جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


شب یلدا و یک عکس

Posted:

ر. رهگذر

 

این عکس رو همین امشب گرفتم .. نمونه اش رو زیاد می بینیم هر روز ..  وایسادم که عکس بندازم؛ دوستم بهم گفت چیه ؟ بازم شعار دیدی میخوای عکس  بگیری ؟ اول گفتم نه ... ولی بعد فکر کردم و دیدم که آره ؛ شعار دیدم .. یعنی  واضح ترین شعاری که تو این یک سال و نیم دیده بودم ..

 

   دلم بدجور ریخت پایین .. یاد حرفای رییس جمهور محبوبمون افتادم و تحقیری  که کرده بود و پریشب می گفت :"مردم باید نون خوب بخورن .. واسه همین ماهی  چهار هزارتومن می ریزیم براشون ..." و پیش خودم گفتم یعنی این بنده خدا که  اینجا افتاده چیزی از این پول فراوون بهش میرسه ؟ یعنی با این گداپروری  هات میخوای این بیچاره سر و سامون بگیره ؟؟؟ خوبیش اینه که باز این  بیچاره پول اجاره خونه نمیده .. البته اگر تا الان از سرما یا گرسنگی  نمرده باشه ..... خدایا فریاد

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

سه روز بی خبری از وضعیت ابوالفضل طبرزدی

Posted:

جرس: از وضعیت ابوالفضل طبرزدی به رغم گذشت سه روز از زمان بازداشت اطلاعی در دست نیست.

 

به گزارش هرانا، در پی بازداشت طبرزدی خانواده وی برای پیگیری وضعیت او به دادستانی اهواز مراجعه کردند که مسئولین قضایی از علت بازداشت و محل نگهداری وی ابراز بی اطلاعی کردند، این در حالی است که در زمان بازداشت طبرزدی توسط نیروهای اطلاعاتی به خانواده وی اعلام شد بازداشت او با دستور دادستانی انجام می گیرد.

 

خانواده این زندانی در مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات نیز پاسخ مشخصی دریافت نکرده است و تنها به آن‌ها وعده داده شد که به زودی اجازه تماس تلفنی به وی خواهیم داد.

 

گفتنی است ماموران وزارت اطلاعات در حین بازداشت نامبرده اتهام وی را تلاش برای ارتباط با منافقین اعلام کرده اند.

 

ابوالفضل طبرزدی برادرزاده حشمت‌الله طبرزدی دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران، در ساعت 8 صبح روز یکشنبه در پی یورش بیش از 8 تن از ماموران وزارت اطلاعات در شهر اهواز بازداشت و به بازداشتگاه نامعلومی منتقل شد.
 

آیت‌الله دستغیب: پیامبر و اهل بیت او، مردم را فریب نمی‌دادند

Posted:

جرس: آیت‌الله سید‌علی‌محمد دستغیب در سخنان خود در شب عاشورا، به داستان خلع بیعت امام سوم شیعیان از یارانش در شب عاشورا اشاره کرد و گفت: پیامبر و اهل بیت او مردم را فریب نمی دهند آنها راه خدا را در مقابل مردم باز می گذارند، هرکس خواست با اختیار خود آنرا انتخاب کند و هر که نخواست راه دیگری پیش گیرد. با زور اسلحه و پول نمی توان مردم را به راه حسین خواند. اما یاران حسین علیه السلام امتحان خود را پس داده بودند آنها، هم خود را می شناختند، هم امام خود را و هم راهی را که انتخاب کرده بودند.

 

 متن سخنان این مرجع تقلید در مراسم شب عاشورای مسجد قبا که در سایت ایشان منتشر شده، بدین شرح است:

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ شَبَابِ أهْلِ الْجَنَّةِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَنْ رِضَاهُ مِنْ رِضَی الرَّحْمَنِ وَ سَخَطُهُ مِنْ سَخَطِ الرَّحْمَنِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أمِینَ اللَّهِ وَ حُجَّتَهُ وَ بَابَ اللَّهِ وَ الدَّلِیلَ عَلَی اللَّهِ وَ الدَّاعِیَ إِلَی اللَّهِ أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلَالَ اللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اللَّهِ وَ أقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ دَعَوْتَ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ- بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَ مَنْ قُتِلَ مَعَکَ شُهَدَاءُ- أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّکُمْ تُرْزَقُونَ وَ أشْهَدُ أنَّ قَاتِلِیکَ فِی النَّارِ أدِینُ اللَّهَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَکَ وَ مِمَّنْ قَتَلَکَ وَ شَایَعَ عَلَیْکَ وَ مِمَّنْ جَمَعَ عَلَیْکَ- وَ مِمَّنْ سَمِعَ صَوْتَکَ وَ لَمْ یُعِنْکَ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیما

ترجمه: سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیر المؤمنین، سلام بر تو ای ابا عبد اللَّه، سلام بر تو ای سرور جوانان اهل بهشت و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد، سلام بر تو ای کسی که رضایتت رضایت خدا است، و غضب و نارضایتیت غضب و نارضایتی خدا می‌باشد، سلام بر تو ای امین و حجّت و باب خدا و راهنما و نشان دهنده خدا و دعوت‌کننده بسوی خدا، شهادت می‌دهم که تو حلال خدا را بیان کرده و حرامش را روشن نموده و نماز را به پا داشتی و زکات را پرداختی و به کارهای نیک امر و از اعمال زشت و قبیح نهی فرمودی، و با بیان مصلحت و پند و اندرز نیک دیگران را به راه خدا دعوت نمودی، و شهادت می‌دهم که تو و آنان که در رکاب ظفر قرینت شهید شده‌اید شهیدانی بوده که نزد خدا زنده بوده و روزی می‌خورید، و شهادت می‌دهم که کشنده تو در آتش جهنّم است، به واسطه بیزاری از کسانی که با تو محاربه نموده و آنان که تو را کشته و علیه تو با یک دیگر هم داستان شدند، و بیزاری می‌جویم از کسانی که قصد سوء علیه تو نمودند و برائت و بیزاری می‌جویم از آنان که صدای تو را شنیده ولی اجابتت نکردند، کاش با تو بودم پس به رستگاری عظیمی نائل می‌شدم.

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَنْ رِضَاهُ مِنْ رِضَی الرَّحْمَنِ وَ سَخَطُهُ مِنْ سَخَطِ الرَّحْمَنِ؛ سلام بر تو ای کسی که خشنودیش از خشنودی پروردگار و غضبش از غضب او است. خدای تعالی در سوره زمر می‌فرماید: «وَ إنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ: اگر شکرگذاری کنید خدا راضی است از برای شما». (زمر/۷)

 

رضایت پررودگار در شکرگذاری از او است و ظهور شکر در ایمان و اعمال صالح است و ایمان چیزی جز محبت اهل بیت‌علیهم السلام و دشمنی با دشمنان آنان نیست «هل الدین الا الحبّ و البغض: آیا ایمان چیزی جز حبّ و بغض است». (بحار، ج‌۶۵، ص‌۶۳، باب‌۱۵)

 

خشنودی حسین‌علیه السلام در گرو خشنودی پروردگار است یعنی چون خدای تعالی از کسی که شاکر درگاهش باشد راضی و خشنود است، حسین بن علی‌علیهما السلام نیز از او راضی است و هر کس که کفران خدای تعالی نماید؛ یعنی یا ایمان نداشته باشد یا اگر داشته باشد، فقط در ظاهر باشد و در باطنش نباشد یا آنکه ایمانش ادعائی و مطابق عملش نباشد مورد سخط و غضب پروردگار است و بتبع آن حسین بن علی‌علیهما السلام نیز از او ناخشنود و ناراضی است.

