جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


سفر لاریجانی به دمشق؛ ساز مخالف ایران در منطقه

Posted: 23 Nov 2012 08:16 AM PST

مهدی تاجیک
 جرس: سفر "علی لاریجانی" رییس مجلس شورای اسلامی به سوریه و دیدار او با مقام های ارشد این کشور دربرگیرنده پیامی حاکی از استمرار همراهی ایران با نظام بحران زده بشار اسد بود. لاریجانی در سفر خود به دمشق تاکید کرد که جمهوری اسلامی همچنان از بقای رژیم سوریه حمایت می کند و مخالف تلاش ها برای تغییر رژیم در این کشور است.

 

واکنش ایران به طرفداران سقوط اسد
ایران به همراه دو کشور روسیه و چین از جمله مهم ترین حامیان حفظ نظام کنونی سوریه است و این در شرایطی است که طیفی گسترده از قدرت های غربی و کشورهای عربی خاورمیانه به صورتی آشکار در صدد کمک به مخالفان سوریه برای سرنگونی اسد هستند. رییس مجلس ایران در سفر خود به سوریه با محکوم کردن تلاش های جهانی برای تغییر رژیم در سوریه از این اقدام ها به عنوان " ماجراجویی" یاد کرده و گفته است که ایران " ارسال سلاح به سوریه توسط برخی از دول عربی را یک اقدام خصمانه تلقی" می‌کند. واکنش لاریجانی متوجه کشورهایی چون قطر و عربستان است که از تمایل خود برای تجهیز نظامی مخالفان رژیم سوریه سخن گفته اند.


ائتلافی تازه و امیدهای تازه مخالفان
نیروهای سیاسی مخالف رژیم بشار اسد در ماه های اخیر به دلیل اختلاف نظرهای فراوان نتوانسته بودند از اقبال چندانی در میان قدرت های جهانی برخوردار شوند اما نشست دو هفته پیش گروه های مخالف حکومت سوریه در پایتخت قطر با دستاوردی قابل توجه همراه بود. طیف های متنوع مخالفان توانستند در این نشست که روز یکشنبه(21 آبان) برگزار شد به ائنلافی نسبتا قدرتمند برسند و "معاذ الخطیب" امام پیشین مسجد جامع بنی امیه دمشق که امسال از سوریه فرار کرد را نیز به عنوان رییس خود برگزیدند. در میان کشورهای منطقه تاکنون اعضای شورای همکاری خلیج فارس به همراه ترکیه حمایت خود را از این ائتلاف تازه تاسیس اعلام کرده اند و در جبهه قدرت های غربی نیز علاوه بر آمریکا، کشورهای انگلستان و فرانسه نیز بر حمایت از این ائتلاف تاکید کرده اند. با این حال روسیه و چین از ائتلاف تازه مخالفان حمایت خاصی نکرده و آنها را دعوت کرده اند که به جای تلاش برای سرنگونی اسد دست به مصالحه با حکومت سوریه بزنند. چین گفته است که کشورش تنها از یک انتقال سیاسی که رهبریش را مردم سوریه بر عهده داشته باشند، حمایت می کند و وزارت امور خارجه روسیه هم گفته اکه ائتلاف ملی باید به دنبال "یک راه حل صلح آمیز توسط مردم سوریه از طریق مذاکرات باشد بدون آنکه خارجیها در آن دخالت کنند."


در جستجوی اسلام گرایان سکولار
تحولات سیاسی و نظامی در سوریه طی 10 روز گذشته تحت الشعاع جنگ میان ارتش اسراییل با پیکارجویان حماس در نوار غزه قرار داشت. جنگی که در نهایت به واسطه میانجی گری "محمد مرسی" رییس جمهوری مصر به پایان رسید و دو طرف توافقنامه ای را برای آتش بس به امضا رساندند. مقام های حماس پس از آتش بس به تمجید از نقش مصر برای پایان دادن به بحران پرداختند. تمجید آنان از مرسی در شرایطی است که رییس جمهوری مصر از مخالفان اصلی رژیم بشار اسد است و خالد مشعل رهبر ارشد حماس نیز از رژیم اسد اعلام برائت کرده است. میانجی گری موفق مصر در بحران غزه این بخت را به رییس جمهوری تازه کار این کشور داده که با صدایی رساتر درباره بحران سوریه موضع گیری کند. مصر پس از انقلاب سال 2011 متاثر از الگوی حزب عدالت و توسعه در ترکیه به دنبال مدلی از اسلام گرایی سکولار است و سیاستمداران حاکم در این کشور که وابسته به جریان اخوان المسلمین هستند به دنبال همپیمانانی مانند خود در میان مخالفان اسد می گردند. ایران در این میان تنها کشور منطقه است که به حمایت استراتژیک خود از رژیم اسد ادامه می دهد و این سیاست باعث تشدید انزوای منطقه ای جمهوری اسلامی شده است.


فرصتی برای تغییر توازن قدرت در سوریه
توازن قوا در داخل سوریه هنوز به نفع هیچ از یک طرفین درگیر تغییر محسوسی نداشته و جنگ فرسایشی شهری با فتح و شکست هایی پرنوسان ادامه دارد. با این حال تشکیل ائتلاف تازه ای از مخالفان حکومت باعث افزایش توان مخالفان در محیط بین المللی شده است و مشروعیت آنان برای تصمیم سازی درباره آینده حکومت را بالا برده است. با این حال تغییر توازن قوا در داخل سوریه از طریق سیاسی بسیار دور از ذهن است و از همین رو ایده تجهیز بیشتر مخالفان حکومت برای برتری نظامی در میدان نبرد با حکومت بشار اسد به ایده پرطرفداری در میان برخی قدرت های منطقه تبدیل شده است.
گزارش های روزهای اخیر از وضعیت داخلی سوریه نیز نمایانگر آن است که مخالفان به پیروزی های مهم و تازه ای دست پیدا کرده اند که می توان آن را متاثر از تقویت جبهه سیاسی انان نیز دانست. چنانچه ائتلاف تازه تاسیس مخالفان اسد بتواند قدرت های منطقه و جهان را توجیه کند که برای اطمینان از تغییرنظام در سوریه نیاز به تهجیز تسلیحاتی شبه نظامیان در داخل سوریه است احتمال تغییر وضعیت در میان مدت به نفع مخالفان کاملا محتمل است. در نشست دو هفته پیش مخالفان اسد در دوحه قطر نیز برخی از حاضران به سرزنش جامعه جهانی بابت عدم همراهی با مخالفان حکومت پرداختند و اکنون که ائتلافی از مخالفان توانسته مشروعیتی قابل قبول را به دست بیاورند، احتمال همراهی جهانی از آنها چه به صورت سیاسی، چه به صورت مالی و چه در وجه تامین تسلیحاتی شبه نظامیان سوریه بیش از گذشته است و این می تواند معادلات سیاسی در سوریه را به طور کامل تغییر دهد.

معترضان مصری دفاتر اخوان المسلمین را در چند شهر به آتش کشیدند

Posted: 23 Nov 2012 05:57 AM PST

جـــرس: به گزارش تلویزیون دولتی مصر، در پی دستور فوق العاده رئیس جمهور آن کشور مبنی بر لازم الاطاعه بودن وی، مخالفان، دفاتر اخوان‌المسلمین را به آتش کشیده‌اند.


بی بی سی گزارش داده است که از روز گذشته مخالفان اخوان‌المسلمین برای اعتراض به دستور اخیر محمد مرسی، که رییس جمهور را به قدرت بلامنازع ساختار سیاسی بدل می‌کند، تظاهراتی ترتیب داده‌اند.


مطابق دستور جدید آقای مرسی هیچ مرجعی، از جمله قوه قضاییه، نمی‌تواند تصمیمات رییس‌جمهور را نقض کند.


برخی از مخالفان صدور این دستور را به "کودتا" تشبیه کرده‌اند.


مخالفان محمد مرسی در شهرهای سوئز، پورت سعید و اسماعیلیه دفاتر اخوان المسلمین را به آتش کشیده‌اند.


همچنین هواداران و مخالفان آقای مرسی در شهر اسکندریه با یکدیگر درگیر شده‌اند.


یکی از سخنگویان اخوان‌المسلمین دستور آقای مرسی را اقدامی "انقلابی و مردمی" خوانده است.


