جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


پیام مهندس سحابی به دانشجویان خارج از کشور - روز دانشجو

Posted:

نامه ای به پدر

Posted:

مصطفی امینی

 

نامه ای به پدر جنبش سبز ایران حضرت آیت الله العظمی منتظری (رحمه الله علیه )

 

بسم الله الرّحمن الرّحیم

 

پدر جان سلام  .

 

یکسال است که جای خالیت در کنارمان احساس می شود ، یکسال است که حسرت نگاه های صادقانه و فریادهای خالصانه ات را می خوریم ، یکسال است از پیشمان پر کشیده ای ، یکسال است تنهایمان گذاشته ای. براستی پروازت نیز عاشقانه بود ، اینک بر سر سفره مولایت حسین ( ع ) میهمان هستی .

 

امّا پدر جان ، به خدا دلهایمان شکسته. چه زود پر کشیدی و چه زود دیر شد. کاسه ی صبرمان لبریز گشته؛ آن زمان که تو بودی ، احساس تنهایی نمی کردیم امّا اکنون ... !

 

پدرجان ببخشمان و می دانم که می بخشی ، روح بلندت ، قلب رئوفت و صبر عظیمت ستودنی بود؛  پس عفو کن ما را ، عفو کن ما را که سالها تنهایت گذاشتیم و ببخش آنها را که سالها تو را انکار کردند و ناسزا گفتند ! براستی چه شد که ناگهان و ناباورانه تمثالت از سر درب اماکن و خیابان ها برداشته شد!؟ نشر کتابهایت متوقّف شد و رساله ات ممنوع الفروش !حتی بر زبان آوردن نامت جرم محسوب می شد و مستوجب مجازات!؟

 

مگر از سالها قبل از انقلاب و در راه مبارزه ، زندان و شکنجه و حصر و تبعید را تجربه نکردی ؟! مگر در محضر علمای بزرگ قرن ، درس آزادگی فرا نگرفتی ؟! مگر ناسزا ها و توهین های ساواک را تحمّل نکردی و در راه مقدّست استقامت نورزیدی؟! مگر فرزند عزیزت را در این راه فدا نکردی و حسرت اندکی اندوه را بر دل دشمن گذاشتی ؟! مگر در جبهه ها حضور نمی یافتی و فرزندانت را به این حضور مقدّس تشویق نمی کردی ؟! مگر در تدوین حیاتی ترین قوانین این انقلاب مجاهدت نکردی ؟! مگر نبود نام زیبایت در کنار نام امام در پایان وصایای ارزشمند شهدا و چه ناجوانمردانه نامت را حذف کردند و تو باز هم سکوت کردی ؟!  

 

پدرجان ، به یاد نداریم که تو مجاهدت های فراوانت را بازگو کرده باشی و برای آنها سهمی خواسته باشی زیرا حقیقتاً با خدا معامله کردی! پس چرا ؟! پس چرا تو را خانه نشین کردند و تو برای حفظ اتّحاد اُمّت، همچون مولایت علی ( ع ) ، صبورانه سکوت کردی و کلامی به زبان نیاوردی و چه زیبا همچون مولایت حسن ( ع ) ، حکومت را تحمّل کردی و عاشقانه همچون مولایت حسین ( ع ) ، هیچ ظلمی را بر مردم و اسلام تحمّل نکردی و فریاد عدالت و آزادی سر دادی ، آنجا که خطاب نا آگاهان تو بودی ، سکوت کردی و ظلم به خودرا تحمّل، امّا آنگاه که فریاد مظلومی را می شنیدی یا ظلمی را مشاهده می کردی ، اشک از چشمانت سرازیر می شد و بی هیچ دلهره و تردیدی ، فریاد سر می دادی و آنرا محکوم می کردی ! .

 

پدر جان ، حاکمانی که قدرت ، سخنان گذشته شان را از یادشان برده بود ، حق استاد و شاگردی را نیز فراموش کردند و تو را ناجوانمردانه انکار کردند و ناسزا گفتند و تو ، چه زیبا و کریمانه ، همیشه یادی از آنها می کردی و احوالشان را از دوستان ، جویا می شدی ! رسیدن به قدرت تا آن زمان برایت ارزشمند بود که حقّ مظلومی را از ظالمی بستانی و در غیر آن ، قدرت از کهنه کفشی  پاره ، برایت بی ارزش تر بود !

 

آری پدر جان ، تو دین خدا را شناختی و به آن جامه ی عمل پوشاندی ، در نظرت علم بدون عمل بی ارزش بود و حقیقتاً عالمی بودی عامل ! آن زمان که ملّتی صبرشان لبریز گشت ! خونشان به جوش آمد و اشک مظلومیّتشان سرازیر شد، شدی پناه بی پناهشان، صدای سکوتشان ، دلگرمی راهشان و رهبر معنویشان !

 

امّا پدرجان ، چه زود پرکشیدی ! چه زیبا پر کشیدی ! ماه محرّم ! ماه ریخته شدن خون خدا بر زمین ! ماه پیروزی حقیقی حق بر باطل ! در تمام زندگیت هیچگاه نخواستی زحمتی باشی برای دیگران ! تو حتّی زمانی پر کشیدی که دوستدارانت به خاطر سیاه پوشیدن و عزاداری در زحمت نیافتند ! آری تو در ماهی پرواز کردی که خود برای متفکّران شد جای تامّل و تدبّر ! لاکن نابخردانی که بیست سال در حقّ تو جفا کردند ، عزاداری عزادارانت را نیز بر هم زدند و خانواده ات را تحت سخت ترین فشارها قرار دادند .

 

پدر جان اینک نیستی ببینی بازماندگانت در فراقت می سوزند و اشک می ریزند ، اندوه یارانت بی پایان و قلب خانواده بزرگت ، ملّت ایران ، شکسته ، امّا تو ، هم می بینی و هم می شنوی چون تو تا ابد زنده ای و جاودانه !

 

پدر جان ، حال که یکسال از پرواز ملکوتیت می گذرد ، خواب ظالمان دوباره آشفته شده است ، چه زیبا خداوند قدرت و تقدّس پوشالیشان را نابود ساخت و چشمان امّت را به حقیقت وجودشان بینا ! بیست سال تلاش کردند تا نامی از تو نماند ، بیست سال تلاش کردند تا یادت در دلها بمیرد و چه زیبا و قابل تامّل خدواند مهربان و مقتدر ، رویاهایشان را آشفته ساخت ! نامت و یادت در دلها جاودانه گشت ! حقّانیّتت حتّی برای ظالمان نیز به اثبات رسید!

 

پدرجان ، نابخردان ناجوانمردانه مانع برگزاری مراسم سالگرد رحلت ملکوتیت شدند و چه در غفلتند که اعمالشان خود باعث اثبات حقانیّت راهت می شود .  امّا ملّت سبز ایران در نجف آباد و قم و دیگر شهر ها ، مردانه و شجاع مراسمی به یاد ماندنی برایت برگزار خواهند کرد تا هدف و راهت بار دیگر برای جهانیان بازگو شود .

 

پدر جان ، در پایان با تو عهد می بندیم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون ، خالصانه در راهت که راه آزادی و استقلال و کرامت انسانی است مجاهدت کنیم و می دانیم روزی نام زیبایت همچون مجاهدان تاریخ ، در جای جای این کره ی خاکی طنین انداز می گردد و آثار و سرگذشتت در مراکز علمی جهان به تدریس در خواهد آمد.

 

یادت گرامی و راهت پر رهرو باد ،والسلام!

مصطفی امینی آذر ماه 1389

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

سلام علیکم بما صبرتم

Posted:

چ. عباسی

 

سوم محرم سالروز عروج و سفر  سبز فقیه عالیقدر آیت‌الله منتظری  یادآور حماسه و بیعت مردم با  انسانی‌ است که در طول عمر خود ثابت و استوار برای حفظ عزّت و کرامت انسانی‌ انسانها، بدور از باورهای مذهبی و سیاسی آنان رنجهای بسیاری در این راه را به جان و دل‌ خرید. پدر معنوی سبز ایران،   در دوران رژیم شاه با استبداد مبارزه کرد و در این راه در مجموع قریب به ۲۵ سال از عمر خود را در تبعید و زندان رژیم گذراند. سلام علیکم بما صبرتم.  و باز پس از پیروزی انقلاب اگر چه ا‌و از  معماران اصلی‌ انقلاب بود اما  جهت استقرار اندیشه‌ها و برداشت های خود از میان متون قرآن و گنج گهربار نهج البلاغه در جهت استقرار قوانین الهی ، عدالت اجتماعی و حکومت مردم بر سرنوشت خود چه رنجها و ظلم هایی   را که متحمل نشد. سلام و تحیت بر ا‌و   که چون مولایش علی‌ (ع) سخن گفت و چون ا‌و زندگی‌ کرد و در میان دسیسه‌های سیاسی غم و اندوه سکوت را پیشه خود کرد تا مبادا آنچه را که به بهای گران به نام جمهوری و اسلامی بنّا نهاده است دستخوش تاراج سقیفه یان گردد. همان کرد که علی‌ (ع) با اعتراض راهی‌ جز پذیرش آن نداشت.

