جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


گزارش تصویری - تظاهرات در لبنان

Posted:

 

 

 

 

 

گزارش تصویری - تظاهرات بزرگ مصری‌ها علیه دیکتاتور

Posted:

 

 

فرار پسر رئیس جمهور مصــر در پی گسترش اعتراضات مردمی

Posted:

گزارش منابع خبری از فرار خانواده حسنی مبارک به لندن
جرس: همزمان با گسترش موج اعتراضات مردم مصر و سرکوب معترضین در پایتخت و چندین شهر دیگر آن کشور، رسانه های خبری ضمن اعلام شعله ورتر شدنِ اعتراضات مردمی، از فرار «جمال» فرزند حسنی مبارک رئیس جمهوری مصر به لندن خبر داده و برخی منابع خبری در بریتانیا نیز، به نقل از شاهدان عینی، گریختن عروس و همسر حسنی مبارک به لندن و حضور آنها در فرودگاه «هیترو» را گزارش کرده اند.


این رخدادها بعد از آن رخ می دهد که جنبش دموکراسی خواهی مردم کشورهای عربی، در پی پیروزی انقلاب مردم تونس و شعله ور شدن قیام ها در اردن و الجزایر، وارد فازی جدید شد و هزاران تظاهرکنندۀ مصری، روز سه‌شنبه در نقاط مختلف قاهره - پایتخت مصر- با حضور در خیابان‌ها، فراتر از خواست های قبلی خود – مبنی بر اصلاحات سیاسی و اقتصادی- خواستار برکناری حسنی مبارک، رئیس جمهور و همچنین انحلال هیات دولت شدند که برخورد نیروهای پلیس با مردم معترض، حداقل سه کشته – از جمله یک مامور پلیس- دهها زخمی و صدا بازداشتی بر جای گذاشت.


در ادامه اعتراضات و همزمان با هشدارهای دولت مبنی بر سرکوب هرگونه اعتراض مجدد، امروز چهارشنبه ٢۶ ژانویه (ششم بهمن ماه) نیز، اعتراضات ادامه یافته و در پی بالا گرفتن موج آشوب ها، خبرگزاری رویترز به نقل از وبگاه اخبار العرب گزارش داد که جمال، فرزند حسنی مبارك رئیس جمهوری مصر و از گزینه های اصلی برای انتصاب به ریاست جمهوری آینده، در بحبوحه تظاهرات، همراه با همسر و فرزند خود به لندن گریخته است.

این منبع خبری همچنین خاطرنشان کرد که بارگیری وسایل همراه جمال مبارك تحت تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه قاهره انجام شده است.


منابع آگاه خبری همچنین از فرار «احمد عز» دبیركل حزب ملی مصر و از حامیان رئیس دولت نیز خبر داده و اعلام كردند: «احمد عز» با هواپیمایی اختصاصی مصر را به سمت نامعلومی ترك كرد.


وبگاه اینترنشنال بیزینس تایمز همچنین خاطرنشان کرد که گزارش های تائید نشده از فرار احتمالی سوزان مبارك بانوی اول مصر به لندن و ورود او به فرودگاه هیثرو حكایت دارد.


رویترز به نقل از وبگاه اخبار العرب همچنین آورده است "خبر فرار پسر مبارک اكنون به طور گسترده در سایت های اجتماعی مانند فیس بوك و توئیتر در مصر رد و بدل می شود و موجب خشم هرچه بیشتر شهروندان مصری شده كه این روزها با الگوگیری از انقلاب تونس، دست به اعتراض و تظاهرات گسترده علیه «حسنی مبارك» زده اند."


بر اساس گزارش رویترز، حکومت حسنی مبارك هم اکنون تحت فشار شدید معترضان خشمگین در این كشور قرار گرفته و برخی از معترضان به طور خاص كناره گیری وی را خواستار شده اند.


تحولات اخیر سیاسی در تونس که منجر به گریز زین العابدین بن علی، رئیس جمهور پیشین آن کشور به خارج شد، تأثیرات مختلفی در اوضاع سیاسی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه گذاشته‌ وراهپیمایی‌های اخیر در کشورهای یمن، الجزایر، اردن، سوریه و مصر از جمله این تأثیرات دانسته می‌شود.


گفتنی است «محمد البرادعی»، رقیب انتخاباتی «حسنی مبارک»، روز سه شنبه گفته بود كه مردم مصر هم می‌توانند مانند تونس در سرنگونی حکومت این کشور موفق شوند.

برادعی از حسنی مبارک خواسته است از نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری آینده خودداری کند و اجازه اصلاح قانون اساسی را به منظور برگزاری انتخابات آزاد بدهد. وی همچنین بر لزوم لغو حالت فوق العاده در مصر که از زمان به قدرت رسیدن حسنی مبارک در سی و نه سال پیش اعلام شد، تاکید کرد.
 

وزیر اطلاعات: سرنخهای جدید از حمایتهای موساد در ترور مسعود علمیحمدی شناسایی شده اند

Posted:

جــرس: وزیر اطلاعات می گوید که "تمامی توطئه ها، ترفند ها و عوامل ترور مسعود علی محمدی، دانشمند اتمی و استاد فیزیک دانشگاه تهران شناسایی شده اند و به موقع برای رسوایی هرچه بیشتر سرویس های اطلاعاتی خارجی اطلاع رسانی خواهد شد." وی همچنین از "شناسایی سرنخهای جدیدی از دخالت و حمایتهای موساد و سی آی ای از برخی افراد فریب خورده در این ترور" خبر داد.


به گزارش مهر، حیدر مصلحی شامگاه سه شنبه پنجم بهمن ماه، در حاشیه مراسم بیست و نهمین سالگرد واقعه ششم بهمن سال شصت آمل (درگیری گروههای مخالف با حکومت) اظهار داشت: در پیگیری های سربازان گمنام امام زمان همه ترفندهایی که این عوامل استکباری برای ترور دانشمندان هسته ای ما به کار می بردند، شناسایی شدند و به زودی اطلاعات خوبی را دراین باره به مردم خواهیم داد.


وی افزود: متاسفانه سرویسهای اطلاعاتی «موساد» و «سی آی ای»، با سوء استفاده از برخی افراد فریب خورده داخلی و حمایت همه جانبه از آنان، اقدامات شومشان را در کشورمان اجرایی می کردند.

 
گفتنی است چندی پیش - و در سالگرد ترور دکتر علیمحمدی- دستگاههای امنیتی ایران از بازداشت فردی بنام جمالی فش (از قهرمانان رزمی آسیا) خبر دادند که با همکاری اسراییلی ها، به ترور آن دانشمند اتمی ایران دست زده بود.

 

وزیر اطلاعات همچنین به فعالیتهای گروه ریگی اشاره کرد و گفت: مجموعه ریگی، پشتوانه اش سرویس های اطلاعاتی موساد، سی آی ای و سیستم اطلاعاتی انگلیس است و این مجموعه ها، مجموعه هایی نیستند که از عملیات خرابکارانه شان دست بردارند.


