جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


سلفی ها در جهت عکس حرکت تاریخ قدم بر می دارند

Posted: 28 Dec 2012 09:30 AM PST

گفتگو با محمود صدری
سلفی ها تاریخ و سنت را، سوای آنچه در صدر اسلام بوده، ابدا به رسمیت نمی شناسند. زیاده بر آن، تاریخ و سنت را نفی و انکار می کنند 


 پدرام سهرابلو
:در شرایطی که انفجار 11 سپتامبر و ترورها و تحرکات القاعده و طالبان، بیش از یک دهه است معادلات جهانی و بین المللی و به ویژه منطقه ای را تحت تاثیر خود قرار داده و از سوی دیگر وهابیت و سلفی گری چه در قالب حکومت های دیکتاتوری منطقه و چه در انقلاب های جدید دو، سه سال اخیر، واقعیت مهم و رقیب تفکر شیعی است، بسیاری از نخبگان نیز درک درستی از سلفیگری و خاستگاه و سابقه و عقاید آن ندارند و همین امر زمینه ساز اشتباهات بزرگ در تحلیل های سیاسی، اجتماعی و حتی مذهبی درباره یک گرایش قدرتمند در جهان اسلام امروز می شود. در این باره با دکتر محمود صدری استاد جامعه شناسی دانشگاه زنان تگزاس درباره پایگاه اجتماعی و دورنمای سیاسی سلفی گری گفتگو کرده ایم که در ادامه می آید.
او می گوید: سلفی گری نوعی جنبش دین پیرایی است که در حال حاضر به دو شاخه حکومتی و مردمی تقسیم شده است. گرچه معتقد است که هر دو گروه سلفی ها تاریخ و سنت را، سوای آنچه در صدر اسلام بوده، ابدا به رسمیت نمی شناسند.


گفتگو را با پرسشی درباره نسبت میان سلفی گری و وهابیت آغاز می کنم. برخی از نویسندگان این دو جنبش را دستکم به لحاظ نظری یکی می دانند. به نظر شما وجوه تمایز و تشابه این دو نحله فکری کدامند؟

تفاوتی جوهری میان این دو وجود ندارد. معمولا منتقدان این نحله فکری آن را وهابی می خوانند و حال آنکه طرفداران آن نسبت سلفی را ترجیح می دهند. بجاست آنها را همان طور که خود می پسندند بخوانیم؛ همچنانکه نمی پسندیم شیعه را رافضی بخوانند.


سلفی گری به نسبت وهابیت، پدیده ای جدید و متاخر محسوب می شود؟ زمینه های اجتماعی پیدایش و گسترش سلفی گری در بخش قابل توجهی از سرزمین های اسلامی چیست؟

سلفی ها معمولا شجره نامه فکری خود را به ابن تیمیه و قبل از او به احمد بن حنبل می رسانند که مقدم بر محمد بن عبدالوهاب بوده اند، و اکثرا عمد هم دارند بگویند با برخی عقاید محمد بن عبدالوهاب موافق نیستند. ریشه لغوی رویکرد سلفی به "السلف الصالح" باز می گردد که راجع است به حدیثی در صحیح بخاری که در آن پیامبر(ص) خویش را سلف صالح مسلمین می نامند و صالح ترین انسانها را "صحابه" عهد خویش و پس از آن نسل بعدی یعنی "تابعین" و سر انجام نسل سوم یعنی"تابع التابعین" معرفی می کنند. لذا سلفیه مرام خویش را پیروی از سلف صالح :پیامبر(ص)، نسل همراه او، و دو نسل پس از او می دانند؛ از فلسفه و کلام می پرهیزند و بر خلاف سایر مذاهب معیار عقل را به سه اصل دیگر (قران، حدیث، و اجماع) نمی افزایند. سلفی ها لب و لباب اسلام را نفی شرک در همه اشکال و اطوار آن می دانند و هرگونه سنت افزوده بر آنچه در زمان پیامبر بوده را بدعت می شمارند و حتی نسبت به سنت های مباح مانند معماری و هنر اسلامی بدبین هستند. مذهب حنبلی را بر می کشند. و در کنار احمد بن حنبل، (متوفی در 240 هجری) ابن تیمیه (متوفی در 728 هجری) و ابن قیم (متوفی در 751 هجری) را با لقب "شیخ الاسلام" می شناسند.

اما با همه ادعای قدمتی که سلفی ها دارند، نهضتی مدرن شناخته می شوند. چرا که یادی از آنها بعنوان رویکرد یا مذهبی در اسلام قبل از قرن 18 میلادی به میان نیامده. سلفیه، مانند سایر اصناف "دین پیرائی" در ادیان دیگر، به مقابله با سنت و مدرنیته در همه اشکال آن بر می خیزند و مدعی احیای دین ناب و راستین پیامبر اسلام هستند. به عبارت دیگر بی اعتنا به این واقعیتند که قرائت خود آنها از اسلام مُهر زمان و مکان و حساسیت های آنها را دارد، و هر قدر هم که خویش را شفاف و بی تعقید بپندارند، از حباب تفسیری خویش راهی به بیرون ندارند. این ساده باوری به مثابه گونه ای کوررنگی هرمنیوتیکی است که همه پاکدینان و بنیادگرایان اعم از شیعه وسنی، یا مسلمان و مسیحی به آن دچارند.


جنبش سلفی گری به لحاظ سیاسی چه اهدافی را دنبال می کند؟ آیا این اهداف در طول چندین سالی که از تکوین آن می گذرد ثابت بوده اند؟

دین پیرائی سلفی مانند تالی مسیحی خویش (پیوریتانیسم) تلاش کرده دین را به "اصل تاریخی" آن باز گرداند و همه آثار بدعت و سنت را از آن بشوید. در اسلام اهل تشیع حساسیت خاصی نسبت به جنبش سلفی دارند، به این گونه تصور می کنند که آنها به طور اخص برای دشمنی با شیعه پدید آمده اند. این تصور درستی نیست. سلفی ها هر چند آرا شیعه را کفر آمیز می دانند، جامعه سنی را مخاطب اصلی خویش می دانند. ابتدا جنبشی صرفا دینی بوده اند اما در طول تاریخچه فعالیت هایشان قرابت های انتخابی با حیطه سیاست پیدا کرده اند. بطوری که عبدالعزیز السعود با استفاده از ایدئولوژی آنها به قدرت رسید و پس از تثبیت حکومت خویش، متفکران سلفی مخالف خود را از میان برداشت. آخرین بقایای طغیان سلفی بر علیه حکومت سعودی در زمان ملک خالد با سرکوب خونین شورش مسجد الحرام در اواخر سال 1979 میلادی مضمحل شد. اما این سرکوب به جرقه ای برای آغاز تروریسم سلفی در قالب تشکل القاعده تبدیل شد. از آن زمان به بعد سلفی ها از یک سو در حکومت سعودی و از سوی دیگر در مقابل، هر چند بگونه ای حاشیه ای، حضور یافتند. البته حساب این رسته از سلفی ها با آنها که خارج از کش و قوس سیاست ها و عداوت های عربستان سعودی زیسته اند سواست.


آیا سلفی گری در دوران معاصر از یکپارچگی و یکدستی تئوریک و پراتیک برخوردار است یا می توان آن را به شاخه های مختلف تقسیم کرد؟

در ادامه سخن فوق، فکر می کنم مفید باشد دو شاخه سلفی را از یکدیگر تمیز دهیم. سلفی گری دولتی (و ضد دولتی) و سلفی گری مردمی. نوع اول را در عربستان سعودی می بینیم که در آن این رویکرد مذهبی قرائت رسمی و حاکم از اسلام است و نوع دوم را در شبه قاره هند و شمال آفریقا (و به تاسی از آنها، در مناطق دیگر مانند قفقاز و چچن) مشاهده می کنیم. بعنوان مثال در مصر پس از سقوط حکومت مبارک، سلفی ها حزب نور را تشکیل دادند که در انتخابات از حزب اخوان المسلمین شکست خورد.

