جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


رئیس انجمن داروسازان: کمبود شیرخشک در ایران محسوس است

Posted: 28 Oct 2012 10:37 AM PDT

جرس: رهبر مژدهی آذر، رئیس انجمن داروسازان ایران امروز یکشنبه هفتم آبان ماه با تائید بر کمبود برخی از انواع شیر خشک در ایران اعلام کرد: "توزیع برخی از اقلام شیرخشک محدود شده و متاسفانه قیمت برخی از شیرخشک‌ها که ساخت داخل است نیز افزایش یافته است."

به گزارش مهر، آقای آذر با اشاره به اینکه داروخانه ها هیچ تعهدی برای پاسخگویی در مورد کمبود شیرخشک ندارند، افزود: "توزیع شیرخشک از طریق وزات بهداشت و سازمان غذا و دارو صورت می گیرد".

رئیس انجمن داروسازان که خود هم داروخانه دارد، گفته است که در حال حاضر شیرخشکی که برای نوزادان بالای ۶ ماه مصرف می شود، در قفسه‌های داروخانه او وجود ندارد.

به اعتقاد کارشناسان، مشکلاتی که به دلیل تحریم‌ بانک‌های ایران و صادر نشدن اسناد اعتباری در پرداخت پول به وجود آمده، عملا خرید از اتحادیه اروپا و شرکای آن را به صفر رسانده است و داروها و کالاهای موجود در بازار پزشکی، به خریدهای قبلی مربوط می شود.

ممنوعیت ورود ۱۱۸ قلم دارو از ابتدای آبان‌ماه

بر اساس دستور جدیدی که وزارت بهداشت به تمام شرکت‌های وارد کننده دارو ابلاغ کرده، از ابتدای آبان ماه درخواست برای واردات ۱۱۸ قلم دارو از جمله استامینوفن، قرص‌های سرماخوردگی و ترامادول پذیرفته نخواهد شد.

به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، وزارت بهداشت همچنین در این ابلاغیه، ۱۷۰ قلم داروی دیگر را جزو اقلامی اعلام کرده که ممکن است به زودی واردات آن ها به کشور ممنوع شود.

در پی تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران به دلیل برنامه هسته‌ای این کشور، بارها این بحث مطرح شده که این تحریم‌ها شامل مواد غذایی و دارو نمی‌شود، اما شرایط به وجود آمده و ممنوعیت‌های مالی و کمبود برخی مواد اولیه ساخت داروها سبب شده است که برخی از اقلام دارویی و مواد غذایی در ایران قابل تامین نباشد.

به گفته برخی صاحبنظران، تحریم‌ها در برخی مواد اولیه ضروری برای تولید دارو ممکن است موجب رونق قاچاق دارو و سوءاستفاده شود.

مواد اولیه داروهای تولید داخل هم از خارج وارد می‌شود و با افزایش قیمت ماده اولیه و گران شدن نفت و سوخت، هزینه کارخانه تولیدکننده افزایش یافته است. 

ویژه نامه  درگذشت مرحوم احمد قابل

Posted: 28 Oct 2012 10:17 AM PDT

برای احمد قابل، فقیه دلیر - عبدالکریم سروش
وعظت آن گاه کند سود که «قابل» باشی  - سارا زرتشت 
قابل و مسئولیت اخلاقی سبزها- مرتضی کاظمیان  
در رثای مجتهد مجاهد؛ سوگنامه‌ی آیت الله احمد قابل - محسن کدیور
برای احمد قابل؛ روشنفکری در بستر سنت- سید هادی طباطبایی
زندگی احمد قابل؛ روح آزاد اندیش در کالبد یک مبارز - حمید مافی
 
احمد قابل و شجاعتِ عقلانی-ايمانی-انسانی - داریوش محمد پور
«قابل» آمیزه ای بود از علم و عمل -صدیقه وسمقی
دریغ که احمد قابل رفت - حسن یوسفی اشکوری

----------------------

قابل و مسئولیت اخلاقی سبزها- مرتضی کاظمیان  

اندیشمند آزاده، استاد احمد قابل «شهید» جنبش سبز است، و از همین زاویه، بر سبزهاست که مسئولیت اخلاقی خود را در قبال آن شاهد شجاع ـ و دیگر شهدای جنبش سبز ـ بازخوانی و مرور کنند.


جان نازنین پژوهشگر نواندیش و استبدادستیز، برای مطالباتی «سبز» رفت که باوری عمیق به آنها داشت. او ـ هرچند حامل جراحتی از دوران جنگ هشت ساله بود ـ از آسیب‌ها و فشارهای ناشی از بازداشت‌های مکرر و تهدیدهای گوناگون و آزار و اذیت‌های امنیتی در سال‌های اخیر، و به‌ویژه پس از کودتای انتخاباتی 1388، درد و رنجی نه چندان اندک را تحمل کرد. 

دیرزمانی از اعتراض صریح و بی‌پروای او به سرکوب‌های خونین متعاقب انتخابات ریاست جمهوری دهم نگذشته است، و منطقا سبزها نباید انتقادهای شجاعانه‌ی موحد ملی را از یاد برده باشند: 

«آیا این وقاحت و بی‌شرمی نیست كه حاكمیت كودتا، هنوز و همیشه، ادعای "اسلامی بودن" رفتارهای خود را با بوق و كرنا به گوش مردم می‌كوبد و آشكارترین "گناهان كبیره" را یكی پس از دیگری مرتكب می‌شود و همچنان می‌خواهد كه "بزرگ‌ترین دروغ" او (اسلامی بودن حاكمیت) را باور كنیم؟!... شرم و حیا و انسانیت و حقیقت، در "اسلام جعلی این كودتاچیان از خدا بی‌خبر" هیچ جایگاهی ندارد؟!»

از این دست سخنان صریح و بی‌پروا کم از شهید سبز به یادگار نمانده است. فروکاستن «شهادت قابل» به بهانه‌ای برای تکان خوردن موقتی در فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی مجازی، قابل توجیه نیست. باورنکردنی است که از مبلغ «شریعت عقلانی» و حامی شریف جنبش سبز و موسوی و کروبی و زندانیان جنبش سبز، تنها خاطره‌ای به‌جا بماند... چنان‌که گاه ـ به گونه‌ای بس تأثربرانگیز ـ به نظر می‌رسد که از «ندا و سهراب» و «هاله و هدی» و دیگر شهدای جنبش سبز، جز خاطره‌ای دور نزد سبزها نمانده است. و این درحالی است که هنوز سومین سالگرد عاشورای 88 فرانرسیده، و رهبران و زندانیان صبور و استوار جنبش سبز، جابه‌جا و به بهانه‌های گوناگون و اشکال مختلف، از محبس‌های خود، پیام امید و مقاومت و تلاش منتشر می‌کنند. آنان بر «بودن» و تداوم جنبشی اصرار دارند و مهر تاکید می‌زنند که مطالبات‌اش باقی است، اگرچه بروز و ظهور خیابانی‌اش ـ به دلایل گوناگون ـ متوقف شده یا در تعلیق است.

جنبش سبز، خاطره‌ای دور نیست؛ هنوز از حبس/حصر رهنورد و موسوی و کروبی دو سال نگذشته؛ ضیاء نبوی از زندان در تبعید (اهواز) به حاکمان اقتدارگرا انذار می‌دهد؛ چنان‌که کیوان صمیمی از زندان در تبعید (رجایی شهر) رهبر جمهوری اسلامی را به تدبیر و عقلانیت فرامی‌خواند؛ ابوالفضل قدیانی، صریح و قاطع، از توجه به نیروی اجتماعی برای تحدید قدرت مطلقه می‌گوید؛ نسرین ستوده بی‌اعتنا به آسیب‌های جسمی، رعایت حقوق اساسی شهروندان را با اعتصاب غذا مطالبه می‌کند؛ و ... و احمد قابل به شهادت می‌رسد.

بگذار ناهمراهان بر نویسنده و حامیان جنبش سبز طعن زنند که از زندانیان و جان‌باختگان، برای مقاصد سیاسی خویش، سوء استفاده می‌کنند. ملالی نیست؛ مخاطب این نوشتار و تذکار، مدعیان همراهی با جنبش سبز است و دغدغه‌داران آن.

احمد قابل «شهید»ی دیگر برای جنبش سبز است؛ «شاهد»ی دیگر برای سبزها. چرا هدی صابر جان باخت؟ هاله سحابی با گلوله‌ای بر زمین افتاد یا با دستبند و شالی سبز در مراسم تشییع پدر؟ و به کدام گناه کشته شد؟ شهدای مظلوم کهریزک و عاشورای 88 و دیگران چرا قربانی شدند؟ زندانیانی که در زندان عفونامه نمی‌نویسند چرا محبوس‌اند؟... اینها سخنان/پرسش‌هایی اگرچه به‌ظاهر تکراری است، اما گریزی نیست جز هدف قرار دادن وجدان و ذهن حامیان و همراهان جنبش سبز؛ به‌خصوص آن‌هایی که در چنبره‌ی مشکلات اقتصادی، یا متأثر از عقلانیت ابزاری، یا در محاصره‌ی عادت‌ها و خلق‌وخوهایی چون فراموش‌کاری و عدم‌تعهد و بی‌مسئولیتی و لاقیدی و نوخواهی و ... از یاد برده‌اند که چگونه سال 1388 در کنار میلیون‌ها شهروند دیگر حقوق اساسی و مدنی و انسانی خود را پیگیر بودند. باید کنشگران و شهروندان همچنان بیدار یا نیمه هوشیار را زنهار داد؛ به‌ویژه آن‌هایی که سیاست‌ و اخلاق را دو سپهر یک‌سره جدا از هم نمی‌دانند؛ کسانی‌که همچنان مسئولیت اخلاقی و تعهد اجتماعی/سیاست‌ورزی را درهم‌تنیده ارزیابی می‌کنند. 

در این هنگامه‌ی گرانی افسارگسیخته و تورم فزاینده و رکود اقتصادی و خاموشی چراغ تولید و صنعت، و افزایش نرخ بیکاری و پیامدهای ناگوار جامعه‌شناختی آن، بر سبزهاست که مطالبات خود را بازخوانی کنند؛ بار دیگر از دلیل اعتراض خود ـ و نامزدهای در حصر و حبس‌شان ـ به «دولت دروغ» بگویند؛ فاجعه‌ی اقتصادی ـ اجتماعی مترتب بر کودتای انتخاباتی را بازخوانی کنند؛ نتایج ناگوار فقدان مجلسی واقعی، و سامان یافتن پارلمانی نمایشی و فرمایشی را اینجا و آنجا توضیح دهند؛ نقش سرکوب نخبگان و تهدید دگراندیشان و بازداشت و زندان منتقدان و مخالفان (وازجمله زنده‌یاد احمد قابل) را در یکه‌تازی حاکمان بی‌کفایت و ناکارآمد، تبیین کنند؛ و ... و از جان‌های عزیزی بگویند که پرسیدند: «رأی من کو؟» و برای مطالبه‌ی حق زندگی سالم و آزاد به خیابان آمدند، اما هدف سرکوب و خشونت و شکنجه و گلوله قرار گرفتند.