 

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أمِینَ اللَّهِ؛ حسین بن علی‌علیهما السلام امانتدار خداوند در حفظ میراث نبوت و لوای امامت است لذا قرآن و سنّت را پاس می‌دارد و حقیقت آن را برای مردم بازگو می‌کند همچنین امین خداوند است از جهت هدایت مردم به سوی پروردگار یعنی هم راهنمای آنهاست و هم در راه رسیدن به خدای تعالی همراهیشان می‌کند (ایصال الی اللَّه)

 

وَ حُجَّتَهُ؛ حسین‌علیه السلام حجّت خدا بر مردم است پس هر کس کلام او را بشنود و راهش را ادامه دهد و اطاعتش کند، دلیل الهی دارد.

 

وَ بَابَ اللَّهِ؛ او دری است که رو به سوی خدا باز می‌شود و برای ورود به هر خانه‌ای باید از در آن وارد شد؛ «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (بقره/۱۸۹)

 

ائمه اطهارعلیهم السلام باب اللَّه و در خانه خدا هستند و خانه خدا قلب مؤمن است، قلبی که می‌تواند عرش خدای تعالی گردد؛ «لَم یَسَعَنی سَمائی و لا أرضی و وَسِعَنی قَلبُ عَبدِیَ المؤمِن: جای نگیرد مرا آسمانم و نه زمینم و جای گیردم دل بنده مؤمنم». (بجار، ج‌۵۵، ص‌۳۹، باب‌۴)

 

وَ الدَّلِیلَ عَلَی اللَّهِ؛ هر کس بخواهد به وصال پروردگار نائل شود، راهی جز دست زدن به دامن هدایت حسین و سایر ائمه اطهار ندارد.

 

وَ الدَّاعِیَ إِلَی اللَّهِ؛ کسی چون حسین‌علیه السلام جز به خدا دعوت نمی‌کند و هرگز بندگان خدا را به سوی خود نمی‌خواند و با دعوت به خویش، میان آنها و پروردگار فاصله نمی‌اندازد.

 

أشْهَدُ أنَّکَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلَالَ اللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اللَّهِ؛ حسین‌علیه السلام هر آنچه را که کتاب خدا و سنّت پیامبرصلی الله علیه وآله حلال یا حرام شمرده نمودار فرمود و مردم را به آنها متوجه ساخت، بی‌آنکه حلالی را حرام یا حرامی را حلال سازد، اگر خداوند خون مسلمانان را حرام شمرده، حسین‌علیه السلام نیز آن را محترم می‌شمارد لذا زمانی که حرّ بن یزید ریاحی با هزار سوار در مقابل حضرت ایستاد و ایشان را از حرکت به کوفه یا بازگشت به مدینه منع کرد، زهیر بن قین پیشنهاد جنگ با آنان را داد اما حسین‌علیه السلام فرمود: من ابتدا به جنگ نمی‌کنم، اینها مسلمان هستند و هنوز کاری نکرده‌اند که خونشان حلال گردد. در روز عاشورا هم تا هنوز جنگ شروع نشده بود، حضرت دست از موعظه و نصیحت برنداشت و حتی پس از آغاز جنگ و کشته شدن بعضی از اصحابش باز به عمر سعد و یارانش بعنوان مسلمان خطاب می‌کرد؛ چون وقت ظهر فرا رسید و هنگام به پا داشتن نماز شد، رو به عمر سعد کرد و فرمود: «یا بن السَعد أ نَسیتَ شَرایِعَ الإسلام: ای فرزند سعد آیا دستورات اسلام را فراموش کردی؟».

 

وَ أقَمْتَ الصَّلَاةَ؛ هم نماز خواند و هم نماز را به پا داشت. در سخت‌ترین شرایط جنگ دست از جنگ کشید و به نماز ایستاد تا به همگان بفهماند ستون دین نماز است. این تکلیفی الهی است که در هیچ حالی حتی برای ناتوان‌ترین افراد تعطیل نمی‌شود، اگر کسی نمی‌تواند بایستد باید نشسته و اگر نمی‌تواند، خوابیده نماز بخواند. اگر نمی‌تواند هیچ یک از اعمال نماز را بجا آورد باید اشاره کند و به هر حال نماز خود را بخواند. حتی کسی که در دریا می‌افتد و در حال غرق شدن است به اللَّه اکبر گفتنی به نیّت نماز، اکتفا کند.

 

بنا به فرموده پیامبرصلی الله علیه وآله فاصله میان اسلام و کفر ترک عمدی نماز است؛ اگر نماز نباشد، دین نابود می‌گردد؛ «مَن تَرَکَ الصَلاةَ مُتِعَمِّداً فَقَد هَدَمَ دینُه» آخرین وصیت پیامبر و هر امام معصومی، وصیت به نماز بود؛ «انَّهُ لایَنالُ شَفاعَتَنا مَنِ استَخَفَّ بالصلاة: هر کس نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما نمی‌رسد». (کافی، ج‌۳، ص‌۲۷، کتاب الصلاة)

 

وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ؛ هر کس زکات مالش را نپردازد، حتی اگر به اندازه قیراطی بر عهده داشته باشد در وقت مرگ به او خواهند گفت: یهودی بمیر یا مسیحی.

 

وَ أمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ؛ چه معروفی بالاتر از قیام در مقابل شخص ظالمی چون یزید؟ در روز عرفه فرمود: «هر کس آماده خون دادن در راه خدا و رسیدن به لقای پروردگار است با ما همراه شود» و چه معروفی بالاتر از احیای دین خدا؟

 

وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ؛ بزرگترین منکر، یزید بود و بیعت با او خداحافظی با دین خدا؛ «و عَلَی الاسلامِ السَلام». حسین بن علی‌علیهما السلام در مدت حضور در مکه، مردم را به حقایق اسلام متذکر می‌ساخت و تا آخرین دقایق عمر دست از امر به معروف و نهی از منکر برنداشت.

 

وَ دَعَوْتَ إِلی‌ سَبِیلِ رَبِّکَ- بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ؛ از زمان برخورد با سپاه حرّ تا آخرین ساعات روز عاشورا شخص امام و اصحاب باوفایش بارها و بارها لشکر دشمن را به راه هدایت پروردگار دعوت و با بهترین بیان آنها را موعظه می‌کردند. همچنانکه دستور قرآن است.

 

وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَ مَنْ قُتِلَ مَعَکَ شُهَدَاءُ- أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّکُمْ تُرْزَقُونَ؛ شهادت می‌دهم که تو ای حسین‌علیه السلام و آنها که در رکابت دست از جان شستند جملگی در زمره شهدا هستید و زنده در نزد رفیق اعلی‌ روزی می‌خورید.

 

وَ أشْهَدُ أنَّ قَاتِلِیکَ فِی النَّارِ؛ هیچ شکی نیست که کشندگان تو همگی در آتش غضب الهی مخلّدند.