 

بازیگران قدرت طلب معرکه سیاسی، پس از مدتی‌ که شاهد انحراف رهبری جدید بودند، به سوی فقیه عالیقدر ما نادم شدند ولی‌ حاکمیت جز ترور شخصیتی و حذف فیزیکی‌  کلامی دیگر نمی شناخت. باید سالها بگذرد تا جنایت این رژیم از پروندهای محرمانه بیرون بریزد که چه گونه معترضین  (حتی در خانه امام)  را از سر راه برداشتند.  منتظری انسانی‌ مردمی ،خاضع، اندیشمند، عالم ، و فیلسوفی بود که در همه ابعاد پناهگاه و امید  مردم شده بود و در طول عمر خود به جز بیان حقیقت به چیزی دیگری رضایت نداد و در حفظ ارزش‌های فقه شیعه در مقابل بدعت‌های حاکمیت جائر  قد علم کرد و با آنان چنان نمود که موسی (ع) با فرعون نمود. منتظری درس استقامت،  آزادی و عزت انسانی‌  را به  ما آموخت. در جلد دوم از " درس هایی از نهج البلاغه " در درس ۵۳ در قسمتی‌ چنین میفرماید: " اصلا فلسفه زندگی‌ همین است که معلوم شود کدام یک از ما در دریای متلاطم جهان به دنبال امواج می رود و از خود اراده ای‌ ندارد و مثل خس  و خاشاک گرفتار امواج می شود و به هر طرف که رفتند ا‌و هم می رود، و کدام یک از ما چون درختی کهن پایداریم و گرفتار امواج نمی شویم. دنیا دار امتحان و آزمایش است."  درود خدا بر تو ای‌ پدر سبز  که حیات و مماتت چون علی‌ (ع) بزرگمرد تاریخ اسلام بود.   

 

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

دخترای شرق

Posted:

یکی از همکاران شرق

 

برای فرناز کوچولوی خانم روستایی، دخنرای آقای غلامی و خدابخش

 

   بعد از ظهرهای شرق یک مهمان داشت «فرناز» دختر خانم روستایی که نمی دونم  کلاس سوم بود یا دوم ابتدایی

 

  هر روز یا بیشتر روزها با ان کیف همیشه سنگینش این پله ها را بالا می آمد  و می رفت سر میز بین الملل می نشست

 

  ما یکی دو هفته بود که رفته بودیم پایین پای بچه های سینمائی شرق پشت میز صفحه

 

  آخر،همسایه بین الملل می نشستیم،همسایه بودیم

 

  امروز بعد از ظهر او یکی از اتفاق های مهم زندگی اش را دیده است،بی پرده  پوشی،بی هیچ واسطه مادرش جلوی چشمش دستگیر شده است

 

  او امروز دیده که یک عده ریختند داخل روزنامه موبایل ها را گرفتند زدو  خورد کردند و بعد انتخاب کردند چند نفر را و رفتند

 

  یکی از آنها مادرش بوده است شاید بارها شده که مادرش به مسافرت رفته و او  تنها مانده ، شاید بارها شده که او در ماشین بوده و دعوا دیده است

 

  اما این بار فرق دارد. او حالا به چشم خودش تاریخی را می بیند که بعدها باید برای کسان دیگری  تعریف کند. در این روزها بارها مادرانی را دستگیر کردند، همین الان نسرین  ستوده بازهم اعتصاب غذای خشک کرده است، حالا یک مادر دیگر به جمع دوستان  در بند ما اضافه شده است

 

  قوی بودن برای خانم روستایی اصلا کاری ندارد اما فرناز کوچولو تو هم  امروز چیزی را دیدی که کمتر کودکی در این مدت دیده است. دختر کوچولوی همه ما، دوستت داریم و قوی باش

 

  ارغوان دختر آقای غلامی هم شاهد بردن پدرش بوده است حالا او باید کوه  سنگینی باشد برای کمک به مادر نویسنده اش – خانم شکوه قاسم نیا- و خواهر  کوچکترش . خانم قاسم نیا بیشتر ازصدتا شعر برای دختر و پسر کوچولوهای  دارند . نمی دانم امروز دختر آقای خدابخش هم وسط درگیری بود یا نه ؟

 

  کاش می توانستم مثل امیلی، الهه و ... گریه کنم . چرا نمی توانم ؟ چرا ؟

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

مصطفی تاج زاده و محمد نوری زاد ممنوع الملاقات شدند

Posted:

جرس: در پی فشارها و تهدیدات اخیر برخی مقامات قضایی و شخصیت های فراقانونی پیرامون "نامه نگاری های برخی زندانیان سیاسی و لزوم برخورد با آنها"،مصطفی تاجزاده و محمد نوری زاد، دو تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین، پس از گذراندن حدود چهار ماه در بندِ قرنطینه، به دستور مقامات قضایی ممنوع الملاقات شدند.


به گزارش منابع خبری جرس، روز چهارشنبه ۱٧ آذر ماه، بعد از دو هفته تعطیلی اجباری (به دلیل آلودگی هوا)، خانواده این دو زندانی سیاسی، با مراجعه برای ملاقات، خبر ممنوع الملاقات بودن آنان را مطلع گردیدند.


لازم به ذکر است مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاح طلب، از شاکیان احمد جنتی (دبیر شورای نگهبان) بدلیل دخالتهای آن نهاد در روند انتخابات و همچنین کودتاگران انتخاباتی می باشد، که همراه با محمد نوری زاد، نویسنده و سینماگر حامی جنبش، که وی نیز به دلیل نوشتن نامه های منتقدانه به رهبری، به حبس محکوم شده است، ماه هاست به شکل غیرقانونی در قرنطینه زندان اوین به سر می برند و مسئولان قضائی نیز تا کنون هیچ گونه توضیحی در مورد این اقدام خود به ایشان، وکلا و خانواده هایشان نداده بودند.


ممنوع الملاقات کردن این دو زندانی سیاسی در حالی صورت می گیرد که همسران آن ها همراه با تعدادی دیگر از خانواده های زندانی سیاسی اخیرا طی نامه سرگشاده ای از رئیس قوه قضائیه درخواست ملاقات حضوری کرده بودند.


گفتنی است بعد از خطبه های نماز جمعه چندی پیش احمد جنتی که ضمن انتقاد از مرخصی های اعطایی به بعضی از زندانیان سیاسی، ادعا کرده بود "به فتنه گران مرخصی هایی داده می شود که پس از مرخصی یا آنان فرار می كنند و یا جلساتی را با دوستان خود برگزارمی كنند و به تنظیم برنامه های خود می پردازند. ..آیا این درست است كه افرادی كه هنوز توبه نكرده اند و سرجای خود ایستاده اند، به مرخصی بروند، لذا نباید به زندانی های توطئه گر مرخصی داده شود... مرخصی دادن به توطئه گران مانند مرخصی دادن به سارقان است"، مسئولان دستگاه قضایی، از جمله دادستان کل کشور و دادستان تهران، وعدۀ "لغو مرخصی"، "لغو ملاقات"، و همچنین "برخورد با زندانیانی که اقدام به نگارش و ارسال نامه به بیرون از زندان می کنند" را داده بودند.

 

حضور بر مزار آیت الله منتظری

Posted:

فراخوان خانواده زندانیان سیاسی

جرس: به مناسبت سالگرد درگذشت آیت الله العظمی حسینعلی منتظری "پدر معنوی جنبش سبز"، جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی، طی دعوتی عمومی، خواستار حضور بر مزار آن مرحــوم در روز پنجشنبه سوم محـرم (۱٨آذرماه) و ادای احترام به آن اسوۀ اخلاق شدند.


به گزارش جـــرس، در بیانیۀ فراخوان خانواده های زندانیان سیاسی آمده است "در زمانه‌ای که ظلم و جور باعث شده بود طبل ناامیدی صدایی رسا داشته باشد و حتی شاید برخی در پی توجیهی برای سکوت خود بودند و سرخوردگی و فسردگی گلوها را می فشرد، فریادهای حق خواهانه او بود که خون تازه‌ای در شریان‌های اخلاقی جامعه تزریق و همگان را دعوت به انسان ماندن کرد."


خانواده های زندانیان سیاسی همچنین خاطرنشان کرده اند "اکنون در آستانه سالگرد رحلت قدسی آن پدر برای ادای احترام، روز پنجشنبه بر مزارش حاضر خواهیم شد و امیدوارانه به نجوایی برای آزادی تمام زندانیان می‌نشینیم. به امید آن که ملت ما روزی شاهد نتیجه زحمات آن پیر سفرکرده و دیگر تلاشگران عرصه حقوق انسان را باشند و به پایان رنج‌های مردم بینجامد."