شهادت دانشمند مجاهد، احمد قابل، چونان زندگی پربرکت آن اندیشمند آزاده، زندگی آفرین است. در این روزهای سخت و سرد ایران، و در میانه‌ی تهدیدهای گوناگون، سبزها باید در مورد «مسئولیت اخلاقی»، یکدیگر را مورد نقد قرار دهند و به پرسش کشند. آن گروه از سبز‌هایی که حتی برای تشییع پیکر شهید قابل، و وداع او با او، انگیزه‌ی لازم نداشتند، باید از خود بپرسند که «چرا؟»، و باید در مورد نسبت اخلاقی زیستن با مسئولیت اجتماعی و سیاست‌ورزی، لختی در خویش درنگ کنند.
 


برای احمد قابل؛ روشنفکری در بستر سنت- سید هادی طباطبایی

"... اگر عمرش به دنیا باشد که در راه آزادی، گامهای بلندتری بر خواهد داشت و اگر دست تقدیر او را از میان ما برگیرد، خون او چراغی برای راه بلند آزادی خواهی خواهد بود.." این عباراتی است که سیزده سال پیش، زمانی که سعید حجاریان در خون خود می غلطید ، بر قلم "احمد قابل" جاری شد. احمد قابل را باید روشنفکر دینی لقب داد. اگر کار روشنفکری سامان مندی گذار به تجدد خواهی است، و اگر در این گذار، روشنفکر دینی، بر سنت قدمایی و انگاره های دینی التفات می ورزد، بی شک احمد قابل یکی از برگزیدگان این جریان باید که لقب گیرد. رویکرد او نه مجاهدت ورزیدن بر مولفه های مدرن بود و نه دل سپردن بر آموخته های نامقبول سنت. 

قابل، به بازخوانی دوباره ی سنت، در عصر جدید التفات داشت و بر آن تاکید می ورزید. او بر این باور بود که در آموزه های بزرگان دینی، انگاره هایی قابل رویت است که تطابق تام با عقل جدید بشری و اندیشه های جدید دنیوی دارد. او در همین باب، بحث "اصاله الاباحیه عقلیه " را طراحی کرد وبا انگشت نهادن بر آراء مغفول مانده ی علمای شیعی ، تاکید می کرد که :"... دیدم این علما که از علمای قدیمی ما محسوب می شوند و دچار اندیشه های مدرن هم نشده بودند، بحث را به صورت علمی پیش می برند و حرفهایی می زنند که هیچ نواندیش دینی هم نمی زند. امروز ما فکر می کنیم خیلی از مسائلی که بحث می شوند و خیلی حرفها تازه هستند در حالی که اینطور نیست و سیصد و چهارصد سال قدمت دارند. بحثهایی که مرحوم "جصاص" در خصوص عقلانیت شریعت مطرح می کند بحثهایی است که بعضی از اندیشمندان امروزمان جرات طرح آن را در حوزه ی شریعت ندارند. یا بحثی را که "مقدس اردبیلی" مطرح کرده است بعضی از علمای جدید ما حتی جرات بیان یک جمله اش را هم ندارند..." وی با رجوع به دوران سیّالیت فکر شیعی به نتایجی نائل آمده بود و آرائی را در فکر شیعی اقتباس کرده بود که خلاف رای جریان غالب شیعی بود. او بارها حسرت می خورد که اندیشه ی فقهای شیعی از دوران پویایی خود فاصله گرفته است و آرائی مورد پذیرش فقها قرار گرفته که زیستن در دنیای جدید را با مشکل مواجه می کند. او تیغِ تیزِ نقادی خود را بر اصولی می نهاد که تفسیر از دینداری را به انحراف برده است. بحث از "خلیفه الله" بودن انسان را دسیسه ای می دانست که شارحان بر فقه افزوده اند. در نظر او "بحث از خلیفه الله از سوی کسانی طرح شده که قابلیت طرح آن را نداشته اند. امام معصوم(ع) این ادعا را نکرده، بلکه انسانهای عادی آمده اند و ادعای امام معصوم(ع) را مطرح کرده اند". و سپس تاکید می کرد که " آیا از نظر منطقی کسی می تواند جانشین خدا شود؟ مگر خدا کار خود را تعطیل کرده است که کسی جانشین او شود؟ یک باور در بعضی از اقشار یهود بود که می گفتند "یدالله مغلوله" خدا دست و بالش بسته است و خودش امر دنیا را به دنیاییها واگذار کرده و خودش در آسمان نشسته است. اساساً این مساله جانشینی مبتنی بر چند اصل باطل است..." 

در بحث از تحریف در کتب ادیان نیز خلاف رای غالب فقیهان را برگزیده بود و بر این باور بود که " آخرین آیات نازل شده بر پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) در سوره مائده ، با صراحتی کم نظیر بیان می کند "چگونه از تو حکم می خواهند در حالی که تورات پیش آنان است و حکم خدا در آن بیان شده است..... ما تورات را فرستادیم و در آن هدایت و نور است...هر کس به آنچه خدا (در تورات) نازل کرده حکم نکند، کافر است... و باید اهل انجیل ، به آنچه خداوند در آن نازل کرده است عمل کنند و اگر چنین نکنند فاسق اند... از این عبارات قرآنی معلوم می شود که تورات موجود در دسترس یهودیان زمان پیامبر اسلام(ص) هر چه بوده، در بر دارنده حکم خدا و از نظر قرآن، برای یهودیان معتبر شمرده شده است. یعنی وظیفه ی الهی یهودیان آن زمان عمل کردن به تورات موجود بوده است و انجام وظیفه ی الهی مکتوب در آن، موجب رستگاری و هدایت و نور بوده است و سرپیچی از آن موجب عذاب الهی و تحقق کفر و ظلم بوده است". 

در بحث از وجوب حجاب هم احمد قابل بر نظریه ی غیر مشهور فقها انگشت تاکید می نهاد و بر این باور بود که اگر روایتی و حجتی در متون دینی است و بر وجوب حجاب حکم کرده است، منظورِ شارع پوشش بدن بوده است و نه لزوماً پوشاندن مطلق موی زنان. وی به گفته ی علامه ی مجلسی استناد می کرد که " در عبارت اکثر فقهای شیعه، مطلبی دال بر "وجوب پوشش مو" دیده نمی شود." قابل سپس با ابراز تعجب از حکم فقهای معاصر در بحث حجاب و عدم التفات آنها بر رای قدما چنین بیان می کرد که " چه اتفاقی افتاده است که یکی از آشناترین فقهای اخبار شیعه(علامه مجلسی) که جامعترین مجموعه ی حدیث شیعه (بحار الانوار 110 جلد) را ایجاد کرده و از هر کس دیگری به اخبار شیعه آشنا تر است ، آخر الامر به احتیاط روی می آورد و مستندی برای "فتوا" و حکم صریح در خصوص پوشش مو پیدا نمی کند؟" اما فقهای معاصر به حجت او هیچ توجهی نمی کنند. قابل در حکم حجاب چنین حکم می کرد که: "به گمان من مقتضای جمع دلائلی و ضرورت اعمال آن در این مسئله نتیجه ای جز پذیرفتن حکم استحباب پوشش سر و گردن را در پی نخواهد داشت".

بر خلاف برخی از روشنفکران دینی که در گذار به تجدد، چاره ی کار را در ارجاعِ سنت، به تفسیر "عرفانی" می دانند، اما احمد قابل ارجاع به عرفان را بر نمی تافت و بر این رای بود که " اندیشه ی شریعت باید اندیشه متجلی باشد. من خیلی با اندیشه های پنهان، کاری ندارم و وقت خود را هم صرف آن نمی کنم و زیاد به سئوالاتی که در خصوص عالم عرفان می شود نمی پردازم. معتقدم خیلی از افرادی هم که پای در وادی عرفان می گذارند نباید وارد آن شوند. وادی کشف و شهود وادیی نیست که هر کسی بتواند مدعی آن شود و من خیلی مجاز نمی دانم افراد خودشان را در آن وادی بیندازند. گاهی اوقات حتی افرادی را که خود را سریع به آن وادی می اندازند متهم می کنم که آنها می خواهند از پاسخگویی فرار کنند. به عبارت دیگر عرفا را متهم می کنم به فرار از واقعیتها و عدم پاسخگویی.."

سیزده سال پیش سعید حجاریان عمرش به دنیا بود. دست تقدیر اما احمد قابل را امان نداد و از میانمان برد. این پیشگویی احمد قابل اما همچنان پای بر جاست که: "... اگر عمرش به دنیا بود که در راه آزادی، گامهای بلندتری بر خواهد داشت و اگر دست تقدیر او را از میان ما برگیرد، خون او چراغی برای راه بلند آزادی خواهی خواهد بود."
 

«قابل» آمیزه ای بود از علم و عمل -صدیقه وسمقی

او زمانی از میان ما می رود که ایران امروز و فردا سخت به وجود او محتاج است . در ویرانه ای که سرمایه های آن به تاراج رفته ، دین و ایمان به آفت خرافات گرفتار آمده ، اخلاق زیر گام های فقر و آز وریا وتزویر ودروغ پایمال شده ومردان دین قبای ترس پوشیده ، عبای حقارت بر سر کشیده و درپستوهای توجیه وعافیت طلبی خزیده اند ، احمد قابل گوهری بود کمیاب . 

او آمیزه ای بود از تقوا ، شجاعت ، سلامت نفس ، منطق سلیم ، اندیشه سبز و نو ، مناعت طبع و بی نیازی و اینها بود که از او انسانی پرشور ساخته بود .کسی که چون می نگاشت و یا سخن میراند ، استبداد و حامیان جاهل وطماع ونیرنگ باز او را به لرزه درمی انداخت . هرگاه که او با قلم وزبان خود لرزه برجان استبداد می افکند ، من برجان پاک او بیمناک می شدم . چرا که بنیان سست استبداد را توان اینهمه لرزه نیست .

دین وایمان آفت زده ومسلمانی مندرس ونخ نمای مردمان تحت حاکمیت دین بازان ، به اندیشه سبزوعقلانی او نیازمند است؛ اما او فقط مرد علم نبود . او همچون استاد خویش آیت الله منتظری ، علم را به خدمت عمل در آورده بود و هم این ، او را به زحمت ها در افکند و بارها به زندان درافتاد و تا پایان عمر ارزنده خویش لحظه ای از مبارزه با بیداد و دفاع از آزادی و حقوق انسانی ملت ایران باز نایستاد . به راستی از میان آن همه کتاب و دفتر و تجربه در مکتب زندگی کدام درس را می توان یافت که شریف تراز مبارزه با بیداد باشد ؟!

ذکر نام احمد قابل و صفات و ویژگی های او ، یاد آوری این درس شریف و بزرگ زندگی است. درس مبارزه با ستم وستمگر . درسی که ما به آموختن آن محتاجیم . درسی که "قابل" معلم آن بود . قابل رفت. کسی که با شجاعت ، پارسائی ، فداکاری ، حق جوئی ودرک عقلانی خود از اسلام به جنبش آزادی خواهی و استبداد ستیزی ملت ایران جان می بخشید .

روانش شاد و یادش همواره زنده باد ... 

صدیقه وسمقی
اول آبان 1391 
 

دریغ که احمد قابل رفت - حسن یوسفی اشکوری

به نام رحمان و رحیم که هرچه هست از اوست 

درگذشت زودهنگام دوست گرانمایه و عالم دینی وارسته احمد قابل موجب تأسف و تأثر گردید. او که دانشوری دلیر بود دینداری و روشنفکری را به هم آمیخته بود و پارسایی و صداقت را با جهاد و مبارزه اجتماعی و پیکار سیاسی در کنار هم نهاده بود.

