جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


گزارش تصویری - سرما در مناطق زلزله زده اهر و ورزقان

Posted: 24 Oct 2012 10:33 AM PDT

ا آغاز فصل پائیز سرمای زود رس تمامی مناطق زلزله زده ورزقان و اهر را فرا گرفته و مشکلات فراوانی برای مردم این مناطق بوجود آورده است که در صورت ادامه این روند و بی توجهی مسئولان و مدیران زیربط تحمل سرما در شرایط آب و هوایی این منطقه غیر ممکن خواهد بود.
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سقوط ایران به رتبه ۱۲۷ شکاف جنسیتی از بین ۱۳۵ کشور جهان

Posted: 24 Oct 2012 10:24 AM PDT

جـــرس: نتایج مطالعات مجمع اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۲ نشان می‌دهد که ایران در زمینه شکاف جنسیتی، از بین ۱۳۵ کشور جهان، با دو پله سقوط نسبت به سال ۲۰۱۱، رتبه ۱۲۷ را به دست آورده است.


به گزارش رادیو اروپای آزاد، بر اساس گزارش اخیر این سازمان بین‌المللی که مقر آن در ژنو است، اگرچه زنان ایرانی در زمینه بهداشت و تحصیلات توانسته‌اند به پیشرفت‌هایی دست پیدا کنند،‌ در زمینه فرصت‌های شغلی، اقتصادی و مشارکت سیاسی هنوز فاصله بسیاری زیادی با مردان دارند.


جزئیات بیشتری که مجمع اقتصاد جهانی درباره ایران منتشر کرده، نشان می‌دهد که شمار زنان بیکار در ایران حدود دو برابر مردان است.


همچنین بر اساس این گزارش ۱۷ درصد زنان ایران در سنین پایین یعنی قبل از ۱۹ سالگی ازدواج می‌کنند که این درصد میان زنان بیش از مردان است.


ایران سال ۲۰۱۱ نیز در میان ۱۳۵ کشور مورد مطالعه این مجمع، رتبه ۱۲۵ را به خود اختصاص داده بود.


نگاهی به آمارها و مطالعات سه سال گذشته این مجمع نشان می‌دهد که ایران همواره در زمینه شکاف جنسیتی، جزو ۱۰ کشور آخر جدول بوده است.


طبق گزارش سال ۲۰۱۲ مجمع اقتصاد جهانی، شکاف‌های جنسیتی زنان با مردان در زمینه‌های بهداشت، تحصیلات، موقعیت های شغلی و قدرت سیاسی رو به کاهش است، اگرچه هنوز در زمینه کسب موقعیت‌های ارشد شغلی و قدرت سیاسی بین زنان و مردان تفاوت‌های فاحشی وجود دارد.


در رده بندی امسال کشورهای ایسلند، فنلاند و نروژ به ترتیب بهترین کشورهای دنیا در برابری زنان با مردان بوده‌اند و در مقابل سه کشور یمن، پاکستان و چاد پایین‌ترین رتبه‌ها را به دست آورده‌اند.


با نگاهی به جدول کلی این ۱۳۵ کشور می‌توان دریافت که کشورهای مسلمان دیگری چون امارات متحده عربی، جمهوری آذربایجان، ترکیه، مصر، عمان و اردن وضعیت به مراتب بهتری نسبت به ایران دارند.


مطالعات مجمع اقتصاد جهانی نشان می‌دهد که تقریبا تمام کشورهای جهان در پرکردن شکاف جنسیتی در زمینه بهداشت و تحصیلات پیشرفت داشته‌اند.


براساس این گزارش ۶۰ درصد کشورهای جهان در زمینه کاهش فاصله اقتصادی بین زنان و مردان به موفقیت‌هایی دست یافته‌اند.


مجمع اقتصاد جهانی کشورهای مورد مطالعه را در شش گروه خاورمیانه و شمال آفریقا، آسیا و اقیانوس آرام، جنوب آفریقا، اروپا و آسیای میانه، آمریکای لاتین و امریکای شمالی دسته‌بندی کرده است. در این میان کشورهای گروه خاورمیانه و شمال آفریقا کمترین پیشرفت را در زمینه پرکردن شکاف جنسیتی داشته‌اند.


این گزارش از بین رفتن شکاف جنسیتی را در ارتباط مستقیم با رشد و ثبات اقتصادی دانسته و علت پایین بودن رتبه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را بی ثباتی اقتصادی این کشورها و تبعیض جنسیتی توصیف کرده است.


مجمع اقتصادی جهانی از سال ۲۰۰۶ هر سال یک گزارش در مورد شکاف جنسیتی در جهان منتشر کرده است.

 

طنین پیام دوم خرداد

Posted: 24 Oct 2012 10:08 AM PDT

مسعود بهنود
تقليد صدای اصلاح طلبان، برای کسی که بوسه بر گونه سعيد مرتضوی می زند، بومرنگی است که بر پيشانی فرستنده خواهد نشست 



نويسنده بر اين گمان است که اين دور از جنگ ماهواره ها و خدمات ماهواره ای پايان می پذيرد. يا با نثار دلار بيشتر به چين و ماچين، و شايد هم اروپائی ها و باز هم هزينه کردن برای چشم و گوش مردم که بايد بسته بماند. اما جنگ آخر نيست و وای اگر از آستين علم چيزی به در آيد که راه تکثير دروغ ببندد و متنبی ها [پيامبران دروغين] را رسوا کند. و هم بر اين باورم که تقليد صدای اصلاح طلبان و وانمود کردن اين که در جست و جوی راهی هست برای با خبرشدن از دردهای اوين، برای کسی که بوسه بر گونه سعيد مرتضوی می زند، بومرنگی است که بر پيشانی فرستنده خواهد نشست. دير پيام دوم خرداد را شنيده است. ,

***


بهار سال ۱۳۷۶ جدا از تمام جدل هائی که در اتاق های قدرت جريان داشت و گفتگوهائی که بين نفرات اول و دوم کشور می گذشت و جلسات شبانه و روزانه که بين اهل سياست در جريان بود، وزارت اطلاعات علی فلاحيان هم بنابه وظيفه و ماموريت مشغول جمع آوری آمار و نظرسنجی از اين و آن شده بود. به شرحی که نقل آمده است کسانی مانند سعيد حجاريان، داريوش فروهر، عزت سحابی و استادانی از دانشگاه تهران به جلساتی فراخوانده شدند تا با گروهی – نه فقط يک مامور و نه فقط يک دستگاه شنود - از کارشناسان وزارت اطلاعات گفتگو کنند.


نگارنده اين مقاله چنان که قبلا هم شرح داده شده توسط رابط وزارت اطلاعات با مطبوعات به هتل هما فراخوانده شدم. معمول شده بود از چندی قبل اين قبيل بازجوئی ها و گفته می شد از جهت حفظ احترام و موقعيت هاست که نه در خانه امن وزارت اطلاعات بلکه در هتلی شکل می گيرد و از قرار در هر هتل بزرگ تهران هم چند اتاقی برای همين منظور معين شده بود. بار اولی که به چنين جائی فراخوانده شدم کمی هم وهم و وحشت گريبانگير شد اما دفعات بعد عادی بود چنان که آن روز از مجلس ختمی می رفتم و کراوات هم بسته بود و لزومی به گشودن آن نديدم . اما چندان که وارد شدم و آن جا را يک سوئيت يافتم و ده دوازده نفری مشغول ميوه خوردن دانستم که قضايا فرق دارد.


سعيد امامی – که در آن زمان نمی دانستم اوست و بعد از زبان معاونش دريافتم که اداره کننده جلسه بود و همو در جاهائی کلافه شد و به قدم زدن در اتاق افتاد. خلاصه آن سئوال ها از اين قرار بود که برای آينده کشور ناطق نوری بهترست يا خاتمی. همه حاضران در جلسه هتل هما از آماده نبودن جناب خاتمی و گفتگوهای آن روزها و تفاهمی که بين يک عده – و نه همه - اعضای کابينه هاشمی با جناح چپ سابق به پايمردی غلامحسين کرباسچی و عطا الله مهاجرانی شکل گرفته بود، خبر داشتيم. من در آن جا بسيار سخن ها گفتم که بعد ها نادرست بودن آن آشکار شد و برخی تحليل ها کردم که نادرست نبود. از اين جمله وقتی که گفتم بهتر آن می بينم که اگر قرار فضای باز است به دست آقای ناطق صورت پذيرد. اين جا بود که طاقت آن مرد شيرازی که تسبيح تند می انداخت طاق شد و با صدای بلندتر گفت يعنی ... يعنی تو می خواهی ما باور کنيم که تو می روی پای صندوق و آن وقت به آقای ناطق رای می دهی.


با اين که بار اول بود در آن روز که پرده ادب کمی بالا می رفت و "تو" در کار می آمد اما خونسردی خود را نگهبان شدم و شايد با لبخندی گفتم شما از من نپرسيديد رايت به چه کسی است که ... من معلوم است که به آقای خاتمی رای می دهم اما پرسيديد کدام را به مصلحت می دانم ...


حرفم را بريد و گفت خب چرا... به صداقت گفتم چون تصور می کنم شماها طاقتش را نداريد و درگير می شويد و ديوار بر سر ما خراب می شود. اين دفعه يکی ديگر از حاضران پرسيد مگه قرار است چکار کنيد که ما طاقت نمی آوريم. مگه نه که خاتمی هم يک وزير سابق است مثل ناطق....


چهار سال بعد، به شرحی که پيش از اين نوشته آمده در زندان اوين با مصطفی کاظمی نفر دوم سعيد امامی که او نيز از يک سال قبل زندانی بود گفتگويم افتاد. نشانی آن ديدار را داد و گفت ديديد آن طور که گفتيد نشد و ما زندانی شديم ديوار سر ما خراب شد، اون از حاج سعيد و اين هم از ما که حالا می خواهند حلق آويزمان کنند. در زمان اين گفتگو زمان به تندی ورق خورده بود . از جمله با شروع پاکسازی در بخش های مختلف حکومت، گروه تندروهای و حلقه ای که به حلقه سعيد امامی معروف شده ترورهائی را برنامه ريزی کردند، اما شناخته و دستگير شدند، رهبرشان در زندان خودکشی کرده بود و با افشای راز آن ها و خنثی شدن طرح های ديگرشان برای ترور محمد خاتمی ، دکتر مهاجرانی و عبدالله نوری، مقاومت جناح راست برای شکست خوردن تجربه اصلاحات به بحران داخلی نزديک شده بود و در چنين حالتی فقط در صحنه بين المللی دولت کاملا موفق عمل می کرد و توانسته بود تمامی موانع و تهديدها را مرتفع کند و ايران را به بازيگری در ميدان جهانی نزديک کند، در دولت دوم آقای خاتمی – که او خود علاقه ای به نامزدی در آن نداشت اما به زور کسانی همچون ما رضايت داد – اقتصاد رونقی گرفته و با کاسته شدن از سرعت توسعه سياسی که به نظر رسيد بدنه حاکميت تحملش را ندارد کوشش بر اين بود که نهادهای غيردولتی و شوراها پاگير شود و درگيری ها به حداقل برسد.


