جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


لیست ۳۱ نفره کاندیداهای اصلاح طلبان برای شورای شهرتهران اعلام شد

Posted: 05 Jun 2013 10:38 AM PDT

 جرس : لیست ۳۱ نفره اصلاح طلبان برای انتخابات شورای شهر تهران اعلام شد. در این لیست اسامی افرادی  همچون احمد مسجد جامعی٬  احمد حکیم پور غلام رضا انصاری٬الهه راستگو٬ ابوالحسن ریاضی دیده می شود.

 

به گزارش خبر گزاری ایسنا فهرست 31 نفره ائتلاف اصلاح‌طلبان برای انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا در حوزه انتخابیه تهران اعلام شد.

 

محسن رهامی، رییس ستاد هماهنگی جبهه اصلاحات در انتخابات شورای شهر بعداز ظهر چهارشنبه اسامی 31 نفر اعضای این ائتلاف برای انتخابات شورای شهر تهران را اعلام کرد.

 

این فهرست عبارت است از:

1- احمد مسجد جامعی

2- احمد حکیم‌پور

3- غلامرضا انصاری

4- عباس میرزا ابوطالبی

5- ولی الله شجاع‌پوریان

6- اسماعیل دوستی

7- مهدی حجت

8- محمدمهدی تندگویان

9- حسن خلیل‌آبادی

10- محسن سرخو

11- افشین حبیب‌زاده

12- سید عبدالحسین مختاباد

13- عادل عبدی

14- الهه راستگو

15- محمد سالاری

16- مسعود سلطانی‌فر

17- محمد میرزایی

18- فائزه دولتی

19- زهرا صدراعظم نوری

20- افشین اعلا

21- فاطمه دانشور

22- محمد حقانی

23- احمد دنیا مالی

24- غلامرضا ثانی‌نژاد

25- ابوالحسن ریاضی

26- محمد سعیدنژاد

27- علی صابری

28- مهدی نادمی

29- بهروز شجاعی

30- غلامرضا بوربور

31- سیاوش شهریور

رد صلاحیت محسن هاشمی نهایی و ابلاغ رسمی شد

Posted: 05 Jun 2013 09:35 AM PDT

 جرس: هیئت مرکزی نظارت بر چهارمین دوره انتخابات شوراها رد صلاحیت قطعی محسن هاشمی بهرمانی را صبح 15 خرداد رسما ابلاغ کرد.  

 

 

به گزارش همشهری آنلاین پس از اتمام مدت رسیدگی به اعتراضات و شکایات داوطلبان رد صلاحیتی شده انتخابات شوراها، هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات صبح 15 خرداد رد صلاحیت قطعی محسن هاشمی بهرمانی را رسما ابلاغ کرد.

 

محسن هاشمی فرزند اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش از این از سوی هیئت‌های اجرایی و نظارت استان تهران نیز رد صلاحیت شده بود که اعتراض وی در هیئت مرکزی نظارت برانتخابات مرد بررسی قرار گرفت.

 

محسن هاشمی تا سال ۱۳۸۹ به مدت ۱۳ سال رئیس هیات مدیره و مدیر عامل متروی تهران بود و پس از استعفا از سمت ریاست هیات مدیره،محمد باقر قالیباف شهردار تهران، او را به سمت مشاور شهردار و عضو هیئت مدیره مترو منصوب کرد. 

 

قبلا گزارش های تایید نشده ای در مورد رد صلاحیت محسن هاشمی منتشر شده بود.

 

همچنین بر اساس گزارش فارس، ساعت ۲۴ شب گذشته مدت رسیدگی به اعتراضات و شکایات داوطلبان رد صلاحیت شده که به دلیل کثرت اعتراضات زمان آن تمدید شده بود، پایان یافت و اسامی تایید و رد صلاحیت شدگان قطعی شد.

 

رئیس ستاد انتخابات چهارمین دوره شورای شهر تهران نیز، روز چهارشنبه به خبرگزاری فارس گفت: حدود ۱۷۰۰ نفر برای این انتخابات تأیید صلاحیت شدند و فهرست نهائی به فرمانداری تهران فرستاده شده و در دست کنترل نهایی است.

 

انچه در جلسه محرمانه میر حسین موسوی و  خامنه ای گذشت

Posted: 05 Jun 2013 08:36 AM PDT

خامنه ای انتخابات را باطل کند من انصراف می دهم
 جرس: دو روز پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران، میرحسین موسوی در جلسه‌ای محرمانه با رهبر ایران گفته بود که حاضر است اگر آیت‌الله خامنه‌ای به ابطال و برگزاری مجدد انتخابات راضی شود، از نامزدی انتخابات انصراف دهد.

 

به گزارش بی بی سی اردشیر امیرارجمند٬ سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید در مستند بیست و چندم خرداد... در رابطه با اتفاقات پس از انتخابات گذشته بیان کرده است: دو روز پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران، میرحسین موسوی در جلسه‌ای محرمانه با رهبر ایران گفته بود که حاضر است اگر آیت‌الله خامنه‌ای به ابطال و برگزاری مجدد انتخابات راضی شود، از نامزدی انتخابات انصراف دهد.

 

به گفته آقای امیرارجمند، در این جلسه که با وساطت علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران، عصر روز بیست و چهارم خرداد و در بیت رهبری برگزار شد، آیت‌الله خامنه‌ای ابطال انتخابات را خط قرمز خود عنوان کرده و جلسه بی‌نتیجه به پایان رسیده بود. مشاور آقای موسوی می‌گوید که این نامزد انتخابات به آیت‌الله خامنه‌ای گفته که اگر می‌دانست او تا این اندازه بر ادامه ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد اصرار دارد، وارد عرصه انتخابات نمی‌شد.

 

بیست و چندم خرداد... مستندی است که به دنبال یافتن پاسخ به ابهاماتی رفته که در مورد انتخابات ۱۳۸۸ وجود دارد. یکی از این ابهامات شواهد و مستنداتی است که بر اساس آن میرحسین موسوی پیش از شروع شمارش آرا خود را برنده قطعی انتخابات اعلام کرد.

 

آن گونه که حمزه غالبی، معاون جوانان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در این مستند گفته، علاوه بر گزارش‌های ناظران انتخابات، اخباری که از مقام‌های بلندپایه نظام و همچنین یکی از اعضای ارشد بیت آقای خامنه‌ای رسیده بود، آقای موسوی را در مورد پیروزی‌اش به یقین رساند.

 

آقای امیرارجمند هم می‌گوید که در یکی از این تماس‌ها، به آقای موسوی گفته شد که قرار است آقای احمدی‌نژاد به نسبت ۱۸ به ۱۴ برنده انتخابات اعلام شود.

 

محمدتقی کروبی، فرزند مهدی کروبی، دیگر نامزد انتخابات ۱۳۸۸ هم علت دسترسی آقای موسوی به اخبار پشت پرده را حمایت بخشی از چهره‌های شاخص درون حاکمیت از این نامزد انتخابات عنوان می‌کند.

 

بیست و چندم خرداد... برای اولین بار بخشی از گفتگوی تلفنی مهدی کروبی و میرحسین موسوی را در آخرین ساعت‌های ۲۲ خرداد نشان می‌دهد و جزئیات بیشتری در مورد این مکالمه را فرزند مهدی کروبی و فرهمند علیپور، خبرنگار ستاد انتخاباتی او بازگو می‌کنند.

 

پشت پرده اولین بیانیه‌ای که مهدی کروبی یک روز پس از انتخابات منتشر کرد، بخش دیگری از ناگفته‌هایی است که در بیست و چندم خرداد... گفته می‌شود. مستندی که روایتگرانش از نقش مستقیم آیت‌الله خامنه‌ای در اتفاقات مربوط به انتخابات پرده بر می‌دارند، از دستور مستقیم برای قطع پیامک‌ها در روز انتخابات گرفته تا مخالفت با ابطال انتخابات پس از آن.

 

در بیست و چندم خرداد... احسان مهرابی، خبرنگاری که در روز انتخابات ۱۳۸۸ در وزارت کشور مستقر بود، از فضای متفاوت وزارت کشور می‌گوید و محمدرضا کلانی، فیلمساز، تصاویری را از اولین جرقه‌های درگیری‌های خیابانی پس از انتخابات نشان می‌دهد.

 

بیست و چندم خرداد... روایت حکومت ایران از انتخابات سال ۱۳۸۸ را نادیده نگرفته، اما حامیان محمود احمدی‌نژاد حاضر نشدند آن را در این مستند بیان کنند.

 

بیست و چندم خرداد... را پناه فرهادبهمن یکی از تهیه کنندگان بی بی سی  تهیه و کارگردانی کرده است.این فیلم روز جمعه ۱۷ خرداد، ساعت ۹ شب به وقت تهران از تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی پخش خواهد شد.

۲۴ سال خودکامگی و تزویر

Posted: 05 Jun 2013 06:34 AM PDT

محسن کدیور
خودکامگی مزوّرانه‌ی آقای خامنه ای مولود مشروع فقه مصلحتی و قرائت قدرت طلبانه از اسلام مدرسه‌ی آیت الله خمینی است.  

بیست و چهار سال از رهبری حجت الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای گذشت. در این مجال طی ده نکته‌ی کوتاه نسبتِ خودکامگی و تزویر با مصلحت نظام مورد بررسی قرار می گیرد. فرضیه‌ی من در این نوشته این است: رهبری و مرجعیت رهبر خودکامه‌ی ایران با همیاری و مشارکت روحانیون مدرسه‌ی آیت الله خمینی با خوانشی از قاعده‌ی «حفظ نظام اوجب واجبات است» صورت گرفته که عنوان شرعی و اخلاقی آن «تزویر» است.

پرده‌ی اول: رهبری بر اساس نقل قولی از آیت الله خمینی
آقای خامنه ای برای رهبر شدن هیچ کوششی نکرد، این یک واقعیت است، علتش تهذیب نفس و مقامات معنوی ایشان نبود، فاصله‌ی وی با شرائط رهبری آن قدر بود که نه او و نه هیچکس دیگر به ذهنش خطور نمی کرد که سرنوشت ولایت فقیه پس از آیت الله خمینی به رهبری آقای خامنه ای بیانجامد. «آن چه كه در خصوص تعيين رهبر واقع شد و بارِ اين مسئوليّت، بر دوش بنده كوچكِ ضعيفِ حقير گذاشته شد؛ براى خود من حتى يك لحظه و يك آن از آنات گذشته زندگى، متوقّع و منتظر نبود.» ( سرگذشت خودنوشت در کتاب خبرگان ملت، ج ۱ ص ۷۳)
رهبری آقای خامنه ای متکی بر نقل قولهایی بود که هاشمی رفسنجانی از قول آیت الله خمینی در مجلس خبرگان روایت کرد، آن نقل قولها مورد تایید احمد خمینی و آقای موسوی اردبیلی واقع شد. خبرگان بر اساس اینکه آیت الله خمینی آقای خامنه ای را صاحب صلاحیت جانشینی خود دانسته است، به وی رای داند و او با حکم حکومتی نانوشته‌ی آیت الله خمینی که به زعم آنان مافوق قانون اساسی بود رهبر شد. (۱)
هاشمی رفسنجانی در کارنامه‌ی خود درباره‌ی جلسه‌ی مورخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸مجلس خبرگان رهبری نوشته بود: «من هم در چند مورد صحبت کوتاهی کردم و نظرات امام را درباره‌ی صلاحیت رهبری آقای خامنه ای نقل کردم. از قول حاج احمد آقا و آیت الله موسوی اردبیلی هم که در جلسه خدمت امام بودند، همین مضامین تایید شد. (بازسازی و سازندگی: کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۸، ص ۱۵۱)
در پاورقی همان صفحه‌ی کتای فوق این دو مورد نقل شده است:
۱. آقای هاشمی نقل کردند: «در جلسه ای با حضور سران سه قوه، آقای نخست وزیر (موسوی) و حاج احمد آقا در محضر امام بحث شد. حرف ما با حضرت امام این بود که اگر این قضیه اتفاق بیفتد [برکناری قائم مقام رهبری] ما بعدا با قانون اساسی مشکل داریم، زیرا ممکن است خلأ رهبری پیش بیاید. ایشان گفتند: «خلأ رهبری پیش نمی آید و شما آدم دارید.» گفتم: «چه کسی؟» ایشان در حضور آقای خامنه ای گفتند: «این آقای خامنه ای».
۲. حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینی (ره) نقل کردند: «وقتی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بودند، امام گزارشهای آن سفر را از تلویزیون می دیدند. از آن منظره دیدار از کره، استقبال مردم و یا سخنرانی ها و مذاکرات خود در آن سفر خیلی جالب بود و امام گفته بودندالحق ایشان شایستگی رهبری را دارند.» (پیشین)
۳. حجت الاسلام سید احمد خمینی کتبا هم شهادت داده است: «حضرت امام بارها از جناب عالی [آقای خامنه ای] به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند.» (پیام تبریک یادگار امام به رهبر جدید، رسالت ۱۶ خرداد ۱۳۶۸)
۴. چند سال بعد سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی دختر مرحوم آیت الله خمینی هم اینگونه کتبا شهادت داده است: «من و تمام کسانی که از نزدیک با امام ارتباط داشتند شاهد بودیم که امام با کمری خمیده خیمه‌ی انقلاب را بر پا نگه داشت، و عَلَم آن را به دست آیت الله خامنه ای سپرد تا راه امام و اسلام ناب و مبارزه با دشمنان قسم خورده‌ی خارجی و داخلی این ملت را پی بگیرد، و جنگ فقر و غنا تیشه به زراندوزان زند و در خطاها و لغزشها هدایتگر باشد و قدمی از انقلاب و اسلام منحرف نشود.
من مدتها قبل از برکناری قائم مقام رهبری شخصا از محضر امام درباره‌ی رهبری پرسیدم و ایشان آیت الله خامنه ای را نام بردند، و پرسیدم که آیا شرط مرجعیت و اعلمیت در رهبری لازم نیست و ایشان نفی کردند، و از مراتب علمی ایشان پرسیدم و صریحا فرمودند که ایشان اجتهادی را که ولی فقیه لازم است دارد.
مردم شریف ایران نیز با درایت و هشیاری راه خویش و هدایت امام را در تعیین رهبری یافت و شهادت آیت الله اردبیلی و آیت الله هاشمی رفسنجانی و اخوی عزیزم مرحوم حاج احمد آقا آن قهرمان مبارزه با استکبار و لیبرالها و امین امام را با جان و دل پذیرفت، و امروز نیز در این انتخاب و انتخابهای دیگر رهرو راه امام می داند و در راه آرمانهای خویش هیچ انحرافی را نمی پذیرد.» (روزنامه‌ی اطلاعات، ۱ آذر ۱۳۷۶، ص ۲)
حاصل نقل قولهای هاشمی رفسنجانی و پسر و دختر آیت الله خمینی تایید صلاحیت آقای خامنه ای به عنوان فرد متعین برای جانشینی بنیانگذار جمهوری اسلامی بود.