مصلحی در ادامه از "اشراف کامل دستگاههای اطلاعاتی بر تمام تحرکات" مجاهدین خلق خبر داد و گفت: خوشبختانه اکنون تمام تحرکات منافقان تحت اشرافیت کامل نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشورمان است.


وزیر اطلاعات "بصیرت مردم" را نكته مهم و نخست در موفقیت های نظام در مقابل فتنه گری های دشمنان دانست و ادامه داد: نیروهای اطلاعاتی نیز با روشنگری و هوشیاری مردم به اهداف خود می رسند و بر همین اساس است كه من به عنوان مسوول دستگاه اطلاعاتی موفقیت های اخیر را مدیون حضور مردم می دانم.
وی اضافه کرد: "مردم با اطلاع رسانی، تماس ها و همراهی شان سرنخ های خوبی از عملیات های تروریستی و سایر اقدامات خرابکارانه استکبار به ما دادند که باعث موفقیت هایی شد."

 

وزیر اطلاعات گفت: "درشرایط حساس کنونی در بحث فتنه و مقابله با این پدیده شوم حضور مردم و همراهی آنان است که حماسه نهم دی پارسال را رقم زد و این حضور پرشور آنان دشمن را به عقب می کشاند."

 

فاصله مان با آنچه می خواستیم و برایش هزینه دادیم، دردهایمان را سنگین تر می کند

Posted:

نامه محتشمی پور به تاجزاده
جــرس: فخرالسادات محتشمی پور، در آستانه سی امین سالگرد پیوند ازدواجش با مصطفی تاج زاده، طی نامه ای به این زندان سیاسی، از تلخی ایام فعلی - بویژه روزهای اخیر- گله مندی خود را ابراز کرده و می گوید "از احوالات ما مپرس در این روزهای بهمنی حالمان هیچ خوب نیست در میان ذبح ارزش هایمان در میان گم شدن آرزوهای قشنگمان. تنها هجران تو نیست که جان ما را می سوزد و می گدازد بلکه افزون بر آن فاصله مان با آن چه می خواستیم و برایش رنج کشیدیم و هزینه ها دادیم، دردهایمان را سنگین تر می کند. "



به گزارش کلمه، همسر زندانی سیاسی مصطفی تاجزاده، با ابراز غصه از نحوه باخبر شدن خانواده هایی که عزیزانشان روز دوشنبه هفته اخیر اعدام شدند (جعفر کاظمی و محمدعلی حاج آقایی) می گوید: تو با آن هایی که همسرانشان، برگه ملاقات در دست، خبر اعدام عزیزشان را شنیده اند و ضجه هایشان به آسمان رفته، هم بند نبودی و گرنه مانند همه سیصد و پنجاهی ها روز ملاقات حالت خراب بود و این حال خراب را به ما منتقل می کردی، مانند حال بد همه خانواده هایی که در جلسه قرآن این هفته یک جور ماتم عجیبی را با خود آورده بودند از سالن ملاقات به خانه یک آزاده دربند! شاید اگر تو در بند ۳۵۰ بودی با دیگر عزیزان نماز لیلة الدفن می خواندی برای اعدامی های جدید و شاید…


به گزارش این سامانه خبری، متن کامل نامه محتشمی پور به همسرش به شرح زیر است:


به نام آفریننده عشق
سلام عزیزترین!
شب از نیمه گذشته و دل من هوای نوشتن دارد. امروز پانزدهمین روز بی خبری دوباره از توست. در آستانه سی امین سالگرد پیوند میمون و مبارکی که هرسال به آن بالیدیم و در باغچه دل هایمان پرورشش دادیم و آبش دادیم و در معرض نور و درخشش خورشید قرارش دادیم تا تر و تازه بماند. و چه با طراوت مانده این پیوند خجسته. انگار همین دیروز بود یادت هست؟


همین دیروز بود که با پدر و مادرت آمدی خانه ما و به همراه من و پدر و مادرم راهی جماران شدیم. فکر کنم با یک اتومبیل! و سر راه از شیرینی فروشی یکی از رفقایت یک جعبه شیرینی گرفتی به نیت شیرین کردن کام هایمان و …
عجب حکایتی است حکایت شیرین این پیوند زوجیت! نامحرم با شتاب رفتیم و محرم آرام و سنگین بازگشتیم. تو شدی داماد چهارم خانواده ما با همان یک «بله» که من بی معطلی و بی اجازه از بزرگترها که قبلا رضایتشان را اعلام کرده بودند، به زبان آوردم و با همان یک جلد کلام الله مجید و یک دوره ترجمه تفسیر المیزان که قرار شد عندالمطالبه به من هدیه کنی و بی مطالبه من، هدیه اش کردی و خندیدی و گفتی: بیا عزیزم این هم مهریه ات! یادت هست عاقد بزرگوار ما حاج آقا روح الله مرا توصیه به تعیین مبلغی نمود و من امر را به خود ایشان واگذار کردم و ایشان از بهره برداری من از ترجمه تفسیر اطمینان حاصل کردند و بی اصراری بیشتر به وکالت من صیغه عقد را جاری کردند. چه روز نیکو و مبارکی بود. و چه کلام مبارکی که برای همیشه در ذهن و یاد ما ماند: با هم بسازید! حالا کدام دست اهریمنی می خواهد این سازش، این همراهی و این پیوند ناگسستنی را میان ما بگسلد؟ ننگ و نفرین براو و بریده باد دستش.
عزیزم چهارشنبه در آستانه سالگرد سی ام، من به کوی تو رهنمون می شوم با شاخه های گل نرگس و با شیرینی به نیت شیرین شدن کام هایمان. چه فرق می کند این درب سنگین آهنین به روی من گشوده شود یا نه! من می آیم به سوی تو. می دانم که وقتی هوای منطقه اوین از عطر نرگس آکنده شود تو مرا حضور مرا حس می کنی همان جا در «نمی دانم کجا» یی که حبست کرده اند و دوست ندارند من نامی برایش بگذارم. چه فرق می کند کجا پنهانت کرده اند از دیدگان جستجوگر و مشتاق من! هرجا که نتوانم ببینمت نامش برای من کریه و زشت و منفور است حتی اگر بهشت باشد. بهشت؟!تو آیا بدون من به بهشت می روی ای بهشتی سیرت؟