نويسنده اين سطور، همان روز گفتگو با معاون سعيد امامی در سالن انتظار زندان اوين، وقتی به تخت خود در اتاق ۹۹ سالن پنج بند ۲۰۹ برگشت، به زبانی مبهم و تنها به قصد يادآوری در دفتر خود ابراز شادی خود را ثبت کرد. گمانم [که اين از جمله گمان های نادرست بود] اين بود که با زندانی شدن همزمان آقای عبدالله نوری در يک طرف، ما پنجاه روزنامه گار در سوئی، بيست تن از حلقه ياران سعيد امامی در جانب ديگر. در زندانی که ديگر از جدل های دهه شصت کسی در آن نبود و جز جناب اميرانتظام [ که همه از وی به احترام ياد می کردند] از قديمی ها نشانی نداشت و اين خود حکايتگر بسيار چيزها بود، حکومت لقمه اصلاحات را بلعيد و تندی و تيزی هايش را گرفت و حالاست که قافله به راه افتد به سوی دشت های خرم. مگر نه آن که دانشجويان اصلاح طلب که در هر بند اوين بودند شب ها با صدای رسا سرودی همه اميد می خواندند. مگر نه اين که در شب های ديجور زندان هم از جمع ما زندانيان عقيدتی، از سلول شمس تجويد قرآن مجيد به گوش می رسيد و از سلول نبوی ترانه های مردمی و از سلول های انفرادی دانشجويان شعر شاملو و ای ستاره ای ستاره ...


اما درست وقتی جانباز اصلاحات، که مرگ را ديد و از جهانی ديگر برگشت به صدا آمد، قاتل خود را بخشيد و از اميد گفت و از آينده، درست زمانی که خاتمی – که هيچ گاه قهرمان اصلاحات و سردار بر خود نام نداد– اين را جا انداخته بود که هيچ کس را حذف نبايد کرد. وقتی در دنيا صلای گفتگو در داده بود و جهان صدای وی را به عنوان خبرخواهی و نيک انديشی ايرانيان تحسين کرد. همو که از سران جناح راست يکی را به مشاورت رييس جمهور برگزيده بود، يک کلام جز مدح رقيب خود نگفته بود، کسی تا جلو در به استقبال آقای عسگراولادی و هيات موتلفه می رفت، همو که در تسليت اسدالله لاجوردی هم وی را خادم انقلاب خواند و اشک جوانان اصلاح طلب را در آورد، و گاه چنان نرمی با دشمنان کرد تا الگوئی نهاده باشد. درست در دورانی که خاتمی در مقابل نامه تهديد نظامی و کودتا که فرماندهان سپاه بی ترس از فرمانده بزرگشان آن امضا کردند، به گفتگو با سرداران رفت و حاصلش سپردن نيروی انتظامی به دست سردسته امضا کنندگان آن تهديد نامه، باقر قاليباف شد. و چنين بود سلوکش... و چون نيک بنگری شرايط جهانی هم مساعد بود. اروپائيان يکسره راه دوستی گرفته بودند و ايران مانده بود با دشمنی به اسم اسرائيل که دشمن انتخابی اش بود. انتخاب دوباره دموکراتی به خيرخواهی بيل کلينتون نويد دنيای بهتری می داد.... اما خود غلط بود آن چه ما می پنداشتيم.


گذر چند سال از آن زمان نشانمان داد که اين همه که زيبا ديديم در چشم گروهی که از قرار نظر رهبر جمهوری اسلامی هم به آنان بود، چندان زيبا نبود. همه اين ها از ديد کسانی فرصت برای موفقيت و بازگرداندن کشور به خفقان بود. همان ها که حاضر نبودند دقيقه ای بی دشمن زندگی کنند، همان بحران زی های که در بهار و آرامی، مرگ خود را می ديدند. همه مهرورزی دومی خردادی ها را ضعف خود می ديدند. و از روی نسخه کيهان و رسالت مشق می کردند که نوشته بودند "به هر قيمت – بله به هر قيمت – بايد کاری کنيم که مردم خاتمی را بی عرضه بخوانند و اين ها را ناتوان از اداره کشور و با پوست و گوشت و خون [کذا] خود دريابند که در دوم خرداد چه خطائی کرده بودند". و آنان چنان صحنه آراستند که می خواستند. روز رفتن خاتمی چنان جشن گرفتند که در نيمه شعبان چنان نکرده بودند. رئيسشان فرياد برداشت "می فرموديد صدای دوم خرداد را بايد شنيد، شنيديم ها ها ها" و از دهان کسی که در نظرشان عروسکی توده فريب بود، شنيديم که يک ماه بعد از اصلاحات، در جلو کاخ سعدآباد گفت "ما مشغوليم تا عفن اين آقايان را جمع کنيم". يعنی اصلاحات را. و چنين شد که شد.


***


اين همه گفتم تا خلاصه بگوئيم: دوم خرداد پيامی داشت و از دل جامعه سخنی را حامل بود. هر کس به وسع خود و به اندازه فهم خود آن سخن شنيد. برخی آن را در حد يک حزب و گروه ديدند که خودشان گفته بودند در فولکس واگنی جا می گيرد، برخی آن را فرصتی برای حکمرانی يک گروه جديد می دانستند. انگار نه که اين رای بی خدشه و بی سوسه بيست ميليون بود که چهار سال بعد با همه سختی ها تکرارش کردند. هيچ دسته و حزبی در کار نبود. نشريه ای هم نداشت اصلاحات. اصلا تا فردای دوم خرداد ۷۶ نامی نداشت. اما اين پيام اينک با گذر پانزده سال می توان گفت يک چيز بيشتر نبود. می گفتند بس است خشونت، بس است دشمن، بس است جنگ طلبی، بس است روی کريه، کمی هم سهل بگيريم ما نيز آدميانيم . کمی هم تحمل کنيم. کمی شادی تقسيم کنيم. ما را چه به طالب ها، ما را چه به اين جماعت تازه که متحد و يار ما شده اند.


انگار در دوم خرداد نسل زندگی رسيده بود، نسل زندگی پيام خود را بعد از نسل انقلاب و نسل جنگ در سرود و ترانه ديد. و ما را بگو پنداشتيم پيران انقلاب و جنگ ديده برای قدرت خود هم شده و برای حفظ آرمان های خود هم شده اين صدا را می شنوند، نگو برخی گوش ها به برخی صدا ها بسته است. گفت در کوچه ما بزازی هست که جز ناساز نمی خواند و جز ناسزا نمی داند و بازارش رونق فراوان دارد. که اين جا به ساز و سزا نيست.


اما خطا بود انتخابی که کردند. و اينک خرابی که خراب تر از آن نمی شد جسارت آن يافته اند که تيشه به ريشه نداشته، يخ و يخدان را برگردانند و تصورشان هست که دستگيری وجود دارد. و آن دستگير نه امام زمانی است که به نامش ابتدا کردند و نه جمکران که به تولايش آمدند و ميثاق دوستی نوشتند و به آب زلالش روان کردند، بل اميدشان به پذيرفته شدن در کاخ سفيد است. خوب دقت کنيد به اين سخن.


اميد دارند و چنان که در خبرها آمده در آستانه سفر آخرين به نيويورک به ديدار مراد همشهری آقای مشائی به کرمانشاه هم رفته، اذن گرفته اند و لابد در آينه ديده اند که بختشان از کدام سو بلند است که هتل وارويک منهتن را جمکران تازه گرفته اند.


و دستگير دوم به گمانم اهميت بيشتری دارد. آنان به تفسيری تازه از رای دوم خرداد رسيده اند. دريافته اند که اگر رای مردم در دوم خرداد نبود بام غلطان هم به دست برخی نمی دادند چه رسد به مقام نمايندگی کشور باستان، پس به متن رجوع کرده اند. چنين است بعد هفت سال که مردم را "خار و خس" ديدند و طفلک هائی پنداشتند که به نامشان می توان همه کار کرد از جمله آن که نانشان بريد، بعد جان فدا کردن به راه سعيد مرتضوی الگوی انهدام عدالت، و مظهر به سخره گرفتن قضاوت اسلامی، آقای احمدی نژاد مصمم به ديدار از اوين و گزارش دادن از نحوه اجرای عدالت به مردم و رهبر ايران شده است. اين نيست جز حاصل مکاشفه ای در تفسير رای دوم خرداد. که بايد در جواب چنين فريبکاری گفت کعبه دور است اما حاجيان نزديک اند. گزارش از عدالت اعمال شده می خواهيد از قربانيان سعيد مرتضوی بپرسيد که همه نزديک اند.


اين همه گفتم تا بگويم احمدی نژاد حاصل رای دوم خرداد مردم بود که تغيير می خواستند، غلطش شنيدند، نادرستش تحليل کردند بزرگان. بعد هم که راه فرار می جستند فريب نادانی کسی را خوردند که اينک از نادانی به در آمده و می خواهد آن پيام بشنود. چاره نمی ماند جز زدنش.
 

منبع: وبلاگ نویسنده


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  

 

درباره سیاست میزان مؤثر بودن تحریم ها

Posted: 24 Oct 2012 09:52 AM PDT

فریده فرهی
 احمدی نژاد پس از سال ها توصیف تحریم ها به عنوان کاغذ پاره و همچنین منبعی برای پیشرفت استعدادهای بومی، ناگهان دریافته است که در اینکه تحریم ها را عامل همه مشکلات اقتصادی کشور بنامد ذینفع است.


۱۹ اکتبر ۲۰۱۲

رژیم تحریم های در حال تشدید که توسط آمریکا و اتحادیه اروپا بر ایران تحمیل شده کلیه طرف های درگیر را در یک موقعیت عجیبی قرار داده است. در طرف آمریکا، خوشحالی قابل لمس در خصوص کاهش ارزش ریال و موفقیتی که تحریم در ایجاد رنج داشته به سختی قابل پنهان کردن بوده است. همچنین از لحاظ سیاسی برای اهداف انتخاباتی زیرکانه است که امتیاز موفقیت تحریم ها را به رخ کشید. به همین دلیل است که سحنگوی وزارت خارجه ویکتوریا نولند نتوانست تاب بیاورد که تا حد زیادی برای رژیم تحریم ها بلافاصله پس از سقوط ارزش ریال اعتبار قائل شود:

برداشت ما این است که امروز پول ایران در برابر دلار تا سطح تاریخی پایینی در بازار غیر رسمی سقوط کرده، و این علیرغم تلاش های عجولانه هفته قبل دولت ایران برای تقویت آن، شیوه های برخورد دولت با موضوعات مذکور را سامان دیگری داد...از دید ما، این گویای فشار بی امان و بطور فزاینده موفقیت آمیز بین المللی است که همه ما بر اقتصاد ایران وارد آورده ایم. زیر فشار سرسام آوری است. ایران بطور فزاینده ای از سیستم مالی بین المللی در حال قطع شدن است.

اما چندان زیبنده و یا متمدنانه نیست که در برابر مخاطب جهانی برای ایجاد فلاکت امتیازی برای خود قائل شد. به همین دلیل است که مقامات دولت اوباما به هر دری می زنند تا توضیح دهند در عین اینکه تحریم ها نشان موفقیت بزرگ دولت است، این دولت ایران است که عامل وضعیت رو به وخامت اقتصاد ایران است. به بیان جی کارنی سخنگوی کاخ سفید:

رهبران ایران در مورد اینکه چگونه اقتصاد خود را مدیریت کنند، بودجه خود را چگونه اولویت بندی کنند و چگونه به دغدغه های مردمشان پاسخ گویند، گزینه های آگاهانه ای را انتخاب کرده اند. رژیم انتخاب کرده است که برای پیگیری فعالیت های هسته ای در مغایرت با تعهدات بین المللی اش پول صرف کند، از رژیم بی رحم بشار اشد حمایت کند، باعث اعمال تروریستی در سراسر جهان شود ودست به فعالیت های بی ثبات کننده درکل منطقه زند.