او هم نقاد شجاع سنت دینی بود و هم منتقد وفادار و پیگیر قدرت سیاسی و به ویژه قدرت سیاسی و استبداد زیر پوشش دین. زندگی پارسایانه و انسانی او در کنار شفقت بر خلق خدا و مجاهدات اجتماعی و سیاسی به قابل چهره ای دوست داشتنی و قابل احترام بحشیده بود.

در روزگار بی خردیهای منسوب به دین و استبداد دینی و خشونت ورزیهای گسترده به نام دین و غیرت دینی احمد قابل مبلغ «شریعت عقلانی» و «دین رحمانی» بود و از این رو همواره در گفتار و نوشتارش با عنوان «خدای رحمان و رحیم» آغاز می کرد. 

در روزگاری که خشونت های دینی و استبداد خشن زیر پوشش اسلام هم سیمای دین را کدر کرده و هم از اعتبار عالمان و مجتهدان دینی و نقش مثبت آنان در جامعه کاسته عالمانی چنین قابل و انسانی چنین صادق بس کم یاب و مغتنم اند.

دریغ در آغاز بلوغ فکری و تکاپوهای علمی اجتهادی ثمربخش احمد قابل از میان ما رفت. او امیدی برای آینده دین ورزی و اجتهاد علمی و نواندیشانه برای ایران و اسلام بود. امید آن که دوستان و همفکران او در حوزه های دینی راه او یعنی «شریعت عقلانی» و «اسلام رحمانی» را با استواری ادامه دهند که استبداد رفتنی است و ایمان و اسلام عقلانی و رحمانی ماندنی.

به خانواده معزز اسلام و بردار دانشمند ومجاهد ایشان حاج شیح هادی قابل و به ویژه همسر داغدار و همراه و هم سنگر وی و دخت گرامی اش صمیمانه تسلیت و تعزیت می گویم. خدایش بیامرزد و بر بازماندگان پاداش نیکو عنایت فرماید.

حسن یوسفی اشکوری
دوشنبه 1 آبان ماه 1391 
 


برای احمد قابل، فقیه دلیر - عبدالکریم سروش

به نام خدا


به یادگار کسی، دامن نسیم صبا 
گرفته ایم و دریغا که باد در چنگ است


می نویسم مجتهد مجاهد احمد قابل در گذشت، اما قلم سرکشی می کند و نمی پذیرد که این خبر را بر زبان آورد . گویی از دل من خبردار است؛ که او هم این خبر را باور نکرده است. « دست کاری می کند پنهان ز دل ؟»

امروز به تلخی گریستم چون براستی کمتر کسی را در پاکی و پارسایی و بی تعلقی و سبک باری وآزادگی و دلیری چون او دیده بودم. اولین دیدار من با وی در شهر مشهد بود، وقتی که هنوز مسافرت و مجالست با دوستان ممکن بود. گفتگویمان بر سر روشنفکری و ایدئولوژی بود و البته ناقص و ناشکافته ماند. او بیشتر به معنای ایدئولوژی می اندیشید تا به تاریخ آن و من به عکس .

آخرین بار هم او را در محضر مرحوم آیت الله منتظری در قم دیدم. آقای کدیور و چند تن دیگر هم حضور داشتند. سخن از حکمت و مصلحت در احکام شرعی می رفت. آیت الله منتظری گفت که در نجف به آیت الله خمینی گفتم: احکام شرع که گزاف نیست، پس چرا با زوال عینِ نجاست، بدن حیوان طاهر می شود و بدن آدمی نه؟ آیت الله خمینی در جواب گفت: نکته ی نیکویی است. گفتم ان را در رساله ی عملیه تان بنویسید. گفت نمی نویسم، مصلحت نیست. آقای قابل به میان سخن دوید. و به آیت الله منتظری پیشنهاد کرد: حالا شما بنویسید. ایشان گفت نه! من هم نمی نویسم. مجلس با تبسم همگان ختم شد.  پیدا بود که آیت الله منتظری به آن رای تمایل دارد. 

مرحوم صالحی نجف آبادی هم قبلا و صراحتا بر این رای رفته بود، گویی آن را از استادش آموخته بود. 

نوشته های مرحوم قابل را من به دقت دنبال می کردم و آرا او را در باب ازدواج شریعت و عقلانیت می خواندم و به خاطر می سپاردم. بحث حجاب او را که فقهیانه و دلیرانه بود پسندیدم. تعریضی هم به منِ فقیر داشت که گفته بودم حجاب پرچم پیامبر اسلام است. باری آن فتوای فقیهانه روزی به کار من آمد که دختر خانمی در آمریکا به نزد من آمد . ازداشتن حجاب خسته شده بود و میخواست آن را ترک کند. گفتم از سرِ «نافرمانی» چنین مکن! بگو با فتوای احمد قابل چنین می کنم، تا همچنان در دایره ی اطاعت باشی.

به قول مولانا :


نه قبول اندیش نه رد ای غلام
امر را و نهی را می بین مدام

 

دریغا گویان .... بر جان پاک و شیفته ی او درود می فرستم و رحمت و رضوان حق را برای او می طلبم  و در گوش نسیم ها می خوانم که شوق مرا تا مزار او برسانند.


ای صبا ای پیک دورافتادگان 
شوق ما را تا مزار او رسان 


عبدالکریم سروش 
اول آبان ماه ۱۳۹۱



زندگی احمد قابل؛ روح آزاد اندیش در کالبد یک مبارز - حمید مافی 

احمد قابل از شاگردان آیت الله منتظری بود و در محضر او به درجه اجتهاد رسید. شجاعت در نظر و عمل را هم از او به خوبی آموخت. چه آن هنگام که از زندان مشهد بیرون آمد، تاب تحمل و سکوت در برابر آنچه که دیده بود را نداشت و پرده از اعدام‌های دست جمعی در زندان مشهد برداشت و باز هم با همه زخم‌های تنش، زندان را به جان خرید و تن به سکوت نداد. 
احمد قابل‌‌ همان سال‌ها که استادش حصر اجباری را تحمل کرد، در مقام ناقد حاکم دینی دست به قلم برد و هشدار داد که این حق عالم دینی و برجسته‌ای چون آیت الله منتظری و هیچ انسان دیگری نیست. 
او سال‌ها کوشید تا با بحث نظری و استدلال‌های منطقی نشان دهد که آنچه که ارزشمند است؛ عقلانیت انسان است منفصل از هر امر دیگر و به مقابله با خشونت ورزانی رفت که می‌کوشیدند و همچنان می‌کوشند تا خشونت ورزی را لباس دین بپوشانند.

ستیز با خشونت گرایان
از نگاه او آنچه که ارزش داشت، حق حیات انسان‌ها بود و به این باور داشت که حاکمان به هیچ بهانه‌ای حق ندارند که حق حیات و آزادی انسان‌ها را سلب کنند. در این راه به بازخوانی مساله ارتداد نشست و نوشت: اگر کسی اتهام ارتداد به دیگری بزند، مثل این است که او را کشته است. 
احمد قابل در فاصله سالهای ۷۶ تا ۸۴ با نگارش مقاله و گفت‌و‌گو‌های مکرر در تلاش بود تا تئوری خشونت گرای در اسلام شیعی را متوقف کند. آنچه که در جامه قتل‌های زنجیره‌ای دگر اندیشان رخ داد و دفاع علنی مصباح یزدی از خشونت با مخالفان، این فقیه نو اندیش را بر آن داشت تا در سلسله مقالاتی که در رسانه‌های آن دوره می‌نوشت، به مخالفت علنی با آن برخاست و نوشت: «خشونت ورزی در گفتار و عمل، ضد دین است.»
او زندان و محاکمه ناعادلانه را هم نوعی خشونت ورزی می‌دانست و به تاسی از امام نخست شیعیان، زندان را یکی از دو قبر می‌دانست و بر این باور بود که هیچ انسان منتقدی را نباید روانه زندان کرد. بررسی نوشته‌های او نشان می‌دهد که از مخالفان حق ویژه روحانیت بوده و تشکیل دادگاه ویژه روحانیت را نوعی حق ویژه طلبی و خلاف نص صریح قانون اساسی دانسته است. 
از نگاه او، آنچه که می‌تواند محور وحدت ایرانیان قرار گیرد، نه اشخاص و دیدگاه‌های سیاسی بلکه رعایت قانون اساسی است و از همین منظر، ولایت مطلقه فقیه را نه فرا‌تر از قانون اساسی و هم ارز آنکه به عنوان بخشی از قانون اساسی و در چارچوب آن می‌پذیرفت و بار‌ها از آنان که ولی فقیه و حکم حکومتی را فرا‌تر از قانون اساسی می‌دانستند، انتقاد کرد.


شلیک به استبداد
احمد قابل همچون استاد خود، از منتقدان ولایت فقیه و رهبری خامنه‌ای بود. چه رهبر بودن او را دروغی بزرگ می‌دانست و بر این باور بود که آنچه که او و همراهانش در قدرت، این سال‌ها کرده‌اند؛ براندازی سخت جمهوری اسلامی بوده است. 
از همین منظر، او ولی فقیه را انسانی مسوول و پاسخگو در برابر مردم و قانون می‌دانست و هر کجا که ناراستی دید، نقد‌هایش را بی‌پروا علنی کرد. احمد قابل نخست در سال ۱۳۸۴ نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشت، او را مسوول وضعیت حاکم معرفی کرد و به یاد او آورد که در دوران حکمرانی‌اش به نام اسلام چه جنایت‌ها و ظلم‌هایی صورت گرفته است. او نوشت: خطای بزرگ روحانیت ما این بود که بدون دانش «مدیریت» مدعی «حکومت» شد و با سرمایه‌ای بنام «فقه» که در جای خود ارزشمند است و به گفتهٔ مرحوم آیة‌الله محمد حسین غروی اصفهانی (معروف به کمپانی)؛ «هیچ ارتباطی به ریاست حکومت و نظام و مدیریت ندارد»، نامزد ریاست و سیاست شده و بر ارکان قدرت مسلط شد و «ولایت مطلقه» را طلب کرد. 
این مجتهد دینی در بخش دیگری از نامه خود با اشاره به خشونت ورزی سالهای نخست انقلاب، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «در دوران رهبری شما (١۶ سال) ستم دستگاه‌های قضائی و شبه قضائی و اطلاعاتی و امنیتی بیش از گذشته فزونی گرفته است و قانون شکنی و قانون گریزی در آن‌‌ها به یک روند تبدیل شده است.» او دوران زمامداری خامنه‌ای را یکی از سیاه‌ترین دوره‌های جمهوری اسلامی عنوان کرد. 
او در نامه دیگری که در سال ۱۳۸۷ به رهبر جمهوری اسلامی نوشت، او را اصلیترین برانداز جمهوری اسلامی دانست و اظهار امیدواری کرد که امکان تشکیل دادگاهی برای محاکمه او و باند حاکم بر کشور وجود داشته باشد: «من به عنوان یک شهروند ایرانی، رهبری و باند حاکم بر کشور را به «براندازی سخت نظام جمهوری اسلامی از طریق ظلم‌های آشکار به مخالفان سیاست‌های باند حاکم، اقدامات فراوان و گسترده علیه امنیت ملی، اهانت به ملت و خصوصا فرهیختگان ملت، نشر مکرر و گسترده اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و نقض شدید حرمت روحانیت از طرق پیش گفته» متهم می‌کنم و روزی را انتظار می‌کشم که در جمهوری اسلامی، امکان رسیدگی عادلانه به این اتهامات از طریق دادگاهی علنی و با حضور هیأت منصفه و قاضی یا قضاتی بی‌طرف، وجود داشته باشد.» 
قابل پس از انتخابات سال ۸۸ و هنگامی که حکومت سرکوب معترضان را در پیش گرفت در نامه‌ای سرگشاده نوشت: «در کجای اسلام آمده است که افراد کثیری را بدون اثبات جرمی در حد قتل، زیر شکنجه‌ها بکشند و جنازهٔ آن‌ها را تحویل ندهند و یا پس از تأخیر فراوان در تحویل، برای خانواده‌های داغدار و دوستان و آشنایان مزاحمت ایجاد کنند تا سوگواری نکنند و اگر اقدام به سوگواری کردند، آنان را به قصد کشتن، بزنند و متهم به اقدام بر علیه امنیت ملت و کشور کنند؟ شرم و حیا و انسانیت و حقیقت، در «اسلام جعلی این کودتاچیان از خدا بی‌خبر» هیچ جایگاهی ندارد؟
او در نامه‌ای که پیش از بازداشت آخرش به عنوان وصیت نامه سیاسی منتشر کرده بار دیگر انگشت اشاره را به سمت رهبر جمهوری اسلامی نشانه رفته و نوشته است: «امروز نیز بر این باورم که آقای خامنه‌ای و جناح راست حزب جمهوری اسلامی، در تشکلی که نام و نشان حزبی آن را معرفی نمی‌کنند و نام مستعار «نظام جمهوری اسلامی» را بر حزب خود گذاشته‌اند، بر ارکان قدرت، مسلط شده‌اند و با معرفی افراد درون حزبی خود به تعداد چند برابر مورد نیاز، در صحنه‌های انتخاباتی حاضر می‌شوند و با رد صلاحیت نامزدهای سایر احزاب منتقد قدرت (به اتهام مخالفت با نظام) یا تأیید صلاحیت معدودی از نامزدهای برخی احزاب فاقد پایگاه اجتماعی، سعی در برگزاری نمایشی دموکراتیک و مردم سالارانه می‌کنند و مکررا تأکید می‌کنند که؛ «انتخابات، آزاد و با حضور همهٔ گروه‌ها و گرایش‌های سیاسی، برگزار شده است.» این رفتار غیر قانونی و غیر منطقی، در ذات خود، رفتاری غیر اخلاقی نیز هست، چرا که با حیله و نیرنگ، در پی فریب افکار عمومی است و برخلاف تعهدات و شروط شرعی و قانونی برای رهبری و فعالیت‌های سیاسی احزاب است. »

