جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


تجمع جمعی از وکلای هلند مقابل سفارت ایران در لاهه در حمایت از نسرین ستوده

Posted: 26 Nov 2012 05:30 AM PST

جـــرس: صبح امروز جمعی از وکلای هلند با تجمع مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لاهه، ضمن حمایت از نسرین ستوده همکار ایرانی خویش که دو ماه است در اعتصاب غذا بسر می برد، اعتراض خود را به برخورد دولت جمهوری اسلامی با این وکیل دادگستری اعلام کردند.


به گزارش جرس، در این تجمع که یک ساعت به طول انجامید،وکلای تجمع کننده ضمن صدور قطعنامه ای در پایان این مراسم خواستار آزادی نسرین ستوده شدند.


بر اساس این گزارش، تجمع کنندگان قصد داشتند قطعنامه خود را به سفارت ایران تحویل دهند اما مقامات سفارت از تحویل این قطعنامه خودداری کردند.


این تجمع از سوی موسسه غیر دولتی هلندی وکلا برنامه ریزی شده بود، که در سال 1984 با هدف دفاع از آزادی و استقلال وکلا در سراسر جهان تشکیل شده است.

 

برای شهید علی حبیبی موسوی

Posted: 26 Nov 2012 04:47 AM PST

 

 

کاری از ایستاده با مشت

واکنش مجلس به اظهارات رییس دفتر مصباح یزدی: کذب، غیرواقعی و توهم است

Posted: 26 Nov 2012 03:11 AM PST

جـــرس: در پی انتشار برخی سخنان مصباح یزدی توسط سایت دولتی «شبکه ایران»، روابط عمومی مجلس شورای اسلامی با اعلام اینکه اکثر مطالب آقای جلالی عضو ارشد جبهه پایداری کذب و توهم است، تاکید کرد:اظهارات این عضو ارشد جبهه پایداری که در آن اتهامات و سخنان نادرستی را به مجلس شورای اسلامی و ریاست مجلس نسبت داده غیر واقعی و کذب است.


به گزارش خانه ملت، در این تکذیبیه آمده است: در شرایطی که با توجه به توصیه اکید رهبری مبنی بر حفظ احترام قوا و مسئولین ارشد آن و رعایت مصالح نظام جمهوری اسلامی و پرهیز از اختلاف افکنی که انصراف نمایندگان مجلس از ادامه بررسی طرح سوال از رئیس جمهوری نیز در راستای تبعیت از فرمایشات رهبری صورت پذیرفت، آیا شایسته است با اینگونه اظهارات نسنجیده و غیر واقعی موجبات تشویش اذهان و افکار عمومی را فراهم سازیم و به ایجاد التهاب در جامعه اقدام کنیم.


همچنین آمده است: "با کمال تاسف یاد آور می شود اکثر مطالب این عضو ارشد جبهه پایداری کذب و توهم است و تعجب آن می باشد که این همه مطالب و اظهارات غلط و غیر واقعی چگونه با این صراحت و اطمینان توسط یک فرد روحانی ایراد می گردد و سوال اینجاست که براستی و در واقع با استناد به کدام مدرک و دلیل اینگونه اظهارات نادرست که موجب خدشه به ساحت مقدس مجلس شورای اسلامی است بیان می شود."


گفتنی است، جلالی، رییس دفتر مصباح یزدی با توهین به رییس مجلس گفته بود: طرح اصلاح انتخابات از اختلاف انگیزترین لوایحی است که توسط مجلس در دست بررسی است که اگر تصویب شود دیگر در کشور هیچ امنیت انتخاباتی نداریم‏.‏ با اجرای این لایحه برای آنکه که کسی در انتخابات بتواند حضور پیدا کند، می تواند با چند نفر لابی کند و با امضاهایی رجل سیاسی بودن وی را تایید کنند و با اجرای این لایحه یک نفر در عرصه یکه تاز می شود‏.‏


وی همچنین با توهین به هاشمی رفسنجانی گفته بود: ممکن است فردی در استراتژی براندازی باشد ولی خودش از این مسئله خبر نداشته باشد ‏.‏ ممکن است فردی خوب و مسلمان و نماز شب خوان هم باشد ولی آگاهانه و یا ناآگاهانه در استراتژی بر اندازی قرار گرفته باشد‏.‏


 

با توجه به قانون اساسی، شما فاقد شرایط لازم برای رهبری هستید، خاضعانه استعفا دهید

Posted: 26 Nov 2012 03:10 AM PST

آخرین نامه دکتر ملکی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی
جـــرس: دکتر محمد ملکی، فعال ملی – مذهبی و از مبارزان جنبش دموکراسی خواهی دهه های اخیر، طی نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی، ضمن نقد عملکرد آقای خامنه ای و خاطرنشان کردنِ این نکته که نامه مذکور "آخرین نامه" به وی خواهد بود، خواستار استعفای وی از مقام رهبری شد.


دکتر ملکی خطاب به آقای خامنه ای هشدار داده است که "شما با توجه به اصل پنجم قانون اساسی فاقد شرایط لازم برای رهبری هستید.بنابراین شما باید خاضعانه استعفای خود را به حضور ملّت بزرگوار ایران تقدیم کنید."


به گزارش ملی – مذهبی، اولین رائیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، در بخشی از نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی گفته است: قبول کنید ایران در حالِ فروپاشی است. به حرفهای اطرافیان خود باور نداشته باشید، آنها فقط به منافع خود می اندیشند و در پایان کار رهایتان میکنند. در حالِ حاضر مردم تمام گرفتاریهای خود را ناشی از اعمال و رفتار و گفتار شما میدانند.


متن کامل این نامه به شرح زیر است:


