جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


انتخابات فرصت بالندگی است نه جنگ

Posted: 26 Dec 2012 10:30 AM PST

گفت‌وگو با عماد‌الدین باقی
حق انتخاب، جزیی از حق تعیین سرنوشت و حق تعیین سرنوشت برخاسته از حق آزادی فردی است

 

فرشاد نوروزپور: پیدا کردن نامِ آشنای نشریات ایرانی در سال‌های میانی دهه هفتاد و هشتاد در منزلش بسیار آسان‌تر از راضی کردن او برای انجام مصاحبه بود.کتابخانه پرباری هم دارد. روزنامه‌نگار و پژوهش‌گری که حدود سه دهه در عرصه سیاسی، مدنی و فضای نویسندگی فعال بوداما مدت هاست فعالیت خود را به موضوع حقوق بشر و علوم اجتماعی اختصاص داده و حتی پژوهش های دین شناسی خود را با این دو رویکرد پیگیری می کند. صحبت از عمادالدین باقی است که با اصرار فراوان ما و به‌خاطر موضوع بحث، حاضر به گفت‌و‌گو با «جست‌وجو» شد. در سه دهه گذشته از باقی کتاب های بسیاری در حوزه تاریخ معاصر ایران، علوم اجتماعی و حقوق بشر چاپ شده است که بعضی از انها مانند "گفتمان های دینی معاصر" و "حق حیات 1و2" را بیشتر دوست دارد. باقی در سال های گذشته بجز مقطع کوتاهی سردبیری ، مشاور و نویسنده بسیاری از مطبوعات و دانشنامه نگار هم بوده است. در این گفت‌وگو به بررسی مفهوم انتخابات و حقوق شهروندی و ارتباط آن‌ها پرداختیم، استانداردهای یک انتخابات آزاد، حقوق انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان هم از بحث‌های مهم ما با این جامعه‌شناس، فعال‌مدنی وپژوهشگر دین و حقوق بشر بود.
 

• بگذارید از این سوال شروع کنیم که اساسا تعریف شما از انتخابات چیست؟ در واقع چه تعریفی از انتخابات سوای ماهیت سیاسی آن وجود دارد؟
انتخابات از نظر لغوی، صیغه جمع است در حالی که ما یک کار انجام می دهیم یعنی "انتخاب" می کنیم نه"انتخابات" لذا انتخابات در مورد کل رویدادی که توسط مردم انجام می شود صحیح است. این کلمه مفرد انتخاب به شکل جمع(انتخابات)، برای یک رویداد مشخص مانند حضور مردم پای صندوق‌های رای گیری، به یک اصطلاح و اسم تبدیل شده. شبیه این کاربرد درباره انتخاب، کلمه مراسم است که خودش جمع "رسم" است ولی در فارسی به خطا می گویند "مراسم ها". انتخاب از کلمه "نَخب" به معنی برگزیدن آمده. نخب عملی است که ذاتا دارای چند ویژگی است که مقوم مفهوم نَخب یا انتخاب است. یکی این‌که برگزیدن، عملی است ارادی و اختیاری و هر نوع اجبار و اکراه مستقیم و غیر مستقیم، مفهوم نخب را مخدوش می کند. برای مثال اگر شهروندان از ترس از دست دادن امتیازی یا برای به دست آوردن امتیازی در انتخابات شرکت کنند "نخب" مخدوش شده است. دوم این‌که انتخاب از میان چند چیز معنا می دهد. اگر یک چیز جلوی جلوی شما بگذارند و بگویند آن را انتخاب کنید بی معنا است. پس باید تعدد و تنوع و حوزه انتخاب وجود داشته باشد. این نوع انتخاب در زندگی روزمره مردم فراوان اتفاق می افتد مانند وقتی که برای تهیه ملزومات مصرفی و غیر مصرفی خانه به بازار می روند. سومین ویژگی این است برای انتخاب کردن، شما بتوانید از میان همه گزینه‌های موجود و ممکن انتخاب کنید. برای مثال ممکن است دو کالا را جلوی شما بگذارند تا از میان آن‌ها انتخاب کنید. اینجا انتخاب صورت گرفته چون بیش از یک کالا وجود داشته اما انتخاب ناقص و نادرست است زیرا ممکن است هر دو فاقد مطلوبیت باشند و تحقق مفهوم کامل انتخاب وقتی است که همه گزینه‌های مطلوب و ممکن در معرض انتخاب قرار گیرند. چهارم این‌که غش در معامله نباشد. یعنی کالایی که برای انتخاب در معرض دید شما می گذارند تقلبی نباشد. به همین دلیل است که مفهوم آزاد بودن در ذات انتخاب نهفته است و آزاد بودن است که به انتخاب کردن هویت و معنا می بخشد.

• حالا اگر همین تعریف از «انتخاب» -سوای ماهیت سیاسی- را به انتخابات تعمیم دهیم چه تعریفی می‌شود ارائه کرد؟
هنگامی که این کلمه درباره رویدادی به کار برود که فلسفه اصلی آن تحقق حق آزادی و حق تعیین سرنوشت است، کلمه «آزاد» که در انتخاب، مستتر است باید ظاهر شود. پس انتخابات غیر آزاد اصلا انتخابات نیست به همین دلیل از این پس من هر جا سخن از انتخابات گفتم منظورم انتخابات آزاد است. من تعریف شخصی از انتخابات آزاد ندارم. انتخابات طبق اسناد حقوق بشری و اسناد بین‌المللی شاخص‌های معینی دارد. اگر این شاخص‌ها وجود داشته باشند به آن می‌گویند انتخابات آزاد. ماده 21 اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 25 میثاق حقوق مدنی و سیاسی و چند قطع‌نامه مجمع عمومی درباره انتخابات وجود دارد. البته سندی که شاخص‌ها را مفصل‌تر بیان کرده «اعلامیه انتخابات آزاد و منصفانه» است که در بهار سال ۱۹۹۴ در یکصد و پنجاه و چهارمین اجلاس آن در پاریس، تصویب شده و جمهوری اسلامی ایران هم جزو112 کشوری بوده که این سند را به اتفاق آرا تصویب کرده‌اند. در ابتدای این سند آمده است: شورای اتحادیه بین المجالس با تاکید بر اهمیت اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که مقرر می دارند اقتدار حکومت باید به موجب انتخابات ادواری و واقعی به اراده مردم متکی باشد؛ با تصدیق و تایید اصول بنیادین راجع به انتخابات آزاد و منصفانه که توسط کشورها در اسناد جهانی و منطقهای پذیرفته شدهاند، از جمله حق مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم همه افراد در اداره کشور خود به وسیله نمایندگانی که آزادانه انتخاب شدهاند، حق رای دادن در انتخاباتی که با رایگیری مخفی انجام می شود، برخورداری از موقعیت مساوی برای نامزد شدن و بیان دیدگاه‌های سیاسی خود به صورت انفرادی یا گروهی همراه با دیگران اعلامیه را تصویب می کند. لذا در این سند معیارها و شاخص‌هایی برای انتخابات آزاد بیان شده است.


• مثلا چه معیارهایی؟
این معیارها در «اعلامیه انتخابات آزاد و منصفانه» آمده است. یکی از مهم ترین آن‌ها ایجاد دسترسی منصفانه به رسانه‌هاست. در اعلامیه آمده است: امکان تشکیل و فعالیت آزاد احزاب سیاسی را فراهم کنند و حتی‌الامکان تامین هزینه احزاب سیاسی و مبارزاتی را تحت نظم در آورند زیرا که حزب و دولت حاکم جدای از یکدیگرند و شرایط رقابت در انتخابات قوه قانون‌گذاری منصفانه است.
برای اطمینان از این‌که مردم با مسایل و آیین های انتخاباتی آشنا هستند، برنامه های ملی آموزش همگانی را ایجاد یا تسهیل کنند.
به علاوه کشورها به منظور اطمینان از دستیابی تدریجی و تحکیم اهداف دموکراتیک، باید اقدامات سیاست‌گذاری و نهادین لازم را اتخاذ نمایند. از جمله این‌که یک ساز و کار بی‌طرفانه، مستقل و متعادل برای مدیریت انتخابات فراهم کنند.
در فصل چهارم اعلامیه تحت عنوان: حقوق و تکالیف کشورها گفته است:
«کشورها باید حقوق انسانی همه افراد موجود در قلمرو، و تحت صلاحیت خود را مورد احترام قرار دهند و تامین کنند. در زمان انتخابات، دولت و ارکان حکومتی باید تضمین کنند که:
- آزادی رفت و آمد، انجمن ها، تجمعات و بیان، به ویژه در قالب راهپیمایی و تجمعات سیاسی محترم شمرده شوند؛
- احزاب و نامزدها دیدگاه های خود را آزادانه به انتخاب‌کنندگان منتقل کنند و از دسترسی یکسان به رسانه‌های دولتی و عمومی برخوردار شوند؛
اقدامات لازم برای تضمین پوشش بی‌طرفانه انتخابات در رسانه‌های دولتی و عمومی انجام گیرد.»


• مفهومی که در دنیای معاصر به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه طرفدار پیدا کرده، حقوق شهروندی است. شما به عنوان یک پژوهشگر حوزه حقوق بشر، چه توصیفی از این مفهوم دارید؟
فرق حقوق‌شهروندی و حقوق‌بشر این است که برخی از حقوق شهروندی جزو حقوق ذاتی و برخی جزو حقوق موضوعه هستند اما حقوق بشر همه‌اش از حقوق ذاتی و بنیادی است. لذا وقتی از حقوق در این مورد حرف می‌زنیم منظورمان مجموعه‌ای از حقوق وضعی و طبیعی است. شهروند هم یعنی انسانی واجد فردیت و استقلال، شخصیت و هویت، که دارای حقوق و تکالیف است. شهروندی هم به موقعیت ویژه فرد در جامعه گفته می شود. شهروندی هم پسوندهای مختلفی می‌گیرد مانند شهروند خوب یا شهروند بد، شهروند الکترونیک (کسی که توانایی ایفای وظایف خود با استفاده از ابزارهای الکترونیک را داشته باشد)، شهروند فرهنگی، شهروند اخلاقی و ...


