جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


بوی دلتنگی محرمانه

Posted: 04 Jan 2012 08:55 AM PST

فاطمه انتظارالمهدی
جوانانی که اصلاً آنها را نمی‌شناسم، گوشی کابین را از تو می‌گیرند ومی گویند: ما آقای مظفر را اینجا کشف کردیم و چنان از ته دل می‌خندند که به همه دنیا می ارزد


بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ،وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي، يَفْقَهُوا قَوْلِي


چرا می‌نویسم؟چرا باید بنویسم؟ چرا باید بگویم: چرا؟چرا؟ و...چرا ؟؟؟!!!پاسخ همه این چراها را برای فرزندانمان،نوه هایمان و نسل جوانمان که باور دارند وخوب می دانند همه شما آزادگان در بند و همه ما تنها برای اندکی آزادی امروز آنان همچنان دنبال راهی می‌گردیم؛وهنوزاین آزادی است که در بند است نه جسم و جان اشخاص آزاده‌ای که از همه امور ظاهری ،عادی و روزمره گذشته اند و با پذیرش در بند بودن جسمشان به همه ما پیام می‌دهند.ما ندای آنان را با گوش جان شنیده و به جان خریده‌ایم.هر چند این دوریها ،بی خبریها ودردها و رنجهای ظاهری التیامی ندارد؛جز به وصال.

ودر پی رهایی  ظاهری هر یک از این عزیزان که همگی برای ما چون فرزند و برادر گرامی‌اند، لبریز از شادی اندوهناکی می‌شویم وهمچنان نگران و دلتنگ دیگری؛این احساس برای آزاده‌ای که جسمش از بند رها می‌شود شاید غم‌انگیزتر باشد.همه ما در تمام این ایام شاهد همدلی و صفای بین شمابوده‌ایم، چه ایام بیاد ماندنی که برایتان مقدرگشت !چه شناختی که در هیچ سفر و کلاسی و با هر قدر و قیمتی چنین بدست نمی‌آمد!

هرچند تمایلی به نوشتن برای سالروز تولدت نداشتم؛اما چون خوب می‌دانم که دوست داری برایت بنویسم،می نویسم.خوب می‌دانی هر سال علی‌رغم میل تو در محفل کوچکمان برایت تولد می‌گرفتیم بی سر وصدا وهیاهو!


امابگویم؟! با اینهمه نامردمی و جفای تمامیت خواهان این روزگار تلختر از زهر،در حق جوانانی که ما و خودشان هم نمی‌دانند تاوان چه جرمی را می‌دهند، حتی پدر نوزاد چند روزه ! خجلم از تو و خودم بگویم و هیاهو بپا کنم. اما !چرا باید بنویسم ؟

وقتی در این روزهای سرد زمانه ،نه سردی هوا، بلکه سردی ایام سرزمینمان که با شور محرم قرین گشته و تنها یاد و دیدار چند دقیقه‌ای تو دلگرمم می‌کند.

وقتی مادر مجید را می‌بینم که برای دیدار کمتر از یک‌ ساعته جوان دلبند و رنجور دربندش سفری پر رنج و مشقت برای رسیدن به زندان بهبهان راچگونه بیان وتحمل میکند؛ وقتی همسر آرش از حرفهای پسرش در ملاقات حضوری با پدرش می‌گوید؛ وقتی عاطفه این زن جوان پر از احساس ،عاطفه وشور جوانی از یکشنبه شبها که تا صبح بیدار است و برای نیم ساعت ملاقات کابینی روز دوشنبه لحظه شماری می‌کند و بعضی روزها که بعد از ملاقات با هم برمی‌گردیم در راه از احساسش نسبت به روز های دوشنبه می‌پرسم و او چندان سر حال نیست وانگار دوست دارد زود به خانه برگردد و بخوابد تا شاید خواب آزادی حسن را ببیند؛ وقتی همسر عیسی ، (خیلی خوب می‌دانم تو چقدر عیسی را دوست داری و برای سلامتیش نگرانی) می‌گوید : ما چون مرد نداریم تا یک هفته در میان به رجایی شهر برود، همیشه دو هفته از عیسی بیخبریم جز گاه گاهی که برخی دوستان به آنجا بروند و خبری بیاورند؛ وقتی امین کوچولو که همسن هدی نوه ماست می گوید: من هم وقتی بزرگ شدم میخواهم مثل بابا به سفر بروم!. و بی خبر از همه جا نمی داند  پدربزرگ بزرگوارش این آزاد مرد فرهیخته در سفری سخت تر از پدرش بسر می‌برد !

وقتی همین چند هفته قبل جمعه روزی هدی بدون هیچ مقدمه‌ای گفت : پس بابا جون کی ازمسافرت بازمی گردد؟ وقتی جویای علت سوالش شدم، گفت : خیلی دلم برایش تنگ شده؛ وقتی ، وقتی....!

وقتی دیگر آزادگان در بندی که آنها را شاید فقط از چهره می‌شناسم و نگاهشان پر از احساس وحرفهای نگفته است ! وقتی دوشنبه ها برایم روزی پر از تناقض است، چون سپیدی روز و سیاهی شب؛این است که می‌نویسم و باید بنویسم؛ و...

شاید برای یادآوری رنج های زینب و رسالت رساندن پیام در این روزهای محرم و صفر وغمهای دل مادرش در ستمی که به همسرش رفته بود وما که آنان را سرمشق خود قرارداده ایم تا این ایام را بپذیریم؛ امید که اینگونه باشد.

اما با همه اینها چون تو دوست داری می‌نویسم این هم تناقض دیگری !آنقدر حرفهای نگفته برایت دارم که نمیدانم چگونه بگویم .ابداً توان سبقت از تو را ندارم؛ هنگامی که در تابستان از اوین برای تولدم مطلبی فرستادی وآنقدر مرا شرمنده کردی که یادداشت تو را فقط به فرزندانم نشان دادم.

وقتی در تمام این ایام روزهای دوشنبه هنگام ملاقات، جوانانی که اصلا آنها را نمی‌شناسم گوشی کابین را از تو می‌گیرند ومی گویند: ما آقای مظفر را اینجا کشف کردیم و چنان از ته دل می‌خندند که به همه دنیا می ارزد وآنجاست که به تو افتخار می‌کنم .تو خود چنان پر از عاطفه و محبتی که هر دیدارکوتاه تو برای ما تولدی دیگر است .

همه دوستانت که دلتنگی برای تو را آشکارا در چهره وبیانشان می‌بینم، مخصوصاً آنهایی که به خوبی می‌دانند سیر تاریخ زندگی تو را و من که مدام مرور می‌کنم تو را و همه این راست قامتان جاودانه تاریخ را !...

چرا ننویسم !؟ چرا مینویسم . واژه واژه تورا می‌نویسم ،از من و تو به ما می‌نویسم ،ا زشب گریه ها مینوسم؛ ؛از سکوت صدامی‌نویسم؛ ...


خنده ام خار پهلوی سبزه             گریه ام سر به زانوی سبزه
ای غزال غزل جوی سبزه          پشت شب ،پای گل ، روی سبزه
من ترا هر کجا می نویسم
در شگفتم چرا می نویسم


بوی تو بوی گلهای خانه            بوی سبزینگی در جوانه
بوی دلتنگی محرمانه                من تورا در غزل در ترانه
از رفاقت جدا می نویسم
در شگفتم چرا می نویسم
 

وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّـهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ

-------------
توضیح جرس : نویسنده یادداشت ،همسر محمدجواد مظفر، نایب رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است که هم اکنون برای گذراندن دوران محکومیت خود در زندان اوین به سر می برد. محمدجواد مظفر از مبارزان قبل از انقلاب، نویسنده و پژوهشگر و بنیان گذار انتشارات کویر است .کسانی که در این یادداشت از آنها اسم برده شده است، جملگی از زندانیان سیاسی و خانواده های آنان هستند: مادر مجید (مجید دری) فرزند آرش ( آرش سقر ) امین ( نوه آقای مهندس توسلی وفرزند مهندس فرید طاهری) عاطفه ( همسر حسن زید آبادی) ونوزاد (محمد حسین خوربک) وعیسی سحر خیز .


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

لاهیجی: جامعه جهانی نسبت به نقض مستمر حقوق بشر در ایران توجه بیشتری پیدا کرده است

Posted: 04 Jan 2012 05:34 AM PST

  جـــرس: نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر، در خصوص وضعیت نقض حقوق شهروندی در ایران و گزارش اخیر این تشکل گفته است: "در اینکه جامعه جهانی نسبت به نقض مستمر حقوق بشر در ایران توجه بیشتری پیدا کرده، تردید نیست. این در درجه اول به دلیل وخامت اوضاع ایران است. یعنی اگر در سال گذشته براساس آماری که ما منتشر کردیم در ایران بیش از ۶۰۰ اعدام صورت نمی‌گرفت، دنیا نمی‌فهمید با چه فاجعه‌ای مردم ایران مواجه هستند. اگر پس از هشت سال شورای حقوق بشر سازمان ملل ناگزیر نمی‌شد دوباره برای ایران گزارشگر ویژه تهیه کند، دنیا متوجه نمی‌شد چه در ایران می‌گذرد."


به گزارش یورو نیوز، عبدالکریم لاهیجی طی گفتگویی پیرامون وضعیت حقوق بشر در ایران، اقدامات جهانی، فعالیت های کنشگران حقوق بشری و همچنین گزارش «فدراسیون بین المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر» گفته است: "ما همواره گفته‌ایم که مسئله اصلی با جمهوری اسلامی موضوع دموکراسی و حقوق بشر است. یعنی در آن کشوری که دموکراسی هست و حقوق بشر رعایت می‌شود انرژی هسته‌ای خطری برای صلح جامعه جهانی ایجاد نمی‌کند."


بر اساس این گزارش، تشکل «فدراسیون بین المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر» در گزارش مفصلی که به مناسبت روز جهانی حقوق بشر منتشر کرد، بر اجرای بیش از ۶۰۰ حکم اعدام در فاصله آذرماه سال گذشته تا آذرماه جاری تاکید و اعلام نمود که طی این مدت حدود ۸۰ زن از فعالان اجتماعی و حقوق بشری بازداشت شده و بیش از ۴۲ روزنامه نگار یا روانه زندان شدند یا برای آنها احکام تازه صادر شده است.


در این گزارش آمده است: فقط در روز هشتم آذرماه به گزارش آژانس خبری «موکریان»، هشت نفر در کرمانشاه به جرم قاچاق مواد مخدر به دار آویخته شدند. از این تعداد شش نفر در زندان مرکزی کرمانشاه و دونفر در ملأ عام به دارآویخته شدند.


موارد تکان دهنده‌ای از اعدام‌های دسته جمعی در سال گذشته در زندان‌های مشهد رخ داده است. به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، در روز بیستم مرداد ماه سال جاری، هفت زندانی و در تاریخ ۲۹ شهریورهفت زندانی دیگر در زندان وکیل آباد مشهد به صورت دسته جمعی به دار آویخته شدند. این اعدام‌ها مخفیانه و در سکوت مقام های قوه قضائیه صورت گرفت.


از دیگر موارد نقض حقوق بشر، ادامه صدور احکام سنگین برای فعالان اجتماعی، سیاسی و حقوق بشری طی یکسال گذشته است. از جمله کوهیار گودرزی، فعال ۲۵ ساله حقوق بشر و عضو کمیتۀ گزارشگران حقوق بشر که بیش از چهارماه زندان انفرادی و عمومی بوده، اخیرا اتهام‌های او اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت، از طریق عضویت در کمیته گزارشگران حقوق بشر و تبلیغ علیه نظام اعلام شده است.


در همین زمینه باید از صدور احکام زندان برای فعالان کارگری یاد کرد. در شهریور ماه گذشته شعبۀ یک دادگاه انقلاب اسلامی تبریز برای چهار فعال کارگری شاهرخ زمانی، نیما پوریعقوب، ساسان واهبی وش و محمد جراحی به اتهام تبلیغ علیه نظام، مجموعا ۲۰ سال حبس تعزیری تعیین کرد.


فشار بر زندانیان و محروم کردن آنها از حقوق اولیه‌شان همچون دسترسی به امکانات بهداشتی و درمانی و نیز برخورد خشن نیروهای امنیتی و زندانبانان با زندانیان، در سال گذشته با شدت ادامه داشته وگاه فاجعه آفریده است.
مرگ هدی صابر، فعال ملی مذهبی و روزنامه نگار در زندان از جملۀ این موارد بود. او پس از هشت روز اعتصاب غذا بیمار می‌شود و حالش رو به وخامت می‌گذارد. حتی هم بندان او از ضرب و شتم هدی صابر توسط ماموران امنیتی در روزهای پیش از انتقال به بیمارستان خبر داده بودند. هدی صابر پس از ساعت‌ها تحمل درد به دلیل حمله قلبی در بیمارستان درگذشت. پزشکان بیمارستان مدرس گفته بودند که علت مرگ وی علاوه بر اعتصاب غذا سهل انگاری مسئولان زندان در انتقال به موقع به بیمارستان بوده است.


رفتار خشن ماموران امنیتی با زندانیان و خانواده‌های آنها نیراز موارد جدی نقض حقوق بشر در ایران است. یکی از موارد برجسته آن مرگ هاله سحابی است. او دختر عزت الله سحابی رئیس شورای فعالان ملی-مذهبی و از چهره‌های معروف منتقد حکومت در دوران قبل و بعد ازحکومت جمهوری اسلامی بود. هاله سحابی روز یازدهم خرداد پس از حمله نیروهای امنیتی به او و دیگر حاضران در مراسم تشییع جنازه پدرش، دچار ایست قلبی شد و درگذشت.


از موارد دیگر رفتار خشن با زندانیان سیاسی و فعالان حقوق بشر باید به مورد حسین رونقی ملکی اشاره کرد. این وبلاگ نویس جوان از دو سال قبل در زندان بوده است. حسین رونقی از ناراحتی کلیوی رنج می‌برد، اما با این حال مسئولان بهداری زندان و نهادهای امنیتی نه تنها به او اجازه نداده‌اند به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شود، بلکه تا کنون با مرخصی او نیز موافقت نکرده‌اند.


بی‌توجهی به بیماری زندانیان شامل موارد بسیاری می‌شود. یکی دیگر از این نمونه‌ها وضعیت نامناسب آیت الله محمد حسین کاظمینی بروجردی، منتقد نظریۀ ولایت فقیه در زندان است. او که علاوه بر بیماری‌های مختلف به گفتۀ بستگانش نزدیک به ۸۰ درصد بینایی خود را درزندان از دست داده، برغم تمام تلاش‌ها هنوز اجازه معالجه در خارج از زندان را دریافت نکرده است.


در سال گذشته شاهد اجرای احکام شلاق برای فعالان سیاسی و اجتماعی نیز بودیم.


در تاریخ ۲۴ شهریور ماه، خبرگزاری‌های ایران نوشتند که حکم یک سال زندان سمیه توحیدلو به دلیل فعالیت در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی و به اتهام توهین به رئیس جمهور بخشیده شد، اما حکم شلاق این دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی در اوین توسط یک بازجوی مرد انجام شد. خبر اجرای حکم بعدا در تاریخ ۱۷ مهر ماه اعلام شد. همچنین پیمان عارف فعال دانشجویی دانشکده حقوق دانشگاه تهران یکسال پیش بازداشت و پس از چند روز انفرادی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. در حکم نهایی به یکسال زندان و ۷۴ ضریه شلاق و محرومیت مادام العمر از حرفه روزنامه نگاری و فعالیت در احزاب سیاسی محکوم و سرانجام پس از تحمل یکسال زندان و اجرای حکم شلاق آزاد شد.


از دیگر موارد بارز نقض حقوق بشر ادامۀ روند دستگیری و حبس و محاکمه وکلای مستقل در سال گذشته بود. حقوق‌دانان برجسته‌ای همچون عبدالفتاح سلطانی ظرف سال گذشته زندانی و با وثیقه‌های سنگین آزاد شده‌اند.
نسرین ستوده وکیل دادگستری، عضو کانون مدافعان حقوق بشرو از مدافعان سرسخت حقوق زنان و کودکان است. او را در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ دستگیر کردند. «اقدام علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» اتهاماتی است که به او نسبت داده‌اند. نسرین ستوده که در سال ۲۰۰۸ برنده جایزه حقوق بشر سازمان حقوق بشر بین الملل شد، در شهریور سال جاری از سوی دادگاه تجدید نظر به شش سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از حرفۀ وکالت محکوم شد. این حکم با اعتراض وسیع نهادهای بین المللی حقوق بشری و فعالان حقوق بشر مواجه شده است.


پیگرد و بازداشت بهائیان، دراویش گنابادی، نوکیشان مسیحی و دیگر اقلیت‌های قومی و مذهبی و صدور احکام زندان و در مواردی اعدام برای آن‌ها نیزدر سال گذشته بی‌وقفه ادامه یافت.


اما برغم تمام موارد یاد شده و نقض شدید حقوق بشر در ایران سال گذشته فعالان حقوق بشر توانستند به موفقیت‌هایی نیز دست یابند. شورای حقوق بشر سازمان ملل پس از سال‌ها آقای احمد شهید را بعنوان گزارشگر ویژه در امور حقوق بشر ایران تعیین کرد. گرچه مقامات ایران با سفر او به ایران برای تهیه گزارشی از وضع حقوق بشر مخالفت کرده اند، اما او توانسته اولین گزارش خودرا از جمله با تماس با برخی خانواده‌های زندانیان در خارج از ایران، و برغم تمامی کمبود‌ها تهیه کند. قرار است گزارش احمد شهید در نوزدهمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل در فاصله ماه های فوریه و مارس بررسی شود.


حال این پرسش مطرح است که آیا با توجه به آنچه پیش آمده از جمله تعیین گزارشگر ویژه برای ایران می‌توانیم بگوئیم که وضعیت حقوق بشر در ایران بیش از پیش مورد توجه افکار عمومی و مجامع بین المللی حقوق بشر قرارگرفته است؟


دکتر عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه‌های دفاع از حقوق بشر به یوروزنیوز می‌گوید: "در اینکه جامعه جهانی نسبت به نقض مستمر و فاحش حقوق بشر در ایران توجه بیشتری پیدا کرده، تردید نیست. این در درجه اول به دلیل وخامت اوضاع ایران است. یعنی اگر در سال گذشته براساس آماری که ما منتشر کردیم در ایران بیش از ۶۰۰ اعدام صورت نمی‌گرفت، دنیا نمی‌فهمید با چه فاجعه‌ای مردم ایران مواجه هستند. اگر پس از هشت سال شورای حقوق بشر سازمان ملل ناگزیر نمی‌شد دوباره برای ایران گزارشگر ویژه تهیه کند، دنیا متوجه نمی‌شد چه در ایران می‌گذرد. از سوی دیگر در ماه های گذشته پس از هجده سال جمهوری اسلامی به کمیتۀ حقوق بشر که ناظر بر چگونگی اجرای میثاق حقوق مدنی و سیاسی، گزارشی ارائه داد. این گزارش از هر جهت نه تنها مدافع جمهوری اسلامی نشد، بلکه بیشتر جمهوری اسلامی را در جایگاه متهم نشاند. به این دلیل که گزارش چیزی جز دروغ‌پردازی و فرار از واقعیت نبود. ما هم در اجلاسی که در ژنو داشتیم به تک تک موارد ذکر شده در این گزارش برخورد کردیم و همه را جواب دادیم."


