جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی فهرست و شرح وضعیت ۲۷۱ زندانی سیاسی را منتشر کرد

Posted:

جرس: کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی که چندی پیش با شعار "خانواده ام را آزاد کنید!" در عرصه‌ی مجازی فعالیت خود را آغاز کرده بود، اقدام به انتشار فهرست ۲۷۱ نفره ای از زندانیان سیاسی کرده است.

 

بنا به اخبار رسیده به جرس، این فهرست شامل نام و شرح وضعیت کسانی است که هم اکنون به خاطر اندیشه، فعالیت مدنی و یا عمل سیاسی مسالمت‌آمیز خود که پیش یا پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ انجام داده اند در گوشه و کنارِ کشور در بند هستند.

 

مطابق این فهرست، هم اکنون بیش از ۲۵ روزنامه نگار، ۳۰ دانشجو، ۲۵ بهایی، ۵۰ فعال کرد، ۵ فعال کارگری، ۱۰ فعال آذری و ده ها شهروند معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در زندان هستند و از این میان حکم اعدامِ ۲۹ نفر از زندانیان سیاسی نیز تأیید شده است.

 

کمپین خانواده بزرگ زندانیان سیاسی ازهمه‌ی مخاطبان تقاضا کرده است که در صورتی که نقص یا اشتباهی در این جدول مشاهده می‌کنند و یا نام زندانیانی از قلم افتاده است آن را به آدرسِ ایمیلِ کمپین بفرستند تا این لیست یکی از مراجع قابل اعتماد برای پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی باشد.

 

این لیست هفته‌ای یک بار به روز خواهد شد.

 

آدرس ایمیل کمپین:

freemyfamily@gmail.com

 

 

برای دسترسی به لیست و شرحِ وضعیتِ زندانیان سیاسی روی آدرس زیر کلیک کنید:
http://freemyfamilycampaign.com/persian/index.php/2010-11-23-00-12-56/-271-.html
 

یک‌ بام و دو هوا؛ دانشجویان “ما” و دانشجویان “آن‌ها”

Posted:

فاطمه شجاعی
جرس: محکوم شدن یک دانشجوی ۱۸ ساله "منتقد" بریتانیایی به ۳۲ ماه حبس، خبری است که  در خبرگزاری فارس با طرح و تفصیل بسیار مطرح شد و بسیاری از خبرگزاری‌های وابسته به حکومت آن را بازنشر کردند.


خبرگزاری فارس که این دانشجو بسیار جوان را "منتقد" دانسته و تلاش کرده محکومیت وی را تنها به دلیل شرکت در تظاهرات دانشجویان انگلیسی نشان دهد، در سطر آخر خبر به اتهام این دانشجو و پرتاب "شیء‌ای" از بام توسط وی اشاره کرده است.


این در حالی است که تمام رسانه‌های انگلیسی زبان که این خبر را منتشر کرده‌اند، اشاره داشته‌اند که "ادوارد ولوارد" دانشجوی ۱۸ ساله کالج، در زمان اعتراضات دانشجویان به افزایش شهریه‌ها در ماه نوامبر، یک دستگاه کپسول آتش‌نشانی را از بالای ساختمان "میل‌بانک" و از فاصله ۷۰ فوتی به طرف نیروهای پلیس‌رها کرده است و دلیل محکومیت‌ او نیز همین عمل است.


واکنش‌ها در برابر حمله به دانشجویان انگلیسی و سکوت در برابر ظلم به دانشجویان ایرانی


طی سه ماه گذشته و با شروع اعتراضات دانشجویی در برخی از کشورهای اروپایی نظیر انگلستان و ایتالیا، خبرهای بسیاری از واکنش‌ دولت‌مردان جمهوری اسلامی، نسبت به "رفتارهای خشونت‌آمیز پلیس اروپا" منتشر شد.


منوچهر متکی، وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی، "برخورد خشن پلیس انگلیس با دانشجویان معترض در این کشور" را محکوم کرد و اظهار داشت: همزمانی ضرب و شتم دانشجویانی را که درپی طرح خواسته‌های صنفی خود بودند با روز جهانی حقوق بشر، مایه‌ی تاسف می‌داند.


حسين سبحاني‌نيا عضو هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي نیز برخورد پلیس با "خواسته‌های صنفی" دانشجویان را ناشایست دانست و گفت: بهتر است دولتمردان انگليسي به جاي مداخله در امور داخلي ديگر كشورها به بررسي جدي نقض حقوق بشر در كشور خود بپردازد.


از سوی دیگر، سازمان بسيج دانشجويي با صدور بيانيه‌اي ضمن محكوم كردن اقدام پليس انگليس در ضرب و شتم دانشجويان، خواستار محاكمه سران نظام پادشاهي انگلستان در دادگاه‌هاي بين‌المللي شده و نوشتند: رفتار حكام انگليسي در برخورد با دانشجويان معترض اين كشور يادآور سلطه‌گري‌هاي بريتانياي كبير در قرون گذشته و ظلم و ستم و استعمار واستثمار ملت‌هاي بي‌گناه در نقاط مختلف دنيا بود.
 

همچنین در طی این دوره، بیانیه‌ای با امضای "اعضاي اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان سراسر کشور" منتشر شد که خشونت دولت انگليس در برخورد با خواسته "صنفي " دانشجويان را "به دور از تمدن" دانست.

 

در همین حال، روزنامه کیهان که سال گذشته دانشجویان معترض به نتیجه انتخابات را مزدوران خارجی می خواند، تیتر اول خود را به تظاهرات دانشجویان انگلیسی اختصاص داد و در حمایت از آنها نوشت: ديروز و پريروز دانشجويان بي دفاعي كه نسبت به افزايش سه برابري شهريه خود معترض بودند، به خيابان هاي لندن ريختند تا در يك تظاهرات آرام،ادعاهاي مقامات خود درباره دموكراسي را محك زنند، اما دولت انگليس در اقدام وحشيانه و كم سابقه اي، خون دانشجويان را در كف خيابان هاي سرد پايتخت اين كشور جاري كرد.


این اظهارنظرها و واکنش‌ها همگی در حالی‌ مطرح می‌شود که در طول مدت این اعتراضات، دانشجویان ایرانی که در زندان به سر می‌برند با تفهیم‌ اتهام‌های جدید مواجه شده‌اند، تعداد زیادی دانشجو بازداشت شده‌اند و چند دانشجو برای گذراندن دوران حبس به شهرستان‌های دور از خانواده تبعید شده‌اند.


اتفاقاتی که هیچ‌یک از وزرا و نمایندگان مجلس حاضر نشدند در برابر آن واکنش نشان دهند و آن را محکوم کنند.


جالب این جا است که خبرگزاری فارس که بیش از باقی رسانه‌های حکومتی اخبار مربوط به سرکوب اعتراضات دانشجویی در بریتانیا را پوشش می‌دهد و عکس‌های پی‌درپی منتشر و برای "آينده دانشجویی" بریتانیا اظهار نگرانی می‌کند، همان خبرگزاری‌یی است که یک سال پیش، عکس‌هایی از مجید توکلی، یکی از رهبران دانشجویی ایران را با چادر و مقنعه در سایت خود منتشر کرد و مدعی شد که مجید توکلی با این پوشش قصد فرار از دانشگاه را داشته است و در خبر خود از ارتباط این فعال دانشجویی که تنها به دلیل سخنرانی در روز دانشجو بازداشت شده بود، سخن‌ راند.


دانشجویان "ما" و دانشجویان "آن‌ها"


رسانه‌های دولتی و سران حکومت در حالی سعی می‌کنند خبر محکومیت ۳۲ ماه زندان برای "ادوارد ولوارد" و برخوردهای پلیس با دانشجویان را یک "آبروریزی برای دموکراسی بریتانیایی" جلوه دهند که هنوز پرونده حمله به کوی دانشگاه در سال ۸۸ در دست بررسی است و روند پرونده نشان می‌دهد قصد در معرفی دانشجویان به عنوان متهمین اصلی این پرونده است.


از سوی دیگر این محکوم کردن‌ها در حالی اتفاق می‌افتد که چندین تفاوت اساسی در برپایی دادگاه این دانشجوی معترض، با دانشجویان دربند ایرانی وجود دارد.


یک فعال دانشجویی ایرانی که پس از انتخابات چندین ماه در بازداشت به سر می‌برد، در این باره به جرس می‌گوید: زمانی که دانشجویان ایرانی دسته دسته و بدون اتهام مشخص بازداشت می‌شدند، هیچ کس این بازداشت‌های فله‌ای را محکوم نکرد. اما وقتی که انگلیس با دانشجویان برخورد می شود، رسانه‌های حکومتی شلوغ می‌کنند و دولتمردان هم واکنش نشان می‌دهند.


وی با اشاره به تفاوت‌های میان برگزاری دادگاه دانشجوی انگلیسی با دانشجویان ایرانی اظهار می‌کند: این دانشجو همراه وکیل و در زمان آزادی در دادگاه حاضر شده است، حال آنکه دانشجویان ما را اغلب با دستبند و پابند می‌برند دادگاه و وکلای اکثرشان هم مثل خودشان در زندان هستند.


این فعال دانشجویی با نام بردن از دانشجویان دربند چون ضیا نبوی، مجید دری، مجید توکلی، بهاره هدایت، میلاد اسدی و مهدیه گلرو ادامه می‌دهد: اگر این دانشجو در انگلیس به جرم پرتاب کپسول به سمت پلیس محکوم به دو سال حبس شده و چند دانشجو به دلیل اعتراضات خیابانی و آتش زدن اموال عمومی در بریتانیا بازداشت شدند، دانشجویان ما به جرم سخنرانی و حتی خواست حق انسانی تحصیل به تحمل حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند. ضیا نبوی ۱۰ سال حبس در تبعید، مجید دری ۶ سال حبس در تبعید، مجید توکلی ۷ سال و شش ماه حبس، بهاره هدایت ۹ سال و نیم و مهدیه گلرو ۳ سال حبس گرفته‌اند و هیچ کس این احکام را محکوم نکرد.

 

حمایت دانشجوی دربند ایرانی از دانشجویان بریتانیا

 

برخورد نامعقول پلیس انگلستان نسبت به دانشجویان معترض، واکنش‌هایی را نیز در میان دانشجویان آزادی‌خواه ایران به همراه داشت. به عنوان مثال، مجید دری دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای دفاع از حق تحصیل که در دادگاه به تحمل ۶ سال حبس در تبعید محکوم شده و اکنون در زندان بهبهان است، در نامه‌ای از زندان خطاب به این دانشجویان نوشته است: انگار بر جبین ما دانشجویان حک شده است که بزنندمان، که اعتراضمان را با خشونت پاسخ گویند و پلیس ضد شورش دست در دست حکومت به مظلوم نمایی بپردازد.