• به تکالیف شهروندی اشاره کردید، تکالیف شهروندان در مقابل حقوقشان چیست؟
اصولا همه قوانین مشتمل بر حقوق و تکالیف اند. چون در ازای هر حقی، تکلیفی وجود دارد. حق‌گرایی افراطی یعنی تاکید صرف بر روی حقوق افراد بدون تاکید بر تکالیف آن‌ها سبب بروز وضعیت ناهنجار می‌شود. برای مثال وقتی شما فقط از حقوق فرزندان می‌گویید و از تکالیف‌شان حرفی نمی‌زنید آن‌ها را طلبکار و متوقع بار می‌آورید بدون این‌که فکر کنند وظیفه‌ای هم بر عهده دارند لذا موجب تشویق نافرمانی و سرپیچی فرزندان از اولیا شده‌اید و با تزلزل نهاد خانواده و از بین بردن نقش آن در تربیت کودکان و کنترل کجروی‌های احتمالی آن‌ها جامعه را دچار بحرانی می کنید که هیچ نیرویی یارای مهار کردنش را ندارد. در زمینه حقوق بشر هم ما با این مشکل مواجه بوده‌ایم که فقط بر حقوق بشر تاکید شده اما از تکالیف بشر سخنی گفته نمی شود. یک دلیلش هم این است که نوعا حقوق بشر در معرض نقض شدن از طرف حکومت‌ها هستند و تکالیف بشر توسط افراد نقض ولی از طرف حکومت ها برجسته شده و سخت پیگیری می شود.

• موافق هستید که در جامعه ایرانی، مفهوم تکلیف فربه‌تر و موکَدتر از حق بوده؟
نه به این معنا موافق نیستم. اگرچه بارها دیده‌ام که صاحبن‌ظران چنین ادعایی مطرح کرده‌اند اما داستان کمی دقیق‌تر و پیچیده‌تر است. به این معنا که در این زمینه ما دچار وضع آنومیک هستیم، زیرا در فرهنگ سنتی مفهوم تکلیف فربه‌تر است و افراد به عنوان «حق‌مدار» شناخته نمی‌شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند.
در فرهنگ جدید برخی از جوامع یکسره از بشر رفع تکلیف شده و فقط از حق و حقوق حرف زده می شود. در نتیجه شما می بینید که مثلا در اینترنت هرجا که افراد دست شان برسد و در امنیت باشند هیچ حد و مرزی را رعایت نمی‌کنند و به همه چیز و همه‌کس می‌تازند. احترام به مقدسات و حریم شخصی دیگران برای‌شان معنا ندارد و همه این‌ها را با حق آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات توجیه می‌کنند. بدون سند به دیگران هر چیزی را نسبت می دهند. زندانی ترور را به جای زندانی سیاسی معرفی می‌ کنند، فیلم ها و تصاویر خصوصی را انتشار می دهند و...
فرهنگ تکلیف‌مدار هم با نادیده گرفتن حق و حقوق در طرف مقابل باعث می شود به سادگی به دیگران اتهامات جاسوس و فاسد و خائن بزنند و هر روز دروغ‌هایی بگویند و مثلا روزنامه‌شان در امنیت کامل منتشر شود و اگر شکایتی هم بشود به همان سرنوشتی دچار شود که شکایت ما از کیهان شد که اگر روزی جزییات آن آزادانه بیان شود خیلی آموزنده است!


• ارتباط حقوق و تکالیف شهروندی با انتخابات (از منظری که شما توضیح دادید) با یکدیگر به چه صورت است؟
اعلامیه مصوب شورای بین‌المجالس در این زمینه کاملا ذوجنبتین است، یعنی فصل‌ها و موادی دقیقا ذیل عنوان حقوق و تکالیف دارد و برای مثال می گوید: «حقوق نامزدی، حزبی و مبارزاتی همراه با تکالیفی در قبال جامعه است. مخصوصا این تکلیف که هیچ نامزد یا حزب سیاسی نباید خشونت بورزد.هر نامزد و حزب سیاسی که در انتخابات مبارزه می کند باید حقوق و آزادیهای دیگران را محترم شمرد. هر نامزد و حزب سیاسی که در انتخابات مبارزه می کند باید نتیجه انتخابات آزاد و منصفانه را بپذیرد.»
این درست که محور گفتگوی ما حقوق شهروندی است اما وقتی به بحث انتخابات و رابطه اش با حقوق شهروندی می‌رسیم، به نظر من مشکل ما حقوق شهروندی نیست، مشکل ما چند پله پیش از آن است. اگر ما در مرحله حقوق شهروندی بودیم خیلی جلوتر قرار داشتیم. ما در حال حاضر مشکل «شهروندی» داریم. یعنی هنوز شهروند به وجود نیامده که ما درباره حقوق آن بحث کنیم. ابتدا باید شهروند به وجود آید و بعد شهر شهروند مدار و بعد حکومت شهروند مدار.


• پس از نظر شما شرایط فعلی چطور است؟
اکنون شرایط سیاسی حاکم بر جامعه ما رعیت‌مدار است و نگاه به افراد نگاه «شهر‌بندی» است، نگاه شهروندی نیست، مردم عبارت از رعایا هستند چون اگر شهروند بودند رفتار حکومت با آن‌ها متفاوت بود. روزنامه تعطیل نمی شد، قیم‌مابی در نشر کتاب و روزنامه نبود و شهروند می توانست در چارچوب قانون و حق آزادی، کتاب و نشریه تولید و عرضه کند، می توانست از هر صاحب منصبی در امنیت کامل شکایت کند. هنوز حتی شهروند هم به وجود نیامده است چون خود شهروندی واجد خصوصیاتی است مانند کنش‌گری فعال، پرسش‌گری، مسوولیت و... برای مثال وقتی کسی زباله را از ماشین بیرون می اندازد نشان می دهد هنوز شهروندی را نیاموخته است. شما وقتی به کوه و به مناطق تفریحی می روید و حجم فراوان زباله و پلاستیک را می‌بینید می‌توانید بفهمید شهروندی وجود دارد یا نه.
یک عنصر منفعل و منتظر شهروند نیست رعیت است. ببینید شعر پر شور حمید مصدق که می گفت: «تو اگر برخیزی، من اگر برخیزم، همه بر می خیزند» گرچه برای فضای انقلاب سروده شده بود و جزو شعارهای انقلاب قرار گرفت اما فارغ از تلقی انقلابی‌گری واجد مفهوم شهروندی یعنی کنش‌گری است. یعنی برای ایفای نقش و مسوولیت خود نباید منتظر دیگری بمانیم و به بهانه اقدامات از سوی دیگران دست روی دست بگذاریم و از خود رفع مسوولیت کنیم.


• اساسا حق انتخاب چه نوع حقی است و منشا آن چیست؟ آیا از جانب حکومت اعطا شده یا بالذات متعلق به افراد است؟
حق انتخاب، جزیی از حق تعیین سرنوشت و حق تعیین سرنوشت برخاسته از حق آزادی فردی است. حق آزادی و تعیین سرنوشت دامنه گسترده‌ای دارد که نفی بردگی هم از آن نشات می‌گیرد. ماده 1 اعلامیه جهانی حقوق بشر می گوید همه ابنای بشر آزاد به دنیا آمده‌اند و در کرامت و حقوق با هم برابرند، به این دلیل اولین ماده قرار گرفته که بقیه مواد به تبع این حق می‌آیند. یعنی در خود حقوق طبیعی و ذاتی بشر هم برخی حقوق، طبیعی‌تر و بنیادی‌تر هستند. به همین دلیل بعد از این ماده در ماده 3 حق حیات آمده است که مادر بقیه حقوق بعد از آن در اعلامیه است. یعنی اگر بشر و حیات او نباشد اساسا بقیه حقوق مندرج در اعلامیه بلاموضوع هستند. این حق آزادی فردی که خشت اول اعلامیه حقوق بشر شده، ریشه کهن دارد و 14 قرن پیش هم پیشوای مسلمانان با عبارتی شبیه آنچه اعلامیه جهانی می‌گوید آن را بیان کرده است. امام علی در نهج البلاغه گفته است: «لاتَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّه حُرّاً.» یعنی به دلیل این‌که انسان آزاد آفریده شده است نباید بنده و تابع غیر از خودش باشد. بنابراین حق انتخاب هم جزو حق تعیین سرنوشت است و حقی طبیعی و ذاتی است و کسی آن را به انسان اعطا نکرده که بتواند آن را از انسان سلب یا محدود کند. اتفاقا نظارت استصوابی با تعریف موجود از همین زاویه مورد انتقاد است.


• چرا می گویید با تعریف موجود؟ تعریف دیگر نظارت استصوابی از نظر شما چیست؟
نظارت استصوابی به یک معنا در جوامع دموکراتیک هم وجود دارد یعنی ضوابط و شرایطی برای نامزدهای ریاست جمهوری و مجلس وجود دارد که هر کس فاقد آن‌ها باشد خودبه‌خود صلاحیت نامزدی ندارد اما این ضوابط و شرایط کارشناسی،فنی و غیر‌ایدئولوژیک هستند. برای مثال این‌که نامزد انتخابات ریاست جمهوری نباید سابقه کیفری در جرائمی مانند قتل و سرقت داشته باشد یا در آمریکا نباید محکومیت قطعی بیش از 12 ماه داشته باشد، یا این‌که در مقررات بسیاری از کشورها باید درجه تحصیلات دانشگاهی باید داشته باشد. لذا آن‌چه نظارت استصوابی را مورد انتقاد قرار می دهد دامنه وسیع، ایدئولوژیک شدن، اعمال سلیقه ای و دخالت دادن سلایق و گرایشات سیاسی در اجرای آن است.