در اینجا مایلم وجه مشترکی میان این دو گونه سلفی گری که با رشته تخصصی من مرتبط است را نیز بیان کنم. سلفی ها تاریخ و سنت را، سوای آنچه در صدر اسلام بوده، ابدا به رسمیت نمی شناسند. زیاده بر آن، تاریخ و سنت را نفی و انکار می کنند. به گفته ضیاءالدین سردار نویسنده پاکستانی که کتاب ارزشمندی در این باره نوشته: سلفی ها تنها یک "عصر طلائی" صدر اسلام و یک "زمان حال ابدی" را که همواره در جریان است به رسمیت می شناسند. از نظر آنان تاریخ، دانسته ها، و سنت های پس از صدر اسلام در حکم تحریف واقعیت های دوره طلائی نبوی است و لا غیر.

آنچه سلفی های سعودی با معماری مکه کرده اند، آینه تمام عیاری از رویکرد سلفی است. در همان روزهای نخست آغاز حکومت سعودی، در محل خانه پیامبر اسلام(ص) بازار دامداری احداث کردند (که سر انجام به کتابخانه تبدیل شد)، در محل منزل حضرت خدیجه مجتمعی از سرویس های بهداشتی عمومی احداث کردند، خانه ابوبکر را به هتل هیلتون فروختند، و همه محله و بازار و بافت سنتی مکه را بطور سازمان یافته نابود کردند و آثارمعماری حکومت عثمانی را نیز از شهر زدودند. این روند نابودی آثار تاریخی و جایگزین کردن آنها با بناهای مدرن نه تنها فروکش نکرده، بلکه در زمان ما با شدت و حدت هر چه تمامتر در جریان بوده است. بطوری که هم اکنون یک متر مربع زمین در اطراف خانه خدا به قیمت 130 هزار دلار خرید و فروش می شود، یعنی دو برابر گران ترین محله های آمریکا. حتی کوه های سه گانه مشرف به مکه را نیز از جا کنده و بجای آنها سه هتل (با همان ارتفاع) ساخته اند.

دولت سعودی اصرار و ابرام آرشیتکت های حساس به سنت تاریخی منطقه (مانند فرای آتو و سامی انقاوی) را نادیده گرفته، در جریان مدرنیزاسیون مکه تاریخ و اشل انسانی شهر را که در آن همیشه مسجد الحرام بر آفاق تسلطی معنوی داشته نابود کرده اند و بجای آن تکنولوژی "مباح" برج سازی مدرن را بر مسجد الحرام مسلط نموده اند. "ابراج البیت" مجموعه ای است که تحت نظر شخصی ملک عبدلله و در راستای فتاوای مفتیان رسمی سعودی در کنار خانه خدا ساخته شده. این مجموعه دومین برج بلند جهان و (با ظرفیت 65000 مسافر) بزرگترین بنای مسکونی جهان محسوب می شود و کاملا مسجد الحرام را تحت الشعاع خویش قرار داده است.

برج معروف این مجموعه هفت برابر منار های مسجد الحرام ارتفاع دارد. این تغییر و تصرف ها در شهری اعمال می شوند که بدستور اسلام حتی یک بوته آنرا نمی توان ریشه کن کرد. چرا؟ از آنرو که نفی سنت اسلامی بنام اسلام، و هراس از بازگشت "شرک"، سر از نفی فرهنگ مادی و معنوی اسلام در آورده و میراث تاریخی اسلام در مذبح "آغازی طلائی و ابدیتی جاری در زمان حال" قربانی شده.

سلفیه مردمی و غالبا خودجوش، اما، که با حکومتهای منطقه تعاملی نداشته و با آنها زد و بندی نکرده نیز یک واقعیت تاریخی است که خود عکس العملی به مدرنیته، استعمار خارجی، و فساد حکومتهای سکولار بومی است. البته دولت عربستان سعودی به توسعه این گرایش مدد رسانده و می رساند. هر ساله صد ها میلیون دلار از سوی دولت عربستان سعودی مصروف ساختن مدارس علمیه و مساجد تحت نفوذ علمای سلفی مسلک در سرتاسر جهان اسلام می شود. سلفی ها در نواحی سنی نشین با تسنن سنتی و بویژه با تصوف سنی برخورد های خصمانه و گاه خشونت آمیز دارند. با اینهمه خشونت در همه جا روا دانسته نمی شود.

مفهوم بنیادگرایی در ابتدا برای اشاره به آن دسته از مسیحیانی که قائل به مرجعیت متون مقدس بودند، ابداع شد در حالیکه سلفی گری قائل به مرجعیت "سلف صالح" و پیروی از آنهاست. با این وجود بسیاری سلفی گری را بنیادگرایی می دانند. چه اشتراکاتی میان این دو وجود دارد؟

 

بنیادگرائی معادل فوندامنتالیسم مسیحی است در حالیکه سلفی گری معادل پیوریتانیسم مسیحی محسوب می شود. در هر دو مورد، مصداق مسیحی این جنبش ها بر مظهر اسلامی آنها تقدم داشته اند که دال بر خویشاوندی و نیز تشابه "امکانات عینی" تفسیری در میان این دو دین است. باور دارم اگر سلفی گری به حال خویش نهاده شود سیر نزولی تاریخی خویش را طی خواهد کرد ولی می دانم در شرایطی نیستیم که بتوانیم به افراط های آن رخصت بالندگی دهیم. باید به هر طریق مسالمت آمیزکه ممکن است در گفتگو و تفاهم دینی را با آنان باز نگاه داشت. خوشبختانه سلفیه مردمی(غیر حکومتی) آمادگی گفتگو و یافتن راه برون رفت از مشکلات عینی جامعه اسلامی را دارد. و به هر حال باید آن راه را آزمود.


گروه اخوان المسلمین با سابقه ترین نهضت اسلامگرا در جهان عرب است. رهبران این گروه بعد از مرگ حسن البنا بنیانگذار آن اهتمام ویژه ای به تدوین ایدئولوژی برای هواداران خود کردند. سید قطب در بخشی از کتاب خود با عنوان "نشانه های راه" با تشبیه جوامع اسلامی آنروز به "عصر جاهلیت" هدف اصلی مسلمانان را برپایی "حاکمیت الله" اعلام می کند و ملازمه شمشیر و کتاب را برای تحقق چنین هدفی ضروری می داند. این تفکرات چه نسبتی با افکار و مانیفست سلفی گری دارد؟ آیا اخوان المسلمین اولیه را می توان بخشی از طیف سلفی گری دانست؟

سید قطب را می توان در آن واحد پیشکسوت سلفی ها و نیز اخوان المسلمین در مصر دانست. اخوان قرائتی آموزشی و تدریجی و سلفی ها قرائتی تکفیری و انقلابی از نوشته ها و گفته های او دارند. اگر سید قطب امروز زنده بود، با توجه به بیوگرافی و آثارش، تصور نمی کنم با شکل فعلی سلفی گری همدلی چندانی می داشت. سخنان تند و انتقادی او را باید در قالب دیکتاتوری ناصر و هژمونی آمریکا و اسرائیل در منطقه نگریست و در همان حال و هوا فهمید. همچنانکه نوشته های دکتر شریعتی (از قبیل "امت و امامت") را می بایست در فضای دوره پهلوی دوم تفسیر کرد.
در زمان حاضر و در مجموع می توان گفت اخوان المسلمین نهضتی اجتماعی-اسلامی و در درجه نخست دارای برنامه ها و اهداف سیاسی است و حال آنکه سلفیه نهضتی احیائی است و در درجه اول صبغه دین پیرائی دارد.