او در ادامه می‌نویسد: ما دانشجویان ایران سالهاست با آنچه که برای شما رخ داده دست به گریبانیم.همیشه تنها مانده ایم و سختترین مصائب نصیبمان گشته است.هیچ کس جز ما نمی‌تواند شما را درک کند؛شما در مقابل افزایش شهریه اعتراض کردید و چنین و چنانتان کردند و ما در برابر سلب ادامه تحصیلمان که اینجا گویی امتیاز است و نه حق.شما در کنار مردمتان در برابر حکومت که افزایش سن بازنشستگی و…. را تحمیل می کرد ایستادید و ما در ابتدایی ترین حقوقمان که همانا برگزاری انتخاباتی آزاد و سالم بود،آنهم از بین کسانیکه حکومت انتخابشان کرده بود!و این امر خود نقض هر گونه انتخاب آزادی است.


او همچنین نوشته است:‌ شما در برابر تغییر سیاستهای آموزشی قد علم کردید و ما سالهاست که به این امر اعتراض داریم و بارها به نحوه انتصاب روسای دانشگاهها اعتراض کرده ایم که البته حاصلی جز طرد و محرومیت از تحصیل نداشته است.و طرفه آنکه اکنون زمزمه تغییر رشته های دانشگاهها را سر داده اند وفلسفه و علوم اجتماعی و سایر رشته های علوم انسانی را زائد می شمارند و در صدد حذفش از دانشگاهند و اگر بگویم وزیر علوم کشور می گوید دانشگاه را با خاک یکسان می‌کنیم و اینگونه برای معترضین خط و نشان می کشند،آه از نهادتان بر خواهد آمد.بی گمان این گفته ها درددلی است با شما که اکنون می‌فهمید که ما چه ها کشیده ایم.آنسان که ما با گوشت و پوست فمهیدیمتان.

 

* فیلم حمله به کوی دانشگاه در ایران را می‌توانید در اینجا و فیلم اعتراضات دانشجویان در انگلیس را می‌توانید در اینجا ببینید.

 

 

 

طفلی به نام شادی

Posted:

حسن یوسفی اشکوری
  امید آنکه جوانان امروز و فردا و فرداها، به تلخکامی مزمن تاریخی پایان دهند و طفل گم شده شادی را به خانه باز آورند

 


در تاریخ ایران آنچه بسیار داریم «شاعر» است. شعر و شاعری در سرزمین پنهاور ایران همواره سکه­ای پر رونق بوده و از این رو شعر به معنای سخن منظوم و آهنگین و دارای وزن و موسیقی با ذهن و زبان و هنر و ادب و موسیقی ما آمیخته است. ما حتی همواره در شعر اندیشیده ایم. اما در میان انبوه شاعران نام آور، که در تاریخ پس از اسلام حداقل به چند صد تن می رسند، شمار اندکی داریم که در صدر می درخشند. فردوسی، ناصر خسرو، عطار، مولوی، حافظ، سعدی. در دوران معاصر: نیما، رهی، شهریار، شاملو، اخوان، مشیری، ابتهاج، نادرپور، فروغ، پروین، بهبهانی و شفیعی کدکنی. اگر بین سخن منظوم و منثور فرق بگذاریم، شاعران نامبرده هم ناظم اند و هم شاعر و البته در این میان اکثر شاعران حتی نامدار ما ناظم اند نه واقعا شاعر.

 

 

 اشعار شاعران بزرگ ما، نیز همه در یک سطح نیستند و هر کدام در سطحی و مرتبتی از اهمیت و اعتبار شاعرانه قرار دارند. برخی از شعرها از چنان زیبایی و لطافت و صناعت لفظی و عمق زیبایی شناختی برخوردارند که می­توان گفت اگر شاعر همان یک شعر را سروده بود، درخور نام شاعر بود. استاد شفیعی کدکنی شاعر خراسانی روزگار ما، یکی از همین شاعران است. او شعرهای ناب کم ندارد (از جمله شعر مشهور گون) اما چندی پیش شعر کوتاهی با عنوان «طفلی به نام شادی» از ایشان منتشر شد که به راستی درخور نام این شاعر توانا و چیره دست است. ماهها پیش بارها دوستان آشنا و نا آشنا این شعر را برایم فرستاده بودند اما امروز شیر حلال خورده ای، بار دیگر شعر را برایم ایمیل کرده است و من ازخواندن دهها باره آن لذت فراوان بردم. به ویژه که مضمون این قطعه کوتاه مرا به اعماق تاریخ برد و لحظاتی ذهنم را به خود مشغول داشت. اندیشیدم که راستی چرا این شادی «دیریست [که] گم شده است»؟ بر سر ما و شادی چه آمده است که این نعمت بزرگ الهی و این عطیه انسانی از سرزمین ما گریخته و شاعری آگاه و دارای شعور تاریخی و انسانی حتی از باز یافتنش نا امید شده برای پیداکردنش فراخوان داده است؟ آنچه می­خوانید محصول چند لحظه تأمل در این زمینه است. اما اول این شعر را با هم بخوانیم:

 

 

طفلی به نام شادی، دیریست گمشده است

با چشم های روشن براق

با گیسوانی بلند به بالای آرزو

هرکس از او نشانی دارد

ما را کند خبر

این هم نشان ما:

یک سو خلیج فارس

سوی دیگر خزر

 

 

این شعر از شمار شعرهایی است که گفتم اگر شاعر همان یکی را سروده بود، شاعر بود و نامش را در صحیفه شعر و شاعری به ثبت رسانده بود. به ویژه اگر به تاریخ و فرهنگ و وضعیت روانی و اجتماعی جامعه ایران مخصوصا جامعه جوان کشورمان در حال حاضر نگاه کنیم (به ویژه زمان سرایش شعر و انتشار آن) و آنگاه آن را با دیگر جوامع مقایسه نماییم، اهمیت «طفل شادی» را بیشتر و بهتر درک می کنیم و بیشتر برای گم شدنش افسوس می­خوریم. مردم ایران عموما به شادی تمایل دارند و در گذشته های دور در عصر باستان بسیار اهل جشن و شادی و شادخواری و پایکوبی بوده اند. در آن دوران دراز در سال دهها جشن بزرگ و کوچک داشتند. اهل سیر و سیاحت بودند. اشرافیت و بزرگ منشی و تظاهر و فخامت از برجستگی های ایرانیان بود. اما دریغ که در دوران متأخیر بسیاری از این سنت­ها فراموش شده و حتی جایش را به اندوه و تیرگی داده است. نمی­دانم از کی و چرا ادبیات و شعر و موسیقی ما از اندوهی پنهان و سوزناکی آشکار سرشار شده است. آیا اسلام و به ویژه تشیع در ایجاد چنین فضای روحی و روانی مؤثر بوده است؟ نمی­دانم. در اسلام به معنای کتاب و سنت و حداقل تاریخ زیسته قرن اول هجری، چنین نبوده است. آیا اندوه پنهان ایرانیان شکست خورده در برابر اعراب، دستمایه هنر و ادب و موسیقی غمناک ایرانیان شده است؟ اما هرچه هست، از عصر صفویه به بعد، فضای روانی و روحی ما ایرانیان انباشته از اندوه و سوزناکی است. دیگر از آن لباس­های سفید باستانی ایرانی خبری نیست، و جایش را لباس­های سیاه و تیره و تار گرفته است. دیگر از آن جشن­ها و شادی های دیرین (جز نوروز) نشانی نیست. احتمالا شکست­های متوالی تاریخی (از اعراب، ترکان، مغولان، گورکانیان تا تزاریان) کام مردمان این دیار را تلخ کرده است. اما گمان می­کنم به لحاظ ذهنی و روانی، دو عنصر تشیع عزادار صفوی و افراط در عزاداری­ها آن هم به انگیزه­های سیاسی و نیز عرفان خاص و متأخر ایرانی و اثرپذیرفته از رهبانیت مسیحی، بودیسم هندی و گنوسیسم مانوی، در این احوال نقش داشته است. به ویژه در موسیقی ما، این اندوهناکی به روشنی پیداست. شاید هنوز در موسیقی گیلان و تا حدودی کردی ریتم و آهنگ شاد بازمانده باشد.

 

 

اما در دوران پس از انقلاب بر روند این تلخکامی از بعد نظری و عملی افزوده شده است. اعدام­ها، جنگ طولانی و پر اندوه و بر دوش کشیدن هرروزه جنازه شهیدان در طول هشت سال (طولانی ترین جنگ کلاسیک معاصر)، اعمال محدودیت­های وحشتناک در تمام عرصه­های زندگی (از هنر و ادب تا اندیشه و فلسفه و دین و لباس و رنگ مو و مراسم عزا و عروسی و دیگر امور زندگی مردمان به ویژه جوانان)، سرکوبهای سیاسی و اجتماعی، شکست­های پیاپی در مبارزات اجتماعی و سیاسی، همه و همه، مردم و مخصوصا انبوه جوانان ایران زمین را تلخکام و افسرده است. ایرانیان زیسته در داخل به گونه­ای این تلخکامی را تجربه می­کنند و ایرانیان مهاجر (اعم از مهاجران به ناچار و یا با اراده و اختیار) به گونه­ای دیگر. خودکشی دو فرزند جوان آخرین پادشاه ایران در تبعید در چند سال اخیر (که گناهی جز بستگی خونی به پادشاهی مستبد نداشتند)، به شکل نمادین، نشانه­ای از این گم شدن شادی در جوانان ایران است. در سال از این نوع خودکشی­ها در داخل و خارج بسیار اتفاق می­افتد اما همه در حد یک شاهزاده شهرت ندارند تا در همه جا آهنگ اندوه و غم نواخته شود.     

اما امید آنکه جوانان امروز و فردا و فرداها، به این تلخکامی مزمن تاریخی پایان دهند و طفل گم شده شادی را به خانه باز آورند. جوانان سبز فعال کنونی ما را به برآمدن این آرزو امیدوار می­کنند.  

       

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

ولایت کیهانی و ما

Posted:

محمدجواد اکبرین
ما مدتهاست که پا را از نقد یکدیگر فراتر گذاشته‌ایم و در رقابتی غریب، یکدیگر را به معرکه‌"زبان‌بازی آتش دهنان" سپرده‌ایم.

