جنبش راه سبز - خبرنامه |
- سعيد پورحيدر به پنج سال حبس محكوم شد
- بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران در گرامیداشت روز دانشجو
- در آستانه سالگرد آیت الله منتظری، باقی بار دیگر به زندان رفت
- پیام سه زندانی سیاسی به دانشجویان: مقاوم و استوار به مبارزات خود ادامه دهید
- اگر قوه قضاییه مستقل بود خیلی از این اتفاقات رخ نمی داد
- رای مجلس به انتقال کارکنان مازاد بدون کسب موافقت آنها
- جنتی: براندازان سال پیش سرکوب شدند ولی نابود نشده اند
- تاسیس بانك اسلامی ویژه طلاب
- احمد خاتمی: هنر مداحان گره زدن فتنه يزيدي با فتنه ٨٨ است
- من دروغ می گویم، پس من هستم!
سعيد پورحيدر به پنج سال حبس محكوم شد Posted: جرس: سعید پورحیدر، روزنامه نگار و وبلاگ نویس که هفدهم مهرماه برای دومین بار در یک سال گذشته بازداشت شده بود با رای شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به پنج سال حبس محکوم شد.
سعيد پورحيدر شانزدهم بهمن سال گذشته توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و پس تحمل يك ماه انفرادي در بند 240 زندان اوين آزاد شد.
وي براي دومين بار در هجدهم مهرماه سالجاري بازداشت و بند 350 منتقل شد. |
بیانیه سازمان دانش آموختگان ایران در گرامیداشت روز دانشجو Posted: آذر دیگر سرخ نیست، هر چند هنوز هم خون آلود است؛ آذر این سالها سبز است جرس: سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) به مناسبت فرارسیدن 16 آذر روز دانشجو، با صدور بیانیهای از دانشجویان دربند نام برده است و تاکید کرده است که در روز دانشجو یعنی روز "آگاهی بخشی و جهل زدایی" و با این معنا "هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ما ست".
آذرماه را ماه دانشجو نامیده اند ولی انگار تمامی ایام تاریخ معاصر این کشور در کوران تمامی این سالهای مبارزه و سختی، با نام دانشجو عجین شده است. چه حلاج ها که بر سر دار حق جویی و حق گویی رفتند و چه خون ها که به روی صحن دانشگاه چکید تا کاروان آزادی طلبی و عدالت جویی مردمان این سرزمین بدینجا برسد.
آذرماه، ماه دانشجو، با آن سه قطره خونی که بر صحن دانشگاه چکید، انگار سرخ رنگ شد و در سالهای پس از آن نیز سرخ رنگ ماند که انگار هر چیز و همه چیز یا سرخ است یا آذری نیست! در تمامی سالهای پیش و پس از انقلاب، آذر سرخ ماند. آذری که شعله اش در تمامی این سالها با ایثار و رنج جوانان این مرز و بوم روشنی زا و گرمابخش بوده و هست.
اما آذر این سال ها دیگر سرخ نیست. آذر این سالها دوشادوش متولیانش رشد یافته و آبدیده شده است. آذر این سالها سبزشده و جوانه آگاهی سرتاسر وجودش را سبزینه نموده است. آذر دیگر سرخ نیست هر چند هنوز هم خون آلود است. هنوز هم نم ناکی اشک و خون بر تارک صداقت و راستی و درستی اش باقی مانده است.
آذر این سالها سبز است و سبز یعنی تحمل، آگاهی، صبر، استقامت، نستوهی و بخشش. یعنی مدارا، یعنی حق گویی یعنی حقیقت جویی و یعنی خواستن روزگار نیک و شرافتمندانه برای هر کس و همه کس و جنبش دانشجویی امروز حاملان اصلی تمامی این مفاهیم والا و زیباست.
جنبشی که فعالانش به بند کشیده می شوند، ستاره دار می شوند و از تحصیل محروم می شوند، ضربه حبس های سخاوتمندانه و طویل المدت هشت ساله و ده ساله را ناعادلانه و ظالمانه بر گرده خویش حس می کنند، زجر می بینند و ستم می کشند. از اولیه ترین حقوق خویش محروم می شوند چنانکه حق بیمار شدن نیز ندارند چرا که درمان را نیز از ایشان دریغ می کنند و اما از درون زندان جور و جفا برای مردم خویش تنها یک پیام دارند: پیام آزادی برای همگان حتی آنانکه در بندشان کرده اند. پیام صلح، پیام دوستی و آرزوی زندگی شرافتمندانه برای دشمنان خویش و این آرزو که " ای کاش رویای شیرین ما کابوس کسی نبود".
اینها همه معنای سبز شدن و سبز بودن آذر این سال ها پس از طی دورانی سخت از تجربه و آزمودن است. این ها معنای واقعی امید است و امید جزیی لاینفک از راه سبز. امید به فردایی که بلاشک از آن ماست. فردایی که دیگر به فرموده علی (ع) اراذل (دون مایگان) مقدم نباشند و افاضل (خردمندان) در انزوا. فردایی که نخبگان در بند و سفلگان بر تاج سروری نیستند. آنروز دور نیست که این وعده حتمی خداوند هستی است که "الیس الصبح بقریب".