بسم الحق
تقدیم به ستار بهشتی و دیگر جان باختگان راه آزادی و برابری


شک نکنید، فردا نوبتِ شماست
هم¬میهنان گرامی، ایرانیان آزاده
حدودِ شش ماه قبل (۲ خرداد ۹۱) در یادداشتی خطاب به حاکمان نظام ولایی نوشتم:
«اگرچه میدانم داستان حاکمان این سرزمین داستان فرعون است و ادعای خدایی و سرکشی و غرق در رودِ جهالت و خود بزرگ بینی، تا آخرین لحظه برای حفظ قدرت شیطانی، امّا آیا این حاکمیت آنقدر عقل و شعور دارد که در این واپسین روزهای حیاتش یک دم به عاقبت راهی که در پیش گرفته بیاندیشد؟»
۶ ماه از نوشتن آن یادداشت گذشت، در این مدت تحولات بزرگی در ایران و جهان و منطقه اتفاق افتاد که هر یک میتوانست شوکی باشد بر مغزهای منجمد شده ی این جماعت. امّا استبدادیان چنان در تارِ پوسیده و سست توهمات خودساخته ی کیش شخصیتی خویش گرفتارند که آنگاه شوک و ضربه ی نهایی را بر مغز خود احساس میکنند که خیلی دیر شده و ضربه چنان قوی و شکننده است که فرصت گفتن یک «آخ» را هم از آنها میگیرد.
در آن یادداشت نوشتم:
«مایلم پیش از آنکه فریاد سکوت دادخواهی مردم آنچنان رسا گردد که کاخ استبدادیان را به لرزه درآورد و از بن فرو ریزد برای آخرین بار اعلام کنم، تحمل مردم به پایان رسیده و بیش از این حاضر نیستند شاهد نابودی سرزمین عزیزشان باشند. مردم ما نمیخواهند ایران بیش از این تبدیل به یک سرزمین سوخته شود. این آخرین هشدار به حاکمان کشور بلازده ی ایران است»
حال که پس از گذشت ۶ ماه از آن اتمام حجت و عدم توجه به آن تذکار، کار از کار گذشته و پایان عمر حاکمان نزدیک است و میتوان آن را با تمام وجود حس کرد میخواهم سخنی داشته باشم با یکی از عوامل اصلی این همه بیداد و نابسامانی که ملت ما امروز با آنها دست و پنجه نرم میکند؛ با جناب آقای سید علی خامنه ای و بنویسم که ایشان از کجا به کجا رسیده اند.
قبل از پیروزی انقلاب ایشان را فردی میشناختیم با ویژگیهایی از جمله علاقه به ادبیات و شعر و موسیقی و هنر، بیان خوش و قلم روان و توانا، دوستدار بحث و دیالوگ با جوانها بخصوص دانشجویان مجاهد و فدایی و انقلابی که آن روزها بسیاری از قدرت بدستان امروز به اینکار افتخار میکردند.
امّا هرچه به روزهای پایانی نظام شاهی نزدیکتر میشدیم فاصله ی ایشان از دوستان و همسخنان گذشته بیشتر میشد و به جماعتی که خود را حزب الهی مینامیدند و شعارشان «حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله» بود نزدیک و نزدیکتر میشدند و پس از قرار گرفتن در کادر رهبری حزب جمهوری اسلامی برای هرچه نزدیکتر شدن به قدرت درصدد قلع و قمع دوستان و دانشجویان و جوانانی که از وضع موجود و یکه تازی حزب جمهوری انتقاد میکردند برآمدند و همان روحانی متظاهر به ضداستبداد بودن که چند بار به زندان و تبعید گرفتار آمد، به جایی رسید که در کسوت ولیِ فقیه و نایب بر حق! امام زمان و حاکم مطلق، بر همه جا و همه چیز مسلط شد و حال کوسِ «انا ربُّکُمُ الاَعلایی» میزند.
جناب آقای سید علی خامنه ای: حال که طلسم قدرتتان با سنگ جنبشهای مردمی شکاف برداشته، میخواهم بعنوان یک آشنای قدیمی سخنی با شما در میان بگذارم . شاید باور داشته باشید که مرگ حق است و همه از جمله من و شما هم روزی از این جهان خواهیم رفت اما بی شک مرگ ما متفاوت خواهد بود. شما و اطرافیانتان حتماً برای آن روز برنامه ریزی کرده اید امّا تا چه اندازه در پیشبرد آن موفق خواهید شد خدا میداند. ولی حدیث من دیگر است:
نمیدانم چه خواهد شد و فردا در کجای این خراب آباد خواهم مرد / و از این عمر کم حاصل چه خواهم برد؟ / به هر تقدیر من هم آرزو دارم / پس از مرگم / ز جمع دوستان، یک شاعرِ سرگشته و عاصی / زند فریاد که ای مردم / فلانی برد عمری دار بر دوشش/ فلانی مُرد، امّا عاشقی نوشش!
بله جناب آقای خامنه ای، من و شما ۸۰ سال بیشتر یا کمتر زندگی خواهیم کرد با این تفاوت که من ۵۰ سال در آتش عشق به آزادی ایران و مردم سوختم و شما در آتش عشق به قدرت و مقام. نمیدانم در این قمار من برنده بوده ام یا شما؟ من آن قماربازی بودم که همه چیزم را در راه رسیدن به آزادی و برابری مردم باختم و هیچم نمانده الاّ هوس قمار دیگر؛ ولی شما در این قمار ظاهراً برنده بودید و امروز «مقام» و «قدرت» دارید و نمیدانم چه هوس یا هوسها در سر می پرورانید.
گاهی که سخن هایتان را میشنوم احساس میکنم خیلی از واقعیتها دور هستید. اخیراً در خراسان شمالی به دو جنبش مردمی اشاره کردید، یکی جنبش پس از انتخابات سال ۸۸ که فرمودید تعدادی از فتنه گران بودند، ولی من آنها را جمعیتی چند صد هزار نفری و حتی بالای یکی دو میلیون دیدم که آمده بودند از آراء خود دفاع نمایند و بگویند به دستور جنابعالی در انتخابات تقلب شده. بعد شما جنبش بازاریان را چند نفر غربزده که فقط توانستند دو سه ظرف آشغال را آتش بزنند خطاب کردید و من جمعیت هزاران نفری را در فیلمها دیدم. حال سؤال این است که چگونه این تفاوت فاحش را میتوان توجیه کرد؟ یا چشمهای من دچار زیادبینی شده یا چشمهای شما مبتلا به کم بینی.
آقای خامنه ای، نمیدانم در بیت شما چه کسانی و چگونه آنچه در اجتماع و در بین مردم میگذرد را به شما گزارش میکنند امّا برنامه هایی که در سفرهای شما طراحی میشود را زیاد جدّی نگیرید و باور کنید که این مردم همه با میل و رغبت به استقبال و دیدن شما نمی آیند. کافی است دستور دهید یک بار ادارات و مدارس و شهر را تعطیل نکنند و روستاییها را به زور به استقبال از شما نکشانند تا معلوم شود که آیا زر و زور و تزویر است که سازنده این جمعیت هاست یا علاقه مردم به نظام و مظهر آن ولی فقیه.


اما بگذارید بار دیگر به مسئله ی رفراندوم اشاره کنم . جنگ هشت ساله با تمام خسارتهای انسانی و مادی و معنوی آن با قبول قطعنامه ی ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی آقای خمینی ظاهراً به پایان رسید و بعد از درگذشت آیت الله تغییراتی در قانون اساسی به نفع ولی فقیه و محدود شدن حقوق مردم داده شد و قانون اساسی دوّم به رفراندوم گذاشته شد. من در مورد آن همه پرسی و چگونگی آن فعلاً سخنی نمیگویم امّا نکته برجسته این بود که ولی فقیه به ولی مطلقه فقیه تبدیل شد و این امر اختیارات رهبری را تا حد زیادی افزایش داد و جنابعالی در جایگاه فردی مطلق العنان که همه کاره است و جوابگوی هیچ کس و هیچ دستگاهی هم نیست قرار گرفتید. با حکم حکومتی میتوانستید بر روی تمام تصمیمات قوای دیگر خط بطلان بکشید که نمونه آن حکم شما در اوایل مجلس ششم در مورد قانون مطبوعات و حکم اخیر در توقف سوال از رییس دولت بود. روی کار آمدن دولت معروف به دولت اصلاحات، با برنامه ی قانونمداری ـ مردمسالاری و جامعه ی مدنی و گذشت یکی دو سال و فاجعه ی بزرگ حمله به کوی دانشگاه تهران معلوم کرد که در نظامی که براساس ولایت مطلقه ی فقیه اداره شود جز «ولیّ» یعنی جنابعالی همه هیچکاره هستند و تدارکچی.


من در همان زمان که حدودِ ۱۰ سال از رفراندوم دوم قانون اساسی (۱۳۶۸) میگذشت طی مقاله ای که برای کنفرانس «اصلاحات چیست و اصلاح طلب کیست ؟» در شهریور ۷۹ فرستادم، نوشتم:
«باید اذعان نمود مشکل ما بعد از انقلاب ریشه در قانون اساسی و تضادهای موجود در آن دارد که امروز با سرباز کردن این غده نیاز به یک جراحی عمیق در آن احساس میشود. باید پس از دو دهه تجربه، از نسلی که به قانون اساسی فعلی رأی نداده است کمک گرفت و شرایط یک همه پرسی کاملاً آزاد را فراهم ساخت، اگر ملّت به قانون فعلی به ویژه بحث ولایت مطلقه فقیه رأی داد هیچ کس تا یک دهه دیگر حق اعتراض به قانون اساسی را نداشته باشد.» (کتاب اصلاحات، هم استراتژی هم تاکتیک ص ۲۲۳-۲۲۴)


جناب آقای خامنه ای، از آن زمان تاکنون بارها و بارها همه پرسی را مطرح کرده ام ولی جنابعالی در مقام ولایت امر مسلمین جهان برای خود کسر شأن دیده اید که به یک هموطن مسلمان پاسخ دهید و شیوه ی پیامبر و علی و امامان را آنگونه که خود میگفتید بکار گیرید. چه خوب گفت آنکه دو صد گفته چون نیم کردار نیست! راستی شما که همیشه انتخابهای انجام شده در ایران و جمع کردن مردم در بازدیدهایتان از این طرف و آن طرف را نوعی همه پرسی به حساب می آورید چرا حاضر نشده اید یکبار در شرایط آزاد و با حضور هیأتهای حقوق بشری بین المللی به آراء عمومی مراجعه و نظر مردم را نسبت به نظام ولایی جویا شوید؟


قبول کنید ایران در حالِ فروپاشی است. به حرفهای اطرافیان خود باور نداشته باشید، آنها فقط به منافع خود می اندیشند و در پایان کار رهایتان میکنند. در حالِ حاضر مردم تمام گرفتاریهای خود را ناشی از اعمال و رفتار و گفتار شما میدانند. شما بودید که مشکلات بی حد و حصر مردم را به جای چاره جویی انکار کردید و می کنید. شما بودید که ایران را آزادترین کشور جهان نامیدید. شما بودید، که با تصمیم گیریهای غلط و دور از خرد به بیگانگان امکان دادید با تحریمها اکثریت مردم را به روز سیاه بنشانند، شما بودید که با بی سیاستیهای تان دنیا را در مقابل ایران قرار دادید، شما بودید که به عواملتان چراغ سبز نشان دادید تا در ایران و خارج ایران، در خیابان و بیابان دست به اعمال تروریستی بزنند و خون ایرانیانِ دگراندیش را بر زمین بریزند. شما بعنوان رئیس جمهور و رهبر باید در برابر کشتار دهها هزار انسان در دهه ی شصت و شهادت هدی ها و هاله ها و نداها و صباها و ستارها جوابگو باشید.


آری شما بودید که جنبشهای مردمی را «فتنه» نامیدید و قیام کنندگان را عوامل بیگانه و نوکر استکبار جهانی لقب دادید. شما بودید که به عواملتان امکان دادید تا بهترین فرزندان این ملّت، دانشجویان، استادان، کارگران، وکلای دادگستری، روزنامه نگاران، معلمان ، مردم کوچه وبازار و … را تنها به جرم نقادی و دگراندیشی به زندانها بکشانند و تحت شکنجه و گاها اعدام قرار دهند. شما بودید که حتی به همراهان و هم فکران نقاد خود هم رحم نکردید و آنها را در حصر خانگی قرار دادید یا خانه نشین کردید، شما بودید که پس از پایان جنگ پرهزینه ی هشت ساله و رسیدن به قدرت مطلقه، دست سپاهیان را باز گذاشتید تا بر تمام امور نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتیِ مملکت مسلط شوند و امروز با یک کودتای نظامی خزنده، دولت و مجلس و اکثر قریب به اتفاق مقامات دولتی و خصوصی را در دست گیرند و با عدم مدیریت صحیح و بر باد دادن سرمایه های ملی و چپاول آنها مملکت را در سراشیب سقوط و اضمحلال قرار دهند.