 

نخست نگاهی به چند خبر از روزنامه کیهان روز پنج شنبه (23 دی ماه):


یک- تقلای خبرنگار جرس (مسیح علی‌نژاد) برای تبرئه سرویس جاسوسی سیا؛ او در تماس با همسر شهيد علی‌محمدي تلاش كرد اعترافات تروريست دستگير شده و وابسته به موساد را زير سؤال ببرد... يكي از دلايل اين تماس مشكوك از لندن و از سوی حلقه جرس، براي كسب اطلاعات درباره برخی ابعاد پرونده تروريست‌های دستگير شده و گزارش آن به موساد... پيش از اين محسن كديور چندين بار به تل آويو سفر كرده...


دو- سید محمد خاتمی به نزدیکانش گفته است: "می‌دانستیم ائتلاف با منافقین و بهایی‌ها بالاخره کار دستمان می‌دهد".


سه- قدردانی سوئیس از تعامل سازنده و فعال ایران در عرصه‌های حقوق بشری


چهار- 11 وزير كابينه حريری در اعتراض نسبت به اين اقدام (پيوستن نخست وزير لبنان به جبهه آمريكا و فرانسه) استعفا كردند.


به همین چهار خبر که از میان اخبار داخلی و خارجی گزینش شده‌اند اکتفا می‌کنیم تا زودتر به مقصود این یادداشت برسیم؛ تمام این اخبار که همگی در یک شماره روزنامه کیهان آمده‌اند کاملا دروغ‌اند و هیچ بهره‌ای از حقیقت ندارند:


در خبر نخست و مصاحبه با همسر شهید علی‌محمدی و انتشار امانتدارانه‌ی پاسخ و اطمینان او به صحت اعترافات تلویزیونی، ماجرا به همین سادگی است:


بسیار روشن است که ما به اعترافات کسی که ادعا می‌شود از سوی اسرائیل اجیر شده تا دکتر علی‌محمدی را ترور کند به دیده تردید می‌نگریم و اعتماد نداریم به حکومتی که دادگاه‌های نمایشی برگزار می‌کند و سالهاست که متهمانش پس از آزادی، از شکنجه‌ها و اجبارها برای اعتراف دروغین، نشانه‌ها و بر تن و قصه‌ها در جان دارند.


اعتماد نداریم وقتی پی‌درپی اخبار اعدام‌هایی را می شنویم که بدون اطلاع افکار عمومی از کیفیت محاکمه و برخلاف بدیهی‌ترین اصول قضایی صورت می گیرد و زندگی می کنیم زیر جباریت حکومتی که همه معترضان خود را از کوچک تا بزرگ، "دشمن، مزدور بیگانه و میکروب سیاسی" می‌خواند و برای ترور شهروندانش، آنجا که نبودن کسی را به سود خود بداند- نیازی به زحمت سرویس‌های خارجی ندارد چنان که در قتل‌های زنجیره‌ای دهه 70 نداشت.


باور اعترافات تلویزیونی، زمانی دشوارتر می‌شود که همسر شهید علی‌محمدی می‌گوید که "در شهریور سال گذشته همسرم تهدید به ترور شد... همان موقع ایشان اين موضوع (تهديد تلفنی) را به مسئولان هم اطلاع داده بود ولی متاسفانه آن زمان كم‌كاری شد، بايد رسيدگی و محافظت می‌كردند از ايشان يا حداقل به ايشان می‌گفتند موبايل خودتان را عوض كنيد، ولي اينكار انجام نشد". راستی اگر سیستم پرمدعای امنیتی نظام، نگران جان دانشمند هسته‌ای خود بود چرا برای محافظت از او در برابر سرویس جاسوسی موساد، به گواهی همسر شهید علی‌محمدی، "حداقل" تلاش‌ها هم انجام نشد؟


معلوم است که باور نداریم و در این میان، طبیعی است که خبرنگار، وظیفه خود بداند تا در متن این ابهام، نظر همسر یک قربانی ترور را جویا شود و پاسخش را (حتی مخالف با باور عمومی مخاطبانش) امانتدارانه منتشر کند؛ همان طور که طبیعی است روزنامه کیهان که هرگز چنین صداقت و شفافیتی را تجربه نکرده است چنین روندی را تلاش برای تبرئه سرویس جاسوسی موساد بخواند و محسن کدیور را با پاسپورت ایرانی -آنهم نه یک بار که بارها- راهی اسرائیل کند؛ آنهم کسی که نه تنها پناهنده آمریکا نیست بلکه به عنوان "استاد مدعوّ دانشگاه دوک آمریکا" در این کشور دوره اقامتی محدود دارد.


در خبر دوم هم از صورت (فرم ادبیات) و محتوای جمله پیداست که سید محمد خاتمی چنین سخنی نگفته است چه رسد که بخواهد زحمت تکذیب را بر خود هموار کند؛ بماند که دفاع اصلاح طلبان از حق حیات و حقوق شهروندی مردم ایران (از هر مذهب و عقیده ای) به معنای ائتلاف و هم‌کیشی با آنان نیست. اگر حکومت از اعدام و آزار دگراندیشان مذهبی دست بردارد کسی از حقوق تضییع شده آنها دفاع نمی کند تا خاطر کیهانیان مکدر شود.


و اما در دو خبر دیگر که از میان اخبار خارجی، گزینش شده است نیز ماجرا از همین قرار است؛ نه دولت سوییس، فعالیت حقوق بشری ایران را "فعال و سازنده" خوانده و نه وزرای کابینه حریری در لبنان در اعتراض به "پیوستن او به آمریکا و فرانسه" استعفا کرده اند که شیوه تنظیم هر دو خبر محصول القای نوعی آگاهی کاذب در ذهن خواننده است به ویژه وقتی دریابیم بدنه مسیحی استعفا کنندگان، از قضا روابط نزدیکی با آمریکا و فرانسه دارند (تحلیل ماجرا در مقاله‌ای دیگر خواهد آمد).


آنچه گذشت حاصل تورّقی کوتاه در یک شماره‌ی روزنامه ای است که زیر نظر نماینده ولی فقیه اداره می‌شود و البته هر روز می‌توان از این دست اخبار، در این روزنامه و رسانه‌های دولتی همسوی آن به وفور یافت و پیداست که نه وجدان حرفه‌ای، نه وجدان اخلاقی و نه تعهد دینی، هیچیک باعث نمی‌شود که رسانه‌ی ولایت مطلقه، دروغ و اتهام را حداقل تا مرزهای حیا و شرم نیز نگهدارد.


و اینک پرسش بنیادین این یادداشت؛ افق این "دروغ و تهمت فراگیر و نهادینه" کجاست و ما در کجا ایستاده‌ایم؟


نُه سال پیش، در حالی که تنها یکماه از آغاز به کار دومین دولت سید محمد خاتمی گذشته بود آقای خامنه‌ای در جمع اعضای مجلس خبرگان، سخنی نغز گفت که اگرچه تازه نبود اما مثالی به یادماندنی از روانِ پریشان اوست: "مهمترین دستگاه‌های سیاسی دنیا سالهاست که مشغولیت مهم‌شان پرداختن به این قضیه است... دشمنان هم در حال حمله هستند و هم در تدارک حملات آینده اند..." (15/6/80 – صحیفه ولایت)


پیش از آن هم در تابستان 77 و در بهار آزادی مطبوعات پس از برآمدن نخستین دولت خاتمی از کسانی سخن گفته بود که "... قرار شد بنشینند توطئه کنند و این توطئه را به شکلی در یک نوشته منعکس کنند..." (25/6/77 – روزنامه رسالت)


آن روزها که هنوز عناصر مقوّمی برای نظام وجود داشت و دیوارهای قابل اتکای رهبری هنوز فرونریخته بود او چنین هراسناک از "توطئه و حمله و نوشته" بود!

 

آن روزها هنوز امیدواری به اصلاح‌پذیری نظام در اکثریت بود و چنین نبود که خاتمی حتی برای پیشنهاد زیرکانه‌ی "مشارکت مشروط در انتخابات" متهم به نرمش و همراهی با نظام شود.


افق "ولایت کیهانی و کیهان ولایی" مشهود است و پیش از این نیز تجربه شده است. این روش، حاصل بدذاتی و بدجنسی آدمیانی خبیث نیست که گمان ندارم مستبدان دنیا لزوما از سر بدخواهی، زندگی آدمیان را جهنم می‌کنند. آقای خامنه ای بدجنس نیست! چنان که هیتلر و موسولینی هم نبودند. به گواهی سخنان مکتوب و مستندات تاریخی، آن هر دو گمان می‌کردند که رسالتی تاریخی دارند و همه چیز باید مسخر این رسالت شود و در خدمت آن به کار گرفته شود و رفته رفته، هر زشتی را به پای تحقق آن رسالت عظیم، زیبا می‌دیدند.


اینک آقای خامنه‌ای سالهاست که در هراس ناکامی از تحقیق و تحقق رسالت تاریخی خویش رنج می‌برد و برای غلبه بر این هراس، همه مرزهای شرم و حیا را گشوده تا بلکه پیروانش با تولید هر ناسزا و ناراستی، قدمی در رسیدن به کامروایی بردارند و آنچه بر ما می‌رود تعبیر آن کابوس‌های پریشان "توطئه و حمله و نوشته" است...


آسمان این نیمه‌شب تا رسیدن به سپیده، سیاه‌تر خواهد شد و روزگار سخت‌تری در پیش است و چه تهمت‌ها که هنوز ناگفته و چه ظلم‌ها که هنوز نرفته و چه سوگ‌ها که در انتظار ماست و مگر نه اینکه شب تا به تمامت نرسد سپیده سر نمی‌زند...


و ما اما کجا ایستاده‌ایم؟! به گمانم همانجا که "محمد کاظم کاظمی" شاعر شیرین زبان افغان، سالها پیش سرود:

این‌چنین بود که شب، تازه نشد خوابش برد
پشت‌ دیوار خداوندی خود خوابش برد
این‌چنین بود که برف آمد و جنگل یخ بست‌
دست‌ها پشت درختان معطّل، یخ بست‌
حقّ ما بوده‌ست پوسیدن و پامال شدن‌
در زبان‌بازیِ آتش‌دهنان، لال شدن‌
ما همانیم که تیغی به تغاری دادیم‌
نقدِ یک عمر مشقّت به قماری دادیم‌


راستش ما مدت‌هاست که پا را از نقد یکدیگر فراتر گذاشته‌ایم و به جای آنکه در برابر هجوم بی‌رحمانه امپراطوری تهمت و دروغ، از آبروی هم دفاع کنیم در رقابتی غریب، یکدیگر را به معرکه‌ی "زبان‌بازی آتش دهنان" سپرده‌ایم.


