جنبش راه سبز - خبرنامه |
- سبز می شوم
- گزارش تصویری - گردهمایی “همبستگی حامیان مادران عزادار” در پاریس برگزار شد
- اعظم طالقاني: جريان اصلاح طلب و اصولگرا براي تامين منافع ملي به يكديگر نيازمندند
- حسینیان: اختلافات موجود در کشور خیلی جدی نیست، مردم نگران نباشند
- آيتالله مكارم شيرازي: در مقابل ناهنجاريهاي اجتماعي نه استفاده از خشونت صحيح است نه تسامح
- انفجار در زاهدان؛ چه کسی تقصیر را به گردن می گیرد؟
- شناي همسايهها در زير آبهاي كاسپين
- هل من ناصر ینصرنی؟!
- زندان استاندارد کجاست؟
- اعتدال و افراط در سنجش حق مداری
Posted: طراح : الهام اسدی |
گزارش تصویری - گردهمایی “همبستگی حامیان مادران عزادار” در پاریس برگزار شد Posted: جرس: گردهمایی این هفته حامیان مادران عزادار با عنوان همبستگی حامیان مادران عزادار روز گذشته در پاریس و با حضور نمایندگان بسیاری از شهرها برگزار شد.
در این گردهمایی حامیان مادران عزادار از کشورها و شهرهای مختلف مانند فرانکفورت، کلن، دورتموند، وین، لندن، لس آنجلس، منترال و ایتالیا در این گردهمایی شرکت داشتند.
عکاس : مریم اشرفی Get the Flash Player to see this rotator. var s1 = new SWFObject("http://www.rahesabz.net/picstories/image/88/tir/Base/simpleviewer.swf","flashContent", "600", "600", "9.0.124"); s1.addParam("allowfullscreen","true"); s1.addVariable("galleryURL" , "http://www.rahesabz.net/picstories/image/88/tir/conferance zanan/gallery.xml"); s1.addVariable("width","600"); s1.addVariable("height","600"); s1.write("container"); |
اعظم طالقاني: جريان اصلاح طلب و اصولگرا براي تامين منافع ملي به يكديگر نيازمندند Posted: طيفهايي از اصولگرايان بالاخره متوجه شدهاندكه بدون اصلاحطلبان نميتوانند ادامه دهند جرس: دبيركل جامعه زنان تاكيد كرد: جريان اصلاح طلب و اصولگراها براي تامين منافع ملي به يكديگر نيازمندند.
|
حسینیان: اختلافات موجود در کشور خیلی جدی نیست، مردم نگران نباشند Posted: جرس: روحالله حسینیان رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس گفت: اختلافاتی که در کشور وجود دارد، خیلی جدی و اصلی نیستند که مردم نگران باشند، این اختلافات طبیعی است که بین مجلس و دولت و قوه قضائیه وجود داشته باشد.
حسینیان افزود: اگر مسئولان با یکدیگر اختلاف هم داشته باشند در یک مسئله اتحاد دارند و آن ایستادگی در برابر آمریکا و اروپا و قدرتهای زورگو و دفاع از انقلاب اسلامی و تبعیت از مقام معظم رهبری است.
رئیس فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس گفت: بسیاری از افراد میخواهند این موضوعات کوچک را بزرگ جلوه دهند چرا که تصور میکنند پیروزی آنها در گرو دامن زدن به این اختلافات است.
|
آيتالله مكارم شيرازي: در مقابل ناهنجاريهاي اجتماعي نه استفاده از خشونت صحيح است نه تسامح Posted: اگر مردم اروپا پيرو شهوات خود نبودند اكنون سرتاسر اروپا زير پرچم اسلام بود جرس: آيتالله مكارم شيرازي گفت: در مقابل ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي نه استفاده از خشونت صحيح است نه تسامح و تساهل بلكه بايد با تدبير آنها را رفع كرد.
به گزارش ايسنا، اين مرجع تقليد در صحن جامع رضوي حرم مطهر اظهار كرد: دشمنان اسلام و انقلاب در خارج از كشور طوفاني را عليه ما به راه انداختهاند كه با توجه به فرمايشات رهبري ملت ايران بايد آگاه باشند تا به اين طوفان دامن نزنند.
وي با اشاره به "هجوم سياسي و اقتصادي غرب به كشور"، هجوم فرهنگي را به مراتب خطرناكتر اعلام و اظهار كرد: فرهنگ آسيبپذيرترين بخش يك جامعه است زيرا كه تهاجم فرهنگي جوانان را از خود بيخود و به بيراهه ميكشاند.
مكارم شيرازي تهاجم فرهنگي را بزرگترين تهديد براي كشور دانست و اشاره كرد: اگر در آينده مورد هجوم دشمن قرار بگيريم، جواناني كه تهاجم فرهنگي بر آنان غالب شده است نخواهند توانست از كشور و ملت خود دفاع كنند.
وي اظهار عقیده کرد: اين جوانان مذهبي بودند كه در مقابل سيل هجوم دشمن در 8 سال دفاع مقدس ايستادگي كردند.
اين مرجع تقليد "سرمايه و سلاح" كشور را در مقابل "دشمنان" تقوي، ايمان و عشق به شهادت جوانان اعلام کرد و گفت: بايد از اين سرمايه عظيم محافظت كرد و در قبال مسائل اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي از تساهل و تسامح جلوگيري كرد.
مكارم شيرازي واعظان را به دو دسته ناطق و خاموش تقسيم و اظهار كرد: واعظان ناطق شامل انبيا، امامان، علما و كتابهاي آسماني هستند و واعظان خاموش اتفاقاتي چون مرگ است كه چنان پندي به انسان ميدهد كه اگر به آن گوش فرا دهيم در زندگي ديگر اسير هوي و هوس نخواهيم شد.