عبدالکریم لاهیجی، مدافع حقوق بشر در ادامه می‌افزاید: "تمام این موارد موجب شده است که جامعه جهانی، نهاد‌های حقوق بشری سازمان ملل، کمیته سوم و بخصوص شورای امنیت توجه‌شان به قضیه حقوق بشر درایران جلب شود. بیش از ده سال است که در زمینه مسئله انرژی هسته‌ای، شورای امنیت با جمهوری اسلامی به چالش نشسته است و هیچ نتیجه مطلوبی هم نگرفته است. در حالیکه ما همواره گفته‌ایم که مسئله اصلی با جمهوری اسلامی موضوع دموکراسی و حقوق بشر است. یعنی در آن کشوری که دموکراسی هست و حقوق بشر رعایت می‌شود انرژی هسته‌ای خطری برای صلح جامعه جهانی ایجاد نمی‌کند. ولی بالاخره جامعه جهانی به حرفی که ما طی سال های گذشته می‌زدیم ظاهرا رسیده و فشار را بر روی جمهوری اسلامی بیشتر کرده است. فقط هم برای بهبود وضعیت حقوق بشر و احترام گذاشتن به خواست مردم است."


عبدالکریم لاهیجی می‌گوید: "وقتی جامعه جهانی می‌بیند که دو تن از نامزدهای دورۀ دهم ریاست جمهوری، آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی که به شیوۀ تقلب آمیز انتخابات اعتراض کرده بودند، الان نزدیک به ده ماه است که در وضعیت کسانی قرار دارند که ناپدید شده‌اند و خانواده‌هایشان و مردم به آن‌ها دسترسی ندارند، توجهش به آن جلب می‌شود. تمامی این موارد در انزوای جمهوری اسلامی و در توجه جامعه جهانی به وضعیت حقوق بشر در ایران موثر بوده است."


بر اساس این گزارش، یکی دیگر از دستاوردهای فعالان حقوق بشر در سال گذشته قطعنامه کمیتۀ سوم مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک است. این مجمع روز دوشنبه ۲۱ نوامبر جمهوری اسلامی ایران را به دلیل سرکوب و نقض مستمر حقوق مردم ایران به شدت محکوم کرد.


این قطعنامه از افزایش بی‌رویه اعدام‌ها در سال گذشته در ایران، ادامه شکنجه زندانیان، سرکوب مدافعان حقوق بشر، اعمال خشونت علیه زنان و آزار اقلیت‌های مذهبی و قومی به شدت انتقاد کرده است.


مخالفت شدید چین با تحریم نفتی جمهوری اسلامی

Posted: 04 Jan 2012 04:44 AM PST

موافقت یونان با تصمیم اتحادیه اروپا در تحریم نفت ایران

جرس: در پی اعلام صریح تحریم بانک مرکزی ایران توسط دولت ایالات متحده و یک روز پس از درخواست فرانسه جهت تشدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی، چین بار دیگر بر مخالفت خود با اعمال تحریم های یکجانبه علیه جمهوری اسلامی تأکید کرد.

همزمان منابع دولتی یونان اعلام کردند در صورتی که اتحادیه اروپا در نشست ماه جاری خود تصمیم به تحریم نفت ایران بگیرد، یونان نیز این تحریم را به اجرا خواهد گذاشت.


به گزارش خبرگزاری فرانسه، سخنگوی وزارت خارجۀ چین، در واکنش به قانون بودجۀ وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) که تحریم های این کشور علیه جمهوری اسلامی را تشدید می کند، گفته است: پکن نمی تواند بپذیرد که قانون یک کشور بر قوانین بین المللی ارجحیت پیدا کند و به اعمال مجازات علیه کشوری دیگر منجر شود.


این مقام ارشد چینی تاکید کرد که کشورش با اعمال تحریم های یکجانبه علیه جمهوری اسلامی شدیدا مخالف است.


گفتنی است، بر اساس اقدامات جدید دولت آمریکا علیه جمهوری اسلامی، رئیس جمهوری آن کشور امکان می یابد دارائی های نهادهای مالی خارجی را که در ارتباط با نفت با بانک مرکزی ایران وارد داد وستد می شوند مسدود کند.


خبرگزاری فرانسه اعلام کرده است که اتفاقا اعمال تحریم های اقتصادی آمریکا و اروپا علیه جمهوری اسلامی، به چین امکان داده است که در ایران حضور چشم گیر تری داشته باشد و نقشی فعال تر در عرصۀ اقتصادی و بازرگانی در این کشور ایفا کند.


روز گذشته وزیر خارجه فرانسه از کشورهای عضو آن اتحادیه خواسته بود تا در واکنش به ادامه برنامه اتمی جمهوری اسلامی، تحریمهای اقتصادی علیه این کشور را تشدید کنند.


همگامی آتن با اتحادیه اروپا
رادیو فردا گزارش داده است که منابع دولتی یونان گفته اند در صورتی که اتحادیه اروپا در نشست ماه جاری خود تصمیم به تحریم نفت ایران بگیرد یونان هم این تحریم را به اجرا خواهد گذاشت.


این تصمیم یونان در حالی است که این کشور به‌ طور فزاینده‌ای به واردات نفت از ایران وابسته شده‌ است.


به گزارش رویترز، یونان به خاطر مقروض بودن شدید دولتش با مشکلات مالی روبه‌رو است و ایران با وجود وضعیت بحرانی مالی در یونان هم‌چنان آماده افزایش صادرات نفت به این کشور ‌است.


یکی از مقام‌های وزارت انرژی یونان گفته ‌است: "اگر تحریم‌ها اعمال شود ما برای تأمین مواد لازم و جلوگیری از نوسانات در بازار نفت راه‌های دیگری را دنبال خواهیم کرد."


نگرانی‌ها از عدم توانایی آتن در پرداخت بدهی‌های خود باعث روگردانی تاجران نفتی از بازار یونان شده و بانک‌ها نیز از تأمین مالی خرید‌های آتن خودداری می‌کنند همین امر باعث شده تا خرید نفت یونان از روسیه، آذربایجان و قزاقستان متوقف شود؛ ولی یونان در سه‌ماهه دوم سال ۲۰۱۱ با خرید ۱۱۱ هزار بشکه نفت در روز از ایران، ۳۵ درصد از نیاز نفتی خود را از ایران تأمین کرده‌ است.


گفتنی است، یونان از نظر مالی به کمک‌های دریافتی از اتحادیه اروپا و صندوق بین‌المللی پول وابسته‌ است و در همین حال واشینگتن و بروکسل به تازگی بر فشارهای خود به آتن برای محدود کردن تجارت با تهران افزوده‌اند.


وزیران خارجه کشورهای اتحادیه اروپا گفته‌اند در نشست سی‌ام ژانویه جاری بررسی مسئله توقف واردات نفت از ایران را در دستور کار خود قرار می‌دهند.


یک گروه سوری، مسئولیت گروگان گیری شهروندان ایرانی را بر عهده گرفت

Posted: 04 Jan 2012 03:55 AM PST

با هشدار به تهران و حزب الله

جـــرس: یک گروه سوری تحت عنوان «جنبش مقابله با گسترش تشیع در سوریه» ضمن به عهده گرفتن مسئولیت ربوده شدن شهروندان ایرانی از این اقدام به عنوان نخستین هشدار به ایران و حزب الله لبنان یاد کرد و از آنان خواست فوراً به پشتیبانی از رژیم سوریه پایان دهند.


به گزارش خبرگزاری فرانسه، یک گروه سوری که تاکنون ناشناس بوده است مسئولیت ربودن شهروندان ایران در سوریه را بر عهده گرفت.


این گروه که خود را «جنبش مقابله با گسترش تشیع در سوریه» معرفی کرده ، با صدور بیانیه ای مسئولیت ربودن ٥ شهروند ایران در سوریه را بر عهده گرفت.


این گروه در بیانیه خود ادعا کرد که مقامات جمهوری اسلامی را در جریان مطالبات و درخواست های خود برای آزاد کردن شهروندان این کشور قرار داده و این خواست ها را به سفارت ایران در دمشق ارائه کرده است.


در بخش دیگری از این بیانیه از ربودن پنج ایرانی در ٢٠ دسامبر گذشته به عنوان نخستین اخطار به جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان در ارتباط با ادامۀ پشتیبانی آنان از رژیم بشار اسد در سرکوب مردم در سوریه و بویژه در حمص یاد شده است.


گروه سوری مذکور، به ایران و حزب الله لبنان هشدار داده شده است که اگر بلافاصله به حمایت از رژیم سوریه پایان ندهند، دیگر شهروندان ایران و اعضای حزب الله لبنان در سوریه نیز به سرنوشت این ٥ ایرانی دچار خواهند شد.


سفارت جمهوری اسلامی در دمشق در فردای ربوده شدن این ٥ نفر اعلام کرد که ربوده شدگان مهندس و تکنسین برق بوده و برای کار در یک پروژۀ تولید برق در نیروگاه جندر* در حمص در این شهر به سر می بردند.


گفتنی است، علاوه بر این ٥ نفر، ٢ شهروند دیگر جمهوری اسلامی ایران نیز در حمص ربوده شده اند.


رامین مهمان پرست، سخنگوی وزارت امورخارجۀ جمهوری اسلامی، روز سه شنبه در نشست خبری هفتگی خود تأکید کرد که یر اساس خبرهای دریافت شده شهروندان ربوده شده در سلامت کامل هستند و دولت نیز با تمامی امکانات خود برای کسب آزادی آنان تلاش می کند.


به گزارش ایرنا، بهنام حقیقی- مدیر گروه موسوم به "مپنا" امروز خواستار توجه جدی نهادها و رسانه های داخلی و بین المللی نسبت به پی گیری سرنوشت این هفت نفر شد.


گروه ایرانی "مپنا" پیمانکار اصلی نیروگاه جندر در شهر حمص سوریه است.


این شرکت پیش از این در نامه ای به هماهنگ کنندۀ سازمان ملل متحد در تهران خواستار تلاش این سازمان برای کسب آزادی هفت شهروند ایرانی شده است.


اپوزیسیون سوریه بر این اعتقاد است که این افراد برای یاری دادن رژیم سوریه در شناسایی و بازداشت و سرکوب مخالفان اسد، به این کشور اعزام شده اند.
 

درخواست تشکیل جلسه فوق العاده برای بررسی بحران ارزی

Posted: 04 Jan 2012 03:25 AM PST

توکلی و نادران طی نامه به علی لاریجانی

جـــرس: در واکنش به بحران های موجود در بازار ارز کشور و صعود و سقوط ساعتیِ نرخ ارزهای معتبر در بازار داخلی، الیاس نادران و احمد توکلی، دو تن از نمایندگان اصولگرای مجلس هشتم شورای اسلامی، طی نامه ای به رئیس مجلس، بحران کنونی بازار ارز را نتیجه سیاست اقتصادی دولت دانسته و خواستار تشکیل جلسه فوق العاده طی روزهای آینده پیرامون این بحران شدند.


به گزارش الف، نادران و توکلی، روز چهارشنبه ۱۴ دی (۴ ژانویه)، در نامه خود به علی لاریجانی ضمن ابراز نگرانی از وضعیت بازار ارز در روزهای اخیر، خواسته اند تا مجلس با تشکیل جلسه غیرعلنی، به بررسی این بحران و تصمیم گیری به منظور "نجات اقتصاد ملی" بپردازد.


این دو منتقد اقتصادی دولت، در نامه خود خاطرنشان کرده اند "وضعیت بازار ارز - به عنوان یكی از ابزارهای مهم سنجش شرایط اقتصادی كشور- به مرحله‌ای بحرانی رسیده است. افزایش بی سابقه نرخ ارز و از آن فاجعه‌بارتر نوسانات آن طی ماه‌های پاییز و به ویژه یكی دو هفته و روزهای اخیر تمامی دلسوزان را كه علم و تجربه لازم برای آسیب‌شناسی وضع موجود را دارند به شدت نگران سرنوشت حال و آینده اقتصاد ملی كرده است. اكثر اقتصاددانان كشور كه سال‌هاست از سیاست‌های ضد و نقیض، مدیریت ضعیف و بعضاً مساله‌دار اقتصادی و اتلاف منابع به دست دولت انتقاد كرده‌اند، تعجبی نمی‌كنند، گرچه به شدت متاسف‌اند."


این دو نماینده اصولگرای مجلس هشتم، شرایط نامناسب اقتصادی کشور را ناشی از عواملی دانسته اند که عمدتا از اقدامات نادرست و یا ناتوانی دولت در برخورد با مسایل اقتصادی ناشی شده است.


توکلی و نادران، دولت محمود احمدی نژاد را به سرازیر کردن غیرقانونی یارانه های نقدی به بازار و در نتیجه، افزایش نقدینگی و همزمان، مسئولیت رکود بی سابقه صنایع به دلیل افزایش هزینه سوخت و خودداری دولت از عمل به تعهدات خود در حمایت از بخش تولید متهم کرده اند.


این دو نماینده، همچنین با بیان اینکه "تحریم های مالی، گردش پول در واردات را کند و پرهزینه کرده در حالیکه گردش سرمایه نیز با مشکلات جدی مواجه است"، افزوده اند: "مدیریت ضعیف و مساله دار اقتصادی هر روز مساله ای مطرح می کند و مقابله با تحریم به کمیته ای سپرده شده که رئیس آن فردی فاقد صلاحیت علمی و تجربی و دارای پرونده قضایی مالی است."


توکلی و نادران گفته اند: در حالی که کشور با مشکلات اقتصادی عمده ای مواجه است "دولت با آمارهای خودساخته، همه چیز را بر وفق مراد نشان می دهد و به جای پرداختن به مسایل اساسی کشور، به فعالیت های انتخاباتی ناسالم می پردازد."


این دو نماینده مجلس علت افزایش سریع نرخ برابری ارز در روزهای اخیر را افزایش نااطمینانی در اقتصاد ملی دانسته و گفته اند که در شرایط فعلی، پول های سرگردان برای حفظ ارزش خود و سودجویی، "متوجه بازار ارز می شود و چنین بحرانی را رقم می زند."


احمد توکلی و الیاسی نادران، با نسبت دادن بحران ارزی اخیر به "سوء سیاست و سوء مدیریت دولت و فشارهای خارجی"، مجلس را هم به دلیل عدم توجه به این مساله مورد انتقاد قرار داده و گفته اند "تعجب آور عدم تحرک کافی مجلس است که نماینده مردم است و باید از حقوق آنان در برابر این وضعیت دفاع کند."


ابن دو نمابنده مجلس در پایان نامه خود نوشته اند که "امروز که قیمت ارز به صورت ساعتی دچار نوسان و فزایندگی است، ضروری است مجلس براساس ماده ۱۰۴ قانون آیین نامه داخلی، جلسه فوق العاده تشکیل دهد و موضوع، وفق ماده ۱۰۳ در جلسه غیرعلنی بررسی و برای نجات اقتصاد ملی تصمیم موثر و قاطعی بگیرد."


هنوز از واکنش علی لاریجانی در این خصوص خبری منتشر نشده است، اما طبق آئین نامه داخلی مجلس، در حالتی که شرایط امنیتی کشور ایجاب کند، مجلس می تواند به درخواست رئیس جمهور یا یکی از وزیران و یا ده تن از نمایندگان، برای رسیدگی به شرایط اضطراری جلسه غیر علنی تشکیل دهد و به رئیس مجلس نیز اجازه می دهد تا در موارد اضطراری، زمان و دستور کار جلسه را بیست و چهار ساعت پیش از برگزاری چنین جلسه ای اعلام و ابلاغ کند.


گفتنی است، روند کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای جهانی، طی ماههای گذشته به ویژه هفته اخیر، بیشترین بحران را شاهد بوده، و قیمت دلار و ارزهای معتبر، به بالاترین قیمت خود در تاریخ ایران رسیده بود.



اظهارات وزیر دفاع درباره بستن تنگه هرمز و هشدار به ناوهای آمریکایی

Posted: 04 Jan 2012 03:20 AM PST

جـــرس: وزیر دفاع جمهوری اسلامی در واکنش به تاکید آمریکا مبنی بر بازگشت ناوهای هواپیمابر به خلیج فارس گفت: "ما همواره گفته‌ایم حضور نیروهای فرامنطقه‌ای در خلیج فارس ضرورتی ندارد و مضر است و همواره خواسته‌ایم آنها در این خلیج حضور نداشته باشند."


به گزارش فارس، پاسدار احمد وحیدی در حاشیه جلسه چهارشنبۀ هیات دولت، در پاسخ به سؤالی درباره بستن تنگه هرمز و برنامه‌های جمهوری اسلامی در این خصوص گفت: ‌امنیت تنگه هرمز جزء مسائلی است که ایران دنبال می‌کند و همواره طی چند سال گذشته تامین کننده امنیت این تنگه بوده است.


وی با بیان اینکه جمهوری اسلامی، یک قدرت منطقه‌ای است و همواره به حفظ امنیت تنگه هرمز اهتمام دارد، گفت: البته دشمنان تلاش می‌کنند در این زمینه بزرگ‌نمایی کنند. اینگونه اقدامات بیشتر از سوی دشمنان ماست و آنان همواره تلاش کرده‌اند از چنین مسائلی نسبت به فروش تسلیحاتشان به کشورهای منطقه استفاده کنند.


وزیر دفاع در ادامه در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص هشدار ایران درباره بازگشت ناوهای آمریکایی به خلیج فارس، گفت: ما همواره گفته‌ایم حضور نیروهای فرامنطقه‌ای در خلیج فارس ضرورتی ندارد و مضر است.حضور نیروهای فرامنطقه‌ای در خلیج فارس جز ایجاد آشفتگی دستاورد دیگری ندارد و ما نیز همواره خواسته‌ایم آنها در این خلیج حضور نداشته باشند.


روز گذشته فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی، با اشاره به خروج ناو هواپیمابر آمریکایی از خلیج فارس به دریای عمان همزمان با رزمایش دریایی ایران، به آنها تذکر داد که توصیه می‌کنیم این ناو به خلیج فارس برنگردد چرا که ما فقط به تذکر بسنده نخواهیم کرد.


اما بلافاصله در واکنش به تذکر فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی مبنی بر "عدم بازگشت مجدد ناو هواپیمابر آمریکایی به منطقه خلیج فارس"، وزارت دفاع آمريکا اعلام کرد، حضور نظامی آمريکا در خلیج فارس به روال گذشته ادامه خواهد داشت و ناوهای هواپیمابر آمریکا به منطقه باز خواهند گشت.


گفتنی است، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی گفته است: "بزودی قدرت ناوگان عظیم دریایی سپاه را به نمایش می‌گذاریم."


سردرگمی در بازار ارز کشور با قیمت های متناقض بازار و بانک مرکزی

Posted: 04 Jan 2012 03:00 AM PST

جـــرس: بنا به گزارش منابع خبری، سردرگمی در بازار ارز ایران بالا گرفته و صرافیها در مورد اجرای دستور العمل بانک مرکزی دچار بلا تکلیفی هستند.


بر اساس آخرین گزارش ها، آخرین قیمت فروش هر دلار در بازار آزاد ارز، روز چهارشنبه به 1580 تومان کاهش پیدا کرده است.


به گزارش خبرآنلاین، بانک مرکزی تلاش دارد قیمت دلار را در بازار آزاد به 1400 تومان برساند یعنی قیمت دلار آزاد را با نرخ دلار مسافری یکسان کند.


بر اساس نرخ های بازار در آذرماه متوسط مابه التفاوت قیمت ارز آزاد و مسافری به حدود 173تومان رسیده بود و با افزایش قیمت دلار در نیمه اول دی ماه و همزمان با آغاز زمستان مابه التفاوت قیمت ارز مسافری و آزاد به 248 تومان افزایش پیدا کرده است و اوج گیری قیمت به حدود 1800 تومان باعث شده مداخله بانک مرکزی در بازار افزایش یابد.