پایگاه اجتماعی و طبقاتی سلفی گری در کدام لایه های اجتماعی قرار دارد؟

بستگی به این دارد که آیا سخن از سلفی گری حکومتی است یا سلفی گری مردمی. در سلفی گری حکومتی که در 1924 با پیروزی عبدالعزیر بن السعود تبدیل به ایدئولوژی حاکم شد، نهاد شیوخ سلفی پس از نهاد خاندان السعود (با 7000 شاهزاده سعودی، که به 44 فرزند ذکور او منسوبند) مقام اول را دارد. البته این مفتیان، برغم رهبران سلفی خارج از مرزهای عربستان سعودی که (در عین استفاده از کمک های بیدریغ سعودی) از استقلال رای نسبی برخوردار هستند، مقهور قدرت خانواده سلطنتی و در عین حال بهره مند از همه گونه امتیازات دولتی می باشند. نمونه این انقیاد را در فتوای آنها مبنی بر جواز احداث دانشگاه مختلط جده می بینیم که مورد تایید ملک عبدالله بود. تنها مفتی که رای مخالف داد بلافاصله از سوی ملک عبدالله از مجمع طرد شد.

از سوی دیگر، سلفی های مردمی در سایر کشور های اسلامی اکثرا از طبقات پائین می آیند. اینها هستند که آماج تبلیغ داعیان سلفی قرار می گیرند و از مدارس علمیه و مساجد وابسته به عربستان سعودی فارغ التحصیل می شوند. در کشورهائی مانند مصر، سوریه، لیبی یا یمن، طبقه و مرتبه اجتماعی سلفی ها بستگی به جزر و مد های سیاسی دارد. تحولات جهان عرب به سلفی ها فرصتی داد که در جهان عرب به عنوان احیا گران اسلامی کرسی هائی در مجالس مقننه این کشور ها بدست آورند و راه ترقی را باز ببینند. البته پیش بینی می کنم که آشنائی بیشتر مردم با عقاید سلفی از محبوبیت آنها خواهد کاست چنانکه در پاکستان که در دهه های اخیر از مواهب دموکراسی نسبی برخوردار بوده رای آنها از 6% کل آرا تجاوز نکرده است. البته در برخی مناطق سلفی ها خشونت و ارعاب را جایگزین وجاهت ملی می کنند و با تخویف مردم، انفجار مراکز مذهبی، یا ترور رقبای سیاسی به درجه ای از قدرت، هر چند گذرا، دست می یابند.

آیا گرایش های رادیکال و خشونت گرای سلفیه را می توان در چهارچوب مباحث دورکهایم و مفهوم آنومی تحلیل کرد؟ یعنی به عنوان گروهی که میان سنت و تجدد در حال دست و پا زدن است؟

هر چند تعصب سلفی ها و طالبان را گاه به رویکرد خوارج نسبت داده اند، تصور می کنم رادیکالیسم و خشونت گرائی سلفیه را بتوان نخست به ذائقه "دین پیرائی" یا "پاکدینی" ایشان نسبت داد، که شبیه آنرا در ادیان دیگر نیز مشاهده کرده ایم. البته همان گونه که گفتم با تجدد در بعد تکنولوژیکی آن تضادی ندارند و سلفی های حاکم از آن به عنوان بهانه ای برای اضمحلال تاریخ و آثار باستانی و فرهنگی اسلامی نیز سود می جویند؛ و نیز تلاش می کنند حکومت (یا خلافت) تشکیل دهند. این ویژگی ها با تخریب هنجارها به گونه ای که نزد دورکهایم و در مفهوم آنومی او می یابیم همخوانی ندارد. از سوی دیگر، سلفی ها، مانند سایر بنیاد گراها در برابر مدرنیته به معنای تفکیک قدرت ها و حیطه های اجتماعی، احترام به حقوق مدنی افراد و سازمانها، و لزوم حکومت مردمی، شفاف و مسئول می ایستند و با این معنای بنیادین مدرنیته در کشمکش اند و از این نظر در جهت عکس سیر تاریخ قدم بر می دارند.



1. Ziauddin Sardar, “Desperately Seeking Paradise: A Book of Travels in the Islamic World”, Granta, 2005

2. Wendell Steavenson, “Radicals Rising”, New Yorker, April 30, 2012

3. Fundamentalism, Puritanism

4. Karen Elliot House, On Saudi Arabia: Its People, Past, Religion, Fault Lines - and Future, Knopf, 2012

5. خواجه بصیر احمد انصاری، مذهب طالبان، مقاله منتشر نشده، 2012 


منبع: بازتاب 


 نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


برای نجات سوریه، نیازمند روسیه هستیم

Posted: 28 Dec 2012 09:30 AM PST

دیمیتری سایمز و پال ساندرز*
دولت اسد چه زمانی قدرت را واگذار می کند مهم نیست، بلکه چگونه رفتن وی مهم است.


۲۱ دسامبر ۲۰۱۲


ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه روز پنج شنبه علناٌ فاصله کرملین از بشار اسد را با اعلام اینکه "ما در باره سرنوشت رژیم اسد دغدغه ای نداریم،" نشان داد. به موازات ادامه پیشروی شورشی های سوری و ناامید شدن روسیه از اسد، آمریکا این فرصت را دارد که همزمان خونریزی در سوریه را پایان داده و روابطش با روسیه را بهبود بخشد.

کمک به سرنگونی اسد یکی از اهداف مهم آمریکاست، ولی در مقایسه با ممانعت از دسترسی ایران به سلاح اتمی کمتر اهمیت دارد. در حقیقت ساقط کردن اسد به گونه ای که چین و روسیه را که هردو در ارتباط با ایران کلیدی هستند منزوی کند، یک پیروزی منتهی به شکست (پیروسی) است.

در مقایسه، کار کردن با پوتین می تواند درشورای امنیت سازمان ملل منفعت داشته باشد. در این نهاد مخالفت عکس العملی روسیه با ابتکارات آمریکا از زمان حمله ناتو به لیبی در سال ۲۰۱۱ بسیاری از تلاش های دیپلماتیک واشنگتن را ناکام گذاشته است. همچنین می تواند نقش ایران درسوریه را محدود کرده و جاه طلبی های اتمی ایران را خنثی کند.

سقوط دولت اسد به معنای پایان مشکلات در سوریه نیست. فقط چه زمانی قدرت را واگذار می کند مهم نیست، بلکه چگونه رفتن وی مهم است.

مهم است به خاطر داشته باشیم که خشونت در عراق پس از سقوط صدام حسین جان نقریباٌ صد هزار نفر را گرفت. سقوط کامل دولت و ارتش در سوریه، همانگونه که بوش در عراق انجام داد، می تواند به خونریزی و بی ثباتی بیشتر ختم شود و یک منطقه امن برای تروریست ها ایجاد کند، شبیه به آن چیزی که در دهه نود در افغانستان وجود داشت. (بی ثباتی فزاینده آن کشور بلافاصله پس از خروج ارتش اتحاد شوروی در سال های ۹-۱۹۸۸ زمانی که آمریکا و متحدین اش به دنبال پیروزی کامل بودند و پیشنهاد گورباچف مبنی بر گفتگوها برای مشارکت در قدرت را نپذیرفتند، زمینه را برای وقع یازده سپتامبر فراهم کرد.)

پرهیز از وقوع یک خلاء امنیتی مشابه عراق، یا یک بهشت تروریست های مدل افغانستان، بایستی یک هدف کلیدی آمریکا برای سوریه پس از اسد باشد. اگر دولت اوباما آمادگی داشته باشد رهیافت اش را نسبت به بحران تغییر دهد، روسیه می تواند کمک کند.

آمریکا عاقلانه خواستار همکاری چین و روسیه شده است. با این حال دولت به نظر می آید "کار کردن با هم" را به این صورت تعریف کند که به روسیه فرصت دهد مواضع آمریکا را اتخاذ کند و سیاست های آمریکا را بدون در نظر گرفتن هیچگونه نقطه نظر روسیه، پیاده کند، و این امر کرملین را منزوی خواهد کرد.

علیرغم تمایلش برای جلوگیری از ادامه خونریزی و بی ثباتی در سوریه، دولت اوباما تا کنون آمادگی نداشته قدم منطقی بعدی را بردارد: در جستجوی راه حلی مبتنی بر مذاکره جهت پایان دادن به جنگ باشد. به نظرمی رسد آمریکا ترجیح می دهد پیروزی کامل نظامی و سیاسی معارضین را دنبال کند.

