جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


روزنامه رسالت و آداب نقد شرعی

Posted:



جرس: روزنامه رسالت در میان رسانه های فارسی بیشترین عکس العمل را نسبت به نامه سرگشاده مورخ 26 تیر 89 محسن کدیور به رئیس مجلس خبرگان تحت عنوان "استیضاح رهبری" از خود نشان داد. رسالت با انتشار شش مقاله (شامل دو سرمقاله مفصل) با عناوین "محسن کدیور و هجویات" به قلم دکتر بهزاد حمیدیه در پنج قسمت و "زردنامه ها و هرزنامه ها" به قلم مهدی عامری کوشید به استیضاح رهبری پاسخ دهد

روزنامه رسالت هدف و خط مشی خود را "تلاش در تبلیغ رسالات خداوند متعال براساس اسلام عزیز و مکتب اهل بیت علیهم السلام جهت تحقق همه جانبه احکام الله و حاکمیت فقه و ولایت فقیه" اعلام کرده است. خط مشی روزنامه رسالت "زمینه سازی برای حاکمیت کامل موازین شرعی" و  "بالا بردن آگاهی و بصیرت مردم با منعکس کردن صادقانه اخبار و رویدادهای داخلی و خارجی و تحلیل و بررسی آنها" اعلام شده است. در بند دهم خط مشی ای روزنامه آمده است: "با توجه به اینکه رسول بزرگوار (ص) به خطاب "لست علیهم بمصیطر"مخاطب می باشند، از هر نوع تحمیل نظر، فریب، ایجاد جو ارعاب، غوغاسالاری، باند بازی، غلو، تملق، گزافه، دروغ، هتک حیثیت و آبروی اشخاص، اصناف، اقشار و اقوام مختلف شدیدا پرهیز و اجتناب خواهد شد."

در معرفی نامه روزنامه رسالت بعد از جملاتی از آقای خامنه ای، عبارات زیر به چشم می خورد: آیت الله شیخ حسین راستی کاشانی: "رسالت یک اتاق فکر است". حبیب الله عسکر اولادی مسلمان عضو هیات امنای رسالت: "رسالت یک جریان فکری و یک ابزار انتشاراتی برای تبلیغ و ترویج یک فکر صحیح است". مهندس سید مرتضی نبوی مدیرمسوول روزنامه رسالت: "دغدغه اصلی روزنامه رسالت تفکر حکومتی است"ه

روزنامه رسالت در جشنواره مطبوعات سال گذشته جایزه بهترین روزنامه را از حیث یادداشت همراه با روزنامه کیهان از حیث سرمقاله به خود اختصاص داد و مهندس مرتضی نبوی مدیر مسئول رسالت به همراه آقای حسین شریعتمداری مدیرمسئول کیهان جوایز خود را از دست محمود احمدی نژاد رئیس جمهور دریافت داشتند. بنابراین می توان گفت روزنامه های رسالت و کیهان بویژه در بعد مقاله و سرمقاله نظام جمهوری اسلامی را نمایندگی می کنند

عکس العمل هر دو روزنامه نسبت به نامه مفصل "استیضاح رهبر" خطاب به رئیس مجلس خبرگان بسیار عصبی و آکنده از اهانت و توهین و افترا بود. به روزنامه کیهان که تحت نظر نماینده ولی فقیه اداره می شود حرجی نیست. اما روزنامه رسالت با نکات فوق در خط مشی اش چه می تواند بگوید؟ نویسندگان رسالت و کیهان در عقده گشائیشان حتی یک بار نیز به واژه "استیضاح رهبری" که عنوان نامه سرگشاده بوده است جرأت نکرده اند اشاره کنند

از مدیر مسئول محترم روزنامه رسالت مهندس مرتضی نبوی به عنوان یک مسلمان متشرع باید پرسید آیا استیضاح رهبر "هجویات و هرزنامه و زردنامه" است!؟ آیا امام علی (ع) با مخالفان و منتقدان خود با همین ادب و متانت برخورد می کرده است؟ روزنامه رسالت همانند روزنامه کیهان بجای پاسخ منطقی و مجادله احسن منتقد را لجن مال کرده و او را به "سفر به اسرائیل" متهم کرده است. دروغی ناجوانمردانه و اتهامی سراپاکذب. براستی نویسندگان این مطالب فاقد استدلال و سند و مدیران مسئول این روزنامه ها به آخرت باور دارند؟ راستی مهندس مرتضی نبوی این جمله سیدالشهدا را فراموش کرده که اگر دین ندارید و از آخرت واهمه ندارید لااقل در دنیای خود آزاده باشید؟

هنوز به شکایت کدیور از شریعتمداری به اتهام افترا و نشر اکاذیب بعد از یازده سال در دادگستری تهران رسیدگی نشده است. قوه قضائیه اثبات کرده که در برابر اراده سیاسی بی اراده است و وظیفه ای جز اجرای منویات مقام ولایت برای خود به رسمیت نمی شناسد. برای چنین افتراها و اکاذیبی جز محکمه عدل الهی امیدی نیست. دروغ بالاترین نشانه فاسد شدن یک نظام سیاسی است و پیروان ولایت دروغگوترین رجال این سرزمین هستند

 

به سوی آزادی

Posted:

طراح : طراح سبز

آزادی مال ماست

خطیبان جمعه: ادامه دهید، تحریم ها و قطعنامه ها و تهدیدها بلا اثر است

Posted:

نماز هشتم امرداد ماه ۸۹
جـــرس: "بی نتیجه بودن قطعنامه ها و تحریم های جهانی"، "بلااثر بودن تهدیدهای منطقه ای اخیر" و همچنین حملات تند و گسترده به غرب بویژه آمریکا، موضوع های مهمی بود که مقرر شده بود، خطیبان نماز جمعه آنرا در خطبه های هشتم امرداد ماه ۸۹ ایراد کنند.

 

نمایندگان ولی فقیه در استانهای کشور، در خطبه های نماز جمعه امروز، به غیر از آنچه "بی نتیجه" بودن تحریمها و فشارهای جهانی ذکر کردند، تاکید داشتند "شاید عده‌ای بی‌بصیرت و جاهل تحریم‌ها را جدی بگیرند، اما غربی‌ها باید بدانند كه دیگر تیغ آنها برای ایران برندگی ندارد."


اما آنچه از موارد دستوری فوق الذکر مشهود تر بود، ادبیات به کار گرفته شده در تریبون خطبه های نماز جمعه بود؛ چرا که خطیبان نماز جمعه با ذکر مواردی چون "آمریكا مگسی است كه فقط روی نقاط آلوده می‌نشیند"، "دوران این احمق بازی ها گذشته است" و مشابه آن، به نحوی خاص ادبیات رئیس دولت  را مورد استفاده قرار دادند.

موردی که شاید در سالگرد برگزاری اولین نماز جمعه بعد از انقلاب، به امامت مرحوم آیت الله طالقانی، قابل تامل باشد.


خطیبان نماز جمعه، همچنین درجه رهبر جمهوری اسلامی را همزمان با نظر اخیرِ خودِ وی ارتقا داده و اظهار عقیده کردند "وحدت در کشور یك محور و قطب دارد و آن محور نیز حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. "


موضوع دیگری که خطیبان نماز جمعۀ امروز به آن پرداختند، سالروز اعدام شیخ فضل االه نوری، روحانی مخالف مشروطیت بود، که بدلیل مخالفت با جنبش مشروطه، بعد از پیروزی آن جنبش، اعدام گردید.
خطیبان نماز جمعه در این زمینه اظهار عقیده کردند "در حوادث پس از انتخابات سال گذشته نیز، عده‌ای بی‌بصیرت همچون زمان مشروطه و هنگام به دار آویخته شدن شیخ فضل الله، با فریب از شیاطین ادعا كردند كه حقشان ضایع شده است و امروز ‌دشمن درصدد تكرار تجربه تلخ مشروطیت در ایران و حاكمیت اندیشه غربی با تهاجم فرهنگی و سایر توطئه‌ها است."


تهران؛ قطعنامه‌ها و تحریم‌های شما نیز بی اثر خواهد بود
محمد امامی كاشانی امام جمعه موقت تهران، در خطبه های نماز جمعه هشتم امرداد ماه ۸۹ تهران خاطرنشان کرد "ما باید در مقابل تحریم‌های اقتصادی انسجام اقتصادی خود را حفظ كنیم."


وی با اشاره به تحریمهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی، خطاب به سرمایه داران کشور گفت: شما باید در مقابل تحریم‌های اقتصادی سرمایه خود را در داخل كشور به كار بگیرد تا جوانان بیشتر مشغول كار شوند و دشمن از تحریم‌های خود ناامید‌تر شود.


امامی كاشانی با بیان اینكه سخنگوی كاخ سفید اعلام كرده كه آماده مذاكره در خصوص پرونده هسته‌ای ایران است، گفت: همانگونه كه وزیر خارجه ما اعلام كرد، جمهوری اسلامی به توافقی كه قبلا صورت گرفته پایبند است. اما برخی كشورها به جای پایبندی به بیانیه اقدام به صدور قطعنامه علیه ایران كردند و حسن نیت تهران را پاسخی ناشایسته دادند.


وی با ذكر این ضرب‌المثل كه سیاهی برای ذغال می‌ماند، خطاب به غرب گفت: قطعنامه‌های شما جز ناامنی هیچ چیز دیگر برای شما به ارمغان نخواهد آورد. شما حسن نیت ایران را ندیدید و باید به شما گفت كه همانگونه كه بیانیه های شما راه به جایی نبرده است قطعنامه‌ها و تحریم‌های شما نیز بی اثر خواهد بود.


شیراز؛ نوشتن مسائلی در روزنامه ها، تفرقه افکن است/ آمریكا مگسی است كه فقط روی نقاط آلوده می‌نشیند
اسدالله ایمانی در خطبه‌های نماز جمعه امروز شیراز اظهار عقیده کرد "مسائل اختلاف‌افكن نوشتن و مسئولان را به جان یگدیگر انداختن توسط روزنامه‌ها، تفرقه‌افكنی است."


ایمانی با بیان اینكه "آمریكا مانند مگسی است كه فقط روی نقاط آلوده می‌نشیند"، ابراز داشت: استكبار همواره به جایی می‌رود كه اختلاف و تفرقه باشد."


وی همچنین گفت "با درگیری‌های داخلی، قدرت ملی سست می‌شود و نباید تریبون‌ها و قلم‌ها به دامن زدن به مسائل مختلف روی بیاورند. "


ایمانی خاطرنشان کرد "تهدیدهای آمریكا تندبادی گذرا است اما اختلاف و تفرقه برای ما تهدید به حساب می‌آید."


نماینده ولی فقیه در استان فارس همچنین گفت: ١٣ میلیون زندانی و بازداشت شده در سال ٢۰۰٣ در آمریكا، نوعی حقوق بشر آمریكایی است.


وی افزود: هیچ‌كدام از اقدامات آمریكا نمی‌تواند برای جامعه ایرانی تهدید باشد و ایستادگی آمریكا در مقابل اراده ما غیرممكن است.


ایمانی با اشاره به سالگرد اعدام شیخ فضل‌الله نوری (از روحانیون مخالف مشروطه) اظهار داشت: در زمان شیخ، تلاش علما در راستای اجرای قوانین اسلام و استقرار ولایت فقیه در حاكمیت جامعه بود اما انگلیس با میدان‌داری معركه روزنامه‌ها و احزاب را راه انداخت.


اصفهان؛ تیغ غرب برای ما برندگی ندارد، دوران این احمق بازی ها گذشته است
یوسف طباطبایی‌نژاد در خطبه‌های این هفته نماز جمعه اصفهان با اشاره به اینكه در هفته گذشته اكثر وزرای عضو اتحادیه اروپا تحریم علیه ایران را تشدید كردند، اظهار داشت: غربی‌ها داغ‌تر از شورای امنیت دست به این كار زدند اما همانطور كه دولت ما نیز تاكید دارد، دوران این احمق‌بازی‌ها گذشته است.


امام جمعه اصفهان گفت: شاید عده‌ای بی‌بصیرت و جاهل تحریم‌ها علیه ایران را جدی بگیرند، اما غربی‌ها باید بدانند كه دیگر تیغ آنها برای ایران برندگی ندارد.


وی تاکید کرد "هرچه این تحریم‌ها تشدید شود، اعتماد به نفس و اتكای مردم و دولت ما بیشتر می‌شود."