ما به نمادهای جنبش سبز فرصت ندادیم تا با توجه به ظرفیت داخل کشور و تنوع هواداران جنبش (از علاقه‌مندان به آیت‌الله خمینی گرفته تا معتقدان به اصلاح ناپذیری نظام در داخل و خارج) از ابهامات پرده بردارند و نقدهای گذشته را در زمانی مناسب، فارغ از سوءتفاهم‌ها پاسخ گویند.


هنوز تصویر نمادهای سبز بر دستان نزدیک به یکصد شهید پس از انتخابات در مقابل دیده‌گان ما بود و زندان‌های‌مان از سبزها انبوه، که نام سبز را از جنبش، سلب کردیم و به جای آنکه بایستیم تا از تنوع و تکثر در متن این جنبش اعتراضی دفاع کنیم که مبادا منحرف شود، "یک عمر مشقت" اصلاح و تغییر را به قمارخانه خودخواهی خویش بردیم تا به ثمن بخس بفروشیم.


ما در دامنه آتشفشان ایستاده‌ایم و بايدبدانيم كه چگونه می‌‌توان زير فوران آتش زيست. بار دیگر اگر به خرداد 88 برگردیم یادمان می‌آید که اگر این روزها هنوز قدبلندیم بر دوش چه کسانی ایستاده‌ایم. مولانا راست می‌گفت که تنها دولت پاینده، دولت عشق است و آنان که جنبش را به کدورت و نفرت می‌آلایند در خوش‌بینانه ترین تحلیل، از یاد برده‌اند که در کجا ایستاده‌اند.


باز می‌گردم و "مثنوی کفران" را می‌خوانم که:


مهلتی تا گذر از جنگل و یخ باقی بود
با گران‌خوابی ما مهلتِ جان‌کندن شد
آنچه تا دیروز، خونخواه سیاووشان بود
دست ما بود که آویخته‌ی گردن شد
بنده را یک دو نفر، یک دو نفس رو دادند
تکیه بر تخت‌ خدایی زد و اهریمن شد

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
 

این قصه سر دراز دارد

Posted:

رضا رییسی

پس از انتخابات پر مناقشه سال گذشته بسیاری در پی چرائی اقدامات حاکمیت در یکدست سازی بی محابای فضای موجود و هجمه به ساختار جمهوریت نظام به نفع گفتمان یکطرفه و متصلب غیر مردم نهاد بودند،به مرور زمان و با سیاستهای اعمال شده به تدریج مشخص می گردد یک تفکر غالب و تمامیت خواه انتخابات را در یک پروسه کلی و جامع تر می دیده که اهدافی بزرگتر را در دست اجرا دارد، به همین واسطه است که هزینه های بی شمار تحمیل شده بر جامعه و ساختار نظام توجیه عقلانی می یابد؛البته از زاویه دید طیف تمامیت خواه که خود را حق مطلق می بیند و می خواهد جامعه را نیز از موهبت الطاف حکیمانه و نبوغ خدادی خود محروم نسازد حتی با استفاده از قدرت قهریه و علیرغم تمامی قواعد تجربه شده در جوامع دیگر که بر بطلان این خط مشی گواهی می دهند

 

از منظر آنان حاکمیت یکدست شده می تواند زمینه ساز اجرائی شدن برنامه های ایشان را بدون هیچ چالش و پرسشگری محقق نماید،بدیهی است که در این گفتمان تمامیت خواهانه هر سلیقه و فکر متفاوت و دگر اندیشانه که با منویات حاکمین همخوانی نداشته باشد باید از صحنه سیاسی و فرهنگی حذف گردد تا فضا برای جولان دهی بی چون و چرای ایشان مهیا گردد،حرکت در چنین روندی بود که حاکمیت را به سمت میلتاریزه شدن هر چه بیش تر به پیش برد،دیگر کمتر موسسه و نهادی را می توان مثال آورد که یک فرمانده نظامی در راس آن نباشد و یا از منویات آنان تاثیر نپذیرفته باشد،کمتر عرصه ای یافت می شود که آنان خود را محق به اظهار نظر و دخالت در آن ندانند،در همین راستا است که عالی ترین مقام نظامی کشور" سردار فیروز آبادی" در همایش مقامات عالی رتبه نظامی خبر از اجرای طرح تحول اجتماعی به عنوان گام بعدی پس از اجرائی شدن طرح تحول اقتصادی می دهد

جالب اینجاست که به فاصله کوتاهی پس از ایراد این سخنان ضوابط جدید پوشش دانشجویان اعلام عمومی می شود و محدودیت های مضاعفی تدارک دیده می شود،یا اسامی ناشران و نویسندگان برانداز دخیل در جنگ نرم! اعلام عمومی می شود تا فضای فرهنگی جامعه را هر چه بیشتر ایزوله نمایند،اما مسئله ای که این آقایان از آن غافلند این حقیقت است که مقوله فرهنگ و فرهنگ سازی را نمی توان از بالا و به صورت دستوری سامان دهی نمود،تاثیر گذاری در فرهنگ عمومی جامعه اقتضائات و ملزومات خاص به خود را دارد و با یک برنامه مدون و با حضور تمامی سلیقه های موجود در جامعه قابل اجر است،تحولات اجتماعی از بستر کنشگری مشفقانه و مصلحانه نخبگان و تعامل بدنه مردم با آنان و در یک کلام هم نوائی جمعی به دست می آید

در جامعه ای که پژواک صداهای متفاوت و دگر اندیشانه با برچسبهای نا متعارف و غیر اخلاقی از سوی تمامیت خواهان سرکوب می گردد و اجازه بروز و ظهور به اندیشه ها داده نمی شود و فضا فقط برای سیطره یک اندیشه و گفتمان باز است نمی توان انتظار تحول اجتماعی در شکل واقعی و مثمر ثمر آن داشت مگر اینکه منظور از تحول اجتماعی استیلای یکطرفه و دستوری گفتمان مبتنی بر امریه های فرهنگی باشد که از آن به مثابه تحول اجتماعی نام برده می شود،در این پروسه جدید و تعریف دیگر گونه از تحول اجتماعی نظامیان متولیان تحول اجتماعی هستند و هم آنان پرچم دار تغییرات خواهند بود،آیا این روند مشوش و نا متوازن می تواند خیر و صلاحی را برای جامعه به همراه داشته باشد؟آیا نظامیان با خروج از حیطه کارکرد واقعی خود و دست اندازی به تمامی مقولات عمومی جامعه می توانند جامعه را به سر منزل مقصود راهنمائی نمایند؟!

به فرض سامان دهی چنین طرحی آیا خروجی آن جامعه ای پویا و سر زنده خواهد بود که فرهنگ متعالی مد نظر آقایان را نمایندگی کند یا جامعه ای بریده از هر آنچه با زور و خفقان قصد تلقین آن را به جامعه دارند؟ اصرار به استفاده از قدرت قهریه و میلتاریزه کردن فضای فرهنگی بی شک پس زدگی را به همراه خواهد داشت و فاصله حاکمیت و ارزشهای مد نظر آن با بدنه جامعه را بیشتر خواهد کرد،این روند جامعه را دچار انشقاق روز افزون خواهد نمود از یکطرف قرائت رسمی و ظاهری در نمای بیرونی جامعه سیال می شود که توام با نارضایتی و جبهه گیری در مردمان خواهد بود و آنان را نسبت به ارزشهای تبلیغی که حاکمیت مروج آن است هر روز بدبین تر خواهد نمود، و از طرف دیگر جامعه برای فرار از فشارها و در واکنش به قرائت رسمی و زورمدارانه در مناسبات عادی و جاری خود به سمت بی قیدی و دین گریزی به پیش خواهد رفت،در کمال تاسف اینگونه بد اخلاقی ها متحجر گرایانه بیشترین صدمه را به دیانت جامعه خواهد زد چون آنان منویات تحکم گرایانه و خشونت ورزانه خود را با عنوان دینی به جامعه معرفی می کنند

قرائت مد نظر ایشان از اسلام که سعی در بسط و گسترش آن را دارند قرائتی متصلب و نا همگون با متن جامعه است،اگر بستر سازی برای اجرای احکام شرعی در سطح جامعه هم مد نظر ایشان باشد راه آن با بگیر و ببند و خشونت ورزی نیست کما اینکه خداوند متعال به نبی مکرم اسلام می فرمایند:اگر رحمت و رافت تو نبود مردمان از دورت پراکنده می شدند،حال قائلان به فرهنگ سازی دستوری نه واقعیات ملموس جامعه را مد نظر دارند و نه سیره نبوی را لحاظ می کنند، و نه تجربیات بشری را در حوزه تصمیم گیری خود لحاظ می کنند،اینچنین رفتار گزینی سطحی و غیر کارآمد که مستظهر به قدرت قهریه است نه تنها به تحول اجتماعی منجر نخواهد شد که جامعه را به سمت قهقرا و اضمحلال به پیش خواهد برد

آنچه از سخنان سردار فیروز آبادی بر می آید این حقیقت است که حاکمیت در قدرت به هیچ عنوان قصد اصلاح در روندهای در پیش گرفته خود را ندارد و میخواهد به شکل یکطرفه به اقدامات خود دست یازد و هر نوع باز نمودن فضا را مخالف با اهداف خود می داند کما اینکه آیت الله جنتی نیز نیازی به حضور اندیشه اصلاحی نمی بیند و حاکمیت را یکدست و همراه تفکر یکسونگر در قدرت می خواهد،این تفکر زیاده خواه جز خود را بر نمی تابد و خودش را حق مطلق می داند که آمده است تا طرحی نو در اندازد، بدیهی است که ایشان تفکر مخالف خود را مجالی برای عرض اندام ندهند و انتخابات را آنگونه که صورت پذیرفت رقم بزنند،مرور سخنان اخیر متولیان امور چرائی تحولات یک سال و نیم اخیر و عدم توجه به خواست و نظر عمومی را بخوبی نشان می دهد و گویای این حقیقت است که این قصه سر دراز دارد


*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

احمدی نژاد به شورای انقلاب فرهنگی نمی رود

Posted:

بعد از دستور رهبری جهت توقف اجرای اساسنامه دانشگاه آزاد

جرس: با گذشت بیش از دو ماه از برگزاری آخرین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست محمود احمدی نژاد، وی كه ریاست این شورا را برعهده دارد، از حضور در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی خودداری كرده است.


به گزارش آینده نیوز، شورای عالی انقلاب فرهنگی كه با ریاست رییس دولت و حضور سران قوا و تعدادی از شخصیتهای حقیقی و حقوقی تشكیل می گردد، در این دوره توسط علی لاریجانی و صادق لاریجانی تشکیل و اداره شده است.