اين مرجع تقليد با اشاره به داستان مردان آنجلس، گفت: اگر مردم اروپا پيرو شهوات خود نبودند اكنون سرتاسر اروپا زير پرچم اسلام بود. |
انفجار در زاهدان؛ چه کسی تقصیر را به گردن می گیرد؟ Posted: یلدا آراسته با گذشت سه روز از انفجار مسجد جامع زاهدان، علیرغم آنکه گروه جند الله که پیش از این رهبریش بر عهده "ریگی" بود مسئولیت این عملیات انتحاری را به عهده گرفت باز هم حکومت ایران تقصیر را به گردن دشمنان خارجی و به ویژه آمریکا انداخت . علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی در آغاز جلسه علنی مجلس بار دیگر بر این مسئله تاکید کرد که مسبب اصلی بمب گذاری اخیر در زاهدان" آمریکا" است و "این اقدام خائنانه آمریکا بی جواب نمی ماند." وی همچنین خواستار پاسخگویی دولت پاکستان نیز در خصوص "حضور این افراد شرور" شد. مسجدی که منفجر شد همزمان با برگزاری مراسم ایام جشن های شعبانیه، مسجد جامع زاهدان در یک عملیات انتحاری منفجر شد. "جنبش مقاومت مردمی ایران" موسوم به جندالله مسئولیت این انفجار را به عهده گرفته و گفته است که دو تن از اعضای طایفه ریگی، به نام های عبدالباسط ومحمد، عامل انفجارهایی بوده اند که در آن 27نفر کشته و 119 نفر زخمی شدند. از آنجائیکه زاهدان از حمله شهرهایی است که مردم شیعه و سنی در کنار یکدیگر زندگی می کنند بعد از این انفجار بیم آن می رود که اختلافات قومی و قبیله ای سر باز کند. هراس از تفرقه مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جمعه اهل سنت زاهدان و رئیس شورای هماهنگی حوزه های علمیه اهل سنت ایران، در بیانیه ای حمله انتحاری به مسجد جامع زاهدان را محکوم کرده است. مولوی عبدالحمید دراین بیانیه گفته است "از مردم شریف زاهدان و استان اعم از شیعه و سنی می خواهم با بیداری و هشیاری آرامش خود را حفظ نموده و خصوصا از برادران اهل سنت می خواهم با برادران و خواهران دینی خود احساس همدردی نمایند." نمایندگان مستعفی با این حال مهمترین واکنشی که به دنبال این انفجارها رخ داد استعفای نمایندگان استان سیستان و بلوچستان بود. حسینعلی شهریاری نماینده شهر زاهدان 25 تیر ماه نامه استعفای خود را به علی لاریجانی تقدیم کرد. او دلیل استعفایش را "تامین امنیت و احقاق حقوق شهروندی" همشهریانش دانست و در بخشی از نامه خود آورد: " با وجود پیگیری های فراوان اینجانب، متأسفانه مسئولان نتوانستند حداقل وظیفه خود را که همانا حفظ امنیت جان و مال مردم است، انجام دهند." پیمان فروزش، نماینده دیگر زاهدان و عباسعلی نورا، نماینده زابل در مجلس ایران هم گفته اند که در صورت تأمین نشدن امنیت استان سیستان و بلوچستان ازنمایندگی مجلس کناره گیری خواهند کرد. با این حال امروز علی لاریجانی اعلام کرد : " از دو نماينده سيستان و بلوچستان يعني شهرياري و نورا كه با احساس مسئوليت،آرامش و امنيت و آباداني اين استان را دنبال ميكنند، ميخواهم كه با حضورقوي در مجلس شوراي اسلامي خواستههاي برحق مردم را پيگيري كرده و ازاستعفاي خود صرفنظر كنند." نگرانی عمده این نمایندگان مجلس نیز بالا گرفتن اختلافات قومی و قبیله ای در این استان استان است که پیش از این نیز سابقه داشته است. همه جا آرام است این پیش بینی ها چندان هم نادرست نبود و بعد از این انفجارها گروهی ناشناس به یک پاساژ متعلق به بلوچ ها در زاهدان حمله کردند و مغازه هایی را به آتش کشیدند با این حال محمد نجار وزیر کشور اعلام کرد که : " اقدام تروریستی در زاهدان ، فقط برای برهم زدن آرامش مردم بود ، ولی مردم بلافاصله ، آرامش و امنیت را در منطقه تامین كردند." چه کسی مقصر است؟ با آنکه گروه جند الله که پیش از این رهبریش بر عهده "ریگی" بود مسئولیت این کار را به عهده گرفت و در سایت رسمی خود عکس دو نفری را که دست به این عملیات انتخاری زده بودند منتشر کرد، باز هم حکومت ایران تقصیر را به گردن دشمنان خارجی انداخت . وزیر کشور اعلام کرد : "عاملان این اقدام كه از حمایت صهیونیست ها و استكبار جهانی برخوردارند، از نظام مقدس جمهوری اسلامی عصبانی هستند و هر بار از ترفندهای جدیدی برای برهم زدن امنیت منطقه سیستان و بلوچستان استفاده می كنند . " علاالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز خواهان پاسخگویی آمریکا در مورد انفجار روز گذشته زاهدان شد. وی به خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، گفت: "این رویدادها محصول حمایتهایی است که سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس از گروهکهای تروریستی در منطقه خاورمیانه انجام میدهند." محکوم می کنیم هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در بیانیه ای این عملیات تروریستی را مجکوم کرد و گفت: " من به شديدترين شكل ممكن حملات تروريستي روز پنجشنبه را كه جندالله مسووليت آن را برعهده گرفته است و ايرانيان را در يك مسجد در استان سيستان وبلوچستان هدف قرار داد محكوم ميكنم." از سوی دیگر شورای امنیت سازمان ملل نیز این حمله ها را که دهها و کشته و زخمی برجایگذاشت، به شدت محکوم کرد. در این بیانیه تاکید شده است که همه اشکال تروریسم فارغ از انگیزه و درهرکجا و و هر زمان و از سوی هر کسی که باشد، جنایتکارانه و توجیه ناپذیراست. کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز یک روز پس از بمب گذاری ،بمبگذاریهای زاهدان را بهشدت محکوم کرد و این عمل را ناجوانمردانه نامید. شخص باراک اوباما نیز خود با صدور بیانیه ای انفجارهای مسجد جامع زاهدان را قویا محکوم کرد و "قتل غیرنظامیان بیگناه رادر محل عبادتشان" جرمی غیرقابل تحمل دانست. او در بیانیه خود آورد: " آمریکا در کنار خانواده ها و کسانی که عزیزانشان کشته و مجروح شده اند و نیز در کنار مردم ایران در مقابل این بی عدالتی ایستاده است." با این حال دولت ایران معتقد است که امریکا از گروه جند الله حمایت می کند. در روز های اول کارشناسان