ولی آیا مسئولین آمریکایی باور دارند مخالفین سوری به اندازه کافی سازمان یافته هستند که مسئولیت کامل برای اداره کردن را در دست گیرند؟ و یا ارتش آزاد سوریه می تواند امنیت را در سراسر سوریه برقرار کند؟ و ایالات متحده چگونه انتقام های فرقه ای را بدون سرباز و با اهرم محدود متوقف خواهد کرد، یا از آن انتقام ها بدون تولید زنجیره ای از کشتار جدید جلوگیری خواهد کرد؟ آمریکا همچنین مجبور خواهد بود با نفوذ عربستان سعودی و قطر در سوریه پس از اسد رقابت کند. هر دو کشور فهم بسیار بهتری از سوریه و سیاست داخلی اش، و همچنین ارتباط بهتری با فرماندهان شورشی در آنجا دارند، و این شامل کسانی است که واشنگتن تروریست قلمداد می کند.

یک راه حل مبتنی بر مذاکرات، با کمک روسیه، می تواند بسیاری از این چالش ها را حل کند. در عین حالیکه موقعیت اسد تضعیف شده و تاکتیک هایش بی رحمانه تر شده است، مسئولین روسیه بطور خصوصی شروع به نامیدن اسد به عنوان "یک قصاب" کرده اند، و تأیید می کنند که اسد باید برود. آمریکا می تواند حمایت روسیه را برای خروج اسد کسب کند، مادامیکه آن یک پیش شرط نبوده بلکه نتیجه مراحل اولیه مذاکرات باشد.

حذف اسد و تهیه مقدمات ایجاد یک سوریه با ثبات نیازمند توافقی با برخی اعضاء دولت کنونی و بخش هایی از ارتش سوریه است که برخی از نهادهای دولت را حفظ کند – حداقل درطول دوران انتقالی- و علویان و دیگر گروه هایی که از اسد حمایت کرده اند را حفاظت کند.

برای فروش به حامیان اسد، شامل برخی مدافعین سرسخت در ارتش، روسیه به احتمال قوی از فرایندی که برخی مقامات کمتر نفرت انگیز را حفظ کند، حمایت می کند. مسکو احتمالاٌ فاروق الشرع معاون رئیس جمهور را به عنوان یک رهبر موقت ترجیح می هد، ولی منابع مطلع روسی می گویند کرملین به احتمال قوی یک رهبر شورشی که اسلام گرای افراطی نباشد را می پذیرد، هدفی که در امتداد اهداف آمریکا است.

روسیه شاید به نظر شریکی ناخوشایند باشد. و انگیزه های مسکو برای یک انتقال مبتنی بر مذاکرات به سختی نوع دوستانه است: حفظ تماس های نظامی و تجاری درسوریه، کسب اعتبار بوسیله بخشی از راه حل یک بحران بین المللی بودن، و جلوگیری از تبعات خشونت در کشوری که محل اقامت تقریباٌ سی هزار شهروند روسیه است همگی به نفع روسیه است. ولی یک سوریه باثبات نیز در راستای منافع آمریکاست.

بنابراین دولت اوباما با گزینه سختی روبروست. آمریکا می تواند برای ضربه فنی کردن هدف گذاری کند، و یا صلحی که با میانجیگری بدست می آید و ثبات بیشتری را حاصل می کند، دنبال کند.

کسانی که از ایده کمک به شورشیان برای بدست آوردن پیروزی کامل حمایت می کنند بایستی به یاد داشته باشند که مرحله بعدی می تواند تا حد زیادی شبیه عراق یا افغانستان باشد.

یک راه حل معطوف به مذاکره با همکاری روسیه در نهایت نتیجه ای را ببار می آورد که بهتردر خدمت منافع درازمدت امنیتی آمریکا خواهد بود و جان تعداد بیشتری از سوری ها را نجات خواهد داد.

منبع: نیویورک تایمز

* دیمیتری سایمز رئیس و پال ساندرز مدیر اجرایی مرکز منافع ملی هستند.


 نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


گزارش تصویری - بارش برف در تهران و مشهد

Posted: 28 Dec 2012 07:59 AM PST

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

علم‌الهدی: کروبی و موسوی اهل پاره کردن عکس امام نبودند

Posted: 28 Dec 2012 05:48 AM PST

جـــرس: عضو مجلس خبرگان و امام جمعه مشهد گفت: نمی‌توان ساکتین و خواص را جزو فتنه‌گران دانست اما این افراد برای ما به عنوان عناصر زاویه‌دار با رهبری مطرح بوده و اعتماد ما از این افراد سلب شده است.


علم‌الهدی در گفت‌وگو با فارس مدعی شد: "در فتنه ۸۸ در واقع سه گروه و سوژه اصلی داشتیم. گروه اول همان عوامل اصلی یعنی فتنه‌گران و فتنه‌انگیزان بوده که عوامل و جریان‌ خارجی و استکباری هستند. دسته دوم ابزارها و افرادی بودند که ابزار فتنه شدند و با فتنه هماهنگ بوده و به گونه‌‌ای عوامل اجرایی فتنه قرار گرفتند. دسته سوم در فتنه هم کسانی بودند که بستری برای فتنه شدند؛ شاید هم به صورت ناخودآگاه بستر شدند و با تصمیم و اراده خود و با هماهنگی با فتنه‌گران نبوده است ولی در عین حال به صورت جریان ناخودآگاه و جریان انفعالی بستری برای فتنه قرار گرفتند. این سه دسته را باید از یکدیگر جدا دانست؛ چرا که حتی رهبری هم برخوردشان با این سه دسته متفاوت بوده و به صورت یکسان با آن‌ها برخورد نکردند. "


وی افزود: "جریان‌های استکباری و خارجی همواره در تمام موقعیت‌ها، نظام جمهوری اسلامی و کشور ما را رصد می‌کنند تا هر موقعیتی که به دست آوردند وارد شده و مزدورانه فتنه خود را اجرا کنند. در سال ۸۸ در شهریور ماه که اعضاء مجلس خبرگان رهبری به خدمت آقا رسیدند ایشان فرمود من به ایشان (هاشمی) گفتم که می‌دانید که این کار پشتش خارجی‌ها هستند و می‌خواهند فتنه کنند و در واقع مسئله تقلب در انتخابات را آن‌ها مطرح کردند؛ آقای هاشمی رفسنجانی هم سری به نشانه تایید تکان دادند و بیانات رهبری را تایید کردند. بنابراین باید دانست که عوامل اصلی فتنه خارجی‌ها بودند و آنها این چنین فتنه‌ای را برپا کردند. "


عضو خبرگان ادعا کرد: "جریان‌های سیاسی داخلی متاسفانه در عرصه انتخابات در حوزه رقابت کاندیدا بستر اجرایی برای فتنه شدند و راه را برای عوامل خارجی، جریان‌های ضد انقلاب و عناصر وابسته در داخل باز کردند.
البته باید توجه داشت که این جریان‌های سیاسی و عناصر کاندیداها را نباید فتنه‌انگیز و فتنه‌گر بدانیم. زمانی که عوامل خارجی خط دادند که تقلب در انتخابات صورت گرفته، به گونه‌ای این ادعا برای آن‌ها مطرح شد که این ادعای توخالی به باوری برای آنها تبدیل شده بود. "


وی با قلب واقعیت مدعی شد: "پس از مطرح کردن مسئله تقلب در انتخابات، باز این افراد بستری برای عوامل خارجی و فتنه‌گران شدند تا از همین کانال آنها وارد هیجانات عمومی شوند، البته خودشان هم با بیانیه‌ها و پیام‌ها حمایت و تایید می‌کردند و بستری برای فتنه و گروه‌کشی‌های خیابانی و حرکت‌های تند و زننده شدند. این حرکت‌های زننده تا جایی پیش رفت که دیدیم شعارهای ضدانقلابی هم سر داده و ایستگاه‌های صلواتی و پرچم امام حسین(ع) را به آتش کشیدند و به ساحت مقدس سید الشهدا(ع) اهانت کردند... یدیم که در روز دانشجو وارد دانشگاه‌ها شده و عکس امام را پاره کردند، در حالی که نه کروبی و نه میرحسین موسوی هیچ یک اهل عکس امام پاره کردن نبودند حتی اهل توصیه به این کار هم نبودند. بنابراین قصد نداریم به این افراد فتنه‌گر و فتنه‌انگیز لقب دهیم چرا که مسلمان هستیم و نمی‌خواهیم به مردم لقب و نسبت ناروا داده و تهمت بزنیم ولی به هر حال آنها راه را برای عوامل خارجی و استکبار باز کردند و بستری برای فتنه شدند. آنها راه را باز کردند تا این افراد عکس امام را پاره کنند. "