امام جمعه اصفهان، با اشاره به سالگرد اعدام شیخ فضل لله نوری، وقایع سال گذشته را مورد مرور قرار داده و مدعی شد "در حوادث پس از انتخابات سال گذشته نیز عده‌ای بی‌بصیرت همچون زمان مشروطه، با فریب از شیاطین ادعا كردند كه حقشان ضایع شده است. "


تبریز؛ تهدید نظامی آمریكا‌ علیه ملت ایران طبل توخالی است
محسن مجتهد‌شبستری، امروز در خطبه‌های نماز جمعه تبریز كه در مصلای آن شهر اقامه شد، بر ضرورت وحدت و همدلی در برابر تهدیدات غرب و آمریكا تاكید كرد و گفت "تهدید نظامی آمریكا‌ علیه ملت ایران طبل توخالی است و ایران دست آمریكا را خوانده است."


وی با اشاره به فرا رسیدن سالروز مشروطه و اعدام شیخ فضل‌الله نوری اظهار داشت:‌ دشمنان، انقلاب مشروطه را از مسیر حقیقی خود خارج كردند و با اختلاف‌افكنی میان روحانیت و روشنفكران موجب شهادت شیخ فضل‌الله نوری شدند.
‌مجتهدشبستری اظهار داشت: ‌دشمن درصدد تكرار تجربه تلخ مشروطیت در ایران و حاكمیت اندیشه غربی با تهاجم فرهنگی و سایر توطئه‌ها است.


امام جمعه تبریز با اشاره به بازی اخیر تراكتورسازی و پرسپولیس در تهران اظهار داشت:‌ در این بازی اتفاقات ناگواری رخ داد و عده‌ای قلیلی با فحاشی و الفاظ ركیك و اعمال زشتی را مرتكب شدند. اینگونه رفتارها در شان مردم آذربایجان و تبریز نیست و باید با اینگونه افراد كه می‌خواهند نام آذربایجانی‌ها را لگه‌دار كنند، برخورد شود.


مجتهد شبستری هشدار داد "ایران اسلامی در نقاط بسیاری از جهان طرفداران زیادی دارد كه در صورت حمله آمریكا به ایران منافع آن در سراسر جهان به خطر خواهد افتاد و جهنمی بزرگ برای آمریكا و اسرائیل در جهان رخ خواهد داد. "


بوشهر؛ افتتاح طرح ها نشانگر بی‌ اثر بودن تحریم‌ها است
غلامعلی صفایی بوشهری در نماز جمعه بوشهر اظهار داشت" استعمار و استكبار همواره بیشترین جنایات ضد بشری را صورت داده‌اند و نقض حقوق بشر همواره توسط مدعیان دروغین دفاع از حقوق بشر انجام گرفته است. "

 

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه بوشهر خاطرنشان كرد: هم‌اینك جهان می‌رود كه ساختار تاریخی عدالت به حقوق بشر اسلامی تغییر یابد و با ظهور منجی عالم بشریت عدالت محوری در جهان گسترش یابد. "


وی با اشاره به افتتاح دو طرح پتروشیمی عسلویه در هفته گذشته بیان داشت: افتتاح این دو پتروشیمی در واقع اقدامی بسیار ارزشمند بود كه پاسخ كوبنده‌ای به دشمنان داد و در واقع افتتاح طرح‌های بزرگ نفت و گاز به دست متخصصان داخلی، بی اثر بودن تحریم‌ها علیه ملت ایران را ثابت كرد.


بروجرد؛ تحریم‌ها سبب پیشرفت ملت ایران می‌شود
حسن ترابی در خطبه‌های نماز جمعه این هفته در بروجرد اظهار داشت: ملت ایران به خوبی می‌داند كه این تهدیدها واقعی نیست و دشمنان ما كوچك‌تر از آن هستند كه در عرصه نظامی بخواهند مشكلی برای ما ایجاد كنند.


وی گفت: دشمنان و به‌ویژه استكبار جهانی آمریكا به خیال خام خود فكر می‌كنند كه با این تحریم‌ها می‌توانند ایران را خلع سلاح كنند.


امام جمعه بروجرد با ادعای این که "آنچه كه چشم فتنه را سال گذشته در كشور كور كرد، بصیرت و بیداری مردم بود كه اگر صد سال قبل مردم آن زمان این بیداری و توجه را داشتند، شیخ فضل‌الله نوری بر سر چوبه دار نمی‌رفت"، گفت "اگر مردم و خواص آن روز بصیرت داشتند و از شیخ حمایت می‌كردند نهضت مشروطه به انحراف كشیده نمی‌شد. "


ترابی گفت: آمریكا هم‌اكنون در دشمنی با ملت ایران به طبل توخالی تحریم، تهدید و جنگ می‌كوبد اما تهدیدها و تحریم‌های دشمن، از سر عجر و ناتوانی آنها بوده و هدف آنها ایجاد رعب و وحشت در ملت و دولتمردان ایران است.


کرمانشاه؛ تهدیدات آمریكایی‌ها پوشالی و از روی ضعف و ناتوانی است
مصطفی علماء، در در خطبه‌های نماز جمعه كرمانشاه که در مسجد جامع آن شهر برگزار شد، گفت "تحریم‌ها و تهدیدات اخیر دشمنان نظام و انقلاب به سردمداری آمریكایی‌ها مانند همیشه بی‌تاثیر است و در طول این سال‌ها همواره اقدامات گسترده دشمنان از جمله تحریم‌های مختلف، تهدید‌ها، جنگ‌ها و مسائل مختلف علیه نظام انجام شده كه با لطف خدا، هدایت و مدیریت بالای ولایت و بصیرت و آگاهی مردم نقش برآب شد. "


وی اظهار عقیده کرد "دشمنان ما آنقدر كوته‌بین هستند كه با وجود مقاومت و پایداری ملت ایران در طول این سالها، باز هم بر تداوم توطئه‌ها و تحریم‌های خود پافشاری و اشتباهات چند ساله خود را تكرار می‌كنند. "


رئیس شورای فرهنگ عمومی استان كرمانشاه، پیرامون یازدهم مردادماه و سالروز اعدام شیخ فضل‌الله نوری گفت "این رهبر بزرگ، نقش بزرگی در ایجاد جریان روشنفكری در زمان مشروطه ایفا كرد كه با توطئه شوم انگلیس و فتنه‌گران داخلی به‌دست برخی از عوامل مشروطه به درجه رفیع شهادت رسید. "


مشهد؛ دوچرخه سواری بانوان ممنوع// محور و قطب، خامنه ای است
علم الهدی، امام جمعه مشهد، به برگزاری مسابقه دوچرخه‌سواری دختران در شهر مقدس مشهد در دهه مهدویت انتقاد كرد و گفت "جامعه مهدوی جامعه‌ای است كه در آن حرام حذف و ارزش‌های اسلامی احیا شود و این بسیار سخت است كه در دهه مهدویت و جشن‌های ولایت امام زمان، مسابقه دوچرخه‌سواری دختران در سطح شهر برگزار در حالی كه این اقدام دهن كجی به ارزش‌های اسلامی است. "

وی افزود " اگر با انجام این اقدامات ضد ارزشی، جامعه اسلامی شیطانی و غربی و نامتداول نشان داده شود، تابلوی معكوسی از جامعه مهدوی نمایان‌گر می‌شود."


علم‌الهدی اظهار عقیده کرد "وحدت یك محور و قطب دارد و این محور حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. "


امام جمعه مشهد در ادامه سخنان خود افزود" مهدویت جزو شناسنانه شیعه است و شیعه به این شناسنامه مفتخر است و باید جامعه و نظام اسلامی را به تابلویی برای رسالت جهانی امام زمان تبدیل كنیم ."


قم؛ انتظار ظهور محقق نشده است
ابراهیم امینی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه قم، طی سخنانی با اشاره به اینكه به نظر می‌رسد انتظار واقعی مسخ شده است، گفت: آن انتظار ظهوری كه مد نظر ائمه بود محقق نشده است كه امیدواریم كه به این مسئله توجه لازم صورت گیرد.


امام جمعه قم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به عواملی كه موجب به تاخیر افتادن ازدواج جوانان می‌شود، بیان داشت:‌ مهریه‌های سنگین و جهازیه‌های سنگین از مسائلی است كه جامعه ما به آن مبتلا شده است و موجب شده كه سن ازدواج افزایش یابد.

وی هزینه‌های سنگین مراسم‌های عقد و عروسی را از دیگر علل افزایش سن ازدواج عنوان كرد و ادامه داد: آیا صرف هزینه‌های سنگین برای برگزاری یك شب جشن مطابق شرع است؟


امام جمعه قم تاكید كرد: ما نمی‌توانیم با دروغ،‌ تهمت و تخریب چهره بگوییم كه منتظر ظهور هستیم و گاهی اوقات در جشن‌هایی كه برگزار می‌شود، كارهایی خلاف صورت می‌گیرد.


امینی تاکید کرد "به نظر می‌رسد انتظار واقعی مسخ شده است."

کیهان شریعتمداری نشان “غریب پور” را پس گرفت!

Posted:

سعید زندگانی
جرس : کیهان حسین شریعتمداری حتی اقدامات کوچکی را هم که وزارت ارشاد احمدی نژاد برای تجلیل از هنرمندان صاحب نام اما دگراندیش انجام می دهد بر نمی تابد و وزیر را تهدید به "استیضاح" می کند که نمونه آن این روزها در مورد اهدای نشان درجه یک هنری به "بهروز غریب پور / کارگردان تئاتر" و "مریم زندی/ عکاس" اتفاق افتاده است. مریم زندی که خود از گرفتن این نشان امتناع کرد، اما نشان غریب پور هم کیهان به جرم "عامل ناتوی فرهنگی" گرفت، یعنی حمید شاه تابادی معاون هنری وزیر ارشاد را ناچار کرد که بگوید "به غریب پور نشان درجه یک نداده ایم، بلکه گواهی درجه یک هنر داده ایم که معادل دکتری است."

 

روز شنبه دوم مردادماه طی مراسمی که از سوی وزارت ارشاد در تالار وحدت برپا شده بود، به هیجده تن از هنرمندان کشور نشان درجه یک هنری اهدا شد. از صاحب نامان عرصه هنر، این نشان درهنرهای نمایشی به داوود رشیدی و بهروز غریب پور تعلق گرفت. در هنرهای تجسمی محمد جلیل رسولی/خوشنویس و در موسیقی مهدی آذرسینا/آهنگساز و موسیقی دان، چهره های سرشناسی بودند که این نشان را دریافت کردند؛ دیگران چهره های کمتر شناخته شده و نزدیک به ارشاد بودند.

 

مریم زندی نشان را قبول نکرد


قبلا قرار بود که مریم زندی عکاس پرسابقه ایران نیز نشان درجه یک هنر بگیرد، ولی با انتشار نامه سرگشاده ای از او موضوع منتفی شد. زندی در این نامه خطاب به مردم ایران نوشته بود که در شرایط موجود و درحالیکه چندین همکار او در زندان به سر می برند، حاضر به پذیرش این جایزه نیست. او در گفت و گوئی با صدای آلمان (دویچه وله) نیز تاکید کرد: "من یک عکاس هستم و در همه شرایط دلم می‌خواهد عکاسی کنم. همان‌طور که در زمان انقلاب هم که روز عاشورا و تاسوعا اعلام کردند که سربازان حق تیر دارند، من بچه یکساله‌ام را برداشتم و رفتم در خیابان و عکاسی کردم، الآن هم من کارم این است و باید بتوانم از هر واقعه‌ای که در این مملکت اتفاق می‌افتد عکاسی کنم. اما عملاَ این کار را نمی‌توانم انجام دهم. حتی دوربینم را نمی‌توانم درآورم."

 

کتاب عکس‌های انقلاب مریم زندی نیز دو سال است که در وزارت ارشاد در انتظار مجوز مانده و هنوز مجوز چاپ دریافت نکرده است. وی در این مورد گفت: "می‌گویند باید یک تعدادی از عکس‌ها را بردارید و با این‌که تا به حال بسیار انعطاف نشان داده‌ام ولی دیگر جوری‌ست که بیشتر از این نمی‌شود تغییر ایجاد کرد چون به همه چیزهایی که قرار است سند باشد و حق و سرنوشت این ملت است صدمه می‌خورد. نه من و نه هیچ کس دیگری حق نداریم سلیقه‌ای کم و زیادش کنیم."

 

اما کیهان به اینهمه قانع نیست و معتقد است اصلا نام مریم زندی و بهروز غریب پور نباید برای دریافت این جایزه مطرح می شد؛ حالا که شده نشان غریب پور را باید از او پس بگیرند. حسین شریعتمداری در این راه معاون مطبوعاتی ارشاد و چند نماینده مجلس را نیز با خود همراه کرده است که بی شک در روزهای آینده به تعداد این همراهان در نهادهای مختلف افزوده خواهد شد. فعلا که تا اینجا معاون هنری وزارت ارشاد از ترس شریعتمداری، "نشان" غریب پور را به "گواهی" تبدیل کرده است!

 

در "خبرویژه" کیهان (پنجشنبه 7مرداد) می خوانیم: "در پي افشاگري روزنامه كيهان با عنوان «نشان درجه يك هنري به 2 عامل كودتاي مخملي» در روز 5 مرداد 1389، واكنش هاي انتقادي نسبت به اقدام دولت در تجليل از عاملان ناتوي فرهنگي مانند «بهروز غريب پور» (مديرعامل پيشين خانه هنرمندان ايران) و «مريم زندي» (عكاس ضدانقلاب)، «محمدعلي رامين» (معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد) نسبت به اهداء اين نشان به هنرمندان سكولار انتقاد كرد. دكتر «زهره الهيان» و دكتر «لاله افتخاري» نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز ضمن تجليل از افشاگري به موقع كيهان، خواهان استرداد فوري نشان درجه يك هنري از عاملان كودتاي مخملي شدند و اظهار داشتند كه در صورت عدم استرداد اين نشان تا پايان تعطيلات مجلس، ضمن تذكر جدي به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از وزير محترم نيز پيرامون اين خطاي تعجب برانگيز رسماً سؤال خواهند كرد."

 

پشیمانی معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد


جالب این است که محمدعلی رامین در مراسم "شبی با هنرمندان" خود نشان غریب پور را به او داده است، اما حالا با فشار کیهان مجبور است از آن کار اظهار پشیمانی کند: "معاون مطبوعاتي و اطلاع ر ساني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار «كيهان» از اهداء «نشان درجه يك هنري» به چهره هاي سكولار انتقاد كرد و گفت: نشان هاي رسمي جمهوري اسلامي بايد به شريف ترين هنرمنداني كه براساس منشور هنر متعهد امام خميني(ره) و طبق نقشه راه امام خامنه اي به توليد آثار برجسته و ارزنده و فاخر مي پردازند، اهداء گردد. قطعاً اهداء چنين نشان هاي معتبري بايد براي نسل برآمده از انقلاب كه با كوشش خود پيام الهي- انساني جمهوري اسلامي را به جهانيان منتقل مي كنند، اولويت ويژه قائل شد. «محمدعلي رامين» كه در مراسم اهداء نشان هاي درجه يك هنري حضور داشت و بهروز غريب پور نشان خود را از دست وي دريافت كرد، ادامه داد: به رسم معمول در چنين همايش هايي از مسئولان فرهنگي براي اهداء جوايز دعوت مي شود و از آنان مي خواهند كه جوايز و نشان ها را اهداء كنند. من نيز به احترام وزير فرهيخته و معاون متعهد هنري وزارت ارشاد و صرفاً به عنوان يك مسئوليت رسمي اداري در مراسم «عصري با هنرمندان» براي اهداء اين نشانها شركت كردم. چون موضوع مرتبط با حوزه مسئوليت رسمي من نبود، طبيعي است كه از اسامي برگزيدگان و نحوه انتخاب آنان مطلع نبودم و سوابق برخي از چهره ها را نيز در هنگام اهداء نشان به ايشان نمي دانستم.

 

وي اظهار داشت: پس از برگزاري اين مراسم، وقتي از سوابق برخي از چهره ها مطلع شدم، منتقد اهداء نشان درجه يك هنري به آنان بودم و حتي در نشست رسمي اداري نيز انتقادات خود را مطرح كردم. در يك نگاه آرماني جايگاهي براي هنرمندان سكولار كه تعهدي به ترويج فرهنگ و هنر اسلامي ندارند، قائل نيستيم و تجليل از آنان را شايسته نمي دانيم."

 

احتمال فراخواندن وزیر به مجلس


زهره الهيان، نماينده تهران و عضو كميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي نیزدر گفت وگو با کیهان گفته است: "اگر تا پايان تعطيلات مجلس، نشان درجه يك هنري از مديرعامل سابق خانه هنرمندان ايران رسماً استرداد نشود، از وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به سبب اهداء اين نشان رسماً طرح سؤال مي كنم و تذكر جدي خواهم داد. در صورت عدم قانع شدن نمايندگان از توضيح پيرامون اين اقدام دولت، حتماً احتمال فراخواندن ايشان به مجلس و پيگيري از سطوح بالاتر نيز وجود دارد.

 

عضو كميته "جنگ نرم" مجلس شوراي اسلامي در مورد غریب پور می گوید: " از سال 1386 در روزنامه «كيهان» و كتاب «شواليه هاي ناتوي فرهنگي» فعاليت هاي براندازانه «خانه هنرمندان ايران» منتشر شده بود و سوابق گردانندگان آن به روشني در دسترس همه است. حتماً بايد در اهداء نشان هاي دولتي توسط مسئولان اين سوابق افراد در نظر گرفته شود و فرقي هم نمي كند كه چه نشاني به عاملان ناتوي فرهنگي داده مي شود، بلكه اصل تجليل از آنان زير سؤال است. اقدامات غريب پور عليه امنيت ملي، منجر به بركناري وي از مديريت عامل خانه هنرمندان شد، اما بايد ديد چه اتفاقي مي افتد كه به جاي برخورد با چنين عوامل و افرادي، اكنون از آنان تقدير مي شود. اين شخص نهادينه كردن مدل كودتاهاي مخملي را دنبال مي كرده، با سفارتخانه هاي كشورهاي غربي مانند فرانسه، سوئيس، هلند و... ارتباطات مشكوكي داشته است و در سابقه اش تعامل با اعضاي سرويس هاي جاسوسي غرب را دارد. در حالي كه ما در اغلب رشته هاي فرهنگي، شخصيت هاي متعهدي را داريم كه مورد تائيد مقام معظم رهبري نيز هستند، اما نه تنها نامي از آنان برده نمي شود، بلكه به فراموشي سپرده مي شوند و نشان درجه يك نيز به آنان اهدا نمي شود!"

 

لانه جاسوسي دوم!

 


لاله افتخاري، نماينده مردم تهران و رئيس فراكسيون قرآن مجلس شوراي اسلامي نيز در گفت وگو با کیهان می گوید : "ماجراي فتنه اخير نيز ثابت كرد كه خانه هنرمندان به صورت لانه جاسوسي دوم درآمده بود. انتظار ما اين بود كه گردانندگان خانه هنرمندان به سبب خسارت هايي كه به جامعه وارد كرده اند، محاكمه شوند، اما متاسفانه قضيه برعكس شد. به جاي منزوي كردن حاميان جريان فتنه، امروز از آنان در اشكال مختلف تجليل مي شود كه آخرين نمونه آن اهداي «نشان درجه يك هنري» به «بهروز غريب پور» و اختصاص همين نشان به «مريم زندي» (عكاس ضد انقلاب) است. اقدامات خوبي را كه كيهان براي روشن شدن هويت كارگزاران ناتوي فرهنگي انجام مي دهد، جاي هيچگونه ترديدي را مبني بر خطاي وزارت ارشاد در اهداي «نشان درجه يك هنري» باقي نمي گذارد."

 

این خطا کجا صورت گرفته است؟ در تجلیل از هنرمندی که اواخر سال گذشته اثر بی همتای او در تئاترایران "اپرای عروسکی مولانا" با صدای همایون شجریان(شمس) و محمد معتمدی(مولانا) ماهها بر روی صحنه بود و دهها هزار مشتاق را به خود جذب کرد؟ هم او که از زبان مولوی انسان را به جست و جو فرا می خواند؟ نکند همین جست و جوها کسانی چون حسین شریعتمداری را خشمگین می سازد:


بس بگفتم کی نجات و کو نجاه؟

برد این کوکو مرا در کوی تو


جست وجوئی در دلم انداختی

تا زجست وجو روم در جوی تو


خاک را خودهای وهوئی کی بدی؟

گر نبودی جذب های و هوی تو

 

گفتگو با خانواده هشت اعتصاب کننده: اوین در اعتصاب، خانواده ها در التهاب

Posted:

مسیح علی نژاد
  جرس: خبر اعتصاب شانزده تن از زندانیان سیاسی و قطع تلفن بند ۳۵۰ اوین که نزدیک به ۱۰۵ زندانی حوادث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در این بند نگهداری می شوند در حالی در سایت های خبری منتشر شد که خانواده های این زندانیان  در انتظار اعطای مرخصی و یا امتیازات ویژه به  عزیران دربندشان به مناسبت نیمه شعبان بودند.


پیگیر های جرس حاکی است، درگیری به وجود آمده میان ماموران زندان اوین و برخی از فعالان سیاسی دربند، آغاز گر این رخداد بوده است. گفته می شود ماموران اوین روز دوشنبه نزدیک به سه الی چهار ساعت زندانیان و خانواده های آنان را در پشت کابین ملاقات معطل نگاه داشتند. چند تن از این زندانیان وقتی مشاهده می کنند ماموران ، بدون توجه به انتظار طولانی مدت خانواده ها در شرایط نامناسب گرمای تابستان، مشغول مکالمه شخصی از طریق تلفن های همراه خود بوده اند، اعتراض خود را به آنها مطرح می کنند؛ اما این اعتراض خشم ماموران را بر می انگیزد و این انتظار را با بی تفاوتی بیش از حد معمول خود، بیشتر می کنند. رفتار نا مناسب ماموران و عدم توجه به سردرگمی و کلافگی زندانیان و خانواده های آنان در روز ملاقات منجر می شود که جمعی از از این زندانیان در یک حرکت دسته جمعی، به سمت اتاق ملاقات حرکت می کنند که این امر به درگیری لفظی میان ماموران و زندانیان معترض منجرا می شود. پس از آن نیز به جای شنیدن اعتراض و خواسته زندانیان، بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی به  سلول انفرادی منتقل می شوند. زندانیان دیگر وقتی باخبر می شوند که این دو روزنامه نگار در سلول انفرادی اعتصاب غذا کرده اند، آنها نیز در اعتراض به انتقال هم بندان خود به انفرادی و در حمایت از آنان دست به اعتصاب غذا می زنند و اعلام می کنند تا تحقق خواسته هایشان دست از اعتصاب بر نمی دارند .

 

به همین مناسبت  جرس با  بعضی از خانواده های این زندانیان  که به خاطر اعتراض به رفتار نامناسب ماموران و مسوولان زندان و همچنین شرایط نامناسب بند ۳۵۰ اعتصاب کرده اند، گفتگوهایی را انجام داده است..

 

لازم به ذکر است که علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت , عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تحکیم ،علی پرویز فعال دانشجویی ،حمیدرضا محمدی فعال سیاسی ،جعفراقدامی فعال مدنی ،بابک بردبار عکاس خبری ،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل ،ابراهیم(نادر)بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق ،کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار ،مجید دری فعال دانشجویی ، مجید توکلی فعال دانشجویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگار ،غلامحسین عرشی ،پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا و محمدحسین سهرابی راد از جمله اعتصاب کنندگان هستند ) 


گفتگوی جرس با خانواده های تعدادی از این زندانیان در مورد اعتصاب غذا و وضعیت نگهداری زندانیان در اوین، پیش روی شماست:

 

همسر بهمن احمدی امویی: مانع تراشی ها برای ملاقات، فشار روحی- روانی به زندانیان سیاسی است

 

 

ژیلا بنی یعقوب همسر بهمن احمدی امویی ضمن اعلام نگرانی نسبت به وضعیت همسر خود و سایر زندانیانی که دست به اعتصاب غذا زده اند به جرس می گوید: آنچه بیشتر از همه نگرانم می کند این است که همسرم معمولا اهل اعتصاب غذا نبوده و معمولا با صبوری نسبت به مشکلات زندان کنار می آمد اما حالا فکر می کنم رفتار اخیر ماموران زندان تا چه اندازه برای او غیرقابل تحمل و نامناسب بوده و تا چه اندازه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است که تصمیم به اعتصاب غذا گرفته است.


این روزنامه نگار که خود نیز پیش از این زندانی شده بود و اینک به مدت سی سال از کار روزنامه نگاری محروم شده است، تاکید می کند، برخورد برخی از ماموران زندان اوین معمولا با خانواده ها خیلی محترمانه نیست اما در روز دوشنبه این رفتار بسیار توهین آمیز بود تا آنجا که علی رغم برگه ملاقاتی که توسط دادستانی مورد تایید قرار گرفته بود بعد از ساعات طولانی، ملاقات را لغو و تلفن ها را هم قطع کرده اند و ما الان اصلا خبر نداریم که چه اتفاقی برای زندانیان افتاده است.


وی ادامه می دهد: ماموران اوین می دانند که زندانیان نسبت به خانواده های خود حساس هستند برای همین گاهی اوقات از این امر به عنوان ابزاری برای فشار روحی و روانی به زندانیان استفاده می کنند. آنها می دانند که در روز دوشنبه زندانیان با امید بیدار می شوند و خودشان را برای دیدن خانواده ها آماده می کنند اما فشاری که به زندانیان وارد می شود تا همین امیدهای کوچک آنها را هم نا امید کنند واقعا تاسف برانگیز است.


ژیلا بنی یعقوب یاد آور می شود:‌ملاقات های کابینی سه مرحله دارد، مرحله اول اینگونه است که باید یک مدت طولانی در سالن پایینی به انتظار بنشینیم، در مرحله دوم وقتی وارد اتاق ملاقات می شویم باید مدت طولانی به انتظار بنشینیم تا ببینیم کی پرده های کابین های ملاقات بالا می رود و در مرحله سوم باز هم باید انتظار بکشیم تا زندانیان را پشت کابین ها بیاورند. تازه در این مرحله گاهی وقت ها تلفن ها خراب است و خانواده ها در همین بیست دقیقه ای که فرصت دیدار دارند به شدت دچار اضطراب می شوند تا یک تلفن سالم پیدا کنند. هفته های پیش بعد از چهارساعت انتظار وقتی همسرم تلفن را برداشت هیچ صدایی نمی آمد و هر دوی ما دچار استرس وحشتناک شدیم که این فرصت کوتاه را هم با استرس دنبال تلفن سالم می گشیتم.


وی در پایان می گوید: بعد از اعتصاب غذای همسر من و سایر زندانیان، تلفن های بند ۳۵۰ هم قطع شده است. در خالی که تلفن بند عمومی معمولا در مواردی قطع می شد که محکومین به اعدام را برای اجرای حکم می بردند، برای همین نزدیک به ۱۵۰ نفر از خانواده ها هم در شرایط فعلی نگران هستند و اصلا نمی دانند به چه دلیل تلفن ها قطع شده است.



همسر عبدالله مومنی:‌ نسبت به تماس های بیرونی و خبررسانی های زندانیان سیاسی حساس هستند

فاطمه آیینه وند همسر عبدالله مومنی، سخنگوی دربند ادوار تحکیم نیز ضمن بی خبری نسبت به وضعیت عبدالله مومنی به جرس می گوید: از وقتی که من و بچه ها خبر مربوط به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و از جمله همسرم را شنیده ایم، جز نگرانی هیچ کاری از دست مان بر نمی آید. بچه های من مدام خبرها را نگاه می کنند تا ببیند از پدرشان چه خبری می رسید. به چه کسی باید بگوییم که اگر در ایام عید به زندانی حق تماس تلفنی و دیدار با بچه هایش را نمی دهید حداقل آنها را به انفرادی نفرستید.


وی با بیان اینکه اگر تا روز شنبه خبری در مورد وضعیت زندانیان ندهند، خانواده ها به مقابل دادستانی خواهند رفت تا ببینند چه بلایی سر زندانیان آمده است، می گوید: در عجبم که خود این ماموران همسر و خانواده ندارند که با خانواده های دیگر اینچنین رفتار می کنند؟ مسلمان هستند و در عید مسلمانان بلایی به سر زندانی آورده اند که زندانی دست از خوردن غذا بر می دارد تا شاید صدای اعتراضش شنیده شود.


خانم آیینه وند ادامه می دهد: یکی از دلایلی که برای ملاقات ها و تماس های تلفنی زندانیان سیاسی آنقدر سخت می گیرند این است که آنها نسبت به ارتباطات بیرونی زندانیان نگران هستند. می گویند شما اخبار زندان را به بیرون می فرستید و خانواده های شما هم مصاحبه می کنند. حتی چند بار عبدلله را تهدید کردند که تماس های تلفنی او را قطع خواهند کرد و به او اجازه خواند داد تا تنها هفته ای دوبار به منزل زنگ بزند در حالی که این حق قانونی زندانی است که هر روز دو الی پنج دقیقه ای با خانواده اش تلفنی صحبت کند.

 

مادر کوهیار گودرزی: مواد مخدر راحت وارد اوین می شود اما اجازه نمی دهند کتاب برای زندانی ببریم

 

 

پروین مخترع مادر کوهیار گودرزی که بسیار نسبت به وضعیت نامناسب اوین و سلامتی زندانیان نگران بود به جرس گفت: دیگر مانده ام از این زندان چه بگویم وقتی همه گوش هایشان را بسته اند و هیچ نمی شنوند. اینبار دفعه دوم است که پسرم در اوین اعتصاب غذا کرده است اما انگار هیچ کسی پاسخ گو نیست.


وی ادامه می دهد: شاید کسی باور نکند که دفعه نخست می روند بالای سر پسرم و به مدل سبیل او اعتراض می کنند، بعد وقتی کوهیار نمی پذیرد که مدل سبیل خود را به دلخواه آنان تغییر دهد،با دستبند و چشمبند او را می برند وسبیل او را کوتاه می کنند، آدم چه می تواند بگوید وقتی نخبگان یک کشور را می برند در زندان و تا این اندازه تحقیر می کنند.


مادر کوهیار گودرزی نسبت به وضعیت بهداشت زندان می گوید: آنقدر شرایط تاسف برانگیزی دارند که وقتی قیافه های آنها را می بیند، همه زرد و رنگ پریده با دندان های فاسد شده در آنجا نگهداری می شوند و هیچ کس هم نیست که بگوید چه بلایی دارد سر آنها می آید.


وی در پاسخ به پرسشی در خصوص برخورد دادستانی تهران در مورد اعتراض های خانواده ها نسبت به وضعیت بهداشتی زندانیان می گوید: دادستان از من گله کرده که چرا مصاحبه می کنم، به او گفتم بگویید حسین شریعتمداری بیاید من با او هم مصاحبه کنم و بگویم در زندان چه بلایی دارد سر بهترین جوانان این کشور می آید.


وی افزود: نزدیک به دو ماه هیچ مصاحبه ای نکردم. گفتم ببینم بچه مرا آزاد می کنند، هیچ خبری نشد. تنها فرزندی که با بدبختی و نداری بزرگش کرده ام، شاگرد اول بود و دانشجوی نخبه بود و بعد هم رفت دانشگاه صنعتی شریف حالا جایش در زندان است؟ تازه معلوم هم نیست اینها زندانی گرفته اند یا اسیر که این بلاها را سر بچه های ما می آورند. دست ما هم به هیچ جایی نمی رسید و نمی دانیم از دست این آقایان به کجا شکایت ببریم.


وی در مورد برخورد نهادهای قضایی با خانواده های زندانیان می گوید: آنقدر رفتاربرخی از این آقایان توهین آمیز است که فقط مانده است بلند شوند ما را هم کتک بزنند. رییس شعبه سه ما را دیوانه کرده است. از کرمان می کوبم می روم تهران دنبال کار بچه ام هیچ پاسخی نمی گیرم، وقتی هم خسته و کوفته از تهران می رسم به خانه تازه خبر می رسید که کوهیار دوباره اعتصاب غذا کرده است، با ما که این بیرون زندان تا این اندازه توهین آمیز رفتار می کنند ببینید با بچه های ما در زندان چه می کنند که چاره ای جز اعتصاب غذا نمی بینند.


وی می گوید: بعد از سی سال یک عده آدم های شجاع رفتند در خیابان اعتراض کردند، معلوم است کسانی که قدرت را بدون هیچ سند و محتوایی به دست آورده اند حالا میز و تحت وزارت و ریاست را به این راحتی ها رها نمی کنند و به جای پاسخ منتطقی آنها را در زندان می اندازند. خودشان آن بالا در کاخ شان نشسته اند اصلا کاری به این ندارند که یک مادر مجبور است از شهرستان برای دیدن بچه ای که با نداری بزرگش کرده این همه منت بکشد.


مادر این فعال حقوق بشر دربند در پایان ضمن ابراز تاسف نسبت به رفتار مسولان زندان می گوید: در همین اوین مواد مخدر به راحتی وارد بند می شود اما اجازه نمی دهند ما برای بچه های خودمان کتاب ببریم. ترجیح می دهند جوانان خمار و بیمار باشند تا کاری به کار سیاست نداشته باشند.

 

مادر مجید توکلی: ما چاره ای جز مقاومت نداریم


مادر مجید توکلی، دانشجوی معترض اوین به جرس می گوید: با اینکه دیگر نباید از این آقایان انتظار نیکی کردن داشت ولی به عنوان یک مادر در روز عید انتظار مرخصی فرزندم را می کشیدم که باز هم نشان دادند چنین انتظارهایی از آنها بیهوده است. این سومین بار است که مجید دست به اعتصاب غذا در زندان می زند. شاید برای خیلی ها این مسئله دیگر عادی شده باشد اما برای خانواده ها هربار انگار روز اول است که عزیزش دست از غذا خوردن می کشد تا صدایش به گوش مسوولان برسد.


وی با بیان اینکه هرگز از مقاومت مجید و دوستان او در زندان نا امید نیست می گوید: کاش بچه هایی که می شنوند، پدران شان در زندان دست به اعتصاب غذا زده اند قوی باشند، من می دانم آنها چه می کشند، شاید ما مادرها توان مان بیشتر از آنها باشد، این اتفاقی است که برای ما در کشور افتاده است و ما چاره ای جز مقاومت نداریم.


مادر مجید توکلی ادامه می دهد: این اعتصاب غذا ها بلاهایی بر سر جسم و روح بچه های ما می گذارد که تا همیشه با آنها می ماند و خانواده ها هم بی نصیب از این فشارها نیستند، همین الان در خانه همین شانزده نفری که اعتصاب غذا کرده اند، می دانید چه خبر است؟ مگر می شود یک خانواده بداند که عزیزش در زندان برای اعتراض لب به غذا نمی زند و آنها بدون غصه بتوانند لب به غذا بزنند.


وی در پایان تاکید می کند: بچه های ما زندانی هستند و باید حداقل حقوق زندانیان را در موردشان رعایت کنند، من نه ماه است که مجید را ندیده ام و تنها راه تماس من همان تماس تلفنی بود که باز هم از من دریغ شده است، اگر مسوولین خواسته های اعتصاب کنندگان را برآورده نکنند، هم قلب خانواده ها نا آرام خواهد بود و هم کشور یک بار دیگر برای ندانم کاری های یک عده مامور دچار التهاب خواهد شد.

 

مادر مجید دری : پسرم یک سال به مرخصی نیامد و حالا دو دقیقه سهم تلفن را هم از ما گرفتند



منور هاشمی، مادر مجید دری دانشجویی که نزدیک به یک سال است بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد، نسبت به خبر اعتصاب غذای فرزند خود نگران است و در این رابطه به جرس می گوید: مجید شاید به لحاظ روحی قوی باشد اما به لحاظ جسمی خیلی ضعیف شده است، دچار میگرن و سردردهای شدید عصبی شده که در زندان نیز فقط به دادن چند قرص تقویتی بسنده کرده اند.


وی با بیان اینکه از روز دوشنبه تا کنون هیچ خبری از اوین ندارند، گفت:‌ روزی دو دقیقه سهم ما بود که صدای مجید را بشنویم و حالا همان را هم نداریم، نزدیک به یک سال که نتوانستم فرزندم را در خانه خودم ببینم.، وقتی تماس نگرفت فکر کردیم می خواهد سهمیه دو دقیقه ای خود را نگه دارد تا یکجا به ما زنگ بزند اما خبر اعتصاب غذا را که شنیدیم همه خانواده نگران شدیم و اصلا نمی دانیم چکار باید بکنیم. می رویم دادستانی شاید جوابی به ما بدهند.


مادر این دانشجوی دربند در مورد وضعیت فرزندش در زندان می گوید: یک زندانی حق و حقوقی دارد که متاسفانه هیچ کدام را در مورد بچه های ما رعایت نمی کنند. به کسانی که در بند مالی و قاچاق هستند، پنج یا شش تا خط تلفن داده اند، اما در بند ۳۵۰ که متعلق به زندانیان سیاسی است فقط یک خط تلفن وجود دارد که گاهی ممکن است حتی نوبت به بچه ها نرسد تا به خانواده هایشان زنگ بزنند.


وی همچنین اشاره کرد: اخیرا چند تا کتاب که با مجوز وزارت ارشاد خودشان چاپ شده است را برای مجید فرستاده بودیم که نپذیرفتند، تعجب آور است که آنها حتی کتاب های خودشان را هم قبول ندارند، مگر فرزند من چه تفاوتی به عنوان یک زندانی با زندانیان بندهای مالی و  قاچاق دارد که آنها از حق مرخصی و حق تماس تلفنی و بقیه حقوق خود بهره مند هستند اما ما حتی یک کتاب هم نمی توانیم برایش بفرستیم؟


وی با بیان اینکه برخورد برخی از ماموران زندان که خانواده های زندانیان سیاسی را می شناسند خیلی محترمانه است اما عده ای هم هستند که واقعا رفتارهای توهین آمیزی دارند. ما این را می گذاریم به حساب اینکه بد و خوب همه جا هستند ولی برخورد روز دوشنبه واقعا جای نگرانی دارد که به جای شنیدن صحبت های معترضین آنها را به سلول انفرادی منتقل کردند.

 

پدر علی ملیحی: ما همیشه از علی روحیه می گیریم

 

 

جواد ملیحی پدر علی ملیحی روزنامه نگار دربند است که از خبر اعتصاب غذای فرزند خود بی اطلاع است و به جرس می گوید: از زمانی که تلفن های اوین قطع شده است ما خبری از علی نداریم و نمی دانیم بر او چه می گذرد.


وی روحیه علی ملیحی را بسیار خوب توصیف می کند و می گوید، دادگاه حکم چهارسال زندان او را تایید کرده است، اگرچه در روز دادگاه علی خودش بسیار متعجب بود از این حکم ولی سعی می کرد به ما دلداری بدهد.


آقای ملیحی از دیدار دوساعت و نیمه خود با علی ملیحی درروز دادگاه به نیکی یاد می کند و می گوید، ملاقات های حضوری سهم مادر علی است اما در روز دادگاه شایسته نبود که مادر، علی را با آن وضعیت دستبند ببیند برای همین خودم رفتم و ساعت های خوبی را با پسرم حرف زدم.


وی ضمن ابراز نگرانی نسبت به قطعی تلفن های اوین می گوید اگر خبر اعتصاب غذا درست باشد، با توجه به شناختی که از علی آقا دارم، می توانم بگویم بی دلیل کاری را انجام نمی دهد.

 

همسر حسین نورانی نژاد: اگر جواب ندهند، خانواده های زندانیان در برابر دادستانی تجمع می کنند


پرستو سرمدی، همسر حسین نورانی نژاد، عضو در بند جبهه مشارکت که او نیز نزدیک به یک سال است که به مرخصی در زندان به سر می برد، به جرس می گوید: از زمانی که تافن های اوین قطع شده است ما اصلا خبر نداریم که در زندان چه می گذرد و همین ما را بیشتر نگران کرده است.


این روزنامه نگار جوان در عین حال توضیح می دهد: همسر من دارد دوران محکومیت خود را سپری می کند و طبیعی است که باید مثل همه زندانیان از حق و حقوق خود بهره مند باشد اما با توجه به رفتارهای غیرقانونی که با زندانیان می شود ما از خیر مرخصی و آزادی مشروط گذشتیم و داشتیم آرام آرام با مسئله کنار می آمدیم اما ظاهرا خود آقایان نمی خواهند کشور آرام باشد. خودشان هستند که به التهاب دامن می زنند وگرنه ما که کاری به کار آنها نداشتیم نه مرخصی خواستیم و نه آزادی مشروط اما هیمن ملاقات را هم به گونه ای با مانع تراشی مواجه کردند تا صدای اعتراض زندانیان را بلند کنند و جو را یک بار دیگر ملتهب کنند.
پرستو سرمدی ادامه می دهد؛ ما شاهد بودیم که در ایام عید قاچاقچیان به مرخصی آمدند اما همسر من نیامد، باز هم اعتراضی نکردیم اما اگر این رفتارهای همچنان ادامه پیدا کند همه خانواده هاقرار گذاشته اند روز شنبه در مقابل دادستانی تجمع کنند.


وی گفت: ما خبر مربوط به اعتصاب غذای زندانیان را از سایت های خبری خوانیدم یعنی این حق را نداریم که بگوییم حداقل تلفن ها را وصل کنید تا ببینیم در اوین چه خبر است؟

 

همسر تاجرینا: به همسرم به عنوان یک دندانپزشک اجازه ندادند تا حداقل به سلامت دندان زندانیان کمک کند

 

 

زهرا میریونسی همسر علی تاجرنیا، یکی از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم که اینک در بند ۳۰۵ اوین به سر می برد به جرس می گوید: از روز دوشنبه تاکنون بچه های من مدام گوش به زنگ هستند تا پدرشان زنگ بزند اما اصلا نمی دانیم چه اتفاقی افتاده است که تلفن ها را قطع کرده اند.


وی نسبت به وضعیت بهداشتی زندانیان هم ابراز نگرانی می کند و اشاره می کند: همسر من به دلیل اینکه خودش یک دندانپزشک است، وقتی وضعیت دندان های زندانیان را دیده است که در اثر تغذیه ناسلام خراب شده اند، به زندان پیشنهاد داده است تا حداقل بتواند از تخصص خود در زندان استفاده کرده و به زندانیان کمک کند اما هیچگاه با این پیشنهاد موافقت نکرده اند.


وی افزود، به دلیل برخی تعمیرات در زندان، آلودگی هوا، ازدحام بیش از حد جمعیت و گرمای بیش از اندازه، زندانیان از وضعیت مناسب بهداشت و سلامت برخوردار نیستند و این امر بارها گلایه همسرم را به همراه داشت.

 

وی در پایان تاکید کرد امیدواریم دیدار خانواده های زندانیان با دادستان نتیجه بخش باشد تا بدون هیچ دردسری زندانیان به مطالبات به حق خود دست پیدا کنند.
 

رئيس هيات جذب وزارت علوم: در بحث ركود علمي استاد اخراج مي‌شود، نه بازنشسته

Posted:

رکود علمی، بهانه ای تازه برای کنار گذاشتن اساتید منتقد

جرس: رئيس هيات جذب وزارت علوم با بیان این که بحث بازنشستگي اساتيد مجموعه قوانيني است كه حتي در برنامه سوم بوده و اجرا شده و قبل آن هم اساتيد بازنشسته مي‌شدند گفت: مجموعه قوانيني كه در اين رابطه وجود دارد دال بر اين است كه اساتيدي كه سنشان به 60 سال برسد و عمر كاري‌شان از مرز 30 سال بگذرد بازنشسته مي‌شوند و ما نيز در طول اين چند سال براساس اين قوانين اساتيد را بازنشسته كرده‌ايم.


به گزارش ایلنا، محمدرضا مرداني افزود: به صورت ميانگين هر سال 300 نفر از اساتيد و اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها بازنشسته مي‌شوند كه قبل از سال 84 نيز اينچنين بوده و البته در سال‌هاي قبل از 84 به طور ميانگين 250 نفر بازنشسته مي‌شدند و طبيعي است كه هر سال كه مي‌گذرد ما تعداد زيادي از اساتيد را بايد بازنشسته كنيم.


وي با تاكيد بر اينكه بحث ركود علمي در بازنشستگي اساتيد صحت ندارد گفت: ما طبق قانون عمل مي‌كنيم و قانون هم پيش‌بيني كرده است كه بعد از بازنشستگي اعضا مي‌توانند به صورت قراردادي در دانشگاه‌ها به فعاليت خود ادامه دهند و قانوني است كه در همه جاي دنيا وجود دارد.


وي تاكيد كرد: اگر استادي در دانشگاه به دليل ركود علمي نتواند ماموريت‌هاي خود را انجام دهد رئيس دانشگاه بايد او را اخراج كند و عذر آن را بخواهد و ما در اين رابطه كسي را بازنشست نمي‌كنيم چراكه بازنشستگي و ركود علمي دو مقوله متفاوت است.


وي با اشاره به اينكه در حال حاضر حدود 20 هزار دانشجوي دكترا در كشور آماده فعاليت در دانشگاه‌ها به عنوان استاد و استاديار هستند گفت: بايد اساتيدي كه با ركود علمي مواجه هستند بازنشسته شوند و دانشجويان دكترايي كه تازه‌نفس و با علم روز آشنايي بيشتري دارند به دانشگاه‌ها اضافه شوند چراكه حضور اساتيد از لحاظ فكري و عملي كارآرايي ندارند و قانون هم اجازه فعاليت به آنها نمي‌دهد در دانشگاه‌ها به صلاح نيست.


وي با اشاره به رويكرد وزير علوم در رابطه با بازنشستگي اساتيد مدعی شد: دكتر دانشجو بارها تاكيد كرده است كه هيچ فردي نبايد به دليل مسائل سياسي و جهت‌گيري‌هاي خود از دانشگاه‌ها اخراج شود و جهت‌گيري‌هاي سياسي در جذب هيات علمي را سم مهلك در دانشگاه‌ها عنوان كرده‌اند.


گفتنی است بحث تسویه، اخراج و یا بازنشستگی اساتید دادنشگاه در یک سال اخیر روند رو به افزایشی را طی کرده است.


اخراج اساتید که ابتدا در دانشگاه علامه طباطبایی آغاز شد و کم کم به دانشگاه های دیگر سرایت کرد، به نظر برنامه ای بلند مدت برای خارج کردن افکار مخالف، از صحنه آکادمیک می رسد.


دلایل گوناگون برای تسویه اساتید از ضد انقلاب و مخالف ولایت فقیه بودن آغاز شد و به بهانه هایی چون رسیدن موعود بازنشستگی با در نظر گرفتن دوران کار پیش از آغاز تدریس و رکود علمی ادامه یافت.
 

ضرب الاجل سبک سازی پایتخت و سرگردانی 800 هزار تهرانی

Posted:

نیلوفر زارع
 جرس : اوایل سال بود که "محمود احمدی نژاد" در حاشیه یکی از سخنرانی هایش طرح خروج 5 میلیون نفر از تهران را مطرح کرد. طرح او در واقع واکنشی بود به شایعه احتمال وقوع زلزله در پایتخت که از سوی آیت الله خوشوقت از روحانیون نزدیک به حکومت عنوان می شد. احمدی نژاد مدعی بود محاسباتی انجام داده و به این نتیجه رسیده که "حداقل حدود ‌٥ ميليون نفر بايد از تهران بروند كه اگر اتفاقي افتاد بتوان آن را جمع كرد."

 

این سخنان بیش از آن عجیب و غیرعملی بود که با واکنش های جدی کارشناسان روبرو شود. بسیاری از تحلیل گران این سخنان احمدی نژاد را به پای علاقه همیشگی وی در جنجال آفرینی رسانه ای گذاشتند و از آن عبور کردند. با این حال طی ماه های اخیر دولت دست به برخی اقدام های عملی برای بیرون کردن کارمندان شاغل در تهران زده که مصوبه هفته گذشته ( سوم مرداد) هیات دولت درباره خروج 40 درصد از کارمندان تا پایان مرداد ماه مهم ترین آن به شمار می رود. برخی مقام های دولتی در همین راستا به کارمندان وزارت خانه ها و سازمان هایی که مایل به ترک تهران نیستند هشدار داده اند که اگر از تهران خارج نشوند یا باید درخواست بازنشستگی کنند، یا خود را بازخرید کنند یا استعفا بدهند. بر اساس آخرین آمار بیش از 500 هزار كارمند دولت در تهران اشتغال دارند كه با احتساب اینكه متوسط سرانه خانوار در ایران چهار نفر است اگر قرار به خروج 40 درصد این شاغلان باشد به صورت تقریبی باید 800 هزار نفر تا 20 روز دیگر تهران را ترك كنند. این حد از تعجیل برای اجرای طرحی که هیچ سابقه و پشتوانه مشخصی ندارد انبوهی از سوال های بی جواب را به همراه آورده است. سوال هایی از این دست که آیا اخراج کارمندان دولت با هدف منحرف کردن اذهان عمومی از بحران های سیاسی و اقتصادی انجام گرفته؟ آیا این طرح نتیجه نگرانی حکومت از وقوع جنگ و تلاش برای پراکنده کردن مراکز استراتژیک کشور است؟ یا این که دولت واقعا برای تمرکز زدایی از پایتخت و ترس از زلزله اقدام به اخراج کارمندان تهرانی کرده است.

 

اعتراض به کوچ اجباری


در پایگاه اینترنتی طراحی شده توسط دبیرخانه کارگروه انتقال از شهر تهران هیچ توضیح روشنی درباره دلایل تصمیم دولت به اخراج کارمندان تهرانی داده نشده است. این پایگاه اطلاعیه ای دوازده بندی را روی صفحه اصلی خود قرار داده که در آن بدون کوچکترین اشاره ای به نیت دولت از طرح خروج کارمندان شاغل در پایتخت، تنها حاوی وعده هایی اقتصادی برای کارمندانی است که مایل به خروج از تهران هستند. در این پایگاه همچنین فرمی قرار داده شده که کارمندان مایل به ترک تهران با پر کردن آن، استان و شهرستانی که مایلند در آن ادامه خدمت دهند را انتخاب می کنند. برخی مقام های دولتی مدعی هستند که این طرح با استقبال قابل توجهی از سوی کارکنان شاغل در تهران روبرو شده اما بر مبنای گزارشها تاکنون تنها حدود ۱۶ هزار نفر در آن ثبت نام كرده اند و این در حالی است که برخی رویدادها نیز ادعای مقام های دولت درباره استقبال از طرح خروج کارمندان از تهران را نقض می کنند. تجمع دو هفته پیش گروهی از کارکنان سازمان میراث فرهنگی مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی در اعتراض به اخراج اجباری از تهران یک نمونه از این رویدادهاست. در این تجمع حدود 50 نفر از کارکنان معاونت حفظ و احیا و کارشناسان پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی با اعتراض نسبت به انتقال این مجموعه به شیراز معتقد بودند که اقدام این کارگروه در اخراج اجباری کارکنان سازمان میراث فرهنگ و صنایع دستی، کارشناسی نبوده و تبعات اجتماعی این کار در نظر گرفته نشده است. اعتراض آنها در شرایطی انجام می شد که سازمان میراث فرهنگی از بستن قرار داد سال جدید با کارمندان خود امتناع کرده واعلام کرده "هر کس می خواهد با این سازمان همکاری داشته باشد باید به شیراز برود و قرارداد جدید را آنجا ببندد." این گروه از کارکنان سازمان میراث پنج مرداد هم تحصن مشابهی را در فرودگاه مهرآباد هنگام عزیمت به شیراز ترتیب دادند اما به اعتراض آنها توجهی نشد.تحلیل گران پیش بینی می کنند که نظیر چنین اعتراض هایی در صورت اصرار دولت به اخراج کارمندان تهرانی از سوی شاغلان دیگر سازمان ها هم پی گرفته شود و اگر قرار باشد دولت این طرح را به صورت ضرب الاجلی به اجرا بگذارد ریسک بروز اعتراض های فراگیر از سوی شاغلان مخالف ترک تهران نیز تقویت خواهد شد.


هزینه های برآورد نشده


دلایل فراوانی وجود دارد که می توان به استناد آن ادعاهای دولت درباره ضرورت خروج کارمندان تهرانی را زیر سوال برد. برای نمونه برخی از ناظران می گویند اگر نیت دولت واقعا تمرکز زدایی از پایتخت است طرح اخراج کارکنان این نیت را برآورده نمی کند. به اعتقاد آنان تمرکززدایی به معنای دادن اختیارات تصمیم‌گیری به مقامات محلی و نصب این مقام ها توسط مردم محل است و از این رو انتقال وزارت‌خانه به یک شهر کوچک نه تنها معنای تمرکززدایی ندارد بلکه به معنای پایتخت‌زایی و گستردن پایتخت در کل کشور است. برخی دیگر از کارشناسان هم آماده نبودن زیر ساخت های کشور برای اجرای چنین طرحی را عامل شکست پیشاپیش آن می دانند. "جواد آرین منش" نماینده مشهد در مجلس که از مخالفان طرح انتقال کارکنان تهرانی به شهرستان هاست در همین راستا اعتقاد دارد که "انتقال بخش‌هايي از يك سازمان به خارج از تهران با آن هدف كه بخواهيم جمعيت تهران را كاهش دهيم، هرگز عملي نيست و تا مادامي كه امكانات را در روستاها و شهرهاي كوچك مستقر نكنيم، و جاذبه‌هاي مناطق كوچك را بالا نبريم ... این کار منطقي و عملياتي نيست." به باور او آماده نبودن زیرساخت های دولت الکترونیک در کشور مشکل بزرگی بر سر اجرای طرح انتقال کارمندان تهرانی است و اجرای این طرح در شرایط کنونی به جای حل مشکل، مشکل جدیدی را به وجود می آورد."


علاوه بر همه اینها هنوز برآوردی از بودجه ای که دولت باید برای اجرای طرح انتقال کارمندان تهرانی هزینه کند ارایه نشده است اما مطمئنا اجرای این طرح هزینه های نجومی دربر خواهد داشت. دولت برای متقاعد کردن کارمندان ساکن تهران به مهاجرت از این شهر وعده های فراوان اقتصادی نظیر در اختیار گذاشتن زمین، پرداخت وام 25 میلیونی جهت ساکن مسکن، پرداخت وام 15 میلیونی جهت اجاره مسکن و افزایش حقوق و مزایای شغلی را به آن ها داده است اما هزینه های دولت فقط به این موارد محدود نمی شود. برخی ناظران با اشاره به این که هیئت وزیران و نهاد ریاست‌جمهوری دارای بخش‌هایی ستادی هستند می گویند که با توزیع وزارت‌خانه‌ها در سطح ایران این هزینه‌های ستادی چندبرابر می‌شوند و این هزینه ها به حدی است که دولت نمی‌تواند بدون منظور کردن آن در بودجه و کسب مجوز از مجلس اقدام به عملیاتی کردن آن کند. نکته جالب توجه اما این جاست که دولت تاکنون از هرگونه هماهنگی با مجلس در اجرای این طرح سرباز زده و معاون منابع انسانی رییس جمهور در یکی از معدود اظهارنظرهایی که تاکنون پیرامون هزینه های اجرای طرح انتقال کارمندان ساکن تهران انجام شده تنها به ذکر این نکته بسنده کرده که "منابع این طرح بر هزینه‌هایش می‌چربد."


انگیزه ای برای کار نمی ماند


بی اعتمادی فزاینده عمومی به وعده هایی که طی 5 سال گذشته از سوی دولت مطرح شده دشواری دل کندن از پایتخت را برای کارمندان وزارتخانه ها و سازمان ها دو چندان کرده است. آنها نگرانند که با وجود به جان خریدن تبعات اجتماعی، روانی و فرهنگی مهاجرت از تهران در نهایت از مزایای اقتصادی وعده داده شده توسط دولت هم بی بهره بمانند. این نگرانی بی مبنا نیست. به گفته یکی از کارمندان سازمان میراث فرهنگی که در تجمع اعتراضی مقابل مجلس حضور داشته وضعیت کارمندان خارج شده از تهران به این نگرانی ها دامن می زد. او به وضعیت کارمندان صنایع دستی اشاره می کند که پیش از این به اصفهان منتقل شده اند نه تنها اکنون از وضعیت اسکان خود به شدت ناراضی هستند بلکه حقوقشان نیز پس از انتقال هنوز پرداخت نشده است. برخی تحلیل گران از همین رو اعتقاد دارند که خارج کردن کارمندان از تهران بدون جلب رضایت آنها انگیزه کار و فعالیت را میان این افراد به شدت کاهش می دهد و یک نيروهای كار فعال را به نيروهای غیرفعالی تبدیل می کند که فقط حقوق می گیرند.


یک طرح و صد معما


پیامدهای ناشی از اخراج ضرب الاجلی کارمندان شاغل در تهران چنان پردامنه و گسترده است که تردید درباره نیات دولت از اجرای این طرح را گریز ناپذیر ساخته است. ناظران معتقدند که اگر هدف دولت صرفا سبک سازی پایتخت به قصد مقابله با بلایایی نظیر زلزله است چه لزومی به اجرای ضرب الاجلی اخراج کارکنان وجود دارد؟ از آنجا که مقام های دولتی دلیلی دیگر را در این ارتباط ذکر نکرده اند شک و شبهه ها و حتی شایعات در این زمینه روز به روز بیشتر می شود. برخی معتقدند که دیدگاه های خرافی "محمود" احمدی نژاد و پیروی او از آیت الله خوشوقت که زلزله در تهران را پیش بینی کرده محرک اصلی طرح اخراج کارمندان از پایتخت بوده است. برخی دیگر با اشاره به بحران های سیاسی داخلی معتقدند که احمدی نژاد قصد کاهش وزن و نفوذ طبقه متوسط در تهران را دارد تا از این طریق احتمال بروز حرکت های اعتراضی علیه حکومت در آینده را کمرنگ کند. این گروه از ناظران طرح اخراج کارمندان از تهران را هم راستا با طرح خروج دانشگاه ها از پایتخت می دانند و در مجموع نتیجه می گیرند که دولت به این ترتیب می خواهد پتانسیل حرکت های اعتراضی علیه حکومت را کاهش دهد. گروهی دیگر از تحلیل گران نیز خطر بروز جنگ را اصلی ترین عامل کشیده شدن دولت به اجرای طرح اخراج اجباری کارمندان معرفی می کنند و بر این اعتقادند که این اقدام به منظور حفظ وزارت خانه ها و سازمان های استراتژیک از طریق پراکندن آنها در کل کشور انجام شده است.

 

برخی از این تحلیل ها ممکن است افراطی باشد یا بیش از حد سیاسی به نظر رسد اما مساله این جاست که وقتی دولت طرحی را تصویب می کند تا بر مبنای آن در کمتر از یک ماه 40 درصد کارکنان شاغل در تهران به خارج از این شهر کوچ داده شوند خود به خود جا برای همه گونه تحلیلی بازمی شود. با این حال هنوز هم ناظران بسیاری هستند که شانس چندانی برای موفقیت طرح خروج کارمندان از تهران نمی بینند و پیش بینی می کنند که دولت در نهایت از این طرح عقب نشینی خواهد کرد. به عقیده آنها ده ها دلیل برای صرفنظر کردن دولت از اجرای این طرح وجود دارد که مهم ترینش را می توان فرسوده بودن ساختار بوروکراتیک برای تحمل چنین تحول عظیمی دانست. از نظر آنان طرحی که یک شبه به تصویب رسیده یک شبه هم می تواند به بایگانی فرستاده شود. این اتفاقی است که در دولت تحت تصدی محمود احمدی نژاد تازگی ندارد.

 

رامين: در مجموع آقاي احمدي‌نژاد يك رسانه بالقوه در گستره جهاني هستند

Posted:

موضوع چاپ آگهي‌هاي دولتي تنها در روزنامه ايران منتفي شد

جرس: معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: موضوع چاپ آگهي‌هاي دولتي به صورت صرف در روزنامه ايران منتفي شده است و دولت مجددا دستور داد كه آگهي‌ها با يك روال منطقي به همه روزنامه‌ها داده شود.

 

به گزارش فارس، محمدعلي رامين امروز اظهار داشت: در خصوص اطلاع‌رساني در دولت احمدي‌نژاد و در ارتباط با خدماتي كه به جامعه ارائه مي‌شود خود ايشان وظيفه اطلاع‌رساني را ندارند.


وي ادامه داد: اما افراد و مجموعه دستگاه‌هايي كه وظيفه اطلاع‌رساني را داشتند به دلايل مختلف توانايي لازم را نداشتند كه يكي از دلايل اين بوده كه شايد حجم خدمات ارائه شده بيش از ظرفيت اطلاع‌رساني‌ها بوده است.


معاون مطبوعاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ادعا کرد: ولي در مجموع آقاي احمدي‌نژاد يك رسانه بالقوه در گستره جهاني هستند.


وي با ادعای نقد‌پذير بودن احمدي‌نژاد، اظهار عقیده کرد: آقاي احمدي‌نژاد فرد نقدپذيري هستند و اگر مي‌خواهيد تقدير و تشكر ايشان را داشته باشيد هرچه نقد و پيشنهاد و راهكار داريد به ايشان ارائه دهيد.


وي در ادامه با اشاره به لغو آيين‌نامه چاپ آگهي‌هاي دولتي فقط در روزنامه ايران بيان داشت: موضوع چاپ آگهي‌هاي دولتي به صورت صرف در روزنامه ايران منتفي شده است و دولت مجدد دستور داد كه آگهي‌ها با يك روال منطقي به همه روزنامه‌ها داده شود.


پیش تر مدیران مسئول برخی از روزنامه ها عنوان کرده بودند که دولت محمود احمدی نژاد نهادها و سازمان های زیرمجموعه خود را موظف کرده است که آگهی های خود را فقط در اختیار روزنامه ایران قرار دهند و از چاپ آگهی در سایر رسانه ها خودداری کنند.


در پی انتشار این مطلب مدیران مسئول ۱۷ روزنامه در نامه ای به محمود احمدی نژاد، خواهان "رفع تبعیض" در واگذاری آگهی های دولتی شده اند.


اطلاعات، کیهان، خراسان، دنیای اقتصاد، پویا و قدس از جمله روزنامه هایی هستند که مدیران آنها طی نامه ای به تصمیم دولت اعتراض کرده اند.


آنها می گفتند که دستور اعطای آگهی ها به روزنامه رسمی دولت در یکی از بندهای ابلاغیه بودجه سال ۱۳۸۹ گنجانده شده و می تواند آسیب جدی به مطبوعات وارد کند.
 

موسوی تبریزی: در حال حاضر اصولگرایی در قدرت نیست و گروهی خاص حاکم است

Posted:

جـــرس: دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس سابق خانه احزاب، معتقد است "در حال حاضر جریان اصولگرایی در راس قدرت نیست و گروه خاصی در راس قدرت است كه اصولگرایان واقعی را هم قبول ندارد و فقط خودشان را قبول دارند. "

وی همچنین گفت "تجربیات گذشته قابل تجدیدنظر است، برخی قوانین نیز نیاز به تغییر دارند" و تاکید کرد "از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون، انحصارطلبی و حذف دیگران بیشترین ضربه و آسیب‌ها را به جامعه ما وارد كرده و كشورمان را به عقب رانده است ."


به گزارش ایلنا، سید حسین موسوی‌تبریزی، در خصوص لزوم تغییر قوانین احزاب خاطرنشان کرد "آنچه كه مسلم است قانون احزاب همانند قانون اساسی دست پخت بشری است و قوانین كنونی نیز در روزهای اول انقلاب و در مجلس اول تدوین شده است. "


رئیس سابق خانه احزاب با تاكید بر اینكه تجربیات گذشته قابل تجدیدنظر است، افزود: اگر نگرش به تغییر قوانین احزاب، بر اساس محدود كردن و بی‌خاصیت كردن آنها باشد، مسلم است كه با این نوع نگرش قوانین احزاب بسته‌تر خواهد شد.


دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با تاكید بر اینكه باید تغییرات در قانون احزاب در راستای كم كردن مشكلات احزاب باشد، افزود: در راستای تقویت احزاب باید برخی از فعالیت‌های احزاب را به خودشان واگذار كرد، طبیعی است كه با این نوع نگرش تغییر قوانین احزاب می‌تواند پسندیده باشد.


وی با اشاره به اینكه برخی از مواد و بسترهای قانون احزاب قابل تفسیر است، افزود: با توضیح‌ در برخی از مواد قانون احزاب، از سوءاستفاده برخی جلوگیری خواهد شد.


دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینكه در دوران ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی و در دوره اول احمدی‌نژاد نیز پیشنهاداتی ارائه و بررسی شد، تصریح كرد: اگر مجلس با كارشناسی این قوانین را بررسی كند و لااقل از احزاب مختلف و از خانه احزاب نمایندگانی را برای بررسی آن دعوت كند، در این صورت می‌توان به فعالیت احزاب كمك كرد.


موسوی تبریزی در واكنش به ادعای برخی افراد كه معتقدند خانه احزاب تبدیل به یك باشگاه سیاسی شده است؛ با اشتباه خواندن چنین اظهاراتی، گفت: اینگونه اظهارات جدید نیست. از این قبیل صحبت‌ها در دوره‌های پیشین نیز بوده است.
وی با بیان اینكه انتخابات خانه احزاب، انتخابات آزادی بوده است، افزود: در دوره پنجم انتخابات خانه احزاب، تعداد افراد شركت كننده در مجمع عمومی بیش از همه دوره‌های گذشته بوده است؛ علاوه بر آن سه گروه شامل اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و مستقل‌ها در این انتخابات لیست دادند.


موسوی تبریزی در مورد نظریه "حذف اصلاح‌طلبان" با توجه به اینكه اصولگرایان در مسند قدرت‌اند، تصریح كرد: به نظر بنده در حال حاضر اصولگرایی در راس قدرت نیست و گروه خاصی در راس قدرت است. اینان فقط از نام اصولگرایی استفاده می‌كنند. "


دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینكه اصولگرایان واقعی در روش فكری با اصلاح‌طلبان اختلاف دارند، تصریح كرد: گروه حاكم در قدرت ، اصولگرایان واقعی را هم قبول ندارند و فقط خودشان را قبول دارند . البته این باند برخی از اصولگرایان را در خود جای داده كه قدرت آنچنانی هم ندارند و آنها باید هوشیار باشند.


دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اضافه كرد: هیچ‌كس نمی‌تواند گروه دیگری را حذف كند، چرا كه قبل از این اتفاق، خودش حذف می‌شود. لذا نه اصولگرایان می‌توانند اصلاح‌طلبان را حذف كنند و نه بالعكس.


موسوی تبریزی با تاكید بر اینكه این گروه جدید نه اصولگراست و نه اصلاح‌طلب، اضافه كرد: این گروه استفاده ابزاری از بسیاری از مفاهیم از جمله قانون اساسی و اصولگرایی می‌كنند. نباید فراموش كرد كه از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون، انحصارطلبی و حذف دیگران بیشترین ضربه و آسیب‌ها را به جامعه ما وارد كرده و كشورمان را به عقب رانده است.

بند زنان اوین؛ اینجا تحقیر از نوع دیگری است

Posted:

روایت یکی از زندانیان از شرایط زندان

جرس: یکی از زندانیان بند زنان زندان اوین، روایتی از وضعیت بد زندانیان سیاسی زن و مناسبات بازجوها و زندانیان عادی با آنان نگاشته است و در آن بسیاری از این سختی ها را به تصویر کشیده است.


به گزارش ندای سبز آزادی، "سبا" در بخشی از نامه اش آورده است: می بینی سیاسی ها را آورده اند در بند عمومی تا بشکنند. این ها که اسمشان سیاسی است نمی توانند دیگری را تحقیر کنند. باج بدهند. نمی توانند دزدی کنند. دروغ بگویند. فریب دهند. تقلب کنند. جعل سند کنند. این ها که نظرشان احترام به انسان است و سلاحشان همان نظرشان و شاید اگر بوده یک نوار سبز. و سرودشان. باید که زیر دست مجرمین باشند تا یاد بگیرند که حرمت انسانی ارزشی ندارد. جایی که دزدان و قاتلان حرف اول را می زنند.


او در ادامه می نویسد: "سین" می گوید که زندانبان او را انداخت در حمام زندان و با آن هیکل درشتش تا جایی که می خورد او را کتک زد. تو می مانی که این اندام کوچک و لاغر و نحیف چه گونه تحمل آن کتک ها را داشته؟ از او می پرسی چه جرم هایی در پرونده دارد؟ می گوید شرکت در نماز جمعه هاشمی رفسنجانی. شرکت در تشیع جنازه آیت الله منتظری. خواندن سرود "یار دبستانی" خواندن سرود "سر اومد زمستون". این ها مستندات است در پرونده ای با اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، و ... جمله هایی از این دست که یک پاراگراف می شود.


متن کامل این روایت نامه به شرح زیر است:


خودت را سپرده ای به خدا و می روی هر کجا می برندت. اما این فقط ظاهر است. این دست ها و پاهای توست که دراختیار آن هاست. دلت با خداست. از همان اول که آمدن سراغت اعتمادت به خدا بود و هنوز هم. ظاهرا بند سیاسی را پشت سر گذاشته ای و دیگر نوبت بند عمومی است.

 

نگاه ها به سوی توست. همین طور پرسش ها. می ببرند تا به یک اتاق تحویلت دهند. نمی دانی کجا را باید نگاه کنی. گذری و نظری. تازه اگر به حال خودت باشی. فقط می برندت به اسم ورودی جدید. همه اتاق ها تو را پس می زنند. ورودی جدید نمی خواهند. حس بدی به تو دست می دهد. احساس یک مزاحم. یک موجود زیادی. خیلی زود دستگیرت می شود این جا تحقیر از نوع دیگر است. به حکم وکیل بند به یک اتاق وارد می شوی. کسی تو را نمی خواهد. این جا اسم تو مجرم است. خودت بگو متهم. حتی اگر یک نخبه علمی هم باشی مجرمی ولی از نوع سیاسی. آن هایی که از بندهای سیاسی به متادون آمده اند خیلی زود می فهمند که این جا دنیایی دیگر است و قانون خودش را دارد. در بند سیاسی جز بازجو کسی تو را مجرم نمی داند. آن جا دل ها با هم است.

 

آن جا رسم و قانونی دیگر دارد. آن جا برای اسم ها هم باید حساب و کتاب پس بدهی. انفرادی نه، «اتاق». عمومی نه، «سوئیت». بازجو نه، «کارشناس». حتی نمی خواهند بگویی انفرادی و عمومی و بازجو. در انفرادی دست ها را که باز کنی به دو دیوار در دو پهلو می خورد. دیوار وسط دو انفرادی را برداشته اند، اسمش را گذاشته اند عمومی، برای چهار نفر به بالا. در شب های بگیر و به بند تا هشت نفر را هم آن جا می چپانند. شلاق و اهانت و کتک هم که اسم هایی برای خودش دارد، مجازات است و تادیب. وقتی حکم بازداشت به دست خود بازجوست چرا حکم مجازات نباشد؟ قاضی کیست؟ کمکت می کنند برای یادآوری. یادآوری آن چه می گویند باید بگویی. تو باید همکاری کنی.

 

همکاری با که؟

 

بندها و بازداشتگاه های سیاسی ادبیات خودش را دارد، ارتباطات خودش؛ تنهایی، چشم بند، انفرادی، بی خبری و هراس. چراغی که دائم روشن است و شب و روزت را به هم می زند، یا سیاهی، صدای خش خش پا، لخ لخ دمپایی، اضطراب، دیوار، سکوت. سکوت. سکوت. بازجویی و باز هم بازجویی. به تو میگوید امروز اسیر من هستی، با اسیر هر چه بخواهم می کنم... و اوست با نفسی که بوی تعفن می دهد. اوست با خدایی که نمی شناسدش. ضجه ای که فریاد دل تو را به آسمان می برد. اوست و خدایی که تو باور داری از رگ گردن به تو نزدیک تر است. بیناست به حال بندگان. شنواست. شاهد است. در کمین است. حسابرس است. فریادرس است. یار است. یاور است. قاضی است.

 

حاکم است. عادل است. تو هستی و خدایی که او نمی شناسدش.

 

انفرادی؛ یک روز، دو روز، ده، بیست، پنجاه، هشتاد. بی مکانی. بی زمانی. دنیای بیرون در ذهنت رنگ می بازد و تو می جنگی با این محو شدن ها. می جنگی با سکوت. می جنگی با شکستن. هفت بار قرآن می خوانی، همه قرآن را.

 

مردک با دست های خودش پنج هزار تومانی را به سینه ام سنجاق کرد... و گفت ... قیمت تو همین است. دست ها و چشم های بسته من. نفس هار و سرکش او. از هشت صبح تا دوازده شب روی یک صندلی حساب پس بده به اسم بازجویی. دو روز به صندلی بسته شو. این ها را ... می گوید، خانمی محجبه و محترم. میگویند هر کاری داری همان جا بکن. بعد هم میگویند خاک بر سرت. کثافت. تو که نمی توانی ... را نگاه داری می خواهی فلان و فلان. و او چادرش را بر خودش بپیچد و در خودش پیچیده شود. میگویند همه این ها برای تادیب است و همکاری و یادآوری.

 

باید بگویی بوده. بنویسی بوده. حالا تو بگو نبوده. بگویی من اصلا روحم هم از این حرف ها خبر ندارد. میگویند کمکت می کنند تا به یاد بیاوری که بوده. میگویند بنویس که برای ... کار می کرده ای. من کجا و ... کجا؟ میگویند بنویس با ... رابطه داشته ای. لا اله الا الله . بنویس ... با ... رابطه داشته است. پناه می برم به خدا. بنویس این. بنویس آن. شاید روزی 10 قرص. مجبورت کنند که بخوری.

 

دوستی که در زندان یافته ای برایت می گوید: کاش می فهمیدند کسی که "خود"ش را برای خدا شکسته دیگر جایی برای شکستن ندارد. کسی که خدا را دارد دروغ نمی گوید. کسی که خدایش بزرگترین است غیر خدا برایش حقیر است و برای حقیر به زانو درنمی آید.

 

باید بنویسی آن چه را که او می گوید. بنویسی اسمش بشود همکاری. وقتی که نوشتی و امضا کردی، بشود اقرار. از تو نوشته ها بگیرند و اقرارت بشود سند. شهادت علیه خودت. براساس همان هم حکم بدهد. باز هم شلاق. این بار به اسم مجازات. این ها را ... برایت بگوید.

 

از ده سال پیش بگوید که با او همین کارها را کرده بودند. بگوید بی تجربه بودم. ترسیده بودم. بگوید آن سال نوشتم آن چه را گفتند. نوشتم آن چه را دیکته کردند. چندین بار هم نوشتم. حکم دادند. هم زندان. هم جریمه نقدی. هم شلاق. بگوید: هیچ کدام را نکرده بودم. نه شیشه شکسته بودم و نه آتش زده بودم.

 

بگوید: آن سال یک دانشجوی ساده بودم که رفتم ببینم کوی چه خبر است. آن هم به خاطر دوستش که گفته شوهرش در کوی است. از همان جا او را گرفته بودند و آورده بودند همین جا. زندان عمومی زنان. بگوید همان شب اول دیدم که همه اتاق ریختند سر یک دختر و او را یک کتک مفصل زدند. به بهانه این که وقت رد شدن تنه زده. و او همه وجودش شده ترس. نوشته هر چه آن ها گفتند.

 

با خود فکر می کنی که هیچ چیز مثل ناامنی اعتماد به نفس را نابود نمی کند.

 

بگوید: حالا ده سال گذشته. این بار دیگر ننوشتم. هر چه زدند. این بار خودم را زدند. یک مرد. با شلاق. دو ساعت تمام. شاید بیشتر. به سرم زدند. روزها با چشم بند بودم. نه کسی را دیدم. نه آبی. نه غذایی به اندازه کافی. نه دستشویی به وقت نیاز. نه تماسی با کسی. فقط کتک بود و ضربه به سر. ضربه به گیجگاه. ضربه های مداوم. که هنوز حس آن ضربه ها در سرم هست. گاهی ساعت ها اشکم روان می شود از همان ضربه ها. از من اقرار خواستند. ولی ننوشتم.

 

یکی دیگر می گوید: صندلی را بلند کرد و محکم بر کمرم کوبید. صندلی با پایه های آهنی. سیلی زد... و تو می اندیشی که زن شیعه از این سیلی ها خورده است. همه می گویند، تاریخ هم گواه است. ولی تو می دانی که تاریخ سند است و خداست که گواه است.

 

دیگری را ساعت یک نیمه شب می آورند. اتاق در خواب است. وکیل بند او را می آورد. به تو که نشسته ای آهسته می گوید سیاسی است. به سرعت او را می پذیری. با روی گشاده. با سه تا پتو جایی برای خوابش کف اتاق کنار دست خودت آماده می کنی. معلوم است دانشجوست. از او می پرسی چرا این وقت شب؟ میگوید این قدر سر و صدا کردم تا مرا آوردند. می گوید ترسیده بودم. می گوید ما چهار نفر در یک سلول بودیم. دو تا را توی روز آزاد کردند.

 

یکی را هم سر شب. من ماندم تنها. بازجو گفت من هستم و تو. هر کار بخواهم می کنم. من هم ترسیدم. داد و بیداد کردم. گفتم که من از تنهایی می ترسم. فقط داد و بیداد کردم.

 

او یک شب و یک روز میهمان شماست. فردا اسمش را خواندند و رفت. از خودت می پرسی پس چرا برای شب او را نگه داشته بودند؟ اگر داد و بیداد راه نمی انداخت چه؟

 

"سین" می گوید که زندانبان او را انداخت در حمام زندان و با آن هیکل درشتش تا جایی که می خورد او را کتک زد. تو می مانی که این اندام کوچک و لاغر و نحیف چه گونه تحمل آن کتک ها را داشته؟ از او می پرسی چه جرم هایی در پرونده دارد؟ می گوید شرکت در نماز جمعه هاشمی رفسنجانی. شرکت در تشیع جنازه آیت الله منتظری. خواندن سرود "یار دبستانی" خواندن سرود "سر اومد زمستون". این ها مستندات است در پرونده ای با اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، و ... جمله هایی از این دست که یک پاراگراف می شود.

 

این جا اما تحقیر و توهین به گونه دیگر است. حالا دیگر این جا شهر توست. در آن زندگی می کنی. از 7 صبح در صف فروشگاه می ایستی تا 12 ظهر که نوبت به تو برسد. حدود نه و نیم تازه فروشگاه باز کند. کسی با نوشته کاری ندارد که از کی باز است و چه روزها و ساعت هایی باز است. این طور نیست. سر فروشگاه جنگ در می گیرد. از وقتی باز می شود متهم به همکاری در قتل که در زندان ریاست می کند می آید با نفراتش. با همان لحن تحکم کننده. قرار از قبل معلوم است. به وکیل بند که مسول هماهنگی است می گوید کارگرهای پایین هستند. کارگرها در صف نمی ایستند. اما چند تا کارگر؟ تا یازده و نیم نفراتش می آیند. وکیل بند که با صدای زندانیان دیگر اعتراض کند. او داد می زند که کارگرهای قرنطینه هم هستند. نگاه که می کنی می بینی بیشتر این ها شکلشان به همه چیز می رود جز کسی که کارگری کند. یا از خانه های فسادند و یا موادفروش داخل زندان. یازده و نیم نوبت می رسد به آن ها که از هفت صبح در صف بوده اند.

 

نوبت باقی قلدرها و روسای باندها می رسد که خریدشان را بکنند. کینگ کنگ، مارمولک، روح سرگردان، موش، الیزابت، جغد، جنازه. این ها اسم هایی است که "ف" روی آن ها گذاشته است. اسم هایی بین تو و "ف". هر کدام هم روش خودشان را دارند. سیگاری ها هم که از روی سر همه رد می شوند تا سیگارشان را بخرند. البته آن ها که دارند که یک پاکت سیگار باج بدهند.

 

تازه ساعت 12 نوبت به تو می رسد. به تو که چند کارت تلفن و یک دفتردر اول لیست خرید داری. دفتر را که ندارد. کارت تلفن رمز دار تمام شده شیر تمام شده. ... ندارد ... ندارد .... ندارد. چند قلم جنس غیر ضروری می خری. 30 تومان هم از کارت بانک تو می زنند. همین جا داخل فروشگاه زندان. همکار داخل زندان خودش به جرم دزدی این جاست. داخل فروشگاهی که تو فقط پشت پنجره اش ایستاده ای. برای خرید هم کارت را از تو گرفته اند هم رمز را باید بگویی. فروشگاه را بعد از تو می بندد. نفیسه که نفر بعدی بود می ماند. او که از همان هفت صبح در صف است.

 

دانشجوی نخبه ارشد دانشگاه شریف. این جا روسا از نوع دیگرند. همین طور جیره خواران. این جا تحقیر از نوع دیگر است.

 

نسرین کارگری می کند. از او می پرسی چرا این جایی؟ می گوید به شوهر صیغه ای اش چک 50 میلیونی داده بود. می پرسی به او مهریه داده بودی؟ نسرین پایین ترین نفر یک باند است. یک کارت تلفن مزد یک روز کارگری. کارگری اتاق ها هر روز نوبت یک زندانی است. کارگرها هم اگر در باند قوی تر باشند کار بیشتر می گیرند. کارگری که در باند ضعیف است تهدید می شود. روز کار خودت از هم اتاقی ات می خواهی که با نسرین صحبت کند تا کار تو را انجام دهد.

 

نسرین اما صبح برای آوردن آب جوش نمی آید. معصومه که کارگر باند "م" است می آید و چای فلاسک او را می ریزد و آب می آورد و فلاسک را هم پر می کند. بعد هم رو به تو که اولین کف خواب جلوی در هستی می گوید وقت تمام شد. "ف" که یار تو است اشاره می کند که برویم. و می گوید اگر نجنبیم فلاسک ها خالی می ماند. نگذاشته اند نسرین بیاید برای کار. خودتان بلند می شوید و این کار را می کنید. آب بیاورید و فلاسک های چیده شده دم در را پر کنید.

 

وقت جارو کردن اتاق، معصومه می آید حرف کار را پیش بکشد. می گوید نسرین گفته است که نمی آید. مجبور می شوی کار را به او بدهی. یک کارت تلفن هم به نسرین نمی رسد. نمی گذارند برسد. کیست که فرمان ها به دست اوست؟ فرمانروایان و فرمانبرداران. بازی سازان و بازی گردانان و بازی خورها چه کسانی هستند؟ سربازی که پای کار است و امتیاز خودش را می گیرد. فرمانده ای که در راس است و بهره اش را می برد.

 

چه کسی طرف نسرین را دارد؟ "ع". به قول خودش فعال مدنی. کسی هم که مدنی است عربده کشی و زورگویی نمی داند و نمی تواند. با احترام بیاید و برود و حرف بزند. کارگر باندش هم این می شود. رئیس باند معصومه کیست؟

 

"م" با همیاری "ش". جرم هر دو همکاری در قتل. معصومه کارهای شخصی آن ها را هم می کند. روزی چند بار می آید ظرف های کثیف آن ها را ببرد و بشوید. لباس های آن ها را هم. "م" حمامش را می رود. معصومه می آید لباس های او را ببرد. این ها باجی است که برای حفظ پست کارگری اتاق به "م" و "ش" می دهد. ژنرال هایی به اسم "م" و "ش" و جیره خواری مثل معصومه. معصومه هم نسرین را له می کند تا خودش بماند.

 

می بینی سیاسی ها را آورده اند در بند عمومی تا بشکنند. این ها که اسمشان سیاسی است نمی توانند دیگری را تحقیر کنند. باج بدهند. نمی توانند دزدی کنند. دروغ بگویند. فریب دهند. تقلب کنند. جعل سند کنند. این ها که نظرشان احترام به انسان است و سلاحشان همان نظرشان و شاید اگر بوده یک نوار سبز. و سرودشان. باید که زیر دست مجرمین باشند تا یاد بگیرند که حرمت انسانی ارزشی ندارد. جایی که دزدان و قاتلان حرف اول را می زنند.

 

شب همان ساعت همیشگی که از بلندگو آزادی ها را می خوانند اسم "سین" را هم می خوانند. او با 200 میلیون تومان وثیقه می رود. جشن شادی برپاست. از همان سر شب. یکی با زدن بر قابلمه آهنگ می زند. بقیه دست می زنند. هما با همان پاچه های لوله شده یکی بالا یکی پایین شروع می کند به رقصیدن. یکی با زدن بر در ضرب می زند. "بری دیگه برنگردی". همه دم می گیرند "ایشالله". همه بند در راهرو او را بدرقه می کند. سرود یار دبستانی با صدای بلند بند را پر کرده.

 

"یار دبستانی من، با من و همراه منی. چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی. حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه. ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما. دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش. خوب اگه خوب؛ بد اگه بد، مرده دلای آدماش. دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه. کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه؟... " همه شادند. یا می خوانند و یا همنوایی می کنند. حتی غیر سیاسی ها که به جرم مالی در زندانند. مرغ دلشان به هوای آزادی پر کشیده.

 

باز همه با هم می خوانند "سر اومد زمستون..." می خوانند: "سراومد زمستون، شکفته بهارون. گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون. کوهها لاله زارن، لاله‌ها بيدارن. تو کوهها دارن گل گل گل آفتاب و ميکارن ..." از بلندگو صدا با تحکم و پرخاش می آید: "خانم های بند دو. خانم های بند دو. چه خبره؟ صدا نباشه. چه خبره؟"

 

همه بند دست می زنند و با صدای بلند هورا می کشند. و تو باور داری که همه چیز رفتنی است جز آن چه رو به سوی او دارد. کل شی هالک الا وجهه. باور داری که فقط خداست که باقی است و ظلم رفتنی است. اعتمادت همه بر خداست.

 

"سبا"


اوین- زندان عمومی نسوان-