آقای مرسی دستور اخیر خود را در پی برقراری آتش‌بس میان اسرائیل و حماس، که به ابتکار مصر ممکن شد، صادر کرده است.

 

عزت الله انتظامی: هنرمندان غریبانه می میرند

Posted: 23 Nov 2012 05:57 AM PST

جـــرس: در حالی که تشییع فهمیه درستکار دوبله باسابقه کشورمان در غربت برگزار شد، عزت‌الله انتظامی، بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما می‌گوید متاسفانه شرایطی پیش آمده است که همه هنرمندان غریبانه به سرای باقی می‌شتابند.


ایت هنرمند مردمی به خبرآنلاین گفت: «چند روز پیش من پیشنهادی ارائه کردم مبنی بر آن که سرای سالمندان هنرمند تاسیس شود تا هم هنرمندان در روزگار پیری وضعیت مناسبی داشته باشند و هم جامعه هنری و مردم از وضعیت جسمانی و روحی آنان با خبر باشند.»


آقای بازیگر اضافه کرد: «تنها در این صورت است که می‌توان ارزش و احترام این بزرگان را رعایت کرد. در غیر این صورت اتفاقات ناگواری که تا به حال رخ داده است، باز هم رخ می‌دهد.»


او با اشاره به وضعیت فوت منصوره حسینی، نقاش و هنرمند تجسمی گفت: « چنین اتفاقاتی مایه شرمساری است. من دورادور از حال خانم راستکار آگاه بودم و می‌دانستم که ایشان به بیماری سختی مبتلا شده‌اند ولی با این‌حال کاری از دست ما برنمی‌آمد.»


فهیمه راستکار هنرمند پیشکسوت تئاتر، سینما و دوبله روز پنجشنبه ۲ آذر در تهران درگذشت.


این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزون، در خصوص سابقه هنری فهیمه راستکار گفت: «من ایشان را از همان جوانی که در تئاتر فعالیت می‌کرد می‌شناختم. دختر جوانی بود که استعداد بسیاری خوبی در زمینه تئاتر داشت و یادم هست که با اقای نصیریان، کارهای ماندگاری در حوزه تئاتر انجام می‌داد. البته ایشان بعدها به سراغ دوبله رفتند و در این زمینه هم به هنرمند طراز اولی تبدیل شدند.»


وی با اشاره به همکاری مشترکش با این هنرمند فقید در فیلم «شیر سنگی» ساخته جعفر جوزانی گفت: «ما فقط در آن فیلم با هم همبازی بودیم و یادم هست که ایشان بسیار هنرمندانه و مسلط نقش خود را ایفا کردند. راستکار واقعا دختر با استعدادی بود و تاثیر مهمی روی تئاتر و دوبله کشور داشت.»


انتظامی اضافه کرد: «من واقعا به او احترام می‌گذاشتم. و باعث تاسف است که در شرایطی به سر می‌بریم که همیشه بعد از مرگ آدم‌ها تازه از وضعیت آنها با خبر می‌شویم. این روزها ما فقط شنونده خبرهای بدی درباره همکاران و دوستان خود هستیم و با شرایط ناجوری که وجود دارد کاری از دست‌مان برنمی‌آید. خود من برای سر زدن به هر کدام از این عزیزان باید مدت‌ها در ترافیک بمانم و این با وضعیت جسمی من کار سختی به حساب می‌آید.»


این بازیگر اظهار امیدواری کرد که رئیس سازمان بهزیستی که از پیشنهاد سرای سالمندان هنرمندان استقبال کرده است، واقعا پیگیر این ماجرا باشد و گفت: «امیدوارم آقای هاشمی رئیس سازمان بهزیستی به قول‌هایی که در این زمینه داده وفادار بماند و این طرح هم به سرنوشت طرح‌ها و پیشنهاداتی دچار نشود که همیشه در این زمینه ارائه و بعد از مدتی مسکوت می‌مانند.»


او درگذشت فهیمه راستکار را به همسرش نجف دریابندری نیز تسلیت گفت.

 

مقام ارشد سپاه: ملت ایران جنایت‌های فتنه‌گران را فراموش نخواهد کرد

Posted: 23 Nov 2012 03:40 AM PST

جـــرس: مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، با اطلاق لفظ "فتنه" برای جنبش سبز و قیام حق طلبانه مردم ایران، مدعی شد: "بعضی از فتنه‌گران دچار آلزایمر سیاسی شده‌اند و ملت ایران هرگز جنایت‌های فتنه‌گران در سال ۸۸ را فراموش نخواهد کرد."


به گزارش ایسنا، پاسدار یدالله جوانی با بیان اینکه "فتنه گران با ایستادگی در مقابل نظام، قصد براندازی را داشتند"، خود را نماینده مردم ایران دانسته و مدعی شده است: "با لطف خدا و بصیرت ملت ایران، این فتنه گران رسوا و ذلیل شدند."


مشاور عالی نماینده رهبر جمهوری اسلامی در سپاه پاسداران، همچنین ادعا کرد "ملت شریف ایران اسلامی کسانی را که به انقلاب و کشور آسیب زدند و موجبات شادی دشمنان را فراهم کردند، هرگز نخواهد بخشید."


این مقام ارشد نظامی که در حاشیه گردهمایی گروهی از دانشجویان بسیجی سخن می گفت، همچنین اظهار کرد: متاسفانه بعضی از کشورهای اسلامی که ادعای حمایت از مسلمانان غزه را دارند، با اتخاذ مواضع دوپهلو بسیار نفاق‌آلوده عمل می‌کنند.

 


 

آیت الله بیات زنجانی: امروز اگر برخی موانع از چشم ها برداشته شود، خیلی چیزها مشخص می شود

Posted: 23 Nov 2012 03:15 AM PST

جـــرس: آیت الله بیات زنجانی، داستان کربلا را داستان تجلی کمال در مقابل سقوط می داند و معتقد است: در یک طرف ادب، هنر، کمال و فضیلت گذاشته شده و در طرف دیگر قلدری، فساد، بی اخلاقی، بی بند و باری و رذیلت خود را به نمایش گذاشته است. در جریان کربلا برای حر و امثال حر، حجاب ها برداشته شد. حقایق را آنطور که هست دیدند و موانع از برابر دیدگانشان برداشته شد. امروز هم اگر این موانع از چشم ها برداشته شود، خیلی چیزها مشخص می شود.

 

این مرجع تقلید منتقد حکومت، همچنین مناظره تاریخی بین حضرت زینب و عبیدالله بن زیاد را ادامه دیالوگی می داند که پس از رحلت پیامبر آغاز شده و معتقد است: در مناظره زینب، عرفان اسلامی و زیبایی در مقابل زشتی تجلی کرده است و داستان کربلا، داستان تجلی کمال در مقابل سقوط است.

 

به گزارش شفقنا، آیت الله اسدالله بیات زنجانی با انسانی، عقلانی و قلبی خواندن ادبیات ائمه شیعه، راز جاودانگی آنها را در همین گفتمانی می داند که ادبیات همه آزادی خواهان جهان است.

 

متن گفت و گوی سایت شفقنا با این مرجع مردمی پیرامون مناظره تاریخی حضرت زینب و رهبران اموی به شرح زیر است::

بعد از واقعه عاشورا و بردن اسرای خاندان پیامبر اکرم به سمت کاخ یزید،حضرت زینب (س) سخنرانی می کند. بعد از این سخنرانی بین عبیدالله بن زیاد به عنوان ستون اصلی کشتار کربلا و حضرت زینب (س) افشاگر این قساوت، سوال و جوابی در می گیرد. عبیدالله از زینب (س) با حالتی تمسخرآمیز می پرسد، دختر علی بگو ببینم در کربلا چه دیدی؟ پاسخی که حضرت زینب(س) به این پرسش می دهد یکی از مهمترین و شاید زیباترین پاسخی باشد که به این میزان از قساوت و حق کشی داده شده است. ایشان جمله معروف “من جز زیبایی چیزی ندیدم” را به زبان جاری می کند. رمز و راز نهفته در این سوال و جواب چیست؟ چرا چنین سوالی مطرح شد و چرا باید جوابی به این فاخری داشته باشد؟

نوعی گفت و گو مطرح است که در راس جریان عبیدالله قرار دارد که مظهر شقاوت، عصبیت، جهل و پایمال کردن حق، شرافت و کرامت انسانی است و در راس جریان مقابل، زنی قرار دارد که این زن از طرفی برادرانش را کشته اند؛ در بستر تاریخ یک روز شاهد کشته شدن پدر و روز دیگر شاهد کشته شدن برادر بزرگترش بود و امروز هم شاهد کشته شدن عزیزترین عزیزانش -حسین بن علی (ع) و برادران حسین(ع)- بود؛ از طرفی دیگر همراه کاروانی است که ابزاری جز مظلومیت و سخن حق ندارد. قدرت و حاکمیت ندارند. مظلومند و مظلومیت را صرفاً تصور نکرده اند بلکه مظلومیت را چشیده اند. زینب همراه دختران حسین(ع) و اسرای دیگر و همراه با امام چهارم است که لقب سجاد مخصوص اوست.