علم الهدی ادعا کرد: "جریانات خارج‌نشین ضد انقلاب اگر بستری برای فتنه پیدا کنند مانند سال ۸۸ فتنه‌ای دیگر تکرار می‌شود ولی شدیدتر و بدتر از سال ۸۸ ولی اگر بستر پیدا نکنند نه تنها ابزار اجرایی آنها بلکه خودشان و طراحی‌هایشان هم نمی‌تواند کارآمد باشد. "


وی افزود: "نمی‌توان ساکتین و خواص را جزو فتنه‌گران دانست؛ در انقلاب سیدالشهدا(ع) هم عده‌ای به میدان آمدند ولی مردد شده و شک و تردید داشتند ولی در لشگر امام حسین(ع) بودند لذا نمی‌توان آنها را جزو سپاه عمرسعد عنوان کرد. در عین حال این افراد برای ما به عنوان عناصر زاویه‌دار با رهبری مطرح بوده و اعتماد ما از این افراد سلب شده است. در جریان فتنه مقام معظم رهبری بسیار محکم مقابل فتنه ایستادند بنابراین اگر کسی در رکاب رهبری قرار نگرفت زاویه با رهبری پیدا کرده است؛ کسی که در جریان فتنه گوشه‌ای نشسته باشد و ساکت بماند هم با رهبری فاصله گرفته است. در فتنه ۸۸ هم که یک طرف آن رهبری بود، کسانی که شک کردند با رهبری زاویه داشتند و در واقع ولایت رهبری را در حد حجت شرعی قبول نداشتند چرا که کسی که در این حد قبول داشته باشد، شک نکرده و می‌گوید وقتی حضرت آقا به صحنه آمدند پس باید کنار آقا بایستیم. "


وی ادعا کرد: "خاکریز فتنه ۸۸ را حضرت آقا فتح کردند و مردم لشگر و سپاه رهبری بودند. اگر این رهبری و تدبیر نبود قطعا فتنه ۸۸ بیشتر از این‌ها پیش می‌رفت و کل جریان نظام را جمع کرده بود، بنابراین رهبری و فرماندهی با آقا بود و مردم هم پای مقام معظم رهبری ایستادند. ۹ دی ثابت کرد مسئله ولایت در نظام به عنوان یک قائمه اصلی است که محور تمام وابستگی مردم به نظام ولایت است. اگر ولایت نباشد کل نظام از مردم منفک می‌شود، به خاطر ولایت مردم به نظام وابسته هستند. "


این عضو خبرگان ادعا کرد: "وابستگی مردم به نظام صرفا به خاطر رهبری و ولایت است؛ اگر رهبری و ولایت از نظام منها شود ذره ای دیگر مردم نسبت به نظام وابستگی نخواهند داشت و این نکته جریانی موجود، جدی و واقعی در کشور است که یک نمایشگاه آن ۹ دی بود. از طرفی باید توجه داشت که مردم باور کردند که این نظام به دین وابسته است؛ بنابراین مقابله با نظام، مقابله با دین و مبانی اعتقادی آنها است و این نکته هم در ۹ دی به خوبی نمایش داده شد. پس ۹ دی یک حادثه نبود بلکه یک جریان بود. مردم باور کردند که سرنوشت دین آنها با سرنوشت این نظام گره خورده است لذا با همه وجود پای این نظام ایستادند؛ ۹دی در واقع جریانی است که بر این دو اصل متکی و مبتنی بوده که این دو اصل نیز کاملا در کشور تثبیت شده است و قابل براندازی و مقابله هم نیست. "


امام جمعه مشهد مدعی شد: "اصل مهندسی فتنه در خارج از کشور بود چراکه فتنه‌گران و فتنه‌انگیزان خارجی ها و عناصر استکباری بودند و همین الان هم در حال نقشه‌ریزی و طراحی برای فتنه‌ای دیگر هستند. باید بیان کرد که فتنه تمام نمی‌شود. فتنه ۸۸ نه تنها آخرین نبود بلکه نخستین فتنه بود؛ این بدین معناست که دشمن در آن زمان تجربه پیدا کرد که اگر در جایی مجددا بستر یافت بداند تا کجا می‌تواند پیش رود؛ فتنه ۸۸ برای دشمن تجربه ای شد هرچند که مردم ایستادند و مقاومت کردند درحالی که تصور می‌کرد مردم ایستادگی و مقاومت نمی‌کنند. در فتنه ۸۸ همه دیدیم که دشمنان تا بن اعتقاد و وابستگی‌های مردم و ریشه انقلاب مردم که سیدالشهدا(ع) است، جلو آمد و جنگید. "


وی در خاتمه گفت: "ساکتین فتنه با رهبری زاویه داشتند، اگر هم این افراد در انتخابات کاندیدا شوند مردم نباید به آنها رای دهند. اصلاح طلبان هم آنهایی که با رهبری زاویه داشتند را مردم باید توجه کنند و به آن ها رای ندهند. همچنین از مردم می‌خواهیم که چشمشان پشت پای رهبری باشد و آنهایی که پشت ایشان حرکت می‌کنند را مدنظر داشته باشند."
 

جزئیات سناریوهای تغییر قیمت آب در سال ۹۲

Posted: 28 Dec 2012 05:48 AM PST

جـــرس: قائم مقام وزیر نیرو با اعلام سناریوهای اصلاح قیمت آب با اجرای هدفمندی یارانه‌ها یا بدون آن در سال آینده، گفت:‌ درخواست وزارت نیرو افزایش دوباره قیمت آب است، زیرا این وزارتخانه در حال حاضر فقط یک چهارم قیمت آب را از مردم دریافت می‌کند

 
 علی ذبیحی امروز در حاشیه هشتمین نمایشگاه بین‌المللی صنعت آب و تاسیسات آب و فاضلاب در تهران در پاسخ به سئوال خبرگزاری مهر در خصوص آخرین اقدامات وزارت نیرو برای اصلاح قیمت آب در سال آینده گفت: در این زمینه سناریوهای مختلفی در کارگروه هدفمندی یارانه‌ها تدوین شده است.

قائم مقام وزیر نیرو اظهار داشت: تاکنون اقتصاد کشور به صورت دولتی اداره شده و امکان واقعی شدن قیمت‌ها در بازار متناسب با عرضه و تقاضا فراهم نشده و به صورت کلی در ساز و کار دولتی قیمت تمام شده گران‌تر از قیمت‌های بخش خصوصی است.

ذبیحی تصریح کرد: هم اکنون در اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها قیمت هر متر مکعب آب شرب حدود ۲۷۰ تومان است در حالی که هزینه تولید آن حدود هزار تومان است، به عبارتی وزارت نیرو در حال حاضر فقط یک چهارم قیمت آب را از مردم دریافت می‌کند.

این مقام مسئول در وزارت نیرو با تاکید بر اینکه اگر لازم است بخش خصوصی در حوزه آب و فاضلاب سرمایه گذاری کند باید قیمت‌ها برای داشتن صرفه اقتصادی بخش خصوصی واقعی شود، گفت: با این حال وزارت نیرو تنها در یک نوبت در فاز اول هدفمندی یارانه‌ها قیمت‌ها را افزایش داد.