متن کامل این فراخوان به شرح زیر است:

پنج شنبه سوم محرم، سالروز رحلت مردی است که تنها نام زیبنده او" پدر معنوی ملت ایران" است، چرا که آیت الله العظمی منتظری عینیت دست یاری پروردگار برای ملت ما بود و تجسم رحمت للعالمینی پیامبر. او اشتیاق علی به عدالت را با خود داشت و احترام دین به انسان را نمایان کرد؛ اما گویی تقدیر بر این بودکه تنها پس از ده روز از قدردانی کانون مدافعان حقوق بشر، سایه پدری او از سرمان برگرفته شود.

امید، اخلاق و احترام، هدایای آیت الله منتظری به خانواده‌های ما بود. او به دربندان ما امید داد و برای فرزندان ما اسوه اخلاق بود و سبب شد اعضای خانواده‌های زندانیان سیاسی در نزد مردم ایران محترم شمرده شوند.

در زمانه‌ای که ظلم و جور باعث شده بود طبل ناامیدی صدایی رسا داشته باشد و حتی شاید برخی در پی توجیهی برای سکوت خود بودند و سرخوردگی و فسردگی گلوها را می فشرد، فریادهای حق خواهانه او بود که خون تازه‌ای در شریان‌های اخلاقی جامعه تزریق و همگان را دعوت به انسان ماندن کرد.

اکنون در آستانه سالگرد رحلت قدسی آن پدر برای ادای احترام، روز پنجشنبه بر مزارش حاضر خواهیم شد و امیدوارانه به نجوایی برای آزادی تمام زندانیان می‌نشینیم. به امید آن که ملت ما روزی شاهد نتیجه زحمات آن پیر سفرکرده و دیگر تلاشگران عرصه حقوق انسان را باشند و به پایان رنج‌های مردم بینجامد.


لازم به ذکر است با وجود آنکه نهادها و مقامات امنیتی، امسال نیز همچون سال گذشته از برگزاری هر گونه مراسمی برای بزرگداشت مرحوم منتظری ممانعت کرده و تا کنون نیز اجازۀ برگزاری مراسم را نداده اند، علاقه مندان و شاگردان معظم له تصمیم گرفته اند مراسم بزرگداشت را با حضوری مردمی و قرائت فاتحه و تلاوت قرآن، در روز پنجشنبه ۱٨ آذر ٨٩ (سوم محرم) در  همان محل (حرم حضرت معصومه و  مزار آن فقیه مجاهد) برگزار نمایند و این حضور سبز از صبح آغاز و تا اذان مغرب ادامه خواهد داشت.


همچنین طبق گزارش ها، مراسمی مردمی نیز در نجف آباد اصفهان برگزار خواهد شد.

فراخوان ایرانیان مقیم بریتانیا جهت برگزاری مراسم کاشت درخت “نــدای ایــران” در لندن

Posted:

به مناسبت ۱٠ دسامبر روز جهانی حقوق بشر

جرس: به مناسبت روز جهانی حقوق بشر، جمعی از ایرانیان مقیم بریتانیا، ظهر روز جمعه ۱٩ آذر (۱٠ دسامبر)، با پشتیبانی سازمان عفو بین الملل، مراسمی با محوریت کاشت درخت "نــدای ایــران" در لندن برگزار خواهند نمود.


به گزارش جــرس، فعالان و کنشگران مدنی و حقوق بشری که بانیِ این حرکت هستند، هدف از برگزاری این مراسم و کاشت درخت "نــدای ایــران" را، "زنده نگاه داشتن یاد تمامی جانباختگان راه آزادی" و در جهت "حمایت از آزادی همۀ زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران" اعلام کرده اند.


در این مراسم نماینده ای از سازمان غیردولتی عفو بین الملل و همچنین دکتر عبدالصمد تقی زاده (استاد حقوق و اولین رئیس دانشگاه ملی در بعد از انقلاب) سخنانی ایراد خواهند کرد.


گفتنی است درخت "نــدای ایـران"، ساعت ۱٣ روز جمعه دهم دسامبر، دقیقا در روبروی محل اقامت سفیر جمهوری اسلامی در مرکز لندن و نزدیکی سفارت ایران (در رویتِ همه روزۀ دیپلمات ها) کاشته خواهد شد.


متن کامل بیانیۀ فراخوان ایرانیان مقیم لندن جهت این حرکت مدنی، به شرح زیر است:


هم میهنان گرامی
ما ایرانیان مقیم بریتانیا، روز جمعه ۱۰ دسامبر در سالروز جهانی حقوق بشر گرد هم می آییم تا فارغ از هر گونه تفاوت عقیدتی و سیاسی، دست در دست هم نهاده و با همکاری و همیاری یکدیگر در راستای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره ی تابناک همه ی شیرزنان و دلاورمردان میهن عزیزمان که در راه رسیدن به آزادی و مردم سالاری از جان خود گذشته اند و هم چنین در حمایت از آزادی همه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی، مراسم کاشت درخت "ندای ایران" را هر چه با شکوهتر برگزار نماییم.

بخشهای مختلف این مراسم شامل تکنوازی قطعه ای از موسیقی اصیل ایرانی، خوش آمدگویی و معرفی برنامه، سخنانی چند از نماینده سازمان عفو بین الملل و دکتر عبدالصمد تقی زاده درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، تشریفات تحویل درخت و سند رسمی آن از مسئولین رویال پارک، اجرای سرود دسته جمعی و در پایان، پذیرایی از شرکت کنندگان با چای و شیرینی خواهد بود

قابل توجه شما عزیزان: این مراسم راس ساعت ۱ بعد از ظهر و بدون تاخیر شروع خواهد شد. لذا خواهشمندیم برنامه های خود را به گونه ای زمان بندی نمایید که از بدو شروع برنامه در مکان یادبرده حضورداشته باشید

منتظر دیدار یکایک شما عزیزان می باشیم.

ایرانیان مقیم بریتانیا


برای پیدا کردن محل دقیق، لطفاً به نقشه پیوست مراجعه فرمایید 

 

 

علیرضا رجایی: جنبش دانشجويي زنده است

Posted:

ريحانه طباطبايي

 

تحليل عليرضا رجايي از گذشته و آينده جنبش دانشجويي

 

- به نظر شما در حال حاضر جنبش دانشجويي با چه آسيب‌هايي مواجه شده است؟

 

همان‌طور كه مي‌دانيم جنبش دانشجويي اصولاً جنبشي معترض به وضع جاري است و طبيعتاً يكي از موانعي كه بر سر راه هر جنبش اعتراضي از جمله جنبش دانشجويي ايجاد مي‌شود، ساختارهاي مسلط جامعه هستند كه طبيعتاً در مقابل اعتراضات عيني و تا حدي راديكال مقاومت مي‌كنند. هر چقدر يك ساختار مسلط نسبت به جنبش‌هاي اعتراضي واكنش سرسختانه بگيرد به همان ميزان مانعي براي بروز چنين جنبش‌هايي خواهد شد. يكي ديگر از مشكلات جنبش دانشجويي در ايران سختگيري نظام آموزش عالي در گزينش دانشجو و تركيب ساختار دانشجويي دانشگاه است. نكته بعدي وابسته به بحث اول و دوم است، يعني برمي‌گردد به سيستم نظارتي داخل دانشگاه بر اعمال دانشجويان و اقدامات تنبيهي كه در مواجهه با فعاليت‌هاي دانشجويي صورت مي‌گيرد. معمولاً در مقابل فعاليت سياسي دانشجويان، كميته‌هاي انضباطي رفتارهاي سختگيرانه‌اي در پيش مي‌گيرند و دانشجويي كه با هزاران سختي و مشقت وارد دانشگاه شده گاهي اوقات فقط براي يك اظهارنظر ساده سياسي از ادامه تحصيل محروم مي‌شود.