مثال های انتخاب شده در مورد سوء مدیریت گویاست. به شکلی انتظار می رود ما باور کنیم اقتصاد ایران نسبت به دو سال پیش به دلیل مخارج مر تبط با برنامه هسته ای و نظامی، که تردید دارم یک درصد تولید ناخالص داخلی باشد، در وضعیت بسیار بدتری قرار دارد. (آخرین آماری که مؤسسه تحقیقات صلح استکهلم برای مجموع هزینه نظامی ایران به نسبت تولید ناخالص ملی برای سال ۲۰۰۸ ارائه داده ۲٪ است، در حالیکه کتاب داده های سیا آن را برای سال ۲۰۰۶ به میزان ٪۵/۲ ګزارش کرده است. این شدیداٌ درصد کمتری به نسبت کشورهای همسایه ایران عربستان، ترکیه و قطعاٌ آمریکاست، که با توجه به حضور گسترده نظامی اش در منطقه، عملاٌ همسایه ایران است).

ولی مقامات دولت آمریکا تنها کسانی نیستند که در مورد تأثیر تحریم ها در موقعیت پیچیده ای قرار گرفته اند و به سختی سعی دارند بین احساس خوشحالی از موفقیت سیاست تحمیل شده مجازات دست جمعی و دلنگرانی اعلام شده برای "مردم عاشق آزادی" ایران توازنی برقرار کنند. بیانیه وزرای خارجه اتحادیه اروپا در مورد آخرین دور از تحریم ها مجازات های بیشتری را علیه کل کشور اعمال می کند، در عین حالیکه سعی دارد نویسندگان خود را از یک عذاب وجدان مصون نگه دارد. آنها می خواهند دنیا به یاد داشته باشد که واژه بی ضرر مورد استفاده یعنی "اقدام های محدود کننده" مردم ایران را هدف قرار نداده بلکه هدف فقط "تأثیر گذاری بر برنامه هسته ای ایران و درآمدهای رژیم ایران است که برنامه را تأمین مالی می کند."

بحث در مورد تأثیر تحریم ها در ایران به همان اندازه خیالی و حتی سیاسی شده تر است. رئیس جمهور احمدی نژاد پس از سال ها توصیف تحریم ها به عنوان کاغذ پاره و همچنین منبعی برای پیشرفت استعدادهای بومی، ناگهان دریافته است که در اینکه تحریم ها را عامل همه مشکلات اقتصادی کشور بنامد ذینفع است.
در یک کنفرانس مطبوعاتی هفته گذشته در تهران به یک جمع سیاسی حیرت زده گفت که تقصیر وی نیست، و اگر او را باور ندارید، وی هم اکنون بسیار مایل است که استعفای خود را تقدیم کند. به همین صورت و با شانه بالا انداختن و یک پوزخند آزاردهنده، قاعدتاٌ با اطمینان از اینکه هیچ کدام از مخالفین سیاسی وی انرژی لازم را ندارند که در مورد ویرانه ای که از صحنه سیاست و اقتصاد ایران بوجود آورده، تحریک شوند.

مخالفین محافظه کار وی سعی دارند با ادعای متفاوتی علیه وی امتیازی بدست آورند. انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن ۲۰۱۳ برگزار خواهد شد و هیچکس نمی تواند هزینه همراهی با سیاست های چند سال گذشته را بپردازد. این مخالفین محافظه کار تأثیر تحریم ها را انکار نمی کنند، ولی ریشه مشکلات را در سیاست های اقتصادی انقباظی و توده گرا در بحبوحه رژیم تحریم های در حال تشدید می بینند، رژیمی که از جدی گرفتن آن ممانعت کرده و حالا از مقابله مناسب با آن به دلیل تیم اقتصادی بی کفایت ناتوان است. بطور قطع همدستی آنها در ایجاد چنین ویرانه ای موضوعی است که بایستی نادیده گرفته شود.

ایستاده بر فراز این مباحثه تلخ، رهبری علی خامنه ای است که تلاشش برای حرکت بر روی یک ریسمان باریکی در مجموعه ای از سخنرانی ها برای مخاطبین گوناگون در استان خراسان شمالی خود واقعاٌ نمایشی بود. از طرفی او مواظب بوده است که تحریم ها را زیاد از حد مقصر نشان ندهد. او به هر حال "تصمیم گیرنده" در ایران و شخص مسئول "جهت گیری عمومی کشور" است. همیشه محورهای سخنان وی این بوده که موضع سازش ناپذیر ایران علیه قلدرگری خارجی در واقع برای شکوفایی استعداد کشور خوب بوده است. "اقتصاد مقاومتی" زائیده فکری اوست.

در خراسان شمالی خامنه ای مجدداٌ بر دیدگاهش تأکید کرد که رژیم تحریم ها مرتبط با برنامه هسته ای ایران نیست بلکه در باره تسلیم ایران در برابر دستورات هژمونی آمریکاست. وی گفت آمریکا "نمی خواهد ایران به میز مذاکره بازگردد، می خواهد ایران را در طول مذاکرات تسلیم زورگویی غرب کند." درست یا غلط ، این دیدگاه تیره از نیات آمریکاست که خامنه ای را از مسبب دانستن تحریم ها منع می کند. موضع سازش ناپذیر ایران بر نفی تأثیر شدید رژیم تحریم ها استوار است.

ولی خامنه ای همچنین نمی تواند در مقصر دانستن سیاست ها و بی کفایتی عمومی دولت برای وضع خراب کنونی اقتصاد ایران از حدی فرا تر رود. تداوم حمایت وی از دولت احمدی نژاد تنها چیزی است که بین دولت و یک طبقه محافظه کار سیاسی نگران و ناراحت قرار گرفته که آماده است رئیس جمهور را بدلیل بی کفایتی استیضاح کند، و همانطور که در بالا ذکر کردم، امید مبرا کردن خود از اتهام شریک جرم بودن در بوجود آوردن مشکلات موجود اقتصادی را از بین ببرد.

به باور نماینده مؤثر محافظه کار مجلس احمد توکلی، "دوران احمدی نژاد تمام است و تداوم ریاست جمهوری وی مثبت نیسست" ولی یک "وفاق" در باره این موضوع هنوز شکل نگرفته است. وقتی که از او سؤال شد که آیا این به دلیل واقعیتی است که برخی –بخوانید خامنه ای- مایلند در نه ماه باقیمانده از ریاست جمهوری احمدی نژاد کشور را آرام نگه دارند؟ توکلی پاسخ مثبت می دهد و قاطعانه شایعات را نفی می کند که احتیاط خامنه ای به این دلیل است که "احمدی نژاد و تیمش رهبری را تهدید کرده اند." او می گوید می توان پذیرفت که در این زمان "آرامش ارزشی است که فقدان آن به مثابه از دست دادن ارزش است، ولی نتیجه همیشه اینچنین نخواهد بود." در حقیقت توکلی در ادامه روشن می شازد که وی با تصمیم خامنه ای مبنی بر تحمل احمدی نژاد تا پایان دوره اش برای آرامش سیاسی مخالف است.

دیگرانی هستند که با این نظر موافقند. بیش از صد نفر نماینده مجلس هفته پیش طرح سؤال از رئیس جمهور در خصوص وضعیت ارز را امضاء کردند. اگر خامنه ای این فرایند را متوقف نکند، که احتمالاٌ خواهد کرد، احمدی نژاد برای دومین مرتبه در امسال به مجلس فراخوانده خواهد شد. با توجه به تغییر قوانین پس از حضور قبلی وی، اگر پارلمان از پاسخ وی راضی نشود، اعلام شکایت از وی در قوه قضائیه بایستی به رأی گذاشته شود. احتمال وقوع این اتفاق پایین است، ولی تصور می کنم این مهم است که به یاد آوریم که حتی اگر، همانگونه که برخی مقامات غربی مدعی اند، اقتصاد ایران در حال فروپاشی و در ورطه سقوط باشد، تداوم سیاست مجادله حتی در ایران در حد اعلی حاکم خواهد بود. این وضعیت با توجه به نزدیک شدن فصل انتخابات، علیرغم درخواست های مکرر خامنه ای برای آرامش و عدم برخورد با رقبا به عنوان دشمن، محتوم به بدتر شدن است.

منبع: لوب بلاگ (Lobelog)



 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  

 

مرو ای دوست ... مرو

Posted: 24 Oct 2012 09:28 AM PDT

محمد علی شيرزادی
 تو قابل بودي و درد اسارت ميان قابيل ها تو را از اين کره رنج با خود برد و ما تنها شديم و دانستيم بدون تو برای درک مفهومِ شهامت چقدر کم خواهيم داشت 

رفتی ، آرام و بی صدا ، بسان تنهاييِ مرگِ جندب بن جنانه غفاری در تبعيدِ بيابانِ َربَذه ، نه آنگونه که نامه هايت بسان غرشِ حنجرهِ اباذر درحجاز ، ايوان و گنبدِ کاخِ الخضراءِ اموی را در شام به لرزه مي افکند . رفتی، آرام و شرمگين که بيش از اين توان نداشتی برای ما انبوهِ کرکسانِ تماشا کمی بيشتر دليرانه روشنگری کنی . چون شمع اشک در اشک آب شدی و تابيدی بر ما و اين سرای تاريک و ما مسخ شد گانِ روزگارِ نکبت، چيزی جز سايه بر ديوار نيافکنده ايم .

ای دوست، کاشکی ما را با خود ميبردی از اين باغِ سنگیِ دلگير که برساقه و شاخسارهایِ خشکيده آن قفل هایِ بسته نذری ،آذين بسته ايم . ما جا ماندگان دائمیِ تاريخ اينک نيز بازمانده ايم . اما رفتن تو رسيدن بود ، نه بسان رفتنِ کالبد هايی که با رفتن می پوسند و غرق در عدم ميشنوند . تو قابل بودي و درد اسارت ميان قابيل ها تو را از اين کره رنج با خود برد ، و ما تنها شديم و دانستيم بدون تو برای درک مفهومِ شهامت چقدر کم خواهيم داشت . تو از بيماری که چون خرچنگ بر پيکرت افتاده بود رها شدی و هم از درد غصه بی عاری ما شفا يافتی . رفتی به حجله ای که درسِ عشق بازی اش را نيک از بر داشتی و اينک در وادیِ عند ربهم يرزقون تو شاهدی بر ما و تاريخ . برادر رميده از ما و اين دشت بی وفايی ، چه باک که تو را شهيد بنامم و مگر زندگی ات شهادتی نبود برای همه ستم هایِ گرانسنگی که بر گردهِ اين رعيتِ استبداد زده رفته است .