اما این بار بر خلاف روندهای پیشین که با دستکاری طرف عرضه به تعیین قیمت پرداخته است یعنی به صورت دستوری تلاش دارد قیمت ارز آزاد را کاهش داده و با ارز مسافری منطبق سازد.


در حال حاضر قیمت ارز مسافری 1350 تومان اعلام شده است و بانک مرکزی به صرافی ها گفته است که دلار را در بازار باید به قیمت 1400 تومان عرضه کنند ولی مشکل اینجاست که بانک مرکزی هنوز توزیع دلار با قیمت مسافری را در بازار آغاز نکرده است و هیمن مسئله باعث قفل شدن معاملات در بازار ارز و سردر گمی دست اندر کاران بازار شده است.


در حال حاضر با وجود آن که نرخ 1400 تومان بر تابلو برخی صرافی و بعضی جداول قیمتی سایت های اینترنتی درج شده ولی صرافی ها به دلیل آن چه که کمبود ارز در بازار و متوقف بودن توزیع ارز ارزان از سوی بانک مرکزی عنوان می کنند از فروش دلار زیر 1570 تومان امتناع می کنند.


این در حالی است که صرافی ها از عرضه ارز 1350 تومانی از سوی بانک مرکزی به دلیل کمک به رونق بازار قفل شده ارز، استقبال می کنند ولی تاکنون به جز قیمت دستوری هنوز دستور دیگری از سوی بانک مرکزی صادر نشده است.


چهارشنبۀ نگران
بر اساس آخرین گزارش ها، آخرین قیمت فروش هر دلار در بازار آزاد ارز، روز چهارشنبه به 1580 تومان کاهش پیدا کرده است.


گزارش مذکور و شاهدان بازار می گویند: در پی اوج گیری قیمت دلار به حدود 1780 تومان در معاملات روز دو شنبه، طی دو روز گذشته این نرخ سیر نزولی داشته است و از آخرین قیمت 1620 تومانی روز سه شنبه امروز با آغاز معاملات بهای دلار به 1580 تومان کاهش پیدا کرده است.


اما به نظر می رسد در پی اخلالی که در روز های گذشته در روند اطلاع رسانی سایت های مرجع اعلام قیمت بازار ایجاد شده، امروز قیمت هایی که توسط این سایت ها منتشر می شود نسبت به نرخ های بازار تفاوت فاحشی دارد، به طور مثال در حالی که امروز قیمت فروش حدود 1570 تا 1580 تومان برای هر دلار در نوسان است، سایت مثقال که گفته می شود فیلتر شده، در اولین اعلام قیمت های امروز خود قیمت فروش هر دلار را 1400 تومان اعلام کرده است.


قابل ذکر است روز گذشته و در پی اختلال های پیش آمده در دسترسی به این سایت مرجع شایعاتی منتشر شد مبنی بر اینکه این سایتهای مرجع بازار آزاد با درخواست بانک مرکزی فیلتر شده اند ولی روابط عمومی بانک مرکزی این شایعات را تکذیب و عنوان کرد هیچ ممنوعیتی برای اعلام قیمت دلار از سوی بانک مرکزی وضع نشده است.

معاون ستادکل نیروهای مسلح: تنها راه نجات مردم آمریکا از فقر، ساقط کردن رژیم خودشان است

Posted: 04 Jan 2012 02:46 AM PST

جـــرس: معاون ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با بیان اینکه "فقر مردم آمریکا را به تنگ آورده است"، خطاب به ناراضیان و فقرای ایالات متحده خاطرنشان کرد که "تنها راه خارج شدن از وضعیت کنونی مردم آمریکا، تجدیدنظر در مورد آموزه‌های پوسیده لیبرال دموکراسی و ساقط کردن رژیم سلطه کنونی است."


به گزارش مهر، پاسدار مسعود جزایری درخصوص دستاوردهای آمریکایی‌ها از حمله به منطقه گفت: آمریکایی‌ها با بهانه‌تراشی‌های مضحک و عملیات روانی و تبلیغات یک جانبه رسانه‌ای، جنگ تمام عیاری را به ادعای مقابله با تروریسم و کشف سلاح‌های کشتار جمعی علیه مردم عراق و افغانستان آغاز کردند.


وی افزود: سقوط صدام و عدم دستیابی به سلاح‌های کشتار جمعی در عراق و سپس ادعای کشتن بن‌لادن بهانه‌های لشکرکشی به منطقه را با چالش‌های فراوانی روبرو ساخت و باعث رسوایی و آشکار شدن فریب‌کاری و دروغ‌های بزرگ کاخ سفید شد.


معاون فرهنگی ستادکل نیروهای مسلح با اشاره به این‌که ایستادگی و پایداری و مقاومت ملت و دولت منتخب عراق و فشار افکار عمومی جهانیان از جمله مردم آمریکا، سرانجام اوباما و کاخ سفید را مجبور ساخت تا با وجود میل باطنی به اشغال عراق پایان داده و خاک این کشور را با خفت و خواری ترک کنند، تصریح کرد: آمریکایی‌ها پس از 9 سال اشغال و ارتکاب جنایات و وحشی‌گری‌های فراوان علیه ملت عراق نه تنها دستاورد مثبت و افتخارآمیزی کسب نکردند، بلکه این جنگ و اشغالگری، هزینه‌های بسیار سنگین مالی و انسانی را روی دست آنان گذارد.


رئیس ستاد تبلیغات دفاعی جمهوری اسلامی تصریح کرد: بیش از هزار میلیارد دلار هزینه مالی مستقیم در دوره اشغالگری عراق باعث فشار سنگین اقتصادی به مالیات دهندگان این کشور شده است و توجه به برخی شعارها و فریادهای مردم آمریکا در اعتراضات وال استریت نیز نشان می‌دهد که فقر ناشی از سیاست‌های غلط مقامات کاخ سفید و تامین هزینه‌های جنگ‌افروزی یانکی‌ها و دخالت در امور داخلی کشورها در سرزمین‌های دور دست آنان را به تنگ آورده است.

وی اظهارداشت: مردم آمریکا در اعتراض به دولت این کشور این سوال را دارند که هزینه‌های جنگ‌افروزی و تلاش برای گسترش سلطه‌گری و زورگویی‌های مقامات کاخ سفید چرا باید گریبانگیر آنان شود و زندگی را برایشان سخت و طاقت‌فرسا کند.


جزایری افزود: علاوه بر مردم آمریکا، یارکشی کاخ سفید از میان دولت‌های هم‌پیمان با کاخ سفید و همسو با سیاست‌های نظام سلطه، باعث تحمیل هزینه‌های مالی هنگفت و کشته‌ها و تلفات انسانی سنگین به دیگر کشورهای غربی و به طور مشخص اعضای ناتو شده است و نارضایتی و اعتراضات مردم آنها را نیز برانگیخته است.


معاون فرهنگی ستادکل نیروهای مسلح اضافه کرد: تاثیر هزینه‌های جنگ‌افروزی‌های کاخ سفید در دهه اخیر بر افزایش حجم بدهی‌های عمومی آمریکا که هم‌اکنون به بیش از 15 تریلیون دلار رسیده است باعث شده تا هر آمریکایی از مرد گرفته تا زن و کودک و شیرخوار بالغ بر 45 هزار دلار بدهی داشته باشد و این به مفهوم آن است که هر آمریکایی از زمان تولد 45 هزار دلار بدهی دارد و این یک پدیده کم‌نظیر است که افتخار آن نصیب دولتمردان آمریکا شده است.

وی در پایان گفت: گرچه آمریکایی‌ها خاک عراق را ترک کردند، اما پرونده تلفات و کشته‌ها و زخمی‌های آمریکا در حمله به عراق همچنان مفتوح و رقم دقیق آنها مبهم است و به عنوان یک سوال اساسی برای نسل آینده‌ای جامعه آمریکا باقی است.


جزایری خطاب به خیل عظیم ناراضیان آمریکایی بیان داشت: تنها راه خارج شدن از وضعیت کنونی، تجدیدنظر در مورد آموزه‌های پوسیده لیبرال دموکراسی و ساقط کردن رژیم سلطه کنونی است.
 

صدور حکم زندان و شلاق برای دو شهروند کرد

Posted: 04 Jan 2012 02:17 AM PST

شکنجه و آسیب جسمانی برای دو فعال کردستان

جـــرس: به گزارش منابع خبری کردستان، یک شهروند اهل سقز توسط دادگاه انقلاب به زندان محکوم شد.


به گزارش تارنمای «موکریان»، شوانه رضایی از طرف دادگاه انقلاب این شهر به اتهام همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام، به تحمل یک سال حبس محکوم شد.


وی پیشتر نیز بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود و هم اکنون در زندان مرکزی سقز دوران محکومیت خود را سپری می نماید.


همچنین بنا به گزارش دیگری از آژانس خبری موکریان، یک شهروند اهل پاوه به اتهام حمل کالای قاچاق به جزای نقدی و شلاق محکوم شد.


این شهروند پاوه ای که کیوان - الف نام دارد از طرف دادگاه انقلاب این شهر به اتهام حمل کالای قاچاق به جزای نقدی و شلاق محکوم شده است.


گفته می شود نامبرده فاقد سابقه کیفری است و حکم صادره برای وی قطعی می باشد.


شکسته شدن کتف و پای دو تن از فعالان محیط‌ زیست کُرد در اطلاعات
همزمان تارنمای کردپا گزارش داده است که دو تن از سه عضو بازداشت شدۀ «جمعیت سبز کُردستان» که بیش از 70 روز در بازداشتگاه اداره‌ اطلاعات شهر سنندج می‌باشند، در جریان بازجویی، از ناحیه‌ی کتف و پا دچار شکستگی شده‌اند.


آژانس خبررسانی کُردپا به منظور انتشار جزئیات بیشتر از شرایط جسمی و روحی وریا خسروی، اکبر گویلی و کامران رحیمی که از فعالان حفظ محیط‌زیست کردستان می‌باشند با کاوه طهماسبی دیگر عضو جمعیت سبز کردستان طی یک تماس تلفنی جزئیات بیشتری را جویا گردید.


کاوه طهماسبی به کُردپا گفت: در روز یکم آبان‌ماه سال جاری سه عضو جمعیت سبز کردستان توسط مأموران امنیتی شهر سنندج و بدون تفهیم اتهام از سوی دستگاه قضایی حکومت اسلامی ایران بازداشت و طبق اخبار رسیده به بنده دو تن از آنان به نام‌های وریا خسروی و کامران رحیمی در پی بازجویی شدید مأموران اطلاعاتی سنندج از ناحیه‌ی کتف و پا دچار آسیب شدید و حتی شکستگی شده‌اند.


این فعال محیط‌زیست افزود: علی‌رغم بازداشت و نگهداری هفتاد روزی این سه عضو جمعیت سبز کردستان در اداره‌ی اطلاعات کماکان دادگاهی برای آنان تشکیل نگردیده و خانواده‌های آنها تا کنون چندین بار به مراکز امنیتی سنندج جهت دریافت خبری از وضعیت فرزندانشان مراجعه کرده و هربار بدون پاسخی بازگشته‌اند.


طهماسبی در باره‌ی اهداف جمعیت مذکور اظهار داشت: جمعیت سبز کردستان، در زمینه‌ی حفظ محیط زیست و گسترش چنین افکاری به ویژه در میان جوانان کردستان را از اهم اهداف تعیین شده‌ی خود دانسته و در این زمینه آموزش‌هایی نیز ارائه داده و "حفظ محیط زیست، حفظ زندگی است" از شعارهای اصلی جمعیت به شمار می‌رود.


کاوه طهماسبی و رزگار روشنی دو تن از دیگر فعالان فرهنگی و عضو جمعیت سبز کردستان هستند.
 

مصطفی تاجزاده: سه دهه حجاب اجباری در ایران نتایج منفی بسیاری در پی داشته است

Posted: 04 Jan 2012 02:01 AM PST

نامه سوم به علی مطهری
جـــرس: مصطفی تاجزاده در نامهٔ سوم خود خطاب به علی‌ مطهری، این نمایندۀ اصولگرا  را به مقایسه موضوع "حجاب" در ایران و دیگر کشورهای اسلامی فرا خوانده و خاطرنشان کرده است "حجاب در ایران نه تنها باعث «آرامش روانی جامعه» نشده و «بنیان خانواده را تحکیم» نکرده است بلکه سه دهه اجباری شدن روسری، نتایج منفی بسیاری در پی داشته است."

 

این فعال جنبش سبز و محبوس در زندان اوین، همزمان از مضرات پوشش اجباری سخن گفته و به مطهری می گوید: "به نظر شما حکومت‌ها حق دارند درباره منع یا الزام روسری قانون بگذارند؟ اگر آری، چرا به دولت فرانسه در جلوگیری از ورود بانوان محجبه به برخی مراکز دولتی و آموزشی اعتراض می‌کنید؟ و اگر نه، چرا معتقدید حکومت در ایران حق دارد پوشش روسری را اجباری کند؟"

 

تاجزاده صریحا خطاب به این نمایندۀ مجلس، می گوید: "اجباری کردن روسری را نه مفید می‌بینم و نه ممکن. بر عکس واجد آثار منفی زیادی ارزیابی می‌کنم. می‌دانم که ما مسلمانان قرن‌های متمادی حیات خویش را با حکومت استبدادی سپری کرده‌ایم و با فرهنگ استبدادی خو گرفته‌ایم. اکنون نوبت آن است که خود را آماده زندگی در فضایی دموکراتیک کنیم. این نحوه زیست برایمان جدید است و دشوار، ولی اگر امنیت، احترام و آزادی می‌خواهیم باید به مخالفان خود احترام بگذاریم و امنیت و آزادی آن‌ها را به رسمیت بشناسیم."

 

 به گزارش تحول سبز، تاجزاده در این نامه به سوالات مطهری که پس از نامه اول او طرح شده بود پاسخ داده و به طرح موضوعاتی دیگر در خصوص اهمیت آزادی حجاب و پوشش پرداخته است.

 

متن کامل نامه مصطفی تاجزاده به علی مطهری در مذمت حجاب اجباری و پوشش اجباری از ناحیه حکومت، به شرح زیر است: 

 
به نام خدا
جناب آقای دکتر علی مطهری
 
با اهدای سلام

نامه سوم خود به جنابعالی را به موضوع اجباری یا اختیاری بودن حجاب اختصاص می‌دهم.

 

در آغاز برای جلوگیری از سوءتفاهم و بحث‌های غیر ضرور متذکر می‌شوم که منظور از اجباری کردن حجاب یا بی‌حجابی، به طور مشخص لزوم یا منع قانونی استفاده از روسری در جامعه به طور عام یا در برخی مراکز است.

 

مجدداً تأکید می‌کنم من به حکم اسلام درباره ضرورت حجاب معترفم و بر این باورم که در جامعه اسلامی حکومت منتخب مردم باید ترغیب‌کننده و مشوق‌ پوشش اسلامی باشد و برای گسترش آن و نیز رفع موانع پیشرفت بانوان محجبه در عرصه‌های مختلف برنامه‌ریزی کند.

 

بحث ما درباره الزامی یا ممنوع کردن روسری توسط حکومت‌هاست. حتماً فراموش نکرده‌اید که در نامه اول خود دو سؤال کلیدی طرح کردم و انتظار دریافت پاسخ داشتم. نخست اینکه در زمینه اجباری کردن حجاب توسط حکومت در قرآن کریم، سیره نبوی و سنت معصومین چه شواهد و استناداتی می‌توانید ارائه کنید؟ فتوای اجماعی یا مشهور فقها، اعم از شیعه و سنی در این باره چیست؟ دوم آنکه آیا عقل و تجربه، حجاب یا بی‌حجابی اجباری را سیاستی موفق ارزیابی می‌کند؟

 

اگر پاسخ به هر دو پرسش مثبت باشد،‌ طبعاً حق با جنابعالی خواهد بود. ولی جواب منفی به هر دو سؤال به این معناست که تداوم سیاست اجباری، اسلامی نیست و جز نابسامانی‌ اجتماعی و دین‌گریزی بخش قابل توجهی از مردم،‌ به ویژه جوانان حاصلی در پی نخواهد داشت. به باور من حتی اگر پاسخ سؤال اول مثبت می‌بود، اما عقل و تجربه، حجاب اجباری را در جهان معاصر ممکن یا مفید نمی‌دانست، آزاد کردن آن لازم بود. افزون بر این پرسیده بودم آیا به نظر شما حکومت‌ها حق دارند درباره منع یا الزام روسری قانون بگذارند؟ اگر آری، چرا به دولت فرانسه در جلوگیری از ورود بانوان محجبه به برخی مراکز دولتی و آموزشی اعتراض می‌کنید؟ و اگر نه، چرا معتقدید حکومت در ایران حق دارد پوشش روسری را اجباری کند؟

 

علی‌القاعده به آنچه امیرالمؤمنین، حضرت علی (ع) درباره عادلانه‌ترین رفتار فرموده است باور دارید که “با دیگران چنان رفتار کنید که دوست دارید با خودتان همانگونه رفتار شود.” امیدوارم رفتار ما مانند سیاست خارجی دولت آمریکا نباشد که در مواجهه با دولت‌های دوست یا مخالف خود، از معیارهای دوگانه بهره می‌برد.

 

اهمیت سؤال اخیر از این جهت است که حتی اگر پاسخ هر دو پرسش نخست مثبت باشد، ولی قانونگزاری حکومت‌ها در این زمینه در سطح جهان، در مجموع به ضرر مسلمانان ‌شود، آنگاه باید در الزامی کردن روسری در یک کشور اسلامی تردید کرد تا دخالت دولت‌ها در این‌باره موجه نشود و در نتیجه مسلمانان در کشورهایی که در اقلیت به سر می‌برند، با محدودیت‌های گوناگون مواجه نشوند. ضمناً از آن‌جا که طرفداران اجباری کردن روسری بر نگرانی مؤمنان از حضور بدحجابان در کوچه و بازار تأکید ویژه می‌کنند، از جنابعالی می‌پرسم در کدام حالت یک مسلمان باید بیشتر نگران شود؟ دیدن زنان بی‌حجاب در یک جامعه اسلامی یا منع بانوان مسلمان از پوشیدن روسری در کشورهایی که در اقلیت هستند؟

 
جناب آقای مطهری

جنابعالی به پرسش اول من پاسخ ندادید (ظاهراً مستند معتبری در اختیار ندارید) و تنها به ذکر این نکته بسنده کردید که: «فقها متفق‌القول‌اند که آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم اعمال قانون است، به عهده دولت اسلامی است و کار مردم نیست». در حالی که سؤال من این بود: آیا طبق قرآن، سنت و سیره، اجماع یا عقل، حکومت موظف است پوشش روسری را برای اتباع خویش، اعم از مسلمان و غیر مسلمان الزامی ‌کند؟ افزون بر آن ادعای اجماع فقها درباره امر به معروف با تعریفی که از نظارت بر حجاب بانوان آورده‌اید، بلاموضوع می‌شود.