اما این همه رشد، این همه فهم و این همه تعالی در بدنه جامعه ایران و دانشجویان را مرهون چه کس یا کسانی باید بود؟ بدون شک جایگاهی که ما با تمام فراز و فرود هایش به عنوان جامعه مدنی ایران هم اکنون در آن ایستاده ایم و رشد این بذر آگاهی و دانش مرهون تلاشهای تک تک ما بوده است. مایی که خواسته ایم تا سبز باشیم و سبز بیندیشیم و مطمئن باید بود که آنچه ما بخواهیم و در راه اکتسابش جدیت و صداقت داشته باشیم را هیچ نیرویی یارای مقابله نیست.
در این راه اما باید از همه کسانی نام برد و قدر شناسی کرد که با از جان گذشتگی چراغ دانش و آگاهی را روشن نگهداشتند و بر شب شب نشینان چراغی برافروخته اند. باید نام برد از تک تک اساتید مبرز و آزاده ای که به قیمت خانه نشین شدن و تضییقات و بازنشستگی و حتی ترور فیزیکی، لحظه ای در حقانیت راه روشنشان تردید نکرده اند و نمی کنند.
باید نام برد از همه دانشجویانی که به قیمت نصب ستاره هایی بر بازوانشان که البته مدال افتخارایشان محسوب می شود ، بر عهدی که با وجدان خویش بسته اند، استوار ماندند. باید نام برد از دفتر تحکیم وحدت و دانشجویانی که به قیمت از دست دادن همه چیزشان و با صرف نظر نمودن از همه امتیازاتی که با وابستگی به مراکز قدرت می توانستند به دست آورند، تنها شمعی بودند برای روشن نگهداشتن آذر آذرماه. آنهایی که همه سختی ها را به جان خریدند که آرمان آن سه یار دبستانی در کوچه پس کوچه های بی اخلاقی ها و مکارگی سیاست بازی ها به فراموشی سپرده نشود.
باید نام برد و تجلیل نمود از عبدالله مومنی، بهاره هدایت، میلاد اسدی، علی ملیحی، حسن اسدی زید آبادی، علی جمالی، مجید توکلی، مهدیه گلرو، ضیا نبوی، مجید دری و صدها پیر و جوان نخبه این مملکت که در زندان بی خردی حاکمان و خود کامگی نشستگان بر سریر قدرت اسیرند. باید نام برد از شهید کیانوش آسا، شهید ناصر امیر نژاد، شهید محسن روح الامینی، شهید سهراب اعرابی، شهید ندا آقا سلطان و ده ها جوان آزاده ای که ندای هل من ناصرشان همچنان در گوش های شنوای تاریخ پیچیده است و وجدان های بیدار را به حرکت وا می دارد. پسران و دخترانی که در خون سرخ خویش غوطه ور شدند و اما همچنان سبز ماندند تا رایتی برای آزادگی و حریت شوند....
روز دانشجو روز همه اینهاست و روز همه آنهاست که جوانه سبز دانستن را با دست و زبان، پندار و کردار خویش آبیاری می کنند. روز دانشجو یعنی روز آگاهی بخشی و جهل زدایی از دامان جامعه و بدین معنا روز دانشجو یک روز نیست. هر روز، روز دانشجو و هر روز، روز دانستن و روز ادای دین تک تک ماست. این روز بر همه شاهدان شاهد آزادی گرامی و مبارک باد. سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)
|
در آستانه سالگرد آیت الله منتظری، باقی بار دیگر به زندان رفت Posted: جرس: امروز 14 آذر ماه 1389 در آستانه اولین سالگرد فوت آیت الله منتظری عمادالدین باقی بار دیگر و برای چهارمین بار با بدرقه جمعی ازدوستان و آشنایان خود راهی زندان شد.
عمادالدین باقی در دوران بازداشت خود در زندان به خصوص در دوره دوم بازداشتش در سال 86 به علت شرایط بد نگهداری دچار عارضه تنفسی شد که با تشخیص خود مقامات قضایی چند نوبت در بیمارستان های تحت نظر آن ها بستری شد. پزشکان مورد تایید این مقامات اعلام کرده بودند که هرگونه نگهداری باقی در محیط های بسته بخصوص زندان منجر به تشدید بیماری وی خواهد شد. باقی از درد دیسک کمر هم رنج می برد که در سلول های انفرادی این بیماری شدت گرفته بود. باقی سه دهه است که به تحقیق و تالیف در موضوعات حقوق بشری، تاریخی، دینی و سیاسی می پردازد و دهها جلد کتاب و صدها مقاله در این باره ازاو چاپ شده است. هرچند در سال های اخیر از انتشار کتاب های تازه و تجدید چاپ کتاب های قبلی باقی جلوگیری شده است اما برخی از تحقیقات او در کشورهای اسلامی و عربی، مانند مصر، لبنان و افغانستان منتشر شده است. پژوهش های حقوق بشری باقی درباره مجازات اعدام و بخصوص اعدام کودکان در سال های گذشته مورد توجه محافل علمی قرار گرفته است. باقی همچنین موسس و اولین رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان بود که به عنوان یک نهاد مدنی تلاش های بسیاری درباره حقوق زندانیان انجام داد. اما پس از حوادث سال 88 دفتر آن پلمپ و از فعالیت های آن جلوگیری شد. زندان اخیر باقی به علت فعالیت های او در مقام رئیس همین انجمن غیر دولتی است که به گفته ناظران فعالیت های غیر سیاسی و حقوق بشری آن منجر به اعاده حقوق بسیاری از زندانیان سیاسی و غیر سیاسی و کمک به خانواده های آن ها شد. فعالیت هایی که نیاز به تقدیر داشت نه مجازات زندان.