 

- اين مطالبي كه فرموديد بيشتر مربوط به فشارها و آسيب‌هايي بود كه از بيرون بر جنبش دانشجويي وارد شده، اما بيشتر منظور از سوال نخست اين بود كه جنبش دانشجويي از درون و از سوي خود دانشجويان و فعالانش با چه چالش‌ها و آسيب‌هايي مواجه است؟

 

همان‌طور كه همه مي‌دانند به دليل آنكه فضاي دانشجويي سيال است و عمر تحصيل نيز كوتاه، جنبش دانشجويي را بايد در مقاطع مختلف مورد ارزيابي و تحليل قرار داد. در هر دوره‌اي تركيب دانشجوها و فضاي فكري و فرهنگي عوض مي‌شود و نمي‌توانيم لزوماً و هميشه از يك سياق و سبك در جنبش دانشجويي صحبت كنيم. با توجه به تغيير نسلي در هر دوره‌اي، جنبش دانشجويي به گونه و شكلي متفاوت مطالبات خود را مطرح مي‌كند. به طور مثال مطالبات جنبش دانشجويي دهه 50 يا كنفدراسيون دانشجويان خارج از كشور با مطالبات جنبش دانشجويي دهه 80 تفاوت دارد. با اين توضيح بايد بگوييم در هر دوره‌اي جنبش دانشجويي بايد با مقتضيات دوره خود آسيب‌شناسي شود و معطوف به نسل خاصي باشد. از سوي ديگر چيزي كه در حال حاضر با آن مواجه هستيم تا حدي امكان آسيب‌شناسي جنبش دانشجويي را از ما گرفته و آن را محدود و نا‌ممكن كرده است. اكنون جنبش دانشجويي فرصت بروز مطالبات خود را ندارد و در مقطعي نيستيم كه بگوييم آسيب‌شناسي موضوعيت دارد. از طرفي ديگر مهم‌ترين نهاد دانشجويي پس از انقلاب يعني انجمن‌هاي اسلامي نيز امكان ظهور و بروز ندارند و فعاليت‌هايشان شديد محدود شده است و نمي‌توانند امكان بروز جنبش‌هاي دانشجويي را فراهم كنند و اكنون يا تعطيل يا نيمه‌تعطيل هستند. در سال‌هاي پاياني دهه 70 و سال‌هاي نخست دهه 80 جنبش‌هاي دانشجويي فضاي پرشور و نشاطي را تجربه كردند و امكان بسياري از فعاليت‌هاي سياسي دانشجويي را دارا بودند كه مي‌توان آن را مورد نقد و بررسي قرار داد اما در حال حاضر نمي‌توان اقدام به آسيب‌شناسي جنبش دانشجويي كرد.

 

- يكي از مواردي كه در رابطه با دانشجوهايي كه فعاليت سياسي داشته‌اند اين مساله است كه بسياري از اينها پس از اتمام تحصيلات به سمت كسب و كار مي‌روند و ديگر سراغي از فعاليت‌هاي سياسي نمي‌گيرند. به نظر شما اين يكي از آسيب‌هاي جنبش دانشجويي نيست؟

 

اصولاً براي فعاليت‌هاي سياسي در وهله اول بايد نهادهاي مستمر، پيشينه‌دار و باثبات به وجود آيد كه اين نهاد‌ها در جهان كنوني احزاب هستند و از اين رو فعاليت‌هاي سياسي نيز پس از اتمام دوران دانشجويي بايد در اشكال حزبي استمرار پيدا كند. اگر اين امر را در ايران مشاهده نمي‌كنيد به اين دليل است كه ساختارهاي حزبي ضعيف است و همان طور كه در پاسخ به سوال نخست مطرح كردم احزاب نيز چون تشكل‌هاي دانشجويي متاثر از همان شرايط هستند و همان محدوديت‌ها را به شكل ديگري دارند. در بسياري از كشورها براي حفظ و ارتقاي ساختارهاي حزبي تلاش و فعاليت مي‌شود اما در ايران برعكس است. جوان پرشوري كه در دانشگاه فعاليت‌هاي سياسي دانشجويي داشته درسش تمام و از دانشگاه خارج مي‌شود. در اين مقطع او با يك خلاء حزبي و تشكلي مواجه مي‌شود و هيچ جايي نيست كه او بتواند جذب آن شود و بتواند فعاليت‌هاي خود را ادامه دهد، در نتيجه كاملاً غرق در بازار كار مي‌شود و به رغم تمام انگيزه‌ها آرام‌آرام از حوزه فعاليت‌هاي سياسي نيز فاصله مي‌گيرد. از سوي ديگر مهم‌ترين و بزرگ‌ترين كارفرما در كشور دولت است و افراد براي آنكه بتوانند وارد بازار كار شوند مجبور هستند خود را با اين كارفرما همگون نشان دهند و در نتيجه دغدغه‌هاي دانشجويي را از دست مي‌دهند. در نتيجه زنجيره‌اي از امور كه مهم‌ترين آن نبود احزاب قوي و فعال و همچنين تضعيف بخش خصوصي است، سبب مي‌شود از ادامه فعاليت‌هاي سياسي دانشجويان پس از اتمام تحصيل جلوگيري به عمل آيد و جوان پرشور سياسي پس از خروج از دانشگاه درگير امرار معاش شود.

 

- يكي ديگر از موارد انتقادي در جنبش دانشجويي توجه كم دانشجويان به مسائل اجتماعي و فرهنگي است، به اين معني كه دانشجويان بيشتر از همه درگير سياست مي‌شوند و كمتر در رابطه با مسائل ديگر اظهارنظر يا فعاليت مي‌كنند. به نظر شما دليل اين امر چيست؟

 

به همان ميزان كه دولت بزرگ‌تر باشد جامعه نيز سياسي‌تر مي‌شود، يعني وقتي كه دولت در تمامي امور دخالت داشته باشد و مسووليت‌ها را برعهده بگيرد جامعه و بالطبع دانشجويان نيز سياسي‌تر مي‌شوند و بيشتر كاستي‌ها را نيز بر عهده دولت مي‌گذارند و دولت را در قبال كمبودها مسوول مي‌دانند، به همين دليل دانشجويان با حساسيت بيشتر و نگاه منتقدانه‌تري به مسائل مي‌نگرند و سرمنشاء كاستي‌ها و نارسايي‌ها در تمامي حوزه‌هاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را سياسي مي‌بينند و مي‌دانند و به اصطلاح جامعه‌شناسي بر عهده دولت پرمسووليت مي‌گذارند. اين دولت پرمسووليت در ايران وسيع‌تر از كشورهاي مشابه است و به همين دليل نيز مسائل سياسي در اولويت قرار مي‌گيرد. دولت پرمسووليت از ساماندهي كافي براي اداره امور برخوردار نيست و در كشور بزرگ و پرجمعيتي چون ايران مسووليت‌ها پيچيده‌تر و امور درهم‌گره خورده‌تر است. طبيعي است كه نگاه منتقدان بيشتر حول محورها و تحليل‌هاي سياسي است و حوزه‌هاي ديگر از اولويت برخوردار نخواهند بود و واكنش‌ها نيز بارزتر خواهد بود. مطمئناً اگر حوزه سياست تا اين حد اهميت نداشت چنين عكس‌العمل‌هايي نيز به وجود نمي‌آمد و تاريخ سياسي ما نيز صحت اين امر را نشان مي‌دهد. البته دانشجويان در قبال مسائل سياسي عكس‌العمل‌هاي تند و بعضاً راديكال‌تري دارند تا احزاب سياسي و نمي‌توانند مانند يك حزب رفتار كنند. احزاب معمولاً با چراغ خاموش و در حاشيه حركت مي‌كنند و به متن مي‌آيند اما جنبش‌هاي دانشجويي نمي‌توانند اين‌گونه عمل كنند. احزاب كارشان كادر‌سازي و داشتن كادر ثابت و همچنين برنامه‌ريزي براي فعاليت‌هاي سياسي بلندمدت و حضور در اركان قدرت است اما تشكيلات دانشجويي نمي‌توانند اين‌گونه باشند و اگر هم بخواهند به اين سمت و سو حركت كنند دچار مشكل شده و تفرقه بين آنان به وجود مي‌آيد. اجمالاً بگويم جنبش دانشجويي توانايي ورود به مسائل پيچيده سياسي را ندارد و اين امر منطبق با جنس جنبش دانشجويي نيز نيست و مطمئناً حضور در اين عرصه موجب تضعيف و چندگانگي در جنبش مي‌شود.

 

- وجود نهادهايي همچون دفتر تحكيم وحدت و انجمن‌هاي اسلامي را تا چه ميزان در رشد يا عدم رشد جنبش دانشجويي موثر مي‌دانيد؟

 

فعاليت‌هاي دفتر تحكيم وحدت در مجموع به دو بخش تقسيم مي‌شود؛ در مرحله نخست دانشجويان خط امام مسلط بودند كه در جريان انقلاب اسلامي اين نهاد را تاسيس كردند و براي محافظت از خط اصلي نه‌تنها در دانشگاه‌ها كه در همه امور فعال شدند. در آن مقطع يعني سال‌هاي نخست پيروزي انقلاب دانشجوياني كه دانشجويان پيرو خط امام نام گرفته بودند مواجهاتي با ساير گرايشات سياسي در دانشگاه داشتند و براي همياري و كمك در تاسيس و استقرار نظام جمهوري اسلامي در دانشگاه‌ها و همچنين در ساير نهاد‌ها كه بايد تاسيس مي‌شد دفتر تحكيم وحدت را بنيان نهادند. اين دوره نخست دفتر تحكيم وحدت بود كه متاثر از ويژگي‌هاي دهه 60 نيز بود. اما پس از اتمام جنگ و درگذشت بنيانگذار جمهوري اسلامي و فاصله گرفتن از فضايي كه در آن دوران وجود داشت رفته‌رفته اشكال استقلال‌گرايانه به اين تشكل دانشجويي بازگشت و در نيمه‌هاي نخست دهه 70 بروز پيدا كرد و در نيمه ‌پاياني دهه 70 دفتر تحكيم با تغيير نسل دانشگاهي تلاش كرد خود را به شكلي كه دانشجويان پيش از انقلاب داشتند يعني رويكرد انتقادي بازتعريف كند. البته از آن تاريخ به بعد دفتر تحكيم وحدت، انجمن‌هاي اسلامي و اعضاي آنها در معرض فشارهاي سياسي قرار گرفتند. در مجموع دفتر تحكيم خوشايند برخي جريان‌ها نبود و به اين انگيزه نيز اختلاف در آن به وجود آوردند. بايد اين نكته را اذعان كرد كه در دهه 60 كه دفتر تحكيم به نوعي از دولت حمايت مي‌كرد اين حمايت قلبي و اعتقادي بود و از درون جامعه مي‌جوشيد و تطميع و منفعت‌طلبي در آن دخلي نداشت و وقايع دهه 60 چون منازعات سياسي داخل كشور، ترور‌ها و هشت سال جنگ تحميلي و شهادت دانشجويان عضو تحكيم وحدت و ديگر دانشجويان گواهي‌دهنده اين امر است كه مال‌انديشي و منفعت‌طلبي نبوده است.