چگونه بودن وچگونه رفتنَ ت را بيشک زمانه قضاوت خواهد کرد نه واعظان اسلامِ نابِ نفتیِ نفاق که در آن تاريک انديشانِ نور ستيز ، مزد دلاوری های دفاع از خاکِ ميهن ات را با غل و زنجير و حبس پاسخ دادند اما تو مدال های افتخارت را ميان نخاع و ستونِ مهره هايت را پنهان کرده بودی تا سردارانِ دل از حق الناس بريده ، به پرهای طلائیِ نقابِ کلاه و ستاره های بی فروغِ شانه هایِ ظلمت زده خويش دل خوش داشته باشند و با چکمه هایِ غصب ، بر حق خلق پای بگذارند . هماناني که نظامي گری آريامهری را مذموم ميپنداشتند اينک در همان هيئت ، مترسکان جاليز وحشت اند و راز داران شهر فولاد . برادر، اينک مدال هاي افتخارت نيز با توآرام گرفته اند ، ولی اين شحنه هایِ قلعه حيوانات از مرده ات هنوز پرهيز ميکنند . حاج داوود کريمی نيز بسان تو اَجين با يادگاری هایِ جبهه و حبس، غريب و بی صدا رفت ، مثل شکستنِ دلِ محرومان ، اما شما به رفتن باور داشتيد و ترجيح داديد شکم هايتان از مال حرام انباشته نگردد تا گوش هايتان برای شنيدن آوای مردم ، شنوا بماند و هيهات ، مفتيانِ زرپرستِ ناباور به معاد که بر جهازِ جهل و جور حکم ميرانند، گمان ميبرند برای آنان پايانی نخواهد بود . دراين کسوف تاريخی و برهوت اقتصادی که داروغه و عسس با تلبيس مهرورزی و عدالت ، هست و نيست کشور را يکجا در توبره بار ميکنند و در اين بازار پر رونق فروش کليه و اعضاء، از نگاه پر حسرت زنان شريف و بينوا و کودکان محروم سيه بخت بی آتی هم حيائی ندارند ، تو حق گوئي و ساده زيستی را بر مجيز گويي بارگاه زر و زور و تزوير ترجيح دادی و از نيزه خوارج نهراسيدی . اما اينک تو در آنسوی اين زد و بند ها و فارغ از هياهوی روزمرگی که ما بدان مبتلا هستيم ، آسوده ای و نيک ميداني چيزي که در اين دوران مصيبت قدري ندارد و رايج نيست ، نيکنامی است که سکه عهد دقيانوس است ، وچه بهتر، اين قصه نزد اهلش باشد و دامانش به دور از دست اغيار . گويی نمي دانند که خوشنامی را نه با غنی سازی ؛ نه با مدرک کردانی ، و نه با سيلوهای موشک شهاب و زلزال ، و نه با نيرنگ کيهانی و نه با عرفان مشاعي و نه بصيرت کورعماريون نمي توان به جبر و لَطايِف الحيَل کسب کرد . نيک نامی ، لبخند حاکی از رضايت ايزد يکتا است بر رفتار عبد پاکيزه اش و تو خوشنام از ميان ما پر کشيدی ، بسان معلمت ، ملای فرزانه نجف آبادی که در همسايگی مردم زيست و در همسايگی مردم مرد ... همو که هم حيات اش خير بود و هم درگذشتش سخاوتمندانه غسلِ تعميدی برای آنان که سالها سفيهانه ريشخندش کردند و اکنون در صفِ معترضان ، شرمسار از کرده خويش اند . برادرم ، زبان صريح ابوذری اَت يادگاری بود از استاد که حتی نفس هايش نيز در حصر و پشت درهایِ آهنیِ جوش خورده، خواب حاکمان دستار به سر، چسبيده به اورنگ قدرت را بر می آشفت .

اکنون دراين شوره زار ياس ، ما رويابافان سراب پيشه ، رادمردی چون تو را کم داريم . در اين روزها که گاهشمار تاريخ ملتمسانه گذر ششصد روز از حصر رهبران سبز را يادآوری ميکند ميان ما جماعت چرتی خواب زده، دريغا کسی سراغی از ميرِ محبوب هم نمی گيرد ، يادی از شيخ مهدی پای در پيمان هم نيست ، اما تا بخواهی نقل کوچه و بازار امروز فراز و فرودِ مزنهِ دلارِ سبز ينگه دنيا و بهای نيم بهار آزادی و خزان اقتصاد است . دريغ که در اين بازار صرافی اورشليم آلت دست کاهنان کاسب مسلک فريسی شده ايم وآه کجاست ... مسيحايی که در يکشنبه قيام با شلاق خويش بنيان اين صرافان دولتی را از معبد سليمان بر کند و بساط سودای نامشروع ربح شان را واژگون سازد . برادرم، امروز بی تو لبريزم از خويش در اين شهر ارواح ، از خويش و از چهره های خوش پيشواز و بد بدرقه پيرامون که ديگر سراغی هم از تپش ِبی رمق قلبِ پُر مِهرِ ساکن کوی اختر نمی گيرند ، آری برادر ... که سرما سخت سوزان است . مسلم بن عقيل را در کوفه بعد از نماز عشاء اينچنين يافتند ، تنها ... و تلخ تر از آن ، رها شده و بی ياور . آنان از ترسِ اِبنِ زياد پيمان بشکستند و شگفتا که ِابن زياد از قِلَّت عَسکر ، خود در هراس از کوفيان بود . در هنگامه عاشورا و دشت دهشت نينوا که حسين بن علی (ع) و يارانش به ستم نه گفتند و درخون مطهر خويش غلطيدند کوفيان همزمان به تجارت و شايد جهاد اکبر! برای امرار معاش عهد و عيال خويش سرگرم بودند ، آری برادر اما ميداني کوفيان روزگار تنها ساکنان جغرافيايي کوچه های تفتيده کوفه نيستند ، کوفيان در هنگامی که تاج خار بر سر مسيح (ع) ميکشيدند و بر فراز صليب نيزه بر پهلويش فرو می کردند نيز در تپه جلجتا حاضر بودند اما مسيح را بر فراز چلبپا بيشتر مي پسنديدند تا گناهانشان را بر دوش کشد ، وقتی فرعون صاحب اوتاد ، اندام پاک آسيه(س) را با ميخ بر زمين ميدوخت کوفيان نيزهمچنان نظاره گر و چون سنگ قبر خاموش بودند ، در بابِل کوفيان با هيئتی ديگر مشغول هيمه کشی برای تدارک جشن سوزاندن ابراهيم نبی(ع) در لهيب آتش بودند و در بازار برده فروشان مصر ، سکه اي مسين هم برای رهايي جمال بي وصف يوسف از چاه  برآمده خرج نکردند و هم اينان برای آنکه از قافله عقب نمانند پيش روی سياستگاه بغداد بي هيچ عداوت قبلی در سنگ پراني بر پيشانی حلاج از هم سبقت ميجستند وآنان بودند که در کودتای اراذل و روسپيان در بيست وهشت مرداد، پرده منازل را هم به کناری نزدند تا مبادا زخم چشمی نصيب شان گردد ،کوفيان همانانی هستند که نقل داستان چکمه و نيشتر و لنگ و حمام فين کاشان را بيشتر ميپسندند تا نظم ميرزا تقی خانی و امروزه قليانهای رنگ وارنگ و استکان های لب طلای کمر باريکشان منقوش به تصوير قاتل اميرکبير کوفيان گاهی در لباس بسوس ، فرمانروای خويش ،داريوش سوم را ناجوانمردانه زخم ميزنند تادرحراج ميهن بر اسکندر متجاوز هم پيشی گيرند و گاهی در لباس آسيابان مرو مرگ يزدگرد را تسريع مي کنند تا مبادا لشگری برای رهايي وطن بازآرد و گاه در قامت شوم و تيره شغاد نابرادر، چاه پستِ نيزه آجين را برای ضيافت خونين سپهسالار ايران زمين مهيا ميکنند تا رستم و همرزم ديرينش ّرخش ، حلاوت مردن در اين چاه ننگ را بر تلخی حيات ميان سايه های دوروئي ترجيح دهند ...کوفيان در اين قحطي اميد و تکاپو منتظر انتشار نامه ها و فيلم هاي جديد محمد نوري زاد هستند تا در خلوت نشئه حريت و شجاعتش شوند و در محراب و منبر و کوی و بازار او را به جيره خواری دارالخلافه متهم کنند ، کوفيان در اوج تورم و فقر و تحريم با ديدن خيل فرودستان با رخسار هاي مات و تباه شده چون امروز ، مثل شبه آدمها به روی ِ ساحل ِ آرام در کار ِ تماشايند ... تا که مطمئن باشند مي سپارد جان ... .

آري برادرم رفتی و ما مبتلايان به طاعون فراموشی و شب خفتگان يلدای سکوت و سکون اينجا مزورانه هنوز زنده ايم . نه کاری حسينی کرديم و نه قاموسی زينبی داشتيم . برادر هرچند تو رفتی ، اما باور دار که نامت هنوز ورد زبان‌هاست .

دلش اويس قَرَن بود و قرن ، قرن دورويی
کفن کنيد عقيق مرا به بُرد يمانی


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  

 

توصیف و ارزیابی وضعیت اجتماعی ایران در سال ۹۱

Posted: 24 Oct 2012 09:27 AM PDT

حمید رضا جلایی پور
 التزام حکومت به سازوکارهای مردم‌سالاری  تنها راه مؤثر مهار جامعۀ بحران‌زا و بحران‌زیِ کنونیِ ایران است.


باسمه تعالی

 توصیف و ارزیابی وضعیت اجتماعی ایران در سال ۹۱

(آسیب‌ها و توانایی‌ها)

***

طرح بحث

به نظر می‌رسد برای به دست دادن تصویری کلان از وضعیت اجتماعیِ۱ کنونیِ جامعه ایران باید حداقل به چهار مساله/پرسش پاسخ داد. اول این‌که آخرین وضع آسیب‌های اجتماعی (که بخش قابل توجهی از مردم در زندگی روزمره خود از آن رنج می‌برند) چیست؟ با توجه به این‌که جامعه ایران با بحران اقتصادی (تورم- گرانی، بیکاری و رکود پیش رونده) روبرو است، مسأله دوم این است که چه ارتباطی میان آسیب‌های اجتماعی و نارضایتی‌های ناشی از این بحران اقتصادی وجود دارد؟ دو پرسش مذکور به نارسایی‌ها و ناتوانی‌های جامعه مربوط می‌شود. مسأله سوم به توانایی‌های جامعه، یعنی وضعیت پویش‌ها و جنبش‌های اجتماعی باز می‌گردد. مسأله چهارم نیز به تقاضاها و انتظارات اقشار و پویش‌های اجتماعی از انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری مربوط می‌شود. از آنجا که داده‌های موجود برای پاسخ به مسأله چهارم کافی نیست و هنوز برای پیش‌بینی و ارزیابی واکنش جامعه‌ ایران به انتخابات یازدهم زود است، هدف اصلی این نوشته پاسخ به سه مسأله اول به شرح مختصر زیر است.
 

 

۱- وضع آسیب‌های اجتماعی

دربارۀ عناوینی که مسائل و آسیب‌ها و مشکلات اجتماعیِ جامعه ایران را تشکیل می‌دهد، هم در سطح توصیف و هم در سطح تبیین، با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو هستیم. ازآنجاکه رشد آسیب‌های اجتماعی موجب سرافرازی نسل انقلاب و نشانه‌ی تحقق آرمان‌ها و انتظارات عدالت‌طلبانۀ انقلاب اسلامی نیست، مقامات رسمی علاقه‌ای ندارند میزان آسیب‌های اجتماعی به اطلاع عموم برسد. بنابراین، حتی در مرحلۀ توصیف آسیب‌های اجتماعی نیز با موانع پرشماری مواجهیم و وقتی در مرحلۀ توصیف آسیب‌های اجتماعی با مشکل روبه‌رو باشیم، اساساً تحلیل و تبیین آسیب‌های اجتماعی با مشکلات فراوانی روبرو می‌شود. بنابراین، با احتساب ضعف مذکور می‌کوشیم بر اساس مجموع شواهد و قرائن موجود، معضلات و آسیب‌های اجتماعی جامعۀ ایران را به‌ترتیب زیر اولویت‌بندی کنیم.[۱]

 

ضعف مراعات ضوابط اخلاقی

نخستین معضل، ضعف مراعات ضوابط اخلاقی در اغلب سطوح روابط اجتماعی است. در سطح کلان، برای نمونه، می‌توان به رفتارهای غیراخلاقی دولت با جامعه، مثل دروغ‌گویی با آمار، و رفتارهای غیراخلاقی جامعه با دولت، مثل فرار از مالیات واقعی، اشاره کرد. ضعف پایبندی به اخلاق تجارت، اخلاق سیاست‌ورزی و اخلاق حرفه‌ای در اکثر مشاغل و اصناف نیز بیش از پیش به چشم می‌آید. ‌در سطح خُرد نیز در بین اعضای خانواده، همسایه‌‌ها، همکاران، دوستان، همشهری‌ها و هم‌وطنان قواعد اخلاقی کمتر از پیش رعایت می‌شود؛ اخلاق زناشویی، اخلاق دوستی و اخلاق شهرنشینی وضعیت نگران‌کننده‌ای دارد؛ اکثر شهروندان از افول فضائل اخلاقی و رواج رذایل اخلاقی در رنج و گله‌مندند و در عین حال خودشان هم زیر فشارهای ساختاری و محیطی سهمی در این بحران فراگیر اخلاقی در جامعه دارند. اغلب مطالعات موجود، رواج بی‌اعتمادی گسترده را در جامعۀ ایران تأیید می‌کند. پاره‌ای از این مطالعات هشتاد درصد از مجموع روابط اجتماعی در جامعه ایران را مبتنی بر بی‌اعتمادی ارزیابی می‌کنند. یکی از دلایل رواج بی‌اعتمادی، تضعیف پایبندی به ارزش‌های دینی به عنوان مهم‌ترین پشتوانه‌ی زیست اخلاقی در جامعه‌ی ایران و جایگزین نشدن پشتوانه‌های اخلاقی مدنی و غیردینی/فرادینی/پیشادینی به جای آن است. «آموزشِ رفتار مدنی» یا آموزش اخلاق مدنی که لازمۀ امنیت و آرامش و خوشی افراد در زندگی شهری است، دغدغۀ متون درسیِ آموزش و پرورش و محتوای برنامه‌های صدا و سیما نیست. زندگی در این فضای بی‌اعتمادی، زندگی‌ تنش‌زایی است.
 