• از حقوق و تکالیف انتخاب‌کنندگان صحبت کردیم، اما انتخاب‌شوندگان چه حق و تکلیفی دارند؟
در همان اعلامیه شورای بین‌المجالس فصلی وجود دارد تحت عنوان «حقوق و تکالیف نامزدی،حزبی و مبارزاتی» که در آن آمده است: «هر کس حق دارد که در اداره کشورش مشارکت کند و از موقعیت مساوی برای نامزد شدن در انتخابات برخوردار باشد. موازین مشارکت در حکومت طبق قوانین اساسی و عادی ملی تعیین خواهد شد. این قوانین نباید با تعهدات بین‌المللی دولت مغایر باشد. هر کس منفردا یا مجتمعا با دیگر افراد حق دارد، دیدگاه‌های سیاسی خود را بدون بیم و نگرانی ابراز کند» بنابراین نامزدها و انتخاب شوندگان از همه حقوقی که همگان برخوردارند بهره‌مند هستند. کسی حق توهین به آنان را ندارد. چند سال پیش در کنار بحث هایی که درباره حقوق شهروندان داشتم مقاله‌ای هم درباره حقوق زمام‌داران نوشتم. اما نکته مهم این است که تکلیف زمام‌داران و انتخاب‌شوندگان، سنگین‌تر از حقوق آن‌ها و سنگین‌تر از تکلیف شهروندان است. با توجه به این توضیح که قانون میثاقی طرفینی است. همان‌طور که اگر شهروند قانون را نقض کرد مجازات می شود حکومت هم اگر نقض کرد باید مجازات شود. چنان‌که در نامه اخیرم به رییس قوه قضائیه گفتم: قانون میثاقی است طرفینی و فقط برای شهروندان نیست و برای حاکمان هم هست و طبق اصول19 و 20 و سطر آخر اصل107 قانون اساسی و مواد 1و2و6 و7 اعلامیه جهانی حقوق بشر همه در برابر قانون یکسان هستند. اگر شهروندی قانون را نقض کرد مجازات می شود و متقابلا اگر حکومت یا عضوی از حکومت هم آن را نقض کرد باید مجازات شود. در قانون مجازات اسلامی بخشی تحت عنوان تقصیرات مامورین وضع شده که نشان می دهد از نظر قانونگذار فرض بر این بوده که هم شهروندان و هم کارگزاران مرتکب جرم می شوند و در کیفر دیدن علی‌السویه‌اند. این فصل برای اجرا تصویب شده است نه برای دکوراسیون قانون! اگر حکومت، هر بندی از میثاق را نقض کند و مرتکب مجازات گردد دیگر پیمان شکسته شده و نمی‌تواند از شهروندان انتظار رعایت قانون را داشته و بخاطر نقض همان قانون مجازات‌شان کند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر هم درباره حق و تکلیف سخن بسیار مهمی دارد و در ماده 29می گوید:
«هر كس در مقابل آن جامعه‌اي وظيفه دارد كه رشد آزاد و كامل شخصيت او را ميسر سازد. و هركس در اجراي حقوق و استفاده از آزادي‌هاي خود، فقط تابع محدوديت هايي است كه به وسيله قانون منحصرا به منظور تأمين شناسايي و مراعات حقوق و آزادي‌هاي ديگران و براي رعايت مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني، در شرايط يك جامعه دموكراتيك وضع گرديده است.» به عبارت دیگر فرد فقط در برابر شرایط یک جامعه دموکراتیک و در شرایطی که رشد آزاد و کامل شخصیت او را میسر سازد مسوول است.


• در مقام مقایسه، تفاوت‌ حقوق انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان در ایران و استاندارهای جهانی چیست؟
حقوق و تکالیف عمده انتخاب‌کننده و انتخاب‌شونده که عادتا نقض می شده‌اند در اعلامیه شورای بین‌المجالس و سایر اسناد بین المللی آمده‌اند، اما همه حقوق و تکالیف احصا نشده و برخی آن‌ها در عرف متداول است و بخاطر همین از آن‌چه در اسناد آمده‌اند عملی‌تر و مستحکم‌تر هستند چون در عرفِ جوامعی که دارای انتخابات آزاد هستند جریان دارند. برای مثال از نظر حقوقی همه در برابر قانون یکسانند اما از نظر تکلیف یکسان نیستند زیرا شهروندان مسوولند اما حاکمان به دلیل برخورداری از مزیت‌های داشتن قدرت نسبت به شهروندان مسوول‌ترند. به همین دلیل است که در جوامع دموکراتیک، مسوولان حریم خصوصی ندارند به این معنا که برخی حریم‌ها که برای دیگران حوزه خصوصی است برای حاکمان نیست. لذا می‌بینید وقتی کسی نامزد می‌شود انگار قیامت شده است. همان‌طور که گفته می‌شود در قیامت نهانی‌ترین اعمال انسان روی دایره ریخته می شود، در انتخابات هم تمام جزییات زندگی فرد را بیرون می کشند و افشا می‌کنند. در مورد باراک اوباما به سراغ مدرسه‌ای که در آن درس خوانده رفتند، به کنیا رفتند، عمه سالخورده و فراموش شده او را جستند و با او گفت‌وگو کردند. اگر روزی روزگاری یک نامزد انتخاباتی رابطه جنسی خارج از چهارچوب اخلاق و قانون داشته افشا می‌کنند و این کار هیچ منع قانونی هم ندارد، حق شکایت هم وجود ندارد چون باید شهروندان، یک نامزد را کاملا بشناسند و بدانند او کیست، از کجا آمده و چه نقاط ضعف و قوتی در زندگی‌اش داشته است و باید همه چیز را با تحقیق بیان کنند. نه این‌که ناگهان کسی که معلوم نیست کی بوده و کجا بوده و هیچ سابقه‌ای از او در دست نیست، یک کتاب که هیچ، یک مقاله هم ندارد و در مجامع هم حضور نداشته، هویت فکری و سیاسی تعریف شده ای هم ندارد، ناگهان می‌آید و رای می‌گیرد در حالی که اگر این ضعف ها را هم نداشت باید تمام زندگی‌اش واکاوی شود.
بنابراین به‌خاطر این‌که تمام خصوصیات فردی که به قدرت می رسد در سرنوشت مردم تاثیر دارد حق همه است که او را عریان شده بشناسند و برخی مسائل که برای دیگران حریم خصوصی به شمار می رود برای ارباب قدرت از مرحله نامزدی به بالا وجود ندارد. در بحث‌های اخلاقی در سال‌های نخست انقلاب هم این مساله وجود داشت. در دهه اول انقلاب که دوره‌ای به نام دوره اخلاق‌گرایی داشتیم با توجه به آموزه گرانسنگ حرمت غیبت کردن، این آموزه اخلاقی به عاملی برای ممانعت از نقد کردن تبدیل شده بود طوری که حرام بودن غیبت به تعطیل امر‌به‌معروف و نهی‌از‌منکر منجر می شد. به محض این‌که در نقد مسوولی سخن گفته می‌شد عده‌ای می گفتند غیبت نکنید، غیبت جایز نیست! در حالی مسوولان همین که خود را به حوزه عمومی عرضه کردند دیگر غیبت کردن معنا ندارد. حتی یک نویسنده هم تا وقتی حرف‌هایش را برای دلش نوشته و عرضه نکرده در معرض نقد یا برخورد نیست اما همین که اندیشه یا رفتار فرد عمومی و بیرونی شد و عرضه گردید دیگر نباید فکر کند عقاید منتشر شده یا رفتار عمومی شده او حریم خصوصی‌اش هستند و دیگران حق نقد و برخورد ندارند. این معنا در حوزه سیاست اگرچه در دوره مدرن فهم شده است اما در خطبه 34 نهج‌البلاغه هم اشارتی دارد و امام علی با وجود حرام بودن غیبت و روایاتی که از خود او در این باب آمده می‌فرماید: مرا و دولتمردان را " فی المشهد و والمغیب".یعنی در حضور و در غیاب مورد انتقاد و نصیحت قرار دهید. این سخن طلایی و صریح امام اولا بخشی از حقوق و تکالیف حاکم و شهروند را بیان می کند ثانیا تاکید بر این‌که در غیاب من و دولتمردان هم می توانید سخن بگویید یعنی از نظر اخلاقی غیبت محسوب نمی شود چون حاکم حریم خصوصی متعارف دیگران را ندارد.
توجه داشته باشیم که برخی از غیبت ها ورود به شخصیات زندگی دیگران و نقض حریم خصوصی اوست اما وقتی کسی در جایی قرار گرفت که به دلیل نقشی که در تصمیم گیری های کلان دارد همین امور شخصی و خصوصی او در زندگی دیگران تاثیر می گذارد موضوع به کلی تغییر می کند. این مرز باریکی است که باید مراقب بود هم حریم کسی نقض نشود و غیبت صورت نگیرد و هم در برخی موارد حریم بلاموضوع می شود. درک این مرز باریک جزو تکالیف اخلاقی شهروندان یا انتخاب‌کنندگان است.


• از نظر جنابعالی به عنوان یک جامعه شناس، تاثیر حقوق شهروندی و انتخابات بر پیشبرد دموکراسی چگونه است؟
به نظر من اگر بگوییم انتخابات و رعایت حقوق شهروندی چه نقشی در زندگی مردم که عام تر از دموکراسی است دارد مطلوب‌تر است چون به عنوان کسی که هم تعلق خاطر به جامعه شناسی دارد و هم تعلق خاطر به حقوق بشر، می گویم که در دنیای امروز مساله انتخابات فقط یک رخداد سیاسی نیست بلکه جنبه اجتماعی و حتی پزشکی هم دارد. به همین دلیل یک انتخابات آزاد برای جامعه جنبه درمانی دارد و فقدان آن عامل پریشانی است.

• اما انتخابات آزاد یک پدید مدرن است، پس در همه قرن‌های گذشته که انتخابات آزاد نبود، مردم چه می کردند؟!
دقیقا من هم به همین دلیل گفتم در عصر ما و دنیای امروز. چون بعضی مساله‌ها، مختص عصر ما هستند. برای مثال تا بیست سال پیش پدیده موبایل وجود نداشت و مردم زندگی خود را بدون آن سامان می دادند و از فقدان چنین وسیله‌ای احساس نا‌امنی نمی‌کردند. اما امروز پدیده «هراس بی موبایلی» به وجود آمده است و همین که چند روز موبایل کسی خراب یا مفقود شود انگار خلایی در زندگی او به وجود آمده و باعث اضطراب می شود.
شیوه زندگی و حکومت در دنیای مدرن به نحوی است که بدون انتخابات، جامعه بحرانی خواهد بود. این‌که می گویم انتخابات جنبه درمانی دارد مانند همان موبایل است برای زندگی امروز. انتخابات تخلیه کننده استرس‌ها و نارضایتی ها از وضع موجود است. در آمریکا وقتی انتخابات برگزار می شود انگار می خواهند رییس جمهور جهان را انتخاب کنند. تمام افکار عمومی دنیا آن را دنبال می کنند و لحظه به لحظه‌اش در صدر خبرهاست. چرا مثلا درباره روسیه و چین اینگونه نیست؟ البته حتی در مورد آمریکا در انتخابات سال 2000 درباره جرج بوش دوم و ال‌گور شک و شبهه جدی مطرح شد اما اصولا در دولت‌های دموکراتیک این مسائل به رویه تبدیل نمی‌شود و هیچ‌کس شبهه نمی‌کند، چون خیلی شفاف است و تمام رسانه ها و نهادهای مدنی در تمام صحنه ها حضور دارند و پشت پرده ای در کار نیست، در نتیجه وقتی صحنه پیروزی را می بینند از اعماق وجود شادی می‌کنند و حتی رقبای شکست خورده هم شاد هستند. شاد از این‌که گرچه شکست خورده‌اند اما در یک پیروزی بزرگتر که برگزاری یک انتخابات دموکراتیک است شریک بوده‌اند. انتخابات دوم خرداد 76 در ایران از آن جنس بود. تحقیقات نشان می دهد در آن مقطع نرخ جرم و جنایت بسیار کاهش پیدا کرده بود. پزشکی اجتماعی یکی از شاخه های جدید علوم اجتماعی است و از منظر پزشکی اجتماعی انتخابات فقط یک رویداد سیاسی نیست جنبه بهداشت روانی و پزشکی هم دارد. اخیرا رییس اداره سلامت اجتماعی، روان و اعتیاد وزارت بهداشت در اواخر مهرماه اعلام کرد بیش از 23 درصد مردم دچار افسردگی هستند. البته این آمارهای دولتی را مورد تردید قرار می دهند چون در سال 87 تعداد مبتلایان به اختلالات روانی در استان تهران حدود 34 درصد بود و چند سال پیش سازمان بهزیستی نتیجه یک پژوهش را چنین اعلام کرد که 55درصد مردم ایران دچار افسردگی هستند و این خبر به تیتر صفحه اول یکی از روزنامه ها تبدیل شد. با این‌حال همان خبر بیش از23 درصد هم شوک‌آور است و نشان می دهد که یک چهارم مردم دچار این بیماری هستند. این آمار ساخته دشمن نیست که آمار اعلام شده نهادهای رسمی است. می دانیم که افسردگی تبعات جسمی دارد. زندان آزمایشگاهی برای لمس و درک سریع و عینی آن است زیرا با گذشت مدتی از حبس که به نسبت روحیه افراد متفاوت است مشکلات فراوانی چون ریختن دندان و آسیب‌های معدوی و کبدی و سردرد و غیره بروز می کند و زندانی که تا دیروز صحیح و سالم بود را به کلکسیونی از بیماری ها تبدیل می کند. سرخوردگی موجب بروز دو افسردگی و پرخاشگری می شود که هر دو خطرناک است. حالا می توان گفت چرا آمار جرم و جنایت بالاست و هرچه اعدام می کنید جرم کاهش نمی یابد چون کلیه جامعه سنگ ساز شده است. باید درک کنید که چرا آمار بیماری فزونی گرفته و بیمارستان ها مملو از جمعیت است.
با این دیدگاه که شرح آن را سال های 82 و 83 در دو مقاله تحقیقی تحت عنوان « گزارشي از يك پژوهش جامعه شناختي و حقوقي درباره اعدام» و «گزارش‌ و تحليل‌ مجازات‌ اعدام‌ در ايران» به دو کنگره بین المللی ارائه کردم و متن فارسی آن را هم در سایت خودم قرار دادم، در این مقالات ضمن بیان تئوری مسوولیت عمومی توضیح دادم که چگونه انتخابات آزاد میزان ارتکاب جرم را کم می کند و افسردگی و پرخاشگری را کاهش می دهد (1) لذا تاکید می کنم اگر انتخابات آزاد برگزار شود فقط مشروعیت را بازسازی نمی کند بلکه شرایط فردی و عمومی جامعه را درمان هم می کند.

• و چه تاثیری بر حکومت دارد؟
فقط شهروندان نیستند که در غیاب انتخابات دچار احساس نا‌امنی و افسردگی می شوند، حکومت هم دچار همین وضعیت می شود. احساس ناامنی فقط در شهروندان نیست بلکه در «خود حکومت» هم هست. افسردگی و پرخاشگری در عرصه سیاسی ناشی از همین نا‌امنی است. در سخنان مسوولان و مطبوعات تحقیق کنید ببینید چقدر نگرانی از توطئه سرنگونی مطرح شده است!
این را هم اضافه کنم که در فضای بسته فقط مصلحان و ممنوع شدگان نیستند که زیانمندند، ممنوع‌کنندگان نیز بیشتر مغبونند. در جهان غرب نیز دستگاه‌های امنیتی لزوما از سر دلسوزی برای دموکراسی و انسانیت نیست که مدافع آزادی‌اند بلکه امنیت خود و اشراف و اقتدار خود را در همین آزادی می جویند آنان در آزادی‌های گسترده است که بیشترین اطلاعات را با کمترین هزینه به دست می آورند. در گذشته که منتقدان کمی بیشتر امنیت داشتند اشراف دستگاه‌های امنیتی هم بیشتر بود. از فضای باز همگان از حاکم تا محکوم و دولت و شهروند سود می برند همانطور که از فضای بسته همه زیان می‌برند. نکته دیگر این‌که با آزادی در جامعه انرژی عظیمی که صرف کنترل ناراضیان و مخالفان می شود آزاد شده و حکومت به جای این‌که هزینه و نیروی بزرگی را صرف کنترل اجتماعی کند صرف توسعه کشور و در نتیجه استحکام نظم سیاسی موجود می کند.

• مشکلات را شرح دادید، راه حل کلان هم ارائه کردید، اما لازم است ببینیم موانع برخورداری از حق انتخاب چیست؟
با آنچه که تا این‌جا گفته ام مجموعه‌ای از موانع را می‌توان برشمرد، مانند موانع قانونی و فرهنگی و سیاسی. در برخی موارد قانون باید اصلاح شود. برای نمونه نظارت استصوابی باید به معنای واقعی خود در علم حقوق که به آن اشاره کردم تعدیل شود. ما در ایران در قیام علیه دیکتاتوری سلطنتی و حکومت فردی در جریان انقلاب اسلامی و مبارزه برای استقرار جمهوریت و دموکراسی پیشتاز بودیم و در خاورمیانه و جهان عرب که با بهار عربی تازه موج دموکراسی خواهی راه افتاده نباید ما به گونه ای عمل کنیم که پیشتازی ایران از یاد برود.
یک بخش از موانع موجود ضعف تربیت شهروندی است و یک مشکل دیگر هم این است که ما گرفتار افرادی هستیم که افق دور را نمی بینند، نوک بینی خود را می بینند و متوجه عوارض درازمدت اقدامات و اعمال خود نمی‌شوند اما تصمیم ساز هستند. این‌ها به نسل بعد نمی اندیشند، جهانی نمی اندیشند. محلی فکر می‌کنند و محلی هم عمل می کنند. جهان بینی‌شان تنگ است!
البته موانع حقوق شهروندی فقط این دسته نیروهای صاحب قدرت نیستند بلکه برخی نیروهای مخالف را هم می توان جزو موانع شمرد. آن‌ها به اشکال گوناگونی در این راه مشکل‌آفرینی می کنند. یکی از این اشکال بیان انحرافی و خودساخته از مفاهیم حقوق بشر و شهروندی است. همان‌طور که مقابله عده ای با این مفاهیم از پایگاه ایدئولوژی های بنیادگرایانه صورت می‌گیرد در نقطه مقابل آن‌ها هم عده ای به نام لائیسیته و افراد لاییک با رویکردی ایدئولوژیک و جعلی همان کار را انجام می‌دهند. در حالی که افراد لاییکی هم هستند که نگاه عالمانه‌تری به موضوع دارند. برای مثال این‌که برخی تندرو ها ادعا می‌کنند انتخابات بی سکولاریسم انتخابات نیست و از سکولاریسم هم یک مفهوم افراطی و ضد دینی اراده می‌کنند و رابطه این همانی برقرار کردن میان انتخابات آزاد با سکولاریسم، نوعی ایدئولوژی سازی از این مفاهیم است. بخصوص که منظور آن‌ها از سکولاریسم به قرینه بقیه نوشته ها و آثارشان روشن است و سکولاریسم مرادف با بی دینی است نه به مفهوم تفکیک خرده نظام‌ها و نقش‌ها. در حالی که مثلا در ترکیه حکومت سکولار است اما دولت‌مردان سکولار نیستند و می‌گویند می توان مومن و سکولار بود و خیلی پیش از ترک‌ها، بازرگان و سحابی در ایران از چهره های شاخص این نوع تفکر بودند.
کسانی که دائما از تقابل با حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک سخن می گویند، انگار نیروی اصلی که در این میانه تعیین کننده اصلی است یعنی مردم، از تفکر آن‌ها غایبند چون اینان نگاه ایدئولوژیک دارند نه نگاه جامعه‌شناسانه زیرا جامعه ایران هم علیرغم همه حوادث سی و سه ساله اخیر همچنان جامعه ای مذهبی است. بعضی از نسخه نویسان بیرون که بخاطر زیست درازمدت در فضایی دیگر درک عینی و دقیقی از عمق اوضاع جامعه ایران ندارند انتخابات را هم به عنوان جنگ مطرح می کنند در حالی که انتخابات اصولا فرصت بالندگی است نه جنگ.
1- - قسمتی از نوشتار مورد اشاره که در گفتگوی با روزرنامه اعتماد مجال نقل آن نبوده برگزیده شده که در زیر می آید:
آنچه‌ افراد (اعم‌ از قاتل‌ يا قرباني‌ يا مشاهده‌ گران) تصور مي‌كنند و يا قاضي‌ در پي‌ كاويدن‌ و كشف‌ علل‌ شخصي‌ و شناخت‌ شخص‌ مجرم‌ است‌ برخلاف حقيقت‌ است‌ زيرا در حقيقت‌ اين‌ فشارها و استرس‌هاي‌ اجتماعي‌ است‌ كه‌ به‌ رفتار فرد منتقل‌ شده‌ ولي‌ در صورت‌هاي‌ شخصي‌ مانند طلاق، خودكشي‌ يا ديگركشي‌ نمود و ظهور مي‌يابد. البته‌ شرايط‌ فشار اجتماعي‌ از نظر روانشناسي‌ اجتماعي‌ دو واكنش‌ و پيامد متفاوت دارد يكي‌ افسردگي‌ و ديگري‌ پرخاشگري‌ است. يكي‌ به‌ درون‌ خود مي‌ريزد و يا خودزني‌ مي‌كند و ديگري‌ فرافكني‌ كرده‌ و به‌ بيرون‌ مي‌ريزد و به‌ ديگري‌ آسيب‌ مي‌رساند كه‌ قتل‌هاي‌ فراوان‌ نمونه‌اي‌ از آن‌ است. از اينرو نمي‌توان‌ اين‌ حوادث‌ را مستقل‌ و بدون‌ رابطه‌ با فضاي‌ كلي‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ تبيين‌ كرد. افزايش‌ آمار قتل‌ها و مجازات‌ آنها بيش‌ از آنكه‌ بيانگر استحقاق‌ افراد براي‌ اين‌ مجازات‌ باشد نشان‌ مي‌دهداين‌ بهداشت‌ رواني‌ جامعه‌ است‌ كه‌ آسيب‌ ديده‌ و اگر شرايط‌ اقتصادي، سياسي‌ و رواني‌ جامعه‌ بهبود يابد اين‌ قتل‌ها نيز به‌ شدت‌ سير نزولي‌ مي‌يابند. آمار قتل‌ها در ايران‌ همبستگي‌ كاملي‌ با تنگناهای‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ وسياسي‌ دارد. در جريان‌ انقلاب‌ سال‌1979 به‌ مدت‌ دو سه‌ سال‌ نرخ‌ جرائم‌ كاهش‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ پيدا كرد زيرا در فضاي‌ آزاد پس‌ از انقلاب، احساس‌ اميد و دخالت‌ در تعيين‌ سرنوشت‌ وجود داشت‌ اما پس‌ از آن‌ دوباره‌ جرائم‌ و خشونت‌ها افزايش‌ يافت. در مقطع‌ كوتاه‌ بروز جنبش‌ اصلاحي‌ در سال‌76 -79 نيز جرائم‌ و خشونت‌هاي‌ عادي‌ كاهش‌ يافت‌.
بنابراين‌ حوادثي‌ كه‌ به‌ ظاهر خصوصي‌ و شخصي‌ و ناشي‌ از اختلافات‌ زناشويي‌ و خانوادگي‌ و غيره‌ تلقي‌ مي‌شوند در حقيقت‌ بازتاب‌ فضاي‌ اجتماعي‌ است‌ كه‌ شكلي‌ كاملاً‌ شخصي‌ و خصوصي‌ به‌ خود گرفته‌ اما قربانيان‌ آن‌ و يا زنان‌ و مرداني‌ كه‌ درخواست‌ طلاق‌ مي‌دهنديا مبادرت‌ به‌ قتل‌ مي‌كنند چنان‌ تحت‌ تاثير اختلافات‌ شخصي‌ خود قرار گرفته‌اند كه‌ تصور مي‌كنند به‌ دليل‌ بدزباني‌ها و بداخلاقي‌ها و عدم‌ تفاهم‌ و تفاوت‌ سليقه‌ و يا عقيده‌ و ناسزاهايي‌ كه‌ از همديگر شنيده‌اند بايد دست‌ به‌ اين‌ كار مي‌زدند.
نمونه‌ ديگري‌ از تبيين‌ زاويه‌ جامعه‌ شناختي‌ اين‌ است‌ كه‌ كثرت‌ قتل‌ها ناشي‌ از افزايش‌ فروريختگي‌ در ارزش‌ها و بي‌ هنجاري‌ و يا به‌ اصطلاح‌ جامعه‌ شناسان‌ حالت‌ آنوميك‌ است. جامعه‌ هنگامي‌ كه‌ دچار بحران‌ ارزشي‌ و هنجاري‌ شود افراد آن‌ گرفتار بحران‌ هويت‌ نيز مي‌شوند و «خود» را گم‌ يا فراموش‌ مي‌كنند. فرد تعادل‌ عقلي‌ و رواني‌ و ثبات‌ شخصيتي‌ اش‌ آسيب‌ مي‌بيند. در ايران‌ امروز خانواده‌ها دچار جدال‌ و كشمكش‌ هستند و تعارض‌ ارزشي‌ به‌ شدت‌ در درون‌ آنها وجود دارد، يكي ديگر از مصاديقي كه پيوند سياست و قتل و بزهكاري و ناهنجاري ها را نشان مي دهد سرخوردگي هاي سياسي است. در جامعه مدرن، مردم با اعمال قدرت از طريق صندوق هاي راي و با روش هاي مدني از احساس تحقير شدگي در برابر قدرت رهايي مي يابند. گرچه افراد ممكن است ارتباط مستقيمي ميان خشونت هاي فردي، قتل، خودكشي و طلاق نيابند و ندانند كه اين رفتارها متاثر از چه منبعي است اما از نظر روانشناسي اجتماعي پيامدهاي سرخوردگي اجتماعي در رفتار فردي بازتاب مي يابد. فردي كه برای تغییر فرايندها و ساختارهاي كلان اجتماعي به شیوه مدنی احساس عجز کند اين عقده را ممكن است در خانواده و بر سر همسر، برادر، فرزند ، دوست يا هر شخص ديگري فروريخته و تخليه رواني شود.

