جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


هوا را به ما پس بده

Posted:

طراح : ساغر پژمان

پیرعبور

Posted:

مهرداد نصرتی مهرشاعر
برای سالمرگ حضرت ایت آ... العظمی منتظری

راهی جاده کرد سفیر عبور را
تا بشنوند قوم نفیر عبور را
با چشمهای منتظری که به راه داشت
ترسیم کرده بود مسیر عبور را
آئینه گشته بود که تا منعکس کند
پیغام مقتدای قدیر عبور را
در بند کوله بار سفر چون مسافری
همدرد مثل خویش , اسیر عبور را
طوفان به رفتن است که طوفان بنامی اش
گفت و سند نوشت دبیر عبور را
در ماجرای هجرت یاران شناختیم
ما لحظه های ساعت دیر عبور را
می رفت و چشم تجربه میکرد درد را
آن گامهای فاصله گیر عبور را
این ردّ پای اوست بیا بدرقه کنیم
تا مرگ این فراعنه پیر عبور را

آیا که تو آزاد شوی؟

Posted:

ب. آرام

آه ای خانه ی من

ز چه ویران شده ای سخت چنین؟

با کدامین طوفان

همه بنیاد توبر باد شده است؟

دل پاکان وطن درغم تو

سرد و نا شاد شده است

 

آه ای خانه ی من

تا به کی در قفس خصم, غمین بنشینی؟

تا به کی رقص عزیزانت را

بر سر چوبه ی دار میبینی

تا به کی در غم مرگ گلها

یا به زندان شدن بلبل ها

اینچنین خسته دل و غمگینی

 

آه ای خانه ی من

دیر گاهیست دگر چلچله ها

ساکن خانه ی امید نی اند

دیرگاهیست دگر پنجره ها

روزن دیدن خورشید نی اند

 

آه ای خانه ی من

این چه ابریست که بر تارک تو گریان است

این چه دردیست که در این شب تار

در دل و سینه ی آن پنهان است

 

آه ای خانه ی من

شود آیا که سیاهی برود؟

شود آیا که فضای تو پر از عطر گل و لاله ی امید شود؟

 

شود آیا که تو آباد شوی؟

پر ز آوای خوش و نغمه ی دلشاد شوی؟

 

شود آیا که همه از بر آبادی تو بر خیزند ؟

همه یک رنگ شوند

از بر آزادی تو بستیزند؟

شود آیا که همه بلبلها

از قفس بگریزند؟

شود آیا که به پایان رسد این درد و غم بی حدت

شود آیا که تو آزاد شوی؟

پر ز آواز خوش و هلهله ی شاد شوی ؟

شود آیا که تو آباد شوی؟

مهران فرجی، روزنامه نگار حوزه اجتماعی بازداشت شد

Posted:

جرس: مهران فرجی، روزنامه نگار حوزه اجتماعی، روز پنج شنبه با یورش ماموران امنیتی بازداشت شد.


بنا بر گزارش های رسیده به جرس، مهران فرجی، خبرنگار اجتماعی فعالیت در روزنامه های همشهری،اعتماد ملی و کارگزارا ن و عضویت در سازمان جوانان حزب اعتماد ملی را در کارنامه خود دارد.


با احتساب این بازداشت، این هفتمین فعال مطبوعاتی است که طی روزهای اخیر بازداشت می شود.


طی هفته ای که گذشت، ریحانه طباطبایی، خبرنگار روزنامه شرق، کیوان مهرگان، احمد غلامی و فرزانه روستایی و علی خدابخش دبیر سرویس بخش های سیاسی و بین اللمل و سردبیر و سرمایه گذار همان روزنامه و همچنین امیر هادی انواری، خبرنگار حوزه اقتصادی نیز بازداشت شده اند.


ایران با ٣٧ روزنامه نگار، بزرگترین زندان روزنامه نگاران جهان لقب گفته است.

 

 

و اينك ظهور جامعه مدني در ايران

Posted:

كاوه احمدي علي آبادي

 

تاريخ طولاني ما گواه است كه اگر آن خود مملو از مستبدان و حكومت هاي ظالم و غيردموكراتيك است، نقاط روشني نيز در آن گهگاه سوسو مي زند كه با وجود اندك بودن، بسان شمعي هستند كه در تاريخ تاريك ما همچون خورشيد مي درخشند. اين روزنه هاي اميد و تنفس براي جامعه عمدتاً به اشخاص متكي بودند و كمتر به نظام ها و سيستم ها مربوط مي شوند. با اين همه نبايد حركت هاي ساختاري همچون تغيير از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه و تغيير از نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري را اندك شمرد و اين نكته مهمتر جلوه مي كند وقتی كه دريابيم در بسياري از كشورهاي دموكرات در حال توسعه، با وجود اين كه سياسمتداران شان به اين نظام اعتقاد دارند، مذهبيون شان –در بيشتر كشورهاي خاورميانه- هنوز جمهوري را غيرديني مي شمارند و اين تقريباً براي اولين بار بود كه رهبران ديني يك كشور، نه نظام هاي فرد محور كه نظام هاي جمهوري و دموكراتيك را در بدنه جامعه ديني و توسط حتي بزرگترين مراجع آن، هضم و جذب نمودند و ديكتاتوري را به عنوان طاغوت هاي زمان، تعبير كرده و باطل شمردند. توجه به اين نكته ضروري است كه بسياري از افراد گله مندند كه چرا جامعه در گذشته دستاوردهاي مثبت حكومت ها را نديده است و تنها به وجوه منفي پرداخته است، از اين روي اگر مي خواهيم اين اشتباهات را مدام تكرار نكنيم، بايسته است كه اينك نيز چنين باشيم و با وجود تمامي تفاوت فاحشي كه بين انتظارات و وضع موجود مي بينيم، دستاوردهاي ساليان گذشته خود را نيز چه مثبت و چه منفي ناديده نگيريم.

 

از سويي، پس از سال ها تجربه آموختيم كه صندوق مقدس نيست، و بسياري از حكومت هاي ديكتاتوري زمان -همچون عراق دوران صدام- از درون صندوق ها بيرون مي آيند و آن هم با آرايي بسيار بالا كه اتفاقاً همين آمار بالا خود حكايت از صوري بودن اين نوع انتخابات دارد، نه استقبال گسترده مردمي. داريم مي آموزيم كه برخلاف سال هاي گذشته كه دموكراسي را مبتني بر انتخابات مي دانستيم، انتخابات تنها مكانيسمي براي استقرار آن است و نظام نامه و اصول موضوعه دموكراسي است كه چارچوب آن را تعريف مي كند. اين تمايز جايي مشخص مي شود كه پيش از اين حتي روشنفكران تصور مي كردند كه دموكراسي حكومتي است كه بنا بر گزينش آراي اكثريت، جامعه را پيش برد، حالا مي دانيم كه اين تصور غلط بود و دموكراسي با اين كه حكومتي است كه با آراي اكثريت به قدرت مي رسد، بنا بر نظامنامه و اصول موضوعه دموكراسي، نمي تواند هيچ اقليتي را ناديده بگيرد و گرنه دموكراتيك نيست. درست مثل اين كه قانوني از مجلس بگذرد كه با قانون اساسي در تناقض باشد. اما حتي آن نيز كافي نيست و مي تواند در حد متون نوشته شده در قانون اساسي باقي بماند و عملاً در جامعه روند ديگري طي شود.

 

پس چه چيز تعيين مي كند كه آنچه در جامعه تحقق مي يابد بسان چيزي است كه مردم آن را از نتيجه جوشش خودانگيخته خواسته هايشان مي آفرينند؟ پاسخ اينك عملاً روشن است و با كنش هاي شما، خود را فرياد مي كند: جامعه مدني. اين آن حلقه گمشده همه نظام هايي است كه در آن حكومت و دولت هاي دموكراتيك بر سر كار مي آيند و سال ها نيز بر سر كار مي مانند، ولي در ميان بهت شان مي بينند كه هنوز جامعه دموكراتيك نيست و خيلي راحت به ديكتاتوري بدل مي شوند. اين نقطه عطفي در تاريخ ماست كه ما تاكنون جامعه مدني كه خود بخواهد، خود تصميم بگيرد و خود با وجود همه تاوان ها عملي سازد، هرگز و هرگز نداشته ايم. آنچه امروز تجربه مي كنيم، در تاريخ ما سابقه نداشته و در جهان اسلام به ندرت به وقوع پيوسته است. آيا انتقاد مي كنيد كه جامعه مدني آزاد نيست، چون با زنداني شدن، آزار و تبعيد و حتي قتل اعضايش رو به روست. اتفاقاً همين بزرگترين دليل بر زنده بودن، خود جوشي و غيرحكومتي بودن تصميماتش است! جامعه مدني با تمامي تاوان هاي موجود ياد گرفته كه به مسير خود ادامه دهد كه ديگر عملاً رهبر آن يك فرد يا گروهي از اقشار جامعه نيست. هر كس كه كنار رود، حركت متوقف نمي شود و ديگران جاي او را مي گيرند.

 

اينك جنبش هاي اجتماعي بسيار فراتر از انتخابات رفته است و اين دستاوردي است كه حتي خوش بين ترين افراد هم تصور نمي كرد كه دستاورد انتخابات 88 به چنين مباني ريشه اي معطوف شده و چنين تغييرات بطئي را در جامعه مدني موجب شود. جنبش هاي حقوق بشري و دموكراسي خواهي كه مطالبات قرن بودند، ادامه دارند و جنبش هاي دانشجويي و جنبش هاي زنان كه پيش از انتخابات نيز وجود داشته و جنبش هاي كارگري و صنفي در چند سال گذشته بدان ها پيوسته اند و اينك جنبش هاي اقوام مختلف ايراني را مي بينيم كه به چنان بلوغي دست يافته اند كه مي دانند با عوض شدن پرچم و نام سرزمين شان چيزي عوض نمي شود و با پايبندي به تماميت ارضي كشور، از هر جا ظهور كرده و مطالبات خود را مي طلبند كه همين بزرگترين دليل بر بلوغ شان است. در دنياي امروز ما شاهديم بيشتر اين كشورهاي كمتر توسعه يافته اند كه با خواسته هاي جدايي طلبانه و مشكلات تجزيه مواجه اند و كشورهاي پيشرفته، همچون اتحاديه اروپا، در حال پيوستن به هم به مثابه كلي هستند كه هم تكثرشان در نظر گرفته شود و هم وحدت شان منجر به ناديده گرفتن گوناگوني هايشان نگردد. حكومت اگر جنبش ها را بسان تهديدي براي خود ببيند، نشان از اين دارد كه درك درستي از اين پديده ندارد و يك جامعه با جهان بيني مثبت هرگز جنبش ها را تهديدي براي خود نمي بيند و تنها سعي مي كند مكانيسمي را تعريف كند كه برطبق آن، خواسته هاي جنبش ها با در نظر گرفتن واقعيت هاي موجود تحقق يابد و آنان را در مشاركت هر چه بيشتر براي نقشي فعال در جامعه سهيم مي سازد؛ به طوري كه همچون يك سمفوني با نت نويسي مردم و هم آوازي جامعه مدني، هماهنگي هاي لازمه توسط نهادهاي مدني، از جمله نهادهاي حكومتي فراهم آيد.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

عاشوار و بصیرت سیاسی

Posted:

شهروز میم

 

...در تمامی حاکمیت هایی که بر بال ایدئولوژی سوارند به خصوص مذهب، غالبا از اندیشه ومنش ناب آن تفکر فاصله گرفته ، سطحی شده تا در دست اصحاب قدرت، ابزاری برای نفوذ و اعمال قدرت بر توده مردم و دورداشتن دگر اندیشان با مقایسه های تاریخی ناثواب شود.انقلاب اسلامی یک تغییر ساختار سیاسی اجتماعی بزرگ بر اساس آموزه های دینی شیعی  به خصوص نهضت امام حسین بود. در زمان جنگ هم از واقعه عاشورا نهایت استفاده برای ایجاد شور انقلابی و شهادت طلبی در بین نیرو های بسیجی و مردم شده بود. تااینکه بعد از جنگ، دین و صاحبان ابزار دین نقش تعیین کننده ای در منازعات سیاسی ایران ایفا کردند. بیشترین استفاده ابزاری از واقعه کربلا برای گمراهی مردم، در زمان مبارزات انتخاباتی سال هفتاد و شش بود که ماجرای کارناوال عاشورا بر کسی پوشیده نیست. نمی خواهم چندان وارد ریز این دست مسائل شده بلکه به همین یکی دو سال اخیر و دولت آقای احمدی نژاد بسنده می کنم . به یاد داریم  در زمان تصدی کرسی شهرداری تهران، ایشان بودجه شهر را صرف هیات های مذهبی کرده و به این روش بسیاری از مداحان و منابر و سخنرانان مذهبی را به سوی خویش کشاند و تمامی اینان درایام مبارزات انتخاباتی تمام قد از شخص او حمایت کرده که سردسته آنها هم اشخاصی چون حاج منصور ارضی، پناهیان، سعید حدادیان و سیب سرخی و غیره بودند.

 

بعد از ماجراهای سال گذشته به خصوص آنچه در عاشورا گذشت، حاکمیت بیشتر ترغیب شد تا  در به کار گیری ابزاری از واقعه عاشورا سنگ تمام بگذارد و همه دیدیم  بعداز عاشوار با تبلیغات وسیع و دورغین بخش بزرگی از نیرو های خود را به خیابان کشاند ( نهم دی ) تا به قول خود حفظ ارزش کنند. غافل از این که آن کس که خون بیگاناهان ریخت که بود؟ این روزها هم بسیار توصیه می شود با شبیه سازی واقعه عاشورا و قیام حسینی مداحان و سخنرانان از ماجرای سال گذشته ( به تعبیرشان فتنه ) غافل نشوند و به مردم بصیرت ببخشند.

 

آن چه در عاشوار رخ داد پایمال شدن حق ولایت شیعه بود و از بین رفتن اخلاق.  آن کس که در زر و زور و تزویر توانایی  داشت توانست بر مردم چیره شود و حق اهل بیت را پایمال کند. آن کس که با وعده های دروغین و ایجاد رعب و هراس در بین مردم و خارجی خواندن یاران امام و از دین بریده شمردن امام، مردم رافریفت و بر مسند خلافت تکیه زد. ترس حکومت از عاشورا نیز همین است که مبادا مردم چنین قیاسی کنند و خواهان این است تا دست پیش بگیرد که چنین اتفاقی پیش نیاید.به عنوان مثال مصاحبه های هدف دار تلویزیون بعد از پخش سریال مختارنامه با مردم  یکی از این موارد است.

 

به گمانم عاشوار یکی از بهترین فرصت های ماست تا با شناسایی درست قیام امام حسین حتی بدون مقایسه و شبیه سازی، بصیرت سیاسی مردم را بالا ببریم تا  همگان در شناخت سره از ناسره ، خود به تامل بنشینند. عاشورا فرصت مغتنمی است برای اندک امکانی که در بعضی منابر و سایت ها و مصاحبه ها داریم تا به تبیین درست این واقعه بپردازیم.همان گونه که شیخ شجاع آقای کروبی انجام داد و یا آن گونه که اقای موسوی به این مهم پرداختند. حتی وظیفه بدنه جنبش سبز چه مردم عادی چه دانشجو چه استاد و ... این است که در حد توان خود و حتی در جمع های کوچک دوستانه و فامیلی و محلی از این هم غافل نشوند.

 

مردم باید بدانند امروزه کسانی بر سفره ی امام حسین اشک های کاذب می ریزند که در روزگار حسین اگر دشمن اونبودند حداقل در صف یاران اوهم نبودند. با ذکر این سخن عمیق از معلم شهید دکتر شریعتی این نوشته را به پایان می برم که، آنان که رفتند کار حسینی کردند و آنان که مانده اند کار زینبی کنند.یا حق.

 

شهروز 21/9/89

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

پیام حشمت الله طبرزدی از زندان

Posted:

جنبش اعتراضی اخیر، از تنگ نظری های به ظاهر انقلابی – مذهبی و معطوف به خشونت به تنگ آمده است

جرس: حشمت الله طبرزدی، مدیر مسئول نشریۀ توقیف شدۀ پیام دانشجو و سخنگوی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران، که در حال گذراندن دوران محکومت خود در زندان گوهردشت می باشد، طی یادداشتی تحت عنوان "جنبش تداوم دارد"، ضمن سپاسگزاری از جوانان و دانشجویان به جهت گرامی داشت ۱۶ آذر و روز دانشجو در دوران سرکوب، خطاب به آنان خاطرنشان کرد "با جنبش نوین خود زندانیان سیاسی را امیدوار تر ساختید ."


به گزارش سایت پیام دانشجو، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران در یادداشت خود بیان این مطلب که "رفتار خرد ستیز حکومت در امور داخلی و حوزه بین المللی، جامعه ایران را در آستانه فروپاشی قرار داده و دیر یا زود این حاکمیت غیر مردمی در بن بست تاریخی قرار خواهد گرفت"، خاطرنشان کرد "سرنوشت حکومت جمهوری اسلامی، جدای از سرنوشت حکومت هایی همچون شوروی، یوگسلاوی و آفریقای جنوبی نخواهد بود."


وی همچنین از تمامی شخصیت ها، احزاب و سازمان های دموکرات دعوت نمود در چنین شرایط حساس و خطر آفرین در هماهنگی با رهبران شجاع جنبش سبز و برای ایجاد هماهنگی به قصد اداره کشور در بحران، همبستگی ملی را عملا شکل دهی نمایند .