 

به عبارت خود دقت فرمایید، آن‌جا که مرا به مغالطه متهم کرده‌اید که چرا از قول جنابعالی گفته‌ام: “چون کار فرهنگی پاسخ نداده است، پس باید به پلیس و قهر و دادگاه روی آورد”. سپس تصریح نموده‌اید: «مقصود از نظارت، قوه قهریه و باتوم و پلیس و دادگاه نیست… روشن است که مقصود ما از نظارت چنین چیزی نیست… زن یا مردی که با لباس نامناسب در جامعه ظاهر می‌شود، به طوری که فلسفه پوشش اسلامی را که عدم تحریک جنسی جامعه است زیر پا می‌گذارد، بالأخره می‌خواهد به یک اداره دولتی برود یا به دانشگاه یا به بانک یا به بیمارستان و غیره، اگر احساس کند مسأله حجاب برای حکومت اهمیت دارد و در این اماکن، نظارتی در حد تذکر وجود دارد،‌ خود به خود از منزل با وضعی آراسته خارج می‌شود… نظارت یعنی همین

  

اگر منظور جنابعالی از نظارت حکومت بر پوشش اسلامی در چنین حدی است، با آن مخالف نیستم، اگرچه درباره تأثیر چنین نظارتی اشتراک نظر نداریم. مهم آن است که در این صورت جنابعالی نیز موافق اختیاری بودن روسری شده‌اید، با این تأکید که لازم می‌دانید: “حکومت نباید با رفتار و گفتار خودآگاهانه یا ناخودآگاه به پدیده بدحجابی و بی‌حجابی دامن زند یا… رییس دولت در تلویزیون آن را کم اهمیت جلوه دهد“.

 

با وجود این حد از نظارت، اعلام کرده‌اید: “آیا لزوم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی یا لزوم رعایت بهداشت عمومی و یا الزام مردم به سوادآموزی، مخالف آزادی و به معنای یکسان کردن سبک زندگی مردم است و باید با آن مخالفت کرد، یا چون به مصلحت جامعه و از عوامل سعادت افراد جامعه است، باید به آن عمل کرد؟… وقتی که مردم را به زدن یک واکسن یا به سوادآموزی مجبور می‌کنیم،‌ آیا این مخالف آزادی است؟ یا چون مصلحت فرد و جامعه نیز آزادی را محدود می‌کند، این الزام عین آزادی است؟بر اساس قیاس فوق از من پرسیده‌اید: “چرا در اجرای مقررات راهنمایی و رانندگی یا بهداشت عمومی و یا سواد‌آموزی قانع شدن افراد را لازم نمی‌دانید اما اینجا لازم می‌دانید؟ در حالی که همه این‌ها از نظر رعایت مصالح فرد و جامعه یکسانند و سلب آزادی شمرده نمی‌شوند.

  

همچنین در بخش دیگری از نامه خود، با نقض تعریف و منظور خود از “نظارت” و در نقد سخن من که “جامعه پادگان نیست که بتوان به تن همه یونیفورم واحد پوشاند”، نوشته‌اید: “فرضاً یونیفورم واحد در کار باشد. این یونیفورم را خداوند که به مصالح بشر آگاه است به تن بندگان خود پوشانده است.

  

برای نقد مهم‌ترین استدلال جنابعالی درباره حجاب اجباری توجه‌تان را به نکته بسیار مهمی که از آن غفلت کرده‌اید، جلب می‌کنم. جنابعالی می‌دانید اموری هستند که زیست‌ جمعی انسان‌ها بدون رعایت آن‌ها توسط همه ناممکن است: “رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی” و نیز “رعایت بهداشت عمومی در حد تزریق واکسن‌های مختلف” از این قبیل به شمار می‌روند. به همین دلیل پیروان هیچ دین و مکتبی و نیز هیچ سیاستمدار یا روشنفکری با تصویب قوانین و مقررات الزام‌آور در این زمینه‌ها مخالفت نکرده‌اند و نمی‌کنند. نه انقلابیون و نه مرتجعان، نه اصلاح‌طلبان و نه محافظه‌کاران، نه دیکتاتورها و نه آزادیخواهان و نه کمونیست‌ها و نه آنارشیست‌ها هرگز اعمال این ضوابط را به چالش نکشیده‌اند. البته سوادآموزی از این گروه نیست، اما به علت پیش‌فرض مقبول دیگری برای همه اندیشمندان، با هر گرایش دینی و فکری و سیاسی توجیه می‌شود.

 

همگان بر این باورند که باسواد شدن آحاد جامعه، نقش مهمی در افزایش رفاه و تعالی فرد و اجتماع دارد و بعضاً با این استدلال که سوادآموزی یکی از حقوق فرد بر ذمه جامعه است، حکومت‌ها را موظف به ایجاد شرایط تحصیل برای همه شهروندان می‌‌دانند. هر چند هنوز در چند و چون آن، حتی اجباری بودنش حرف و حدیث‌هایی است، ولی صرف‌نظر از چنین مسائل اجماعی و مورد قبول همگان، صاحب‌نظران درباره ضرورت دخالت حکومت‌ها در کثیری از مسائل، اختلاف نظرهای بنیادین دارند.

 

حتماً مستحضرید که پیروان عقاید و مکاتب گوناگون درباره نقش حکومت و میزان اختیاراتش دیدگاه‌های متفاوتی دارند. بگذریم از اینکه بعضی مانند آنارشیست‌ها با اصل وجود حکومت مخالفند و هیچ شری را بزرگ‌تر از آن نمی‌دانند.به همین دلیل معتقدند مادام که بساط حکومت‌ها برچیده نشود،‌ بشر به آزادی و خوشبختی کامل نخواهد رسید.

 

لیبرال‌ها نیز دولت را شر، اما وجود آن را لازم می‌خوانند. بر همین اساس ضروری می‌دانند دامنه اختیارات هر حکومتی هر چه کمتر و محدودتر شود و واگذاری هر چه بیشتر امور به جامعه مدنی و شهروندان را تجویز می‌کنند. آنان در دهه‌های اخیر از نیروهای مسلح خصوصی (علاوه بر پلیس و کارآگاه خصوصی) سخن می‌گویند و با دخالت حکومت جز در چند مورد، مانند انتشار پول و سیاست خارجی، مخالفند (با این استدلال که پیامدهای منفی چنین دخالتی بیش از نتایج مثبت آن‌ است). در نقطه مقابل، سوسیالیست‌ها قرار دارند که رفع هرگونه استثمار انسان از انسان و تحقق عدالت اجتماعی را در گرو استقرار دولتی مقتدر و همه کاره می‌بینند.

 

تجسم این نگاه را در کمونیست‌های روسی دیدیم که حکومت را “خدای زمینی” و فعال مایشاء کردند. آنان نه تنها دولت را در عرصه اقتصادی به کارفرمای بزرگ و مطلق تبدیل کردند، بلکه رادیو- تلویزیون و نیز روزنامه‌ها را عملاً در انحصار دولت قرار دادند. انتخابات را غیرآزاد و اراده رهبری حزب کمونیست را در آن مطلق کردند و در تقریباً تمام عرصه‌های اجتماعی تصمیم‌گیر شدند. در حقیقت نظارت استصوابی، مطلقه و غیر پاسخگو را ابتدا کمونیست‌های روسی بنیان نهادند. آنان دولت را سیاستگزار، برنامه‌ریز، مؤسس و مدیر مراکز آموزشی از پایین‌ترین سطوح تا دانشگاه‌ها کردند و تعیین رشته‌های درسی و محتوای کتب را در همه رشته‌ها و این‌که کدام تئوری‌ها باید تدریس یا سانسور شود، در اختیار حکومت قرار دادند.

 

حزب کمونیست به خود اجازه داد به عنوان رهبر جامعه، جایگاه مذهب و نهادهای دینی را نیز تعیین کند. البته در ازای این اختیارات، مسئولیت تأمین مسکن، تغذیه،‌ آموزش رایگان، بهداشت، شغل و تأمین اجتماعی همه اتباع را به عهده گرفت و انصافاً در این ابعاد گام‌های بسیار بزرگی برداشت، اما سرانجام به علت یک بعدی، بسته و تمامت‌خواه بودن و نقض حقوق اساسی شهروندانش، سقوط کرد.

 

ملاحظه می‌فرمایید که درباره اختیارات حکومت چه طیف گسترده‌ای از نظریات وجود دارد که جز در چند مورد خاص، به هیچ وجه اجماع نظر درباره وظایف و میزان دخالت دولت دیده نمی‌شود. معمولاً به میزانی که نگاه هر مسلک و مکتبی به حکومت منفی باشد، وظایف کمتری به عهده آن می‌گذارد. چنین نگرشی نه فقط دولت را تاجر خوبی نمی‌داند، بلکه صنعت‌گر، ناشر، سینماگر و واعظ خوبی هم ارزیابی نمی‌کند، لذا با دخالت حکومت در زمینه‌های دینی، فرهنگی، هنری و اقتصادی جز در موارد خاص و ضرور مخالف است. شعار پیروان چنین دیدگاهی دولت کوچک و حداقلی است، زیرا فقط چنین دولتی را کارآمد می‌دانند. آنان به انگیزه‌های آحاد جامعه اهمیت و بعضاً اصالت می‌دهند و بر این باورند که سائقه‌های خودخواهانه افراد، مانند کسب سود هرچه بیشتر، در نهایت به سود جامعه خواهد بود.

 

حتی اگر خوش‌بینی به انسان و بدبینی به دولت را دو روی یک سکه ندانیم؛ نمی‌توان منکر شد که بدبینی به بشر به بهانه فرهنگی و حتی دینی بهانه خوبی برای سلب یا محدود کردن حقوق و آزادی‌های مدنی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مردم بوده است. این در حالی است که به باور امام موسی صدر، «محدود کردن آزادی‌ بدگمانی به انسان است و بدگمانی به انسان بدگمانی به خداست.» (اعتماد، ۲۰/۴/۹۰)

 
جناب آقای مطهری

با توجه به طیف گسترده دیدگاه‌ها درباره وظایف دولت‌ها، معلوم می‌شود که چرا سیاستمداران و دولتمردان، قانونگزاری و دخالت حکومت‌ها را درباره روسری، مانند مقررات راهنمایی و رانندگی ارزیابی نمی‌کنند. معدودی از کشورها مانند فرانسه و ترکیه و تونس حضور زنان را با پوشش روسری در برخی مراکز دولتی ممنوع یا از استخدام آنان جلوگیری می‌کنند. جمهوری اسلامی ایران استفاده از روسری را شرط حضور زنان در اجتماع می‌خواند.

 

طالبان استفاده از چادر و روبند را نیز اجباری می‌داند. ولی اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان به وضع قانون یا مقررات در این باره اعتقاد ندارند. البته هر حکومتی به دلایل خاص خود چنین اقدامی را به سود فرد و اجتماع نمی‌داند، ولی همه متفق‌القولند که دخالت در این مورد جزو اختیارات، مسئولیت‌ها و وظایف حکومت‌ها نیست. بنابراین اگر بخواهیم به خرد جمعی تمکین کنیم باید حکومت را از دخالت در امر حجاب (منع روسری یا اجباری کردن آن) بر حذر داریم و حداکثر وظایف نهادهای عمومی در یک جامعه اسلامی را تبلیغ و ترویج پوشش دینی و برنامه‌ریزی غیر اجبارآمیز آن بدانیم و نیز این که هیچ زن مسلمانی به علت حجاب از هیچ حقی در اجتماع محروم نشود یا چنین پوششی برای او امتیاز منفی به شمار نرود.

 

چنانچه خرد جمعی جهانیان را نادرست می‌دانیم، باید مبنایی قوی‌تر از تشبیه لزوم اجباری کردن روسری با لزوم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی ارائه کنیم. حتماً می‌دانید که حتی مارکسیست‌ها نیز دخالت همه‌جانبه دولت را در تمام زمینه‌ها، از لزوم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی‌ نتیجه نمی‌گیرند.

 

دلیل اصلی آنان نفی مالکیت خصوصی به عنوان مادر همه نابرابری‌ها و تبعیض‌ها و سودپرستی‌ها بود. بگذریم از اینکه به‌رغم همه فداکاری‌ها، سیستمی به مراتب غیر انسانی‌تر و غیر قابل تحمل‌تر از نظام سرمایه‌داری ایجاد کردند. در هر حال زندگی بدون قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی در جهان امروز ممکن نیست، اما مسلمانان در همه جوامع، حتی در کشورهایی که در اقلیت به سر می‌برند، می‌توانند، کما این‌که توانسته‌اند با وجود آزاد بودن حجاب، زندگی مومنانه داشته باشند و حتی از اعتقادات خود دفاع کنند و با پوشش اسلامی در اجتماع حاضر شوند. جالب آن‌که با وجود تبلیغات سوء، میزان گرایش به اسلام در نوع کشورهای جهان، از جمله بین مردم اروپا و آمریکا از همه ادیان دیگر بیشتر است.

  
جناب آقای دکتر مطهری

از من پرسیده‌اید: “شما که قائل به آزادی پوشش هستید، آیا حدی برای آن قائلید یا نه؟ اگر حدی قائل هستید اشکال به خودتان برمی‌گردد که چرا می‌خواهید سبک زندگی مردم را یکسان کنید؟ و اگر حدی قائل نیستید، با چه جامعه‌ای روبرو خواهیم شد؟

 

تصور می‌کنم پاسخ این پرسش را به طور ضمنی داده باشم. به هر رو من پوشش را برای مردان و زنان الزامی می‌‌دانم که البته میزان چند و چون آن را عرف هر جامعه تعیین می‌کند، اما اجباری کردن روسری را نه مفید می‌بینم و نه ممکن. بر عکس واجد آثار منفی زیادی ارزیابی می‌کنم. مخالفت با اجباری کردن روسری را نیز به معنای موافقت با عریانی نمی‌دانم، همچنان که دفاع جنابعالی را از الزامی کردن روسری با استناد به آنچه فلسفه پوشش خوانده‌اید، یعنی «عدم تحریک جنسی» به آن معنا نمی‌دانم که شما باید به همان دلیل موافق الزامی کردن چادر و روبند نیز باشید.

 

چرا که صورت زنان جوان و لباس‌های روشن آنان می‌تواند موجب تحریک جنسی عده‌ای شود. به باور شما می‌توان از ضرورت اجباری کردن روسری دفاع کرد، بدون آنکه لازم باشد حجاب طالبانی را الزامی خواند.

 

به باور من موقعیت جغرافیایی، آب و هوایی، دین و فرهنگ و نیز تنوع قومیتی،‌ مذهبی و زبانی نقش مهمی در چگونگی پوشش انسان‌ها اعم از مرد و زن داشته است و هنوز هم بیش و کم دارد، اگرچه با رشد علم و فناوری و وسایل ارتباط جمعی و افزایش حمل و نقل، تشابه بی‌سابقه‌ای در پوشش مردم در سراسر جهان دیده می‌شود. با وجود این طرفداران مکاتب گوناگون به رعایت حریم خصوصی انسان‌ها در زمینه پوشش اذعان دارند. حتی در فرانسه، ترکیه و تونس روسری را فقط در برخی مراکز ممنوع کرده‌اند. فقط در میهن ماست که حریم خصوصی تقریباً وجود ندارد. چرا که در سالن یا حتی اگر در باغی مراسمی با دعوت خاص و محدود مثلاً جشن عروسی برگزار شود، باز هم نیروی انتظامی دخالت می‌کند تا مبادا محرم و نامحرم اختلاط کنند و خلاف شرعی صورت گیرد!

 

در هر حال اگر جنابعالی معتقدید می‌توان به حد وسط بسنده کرد و با اجباری کردن چادر و روبند مخالفید، اگر چه چادر و روبند اختیاری را ظاهراً نفی نمی‌کنید،‌ اجازه دهید که منتقدان هم بر این باور باشند که می‌توان حد وسطی بین اجباری کردن روسری و عریانی پیدا کرد.

 
جناب آقای مطهری

نوشته‌اید: “آزادی پوشش یعنی آزادی تحریک جنسی جامعه و آزادی تحریک جنسی جامعه لوازمی دارد از جمله وجود کلوپ‌های شبانه و دیسکوها در سطح کشور.“ بر این مبنا از من پرسیده‌اید که: آیا به چنین چیزی راضی هستید؟ اگر پاسخ منفی است پس با عوارض آزادی تحریک جنسی از قبیل انواع عقده‌های روانی که به ضمیر ناخودآگاه افراد می‌رود و گاه به صورت جنایت ظهور می‌کند، چه می‌کنید؟

 

برای روشن شدن ابعاد مسأله، ابتدا می‌پرسم آیا در بیش از ۹۸ درصد کشورهای جهان که پوشش روسری آزاد است، مردم به «دیسکو و کلوپ شبانه» نیاز دارند یا «عقده‌ای» بوده، مستعد ارتکاب جنایت‌اند و در کشور ما که حجاب اجباری است (یا در افغانستان در زمان حکومت طالبان) چون تحریک جنسی وجود ندارد، پس به «کلوپ شبانه و دیسکو» نیاز نداریم و افراد عقده‌ای نیستند و جنایات زیادی رخ نمی‌‌دهد؟ افزون بر آن می‌پرسم آیا شبکه‌های چهارده‌گانه سیمای جمهوری اسلامی فیلم‌هایی را پخش نمی‌کنند که در آن‌ها زیباترین زنان جهان بدون روسری و گاه با ظاهری بسیار جذاب در پیش چشم ایرانیان و جوانان جلوه‌گر می‌شوند؟ آیا نمایش آن فیلم‌ها مستلزم افتتاح «دیسکو و کلوپ شبانه» است یا تن دادن به “عقده‌ای و جنایتکار شدن” هم‌وطنان؟

 

فرض کنید صدا و سیما فقط فیلم‌هایی عرضه کند که در آن بانوان، حتی در اطاق خواب نیز با پوشش کامل استراحت می‌کنند. با ۴۰۰۰ شبکه ماهواره‌ای که تعدادی از آن‌ها صرفاً به قصد تحریک جنسی مخاطبان به تولید یا ارائه فیلم و سریال‌های سکسی می‌پردازند و نیز با شبکه‌های سکسی اینترنت چه می‌کنید؟ واقعاً فکر می‌کنید با اجباری کردن روسری مانع تحریک جنسی پسران می‌شوید؟ آیا می‌توانید مانع گسترش بهره‌وری ایرانیان از شبکه‌های ماهواره‌ای و اینترنت شوید؟

 

اگر پاسخ جنابعالی منفی است که عقل سلیم چنین حکم می‌کند، پیشنهاد ‌تأسیس کلوپ شبانه می‌دهید یا منتظر روانی شدن مردم و ارتکاب جنایت از سوی آنان می‌نشینید؟ یا خواهید گفت روند فوق اجتناب ناپذیر است، پس باید به مصاف آن رفت. چگونه؟ با حل مشکلات جامعه و جوانان بویژه در امر اشتغال،‌ مسکن و ازدواج و نیز جلب مشارکت آنان در عرصه‌های گوناگون و سرانجام تقویت ایمانیات مردم و بالا بردن حس مسئولیت اخلاقی و اجتماعی آنان.