اخبار مربوط به باقی را در سایت www.emadbaghi.com توانید بخوانید.می
|
پیام سه زندانی سیاسی به دانشجویان: مقاوم و استوار به مبارزات خود ادامه دهید Posted: جرس: کیوان صمیمی، رضا شریفی بوکانی و علی صارمی، سه تن از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج در بیانیه ای به مناسبت روز دانشجو خواهان آزادی دانشجویان زندانی شدند و اظهار امیدواری کردند که دانشجویان سراسر کشور به مبارزات در راه خود ادامه بدهند و همیشه مقاوم و استوار باقی بمانند.
|
اگر قوه قضاییه مستقل بود خیلی از این اتفاقات رخ نمی داد Posted: مژگان مدرس علوم جرس: عمادالدین باقی نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، پس از تحمل چهار سال و نیم به اتهامات سیاسی، مطبوعاتی و حقوق بشری بار دیگر برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان فرا خوانده شد. فاطمه کمالی همسر آقای باقی در خصوص مراجعه امروز ایشان برای اجرای حکم به "جرس" می گوید: " امروز در ابتدا برای پرونده دیگرشان به دادگاه انقلاب مراجعه کردیم و در آنجا از اجرای احکام سوال کردیم که اطلاع نداشتند و گفتند باید به دادسرای زندان اوین مراجعه کنید. بعد به زندان اوین مراجعه و با وی خداحافظی کردیم."
روز گذشته "جرس" با عمادالدین باقی، بنیان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان در خصوص عدم اجرای قانون و سیستم قضایی کشور به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید: آقای باقی گویا برای اجرای حکم باید خودتان را به اجرای احکام معرفی کنید می توانید در این خصوص توضیح بفرمایید و اینکه آیا احضاریه کتبی هم در این مورد دریافت کرده اید؟ در واقع ما بدون اینکه از دادگاه تجدید نظر باخبر شویم و بدانیم چه شعبه ای رفته و قاضی چه کسی بوده است و حتی بدون اینکه احضار شویم، تلفنی گفتند خودم را باید به اجرای احکام معرفی کنم. معمولا دادگاه تجدید نظر هم همانطور که از اسمش برمی آید دادگاهی است که باید به اعتراض رسیدگی شود و متهم فرا خوانده شود. در حالیکه بارها مشاهده شده که در دادگاه تجدید نظر افراد دوباره تجدید محاکمه شده اند بدون اینکه به متهم و وکلا اطلاع داده و احضار شوند و جلسه ای تشکیل شود تا به اعتراض آنها رسیدگی شود و یا حتی اطلاع داده شود که پرونده در کدام شعبه رفته و کجاست، فقط بطورناگهانی توسط دادستان اعلام می شود که این حکم تایید شده و آماده اجرا است. تمام اینها مواردغیرمنتظره ای هستند که از نظر حقوقی و قضایی "غیرمتعارف" هستند. آیا وکلا در جریان نتیجه دادگاه تجدید نظر گذاشته شده اند؟ نخیر، به وکلا هم اطلاع داده نشده است و احضاریه در تماس تلفنی با من بوده و زمان معرفی را اعلام کردند که خود این مسئله هم یکی از امور نامتعارف قضایی است. البته گفتند ما تصور می کردیم که شما در زندان هستید و می خواستیم حکم را در آنجا ابلاغ کنیم که متوجه شدیم شما بیرون هستید. ظاهرا ما گم شده بودیم! چه زمانی باید خودتان را به اجرای احکام معرفی کنید؟ تلفنی گفتند که بعد از تعطیلات آخر هفته خودم را معرفی کنم البته چون مشکل دندان داشتم و برای درمان وقت پزشکی داشتم روز یکشنبه خودم را معرفی خواهم کرد. در تیرماه سال جاری دو حکم برای شما صادر شد لطفا در خصوص آن برایمان بگویید و اینکه این تایید حکم مربوط به کدام حکم می باشد؟ به فاصله سه هفته دو حکم صادر شد. یکی از آنها حکم مربوط به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان بود که در شعبه 15 توسط قاضی صلواتی صادر شد که مشتمل بر یک سال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیت با ان جی او ها، احزاب و انجمن ها بود که ناگفته نماند دادگاه آن دو سال پیش برگزار شده بود که باز این هم مسئله است چون از نظر قانون قاضی باید حداکثر ظرف یک هفته رای را صادر کند اما دو سال بعد این رای صادر شد. مورد دوم هم مربوط به پرونده مصاحبه با مرحوم آیت الله العظمی منتظری است که در شعبه 26 توسط قاضی پیر عباس رسیدگی شد و شش سال حبس دادند. آن هم البته برای این بود که رئیس دولت در یک صحبتی گفته بود کشور ما آزادترین کشور دنیاست و افراد می توانند آزادانه حرف بزنند و انتقاد کنند. بنابراین برای اثبات این صحبتها چنین احکامی هم لازم است داده شود و برای یک مصاحبه چنین حکمی مقرر است. با توجه به اینکه احضاریه های تلفنی دارد جای احضاریه های کتبی در سیستم قضایی کشور را می گیرد و حقوقدانان نسبت به این قضیه هشدار داده و آنرا خلاف قانون دانسته اند نظرشما نسبت به اینگونه رویه ها چیست؟ در این مورد خاص، به علت اینکه پیش از احضاریه تلفنی، دادستان در یک مصاحبه ای این مسئله را اعلام کرده بود ما زیاد سخت گیری نداشتیم و گفتیم تصمیمی است که اتخاذ شده است. اما واقعیت این است که در تمام این سالهای گذشته، من به اقتضا کار و مسئولیتی که بعنوان دفاع از حقوق زندانیان دارم اینقدر این موارد "نقض" قانون را گفته ام که دیگر از تکرار آن خسته شده ام. یعنی رفتارهایی که هم در دنیا از نظر حقوقی و قضایی نامتعارف است و هم خلاف قوانین داخلی است. حرف ما این است که اصلا حقوق بشر پیش کش، حداقل قوانین و مقرارت داخلی را که توسط همین شورای نگهبان تایید شده و معتقدید که مقدس است پایبند باشید. اگر قرار بر این باشد ما به قوانینی که خودمان تایید می کنیم و برایش مشروعیت قائل هستیم پایبند نباشیم، دیگر چه می توان گفت؟ متاسفانه مدت هاست این جریان که در سال گذشته به اوج خود رسیده است ادامه دارد و گوش آقایان هم از این انتقاداتی که کاملا حقوقی، منطقی و مسالمت آمیز هستند، پرشده است و اثری ندارد. با تمام این اوصافی که ذکر فرمودید چشم انداز آینده ایران را چگونه می بینید؟ بعضی از دوستان به من می گفتند شما چرا در سکوت هستید؟ البته من دلایل خاصی داشتم اما یک مورد این بود که اگر به سایت من مراجعه شود مشاهده می کنید که در تمام این سالها بحث های اعدام، سنگسار، زندانیان، حقوق زندانی از جمله مرخصی، تلفن و ملاقات و غیره تحت قالب مقاله و بحث های حقوقی کرارا مطرح شده است. تمام این موارد را در روزنامه ها چاپ کردیم و در انجمن دفاع از زندانیان بصورت نامه و گزارش برای مسئولین ارسال کردیم و به اندازه کافی و کرارا اینها را مطرح کرده ایم اما متاسفانه فایده ای نداشته است. چیزی که دردآور است این است که هر مسئول قضایی که می آید و سکان این دستگاه را بدست می گیرد اولین چیزی که اعلام می کنند این است که ما می خواهیم قانون گرایی را پیشه کنیم و به قانون عمل کنیم. خوب انتظار این است که حداقل گوشه کوچکی از این عمل به قانون دیده شود. من حتی می خواهم بگویم اگر به قانون هم پایبند نیستید به کلام، وعده خودتان که باید پایبند باشید، این طور که نمی شود انسان به هیچ چیزی مقید نباشد. به نظر جنابعالی آیا اساسا دستگاه قضایی کشور استقلال دارد؟ اگر مستقل بود که خیلی از این اتفاقات رخ نمی داد. جالب است بدانید که بعضی از این قضات که این احکام را علیه ما صادر می کنند، خودشان شخصا و خصوصی در مورد اعمال نفوذهایی که می شود مسائلی را مطرح می کنند. قضیه از این واضحتر که حتی خود قاضی که حکم را صادر می کند به علت اینکه کمی نفس لوامه تحریکش می کند، دچار عذاب وجدان می شود و اینگونه احکام را توجیه می کنند اما ناگزیرند بر اساس آن اعمال نظرها عمل کنند. علی رغم این فضای بسته سیاسی کشور، آیا به آینده جنبش سبز خوش بین هستید؟ از هر منظری که بخواهیم نگاه کنیم اگر کسی موحد باشد در جهان بینی انسان موحد یاس راه ندارد. همیشه باید امیدوار بود زیرا اعتقادات انسان موحد به خدا و سرای آخرت، دیدگاهی را بوجود می آورد که یاس در آن نمی تواند راه یابد. انسان اگر موحد هم نباشد اما بخواهد انسانی بیاندیشد و انسانی بنگرد، یاس به خود راه نمی دهد. یاس یعنی تسلیم شدن در برابر این انسان شکنی ها، انسان کشی ها و نقض حقوق انسانها، بنابراین یاس پذیرفتنی نیست. ما همیشه "امیدوار" هستیم و معتقدیم همه مسائل را باید بعنوان بخشی از واقعیتهای تلخ و تحمیلی زندگی تحمل کرد و تلاش کرد برای تغییر دادن آن، خلاصه راه رفتنی را باید رفت. در هیچ برهه ای از تاریخ این گونه برخوردها و رفتارها همیشگی نبودند و به پایان رسیده اند. با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.
|
رای مجلس به انتقال کارکنان مازاد بدون کسب موافقت آنها Posted: جرس: نحوه مواجهه دولت با کارکنان مازادش از جمله بندهای حاشیهساز در لایحه برنامه پنجم بود.