من به بخشی از جهات معنوی و معرفتی این قضیه که بار عرفانی فوق العاده بالایی دارد، اشاره ای می کنم.

حضرت زینب – در بارگاه عبیدالله- که کنار کاروان نشسته است، دستور داد که مرا تنها نگذارید؛ خواست ابهت خود را به عبیدالله نشان دهد که درست است من اسیرم و به حسب ظاهر شکست خورده ام، اما هنوز هویت و شخصیت خود را دارم. هنوز محبوب القلوبم. این بچه ها شلاق و تازیانه می خورند اما در عین حال مانند پروانه دورشان می چرخم.

عبیدالله پرسید این کیست؟ زینب فرمود: جواب ندهید چرا که بایستی تحقیر شود. یکی از اظرافیان مطمئنانه گفت:”هذه زینب بنت علی”. این زینب، دختر علی است. عبیدالله مجموع این تحقیر را ارزیابی کرد و خواست که ضربه و شوک روحی به او وارد کند. گفت: دیدی صنع و کار خدا را درباره تو و برادرت؟ دیدی چگونه خداوند عالم، شما را نابود و ریشه کن کرد و از بین برد؟

 

زینب گفت: همیشه صنع خدا خیر بوده و این هم یکی از صنع های خیر خدا درباره ماست. ما همیشه از خدا راضی بودیم و الآن هم راضی هستیم. خداوند برای ما شهادت را کرامت قرار داد اما این کاری که رخ داد دو جهت دارد؛ برای ما شهادت، عزت، کرامت، شخصیت و پیام را به همراه داشت اما برای شما نقمت و ذلت بود زیرا این کارها را شما انجام دادید.

 

عبیدالله گفت: نخیر، خدا این کار را انجام داد. زینب گفت: بله، هرچیزی سرنوشت الهی در آن مشهود و حاکم، و مقررات الهی در همه آنچه انجام می گیرد، ساری و جاریست اما شما این کارهای زشت را انجام داده اید و زشتی اش به شما برمی گردد. قبح و ننگش برای شماست و عزتش از آن ماست.

در اینجا نکته مهم این است که سخنان عبیدالله و زینب(س) دو جریان فکری است که بعد از رحلت رسول اکرم(ص) به وجود آمده است.

 

یعنی تعارض بعد از رحلت پیامبر(ص) دوباره خود را نشان داد و بعد از جریان خلافت، در این دیالوگ ادامه یافته است؟

بله. این تعارضی که بعد از رحلت پیامبر (ص) رخ داد، دوباره خود را نشان می دهد؛ اما این دو جریان چگونه رخ داد؟ یک جریان امامت بود و در مقابل آن جریان خلافت. این جریان با این وجود تبعات خودش را گذاشت.

 

این دیالوگ و جریان بعد از مناظره حضرت زینب(س) و عبیدالله به پایان می رسد؟

خیر تمام نمی شود. عبیدالله حرفی زد که آن تفکری که امروز در برخی نقاط دنیای اسلام ترویج می شود، مظهر آن حاکمیت است و مبرز آن امویان بودند و سخنان و رفتارشان تبلور آن تفکر عبیداللهی است. تفکری که می گوید، خلفا جانشینان خداوند هستند. هرکاری می کنند همان است که خدا می خواهد و به عبارتی این، نوعی بی اعتبار قرار دادن، بی اثر قرار دادن نقد، عقل، قدرت تشخیص یا به تعبیر دیگر تفکر اشعری گری است که نتیجه اش این است که امام حسین(ع) را که مظهر حسن و خوبی زمان خویش است، به شهادت می رساند. به دلیل اینکه این انسان، منتقد و معترض است. آمر به معروف و ناهی از منکر است. به این دلیل که می گوید حاکمیت اشتباه و خطا کرده است.

پس از اعلام خبر هلاکت معاویه، ابی عبدالله(ع) بعد از ارزیابی های مختلف به این نتیجه رسید که مدینه را ترک کند و به سمت مکه برود. قبل از رفتن ایشان، محمد حنفیه می گوید که برادرم نرو! من مصلحت نمی بینم که شما بروید. سخنان زیادی بین دو برادر رد و بدل می شود. در اینجا ابی عبدالله(ع) وصیت نامه ای دارد. قلم و دواتی خواست. اولین سخن ابی عبدالله است که به نظر من خط مشی بعدی ایشان هم از همین جا مشخص می شود. در آنجا بعد از اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر خاتم و قیامت و همه اصول اسلامی، از “خروج” خودش حرف می زند. نقطه شروع ابی عبدالله است و از چهار عنوان استفاده می کند، جنبۀ سلبی و چند عنوان جنبۀ ایجابی. می گوید، من به عنوان أشر خروج نکرده ام و عنوان بطر قیام نکرده ام و به عنوان ظالم و مفسد این حرکت را شروع نکرده ام. اینها جنبه های منفی قضیه است.

 

می گوید که حرکت من از روی أشر نیست یعنی از باب خودکامگی نیست. بطر نیست یعنی اینکه انسان مرفهی نبوده ام که رفاه مرا وادار به خودنمایی کند. پس نه عشر هستم و نه بتر. آدم مفسد هم نیستم و به کسی هم ظلمی نکرده ام. من حرکتم حرکت اصلاح طلبانه است. حکومت جدید کار امت جدم را فاسد کرده است؛ یعنی طرف مقابل من، مظهر خودکامگی، رفاه، سرمستی و ظلم است و من مُحق هستم و می خواهم امر به معروف کنم.

 

این منطق امامت است. منطق امامت، منطق آزادی است. منطق فهم، منطق نقد و منطقی است که به دنبال فریاد این مطلب است که انسان عقل دارد. منطق امامت، امنیت و منطق بی دغدغگی و منطق آینده نگری است. این حرف زینب کبری (س) است. این درست تبلور کرده است و در برابر عبیدالله می گوید، منطقت چیست؟ قدرت، حاکمیت، نژاد، من، خود، شخص!

 

ابی عبدالله از مدینه به سمت مکه حرکت کرد. ۲۰ ماه رمضان نامه ای به اهل کوفه نوشت و در آنجا همان وصیت نامه را با یک بیان دیگر ذکر می کند. می گوید اگر من بیایم مانند خود شما خواهم بود. زندگی خانواده ام امتیازی به شما ندارد. این منطق امامت است. سخنان زینب (س) تبلور این تفکر است.

 

حرف ابی عبدالله(ع) این است که شما از عدم امکانات مردم، از ضعف و بی پناهی مردم سوءاستفاده کرده اید، بنابراین این مکالمه نوعی تقابل دو طرز تفکر در دنیای اسلام است.

 

یک تفکر از آزادی انسان حرف می زند و دیگری از جبر. یکی از کرامت انسانی می گوید و دیگری از قدرت و زورگویی. یک تفکر می گوید که هرآنچه خداوند می گوید، راست است و تفکر دیگر می گوید که هرچه ما بگوییم راست است. یکی می گوید چون از خدا حرف می زنم راست می گویم، به حرف من اعتماد کنید و آن یکی می گوید به هرچه که من می گویم، اعتماد کنید.

