جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


رهبر جمهوری اسلامی: رای دادگاه جهانی در مورد ترور حریری، فرمایشی و مردود است

Posted:

جرس: رهبر جمهوری اسلامی طی دیدار با امیر قطر، پیرامون اوضاع حساس لبنان و احتمال صدور رأی دادگاه بین المللیِ ترور رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان و متهم ساختن حزب الله، اظهار عقیده کرد "این دادگاه، دادگاهی فرمایشی است که هر حکمی بدهد، مردود است و امیدواریم طرف‌های تأثیرگذار و دخیل در لبنان، براساس عقل و حکمت عمل کنند تا این موضوع به یک مشکل تبدیل نشود. "


به گزارش ایلنا، آقای خامنه‌ای صبح دوشنبه ٢٩ آذرماه، در دیدار شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر و هیأت همراه، با اشاره به اهمیت امنیت در منطقه به‌ویژه منطقه خلیج فارس تأکید کرد: امنیت در منطقه خلیج فارس تبعیض پذیر نیست، زیرا اگر منطقه امن باشد، همه کشورهای منطقه از آن سود خواهند برد ولی اگر امنیت منطقه خدشه‌دار شود، همه کشورهای این منطقه نیز نا‌امن و متضرر خواهند شد.


رهبر جمهوری اسلامی، روابط با قطر را خوب ارزیابی و خاطرنشان کرد: این روابط باید روز به روز گسترش یابد زیرا به نفع دو کشور و منطقه است.


آقای خامنه‌ای با اظهار گلایه از برخی کشورهای منطقه که متوجه اهمیت بالای امنیت در منطقه خلیج فارس نیستند، افزودند: متأسفانه امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نیز به ذهنیت این کشورها و متوجه نبودن آنها به اهمیت امنیت منطقه، دامن می‌زنند.


وی همچنین موضوع وحدت شیعه و سنی در منطقه را بسیار مهم خواندند و تأکید کردند: شیعیان و اهل سنت منطقه سال‌های متمادی در کنار یکدیگر با صفا و صمیمیت زندگی کرده‌اند اما برخی تلاش دارند تا این فضای صمیمی را از بین ببرند و برخی اختلاف‌های عقیدتی شیعه و سنی را به یک اختلاف اجتماعی تبدیل کنند.


رهبر جمهوری اسلامی افزود: متأسفانه در هر دو طرف نیز افرادی متعصب و مزدور وجود دارند که باید این موضوع هم از لحاظ اعتقادی و هم از لحاظ امنیتی کنترل شود.


آقای خامنه‌ای با اشاره به سخنان امیر قطر درخصوص اوضاع حساس لبنان و احتمال صدور رأی دادگاه بین المللیِ ترور رفیق حریری، خاطرنشان کرد: این دادگاه، دادگاهی فرمایشی است که هر حکمی بدهد، مردود است و امیدواریم طرف‌های تأثیرگذار و دخیل در لبنان، براساس عقل و حکمت عمل کنند تا این موضوع به یک مشکل تبدیل نشود.


گفتنی است کارشناسانِ دادگاه بین المللی پیرامون ترور رفیق حریری، نخست وزیر فقید لبنان، بعد از چند سال بررسی و تحقیق، گروه حزب الله لبنان را در مظان اتهام جدی پیرامون این ترور - که بلافاصله بعد از آن دور جدید بحران ها در لبنان آغاز شد- قرار داده است.


رهبر جمهوری اسلامی در پایان دیدار خود با امیر قطر، با تأکید بر اینکه توطئه در لبنان به نتیجه نخواهد رسید، افزود: ما به بهبود اوضاع منطقه بسیار امیدواریم.


در این دیدار که محمود احمدی نژاد نیز حضور داشت، شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر با اشاره به روابط بسیار خوب ایران و قطر، آن را در منطقه الگو و نمونه خواند و افزود: مواضع سیاسی دو کشور همواره نزدیک به یکدیگر بوده است و امیدواریم روابط دو کشور در زمینه های دیگر نیز بیش از پیش تقویت شود.


وی، امنیت منطقه و همچنین وحدت شیعه و سنی را دو موضوع بسیار مهم خواند و با اشاره به اوضاع لبنان گفت: برخی به دنبال ایجاد فتنه جدیدی در لبنان هستند و ما تلاش می کنیم با کمک کشورهای منطقه، از این فتنه جلوگیری و براساس مصلحت منطقه عمل شود.
 

محسنی اژه ای: سران فتنه كه همچنان اطلاعيه مي‌دهند، مجرمند و قطعا محاکمه می شوند

Posted:

جرس: سخنگوي قوه قضائيه اظهار داشت" روزنامه‌نگار هيچ‌گاه به عنوان روزنامه‌نگار بازداشت نمي‌شود اما اگر هر كسي مرتكب جرمي شود قطعا تحت تعقيب قرار خواهد كرد.

 

به گزارش ايلنا، محسني اژه‌اي در نشست خبري عصر امروز خود در پاسخ به پرسش خبرنگاري كه وضعيت تعدادي از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بازداشت شده هفته‌هاي اخير را جويا شد گفت: روزنامه‌نگار هيچ گاه به عنوان روزنامه‌نگار بازداشت نمي‌شود اما اگر هر كسي مرتكب جرمي شود قطعا تحت تعقيب قرار خواهد كرد آن ممكن است خبرنگار، روزنامه‌نگار و يا از هر صنف ديگري باشد.

 

سخنگوي قوه قضائيه ادامه داد: اگر اتهامي به خاطر نشر اكاذيب مطرح باشد مدير مسئول آن رسانه تحت تعقيب قرار مي‌گيرد و همچنين ممكن است علاوه بر وي افرادي كه در تهيه نقش داشته‌اند، تحت تعقيب قرار گيرند.

 

دادستان كل كشور تاكيد كرد: شايد فرد بازداشت شده خبرنگار باشد اما هيچ الزامي وجود ندارد كه اتهام وي مرتبط با حرفه‌اش باشد.

 

محسني اژه‌اي همچنین برای چندمین بار مدعی شد: معتقدم افرادي كه در فتنه سال گذشته دخالت داشته‌اند، ظلم بزرگي به نظام و مردم كرده‌اند و قطعا سران فتنه كه همچنان اطلاعيه مي‌دهند، مجرم بوده و بدون ترديد بايد تحت تعقيب قرار گيرند.

 

وي افزود: نمي‌شود كه اين افراد را تحت تعقيب قرار نداد اما افرادي ديگر كه اتهام آنها سبك‌تر است مورد محاكمه قرار گيرند.

 

دادستان كل كشور با تاكيد بر اينكه "بايد در قبال برخي از افراد، اقتضائات سياست نظام را لحاظ كرد‏‏"، گفت: نظام اقتضائاتي دارد كه هر وقت اين اقتضائات فراهم شد ما اقدام خواهيم كرد و به‌طور مثال اگر امروز سياست نظام اقتضا كرد شك نكنيد كه اجازه نمي‌دهم برخورد با سران فتنه به فردا برسد و از دادستان تهران مي‌خواهم همين امروز با آنها برخورد كند.

 

وي در خصوص نحوه برخورد دولت انگليس با دانشجوياني كه به مخالفت و اعتراض و افزايش شهريه‌هاي دانشگاه خود پرداخته‌اند اظهار كرد: ما در امور داخلي ساير كشورها دخالت نمي‌كنيم اما كساني كه مدعيان حقوق بشر بوده و ديگران را تحت فشار سياسي و اقتصادي قرار داده و آنها را متهم به نقض حقوق بشر مي‌كنند بايد ديد كه در قبال اينگونه رفتارها چه پاسخي از خود نشان خواهند داد.

 

محسني اژه‌اي اظهار کرد: ستاد حقوق بشر جمهوري اسلامي ضمن اعلام مراتب تاسف خود از سازمان حقوق بشر خواهان رسيدگي به اين موضوع شده است.

 
دادستان كل كشور اظهار كرد: حقيقتا رئيس قوه قضائيه و ساير مسئولان عالي قضائي از انتقادات سازنده صد در صد استقبال مي‌كنند و معتقدند بدون انتقاد نمي‌توان در كارها موفق بود.

 

محسني اژه‌اي با طرح اين پرسش كه "اگر قواي سه گانه و ساير نهادهاي نظام مورد تخريب و تضعيف قرار گيرند به نفع چه كسي خواهد بود" گفت: دستگاه قضائي چنين ادعايي را ندارد كه بي عيب و نقض است و قطعا هم قواي ديگر هم چنين ادعايي ندارد.

 

وي ادامه داد: اخيرا با دوستان فردي كه نامه‌اي را خطاب به قوه قضائيه نوشته صحبت كردم و همه آنها اين فرد را فردي متدين، حزب‌الهي و بسيجي عنوان كردند اما سوال اين است كه آيا اگر يك فرد حزب‌الهي و بسيجي يك كار خلاف كرد نبايد مورد تعقيب قرار گيرد؟

 

سخنگوي قوه قضائيه به بخش‌هايي از اين نامه اشاره كرد و گفت: اين فرد در نامه خود اعلام كرده كه كارمند نظام جمهوري اسلامي نبوده و به همين دليل ضوابط و مقررات دست و پاي وي را نمي‌گيرد همچنين ملتزم به قانون اساسي نبوده و قانون اساسي وي وصيت‌نامه پدر شهيدش است. اين نامه‌اي انتقاد به يك فرد نيست. اينكه اين شخص دلسوز است بايد مورد تشويق قرار گيرد اما هيچ منافاتي ندارد كه اگر خلافي مرتكب شد با او برخورد نشود.

 

وي تصريح كرد: قوه قضائيه به اجراي قانون مصر بوده و تفاوت و تبعيض قائل شدن ميان افراد را قبول ندارد.
 

آزادی سياوش حاتم و فواد سجودی دو فعال دانشجویی

Posted:

جرس: سياوش حاتم، دبير سابق انجمن اسلامي دانشگاه همدان و عضو شوراي عمومي دفتر تحكيم وحدت عصر امروز با سپردن قرار وثيقه 100 ميليون توماني از زندان آزاد شد.


به گزارش دانشجو نیوز، حاتم در تاريخ پنجم آذر و در پي بازداشت تعدادي ديگر از اعضاي دفتر تحكيم وحدت بازداشت شده بود.


همچنین فواد سجودی فریمانی، پس از گذشت بیش از سه ماه بازداشت با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.


به گزارش رهانا، فواد سجودی فریمانی، دانشجوی دانشگاه امیرکبیر که شهریورماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده بود، روز گذشته از زندان آزاد شد.


این فعال دانشجویی که در طول این مدت در بند ۲- الف زندان اوین که تحت کنترل نیروهای سپاه پاسداران است، نگهداری می شد، با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شده است.


گفتنی است که پرونده فواد سجودی به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی ارجاع داده شده است و وی طی ماه‌های آینده در این دادگاه محاکمه خواهد شد.
 