عزیز روزه دار من!
کاش این ششمین روز بهمن ماه را در آستانه سالگرد سی ام پیوند مبارکمان روزه ات را افطار می کردی با شیرینی که به همین مناسبت می آورم آن سوها و با آب که مایه حیات است و برای تو لازم تا همه سموم موجود در تن عزیزت را خارج کند و دردهایت را جمله بکاهد و بمیراند. کاش می شد همه زندانی ها را شیرین کام کرد به این مناسبت به جای خرما و حلوای فاتحه! اما مهربانم چه خوب که تو در بند ۳۵۰ نیستی تا با آدم هایی هم صحبت و هم نشین شوی و خو بگیری که برای نشان دادن اقتدار حکومت روزانه به چوبه دار سپرده می شوند. چه خوب که تو یک هم اتاقی بیشتر نداری که تنها با غم او دمخور باشی و دل نازکت دائم برای دردهای هم بندی ها نلرزد و نشکند. چه خوب که تو با آن هایی که همسرانشان برگه ملاقات در دست خبر اعدام عزیزشان را شنیده اند و ضجه هایشان به آسمان رفته هم بند نبودی وگرنه مانند همه سیصد و پنجاهی ها روز ملاقات حالت خراب بود و این حال خراب را به ما منتقل می کردی مانند حال بد همه خانواده هایی که در جلسه قرآن این هفته یک جور ماتم عجیبی را با خود آورده بودند از سالن ملاقات به خانه یک آزاده دربند! شاید اگر تو در بند ۳۵۰ بودی با دیگر عزیزان نماز لیلة الدفن می خواندی برای اعدامی های جدید و شاید…


مرا ببخش عزیزم که در شادترین روز سال که یادآور بهترین واقعه زندگی ماست با تو از مرگ می گویم! این روزها مرگ از زندگی به ما نزدیک تر شده یک روز با آلودگی هوا و دیگر روز با تنفس هوای عفن دروغ و فریب و غبار رنگ و نیرنگ. مرگ هر روز با ما زاده می شود امید زندگی من! کاش تو کنار ما بودی و تسلایمان می دادی و مثل همیشه از امید می گفتی و انگشتانت آن دوردست های روشن و سبز و شاد را نشانه می رفت!


مرا ببخش نازنین!
مرا حلال کن که در بهاری ترین ایام زندگیمان دارم از خزان و زمستان می گویم. مرا ببخش و بر من خرده نگیر. بگذار حالا که نیستی تا مرهم دردهایم باشی این کاغذ سپید بشود سپر بلا برای پرتاب همه تیرهای مسموم آکنده از اخبار بد و شوم. خبر سخت گیری های بیشتر به دوستانت اهالی بند ۳۵۰ و دیگر عزیزان در رجائی شهر که برای رفع تبعیض امکان تماس تلفنی را در بند جدید که کثیف است و سرد است و غیرقابل تحمل است در زندان استانی دیگر. خبر منع ملاقات زوجین جوان و والدین و جگرگوشگانشان. خبر اعدام در ماه حرام در شب اربعین حسینی آن هم بی اطلاع خود زندانی و خانواده و وکیلش!


مصطفای من!
کاش هنوز در آستانه هفتم بهمن ۵۹ بودیم. من سال آخر دبیرستان بودم و تو همان دانشجوی تحصیل رها کرده بازگشته به وطن بودی با سودای انقلابی مردمی که من دوست داشتم سرم را بگذارم بر شانه ات و تو برایم آرام و شمرده شرایط موجود را تحلیل کنی و من یک سر و گردن از هم کلاسی هایم معلومات سیاسی ام بالاتر برود و به تو بنازم که همسرم شدی و همراهم و معلمم. به راستی چگونه این همه سال با چشم بر هم زدنی گذشت. بسان آذرخشی و تندری و ما باز هم به بهمن رسیدیم. بهمنی که خجستگی اش را هنوز چشم انتظاریم!


مهربانم!
از احوالات ما مپرس در این روزهای بهمنی حالمان هیچ خوب نیست در میان ذبح ارزش هایمان در میان گم شدن آرزوهای قشنگمان. تنها هجران تو نیست که جان ما را می سوزد و می گدازد بلکه افزون بر آن فاصله مان با آن چه می خواستیم و برایش رنج کشیدیم و هزینه ها دادیم، دردهایمان را سنگین تر می کند. از حال ما مپرس عزیز بهتر از جان. ما سعی می کنیم خوب باشیم و به یکدیگر امید را هدیه دهیم اما بهمن که می شود این احساسات متناقض در اندرون ما غلیان می کند. می دانم که تو هم همین حس و حال را داری در تنهایی و عزلتی که کینه توزان برایت ساخته اند اما تمنا دارم همان جا در خلوت عرفانی ات در شب زنده داری های منتهی به روزه داریت در هر سجده و رکوع و قنوت برای ایران سبزمان همه نیکی ها را طلب کنی و برای جوانانمان که دارند هزینه عدالت خواهی و آزادی طلبی شان را در سلول های سرد و تاریک زندان ها و یا در سلول های بزرگ تر زندگی روزمره تهی از عطر وجود یارانشان می پردازند. برای استقامت و پایداری همه ما دعا کن در هر نماز و نیازی که به درگاه کردگار و دادار متعال می بری. مبادا در عشق بازی ها با معبود ما را فراموش کنی! این بیرون دل های زیادی به یاد تو و صداقت و مردانگی ات می تپد. و تو شده ای قلب تپنده ما در حبس اهریمن. می دانم که گرمای ایمان، وجودت را آکنده و از تشعشع آن همه پیرامونت گرم است. خوشا به حال هر کسی که تو را می بیند و حس می کند و درک می کند در اوین خوشبخت. خوش به حال اوین که با نام تو و یاران و همراهانت معنایی دیگر یافته!


عزیزمهربان!
بهمن، ماه پیوند معنویمان برتو، بر من، بر ما مبارک!سی سالگی این عقد خجسته بر ما مبارک!
همه گل های زیبای عالم تقدیم تو باد و همه سروده های زیبای هستی. دل قوی دار که من برای همراهی تو تا دم مرگ پیمان بسته ام و این پیمان تا ابد ناگسستنی است چون خدای عشق این گونه برایمان تقدیر کرده است.

فخرالسادات محتشمی پور
ششم بهمن ۱۳۸۹
 

کنشهای کوچک و مثال زدنی از ایستادگی مدنی (بخش یازدهم)

Posted:

استیو کراشاو و جان جکسون/ ترجمه: عمار ملکی


تقدیم به هاشم خواستار، رسول بداغی، محمد داوری و دیگر معلمان دربند

در جستجوی انسانیت

همواره ایستادگی بدور از خشونت فلسطینی ها در سرزمینهای اشغالی، بیش از مقاومت خشونت بار موجب آشفتگی و خشم مقامات اسرائیل شده است چرا که در برابر آن بسادگی نمیتوان به مقابله برخاست. اولین انتفاضه بدور از خشونت، از سال 1987 تا 1993 بطول انجامید. در سال 1989، روستاییان "بیت سحور" در نزدیکی بیت اللحم در قسمت اشغالی نوار غزه، مبارزات بدور از خشونت را با این شعار سامان دادند که: "کسی که نماینده ای ندارد، مالیات هم نمیدهد". ترتیب دهندگان اعتراض اعلام کردند که " نظامیان اسرائیل نمایندگان ما نیستند و ما آنها را دعوت نکردیم تا به سرزمینمان بیایند. آیا ما باید پول تیری را بدهیم که با آن فرزندانمان را میکشند؟" یقینا پاسخ منفی بود و به همین دلیل آنها در یک اعتصاب همگانی از دادن مالیات سر باز زدند.