 

أدِینُ اللَّهَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَکَ وَ مِمَّنْ قَتَلَکَ وَ شَایَعَ عَلَیْکَ وَ مِمَّنْ جَمَعَ عَلَیْکَ- وَ مِمَّنْ سَمِعَ صَوْتَکَ وَ لَمْ یُعِنْکَ؛ دینی که ما به آن متدیّن هستیم دستور به برائت از قاتلان تو می‌دهد و همچنین برائت از کسانی که راه قاتلان تو را طی کردند و کسانی که صدای مظلومیت تو را شنیدند و یاریت نکردند؛ «وای بر قومی که صدای مظلومی را بشنوند و یاریش نکنند».

 

یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیما؛ ای کاش ما هم با شما بودیم و به فوز عظیم شهادت نائل می‌شدیم این آرزوی همه مؤمنین و محبین حسین بن علی‌علیهما السلام است که ای کاش بودند و در روز عاشورا به بهای جان از پسر پیامبر و مولا و امام خویش حمایت می‌کردند.

 

نزدیک غروب امام حسین(علیه السلام) در بیرون یکی از خیمه ها در حالی که شمشیر را روی زانوهایش گرفته و دست به روی شمشیر و سرش را روی دستش گذاشته خوابش برده بود. زینب کبری با صدای همهمه لشگر، صدای پای اسبها و بهم خوردن اسلحه ها از خیمه بیرون آمد، دید یک فوج لشگر مثل موج دریا دارد حلقه را تنگتر می کند. نزد امام حسین رفت وگفت: برادر! سر وصداها را می شنوی؟ امام حسین سر مبارکشان را بلند کردند؛ نگاهی کرد ولی بدون اینکه توجه زیادی به دشمن بکند فرمود: الان جدم پیغمبر را در عالم رویا دیدم، به من فرمود: حسینم! عن قریبٍ به من ملحق خواهی شد.امام حسین علیه السلام در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروی خیمه های خود مشاهده نمود .آن حضرت ، بلادرنگ برادرش عباس ین علی علیه السلام را طلبید و وی را به همراه بیست تن از یارانش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوی سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزی آنان را جویا گردند. حضرت عباس علیه السلام به همراه یاران امام حسین علیه السلام به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید :منظور شما از این حرکت بی جا و غوغاها چیست؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وی بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید !حضرت عباس علیه السلام فرمود: پس قدری تامل کنید تا من این گزارش را به سرورم حسین علیه السلام برسانم.


حضرت عباس علیه السلام، پیام دشمن را به امام علیه السلام رسانید. امام حسین علیه السلام به وی فرمود: به سوی ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقداری بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا می‌داند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش ونماز و استغفار و قرآن چه قدر علاقه‌مندم.


حضرت عباس علیه السلام مجددا پیام امام حسین علیه السلام را به دشمن رسانید. عمر بن سعد از درخواست امام حسین علیه السلام سرباز زد و گفت: برای حسین، دیگر مهلتی نیست !لیکن برخی از فرماندهان سپاه، بر او اعتراض کرده و گفتند: اگر سپاهیان کفر و شرک از ما مهلت می‌خواستند، ما دریغ نمی‌کردیم ولی مهلت دادن به فرزند زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله دریغ می‌ورزیم؟ لازم است او را مهلت دهید. عمر بن سعد، ناگزیر درخواست امام حسین علیه السلام را پذیرفت.

 

پس همین که شب عاشورا نزدیک شد حضرت امام حسین علیه السلام اصحاب خود را جمع کرد،روایت شده که در آن شب سی و دو نفر از لشکر عمر سعد به آن حضرت ملحق شدند.

 

حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرموده که من در آن وقت مریض بودم با آن حال نزدیک شدم و گوش فرا داشتم تا پدرم چه می‌فرماید، شنیدم که با اصحاب خود گفت: ثنا می‌کنم خداوند خود را به نیکوتر ثناها و حمد می‌کنم او را بر شدت و رخاء، ای پروردگار من سپاس می‌گذارم ترا بر اینکه ما را به تشریف نبوت تکریم فرمودی، و قرآن را تعلیم ما نمودی، و به معضلات دین ما را دانا کردی، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا کردی، پس بگردان ما را از شکرگزاران خود.

 

پس فرمود: اما بعد، همانا من اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمی‌دانم و اهل بیتی از اهل بیت خود نیکوتر ندانم، خداوند شما را جزای خیر دهد و الحال آگاه باشید که من گمان دیگر در حق این جماعت داشتم و ایشان را در طریق اطاعت و متابعت خود پنداشتم اکنون آن خیال دیگر گونه صورت بست لاجرم بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا بهر جانب که خواهید کوچ دهید و اکنون پرده شب شما را فرو گرفته شب را مطیه رهوار خود قرار دهید و بهر سو که خواهید بروید چه این جماعت مرا می جویند چون به من دست یابند بغیر من نپردازند.

 

پیامبر و اهلبیت او مردم را فریب نمی دهند آنها راه خدا را در مقابل مردم باز می گذارند، هرکس خواست با اختیار خود آنرا انتخاب کند و هر که نخواست راه دیگری پیش گیرد. با زور اسلحه و پول نمی توان مردم را به راه حسین خواند. اما یاران حسین علیه السلام امتحان خودرا پس داده بودند آنها، هم خود را می شناختند، هم امام خود را و هم راهی را که انتخاب کرده بودند.

 

مسلم بن عوسجه برخاست و عرض کرد یابن رسول الله آیا ما آن کس باشیم که دست از تو بازداریم پس به کدام حجت در نزد حق تعالی ادای حق ترا عذر بخواهیم، لاوالله من از خدمت شما جدا نشوم تا نیزة خود را در سینه‌های دشمنان تو فرو برم و تا دستة شمشیر در دست من باشد اندام اعدا را مضروب سازم و اگر مرا سلاح جنگ نباشد به سنگ با ایشان محاربه خواهم کرد، سوگند با خدای که ما دست از یاری تو برنمی‌داریم تا خداوند بداند که ما حرمت پیغمبر را در حق تو رعایت نمودیم به خدا سوگند که من در مقام یاری تو به مرتبه‌ای می‌باشم که اگر بدانم کشته می‌شوم آنگاه مرا زنده کنند و بکشند و بسوزانند و خاکستر مرا بر باد دهند و این کردار را هفتاد مرتبه با من بجای آورند هرگز از تو جدا نخواهم شد تا گاهی که مرگ را در خدمت تو ملاقات کنم، و چگونه این خدمت را به انجام نرسانم و حال آنکه یک شهادت بیش نیست و پس از مرگ آن کرامت جاودانه و سعادت ابدیه است.

 

پس زهیر بن قین برخاست و عرضه داشت به خدا سوگند که من دوست دارم که کشته شوم آنگاه زنده گردم پس کشته شوم تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن خدای متعال دور گرداند شهادت را از جان تو و جان این جوانان اهل بیت تو و هر یک از اصحاب آن جناب بدین منوال شبیه به یکدیگر با آن حضرت سخن می گفتند.