 

- اما از طرفي ديگر گفته مي‌شود گرايشات دفتر تحكيم وحدت به دولت‌هاي مختلف در مقاطع مختلف سبب شده است تا حدودي اين دفتر دولتي شود و نتواند رسالت مستقل دانشجويي خود را دنبال كند و اين امر نيز به جنبش دانشجويي ضربه زده است.

 

اصولاً دولت‌ها به صورت عام و در جهان سوم به طور خاص تمايل دارند نه فقط بر جنبش‌هاي دانشجويي كه بر تمامي امور تسلط داشته باشند. در خصوص ايران نيز بر اثر تحولات پس از انقلاب بسياري از امور ايدئولوژيك شد و همين امر تسلط دولت را افزايش داد. از طرفي ديگر دولت‌ها مي‌خواهند بر همه امور و تمامي نهادهاي مدني تسلط داشته باشند و اين در مورد جنبش دانشجويي بيشتر صدق مي‌كند چراكه هميشه انتقاد جنبش دانشجويي از دولت‌ها بوده است و از اين رو سعي مي‌كنند آن را به خود نزديك كنند. جامعه مدني و جنبش‌هاي اجتماعي و سياسي نظير جنبش دانشجويي لازم و ملزوم يكديگر هستند و زنجيره به‌هم‌پيوسته‌اي هستند و بايد در كنار هم وجود داشته باشند.

 

- و در پايان گمان نمي‌بريد كه جنبش دانشجويي دچار بحران هويت شده است؟

 

جنبش دانشجويي منشاء بحران هويت است و در نتيجه وجود بحران هويت نافي جنبش دانشجويي نيست. بيش از هر چيز بحران هويت سياسي سبب شكل‌گيري جنبش‌هاي دانشجويي مي‌شود چراكه دانشجويان سعي مي‌كنند براي خود نوعي تعريف هويت جديد سياسي، فرهنگي و اجتماعي ارائه كنند. دانشجويان احساس تعارض با وضع مستقر مي‌كنند و در واقع نوعي شكاف نسلي به وجود آمده است كه اين به معني بن‌بست نيز نيست و اتفاقاً با توجه به شرايط موجود و برخلاف تصور عده‌اي جنبش دانشجويي پويا، زنده و فعال است.

 

منبع: شرق

خروج آزادانه یك قاچاقچی با ده‏ها میلیارد بدهی از كشور

Posted:

جرس: در پی عدم پیگیری معوقه های بانکی توسط نهادهای مسئول کشور، یك قاچاقچی سوخت یارانه ای كه بزرگترین شبكه شناخته شده قاچاق سوخت به خارج از كشور را هدایت می كرد، پس از قاچاق ۱٣٠ میلیون لیتر سوخت و با بیست میلیارد تومان بدهی بانكی به همراه خانواده اش و درآمد حاصل از قاچاق سوخت از كشور گریخت.


به گزارش آینده و نقل از روزنامه خراسان، این فرد به نام «ه.پ» ٣٧ ساله كه تحت پوشش شركتی تحت عنوان«....» به فعالیت چند لایه در زمینه قاچاق سوخت یارانه ای به خارج از كشور مشغول بوده، پس از مشخص شدن موضوع و پی گیری برخی نهادها، به همراه همسر و دختر ده ساله اش از كشور گریخته است. گفته می شود «ه.پ» میلیاردها تومان از درآمدهای حاصل از قاچاق سوخت یارانه ای به خارج از كشور را نیز به همراه خود از كشور خارج كرده است.


تأسیس شركت داروسازی با مدرك دیپلم
در حال حاضر پرونده وی در دادگستری 2 شهر مفتوح و در حال پی گیری های قضایی است. در خور یادآوری است شخص مزبور با وجود داشتن سابقه برخی فعالیت های مشكوك در دوران 8 سال دفاع مقدس توانسته بود به مراكز مهم دولتی نفوذ كند. وی در چند سال گذشته با مدرك تحصیلی دیپلم اقدام به تأسیس شركت داروسازی كرده بود و حتی اجرای مراسم های نورافشانی در شهر تهران را نیز برعهده داشت.


چگونگی روشن شدن فعالیت های مجرمانه برای دستگاه های امنیتی
پس از مشكوك شدن دستگاه های اطلاعاتی امنیتی كشور به باند مورد اشاره یك شناور با بیش از دو میلیون لیتر سوخت یارانه ای كه به قصد یكی از بنادر حاشیه ای خلیج فارس در حال قاچاق بود شناسایی و توقیف شد و از آن پس شناسایی ارتباط ها و نحوه فعالیت این باند قاچاق در دستور كار نهادهای اطلاعاتی امنیتی قرار گرفت. پس از آن مشخص شد این باند موفق شده است نزدیك به ۱٣٠ میلیون لیتر سوخت را از كشور خارج كند، كه در صورت اخذ جریمه، ملزم به پرداخت مبلغی در حدود ٢٠٠ میلیارد تومان خواهد شد.


یك منبع آگاه در مورد نحوه فعالیت این باند بزرگ قاچاق سوخت كه تاكنون ۱۵ نفر از اعضای آن دستگیر شده اند به خراسان گفت: اعضای باند قاچاق سوخت ابتدا با استفاده از روش های مختلف اقدام به جمع آوری سوخت یارانه ای می كردند. یكی از آن راه ها جمع آوری سهمیه سوخت كشاورزان استان های خوزستان، تهران و فارس بوده است.

بعد از جمع آوری، سوخت های قاچاق را با برخی مشتقات بی ارزش نفتی مخلوط و با عنوان روغن سوخته به مناطق جنوبی كشور منتقل می كردند. در مرحله بعد موادی كه با عنوان روغن سوخته به مناطق جنوبی كشور رسیده بود در كارخانه های این باند دوباره تبدیل به بنزین و گازوئیل شده و به مقصد كشورهای امارات متحده عربی و افغانستان قاچاق می شد.


به گفته این منبع آگاه اگر موضوع معوقات بانكی پی گیری می شد شناسایی این فرد با توجه به حدود بیست میلیارد تومان بدهی اش به نظام بانكی كشور خیلی سریع تر و راحت تر اتفاق می افتاد.


لازم به ذکر است مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس، چندی پیش ضمن انتقاد از روند رو به رشد معوقه های بانکی کشور و عدم امکان رسیدگی به آنها، خاطرنشان کرده بود که "با ادامه روند فعلی، قطعا معوقات بانکی تا پایان سال به مرز ۷۰ هزار میلیارد تومان خواهد رسید."


شایان ذکر است الیاس نادران، نماینده اصولگرای مجلس، چندی پیش گفته بود: "از وقتی محمدرضا رحیمی (معاون اول رئیس دولت) رییس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی شده، میزان معوقات بانکی افزایش پیدا کرده است. "
 

در حاشیه اعتراض علنی به یک غلط

Posted:

محسن کدیور

 

باسمه تعالی

 

محضر آیت الله العظمی وحید خراسانی مدظلّه

سلام علیکم

 

سلامتی و توفیق آن مرجع محترم را از خدای بزرگ خواستارم. مرحوم مغفور استاد آیت الله العظمی منتظری همواره از شما به نیکی یاد می کردند. بحمدالله جلسه پررونق درس خارج اصول فقه شما یکی از بزرگترین حلقات درسی در جهان تشیع است. امیدوارم حاصل این تاملات موشکافانه اصولی در کنار تحقیقات حضرتعالی در زمینه فقه استدلالی هر چه زودتر به زیور طبع آراسته شود و در مرأی و منظر عموم قرار گیرد.