درصد بالای فقرا

دومین آسیب، درصد بالای فقر است که جمعیتی بین ده تاپانزده میلیون نفر از ایرانیان را شامل می‌شود. اگرچه پس از انقلاب، روند کلی رشد فقر کاهش یافته است، ولی از آنجا که جمعیت ایران پس از انقلاب در مدت کوتاهی دوبرابر شده، همچنان درصد بالای تعداد فقرا نگران‌کننده است. خصوصاً اگر علت بسیاری از آسیب‌های اجتماعی دیگر را همین فقر بدانیم، این تعداد فقرا، همه را نگران می‌کند. به‌عبارت ‌دیگر، عامل آسیب‌زا و جرم‌زای فقر در جامعه همچنان، حضوری پررنگ دارد.

اعتیاد

سومین آسیب اجتماعی، معضل اعتیاد است. اگر آمارهای رسمی موجود را مبنا قرار دهیم، باید جمعیت معتاد را حداقل ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در نظر بگیریم. حال اگر این عدد را در چهار یا پنج نفر، متوسط تعداد اعضای خانواده‌ی ایرانی، ضرب کنیم، می‌توانیم مدعی شویم که دست‌کم پانزده میلیون نفر از جامعۀ ما درگیر مسئلۀ حاد و خانمان‌سوز اعتیاد هستند. وقتی در خانواده‌ای یک نفر معتاد می‌شود، زندگی تمام اعضای خانواده، خصوصاً زنان، با مشکلات و مصائب پرشماری مواجه می‌‌شود. وقتی پانزده میلیون نفر در جامعه در معرض آسیب‌های اعتیاد هستند روشن است که تأثیرات این آسیب با شدّت کمتر، به شصت میلیون نفر دیگر جامعه هم کشیده می‌شود.
 

بیکاری

هم‌اکنون در ایران، بیکاری فقط معضلی اقتصادی نیست؛ بلکه نوعی معضل حاد اجتماعی نیز هست. آمار چهار تا پنج میلیون بیکار از نظر کمّی درخور توجه است. از نظر کیفی نیز بیکاری هم در اقشار فرودست و هم در اقشار متوسط جامعه معضلات متعددی ایجاد کرده است. در اقشار فرودست، پدر و مادر نمی‌توانند از عهدۀ مخارج زندگی و خوردوخوراک فرزندان بیکار خود برآیند و همین فشار اجتماعی، جوانانِ بیکار را به انجام‌دادن تخلفات اقتصادی، انحرافات اجتماعی، اعتیاد، افسردگی و خودکشی ترغیب می‌کند. در اقشار متوسط جامعه نیز شاهد خانواده‌هایی هستیم که در آن‌ها یک یا دو جوان تحصیل‌کردۀ بیکار زندگی می‌کنند و همین عامل، یکی از زمینه‌های بروز تنش در این خانواده‌ها شده‌ است. حتی تعداد بسیاری از ازدواج‌های طبقۀ متوسط با کمک همه‌جانبۀ والدین صورت می‌گیرد و خودِ جوانان به‌‌سبب نداشتن شغلی مناسب نمی‌توانند از عهدۀ هزینه‌های زندگی و دفاع از منزلت اجتماعی خود برآیند.
 

حاشیه‌نشینی

پنجمین معضل و آسیب اجتماعی، حاشیه‌نشینی است. بسته به معیارهایی که برای تعیین حاشیه‌نشین‌ها به‌کار می‌رود، حاشیه‌نشین‌های ایران را جمعیتی بین پنج تا بیست میلیون نفر در نظر می‌گیرند. به نظر می‌رسد، اگر تنها پنج میلیون نفر حاشیه‌نشینی حاد داشته باشند که زیست فیزیکی و اجتماعی و روزانۀ آن‌ها با بحران‌های متعددی روبه‌رو است، پدیده‌ی فوق‌العاده نگران‌کننده است. اگرچه ظهور این پدیده معلول توسعه‌یافتگی نامتوازن جامعه است، میزان چشمگیری از آسیب‌های شهری به افرادی برمی‌گردد که قربانی زندگی در این مناطق‌اند. نرخ رشد جمعیت حاشیه‌نشینان نیز افزون‌تر از نرخ رشد جمعیت طبقات فرادست‌تر است و تبعات سیاسی رشد این جمعیت‌ حاشیه‌نشین نیز در دهه‌های آینده – همچون دهه‌های پیشین – چشمگیر خواهد بود.
 

رشد فزایندۀ ضرب و جرح، قتل، دزدی، جرم و جنایت

ششمین معضل، رشد فزایندۀ تعداد ضرب و جرح، قتل، دزدی، جرم و جنایت است. تعداد پرونده‌های دعاوی تشکیل شده در دستگاه‌ قضایی در سال ۸۴ دوازده میلیون گزارش شده بود و اکنون به شانزده میلیون رسیده است. اغلب این پرونده‌ها مربوط به اعتیاد، مهریه و چک‌های بی‌محل، ضرب و جرح و جنایت است. آمارهای حاکی از آن است که اولاً میزان درگیری فیزیکی، جرم و انحرافات اجتماعی در ایران از کشورهای مثل مالزی و ترکیه بیشتر است (و از پاره‌ای دیگر از کشورهای مشابه مثل مصر و پاکستان کمتر است)؛ و ثانیاً، بخشی از جرائم مثل قتل در درون خانواده‌ها و خویشاوندان نسبت به گذشته در حال گسترش است. دنیای بیرون خانه یا دنیای اقتصاد، دنیای جدال منافع است که طبیعتاً با تنش همراه است؛ ولی دنیای درون خانواده قاعدتا باید قرین امنیت و آرامش باشد. افزایش قتل و ضرب و جرح در خانواده‌ها علامت خطرناکی است؛ چراکه نشان می‌دهد ناامنی از سطوح بیرونی جامعه به لایه‌های درونی آن کشیده شده است. به بیان دیگر رنج ذهنی/عاطفی و برخوردهای فیزیکی بیش از پیش در عمق جامعه نفوذ کرده است.
 

تبعیض قومی، مذهبی و جنسیتی

شواهد بسیاری حاکی از این است که مناطق اهل سنّت‌نشین از نظر توسعه‌یافتگی و منزلت منطقه‌ای به مناطق پیرامونی و درجه‌دوم ایران تبدیل شده‌اند. بنابراین، پاره‌ای آسیب‌های اجتماعی، مثل فقر و احساس ناکامی، در آن مناطق بیشتر است. در هفت سال گذشته تبعیض علیه دیگر ادیان و فرق مذهبی مانند دراویش و سایر مذاهب و ادیان نیز تشدید شده است. تبعیض دیگر، تبعیض جنسیتی است. زنان وارد عرصۀ عمومی شده‌اند، ولی امکانات عرصۀ عمومی برای هر دو جنس یکسان نیست؛ از ساده‌ترین سطوح، یعنی امکانات تفریحی و ورزشی گرفته تا اشتغال و درآمد و اخیراً آموزش. تبعیض‌های حقوقی نیز بر مشکلات زنان افزوده ‌است. در نتیجه، زنان در جامعۀ ایران در مقابله با تهدیدها و آسیب‌ها، توانایی کمتری دارند و به‌ همین ‌دلیل، بیشتر قربانی می‌شوند. برای نمونه، زنان، بیشتر از مردان قربانی ناخواستۀ فقر و بیکاری و اعتیاد و عوارض حاشیه‌نشینی و بیماری‌های روانی می‌شوند.
 

آسیب‌های دیگر

«آسیب‌های دیگر» عبارت است از: رشد فزایندۀ طلاق؛ تعداد رو به‌فزونی زنان سرپرست خانوار بدون درآمد؛ این‌که یک پنجم جمعیت ایران از مشکلات روحی و روانی مثل اضطراب و افسردگی رنج می‌برند (و یک درصد ایرانیان هم با مشکلات حاد روانی مثل اسکیزوفرنی روبرو هستند)؛ افزایش تعداد مصرف‌کنندگان قرص‌های تخدیری، مسکّن و شادی‌افزا در کشور؛ رشد تعداد کودکان بی‌سرپرست؛ آسیب‌های مربوط به بدن (مثل افزایش تعداد افراد سیگاری در ایران)؛ افزایش درصد افراد چاق؛ افزایش تن‌فروشی در میان زنان جوان و همچنین افزایش مصرف نوشابه‌های الکلی غیراستاندارد که یکی از عوامل رشد فزاینده بیماری‌های کبد در ایران است. نمونه‌های مذکور، مردم را در نگرانی دائم قرار داده است.
 

دیدگاه تحلیلی درباره آسیب‌های اجتماعی ایران

وضعیت تراکم آسیب‌های اجتماعی باعث شده است که پاره‌ای از صاحب‌نظران جامعه ایران را در معرض فروپاشی محسوب کنند، درحالی‌که کاربرد واژۀ فروپاشی در تجزیه و تحلیل اوضاع کنونی ایران توام با ابهام است و بهتر است از تعابیر دقیق‌تری به جای آن بهره برد. از واژه فروپاشی معانی گوناگونی مراد می‌شود که به سه مورد آن اشاره می‌کنیم. معنای اول فروپاشی که فروپاشی اجتماعی است، رشد فزایندۀ آسیب‌های اجتماعی است که بهتر است برای اشاره به آن از واژۀ «آشفتگی و گسیختگی اجتماعی»[۲] استفاده شود. آشفتگی اجتماعی پدیده‌ای است که اغلب جوامع امروزی با آن روبرو هستند ولی به نظر می‌رسد در ایران در سال‌های اخیر این آشفتگی نه مهار که تشدید شده است. البته در برابر این آشفتگی اجتماعی فقط دولت مسئولیت ندارد و همۀ ارکان و عناصر سازمان‌یافتۀ جامعه مسئول‌اند که در کنترل و انسجام اجتماعی بیشتر سهیم شوند؛ خصوصاً نهادهایی مثل نهادهای مدنی، صنفی، مذهبی و گروه‌های خودیاری. فروپاشی اجتماعی در معنای دوم به خاطر وجود تبعیض قومیتی و وجود نیروهای سیاسی واگرای ملی -قومی به خطر گسست در یکپارچگی ملی و قومی ایران[۳] اشاره می‌کند. در این معنا، بهتر است به‌جای واژۀ فروپاشی اجتماعی، از مفهوم خطر گسیختگی در «یکپارچگی ملی» یا خطر تجزیه ایران استفاده کنیم. فروپاشی به‌معنای سوم بیشتر محتوایی سیاسی دارد و به فرسایش مشروعیت، توان اداری‌اجرایی حکومت و میزان مشارکت مردم در امور عمومی اشاره دارد. برای اشاره به این نگرانیِ درخور تامل (که موضوع این گزارش نیست) نیز بهتر از به جای مفهومِ فروپاشی اجتماعی از مفهومِ بی‌ثباتی سیاسی، فروپاشی سیاسی، احتمال وقوع انقلابی دیگر و «خطر ورود به دوره‌ای بی‌‌دولتی» استفاده کرد.