پرده‌ی دوم: ادعای مرجعیت بر اساس همان نقل قولها
قانون اساسی ۱۳۵۸ تغییر داده شد تا شرط مرحعیت از رهبری برداشته شود. اما آقای خامنه ای و روحانیون مدرسه‌ی آیت الله خمینی بلافاصله بعد از وفات ایشان به این نتیجه رسیدند که رهبر جمهوری اسلامی باید عنوان مرجعیت هم داشته باشد تا حکمش نافذ باشد. (۲) صدور گواهی های اجتهاد از سوی مدرسه‌ی آیت الله خمینی برای آقای خامنه ای از سال ۱۳۶۹ آغاز شد. به سه نمونه که مستند تائید اجتهاد آقای خامنه ای همان نقل قولهای هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی از مرحوم آیت الله خمینی است توجه فرمائید:
الف. مرحوم آیت الله محمد فاضل لنکرانی: «علاوه بر اشاره و بلكه تصريح امام عظيم الشأن (قدس سره الشريف) در موارد متعدد به صلاحيت و شايستگي رهبري ايشان دليل عمده بر مقام اجتهاد معظم له مي باشد.» (۸ مرداد ۱۳۶۹، درر الفوائد فی اجوبة القائد، ص۱۳-۱۲)
ب. آیت الله محمد مومن قمی: «هنگام رأی گیری در مجلس خبرگان برای رهبری حضرت آیة الله خامنه ای دامت برکاته اجتهاد معظّم له با قیام بیّنه‌ی شرعیه نزد این جانب ثابت بود …» (۱۵ مرداد ۱۳۶۹، پیشین، ص ۲۳-۲۲) این بینه‌ی شرعیه شهادت آقایان هاشمی رفسنجانی، احمد خمینی و موسوی اردبیلی بوده است.
ج. مرحوم آیت الله علی مشکینی: «حضرت مستطاب آيت الله حاج سيدعلي خامنه اي (مد ظله العالي) واجد مقام فقاهت و اجتهاد و قدرت استنباط احكام شرعيه كه تصدي مقام معظم رهبري بدان نيازمند است، مي باشند. چنانچه معظم له حائز ساير شرايط ولايت امت و رهبري جامعه مسلمين نيز بنحو اوفي مي باشند و اين امر را خبرگان محترم رهبري از روي درايت و اطلاع خود و استفاده از بيانات و تأييدات رهبر عظيم الشأن راحل امام خميني (قدس الله سره) در مواقع متعدده، تأييد و تصويب نموده اند…» (۱۵ مرداد ۱۳۶۹، پیشین، ص ۱۱-۱۰)
جامعه مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم و جامعه‌ی روحانیت مبارز تهران در آذر ۱۳۷۳ آقای خامنه ای را به عنوان یکی از مراجع جائزالتقلید اعلام می کنند. اگر نقل قولهای هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی نبود آقای خامنه ای مرجعیت را به خواب هم نمی دید.

پرده‌ی سوم: «صلاحیت رهبری سران سه قوه و امثال اینها» نه آقای خامنه ای متعینا
بیست و جهار سال بعد در جریان رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برای دهمین ریاست جمهوری به دستور آقای خامنه ای معلوم شد مرحوم آیت الله خمینی آقای خامنه ای را برای جانشینی خود تعیین نکرده بود! بلکه به عنوان مثال سران قوای سه گانه را مناسب برای رهبری معرفی کرده بود.
۱. ابتدا سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی دختر مرحوم آیت الله خمینی شهادت سابق خود را اینگونه تصحیح کردند: «همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم و همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کرده ام تأئید صلاحیت برادر آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند. خوشبختانه و به حق حضرتعالی مورد رأی خبرگان قرار گرفتید ، لذا لزومی نمی دیدم تا ذکری در این مورد از ایشان به میان آورم.» (روزنامه‌ی بهار، نامه به رهبری ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲) پس واضح و مبرهن شد مرحوم آیت الله خمینی عَلَم را به دست آیت الله خامنه ای نسپرده بود و شهادت قبلی ایشان خلاف واقع بوده است.
۲. از آیت الله موسوی اردبیلی نقل فوق اینگونه شنیده شده است: «وقتی امام به برکناری آیت الله منتظری از سمت قائم مقام رهبری مصمم می‌شود، جلسه سران سه قوه شامل رئیس جمهور (آقای خامنه ای) نخست وزیر (میرحسین موسوی) رئیس مجلس (آقای هاشمی) رئیس قوه قضائیه (آیت الله موسوی اردبیلی) و حاج سید احمد خمینی به حضور امام رسیده و نگرانی خود را از برکناری آیت الله منتظری ابراز داشته و می‌گویند در صورت رحلت شما، ما بعد از شما کسی را غیر از آقای منتظری نداریم. امام در پاسخ به نگرانی آنها برای انتخاب فقیه جایگزین خود می‌گوید: مثل یکی از شما آقایان و به آقایان خامنه ای، هاشمی و اردبیلی اشاره می نماید.» (۳)
۳. یکی دیگر از اعضای بیت آیت الله خمینی که خواسته نامش فاش نشود توضیخات بیشتری داده است:‫ «امام خمینی حتی دو تا سه هفته پس از استعفای آیت‌الله منتظری در ۸ فروردین ۱۳۶۸ نیز هیچ فردی را برای جانشینی خود در نظر نداشته و معتقد بوده که این مسأله به ایشان ارتباطی ندارد و از وظایف خبرگان رهبری است. رهبر فقید جمهوری اسلامی پس از مشورت‌هایی که با اطرافیانش درباره ضرورت پیشنهاد گزینه‌ای برای جانشینی خود داشت، حدودا در اوایل اردیبهشت ۱۳۶۸ (یعنی دو یا سه هفته پیش از بستری شدن در بیمارستان) به دخترش خانم زهرا مصطفوی و برخی دیگر از اعضای بیت خود گفته که گزینه‌هایی مثل آقای خامنه‌ای، آقای هاشمی رفسنجانی و امثال اینها برای رهبری مناسب هستند.» (۴)
بین اینکه آیت الله خمینی شخص آقای خامنه ای را به عنوان صاحب صلاحیت جانشینی خود متعینا معرفی کره باشد، و اینکه اولا انتخاب رهبری را حق خبرگان دانسته و صرفا از باب مثال سران قوای سه گانه و«امثال اینها» را واجد شرائط دانسته باشد فاصله‌ی زمین تا آسمان است.

چهار. شهادت های متعارض
مطابق پرده‌ی اول و دوم اینگونه تبلغ شده بود که آیت‌الله خمینی آقای خامنه‌ای را متعینا فرد مناسب برای جانشینی خود معرفی کرده است، نقل قولی که به رهبری آقای خامنه‌ای انجامید. مطابق پرده‌ی سوم مشخص شد که بنیانگذار جمهوری اسلامی آقای خامنه‌ای را به جانشینی خود تعیین نکرده بلکه به عنوان مثال سران قوای سه گانه‌ی وقت از جمله آقایان موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و امثال ایشان را برای عهده داری رهبری جمهوری اسلامی صالح دانسته است.
بر این اساس شهادت هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی و تایید آن توسط آقای موسوی اردبیلی و نیز شهادت سرکار خانم مصطفوی ناقص و خلاف واقع بوده است، انها با کتمان بخشی از شهادت این امر خلاف واقع را القا کردند که مرحوم آیت الله خمینی متعینا آقای خامنه‌ای را برای جانشینی خود معرفی کرده است. حال آنکه با شهادت اخیر سرکار خانم مصطفوی مشخص شد که این امر صحت نداشته و ذکر نام ایشان در کنار یک یا دو نفر دیگر آن هم به عنوان مثال افراد صاحب صلاحیت بوده است و ایشان حق تعیین رهبر را متعلق به خبرگان می دانسته است.
البته کلیه‌ی این نقلها از آیت الله خمینی با نص «وصیت نامه الهی سیاسی» ایشان در تعارض است: آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من، یا خط و امضا من باشد با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم". (صحیفه‌ی امام، ج ۲۱ ) منقولات یاد شده هیچیک از شرائط الزامی وصیت نامه را ندارد، بنابراین کلیه این نقل قولها از درجه‌ی اعتبارساقط است.
ولی فقیه شرعا حق تعیین جانشین خود را ندارد و نظریه‌ی ولایت عهدی فاقد هرگونه مبنای شرعی معتبر است.

پنج. چرا شهادت خلاف واقع؟
پرسیدنی است چرا هاشمی رفسنجانی چنین کرد و چرا بیت آیت الله خمینی این امر خلاف واقع را تایید کردند؟ در حد اطلاع اندک نگارنده به نظر می رسد هاشمی شناخت کافی از آقای خامنه ای نداشته است. می پنداشته امکان تقسیم کار با وی هست، خامنه ای رهبر تشریفاتی کشور می شود از قبیل ریاست جمهوری وی در دهه‌ی اول و خودش مثل دوره‌ی آیت الله خمینی کشور را اداره می کند. ظاهرا مزایای آقای خامنه ای برای رهبری سیادت، تجوید، لحیه، فن خطابه‌ و آغاز نام وی با حرف خ (مشابه نام خمینی) بوده است، یا موازینی در حد همین حد از اعتبار. او مورد وثوق آیت الله خمینی، معتقد به ادامه‌ی خط امام و با هاشمی هم کاملا هماهنگ بوده است. قرائن متعددی در کارنامه و خاطرات هاشمی موید این تحلیل است.
در مورد موضع بیت آیت الله خمینی ابهاماتی جدی به چشم می خورد. احمد خمینی در سه چهار سال آخر حیات پدرش نقش اصلی در حذف آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری ایفا کرد، رنجنامه‌ی وی تنها یک مثال است. همفکران او در مجمع روحانیون مبارز از یک سو و محمد محمدی ری شهری (داماد آیت الله مشکینی، مقام قضائی و وزیر وقت اطلاعات) از سوی دیگر او را در این امر یاری کردند. به نظر می رسد احمد خمینی سوداهایی در سر داشته که نه پدرش موافق بوده و نه سران سه قوه می پسندیدند. (۵) وقتی مقابل سناریوی هاشمی قرار می گیرد چاره ای جز همراهی نمی بیند، و بعد برای جبران مافات در تایید و شهادت بر فضائل و مناقب رهبر جدید کمی تا قسمتی زیاده روی می کند. مدتی بعد هم کلا می بُرد، افسرده می شود و به مرگی مشکوک از دنیا می رود.