سیاسی در ایران معتقد بودند که این انفجار اقدام تلافی جویانه آمریکا است برای آنکه ایران توانسته است شهرام امیری را پس بگیرد. اقدام تلافی جویانه با این حال کارشناسان دیگری در ایران نظرات دیگری دارند. روزنامه اصولگرای جمهوری اسلامی نوشت : "ا نفجارهای زاهدان نظر کارشناسان قضائی و امنیتی استان سیستان و بلوچستان را به اثبات رسانده که معتقد بودند اعدام عبدالمالک ریگی میبایست تا ریشه کن شدن کلیه عوامل گروهک وی به تأخیر میافتاد." این روزنامه نوشت: "این کارشناسان درباره چگونگی محاکمه و زمان اعدام این شرور، نقطه نظرات کارشناسانهای داشتند که به آنها توجه نشد". عبدالمالک ریگی رهبر سابق گروه جندالله در روز 30 خرداد توسط قوه قضائیه ایران اعدام شد پیش از آن در سوم خرداد ماه نیز عبدالحمید ریگی برادر وی در محوطه زندان زاهدان اعدام شد. عباسعلی نورا، نماینده مردم زابل در مجلس در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا، به وجود "فرهنگ انتقام" در سیستان و بلوچستان اشاره کرد و گفت: "پس از اعدام ریگی ما به مقامات تذکر دادیم و حتی در کمیسیون امنیتملی جلسه گذاشتیم و به صورت انفرادی با برخی مقامات مطرح کردیم که این گروهک دست به اقدامات تلافی جویانه خواهد زد." او حتی اعلام کرد که حدس می زده اند که این اقدام تلافی جویانه ممکن است در چه روزهایی صورت بگیرد. نورا معتقد است که "غفلت ما باعث شد گروهک ریگی دوباره فعالیت خود را آغاز کند" اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نيروي انتظامي نیز اعلام کرد:" از پس از اعدام ريگي ما انتظار عمليات تروريستي از سوي باقيمانده گروهك اورا داشتيم و همانطور كه مشاهده شد در ورودي مسجد ماموران بازرسي حضور داشتند اما نوع عمل جوري بود كه تروريست با زور وارد مسجد شد و طبيعتا گرفتن يك تروريست در آن استان بزرگ كارآساني هم نيست اما اميدواريم به زودي بقاياي اين گروهك را از بين ببريم." مقصری که ما نیستیم با این همه با سخنان امروز رئیس مجلس شورای اسلامی چنین بر می آید که دولت ایران هنوز اصرار دارد که این اعمال را به گردن کشورهای دیگر بیندازد.هر چند که دولت امریکا اعلام کرده است که : این ادعا که آمریکا از گروهی مانند جندالله تحت هدایت ریگی حمایت کند "یک ادعای نادرست دیگر در میان فهرست بلندی از ادعاهای ساختگی و مضحک ایران است."اما آمریکا کشوری است که انگشت اتهام ایران به سوی او دراز است. با این حال علاالدین بروجردی نیز پاکستان را چندان در حوادث اخیر بی تقصیر ندانسته است و اعلام کرده است :" قرار است از پاكستانيها درخواست شود تا اگر توانمندي برخورد با تروريستها را ندارند به جمهوري اسلامي ايران اعلام كنند تا در جهت دفاع ازحقوق ملت ايران اقدامات مناسب صورت گيرد." در این میان، تنها کسانی که در این بمب گذاری متهم نشدند نیروهای امنیتی ایران بودند که هرگز در معرض پرسش و نقد قرار نگرفتند و نیازی به پاسخگویی ندیدند. جانشين نيروي زميني سپاه نیز این حادثه را نه نشانه ضعف نیروهای امنیتی که نشان از ضعف و زبونی و ذلت دشمنان جمهوري اسلامي دانست.
|
شناي همسايهها در زير آبهاي كاسپين Posted: رضا غيبي
آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان بر نفت وگاز خزر خيمه زدهاند در سال ۲۰۰9 ميزان برداشت سه كشور جمهوري آذربايجان، تركمنستان و قزاقستان بالغ بر 7/2 ميليون بشكه در روز بوده كه سهم ايران از اين ميزان برداشت صفر بوده است. افزايش توليد نفت و گاز درياي خزر توسط اين سه كشور در سالهاي گذشته بسيار چشمگير بوده است و غيبت ايران در اين برداشتهاي نفت و گاز به چشم ميخورد. توليد و صادرات نفت و گاز كشورهاي حاشيه خزر شامل آذربايجان، قزاقستان و تركمنستان طي سال ۲۰۰9 رشد چشمگيري داشته و به حدود ۲/۷ ميليون بشكه در روز رسيده است. براساس آمارهاي ميس، ميزان توليد نفت سه كشور طي سال ۲۰۰8 به بيش از 366/2 ميليون بشكه در روز رسيده است. اين رقم طي سال ۲۰۰7 كمتر از 114/2 ميليون بشكه بوده است.
توليد گاز طبيعي نيز در اين مدت به بيش از 8/104 ميليارد مترمكعب رسيده است. اين رقم طي سال ۲۰۰7 نيز به كمتر از 4/97 ميليارد مترمكعب رسيد.
اين سه كشور با شتاب دادن به توسعه ميادين نفتي خزر ميزان برداشت خود را بهطور چشمگيري افزايش ميدهند، بهطوري كه در سال ۲۰۰7 در مجموع 13/2 ميليون بشكه در روز نفت خام از منابع درياي خزر برداشت شد كه اين رقم با ۲۰۵ هزار بشكه افزايش در روز به 335/2 ميليون بشكه در روز در سال ۲۰۰8 رسيد.
جمهوري قزاقستان بيشترين ميزان بهرهبرداري از ذخاير درياي خزر را داشته است. توليد نفت اين كشور از ميادين نفتي درياي خزر از 513/1 ميليون بشكه در روز در سال ۲۰۰7 به 53/1 ميليون بشكه در روز در سال ۲۰۰8 رسيد. توليد نفت جمهوري آذربايجان از ۶۴۰ هزار بشكه در روز در سال ۲۰۰7 به ۸۰۰ هزار بشكه در روز در سال ۲۰۰8 رسيد.
توليد نفت تركمنستان نيز با ۱۰ هزار بشكه افزايش از ۱۷۵ هزار بشكه در روز در سال ۲۰۰7 به ۱۸۵ هزار بشكه در روز در سال ۲۰۰8 رسيد.
درياي خزر با توجه به اينكه احتمالا در دهه آينده به يكي از بزرگترين حوزههاي صادرات نفت و گاز تبديل ميشود، يك منطقه مهم و استراتژيك در بازار جهاني انرژي به حساب ميآيد.
برآوردها حاكي از اين است كه درياي خزر پس از خاورميانه و روسيه سومين ذخاير بزرگ نفت و گاز جهان را در خود جاي داده است ولي با اين حال عواملي همچون عدم توسعهيافتگي ميادين نفت و گاز اين حوزه و اختلاف بر سر مسيرهاي صادرات نفت خزر همچنان مانع از اين شد كه اين منطقه نقش اساسي خود را در بازار انرژي ايفا كند. گرچه قدمت توليد نفت در حاشيه اين درياچه به حداقل ۱۱۰ سال قبل و توليد در چاههاي غني باكو بازميگردد اما برداشت از منابع عمده نفت و گاز اين درياچه، تقريبا پس از فروپاشي اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي (سابق) در سال ۱۹۹۰ آغاز شد.