تاوان سخت منتقد بودن
احمد قابل تاوان نقد‌هایش به رهبر جمهوری اسلامی و خشونت ورزان را بار‌ها پرداخت. نخستین بار در سال ۱۳۸۰ راهی زندان شد و پس از تحمل بیش از چهار ماه زندان انفرادی با قرار وثیقه آزاد شد و به تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و توهین به رهبری محکوم شد. یک دوره نیز کشور را ترک و مهاجرت پیشه کرد اما پس از اینکه به ایران بازگشت، دستگاه امنیتی مانع از خروجش شد. سال ۱۳۸۸ نیز هنگامی که برای وداع آخر با استادش راهی قم شد، در میانه راه بازداشت و به زندان انتقال یافت. کینه ورزی دستگاه قضایی با او تا بدانجا بود که با دستبند و پابند او را به دادگاه آورد. دادگاهی که او از فرصت آن بهره گرفت و بار دیگر رهبر جمهوری اسلامی را به بی‌عدالتی و اهانت به اسلام متهم کرد. او پس از آزادی موقت، نتوانست سکوت پیشه کند و اعدام‌های پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد را افشا کرد تا بار دیگر راهی زندان شود و این بار از زندان به بیمارستان منتقل شد. 
او تاب تحمل سکوت را نداشت،‌‌ همان گونه که ظلم به نام دین و سلب حق حیات انسان‌ها را تحمل نمی‌کرد. چرا که بر این باور بود که «باقی ماندن من در بازداشت یا زندان، با توجه به روند نامشروع و نامعقول رفتار حاکمیت، برایم گوارا‌تر از آزاد بودن و سکوت در برابر مظالم موجود است. حقیقتا در زندان، رضایت ناشی از انجام وظیفه و تأثیر بدون تردید آن (که زندانی شدن من ناشی از مؤثر بودن وظائف انجام شده است) مرا نشاطی بخشیده و می‌بخشد که هیچگاه در بیرون زندان آن را تجربه نکرده‌ام. »
 


در رثای مجتهد مجاهد؛ سوگنامه‌ی آیت الله احمد قابل - محسن کدیور

أنّا لله و انّا الیه راجعون
اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء

 

 

آیت الله شیخ احمد قابل شاگرد فاضل آیت الله العظمی منتظری در پنجاه و پنجمین بهار زندگی خود دار فانی را وداع کرد و سبکبار بسوی معبود شتافت. او که از استاد و مراد خود به دریافت درجه‌ی اجتهاد نائل شده بود در دو بُعد علمی و عملی راه مرشد خود را پیمود. 

به لحاظ علمی قابل عمر خود را مصروف تحقیقات فقهی کرد و زمانی به دار باقی رهسپار شد که آغاز شکفتگی و بالندگی این مجتهد جوان بود. او به مدرسه‌ی «فقه رهایی بخش» و «اسلام رحمانی» تعلق داشت. از آثار قلمی احمد قابل کتابهای «مبانی شریعت» (۱۳۹۱)، «اسلام و تأمین اجتماعی» (۱۳۸۳) و «نقد فرهنگ خشونت» (۱۳۸۱) منتشر شده است. مجموعه آثار این نویسنده پرکار به دوازده جلد بالغ می شود. آثار منتشر نشده‌ی وی عبارتند از: وصیت به ملت ایران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، بیم و امیدهای دینداری، شریعت عقلانی، فقه: کارکردها و قابلیتها، احکام بانوان در شریعت محمدی، احکام جزائی در شریعت محمدی، و نقد خودکامگی.

مذاق قابل در همه آثارش فقهیانه بود. او رویکرد خود را «شریعت عقلانی» نام نهاده بود. حقّ فراوانی برای عقل قائل بود و معتقد بود فقیهان سنتی حقّ عقل را آنچنان که شایسته بوده رعایت نکرده اند. او با عقلانیتی نسبتا حداکثری به بازخوانی شریعت محمدی دست یازیده بود. از مخالفت با آراء اجماعی و فتاوای مشهور واهمه ای به دل راه نمی داد و جسارت سخن تازه گفتن داشت. با روایات اهل بیت (ع) بسیار مأنوس بود و می کوشید از لابلای آنها تعالیم سازگار با عقلانیت را بیابد و برجسته کند. آراء ابتکاری و فتاوای بدیع در آثار او کم نیست.

به لحاظ عملی اهل اخلاص و تقوی بود. با اینکه فرزند خانواده ای روحانی بود و پدرش امام جمعه بود، بیست و یک سال قبل دواطلبانه عبا و عمامه را به کناری نهاد. دین را نردبان دنیا نکرد، خالصانه دین ورزی کرد و مخلصانه به تبیین شریعت محمدی کمر همت بست. خطیبی توانا و فقیهی شجاع بود. از سکوت بسیاری از اهل علم در مقابل وهن اسلام و تشیع و ظلمی که بر مردم می رود دلگیر بود. او فقیهان ساکت را «شایسته‌ی توبیخ» می دانست. 

همچون استادش از دفاع جانانه از آرمانهای انقلاب اسلامی و رهبری آیت الله خمینی به نقد مشفقانه‌ی جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه رسید. ترکش نزدیک نخاعش که تا دو ماه آخر عمر همنشین دائمیش بود نشان از رشادتهایش در دفاع از استقلال ایران داشت. قابل طی پانزده سال شش بار در تبلیغ آراء انتقادی استاد و نقد مشفقانه‌ی انحرافات نظام جمهوری اسلامی بازداشت و زندانی شد. از باب نصیحت به ائمه‌‌ی مسلمین و امر به معروف و نهی از منکر به رهبر جمهوری اسلامی نامه نوشت و او را از خودکامگی، استبداد، نقض حقوق مردم و آزادی های مصرح در قانون اساسی برحذر داشت و به خضوع در برابر آراء عمومی، مصالح ملی، رحمت نبوی و عدالت علوی دعوت کرد. پاسخ رهبری به آیت الله احمد قابل چیزی جز زندان نبود. احمد قابل در زندان وکیل آباد مشهد هم ساکت ننشت و راز اعدامهای خلاف شرع و قانون را برملا کرد. 

اهمال زندان بانان و ضابطان قوه‌ی قضائیه در اعزام بموقع وی به بیمارستان غیرقابل اغماض است. بعد از کاهش شدید بینائی و چندین بار زمین خوردن و بیهوش شدن و و ناتوانی از انجام حوائج شخصی وی را به بیمارستان فرستادند. پزشکان بلافاصله او را به اتاق عمل بردند و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما دیگر دیر شده بود. بیماری بسیار پیشرفته بود. قابل در بستر ییماری نیز صبور و شاکر بود و با لبی خندان و دلی امیدوار به رحمت حق جان به جان آفرین تسلیم کرد. درگذشت احمد قابل سند دیگری بر بی اعتنائی حاکمان جمهوری اسلامی به رعایت سلامت و جان منتقدان و زندانیان سیاسی است. 

احمد قابل از یاوران جنبش سبز بود و مکررا از تقلب نهادینه‌ی حاکمیت در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ انتقاد و از آزادی همه زندانیان سیاسی بویژه میرحسین موسوی و مهدی کروبی دفاع کرده بود. او ماجراجویی های رهبری، سرداران سپاه و احمدی نژاد را به ضرر مصالح ملی ایران می دانست و معتقد بود رجوع به همه پرسی و انتخابات آزاد، سالم و رقابتی راه برون رفت از مخمصه‌ی ناشی از سوء مدیریت و ندانم کاری حاکمیت است. نظارت استصوابی و ولایت مطلقه را خلاف شرع و مخلّ به مبانی اسلام می دانست. قابل مدافع صلح عادلانه و آزادی و حاکمیت ملی بود. 

پس از نگارش نامه‌ی انتقادی به رهبری، قابل ممنوع القلم و ممنوع الانتشار و ممنوع الخروج شد و مورد تضییقات و فشارهای فراوان قرار گرفت. نگاهی گذار به میراث پربار فقهی و سیاسی آیت الله احمد قابل نشان می دهد که حاکمان مستبد جمهوری اسلامی در مقابل منطق قوی و براهین متین و نقد مشفقانه‌ی این شاگرد طراز اول منتظری کم آورده بودند و جز زندان و سانسور و دستبد و پابند حرفی برای گفتن نداشتند. شیوه‌ی مواجهه‌ی نظام جمهوری اسلامی با مجتهد مجاهدی همچون احمد قابل مهمترین سند انحراف نظام از آرمانهای انقلاب اسلامی است. 

حوزه های علمیه مجتهدی جوان را از دست دادند. خانواده‌ی معزّز قابل درفاصله ی کوتاهی در سوگ دومین عزیز خود نشست. مادر بزرگوار «شهید ابوالقاسم قابل» پس از درگذشت خواهر احمد اینک داغدار احمد است. من این مصیبت را به این مادر دلسوخته، همسر فداکار و فرزند عزیز آن مرحوم، خواهران و برادران گرامی احمد بویژه حجت الاسلام و المسلمین شیخ هادی قابل و حجت الاسلام و المسلمین سید ابوالفضل موسویان تسلیت عرض می کنم. 