شش. اجتهاد مسلم! آقای خامنه ای
نقل قول «اجتهاد مسلم» آقای خامنه ای از آیت الله خمینی توسط احمد خمینی آن هم به طور مکرر با عقل جور در نمی آید. احتمال اینکه احمد خمینی معنای اجتهاد مسلم را درست درک نکرده باشد منتفی نیست. از جمله شواهد اینکه آیت الله خمینی آقای خامنه ای را مجتهد نمی دانسته مورد زیر است.
وقتی آقای خامنه ای در نماز جمعه‌ی تهران در تبیین ولایت مطلقه‌ی فقیه از منظر آیت الله خمینی اشتباه می کند و بنیانگذار جمهوری اسلامی اشتباه او را تذکر می دهد و وی نظر استاد را می پذیرد، آیت الله خمینی برای دلجویی این تعبیر را درباره‌ی وی به کار می برد: «چون برادري آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن که از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جدا جانبداري مي كند.» (۲۱ دی ۱۳۶۶، صحیفه‌ی امام ج ۲۰) این قوی ترین تعبیر صحیفه‌ی امام در مورد خورشید انقلاب است.
از سوی دیگر وقتی آیت الله قدیری در مورد فتوای آیت الله خمینی درباره‌ی شطرنج و خرید و فروش آلات موسیقی مناقشه می کند و آیت الله خمینی خطای او را تذکر می دهد، بالاخره در دومین نامه‌ی آیت الله خمینی به دومین نامه‌ی آقای قدیری اینگونه پاسخ و از وی دلجویی می کند: «من شما را مجتهد و صاحب نظر در فقه می دانم.»( ۱۲ مهر ۱۳۶۷، صحیفه امام ج ۲۱)
آیت الله خمینی در تعابیر فقهی دقیق بوده است. برای قدیری نوشته «مجتهد و صاحب نظر در فقه»، برای خامنه ای نوشته «آشنا به مسائل فقهی و متعهد به آن». اظهر من الشمس است که آیت الله خمینی آقای خامنه ای را مجتهد نمی دانسته است.
این یقین به عدم اجتهاد بعد از خطای فاحش وی در نماز جمعه‌ی مورخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۷ درباره‌ی قبول توبه‌ی ظاهری مرتد فطری که با واکنش تند آیت الله خمینی مواجه شد افزایش می یابد. خود آقای خامنه ای هم بی آنکه به روی خود بیاورد بعد از رهبری حرف آیت الله خمینی را تکرار کرد!

هفت. رهبری و مرجعیت مصلحتی
به نظر می رسد آیت الله موسوی اردبیلی هم بر اساس مصلحت سنجی سناریوی تدوین شده توسط هاشمی و تایید احمد خمینی را پذیرفت، هر چند چهار سال بعد در آخرین خطبه های جمعه اش (۳ دی ۱۳۷۲) با کنایه‌ی ابلغ من التصریح گفت که مرحوم آیت الله خمینی کلمه‌ای درباره پس از خود نگفته و خطی در این مورد ننوشته است و «وصیت نامه‌ی الهی سیاسی» وی را شاهد آورد.
دیگر روحانیون مدرسه آیت الله خمینی که اکثر اعضای خبرگان رهبری را تشکیل می دادند ساده لوحانه به سناریوی رهبری آقای خامنه ای بر اساس نقل مخدوش هاشمی رفسنجانی از آیت الله خمینی با تایید احمد خمینی تن دادند و تشخیص سطحی مصلحت نظام را بر رعایت موازین شرع و اصول قانون اساسی مقدم دانستند.
مطابق قانون اساسی سال ۵۸ رهبر می بایست مرجع تقلید و صاحب صلاحیت علمی لازم برای افتاء باشد. آقای خامنه ای یقینا فاقد هر دو شرط بود. بازنگری قانون اساسی در آذر ۱۳۵۸ شرط مرجعیت را حذف کرد، اما در بند یک اصل ۱۰۹ «صلاحیت لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه» باقی ماند. آقای خامنه ای یقینا چنین صلاحیتی را نیز فاقد بوده است.
روحانیون مدرسه‌ی آیت الله خمینی با ارفاق فراوان فرد فاقد صلاحیت خودی را بر مسند ولایت نشاندند، و سپس اکثریت ایشان او را به عنوان مرجع تقلید هم به مردم معرفی کردند. هر دو منصب آقای خامنه ای یعنی رهبری و مرجعیت بر اساس مصلحت نظام صورت گرفته است. اگر او برای رهبری قدمی برنداشت، اسناد متعدد نشان می دهد که ایشان برای مرجعیت از ابتدای رهبری خود برنامه ریزی کرده بود. آقای خامنه ای حتی به اینکه یکی از مراجع جائزالتقلید باشد راضی نبوده، برای مرجعیت اعلی و مرجع عام جهان تشیع خیز برداشته بود که با اعتراض آیت الله منتظری در آبان ۱۳۷۶ موقتا متوقف شد.

هشت. دیکتاتوری شخصی در ده گام
جناب آقای خامنه ای از آغاز رهبری خود گامهای زیر را به سوی رهبری شخصی، دیکتاتوری و خودکامگی برداشته است:
یک. سپردن تشخیص صلاحیت نامزدهای مجلس خبرگان به منصوبان رهبری در شورای نگهبان و تبدیل مجلس خبرگان به مجلس منصوب، تشریفاتی و تحت امر
دو. نظارت استصوابی شورای نگهبان منصوب رهبری بر کلیه انتخاباتهای جمهوری اسلامی
سه. اقدام به افتاء علیرغم فقدان شرائط شرعی و آغاز مرجعیت با کوپن قدرت سیاسی
چهار. تلاش مذبوحانه برای تصاحب مرجعیت اعلی
پنج. تشکیل معاونت مرجعیت و حوزه در وزارت اطلاعات و سرکوب مراجع مستقل
شش. نفی نقش نظارتی مجلس خبرگان رهبری بر رهبر و تبدیل آن به نقش حراست از رهبری
هفت. متلاشی کردن احزاب، انجمنها و تشکلهای مستقل، توقیف مطبوعات آزاد و مسلط کردن نهادهای امنیتی بر مقدرات کشور، ایجاد جو خفقان و سانسور، سرکوب منتقدان و آزادی خواهان از طریق ارعاب و زندان و ترور
هشت. مهندسی انتخابات ریاست جمهوری از سال ۱۳۸۴ به بعد و خیانت در امانت ملت
نُه. سیاسی کردن قوه قضائیه و سلب استقلال آن
ده. استفاده‌ی ابزاری از اعتقادات و باورهای دینی مردم به نفع قدرت مطلقه‌ی سیاسی
به این سلسله می توان افزود.

نُه. مسئولیت سنگین مدرسه‌ی آیت الله خمینی
در ابتدای بیست و پنجمین سال زمامداری آقای خامنه ای می توان گفت بازنده‌ی اصلی این ربع قرن رهبری طاغوتی مدرسه‌ی آیت الله خمینی است که بر اساس مصلحت حفظ نظام که البته اوجب واجبات است رهبری شخصی و خودکامگی را بر کشور مسلط و مرجعیت شیعه را مبتذل کرده است. آقای خامنه ای یقینا به تنهایی نمی توانست رهبری و مرجعیت را به دست بگیرد. اکثریت مدرسه‌ی آیت الله خمینی شریک جرم او بوده اند. آنها حق ندارند امروز که قدرت مطلقه‌ی خودکامه آنها را رد صلاحیت کرده یا از مشارکت در قدرت باز داشته نقش خود را در تکوین دیکتاتوری شخصی و خودکامگی و استبداد دینی انکار کنند.
صداقت، اخلاق و مروت اقتضا می کند آقای هاشمی رفسنجانی، بیت آیت الله خمینی از جمله خانم مصطفوی و بازماندگان احمد خمینی، و همه‌ی نمایندگان مجلس خبرگان رهبری و دیگر شخصیتهایی که در این ربع قرن در تحکیم دیکتاتوری شخصی آقای خامنه ای سهیم و دخیل بوده اند خود را نقد کنند و از آنچه بر گُرده‌ی ملت سوار کردند پوزش بخواهند. خودکامگی مزوّرانه‌ی آقای خامنه ای مولود مشروع فقه مصلحتی و قرائت قدرت طلبانه از اسلام مدرسه‌ی آیت الله خمینی است، هر چند شخص ایشان از سوابق مبارزاتی و علمی و پشتوانه‌ی مردمی آیت الله خمینی نیز برخوردار نیست.

ده. مثلث خودکامگی، تزویر و مصلحت نظام
جناب آقای خامنه ای بدون هیچ تردیدی در آغاز بیست و پنجمین سال زمامداریش رهبری خودکامه، دیکتاتوری شخصی و مصداق بارز استبداد دینی، ولایت جائر و طاغوت است. وی و نظریه‌ی ولایت مطلقه‌ی فقیه و سیاست دینی مبتنی بر آن اکنون از موانع رشد و تعالی ملت ایران هستند. رهبری و مرجعیت او هر دو بر اساس تزویر و شهادت خلاف واقع و اطلاع او و روحانیون مدرسه‌ی آیت الله خمینی از فقدان صلاحیت وی صورت گرفته است. مبنای نظری این انحرافات اساسی از موازین دینی و اخلاقی قاعده‌ی مصلحت نظام در دستگاه فقه حکومتی آیت الله خمینی است: حفظ نظام اوجب واجبات است. این قاعده آنگونه که در این ربع قرن شاهد تحققش بوده ایم اکسیری بوده است که با آن هر خلاف شرع و اخلاقی توجیه و مباح شده است. مصلحت نظام به معنای مصلحت شخص رهبر خودکامه از افسد فاسدات است. جدایی نهاد دین (حوزه، مرجعیت، روحانیت و مسجد) از دولت بهترین راه حل برای سلامت دین و پیگیری تعالیم اجتماعی سیاسی آن از طریق رقابت آزاد مومنان در جامعه‌ی مدنی است.

 
محسن کدیور

۱۵ خرداد ۱۳۹۲

kadivar.mohsen59@gmail.com
 
یادداشتها:

(۱) تفصیل بحث را در مقاله‌ی استیضاح مرجعیت رهبری (۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲) آورده ام.

 

(۲)مشروح این بحث در مقاله‌ی افتاء و مرجعیت با اکسیر مصلحت نظام (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲) آمده است.

 

(۳)به نقل از سردار محسن رشید، رئیس سابق دفتر مطالعات و تحقیقات سپاه در وبلاگ شخصیش در تاریخ اول خرداد ماه ۱۳۹۲.

 

(۴)بخش کوتاهی از این مصاحبه‌ی منتشرنشده در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۲ در جرس نقل شده است.

در وبلاگ ایمایان مطلب زیر نیز نقل شده است که من از صحت ان بی اطلاعم: «مرحوم آیت‌الله توسّلی سال ۸۵ و در آستانه‌ انتخابات خبرگان برای سخنرانی به حزب اعتدال و توسعه آمدند … امّا قبل از سخنرانی و در جمع خصوصی خاطره‌ی جالبی تعریف کردند. ایشان نقل کردند که اواخر عمر امام و بعد از ماجرای برکناری آیت‌الله منتظری روزی امام به آقای هاشمی پیغام می‌دهند که با شما کار مهمّی دارم. آقای هاشمی که می‌آید، امام در حضور حاج‌احمدآقا و من به آقای هاشمی گفتند که شما خودتان را برای رهبری بعد از من آماده کنید و از نظر من شما گزینه‌ی اصلح هستید. هاشمی که غافلگیر شده بود مخالفت می‌کند و از امام می‌خواهد که فکر دیگری بکند. امام امّا تأکید می‌کنند که نظرشان همین است. در نهایت آقای هاشمی از امام درخواست مهلت می‌کند و قسم شرعی می‌دهد که افراد حاضر این موضوع را جایی مطرح نکنند. چند روز بعد حال امام وخیم می‌شود و در بیمارستان بستری می‌شوند و همان جا از دنیا می‌روند.»

 

(۵)در کتاب «واقعیتها و قضاوتها» (۱۳۷۷) قابل دسترس در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله منتظری اطلاعات و اسنادی در این زمینه یافت می شود.

 

منابع:

الف. کتب و نشریات کاغذی:

 - السید علی الخامنئی، درر الفوائد فی اجوبة القائد، بیروت، دارالوسیلة،۱۴۱۳/۱۹۹۳/۱۳۷۱.

- صحیفه‌‌ی امام، مجموعه آثار امام خمینی(بیانات، پیامها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۳۸۵، ج۲۱.

- بازسازی و سازندگی: کارنامه و خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی سال ۱۳۶۸، به اهتمام علی لاهوتی، ته‍ران‌: دف‍ت‍ر ن‍ش‍ر م‍ع‍ارف‌ ان‍ق‍لاب‌‏، ۱۳۹۱.

 - همپای انقلاب، خطبه های نماز جمعه حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی، گردآوری و  تدوین محمد باقر نجفی کازرونی، قم، انتشارات دانشگاه علوم انسانی مفید، ۱۳۸۵.    

- خبرگان‌ ملت‌، تهران، دبیرخانه‌ی‌ مجلس‌ خبرگان‌ رهبری‌، جلد اول، ۱۳۷۸.

- واقعیتها و قضاوتها، دفتر آیت الله منتظری، ۱۳۷۷.

- روزنامه اطلاعات، سال۱۳۷۶.

- روزنامه رسالت، سال  ۱۳۶۸.

- روزنامه بهار، سال  ۱۳۹۲.

ب. منابع مجازی

- وبسایت جنبش راه سبز (جرس)

- وبلاگ سردار محسن رشید.

- وبلاگ ایمایان.

- محسن کدیور، استیضاح مرجعیت رهبری (۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲)، افتاء و مرجعیت با اکسیر مصلحت نظام (۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۲)



 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

 

قالیباف از فیلترینگ سایتها حمایت می کند

Posted: 05 Jun 2013 06:03 AM PDT

محیط اینترنت پر گناه است!
جرس: محمد باقر قالیباف ضمن حمایت از محدوديت‌هایی  نظير فيلترينگ سايت‌های اينترنتی در ايران  بیان نموده است در محيط فرهنگی نيز اگر يک جوان در محيط پر گناه باشد حتما آسيب پذير است.