وی در پاسخ به سئوال دیگر در خصوص وضعیت اصلاح قیمت آب در لایحه بودجه سال آینده و پیشنهادات وزارت نیرو اظهار داشت: در وزارت نیرو با توجه به شرایطی که نمی‌دانیم چه خواهد شد، سناریوهایی را برای اصلاح قیمت آب در سال آینده پیشنهاد کردیم.

قائم مقام وزیر نیرو با بیان اینکه در قالب اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها در سال آینده و یا بدون آن سناریوهایی را کارگروه هدفمندی وزارتخانه تدوین کرده‌ایم، افزود: همچنین در قالب برنامه ریزی‌های صورت گرفته اصلاح قیمت آب در بخش کشاورزی و صنعت نیز علاوه بر شرب دیده شده است.

وی با بیان اینکه سناریوی اصلاح قیمت آب و میزان افزایش آن مرتب با میزان یارانه‌ای است که دولت بخواهد در سال آینده به مردم پرداخت کند، تصریح کرد: پیش‌بینی‌های صورت گرفته در اختیار دولت قرار می‌گیرد و از آنجا نیز به مجلس ارسال می‌شود.

ذبیحی با تاکید بر اینکه هنوز نمی دانیم با درخواست وزارت نیرو در دولت و مجلس چگونه موافقت خواهد شد، گفت: یک راهکار نیز این است که اگر هدفمندی در سال آینده اجرا نمی‌شود، روش تعیین قیمت آب به ساز و کار قبل از هدفمندی برگردد و یا طراحی جدیدی در این زمینه اتفاق بیافتد.

وی با تاکید بر اینکه با مبهم بودن اجرای هدفمندی در فاز دوم وزارت نیرو نیز بلاتکلیف است، اظهار داشت: به صورت کلی ما درخواست افزایش قیمت آب را دادیم ولی نمی دانیم که در نهایت با این درخواست موافقت می‌شود یا خیر.

قائم مقام وزیر نیرو با بیان اینکه این وزارتخانه در اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها منافع و ضررهایی داشته است، افزود: اگر قیمت آب ‌و برق واقعی نباشد، رفتار مصرفی مردم تغییر نخواهد کرد؛ بنابراین ممکن است به رفتار قبل از هدفمندی در نحوه مصرف آب و برق باز گردد.


یک مقام ارشد نظامی: سران فتنه مستحق مجازات های سنگین هستند

Posted: 28 Dec 2012 04:29 AM PST

جـــرس: در پی اظهارات مقام ارشد حزب موتلفه مبنی بر اینکه "موسوی و کروبی نمی توانند فتنه گر محسوب شوند"، یک مقام ارشد نظامی مدعی شد: "سران جریانی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند در جریان فتنه ۸۸، خیانت بزرگی در حق انقلاب اسلامی انجام دادند و مستحق مجازات‌های سنگین بوده و هستند."


به گزارش فارس، سید‌مسعود جزایری معاون ستاد کل نیروهای مسلح در جمع مسئولین نیروهای مسلح با اشاره به دخالت دشمنان در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، اظهار داشت: آنچه در جریان انتخابات سال ۸۸ روی داد، طراحی و اجرای کودتای حساب شده و پیچیده‌ای بود که دشمنان انقلاب اسلامی با تامل بسیار روی نتایج آن برنامه‌ریزی کرده و امیدوار بودند که پرونده انقلاب را خواهند بست.


وی در ادامه گفت: اسناد موجود حاکی از آن است که سالها بر روی این موضوع کار شده بود و ارتباطات گسترده و تعریف شده‌ای میان گروه‌ها و جریانات مسئله‌دار، مخالف و ضدانقلاب با سرویس‌های خارجی برقرار شده و نقش هر یک از عوامل داخلی در پازل کودتا مشخص شده بود.


جزایری افزود: مطلب حائز اهمیت در طرح کودتا حضور عوامل داخل نظام و بخشی از بدنه مدیریتی کشور در این فتنه بزرگ بود و همین امر سبب دلگرمی کامل امریکا، صهیونیست‌ها و انگلیس و سایر هرم مدیریت عالیه کودتا را فراهم آورده بود.


وی اعلام داشت: در بررسی و کنکاش فتنه ۸۸ هیچ عاملی موثرتر از گروه کسانی که جزئی از بدنه حاکمیت و دولت بودند، نقش نداشت و لذا خیانتی که این افراد انجام دادند، حتی بزرگتر از عملکرد ۳۰ ساله مجموعه ضدانقلاب اندازه‌گیری می‌شود.


معاون امور بسیج و فرهنگ دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح گفت: جاری شدن الطاف الهی و وجود نعمت رهبری و ولایت فقیه و هوشمندی مردم در چارچوب تدابیر رهبر عزیز انقلاب، نظام و کشور را از یک خطر بزرگ نجات داد که همگان تجلی این واقعه را در ۹ دی همان سال به عیان دیدند و پاسداشت یوم‌الله ۹ دی در حقیقت تشکر از خدای متعال به حساب می‌آید.


جزایری همچنین اظهار داشت: سران جریانی که خود را اصلاح‌طلب می‌نامند در جریان فتنه ۸۸، خیانت بزرگی در حق انقلاب اسلامی، نظام، ولایت فقیه و مردم انقلابی ایران اسلامی و بلکه سایر مسلمانان و ملت‌های آزاده جهان انجام دادند و آگاهانه در پازل آمریکا و سرویس‌های امنیتی و جاسوسی غرب علیه تمامیت کشور بازی کردند و مستحق مجازات‌های سنگین بوده و هستند.


رئیس ستاد تبلیغات دفاعی کشور با ادعای اینکه رافت نظام اسلامی سبب تلاش این افراد برای حضور مجدد در بخش‌های بالای مدیریتی کشور شده است، اظهار داشت: این موضوع لزوم هوشیاری مدیران و مردم را در برخورد با این جریان دو چندان می‌کند. عده‌ای فکر می‌کنند دو نوع اصلاح‌طلب خوش‌خیم و بدخیم وجود دارد. این در حالی است که شواهد گویای آن است که توسط افراد منتسب به این جریان کودتای نرم و فتنه ۸۸ هیچ گاه به وضوح محکوم نگردید و جرم کسانی که در برابر آن هجمه بزرگ به تمامیت انقلاب سکوت کردند کمتر از صحنه گردانان فتنه نیست.


جزایری اذعان کرد: البته باید حساب آن دسته از مردم و بدنه نخبگی کشور که فریب شعارهای اصلاح‌طلبان را خورده‌اند، از مدیریت فتنه جدا کرد، مردم و نخبگان هیچ‌گاه دست به دست آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نمی‌دهند. لیکن نباید فریب تغییر چهره دادن کسانی که در معرکه مدیریتی فتنه حضور داشته و امروز رنگ عوض کرده‌اند، خورد.


اواسط هفته جاری، حبیب الله عسگر اولادی عضو ارشد موتلفه گفته بود: میر حسین موسوی و مهدی کروبی را از اهل فتنه نمی داند، چرا که با آنها کار کرده و سوابق آنها را می داند.

 

روسیه آماده مذاکره با رهبر مخالفان حکومت سوریه است

Posted: 28 Dec 2012 04:09 AM PST

جـــرس: با گذشت حدود دو سال از حمایت همه جانبه مسکو از اقدامات سرکوبگرانه حکام دمشق، با سنگین شدن کفه پیروزی به نفع مخالفین، روسیه گفته است در تلاش برای پایان دادن به بحران در سوریه، به دولت این کشور توصیه کرده با مخالفان گفتگو کند و خود نیز در نظر دارد با رهبر مخالفان و کشورهای غربی مذاکره کند.


به گزارش بی بی سی، روز جمعه، ۸ دی (۲۸ دسامبر)، خبرگزاری روسی ریانووستی متن مصاحبه‌ای با مخائیل بوگدانوف، معاون وزارت خارجه روسیه را منتشر کرد که گفته‌است دولت او از احمد معاذ‌ الخطیب، رئیس ائتلاف ملی سوریه، دعوت کرده‌است تا برای تبادل نظر جهت پایان دادن به خشونت در سوریه، با مقامات روسی دیدار کند.