البته اغلب جوامع جدید از طریق علم و تکنولوژی و دستگاه‌های کارای اداری، مشارکت سازمان‌یافته‌ی مردم، قدرت و توانایی حل بخشی از مشکلات و آسیب‌های جامعه را دارند. بااین‌حال، سازوکارهای جامعۀ جدید به‌گونه‌ای است که دائماً بحران و معضل و آسیب اجتماعی نیز تولید می‌کند (البته توضیح این ادعا در حوصلۀ این نوشته نیست). خوش‌بینی‌ موجود در جامعه‌شناسی کلاسیک و تکاملی دربارۀ جامعۀ مدرن، خصوصاً در دیدگاه کارکردگرایانۀ آن، امروز دیگر در میان جامعه‌شناسان واقع‌نگرتر از میان رفته است. اکثر جامعه‌شناسان معاصر به‌جای تأکید یک‌سویه بر ساختارها، نهادها یا اندام‌های جامعه به وظایف افراد و سازمان‌ها، اعم از دولتی و غیردولتی، برای شناسایی و مهار آسیب‌های اجتماعی اشاره می‌کنند. بهترین و موفق‌ترین نمونۀ این مدیریت سه‌جانبه (یعنی مدیریتی که از همکاری مقامات دولتی، نهادهای مدنی و اقشار درگیر آسیب‌های اجتماعی تشکیل شده) در کشورهای اسکاندیناوی اتفاق افتاده است.

یکی از ضایعه‌های مدیریتی جامعه ایران این است که اولاً نهاد دولت به‌عنوان بزرگترین نهاد تصمیم‌گیرنده (که دارای بیشترین قدرت اجرایی است) تراکم فزاینده‌ی آسیب‌های اجتماعی را به رسمیت نمی‌شناسد. ثانیاً به‌خاطر تداوم سوء مدیریت و رشد پایین اقتصادی بر تعداد و عمق آسیب‌دیدگیِ آسیب‌دیدگان اجتماعی افزوده می‌شود. به‌عنوان مثال در سال‌های اخیر الگوی مصرف مواد مخدر از تریاک و هروئین به مصرف کشنده‌تر مواد شیمیایی مصنوعی کراک و شیشه کشیده شده است. ثانیاً به‌خاطر عدم توان دولت (به دلیل عدم التزامش به لوازم مردم‌سالاری) در تشویق مردم به مشارکت در امور سیاسی و عمومی، به نظر می‌رسد کنترل آسیب‌های متراکم اجتماعی در مسیر بهبود قرار ندارد و رنج عمومی جامعه همچنان بی‌مهار تداوم می‌یابد.
 

 

۲- نسبت آسیب‌های اجتماعی و بحران اخیر اقتصادی

روشن است که بحران اخیر اقتصادی که با مدیریت شعاری و مخرب دولت نهم و دهم و با تشدید تحریم‌های اقتصادی از سوی کشورهای غربی ابعاد فزاینده گرفته و کشور را با تورم، گرانی و بیکاری فزاینده روبرو کرده است، بر آسیب‌های اجتماعی ذکرشده، خصوصاً گسترش فقر، اثر مستقیم دارد. اما پرسش این نوشتار این است که آثار اجتماعی این بحران اقتصادی در یک افق کوتاه‌مدت (یعنی در یک‌سال آینده) چیست؟ در پاسخ به سؤال مذکور عده‌ای از صاحبنظران، خصوصاً اقتصاددانان، از احتمال وقوع اعتراض‌های جمعی شهری (مانند اعتراض جمعی مردم نیشابور در واکنش به قیمت مرغ در مرداد ماه سال ۹۱) در میان اقشار محروم و فرودست شهری خبر می‌دهند. در نقد این پیش‌بینی باید به سه ملاحظه توجه کرد.

اول؛ از آنجا که بخش مهمی از توان اقتصادی ایران در بخش پنهان آن قرار دارد، برخلاف نظر این اقتصادانان، این احتمال وجود دارد که فشارهای موجود اقتصادی در یکسال آینده از سوی مردم تحمل شود و جامعه به طور متوالی با اعتراضات جمعی ناراضیان اقتصادی روبرو نشود. دوم این‌که حتی اگر چنین اعتراضاتی رخ دهد دستگاه‌های امنیتی و تبلیغاتی حکومت این توانایی را در کوتاه مدت دارند که این اعتراضات جمعی را به نام برقراری «امنیت» و رویارویی با اذناب داخلی دشمن خارجی مهار کنند. و سوم این‌که آن‌چه در ربط میان آسیب‌های اجتماعی و بحران اقتصادی و نسبت آن‌ها با اعتراضات اجتماعی مهم است، پیامدهای کوتاه مدت آن نیست. اما ادامۀ این وضعیت در میان‌مدت (بیش از یک/دو سال) می‌تواند وضعیت آینده جامعه و دولت ایران را نامتعین کند و امور جاری کشور را در مسیرهای غیر قابل پیش‌بینی و مدیریت قرار دهد.
 

 

۳- وضعیت پویشی و جنبشی جامعه

جامعه ایران فقط با آسیب‌های اجتماعی و یا بحران اقتصادی روبرو نیست؛ بلکه توانایی‌ها و پویایی‌های درخور توجه جنبشی نیز دارد. هم اکنون جامعه ایران با دو جنبش کلان و ده جنبش اقشاری و یا جنبش مبتنی بر پیش‌روی آرام روبرو است.

برای درک بهتر ظرفیت جنبشی جامعۀ ایران باید وضعیت دو گونه از جنبش‌ها را توضیح داد که البته اکثر چهار ویژگی‌ مشترک جنبش‌ها (زمینه نارضایتی اجتماعی، گفتمان مربوط به این ناراضی‌ها، تشکل‌های اجتماعی مخالف تبعیض‌های اجتماعی و اعتراض عمومی) را دارند: اول گونۀ «جنبش سیاسیِ فراگیر» و مبتنی‌بر فراز و فرود امواج اعتراضی و «پرسروصدا» و دوم، گونۀ «جنبش‌های مبتنی‌بر پیشروی آرام» و «کم‌‌سروصدا». منظور از جنبش‌های فراگیر و سیاسی جنبش‌هایی است که در سطح ملی و در سطح اکثر شهرهای اصلی در جریان است. این جنبش، مطالبه یا هدفی را پیگیری می‌کند که خواست اکثر اقشار تأثیرگذار جامعه است؛ مانند جنبش اسلامی-ضدآمریکایی و جنبش مردم‌سالاری‌خواهی. جنبش اسلامی از دل جریان عظیم انقلاب اسلامی بیرون آمد و نیروی عظیم آن باعث سقوط رژیم پهلوی شد. بعد از انقلاب نیروی عظیم این جنبش در خدمت دفاع از ایرانیان در هنگام حمله عراق به ایران قرار گرفت و اکنون نیز بخشی از آن در غالب جریان‌های مردمی حامی حکومت در تجمع‌های دولتی خود را نشان می‌دهد. پس از جنگ مطالبات ضدِ استبدادی انقلاب اسلامی خود را در جنبش فراگیر مردم‌سالاری خواهی ایرانیان نشان داد و اقتدارگرایان کوشش کردند فقط خود را متولی جنبش اسلامی مردمی و ضد آمریکایی نشان دهند. لذا در سالهای اخیر این جنبش بیشتر به یک جنبش رسمی تبدیل شده است، از ابعاد خودانگیخته و مردمی‌اش کاسته شده است و در خیلی از اوقات این حکومت است که باید با سازماندهی و با اتوبوس مردم را در فرصت‌های خاص به خیابان‌ها بکشاند.

جنبش مردم‌سالاری‌خواهی که با مطالبۀ سازوکارهای مردم‌سالاری که با انتخابات سالم، آزاد و عادلانه، رعایت حقوق برابر شهروندی و آزادی رسانه‌ها و تشکّل‌های مستقل در جامعه مشخص می‌شود، از سال ۷۶ به بعد حضور و تاثیر مرئی‌تری داشته است و به خصوص در ماه‌های پس از دوم خرداد ۷۶ و ۲۲ خرداد ۸۸ دو خیزش جنبشی فراگیر را تجربه کرده است. این جنبش معمولاً، با نیروهای طرف‌دار اقتدارگرایی مواجه می‌شود. گاهی که در جامعه فرصت مناسب سیاسی فراهم می‌شود این جنبش‌ به سطح جامعه می‌آید، دیده می‌شود و به‌پیش می‌رود. دوره‌های انتخاباتی، معمولاً یکی از مواقعی است که این جنبش را در سطح جامعه می‌توان دید. برخی مواقع، جنبش‌ فراگیر دموکراسی‌خواهی با مهار اقتدارگرایان روبه‌رو می‌شود و امواج اعتراضی این جنبش‌ به درون جامعه بازمی‌گردد. به‌طور‌کلی، حرکت و پیشروی جنبش‌ها به قدرت رسمی و نحوه حکمرانی مربوط می‌شود و با فراز و فرود همراه است. در پاره‌ای مواقع این جنبش‌ها پیروز می‌شوند و ممکن است بتوانند با نهادینه‌کردن و قانونی‌کردن حقِ برابر سیاسی و شهروندی، جامعه را از مرحلۀ «گذار» به دموکراسی، به مرحلۀ «تحکیم» دموکراسی وارد کنند. در مواقع دیگر، ممکن است پاره‌ای از مطالبات این جنبش‌ها را دولت پاسخ دهد و نیروهای تشکیل‌دهندۀ جنبش تجزیه و متفرق شوند. بااین‌همه، گرچه ممکن است این جنبش‌ها به‌طور موقت مهار شوند، ولی، برخلاف تصور اقتدارگرایان، سرکوب دائم آن‌ها در بلندمدت بدون پاسخ دادن به مطالباتشان ناممکن است. این جنبش‌ها معمولاً با لایه‌های دیگر جنبشی جامعه پیوند دارند و در فرصت‌های دیگر دوباره ظهور می‌کنند. در جوامع معاصر این فرصت‌ها به‌طور مکرر اتفاق می‌افتد و به‌خصوص روند جهانی‌شدن اقتصاد و رسانه‌ها این وضعیت را تشدید کرده است.