 

محمد باقر قاليباف، نامزد انتخابات يازدهم رياست جمهوری، شب گذشته در برنامه تلويزيونی خود ضمن دفاع از اعمال فيلترينگ بر سايت‌های اينترنتی گفت : ما نمی توانيم بگوييم همه چيز را بايد رها کرد.

 

به گزارش خبرگزاری مهر شهردار تهران  گفته است اگر انسان وارد يک مکان آلوده شود و از ماسک استفاده نکند حتما دچار آلودگی می شود. در محيط فرهنگی نيز اگر يک جوان در محيط پر گناه باشد حتما آسيب پذير است.

 

وی با همين رويکرد، از برخی محدوديت‌ها نظير فيلترينگ سايت‌های اينترنتی در ايران دفاع کرده ولی در عين حال گفته است که بايستی در اين بحث تنگ نظری و رفتار سليقه‌ای اعمال شود.

 

فیلترینگ در ایران بر اساس قوانین مصوب در مجلس شورای اسلامی اعمال می‌گردد و طیف گسترده‌ای از وبگاه‌های اینترنتی، از پورنوگرافی گرفته تا سیاسی را در بر می‌گیرد. گرچه مسدود کردن دسترسی به وبگاه‌های اینترنتی در ایران جنبهٔ قانونی دارد، اما روند آن، به ویژه برای وبگاه‌های سیاسی و اجتماعی، به درستی مشخص نیست و سیاست‌های آن  بسیارغیرشفاف است.

 

در حال حاضر مسدود کردن وبگاه‌های اینترنتی در ایران با تصمیم کمیته‌ای تحت نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی با حضور نمایندگان صداوسیما، مخابرات و وزارت اطلاعات صورت می‌گیرد و شرکت خدمات ارتباطات داده‌ها مجری تصمیم‌گیری این کمیته‌است.نهاد تصمیم‌گیرنده در مورد فیلترینگ در ایران، «کارگروه تعیین محتوای مجرمانه اینترنتی» است که متشکل از دوازده عضو از قوای سه‌گانه است.

 

البته و متاسفانه در ایران برخی سایت‌ها اینترنتی نیز مستقلاً با دستور قوه قضائیه فیلتر و یا دفاتر آنان در ایران پلمپ گردید.

 

 به گزارش جرس شرکت خدمات ارتباطات داده ها که مجری فیلترینگ است در سالهای اخیر از صفحه ای با نام پیوندها ( http://peyvandha.ir/) برای مسدود کردن وب سایتها استفاده می کند و این صفحه به جای وب سایت فیلتر شده توسط کاربر مشاهده می شود.

 

مطابق رسمی ترین آمار در دسترس٬ وب سایت پیوندها (صفحه فیلترینگ) داراری ربته ۶ وب سایتها در داخل ایران و رتبه جهانی ۵۸۸ در جهان را داراست که نشان از میزان بالای فیلترینگ وب سایتها و درخواست مشاهده زیاد وب سایتها فیلتر شده توسط کاربران ایرانی را دارد.

 

این آمار را می توانید در اینجا مشاهده کنید :

http://www.alexa.com/siteinfo/peyvandha.ir

 

در رثای جلال دین

Posted: 05 Jun 2013 05:00 AM PDT

زهرا ربانی املشی
آیت الله طاهری از جمله روحانیت بیداری بود که موجب جلال و شوکت دین گردید و در به ثمر رساندن انقلاب نقش بسیاری داشت.  

 
اسلام مكتبی است كه در تمام شؤونات فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد. اینکه دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نكنند از القائات تمامیت خواهانی است که می خواهند هر گونه که مصالح خود و اطرافیان خود را می بینند عمل کنند و مورد نقد و اعتراض قرار نگیرند.

به همین علت در طول تاریخ روحانیت شیعه به عنوان عالمان دینی و کسانی که اولاً غیر وابسته به حکومتند و ثانیاً دارای پایگاه مردمی اند، با حكومتها ی ظالم درگیر بوده اند و نه تنها همراه و همگام با مردم بلکه به عنوان جهت دهنده حرکت های ضد استبدادی آنان بوده اند. در دوران انقلاب مشروطه و در مبارزه با ظلم پهلوی پدر و پسر، روحانیت مؤثرترین نیروی سیاسی بود كه از نهضت حمایت كرده و رهبری آن را به دست گرفت. 

آیت الله طاهری از جمله روحانیت بیداری بود که موجب جلال و شوکت دین گردید و در طول سالهای مبارزه در راه بیداری مردم و رسوایی دستگاه های استبدادی تلاش و مبارزه نمود و البته در این راه متحمل زندان و تبعید گردید و در به ثمر رساندن انقلاب نقش بسیاری داشت. 

ایشان سالها قبل از انقلاب به اصرار آیت الله منتظری و البته اخذ اجازه از امام خمینی امامت جمعه اصفهان را به عهده گرفت و پس از چند سال اقامه جمعه، با سخنان و خطبه‌های توفنده خود، گام بزرگی در به ثمر رساندن و پیروزی انقلاب اسلامی ایران و رهایی کشور از استکبار شاهنشاهی برداشتند، شهامت و شجاعت و عزم و اراده‌ای قوی توأم با ایمان و اعتقاد ایشان، زبانزد همگان بود؛ پس از انقلاب نیز ایشان در این کسوت، استوانه ای برای شهر اصفهان بودند. 

آیت الله طاهری در طی جنگ تحمیلی در گسیل داشتن رزمندگان به جبهه ها نقشی بسیار چشمگیر داشت چون فداکاری را در عمل به مردم توصیه کرد و فرزند دلبندش را به جبهه فرستاد. ایشان علاوه بر این با وجود کسالت و بیماری بسیار مقیّد به حضور در جبهه و به خصوص در شبهای حمله بود و به این وسیله باعث قوت قلب رزمندگان می شد. 

آیت الله طاهری بعد از حمله به کوی دانشگاه درروز سه شنبه 18 تيرماه 1381 با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به ملت ايران با شديدترين لحن نسبت به وضعيت حاکم بر ايران اعتراض کرده و استعفای خود را از امامت جمعه اصفهان اعلام کرد؛ در این نامه ایشان به تمامی ظلمهایی که بر ملت رفته، از کمی ها و کاستیها، از ظلم و ستم، از شکسته شدن حرمت مرجعیت وحصر نا جوانمردانه آیت الله منتظری، از وعده هایی که به مردم داده شد و به آن عمل نگردیده، از اختلاس ها، از حیف و میل بیت المال، از قانون گریزی، از هزینه کردن دین و مقدسات برای فشار بر مردم و از بیکاری و ... گله کرد و در پایان فرمود: "حقیر حدود سی سال پیش در نجف اشرف با كسب اجازه از محضر مبارك حضرت امام، رهبر كبیر انقلاب به اقامه نماز جمعه در اصفهان مجاز شدم ولی با كمال تأسف در شرایط موجود از امامت جمعه كنار می‌روم الفرار ممالایطاق من سنن المرسلین". 

آیت الله طاهری بعد از انتخابات 88 هم صدا با اکثریت مردمِ به نتیجه آن انتقاد کرد و گفت: «آیا این از مصادیق عدالت است که سیّد شریف و مظلومی چون میرحسین موسوی که در سخت‌ترین دوران‌های این کشور مسئولیّت اداره دولت را با وجود جنگ هشت ساله و محاصره اقتصادی و گروه‌های محارب و تثبیت انقلاب با موفقیت تمام طی نمود و تا آخرین لحظات عمر امام، عزیز و محبوب این رادمرد بزرگ بود، اکنون عامل استکبار، اغتشاشگر و مستوجب کیفر باشد و باید حقوقش پایمال گردد؟ حد و حدود تمامیّت خواهی شما کجا پایان می‌گیرد؟"

آیت الله طاهری در پایان نامه تاریخی و اعتراضی خود به ملت ایران دعایی می کند که اکنون این دعا را از زبان این عبد صالح خدا از درگاهش طلب می کنیم: "ای خداوند قسط و آزادی و ای پروردگار عدالت و آگاهی و ای آفریدگار قلم و اندیشه، بر كویر تفتیده و مزرعه خشكیده ما بیش از این آب شعور و باران نور ببار و رحمت واسعه خود را از این ملت بزرگ دریغ مدار". روحش شاد و راهش پر رهرو باد. 

 

 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 


انسانیّت کلام قرآنی و حقیقت تجربه محمدی

Posted: 05 Jun 2013 04:36 AM PDT

محمد مجتهد شبستری
هر گونه ادعای اعجاز در بارۀ متن قرآن که ویژگی‌های زبان و کلام انسانی را از این متن سلب کند، غیر قابل قبول است. 


قرائت نبوی از جهان (۱۴)


۱- آیا پیامبر اسلام ادعا کرده جمله‌هائی را به زبان انسانی از سوی خدا دریافت می‌کند و آن‌ها را برای دیگران بازگو می‌کند و آیات قرآن، همان بازگو شده‌ها است؟
مشهور در میان مسلمانان این است که پیامبر، خود چنین ادعائی داشته، اما این اعتقاد مشهور نه مورد اجماع علمای اسلام است (۱) و نه با شواهد تاریخی دلایل معتبری برای آن اقامه شده است. در متن قرآن هم آیه‌ای وجود ندارد که با صراحت بر این اعتقاد مشهور دلالت کند.

۲- قرآن چه «متن واحد» به حساب آید و چه مجموعه‌ای از متن‌های متفاوت و یا مجموعه‌ای از افعال گفتاری پیامبر اسلام که جمع آوری شده، در هر حال پدیده‌ای است به «زبان انسانی»

۳- پدیدارهائی که زبان انسانی‌اند «انسانیّت» دارند. منظور از انسانیّت زبان این نیست که انسان‌ها با آن سخن می گویند. منظور این است که هر پدیده زبانی انسانی با ظهور و بروز و انعکاس صفات و خصلت‌های انسان‌ها، نگاه‌ها و جهان بینی‌های آن‌ها، ایده‌ها و مفهوم‌ها و افکار و زیست جهان آن‌ها در آن، پدیدار، آن می‌شود که هست. زیر بنای هر زبان انسانی تجربه‌های زیسته انسان‌ها، حساسیت‌ها، درک‌ها و دریافت‌ها، میل‌ها و غریزه‌ها، تخیل‌ها و الهام‌های دریافتی و مانند آن‌ها است. زبان انسانی هر جا ظاهر شود «عالم انسان» را نشان می‌دهد. و بنا بر این زبان انسان «انسانیت» دارد یا زبان انسان فقط انسانی است. گرچه با زبان انسانی می‌توان از «الوهیّت» سخن گفت ولی با آن نمی‌توان عالم الوهیت را نشان داد. اگر کسی چنین کند در واقع تجربه خود از عالم الوهیت را با زبان نشان می‌دهد که باز هم انسانی است و نه خود عالم الوهیت را. زبان‌های گوناگون انسانی آئینه‌های گوناگون انسانیت است و نه آئینه الوهیت.

۴- کلام‌های مستفاد از متن‌های شفاهی یا مکتوب که پدیدارهائی از جنس زبان انسانی‌اند، به این سبب که معانی و الفاظ زبان انسانی از یکدیگر غیر قابل تفکیک‌اند همان ظرفیت پدیدارهای زبانی را دارند و نه بیشتر از آن را. کلام‌های مستفاد از متن‌ها هم انسانیت دارند، یعنی تمام تار و پود آن‌ها از ایده‌ها و افکار و جهان بینی و مفاهیم زیست جهان انسان و ... بافته شده است. محتوای این کلام‌ها از عالم انسان است و نه از خارج از آن (۲).

۵- تار و پود کلام مستفاد از متن قرآن، چون این متن یک پدیدار زبانی است، از نگاه و جهان بینی، افکار و ایده‌ها و مفهوم‌هائی معین، زیست جهانی مشخص و افعال گفتاری معین و تجربه‌های آن افعال و سایر تجربه‌های زیسته انسانی بافته شده است. آشکار است که همه این امور، عالم انسان را نشان می‌دهند و از آن عالم‌اند و آئینه انسانیت هستند و نه آئینه الوهیت. و به طور خلاصه باید گفت کلام مستفاد از قرآن چون همان ظرفیت زبان انسانی را دارد و نه چیزی بیش از آن را، کلامی انسانی است.
در عصر ما که اصطلاح جهان بینی متداول شده پاره‌ای از اسلام شناسان و متفکران مسلمان، جهان بینی قرآن را مورد توجه و بررسی قرار داده‌اند. ایزوتسو (toshihico izyutsu) اسلام شناس ژاپنی در کتاب خدا و انسان در قرآن و مرتضی مطهری فیلسوف معاصر مسلمان در کتاب جهان‌بینی توحیدی به شرح جهان بینی قرآن پرداخته‌اند.