به گزارش خبرآنلاین، نمایندگان در روزهای اولیه بررسی این لایحه با تشکیل سازمانی برای تجمیع کارمندان مازاد مخالفت کردند ولی در مورد انتقال آنها دچار ابهام شدند. بههمین خاطر ماده 52 این لایحه مراعا ماند و به کمیسیون تلفیق بازگشت.
در این ماده به دولت اجازه داده میشد که در محدوده هر استان، این کارمندان را از دستگاهی به دستگاه اجرایی دیگر منتقل کند؛ اما برای این کار نیازی به کسب نظر موافق فرد مذکور نباشد. نمایندگان معتقد بودند که این ماده بر خلاف قانون اساسی است که حق انتخاب مشاغل را برای مردم به رسمیت شناخته و نمیتوان کسی را به کار در جایی مجبور کرد.
کمیسیون تلفیق در بررسی دوباره این ماده باز هم بر مصوبه قبلی خود اصرار ورزیده بود و جالب آنکه نمایندگان بر خلاف مخالفت پیشین خود، این بار به این مصوبه رای دادند.
بر این اساس مقرر شد؛ انتقال کارکنان رسمی یا ثابت مازاد دستگاههای اجرایی در سطح یک شهرستان بدون موافقت مستخدم و با توافق دستگاههای ذی ربط انجام شود.
گفتنی است هیات وزیران روز سوم مرداد، با تصویب مصوبهای دستگاههای اجرایی را موظف کرد که حداکثر تا پایان مرداد ماه، 40 درصد از پستها و کارکنان خود را به خارج از تهران منتقل کنند و بر اساس همین مصوبه، هرگونه استخدام و ایجاد سازمان و پستهای جدید در تهران ممنوع است.
سازمان میراث فرهنگی به عنوان اولین مجموعه اقدام به جابه جایی تعدادی از کارمندان خود کرد که این حرکت با اعتراض گسترده کارمندان و دو تجمع در مقابل مجلس را در پی داشت.
چندی بعد نماینده ایلام در مجلس با بیان اینکه طرح دولت برای خروج کارمندان از تهران کاملا شکست خورده است گفت: بر اساس قانون اساسی هیچ فردی را نمیتوان به سکونت در مکانی غیر از محل دلخواه خودش ملزم کرد.
با وجود اعتراضات اما، معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی تاکید داشت که تا پایان برنامه پنجم، پنج میلیون نفر از پایتخت خارج میشوند. |
جنتی: براندازان سال پیش سرکوب شدند ولی نابود نشده اند Posted: جرس: دبير شوراي نگهبان گفت: اگر ديديم عده اي با زير بناها و ساختارها نظام جمهوري اسلامي بازي و اهداف دشمن راپياده مي كنند، مثل مسئله فتنه سال قبل، اين روحانيت است كه بايد پيشاپيش بقيه مردم حركت و با بصيرت بخشي توطئه دشمنان را خنثي كند. جنگ ادامه دارد |
Posted: جرس: بانك اسلامی ویژه طلاب بمنظور جلوگیری از احتمال آمیخته شدن سرمایه آنها با ربا و حساسیتی که در میان اعضای حوزه علمیه و روحانیون در تعامل با بانكها ایجاد كرده است، تاسیس می شود. به نوشته تهران امروز نمایندگان این قشر از جامعه در نشست علمی انجمن اقتصاد اسلامی گرد هم آمدند تا بانكی با قانونی كه خود میپسندند راهاندازی كنند. اما تاسیس بانك طلاب از یك سو در راستای گسترش صنعت بانكداری و در كنار تاسیس و كسب مجوز بانكهای تخصصی نفت، گردشگری، ایران دخت و سایر بانكهایی از این دست كه طی روزهای اخیر به جهت علاقه موسسانشان به صنعت بانكداری و سودی كه از این طریق به جیبهایشان وارد میكنند،قرار است تا با نیتی متفاوت از یك ایده علمی به بانكی واقعی تبدیل شود و منابع مورد نیاز این قشر از جامعه را تجهیز كند. هدف دیگر از تاسیس این بانك بستن پروندهها و پروژههای تحقیقاتی 26ساله بانكداری اسلامی و اجرای عملی تئوریهای اقتصاد اسلامی در سیستم بانكی و تقسیم سود واقعی از فعالیتهای اقتصادی است. صحبت از اجرای قانونی است كه تابهحال هیچ یك از مسئولان نظام بانكی نخواستهاند تا فراتر از یك تئوری باشد. قانونی كه برای پی بردن به جنبه اجراییش در كشور مان 50 سال زمان صرف شد و حال با گذشت 26 سال از قانون بانكداری بدون ربا و برگزاری بیست و یك همایش سالیانه در خصوص بانكداری اسلامی و بایدها و نبایدهای اجراییاش هنوز نظام بانكی ما آگاهانه به فعالیت مرسوم خود