متن یادداشت حشمت الله طبرزدی، روزنامه نگار و فعال زندانی، به شرح زیر است:


آگاهی یافتم در بسیاری از دانشگاه های کشور و حتی در برخی از دانشگاه های برون مرز، دانشجویان سبز اندیش، ۱۶ آذر ماه را گرامی داشته و در دوران سرکوب بی رحمانه و با حاکمیت فاشیزم به ظاهر مذهبی، بار دیگر نشان دادند که جنبش سبز تداوم دارد و دانشگاه زنده است .
من به سهم خود از جوانان آزادی خواه و دانشجویان آگاه و مبارز سپاسگزاری کرده و اعلام می دارم با جنبش نوین خود زندانیان سیاسی را امیدوارتر ساختید .
با پرهیز از حرف های تکراری لازم است یادآور شوم مبارزه ای موثر، دموکراتیک و مداوم خواهد بود، که به بستر عینی یا اجتماعی و مضمون آن التفات کافی صورت بگیرد . بستر اجتماعی جنبش دانشجویی به عنوان آوانگارد جنبش سبز، شرایط و مناسباتی است که به ویژه در یک دهه اخیر و از ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ برجسته تر شده است . بر بستر اجتماع و حکومتی بر آمده از انقلابی با اهداف نه چندان روشن و البته استحاله شده و ایدئولوژیک شده، جنبش منتقدانه و دموکراسی خواهانه شکل گرفته است . خواسته های این جنبش در نقطه مقابل رویکرد حکومت ایدئولوژیک است .
عرفی سازی مفاهیمی که در حوزه ی امور اجتماعی کاربرد همگانی دارند، تأکید بر مدارای سیاسی با نفی مرزبندی های کاذب خودی – غیر خودی، نکوداشت پلورالیسم همه جانبه و نفی هر گونه جرمیت سیاسی و تبعیض مذهبی، جنسیتی، قومی و اجتماعی از دیدگاه های این جنبش نوین اعتراضی است . به بیان دیگر جنبش اعتراضی اخیر از تنگ نظری های به ظاهر انقلابی – مذهبی و انحصار طلبی های فرقه گرایانه معطوف به خشونت که از سوی حاکمیت اعمال می شود، به تنگ آمده است . از قیم گرایی حکومت به نام دین، انقلاب و نظام که بر امور مذهبی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی مردم اعمال می شود، خسته شده است . از نقض سیستماتیک حقوق بشر، تبلیغ فرهنگ نفرت و خشونت، متنفر است . از رانت خواری، بی عدالتی، فساد گسترده مالی – اداری که عملا مردم را به اقلیتی بهره مند و اکثریتی بی کار، فقیر و مستأصل تبدیل کرده است، به فغان آمده است . از این که حاکمیت منابع و ثروت های ملی را برای اهداف بلند پروازانه و ماجراجویانه به هدر داده است در عین حال اکثریت مردم از رفاه نسبی محروم اند، به جان امده است . از این که موافقان و سر سپردگان حکومتی ساختار اجتماعی شبیه کاست یا طبقه ممتاز غیر قابل نفوذ به وجود آورده اند و دستگاه نظامی، انتظامی و امنیتی کشور را به عنوان گارد محافظ آهنین منافع خود در آورده اند و پول نفت را در این راه هزینه می کنند، به جنبش اعتراضی روی آورده است .


جالب این است که بسیاری از پیشگامان این جنبش دست اندر کاران پیشین انقلاب و حکومت و از حامیان اصلی آن بوده اند . مخالفان فعلی لایه ی گسترده ای از مسئولان پیشین اند . گر چه خواسته هایی را که اکنون مطرح می کنند در بر گیرنده ی خواست اکثریت مردم ایران است و به سرعت با اپوزیسیون دموکرات هم آوا شده اند . بخش دیگر، لایه های اجتماعی از طبقه متوسط و نیز از بین دانشجویان، روزنامه نگاران، زنان، کارگران، فرهنگیان، مدافعین حقوق بشر، حقوق اقوام، حقوق مذاهب و حتی از بین روحانیون و نیز تکنوکرات ها و تولید گران و بازاریان هستند . به همین دلیل اگر چه لایه ی موثر در جنبش اعتراضی از پایگاه خاص طبقاتی – اجتماعی برخوردار است، اما مطالبات فرا طبقاتی را نمایندگی می کند .


رهبران، کادرها و اعضای فعال این جنبش دموکراسی خواهی نه از بین اپوزیسون رادیکال بر انداز و مسلح، که از درون مدرسه، دانشگاه، کارخانه و اپوزیسیون دموکرات بر آمده اند . به همین دلیل این جنبش به شدت مسالمت آمیز و صلح طلب است . الگویی را که ارائه می دهد، رسیدن به خواسته های مدنی و سیاسی با حفظ نظم و آرامش است . پرهیز از شیوه های خشونت آمیز و تخریب نهادهای حکومتی از ویژگی های این جنبش ضد خشونت، غیر ایدئولوژیک، سکولار و حقوق بشری است . به همین دلیل جنبشی سبز است .


من پیش تر در مقاله ای تحت عنوان " تزهایی برای مبارزه " در این باره تحلیل خود را ارائه داده ام . در این مقاله اما می خواهم بر این نکته تأکید کنم که با پرهیز از نا کجا آباد گرایی و شعارها و روش های تند چپ روانه و بدون پشتوانه و با التفات به بستر اجتماعی جنبش سبز می توان این جنبش را تداوم داد . تجربه ی ۱۶ آذر ماه امسال موید این ادعا است .


رفتار خرد ستیز حکومت در حوزه امور داخلی و بین المللی، جامعه را در آستانه فروپاشی قرار داده است . دیر یا زود این حاکمیت غیر مردمی در بن بست تاریخی قرار خواهد گرفت . رفتار حکومت در وضعیت کنونی با رفتار حکومت هایی چون شوروی، یوگسلاوی و آفریقای جنوبی پیشین بسیار شبیه است و سرنوشت آن نیز جز سرنوشت آنها نخواهد بود . مسئولیت تاریخی ما البته این است که از روی خرد جمعی و با پرهیز از اتوپیا گرایی یا چپ روی های کودکانه به سرنوشت مردم و کشور در شرایط بحرانی و به هم ریختگی بیندیشیم . بر همین پایه از همه ی شخصیت ها، احزاب و سازمان های اپوزیسیون دموکرات دعوت می کنم در چنین شرایط حساس و خطر آفرین در هماهنگی با رهبران شجاع جنبش سبز و برای ایجاد هماهنگی به قصد اداره ی کشور در بحران، همبستگی ملی را عملا شکل دهی کنند .
حشمت الله طبرزدی – آذر ماه ۱۳۸۹ خورشیدی – زندان رجایی شهر کرج
 

بحران ملی زیست محیطی و دولت سبز

Posted:

خسرو سامانی

 

دریاچه ارومیه خشک شد, جنگلهای گلستان مدتهاست که در آتش می سوزد و دامنه  آن به جنگلهای ساری رسیده است . مرگ فلامینگوها در پارک ملی بختگان, مرگ  تالاب انزلی, آتش به جنگل‌های زاگرس رسید, مرگ چند هزار نفر در یکهفته بر  اثر آلودگی هوا و مرگ ... , نابودی...

 

    در این میان دولت کودتا, همچون مترسک ازکارافتاده  و ناتوان در زمین سفت  واقعیتها  فرو رفته است . مشروعیتش درنزد مردم چنان از بین رفته که خودش  هم هیچ تلاشی در بسیج مردم برای مقابله با این بحران ملی و فاجعه زیست  محیطی نمی کند  وآخرین نقطه امیدش چهره هراسناکش است که مردم وحشت زده را  از پرسیدن باز دارد. نه هیچ امیدی به این مترسک حقیر نیست. خیلی  شانس  بیاورد  خودش را باد نبرد.

 

    برای جنبش سبز چاره دیگری باقی نمانده, دیگر فرصتی نیست باید خود آستین  بالا بزنیم. این مترسک لرزان  برای ما دولت نمی شود حتی یک دولت  سرکوبگر. آنچه را که توانستند غارت کردند و بقیه اش دارد در زیر نگاه خیره  و بی تفاوت شان می سوزد. باید آستینها را بالا بزنیم ,اصلا فراموش کنیم که  دولتی وجود دارد . سازمانهای امداد غیردولتی را زیر نظر کارشناسان بپا  کنیم . خودمان به داد ایران عزیزمان که در آتش می سوزد برسیم . این سازمان  های غیر دولتی را لازم نیست به سیاست آغشته کنیم , (این تنها چیزی ست که  رگ گردن مترسک را تحریک می کند و چیزی ازوجود حیات را نشان می دهد)

 

    در یک کلام دولت سبزملی را تشکیل دهیم. دست در دست یکدیگر ایران را تا  آنجا که  برایمان مقدوراست ازکام شعله های آتش بیرون بکشیم. رهبران جنبش  سبز موظفند در این مورد فراخوان بدهند

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

منتظری أسوِه تقوای زمانه ما

Posted:

محسن کدیور

 

برای بزرگداشت حریت، جوانمردی، انصاف، عدالت، فضیلت و زیبایی در شب تاسوعا دورهم جمع شده ایم. السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین؛ السلام علیک یا اباعبد الله. محرم امسال علاوه بر سید وسالارمان امام حسین که سلام خدا بر او باد، به یاد حسین علی منتظری که حقیقتا آیت عظمای الهی بود هم گرد آمده ایم تا بجای ملتی که از عزاداری برای پدر معنویش محروم است، عزاداری کنیم. چه مکتب زیبایی داریم، هرسال یکبار هم که شده با همدیگر دوره می کنیم که چگونه باید باشیم، دوره می کنیم که حجتهای مسلمانی ما چه کسانی بوده اند وچه کردند وما باید چه کنیم؟ قرآن کتاب انسان سازی و پیامبر (ص) و ائمه هدی اسوه های انسانیت هستند، ومحرم ماه یادآوری همه این درسهاست.

 

سخن من دو بخش دارد، بخش اول مروری بر درسهای نهضت حسینی و بخش دوم اختصاص به بزرگداشت شیخنا الاستاد آیت الله العظمی منتظری دارد. در بخش اول ابتدا به چهار شاهد از کلام حسینی اشاره شده، آنگاه شش ملاک نبوی برای زمامداری فاسد در فضای معاصر تشریح شده است. در بخش دوم اسوه تقوای زمانه با الهام از خطبه همّام نهج البلاغه در ضمن پنج درس تبیین شده است.

 

بخش اول. مروری بر درسهای نهضت حسینی

 

به عنوان دوستداران اهل بیت پیامبر در مراسم محرم وظیفه داریم هرسال یکباردیگر اهداف قیام حسینی را با هم مرورکنیم، این کلام هیچ وقت کهنه نمی شود، هر سال که آن را دوباره می خوانیم ، می بینیم مدار زندگی فردی واجتماعی سالم و عاقبت بخیرانه همین است: نبرد حق علیه باطل و پیکار عدالت علیه ظلم. می آموزیم این جمله جاودانه حسینی را "لکم فیّ اسوةٌ" من اسوه شما هستم. اگر دراین مجالس جمع می شویم، جمع می شویم که بدانیم که اگر مسلمان و شیعه هستیم، الگو و اسوه و میزان ما حسین سیدالشهداء است، اماممان علی مرتضی است. اگر می خواهیم بدانیم در آخرت نصیبمان بهشت خدا و یا نار جهنم است، ما با سنجه ای به نام حسین وعلی سنجیده می شویم. امام حسین برای چه قیام کرد وبه ما چه آموخت وما چه می باید بکنیم؟ برای پاسخگوئی به این پرسش چه کلامی بهتراز کلام خود امام حسین؟ در این مجال به چهار سخن سیدالشهداء (ع) استناد می کنم.

 

شاهد اول. اصلاح امت

 

سید الشهداء چکیده اهداف نهضتش را برای خاندان و همراهانش بلکه برای همه مسلمانان و موحدان و حق طلبان در وصیت تاریخیش به برادرش محمد بن حنفیه بیان می کند: "و أنی لم أخرج أشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انّما خرجت لطلب الإصلاح فی أمّة جدّی، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن أبی طالب علیهما السلام" (مناقب ابن شهرآشوب 4/89)

 

"من برای بزرگ منشی و فراخی عیش و فساد و ظلم خروج نکرده ام، تنها برای اصلاح در امت جدم پیامبر خارج شده ام. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم (ص) و پدرم علی بن ابی طالب (ع) رفتار کنم." امام حسین اصلاح طلب بود، کارش پاکسازی مفاسد از امت اسلامی بود، وظیفه ای که هر مسلمانی دارد اگر جامعه از مسیر اصلیش منحرف شد او کمر همت بربندد و شروع به اصلاح مفاسد کند. نهضت حسینی، نهضت پاکسازی جامعه اسلامی از مفاسد بود. و چه فسادی بالاتر از ظلم و استبداد و تجاوز به حقوق مشروع عباد؟ قیام حسینی نهضت امر به معروف و نهی از منکر است، و چه معروفی بالاتر از دادگری و چه منکری بزرگتر از ظلم و جور و بیداد؟

 

شاهد دوم. زمامداری موزون

 

امام در پاسخ به نامه کوفیان فرمود، همان کوفیانی که بعد از دعوتهای مکرر حاضر به وفای عهدشان نشدند وبه او پشت کردند ودست به دشمن دین وحق دادند.ایشان فرمود: به نماینده من مسلم بن عقیل بن ابی طالب بپیوندید. "لیس الإمام العامل بالکتاب و العامل بالقسط کالذی یحکم بغیرالحق و لایهدی و لایهتدی" (الفتوح 5/35). "امامی که به کتاب خدا و عدالت عمل می کند همانند فرمانروائی که بغیرحق حکم می کند و هدایت نمی کند و هدایت نمی شود نیست."

 

سیدالشهدا (ع) دو حاکم را با هم مقایسه می کند، حاکم حق با دو ملاک عمل به قرآن و عدالت، و امام باطل که به ناحق حکم می کند، نه خود هدایت می شود نه کسی را هدایت می کند. از منظر حسینی امام حق بر مدار قرآن و عدالت حکم می راند. حاکمی که ضوابط قرآنی و موازین معقول عدالت و قسط را نقض کند، صلاحیت زمامداری ندارد. قرآن مظهر وحی است و قسط مجلی عقل انسانی. زمامداری موزون از دیدگاه حسینی زمامداری است که هم جانب تکالیف الهی را پاس  دارد هم با حقوق آدمیان عادلانه رفتار کند.

 

شاهد سوم. استحاله سنت و احیای بدعت

 

امام حسین (ع) در نامه به مردم بصره می نویسد: "قد بعثت رسولی إلیکم بهذا الکتاب، و أنا أدعوکم إلی کتاب الله و سنة نبیه(ص)، فإن السنة قد أمیتت و إن البدعة قد أحییت، و إن تسمعوا قولی و تطیعوا أمری، أهدکم إلی سبیل الرشاد" (تاریخ طبری 3/280). "پیکم را با این نامه بسوی شما فرستادم، من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش (ص) دعوت می کنم؛ آگاه باشید که سنت مرده است و بدعت زنده شده است؛ اگر  سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه حق هدایت می کنم".

 

در این نامه امام حسین به دو بُعد دیگر از ابعاد نهضتش اشاره می کند. دعوت حسینی بازگشت به کتاب خدا و سنت رسول (ص) است. اباعبدالله الحسین(ع) اعلام خطر می کند سنت نبوی را کشته اند و بجایش بدعت جاهلی اموی را در کسوت اسلام زنده کرده اند. شاخص اسلامیت زمامداری قواعد قرآنی و موازین نبوی است. عدالت و حریت و رحمت و قسط و انصاف و ایثار و احسان و شفقت و مواسات و مساوات از اصول این زمامداری است. شناخت این موازین قرآنی و نبوی نیازمند علم است، دین شناسی و سنت شناسی تا مبادا بدعت را در قامت سنت نشناسد و اعدام باطن دیانت را به قیمت رعایت پوسته شریعت نپذیرد.

 

هر گاه سنت دچار استحاله می شود، میزانها و شاقولها به اعوجاج کشانیده می شوند، آن زمان نیاز به حسین است و قیام حسین وار. از این روست که در روایات معتبر ما آمده است: "إذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام سلمة لایسدها شئء" (کافی، 1/؟). زمانی که یک مومن فقیه از دنیا می رود در اسلام رخنه و شکاف ایجاد می شود که هیچ چیز جانشین آن نیست". فقیه اعم از فقیه اصلاحی است، هر دین شناس دقیقی فقیه است، چه عالم احکام شرعی باشد، چه متخصص اعتقادات و باورها.

 

در واقع بعد از درگذشت هر عالم ربانی درک می کنیم که چه خسارتی متوجه ما شده است. چرا که این عالمان تیزبین هستند که می توانند جلوی بدعتها را بگیرند ومروج سنتهای راستین در جوامع باشند. در هر منطقه ای که عالمی روشن ضمیر وبصیر هدایت مردم را بدست داشته باشد، خرافات امکان رشد نداشته است ومردم با عمق معرف دینشان آشنا شده اند، وبرعکس هر جا که از وجود چنین عالمانی بی بهره بوده اند به سادگی بدعتها وخرافات ریشه دوانیده است. می توانیم در هر منطقه ای میزان بصیرت دیندارانش را با وجود عالمان دینی در آن خطّه دنبال کنیم.

 

شاهد چهارم. شش ملاک فساد رهبری از زبان پیامبر به روایت سیدالشهداء

 

یکی از مهمترین خطبه های امام حسین(ع) خطبه ای است در منطقه ای بنام بیضه: "أیها الناس، إن رسول الله (ص) قال: «من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله، یعمل فی عباد الله بالإثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا علی الله ان یُدخله مَدخله. ألا و إن هؤلاء قد لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن، و أظهروا الفساد، و عطلوا الحدود، و استأثروا بالفیء، و أحلوا حرام الله و حرموا حلاله، وأنا أحق من غیری بهذا الأمر ... فأنا حسین ابن علی و ابن فاطمة الزهراء، نفسی مع أنفسکم و أهلی مع أهلیکم، فلکم فیّ أسوة (مقتل ابومخنف، تاریخ الطبری 3/306).