 

در شب عاشورا، آن چنان مناجات ملکوتی امام و یارانش در فضای کربلا پیچیده بود، که در روایات چنین تعبیر شده «و لهم دوی کدوی النحل، مابین راکع و ساجد و قائم و قاعد; صدای زمزمه ناله آنها همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می شد، بعضی از آنها در رکوع، و بعضی در سجده، و جمعی ایستاده و گروهی نشسته مشغول عبادت بودند»

 

علی بن الحسین علیه‌السلام می‌گوید: من شب عاشورا در کناری نشسته بودم و عمه‌ام زینب نیز نزد من بود و مرا پرستاری می‌کرد، ناگهان پدرم برخاست و به خیمه دیگری رفت و جوین غلام ابی ذر غفاری در خدمت آن حضرت بود و شمشیر او را اصلاح می‌کرد، و پدرم این اشعار را می‌خواند:

 

“یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل

من صاحب و طالب قتیل و الدهر لا یقنع بالبدیل

و انما الامر الی الجلیل و کل حی سالک سبیلی.”

این اشعار را پدرم دو یا سه بار تکرار کرد، من مقصود او را یافتم، پس بغض گلویم را گرفت ولی خودداری کرده و سکوت کردم و دانستم که بلا نازل گردیده است. اما عمه‌ام زینب چون اشعار امام را شنید به خاطر رقت قلب و احساس لطیفی که داشت نتوانست خود را نگاه دارد و بپا خاست در حالی که لباسش به زمین کشیده می‌شد، نزد پدرم رفت و گفت: وای از این مصیبت! ای کاش مرا مرگ در کام خود می‌گرفت و زندگانی مرا تمام می‌کرد! امروز مادرم فاطمه، و پدرم علی، و برادرم حسن در کنارم نیستند، ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان. پس امام حسین علیه‌السلام به سوی خواهر نگریست و فرمود: خواهرم! شکیبایی تو را شیطان نرباید! و چشمان آن حضرت را اشک فرا گرفت و گفت: اگر مرغ قطا را به حال خود گذارده بودند، می‌خوابید. عمه‌ام گفت: آیا تو را به ستم خواهند کشت و این دل مرا بیشتر جریحه‌دار کرده و می‌سوزانند؟! پس به روی خود سیلی زد و گریبان چاک کرد و بیهوش افتاد. امام حسین علیه‌السلام برخاست و آب بر رویش پاشید تا به هوش آمد و فرمود: ای خواهر! تقوای خدا را پیشه کن و به شکیبایی خود را تسلی ده و بدان که اهل زمین می‌میرند و اهل آسمان نمی‌مانند و هر چیزی فانی شود مگر خدا، همان خدایی که خلق را به قدرت خود آفرید و باز آنها را برانگیزاند و باز گرداند و او خدای فرد و واحد است، پدرم بهتر از من، مادرم بهتر از من و برادرم بهتر از من بودند و رفتند، من و هر مسلمانی باید از رسول خدا سرمشق بگیریم و در بلاها و مصیبت‌ها عنان اختیار خود را از دست ندهیم .امام علیه‌السلام خواهر خود را با اینگونه سخنان تسلی داد و به او گفت: تو را به خدا که در مصیبت من گریبان خود را چاک مزن، و صورت خود را مخراش، و پس از شهادتم شیون و زاری مکن. علی بن الحسین علیه‌السلام می‌گوید: پس از این که عمه‌ام آرام گرفت پدرم او را در کنار من نشانید.

 

امام در نیمه شب بیرون آمد و خیمه‌ها و تپه‌های اطراف را نگاه می‌کرد، نافع بن هلال هم از خیمه بیرون آمده و به دنبال حضرت حرکت می‌کرد، امام از نافع پرسید: چرا به دنبال من می‌آیی؟! نافع گفت: یابن رسول الله! دیدم که شما به طرف لشکر دشمن می‌روید، بر جان شما بیمناک شدم. امام فرمود: من اطراف را بررسی می‌کنم تا ببنیم که فردا دشمن از کجا حمله خواهد کرد. نافع می‌گوید که: امام علیه‌السلام بازگشت در حالی که دست مرا گرفته و می‌فرمود: به خدا سوگند این وعده‌ای است که در آن خلافی نیست؛ پس به من فرمود: این راه را که در میان دو کوه قرار گرفته، مشاهده می‌کنی؟ هم اکنون در این تاریکی شب، از این راه برو خود را نجات بده! نافع بن هلال خود را بر قدم‌های امام انداخت و گفت: مادرم در سوگم بگرید اگر چنین کنم، خدا بر من منت نهاده که در جوار تو شهید شوم. سپس امام علیه‌السلام داخل خیمه زینب گردید، نافع می‌گوید: من در بیرون خیمه ایستاده و منتظر آن حضرت بودم، شنیدم که حضرت زینب به امام می‌گفت: آیا از تصمیم یارانت آگاهی؟ و می‌دانی که تو را فردا رها نخواهند کرد؟! امام علیه‌السلام فرمود: همانگونه که کودک به پستان مادر علاقمند است، آنها نیز به شهادت علاقه دارند! نافع می‌گوید: چون این سخن را شنیدم نزد حبیب بن مظاهر آمده و او را از جریان امر آگاه ساختم، حبیب گفت: اگر منتظر دستور امام نبودم، همین الان به دشمن حمله می‌کردم. نافع می‌گوید: به او گفتم: امام هم اکنون نزد خواهرش زینب است، آیا ممکن است اصحاب را جمع نموده و آنها سخنی بگویند که زنها آرامش پیدا کنند؟ حبیب، یاران امام را صدا کرد، همگی آمدند و در کنار خیمه‌های آل البیت فریاد بر آوردند که: ای خاندان رسول خدا! این شمشیرهای ماست، قسم خورده‌ایم که آنها را در غلاف نکرده و با دشمن شما مبارزه کنیم، و این نیزه‌های ماست که در سینه دشمن قرار خواهد گرفت. پس زنان از خیمه‌ها بیرون آمده و گفتند: ای جوانمرادان پاک سرشت! از دختران پیامبر و فرزندان امیر‌المؤمنین حمایت کنید. و به دنبال این سخن، همه اصحاب گریستند.
 

فرحناز ترکستانی: حکم  ریاست سازمان ملی جوانان را نپذیرفتم

Posted:

ضمن تکذیب مصاحبه‌ با خبرگزاری دولت

جرس: فرحناز ترکستانی که در روز برکناری بذرپاش از سمت ریاست سازمان ملی جوانان، طی حکمی از سوی احمدی‌نژاد به ریاست این سازمان منصوب شد، طی مصاحبه‌ای اعلام کرد که "به دلیل بیماری" قصد ندارد این سمت را بپذیرد.


اما ساعاتی پس از انتشار این خبر، خبرگزاری رسمی دولت، مصاحبه‌ای را منتشر کرد که در آن به نقل از ترکستانی گفته شده بود که به عنوان "سرباز احمدی‌نژاد" این حکم را می‌پذیرد که این خبر نیز از سوی خبرگزاری فارس و با ارائه فایل صوتی مصاحبه با ترکستانی تکذیب شد.


در مصاحبه‌ای که از سوی خبرگزاری دولت؛ ایرنا، منتشر شده بود به نقل از ترکستانی آمد: رئیس سازمان ملی جوانان با بیان اینکه خود را مقید به تبعیت از نظرات دکتر احمدی‌نژاد می‌داند، افزود: به‌دلیل بیماری از رئیس‌جمهور درخواست کرده بودم که این مسوولیت را به فرد دیگری بسپارند اما پس از صدور حکم رسمی، خود را موظف به انجام این وظیفه مهم می‌دانم و تلاش خواهم کرد تا این مسوولیت خطیر را به نحو مطلوبی به انجام برسانم.