امروز همه ی امور کشور در دست سرداران منصوب شما است. آنان که جنگیدند و جان بر سر استقلال مملکت نهادند، آیا شهادت را پذیرفتند تا عده ای با سوء استفاده از آثار جنگ به ثروتهای کلان برسند و برج و باروهای قارونی برای خود و فرزندانشان بپا کنند؟ چرا دور برویم شما بودید که پس از انتخابات ریاست جمهوری در سالِ ۱۳۸۸ با تأیید خلاف رویه ی خود، قبل از اعلام شورای نگهبان، از محمود احمدی نژاد آتشی برافروختید که تا امروز مردم و مملکت در این آتش میسوزند واخیرا دامن خودتان را هم گرفته است. احمدی نژادی که او را به دوستان قدیمیتان مانند هاشمی رفسنجانی ترجیح دادید، امروز در مقابلتان و منصوبانتان در قوه ی قضائیه و مقننه ایستاده و برایتان شاخ و شانه میکشد و تهدیدتان میکند که اگر سر به سرش بگذارید «اسرار، هویدا خواهد کرد». آیا همه ی این وقایع ناشی از بی سیاستی و عدم کیاست و آگاه نبودن به زمان و عدم مدیریت شما نیست؟


میخواهم به آن دوستانی که هنوز هم در تلاشند شما را از راهی که در پیش گرفته اید و مسلماً به نابودی خودتان و مملکت منجر خواهد شد بازدارند و به اصلاح راه شما بپردازند بگویم، اگر موسی توانست با آن موعظه ها فرعون را به راه راست هدایت کند من و شما هم میتوانیم. باید مطمئن باشیم تنها امواج ناشی از طوفان خشم مردم میتواند سرنوشت استبدادیان را رقم بزند. تاریخ مسیر خود را طی میکند و از پیش فرجام کار دیکتاتورها را تعیین کرده است.
راستی آیا شما نامه های متبادله بین رئیس قوه ی مجریه و قضائیه را مطالعه فرموده اید؟ این رئیس جمهور مورد تأیید شماست که به رئیس قوه ی قضائیه مینویسد:

«در سخنرانیهای عمومی تذکرات لازم برای اجرای عدالت و رسیدگی دقیق به حقوق مردم داده ام به خصوص در جلسه مورخه ۴/۴/۹۱ مسئولین قضایی در مشهد مقدس نگرانی خود را درباره ی اهتمام کافی قوه ی قضاییه به تأمین و رعایت حقوق اساسی ملّت مندرج در اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول، ۲، ۳، ۶، ۹، ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶، ۲۷، ۳۲، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۳۹ به صراحت اعلام نمودم.»
یا للعجب! آیا آقای رئیس جمهور تاکنون نمیدانست حدود ۳۳ سال است که این اصول زیر پا گذاشته شده. ایشان در دهه ی شصت که دهها هزار زن و مرد ایرانی را به دلیل اعتراض به عدم رعایت همین اصولِ قانون اساسی، به زندانها بردند و شکنجه کردند و قتل عام نمودند کجا بودند و چه میکردند؟ احمدی نژاد در جای دیگر نامه ی خود مینویسند:
«در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ی ملّت و مجری قانون اساسی است اتهام میزنید آیا میتوان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود؟»
شاه بیت غزل سروده شده از سوی آقای رئیس جمهور همین جاست که در نظام ولایی امنیت قضایی برای مردم متصور نیست و قضات و دادستانها و دادگاهها هرگز داد مردم را از بیدادگران نشسته در قدرت نگرفته اند.


امّا پاسخ رئیس قوه ی قضاییه منصوب شما به رئیس جمهورتان هم قابل تأمل است:
«حکایت شما حکایت سلطانی است که اموالِ مردم و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به مِلک خود منضم ساخته بود و به همه میگفت!! چرا رعایت ملکِ سلطان نمیکنید؟»
و در جای دیگر مینویسد:
«فعلاً در باب نقش برخی مقامات و دستگاههای اجرایی در این فساد کلان سخنی نمیگویم و آن را به زمان دیگری وامیگذارم.»
ملاحظه میفرمایید، صحبت از تصرف غاصبانه اموال و املاک مردم و شرکت مقامات و دستگاههای اجرایی در فسادهای کلان است. چرا میگویید اگر این حقایق در اختیار مردم قرار گیرد، «خیانت» است؟ مردم در نظام ولایی آنقدر “غریب” اند که نباید از آنچه در مملکت میگذرد باخبر باشند؟
جناب آقای سید علی خامنه ای، کشور را به کجا کشانده اید؟ جملات بالا افشاگری از سوی من و دیگر مخالفان و دگراندیشان نیست، بلکه گفته و نوشته ی عالیترین مقامات مورد تأیید شماست. ظاهرا وقتی مسئله ی بگیر و ببند و شکنجه و اعدام مردم مطرح است، دو قوه ی قضاییه و مجریه در یک رابطه ی تنگاتنگ عمل میکنند؛ وزارت اطلاعات منتقدین را دستگیر میکند، بازجویی مینماید و حکم صادر میکند و در پایان برای اجرا به دادگاهها و نزد قضات !! میفرستد و آنها دستور وزارت اطلاعات را اجرا میکنند و دوستی و صمیمیت بین دو قوه برقرار است، امّا وقتی پای خلافهای خودشان در میان است به جان هم می افتند و همدیگر را میدرند.


و اما درباره عدالت شما بگذارید به یک خاطره دیگر اشاره کنم. حتماً ماجرا را بخاطر می آورید. پس از پیروزی انقلاب وقتی با اصرار آیت الله طالقانی ریاست دانشگاه را پذیرفتم، شرط کردم که طبق نظر ایشان که معتقد و مصرّ به شورایی اداره کردن تمام دستگاه ها و دخالت مستقیم مردم در اداره امور کشور بودند، برای حفظ استقلال دانشگاه این مؤسسه ی بزرگ علمی ـ فرهنگی را از طریق شوراهای مرکب از نمایندگان واقعی دانشجویان و استادان و کارمندان اداره کنیم. اینکار انجام شد اما به ذائقه شما و حزبتان خوش نیامد و توطئه ها شروع شد. با برنامه ریزی های حسن آیت دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی ( طبق آنچه در نوار معروف آمده ) تصمیم به بستن دانشگاهها گرفتید. شورای مدیریت و شورای عالی دانشگاه با این امر مخالفت کردند ولی حزب شما با بسیج کردن چماق بدستان و باصطلاح حزب الهی ها با حمله و کشتار و مجروح کردن تعداد زیادی از دانشجویان روز ۳/۲/۵۹ دانشگاهها را اشغال کردند. وقتی شورای مدیریت و شورای عالی در اعتراض به این عمل وحشیانه و ضد فرهنگی استعفا دادند چند روز بعد (۵/۲/۵۹) جنابعالی به نام امام جمعه تهران با سوء استفاده از تریبون نماز جمعه من و همکارانم را متهم به «خیانت» کردید و گفتید باید جوابگوی «ملت» باشیم. ما هم فردای آن روز (شنبه ۶/۲/۵۹) بلافاصله برای اطلاع ملّت از حقایق و روشن شدن اینکه چه کسی خدمت و چه کسانی خیانت کرده اند تقاضای یک مناظره ی رودررو و زنده در تلویزیون نمودیم و این تقاضا بارها تکرار شد اما شما حاضر به اینکار نشدید تا اینکه پس از گذشت یکسال به جای پاسخگویی، من را روانه زندان نمودید و به دست جلاد اوین سپردید. راستی چه کسی مسئول آن پنج سال زندان و شکنجه هایی که بر من وارد شد است؟ من همان موقع گفتم شما به من و همکارانم نسبت «خیانت» داده اید. اگر حاضر به بحث و اثبات آن نگردید طبق فتوای خودتان و مراجع از عدالت افتاده اید و دیگر حکم “عدالت و تقوا” در مورد شما جاری نیست و شما در تمام مدت رهبری خود از این گونه تهمتها حتی به دوستان و همفکرانتان بسیار زده اید و امروز پس از گذشت سه دهه با مسائل پیش آمده اثبات گردید که عدم صلاحیت شما برای رهبری چه بر سر ملّت آورده است. شما با توجه به اصل پنجم قانون اساسی خودتان که میگوید:
«زمان غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت برعهده ی فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است»
فاقد شرایط لازم برای رهبری هستید. اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی خودتان صراحتاً میگوید:
«هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصولِ پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد.»
بنابراین شما باید خاضعانه استعفای خود را به حضور ملّت بزرگوار ایران تقدیم کنید و اعلام نمایید با شرایطی که به وجود آمده، اثبات شد «نظام ولایی» قادر به اداره ی امور کشور نیست و مردم فهیم ایران هستند که باید چگونگی اداره ی امور کشور را در یک همه پرسی (رفراندوم) آزاد و همگانی زیرنظر سازمانهای بین المللی تعیین کنند و سرنوشت خود را به دست گیرند تا از آنچه در لیبی و سوریه و … در کشتار مردم و تخریب شهرها اتفاق افتاد جلوگیری گردد. جناب آقای خامنه ای، شک نکنید، فردا نوبت شماست و این نوشته، آخرین پیام من به شماست .
انا لله وانا الیه راجعون
یا ایها الذین آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون. کَبُرَ مقتاً عِندَ اللهِ أَن تقولوا ما لا تفعلون. ای مؤمنان، چرا چیزی را میگوئید که عمل نمیکنید؟ نزد خدا سخت منفور است چیزی را بگوئید که عمل نمیکنید.
سوره ی صف آیات ۲ و ۳ (قرآن مبین ترجمه مهندس علی اکبر طاهری قزوینی)
دکتر محمد ملکی
آذر ۱۳۹۱

 

۶۱ هزارمیلیارد تومان، بدهی های معوقه سیستم بانکی

Posted: 26 Nov 2012 02:50 AM PST

جـــرس: بنا به گزارش ها، سرعت رشد میزان موقعات بانکی طی بهار سال جاری به دو برابر سال ۹۰ رسید.