۶- پاره‌ای از عارفان و فیلسوفان مسلمان گفته‌اند زبان قرآن زبان تمثیل (مثال آوردن) است. در قرآن حقیقت‌ها از طریق مثال زدن‌ها بیان شده است. جلال الدین رومی در مثنوی معنوی و محمد حسین طباطبائی در تفسیر المیزان بارها در این باره سخن گفته‌اند.
امروز عدّه زیادی از محققان ادبیات، تمثیل را زبان استعاره‌ای می‌دانند. در اینجا این پرسش مهم مطرح می‌شود که اگر زبان قرآن استعاره است چگونه می‌توان ادعا کرد محتوای قرآن «اِخبار از واقعیات» به معنای منطقی کلمه است؟ تحلیل دقیق زبان استعاره نشان می‌دهد که زبان استعاره زبان روایتگری است و نه زبان اِخبار از واقع (۳). پس چگونه ممکن است زبان قرآن در عین حال که زبان استعاره است زبان «اِخبار از واقعیات» باشد؟ این بحث مهم را در اینجا پی نمی‌گیرم. اما می‌گویم این تصور نباید پیش آید که اگر زبان قرآن زبان تمثیل باشد در این صورت کلام قرآنی انسانیت ندارد. زبان تمثیل هم انسانیت دارد چنانکه کلام استعاره‌ای انسانیت دارد. انسان آنچه را که نمی‌تواند با زبان اِخبار از واقع بیان کند با زبان استعاره بیان می‌کند.

۷- تحلیل فوق که در این نوشته از پدیدار زبانی انسانی و کلام مستفاد از آن به عمل آوردم و نیز آنچه دربارۀ دلالت متن قرآن به افعال گفتاری و تجربه‌های انسانی مرتبط با آن در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱۳ آورده‌ام نگارنده را الزاماً وارد مرحله تازه‌ای از بحث و بررسی می کند و مانع از این است که در بحث‌های هرمنوتیکی خود در جایگاه پیشین‌ام متوقف بمانم. صاحب این قلم در جایگاه پیشین خود می‌گفت گام اول فهم و تفسیر قرآن را چنین باید برداشت که بگوییم ما با یک انسان روبرو شده ایم که دعوی پیامبری دارد و جمله‌هائی را قرائت می کند که آن‌ها را با پیامبری‌اش مربوط می‌داند. می‌گفتم از نگاه هرمنوتیک جدید متن‌های ارائه شده به وسیله آن مدعی پیامبری را چون متن‌هائی که آن پیامبر ماتن انسانی آن‌ها است می توانیم بفهمیم و تفسیر کنیم. می‌گفتم فهم و تفسیر هر متن شفاهی و یا مکتوب تنها در صورتی ممکن است که حرکت تفسیری مفسر بر تجربه‌هائی استوار باشد که علی القاعده برای همگان قابل حصول است و چون چنین تجربه‌هائی محدودیت دارند، فهم و تفسیر مفسران هم قلمرو محدودی دارد و مفسران نمی‌توانند از فهم و تفسیر اظهارات یک انسان (پیامبر) فراتر روند و بگویند ما کلام خداوند را فهم و تفسیر می‌کنیم (نگاه کنید به مقاله «محدودیت‌های تجربه فهم متن»، از سلسله مقالات قرائت نبوی (شماره ۱۲).

۸- من اینک یک گام به جلو می گذارم و در مرحلۀ هرمنوتیکی جدیدی وارد می‌شوم. در این مرحله از محدودیت تجربه فهم متن که در جای خود سخنی درست است، عبور می‌کنم و می‌گویم: چون از پدیدارهای زبان انسانی ضرورتاً جز یک کلام انسانی استفاده نمی‌شود و متن قرآن یک پدیدار از جنس زبان انسانی است از این متن جز یک «کلام انسانی» مستفاد نمی‌شود. کلام قرآنی انسانیت دارد و عالم انسان را نشان می‌دهد و نه عالم الوهیت را گرچه در آن از عالم الوهیت سخن رفته است.

۹- برای فهم دقیق مدعای فوق باید این تصور نادرست را که معانی و الفاظ زبان انسانی از یکدیگر جدا هستند از ذهن بیرون کرد. نه تنها هیچ معنای بدون لفظ قابل تصور نیست بلکه معنا‌ها وجودی پسین دارند و با وجود آمدن الفاظ موجود می‌شوند (نگاه کنید به مقاله قرائت نبوی از جهان ۹).

۱۰- فیلسوفان و عارفان مسلمان در بیان چگونگی فهم قرآن مطالبی گفته‌اند که از نگاه غیر تجربی آنان به زبان انسانی و علم شناسی متافیزیکی آنان ناشی شده است. درفلسفه زبان آن‌ها که کاملا متافیزیکی است میان معناهای قرآن و الفاظ و جملات قرآن یک رابطه عقلانی از نوع رابطه دال و مدلول که با تجربه قابل درک است، وجود ندارد. فهم و تفسیر قرآن هم یک روند عقلانی یا عقلانی تجربی نیست. نزد آن‌ها رابطه الفاظ و معانی قرآن گونه‌ای رابطه طبیعی از سنخ ظاهر و باطن است و چون اینطور است قلمرو آن باطن، بسیار فراختر از قلمرو آن ظاهر یعنی الفاظ قرآن است. می‌گویند وقتی یک مومن قرآن می‌خواند او فقط علل اِعدادی را فراهم می‌کند تا ادراک سطحی از سطوح عمودی معانی قرآن که واقعیات عینی‌اند به او از عالم بالا افاضه شود. معانی ظاهری الفاظ و جملات قرآن تنها سطح اول از معانی قرآن است. اما دریافت همین معانی ظاهری هم که گونه‌ای «ادراک» است پس از فراهم شدن علل اِعدادی (مثلاً اطلاع یافتن دستور زبان عربی و باز کردن قرآن و مطالعه آن و مانند این‌ها) از عالم بالا افاضه می‌شود چون تمام ادراک‌ها از عالم بالا افاضه می‌شوند. اما در این میان کسانی هستند که به آن‌ها بیش از این ادراک ظاهری افاضه می‌شود و آن‌ها از پاره‌ای از سطوح معانی باطنی قرآن هم آگاه می‌شوند (۴)
در این جا با یک فلسفه زبان مواجه هستیم که تمام مبانی آن متافیزیکی است و با نگاه تجربی فیلسوفان عصر ما به زبان، به کلی متباین است. در این فلسفه زبان انسانی نه انسانیت دارد و نه کلام مستفاد از آن کلام انسانی است. با چنین فلسفه‌ای می‌توان تصور کرد که یک متن به زبان انسانی باشد اما کلام‌های مفهوم از آن به سطح‌های متفاوت از واقعیت‌های خارجی ناظر باشد، واقعیت‌هائی که بسیار فراختر از ظرفیت تجربی الفاظ و جملات آن متن است. چنین تصوری به این جهت ممکن می‌شود که معناها نه تنها از الفاظ جدا دیده می‌شوند بلکه مقدم بر آن‌ها و حتی منشاأ وجودی آن‌ها به حساب می‌آیند.

۱۱- سخن تمام کسانی که می گویند کلام قرآن یک کلام تمثّلی است (در مقاله قرائت نبوی از جهان (۴) معنای کلام تمثّلی را بیان کرده‌ام) مبتنی بر همین نظریه متافیزیکی در باب زبان و در باب علم است. واضح است که نگارنده این سطور در بحث‌های هرمنوتیکی به فلسفه‌هائی استناد کرده که به نگاه تجربی به زبان انسانی مبتنی هستند و نه نگاه متافیزیکی . اما آنچه بر صاحب این قلم نامفهوم مانده این است که چگونه ممکن است یک فقیه چون مرحوم آیت الله منتظری در مباحث فلسفی، با تأکید فراوان، نظریه متافیزیکی زبان و علم قدما را بپذیرد (نگاه کنید به رساله سفیر حق و صفیر وحی از ایشان زیر عنوان: قابل بودن نفس برای تمام علوم کشفی، فکری، کلی، جزئی و موارد دیگر از آن رساله) ولی در مقام فقاهت به مباحث الفاظ علم اصول (سمانتیک فقیهان) استناد کند که از سر تا پا یک سمانتیک (semantik) منطقی عقلانی، عرفی مبتنی بر نگاه تجربی به زبان است. علمای اصول در مباحث الفاظ علم اصول از دلالت منطقی الفاظ و جملات بر معانی و فهم و تفاهم عرفی، استظهار مقصود متکلم، اراده تفهیمیه «و اراده جدیّه» مفهوم موافق و مفهوم مخالف و مقدمات حکمت و مانند این‌ها سخن گفته‌اند. چنانکه پاره‌ای از محققان نشان داده‌اند این قبیل بحث‌های زبان شناسانه در میان مسلمانان به مبناهای عقلانی ارسطویی در باب زبان و منطق بازگشت می‌کند که یک نگاه تجربی است و نه افلاطونی. در تفسیر‌های قرآن هم از همان مبناهای ارسطویی استفاده شده است (۵). فقیهان با تکیه بر مباحث الفاظ اصول در برابر یکدیگر به استظهار عقلانی، عرفی از ظواهر الفاظ و جملات که امری تجربی است، احتجاج کرده‌اند و می‌کنند. این احتجاجات بر یک فهم بین الاذهانی تجربی از پدیدار زبان «و دلالت» و «فهم تفسیر» مبتنی است و از نگاه تجربی به زبان به سبک ارسطوئی ناشی می‌شود. و هم استدلالات بر این مبنا پیش می‌رود. در آنجا از دریافت معنا از عالم بالا خبری نیست. احتجاج بین الاذهانی مطرح است و نه فراهم کردن علل اعدادی.

۱۲- در سال‌های اخیر پاره‌ای از فضلای حوزه علمیه قم دست به کوشش‌های علمی جدیدی در بارۀ بحث‌های مربوط به فهم و تفسیر متون زده‌اند. در این باب چند کتاب و مقالات متعددی از سوی آنان منتشر شده است. اما نکته مهمی که این کوشش گران لازم است به آن بیندیشد رفع ناهماهنگی‌ها و تناقض‌ها از نظرهائی است که ابراز کرده‌اند. مثلاً نویسنده محترم کتاب «نظریه تفسیر متن» از طرفی در فصل‌های نخستین کتاب که به هستی شناسی و معرفت شناسی «معنا» مربوط است، نشان دهد که روش متداول علمای اصول و فقیهان در فهم کتاب و سنت بر یک نظریه تفسیری عقلانی، عرفی معقول و قابل دفاع و بین الاذهانی تجربی مبتنی است و خود، آن‌ها را می‌پذیرد. اما وی در فصل آخر از همان کتاب با پذیرفتن آن فلسفه زبان متافیزیکی که بدان اشارت رفت مدعی می‌شود چون قرآن کلام مستقیم الهی و «مؤلَّف خداوند» و (کلام «تمثّلی») است اخلاق تفسیر قرآن با اخلاق تفسیر متون بشری متفاوت است و این کتاب باید بر مبنای حکیم و علیم علی الاطلاق بودن خداوند و مفروضات دیگری از این قبیل تفسیر شود. بحث‌ها و آراء مربوط قصدیت معنا، اراده استعمالیه، اراده تفهیمیه، اراده جدیه، وضعی بودن دلالت، بنای عقلا در فهم کلام، چگونگی پی بردن به مقاصد متکلم، نقش قرائن گوناگون در فهم و تفسیر و مانند این‌ها که نویسنده کتاب نظریه تفسیر متن آن‌ها را از علمای اصول نقل می‌کند و می‌پذیرد، همه و همه، تنها در جائی می تواند مورد استفاده و پذیرش باشد که ما در عالم انسان باشیم و با یک متن مکتوب و یا کلام شفاهی روبرو شویم که از مجرای بین الاذهانی و عادی و تجربی پیدایش متون و کلام‌های انسانی پدید می‌آمده است. اگر متن موجود قرآن کلام تمثلی است و از عالم عقول و عالم مثال می آید و در سامعه نبی مسموع می‌شود و او آن را برای مخاطبان می خواند چنانکه نویسنده کتاب مدعی است در این صورت چون در پیدایش این کلام مسموع، روند تجربی و بین الاذهانی پیدایش متون و کلام انسانی طی نشده نمی‌توان تحلیل‌های بین الاذهانی و تجربی مربوط به هستی شناسی معنا و معرفت شناسی معنا را که نویسنده آن‌ها را از علمای اصول نقل می‌کند در باره فهم و تفسیر متن قرآن بکار برد. چون این متن محصول روند بین الاذهانی تجربی عالم انسان نیست. معناهای اتخاذ شده در فصل‌های نخستین کتاب نظریه تفسیر متن با مبنای متافیزیکی پذیرفته شده در فصل آخر کتاب به هیچ وجه قابل جمع نیست. البته اگر کسی متن قرآن را به مثابه اظهارات پیامبر اسلام تفسیر کند در این صورت مطلب به کلی عوض می‌شود. در چنین وضعیتی آنچه تفسیر می‌شود کلام تمثّلی و مؤلَّف خداوند نیست بلکه اظهارات یک انسان است واضح است که چنین تفسیری را کلام تمثلی نمی‌پذیرد.
وقتی به مقدمه تفسیر قرآن آقای جوادی آملی نگاه می‌کنیم این ناهماهنگی را همانجا هم می‌بینیم. ایشان در آن مقدمه از طرفی از همگانی بودن فهم قرآن، برای همه بشر، سخن می گوید (ص ۳۱- ۳۹) و از طرف دیگر در همان صفحات می‌نویسد: «سخن گفتن قرآن کریم به زبان فطرت انسان‌ها و عمومی بودن فهم آن به این معنا نیست که بهره همگان از کتاب الهی یکسان است. معارف قرآنی مراتب فراوانی دارد و هر مرتبه آن بهره گروه خاصی است» نا هماهنگی و ناسازگاری این دو مدعا از آنجا ناشی است که ادعای مفهوم همان بودن قرآن تنها با نگاه تجربی به زبان ممکن است که بنیادی ارسطوئی دارد. اما ادعای مراتب داشتن معارف قرآنی بر جدائی معناها از الفاظ و جملات و وجود معناهای متافیزیکی مبتنی است که بنیادی افلاطونی دارد و این دو با هم سازگار نیست.