"ای مردم، رسول خدا (ص) فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال می کند، عهد خدا را نقض می کند، با سنت رسول خدا مخالفت می کند، در میان بندگان خدا به گناه وتجاوز (به حقوق) رفتار می کند، پس اگر (در مقابل او) با فعل ویا قول تغیّر نشان ندهد (برای تغییرش اقدام نکند یا اعتراض نکند) برخدا حق است که او را به جایش بنشاند (وجایگاه جهنم است). اینان (خلیفه و پیروانش) با اطاعت شیطان ملازم شده اند و اطاعت خداوند رحمن را وانهاده اند، آشکارا فساد می کنند، حدود الهی را تعطیل کرده اند، فیء (و اموال عمومی) را به خود اختصاص داده اند، حرام خدا را حلال کرده اند، و حلالش را حرام کرده اند؛ و من بر دیگران در این امر (زمامداری) سزاوارترم .... من حسین پسر علی و فاطمه زهراء جانم با شماست و خانواده ام با خانواده شماست، پس من اسوه شمایم".

 

این ملاکها را باهم مرورکنیم، در فرمایش رسول الله (ع) که از زبان نوه اش حسین بن علی روایت شده است به شش ملاک برای انحراف زمامداری تصریح شده است: اول، جور؛ دوم، حلال کردن حرام؛ سوم، نقض عهد الهی؛ چهارم، مخالفت با سنت نبوی؛ پنجم، با بندگان خدا با گناه رفتار کردن؛ ششم، تجاوز به حقوق بندگان خدا. در این دستورالعمل بسیار ارزشمند پیامبر مردم را (نه مومنان و مسلمین، ناس) به تغیر و مخالفت با زبان و عمل فرا می خواند و صراحتا سکوت و مماشات در برابر چنین زمامداری را به عقوبت اخروی وعده می دهد.

 

در تطبیق ملاکهای نبوی بر سلطنت اموی، سیدالشهداء(ع) به هفت انحراف حق ستیزان دوران خود اشاره می کند: اول، پیروی دائمی از شیطان؛ دوم، وانهادن اطاعت خداوند رحمان؛ سوم، اظهار فساد؛ چهارم، تعطیل حدود؛ پنجم، اختصاص اموال عمومی به خود؛ ششم، حلال کردن حرام الهی؛ و هفتم، حرام کردن حلال الهی. امام آنگاه خود را بر یزید بن معاویه در امامت و زمامداری برتر معرفی می کند و در انتها به پیروان خود در همه اعصار توصیه می کند که به ایشان تاسی کنند. من تتمه بحثم را بر شش ملاک نبوی متمرکز می کنم و با نیم نگاهی به دوران معاصر این موازین را  تشریح می کنم.

 

نکته اول. در زمامداری دادگری از دینداری مهمتر است

 

از سلطان جائر شروع می کنم. این واژه در تعالیم اسلامی جایگاه بسیار مهمی دارد. والی جائر و ولایت جائر اصطلاحات ساده ای نیست. این عناوین ملازم با عدم مشروعیت نظام است. برخی از مسلمانان در طول تاریخ پنداشته اند که با استناد به آیه 59 سوره نساء اطاعت از رهبر اسلامی در هر شرایطی واجب شرعی است: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولو الا مر منکم» "ای مومنان از خدا اطاعت کنید و از رسول و از "اولو الامر" اطاعت کنید." ترجمه کرده اند که اولی الامر یعنی رهبران دینی یا کسانی که پس از رسول خدا بر کرسی خلافت وزعامت وسلطنت ورهبری جوامع اسلامی نشسته اند و اطاعت از آنها در حد اطاعت از خدا ورسول فرض شده است. مسلمانان اهل سنت، قرنها با استناد به این آیه شریفه و تعدادی احادیث مصنوع هر قیامی را بر علیه خلفا و سلاطین جور جوامع اسلامی حرام شمرده اند وشورش  علیه حاکم و خلیفه و سلطان را در حد شورش برعلیه خدا ورسول قلمداد کرده اند.

 

در میان شیعیان، اولی الامر، به اجماع مفسران و متکلمان و فقیهان شیعه، منحصر در ائمه اثنی عشر (ع) دانسته شده است. کافی است به یکی از تفاسیری که در اختیار دارید مراجعه کنید از تفسیر تبیان و مجمع البیان گرفته تا تفسیر های معاصر مانند المیزان، ومشاهده کنید که هیچ عالم شیعه ای نپذیرفته است که مراد از اولی الامر در این آیه کسی غیر از ائمه هدی باشد. در دوران معاصر حداقل در سه دهه اخیر برخی تجدید نظر طلبی ها در افکار اجماعی و اتفاقی منتسب به تشیع رخ داده است، از آن جمله توسعه در تفسیر اولی الامر است و ولایت فقیه را هم به شمول مصادیق این آیه افزوده اند. به حدیثی در این زمینه استناد کرده اند بنام مقبوله عمر بن حنظله به نقل از امام صادق (ع):

 

"ينظران [إلى] من كان منكم ممن قد روى حديثنا ونظر في حلالنا وحرامنا وعرف أحكامنا فليرضوا به حكما فإني قد جعلته عليكم حاكما، فإذا حكم بحكمنا فلم يقبله منه فانما استخف بحكم الله وعلينا رد والراد علينا الراد على الله وهو على حد الشرك بالله." (کافی، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، روایت دهم). ترجمه: "(مترافعان در غیاب ائمه) به کسی مراجعه می کنند که احادیث ما را روایت می کند و در حلال و حرام ما صاحب نظر است و احکام ما را می شناسد، پس باید به حکمیت او راضی باشند، من او را بر شما حاکم کرده ام، پس اگر به حکم ما حکم کرد و از او پذیرفته نشد، به حکم خود استخفاف شده است، و بر ما رد کرده است و رد کننده بر ما رد کننده بر خداوند است، و این در حد شرک به خداوند است."

 

پنداشته اند که اولی الامر مورد نظر آیه سوره نساء همان فقیه موضوع این حدیث است. فارغ از اینکه در دلالت این حدیث و شمولش بر ولایت سیاسی فقیه مناقشات فراوانی بین فقهاست. این حدیث مهمترین مستند مسئله ولایت فقیه است. بر این اساس چنین حدیثی ذکر می کنند وقتی کسی بر کرسی سلطنت یا رهبری جامعه شیعه تکیه زد، اطاعت از او شرعاً واجب است وهر مخالفت و انتقاد از او به معنای مخالفت با اسلام، وحی، پیامبر و خداوند است، و این بدعتی است که در تشیع گذاشته شده است و یقیناً خدا ورسول وائمه از چنین تفسیری مبری هستند. برائة ٌ من الله ورسوله از این تفسیر ناروا.

 

ملاک زمامداری در تفکر شیعی عدالت است. لذا اینکه از پیامبر ما صلوات الله علیه نقل شده است که "الملک یبقی مع الکفر ولایبقی معی الظلم". زمامداری با بی دینی می پاید، اما با ظلم پایدار نمی ماند." این حدیث بسیار ارزشمند است. یک اصل در فلسفه سیاسی اسلام است. ممکن است جامعه ای برخلاف ضوابط اسلامی با شیوه کافرانه، ملحدانه، غیراسلامی و بی دینی اداره شود، اما اگر قرار شد جامعه ای با ظلم، با پشت پازدن به قسط وعدالت اداره شود، دراین جامعه سنگ روی سنگ بند نمی شود. چنین جامعه ای از هم متلاشی می شود.

 

یعنی از منظر پیامبر ما آن چیزی که برای اداره جوامع در درجه اول لازم است، سجاده به  آب کشیدن نیست، دین و ایمان هم نیست، عدالت و دادگری است؛ بعد از آن نوبت به ایمان و رعایت ضوابط اسلامی می رسد. به عبارت دیگر برای اداره جامعه حتی از نگاه و منظر دینی در درجه اول باید پرسید آیا حکومت عادلانه رفتار می کند یانه؟ آیا حکومت مدبرانه وکارشناسانه رفتار می کند یانه؟ آنگاه می پرسیم آیا حکومت مومنانه رفتارمی کند یا نه؟ سوال از ایمان و رعایت ضوابط اسلامی بعد از سؤال از دادگری و کار شناسی است.

 

نکته دوم. زمامداری بدون رضایت عمومی مجاز نیست

 

سنجه دیگر هم برای سنجش حکومتها داریم و آن رضایت عامه است، این سخن ، سخن جان لاک ومنتسکیو وجفرسون و امثالهم نیست؛ این سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه است، در عهد نامه مالک اشتر:  "وَلْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ، وَأَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ، وَأَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ". "می باید محبوب ترین امور نزد تو حد وسط در حق، شامل ترین در عدل و جامع ترین در رضایت عمومی باشد." سه سنجه سیاست مطلوب علوی حق و عدالت و رضایت عمومی است. یعنی تو ای مالک اگر قرار است نماینده سیاست علوی باشی، علاوه برآنکه باید به عدالت رفتار کنی، علاوه بر اینکه باید به حق رفتار کنی وعلاوه بر اینکه باید به کتاب وسنت پایبند باشی، رضایت افکار عمومی را هم می باید تحصیل کنی.

 

بر این اساس، یکی از فقهای قرن نهم نام ابن فهد حلی از تعالیم دینی یک قاعد فقهی استخراج کرده اند با این مضمون: "لایجوز التأمّر علی جماعة بغیر رضاهم". یعنی "امارت بر گروهی بدون رضایت آنها مجاز نیست." از نماز جماعت شروع کرده وبعد به حکومت می رسد. اگر در یک مسجد قرار شد فردی امامت جماعت را بعهده بگیرد، اما مأمومین از او کراهت دارند، می گوید این آقا در آن مسجد نماز نخواند ، چرا ؟ چون مردم از این امام جماعت متنفر هستند. اگر حاکمی مورد رضایت مردم نبود، مردم اورا نمی پسندیدند، مورد رضایت مردم نیست، رأی مردم را ندارد، در این صورت او فاقد یکی از شرائط لازم زماداری به لحاظ دینی است.  

 

فقیه بزرگواری که امروز درسوگ او نشسته ایم در استفتاء تیر 88 (پنج ماه قبل از وفات) تصریح کردند: "از بين رفتن هريك از شرايط عدالت، امانتدارى، تدبير و برخوردارى از رأى اكثريت مردم كه شرعاً و عقلاً در صحت و مشروعيت اصل توليت و تصدى امور عامه‏جامعه دخيل است خود به خود و بدون حاجت به عزل، موجب سقوط قهرى ولايت و تصدى امر اجتماعى و عدم نفوذ احكام‏صادره از سوى آن متولى و متصدى مى‏گردد." چهار شرط عدالت، امانتداری، تدبیر و برخورداری از رأی اکثریت اگر ساقط شده باشد نیازی به عزل کردن ندارد، خود به خود معزول است.

 

اگر حاکمی در حین زمامداری روش، منش و شیوه اش ظالمانه بود، عدالت را زیر پانهاد وبه حقوق مردم تجاوزکرد، تصمیماتش کارشناسی شده و مدبرانه نبود، به لحاظ رضایت عمومی اکثرمردم می گویند ما از تو متنفریم، مرگ برتو، ما تورا نمی خواهیم، خوب در این صورت آیا کسی اورا باید عزل بکند؟ آنها هم که باید بر او نظارت کنند و او را عزل کنند منصوب وحقوق بگیر اوهستند که به هر صورت به وظیفه قانونی خود عمل نمی کنند، در این صورت چه باید کرد؟ پاسخ این فقیه عالیقدر این است: خود به خود معزول است و تصرفش در امور کشور بعد از اسقاط شرایط ضمن عقد (عدالت، امانتداری، تدبیر و رضایت عمومی) شرعا حرام است. حال اگر گوش شنوایی پیدا نمی شود، اشکال از شنونده است، والا این زبان گویای اسلام آنچه را که باید بگوید، گفت ورفت، رحمت خدا براو باد. اکنون این ما هستیم و این میراث او. به گفته زنده یاد شریعتی: آنها که رفتند کاری حسینی کردند وآنها که مانده اند، باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند.

 

نکته سوم. إیّاکَ وَ الدِّماء

 

سید الشهداء از رسول الله(ص) یکی از امارات سلطان جائر را "حلال کردن حرام خدا" معرفی کرد. یکی از حرامهای مؤکد خدا خونریزی است. "ایاک و الدماء". در عهد نامه مالک اشتر است. این فریاد علی است به همه زمامداران بپرهیزید از ریختن خون ناحق. قطره ای خون ناحق تمام ارکان حکومت را می لرزاند. حکومت ایران پذیرفته است که حداقل سی دونفر معترض بی گناه را در خیابانهای تهران وحداقل سه نفررا در زندان غیر قانونی کهریزک کشته است. من از بیش از هفتاد نفر بنا بر آمار منتقدان سخن نمی گویم. چه کسی اجازه تیر داده است؟

 

در هیچ کشوری وقتی کسی تظاهرات خیابانی مسالمت آمیز می کند (مطابق اصل بیست وهفت قانون اساسی) پلیس ویا هر مامور حکومتی دیگری مجاز به شلیک نیست. با سپر و باتوم از خود دفاع می کند وبه مردم حمله نمی کند، گلوله برای شهروند بی دفاع نیست، گلوله در مقابل دشمن مسلح خارجی  است، در مقابل شهروند غیرمسلح نهایتاً گاز اشک آور شلیک می کنند. چه کسی اجازه شلیک در خیابانها ی تهران را صادرکرده است؟ بیخود نیست که مردم فریاد می زنند او قاتل است، ولایتش باطل است. مسئله ، مسئله کوچکی نیست. یک قطره خون بی گناه فردای قیامت بهشت را بر آمر و عامل خونریزی ممنوع می کند و جهنم را بر او واجب. خواهید دید در همین دنیا خون بی گناه ظالم را رسوا می کند.

 

"مستحلاً لحرم الله". حرام خدا چیست؟ حق حیات. این بزرگترین حرامی است که توسط ظالمین کشور ما انجام شده است. من از تجاوز در زندانها سخن نمی گویم، از خون به ناحق ریخته آن سه نفر که در زندان غیرقانونی کشته شده اند. این همان خلخالی بود که علی بن ابی طالب می فرماید اگر علی به خاطر آرزوی مرگ کند سزاوار است. با اینکه کسی کشته نشده بود، نهایتاً زیوری از پای یک زن غیر مسلمان بدرآورده بودند، علی تقاضای مرگ را سزاوار خود می داند، حالا در زندان جمهوری اسلامی متهمان زیر شکنجه کشته شده اند وهیچ کس تا کنون بخاطر آن مجازات نشده است. حرام خدا جان مردم بود .

 

نکته چهارم. نقض عهد، خیانت در امانت

 

 ویژگی دیگر یک زمامدار جائر نقض پیمانهای الهی است: ناکثاً لعهدالله. عهد الهی با بنی آدم در روز الست بندگی خداوند است: "أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ  قَالُوا بَلَىٰ" (اعراف/172). بندگی خداوند اطاعت از فرامین اوست. از مهمترین فرامین الهی امانتداری است: "إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا" (نساء/58) خداوند به شما فرمان داده است که امانات را به صاحبانش برگردانید. حکومتها موظفند امانت دار مردم باشند، حکومت وکیل مردم است. این وکیل می باید امین مردم باشد. اگر فردی را به جایی گماشته ایم ودر امانتداری او شک کردیم، با شک در امانت داری، آن مأمور می باید وثاقت وامانتداری خودش را اثبات کند. اگر نتوانست می توانیم اورا خلع کنیم.

 

در انتخابات هشتاد وهشت ایران ، مردم درامانت داری حاکمانشان شک کرده اند. این ما نیستیم که می باید سند ارائه کنیم، که شواهد متعددی هم ارائه شده، این حکومت است که می باید امانت داری خود را اثبات کند. این فقیه اعلم تازه از دنیا رفته به ما یاد داد، این حکومت است که می باید امانتداری خود را در صورت مردم یعنی ولی نعمتان واقعی اثبات کند، چون آنها وکیل شما هستند. کدام عهد شکسته شد؟ عهد امانتداری شکـست.

 

نکته پنجم. خشونت و قساوت مخالفت با سنت رسول رحمت است

 

دیگر اماره فساد زمامداری، مخالفت با سنت رسول الله است. سیره و سنت رسول ما رحمت بود. "و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین". ما ترا جز برای رحمت عالمیان نفرستادیم. "فبما رحمة من الله لنت لهم". پس بواسطه رحمت الهی با مردم نرمش می کنی. زمامداری که اسلام را دین رحمت به عنوان آئین خشونت وقساوت معرفی کرده است با سنت رسول الله مخالفت کرده است. به جای اینکه پاسدار رحمت نبوی باشند پاسدار استبداد شده اند! آیا ضربه ای از این خطرناکتر به سنت رسول الله خورده است؟ اگر شاه معدوم جنایت می کرد، نامش اسلام نبود، اما اگر زمامدارانی به نام اسلام وتشیع جنایت می کنند جنایتشان وقیح تر است. 

 

آیا پیامبر ما همچون شاهان و مقامات معظم می نشست؟ وقتی در جمعی کسی وارد می شد، می پرسید کدام شما پیامبر هستید؟ چرا که محمد هیچ تمایزی با مردم عادی نداشت. بر تخت نمی نشست، با یکی دو متر ارتفاع از بقیه. این بدعتی بود که معاویه آغازکرد. امام علی هیچ وقت بر تخت ننشست، حاجب و دربان نگذاشت. در شهر انبار از دویدن مردم در رکابش نه تنها استقبال نکرد که بشدت مذمت کرد. حالا مدعیان جانشینی ائمه اتوبوس اتوبوس آدم می آورند که همان کاری که امام علی نهی کرده است را انجام دهند. ادای شاهان را درمی آورند و خودشان را نایب امام و خلیفه پیامبر می نامند و خجالت هم نمی کشند. مردم این تخلفها را نمی پذ یرند. آنها به خانه ای نگاه می کنند که حاجب نداشت وهر کسی به راحتی می توانست برود و درد دلش را بگوید، سنت رسول اللّه رحمت است، سنت امیرالمومنین عدالت است، سنت ائمه هدی کرامت است.