ايران يكي از پنج همسايه ساحلي خزر است و در شرايطي كه چهار كشور ديگر همسايه خزر، در رقابتي نفسگير مشغول توسعه عمليات و توليد از ميادين نفتي فراساحلي خود در اين درياچه هستند، سهم ايران در توليد حاملهاي انرژي از منابع بستر اين درياچه، صفر است.تا پيش از فروپاشي اتحاد شوروي و شكلگيري شرايط نوين سياسي و هويتي در حاشيه درياچه خزر، ايران و شوروي تنها مجاوران اين درياچه بودند و نحوه تسهيم منابع و ذخاير در اين منطقه را با مذاكرات دوجانبه حل و فصل ميكردند. پس از فروپاشي شوروي و استقلال جمهوريهاي جديد، كانونهاي تصميمسازي و تدبيرپردازي براي چگونگي برخورداري از ذخاير اين پهنه آبي، روبه تعدد گذاشت و در جدالي پرتنش همه كشورهاي ساحلي به جز ايران سعي در برداشت هرچه بيشتر از ذخاير انرژي بستر درياچه خزر را دارند.
دستاندركاران وزارت نفت با تفسير شرايط خاص جغرافيايي ساحل جنوبي درياچه خزر، مساله فرصتسوزي انجام شده در عرصه احقاق حق و سهم ايران در نفت و گاز درياي خزر را توجيه ميكنند. آنها معتقدند چون عمق دريا در ساحل جنوبي زياد و شرايط حفاري دشوار است و ايران هم فاقد فناوري حفاري عميق دريايي است تاكنون نتوانستهايم از منابع نفت و گاز اين منطقه برداشت كنيم.
گرچه موضوع اخير به واقعيت نزديك است و به راستي عمق درياي كاسپين در ساحل جنوبي بسيار بيشتر از سواحل غربي و شمالي آن است اما به موازات دانش و فناوري حفاري و استخراج نفت در مناطق عميق دريايي هم در جهان امروز پيشرفتهاي چشمگيري كرده و مصداق بارز آن، سكوي توليدي شركت استات اويل در منطقه فلات قاره نروژ است كه در كف دريا نصب شده است. با اين وصف صرف اينكه ساحل ايراني درياي خزر عميقتر از سواحل ديگر كشورها است، نميتوان فرصتسوزي و ركود را در عرصه برداشت نفت و گاز از سوي ايران موجه دانست. واقعيت اين است كه تاثيرپذيري ايران از رهيافتها و سياستهاي مسكو، عامل اصلي پيدايش اين وضعيت در سند انرژي درياي خزر است.
امروز اما با گذشت یک سال از راهاندازي سكوي حفاري ايران البرز می توان گفت ما هم به جمع كشورهاي توليدكننده نفت و گاز از بستر درياي خزر خواهيم پيوست اما واقعيت اين است تا زماني كه سياست خارجي ايران در برخي حوزهها با موضعگيري كرملين پيوند خورده باشد، نميتوان انتظار داشت ايران در نفت و گاز خزر قدرت مانوري همچون خليج فارس كسب كند.
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست
|
Posted: مهرداد نصرتی
انکار رویگردانی عمومی از مقوله دین در جامعه، خصوصا در نسل نوجوان و جوان خود به عاملی موثر در جهت تشدید آن تبدیل شده است.در باب تعمد یا جهالت در اتخاذ این رویکرد حکمی صادر نمی کنیم لیکن چشم بستن بر این واقعیت را هم نمیتوان توجیه کرد.
بارها گفته شده حکومتهایی که حتی از لحاظ تئوریک و قانونگذاری قرین به کمالجویی باشند نیز به ناچارسهمی از مشکلات اجرایی دارند تا چه رسد به نظامهای دست ساز بشری که فی نفسه از خطا مصون نیستند . نیز گفته شده که تاثیر سوء مدیریتها در حکومتهای ایدئولوژی محور ، نه مجریان ، بلکه ایدئولوژی مبنا را هدف قرار می دهد. البته این پدیده منحصر به حکومتهای دین محور نیست و برای مثال اگر در زمان حکومت دمکراتهای امریکا مشکلاتی اقتصادی تمام جهان را هم فرابگیرد، در درون آن جامعه ،بخش قابل توجهی از اذهان عمومی دمکراتیسم را آماج نقد قرار می دهند نه شرایط کلی حاکم بر اقتصاد دنیا و نه حتی سیاستمداران دمکرات خود را.
نظام جمهوری اسلامی ایران نیز از این قائده کلی مستثنی نیست و حداقل آن است که مشکلات اجرایی کمابیش و بهرحال وجود خواهند داشت با اذعان بر این مطلب که صدالبته نوع نگاه سیاسی حاکم هم در کمیت و کیفیت بروز آنها مداخله مستقیم دارد.
در نظام ما که بر مبنای دین اسلام بنیان گذاری شده است تاثیر منفی حاصل از این مشکلات گریبان دین مبین را گرفته است . ادعای دولتمردان ما در اینکه خود الگوی تام دینداری اند و ضعف عملکردهای وحشتناک آنان نیز به نگرش عمومی مذکور شدت می بخشد . از سوی دیگر سکولاریسم دینی هم دستی باز در اشاعه دیدگاه خود دارد و هر آن با بهره گیری از آخرین متدها و جدیدترین تکنولوژی مشغول جذب مخاطب حداکثری است.
در این می ماند گوسفند قربانی محفل که عزا و عروسی برایش یک ارمغان بیشتر ندارد و آن قربانی شدن است .
اعتقاداتی که بواسطه زحمات ، خونها و خون دلهای بزرگان هر عصر و زمان در جان مردم خانه کرده بود اینک براحتی رخت سفر می بندد و کسی را گویی دغدغه تلخی های حاصل از این هجران قریب الوقوع نیست.