در سوگ از برادر عزیز تر و صمیمی ترین دوست خود نشسته ام. خدا رحمت و رضوانش را به این دانشمند پاکباز ارزانی دارد و به همه‌ما توفیق ادامه راهش که همان راه استاد آیت الله العظمی منتظری است عنایت فرماید.


محسن کدیور
ششم ذیحجه ۱۴۳۳، اول آبان۱۳۹۱ 




 احمد قابل و شجاعتِ عقلانی-ايمانی-انسانی - داریوش محمد پور


احمد قابل ميوه‌ی شجره‌ی طيبه‌ای است که در سايه‌ی قدر نهادن به خرد انسانی باليده است. تا از همين جمله‌ی نخست عبور نکرده‌ايم بايد درنگ کرد تا دچار نخوت يا خودبینی نشويم: آدمی کامل نيست. تمام جهد و کوشش آدمی به سوی کمال است نه در متن کمال. نه احمد قابل و نه سنت فکری و عقلانی انسانی-ايمانی که او را بر کشيده است، تجلی کمال نبود و نيست. اما بی‌شک، انعکاس جهد و کوشش برای رسيدن به آن کمال است.

قابل، فقيهی شجاع و جسور بود که هم شجاعت انسانی-اخلاقی داشت و هم شجاعت عقلانی. تجلی شجاعت انسانی و اخلاقی احمد قابل را در سال‌های اخير به دفعات ديده‌ام: او – و هم‌فکران‌اش – هرگز در برابر ستم سر خم نکردند و به توجيه و مشروعیت‌تراشی برای زهد ريايی و مسلمان‌نمايی و اسلام‌پناهی مزورانه نپرداختند، هر چند اين مقاومت و اين ايستادگی شجاعانه به بهای – ظاهراً - سنگينی برای‌شان تمام شد.

چه بسا تا ساعاتی ديگر، جسم احمد قابل ديگر در ميان ما نباشد، اما چه باک؟ احمد قابل برای اين‌که ميان ما باشد، حاجتی به معجزه ندارد. همين که در گذرگاه باريک و معبر تنگ حيات، سال‌هايی را شجاعانه در ميان انسان‌هايی از جنس خودش زيست و برای آن‌ها الگويی برای حرکت و پرسشگری بود، خود معجزه‌ای است؛ بودن احمد قابل معجزه بود و ديگر مهم نيست که از اين پس چه می‌شود.

به تلنگر نخست باز می‌گردم. احمد قابل پرسشگر سمجی بود که به آسانی گريبان خردِ خويش را رها نمی‌کرد. پرسشگری او شانه به شانه‌ی دين‌ورزی او و اعتقاد مؤمنانه‌اش حرکت می‌کرد. شايد برای کسانی که پرسشگری را ملازم و مستلزم عبور از دين‌ورزی يا اعتقاد می‌دانند، اين ترکيب غریب يا متناقض بنمايد، ولی چنان تصويری تنها جايی معيوب يا متناقض است که پرسشگر دين‌ورز برای وضعيت وجودی فعلی خود خصلت کمال قايل شود. احمد قابل چنين نبود. اين را می‌توان از يکايک کسانی پرسيد که حلقه‌ی درس آيت‌الله منتظری را آزموده‌اند. امروز با دوستی درباره‌ی احمد قابل گفت‌وگو می‌کردم و گزارش می‌کرد که احمد قابل چگونه، در مجلس درسی در مشهد، در کسوت يک طلبه استادش آيت‌الله منتظری را با سماجت به چالش می‌گرفت و هيچ در دفاع از استدلال عقلانی‌اش عقب نمی‌نشست. من از کيفیت و مضمون آن گفت‌وگو و ادله‌اش بی‌خبرم اما اين‌قدر را می‌توان به فراست دريافت که اين گفت‌وگو دو سو دارد: يک سو احمد قابل است اما سوی ديگرش استادی است که شاگردان‌اش را دلير و بی‌پروا در پرسشگری بار می‌آورد و آن‌ها را تحقير نمی‌کند و خُرد و خوار نمی‌خواهد. بی‌شک پرسشگری و خردورزی درجات و مراتبی دارد، اما تفاوت اين رويکرد را به روشنی می‌توان با رويکردی ديد که چنان جامه‌ی قداست و طهارت و عصمت بر بشری‌ترین و خاکی‌ترين تمرين‌ها و تراوشات ذهنی‌اش می‌پوشاند که نه تنها شاگرد و طلبه بلکه عالمان هم يارای به چالش گرفتن اين برداشت‌های بشری و انسانی‌ انسان‌هایی ضعيف و خطاکار مانند خود را پيدا نمی‌کنند – و تاريخ سياسی معاصر جمهوری اسلامی مهم‌ترين گواه اين پس‌رفت، عقب‌ماندگی، مُکرّم شدن جاهلان و مُلَجّم شدن عالمان است.

قدر و منزلت احمد قابل و فضای زيست فکری او به همین دليری‌هاست که سويه‌ی عقلانی آن بهتر می‌تواند به جايگاه انسان دين‌دار معاصر کمک کند. برداشت‌های عقلانی احمد قابل از شريعت مسلمانی، نه کامل است و نه بی‌عيب و نقص – و خود او نيز به اين نکته واقف بود – اما مهم‌ترين خصلت اين دين‌ورزی عقلانی اين بود – و هست – که دست و پای خرد انسانی را در تعامل با اين شريعت می‌گشايد. اين رويکرد، تفاوت دو انسان را به روشنی نشان می‌دهد: انسانی که در برابر شريعت ذليل و خوار است (و خادم شريعت است) و انسانی که در برابر شريعت عزت و کرامت دارد (و شريعت خادم اوست نه مخدوم‌اش). بی‌شک همه‌ی آن‌چه که می‌توان از قدر ديدن خردِ انسانی در اخلاق و سلوک دين‌ورزان انتظار داشت با اين گشايش‌ها به طور کامل حاصل نمی‌شود اما اصل، همين حرکت است و همين به رسميت شناختنِ محوريت انسان. دين برای انسان است. دين برای آدمی است. بدون اين آدمی – که مهم‌ترین خصلت‌اش اختيار و خرد و انتخاب آگاهانه‌ی اوست – دين هم بی‌معنا و بلاموضوع می‌شود. گمان من اين است که احمد قابل اين نکته را در سراسر پويش‌های عقلانی شجاعانه‌اش جدی گرفته بود.

در حيات آدمی دو آفت بزرگ همواره می‌توانند زندگی او را دچار عسرت و تنگی کنند: يکی عُجبِ دين‌ورزی است و ديگری عُجبِ خردورزی. يکی با استناد و استظهار دين‌دار بودن و شريعت‌پناهی خود را از خرد و عقلانيت مستغنی و مستقل می‌شمارد و ديگری با تکيه بر عقل بشری و خرد انسانی خود را بی‌نياز از الهام و گرمای معنای دین می‌بيند. در هر دو يک چيز غايب است و آن فروتنی است. در حقیقت هر دو از بشريت آدمی عبور می‌کنند. هر دو قيد بزرگ انسانيت آدمی را – که ناقص بودن و خطاکار بودن اوست – ناديده می‌گیرند. يکی ظرف دين‌ورزی و مخاطب و متعلق دين را ناديده می‌گيرد (و غبار بشريت از تمامی دين می‌زدايد) و ديگری در عين وقوف به محدوديت‌های عقل انسانی (حتی در مقام مقايسه با خودش و نه با دين)، دچار نخوتِ واصل بودن می‌شود. گمان من اين است که امثال احمد قابل می‌توانستند و می‌توانند راهی در اين جاده‌ی پرسنگلاخ بگشايند. گشودن پنجره‌های گفت‌وگو ميان دين و خرد، بی‌شک ارج‌مندترین کاری است که مردمان زمانه‌ی ما می‌توانند بکنند. کوشش‌های احمد قابل را بايد در بستر اين محور کلان‌تر و کلی‌تر ديد نه در جزيياتی که شايد بتوان در آن‌ها نزاع و اختلاف هم کرد.

جهان ما با وجود کسانی چون احمد قابل رنگارنگ‌تر و زيستنی‌تر شده است. بر ما باد که در استمرار بخشیدن به حضور اين رنگ‌ها و گرمای اين نورها بيشتر بکوشيم و چراغ اين سنت شجاعانه‌ی عقلانی-ايمانی-انسانی را زنده نگه داریم.

 



وعظت آن گاه کند سود که «قابل» باشی  - سارا زرتشت 


در این سه سال و اندی که از خیزش جنبش سبز می گذرد، دهها نامه و یادداشت از طرف شخصیت های شناخته شده و صدها نامه ی سرگشاده خطاب به آقای خامنه ای نوشته است که تا پیش از آن بسیار کم سابقه بود؛ تا جایی که تعداد نامه های سرگشاده ای که پیش از ظهور جنبش سبز، به آقای خامنه ای نوشته شده احتمالا به تعداد انگشت های دست نمی رسد.


از نامه ی مرحوم سیرجانی که جانش را بر آن گذاشت که بگذریم و نامه ی مرحوم یدالله سحابی که در اواخر عمر به آقای خامنه ای نوشتند، نامه ی احمدی زید آبادی نیز از آن نامه هایی است که شهرت خاص خود را دارد و البته نامه ی بی سلام هاشمی رفسنجانی نیز ماجرای دیگری دارد.با این همه   پر بی دلیل نیست اگر بگوییم نامه ی احمد قابل در سال 84، یکی از کامل ترین و مفصل ترین و بلکه صریحترین نامه هایی است که پیش از جنبش سبز و حتی پس از آن نیز به رهبری آقای خامنه ای نوشته شده است.


نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری هشتم، و در حالیکه حلقه ی یاران آقای خامنه ای تدارک ریاست جمهوری احمدی نژاد یا قالیباف را می دیدند، آقای احمد قابل، در این نامه ی سرگشاده نکاتی را به آقای خامنه ی یادآوری کرد و پیشنهاداتی را به او داد که شاید اگر تنها بخش کوچکی از آن نیز شنیده می شد، تاریخ امروز ایران به نوعی دیگری رقم می خورد.


به نظر می رسد متن نامه ی آقای قابل با توجه به  صراحت بیان و جزئیاتی که با خود دارد، پیش از آنکه یک نامه باشد، یک سند تاریخی است. به عنوان نمونه در بخش از این نامه، آقای قابل، روایتی از نویسنده ی کتاب "توحید" را بازگو می کند که به اعتبار شخصیت دینی و اخلاقی او ، به تنهایی می تواند سیمای آقای خامنه ی را در منظر تاریخ نویسان مستقل مخدوش کند و چه بسا روزگاری نه چندان دور همین روایت – و همین روایت ها- همه ی آنچه را دستگاههای تبلیغاتی با بودجه های میلیاردی از آقای خامنه ی ساخته و پرداخته اند باطل می سازد.

آقای قابل در این نامه باز گو می کند که آقای حبیب الله آشوری، به جرم انتشار کتاب «توحید» و اصرار و شهادت آقایان؛ شیخ ابوالقاسم خزعلی و شیخ محمد تقی مصباح یزدی، مبنی بر کفر آمیز بودن مطالب و مرتد بودن نویسندهٔ آن کتاب، در حالی اعدام شده است، که آقای خامنه ای روزگاری در حضور دهها تن مطالب آن کتاب را از آن خودش دانسته است!


احمد قابل، وجدان آقای خامنه ای را گواه می گیرد :
" وجدان شما بهتر از هرکسی گواهی می‌دهد که در جلسات متعدد و تلاش‌های مکرر و نا‌موفق دوستان مشهدی و خراسانی برای آشتی دادن شما با مرحوم آشوری (پیش از پیروزی انقلاب) سخن اصلی شما این بود که «مطالب کتاب توحید، از من است که این آقا به نام خودش چاپ کرده است». شگفت انگیز نیست که از دو نفر با یک دیدگاه، یکی اعدام شود و دیگری تکریم؟!! یکی شایستهٔ «گور» باشد و دیگری شایستهٔ «رهبری نظام اسلامی»! "
 

و آنگاه بر خامنه ای نهیب می زند :

"کاش این شهادت را در دادگاه مرحوم آشوری و نزد دوستان خود (آقایان خزعلی و مصباح) نیز می‌دادید تا یک روحانی زاهد و فقیر و معتقد به خدا و رسول (ولی مخالف شما) مظلومانه کشته نمی‌شد و همسر و فرزندانش بی‌سرپرست و یتیم نمی‌شدند."


و سپس شواهد خود را ارائه می دهد و او را به محکمه ای در پیشگاه وجدانش می برد :

"البته کم نیستند کسانی که سخنان پر شور شما در مسجد امام حسن (ع) را در مشهد و قبل از انقلاب را به یاد دارند که پس از قرائت آیه‌ی؛ «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض، و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین» با صدای بلند، فرمودید: «ماتریالیسم تاریخی، آقا، ماتریالیسم تاریخی!!!»

جناب آقای خامنه‌ای، این رویکردهای نظری متفاوت با آنچه اکنون به آن رسیده‌اید، حق شماست. ولی آیا اگر از اعدام مرحوم آشوری جلوگیری می‌کردید (با فرض اینکه تصورات او خطا بوده باشد) آیا امکان منطقی تغییر رأی و رسیدن به حقیقت برای او وجود نداشت؟! چرا باید شما این فرصت را داشته باشید ولی دیگری از این فرصت محروم بماند؟ آیا از نظر شما، مرحوم آشوری مستحق اعدام بود؟!!"
 

باری... در 24 ساعت گذشته اخباری از فوت آقای قابل منتشر شد، که توسط خانواده ی ایشان تنها مرگ مغزی اعلام شد. تا اینجای کار میزان حساسیت جامعه و واکنش شبکه های اجتماعی به این واقعه، هر آدم عاقلی را خبردار می کند که فردای تاریخ را چه کسانی روایت می کنند و آنانی که برای همیشه در دل و ذهن و خاطر مردم جای دارند و در پیشگاه تاریخ روسفیدند، چه کسانی هستند. 

البته، این موعظه ها، برای آقای خامنه ای ، چندان موثر نمی نماید که لابد اگر بود او نیز چون احمد قابل که از استاد خویش درس ها آموخت و نیکنامی خرید، همان چند صباحی را که در کلاس های درس مرحوم منتظری می نشست کفایت می کرد. به قول حافظ :

 

چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

 

 
نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 


 

 

نامه جامعه پزشکان ایران به رییس قوه قضا: پزشکان مستقل زندانیان سیاسی را معاینه کنند

Posted: 28 Oct 2012 09:37 AM PDT

جرس: انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران در نامه ای به رییس قوه قضاییه با برشمردن موارد متعدد کوتاهی دستگاه قضایی در رسیدگی به وضعیت جسمی زندانیان خصوصا زندانیان سیاسی، وظایف قانونی این قوه را به آملی لاریجانی گوشزد کرده و خواستار معاینه و رسیدگی پزشکی زندانیان سیاسی توسط پزشکان مستقل کشور شده اند.

به گزارش کلمه متن نامه انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران خطاب به آیت الله آملی لاریجانی به شرح زیر است:

بسمه تعالی

جناب آیت الله صادق لاریجانی

رئیس محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران

“ولتکن منکم اُمّهٌ یدعون اِلی الخیر و یَأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون ” آیه۱۰۴ سوره آل عمران

سلامٌ علیکم؛

با توجه به مسئولیت جنابعالی در قوه قضائیه که از آن جمله اداره سازمان زندانها و نظارت بر عملکرد اولیاء امور در این حوزه می باشد و با در نظر گرفتن آنچه در سالهای اخیر در زندانها در رابطه با رسیدگی به وضعیت سلامت و درمان زندانیان و علی الخصوص زندانیان سیاسی می گذرد، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران به موجب وظیفه دینی، اخلاقی، اجتماعی و صنفی خویش لازم می داند موارد ذیل را به اطلاع جنابعالی و مردم شریف ایران برساند:

الف: با توجه به اینکه تمام امور زندانیان و بخصوص تأمین نیازهای اولیه آنها زیر نظر و در اختیار قوه قضائیه و سازمان زندانها می باشد، مسئولیت هرگونه قصور و اختلال در ارائه خدمات پزشکی فوری و غیر فوری به آنان در صورتیکه منجر به فوت، نقص عضو یا از بین رفتن سلامتی آنان شود، شرعاً و قانوناً به عهده مسئولین مربوطه می باشد. بدیهی است تأخیر و بی توجهی در تشخیص بیماری و شروع درمان عامل اصلی شدت گرفتن بیماری و صعب العلاج شدن آن گشته و مشمول مسئولیت فوق الذکر می باشد.

ب: درگذشت روحانی روشنفکر و قرآن پژوه، مرحوم آقای احمد قابل و بی توجهی به شروع علائم بیماری ایشان در زندان و تشخیص دیرهنگام آن، بار دیگر پرونده قصورهاو تقصیرهای غیرقابل جبران در قبال زندانیان سیاسی را در مقابل دید همگان قرار داد. درگذشت مظلومانه مرحوم هدی صابر که بدلیل تأخیر در درمان سکته قلبی ایشان واقع شد نمونه دیگری از این بی توجهی های تأسف بار است.

ج: در مورد جناب آقای مهندس میرحسین موسوی که امروز بیش از ۶۰۰ روز از حصر خانگی ایشان می گذرد، حتماً اطلاع دارید که ایشان دچار بیماری قلبی شده و بر اساس مستندات موجود بعد از گذشت ۳ ماه از شروع بیماری و درد قلبی ایشان در شرایط امنیتی شدید به مرکز قلب تهران منتقل شده و آنژیوگرافی و آنژیوپلاستی شده و روز بعد از این اقدامات مجدداً به محل حصر بازگردانده شده اند. بدیهی است در مورد جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی هم با توجه به شرایط سنی و سابقه پزشکی ایشان نگرانی بروز عوارض قلبی وجود دارد.

د: بر اساس اطلاعات موجود و مستندات پزشکی، بسیاری از زندانیان سیاسی دچار بیماریهایی هستند که گذشت زمان و تأخیر در درمان آنها عوارض جبران ناپذیری بدنبال خواهد داشت. جناب آقای مهندس بهزاد نبوی با سن بیش از ۷۰ سال، علاوه بر بیماری قلبی مبتلا به بیماری پیشرونده ستون فقرات بوده و نیازمند عمل جراحی و فیزیوتراپی می باشند. جناب آقای مصطفی تاجزاده مبتلا به بیماری چشمی و بیماری فقرات گردنی و پشتی هستند. آقایان رمضانزاده، امین زاده، میردامادی، عرب سرخی، سحرخیز، قدیانی و …. و بسیاری از زندانیان گمنام و نام آشنای دیگر که بدلیل شرایط زندان دچار بیماری شده اند نیازمند رسیدگی پزشکی و درمان فوری هستند.

ه: با توجه به موارد فوق الذکر اکیداً از جنابعالی درخواست می شود رسیدگی فوری و کامل به وضعیت سلامت و درمان زندانیان سیاسی در محیطی خارج از زندان را در دستور کار قرار داده و امکان معاینه و بررسی دوره ای و کامل پزشکی این زندانیان عزیز را که امروز صدق گفتار و پیش بینی ها و نگرانی های حاکی از بصیرت آنان از وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور بر همگان روشن گشته است توسط هیأتی از پزشکان مستقل این مرز و بوم فراهم آورید تا بیش از این شاهد خسارتهای تأسف بار و جبران ناپذیر نباشیم.
انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران
۶/۸/۹۱ 

اختیارات هیات نظارت بر مطبوعات محدود شد

Posted: 28 Oct 2012 09:37 AM PDT

جرس: هیات عمومی دیوان عدالت اداری مصوبه هیات وزیران که صلاحیت فیلتر، توقیف و لغو پروانه خبرگزاری‌ها و نشریات فاقد مجوز را به هیات نظارت بر مطبوعات داده بود، ابطال کرد.

به گزارش ایلنا، در رای شماره ۴۳۸-۴۳۷ هیات عمومی دیوان عدالت اداری آمده است:

«نظر به اینکه مطابق تبصره ۴ قانون اصلاح ماده یک قانون مطبوعات مصوب سال ۱۳۸۸، خبرگزاری‌های داخلی از حیث حقوق، وظایف، حمایت‌های قانونی و جرایم و مجازات‌ها و مرجع و نحوه‌ دادرسی مشمول احکام مقرر در این قانون و اصلاحات آن هستند و همچنین بر اساس تبصره ۳ ماده یک‌‌ همان قانون، کلیه نشریات الکترونیکی نیز مشمول مواد این قانون به حساب می‌آیند و به موجب تبصره ۲ ماده یک قانون مذکور، نشریه‌ای که بدون اخذ پروانه از هیات نظارت بر مطبوعات منتشر شود از شمول قانون خارج و تابع قوانین عمومی است، لذا اطلاق مواد ۴۴ و ۴۵ و ۴۷ آیین‌نامه اجرایی اصلاحی قانون مطبوعات از این حیث که صلاحیت پالایش (فیل‌تر)، توقیف و لغو پروانه و اختیارات مصرح در ماده ۴۵ آیین‌نامه معترض‌عنه را برای خبرگزاری‌ها و نشریات الکترونیکی که فاقد پروانه از هیات نظارت بر مطبوعات هستند، به این هیات اعطا کرده است، مغایر قانون تشخیص داده می‌شود و به استناد بند یک ماده ۱۹ و ماده ۴۲ قانون دیوان عدالت اداری ابطال می‌شود.»

هیات عمومی دیوان عدالت اداری همچنین با ابطال بخش دیگری از این مصوبه هیات وزیران اعلام کرد که خبرگزاری‌ها به درج منابع اخبار منتشره ملزم نیستند.

استدلال دیوان عدالت اداری در این زمینه این بوده است که چون در ماده ۴ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات مصوب سال ۱۳۸۸ مقرر شده است «اجبار تهیه کنندگان و اشاعه‌دهندگان اطلاعات به افشای منابع اطلاعات خود ممنوع است مگر به حکم مقام صالح قضایی و البته این امر نافی مسئولیت تهیه‌کنندگان و اشاعه‌دهندگان اطلاعات نمی‌باشد» اطلاق قسمت اخیر ماده ۳۸ اصلاحی آیین‌نامه اجرایی قانون مطبوعات موضوع تصویب‌نامه شماره ۱۱۹۸۵/ت ۴۶۹۵۶ ه-۱۳۹۱/۱/۲۸ هیات وزیران در الزام به درج منابع اخبار منتشره در خبرگزاری در حدی که شامل درج منابع اطلاعات منتشره باشد، خلاف قانون و خارج از حدود اختیارات هیات وزیران است. 

وكیل مهدی هاشمی: اعتراض به قرار بازداشت هاشمی از طریق پست فرستاده شد

Posted: 28 Oct 2012 09:08 AM PDT

وكیل مهدی هاشمی: اعتراض به قرار بازداشت هاشمی از طریق پست فرستاده شد
 

وکیل مهدی هاشمی گفت: اعتراض به پرونده مهدی هاشمی به طور مستقیم به دفتر دادستانی تهرانی فرستاده شده است.

به گزارش ایلنا، محمود علیزاده طباطبائی در خصوص آخرین وضعیت پرونده مهدی هاشمی خاطر نشان کرد: من همچنان ملاقاتی با مهدی هاشمی نداشته‌ام و اعتراض ما به قرار بازداشت آقای هاشمی فرستاده شده است.

وی در ادامه افزود: اعتراض کتبی به دفتر دادستان تهران به طور مستقیم و به دادسرای مقدس از طریق پست ارسال شده است.

به گفته طباطبائی تاکنون تغییری در پرونده مهدی هاشمی رخ نداده و ملاقاتی صورت نگرفته است. 

لاریجانی: استغفرالله‌ که ‌رئیس‌جمهور آینده ‌باشم

Posted: 28 Oct 2012 08:46 AM PDT

رهبری کمتر عادت دارند دستور بدهند

جرس: رییس مجلس شورای اسلامی گفت: بنده کیسه‌ای ندوختم و در فتنه 88 دنبال تجارت سیاسی نبودم، هر اسمی روی ما می‌گذارید بگذارید، عده‌ای می‌خواهند در این قضیه تند پیش روند که نمی‌توانیم جلوی آنان را بگیریم.

 

به گزارش فارس، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی عصر امروز (یکشنبه) در ادامه سفر یک روزه‌اش به اردبیل، گفت:اصولا در کشور ما بحث سیاسی قدری با سوءظن مخلوط شده است در حالی که مسلمانان باید نسبت به یکدیگر حسن ظن داشته باشند، متاسفانه در کشور ما این شرایط وجود ندارد؛ من اصلا نسبت به سایت یا افرادی شکایت نداشتم و نخواهم داشت اما خودمان هم باید بدانیم که بین انتقاد و تخریب تفاوت وجود دارد، اینکه افراد را تخریب کنیم، چه نفعی می‌بریم؟ بارها دیده‌ام نسبت‌های دروغ به من داده‌اند، البته بنده هیچ وقت شکایتی از افراد نمی‌کنم اما دادستان برای همه، این ضابطه را دارد، چند روز گذشته لیستی دیدم که 20‌_ 30 نفر علیه نمایندگان مجلس شکایت کردند که برخی از آنان دولتی بودند و برخی سایر افراد، اما من شکایتی نداشتم.


وی با طرح این سوال که "چرا در حالی که فضای کشور نیازمند آرامش است، یکدیگر را تخریب می‌کنیم"، مدعی شد: بنده این رفتارها را مناسب نمی‌دانم؛ اینکه گفته شد جبهه متحد از من حمایت کرد، باید بگویم جبهه متحد برای بنده لیستی نداد و من به طور مستقل در قم کاندیدا شدم البته به جبهه متحد کمک کردم اما توقعی نداشتم و درباره فراکسیون رهروان هم باید بگویم که در مجلس هشتم هم یک فراکسیون اصولگرایان وجود داشت اما عده‌ای از آن جدا شدند و فراکسیون دیگری را در دل فراکسیون اصولگرایان ایجاد کردند.

رئیس مجلس در بخش دیگری از سخنانش اظهار کرد: اینکه اصولگرایان اختلاف نظر‌هایی در مشی سیاسی و اقتصادی داشته باشند، کار بدی نیست، اختلاف داشته باشند اما دشمن نباشند، با هم کار کنند اما اختلافاتشان سر جایش باشد، اعضای فراکسیون رهروان ولایت همه اصولگرا هستند اما برای خود مشی خاصی دارند، البته باید بدانیم این موضوعات مسائل مهم کشور نیست، مشکل مهم کشور این است که در ماجراهای اخیر، به فکر حل مشکلات گرانی‌ها، تورم و بیکاری باشیم؛ این دسته‌بندی‌ها موضوعات پراهمیتی نیست.

علی لاریجانی در ادامه سخنانش با اشاره به مطلب مطرح شده از سوی دانشجویی درباره ولایتمداری، گفت: اگر مفهوم واقعی ولایت در کشور درک شود، کار سختی نیست، شما در استانی هستید که تفکر شیعی را در کشور ما پایدار کردید، باید نسبت به مسئله ولایت معرفت داشته باشیم و موضوع ولایت لغلغه لسان نیست؛ ولایت‌پذیری یک معرفت و توانمندی نفسانی است.

وی همچنین مدعی شد: رهبر معظم انقلاب هیچ وقت در مجلس به ما دستوری ندادند که قوه مقننه این کار را انجام دهد البته ممکن است نظرشان را درباره موضوعی بیان کرده باشند اما دستوری ندادند و بنده در مجلس هشتم ندیدم ایشان دستوری بدهند البته گاهی اظهار‌نظری را مطرح کردند و نمایندگان چون ایشان را یک راهنمای خبیر می‌دانند، نظرشان را قبول کردند. برای بنده افتخاری است که نظرات ایشان را بدانم البته ایشان کمتر عادت دارند که دستور بدهند و این یک نکته اخلاقی است؛ افراد اگر با قلبشان عمل کنند، احتیاجی به دستور‌گیری ندارند.

در ادامه این جلسه دانشجویی از لاریجانی پرسید آیا این واقعیت است که رئیس‌جمهور بعدی ایران شما هستید، که رئیس‌ مجلس پاسخ داد: استغفرالله، اشتباه کردید، سوال بعدی را بپرسید.

رئیس مجلس در پاسخ به پرسش‌ دانشجوی دیگری درباره اقتدار مجلس گفت: اینکه گفته می‌شود مجلس از اقتدارش در برخورد با متخلفین بدون ایجاد جنجال استفاده کند، باید بگویم من نمی‌دانم چطور این دو با هم ممکن است. کمیسیون مربوطه طبق ماده 233 آئین‌نامه باید موضوع را بررسی کند و گزارش کمیسیون در صحن علنی قرائت و در صورت رای‌آوری، به قوه قضائیه ارسال می‌شود.
وی با بیان اینکه "بدون جنجال و در پستو نمی‌توانیم عمل کنیم"، اظهار کرد: جلسات علنی مجلس از رادیو پخش می‌شود،‌ البته یکی از راه‌های آن هم دیوان محاسبات است، دیوان محاسبات هم می‌تواند موضوع را بررسی کند و به مجلس بدهد و گزارش آن در صحن علنی قرائت شود، پس یک وجه آن علنی است، اگر جنجال می‌شود، ما راهی نداریم و مجلس جلسات دربسته ندارد، ما راهی برای دربسته کار کردن نداریم.
علی لاریجانی در ادامه سخنانش در پاسخ به پرسش همین دانشجو که سخنان اخیر لاریجانی درباره اقتصاد رابین‌هودی را مورد پرسش قرار داده بود توضیح داد: بنده در خبرگزاری فارس حضور یافتم و خبرنگاران آن خبرگزاری از من درباره شرایط فعلی اقتصادی و اقداماتی که در این شرایط باید انجام شود، پرسیدند که من گفتم نمی‌توانیم اقتصاد رابین‌هودی داشته باشیم، من ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی را رشد نقدینگی می‌دانم، نقدینگی از 65 هزار میلیارد تومان به 400 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است و اگر این نقدینگی به سمت تولید برود، خوب است اما در غیر این صورت رشد نقدینگی به سمت مسکن،‌ طلا و ارز می‌رود که خوب نیست و اگر ما می‌خواهیم گرانی‌ها در کشور حل شود، باید اول اشکالاتمان را قبول کنیم که برخی‌ قبول ندارند.

وی درباره موضوع وقف اموال دانشگاه آزاد که یکی از دانشجویان گفته بود فتوای رهبری را به رأی گذاشتید توضیح داد: در مجلس اینطور نیست که رئیس مجلس هر کاری خواست انجام دهد، من می‌دانستم که رهبر معظم انقلاب نظرشان این نیست که اموال دانشگاه آزاد می‌تواند وقف شود اما آن طرح مربوط به دانشگاه نبود. ما نمی‌توانیم اگر طرحی خلاف شرع یا قانون اساسی باشد آن را به رأی نمایندگان مجلس نگذاریم وظیفه این است که رئیس مجلس اخطار را وارد بداند و بعد به رأی مجلس بگذارد، هر کاری روالی دارد و کار ما این است.

لاریجانی درباره پرسشی که در خصوص دخالت‌های بیجای نمایندگان در عزل و نصب‌ها مطرح شد، توضیح داد: من نمی‌دانم مورد آن چیست باید دید آیا نمایندگان دنبال این موضوع هستند یا مسائل دیگری وجود دارد. ممکن است نمایندگان در شرایطی برخی مدیران را لایق بدانند که می‌توانند او را به دستگاه اجرایی پیشنهاد دهند اما مسئولان اجرایی می‌توانند بپذیرند یا نپذیرند. ما هم قبول داریم که نمی‌توانیم به آنان اجبار کنیم اما پیشنهاد دادن خوب است.

رئیس مجلس همچنین گفت: اینکه گفته شد دولت از صندوق وجوهی برداشته و مجلس کاری نکرده، باید بگویم شما از ما چه توقعی دارید، آیا توقع دارید خلاف قانون مرتکب شویم. مجلس فقط می‌تواند تخلف را به مجامع مربوطه اعلام کند. ما که خودمان محکمه نداریم، استیضاح یا سؤال را می‌توانیم انجام دهیم و این حق مجلس است. البته من نمی‌گویم از این ابزار باید زیاد استفاده کنند، اما وقتی وزیری ناکارآمد است آیا برای احقاق حقوق مردم باید او را استیضاح کنیم یا نکنیم؟ نمایندگان وظایفی دارند البته این موارد نباید در کشور نگرانی ایجاد کند هرچند هرچه سایشها در کشور کمتر باشد، حتما بهتر است.

علی لاریجانی درباره حوادث سال 88 نیز خاطرنشان کرد: در انتخابات سال 88 رفتارهای ناهنجاری در کشور به وجود آمد. فتنه‌ای ایجاد شد و باید برخورد شود. البته اینگونه فتنه‌ها پس از انقلاب کم نبوده است باید فتنه را روش درست از بین برد. شاید عده‌ای می‌خواستند بی‌قانونی کنند، باید فشار بیاوریم قانون را رعایت کنند اما اگر عده‌ای رفتند کوی دانشگاه، کوی سبحان و کهریزک ، این یعنی بی‌قانونی و این یعنی شعله‌ورتر کردن آتش نه خاموش کردن آن و من استنباطم این بود که این آتش باید خاموش شود. عده‌ای فحاشی می‌کنند و عده‌ای بیانیه می‌دهند استنباطم این بود که رهبر انقلاب این نظر را دادند. مگر رهبر انقلاب نگفتند رؤسای قوا را تخریب نکنید. رئیس قوه مجریه، رئیس قوه مقننه، رئیس قوه قضاییه و رئیس مجمع تشخیص. عکس بنده و آقای کروبی را کنار یکدیگر چاپ کردند و گفتند لاریجانی منافق است. در نماز جمعه آقای احمدی نژاد و آقای هاشمی در دو طرف بنده نشسته بودند، یک تکه از آن عکس را چاپ کردند و گفتند لاریجانی منافق است، این کار درستی نیست، بنده کیسه‌ای ندوختم و در فتنه 88 دنبال تجارت سیاسی نبودم، هر اسمی روی ما می‌گذارید بگذارید. ما وظیفه‌ای نسبت به انقلاب داریم که باید انجام دهیم. عده‌ای می‌خواهند در این قضیه تند پیش روند که نمی‌توانیم جلوی آنان را بگیریم.

رئیس مجلس درباره پرسش دانشجوی دیگری که در خصوص قانون اصلاح شده جدید انتخابات پرسید، گفت: این موضوع قانون انتخابات هم یک موجکی در جامعه ایجاد کرد. آنچه من در کمیسیون دیده‌ام این نیست که در مجامع مطرح شد. در قانون اساسی گفته‌ایم که کاندیدای ریاست جمهوری، مدیر ، مدبر و رجل سیاسی و مذهبی باشند. شرایط سواد در این قانون مشخص نشده است. هرکسی در خیابان هم باشد می‌تواند ثبت نام کند. یک مرتبه هزار نفر به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام می‌کنند که شورای نگهبان 5 نفر را تأیید می‌کند و سپس گفته می‌شود شورای نگهبان 995 نفر را محروم کرد.

وی اضافه کرد: برای رئیس جمهور حداکثر سنی در قانون انتخابات در نظر گرفته نشده است. مشخص نشده چطور می‌شود رجل سیاسی بودن را کشف کرد. گفته‌اند 100 نفر از کسانی که در طول انقلاب جزو نمایندگان ادوار مختلف مجلس، وزیر یا معاون وزیر، رئیس جمهور بودند، می‌توانند کاندیدای ریاست جمهوری را از نظر سیاسی بودن، تأیید کنند. در این قانون از نظر ناظر بودن بر افراد ساماندهی انجام شده است. در این قانون تصویب شد 100نفر از کل نمایندگان ادوار یا وزرا یا استانداران یا سفرا که نه چپ هستند نه راست، کاندیدای ریاست جمهوری را از نظر سیاسی بودن تأیید کنند. عقل اعضای کمیسیون به اینجا رسیده که این راه معقولی است.

علی لاریجانی در پاسخ به آخرین پرسش یکی از دانشجویان که پرسید چرا مسئولان ما تجملاتی شدند تصریح کرد: اینکه مسئولان نباید تجملاتی باشند، موضوعی است که همیشه باید به آنان تذکر داده شود. نمایندگان پولی ندارند که ولخرجی کنند اگر وزرا و استانداران را خبر دارید که از بیت‌المال ولخرجی می‌کنند اطلاع دهید تا بررسی کنیم، ممکن است وزیر دو تا دو و نیم میلیون تومان حقوق دریافت کند که این به اندازه یک کارگر ساده نیست ولی به اندازه یک استاد دانشگاه است.

 

ولایتی مذاکره مستقیم ایران و امریکا را تکذیب کرد

Posted: 28 Oct 2012 08:14 AM PDT

جرس: علی اکبر ولايتی، مشاور امور بين الملل رهبر جمهوری اسلامی به انتشار گزارش هایی درباره سفر او به آمریکا و برنامه جمهوری اسلامی برای مذاکره مستقیم با ایالات متحده واکنش نشان داد و آن را تکذیب کرد.

ولایتی در گفت و گو با سايت امنیتی «مشرق» گفت که ايران تصميمی به مذاکره با آمريکا ندارد و این اخبار از پايه و اساس دروغ است.

روزنامه آمريکايی «نيويورک تايمز» روز دو هفته پیش در گزارشی به نقل از مقام‌های ناشناس در دولت باراک اوباما، نوشته بود که آمريکا و ايران برای مذاکره رو در رو بر سر برنامه هسته ای ايران توافق کرده اند و اوباما خبر آن را در رقابت های انتخاباتی خود اعلام خواهد کرد.

با این حال ولایتی می گوید: تا آنجا که من از تصميمات نظام اطلاع دارم، تصمیم جمهوری اسلامی برای مذاکره مستقيم با آمريکا صحت ندارد.

ولايتی در عین حال به انتخابات رياست جمهوری آمريکا اشاره کرده و پيش بينی کرده که «اگر وضع به همين شکل ادامه يابد احتمال پيروزی اوباما بيشتر از رقيبش خواهد بود، مگر اينکه حادثه مهمی در حوزه سياسی و تبليغاتی به ضرر اوباما پديد آيد.»  

فعالیت كارخانه آب معدنی داماش متوقف شد

Posted: 28 Oct 2012 07:57 AM PDT

جرس: تولید کارخانه آب معدنی داماش به دلیل كمبود و گرانی مواد اولیه تولید بطری متوقف شد و تمامی كارگران این مجموعه در بلاتكلیفی به سر می‌برند.

به گزارش ایلنا، نماینده کارگران آب معدنی داماش گفت: کارخانه آب معدنی داماش، از زیر مجموعه‌های گروه امیرمنصور آریا كه اكنون تحت نظارت قوه قضائیه قرار گرفته است، به سبب کمبود و گرانی مواد اولیه تولید، فعالیت خود را متوقف كرده است و ۱۴۰ کارگر این كارخانه كه اكنون بیکار شده‌اند جهت دریافت بیمه بیکاری به اداره كار معرفی شده‌اند.

این كارگر افزود: کارفرما به كارگران گفته است كه تولید این کارخانه با وجود كمبود و گرانی مواد اولیه توجیه اقتصادی ندارد، از این رو تا رفع نهایی مشکلات کارخانه تولید را موقتا متوقف می‌کنیم.

او در خاتمه با بیان اینكه كارخانه داماش تنها محل درآمد مردم این منطقه از گیلان است، تاکید کرد: احیاء مجدد کارخانه خواسته کارگران است چرا که آنان با توجه به افزایش مشکلات معیشتی که با تعطیلی این واحد تولید و از دست رفتن شغل‌شان متحمل می‌شوند، چاره‌ای جز انتظار شروع بکار کارخانه ندارند. 

طرح سئوال از احمدی‌نژاد از نصاب افتاد

Posted: 28 Oct 2012 07:57 AM PDT

جرس: نماینده دشتستان در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه با پس گرفتن امضای تعدادی از نمایندگان، طرح سئوال از احمدی‌نژاد از نصاب افتاد گفت: طراحان به دنبال جمع‌آوری امضاهای بیشتر هستند.


به گزارش فارس، سید مهدی موسوی‌نژاد اظهار داشت: با پس گرفتن تعدادی از امضاهای طرح سئوال از رئیس جمهور، این طرح از نصاب لازم افتاده و فعلا منتفی است.

وی با تشریح شرایط لازم برای انجام این سئوال افزود: از نظر قانونی باید یک‌چهارم نمایندگان مجلس که تعداد 72 نماینده است طرح سئوال از رئیس جمهور را امضا می‌کردند که به دلیل پس گرفتن امضاهای قبلی و از حد نصاب افتادن تعداد سئوا‌ل‌ کنندگان، طرح سئوال از رئیس جمهور در شرایط کنونی مطرح نمی‌شود.

عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه طرح سئوال از احمدی‌نژاد را امضا نکرده گفت: هر چند انتقاداتی به وضعیت موجود داریم، ولی در شرایط کنونی طرح سئوال از رئیس جمهور به مصلحت نیست و البته تعدادی از طراحان با وجود از نصاب افتادن تعداد، باز هم در صدد جمع‌آوری امضاهای جدید و در دستور کار قرار دادن آن هستند.

موسوی‌نژاد همچنین با اشاره به نامه احمدی‌نژاد به رئیس قوه قضائیه مبنی بر بازدید از زندان اوین و با انتقاد از این درخواست بیان داشت: به نظر می‌رسد این نامه‌نگاری و درخواست از رئیس جمهور به مصلحت نیست و اگر بنده به جای آقای احمدی‌نژاد بودم چنین نامه‌ای را نمی‌نوشتم.

وی بیان کرد: با توجه به فضای سیاسی و التهاب اقتصادی موجود و با توجه به اینکه کشور نیازمند وحدت هرچه بیشتر است، نگاشتن چنین نامه‌ای ضرورت نداشت.

نماینده دشتستان در مجلس خواستار بازدید احمدی‌نژاد از زندان‌های استان‌های محروم شد و متذکر شد: زندان اوین یکی از بهترین زندان‌های کشور است و اگر رئیس جمهور چنانچه نگرانی داشتند بهتر بود یک سری به زندان‌های استان‌های محروم می‌زدند که احتمالاً از نظر امکانات نسبت به اوین در سطح پایین‌تری قرار دارند.

موسوی‌نژاد در پایان متذکر شد: باید دست به دست هم دهیم و با همه توان و ظرفیت موجود برای رشد و بالندگی ایران اسلامی گام برداریم.

 

لغو مراسم ختم استاد احمد قابل در تهران و نجف آباد

Posted: 28 Oct 2012 07:39 AM PDT

جرس: مراسم هفتم مرحوم احمد قابلدر تهران و نجف آباد به دستور شورای تامین استان تهران و فرمانداری نجف‌آباد لغو شد.

به گزارش جرس، افرادی که خود را از فرمانداری تهران معرفی کردند در تماس با خانواده قابل اعلام کرده‌اند که به دستور شورای تامین استان تهران مراسم هفتم مرحوم احمد قابل باید لغو شود. این افراد هیچ دلیلی برای لغو این مراسم اعلام نکردند.


طبق اطلاعیه خانواده قابل بنا بود مراسم هفتم قابل در روز سه شنبه نهم آبان از ساعت 3:30 تا 5 عصر در مسجد جامع شهرک غرب واقع در میدان صنعت برگزار شود که بدین وسیله اعلام می‌شود با ممانعت استانداری تهران، این مراسم لغو شده است.


همچنین مراسم ختمی که قرار بود در روز پنجشنبه یازدهم آبان در حسینیه اعظم شهر نجف آباد برگزار شود نیز در تماس تلفنی افرادی که خود را کارمندان فرمانداری شهر نجف آباد معرفی کردند، لغو شد.

با این حال مراسم ختمی برای وی روز چهارشنبه در حسینه شهدای شهر قم برپا خواهد شد.


در روزهای پنجشنبه چهارم و جمعه پنجم آبان نیز مراسم ختم مرحوم قابل در شهر مشهد، به رغم حضور گسترده و مشهود ماموران امنیتی داخل و اطراف مسجد و فیلمبرداری از چهره شرکت کنندگان در مراسم، با آرامش و بدون مشکل برگزار شد.‏ اما در اقدامی خلاف عرف و قانون، روزنامه خراسان از درج اطلاعیه فوت و مراسم ختم مرحوم قابل خودداری کرد.‏ 


در روز شنبه ششم آبان ماه نیز مراسم ختمی در شهر فریمان برگزار شد. این مراسم نیز که با استقبال مردم شهر فریمان روبرو ، بدون هیچ مشکلی با آرامش کامل برگزار شد.‏