رژیم اسرائیل سریعا معترضان را مجازات کرد و به ضرب و شتم و دستگیری آنها پرداخت. مقامات اسرائیلی اعلام حکومت نظامی کرده و تمامی خطوط تلفن را قطع کردند. آنها حتی از ورود مواد غذایی به بیت سحور جلوگیری کردند. روزنامه نگاران، دیپلماتها و اسرائیلیهای حامی معترضان از ورود به شهر منع شدند. نظامیان مغازه ها را غارت کرده و اموالی که ارزشی بسیار بیش از میزان مالیاتها داشت را مصادره کردند. محاصره شهر از 22 سپتامبر تا 31 اکتبر 1989 ادامه داشت. راجر کوهن در مجله نیویورک تایمز نوشت: "اسرائیل همیشه از استفاده خشونت توسط فلسطینی ها شکایت میکند. درحالیکه مردم بیت سحور اعتراضشان را با روشهای مسالمت آمیز ابراز کردند اما در مقابل اسرائیل برای شکستن آن به زور و خشونت متوسل شد."

 

در پیش نویس یک قطع نامه در شورای امنیت سازمان ملل، محاصره اسرائیل که موجب رنج و عذاب مردم عادی فلسطین شده بود مورد انتقاد قرار گرفت. چهارده عضو شورای امنیت در حمایت از قطع نامه رای دادند و تنها یک دولت در مخالفت آن رای داده بود. اما آمریکا قطعنامه را وتو کرد و در نتیجه سدی در برابر اعتراضات بدور از خشونت در مقابله با اقدامات غیرقانونی دولت اسرائیل ایجاد کرد و با این عمل پیامی را فرستاد که پی آمد آن سالهاست ادامه دارد.

* * *

جناب ژنرال، تانک شما ماشین قدرتمندی است که میتواند جنگلها را در هم بکوبد و صدها انسان را له کند. اما این ماشین یک ایراد دارد و آن این است که نیاز به راننده دارد.......برتولد برشت

ییگال برونر عضو سابق نیروی دفاعی اسرائیل، در نامه ای سرگشاده که در سال 2002 نوشته بود، جمله بالا را نقل قول کرد. او وصدها نیروی نظامی دیگر از خدمت در ارتش اسرائیل در مناطق اشغالی سر باز زدند. این سربازان از یک واحد ممتاز و معتبری بودند که سابقه پیکار و به خطر انداختن جانشان را داشتند. خیلی از آنها بدلیل سرپیچی از خدمت در مناطق اشغالی زندانی شدند. آنها به نام گروه "نافرمانان" مشهور شدند.

نافرمانان، توجه هم وطنان و افکار عمومی جهان را به این مساله جلب کردند که چگونه اشغالگری و نزاع حاصل از آن باعث نابودی صفات انسانی در میان هر دو طرف اسرائیلی و فلسطینی میشود. آنها در نامه ای تاکید کردند: "ما نباید جنگ را در مناطقی خارج  از مرزهای 1967 ادامه دهیم و بدنبال سلطه، اخراج، به گرسنگی کشاندن و تحقیر مردم باشیم. ما بدینوسیله اعلام میکنیم که  به انجام خدمت در نیروی دفاعی در هر ماموریتی برای دفاع از کشور ادامه میدهیم. اما ماموریت اشغالگری و سرکوب، در خدمت این هدف نبوده و ما بخشی از آن نخواهیم بود."

نامه برونر به فرمانده ای که او را برای خدمت در مناطق اشغالی فرا خوانده بود، حاصل اندیشه و تامل سربازی بود که ارتش از او کاری غیر قابل تصور خواسته بود. تجربه برونر به زمانی بازمی گشت که بعنوان یک تیرانداز تانک از او خواسته شده بود که موشکی را به سمت گروهی از مردم پرتاب کند. او در این باره نوشته بود: "من بعنوان آخرین چرخ دنده کوچک ماشین پیچیده جنگ هستم . من آخرین و کوچکترین حلقه زنجیر دستورات هستم. من قرار است که فقط دستورات را اجرا کنم و خودم را به یک وسیله بی اراده تقلیل دهم که دستور "آتش" را میشنود و ماشه را میکشد تا که برنامه را به اتمام برساند. و قرار بود من همه این اعمال را بطور طبیعی همانند یک روبات انجام دهم. روباتی که هیچ چیزی را احساس نمیکند بجز تکانهای تانک در اثر شلیک گلوله به سمت هدف". برونر هر چند سربازی استثنایی و ویژه نبود، اما آدمی بود که درباره کارهایش اندیشه و تامل می کرد و از همین رو او از شلیک خودداری کرد. او بخوبی میدانست که "همانند یک پشه وزوزویی ست که با مگس کش بر سرش میزنند و بعد هم زیر پا لهش میکنند". اما هشدار او به فرمانده اش و رهبران سیاسی اسرائیل بسیار تکان دهنده بود: "یک پشه به تنهایی نمیتواند تانکی را از حرکت بازدارد و یقینا نمیتواند لشگری از بیخردی را نیز مانع شود. اما سرانجام وقتی تیراندازان، رانندگان و فرمانده های دیگر هم بیش از پیش کشتارهای بی هدف را در برابر دیدگان خویش می بینند، آنها نیز به اندیشه فرو میروند و بزودی "وزوز" میکنند! هم اینک نیز افراد بسیاری چون ما هستند و بالاخره وزوز کردن ما به غرشی کوبنده تبدیل خواهد شد و آن غرش پژواکی در گوش شما و فرزندانتان خواهد انداخت. اعتراض ما در کتابهای تاریخ ثبت خواهد شد تا همه نسل ها شاهد آن باشند. پس جناب فرمانده قبل از اینکه من را با ضربه ای از خود دور کنی، شاید بهتر باشد کمی تامل کنی."  

* * *

خودداری از انجام دستورات آنگونه که گروه "نافرمانان" انجام دادند، تنها یکی از روشهای جلب توجه عمومی به تجاوز و جنایات صورت گرفته بود. یکی دیگر از روشها، سخن گفتن علنی درباره رفتارها و عملکرد نیروهای نظامی بود. از سال 2004 گروهی با نام "شکست سکوت"  توسط کهنه سربازان اسرائیلی تشکیل شد که مشاهدات شخصی سربازان را جمع آوری می کرد. با تشویق نمودن سربازان به سخن گفتن و انتشار مشاهدات آنها، فرهنگ بی تفاوتی و انکار را مورد هدف قرار دادند و در نتیجه باعث تقویت روحیه شجاعت در افرادی شدند که جویای حقیقت بودند.

همواره اعتراض علنی در شرایط جنگی نیاز به شجاعت و بی باکی خاصی دارد. براستی همانگونه که سوزان سونتاگ در کتاب "یهودیان برگشت خورده! سربازان با وجدان اسرائیلی" میگوید: "اگر بگویی که جان انسانهای حاضر در تبار مقابل به اندازه جان خودمان ارزش دارد، همیشه موجب بدنامی میگردد و وطن فروشی فرض میشود."