این مصاحبه ساعاتی بعد از سوی ترکستانی شدیدا تکذیب شد و وی تاکید کرد که حاضر به پذیرفتن این حکم به دلیل آنچه "مشکلات خانوادگی" و "کاهش توانایی جسمی پس از انجام عمل جراحی" عنوان کرد نیست.
 

انتقاد امیرارجمند از نابسامانی، آشفتگی و پنهانکاری دولت در سیاست خارجی

Posted:

در انظار جهانی شعارهای تند می دهند و در خفا مشغول بده بستان هستند

جرس: مشاور حقوقی میرحسین موسوی گفت: در حالی که آقای احمدی‌نژاد با شعارهای تند، جامعه جهانی را علیه مردم ایران تحریک می کند، اطرافیانش با آنهایی که دشمن تلقی می کنند، در حیات خلوت های تاریک و پنهان مشغول بده و بستان‌هایی هستند که استبداد آن ها را استمرار بخشد.


به گزارش کلمه، اردشیر امیر ارجمند با اشاره به این مطلب افزود: درمواضع تند آقای احمدی نژاد غالبا تلاش مخفیانه برای بده و بستان های سیاسی هم وجود داشته است. مذاکره وقتی معنا پیدا می کند که اختلافی وجود داشته باشد و دو طرف برای حل آن مذاکره می کنند. مذاکره تنها با دوستان نیست با دشمن هم می توان مذاکره کرد و اصولا برای اجتناب از خشونت باید چنین کرد. ولی چگونه وبا چه هدفی؟


دکتر اردشیر امیر ارجمند تاکید کرد: ارتباط‌های پنهانی که در تیم آقای احمدی نژاد مشاهده می شود غیر شفاف و فرصت طلبانه است و به نظر می‌رسد بیشتر برای تامین منافع جناحی باشد بنابراین از موضع خفت بوده و موجب افول جایگاه ملت ایران می شود.


امیر ارجمند اختلاف درونی اقتدار گرایان و بی اعتمادی حتی در سطوح عالی را از علل و عوامل این گونه رفتارها در سطح کلان دانست و گفت: آنها حتی در سطوح بالا به هم اعتماد ندارند و همچنین ازکانال های ارتباطی یکدیگر بی اطلاع هستند. اینکه چه کسی و چگونه مذاکره کند و چه جناحی از منافع احتمالی آن بهره مند شود موجب تزلزل سیاست خارجی کشور و تشدید بی اعتمادی جامعه جهانی برای یافتن راه حل مسالمت آمیز می شود و لذا مغایر با امنیت ملی و منافع ملی کشور است.


مشاور حقوقی میرحسین موسوی تصریح کرد: از یاد نمی بریم که در زمان آقای خاتمی همین انحصار گرایان کنونی تمام توانایی خود را به کار گرفتتد تا هر تلاشی را برای حل وفصل عزت مندانه مشکلات ایران با جامعه جهانی با شکست مواجه کنند و امروز اقتدارگرایان باید در مقابل ملت ایران، نسل های آینده و تاریخ، پاسخگوی هزینه هایی باشند که به ایران تحمیل کرده اند.


وی همچنین با اشاره به تحولات اخیر در دولت گفت: آقای احمدی نژاد در هیچ زمینه ای شفاف عمل نمی کند. عزل وزیر امور خارجه با آن شرایط باعث سرافکندگی کشور در جامعه جهانی است. در این قضیه آقای متکی نیز بر دروغ گو بودن دولت احمدی نژاد اعتراف کرد.


وی همچنین با اشاره به وقایع تروریستی روزهای گذشته با بیان اینکه همه باید قویا هر گونه عمل تروریستی را محکوم کنند گفت: انفجار بمب در بین عزاداران حسینی قطعا یک جنایت است و به هیج وجه قابل توجیه نیست و ارتباطی با اقلیت های مذهبی و قومی ندارد در عین حال و در هر زمان نقض حقوق اقلیت های نیز باید محکوم شود.


امیرارجمند اظهار کرد: رهبران جنبش سبز آقایان کروبی، خاتمی و موسوی همواره ضمن تاکید بر تمامیت ارضی کشور بر لزوم رعایت و توجه به حقوق اقلیت ها تاکید ویژه داشته اند.


دکتر امیر ارجمند ادامه داد : متاسفانه شاهد هستیم که گروهی از اقتدارگرایان در صدد تحریک اقلیت های مذهبی و قومی و تشدید خشونت و جو امنیتی و نظامی در کشور هستند.


وی در پایان، شناسایی و تضمین حقوق اقلیت ها را موجب تثبیت و تضمین تمامیت ارضی, استقلال سیاسی و نا امیدی بیگانگان دانست و تصریح کرد: به بهانه احقاق حق نمی توان ادعاهایی کرد که تمامیت ارضی کشور را با خطر مواجه کند ضمن اینکه نمی توان به بهانه تمامیت ارضی کشور حقوق اقلیت ها را نادیده گرفت.
 

باهنر از تدوین طرح “ضابطه‌مندتر شدن تغییرات کابینه” خبر داد

Posted:

جرس: سخنگوی فراکسیون اصولگرایان مجلس با اشاره به بحث در مورد تغییرات کابینه در این فراکسیون، از تهیه طرحی برای ضابطه مند کردن این تغییرات خبر داد.


به گزارش ایلنا، محمدرضا باهنر در پایان جلسه فراکسیون اصولگرایان، اظهار داشت: در ابتدای این جلسه، خبر تصمیمات فراکسیون به اعضای شورای مرکزی در خصوص انتخاب سخنگو، سایت اصولگرایان و کمیته‌هایی که باید فعال شوند داده شد که این کمیته‌ها با عناوین کمیته اقتصادی، کمیته فرهنگی- اجتماعی و کمیته سیاسی -امنیتی تشکیل خواهد شد.


وی با بیان اینکه سخنگویی فراکسیون به بر اساس روال گذشته بر عهده اینجانب قرار گرفت، با اشاره به مهمترین موضوع مطرح در جلسه فراکسیون، افزود: بحث عمده امروز این جلسه، در خصوص هدفمند سازی یارانه‌ها بود که اعضای فراکسیون اصولگرایان بر این عقیده اند که باید با همه توان و قدرت به دولت در انجام این کار سنگین و سخت کمک شود تا هدفمندی یارانه‌ها با امنیت و تعادل کامل به نتیجه برسد و حمایت کلی از اجرای این طرح وظیفه تک تک نمایندگان، ارکان حکومتی و همه مردم است.


سخنگوی فراکسیون اصولگرایان مجلس با تاکید بر اینکه شروع اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها توسط دولت، شروعی بسیار خوب و وموفقیت آمیز بود، تصریح کرد: در خصوص پیش بینی چالش‌هایی که در آینده پیش می‌آید، قاعدتا نمایندگان سوالاتی از نحوه محاسبات اعداد و ارقام و سرعت اصلاح قیمت‌ها خواهند داشت.


باهنر با بیان اینکه مسئولان هم اکنون در جلسه در خصوص این مسائل بحث و گفت‌وگو دارند، ادامه داد: البته از وزیر اقتصاد و دارایی کشور و دست اندکاران این امر دعوت کردیم تا در جلسه فردا صبح که به صورت غیرعلنی خواهد بود، حضور یابند تا توضیحاتی ارائه کنند.