۱۳- بنا بر تحلیل تجربی و پدیدار شناسانه ما از زبان و کلام انسانی و پذیرفتن این مطلب که کلام قرآنی کلام انسانی است، چند نتیجه به دست می‌آید :

۱۳- ۱- متن قرآن را جز با همان مبناها و مقدمات و روش‌ها که در فهم و تفسیر سایر متون زبانی به کار می‌رود نمی‌توان فهم و تفسیر کرد. 
۱۳- ۲- چون قرآن یک متن تاریخی است استفاده از نقد تاریخی و هر گونه نقد لازم دیگر برای فهم و تفسیر آن اجتناب ناپذیر است.
۱۳- ۳- هر گونه ادعای اعجاز در بارۀ متن قرآن که ویژگی‌های زبان و کلام انسانی را از این متن سلب کند، غیر قابل قبول است.
۱۳- ۴ - هر گونه فرضیه و تبیین الهیاتی درباره چگونگی انتساب قرآن به وحی (وحیانی بودن قرآن) که موجب سلب انسانیت از زبان و کلام قرآنی شود غیر قابل قبول است
۱۳- ۵- کلیه افعال گفتاری موجود در متن قرآن (اوامر، نواهی ، انذارها، تبشیرها، وعد و وعیدها و .... که در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱۳ بدان‌ها اشاره رفته افعال گفتاری انسان هستند و نه افعال گفتاری خدا.


حقیقت تجربه محمدی

۱۴- طبیعی است در اینجا بپرسیم: اگر آن نتایج را که از تحلیل تجربی زبان و کلام به دست آمد در بارۀ متن قرآن بپذیریم معنای الهیاتی انتساب متن قرآن به وحی در نظر یک مومن چه می تواند باشد؟ صاحب این قلم بر این باور است که این پرسش را در درجه نخست با مراجعه به خود متن قرآن می‌توان پاسخ داد. باید دید از کلام آن کس که در قرآن سخن می گوید در بارۀ ارتباط آیات قرآن با وحی چه می‌توان فهمید و معنای «وحی محمدی» در خود قرآن چیست؟ من آن پاسخ را که با تدبر در متن قرآن می توانم به این دو پرسش بدهم در سطور آینده برای شما توضیح می‌دهم:
در سه سوره از قرآن (سوره ۱۸، سوره ۲۱، سوره ۴۱) آمده است: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ» بگو من بشری همانند شما هستم، با این تفاوت که به من وحی می‌شود که خدای شما خدای یگانه است (ترجمه خرمشاهی) به نظر می‌رسد از این سه آیه قرآنی که با شکل و معنای واحد اداء شده می‌توان مطلب مهم و گره گشائی را در باب مفاد تجربه محمدی و چگونگی وحیانی بودن قرآن به دست آورد. با مفروض گرفتن انتساب قرآن به حضرت محمد (ص)این آیات می‌رساند محتوای تجربه وحیانی محمدی یک «حقیقت» بیشتر نبوده است. محتوای آن تجربه این بود که «خدای شما خدای یگانه» است. بنا بر آنچه من از قرآن می‌فهمم در واقع آنچه در طول بیست و سه سال نبوت به پیامبر می‌رسیده و خارج از اختیار و اراده او بوده آشکار شدن ابعاد و سطوح گوناگون این حقیقت بوده که «خدای شما خدای یگانه» است و این یک حقیقت بیشتر نیست (توحید). اگر بخواهیم پیشتر برویم و از متن قرآن بپرسیم این حقیقت چگونه بر محمد آشکار می‌شده می‌توانیم از معنای لغوی «وحی» استفاده کنیم که چنین است «الاشارة الخفیة السریعة» (اشاره پنهانی شتاب دار). ظاهراً آنچه حامل رساندن آن حقیقت واحد به پیامبر می‌شده سلسله‌ای از اشارات پنهانی شتاب دار بوده است. اگر باز هم بپرسیم این اشارات چگونه شکل می‌گرفته پاسخ من این است که به جای حدس‌ها و فرضیه سازی‌های بی‌دلیل باید ببینیم آن کس که در قرآن سخن می‌گوید و مدعی دریافت آن اشارات است درباره چگونگی آن اشارات چه می‌گوید. در صدها آیه قرآن آمده که همه پدیدارهای جهان بدون استثناء «آیات خداوند» هستند. چنانکه در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱ گفته‌ام به نظر من بهترین ترجمه فارسی آیات «نمودها» است و نه نشانه‌ها. نمود معنائی پویا، نوشونده، جاندار و زباندار دارد اما نشانه معنایی بی‌جان و ایستا و ساکت. به نظر می‌رسد آن اشارات پنهانی و شتاب دار که به محمد می‌رسیده و همه آن‌ها این حقیقت واحد را بر او آشکار می‌ساخته که «خدای شما خدای یگانه» است، همان تجربه‌های آیات خدا دیدن همه پدیدارهای جهان بوده است (اعم از طبیعت، تاریخ، انسان و جامعه)؛ پدیدارهای جهان برای وی نمودهای پویا و نوشونده و جاندار و زباندار «خداوند» تجربه می‌شدند. آنچه در جهان، ظاهر بود و آنچه در جهان، باطن بود غیر از خدای واحد نبود: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (قرآن مجید). «قرآن» محمد به معنای «مقروء» (خوانده شده) همان خواندن (قرائت) پدیدارهای جهان چون نمودهای خداوند، با کلام انسانی توسط وی بود. ظاهراً محمد مدعی بود که جهان بر او اینگونه آشکار می‌شود و او آنچه را آشکار می‌شود به صورت کلام انسانی می‌خواند. 
زبان اساسی قرآن و یا بستر اصلی زبان قرآن زبان روایتگری است روایتگری محمد از آنچه خدا در جهان و با جهان می‌کند. محمد تجربه می‌کرد که آن اشارات پنهانی و شتاب دار اشارات خداوند است و این خدا است که خود را در نمودهایش بر او آشکار می‌سازد. ظاهراً در تجربه وی این آشکار ساختن، حقیقتاً سخن گفتن خدا با وی بود اما نه با الفاظ و کلمات بل با «نمودن‌ها». در آن مقام، برای وی همه موجودات کلمات خدا بودند. چنانکه او خود گفته است «قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» (کهف/ ۱۸/ ۱۰۹) «بگو اگر دریا برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب باشد، بی‌شک آن در یا پیش از به پایان رسیدن کلمات پروردگارم به پایان می‌رسد و لو آنکه مددی همانند آن به میان آوریم» (ترجمه خرمشاهی). البته کسی که چنین تجربه‌ای را از سر می‌گذراند از نظر الهیات اسلامی تجربه نبوی دارد و قرائت او از جهان قرائت نبوی است (شرح و تفصیل این نظر را در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱ آورده‌ام و آن را تجربه هرمنوتیکی (تفسیری) نبوی از جهان نامیده‌ام)
آنچه در بارۀ متن قرآن گفتم معنایش این نیست که همه آیات قرآن، خواندن نمودهای خداوند در جهان است. در قرآن آیات زیادی وجود دارد که خواندن پدیدارهای جهان نیست. مثلاً آیات احکام قرآن خواندن پدیدارهای جهان نیست. این‌ها اوامر و نواهی آن پیامبر است که چون حاکم شد به تنظیم امور اجتماعی بر مبنای اخلاق نبوی پرداخت (نگاه کنید به قرائت نبوی از جهان ۱).
سخن من اینست که آنچه قرآنیت قرآن را شکل می‌دهد و بخش عمده آیات آن است و نبوت جدیدی را به جهان عرضه می‌کند و صفحه تازه‌ای را در عالم ادیان می‌گشاید یک قرائت نبوی از جهان است. آنچه در آنچه می‌گویم بیان یک اعتقاد ایمانی از سوی این نگارنده نیست. من نمی‌خواهم بگویم چون از قرآن چنین فهمیده می‌شود پس معنای وحی محمدی در الهیات من این یا آن است. مقالات قرائت نبوی از جهان یک تفسیر عقلانی از قرآن است و نه استدلال هائی با استناد به قرآن برای پیدا کردن معنای الهیاتی وحی محمدی. بنا نداشته‌ام از طریق این مقالات یک تفسیر وحیانی از قرآن بدهم. خواسته‌ام بگویم این متن قرآن است که نشان می‌دهد اساس تجربه وحیانی محمد آیات دیدن جهان است و آیات دیدن، ماهیت «التفاتی» و «تفسیری» دارد، علاوه بر اینکه تقریباً تمام مفهوم‌های کلیدی قرآن هویت تفسیری دارند (نگاه کنید مقاله قرائت نبوی از جهان ۱).

۱۵- اما همین جا باید بار دیگر بر این نکته تأکید ورزم که قرائت نبوی موجود در قرآن «انسانیت» دارد و تمام کمالات و یا نقص‌ها و محدودیت‌های عالم انسان در آن منعکس است. یک مومن نمی‌تواند بگوید چون قرائت کلام قرآنی به وسیله پیامبر عکس العمل ناب انسان در برابر نمودن‌های خداوند است پس آن کلام به صورت صد در صد آن نمودن‌ها را نشان می‌دهد. این مدعا قابل دفاع نیست. کلام قرآنی نه تنها به دلیل همه آنچه نشان داده شد کاملاً انسانی و قابل تفسیر و قابل نقد است بلکه باید بدان اضافه کرد که این خواندن چون به زبان استعاره است و زبان استعاره قادر نیست تمام آنچه را که مورد اشاره استعاره است برساند، نمی‌تواند آئینه تمام نمای آن نمودن‌های مفروض باشد.

۱۶- پس از پیمودن این راه طولانی باز می‌گردم به مطلب شماره ۱ این مقاله. در آنجا گفتم دلیلی قابل قبول بر این مدعا که محمد اعلام کرده آیات قرآن را از جائی دریافت می کند و برای مخاطبان باز می‌گوید در دست نیست. حال از خود می‌پرسم اگر روزی دلیل قابل قبولی در باره این مدعا به دست آید باز هم یک مؤمن می تواند بگوید متن قرآن کلام انسانی است؟
پاسخ من به این پرسش این است که چنان ادعایی اگر ثابت شود به هیچ وجه انسانیت کلام قرآنی را مخدوش نمی‌سازد. انسانیت کلام قرآنی مدعایی است که بر پدیدار شناسی زبان و کلام مبتنی است. چنین ادعایی با چنان ادعایی قابل ابطال نیست.
اگر چنان ادعایی ثابت شود یک مؤمن باید بگوید پیامبر اسلام کلامی را که بنا بر فهم انسان‌ها قطعاً کلام انسانی است کلام الهی تجربه می‌کرده است . جز این نمی‌توانیم بگوئیم. در این صورت این پرسش در الهیات اسلامی پیش خواهد آمد که معنای نبوت یک انسان که کلام انسانی را کلام خداوند تجربه می کند، چه می تواند باشد و مدعای او چگونه باید تجزیه و تحلیل شود و لوازم پذیرفتن نبوت او چیست؟
مفسر مؤمن اگر نگاه تجربی به زبان انسانی را بپذیرد، ممکن نیست در مقام تفسیر قرآن از عالم انسانیت بیرون برود. این حقیقت ایجاب می‌کند تمام بررسی‌ها و نقدها و کنکاش‌ها که برای تفسیر کلام انسانی به عمل می آید از نقد تاریخی گرفته تا سایر انواع نقد دربارۀ متن قرآن اِعمال شود. مثلاً نمی‌توان مدعی شد که چون خدا علیم و حکیم علی الاطلاق است پس باید قرآن را با این فرض تفسیر کرد که هیچگونه ناهماهنگی یا تناقض میان بخش‌های مختلف آن وجود ندارد یا هرچه در آن آمده صادق است یا امر و نهی‌های قرآن جاودانی است و مانند این‌ها. چنانکه گفتم ممکن شدن فهم و تفسیر ما از متن قرآن مدیون شناخت ما از عالم انسان است و نه مدیون شناخت ما از خدا.

۱۷- البته مؤمن می تواند بگوید گرچه کلام قرآنی یک کلام انسانی است ولی چون در ایمان خود پذیرفته‌ام که پیدایش کلام انسانی یک «عکس العمل» به نمودن‌های خداوند در جهان است، برای این کلام انسانی اعتبار ویژه‌ای قائل هستم. این سخن، سخنی است معقول و قابل دفاع (البته نه قابل اثبات) اما نه تا آنجا که انسانی بودن را از کلام قرآنی سلب کند.
البته آنگاه نوبت به این سؤال جدی می رسد که معنای این اعتبار ویژه چه می تواند باشد و یک متن را که چنین اعتبار ویژه‌ای دارد، چگونه و با کدامین نگاه هرمنوتیکی و پیش فهم‌ها یا پیش فرض‌ها می توان فهمید. صاحب این قلم بر این باور است که چون زبان و کلام قرآن انسانیت دارد، چنانکه گذشت هیچگونه هرمنوتیک ویژه و اخلاقیات ویژه برای فهم و تفسیر متن قرآن نمی توان قائل شد. نمی توان از تفسیر وحیانی متن در مقابل تفسیر عقلانی متن سخن گفت.