آیا براستی راهی نمانده تا به روند این رویگردانی ها خاتمه داد و به این دلخستگان نومید از توانایی دین در حکومتداری قبولاند که ریشه مشکلات در اصل حکومت دینی نیست بلکه در سوء مدیریت هاست؟ آیا راهی نیست تا به اینان گفت که چرا بخاطر جرم و گناه آهنگر گردن مسگر را باید زد؟
گاهی به نظرم می رسد زمین و زمان دست به دست هم داده اند تا باور" اصالت توانمندی حکومتهای دینی در ایجاد نظام ایده آل " را برای همیشه از مردم بگیرند و آنگاه دل رنجور از ناتوانی و عدم دسترسی به ابزارهای مناسب ، به گوشه ای کز کنم و شاهد پائیز شدن باغی باشم که سرسبزی اش همیشه تازه کننده روح و جان انسان رانده شده از بهشت بوده است.
وقتی با خود می اندیشیم که این نومیدی چه تاثیری بر اعتقاد به عصر مهدوی (عج) و نقش آن در حرکت زایی مملو از امید به فردا دارد شاید آرزو کنیم که ای کاش از ابتدا زیر بار این عمل بدست غیر متخصصان مدعی نمی رفتیم و جان معصوم دین را بخطر نمی انداختیم .
اما حال چه؟ وقتی که پشیمانی سودی ندارد و سرنوشت دین اسلام به سرنوشت این نظام گره خورده است و ارباب سلطنت نیز بی تفاوت به همه این دغدغه ها به ترکتازی در عرصه قدرت مشغولند و از آنسو هم دستهای دعوت به سکولاریسم دینی بسوی دل آزردگان از بی کفایتی مسئولین آغوش گشوده اند.
این گاه کجایند قلمهایی که از ملامت هیچ ملامت کننده ای هراسی ندارند و شجاعتشان به عمر تاریخ ، همواره فریادرس ایدئولوژی های الهی بوده اند.
صدایش را می شنوید ؟! دوباره دارد فریاد می کشد : هل من ناصر ینصرنی ؟!
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست
|
Posted: آذر اهورائي
يكسال پيش در پي افشاي شكنجه و كشتار زندانيان بي گناه در سوله كهريزك و پس از آنكه معلوم شد يكي از قربانيان اين جنايت هولناك فرزند يكي از خوديهاي نظام بوده و متعاقب بلند شدن صداي اعتراض برخي از خوديهاي ديگر به حمايت از وي ؛ رهبر جمهوري اسلامي به ناچار مجبور به اعتراف به غير استاندارد بودن اين زندان و صدور حكم بستن آن مكان غير انساني و قرون وسطائي گرديد.
يكسال گذشت و هنوز آمران و مسببان اصلي اين جنايت در پس پرده باقي مانده اند و هيچ اراده ائي براي محاكمه و مجازات انان وجود ندارد. چه آنكه آمران و عاملان اصلی جنايت از قاضي مرتضوي تا سرداران نيروي انتظامي و سپاه و بسيج و سربازان گمنام امام زمان يا با حكم مستقيم رهبر و يا بر طبق فتواي شرعي او و يا مستقيما زير نظر وي كار مي كرده اند و اگر قرار بر محاكمه آنان باشد پاي رهبري نيز در ميان است.
لذا تنها شاهد غير خودي زندان كهريزك را سر به نيست كردند تا ديگر شاهدي بر اين جنايات هولناك باقي نباشد و قاضي قصاب كهريزك را نيز از برابر انظار عمومي دور كردند تا رفته رفته نقشش فراموش و از جرمش كاسته شود.
همچنین مقام عظمای ولایت برای فرو کاستن از عظمت این جنایت هولناك ؛ آنرا در برابر ايراد تهمت تقلب به نظام در امر انتخابات امري كوچك و كم اهميت و قابل اغماض تلقي نموده و به اين ترتيب سعي كردند كه با مغلطه و سفسطه گري گناهي را با گناه ديگر و خيانت در آراي ملت را با جنايت در حق فرزندان ملت بپوشانند. حال آنكه هر دو گناه به يك اندازه مهم و بزرگ و غير قابل گذشت بودند. ملت نه مي تواند از خیانت نظام در راي سبزش بگذرد و نه از جنایت چماق بدستان رهبر در حق فرزندان خود و ریختن خون سرخ جوانان پاك و بيگناه وطن.
زندان کهریزک شاید بسته شده باشد اما زندانهای مانند آن و باشرایط مشابه آن هنوز هستند و به جنایت بر علیه بشریت همچنان ادامه می دهند و سوال اينجاست كه استاندارد زندان چیست و زندان استاندارد كجاست؟ استاندارهاي زندان را چه كسي و در كجا تعريف كرده و رهبر جمهوري اسلامي بر طبق چه استانداردی اين بازداشتگاه و جنايات واقع شده در آن را غير استاندارد و بقيه زندانها و فجايع پيش آمده در آنها از انموقع تا بحال را مطابق استاندارد مي داند؟
آيا استانداردهاي زندان مطابق با اعلاميه جهائي حقوق بشر و بر طبق استاندارهای جهانی تعريف شده اند و یا مطابق با حقوق بشر اسلامي و طبق استاندارهای ملی و يا منطبق با فتاواي غير علني و مخفيانه نائب امام زمان و بر طبق خواست سربازان گمنام امام زمان و بسته به میزان مقاومت متهمان در برابر خواست های غیر شرعی و غیر قانونی بازجویان؟
رفتار يكساله رهبر جمهوري اسلامي در برابر برخورد هاي غير انساني با زندانيان از تجاوز جنسي تا زنده به گور كردن آنان در زندانهای انفرادی؛ گوياي اين حقيقت است كه ایشان هیچ اعتقادی به حقوق بشر و رعایت هیچ استانداری برای زندان و نوع برخورد با زندانی ندارند.
استاندارد زندان مربوط به ساختمان و نوع و کیفیت بنا و داشتن یا نداشتن هواکش و نوع کفپوش و مساحت سلول و مسائل ظاهری و روبنائی از این قبیل نیست. بلکه مربوط به اعتقاد زندانبان به حقوق بشر و رعایت عدل و انصاف و مروت و مردانگی و اصول پذیرفته اخلاقی در مورد زندانی است.
كهريزك تنها از آن رو از طرف رهبر نظام اجبارا غير استاندارد اعلام شد كه فرزند كسي مثل آقاي روح الاميني در آنجا به قتل رسيد و كسي چون سردار علائي به آن اعتراض كرد و لذا امكان حاشا نبود و صدای اعتراض بلند تر از ديوار حاشا بود.
و اگرنه از ديد ايشان جان انسانهای عادی وغیر خودی و شهروندان عوام و غير خواصي كه در طي يكسال گذشته در زندانهاي کاملا استاندارد جمهوري اسلامي شاهد انواع و اقسام شكنجه هاي روحي و رواني و رنج و مصيبت هاي بي پايان بوده اند و صداي اعتراضشان به جائي نرسيده و ديوار حاشاي نظام از صداي اعتراض خانواده ها و وکلای آنها به مراتب بلندتر بوده ؛ كمترين ارزشي ندارد و براي آنها همه چيز بر طبق استاندارد و مافوق استاندارد و مطابق با استاندار هتلهای پنج ستاره جهان است.