وی گفت: نمایندگان تاکید دارند که مسیر و شیب اجرا این قانون بر اساس تصویب آنها باشد و دولت این مسائل را که در بخش‌هایی دچار تندروی و کندروی می‌شود، کنترل و رعایت کند.


باهنر تاکید کرد: در مجموع مسئله حمایت از این طرح، وظیفه عمومی و ملی است که البته این حمایت تنها وظیفه فراکسیون اصولگرایان نیست.


سخنگوی فراکسیون اصولگرایان مجلس با تاکید بر اینکه انتظار داریم تمام گرایش‌های سیاسی از اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها حمایت کند، گفت: ما انتظار داریم تمام گرایش‌ها سیاسی موجود در کشور، فعالان اجتماعی و رسانه‌ای از انجام بهتر این طرح حمایت کنند.


باهنر به موضوع دیگری که در جلسه شورای مرکزی اصولگرایان مطرح شده است، اشاره کرد و گفت: البته در این نشست فراکسیون بحثی در مورد برخی تغییرات که در دولت شروع شده است و برخی شایعات حاکی از ادامه این تغییرات در برخی وزارتخانه هاست، داشت.


وی با بیان اینکه هنوز در جریان صحت و سقم این شایعات قرار نگرفته‌ایم، گفت: قرار شد توصیه‌هایی به ریاست جمهور و اعضای دولت شود تا این تغییرات در دولت با حوصله، دقت و محاسبه صورت گیرد.


نماینده تهران در مجلس از مطرح شدن طرحی برای ضابطه‌مندتر شدن تغییرات در کابینه دولت خبر داد و اظهار داشت: در این نشست همچنین پیشنهاد شده طرح یا لایحه‌ای به مجلس در ارتباط با تغییرات در دستگاه مجریه ارائه شود تا این تغییرات ضابطه مندتر انجام شود.


باهنر تاکید بر اینکه باید دید متقاضیان از این طرح چه می‌خواهند، افزود: این طرح باید طبق اصول قانون اساسی ارائه شود؛ چرا که نباید مسئولیت‌ها، وظایف و اختیارات نهادهای ممکلت با یک قانون عادی تغییر کند.


گفتنی است، در جلسه شورای مرکزی فراکسیون اصولگرایان مجلس شورای اسلامی، صادق محصولی وزیر رفاه و تامین اجتماعی، محمدرضا فرزین سخنگوی کارگروه طرح تحول اقتصادی و معاون وزیر اقتصاد و بهروز مرادی مدیرعامل سازمان هدفمندی یارانه ها حضور داشتند.
 

اولین ملاقات حسین رونقی ملکی بعد از شش ماه

Posted:

جرس: حسین رونقی ملکی وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر بعد از شش ماه و پس از انتقال به بند ۳۵۰ زندان اوین توانست با خانواده خود ملاقات کند.

 

به گزارش رهانا، حسین رونقی ملکی از تیر ماه سال جاری و در ادامه فشارهای مسئولین قضایی و امنیتی بر وی و خانواده‌اش اجازه دیدار و ملاقات با خانواده را نداشت. خانواده وی بارها در طی این مدت از شهر ملکان در نزدیکی تبریز برای ملاقات با وی به تهرن آمده بودند، اما موفق به دیدار با فرزندشان نشدند.


حسین رونقی ملکی (بابک خرمدین) طی روزهای گذشته از سلول‌های انفرادی بند ۲ الف زندان اوین که نزدیک به ۳۷۰ روز را آن‌جا در بازداشت و زیر فشار به سر برده بود، به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است.


بند ۳۵۰ زندان اوین پس از انتخابات پرمناقشه ریاست جمهوری در ایران در سال گذشته بار دیگر به محل نگهداری زندانیان سیاسی تبدیل شده است، به طوری که هم اکنون نزدیک به ۱۵۰ زندانی سیاسی در این بند نگهداری می‌شوند.


این بند فاقد امکانات و استانداردهای لازم است و رسیدگی پزشکی و بهداشتی به زندانیان بسیار نامناسب است. همچنین نزدیک به شش ماه است که تلفن‌های این بند از زندان اوین قطع شده و زندانیان امکان تماس با خانواده خود را ندارند. ملاقات حضوری زندانیان این بند نیز لغو شده است.


این وبلاگ نویس که در ۲۲ آذر ماه سال ۸۸ در منزل پدریش در شهرستان ملکان دستگیر شده بود در دادگاه بدوی و توسط قاضی پیرعباس رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال زندان به اتهامات «عضویت در شبکه ایران پروکسی،‌ توهین به رهبری و توهین به رئیس جمهوری» به ۱۵ سال زندان محکوم شد.


این حکم که دریازدهم مهر ماه سال جاری صادر شده بود، عینا در آذر ماه توسط شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران تأیید و به وی ابلاغ شد اما پس از ابلاغ حکم نیز وی هم‌چنان به‌صورت غیر قانونی در سلول انفرادی در بازداشت به سر برد که طی چند روز گذشته بالاخره و بعد از ۳۷۰ روز به بند عمومی زندان اوین منتقل شد.
 

گزارش تصویری - عابر‌بانك‌هاي كوهدشت پس‌ازهدفمندی

Posted:

پس از اجراي طرح هدفمندی یارانه‌ها، مردم كوهدشت لرستان به سراغ عابر‌بانك‌هاي شهر رفتند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حیات سبز

Posted:

ر.قاسمی

 

اکبر گنجی در تشریح معنای سبز بودن، آن را به همه اقشار سیاسی دموکراسی خواه توسعه داده بود؛ اما سبز بودن می تواند معنای باز هم وسیع تری داشته باشد. توجه به معانیِ کناییِ" سبز" ، مفاهیمی چون طراوت و سرزندگی و بهار را به ذهن متبادر می کند. بنابراین سبز بودن فقط یک جهت گیری سیاسی برای برنشاندن یک رئیس جمهور انتخابی به جای یک رئیس جمهور انتصابی نیست. بگذارید معنای سبز بودن را با یادآوری حکایتی از کتب درسی گذشته روشن کنم. پادشاهی بود که آرزو داشت دست به هر چه بزند طلا شود و بالاخره اسیرِ این آرزوی خود شد؛ ولی کتابی هم چاپ شده بود به نام " تیستو سبز انگشتی". " تیستو" بچه ای بود که دست به هر چیز می زد، سبز می شد و همه جا را پر از گل و گیاه می کرد.آن اولی به اصلاح golden touch بود و این دومی  green touch . سبز بودن باید گرایشی برای سبز کردن همه چیزهایی باشد که رنگ خزان و غم دارد. حرکتی ماوراء سیاسی؛ هم برای اصلاح مملکت و هم برای اصلاح خودمان. اصلاح طلبی به وسیع ترین معنای آن. می دانید چرا؟ برای اینکه هر وقت قضیه را به سیاست محدود کرده ایم، هدف اصلی در غوغای دنیای سیاست گم شده و همین امر عاملِ بی سرانجام بودن جنبش های مدنی صد ساله اخیر بوده است. جنبش سبز صرفا جنبشی سیاسی نیست بلکه فراتر از آن یک جنبش مدنی برای اصلاح همه رویه های غلط و برای اصلاحِ خود زندگی است. سیاست فقط یکی از ابزارهای کاراست. خلط وسیله و هدف نهایتا هدف را فدای وسیله می کند و این نقطه ضعفِ همه جنبش های اجتماعی ما بوده است.