ویژه جرس: متن کامل کیفرخواست دادستان نظامی تهران علیه ۱٢ عامل متهم فاجعه کهریزک

Posted:

 جرس: متن کامل کیفرخواست متهمان کهریزک با امضای معاون دادستان نظامی تهران عباس پارساپور به شماره ۴٧٠٣/٨٨ مورخ ٢۵ آذر۱٣٨٨در ٢٧ صفحه اخیرا در اختیار جرس قرار گرفته است. در این کیفرخواست نام ۱٢ نفر به عنوان متهم به چشم می خورد؛۱۱ نظامی و یک غیرنظامی از اراذل و اوباش همکار نیروی انتظامی! بالاترین متهم پرونده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ است و اگر چه نام چند نفر از مقامات عالی رتبه قضائی در کیفرخواست ذکر شده، اما ظاهرا این آمرین به عنوان متهم به رسمیت شناخته نشده اند. این کیفرخواست تنها عاملین و مجریان را دربرمی گیرد و به لحاظ سازمانی مجاز به پرداختن به آمرین نبوده است. نکته مهم دیگر اینکه این کیفرخواست تنها بر اساس شکایت شکنجه شدگان شکل گرفته است و از شکایت دادستان کل کشور و مدعی العموم در آن خبری نیست. معنای غیبت معنی دار مدعی العموم در این کیفرخواست این است که نظام از این متهمین شکایتی ندارد، چرا که عاملین انجام وظیفه کرده اند نه خودسری و تجری. در این زمینه اسناد دیگری نیز در اختیار جرس قرار گرفته است که بتدریج منتشر خواهد شد. جرس از کلیه حقوقدانان و وکلا دعوت به تحلیل حقوق اسناد کهریزک می کند. کهریزک آینه قضاوت و عدالت جمهوری اسلامی است.

 

"در هنگام پذیرش در بازداشتگاه کهریزک، تمام متهمان باید در انظار سایرین عریان شده و بعضا به صورت طولانی به همان صورت نگاه داشته می شدند...لباسهای زیر آنان اخذ و دور ریخته می شد و لباس های رویشان را به صورت وارونه به تن آنان می پوشاندند... اوباش و اراذل مستقر در بازداشتگاه نیز، به صورت نیمه عریان و عریان، در میان بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات تردد می کردند و به آزار آنان می پرداختند... با دستور مقامات مافوق، یکی از بازداشت شدگان توسط ماموران به مدت ده ساعت بدون آب و غذا در گودالی تا کمر مدفون گردیده و مورد آزار قرار گرفته بود... با وجود فصل تابستان و گرمای طاقت فرسا، بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات را به ۴ دسته تقسیم کرده و در قفس های مخصوصِ نگهداری اوباش و اراذل می انداختند... طبق اسناد موجود، فضای کافی حتی برای نشستن وجود نداشت و بیشتر این بازداشت شدگان، به طور ایستاده شب را به روز می رساندند... برای تمام افراد، تنها دو دستشویی موجود بود که یکی از آنها خراب و دیگری فاقد درب بود و بازداشتی ها به صورت پابرهنه در تمام محیط از جمله دستشویی تردد می کردند... تمامی بازداشتی ها دچار بیماریهای عفونی چشم شدند... ضرب و شتم مداوم با باتوم ، مشت و لگد، لوله، و برخوردهای فیزیکی خشن در گرمای شدید تابستان، سبب آن شده بود که بسیاری از بازداشتی های حوادث اخیر، دچار ضعف و غش و از هوش رفتگی شوند..."

 

 


با گذشت بیش از ۱۶ ماه از تعطیلی بازداشتگاه «کهـــریزک» و سپری شدن چندین ماه از ارائه گزارش کمیتۀ ویژۀ مجلس پیرامون حوادث و رخدادهای آن بازداشتگاه - که منجر به جانباختن تعدادی از بازداشت شدگان اعتراضات بعد از انتخابات شده بود- اینک دادنامه و کیفرخواست متهمان رده های مختلفِ این پروندۀ ملی، توسط منابع خبری در اختیار رسانه ها قرار گرفت.


چندی پیش معاون حقوقی و قضایی سازمان قضایی نیروهای مسلح، درباره آخرین وضعیت پرونده حادثه بازداشتگاه كهریزک گفته بود: از دیدگاه ما رسیدگی به پرونده كهریزک به اتمام رسیده و این پرونده طبق روال سایر پرونده‌ها، در حال ارسال به دیوان عالی كشور برای تجدیدنظر است.


گفتنی است در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، تعداد زیادی از بازداشت شدگان اعتراضات ۱۸ تیر ماه، به دستور مقامات امنیتی و قضایی وقت- چون قاضی سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران- به بازداشتگاه مخوف کهریزک (واقع در جنوب تهران) منتقل شدند که در آنجا مورد ضرب و جرح و شکنجه قرار گرفته و گروهی از آنان بر اثر شدت شکنجه ها جان باختند. مقامات ذیربط، بویژه دادستان وقت تهران، "مننژیت و بیماری" را عامل فوت آنان اعلام کردند، که این نظر قویا توسط پزشکی قانونی کشور رد شد.


سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز، ۹ تیر (۳۰ ژوئن) امسال، دو تن از ماموران نیروی انتظامی را مسئول قتل سه بازداشتی (امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی) شناخت و آنها را علاوه بر "قصاص نفس"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم نمود. همزمان ۹ مامور انتظامی و متهم دیگر پرونده نیز، به تحمل مجازات هایی چون تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شدند. اما بلافاصله بعد از اعلام این خبر، عضو کمیته ویژه مجلس در پیگیری حوادث بعد از انتخابات اعلام اسامی متهمان و محکومان پرونده کهریزک را در مقطع فعلی خلاف قانون دانست.


در همین راستا، روز یکشنبه ٢٨ آذرماه ٨٩، پس از ماهها فراز و نشیب، منابع خبریِ توانستند دادنامه و کیفرخواست ٢٧ صفحه ای برخی از متهمان این پروندۀ ملی را در اختیار رسانه ها قرار دهند.


به گزارش جرس، طی دادنامه و کیفرخواستی تنظیمی در سازمان قضایی نیروهای مسلح که تاریخ آن ٢۵ آذرماه ٨٨   ذکر شده، ضمن شرح سابقه و وضعیت غیر انسانی و اسفناک بازداشتگاه کهریزک، به گوشه هایی از عملکرد و اقدامات ۱٢ متهم پرونده - که ۱۱ تن از آنان مامور نیروی انتظامی می باشند- بر اساس اعترافات متهمین اشاره شده و خاطرنشان گردیده که خشونت، ایراد ضرب و جرح و آزار متهمان، "رویه ای جاری" در آن بازداشتگاه بوده است.


در این کیفرخواست که متهمین "بر اساس اقاریر و اعترافات"، به "قتل" و "مشارکت در قتل" از طریق ایراد ضرب و جرح، شکنجه و آزار بازداشت شدگان، محروم نمودن زندانیان از حقوق اولیه، ارائه گزارش خلاف واقع و تهدید شاکیان پرونده متهم شده اند، موقعیت سازمانی و اتهاماتِ سرتیپ عزیزالله رجب زاده، سرهنگ فرج کمیجانی، استوار محمد خمیس آبادی، استوار ابراهیم محمدیان، سرهنگ روانبخش فلاح، سرهنگ محمد عامریان، ستوان سوم سید کاظم گنج بخش، استوار اکبر رهسپار، استوار دوم حمید زندی، استوار دوم مجید وروایی و گروهبان دوم مهدی حسینی فر شرح داده شده است.

علاوه بر این افراد، لباس شخصی محمدرضا کرمی، که از اوباش و اراذل باسابقه بوده و توسط مسئولین بازداشتگاه بعنوان «مسئولِ بند» منصوب شده و در آزار و قتل بازداشتی ها نقش جدی داشته نیز، مورد اشاره قرار گرفته است.


در بند چهارم کیفرخواست، در شرح جزئیات فوتِ جانباختگان، ضمن تایید کامل ضرب و جرح های وارده، به نقل از کارشناسان پزشکی قانونی آورده است "مرحوم محسن روح الامینی ٢۵ ساله، به دنبال استرس های فیزیکی و روحی شامل ضربات متعدد جسمانی و شرایط بد نگهداری، دچار یک واکنش التهابی سیستماتیک و نارسایی در ارگان های حیاتی شده و فوت می نماید... مرحوم امیرجوادی فر ٢۵ ساله، طبق نظر گروه کارشناسان پزشکی قانونی، بر اثر ضربات ناشی از اصابت جسم سخت و مجموع صدمات وارده در راه انتقال از کهریزک به اوین فوت می کند... مرحوم محمد کامرانی ۱٨ ساله، بر اثر شدت ضربات ناشی از جسم سخت، دچار آسیب در نسوج و همچنین نارسایی کلیوی شده و بعد از انتقال به بیمارستان، فوت می کند..."


در بخش دیگری از این کیفرخواست همچنین به رامین پوراندرجانی، پزشک بازداشتگاه کهریزک که بعد از چندی به صورت مشکوک فوت می کند، نیز اشاره شده، که براساس اعترافات متهمین، وی و پزشک مافوقش، از امضای گزارش خلاف و اعلام مرگ متهمین به دلیل بیماری مننژیت امتناع می کنند تا درنهایت گزارش خلاف با امضایِ خودِ متهمین امضا شده و به مقامات قضایی ارسال گردید.

نکته حائز اهمیت دیگر در این قسمت از کیفرخواست، آمریت و نقش سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران می باشد که آمده است "بعد از امتناع دکتر پوراندرجانی و مافوقش (دکتر فرهمندپور) از امضای گزارش خلاف در مورد علت مرگِ بازداشتی ها، نامه ای توسط سعید مرتضوی تنظیم، دیکته و به ماموران داده می شود، که مرتضوی گفته بود بدلیل مصلحت، باید چنین گزارشی را به مراجع قضایی ارائه دهند و فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز، دستور همکاری در این زمینه صادر می کند..."


ماموران ذیربط در گزارش خلاف واقع خود آورده بودند "بر اساس اعلام بیمارستان مهر، شهدای تجریش و لقمان، هر سه متهم بر اثر بیماری مننژیت فوت نموده و هیچگونه ضرب و شتمی در خصوص آنها در بازداشتگاه صورت نگرفته است..."


همچنین موضوع آمریت و نقش «حداد»، معاون امنیت دادستانی تهران، در دستور به اعزام بازداشت شدگانِ روز ۱٨ تیر به کهریزک، مورد اشاره قرار گرفته است.


از نکات قابل توجه دیگر اینکه، برخلاف آنچه قبلا اعلام شده بود که دهها تن از بازداشت شدگانِ اعتراضاتِ ۱٨ تیر ٨٨ به کهریزک اعزام شده اند، مشخص گردید، گروه زیادی از معترضینِ حوادث بعد از انتخابات (قبل از ۱٨ تیر) به آن محل اعزام و بر اساس موارد مندرج، در بند اوباش و اراذل مورد آزار و اذیت و شکنجه های خاص قرار می گرفتند، که آزار جراحت و صدمات وارده به بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات که در کهریزک نگهداری می شدند، تا ماهها پس از آزادی و تشکیلِ این پرونده، بر روی بدن آنها باقی مانده بود.


در این  کیفرخواست گوشه ای از موارد قابل تامل در مورد نحوۀ شکنجه ها و نقش متهمان و آمران نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

جرس توجه خوانندگان را به متن کامل این کیفرخواست که برای نخستین بار منتشر می شود جلب می کند::
 

 


 

 

 

 گفتنی است چندی پیش در جریان رسیدگی به این پرونده، شواهد و مستنداتی، نقش بارز و آمریتِ سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، و چند مقام ارشد قضایی دیگر، در فجایع کهریزک را مشخص کرده و سبب تعلیق مرتضوی، حداد، معاونت امنیت داستانی تهران و حیدری فر، دادیار داسرای ویژۀ امنیت شده بود، که بدلیل حمایت برخی نهادهای فراقانونی و همچنین رئیس دولت، دستگاه قضایی "تا کنون" توان برخورد جدی با دانه درشت های پرونده کهریزک را نداشته است.