 

وقار مرجعیت در وقایع آبان ماه جاری قم و پرهیز از تشرف به محضر ارباب دنیا جلوه ای از عظمت مقام عالمان مستقل و اعلام برائت زعامت حوزه علمیه از سیاستهای رایج در حد مقدور بود. آنچه از خانواده زندانیان سیاسی به وفور شنیده می شود مراجعه ایشان برای تظلّم به بیت شما است. خوشبختانه شما با صبر و متانت به شکایات این مظلومان گوش فراداده اید و در جریان ستمی که بنام دین و مذهب و فقه و روحانیت به معترضان رواشده است قرار گرفته اید و در حد اطلاع این شکایات را از طریق برخی بستگان سببی - که ظاهرا برخلاف صلاحدید شما سمتی پذیرفته اند - به ارباب قدرت متذکر شده اید. هرچند رویه دائمی شما اشتغال ممحّض به فقه و اصول، عدم دخالت در سیاست و سکوت مطلق بوده است.

 

در حد اطلاع راقم در پانزده سال اخیر تنها خواست اعلام شده شما از مقامات کشور اعلام تعطیل سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود که در زمان ریاست جمهوری حجت الاسلام سیّد محمد خاتمی جامه عمل پوشید. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حضرتعالی در هفته گذشته مسئله پخش تلویزیونی بازسازی حماسه حضرت ابوالفضل العباس علمدار رشید کربلا ذهن شما را مشغول کرده و از باب نصیحت به مسئولین امر و مردم فرموده ید:

 

"آنچه که من شنیده ام، خدا نکند که چنین باشد، غلطی می خواهند انجام بدهند که اگر این غلط را انجام دادند، من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم: اگر سعادتمند باشند در دنیا بیچاره خواهند شد، اگر اهل شقاوت باشند در دنیا آسیبی به ان نخواهد رسید، ولی آن وقتی که دست بریده او وارد محشر بشود، کمر همه آنها را خواهد شکست که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند، و آن کلمه این است، شنیده ام می خواهند...، لا اله الا الله...، می خواهند قمر بنی هاشم را به نقش هنرپیشه ها درآورند. کسی که حجت خدا مقابل قبر او می ایستد و می گوید: سلام خدا، سلام تمام انبیا، سلام تمام اوصیا، سلام تمام شهدا بر تو یا بن امیرالمؤمنین، کسی که هر صبح و شب، خدا و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به او سلام می کنند، این را می خواهند به نقش هنرپیشه ها درآورند. خدا نکند چنین غلطی بکنند، آن وقت هر چه پیش آید و هر چه ما بگوییم معذوریم. باید جوانهای غیرتمندِ فانی در قمر بنی هاشم، تاسوعای امسال- غیر از تاسوعاهای هر سال است در اثر این صحبت غلط- باید روز تاسوعای امسال محشری سرپا کنند در عزای قمر بنی هاشم، تا بگویند ای دست بریده کربلا، ای فرق سر پاشیده از عمود در راه خدا، تو...، تو بالاتر از اینی.

 

ای روزگار، ای دنیای ناپایدار، باید روزگاری بشود که ما زنده باشیم و در این روزگار بخواهند هنرپیشه ها نقش او را به مردم نشان بدهند. مردم بدانید! این نقشه ها برای این است، وقتی قمر بنی هاشم را به آن صورت نشان دادند، دیگر این سوز و گداز در روضه ها نخواهد بود، آن کسانی که آن صحنه را ببینید آن هنرپیشه را تماشا کنند، اینها دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی سوزند، ولی باید بدانند اگر با چکمه، با کراوات خواستند این چراغ را خاموش کنند نشد، با این ریشها، با این یقه های باز هم، این نور خدا خاموش شدنی نیست."

 

حضرتعالی پخش بازسازی نقش حضرت عباس توسط یک هنرپیشه تلویزیونی را منجر به بی رونق شدن سوز و گداز روضه خوانی سنتی و به قصد خاموش کردن نور خدا دانسته مرتکبین آن را محروم از رحمت خدا در آخرت و مبتلا به شکستن کمرشان در دنیا دانسته، تهدید کرده اید در صورت ارتکاب این "غلط" آنچه بگوئید معذورید، در تاسوعا هم که روز عزاداری حضرت عباس است  از جوانان غیرتمندِ فانی در قمر بنی هاشم خواسته اید که محشری بپا کنند. این نظر البته قابل احترام است، اما اجازه فرمائید به شیوه مألوف حوزه ها سه مناقشه علمی در حاشیه فرمایشات مقام محترم مرجعیت مطرح کنم. پیشاپیش از تصدیع و جسارت عذر می خواهم.

 

اول

 

بیان معارف دینی در قالبهای هنری از پر جاذبه ترین روشهای دنیای معاصر است. روایت نمایشی فاجعه کربلا در قالب "تعزیه" توانسته است ظرائف پیام حسینی را به زبان قابل فهم عمومی (کلّم الناس علی قدر عقولهم) به قلب توده های مردم در اقصی نقاط مناطق شیعه نشین بلکه مسلمین و موحدان ببرد و مظلومیت و حقانیت اهل بیت (ع) از یک سو و قساوت و پلشتی حق ستیزان اموی را از سوی دیگر کاملا ملموس و وجدانی سازد. بیشک در تعزیه کسانی نقش آفرین شخصیتهای محبوب و مردود هستند و همه بینندگان نیز نیک می دانند که هنرپیشه با شخصیت واقعی تفاوت بنیادین دارد. تعزیه سنتی و فیلم مدرن هیچ تعارضی با قداست مقام اولیاء دین ندارد. بازسازی هنری صحنه های مهم تاریخ دینی بدون نقش آفرینی شخصیتهای اصلی به نقصان بلادلیل اثر تاریخی هنری می انجامد. روضه و ذکر مصیبت برای احیای راه و مرام و اهداف حسینی طریقیت دارد، موضوعیت که ندارد. ضمن احترام به فرمایشات مرجع محترم، جامعه دینی در اینگونه مسائل – ممنوعیت پخش و بازیگری نقش امام زادگان - طلب دلیل می کند. فقه استدلالی معنائی جز این ندارد.

 

دوم

 

 اینکه حضرت آیت الله بالاخره در میان این همه رخداد تلخ و شیرین مسئله ای را برای طرح علنی در مجامع عمومی تشخیص دادند جای سپاس دارد. مسئله ای که یک مرجع ساکت را پس از سه دهه به فریاد می آورد و تهدید کند که اگر مسئولان امر اصلاح نکنند به وظیفه شرعیش عمل خواهد کرد و جوانان غیرتمند را به عکس العمل محشرگونه دعوت خواهد کرد، بیشک مسئله ای به غایت مهم است. معظم له در اینکه مرجعیت شیعه از چنین اقتداری برخوردار بوده و برخوردار است، کاملا مُصابند. بعلاوه اینکه در مسائل خطیر که کیان مذهب در خطر قرار می گیرد، مرجعیت شرعا موظف است فریاد برآورد، نصیحت کند، تهدید نماید و مؤمنان را به اعتراض محشرگونه برای اصلاح امور دعوت کند، حق با حضرت آیت الله است. در کبرای بحث حق همان است که حضرتعالی اشاره فرموده اید، اما مناقشه در صغراست.

 

اولا آیا ایفای نقش حضرت عباس توسط یک هنرپیشه و پخش عمومی آن، مصداق اهمّ مسائلی است که کیان مذهب را تهدید می کند؟

 

ثانیا در طول این سالیان بویژه در ربع قرن اخیر بالاخص در این دو سال آیا هیچ "غلط" و مسئله ای مهمتر از مسئله یادشده به حضرت آیت الله گزارش نشده که ارزش اعتراض علنی و اعلام خطر و نصیحت و تهدید آشکار مسئولان امر و دعوت جوانان غیرتمند به اعتراض محشرگونه داشته باشد؟

 

برای ایضاح بیشتر به سه نمونه مستند از نامه زندانیان سیاسی که همگی در پنج ماه اخیر نوشته و برای مسئولان امر ارسال شده و علنا منتشر شده اند اشاره می کنم.(1) مطالعه همین سه نمونه از نامه های افراد موثقی که در زندانهای کشور هستند، نشان می دهد که "مسئله شکنجه زندانیان سیاسی" در زندانهای جمهوری اسلامی مسئله ای حداقل قابل تحقیق است، اگر نگویم غیرقابل انکار. فاجعه آنگاه صورت کریه خود را نشان خواهد داد که بدانیم این شکنجه ها بنام اسلام و تشیع و فقاهت صورت گرفته است. راستی آیا این مسئله  ارزش آنرا ندارد که حضرت آیت الله علنا از اینگونه اقدامات خلاف شرع که تحت نام مذهب اهل بیت (ع) اتفاق افتاده است تبرّی جویند و انزجار خود را ابراز دارند و از غیرت مؤمنان برای جلوگیری از آن بهره جویند؟ فقیهان "تعیین مصداق" را شأن خود نمی دانند، اما "تشخیص موضوعی" که دخالت تامّه در استخراج حکم شرعی دارد، یقینا شأن فقیه است. مناقشه این طلبه دقیقا در تشخیص موضوع اعتراض علنی مقام مرجعیت است.