به گزارش خبرآنلاین، بانک مرکزی بالاخره گزارشی از وضعیت پولی و اعتباری بانکهای کشور در سال ۹۱ منتشر کرد. این گزارش که وضعیت پولی بانکها را تا خرداد ماه سال ۹۱به نمایش می گذارد، نشان می دهد که سیستم بانکی هیچ موفقیتی در کاهش میزان بدهی های معوق خود نداشته و سرعت رشد این موقعات در حال افزایش است.


البته قابل ذکر است بازهم در گزارش منتشر شده خبری از وضعیت ترازنامه بانک مرکزی نیست. این گزارش نشان می دهد در پایان خرداماه سال جاری میزان بدهی های معوق سیستم بانکی به رقمی معادل ۶۱ هزار میلیارد تومان نزدیک شده است در حالی که این رقم در خرداد سال ۹۰ معادل ۴۷ هزار میلیارد تومان بوده که نشان از رشد ۱۳٫۵ هزار میلیارد تومانی معوقات دارد.


این در حالی است که مقایسه روند تغییر معوقات بانکی در بهار سال ۹۰ با مدت مشابه در سال جاری گویای آن است که میزان رشد معوقات در سال ۹۰ معادل ۴هزار میلیارد تومان و در سال ۹۱ معادل ۸ هزار میلیارد تومان بوده است که نشان از دوبرابر شدن سرعت رشد این نوع مطالبات دارد.


نسبت مطالبات معوق به کل تسهیلات ارایه شده از سوی سیستم بانکی ما را به رقم ۱۷ درصد می رساند که نشان از افزایش وزینی این مطالبات در کل عملیات بانکی است. مقایسه بین عملکرد بانکهای تجاری، تخصصی و خصوصی کشور نیز در این گزارش نشان از آن دارد که بالغ بر ۵۶ درصد از کل معوقالت مربوط به بانکهای خصوصی است. البته به رغم بالابودن سهم این بانکها در کل معوقات بانکی می توان گفت بانکهای غیر دولتی در مقایسه با بانکهای تجاری دولتی وضعیت بهتری دارند.


نسبت بدهی معوق به تسهیلات ارایه شده توسط بانکهای خصوصی و موسسات مالی و اعتباری معادل ۱۹ درصد است در حالی که این نسبت برای بانکهای تجاری دولتی معادل ۲۷ درصد بوده است که به خودی خود نشان می دهد، بانکهای خصوصی در بازپس گیری مطالبات خود بسیار موفق تر از بانکهای دولتی عمل می کنند.


ادامه رشد نقدینگی
براساس گزارش منتشر شده از سوی بانک مرکزی حجم نقدینگی در پایان خردادماه سال جاری به ۳۷۶ هزار میلیارد تومان رسیده است که در مقایسه با خرداد سال ۹۰ معادل ۷۴ هزار میلیار تومان رشد نقدینگی را نشان می دهد.


براساس این آمار سرعت رشد نقدینگی در بهار امسال نسبت به سال ۹۰ معادل ۲۴٫۵ درصد بوده است. نسبت به دوره قبل یعنی بهار ۹۰ در مقایسه با بهار ۸۹ شاهد افزایش ۲٫۵ درصدی رشد نقدینگی هستیم و این در حالی است که پیش بینی ها از وضعیت رشد بخش واقعی اقتصاد نشان از کاهش سرعت رشد اقتصادی در سال جاری دارد و این عدم تناسب میان نرخ رشد نقدینگی و رشد اقتصادی از جمله دلایل رشد نرخ تورم کشور در سال جاری است.


برخی گزارش های منتشر شده از سوی بانک مرکزی نشان می دهد که حجم نقدینگی در پایان مردادماه سال جاری به ۳۹۱٫۸ هزار میران تومان رسیده که این رقم در مقایسه با ۳۱۲ هزار میلیارد تومان نقدینگی مردادماه سال ۹۰ گویای رشد ۲۵٫۵ درصدی نقدینگی است. با توجه به ارقام منتشر شده از وضعیت نقدینگی در بهار و تابستان می توان برآورد کرد که در آستانه زمستان باید حجم نقدینگی در کشور به مرز ۴۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است.


در ماههای گذشته رئیس کل بانک مرکزی از کاهش سرعت رشد نقدینگی و مهار نقدینگی سرگردان در اقتصاد کشور سخن گفته بود که با ابزارهایی مانند پیش فروش سکه و یا انتشار اوراق مشارکت انجام گرفته است، اما به نظر می رسد گزارش مربوط به فصل بهار سال ۹۱ چندان تناسبی با اظهارات این مدیر ارشد پولی کشور ندارد.


ادامه رشد نقدینگی
براساس گزارش منتشر شده از سوی بانک مرکزی حجم نقدینگی در پایان خردادماه سال جاری به ۳۷۶ هزار میلیارد تومان رسیده است که در مقایسه با خرداد سال ۹۰ معادل ۷۴ هزار میلیار تومان رشد نقدینگی را نشان می دهد.


براساس این آمار سرعت رشد نقدینگی در بهار امسال نسبت به سال ۹۰ معادل ۲۴٫۵ درصد بوده است. نسبت به دوره قبل یعنی بهار ۹۰ در مقایسه با بهار ۸۹ شاهد افزایش ۲٫۵ درصدی رشد نقدینگی هستیم و این در حالی است که پیش بینی ها از وضعیت رشد بخش واقعی اقتصاد نشان از کاهش سرعت رشد اقتصادی در سال جاری دارد و این عدم تناسب میان نرخ رشد نقدینگی و رشد اقتصادی از جمله دلایل رشد نرخ تورم کشور در سال جاری است.

 

برخی گزارش های منتشر شده از سوی بانک مرکزی نشان می دهد که حجم نقدینگی در پایان مردادماه سال جاری به ۳۹۱٫۸ هزار میران تومان رسیده که این رقم در مقایسه با ۳۱۲ هزار میلیارد تومان نقدینگی مردادماه سال ۹۰ گویای رشد ۲۵٫۵ درصدی نقدینگی است.


با توجه به ارقام منتشر شده از وضعیت نقدینگی در بهار و تابستان می توان برآورد کرد که در آستانه زمستان باید حجم نقدینگی در کشور به مرز ۴۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است.


در ماههای گذشته رئیس کل بانک مرکزی از کاهش سرعت رشد نقدینگی و مهار نقدینگی سرگردان در اقتصاد کشور سخن گفته بود که با ابزارهایی مانند پیش فروش سکه و یا انتشار اوراق مشارکت انجام گرفته است، اما به نظر می رسد گزارش مربوط به فصل بهار سال ۹۱ چندان تناسبی با اظهارات این مدیر ارشد پولی کشور ندارد.

 

سقوط تولید ملی؛ تعبیر معکوس پیام رهبری

Posted: 26 Nov 2012 02:03 AM PST

نیلوفر زارع
 جرس: صاحبان صنایع و واحدهای تولیدی در سراسر کشور زیر بار مشکلات ناشی از نوسان های بازار یکی یکی به ورطه تعطیلی و ورشکستی می افتد و آن طور که "غلامرضا مصباحی‌مقدم"٬ رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اخیرا اعلام کرده است " در حال حاضر واحدهای تولیدی در ایران با ۳۰ درصد ظرفیت خود کار می‌کنند." این افت معنادار تولید در کشور تا حد زیادی محصول تحریم های بین المللی علیه برنامه هسته ای ایران است که مراودات خارجی را فلج کرده است، هر چند که بسیاری از منتقدان دولت از بحران ناکارآمدی دولت به عنوان دلیل اصلی سقوط تولید در ایران یاد می کنند.


دولت بی انضباط
ورشکستی پیاپی واحدهای تولیدی کشور در شرایطی اتفاق می افتد که رهبر جمهوری اسلامی در پیام خود به مناسبت آغاز سال 1391 از این سال به عنوان " سال تولید ملی" یاد کرد. این نام گذاری علیرغم دعوت ظاهری به رونق تولید در کشور حاوی پیامی ضمنی مبنی بر آگاهی عالی ترین مقام ایران از نامطلوب بودن وضع تولید در کشور بود. ریشه مشکل اما از دید رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس کشور در دو پدیده " افزایش نقدینگی و افزایش بیکاری" نهفته است. او صراحتا از " بی انظباطی دولت " به عنوان عامل اصلی مشکلات کنونی یاد می کند و دولت را بابت ندانم کاری های و اتخاذ سیاست های نادرست برای حمایت از تولید ملی سرزنش می کند. مقام های دولتی در عوض علاوه بر برای مناسب و مساعد جلوه دادن اوضاع تولید در کشور، بر تاثیر تحریم های جهانی در عقب گرد اقتصادی تاکید دارد.


وضعیت رکود
اوج گیری بحران تولید طی ماه های اخیر به تکاپویی برای اتخاذ تدابیری از سوی دولت جهت مهار بحران منجر شده است اما این تدابیر اثر خاصی بر بهبود اوضاع تولید در کشور نداشته است. برای نمونه اعضای هیات دولت در نشست 12 مهر ماه سال جاری مصوباتی را در خصوص تأمین تسهیلات لازم برای واحدهای تولیدی ارایه داد اما با گذشت نزدیک به دو ماه از آن زمان هنوز نه فقط هیچ نشانه ای از بهبود اوضاع قابل مشاهده نیست بلکه به طور روزانه خبرهایی از ورشکستی گروهی دیگر از صنایع تولیدی روی خروجی خبرگزاری ها قرار می گیرد. وضعیتی که "روح الله بیگی"٬ نایب رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس نیز آن را تصدیق کرده و در اخیرا در سخنانی از تعطیلی ۶۰ تا ۷۰ درصد کارخانه‌ها در ایران خبر داد و گفت که مابقی کارخانه‌های در حال فعالیت نیز در حالت «رکود» به سر می‌برند.


وقتی که بین بانک و تولید توازن نیست
نقش نظام پولی و بانکی در رونق دادن به تولید و کسب و کار یکی از موارد مورد توافق در اغلب نظام های اقتصادی است و ایران نیز از این قاعده مسثتنی نیست. با این حال روابط نظام بانکی و نظامی تولیدی به دلیل نوسان های شدید اقتصادی در وضغیت تعادل به سر نمی برد و بانکهای کشور از ایفای کردن سهم خود در تقویت تولید ملی ناتوان مانده اند. این نکته ای است که "مسعود موحدی" قائم مقام وزیر صنعت، معدن و تجارت در جلسه هم اندیشی با بانكها جهت تامین سرمایه در گردش واحدهای تولیدی در ابتدای آبان ماه بر ان تاکید کرد و گفت که "تامین مالی و سرمایه در گردش واحدهای تولیدی نیازمند راهكارهای عاجل است تا بتوانیم سطح تولید فعلی را حفظ كنیم و این در حالی است كه هنوز سهم 37 درصدی تولید از منابع بانكی نیز تحقق نیافته است." مسعود پاشایی مدیرعامل بانک سپه نیز در همین نشست با صحه گذاشتن بر از هم گسیختگی اقتصادی کشور تاکید کرد که " وقتی نظم اقتصادی شكل خود را از دست می دهد منابع به نحو مناسبی تخصیص نمی یابد و بیم آن می رود كه در بخشهایی غیر از حوزه تولید سرمایه گذاری شود." در همین حال مصطفی پورمحمدی رییس سازمان بازرسی کل کشور نیز در سخنانی که روز دوشنبه(29 آبان) بیان کرد با اشاره به نقش تاثیر نظام بانکی بر صنایع تولیدی گفت: " متاسفانه بسیاری از واحدهای تولیدی با مشکلات زیادی از نظر نقدینگی درگیر هستند که در این راستا بانک ها باید به وظایف خود عمل کنند." او دو پدیده "نقدینگی و سرمایه درگردش " را بزرگ‌ترین مشکل و معضل پیش روی کارخانجات و واحدهای تولیدی کشور ارزیابی کرد.
ترجیح تولید کنندگان
تدبیرهای دولت برای انگیزه دادن به تولیدکنندگان طی سالهای اخیر یکی پس از دیگری به شکست رسیده است و موجی از بی باوری نسبت به وعده های دولتی را در میان اهالی صنعت به وجود آورده است. ادعاهای بی نتیجه بانک مرکزی درباره تثبیت بازار ارز طی ماه های گذشته بر بی باوری تولیدکنندگان افزوده و آنها را از آینده بازار نگران کرده است. به طوری که تولید کنندگان هیچ چشم اندازی از افزایش قیمت ها در آینده نزدیک ندارند و بنابراین توان تجزیه و تحلیل بازار را از دست داده و ریسک سوددهی آنها بسیار پایین آمده است. آنها همان طور که از گزارشهای رسمی هم پیداست، در صدد کم کردن این ریسک به واسطه کاهش ظرفیت تولید یا تعطیلی کامل کارخانه های خود هستند و ترجیح می دهند سرمایه خود را به جایی منتقل کنند که سود تضمین شده تری داشته باشد و ریسک کمتری را در این آشفته بازار متقبل شوند.

 


 

یک فعال کارگری: زندگی کارگران با ماهی ۴۰۰ هزار تومان معجزه است

Posted: 26 Nov 2012 01:52 AM PST

جـــرس: دبیر خانه کارگر استان یزد نوع برخورد با کارگران در پیش‌نویس تغییر قانون تامین اجتماعی را نامناسب ارزیابی کرد و همزمان تاکید کرد که گذران معیشت کارگران با ماهی ۴۰۰ هزار تومان دستمزد در ماه، شبیه معجزه است.


به گزارش ایلنا، علی محمد دهقانی در تشریح این ادعا به ذکر موادی از قانون تامین اجتماعی پرداخت که در صورت تغییر تبعاتی برای کارگران به همراه دارد گفت: جامعه کارگری به افزایش حق بیمه کارگر از ۷ به ۹ درصد، افزایش سن بازنشستگی کارگر، تعیین کف سن ۵۰ سال برای کارگران مرد شغل‌های سخت و زیان آور در پیش نویس اصلاحی قانون کار، عدم اجرای قانون الزام و عدم اجرای آراء کمیته‌های استانی از سوی تامین اجتماعی در مباحث مشاغل سخت و زیان آور، معترض است.


این فعال کارگری در استان یزد با اشاره به شرایط معیشتی امروز کارگران، گفت: گذران معیشت کارگران با ماهی ۴۰۰ هزار تومان دستمزد در ماه شبیه معجزه است، حال در این شرایط مطرح کردن تغییر قوانین حمایتی ظلم مضاعفی به این قشر عظیم اجتماع است.


وی گفت: تلاش جامعه کارگری بر عدم ایجاد تنش در شرایط خطیر کشور است ولی مسئولین هم باید در این شرایط سخت اقتصادی به فکر کارگران باشند و با چنین تصمیماتی زمینه نارضایتی آنان را فراهم نیاورند.
 

حماس:‌ برای ادامه مبارزه، نیازمند کمک‌های جمهوری اسلامی هستیم

Posted: 26 Nov 2012 01:37 AM PST

جـــرس: عضو ارشد حماس با تاکید بر نیاز به جمهوری اسلامی برای ادامه مبارزه گفت: "مهم‌ترین دستاورد اخیر مقاومت، پایان دادن به ادعاهای دروغ طرفداران سازش با اسرائیل بود."

به گزارش ایسنا، محمود الزهار با اشاره به اینکه "برای ادامه مقاومت علیه رژیم صهیونیستی نیازمند کمک‌های ایران هستیم"، از کشورهای حامی مقاومت فلسطین خواست به کمک‌های‌شان به غزه ادامه دهند

این عضو ارشد حماس تصریح کرد: مقاومت نیازمند سلاح های پیشرفته است

محمود الزهار گفت: مقاومت پیش از این برای حمله به بخش‌هایی از اراضی اشغالی ۱۹۴۸مانند بیت المقدس و تل‌آویو تنها می‌توانست عملیات شهادت طلبانه انجام دهد، اما این مناطق امروزه در تیررس مقاومت هستند و این معادله‌ای جدید است

عضو ارشد جنبش مقاومت فلسطین خاطرنشان کرد: از زمان اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ ، هرگز موشک‌های مقاومت به این اندازه به مناطق تحت سلطه اشغالگران نفوذ نکرده بودند؛ امری که اشغالگران را وادار کرد اعتراف کنند سراسر سرزمین فلسطین برای آنها ناامن است

الزهار تاکید کرد: این جنگ باعث شد که دشمن بفهمد ورود به نوار غزه هزینه‌های بسیار سنگینی برای این رژیم خواهد داشت و اگر رژیم صهیونیستی وارد غزه شود، ضربات بیشتری را متحمل خواهد شد، و اسیران بیشتری خواهد داد

الزهار در گفت‌وگو با العالم خاطر نشان کرد: همه ما مشاهده کردیم که سران اشغالگر چگونه از ترس موشک‌های مقاومت فرار می‌کردند و پناه می‌گرفتند؛ این در حالی است که هرگاه آن‌ها بخشی از غزه را بمباران می‌کردند مردم به سوی محل انفجار می‌دویدند تا زخمی‌ها را از زیر آوار نجات دهند

عضو ارشد حماس مهم‌ترین دستاوردهای جنگ اخیر را پایانی بر ادعاهای دروغ طرفداران سازش و مذاکره به عنوان گزینه‌ای به موازات مقاومت دانست و با تاکید بر ضرورت ضربه‌زدن به منافع کشورهای حامی رژیم صهیونیستی در جنگ غزه از جمله آمریکا، گفت: ایالات متحده به رژیم اشغالگر اجازه حمله به غزه را داد و در سومین روز تجاوز این رژیم از تصویب قطعنامه برای محکوم کردن این رژیم در سازمان ملل جلوگیری کرد؛ بنابراین در چنین وضعیتی ضروری است تا با استفاده از سلاح تحریم، منافع حامیان اشغالگران را به خطر انداخت

وی افزود: اشغالگران در این جنگ حدود ۳ میلیارد دلار زیان دیدند و آمریکا با وجود داشتن ۱۴ تریلیون دلار کسری بودجه، این مبلغ را برای رژیم صهیونیستی جبران خواهد کرد؛ بنابراین امروز لازم است کالاهای آمریکایی را تحریم و تماس‌های مردمی با این کشور را قطع کرد تا بتوانیم عنصر مقاومت را تقویت کنیم و به صور همزمان عنصر حامی رژیم صهیونیستی را تضعیف نماییم

به گزارش ایسنا، وی خاطرنشان کرد: ما از کشورهایی که تاکنون به مقاومت کمک کرده‌اند انتظار داریم کمک‌های‌شان را قطع نکنند و به اظهار نظرهای حاشیه‌ای که گاهی شنیده می‌شود اعتنا ننماید و همچنان به حمایت از مقاومت ادامه دهند؛ زیرا ما نیازمند پیشرفته کردن سلاح هایمان هستیم و ایران به خوبی از نیازهای ما آگاه است

عضو ارشد حماس خاطر نشان کرد: مقاومت توانست شش هواپیمای اشغالگران را سرنگون کند و ما باید سلاح هایی را که در اختیار داریم پیشرفته کنیم؛ ما از حامیان غزه می خواهیم تا به ما کمک کنند تا هر عضو مقاومت در فلسطین بتواند هواپیمای بدون سرنشین یا جنگنده اف ۱۶ رژیم صهیونیستی را سرنگون کند.

سازمان گزارش گران بدون مرز: مراقبیم تا کشته شدن ستار بهشتی مصون از مجازات نماند

Posted: 26 Nov 2012 01:21 AM PST

جـــرس: سازمان گزارش‌گران بدون مرز، با اشاره به اطلاعیه دادستانی تهران، آنرا "گامی به پیش" ذکر کرده، اما همزمان از "عدم روشنی و نبودن شفافیت این گزارش" ابراز تاسف کرد.


به گزارش تارنمایِ سازمان گزارشگران بدون مرز، این سازمان مدافع آزادی مطبوعات و حقوق روزنامه نگاران، در بیانیه خود همچنین خاطرنشان کرده است که "با توجه و دقت، منتظر انتشار نتایج نهایی تحقیق و بررسی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در باره مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه هستیم و مراقبیم تا کشته شدن ستار مصون از مجازات نماند."


متن این بیانیه به شرح زیر است:


نتایج تحقیق و بررسی داستانی تهران
در تاریخ ٢ آذرماه ١٣٩١، دادستانی تهران با انتشار اطلاعیه‌ای در "خصوص فوت ستار بهشتی" خلاصه‌ای از اقدامات دادستانی را "با تأکید بر حرمت نفوس و دماء شهروندان و تلاش در جهت تعیین علت فوت و شناسایی مقصران احتمالی" اعلام کرد. در این اطلاعیه با ارائه روزشماری از "واقعه" از زمان بازداشت تا روز مرگ این وبلاگ‌نویس در بازداشتگاه پلیس فتا، گفته شده است : "پس از اعلام مراتب فوت و اطلاع دادستانی تهران از واقعه، توسط بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی تهران دستورات لازم به منظور انجام تحقیقات مقدماتی صادر شد. در جریان تحقیقات، توسط بازپرس اظهارات پدر و مادر متوفی به عنوان شاکی استماع و شکایت اعلامی صورت جلسه شد. متعاقباً تحقیقات اولیه از مأمورین پلیس فتا صورت گرفت و با توجه به نتیجه تحقیقات و اظهارات ماموران پرونده و نیز مراقبین شیفت‌هایی که طی آن متوفی به بازداشتگاه وارد یا خارج شده است، سرانجام به چند نفر از مأمورین پلیس شامل افسران پرونده و مراقبین بازداشتگاه تفهیم اتهام و قرار بازداشت موقت صادر و متهمان به زندان معرفی شده‌اند که در تحقیقات تکمیلی از ماموران نیروی انتظامی، نتایج روشن‌ کننده به دست آمده است. همچنین از تنها متهمی که شب پیش از حادثه با متوفی در بازداشتگاه پلیس فتا به سر می‌برده، پیرامون چگونگی حضور متوفی در بازداشتگاه، رفتار مأموران با وی و وضعیت جسمی وی تحقیقات لازم صورت گرفت."


اگر چه بخش عمده‌‌ی اطلاعیه دادستانی تهران، تکرار اظهارات و اطلاعات داده شده از سوی مسئولان مختلف جمهوری اسلامی در طی دو هفته‌ی گذشته است، اما حاوی اطلاعات تازه‌ای نیز در باره علت مرگ ستار بهشتی است، از این میان : "در آخرین نظریه کمیسیون پزشکی ٧ نفره (پزشکان متخصص پزشکی قانونی) که به تاریخ ٣٠/٨/١٣٩١ صادر گردیده، آمده است: «در حال حاضر با توجه به بررسی‌های انجام شده و با اطلاعات موجود، تعیین علت قطعی فوت از لحاظ پزشکی مقدور نبوده، اما نظر به این‌که در معاینه‌ی جسد و بررسی‌های تکمیلی هیچ‌گونه دلایل و شواهدی از بیماری منجر به فوت احراز نگردیده است، محتمل‌ترین علت منجر به فوت می‌تواند پدیده‌ی شوک باشد که در صورت احراز ایراد ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا فشارهای شدید روانی، این عوامل می‌تواند عامل شوک مذکور باشد."


گزارش‌گران بدون مرز، با آنکه اطلاعیه دادستانی تهران را گامی به پیش می‌داند، اما از عدم روشنی و شفافیت این گزارش ابراز تاسف می‌کند. عوامل کلیدی بسیاری در این گزارش نادیده انکشاته شده است و پرسش‌های بسیاری در باره مرگ و مسئولیت پلیس و دستگاه قضایی بی پاسخ مانده‌اند. ما نگرانیم که نتایح نهایی این تحقیق و بررسی ناامید کننده باشد و منجر به شناسایی و مجازات عاملان اصلی قتل ستار بهشتی نشود. دستگاه قضایی ایران در نتایج نهایی خود نباید تنها به این نیمه اعتراف برای کم کردن فشارهای داخلی و خارجی بسنده کند. دستگاه قضایی باید اجازه دهد که خانواده‌ی ستار بهشتی به شکل علنی در باره پرونده و روند آن اظهار نظر کند و در جلسات بازپرسی و دادگاه حضورداشته باشند. دادگاه باید علنی باشد و شاکیان از همه‌ی حقوق خود بهرمند شوند. برقراری عدالت یعنی روشن شدن همه‌ی حقیقت.


سیل اظهارات ضد و نقیض
اطلاعیه دادستانی تهران پس از انتشار مجموعه‌ای از گفته‌ها و تائید و تکذیب‌های مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران انتشار یافته است.
در تاریخ ٢٩ آبان ماه ١٣٩١، احمد شجاعی رئیس سازمان پزشکی قانونی در گفتگویی با خبرگزاری مهر، گفته بود : "هنوز در مورد پرونده فوت ستار بهشتی به جمع بندی نهایی نرسیدیم" (...) " بر اساس آزمایشات انجام شده روی جسد ستار بهشتی هیچگونه آثار خفگی و سم در بدن وی پیدا نشد و از نظر ما این فرد بر اثر مرگ طبیعی جان خود را از دست داده است". رئیس پزشکی قانونی در مورد کبودی‌های روی بدن وب‌نگار گفت بود: "ممکن است کبودی‌هایی روی بدن او بر اثر ضرب و شتم باشد اما این کبودی‌ها نمی توانند عامل مرگ باشند" وی در آغاز گفت و گو نتیجه‌گیری کرده بود که " در مورد بیماران قلبی ممکن است در اثر استرس قبل از بازجویی هورمون هایی در بدن ترشح شود که باعث آریتمی قلب می شود."


گفته‌های رئیس پزشکی قانونی مبنی بر " مرگ طبیعی" این وب‌نگار،
نخست : در مغایرت با شهادت زندانیان بند ٣٥٠ و خانواده وی بود. از این میان روزنامه‌نگار زندانیابوالفضل عابدینی نصر، که شهادت داده بود " اثار ضرب و شتم بر بدن ستار بهشتی مشهود و وی نسبت به بدرفتاری ماموران پلیس در مدت بازداشت شکایت کرده بود." این روزنامه‌نگار پس از شهادتش در این باره نخست به اهواز تبعید شد و سپس به اوین بازگرداننده و مدتی را نیز در سلول‌های انفرادی بند امنیتی ٢٠٩ زندان بسر برد.
سپس : در روز نخست آذر ماه ١٣٩١،پزشکی قانونی در اطلاعیه‌ای بر روی سایت خود، اظهارات رئیس این موسسه را تکذیب کرد : " هر نوع اظهار نظر، مصاحبه اختصاصی یا خبری که از سوی مسئولین سازمان پزشکی قانونی نقل قول می شود اعتبار ندارد و مطالب مربوط به محتویات پرونده صرفا از طریق سخنگوی قوه قضاییه اطلاع رسانی خواهد شد. "
در تاریخ ٢٩ آبان ماه ١٣٩١، همچنین، مهدی دواتگری نماینده مسئولبررسی مرگ در زندان ستار بهشتی از سوی کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد: "حتی اگر علت مرگ طبیعی اعلام شود، موضوع ضرب و شتم صورت گرفته نیز مورد پیگیری مجلس قرار می‌گیرد."
در تاریخ ٢٣ آبان ماه ١٣٩١، دادستان عمومی و انقلاب تهران عباس جعفری دولت آبادی اعلام کرده بود که " تعدادی در چارچوب پرونده‌ی مرگ ستار بهشتی بازداشت شده‌اند، وی هویت بازداشت شدگان را فاش نکرد." فردای آن روز اسماعیل احمدی مقدم ، فرمانده ناجا اعلام کرد " ماموران مورد نظر در حال حاضر در اختیار دادسرا برای بازجویی هستند." و در همان روز محمدحسن آصفری عضو دیگر کمیسیون امنیت ملی به ایرنا گفت : " در هیچ کدام از گزارش های پزشکی قانونی، دادستانی تهران، نیروی انتظامی و پلیس فناوری و تبادل اطلاعات (فتا) نیز مستندی درباره ضرب و شتم وی وجود نداشته است. (...)هفت نفر از متهمان پرونده مرگ ˈستار بهشتیˈ در دادسرای نظامی بازداشت هستند که برای برخی از آنها وثیقه ٥٠ میلیون تومانی در نظر گرفته شده است."


اعمال فشار بر خانواده‌ و نزدیکان ستار بهشتی
گزارش‌گران بدون مرز نگران بدرفتاری با خانواده ستار بهشتی است. روش‌های بکار گرفته شده از سوی مقامات مسئول ایران برای به سکوت وادار کردن اعضای خانواده انزجار آور است. خانواده ستار بهشتی تحت فشار قرار دارد و نمی‌تواند دادخواست خود را علنی بیان کند، این خانواده ایرانی از حق مشروع شکایت و بهره‌مند شدن از مشاورت وکیل محروم شده است.


چهارشنبه اول آذر ماه ١٣٩١، مادر ستار بهشتی در گفت و گویی با سایت سحام نیوز به روشنی به فشار و تهدیدها علیه خانواده را برای به سکوت وادار کردنشان تائید می‌کند : " ماموران به ما گفتند که مصاحبه نکنید و تهدید کردند که مصاحبه نکنید و حکم بازداشت دخترم را نیز داشتند(...) ۳۵ سال سن داشت و حتی دارو مصرف نمی کرد. روز سه شنبه او را بردند و سه شنبه بعدش کشتن و خبر مرگ او را برای من آوردند (....)کسانی که صدای مرا می شنوند، پیگیر پرونده فرزند من باشند. من قبول ندارم که ستار فوت کرده، اصلا این حرف ها را قبول ندارم. بچه من کشته شده است.”


ابوالفضل عابدینی نصر از تاریخ ١١ اسفند ١٣٨٨ در زندان بسر می‌برد، وی که پیش از این بارها بازداشت و زندانی شده بود در فروردین ماه سال ١٣٨٩ به ١١ سال زندان برای "همکاری با رسانه‌ها و انجام مصاحبه" محکوم شد. ابوالفضل عابدینی نصر از جمله زندانیان بند ٣٥٠ زندان اوین است، که در مدت دوازده ساعت حضور ستار بهشتی در این بند وی را دیده بود. وی همچنین در برابر بازرس مسئول رسیدگی به پرونده مرگ ستار بهشتی حاضر و در این باره شهادت داده بود. این روزنامه‌نگار در تاریخ ٢٥ آبان ماه به طور ناگهانی به زندان کارون اهواز انتقال داده شد، اما روز بعد با دستور دادستان عمومی و انقلاب تهران دوباره به زندان اوین بازگرداننده، ولی به سلول‌های انفرادی بند ٢٠٩ زندان اوین انتقال داده شد. وی که به گفته نزدیکانش از تاریخ ٢٥ ابان و در اعتراض به این اقدامات تنبیهی دست به اعتصاب غذا زده بود، در تاریخ دوم آذر ماه مجددا به بند ٣٥٠ زندان این بازگرداننده شد.
 

آیت الله دستغیب: حتی علم فقه و اجتهاد می تواند باعث سقوط انسان شود

Posted: 26 Nov 2012 01:21 AM PST

جـــرس: آیت الله دستغیب تاکید کرد: "علوم به شرطى نافع هستند که براى خدا آموخته و به کار گرفته شوند. در غیر این صورت حتّى علم فقه و اجتهاد، باعث سقوط انسان مى‌شود."


این مرجع مردمیِ منتقد حکومت، همچنین اظهار داشت: طلبه‌اى که درس مى‌خواند تا فقیه شود و نامش بر سر زبان‌ها افتد و وجوهات به سویش سرازیر شود، در واقع دکّان کاسبى باز کرده و اى کاش دکّان دارى بود، که شیّادى است؛ چراکه شخص کاسب مى‌تواند «حبیب الله» باشد، امّا آن که فقط براى دنیا درس دین مى‌خواند، به تعبیر قرآن، مانند الاغى است که بار کتاب بر دوش مى‌کشد.


به گزارش حدیث سرو، این مرجع تقلید مردمی، در ادامه سخنرانی های ماه محرم خود گفت: "عالمى که قرآن و سنّت را به طور کامل و دقیق بیان نمى‌کند و در هنگام اشاعه‌ى حرام و ترک واجب، سکوت مى‌کند، کتمان حق کرده است و در زمره کسانى قرار مى‌گیرد که مال یتیم خورده‌اند."


متن کامل سخنان این مرجع تقلید به شرح زیر است:


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«اِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ فَاجْمَعْنِی عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِی اِلَیْکَ»
«اى خدا! چون به یکایک آثار براى شناخت تو توجّه کنم، راه وصول و شهودت بر من دور گردد، پس توفیق خدمتى ده که مرا به وصال و شهود جمالت زود رساند.»
یکى از راه‌هاى شناخت خداى تعالى، توجّه به آیات و آثار او است، از آسمان و زمین و حیوانات و گیاهان، تا خود انسان و دستگاه‌هاى موجود در بدن او. خداى تعالى نیز در جاى جاى قرآن این آیات را، هم به عنوان نشانه‌هاى وحدانیت خود و هم به عنوان نعمت‌هاى آفریده شده براى بشر خاطرنشان کرده است؛


(أ فَلا یَنْظُرُونَ اِلَى الاْبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ * وَ اِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ * وَ اِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ * وَ اِلَى الاْرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ) (غاشیه، ۱۷ تا ۲۰)
«آیا به شتر نمى‌نگرند که چگونه آفریده شد * و به آسمان که چگونه برافراشته شده * و به کوه‌ها که چگونه قرار گرفته‌اند * و به زمین که چگونه گسترده شده است؟»


در سوره‌ى «طه» مى‌فرماید: وقتى فرعون از موسى پرسید خداى شما کیست؟ موسى پاسخ داد :
(رَبُّنَا الَّذی أعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى) (طه، ۵۰)
«پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى در خور عطا کرده و آن گاه هدایتش فرموده است.»
سپس به بیان آیات خداى تعالى، از زمین و راه و باران و گیاهان مختلف مى‌پردازد.


از معلول پى به علّت بردن، برهانى رایج براى پى بردن به وجود خداى تعالى و مطابق با وجدان انسان است. حتّى اگر از یک کودک خردسال هم چیزى بردارند، به اطراف خود نگاه مى‌کند تا علّت گمشدن آن را بیابد.
هر کس از ابتداى سنّ تکلیف، مقیّد به انجام واجبات و ترک محرمات باشد وتقواى الاهى را به طور کامل رعایت کند و هرگز خود را به دست امیال نفس و وساوس شیطان نسپارد، به تدریج صفایى مى‌یابد که با آن، مخلوقات را آثار خالق مى‌بیند و اگر عنایت خداوند شامل حالش شود، بهره‌مند از استادى مى‌شود که او را متوجّه درون خود مى‌کند و از بیرون، وارسته مى‌شود؛ یعنى علم الیقین که همان توحید است نصیبش مى‌شود.


علوم موجود در دست بشر، حتّى علوم فقه و اصول، تا دم مرگ همراه انسان هستند و چون شخص وارد عالم برزخ مى‌شود، همه‌ى آنها از بین مى‌روند و دیگر عالم و فقیه و دکتر و مهندس، معنى و مفهوم خود را از دست مى‌دهد.
این علوم به شرطى نافع هستند و به درد عالم برزخ مى‌خورند که براى خدا آموخته و به کار گرفته شوند. در غیر این صورت حتّى علم فقه و اجتهاد، باعث سقوط انسان مى‌شود. طلبه‌اى که درس مى‌خواند تا فقیه شود و نامش بر سر زبان‌ها افتد و وجوهات به سویش سرازیر شود، در واقع دکّان کاسبى باز کرده و اى کاش دکّان دارى بود، که شیّادى است؛ چراکه شخص کاسب مى‌تواند «حبیب الله» باشد، امّا آن که فقط براى دنیا درس دین مى‌خواند، به تعبیر قرآن، مانند الاغى است که بار کتاب بر دوش مى‌کشد؛


(مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أسْفارآ)(جمعه، ۵)
«مَثَل کسانى که به تورات مکلّف شدند و آن را به کار نبستند به خرى مانَد که بار کتاب‌ها بر پشت کشند.»
عالمى که قرآن و سنّت را به طور کامل و دقیق بیان نمى‌کند و در هنگام اشاعه‌ى حرام و ترک واجب، سکوت مى‌کند، کتمان حق کرده است و در زمره کسانى قرار مى‌گیرد که مال یتیم خورده‌اند.
علوم دانشگاهى هم مى‌توانند مقدّمه‌اى شوند براى کشف آیات و آثار خداى تعالى و شناخت بهتر او. این شناخت، علمى است که مى‌تواند به همراه ایمان و اعتقادات، بهره‌ى عمر انسان شود و در عالم برزخ و قیامت، تا ابدالآباد همراه او باشد.
مهم این است که انسان بفهمد خالق همه‌ى آثار، خداى تعالى است؛ او که بینایى داده، خود اصل بینایى است؛ علمى که به انسان عطا شده، قطره‌اى از علم او است؛ کرم و رحم و مهر و ستر و دیگر صفات انسان، همه از او است. باید انسان به جایى برسد که قدرت را منحصرآ از او ببیند، نه از خود یا از دیگران. اگر چنین شود، دیگر دم از «من» نمى‌زند و از شرک بیرون مى‌آید. این علم توحید است که اگر نصیب شود، دیگر از علّت پى به معلول و از مؤثر پى به اثر مى‌برد؛ یعنى زیبایى را از خدا مى‌بیند و مى‌داند که این زیبایى خداوند است که به دیگرى عطا شده؛ این علم خدا است که نصیب دیگران گشته است. همچنین همه‌ى صفات خوب را متّصل به خداى تعالى مى‌بیند.


وقتى حسین بن على علیهما السلام به خداى تعالى عرض مى‌کند: «اِلَهِی تَرَدُّدِی فِی الآثَارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ»؛ یعنى اگر قرار باشد انسان فقط به ملاحظه‌ى آثار بپردازد، گرچه در ابتدا به سوى خداى تعالى هدایت مى‌شود، امّا آنچه باید او را جمع کند و وحدتى به او ببخشد که در خدمت خداى تعالى باشد و بفهمد اصل همه‌ى صفات از آن خدا است، علم توحید است.
علم توحید وقتى که قوى‌تر مى‌شود، تبدیل به معرفت پروردگار یا همان عرفان مى‌شود. عرفان چیزى نیست که در قرآن آمده باشد، ولى وقتى مى‌گوید: (هُوَ مَعَکُمْ أیْنَ ما کُنْتُمْ) یعنى خدایى که علم مطلق و قدرت مطلق و حیات مطلق است و اولین و آخرین را خلق کرده و همواره به همه‌ى کردار و نیّاتشان آگاه است، چنین خدایى، همیشه با شما است، هر کجا که باشید. این یک فهم است که رسیدن به آن در گروى عنایت خاصّ خداى تعالى است و راه آن بندگى کامل و بى‌چون و چراى او است؛ لذا امام صادق علیه السلام به عنوان بصرى فرمود :
«لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ اِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أنْ یَهْدِیَهُ»
«علم و دانش به یادگیرى تنها نیست، بلکه نورى است که خداى متعال در دل کسى که مى‌خواهد او را هدایت کند، قرار مى‌دهد.»


پس از آن فرمود: «اگر طالب علم هستى، ابتدا حقیقت بندگى را در خود به وجود آور.»
تا وقتى که انسان بنده خدا نشود، نمى‌تواند به علم برسد. اگر کسى در راه بندگى بیفتد، در حرکت همیشگى قرار مى‌گیرد و حتّى اگر در این دنیا به کمال نرسد، در عالم برزخ و قیامت خواهد رسید.


پس از آن عنوان بصرى پرسید: حقیقت بندگى چیست؟ حضرت فرمود :
«به سه چیز است: اول این که بنده آنچه را خدا به او بخشیده، ملک خود نداند؛ زیرا بندگان مالک نیستند، بلکه مال را از آن خدا مى‌بینند و هر کجا خدا فرمان داد، مصرفش مى‌کنند. دوم این که بنده امور خود را تدبیر نمى‌کند. سوم این که تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهى او مى‌کند.
آن که واقعآ خدا را مالک خود و مالک همه چیز خود مى‌داند، هنگام از دست دادن آنها غمگین نمى‌شود و با خدا به دشمنى برنمى‌خیزد و یادآورى مرگ، او را به وحشت نمى‌اندازد. اگر ملک خدا است، باید راضى به رضاى او بود.
ظاهر شدن این نور امکان‌پذیر است، به شرط آن که انسان دست از طلب برندارد و دامان معصومین را رها نکند، همچنان که بسیارى از اولیاى خدا بدین نور منوّر و آراسته گشتند. اصلا خداى تعالى انسان را به همین منظور خلق کرده است.


اگر این مسجد را و دوستان عزیز را از خدا مى‌بینیم، باید راضى به رضاى او باشیم؛ اگر مشیّتش تعلق گرفت که خراب شود، باکى نیست. اگر خواستند بگیرندش ـ حال که خدا نخواست ـ ما ادعا نداریم که «مال من است». دوستانى هم که بنده را انسان خوبى مى‌دانند، اگر روزى گمان کردند اشتباه مى‌کنند و بنده آن نبودم که فکر مى‌کردند، درپى کار خود مى‌روند و باز هم باکى نیست.


مگر نبود مولا على علیه السلام که در روز عید غدیر صد و بیست هزار نفر، به عنوان خلیفه پیامبر با او بیعت کردند، ولى فقط دو ماه بعد همه از دورش پراکنده شدند و تنهاى تنها شد. امّا على علیه السلام بنده خدا است، نه بنده مردم. وقتى با خداوند است، همه چیز با او است و او با همه است، چه کسى بخواهد و چه نخواهد. حسین بن على علیهما السلام هم همین طور است؛ آنچه آن حضرت و دیگر امامان معصوم و شیعیان واقعى آنها دنبال مى‌کنند، همین حقیقت است.
شب گذشته درباره امر پروردگار، گفتیم که وظیفه‌ى امام حسین علیه السلام عمل به دستور خداى تعالى بود و مقتضاى عمل به این دستور، تن دادن به واقعه‌ى کربلا. امّا امر معناى دیگرى هم دارد و آن، امر تکوینى خداى تعالى است. امام حسین علیه السلام، امام و صاحب مقامات عالى یقین، از علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین است، امّا در صحنه‌ى عاشورا است که این مقام بلند ظهور مى‌یابد و فانى بودن حسین علیه السلام در ذات خداى تعالى آشکار مى‌شود.
امام حسین علیه السلام براى دین خدا قیام کرد. دین خدا از خدا جدا نیست. خداوند بندگان خود را دوست مى‌دارد و دوست مى‌دارد که آنها به سویش بیایند و با او آشتى کنند. امّا بهاى آمدن آنها، فدا شدن حسین علیه السلام است؛ چراکه با فدا شدن او، محبّتش در دل‌هاى مردم قرار مى‌گیرد و باعث شکستگى قلب‌هایشان مى‌شود و چون قلب شکسته شد، رو به خدا مى‌آورد و با او آشتى مى‌کند و یگانه مى‌شود؛ لذا بعد از عاشورا، حال دیگرى در خود مى‌یابند و آرام آرام کمتر گناه مى‌کنند و به واجبات تمایل بیشترى مى‌یابند. این آشتى کردن با خدا، از برکت حسین بن على علیهما السلام است.
حتّى آمدن امام حسین علیه السلام به کربلا، براى دعوت مردم به سوى خدا بود. به همین خاطر از اول ورود به کربلا تا لحظه‌ى آخر، دشمنان خود را نصیحت مى‌کرد و به سوى خدا فرامى‌خواند، تا حتّى اگر شده یک نفر، منقلب شود و بیاید. همان یک نفر که آمد و از بند دنیا آزاد شد و به واقع «حر» گردید، کافى است.