ماه گذشته دبیر کمیسیون اصل نود مجلس، بابیان اینکه "سعید مرتضوی به دادگاه رفته و پرونده اش در دادسرای کارکنان دولت مفتوح است و از تمام مسئولیت های قضایی نیز معلق می باشد"، خاطرنشان کرده بود "سال ٨۵ آیت الله هاشمی شاهرودی (رئیس وقت دستگاه قضایی) دستور تعطیلی کهریزک را صادر کرده بود، اما مرتضوی اجازه این کار را نمی داد."


مرتضوی هم اکنون از سوی محمود احمدی نژاد، به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا منصوب شده و در حاشیه امنیت قرار دارد.

 

تنظیم: حمیدرضا تکاپو

 

نامه فرزند محمدرضارجبی به دادستان تهران: اگر پدرم جرمی مرتکب شده بود تحمل این دوری برایم راحت‌تر بود

Posted:

جرس: فرزند محمدرضا رجبی، منشی ویژه هاشمی رفسنجانی که مدت ۱۷ ماه است در بازداشت به سر می‌برد نامه‌ای را خطاب به دادستان نوشته و در آن به شرح روزهای تنهایی و نبودن پدرش پرداخته است.


به گزارش کلمه، 17 ماه از حبس محمد رضا رجبی می گذرد و در این مدت کمتر از وی به عنوان یک زندانی سیاسی صحبت شده است. محمدرضا رجبی منشی ویژه هاشمی رفسنجانی از ابتدای تشکیل سپاه پاسداران به عضویت این نهاد در آمد و با شروع جنگ تحمیلی در جبهه های جنگ حضور یافت. او به دنبال حضور در عملیات های بیت المقدس، رمضان و مسلم در آخرین عملیات به دلیل اصابت گلوله به بازوی راست اش مجروح شد.


رجبی در سال ۱۳۶۲ به عضویت شورای فرماندهی پایگاه شرق تهران سپاه در می آید و در ۱۳۶۳ از سوی سپاه به دفتر ریاست مجلس شورای اسلامی معرفی شده و به در طول سالهای ۶۳ تا ۶۸ در مجلس به انجام وظیفه می پردازد. در این دوره با توجه به ماموریت هاشمی در اداره امور جنگ دفتر هاشمی علاوه بر مدیریت تقنینی کشور، نقش حساسی در هماهنگی نهادهای انقلابی به جهت اداره جنگ داشته است. در همین دوره رجبی به همراه جانشین فرمانده کل قوا یعنی هاشمی بارها به مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور سفر کرده و در عملیات های مختلفی از جمله والفجر مقدماتی، بیت المقدس و تکمیلی کربلای ۵ شرکت می کند که در عملیات بیت المقدس ۲ مجروح شیمیایی می شود.

 

با این همه وی به دنبال وقایع خرداد ۸۸ و تلاش نهادهای امنیتی مبنی بر اثبات نقش اطرافیان هاشمی در اعتراضات مردمی به تقلب در انتخابات رجبی را به همین دلیل و به بهانه حضور در راهپیمایی میلیونی ۲۵ خرداد ۸۸ بازداشت می کنند . محمدرضا رجبی ۷۰ روز را در سلول انفرادی گذرانده و به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است .وی هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد . ریحانه رجبی دختر محمد رضا رجبی نامه ای را خطاب به دادستان تهران نوشته و بخشی از آنچه در این مدت بر او و پدرش رفته است را بازگو می کند.

 

به گزارش کلمه، متن کامل این نامه به شرح زیراست :

آقای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران

من ریحانه رجبی هستم . می دانم تا به حال اسم من را نشنیده اید . اما اسم پدرم محمدرضا رجبی را حتما بارها شنیده اید و حتما نامش را بارها در میان اوراق و پرونده های روی میزتان دیده اید . حتما یادتان هست سال پیش همین موقع ها بود که پدر بزرگم یعنی پدر پدرم فوت کرد و شما اجازه ندادید که پدرم در مراسم تشییع جنازه پدرش شرکت کند. یادتان هست آقای دادستان ؟

 

بارها در این مدت از خود پرسیده ام آیا آقای دادستان خودش پدر نداشته و یا ندارد؟ یک لحظه خودتان را جای پدرم بگذارید . سخت است که موقع جان دادن پدر بالای سرش نباشید . سخت است که در فراق پدرتان مادر و خواهر و برادرهای شما نتوانند سر بر شانه شما بگذارند و گریه کنند . هیچ وقت به این چیزها فکر کرده اید ؟

 

فقط اینها نبوده که باید به آن فکر می کردید. هیچ وقت به داستان دختری فکر کرده اید که هرگز در زندگی اش یک روز هم از پدرش دور نبوده است. آن دختر من هستم : ریحانه رجبی.

 

من هفده ماه است که هر روز منتظر بازگشت پدرم به خانه بوده ام. کاش پدرم واقعا جرمی مرتکب شده بود در آن صورت راحت تر این دوری را می پذیرفتم. اما پدر من انسان با تقوایی است که همه عمرش را در خدمت به نظام جمهوری اسلامی گذرانده است و حالا من او را پشت میله های زندان می بینم و هر روز از خودم می پرسم : به کدامین جرم باید چند سال در زندان بماند ؟

 

پدرم به من آموخته است که آنچنان با دیگران رفتار کنم که دوست دارم دیگران با من رفتار کنند .این سخن پدر من نیست این سخن بزرگان دینی است . شما چطور ؟شما به این روش اعتقاد دارید ؟ اگر اعتقاد دارید آیا دوست داشتید که با فرزندان شما چنین رفتار شود که شما با فرزندان محمد رضا رجبی رفتار کرده اید ؟

 

آیا اگر فرزندان شما به هر دلیل ۱۷ ماه از شما دور بودند چه انتظاری از کسانی داشتید که می توانستند اجازه بدهند چند روزی در کنار فرزندان خود باشید ؟انتظار داشتید اجازه بدهند که فرزندان تان را ببینید و در آغوش بگیرید شان ؟نه؟ انتظارداشتید بعد از هفده ماه آزادانه با فرزندان تان به گردش بروید، نه اینکه هفته ای یک بار در فضای دلگیر و از پشت شیشه های مات سالن ملاقات زندان چهره فرزندان تان را ببینید . چرا همین را برای محمد رضا رجبی نمی خواهید ؟

 

آقای دادستان !فقط چند دقیقه خودتان را به جای پدرم و ما را به جای فرزندان خود بگذارید .چه احساسی پیدا می کنید ؟مطمئن هستم اگر واقعا خودتان را به جای ما بگذارید دلتان می خواهد به ما کمک کنید و برای چند روزی هم که شده دلتنگی های ما را کاهش دهید . پس اجازه بدهید پدرم چند روزی هم که شده به مرخصی بیاید .

حق پدر من زندان نیست . اما من حتی از شما آزادی پدرم را نمی خواهم فقط چند روز مرخصی برای او طلب می کنم . این زیاده خواهی است آقای دادستان ؟

با تشکر

عاطفه رجبی
 

نامه سرگشاده علی اکبر محتشمی پور به مراجع تقلید: برای برگزاری مراسم امام‌حسین مجوز می‌خواهند

Posted:

 جرس: سید علی‌اکبر محتشمی‌پور در نامه‌ای سرگشاده به مراجع عظام تقلید، از ممانعت نیروهای انتظامی و امنیتی از برگزاری مراسم محرم در دارالزهرا خبر داد و آن را رفتاری "ضد اسلامی" خواند.  

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع روحانیون مبارز، این عضو مجمع روحانیون مبارز، در این نامه جزئیاتی از برخوردهای صورت گرفته با برگزار کنندگاه مراسم‌های محرم سال گذشته و فاطمیه امسال در دارالزهرا را نیز فاش کرده و نوشته است: اینجانب عزاداری برای سیدالشهداء در حسینیه را همچون اقامه نماز در مسجد می دانم و نیازمند مجوز از کسی ندانسته و تعطیلی و ممانعت از آن را توسط هر کسی حرام می دانم. من در این ایام و ساعات؛ با غم و اندوه از اینکه در جمهوری اسلامی ایران نمی توان بر حسین بن علی و جفاهای رفته بر ائمه اطهار، اشک ریخت و برای شهدای کربلا سوگواری کرد؛ شکوائیه خود را به جد بزرگوارم،‌ رسول‌الله‌‌ و مراجع عالیقدر و آیات عظام که وارثان مکتب ائمه اطهار می باشید ،‌ استدعا می نمایم که فریاد مظلومیت هزاران زن و مرد مومنی که با عشق به اباعبدالله (ع) و زهرای اطهر(س) در این حسینیه و سایر مجالس تعطیل شده به عزاداری می پرداختند، به گوش مسئولین نظام رسانده و مانع از خاموشی این مشعل فروزان گردید.

 

متن نامه به این شرح است:

 

بسمه تعالی
ألسَّلامُ عَلیک یا أباعَبدالله و عَلی الأرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائک عَلیکَ مِنّی سَلامُ الله أبداً ما بَقیتُ وَ بَقیَ الَّیلُ وَ النَّهار»

محضر مبارک مراجع عظام تقلید (دام ظلهم العالی)

با سلام به پیشگاه مبارک أباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش و سلام و آرزوی طول عمر با برکت برای آن حضرت؛ برخود فرض دانستم که با نگارش این رنج‌نامه خطاب به حضرت‌عالی، که از ارکان مذهب حقه جعفریه و ملجأ و پناه مردم مسلمان ایران و سایر بلاد می باشید و ان‌شاءالله قلبتان مملو از عشق به ائمه اطهار(ع) علی الخصوص أباعبدالله الحسین و فاطمه زهرا «علیهم الاف التحیة و السلام» است، ‌دادخواهی خود را نسبت به ممانعت مسئولین دولتی و انتظامی از برپایی مراسم عزاداری أباعبدالله الحسین(ع) به شما عزیزان برسانم.

 

اینجانب سیّدعلی اکبر محتشمی پور،‌ که از آغازین روزهای نهضت حضرت امام خمینی(ره)، افتخار سربازی در رکاب آن رهبر فرزانه فقید و بنیانگذار بزرگترین انقلاب و جمهوری اسلامی را داشته ام و به سالیانی که عمر خود را در این راه مصروف کرده، افتخار می نمایم و از پیشگاه خداوند تبارک و تعالی، پیوسته و عاجزانه، استدعا داشته ام که آن را ذخیره آخرت این حقیر قرار دهد، ‌به تأسی از فرهنگ متعالی شیعه، ‌با راه اندازی حسینیه دارالزهرا(س) در ایام و لیالی خاص مانند ایام فاطمیه، محرم الحرام،‌ رمضان المبارک، شب ها و صبح های جمعه و … درصدد برآمدم تا دِین خود را به مادرم فاطمه زهرا(س) ادا نمایم.

 

بر اساس سنوات گذشته حسینیه دارالزهرا(س) در این ایام و لیالی مراسمی را برای بزرگداشت یاد و نام ائمه اطهار(ع) برپا می نمود و با سخنرانی علماء و ذکر مصائب اباعبدالله(ع) توسط مداحان اهل بیت (ع)، سهم اندکی در ترویج فرهنگ متعالی اهلبیت (ع) و اسلام عزیز ؛ که امروز بشدت مورد نیاز نسل جوان است،‌ داشته باشم.

