خودم دیدم و در همانجا قرار گذاشته شد که فردا ( جمعه) در ساعت 8 صبح در میدان شهدا ( ژاله سابق) اجتماع کنند. ساعت 7 صبح که خواستیم حرکت کنیم اخبار گفت که حکومت نظامی اعلام شده و آیات عظام اعلام داشته اند که به میدان نیایند ( رادیو روز قبل هم دروغی از قول آیت الله شریعتمداری گفت که اجتماع روز پنجشنبه را تحریم کرده بودند و هنوز ار آقایان اعاده حیثیت ننموده اند) و ما رفتیم در راه تانکرهای چیفتین و زره پوشها و کامیونهای نظامی که در آنها و اطرافشان سربازان شدیدا مسلح قرار داشتند موضع گرفتند، از کوچه فرعی به جمعیت حاضر در خیابان ملحق شدند دیدم که قبلا میان جمعیت گاز اشک آور انداخته اند و جمعیت برای مقابله با آن لاستیک اتش زدند تا اثر آن قدری خنثی شود. طبق معمول خواهران ما ( که با تمامی وجود معتقد شده ام که اگر درست راهنمایی شوند و هدف را بشناسند و بخود آگاهی برسند می توانند به چه نیروی عظیمی تبدیل شوند) در جلو قرار داشتند و برادرانشان در حلقه ای زنجیر مانند آنان را در میان داشتند و منهم حلقه ای از آن حلقه شدم. جمعیت قدری بجلو حرکت کرد ( راستی این نکته را متذکر شوم که جمعیت را به سه دسته تقسیم کرده بودند. قسمتی در شرق میدان ژاله و قسمتی در شمال و ما در جنوب میدان بودیم. تعداد جمعیت آنروز را من نمی توانم حدس بزنم چون هیچوقت انتها را ندیدم) و بعد دستور دادند که بنشینیم چون از حرکتمان جلوگیری کرده بودند. من برخاستم که به حلقه زنجیری در قسمت جلو( روبروی سربازان) ملحق شوم و رفتم. جمعیت به حالت آرامی نشسته بود و با هم صحبت می کردند در نیمه راه بودم که ناگهان مسلسلب سنگین زرهپوشها شروع به شلیک کرد. اول خواهران ما و خود ما خیال کردم که هوایی است و برای همین حرکت نکردند و بعد وقتی متوجه شدند برخاستند که از شلیک مسلسل در امان بمانند ولی چون جمعیت زیاد بود و امکان حرکت نبود بروی هم خوابیدیم و فقط صدای مسلسل می آمد. نمی دانم چند دقیقه بعد قطع شد. برگشتم و عقب سرم را نگاه کردم. بخدا چنان جمعیتی بر کف خیابان افتاده بود که نمی دانم چگونه بگویم. بخدا گوسفند را اینگونه نمی کشند. دانشجو، دانش آموز، کارگر، کارمند و.... همه جوان دیگر برنخاستدد. مجاهدان برگشتند تا شهیدان را در آغوش کشند. نبودید، ندیدید بردری، برادر شهید خود را در آغوش کشیده بود. آن دیگری خواهرش و دیگری فرزندش را. فریاد لااله الا الله بآسمان بلند شد. آن دیگری فریاد می زد و با دستش اشاره به شهدا می کرد و با گریه می گفت هدا نگاه کن مردم خواسته اند و این خونها نشانه اش، کمکشان کن تا به خواسته اشان برسند و بعد شعار می دادند خمینی، خمینی نو خون بخواه، تهران امروز عاشوراست. حسین، حسین نگاه کن عاشورا، یا حجه البن الحسن برس بفریاد ما. عده ای از مردم خشمگین با بدنهایشان، فقط بدنهایشان راه نظامیان را سد کردند و دیگران خشمگین ( کلمه ای وجود ندارد که بگویم و مجبورم بگویم خشمگین ) به ادارت دولتی و بانکها حمله کردند و آنها را با خون خود به آتش کشیدند و اتوموبیلهای دولتی را آتش زده در خیابان مانعی برای عبور زرهپوشها بوجود آوردند و بعد به کلانتریها حمله کردند و تا آنجا که من خبر دارم چهار کلانتری ( 9،12،14 و یکی دیگر) را گرفتند ولی اسلحه ها فشنگ نداشت و چون ارتش عاجز بود از اینکه خود را به قلب جمعیت برساند و هم اینکه وحشت ایجاد کند، هلیکوپتر از بالا تیر اندازی می کرد.
بگذارید چند اتفاق را که خود شاهد بودم بگویم تا حالات مردم را بفهمید نه اینکه احساسش کنید.
جوانی که از ناحیه شکم زخمی شده بود وقتی موتور سواران ( نقش بسیار مهمی در تظاهرات داشتند) خواستند او را از آنجا بیرون ببرند، نمی رفت و با فریاد می خواست بماند و بجنگد ( جنگی که معلوم بود برنده ظاهری کیست، سنگ و چوب در برابر تانکر و زره پوش و مسلسل سنگین و سبک).
کودکی تقریبا 10 ساله بوسیله شلیک هلیکوپتر از ناحیه سر مجروح شد. مردم خواستند او را ببرند ولی فریاد می زد اینکه چیزی نیست بگذارید باشم. و همانطور ادامه داد، خمینی رهبر ماست، شاه ترا می کشم. سرگردی را که در جریان تیر اندازی نبود مردم دستگیر کردند و ماشینش را به اتش کشیدند و خود که از ترس فقط جسمی داشت که مردم حرکتش می دادند در اوج خشم بخاطر اینکه در قتل عام نبوده او را به خانه ای بردند و پناهش دادند. وقتی ماشینهای دولتی را به آتش می کشیدند ماشینهای شخصی را هر طور که بود از محل انفجار دور می کردند. دو ماشین آتش نشانی برای خاموش کردن محل آمد یکی پهلوی سربازان ایستاده بود و دیگری بطرف مردم حرکت کرد و ایستاد. مردم بطرف ماشین حرکت کردند در زیر شلیک گلوله، راننده فریاد می زد من با شما هستم ماشین را اتش بزنید و خودش فرار کرد و مردم هم هر کار می خواستند کردند و شلیک شدیدا شروع شد و باز و باز شهید. صبح وقتی فرمان شلیک آمد سربازی اول فرمانده خود را در جا کشت و بعد خودش را و دیگری خودکشی کرد. این شایعه بشدت در ایران قوت گرفته که سربازان اسرائیلی هستند. بغل دستی من که شهید شد، می گفت 17 هزار کوماندوی اسرائیلی در ایران است. پریروز 3 هواپیمای D.C.10 در پادگان جی سربازان اسرائیلی را پیاده کرده، این شایعه در قتل عام اصفهان و تبریز تیز شدت داشت و من اینرا بعید نمی دانم. ظهر بخانه رفتم و جنگ تا شب ادامه داشت و تازه میدان شهدا یکی از نقاط بود، در شلیک چند دقیقه ای اول در قسمت جنوب میدان 250 نفر شهید شدند (1) دیگر خودتان عده را حدس بزنید هنوز جنگ و گریز خصوصا در شب ادامه دارد، تازه هنوز شروع نشده. همان روز جمعه، بر روی شعارهایی که بخون آغشته شده بود این عبارت به چشم می خورد BBC یک میلیارد و سیصد میلیون تومان از شاه رشوه گرفته تا اخبار را صحیح گزارش نکند و برای همین وقتی مردم خبرنگار B.B.C با آن خانم همراهش را دیدند با خشم و عصبانیت فریاد می زدند، خائن، رشوه گیر اخبار را درست گزارش بده و حرفهای دیگر....من بخیانتش همان اول پی بردم که همانگونه که اینان ( شاه جلاد) ما را مارکسیست می داند. اینها ما را به جبهه ملی ( که من برایش ارزش قائلم بخاطر نقشی که در گذشته داشته و هیچگاه سازشی با این جلاد نداشته، ولی اینان می دانند که جبهه ملی با غرب نرم رفتارتر است) نسبت می دهند، 3 میلیون نفر فقط در تهران فریاد می زدند که عدالت، استقلال حکومت اسلامی – ایران کشور ما، خمینی رهبر ما و آنوقت دیگر چون نمی توانستند این فریادها را انعکاس ندهند باز هم سخن از جبهه ملی بود حتی در حاشیه و بعد می بینیم ریچارد اپنهایمر خبرنگار B.B.C در تفسیری می گوید، این شورش طبقه فقیر شهری است. در حالیکه این شورشها را دو طبقه شروع کردند و خونهای اول را آنها دادند. اول طبقه بازار که نبض اقتصاد شهری را در دست دارد و دیگر دانشجو که طبقه تحصیلکرده و روشنفکر جامعه ماست و در صدر آن علمای اسلام و برای همین فریاد می زدیم: روحانی، دانشجو، پیوندتان مبارم.