همزمان، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه نیز اظهار داشته که در ملاقات با نمایندگان دولت سوریه در روز گذشته، به مقامات آن کشور توصیه کرد برای یافتن راه حلی مسالمت‌آمیز برای بحران کنونی، با مخالفان گفتگو کنند.


به گزارش ریانووستی، آقای بوگدانوف گفته‌است که دعوتنامه شرکت در مذاکرات تسلیم رئیس ائتلاف ملی سوریه شده و افزوده که مذاکرات می تواند در مسکو یا در محل دیگری، مانند قاهر یا ژنو برگزار شود.


"ائتلاف ملی نیروهای انقلابی و مخالف سوریه" متشکل از شخصیت‌ها و گروه‌های مخالف حکومت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، در ماه نوامبر و در پی برگزاری اجلاس دوحه، قطر، تشکیل شد.


هدف ائتلاف ملی، ایجاد وحدت بین گروه‌های مخالف حکومت و نظارت بیشتر بر فعالیت نظامی علیه حکومت بشار اسد در داخل سوریه اعلام شد و تشکیل آن از جمله پیش شرط‌های تلویحی شماری از کشورهای غربی و عرب برای ادامه و افزایش حمایت مادی از نیروهای مخالف بود.


در حالیکه تعدادی از کشورهای جهان، از جمله بسیاری از کشورهای عرب و قدرت‌های غربی این ائتلاف را به عنوان "تنها نماینده مشروع کشور سوریه" یا "تنها نماینده مشروع مردم سوریه" مورد شناسایی قرار داده‌اند، روسیه این اقدام را به شدت تقبیح کرده و بر به رسمیت شناختن حکومت کنونی سوریه تاکید نهاده‌است.


با اینهمه، به گفته ناظران، ادامه و تشدید درگیری سنگین نظامی بین ارتش و نیروهای مخالف در داخل سوریه که به نظر می‌رسد امید به پیروزی نظامی حکومت بر مخالفان را کاهش داده‌، باعث شده‌است تا روسیه در هفته‌های اخیر به فعالیت‌های گسترده‌ای برای حل این بحران از طریق مصالحه بین دو طرف روی آورد.


روسیه که دارای روابط سیاسی، تجاری و نظامی نزدیکی با حکومت فعلی سوریه است، تا کنون با استفاده از حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل از تشدید فشار بین المللی بر این حکومت جلوگیری کرده‌است.


روز گذشته، هیات اعزامی سوریه به ریاست معاون وزارت خارجه آن کشور با مقامات وزارت خارجه روسیه در مسکو دیدار کرد و گفته شد که موضوع مذاکرات دو طرف را طرح پیشنهادی اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب برای پایان دادن به بحران سوریه تشکیل می‌داد.


قرار است اخضر ابراهیمی روز شنبه در مسکو با مقامات روسی، از جمله سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه، دیدار و در مورد طرح پیشنهادی خود برای حل بحران سوریه با آنان گفتگو کند.


تلاش مشترک با سازمان ملل و غرب
آقای ابراهیمی پیشتر در سوریه با مقامات ارشد آن کشور، از جمله بشار اسد، دیدار کرده و اصول طرح پیشنهادی خود را به آنان ارائه داده‌است.


ظاهرا این طرح شامل تشکیل یک دولت "مقتدر" انتقالی است که باید زمینه پاسخگویی به مطالبات مردم را از طریق برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت بین المللی و "گذار" سوریه از نظام فعلی به دموکراسی فراهم آورد.


جزئیات این طرح، از جمله در مورد مسایل مهمی مانند ادامه حضور یا کناره‌گیری بشار اسد در دوره انتقالی، هنوز معلوم نیست و اخضر ابراهیمی تنها تاکید کرده‌است که تغییرات سیاسی در سوریه باید "حقیقی" باشد و نه ظاهری و نمایشی.


آقای بوگدانوف گفته‌است که "ما به آنچه که اخضر ابراهیمی مطرح می کند گوش خواهیم داد و براساس گفتگوهایی که با او خواهیم داشت، احتمالا تصمیم خواهیم گرفت مذاکرات '۳ بی' را برای بررسی راه‌حل‌های موجود برگزار کنیم."


منظور وزیر خارجه روسیه از مذاکرات '۳ بی' مذاکراتی با حضور بوگدانوف، ویلیام برنز، معاون وزیر خارجه آمریکا و اخضر ابراهیمی است که نام خانوادگی او در رسانه های غربی معمولا "براهیمی" ذکر می‌شود.


برخی ناظران هشدار داده‌اند که موضعگیری روسیه به نفع حکومت بشار اسد به معنی ناخرسندی کشورهای عرب از روسیه و، در صورت سقوط حکومت کنونی سوریه، تضعیف موقعیت مسکو در سوریه و این منطقه است و به همین دلیل، دولت روسیه می‌کوشد با فعالیت به عنوان یک میانجی خیرخواه، در صورت سقوط رژیم سوریه، از خاتمه حضور خود در منطقه جلوگیری کند.


به گفته این ناظران، اخیرا مقامات روسی کوشیده‌اند از حکومت سوریه فاصله بگیرند و روز گذشته، وزیر خارجه روسیه در ملاقات با هیات سوری گفت که فرصت برای یافتن راه حلی مسالمت آمیز برای حل مساله سوریه و جلوگیری از بروز "هرج و مرج خونین" در آن کشور به سرعت از دست می‌رود.


در هفته‌های اخیر، گزارش برخی خبرگزاری های روسی به نقل از مقامات روسیه نیز حاکی از نوعی تغییر جهت در سیاست دولت این کشور در قبال حکومت سوریه بوده که از آن جمله می توان به اظهارات اخیر آقای بوگدانوف در مورد احتمال پیروزی نظامی مخالفان مسلح بشار اسد اشاره کرد، هر چند مقامات وزارت خارجه روسیه بعدا گفتند که سخنان آقای بوگدانوف تحریف شده‌است.


بحران سیاسی سوریه حدود بیست و یک ماه پیش با برگزاری تجمع‌های اعتراضی و درخواست اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد در تشکیلات حکومتی آغاز شد و برخی از مخالفان و همچنین شماری از کشورهای غربی، از جمله ایالات متحده، انتظار داشتند بشار اسد به مطالبات مردم پاسخ مثبت بدهد اما اعزام واحدهای ارتش برای خاتمه دادن به تظاهرات باعث شد تا گروهی از نظامیان ناراضی با ترک خدمت، تشکلی را به نام ارتش ملی سوریه ایجاد کنند.


هدف اولیه ارتش ملی سوریه حفاظت از تظاهرات اعتراضی در برابر حملات ارتش اعلام شده‌بود، اما در ماه‌های بعد، درگیری بین نیروهای دولتی و مخالفان مسلح گسترش یافت و عملا شرایط جنگ داخلی را در سوریه ایجاد کرد. گفته می‌شود در درگیری های سوریه، تا کنون بیش از چهل و پنج هزار نفر کشته و صدها هزار تن آواره شده‌اند و ویرانی گسترده‌ای در شهرها و روستاهای این کشور به بار آمده‌است در حالیکه دولت هم از کشته شدن صدها تن از نیروهای طرفدار خود خبر داده‌است.

 

خطیب نماز جمعه تهران، مدعی “تحمل خارق‌العاده رهبری در مقابل فتنه‌ ۸۸” شد

Posted: 28 Dec 2012 04:00 AM PST

جـــرس: خطیب جمعه تهران با اطلاق لفظ "فتنه" برای قیام آزادیخواهانه مردم ایران در سال ۸۸، مدعی شد که "فتنه گران قانون گریزی کردند، اما ملت ما قانون گریزی را نپذیرفت و از این به بعد نیز هیچ‌گاه نخواهد پذیرفت."


کاظم صدیقی، بدون اشاره و رویکرد به برخورد خشونت بار و مشت آهنین با جوانان و زنان بی سلاح در خیابان ها و بازداشتگاهها، مدعی "صبر و تحمل رهبری" شد و آن را برگرفته از صبر معصومین دانست.


