جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


منشور حقوق شهروندی؛ گامی به پیش اما بدون ضمانت اجرا

Posted: 30 Nov 2013 04:13 AM PST

نادر مرزبان
جرس: حسن روحانی در تبلیغات انتخاباتی خود وعده داده بود که در صورت رسیدن به کرسی ریاست جمهوری اقدام به تهیه منشوری برای صیانت از حقوق شهروندی کند. او این وعده را همزمان با صدمین روز فعالیت دولت‌اش عملی کرد. منشوری که در آن ادبیات تازه‌ای از نظر اهمیت دادن به حقوق شهروندان به چشم می‌خورد اما بزرگ‌ترین علامت سوال پیش روی آن نامشخص بودن ضمانت اجرایش است.  


برنامه تازه؟


منشور حقوق شهروندی توسط معاونت حقوقی دولت یازدهم و با همکاری مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری تهیه شده است و قرار است به مدت یک ماه در معرض دید و نقد و نظر افکار عمومی قرار بگیرد و پس از اصلاحات و تغییرات احتمالی به عنوان پیش نویس رسمی در اختیار رییس جمهور قرار بگیرد. پایه‌های این منشور از نظر تدوین کنندگانش بر قرآن و آموزه‌های شیعی، سخنان آیت الله خمینی و آقای خامنه‌ای و همچنین فصل سوم قانون اساسی استوار است و سرفصل‌های مرتبط به حقوق شهروندی در آن به تفکیک ذکر شده است. در این «منشور به برابری حقوق شهروندی کلیه اتباع ایران، صرف نظر از جنسیت، قومیت، ثروت، طبقه اجتماعی،‌نژاد و یا امثال آن» تاکید شده است و اجرا و تضمین حقوق شهروندی به عنوان تکلیف دولت اعلام شده است. با این حال در بند ۶ ماده یک منشور آمده که این متن «در مقام ایجاد حقوق و تکالیف جدید و یا توسعه و تضییق آن‌ها نمی‌باشد و صرفا بیان مجموعه‌ای از مهم‌ترین حقوق شهروندی است.» معنای این تبصره چیزی نیست جز اینکه تدوین کنندگان منشور خود اقرار کرده‌اند قصد ارائه برنامه تازه‌ای ندارند و هدفشان صرفا گردهم آوردن داشته‌های قانونی در زمینه حقوق شهروندی بوده است.

 

تردید در وفاداری دولت به منشور


بخش عمده‌ای از فصل دوم منشور به محورهای مربوط به «آزادی اندیشه، بیان و مطبوعات» اختصاص یافته است. در این بخش تاکید شده که «ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﺣﻖ آزادی اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺑﯿﺎن ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ. اﯾﻦ ﺣﻖ ﺷﺎﻣﻞ آزادی اﺑﺮاز، ﺗﺮوﯾﺞ و اﻧﺘﺸﺎر اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎ و ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺷﻔﺎﻫﯽ، ﮐﺘﺒﯽ، اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ ﻫﺮ وﺳﯿﻠﻪ دﯾﮕﺮ ﺑﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﺧﻮد ﺷﻬﺮوﻧﺪ ﺑﺎ رﻋﺎﯾﺖ ﻗﺎﻧﻮن، ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ.» همچنین آمده است که «ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﺮدم ﺣﻖ دﺳﺘﺮﺳﯽ آزاد ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ و ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ را در ﭼﺎرﭼﻮب ﻗﻮاﻧﯿﻦ دارﻧﺪ.» و دولت هم موظف شده که «ﺑﻪ آزادی ﻧﺸﺮﯾﺎت و ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت، رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ اﻋﻢ از ﮐﺎﻏﺬی ﯾﺎ اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ و ﻧﯿﺰ ﺗﻤﺎﻣﯽ رﺳﺎﻧﻪﻫﺎی ﺷﻨﯿﺪاری و دﯾﺪاری (اﻋﻢ از وبﺳﺎﯾﺖﻫﺎ، وﺑﻼگﻫﺎ، ﺷﺒﮑﻪﻫﺎی ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽ و اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ و ﻣﺎﻧﻨﺪ اﯾﻨﻬﺎ) در ﺻﻮرﺗﯿﮑﻪ ﻣﺨﻞّ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﻧﯽ اﺳﻼم ﯾﺎ ﺣﻘﻮق ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ، در ﭼﺎرﭼﻮب ﻗﺎﻧﻮن اﺣﺘﺮام بگذارد. گرچه روح حاکم بر بندهای مربوط به آزادی اندیشه و بیان در این منشور همراستا با ارزش‌های جهانی آزادی بیان است اما مقید کردن تمامی بند‌ها به «چارچوب قوانین» یا «ﺿﻮاﺑﻂ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ» می‌تواند روح منشور را از آن بگیرد و آن را به کالبدی بی‌روح تبدیل کند. قوانینی که در این منشور از آن یاد شده است نه فقط تفسیر بردار است بلکه اعمال آن نیز در عمده موارد به عهده قوه مجریه نیست.

قوه قضاییه به عنوان مرجع مداخله کننده در موضوع‌های مربوط به آزادی بیان عملا از قوه مجریه حرف شنوی ندارد و می‌تواند به اقدام‌های خود علیه آزادی بیان صورت قانونی بدهد. گذشته از این مشخص نیست که قوه مجریه خود تا چه اندازه به این منشور پایبند باشد. اظهارات علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جریان توقیف روزنامه بهار راه را برای تردید در عمل دولت به ادعای خود مبنی بر دفاع از حق آزادی بیان باز می‌گذارد. او در گفتگویی با خبرنگاران که هشتم آبان ماه انجام شد به جای دفاع از حق روزنامه بهار برای انتشار آزادانه عقاید گفت که «مقاله‌ای در روزنامه بهار درج شد که علاوه بر اینکه نوعی تحریف تاریخ اسلام محسوب می‌شود، در ایجاد اختلاف مذهبی در کشور نیز نقش داشته است.» اظهار نظر او با واکنش‌های شدیدی از سوی روزنامه نگاران همراه بود که انتظار همراهی دولت را در زمینه حمایت از حق آزادی مطبوعات داشتند.

مشکل در جایی دیگر است

منشور حقوق شهروندی دارای سرفصل‌های قابل توجهی نظیر «حریم خصوصی»، «ﻫﻮﯾﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ، ﺑﯿﺎن رﺳﺎﻧﻪای و آﻓﺮﯾﻨﺶ ﻫﻨﺮی»، «ﺳﻼﻣﺖ اداری، ﺣﮑﻤﺮاﻧﯽ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ و ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻗﺎﻧﻮن»، «ﺣﻖ ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪان در ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ»، «آﺳﺎﯾﺶ، رﻓﺎه، ﺣﻤﺎﯾﺖ و ﺗﺎﻣﯿﻦ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ» است. بخش مربوط به «حریم خصوصی» یکی از بحث برانگیز‌ترین موارد منتشر است. بندی که در آن آمده است «ﺣﺮﯾﻢ و زﻧﺪﮔﯽ ﺧﺼﻮﺻﯽ، ﻣﺴﮑﻦ، وﺳﺎﯾﻂ ﻧﻘﻠﯿﻪ و اﺷﯿﺎء ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﻣﺪاﺧﻠﮥ ﺧﻮدﺳﺮاﻧﻪ، ﺗﻔﺘﯿﺶ و ﺑﺎزرﺳﯽ ﺑﺪون ﻣﺠﻮز ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﺼﻮن اﺳﺖ و ﺗﻌﺮض ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت و دادهﻫﺎی ﺷﺨﺼﯽ، ﺗﻔﺘﯿﺶ، ﮔﺮدآوری، ﭘﺮدازش، ﺑﮑﺎرﮔﯿﺮی و اﻓﺸﺎء ﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﺷﻬﺮوﻧﺪان اﻋﻢ از اﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ و ﻏﯿﺮاﻟﮑﺘﺮوﻧﯿﮑﯽ ﯾﺎ ﻣﺮﺳﻮﻻت ﭘﺴﺘﯽ آﻧﺎن ﻣﺠﺎز ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎزرﺳﯽ، ﺿﺒﻂ، ﺗﻔﺘﯿﺶ، ﻣﻼﺣﻈﻪ، ﻗﺮاﺋﺖ، ﺗﻮﻗﯿﻒ ﯾﺎ ﻣﻌﺪوم ﻧﻤﻮدن ﺑﺪون ﻣﺠﻮز ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ارﺗﺒﺎﻃﺎت از راه دور ﻧﻈﯿﺮارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺗﻠﻔﻨﯽ، ﺗﻠﮕﺮاف، ﻧﻤﺎﺑﺮ، ﺑﯿﺴﯿﻢ و ارﺗﺒﺎﻃﺎت اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺷﻬﺮوﻧﺪان و اﺳﺘﺮاق ﺳﻤﻊ ﯾﺎ رﻫﮕﯿﺮی و ﺳﺎﻧﺴﻮر آﻧﻬﺎ ﺑﺪون ﻣﺠﻮز ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ، ﻣﻤﻨﻮع اﺳﺖ.» رعایت موارد قید شده در این بند یکی از خواست‌های اصلی کسانی است که به دلیل فعالیت‌های منتقدانه خود با نقض حریم خصوصی و مداخله و تعدی دستگاه قضایی و امنیتی روبرو بوده‌اند. با این وجود این بند نیز خود را در ‌‌نهایت به «مجوز قانونی» وابسته می‌کند. مجوزی که صدور یا عدم صدور آن در اختیار قوه مجریه نیست و قوه قضاییه متولی آن است. قوه‌ای که در سالهای اخیر بیشترین برخورد‌ها را با چهره‌ها و نهادهای منتقد نظام داشته و تغییری در مشی و رویه خود نداده است.

همچنین «حق انتخاب آزادانه وکیل، ممنوعیت هتک حرمت افراد بازداشت شده، ممنوعیت شکنجه و ممنوعیت و بی‌اعتباری اعترافات اجباری» نیز که در این منشور به آن اشاره شده است به طور کامل در حیطه اختیار قوه قضاییه است و قوه مجریه نقشی در نظارت بر آن ندارد. جالب اینکه تدوین کنندگان منشور در بخش پایانی تصریح کرده‌اند که «کلیه دستگاههای اجرایی، نهاد‌ها، سازمان‌ها و موسسات عمومی غیردولتی و سازمان‌های زیر نظر رییس جمهور و مراکز وابسته به نهاد ریاست جمهوری» ملزم به همکاری در اجرای آن هستند. در نظر نگرفتن سایر قوا به ویژه قوه قضاییه برای رعایت موارد ذکر شده در این منشور، عملا آن را اب‌تر خواهد گذاشت. قوه مجریه با تدوین این منشور البته می‌تواند نشان دهد که گرایش به رعایت حقوق شهروندی دارد و از این جهت رویه خود را موجه جلوه دهد اما مساله اصلی ضمانت اجرا برای رعایت حقوق است که در اختیار قوه قضاییه است. حال آنکه در منشور حتی یکبار هم نامی از قوه قضاییه به میان نیامده است.
 

درس بزرگ از گذشته

Posted: 30 Nov 2013 03:36 AM PST

سعید لیلاز
ظرفیت نقدپذیری دولت روحانی  امید بزرگ‌تری برای بهبود اوضاع ایران در آینده پیش‌روست.  


اگر صرف «بازگو کردن» وضعیت کنونی اقتصاد ایران که در مصاحبه تلویزیونی هفته گذشته دکتر حسن روحانی، رییس‌جمهوری اتفاق افتاد، چنین لرزاننده بوده است می‌توان حدس زد که «ایجاد» این وضعیت در طول هشت‌سال تسلط رادیکال‌ها چه جفای نابخشودنی و بزرگی در حق ملت ایران بوده است. این رادیکال‌ها که اخیرا معلوم شده است تفاوت میان «حساب» و «انشا» را نیز به درستی نمی‌دانند و گزارش دقیق رییس‌جمهوری شامل ده‌ها و صدها آمار رسمی و دقیق از اوضاع اقتصادی کشور را لفظ‌پردازی می‌خوانند، تصور می‌کنند که همچنان با فرار به جلو و ایجاد غبار سیاسی و تبلیغاتی می‌توان بر آنچه بر این کشور و اقتصاد آن ظرف هشت‌سال گذشته رفته است، پرده پوشاند و با ایجاد «صدا»، «بوی» آن را نیز پنهان کرد. در این مصاحبه، روحانی البته آبروداری کرد و تنها گوشه‌ای از پرده واقعیت‌های موجود کشور را کنار زد، اما واقعیت دیگر این است که این پرده، چه یکسره کنار زده شود یا نه، مردم ایران خود در پشت آن هستند و نیک می‌دانند در این هشت‌سال بر آنان چه رفته است و می‌رود. مثلا در این مصاحبه، رییس‌جمهوری نگفت که پرسروصداترین دولت تاریخ ایران در حوزه عدالت اجتماعی، به طرزی به بی‌سابقه‌ترشدن شکاف طبقاتی افزوده است و مطابق آمارهای رسمی دولتی در تمام سال‌های 1390 تا 1392 جمعا تا 30درصد از قدرت خرید حقوق‌بگیران و به ویژه کارگران کاسته شده است. در سال 1390 که جمع درآمد نفتی کشور به 119میلیارددلار افسانه‌ای بالغ شد، حداقل دستمزد واقعی کارگران 3/10درصد کاهش یافت، شکاف طبقاتی گسترش پیدا کرد و فاصله شهر و روستا، برخلاف همه شعارها روبه‌افزایش گذاشت.

در مورد سرمایه‌گذاری، بهداشت، آموزش و همه دیگر شاخص‌ها نیز مردم عقبگرد و وخامت شدید و سریع را با پوست و گوشت خود لمس کردند. با این‌همه، گفت‌وگوی تلویزیونی آقای دکتر روحانی بسیار امیدوارکننده بود؛ نه از باب نمایش‌دادن بخشی کوچک از سیاهی‌های گذشته و سیاهکاری‌های رخ داده، بلکه از بابت درس بزرگی که دولت، کشور و نظام جمهوری‌اسلامی از رویدادهای گذشته گرفته است. در طول این مصاحبه، آشکار شد که درست برخلاف رفتار هشت‌سال گذشته، دولت تدبیر و امید قصد ندارد تا ابتدا با سیاست‌های پولی انبساطی تورم بیافریند و سپس با تاکید بر واردات ارزان‌قیمت برخاسته از دلارهای نفتی به سرکوب آن بپردازد؛ قصد ندارد تولید داخلی را به پای واردات، قربانی کند؛ بنا ندارد کشور را با شعار و عوام‌زدگی و عوامفریبی اداره کند؛ پای خدا و پیغمبر و ائمه را به اداره کشور و دولت و اقتصاد نمی‌کشاند؛ زبان به تهدید و تطمیع و مسخره‌کردن مخالفان خود نمی‌گشاید. «علم اقتصاد» را هم خوب می‌شناسد و هم بنابر آن، این علم را «قبول» دارد و برای اغراض زودگذر سیاسی بنای انکارکردن و زیرپاگذاشتن آن را ندارد و به طریق اولی دروغ نمی‌گوید؛ پنهان‌کاری نمی‌کند؛ پاره‌هایی پراکنده از حقیقت را جای اصل آن نمی‌نشاند؛ و از همه مهم‌تر، در محرم‌دانستن مردم به مثابه مالکان واقعی کشور، تنها به لقلقه زبان بسنده نمی‌کند. اگر از سنت ناپسند صداوسیما در گزینش راه مداهنه برای مصاحبه‌کنندگان خود با رییس‌جمهوری بگذریم، ظرفیت نقدپذیری دولت روحانی حتی امید بزرگ‌تری برای بهبود اوضاع ایران در آینده پیش‌روست. شاید هنوز اندکی با احتیاط می‌توان گفت که سرانجام، پس از وقفه‌ای هشت‌ساله، راه اصلاحات به مثابه مناسب‌ترین راه پیشرفت ایران در چارچوب نظام جمهوری‌اسلامی، از سر گرفته شده است. 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


۷۳ میلیارد تومان خسارت زلزله ۵٫۷ ریشتری برازجان/ تصاویر مردم زلزله زده

Posted: 30 Nov 2013 12:35 AM PST

روحانی: تقدیر این بود اولین سفرم به بوشهر باشد
جرس: رئیس سازمان مدیریت بحران کشور گفت: برآورد اولیه خسارت زلزله 5.7 دهم ریشتری برازجان ۷۳ میلیارد تومان بوده و برای جبران این خسارت‌ها پرداخت وام، تسهیلات و کمک‌های بلاعوض در حال بررسی است.  

 

حسن قدمی درباره آخرین اقدامات در زلزله 5.7 ریشتری که در تاریخ 7 آذر در شهرستان برازجان از توابع استان بوشهر اتفاق افتاد اظهار داشت: برآورد خسارت اولیه برای این زلزله 73 میلیارد تومان بوده است و برای جبران این خسارت‌ها وام، تسهیلات و کمک‌های بلاعوض در حال بررسی است.

 

وی ادامه داد: بخش‌های کشاورزی و دامپروری 3.6 میلیارد تومان، تأسیسات زیربنایی 22 میلیارد تومان و ساختمان‌های مسکونی، تجاری و صنعتی 47 میلیارد تومان خسارت دیده‌ است.

 

قدمی درباره اسکان اضطراری برای زلزله زدگان شهرستان برازجان اظهار داشت: نیاز جدی به اسکان اضطراری نیست چرا که درصد زیادی از خانه‌ها تخریب نشده است و شمار خانه‌های خرابی که نتوان در آن زندگی بیش از 5 خانه نبوده است.

 

وی با اشاره به بافت فرسوده روستاها خاطرنشان کرد: در این زلزله 10 روستا بیشترین خسارت را دیده‌اند که با توجه به بافت فرسوده آن بهتر است بازسازی و مقاوم‌سازی شود.

 

به گزارش فارس، رئیس سازمان مدیریت بحران کشور بیان داشت: اقدامات درمانی و امدادی روز گذشته به اتمام رسید و در این زلزله هم اکنون 66 نفر بستری هستند که تعدادی از آنها امروز مرخص می‌شوند.

 

روحانی: تقدیر این بود اولین سفرم به بوشهر باشد

 

رییس‌جمهور صبح امروز شنبه برای دیدار با زلزله زدگان شهرستان برازجان، بازدید از مناطق زلزله زده و روند امداد رسانی به آسیب دیدگان و همچنین بازدید از پروژه های گازی در منطقه عسلویه وارد استان بوشهر شد.

 

حسن روحانی در بدو ورود به این استان در فرودگاه بوشهر پس از بازدید از یگان تشریفات از سوی فریدون حسن وند استاندار، آیت الله غلامعلی صفایی بوشهری نماینده ولی فقیه در استان و دیگر مسوولان و مقامات ارشد محلی مورد استقبال قرار گرفت.

 

روحانی در فرودگاه بوشهر در گفتگو با خبرنگاران با بیان اینکه دیدار و خدمت مردم بزرگ و عزیز ایران در هر کجای کشور برای رییس جمهور یک افتخار است، گفت: تقدیر بر این بود که امروز اولین سفر ما به استان بوشهر انجام شود و مردم خوب و دلیر این استان را زیارت کنیم.

 

رئیس جمهور افزود: دلیل عمده این سفر دیدار با مردم زلزله زده منطقه دشتستان و همدلی و همدردی با آنان است؛ البته در این سفر بازدیدی از عسلویه و فازهای گازی که در این منطقه در دست اجرا است نیزخواهیم داشت.

 

 

برش‌هایی از خاطرات یک زندانی سیاسی در اعتصاب غذا

Posted: 30 Nov 2013 12:35 AM PST

جرس: محمد حسن یوسف‌پور سیفی، زندانی سیاسی ای که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده است در بخشی از خاطرات خود نوشته است: نامه می‌نویسم تا بازجویم را ببینم بعد از تاخیر بالاخره می‌بینمش. اعتصاب غذا می‌کنم و پای عوارض و عواقب آن هستم حتی اگر گوشی برای شنیدن وجود نداشته باشد.  

 

 

به گزارش کلمه، محمد حسن یوسف‌پور سیفی، فعال حقوق بشر و کودکان کار از روز جمعه یک آذر در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت درمانی وی دست به اعتصاب غذا زده است.

 

این فعال حقوق بشر از عارضه اختلال شبکیه هر دو چشم رنج می‌برد و بر اساس نظر پزشکان حدت بینایی وی ۴/۱۰ است و با شرایط زندان قابل درمان نیست، همچنین وی با مشکل دیسک کمر، فشار خون بالا و ضربان نامنظم قلب نیز روبرو است.

 

پیش از این مسئولان زندان اوین به وی قول مساعد داده بودند که به وضعیت درمانی این زندانی سیاسی رسیدگی کنند اما پس از پیگیری‌های صورت گرفته از طرف وی، مسئولان زندان اوین اعلام کرده‌اند که دادستانی تهران تاکنون با اعزام وی به مراکز درمانی موافقت نکرده‌اند.

 

محمد حسن یوسف‌پور که از مجریان و تهیه کنندگان صدا و سیما بوده است، پس از حوادث انتخابات ۸۸ و به اتهام عضویت در گروه مجموعه فعالان حقوق بشر، به عنوان مسئول واحد جذب و معرفی، تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی توسط قاضی صلواتی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۵ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

 

این زندانی سیاسی از ۱۸ شهریور ۹۱ برای اجرای حکم ۵ سال و ۶ ماه خود به زندان اوین فراخوانده شد وتا به امروز در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌ برد. وی در یک سال گذشته تاکنون بدلیل مخالفت دادستانی تهران ملاقات حضوری با اعضای خانواده‌اش نداشته است.