 

از سوی دیگر چه خوب است بفرمایید در کشورهایی که در آن پوشش کاملاً آزاد است، صدها کلوپ و دیسکو و قمارخانه و کاباره در منظر همگان به فعالیت مشغولند، سینماها فیلم‌های پورنو نمایش می‌دهند، کتب و مجلات سکسی به راحتی در اختیار خریداران است، شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای و اینترنت، فیلم‌ها و سریال‌ها و صحنه‌های آن‌چنانی پخش می‌کنند، آیا در چنین جوامعی، مسلمانان خود را محتاج “دیسکو” می‌‌بینند یا عقده‌ای می‌شوند؟ یا حتی در این کشورها اسلام و هنجارهایش و به طور مشخص پوشش اسلامی رو به رشد است؟ مگر آمارها نشان نمی‌دهد طی سالیان گذشته مسلمانان در این جوامع افزایش یافته‌اند و بسیاری از آنان نه به کلوپ‌های شبانه می‌روند و نه عقده‌ای محسوب می‌شوند؟ تصور نمی‌کنم جوانان مسلمان در این کشورها از هم‌سن و سال‌های خود در ایران در معرض فشارهای روانی بیشتری قرار داشته باشند. چون تحقیق میدانی صورت نگرفته است، اصراری بر ادعای فوق ندارم. اما بر این مسأله تأکید می‌کنم که وضع پوشش بسیاری از جوانان در ایران بهتر از جوانان مسلمان در دیگر کشورها، از جمله در اکثر قریب به اتفاق جوامع اسلامی که در آن‌ها حجاب آزاد است، مانند ترکیه،‌ مصر، مالزی، هند، لبنان، فلسطین ونیست. هست؟

 
جناب آقای دکتر مطهری

اجازه می‌خواهم درباره «تحریک جنسی» توجه جنابعالی را به واقعه و خاطره‌ای جلب کنم. سال‌ها پیش پس از پخش یک سریال تلویزیونی (ظاهراً «اشک تمساح» بود) عده‌ای از مؤمنان بر آشفتند که آرایش هنرمندان زن فیلم،‌ که نقش زنان درباری رژیم ستمشاهی را بازی می‌کردند،‌ بینندگان و به ویژه جوانان را تحریک می‌کند. در نهایت مدیرعامل وقت صدا و سیما به رهبر فقید انقلاب نامه نوشت و حکم شرعی موضوع را پرسید. طبق پاسخ ایشان پخش فیلم مذکور نه تنها اشکال شرعی نداشت، بلکه بعضاً آموزنده هم خوانده شد. پس از انتشار جوابیه امام،‌ رییس‌جمهور وقت با ارسال نامه‌ای به بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام کرد مستقل از جنبه شرعی مسأله، این فیلم‌ها تحریک‌کننده هستند. به نوشته ایشان عده‌ای از همان ابتدا که فیلم شروع می‌شود تحریک می‌شوند و جمعی نیز در اواسط فیلم. ایشان از این منظر انتقادهایی را متوجه تهیه و پخش سریال کردند که می‌توانست مانع پخش آن شود. پاسخ امام روشن بود و پایان‌دهنده به هرگونه شبهه شرعی در این زمینه. به نظر ایشان به جای عدم پخش فیلم،‌ کسانی که از ابتدا که سریال شروع می‌شود تحریک می‌شوند، از همان آغاز فیلم را نبینند و افرادی که در اواسط فیلم تحریک می‌شوند،‌ در همان زمان تلویزیون را خاموش یا از دیدن فیلم خودداری کنند. از دید آن فقیه ژرف‌‌نگر مسأله تحریک بیش از آن‌که به فیلم مربوط شود، به شخص بیننده برمی‌گردد که خود ضوابط شرعی را رعایت کند.

 

به نظر می‌رسد ایشان میزان را در این زمینه عرف جامعه می‌دانست. شاید به همین دلیل باشد که رهبر فقید انقلاب، معتقد بود در جوامعی که نظر مثبتی به چادر ندارند، زنان مسلمان از سر کردن چادر خودداری کنند. ایشان حتی بین صدای زن و مرد فرقی نمی‌دید مگر این‌که به قصد تحریک ایراد شود. (زهرا مصطفوی، اطلاعات، ۱۸/۴/۱۳۹۰)

 

مطالب فوق به این معنا نیست که من بین پوشاندن سر و مو یا نداشتن پوشش شرعی تفاوت نمی‌بینم. بلکه معتقدم که اولاً پدیده‌های به مراتب تحریک‌کننده‌تر از موی سر وجود دارد که در عصر حاضر جلوگیری از بروز آشکار آن‌ها ممکن نیست، ثانیاً اجباری کردن روسری فسادهای به مراتب بیشتری از تحریک جنسی مستقیم نمایش موی زنان دارد، کما این‌که در حال حاضر دیسکو و کلوپ شبانه رسمی نداریم، اما فسادها و جنایاتی در ایران رخ می‌دهد که اگر از بسیاری کشورها بیشتر نباشد، کمتر نیست.

  
جناب علی مطهری

با اشتباه خواندن سؤال من که “آیا زن باید در نوع پوشش خود آزاد باشد یا مجبور؟”، «طرح صحیح مسأله» را چنین دانسته‌اید: “آیا بهتر است محیط جامعه، محیط کار و فعالیت باشد و هر گونه التذاذ جنسی منحصر به کادر خانواده باشد یا اینکه اجتماع محل کامجویی‌های جنسی بوده و کار و فعالیت توأم با التذاذات جنسی باشد؟

تصور می‌کنم پاسخ عقل سلیم به قسمت دوم پرسش شما مثبت باشد. فرض کنیم «روسری» این قدرت را دارد که محیط جامعه را به دوگانه “کار” یا “محل کامجویی‌های جنسی” و “کار و فعالیت توأم با التذاذ جنسی” تبدیل کند. با وجود این، سؤال مهم آن است که آیا در جوامعی که پوشش آزاد است، اجتماع محل کامجویی‌های جنسی است و «التذاذ جنسی منحصر به کادر خانواده» نیست و در میهن ما یا افغانستان عصر طالبان، محیط جامعه، محیط کار و فعالیت بود و هر گونه التذاذ جنسی به کادر خانواده منحصر می‌شد؟

آیا صدور چنین احکامی ناشی از ذهنیتی نیست که در آن نه تنها کسب دانش، که کار کردن و حتی مبارزه منحصر به زنان با پوشش اسلامی است و عفت را نیز در انحصار آن می‌‌داند؟ چنین نگرشی به انسان، منطق اشخاص مخالف پوشش اسلامی را به یادم می‌آورد که آن را مانع هر پیشرفتی برای زنان می‌خوانند.

 

در هر حال چه بسیار زنانی که روسری به سر نمی‌کنند اما مسلمانند و به فرایض دینی مانند نماز، روزه و حج معتقد و عامل به آن‌ها هستند و چه بسیار از غیر مسلمانانی که به حجاب اعتقاد ندارند، اما در عرصه‌های علمی، فنی، فرهنگی،‌ هنری، ادبی،‌ ورزشی، سیاسی و اقتصادی سالم و اخلاقی زندگی می‌کنند. محیط کارشان محل کامجویی‌های جنسی نیست و هر گونه التذاذ جنسی را منحصر به کانون خانواده می‌دانند. مگر زنان انقلابی زیادی را در کشورهای مختلف نمی‌شناسید که بدون اعتقاد به پوشش اسلامی چگونه جان خود را فدا می‌کنند تا همنوعانشان از زندگی اخلاقی و مادی بهتری بهره‌مند شوند؟

 

البته،‌ به باور یک مسلمان پوشش اسلامی آثار مثبت زیادی دارد و مانع برخی تهدیدها و آسیب‌ها می‌شود. در غیر این صورت شارع مقدس آن را واجب نمی‌کرد. ولی همه سخن در این است که اجباری شدن حجاب تبعات منفی زیادی دارد. به اعتقاد من اقدام فوق ناامنی و اضطراب مستمر و عقده‌های روانی زیادی را به زنان ما تحمیل می‌کند. تمسخر امر به معروف و نهی از منکر،‌ نفی اصل حجاب، دین‌گریزی جمعی زیاد و دین‌ستیزی عده‌ای دیگر بخشی از پیامدهای روسری اجباری است.

 
 
جناب آقای دکتر مطهری

من به امر به معروف و نهی از منکر در این زمینه، البته با تعریف شهید بزرگوار، مطهری از آن اصل رهگشا، نه با روش‌های خشن و سرکوبگر، یعنی شیوه آقایان مصباح و جنتی معتقدم. متأسفانه کتب استاد در اختیارم نیست تا دیدگاه ایشان را درباره امر به معروف بیاورم که در مورد عادت منفی زنان یکی از شهرهای آمریکا توضیح داد.

به نوشته ایشان تعداد زیادی از زنان به حضور شبانه در قمارخانه‌ها معتاد شده بودند و تا صبح در آن‌جا می‌ماندند. این مسأله تأثیر منفی زیادی در مناسبات خانوادگی آنان (با همسران و فرزندان) گذاشته بود. برای رفع این وضع ناهنجار رهبران کلیسا تعداد کشیش‌های شهر را افزایش دادند و بر میزان وعظ زنان افزودند. جالب آن‌که به اندازه‌ای که صحبت‌ها و تذکرها و توصیه‌های روحانیون مسیحی افزایش می‌یافت، تعداد زنان معتاد به این رفتار ناهنجار بیشتر می‌شد! در نهایت مقامات و بزرگان شهر چاره را در آن دیدند که با دعوت تعدادی از متخصصان رشته‌های گوناگون تربیتی، اقتصادی، روانشناختی،‌ جامعه‌شناختی،‌ فرهنگی و… موضوع را به بحث همه‌جانبه بگذارند. این گروه کارشناسی تشکیل شد و پس از بحث‌های فراوان و همه‌جانبه، راه‌هایی برای ترک این عادت طراحی و به تدریج به موضع اجرا گذاشت. نتیجه مطلوب بود و تعداد زیادی از زنان با روش‌های جایگزین که البته بهنجار بود، سرگرم شدند و از عادت زشت فوق دست کشیدند و  موضوع از حالت بحرانی و نسبتاً عمومی خارج شد.

نکته جالب و مهم آن‌ که پدر دردآگاهتان اقدام گروه دوم را  مصداق امر به معروف و نهی از منکر می‌دانست، نه تلاش بی‌حاصل مقامات کلیسا را که فکر می‌کردند با افزایش تعداد کشیش‌ها و مبلغان دینی می‌توانند پدیده منفی فوق را مهار کنند. مستحضرید که استاد مطهری معتقد بود که در بروز و گسترش هر پدیده ناهنجار اجتماعی از قبیل اعتیاد، علل و عوامل زیادی نقش دارد.

 

بنابراین مهار آن‌ها فقط با مشارکت صاحب‌نظران رشته‌های گوناگون و تهیه طرح‌های همه‌جانبه ممکن است. به همین دلیل آن فیلسوف اخلاق‌گرا، مصداق واقعی امر به معروف و نهی از منکر را در دنیای معاصر، «حزب» می‌خواند که با مشارکت متخصصان گوناگون و تلاش جمعی می‌توانند برای اداره بهینه کشور و مقابله با ناهنجاری‌ها،‌ برنامه‌های ملی تهیه و اجرا کنند. احتمالاً به دلیل مشابه آیت‌الله منتظری نیز حزب را مصداق امر به معروف و نهی از منکر خواند. نگرش فوق را با آنچه در جمهوری اسلامی حاکم شده است مقایسه کنید تا معلوم شود چه استحاله بزرگی صورت گرفته است. امروز مصداق آن فریضه راهگشا (امر به نیکی‌ها و پرهیز از زشتی‌ها) “گشت ارشاد” است که به زنان تذکر می‌دهد روسری خود را درست کنند و در صورت تمرد سوار ماشین “ون” پلیس شوند.

 
جناب آقای علی مطهری

بدون آنکه به سؤال من جواب دهید که در چه حالتی معلوم می‌شود راهبرد اجباری کردن روسری ناموفق است، متقابلاً از من پرسیده‌اید: “چه اتفاقی اگر رخ دهد، شما به این نتیجه خواهید رسید که آزادی پوشش، آنچنان که جوامع غربی نشان می‌دهد، سیاست و روش شکست‌خورده‌ای است؟جواب روشن من این است: روزی که معلوم شود آزادی حجاب در سراسر جهان موجب توسعه بی‌حجابی می‌شود و در ایران به علت رویکرد اجباری پوشش و نیز دیگر هنجارهای اسلامی طی زمان جاذبه بیشتری می‌یابد، اعلام خواهم کرد مشی اجباری کردن روسری موفق است. من البته به آثار جهانی شدن آن اجبار نیز می‌اندیشم، به این معنا که هر اقدامی که دولت‌ ما انجام دهد توجه دیگر دولت‌ها را جلب خواهد کرد. پس نباید بدعتی بگذاریم که بهانه به دست مخالفان بدهد تا از آن علیه مسلمانان استفاده کنند. با وجود این اجباری شدن روسری را در ایران موفق خواهم خواند. انتظار دارم جنابعالی نیز به همین صراحت جواب سؤال مرا بدهید که در چه صورتی اعلام خواهید کرد این سیاست قرین موفقیت نبوده است؟

 
جناب آقای مطهری

جنابعالی با اشاره به اجماع فقها که «آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم اعمال قانون است،‌ به عهده دولت اسلامی است» کوشیده‌اید ضرورت الزامی کردن حجاب را بر اصل «امر به معروف و نهی از منکر» استوار کنید. این در حالی است که اولاً نمی‌توان از حکم کلی فقها درباره نقش دولت در امر به معروف، دخالت حکومت در یک مورد خاص مانند اجباری کردن روسری را استنتاج کرد. ثانیاً و مهم‌تر آن که طبق نظر مشهور فقها، از جمله طبق نظر صریح استاد مطهری شرط لازم امر به معروف و نهی از منکر علم به موضوع و نیز احتمال تأثیر مثبت چنین اقدامی است. به سخن دیگر خداوند انجام فرایض دیگر مانند نماز، روزه، حج و… را به آگاهی فرد از فلسفه آن حکم یا احتمال تأثیرگذاری بر خود فرد مشروط نکرده است. مسلمان به فلسفه نماز علم داشته باشد یا نه، واجب است نماز بخواند. حال آنکه شرط لازم امر به معروف، علم به موضوع است. شرط کافی آن، ظاهراً طبق اجماع فقها آن است که امر به معروف و نهی از منکر در هر مورد مفسده بزرگتری ایجاد نکند، و الّا تکلیف فوق ساقط می‌شود. در اجرای امر به معروف و نهی از منکر نمی‌توان گفت ما مأمور به تکلیف هستیم و نتیجه برایمان مهم نیست. بنابراین اگر معلوم شود سیاست اجباری کردن روسری مفسده‌هایی به مراتب بزرگتر به همراه خواهد داشت که باید آن را متوقف کرد، استناد به موضوع  “عدم تحریک جنسی” نیز مشکلی را حل نمی‌کند و نمی‌تواند “اجبار” در پوشاندن موی سر را توجیه کند.

  
جناب آقای دکتر مطهری

در نامه قبل در تفکیک دو موضوع «تکالیف فرد مسلمان» و «دخالت حکومت در جامعه اسلامی» نکاتی را متذکر شدم و نماز را مثال زدم که اقامه آن نه تنها واجب است، بلکه در قرآن کریم و روایات معصومین مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. اما هیچ فقیه یا عالمی،‌ اعم از شیعه یا سنی، فتوا نداده که حکومت موظف است نماز خواندن را اجباری کند و تارکانش را به مجازات برساند. جنابعالی در نقد سخن من آورده‌اید: «نماز یک امر فردی است اگر چه آثار غیر مستقیم اجتماعی دارد، اما حجاب جنبه اجتماعی‌اش بر جنبه فردی‌اش غلبه دارد و دارای آثار مستقیم اجتماعی از قبیل تحکیم بنیان خانواده و افزایش نیروی کار جامعه است.» برای روشن شدن منظور خود توجه شما را به آیه شریفه «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» جلب می‌کنم. (نماز بازدارنده انسان از فحشا و پلیدی است). با وجود این خداوند حکومت را موظف نکرده است که اقامه آن را اجباری کند. یعنی حکومت نمی‌تواند و حق ندارد این فریضه واجب را که فلسفه‌اش طبق تصریح قرآن کریم بازداشتن فرد از زشتی و فساد است، الزامی کند. بنابراین حتی اگر دلیل پوشش اسلامی را «عدم تحریک جنسی» بدانیم، باز هم نمی‌توان نتیجه گرفت که حکومت باید آن را اجباری کند.

 

دخالت دولت در هر موضوعی دلیل مستقل از فلسفه حکم می‌خواهد تا آثار مثبت چنین دخالتی از تبعات منفی احتمالی آن به مراتب بیشتر باشد. از مفید و حتی لازم و واجب بودن یک فریضه اسلامی نمی‌توان اجباری کردن آن توسط حکومت را نتیجه گرفت. زیرا نمازی بازدارنده انسان از فحشا و زشتی است‌ که داوطلبانه اقامه شود. اجباری کردن نماز پایه‌های این فریضه انسان- جامعه‌ساز را خواهد لرزاند و علاوه بر توسعه ریا و نفاق و دورویی و ظاهرفریبی، مفسده بزرگ دین‌گریزی را در پی خواهد داشت، اگر به دین‌ستیزی عده زیادی نینجامد. تصور می‌کنم با توضیحات فوق، جواب سؤال دیگر شما را که «چرا در اجرای مقررات راهنمایی و رانندگی قانع شدن افراد را لازم نمی‌دانید، اما این‌جا [قانون‌گزاری درباره حجاب] لازم می‌دانید؟» داده باشم. اختلاف این دو به وظایف حکومت و انتظارات مردم از اختیارات آن برمی‌گردد.

 

از آن‌جا که برای پوشاندن موی زنان یا ممنوع کردن روسری برای حکومت‌ها اختیار و وظیفه‌ای قائل نیستم،‌ برای گسترش پوشش اسلامی و ترویج فرهنگ حجاب، راه و روشی جز قانع کردن افراد نمی‌یابم؛ شیوه‌ای که در رژیم شاه تعقیب می‌کردیم و هم‌اکنون نیز علما و روشنفکران مسلمان و نیز نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کشورهای گوناگون دنبال می‌کنند. نتیجه نیز در مجموع مثبت بوده است. عکس روندی که امروز در میهن خود با وجود اجباری بودن روسری مشاهده می‌کنیم. البته حکومت در جامعه اسلامی می‌تواند و باید چنان سیاستگزاری و برنامه‌ریزی کند که حجاب عملاً نیز ترویج شود بدون آن‌که به جامعه و شهروندانش تحمیل گردد.

 
جناب آقای علی مطهری

به من انتقاد کرده‌اید: «معلوم نیست این‌که زن به گونه‌ای از نظر پوشش در جامعه ظاهر شود که موجب تحریک جنسی نشود، چگونه این همه آثار منفی دارد؟» ظاهراً برای جنابعالی تفکیک دو موضوع، یعنی “وجوب” پوشاندن موی زنان از دید نامحرم و “اجباری” کردن آن توسط حکومت دشوار است. سخن من درباره پیامدهای منفی اجباری کردن روسری بود، نه در مورد واجب بودن پوشش اسلامی که معتقدم نه تنها تبعات سوء ندارد و مانع پیشرفت زنان در اجتماع نمی‌شود،‌ بلکه آثار مثبت فراوانی نیز دارد. حرف من درباره نتایج منفی سه دهه اجباری شدن روسری است و این که بر خلاف نظر جنابعالی، سیاست فوق موجب «آرامش روانی جامعه» نشده و «بنیان خانواده را تحکیم» نکرده است. طبق آخرین آماری که تیر ماه سال جاری منتشر شد، تعداد زندانیان در سی سال گذشته از بیست هزار به دویست هزار رسیده، حال آن‌که جمعیت ایران در این مدت تنها دو برابر شده است.

 

میزان طلاق نیز از ۸۴ هزار مورد در سال ۱۳۸۴ به ۱۲۷ هزار مورد در سال ۱۳۸۹رسیده است و ۵/۳۷ درصد افزایش فقط در پنج سال اخیر را نشان می‌دهد. تصور می‌کنم چنین رشدی در کمتر کشوری در این سال‌ها دیده می‌شود. با وجود واقعیت‌های تلخ اجتماعی، از جمله آمار فوق مدعی شده‌اید: «کار فرهنگی تا حد زیادی پاسخ داده است و وضعیت حجاب در کشور ما در مجموع خود ناهنجار نیست.» در ادامه نیز افزوده‌اید: «اکثریت قاطع بانوان ایران از روی اعتقاد و با میل و رغبت پوشش اسلامی را انتخاب کرده‌اند و فرضاً اجبار درباره گروه اندکی از آنان به کار رفته باشد، روش شکست‌خورده‌ای نبوده و موجب آرامش روانی جامعه و تحکیم خانواده‌ها شده است.» بعید می‌دانم جنابعالی از فاصله گرفتن روزافزون بخش قابل توجهی از نسل جوان از هنجارها و شعائر اسلامی آگاه نباشید. بنابراین فکر می‌کنم صرفاً برای توجیه راهبرد حجاب اجباری آن را موفق می‌خوانید.

 

جالب آن‌که اخیراً وزیر کشور وضعیت حجاب را بسیار عالی خواند. علت این ادعای عجیب و تازه آن است که شهامت اعتراف به شکست را ندارند. از سوی دیگر می‌خواهند بگویند چون وضع عالی است پس لزومی ندارد وزارت کشور اقدام خاصی صورت دهد. ملاحظه می‌فرمایید که در این زمینه با مقامات دولت دهم هم‌نظر شده‌اید. در هر حال و به باور من اوضاع فرهنگی جامعه بسامان نیست و ناهنجاری‌های اجتماعی با سرعتی غیر قابل قبول رو به گسترش است.

 

بی‌توجهی قشر وسیعی از جوانان به پوشش اسلامی یکی از مظاهر دوری جامعه از آن چیزی است که حکومت رسماً تبلیغ می‌کند. مهم‌تر آن‌که معتقدم مبانی اخلاقی جامعه نیز آسیب دیده و ضعیف شده است. آمار انواع بزه‌های اجتماعی از اعتیاد، تن‌فروشی، فرار از خانه، طلاق، سرقت، چک‌های برگشتی،‌ کودک آزاری، تجاوز به عنف، درگیری‌های خشونت‌بار، شرب خمر، ناراحتی‌های عصبی و… اگر نشان‌دهنده بحران نباشد،‌ بیانگر اوضاع اسف‌بار فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جامعه ماست.

 

با کمال تأسف باید گفت اگر سیاست‌ها و روش‌های کنونی ادامه یابد چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای نیز متصور نیست. من مانند آقای مصباح یزدی نمی‌گویم وضع فرهنگی از زمان شاه بدتر شده است، ولی نمی‌فهمم که جنابعالی بر اساس کدام آمار و مشاهدات‌ از «آرامش روانی جامعه» و «تحکیم بنیان خانواده» دم می‌زنید و اوضاع کنونی ایران را با چه زمانی یا با چه کشورهایی مقایسه می‌کنید و آن را در مجموع قابل قبول می‌خوانید؟ اگر وضع حجاب در مجموع خوب است، چرا فکر و ذکر خود را مشغول بدحجابی کرده‌اید؟ تناقض ادعای فوق با رفتارتان، زمانی برطرف خواهد شد که توجه جنابعالی از موضوع پوشش زنان به آن دسته از ناهنجاری‌ها که هیچ کس در شیوع آن‌ها تردید ندارد معطوف شود. یعنی به جای حجاب به گرانی و تورم و رکود و بیکاری و فساد اقتصادی، سیاست خارجی فرصت‌سوز ایران در منطقه،‌ پیامدهای سوء انسداد سیاسی، رواج خشونت و بزه‌های اجتماعی و… بپردازید اگر نخواهید به این حقیقت تلخ اعتراف کنید که با وجود تمام تلاش‌های حکومتی در سی سال گذشته، وضعیت فرهنگی جامعه، از جمله پوشش اسلامی بهنجار نیست و روز به روز هم بدتر می‌شود. اکنون وقت آن است که انسان‌های دردآشنا و حقیقت‌جویی چون شما به جای پاک کردن صورت مسأله، به بحث درباره علل و عوامل مسأله‌ای بنشینید که چندی پیش آیت‌الله استادی اعلام کرد: «به لحاظ وضعیت اخلاقی عقب رفته‌ایم

 
جناب دکتر علی مطهری

جنابعالی با تکذیب برخی جملات منسوب به خود در نامه اول من، مدعی شده‌اید: «با وجود نظام جمهوری اسلامی که هیچ گاه بی‌حجابی را تبلیغ و ترویج نمی‌کند،‌ حتی با اختیاری شدن حجاب، هیچ گاه ایران مانند اروپا یا بدتر از آن نمی‌شود. اما اگر حکومت هم تبلیغ کند، چنین امکانی وجود دارد.» اشتباه احتمالی من در انتساب برخی جملات نه به شما برمی‌گردد نه به من و شاید ناشی از بی‌دقتی برخی سایت‌های خبری اینترنتی در نقل سخنان جنابعالی بوده است. در این نوبت صرفاً عبارات شما را در نامه به خود مورد استناد و نقد قرار داده‌ام و اعلام می‌کنم با جنابعالی موافقم که اختیاری شدن حجاب، ایران را مانند اروپا یا بدتر از آن نمی‌کند. بنابراین ادعای فرمانده نیروی انتظامی را غیر واقع‌بینانه ارزیابی می‌کنم آن‌جا که اعلام کرد ایران در آستانه بی‌حجابی است.

 

چنین ادعای بدبینانه‌ای در نقطه مقابل سخنان خوش‌بینانه وزیر کشور، مقام مافوق او قرار دارد و به نظر من، به قصد توجیه حضور گسترده و دخالت همه‌جانبه پلیس درباره حجاب بانوان و آرایش پسران ایراد می‌شود. در عین حال نمی‌دانم چرا شما برای حکومت، این قدر نفوذ و قدرت قائل می‌شوید؟ مگر پهلوی‌ها که با همه توان به جنگ‌ باور‌های دینی و هنجارها و شعائر اسلامی آمده بودند، توانستند حجاب زنان ایرانی را مانند اروپا یا بدتر از آن کنند؟ البته فرموده‌اید که: «در اواخر دولت پهلوی وضعیت پوشش برخی بانوان شمال تهران مانند زنان اروپایی یا بدتر از آن بود.» این داوری را نادرست می‌دانم زیرا در هر جامعه و در هر زمانی زنانی به شیوه‌های ناهنجار رفتار می‌کنند و لباس می‌پوشند. ولی نمی‌توان درصد کوچکی از زنان را در یکی از مناطق پایتخت کشور با اکثریت یا معدل زنان اروپایی مقایسه کرد و نتیجه گرفت که حجاب زنان ایرانی بدتر از زنان اروپایی شده بود. به ویژه آن‌که در همان زمان برخی زنان در کشورهای غربی چنان در کوچه و بازار حضور می‌یافتند که بسیاری از زنان ایرانی مورد نظر جنابعالی به گرد پایشان نمی‌رسیدند. مهم‌تر آن‌که در اواخر عصر پهلوی شاهد اقبال روز افزون قشرهای متوسط تحصیلکرده و شهرنشین به اندیشه‌ها، هنجارها و شعائر اسلامی بودیم.

 

در دهه پایانی حکومت محمدرضا شاه، حسینیه ارشاد در شمال تهران تأسیس و به سرچشمه شور و شعور و امید جوانان تبدیل شد. در همان ایام کتاب «فاطمه، فاطمه است» دکتر شریعتی دل از دختر و پسر دانشگاهی ما می‌ربود و «نظام حقوق زن در اسلام» و «مسأله حجاب» استاد مطهری عقل آنان را تسخیر می‌کرد و به شبهات پاسخ می‌داد. به این ترتیب در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی حرف نخست را درباره سبک زندگی زنان نه رژیم شاه که امثال بازرگان و مطهری و شریعتی می‌زدند.

 

از طرف دیگر در کشورهای منطقه در چهار دهه گذشته، حزب بعث سوریه که با همه توان به مقابله با حجاب اسلامی هم‌وطنان خویش پرداخته است، آیا نتیجه غیر از رشد تفکر، ارزش‌ها، هنجارها و شعائر اسلامی بوده است؟ در ترکیه نیز همین روند را مشاهده می‌کنیم. در مصر و تونس و لبنان و فلسطین نیز وضع همین گونه است. اگر دولت‌ها قادر به ایفای چنان نقشی باشند که بتوانند حجاب زنان مسلمان را بدتر از زنان اروپا کنند، پس از دو قرن حکومت دولت‌های قدرتمند غربی یا وابستگان به آن‌‌ها در جوامع اسلامی، اکنون نباید از اسلام و اندیشه و هنجارها و شعائرش اثری باقی ‌مانده باشد. همچنان که در نامه دوم توضیح دادم، در نظام‌های استبدادی مخالفت حکومت با هر پدیده‌ای معمولاً به آن مشروعیت می‌دهد. این حکم درباره رژیم‌های دیکتاتوری که در زندگی شهروندان دخالت بیشتری می‌کنند، صادق‌تر است.

 

چنین سیستم‌هایی تقریباً تمام پدیده‌ها و نیز تمام مردم را سیاسی می‌کنند. زیرا هر چه حکومت در حیات فردی و جمعی و خصوصی و عمومی اتباع خویش بیشتر دخالت می‌کند،‌ مردم را با حکومت و سیاست‌هایش بیشتر مرتبط و درگیر می‌کند. این وضعیت همه چیز و همه کس را سیاسی می‌کند که در عین داشتن برخی نقاط مثبت،‌ واجد مخاطرات و تهدیدهای فراوانی است.

 
جناب دکتر مطهری

مستحضرید که اخیراً سیداحمد خاتمی امام جمعه موقت تهران اعلام کرد بدحجابی پدیده‌ای سیاسی است. قصد او البته منتسب کردن مسأله به بیگانگان و توطئه‌های آنان بود تا به این وسیله برخورد خشن پلیس و سرکوب بدحجابان توجیه شود. با وجود این به نکته درستی اشاره کرد که خود متوجه ابعاد، الزامات و نتایجش نبود. واقعیت آن است که پدیده بدحجابی در حال حاضر بیش از آن‌که ناشی از سلیقه فردی یا مُد باشد، دهن‌کجی به حکومت و سیاست‌های آن است.

 

روشن است که ابعاد فردی مسأله و حتی تأثیرات جهانی را نفی نمی‌کنم، اما مقاومت درصد قابل توجهی از شهروندان را در برابر نارسایی‌های حکومتی و اجبارهای پلیسی، بیش از سلیقه فرهنگی آنان می‌دانم. به یادتان می‌آورم که «فرانتس فانون» در کتاب «سال پنجم انقلاب الجزایر» نشان داد که اقبال تحصیلکردگان و جوانان الجزایری به پوشش اسلامی در جریان انقلاب آن کشور، در عین داشتن جنبه‌های اعتقادی، عمدتاً انگیزه سیاسی و ملی و ضداستعماری داشت و همچون پرچمی در مقابل اشغالگران فرانسوی محسوب می‌شد، به همین دلیل به سرعت گسترش یافت. آنچه اکنون در ایران می‌گذرد در نقطه مقابل روند فوق قرار دارد، زیرا، اسلام ابزار توجیه بی‌کفایتی مدیران در اداره کشور و بی‌عدالتی و فسادهای حکومتی از یک طرف و تحمیل و تحمیق و تحقیر سلیقه‌ای خاص بر مردم از طرف دیگر شده است.

در چنین فضا و شرایطی نمی‌توان با گذاشتن نام نظارت بر اقدام‌های نیروی انتظامی، از آثار سوء عملکرد حکومت و مواجهه نادرست و خشونت‌بار پلیسی کاست و به جریمه‌های سنگین هشتاد و پنج هزار تومانی برای «موی پریشان، رژ لب و مانتوی تنگ» (اطلاعات، ۲۵/۴/۹۰) دل بست و در عین حال خود را مضحکه جهان و تاریخ ندید.

 
جناب آقای مطهری

در نامه خویش رعایت پوشش اسلامی را «مصلحت فرد و جامعه» و «از عوامل سعادت افراد» خوانده‌اید. با این نظریه موافقم، اما همچنان که قبلاً توضیح دادم از این حکم درست، نمی‌توان سیاست نادرست اجباری کردن روسری را استنباط کرد. مگر هر چیز که به «مصلحت فرد و جامعه» باشد، حکومت باید آن را اجباری و فرد خاطی را مجازات کند؟ قرآن کریم غیبت کردن یا پشت سر دیگران بد گفتن را به «خوردن گوشت مرده برادر» تشبیه کرده است. در چه حالتی می‌توان آن را تناول کرد؟ بدگویی در غیاب افراد چنین خصوصیتی دارد.

 

اما آیا حکومت می‌تواند غیبت را ممنوع کند؟ نفرمایید که این کار ممکن نیست. درباه حج که به تصریح قرآن کریم واجد منافع برای بشریت (ناس) است و اجباری کردن آن ممکن است چطور؟ آیا اجباری کردنش به مصلحت است؟ در آن صورت از حج چیزی باقی می‌ماند؟ قصدم اطاله کلام در این زمینه نیست. می‌خواهم به نکته مهم دیگری که مغفول مانده است اشاره کنم و آن خطر تعمیم دادن نفی دخالت حکومت درباره روسری به اصل پوشش اسلامی است. یعنی رسیدن از انکار اجبار به نفی واجب.

 

وقتی شما بین واجب بودن فردی یک حکم و اجباری کردن حکومتی آن تفکیک قائل نمی‌شوید و حکم واحدی درباره آن‌ دو صادر می‌کنید، بستری فراهم می‌نمایید که منتقدان و مخالفان نیز حکم واحدی در جهت عکس صادر کنند. نتیجه با کمال تأسف نفی حجاب اسلامی خواهد بود. اگر انتظار دارید مخالفان نظریات جنابعالی مبنی بر حجاب اجباری آن را از اصل حجاب تفکیک کنند، خود باید پیشقدم شده، آن‌ها را از هم جدا سازید و بپذیرید که مخالفت با اجباری کردن روسری به معنای نادیده گرفتن آثار مثبت پوشش اسلامی نیست و اسلام را به رابطه بین فرد و خداوند تقلیل نمی‌دهد و نشانه غربزدگی مسلمانانی به شمار نمی‌رود که حجاب را “واجب” می‌‌دانند اما مخالف “اجباری شدن” آن هستند.

  
رییس محترم شورای نظارت بر نشر آثار استاد مطهری

به نظر می‌رسد ما از دو «مصلحت» سخن می‌گوییم. شما می‌فرمایید پوشش اسلامی مصلحت فرد و جامعه است که البته حرف درستی است، اما نتیجه می‌گیرید که حکومت باید آن را اجباری کند که استنتاج نادرستی است. مصلحتی که من از آن سخن می‌گویم همان است که رهبر فقید انقلاب به ما آموخت. در آن نظر «کارشناسی» کارشناسان و متخصصان در قانونگزاری و اجرا، بر نظر «فقهی» فقها اولویت می‌یابد و در اداره کشور حرف آخر را می‌زند. به همین دلیل فرض است که هنگام بحث درباره مصوبه مجلس که به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع شده است، فقهای شورای نگهبان از منظر فقهی به مصوبه نگاه نکنند و رأی ندهند، چرا که این کار را در شورای نگهبان انجام داده‌اند. اعضای مجمع، اعم از فقیه و غیر فقیه و عضو شورای نگهبان یا غیر آن،‌ موظف‌اند صرفاً از این منظر به بحث بپردازند که مصوبه مذکور به مصلحت جامعه و نظام هست یا نه. در حقیقت مصلحت از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی بحث کلامی و فقهی نیست، موضوعی تخصصی(اقتصادی، سیاسی، فرهنگی،‌ بین‌المللی و…) است.

 

به همین دلیل لازم است متخصصان و کارشناسان درباره آن به بحث بنشینند و رأی دهند که اتخاذ تصمیمی خاص یا اجرای سیاستی معین به مصلحت عامه هست یا خیر. بر این اساس مجدداً پیشنهاد خود را مطرح می‌کنم: هر چه سریع‌تر مجمعی از کارشناسان و صاحب‌نظران حوزوی و دانشگاهی تشکیل دهید تا به بررسی آثار مثبت و منفی اجباری کردن روسری در سه دهه گذشته بپردازند و پس از انجام تحقیقات میدانی و بحث‌های همه‌جانبه نظری، اعلام کنند تداوم این سیاست به مصلحت است یا توقف آن. من در نامه اول خود تشکیل چنین جمعی را به شما پیشنهاد کردم.

اما به نظر می‌رسد جنابعالی مسأله را چنان روشن می‌دانید که نیاز به دعوت از متخصصان نمی‌بینید و با صدور دو حکم که «مهم این است که فلسفه حجاب یعنی عدم تحریک جنسی جامعه تحقق یابد» و «مصلحت فرد و اجتماع نیز آزادی را محدود می‌کند و این الزام عین آزادی است» موضوع را حل شده تلقی می‌فرمایید.

 

با عرض پوزش به استحضارتان می‌رسانم روش جنابعالی در «مصلحت سنجی» با این استدلال که پوشش اسلامی به «مصلحت فرد و جامعه» است، پس حکومت باید آن را اجباری کند، نوعی اخباریگری جدید است که در آن «مصلحتی نظری و انتزاعی» جایگزین «مصلحتی عملی و انضمامی» می‌شود. چنین نگرشی «اجتهاد متناسب با دو عنصر مهم زمان و مکان» را که بسیار مورد تأکید رهبر فقید انقلاب بود، منتفی می‌کند و مقتضیات زمان را که پدر بزرگوارتان درباره آن دغدغه زیادی داشت به طاق نسیان می‌سپارد. بدون آن‌که قصد جسارت داشته باشم یادآور می‌شوم که چنین مبنایی مطلوب طالبان است و اسلام سلفی- خوارجی، نه اسلامی که استاد مطهری به ما آموخت.

 
جناب دکتر مطهری

مرا متهم کرده‌اید که الگویم «از نظر آزادی و دموکراسی جامعه غرب است نه جامعه ایده‌آل اسلامی». به همین دلیل «قائل به اختیاری بودن حجاب» هستم. در انتهای نامه نیز تأکید فرموده‌اید: «الگوی امثال جنابعالی [من] اجتماعات غربی است نه جامعه ایده‌آل اسلامی که در آن تمام احکام اسلام باید مو به مو اجرا شود. لذا معتقدید فقط آن بخش از احکام اسلام که با شرایط امروز سازگار است، باید اجرا شود، هر چند این سخن را به صراحت به زبان نیاورده‌اید. اسلام از نظر شما مساوی است با ایمان قلبی در رابطه انسان با خدا و چند وعظ و اندرز و دعا و عبادت و نه یک نظام فکری و عملی که داعیه حکومت جهانی دارد و برای همه شئون زندگی بشر دستور دارد و ما باید دنبال پیاده کردن این نظام در سراسر جهان باشیم نه این‌که بگوییم دنیای امروز چنین اقتضاء می‌کندنمی‌دانم از کدام بخش از نامه من چنین برداشتی می‌توان کرد، ولی نه تنها چنین نمی‌اندیشم بلکه تصور نمی‌کنم شما بتوانید به مدعای خود تا آخر پایبند بمانید. به همین دلیل از جنابعالی می‌پرسم آیا هر کس که رعایت پوشش را وظیفه فرد مسلمان می‌داند و اجباری کردن آن را واجد آثار سوء فراوان ارزیابی و با آن مخالفت کند، الگویش جامعه غربی است و اسلام را فاقد حکم و نظر در همه ابعاد زندگی انسان می‌داند؟ آیا «دستور داشتن اسلام در همه شئون بشر» معادل و به معنای “دخالت حکومت اسلامی در همه شئون بشر” است؟ آیا توجه دارید که چنین حکمی به معنای اصالت دادن به حکومت و قدرت است و سر از توتالیتاریسم و تمامیت‌خواهی در می‌آورد که شما با آن مخالفید؟ آیا نمی‌توان احکام متعددی را بر شمرد که شرع انجام آن‌ها را واجب می‌داند، اما حکومت حق و وظیفه ندارد که رعایت آن‌ها را اجباری کند؟ اجماع فقها در این زمینه چیست و آیا متکلمان و مفسران و عرفای مسلمان چنین گزاره‌ای را تأیید می‌کنند؟ آیا همه مسلمانانی که در سراسر جهان با اجباری کردن پوشش اسلامی مخالفند، «اسلام را مساوی با ایمان قلبی و رابطه انسان با خدا و چند وعظ و اندرز و دعا و عبادت» کرده و الگویشان اجتماعات غربی است؟ آیا توجه دارید که فرق نگذاشتن بین تکلیف فرد و وظایف حکومت و یکسان دانستن هر دو حوزه به این معناست که «حق انتخاب» انسان را در جوامع اسلامی، حتی اگر مسلمان نباشد، منتفی می‌کنید؟ آیا می‌توانید در همه زمینه‌ها از فلسفه‌ احکام به دخالت حکومت و اجباری کردن آن فریضه برسید؟ اگر نمی‌رسید، پس شما هم طرفدار جامعه غربی شده‌اید؟ اگر می‌رسید،‌ در آن صورت ایمان و اخلاق و عقاب و ثواب را منتفی می‌کنید، زیرا مردم مجبورند از ترس پلیس و جریمه و مجازات دنیوی احکام شرعی را رعایت کنند. انسان فاقد اختیار را نه می‌توان مجازات کرد و نه پاداش داد. چرا حکمی صادر می‌کنید که خود در آن گرفتار می‌شوید؟

جناب آقای مطهری

منظور جنابعالی را از عبارت «جامعه ایده‌آل اسلامی که در آن احکام اسلام باید مو به مو اجرا شود»، دقیقاً متوجه نشدم. به ویژه آن‌که بلافاصله اینجانب را متهم فرموده‌اید که معتقد به اجرای «فقط آن بخش از احکام اسلام [هستم] که با شرایط روز سازگار است.» به این مسأله نمی‌پردازم که اتهام فوق با اتهام دیگر شما به من که «اسلام را مساوی با ایمان قلبی و رابطه انسان و خدا» می‌دانم، تعارض دارد، زیرا در این‌جا خود اعتراف کرده‌اید که من موافق «اجرای آن بخش از احکام اسلام» هستم که «با شرایط روز سازگار است». پس اسلام را معادل اعتقاد قلبی و رابطه انسان با خدا نمی‌دانم. اکنون ضمن بیان صریح عقاید خود،‌ انتظار دارم جنابعالی نیز به پرسش‌های من با صراحت پاسخ دهید تا موضوع در پرده ابهام نماند. اگر منظورتان از «جامعه ایده‌آل اسلامی که در آن تمام احکام اسلام مو به مو اجرا می‌شود»، حکومت در زمان امام معصوم است، در آن صورت از موضوع بحث من خارج است. چنانچه قصدتان این است که در جمهوری اسلامی ایران باید تمام احکام اسلام (به احتمال قریب به یقین منظورتان احکام متعارف فقهی است) مو به مو اجرا شود، صرف‌نظر از این‌که تک‌تک آن‌ها با شرایط روز سازگار باشد یا نه، نه تنها با آن مخالفم،‌ بلکه چنین اقدامی را خطرناک می‌دانم. چنین نگرشی تنها به معنای نفی دستاورد و میراث بزرگ رهبر فقید انقلاب در توجه به «دو عنصر مهم زمان و مکان» در اجتهاد و انکار عنصر «مصلحت» نیست. بلکه نظام جمهوری اسلامی را با بن‌بست مواجه می‌کند و حاصلی جز نظامی بسته و انسدادی نخواهد داشت که چهره‌ای ناموجه و غیرانسانی از اسلام به جهانیان عرضه می‌کند.

 

همان تصویری که پیش از این طالبان افغانستان در عالم ترسیم کرده است. بعید می‌دانم به آن راضی باشید. اگر جز این فکر می‌کنید، لطفاً پاسخ دهید که چرا رهبر فقید انقلاب شعار «استقلال،‌ آزادی، حکومت اسلامی» را پس از تظاهرات تاریخی و شاه‌شکن تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ به «استقلال،‌ آزادی، جمهوری اسلامی» تغییر داد؟ چرا ایشان پس از پیروزی انقلاب و تأسیس نظام جدید،‌ «اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها» را وافی به مقصود در اداره جامعه در جهان معاصر ندانست و بر «دو عنصر مهم زمان و مکان» تأکید کرد و با یک اجتهاد تاریخی «حکومت را اصل اولی» خواند که می‌تواند بسیاری از احکام شرعی را تعطیل کند؟ چرا «مجمع تشخیص مصلحت نظام» را بر فراز شورای نگهبان تأسیس کرد و وظیفه آن را رد یا تأیید مصوباتی خواند که شورای نگهبان آن‌ها را مغایر شرع می‌شناسد؟ مگر غیر از این است که «مجمع» در صورتی که مصلحت بداند، مصوبه خلاف شرع را تأیید و برای اجرا به دولت ابلاغ می‌کند؟ مگر سازوکار فوق معنایی جز این دارد که نباید به احکامی که اجرایشان در حال حاضر به مصلحت نیست، عمل شود؟ به عبارت دیگر لازم است توضیح دهید که «اجرای مو به موی احکام اسلام» در عصر غیبت بدون توجه به سازگاری هر حکم با شرایط روز،‌ یعنی چه و چه فرقی با اخباریگری شیعی یا اشعری مسلکی و سلفی‌گری اهل سنت دارد؟ تأکید می‌کنم قصد توهین یا جسارت به جنابعالی را ندارم که احتمالاً می‌دانید دوستتان دارم و وجودتان را در عصر ترویج رسمی چاپلوسی و خرافه و ریا و عقل‌ستیزی مغتنم می‌شمارم. اگر با پاره‌ای از دیدگاه‌ها و مواضعتان مخالفت می‌کنم به آن علت است که برایتان احترام قائلم و آن عقاید را به سود آیین و مردم و میهن نمی‌دانم.

 
 
جناب آقای علی مطهری

تردید ندارم که حکم اسلام درباره حجاب متضمن آثار مثبت (مانند تحکیم بنیان خانواده یا افزایش نیروی کار) است و می‌تواند از بروز برخی ناهنجاری‌ها از قبیل عدم تحریک جنسی جلوگیری ‌کند. شاید بپرسید چگونه می‌توان به نتایج مثبت آن حکم دست یافت و از جوانب منفی‌اش در امان ماند، بدون آنکه حکومت روسری را اجباری کند؟ پاسخ این است که با حکمرانی خوب، حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی، توسعه همه‌جانبه و رعایت حقوق شهروندان می‌توان اندیشه، گرایش، هنجارها و شعائر دینی از جمله پوشش اسلامی را گسترش داد، بدون آن‌که لازم باشد فکر و ذکر پلیس کشور حجاب بانوان و جمع‌آوری ماهواره از منازل شهروندان باشد. اگر به آنچه در هشت سال گذشته در کشور همسایه رخ داده است توجه کنیم جواب سؤال شما داده می‌شود. ترکیه را از این جهت مثال می‌زنم که همچون ایران، جریانی اسلامی آن را اداره می‌کند، با این تفاوت که به علت عملکرد قابل قبولش در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بین‌المللی توانسته است در سه انتخابات اخیر آن کشور پیروز شده و هر بار آرایی بیش از گذشته کسب نماید. عملکرد مناسب حزب عدالت و توسعه باعث سرافرازی مسلمانان ترکیه و تبلیغ عملی پوشش اسلامی شده است. در نقطه مقابل تجربه فوق، در ایران شاهد آثار زیانبار راهبرد «یا روسری یا توسری» هستیم که در کنار بی‌کفایتی مدیریتی و عدم حل مشکلات اصلی جامعه، هنجارهای اسلامی روز به روز ضعیف‌تر می‌شود. لطفاً از شعار فوق ناراحت نشوید و طرح آن را ناشی از فضاسازی ندانید. واقعیت کاری که ارکان حکومت و به ویژه پلیس می‌کند جز این نیست،‌ هست؟ با کمال تأسف باید گفت که ما با تصمیمات و رفتار غلط خویش و فساد حکومتی از یک سو و نقض حقوق شهروندان از سوی دیگر به اندیشه، گرایش‌ها،‌ هنجارها و حتی شعائر دینی لطمه زده‌ایم. به گونه‌ای که موج اسلام‌گریزی در نسل جدید، در تاریخ ایران بی‌سابقه است. مرحوم پدرتان می‌فرمود چالشی که اسلام در ایران صدر مشروطه با آن مواجه شد،‌ در طول عمر ۱۳۰۰ساله‌اش بی‌مانند بود. به اعتقاد من چالشی که اسلام در میهن ما پس از تشکیل جمهوری اسلامی با آن مواجه شده است، به مراتب جدی‌تر و عمیق‌تر از عصر مشروطه است. چرا که بسیاری از نارسایی‌های حکومتی به نام اسلام ثبت می‌شود. در چنین فضایی تأکید بر حفظ ظواهر دینی ممکن است اندکی آرامش وجدان به ما ‌دهد، اما هرگز از ژرفای فاجعه در حال وقوع نمی‌کاهد. بر این اساس می‌گویم با این‌که بی‌حجابی از نظر ما مقبول نیست، اما بدتر از آن اجباری کردن حجاب است، آن هم در زمانی که ایرانیان گرفتار مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی هستند و حقوق اساسی آنان نیز به شکل گسترده‌ای نقض می‌شود.

جناب آقای دکتر مطهری

محله بدنام تهران محله فاسدی بود ولی تخریب آن بدون ارائه طرحی برای جایگزینی، نه تنها روسپی‌گری را از بین نبرد بلکه همه شهر را آلوده کرد. در سال ۱۳۶۳ هنگامی که وزارت کشور در صدد تخریب محله فوق برآمد، آیت‌الله منتظری در دیدار با وزیر کشور و استانداران وقت از ایشان پرسید که برای بعد از ویرانی آن چه فکری کرده‌اید؟ وقتی متوجه شد مقصود تنها تخریب آن محله بدون هیچ طرح جایگزینی است،‌ با اقدام فوق مخالفت کرد و گفت: این محله فاسد است اما تخریب آن بدون طرحی جایگزین بدتر است. به گفته یکی از حاضران در جلسه آن مرحوم تصریح کرد: اگر در حال حاضر «دفع افسد به فاسد» یک مصداق داشته باشد، همین محله بدنام تهران است. وجودش فاسد اما ویرانی‌اش بدون آنکه طرح جدید و بهتری ارائه شود، افسد، یعنی فاسدتر است. چند سال بعد محله فوق را تخریب کردند،‌ اما آیا تن‌فروشی از بین رفت یا حتی مهار شد؟ امروز وضع چگونه است؟ آیا جز این است که تن‌فروشی در سراسر شهر پخش شده است و انواع بیماری‌های مقاربتی به همراه ناهنجاری‌های بدتر و پلیدتر از همه اعتیاد خانمان‌سوز در تهران و در واقع همه جای ایران بیداد می‌کند؟ البته ممکن است به علت آن‌که بیماران یا معتادان در دید ما نیستند،‌ توجه هر روزه ما را به خود جلب نکنند (مانند بد‌حجابی نباشد که هر روز در کوچه و خیابان با آن مواجه می‌شویم)، اما آیا ندیدن ما چیزی از وسعت و ژرفای فاجعه می‌کاهد؟ بر این اساس سؤال صحیح را آن نمی‌دانم که جنابعالی مطرح می‌کنید، بلکه باید بپرسیم با وجود آزاد بودن حجاب،‌ چه برنامه و اقدامی لازم است تا حتی‌‌الامکان از مزایای پوشش اسلامی بهره‌مند شویم و از مضار آن بر کنار بمانیم؟ همچنان که سؤال صحیح درباره ماهواره و اینترنت به روش فوق است. زیرا هر چه از مضار آن‌ها بگویید با این امید که بتوانید با زور پلیس مانع ورود آن‌ها به خانه هموطنان خویش شوید، سیاست شکست‌خورده‌ای است.

شک نکنید که به زودی بدون دیش‌های بزرگ هم می‌توان شبکه‌های ماهواره‌ای را دریافت کرد. در هر حال مقابله پلیسی با ماهواره ممکن و مفید نیست. در عوض باید خود را در فضای رقابت و تنوع ببینیم و راه‌حل‌هایی متناسب با این جو ارائه کنیم. قبلاً هم گفته‌ام تقدیر بشر در عصر غیبت، سکولاریزم نیست بلکه پلورالیزم است. یعنی مشارکت و رقابت آزاد در همه زمینه‌ها از عرصه سیاست تا قلمرو فرهنگ و ادب و هنر، از حوزه دین تا پهنه اقتصاد.

 

می‌دانم که ما مسلمانان قرن‌های متمادی حیات خویش را با حکومت استبدادی سپری کرده‌ایم و با فرهنگ استبدادی خو گرفته‌ایم. اکنون نوبت آن است که خود را آماده زندگی در فضایی دموکراتیک کنیم. این نحوه زیست برایمان جدید است و دشوار، ولی اگر امنیت، احترام و آزادی می‌خواهیم باید به مخالفان خود احترام بگذاریم و امنیت و آزادی آن‌ها را به رسمیت بشناسیم.

 
 
جناب آقای علی مطهری

در پاسخ سؤال‌ من که چرا مرجعیت شیعه در عراق، حماس در فلسطین و حزب‌الله در لبنان خواهان اجباری شدن حجاب نیستند، فرموده‌اید: «این‌ها قیاس مع‌الفارق است. هیچ کدام از این‌ها حکومت اسلامی به پا نکردند. شرایط عراق، فلسطین و لبنان با ایران متفاوت است. در عراق بخش مهمی از جامعه اهل سنت است و تحت ولایت آیت‌الله سیستانی نیستند. حماس نیز ادعای حکومت اسلامی ندارد. جامعه لبنان نیز مرکب است از شیعه و سنی و مسیحی و متأثر از فرهنگ اروپایی است و حزب‌الله نیز حکومت اسلامی تشکیل نداده است. اتفاقاً موارد ناهنجار بی‌حجابی در منطقه شیعه‌نشین بیروت که من از نزدیک شاهد بودم مایه سرشکستگی است و باید اصلاح شود نه این‌که بگوییم ما هم باید همان‌طور بشویم.» درباره این بخش از نوشته جنابعالی که هم مهم است و هم مایه تعجب،‌ سه نکته عرض می‌کنم:

 
 

اول آن‌که واجب بودن حجاب یک مسأله شیعی یا اختلافی نیست که بتوان گفت به علت آن‌که درصد قابل توجهی از مردم عراق اهل سنت هستند و تحت ولایت آیت‌الله سیستانی قرار ندارند، پس ایشان نمی‌تواند آن را اجباری کند. مگر من پرسیده بودم که چرا در قانون اساسی عراق «ولایت فقیه» به عنوان رهبر و مقام مافوق سه قوه درج نشده است؟ تا جواب دهید بخش مهمی از عراقی‌ها اهل سنت هستند. اتفاقاً تنها گروهی که پس از تأسیس جمهوری اسلامی ایران از اجباری کردن حجاب دفاع ‌کرده، طالبان افغانستان است که نه تنها سنی هستند، بلکه گرایش‌های شدید ضد شیعی و ضد ایرانی دارند.

 

بنابراین علت الزامی نکردن روسری در عراق،‌ وجود اقلیت اهل سنت نیست. بی‌توجهی علمای عراق به حکم شرع نیز نیست. علت آن است که اکثریت قاطع علمای عراقی اجباری کردن حجاب را به مصلحت نمی‌دانند و البته اقدام خویش را خلاف شرع ارزیابی نمی‌کنند. در عین حال اسلام را به رابطه فرد با خدا تقلیل نمی‌دهند. آنان از پوشش اسلامی دفاع و آن را ترویج می‌کنند، ولی مخالف اجباری شدن آن هستند.

 

دوم آن‌که اعتراف کرده‌اید هیچ کدام از اشخاص و احزاب یاد شده خواهان تشکیل حکومت اسلامی نیستند. سؤال مهم این است،‌ چرا؟ بعید است جنابعالی در تقید و تعهد آنان به اسلام اندکی تردید داشته باشید یا اسلامشان را فردی بدانید و خودشان را بی‌اعتقاد به احکام شرعی بخوانید. بسیار مایلم بدانم تحلیل شما در این زمینه چیست و چرا آنان اقدام به تأسیس حکومت اسلامی نمی‌کنند؟ اگر به این پرسش پاسخ صریح دهید، می‌توان روش مراجع ثلاث در نجف اشرف در جریان نهضت مشروطه یعنی مشی آقایان خراسانی و مازندرانی و تهرانی را بهتر درک کرد و فهمید که چرا آنان به جای مشروطه، حکومت اسلامی تشکیل ندادند؟ می‌دانید که همان زمان شیخ فضل‌الله نوری پرچم «حکومت مشروعه» یا «حکومت اسلامی» را برافراشته بود. مراجع ثلاث نه تنها با حرکت مرحوم نوری همراهی نکردند، که قاطعانه در برابر وی ایستادند و از «مشروطه» دفاع کردند. چرا؟

 

سوم آن‌که چنانچه علما و مراجع در عراق که اکثریت سکنه آن را شیعیان تشکیل می‌دهند، تشکیل حکومت اسلامی و اجباری کردن حجاب را ممکن یا به مصلحت نمی‌دانند و اگر حزب‌الله در لبنان و حماس در فلسطین که مسلمانانی عامل و مجاهد بوده و ضد صهیونیست‌ترین احزاب مسلمان به شمار می‌روند و بیشترین قرابت سیاسی را با جمهوری اسلامی ایران دارند، درصدد ایجاد حکومت اسلامی و الزامی کردن احکام شرع نیستند، انتظار دارید روش حکومتی ما،‌ از جمله در الزامی کردن پوشش اسلامی مورد پسند و پیروی کدام کشور در جهان قرار گیرد؟ جواب به سؤال‌های فوق این موضوع را توضیح می‌دهد‌ که چرا مدل مختار مردم منطقه در دوره قیام کنونی (بهار عربی) ترکیه است. کشوری که دموکرات- مسلمانانش در دهه اخیر توانسته‌اند اسلام را با دموکراسی سازگار کنند و بدون انحصارطلبی و تمامت‌خواهی، البته تاکنون و امیدوارم برای همیشه،‌ از حقوق و آزادی‌های شهروندان خود مانند آزادی رسانه، احزاب، اتحادیه‌ها،‌ تجمع‌ها و انتخابات دفاع کنند. ‌در عین حال  ترکیه را در مسیر پیشرفت اقتصادی قرار دهند و سبک آزاد زندگی را برای شهروندان خود به رسمیت بشناسند و به رقابت آزاد و سالم با احزاب سکولار یا قوم‌گرا بپردازند. حتماً انتظار ندارید در دوره‌ای که مداحان جای متفکران قوم نشسته‌اند، ایران الگوی جهانیان یا حتی مسلمانان شود؟

جناب آقای دکتر مطهری

پیامد منفی الزامی کردن حجاب تنها آن نیست که اعتراض مخالفان اجبار را در اغلب موارد به مخالفت با اصل حجاب و نفی آن تسری می‌دهد و دعوت به آزادی حجاب را با تبلیغ بی‌حجابی همراه می‌کند (عکس ترکیه که شعار و خواست آزادی پوشش” مسلمان‌ها ‌به علت منع روسری،‌ تبلیغ پوشش اسلامی محسوب می‌شود). اجباری کردن حجاب شرایط نامطلوبی را بویژه برای دختران تحصیلکرده‌ای به وجود می‌آورد که پوشش اسلامی را آگاهانه و داوطلبانه برمی‌گزینند. انتخاب فوق در معرض این سوء تعبیر قرار دارد که آنان از ترس پلیس یا از روی فرصت‌طلبی و برای نزدیکی به نهادهای حکومتی، پوشش اسلامی را رعایت می‌کنند. تصور می‌کنم که جنابعالی نیز قبول دارید که جوان مسلمان در شرایط آزاد، همدلانه‌تر و جذاب‌تر می‌تواند از حجاب دفاع کند و دوستان خود را به پذیرش آن فرا بخواند.