بااین‌همه، جامعه ایران فقط با دو جنبش فراگیر سیاسی مذکور روبر نیست، و ظرفِ «گونۀ» دیگری از جنبش‌ها نیز هست. این گونۀ دوم جنبش‌ها، جنبش‌های مبتنی‌بر پیشروی آرام است که به‌طور غیرمستقیم سیاسی‌اند. این جنبش‌ها، بر خلاف جنبش‌های فراگیر و سیاسی، به قدرت رسمی معطوف نیستند، بلکه مطالبات خود را براساس پیشروی آرام و در «جریان زندگی روزانه» پیگیری می‌کنند. حاملان این جنبش‌ها در زندگی روزانه و شبانه و جاری و معمول‌شان سبک‌های زندگی، رویّه‌ها، ارزش‌ها، هنجارها و اصول مدنظر خود را رواج می‌دهند و طبق آن‌ها زندگی می‌کنند. گروه‌های قدرتمند جامعه این سبک‌ها و رویّه‌ها را نمی‌پسندند و وقتی تعداد پرشماری از افراد یک قشر جامعه چنین رویّه‌هایی را پیگیری کنند، به‌مرور زمان، به تغییرات بزرگ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در جامعه دامن می‌زنند. در شرایط کنونی جامعه ایران با چنین وضعیتی روبروست و با ده جنبش مبتنی بر پیشروی آرام در لایه‌های زیرین جامعه سر و کار دارد که عبارتند از: جنبش زنان، جوانان، دانشجویان، اصلاحات، سکولارها، ایرانیان خارج از کشور، قومی و هویت‌طلب، معلمان و کارگران، حاشیه‌نشینان، و مهدویت‌گرایان.

شاخص جوامعی که در آن‌ها گذار دمکراتیک صورت گرفته این است که در آن‌ها به‌طور مرتب انتخابات دوره‌ای سالم برگزار می‌شود. دولت نیز رعایت حقوق برابر شهروندان را جدی تلقی می‌کند و جامعۀ مدنی و نهادهای مدنی مستقل از دولت را به‌رسمیت می‌شناسد و اقلیت‌های شکست‌خورده در انتخابات پیشین، در صورت کسب رأی، می‌توانند به اکثریت حاکم تبدیل شوند. معمولاً در چنین جوامع مردم‌سالار، کمتر با جنبش‌های فراگیر سیاسی و بیشتر با جنبش‌های اجتماعی اقشاری و جدید یا از نوعِ «گونۀ دوم» روبه‌رو هستیم؛ جنبش‌هایی مانند جنبش‌های جوانان، زنان، صلح، محیط زیست و امثالهم یا همان جنبش‌هایی که درون جامعۀ مدنی در جریان است. این جنبش‌ها، امروز، در کنار احزاب و گروه‌های ذی‌نفوذ سیاسی، بخشی از جامعۀ سیاسی این کشورها را به‌طور طبیعی تشکیل می‌دهند و معمولاً نظام سیاسی نگران فروپاشی خود نیست. ولی در جوامعی که گذار دمکراتیک‌شان هنوز انجام نشده و حکمرانیِ اقتدارگرا برقرار است و حکومت می‌کوشد با برگزاری انتخابات مهندسی‌شده، مشروعیت و مردمی‌بودن خود را نمایش دهد، وقتی با جنبش‌های فراگیر سیاسی روبه‌رو می‌شوند، همه یا بخشی از جنبش‌های مبتنی‌بر پیشروی آرام ممکن است به آن‌ها بپیوندند و به این دلیل جنبش‌های اجتماعی می‌توانند سهمگین‌تر شوند؛ و معلوم نیست این جنبش‌های سهمگین همیشه برای تقویت مردم‌سالاری مفید باشند.


دیدگاه‌های تحلیلی دربارۀ وضعیت جنبشی

پس از انتخابات ریاست‌جمهوری خرداد ۱۳۸۸، در عرصۀ عمومی و به‌خصوص در عرصۀ عمومی مجازی، دربارۀ مختصات کلان جامعۀ ایران و جنبش‌های آن، ارزیابی‌ها و نتیجه‌گیری‌های گوناگون و گاه متضادی مطرح شد. برای نمونه، تحلیل‌گران ناامید از فرایند اصلاح‌پذیری ساختار سیاسی، از پایان جنبش برآمده پس از انتخابات، موسوم به «جنبش سبز»، سخن می‌گویند و جامعه را برای وضعیتی انقلابی مستعد می‌دانند. تحلیلگران اصول‌گرا و مخالف جنبش سبز، این جنبش را نه یک جنبش، بلکه فتنه‌ای می‌دانند که آبشخور آن قدرت‌های خارجی، به‌خصوص اسرائیل و امریکا و انگلیس و نیز عده‌ای فتنه‌گر داخلی است. آنان معتقدند که این فتنه به‌همت نیروی امنیتی و آگاهی و حمایت امت مسلمان مهار شده است؛ اگرچه این فتنه یا جنبش را «آتش زیر خاکستر» نیز می‌دانند. تحلیلگران طرف‌دار جنبش سبز از پایان آن صحبت نمی‌کنند و معتقدند که مؤلفه‌های اصلی این جنبش همچنان زنده است و تا تحقّق مطالبات مردم‌سالارانه فراز و فرود دارد، ولی متوقف نمی‌شود. پاره‌ای تحلیلگران چپ و چپِ جدید نیز جنبش سبز را در وضعیت برزخ بین حفظ نظام سیاسی و انقلاب آرام می‌بینند و جنبش‌های زندۀ ایران را جنبش‌هایی از قبیل جنبش کارگران و زنان و اقوام می‌دانند. چنان‌که گفتیم تعدادی از کارشناسان اقتصادی نه از جنبش که از احتمال شورش‌های معیشتی پراکنده در آینده خبر می‌دهند. اما ارزیابی واقع‌نگرانه‌تر حاکی از این است که در خیابان‌ها اکنون کسی شاهد جنبش اجتماعی نیست، اما در عمق جامعه مؤلفه‌های جنبش مردم‌سالاری خواهی و ده جنبش مبتنی بر پیشروی آرام حضور دارد و جامعه ایران به این معنا جامعه‌ای جنبشی است که به درستی تخلیه نشده است.


راه تخلیه جنبش‌ها

گفتیم جامعۀ ایران پتانسیل جنبشی فراوانی دارد. عقلانی‌ترین نحوۀ مواجهه با این جنبش‌ها، تخلیۀ مطالبات آن‌ها ازطریق گشایش سیاسی و پذیرش سازوکارهای نظم مردم‌سالارانه و همچنین تعمیق هرچه بیشتر سیاست اخلاقی و مدنی در زندگی روزمره میان همۀ ایرانیان است. اقتدارگرایان، تاکنون، در برابر مطالبات جنبش‌های ایران مقاومت کرده‌اند و این مقاومت دو پیامد داشته است: اول این‌که دولت ایران به‌جای این‌که عامل ثبات و موتور پیش‌برندۀ رشد و توسعۀ کشور باشد، از نهاد دولت مشروعیت‌زدایی کرده و آن را از درون ناکارآمد‌تر و فرسوده‌تر و فاسدتر کرده است. پیامد دوم این‌که گرچه تاکنون جنبش مردم‌سالاری‌خواهی به‌دلیل نفوذ گفتمان سیاست اخلاقی و مدنی در آن در برابر اقتدارگرایان رفتاری مدنی داشته است، ولی بی‌توجهی به نارضایتی‌های انباشته در اقشار جامعه و ادامۀ بی‌تدبیری‌های اقتدارگرایان، بدون این‌که رهبران جنبش دمکراسی‌خواهی بخواهند، فضای عمومی جامعۀ ایران را از نظر سیاسی بی‌ثبات و پیش‌بینی‌ناپذیر کرده است. همان‌طورکه اشاره کردیم، امروز نارضایتی در جوانان و شکاف بین انتظاراتشان و واقعیت‌ها بیشتر از پیش از شده و به سطوح نگران‌کننده‌ای رسیده و خود را در آسیب‌های متراکم اجتماعی و بی‌ثباتی سیاسی کنونی و آینده هم نشان می‌دهد. جوانان از نظر فرهنگی خود را در طبقۀ متوسط می‌بینند و می‌خواهند، ولی سطح زندگی واقعی اقتصادی آنان، به‌دلیل رشد بیکاری و تورم، درحال کاهش است. همچنین، هیچ تضمینی وجود ندارد که جنبش‌های قومی و حاشیه‌نشینی و کارگری، همیشه، به‌صورت پیشروی آرام حرکت کنند. ممکن است در میان‌مدت رخدادهای پیش‌بینی‌نشده‌ای، به‌سرعت، این جنبش‌ها را به جنبش‌های سیاسی و حاد اعتراضی تبدیل کند. در این نوشته فقط به ویژگی‌های جنبشی جامعۀ ایران پرداختیم و به بررسی عقده‌ها، کینه‌های فروخفته، نارضایتی‌های سرکوب‌شده و زخم‌های موجود در روان جمعی جامعه اشاره نکرده‌ایم که پاره‌ای از آن‌ها را می‌توان مثلاً در خانواده‌هایی که دخترانشان قربانی ایست و بازرسی و پرونده‌سازی‌های ناروای گشت ارشادی شده‌اند، خانواده اعدامیان و مصرف‌کنندگان مواد مخدر در طول این چند دهه و بازداشت‌شدگان و باتوم‌خردگان بعد از انتخابات ۸۸ و و اخیراً در میان ناراضیان اقتصادی مشاهده کرد. از اینرو ادامۀ اقتدارگرایی، پتانسیل جنبشی جامعه را به مسیرهای نامعلومی می‌کشاند.

دوباره باید تأکید شود که اقتدارگرایان به رغم بوق و کرنایی که دارند نمی‌توانند لایه‌ها و پتانسیل‌های جنبشی جامعه را از بین ببرند. زیرا اولاً این جنبش‌ها عمدتاً بر زندگی روزمرۀ حاملان آن‌ها سوار و متکی است. ثانیاً، رشد ارتباطات و رسانه‌های جدید و سهولت نشر اطلاعات در جامعۀ کنونی علاقمندان به جنبش‌ها را مرتبط نگه می‌دارد و برای آن‌ها فرصت می‌سازد. ثالثاً، موج تجربۀ دمکراسی‌خواهی کشورهای اسلامی در زمستان ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ بر روند دمکراسی‌خواهی ایران اثر افزایشی خواهد داشت.


جمع‌بندی

۱- ریشه‌کنی کامل آسیب‌های اجتماعی در جامعه‌ی «کژمدرن» یا «مدرن بدقواره»ی ایران ناممکن است. اما با برنامه‌ریزی دولت و همکاری نهادهای مدنی و مردمی که قربانی آسیب‌های اجتماعی شده‌اند می‌توان میزان آسیب‌های اجتماعی را کنترل، مهار و کم کرد. متأسفانه در شرایط فعلی، چنان‌که توضیح داده شد، اولاً حتی وجود آسیب‌های اجتماعی از سوی دولت به رسمیت شناخته نمی‌شود و ثانیاً به‌خاطر کند شدن رشد و پیشرفت اقتصادی بر میزان آسیب‌های اجتماعی افزوده می‌شود و ثالثاً به‌خاطر انسداد سیاسی حتی دولت قادر نیست با کمک مردم و نهادهای مدنی حرکت مؤثری در مهار آسیب‌های اجتماعی انجام دهد.
 

۲- تراکم آسیب‌های اجتماعی و وجود پتانسیل جنبشی در جامعه ایران از یک طرف و انسداد سیاسی تحمیلیِ حکومت بر جامعه سیاسی از طرف دیگر، آیندۀ جامعه ایران را پیش‌بینی‌ناپذیرتر کرده است. التزام حکومت به سازوکارهای مردم‌سالاری مثل آزادی احزاب، اجتماعات و رسانه‌ها و پذیرش انجام انتخابات سالم و منصفانه تنها راه مؤثر مهار جامعۀ بحران‌زا و بحران‌زیِ کنونیِ ایران است.
 

۳- تقاطع آسیب‌های اجتماعی با بحران اقتصادی اخیر کشور را در میان‌مدت با فرسایشی درونی و افزایش نارضایتی‌های مردم و بی‌ثباتی سیاسی روبرو می‌کند، ولی احتمالاً در کوتاه‌مدت از سوی حکومت قابل کنترل است.
 