 

گریه، واکنشی عاطفی به حوادث ناگواری است که عموماً به انسان ها می رود و به خاطر لطایفی که در وجود زنان است آنان بیشتر در معرض این واکنش هستند. اما گفته می شود حضرت زینب(س) تا ۴۰ روز بعد نیز برای شهدای کربلا اشک نمی ریزد، چه سری در این جریان است و دیگر اینکه این مناظره بین یک زن از خاندان پیامبر(ص) که مظهر لطافت و رحمت خداوندی است و یک مرد رخ داده است؟ چه سرّی اینجا مطرح است و چرا این مناظره که بعد از رحلت پیامبر آغاز شده می رسد به جایی که حضرت زینب(س) باید آن را تکمیل کند و به انجام برساند؟

راه خوبی را برای بررسی واقعه بازگو کردید. راز اینکه دین محمد(ص) باقی مانده است را اینگونه تبیین می کنم که اهل بیت(ع)، همیشه با دل مردم کار داشته اند. دل چند خصوصیت دارد و از جمله مرکز گرایش ها دل آدمیان است. هرکسی که با دل سر و کار دارد، ماندگار می شود. آن کسی که با بدن، با اجسام، با ابعاد ظاهری و بعد فیزیکی قضیه سر و کار دارد، قابل تغییر و تبدیل است ولی دل ماندگار است. دل مرکز حب و بغض است. رسول اکرم و علی(ع) با دل کار دارند. علی(ع) می فرماید: “ما امتیازاتی داریم که بقیه ندارند. امتیازات ما این است که پیامبر فرمود که من و تو در دل مومن جا داریم. شما اگر بر سر مومن کوه فرود بیاورید تا مرا دشمن فرض کند، این کار را نخواهد کرد.”

چون من با فطرت سالم کار دارم. من با انسان های معتدل کار دارم. من با انسانی کار دارم که روح او دست نخورده و سالم است و به همین دلیل بعد از روز عاشورا رهبری قضایا به عهده کسی سپرده می شود که قلب مجسم است. زینب کبری (س) فاطمه کوچک است، محمد کوچک است. زینب(س) خلاصه حب محمد، علی، فاطمه و حسنین است. مانند علی سخن می گوید و مانند محمد گام بر می دارد. محمد(ص) در دل مردم جای دارد که مورد ایمان مردم است. ایمان حب است و کفر، بغض. ایمان، دوست داشتنی است. وقتی کسی یک نفر را دوست دارد یعنی به او ایمان دارد. وقتی می گویم به خدا و پیامبر ایمان دارم یعنی چه؟ یعنی خدا و پیامبر را دوست دارم. پس سرّ اینکه زینب کبری، رهبری را به عهده می گیرد، این است که وقتی زینب حرف می زند، یعنی قلب تجسم یافته سخن می گوید. یعنی قلب انسان در قالب یک انسان لطیف، دارای بیان زیبا و دل نشین است.

نداهایش از عمق جان است. سخنی که از عمق جان برآید، در عمق جان های دیگر اثر می گذارد و شاید علل اینکه داستان ابی عبدالله همیشه تازه است، سرو کار داشتن این جریان با قلب انسان ها است. قلب انسان ها تازه است چون در بودن و نبودن اند. اگر زیبایی را در قالب یک انسان در بیاوریم می شود فاطمه(س).

 

برخی تحلیلگران معتقدند،آنچه در مناظره حضرت زینب(س) و عبیدالله بن زیاد اتفاق می افتد بحث تقابل عرفان اسلامی است و برای به دست آوردن ریشه های عرفان اسلامی باید در جملات حضرت زینب دقیق شد. نظر شما درباره ریشه های عرفان موجود در سخنان زینب (س) چیست؟

نکته خوبی را اشاره کردید. من اینگونه تعبیر می کنم که عرفان هم بعدی از ابعاد زینب (س) است ولی همه زینب نیست. اگر ما بگوییم زینب (س) عارفه است، مانند سخن دکتر شریعتی است که می گوید فاطمه دختر پیامبر(ص) است اما هیچ کدام فاطمه فاطمه است، نمی شود. زینب، عارف است، مومنه و مجتهده است. هرکدام یکی از ابعاد زینب را شرح می دهد. در سخنان زینب (س)، عرفان شیعی و اصیل مشهود است که آن را عرفان علوی می نامیم.

 

عرفان به معنی تام در علی (ع) تجلی کرد. علی، عرفان و معرفت مجسم است. علی اسماء تشخص و تعین یافته الهی است اما وقتی زینب کبری به جایی می رسد که امام سجاد (ع) می گوید “انت عالمة غیر معلمة”. این وصف یک انسان کامل است. در انسان کامل صفات واجب و صفات ممکن با هم تلفیق می شوند. ممکن، رنگ واجب به خود می گیرد و واجب درشکل ممکن خودش را نشان میدهد.

بنابراین اگر کسی بخواهد خدای متعال را به صورت محدود شهود و حس کند، باید به محمد (ص) و علی (ع) نگاه کند و در زن ها به فاطمه (س) و زینب (س).

 

آدمی که در مقابل مصیبت به آن عظیمی تکان نمی خورد و قرص، مقاوم، صبور و حتی امید دهنده است، مایه امید دیگران است. هرکس گریه می کند به سراغ زینب میرود. این زنی است که تمام خصوصیات یک مرد کامل را با لطافت زنانه تلفیق کرده است. تمام خصوصیات یک شیرمرد را همراه با خصوصیات و جمال یک زن و لطافتش دارد. زینب تمام خصوصیات یک انسان عارف واصل را دارد. عارف ثابت است. عارف شاهد است. عارف می بیند مانند داستان ابی الخیر و ابن سینا که ابی الخیر می گوید من میبینم. ابن سینا می گوید، من میفهمم. بین فهمیدن و دیدن تفاوت بسیاری است. زینب (س) هم میبیند هم میفهمد. هم می ایستد هم گریه می کند اما گریه اش از ضعف نیست بلکه از شوق است. زینب کبری (س) مجلی و تبلور یک انسان محمدی است، یک انسان کامل است. عبیدالله، مبرز و مصداق یک انسان وارونه و دست خورده و مسخ شده است. هردو انسان هستند اما این کجا و آن کجا!

 

زمانی که از این نقطه ای که امروز در آن قرار گرفتیم، به مناظره ی حضرت زینب (س) که در کاخ یزید رخ داد، نگاه می کنیم، شیعیان چه چیزی را می توانند برداشت و عملی کنند که به زندگی نزدیک به سعادتمندی و عزت نفس برسند؟

به نظر من زینب کبری(س) دو رسالت دارد؛ یکی اینکه واقعیات مشهود خود را به نسل بعدی برساند و مردم، جریان کربلا را دهان به دهان بازگو کنند. این قصیه باید در قالب های مختلف به صورت سخن و بیان یا دعا ، ورد زبان مردم شود. وقتی که قضیه از فرد به جامعه منتقل شود، ماندگار می شود. وقتی که مردم به عنوان ورد زبان یک مساله را بیان کنند، ادبیات و فرهنگ شکل می گیرد. مردم در زمان های مختلف عکس العمل های متفاوتی نشان می دهند و همین باعث می شود که این قضیه، نسل به نسل منتقل شود و مردم با جهت گیری ها و فرهنگ های مختلف با فرهنگ عاشورا و امام حسین(ع) آشنا شوند.

 

زینب کبری (س) تربیت شده مکتب رسول خداست. از طرفی تربیت شده مکتب علوی و از طرف دیگر تربیت شده مکتب فاطمه(س) است. از یک طرف معنای عصمت و از طرف دیگر معنای سیاست را درک کرده است. آدمی است که می فهمد فرد سیاسی چگونه باید صحبت کند. او معتقد است که امروز مسوولیت یک انسان ناجی این است که خودش و طرف مقابلش را معرفی کند و بگوید که برای چه چیز آمده و به دنبال چه چیزی بوده است و طرف مقابلش چه می خواهد.

یزید همان کسی است که از فرصت استفاده و بنی هاشم را بازیگر معرفی کرده است. او رسول خدا (ص) را بازیگر معرفی کرد. وحی و قرآن را زیر سوال برده و می گوید که از آخرت و قیامت خبری نیست. او می گوید که بنی هاشم و فرزندانش بازیگر سیاست و به دنبال حکومت بودند؛ بنابراین در نگاه او مبنای حقانیت، قدرت و حکومت است. او می گوید امروز مبنا، حکومت و قدرت است و وقتی ما در راس قدرت هستیم پس حق داریم.

 

زینب (س) احساس می کند که باید طرف مقابل را معرفی کند که اینها مقابل حسین (ع)، زینب (س)و سجاد(ع) نیستند؛ اینها مقابل پیامبر اکرم (ص) هستند. با پیامبر(ص) به عنوان بنی هاشم مخالف نیستند بلکه به عنوان رهبر دینی و رسول الهی مخالف اند.