گفتنی است احمدی نژاد كه تا پیش از این در اكثر جلسات شورای انقلاب فرهنگی كه به ریاست وی تشكیل می شد حضور می یافت، بعد از دستور رهبری مبنی بر توقف اجرای اساسنامه دانشگاه آزاد كه به تصویب شورا رسیده و با نظر هیات كارشناسی مبنی بر ابطال وقف دوباره به جریان افتاده بود، حضورش در شورای عالی انقلاب فرهنگی را كمرنگ كرد.


جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی، هر دو هفته یك بار در روزهای سه شنبه تشكیل می گردد و در برخی مواقع، در سه شنبه بین دو جلسه نیز تشكیل می گردد كه آخرین حضوراحمدی نژاد در شورای عالی انقلاب فرهنگی، مربوط به سه شنبه ۱۱ آبان بوده است.

در این جلسه كه به ریاست احمدی‌نژاد تشكیل شد، شورا با توجه به نظر رهبری مبنی بر غیرصحیح بودن وقف دانشگاه آزاد، اصلاح مواد ۵ و ۱۰ اساسنامه این دانشگاه را تصویب كردند، که با اصلاح ماده ۵ دانشگاه آزاد مؤسسه‌ای غیرخصوصی و غیردولتی است و اعضای هیأت مؤسس، هیأت امنا و مدیران دانشگاه هیچ‌گونه حق مالكیت و حق انتفاع شخصی از اموال این دانشگاه را ندارند و اموال و منافع مزبور منحصراً با رعایت مفاد این اساسنامه و مقررات حاكم و با رعایت مصلحت دانشگاه صرف هزینه‌ها، پیشرفت و توسعه فعالیت‌های دانشگاه خواهد شد.

همچنین با اصلاح ماده ده این اساسنامه، احكام اعضای هیأت امنا با امضای رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر خواهد شد اما اجرای این مصوبه با نظر رهبری تا حل موضوع مسكوت ماند.


احمدی نژاد طی چندسال اخیر از شركت در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز خودداری می كند و جوانفكر، مشاور وی و مدیر ایرنا چندی پیش با تعمدی توصیف كردن غیبت رییس قوه مجریه در مجمع، این اقدام را در اعتراض به تركیب فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام دانست.

 

چین و روسیه، تلویحا دعوت ایران برای بازدید از تاسیسات اتمی را رد کردند

Posted:

بعد از رد پیشنهاد جمهوری اسلامی از سوی اتحادیه اروپا

جرس: در آستانه موعد دعوت ایران از چند کشور جهان برای بازدید از تاسیسات اتمی، که مقامات جمهوری اسلامی از آن تحت عنوان "تور هسته ای" نام برده اند، و پس از رد این دعوت توسط اتحادیه اروپا، کشورهای روسیه و چین نیز تلویحا از عدم شرکت خود در این بازدیدها خبر دادند.


چند هفته مانده به ادامه مذاکرات اتمی میان ایران و کشورهای ۱+۵ در استانبول، مقامات جمهوری اسلامی طی اقدامی ناگهانی، از سفرای چند کشور عضو آژانس بین المللی انرژی اتمی دعوت کرده بودند تا از تاسیسات اتمی ایران دیدار کنند و همزمان اعلام شد که سفرای روسیه، چین، اتحادیه اروپا و چند کشور عرب و در حال توسعه از جمله افرادی هستند که ایران از آنها برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای اش دعوت کرده است.


به گزارش بخش فارسی ریا نووستی، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه تاکید کرد که مسکو از دعوت ایران از برخی از کشورها جهت بازدید از تاسیسات هسته ای این کشور "استقبال" می کند اما این مسئله نباید به منزله جایگزینی بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی تلقی شود.


وی در کنفرانس مطبوعاتی سالانه خود اعلام کرد: "باید از هراقدامی که حاکی از تمایل تکمیلی ایران جهت همکاری با جامعه جهانی است، استقبال نمود، اما چنین بازدید هایی به هیچوجه نباید بعنوان جایگزین بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی بررسی شود."


وزیر خارجه روسیه همچنین اظهار داشت دولت ایران به‌صورت کامل با بازرسان هسته‌ای سازمان ملل دربارۀ نگرانی‌ها همکاری نمی‌کند، دغدغه‌هایی که متوجه پیگیری ایران برای تولید تسلیحات هسته‌ای است.


همزمان خبرگزاری بلومبرگ گزارش داد که سخنگوی وزارت خارجه چین به خبرنگاران گفته است برای نمایندۀ چین در وین "دشوار" است که برای مشارکت در این فعالیت به ایران سفر کند؛ چراکه او اکنون در چین است.


گفتنی است پس از آنکه اتحادیه اروپا در واکنش به دعوت جمهوری اسلامی از چند کشور و سازمان برای بازدید از تاسیسات اتمی، اعلام کرد که کار بازرسی تأسیسات بر عهده آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می باشد، مقامات اتحادیه اروپا نیز اعلام کرده بودن که تصمیم ندارند دعوت ایران را برای حضور نماینده‌ای از طرف این اتحادیه در بازدید از تاسیسات هسته‌ای ایران بپذیرند.


علی اصغر سلطانیه، نماینده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، در نامه‌ای به تاریخ ۲۷ دسامبر (۶ دی)، روزهای ۱۵ و ۱۶ ژانویه (۲۵ و ۲۶ دی) را برای بازدیدها یا "تور هسته ای" که به گفته او شامل ملاقات با "مقام‌های بسیار عالیرتبه" نیز می‌شود، پیشنهاد کرده بود.


در نامه ایران، از نمایندگان آمریکا دعوتی به عمل نیامده است، ولی، مقامات دولت آمریکا این دعوت را یک "ترفند قدیمی" توصیف کرده‌اند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، در واکنش به دعوت تهران از برخی کشورها، چنین سفری را "سفری سحرآمیز و افسانه‌ای" یاد کرده، که نمی‌تواند، کمکی به اجرای تعهدات بین‌المللی تهران کند.
 

به هیچ قیمتی از مواضع به حق و اصولی خود دست برندارید

Posted:

نامه مهدی محمودیان به سران جنبش سبز
جرس: مهدی محمودیان در نامه ای با حمایت از رهبران جنبش سبز، خاتمی، موسوی و کروبی از تحرکات علیه آنان انتقاد کرده و خطاب به آنان نوشته است" از اهداف و آرمانهای آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم خداجوی ایران پاسداری کرده اید کماکان ادامه داده و به هیچ قیمتی از مواضع به حق و اصولی خود دست برندارید .



متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت به شرح زیر است:



با سلام خدمت آقایان سید محمد خاتمی،میرحسین موسوی و مهدی کروبی

روزها و ماه ها از جفایی که در خرداد 88 بر مردم،قانون اساسی و جمهوریت نظام ما رفته است میگذرد و اینک یاران و فرزندان معنوی این ملت توسط کسانی آماج تهمت وابستگی به ضد انقلاب و صهیونیزم و آمریکا و هم سو بودن با آنها قرار میگیرند که پیش از انقلاب و در اوج مبارزات نه تنها در کنار ملت نبودند بلکه به زعم خود دامنشان را از ننگ سیاسی بودن پاک نگه میداشتند یعنی همان به اصطلاح ولایتی ها که خون به دل ملت و امام کردند.


در جریانات بعد از انتخابات صدها نفر از فرزندان این مرز و بوم کشته یا زخمی شدند و به دلایلی که میدانیم و میدانید عده ای تظاهرات اعتراضی و آرام مردم را به خشونت کشیدند و در این میان کسانی هم که با انقلاب و اسلام میانه ای نداشتند هیزم کش معرکه شدند تا جریان اصلاح طلبانه مردم را دچار انحراف و بد نامی کنند.جالبترین نکته در این بین همصدایی هر دو جریان خشونت طلب و ضدمردمی داخلی و خارج نشین بر هتاکی و تخطئه و تکفیر شما فرزندان راستین انقلاب است که هر روز در رسانه هایشان فزونی میگیرد.در این جریانات هزاران نفر در زندانهای قلنونی و غیر قانونی و بازداشتگاههای پیدا و نهان از کهریزک و اوین و رجایی شهر تا زندانها و بازداشتگاههای سایر شهرستانها مورد انواع آزار و اذیت از شکنجه های روحی و روانی تا ضرب و شتم و هتاکی های بیشمار قرار گرفتند.همه اینها هزینه ی درخواست پاسداشت حقوق ملت و پای فشاری بر سر آن است.


همه این دردها،فشارها و شکنجه ها را به همراه میلیونها ایرانی که به خیابانها آمده بودند تحمل کردیم تا در ایران و نظام جمهوری اسلامی انتخابات آزاد با اعمال قدرت و هدایت نهادهای آشکار و پنهان به انتصابات تبدیل نگردد و جمهوری اسلامی به معنای واقعی با جمع بین جمهوریت و اسلامیت آن پاس داشته شود.این روزها ملت شاهدند که مخالفین جمهوریت و اسلامیت در واکنش به حقارتها و شکست هایشان در برابر اراده ملت آزادیخواه ایران از طریق تریبونهای رسمی و غیر رسمی که غصب کرده اند چگونه پایگاهی برای هتاکی به فرزندان راستین ملت و انقلاب و آرمانهای آزادیخواهانه ی آنها ایجاد کرده اند.این روزها به جای شنیدن تمامی سخنان برحق اصلاح طلبان در خصوص برگزاری انتخابات قانونی و آزادی احزاب و تشکل های سیاسی و اجتماعی به راحتی به فرزاندان این ملت به خصوص شما سه عزیز تهمت و افترا میزنند و برخلاف تمام موازین عقلی،شرعی و قانونی در رسانه های عمومی که از طریق بیت المال اداره میشود مردم آزادیخواه ایران و در راس آنها شما فرزندان معنوی ملت،انقلاب و امام را مورد آماج شدیدترین تهمتها و هتاکی ها قرار میدهند تا شما عزیزان را به سکوت و تسلیم در برابر ظلم و جدایی از ملت وادار سازند.