دولت اسرائیل بر این مساله اصرار داشت که کشتار هزار و دویست نفر از افرادی که اکثر آنها غیر نظامی بودند و تنها در عرض چند هفته در عملیات "سرب گداخته" در غزه - در دسامبر  2008 و ژانویه 2009- به خاک و خون کشیده شدند، ناقض قوانین جنگی نبوده است!  اما بسیاری در اسرائیل با این نظر مقامات رسمی مخالف بودند.

برخلاف انتظار، بعضی از سربازان اسرائیلی حاضر شدند تا بدرفتاریهایی که شاهد آن بوده و یا خود در عملیات "سرب گداخته" مرتکب شده بودند را بطور علنی بازگو کنند. گروه "شکست سکوت" دهها شهادت نامه تاثیرگذار را جمع آوری و منتشر نمود. انتشار آنها دولت را بسیار خشمگین کرد اما موجب گردید تا این اقدام همانند زنگ بیدار باش برای دیگران گردد تا از حقیقت خونهای ریخته شده در جنگی آگاه شوند که گروه تحقیق سازمان ملل آنرا "حملات بی مبالات و عمدی اسرائیل بر ضد افراد غیرنظامی" در غزه اعلام کرد. حملاتی که حتی شامل شلیک به سمت افرادی می شد که پرچم سفید صلح در دست داشتند.

یکی از سربازان، حضور در عملیات نظامی در غزه را اینگونه شرح می داد که "فرد احساس کودکی را میکند که برای سرگرمی ذره بینی را در دست دارد و با آن مورچه ها را میسوزاند. واقعا شرم آور است که یک بچه بیست ساله را مجبور کنند که رفتاری اینگونه با انسانهای دیگر انجام دهد."

(1)     Steve Crawshaw & John Jackson (2010). Small acts of Resistance, how courage, tenacity and ingenuity can change the world?, Sterling Publishing, London.


 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

آیا نامه احمدی نژاد را کیهان نوشت؟

Posted:

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی


اینکه کیهان از درک قلم آیت الله هاشمی غافل بماند نکته تازه ای نیست چرا که وقتی  پس از قریب ۲۳ سال بعد از  نوشتن نامه سال ۵۹ هاشمی به امام در مورد رئیس جمهور منحرف متحیرانه پرسش کردند که واقعا در زمان نوشتن آن نامه و آن جملات به امام چه حالی داشتید ؟ می توان بر عمق آن واقف شد. اما نکته عجیب در آن است که همین ها چند سال بعد به خود اجازه بدهند که در نگارش شخصی یادداشت آیت الله هاشمی تشکیک کنند و مدعی شوند که این قلم ، قلم هاشمی نیست ! ولی بر این هم چندان نباید خرده گرفت چرا که اصولا برای این جریان میزان حال افراد است و شاخص تعیین این میزان هم خود اینها ! وگرنه مگر اینها نمی دانند قلم هاشمی بیش از نیم قرن سابقه دارد و قریب به اتفاق اطلاعیه های جامعه روحانیت مبارز در دوران مبارزه به همین قلم مستظهر است که اینها هنوز بر بصیرت و نفوذش غافلند! ولی وقتی ناگهان وقتی امروز با شباهت بسیار عجیب تفاسیر سال ۸۲ کیهان و نامه احمدی نژاد در سال ۸۹ علیه مجمع تشخیص مصلحت نظام مواجه می شویم دچار تشکیک عجیبی می شویم چرا که این شباهت  آنقدر نزدیک و عینی است که یا باید بپذیریم سوالات ۸۲ کیهان را احمدی نژاد نوشته و یا نامه ۸۹ ایشان را کیهان !؟ البته این را هم نه چندان عجیب باید دانست چرا که قلم کیهان آنچنان در خدمت است که اولین انتقاد علیه بیانیه ۱۹ دی ماه هاشمی را او می نویسد! امیدواریم دامنه این اشتراک قلم خدای ناکرده به تحلیل کیهان در سال ۸۲ علیه اصل « ولایت مطلقه فقیه » و ادعای طراحی آن برای تابع کردن فقهای شورای نگهبان از امام راحل (ره) نیانجامد چرا که از قضاء هدف اصلی جریان ضد روحانیت بعد از تخریب روحانیت ، حرمت شکنی مراجع و ارکان قانونی نظام به یقین جایگاه ولایت فقیه است چنین مباد که چنین نشاید:


بخشهای از نامه احمدی نژاد در بهمن ماه ۱۳۸۹ علیه جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام و ارکان قانونی نظام :



"این چه روشی است که استثنا تبدیل به قاعده می‌شود و مجمع تشخیص که تدبیر رهبری کبیر انقلاب برای تشخیص مصلحت و ارائه مشورت در رفع معضل ارجاعی در موارد خاص و استثنایی است برخلاف حکمت تشکیل آن، بزرگترین مصلحت نظام را که همانا التزام به قانون اساسی و اصل قانون‌گرایی است زیر پا می‌گذارد و این خود تبدیل به چالش برای نظم و مدیریت کشور می‌شود......


.........استثنا نمی‌تواند اصل قاعده را مخدوش کند. متاسفانه رویکرد به نحوی است که گویا با تمسک به مصلحت نظام که در یکی از اصول قانون اساسی آمده است- خارج از حدود صلاحیت قانونی مقرر در همین اصل- می‌توان تمامی اصول قانون اساسی را دستخوش تغییر قرار داد.....


.........همان‎طور که می‌دانید در دولت‌های گذشته معمولا مجالس جهت تامین نظر دولت اصرار به ارجاع مصوبه به مجمع تشخیص مصلحت می‌کردند و غالبا این مجمع نیز در راستای تامین نظر دولت مصوبه مجلس را تأیید می‌کرد(!!؟)


........قانون اساسی میثاق دینی و ملی مردم است و هر سه قوه و نهادهای سیاسی مانند مجمع تشخیص باید فقط در حدود صلاحیت‌های تعریف‌شده در قانون اساسی عمل نمایند و هیچ‎یک از اصول قانون اساسی نباید به نحوی مورد استناد و کاربرد قرار گیرد که اصل قانون اساسی و قانون‎مداری نظام اسلامی را مورد خدشه قرار دهد...


.........تلاش مدیریت مجمع (آیت الله هاشمی ) و برخی اعضای آن ( فقها و بزرگان نظام منصوب مقام معظم رهبری ) به ویژه رئیس محترم مجلس ( دکتر علی لاریجانی ) و متاسفانه همراهی رئیس محترم قوه قضائیه ( آیت الله آملی لاریجانی ) در دخالت دادن مدیریت مجلس و قوه قضائیه در اموری مانند تصمیم‌گیری‌های صندوق توسعه ملی و عزل و نصب رئیس کل بانک مرکزی یک بدعت آشکار و متضمن تغییر قانون اساسی و مخدوش‌کردن روند مدیریت کشور است......


........تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبان است، آیا مجلس می‌تواند اصلی از اصول قانون اساسی را تفسیر کند و بعد از ایراد شورای نگهبان، مجمع صلاحیت مجلس را به تفسیر قانون اساسی تسری دهد؟ یا فی‌المثل آیا قانون اساسی اجازه می‌دهد مجلس تصویب آیین‌نامه اجرایی را در صلاحیت خود اعلام کند و بعد از ایراد شورای نگهبان مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخلاف اصل یکصد و سی و هشتم و هفتاد و یکم قانون اساسی صلاحیت مجلس را به تصویب آیین‌نامه اجرایی گسترش دهد؟



بخشهایی از مصاحبه سال ۸۲ کیهان با آیت الله هاشمی که ناظر بر انتقاد و زیر سوال بردن جایگاه مجمع تشخیص مصلحت نظام و اصل ولایت مطلقه فقیه است : 


" ......این چه روشی است که اکنون در مجمع جاری است و از حالت استثناء خارج و تبدیل به قاعده شده است یعنی به بهانه حذف و اصلاح قانونی که مورد اختلاف مجلس و شورای نگهبان است کل قانون را بر هم بریزد و قانون جدیدی را تشکیل دهد و تبدیل به چالش برای مدیریت کشور نماید مثل همین کاری که با بودجه سال ۸۱ دولت آقای خاتمی کردید ؟


.......در اینجا یک نکته فقهی وجود دارد. در قانون اساسی در اوصاف فقهای شورای نگهبان گفته شده که آگاه به مقتضیات زمان و مکان باشند. این بحث مطرح است که اگر اعضای شورای نگهبان با توجه به این دو عنصر رای می دادند، کار به اینجا کشیده نمی‌شد. یعنی بر اساس احکام اولیه نظر نمی‌دادند. ولی شورای نگهبان روی احکام اولیه مقاومت می‌کرد. از طرف دیگر گفته می‌شود که برخی از اعضای شورای نگهبان می‌گفتند: ما موظف نیستیم از نظر امام تبعیت کنیم. چون در قانون اساسی خصیصه «مجتهد بودن» برای اعضای شورای نگهبان گفته شده و مجتهد باید رای خودش را بدهد و تبعیت از نظر امام وجاهتی ندارد. بعدها در مسئله «ولایت مطلقه» معلوم شد که حتی اگر مجتهد هستند، باید در مسایل حکومتی از ولایت تبعیت کنند نکته مورد نظر این است که یک سال پس از تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام باز هم امام ( ره) بر اصل بودن شورای نگهبان تاکید می کنند یعنی در سال ۶۷ و بعد از جنگ و قبل از بازنگری قانون اساسی که می خواستند اختیارات تعزیرات را به مجمع بدهند و اصلاحاتی در بندهای مربوط به مجمع انجام دهند باز به شورای نگهبان تاکید می کنند که شما خودتان قبل از هر چیز مصلحت را در نظر بگیرید چون در آن زمان مجمع هنوز در قانون اساسی نیامده بود و وجودش شبهه نقض قانون اساسی را ایجاد کرده بود؟








 "کتاب بی پرده با هاشمی رفسنجانی "/ ناشر: کیهان 


منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی

ابراز نگرانی دیده بان حقوق بشر ازوخامت نقض حقوق بشر در ایران

Posted:

طی گزارش سالانه اعلام شد
جــرس: سازمان دیدبان حقوق بشر در گزارش سال ٢۰۱۰ خود که روز دوشنبه ٢۴ ژانویه (چهارم بهمن ماه) منتشر شده، همزمان با شرح وضعیت حقوق بشر در کشورهای مختلف جهان، از وخامت اوضاع حقوق بشر در ایران خبر داده و ضمن ابراز نگرانی از آن، خاطرنشان کرده است که سرکوب آزادی بیان، اجتماعات و نیز فشار بر اقلیت های دینی و جنسیتی کماکان ادامه داشته است.
 

دیدبان حقوق بشر در گزارش خود تصریح کرده است که توجه جهانی در سال ۲۰۱۰بیشتر معطوف به برنامه اتمی ایران بوده، به حدی که نگرانی های جدی از بحران نقض حقوق بشر در این کشور را تحت الشعاع قرار داده است.

 
به گزارش خبرگزاری آلمان به نقل از سایت رسمی این سازمان، اولین موضوعی که در گزارش مذکور به آن اشاره شده، آمارهای رسمی اعدام در ایران است که نشان می دهد پس از چین (پر جمعیت ترین کشور جهان) بیشتر اعدام را در دنیا دارد.

 

این سازمان حقوق بشری همچنین گفته است جمهوری اسلامی اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری را با خشونت و استفاده از گلوله های واقعی سرکوب کرد، بسیاری را کشت و هزاران را دستگیر کرد.

 

در این گزارش آمده است صدها مدافع و وکیل حقوق بشر، روزنامه نگار، فعال جامعه مدنی و رهبران اپوزیسیون بدون اتهام همچنان در بازداشت هستند، بازجویان با شکنجه از زندانیان اعتراف می گیرند تا قوه قضائیه بتواند آنها را به حبس های طولانی مدت و حتی اعدام محکوم کند.

 

دیدبان حقوق بشر می گوید از سرکوب سال ۲۰۰۹ تا هنگام تنظیم این گزارش بیش از ۱۰۰۰ نفر از ایران گریخته و در کشورهای همسایه تقاضای پناهندگی کرده اند.

 

این سازمان افزوده در طول سال ۲۰۱۰، سرکوب آزادی بیان، اجتماعات و نیز فشار بر اقلیت های دینی و جنسیتی ادامه یافته است.

 

گزارش سالانه دیده بان حقوق بشر به موارد متعددی از شکایتنامه های زندانیان سیاسی از جمله نامه عبدالله مومنی از فعالان دانشجویی بازداشت شده به رهبر جمهوری اسلامی اشاره کرده که در آن نقض حقوق مندرج در قانون و نیز جزئیات شکنجه توسط زندانبانان تشریح شده است.

 

به گفته دیدبان حقوق بشر تا هنگام نگارش این گزارش هیچ مقام بلند پایه ای بدلیل شکنجه، بدرفتاری و قتل سه نفری که در بازداشتگاه کهریزک رخ داد، تحت تعقیب قرار نگرفته است.

 

در ادامه این گزارش به تعداد بالای اعدام ها در ایران پرداخته و گفته شده است در سال ۲۰۰۹ که آخرین سالی است که آمار رسمی اعدام منتشر شده، ۳۸۸ نفر به دار آویخته شده اند که پس از چین بالاترین رقم در دنیا است.

 

دیدبان حقوق بشر می افزاید مدافعین حقوق بشر معتقدند تعداد واقعی اعدام هایی که امروز در زندانهای ایران انجام می شود، بخصوص در مورد قاچاقچیان مواد مخدر بسیار بالاتر از آمار رسمی است.