 

پس یک رسالت این بود که زینب(س) طرف مقابل را خوب معرفی کرد و به طور غیر مستقیم گفت که ما بازیگر نیستیم، بلکه شما بازیگرید. به صورت مستقیم نگفت چراکه می دانست که غیرمستقیم گفتن، اثرگذارتر است.

 

او برای معرفی از ابزارهای مختلفی استفاده کرد؛ یکی از این عناصر عاطفه بود. اسیر و مظلوم است و اطرافیانش زنان بی پناهند. از طرف دیگر مقابلش شمشیر دارد. کتک می زند و شکنجه می کند. اینها ابزار معرفی مخالف است اما او به این فشاری که تحمل می کند اکتفا نمی کند و حرف می زند. با حرف زدن خود آن همه فشارها را جهت دهی می کند و می گوید ما کتک می خوریم به این دلیل که از مردم دفاع می کنیم. از حق و از دین دفاع می کنیم و آنها به این علت، ما را می زنند چرا که خواهان قدرت و خواهان معاویه اند و زور و ظلم را می خواهند.

 

امام علی (ع) می فرمایند: من أشر نیستم؛ من سرمست رفاه نیستم؛ من با رفاه زندگی نکرده ام؛ من عادت به زور ندارم؛من اهل فساد نیستم؛ من ابزارم علم، ادب، فهم و معرفتم است. چگونه میشود جریان ابی عبدالله (ع) را تحلیل کرد زمانی که فرزند کوچکش را در آغوشش مورد هدف تیر قرار دادند. دشمن تیر دارد و به گلوی کودک تیراندازی می کند. دشمن ارتش سراپا مسلح دارد و ابی عبدالله (ع) پشتوانه اش زنان مظلوم بی پناه است.

 

او فرزند کوچکش را آورد تا بگوید که این کودک تشنه است و خودتان آبش دهید. این ابزار ابی عبدالله (ع) است اما دشمن به جای آنکه سکوت کند و بازگردد، به تیر متوسل می شود. آیا این ابزار ماندنی نیست؟ آیا این ابزار امروز و دیروز دارد؟ آیا مربوط به شرق و غرب است؟

گفته می شود که تیر از این گوش تا آن گوش کودک را پاره کرد و از گلوی تیرخورده خون می چکید. عرفان اسلامی اینجا تجلی می کند. ابی عبدالله(ع) خون را در دست می گیرد و به خون و به آسمان نگاه می کند. نگاه به خون، مظهر تعلق به فرزندش است چرا که پدر است و قلب و عاطفه دارد. اگر نگاه نکند قساوت است اما انسان عارفی که امام معصوم و الگو و مدل حیات بشریت است، خون را سمت آسمان گرفت و گفت: این هدیه من به خداست. این جمله بسیار والاست. فرمودند خدایا این هدیه من است. می بینی؟ کافیست برای من؟ همین که تو میبینی کافیست برای من. این مظهر معاشقه و دلدادگی است. این مظهر معامله و مبادله یک عشق متعالی است. عاشق با معشوق مبادله می کند. معشوق، خداست و عاشق، حسین (ع) است.

 

در این معامله، مبادله ای وجود دارد؛ از خدا، خشنودی و از حسین (ع) دادن فرزند. این نمونه ظهور یک عرفان است.

افتاده است روی خاک کربلا؛ توانایی خم شدن ندارد. پیکرش تکه تکه شده است. پیشانی را روی زمین می گذارد و می گوید خدایا به رضایت تو راضی ام. خودم مطرح نیستم، تو مطرحی.زینب (س)، خواهرش است. زینب (س) همان حسین (ع) است اما عاطفی تر و لطیف تر. زینب مرد است اما عجین شده با لطافت و جمال یک زن.

 

اما امروز چگونه می توانیم از این موضوع استفاده کنیم؟ من می گویم که این حرکت حسین و زینب و این مناظره، امروز راهگشاست. نشان می دهد که این جریان، مبارزه زیبایی با زشتی است. مبارزه کرامت با رذالت است، مبارزه انسانیت و شرارت است. امروز دعوا بر سر همین هاست. امروز یکسری آدم ها هستند که حسینی اند. فرزند علی ابن أبی طالب هستند اما از حیث معنا؛ حسین سمبل است، زینب سمبل است، حسین راه است، بشر همیشه نیازمند راه است. یکسری آدمهایی هستند که مانع راهند و آدمهایی هم هستند که راه گشایند، هادی اند. زینب (س) هادی است. آنانی که از دین، از اسلام، از جریان عاشورا تنها آمدند کشته شدن را معرفی کردند، حسین (ع) و زینب (س) را نشناختند.

امروز تکلیف من و شما این است که ما حسینی امروزی باشیم، زینبی امروزی باشیم. اتفاقاَ امروز زمانه و زمان زینب (س) است. یعنی امروز همه ما باید نقش زینب را ایفا کنیم. باید به این نکته توجه کرد که حاکمیت آن روز، تحت عنوان دفاع از تفکر خواست و ارادۀ خدا، با اهل بیت پیامبر(ص) آن رفتار را کرد. باید دقت کرد.

داستان دیالوگ بین زینب(س) و عبیدالله زیاد، داستان دو خداست. عبید الله از خدا می گوید، امام حسین هم از خدا می گوید. اما کدام خدا؟ خدای زیبایی، خدای رحمان، خدای رئوف، خدای کریم، خدای عقلانیت، خدای ادب، خدای کمال یا خدای خشن و خدایی که همیشه جبار است؟

 

امام حسین (ع) می گوید من مدل هستم، عبیدالله هم میگوید من مدل هستم. آن مدل دین خشونتی است، این یکی مدل دین محمدیست. هر دو دین اند. یکی دین علوی است و دیگری دین امویست. هر دو از خدا حرف می زنند. فرعون چه می گفت از خدا؟ موسی هم از خدا حرف میزد. دعوای دو خدا بود. دعوای دو آدم بود. اما یک آدم مصداقش حسین است که وقتی که برادرش کشته شد و همه عزیزانش رفتند، دوباره آمد و گفت من برای هدایت شما آمده ام، من آمده ام شما را نجات دهم و طرف مقابلش چه گفت؟ گفت تو فرزند علی هستی. علی پدران ما را کشت. ما آمدیم که انتقام بگیریم. یکی دم از انتقام میزند و دیگری از رافت، رحمت، برکت و هدایت می گوید.

 

زینب (س) در مناظره می گوید، من به دنبال جمیلم. خودم جمیلم و مظهر جمال. خدا جمیل بود کار کربلایش هم جمیل بود. اما طرف او در مناظره چه می گوید؟ می گوید من قدرت دارم، قادرم، قدرتنمایی میکنم. من انتقام بدر و احد را از شما میگیرم. بنابراین اگر بیاییم و بگوییم در مناظره زینب(ع) عرفان اسلامی تجلی کرده درست است؛ زیبایی در مقابل زشتی تجلی کرده است. داستان کربلا داستان تجلی کمال در مقابل سقوط است. در یک طرف ادب، هنر، کمال و فضیلت گذاشته شده است و در طرف دیگر قلدری، فساد، بی اخلاقی، بی بند و باری و رذیلت خود را به نمایش گذاشته است.

 

یکی از شخصیت های اسطوره ای داستان عاشورا، حر بن یزید ریاحی است. اگر امروزی بخواهیم نگاه کنیم ژنرالی هفت ستاره بود، فرمانده یک ارتش و آمده بود دشمن را مغلوب کند؛ اما وقتی که وارد دیالوگ با امام حسین (ع) می شود، اینقدر تحت تاثیر قرار می گیرد که از همه چیز چشم می پوشد و می رود به جرگه یاران امام حسین (ع) و فردایش کشته می شود. کشف رازی که توانست حر بن یزید ریاحی را برگرداند و آن جمله معروف امام حسین (ع) بعد از شهادتش هم که حر تو واقعا حر بودی را چگونه می شود تحلیل و تبیین کرد؟ چه اتفاقی افتاد؟ حر چه شنید که تمام ستاره ها، قدرت و پاداش های بعدی اش را نادیده گرفت و شهادت و مرگ در رکاب امام حسین را بر هدایا و افزایش منزلت اجتماعی در دستگاه یزید ترجیح داد؟

هر انسانی متناسب ذهنیات خود یا به تعبیر قرآن با توجه به شاکله خود با قضایا برخورد میکند. آدم های سیاسی، با نگاه و عینک خاص سیاسی مسایل را تحلیل می کنند. آدم های عارف، با نگاه عارفانه به موضوع نگاه میکنند و هر کدام از این ذهنیات، نوعی حجاب به حساب می آیند. گاهی یک حجاب برای انسان وجود دارد و گاهی متعدد است. انسان مظهر اتمّ اسماء الهی و جانشین خداست و کدخدای زمین است، یعنی انسان یک موجود قابل همه نوع شدن و همه نوع کامل شدن خلق شده است.