۱۸- در اینجا باید به یک موضوع مهم توجه کنیم. برخی از منتقدان می‌گویند در متن قرآن درباره تجربه محمدی تعبیراتی آمده که اجازه نمی‌دهد آن متن را قرائت نبوی از جهان بدانیم. در اینجا تنها به چند سخن عمده آنها اشاره می کنم. می‌گویند اولاً در مواردی از متن قرآن گوینده‌ای بالاتر از محمد و خارج از افق و زیست جهان وی با او سخن می‌گوید و گاهی به او خطاب می‌کند که چنین یا چنان بگو. ثانیاً بارها آن مقام بالاتر از محمد در متن قرآن می‌گوید بر محمد «کتاب» نازل شده و منظور از کتاب همین متن قرآن است و ثالثاً همان مقام بالاتر می‌گوید ما بر تو «قرآن» را «نازل» یا «وحی» کردیم، رابعاً تمام تعبیرات مشتق از ماده نزل (انزال، تنزیل و مانند این‌ها) که در متن قرآن به کار برده شده نشان می‌دهد این متن از عالم دیگری آمده است.
پیش از این پاسخ، پاره‌ای از این نقدها را در مقالات قرائت نبوی از جهان بیان کرده‌ام. در اینجا به صورت کاملاً مختصر به نکته‌ای اشاره می‌کنم که امیدوارم موفق شوم در آینده به صورت مشروح به آن‌ها بپردازم. اولاً هیچگاه نمی توان از اینکه در یک متن، کسی از مقامی بالاتر از مقام نویسنده به او خطاب می‌کند به دست آورد که آن خطاب کننده واقعاً کسی است غیر از خود نویسنده (نگاه کنید به قرائت نبوی از جهان ۲). ثانیاً لفظ «کتاب» در قرآن در معنای مجموعه‌ای مدون از جملات و یا نوشته‌ها به کار برده نشده است. ثالثاً نگارنده معتقد است معنای «قرآن» در قرآن «مقروء» است و نه مجموعه‌ای از جملات و یا متن. رابعاً جز فیلسوفان که معنای انزال از عالم دیگر را انزال از عالم عقل به عالم حسّ پیامبر دانسته‌اند و دلیلی بر آن اقامه نکرده‌اند، تحقیق کافی در بارۀ معنای انزال و تنزیل در قرآن و حتی حدیث به عمل نیامده است. در قرآن در بارۀ آمدن باران هم که علل طبیعی دارد «انزلنا من السماء ماءً» به کار رفته است. در جایی خواندم که وقتی ابیات تازه سروده مثنوی معنوی جلال الدین رومی به دست علاقمندان او می‌رسید می‌گفتند ابیات جدید نازل شده است. به نظر من به کار بردن واژه‌های نزول و انزال و تنزیل در مورد قرائت کلامی یک انسان نبی از نمودن‌های خدا در جهان اصلاً دور از ذهن نیست. چرا نمی توان از آن نمودن‌های خداوندی با مشتقات ماده نزول، تعبیر کرد. اینها همه تعبیرات استعاره‌ای است. تعبیرات استعاره‌ای که با کمیت‌های فیزیکی که فیزیک و پسا فیزیک، عالم دنیا و عالم بالاتر از دنیا و عالم انسان و عالم خارج از انسان را از هم تفکیک می کند، سنجیده نمی شوند.

۱۹- اینک به یک پرسش مهم الهیاتی رسیده‌ایم. پرسش این است که آیا توقف در تفسیر عقلانی قرآن و اضافه نکردن یک تفسیر وحیانی بر آن با ایمان یک مسلمان سازگار است؟ مگر نه این است که یک مسلمان باید کوشش کند از طریق قرآن کلام خدا را بشنود و این جز از طریق تفسیر وحیانی قرآن میسر نیست؟!
نگارنده این سطور کوشش خواهد کرد در مقالات آینده به این پرسش کلیدی پاسخ دهد. مجمل این پاسخ این است که تفسیر وحیانی قرآن اگر فرضا، امکان پذیر باشد رکن مقوم ایمان اسلامی نیست. صاحب این قلم در روند این پاسخ دادن، تفسیرهای وحیانی نواندیشان مسلمان در قرن اخیر را که هدف آن‌ها رسیدن به پیام نخستین الهی از طریق فهم و تفسیر مجدد قرآن است، نیز نقد و بررسی خواهد کرد. تعبیراتی چون بازسازی تفکر دینی در اسلام و یا تفکیک ذاتیات و عرضیات دین اسلام و یا تفکیک ظرف از مظروف در متون قرآنی و مانند اینها همه به گونه‌ای با هدف بازگشت به پیام نخستین الهی و تفسیر وحیانی قرآن در ارتباط است. در سه چهار سال اخیر ذهن من به این مبنا معطوف شده که تجدید الهیات اسلامی در عصر حاضر در گرو تفسیر وحیانی قرآن و باز سازی پیام نخستین اسلامی نیست. این فکر در ذهن من قوت گرفته که اساس ایمان اسلامی ایمان به خداوند است نه ایمان به حادثه پیام وحیانی محمد (در مقاله قرائت نبوی از جهان ۱ آورده‌ام که پیام وحیانی در اسلام «طریقیت» دارد و نه «موضوعیت»). فکر می کنم الهیات اسلامی در عصر حاضر باید «خدا محور» شکل بگیرد نه «نبی محور» و یا «وحی محور» یا «قرآن محور»، گرچه در این میان باید بالاخره معلوم کرد که قرآن چیست و چه اعتباری دارد و کوشش این نویسنده در سلسله مقالات قرائت نبوی از جهان کوششی در همین راه بوده است و نه تأسیس الهیات اسلامی نبی محور و یا قرآن محور.

۲۰- به نظر می رسد کوشش‌های عده زیادی از نواندیشان مسلمان در قرن اخیر برای بازسازی پیام نخستین، متأثر از مدرنیست‌های کاتولیک اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم است که کوشش کردند برای بازسازی الهیات مسیحی فهم وحی مسیحی را از خود «وحی» جدا کنند. فهم وحی را تاریخی بدانند و خود وحی را غیر تاریخی.پس از تأملات فراوان معلوم شد که فلسفه زبان‌های جدید اجازه نمی‌دهند فهم وحی از خود وحی جدا شود و عاقبت گفتند این خود وحی است که تاریخی است (۶). عوامل متعددی پیدا شده بود که این طرح‌ها را برای متألهان مسیحی ممکن می‌ساخت. و مهمترین آن عوامل پیدایش نگاه جدید تجربی به زبان بود.
تأکید نواندیشان مسیحی بر حادثه وحی و تاریخی بودن آن به این جهت بود که اساس ایمان مسیحی بر حادثه وحی عیسوی (ظهور عیسی مسیح در تاریخ) استوار شده است. ایمان مسیحی در حقیقت ایمان به ظهور کلمه نجات بخش خداوند (عیسی مسیح) در تاریخ است و نه ایمان به خداوند با قطع نظر از ظهور عیسی در تاریخ. اما در اسلام، ایمان اسلامی ایمان به ظهور کلمه نجات بخش خدا در تاریخ نیست. ایمان به این است که «إنما الهکم الله واحد» (خدا شما حدای یگانه است). این یک حقیقت جاودانه است که با هزار زبان می‌توان از آن سخن گفت و نه یک پیام تاریخی.
در این صورت سخن گفتن از الهیات جدید اسلامی بر مبنای بازسازی پیام نخستین وحی که اقبال لاهوری با تعبیر (rekonstruktion) پیش قدم آن شد و تفکیک فهم وحی از خود وحی و تاریخی شمردن وحی و مانند این‌ها که همه به نوعی در مقام بازسازی پیام نخستین وحی محمدی به عنوان مبنای ایمان اسلامی هستند و در جهان اسلام شایع شده موجه به نظر نمی‌رسد. صاحب این قلم گرچه خود نیز در گذشته دست به پاره‌ای از این قبیل کوشش‌ها زده است اما اکنون نمی‌تواند این گونه کارها را بنیاد گذاری الهیات جدید اسلامی به شمار آورد. اکنون چنین فکر می‌کنم که چون قرآن قرائت نبوی از جهان است و نه ظهور کلام نجات بخش خدا در تاریخ، کوشش ایمانی یک مسلمان باید به هزار زبان سخن گفتن از آن «حقیقت جاودانه» باشد، این حقیقت که «خدای شما خدای یگانه است». پیمودن این راه همه هدف‌هایی را که نو اندیشان مسلمان در عصر حاضر به دنبال آنند تأمین می کند بدون آن که موجب پاره‌ای از تکلفات غیر قابل دفاع گردد. واضح است که منظورم موحدانه زیستن است نه اثبات گزاره‌های اعتقادی چنان که در مقاله قرائت نبوی از جهان (۱) روی این مطلب تأکید فراوان ورزیده‌ام. شکی در این ندارم که از کلام انسانی نبوی قرآنی در سلوک موحدانه زیستن بهره‌های سنگین می توان گرفت.
در این‌باره بیشتر سخن خواهم گفت.


پاورقی‌ها
_________________________________________

(1) نگاه کنید به فلسفه علم کلام، ولفسون ترجمه احمد آرام فصل سوم: در این فصل به خوبی نشان داده شده که این اعتقاد در میان امت اسلامی نه تنها مورد اجماع نبوده بلکه افرادی وجود داشته‌اند که به صراحت گفته‌اند متن قرآن گفتار محمد است. معلوم نیست صدر المتألهین بر چه مبنائی ادعا می‌کند که امت اسلامی اجماع و اتفاق دارند که پیامبر «کلمات وحی» را استماع کرده است (تفسیر القرآن الکریم، ص 297 به نقل از نظریه تفسیر متن از احمد واعظی)
2- انسانیت زبان و انسانیت هر گونه کلام به زبان انسانی وقتی مورد توجه قرار گرفت که پاره‌ای از فیلسوفان پس از کانت با تاثر از فلسفه استعلائی وی، زبان انسانی را به صورت /sprachliche /geschen (حادثه زبانی) مورد بررسی قرار دادند. در حالی که بیش از آن زبان انسانی به صورت یک سیستم از واژه‌ها که به معانی دلالت می‌کنند و آن معانی همان اشیاء خارجی هستند بررسی می‌کردند.
/emerkh /goreth, /grundfragen /der /hermenetik, 1969, Herder, S 35
«زبان انسانی «معنا» دار است و معنا فقط برای Dasein (انسان) وجود دارد. اگر انسان نبود «معنا» نبود» «متن‌های زبانی به افعال گفتاری (فعالیت‌های انسانی) دلالت می‌کنند و نه بر معانی و مفاهیم یا اشیاء خارجی» (Hermenutik und Rationalite, S 253)
به زبان انسانی دو گونه نگاشته شده است:
1- واقعیات «فی نفسه» موجودند و زبان به آن‌ها دلالت می‌کند.
2- زبان «واقعیات» را تأسیس می‌کند.
Schaftler: Das Gebet und das Argument Zwei Wiesen des Sprachen von Gott Patmos, 1989, S 33
«در فنومنولوژی (پدیدارشناسی) Husserl معنای متن واقعیتی است که به وسیله نشانه‌های زبانی تجربه می‌شود و وجود یافتن این معنا موقوف به تجربه آن نشانه ها است. در ایده آلیسم کامل افلاطون معنای متن همان «ایده»‌های افلاطونی است که قطع نظر از تجربه انسان وجود دارد».
E. D. Hirch, Prinzipien /der Interpretation – wilhelm Fink Verlag, 1972, S 271

زبان منعکس کننده تجربه بین الاذهانی انسان‌ها است.
Genhard Casper, Sprache und Theologie Herder, 1975, S 63
«زبان (انسانی) از طریق انسان محقق می‌شود، نه اینکه زبان یک دستگاه ساخته و آماده است که در هر زمان از آن استفاده می‌شود. زبان آن ارگان است که به افکار شکل می‌دهد (هومبولد Hamboldt) در هر زبانی هر گونه تفکر ممکن نیست. هر زبان چهار چوبی دارد که تنها گونه‌ای از تفکر را که مخصوص آن چهار چوب است ممکن می‌سازد.
در هر زبانی، جهان به گونه‌ای خاص تفسیر شده است و با همه تحولات که در آن زبان پیش می‌آید اساس آن تفسیر ماندگار است.
زبان خصلت هرمنوتیکی دارد یعنی زبان تفسیر واقعیت است نه اینکه انسان با زبان واقعیت را تفسیر می کند. زبان، تفسیر اندر تفسیر است. همه فیلسوفان جدید با اختلاف نظرهای فراوان که در تفسیر و توضیح زبان دارند، به هویت تفسیری زبان واقف‌اند. گفتگوهای روزانه هم تفسیر هستند. سخن گفتن کلی در بارۀ زبان مشکلی را حل نمی کند، هر زبانی از زبان‌های انسانی به صورت مشخص و با جزئیات معینی زندگی می‌کند. زبان فقط به صورت «یک حادثه تاریخی» می‌تواند دیده شود و تبیین گردد.
تفاوت زبان‌ها، تفاوت نگاه‌ها به جهان است.
زبان‌های دینی، هنری، حقوقی، ریاضی . . . انواع تفسیر‌ها هستند».
Herman Noach, Sprache und Offenharung, 1966, S 11- 59
3- Frank Fuchs: Kenkoretionen Des Narativen, Litverlog, 2004, S 80
4- صدر الدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، الجزء الثانی من السفر الثالث، ص 36 – 38 و پیش و پس از آن.
5- Sohök Cornelia: Koranexegese, Grammatik und Logik, 2006, Brill سرتاسر کتاب
6- Wechselbezihungen Zwischen Philosophie und Katholischer Theologie, S 111- 134
منتشر شده در وبلاگ قرائت
 

 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 


 

حداد عادل از تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها حمایت می کنم

Posted: 05 Jun 2013 05:32 AM PDT

در سال گذشته ۳۶ دانشگاه ظرفیت پذیرش دانشجویان دختر را کاهش دادند
 جرس:  غلامعلی حداد عادل، نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد: "من با تفکیک جنسیتی موافقم و معتقدم همانطور که بعد از انقلاب در اتوبوس‌ها تفکیک جنسیتی انجام دادیم می‌توانیم در جاهای دیگر این تفکیک را انجام دهیم."