 

این سازمان می گوید ایران سردمدار اعدام مجرمان بزهکار است و هم اکنون صدها نفر از جمله، ابراهیم حمیدی به دلیل جرائمی که در سنین کودکی و نوجوانی مرتکب شده اند، در انتظار اعدام هستند.

 

به گفته دیدبان حقوق بشر، ارعاب وکلای حقوق بشر و جلوگیری از وکالت زندانیان سیاسی همچنان ادامه دارد: نسرین ستوده، وکیل تعدادی از بازداشتی های سیاسی، در سپتامبر گذشته بازداشت شد، محمد مصطفایی، وکیل سکینه محمدی که به سنگسار محکوم شده، از کشور گریخت و محمد سیف زاده همکار شیرین عبادی و از بنیانگذاران کانون مدافعان حقوق بشر که توسط حکومت بسته شد، به نه سال زندان محکوم شده است.

 

این سازمان گفته است پیروان بهائیت از آزادی دینی محروم هستند و در اوت گذشته هفت نفر از رهبرانشان به جرم جاسوسی و بدون محاکمه عادلانه به حبس های بیست ساله محکوم شدند.

 

دیدبان حقوق بشر می گوید قوانین ایران همچنان پیروان اقلیت مذهبی سنی را مورد تبعیض قرار می دهد، مامورین امنیتی به دراویش گنابادی حمله می کنند و کسانی که به دین مسیحیت می گروند بازجویی و دستگیر می شوند.

 

این گزارش می افزاید اقلیت های آذری، کرد و عرب مشمول محدودیت های فرهنگی و سیاسی هستند و اقلیت های جنسی مطابق قانون با مجازات مرگ روبرو می شوند.

 

دیدبان حقوق بشر در پایان این گزارش آورده است توجه جهانی در بیشتر سال ۲۰۱۰ معطوف به برنامه اتمی ایران بود و نگرانی های جدی از تعمیق وضع حقوق بشر در این کشور را تحت الشعاع خود قرار داد.

  

انتقاد از نقض حقوق بشر در غرب

دیدبان حقوق بشر همچنین از اتحادیه اروپا به خاطر تبعیض فزاینده علیه مسلمانان و سایر مهاجران و نیز سوء استفاده از قوانین ضدتروریستی انتقاد کرده و افزوده نهادهای اروپایی باید احترام و تعهد بیشتری به حقوق بشر در داخل نشان دهند و کردار و گفتارشان یکی باشد.

 

دیدبان حقوق بشر در گزارش ۶۴۹ صفحه ای خود از دولت های جهان بخصوص کشورهای غربی و نیز سازمان ملل متحد انتقاد کرده و گفته است رویکرد "نرمی" در قبال ناقضان حقوق بشر اتخاذ و به گفتگوهای خصوصی و همکاری بسنده کرده اند.

 

این سازمان از اتحادیه اروپا به خاطر تبعیض فزاینده علیه مسلمانان و سایر مهاجران و نیز سوء استفاده از قوانین ضدتروریستی انتقاد کرده و افزوده نهادهای اروپایی باید احترام و تعهد بیشتری به حقوق بشر در داخل نشان دهند و کردار و گفتارشان یکی باشد.

 

این سازمان از رئیس جمهور آمریکا نیز انتقاد کرده و گفته است از قدرت سخنوری مشهور خود برای دفاع از حقوق بشر در چین، هند و اندونزی استفاده نکرده است.

 

 دیدبان حقوق بشر همچنین دبیرکل سازمان ملل متحد را متهم کرده است که از اعمال فشار بر دولت های ناقض حقوق بشر خودداری کرده و تنها به نوعی دیپلماسی آرام اکتفا کرده است.

 
 بر اساس گزارش مذکور، دفتر «بان کی مون»، دبیر کل سازمان ملل متحد، اتهامات مذکور در این زمینه را رد کرده است.

 

 

وزیر علوم: بی برو برگرد بازنگری در علوم انسانی در کار خواهد بود

Posted:

جــرس: وزیر علوم با بیان اینکه "انقلاب فرهنگی دیگری در کار نیست اما بازنگری در علوم انسانی بی برو برگرد در کار است"، بر اسلامی شدن علوم انسانی تاکید کرد و ضمن اعتراض به عدم وجود گزینش اساتید و دانشجویان، گفت "آیا هرکس دانش داشته باشد باید وارد دانشگاه‌ها شود؟ ما باید دانشمند متقی داشته باشیم."


به گزارش سایت «جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی»، کامران دانشجو روز یکشنبه سوم بهمن ماه در دانشگاه گیلان بر بازنگری در سرفصل‌های علوم انسانی و اصلاح ساختار دانشگاه ها براساس آموزه های دینی تأکید کرد.


وی در پاسخ به سوال یکی از اساتید در خصوص انقلاب فرهنگی دوم گفت "انقلاب فرهنگی دیگری در کار نیست اما بازنگری در علوم انسانی بی برو برگرد در کار است." وی همچنین در خصوص اسلامی شدن علوم انسانی ابراز داشت: "اگر سرفصل‌های علوم انسانی حتی در یک خط خلاف اسلام باشد باید نقد شود."


وزیر علوم ضمن اشاره تلویحی به اخراج اساتید منتقد و دگراندیش که وی با عنوان "سکولار" از آنها نام برد، گفت: "وزارت علوم اعلام می‌کند که باید اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها شاخصه‌هایی داشته باشند و در شأن نظام باشند. "


او در قسمت دیگر سخنانش به عدم گزینش اساتید و دانشجویان اعتراض کرده و خاطرنشان کرد "آیا هرکس دانش داشته باشد باید وارد دانشگاه‌ها شود؟ ما باید دانشمند متقی داشته باشیم."


کامران دانشجو ضمن تأکید بر لزوم تفکیک جنسیتی دانشگاه اعلام داشت که تنها علت عدم تحقق این موضوع کمبود استاد، فضا و امکانات آموزشی است.


وی در خصوص برگزاری اردوهای مختلط در سطح دانشگاهها گفت: "مناسبات ما با کشورهای غربی یکی نیست. هیچ کس حق ندارد اردوی مختلط دانشجویی را در دانشگاه‌ها برگزار کند. باید اردوها جدا باشند. البته برگزاری اردوهای خانوادگی در دانشگاه ها منعی ندارد."


وی در ادامه تاکید کرد که هیچ کس با مشارکت زن و مرد در پروژه‌های علمی و پژوهشی مشکلی ندارد اما "مناسبات نزدیک دانشجویان دختر و پسر را در دانشگاه‌ها قبول نداریم."

 


حلقه ترور

Posted:

مهستی شیرازی

 

محمد جعفر بهداد در یک جمع خودی گفته است که «یک محفل» می‌خواهد حلقهٔ احمدی‌نژاد را «ترور» کند. بهداد به اندازهٔ کافی از اعضای این محفل «کد» داده است و ظاهراً باید سراغ آن‌ها را از مدیر مسئول کیهان گرفت. از طرفی دیگر، امیر عاملی شاعر مشهور کیهان هم، به فاصلهٔ چند روز همین ادعا را تکرار کرده است و گفته است شریعتمداری می‌خواهد احمدی‌نژاد را در مقابل رهبری قرار دهد تا « حکم قتلش» را بگیرد.