 

سیاسی کردن این جنبش ها تبعات ناگوار بسیاری داشته که مهم ترینش غلبه نومیدی در زمان بلوکه شدن حرکت سیاسی و در زمانِ کمرنگ شدن نمود سیاسی جنبش است. دومین مشکل، غلبه نگاه سیاه و سفید بر چشمان ماست که آدم ها را از جاده انصاف خارج می کند. راه حل غلبه بر روحیه یاس این است که بدانیم ما یک جنبش مدنی ماوراء سیاسی را نمایندگی می کنیم که سیاست جزئی از آن است نه همه آن. اگر همه تخم مرغ هایمان را در سبد سیاست بچینیم، چه بسا یک جا آن را از دست بدهیم. لذا استراتژی جنبش سبز باید اصلاح امور در وسیع ترین معنای آن هم در حوزه شخصی (تزکیه و خود سازی) و هم در حوزه اجتماعی (سازندگی) باشد. ویژگیِ برجسته آقای موسوی، فقدانِ دغدغه قدرت سیاسی بود و به همین دلیل بیست سال سکوت کرد ولی وقتی می بیند دروغ و بی رحمی دارد جای اصول دین جا زده می شود و اصول دین و شعائرِ انقلاب یکجا چوبِ حراج زده می شود، احساسِ تکلیف می کند و از آرامش و آسایش خانوادگی و تمام حرمت و احترام حکومتی خود می گذرد، گوشه عافیت رها می کند تا پشت به مردم نکند و نگذارد ، انقلاب به دست نامحرمان افتد. این به معنای نگرش اخلاقی به سیاست است، چرا که اخلاق به عنوان وجه عمده " خوب زیستن " بسیار فربه تر از سیاست است و این سیاست است که باید خادم اخلاق و زندگی باشد نه برعکس. وقتی از منظر اخلاق و و فرهنگ به سیاست نگریستی، آن گاه همه چیز را سیاه و سفید نمی بینی و تمام حق را به خود نمی دهی. در این حالت کم ترین نقاط قوت رقیب را هم می بینی. چنانچه در مورد هدفمند کردن یارانه ها موسوی اصل طرح را زیر سوال نمی برد ولی در کفایت دولت مستقر، تشکیک می کند. موسوی و خاتمی نماینده سیاستمداران اخلاق محورند که سیاست را برای زندگی می خواهند نه زندگی را برای سیاست. لذا در حالی که با یک" بله قربان" کوچولو به ارباب قدرت می توانستند از ناحیه حکومت قدر ببینند و برصدر بنشینند، این کار غیر اخلاقی را نمی کنند و در مصائب وارده بر مردم شریک می شوند.

 

اگر اصل زندگی است، با کاهش امکان تحرک سیاسی همه چیز پایان نمی پذیرد و به قول شفیعی کدکنی در زیر خروارها برف زمستانی جوانه گندم که سمبل زندگی است در حال حرکت و پویش و رویش است. لذا سبز ها آنچنان که موسوی گفت باید رسالت سبزشان را به همه جوانب زندگی فردی و اجتماعی بکشانند، روشنگری کنند و این کار را با روحیه شاد و سرشار از انرژی پیش ببرند. کیا رستمی پس از زلزله رودبار فیلمی ساخت در تقدیس زندگی با نام "وزندگی ادامه دارد" که در آن می بینیم مردم پس از آن همه مصائب، تتمه اندوخته هایشان را پاس می دارند تا زندگی ادامه یابد. سبز بودن به معنای این است که یادمان نرود هدف زندگی است و کاستن از مصائب. اگر مصیبت و دردی هم به ما تحمیل می شود باید به جای خون دل خوردن، خندان لب باشیم و آهسته و پیوسته به راه خود ادامه دهیم. نگذاریم حکومت ما را به واکنش بکشاند و به کنش صحیح و اخلاقی خود ادامه دهیم. کسی که به جنگ سیاهی می رود باید چراغی در دست و چراغی در دل داشته باشد و اجازه ندهد کدورت و غم و از آن بدتر سیاهی و کینه به دلش راه یابد. هدف ما جلوگیری از نهادینه شدن دروغ و شقاوت و تبدیل شدن آن ها به ارزش است. آدم هایی که از فرط تکرار دروغ هیچ حقیقتی را در خود و دیگران تشخیص نمی دهند، آدم هایی که طبیعت انسانیشان استحاله شده و به جای زیبایی و خیر و حقیقت، مبلغ زشتی و شر و دروغ شده اند، غالبا انسان هایی هستند که در تله تزِ "سیاست به خاطر سیاست" گرفتار آمده اند. نگذاریم در تله توجیه کسب قدرت یا حفظ قدرت منع و استحاله گردیم. " نیچه" جمله قصار زیبایی دارد و می گوید اگر مدت ها در یک غار سیاه بنگری کم کم آن  سیاهی هم به تو می نگرد و به درون تو می آید. نگذاریم مبارزه باسیاهی آن چنان تمام فکر و ذهنمان را اشغال کند، که خود هم سیاه شویم ؛ بل بکوشیم روزنه های امید -ولو از جنس غیر سیاسی- را باز کنیم و لحظه ای از زیبایی ، اخلاق، عشق و حقیقت یعنی از حقایق اساسی زندگی غافل نشویم. نگذاریم در غوغای سیاست زندگی کردن فراموش شود. به شغل و کارمان، به خانواده مان، به تفریحاتمان اهمیت بدهیم. قهوه تلخمان را ببینیم، کَل کَل های قرمز و آبیمان را فراموش نکنیم، شعر و موسیقیمان را از یاد نبریم و در کنار همه این ها، بخشی را هم به پی گیری خبرها و اطلاع رسانی و آرمان های سبزمان اختصاص دهیم بدون آن که از یاد ببریم سیاست نباید شادی ها و مهربانی ها و آرامشمان را از ما بگیرد. بلکه باید بدانها بیافزاید وگرنه جای زندگی را گرفته است.

 

 در یک کلام زندگی متن است و سیاست حاشیه. سیاستمدار حرفه ای در جهان سوم خواب خوش ندارد چه در پوزیسیون باشد و چه در اپوزیسیون.آن ها که همه چیزشان سیاست است، زندگی را فراموش می کنند و سر از فرو بستگی ها ذهنی امثال مجاهدین در می آورند که مثل طرف مقابلشان، سم کینه و نفرت و انتقام چنان ذهنشان را مسموم کرده که همه چیز را فقط از دریچه سیاسی ارزیابی می کنند تا جایی که هیچ حقی را در طرف مقابل تشخیص نمی دهند اما هیچ عیب و نقصی را در خود نمی توانند ببینند. سیاست باید مُمِدّ زندگی باشد نه جانشین و بدیل آن.مدتی وقتی به یاد گرسنگی نوریزاد و تاجزاده می افتادم غذا از گلویم به سختی پایین می رفت.وقتی به یاد مصائبی که بر زیدآبادی و سحرخیز و بهاره هدایت و مومنی و دیگران می رود، می افتادم خواب از چشمم گرفته می شد. وقتی که به بازجویان کم سن و سالی در نظر می آوردم که یزدی ها و نبوی ها را- با آن جسم بیمار و سن زیاد- مورد توهین و آزار قرار می دهند در حالی که این تازه به دوران رسیده ها در ایام مبارزات آن بزرگان در شکم مادرشان هم نبودند، افسرده و مغموم می شدم. ولی دانستم به خاطر همین عزیزان باید همانطور که موسوی گفته بود، به زندگی آن هم از نوع پر نشاط و سبزش برگردیم.