حال می بینیم که در مجلس چه موافق و مخالفی علم کرده اند و برای ملت سینه چاک می زنند که دولت دستش بخون آلوده است. این جنگ زرگری را امام خمینی برای ما برملا کرده است که: این بازیها همه برای این است توجه شما را از شاه دور کنند ولی من گفته ام اگر می توانید فقط به شاه حمله کنید و اگر نمی توانید به هیچکس. پیش بینی این بازیها را در نطقی که در تضاهرات شد می توان یافت که آقای غفاری فریاد بر آورد که ما طبق گفته علی(ع) کسانی را که قبلا کوچکترین همکاری با این دستگاه داشته اند بشدت طرد می کنیم.
اینها را برای این نوشتم که اگر نمی دانستید بدانید و اگر می دانستید، بهتر بدانید و اگر بدست شما برسد که امیدوارم کنجکاوی در مورد نویسنده نکنید که نخواهید فهمید و این نوشته فقط برای شما نیست.
باشد که بفهمید و باشد که حس کنید و باشد که خون در رگهایتان حرکتی طوفان گونه بیابد.
حق پیروز است
نصر من الله و فتح قریب
ضمنا دوستان از اینکه اشتباهاتی از نظر دستوری و دیکته ای و خوانا نبودن خط وجود دارد عذر میخواهم.


(1): طبق اخباری که تا کنون منتشر شده است عده شهدای روز جمعه تهران به چهارده هزار نفر رسیده، ولی هنوز باز دقیقا تعداد مشخص نیست.

 

(*): http://news.gooya.eu/politics/archives/2011/09/127587.php

 


نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 



 

اجرای حکم حبس شیوا نظر آهاری، روز شنبه ۱۸ شهریور ماه

Posted: 05 Sep 2012 05:19 AM PDT

جـــرس: در حالیکه شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر، امروز چهارشنبه برای اجرای حکم چهار سال حبس، صبح امروز خود را به زندان اوین معرفی کرده بود، مسئولین روز شنبه را برای اعزام وی به زندان اعلام کرده اند.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، این عضو هیات موسس کمیته گزارشگران حقوق بشر، بامداد روز چهارشنبه پانزدهم شهریور ماه برای اجرای حکم حبس چهار سالۀ خود به زندان اوین رفته بود، که مسئولین مربوطه اعلام کردند وی روز شنبه هجدهم شهریور ماه باید برای اجرای حکم مراجعه نماید.


وی شهریور ماه سال ۱۳۸۹ با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی و به صورت موقت آزاد شده بود، که توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری، همراه با تبعید به زندان شهرستان ایذه و ۷۴ ضربه شلاق محکوم گردید.

این حکم در نهایت از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظرتهران، به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، تبعید به زندان شهر کرج و ۷۴ ضربه شلاق مبدل گردید.

 

 

عقب نشینی مشاور رهبر جمهوری اسلامی در نقل اظهارات دبیر کل سازمان ملل

Posted: 05 Sep 2012 05:00 AM PDT

جـــرس: علی اکبر ولایتی، مشاور رهبر جمهوری اسلامی با عقب نشینی از سخنان قبلی خود، این بار مدعی شد که دبیر کل سازمان ملل، آقای خامنه ای را "رهبر مذهبی مسلمانان منطقه" خطاب کرده و سخنان وی را "موثر" در ایران و منطقه دانسته است.


اظهارات قبلی وی دال بر این بود که دبیر کل سازمان ملل، آقای خامنه ای را "رهبر جهان اسلام" ذکر کرده، اما این ادعا توسط مارتین نسیرکی، سخنگوی بان کی مون، به شدت تکذیب گردید.

اما اینک توسط علی اکبر ولایتی، در یادداشتی تحت عنوان "روایتی از دیدار رهبری در جریان اجلاس سران عدم تعهد" که در سایت رهبری منتشر شده، عنوان کرد که بان کی مون آقای خامنه ای را "رهبر مذهبی مسلمانان منطقه" خوانده است.


مشاور رهبر جمهوری اسلامی بدون اشاره به تذکر و اشاره صریح دبیر کل ملل متحد به وضعیت بحرانی حقوق بشر در ایران و موضوع اتمی، اظهار داشت: "دبیركل سازمان ملل به هیچ ‌وجه حرفی خارج از قاعده‌های متعارف نزد، بلكه از ابتدا بافروتنی به این دیدار آمد و پس از تشكر از رهبری و مردم ایران بابت سهم بزرگی كه در شكل‌گیری تمدن بشری داشته‌اند، خطاب به ایشان (آقای خامنه ای) گفت: چون شما رهبر ایران و همین‌طور رهبر مذهبی مسلمانان منطقه هستید و رهنمودهای شما هم در ایران و هم در منطقه مؤثر است، لذا ما از شما خواهش می‌كنیم كه در مسأله‌ی سوریه دخالت فعال كنید تا این مسأله به صورت مناسب و مسالمت‌آمیز حل شود."


بر اساس اظهارات ولایتی، رهبر جمهوری اسلامی نیز گفته است که "عملاً در سوریه یک جنگ نیابتی در حال وقوع است... و اگر در كشورهای اروپایی كه مردم مدت‌هاست به خاطر مشكلات اقتصادی در پرتغال، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه مشغول مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز علیه دولت هستند، اگر به آنها هم مانند سوریه كمك تسلیحاتی و مالی شود، برای دولت‌های این كشورها همان وضعیتی پیش می‌آید كه برای دولت سوریه‌ امروز پیش آمده است."


مشاور اموربین‌الملل رهبر جمهوری اسلامی، همچنین برخی اظهارات که وی "با اطرافیان مقامات شرکت‌کننده در اجلاس تهران رایزنی می‌کند تا با رهبری دیدار داشته باشند" را رد کرد و مدعی شد که "موضوع کاملاً برعکس بود. آنها بودند که تماس می‌گرفتند و خواهان وقت ملاقات با رهبری می‌شدند."


مشاور رهبر جمهوری اسلامی، اوایل هفته مدعی شده بود که دبیرکل سازمان ملل در دیدار با آقای خامنه‌ای، او را "رهبر جهان اسلام" خوانده، اما این ادعا توسط مارتین نریسکی، سخنگوی بان کی مون تکذیب شد.  سخنگوی دبیرکل سازمان ملل این ادعا را بی‌اساس خواند و روز یک‌شنبه ۱۲ شهریور در گفتگو با شبکه خبری "بی.بی.سی." تاکید کرد "غیرممکن است آقای بان چنین عنوانی به رهبر ایران بدهد."


بلافاصله بعد از این تکذیب نیز، دفتر ولایتی دست به انتشار متن اظهارات دبیرکل سازمان ملل زد که بنا به ادعای وی، بان کی مون آقای خامنه ای را "رهبر مذهبیِ نه تنها ایران بلکه منطقه" نامیده، اما عبارت "رهبر جهان اسلام" عنوان نشده است.
 

ارزش پول ملی به دلیل برخی ندانم کاری ها سقوط کرد اما دولت مقصر نیست

Posted: 05 Sep 2012 04:25 AM PDT

عضو کمیسیون برنامه بودجه مجلس:

جـــرس: عضو کمیسیون برنامه بودجه مجلس پیرامون وضعیت فعلی اقتصاد کشور می گوید: دولت مقصر نیست ولی خط مقدم تقصیرات با دولت است و تا الان مسئولین اقتصادی بخصوص دربخش ارز هر صحبتی که کردند عملا آن صحبت و مصاحبه به ضرر پول ملی و اقتصاد شد.


به گزارش ایلنا، عزت الله یوسفیان ملا در خصوص عملکرد دولت دهم نسبت به سالهای گذشته مدعی شد: عملکرد دولت بطور کلی دربخش عمرانی قابل قبول است که باتوجه به سالهای پیش نسبت به سال90 شرایط بهتر بوده است.


عضو کمیسیون برنامه بودجه مجلس با انتقاد از عملکرد دولت در بخش اقتصادی بیان داشت: در بخش اقتصادی ما مشکل گرانی داریم که واقعا دراین حد قابل قبول نیست و ارجاع گرانی به مسئله تحریم یک عمل نادرستی است چون تاثیر تحریم درگرانی درصد کمی است.


وی با اشاره به اینکه به دلیل برخی از ندانم کاری ها پولی ملی ما ارزش خود را از دست داده است، اظهارداشت: پول ملی ما ناگهان به لحاظ اینکه پیش بینی های لازم نشد ناگهان ارزش خودرا از دست داد یعنی سقوط ارزش داشته ایم و نه ازدست دادن ارزش.


عضو کمیسیون برنامه بودجه مجلس در خصوص اینکه در همه اتفاقات صددرصد دولت مقصر نیست، گفت: دولت مقصر نیست ولی خط مقدم تقصیرات با دولت است و تا الان مسئولین اقتصادی بخصوص دربخش ارز هر صحبتی که کردند عملا آن صحبت و مصاحبه به ضرر پول ملی و اقتصاد شد.


یوسفیان افزود: مشکلات اقتصادی تقریبا نسبت به دیگر بخش ها زیاد است وباید برای حل آن چاره اندیشی سازنده ای صورت گیرد.


 

انصاری راد: شرایط برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات فراهم نیست

Posted: 05 Sep 2012 04:25 AM PDT

جـــرس: یک فعال سیاسی اصلاح طلب تاکید کرد: طبق قانون اداره کشور تنها با اتکا به آرای عمومی میسر است و تمام سمت‌ها و نهاد‌ها در نظام جمهوری اسلامی ایران باید به وسیله انتخاب مردم رسمیت یافته و قانونی گردد.


به گزارش ایلنا، حسین انصاری راد ضمن انتقاد از برخی اظهارات صورت گرفته در مورد اعتقاد امام نسبت به مساله جمهوریت گفت: اینکه برخی مدعی هستند که امام جمهوریت را قبول نداشت و به ناچار آن را پذیرفت یک دروغ بزرگ و نسبت ناروا به بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران است.


وی ادامه داد: در انقلاب سال ۱۳۵۷ رهبر فقید انقلاب و موسس جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک مرجع معتبر مدیریت کشور را بر پایه اراده و انتخاب آزاد مردم استوار ساخت و قانون اساسی ایران تحت نظر و با پیشنهاد و تاکید کامل ایشان به وسیله نمایندگان مردم به تصویب رسید.


این فعال سیاسی اصلاح طلب با تاکید براینکه در قانون اساسی دوام و بقای نظام به رای اکثریت مردم وابسته است گفت: طبق قانون اداره کشور تنها با اتکا به آرای عمومی میسر است و تمام سمت‌ها و نهاد‌ها در نظام جمهوری اسلامی ایران باید به وسیله انتخاب مردم رسمیت یافته و قانونی گردد.


وی افزود: امام تا پایان حیات خود با تاکید بر رای مردم به تائید و عمل به قانون اساسی اهتمام ورزیده و تصریح فرمودند آنچه تا کنون خارج از قانون اساسی انجام یافته به عنوان امری فوق العاده در شرایط جنگی بوده است.
حجت الاسلام انصاری راد در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه در قانون اساسی فصلی به نام حاکمیت ملت وجود دارد گفت: در اصل ۵۶ قانون اساسی آمده است که خداوند انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته بنابراین این حق الهی است که هیچ کس و با هیچ عنوانی نمی‌تواند آن را از انسان سلب کند.


این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین اضافه کرد: امام در واکنش به اظهارات برخی مبنی براینکه انتخابات حق مجتهدین است فرمودند این یک توطئه است تا مجتهدین را با دست مردم از بین ببرند.
وی ضمن ابراز نگرانی از برخی اظهارات عنوان کرد: متاسفانه عده‌ای هم اکنون به عنوان نظریه‌پرداز کشور جمهوریت را شرک اعلام می‌کنند و از رای مردم به عنوان هوس‌های آن‌ها تعبیر می‌کنند و با صراحت اعلام می‌کنند که انتخابات تنها یک مصلحت اندیشی است و اگر تمام مردم نیز بخواهند رای بدهند هیچ اعتبار قانونی نخواهد داشت.


انصاری راد همچنین در خصوص احتمال شرکت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری خاطرنشان کرد: هم اکنون شرایط برای حضور اصلاح طلبان فراهم نیست اما آن‌ها باید در یک اجماع که بدون استثنا تمام اصلاح طلبان را در برگیرد تصمیم قاطع و جامعی بگیرند در این صورت تمام طیف‌های این جریان ملتزم هستند که به آن عمل کنند.
وی با بیان اینکه اجماع میان اصلاح طلبان باید به وسیله شاخص و فرد مورد اطمینان آنان صورت گیرد گفت:‌‌ همان گونه که پیش از این نیز گفته‌ام معتقد هستم طول و عرض جریان اصلاحات به اندازه طول و عرض کل کشور است.


این فعال سیاسی اصلاح طلب همچنین با اشاره به تشکیل ستاد فراقوه‌ای عنوان کرد: از آغاز دولت نهم و انحلال سازمان برنامه و بودجه جمعی از کار‌شناسان اقتصادی در گروه‌های ۷۰ نفره، ۵۰ نفره و یا ۲۰ نفره با نوشتن نامه‌ای رسما دولت را از نوع مدیریت اقتصاد کشور برحذر داشتند اما نتیجه کار دولت تا کنون مطلوب نبوده است بنابراین به نظر می‌رسد برای جلوگیری از خسارت بیشتر چنین تدبیری با عنوان تشکیل ستاد فراقوه‌ای از سوی برخی اصولگرایان اندیشیده شده است.