ملاصدرا عبارت بسیار زیبایی دارد که انسان نوع واحد نیست، بلکه انواع گوناگون است. انسان جامع همه طرف ها و ظرفیت هاست. انسان تنها سیاست مدار نیست و هست. انسان، عارف تنها نیست و هست. انسان، بینهایت است. در جریان کربلا برای حر و امثال حر، حجاب ها برداشته شد. حقایق را آنطور که هست دیدند و موانع از برابر دیدگانشان برداشته شد. امروز هم اگر این موانع از چشم ها برداشته شود، خیلی چیزها مشخص می شود. بودایی ها ضرب المثلی دارند که می گوید انسان وقتی می تواند یک مطلبی را درک کند، باید خود آن بشود تا درک کند.

 

افرادی مثل حر، دقیقا دو جریان را در مقابل هم دیدند. این طرف امام حسین (ع) با آن گذشتۀ نورانی بود؛ آنها سوابق امام حسین (ع) را دیدند؛ سوابق طرف مقابل امام را هم دیدند. سخنان امام را شنیدند و سخنان طرف مقابل را هم شنیدند. انسان در دنیا تعلقاتی دارد که برای آدم لازم هم هست؛ تعلق به فرزند، تعلق به خانواده، تعلق به دنیا، تعلق به ریاست، تعلق به موقعیت و تعلق به شغل و انسان با هر کدام از اینها یک عینک روی عینک می گذارد. رنگی روی رنگ قبلی می گذارد. نگاهش محدود می شود. تحلیلش محدود می شود اما وقتی انسان این تعلقات را کنار گذاشت، آزاد می شود. انسان آزاد معنی آزادی را می فهمد. بعضی از ژنرال هایی که اطراف عمرابن سعد بودند در میدان مبارزه با امام حسین (ع) خود را از این تعلقات جدا دیدند و جدا کردند. دیدند خوب الآن چگونه با قضایا برخورد کنند؟ یک لحظه آزاد شدند. دیگر تعلق خاطر را رها کردند. حجاب ها پاره شد. اینجاست که عرفان به معنی تام کلمه خودش را نشان داده و حقیقت، آنگونه که بود خودش را آشکار ساخته و خدا را آنگونه که بود شهود کردند و تجلیات الهی را دیدند. حتی در روایات داریم که جایگاه خود را در بهشت دیدند. دیدند اکنون دقیقا بهشت در مقابل جهنم تجلی و تبلور خودش را نشان داد. جهنمی ها این هایند و بهشتی ها اینها. یک طرف زیبایی مطلق، طرف دیگر پلیدی مطلق.

 

زمانی که یک چنین حالتی بروز پیدا کرد، متوجه زمان نمی شود، در این حالت انسان صاحب حال کربلا و صفین و بدر و احد نمی شناسد. این حتی ممکن است در ایران هم در یک جایی خودش را نشان بدهد. حتی ممکن است در یک خانه خودش را نشان بدهد. به همین دلیل گفته اند هرروز یک عاشوراست و هر سرزمین یک کربلاست. ممکن است در فلسطین باشد یا در یک گوشه ای از دنیای غرب باشد. بنابراین آنهایی که حجاب ها را پاره کردند، تعلقات را پاره کردند، این آدمها برایشان مقام، دنیا، ژنرالی و امثال آن قید نیست، زنجیر نیست، زنجیرها پاره شده است. زنجیر که پاره شد این آدم تحلیلش با تحلیل دیگران فرق می کند. آن راحتی اش در مرگ است، این آزادگی اش در مبارزه اش است. علی ابن أبی طالب می فرماید آزادی من در شهادت من است. حسین ابن علی چه می گوید؟ حسین أبن علی اینطور می گوید که من کشته می شوم اما بیعت نمی کنم. این بیعت با یزید بردگی من است. من آزاد آفریده شده ام و آزادگی را با بردگی عوض نمی کنم. حضرت زهرا (س) چه می گوید؟ حضرت زهرا هم حرفش همین است. می گوید من گمنام از دنیا می روم اما این را با تملق، چاپلوسی، بردگی و تسلم و تسلیم شدن در مقابل قدرت های زائل و نامشروع، معاوضه نمی کنم. ادبیات فاطمه زهرا (س) با ادبیات زینب (س) مشترک است. ادبیات مادر و دختر با ادبیات پدر و پسر و با ادبیات علی و حسنین مشترک است و ادبیات این ها با ادبیات امام باقر و امام سجاد مشترک است و جالب اینجاست که ادبیات همه آزادی خواهان همین است. راز جاودانگی اهل بیت نیز همین است. این ادبیات انسانیست، این ادبیات عقلانی و قلبیست. این ادبیات با دل ها سر و کار دارد. به همین دلیل پیامبر فرمودند شهادت امام حسین حرارتی، ریشه ای و مرکزی در دلها دارد که هیچوقت خاموش نمیشود. چون دلها را نمیشود خاموش کرد. عشق ها را نمیشود خاموش کرد. حرارت های قلب را نمی شود با آب ریختن و امثال آن خاموش کرد. زمان فرسوده می شود اما عشق تازگی دارد. سلام بر حسین و سلام بر یاران حسین.

 
 
 
 
 
 

برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر: حبس خودسرانه نسرین ستوده و اعمال فشار بر او ادامه دارد

Posted: 23 Nov 2012 02:57 AM PST

جـــرس: برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر بار دیگر از دولتمردان جمهوری اسلامی خواست تا نسرین ستوده‌ و تمامی وکلای حقوق بشری و مدافعان حقوق بشر را که در حال حاضر به خاطر فعالیت‌های حقوق بشر خود در ایران در زندان هستند، فوری و بدون قید و شرط آزاد کنند.

 

به گزارش تارنمای فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر، برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، که برنامه مشترک «فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر» (FIDH) و «سازمان جهانی مبارزه با شکنجه» (OMCT) است، طی بیانیه ای که روز جمعه منتشر ساخته، خواستار اقدام همگانی برای آزادی نسرین ستوده و فعالان حقوق بشری زندانی شد.

 
متن بیانیه به شرح زیر است:


اطلاعات تازه
برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر از طریق «جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران» (LDDHI) از تداوم فشارهای خودسرانه در حبس بر خانم نسرین ستوده مطلع شده است. خانم نسرین ستوده، وکیل حقوق بشری است که به دفاع از نوجوانان محکوم به اعدام، زندانیان عقیدتی، فعالان حقوق بشری و کودکان قربانی اذیت و آزار شهرت دارد. او عضو کانون مدافعان حقوق بشر بوده و برنده جایزه معتبر حقوق بشری ساخاروفِ پارلمان اروپا در سال 2012 است.

بنا به اطلاع دریافتی، خانم نسرین ستوده که حکم محکومیت شش سال زندان خود را در زندان اوین می‌گذراند، سرانجام در روز 30 آبان 1391 اجازه یافت در حضور مأموران امنیتی با همسر و فرزندان خود دیدار کند. خانم ستوده بسیار لاغر شده و وزن او به 43 کیلو کاهش یافته است. او به اعتصاب غذای خود در اعتراض به فشار علیه فرزندان و همسر خود ادامه می‌دهد.

اعضای خانواده او به مدت چند هفته از دیدار با وی محروم بودند، به‌استثنای دیداری در تاریخ 22 آبان که فقط فرزندانش توانستند با او دیدار کنند.

برنامه نظارت یادآوری می‌کند که خانم ستوده از تاریخ 26 مهرماه در اعتراض به محدودیت بر حق ملاقات خود و فشار بر فرزندان و همسرش دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.