 

برش‌هایی از خاطرات این زندانی سیاسی را با هم می خوانیم:

 

مقدمه:

 

الان که دارم فکر می‌کنم نمی‌دانم چطور مریض شدم کمی که فکر کردم فهمیدم علت اصلی آن القا ایدئولوژی بوده که شاید که از دوران نوجوانی یا جوانی به من منتقل شده! یادم آمد که همه جا این جمله را شنیده بودم که: مگه مریضی؟ که این کار را کردی؟ یا اینکه تو رو چه به سیاست بیا کار هنری‌ات را دنبال کن مگه مریضی؟ و من به این نتیجه رسیدم که از بس در گوشم خواندند که مگر مریضم!

 

اکنون که در بند ۳۵۰ اوین ۱۵ ماه است که دوران محکومیت خود را می‌گذرانم، مریض شده‌ام و این مریضی هیچ ربطی به وقایع و اتفاقاتی که در زندان پیش امده نداشته است. در ثانی من ۴۴ ساله شده‌ام و باید مریض باشم. اصلا اگر سالم باشم جای تعجب است. مگر آدم چقدر باید عمر کند؟

 

 

فصل اول: (دیسک کمر) آنقدر اسلوموشن راه می‌روم و می‌نشینم، که علیرضا روشن ادای من را در می‌اورد و می‌خندیم. بعضی روز‌ها بچه‌ها در هواخوری می‌گویند چرا کج شده‌ام؟

 

یا حسین رونقی ملکی سرم غر می‌زند که یکم پاشو راه برو و چرا دراز می‌کشی اینقدر؟

 

امروز صبح که از خواب بیدار بلند می‌شوم، واقعا نمی‌توانم حرکت کنم. محمدرضا مقیسه به زور مرا به بهداری می‌فرستد. با آمبولانس از بهداری رفتن خوشم نمی‌آید اما چاره‌ای نیست. با امبولانسی که کمک فنر‌هایش داغان است و داخل هر چاله‌ای که می‌افتد، دادت در می‌آید به بهداری می‌روم.

 

اگر بیرون بودم و این امبولانس را به من می‌دادند با آن گوسفند زبان بسته هم حمل نمی‌کردم. می‌رسم بهداری به پرستار می‌گویم مشکل دیسک کمر دارم می‌گوید خب همه دارند.. چه باید جواب دهم؟

 

بیش از هفت ماه است که منتظر ویزیت متخصص مغز اعصاب هستم که انگار قراردادش با زندان اوین تمام شده یا حق ویزیتش را نداده‌اند و دیگر نمی‌آید.

 

از کمرم عکس گرفته‌ام و جا به جایی ستون مهره‌ها و کم شدن فاصله‌هایش مشخص است.. بگذریم…

 

یک دکتر جینگول می‌آید کم سن و سال است و جوراب نارنجی‌اش بدجور جیغ است. می‌گوید چرا ساعت ۹ صبح نیامدی ویزیت بشوی که من اومده بودم بند ۳۵۰؟ می‌گویم عذر می‌خوام. ازین به بعد با دیسک کمر هماهنگ می‌کنم که قبل از ساعت ۹ بگیرد تا شما تشریف داشته باشید و اینجا مزاحم نشوم.

 

نسخه می‌نویسد. اینجا هر مرضی داشته باشی تشخیص دکتر این است که بیماری شما عصبی است.

 

مثل یکی از هم بندیانمان که آنقدر گفتند بیماری‌اش عصبی است که آخرش فهمیدند سرطان دارد و حالا یکی در میان دارد شیمی درمانی می‌شود. نسخه پزشک هم مشخص است یا دیازپام یا دگزامتازون و یا…..

 

این سه امپول علاج درد تمام بیماری‌ها در بهداری اوین است. چاره‌ای هم نیست. دیازپام می‌زنم. بگذریم از تخت بهداری با ملحفه‌های یک بار مصرف کثیف و بالشت کثیف ترش. بگذریم از آقای تزریقاتچی که نمی‌داند آمپول روغنی را یکهو داخل عضله خالی نمی‌کنند. اَه… چقدر غر می‌زنم.. به خودم می‌گویم مردک اینجا زندان است خانهٔ خاله نیست. با مشکل دیسک کمر، و جای آمپولی که به شدت درد می‌کند، برمیگردم به بند ۳۵۰. آمبولانس رفته است. باید پیاده برگردیم. تازه باران زده است. چقدر درختان زندان اوین زیبا هستند. اینکه بعد از ماه‌ها از بند ۳۵۰ بیرون بیایی خودش نعمت بزرگی است. شکر، خدایا شکر که بلای بدتری به سرم نیامد.

 

فصل دوم: (فشار خون بالا و ضربان نامنظم قلب) شب جمعه است. تپش قلب شدیدی دارم انگار قلبم از دهانم دارد می‌زند بیرون. چند سال پیش یکبار این مورد را تجربه کرده بودم. بعد از پایان یک سریال، ۶ روز بخش قلب بستری بودم و اصلا چیزی نفهمیدم. احمدم هاشمی فشارم را می‌گیرد ۱۸ روی ۱۳. باز امبولانس و برانکارد و بهداری. می‌روم زیر اکسیژن. یک ساعت بهداری نگه‌ام می‌دارند. ساعت ۱۲ اعزامم می‌کنند بیمارستان مدرس. گیجم اورژانس قلب بستری می‌شوم. قبل از اعزامم‌‌ همان آقای تزریقاتچی بهداری، به من سرم وصل می‌کند و سوزن را بدجور در رگم می‌چرخاند. می‌خواهم بگویم عزیزم اینجوری جدار رگ پاره می‌شه و خونریزی داخلی ایجاد می‌شه.. سکوت می‌کنم.

 

به یاد آن مثل معروف می‌افتم که هیچ وقت نمی‌توانی به یک خوک موسیقی یاد بدهی، چون هم خوک را اذیت می‌کنی هم خودت اذیت می‌شوی. بگذریم..

 

قرص و امپول و نوار قلب و سرم و اکوی قلب، نمی‌فهمم چطور ۶ صبح می‌شود. دکتر متخصص می‌نویسد اسکن قلب، اما ۷ صبح با دو سرباز و پاسیار به زندان اوین برگردانده می‌شوم. بالاخره بعد از گذاشتن ۴ تا زیر زبانی و قرص فشار و…. دیگه حالم باید خوب باشد.. قرار می‌شود یک شنبه دوباره برای اسکن قلب و ازمایش به بیمارستان مدرس اعزام شوم. اما نمی‌دانم این اتفاق چرا اکنون که بیش از سه هفته است از بیمارستان مدرس برگشته‌ام نمی‌افتند. دادستانی مجوز نداده است. زندان است خانهٔ خاله که نیست.

 

به قول یکی از مسولان همهٔ شما را که نمی‌توانیم اعدام کنیم، بالاخره بعضی‌هایتان باید در زندان بمیرید. بگذریم..

 

فصل سوم: (اختلال شبکیه چشم) قبلا زیرنویس تلویزیون را نمی‌دیدم. حالا بخش‌هایی از تصویر را و خود تلویزیون را نمی‌بینم. ۵ ماه پیش که دکتر متخصص چشم آمده بود بهداری اوین و ویزیت شدم گفت چیزی نیست و عصبی است. برایم قرض شل کننده عضلات و اشک مصنوعی تجویز کرد که وقتی به دکتر بهداری گفتم، خندید و تعجب کرد. برایم ازمایش خون نوشت که رفتم آزمایشگاه بهداری اوین و گفتند کیت ازمایش نداریم. حالا هم که سه هفته از آن روز می‌گذرد باز هم کیت نداریم چون گفتن زندان بودجه ندارد کیت ازمایش بخرد. درست مثل دستگاه نوار قلب بهدارری که خراب است که ان باری که خواستند از من نوار قلب بگیرند بعد از سه بار پاره کردن نوار توسط تکنسین بار چهارم سه تا الکترود که به سینه‌ام وصل بود. جدا شده بود و نوار قلب گرفتند و دکتر وقتی دید گفت نوار قلبت نرمال است. و من کلی خندیدم. بعد از ۶ ماه مرا اعزام می‌کنند. بیمارستان فارابی و کلی آزمایش به فاصله یک ماه بعد برای ادامه معالجه بعد از کلی نامه نگاری به دادستانی ریس بهداری رئیس زندان، دوباره اعزام می‌شوم فارابی.

 

نتیجه: بینایی چشم ۴/۱۰ است. شبکیه چشم تخریب شده و قابل بازسازی یا عمل نیست. و کلن قابل معالجه نیست. دفعه اول گفتند سکته مغزی رد کرده‌ای و باید‌ام – ار – آی بشوی. و اینکه بیماری اختلال شبکیه رو به پیشرفت است. برمیگردم بند ۳۵۰ زندان اوین. با یکی از مسولان صحبت می‌کنم می‌گویم اگر زود‌تر مرا اعزام کرده بودید می‌شد کاری کرد دیر اعزام کردید. چه کنم؟

 

می‌گوید شکایت کن ۹۰۰ میلیون دیه هردو چشمت را می‌دهیم. می‌گویم جفت چشمانتان را ۲۰۰ میلیون می‌خرم می‌فروشید. می‌آیم بیرون. به یاد اولین باری که رمان «کوری» ژوزف ساراماگو را خوانده بودم می‌افتم. بگذریم…

 

فصل چهارم: موخره نامه می‌نویسم تا بازجویم را ببینم بعد از تاخیر بالاخره می‌بینمش. چقدر این مرد را دوست دارم. شاید به نظر شما عجیب باشد یا غیر قابل باور. اما من بازجویم را دوست دارم. وقتی به بچه‌ها می‌گویم دوستش دارم می‌خندند یا فکر می‌کنند دیوانه شده‌ام. مشکلاتم را می‌گویم می‌نویسم و گوش می‌دهد. مثل همیشه با جدیت بر می‌گردم بند ۳۵۰ زندان اوین معاون اجرایی زندان قول می‌دهد پیگیری کند. و این کار را می‌کند.

 

می‌دانم ‌‌نهایت سعی‌اش را کرده است. اما راه به جایی نمی‌برد. جلسه‌ای تشکیل می‌شود با حضور ریس بهداری، نماینده دادستان، رئیس بند ۳۵۰، رئیس اجرای احکام، رئیس حفاظت. می‌آیم مشکلاتم را عنوان می‌کنم. رئیس بهداری می‌گوید ما باید تشخیص بدهیم که بیمار اورژانسی است تا اعزام کنیم. موارد من اورژانسی بود دادستانی مجوز نداده. نماینده دادستان می‌گوید ما مجوز داده‌ایم. شما اعزام نکرده‌اید. می‌گویم رفتم آزمایشگاه کیت آزمایش ندارند می‌گویند زندان بودجه ندارد. می‌گویم ۷ ماه است منتظر متخصص مغز و اعصاب هستم می‌گویند فعلا نمی‌‌اید معلوم نیست کی بیاید. می‌گویم آقایان!!! وقتی نمی‌توانید زندانی بیمار را از لحاظ پزشکی ساپورت کنید چرا در زندان نگهش می‌دارید؟ چرا حال من زندانی باید انقدر وخیم شود که روی برانکارد به بهداری بروم. تا تشخیص دهید اورژانسی هستم یا نه؟ می‌دانید بعضی از همبندیانم بخاطر دستبند یا پابند و لباس زندان که مجبورند به پوشند و شبیه لباس برادران دالتون در کارتون لوک خوش شانس است به بیمارستان نمی‌روند!

 

چرا همهٔ بیماری‌ها را عصبی تشخیص می‌دهید. می‌دانید انقدر به بعضی از زندانیان قرص ضد افسردگی داده‌اید که کاملا افسرده شده‌اند؟ چرا نوش دارو پس از مرگ سهراب؟

 

چرا انقدر احمال می‌کنید و توپ را در زمین یک دیگر می‌اندازید که بیماری کهنه شود. از دفتر جلسه می‌‌ایم بیرون. چند روز بعد مرا برای پزشکی قانونی به بهداری می‌برند. خب چشمم که درمان ندارد!

 

برای اسکن قلب یه وقت مناسب!!! اعزامم می‌کنند. متخصص مغز و اعصاب هم که وضعیتش توی باقالی هاست. باز به خودم می‌گویم مردک! اینجا زندان است خانهٔ خاله نیست.

 

حسین رونقی ملکی را ببین نصف بدنش را باید برید انداخت دور.. کلا یک ادم نصفه است نه یک ادم کامل. خجالت بکش مرد! هوتن دولتی را ببین… و… و واقعا خجالت می‌کشم. من قهرمان نیستم. نمی‌خواهم باشم همهٔ ما زندانیان سیاسی داریم در بند ۳۵۰ زندان اوین هزینه می‌دهیم بخاطر فردای بهتر برای مردم و خانواده‌هایمان برای فرزندانمان. منتی هم بر سر مردمی نیست که نمی‌دانند بند ۳۵۰ اوین خوردنی است یا مالیدنی و اصلا ما چه کرده‌ایم و چرا زندانی شدیم و چقدر خانواده‌هایمان در تنگنای روحی هستند… بگذریم..

 

اعتصاب غذا می‌کنم و پای عوارض و عواقب آن هستم حتی اگر گوشی برای شنیدن وجود نداشته باشد.

 

دوم آذر ماه ۱۳۹۲

بند ۳۵۰ اوین 

یادداشت دختر میرحسین درباره “ممنوع‌ها و ممنوع القلم ها”

Posted: 29 Nov 2013 11:50 PM PST

 جرس: زهرا موسوی، دختر میرحسین و رهنورد در یادداشت کوتاهی در فیس بوک خود با عنوان «حکایت ممنوع‌ها و ممنوعیت‌ها» به شرح بخشی از محدودیت‌هایی که در این مدت در مورد شغل و تحصیل وی انجام شده پرداخت.  

 

زهرا موسوی در بخشی از نوشته خود می‌گوید: سوای افرادی که اگرچه کاملا به ناحق اما به هرحال در یک دادگاه ممنوع القلم وممنوع از فعالیت هنری و علمی و فرهنگی و اقتصادی شده‌اند، افراد زیادی هستند که به علت فضای امنیتی شدید نمی‌تونند کار کنند، درس بخونند. حیات اجتماعی داشته باشند کسی اون‌ها رو رسما منع نکرده. خیلی راحت بی‌هیچ سندی مدرک ثبت شده‌ای و ممکنه با یکدونه از اون تلفن‌های نا‌شناس و بیشماره ازهمه چی منع شن. بعضی از این تلفن‌ها کم کم وارد حیطه‌های شخصیشون هم شده مواردی که شنیدنش با اینکه مکرره ولی واقعا اسفناکه.

 

متن این نوشته در پی می‌آید:

 

۲۷ دی سال ۹۰ صبح روز برفی دفاع پایان نامه‌ام درحالیکه به واسطه یک تلفن اجازه دفاع در خود دانشگاه نداشتم در ساختمانی بیرون دانشگاه تهران اساتید مسنم همه منتظر شروع جلسه نشسته بودن که یک تلفن از شماره‌ای نا‌شناس همه چی رو بهم ریخت: این دانشجو اجازه دفاع ندارد! (از چاقوکش‌های استخدام شده پشت در جلسه دفاع که بگذریم) در مورد شغلم هم با یک تلفن از تدریس منع شدم: کل واحدهای درسی و امور مالیم در ساعتی از سیستم اداری حذف شدودر اردیبهشت ۹۱ هم باز به دستور یک تلفن نا‌شناس یکسری مسایل دیگه ایجاد شد امروز که مشکلات با حسن نیت زیاد درحال پیگیریست اما هیچ کس مسئولیت اون تلفنهارو به عهده نمی‌گیره و پرونده تخلفی هم هیچ جا برام پیدا نمی‌شه…

 

سوای افرادی که اگرچه کاملا به ناحق اما به هرحال در یک دادگاه ممنوع القلم وممنوع از فعالیت هنری و علمی و فرهنگی و اقتصادی شده‌اند، افراد زیادی هستند که به علت فضای امنیتی شدید نمی‌تونن کار کنن. درس بخونن. حیات اجتماعی داشته باشن کسی اون‌ها رو رسما منع نکرده. خیلی راحت بی‌هیچ سندی مدرک ثبت شده‌ای و ممکنه با یکدونه از اون تلفن‌ها ی نا‌شناس و بیشماره ازهمه چی منع شن. بعضی از این تلفن‌ها کم کم وارد حیطه‌های شخصیشون هم شده مواردی که شنیدنش با اینکه مکرره ولی واقعا اسفناکه.

 

یک عده هم محکوم شدن توی همون دادگاههای معلوم الوضع، دوران محکومیتشون هم تموم شده ولی انگار تا اخر عمر باید بارش رو بدوش بکشن هرجا می‌رن در‌ها به روشون بستست. همه ازشون می‌ترسن یا نمی‌خوان دردسر وجود یک محکوم سیاسی یک پرونده دار رو قاطی کارهاشون کنن.

 

و باز یک عده هستن در میان اقوامشون محکومی دارن وباید هربار دریک برگه سنجش به اون اقرار کنن جایی که باید سوال جواب بدی: آیا درمیان اقوامت کسی سابقه فعالیت سیاسی مخالف نظام داره یا نه و اگر بود که اقوام چوبشو تا ابد باید بخورن. خود گرفتارای سیستمهای سنجش البته تنوع و تکثر زیادی دارند.

 

در این چنین فضایی که اطراف آدم‌ها درست می‌شه، دوست وآشنا از فرد گریزان می‌شن. و ادم تبدیل می‌شه مصداق کسی که در این سرای بیکسی کسی به در نمی‌زند. اون فرد که قربانی یک سیستم امنیتی کثیفه هیچ جا حرفش رو نمی‌تونه اثبات کنه. خیلی وقتا می‌شه برای گذران زندگی برای نمردن در جایی دون شان اجتماعیش مشغول کار بشه یا تخصصش رو برای همیشه کنار بگذاره و درجایی که تخصصی هم نداره فعالیت محدود و البته کنترل شده‌ای داشته باشه. همیشه هم زیر نظر باشه همیشه فکر کنه کسی در جستجو و قدم به قدم با اوست تا دست از پا خطا نکند! یا اگر دانشجو است خواب مدرک تحصیلیش رو ببینه و منتظر و با امید بشینه بلکه تحولی صورت بگیره. این‌ها کسایی هستند که پر از هوش تعهد دلسوزی خلاقیت اند اما سالهای عمرشون به همین راحتی سرقت می‌ره، رفته.

 

حکایت ممنوع‌ها، حکایت پردردیست. نباید دردهاشون انکار شه بلکه باید حل شه این مشکل. حتما می‌شه ایشالا خیلی خیلی زود .

گزارش شیرین عبادی از مناطق آلوده به مین و لزوم تسریع پاکسازی

Posted: 29 Nov 2013 11:21 PM PST

جرس: شیرین عبادی، فعال حقوق بشر در گزارش مفصلی با عنوان "مین؛ قاتلین خفته" از جامعه مدنی و شهروندانی که دور از مناطق آلوده به مین زندگی می‌کنند، خواسته تا همراه با دوﻟﺖ و ارﮔﺎن‌ھﺎی ﻣﺴﺌﻮل که "وظﯿﻔه ﺗﺴﺮﯾﻊ در ﭘﺎﮐﺴﺎزی ﻣﻨﺎطﻖ آﻟﻮده، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ از ﻗﺮﺑﺎﻧﯿﺎن، آﻣﻮزش و ﭘﯿﺸﮕﯿﺮی را ﺑﺮ ﻋﮭﺪه دارﻧﺪ"، اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠه را دﻏﺪﻏه خود بدانند.  

 

در بخشی از این گزارش توضیح داده شده است: ٢٥ سال پيش، ٢٠ ميليون مين در دل ٤ ميليون و ٢٠٠ هكتار از زمينهاى هم مرز بين ايران و عراق كاشته شد تا از نفوذ ” دشمن” در دو سوى مرز، پيشگيرى كند. حال اينكه در همه اين ٢٥ سال خود اين مينها دشمن جان مردم بى دفاعى بوده اند كه تنها گناهشان زندگى در نزديكى مرزها بوده است با وجود پاكسازيهايى كه انجام شده، هنوز حدود ٣ ميليون هكتار از زمينهاى مرزى آلوده به مين است در اين بيست و پنج سال آمار حكايت از حدود ٨٠٠ كشته در سالهاى بين ٦٧ تا ٨٣ دارد. اما واقعيت اين است كه هرگز آمار دقيقى از تعداد قربانيان ارائه نشده است.

 

عبادی در گزارش خود یادآوری کرده است: آخرين قربانيان مين در ايران، هفت كودك مريوانى هستند كه ٢٦ مهرماه امسال ( ١٣٩٢) جست و خيزهاى كودكانه شان با انفجار مينها به خون كشيده شد.كودكانى كه روياهايشان در يك لحظه؛ لحظه شوت زدن به توپ پلاستيكى فوتبال يا پريدن و دويدن، به كام اژدهاى خفته در زمين فرو مى شود.