 

نکته ششم. تجاوز به حقوق مردم خشم خداوند را برمی نگیزاند

 

آخرین شاخص زمامداری فاسد مواجهه با مردم بر اساس معصیت و تجاوز است. این معصیت معاصی اجتماعی است، ظلم بزرگترین معصیت اجتماعی است. تجاوز به حقوق مردم همان نقض حق الناس است که خداوند تا صاحبان حق نبخشیده اند نمی بخشد و بر حق الله مقدم است. سلب حقوق مشروع مردم از معاصی بزرگ است. این حق مردم است که مسئولان کشور با اراده آنها بیایند و بروند و لازم نباشد برای خداحافظی با زمامداری که از او نفرت دارند به حضرت عزرائیل متوسل شوند.

 

آب که درجایی بماند می گندد وبوی متعفن آن همه مشام ها راآزرده می کند. قدرت هم اگر گردشی نباشد مرداب می شود. دموکراسی یعنی جلوی گندآب شدن قدرت را گرفتن، یعنی به گردش درآوردن آب، به جای اینکه قدرت در جایی متمرکز شود آن را به جریان بیندازیم، چهار سال، هفت سال، ده سال. همین گردش باعث ارزیابی وسلامت حکومت می شود. یکی از حقوق مردم به تصریح نهج البلاغه حق نصیحت به ائمه مسلمین در خفا و آشکار است. در جامعه ای که انتقاد مودبانه از رهبری جرم محسوب شده و زندان دارد، معنایش تجاوز حتمی به حقوق مردم است. در زمان امام علی هیچکس بخاطر انتقاد از وی به زندان نرفت، در زمان ما هیچکس بعد از انتقاد از رهبری از زندان محروم نمی شود!

 

بخش دوم: منتظری اسوه تقوای دوران ما

 

بخش دوم عرایض من به تجلیل از مقام علمی، دینی و مبارزاتی فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله منتظری اختصاص دارد. از نعمتهای الهی که شکر فراوان دارد، کسب یک دهه محضر ایشان بوده است. اما منتظری برای من بیش از یک استاد بود، پدر معنویم بود و شاکله وجودیم با او شکل گرفت. در انتهای مقدمه آخرین کتاب منتشرشده ام در ایران نوشته ام: "اين كتاب ناچيز را به محضر بزرگترين استادم تقديم مي‌كنم كه بيش از يك دهه از محضرش فقه اهل بيت(ع) آموختم، و شاكله فقهيم را به او مديونم، آن عالم رباني كه بيش از تدريس شريعت و فقاهت، معلم بزرگ مروّت، اخلاص، حرّيت، حق‌ّطلبي و استقامت برحقّ بود: به صاحب «رساله حقوق». برگ سبزي است تحفه درويش. عزّتش مستدام و عمرش دراز باد." و الآن این آموزگار بزرگ اخلاق و اخلاص و پاکبازی از میان ما رفته و در سوگش نشسته ایم.

 

به نظرم رسید بهترین چیزی که می تواند توصیف حیات پربار معظم له را بنماید، توصیف شخصیتی که هم نام حسین وعلی بود ومنتظر ظهور، خطبه همام مشهور به خطبه متقین، خطبه 193 نهج البلاغه است. یکی از صحابه عابد بنام همّام از امیرالمؤمنین علی (ع) خواست تا پرهیزکاران را برای وی توصیف کند. این خطبه درس انسان سازی و مدرسه اخلاق اسلامی است. یکی از مصادیق تربیت شدگان این مکتب مرحوم آیت الله العظمی منتظری است. او به حق اسوه تقوا در دوران ماست. بخشی از صفات پرهیزکاران را به تناسب وقت طی چهار درس تشریح می کنم، مواردی که در این فقیه ربانی تازه درگذشته ملموس است. به این امید که ما نیز بتوانیم به ایشان اقتدا کنیم.

 

درس اول: دنیا خود را در اختیارش گذاشت، او نپذیرفت

 

"فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الْإِقْتِصَادُ، وَمَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ. غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نَزَلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاَءِ كَالَّتِي نَزَلَتْ فِي الرَّخَاءِ. لَوْلاَ الْأَجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمُ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ، فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ. قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَشُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَأَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ، وَحَاجَاتُهُمْ خَفِيفَةٌ، وَأَنْفُسُهُمْ عَفِيفَةٌ. صَبَرُوا أَيَّاماً قَصِيرَةً أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِيلَةً، تِجَارَةٌ مَرْبِحَةٌ، يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُم. أَرَادَتْهُمُ الْدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا، وَأَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أُنْفُسَهُمْ مِنْهَا".

"پرهیزکاران در این دنیا صاحب فضایلى هستند: گفتارشان راست، لباسشان میانه روى و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است. چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنان حرام کرده فرو نهاده اند و گوشهاى خود را وقف شنیدن علم و دانشى کرده اند که براى آنان سودمند است، حال آنان در بلا همچون حالشان در آسایش و رفاه است و اگر سرآمد معیّنى که خداوند براى (زندگى) آنها مقرّر داشته نبود یک چشم بر هم زدن، ارواحشان از شوق پاداش الهى و ترس از کیفر او در جسمشان قرار نمى گرفت. آفریدگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده، به همین دلیل غیر او در چشمانشان کوچک است. آنها به کسانى مى مانند که بهشت را با چشم خود دیده و در آن متنعم اند و همچون کسانى هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّبند! قلبهاى آنها اندوهگین و مردم از شرّشان درامانند. ندامشان لاغر و نیازهایشان اندک و نفوسشان عفیف و پاک است. آنها براى مدتى کوتاهى در این جهان صبر و شکیبایى پیشه کردند و به دنبال آن آسایشى طولانى نصیبشان شد. این تجارتى پر سود است که پروردگارشان براى آنها فراهم ساخته است. دنیا (با جلوه گریهایش) به سراغ آنها آمد، ولى آنها فریبش را نخوردند و آن را نخواستند. دنیا مى رفت که آنها را اسیر خود سازد ولى آنان به بهاى جان، خویش را از اسارتش آزاد ساختند!"

 

منتظری منطقش صواب بود، اهل فضیلت و میانه روی و تواضع بود، حالش در بلا همچون حالش در آسایش و رفاه بود. نه قائم مقام رهبری شدن تغییری در احوالش داد، نه معزول و محصور شدن. او در هر دو حال صریح اللهجه و بذله گو و شاکر بود. خداوند در دل و جانش بزرگ جلوه کرده بود، لاجرم ماسوی الله در چشمانش کوچک بود. او وعده و وعیدهای قرآن و وحی و پیامبر و ائمه را از عمق جانش باور کرده بود، لذا موازین الهی معیار حیات و تصمیاتش بود. او تمام اکثر اوقات زندگیش را در فشار ناشی از حق گوئی و عدالت خواهیش گذراند، چه قبل از انقلاب چه بعد از انقلاب. او بیش از سه چهارم دوران جمهوری اسلامی را طعن و اهانت و دشنام شنید و به دستور مستقیم رهبر جمهوری اسلامی نزدیک شش سال در حصر خانگی بود، اما یک قدم از آزادگی و انصاف و حق جوئی خود عقب ننشست.

 

اما اوج تقوا و اخلاص منتظری در این عبارت نهج البلاغه توصیف شده است: "أَرَادَتْهُمُ الْدُّنْيَا فَلَمْ يُرِيدُوهَا، وَأَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أُنْفُسَهُمْ مِنْهَا". دنیا با جلوه گریهایش به سراغ او آمد، ولى او آنها فریب نخورد و آن را نخواست. دنیا مى رفت که او را اسیر خود سازد ولى او به بهاى جان، خود را از اسارتش آزاد ساخت. جاه و مقام امتحان بزرگ منتظری بود. او قائم مقام رهبری شد با رای سنگین نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، موسس جمهوری اسلامی در بستر بیماری مرگ بود و اگر منتظری لب به اعتراض نمی گشود و به سیره وی چند ماه سپری می کرد رهبر جمهوری اسلامی می شد.

 

اما در همان ماههای انتهائی ابتلائی بزرگ پیش آمد و منتظری بین دفاع از حقوق بیگناهان و مقام معظمی که در دو قدمیش بود، دست رد بر جاه و مقام زد و در موضعی تاریخی از اعدام زندانیانی که در معرکه عملیات مرصاد نبودند بشدت انتقاد کرد و آنرا خلاف شرع و قانون خواند. منتظری در آن امتحان بزرگ بین حق و قدرت، حق را برگزید و به قدرت پشت پا زد. گفتن آن فوق العاده ساده است اما عمل کردن آن واقعاً عظمت می خواهد. آری متقیان چنین اند: دنیا آنها را اراده کرد، اما آنها دنیا را اراده نکردند، دنیا را نپذ یرفتند، دنیا آنها را به اسارت گرفت، آنها خودشان را فدیه و قربانی کردند وجان وروحشان را آزاد ساختند.

 

کدام یک از ما درهمچو آزمایش بزرگی سر بلند بیرون می آئیم؟ به او نصیحت کردند که سه ماه دندان روی جگر می گذاشتی وخودت رهبر می شدی وهمه چیز را مطابق ضوابطی که درست می دانستی اصلاح می کردی، یک کلمه پاسخ داد: جواب خدا را چه می دادم؟ خون سه چهار هزار بیگناه را چه می کردم؟ یک قطره خون مظلوم عرش خدا را می لرزاند. هر چه بدست آورم دربرابر آن ارزشی ندارد. آری منتظری با خدایش تجارتی پرسود کرد، بازندگان این ابتلا برخلاف تسلیت رهبری منتظری نبود، منتظری روسپید این ابتلا بود. رنجهای دنیوی منتظری برخلاف نظر رهبری کفاره خطاهای او نبود، جام بلای مقربان درگاه حق بود، مردم وفادار ایران هم در تشییع جنازه تاریخیشان به روسپیدی این پیر پاکباز شهادت دادند. 

 

فرزندش شهید محمد منتظری توسط همین سازمان منحرف ترور شد. اما انصاف منتظری را ببینید که به خاطر دفاع از حقوق اعضای همین سازمان و افرادی که به خدا و پیامبر هم اعتقاد نداشتند حاضر به فداکاری شد. او عملا از حقوق انسان از آن حیث که انسان است دفاع کرد، نه از حقوق مسلمانان و مومنان و هم عقیده هایش. بسیارعظمت می خواهد بایستی وبگوئی که اگر زندانی خطا کرده است باید دادگاه با حضور هیئت منصفه باحق داشتن وکیل تشکیل بشود، نمی توان زندانی بعد از صدور حکمش را دو باره مجازات کرد. او احکام صادره که ظاهرا با تایید رهبر انقلاب هم صادر شده بود، خلاف شرع اعلام کرد. کوشید تا به محضر مرحوم آیت الله خمینی برود نگذاشتند، مکررا نامه نوشت و اولیاء امور را برحذر داشت. ایاک و الدماء، ایاک و الدماء، ایاک و الدماء.

 

دفاع منتظری دفاع از کیان اسلام و تشیع، دفاع از ضوابط اخلاقی، دفاع از فضیلت انسان بود. بیست سال لازم بود که مردم به حقانیت انتخاب بزرگ منتظری پی ببرند. آنها که رنجنامه نوشتند، شرمنده به این نتیجه برسند که اشتباه کرده اند و به تشییع جنازه این رادمرد بشتابند. مردان حق از زمان خود جلوترند، چیزی را می بینند که دیگران دهه ها طول می کشد تا به حاق مطلب واقف شوند. منتظری بین حق و مصلحت، حق را انتخاب کرد و مصلحت را جواب کرد.

 

درس دوم: چه کسی ساده لوح است؟

 

"وَأَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِيَاءُ، قَدْ بَرَاهُمْ الْخَوْفُ بَرْيَ الْقِدَاحِ، يَنْظُرُ إِلَيْهمُ الْنَّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضَى، وَمَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ، وَيَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا! وَلَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ! لاَ يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ، وَلاَ يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ. فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَمِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ. إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ، فَيَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي، وَرَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسي! اللَّهُمَّ لاَ تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لِي مَا لاَ يَعْلَمُونَ."

"پرهیزگاران به هنگام روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوا هستند، ترس و خوف (در برابر مسؤولیتهاى الهى) بدنهاى آنها را همچون چوبه هاى تیر، تراشیده و لاغر ساخته است، آن گونه که بینندگان (ناآگاه) آنها را بیمار مى پندارند، در حالى که هیچ بیمارى در وجودشان نیست و گوینده (بى خبر وغافل) مى گوید: افکارشان به هم ریخته و بیمار دل اند، در حالى که اندیشه اى بس بزرگ با فکر آنان آمیخته است. از اعمال اندک، خشنود نمى شوند و اعمال فراوان خود را زیاد نمى شمارند، بلکه پیوسته خود را (به کوتاهى و قصور) متّهم مى سازند، و از اعمال خود نگرانند، هر گاه یکى از آنها را مدح و ستایش کنند. از آنچه درباره او گفته شده به هراس مى افتد و مى گوید : من از دیگران نسبت به خود آگاه ترم و پروردگارم به اعمال من از من آگاه تر است. بارالها! مرا به جهت نیکیهایى که به من نسبت مى دهند مؤاخذه مفرما! و مرا برتر از آنچه آنها گمان مى کنند قرار ده و گناهانى را که من دارم و آنها نمى دانند ببخش!"

 

منتظری اهل قرآن و تهجد بی ریا بود.  او بحق از علمای ابرار بود. امام علی یکی از صفات پرهیزکاران را اینگونه تصریح می کند "وَيَقُولُ: لَقَدْ خُولِطُوا! وَلَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِيمٌ!" ناآگاهان درباره آنها می گویند قاطی کرده اند، نمی فهمند، "ساده لوحند!" امام می فرماید آنها متوجه امر عظیم قیامتند، به حسابگری های حقیر شما تن نداده اند. علی بن ابی طالب (ع) را هم وقتی با معاویه مقایسه می کردند، می گفتند معاویه زیرک است. امام می فرمود این زیرکی نیست این غدر و مکاری است. اگر این امور شرعاً واخلاقاً مجاز بود من بسیار از او باهوشتر بودم. "أيهاالناس لولا كراهية الغدر كنت من أدهى الناس" (کافی، کتب الایمان و الکفر، باب المکر و الغدر و الخدیعة، حدیث 6). زمانه قضاوت می کند که ساده لوح کیست ؟ آن که حق رازیر پا گذاشت ویا آنکه بر حق استقامت کرد وحاضرنشد به خاطر دفاع از حق وعدالت ذره ای عقب نشینی کند .

 

درس سوم: حقّ را با رجال نمی سنجند

 

"فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّكَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِي دِينٍ، وَحَزْماً فِي لِيٍن، وَإِيمَاناً فِي يَقِينٍ، وَحِرْصاً فِي عِلْمٍ، وَعِلْماً فِي حِلْمٍ، وَقَصْداً فِي غِنىً، وَخُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ، وَتَجَمُّلاً فِي فَاقَةٍ، وَصَبْراً فِي شِدَّةٍ، وَطَلَباً فِي حَلاَلٍ، وَنَشاطاً فِي هُدًى، وَتَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ. يَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَهُوَ عَلَى وَجَلٍ، يُمْسِي وَهَمُّهُ الشُّكْرُ، وَيُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّكْرُ. يَبِيتُ حَذِراً، وَيُصْبِحُ فَرِحاً، حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَفَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فِيَما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِيَما تُحِبُّ. قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيَما لاَ يَزُولُ، وَزَهَادَتُهُ فِيَما لاَ يَبْقَى، يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمَ، وَالْقَوْلَ بِالْعَمَلِ."

"از نشانه هاى هر یک از آنها این است که او را در دین خود قوى مى بینى و در عین قاطعیت، نرم خوست، داراى ایمانى مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شدائد، و طلب روزى حلال، و نشاط در راه هدایت و دورى از طمع است. پیوسته عمل صالح انجام مى دهد و با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود) روز را به پایان مى برند در حالى که همّ او سپاسگزارى و شکر (خداوند) است، و صبح مى کند در حالى که همه همّش یاد خداست. شب را سپرى مى کند در حالى که ترسان است، و صبح بر مى خیزد در حالى که شادمان است; ترسان از غفلتهایى است که از آن برحذر داشته شده و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسیده. هرگاه نفس او در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم مى سازد. چشم روشنى او در چیزى است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بى اعتنایى اش نسبت به چیزى است که بقا و دوامى در آن نیست. علم را با حلم مى آمیزد و گفتار را با کردار!"

 

منتظری پرهیزکاری بود حائزهمه این صفات، قوت دینداریش به حدی بود که هرگزحاضر نشد که در مقابل درخشش شخصیتها از حق ذره ای عقب نشینی کند. برای منتظری ملاک این بود: "ان الحق لایعرف بالرجال، اعرف الحق تعرف اهله". حق با اشخاص سنجیده نمی شود، حق را بشناس آنگاه اهلش را خواهی شناخت. او به استادش نهایت احترام و تکریم را داشت، اما برای حق و موازین اخلاقی  ودینی ارزش بیشتری قائل بود. در آخرین سخن خود در قضیه پاره کردن عکسهای مرحوم آیت الله خمینی به این مضمون فرمود: مرحوم آیت الله العظمی خمینی خدمات بسیار زیادی کرده اند اما اشتباهاتی هم مرتکب شده اند.

 

به یاد دارم یکی از مراجع فعلی تقلید که آن زمان سمت عالی قضایی داشت، نامه انتقادی یکی از علمای بزرگ را از مرحوم آیت الله خمینی نزد ایشان می برد تا درباره نحوه مواجهه دستگاه قضائی با عالم منتقد کسب تکلیف کند. مرحوم آیت الله خمینی نامه را گرفت و خواند و به کناری نهاد و تا آخر جلسه چیزی درباره آن نگفت. در زمان بلند شدن از جلسه خدمت ایشان عرض کردم بالاخره با نویسنده نامه چه بکنیم؟ مرحوم آیت الله خمینی پاسخ داد: انتقاد کرده اند، مگر خمینی از اصول دین است که اگر از او انتقاد شد، منتقد باید مجازات شود؟ می ماند سر پل صراط در محضر خدا من هستم و او.

 

موضع یادشده سنجیده و طراز دین و اخلاق است. من هم همین جمله را برای مخالفتهای مرحوم آیت الله منتظری با استادش ذکر می کنم. می گویند منتظری با مرحوم آیت الله خمینی محالفت کرده است، مگر آیت الله خمینی از اصول دین است که اگر کسی با او مخالفت کند جایش جهنم است؟ اسلام و سیره اهل بیت پیامبر به ما آموخته است "اعرف الحق تعرف اهله". به چه دلیل منتظری اشتباه کرده است؟ مخالفت با مرحوم آیت الله خمینی لزوما خطا محسوب نمی شود، مخالفت با حق خطا محسوب می شود. هیچ کس غیر از سخن خدا و رسول وائمه برای ما ملاک نیستند، مخالفت با حق وملاکهای مسلم اخلاقی و دینی خطاست. این شخص پرستی ها را با اسلام محمدی و تشیع علوی و آزادگی حسینی سازگار نیست. انقلاب کردیم که دیگر شخص پرست نباشیم، چه شاه وچه مقام معظم رهبری، قبل از انقلاب دیکتاتوری سکولار بوده است وبعد از انقلاب استبداد دینی، هردو دیکتاتوری است، هردو هم خلاف اخلاق، خلاف انسانیت و خلاف اسلام است.

 

قوت در دین، علم لازم دارد، و الا قوت بدون روشن بینی به جزمیت و قشری گری می انجامد. و منتظری عالم و فقیه به معنای دقیق کلمه بود. یکی دیگر از صفات متقین نرمش در عین دوراندیشی و قاطعیت است. 

 

آن چیزی که امروز آن را  toleranceمی گویند. منتظری اهل مدارا بود.  یکی از  کسانی  که به حق نماینده اسلام رحمت بود وبه جای اینکه قساوت وخشونت را به نام دین وروحانیت و تشیع در دنیا معرفی کند، معتقد به لزوم رحمت نبوی در همه ابعاد جامعه بود. جالب است که ایرانیان با مشربهای متفاوت در غم فقدان او عزادارند. چرا که شاهد حق طلبی و آزادگی و انصاف او بوده اند.

 

درس چهارم: تحمل مرارت دنیا برای آخرت قدم اول رستگاری است

 

"یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی الزَّلاَزِلِ وَ قُورٌ، وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ. لاَ یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لاَ یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ. یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، ... وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاء. وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ."

"کسى را که به او ستم کرده مى بخشد و به آن کس که محرومش ساخته عطا مى کند و به کسى که پیوندش را با وى قطع کرده است، مى پیوندد. سخن زشت و خشونت آمیز از او دور است، گفتارش نرم و ملایم، منکرات ازاو غایب، و معروف و کارهاى شایسته او حاضر. نیکى اش روى آورده و شرّش پشت کرده است. در برابر حوادث سخت، استوار و در حوادث ناگوار، شکیبا و به هنگام فزونى نعمت شکرگزار است. به کسى که با او دشمنى دارد ستم نمى کند و به سبب دوستى با کسى مرتکب گناه نمى شود و پیش از آنکه شاهدى بر ضدّش اقامه شود اعتراف به حق مى کند.... هر گاه به او ستمى شود صبر مى کند تا خدا انتقامش را بگیرد. نفس خود را به زحمت مى افکند، ولى مردم از دست او راحتند. خویشتن را براى آخرت به تعب مى اندازند و مردم را از ناحیه خود آسوده مى سازد."

 

آیت الله منتظری در زلزله های اجتماعی و حوادث سخت و ناگوار با وقار و شکیبائی برخورد می کرد، در دشواری ها با صبر واستقامت رفتار می کرد، به حق اعتراف می کرد قبل از اینکه برعلیه او شهادت داده شود. یکی از زیبایی های منتظری این بود که  اگر چه ایشان معمار حقوقی و فقهی جمهور اسلامی بود، و بیش از همه برای ورود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی زحمت کشیده بود، اما پذیرای انتقاد بود. به یاد دارم، مکررا قبل و بعد از حصر خدمت ایشان عرض می شد این خطا اتفاق افتاده است، در زمان حیات خود آن را به هر نحوی صلاح می دانید جبران بفرمائید. استاد سر به زیر می افکند و چیزی نمی فرمود. یقین داشتم آنچه اتفاق افتاده کاملا با آنچه ایشان در ذهن داشته متفاوت بوده است.

 

من امروز شهادت می دهم، ایشان این امر را تدارک کرد. قبل ازمماتش تذکر داد واز مردم ایران با صراحت عذرخواهی کرد و با این مضمون گفت: ولایت فقیهی که ما در قانون اساسی گذاشتیم، منظور مان این نبود، منظورمان این بود که برای حفظ موازین شرعی فقیهی عادل بر قانونگذاری و اجرا نظارت کند، و اگر انحرافی پیش آمد تذکر دهد، نه اینکه در همه امور دخالت کند وخود تبدیل به رئیس کشور شود، من از شما عذر می خواهم، آنچه که اتفاق افتاده است، آن نیست که ما می خواستیم. بعلاوه این ولایت نظامیان است نه ولایت فقیه. این نظام فعلی نه اسلامی است، نه جمهوری. یا در قضیه تصرف سفارت آمریکا صریحاً ذکر کرد که کار درستی نبود. خیلی عظمت می خواهد که انسان آن چیزی را که زمانی آن را درست پنداشته است وبعد می بیند که نادرست است، با صراحت ذکر کند و عذر خواهی کند. به حق معترف بود قبل از اینکه حق علیه او شهادت بدهد .

 

وآخرین نظر ایشان در باره حکومت در اسلام ، که این هم در هفته آخر حیات پربرکتش منتشر شد، از ایشان پرسیده اند حکومت اسلامی چیست؟ می گوید بهترین شیوه حکومت این است که قوای سه گانه از هم مستقل باشند، رضایت مردم تأمین شود، مردم بر همه امورنظارت داشته باشند، با عدالت و کار شناسی و مدبرانه امور اداره شود. هیچ اسمی از ولایت فقیه نمی برد. یعنی آخرین نظر ایشان نهایتا ً نظارت عالمانه حقوقی فقیه اعلم برامور جامعه بوده است و نه ولایت مطلقه فقیه به معنای دخالت در جزئیات وهمه مسائل ریز ودرشت جامعه.

 

به شیوه پرهیزکاران آنگاه که براو ستم می شد، صبر می کند تا خدا از ستمکار او داد او را بستاند. به منتظری فراوان ظلم شد، اما او هزگز مقابله به مثل نکرد، کلمه ای ناحق در باره آنها که در حق او ستم کرده بودند از زبانش شنیده نشد. بر عکس از این گونه افراد بی آنکه برویشان بیاورد در زمانی که نیاز به کمک داشتند حمایت می کرد. و خداوند در قضیه وفات ایشان چه زیبا نشان داد که عزت موهبتی الهی است و با هزینه کردن ارباب دنیا نه  خودشان عزیز می شوند نه می توانند کسی را ذلیل کنند. به سیره پرهیزکاران منتظری برای راحت مردم خود را به زحمت می انداخت. اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه. خود را برای موازین اخروی به مشقت می انداخت، در عوض خلق خدا از او در آسایش و رضایت بودند.

 

ذکر مصیبت

 

رسم است درمجالس حسینی ذکر مصیبت شود، ذکر مصیبت من مسائل معاصر ما است، اتفاقاتی است که در اخیرا ً در کشور ما افتاده است وهمه هم به نام اسلام بوده است. من هر زمان که این موارد را به یاد آورده ام بدون رودربایستی و تعارف، دقایقی در خفا  گریسته ام، شما را نمی دانم، خیلی دشوار است. به یاد دارم از زبان خود آیت الله منتظری شنیده ام که می فرمود: قبل ازانقلاب دستگیر شده بودم ، پسرم محمد هم دستگیر شده بود (شهید محمد منتظری) اعلامیه ای در مورد نهضت اسلامی نوشته شده بود با امضای بسیاری از علما و فضلا، و ساواک به دنبال این بود که شبکه مخفی مبارزان را در حوزه کشف کند. نویسنده اعلامیه من بودم و همه را می شناختم. همان پانزده سالی که آیت الله خمینی در نجف بود و بار سنگین رهبری مبارزه در ایران بر دوش ستبر منتظری وطالقانی بود.

 

می گفت من مقاومت می کردم، و زیر شکنجه هم چیزی بروز ندادم. محمد منتظری را دستگیر کرده بودند و در حضور پدرش شکنجه می کردند تا منتظری اسرار مگوی نهضت را بر زبان آورد، شهید محمد را به  اتاقی که پدرش در آن بود آوردند، او را روی صندلی آهنی نشاندند ، اجاقی را زیرآن صندلی روشن کردند، محمد مقاومت می کرد، آیت الله بوی برشته شدن گوشت پسرش را استشمام می کرد و حالت غیرقابل تحمل پسرش را می دید. پدر و پسر مردانه مقاومت کردند، کلمه ای برزبان نراندند. محمد می سوخت، جگر پدرش هم سوخت. وصف حال این پدر و پسر آیات سوره فصلت است:

 

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ ﴿٣٠﴾ نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ  وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ ﴿٣١﴾ نُزُلًا مِّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ ﴿٣٢﴾ وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّـهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿٣٣﴾

 كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوندست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‌آيند [و مى‌گويند:] «هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد. (٣٠) در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم، و هر چه دلهايتان بخواهد در [بهشت‌] براى شماست، و هر چه خواستار باشيد در آنجا خواهيد داشت؛ (٣١) روزىِ آماده‌اى از سوى آمرزنده مهربان است.» (٣٢) و كيست خوشگفتارتر از آن كس كه به سوى خدا دعوت نمايد و كار نيك كند و گويد: «من [در برابر خدا] از تسليم‌شدگانم»؟ (٣٣)

 

زمانی که دکترعلی مطهری، پسر هم رزم وهم بحثش آیت الله شهید مرتضی مطهری با اجازه مقامات رسمی در زمان حصر به نزد آیت الله رفت، نوشته بود که آیت الله منتظری اولین جمله ای را که من گفت این بود: "علی! دیدی با من چه کردند؟" خانه ای را ساخته باشی، تو معمارش باشی وحالا درخانه خودت به جرم حق گویی برای ساخته شدن آن خانه تو را محصور کنند، آن هم در سن هشتاد سالگی و بعد علیه تو دشنام بدهند، به تو اهانت کنند؛ وقتی هم از دنیا می روی بیایند شیشه خانه ات را بشکنند که خانواده و بازماندگانت بعد از مرگت هم راحت نباشند وعلیه تو شعاربدهند، سنگ پرتاب کنند. برای چنین شخصیت کم نظیری نشود مجلس ترحیم گرفت. امروز در ایران هیچ مجلس ترحیمی به دستور مقامات حکومتی برگزار نشده است.

 

لا یوم کَیومکَ یا اباعبدالله. امام حسین هم وقتی شهید شد امکان برگزاری مجلس عزاداری نبود. زینب کبری و اهل بیت مظلوم حسین هم پس از شهادت اباعبدالله در دلهره و فشار بودند. تاریخ حسینیان همانند مولا و مقتدایشان است. نامش حسین بود، پایان کارش هم می باید پایانی حسینی باشد. صل الله علیک یا اباعبدالله. والسلام!

 

*تحریر سخنرانی شب تاسوعای حسینی و هفتم وفات آیت الله العظمی منتظری، 8 محرم 1431، چهارم دی 1388، 25 دسامبر 2009، باستون

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

اصلاح قیمت ها و هدفمند کردن یارانه حامل های انرژی

Posted:

محسن مسرت

 

1 – مقدمه

 

دولت با طرح لایحه "هدفمند کردن یارانه ها" در هرصورت تابوی گفتمان درباره قیمتهای فراوردهای نفتی در بازار داخلی را شکست وتبادل نظر درباره این حکایت را از محفل های کارشناسی به سطح ملی سوق داد. اگرچه هنوز تاریخ مشخص اجرای طرح معلوم نیست، اجرای آن طبق شواهد و اظهارنظرهای گوناگون دولتمردان و انگیزه های عینی، قطعی به نظر می رسد. از یک طرف اهمیت این طرح با تعریف آن بعنوان طرح "تحول اقتصادی" در راس اولویت برنامه اجرائی دولت قرار داده شده است واز طرف دیگر با اشاره به "فتنه اقتصادی" و سرکوب مخالفین، دولت مصمم به دفاع نظامی از آن برآمده و این طرح را به طرحی امنیتی شبیه برنامه هسته ای تبدیل کرده است. البته شکی نیست اصلاح قیمت های فراورده های نفتی یک اقدام اساسی در راستای تحول اقتصادی کشور است و همه کارشناسان اقتصادی نیز آن را ضروری میدانند زیرا قیمت های تعدیل شده و مصنوعی کالاهای نفتی در بازار داخلی مهمترین عامل تعین کننده الگوی ناسالم  اقتصاد مصرفی و کم بازده کشور بشماره می رود. اما وابستگی اقتصاد ایران به صادرات و درآمدهای نفتی روی دیگر سکه مشکل اساسی اقتصاد ایران است که بدون تغییر آن "تحول اقتصادی" پروژه ای نیمه کاره و کم رنگ خواهد بود.استدلال رئیس جمهور که با اصلاح قیمتهای فراوردهای نفتی "ایران از تنبلی 150 ساله نجات خواهد یافت" به همان نسبت نیز درباره وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی صادق است. زیرا این وابستگی فرصت استثنائی منابع خدادادی نفت و گاز طبیعی را که می توانست به رفاه اجتماعی و ثروت پایدار برای مردم و نسل های آینده تبدیل شود، به مصیبت عقب مانده گی ساختاری اقتصاد ایران بدل کرده است.[1]

 

قبل از از اینکه به ابعاد مختلف طرح دولت، پیامدها و راه حل های جایگزین بپردازیم، در این مقدمه خالی از لطف نیست اگر به این سوال پرداخته شود که چه شد همان مخالفین دیروز اصلاح قیمت های فراوردهای نفتی ناگهان تغییر عقیده دادند و امروز از این طرح سرسختانه دفاع میکنند؟.[2] از منظر نویسنده، این دو موضعگیری ظاهرا متضاد مخالفین دیروز و موافقین امروز هدفمندسازی یارانه های انرژی با ارزیابی دقیق در تضاد با یکدیگر قرار ندارند وبالعکس هر دوی آن ها ازساختار کلینتالیستی حکومت[3] و فلسفه آن سرچشمه می گیرند. تا آن زمان که توجه به منافع کوتاه مدت طبقات کم درآمد به عنوان محور عمده کسب قدرت و دستیابی به درآمدهای نفتی ارزیابی می گردید، با اصلاح قیمت فراوره های نفتی با تمام توان مقابله می شد و این ادعا که اصولا قیمت ها احتیاج به اصلاح ندارند عاملی می شد برای غیر علمی خواندن هرگونه حرکتی در راستای هدفمندسازی یارانه ها. اما سرانجام سناریوهای علمی نشان داد که با ادامه الگوی مصرفی موجود برق ، بنزین و گازوئیل تا دو یا حداکثر سه دهه دیگر، تولید نفت و گاز در ایران کاملا درخدمت جبران مصرف داخلی قرار خواهد گرفت و چیزی برای صادرات و درآمدهای نفتی باقی نخواهد ماند. در نتیجه این تحلیل مهمترین انگیزه کسب قدرت در حکومت نیز در ایران از بین خواهد رفت؛ آن زمان بود که ورق برگشت و طرح اصلاح قیمت های فراورده های نفتی به میان آمد و به آن حتی عنوان پرزرق و برق "طرح تحول اقتصادی" اطلاق گردید.

 

سیدشمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی تحلیل خود را این گونه بیان می دارد : "انجام جراحی آزاد سازی قیمت ها در شرایط کنونی نه یک انتخاب بلکه یک اظطرار است واز آن گریزی نیست، چرا که اگر وضع به همین منوال پیش برود کشور به وارد کننده انرژی بدل شده و بایستی بموازات واردات نفت، گاز طبیعی هم وارد کند". اما آیا  اصولا می توان با آزاد سازی قیمتها به هدف نهایی یعنی پائین آوردن مصرف داخلی و حفظ ظرفیت صادرات نائل آمد؟  آیا آنگونه که وزیر اقتصاد و دولتمردان انتظار آن را دارند، و آنگونه که تئوریهای اقتصادی در کتاب های درسی استنتاج میکنند پیش خواهد رفت؟ آیا دولت در ارزیابی خود ضریب انعطاف ارتقاع قیمت و مصرف انرژی را رعایت کرده است؟ این ضریب در کشورهای پیشرفته صنعتی 0.2 میباشد و معنی آن بدین منوال است که برای پائین آوردن یک واحد مصرف انرژی، قیمت باید به پنج برابر سطح موجود ارتقاع یابد. آیا دولت در زمینه ضریب انعطاف انرژی در ایران مطالعاتی در اختیار دارد؟ واقعیت این است که بازار آزاد هیچ گاه به تنهائی قادر به کسب اهداف در سطح اقتصاد کلان نیست و یکی از مشکلات و چالش های کشورهای سرمایه داری پیشرفته نیز در عدم موفقیت در صرفه جوئی انرژی و تعهدات خود در پروتوکل کیتو همین مسئله است که مسئولین این کشورها در پیروی از ایدئولوژی نئولیبرالی بیش از حد لازم به  باروری قوانین بازار آزاد اعتماد کرده اند. لذا علاوه بر واقعی کردن قیمتهای انرژی در ایران- در صورتیکه با اصل آن موافق باشیم- ما با دو چالش دیگر( که بازار آزاد قادر به حل آنها نیست)  نیز روبرو خواهیم بود: اول اینکه چگونه می توان برغم حذف یارانه ها از طریق آزاد ساختن قیمت ها از تورم جلوگیری نمود؟ و دوم اینکه راهکار حفظ ظرفیت صادرات نفت و گاز طبیعی برای ایران کدامند؟ درفصلهای بعدی این نوشته به این دو چالش پرداخته خواهد شد.

 

اما اولین سئوال مطرح شده این است، که آیا اصلاح قیمت فرآورده های نفتی و گاز طبیعی  اصولا لازم یا حتی اجتناب ناپذیر است، آنگونه که دولتمردان به آن ایمان پیدا کرده و مصمم به اجرای آن می باشند؟ آنطور که پیداست کارشناسان سرشناس کشور با نفس اصلاح قیمت های فراورده های نفتی کاملا موافقند و آنرا اجتناب ناپذیر می دانند. مخالفت و انتقادات آنها نه بر اصل ایده طرح دولت، بلکه بر راه و روش اجرای آن است. اکثریت این کارشناسان در اثرات تورمی طرح دولت متفق القول می باشند، در حالیکه هر یک از آنان دلائل منطقی دیگری نیز به مشکل تورم اضافه می کنند. مسعود نیلی در مقاله "زبان حال حکایت های آینده اقتصاد ایران" ضمن اشاره به انباشت هزینه های اجتماعی تعویق انداختن اصلاح قیمت های انرژی و تاکید اینکه "تغیرات هدفمند و همه جانبه قیمت انرژی، نیازمند آن است که در قالب یک برنامه طراحی و اجرا شود" به محاسبه پیامدهای درآمدی طرح دولت برای دهک های شهری و روستائی می پردازد و نتیجه گیری می کند، که برای نمونه در یک سناریو 30 در صدی تورم "80 در صد از جمیعت کشوربه طور خالص با کاهش قدرت خرید مواجه خواهند شد".موسی غنی نژاد ظمن تائید لزوم واقعی کردن قیمت های حامل های انرژی و انتقاد از اینکه اصلاح قیمت ها وهدفمند کردن یارانه ها دو چیز متفاوتند، تاکید می کند که جامعه در صورتیکه طرح دولت در چارچوب "مجموعه ای منسجم اجرا نشود، تحمل این شوکها را ندارد" و چه بسا وضع بدتر هم بشود.[4]

 

محسن رونانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان که تا کنون در مقالات متعددی با نگرش سیستمی وعمیق تر از سایرین به ارزیابی انتقادی طرح هدفمند ساختن یارانه ها پرداخته است، در مقاله ای از اینکه طرح هدفمند کردن یارانه دولت خیلی زود مانند بسیاری از طرح های دیگر رها شود اظهار نگرانی می کند وبا تکیه به"همه حیثیت علمی خود" پیش بینی می کند که این طرح" اگر اجرا شود، در همان شش ماه اول متوقف خواهد شد."[5] رنانی در حالیکه اقتصاد را با بدن انسان زنده مقایسه می کند، معتقد است همان گونه که جراح خوب وقتی مریض تب داشته باشد، یا در حال تشنج و اغما باشد، یا فشارخونش پائین آمده باشد، مریض را جراحی نمی کند، همانطور هم طرح هدفمند کردن یارانه ها که طرح تحولی می باشد را نمی توان با عمل جراحی مقایسه نمود؛ چنین عملی اقتصاد ایران را که در حال اغما بسر می برد به بحران شدیدتری خواهد کشانید. وی با نگرانی محسوس این سئوال را مطرح می کند "که اگرچنین جراحی بزرگی آغاز شود و در میانه راه این جراحی متوقف شود، چه خواهد شد؟" رنانی معتقد است که نمی توان یک پروژه تورمی را درست در دورانی که اقتصاد دچار رکود تورمی است اجرا نمود. وی با توجه به پیامدهای طرح به اینکه دولت تا کنون زمینه علمی و فکری چنین طرح بزرگی را آماده نکرده و فقط به ارائه دو گزارش 27-28 صفحه ای در توجیه آن بسنده کرده است،شدیدا انتقاد می کند.[6] رنانی درگفتگو با روزنامه همشهری ضمن تاکید بر انتقادات کلی خود به طرح هدفمندکردن یارانه ها ادعای رئیس جمهور راکه با اجرای هدفمندسازی یارانه ظرف سه سال دیگر فقیری در کشور وجود نخواهد داشت، قاطعانه رد می کند و در مقابل عنوان می نماید که "من برعکس، معتقدم در پایان هدفمندسازی، طبقه متوسطی وجود نخواهد داشت. یعنی کشور به دو بخش جمیعتی تقسیم خواهد شد، یک اقلیت غنی و یک اکثریت فقیر. به دیگر سخن، با اجرای این طرح، باقی مانده طبقه متوسط هم به طبقه فقرا خواهند پیوست و این برای آینده توسعه ایران بسیار خطرناک است چون طبقه متوسط موتور توسعه کشور است و وقتی این طبقه محو شود، برای یکی دو نسل فرایند توسعه متوقف خواهد شد."[7]

 

اگر چه انتقادات اساسی کارشناسان نخبه و سرشناس به طرح هدفمندکردن یارانه ها مورد تائید نویسنده این مطلب می باشد واینان ، بخصوص محسن رنانی، موفقیت طرح را منوط به ثبات اقتصادی ورونق پایدار آن می دانند،این سئوال مطرح است که آیا باید به انتظار فرارسیدن شرایط مناسب تر اقتصادی از قبیل ثبات، کسب اعتماد مردم به سیاست، رونق اقتصادی در سطح اقتصاد کلان و سایر شاخص های مفید و لازم جراحیهای بزرگ، آنطور که مد نظر رونانی می باشد بود و لبه تیز انتقاد و کارشناسی را بطور عمده متوجه رفع کمبودها در این روال و بهینه سازی ساختار اقتصادی نمود، و یا اینکه لا زم است کارشناسان متعهد به مردم و نسل های آینده، بموازات این طرح ، راه و چاره های اساسی تحول اقتصادی، درزمینه تغیر سیستمی الگوی مصرف انرژی در ایران را نیز مورد مطالعه جدی قرار داده و نظریات و نتایج مطالعات خود را هر چه زودتر در حوضه عمومی به بحث علنی بگذارند؟ در این نوشته کوشش خواهد شد، ضمن جواب مثبت به سئوال طرح شده  پس از توضیحات لازم و نظری در باره مفهوم علمی یارانه و اینکه دلائل تئوریک وجود یارانه انرژی در اقتصاد ایران کدامند، گزینه های اجرائی هدفمند سازی یارانه های انرژی را طراحی و به بحث گذارده شود.

 

2- مفهوم و سرشت یارانه

 

یارانه ابزاری اقتصادی است که دولت به کمک آن می‌تواند با اهداف تعریف شده در اقتصاد و جامعه توازن وثبات برقرار کند و روال رشد اقتصادی، تقسیم درآمد وهزینه‌های زیست‌محیطی اقتصاد را به راستای مورد نظر سوق دهد. برای نمونه دولت می‌تواند از طریق ارائه‌ی یارانه‌ی مستقیم به تولیدکنندگان ارزاق پایه از قبیل نان، شکر، چای و ... بهای این کالاها را کاهش دهد و ازایجاد فقرو گرسنگی در اقشار کم درآمد جلوگیری کند. به کمک یارانه می‌توان ساختار تولید و مصرف انرژی‌های فسیلی را نیز به ساختار انرژی‌های تجدیدپذیر تبدیل کرد.این راهی است که دولت‌های اروپایی مانند دانمارک، نروژ،سوئد و به‌خصوص آلمان با موفقیت نسبی شروع کرده‌‌اند.

 

بنابر این یارانه و به ‌خصوص یارانه‌ی هدف‌مند ابزار اجرایی مدرن و مؤثری در کلیه جوامع و به‌خصوص جوامع سرمایه‌داری است. یارانه به این دلیل اهمیت دارد که سرمایه‌ و بازار آزاد خود‌به‌خود قادر به جلوگیری ازایجاد شکاف‌ها و تبعیضات اجتماعی و انحرافات در الگوی اقتصادی نیست. به‌خصوص این‌که در این سیستم مکانیسمی که خود‌به‌خود قادر به جلوگیری از اثرات مخرب فقراجتماعی و زیست‌محیطیِ سرمایه داری باشد نیز وجود ندارد. فقط مکتب  اقتصادی نئولیبرالیسم رادیکال با این باور که سرمایه‌داری کاملاً آزاد قادر به حل کلیه مشکلات جامعه است با یارانه ستیز دارد، در حالی‌که هیچ جامعه‌ی مدرنی چه سرمایه‌داری چه غیر آن نمی‌تواند بدون یارانه و دخالت دولت از تبعیضات اجتماعی ونارسایی‌های اقتصادی و آثار مخرب زیست محیطی جلوگیری کند.

 

البته پیامدهای هر نوع یارانه ولو این‌که هدف مند هم باشد الزاماً همیشه و در هر شرایطی مثبت نیستند. ممکن است زمانی یارانه‌ی هدف‌مند به‌نفع اقتصاد و کلّ جامعه باشد و زمانی دیگر به عکس آن تبدیل شود. برای نمونه دولت آلمان وبعضی دیگر از کشو‌رهای اروپایی فقط از طریق یارانه‌های چند میلیارد یورویی تا‌کنون موفق شده‌اند بخشی از تولیدات معادن وسیع زغال‌سنگ خود را در رقابت با کالاهای نفتی و گازطبیعی وارد بازار کنند. زمانی این سیاست مورد تائید کلیه احزاب سیاسی ومردم بود، در حالی‌که امروز طرفداران انرژی‌های تجدیدپذیر با این نوع یارانه‌ها کاملاً مخالفند. البته اقشار یا صنایع با‌نفوذ در دولت نیز می‌توانند به منابع یارانه‌ی ملی در راستای اهداف و منافع اختصاصی خود دست یابند واز این راه به الگوی مورد نظر خود رونق دهند و مانع پیشرفت سایر الگوها شوند. برای نمونه  صنایع هسته‌ای در ایالات متحده، آلمان، فرانسه، انگلستان ودیگر کشو‌رهای صنعتی در دهه‌ی 1960 با این استدلال که فقط فن‌آوری هسته‌ای می‌تواند جوابگوی تأمین برق ارزان و فراوان برای آینده‌ی بشر باشد، موفق شدند بخش عمده‌ای از بودجه‌ی یارانه‌ها را به سوی صنایع هسته‌ای سوق دهند و برای چندین دهه الگوی مورد نظر خود را پیاده کنند. طبق محاسبات اخیر (   Green Peace) سازمان صلح سبز آلمان تا کنون دراین کشور 200 ملیارد یورو به صنایع هسته ای از طرق مختلف یارانه داده شده است که این صنایع بتوانند با صنایع فسیلی تولید برق رقابت کنند و این در حالی است که برق هسته ای برای نمونه در آلمان فدرال فقط 31 درصد از مصرف برق را تامین میکند.

 

 نمونه‌ی دیگری که به دلیل اثرات منفی آن بر فاجعه‌ی فقر در جهان سوم پراهمیت است  نمونه‌ی یارانه‌های سنگین اتحادیه‌ی اروپا (حدود 60 میلیارد دلاردر سال) به کشاورزان اروپایی است که با قدرت لابی خود موفق شده‌اند دولت‌ها را به پرداخت آنها مجبور کنند.این نوع یارانه، کشاورزان آفریقایی را به ورشکستگی کشانیده وبه یکی از عوامل عمده‌ی گرسنگی در آن دیار تبدیل شده است. نمونه‌ی منفی  دیگر یارانه‌هایی است که دولت‌ها بخصوص در جوامع با ساختار کلینتالیستی (تبارگماری) به اقشار ذی‌نفع می‌دهند. این نمونه در شرایطی که سیاست‌گزاری‌ها شفاف نباشند و امکانات کنترل دولت هم محدود و در مقابل مکانیسم‌های سؤاستفاده از موقعیت انحصاری قوی باشند به ترویج فساد کمک می‌کند و در نهایت حتی می‌تواند به فاجعه‌ی اجتماعی هم تبدیل شود.

 

3- یارانه‌ی انرژی در ایران

 

ابتدا این سؤال مطرح است که آیا اصولاً دولت تاکنون یارانه‌ی انرژی به مردم و صنایع داده است ودر این صورت این یارانه به چه ترتیب داده شده است، از طریق مستقیم مانند یارانه به کشاورزان یا از راه تعیین قیمت‌های غیرواقعی فراورده‌های نفتی در سطح پاین تر از قیمتهای واقعی؟ سؤال بعدی این ا‌ست که در صورت وجود یارانه پیامدهای لایحه‌ی هدف‌مند کردن آنها کدامند و آیا راه وروش مورد نظر دولت بهترین راه است و در غیر اینصورت راه های جایگزین کدامند؟. در این‌جا ابتدا به سؤال اول می‌پردازیم.

 

فرض اصلی نظریه‌ی وجود یارانه‌ی انرژی با این دید حرکت می‌کند که دولت نفت را با قیمت‌های بازار جهانی صادر می‌کند در‌حالی‌که همان نفت با قیمت بسیار نازل‌تری دراختیار بازار داخلی قرار داده می‌شود و تفاوت این دو قیمت را باید به‌عنوان یارانه‌ای تلقی کرد که دولت در اختیار مصرف کننده گان انرژی می‌گذارد. عده‌ای استدلال می‌کنند که چون سطح دستمزدها جهانی نیست و در بازار کار داخلی تعین می‌شود پس نمی‌توان در مورد نفت و گازو فرآورده‌های آنها نیز  قیمت‌های نفت بازار جهانی را ملاک قرار داد. لذا اصولاً یارانه ای در کار نیست که لازم به هدف مند کردن آن باشد. البته این استدلال بدلیل وحشت از پیامدهای نظریه‌ی قیمت‌های بازار جهانی نفت به‌عنوان قیمت واقعی و تأثیرات تورمی محاسبه‌ی قیمت نفت داخلی بر پایه قیمت‌های بین‌المللی قابل فهم است اما با تکیه به قوانین قیمت‌‌گذاری کالاهای گوناگون دربازا فاقد منطق علمی است.

 

صاحبان انرژی اعم از فسیلی، هسته‌ای یا انواع تجدیدپذیر انرژی همگی در بازار جهانی در رقابت با یکدیگر قرار دارند و قیمت‌گذاری آنها متأثر از یکدیگر است و از آن‌جایی‌که نفت، گاز طبیعی و زغال‌سنگ جزو منابع طبیعی تجدیدناپذیرهستند قیمت نفت در حدود هزینه‌ی تولید زغال‌سنگ که در بالاترین سطح هزینه تولید مواد فسیلی است نوسان می‌کند و تابع هزینه‌های واقعی تولید نفت که در کشو‌رهای منطقه‌ی خلیج فارس از جمله ایران (که در سطح بسیار پایینی قرار دارد) نیست. به همین دلیل هم این کشورها در این موقعیت استثنائی قرار می‌گیرند که می‌توانند تفاوت میان قیمت بازار جهانی و هزینه‌ی تولید را به‌عنوان رانت نفتی وارد حوضه اقتصاد ملی خود کنند.[8] برخلاف روال این قیمت‌گذاری سطح دستمزد به ‌دلیل عدم رقابت مستقیم نیروی کار در سطح جهانی تابع سطح مخارج زندگی در سطح ملی است و لذا الزاماً نمی‌تواند با سطح دستمزد در بازار جهانی یکی شود. درست به ‌دلیل متفاوت بودن سطح دستمزد در کشو‌رهای مختلف این حامل هزینه‌ی تولید می‌تواند به عامل مهمی در تقسیم کار جهانی تبدیل شود زیرا کشورهای با سطح دستمزد پایین مانند چین دراین موقعیت قرار می‌گیرد که بازارهای سایر کشورها را تصاحب کند. همین‌طورهم سطح مخارج و قیمت‌ کالاهای صنعتی(غیرمعدنی) ابتدا تابع هزینه‌های عوامل تولید(سطح دستمزد،هزینه‌ی سرمایه، حمل ونقل، انرژی وغیره) در سطح ملی است، اما در رقابت در بازار بین المللی تحت تاثیر قیمتهای بازار جهانی نوسان می کنند.

 

لذا اختلاف سطح هزینه‌ی کالا اعم از کالاهای مصرفی از قبیل اتومبیل، یخچال وغیره یا کالاهای صنایع اساسی از قبیل ماشین‌آلات سنگین، از یک طرف پیش‌شرط رقابت در بازار جهانی وتغییر سهام عرضه‌کنندگان در بازار است ولی از طرف دیگراین رقابت آزاد هیچ‌گاه به یک قیمت واحد برای یک کالا با کیفیت مساوی در بازار منتهی نمی‌شود زیرا هزینه‌ها هم به‌دلیل تغییر بازده کار و تنوع در هزینه های عوامل تولید متفاوت میباشند و همواره در حال تغیراند. در حالی که در مورد کالاهای معدنی مانند نفت ، گاز طبیعی و زغال‌سنگ  در بازار جهانی رقابت ناشی از تجدید‌ناپذیر بودن آنها  قیمت واحدی را برای آنها در بازار به‌وجود می‌آورد، سطح مختلف هزینه های این کالاها به تغیر سهم عرضه کننده گان در بازا جهانی منتج میشود. به همین دلیل سهم تولید و عرضه کشورهای اوپک در بازار جهانی منابع فسیلی در نیم قرن گذشته سیر صعودی داشت و برعکس سهم کشورهای تولیدکننده‌ی اروپایی زغال‌سنگ به‌علت بالا بودن هزینه‌ی تولید آن سیر نزولی پیدا کرد.

 

با توجه به این تحلیل می‌توان نتیجه‌گیری کرد که قیمت واقعی منابع فسیلی در بازار جهانی حول یک محور مشترک نوسان می کند، چه برای مصرف‌کنندگان در ایالات‌متحده چه  در اروپا وچه در کشورهای اوپک ،از جمله در ایران. در حقیقت مصرف کننده گان مقدار انرژی موجود درنفت ، در گازطبیعی، در ذغال سنگ، در اورانیوم و یا درانرژهای تجدید پذیر از قبیل انرژی بادی، فتوولتایگ ،انرژی آبی و غیره را در بازار میخرند زیرا در همه  منابع حامل انرژی یک کالای مورد استفاده وجود دارد و این مقدار کالری یا نیروئی است، که در این منابع نهفته و در زنجیره های متفاوت تولید انرژی مصرفی مانند گرما، نیروی تحرک وروشنائی از آنها بیرون آورده شده و سپس وارد بازار می گردد. در حقیقت هر سه فرم انرژی نیز قابل تبدیل به یکدیگر هستند: انرژی مصرفی از جنس گرما می تواند به برق و نیرو تبدیل شود. نیروی متحرک یعنی نوع دیگر انرژی مصرفی نیز میتواند هم به گرما و هم به روشنائی تبدیل گردد. لذا تفاوت قیمت حامل های انرژِی درکشورها و مناطق گوناگون - در صورت رقابت آزاد در بازار جهانی- ابتدا تابع هزینه های متفاوت تولید انرژی های مصرفی از آن منابع و سپس تابع هزینه ها‌ی حمل‌و‌نقل  یا مالیات‌هایی می باشد که دولت‌ها وضع می کنند (همان‌گونه که در کشورهای بازار مشترک اروپا برای نفت و گاز طبیعی وارداتی مرسوم است). بنابراین با تکیه به قوانین قیمت‌گذاری در بازارمی‌توان قاطعانه گفت که مصرف‌کنندگان فراورده‌های نفت و گاز طبیعی در ایران و در همه‌ی کشورهای نفت‌خیز که درآنها ملاک تعیین قیمت سطح قیمت در بازار جهانی نبوده است ازهمان ابتدا تا‌کنون از منظر قوانین اقتصادی و بخصوص تئوری ارزش، یارانه دریافت کرده‌اند و لذا طبیعی است که دولت می بایست این یارانه‌ها را در حساب ملی به همین عنوان وارد کند. با توجه به مبانی تئوریک بالا در حال حاضررقم یارانه کلی که دولت بر پایه محاسبات رسمی خود در اختیار مصرف کننده گان انرژی داخلی میگذارد شامل 66 ملیارد دولار در سال است، که این رقم معادل سرمایه ای میباشد، که بر اساس آن میتوان در ایران بیش از 5.2 میلیون اشتغال بوجود آورد. درعین حال این رقم سرسام آوریارانه انرژی معادل حدود %8 از درآمد ناخالص ملی کشور(827 میلیارد دولار) نیز میباشد. بدین ترتیب ایران 8% از درآمد ملی خود را برای این هد ف بکار میبرد که از یکطرف منابع انرژی فسیلی قابل ملاحضه ای و سرمایه چشمگیرملی خود را روز در روز و سال در سال بسوزاند و از طرف دیگر مخارج اثرات مخرب زیست محیطی این کار غیر عقلائی را نیز به عهده نسلهای امروز و آینده واگذار کند.

 

4- پیامدهای یارانه برمنابع فسیلی

 

البته می‌توان گفت که یارانه درخود کشورهای نفت‌خیز از دید عدالت اجتماعی کار درستی است، زیرا مردم این کشورها حداقل از این طریق صاحب سهمی از منابع خدادادی‌ که در حقیقت خود مالک آنها می‌باشند دریافت می‌کنند. اما این دید خالی از ساده‌نگری و مخاطره نیست و با توجه به پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی آن احتیاج به ارزیابی بیشتری دارد. اولین مورد این‌که از زاویه عدالت اجتماعی این نوع یارانه در وحله اول میباست در اختیار اقشار کم درآمد جامعه قرار گیرد و نه اقشارثروتمند که احتیاج به یارانه ندارند. در‌حالی‌که قیمت‌های نازل فراورده‌های نفتی سبب انتقال یارانه به همه‌ی اقشاراعم از ثروتمند یا فقیرمی‌شود. ثروتمندان حتی شاید به‌ علت سطح مصرف  انرژی بسیار بالای‌شان به این صورت سهم بسیار بیشتری را هم به‌خود اختصاص دهند و این دقیقاً با معیار عدالت اجتماعی در تضاد است. لذا لازم است عدالت اجتماعی را ازراه های دیگری از قبیل یارانه مستقیم، تخفیف در تعرفه‌ی مالیاتی  یا تأمین کمک‌های اجتماعی مانند بیمه‌ی اجتماعی ارزان و غیره برقرار کرد.

 

اما پایین بودن قیمت‌های انرژی نسبت به قیمت‌های واقعی بر الگوی اقتصادی نیز تأثیرات منفی بسیاری دارد زیرا در این صورت اقتصاد و کلیه‌ی بخش‌های آن تبدیل به نوعی  اقتصاد پر‌مصرف انرژی و کم بارور می‌شود به ترتیبی که از یک سو کالاهای ملی قادر به رقابت در بازار جهانی نیستند و کشور اجبارا به کشوری مصرف کننده با ساختار نا استوار وتنبل تبدیل گردیده و به عقب ماندگی دائمی مبتلا میشود. و از طرف دیگر تغییر الگوی تولید با شدت انرژی بالا فقط با مخارج بسیار سنگینی ممکن خواهد بود که نسل‌های آینده مجبور به پرداخت آن خواهد گردید. برای نمونه سیستم ترافیک ایران که در دوران پهلوی پایه‌گذاری شد، از جنس الگوی ناپایدار وبا پیامدی زیست محیطی برای سلامت شهروندان است. بنزین ارزان جامعه را به سوی سیستم حمل‌ونقل با و سائل خصوصی سوق داده و از گسترش سیستم حمل ‌و نقل عمومی به ‌نفع طبقات کم د‌رآمد و محیط‌ زیست جلوگیری کرده است. برق ارزان مردم را به مصرف زیاد برق و استفاده از وسایل خانگی پر‌مصرف تشویق نموده است. صنایع نیز با در اختیارداشتن انرژی ارزان در سطح عقب‌مانده‌ای باقی مانده و از هر اقدام عقلایی برای صرفه‌جویی طفره رفته اند. درحال حاضر شدت مصرف انرژی در ایران در بالاترین ردیف در سطح جهان است و می‌توان گفت عرضه انرژی با قیمت‌های غیر‌واقعی یکی از عوامل مهم مصرفی بودن جامعه ایران به شمار میرود.

 

علاوه بر پیامدهای اجتماعی و اقتصادی، پیامدهای زیست محیطی عرضه انرژی با قیمت ارزان نیز، هم در کوتاه مدت و هم در درازمدت چیزی جز فاجعه‌ای اجتماعی نمی‌تواند باشد. اولاً مصرف  بیش از حد انرژی‌های فسیلی ناشی از ارزانی والگوی اقتصادی پرمصرف  از یک‌ سو آلاینده‌های بیشتری تولید می‌کند که این خود سبب بسیاری از بیماری ها است و از سوی دیگر به دلیل تولید گازهای گلخانه‌ای تعادل آب ‌و هوایی زمین را نیزبر‌هم می‌زند. علاوه بر آن مصرف بیش از حد یک نسل از نگاه تولید آلاینده‌ها و هم به‌ دلیل تجدیدناپذیر بودن منابع فسیلی نوعی بی‌عدالتی و حتی خیانت به منافع نسل‌های آینده است که چون هم اینک در صحنه حضور ندارند در موقعیت دفاع از منافع خود هم قرارنمی توانند گرفت. جامعه ای که قادر به رعایت منافع نسل های آینده نباشد، به منافع نسل حال نیز بی توجه خواهد بود، زیرا همیشه به دنبال راه حل های کوتاه مدت است و با برنامه ریزی دراز مدت هیچگونه انس و رابطه ای نمی تواند پیدا نماید.

 

با توجه به توضیحات مختصر درباره پیامدهای سه‌گانه قیمت‌های نازل نفت و گاز در ایران چه بهتر می‌بود  اگر از همان ابتدا نفت و گاز در داخل هم به قیمت‌های بازار جهانی فروخته می‌شد و اقتصاد ایران روال  منطقی‌تری را طی می‌کرد. و باز هم بهترمی‌بود اگر قیمت‌های حامل‌های فسیلی در بازار جهانی هم بر‌اساس مکانیسم‌های اقتصادی  بازارتنظیم می‌شد و منابع فسیلی به قیمت واقعی به بازار عرضه می گردید. در این صورت به احتمال بسیار زیاد قیمت نفت دهه‌ها قبل از مرز صد دلار برای هر بشکه عبور کرده بود و سایر کشورها نیز از همان ابتدا  اجباراً الگوی اقتصادی کم مصرف‌تری را انتخاب می‌کردند و نمونه‌های بهتری را به جهان سوم ارائه می‌دادند.  متأسفانه پیشاهنگان صنعتی غرب نیز با نگرش اقتصادی کوته‌بینانه و سوداگرانه دست به‌کارشدند واز هر اقدام سیاسی در راستای متعادل نگه داشتن قیمت نفت کوتاهی نکردند. دخالت‌های سیاسی از قبیل کودتای سازمان "سیا" ایالات متحده آمریکا علیه دولت دکتر مصدق، جنگ‌های اخیر در عراق و افغانستان و همدستی با شیوخ عرب در خلیج فارس همگی در این جهت بوده اند که از تنظیم قیمت واقعی نفت به‌کمک مکانیسم‌های اقتصادی در بازار جهانی جلوگیری شود تا دولت‌های سرمایه‌داری غرب رشد اقتصادی کشورهای خود را به‌طور مصنوعی سرعت دهند[9]، اما آهسته‌آهسته اکنون امر بر همه مسجل شده است که هزینه‌های جبران گازهای گلخانه‌ای وجلوگیری از فاجعه‌ی تغییرات اقلیمی به بمراتب بیشتر از سودهای موقتی حاصل از قیمت‌های نازل نفت خواهد بود. درهر‌صورت دراین‌جا هم بی‌عدالتی و خیانت به منافع نسل‌های آینده‌ی بشرمطرح است.  

 

5- هدف‌مند کردن یارانه‌های انرژی: سرمایه گذاری در کاهش بجای یارانه به مصرف انرژی

 

با توجه به پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی قیمت‌های نازل فراورده‌های نفتی در بازار ایران اصلاح این قیمت‌ها در راستای تطبیق آنها با قیمت‌های واقعی امری است واجب ومسلم. اما از طرف دیگرقیمت‌های نازل انرژی عمیقاً در ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران ریشه دوانیده و آن را تحت تأثیر خود قرار داده است لذا این اصلاح امری است بسیار مشکل که به  کارشناسی همه‌جانبه و بحث وسیع احتیاج دارد واز آن دست طرح هایی نیست که بتوان به سرعت آن‌ را اجرا کرد.[10] به‌همین دلیل هم دغدغه‌های موجود در همه سطوح، چه درجناح‌های نزدیک به دولت و چه در مخالفین به ‌خوبی قابل درک هستند. به‌نظر نویسنده اجرای این طرح نیاز به چند پیش شرط اساسی دارد:

 

(الف). تعریف دقیق اهداف اجتماعی حذف یارانه‌ها وتعیین الویت‌ها و ابزار اجرائی هدفمندکردن.

(ب). تعریف دقیق اهداف اقتصادی یعنی طبقه‌بندی صنایع وخدمات بر حسب احتیاج آنها به دریافت کمک مالی و پیامدهای آن برای اقتصاد ملی.

(پ). تعریف دقیق اهداف زیست‌محیطی حذف یارانه. طبقه‌بندی بخش‌های تولیدی و مصرفی انرژی برحسب شدت انرژی و بر پایه‌ی تدوین سناریوهای دراز‌مدت تولید و مصرف(سند انرژی) وهمچنین تعیین ابزار اجرایی هدف‌مند کردن،هم در راستای پایین آوردن شدت و مصرف انرژی و هم به‌منظورگسترش انرژی‌های تجدیدپذیر.

(ت).بحث عمومی  در کلیه‌ی رسانه‌ها با شرکت وسیع کارشناسان و جامعه‌ی مدنی به‌منظور روشنگری، احتمالاً ترمیم تعریفات و ابزار اجرايی هدف‌مند کردن یارانه‌ها.

(ث).ارائه‌ی  طرح جامع از طریق لایحه به قوه‌ی مقننه.

 

موفقیت هدف‌مندکردن یارانه‌ حامل های انرژی زمانی ممکن است که کلیه اقشارجامعه و اقتصاد به ضرورت آن ایمان داشته باشند و آن را در جهت منافع عام وخاص بپذیرند چراکه با این طرح منابع مالی قابل ملاحظه‌ای بین اقشار جامعه و لایه‌های اقتصاد جابه‌جا می‌شود. برای نمونه لازم است که اقشار کم‌درآمد مطمئن باشند که اگر قیمت‌های بنزین، نفت، گازوئیل یا گاز طبیعی سیر صعودی پیدا کرد در عوض حتماً دولت با پرداخت یارانه مستقیم به آنها ضرر را جبران خواهد کرد. به‌همین ترتیب سایر مصرف‌کنندگان فراورده‌های انرژی نیز لازم است اطمینان پیدا کنند که  بالا رفتن قیمت الزاماً به افزایش مخارج انرژی تبدیل نمی‌شود زیرا دولت هم‌زمان از طریق سرمایه‌گذاری درفناوری بهینه‌سازی و جلوگیری از هدر رفت حامل‌های انرژی به پایین آمدن مصرف کمک می‌کند. مثلاً اگر با دراختیار گذرادن یارانه به خانوا‌‌رها برای عایق‌سازی دیوارها و نوسازی پنجره‌های خانه‌ها مصرف گاز یک خانوار کم شود و در عین حال به قیمت گازهم اضافه شود در کلّ مخارج مربوط به مصرف گاز لازم  برای تولید گرما تغییر حاصل نمی‌شود. و اگر سیاست‌گذاری دولت هم درراستای این هدف قرار گیرد که با تغییر قیمت‌ها مخارج مصرف انرژی خانوار ثابت بمانند در این صورت می‌توان انتظار داشت که طرح هدف‌مند کردن یارانه‌ها با موافقت همه گروه‌های خانوار رو‌به‌رو شود زیرا این رویه‌ی اجرا تورم‌زا نیست، با منافع خاص گروه‌های اجتماعی در تضاد نیست و در‌عین‌حال با منافع کل جامعه از دریچه‌ی زیست‌محیطی و رعایت منافع نسل‌های آینده نیز تباین دارد. در زیر ابتدا به توضیحاتی پیرامون طرح هدفمند ساختن یارانه بدون تورم از طریق انتقال هدفمند یارانه انرژی در راستای صرفه جوئی در مصرف پرداخته، و سپس به تصویرپروژه کنترل عرضه منابع انرژی در بازار داخلی بمنظور حفظ ظرفیت های صادرات نفت و گاز طبیعی میپردازیم.

 

5.1- اصلاح قیمتها بدون پیامدهای تورمی

 

موسی غنی نژاد طرفدار طرح اصلاح قیمت های انرژی معتقد است، اصلاح قیمت ها برای واقعی کردن آنها امری مفید و اجتناب ناپذیر است. اما از نظر وی "اصلاح قیمت، اسمش هدفمند کردن یارانه نیست. شما میتوانید اصلاح قیمت بکنید، ولی این ربطی به یارانه ندارد."[11] در حقیقت اما میتوان با حذف آهسته یارانه ها هم قیمت ها را اصلاح کرد و هم زمان  نیز آن را  در راستای تغیر ساختار مصرف انرژی وحتی بمراتب بیشتردر تحول اقتصادی بکار برد. و درست نقطه اتصال این دو هدف میباشد که میتواند از ایجاد تورم جلوگیری کند. در حالیکه طرح هدفمند ساختن یارانه ها که توسط دولت پیشنهاد شده است ، یعنی تقسیم بخشی از درآمد حاصله بین دهک های کم درآمد نه تنها تغییری ملموس در الگوی مصرف ایجاد نمی کند، بلکه آن را تثبیت نیز می کند. زیرا از یک طرف اقشار کم درآمد را قادر خواهد ساخت در مصرف انرژی خود تغیری ندهند واز طرف دیگراقشار مرفه نیزچون قدرت خرید شان قوی میباشد و تکنولوژی جایگزینی هم برای تغیرالگوی خود در اختیار ندارند ، در موقعیت حفظ الگوی مصرفی گذشته خود قرار میگیرند.

 

حال به راه های اجرائی بدون تورم هدفمند کردن یارانه های انرژی بپردازیم. وجه مشترک راه های گوناگون اجرای این طرح درسطح عام  ابتدا سرمایه گذاری هدفمند در بهینه سازی مصرف انرژی در همه بخش های اقتصاد جامعه است. این سرمایه گذاری هنگامی با هدفمند کردن یارانه ها یکی میشود، که یارانه به مصرف بیشتر انرژی به اهرم صرفه جوئی در مصرف انرژی تبدیل گردد. برای نمونه میتوان یارانه گاز طبیعی رابرای مثال هر سال با ضریب 10% حذف نمود، و درآمد حاصله را همان زمان در اختیار آن عده از مصرف کنندگان گذارد، که سیستم های گرمایشی قدیمی و با هدررفت زیاد خود را جایگزین سیستم هایی با بهره وری بالاتر کنند. در عین حال میتوان با رعایت معیارهای عدالت ، یارانه بهینه سازی را در سال اول به کم درآمدترین دهک و در سال دوم به دهک بالاتر و ... داد. از این طریق میتوان در ضمن بهینه سازی پی در پی در مصرف گرما وکاهش تقاضا هم از تورم جلوگیری نمود و هم هزینه مصرف گرما در بخش خانوار را برای کم درآمدترین قشرجامعه ثابت نگه داشت و یا حتی کاهش هم داد. و این روش را به مرور و با رعایت اولویت های از پائین به بالای دهک های درآمدی به کل جامعه تعمیم داد. البته میتوان بخشی از درآمد حاصله از حذف یارانه گاز طبیعی با ضریب 10% در سال را نیز درتشویق به تولید آب گرم با استفاده از آبگرم کن های خورشیدی بکار انداخت و یا در جهت بهینه سازی عایق های ساختمان های مسکونی (و اینجا هم باز با رعایت الوویت از پائین به بالای دهک های درآمدی) قرار داد.

 

لذا ملاحظه می شود، که امکانات وسیعی برای دولت وجود دارد، که طرح هدفمند ساختن یارانه های انرژی را به طرح بهینه سازی و صرفه جوئی در مصرف و تحول اقتصادی به معنای علمی آن تبدیل نموده و با استفاده از این طرح، موتور رشد اقتصادی جدیدی را در صنایع داخلی به راه انداخته و زمینه اشتغال بسیاری را  بوجود آورد. زمینه هایی چون  تجدید تولید دستگاه های حرارت مرکزی مدرن و کم مصرف، یا آب گرم کن های خورشیدی و یا تولید مواد عایقی ساختمانی و تولید پنجره های دو جداره و سایر کالاهای لازم از آن دست صنایع نوینی هستند که در این بستر قابلیت رشد خواهند یافت . این طرح شامل بهینه سازی و صرفه جوئی در مصرف برق نیز می باشد و می تواند بموازات هدفمند کردن یارانه گاز طبیعی از طریق تبدیل یارانه مصرف برق به یارانه های بهینه سازی مصرف برق و وسائل برقی خانوارها و این بار نیز با رعایت الوویت برای دهک های کم درآمد زمینه چنین امری را پدید آورد. علاوه برآن این طرح می تواند و باید هم به حوضه مصرف انرژی صنایع و حوضه حمل و نقل نیز گسترش داده شود. در این صورت بخشی ازدرآمدهای حاصله از حذف یارانه گاز طبیعی، برق و فرآورده های نفتی از قبیل گازوئیل و بنزین می تواند یه یارانه برای تشویق بهینه سازی مصرف انرژی در صنایع و مدرن ساختن صنایع و وسایل حمل و نقل اختصاص یابد..

 

 دراختیارگذاردن بخش دیگری از درآمدهای حاصل ازحذف یارانه های فرآورده های نفتی برای مثال به سازمان مترو تهران و ایجاد چنین سازمان هایی در سایر شهرهای پر جمیعت ایران در راستای گسترش پی در پی شبکه های حمل و نقل عمومی و بخصوص مترو، یارانه به خودروهای کم مصرف، انتقال بخش دیگری از همان منابع یارانه به شهرداری ها با هدف مشخص گسترش شبکه راه های مخصوص دوچرخه رانی در خیابان های کلیه شهرها، این ها همگی فرصت های همه جانبه و پرحجم دیگری هستند که می توانند به طرح هدفمند سازی یارانه ها گره بخورند، آنگونه که جابجا کردن  یارانه ها از دایره بیهوده هدر دادن به دایره کاهش مصرف و شدت انرژی منجر شود.و ازاین طریق نیز هزینه های مصرف انرژی بالا نرود و در عین حال تقاضای فرآورده های نفت و گاز طبیعی در بازار داخلی نیز ثابت بماند و یا حتی سیر نزولی پیدا کند. چنین راهبردی خود در جمع، هویت اقتصاد ایران را تغیر داده و الگوی اشتغال ساز، بارآور، کارسازو پایداری را برای نسل های آینده پایه ریزی میکند. علاوه بر این همه پیامدهای مثبت اقتصادی و اجتماعی ، این نوع طرح هدفمند سازی یارانه های انرژی، کاهش آلاینده گی های حاصل از سوخت مواد فسیلی را نیز در بر دارد، که شامل پیامدهای مثبت زیست محیطی نیز میباشد. البته پر واضح است که چنین طرح جامع ای احتیاج به مطالعه همه جانبه، احتیاج به مدل و سناریوسازی و نیازمند جستجوی کارسازترین راهبردهای اجرائی بوده که دولت در تسریع آنها نقش و مسئولیت بزرگی پیدا می کند. مطالعات علمی موجود و به خصوص مطالعات جامع سناریوی مصرف انرژی درایران تا سال 2025 که گروه مشترک مطالعاتی ایران و آلمان فدرال انجام داده اند،میتواند در این راستا کمک قابل توجه ای باشد.[12]

 

5.2-طرح حفظ ظرفیت های صدور نفت وگاز طبیعی

 

طرح هدفمند ساختن یارانه ها، آن طور که در بالا آورده شد و به هر نوع دیگری که قوانین بازارآزاد عرضه وتقاضا تنها اهرم اقتصادی انتقال یارانه به مصرف بیهوده انرژِی به سیستم مدرن یارانه برای بهینه سازی وصرفه جوئی باشد و دولت تنها نقش تغیر جهت یارانه ها را بعهده داشته باشد، تضمینی برای کنترل سقف مصرف داخلی به آنگونه که ظرفیت صادراتی منابع یا فرآورده های نفت و گازی حفظ بشود نمیتواند باشد. زیرا بازار آزاد حتی هنگامی که قیمت های منابع انرژی نیزقیمتهای واقعی باشند ولذا سقف مصرف داخلی انرژی نیزکاهش یابد، به تنهائی قادر به ایجاد تعادل بین مصرف داخلی و حفظ ظرفیت صادرات نیستند. مثلا در حالی که هم زمان با کاهش شدت مصرف انرژی، سطح درآمد متوسط مردم نیزارتقاع پیدا کند ومصرف کننده گان انرژی رفاه خود را دراین ببینند که بیشتر مسافرت کنند، درتابستان از کولراستفاده کنند و غیره ،سقف مصرف مطلق انرژی نه تنها کم نمی شود، بلکه زیاد تر هم خواهد شد(.rebound effect ). برای نمونه این مورد علیرغم هشدارهای به موقع در جمهوری فدرال آلمان تجربه شد. دولتهای گوناگون این کشور با تکیه به اهداف زیست محیطی و به منظور صرفه جوئی در مصرف انرژی، طرح مالیات زیست محیطی بر انرژی های فسیلی (اکوتاکس) را از سال 2000 به بعد اجرا نمودند. صٌنایع اتومبیل سازی و سایر صنایع کالاهای پر مصرف انرژی، همگی فن آوری های قدیمی و پرمصرف انرژی خود را بهینه کردند، اما سقف مطلق مصرف انرژی های فسیلی ، همانگونه که با استدلال های علمی پیش بینی هم شده بود[13]،آنطور که انتظار میرفت، پائین نیامد. زیرا مصرف کنندگان با تکیه به بالا رفتن سطح درآمد خود به استفاده ازخودروهای های با اسب بخار بیشتر به جای خودروهای کم قدرت سابق خود دست زدند، وسائل خانگی قدیمی خود را با وسائل پر مصرف تجملی تری تعویض کردند. و غیره، به ترتیبی که علیرغم پائین آمدن شدت انرژی، مصرف سرانه انرژی ثابت ماند و در مواردی هم حتی بیشتر شد.

 

لذا به منظور ایجاد رابطه منطقی میان مصرف داخلی و ظرفیت های صادرات نفت و گاز طبیعی، در مورد مشخص ایران، و همچنین سایر کشورهای نفت خیز و تابع از صادرات و درآمدهای نفت و گاز طبیعی، چاره ای جز کاهش عرضه منابع و فرآورده های نفتی وگازی و کنترل آن در بازار داخلی بدست دولت نیست. برای مثال چنانچه لازم باشد که حد اقل 50% از تولیدات نفت و گاز طبیعی و یا فرآورده های آنها به منظور کسب درآمد ارزی صادرشود، در این صورت لازم است عرضه این منابع در بازار داخلی  ایران که در سال 2009 رقم بیش از 204 میلیون تن( oil equivalent) یعنی نزدیک به 64% کل تولید را در بر می گرفت[14] در طول مدت زمان عقلائی پی در پی به سطح 50%  یعنی  در دورانی 10 ساله 14% تنزل کند.

 

 این نوع کاهش برنامه ریزی شده عرضه منابع فسیلی در همه کشورها قابل اجرا می باشد واین اهرم دخالت دولت نه تنها با قوانین بازار آزاد مغایرت ندارد، بلکه وسیله برنده ای نیز میباشد، که با استفاده از آن دولت آینده نگر میتواند،  وحتی موظف است، بخصوص در خدمت اهداف زیست محیطی سیاست گذاری کند. اما تا کنون مسئولین سیاسی کشورهای سرمایه داری مصرف کننده انرژی های فسیلی با پیروی از ایدئولوژی نئولیبرالی و تعبیر افراطی فوائد بازار کاملا آزاد وامکانات "معجزه آور" آن از بکاربردن این گونه ابزار قوی سیاست گذاری و جلوگیری از مصرف بی بند و بار منابع کمیاب و رو به زوال فسیلی طفره رفته اند. اما در حالی که پیاده کردن سیستم کنترل و کاهش سیستماتیک عرضه منابع فسیلی درکشورهایی مانند آلمان فدرال و یا ایالات متحده آمریکا، که هم منابع فسیلی داخلی در اختیار دارند و هم بخش عمده ای ازتقاضای داخلی را وارد میکنند، احتیاج به نهادهای کارسازی دارد، که سیاست گذاران این کشورها چندان تمایل به آنها ندارند واینگونه نهاد را دربست سوسیالیستی میخوانند. کاهش سیستماتیک عرضه منابع فسیلی در بازار داخلی ایران و سایر کشورهای مشابه، امری به مراتب آسان ترمی باشد. زیرا دولت در این کشورها از موقعیت انحصاری عرضه  منابع برخوردار است و میتواند بدون هزینه های جانبی نهادسازی مقدار عرضه منابع به بازار داخلی را بر پایه برنامه ریزی منطقی خود تعیین نماید.

 

 البته استفاده از این ابزار برنده سیاست گذاری و محدود کردن عرضه منابع و یا فرآورده های فسیلی در بازار داخلی بر قیمت بندی این کالاها تاثیر مستقیم دارد و به یقین در مواردی که شدت انرژی از طریق بهینه سازی هنوزکم نشده و لذا تقاضا هم هنوز به سیر نزولی نیفتاده و بالعکس حتی در مدار صعودی خود به سر می برد، ارتقاع پیدامیکند. با توجه به اینکه پیامدهای بهینه سازی به زمان احتیاج دارد، می توان تصور کرد که بکار بردن سیاست کاهش عرضه که دولت آنرا فوری و بدون اتلاف وقت می تواند به کار برد، برای مدت چند سالی قطعا قیمت های منابع فسیلی را به سیر صعودی خواهد انداخت، که این پیامد با سیاست هدفمند کردن یارانه ها نه تنها مغایرت ندارد، بلکه می تواند نقش تکمیلی هم برای آن نیز داشته باشد و یا اصولا جایگزین حذف یارانه های موجود گردد. زیرادر هر دو صورت دولت به منابع مالی لازم برای هدفمندکردن و تحول اقتصادی دست می یابد، و این در حالی است که سیاست کاهش سیتماتیک عرضه به اصطلاح با یک تیردو نشان می زند، یعنی از یک طرف حذف یارانه را جایگزین می کند و همزمان با آن سهم صادرات منابع را به سمت مطلوب و مورد نظر سوق می دهد. به نظر نویسنده اهداف مربوط به حفظ تعادل آب و هوا در سطح کره زمین وکاهش مصرف فسیلی جهانی به مقدار25% تا سال 2025 نسبت به سقف مصرف جهانی در سال 1995، آنگونه که کشورهای صنعتی در چارچوب پروتوکل کیتو خود را موظف کرده اند نیز تنها و تنها از همین راه ، یعنی تنظیم ، کنترل و کاهش جهانی کل عرضه منابع فسیلی در بازار جهانی در چارچوب همان پروتوکول کیتو و یا نهاد کارسازتری امکان پذیر است.[15]

 

5.3-توسعه انرژی های تجدیدپذیر

 

در اینجا بدرستی این واقعیت مطرح است که علیرغم امکانات وسیع بهینه سازی مصرف انرژی و کاهش دادن شدت آن،سقف تقاضای انرژی در ایران آینده  تا چندین دهه سیر صعودی خواهد داشت، بخصوص زمانی که سهم صادرات منابع نفت و گاز طبیعی جهت تثبیت درآمدهای ارزی محفوظ بماند. زیرا پیش شرط صنعتی شدن وارتقائ رفاه و عدالت اجتمائی برای همه این است که منابع انرژی کافی در اختیار جامعه قرار داشته باشد و دراین راه اختلالی جدی بوجود نیاید. بنابراین حل مشکل عرضه منابع کافی انرژی بدون جایگزین ممکن نیست. البته عده ای بر این باورند که انرژی هسته ای یکی از امکانات گسترش عرضه انرژی می باشد. اما این عده نیز می دانند که این فناوری نیز جوابگوی احتیاجات درازمدت مصرف انرژی در ایران نخواهد بود. بنابراین فقط انرژی های تجدیدپذیر خورشید ،باد، آب، زیست- توده ( Biomass ( وهم چنین زمین گرمایی هستند، که قادر به جوابگویی دراز مدت مصرف انرژی در ایران وجهان می باشند. لذا لازم است که گسترش انرژی های تجدیدپذیر نیزدر برنامه ریزی های کلان با طرح هدفمند ساختن یارانه ها گره بخورد و سهم قابل توجهی از درآمدهای حاصله دولت از حذف یارانه ها را به منظور سرمایه گذاری در مطالعات لازم و تولید انواع این انرژی ها با رعایت الویت هزینه ها، بخود جلب نماید. این راهبرد مهم نیز می تواند به موازات دو راهبرد بالا، یعنی بهینه سازی مصرف انرژی و کاهش شدت آن از یک طرف و کاهش پی در پی عرضه منابع فسیلی در بازار داخلی از طرف دیگر (همان گونه که درسناریوهای گروه مطالعاتی ایران و آلمان فدرال آورده شده)[16] به اجرا گذارده شود. پروژه گسترش فن آوری های انرژی های تجدید پذیر بیش از هر جایگزین دیگری به واقعی کردن قیمت های انرژی احتیاج دارد واینکه این فنآوری در ایران باوجود امکانات منابع وفور در سطح بسیار ابتدائی قرار دارد و حتی از بنگلادش هم عقب تر است، همان وجودیارانه های انرژی فسیلی بوده است. با اصلاحات قیمت های منابع فسیلی در بازار داخلی، به ترتیبی که راهبردها و جایگزین ها در انطباق زمانی و تعریف الویت ها با تکیه به هزینه های روز با طرح هدفمندکردن یارانه های انرژی پیوند زده شوند، می توان  دورنمای امیدوارکننده تغیر سیستم عقب مانده به سیستم آینده ساز و پایدار انرژی و حتی تحول اقتصادی در ایران را انتظار داشت.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


[1] موهبتی که مانع رشد اقتصادی شد. گفتگو با پرفسور محسن مسرت، درمجله چشم انداز ایران اسفند 13387 و فروردین 1388

[2] " در مجلس هفتم نیز همان جریاناتی که اکنون حاکمند، گفتندتثبیت قیمتها، اصلا چه معنی دارد که قیمت فراورده های نفتی سالانه 10 در صد بالامی رود؟ کسانی که به شدت از این طرح دفاع میکردند و پافشاری میکردند که عامل تورم، همین افزایش قیمتهای انرژی و کالاهای دولتی است، الان از مدافعین سرسخت هدفمندکردن یارانه ها و افزایش قیمت انرژی هستند.خوب، در این چند سال چه تحول روحی پیداکرده اند؟ مگر نمیگفتند که اینها باعث تورم میشود؟ چرا الان نمیشود؟ مگر نمیگفتند باید انرژی ارزان به مردم بدهیم؟ چرا میخواهند انرژی را گران کنند؟" موسی غنی نژاد در گفتگو با مجله آیین شماره 26و27 ویژه نوروز 1389 ص 139

[3] غرض از ساختار کلینتالیستی حکومت روابط ویژه ای می باشد، که معمولا محصول درآمدهای بادآوره یا رآنتی دولت است. این ساختار حکومتی هم در کشورهای نفت خیزو هم درسایر کشورهای عقب مانده دنیای سوم که بدلیل درآمدهای رآنتی  تابع دریافت مالیات از مردم و اجبار در جلب اعتماد جدی آنها نیستند رواج دارد و به دولتیان این امکان را میدهد که با تصرف دراین منابع مالی ومصرف هدفمند آنها در حیطه نفوض اجتمائی خود برای ادامه حیات و کسب مشروئیت از بالا به پا ئین پایه سازی کنند ونوئی روابط تبارگماری و یا مزدوری را به جامعه تعمیم دهند.

[4] موسی غنی نژاد، همانجا، ص 139

[5] محسن رونانی، چشم انداز مبهم پیامدهای اجرای یاراته هدفمند. نسخه ای که درمان رونق نیست: روزنامه بهار شماره 72 فروردین 1389

[6] همانجا

[7] محسن رنانی در گفتگو با مجله همشهری شماره 48 تیر ماه 1389

[8] نگاه کنید به محسن مسرت، تئوری بهای نفت: نقش دمکراسی در بهای عادلانه و ذاتی نفت، مجله‌ی اطلاعات سیاسی-اقتصادی شماره 213-214 ،خرداد و تیر 1384. علاوه برآن محسن مسرت، معمای قیمت نفت، مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی شماره 253-254 مهر و آبان  1387

[9] نگاه کنید به محسن مسرت، ساختار هژمونیستی ایالات متحده آمریکا و حدومرز آن، مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی شماره 219-220 آذرو دی 1384

[10] در این زمینه به نظر نویسنده محسن رونانی دلایل منطقی و دندان شکن بسیاری را به بحث گذاشته است. رنانی : چشم انداز مبهم پیامدهای اجرای یارانه هدفمند، همانجا.

[11] موسی غنی نژاد  همانجا ص.139

[12]  Iranian German Cooperation (Iran Energy Association; German Institut for Climat Environment Energy Wuppertal; University of Osnabrueck) :Energy Scenarios for Iran, March 2009

[13] Mohssen Massarrat, Das Dilemma der Oekologischen Steuerreform, 2000 Marburg

[14] BP Statisticl Review of World Enegy,2020

[15] برای توضیحات بیشتر مراجعه شود به Mohssen Massarrat, Eine neue Philosophie des Klimaschutzes, in: Altvater/ Brunnengraeber  Ablasshandel Klimawandel, 2009,Hamburg:

[16] Iranian German Cooperation همانجا