 

اما متأسفانه سال گذشته در جریان برگزاری عزاداری اباعبدالله(ع) مصائبی بر ما رفت که از آن به خدا پناه برده ومی برم. سالی که در چنین ایامی، عده ای از طریق تلفن یا با ارسال نامه تهدید کرده بودند که اگر برنامه حسینیه، برقرار باشد،‌ دست از مچ قطع شده ام را از بازو قطع خواهند کرد و آنها غافلند که سراپا حاضرم در این راه سرم را بر نی کنند. در شب عاشوراء ۸۸، که همه دل ها عزادار شهدای مظلوم کربلا بود، عده ای با لباس شخصی و با انواع و اقسام سلاح های سرد،‌ گرم و گاز اشک آور، زنان و مردانی را که برای تسلای خاطر مهدی فاطمه(عج)، عزم حسینیه دارالزهراء کرده بودند، را به بدترین شکل مورد ضرب و شتم قرار داده و مانع از برپایی مراسم شدند.

 

این واقعه به شکلی دیگر در ایام فاطمیه تکرار شد و عده ای با حضور در حسینیه و سر دادن شعارهای نامربوط، سعی در بر هم زدن مراسم داشتند؛ که با صبر و درایت مومنین حاضر، فتنه ایجاد درگیری این دسته خنثی گردید.

 

تکرار این رفتار ضد اسلامی را در نظام مقدسی که خود را مهد تشیع می داند؛ انتظار نداشته و در بهتی عظیم، تا کنون ‌لب گَزیده و سکوت کرده ام. مراسم دهه محرم امسال نیز که قرار بود از یکشنبه شب هفتم تا شب یازدهم محرم الحرام برگزار شود؛ با استقرار نیروهای انتظامی و امنیتی، در معابر اطراف و مقابل حسینیه و همچنین بستن درب ورودی همراه بوده و مراسم را به تعطیلی کشاندند. به مؤمنینی که با آگاهی قبلی، برای حضور در مراسم عزاداری به محل حسینیه می آمدند؛ لغو آن را به اینجانب منتسب نمودند.

 

اینجانب که با افتخار، جان ناقابل خود را فدای اسلام عزیز،‌ امام حسین( ع) و ائمه اطهار(ع) نموده و به آن افتخار می‌کنم، از انتساب این تهمت به خود و حسینیه دارالزهرا(س) به خدای جل و علا پناه می برم. بر حسب وظیفه شرعی و قانونی خود کلیه وقایع سال گذشته و در همان روزهای وقوع جرم های بزرگ به مسئولین عالیه کشور و مقامات انتظامی و امنیتی گزارش گردید که متاسفانه هیچگونه ترتیب اثری داده نشد و نتیجه اینکه امسال نیز همچنان که اشاره شد، مشعل فروزان بزرگداشت واقعه عظیم کربلا را در حسینیه دارالزهراء(س) به خاموشی کشاندند.

 

اینجانب عزاداری برای سیدالشهداء (ع) در حسینیه را همچون اقامه نماز در مسجد می دانم و نیازمند مجوز از کسی ندانسته و تعطیلی و ممانعت از آن را توسط هر کسی حرام می دانم. من در این ایام و ساعات؛ با غم و اندوه از اینکه در جمهوری اسلامی ایران نمی توان بر حسین بن علی(ع) و جفاهای رفته بر ائمه اطهار(ع)، اشک ریخت و برای شهدای کربلا سوگواری کرد؛ شکوائیه خود را به جد بزرگوارم،‌ رسول‌الله‌‌(ص) و مراجع عالیقدر و آیات عظام که وارثان مکتب ائمه اطهار(ع) می باشید ،‌ استدعا می نمایم که فریاد مظلومیت هزاران زن و مرد مومنی که با عشق به اباعبدالله (ع) و زهرای اطهر(س) در این حسینیه و سایر مجالس تعطیل شده به عزاداری می پرداختند، به گوش مسئولین نظام رسانده و مانع از خاموشی این مشعل فروزان گردید. و از سویدای دل می خوانم:

 

«اللّهم انا نَشکو إلیکَ فَقدَ نَبیِّنا و غَیبة ولیِّنا و کثرةَ عَدوِّنا و قِلَّةَ عَدَدِنا و شِدَّة الفِتَنِ بِنا و تَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَینا»

سیّدعلی اکبر محتشمی پور

دارالزهراء (سلام الله علیها)

ششم محرم الحرام ۱۴۳۲ ه.ق
 

ضرب و شتم  فرزاد اسلامی در زندان برای قبول اتهامات واهی

Posted:

جرس: فرزاد اسلامی فعال دانشجویی در که در سلول های انفرادی زندان اوین به سر می‌برد، برای قبول اتهامی واهی از طرف بازجویان تحت فشار قرار دارد.

به گزارش رهانا، فرزاد اسلامی دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد تهران مرکز و دبیر سابق تشکیلات کانون دانشجویان مسلمان که در بند ۲ الف زندان اوین به سر می‌برد، طی روزهای گذشته و از طرف بازجویان برای قبول اتهامات واهی شدیدا تحت فشار قرار داشته و مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.


بازجویان پرونده برای این فعال دانشجویی چند اتهام سنگین برشمرده و از او خواسته‌اند که این اتهامات را قبول کند.


این در حالی است که بازجویان هیچ مدرکی برای صحت اتهاماتی که زده‌اند ارائه نداده‌اند، فرزاد اسلامی تمامی اتهامات را قویا رد کرده و اعلام کرده است به هیچ عنوان زیر بار قبول این اتهامات واهی نخواهد رفت.


اسلامی پیش از این به جرم تبلیغ علیه نظام در دادگاهی به ریاست قاضی صلواتی به خاطر شرکت در تجمع ۲۱ مهرماه ۱۳۸۸ در دانشکده فنی تهران مرکز به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود که به مدت سه سال به حالت تعلیق درآمده است.


وی در شامگاه ۱۲ آبان سال گذشته بازداشت شده و به مدت ۱۵ روز را در بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین سپری کرده بود، از طرف کمیته انضباطی دانشگاه تهران مرکز نیز به اتهام تحریک و ترغیب دانشجویان به تجمع به سه ترم تعلیق محکوم شده است.


این فعال دانشجویی در آستانه روز دانشجو در تاریخ ۱۴ آذر ماه بازداشت شده بود.
 

جعفر پناهی به شش سال حبس تعزیری محکوم شد

Posted:

جرس: جعفر پناهی، فیلم‌ساز ایرانی ار سوی شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی به "شش سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از ساختن و کارگردانی هر نوع فیلم و نوشتن فیلمنامه و هر نوع مصاحبه با رسانه‌ها و مطبوعات داخلی و خارجی و خروج از کشور" محکوم شد.



به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این رای با استناد به مواد ۵۰۰، ۶۱۰ و ۱۹ قانون مجازات اسلامی و به اتهام «اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» صادر شده است.



جعفر پناهی، فیلمساز ایرانی، چندی پیش به مناسبت برگزاری ۶۰ امین دوره جشنواره فیلم برلین از سوی برگزاركنندگان به این جشنواره دعوت شد.



پناهی، بار اول در روز پنجشنبه ۸ مرداد‌ماه ۱۳۸۸ هنگامی که به همراه گروه دیگری از فیلم‌سازان برای گرامیداشت کشته‌شدگان اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم به بهشت زهرا رفته بود، به‌همراه مهناز محمدی، مستندساز بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. وی در بار دوم در تاریخ دوشنبه ۱۰ اسفندماه به همراه ۱۸ نفر دیگر در منزل شخصی‌اش و در حالی که در حال ساخت فیلمی جدید بود، بازداشت شد.



در چهارم خرداد ۱۳۸۹، این کارگردان برجسته‌ی ایرانی به دستور بازپرس و تایید دادستان عمومی و انقلاب تهران با تودیع وثیقهٔ ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
 

پایان اعتصاب غذای غلامحسین عرشی

Posted:

جرس: غلامحسین عرشی پس از سه هفته به اعتصاب غذای خود پایان داد و توانست با خانواده‌اش دیدار کند.


به گزارش کلمه، وی اکنون از سلول انفرادی بند ۲۴۰ به بند عمومی ۳۵۰ منتقل شده است و امروز توانست با خانواده اش دیدار کند. خانواده عرشی روحیه او را خوب توصیف کردند اما گفتند که از نظر جسمی بسیار ضعیف شده است.

 

غلامحسین عرشی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سه هفته پیش، پس از اعتراض به شرایط نامناسب بند ۳۵۰ به سلول انفرادی منتقل شد . او در اعتراض به این اقدام مسوولان زندان دست به اعتصاب غذا زد.

 

وی در یکی -دو ماه اخیر وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی داشته، و بارها از مسوولان زندان خواسته است او را به بهداری زندان اوین انتقال دهند اما هربار مسوولان زندان از این کار سر باز زده اند و آخرین بار در مقابل اعتراض های عرشی، وی را به انفرادی منتقل کردند.

 

میرحسین موسوی و زهرا رهنورد هفته گذشته در پیام های جداگانه ای از پنج زندانی سیاسی از جمله غلامحسین عرشی درخواست کرده بودند به اعتصاب غذای خود پایان دهند و خانواده ها و همراهان جنبش سبز را از نگرانی نجات دهند.
 

شناخت حق و باطل (۴)

Posted:

حبیب صادقی

 

اشاره: آنچه در پی می‌آید، متن پیاده شدهٔ مجموعه جلساتی است که در سه ماههٔ اول سال جاری (۱۳۸۹) در بررسی معنای بصیرت و شناخت حق و باطل برگزار شده است. بدیهی است برخی از حوادثی که در متن آمده است مربوط به آن زمان می‌باشد، هرچند در کلیت بحث تغییری ایجاد نمی‌کند.

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین

و ما توفیقی الا باللّه العلی العظیم و الصلوة و السلام علی سیدنا و مولانا ابی القاسم المصطفی محمد و علی اهل بیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین

 

     در جلسهٔ گذشته صحبت از بصیرت و یکی از راه‌های مهم و قابل اعتناء برای دست یافتن به بصیرت و بصیر شدن به میان آمد که آن طریق، درس‌آموزی از اسباب عبرت می‌باشد که خدا در زندگی و مقابل دیدگان انسان قرار داده است. عرض شد که تاریخ و مطالعه در سرگذشت انسان‌ها و دقّت در روزگار یا همان «دهر»، به بیان حضرات معصومین(ع) فرصت دوباره‌ای است که به انسان داده می‌شود تا اشتباهات و خطاها را تکرار نکند؛ معروف است که سن انسان به اندازه‌ای است که در تاریخ مطالعه کرده باشد و از عبرت‌های آن پند گرفته باشد. وقتی شخص به سرگذشت اقوام و حکومت‌های گذشته و انسان‌های مؤثّر در آن، چه مستبدین و ظالمان و چه آزادمنشان و افراد صالح نگاه می‌کند، به خوبی می‌فهمد که قدرت چند روزه‌ٔ دنیایی، جز هلاکت و بدنامی ثمری ندارد و به واسطهٔ این دقّت، شخص هدایت می‌شود به زندگی باشکوه صالحان و بزرگان علم و معنویّت.

 

     اما در تمام جلسات گذشته آنچه به کرّات تکرار شد و تمام اهمیّت برپایی این جمع، توجّه به آن می‌باشد، معنای حقیقی و حقیقت بصیرت است؛ یعنی معرفت خدای‌تعالی و علم شریف توحید. همچنان‌که بیان شد بصیرت یعنی شناخت حق که از ثمرات شناخت و معرفت به حق، شناسایی اهل حق و پیروان آن می‌باشد. به عبارت دیگر، اگر ما می‌خواهیم بدانیم کدام جریان و کدام فرد و تفکّر به دنبال حق است، لازمهٔ آن شناخت خود حق است تا در نتیجهٔ تابش آفتاب حق، حجاب‌ها کنار رود و پیروان واقعی حق آشکار شوند. حال سؤال این است: «چگونه مطالعهٔ تاریخ، ما را به بصیرت یعنی شناخت و عرفان پروردگار می‌رساند؟». جواب واضح است: «چون مطالعهٔ تاریخ در حقیقت مطالعهٔ آیات خدای‌تعالی است و شناخت آیات پروردگار انسان را در مسیر معرفت و یقین می‌اندازد»: «سَنُريهِمْ آياتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏» (فصّلت، آیه ۵۳) خدای‌تعالی آیات و نشانه‌های خود را در جهان خارج و درون انسان‌ها نشان می‌دهد و آن‌ها را آشکار می‌سازد تا برای همه واضح شود؛ این خدای‌تعالی است که حق است، ثابت است، و وجود دارد؛ یعنی هرچیزی که وجود دارد و موجود است، وجودش از خدا است و وجودش در ارتباط با خدا است. این جور نیست که مثلاً خدا تکّه‌ای از وجودش را جدا کرده باشد و به انسان داده باشد، به اشیاء مختلف داده باشد، بلکه همه در ارتباط با خدا هستند. اثر هر چیزی از خداست. هر صفتی که افراد از کمالات دارند، اصل آن صفت، برای خدا است. چون خدا عالم است، شخص علم دارد. چون خدا جمال دارد، موجودات جمال و زیبایی دارند. رزق و روزی هر شخصی و هر موجودی از خدا است. ضارّ و نافع فقط خدای‌تعالی است. پس خدا نشانه‌ها و آیات خود را که در آفاق قرار دارد، در نفس و وجود انسان قرار دارد، ظاهر کرده است تا انسان به حق برسد، به خدا برسد. حال از جمله این آیات آفاقی، همین تاریخ است. چرا که تاریخ در واقع نشان دهندهٔ سنّت‌هایی است که خدا در زندگی انسان و اجتماع قرار داده است. علوم تجربی اگر ارزشمند هستند، به خاطر همین جهت است؛ انسان با مطالعه در تاریخ و بهره گرفتن از علوم جامعه‌شناسی یا روان‌شناسی و امثال آن‌ها، قوانین و سنّت‌هایی را که درون انسان و اجتماع قرار داده شده است، مطالعه می‌کند.

 

     وقتی شما تاریخ «فرعون» را مطالعه کنید متوجّه این معنا می‌شوید که ریشهٔ توهّمات و تخیّلات او همان است که در «نمرود» هم قرار داشته است؛ در قبل او و بعد از او قرا دارد و تا امروز و تا قیامت، ریشهٔ تمام توقّف‌هایی که انسان و جوامع بشری دارند، همان است. همان منیّت است؛ خود محوری به جای خدامحوری است؛ حبّ نفس است. شیطان را منیّتش از خدا دور کرد. بنابراین شما با مطالعهٔ تاریخ و وحدت رویّه‌ای که در سرگذشت افراد می‌بینید، از این وحدت، به توحید می‌رسید.

 

     تاریخ و سرگذشت حضرت موسی(ع) در قرآن بیشترین آیات را نسبت به سایر انبیاء دارد و در روایت است که آنچه برای موسی و هارون و قومشان اتفاق افتاد به همان صورت، یک به یک برای مسلمانان هم پیش می‌آید. برخوردی که قوم موسی با هارون، برادر و وصی و جانشین موسی داشتند، با علی(ع) هم داشتند؛ هم او که برادر و وصی و جانشین رسول خدا(ص) می‌باشد؛ اتفاقی که برای شَبَّر و شَبِیر دو فرزند هارون بعد از موسی افتاد، برای دو فرزند آقا امیرالمؤمنین(ع) یعنی حسن و حسین -علیهما السّلام- هم به وجود آمد -شَبَّر و شَبِیر  همان معنای حسن و حسین را در تورات دارند- و شباهت‌های دیگری که عین به عین واقع شد. اما به همین جا ختم نمی‌شود، تا امروز و فرداها، هم «موسی» داریم و هم «فرعون»، هم «هارون» داریم و هم «سامری»، هم «هامان» قبطی هست و هم «قارون» که از بنی اسرائیل بود، اما هلاک شد. خوب، شما و بنده می‌خواهیم کدام باشیم؟ آیا به موسای درونمان ایمان می‌آوریم یا فرعونیّت، تمام وجود ما را می‌گیرد؟ به هر حال مطالعهّ تاریخ با این بینش در حقیقت یکی از مصادیق سیر آفاقی است که بیان شد.

 

     البته همان طور که در جلسهّ قبل گفته شد، تاریخ هم از سوء استفاده و استفادهٔ ابزاری مصون نمانده است که یک مورد از آن را در وقایع اخیر و در شبیه‌سازی بین آقایان موسوی و کروبی و امثال ایشان با طلحه و زبیر مشاهده کردیم و گفتیم اگر موسوی زبیر است، عثمان و غاصبین خلافت را هم باید پیدا کنیم؛ (چرا که ریشه گمراهی طلحه و زبیر در انحرافی است که در خلافت و رهبری جامعه بعد از رسول اکرم(ص) به وجود آمد). اما راهکاری که برای جلوگیری از این سوء استفاده‌ها وجود دارد، خود تاریخ است؛ یعنی با مطالعه تاریخ و البته راهنمایی و هدایتی که از ائمه اطهار(ع) به ما رسیده است، می‌توان مشخصاتی برای پیروان حق و اهل باطل پیدا کرد که بدون آن خصوصیات، نمی‌شود فردی را حق و یا باطل نامید.

 

     از جمله خصوصیاتی که پیروان حق دارند و در طول تاریخ داشته‌اند، این است که هیچگاه به دنبال مقام و موقعیت نبوده‌اند. دعوت آن‌ها به خویشتن نبوده است که «مردم، بیایید تابع ما شوید»؛ بلکه دعوت ایشان به خوبی‌ها و منشأ همه خیرات، یعنی خدا بوده است. ویژگی بعدی این است که ایشان همیشه مورد انکار و تهمت‌های فراوان قرار می‌گیرند؛ دیگر این‌که زندگی ایشان همیشه در سختی و زحمت قرار داشته است. خصوصیت دیگر این است که اهل حق و حقیقت هیچگاه نتوانستند حق را آنچنان که بایسته و شایسته است و آنچنان که می‌خواستند، برپا کنند که این ویژگی آخر یک استثاء دارد و آن هم برپایی حکومت عدل جهانی، توسط حضرت بقیّة اللّه(عج) است.

 

     البته همان طور که متوجّه هستید این خصوصیات هم، موضوع خود را مشخص نمی‌کنند؛ یعنی جلوی ادعاها را نمی‌گیرد و به همین خاطر علی(ع) معیار و محک اهل حق را خود حق بیان کردند. چرا که شناخت اهل حق تنها با شناخت خود حق امکان دارد. اما علّت بیان این خصوصیات یکی آن است که وقتی ما زحمات بزرگان و صالحان و آزادمردان تاریخ را مطالعه می‌کنیم، از این‌که به خاطر مشکلات خودمان جزع و فزع داریم، شرمنده می‌شویم و یک نوع دلگرمی برای انسان است و ثانیاً تذکری است که اگر ادعا داریم: «می‌خواهیم راه حق را طی کنیم» بدانیم چه زحمات و چه مصائبی در طریق حق وجود دارد: «ای که از کوچهٔ معشوقهٔ ما می‌گذری، برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش»

 

     اولین خصوصیتی که درباره اهل حق در تاریخ عرض شد، این بود که ایشان مردم را متوجّه خودشان نمی‌کنند و دنبال مقام و موقعیت سیاسی و مثل آن نیستند. چقدر از کلام پیامبران در قرآن نقل شده است که «ما در عوض دعوتمان به خدا، از شما اجر و ثواب نمی‌خواهیم». در مقابلِ اهل حق، اهل باطل همه کارهایشان دعوت به خود است، چه ظاهراً و چه باطناً و تمام تلاششان به دست آوردن موقعیت و حفظ آن به هر طریقی می‌باشد. در اساس علّت اصلی برخوردهایی که در تاریخ با مؤمنان و صالحان انجام گرفته است، همین حفظ قدرت و حفظ اقتدار از جانب ظالمان و مستبدان بوده است. توجّه دارید که دعوت به خود، جلوه‌های مختلفی دارد، اگر موقعیت اجازه دهد و درون انسان ظاهر گردد، انسان چون نمرود و فرعون می‌شود که ادعای خدایی داشتند. اما توقّع نداشته باشید یک عالم دینی فاسد و محبّ دنیا بیاید ادعای خدایی کند، بگوید: خدا نیست، معاد نیست؛ بلکه باطن آن‌ها ادعا است و از حقیقت دور است. در قرآن، درباره این عالمان دینی که باطناً دعوت به خود دارند و مانع و صد راه فهم مردم می‌شوند، چندین آیه آمده است. پس فرعون می‌تواند به شکل یک عالم دینی هم باشد. شاید آقایان بیایند بگویند نه خیر، انبیاء هم به خودشان دعوت می‌کردند؛ آیا در قرآن از زبان پیامبران نیامده است که مرا اطاعت کنید؟ از من پیروی کنید؟ خوب، جواب واضح است دیگر، تبعیّت و اطاعت از غیر خدا شرک است مگر با اذن خدا، مگر با امر خدای‌تعالی: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ» (نساء، آیه 64) پیامبران فرستاده نشدند، مگر برای این‌که به اذن و با فرمان خدا اطاعت شوند. اذن می‌خواهد، آن هم در محدوده اوامر و فرامین الهی وگرنه اگر انبیاء و اولیاء یک قدم به میل خودشان بر می‌داشتند، دیگر محترم نبودند؛ عملشان فایده‌ای به حالشان نداشت وسقوط کرده بودند: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ (حاقه، آیات ۴۴ الی ۴۷) ای پیامبر و فرستاده ما اگر یک کلمه بدون رضای ما بیان کنی تو را می‌گیریم و رگ گردنت را می‌زنیم»! دستگاه ولایت الهی شوخی ندارد.

 

      اولیاء و انبیاء هم البته خودشان «اهل» هستند؛ چون اهل بودند به رسالت و بعضی از آن‌ها هم به ولایت رسیدند: «وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لی‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَی إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّی عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ» (یونس، آیه 1۵) عدّه‌ای نزد رسول خدا (ص) می‌آمدند و برای این‌که اذیت کنند و بهانه بیاورند تا زیر بار حق نروند، می‌گفتند: «آیات دیگری غیر آنچه تا به حال برای ما خواندی، بخوان» که رسول خدا(ص) می‌فرمود: «مگر می‌شود دل بخواهی آیه‌ای از پیش خودم بگویم؟ منِ پیامبر شأنی برای خودم قائل نیستم مگر تبعیّت از وحی که از جانب خدا می‌شود و بسیار خوف دارم از این‌که نافرمانی خدا را کنم و گرفتار قهر وغضب خدا بشوم.»! «عبد» یعنی این؛ «اشهد انّ محمداً عبده و رسوله»؛ «عبده» است؛ یعنی «بنده» خدا است؛ از خودش که چیزی نمی‌گوید؛ گرفتار تخیّلات و توهّمات که نیست و اگر ما امر شده‌ایم از این بزرگواران اطاعت کنیم، به خاطر همین است که تابع هوی و هوس خودشان یا دیگران نیستند و خدا هم ایشان را تأیید کرده است: «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ اَلْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى» (نجم، آیات 3 و 4) هیچ از خودش نمی‌گوید، مگر آن‌که از وحی باشد و از جانب خدا باشد.

 

     بنابراین اگر ما هم از کسانی تبعیّت کنیم که اذن خدای‌تعالی را در تبعیّت از آن‌ها نداشته باشیم، و آن‌ها مورد تأیید خدا و اولیایش نباشند، مشرک هستیم ومورد عتاب خدا قرار می‌گیریم: «اتخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَنَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّه» (توبه، آیه ۳۱) این آیه قرآن است؛ سخن بنده نیست؛ عدّه‌ای از اهل کتاب، به جای خدا علمای دین راپروردگار خود گرفتند و از آن‌ها تبعیّت می‌کردند! یعنی آن عدّه نسبت به هر چه علمای دینی و رهبران مذهبی می‌گفتند، تابع محض بودند و بدون این که سخنان آنان را با دین و احکام آن بسنجند، آن گفته‌ها را از جانب خدا می‌دانستند و به خاطر خدا از آن‌ها تبعیّت می‌کردند. البته در زمان غیبت، اذن داده شده که از فقیه مهذّب شده، عالم و عادل، پیروی کنیم که چارچوب این تبعیّت هم منحصر است در قرآن و سنّت و اگر بیرون آن باشد باز همان شرک است. این نکته بسیار مهمی است که به امید خدا پیرامون آن صحبت می‌شود.

 

    پس خصوصیت اول اهل حق و مهم‌ترین آن‌ها این شد که ایشان دعوتی به خودشان ندارند و هدفشان قدرت مادی و اقتدار ظاهری نیست. جناب موسی در برخورد با فرعون، بنایی نداشت که او را پایین بیاورد و خودش جای او بنشیند؛ بلکه او را دعوت کرد که به خدای یکتا ایمان بیاورد و مردم را آزاد بگذارد؛ حتی می‌فرمود: اگر ایمان هم نمی‌آوری، حداقل دست از ظلم و استبداد نسبت به مردم بردار و آن‌ها را در عقاید و اعمالشان آزاد بگذار تا مردم آزادانه بندگی خدا را کنند: «وَ إِن لَّمْ تُؤْمِنُواْ لىِ فَاعْتَزِلُونِ» (دخان، آیه 21) در مورد سایر انبیاء هم این‌گونه است. اختلاف حضرت ابراهیم(ع) و نمرود در کجا بود؟ نمرود که باشکوه‌ترین قدرت و کشور را در آن مقطع از تاریخ رهبری می‌کرد، حتی طاقت یک نفر مخالف را هم نداشت، آن هم مخالفی که جز از خدا چیزی نمی‌گفت. سخن ابرهیم توجّه دادن آن‌ها به باطل بودن بت‌ها و شخص پرستی بود؛ توجّه‌اش توحید خدا بود؛ اما نمرود، این ظالم مستبد، آتشی فراهم کرد که گویا یک شهر را می‌خواهد بسوزاند! در تاریخ آمده است پرندگانی که از بالای این آتش پرواز می‌کردند در همان آسمان به صورت کباب در می‌آمدند؛ این مستبد، چنین آتشی را فقط برای یک نفر فراهم کرده بود! البته این یک نفر، خیلی ارزش دارد؛ چون تمام حق با تمام باطل طرف شده است؛ لذا می‌فرماید: «ابراهیم یک امت است».

 

     در مقابل اهل حق، اهل باطل قرار دارند که برنامه و هدفشان دعوت دیگران و مردم به خود است: «قالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْری لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونينَ» (شعراء، آیه 29) اگر غیر از طریقی که من می‌گویم راه بروی، اگر تبعیّت من را نکنی، مطمئن باش بدون هیچ ملاحظه‌ای به زندان می‌اندازمت! این پاسخ فرعون به دعوت موسی است! موسی می‌گوید: «مردم را آزاد بگذار و ایمان به خدا بیاور»، فرعون می‌گوید: «یا از من پیروی کن یا برو به زندان!» در هیچ تاریخی ذکر نشده (و درست هم می‌باشد) که انبیاء و اولیاء بگویند یا از من تبعیّت کن، یا با من بیعت کن، یا برو زندان! اما در مقابل، اولین زندانیان تاریخ، زندانیانی هستند که از حق گفتند؛ چه بسا اولین زندانی سیاسی تاریخ، اگر تعبیر سیاسی درست باشد، حضرت ابراهیم باشد. زندانِ برای اندیشه، روش انبیاء و اولیاء نیست، روش فرعونی است.

 

     این فرعون، به سحره که متوجّه حقانیت موسی شده بودند، می‌گوید: «قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبيرُكُمُ الَّذي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فی‏ جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَيُّنا أَشَدُّ عَذاباً وَ أَبْقى» (طه، آیه 71) آیا به موسی و موسوی‌ها گروش دارید؟ او را تصدیق کردید، بدون این‌که از من اجازه بگیرید؟ بدون این‌که من او را تأیید کرده باشم؟ خوب، من هم کاری می‌کنم که معلوم شود کدامیک از ما قدرتمندتر است، کدامیک از ما ماندگارتر است؛ فرعون می‌گوید؛ این حرف او به این نخبگان است. خوب، سحره از نخبگان بودند از عوام مردم که نبودند و به همین خاطر زودتر از بقیه متمایل به موسی شدند؛ حالا فرعون در برابر ایمان سحره چه می‌کند؟ می‌گوید: «دست و پای شما را به جهت عکس قطع می‌کنم؛ یعنی یکی از راست و یکی از چپ، بعد هم بدن‌های شما را روی درخت می‌بندم تا همه ببینند و عبرت بگیرند. فکر کردید من که سپاه و لشکر دارم، من که نهرها از قصرم رد می‌شود (کنایه از این‌که شاهراه اقتصادی شما دست من است) می‌گذارم شما حتی مخالف من فکر کنید چه رسد به اینکه در راهپیمایی و جشن سنّتی هر ساله مردم، با من مخالفت علنی کنید؟» موعد و قراری که حضرت موسی برای مناظره و مبارزه با مکر فرعون و سحره قرار داد، روزی بود که در مصر به عنوان عید شناخته می‌شد و مردم، همه در جایی اجتماع می‌کردند و جشن می‌گرفتند؛ یعنی همان «یوم الزینة» که در قرآن آمده است. در چنین روزی سحره و نخبگان جامعه به موسی ایمان آوردند که فرعون این‌گونه می‌گوید. خلاصه یک طرف، دعوت به خدا می‌کند و طرف مقابل فقط من، من، می‌کند.

 

     این اولین خصوصیت اهل حق؛ اما دومین ویژگی ایشان که از تاریخ بر می‌آید، این است که در مقابل این دعوت به خدا و دعوت به خوبی‌ها، از جانب قدرت‌طلبان فقط انکار است و تهمت. در هیچ برهه‌ای از تاریخ نمی‌بینید که یک پیامبر یا یک ولیّ خدا از انحرافات فکری و عملی جامعه بگوید و بی هیچ منازعه‌ای او را تصدیق کنند و بگویند تو راست می‌گویی! بدون استثاء تمام اهل حق در دعوتشان به اصلاحات، در دعوتشان به خدا، مورد انکار واقع شدند. البته مردم عادی هم در میان انکار کنندگان وجود دارند، اما آن عدّه که بیشترین فشارها را می‌آورند، بیشترین خصومت‌ها را دارند، صاحبان قدرت نظامی و اقتصادی می‌باشند، به تعبیر قرآن: «مَلَأٌ مِنْ قَوْمِه».

 

      بعد از انکار، مهمترین عملی که زورگویان و اهل باطل در برابر اهل حق و مصلحان انجام می‌دهند، ایراد اتهام و نسبت‌های دروغ به ایشان می‌باشد. یا می‌گویند ساحر است و سفسطه‌پرداز، یا می‌گویند دیوانه است و مجنون، و یا می‌گویند مزدور اجانب است و سخنانش دیکته شده از طرف دشمنان است؛ تعجب نکنید، عین این اتهام را به رسول گرامی اسلام(ص) زدند! مشرکین می‌گفتند: «این آیات و بیاناتی که پیامبر دارد، توسط یک شخص خارجی و عَجَم به او آموزش داده می‌شود و او سخنگوی اجانب شده است» که خدای‌تعالی در پاسخ آن‌ها می‌فرماید: «حداقل به زبان این دو نگاه کنید، بعد تهمت وابستگی بزنید! چگونه است که عرب‌زبان‌ها هم نمی‌توانند آیه‌ای مانند یک آیه قرآن بیاورند، آنگاه شما می‌گویید این قرآن را یک فارس‌زبان به پیامبر دیکته کرده است». از تهمت‌های دیگری که به صالحان زده‌اند و می‌زنند، آشوب طلبی و اغتشاش و به هم ریختن نظم و قانون اجتماع است؛ چنانچه درباره موسی گفتند و به خصوص این تهمت را به حضرت سیدالشهداء(ع) زدند و با این توجیهات مقابل اصلاح طلبی حضرت ایستادند.

 

     این درسی است که از تاریخ می‌گیریم؛ فکر نکنیم اگر بخواهیم یک حرکت اصلاحی داشته باشیم، همه قربان صدقه آدم می‌روند؛ نخیر، زحمت است، تهمت است، انکار است، زندان است، کشته شدن است، و تحقیر و استهزاء به همراه دارد: «وَ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن» (حجر، آیه 11) هیچ رسولی نبود، مگر این‌که او را مسخره کردند و او را تحقیر کردند. به خصوص نسبت به همه انبیاء و اولیاء، استهزاء و تحقیر کردنِ توسط قدرت‌طلبان ذکر شده است. از هابیل که قابیل او و علم و عملش را کوچک شمرد و استهزاء کرد، ملاحظه کنید تا زمان رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) و تا به امروز و از این به بعد. این لحن تمسخر و کوچک شمردن، از صفاتی است که اهل باطل در مقابل تمام افراد حق‌مدار از خود ظاهر کرده‌اند. شما فکر نکنید اولین قوم و جمعیتی هستید که برای تحقیر کردن و کوچک شمردن شما، خس و خاشاک نامیده شدید؛ ببینید زورمداران قوم نوح درباره مؤمنین و پیروان حضرت نوح چه می‌گویند: «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِی الرَّأْی وَ ما نَرى‏ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبين» (هود، آیه 27) ما هرچه به شما نگاه می‌کنیم، چیزی به نظرمان نمی‌رسد جز این‌که یک مشت خس و خاشاک هستید، در نظر ما شما یک گروه پست و ضعیف بیش نیستید!

 

     بنابراین خصوصیت دیگر اهل حق، انکار شدن توسط قدرت‌طلبان و تمامیت خواهان است، تهمت و افترا است، تکذیب شدن است. البته از آن طرف، هر که انکار شد اهل حق نیست؛ انکاری که از روی استدلال و از روی واقع و حقیقت باشد، در مورد اهل حق نبوده است و نخواهد بود؛ یعنی اگر کسی ادعا کند: من پیغمبر هستم، من امام هستم، و یا بالاتر من خدا هستم، خوب قطعاً تکذیب خواهد شد و انکار خواهد شد؛ اما این انکار از روی استدلال است، از روی واقع است، اگر کسی به دروغ بگوید: «من امام زمانی هستم که شما منتظر او هستید»، خوب تکذیب و انکار خواهد شد که مثلاً امام زمان ما پدرش مشخص است، مادرش مشخص است، نسل نهم از امام حسین(ع) است، اما تو که پدر و مادرت، یا زنده هستند، یا در میان ما بوده‌اند و ما آن‌ها را دیده‌ایم. امام زمان نشانه‌هایی دارد؛ علایمی باید هنگام ظهور اتفاق بیفتد که هیچکدام همراه تو نیستند. اگر باز هم اصرار کرد، معلوم می‌شود دیوانه است. اگر کسی بگوید: «من نایب امام زمان هستم و با ایشان در ارتباط می‌باشم، اگر مشکلی دارید بگویید به ایشان بگویم» خبر بیاورد، خبر ببرد، این دیگر تکذیب می‌شود؛ چون خود حضرات معصومین(ع) فرموده‌اند هرکه آمد و ادعای ارتباط خاص و «نایب خاص بودن» کرد، او را تکذیب کنید. اما اهل حق به وسیله تهمت و دروغ انکار می‌شوند، نه با واقع و استدلال درست؛ می‌گویند: «فلانی منافق است» چرا؟ «چون خبر اقداماتش در رأس خبرهای بی‌بی‌سی است!»، «چون تصویرش در ماهواره‌ها پخش شده است!» اگر انقلابی بودید و در زمان مبارزات علیه رژیم ستمشاهی در کنار مردم مبارزه می‌کردید، هیچگاه این حرف را نمی‌زدید؛ چون بهترین و کم هزینه‌ترین راه برای به دست آوردن اخبار اقدامات امام(ره) و مبارزین انقلابی، به خصوص در اواخر انقلاب، همین رادیوهای بیگانه از جمله بی‌بی‌سی بود! چقدر همین خبرگزاری‌ها با امام مصاحبه کردند و امام را در رأس خبرهای جهان قرار دادند؛ چه تحلیل‌هایی که به نفع مبارزات، از همین رادیوها پخش شد. اگر بی‌بی‌سی بد است، چرا آن موقع که خبرهای اقدامات شما را پخش می‌کند، بد نیست؟ البته منظور تأیید بی‌بی‌سی و امثال آن نیست؛ چون به یقین آن‌ها به دنبال منافع خودشان هستند و بر اساس پیش فرض‌های خودشان عمل می‌کنند؛ اما این رویه، بیشتر در تحلیل‌ها است نه در اصل خبر. خوب، بیشتر خبرهای شما را هم که همین خبرگزاری‌ها تأمین می‌کنند! خبرها را نگاه کنید که منبعشان کجا است؟ چقدر در خبرهای خود شما به نقل از فلان مؤسسه نظر سنجی آمریکایی و غیر آن، از کاهش محبوبیت «اوباما» یا «سارکوزی» یا آن دیگری می‌گویید. اگر آن‌ها دروغ می‌گویند، چرا شما از آن‌ها نقل می‌کنید؟ اگر خبر کشتار مردم در فلان کشور به دست نیروهای قدرت‌طلب، از سیمای شما پخش می‌شود، چرا کشته شدن این همه انسان وسط شهر تهران در تلویزیون‌های سایر کشورها پخش نشود؟

 

     چند سال پیش در اعتراضات گسترده‌ای که به خاطر کشته شدن یک جوان فرانسوی به دست پلیس، در آن کشور اتفاق افتاد، چقدر درباره آن، گفتگوی تحلیلی در همین سیمای ایران پخش شد؟ آیا منظور از این تحلیل‌ها این بود که آن جوانان مورد حمایت رسمی ایران هستند و آیا فرانسه، ایران را در آن اغتشاشات متهم کرد؟ مگر در جریان انقلاب مشروطه، انگلیس از این اقدام حمایت نکرد؟ البته حمایت آن‌ها به خاطر جلوگیری از نفوذ روسیه در ایران بود، اما آیا این حمایت یعنی انقلاب مشروطه بد بود و سلطنتِ استبدادی خوب؟ توجّه دارید که با چه ملاک‌هایی حق و باطل را معرفی می‌کنند؟ به جای آن‌که ملاک را قرآن و سنّت بگیرند، تجسس و پرونده سازی را همت خود قرار داده‌اند. شانتاژهای رسانه‌ای و تبلیغاتی را ملاک بصیرت و شناخت حق و باطل قرار می‌دهند. ده‌ها سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) همت اصلی علما و بزرگان شیعه این بود که بگویند: علی(ع) دخالتی در کشته شدن عثمان ندارد! ببینید با یک دروغ و یک تهمت و افترا چقدر معاویه مردم را در گمراهی و دوری از حقیقت قرار داد؟ ملاحظه کنید که چگونه آنچه نشان حق است را زورگویان با مغالطه و تبلیغات، نشان باطل می‌گیرند و بالعکس: حضرت رسول(ص) درباره جناب عمار فرموده بودند که تو را لشکر گمراهان و افراد باطل می‌کشند. در جنگ صفین ایشان در رکاب حضرت علی(ع) به شهادت می‌رسد. بزرگان اصحاب این روایت رسول خدا(ص) را یادآوری می‌کنند؛ خبر گسترش می‌یابد و مسلمانان سپاه معاویه به شک می‌افتند؛ حالا معاویه چه می‌کند؟ می‌گوید: علی که این جنگ را راه انداخت و عمار را به صحنه جنگ آورده، قاتل عمار است!

 

     می‌گویند: «امام خمینی(ره) فرموده است اگر آمریکا از شما تعریف کرد، بدانید خیانتکارید» بعد اضافه می‌کنند: «ببینید آمریکا از جنبش سبز خوب می‌گوید، پس آن‌ها خائن و منافق هستند»! آیا این یک معیار کامل و همیشه جاری است؟ خوب، بی‌انصاف‌ها بگویید که امام بارها درباره بعضی طرفداری‌ها و حمایت‌ها عنوان «حقّه‌بازی» را به کار برده است؛ به دفعات امام هشدار داده است که مراقب باشید گاهی ممکن است دشمنان اسلام برای ضربه زدن به یک حرکت اصیل اسلامی و دینی خود را مدافع و طرفدار آن حرکت نشان بدهند تا به آن ضربه وارد کنند. آقایان می‌گویند: «رسانه‌های غربی دارند برای «موسوی» هورا می‌کشند او را مرد سال معرفی می‌کنند و ...» خوب، مرحوم امام هم در سال 1979 مرد سال همین مجله تایم آمریکایی شد، آیا امام خائن و منافق بود؟ علاوه بر آنچه ذکر شد، بیایید حمایت آمریکا از جنبش سبز و آقایان موسوی، کروبی، خاتمی، و امثال ایشان را معلوم کنید؛ کجا آمریکا از موسوی حمایت کرده است؟ غیر از این است که بارها جناب موسوی و سایرین به طور رسمی اعلام کرده‌اند: «مخالف تحریم‌های بیشتر آمریکا نسبت به ایران هستند»؟ آیا آقای موسوی نگفته است ما باید از تمام ظرفیت جنبش سبز چه در داخل و چه در خارج از کشور استفاده کنیم تا تحریمی جدید برای ایران در شورای امنیّت تصویب نشود؟ غیر از این است که ایشان اعلام کرده است هر تحریم جدیدی ضررش فقط برای مردم و جنبش سبز می‌باشد؟ غیر از این است که اگر تحریم جدید و شدیدتری تصویب شود، مردم بیش از پیش در فشارهای اقتصادی به سبب بی‌تدبیری دولت قرار می‌گیرند و کمتر فرصت می‌کنند تا با جنبش سبزِ آگاهی بخشی همراه شوند؟ غیر از این است که اگر تحریم‌های جدید، به سمت تهدیدهای نظامی برود، فضای کشور به مراتب امنیّتی‌تر می‌شود و جنایتکاران و زورمداران راحت‌تر می‌توانند مخالفین خود را سرکوب نمایند؟ اگر آمریکا از جنبش سبز حمایت می‌کرد باید پیش‌نویس تحریم جدیدی را علیه مردم ایران آماده نمی‌کرد، چون ضرر مستقیم آن برای مردم و جنبش سبز خواهد بود.

 

     علاوه بر این، اگر آمریکا و رسانه‌های غربی با شادی و اشتیاق اخبار جنبش سبز را پوشش می‌دهند، به خاطر موافقت با اهداف این جنبش نیست، بلکه آن‌ها جشن گرفته‌اند که ادعایشان در مورد ناکارآمدی نظام اسلامی به وسیله بی‌تدبیری آقایان باورپذیرتر شده است. آن‌ها جشن گرفته‌اند چون می‌توانند به سادگی بگویند: «این‌که ما سی سال است می‌گوییم نظام اسلامی و دینی، یعنی استبداد و دیکتاتوری، نشانه‌های واضحش پدیدار شده است». آن‌ها خوشحال هستند چون می‌توانند با اشاره به صحبت‌های آقایان صاحب قدرت بگویند: «سی سال است که می‌گوییم فقط ظاهر رژیم تغییر کرده است و الّا این‌ها هم دنبال اشرافیت و چپاول اموال و سرمایه‌های مردم هستند، دیدید خودشان اعتراف کردند که همه دولتمردان گذشته دنبال اشرافیت و دزدی از بیت‌المال بوده‌اند». آن‌ها خوشحال هستند چون در کنار فیلم‌هایی که از جنایات خودشان در دنیا پخش شده است، حالا می‌توانند با افتخار صحنه‌های دردناک کشته شدن مردم، آن هم به وحشیانه‌ترین شکلی در خیابان‌های تهران را به تمام جهان نشان دهند. آن‌ها خوشحال هستند چون می‌توانند با قیافه‌ای حق به جانب بگویند: «اگر زندان ابوغریب و امثال آن بد است، جنایات سازمان یافته زندان کهریزک ما را رو سفید کرده است». گذشته از این مطالب، جالب است بدانیم که نه تنها آن‌ها از آقای موسوی و جنبش سبز حمایت نمی‌کنند که دائم سعی دارند تا مردم را نسبت به ایشان بدبین کنند. کافی است به تحلیل‌های آن‌ها از اوضاع ایران و جنبش سبز توجّه شود تا حقایق بیشتر معلوم شود. همین رسانه‌های غربی و سایت‌های اینترنتی آن‌ها، محلی شده است تا مغرضین و بدخواهان اسلام و مردم پیاپی یادآوری کنند که «گول میر حسین موسوی، کروبی، خاتمی، و علما و مراجع حامی آن‌ها را نخورید. آن‌ها خود یک مسلمان و یک انقلابی هستند. اگر انتقاد می‌کنند در حقیقت می‌خواهند نظام را حفظ کنند و گرنه آن‌ها مخالفتی با اسلام و انقلاب ایران ندارند. ببینید مرتب از قانون اساسی می‌گویند. ببینید دائم جلوی قیام مردم برای براندازی نظام را می‌گیرند. ببینید مخالف خشونت هستند. ببینید ... » ای بی‌انصاف‌ها آیا این گفته‌ها را در همین رسانه‌های غربی ندیدید و نشنیدید؟ آیا تلاش منافقین و سلطنت‌طلبان را برای جدایی مردم از آقای موسوی و کم‌رنگ کردن نقش او و امثال او در «هدایت مردم به سمت خواسته‌های معقول و منطقی» را نمی‌بینید؟ آیا انتقادهای بی‌شمار همین رسانه‌ها از آقای موسوی را نمی‌بینید که چرا از دهه اول انقلاب انتقاد نمی‌کند؟ چرا از امام بی‌زاری نمی‌جوید؟

 