 
منبع: فصلنامه ی پر و جو ( ضمیمه  اعتماد)


  نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


چشمان بسته‌ی فرمانده نیروی انتظامی؛ انکار واقعیت درباره تن فروشی

Posted: 26 Dec 2012 09:46 AM PST

نیوشا صارمی
جرس: "اگر یادتان باشد؛ قبل از انقلاب محله فسادی بود در یکی از میادین تهران که به محله بدنام‌ها معروف بود... بعد از انقلاب وقتی آن محله خراب شد، میکروب‌های قابل انتشار آن مثل ویروس تمام تهران را گرفت. روزی نیست که درباره کشف خانه فساد خبری نداشته باشیم. فکرمی‌کنید آن موقع کار کار‌شناسی شده عمل نشد یا الان درست عمل نمی‌شود؟" این سوالی است که خبرنگار روزنامه کیهان در مصاحبه‌ای که روز سه شنبه ۵ دی‌ماه منتشر شد از سردار احمدی‌مقدم، رئیس پلیس ناجا می‌پرسد. احمدی‌مقدم هم از موضع انکار افزایش آمار تن‌فروشی بر می‌آید و می‌گوید: "این طور نبود که فاحشه‌ها قبل ازانقلاب در یک جا جمع بودند بلکه به رغم وجود آن مکان، درکل تهران پراکنده بودند. حتی در مسیر مدرسه‌ای که در خیابان دماوند می‌رفتم از این زن‌ها بودند با ظواهری کاملا زننده و محرک و حتی خطرناک‌تر از الان. خیلی آشکارا همه جای تهران بودند و این طور نبوده که همه جا جلویشان را می‌گرفتند. حالا شاید یک پاسبانی هم می‌آمد یکی را دستگیر می‌کرد و می‌برد، اما فردا باز همان‌ها سرجایشان بودند. اینکه می‌گویید تعدادشان زیاد شده است اتفاقا این طور نیست و آمار‌ها نشان می‌دهد که تعدادشان خیلی پایین هم آمده است." اگرچه احمدی‌مقدم منکر افزایش آمار تن‌فروشان می‌شود اما بحث پیرامون مساله تن‌فروشی در حالی صورت می‌گیرد که تا مدت‌ها پس از وقوع انقلاب اسلامی صحبت در خصوص وجود چنین پدیده‌ای تابوی بزرگی به حساب می‌آمد که کسی حاضر به شکستنش نبود.  

در چند سال اخیراما این پدیده و تصمیم گیری در خصوص آن، موضوع اختلاف نهادها و ارگان‌های مرتبط شده است.

قلعه خاموشان در آتش سوخت
در جریان تحولات سال ۵۷، انقلابیون به محله‌ای موسوم به قلعه یا شهرنو که مجموعه‌ای از میخانه‌ها و خانه‌هایی که تن فروشان در آن مستقر بودند، ریختند و همه جا را به آتش کشیدند. روزنامه اطلاعات در تاریخ دهم بهمن ۱۳۵۷می‌نویسد: "از حدود ساعت پنج بعد از ظهر در اطراف "قلعه شهر نو"که روزی آنجا را "قلعه خاموشان"و زنانش را "ساکنان محله غم"می‌گفتند، به تدریج مردم اجتماع کردند... ابتدا مأموران فرمانداری نظامی از مردم خواستند که پراکنده شوند و پس از مدتی اقدام به تیراندازی هوایی کردند. در حدود ساعت شش بعد از ظهر چند تن از جوانان به در "قلعه"حمله کردند و بعد جمعیت به تبعیت از آن‌ها به خیابان‌های داخل "قلعه"ریختند. در این هنگام با وسایلی که از قبل تهیه شده بود، خانه‌ها و مغازه‌های داخل "قلعه"به آتش کشیده شد. گروهی به زنان ساکن محله حمله کردند، اما در این جریان عده دیگری از تظاهر کنندگان مانع وارد ساختن صدمه به ساکنان "قلعه"شدند. چند تن از شاهدان عینی اظهار داشتند تعدادی از روسپیان در این وقایع مجروح و دو تا سه نفر کشته شده‌اند. به این ترتیب "روسپی‌خانه بزرگ شهر"به آتش کشیده شد.
در جریان این آتش‌سوزی حتی مأموران آتش‌نشانی هم مداخله‌ای نکردند؛ چرا که پیش از این در اعلامیه‌ای ضمن اعلام همبستگی با مردم گفته بودند از خاموش کردن آتش‌هایی که مردم نخواهند، خودداری خواهند کرد. پس از آن هم بسیاری از روسای آن محله به طناب دار سپرده شدند.
مشخص نیست مردمی که روزی به شهرنو ریختند و آنجا را به آتش کشیدند از انقلابیون تندروی زمان بودند یا مردم عادی همراه تحولات انقلاب؛ شاید هنوز هم در تهران باشند اما احتمالا مثل بسیاری از پایتخت‌نشینان، این روزها در گوشه و کنار شهر از کنار تن‌فروشان به سادگی عبور می‌کنند. تن‌فروشانی که بنا بر آخرین آمارهای منتشر شده از سوی سازمان بهزیستی، عموما به دلیل مشکلات اقتصادی این کار را انجام می‌دهند و بیش از ۵۰ درصد آن‌ها متاهل هستند. وزیر بهداشت هم پیش‌تر اعلام کرده بود نیمی از زنان خیابانی مبتلا به اچ آی وی مثبت هستند.

مشکلات مالی متهم ردیف اول
هیچ آمار رسمی و دقیقی از تعداد تن‌فروشان در ایران به تریبون‌های رسمی راه پیدا نکرده است و همین امر آسیب‌شناسی موضوع و سپس حل مشکلات مربوط به آن را سخت‌تر می‌کند. آمارهای غیررسمی نشانگر آن است که شمار این افراد رو به گسترش است. مشکلی که چندان هم از چشم برخی مسئولان دور نمانده و جسته و گریخته به آن اشاره شده است. مدیر کل امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشورچندی پیش با اشاره به کاهش متوسط سن زنان تن فروش در کشور، گفت: "در چند سال اخیر سن این زنان همواره با کاهش مواجه بوده است و در سال ۸۹ تا ۹۰ نیز میانگین سنی این زنان یک سال کاهش یافته است. حبیب الله مسعودی فرید همچنین عنوان کرد: "اغلب زنان خیابانی در سنین ابتدای جوانی ۲۰ تا ۲۹ سال قرار دارند، البته آمار مراکز بازپروری سازمان بهزیستی با آمارهای جامعه متفاوت است."
به گفته او اینکه زنان تن فروش در کشور به دو دسته تقسیم می‌شوند: "گروه اول صرفا به خاطر مسائل اقتصادی به این چرخه وارد می‌شوند و با بحث‌های حمایتی و توانمندسازی اقتصادی می‌توان آنان را از این چرخه خارج کرد و گروه دوم افرادی هستند که میزان درآمد متوسطی دارند و برای افزایش کیفیت زندگی و مادیات این کار را انجام می‌دهند و در مورد این گروه انگیزه‌ها صرفا اقتصادی نیست و باید روی تغییر نگرش‌ها و ارزش‌های این افراد سرمایه گذاری کرد. "

ساماندهی تن‌فروشان متولی ندارد
ساماندهی تن‌فروشان متولی خاصی ندارد و هر از چندگاهی نهاد و ارگان‌های مختلف انگشت اتهام را به طرف هم می‌گیرند اما عملا کاری صورت نمی‌گیرد. بهزیستی می‌گوید نیروی انتظامی باید آن‌ها را جمع آوری کند و نیروی انتظامی هم می‌گوید ما قادریم ظرف یک هفته تمام زنان خیابانی را جمع کنیم اما جایی برای نگهداری آن‌ها نداریم.
بسیاری از تحلیلگران و جامعه‌شناسان از تن‌فروشی به عنوان یک آسیب اجتماعی یاد می‌کنند و معتقدند اکثر کسانی که از این راه کسب درآمد می‌کنند از روی ناچاری به تن‌فروشی روی آورده‌اند و در حقیقت انتخابی جز روسپیگری برایشان نمانده است.
این در حالی است که مقامات مسئول بیش از هر چیز تن‌فروشی را پدیده‌ای مجرمانه می‌دانند و برخورد با این پدیده اساساً در حوزه جرائم و اقدامات تبهکارانه انجام می‌گیرد. البته اگر برخلاف فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، اساسا حضور رو به رشد این افراد را به رسمیت بشناسند.
 

ریش و ریشه ی احمدی نژاد

Posted: 26 Dec 2012 05:56 AM PST

سارا زرتشت
ریشه های «عوام فریبی» که مشی اصلی او برای رسیدن به قدرت و تداوم آن بود، همچنان پابرجاست. 


محمد عطریان فر، در یکی از آخرین مصاحبه های خود – که معلوم نبود تا چه اندازه از سررضا به ان تن داده است - به یکی از رسانه های اقتدارگریان گفته بود " همه ی ما در برخی از رفتار ها و برخوردها روزی مانند احمدی نژاد بودیم، اشکال احمدی نژاد این است که 15 سال دیر امده است ( نقل به مضمون)" . منظور عطریان فر همین بود که پانزده سالی دیگر طول می کشد تا احمدی نژاد هم به واقعیات موجود در مناسبات اداری و فرهنگی و اجتماعی ایران و جهان پی ببرد و بلکه با ان همراه شود.

این روزها تعدادی از سایت های منتسب به جریان محافظه کار کشور، با انتشار بی صدای دو عکس از محمود احمدی نژاد در سالهای  88 و 91 نظر خوانندگان خود را به تغییرات چهره محمود احمدی نژاد جلب کرده اند. مثلاً هم خواسته اند استعاره ای و یا طعنه ای  به تغییر رفتار او در سالیان ریاست جمهوری بزنند  .از ان طرف سایت های نزدیک به اقتدار گرایان عکسی از علی لاریجانی را منتشر کرده اند که ان نیز تکرار همین قصه است .

این بماند که هیچکدام از این سایت ها با مخاطبان خود در همین موضوع هم صادق نبوده اند، که اگر بودند حداقل عکس هایی از تغییرات چهره و پوشش دیگر مسئولان را هم دست کم در کنار عکس احمدی نژاد درج می کردند تا معلوم شود بخشی از تغییرات در چهره و رفتار و گفتار همه ی ادمیان وجود دارد.

از تغییرات محسوس در چروک های پوستی احمدی نژاد که بگذریم، نکته ی مهم در مقایسه ی این دو عکس ، ریش کوتاه و انکادر شده ی رئیس دولت دهم است.

در سالیان حکومت جمهوری اسلامی، ریش همواره نمای ظاهری و نماد عینی بخش اعظم کسانی بوده است که توانسته اند به جایگاه و مقامی برسند. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ، به سختی می شده مسئولی را بتوان در کشور یافت که فاقد ریش انبوده و نامنظم و معینی باشد. پس از پایان جنگ و اغاز دولت سازندگی، بخشی از کارگزاران حکومت، ریش های خود را اصلاح کرده و به ریش های انکادر شده ، مرتب و ته ریش ها رو اوردند. در دولت اصلاحات هم شاهد کارگزاران مرتب تر و بلکه ریش های از ته زده شده بودیم و کم کم کار به جایی رسید که جایگاه ریش در نظام اداری ایران بسیار کم رنگ شد و این روزها داشتن ریش های نامنظم و بلند، صرفاً در بخش های خاصی از نظام اداری ان های هم به ندرت رواج دارد. حتی نظامیان و بسیجیان هم ترجیح می دهند با ریش های کوتاه و اصلاح شده به چشم بیایند و  معدودی هم که ریش های بلندی دارند، از ان برای تزیین و زیبایی چهره ی خود بهره می گیرند و بلکه ان را ارایش هم می کنند.

نسل جوانی از جامعه ایران، که با مشکلات عملی داشتن و نداشتن ریش در جمهوری اسلامی دست به گریبان بوده است، بهتر از هر کس می داند که اصلاحات سیاسی در ایران با اصلاحات ریش هم در بخشی از سیاستمدارن و کارگزاران توام شده بود. دهه ی اول حکومت، بالاخره توانست خلا مدیران لایه میانی را کم کم پر کند و بخش هوشیار کارگزاران و مسئولان اداری را با واقعیت جامعه ایرانی همراه کند. بخشی که به تدریج به اصلاح طلبان مشهور شدند.

همان نسل، باز هم به خوبی به یاد دارد که چگونه ریش از یک نماد انقلابی و بلکه اسلامی به تدریج به نماد تظاهر و ریا و فریب دیگران تبدیل شد.کار به جایی رسید که  با گذاشتن یک ریش و یا تغییراتی دیگر در چهره همچون حک جایگاه مهر بر پیشانی و یا انداختن پیراهن بر روی شلوار می شد بخشی از نظام اداری را فریب داد و به سرعت در ان رشد کرد.

اصلاحات که اغاز شد، بخش اعظم اصلاح طلبان صادقانه با مردم همراه شدند و نه تنها ریش ها را اصلاح کردند بلکه ریشه های ریا و تظاهر را نیز فروگذاشتند و به همراه مردم به ان "نه" گفتند. شاید این برترین و بارزترین ویزگی اصلاح طلبان بود که صادقانه متوجه شدند که باید ریشه های برخی از باورها و رویکردها در جمهوری اسلامی باید اصلاح شود.

اما محمود احمدی نژاد و بلکه تعدادی دیگر از محافظه کاران، اگرچه ظاهر خود را تغییر داده و اراسته اند، اما ریشه های رویکرد خود را به حکومت و قدرت و مردم تغییری نداده اند. آخرین گفتگوی محمود احمدی نژاد شاهدی است بر این مدعا؛ گفتگویی که از فرط عوام فریبی آشکار، صدای شرکای سابق خود را نیز در آورده است. یعنی اگرچه ظاهر احمدی نژاد و ظاهر الفاظ احمدی نژاد در پرداحتن به حکومت تغییر کرده است اما ریشه های عوام فریبی که مشی اصلی او برای رسیدن به قدرت و تداوم آن بود، همچنان پابرجاست. تنها تفاوت در این میان این است که از محافظه کاران را از این عوام فریبی برخوردار نمی کند و لذا صدای اعتراض انها را بلند کرده است.

 

  نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


نامه اعظم طالقانی به رهبر جمهوری اسلامی، در خصوص مزاحمت های بازجوی علیرضا رجایی

Posted: 26 Dec 2012 05:49 AM PST

جـــرس: اعظم طالقانی، دختر مرحوم آیت الله طالقانی در پی انتشار نامه ابوالفضل قدیانی به رییس قوه قضاییه که در آن از مزاحمت های بازجوی علیرضا رجایی برای خانواده این زندانی سیاسی پرده برداشت، نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و خواستار برخورد فوری وی با "رفتار فاجعه آمیز" بازجویان امنیتی با منتقدین و زندانیان سیاسی شد.


به گزارش جرس، خانم طالقانی در نامه خود به آقای خامنه ای از رهبر جمهوری اسلامی پرسیده است: «چگونه است كه قوه قضائیه اینگونه مامورین خود را مختار رها ساخته كه به خود جرات دهند در مدتی كه این بنده صالح خدا دربند است با بی شرمی خانواده و خود او را با رفتار و گفتار زشت و اینگونه بی تقوا آزار و عذاب دهند؟» او سپس از رهبر جمهوری اسلامی خواسته است تا هر چه سریع تر با رفتارهایی که فاجعه خوانده است، برخورد شود.


متن نامه اعظم طالقانی به رهبر جمهوری اسلامی به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم
لا یحبُ الله الجهر بالسوء من القول الا من ظُلم...(نساء-148)
(الله دوست نمی دارد گفتاری را با صدای بلند گفته شود مگر كسی كه به او ظلم شده باشد)


رهبر محترم جمهوری اسلامی

حضرت آیت الله خامنه ای

سلام علیكم
چندی قبل یكصد روزنامه نگار با استناد به نامه آقای ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین نامه سرگشاده ای را خطاب به رئیس قوه قضائیه جناب آقای صادق آملی لاریجانی مرقوم داشتند و در آن رفتار غیرانسانی و شرمگین توام با تهدید و خشونت یكی از بازجویان دكتر علیرضا رجایی نسبت به خانواده ایشان را یادآور شدند.


از آن زمان تاكنون هیچگونه عكس العملی كه نشان از رسیدگی به رفتار این آقای بازجو! كه در جمهوری اسلامی باید بیش از همه ننگ و عار تلقی شود، صورت نگرفته است كه البته تا جایی كه به یاد داریم كمتر دیده شده كه كه در چنین مواردی به جهت مصلحت اندیشی و برای حفظ حیثیت نظام به طور جدی رسیدگی شود و مجرم واقعی برای پاسخگویی به افكار عمومی تنبیه و مجازات گردد. در اینجا این سوال مطرح می شود «كسانی كه با حیثیت اسلام بازی می كنند و هیچگونه صلاحیت اعتقادی و اخلاقی ندارند، چگونه است كه در این نظام مسئولیت های حساس به آنان سپرده می شود و در مقابل، منتقدین و مشفقین جمهوری اسلامی فتنه گر خوانده می شوند!؟» آیا آنان كه رفتار اربابان رذالت را افشا می كنند تا بتوانند نظام و جامعه را از وجود چنین افرادی پاك سازند و حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی را حفظ كنند فتنه گرند؟!! منتقدین هنگامی كه مشاهده می كنند به هیچگونه نقدی كه ریشه و عمق فاجعه را نشان می دهد اعتناء و رسیدگی بیطرفانه و عادلانه صورت نمی گیرد با اجازه خدا با فریاد بلند تلاش می كنند صدای دردآلودشان را بگوش حاكمان برسانند تا شاید وجدان ها، بیدار و از خفتگی رها شوند و به مسئولیت الهی و انسانی خود عمل كنند.


چگونه است كه قوه قضائیه اینگونه مامورین خود را مختار رها ساخته كه به خود جرات دهند در مدتی كه این بنده صالح خدا دربند است با بی شرمی خانواده و خود او را با رفتار و گفتار زشت و اینگونه بی تقوا آزار و عذاب دهند؟ آیا اینان مامورانی هستند كه سرخود عمل می كنند یا از جای دیگری دستور دارند؟ چرا نظارت و كنترل نسبت به رفتار و عملكرد مامورین و پرسنل زندان ها وجود ندارد؟ به راستی سران فتنه هم اینان هستند كه نظام را از درون پوك و می پوسانند نه منتقدین مومن و مسلمان و پرواگیری همچون علیرضا رجایی، مهدی كروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و...


افكار عمومی می پرسد كه آیا وقایع شرمگین صورت گرفته در مورد دیگران نیز انجام شده است؟! از صمیم قلب از شما می خواهیم هر چه سریع تر با این بی اعتنایی ها نسبت به فجایع صورت گرفته برخورد جدی به عمل آورده شود و درصدد جبران آن برآییم، انشاالله


اعظم طالقانی 4/10/91

 

نامه سازمان حمایت به وزارت نفت: قیمت ها را با کدام مجوز گران کردید

Posted: 26 Dec 2012 04:56 AM PST

جـــرس: یک مقام مسئول در سازمان حمایت در نامه‌ای به شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی ایران خواستار ارائه مستندات قانونی این شرکت درباره افزایش قیمت خوراک پالایشگاه‌های روغن‌سازی ایران شد.


به گزارش مهر، در نامه وحید منایی معاون نظارت بر کالاهای سرمایه‌ای و خدمات زیربنایی سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان به مصطفی کشکولی مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی ایران به مکاتبه انجمن کارفرمایان پالایشگاه‌های روغن سازی ایران درباره افزایش قیمت فرآورده‌های نفتی برای مصارف داخلی در دی ماه سال جاری جهت عرضه در بورس کالا توسط آن شرکت اشاره شده است.


در ادامه این نامه آمده است: با توجه به گزارشات واصله درخصوص عدم عرذضه محصولات در بورس کالا از ابتدای ماه جاری و همچنین فروش علی الحساب وکیوم باتوم در پیش فاکتور، دستور فرمائید با عنایت به مصوبه شماره 192577 مورخ 25 آبان ماه 89 کارگروه کنترل بازار در اسرع وقت ضمن بررسی موضوعات فوق الذکر نسبت به ارسال مستندات قانونی و نتیجه به این سازمان اقدام کنید.


به گزارش مهر، شرکت پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران در هفته جاری در تصمیمی ناگهانی، قیمت خوراک تحویلی به پالایشگاه‌های روغن سازی کشور را 80 درصد افزایش داده است.


براساس این تصمیم، قیمت خوراک تحویلی به پالایشگاه‌های روغن سازی کشور از کیلویی 900 به 1700 تومان رسیده است. این تصمیم، نگرانی پالایشگاه‌های روغن سازی کشور را در پی داشته است.


با افزایش 80 درصدی قیمت خوراک تولیدی شرکت پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران، احتمال افزایش قیمت محصولات تولیدی پالایشگاه‌های روغن سازی کشور نیز قوت گرفته است.

 

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس: یارانه‌ ۵ برابر شود قیمت‌ها ۷ برابر می‌شود

Posted: 26 Dec 2012 04:23 AM PST

جـــرس: یک عضو مجلس با اشاره به اینکه دولت بدون در نظر گرفتن شرایط فعلی اقتصادی دم از افزایش 5 برابری یارانه نقدی می‌زند، گفت: بهترین راهکار برای اجرای فاز دوم هدفمندی، رشد پلکانی نرخ‌ها و بکارگیری ابزار سهمیه‌بندی است.


جعفر قادری در گفت‌وگو با فارس درباره افزایش 5 برابری یارانه‌های نقدی و صحبت‌های اخیر رئیس دولت در این زمینه اظهار داشت: اگر بنا باشد یارانه‌ نقدی مردم 5 برابر شود قیمت‌ها هم حداقل 7 الی 8 برابر افزایش خواهد داشت.


وی ادامه داد: دولت در پرداخت همین یارانه فعلی نیز مبلغ 14 هزار میلیارد تومان از بودجه دولت کمک می‌گیرد و طبیعی است که اگر بخواهد یارانه‌های نقدی را 5 برابر افزایش دهد نرخ‌ها نیز باید 7 تا 8 برابر افزایش پیدا کند.


این عضو مجلس شورای اسلامی اضافه کرد: رئیس‌ دولت آن روی سکه را برای مردم توضیح نمی‌دهد که درآمدی وجود نخواهد داشت تا یارانه‌های نقدی را 5 برابر کند ضمن آنکه از محل افزایش قیمت‌ها و منابع قابل تأمین این رقم حاصل نمی‌شود.


این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس تصریح کرد: زمانی که افزایش جزئی در نرخ‌ها اعمال شده و در ماه‌های اول بر واحدهای تولیدی فشار وارد می‌شود و از آن طرف اجازه افزایش نرخ‌ها را به آنها نمی‌دهیم، طبیعی است که این عدم تعادل در رشد نرخ‌ها، کل تناسب و تعادل بازار را به هم ریخته و بازار پولی را نابسامان می‌کند.


قادری ادامه داد: این افزایش تورم موجب می‌شود رابطه تورم و سود سپرده‌ها به هم بخورد و کسی مایل به سپرده‌گذاری نباشد بنابراین تمام نقدینگی‌ها از بازار خارج شده و به سمت سکه و ارز هجوم می‌آورد.


عضو مجلس یادآور شد: قطعاً این مورد منجر به افزایش تقاضا در بازار سکه و ارز و به دنبال آن رشد قیمت ارز خواهد شد که این افزایش نرخ دلار باز منجر به تشدید تورم می‌شود.


قادری با اشاره به اینکه 80 الی 90 درصد واردات کشور، کالای واسطه‌ای و مواد اولیه‌ای است، اضافه کرد: این رشد نرخ دلار قدرت رقابتی را برای تولید‌کننده داخل کاهش داده و کشور را به خارج وابسته‌تر می‌کند.


وی اظهار داشت: زمانی که قدرت رقابتی تولید کننده کشور کاهش یابد نیاز به واردات طبعاً بیشتر احساس می‌شود و این موجب افزایش نیازهای ارزی و رشد تقاضای ارز می‌شود که به دنبال آن با غیر واقعی شدن دوباره نرخ ارز و تشنج بازار مواجه است.


این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس افزود: متأسفانه رئیس جمهور نگاهی کاملاً ایستا و غیرتخصصی به موضوع یارانه‌‌ها و تورم دارد و ارتباط بین بازارهای پولی و بخش‌های مختلف اقتصادی را در نظر نگرفته است.
قادری تصریح کرد: رئیس‌جمهور این موضوع را ساده می‌پندارد و به تمام ابعاد و زوایای این تغییرات، توجه چندانی نداشته است.


این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اضافه کرد: به دلیل شرایط ویژه اقتصادی، تولید‌کننده نمی‌تواند از تکنولوژی و مواد اولیه استفاده کند تا مصرف حامل‌های انرژی خود را کاهش دهد بنابراین هر چه نرخ حامل‌های انرژی افزایش یابد با کاهش تولید و تورم ناشی از فشار هزینه‌ها و تقاضا به صورت همزمان، مواجه می‌شویم.


این نماینده مجلس تصریح کرد: زمانی که تورم ناشی از فشار هزینه‌ها وجود داشته باشد قطعا به سمتی حرکت خواهیم کرد که با کاهش اشتغال و افزایش تورم مواجه می‌شویم.


وی در تشریح راهکاری برای اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها با کمترین تبعات، گفت: بهتر است همان رویه‌ قبلی که در مجلس دنبال می‌شد، پیگیری شود؛ افزایش نرخ‌ها پلکانی و با شیب ملایم اعمال شود و سعی کنیم از ابزار سهمیه‌بندی استفاده کنیم.


قادری توضیح داد: باید بتوان حداقلی را برای اقشار کم درآمد جامعه تأمین کرد و به برخی سوخت بیشتر یا نفت خام کمتر داد.


این عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اظهار داشت: نمی‌توان با یک حکم و قضاوت کلی چنین پروژه قابل توجهی را ناگهانی اجرا کرد و قطعا این امر نیازمند تحلیل‌های کارشناسی و مشاوره‌های اقتصادی است.

 

گزارش بانک مرکزی از افزایش ۵۰ درصد بدهی دولت به بانک ها

Posted: 26 Dec 2012 04:23 AM PST

جـــرس: گزارش های بانک مرکزی نشان می دهد بدهی دولت به بانک مرکزی ۵۰ درصد افزایش داشته است.


به گزارش زندگی، بدهی های دولت بدلیل کسری منابع در سال جاری بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته است. بانک مرکزی گزارش داد در بهار امسال طلب بانکها از دولت افزایش یافت رقم بدهی دولت در پایان خرداد از ۴۵ هزار میلیارد تومان گذشت. این رقم با احتساب بدهی شرکت های دولتی به ۵۰ هزار میلیارد تومان رسید.


بدهی دولت موجب کاهش منابع بانکها می شود و این روند به تشدید رکود منجر خواهد شد. ازدیگر تبعاتی که بی انضباطی مالی دولت در پی داشته است کاهش رشد اقتصادی و در نتیجه رکودی است که در فعالیت های اقتصادی کشور شاهدش هستیم.


سید احمد میرمطهری از دبیران کل اسبق بورس اوراق بهادار و از جمله کارشناسان اقتصادی کشور در نقد این وضعیت می گوید: صندوق بین المللی پول اخیرا در گزارش خود از اوضاع اقتصادی جهان ، با اشاره به وضعیت اقتصادی ایران نوشته برای نخستین بار در قریب به دو دهه گذشته اقتصاد ایران در سال میلادی ۲۰۱۲ رشد منفی داشته است و منفی ۰٫۹ درصد شده و این رقم، طی دو دهه اخیر بی سابقه است.

 

قیر٬ مس٬ برق و خودرو در وضعیت بحرانی

Posted: 26 Dec 2012 03:57 AM PST

جـــرس: تولیدات سالیانه «ایران‌خودرو» از یک میلیون و ۸۳ هزار خودرو به ۵۹۲ هزار کاهش یافته٬ نرخ هر تن قیر از ۵۶۰ هزار تومان به یک میلیون و ۱۰ هزار تومان رسیده و صنعت مس نیز با رکود ۷۵ درصدی مواجه شده است.