۴- دلسوزان کشور و منتقدان وضع موجود نباید «رفتار انسدادی اقتدارگرایان» را تأیید کنند (زیرا تداوم این انسداد و اقتدارگرایی یعنی تداوم آسیب‌های اجتماعی و پوک شدن جامعه و دولت) ولی اخلاقاً باید آماده باشند در صورت گشایش سیاسی از سوی حکومت در عرصۀ انتخابات و نهادها حکومتی و مدنی فعال شوند- که البته در شرایط کنونی هنوز نشانه‌ای از گشایش سیاسی دیده نمی‌شود.


------------------------
[1] . در گزارش وضعیت اجتماعی بیشتر به وضعیت آسیب‌ها و پویش‌های اجتماعی جامعه‌ پرداخته می‌شود. وضعیت سیاسی (دولت و نیروهای سیاسی و امنیتی)، وضعیت اقتصادی (بازار و شاخص‌های اقتصادی) و وضعیت فرهنگی (نهادهای دینی و آموزشی و رسانه‌ای) موضوع این نوشتار نیست.

 

[2]. Social Anomie

[3]. ایران به‌معنای مجموعه‌ای فرهنگی-‌تاریخی-‌جغرافیایی که دربرگیرندۀ اقوام گوناگون نیز هست.


 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  

 

 

هاشمی: امیدوارم تا دیر نشده به مرحله تدبیر، عقلانیت و بازگشت از مسیر اشتباه برسیم

Posted: 24 Oct 2012 07:32 AM PDT

جـــرس: هاشمی رفسنجانی هرگونه تنش‌آفرینی، اختلاف‌افکنی و ایجاد دعواهای سیاسی و جناحی را برای کشور و نظام سمّ دانست و تاکید کرد: همه باید با اصل قرار دادن حفظ نظام، برای حل مشکلات، جلوگیری از مسیرهای انحرافی و بیراهه و جبران اشتباهات اقدام کنیم.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در دیدار اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، از عمق کینه و دشمنی استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی خبر داد و گفت: دشمنان در دشمنی خود از اول انقلاب اسلامی تاکنون جدّی بوده‌اند و در هر مقطعی به مقتضای زمان و در شکل‌های مختلف تحریم و تهدید، عداوت خود را نشان داده‌اند، ولی آنچه که تاکنون توطئه‌ها و دشمنی آنان را خنثی کرده است، مدیریت صحیح کشور و اتحاد و انسجام داخلی بین مردم و مسئولان با هم بوده و خواهد بود.


رفسنجانی در ادامه با اشاره به مشکلات و مسائلی که در حال حاضر کشور در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با آن دست به گریبان است، گفت: راه برون‌رفت از این مشکلات، روشن است و احتیاج به تدبیر، عقلانیت، تشخیص و بازگشت از مسیر اشتباه، استفاده از خردجمعی و تجربه‌های کارشناسانه و پرهیز از خودمحوری دارد که امیدواریم تا دیر نشده، به این مرحله و ظرفیت برسیم.


رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، یکی دیگر از خواسته‌ها و اهداف دشمنان را تضعیف روحیه مردم برای حضور در عرصه‌های مختلف خواند و گفت: نباید اجازه داد اختلاف‌افکنی‌های داخلی و سوءمدیریت‌‌ها، به تحقق این خواست شوم دشمن کمک کند.


در این دیدار چند نفر از اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، به طور جداگانه دیدگاه‌ها و دغدغه‌های خود در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور را به اطلاع رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام رساندند.

 

محمدرضا خاتمی: نظام، نخبگان کشور را تحریم هوشمند کرده

Posted: 24 Oct 2012 07:07 AM PDT

جـــرس: محمدرضا خاتمی در مراسم ترحیم زنده یاد فریده ماشینی گفت: از قرآن پژوهان و فعالان حقوق زنان رنج سومی که از آن رهایی پیدا نمی کرد، رنجی بود که از غبارآلوده شدن دین پیدا کرده بود. کسی که همه زندگی اش را برای دین و انقلاب طی کرده بود، وقتی با نسل بعد از خودش مواجه شد، دید که نمی تواند دفاع کند. چه بگوید؟ بگوید اشتباه کردیم که انقلاب کردیم؟ بگوید با اسلام نمی شود جامعه را اداره کرد؟ باورش نبود اما وقتی در برابر مصادیق بسیار آشکار قرار می گرفت چه می توانست بگوید؟ من فکر می کنم این رنج از همه رنج هایی که خانم ماشینی کشید و امثال او می کشند بسیار بیشتر است.


به گزارش کلمه، در این مراسم که چندی پیش و در چهلمین روز درگذشت این بانوی قرآن پژوه در مسجد ولی عصر تهران برگزار شد تعدادی از دوستان و نزدیکان ماشینی، در فصائل او سخنانی را بیان کردند در بین این سخنران ها، محمدرضا خاتمی دبیرکل سابق جبهه مشارکت به دردهای این بانوی مسلمان و متعهد پرداخت.


خاتمی تدین و انقلابی بودن ماشینی را به عنوان دو ویژگی بارز او ذکر کرده و گفت: خانم ماشینی امیدوارمان کرد که علی رغم همه مشکلات بتوانیم از این دو سرمایه برای رفع گرفتاری هایمان استفاده کنیم.


وی که خود پزشک است به درد شدید جسمی ناشی از بیماری سرطان مرحوم ماشینی اشاره کرد و آن را کمترین رنجی که وی برد، توصیف کرد.


محمدرضا خاتمی رنج دوم او در چند سال اخیر را گرفتاری هایی که برای دوستان آشنا و غیرآشنا در کشتار و جرح و بازداشت پیش آمده بود ذکر کرد و با اشاره به حضور مداوم آن فقیده دردمند در بین خانواده های شهدا، آسیب دیدگان و زندانی های جنبش سبز، ادامه داد: نامردمان خود او را هم با تن رنجورش (با احضارهایشان) بی نصیب نگذاشتند. ولی او این غم را هم تحمل می کرد، چرا که ایمان داشت عاقبت از آن منقین است و این رنج ها پایان می پذیرد.


خاتمی ادامه داد: اما رنج سومی که از آن رهایی پیدا نمی کرد، رنجی بود که از غبارآلوده شدن دین پیدا کرده بود. کسی که همه زندگی اش را برای دین و انقلاب طی کرده بود، وقتی با نسل بعد از خودش مواجه شد، دید که نمی تواند دفاع کند. چه بگوید؟ بگوید اشتباه کردیم که انقلاب کردیم؟ بگوید با اسلام نمی شود جامعه را اداره کرد؟ باورش نبود اما وقتی در برابر مصادیق بسیار آشکار قرار می گرفت چه می توانست بگوید؟ من فکر می کنم این رنج از همه رنج هایی که خانم ماشینی کشید و امثال او می کشند بسیار بیشتر است.


وی در عین حال با بیان اینکه به وعده الهی “این گونه نخواهد ماند”، افزود: ما مطمئنیم که خداوند کلمه حق را پیروز خواهد کرد. ما مطمئنیم که غبار از چهره دین رحمانی اسلام زدوده خواهد شد، اما در دوران عمر کوتاه خود اگر نتوانیم به جوانان پاکمان این را نشان دهیم، این رنج جانکاه ما را هم خواهد کشت.


محمدرضا خاتمی در خاتمه مراسم بزرگداشت بانوی قرآن پژوه و فعال سیاسی اجتماعی، زنده یاد ماشینی گفت: پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار ربش آرمید. خوشا به حال او که چنین سعادتمند رفت و بدا به حال کسانی که زندگی این دنیا آنها را اسیر خودش بکند و نتوانند آزاده زندگی کنند.


در این مراسم که در مسجد ولی عصر تهران برگزار شد، همچنین رحیم عبادی همسر مرحومه ماشینی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، فاطمه راکعی، علی شکوری راد، معصومه ابتکار، حسین نورانی نژاد و تعدادی از دوستان و نزدیکان ماشینی سخنانی را درباره وی بیان کردند و پیام تسلیت محسن میردامادی، دبیرکل دربند جبهه مشارکت توسط همسر وی زهرا مجردی قرائت شد.

 

تجمع کارگران مخابرات همدان در اعتراض به تحمیل قراردادهای ناعادلانه

Posted: 24 Oct 2012 06:44 AM PDT

جـــرس: کارگزاران و رانندگان قراردادی شرکت مخابرات استان همدان در اعتراض به کم شدن حقوق ماهیانه خود برای دومین بار در سال جاری اقدام به برپایی یک تجمع اعتراض آمیز در مقابل ساختمان مرکزی این شرکت كردند.


به گزارش ایلنا، كارگران حاضر در این تجمع، علت این اقدام اعتراضی را كاهش حقوق و مزایای ماهیانه خود عنوان می‌كنند.


یکی از کارگزاران شرکت مخابرات در دفا‌تر خدمات روستایی، در این باره به خبرنگار ایلنا گفت: طی چند سال گذشته که با این شرکت همکاری داشته‌ایم هرساله مسئولین شرکت به بهانه‌های مختلف اقدام به کم كردن حقوق و مزایای کارکنان كرده‌اند.


این كارگر افزود: در تازه‌ترین اقدام، قرارداد ما به سطح پاره وقت تنزل پیدا كرده و کارگزاران روستایی به ازای هر ۴ ساعت کار در روز حقوق دریافت می‌کنند که این مسئله باتوجه به تورم موجود، ما را در تامین معاش خانواده‌های خود با مشكل مواجه كرده است.


همچنین یکی از رانندگان که تحت قرارداد با شرکت مخابرات مشغول کار است دراین خصوص گفت: طی ۳ سال گذشته شرکت مخابرات اقدام به استفاده از رانندگان بخش خصوص كرده که طی این مدت با وجود افزایش سالیانه نرخ کرایه، مسئولین شرکت مخابرات هربار حقوق و مزایایی که به رانندگان طرف قرارداد تعلق می‌گیرد را کمتر می‌كنند.


به گفته این كارگر در حال حاضر کرایه دریافتی از این رانندگان نصف کرایه رانندگان اتومبیل آژانس‌ها است و این درحالیست که رانندگان از هیچگونه حقوق ازقبیل اضافه کار، سنوات، عیدی و... بهره‌مند نیستند.

 

بحران اقتصادی، ارکستر سمفونیک تهران را به حالت نیمه‌تعطیل درآورد

Posted: 24 Oct 2012 05:50 AM PDT

جـــرس: ارکستر سمفونیک تهران به دلیل عدم عقد قرارداد با نوازندگان این کنسرت به حالت نیمه تعطیل درآمده و تنها برنامه های سفارشی از سوی دفتر موسیقی اجرا می‌شود.


به گزارش مهر، ارکستر سمفونیک تهران به دلیل عدم پرداخت دستمزد نوازنده‌های ارکستر سمفونیک تهران در حالت نیمه تعطیل قرار گرفته است.


به گفته یکی از نوازندگان باسابقه ارکستر سمفونیک تهران که نخواست نامش مطرح شود این ارکستر مدتها است هیچ کنسرتی برگزار نکرده است و هشت ماه هم از پایان قرارداد اعضای این ارکستر گذشته اما هنوز قراداد هیچ یک از افراد تمدید نشده است.

نوازنده‌های ارکستر سمفونیک تهران بارها به این مسئله معترض شده‌اند اما جواب روشنی از سوی مسئولان دریافت نمی‌کنند و اجرای کنسرت‌های سفارشی تنها با پرداخت دستمزد صورت می‌گیرد.


آخرین کنسرت ارکستر سمفونیک تهران با اجرای رپرتوار نغمه‌های عشق و صلح به آهنگسازی شهریار کهن‌زاد در تاریخ 19 شهریورماه برگزار شد.