ادامه میدهد. عباس موسویان میگوید: نیمی از طلاب كشور در سیستم بانكی كشور حساب ندارند و برای اعتماد و اطمینان بیشتر این قشر به بانكها، در حال بررسیهای علمی تاسیس بانك اسلامی به محوریت حوزه و مدیریت حوزه علمیه هستیم تا با راه اندازی این بانك یك الگو، ایده و نظریه اسلامی عملی در سیستم بانكی كشور داشته باشیم. این محقق حوزه و اقتصاد در پاسخ به اینكه این ایده در چه مرحلهای از عمل قرار دارد میگوید: هنوز در حد مطالعاتیاست و صحبتی درخصوص مجوز تاسیس با بانك مركزی نشده است. میخواهیم مراحل مطالعاتی را تكمیل كنیم و بعد از به دست آوردن نتایجی در خصوص اینكه چنین بانكی در سیستم بانكی جایی دارد یا خیر، با بانك مركزی به مذاكره بنشینیم. طرح پیشنهادی اینطور است كه این بانك اختصاص به طلاب و روحانیون دارد كه حساسیت بیشتری نسبت به افراد جامعه و جنبههای شرعی دارند و مشتریان عمده ین بانك خانواده بزرگ روحانیون خواهد بود. این بانك همچون بانك نفت و بانكهای تخصصی دیگر با محوریت تامین مالی حوزه علمیه تاسیس میشود. مدل به گونهای طراحی شده كه سود بر پایه سود واقعی اقتصادی تقسیم شود. به جهت تمركز روحانیت در شهرهای خاص تعداد شعبات این بانك در تهران اندك خواهد بود و قرض الحسنه نیز در راستای تكامل این بانك ایجاد میشود و پررنگ تر از گذشته مورد توجه قرار خواهد گرفت و نوع خدمات این بانك متناسب با نیازهای مشتریان مختص به خودش خواهد بود. موسویان در پاسخ به این سوال كه قطعا پیش از بررسیهای علمی شرایط موسسان و سرمایه اولیه بانك را سنجیده اید، سرمایه گذاران بانك وابستگی به دولت دارند یا خیر، گفت: قطعا همینطور است. این بانك همچون سایر بانكهای خصوصی تاسیس میشود ولی سرمایه گذاران آن هنوز كاملا مشخص نیستند اما طلابی كه از این طرح استقبال كردند در خصوص تاسیس بانك هم داوطلب هستند. این عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان با اشاره به تاسیس بانكهای اخیر در سیستم بانكی تصریح كرد: مدیران و موسسان بانكهای كشورمان میدانند سودی كه از این صنعت به دست میآورند واقعی نیست، میدانند ولی باز هم به روندی كه به آن عادت كردهاند ادامه میدهند. موسسان بانك طلاب هم میدانند كه با توجه به سوددهی اسلامی این بانك ممكن است سال اول فعالیت بانك سود خاصی به دست نیاورند ولی بر این باور هستند كه با توجه به روند بانكداری اسلامی ادامه روند سود ده خواهد بود. |
احمد خاتمی: هنر مداحان گره زدن فتنه يزيدي با فتنه ٨٨ است Posted: جرس: امام جمعه موقت تهران گفت: گره زدن دیروز و امروز هنر بزرگ مداحی است و مداحان فتنه یزیدی را با فتنه سال 88 گره بزنند. |
Posted: سید ابراهیم نبوی
بحث بر سر این نیست که ما ملت ایران خوب هستیم یا بد هستیم، فلان خصلت زیبا را داریم یا فلان خصوصیت زشت را داریم، تنبلیم یا زرنگیم، درونگرائیم یا برونگرائیم؟ اصولا اگر فرض کنیم که کشور ایران، سرزمینی با تاریخ کهن، اقوام مختلف و اقلیم های گوناگون است، اصلا صادر کردن حکمی چنین برای مردمی که هر کدام در یک شرایط اقلیمی زندگی می کنند، کاری بیهوده است. چرا که مردم ایران، برخی در نقاط سردسیر زندگی می کنند و بسیار درونگرا هستند و برخی دیگر در نقاط گرمسیر زندگی می کنند و بسیار برونگرایند، برخی در نقاط کویری و برخی در مناطق کوهستانی زندگی می کنند. برخی دائما در معرض مواهب طبیعی اند و برخی دائما در معرض بلایای طبیعت. برخی مثل اصفهانی ها و شیرازی ها و تبریزی ها و خراسانی ها صدها سال سابقه شهرنشینی دارند و برخی دیگر سنت شهرنشینی دیرینه ای ندارند. البته شرایط اقلیمی که زمانی در عصر ابن خلدون یک ویژگی اصلی در نشانه گذاری یک جامعه محسوب می شد و حتی مبنای تقسیم اجتماعی او به عمران حضری و عمران بدوی است، حالا دیگر در مقابل ویژگی های دیگر کمرنگ تر شده است.