 

اگر سیاست نتواند زندگی را بهترکند باید عطایش را به لقایش بخشید چنانچه بسیاری از زندگی ها را هم تباه کرد. باید در سیاست ورزی یک اصل را مدنظر داشت و آن این که هزینه های آن نباید از درآمدش بیشتر شود و این زمانی ممکن است که اولا جنبش مسالمت آمیز باشد و خشونت را با خشونت جواب ندهد و ثانیا قهرمان بازی و تکروی جایش را به نوعی آهستگی و پیوستگی همگانی تر بدهد که هزینه هایش بالسویه تر و پراکنده تر باشد.   

 

یادمان باشد کینه و نفرت است که مملکت را به این روز انداخته و رسالت ما و ترویج عشق و لبخند و زندگی است. یادمان نرود و هرگز یادمان نرود که بحث برسر این نیست که رئیس جمهور کی باشد چرا که جنبش سبز با اشخاص مخالف نیست با رویه ها مخالف است با دروغ و بی رحمی و جهل مخالف است کینه ای از اشخاص ندارد ولی دست از نقد جهالت و وقاحت و شقاوت برنمی دارد و مواظب است طی این مبارزه دچار دروغ و بی انصافی حتی نسبت به رقیب نشود. و بدانیم سبز شجره طیبه ای است که هم و غمش ساختن و اصلاح است نه ویرانگری و تخریب. این حیات سبز را قدر بدانیم و این فرصت سبز و این جنبش مدنی و آن انتخابات کذایی را بهانه ای سازیم برای گسترش ریشه های این شجره طیب و طاهر در همه ابعاد زندگیمان برای خوب زیستن و سبز زیستن. فرهنگ خداجویی و حقیقت خواهی و زیبایی پرستی و خیر خواهی را جانشین ضد فرهنگِ خودخواهی و دروغ گویی و زشت بینی و بد خواهی کنیم و بدانیم آن که خواهان تغییر است، خودش هم باید جزیی از این پروسه باشد و از تزکیه و اصلاح خودش هم غافل نباشد.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

“یلدا” جشن زادروز خورشید

Posted:

سعید زندگانی
جرس : اینها را که می خوانی، به این اندیشه فرو می روی که خواجه شیراز این ابیات زیبا را باید درشبی چنین سروده باشد؛ شب "یلدا" ئی که دوستان در مجلس انسش دور هم بوده اند و حافظ می گوید دعائی بخوانید و در را بازکنید تا دیگران هم به جمع آنان و به جشن آنان بپیوندند.

 

معاشران گره از زلف یار باز کنید

شبی خوش است، بدین قصه اش دراز کنید

حضور مجلس انس است و دوستان جمعند

"وان یکاد" بخوانید و در فراز کنید

 

اما "یلدا" در باور ایرانیان، تنها یک شب بلند شاعرانه و "قیرگون" که آنرا در بلندی و سیاهی به زلف یار تشبیه کنند، نیست. مانند اکثر آئین های ایرانی، آئین پاسداشت "شب یلدا" نیز از یک باور کاملا علمی ریشه می گیرد. ایرانیان که در علم نجوم قرنها سرآمد جهانیان بوده اند، در کنار جشن آغاز سال نو (نوروز) در اولین روز بهار که هوا رو به اعتدال می رود و طول شب و روز یکسان می گردد؛ و "مهرگان" در آغاز نیمه دوم سال، "یلدا" را نیز بعنوان طولانی ترین شب سال و آغاز فصل سرما و زمستان  گرامی می داشتند و با شب زنده داری در کنار خانواده و دوستان، تولد خورشید را در پایان طولانی ترین شب سال جشن می گرفتند.

 

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به هنگام غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) آغاز می شود وتا طلوع آفتاب در ۱ دی (نخستین روز زمستان) به پایان می رسد که با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود. در "ویکی پدیا" می خوانیم : "«یلدا» واژه‌ایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخه‌های متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه بوده‌است. برخی بر این عقیده‌اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته می‌شده، وارد زبان پارسی شده‌است. واژه «یلدا» به معنای «زایش - زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود."

 

در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌ است. در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده‌ است: "یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است." 

 

"ویکی پدیا" در مطلبی که منبع آن معلوم نیست، می نویسد : "ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند."

 

علیرضا قرائی در مقاله ای به تاریخ 28 آذر 1386 در سایت "سازمان تبلیغات اسلامی" می نویسد: "مراسم شب يلدا (شب چله) از طريق ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده مي شد. جشن ساتورن پس از مسيحي شدن رومي ها هم اعتبار خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروي از مسيحيت در ميان روميان، با تصويب رئيس وقت كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح) را در دسامبر قرار دادند كه چهار روز و در سال هاي كبيسه سه روز بيشتر از يلدا  فاصله ندارد و مفهوم هر دو واژه هم يكي است. از آن پس اين دو ميلاد تقريباً باهم برگزار مي شده اند.

 

آراستن سرو و كاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيرا ايرانيان به اين دو درخت مخصوصاً سرو به چشم مظهر مقاومت در برابر تاريكي و سرما مي نگريستند و در خور روز؛ در برابر سرو مي ايستادند و عهد مي كردند كه تا سال بعد يك نهال سرو ديگر كشت كنند. پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايران زمين) روز پس از شب يلدا (يكم دي ماه) را دي گان؛ مي خواندند و به استراحت مي پرداختند و تعطيل عمومي بود. در اين روز عمدتاً به اين لحاظ از كار دست مي كشيدند كه نمي خواستند احياناً مرتكب بدي كردن شوند كه ميترائيسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشيد گناهي بسيار بزرگ مي شمرد. هرمان هيرت، زبان شناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبيقي زبان هاي آريايي را نوشته است كه پارسي از جمله اين زبان ها است نظر داده كه دي- به معناي روز- به اين دليل بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسي يك زبان گرمانيك (خانواده زبانهاي آلماني) و از خانواده بزرگ تر زبان هاي آريايي (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه دي گان به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار مي كرد."

 

فردوسي به استناد منابع خود، يلدا و خور روز را به هوشنگ از شاهان پيشدادي ايران (كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:

 

كه ما را ز دين بهي ننگ نيست

به گيتي، به از دين هوشنگ نيست

همه راه داد است و آيين مهر

نظر كردن اندر شمار سپهر

 

آداب شب يلدا در طول زمان تغيير نكرده و ايرانيان در اين شب میوه و آجیل فراهم کرده، در کنار هم، زیر کرسی یا دور بخاري مي نشينند تا سپيده دم بشارت شكست تاريكي و ظلمت و آمدن روشنايي و گرمي را بدهد. ایرانیان بطور حتم امسال و در پایان این شب یلدا نیز از خدای ایران، خدای روشنی و مهرخواهند خواست که تیره روزی و ظلمت بیش از این در سرزمین اهورائی آنان نماند و جای خود را به روشنی و آرامش و آسایش بدهد!