عزیزان گرامی من به عنوان یک ایرانی مسلمان که چندی است در دستان ناقضین جمهوریت و اسلامیت نظام اسیرم از شما تقاضا دارم به حرمت خون شهدای انقلاب از آغاز تا امروز و به حرمت گریه ها و دلتنگی های مادران، پدران،همسران و فرزندان شهدا و اسرای جنبش سبز و به حرمت شکنجه دیدگان کهریزک،209بند و 2-الف و سایر زندانها و بازداشتگاههای پیدا و پنهان دیگر همانطور که تاکنون از اهداف و آرمانهای آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم خداجوی ایران پاسداری کرده اید کماکان ادامه داده و به هیچ قیمیتی از مواضع به حق و اصولی خود دست برندارید و مبادا هیچگونه فشاری از هر سو سبب گردد تا دستیابی به خواسته های فرعی همچون آزادی ما اسرای دربند شما را از تاکید و پافشاری برخواسته های اصلی باز دارد زیرا در چنین حالتی حتی در صورت دستیابی به این خواسته تان تمامی زحمات ما و سایر کسانی که در این مدت متحمل انواع هزینه ها شده اند از بین خواهد رفت.عزیزان همانطور که ما از گذشتگان خود پرسیدیم که برای تحقق آزادی،عدالت و مردم سالاری دینی چه کرده اند فرزندان ما نیز چنین پرسشهایی را از ما خواهند پرسید پس کاری کنید که هم شما و هم ما بتوانیم در برابر پرسش آیندگان و وجدان بیدار بشری پاسخگو و سرفراز باشیم. 


نصرمن الله و فتح قریب

مهدی محمودیان- دیماه هشتاد و نه- زندان رجایی شهر کرج

اگر ملتهای منطقه پی بردند دست دولتهایشان در دست اسراییل بوده، عواقب آن به عهده ما نیست

Posted:

خطیبان نمازجمعه امروز کشور

جرس: خطیبان نماز جمعه امروز کشور، در تریبون ها و خطبه های مشترک خود، ضمن اشاره به بیانیه اخیر وزارت اطلاعات پیرامون "بازداشت شبکه جاسوسی اسراییل" و همچنین پخش اعترافات تلویزیونیِ فردی که وی را "عامل ترور" دکتر مسعود علیمحمدی اعلام کرده بودند، از وزارت اطلاعات تقدیر کرده و اقدامات اخیر را سبب شکسته شدن "اسطوره اطلاعاتی اسراییل" دانستند.

 

نمایندگان رهبری در استان ها، همچنین از "شکست کامل جریان فتنه" سخن گفتند، اما همزمان از در راه بودن و وقوع احتمالیِ "فتنه های آتی" خبر دادند و اظهار داشتند "مردم نباید بپندارند كه با خنثی شدن فتنه سال گذشته دیگر هیچ فتنه ای انقلاب را تهدید نمی كند، ما در معرض فتنه های جدید هستیم كه جامعه را تهدید می كند."

 

"لزوم موافقت با طرح هدفمندی یارانه ها" و "سوق دادن مردم به سمت موافقت با این طرح"، از تاکیدات و اجباراتی بود که امامان جمعه به رسانه ها روا داشتند و همزمان مدعی شدند "هدفمند سازی یارانه ها با هدایت رهبری و همراهی و همدلی مردم با دولت، با آرامش در حال انجام است در حالیكه دشمنان همه تلاش خود را بعد از فتنه به زمان اجرای این قانون معطوف كرده بودند كه بار دیگر هوشیاری ملت آنها را ناامید كرد."

  تهران، صدیقی: اسطوره اطلاعاتی اسراییل در هم شکسته شد

خطیب موقت نماز جمعه امروز تهران با اشاره به دستگیری عوامل ترور دکتر علی‌محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران و از دانشمندان هسته‌ای، گفت: این اقدام وزارت اطلاعات، اسطوره اطلاعاتی اسراییل را درهم شكست.

 

كاظم صدیقی ضمن تشكر از امام زمان كه همیشه مراقب شیعیان خود است، یادآور شد: همچنین از سربازان گمنام امام زمان در وزارت اطلاعات كه خداوند قدرت خود را از آستین این عزیزان بیرون آورد، تشكر و قدردانی می‌كنیم.

وی همچنین به نهم دی ماه نیز اشاره کرد و مدعی شد "در این روز بساط جنگ نرم توسط مردم جمع شد و برای همیشه فتنه و فتنه گر در جامعه منزوی شد. "

تبریز، آل هاشم: مجازات عاملان ترور علی محمدی خواسته عمومی است

محمد تقی آل هاشم در خطبه های نماز جمعه امروز تبریز، با اشاره به دستگیری عوامل ترور شهید علی محمدی در آستانه سالروز شهادت وی (٢٢دی) از ماموران وزارت اطلاعات تحت عنوان "سربازان گمنام صاحب الزمان"، به خاطر این دستگیری قدردانی كرد.

 

خطیب جمعه تبریز گفت: مجازات عاملان ترور این دانشمند هسته ای ایران خواسته عمومی است.

وی، بر حفظ وحدت و هوشیاری مردم و مسوولان تاكید و اظهار امیدواری كرد: این انسجام و اطاعت از ولایت در عزاداری های حسینی نمود بیشتری داشته باشد.


آل هاشم به آغازگری مردم تبریز در شكل گیری قیام های مردمی شهرهای مختلف در جریان پیروزی انقلاب اشاره و همزمان اظهار عقیده کرد: "در جریان فتنه سال گذشته هم مردم پاسخ محكمی به عوامل استكبار داده و دسیسه های آنها را نقش برآب كردند."

 

ارومیه، حسنی: سانحه هوایی ارومیه یك امتحان الهی بود

امام جمعه ارومیه با تجلیل از مجموعه عوامل استانی بخاطر تلاش مضاعف در سانحه هوایی و پیشگیری از افزایش تلفات به خصوص مردم ارومیه گفت: همكاری و مسوولیت پذیری مردم ارومیه بخصوص روستاییان در این سانحه ستودنی و تحسین برانگیز بود.

 

غلامرضا حسنی در خطبه های نماز جمعه ارومیه، سانحه هوایی ارومیه را یك امتحان الهی دانست و اظهاركرد: برای ما تكلیف است كه در مقابل این فاجعه صبر پیشه كنیم، زیرا انچه كه ازجانب خداست باید با آغوش باز پذیرفت.


امام جمعه ارومیه با بیان اینکه "یكی از اعضای خانواده جانباختگان این سانحه گفته بود با شنیدن خبر فوت اعضای خانواده ام سجده شكر به جای آوردم"، اظهار عقیده کرد "داشتن چنین اعتقادی می تواند انسان را در آن دنیا در ردیف انبیای الهی قرار دهد. "

 

مشهد، علم الهدی: نوک تیز پیكان فتنه بعد از انتخابات پارسال، متوجه جان رهبری و ولایت فقیه بود

امام جمعه مشهد می گوید: بصیرت مردم نسبت به ترفندهای معاندان و عوامل آنها ، ضامن بقاء و تداوم انقلاب است.

 

احمد علم الهدی امروز در خطبه های نماز جمعه مشهد گفت "تا مردم مومن و انقلابی از بصیرت و دشمن شناسی برخوردار هستند، حفظ انقلاب تضمین شده است و بصیرت نیز میراث گرانبهای حضرت زینب است، كه در حساس ترین مواقع، بالاترین خطرات را به جان خرید و در برابر طاغوت زمان ایستاد ."

 

 این عضو مجلس خبرگان افزود "ملت ایران به خوبی تشخیص دادند كه نوک تیز پیكان فتنه بعد از انتخابات پارسال، متوجه جان رهبری و ولایت فقیه است و به خوبی تشخیص دادند كه این فتنه تنها سیاسی بازی و فرصت یابی تعدادی افراد فرصت طلب نیست بلكه هدف اصلی دست اندركاران اصلی فتنه براندازی نظام اسلامی است. "

 

رشت، شفیع زاده: هدفمند سازی یارانه ها با هدایت رهبری و همدلی مردم با دولت، با آرامش در حال انجام است

امام جمعه موقت شهر رشت در خطبه های نماز این هفته گفت: نمایش قدرت دشمن ستیز وزارت اطلاعات در كشف و دستگیری اعضای شبكه های جاسوسی وابسته به استكبار جهانی و موساد، باعث آرامش خاطر مردم شد.

 

غلامرضا شفیع زاده ضمن تقدیر از زحمات ماموران وزارت اطلاعات تحت عنوان "سربازان گمنام امام زمان"، افزود : وزارت اطلاعات با كشف شبكه های جاسوسی و دستگیری تروریست های عامل شهادت دانشمند فیزیك ایران، بار دیگر پرده از عملیات غیر انسانی استكبار و اسرائیل غاصب برداشت و آنانرا در جهان رسوا كرد .

 

امام جمعه موقت رشت بدون رویکرد به افزایش قیمت کالاها و خدمات، مدعی شد "اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها با هدایت رهبری و همراهی و همدلی مردم با دولت، با آرامش در حال انجام است در حالیكه دشمنان همه تلاش خود را بعد از فتنه به زمان اجرای این قانون معطوف كرده بودند كه بار دیگر هوشیاری ملت آنها را ناامید كرد."

  قم، بوشهری: هشدار به کشورهای منطقه

خطیب جمعه قم گفت: كار گسترده وزارت اطلاعات و دستاورد اخیر آن در دستگیری عامل شهادت شهید علی محمدی در دنیا معنا دار بود و ضربه مهلكی را به سرویس اطلاعاتی موساد وارد كرد.

 

هاشم حسینی بوشهری' در خطبه های نمازجمعه قم افزود:  دستگیری عضو سرسپرده موساد در ایران لطف الهی بود، چرا كه موساد با پیچیدگی های خاص و به صورت لایه بندی به ترور شهید علی محمدی اقدام كرده بود.


وی خطاب به سران كشورهای منطقه گفت: اگر روزی ملتهای شما پی بردند دست دولت هایشان در دست اسراییل بوده، عواقب آن به عهده ما نیست.


شیراز، ایمانی: فتنه های جدید جامعه را تهدید خواهد کرد

نماینده رهبری در استان فارس و امام جمعه شیراز گفت: مردم نباید بپندارند كه با خنثی شدن فتنه سال گذشته دیگر هیچ فتنه ای انقلاب را تهدید نمی كند، ما هرروز در معرض فتنه های جدید هستیم كه جامعه را تهدید می كند. توطئه های علیه انقلاب به پایان نرسیده ، هر روز توطئه ای دیگری می آید ، مردم و مسوولان باید هشیار باشند و نگذارند فتنه ها و توطئه ها به جامعه لطمه بزند.

 

وی اضافه كرد: شاخص اصلی برای عبور از توطئه ها و فتنه ها حركت پشت سر رهبری است، به طوریكه نه از رهبری جلو بیفتیم و نه از رهبری عقب بمانیم.  وقتی رهبری مسئله مهم امروز را اجرای صحیح قانون هدفمندی یارانه ها اعلام می كنند ، همه تلاشها باید در این راستا انجام شود كه این قانون به خوبی اجرا گردد ، روزنامه ها و مطبوعات هم باید جامعه را به این سمت هدایت كنند كه این قانون درست پیاده شود.