حمیدرضا تقوی‌نژاد٬ معاون استراتژی و برنامه‌ریزی ایران خودرو روز سه‌شنبه (پنجم دی) در گفتگو با «باشگاه خبرنگاران جوان» افزایش ۱۰۴ درصدی هزینه تولید خودرو را عامل اصلی کاهش تولیدات این کارخانه اعلام کرده است.


آقای تقوی‌نژاد گفته در قبال این افزایش هزینه‌ها٬ قیمت محصولات «ایران‌خودرو» ۲۰ تا ۲۵ درصد افزایش یافته که در صورت ادامه این وضعیت «صنعت خودرو دچار مشکلات جدی خواهد شد.»


روز دوشنبه (چهارم دی) خبرگزاری ایرنا گزارش کرده بود در سال‌ جاری تولید اتوبوس در ایران ۶۳ درصد و وانت حدود ۴۴ درصد کاهش داشته و تولید انواع آمبولانس٬ مینی‌بوس و خودرو‌های آتش‌نشانی نیز متوقف شده است.


جلیل طباطبایی٬ رئیس انجمن صنفی تولید‌کنندگان آسفالت استان‌های تهران و البرز هم در گفتگو با ایسنا نسبت به افزایش فساد در پروژه‌های آسفالت‌کاری در پی بالا رفتن «غیرقانونی» قیمت قیر هشدار داده است.


محمد فارسی٬ رئیس سندیکای صنعت برق هم با انتقاد از وضعیت بحرانی این صنعت گفته در حال حاضر ۴۱۰ پروژه بلاتکلیف در صنعت برق وجود دارد.


آقای فارسی افزوده است: «۳۰ تا ۹۰ درصد فعالیت مراکز ارایه کننده خدمات فنی و مهندسی و تولیدی کاهش یافته و این شرکت‌ها به طور میانگین ۴۰ درصد نیروهای انسانی خود را تعدیل کرده‌اند.»


علی کلاهی٬ عضو هیئت مدیره سندیکای صنعت برق هم اعلام کرده که «سال گذشته هفته‌ای دو هزار تن مس در بورس خریداری می‌شد که این رقم در دو هفته گذشته به هفته‌ای ۵۰۰ تن رسیده است.»


کلاهی افزوده است: «حجم فعالیت کارخانجات که مس به عنوان مواد اولیه آن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد به یک چهارم کاهش یافته است.»


صنایع ایران در سال‌های اخیر با تشدید تحریم‌های بین‌المللی در شرایط وخیمی قرار گرفته‌اند به طوری که تولیدات بسیاری از کارخانه‌ها با افت شدیدی مواجه شده‌ است.


 

پلاکارد کارگران معترض در مقابل چشمان احمدی‌نژاد در اهواز “ما گرسنه ایم، ۲۲ ماه است حقوق نگرفته ایم”

Posted: 26 Dec 2012 03:57 AM PST

جـــرس: به روایت عکسهای خبرگزاری ها، روز گذشته محمود احمدی نژاد در سفر به اهواز کارخانه ۱۰۰ هزار تنی شکر و ۱۷۵ هزار تنی تصفیه شکر شرکت کشت و صنعت نیشکر دهخدا را افتتاح کرد؛تنی چند از اعضا کابینه در این سفر وی را همراهی می کردند.


در عکس های منتشر شده در خبرگزاری ایرنا، ایسنا و فارس صرفا تصاویری از سفر رئیس دولت و این مراسم منتشر شده است. اما در گزارش تصویری خبرگزاری مهر، در کنار تصاویر افتتاح کارخانه، دو عکس از تجمع تعدادی از کارگران نیز به چشم می خورد که نسبت به عقب افتادن حقوق خود برای مدت ۲۲ ماه! اعتراض می کنند.


بر روی یکی از پلاکاردهای این معترضین نوشته شده: «ما گرسنه ایم، ۲۲ ماه است حقوق نگرفته ایم».


همچنین بر روی پلاکارد دیگری نیز نسبت به همکاری نکردن استانداری برای حل مشکل کارگران کارخانه قند اهواز اعتراض شده است.

تجمع اعتراضی کارگران صنایع فلزی مقابل استانداری تهران‎

Posted: 26 Dec 2012 03:42 AM PST

جـــرس: حدود ۱۸۰ کارگر کارخانجات صنایع فلزی شماره ۱ و ۲ از ساعت ۱۰ صبح روز گذشته در اعتراض به عدم پرداخت سنوات خود و بی‌توجهی مسئولین استانداری تهران به وعده‌‌هایشان در مقابل این استانداری دست به تجمع اعتراضی زدند.


به گزارش تارنمای اتحادیه آزاد کارگران ایران، در آخرین تجمع اعتراضی این کارگران که روز ۲۳ آبانماه در مقابل معاونت استانداری تهران برگزار شد مسئولین استانداری به آنان وعده دادند حداکثر ظرف مدت یک ماه مالکین را وادار به پرداخت سنوات کارگران خواهند کرد و چنانچه اینکار انجام نشود خود استانداری راسا از محل تسهیلات استانداری سنوات کارگران را پرداخت خوهد نمود. اما پس از گذشت بیش از چهل روز از این وعده‌ها و پیگیری نماینده‌های کارگران در این مدت، خبری از تحقق وعده‌های داده شده از سوی استانداری نشد. به همین دلیل این کارگران روز گذشته با برگزاری مجمعی در محل کارخانه و شنیدن گزارش نماینده‌های خود تصمیم به تجمع امروز در مقابل استانداری تهران گرفتند.


کارگران در این تجمع پلاکارد بزرگی را در دست داشتند که در آن نوشته بودند: ما کارگران بازنشسته صنایع فلزی بیش از سه سال است سنوات خود را دریافت نکرده‌ایم. پس از گذشت یک ساعت از این تجمع، مسئولین استانداری کارگران معترض را به داخل استانداری هدایت کردند و از آنان خواستند نماینده‌هایی جهت مذاکره انتخاب کنند اما کارگران اعلام کردند ما حاضر به هیچ مذاکره‌ای نیستیم و شخص استاندار باید پاسخگوی ما باشد.


بدنبال این وضعیت و از آنجا که استاندار تهران در محل نبود معاونت بازرسی استانداری از کارگران خواست تا بروند و از مالک شکایت کنند. وی در حالی این توصیه را به کارگران کرد که طی یک ماه گذشته هر گونه شکایات از کارفرمای صنایع فلزی و مصادره اموال وی در مراجع قضایی ممنوع شده است و شکایتهای سال های گذشته این کارگران نیز به جایی نرسیده است و از سوی دیگر مسئولین استانداری بدنبال تجمع این کارگران در روز ۲۳ آبان ماه گذشته به آنان قول دادند ظرف مدت یکماه سنوات همه آنان را پرداخت پرداخت خواهند کرد.


به همین دلیل کارگران تجمع کننده از اظهارات معاونت بازرسی استانداری تهران بشدت خشمگین شدند بطوریکه برخی از کارگران با نشان دادن دست و پاهای معیوب شده خود فریاد اعتراضشان را بلند کردند و مامورین امنیتی استانداری در اقدامی تحریک آمیز تلاش کردند برخی از آنان را از جمع کارگران جدا کنند که با عکس العمل شدید کارگران موفق به اینکار نشدند.


در ادامه این تجمع و کشمکش میان مسئولین استانداری و کارگران، معاونت بازرسی استانداری تهران از کارگران خواست تا فردا دست به تجمعی نزنند و نماینده‌های خود را جهت رسیدگی به خواست‌هایشان به استانداری بفرستند اما کارگران با پایان دادن به تجمع خود در ساعت ۳۰/۱۲ ظهر اعلام کردند ما فردا با تجمع در محل کارخانه منتظر پاسخ عملی به خواست‌هایمان خواهیم شد و چنانچه مانند همیشه وعده‌های توخالی داده شود به سمت استانداری حرکت خواهیم کرد.


بنا بر اظهار کارگران تجمع کننده، کل مطالبات آنان دو میلیارد و دویست میلیون تومان است و استانداری تهران در حالی آنان را برای پرداخت این مبلغ سر می‌دواند که طی یک ماه گذشته از سویی هر گونه شکایت و ضبط اموال کارفرما در مراجع قضایی ممنوع شده است و از سوی دیگر بنا بر اذعان خود مسئولین استانداری ۱۰۰ میلیارد تومان دارایی نقدی سهامداران عمده کارخانه‌های صنایع فلزی شماره ۱ و ۲ بلوکه شده است اما علیرغم تمام این‌ها و محرز شدن انواع کلاهبرداریهای کارفرما از کارگران بازنشسته، آنان همچنان و بناچار برای پیگیری دریافت سنوات خود اسیر هستند.


بنا بر گفته این کارگران، کارفرمای این دو کارخانه طی سالهای گذشته بطور مداوم اقدام به کلاهبرداریهای متعدد از آنان کرده است. بطوریکه وی در یک دزدی آشکار از کارگران بازنشسته با بهانه پرداخت سنوات آنان، این کارگران را به بانک سرمایه جهت دریافت وام معرفی کرده بود تا آنان وام را به نام خود دریافت کنند و اقساطش را کارفرما به بانک پرداخت کند. اما کارفرما علیرغم اینکه وام به نام کارگران بوده است و بانک از کارگران سفته دریافت کرده بود این وام را یکجا خود برداشته و هیچ قسطی نیز به بانک پرداخت نکرده است. به این ترتیب وی در یک کلاهبرداری آشکار از کارگران بازنشسته نه تنها سنوات آنان را پرداخت نکرده بلکه آنان را وادار به دریافت و باز پرداخت وامی کرده است که خود همه را برداشت کرده است.


لازم به یادآوری است بدنبال تجمعات اعتراضی کارگران بازنشسته کارخانه‌های صنایع فلزی شماره ۱ و ۲ یکی از خواستهای آنان عودت سفته‌هایشان از بانکهای شهر و سرمایه بوده است که در حال حاضر بانک سرمایه مجبور به عودت این سفته‌ها شده است اما بانک «شهر» هنوز سفته‌های این کارگران را پس نداده است.


بنا بر این گزارش حدود ششصد کارگر شاغل کارخانه‌های صنایع فلزی شماره ۱ و ۲ نیز مدت دو ماه است دستمزدهای خود را دریافت نکرده‌اند. در حال حاضر و بدنبال تجمعات اعتراضی کارگران شاغل این کارخانه‌ها از مهر ماه سال جاری به این سو مدیریت دولتی در آن‌ها مستقر شده است با اینحال تغییری در وضعیت پرداخت بموقع دستمزدهای کارگران ایجاد نشده است و در طول دو ماه گذشته در دو مرحله و در هر مرحله فقط یکصد هزارتومان به ششصد کارگر شاغل در این کارخانه‌ها پرداخت شده است.