 

به گزارش ایسنا، این نامزد انتخابات ریاست جمهوری در جمع نمازگزاران مسجد جابری منطقه پیروزی تهران و در پایان سنخنرانی در برابر این پرسش که "نظرتان در مورد تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها چیست و آیا در دولت احتمالی خود برنامه‌ای در این زمینه دارید؟" پاسخ داد: من با تفکیک جنسیتی موافقم و معتقدم همانطور که بعد از انقلاب در اتوبوس‌ها تفکیک جنسیتی انجام دادیم می‌توانیم در جاهای دیگر این تفکیک را انجام دهیم. ما در ابتدای انقلاب پس از اینکه این اقدام را در اتوبوس انجام داده‌ایم مشاهده کردیم که درک این موضوع برای مردم سخت بود ولی امروز این اتفاق عادی شده است و حتی بدحجاب‌ها نیز هیچ مشکلی با این قضیه ندارند."

 

 اظهار نظر حداد عادل در حالی مطرح می شود که  بحث تفکیک جنسیتی دانشگاه در سالهای اخیر در بین مسولان جمهوری اسلامی بارها مطرح شده است  تا انجا که در سال ۹۱ ٬ ۳۶ دانشگاه ظرفیت پذیرش دختران را در برخی از رشته های دانشگاهی در دفترچه انتخاب رشته  حذف کردند.

 

این ۳۶ دانشگاه در کنکور سال ۹۰ در رشته های مذکور اقدام به پذیرش دختران کرده بودند، اما در کنکور امسال پذیرش دختران را حذف کرده و فقط پسران را پذیرش می کنند.

 

در سال ۹۰ تنها دو رشته از ظرفیت دختران حذف شده بود، اما امسال ۷۷ رشته کارشناسی در بعضی دانشگاه ها پذیرش دختران ندارند.

 

رشته هایی همچون حسابداری، علوم تربیتی و راهنمایی و مشاوره، صنایع دستی، مترجمی و ادبیات انگلیسی، مرمت بناهای تاریخی و شیمی محض و ده ها رشته دیگر در بعضی دانشگاه ها که معمولا مورد استقبال و علاقه دختران بودند از جمله این رشته ها هستند.

 

همچنین در سالهای اخیر تفکیک جنسیتی تنها به جدا کردن رشته های پذیرای دختران و پسران اطلاق نمی شود و  موضوع جدا کردن کلاس های دخترها و پسر ها هم از این واژه استفاده شده است.

 

به این ترتیب به طور کلی در سال ۹۱، در بیش از ٦٠ دانشگاه ایران در برخی از رشته ها داوطلبان به صورت تک جنسیتی پذیرش شده اند و این طبعا به این معناست که ممکن است دختر یا پسری رشته ای را برای تحصیل در نظر گرفته باشد اما به دلیل همین پذیرش های تک جنسیتی نتواند در دانشگاه شهر خودش به تحصیل ادامه بدهد که این امر به خودی خود تبعات دیگری خواهد داشت.

برخورد با هر صدای معترض؛ انتخاباتِ از پیش مهندسی شده

Posted: 05 Jun 2013 03:56 AM PDT

فرشید آل داوود
 جرس: در آستانه برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، تحرکات نهادهای امنیتی افزایش یافته است. بازداشت چند فعال سیاسی و رسانه ای از جمله مواردی است که حکایت از استمرار انسداد سیاسی در ایران دارد.

 

فاز اول : امنیتی شدن فضا.

زمینه های ایجاد فضای امنیتی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از ماه‌ها قبل چیده شد بود اما پس از اعلام نامزدی «اکبر هاشمی رفسنجانی» در انتخابات بر محدودیت‌های انتخاباتی افزوده شد. درست در روزی که هاشمی رفسنجانی آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات اعلام کرد، نیروهای امنیتی دفتر کار محمد خاتمی رییس جمهور پیشین ایران را به نوعی محاصره کردند و برخی از مراجعان به دفتر وی را برای ساعاتی بازداشت کردند. هدف از ایجاد جو امنیتی در حوالی دفتر خاتمی از سوی برخی ناظران به نگرانی نهادهای امنیتی از همراهی خاتمی با هاشمی در روز ثبت نام عنوان شده است.

 

ورود به فاز دستگیری‌ها در مرحله دوم.

فاز دوم امنیتی شدن فضا از یک شب قبل از اعلام نتایج صلاحیت‌ها آغاز شد. در این مرحله نیز ماموران گارد ویژه به همراه لباس شخصی‌ها به نحو بارزی در خیابان‌ها و مراکز پرتردد در شهر تهران مشاهده می‌شدند. بنا به روایت برخی منابع غیر رسمی، یک روز قبل از اعلام نتایج صلاحیت‌ها، هاشمی شبانه به دفتر بیت آیت الله خامنه ای احضار و در آنجا در خصوص هرگونه مقابله با تصمیم شورای نگهبان و عواقب آن به وی هشدار داده می‌شود. به گفته فاطمه هاشمی، حتی از آیت الله رفسنجانی خواسته می‌شود که برای کم هزینه تر شدن تصمیم شورای نگهبان خودش پیشاپیش استعفا بدهد که با مخالفت وی روبرو می‌شود.


با این حال، پس از اعلام رسمی نتایج بررسی صلاحیت‌ها و در حالی که ستاد های وی در حال جمع بندی مسائل بودند، ماموران امنیتی به برخی ستادهای هاشمی حمله کرده و تعدادی را بازداشت می‌کنند.


نیروهای امنیتی «محمد محسنی» یکی از فعالان ستاد هاشمی و «محمد کبیری»، دیگر فعال ستاد وی را شبانه بازداشت کردند. در شهرستان‌ها و از جمله در کهکلویه و بویر احمد نیز چند نفر از اعضای ستاد هاشمی بازداشت شدند .


همچنین، شماری از افراد اصلاح طلب که در مرخصی به سر می‌بردند به دلیل احتمال فعالیت آن‌ها در ستاد هاشمی به زندان بازگردانده می‌شوند. قربان بهزادیان‌نژاد، رئیس ستاد اصلاح طلبان در انتخابات ۸۸، بهمن احمدی امویی و مسعود باستانی و از جمله این افراد بودند.


در این حین، «شبکه ایران» ارگان خبری دولت هم از موج بازداشت اعضای ستاد مشایی در تهران و دیگر شهرها خبر دادند و چندین سایت اعضای وابسته به این گروه مسدود شد.

همزمان با اعلام رد صلاحیت‌ها، اختلال در اینترنت و ارسال پیامک ها هم گزارش شد. همچنین سایت‌های خبری نزدیک به اصلاح طلبان از جمله آفتاب و روزنامه بهار مسدود شد.
برخی تحلیلگران از رد صلاحیت هاشمی و موج بازداشت‌ها و لشگر کشی ماموران به خیابانها به عنوان کودتای نرم قبل از انتخابات یاد کردند.

فاز سوم: ادامه بازداشت‌ها


فضای امنیتی بعد از اعلام رد صلاحیت‌ها ادامه یافت و در این مرحله هرگونه اشاره به نام رهبران جنبش سبز تحمل نشد و منجر به برخورد و بازداشت حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد.
خبرگزاری مهر خبر داد ۱۱ که خرداد و در مراسم سخنرانی حسن روحانی در حسینیه جماران عده ای از حامیان و جوانان ستاد او بازداشت شدند. بر اساس این گزارش، در جریان سخنرانی حسن روحانی در حسینیه جماران شعارهایی در حمایت از موسوی و کروبی و همچنین در حمایت از حسن روحانی سر داده شد.


بر اساس این گزارش، حاضران در این مراسم «سرود یار دبستانی من» و «ای ایران» را با در دست داشتن پوسترهایی از روحانی، موسوی و کروبی هم خوانی کردند. این سخنرانی در پایان با تنش و دستگیری تعدادی از افراد همراه بود. به گفته برخی از اعضای حاضر در جلسه، «شیرین میر کریمی»، «محسن رحمانی»، «محمد پارسی»، «سعید الله بداشتی» و «مجتبی هاشمی»، از اعضای ستاد جوانان حامی حسن روحانی و عده ای دیگر بازداشت شده‌اند.

در باره شیوه بازداشت این افراد، روایات متعددی بیان شده است اما شاهدان عینی گفته‌اند اطراف جماران مملو از ماموران امنیتی بوده بطوریکه به محض بیرون رفتن جمعیت از حسینیه، بلافاصله ماموران، افراد شعار دهنده را بازداشت کرده‌اند به نحوی که گویا منتظر آن‌ها بودند.


«سعید» از اعضای ستاد حامیان حسن روحانی به خبرنگار جرس در تهران گفت: «آنطور که شنیده‌ام اعضای ستادهای عارف و روحانی به شدت تحت کنترل هستند. وی گفت: »چیزی شبیه به حضور گسترده ماموران در ستاد موسوی در سال ۸۸ مشاهده می‌شود، به نظر می‌رسد همه چیز عادی است اما چندین جفت چشم مراقب اوضاع هستند. » ستاد حسن روحانی به بازداشت‌ها اعتراض کرده و خود وی نیز تلویحا از فضای امنیتی ایجاد شده انتقاد کرد. وی در ورزشگاه ۱۳ آبان در جمع مردم گفت: «به فرض اینکه کسی شعار تند بدهد، قتل که نکرده است، بلکه یک شعار داده است و برای یک شعار کسی را زندانی نمی‌کنند بلکه به او تذکر می‌دهند پس بهتر است برای هر چیز جزئی برای جوانان پرونده درست نکنند. »


بازداشت‌ها به اینجا ختم نشد. در حاشیه حضور «محمدرضا عارف» در بازار تهران هم ۳ نفر به دلیل شعار دادن به نفع خاتمی بازداشت شدند. بر اساس این گزارش، بعد از آنکه محمدرضا عارف در جمع مردم و بازاریان در بازار تهران حضور یافت، تعدادی از حامیانش با شعار «سلام بر عارف، درود بر خاتمی»، از وی اعلام حمایت کردند.


در جریان این شعارها سه نفر از از جمله یکی از بازاریان تهران از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.


با این حال دفتر محمدرضا عارف پیگیری‌های لازم را برای آزادی بازداشت شدگان انجام داد و گویا بازداشت شدگان آزاد شدند.
 

سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی: در حوادث ترکیه دخالتی نداشتیم/ رهبران ترکیه با درایت حل کنند

Posted: 05 Jun 2013 03:22 AM PDT

جرس: سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی هرگونه دخالت در ناآرامی‌های ترکیه را تکذیب کرد و درباره خبر بازداشت یک تبعه ایرانی در آنکارا، گفت: رسما از دولت ترکیه خواستار توضیح و صحت و سقم این خبر شده‌ایم.


به گزارش فارس، سید عباس عراقچی درباره اخبار منتشر شده مبنی بر بازداشت یک تبعه ایرانی در آنکارا در طی ناآرامی‌های اخیر در این شهر، هرگونه دخالت جمهوری اسلامی در ناآرامی‌های ترکیه را تکذیب کرد و گفت: ما نیز از طریق رسانه‌ها از این خبر مطلع شدیم.

 

وی افزود: رسما از دولت ترکیه خواستار توضیح در این زمینه و صحت و سقم این خبر شده و درخواست کرده‌ایم که اگر ایرانی بودن این فرد محرز شده و اخبار منتشر شده صحت دارد، هر چه سریع‌تر امکان دسترسی کنسولی برای ما فراهم شود.

 

عراقچی در ابتدای ناآرامی‌های ترکیه نیز این تحولات را موضوع داخلی ترکیه برشمرد و ابراز امیدواری کرد که با درایت رهبران این کشور موضوع با آرامش و به صورت مسالمت‌آمیز حل شود.

 

لازم به ذکر است با گسترش اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف ترکیه، نیروهای امنیتی این کشور مدعی بازداشت یک ایرانی به نام «شایان شاملو» در آنکارا شده و وی را به جهت‌دهی اعتراضات مردمی و ناآرامی‌ها در این شهر متهم کردند.