 


این برنده جایزه صلح نوبل، در گزارش خود عواملی چون قفدان نقشه‌ی مین‌ها، اعمال تحریم‌ها و نبود وسایل پیشرفته، فقدان اراده‌ی سیاسی، ناکارآمدی عملکرد حکومت و منع فعالیت نهادها و سازمان‌های غیردولتی را از جمله دلایل عدم پیشرفت پاکسازی مناطق آلوده می‌داند.

 

متن کامل گزارش شیرین عبادی به فارسی، کردی و انگلیسی در وبسایت مرکز حامیان حقوق بشر منتشر شده است. 

آمریکا ۹ کشور را از قانون تحریم نفت ایران معاف کرد

Posted: 29 Nov 2013 08:32 PM PST

عراقچی: تحریم‌های اتحادیه اروپا خلاف حسن‌نیت است
جرس: وزارت خارجه آمریکا معافیت چین٬ هند٬ کره جنوبی و شش کشور دیگر از قانون تحریم نفت ایران را برای شش ماه دیگر تمدید کرد. با این حال صادرات نفت ایران همچنان به یک میلیون بشکه در روز محدود خواهد ماند.

به گزارش خبرگزاری آلمان، تمدید معافیت‌ها علاوه بر چین٬ هند و کره جنوبی٬ کشورهای دیگری از جمله ترکیه٬ تایوان٬ مالزی٬ آفریقای جنوبی٬ سنگاپور و سریلانکا را هم در بر خواهد گرفت.

تمدید معافیت این کشورها چند روز پس از توافق تاریخی ایران و گروه ۱+۵ بر سر بحران هسته‌ای صورت گرفته است؛ توافقی که بر اساس آن قرار است در یک بازه شش‌ماهه٬ ایران امکان دسترسی به ۲ / ۴ میلیارد دلار از دارایی‌های بلوکه‌شده خود در بانک‌های خارجی را پیدا کند٬ و در مقابل گام‌های محکمی برای رفع ابهامات و نگرانی‌های جامعه جهانی پیرامون اهداف نظامی برنامه هسته‌ای خود بردارد.
این معافیت‌های تمدیدشده٬ که آمریکا آنها را «استثنا» می‌نامد٬ به این معنی است که بانک‌های مستقر در کشورهای مصرف‌کننده و خریدار نفت‌خام ایران٬ در صورت تجارت با ایران همچنان تا شش ماه دیگر فرصت فعالیت در سیستم مالی آمریکا را هم خواهند داشت. کشورهایی که از این قانون تخطی کنند٬ ازامکان بهره‌گیری از امکانات سیستم مالی آمریکا محروم خواهند شد

به گزارش خبرگزاریها، این معافیت در ازای آن صورت می‌گیرد که این کشورها در سال ۲۰۱۳ خرید نفت خام از ایران را کاهش داده‌اند.

 

تحریم‌های نفتی آمریکا علیه ایران هر شش ماه یک بار مورد بازبینی قرار می‌گیرد.

 

عراقچی: تحریم‌های اتحادیه اروپا خلاف روحیه همکاری و حسن نیت است

 

همزمان عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه و یکی از اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، اعمال دوباره برخی تحریم‌ها از سوی اتحادیه اروپا را «خلاف روحیه همکاری و حسن نیت» دانست.

 

شورای اتحادیه اروپا، در هفته‌ای که گذشت، برخی از تحریم‌هایی را که دادگاه اروپایی رای به لغو آن داده بود، بار دیگر اعمال کرد. از میان این ۱۷ شرکت، ۱۶ شرکت به گفته اتحادیه اروپا، وابسته به شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی و یک شرکت هم زیرمجموعه سازمان انرژی اتمی است. این اتحادیه با این حال سه شرکت را از فهرست تحریم‌ها خارج کرده است.

 

عباس عراقچی روز جمعه به خبرگزاری مهر گفت: «... در صورت صحت، اجرای تحریم‌های گذشته خلاف توافقنامه جدید نیست ولی خلاف روحیه همکاری و حسن نیت است.»

 

معاون حقوقی و بین‌الملل وزارت خارجه با اشاره به توافق ژنو اظهار داشت: «توافق جدید شامل بسیاری از تحریم‌های قبلی نمی‌شود و البته این توافق نیز هنوز اجرایی نشده است.»

 

طبق توافق ژنو، ایران و گروه ۱+۵ پذیرفته‌اند که به صورت گام به گام اعتمادسازی کنند و برخی از تحریم‌ها نیز برای مدت شش ماه تعلیق شود.

 

همچنین توافق شده که در طول این شش ماه، هیچ تحریم تازه‌ای از سوی اتحادیه اروپا، ایالات متحده و شورای امنیت در ارتباط با برنامه هسته‌ای ایران وضع نشود.

 

با این حال زمان این تصویب این تحریم‌ها که شورای اتحادیه اروپا در مورد اجرای دوباره آن تاکید کرده، مربوط به پیش از توافق ژنو است.

 

دادگاه عمومی اروپا ۱۶ سپتامبر سال جاری رای به لغو برخی از تحریم‌ها به خاطر نبود مدارک کافی داده بود.

 

دادگاه عمومی اروپا آن هنگام رای به لغو تحریم‌های برخی شرکت‌های ایرانی از جمله شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی، پست‌بانک ایران، بیمه ایران، کشتیرانی گودلاک، بانک توسعه صادرات، بانک بین‌المللی پرشیا، بانک رفاه کارگران و شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی داد و علت آن را نبود شواهد و مدارک معتبر علیه این شرکت‌ها عنوان کرده بود.

 

اما براسای تصمیم جدید اتحادیه اروپا شماری از شرکت‌ها که زیر مجموعه کشتیرانی جمهوری اسلامی محسوب شده‌اند، بار دیگر مورد تحریم واقع شده‌اند؛ علاوه بر شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران، این شرکت‌ها نیز در فهرست تحریم‌ها قرار داده شده‌اند: شرکت کشتیرانی بوشهر، شرکت کشتیرانی حافظ دریا، کشتیرانی ایران و مصر، کشتیرانی اییرین وست شیپ، شرکت مالتا، شرکت کشتیرانی «جی ام بی اچ اروپا»، شرکت مهندسی و خدمات دریایی شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی، شرکت دریایی «آی اس آی مالتا»، شرکت کشتیرانی خزر، شرکت کشتیرانی ماربل، شرکت کشتیرانی سفیران پیام دریا، شرکت خدمات کامپیوتری کشتیرانی، شرکت کشتیرانی سروش سرزمین اساطیر، آژانس کشتیرانی راه جنوب و نهایتا شرکت کشتیرانی والفجر ۸.

 

در همه این موارد، علت تحریم آنها، وابستگی، همکاری، تحت مالکیت بودن و یا تحت کنترل بودن این شرکت‌ها توسط شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی عنوان شده است.

 

همچنین شرکت مدیریت ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای ایران بعنوان شرکت تابعه سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت نوین انرژی که تحت تحریم اتحادیه اروپا هستند، در فهرست تحریم‌های جدید قرار گرفته است.

 

شورای اتحادیه اروپا با این حال سه شرکت ایران ترانسفو، شركت توربوكمپرسور نفت آسیا، و شرکت ساخت توربوپمپ و کمپرسور «ساتاک» را از فهرست تحریم‌ها خارج کرده است.

 

آیت‌الله موسوی اردبیلی: منتقدان دولت بی‌انصافی می‌کنند

Posted: 29 Nov 2013 08:16 PM PST

جرس: یکی از مراجع تقلید شیعه در قم، تأکید کرد: افرادی که در خصوص عملکرد موفقیت آمیز دولت در ۱۰۰ روز نخست کاری، مخالفت های غیر منطقی و نگاه غیر منصفانه داشته و ناشکری می کنند، از چشم ملت و علما می افتند.  

 

به گزارش ایلنا، آیت الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، عصر پنج شنبه، در دیدار سیدحسین هاشمی استاندار تهران و هیئت همراه که برای دیدار این مرجع تقلید به دفتر ایشان در قم آمده بودند، اظهار داشت: باید از فرصت خدمت به مردم بهترین استفاده را کرد.

 

وی افزود: باید مشکلات مردم در بخش های مختلف، به ویژه مشکل آلودگی هوا که اکنون مردم تهران با آن درگیر هستند، هر چه سریع تر برطرف شود.

 

این مرجع تقلید با بیان اینکه با مدیریت نادرست کشور در ۸ سال گذشته خسارت های فراوانی به کشور وارد شد، بیان داشت: واقعا وضعیت کشور به دلیل مدیریت نادرست کشور بسیار بد بود، تا اینکه خداوند به وسیله انتخابات ریاست جمهوری امسال، گشایشی را در امور ایجاد کرد.

 

وی با بیان اینکه اکثریت افرادی که در دولت مشغول به کار شدند، آدم های خوبی هستند، اظهار داشت: البته نمی گوییم که همه افراد انتخاب شده برای کار در دولت، مطلوب واقعی هستند، اما هر کدام از این افراد را که می شناسیم، آدم های خوبی هستند و قصد دارند برای رضای خدا و رفع مشکلات مردم کار کنند.

 

آیت الله موسوی اردبیلی با بیان اینکه افرادی که در خصوص عملکرد موفقیت آمیز دولت در ۱۰۰ روز نخست کاری، نگاه غیر منصفانه داشته و ناشکری می کنند، از چشم ملت و علما می افتند، تصریح کرد: متأسفانه گاهی شنیده می شود که منتقدان دولت، بی انصافی کرده و ناشکری می کنند و برای مثال در خصوص توافق هسته ای اخیر ایران با گروه ۱+۵ که واقعا دست آورد بزرگی بود، تعبیر به خوراندن جام زهر به ایران می کنند در حالی که خود این افراد در طول ۸ سال گذشته، علاوه بر اینکه هیچ دست آوردی نداشتند، مشکلاتی را برای مردم و کشور ایجاد کردند.

 

وی خاطرنشان کرد: ما از دوره دولت دکتر مصدق تاکنون که یادمان می آید، به یاد نداریم که به هیچ دولتی به اندازه دولت آقای دکتر روحانی فشار وارد کرده باشند، اما با وجود فشارهای مختلف، شاهد کارهای بزرگی از این دولت بودیم که نمونه بارز آن توافق هسته ای جمهوری اسلامی ایران با کشورهای گروه ۱+۵ بود.

 

این مرجع دینی در پایان سخنانشان، خطاب به استاندار تهران و دیگر مسئولان این استان، تأکید کرد: فرصت خدمت به مردم را قدر بدانید و برای رضای خدا و رفع مشکلات مردم کار کنید تا خدا هم شما را بیشتر کمک کند. 

وقت تنگ است؛ توبه کنید

Posted: 29 Nov 2013 01:58 PM PST

سعید رضوی فقیه
 پاسخی به اظهارات علی اکبر محتشم پور در مصاحبه با سایت جماران


بسم الله الرحمن الرحیم

والذین إذا فعلوا فاحشه أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب إلا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون (قرآن کریم. آل عمران. ۳۵)

جناب حجت الاسلام والمسلمین محتشمی‌پور؛
با سلام و تحیت و آرزوی صحت و عزت برای شما لازم است چند نکته در باره اظهارات اخیرتان راجع به نهضت آزادی ایران – در ضمن مصاحبه‌ای که در روزهای پایانی آبان ماه در پایگاه اطلاع رسانی جماران منتشر شده - به عرض برسد و در واقع به برخی شبهات و داوری‌های نادرست و ناعادلانه که مجددا بر آن‌ها پافشاری کرده‌اید پاسخ گفته شود.

جنابعالی در گفتگوی یاد شده در اظهاراتی غیر مستند و متناقض، اولا از اصالت و مضمون نامه مجعول منسوب به مرحوم امام خمینی در مورد نهضت آزادی دفاع کرده‌اید و ثانیا برای توجیه شکل گیری آن دسیسه کذایی علیه نهضت مجبور شده‌اید از دایره صدق و انصاف خارج شده و برخی ادعاهای بی‌سند و استدلالات سست و بی‌بنیاد و ناسازگار به مخاطب ارائه کنید. لذا برای آنکه پاسخ نگفتن به این اظهارات شائبه پذیرش و اقناع را به دنبال نداشته باشد چاره‌ای نیست جز آنکه برغم میل باطنی نگارنده، یک بار دیگر این پرونده باز و محتویات آن مرور شود به ویژه وقتی جمعی از اعضا و هواداران جوان و کهنسال نهضت با استناد به همین نامه در زندانند و برخی دیگر نیز با احکام سنگین بیدادگاههای فرمایشی مواجه بوده و به مصداق «ومنهم من ینتظر» متحمل فشارهای گوناگونند که شرح آن موجب اطاله می‌شود. هر چند گمان نمی‌رود اثری مثبت بر تذکر این بیداد‌ها مترتب و متصور باشد، وگرنه شخصیتی روحانی همچون جنابعالی که باید مروج تدین و تخلق به اخلاق اسلامی باشد به جای پرده برداری از حقایق و جبران مافات، پس از چندین و چند سال دوباره بر کتمان حقیقت اصرار نمی‌ورزید و در سرنای بدآهنگ شهادت کذب نمی‌دمید.

جناب آقای محتشمی‌پور،
شما مدعی هستید که نامه مذکور اصالت دارد و مرحوم امام آن را در پاسخ به نامه شما نگاشته اما مع الاسف همواره در باره روند رسیدگی قضایی به صحت و اصالت نامه و دادخواهی نهضت آزادی علیه جنابعالی در آذر و دی سال ۱۳۶۷، و نیز گواهی دیگران در جعلی بودن نامه سکوت پیشه می‌کنید و به این پرسش جانسوز پاسخ نمی‌دهید که اگر نامه اصالت دارد و ادعای نهضت مبنی بر مجعول بودن آن کذب است، چرا قوه قضاییه جمهوری اسلامی که به بهانه هر آری یا نه، اشتهایی سیری ناپذیر برای صدور احکام سنگین و بی‌مبنا برای اعضا و هواداران نهضت دارد، رسیدگی به اتهامی چنین سنگین علیه نهضت را پی نمی‌گیرد و به اصطلاح مسئله را درز گرفته است؟ و چرا شما به مناظره‌ای رو در رو در باب اصالت یا عدم اصالت نامه تن نمی‌دهید و چرا اصل نامه به آزمون کار‌شناسی دستخط امام گذاشته نمی‌شود؟ پاسخ روشن است: چون نامه جعلی است و کار‌شناسان خط نیز گواهی می‌دهند که خط نامه یاد شده با دستخط امام خمینی مطابقت ندارد و از آنجا که در وصیت نامه امام آمده است: «آنچه به من نسبت داده شده یا مى‏شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کار‌شناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» (صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه۴۵۱)؛ بنابرین انتساب نامه به امام خمینی نادرست است و نه تنها نهضت از این اتهام مبراست بلکه مدعیان انتساب این نامه به رهبر فقید انقلاب در مظان اتهام جعل و تحریف قرار می‌گیرند و آن وقت باید مشخص شود چه کسانی و با چه انگیزه‌ای این نامه را تهیه و به نام امام انتشار دادند و آیا نامه‌های دیگری نیز به همین سیاق جعل و منتشر شده یا نه و در چنین شرایطی کار بالا می‌گیرد و ماجرا پیچیده می‌شود و دور تشکیک در روایت رسمی از تاریخ انقلاب دچار تسلسل می‌گردد. بگذریم از اینکه شواهد و قرائن محکم دیگر نیز گویای جعلی بودن نامه است که در جای خود مفصل و مکرر گفته‌اند و نوشته‌اند و دسترسی به آن‌ها سهل است و فقط به یک مورد اشارت می‌رود و آن اینکه آقای سید حسین موسوی تبریزی سال‌ها پیش در جمعی عمومی شهادت داده‌اند که مرحوم سید احمد خمینی در حضور ایشان و شما (آقای محتشمی‌پور) گفته‌اند که نامه یاد شده به خط امام نیست.

برادر بزرگوار و گرامی،
در گفتگوی خود چند بار از پای بندی امام خمینی به قانون سخن گفته‌اید مانند اینکه: «نکته مهمی که در سیره حضرت امام وجود دارد، بحث قانونگرایی حضرت امام است. ایشان کاملا در گفتار و عمل قانونگرا بودند و به هیچ وجه تخطی از قانون را بر نمی‌تافتند». یا اینکه: «امام در جمله مسایل ریز و درشت به قانون اهمیت می‌دادند و اجازه نمی‌دادند کسی مرتکب تخلف از قانون شود». حال پرسش این است: چگونه امام که تا این حد قانونگراست و نسبت به تخلف از قانون سختگیری دارد خود بر خلاف قانون و بدون طی مراحل قانونی در باب «بر خورد قاطعانه» با نهضت آزادی به وزیر کشور دستور می‌دهد؟ آیا بدون طرح دعوا در محکمه می‌توان علیه افراد یا تشکل‌ها حکمی صادر کرد؟ آیا امام می‌توانست به جای مراجع قانونی در وزارت کشور، مجلس یا قوه قضاییه در باره احزاب و جمعیت‌ها حکمی صادر و بدون توجه به سلسله مراتب در قوه مجریه، مستقیما به وزیر کشور ابلاغ کند؟ خلاصه اینکه اگر به فرض محال نامه منسوب به امام اصالت هم داشته باشد نباید منشا اثر و نفوذ باشد چون غیر قانونی و غیر عادلانه بوده و دفاع دلسوزانه و مشفقانه از امام مستلزم قرار دادن این نامه در بایگانی تاریخ است نه پافشاری و اصرار بر آن. مگر نه اینکه برخی دوستان شما با همین شیوه‌های غیر قانونی طرد و حذف و رد صلاحیت و بعد‌ها هم سرکوب شدند؟ پس چرا برای دیگران چیزی را می‌پسندید که برای خود نمی‌پسندید؟ چرا شیوه برخوردی را که در مورد خود ناعادلانه می‌دانید در مواجهه با دیگران به کار می‌گیرید و عادلانه می‌انگارید؟

البته حضرتعالی در جایی دیگر ذیل این قاعده یعنی قانونگرایی مرحوم امام، استثنایی را متذکر شده و گفته‌اید: «امام همواره به قانون عمل کرده‌اند بجز برخی مسائل حساس و اضطراری در شرایط جنگ و برای منافع و مصلحت مردم». اینجانب بعید می‌دانم برغم ید طولایی که حضرتعالی در تحلیل و تبیین و ریشه یابی مسائل سیاسی دارید محملی برای توجیه برخورد با نهضت آزادی از طریق چنین بهانه‌هایی فراهم کنید و بتوانید توضیح دهید که فعالیت نهضت آزادی چه خطری برای منافع کشور و مصلحت مردم داشته که باید با دور زدن قانون دستور «برخورد» قاطعانه با آن از سوی رهبر انقلاب صادر شود. آیا واقعا نهضت تا این حد برای کشور و نظام خطرناک بود و آیا شما می‌توانید تنها و تنها شمه‌ای از این اقدامات خطرناک را برای روشن شدن اذهان نسل حاضر و نسل‌های آینده بر شمارید؟ جز اینکه به شیوه همیشگی با ابهام و کلی گویی اظهار داشته‌اید: «متحجر‌ها، مقدس مآب‌ها و انجمن حجتیه یک روی سکه بودند و لیبرال‌ها، جبهه ملی و نهضت آزادی روی دیگر سکه». و یا اینکه: «این‌ها درون نظام نبودند که شما می‌گویید چرا امام از آن‌ها دفاع نکردند. به قول حضرت امام اگر به آقایان نهضت آزادی فرصت داده می‌شد این مملکت را در دامن آمریکا می‌گذاشتند.»

جناب آقای محتشمی‌پور،
اولا مخاطبان شما حق دارند بپرسند با کدام معیار‌ها جمعی را درون نظام و جمعی دیگر را برون نظام قرار می‌دهید و نیز با استناد به کدام اصل قانونی یا شرعی یا اخلاقی، بیرون نظامی‌ها را فاقد حقوق برابر با درون نظامی‌ها تلقی می‌کنید؟ و ثانیا با استناد به کدام شواهد و اسناد و مدارک مدعی می‌شوید اگر نهضتی‌ها فرصت داشتند کشور را در دامن آمریکا می‌گذاشتند؟ شما که هم شم سیاسی قوی دارید و هم قدرت تحلیل سیاسی، علی القاعده نباید ناتوان باشید از اینکه برای مخاطبان خود ابعاد خطرات نهضت آزادی را ولو فهرست گونه بیان کنید و بگویید نهضت کی و کجا و با چه برنامه‌ای و با اتکا به چه امکانات و تدارکاتی می‌خواسته علیه منافع و مصالح و امنیت کشور و نظام و انقلاب اقدامی صورت دهد. به گمانم اینگونه ادعا‌ها آنقدر به دور از واقع است که حتی امکان داستان سرایی هم از آن مسلوب است. استناد شما البته به جمله‌ای از امام است که از قضا فقط و فقط در‌‌ همان نامه جعلی کذایی یافت می‌شود که مورد مجادله حاضر است، یعنی شما خواسته یا ناخواسته مرتکب مصادره به مطلوب شده و مدعا را مبنای اثبات خودش قرار داده‌اید! و این عبارت مجعول منقول یعنی اینکه «اگر به آقایان نهضت آزادی فرصت داده می‌شد این مملکت را در دامن آمریکا می‌گذاشتند»، با بسیاری از مسلمات تاریخی در تعارض و تناقض است. راستی آقای محتشمی اگر امام به نهضت و مهندس بازرگان اعتماد نداشت چرا ایشان را به نخست وزیری برگزید و چرا بار‌ها استعفای مصرانه وی را نپذیرفت و چرا پس از پذیرش استعفای بازرگان در پانزدهم بهمن پنجاه و هشت، امام اصرار داشت که وی و دیگر یاران نهضتی‌اش در شورای انقلاب بماند و چرا صلاحیت وی و دیگر نامزدهای نهضت برای انتخابات مجلس تایید شد و آنان با رایی بسیار بالا‌تر از دیگران به مجلس راه یافتند و چرا تا پایان مجلس اول به فعالیت نمایندگی خود ادامه دادند؟ اما علاوه بر همه این‌ها بر اساس کدام خبر یا تحلیل شما مدعی خطرناک بودن نهضت آزادی برای کشور و نظام و انقلاب بوده و هستید و کدام شواهد شما را به این نتیجه گیری یا گمانه زنی رسانده که نهضتی‌ها مشغول کشاندن ایران به دامن آمریکا بوده‌اند. چرا شما اسناد و مدارک یا تحلیل و یا دست کم مبنای ظن و گمان خود را در این باب به مراجع قضایی و امنیتی و نیز افکار عمومی ارائه نداده‌اید؟ اگر امام چنین یقین یا باور یا گمانه‌ای در باره آقایان نهضت آزادی داشتند چرا دانسته‌های خود را با مراجع قضایی و امنیتی و با مردم در میان ننهادند و فقط نامه‌ای نهانی و محرمانه به شما نوشتند تا شما ماه‌ها پس از درگذشت ایشان و در شرایطی که دیگر هیچ مسئولیت رسمی نداشتید آنرا علنی کنید و پرده از مخاطرات نهضت برای کشور بردارید؟! آیا مایلید در این زمینه به بحث و تبادل نظر عمومی یا خصوصی پرداخته و مستند سخن بگوییم و مستدل بحث کنیم؟

جناب آقای محتشمی،
شما در توجیه برخورد خصمانه و ناعادلانه با نهضت در ایام صدارت بر وزارت کشور مدعی شده‌اید: «در هیچ کشوری از دنیا در زمان جنگ به هیچ حزبی اجازه فعالیت داده نمی‌شود و کوچک‌ترین حرف علیه نظامیان مساوی نابودی آنهاست. این‌ها (نهضتی‌ها) هر روز علیه رزمندگان حرف می‌زدند و از پشت خنجر می‌زدند، آن وقت به مجلس هم می‌خواستند بروند.» استدعای حقیر از جنابعالی این است که این عبارت از مجموعه اظهارات خود را چند بار به دقت و در تنهایی مطالعه بفرمایید تا دستگیرتان شود چه گفته‌اید. شما که تحصیلات حوزوی دارید حتما متوجه می‌شوید سور‌های کلی در عبارت «در هیچ کشور» و «هیچ حزب» یا «هر روز» بر چه دلالت می‌کند. قصد بحث در موارد جزئی در کار نیست اما آیا می‌توان باور کرد شما که یک رجل سیاسی با سابقه‌اید خبر از جنبش‌های ضد جنگ در آمریکا و اروپا نداشته باشید و مثلا ندانید که چه تعداد از آمریکاییان سر‌شناس علیه جنگ ویتنام یا حمله آمریکا به عراق فعالیت کردند یا سخنرانی نموده و اعلامیه و مقاله منتشر نمودند؟ اگر مراد شما از دنیا فقط لیبی روزگار قذافی و عراق روزگار صدام باشد سلمنا، اما اگر جهان را کمی بزرگ‌تر از خاورمیانه ببینیم آنوقت وضعیت فرق می‌کند. به علاوه وقتی می‌فرمایید نهضت هر روز علیه رزمندگان حرف می‌زد یا بد‌تر از آن هر روز از پشت خنجر می‌زد اشاره شما به کدام حرف یا اقدام نهضت یا اعضای نهضت است؟ شما که دیندارید و به اعتبار کسوت روحانیت پاسدار شرع، باید از گفتن سخن سست بپرهیزید زیرا خداوند فرموده: «قولوا قولا سدیدا» (احزاب. ۷۰) آیا شما هیچگاه بیانیه‌ها و قطعنامه‌های نهضت را در تجلیل و حمایت از رزمندگان خوانده‌اید؟ آیا فراموش کرده‌اید مرحوم شهید چمران نهضتی بود و تا شهادت هم نهضتی ماند؟ آیا مخالفت دلسوزانه نهضت با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و اعلام آن به امام و مسئولان و سپس مردم از سر دلسوزی و بر اساس وجوب امر به معروف و نهی از منکر مصداق خنجر زدن از پشت است اما لجاجت بر ادامه جنگ و پرداخت هزینه‌های مادی و معنوی و انسانی از کیسه مردم همراهی با رزمندگان؟ آیا گذشت زمان صحت ادعاهای دلسوزانه نهضت را اثبات نکرد؟ تا جایی که شما هم مدعی شده‌اید امام مخالف ادامه جنگ بود. دست کم امروز نه شما و نه هیچکس دیگر نمی‌تواند این چماق پوسیده را بر سر نهضت بکوبد چون کسانی که بی‌منطق و محاسبه بر طبل میان تهی تداوم جنگ از مراحلی به بعد کوبیدند باید در برابر نسل کنونی و نسل‌های بعد پاسخگو باشند، اگر نگوییم باید محاکمه شوند. امام در ‌‌نهایت به حرف نهضت رسید و چه بسا بنا به قرائن موجود از آغاز هم با منطق نهضت در باب خاتمه جنگ همدلی بیشتر داشت اما دیگرانی که تداوم جنگ را به مردم و کشور و انقلاب تحمیل کردند و سینه چاک امام بودند و هستند، چرا کنار نشستند تا بار مسئولیت تداوم سرسختانه جنگ را امام یک تنه بر دوش بکشد و جام زهر را نیز همو یک تنه سر بکشد؟ آیا اگر نظر نهضت در باب خاتمه جنگ زود‌تر عملی می‌شد هزینه‌های کمتری به کشور و مردم و نظام و انقلاب و حتی امام تحمیل نمی‌شد؟ در گفته‌های شما مطالب ناسازگار و ادعاهای بی‌استناد و استدلالهای بی‌بنیاد بسیار است. مثل اینکه در باره اصرار نهضت بر حفظ نامش گفته‌اید: «می‌خواستند نهضت آزادی را همچنان علم نگه دارند زیرا این علم به طرف آمریکا رفته است و اگر حزب دیگری بود نمی‌توانست به سمت آمریکا برود»! کاش با شرح و تفصیل بیشتری سخن خود را بیان می‌کردید که برای همه کس قابل فهم باشد. یا اینکه در باره موضع نهضت و مرحوم مهندس بازرگان در برابر انقلاب و رژیم سلطنت سخنانی گفته‌اید که با همه چیز می‌تواند همخوانی داشته باشد الا مسلمات تاریخی. در مذاکراتی که در باره آینده انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی میان امام خمینی، مهندس بازرگان و دکتر یزدی در نوفلوشاتو برگزار شد حتی مرحوم سید احمد خمینی هم حضور نداشت. اولا این واقعه حکایت از اعتماد امام به آقایان نامبرده دارد و ثانیا نقش تاثیرگذارشان را به رخ می‌کشد و ثالثا ادعاهای شما را مورد تردید قرار می‌دهد. وقتی نه شما و نه حتی احدی از دوستان شما در آن جلسه مهم خصوصی حضور نداشته‌اید چگونه در باره آن و محتوای مذاکرات میان امام و مهندس بازرگان اظهار نظر می‌کنید و مردی چون بازرگان را به اتهاماتی از این دست می‌نوازید. اگر بازرگان این است که شما می‌فرمایید چرا باید نامزد مورد نظر و بلکه مورد اصرار امام و دیگران برای نخست وزیری دولت انقلاب باشد؟ بگذریم.

برادر عزیز،
جنابعالی در همین گفتگوی اخیر خاطره‌ای نقل کرده‌اید که کاملا با مدعیات قبلی خودتان و نیز با محتوای نامه جعلی مورد مناقشه در تعارض است. شما فرموده‌اید: «بعد از نامه‌ای که امام در مورد نهضت آزادی به من فرستادند و رونوشت آن را برای سران قوا نیز جهت اطلاع فرستادند. آقایان سران قوا رفتند خدمت امام. آقای مهندس موسوی، آیت الله خامنه‌ای، آقای هاشمی رفسنجانی و آیت الله موسوی اردبیلی. آن‌ها به امام گفتند که نهضت آزادی مخالف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی هستند. امام گفتند نخیر این‌ها مخالف جمهوری اسلامی نیستند، با شما مخالفند. آن‌ها گفتند این‌ها علیه شما حرف می‌زنند و ولایت فقیه را زیر سوال می‌برند. امام فرمودند مگر من اصول دین هستم که اگر علیه من حرف زدند آن‌ها را بگیریم؟ زیرا آن آقایان می‌گفتند دستگیرشان کنیم تا غائله نهضت آزادی تمام شود، اما امام مخالفت کردند و گفتند کاری به آن‌ها نداشته باشید و متعرضشان نشوید». اولا افرادی که در این ملاقات حاضر بوده‌اند در جریان نامه ارسالی برای شما نبوده‌اند وگرنه به نفع اصالت نامه شهادت می‌دادند، در حالی که نامه هنوز هم جز شما و مرحوم سید احمد خمینی مدعی دیگری ندارد. غفر الله لنا. ثانیا آیاعجیب نیست مرحوم امام در نامه ارسالی برای شما خواستار «برخورد قاطعانه» با نهضت باشد و در ملاقات با سران قوا برغم اصرار سران قوا بردستگیری سران نهضت، به دفاع از نهضت برخیزد و خواستار عدم تعرض به ایشان شود؟ برای حضرتعالی چنین تعارض و تناقضی آنهم از شخصی چون امام، و آن هم در فاصله زمانی کوتاه، قابل قبول است؟ البته حضرتعالی کوشیده‌اید با لطایف الحیلی این تناقض را دفع و رفع نمایید و مثلا گفته‌اید امام با حضور نهضت در ارکان نظام مخالف بود ولی با حضورشان به عنوان شهروند در جامعه مخالفتی نداشت. اما اولا مشارکت در انتخابات و داشتن فعالیت سیاسی و حزبی و مطبوعاتی از جمله حقوق شهروندی است که جز بر اساس قانون و پس از طی مراحل دادرسی عادلانه قابل سلب از هیچ شهروندی نیست. ثانیا تناقض عدم برخورد و تعرض با برخورد قاطعانه با هیچ شعبده‌ای از امتناع به امکان مستحیل نمی‌شود و به سخن دیگر اگر چه شعبده و سفسطه هم هنری است اما همه جا به کار نمی‌آید. خلاصه کلام آنکه این نامه با هیچ چسبی به دامن مرحوم امام خمینی نمی‌چسبد و تازه به فرض محال صدور از ناحیه ایشان، هم به جهت محتوای غیر قانونی و غیر منطقی‌اش موجه و نافذ نیست وهم موجب وهن شخصیت رهبر فقید انقلاب است و در نتیجه ترک و انکارش اولی.

اگر این نامه اصالت داشت و بیانگر موضع بنیانگذار جمهوری اسلامی بود مثل بسیاری نامه‌های دیگر در‌‌ همان سال شصت و شش منتشر می‌شد تا در افکار عمومی و در میان هواداران امام اثربخش باشد. وقتی امام با روحانیان قشری و متحجر که بسیار هم ذی نفوذ بودند مماشات نمی‌کرد و به صراحت کلام علیه‌شان موضع می‌گرفت، و وقتی فتاوی فقهی نوگرایانه‌اش را بدون ملاحظه واکنش‌ها مطرح می‌کرد، چرا باید ملاحظه نهضت آزادی را بکند و در اعلام دستور برخورد قاطعانه با ایشان به قصد حفظ مصالح کشور، تقیه روا دارد؟

جناب آقای محتشمی‌پور،
شما در کسوت روحانی هستید و قول و فعل شما باید الهام بخش دیانت و اخلاق و دعوتگر به راستی و درستی و حقگویی و حق پویی باشد. حکما شما در حوزه‌های علمیه درس قرآن و حدیث و سیره و فقه و اخلاق خوانده‌اید و بنابرین جای آن نیست که شخصی چون نگارنده جسارت کرده در این مقوله‌ها نکته‌ای را متذکر جنابعالی شوم الا از باب اینکه «فذکر ان نفعت الذکری». اما وظیفه دارم بگویم دوستانی از اعضا و هواداران نهضت آزادی هستند که به ناحق محبوسند و هم خودشان و هم خانواده‌های مظلومشان رنج می‌برند و جفا می‌بینند. جوانانی هستند که کودکان خردسال و حتی شیرخواره خویش را وانهاده‌اند تا برای اجرای احکام ناعادلانه متحمل حبس‌های طویل المدت شوند و باز هم تکرار می‌کنم که این عزیزان گناهی ندارند جز عضویت در نهضت یا هواداری از آن و در این میان نامه مجعولی که شما معلوم نیست چرا هر چندگاه یک بار و در بزنگاههایی خاص متولی در بوق و کرنا کردنش می‌شوید مستمسک قضات دست نشانده برای صدور احکام فرمایشی است. قرآن کریم شهادت دروغ را گناهی بزرگ می‌داند و می‌فرماید: «ولا تکتموا الشهاده و من یکتم‌ها فانه آثم قلبه و الله بما تعملون علیم» (بقره. ۲۸۳). خداوند مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی را ببخشاید و بیامرزد و از سر قصور‌ها و تقصیرات همه ما بگذرد. اتفاقاتی افتاده که فعلا بهتر است در پرده بماند. چه در باب نامه مربوط به نهضت و چه در باب نامه‌های مربوط به مرحوم آیت الله منتظری و چه در موارد دیگری که جای طرح بحثشان نیست اتفاقات ناگواری افتاده که کاش نمی‌افتاد اما آب رفته دیگر به جوی باز نمی‌گردد. دست آن مرحوم از دنیا برای جبران مافات کوتاه است. بحمدالله شما هنوز فرصت دارید در اصلاح خطاهای گذشته بکوشید اما بدانید راه جبران مافات و اصلاح خطاهای گذشته توبه است و بازگشت، نه پافشاری بر خطا‌ها. و نیز بدانید که شاید وقت برای توبه تنگ باشد و فرصت کم. برادر گرامی، ابراز شجاعت در بازگشت از خطا‌ها و جبران آن‌ها سبب خواهد شد نزد خدا و خلق خدا جایگاهی شایسته بیابید چرا که توبه و عمل صالح از نشانه‌های ایمان است: «و من تاب و عمل صالحا فانه یتوب الی الله متابا والذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا کراما» (فرقان. ۷۱ و ۷۲) و ایمان و عمل صالح نیز رحمت خدا و مودت مردم را در پی دارد: «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» (مریم. ۹۶) پس اگر به صدق کلام الهی باور دارید شتاب کنید و از هیچ چیز و هیچکس جز خدا پروا نکنید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ارادتمند،
سعید رضوی فقیه 

منبع: میزان خبر 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


آقاي مهندس باهنر و وزارت علوم

Posted: 29 Nov 2013 01:22 PM PST

سيدكاظم اكرمي
 ملاحظه شود وزارت مذكور چگونه با استادان برخورد كرده است تا چه رسد به دانشجويان و كارمنداني كه سري به ستاد مهندس موسوي زده بودند. 


آقاي مهندس باهنر با توجه به انتصابات آقاي دكتر فرجي‌دانا در وزارت علوم، تحقيقات و فناوري گفته است اگر كار دست بنده بود قطعا وزارت علوم را به اصلاح‌طلبان نمي‌سپردم. بنده عرض مي‌كنم اگر كار به دست آقاي باهنر و دوستان و همفكران ايشان بود دولت را هم به جناب آقاي دكتر روحاني نمي‌سپردند. به گمان بنده، آقاي باهنر يا از آنچه در اين هشت سال بر سر وزارت علوم و دانشگاه‌ها و استادان رفته است اطلاع دقيقي ندارند، يا اگر آگاهي دارند موافق سياست‌هاي تخريبي گذشته بوده و هستند. اكنون به نحو كوتاه سه مورد از كارهاي مسوولان قبلي وزارت علوم كه هنوز هم متاسفانه بر سر كار هستند را ذكر مي‌كنم تا ملاحظه شود وزارت مذكور چگونه با استادان برخورد كرده است تا چه رسد به دانشجويان و كارمنداني كه احيانا سري به ستاد آقاي مهندس موسوي زده بودند. يكي از استادان علوم اجتماعي دو سال پيش به بنده گفت استادي متدين و دانشمند را رييس يكي ازدانشگاه ها فقط به علت شركت در تشييع جنازه آيت‌العظمي منتظري اخراج كرد و من سه بار نزد ايشان رفتم و خواهش كردم با اين استاد چنين برخورد نكند و وي نپذيرفت.


مورد ديگر خانمي است كه جهت دفاع از پايان‌نامه‌اش در انگليس با اجازه معاون دانشگاه، هفت ماه ديرتر از موعد مقرر به كشور برگشت. بعد از برگشتن دانشگاه به دليل ناموجه تاخير خانم يادشده را به كار نگرفت، او به ديوان عدالت اداري شكايت كرد (جالب است كه مي‌گفت نماينده دانشگاه در جلسه ديوان مي‌گفت كساني را مي‌شناسم كه سال‌ها ديرتر از موعد مقرر بازگشتند و پذيرفته شدند).


ديوان حق را به وي داد اما رييس دانشگاه كه قانون را قبول ندارد راي ديوان را نپذيرفت، بار دوم ديوان حق را به آن خانم داد اما باز هم رييس دانشگاه راي ديوان را قبول نكرد. آن خانم به وسيله آقاي دكتر فرجي‌دانا وقتي براي ملاقات با رييس دانشگاه مزبورگرفت، بعد از ملاقات از وي پرسيدم چه شد؟ گفت اگر مي‌دانستم آقاي رييس با زن تحصيلكرده‌يي اينچنين تند و خشن برخورد مي‌كند هرگز سعي در ملاقات با وي نمي‌كردم. نكته اساسي و مهم ديگر در مورد دانشگاه مزبوراين است كه رييس محترم دانشگاه، چون در تحقق خواست‌هاي خود موفق نبوده است و استادان دانشمند و ‌آزاده دانشگاه مطلوب وي نبوده‌اند، دانشگاه دومي ساخته است. به اين معنا كه در برابر دانشكده علوم و فني، دانشكده‌يي به نام علوم و فنون و در برابر دانشكده حقوق، دانشكده‌يي به نام دانشكده علوم اجتماعي جهاني تاسيس كرده است و هم‌اكنون در برابر دانشكده الهيات درصدد برپايي دانشكده‌يي به نام معارف اسلامي است. مسلم است كه در اين دانشگاه دوم استاداني مشغول كار خواهند شد كه انديشه‌ها، منش و رفتار و كردار مطلوب آقاي رييس دانشگاه را داشته و آن طور كه وي مي‌خواهد عمل خواهند كرد. اميدوارم جناب آقاي دكتر مطهري نماينده محترم مجلس شوراي اسلامي و همه نمايندگان محترمي كه مانند ايشان مي‌انديشند و درد انقلاب اسلامي و ملت را دارند و از رنج‌هايي كه استادان محترم دانشگاهي در اين چند سال كشيده‌اند باخبرند، از اوضاع و احوال دانشگاه مزبورتحقيق و تفحص كنند و نتيجه را به اطلاع مردم برسانند.يك نمونه هم از كارهاي مسوولان قبلي وزارت اين است كه حدود هزار نفر را براي ادامه تحصيل در دوره دكترا برگزيده‌اند كه بسياري از آنان معدل دوره كارشناسي 12 را دارند و معلوم است كه ايشان با اين مايه از دانش چگونه استاداني خواهند شد و چه بر سر علم و معرفت در دانشگاه‌ها خواهند آورد.


اميد است وزير محترم علوم، تحقيقات و فناوري وضعيت وزارتي را كه اداره آن را به عهده گرفته‌اند به اطلاع دانشگاهيان برسانند.


اعتماد 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


گزارش روحانی؛  مهر تایید بر هشدارهای میرحسین موسوی

Posted: 29 Nov 2013 09:36 AM PST

نادر مرزبان
جرس: گزارشی که حسن روحانی رییس جمهوری ایران به مناسب صدمین روز تصدی مسوولیت، خطاب به افکار عمومی ارایه کرد در واقع کیفرخواستی علیه دولت محمود احمدی‌نژاد بود. گزارش نشان می‌دهد که دولت قبل علیرغم در اختیار داشتن بیشترین ثروت حاصل از فروش نفت چگونه به واسطه ناکارآمدی در داخل و تنش زایی در محیط بین المللی باعث بحرانی بی‌سابقه در ایران شده و پایه‌های اقتصادی کشور را در آستانه سقوط قرار داده است. 

 روحانی با ارایه آمار در بخش‌های مختلف اقتصادی خط بطلانی بر ادعاهای احمدی‌نژاد پیرامون حرکت ایران در مسیر پیشرفت کشید و ابعادی از عمق بحران جاری در ایران را به نمایش گذاشت. گزارش او با واکنش چهره‌ها و رسانه‌های محافظه کاران همراه شد و آن‌ها گزارش روحانی را سیاه نمایی به قصد انداختن مشکلات به گردن دولت قبلی دانستند. در عین حال از نگاه چهره‌های منتقد حکومت، این گزارش مهر تاییدی بود بر هشدارهای رهبران جنبش سبز که ۴ سال پیش خطر ناشی از استمرار دولت احمدی‌نژاد را پیش بینی کرده بودند.

در میان گذاشتن ابعاد فاجعه با مردم

فاجعه اقتصادی که ایران با آن دست به گریبان است تا حدی مربوط به سیاست خارجی ضد غرب و تهاجمی است که دولت قبل به واسطه تایید و پشتیبانی از سوی رهبر جمهوری اسلامی در مسیر آن حرکت کرد و حاصل آن تحریم‌های بی‌سابقه علیه ایران بود. محمود احمدی‌نژاد با ادعای اینکه تحریم‌ها تاثیری بر اقثتصاد ایران نخواهد داشت از قطعنامه‌های شورای امنیت به عنوان کاغذپاره یاد کرد اما تحریم‌ها علیرغم این تبلیغات شعارگونه تاثیر روزافزون خود را بر اقتصاد ایران گذاشتند به گونه‌ای که دیگر راهی برای انکار آن نماند و احمدی‌نژاد خود نیز در واپسین ماه‌های ریاست‌اش بر دولت، همه مشکلات را به گردن تحریم‌ها می‌انداخت. کنار رفتن او از قدرت باعث شده که ابعاد فاجعه بیش از پیش آشکار شود و آمارهای منتشر شده توسط دولت جدید، تفاوت واقعیت با ادعاهای دولت پیشین را به نمایش می‌گذارد.

روحانی در گزارش صدمین روز فعالیت خود در بیان بخشی از بحران گفت که «اقتصاد ایران بد‌ترین رکود سال‌های گذشته را تجربه می‌کند که به جز در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) که انقلاب شد، بی‌سابقه بوده است.» او چشمه‌ای دیگر از بحران را با اشاره به کمبود جدی کالاهای اساسی فاش کرد و گفت «در آخر دوره دولت محمود احمدی‌نژاد، در سیلوهای برخی استان‌های ایران «فقط برای سه روز» ذخیره گندم وجود داشته است.»

روحانی تورم ۴۳ درصدی را نیز از پیامدهای ریاست جمهوری احمدی‌نژاد دانست و پیشی گرفتن روز به روز واردات در مقابل صادرات طی دوران زمامداری دولت قبلی را نیز محصول همخوان نبودن شعار‌ها و ادعاهای آن دولت با عمل انجام شده معرفی کرد. او برای مثال ادعای دولت قبل درباره اشتغال زایی را زیر سوال برد و با اشاره به واردات گسترده ایران در طی این سال‌ها با لحنی کنایی گفت که: «دولت پیش به جای ایرانی‌ها برای چینی‌ها و کره‌ای‌ها اشتغال ایجاد می‌کرد.» او میراث احمدی‌نژاد را در یک کلام تلنبار کردن بدهی عظیم و بی‌سابقه برای ایران خواند و گفت که گرچه «در فاصله سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰، شش سال نخست ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، دولت «بیشترین درآمد» تاریخ دولت‌های ایران را داشته ولی نهایتا در پایان این دوره، بدهکار‌ترین دولت در تاریخ ایران بوده است.»

هشدارهایی که شنیده نشد


آمارهای ارایه شده توسط حسن روحانی که به طور مستقیم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد در واقع تاییدی است بر هشدارهایی که چهار سال پیش از سوی میرحسین موسوی داده می‌شد و در بیانیه‌های او ثبت شده است. موسوی پیش از انتخابات ریاست جمهوری در جریان مناظره‌های تلویزیونی برای رد آمارهای ارایه شده توسط احمدی‌نژاد خطاب به مردم گفت که «متأسفانه ما در این چهار سال با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که مستقیم در چشم مردم نگاه می‌کند و با اعتماد به نفس سیاه را سفید نشان می‌دهد. او با اشاره به آمارهای ادعایی احمدی‌نژاد از رشد اقتصادی کشور گفت: «این آقا می‌تواند به دوربین نگاه کند و ۲ در ۲ را بگوید که ۴ تا نیست، ۱۰ تا است. این را با اطمینان و با اعتماد به نفس هم می‌گوید و مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. چگونه می‌توان یک امر مسلم را قلب کرد. حالا ممکن است آدم بیاید بگوید اشتباه محاسبه کردم. یا.. اما مهم‌تر از آن این است که بیایید به مردم بگوید که صورت مساله وجود ندارد. وضع مردم خوب است. اصلا تورم نداریم.» موسوی در بیانیه سیزدهم خود که روز شش مهر سال ۱۳۸۸ به مناسبت راهپیمایی روز قدس منتشر شد به تاثیر سیاست خارجی تهاجمی دولت احمدی‌نژاد در ضعف اقتصادی کشور اشاره کرد و گفت «اینک بر اثر سیاست خارجی غلط و ماجراجویانه دولتی که مردم ما بدان دچار شده‌اند کشور در آستانه بحران‌هایی قرار گرفته است که بیشترین خسارت آن را قشرهای محروم خواهند پرداخت. اگر با منطق مبارزه پیش می‌رفتیم شاید ساده‌انگارانه تصور می‌کردیم که این یک امتیاز برای راه سبز ماست، اما زمانی که می‌خواهیم مسیر سبز را زندگی کنیم چنین نیست.»

او عدم حساسیت حکومت نسبت به مفقود شدن میلیارد‌ها دلار از درآمد ارزی را عامل نگرانی دانسته و گفته بود «اقتصاددانان با اتکا به آمارهای رسمی منتشر شده از سوی مراجع رسمی همین دولت ده‌ها میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را ظرف سال‌های گذشته مفقود اعلام می‌کنند و و مراجعی که باید درمقابل این امر واکنش دهند بی‌تفاوت نسبت به حجم این ارقام که می‌تواند چند ارتش را تجهیز کند در گیرودار یارکشی‌های سیاسی افتاده‌اند.» موسوی در بیانیه چهاردهم که ۹ آبان سال ۱۳۸۸ به منتشر شد با زیر سوال بردن ادعای دولت احمدی‌نژاد برای مدیریت جهانی از ناکارآمد بودن آن دولت در اداره امور داخلی کشور گفت. در این بیانیه آمده بود: «دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آن‌ها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.»

هشدار موسوی درباره گسترده شدن دامنه تحریم‌ها و شکل گیری اجماع بین المللی علیه ایران طی سالهای اخیر شکل واقعیت به خود گرفت و تحریم‌ها به پاشنه آشیل اقتصاد ایران تبدیل شد. موسوی بر مبنای این تصویر معتقد بود که اهداف ترسیم شده در سند چشم انداز ۲۰ سال به هیچ وجه قابل تحقق نخواهد بود و ایران نمی‌تواند با داشتن یک اقتصاد به شدت در حال ضعف به قدرت منطقه‌ای تبدیل شود. او در بیانیه ۱۷ خود که روز ۱۰ دی ماه ۱۳۸۸ منتشر شد تاکید کرد: «ما ضایع کردن یک ریال از بیت المال را در جهت اهداف باندی و جناحی حرام می‌دانیم و می‌گوئیم که سند چشم انداز ملی بیست ساله که به تایید همه ارکان نظام رسیده است امروز به یک ورق پاره بی‌ارزش تبدیل شده است. ما هشدار می‌دهیم که رقیبان بزرگی در منطقه با رشدهای اقتصادی دو رقمی در حال ظهور هستند و روز به روز قوی‌تر می‌شوند. درحالیکه ما متاسفانه از دادن یک بودجه سالانه و نگهداشتن حسابهای ذخیره ارزی و امانت در سپرده‌های مردم و پاسخگویی در مقابل دیوان محاسبات عمومی و مجلس شورای اسلامی عاجز هستیم.»

سراب آمارهای احمدی نژادی

پیش بینی‌های هشدارگونه میرحسین موسوی درباره عواقب باقی ماندن دولت احمدی‌نژاد یکی یکی به واقعیت تبدیل شد و آمارهای ارایه شده توسط حسن روحانی از میراث دولت گذشته در واقع مهر تایید بر هشدارهای پیشین موسوی است. میرحسین موسوی خرداد سال ۱۳۸۸ در جریان مناظره‌های تلویزیونی با اشاره به رفتارهای احمدی‌نژاد از مردم خواسته بود که دقت کنند او «چگونه آمار‌ها را بالا و پایین می‌کند و مردم را گول می‌زند؛ نقش خط مار می‌کشد وسعی می‌کند شما را به بیراهه ببرد.» حالا رییس جمهوری که جایگزین احمدی‌نژاد شده با اظهارات خود درباره میراث دولت قبل عملا هشدار موسوی را تایید می‌کند و از سراب بودن همه آمار‌ها و ادعاهایی می‌گوید که احمدی‌نژاد به آن افتخار می‌کرد.
 

چرا بناشد وزیراطلاعات مجتهد باشد؟

Posted: 29 Nov 2013 05:50 AM PST

حسن یوسفی اشکوری
آیا منتقدان نظام حق دارند برای بدنام کردن آن به هر «حشیشی» «متشبث» شوند و برای محکوم کردن عملکرد نظام حاکم از آن استفاده کنند؟ 


شب گذشته (۹ آذر ۹۲) در برنامه «صفحه ۲ آخر هفته» تلویزیون فارسی بی‌بی سی، که موضوع آن بررسی جریان قتل‌های دگراندیشان ایرانی مخصوصا «قتل‌های زنجیره ای» بود، جمله‌ای از زبان جناب آقای حسین باقرزاده، که به عنوان صاحب نظر و کارشناس سخن می گفت، گفته شد که بسی مایة شگفتی و در عین حال موجب تأسف شد. این گفته وادارم کرد که از باب ادای دین به حقیقت و به انگیزة تصحیح یک اشتباه و احتمالا اشتباهات مشابه نظر و اطلاعات شخصی‌ام را با جناب باقرزاده و مخاطبان پر شمار بی‌بی سی در میان بگذارم.
 

می دانیم که در شروط تصدی مقام وزارت اطلاعات در جمهوری اسلامی، اجتهاد شرط شده یعنی وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد. جناب باقرازاده در توجیه این شرط گفتند که اجتهاد برای این منظور شده که وزیر بتواند حکم قتل صادر کند. استدلال ایشان نیز این بوده که در چهارچوب تفکر جمهوری اسلامی فقط مجتهد حق دارد خود فتوای قتل و کشتن آدمیان را صادر کند. من که مخاطب برنامه بودم به محض شنیدن این استدلال بی‌اختیار با خود گفتم: «به حق چیزهای نشنیده»! نمی دانم چنین سخنی تا کنون گفته شده یا نه، اما انصافا نبوغ می خواهد که کسی چنین تفسیری از موضوع شرط اجتهاد برای وزارت اطلاعات آن هم در اوایل انقلاب داشته باشد. دیری است که مسئولان ریز و درشت جمهوری اسلامی به خود اجازه می دهند مخالفان و منتقدان و به اصطلاح اپوزیسیون را به هر اتهامی متهم کنند و برای بدنام کردنشان از هیج انگ و نسبتی ابا نداشته باشند، اما گویا قرار است که در پرونده سازی و متهم کردن، اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز (البته بخشی) دست کمی از حاکمیت نداشته باشد و در متهم کردن با نظام حاکم مسابقه گذاشته و از این رو به خود اجازه می دهد برای متهم کردن مسئولان نظام گشاده دستانه به هر دروغ و تهمتی و گاه تحلیل‌های فلسفی و شبه فلسفی و سیاسی متوسل شود. آخرین نمونه آن همان جدال بر سر وجود و یا عدم «ذات» تغییرناپذیر و ازلی و ابدی برای جمهوری اسلامی ذیل عنوان «رژیم کشتار» است که هنوز هم با حدت و شدت در جریان است و همچنان قلم‌ها و نیروها را می فرساید.
 

سخن کوتاه کنم. در این مجال کوتاه فقط خواستم برای اطلاع دوست عزیز جناب باقرزاده و دیگران درباره تعیین شرط اجتهاد برای وزیر اطلاعات شرحی مختصر تقدیم کنم. قانون تأسیس وزارت اطلاعات در مجلس اول تصویب شد و من هم عضو پارلمان بودم از این رو می توانم در این باب اظهارنظر نمایم.

فکر می کنم در سال ۶۳ بود که وزارت اطلاعات تأسیس شد. وقتی این موضوع (که فکر می کنم طرح بود نه لایحه) پیشنهاد شد، جدالی سخت در گرفت که وزارت اطلاعات ضروری است یا نه همان بخش اطلاعات سپاه کفایت می کند. چرا که در آن زمان اطلاعات سپاه پاسداران متکفل کار اطلاعاتی بود. هر دو نظر موافقان و مخالفانی داشت. من خود از مخالفان بودم و دلیل من هم این بود که فکر می کردم به سپاه بیشتر می توان اعتماد کرد تا دستگاه مستقلی تحت عنوان وزارت اطلاعات و به همین دلیل هم در نهایت به قانون تأسیس وزارت اطلاعات رأی ندادم (گرچه بعدها متوجه شدم اشتباه می کردم چرا که در هرحال نهاد دولتی و رسمی قابل کنترل تر از نهاد امنیتی غیر پاسخگوست. هرچند در حال حاضر تفاوت چندانی بین آن دو نهاد عملا وجود ندارد).
 

زمانی که بررسی اساسنامه یا قانون‌ (تردید از من است) وزارت اطلاعات در مجلس مطرح بود، پیشنهاد شد که برای وزیر این وزارتخانه شرط اجتهاد تعیین شود. پیشنهاد دهنده نیز شیخ فضل الله محلاتی (عضو شاخص جامعه مبارز تهران و نمایندة محلات که در گذشته از حامیان جدی و شناخته شدة آقای بنی صدر به شمار می آمد) بود نه آیت الله خمینی آن گونه که آقای باقرزاده گفته است. استدلال این بود که به دلیل مهم بودن وزارت اطلاعات لازم است وزیر و مسئول آن از صلاحیت بیشتری برخوردار باشد تا لغزش‌ها و اشتباهات آن کمتر شود. برای تحقق این منظور پیشنهاد شد که در رأس وزارتخانه حساسی چون اطلاعات، که با جان و مال و حیثیت و امنیت مردمان سر و کار دارد، یک «روحانی مجتهد» باشد. روشن است که امر مفروض در ذهن پیشنهاد دهندگان آن این بود که «روحانی» و آن هم «مجتهد» حتماً کمتر خطا می کند چرا که هم از علم دین در حد اجتهاد بهره دارد و هم از تقوا و پارسایی بیشتر برخوردار است. این تمام داستان است و به همین سادگی و روشنی. اکنون می توان به صورت مذاکرات مجلس مراجعه کرد و استدلال‌های موافق و مخالف را دید و نیز دانست که موافقان و موافقان چه کسانی بوده و چه گفته اند و از چه منظری و با چه پیش فرض هایی از نظریه خود دافع کرده اند. نیز آقای سعید حجاریان، که در آن زمان از دست اندرکاران تأسیس وزارات اطلاعات بود و همواره پایی در مجلس داشت، می تواند در این مورد اظهار کند و دانسته‌های خود را بگوید.
 

جناب باقرزاده، به اعتبار سابقه شان، می دانند که قرآن می آموزد «شنأن قوم» نباید وادارمان کند که از دایره انصاف و عدالت خارج شویم. قطعا پیش فرض‌های نادرست و یا سوء ظن فراوان، موجب شده که جناب ایشان به چنین تصوری برسند، اما عملکرد فاجعه آمیز و گاه جنایتکارانه دستگاه‌های امنیتی ایران (از جمله قتل فروهرها و مختاری و پوینده و مجید شریف) منطقا موجب نمی شود که از آن سوی بام سقوط کنیم و واقعیت‌ها را نبینیم و یا حتی حقایق را وارونه نشان دهیم. در ذهن مسئولان جمهوری اسلامی غالبا این پیش فرض وجود دارد که مخالفان و منتقدان  ذاتا و ژنتیک باطل و مغرض و وابسته و دشمن و بدخواهند و در گفتار و رفتارشان هیچ حقیقتی وجود ندارد. حال چرا برخی مخالفان، خود به چنین بیماری مهلکی دچار شده اند که در نهایت از آن نه تنها دموکراسی و فرهنگ مدارا و عدالت خواهی و حقوق بشر در نمی آید بلکه محصول آن لاجرم چیزی شبیه حاکمیت جمهوری اسلامی خواهد بود؟ آیا منتقدان نظام حق دارند برای بدنام کردن آن به هر «حشیشی» «متشبث» شوند و برای محکوم کردن عملکرد نظام حاکم از آن استفاده کنند؟ هرچند الان بر همگان روشن شده که نه تنها وجود یک روحانی مجتهد در رأس عالی‌ترین نهاد قانونی و امنیتی سلامت آن را تضمین نمی کند بلکه خود می تواند به فاجعه بزرگ کمک کند و بر ستم و جنایت جامه سبز تقوا بپوشاند و مردمان را گمراه کند.

رادها کریشنان، فلیسوف و سیاستمدار هندی، گفته بود «وقتی زور جامه سبز تقوا بر تن کند فاجعه آغاز می شود». سخن حقی است و در جمهوری اسلامی نیز تجربه شده است. اما این همه دلیل نمی شود که نیت و انگیزه خیر و مصلحت اندیشی‌های درست را هم نادیده بگیریم و واقعیت‌ها را وارونه نشان دهیم. گویی این مفروض است که بنیادگذاران جمهوری اسلامی از همان آغاز هرچه کرده و گفته اند به انگیزه جنایت و آدم کشی و خیانت بوده است. گویی قرار بوده که وزارت اطلاعات از همان آغاز مخالفان و دگراندیشان را بکشد و نابود کند. قطعا کسانی چنین می اندیشند و گرنه تز ذات گرایانة غیر قابل دفاعی چون «رژیم کشتار» را ارائه نمی دادند. اما با آگاهی و انصافی که در آقای باقرزاده سراغ دارم، بعید است ایشان چنین بیندیشد.
 

نمونه جالب دیگر این ماجرا، اعطای حق نظارت شورای نگهبان بر امر انتخابات در قانون اساسی است. امروز بر عام و خاص روشن است که این حق را به این دلیل به شورای نگهبان دادند که تصور این بود که اولا نهاد شورای نگهبان نهادی است مستقل از قوا و از جمله دولت و ثانیا اعضای آن شماری از فقیهان مجتهد و عادل اند و از این رو بهتر می توانند از دخالت دولت و دیگر قوا در امر انتخابات جلوگیری کنند و سلامت آرای مردم بیشتر تضمین شود. این انگیزه خیر بانیان آن بوده و زنده یاد آیت الله منتظری به عنوان رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی اول بارها و بارها به این نکته اشاره کرده است. حال می بینیم که نتیجه کاملا معکوس شده و همین مجتهدان عادل و پارسا! خود به مثابه ابزار دست عالی‌ترین مقام نظام، که در سال ۵۸ کمتر کسی می توانست تصور کند که خود او در امر انتخابات مدعی باشد و دخالت کند، بزرگترین مانع برگزاری انتخابات آزاد شده است. در بخش نظری و حقوقی انگیزه بسیار عالی و منطقی بوده اما در سیر حوادث و تحولات در ساختار حقیقی نظام جمهوری اسلامی در عمل و در واقعیت همان حق به ضد حق و به پدیده‌ای کاملا متضاد تبدیل شده است. مسئلة تعیین شرط اجتهاد برای وزیر اطلاعات در قانون دقیقا به منظور تأمین سلامت بیشتر این نهاد بوده است نه برای تجویز بی‌مهار برای صدور فتوای قتل و جنایت. به هزار و یک دلیل می توان نشان داد که در آغاز قرار و حداقل ادعا این بوده که در کشور قانون و عدالت حاکم باشد و هر نهادی در چهارچوب وظایف معین و مقرر قانونی خود عمل کند. در این چهارچوب جواز فتوای قتل برای یک وزیر (ولو مجتهد) چه توجیهی دارد و با چه منطقی می توانست مطرح و به ویژه قانونی شده باشد؟ وانگهی، نکته‌ای مهم تر، اگر فرض را بر این بگذاریم که انگیزه شرط اجهاد برای اعطای حق فتوای قتل به دست وزیر باشد، پس ناگزیر باید اولا این تصمیم در جایی مشخص گرفته شده باشد و ثانیا حامیان آن در مجلس نیز از آن آگاه باشند و در نهایت نمایندگانی که به آن رأی دادند، آگاهانه به آن رأی داده باشند. آیا چنین فرضی در شرایط ۶۳ قابل تصور و تصدیق است؟ از همه مهم تر، اصولا مگر در چهارچوب ایدئولوژی اسلام فقاهتی و مقررات جمهوری اسلامی هر مجتهدی، ولو وزیر اطلاعات که قانونا حق قضاوت و داوری ندارد، حق دارد فتوای قتل دهد و حکم اعدام صادر کند و خود نیز آن را اجرا کند؟ آقای باقرزاده ادعا کرده که در جمهوری اسلامی مجتهدان حتی در چهارچوب خارج از قانون حق دارند فتوای قتل بدهند. شگفتا! مستند این دعوی چیست و ایشان از کجا چنین چیزی را استنباط کرده اند؟ اگر چنین بود شایسته‌ترین و مشروع‌ترین فقیهی که می توانست مستقیما فتوای قتل دهد و اجرا کند شخص آیت الله خمینی بود، آیا حتی یک نمونه می توان یافت که ایشان چنین کره باشد؟ اگر در عمل کسانی چنین می کنند و متأسفانه با مفتیان آدم کشی برخورد نمی شود هرگز بدان معنا نیست که این سنت سیئه قانونی و رسمی است و به ویژه از آغاز به صورت قانونی و سازمان یافته مورد تأیید بوده و هست. زهی انصاف!

      
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


سخنی با رئیس جمهور در خصوص یک زندانی سیاسی

Posted: 29 Nov 2013 05:50 AM PST

کیانوش رزاقی
 بر اساس موارد فوق توجه جنابعالی را به موارد زیر در رابطه با پرونده آقای سیامک قادری جلب می نمایم:

 

ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای دکتر حسن روحانی


با درود و احترام

بنابر وظیفه خود به عنوان فردی که با سرمایه‌های ملّت ایران دانش حقوق را تحصیل نموده و در مقام انجام تکلیف شرعی و وجدانی خود در دفاع از حق و حقیقت و آزادی‌های مشروع آحاد مردم ایران و بی‌تفاوت نبودن در برابر رنج‌های هم میهنانم، مطالب زیر را در رابطه با پرونده آقای سیامک قادری، روزنامه نگار و زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به اطلاع جنابعالی رسانده و تقاضای پیگیری عاجل موضوع را دارم.


البته ابتدا قصد داشتم که این نامه را خطاب به ریاست قوّه قضائیه جمهوری اسلامی منتشر نمایم زیرا محتوای آن نه سیاسی بلکه حقوقی و قضائی است و هدف از انتشار آن نیز جلب نظر مسئولین به نقض فاحش قواعد مسلّم حقوقی از جمله مواد مختلف قانون آئین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری در رابطه با این پرونده می باشد. اما به دلایل زیر تصمیم گرفتم این نامه را خطاب به جنابعالی منتشر نمایم:


اولاً با مطالعه سیر پرونده این زندانی سیاسی روشن است که ریشه و اساس این نقض قوانین را باید در مجموعه‌های امنیتی جستجو نمود زیرا به دلایلی که در ادامه ارائه خواهد شد، دادگاه‌ها متاسفانه صرفاً مجری اوامر عناصر امنیتی دخیل پرونده بوده اند و نقش اساسی در تصمیم گیری‌ها نداشته اند. جنابعالی به عنوان رئیس قوّه مجریه بر عملکرد وزارت اطلاعات به عنوان متولی اصلی و قانونی مسائل امنیتی کشور نظارت دارید و بر همین اساس صلاحیت قانونی برای گشودن گره از کار فروبسته این زندانی را دارا می باشید.


ثانیاً جنابعالی بارها و از جمله در مصاحبه تلویزیونی اخیرتان با صدا و سیما اعلام نموده اید که به عنوان رئیس جمهور، مسئول نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی هستید. لذا پیگیری نقض فاحش اصول مختلف قانون اساسی جمهوری اسلامی در این پرونده از مسئولیت‌های قانونی جنابعالی است.


ثالثاً جنابعالی به تازگی منشوری را تحت عنوان حقوق شهروندی منتشر نموده اید که حداقل برای شخص جنابعالی و مجموعه‌های تحت نظر شما مسئولیت اخلاقی و بعضاً قانونی ایجاد می نماید. در بخش‌های مختلفی از این منشور به مواردی اشاره نموده اید که عملکرد خلاف آن در پرونده آقای سیامک قادری به وضوح قابل مشاهده است. با خود اندیشیدم که شاید مایل باشید ارادۀ جدّی خود در عمل به مفاد این منشور را در این پرونده نشان دهید و اعمال این منشور را در رابطه با این شهروند ایرانی، سرآغاز پیگیری حقوق شهروندی ایرانیان قرار دهید.


رابعاً جنابعالی در مصاحبه اخیر خود با صدا و سیما از تعبیر تبدیل "ممنوع القم‌ها به سریع القلم ها" استفاده نمودید که این امید را در دل قلم شکستگان محصور در زندان‌ها ایجاد نموده که اگر قلم‌هایشان را دوباره در دست نگرفته اند، لااقل خانواده‌های خود را بار دیگر در آغوش بگیرند.


بر اساس موارد فوق توجه جنابعالی را به موارد زیر در رابطه با پرونده آقای سیامک قادری جلب می نمایم:
 

الف) خلاصه پرونده

سیامک قادری در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۸۹ بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید. اتهام وی در متن کیفرخواست اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمعات اعتراضی انتخابات، فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق انتشار اخبار تجمعات اعتراضی در وبلاگ خود با نام‌های ایرنای ما و جاری و همچنین سایتهای کلمه و امروز نیوز، نشر اکاذیب، توهین به رییس جمهور پیشین، توهین به دادستان و ارتکاب فعل حرام به جهت انجام مصاحبه هایی با همجنسگرایان به منظور تهیه گزارشی در این مورد ذکر شده است. نامبرده در رای بدوی صادره از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به چهار سال حبس تعزیری و ۶۰ ضربه شلاق و ۱۰۰ هزارتومان جریمه نقدی محکوم و از اتهام توهین به دادستان تبرئه گردید. این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان عینا تایید و در زندان ابلاغ گردید. مشارالیه از ابتدای دستگیری با قرار بازداشت موقت در زندان به سر می برده و پس از قطعی شدن دادنامه صادره علیه وی نیز بدون حتی یک روز مرخصی زندانی بوده است. آقای قادری پس از بازداشت بلافاصله و حتی پیش از صدور رای بدوی از سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی اخراج شده است. لازم به ذکراست سیامک قادری از مدت‌ها قبل با آقای جوانفکر مشاور رسانه‌ای آقای احمدی نژاد و مدیر عامل خبرگزاری اختلافاتی داشته و در بدو تصدی این سمت توسط آقای جوان فکر، سیامک قادری به خبرگزاری ممنوع الورود و سپس اخراج می شود که دیوان عدالت اداری با ابطال این دستور اخراج، رای به بازگشت ایشان به کار صادر می نماید. مع الوصف مدیریت ایرنا به سبک رایج در دولت‌های نهم و دهم، زیر بار قانون نرفته و همچنان از ورود سیامک قادری به خبرگزاری ایرنا ممانعت به عمل می آورد است. به همین دلیل سیامک قادری با راه اندازی وبلاگ هایی به فعالیت رسانه‌ای خود ادامه می داده و همین امر باعث احضارهای متعدد وی از سوی دفتر پیگیری وزارت اطلاعات می شود. سیامک قادری در پرونده شغلی خود سابقه همکاری با نشریات مختلف و راه اندازی سایت‌های خبری گوناگون از جمله نشریاتی مثل ایران، ایرانیان، صبح خانواده، اخبار، ابتکار، خبرگزاری استان تهران را دارد. وی همچنین علاوه بر شغل خبرنگاری در ایرنا، سابقه سردبیری خبرگزاری جامعه جوانان ایرانی( سینا) ، معاونت گزارش ایرنا، سردبیری ایرانیان، مدیر خبر ایلنا و همچنین سابقه آموزش خبرنگاران جوان، مدیریت کارگاه آموزشی مدیران، خبرنگاران و دست اندرکاران رسانه‌های افغان بعد از سقوط طالبان و همچنین گزارشگر جریان حمله نظامی امریکا به عراق را دارا می باشد. وی دارای تقدیرنامه‌های متعددی از مسئولان کشوری از جمله سید محمد خاتمی ( رییس جمهور سابق) و موسوی لاری ( وزیر کشور ) به جهت فعالیت‌های رسانه‌ای و گزارشات خود دریافت نموده است. در حال حاضر سیامک قادری ۳ سال و ۵ ماه از حکم ۴ سال حبس را گذرانده و مجازات شلّاق نیز در مورد وی اجرا شده است. وی در این مدت تنها یک بار با چشم بند به دادگاه برده شد و به جز این مورد تحت هیچ عنوانی از زندان اوین خارج نشده است. وی مطابق آئین نامه اجرائی زندان‌ها و بر اساس بخش نامه‌های متعدد رئیس قوّه قضائیه به مناسبت‌های مختلف از جمله اعیاد ملّی و دینی بارها درخواست مرخصی نموده اما هر بار به دلیل عدم ملاحظه آثار پشیمانی و ندامت از اتهامات منتسب به وی، با درخواست وی مخالفت شده است. وی در این مدت کمتر از ده بار با خانواده‌اش ملاقات حضوری داشته است.


ب) شرح ایرادات قانونی وارد به سیر رسیدگی به پرونده و نقض حقوق اساسی زندانی

جناب آقای رئیس جمهور؛

از آنجائیکه جناب عالی حقوقدان هستید، شاید به صرف مطالعه گزارش مختصر فوق از پرونده این زندانی، نیازی به توضیح موارد متعدد نقض حقوق این شهروند و همچنین نادیده گرفتن اصول اولیه دادرسی عادلانه در این پرونده برای شما نباشد اما از آنجائی هم که ممکن است برخی دیگر از افراد زیرمجموعه جنابعالی که احتمالاً مسئول رسیدگی به این موارد هستند، به اندازه شما حقوقدان نباشند، چند نکته را در رابطه با این پرونده ذکر می نمایم:
 

۱- صدور قرار بازداشت موقت برای متهّم در قانون آئین دادرسی کیفری ایران جنبه اضطراری و استثنائی دارد و هرگاه ضرورت آن مرتفع شد این قرار باید بلافاصله به قرار مناسب تری که متضمّن آزادی وی باشد تبدیل شود. در بازداشت نگاه داشتن متهّم از بدو دستگیری تا پایان روند رسیدگی در دادگاه‌های بدوی و تجدیدنظر و اتصال این بازداشت به ایّام تحمّل مجازات حبس، نقض فاحش حقوق متهم و مغایر با اصول دارسی عادلانه پذیرفته شده در قانون آئین دادرسی کیفری است.
 

۲- نامبرده بنابر اظهار خانواده، در این مدّت تحت فشار شدید بازجویان و عناصر امنیتی برای اعتراف و مصاحبه در مقابل دوربین علیه خودش بوده و این درخواست غیرقانونی حتی از زبان قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی تهران نیز شنیده شده است.

اولاً اعتراف گیری و هرنوع اعمال فشار بر زندانیان و متهمین به منظور کسب اطلاع یا اقرار صراحتاً در قانون اساسی جمهوری اسلامی که شما مسئول نظارت بر حسن اجرای آن هستید، منع شده است.

ثانیاً مشروط کردن استفاده متهم یا زندانی از حقوق قانونی خود مانند مرخصی یا دیدار حضوری با خانواده یا آزاد شدن با قرار مناسب تا پایان دادرسی به اعتراف و اقرار و همکاری با مامورین خلاف بیّن شرع و قانون بوده و مستلزم مسئولیت کیفری و اداری برای مرتکبین و مطلّعین می باشد. ماموران امنیتی با کدام حجّت شرعی و قانونی این زندانی را از حقوق مسلّمش محروم نموده اند و با چه مجوّزی وی را سه سال و نیم حتی بدون یک روز مرخصی در زندان نگهداری نموده اند؟ جنابعالی به عنوان مسئول عالی تشکیلات امنیتی کشور و همچنین ناظر اجرای قانون اساسی باید این پرسش را با مجموعه‌های زیردست خود مطرح و پاسخ را برای اطلاع عموم اعلام فرمایید.
 

۳- هیچ یک از عناوین مجرمانه نسبت داده شده به این زندانی منطبق بر رفتارهای وی نبوده و اصولاً ارکان مادی و معنوی این جرائم در رابطه با رفتارهای سیامک قادری قابل احراز نیست. اگر اطلاع رسانی در رابطه با وقایع کشور و انعکاس اخبار رویدادهای جاری توسط یک خبرنگار با سابقه ۲۰ ساله کار خبرنگاری که در نهادهای خبری رسمی کشور مشغول به کار بوده است، اقدام علیه امنیت ملی است، آنگاه منشور حقوق شهروندی جنابعالی سندی سراسر مجرمانه و تبلور مجموعه‌ای از اقدامات ضد امنیتی می باشد. جنابعالی در این منشور به صراحت از حق آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات و همچنین امنیت قضائی و حرفه‌ای خبرنگاران در فعالیت‌های رسانه صحبت به میان آورده اید. آقای سیامک قادری دقیقاً به دلیل استفاده از این حقوق به اقدام علیه امنیت ملی متهم شده است.


جناب رئیس جمهور؛

شما در مصاحبه اخیر خود مطالبی را در رابطه با ۸ سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد مطرح فرمودید که آقای سیامک قادری به دلیل انعکاس اخبار همین موارد به تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب متهم شده است. چگونه ممکن است که اظهار مطالبی که توسط رئیس جمهوری اسلامی به عنوان گزارش رسمی وضع کشور ارائه می شود، رکن مادی جرم تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی را تشکیل دهد و اطلاع رسانی که وظیفه ذاتی یک خبرنگار است، به سوءنیت مجرمانه برای اقدام علیه امینت ملّی تعبیر شود؟
 

۴- محرومیت زندانی از مرخصی باید به موجب آئین نامه اجرائی زندان‌ها و بخش نامه‌های رئیس قوه قضائیه به دلیل سوءرفتار زندانی یا نگرانی جدّی از ارتکاب مجدد جرائم خطرناک باشد. اعمال چنین محرومیتی علیه سیامک قادری علاوه بر نقض حقوق شهروندی اولیه وی، فاقد وجاهت قانونی و خلاف قوانین و مقررات جاری زندان‌ها نیز هست. رفتار ظالمانه و غرض ورزانه با این زندانی هنگامی بیشتر نمایان می شود که بخش نامه‌های متعدد رئیس قوه قضائیه جهت اعطای مرخصی به زندانیان به مناسبت‌های مختلف را مرور نمائیم. با ملاحظه این بخشنامه‌ها می توان دریافت که حتی کلاهبرداران و محکومین به حبس ابد و سارقین هم از حق مرخصی برخوردار هستند حال آنکه این خبرنگار به دلیل همراهی نکردن با خواست بازجویان از ملاقات حضوری همسرش هم اغلب محروم است.

به هر روی با عنایت به مطالب فوق از جنابعالی درخواست می شود با توجه به وعده هایی که در چند ماه گذشته به مردم ارائه فرموده اید با استفاده از صلاحیت‌ها و اختیارات قانونی خود وضع زندانیان سیاسی را که همگی کم وبیش وضعیت مشابه سیامک قادری دارند، پیگیری فرموده و با فراخواندن مجموعه‌های اطلاعاتی کشور به اعتدال و دوری گزیدن از تندروی‌های سابق، امید را به همراه زندانیان سیاسی به خانواده‌های این افراد بازگردانید.

با احترام

کیانوش رزاقی 

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


دیدار رهنورد و موسوی با خانواده

Posted: 29 Nov 2013 03:48 AM PST

جرس: زهرا رهنورد و میرحسین موسوی با دختران و اعضای خانواده خود دیدار کردند. میرحسین موسوی دراین دیدار بر اساس گزارش صد روزه و آمارهای ارایه شده از سوی رییس جمهور تحلیل خود را از عمق نابسامانی های باقی مانده از دوره پیشین بیان کرد.    

 

به گزارش کلمه، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد پس از نزدیک دو هفته وقفه دیروز پنج شنبه با فرزندان و خانواده خود در فضایی که خوب گزارش شده دیدار کردند.

 

بر اساس این گزارش فشار خون بالای زهرا رهنورد که پس از اتفاقات ملاقات عید غدیر ایجاد شده بود سرانجام کنترل شده و هردو یار محصور جنبش سبز از نظر سلامتی و روحیه در وضعیت خوبی قرار داشتند.

 

در این دیدار در باره مسائل دو هفته اخیر از جمله گزارش رییس جمهور درمورد ۱۰۰ روزه اول دولت جدید که از تلوزیون پخش شد، توافقهای هسته ای و نیز سخنان ناروای برخی فعالین سیاسی که نخست وزیر دوران دفاع مقدس از طریق تلویزیون در جریان آن قرار گرفته بود(و با توجه به محدودیت و ممنوعیتها امکان دفاع و انتشار نظرات و پاسخها نیز وجود ندارد) گفتگوهایی انجام شد.

 

میرحسین موسوی دراین دیدار بر اساس گزارش صد روزه و آمارهای ارایه شده از سوی رییس جمهور تحلیل خود را از عمق نابسامانی های باقی مانده از دوره پیشین بیان کرد.

 

علیرغم وقفه و فاصله ای که در دیدارهای اخیر دختران موسوی با والدین خود ایجاد می‌شود برخورد ماموران مناسب تر از قبل گزارش شده است. دختران میرحسین همچنین منتظر عمل ماموران به وعده خود برای برقراری تماس تلفنی با پدر و مادر خود هستند تا در فاصله بین دو ملاقات در بی خبری مطلق از پدر و مادر خود نباشند. 

حق نقد و اعتراض از حقوقی است که مردم برای آن انقلاب کردند

Posted: 28 Nov 2013 10:58 PM PST

واکنش به گفته‌های اخیر جنتی
جرس: شیخ حسین عرب، استاد حوزه‌های علمیه و عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز کاشان، طی نامه‌ای به شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کل کشور نسبت به سخنان هفته گذشته جنتی امام جمعه موقت تهران اعتراض کرد.  

 

وی در نامه ی خود با اعتراض به مواضع "تند و بی دلیل" جنتی در نماز جمعه هفته گذشته، نوشته است: حق نقد و اعتراض از جمله حقوقی است که مردم برای آن انقلاب کرده‌اند. خوب است جناب آقای جنتی توضیح دهند که چگونه و با کدام ساز و کار باید این حق در جامعه اعمال شود. الان فقط مردم عملا از حق مدح برخوردارند نه حق نقد. آیا با این برخورد اطمینانی وجود دارد که با اندک اعتراضی حکم محاربه و افسادفی‌الارض صادر نشود؟

 

خطیب موقت نماز جمعه تهران اول آذر در خطبه ها با حمله مجدد به رهبران جنبش سبز گفت: این روسیاهان در خانه خود محبوس شدند و تلویزیون و امکانات و رفاهیات خود را دارند، منتهی در خانه خود محبوس هستند و اگر رأفت اسلامی نبود این‌ها باید اعدام می‌شدند.

 

به گزارش جرس، متن کامل نامه حسین عرب به شرح زیر است:


شورای سیاست‌گذاری ائمه‌ی جمعه

با سلام و احترام؛

در خطبه‌های نماز‌جمعه تهران هفته‌ی گذشته، مطالبی از زبان خطیب جمعه شنیده شد که موجب تاسف و تعجب بسیاری از مردم و شهروندان ایرانی و ملت مسلمان شد.

 

در این فرصت نکاتی را مورد تذکر قرار می‌دهیم:

۱-جای این پرسش وجود دارد که جناب آقای جنتی در چه جای‌گاه و با اعتبار کدام منصب حکم محارب و مفسد‌ارض را برای آقایان موسوی و کروبی صادر کرده‌اند؟ آیا به‌عنوان حاکم و قاضی گفته‌اند که چنین نیست و ایشان منصب قضایی ندارند. و اگر در جای‌گاه یک فقیه چنین اظهار داشته‌اند، جای تاسف زیادی است. کسانی که اندک بضاعت علمی و فقهی دارند، به خوبی درک می‌کنند که استناد و استدلال ایشان چقدر بی‌اساس و باطل است. پایه‌ی استدلال ایشان در این بیانات‌‌ همان قیاسی است که به اجماع شیعه باطل است و باید یادآور شوم به قدری استدلال ایشان از نظر فنی بی‌پایه بود که مشاهده شد سیمای جمهوری اسلامی ایران بخشی از سخنان ایشان را حذف کرد. بنده هم به طور مستقیم از رادیو سخنان ایشان را شنیدم هم از سیما.

در مرحله اول چنین اظهارات بی‌دلیلی به عدالت و اعتبار خود خطیب لطمه وارد می‌کند و صحت اقتداء مردم را به او مورد شک و تردید قرار می‌دهد و در مرحله دوم همچنان به جای‌گاه نماز جمعه آن هم نمازجمعه تهران بیش از پیش ضربه جبران‌ناپذیری وارد می‌سازد.

خوب است آقایان محترم طبق یک نظرسنجی بی‌طرفانه بازتاب و عکس‌العمل چنین مواضع تند و بی‌دلیل را در جامعه به دست آورند.

۲- جناب آقای جنتی در مرز ۹۰ سالگی است. آیا وقت آن نرسیده در میان صد‌ها عالم فرهیخته‌ی تازه‌نفس و با معلومات به‌روز که قدرت بیان داشته و بتوانند با مطالب متقن خود انتظارات نسل جوان را برآورده نمایند، یکی انتخاب شود و زحمت آقای جنتی داده نشود و اجازه به او داده که به استراحت خود بپردازند؟

۳- حق نقد و اعتراض از جمله حقوقی است که مردم برای آن انقلاب کرده‌اند. خوب است جناب آقای جنتی توضیح دهند که چگونه و با کدام ساز و کار باید این حق در جامعه اعمال شود. الان فقط مردم عملا از حق مدح برخوردارند نه حق نقد. آیا با این برخورد اطمینانی وجود دارد که با اندک اعتراضی حکم محاربه و افسادفی‌الارض صادر نشود؟

۴- جناب آقای جنتی که انتظار دارند آقایان موسوی و کروبی یک کلمه اعتراف کرده و بگویند اشتباه کرد‌ه‌ایم، آیا خود ایشان حاضرند اعتراف کنند که به طور غیرمتعارف و آشکار از احمدی‌نژاد حمایت کرده‌اند، در حالی که ناظر انتخابات در تمام مراحل آن باید کمال بی‌طرفی خود را حفظ کند؟ آیا ایشان حاضرند یک کلمه بگویند اشتباه کرد‌ه‌ایم؟ آیا آقای جنتی حاضرند یک کلمه بگویند در طول بیش از سی سال گذشته در مراحل مختلف انتخابات، از مجلس شورای اسلامی گرفته تا خبرگان رهبری بر اساس گزارشات کذب و دروغ چه ظلم و جفاهایی در حق افراد روا داشته‌اند؟ آیا آقای جنتی حاضرند بگویند که بسیاری از افراد رد صلاحیت شده فرصت دفاع از خود را نداشته‌اند؟ آیا آقای جنتی حاضرند بگویند زمانی که احمدی‌نژاد عکس همسر آقای موسوی را مقابل هفتاد میلیون نفر نشان داد و «بگم بگم» راه انداخت، چقدر در التهاب‌آفرینی نقش داشت؟ آیا حاضر به این اعترافات ساده و واضح هستند؟
حسین عرب
هفت آذر نود و دو 

لغو تحریم شرکت برق ایرانی توسط دادگاه اروپا

Posted: 28 Nov 2013 10:58 PM PST

جرس:  عالی ترین دادگاه اروپا تحریم های اعمال شده علیه یک شرکت برق ایرانی را لغو کرد.  

 

به گزارش ایرنا، صدای آمریکا گفت: عالی ترین دادگاه اروپا چندین مورد از تحریم هایی را که بر علیه ایران وضع شده بود لغو کرد زیرا اتحادیه اروپا حاضر به ارایه مدارک و شواهد نشد و استدلال کرده بود که به دلیل محرمانه بودن اطلاعات نمی توان آنها را افشا کرد.

 

صدای آمریکا افزود: دادگاه عالی اروپا روز پنجشنبه 7 آذر ماه، با رد این استدلال اعلام کرد قرار است پرونده ای تشکیل شود اسناد و مدارک مربوطه نیز صرف نظر از محرمانه بودن، آنها باید ارایه شود. بر همین اساس دادگاه تحریم ها علیه شرکت فن من را لغو کرد. 

 

امیدواری شرکت های اروپایی برای سرمایه گذاری مجدد در ایران

 


شرکت‌های اروپایی از رفع منع سرمایه‌گذاری در ایران پس از توافق هسته‌ای در ژنو ابراز خشنودی کردند.

 

به گزارش ایسنا، به نقل خبرگزاری رویترز، یک مقام دولت آمریکا گفت: ما فکر نمی‌کنیم که توافق شش ماه باعث گسترش تجارت با ایران شود. اما شکی وجود ندارد که برخی از تجارت‌های گذشته به ایران باز گردد نه تنها آلمان بلکه شرکتهای آمریکایی نیز بسیار علاقه‌مند هستند تجارت با ایران به خصوص در حوزه تجهیزات دارویی که یکی از مهمترین ابعاد تجاری با ایران محسوب می‌شود ادامه پیدا کند.

 

وی ادامه داد: همچنین شرکتهای بخشهای صنعت خودروسازی و خودروسازان نیز خواهان از سرگیری روابط تجاری خود با ایران هستند.

 

ریچارد برگ استرم، مدیرکل انجمن‌ها و صنایع دارویی فدراسیون اروپا گفت: فکر می‌کنم کاهش تحریم‌ها علیه ایران می‌تواند پیامدهای مثبت و خوبی برای بیماران ایرانی داشته باشد.

 

عبدی ابراهیم مدیر یک شرکت دارویی ترکیه گفت: وجود امکان برای از سرگیری پرداخت هزینه‌ها از طریق یک بانک ترکی می‌تواند برای انتقال پرداخت شرکتها مناسب باشد.

 

نزیح باروت یکی از روسای شرکت دارویی ترکیه گفت: تیم ما مدتی است که بازار ایران را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است با توجه به پیشرفت‌های حاصل شده در مذاکرات ایران و ۱+۵ و حصول توافق هسته‌ای ما این روند را سرعت می‌بخشیم. ما انتظار داریم که در پایان سال ۲۰۱۴ یا در اوایل سال ۲۰۱۵ انتقال تولیدات خود به ایران را آغاز کنیم.

 

به نوشته خبرگزاری رویترز شرکت‌های بزرگ آلمان علاقه خود را برای سرمایه‌گذاری و تجارت با ایران ابراز کردند.

 

سخنگوی شرکت بوش در این باره گفت: اکنون شرایط بسیار خوبی حاکم است اگر فضای سیاسی و حقوقی لازم فراهم شود این شرایط می‌تواند برای نسل جوان و تحصیلکرده ایرانی فرصت مناسبی باشد. در حال حاضر بوش هیچ امکاناتی در ایران نداشته و دفتر خود را در سال ۲۰۱۰ در تهران بسته است اما از نزدیک وضعیت ایران با جامعه جهانی را بررسی می‌کند و ممکن است در آینده تجارت‌ها آغاز شود.

 

بانک داچ درباره احتمال همکاری‌ با ایران اعلام کرد: هنوز زود است در این باره صحبت کنیم.

 

جورگن فیشن یکی از مدیران اجرایی بانک داچ گفت: هنوز لغو تحریم ها به صورت بنیادین انجام نشده است تا ما بتوانیم تجارت خود را با ایران آغاز کنیم.

 

به نوشته رویترز بانکهای ترکیه پس از توافق هسته ای ایران و گروه ۱+۵ توانسته‌اند چراغ سبز را از دولت این کشور برای همکاری با ایران بگیرند.

 

ظفر چاغلایان وزیر اقتصاد ترکیه گفت: در گذشته به دلیل فشار آمریکا بانکهای خصوصی نمی‌توانستند به نقل و انتقال پول با ایران بپردازد اما اکنون این مانع برداشته شده است نه تنها هالک بانک بلکه دیگر بانکهای ترکی قادر به همکاری با ایران هستند.

 

دیگر شرکتهای اروپایی با علاقه وضعیت ایران را با جامعه بین‌المللی مورد بررسی قرار داده‌اند.

 

سخنگوی یک شرکت سوئدی گفت: اگر تحریم‌ها علیه ایران برداشته شود این شرایط جدید می‌تواند برای گروه شرکت ولوو فرصت‌های خوبی به وجود آورد. این بسیار آشکار است.

 

همچنین شرکت مواد ساختمانی فرانسوی به نام سنت گوبن از مدت‌های پیش شرایط ایران در عرصه بین‌المللی را مورد بررسی قرار داده است.

 

پیر آندره شلندر یکی از مدیران اجرایی این شرکت گفت: اگر توافق نهایی ایران با ۱+۵ حاصل شود فرصت‌های جدیدی روبه تهران باز می‌شود در چنین زمانی این شرکت نیز وارد عمل خواهد شد اما هنوز بسیار زود است در این باره صحبت کنیم.

 

گروه ام تی‌ ان اپراتور موبایل آفریقای جنوبی با حصول توافق جدید ایران و ۱+۵ خشنود و امیدوار است که بتواند ۴۵۰ میلیون دلار که اکنون در واحد این شرکت در ایران به دلیل تحریم‌ها بلوکه شده است به دست آورد.

 

همچنین شرکت انرژی او ام وی‌ اتریش امیدوار است که با برداشته شدن تحریم‌ها بتواند توافق تولید و بهره‌برداری از گاز که در سال ۲۰۰۷ با ایران امضا کرده است را دوباره زنده کند. این توافق بزرگ به دلیل فشارهای سیاسی به تعلیق در آمده بود.

 

به نوشته رویترز پارس جنوبی یک فرصت بسیار خوب و بزرگ برای شرکتهای گازی و نفتی اروپا محسوب می‌شود که در گذشته با ایران همکاری می‌کردند.

۱+۵ نکته در اهمیت توافق ژنو

Posted: 28 Nov 2013 02:20 PM PST

حسن اسدى زیدآبادى
از کنار توافقى که سوم آذر به دست آمد “نمى توان” و “نباید” به سادگى گذشت؛ حتى اگر زندانى سیاسى یکى از طرف هاى تفاهم باشى.  

 

از کنار توافقى که سوم آذر به دست آمد “نمى توان” و “نباید” به سادگى گذشت؛ حتى اگر زندانى سیاسى یکى از طرف هاى تفاهم باشى.


در حقوق معاهدات بین المللى اصطلاحات متعددى براى توصیف و طبقه بندى توافقات بین المللى به کار مى برند؛ موافقت نامه هاى ساده و اجرایى، معاهدات رسمى، معاهدات قانون ساز و … با این همه فارغ از ماهیت قرارهاى بین المللى و توصیفات حقوقى مى توان گفت، توافقى که در ژنو به دست آمد گرچه نوعى موافقت نامه ساده و اجرایى است که حتى نیاز به تایید مجلس (طبق تفسیر موجود از اصل ١٢۵ قانون اساسى) ندارد اما به جرات مى توان آن را “توافقى تاریخ ساز” خواند. سندى که تاثیر مستقیم و قابل ملاحظه بر مناسبات سیاست خارجى ایران، آرایش بازیگران در جهان و منطقه و نیز سیاست داخلى ما خواهد داشت، همچنانکه خود برآمده از فعل و انفعالات این حوزه ها است.


اما چرا توافق ژنو مهم است و باید از آن حمایت کرد؟
 

١. به باور صاحب این قلم در مقام تحلیل جامع چالش سیاسى – حقوقى هسته اى میان ایران، قدرت هاى جهانى و رقباى منطقه اى، با نگاه به تاریخ معاصر مسایل عمده ایران در عرصه بین المللى این پرونده را در ردیف مواردى چون چالش ملى کردن نفت، مذاکرات صلح جنگ با عراق و قضیه آذربایجان یا جزایر سه گانه، بایستى سنجید. چنین نگاهى فارغ از نتیجه قضاوت و نوع ارزش گذارى دستکم از منظر سطح و ابعاد منازعه امرى ضرورى است.

با این حال متاسفانه عملکرد خودسرانه حاکمیت و برخى از مشابهت سازى هاى مشمئز کننده تاریخى مانند آنچه در دولت احمدى نژاد صورت گرفت در کنار بحران مشروعیت حاصل از پروژه سرکوب جامعه مدنى و امنیتى سازى فضاى سیاست ورزى طى سالهاى اخیر عمدتا مانع از آن شده است که چنین نگاهى با تکیه بر فهم صحیح از منافع ملى در میان فعالان مدنى و سیاسى شکل گرفته و آثار جدى و پر مخاطب تولید شود. با این همه جفا و بى تدبیرى حکومت طى سالهاى گذشته در نوع معامله با جامعه مدنى ما، فرد و یا تشکل کنشگر دموکراسى خواه را نبایستى از توجه به مسایل بنیادى کشور و اولویت منافع ملى در لحظات تاریخ ساز غافل کند.

دغدغه مند دموکراسى موضعش را براساس مخالفت خوانى صرف با حکومت بیان نمى کند بلکه هنر و وجه ممیزه او این است که با دلى خالى از کینه مى تواند مهمترین مسایل کشورش را تشخیص داده و آنها را از پنجره منافع بلند مدت ملى بنگرد. همچنان که چنین رویکرد ارزشمندى را در نامه تقدیر دیپلمات هاى ملى و فرهیخته دهه پنجاه از دکتر محمد جواد ظریف (منتشره در جراید کثیر الانتشار) مشاهده کردیم.
 

٢. توافق ژنو گامى هرچند ابتدایى اما بنیادى و بلند در مقابله و رفع رژیم تحریم هاى وضع شده علیه ایران است. چنانکه پیش از این در مقاله “استبداد تحریم” توضیح داده بودم، جریان تحریم هاى اقتصادى، ناقض برخى از حقوق انسانى شهروندان ایرانى – تضمین شده در اسناد حقوق بین الملل بشر- بوده، با رویکردى که صلح جهانى را در پرتو همکارى و گسترش تعامل اقتصادى و فرهنگى ملت ها ارزیابى مى کند در تعارض است و عملا منجر به تضعیف طبقه متوسط به عنوان مرجع دموکراسى خواهى مى شود. به این ترتیب هر اقدامى که منجر به کاهش فشار تحریم ها شده و درهاى تعامل اقتصادى و فرهنگى با جهان را به روى ایرانیان بگشاید، مهم و قابل تقدیر است. در این خصوص به ویژه تضمینى که اعضاى دایم شوراى امنیت در گام نهایى “برنامه اقدام مشترک” در خصوص رفع کلیه تحریم ها (مصوب شوراى امنیت، اتحادیه اروپا و یکجانبه) ظرف مدت یکسال داده اند از اهمیت مضاعف برخوردار بوده و دستاورد قابل ملاحظه اى براى تیم مذاکره کننده، دولت اعتدال و جامعه مدنى است.
 

٣. بحران ده ساله هسته اى ایران در شرایطى وارد روند حساس فیصله شده است که طى بخش عمده اى از این مدت و مشخصا در هشت ساله ٨۴-٩٢ سیاست خارجى ایران به رغم ادعاى کنشگرى با بى تدبیرى و کج فهمى از مناسبات سیاست جهانى در واقع در عرصه بین المللى به موضع انفعال کشیده شده و از نظر حمایت ملى و مردمى تنها و بى پشتوانه ماند خصوصا پس از انتخابات ٨٨ که با بربادرفتن مشروعیت داخلى، بى اعتبارى دیپلماسى احمدى نژاد- جلیلى آشکارتر شد؛ با این حال مقاومت اجتماعى سبز طى چهار ساله گذشته و اعلام موضع صریح آقایان موسوى-کروبى و فعالان جنبش سبز در قضیه هسته اى مبنى بر نفى همزمان تقابل جویى بى معنا در سیاست خارجى و بلندپروازى هاى بى مورد از سویى و نیز تحریم ها و افزون خواهى قدرتهاى جهانى از سوى دیگر با نگاه جامع به منافع ملى و حقوق ملت که خود زمینه ساز پیروزى حسن روحانى با وعده صریح تفاهم با جهان شد، در مدت کوتاهى فضایى فراهم کرد که “ابتکار عمل” به طور واقعى در اختیار ایران قرار گیرد. به دیگر سخن توافق ژنو از این منظر اولا حاصل عزم و ابتکار عمل مردم ایران و در وهله بعد تخصص و اراده سیاسى تیم دیپلماسى ایران بود به شکلى که متن سند در همان قالبى نهایى شد که ظریف در ابتداى کارش از جمله در نشست نیویورک بیان داشته بود. این در اختیار داشتن ابتکار عمل که در دستیابى هرچه بیشتر به منافع ملى موثر است بعلاوه از لحاظ پرستیژ نیز براى سیاست خارجى ایران مهم ارزیابى مى شود.
 

۴. امروزه از پس بیش از پنجاه سال که از جنبش ملى کردن نفت به رهبرى دکتر محمد مصدق مى گذرد بحث هاى بى پایان در مورد “صرفه اقتصادى” همچنان ادامه دارد، ماجرایى که مى توان پیش بینى کرد در قضیه چرخه سوخت هسته اى و غنى سازى در داخل خاک ایران نیز تکرار خواهد شد، ماجرایى که از دهه ۴٠ و ۵٠ نیز در جریان بوده و طرفداران و مخالفانى داشته است. با این حال نکاتى مسلم به نظر مى رسد که عمدتا مربوط به هزینه ها در روش است؛ ما ایرانى ها در مهمترین چالش هاى بین المللى مان همواره دچار “سندرم توافق و خاتمه” بوده ایم، چه در جنگ هشت ساله چه در ملى کردن نفت و چه در همین قضیه هسته اى. اینکه ایران نمى تواند به طور کامل از قید انرژى هسته اى در سبد منابع تامین انرژى خود صرف نظر کند امرى قطعى است اما در مورد اولویت بهره بردارى از این منابع قطعا جاى تامل فراوان است در عین حال اینکه دستیابى به این منبع استراتژیک تامین انرژى نیز بایستى هزینه هاى معقول داشته باشد واقعیتى حیاتى و غیرقابل انکار است، امرى که با سوء تدبیر حاکمیت طى سالهاى گذشته مواجه بوده و هزینه هاى هنگفتى را متوجه ملت ما ساخت. از این رو توافق ژنو که آغازى براى پایان مسالمت آمیز بحران هسته اى ضمن حفظ برنامه تامین سوخت در داخل مرزها و تعهد اعضاى دایم شوراى امنیت مبنى بر تعامل برابر با ایران همچون سایر متعهدان به ان پى تى در گام نهایى توافق مى باشد، موفقیتى چشم گیر است.
 

۵. همچنانکه در بالا اشاره شد و مقامات ارشد دولت نیز بارها تاکید کرده اند، توافق ژنو حاصل دریچه اى است که حضور و راى معنا دار مردم در انتخابات خرداد٩٢ گشود. این انتخابات به واقع بدل به یک “رفراندوم هسته اى” شد که انتخاب روحانى را واجد پیامى روشن براى همگان مى ساخت، این گام اول بود در ادامه نیز فعال شدن طیف وسیعى از جامعه مدنى از اقتصاددانان گرفته تا زندانیان سیاسى در موضوع تحریم ها فضاى جدیدى را براى دیپلماسى فراهم کرد. همچنین در این موضوع نمى توان از نقش شبکه هاى اجتماعى و استفاده هوشمندانه شهروندان و وزیرخارجه از این ظرفیت تعاملى به سادگى گذشت.

بنابراین توجه داشته باشیم، پس از سالها که حوزه سیاست خارجى تیول هسته هاى سخت قدرت بوده از خرداد ٩٢ امکان عرض اندام و مداخله جامعه مدنى و جنبش اجتماعى در مهمترین مساله سیاست خارجى کشور ایجاد شد و همین اندازه غنیمت و تجربه اى بس گرانبها براى جبهه دموکراسى خواهى در ایران است. تجربه اى کنشگرانه که با تداوم آن بایستى امکانات جدیدى براى مشارکت جامعه مدنى در امر سیاست فراهم آورد.
 

۵+١. در حالى که طى ده سال گذشته همه گزینه ها به عنوان راه حل نهایى پرونده هسته اى بالقوه بوده است، کامیابى گزینه “مذاکره” و “حل و فصل مسالمت آمیز بحران” بدون شک یک پیروزى بزرگ براى آرمان صلح پایدار جهانى و آینده امنیت در خاورمیانه است. چنانکه پیش از این در مقاله استبداد تحریم بیان داشته بودم “همواره احترام و توجه به رای و اراده مردم و مجال دادن به گفتگو، فرصت به تقویت دموکراسی خواهد بود” بنابراین فراهم شدن فرصت گفتگو میان ایران و قدرت هاى جهانى به ویژه آمریکا در شرایطى که منطقه آبستن گسترش خشونت و جنگ هاى وسیع است و حصول توافق اولیه در چالش هسته اى، امتیازى براى صلح و نه بزرگ به سایه شوم جنگ و نا امنى است.


نیز این روند که طبعا منجر به تقویت گفتمان گفتگو و مذاکره به طور کلى خواهد شد مى تواند زمینه ساز گشایش در فضاى سیاست داخلى و به حاشیه رفتن تندروها و کم رنگ شدن سایه اقتدارگرایى بر سر سیاست ورزى تحول خواه شود.


آذرماه ١٣٩٢- زندان اوین 

   منبع: کلمه 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


نتیجه‌ی واقعی توافق هسته‌ای ایران

Posted: 28 Nov 2013 01:31 PM PST

استیون والت
توافق موقت هسته‌ای با ایران، گام مهمی رو به جلو است

 تیم‌های مذاکره‌کننده‌ی مختلفی می‌توانند به حق به دستاوردشان افتخار کنند. از من دور باد که در این لحظه‌ی کمیاب شادی ناقض عیش باشم، اما بیایید در هنگامه‌ی شادی و تبریک موفقیت‌ها، از خود بیخود نشویم. چرا؟ زیرا برنامه‌ی هسته‌ای ایران مسأله‌ی اصلی نیست. مسأله‌ی مهم‌تر، روابط آینده‌ی ایران با جهان خارج است و اینکه آیا این توافق، راه را برای ورود دوباره‌ی کشور به اقتصاد جهانی و جامعه‌ی گسترده‌تر جهانی باز می‌کند یا خیر.


در شیوه‌ی برخورد مخالفان و موافقان توافق با کل برنامه‌ی هسته‌ای ایران و روابط آن با ایالات متحده و دیگر قدرت‌های بزرگ، می‌شود نوعی تناقض را دید. مخالفان توافق عموماً باور دارند که یک) ایران تحت حکومت شیعیان تندرویی به شدت تهاجمی و غیرمنطقی است. دو) به هر قیمتی به دنبال سلاح هسته‌ای است و سه) دستیابی ایران به بمب، نتایج دراماتیک و شدیداً منفی برای ثبات منطقه و کلی‌تر از آن سیاست جهانی خواهد داشت. با فرض صحت این باورها، انتظار می‌رود تندروهای آمریکایی از این توافق که جلوی رشد قابلیت‌های فعلی ایران را می‌گیرد، ذخیره‌ی اورانیوم 20درصد غنی شده را کاهش می‌دهد و تغییری در تحریم‌های عمده ایجاد نمی‌کند ذوق‌زده باشند. اگر برنامه‌ی هسته‌ای نگرانی عمده‌ای است، این گام اول بزرگی است و توافق جامع و گسترده‌ی بعدی حتی بهتر خواهد بود( این به وضوح از جایگزین‌های این توافق یعنی برنامه‌ی بدون محدودیت ایران یا جنگ دیگری در خاور میانه بهتر است.


از طرف دیگر، بسیاری از آنها که از توافق کنونی دفاع می‌کنند باور دارند که یک) رهبران ایران افرادی منطقی هستند که سعی بر پیشبرد منافع ملی ایران دارند دو) ایران هنوز تصمیم به ساخت سلاح هسته‌ای نگرفته است و احتمالاً توانایی ساخت سلاح را به داشتن زرادخانه‌ی هسته‌ای ترجیح می‌دهد و سه) دستیابی به بمب هسته‌ای، ایران را ظرف یک شب به قدرت بزرگ جهانی تبدیل نخواهد کرد و قطعاً به ایران این امکان را نخواهد داد که اسراییل را تهدید کنند یا از همسایگانشان اخاذی کنند. اگر این دید درست باشد، توافق نهایی بر سر برنامه‌ی هسته‌ای ایران- برنامه‌ای که فاصله‌ی ایران با بمب را افزایش می‌دهد اما قابلیت غنی‌سازی ایران را از بین نمی‌برد- آن قدر به نوبه‌ی خود مهم نیست زیرا از اول هم ایران به دنبال سلاح هسته‌ای نبوده و حتی دستیابی‌اش به تعدادی بمب تأثیر چندانی بر سیاست جهانی نخواهد گذاشت.


تناقض اینجاست: بیشتر طرفداران توافق دیپلماتیک باور ندارند که خطر ایران هسته‌ای آن‌قدرها جدی است، در حالی که مخالفان توافق کنونی فکر می‌کنند برنامه‌ی هسته‌ای ایران تهدیدی جدی و قریب الوقوع است. می‌شود فکر کرد دسته‌ی اول آرام‌تر و دسته‌ی دوم مشتاق‌تر باشند. اما این گونه نیست: آنها که دیدی ملایم به خطر هسته‌ای دارند از این توافق بسیار خوشحال‌تر هستند تا آنها که (منطقاً) علاقه‌ی بیشتری به هر چیزی دارند که توانایی‌های ایران را محدود کند.


در واقع مسأله‌ی اصلی این نیست که ایران به بمب نزدیک می‌شود یا خیر. مسأله‌ی اصلی موازنه‌ی قوای بلندمدت خلیج فارس و خاور میانه است. ایران قدرت بالقوه‌ی بسیار بیشتری نسبت به تک تک دولت‌های منطقه دارد: جمعیت بیشتر، طبقه‌ متوسطی آموزش دیده و رشد یافته، چند دانشگاه خوب و منابع فراوان نفتی و گازی برای تقویت رشد اقتصادی( در صورت استفاده‌ی عاقلانه). اگر ایران بتواند زمانی از قید و بند تحریم‌های بین‌المللی رها شود و افرادی باصلاحیت‌تر را در رأس اقتصادش بگذارد، به تدریج سایه‌ی بزرگ‌تری بر امور منطقه خواهد انداخت. این چشم‌انداز است که علت واقعی نگرانی اسراییل و سعودی‌ها از توافق هسته‌ای است. اسراییل و عربستان سعودی فکر نمی‌کنند که ایران روزی کلاهک‌های جنگی‌اش را به سمت همسایگان پرتاب خواهد کرد و احتمالاً باور ندارند که ایران روزی اقدام بیهوده‌ی اخاذی هسته‌ای را انجام دهد. خیر، آنها تنها نگران هستند که ایرانی قدرتمند، عیناً مثل باقی قدرت‌های بزرگ، در طول زمان تأثیر بیشتری بر منطقه خواهد گذاشت. از چشم‌انداز تل‌آویو و ریاض، هدف محدود نگاه داشتن ایران تا زمان ممکن است: منزوی، بدون دوست و مصنوعاً تضعیف شده.


اما از دید آمریکا، این هدف در درازمدت نه واقع‌گرایانه است و نه مطلوب. منفعت استراتژیک اصلی آمریکا در خاور میانه‌ی بزرگ، موازنه‌ی قوایی است که هیچ کشوری به تنهایی در آن مسلط نباشد. در چنین وضعیتی، منافع آمریکا بهتر از همه با داشتن روابط خوب با حداکثر کشورهای ممکن در منطقه و حداقل روابط کاری خوب با همه‌ی آن‌ها تأمین می‌شود. منافع درازمدت آمریکا بهتر از همه با کمک به ایران برای ورود دوباره به جامعه‌ی جهانی تأمین می‌شود، که احتمالاً نیروهای میانه‌روی ایرانی را تقویت خواهد کرد و باعث می‌شود ایران در دیگر نقاط( مثلاً لبنان) نقشی کمتر اختلاف‌افکنانه ایفا کند. مدیریت این فرایند نیازمند اطمینان دادن به متحدان کنونی است. این روند شامل مجبور کردن متحدان فعلی به توجه بیشتر به گفته‌های واشنگتن هم خواهد شد، که البته چیز بدی نیست.


در شش ماه آینده، جزییات دقیق توافق هسته‌ای بلندمدت، توجه و مباحثات بسیار زیادی را برخواهد انگیخت. با توجه عمده‌ای که برنامه‌ی هسته‌ای ایران در دهه‌ی گذشته به خود جلب کرده است، این سطح موشکافی غیرقابل اجتناب است. اما در نهایت، مسأله‌ی هسته‌ای آن‌قدرها مهم نیست؛ مهم این است که توافق بر روی این مسأله، اجازه‌ی عادی‌سازی روابط بین ایران با آمریکا باقی کشورهای پنج به علاوه‌ی یک در ماه‌ها و سال‌های آینده را می‌دهد. و این است اتفاقی که مخالفان توافق برای جلوگیری‌ از آن تمام تلاش‌شان را به کار خواهند بست.
 

منبع اصلی: فارن پالسی

 

دادگاه مردی که همه را متهم می کرد؛ احمدی نژاد نیامد

Posted: 28 Nov 2013 01:12 PM PST

فرشید آل داوود
جرس: محاکمه محمود احمدی‌نژاد این روز‌ها تقریبا در صدر اخبار رسانه‌ها قرار دارد. برای نخستین بار در تاریخ انقلاب اسلامی، یک رئیس دولت که از قضا بیش از دیگر روسای جمهور در ایران ادعای انقلابی‌گری و عدالت خواهی داشت به دادگاه کیفری فراخوانده شده است. او قرار بود روز سه شنبه ۵ آذر در دادگاه حاضر شود اما از حضور در محکمه خودداری کرد.  

هنگامی که بحث احضار رئیس دولت قبل به دادگاه جدی شد احمدی‌نژاد ماجرا را خیلی جدی نگرفت. حتی یکی دو روز مانده به روز محاکمه‌اش گفته شد که حضور وکیل او برای پاسخگویی به اتهامات کافی است اما روز دوشنبه ۴ آذر یعنی تنها یک روز مانده به موعد دادگاه وی، قاضی سیامک مدیر خراسانی رئیس شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران گفت: به دلیل اینکه پرونده وی در مرحله تحقیقات مقدماتی قرار دارد، حضور متهم در دادگاه الزامی است.
وی افزود: حضور وکیل‌مدافع به معنای این نیست که متهم در دادگاه حاضر نشود، اما وکیل صرفا به عنوان همراه می‌تواند به دادگاه بیاید.
اظهارات این مقام قضایی تکلیف احمدی‌نژاد را روشن کرد بنا بر این همه منتظر بودند که او را در روز ۵ آذر در دادگاه ببینند.


احضاریه برای رئیس دولت و ابهامات موجود


تن‌ها سه روز از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ وپیروزی روحانی گذشته بود که پایگاه اطلاع رسانی دولت خبر داد که محمود احمدی‌نژاد با شکایت علی لاریجانی رئیس مجلس، یک شاکی خصوصی و رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس به دادگاه احضار شده است.
مجلس خیلی سریع اعلام کرد که شکایت لاریجانی از احمدی‌نژاد شخصی نیست بلکه دایره حقوقی مجلس از دولت قبل به دلیل اجرا نشدن دو مورد از قوانین مصوب مجلس دست به شکایت زده است. علی لاریجانی در این خصوص گفته بود: «خبر شکایت بنده از احمدی‌‌نژاد که برخی رسانه‌ها منعکس کردند، خلاف واقع است و بنده شکایت شخصی ندارم.»


پایگاه اطلاع رسانی دولت که تا قبل از ورود روحانی به پاستور کماکان توسط اطرافیان احمدی‌نژاد اداره می‌شد به این احضاریه ایراد قانونی گرفت و نوشت طبق اصل ۱۴۰ قانون اساسی، رسیدگی به اتهامات رئیس جمهور و معاونان وی در صلاحیت دیوان عالی کشور است.


محسنی اژه‌ای وزیر اطلاعات اسبق دولت احمدی‌نژاد در مقام سخنگوی دستگاه قضایی خیلی سریع به این ادعا واکنش نشان داد. وی تائید کرد که این ابهام قانونی وجود دارد اما پس از یک توضیح قانونی مفصل یاد آور شد که این پرونده ابتدا به دیوان عالی کشور رفت اما دیوان پرونده را به شعبه ۷۶ کیفری تهران ارجاع داده است.
با این توضیحات ایراد قانونی باقی نماند که احمدی‌نژاد باید در دادگاه حاضر شود.


آملی لاریجانی پیش‌تر تائید کرده بود که این پرونده از سال ۸۸ به بعد تشکیل شده و پس از یک سیر طولانی، از دیوان عالی کشور به دادگاه کیفری ارجاع شده است.


اتهامات چیست؟ شاکیان چه کسانی هستند؟
در باره اتهامات احمدی‌نژاد موارد متعددی مطرح شده است. نخست شکایت کمیسیون اصل ۹۰ مجلس هشتم در سال ۸۹ بر اساس مواد ۲۳۳ و ۲۳۶ آئین نامه داخلی مجلس که بر سه تخلف دولت در زمینه «عدم تشکیل به موقع وزارت ورزش و جوانان و معرفی وزیر مربوطه در اجرای فرایند ادغام وزارتخانه‌ها»، «عدم ارائه اساسنامه شرکت ملّی نفت» و «عدم تخصیص بودجه ارزی مترو» دلالت دارد.
در دنباله موارد اتهامی به نکاتی همچون «اهمال قوه مجریه در ارائه گزارش عملکرد سالانه اجرای قانون برنامه چهارم توسعه و فاصله گرفتن از هدف سند چشم انداز، تخلفات مکرر و عدیده در اجرای قانون بودجه بر اساس گزارشات دیوان محاسبات کشور (از جمله گزارش تفریغ بودجه، گزارش مربوط به اجرای اصل ۴۴ و گزارش واگذاری سهام و پرداخت سود سهام عدالت)، خودداری از ابلاغ برخی قوانین مصوب مجلس و عدم ارسال برخی مصوبات دولت به رئیس مجلس برای تطبیق آن‌ها با قانون»اشاره شده است
بحث آخرین سفر پرهزینه احمدی‌نژاد و ۱۲۵ هیات همراه به نیویرک و ریخت و پاش‌های صورت گرفته از دیگر موارد اتهامی است که کمیسیون اصل ۹۰ به آن‌ها اشاره کرده است.
در ‌‌نهایت مجتبی ملک افضلی «مدیر کل امور کار‌شناسی نظارت مجلس اعلام کرد:« احمدی‌نژاد ۹ شاکی دارد که کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شاکی حقوقی این پرونده است و دیگر شاکیان حقیقی هستند.»
یعقوب خلیل‌نژاد از شاکیان خصوصی است که گفته احمدی‌نژاد در باره او الفاظ بد بکار برده است. فردی بنام خسرو شاهین از جانبازان جنگ دیگر شاکی خصوصی اوست که افزایش تصادفات جاده‌ای را علت شکایت خود اعلام کرده است.
شاکی دیگر وی فردی بنام «قبه» است که در خصوص دلایل شکایت او چیزی گفته نشده است. گروه موسوم به خط عدالت از دیگر شاکیان احمدی‌نژاد است که با یک فراخوان اینترنتی از کسانی که در ۸ سال احمدی‌نژاد متحمل خسارات مالی و جانی شده بودند دعوت به شکایت کرد.
فاضل لاریجانی از برادران لاریجانی که با افشاگری احمدی‌نژاد در مجلس روبرو شد از دیگر شاکیان است.
عدم حضور در محکمه و احتمال بازداشت
دادگاه احمدی‌نژاد در روز موعود یعنی ۵ آذر ماه تشکیل شد اما او و حتی وکیلش در دادگاه حاضر نشدند و دادگاه نیز بی‌آنکه به خاطر عدم حضور وی جلسه را لغو یا به زمانی دیگر موکول کند رسیدگی به اتهامات وی را آغاز کرد.
«محسن افتخاری» سرپرست دادگاههای کیفری استان تهران بعد از جلسه دادگاه گفت که اظهارات شاکیان با حضور ۳ قاضی استماع شد و جلسه مذکور جلسه تحقیق و بررسی بود و ممکن است یک هفته زمان ببرد تا هیات قضایی تصمیم بگیرد که اقدام بعدی دادگاه چه خواهد بود.
یک روز پس از این ماجرا رسانه‌های ایران به نقل از یک مقام مسئول در قوه مقننه حبر دادند که امکان بازداشت احمدی‌نژاد به دلیل عدم حضور در دادگاه وجود دازد.
پایگاه اطلاع رسانی مجلس به نقل از «مجتبی ملک افضلی» مدیرکل امور کار‌شناسی نظارت مجلس خبر داد که احمدی‌نژاد باید حضوری از اتهامات خود دفاع کند، در غیر اینصورت غیبت غیرموجه او در دادگاه منجر به بازداشت وی خواهد شد.
وی در تشریح ادامه روند رسیدگی به پرونده اتهامی رئیس دولت سابق گفت: «دادگاه باید طبق روال طبیعی در امورقضایی اظهارنظرهای متهم را دریافت کند، چنانچه دادگاه اظهارات متهم را وارد دانست برای وی قرار منع تعقیب صادر می‌شود، اما اگر دادگاه دفاعیات متهم را کافی تشخیص نداند قرار مجرمیت برای وی صادرشده و پرونده برای رسیدگی وارد مراحل بعدی می‌شود.»
با مطرح شدن احتمال بازداشت احمدی‌نژاد، افتخاری سرپرست دادگاههای کیفری به ایرنا گفت که هیات قضایی هنوز تصمیمی درباره این پرونده نگرفته است.
گمانه زنی‌ها در باره پرونده اتهامی احمدی‌نژاد متعدد است و به نظر می‌رسد اگر پا در میانی یا سفارش خاصی صورت نگیرد، وی در ‌‌نهایت مجبور شود که به دادگاه بیاید و در برابر موارد اتهامی در دادگاهی غیر علنی پاسخگو باشد.
احمدی‌نژاد در ایام تاسوعا و عاشورا در مراسم عزاداری بیت رهبری در کنار رهبر جمهوری اسلامی مشاهده شد. آقای خامنه‌ای در مقاطع مختلف و از جمله در دومین طرح سوال در مجلس طی حکم حکومتی به نفع او وارد عمل شده بود و حتی در انتخابات جنجالی سال ۸۸ نظر خود را به او نزدیک‌تر اعلام کرده بود
 

قتل‌های زنجیره ای، فازی از یک پروژه

Posted: 28 Nov 2013 12:35 PM PST

محمدرضا سرداری
چرا هیچکدام از مقامات اطلاعاتی و امنیتی  از بازماندگان مقتولان بابت این جنایت عذرخواهی نکرده اند؟ 


 پانزده سال از قتلهای فجیع و جنایت کارانه چهار تن از شخصیتهای ملی و فرهنگی کشور به دست ماموران وقت وزارت اطلاعات می گذرد. قتل هایی که مسئولیت آن به طور رسمی از سوی دستگاه اطلاعاتی کشور پذیرفته و حتی توسط آن دستگاه محکوم شد. از آن دوران تا کنون پنج بار وزیر اطلاعات تغییر کرده است. اما چه در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، چه در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و چه در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی هیچگاه از قربانیان این فجایع عذرخواهی نشده است. اکنون پس از گذشت پانزده سال باید پرسید چرا هیچکدام از مقامات اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی از بازماندگان مقتولان بابت این جنایت عذرخواهی نکرده اند؟
 

ریشه این سئوال ساده به رازی باز می گردد که همچنان سر به مهر است. اگر این فرض را بپذیریم که تیم اجرایی پروژه اعدامهای ۶۷ همان تیمی است که ترور بیش از صد مخالف جمهوری اسلامی را در داخل و خارج از ایران طراحی و مدیریت کرده و سرانجام مسئولیت جنایت آذر ۷۷ را پذیرفته است.


برای درک درست جنایات سال ۷۷، باید به تحلیل جنایت سال ۶۷ باز گشت. اعدام شدگان در سال ۶۷ همگی تعلق خاطربه یک بخش ازجریان اپوزیسیون جمهوری اسلامی داشتند. این افراد عمدتا افراد وفادار به گروهها و تشکیلات خویش بودند و بر خلاف تصورعامیانه تنها وفاداران سازمان مجاهدین خلق نبودند بلکه سایر گروهها را که سابقه فعالیت مسلحانه نیزعلیه جمهوری اسلامی نداشتند را در بر گرفتند و حداقل حدود پانصد تن از آنان متعلق به جریانهای چپ و مارکسیستی و اعضای حزب توده بودند.


از سوی دیگر پروژه اعدامها از سوی کسانی طراحی شد که ید طولایی در تسویه حساب فیزیکی سران نظام سابق داشتند. قضات و بازجویان دادگاههای نظامی که اینک کار کشته شده و بخشی از آنان در وزارت اطلاعات جای پای قوی تری یافته بودند و بخش دیگر که در دیوان عالی کشور احکام مرگ را امضا می کردند. آنان را بعدها حلقه مدرسه حقانی نامیده شدند.


دقت، ظرافت و سری بودن این اعدامها سه دلیل مشخص برای پروژه نامیدن این قتل‌ها است. بسیاری از زندانیان بازمانده شهادت داده اند که اطلاعی از این عملیات نداشتند. بنا به روایاتی حتی سران وقت جمهوری اسلامی نیز از این پروژه بی‌خبر بوده اند! این نشانه خود دلیلی بر طراحی یک پروژه سری برای قتل مخالفان از اواسط دهه شصت یعنی از زمان متمرکز شدن دستگاههای اطلاعاتی در وزارت اطلاعات است.


تیم اعدامهای ۶۷، پس از فراغت از انجام اعدامها، نه تنها بخش مهمی از مخالفان جمهوری اسلامی را به صورت فیزیکی حذف کردند، بلکه دو جناح سیاسی در داخل نظام جمهوری اسلامی نیز به تدریج از صحنه قدرت کنار زدند. آنان سپس خود را برای حذف باقی ماندگان مهیا کردند. از این رو کانون نویسندگان به حلقه فکری و فرهنگی این جریان هدف اصلی این پروژه قرار گرفت.


پروژه ترورها با شیب ملایمی پیش می رفت. حذف‌ها و ترورها البته همواره موفقیت آمیز نبود بلکه در مواقعی نیز رسوایی هایی را بر می انگیخت اما تیم اجرایی ترورها امیدوار بود با روی کار آوردن دولتی جدید و کنار زدن بخش دیگری ازطیف حاکمیت، فضا را برای حذف فیزیکی بیشتر مخالفان مهیا کند. اما اتفاق دوم خرداد محاسبات تیم پروژه را بر هم زد. روی کار آمدن دولت خاتمی شرایط بغرنجی برای تیم اجرایی پروژه بود. از این رو صاحبان پروژه تنها راه نجات خویش را در ادامه این پروژه می دیدند. از این رو دو هدف همزمان را برای طراحی این ترورها در سر داشتند. نخست تحقق اهداف معطل مانده پروژه و دیگری ایجاد ناامنی و بر هم زدن تعادل دولت خاتمی و زمینه سازی برای سقوط آن.


در مجموع باید گفت پس از انقلاب اسلامی، به دست رهبران این انقلاب و نظام برآمده از آن تیمی تربیت شد که وظیفه خواسته یا ناخواسته آن کشتار مخالفان بود. این تیم به تدریج رشد کرد و در کلیه ارکان نظام جای گرفت و تقریبا به حالت خودمختاری یا خودسری رسید. تا جایی که در پاره‌ای از مواقع هیچ کنترلی بر رفتار آنان حتی از سوی رهبران نیز وجود نداشت.


با این فرض می توان یادآور شد که برای پرداختن به مسئله قتل مخالفان در جمهوری اسلامی، پرداختن به افراد و شخصیتها کمکی به حل معما نمی کند. بلکه بیشتر باید توجه به طراحان قتل‌ها و تیمی معطوف شود که هدایت کننده ماشین اعدام و ترور مخالفان در سه دهه اخیر بوده و همچنان نیز در عرصه عمومی کشور حضور و فعالیت دارد.

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.