در پی اعتصاب غذای خانم ستوده، مسئولان زندان او را به سه هفته حبس انفرادی تنبیهی محکوم کردند. [1] در تاریخ 10 آبان، چندی پس از شروع اعتصاب غذا، او به صورت غیر قانونی از بند زنان به بند 209 [2] منتقل شد و تا تاریخ 29 آبان در آنجا ماند؛ در حالی که بند "عادی" سلول‌های انفرادی زندان بند 240 است که در اختیار اداره زندان ـ و قوه قضاییه ـ قرار دارد. بنابراین، انتقال او به بند 209 غیرقانونی بود.

برنامه نظارت یک بار دیگر از دولتمردان ایران می‌خواهد که خانم نسرین ستوده‌ و به طور کلی تمام وکلای حقوق بشری و مدافعان حقوق بشر را که در حال حاضر به خاطر فعالیت‌های حقوق بشر خود در ایران در زندان هستند، فوری و بدون قید و شرط آزاد کنند.

اطلاعات پیشینه ای
ماموران امنیتی دفتر کار و منزل خانم نسرین ستوده در روز 6 شهریور 1389 مورد جستجو قرار داده و اموال او را توقیف کردند.

خانم ستوده در روز ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ پس از دریافت احضاریه از دادستانی مستقر در زندان اوین به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «تبانی و اجتماع به قصد اقدام علیه امنیت ملی» در پی مصاحبه با رسانه های بین المللی و نیز «عضویت در یک سازمان غیرقانونی» [کانون مدافعان حقوق بشر] به زندان اوین مراجعه کرد. بازپرس پس از بازجویی خانم ستوده را بازداشت کرد. به وکیل او اجازه حضور در بازجویی داده نشد.

خانم ستوده پیش از دستگیری چندین بار، از جمله در گفتگویی با رادیو فردا در تاریخ 12 اردیبهشت 1389، گفته بود که دولتمردان ایران از مالیات برای اذیت و آزار وکلای حقوق بشری و محدود کردن فعالیت آنها استفاده می کنند. او خانم شیرین عبادی را مثال زده بود که برای دریافت وجه نقد جایزه صلح نوبل محکوم به پرداخت صدها هزار دلار شده است.


خانم ستوده در طی بازداشت مدت های طولانی در سلول انفرادی به سر برد و از تماس با خانواده و وکیل محروم بود. او پس از سه بار اعتصاب غذای خشک در اعتراض به شرایط زندان و نقض موازین قضایی با خطر مرگ روبرو شد. بنا به گزارش ها او را برای کسب اعتراف به زور در زندان شکنجه کرده اند.

خانم نسرین ستوده در روز 7 آذر 1389 در دادگاه انقلاب حضور پیدا کرد. وکلای او در دادگاه خواهان آزادی او به قید وثیقه شدند که مورد پذیرش دادگاه قرار نگرفت.

دادگاه انقلاب تهران شعبه 26 در روز 19 دی 1389، خانم نسرین ستوده را به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام»، «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» و «عضویت در یک سازمان غیرقانونی» به 11 سال زندان و 20 سال محرومیت از اشتغال به وکالت و سفر به خارج محکوم کرد. در روز 23 شهریور 1390، شعبه 54 دادگاه تجدید نظر حکم او را به 6 سال زندان و 10 سال محرومیت از اشتغال به وکالت کاهش داد. او در دادگاه دیگری به اتهام «عدم رعایت حجاب در یک پیام ویدیویی» به جریمه نقدی محکوم شد.

در تاریخ 21 تیر 1391، دولتمردان خروج همسر و دختر 12 ساله خانم ستوده را از کشور ممنوع کردند. پرونده این دو اکنون به شعبه 28 دادگاه انقلاب ارجاع شده که آنها را احضار کرده است.

مسئولان زندان در مهرماه 1391، بدون ارایه هرگونه دلیل قانونی، روز ملاقات خانم ستوده را از یکشنبه به چهارشنبه تغییر دادند. این اقدامِ مغایر با مقررات زندان، علاوه بر محرومیت او از ملاقات حضوری، ملاقات های خانوادگی را بیش از پیش دشوار کرد. پس از شروع اعتصاب غذا، مسئولان زندان روز ملاقات را دوباره به یکشنبه تغییر دادند. لازم به یادآوری است که خانم ستوده از اردیبهشت 1390 از استفاده از تلفن محروم بوده است.

اقدام های مورد درخواست:
لطفا به دولتمردان ایران نامه بنویسید و از آنها بخواهید:
1-
تحت هر شرايطی، سلامت روحی و جسمانی خانم نسرین ستوده و تمام مدافعان حقوق بشر در ايران را تضمين کنند؛
2
ـ فورا و بدون قید و شرط او، و تمام مدافعان حقوق بشر در ايران، را آزاد کنند، زیرا بازداشت آنها خودسرانه و فقط به قصد سرکوب فعالیت های حقوق بشری آنهاست؛
3
ـ تا آن زمان هر گونه مراقبت پزشکی لازم در طی بازداشت او را در اختیارش قرار دهند؛ و امکان دیدار بدون مانع با خانواده اش را فراهم سازند؛
4
ـ به هرگونه اقدام تهديدآميز و آزاردهنده، ازجمله در سطوح قضايی، علیه او و تمامی مدافعان حقوق بشر در ايران پايان دهند؛
5
ـ در هر شرایطی اعلاميه سازمان ملل در باره مدافعان حقوق بشر را، که در تاريخ ۱۸ آذر ۱۳۷۷ (۹ دسامبر ۱۹۹۸) در مجمع عمومی سازمان ملل تصويب شده، رعايت کنند، به ویژه:
ماده 1 آن که می گويد: «همه افراد حق دارند به صورت فردی يا گروهی در سطوح ملی و بين المللی برای حمايت از حقوق بشر و آزادی های اساسی و تحقق این حقوق و آزادی ها فعالیت کنند،»
ماده (ج) ۵ که می گويد: «همه افراد حق دارند به صورت فردی یا گروهی و در ارتباط با دیگران در سطوح ملی و بین المللی با سازمان¬های غيردولتی یا بین دولتی ارتباط برقرار کنند،»
ماده 9 که می گوید: «همه افراد حق دارند به صورت فردی یا گروهی و در ارتباط با دیگران از جمله [...] کمک حرفه ای و تخصصی حقوقی یا مشاوره و یاری از نوع دیگر برای دفاع از حقوق بشر و آزادی های اساسی ارائه کنند»
ماده 2ـ12 که می گويد: «دولت بايد کليه تدبيرهای لازم را به کار گیرد تا حمايت مراجع ذیصلاح از همه افراد به صورت فردی و گروهی در برابر خشونت، تهديد، اقدامات تلافی جويانه، تبعيض منفی عملی و يا قانونی، فشار یا هرگونه اقدام خودسرانه ديگر در پی استفاده مشروع و قانونی اين افراد از حقوق مذکور در اعلاميه حاضر، تضمين گردد
6
ـ به طور کلی، در هر شرایطی تضمین کنند که حقوق بشر و آزادی های اساسی مطابق با عهدنامه های بین المللی حقوق بشر و موازین بین المللی که ایران نیز متعاهد آنهاست رعایت خواهند شد.

این برنامه خواسته است تا همگان نامه های درخواست خود را به مقامات زیر ارسال کنند:
رهبر جمهوری اسلامی، محمود احمدی نژاد، ریاست قوه قضاییه،  وزیر امور خارجه،دبیر ستاد حقوق بشر (محمد جواد لاریجانی، نمایندگی دائمی جمهوری اسلامی ایران در ژنو و سفارت ایران در بروکسل، بلژیک

بازداشت رهبر و گروهی از اعضای حزب پان ایرانیست در کرج

Posted: 23 Nov 2012 02:57 AM PST

جـــرس: سازمان جوانان حزب پان ایرانیست، از بازداشت یکی از رهبران و ده تن از اعضای این حزب خبر داد.


به گزارش تارنمای حزب پان ایرانیست، عصر روز پنجشنبه ، دوم آذرماه، ماموران امنیتی بدون هیچگونه حکم قانونی به منزل رضا کرمانی در شهر کرج یورش برده و ده تن از مهمانان و حاضرین در خانه را بازداشت کردند.


بر اساس گزارش مذکور، درباره دلایل این بازداشتها و محل نگهداری بازداشت شدگان آگاهی در دست نیست.

 

 

 

مهدوی کنی مدعی شد: “پشتیبانی از آیت‌الله خامنه‌ای واجب و تضعیف معظم‌له حرام است”

Posted: 23 Nov 2012 01:55 AM PST

جـــرس: دبیر کل جامعه روحانیت و رئیس مجلس خبرگان با ادعای رهبری و مدیریت "درست" کشور توسط رهبر جمهوری اسلامی، مدعی شد: "پشتیبانی از آیت‌الله خامنه‌ای واجب و تضعیف معظم‌له حرام است."


به گزارش آفتاب، محمدرضا مهدوی کنی در گفت‌وگویی ادعا کرد: چه در هشت سال دفاع مقدس و چه در فتنه ۸۸ عزاداران حسینی در عاشورا شاهد صحنه‌هایی در تهران بودند که شباهت زیادی به صحنه‌های عاشورای سال ۶۱ هجری داشت. در حالی که انبوه جمعیت عزادار در ماتم سرور آزادگان ناله و ندبه سر می‌دادند، عده‌ای با کف و سوت و حمله به نمازگزاران عزادار حرمت این روز شریف را شکستند. عده ای که از سوی بیگانگان تشویق و ترغیب می‌شدند؛ ملت ما و حتی غیر مسلمانان که برای امام حسین و عاشورای حسینی احترام قائلند نتوانستند آنها را تحمل کنند و سرانجام توجه به حضرت سیدالشهدا بود که غائله فتنه سال ۸۸ را به پایان رساند.


وی تاکید کرد: به هر حال امروز ظهور بیداری اسلامی در منطقه و نهضت ضد سرمایه‌داری در اردوگاه غرب، دو رویداد مهم و نشانگر تاثیر انقلاب اسلامی در منطقه و جهان است. امام فروپاشی شرق و غرب را نوید داد و ما امروز آثار آن را می‌بینیم .از این رو ما همانگونه که در اصل پیدایش بیداری نقش داشتیم، باید هدایت آن را هم به عهده بگیریم. مردمی که قیام کرده‌اند، باید با علمای دینی ارتباط داشته باشند و از طریق تعالیم دینی به خواسته‌های خود برسند؛ زیرا با فرهنگ غرب نمی‌توانند موفقیتی به دست آورند.


مهدوی کنی در ادامه به بیان تذکراتی درباره انتظار و گفت: امام زمان خود به تنهایی حکومت نمی‌کنند؛ استاد،‌ عالم، ‌فرمانده،‌ فرماندار و بخشدار، جاروکش هم می‌خواهد، اگر ما را به جاروکشی هم قبول کنند، افتخار می‌کنیم، حضور داشته باشیم. باید کسانی ملّا و با سواد باشند. امام زمان می‌خواهد به مقتضی زمان حکومت کند. برای مقدمه ظهور باید خودسازی کرد. بنابراین قم فاغتنم الفرصه بین العدمین. بین این دو عدم آینده و گذشته فرصت را غنیمت بدارید. کار شما باید آماده سازی نیروهای مورد نیاز حضرت باشد. بدانید هدف‌های بزرگ چالش دارد و با استراحت، تن پروری و تماشای تلویزیون آدم به جایی نمی‌رسد.


رییس مجلس خبرگان با تاکید براین‌که ما معتقدیم جمهوری اسلامی یکی از مقدمات ظهور دولت کریمه است، افزود: انتظار برای ظهور و فرج افضل اعمال شمرده شده است؛ چرا که انتظار ظهور صرفا یک نیت نیست، بلکه یک عمل است که مقدمات ظهور را فراهم می‌کند. در دولت کریمه نباید ظلم، نفاق، درویی و حقه بازی وجود داشته باشد، بر فرض که باشد، بروز و ظهوری ندارد، ظهور و قدرت با عدالت است.


وی مدعی شد: "امروز رهبری انقلاب با فقیه مجاهد و زعیم عالیقدر جناب آیت اللّه خامنه‌ای حفظه الله است و پشتیبانی از ایشان را واجب و تضعیف معظم له را حرام می‌دانم، من این مطلب را از روی عقیده می‌گویم، ایشان در این مدت بیش از ۲۰ سال کشور را خوب اداره کردند، لذا در همه این بحران‌ها و بالا و پایین رفتن‌ها و با همه نوسانات، اعتقاد من این بوده است که باید ایشان را تأیید کرد. اصلح ایشان است و ما صالحش را هم پیدا نکردیم چه رسد به اصلح. من معتقدم ایشان هم از علم فقاهت و هم از نظر تقوا در جایگاه رفیعی است، چون ما به عنوان نایب امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف» درباره رهبری بحث می‌کنیم. "


وی با بیان اینکه "ما نوعی تقدس برای این جایگاه (ولایت فقیه) قائلیم"، مدعی شد: "رهبری ما یک نوع تقدس دارد و آنها که در جریان فتنه ۸۸ به معارضه پرداختند، اگر مقام ولایت و رهبری را قبول داشتند، نتیجه انتخابات را می‌پذیرفتند. می‌خواهم بگویم رهبری و ولایت در نظام ما تقدسی دارد که افرادی که می‌خواهند به میدان بیایند، باید آن را قبول داشته باشند و ما با این تقدس، این رهبری را پذیرفته‌ایم. من معتقدم این تقدس را باید حفظ کرد و صرف این‌که ایشان حاکم هستند و رئیس و رهبر، کافی نیست. آنچه که در نظام ولایی و اسلامی ما می‌تواند، کارساز باشد، این اعتقاد است که ولایت فقیه، نیابت از جانب ولی‌عصر است.


دبیر کل جامعه روحانیت با اطلاق لفظ "فتنه" برای قیام حق طلبانه مردم ایران ادعا کرد: "در فتنه ۸۸ نه تنها بحث این بود که مقام رهبری را حذف کنند ، بلکه دنبال حذف این جایگاه از جمهوری اسلامی بودند. عده‌ای می‌خواستند امری که برایش این قدر خون داده شده، حذف شود. حواستان باشد که در برابر کسانی که با عمود این خیمه مخالفند بایستید. ممکن است در گوشه و کنار اشکالاتی باشد که باید آنها را درست کرد، اما عمود را نباید شکست.

 

لاریجانی در دمشق: برخی‌ها با شعار اصلاحات به دنبال ماجراجویی در سوریه هستند

Posted: 23 Nov 2012 01:37 AM PST

جـــرس: رئیس مجلس شورای اسلامی در آغاز سفر به سه کشور سوریه، لبنان و ترکیه، روز جمعه وارد دمشق شد و طی اظهاراتی یکسویه گفت: برخی با شعار اصلاحات به دنبال ماجراجویی در سوریه هستند اما ایران به دنبال اصلاحات واقعی در این کشور است.


به گزارش مهر، علی لاریجانی، پس از ورود به فرودگاه دمشق در جمع خبرنگاران، در خصوص علت سفرش به سوریه، اظهار داشت: به سوریه سفر کرده ام تا در خصوص مسائل منطقه ای و به خصوص غزه با مقامات این کشور دیدار و گفتگو کنم.


وی افزود: عده ای با شعار اصلاحات به دنبال ماجراجویی در سوریه هستند اما ما مخالف ماجراجویی هستیم.


لاریجانی تصریح کرد: علت فشارهای سیاسی از سوی غرب به سوریه به خاطر حمایت های این کشور از مقاومت است.


رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: ایران خواستار اصلاحات بدون ماجراجویی در سوریه است.


رئیس مجلس شورای اسلامی تا ساعاتی دیگر با بشار اسد رئیس جمهور سوریه دیدار خواهد کرد.


در این سفر جواد جهانگیرزاده، منصور حقیقت پور، لاله افتخاری، مسعود پزشکیان، ابراهیم محبی و عبد الله تامینی هیات همراه لاریجانی را تشکیل می‌دهند.

 


 

5عضو مجلس قانونگذاری فلسطین را بازداشت کرد

Posted: 23 Nov 2012 01:07 AM PST

جـــرس: شبکه های تلویزیونی عرب زبان از بازداشت 5 تن از اعضای مجلس قانونگذاری فلسطین توسط رژیم صهیونیستی خبر دادند.


به گزارش مهر به نقل از تلویزیون الجزیره، این شبکه لحظاتی پیش در خبری فوری اعلام کرد که اسرائیل 5 تن از اعضای مجلس قانونگذاری فلسطین در کرانه باختری را بازداشت کرد.


در میان این افراد "محمود الرمحی" از اعضاء برجسته جنبش حماس نیز وجود دارد.