ایمانی اظهار عقیده کرد: ما از مطبوعات و رسانه ها انتظارداریم كه فضای عمومی جامعه رابه سمت اصلی ترین مسئله روز كه همان اجرای قانون هدفمندی یارانه ها است هدایت كنند، مسلما اگر مردم توجیه نشوند، مسایل و مشكلاتی بروز خواهد كرد ، هر چند دولت با همه توان برای رفع مشكلات آماده است .

 

همدان، طه محمدی: آمریكا به دنبال تجزیه كشورهای اسلامی است

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه همدان با اشاره به درگیری های اخیر در قاره آفریقا و كشور اسلامی سودان گفت: آمریكا به دنبال تجزیه كشورهای اسلامی است.

 

غیاث الدین طه محمدی با بیان اینكه این خواب شومی است كه آمریكا برای همه كشورهای اسلامی دیده افزود: نمونه آن ناكامی آمریكا در تجزیه ایران و جداسازی خوزستان و سیستان و بلوچستان در هشت سال جنگ است.  وی اظهار داشت: در جریان درگیری های بعد از انتخابات سودان تاكنون دو میلیون انسان به دلیل عوامی و ناآگاهی مسلمانان و همچنین فریب و تحریك دشمن به برادركشی، كشته شده است.


امام جمعه همدان از "همكاری و استقبال" مردم از اجرای هدفمند كردن یارانه ها تقدیر و تشكر كرد و این را پیروزی بزرگی برای "دولت عدالت محور محمود احمدی نژاد" دانست و ادعا کرد "دشمن به ایجاد شورش و بلوا و تقویت نارضایتی در مردم در اثر اجرای این قانون دل بسته بود و مردم دشمن را مایوس كردند."

  

آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها دارند از شما آریامهر می‌سازند

Posted:

فرخ نگهدار


یاد داشتی از فرخ نگهدار خطاب به رهبر جمهوری اسلامی


سخنی که شنیده نشد
 

ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار



پس از خطبه های پر خطای نماز جمعه ۲۹ خرداد ماه ۸۸ برای شما نوشتم که به راهی قدم نهاده اید که اگر ادامه یابد ماهیت حکومت را دگرگون، قانون اساسی را معلق و کشور را به سوی پرتگاهی دیگر خواهد برد. شما در آن روز مقام خود را به سطح رهبری یک جناح از حکومت تنزل دادید و جناح دیگر را به مقابله خواندید.

آن روز، از زبان یک شهروند، هشدار دادم که بیش از تحمل نظام تند رفته اید. آن روز دل نگران نوشتم: این خطای سیاسی را جبران کنید، خود را از اسارت یک جناح رها سازید، به مسوولیتی باز گردید که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر عهده شما نهاده است. اصرار کردم که مداخله رهبر به سود یک جناح، جمهوری اسلامی ایران را دو شقه، و بحران در شکل یابی قدرت سیاسی را، ناگزیر می کند.

با کمال تاسف آن روز این سخن نه تنها شنیده نشد، بلکه به تدریج ضدیت با آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و اخیرا با آقای رفسنجانی، بسط یافته است. براندازانی که ماسک "خامنه ای پرستی" به صورت زده اند حرف از پاکسازی و خاموش سازی اصلاح طلبان می زنند. آنها تا آنجا جسور شده اند که علنا به "مقام رهبری" فشار می آورند که فرمان دستگیری "سران فتنه" را صادر کند.

مراسم سالگرد تظاهرات ۹ دیماه ۸۸ را از سیمای جمهوری اسلامی تماشا کردم و تاسف خوردم. صحنه های تکان دادن هزاران عکس رهبر در دست جمعیت و "خامنه ای ستایی" بر دهانشان جاری بود. همه بوی تلخ تکرار تاریخ در خود داشت. همان بلایی را که بر سر شاه آوردند، همان کاری که با کیم ایل سونگ و مائوتسه تونگ و استالین کردند، حالا دارند با شما می کنند.

این فاجعه است. تلخ ترین سرنوشت است یک انسان. با محمد رضا هم همین کردند. به عرش اعلاش بردند و نه هراسیدند از تحقیر کردن مردم. این تفرعن هیزم انقلاب شد و چنان دردی در جان آن خاندان کاشت که به یک قرن هم پاک نمی شود. دومین فرزندش را هم همین درد کشت. این درد روح و روان نواده هایش را هم رها نخواهد کرد.

آیا تغییر رفتار رهبری ممکن است؟

کسانی هستند که می گویند تا این حکومت هست هیچ اصلاحی در امور کشور ممکن نیست؛ اول باید رژیم را برداشت. کسان دیگری می گویند: تا این رهبری هست در بر همین پاشنه می چرخد؛ اول باید او را برداشت تا برداشتن گام اول در مسیر اصلاح امور میسر شود. و من به تجربه دریافته ام که کسانی اصلاح طلب اند که تغییر رویه رهبران سیاسی را ممکن بشمارند.

برخی بر من خرده می گیرند که بیهوده تلاش می کنم رفتار رهبری کشور در قبال منقدان و مخالفان حکومت تعدیل شود. آنها می گویند "ذات" و "فطرت" این کسان اجازه تعدیل نمی دهد. آنها می گویند فرق است میان طینت آقای منتظری و طینت این "رهبری". قبول می کنم. رجال سیاسی متفاوت اند. اما موثرترین عامل تنظیم کننده رفتار رهبران سیاسی این تفاوت ها نیست؛ فشاری است که از سوی بلوک های قدرت بر آن "رهبری" اعمال می شود. من گناه همه فجایعی که رخ می دهد را تنها بر عهده رهبری نظام نمی گذارم. همه مسوولیم اما هرکس به میزان مسوولیت خویش. و این را من بارها به صراحت نوشته ام و گفته ام.

این سخن که می گویند ولی فقیه هرچه توانسته علیه معترضان مرتکب شده حامل اهداف سیاسی خاص است. رسالت این سخن این است که راه را برای تاثیر گذاری بر رفتار رهبری را مسدود کنند و امید به موفقیت تلاش ها برای اصلاح و هر نوع هم گام ساختن رهبری با نیازهای جامعه را از میان بزدایند. رسالت این سخن بستن راه هرگونه آشتی ملی است. هدف این حرف ها کسب و یا حفظ قدرت سیاسی است.

کار کسانی که جز به کسب قدرت سیاسی به چیز دیگر نمی اندیشند این است که به همگان بباورانند که طینت حاکمان خبیث، گوششان کر و چشمشان کور و یک سر اصلاح ناپذیرند. آنها فقط وقتی به فکر اصلاح رفتار خود می افتند که کار از کار گذشته است. درست مثل شاه.

و کار کسانی که جز به هموار سازی راه آشتی ملی نمی اندیشند آن است که به همگان بباورانند که می توان نگذاشت کار به آنجا بکشد که کار از کار بگذرد و راه اصلاح مسدود شود. من به وضوح برق این دغدغه را در رفتار آقایان موسوی و کروبی و خاتمی و اخیرا در سلوک آقای هاشمی می بینم و می پسندم. کسی که به امکان اصلاح رفتار رهبران معتقد نیست اصلاح طلب نیست.

قانون شکن کیست؟

در جناحی که شما خود را به آنان نزدیک تر می دانید عده ای بر آقایان موسوی و کروبی و همفکران اتهام می زنند که آنها از نظام جدا شده، سمت "براندازی نرم" رفته و "فتنه جویی" کرده اند. این سخنان دور از حقیقت است. این عناصر صادقانه صحبت نمی کنند. رهبران معترض از برپادارندگان جمهوری اسلامی ایران، از صاحبان اصلی این نظام اند. بی اعتنایی به قانون اساسی در کارنامه آنان نیست آنها، به پشتوانه خرد و تجربه، تحریکات خناسان را خنثی کرده اند.
در وقایع تلخ سال ۱۳۶۰ رفتار رهبران معترض به افراطی ها در حاکمیت فرصت داد اقشار وسیعی از مردم را قانع کنند که جز سرکوب چاره ای نیست. اما در وقایع تلخ سال ۱۳۸۸ رفتار رهبران سبز کوچک ترین فرصتی برای بدخواهان فراهم نکرد. وجدان جامعه ما امروز قانع است که همه قانون شکنی ها و بار مسوولیت فجایع کهریزک، کشتار مظلومان و اسارت بی گناهان تماما بر عهده حاکمیت است.

آقایان موسوی و کروبی با مهارتی قابل توجه ترفند را شناختند. آنها نه قانون شکستند، نه ترویج نفرت و خشونت کردند و نه به بیگانگان متوسل شدند. آنها مسوولان کشور را به اجرای بدون تنازل به قانون اساسی فرا می خوانند و این سخن حق است. رهبری نظام باید تابع قانون باشد. آقای محمد یزدی رهبری نظام را فرا قانون می داند. وای به حال آن نظام. همین کار را با شاه کردند. و حالا هم دارند باشما می کنند و شما اعتراض نمی کنید.

نقض قانون در پرونده سران جناح حاکم، همان جناحی که شما آنان را به خود نزدیک تر می بینید، بس وافر و در سابقه رهبران اصلاحات بس نادر است. کهریزک و کوی دانشگاه از آخرین نمونه هاست. پرونده قتل های زنجیره ای و قبل از آن هنوز مفتوح اند. کهریزکیان، قاتلان ندا و سهراب و محسن و دیگر قربانیان تا امروز نه از درگاه رانده شده و نه به دست عدالت سپرده شده اند. رطل زنان دخل ولایت برند و نوری زادها را به جنایت. مجیزگویانِ دربار پهلوی فرمان شاه را فرمان خدا نام کردند و او را به خاک سیاه نشاندند. و امروز باز کسانی به هوای کاسه لیسی، تحت نام تبعیت از ولایت، دارند سنگ بر تغار قانون می کوبند.

"گوش به فرمان توایم خامنه‌ای"

خامنه ای پرستان در هر فرصتی که شما به صحنه می آئید صحنه را با این شعار میآرایند. روسای مقننه و قضائیه هر شبانه روز همگان را، نه به تبعیت از قانون، که به تبعیت از رهبری فرا می خوانند. در حکومت باور غالب این است که حکم رهبر حکم قانون دارد و باید مطاع باشد.

آقایان موسوی و کروبی شهامت کرده در عمل نشان داده اند که تبعیت از فرمان رهبری، هرگاه خلاف قانون و خلاف حق باشد، مطاع نیست. آنها همگان را، مجمله "مقام رهبری" را، به تبعیت قانون اساسی، به "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" فرا خوانده اند. این کار درستی است و اصلا فتنه جویی نیست. این کار مقابله با نظام و رهبری نیست. همه باید به قانون التزام دهند. فتنه جویان آنهایند که پشت سلاحِ حکومت پناه گرفته و مدام به جان و مال و ناموس مردم ، به حقوق ملت، به اصول فصل سوم قانون اساسی، دستبرد می زنند. لباس شخصی ها و صاحبان ایشان را می گویم. براندازان آنهایند که ترس مردم برایشان بیش از رای مردم ارزش دارد.

سرمایه نظام "اعتماد ملی" است و این ها بس سهل انگارانه بر بادش می دهند.

نمی گویم معترضان همه یکسان و مسوولانه عمل کرده اند. برخی اعترضاتِ مردمی در سال پیش از "رای من کجاست" فراتر رفت و در برخی مقاطع به شعارهای تند علیه نظام و رهبری، و در برخی جاها به خشونت نیز، کشیده شد. اما این موضوع به هیچ وجه ناشی از تصمیم و خواست رهبران معترض نبوده است. صادقانه بپذیریم که این تندروی ها بیش از همه، در اثر موضع گیری جانبدارانه شما - به خصوص پس از نماز جمعه 29 خرداد - رخ داده است. من حتی مسوولیت شعارهای براندازانه را بر عهده سازمان های سرنگونی طلب نمی اندازم. زیرا تصمیم آنها به هیچ وجه قادر نبود فضا را بگرداند. اما موضع گیری یک جانبه شما قادر بود اوضاع را بچرخاند و چرخاند.

"سران فتنه" و "خواص بی بصیرت"

با این وجود وجدانم گواهی نمی دهد که هرچه طائب ها خواسته اند شما تن داده اید. قابل درک است که جانبداری آشکار شما از یک جناح تا آنجا نبوده است که شما بر حذف آقایان موسوی کروبی و خاتمی و رفسنجانی و پیگرد آنان به مثابه "سران فتنه" مصر باشید. افکار عمومی البته جز این فکر می کند. تصور غالب این است که شما از بیم واکنش های تند اجتماعی دست نگاه داشته اید. رفتار شما و روانشناسی خاص ایرانی این خطای باصره را شکل داده است. حقیقت این است که فشار سنگینی بر شما بوده است که آقایان موسوی و کروبی تحت پیگرد قرار گیرند و شما تا امروز تن نداده اید.
عناصری مثل دولت آبادی،دادستان تهران، یا احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، می خواهند شما مسوولیت همه تصمیم ها، از خرد و کلان، را بر عهده خود بگیرید و نهادهای حکومتی همه مجری اوامر ملوکانه شوند. آنها شما را به جایی می برند که هر سیاست مدار صاحب نظر و ورزیده ای را دشمن و رقیب خود بپندارید؛ که شما مسوول همه ی سیاست ها و مشکلات ممکلت داری معرفی شوید. این همان سرنوشت شومی است که فردوست ها برای شاه رقم زدند.
اما راست این است که هنوز تسلیم به انتها نرسیده. یک نمونه می آورم: شما می گوئید. "سران اصلی فتنه" امریکا و انگلیس و اسرائیل اند و "خواص بی بصیرت" نتوانستند فتنه را تشخیص دهند، در دام افتادند و گناه کردند. و یهودا می گوید: "سران اصلی فتنه" همین خواص اند. سرشان را به سنگ بکوبید تا عوام بی بصیرت فریب نخورند.

این ها بی ریشه‌اند

تحلیل های جامعه شناختی حاکی از آن است که فردوست صفتان، بر خلاف اصلاح طلبان و اصول گرایان اصیل، ریشه اجتماعی ندارند و قدرت شان بیشتر ناشی از تسلط بر دستگاه های امنیتی - نظامی و دسترسی به منابع مالی دولتی است. اصلاح طلبان و اصول گرایان اصیل هر دو ریشه های اجتماعی قوی دارند و بر دو رویکرد تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عمده در کشور ما تکیه می کنند. پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعیِ اصلاح طلبان با لایه های نو ظهور شهری و تجددگرا گسترده تر و ارتباط اقشار سنت گرا بوده و بخش های قدیمی تر شهری و روستایی با اصول گرایان اصیل گسترده تر است. انتخاب برنامه ها و سیاست های هر دو بخش جمهوری اسلامی ایران و رقابت های انتخاباتی آن دو بیش از همه زیر تاثیر و فشار تمایلات تجدد خواهانه (دانشگاه ها و روشنفکران) و یا سنت گرایانه (روحانیت و بازار) در جامعه صورت گرفته است. اصلاح طلبان و اصول گرایان اصیل همواره بر رای بلوک های اجتماعی شناخته شده متکی بوده اند. حامیان دولت فاقد این نوع پایگاه اند. تکیه گاه قدرت آنان یا سازمان امنیت و پول نفت خواهد شد و یا حمایت مستقیم قدرت های جهانی و منطقه ای.

بین "جناح دولتی ها" در ایران و گروه بندی های پوپولیستی حاکم بر برخی کشورهای امریکای لاتین تفاوتی بنیادین هست. در امریکای لاتین رای و حمایت مردمی مهم ترین منبعِ قدرتِ گروه بندی های حاکم است. دولت احمدی نژاد در ایران فاقد این نوع پایگاه اجتماعی/فرهنگی تاریخی است. قدرت گیری این جریان محصول رشد شکاف میان اصول گرایان و اصلاح طلبان است. اصول گرایان، به دنبال ضعف اجتماعی و کاهش شمار رای دهندگان به خود و حفظ امکان رقابت با جریان اصلاح گرا به تکیه بیشتر بر نهادهای امنیتی و نظامی روی آورده و شما نیز این "چاره جویی" را کار ساز یافتید. "چاره" ای که دو بار به صورت کودتایی در ایران و بارها در برخی کشورهای منظقه تجربه شد و هر بار به قطع ارتباط تمام اقشار اجتماعی با حاکمیت منجر شد. این مسیری است که نظام را بی پایه و از اعتماد ملت بی بهره خواهد کرد. محروم سازی اصلاح طلبان از مشارکت سیاسی به هیچ وجه ضعف اجتماعی اصول گرایان را جبران نمی کند.

پی آمد حذف اصلاح طلبان

آقای جنتی گفته است به حضور اصلاح طلبان در انتخابات نیازی نیست. این حرف پیامش این است که در انتخابات بعدی "به حضور اصول گرایان در انتخابات نیازی نیست". معنای این "چاره جویی" محروم کردن جمهوری اسلامی از قدرت رای مردم است. شعار "رای من کو" شعار حامیان اصلاح طلبان بود. راهی که جمهوری اسلامی می پیماید، هرگاه متوقف نشود"رای من کو " را به شعار مشترک اصول گرایان و اصلاح طلیان، به شعار فراگیر ملی، و جنبش سبز را به جنبشی واقعا همگانی و فراجناحی بدل خواهد کرد.

آیا کار از کار گذشته است؟

گرچه یاس از تصحیح رفتار شما در میان اکثریت بزرگ شهروندان در شهرهای بزرگ کاملا فراگیر است اما تحلیل جدی اوضاع کشور حاکی از بازگشت ناپذیر شدن روندها نیست. هدف کسانی که جز این تحلیل می کنند بستن راه اصلاحات است. "سینه چاکان ولایت" از یک سو و "سرنگونی طلبان خشمگین" از سوی دیگر علیه اصلاح طلبی برخاسته اند. هر دو نعره می زنند: "اصلاحات مرد". و این دروغ بزرگی است که تنها ولع قدرت پشتوانه آن است.
هنوز راه اصلاح باز است هرگاه رهبر جمهوری اسلامی ایران در رقابت سیاسی دخالت نکند و نهادهای قانونی کشور هر چه بیشتر قادر باشند مستقلا تصمیم گیری کنند. راه بازگشت مردم به پای صندوق های رای باز است هرگاه شما قدرت قانونی خود را به اهرم اجرای اهداف یک جناح تبدیل نکنید. خشتِ کج آن روز نهاده شد که شما به مجلس "حکم حکومتی" فرستادید. امروز کار به جایی کشیده که عده ای دوره افتاده اند که از شما برای آوردن سر رقبای انتخاباتی خود "حکم حکومتی" بگیرند و شما هنوز (به آوردن سر) تن نداده اید.

جنبش اصلاح طلبانه جاری به یقین از چنان حمایت مردمی برخوردار هست که قادر شود دست قانون شکنان را کوتاه و بدور از هر مداخله ای نهادهای ریاست جمهوری و مجلس به رای آزادنه تشکیل دهد. دلسردی و یاس مردم از کارآیی نظام حقوقی و قانون حاکم بر کشور بزرگترین خطر برای کشور است. آنها که خیر این ملت را می خواهند هم چنان تلاش می کنند کار به جایی نکشد که نفرت فراگیر و راه بازگشت به صندوق رای بسته شود. آن چه آقای محمد خاتمی در سه جمله گفته است حرف همه دلسوزان ملت است. فاصله برانداختن نهاد انتخابات تا برافتادن جمهوری اسلامی، فاصله لب تا به دهان است. ایران تحمل حکومت پلیسی ندارد.

و سخن آخر

آنچه شاه سابق با ملت و ملت با شاه سابق کرد همه ناگزیر نبود. آیت الله خمینی ابتدا نصیحت کرد و شاه نشنید. وقتی شنید، که کار از کار گذشته و نفرت فراگیر شده بود. به وضوح دارند از شما یک "آریامهر" می سازند. مسیر پانزده خرداد تا ۲۲ بهمن را دارند تکرار می کنند. هنوز دیر نشده. و اگر بخواهیم خیلی زود دیر نشود نخست باید اعتماد آسیب دیده ی ملت درمان شود. این یک مصلحت همگانی است. خطای دهشتناک آن است که تصور شود طرفداران حکومت با مخالفان هیچ وجه مشترک، هیچ درد مشترک ندارند. این بزرگ ترین دروغ است. ایران سرزمین ماست و همه آن را دوست داریم. برای تعیین سرنوشت آن می توان و باید باز به پای صندوق رای، به روزهای پر شور و پر امید انتخابات بازگشت. روح سخن آن سیدِ خندان سرشته به نیک خواهی است. برای همه، برای شما نیز.
 

لندن – بیستم دیماه ۱۳۸۹

 

منبع: وبسایت شخصی نویسنده