 

سوم

 

آنچه قیام امام حسین (علیه السلام) را جاودانه ساخته است، اهداف و غایات آن است. بزرگداشت یاد و نام نهضت حسینی به تجلیل و ذکر فضائل و مناقب امام و اصحاب کرامش و تقبیح و لعن اعداء و بدخواهان تمام نمی شود. اگر حسینی شدن به این سادگی بود، که امروز از تمام تریبونهای رسمی کشور روضه خوانده می شود و در رادیو تلویزیون رسمی الی ماشاء الله روحانیون حکومتی منبر می روند و مسئولان دولتی برای از میدان بدر کردن رقبای خود تمام تاریخ اسلام را بیاری گرفته اند تا مشروعیت از دست رفته خود را اثبات کنند.

 

می توان به لقلقه زبان دعا و ثنای اهل بیت (ع) گفت و بر مصیبت سیدالشهداء (ع) و قمر بنی هاشم گریست، اما به منش و روش معاویة ابن ابی سفیان زمامداری کرد، به شیوه یزید بن معاویه منتقدان را سرکوب کرد، و همچون عمروعاص مقدس مآبانه قرآن بر نیزه کرد. آنچه روح سیدالشهداء (ع) و ارواح طیبه شهدای کربلا را می آزارد ظلم و تجاوز به حقوق مردم است، همان چیزی که متأسفانه رویه حکام جمهوری اسلامی شده است.

 

جنابعالی در کتاب فقه فتوائی خود قتل نفس محترمه، نقض عهد، کذب، معونت ظالمین، حبس حقوق، بهتان و سب و اهانت و تحقیر مومن و غشّ به مسلمین را از معاصی دانسته اید و با صراحت "ظلم" را از جمله منکرات معرفی کرده اید. امر به معروف و نهی از منکر نیز از ضروریات دین و در صدر اهداف اباعبدالله الحسین (ع) است. اکنون خاضعانه از حضرتعالی جویا می شوم کدام یک از منکرات و کبائر یادشده در زمان شما آن هم بنام دین و مذهب و فقه در جمهوری اسلامی اتفاق نیفتاده است؟

 

آیا حداقل سی و دو نفر (به اقرار مسئولان حکومتی) از معترضین غیرمسلح در انتقاد مسالمت آمیز به تقلب در انتخابات کشته نشده اند؟ آیا مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی در زیرپاگذاشتن عدالت، آزادی های مشروع، رحمت اسلامی و قانون اساسی "نقض عهد" نکرده اند؟ آیا در ارائه نتیجه انتخابات و آمار اقتصادی عالماً و عامداً مرتکب "کذب" نشده اند؟ آیا نتیجه انتخابات را وارونه اعلام کردن مصداق "غشّ به مسلمین" نیست؟ آیا دست بردن در آراء مردم "خیانت در امانت" محسوب نمی شود؟ آیا حبس چند صد نفر از مومنین که اتهامی جز انتقاد از "والی جائر" ندارند و آنها را تحت فشار قرار دادن مصداق "ایذاء، بهتان، سبّ، اهانت و تحقیر مؤمن" نیست؟ آیا قاضی القضاتی چنین نظامی و صدور احکام قضائی ظالمانه مصداق بارز معونت ظالمین نیست؟ راستی شاگرد و داماد محترم شما بر اساس کدام "حجّت شرعی" قضاوت را به ثمن بخس زائده سیاست کرده است؟ آیا این همه "ظلم" ارزش یک اعتراض علنی از سوی مرجعیت رشیده (اعلی الله کلمتهم) را ندارد؟ آیا ارتکاب این همه ظلم بنام شریعت و فقاهت و مذهب اهل بیت (ع) "بدعت" نیست؟ راستی برای اینکه "ولایت جائر" محقق شود، چه اتفاقاتی باید می افتاده که نیفتاده است؟ آیا خداوند از علما عهدی نگرفته است که بر ستمگری ظالمان ساکت نمانند؟

 

وقوع منکرات فوق الذکر یقینی است، اگر ذره ای تردید در وقوع هر یک از کبائر فوق دارید بفرمائید تا در شرح هر یک مستندات متعدد ارائه شود. بر طبق تعالیم مسلم قرآنی و نبوی و وَلَوی اشتغال ذمّه عالمان دین و مراجع عظام (اعلی الله کلمتهم) به وظیفه شرعی در رفع این منکرات در حد مقدور نیز یقینی است. قدرتی که می تواند در تاسوعای حسینی محشر بپا کند، چرا نتواند در نهی از منکر و پاسخگو کردن قدرت مطلقه و کاهش ظلم و جلوگیری از تجاوز به حقوق عباد مؤّثر باشد؟ صریح امر لازم الاتباع نبوی وجوب اظهار نظر علما در قبال بدعتهاست "اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه". زیره به کرمان می برم و درس پس می دهم.

 

غفلت از انکر منکرات و اقبح فواحش که ظلم به عباد و تجاوز به حقوق حقه خلائق و به فرموده مرحوم میرزای نائینی "استبداد دینی" است، و سرگرم شدن به ذکر فضائل و مناقب ائمه و اخیرا امام زاده ها حکایت غفلت از "تضییع اصول" و پرداختن به فروع درجه چندم است. در مکتب سید الشهداء (ع) و زینب کبری و ابوالفضل العباس رعایت عدالت و کرامت و رحمت و حریت مهمتر است یا اکتفا به ظواهر شعائر و سطح مناسک؟ جوانان غیرتمند فدائی امام حسین (ع) و پیروان علمدار رشیدش امروز در گوشه زندانهای ایران شکنجه می شوند و به زندانهای طویل المدت محکوم شده اند. در سیاهچالهای جمهوری اسلامی بازجویان قسیّ القلب نقش خداوند را بازی می کنند نعوذ بالله، وبا نام مقدس یا زهرا شکنجه می کنند و شلاق می زنند، آنگاه حضرتعالی به پخش بازی یک هنرپیشه در نقش ابوالفضل در یک برنامه تلویزیونی اعتراض می فرمائید؟

 

اگرچه مرحوم آخوند خراسانی صاحب کفایه به ولایت فقیه مطلقا باور نداشت و "موضوعات عرفیه و امور حسبیه را در زمان غیبت به عقلای مسلمین و ثقات مؤمنین مفوّض می دانست" و ولایت مطلقه را شأن منحصر ذات اقدس ربوبی می شناخت، اما از باب فرائض امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت لائمة المسلمین با تکیه بر تعالیم مکتب رهائی بخش حسین بن علی (علیه السلام) به عنوان زعیم عالم تشیع از حقوق مغصوبه مسلمین و مبارزاتشان در پاسخگو کردن حکومت و نظارت عمومی بر قدرت سیاسی و استقرار قانون و تاسیس عدالت خانه دفاع جانانه کرد و با رهبری نهضت ضد استبدادی مشروطه از نجف اشرف فخر جهان تشیع شد. حضرتعالی هم به ولایت فقیه باور ندارید، و ادله را از اثبات آن قاصر می دانید، آیا بر دیگر مبانی مکتب سیاسی آخوند اشکالی وارد می دانید؟ اقتدا به سیره سلف صالح استدعای قاطبه مؤمنین از مراجع عظام (اعلی الله کلمتهم) است.   

 

رسالت مراجع عظام و علمای اعلام منحصر در حفظ حوزه علمیه قم (شیّد الله ارکانها) از بلیّات و حفظ ظواهر شرعی نیست. بیشک استقلال حوزه و مرجعیت بسیار مهم است، و مناسک و ظواهر شریعت نیز باید پاس داشته شود، اما اگر به همین ظواهر شرعی بدون رعایت باطن دیانت و روح قرآن و هدف رسالت که اقامه قسط و برپاداشتن حقوق مشروع عباد است اکتفا شود، خوف آن است که "استبداد دینی" باقیمانده ایمان جوانان را نیز برباد دهد. به فرموده استاد آیت الله العظمی منتظری (قدّس سرّه الشریف) در پیام شهریور 88 خطاب به مراجع عظام و علمای اعلام "به يقين حضرات مراجع و علماى محترم قلبا از اين‏ ‏منكراتى كه به نام دين و مذهب انجام مىشود نگران و ناراحت مىباشند‏ ‏و بعضا اقداماتى نيز نموده اند، اما با توجه به مفاد حديث شريف نبوى‏ ‏كه اظهار علم را واجب دانسته، آیا اين مقدار كفايت مىكند؟"

 

بار دیگر از تصدیع عذر می خواهم. مزید توفیقات آن فقیه اصولی را از خداوند منّان مسئلت دارم. إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّـهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ. و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین

 

عزّت عالی مستدام باد

محسن کدیور

اول محرم الحرام 1432، شانزدهم آذر 1389

 

 ____________________________________________________________________________

 

(1)                       سطوری از نامه های سه زندانی به مسئولان امر در اعتراض به "شکنجه زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی"

یک. حمزه کرمی در نامه تیر 89 به رهبری جمهوری اسلامی از طریق رئیس مجلس خبرگان

 

مرا انواع شکنجه کردند از جمله بیش از بیست بار سرم را در کاسه توالت فرنگی پر از کثافت کردند و می خواستند که آنچه را آنها می گویند اعتراف کنم! هرگاه فریاد "یا زهرا" سر می دادم، به آن حضرت جسارت می کردند! وقتی می گفتم: "یا الله"، می گفتند: خدایت امروز ماییم که هرکاری بخواهیم با تو می کنیم!

 

نامه 11 مرداد 89 حمزه کرمی به دادستان کل کشور، زندان اوین:

 

.. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی می نمایند. اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام... از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .  آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! ... 

 

یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.  فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه.  تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید!... تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندیدن و تحقیر کردن دسته‌جمعی.  در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.

 

دو. نامه مرداد 89 عبدالله مومنی به رهبر جمهوری اسلامی، زندان اوین:

 

هر بار که در بازجویی "مطابق میل بازجو" و به تعبیر آنها "مطابق مصلحت نظام" پاسخ نمی گفتم، گفته می شد که "یا جواب باید مطابق آنچه باشد که ما می خواهیم یا باید همین برگه بازجویی را بخوری و قورت بدهی" و این فقط تهدید نبود بلکه پس از رد خواسته هایشان با زور و فشار برگه های بازجویی به من خورانده می شد و جالب آنکه این عمل حتی یکبار در ماه مبارک رمضان و در هنگامی که روزه دار بودم نیز انجام شد، البته وقتی کتک زدن و فحش های ناموسی در شب های مبارک قدر حرمتی نداشته باشد، دیگر هر رفتاری مجاز خواهد بود.

 

برای خورد شدن و تحقیر شخصیتی من بود که مرتبا می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می گفتم این سخنان درست نیست و من نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می شدم که " فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است".  ... دریک سلول کوچک بازجوها به سراغ من آمدند و گفتند که آیا تصمیمت را به اعتراف گرفته ای؟ پرسیدم که درچه خصوصی؟ گفتند در مورد مسائل اخلاقی، گفتند "همه مسایل اخلاقی که داری بگو و خودت را خلاص کن و هرآنچه از دیگران نیز می دانی بازگو کن".... به آنها گفتم که جوابم از اکنون روشن است که درنتیجه سیلی های محکمی بر صورتم فرود آمد ... بر کاغذ نوشتم که "من هیچ رفتار و عمل غیراخلاقی نداشته ام". ... پس از خواندن کاغذ بازجویی، به من هجوم آورده و با مشت و لگد و سیلی به جان من افتادند و به خود و خانواده ام تا جای ممکن فحاشی کردند و پس از کتک کاری مفصل و تحقیر و توهین گفتند "به تو اثبات می کنیم که حرامزاده و ولدزنا هستی".  این سخنان عصبانیت مرا نیز برانگیخت و به درگیر شدن من با آنان نیز منجر شد که البته نتیجه آن فرو کردن سر من در چاه توالت بود، آن چنان که کثافت های درون توالت به دهان و حلق من وارد و به مرحله خفگی رسیدم. سرم را بیرون آوردند و گفتند که می رویم و تا شب بر می گردیم و تو تا آن زمان وقت داری که به مسائل اخلاقی ات اعتراف و خودت را خلاص کنی.

 

می گفتند که "باید کاملا توضیح دهی که با چه کسی در چه زمانی و در کجا و چگونه ارتباط داشته ای" و حتی از من می خواستند که در برگه بازجویی ام بنویسم که "در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته ام". بارها به تجاوز و استعمال بطری و شیشه نوشابه و چوب تهدید می شدم تا جایی که فی المثل بازجوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بیان می کرد که چوبی را در .... استعمال می کنیم که صد تا نجار نتواند آن را در بیاورد. و می گفت مسایلی در خصوص مساله دار بودن اخلاقی شماها به سایت ها سفارش داده ایم که به زودی در سطح جامعه بصورت بلوتوث یا سی دی منتشر شود. ... آنان بصورت مداوم بر این نکته پای می فشردند که ما به پشتوانه ی رهبری از هرگونه برخوردی برای رسیدن به هدف استفاده می کنیم و هیچ خط قرمزی برای رسیدن به اهداف خود نداریم و استفاده از هر روشی برای وادار سازی افراد و منتقدین به پذیرش القائات بازجویان در راستای حفظ نظام را مشروع بلکه واجب می دانستند.

 

بازجویان تلاش بسیاری داشتند تا فضای سلول انفرادی را به صحرای محشر و دادگاه عدل الهی تعبیر کنند و می گفتند تصور کنید در روز قیامت هستید و باید به همه گناهان خود اعتراف کنید... برای بازسازی چنین محشری بارها متهمین در سلول های کناری را مورد کتک و ضرب و شتم قرار می دادند تا علاوه بر فشار روحی و شکنجه ی ما، ضجه های دردمندانه مضروبین، یادآور عذاب الهی در محشر کبری باشد.

 

سه. نامه آبان ماه 89 محمد نوری زاد به رئیس قوه قضائیه، زندان اوین

 

در کشور اسلامی ما، اتفاقاتی رخ داده و می‌دهد که حظ بهره‌مندی از آن را نمی‌چشید، مگر این‌که در متن آن قرار گیرید؛ نمی‌دانم آیا کسی سر عزیزانتان را در چاه مستراح فرو کرده است یا خیر؟ که اگر فرو کرده بود و شما و عزیزتان طعم ناگزیر تنفس و فرو بردن ماکولات موجود در کاسه‌ی مستراح را چشیده بودید، ذره‌ای از مراتب آیت‌اللهی خود را متوجه این‌سوی سرزمین قضایی کشورتان می‌فرمودید. اما چرا سر ما را در مستراح سلول انفرادی فرو کرده اند؟ تا از ما اقراری بگیرند که بر حقانیت اعتراض ما خط بکشد و پایه های لرزان قدرت حاکمیت را مستحکم کند. پیشنهاد می‌کنم هروقت جلوی آینه، به زلف مبارکتان شانه زدید و بر خود عطر افشاندید، به سرهای فروشده‌ی عده‌ای از زندانیان سیاسی کشورتان در مستراح سلولشان بیندیشید. نمی‌دانم آیا کسی به زیر گوش حضرت شما سیلی پی در پی نواخته است؟ و با کفش به سینه و پشت نازنین شما کوفته است؟ و با پا به صورت شما لگد زده است؟ و به میان ابروان و چشمان شما تف کرده است؟

 

... نمی‌دانم آیا در ورطه‌ی بی‌کسی و زیر بارش ضربات مشت و لگد، عده‌ای به همسر گرامی شما فحش رکیک و ناسزا گفته‌اند؟ و دختران عفیف شما را به آغوش هرزگی پرتاب کرده‌اند؟ و مادر و خواهر و خویشاوندان پاکدامن شما را به لجن جنسی آلوده‌اند؟ بعید می‌دانم! اما عده‌ای از ماموران وزارت اطلاعات، که نقابی از سربازی امام زمان به صورت بسته‌اند، با ما این کرده‌اند. پیشنهاد می‌کنم نه نامه‌ افشاگرانه‌ حمزه کرمی، و نه نامه‌ دردمندانه‌ عبدالله مومنی، که نامه حجت‌الاسلام دکتر منتظرقائم را به رهبرمان، مطالعه بفرمائید تا بدانید در فراسوی دستگاه پوک قضایی ما و شما، ماموران وزارت اطلاعات، با چه شیوه‌ها و با چه الفاظی، لباس پیامبر را معنا می‌کنند، و حق مسلمانی و خانواده شهدا را به‌جا می‌آورند، و کرامت انسانی را فهم می‌کنند.

 

... بدینوسیله، من، محمد نوری‌زاد، زندانی شما در زندان اوین، نه به حوزه‌ی رفتار هیولاگون عده‌ای از ماموران وزارت اطلاعات، که به ربودن نام سربازی امام زمان توسط اینان، اعتراض و شکایت دارم. اینان مرا زده‌اند. و به ناموسم ناسزا گفته‌اند. و این‌همه را من در متن پاسخ به پرسش‌های یاوه‌ی بازجویان خود، آورده و ثبت و ضبط کرده‌ام. اگر ذره‌ای انصاف در قله‌ی بلند آیت‌اللهی خود سراغ دارید، به شکایت من، و به شکایت قربانیان خاموش وزارت اطلاعات رسیدگی فرمایید. در پایان یادآور می‌شوم که؛ راز این که امام علی از ربوده شدن خلخال از پای آن زن یهودی آنچنان می‌گدازد، هیچ نیست الا تجسم این که حرامیان، خلخال از پای ناموس خودش ربوده‌اند.هرگاه جنایتی را که بر این مردم رفته است باور کردید، قطعا همانند علی برخواهد خروشید.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.