به گزارش مهر، صدیقی در نماز جمعه این هفته تهران که در دانشگاه تهران برگزار شد، در خصوص حوادث پس از انتخابات گفت: ملت حماسه آفرین و غیور و مومن، خودساخته، با شور و شعور یک حماسه محیرالعقول را در انتخابات سال ۸۸ بوجود آورد، اما بعد از انتخابات دست استکبار فتنه‌ای کور را بوجود آورد و به نظر خودشان فکر می کردند خرمن انقلاب با این فتنه به خاکستر تبدیل می شود.


این مقام انتصابی با فرافکنی و قلب واقعیت مدعی شد: اولین دلیل این بود که مردم دیدند فتنه گرها قانون گریز هستند و ادعا کردند اگر ما برنده نشویم حتما در انتخابات تقلب شده است، البته طبیعی است هر شکست خورده ای در انتخابات می تواند اعتراضی داشته باشد اما باید از مجاری قانونی این اعتراض خود را دنبال کند.


وی مدعی صبر و تحمل بسیار زیاد رهبری در مقابل "سران فتنه" شد و ادعا کرد: این تحمل ایشان خارق العاده بوده و برگرفته صبر و تحمل معصومین است ، ایشان بعد از انتخابات جلساتی را با نمایندگان کاندیداها داشتند و این موضوع را بررسی کردند اما خود فتنه گران خواستند تا به خیابان ها بیایند.


خطیب جمعه تهران در ادامه خطبه های دوم، فراهم کردن زمینه ای برای متمرکز کردن همه منحرفان و ایجاد کانونی برای فساد را یکی دیگر از علل بروز حماسه نهم دی خواند و گفت: مردم مشاهده کردند که فتنه کم کم تبدیل به کانونی برای حضور منافقین، سلطنت طلب ها، مارکسیست های چپ و معاندین انقلاب شده است و به همین خاطر به خطرناک بودن آن پی بردند.


صدیقی یکی دیگر از دلایل ۹ دی را هماهنگی سران استکبار با حرکت سران فتنه در داخل کشور خواند و گفت: روسای جمهور انگلیس و آمریکا و آلمان در فتنه ۸۸ به صحنه آمدند و کمک کردند و از سفارت انگلیس نیز برخی افراد در تجمعات شرکت می کردند.


وی ادعا کرد: مردم اگر ببینند کانونی مقابل نظام و ولایت شکل گرفته است آنجا را کوبیده و برای همیشه از بین خواهند برد.


صدیقی گفت: آتش جرقه ۹ دی که باعث شد مردم به صحنه بیایند و ذوب شدن خود را در امام حسین نشان دهند توهین به مقدسات و ارزش های آنان بود.


خطیب جمعه تهران مدعی شد: در ابتدا عکس امام و رهبری را پاره کردند و بعد روز قدس شعار “نه غزه، نه لبنان” را سر دادند و حرمت ماه رمضان را شکستند اما آنها به این کارها بسنده نکرده و در روز عاشورا به امام حسین نیز جسارت کردند و در نهایت مردم در یک حرکت خودجوش در ۹ دی کار فتنه را تمام کردند.


وی با بیان اینکه مقدسات برای مردم ما از جان، مال و ناموسشان مهمتر است، گفت: کاری را که باید در طول مدت طولانی از سوی قوه قضائیه، نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی انجام می شد با حضور میلیونی مردم در خیابانها در روز ۹ دی انجام گرفت و خاتمه یافت.

 

همسر رضا شهابی: رئیس قوه قضائیه و دادستان به مرخصی درمانی رسیدگی کنند

Posted: 28 Dec 2012 03:01 AM PST

جـــرس: ربابه رضائی همسر رضا شهابی، فعال کارگری دربند که در نُهمین روز اعتصاب غذا و داروی خود به سر می‌برد از مسئولین قضائی جمهوری اسلامی ایران درخواست کرد تا به مرخصی درمانی این عضو هیات مدیره سندیکای رانندگان شرکت واحد رسیدگی کنند.


ربابه رضایی، در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، گفت قرار نیست چون رضا شهابی زندانی است بیاندازندش گوشه زندان و هیچ اهمیتی به وضعیت وخیم جسمی او ندهند، رضا شهابی جانی نیست، در حال حاضر خیلی از جنایتکار‌ها آزادانه زندگی می‌کنند اما به وضعیت کسی که تنها از حق و حقوق کارگران دفاع کرده است باید رسیدگی شود.


خانم رضایی گفت، نه فقط رضا شهابی، مسئولین باید به همه زندانیان سیاسی که به درمان پزشکی نیاز دارند مرخصی بدهند. وی گفت وقتی سرپرست خانواده نباشد خودش بزرگ‌ترین نگرانی است، همیشه با خودمان فکر می‌کنیم که خدایا چه خواهد شد؟ خدایی نکرده یک اتفاقی برایش نیافتد... شهابی تنها سرمایه که داشت سلامتی‌اش بود که اگر آن هم از بین برود با دو بچه و خانه مستاجری و بدبختی... اگر قرار باشد اتفاقی برای او بیافتد که زنده بودن ما هم هیچ فایده‌ای ندارد، نگرانی ما فقط سلامتی رضا شهابی است.


ربابه رضایی گفت، روز یکشنبه سوم دیماه در اثر اعتصاب غذا فشار خون رضا شهابی بسیار پائین آمد و در اثر اصرار هم سلولیانش به بهداری زندان منتقل شد اما به دلیل اینکه غیر از اعتصاب غذا، دست به اعتصاب دارو هم زده است از پذیرفتم سرم درمانی و داروهای فشار خون و مُسکن خودداری کرده است.


همسر رضا شهابی گفت، این فعال کارگری دربند به علت تغییرات فشار خون مرتباً دچار خونریزی می‌شود و در روز ملاقات هم حتی به کمک همسلولی‌هایش در حالی که رنگ و روی بسیار پریده‌ای داست به سالن ملاقات آمده است.


وی افزود، از روزی که رضا شهابی دست به اعتصاب غذا زده، میزان درد گردن و کمرش به شدت افزایش یافته ودر طی ملاقات گفته است که این درد به حدی است که وقتی روی زمین نشسته‌ام نمی‌توانم بلند شوم، یا وقتی که ایستاده‌ام بدون کمک نمی‌توانم بنشینم. وی گفته است که درد به حدی بوده که حتی در هنگام استحمام مجبور است سرش را با یک دست نگه دارد و آنوقت با دست دیگر بشوید.


خانم رضایی گفت، رضا شهابی اعتصاب غذایش را تا زمان صدور مرخصی درمانی ادامه خواهد داد، ماموران زندان به ایشان گفته‌اند که شما برای ما هزینه می‌تراشید! آقای شهابی هم می‌گویند حداقل مرخصی درمانی بدهید تا خودمان درمان کنیم.

 

صدور حکم حبس برای ۲ شهروند کرد اهل سلماس

Posted: 28 Dec 2012 02:24 AM PST

جـــرس: طی چند روز گذشته ۲ شهروند کرد اهل روستای دریک ازتوابع شهرستان سلماس به چهارسال و شش ماه حبس محکوم شدند.


به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دلاور بادکان فرزند محمد اهل روستای دریک ازتوابع شهرستان سلماس و کیوان احمدی فرزند رشید، ۲ شهروند کرد توسط دادگاه انقلاب شهرستان خوی به اتهام همکاری با احزاب کردی مخالف دولت به ترتیب به شش ماه و چهارسال حبس محکوم شدند.


بنابراین گزارش، حکم صادره علیه این شهروندان ظرف ۲۰ روز قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی در دادگاه استان خواهد بود.


لازم به ذکر است دلاور بادکان که قبلا به دفعات توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت وزندانی شده بود، چند ماه پیش دوباره طی پرونده متشکله به اتهام همکاری با یکی ازاحزاب کرد مخالف دولت بازداشت و بعد از یک هفته به زندان شهرستان سلماس منتقل و بعد از شش ماه به قید وثیقه موقت آزاد شده بود.