     آیا هرگاه دشمنان از جریانی حمایت کردند، آن جریان باطل می‌شود؟ آیا ابوسفیان دشمن‌ترین افراد به اسلام و رسول خدا(ص) نبود؟ آیا همین ابوسفیان یکی از طرفداران خلافت حضرت امیرالمؤمنین(ع) نبود؟ آیا او یکی از سرسخت‌ترین مخالفان و معترضان به خلافت ابوبکر و غصب خلافت حضرت علی(ع) نبود؟ آیا او به حضرت امیر(ع) عرض نکرد که اگر تو بخواهی مدینه را پر از سواران خواهم کرد تا در حمایت از تو غاصبین خلافت را مغلوب کنند؟

 

«بَنِی هَاشِمٍ لَا تُطْمِعُوا النَّاسَ فِيكُمْ    وَ لَا سِيَّمَا تَيْمُ بْنُ مُرَّةَ أَوْ عَدِی‏

فَمَا الْأَمْرُ إِلَّا فِيكُمْ وَ إِلَيْكُمْ    وَ لَيْسَ لَهَا إِلَّا أَبُو حَسَنٍ عَلِيٌ‏»

 

آیا این ابوسفیان نیست که چنین اشعاری را در اثبات و یادآوری حق حضرت امیر(ع) بر خلافت و رهبری حکومت اسلامی و همچنین در انکار خلافت ابوبکر و عمر، آن هم در چنان زمان سختی گفته است؟ (ای فرزندان هاشم! سکوت خود را بشکنید تا عدّه‌ای از مردم به خصوص قبیله‌های تَیم (قبیله ابو بکر) و عدِی (قبیله عمر) در حق مسلم شما طمع نداشته باشند. امر حکومت و خلافت فقط برای شما و به سوی شما است و کسی جز علی برای آن امر، شایسته و سزاوار نیست). آیا قوی‌ترین رسانه آن زمان شعر و شاعری نبوده است؟ آیا ابوسفیان از این رسانه قوی برای حمایت از علی(ع) استفاده نکرده است؟ آیا غیر از این است که ابوسفیان خدمت حضرت علی(ع) رسید و به ایشان پیشنهاد داد تا با او بیعت کند تا تمام افراد قبیله «عبد مَناف» با او بیعت کرده باشند و در نتیجه، قریش و بعد، تمام عرب تحت رهبری حضرت قرار بگیرند؟ آری ابوسفیان که یک دشمن شناخته شده برای اهل بیت(ع) است، از جریان و جنبش مربوط به اعتراض حضرت علی(ع) حمایت کرد و شدیدترین انتقادها را به غاصبین خلافت داشت؛ حال آیا غاصبین و متقلبان حکومتی چون شخصی مثل ابوسفیان از معترضین آن‌ها حمایت کرده است، حق می‌شوند و معترضین و مخالفین تقلب آشکار زورمداران، باطل می‌گردند؟ آیا بصیرت چنین اقتضایی دارد؟ جالب است بدانید که عمر، بزرگترین حامی تقلب و غصب خلافت، بعد از آن‌که فعالیت‌های ابوسفیان در جهت طرفداری از امیرالمؤمنین(ع) را می‌بیند درباره او می‌گوید: «ابوسفیان شر و فاعل شرارت است که باید به هر شکل ممکن از شر او راحت شویم». همچنین ابوبکر نیز ابوسفیان را شماتت می‌نماید و اعلام می‌کند: او از افرادی است که اسلام او را ذلیل کرده است و باید ذلیل بماند.

 

     البته واضح است که حمایت‌های ابوسفیان برای خود حق نبوده است؛ او هم دنبال منافع خود و خاندانش بوده است. اما اگر بصیرت نباشد و ملاک شناخت حق و باطل، حمایت دشمن و تعریف آن‌ها از یک حرکت باشد، آنگاه نتیجه‌ای دور از حقیقت وغیر واقعی از این رخداد تاریخی خواهیم گرفت. بنابراین جا دارد دوباره تأکید شود که یک راه شناخت جریان باطل، همین انکار و ایراد تهمت و افترا به پیروان حق و اصلاح‌طلبان، در طول تاریخ می‌باشد. البته این ایراد تهمت و پرونده‌سازی، متناسب با فرهنگ و اعتقادات هر قومی متفاوت می‌گردد اما باطن همه یکی است؛ هدف این است که به وسیله تهمت، به وسیله شانتاژهای خبری و تبلیغاتی، افراد صالح را از اجتماع و اثرگذاری در آن دور سازند. نمونه آشکار و قرآنی آن فرعون در مقابل جناب موسی(ع) است. وقتی تهدیدها برای آرام کردن جناب موسی و هارون فایده‌ای نداشت و کم کم عدّه‌ای متوجّه حقانیت موسی شدند و فهمیدند که فرعون نه تنها خدا نیست که یک بنده ضعیف بیش نیست و می‌شود از او هم مطالبه حق و حقوق و آزادی داشت، و فهمیدند که دین و آیین مورد قبول فرعون در مقابل کلام متین و استوار موسی جوابی ندارد، در این زمان دستگاه تبلیغاتی و رسانه‌ای فرعون، موسی را به از بین بردن مظاهری که محبوب و مورد اعتماد مردم و نخبگان آن‌ها بود، متهم کردند؛ موسی و هارون را به از بین بردن نظام و اقتدار و آرامش کشورشان، متهم کردند: «قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ يُريدانِ أَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَريقَتِكُمُ الْمُثْلى» (طه، آیه 63) دو تهمتی که «فرعونیان» به «موسویان»، بعد از تهدید و تهمت سحر و جادو زندند، این است که موسی و هارون آمده‌اند تا یک: «شما مردم را از اقتدار و آرامش خود دور کنند و شما را آواره و ذلیل گردانند» و دوم: «دین و آیین حق شما را نابود کنند»؛ یعنی اموری را برای مردم پر رنگ کردند که برای آن‌ها اهمیت داشت و آن را مقدس می‌شمردند.

 

قسمت عمده‌ای از مشروعیت دستگاه فرعون، به دلیل احساسات مذهبی و دینی مردم بود؛ چون او خودش را حامی دین و اصل دین جا زده بود! و دیگر به علّت «اقتدار نمایشی» و آرامش ظاهری‌ای بود که ایجاد کرده بود. حال می‌گوید: «موسی آمده است که هم دین شما را از بین ببرد و هم کشورتان را ویران سازد». خوب، طبیعی است که عدّه‌ای از مردم نسبت به موسی که آمده است دین و آیین آن‌ها را بگیرد، آمده است کشور آن‌ها را ویران بسازد، جبهه بگیرند و با او مقابله کنند. «طریقه مُثلی» که فرعون از آن استفاده ابزاری می‌کند، هر چیزی است که برای مردم محترم است و آن را حق و نزدیک به حق می‌دانند. این یک نشانهٔ خوب برای شناخت حق و باطل جریانات مختلف است. استفاده ابزاری از مقدّسات مردم بهترین نشانه برای شناخت جریان باطل است. مرحوم امام مطلب جالبی را بعد از پیروزی انقلاب یادآوری می‌کند: «شاه هم خود را مدافع اسلام و قرآن معرفی می‌کرد، او هم سالی یک بار به مشهد می‌رفت، عمده مبارزه و زحمت انقلابیون این بود که چهره دوم این شخص را به مردم نشان دهند!»(1) این درسی است که از تاریخ می‌گیریم؛ شاه هم خود را مدافع دین معرفی می‌کند، تا قدرت و حکومتش را حفظ کند. تاریخ، هم راه اصلاحات را نشان می‌دهد و هم سختی‌های آن را معلوم می‌کند. راه اصلاحات گسترش آگاهی مردم و سختی اصلاح‌طلبی هم همین آگاهی بخشی است که صبر و استقامت می‌خواهد و امام(ره) به خوبی در این سخنان به آن اشاره کرده است.

 

     البته برای شما واضح و آشکار است که هر دعوتی به دین، معنای استفاده ابزاری از دین نمی‌دهد. اما همیشه باید این آگاهی و توجّه را داشته باشیم که «ظواهر» ما را فریب ندهد. انسان باید حق را بشناسد، تا اهل آن را تشخیص دهد. امام(ره) در این مورد شاخص خوبی بیان می‌کند: «شاخص اسلامی بودن و انقلابی بودن افراد و جریانات، عملکردها است، نه ادعاها». باید عملکردها را با اسلام و احکام اسلامی مقایسه کرد. هم آقای موسوی از اسلام می‌گوید هم مخالفین ایشان؛ اما به طور عادی نمی‌شود هر دو حق باشند. بنابراین باید عملکردها و مواضع دو طرف را با سیره اهل بیت(ع) و احکام نورانی اسلام مقایسه نمود. در جایی که یک طرف به راحتی انسان‌های بی‌گناه را می‌کشد و آن را «غلبه فئه قلیل بر فئه کثیر» تبلیغ می‌کند و از خود متشکر است، آقای موسوی بارها گفته است: «آن‌ها که در خیابان‌ها به مردم تعرض می‌کنند و می‌زنند و می‌کشند، هر چند به سبب فعلشان مجرم و گناهکار هستند، اما برادران و خواهران ما هستند ...» در جایی که آقای موسوی خواسته‌های مردم را آزادی و احترام به حقوق شهروندی معرفی می‌کند و از اجرای بی تنازل قانون اساسی سخن می‌گوید، آقایان صاحب قدرت زندان‌ها را از آزاد اندیشان و جوانان این مرز و بوم پر می‌کنند. آیا زندان آن هم برای ابراز عقیده و «امر به معروف و نهی از منکر» اسلامی است؟ همین قضیهٔ زندان کردن افراد و پر شدن زندان‌ها، نشانهٔ بسیار خوبی برای شناخت حق و باطل است. در احکام اسلام فقط برای سه مورد حکم زندان (۲) داریم، آن هم بعد از آن‌که جرم کاملاً مشخص شود و با رعایت شرع توسط قاضی‌ای که مجتهد مطلق و عادل باشد حکم تنفیذ شده باشد. غیر از این سه مورد، هیچگاه در اسلام بازداشت قبل از اثبات جرم هم نداشته‌ایم؛ یعنی اولاً در اسلام برای مجازات مجرمین زندان معنا ندارد مگر در سه مورد و ثانیاً در آن موارد هم تا جرم کاملاً ثابت نشده باشد نمی‌توان به بهانهٔ بازجویی و امثال آن اشخاص را زندانی کرد. گذشته از این حکم صریح اسلامی، آنچه مطلب را واضح‌تر می‌کند، زندانی کردن افراد به جرم ابراز عقیده و انتقاد است؛ یعنی اگر هم به حساب ضرورت، گاهی زندان کردن افرادی خاص به حساب تعزیرات و مصالح عمومی مصداق پیدا کند، قطعاً شامل انتقاد و اعتراض مسالمت‌آمیز نسبت به سیاست‌های حکومتی نخواهد شد. این مطلبی است که به صراحت قانون اساسی نیز به آن تأکید می‌کند.

 

     خوب، این موارد جلوی چشمان ما است؛ آیا بگوییم نماز خواندن، قرائت‌های مجلسی قرآن، از اسلام گفتن‌ها، آن‌ها را یک مسلمان واقعی می‌کند یا بگوییم اعمال خلاف شرعشان در کشتن و زندانی کردن مردم، آن‌ها را از دایره اسلام خارج می‌کند؟ این‌ها شاخص‌های شناخت حق و باطل است. با توجّه به آنچه بیان شد، حال بهتر می‌توان فهمید که یک نشانهٔ اهل حق، مورد انکار واقع شدن در دعوتشان به سمت اصلاح و سعادت است و یک نشانهٔ اهل باطل هم تهمت زدن، پرونده سازی، زندان، شکنجه، و تحقیر اهل حق است که در تاریخ بسیار آن را می‌بینیم.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.