در واقع استاندارد مطابق ميل و فرموده آقا و بسته به نوع و میزان پایبندی زندانی به اعتقاداتش و میزان و نوع فعالیت سیاسی وی و میزان همکاری زندانی با بازجویان است و استاندارد هم مثل هر چيز ديگر عوام و خواص و خودي و غير خودي دارد و هرچيزی كه مطابق ميل آقا باشد عين استاندارد است و لو آنكه از ديد خدا و قران و پیامبر و اعلامیه جهانی حقوق بشر و همه صاحبان عقل وقلب سليم و همه مردم متمدن دنيا و همه مردم مسلمان ايران امری غير استاندارد باشد.
اكنون خبرهائي تكان دهنده و شرم آورر و غیر قابل باور از زندانهاي جمهوري اسلامي به بيرون درز مي كند كه وجدان هر انسان با وجداني را مي آزارد . اما رهبر جمهوري اسلامي و اصولگرايان بي وجداني كه تنها اصل دين شان حفظ نظام و آبروي نداشته آن است خود را به بي خبري زده اند و حتي اجازه بازديد نمايندگان مستقل مجلس از زندانها و قرائت گزارش كميته تحقيق و تفحص خوديهاي مجلس از زندانها و از فجايع پس از انتخابات در يك جلسه غير علني را هم نمي دهند تا مبادا با شنيدن حقايق تلخ و تكان دهنده ؛ وجدان خفته شان از خواب شيطاني بيدار شود.
طبق گزارشهای غیر رسمی ؛ زندانيان در سرماي زمستان در معرض هواي سرد و بدون پوشش و وسايل گرم كننده و در گرماي تابستان در معرض هواي گرم و بدون وسايل خنك كننده و آب خنك و ميوه به مقدار لازم و در تشنگي و گرسنگي و با غذائي بخور و نمير و بدون دسترسي به حمام و دستشوئي و وسايل بهداشتي و دارو و دکتر و درمان و در مكانهائي كثيف و آلوده و غير بهداشتي به سر برده اند.
اين زندانيان اکثرا در معرض ابتلا به انواع بيماري هاي ناشي از سوء تغذيه و عدم تحرک و تشویش و اضطراب دائمی و عدم رعايت نظافت فردي و بهداشت عمومي به سر مي برند تا آنجا كه پتوي آلوده به مدفوع يك زنداني به زنداني ديگر داده شده و تنها چیزی که به وفور در زندانها قابل دسترسی است انواع مواد مخدر می باشد. زندانيان بسياري به بيماريهاي عفوني و شپش و هپاتيت و بیماریهای قلبی و کلیوی و آرتروز مبتلا شده اند.
برخي زندانيان سياسي با قاتلان و جانيان و آدمهاي فاسد و شرور هم بند شده اند و تامين جاني و آرامش روحي و رواني ندارند. برخي زندانيان از هوا خوري و مرخصي و از ملاقات با خانواده و از دسترسي به رسانه و قلم وكاغذ و كتاب محروم شده اند.
از همه بدتر زندانياني پس از طي دوران بازجوئي و با گذشت يكسال هنوز با قرار بازداشت موقت و بلا تکلیف در زندان انفرادي به سر می برند و از مرخصي و ملاقات با خانواده محروم مانده اند تا مجبور به اعترافات زوري و دروغین و از بر خواندن نوشته های بازجویان شوند.
آيا از ديد رهبر جمهوري اسلامي بكارگيري اين روشهاي غير معمول و غير انساني و شيطاني در مورد زندانيانی که اغلب روزی از کارگزاران این نظام بوده و یا از شهروندان عادی اند و جرمی به جز اعتقاد به ضرورت اصلاح نظام و یا مشارکت در تظاهرات مسالمت امیز خیابانی ندارند؛ مصداق رعايت استاندارد و حقوق بشر اسلامي است؟
در كجاي دين ما چنين رفتار توهين آميز و وحشيانه و غير انساني ائي با زندانيان توصيه یا دیده یا شنیده شده است؛ به جز در زندانهای خلفای جوری امثال هارون و رفتار ظالمانه ائی که او و جانشینانش با امام موسای کاظم و امامان پس از او داشته اند؟
رهبری اگر به اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد ندارد؛ آیا به قران و اسلامی که مدام از آن دم می زند هم اعتقاد ندارد و آیه " و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا" را در قران نخوانده و نشنيده كه خدا مسلمانان را توصيه به اطعام اسيران و زندانيان با بهترين خوراكي كه خود از آن مي خورند و آنرا بسيار دوست مي دارند؛ نموده است؟
البته که در دين ما اسير تنها اسير جنگي و كافر حربي تعریف شده است. کسی كه در ميدان جنگ اسير شده باشد نه مسلماني كه بخاطر عمل به وظيفه شرعي و اسلامی امر به معروف و نهي از منكر در برابر حاکم مستبد و ستمگر به زندان افتاده باشد.
كسي كه امروز به دروغ و از روي ريا و مردم فريبي و جهالت و غفلت و عدم بصيرت ادعاي جانشيني حضرت علي را دارد و خود را با او مقايسه و مانند مي كند آيا از رفتار آن امام معصوم با تنها زنداني تمام دوران حكومتش خبر ندارد؟ آيا او نمي داند كه علي در آخرين لحظات زندگي و در بستر بیماری و مرگ در مورد قاتل خودش به فرزندش حسن توصيه به مدارا و رعايت عدل و انصاف و گذشت و بخشش كرده است؟
آيا او نشنيده كه علي به توصيه قران خوراك خودش را براي قاتلش فرستاد تا مبادا او سر گرسنه و لب تشنه بر زمین گذارد؟ آيا او در نهج البلاغه نخوانده كه علي در مورد ابن ملجم به وصي اش حسن توصيه مي كند:
"اگر عفو كني بهتر است و اگر قصاص مي كني فقط حق زدن يك ضربه شمشير داري و نه بيشتر و حق شكنجه و مثله كردن زنداني را نداری."
اين رفتار مردانه و انساني و شرافتمندانه كجا و رفتار شرم آور و غير انساني رهبر جمهوري اسلامي كجا؟ اگر دين علي اسلام است پس دين رهبر جمهوري اسلامي چيست؟ يا علي مسلمان نيست چنانكه معاويه مي گفت و يا آنكه سيد علي خامنه ائي بوئي ازاسلام و تشيع نبرده است. به واقع او رفتار و كردار و پندارش اموي اما گفتار و ادعايش علوي است.
از ديد آقاي خامنه ائي لابد حضرت علي اشتباه كرده كه چنين رفتار انساني ائي با دشمن خونی و قاتلش داشته و زيادي دمكرات و بخشنده و با گذشت و انسان بوده و شايد مثل ايشان نمي دانسته و آگاه نبوده كه حفظ دين و نظام و جان امام از رعایت اصول اخلاقی و از حفظ جان و حیثیت يك دشمن مهمتر و واجبتر بلكه اوجب واجبات است.
اگر بنده خدا علي هم مثل آقا به اندازه کافی بینش و دانش و بصیرت داشت و بلد بود كه چطور زندان استاندارد درست كند و مخالفانش را درآنجا تحت مراقبت و مواظبت و سرپرستی و تعلیم و تربیت قرار دهد؛ نه جنگي پيش مي آمد و نه امام شهيد مي شد و نه امام مجتبي از خلافت باز مي ماند و نه امام حسين به شهادت مي رسيد . بلكه مثل آقا تا پايان عمر با عزت و اقتدار و با شوکت و عظمت و معزز و مكرم و معظم آقائی و حكومت مي كرد و از دنيا لذت مي برد و بعد از بیست و یک سال حكومت؛ جایش را به آقا مجتبي! می داد.
علی در تمام دوران حکومتش زندان نداشت و در واپسین روز حکومتش تنها یک زندانی داشت که همان قاتلش بود و در همان دو روز حبس از ضربت تا شهادت چنان در حق او بزرگی و مردانگی و مروت روا داشت که حکایتش تا ابد در تاریخ ماند و گواهی بر عدالت علوی برای همیشه و در میان همه نسلها و عصرها شد.
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست
|
اعتدال و افراط در سنجش حق مداری Posted: احمد فعال
پيشتر مسئله اعتدال و افراط را از ديدگاه وسط بازي مورد سنجش قرار داديم. در نگاه وسط بازي نقطه اعتدال، تكيهگاه بازيگران قدرت ميان دو حدِ ابهام آميز افراط و تفريط است. از ميان سه دسته وسط بازان، رويكرد وسط بازان بدخيم عبور از حقمداري است، و وسط بازان خوش خيم با امتزاح حق و ناحق، مرزهاي حق و باطل را يكسره مخدوش و مبهم ميسازند، و سرانجام رويكرد وسط بازان خنثي، بي اعتنايي به روابطي است كه حق و ناحق با يكديگر ايجاد ميكنند. در ادامه موضوع اعتدالگرايي را از نگاه حقمداري مورد بررسي و سنجش قرار ميدهيم:
1- در این نگاه اعتدالگرایی به معناي واقعي خود بازگردانده ميشود. از اين نظر، فرد يا انديشهاي اعتدالگراست، كه در نقطه عدالت قرار گرفته باشد. اما عدالت بدون حق و حق بدون آزادي تعريفي روشن نمييابند. يكي از بدترين و متداولترين تعاريف در باب عدالت، تعريفي است كه از افلاطون و ارسطو اقتباس شده و تا اين زمان در متون مختلف تداول يافته است. بنا به اين تعريف، عدالت به ايدهاي گفته ميشود كه كوشش دارد تا هر چيز را در جاي خود قرار دهد.
2- اما چرا عدالت بدون تعريف روشني از حق و حق نيز بدون تعريف روشني از آزادي، ابهام آميز است؟ نخست آنكه اين تعريف، عدالت را به مثابه هدفي دور دست قرار ميدهد. هدف قرار دادن عدالت، علاوه بر ابهامآميز بودن، فريبكارنه نيز هست. زيرا اولاً به ميزان دور شدن از عدالت، ميتوان نقاط دورتري در هدف ترسيم كرد. ثانياً، ميزان دور شدن از عدالت را ميتوان بنا به عوامل بيروني، علتسازي كرد. ملاحظه ميكنيد، كه چسان به راحتي ميتوان مسئوليت دور شدن از عدالت را از دوشي به دوشي ديگر وانهاد. اما اگر عدالت را از دوردستها به ميزان و روش عمل و ميزان و روش سخن باز گردانيم، هر سخني و هر عملي در لحظه، به عدالت سنجيده ميشود.
3- صرفنظر از ويژگيهاي مختلفي كه حق به خود ميگيرد، توجه خوانندگان را به سه ويژگياي جلب ميكنم كه در اينجا به بحث ما مربوط ميشوند: نخست آنكه، حق ذاتي انسان است. لذا حق نه دادني است و نه ستادني است، بلكه داشتني است. دوم اينكه، هر حق مكمل حقوق ديگر است. لذا سلب هر حق از انسان، نه تنها سلب ساير حقوق است، بلكه تجاوز به حقوق همه انسانهاست. سوم آنكه، حق ذات هستي است، لذا به هيچ زمان و مكاني وابسته نيست.
از خاصه اول چنان بر ميآيد كه، حق اظهار كردني است. داشتن آن به اظهار كردن آن است. لذا به محض آنكه حق به بيان ميآيد، در انسان محقق ميشود. و از خاصه دوم چنين بر ميآيد كه، حق در برابري است. لذا نقض هر حق، ناقض حقوق ديگر است و متقابلاً استيفاء هر حق، استيفاء حقوق ديگري است. و هم از اين روست كه "كشتن يك نفر به ناحق، كشتن همه انسانها و حيات بخشيدن يك نفر به حق، حيات بخشيدن به كل انسانهاست".
4- تفصيل رابطه حقيقت و مصلحت در جاهاي ديگر آمده است. اما ملخص آن اينكه، مصلحتها روش اجراي حقيقت هستند. هر مصلحتي بايد در درون حقيقت جستجو و تعريف شود. لذا مصلحت بيرون از حقيقت جز مفسدت نيست. گاه زمينه بيان و يا ظهور و يا اجرايي كردن يك حق وجود ندارد، مثل آنكه بخواهيم در جزيره لختيها آداب عفت را به اجراء بگذاريم. و يا آنكه، در جامعه طبقاتي و سراسر تبعيض آميز، و در شرايطي كه جامعه نيز به حقوق خود عارف و آگاه نيست، به يكباره به نفي روابطي بكوشيم كه از روابط مالكيت ناشي ميشوند. اما از اين حقيقت غفلت كنيم و يا ناديده بگيريم كه روابط مالكيت و روابط توليد، خود فرآورده روابطياند كه زور و قدرت در جامعه اصالت پيدا ميكند.