از سوی دیگر چهار حمله بزرگ به ایران در تاریخ کشور ما، به نوعی خصلت ویژه ای را در قبال تعریف بیگانه و همسایه فراهم آورده است. اما چنین نیست که بیگانه ای چون هشتصد سال قبل به ایران حمله کرده، پس دیگر تمام است و تاثیری بر ما ندارد. همین حمله بیگانگانی مانند عربها و ترکها و افغانها ما را تا ابد با گرایشی نه چندان مثبت درقبال آنها قرار می دهد و نوعی بی اعتمادی نسبت به اجنبی و خارجی را در ما برمی انگیزد. به اینها اضافه کنیم تاریخ هزاران ساله حکومت استبداد فردی را که گریزی از عواقب و اثرات آن نیست. استبداد فردی چنان در فرهنگ ما ریشه دوانده که به این سادگی ها از میان نمی رود و اثرات آن بر زندگی ما خواهد بود.
به این اضافه کنیم خصلتی چون مهاجر فرستی را که ما از جمله مردمانی در جهان هستیم که بر اثر هر تغییر بزرگ فرهنگی، جمعیتی کثیر از نخبگانی که توانایی تحرک اجتماعی دارند، همواره از کشور مهاجرت کرده و به دیار غریب رفته اند؛ از مهاجرت به هند و چین بگیر تا مهاجرت به قفقاز و لس آنجلس. همین حالا کمتر از یک دهم جمعیت ما که شاید سی چهل درصد کل نخبگان تولید شده در جامعه ایرانی هستند، به دلایل مربوط به تغییرات بزرگ از ایران مهاجرت کرده اند. این رفتن و بازنیامدن چنان تاریخی و بدشگون و پر ضرر بوده که زیان آن در هر مهاجرت دهها برابر جنگی بزرگ است. بر همه اینها بیافزائیم سه ویژگی اجتماعی را؛ اول، انزوای ایران از قرن دهم تا همین حالا بخاطر قطع جاده ابریشم و نداشتن راه دریایی از یک سو، دوم جدال مدرنیته و سنت از مشروطه تا به حال و سوم و از همه مهم تر آنومی یا بی هنجاری ناشی از سه تغییر بزرگ در ایران، انقلاب اسلامی ایران، جنبش اصلاحات و جنبش سبز. اینها هر کدام می تواند جامعه ای را دگرگون کند، چه رسد به اینکه سه پلشک آید و زن زاید و مهمان عزیز از ره برسد!
ترس شاید یکی از مهم ترین ویژگی های ماست. ترس یک ویژگی تاریخی است و نهان روشی و ریاکاری حاصل این ویژگی. ترس از خارجی، ترس از عرف، ترس از سنت، ترس از حکومت، ترس از خانواده، ترس از دین، ترس از پلیس، ترس از بلای آسمانی و هزار ترس دیگر که برخی شان دلیلی دارد و برخی دیگر مزمن است و سینه به سینه به ما منتقل شده. هزاران ضرب المثل در ستایش ترس در ادبیات ما وجود دارد. همه این هراس های ریشه دار، تبدیل می شود به " ترس از تغییر" که هراسناک ترین ترس ماست و حاصل آن معمولا چنین می شود که از هراس تغییر اصلاح نمی کنیم و بعد چنان در تنگنا می مانیم که همه چیز را، لازم و غیر لازم، در یک شرایط کاملا غیرعقلانی و عصبی تغییر می دهیم. از تغییر حکومت که معمولا به دلیل تغییر تدریجی تبدیل به انقلابی می شود که به عکس منظورمان منجر می شود، تا تغییر زندگی که معمولا چنان تغییر می کنیم که شخصیت جدیدمان شخصیت قدیمی مان را نمی شناسد. ترس از دفاع از حقوق مان، تبدیل می شود به قهرمان سازی و ترس مان در دفاع از قهرمانی که خود ساخته ایم منجر می شود به ویرانسازی قهرمان مان توسط همانها که او را ساخته اند.
ترس مان از رفتن به زندان باعث می شود که با یک تهدید دولت جا می زنیم، اما همزمان سی هزار نفر در هر سال در تندروی های بیهوده و احمقانه جاده ای کشته می شوند و دهها هزار نفر به همین خاطر زندانی می شوند. این هراس از تغییر معمولا عامل بزرگی برای نوعی زندگی می شود که به هزار دلیل از آن عذاب می کشیم، درسی را می خوانیم، چون شروع کردیم و ادامه می دهیم چون شروع کردیم در حالی که دیگر دوستش نداریم؛ زندگی مشترک را ادامه می دهیم بدون اینکه علاقه ای در کار باشد و سالها افسردگی و ناکامی را تحمل می کنیم چون خودمان و جامعه مان در مقابل تغییر موضع می گیرد و وقتی هم تغییر می کنیم باید تمام جهان مان را عوض کنیم. دوستان مان، شهرمان، رسانه های مان و گاه کشور و زبان مان. نه یک محافظه کاری منطقی داریم، نه یک اصلاح طلبی پایدار. شاید جنبش سبز از معدود حرکت های اجتماعی جامعه ماست که برخلاف ترس و دروغ و بی اعتمادی شکل گرفت و شاید به همین دلیل از همین سه زاویه، یعنی ترس و دروغ و بی اعتمادی مورد هجوم قرار گرفت. شاید این مهم ترین دری است که به روی ما باز است که بپذیریم که تغییر کنیم، نترسیم که خواسته مان را بگوئیم و بخواهیم آنچه را که می خواهیم. شاید تعداد افرادی که در طی جنبش سبز تغییر کردند، در همین یک سال ده برابر مدت مشابه خود در سالهای گذشته بود.