 

در حقیقت ترویج یک رفتار نیک یا زیبا، وقتی توسط حکومت به زور بر شهروندان تحمیل می‌شود، اگر ناممکن نشود،‌ بسیار دشوار خواهد شد. در عصر ما تحمیل” با “تحقیر” ‌و “توهین به اراده آزاد انسان” مساوی است. چنانچه زور و اجبار حکومت با بی‌کفایتی دولت در حل نیازهای فردی شهروندان مانند اشتغال، مسکن،‌ تحصیل، بهداشت و تغذیه و عدم دستیابی به مطالب ملی از قبیل پیشرفت علمی، فنی و اقتصادی کشور توأم شود، وضعیت غیر قابل تحمل می‌شود. در چنین شرایطی،‌ اگر دین به جای رهایی‌بخشی و دفاع از حقوق انسان‌ها، به خدمت انسداد و اختناق درآید و توجیه‌گر بی‌لیاقتی و فساد حکومتی شود، فاجعه رخ می‌دهد و پدیده خطرناکی شکل می‌گیرد که از بسیاری از منکرات عصر زشت‌تر است. افشای این منکر و دعوت مردم به پرهیز از آن وظیفه هر مسلمان آگاه است. تنها دلیلی که می‌تواند نهی از منکر عملی را منتفی کند،‌ احتمال وقوع وضعیت بدتر و خطرناک‌تر، یعنی بروز ناامنی و هرج و مرج گسترده و خانمانسوز است.

 

تأمل در تاریخ انقلاب اسلامی و دوران تدارک فکری و فرهنگی برای انقلاب نشان می‌دهد که گرایش اقشار جوان به حجاب مدیون رواج یک سلسله گفتمان‌های آزادیخواهانه بوده است و اگر امروز هم بخواهیم حجاب رایج شود و تبدیل به یک سمبل ارزشی طبقه متوسط گردد، باید از همان راه، البته متناسب با مقتضیات زمانه‌ عبور کرد.

 

در این باره مقاله‌های انتقادی فمینیست‌های ایرانی که به چند و چون و علل حجاب‌گرایی زنان جوان در سال‌های قبل از انقلاب نشسته‌اند، عبرت‌آموز است. آن‌ها می‌گویند «کتاب فاطمه، فاطمه است» و گفتمان‌های آزادیخواهانه اسلام سیاسی بود که طیف وسیعی از اقشار شهری را به حجاب سوق داد و طیف دیگری از اقشار مدرن بی‌حجاب شهری را به همدلی و همسویی گفتمانی با زنان محجبه کشاند. تأمل در شیوه‌های تبلیغاتی و ادبیات سیاسی روشنفکران دینی آن دوره نشان می‌دهد که این بزرگان عمدتاً بیش از آن که به خود حجاب به عنوان یک حکم شرعی بپردازند و حتی بیش از آن‌که حجاب را به طور مستقیم تبلیغ کنند، کاری کردند که زن محجبه برچسب «امّل» و «ارتجاعی» را از حوزه پوشش اسلامی دور کند و هویت و فردیت مدرن را با حجاب جمع کند. تأمل بیشتر در متون انتقادی و خودانتقادی فمینیست‌های وطنی نشان می‌دهد که حجاب در سال‌های پیش از انقلاب و بویژه در آستانه انقلاب اسلامی فقط یک پوشش ساده و یک امر فقهی نبود، بلکه تبدیل به یک «نماد» و «سمبل» ترقی شده بود. چیزی نظیر همان پدیده‌ای که در ترکیه امروز با آن مواجهیم. در ترکیه نیز بسیاری از زنان لیبرال، سکولار و حتی بی‌خدا و کمونیست به دفاع از حق پوشش خواهران محجبه خود به عنوان یک سمبل حقوق بشری و «سمبل مقاومت» در مقابل تجدد آمرانه آتاتورکی پرداخته‌اند. تجربه آن روز ایران و ترکیه امروز نشان می‌دهد که حجاب، آن گاه می‌تواند گسترش یابد یا مورد حمایت و حفاظت قرار گیرد که نه فقط محجبه‌ها، بلکه بی‌حجاب‌ها را هم به نوعی با خود همراه سازد.

 

اگر بخواهیم از سخن استاد مطهری وام بگیریم، باید بگوییم امر به معروف و نهی از منکر آن گاه درباره حجاب موفق خواهد شد که یک «جنبش» به هواداری از حجاب راه بیفتد. جنبشی که بی‌حجاب‌های هوادار حقوق محجبه‌ها نیز بخشی از آن هستند. تفاوت نگرشی ما به مسأله آزادی پوشش با نحوه نگرش امثال آقای احمدی‌نژاد در همین جا مشخص می‌شود. آن‌ها به این موضوع به شکل ابزاری نگاه می‌کنند، اما اصلاح‌طلبان بر اساس کارنامه موفق پیش از انقلاب و تجربه هویت‌یابی زن مسلمان در جوامع اروپایی و تجربه مقاومت روشنفکرانه زنان محجبه ترکیه و نظام‌های سکولار افراطی (مثل تونس و تا حدودی الجزایر) و جمع‌بندی تجارب جنبش‌های فمینیستی به این نتیجه رسیده‌اند که باید محیط عملیاتی مساعدی برای بانوان باحجاب به وجود آورد.

 
 
جناب دکتر علی مطهری

مستحضرید که بشریت پس از تلاش‌های فراوان، سرانجام توانست بر دوگانه «استبداد یا فتنه» فائق آید و دیکتاتوری را پشت سر گذارد، بدون آن‌که گرفتار هرج و مرج شود. به طوری که اکنون کمتر فردی با این ایده موافق است که راه مقابله با فتنه و هرج و مرج، تحمل و توجیه استبداد است. در چنین دنیایی ارائه دوگانه «روسری اجباری» یا «عریانی و جنایتکاری» فاقد وجاهت است. به خصوص آن‌که در نوع جوامع اسلامی که حجاب آزاد است، «برهنگی» انتخاب نخست زنان و «عقده‌ای شدن» گزینه اول مردان نیست. به عکس، با وجود کوشش فراوان بسیاری از حکومت‌ها برای ترویج بی‌حجابی و حتی گسترش بی‌بند و باری، زنان مصری، سوری، ترکیه‌ای، اردنی و … داوطلبانه و آگاهانه به اسلام و هنجارها و شعائرش رو آورده‌اند. حتی در بسیاری از جوامع غربی نیز پوشش اسلامی رو به گسترش است. اگر دموکراسی و حق تعیین سرنوشت هر ملت به دست خود توانسته است بر دیکتاتوری و تحمیل و تحقیر از یک سو و هرج و مرج و نزاع‌های خونین داخلی از سوی دیگر غلبه کند، به یقین حق انتخاب پوشش و سبک زندگی آزاد نیز خواهد توانست بر «روسری اجباری» از یک طرف و «بی‌بند و باری و بی‌عفتی» از طرف دیگر پیروز شود. مگر انقلاب اسلامی در سه دهه پیش و بهار عربی در حال حاضر مولود چنین تفوقی نیستند؟ پس از چه می‌ترسیم؟

 

خوشبختانه خود اعتراف کرده‌اید که در صورت آزادی حجاب اتفاق عجیب و غریبی رخ نخواهد داد و ایران اروپا نخواهد شد. به باور من البته در ابتدا شاهد تفریط عده‌ای خواهیم بود که جواب افراط فعلی دست‌اندرکاران است. اما پس از مدتی وضعیت در ایران نیز مانند اوضاع حجاب در اغلب کشورهای اسلامی از قبیل ترکیه، مصر، سوریه، مالزی، پاکستان و… خواهد شد. مستحضرید که جامعه ما به تدریج به سمت پیر شدن حرکت می‌کند. اما در حال حاضر جامعه جوانی است. با وجود این سیاست‌ها و برنامه‌های کنونی بیشتر به کار پیران می‌آید تا جوانان. در هر حال نیازهای نسل جوان صرفاً با دعاهای کمیل و ندبه و سمات و با حضور در مساجد و نمازهای جمعه و اعتکاف‌های سراسری برطرف نمی‌شود. علاوه بر این‌ها جوان شادی و نشاط و اشتغال و امید و احترام هم می‌خواهد. حتی انتخاب و مشارکت در همه عرصه‌ها را نیز طالب است. عقل سلیم حکم می‌کند حق انتخاب این نسل را به رسمیت بشناسیم و به خواست‌های موجه و معقول آنان تمکین کنیم تا جوانان نیز متقابلاً به عقاید و ارزش‌های نسل انقلاب و نیز سبک زندگی‌ آنان احترام گذارند و گسست بین نسلی موجب نشود که نسل جوان بی‌هویت و سرگشته،‌ یک بار دیگر از نقطه صفر آغاز کند و ایران و ایرانی باز هم عقب بماند.

 
 
جناب آقای دکتر مطهری

با هر نگرش به حکومت و اختیارات و وظایف آن،‌ عقل و تجربه ثابت می‌کند سیاست‌گزاری و برنامه‌ریزی در تحلیل نهایی، یعنی اولویت دادن به تصمیم‌ها و خواست‌های خاص و کنار گذاردن برخی تقاضاها و پروژه‌های مطلوب اما غیر ضرور یا غیر فوری دیگر. با امکانات محدود مالی، انسانی، ابزاری و سرزمینی نمی‌توان همه انتظارات و نیازها را در کوتاه مدت برآورده کرد. به همین دلیل برنامه‌ریزی به معنای فهرست کردن هر آنچه خوب و مفید و حتی لازم است، نیست. فهرست کردن همه نیازها و تلاش برای برطرف کردن تمام آن‌ها در کوتاه‌مدت نشانه نداشتن برنامه و تجربه است و نتیجه چنین شیوه‌ای واگذاری امور اصلی و ترک وظایف لازم و اولویت دادن به مسائل فرعی و اقدام‌های غیر ضروری است. سرانجام نیز پروژه‌های نیمه‌ تمام زیادی در دست دولت می‌ماند. چنین روشی به معنای بهره بردن از امکانات، ثروت‌ها و فرصت‌ها نیست. هدر دادن آن‌ها و تبدیل فرصت‌ها به تهدید است. به بیان ساده توجه دولتمردان به دسته‌ای از مسائل،‌ عملاً به معنای غفلت و بی‌اعتنایی به گروهی از مسائل دیگر است و تفاوت نگرش‌ها، سیاست‌ها و برنامه‌های سیاستمداران با یکدیگر و در سطح بالاتر فرق هر حزب و گروه و جناح با رقیب خود در انتخاب این اولویت‌ها و حذف موضوعات غیر ضرور است. بر این اساس می‌پرسم آیا توجه اصولگراها در سه دهه گذشته به روسری، به اندازه توجه آن‌ها به موضوعاتی مانند اعتیاد، طلاق، تجاوز به عنف، خشونت‌ورزی، فرار از خانه، فرار مغزها و سرمایه‌ها از کشور و … از یک سو و گسترش دورویی، دروغگویی، ظاهرسازی و نفاق بوده است؟ آیا ضایعات و تلفات گسترده حمل و نقل و ترافیک جاده‌ها و نیز عدم رعایت بهداشت عمومی که تأمین آن وظیفه اولیه هر حکومتی است، به اندازه روسری توجه آنان را به خود جلب کرده است؟ آیا وضعیت آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها و مخاطرات خانمان‌سوزی که جوانان تحصیلکرده را تهدید می‌کنند، به اندازه پوشش اسلامی دختران و جلوگیری از نگاه نامحرم به آنان، فکر و انرژی جناح اصولگرا را به خود مشغول داشته است؟ از آلودگی هوا و امنیت در برابر زلزله در پایتخت و نیز بیکاری و تورم و گرانی در سطح ملی نمی‌پرسم، ولی نمی‌توانم از بی‌توجهی به سیاست‌های توسعه‌ای و عقب‌ماندگی کشور در زمینه‌های گوناگون در قیاس با همسایگان سؤال نکنم و نپرسم که در دهه چهارم استقرار جمهوری اسلامی، مردم و میهن در چه وضعیتی به سر می‌برند؟ مگر بزرگترین حقی که رهبر فقید انقلاب بر آن تکیه داشت حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش نبود؟ صرف‌نظر از معدودی از اصولگراها،‌ از جمله جنابعالی که از مدافعان حقوق و آزادی های اساسی مردم هستند، جناح متبوع شما چه میزان در این باره تلاش کرده و به دولت و دیگر مقامات مسئول تذکر داده‌ است؟ آیا در قیاس با حجاب زنان که آن را مطلوب می‌خوانید، به انحلال احزاب، توقیف مطبوعات، دخالت نظامیان در انتخابات، عدم مجوز برپایی اجتماع منتقدان وحساسیت نشان داده است؟

 
جناب آقای دکتر مطهری

شک ندارم که محرک جنابعالی در دفاع از راهبرد اجباری کردن پوشش اسلامی،‌ اسلام‌خواهی است. اگرچه آن را با اندیشه و مشی استاد مطهری و واقعیات جامعه و جهان معاصر مطابق نمی‌بینم. در عین حال شک ندارم که انگیزه غالب مقامات مدافع سیاست فوق، تعلق خاطرشان به فقه و فقاهت نیست. حفظ موقعیت خویش و استمرار بخشیدن به فضای بسته کنونی به نام دین است. دلیل آن سکوت و حتی تأیید ایشان از اموری است که شرع به آن‌ها راضی نیست، اما آنان به دلایل سیاسی و برای حفظ قدرت خویش به راحتی از چنان امور و مواردی عبور می‌کنند. جای دوری نرویم، به فراز و نشیب موضعگیری این افراد در مسأله تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها توجه کنید. حتماً فراموش نکرده‌اید که مقامات مدافع آن طرح چگونه در حمایت از تفکیک گریبان چاک می‌کردند و از ضرورت اجرای حکم اسلامی سخن می‌گفتند و اینکه نباید به خاطر دنیای دیگران،‌ آخرت خویش را خراب کنند. اما به محض صدور نامه آقای احمدی‌‌نژاد به وزرای مربوطه،‌ که حداکثر دستوری اداری بود و در هر حال فاقد حجت شرعی، ادعاهای اسلام‌خواهی‌شان را فراموش کردند و در تلاش برای نفی تفکیک بر یکدیگر سبقت گرفتند و به روی خود نیاوردند که فقط چند روز پیش از آن حتی اصطلاح «تفکیک جنسیتی» را وارداتی و ساخته و پرداخته اپوزیسیون خارج‌نشین و صدای فارسی رادیو آمریکا خوانده بودند! به شما عرض می‌کنم که در سطح بالاتر نیز قضیه همین است و سرانجام تفاوت ماهوی نخواهد دید. در حال حاضر چاقوی اسلام خواهی در ایران و منطقه به آن دلیل تیز می‌شود تا انسداد و فساد و بی‌کفایتی در اداره کشور و علل واقعی عقب‌ماندگی، فقر، جهل، خرافه و استبداد را لاپوشانی کنند. اگر حاکمان کارنامه قابل قبولی در حل مشکلات معیشتی (بیکاری، گرانی، ‌رکود و …)، توسعه همه‌جانبه اقتصادی، علمی و فنی و تأمین حقوق و آزادی‌های اساسی هموطنان خود نداشته باشند و ناهنجاری‌ها و بزه‌های اجتماعی رو به گسترش، جایی برای فخر فروشی در عرصه فرهنگ و اخلاق جامعه باقی نگذارد، آیا مفری جز اسلام‌پناهی و ظاهرسازی پیدا خواهند کرد؟ افتخار چنین حاکمانی در این خلاصه می‌شود که ما مشروب‌فروشی‌ها را بستیم، حجاب اسلامی را اجباری کردیم و هرگونه تظاهر به روزه‌خواری توسط پلیس سرکوب می‌شود. این‌که در زیر پوست این جامعه چه می‌گذرد، برایشان اهمیت ندارد. توصیه برادرانه من به شما این است که از سطح ظواهر عبور کنید و به آنچه به راستی «مصلحت فرد و جامعه ایرانی» است برسید و نتایج آن را منعکس کنید. مهم نیست در چه جایگاهی باشید، سخن حق راه خود را باز خواهد کرد. اسلام را نیز چنین تلاش‌هایی حفظ کرده و زنده نگه داشته است.

 
جناب آقای علی مطهری

اسلام بر خلاف برخی مکاتب در باورهای قلبی مردم خلاصه نمی‌شود. اسلام در ایران ملاط همبستگی و انسجام اجتماعی، روح و جانمایه فرهنگ و ادب و هنر ملی، یکی از مهم‌‌ترین عناصرهویت‌ فردی و ملی و حتی جهانی و نیز حلقه وصل اقوام ایرانی از ترک و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترکمن و فارس با یکدیگر است. همچنین بزرگترین پشتوانه اخلاق فردی و جمعی مسلمانان محسوب می‌شود. باور به خداوند و قیامت، در بسیاری موارد مؤثرتر از ترس از مجازات‌های دنیوی بوده و بهتر توانسته است مانع بروز یا گسترش بسیاری از ناهنجاری‌ها و بزه‌های اجتماعی شود. افزون بر آن‌ اسلام بزرگترین تعدیل‌گر و مهار کننده فردگرایی خودخواهانه و نفع‌طلبانه مسلمانان بوده است. روحانیت نیز در ایران متکا و ملجأ و محرم راز مردم بوده و همواره از حقوق آنان دفاع کرده است. من استمرار چنین نقش و حفظ چنین جایگاهی را علاوه بر تکلیف الهی،‌ وظیفه‌ای ملی می‌دانم و تضعیف اسلام و روحانیت را در شرایط کنونی فاجعه‌آمیز ارزیابی می‌کنم. در عین حال معتقدم هیچ چیز به اندازه استبداد به نام دین و تحمیل خشونت‌بار احکام فقهی به مردم و توجیه بی‌‌کفایتی‌های مدیریتی به نام دین، به اسلام و روحانیت آسیب نمی‌رساند و پایه‌های اعتقادی مردم را سست نمی‌کند. به این روند باید پایان داد.

 

منتظر جوابیه شما می‌مانم تا گفت‌وگوی ما تداوم یابد و نسل جوان هر چه آگاهانه‌تر مسیر و سبک زندگی خود را انتخاب کند.

 
ایام عزت مستدام
با احترام
سید مصطفی تاج‌زاده
اوین- آبان ماه ۱۳۹۰