در يك مثال سادهتر، اگر يك فرد در بيرون از خانه به روابط زناشويي نامشروع تن داد و نيك ميدانست كه هرگاه خبر به گوش همسر او برسد، غوغايي به پا ميشود كه شيرازه زندگي را از هم ميپاشد، راهحل اين نيست كه به همسر خود دروغ بگويد واصل روابط نامشروع را انكار كند. مصلحتهاي بيرون از حقيقت چنين در وجود ميآيند. نقد ما به انديشه مصلحتگرايي از همينجاست كه مصلحتها را يا بيرون از حقيقت و يا بر ضد حقيقت تعريف ميكنند. مثلاً اگر از نگاه بعضي از گروهبنديهاي سياسي، اسلام حق و فقه آن، لوح قوانين حق هستند، اما وقتي پاي مصلحتها به ميان ميايد، مصلحت را عمل كردن بيرون از اسلام و بيرون از لوح فقه ميشناسند.
5- اعتدالگرايي در اين تعريف با دور و نزديك شدن با حق معنا پيدا ميكند. نقطه مياني يا نقطه اعتدال، نقطه حق است، فروهشتن حق و يا مصلحتهايي كه به روش اجراي حق منجر نميشوند، نه اعتدالگرايي كه وسط بازي است. تخطي از حق و يا تخطي از روشهايي كه به اجرايي كردن حق منجر ميشوند، افراط و تفريط گرايي است.
يكي از نظرهاي شگفت انگيز و مفسده انگيزي كه در باب اعتدالگرايي گفته ميشود، معادل دانستن افراط گرايي با ايستادگي بر سر حق و حقوق است. مثلا اگر در جامعهاي حقي از حقوق جامعه تضيق شد و يا در جامعهاي، دستان متجاوز به حقوق را در پيشگاه ملت بر ملا كردن و يا حق را به تمام و كمال گفتن، افراط گرايي ناميده ميشود. اين نظرها اغلب پاي مصلحتهايي را به ميان ميآورند كه مصلحت مردم نيست، بلكه مصلحت گروهبنديهاي موجود در مناسبات قدرت است. يا در تكميل اين مصلحتها گفته ميشود : به مردم دروغ نميگوييم، اما هر حقيقتي را هم نميگوييم. گوينده اين سخن در نمييابد كه بازگو نكردن هر حقيقتي، در مقامي كه او مسئول كتمان حقيقت نيست، بزرگترين مفسدت و بزرگترين دروغ است.
در مقياس حقمداري، افراط گرايي گرايشي نيست كه به اظهار و بيان حق ميپردازد، افراط گرايي به كساني گفته ميشوند كه در مرتبه نخست : به تجاوز حقوق پرداختهاند، و د ر مرتبه دوم، به كساني گفته ميشوند كه مصلحتهاي اجراي حقوق را در نمييابند.
به عنوان مثال، اگر يك جامعهاي به اتفاق و يا به اكثريت با امري مخالف بود، و يا با امري موافق بود، بيان فوري و فوتي اين مخالفتها و موافقتها، نه تنها افراط گرايي نيست، بلكه عين اعتدالگرايي است. به عكس، انجام آنچه كه بر خلاف اين مخالفتها و موافقتهاست، و يا كتمان اين مخالفتها و موافقتهاست كه افراط گرايي ناميده ميشود. در برابر، كم گفتن و به كندي گفتن آنها نيز تفريط گرايي ناميده ميشود.
6- هر گاه بيان يك حق، بيان عمومي يك جامعه نباشد و نيز مخالفتها و موافقتهاي جامعه در گير آن حق نباشد، اعتدالگرايي تعطيل و يا كتمان آن حق نيست، بلكه آن بياني است كه روش اجرايي كردن حق را، در تبديل بيان جامعه به بيان حق، جستجو و دنبال ميكند. از اين ديد كه بنگري هم كساني كه متجاوز به حقوق هستند، افراط گرا ناميده ميشوند و هم كساني كه مصلحت هاي جامعه را در بيان حق و اجراي حق نمييابند، افراط گرا ناميده ميشوند.
7- نکته با اهمیت دیگری که وجه فارق میان اعتدالگرایی با وسط بازی است، اندازه پافشاری به روی حقیقت است. اعتدالگرایی به معنای وسط بازی، پاسخ نميدهد که آیا: پافشاری بر سر حقوق مردم افراط گرایی است یا خیر؟ وسط بازی تحت عنوان اعتدالگرایی معتقد است، هر گاه پای مصلحتها به میان آمد، باید دست از استیفاء حقوق شست. اعتدالگرايي اعتقاد خود را به صراحت بيان نميكند. اما در تعريف و تقابلي كه ميان حقيقت و مصلحت ميشناسد، بدان رو كه مصلحتها را بيرون از حقيقت تعريف ميكند، پايبندي او به مصلحتها، چيزي جز دست شستن از حقيقت نيست. افراط گرايي تعريف انتزاعي از حقيقت ارائه ميدهد.
8- تبيين و دخالت عنصر مصلحت در تعريف اعتدالگرايي وسط باز از اين روست، كه چگونه عنصر فرازماني و فرمكاني حق را در عنصر زمان و مكاني قدرت، محدود و عنصر برابري حق را در نابرابريها و تبعيضها، توجيه و عنصر اظهار كردني حق را، در ابهام نگاه داشت. ليكن تبيين و دخالت عنصر مصلحت در تعريف اعتدالگرايي حقمدار از آن روست كه: چگونه رابطه فرازماني و فرامكاني بودن حق را در زمان و مكان و عنصر برابري حق را در نابرابريها و تبعيضها و سرانجام عنصر اظهارکردني حق را در شفاف كردن ابهامات و تيرگيهاي روزافزون، به عمل درآورد. بعضي از نظرها كوشش دارند تا با تعريف حق در عنصر فرازماني و فرامكاني، به يك معيار محدود و منحصر دست يابند. برابر با این تعریف، اعتدالگرايي عبارت است از، "بيان حق هرگاه به حقي تجاوز ميشود و مقابل آن، متجاوز به حق افراط گرايي محسوب ميشود". اين معيار حاوي ابهامات و كاستيهاي فراواني است.
اكنون اين پرسش به ميان ميآيد كه اگر اعتدالگرايي در وجه حقمداري عبارت است از، بيان حق در زمان و مكان، چه شاخصهايي وجود دارد كه روش اجرايي كردن حق را در زمان و مكان نشان و آن را از افراط گرايي باز میشناسد. در قسمت بعد به اين پاسخ باز ميگرديم.
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |