جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


پاکیِ آوازِ آبها: تأملی در اصناف ایمان ورزی

Posted: 15 Nov 2012 06:50 AM PST

سروش دباغ
در این نوشتار  می کوشم چهار سنخ مواجهه با مقوله ایمان را، از یکدیگر تفکیک کرده، مقومات هر یک را برشمارم

 

1.«ایمان» ازجمله مفاهیمی است که در گستره ادیان ابراهیمی و ادبیات فلسفی وعرفانی بسیار به بحث گذاشته شده است. می توان به مقوله ایمان از منظرهای فلسفی ، کلامی، عرفانی و فقهی پرداخت و احکام آنرا از یکدیگر بازشناخت.[2] آیا ایمان از جنس عقیده و باور است یا مؤلفه های غیر معرفتی نیز در پیدایی ایمان دخیلند ؟ آیا مؤمن به گزاره های چندی نظیر « خدا وجود دارد» باور دارد و آنها را موجه می انگارد و متعلق معرفت خود می انگارد؟ یا کسی است واجد احوال باطنی و اگزیستانسیل، که در خلوت خود آمیزه ای از خشیت و بهجت را بر اثر مواجهه با امر متعالی تجربه می کند؟ آیا می توان تلقی ای از ایمان بدست داد که در آن، احوال وجودی ای غیر از شورمندی و گرمی مدخلیت داشته باشد؟ آیا می توان کسی را که نصیبی از احوال ایمانی نبرده و دنیا را تیره و سرد می بیند؛ در عین حال دغدغه زیستن در ساحت قدسی و از سر گذراندن تجربه های ایمانی در او موج می زند، مؤمن قلمداد کرد؟....

برای بدست دادن تلقی روشن و جامع الاطرافی از مقوله ایمان و ایضاح حدود و ثغور آن، در پی دکارت که می گفت تقسیم کن تا پیروز شوی، خوبست مواجهه های گوناگون با ایمان را از یکدیگر تفکیک کرده، مؤلفه های هر یک را برشماریم. در ادامه می کوشم چهار سنخ مواجهه با مقوله ایمان را، که به ترتیب آنها را « ایمان ورزی معرفت اندیشانه»، «ایمان ورزی شورمندانه»، « ایمان ورزی از سر طمأنینه» و « ایمان ورزی آرزومندانه» می نامم، از یکدیگر تفکیک کرده، مقومات هر یک را برشمارم. این تقسیم بندی به حصر منطقی صورت نگرفته و صبغه استقرائی دارد؛ لازمه این سخن این است که علی الاصول می توان از مواجهه های دیگری با مقوله ایمان نیز سراغ گرفت و مقومات آنها را برشمرد. در عین حال، چنانکه در می یابم، مواجهه های ایمانیِ چهارگانه فوق از اهمیت معرفتی و اگزیستانسیلِ بیشتری برخوردارند؛ از اینرو در این نوشتار به آنها می پردازم.
 

 

1-2. ایمان ورزی معرفت اندیشانه: در این سنخ از ایمان ورزی، متعلق ایمان از جنس گزاره است؛ گزاره ای که مشمول صدق و کذب واقع می شود و می توان درباره محتوای صدق[3] و حجیت معرفت شناختی[4] آن به نحو بین الاذهانی گفتگو کرد و دعاوی ایمانی را ارزیابی معرفتی کرد؛ از اینرو می توان این سنخ از ایمان ورزی را ایمان ورزی گزاره ای[5] نیز نامید. مثلا گزاره هایی نظیر " خداوند وجود دارد" و "تک تک انسانها در روز جزا باید پاسخگوی اعمالی باشند که در دنیا انجام داده اند"، را در نظر آوریم. مطابق با این تلقی، مؤمن کسی است که ادله ای له این مدعیات اقامه کرده، این گزاره ها را موجه و معرفت بخش انگاشته، آنها را در نظام معرفتی خویش جای می دهد. متکلمان مسلمان و مسیحی نظیر خواجه نصیر الدین طوسی و توماس آکوئیناس چنین درک و تلقی ای از ایمان داشتند و محتوای معرفتی پررنگی برای مقوله ایمان قائل بودند.

2-2. ایمان ورزی شورمندانه: این نوع ایمان ورزی از سنخ احوال اگزیستانسیل است و با قبض و بسط و جزر و مد و زیر و زبرشدن و تلاطم های وجودی عجین است. در اینجا احوال قبضی به همان میزان در ایمان ورزی مدخلیت دارند که احوال بسطی. در سنت اسلامی، عموم عرفا چنین تلقی ای از ایمان داشتند، ایمانی که نسبتی با استدلال ورزی و بحثهای معرفت اندیشانه ندارد و مطابق با آن، مؤمن کسی است که با طوع و رغبت دل به یار می سپارد و رهسپار خانه دوست می گردد و به شنیدن وگفتن درباره مقوله ایمان بسنده نمی کند و در پی دیدن و چشیدن و در آغوش گرفتن آن است :

 

گفتم: «این چیست؟ بگو، زیر و زبر خواهم شد» گفت:« می باش چنین زیر و زبر، هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال خیز از این خانه برو، رخت ببر، هیچ مگو»[6]

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست[7]

مؤمن آن باشد که اندر جزر و مد کافر از ایمان او حسرت خورد[8]

ذات ایمان نعمت و لوتیست هول ای قناعت کرده از ایمان به قول[9]

علاوه براین، شورمندی، گرما، اراده، امید، خشوع و خطر کردن از مقومات این نوع ایمان ورزی است. به تعبیر مولوی:

تاجر ترسنده طبع شیشه جان در طلب نه سود دارد نه زیان

بل زیان دارد که محرومست و خوار نور او یابد که باشد شعله خوار

نیست دستوری بدینجا قرع باب جز امید الله اعلم بالصواب[10]


سپهری نیز از گرما بخشی ایمان سخن می گوید؛ همانگونه که می توان صدای باران را روی پلک تر عشق شنید، می توان صدای پای ایمان را در کوچه شوق شنید:

« و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش « استوا» گرم/ ترا در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید»[11]

« من صدای نفس باغچه را می شنوم/...جریان گل میخک در فکر/ شیهه پاک حقیقت از دور/...وصدای کفش ایمان را در کوچه شوق/ و صدای باران را روی پلک تر عشق/ روی موسیقی غمناک بلوغ/ روی آواز انارستان ها»[12]

در قرآن نیز از ایمانی سخن به میان آمده که مشمول کمی و زیادی واقع می شود؛ مطابق با این تلقی، مؤمنان کسانی هستند که با شنیدن ذکر خداوند دلهایشان خاشع می شود و در برابر مهابت هستی سر تعظیم فرود می آورند:

انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا و علی ربهم یتوکلون. الذین یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون[13]


مجتهد شبستری درباره تلقی قرآنی از ایمان می گوید:

«ایمان یک امر ورزیدنی است و باید همیشه زنده و پویا بماند...مسئله و دغدغه « مؤمنان» گوش سپردن و شنیدن یک خطاب و خبر است و راه افتادن و رفتن در پی آن خطاب. به همین دلیل آنها یک حرکت وجودی می کنند، نه حرکت استدلالی فلسفی...من همیشه تحت تأثیر این آیه قرآن بوده ام که: ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فامنا( آل عمران، 193)... ایمان همانا شنیدن آن خطاب و پاسخ مجذوبانه دادن به آن و رفتن به دنبال آن است و آینده را هم با امید- نه با استدلال - پرکردن»[14]

پا در راه ناروشن و نا معلوم نهادن و به امید سربرآوردن انفتاح و گشایشی، سرمایه را خرج کردن و شعله خواری پیشه کردن از مقومات ایمان شورمندانه است. در سنت مسیحی، کیر کگور با برساختن و پیش کشیدن مفهوم « جهش ایمانی»[15]؛ از ایمان ورزی ای سخن می گوید که با عزم و اراده و خطر کردن هم عنان است. مطابق با رأی کیر کگور، ایمان ورزیدن امری عاقلانه نیست و تلاش برای تبدیل آن در دل سنت مسیحی به آموزه ای عقلانی ، باطل و نارواست:

«قلمرو ایمان...کلاسی برای کودنان سپهر عقل، یا آسایشگاهی برای کند ذهنان نیست. ایمان خود سپهری به تمام است، و هر گونه کج فهمی از مسیحیت را می توان...از تلاشی که برای تبدیل آن به یک آموزه و انتقال آن به سپهر عقل صورت می گیرد، بازشناخت...اگر می توانستم خدا را به شکل عینی دریابم، ایمان می داشتم، اما دقیقا به همین دلیل که نمی توانم خدا را به شکلی عینی دریابم، باید ایمان بیاورم»[16]

کیرکگور چون نمی تواند خدا را به نحو عینی دریابد، به او ایمان می آورد. به تعبیر دیگر، مطابق با رأی او، اگر بتوان به سودِ امر متافیزیکی و قدسی، دلیلی اقامه کرد و آنرا موجه انگاشت؛ آن امر، متعلق ایمان قرار نمی گیرد. این نوع از ایمان ورزی نسبتی با یأس و دلسردی و فسردگی و تیرگی ندارد؛ بلکه در آن، شخص مؤمن از سر امیدواری و با اشتیاق آنقدر دری را می کوبد تا نهایتا کسی بر آستانه در ظاهر شود و در رسیدن او را خوشامد گوید.

3-2. ایمان ورزی از سر طمأنینه: لودویگ ویتگنشتاین در کتاب فرهنگ و ارزش از نوعی ایمان ورزی سخن می گوید[17] که مانند ایمان شورمندانه نیازی به دلیل ندارد، اما از جنس «حکمت سرد»[18] است؛ ایمانی که برخلاف ایمان کیر کگوری، غیر شورمندانه است و عاری از عواطف و احساسات قوی. تو گویی در این نوع ایمان ورزی، مؤمن منفعل است و دچار ایمان می شود؛ برخلاف ایمان ورزی شورمندانه که در آن، مؤمن، به سراغ ایمان می رود و زیر و زبر می شود و آنرا فراچنگ می آورد. سکینه و آرامش و طمأنینه از مقومات این نوع ایمان ورزی است؛ سالکی که با جهان بر سر صلح است و متعلق ایمان او، بدون اقامه دلیل به دست آمده است؛ چرا که بی نیاز از دلیل است. می توان این نوع ایمان ورزی را با مددگرفتن از مفهوم « جهان- تصویر»[19] ویتگنشتاین که در کتاب در باب یقین به بحث گذاشته شده تبیین کرد.[20] بنا بر رأی ویتگنشتاین، در یک نظام معرفتی، برخی از گزاره ها، موجه اند و متعلق آگاهی قرار می گیرند، بدون اینکه نیازی به استدلال در معنای متعارف کلمه داشته باشند. در عین حال، لازمه بی نیازی از دلیل آوردن برای این سنخ گزاره ها، غیر معرفت بخش بودن آنها نیست، بلکه نشان دهنده بخشی از نظامِ معتقداتِ فرد است که به نحو غیر استنتاجی[21] احراز و موجه انگاشته شده است. مثلا، گزاره هایی نظیر" من دو پا دارم" و " من تمام عمر خود را روی کره زمین سپری کرده ام" و " من فرزندم را دوست دارم" را در نظر بگیرید؛ این گزاره ها معرفت بخشند، بدون اینکه نیازی به استدلال داشته باشند و شخص باورمند، در پی اقامه دلیلی له آنها باشد. در مقابل، گزاره های " ناپلئون در جنگ واترلو شکست خورد" ، " مجموعه زوایای داخلی هر مثلث در هندسه اقلیدسی صد و هشتاد درجه است" و " عدد اتمی عنصر کلسیم بیست است" معرفت بخش اند، اما برای موجه انگاشته شدن نیازمند دلیلند؛ اعم از ادله تجربی و غیر تجربی. پس، برخی گزاره ها که بنیان ِنظام معرفتی ما را تشکیل می دهند؛ بی نیاز از دلیلند و به نحو غیر استنتاجی بدست آمده و در عین حال معرفت بخشند؛ سایر گزاره ها نیز به نحو استنتاجی از این گزاره ها بدست می آیند. ویتگنشتاین، مجموع این گزاره های معرفت بخشِ بنیادین را "جهان- تصویر" می نامد؛ گزاره هایی که بی واسطه احراز می شوند و بر مسند تصویب می نشینند و معرفت بخشند. می توان موضع مختارِ معرفت شناختیِ این نگاه ویتگنشتاینی را " مبناگرایی"[22] قلمداد کرد؛ در ایمان گرایی ویتگنشتاینی که توأم با سردی و انفعال و طمأنینه است، گزاره های ایمانی، بسان امواج آرامی که در عمق و بستر دریا در جریانند؛ در زمره جهان- تصویر مؤمن بحساب می آیند؛ ایمانی که قوام بخش نحوه زیست مؤمنانه است و با ورزیدن[23] و اشتغال به بازی زبانی ایمان تقویت می شود. در این تلقی، مؤمن کسی است که با طمأنینه و آرامش و سردی به سروقت امر بیکران می رود و احوال خوش معنوی را نصیب می برد.

4-2. ایمان ورزی آرزومندانه: مطابق با این تلقی، مؤمن حسرت نحوه زیست مؤمنانه را می خورد، هر چند بهره ای از آن نبرده است. چنانکه در می یابم، هم ندانم انگار[24] و هم ملحد [25] علی الاصول می توانند مناسبات سلوکی خویش را حول این تلقی از ایمان سامان ببخشند. ندانم انگار نمیداند که جهان واجد ساحت قدسی هست یا نه؛ به تعبیر دیگر، توجیه معرفت شناختی[26] و ارزش صدق[27] دو گزاره " جهان واجد ساحت قدسی است" و " جهان فاقد ساحت قدسی است" برای او یکسان است؛ در واقع ادله ای که له وجود ساحت قدسی در این عالم اقامه شده با ادله ای که در مقام موجه کردن این مدعا هستند که جهان عاری از ساحت قدسی است؛ برای ندانم انگار متکافؤ و هم زورند. در مقابل، ملحد بر این باور است که جهان عاری از ساحت قدسی است. مطابق با این تلقی، ادله اقامه شده بوسیله خدا نا باوران له این مدعا که جهان عاری از ساحت قدسی است موجه است ؛ لازمه این سخن این است که ادله خداباوران ناموجه است و فرونهادنی. حال، ندانم انگاری را در نظر بگیرید که دلیلی له این مدعا در دست ندارد که جهان واجد ساحت قدسی است، در عین حال حسرت زیستن در ساحت قدسی را می خورد و از عمق جان تمنا و آرزو می کند که کاش بتواند ساحت قدسی ای را در جهان سراغ بگیرد. می توان احوال او را از احوال ندانم انگاری که دغدغه زیستن در ساحت قدسی ندارد، تفکیک کرد. علاوه بر این ، می توان احوال ملحدی را که دغدغه زیستن در ساحت قدسی را دارد؛ از احوال ملحدی که چنین دغدغه ای ندارد؛ بازشناخت. ایمان آرزومندانه ناظر به احوال ندانم انگار و ملحدی است که دغدغه زیستن در ساحت قدسی را دارد و از پی آن روان می شود؛ هر چند به وجود امر قدسی در این جهان باور ندارد و یا درباره آن حکم به تعلیق حکم می کند. شخصیت هایی چون قدیس مانوئل در رمان هابیل و یا ژان در رمان ژان باروا کمابیش چنین احوالی دارند و می توان دغدغه های ایمانی و اگزیستانسیل ایشان را ذیل ایمان آرزومندانه صورتبندی کرد؛ کسانیکه جهان را خاکستری و مه آلود و سرد تجربه می کنند ؛ در عین حال دغدغه زیستن در ساحت قدسی گریبان ایشان را رها نمی کند. قدیس مانوئل، کشیشی است که دیگر به آموزه های آئین مسیحیت باور ندارد؛ اما از غسل تعمید دادن ِانسانهای دیگر دست نکشیده؛ در کسوت کشیش به این کار می پردازد. در عین حال، دغدغه های ایمانی همچنان با مانوئل هست؛ آئین و مناسک دینی را به جا می آورد، بدون اینکه باور متافیزیکی داشته باشد و یقین و سکینه ای را نصیب ببرد. از سوی دیگر، شخصیت لوس در رمان ژان باروا یاد آور ملحدی است که با این نحوه از زندگی خویش خوش است و دغدغه زیستن در ساحت قدسی را کنار گذاشته و فراموش کرده است؛ شبیه به احوالی که از دیوید هیوم در آخر عمرش نقل شده ؛ او عذر کشیشی را که بر بالین او حاضر شده بود، خواست و به او گفت که احتیاجی به سخنان و دعاهای او ندارد. احوال باطنی قدیس مانوئل یادآور این شعر دل انگیز اخوان ثالث است:

«برگکی کندم/ از نهال گردوی نزدیک/و نگاهم رفته تا بس دور/ ... قبله، گو، هر سو که خواهی باش/ با تو دارد گفت و گو شوریده مستی/ مستم و دانم که هستم من/ ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟»[28]

تردید و ابهام تأمل برانگیزی در این شعر موج می زند؛ سالکی که نماز می گزارد ، اما عمیقا در این اندیشه است که آیا هستی واجد ساحت برینی هست یا در جهان پیرامون منحصر می شود. علاوه بر این، برخی از اشعار فروغ فرخزاد، خصوصا در دفتر تولدی دیگر تداعی کننده ایمان آرزومندانه است:

«آنگاه / خورشید سرد شد / و برکت از زمین ها رفت / و سبزه ها به صحرا ها خشکیدند / و ماهیان به دریاها خشکیدند / ...خورشید مرده بود / خورشید مرده بود و فردا / در ذهن کودکان / مفهوم گنگ گمشده ای داشت / ...شاید هنوز هم در پشت چشمهای له شده در عمق انجماد / یک چیز نیم زنده مغشوش بر جای مانده بود / که در تلاش بی رمقش می خواست / ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها / شاید ولی چه خالی بی پایانی / خورشید مرده بود/ و هیچ کس نمی دانست / که نام آن کبوتر غمگین / کز قلب ها گریخته ایمانست / آه ای صدای زندانی / آیا شکوه یأس تو هرگز / از هیچ سوی این شب منفور / نقبی به سوی نور نخواهد زد ؟...»[29]

در نگاه فروغ، هر چند خورشید مرده ، «فردا » در ذهن کودکان مفهوم گنگی دارد و نام آن کبوتر غمگین که از قلبها گریخته ایمان است؛ اما هنوز شاید بتوان از این شب منفور به سوی نور نقبی زد و به «پاکی آواز آبها» ایمان آورد. البته فروغ در دفتر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد رفته رفته دلسرد تر می شود ، به « ناتوانی دستهای سیمانی» و آغاز فصل سرد ایمان آورده و تمناهای معنوی در او کمرنگ شده ، چراغهای رابطه را تاریک می بیند و به خاطره پروازی که در یادها می ماند، بسنده می کند:[30]

« دستم را بر ایوان شب می کشم/ ...چراغهای رابطه تاریکند/ چراغهای رابطه تاریکند/ کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد/کسی مرا به مهمانی گنجشک ها را نخواهد برد/ پرواز را به خاطر بسپار/ پرنده مردنی است»[31]

 

با عنایت به درک و تلقی فروغ از ماهیت اثر هنری و سرایش شعر، می توان اشعار فوق را، ترجمان احوالِ اگزیستانسیل او، دست کم در دوره ای از ادوار زندگیش، قلمداد کرد:

«فکر می کنم همه ی آنها که کار هنری می کنند، علتش یا لااقل یکی از علت هایش- یکجور نیاز نا آگاهانه است به مقابله و ایستادگی در برابر زوال...کار هنری یکجور تلاشی است برای باقی ماندن و یا باقی گذاشتن « خود» و نفی معنی مرگ...درست است که مرگ هم یکی از قوانین طبیعت است، اما آدم تنها در برابر این قانون است که احساس حقارت و کوچکی می کند... شعر برای من مثل رفیقی است که وقتی به او می رسم می توانم راحت با او درد دل کنم. یک جفتی است که کاملم می کند، راضیم می کند، بی آنکه آزارم بدهد»[32]
 

3. به نظر می رسد در جهان جدید، با ظهور علم و فلسفه جدید و دستخوش تغییر شدنِ تصورات و تصدیقات کسانی که جهانشان مدرن شده و نگرش شان دیگرگون گشته؛ امکان تحقق «ایمان ورزی شورمندانه» در جهانِ راززدایی شده کنونی کمتر شده؛ جهانی که با ظهور و نهادینه شدن علوم تجربی جدیدی که در این هستی، غایت[33] و هدفی را سراغ نمی گیرند، سیرت و صورت دیگری یافته است. «ایمان ورزی معرفت اندیشانه» ، چنانکه آمد، از جنس استدلال و بحث و گفتگوی انتزاعی ِفلسفی و کلامی است و کثیری از انسانهای پیرامونی از این منظر در مقوله ایمان نظر نمی کنند و دلمشغول آن نیستند؛ چرا که بیشتر در پی بر گرفتن نحوه زیست مؤمنانه اند؛ نحوه زیستی که متضمن مناسبات و روابط معنوی آنهاست و آثار و نتایجِ احوال ایمانی در آن به عیان دیده می شود. علاوه بر این، به نظر می رسد در میان کسانیکه جهانشان مدرن شده و در آموزه های علمی و فلسفی جدید به دیده عنایت می نگرند و در عین حال دغدغه های معنوی از وجود ایشان رخت برنبسته و امر معنوی را طلب می کنند، «ایمان ورزی از سر طمأنینه» بیشتر یافت می شود ؛ ایمانی که آرامش و سلم و طمأنینه و احیانا سردی از مقومات آن است و شورمندی و ابتهاج در آن به چشم نمی خورد. افزون بر این؛ کسانیکه در جهان کنونی، باورهای دینی خود را به دواعی و علل و دلایل گوناگون از دست داده اند؛ اما همچنان تمنای زیستن در ساحت قدسی گریبان آنها را رها نمی کند و حسرتناکانه شاهدهای عهد شباب فکری را فرا یاد می آورند، ایمانشان از سنخ «ایمان ورزی آرزومندانه» است؛ چنین کسانی را که می توان در جهان راززدایی شده پیرامونی به سهولت سراغ گرفت و در احوالشان تأمل کرد، علی الاغلب در برهه ای از زندگی خویش به یکی از سه نوع ایمان ورزی یاد شده باور داشته و مؤمن بوده و اکنون از آن عبور کرده اند؛ در عین حال عموما از احوال باطنی ِ کنونی ِخویش رضایت ندارند و در آرزوی سر زدن خورشیدِ ایمان در ضمیر خویش، شب و روز را دوره می کنند.

اگر همانگونه که گابریل مارسل آورده ، طریقِ ایمان ورزی از معبر«وفا» می گذرد؛ انسانهایی که نصیب چندانی از ایمان ورزی «معرفت اندیشانه»،«شورمندانه »و «از سر طمأنینه» در روزگار کنونی ندارند، می توانند با وفا کردن در حق انسانهای پیرامونی نظیر مادر و پدر، همسر، فرزند، خویشان ، دوستان، همسایگان، مردمان کوچه و خیابان...و پا به پای ایشان رنج کشیدن و عشق ورزیدنِ نوعدوستانه[34] و بدون چشمداشت پیشه کردن؛ هاضمه فراخ ، سعه وجودی و « آمادگی معنوی» لازم برای پای نهادن بر بامهای آسمان را کسب کنند؛ باشد که بختیار شوند و ضمیرشان معطر و مطرا گردد و احوال خوش معنوی و ایمانی را نصیب برند. [35]

 

 

 

 

 

----------------------------------------------------------------------------
[1] تأملات خویش در این باب را ابتدا در میزگردی درباره "معنویت و ایمان در جهان جدید" در دانشگاه تگزاس در تیرماه سال جاری با مخاطبان در میان گذاشتم. مقاله حاضر، صورت نوشتاری آن سخنرانی است. در نهایی کردن این نوشتار، از گفتگوهای سودمند با دوستان و همکاران عزیزم، محمود صدری، یاسر میردامادی، حسین دباغ و آرش نراقی بهره بردم. از ایشان سپاسگزارم.

[2] برای آشنایی بیشتر با بحثهایی که درباره ایمان از منظر کلامی، فلسفی و عرفانی در زبان فارسی انجام شده، به عنوان نمونه، نگاه کنید به :

محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی، تهران، طرح نو،1378

عبدالکریم سروش، " نو کردن ایمان"، بسط تجربه نبوی، تهران، صراط؛ 1377؛ همو " ایمان و امید"، اخلاق خدایان، تهران،طرح نو 1380

آرش نراقی، رساله دین شناخت: مدلی در تیببن ایمان ابراهیمی، طرح نو، 1378

سروش دباغ، " مجتهد شبستری و ایمان شورمندانه"، سکوت و معنا: جستارهایی در فلسفه ویتگنشتاین، تهران،صراط؛ 1387؛همو، " ایمان شورمندانه-ایمان آرزومندانه"؛ امراخلاقی، امر متعالی: جستارهای فلسفی، تهران، نگاه معاصر، 1387

[3] truth content

[4] epistemic justification

[5] propositional

[6] گزیده غزلیات شمس، به کوشش محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، شرکت سهامی، 1377، غزل 363

[7] همان، غزل 65

[8]پنجم، بیت3355 جلال الدین رومی، مثنوی معنوی، به تصحیح و پیشگفتار عبدالکریم سروش، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، دفتر

[9] همان، دفتر پنجم، بیت 287

[10] همان، دفترسوم،ابیات 3089، 3090و 3092

[11] سهراب سپهری، هشت کتاب، تهران، طهوری، کتاب « حجم سبز»، شعر « به باغ همسفران»

[12]همان، کتاب «صدای پای آب»

[13] سوره انفال، آیات 2و3

[14] محمد مجتهد شبستری، تأملی در قرائت انسانی از دین، تهران، طرح نو، 1384، صفخات 110-109.

[15] leap of faith

[16] نقل از : سوزان لی اندرسون، فلسفه کیرکگور، ترجمه خشایار دیهیمی، طرح نو، تهران، 1385، صفحات 110-109. برای آشنایی بیشتر با تلقی کیرکگور درباره ایمان، نگاه کنید به: سیری در سپهر جان: مقالات و مقولاتی در معنویت، ترجمه مصطفی ملکیان، نگاه معاصر،

[17] Wittgenstein L., (1998) Culture and Value, ed. by Henrik von Wright, rev. ed. )London:Wiley-Blackwell(.

[18] Cold wisdom

[19]world-picture

[20] برای آشنایی بیشتر با مفهوم «جهان-تصویر» در فلسفه ویتگنشتاین، به عنوان نمونه، نگاه کنید به: سروش دباغ ، « "جهان-تصویر" در منظومه ویتگنشتاین»، زبان و تصویر جهان: مقولاتی در فلسفه ویتگنشتاین، تهران، نی، 1389

[21] non-inferentially

[22] foundationalism

[23] practice

[24] agnostic

[25] atheist

[26] epistemic justification

[27] truth-value

[28] نقل از: محمد رضا شفیعی کدکنی، حالات و مقامات م.امید، تهران، سخن، 1390، صفحه 153.

[29]، فروغ فرخزاد، مجموعه اشعار فروغ، آلمان، نشر نوید، 1368، دفتر «تولدی دیگر»، شعر «آیه های زمینی»

[30]

برای آشنایی با احوال وجودی متلاطم و متغیر فروغ فروغ در دوران شاعری، نگاه کنید به: سروش دباغ، "پشت حوصله نورها: واکاوی مفهوم مرگ در اشعار فرخزاد"، نشریه نافه، مهر 1391.

[31] همان، دفتر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»، شعر « پرنده مردنی است»

[32] سیروش طاهباز، زنی تنها: زندگی و هنر فروغ فرخزاد، "مصاحبه فروغ فرخزاد با سیروس طاهباز و گوهر مراد"، تهران، زریاب، 1376، صفحات 36-35.

[33] teleos

[34] altruistic

[35] برای بسط بیشتر نسبت میان مقولات ایمان و وفا در نگاه گابریل مارسل، نگاه کنید به : سروش دباغ؛ " در غیاب رنج دیگری: طرحواره ای از عرفان مدرن 3"؛ اندیشه پویا، شماره 2؛ مرداد 1391، اکنون در در سپهر سپهری؛ در دست انتشار  

 

 

منبع: آسمان 


  نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  


زندانیان بند ۳۵۰ مراسم ترحیم ستار بهشتی را برگزار کردند

Posted: 15 Nov 2012 06:13 AM PST

جـــرس: زندانیان سیاسی سبز حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین بعداز ظهر روز دوشنبه ۸۹/۸/۹۱ مراسم گرامی داشت ستار بهشتی زندانی سیاسی که پس از انتقال از این بند به بازداشتگاه پلیس امنیت تحت شکنجه جان سپرد، برگزار کردند.

 

به گزارش کلمه، زندانیان سیاسی طی این مراسم که به یادبود هم بندی شهیدشان به قرائت قران و فاتحه پرداختند. در این مراسم دو تن از زندانیان سیاسی به ایراد سخنرانی و دوتن دیگر به شعر خوانی پرداختند.


زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ در پایان مراسم ترحیم سرود ای ایران را خوانده و یاد این کارگر وبلاگ نویس سبز را گرامی داشتند.
 

مشکلات مردم حاشیه‌نشینان زاهدان و بیداد فقر فرهنگی

Posted: 15 Nov 2012 06:13 AM PST

جـــرس: بر اساس گزارش ها، حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد جمعیت شهری زاهدان در نقاط حاشیه‌‌ای شهر زندگی و بخش زیادی از جمعیت آن در فقر و بیکاری مطلق به سر می‌برند و از حداقل امکانات برخوردارند که باید برای رفع مشکلات آنها تدابیری اتخاذ شود.
 

به گزارش سایت ندای زاهدان، مهم‌ترین ویژگی اجتماعی حاشیه‌نشینان شهر زاهدان جوانی خانوارها است، با این حال سطح سواد والدین این خانوارها بسیار پایین است.

 

فقر فرهنگی و مشکلات مالی و مقایسه زندگی دیگر شهرنشینان که از امکانات امروزی برخوردارند، موجب ایجاد نارضایتی عمیق در بین مردم حاشیه‌نشین می‌شود به همین دلیل ناهنجاری‌های اجتماعی در این مناطق سریعاً رشد می‌کند.

 
کمبود فضای آموزشی در مناطق حاشیه نشین

امیر حمزه جمالزهی یکی از شهروندان این مناطق است که تاکنون پیگیری‌های زیادی برای رفع مشکلات موجود در منطقه انجام داده است.

 

وی می‌گوید: در محله محمد آباد واقع در کشاورز ۱۴ تنها یک دبستان وجود دارد و با توجه به اینکه آمار دانش‌آموزان در این منطقه زیاد است وجود یک مدرسه به تنهایی پاسخگوی حجم عظیمی از دانش‌آموزان منطقه نیست.

وی ادامه داد: این آموزشگاه از حداقل امکانات آموزشی برخوردار است و با توجه به اینکه افرادی که در این محل زندگی می‌کنند از قشر کم درآمد و بی‌بضاعت جامعه هستند، باید نسبت به رفع کمبودهای منطقه اقدامات لازم انجام شود.

 

جمال زهی نبود سیستم رایانه برای دانش‌آموزان پایه ششم، نبود تلفن ثابت، تخته وایت‌برد، وسایل کمک آموزشی، میز آموزگار و غیره را از مهم‌ترین نیازهای این آموزشگاه عنوان کرد.

 

وی خاطرنشان کرد: برای دانش‌آموزان این آموزشگاه هیچ گونه فضای ورزشی نیز در نظر گرفته نشده و در واقع زنگ ورزش در این آموزشگاه هیچ جایگاهی ندارد.

 

وی بیان داشت: برخورداری از نعمت سواد و تعلیم و تربیت از حداقل انتظاراتی است که دانش‌آموزان این منطقه از مسئولان دارند.

این شهروند در ادامه نبود مرکز بهداشت را از دیگر مشکلات منطقه عنوان کرد و گفت: چنانچه مادر بارداری در این منطقه نیاز به مراقبت‌های بهداشتی داشته باشد، باید مسافت چند کیلومتری را طی کند و یا اگر فردی مسموم شد باید از سر خیابان کشاورز ماشین بگیرد که خود چند ساعت وقت می‌برد، خدا نکند کسی بسوزد یا با گاز مسموم شود، زیرا خودروهای تاکسی و یا شخصی به این منطقه خیلی کم تردد می‌کنند.

 

جمالزهی افزود: اکثر خانه‌های این منطقه فاقد سند مالکیت بوده که پس از اعلام عفو رهبری برای سند‌دار کردن خانه و یا زمین‌های بدون سند، به ثبت اسناد مراجعه کردیم اما پلاک ۲۸۳۰ کابوسی شد برای مردم محروم این منطقه.

 

وی گفت: نبود روشنایی معابر و نصب نکردن کنتور برق از طرف اداره برق نیز از دیگر مشکلاتی است که مردم این منطقه با آن سر و کار دارند و این امر باعث شد اکثر مردم از راه غیر شرعی و غیر قانونی خانه‌های خود را برق‌دار کنند که خطرات جانی و اقتصادی هم برای دولت و هم برای مردم در پی خواهد داشت.

 

وی ادامه داد: پیگیری‌های زیادی برای رفع معضل روشنایی خانه‌های مسکونی منطقه انجام داده‌ام که مسئولان در اداره برق طبق قانون می‌گویند نمی‌توانند به خانه‌های بدون سند برق بدهند.

 

جمال زهی بیان داشت: همان طور که مسئولان در جریان هستند نداشتن سند منازل مسکونی برابر است با ساخت و ساز بدون مجوز. یعنی شهرداری زاهدان خانه‌هایی که سند ندارند را پروانه کار نمی‌دهد لذا مردم چون فقیر و کم درآمد هستند به ناچار به ساخت و ساز موقتی روی آورده‌اند که مثل تار عنکبوت می‌ماند و با کوچک‌ترین زمین لرزه‌ای منهدم می‌شوند که این تجربه تلخ غم‌بار را در استان بم به چشم مشاهده کرده‌ایم.

 

وی ادامه داد: شهرداری همان طور که در دیگر نقاط شهر به نحو احسن به نظافت اهمیت می‌دهد به امر نظافت و جمع‌آوری به موقع زباله‌ها در مناطق حاشیه‌‌نشین نیز توجه خاص و ویژه داشته باشد.

 

این شهروند بیان داشت: تاکنون مسئولان مختلف بازدیدهای زیادی از منطقه داشته‌اند، اما هنوز اقدام چندانی برای بهبود وضعیت این منطقه صورت نگرفته است.

 

وی گفت: امیدواریم مسئولان همان طور که قدمی برای ورودی قاسم آباد برداشته‌اند نگاه پدرانه خویش را بیش از پیش به این منطقه نیز معطوف دارند.

جمال زهی افزود: این منطقه در مجاورت ریگ قرار گرفته است و هر جمعه بعد از ظهرها افراد بسیاری برای تفریح سالم و موتور سواری به ریگ می‌آیند اگر مسئولان بتوانند در این محل پیست موتور سواری یا ماشین سواری احداث کنند، این منطقه خود به خود رونق می‌گیرد.

 
منازل مسکونی مناطق حاشیه‌ای فاقد آب لوله‌کشی است

عبدالرحمن خردمند از دیگر اهالی منطقه نیز می‌گوید: یک خیابان و یا حتی کوچه‌ای با نام و نشان و آسفالت و جدول گذاری در این منطقه یافت نمی‌شود.

 

وی به مشکل نبود آب سالم و بهداشتی اشاره کرد و گفت: به شرکت آب و فاضلاب مراجعه کردیم اما مسئولان مربوطه اذعان داشتند باید شهرداری حریم خیابان‌ها و کوچه‌ها را مشخص کند تا لوله‌گذاری را انجام دهیم، نداشتن آب سالم و بهداشتی مردم را مجبور کرده تا به حوض انبارهایی که بدون رعایت بهداشت ساخته می‌شوند روی آورند که آب شور را برای نظافت به وسیله تراکتورهای سیار در آنها ذخیره می‌کنند و آب شیرین را هم هر ۲۰ لیتری ۲۵۰ تومان می‌خرند.

 

وی ادامه داد: بسیاری از خانه‌های مسکونی این مناطق فاقد آب لوله‌کشی هستند و مردم آب مورد نیاز خود را از تانکرهای داخل خیابان‌ها تهیه می‌کنند.

 

خردمند تصریح کرد: عمده جمعیت منطقه قاسم آباد به دلیل پایین بودن سطح سواد و مهارت به شغل‌های کاذب روی آورده‌اند به همین دلیل بیشتر مسائل و معضلات اجتماعی که در جامعه ظهور و بروز پیدا می‌کنند نشأت گرفته از مناطق حاشیه‌ای شهر است.

 
واحدهای مسکونی مناطق حاشیه‌ای پروانه ساختمان ندارند

امام جماعت مسجد حضرت علی(ع) این منطقه نیز اظهار داشت: سرانه فضای مسکونی در قاسم آباد زاهدان بسیار ناچیز است و بیشتر واحدهای مسکونی حاشیه فاقد پروانه ساختمان هستند.

مولوی عبدالستار شه بخش گفت: همچنین وجود مسیرهای روباز فاضلاب و فضاهای غیر بهداشتی در سطح شهر منجر به شیوع انواع بیماری‌ها در این منطقه شده است.

وی در زمینه سایر مشکلات این منطقه افزود: افرادی که در این منطقه زندگی می‌کنند کودکان و نوجوانانی هستند که برای پر کردن اوقات فراغت خود نیاز به ورزش و تفریح سالم دارند، اما متأسفانه در این منطقه هیچ فضای تفریحی و یا سالن ورزشی احداث نشده به همین دلیل احتمال اینکه جوانان این منطقه به بیراهه کشیده شوند بسیار زیاد است.

امام جماعت مسجد علی‌اکبر (ع) گفت: تاکنون دولت برای رفع نیازها و مشکلات جوانان اهتمام زیادی ورزیده است، اما جوانان این منطقه از خدمات دولت محروم بوده‌ و هستند.

 

وی بیان کرد: خطرات بهداشتی بسیار زیادی مردم این منطقه را تهدید می‌کند زیرا خدمات بهداشتی در این مناطق بسیار ناچیز است به طوری که حتی یک داروخانه در این محله وجود ندارد.

 

این شهروند زاهدانی خاطرنشان کرد: مکانی برای جمع‌آوری زباله‌ها در این مناطق در نظر گرفته نشده و بیشتر زباله‌ها در سطح معابر ریخته می‌شود که این خود نیز خطرات بسیار زیادی را به دنبال خواهد داشت.

مولوی شه بخش افزود: مسیرهای منتهی به این منطقه بسیار بد بوده و حریم کوچه‌ها و خیابان‌ها مشخص نشده‌اند در واقع رفت‌وآمد در این مناطق به سختی صورت می‌گیرد و هیچ کوچه و خیابانی در این منطقه آسفالت نشده است.

 
کاهش ضریب احساس محرومیت در نقاط حاشیه‌ای امری ضروری است

کارشناس پیشگیری‌های امنیتی وضعی قوه قضاییه سیستان و بلوچستان نیز گفت: حاشیه‌‌نشینی شیوه جدیدی از زندگی شهری است که با تراکم بیش از حد جمعیت، تعارض فرهنگی، بی‌ثباتی اجتماعی، بیکاری، مشاغل کاذب، بی‌هویت، خشونت و احساس حقارت و آمادگی برای آشوب و انفجار همراه است.

 

غلامرضا باغ شیرین افزود: در تحقیقاتی که انجام شده، میزان درآمد و بیکاری، فقر فرهنگی و توزیع نا عادلانه اعتبارات بر امکانات حاشیه‌‌نشینان در وقوع جرائم اجتماعی تأثیر بسزایی دارد‌.

 

وی گفت: استانداری در تعیین اولویت‌های کاری سالانه خود که در برگیرنده هدایت بودجه‌های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و محرومیت‌زدایی است کاهش ضریب احساس محرومیت در میان حاشیه‌نشینان را لحاظ کند.

 

این کارشناس ادامه داد: همچنین باید با توجه به طرح شناسنامه مناطق بحران خیز اجتماعی، از محل بودجه‌های امنیتی، اعتباری اختصاص داده شود تا در شرایط قبل از بحران، حین بحران و بعد از بحران متناسب با وضعیت‌ اقدامات مربوط به شناسایی، کنترل و پیش‌بینی صورت پذیرد.

 

باغ شیرین اظهار داشت: تغییر نگرش مسئولان اجرایی و سیاسی به مناطق حاشیه‌نشین به عنوان یکی از اولویت‌های ساماندهی با محوریت رفع محرومیت‌ها و فرهنگ فقر حاکم بر آن نیز امری ضروری است.

 

وی گفت: افزایش امکانات بهداشتی و درمانی، آموزشی، اقتصادی و ایجاد محیط‌های اشتغال‌زایی برای کاهش و از بین بردن انگیزه‌های ارتکاب جرم، افزایش زمینه‌های مشارکت سیاسی، اجتماعی همراه با برنامه‌های اعتماد سازی مسئولان، تقویت اقدامات کنترل انتظام و امنیتی جمعیت در مناطق حاشیه‌نشینی به همراه انعکاس به موقع بر آوردهای ویژه، توسعه فعالیت‌های مرتبط با سازمان‌های مردم نهاد در حاشیه شهرها با محوریت برگزاری کارگاه‌های پیشگیری از وقوع جرم نیز از دیگر راهبردها و برنامه‌هایی است که در رفع محرومیت زدایی از مناطق حاشیه‌نشین مؤثر است.

 
حقوق شهروندی حاشیه‌نشینان به رسمیت شناخته شود

بنا به گفته کارشناسان یکی از علل پیدایش و گسترش حاشیه‌نشینی مهاجرت‌های بی رویه روستاییان به شهرها است که باید مسیر مهاجرت از روستا به شهر روند طبیعی به خود گیرد و ریشه فقر در روستاها خشکانده شود.

همچنین به رسمیت شناختن حقوق شهروندی ساکنان مناطق حاشیه‌نشین در برنامه‌ریزی‌های مختلف اقتصادی، اجتماعی، کالبدی و تأمین اعتبار مالی و پرداخت تسهیلات برای بهسازی و نوسازی واحدهای مسکونی آنها نیز در بهبود وضعیت حاشیه‌نشینان مؤثر است.

 

ایجاد اشتغال و کار آفرینی برای حاشیه‌نشینان به ویژه در بخش‌های تولیدی کشور به منظور کاهش بیکاری و اشتغال نیز نقش بسزایی در بهبود وضعیت حاشیه‌نشینان دارد.

بهترین راه برای ایجاد فرآیند جدید توسعه در اجتماعات حاشیه‌نشین، ساماندهی و بهسازی کالبدی به همراه توانمند سازی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و عامل اصلی برای ساماندهی و توانمند سازی حاشیه‌نشینی ایجاد مدیریت یکپارچه در سطوح ملی و محلی است.

 

همچنین باید تدابیری برای بالا بردن تخصص و مهارت نیروی کار موجود در نواحی حاشیه شهری از طریق آموزش‌های رسمی و فنی و حرفه‌ای برای بالا بردن سطح تحصیلات و مهارت جوانان از راه تشویق به فراگیری علم و دانش اندیشیده شود.

  

توضیحات سازمان قضائی نیروهای مسلح درباره پرونده کهریزک

Posted: 15 Nov 2012 06:13 AM PST

جـــرس: سازمان قضائی نیروهای مسلح با تشریح روند رسیدگی به پرونده کهریزک تاکید کرد: اتهامات سایر متهمان این پرونده ادامه خواهد داشت.
 

به گزارش الف، سازمان قضائی نیروهای مسلح در واکنش به انتشار مطلبی با این مضمون که درباره این که اگر با خاطیان کهریزک برخورد شده بود اتفاق اخیر باعث مرگ وبلاگ نویس نمی‌شد در یکی از روزنامه ها اعلام کرد: مطلب طوری تنظیم شده بود که عدم برخورد با خاطیان شامل هر دو بخش می‌شد در حالی که تشکیلات قضائی نیروهای مسلح با بخش انتظامی برخورد قضائی کرد وپرونده مربوط به این بخش در موقع مقتضی رسیدگی شد و احکام صادره نیز به اطلاع عموم رسید و روزنامه جمهوری اسلامی نیز اطلاعیه مربوط به آن را به چاپ رساند.
 
از آنجا که هر وقت از ماجرای کهریزک مطلبی گفته می‌شود یا در مطبوعات به چاپ می‌رسد، این دو بخش از همدیگر تفکیک نمی‌شوند، لازم است بار دیگر بخش‌هائی از گزارش مربوط به رسیدگی به بخش مربوط به نیروی انتظامی که توسط تشکیلات قضائی نیروهای مسلح[سازمان قضایی نیروهای مسلح] دادرسی شد را یکبار دیگر از نظر خوانندگان گرامی بگذرانیم.
 
1-
پس از ارجاع پرونده به شعبه اول بازپرسی دادسرای نظامی تهران با همکاری ضابطین قضایی بررسی‌های جامعی در این ارتباط آغاز و بخش‌های مختلف بازداشتگاه کهریزک مورد بازدید و بازرسی دادستان نظامی تهران و قاضی پرونده قرار می‌گیرد. در ادامه با اخذ لیست کامل اسامی متهمان اعزامی به بازداشتگاه کهریزک در جریان حوادث بعد از انتخابات، تمامی آنان شناسایی و 98 نفر شکایت خود را به دادسرای نظامی تهران اعلام می‌کنند و مصدومان به پزشکی قانونی معرفی می‌شوند.
 
2-
در روند رسیدگی به پرونده، با تدبیر دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و پرداخت خسارت و دلجویی از شاکیان در نهایت تعداد 51 نفر از آنان، رضایت خود را اعلام می‌نمایند.
 
3-
به دلیل جان باختن 3 نفر از بازداشت شدگان به نام‌های مرحوم محسن روح الامینی، مرحوم امیر جوادی فر و مرحوم محمد کامرانی و شکایت اولیاء دم، تحقیقات جامعی در این خصوص از متهمان، شهود و مطلعین صورت گرفت و از پزشکی قانونی خواسته شد که با توجه به معاینه اجساد ضمن اخذ نظر هیات تخصصی پزشکی قانونی نظر خود را درباره علت فوت آنان اعلام کند. پزشکی قانونی در نظریه خود با رد فوت نامبردگان به لحاظ ابتلاء به بیماری مننژیت، با تایید وجود آثار متعدد ضرب و جرح بر روی اجساد، علت درگذشت متوفیان را مجموع صدمات وارده اعلام می‌نماید.
 
4-
تحقیقات به عمل آمده نشان می‌دهد که بازداشتگاه کهریزک از شرایط نامناسبی به لحاظ زیستی، بهداشتی و تغذیه برخوردار بوده و شکات نیز بدون رسیدگی‌های لازم پزشکی در کنار برخی افراد سابقه‌دار و شرور نگهداری می‌شدند و به دلیل ظرفیت محدود بازداشتگاه، تعداد زیادی از دستگیرشدگان در فضایی محدود و وضعیتی سخت ایام بازداشت خود را سپری کرده‌اند. در مجموع بازداشتگاه کهریزک فاقد استانداردهای لازم برای نگهداری متهمین بوده و برخوردهای ناهنجار و تنبیهات بدنی مامورین نیز این شرایط بد را تشدید کرده است.
 
5-
پس از تحقیقات اولیه، عوامل دخیل در پرونده به عنوان متهم به دادسرای نظامی احضار و از آنان بازجویی به عمل آمده و تا پایان تحقیقات در مجموع 22 نفر از رده‌ها و قسمت‌های مختلف نیروی انتظامی و افراد مرتبط به عنوان متهم تحت تعقیب قرار گرفته‌اند.
 
6-
دادسرای نظامی تهران در نهایت پس از تحقیقات جامع با توجه به اقاریر و اظهارات متهمان، گواهی شهود، مدارک و اسناد موجود، اظهارات شکات و مطلعین، معاینه محل وقوع جرم، استعلامات متعدد از مراجع ذیربط، نظریات پزشکی قانونی در خصوص چگونگی و میزان جراحات و صدمات وارده به شاکیان و علل فوت متوفیان، مواجهه حضوری و سایر قرائن موجود در مجموع 12 نفر از متهمان را مجرم شناخته و در خصوص آنان کیفر خواست صادر و نسبت به سایر متهمان حسب مورد قرار منع پیگرد و موقوفی تعقیب صادر نموده است.
 
7-
براساس مدارک و شواهد موجود و نظریات پزشکی قانونی، دادسرای نظامی تهران جان باختن مرحوم محسن روح ا لامینی، مرحوم امیر جوادی فر و مرحوم محمد کامرانی را به استناد بند "ب" ماده 206 "قانون مجازات اسلامی" از مصادیق قتل عمد تشخیص داده و در همین ارتباط از دادگاه نظامی برای 3 نفر از متهمان شاغل در بازداشتگاه کهریزک به اتهام مشارکت در ایراد ضرب و جرح منجر به قتل عمد سه نفر، درخواست مجازات نموده است.
 
به دنبال صدور کیفرخواست علیه 12 نفر از متهمان پرونده بازداشتگاه کهریزک توسط دادسرای نظامی تهران که در اطلاعیه قبلی اعلام گردید، پرونده به دادگاه نظامی یک تهران ارجاع شد و رسیدگی به اتهامات متهمان با رعایت مقررات قانونی در جلسات متعدد دادگاه با حضور شکات، متهمین و وکلای آنان صورت پذیرفت. طی جلسات اولیاء دم، جمعی از شکات و وکلای آنان به تفصیل شکایات خود را مطرح کردند و متهمان پرونده و وکلای آنان نیز به طرح دفاعیات خود پرداختند.
 
پس از پایان رسیدگی، دادگاه بر اساس تحقیقات انجام شده، نظریات پزشکی قانونی و سایر مستندات موجود در پرونده، دو نفر از متهمان را به اتهام ایراد ضرب و جرح عمدی منتهی به قتل مرحومان امیر جوادی‌فر، محسن روح‌الامینی و محمد کامرانی علاوه بر حبس، انفصال موقت از خدمت، جزای نقدی، شلاق تعزیری و پرداخت دیه، به قصاص نفس و 9 متهم دیگر را حسب اتهامات منتسب به آنان، به تحمل حبس، پرداخت دیه، جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزیری محکوم نموده و یکی از متهمان نیز به دلیل عدم احراز جرم، از اتهامات وارده تبرئه شده است. حکم صادره غیرقطعی است و پس از طی مراحل قانونی به مرحله اجرا درخواهد آمد.
 
در تاریخ 20 مهر 1389 سخنگوی قوه قضائیه، در پاسخ به سئوالی در خصوص وضعیت پرونده کهریزک با توجه به اعلام رضایت سه ولی دم این پرونده مبنی بر گذشت از قصاص دو محکوم حادثه، گفت: رضایت اولیای دم به دادگاه نظامی اعلام شده، منتهی این رضایت در خصوص محکومین به قصاص بوده است. طبعا دادگاه در خصوص افرادی که نسبت به آن‌ها اعلام رضایت شده از جنبه عمومی جرم اقدام به رسیدگی و صدور مجازات خواهد کرد؛ اما این رضایت ارتباطی با سایر متهمان ندارد و رسیدگی به اتهامات این افراد دنبال خواهد شد.

ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی؛ در چهارمین ماه بدون ملاقات

Posted: 15 Nov 2012 05:04 AM PST

جـــرس: ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، زوج روزنامه نگار زندانی، مدت سه ماه است که با یکدیگر ملاقات نداشته اند و با وجود مراجعه مکرر خانواده این روزنامه نگاران به دادستانی اما کماکان پاسخ مثبتی برای تعیین وقت ملاقات دریافت نکرده اند. ب


سایت کلمه نوشته است: ۱۲ شهریور، هنگامی که سربالایی اوین را با چمدانی کوچک اما سنگین تر از خود طی می کرد تا به دیگر همکاران و همراهانش در زندان اوین برای گذراندن حکم یک ساله اش بپیوندد، تنها یک حرف و نگرانی داشت که به خواهرش و دوستانی که برای بدرقه آمده بودند بگوید: “بهمن! نگران بهمن هستم، حالا که من به زندان می روم چه کسی به ملاقات او خواهد رفت، او در رجایی شهر، من در اوین، بهمن تنها می شود.” و تمام تلاشش را تا پیش از زندان رفتن کرد که بهمن را به اوین برگرداند و نهایتا خودش میهمان اوین شد و همسرش در رجایی شهر ماندگار شد.


ژیلا بنی یعقوب در حالی به زندان اوین رفت تا دوران محکومیت خود را سپری کند که همسرش بهمن احمدی امویی نیز از خرداد ماه امسال به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است و دوران محکومیت خود را می گذراند.


این زوج روزنامه نگار مدت سه ماه است که با یکدیگر ملاقات نداشته اند و با وجود مراجعه مکرر خانواده این روزنامه نگاران به دادستانی اما کماکان پاسخ مثبتی برای تعیین وقت ملاقات دریافت نکرده اند. به دلیل قوانین حاکم بر زندان رجایی شهر، اخرین ملاقات آنان دو، دومین روز شهریور ماه بوده است و از آن روز تا کنون برخلاف قوانین و مهمتر از آن وظیفه شرعی و انسانی ماموران امنیتی و قضایی از یکدیگر دور هستند.


مادر این روزنامه نگار دربند به دلیل کهولت سن و بیماری نمی تواند به ملاقات پسرش برود و طی این سه سال و نیم نتوانسته او را ببنید. برادران بهمن احمدی امویی نیز که در شهرستان زندگی می کنند نمی توانند مرتب به ملاقات برادر خود بیایند و از این رو بهمن احمدی امویی این روزها بدون ملاقات روزگار را در رجایی شهر سپری می کند.


ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی امویی، خرداد ماه سال ۸۸ به دنبال سرکوب های پس از انتخابات بازداشت شدند، ژیلا مدتی را در انفرادی سپری کرد؛ نهایتا پس از دو ماه بازداشت موقت با قید وثیقه آزاد شد اما بهمن در اوین ماندگار شد و پس از تمام شدن دوران انفرادی به بند ۳۵۰ منتقل گشت.


ژیلا بنی‌یعقوب، روزنامه نگار وسردبیر وب سایت کانون زنان ایرانی سال ها در تحریریه روزنامه های مختلف از جمله همشهری، نوروز، وقایع اتفاقیه، یاس نو، صبح امروز، آفتاب آمروز، سرمایه و …به عنوان خبرنگار و دبیر سرویس اجتماعی فعالیت داشته است . او تاکنون برنده جایزه بین المللی شجاعت در روزنامه نگاری از بنیاد بین المللی رسانه های زن و همچنین برنده جایزه جهانی آزادی بیان از سازمان روزنامه نگاران کانادایی شده است. این روزنامه نگار همچنین جایزه ویژه آزادی بیان سازمان گزارشگران بدون مرز را نیز از آن خود کرده است.


او در خرداد ۱۳۸۹ به یک‌سال حبس تعزیری و ۳۰ سال محرومیت از شغل روزنامه‌نگاری محکوم شد که نهایتا این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز عینا تایید شد.


بر اساس فیلمی که یک شهروند خبرنگار از ژیلا بنی یعقوب در روز ها و سال های پس از خرداد ۸۸ گرفته، این روزنامه نگار روزگار خود را این گونه به تصویر کشیده است: “الله اکبر گفتن ها با خواهر زاده اش، خواندن شعرهای سبز مقاومت با مادرش، چشم انتظاری برای بهمن، رسیدگی به پرونده زندان و بالاخره چمدان بستنش برای رفتن به اوین.”


بنی یعقوب روزنامه نگار متعهدی است که در داخل مرزهای کشور باقی نماند و با سفر به کشورهای مختلف مانند عراق و افغانستان تلاش کرد تا مشکلات مردم دیگر کشورها خصوصا زنان را نیزبیان کند. او با گزارش هایی از زنان در سرزمین های جنگ زده یی مانند افغانستان، لبنان، عراق و گزارش هایی از زند گی دشوار زنان در فرهنگ های متعصب برای تغییر ساختار ها کوشش کرده است. این روزنامه نگار تا پیش از خرداد ۸۸ نیز سه بار به دلیل اعتراض به سیاست های دولت به زندان رفته است. ژیلا بنی یعقوب از جمله زندانیان زنی نیز بود که در اعتراض به هتک حرمت و آزار جنسی‌ در حین بازرسی توسط ماموران زندان، دست به اعتصاب غذا زد.


بهمن احمدی امویی، نیز با روزنامه های خرداد، نوروز، شرق و وقایع اتفاقیه، سرمایه و .. همکاری داشته و در زمان بازداشت دبیر گروه اقتصادی روزنامه سرمایه بود. امویی به اتهام «تجمع و تبانی با هدف اخلال در امنیت ملی»،« تبلیغ علیه نظام»،«اخلال در امنیت عمومی» و «توهین به رئیس جمهوری» محکوم شده است و هم اکنون در حال گذراندن دوره محکومیت پنج سال و چهارماه خود در زندان رجایی شهر است. او تاکنون دو کتاب به نام‌های «اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی» و «مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند» را به رشته تحریر در آورده است.

انتشار شعری حماسی از فردوسی در سایت خرداد یکی از اتهامات این روزنامه نگار اعلام گردید. بهمن احمدی امویی یک بار در آستانه نوروز ۸۸ توانست به مرخصی بیاید که نهایتا روز ۹ خرداد ۱۳۸۹ مرخصی او تمدید نشد و به زندان بازگشت و تا امروز نیز به مرخصی نیامده است. این روزنامه نگار برنده جایزه جهانی هلمن-همت در سال۲۰۱۱ است.
در خرداد ماه سال جاری بهمن احمدی امویی به رجایی شهر منتقل شد. این روزنامه نگار هنگام انتقال به زندان رجایی شهر مورد بی احترامی ماموران قرار گرفت و به او فرصت تعویض لباس نداده و با کفش دم پایی و پیژاما و زیر پیراهن و با زدن دستبند و پابند و چشم بند و ضرب و شتم با باتون به زندان رجایی شهر برده بودند. به او اجازه جمع آوری و بردن وسائل شخصی نیز داده نشده است.
به دنبال برگزای مراسم سالگرد مرگ هدی صابر در بند ۳۵۰ اوین، شش زندانی به انفرادی های بند ۲۰۹ اوین منتقل شدند که در این میان بهمن احمدی امویی، در ساعت یک نیمه شب به بند قرنطینه رجایی شهر منتقل شد. چند روز پس از انتقال او به رجایی شهر سلول انفرادی این زندان منتقل می شود بی آنکه کسی دلیل واقعی آن را بداند.
انتقال احمدی امویی در حالی صورت گرفت که در حکم ۵ سال حبس تعزیری او، تبعید وجود ندارد. پس از مسعود باستانی و مهسا امرآبادی این دومین زوج روزنامه نگاری هستند که همزمان در دو زندان متفاوت دوران محکومیت خود را طی می کنند.
بهمن احمدی امویی در نامه ای که به مناسبت تولد همسرش نوشته بود از زندان بدون ملاقات گفته است و آنکه تصور می کرده با انتقال همسرش به زندان اوین او نیز می تواند او را پشت دیوارهای همان زندانی که خود در آن حبس می‌کشد، ببیند. او در مدتی که در زندان اوین بوده برای دوران زندان همسرش حوله و ملحه کار گذاشته بوده و برای اینکه او بیاید و مبادا وسایل مورد نیاز و ضروری‌ات را نداشته باشد، چیزهایی را مانند یکی دو قوطی قرص‌های تقویتی و ویتامین به همراه یک بالش کوچک کنار گذاشته و در نهایت از بازی های روزگار تعجب کرده که اکنن او این وسایل در زندان گوهردشت کرج کیلومترها از ژیلا دور هستند، قرار است او در زندان اوین باشد.
ژیلا بنی یعقوب نیز که این روزها را به دور از همسرش در زندان اوین سپری می کند در نامه ای به همسرش بهمن احمدی امویی در زندان رجایی شهر، گزارش کوتاهی از روزهای زندان خود داده است. او در نامه خود نوشته است که دوست نداشته تا روزهای اخیر به دیدن بهمن برود و خداحافظی کند چون می دانست ملاقاتی در پیش است که می تواند با ملاقات بعدی یک سال فاصله داشته باشد و او شجاعت یک ساله خداحافظی با همسرش را نداشته باشد.

 

گسترش درگیری ها میان ارتش اسرائیل و فلسطینی ها در نوار غزه

Posted: 15 Nov 2012 04:43 AM PST

جـــرس: در حالی که عمليات گسترده نظامی ارتش اسرائيل عليه تشکل های مسلح فلسطينی در نوار غزه روز پنجشنبه، ۲۵ آبان، ادامه يافت، برای نخستين بار اصابت يک فروند راکت شليک شده از سوی فلسطينی ها به يک خانه اسرائيلی، سه نفر از شهروندان اين کشور را کشت.


به گزارش رادیو اروپای آزاد، اقدامات نظامی اسرائيل عليه غزه از بعد از ظهر چهارشنبه و با حمله اسرائيل به خودروی حامل فرمانده شاخه نظامی حماس شدت گرفت؛ حمله ای از يک جنگنده اسرائيلی به اتومبيلی که در آن احمد الجعبری و پسرش کشته شدند.


چند ساعت پس از این حمله، سيزده فلسطينی ديگر در حملات هوايی اسرائيل به نقاط مختلف نوار غزه کشته شدند.


در حالی که در سراسر پنجشنبه حملات متقابل اسرائيل و تشکل های مسلح فلسطينی ادامه داشت، در همين روز، آيين تشييع جنازه احمد الجعبری با حضور دهها هزار فلسطينی در خيابان های مرکزی شهر غزه در جريان بود.


رسانه های اسرائيل در اين ساعات که تشييع جنازه ادامه داشت و سران اصلی حماس نيز در آن شرکت کرده بودند، تأکيد داشتند که عمليات هوايی اسرائيل کاهش يافته اما انتظار می رود که اين حملات در پايان مراسم ياد شده، شدت گيرد.


روز پنجشنبه از يکسو در حملات راکتی تشکل های فلسطينی به جنوب اسرائيل سه اسرائيلی کشته و نيز در حملات اسرائيل به بخش شمالی نوار غزه در بامداد اين روز، دو فلسطينی در منطقه «جبليه» کشته شدند تا شمار فلسطينی هايی که در چند ساعت به قتل رسيدند، به سيزده نفر افزايش يابد و شمار ديگری نيز زخمی شوند.


ارتش اسرائيل که عمليات نظامی خود را «ستون دود» نامگذاری کرده است، شماری از نيروهای ذخيره خود را به خدمت زير پرچم فراخوانده است؛ امری که تنها در زمان برنامه ريزی برای يک حمله زمينی انجام می شود. نيروهای ذخيره که خود را معرفی کرده اند و نيز سربازان دوره منظم به جنوب کشور اعزام شده و در چند قدمی مرز با غزه مستقر شده اند.


دولتمردان اسرائيل و نيز فرماندهان ارشد ارتش اين کشور گفته اند که نه تنها آماده اعزام نيروی نظامی زمينی به غزه، حتی تا حد تسلط دوباره بر این باريکه هستند بلکه می توانند سران اصلی حماس و از جمله اسماعيل هنيه نخست وزير حماس در غزه را هدف قرار دهند و سران حماس در پوشش «کادر سياسی» از مسئوليت حملات راکتی به اسرائيل در امان نخواهند بود.


اسرائيل در کشتن سران سياسی و رهبر روحانی بنيانگذار حماس شيخ احمد ياسين سابقه طولانی دارد. اما در سال های اخير اين نوع اقدامات را بسيار محدود کرده بود تا تفاهم نانوشته خود با حماس را رعايت کرده باشد.


احمد سعيد خليل الجعبری سه روز پس از آن کشته شد که بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل درجلسه دولت خود تأکيد کرد که تداوم حملات راکتی از غزه را بيش از اين تحمل نمی کند و آماده است که «وضع را وخيم تر کند»؛ به گفته ارتش اسرائيل، از نهم نوامبر بيش از صد و پنجاه راکت به اسرائيل اصابت کرده است.


رسانه های اسرائيلی گفته اند حمله راکتی فلسطينی ها که پنجشنبه جان دو زن و يک مرد اسرائيلی را در شهرک «کريات ملاخی» گرفته است، نتيجه اصابت مستقيم راکت به يک ساختمان بوده است که در کنار کشته شدن سه اسرائيلی، ساختمان آنها نيز دچار آتش سوزی شد.


در دور تازه تشديد حملات اسرائيل و غزه عليه يکديگر، اين نخستين بار است که چند اسرائيلی در حملات راکتی کشته می شوند؛ اسرائيل هميشه واکنش بسيار شديدی به کشته شدن حتی يک شهروند خود نشان می دهد.


يک نماينده دولت اسرائيل که پنجشنبه از شهر «کريات ملاخی» ديدار می کرد، در مصاحبه با راديوی سراسری اسرائيل گفت که اسرائيل زخمی شدن يک نوزاد و ريخته شدن خون او را با وخامت بسيار تلقی کرده است، و اين را نيز گفت که «خون يک يهودی بيشتر از خون تمامی چند ميليون مردم غزه اهميت دارد و اگر لازم به گسترش عمليات نظامی باشد، کاری خواهيم کرد که همه مردم غزه به صحرای سينای فرار کنند».


سيستم ضد راکتی «گنبد آهنين» توانسته است که شماری از راکت ها را مهار کند اما نظر به کشته شدن سه اسرائيلی در حمله بامداد پنجشنبه، به نظر می رسد که موفقيت اين سيستم صددرصدی نيست بويژه اينکه اسرائيل خود اذعان دارد که از شمار کافی اين سيستم ها، به دليل کمبود بودجه، برخوردار نيست.


اسرائيل می گويد که از ماه گذشته که امير قطر از غزه ديدار کرد، حملات راکتی از غزه پس از مدت ها آرامش، از سرگرفته شده و برای نخستين بار نيز شاخه نظامی حماس تأييد می کند که در اين حملات نقش دارد.


در سه هفته گذشته، دو بار و هربار به مدت چند روز، حملات متقابل به يکديگر شدت گرفت؛ دور تازه از هفته گذشته و پس از آنکه يک راکت به يک خودروی ارتش اسرائيل در نزديکی غزه اصابت کرد و موجب زخمی شدن چهار نيروی نظامی اسرائيلی شد، آغاز گرديد.


تمامی تشکل های مسلح فلسطينی در حملات راکتی دور جديد و نيز در دور پيشين که سه هفته پيش بود، مسئوليت بر عهده گرفته اند؛ «يگان های عزالدين القسام» شاخه نظامی حماس، «يگان های القدس» شاخه نظامی سازمان جهاد اسلامی فلسطين، «يگان های صلاح الدين» شاخه نظامی «کميته های مقاومت مردمی»، «گردان های ابوعلی مصطفی» شاخه نظامی «جبهه مردمی آزاديبخش فلسطين» و نيز تشکل های ديگر.


شاخه نظامی حماس در حالی در اين دو دور حملات راکتی به اسرائيل قبول مسئوليت کرده است که اين سازمان که بر باريکه غزه حاکم است، در سه سال گذشته تفاهم نانوشته ای را با اسرائيل رعايت می کرد.


خبرنگاران نظامی رسانه های اسرائيل می گويند ارزيابی ارتش اين کشور اين است که حماس به خاطر کشته شدن فرمانده شاخه نظامی خود، اکنون در حال برنامه ريزی برای يک عمليات بزرگ عليه اسرائيل است تا پرستيژ شبه نظاميان و روحيه آنان را حفظ کند.


خبرنگاران نظامی اسرائيلی می گويند اين احتمال وجود دارد که حماس بخواهد با راکت های دوربردتر، اين بار به تل آويو نيز ضربه بزند. اين در حالی است که هزاران اسرائيلی، مناطق مسکونی جنوب را ترک کرده و نزد بستگان خود در ساير نقاط اين کشور بسيار کوچک و کم مساحت رفته اند.


بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل چهارشنبه گفته بود که حماس از راکت های ايرانی فجر- ۵ برخوردار شده است.


اهود باراک وزير دفاع اسرائيل پنحشنبه گفت که بخشی از حملات هوايی چهارشنبه شب اين کشور عليه غزه، ضربه به انبار راکت های «فجر» بوده، اما بعيد ندانست که حماس بخواهد از بقيه راکت هايی از اين نوع که دارد، حتی به تل آويو حمله کند.


مقامات فلسطينی چه در کرانه باختری و چه در غزه می گويند که نخست وزير و وزير دفاع اسرائيل در آستانه انتخابات پارلمانی «کنست»، دستور حمله دوباره به غزه را داده اند تا خود را در چشم مردم اسرائيل به عنوان رهبرانی قدرتمند نشان دهند و رای بدست آورند؛ اما اسرائيل می گويد که تنها برای تامين امنيت مردم خود اين اقدامات نظامی را انجام می دهد تا فلسطينی ها از راکت پرانی دست بردارند و اين وضعيت، «ارتباطی با انتخابات اسرائيل ندارد».


در شبانه روز گذشته، در دو سوی مرز حالت اضطراری برقرار شده است؛ مدارس در سوی اسرائيلی بسته شده و مردم با شنيدن هر آژير خطر حمله راکتی، به سوی پناهگاه ها می دوند و در غزه، مردم نگران گسترش حملات هوايی اسرائيل و به بار آمدن کشته ها و مجروحين بيشتر هستند.


وضعيت نظامی جديد نگرانی های عميق سران منطقه را در پی آورده است؛ محمود عباس رهبر تشکيلات خودگردان فلسطينی که به اروپا رفته بود تا پشتيبانی کشورهای اروپايی را از درخواست فلسطينی ها برای ارتقای جايگاه اين تشکيلات در سازمان ملل بدست آورد، سفر خود را در حالی که به سوييس رسيده بود، ناتمام گذاشت و برای رسيدگی نزديک از اوضاع، به رام الله بازگشت.


آقای عباس و يارانش در تشکيلات فلسطينی که حضور فيزيکی در غزه ندارند، اسرائيل را قوياً نکوهش کرده و خواهان فشار جامعه جهانی بر اسرائيل، برای قطع اين حملات، شده اند.


مصر نيز که در دو دور حملات متقابل اسرائيل و فلسطينی ها برای برقراری آرامش تلاش کرده بود، پنجشنبه از آمريکا خواست که مانع از ادامه تجاوزگری های اسرائيل شود؛ محمد عمرو وزيرخارجه مصر در تماس تلفنی با هيلاری کلينتون وزيرخارجه آمريکا خواهان آن شد که با ايجاد فشار بر اسرائيل، نگذارد که وضع از اين وخيم تر شود.


مصر برای نشان دادن خشم خود، سفير جديدش در تل آويو را که تنها سه هفته پيش به اسرائيل اعزام شده بود، شامگاه چهارشنبه برای رايزنی از اسرائيل فرا خواند و پس از ساعتی نيز سفير و معاون سفير اسرائيل در مصر، از بيم بروز خشم مردم مصر، قاهره را ترک کردند و به اسرائيل بازگشتند.


از يکسو باراک اوباما رييس جمهوری آمريکا در تماس تلفنی با محمد مرسی رييس جمهوری مصر خواهان ايفای نقش مثبت مصر در اين بحران شده است و از سوی ديگر، نخست وزير اسرائيل در تماس تلفنی با باراک اوباما، دلايل حمله اسرائيل به غزه را توضيح داده است.


اعراب تلاش کرده اند که نشست شورای امنيت در روز پنجشنبه (به وقت نيويورک) نيز برای دومين روز پی در پی به بررسی اضطراری حمله اسرائيل به غزه اختصاص يابد و اسرائيل تقبيح شود زيرا نشست چهارشنبه شب شورای امنيت بدون نکوهش اسرائيل پايان گرفته بود؛ نشستی که در آن سوزان رايس نماينده آمريکا در سازمان ملل به تندی حملات راکتی فلسطينی ها به اسرائيل را سرزنش کرد.


در ميان حمايت يکجانبه و چشمگير آمريکا و شخص باراک اوباما از انگيزه های اسرائيل از تشديد حملات، بسياری از سران جهان و سازمان های بين المللی از طرفين نزاع خواسته اند که شکيبا باشند.


سازمان ملل، روسيه، فرانسه و کشورهای ديگر، طرفين را به خودداری از تشديد وضع فراخوانده اند هرچند که واکنش ترکيه از جنس ديگری بوده است؛ احمد داوود اوغلو وزيرخارجه ترکيه به اسرائيل هشدار داد که با ادامه اين حملات، ترکيه عليه اسرائيل در نهادهای بين المللی تلاش خواهد کرد.


ايران حمله نظامی وسيع اسرائيل به غزه را نکوهش کرده و آن را «ترور سازماندهی شده دامنه دار رژيم صهيونيستی» به غزه ناميد.


رامين مهمان پرست سخنگوی وزارت خارجه ايران روز پنجشنبه از کشورهای «غير متعهد» نيز خواست که با اسرائيل قطع رابطه کنند، و گفت: «انفعال و سکوت سازمان ها و نهادهای بين المللی در برخورد با جنايات رژيم صهيونيستی، سبب جری ترشدن بيش از پيش اين رژيم شده است.»


امير حسين عبداللهيان معاون عربی و آفريقای وزارت خارجه ايران نيز روز پنجشنبه به خبرگزاری «فارس» گفت: «مقاومت در فلسطين پاسخی دندان شکن به تل آويو خواهد داد».


سردار سپاه رمضان شريف «رييس ستاد انتفاضه و قدس» در سپاه پاسداران ايران نيز روز پنجشنبه در گفت و گو با «فارس» گفت که «حمله اسرائيل به غزه، آزمون بزرگی برای دولت های مصر، قطر و امارات است و افکار عمومی منتظر واکنش اين کشورها نسبت به ترور ناجوانمردانه و حمله به غزه است».


محمد رضا فرقانی مدير امور بين الملل در دفتر رياست جمهوری محمود احمدی نژاد نيز پنجشنبه به «فارس» گفت: «حمله به غزه به آسانی برای رژيم صهيونيستی تمام نخواهد شد...و اين اقدام می تواند منطقه را به طور کل دچار التهاب کند؛ منطقه ای که بخاطر اوضاع سوريه و تحولات کشورهای عربی، در حالت بحرانی قرار دارد و اين اقدام صهيونيست ها می تواند برالتهابات منطقه بيفزايد که عاقبت آن برای رژيم صهيونيستی و هم پيمانان آن کاملاً نامشخص است».


در برخی از کشورها، تظاهرات حمايت از فلسطينی ها و نکوهش اسرائيل از سرگرفته شده است؛ ترکيه نخستين کشوری بود که اين تظاهرات در آن از سرگرفته شد.


احمد الجعبری ارشدترين و مهم ترين نيروی نظامی حماس بود که از سالها پيش در فهرست سياه تروريستی نيروهای تحت تعقيب اسرائيل قرار داشت.


ربودن گيلعاد شليط سرباز اسرائيلی که پنج سال و نيم عضو حماس بود، و احمد الجعبری عامل آن شناخته شده بود، مانع از آن شد که اسرائيل قصد خود را برای ضربه زدن به الجعبری عملی کند زيرا نگران کشته شدن شليط در اسارت نيروهای تحت فرمان الجعبری بود؛ روزی که حماس شليط را سال گذشته در برابر آزادی يک هزار و يکصد زندانی امنيتی به اسرائيل تحويل داد، احمد الجعبری خود شليط را به افسران مصری که ميانجی اين معامله بودند، تحويل داد.


اما رييس ستاد نظامی حماس همواره احساس امنيت خوبی داشت و بدون محافظ، و آزادانه با خودروی خويش در خيابان های غزه حرکت می کرد؛ اسرائيل با استفاده از همين تردد علنی الجعبری بود که او را روز چهارشنبه به قتل رساند.


اسرائيل در تابستان ۲۰۰۵ بنا به تصميم اريئل شارون نخست وزير وقت اسرائيل، به طور يکجانبه و بدون توافق با فلسطينی ها، به اشغال غزه پس از چهار دهه پايان داد اما از آن زمان، هزاران راکت از غزه به اسرائيل شليک شده است.


اسرائيل در ژانويه ۲۰۰۹ نيز عمليات نظامی وسيع «سرب مذاب» را عليه تشکل های فلسطينی در غزه به مدت ۲۲ روز پيگيری کرد که در آن، بين ۱۱۰۰ تا بيش از ۱۴۰۰ فلسطينی کشته و شمار کثير ديگری زخمی شدند و ويرانی های بسياری به بار آمد که هنوز کمک جامعه جهانی و اميرنشين های خليج فارس برای بازسازی آن ادامه دارد. ايران نيز در اين بازسازی ها کمک های مالی چشمگيری اهداء کرده بود.


باريکه غزه در سال های اخير به بازسازی و عمران مشغول بود و همين ماه گذشته بود که امير قطر با انجام نخستين ديدار تاريخی ازغزه ۴۵۰ ميليون دلار به فلسطينی ها برای بازسازی ها هديه کرد؛ چند روز پس از آن نيز امير بحرين نمايندگان ارشد دربار خود را با کمک های مالی وسيع به غزه فرستاد.
 

جامعه ی مدنی، دیروز، امروز فردا

Posted: 15 Nov 2012 04:26 AM PST

کامیار بهرنگ
 نگاهی کوتاه به جامعه ی مدنی در ایران، فراز و نشیب ها، نقصان های امروزی و راه کار برون رفت از انسداد  


پنج رویداد تاریخی در ایران را می توان نقاط گذار به مراحل دیگر جامعه ی مدنی دانست. به واقع می تواناستقرار جامعه ی مدنی را پیروزی انقلاب مشروطیت دانست که تا کودتای رضا میرپنج ادامه پیدا می کند و این انقلاب خط مرز ایران سنتی و ایران مدرن می شود که روح ایرانی را با مفاهیمی چون عدالتخانه و در ادامه دموکراسی آشنا می کند و در نگاهی کلی تر قدرت مطلق را می شکند، حتی اگر دموکراسی تعریفی در آن با مفاهیم وقت دموکراسی در غرب متفاوت بود. به این نکته باید توجه داشت که در انقلاب مشروطیت با اینکه نمی توان نقش انجمن های صنفی و انجمن های مخفی مدنی در آن دوران را منکر شد اما باید نگاهی به این انجمن ها نیز داشت، به نحوی که گستره ی این انجمن ها در پیش از انقلاب به حدود ۱۰۰ تشکل می رسد اما نفوذ بزرگ این انجمن ها در تهران است که نزدیک به نیمی از آنها را در خود جای داده بود، در تهران نیز بیشتر انجمن ها اگر صنفی نبودند حول یک فرد شکل گرفته بودند و نه الزاما پیرامون یک خواسته ی مشترک. با این حساب این نهادهای مدنی به واقع شخص محور و در بهترین حالت دارای یک هسته ی مرکزی محدود بودند که اعضا به واسطه ی نزدیکی با آن فرد بیشتر به این نهادها متصل بودند. نگاهی به احزاب دوران مشروطه نیز نشان می دهد وجود ۵ حزب عمده ( اعتدالیون، دموکرات – اجتماعیون عامیون - ، سوسیال دموکرات، اتفاق و ترقی ) که جریان روشنفکری تحت تاثیر آموزه های جدید سوسیالیسم، به سمت عدالت اجتماعی می رود و تشکل های اولیه و مخفی در تبریز چگونه بر پایه ی یک نقشه راه مشابه با احزاب سوسیالیستی در دیگر کشورها به حزبی فراگیر در منطقه بدل می شود، از سوی دیگر تحصیل کردگان از فرنگ برگشته نیز سنت های لیبرالی را نیز با خود به سوغات آورده بودند و با شعارهای دموکراتیک در مقابل جریان های فکری وابسته به سوسیالیسم و بعضا مذهبیون قرار می گرفتند به نحوی که حتی حزب دموکرات از همان آغاز انفکاک کامل قوای سیاسی از روحانیون را در مرامنامه ی خود گنجانده بود . اگر چه مشروطیت تحولات بنیادی در جامعه ی مدنی ایران داشت اما از آنجا که نتوانست خود را با بدنه ی اجتماعی پیوندی مستحکم بزند، نتوانست دستاوردهای عظیم اصلاحی خود را پایدار کند و با فروپاشی نظام پادشاهی قاجار ما شاهد ظهور یک نظام دیکتاتوری یکپارچه همراه با تجمیع کامل منابع قدرت در دستان رضا شاه پهلوی هستیم. اما این روند پس از به قدرت رسیدن فرزندش محمدرضا پهلوی شکل دیگری به خود می گیرد و باز تولید نهادهای مشروطه در جامعه آغاز می شود، در این دوران است که قدرت مطلقه شکسته می شود، نهادهای مدنی به بازیابی خود می پردازند و حزب سیاسی ماهیتی جدی تر به خود می گیرد. با این تعریف شاید بتوان دوره ی ۲ ساله ی ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ را مشروطه ی دوم نامید که با کودتای ۲۸ مرداد به پایان می رسد. در این دوره اما نهادهای مدنی به شکلی گسترده تر از پیش با جامعه ارتباط برقرار می کنند و آن شخص محوری از تشکل ها به هدف محوری بیشتر سوق پیدا می کند. اما دوران سیاه پس از کودتا این فرصت را به محمدرضا پهلوی می دهد که به مانند پدر منابع قدرت را در کاخ پادشاهی تجمیع کند و مجددا ما شاهد یک دوره دیکتاتوری سیاه پس از یک حرکت کوتاه اصلاحی در تاریخ ایران هستیم. این دوران سیاه تا اواخر دهه ی ۴۰ شمسی ادامه دارد, در تمام این دوره اکثر نهادهای باز تولید شده در اشکال اصناف و تشکل ها به شدید ترین سرکوب می شود ولی با این حال تجربه ی دوران مشروطه اول و به دستاوردهای مهم اما کوتاه مدت در مشروطه دوم به کمک جامعه ی مدنی در ایران می آید و ما شاهد شکل گیری ذره ذره ی نهادهای صنفی پایدار حول مطالبات صنفی، احزاب پیرامون ایده های فکری و حتی تشکل های مدنی در چهارچوب های جنبش های اجتماعی هستیم. همین جریان اجتماعی است که در پیوند با شبکه ی اجتماعی روحانیون در ایران، نقش بی بدیل خود در انقلاب ۵۷ را ایفا می کنند. در میانه های این مسیر حتی تلاش محمدرضا پهلوی برای یکپارچه سازی فضای مدنی و تحزب در ایران و تشکیل حزب رستاخیز با شکست روبرو می شود.

پس از انقلاب ۵۷ و در فضای اولین سال انقلاب ما نیز شاهد حضور پر رنگ این احزاب در عرصه ی عمومی هستیم اما سیاست های برخی از این احزاب در مخالفت با سیاست های دولت مرکزی و شروع دوباره ی جنگ مسلحانه بر علیه آن و همچنین سیاست های خود حاکمیت این دوران را نیز پایان داد. شروع جنگ اما تجربه ی متفاوت شبکه های اجتماعی در ایران را نشان داد که بیشتر خود را در ساختار بسیج پدیدار نمود، این بسیج به واقع جدا از کارکرد خود در خط مقدم مبارزه، کارکردی درون شهری داشت که مردم را در محله ها پیرامون اهداف خاص گرد هم می آورد و توانست با استفاده از همین کارکرد نقشی موثر را ایفا کند. با پایان جنگ و در دوره ی ۸ ساله ی سازندگی، اساسا شکل نهادهای مدنی مجددا تغییر می کند و این تغییر ساختار و فرصت یافتن برای درگیر شدن با موضوعات دنیای جدید، مقدمات شکل دیگری انقلاب نهادهای مدنی در ایران را در سال ۷۶ فراهم آورد. با روی کار آمدن سید محمد خاتمی و در دستور کار قرار گرفتن جامعه ی مدنی به عنوان پایه کار دموکراسی ، انجمن ها، تشکل های غیر دولتی، احزاب و نهادهای سیاسی – اجتماعی بسیاری عرصه ی فعالیت را برای خود فراهم دیدند و با پشتوانه ی حمایتی دولت توانستند فصلی نوین در تاریخ ایران را تجربه کنند. به این نکته نیز باید توجه داشت که تاریخ اصلاح طلبی در ایران همواره شاید تلاش برای اصلاح در حاکمیت و بسط آن به جامعه بوده است که در بالا به شکست های آن و پدیداری حکومت های اقتدارگرا تر از پیش انجامیده است، اما در این دوره ما شاهد تعمیق اصلاح در جامعه و تلاش برای بسط آن به حاکمیت هستیم، با این تعریف می توان آنچه عامل اصلی کمرنگ شدن جامعه ی مدنی در دوره های پیشین، پس از شکست بوده است را به نحوی پایدار از میان برداشته و حتی شکست اصلاحات در بعد سیاسی نتوانست جامعه ی مدنی را حتی با وجود ایجاد محدودیت های بسیار ـ کمابیش مشابه با دوره ی دیکتاتوری های پیشین – خاموش کند و همین جامعه مدنی است که خود را پیش از انتخابات سال ۸۸ در اشکال کمپین های انتخاباتی و به طور پررنگ در کمپین انتخاباتی میرحسین موسوی و موج سبز نشان می دهد. یکی از مهمترین دستاوردهای کودتای انتخابای ۲۲ خرداد ۸۸ فضای مدنی کشور را وارد یک چهارچوب تازه کرد و با گسترش موج سرکوب، نهادهای مدنی یا به حاشیه و خفا رفتند و یا به خارج از کشور مهاجرت کردند. در این فضا و با گسترش نگاه نظامی – امنیتی به مقوله ی جامعه ی مدنی و تلاش دستگاه تبلیغاتی حاکمیت به پیوند زدن هر تلاشی در زمینه ی جامعه ی مدنی با نهادهای وابسته به قدرت های خارجی، عرصه را برای گسترش نهادهای مدنی و نهادهای مردم نهاد تنگ کرده است، اما ما همچنان شاهد ظهور چنین شبکه هایی در میان مردم هستیم که نمونه های کوچک آن را در کنش های اعتراضی و همچنین واکنش ها به مشکلات پیش آمده در جریان زلزله ی اخیر در آذربایجان شاهد بودیم. در این میان اما جدا از تمام نقوش مثبت و اثرات ماندگار می بایست بخشا نقاط ضعف آن را بررسی کرد و آن را به میان همین شبکه ها برد تا بتوان از میان آن، راه مناسب برون رفت را جست.

وابستگی به اراده ی قدرت
یکی از مهمترین آسیب های جامعه ی مدنی در ایران و در دوره ی اخیر خود وابستگی به اراده ی قدرت بود که البته در نوع خود از توجیه قابلی برخوردار است، اما اینکه یک نهاد مدنی با استفاده از قدرت پشتیبانی دولت تاسیس شود، در واقع در یک چهارچوب دموکراتیک خالی از اشکال نیست و به مانند بسیاری از کشورهای پیشرفته دولت به عنوان حامی تشکل های مردم نهاد عمل می کند، اما در چهارچوبی نظام دموکراتیک ندارد، این کمک ها می تواند فصلی باشد و حیات یک تشکل را به حیات دولت پیوند بزند و به مانند بسیاری از نهادهای تشکیل شده در دوران اصلاحات، با پایان آن دوره به دلیل مشکلات مالی ( و نه الزاما سرکوب ) تعطیل می شوند. این نگاه و ضرورت ایجاد نهادهایی که بتواند منابع مالی خود را خارج از حمایت های دولتی بیابد در ایران کاری بسیار دشوار می نماید اما واقعیت این است که به باور من یک ضرورت است و چنانچه این مهم در دستور کار نباشد، نمی توان به پایداری نهاد و تشکل خوشبین بود.


گسترش و عمق
علیرغم آنکه ما شاهد حضور نیروهای بسیاری در شبکه های اجتماعی در ایران هستیم، اما این میزان در ضریب جمعیتی ایران بسیار ناچیز است و این دیده شدن به قدرت منابع رسانه ای این شبکه های اجتماعی است. بخش دیگری از شبکه های اجتماعی در ایران نیز در شکل سنتی خود و در چهارچوب شبکه های مذهبی نیز تعریف می شود که در جایگاه خود کارکردهای مناسبی را می توانند ایفا نمایند اما این شبکه ها به تجربه و یک نگاه آماری ( میدانی ) می توان دریافت که تا امروز به صورت محدود در عرصه های اجتماعی توانسته اند خود را به جامعه ی بزرگتری پیوند زنند. از سوی دیگر میزان گسترش این نهادها در شهرهای بزرگ و جوامع روستایی نشان می دهد که جامعه ی بزرگ مدنی در ایران برای پایداری خود نیازمند خروج از شهر و پیوند با بخشی از جامعه است که تا امروز کمتر درگیر این شبکه ها بوده است.


دانش تئوریک
جامعه ی مدنی ایران به واقع نتوانسته است تا امروز خود را به سطحی مطلوب در استفاده از آموزه های کلاسیک و دریافت تجربه های نوین از عرصه ی جهانی شبکه های اجتماعی برساند. به همین دلیل این جامعه نتوانسته است نقش خود را بازیابد و بر اساس قدرت شبکه ها به ایفای نقش بپردازد. امروزه با توجه به امکان در جریان قرار گرفتن لحظه ای اخبار و منابع مطالعاتی از طریق شبکه ی جهانی اینترنت، این نقصیه در میان شبکه های اجتماعی ایرانی وجود دارد و حتی شبکه های جدید مدرن در ایران بعضا از ساختار ها و کنش های سنتی در فعالیت های خود استفاده می کنند. این وابستگی به سنت نمی تواند همزمان با گسترش خواست های مدرن در جامعه باشد و این ناهمگونی می تواند به جدایی بیشتر جامعه ی مدنی و جامعه ی غیر درگیر با این شبکه ها و به طبع آن انزوا گرایی این شبکه ها شود. یکی دیگر از آسیب های این انزوا را می توان در جذب نخبگان و دفع عامه دید که به واقع با فلسفه ی وجودی جامعه ی مدنی در تضاد است. این مهم حتی در میان انجمن های ایرانی در خارج از کشور نیز به طور عام مشاهده می شود.


با یک نگاه عمومی به وضعیت جامعه ی مدنی و نمونه های بالا به عنوان بخشی از نقاط ضعف جامعه مدنی و با پیش بینی آینده ی نزدیک سیاسی می توان برای جامعه ی مدنی ایران چند سناریو را طراحی کرد:
تسلیم در مقابل اراده ی نظامی – امنیتی
ادامه ی سیاست درون گرایی، نخبه گرایی و نمایش عرصه های عمومی در بعد امور عامل المنفعه
ادامه ی فعالیت های مدنی با خودسانسوری شدید به نحوی که تنها به حفظ حیات اندیشه شود


پیشنهاد برای پویایی دوباره
دولت در منازعه با جامعه ی مدنی، تغییر نگاه دهد و در واقع پیش شرط آن تغییر نگاه حاکم است که جامعه ی مدنی را دشمن خود می داند. این آینده نه به خواست حاکمیت به وجود خواهد آمد که ما امروز خواست حاکمیت را پس از انتخابات ۸۴ و به طور واضح تری از ۸۸ به بعد مشاهده می کنیم، بلکه این تغییر می بایست با تغییر رویه ی شبکه های اجتماعی ایرانی ( داخل و خارج از کشور ) آغاز شود، رویه ای که با تحرک بالای خود بخصوص در خارج از کشور، ایجاد انگیزه ی حرکت در داخل کند. توجه به اینکه جامعه ی ایرانی خارج از کشور می تواند با بهره گرفتن از فضای باز پیرامونی به تولید نمونه های مدرن بپردازد، این مهم می تواند در دستور کار آنها قرار گیرد تا نقیصه ی حاصل از فشار داخل را به این شکل بشکنند، فضا را برای تغییر آماده سازند.

در این مسیر شکل گیری شبکه های محلی و به طبع آن شبکه های گسترده تر نیز می تواند همگرایی لازم برای اجرای پروژه تغییر را تسری بخشد. این همگرایی می تواند به تولید بخش حمایتی از مطالبات داخل کشور و همچنین تعریف خواسته های جدید بی انجامد که این نیز می تواند در همان ایجاد انگیزه در شبکه های اجتماعی داخل کشور کمک حال باشد، با نگاهی دیگر می توان با هماهنگی شبکه های اجتماعی و برآیند گیری خواسته ها، یک پلاتفرم مشخص برای همراهی ایجاد نمود که یک سر رشته ی آن در داخل و دیگر سو در خارج از کشور باشد. به باور من دیوار بلند بین مطالبه های داخل و خارج از کشور شکسته شده است و آن نگاه ' خارج نشین ' به عنوان بیرون از گود مبارزه دیگر محلی از اعراب ندارد و این تعریف وظیفه ی نیروهای خارج از کشور را در مسیر تغییر بالا می برد.

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.  


 

معترضان یونانی به جلسه رسمی با دیپلمات آلمانی یورش بردند

Posted: 15 Nov 2012 04:13 AM PST

جـــرس: شماری از کارگران معترض یونانی روز پنج‌شنبه (۱۵ نوامبر/۲۵ آبان) به جلسه‌ مقامات رسمی یونان و آلمان هجوم برده و به کنسول آلمان که قصد ورود به ساختمان را داشت، حمله کردند.


به گزارش خبرگزاری آلمان، پلیس یونان با استفاده از گاز اشک‌آور و باتوم نزدیک به ۲۵۰ معترض را از ساختمان بیرون راند. معترضان موفق به یورش درون ساختمان شده بودند و به گفته پلیس قصد داشتند تا این جلسه را بر هم ریزند.


بسیاری از مردم یونان به دلیل فشار آلمان بر دولت یونان برای کاستن از بودجه و در پیش گرفتن ریاضت اقتصادی، از این کشور خشمگین هستند.
 

تیم بی‌کفایت اقتصادی دولت باید در انتظار محاکمه باشد

Posted: 15 Nov 2012 04:13 AM PST

جـــرس: بر اساس گزارش رسانه ای از سایت های اصولگرا، طی یک ماه گذشته، مسئولان سازمان حمایت و گمرک، با ابلاغ بخشنامه ها و انجام مصاحبه های پی در پی و بعضاً ضد و نقیض درباره ممنوعیت واردات یا صادرات فهرستی از کالاها، بازارهای لوازم خانگی، خودرو، تلفن همراه، رایانه و ماشینهای اداری را به شدت دچار بی ثباتی کرده اند. با ابلاغ هر بخشنامه، ارزش دارایی عده معدودی افزایش و قدرت خرید اکثریت مردم، کاهش یافته است.


سایت خبری – تحلیلی الف نوشت: نگون بخت آن پدری که بخواهد در این شرایط برای دخترش جهیزیه بخرد. نگون بخت آن دانشجویی که پول جمع کرده تا لب تاب بخرد. نگون بخت ملت ایران که در این وانفسای ایستادگی در برابرتحریم، گرفتار این مسئولان بی کفایت شده اند.


برای یک فعال اقتصادی، اعم از بخش تولید کالا یا خدمات، هیچ چیز بدتر از بی ثباتی نیست. تورم، رکود، تحریم، حتی بمباران تاسیسات، هر کدام چاره دارند اما بی ثباتی و نااطمینانی چاره ای ندارد جز توقف فعالیت. وقتی رفتار دولت، غیر قابل پیش بینی است و دایم بخشنامه های متناقص صادر می کند و علامت های ضد و نقیض به بازار می دهد، چندان هم نمی توان فعالان بخش خصوصی را بخاطر احتکار و توقیف عرضه کالاها و خدماتشان، سرزش کرد.


باید پرسید واقعاً آن پشت چه خبراست؟
آیا تیم اقتصادی دولت نمی داند با این بخشنامه های ضد و نقیض، تیشه به ریشه ثبات و امنیت اقتصادی می زند؟


آیا نمی داند با این تغییرات پی در پی در مقررات تجارت خارجی، رانت اطلاعاتی بسیار بزرگی تولید می کند؟ آیا تیم اقتصادی دولت این روزها، لختی تامل نمی کند و به پشت سر خود نگاه نمی کند تا ببنید چه بلایی بر سر ملت و اقتصاد ایران آورده است؟


واژه بی کفایتی به تنهایی برای توصیف رفتار این روزهای دولت کافی نیست چرا که اگر قرار بود عمداً به اقتصاد ایران ضربه زده شود، شاید به این شدت و دقت و تاثیر کسی نمی توانست چنین کاری کند.


این روزهای سخت می گذرد و ایران باقی خواهد ماند. تیم اقتصادی دولت فکر نکند شرایط این روزها همیشه ادامه خواهد یافت. تیم اقتصادی دولت تصور نکند با رفتن آقای احمدی نژاد آنها هم خواهند رفت یا پست عوض خواهند کرد. کسانی که در به هم ریختن بازار، عمدی یا سهوی، دست داشته اند، قطعاً محاکمه خواهند شد و تاوان پس خواهند داد.

 

یک مخالف برجسته اسد: نمایندگان ایران با برخی مخالفان اسد دیدار کرده اند

Posted: 15 Nov 2012 04:13 AM PST

جـــرس: یکی از چهره های برجسته مخالفان سیاسی بشار اسد رئیس جمهور انتصابی سوریه گفت که جمهوری اسلامی ایران به صورت مطلق حکومت سوریه را تایید نمی کند.


به گزارش عصر ایران، هیثم المناع از رهبران گروه های مخالف اسد به لوموند فرانسه گفت نمایندگانی از حکومت ایران به تازگی با شماری از سران سازمان های مخالف دولت سوریه دیدار کرده اند.


مناع که ساکن پاریس است و رهبری تشکلی به نام "هیئت هماهنگی ملی نیروهای تغییر دموکراتیک سوریه" از گروه های برجسته مخالف حکومت سوریه را برعهده دارد اضافه کرد: من در شهر ژنو سوئیس با حسین امیرعبداللهیان معاون وزیر امور خارجه ایران ملاقات کردم.


وی افزود: حکومت ایران مذاکراتی را با یکی از مقامات اخوان المسلمین سوریه به عنوان نماینده "شورای ملی سوریه " (از گروه های مخالف اسد) و یکی از اعضای گروه دیگری از مخالفان که برای سرنگونی حکومت بشار اسد تلاش می کند ملاقات وگفتگو داشته است.


مناع ادامه داد: ایرانی ها حکومت سوریه را به صورت کامل و مطلق، تایید نمی کنند. ایران نمی گوید یا اسد یا هیچ کس. آنها همچنین با تغییر رئیس جمهور سوریه از طریق انتخابات و با کاندیداتوری بشار اسد مخالفتی ندارند.
مناع رهبری گروهی را برعهده دارد که ضمن مخالفت با بشار اسد و تلاش برای کناره گیری وی از قدرت، خواهان تلاش های صرفا سیاسی و دوری از بکارگیری خشونت است.

در همین ارتباط دولت ایران روز یکشنبه هفته آینده میزبان نشستی با حضور گروه هایی از مخالفان دولت سوریه و نمایندگان بخش های مختلف مردم این کشور با عنوان نشست گفتگوی ملی است.

جمهوری اسلامی در این نشست میزبان گروه های مخالفی است که ضمن فعالیت صرفا سیاسی و دوری از اقدامات مسلحانه، خواهان کناره گیری فوری اسد از قدرت نیستند.

سوریه پس از 19 ماه ناآرامی هم اکنون شاهد جنگ داخلی گسترده ای میان مخالفان مسلح و ارتش این کشور است.