اگر «این‌ دو نفر» روزگاری نه چندان دور با حسین شریعتمداری سروسری نداشتند و اگر نام حسین شریعتمداری برای افکار عمومی یادآور قتل‌های زنجیره‌ای نبود، شاید می‌شد از کنار این ادعا‌ها و اسامی گذشت و آن را به حساب دروغ‌های رایج پروردگانِ دولت گذاشت. اما هم بهداد و هم امیر عاملی از زمرهٔ کسانی هستند که بر «سفرهٔ کیهان» نشسته‌اند و سال‌ها با حسین شریعتمداری دم خور بوده‌اند و لابد در عالم دوستی چیزهایی می‌دانند. حسین شریعتمداری هم – سهواً یا عمداً! – همواره افکار و منش و نوشته‌هایش را با عاملان قتل‌های زنجیره‌ای – مخصوصا سعید امامی – پیوند زده است، تا جایی که وقتی حجاریان ترور شد، در یک تیتر دو پهلو و زهردار نوشت «مگر سعیدِ ما چه کرده بود؟»


معلوم نیست – شاید هم فقط بر ما معلوم نیست! – که چرا مسئولین امنیتی و انتظامی کشور به راحتی از کنار این اظهارات می‌گذرند؟ مگر محمد جعفر بهداد معاون سیاسی دفتر ریاست جمهوری – با دفتر رئیس جمهور اشتباه نشود – نیست؟ مگر در یکسال اخیر شاهد چندین ترورِ پر سر و صدا در کشور نبوده‌ایم؟ بهداد و شریعتمداری و امیر عاملی که از اهالی فتنه نیستند و «بصیرت»شان هم بر کسی پوشیده نیست و عامل موساد و جیزه خوار انگلیس که نیستند؛ انگیزهٔ تغییر ناگهانیِ آنان هم بر کسی که پوشیده نیست! پس اگر اراده‌ای برای جلوگیری از ترورهای مورد ادعای حلقهٔ «نو اصولگرایان» وجود دارد بسم الله! از قدیم گفته‌اند «بز حاضر، دزد حاضر». قوهٔ قضائیه اگر از عهدهٔ برادر حسین و پیگیری «ترور‌ها» بر نیامد، دست کم بهداد و امیر عاملی را به‌‌ همان اتهام مشهور ِ «تشویش افکار عمومی» محاکمه کند تا قضات بی‌طرف!! هم از دخالت‌های مسئول دفتر احمدی‌نژاد بیشتر از این نرنجند.

شاید هم جعفر بهداد و امیرعاملی چندان بی‌خبر نیستند، که از دور دستی بر آتش دارند. گاهی شاهد از غیب می‌رسد. در یکی از همین هفته نامهٔ جدیدی که نَسَبش بر کسی پوشیده نیست، فردی «دقیقاً» با‌‌ همان «عنوان و سمتِ سعید امامی» پشت به مخاطب و روبروی گردانندگان سایت رجانیوز نشسته است و بر‌‌ همان نهج و مرام، در آمیزش راست و دروغ و تهمت زنی دستِ «حاج سعید» را از پشت بسته است.

در مصاحبه‌ای که این نشریه اقتدارگرا منتشر ساخته است و حاشیه‌هایش را به سخنرانی «سردار مشفق» آراسته است، کافی است «پروژه تهاجم فرهنگی» را بر جای «پروزه جنگ نرم» بنشاند، تا «روح سعید اسلامی» در  شخصی به نام «شکری» حلول کند. گردانندگان نشریه نیز ابایی نداشته‌اند که او را هنوز هم «تخریب چی» بنامند.

اما این تنها شاهد ماجرا نیست. سعید امامی، مشاور و معاون سابق وزارت اطلاعات بود و «شکری» نیز می گوید قبلاً معاون وزیر بوده است و هنوز هم! به مشاورهٔ وزیر مشغول است. رویکرد و ادبیات «باند قتل‌های زنجیره‌ای» برای «منافق سازی» در مصاحبهٔ شکری هویداست. او برای رسیدن به منظور خود – و لابد برای زنده نگهداشتن‌‌ همان باند – بروشورهای انتخاباتی را اسناد براندازی می‌داند و جلسات انتخاباتی را جلساتی برای براندازی نظام و فعالان انتخاباتی را سمپات مجاهدین خلق معرفی می‌کند. حتی جزوهٔ «الگوی زیست مسلمانی» را که برای ماه‌ها قبل از انتخابات برای بزرگان نظام و رهبری ارسال شده بود، سند توطئه‌ای می‌خواند که وزارت اطلاعات آن را از جاسازی منزل «کشف» کرده است.

پیشتر‌ها، مشهور‌ترین – و شاید تنها – مقام بلند بالایی که در وزارت اطلاعات بود و مثل آبِ خوردن دروغ می‌گفت، مرحوم سعید امامی بود. هر کس که یکبار سخنرانی سعید اسلامی را در دانشگاه همدان شنیده و یا خوانده باشد، بر این امر گواهی می‌دهد. معاون وقت وزارت اطلاعات، در آن سخنرانی مشهور به پشتوانهٔ جایگاه رسمی خود، بی‌محابا راست و دروغ را درهم و برهم می‌آمیزد و به یاری آن‌ها تحلیل‌های خود را به خورد مخاطبان می‌دهد. البته از مشهور‌ترین متهم قتل‌های زنجیره‌ای هم جز این انتظاری نمی‌رفت، به هر حال «پروژهٔ تهاجم فرهنگی» و «قلع و قمع» عاملانِ شبیخون فرهنگی، طرح توجیهی می‌طلبید و برای ارباب قدرت چه توجیهی بهتر از راست آمیخته با دروغ!

دوستی به مناسبت ۲۶ دی ماه، در فیس بووک نوشته بود «شاه که رفت، کاش سلطنت را هم با خود می‌برد»، همین آرزو را می‌شود به سعید امامی هم تعمیم داد. حالا که سعید اسلامی از میان ما رفته است، معلوم نیست این میراث اوست که بجا مانده است یا روح سرگردان سعید اسلامی است که هر روز در یکی از آقایان حلول می‌کند و تحلیل‌هایی از‌‌ همان دست را به خورد مخاطبان می‌دهد. تحلیل‌هایی که دستاویزی جز دروغ ندارند و تنها به اعتبار جایگاه رسمی گوینده، از پریشان گویی‌های یک ذهن معیوب، قابل تفکیک می‌شوند. بی‌خود نیست که عده‌ای باور دارند «سعید امامی زنده است» و بی‌علت نیست اگر بهداد و امیر عاملی از «قتل‌های محفلی» و «حذف فیزیکی» می‌گویند و هنوز کسانی از شبح سعید امامی می‌ترسند.


منبع: کلمه