دروغ بیماری هراسناک دیگر ماست. اگر یک روز از صبح تا شب همه چیز را براستی بگوئیم، قطعا مجرم خواهیم بود. تقریبا همه ماها در مورد اعتقاداتمان، نظرمان، هویت مان و حتی واقعیاتی که دیده ایم و همه می دانند دروغ می گوئیم. نظرسنجی در مورد ایرانیان تقریبا کاری بی دلیل است، چون ما همیشه می ترسیم که نظر واقعی مان را بگوئیم. بسیاری از ماها به دلایل مذهبی توجیه و توضیحی مبنی بر درست بودن دروغ گفتن داریم. تقیه می کنیم چون با خطر مواجه می شویم. تقریبا همیشه اکثریت مردم با رهبران کشور مخالفند، اما در این مورد دروغ می گویند، به همین دلیل تقریبا همیشه نتیجه انتخابات غافلگیرکننده است، برای اینکه اکثر مردم نظرشان را به دروغ می گویند، چرا که اکثر آنان به کسانی که نظرشان را می پرسند بی اعتمادند. بسیاری از ماها مطمئنیم که تحت نظر هستیم، حتی اگر خودمان یکی از مقامات وزارت اطلاعات باشیم. حتی در فضای مجازی ما اسم مان را هم دروغ می گوئیم و با اسم مستعار حرف می زنیم. این موضوع نه تنها در مورد کسانی که از گفتن حقیقت هراس دارند، بلکه در میان کسانی که قدرت دارند نیز کاملا مشهود است.
رئیس جمهور ایران، بارها در مقابل دوربینی که بیش از صد میلیون بیننده داشته دروغ گفته است. مدرک تحصیلی رسمی بسیاری از مسوولان ما تقلبی است. زندگینامه بسیاری از مسوولان رسمی کشور را در هیچ حالتی نمی توان یافت. رهبر کشور بارها دروغ گفته است. ائمه جمعه و روحانیون در مورد چیزی که همه می دانند دروغ می گویند. ممکن است بگوئیم که در همه جای دنیا مردم دروغ می گویند، اما تقریبا در بخش اعظم جهان، نه مردم در معرض دروغ گفتن هستند و نه عادت به دروغ دارند. ما و برخی از مردمان دنیایی که تحت سیطره استبداد زندگی می کنند، مجبور به دروغ گفتن هستند، اما ما دروغ های غیر عادی و غیر معمول هم می گوئیم. بسیاری از ما در حالی که هیچ رضایتی از وضع زندگی مان نداریم، دروغ می گوئیم، اینکه زنان و شوهران هرگز نباید " رخت چرک شان را جلوی چشم مردم پهن کنند" یکی از مبانی دروغ های شخصی ماست. شاید به همین دلیل است که دائم داریم افشاگری می کنیم و برای فاش کردن دیگران، باز هم دروغی دیگر می گوئیم. ما جزو معدود کشورهایی هستیم که اعتراف کردن را راهی برای آزاد کردن او می دانیم.
اگر در روسیه استالینی کسی به دروغ به جاسوسی اعتراف می کرد، برای این بود که پس از اعتراف اعدامش کنند، چون بهانه دیگری برای کشتن او وجود نداشت. در ایران ما، کسی را که هیچ مدرکی در اختیار ندارد، وادار می کنیم به جاسوسی اعتراف کند، در حالی که همه مردم می دانند که او جاسوس نیست، بعد او را آزاد می کنیم و چند ماه بعد او را شخصیتی ارزشمند خطاب می کنیم. حتی رهبر کشور هم رسما اعلام می کند که اقراری که در زندان به زور گرفته شده است، حقیقت است و می تواند مبنای قضاوت قرار بگیرد. از اینها گذشته، تقریبا بخش اعظم مسوولان کشور مجبورند برای داشتن قدرت خود را معتقد به چیزی نشان بدهند که نیستند. بخش اعظم کسانی که از ولایت فقیه دفاع می کنند، اصلا به دین اعتقاد ندارند. بخش اعظم کسانی که در شعرشان می گویند که حاضرند برای رهبر بمیرند، در خانه شان بدترین فحش ها را به او می دهند. تقریبا مهم ترین آثار هنری کشور ما که بر اعتقادات مردم تاکید می کند، توسط کسانی نوشته شده است که هیچ اعتقادی به اثر خودشان هم ندارند. دروغ بیماری محوری و مهلک بسیاری از ایرانیان است!
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |