جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


سبز یعنی استقامت تا بهار

Posted:

طراح : عصیان

جوهر وماهيت جنبش سبز در زير پوست جامعه

Posted:

بهروز محمدي

 

چند ماهيست در خارج از كشور انديشمنداني به تحليل شرايط حال حاضر جامعه ي ايران وجريان شناسي و جنبش شناسي اعتراضات مردمي مي پردازند و در مواردي حكم به نبود يك جنبش اجتماعي واقعي در ايران مي دهند.اين در حاليست كه با كمال احترام بايد يادآوري كرد تنها زماني مي توان عمق تحولات جاري در جامعه ي ايران را دريافت كه از نزديك و درون كشور آن را لمس كنيد و خودتان جزوي ازآن دگرگوني ها باشيد و بتبع جامعه،شما هم متحول شويد. در غير اينصورت شناخت بدست آمده سطحي و اغلب بدون آگاهي عميق خواهد بود.

 

ظرف ساليان اخيرالبته تا پيش از خرداد 88 من و جمع ديگري از دانشجويان بصورت تقريبا" هفتگي جلسات و كارگروه هاي ويژه اي را برگزار مي كرديم كه گاهي براي بررسي مكاتب گوناگون و برخي اشخاص خاص و گاهي مسائل دانشگاه و در برخي موارد، مسائل سياسي عمده ي جامعه بود كه شرح كلي و جمعبندي جلسات بهمراه نظرات شخصي خودم پس از هر جلسه ثبت و ضبط و گاهي منتشر مي شد. اكنون پس از گذشت ماهها و سالها هنگامي كه به بررسي دوباره ي آنها مي پردازم آنچه توجه مرا جلب كرده امكان يك جمعبندي كلي درباره ي تحولات ساليان اخير در عمق دانشگاه ها و جامعه ايران است (بهر حال ما در خلاء زندگي نمي كرديم و تحت تاثير جو غالب جامعه بوديم). اگر هم اكنون با تجربيات بدست آمده در هفده ماه اخير و بدون در نظر گرفتن اينكه پيش ازين چه مي انديشيديم بخواهيم شرايط را بسنجيم،شايد نتوانيم درك درستي ار تحولات پيدا كنيم.

 

با عنايت به اينكه امكان نشر همه ي آن ها در اين مجال وجود ندارد و همچنين به دلايل ويژه، من نمي توانم همه ي جزئيات را بازگو كنم. در اين ميان 4 مورد و در حقيقت چهار برهه را برش زده ام و براي رسيدن به يك شناخت بهتر در اختيار همراهان قرار مي دهم : (در همه ي موارد مسائلي درباره ي دانشگاه مطرح شده كه به طور كامل حذف شده است وجمع بندي ها و نظرات شخصي دوباه خلاصه شده است)

مهر 86

 

"اعلاميه جهاني حقوق بشر" – جمع بندي بحث : «مهمترين چيزي كه امروز جامعه ي ايران به آن نيازمند است، تبليغ اعلاميه ي حقوق بشر و دفاع همه جانبه از آن در حوزه هاي مختلف جامعه است.» «چه دانشجويان و چه كارگران، چه آزاديخواهان و فعالين سياسي،‌همه ي خواسته هايشان را درون اعلاميه ي حقوق بشر مي توانند بجويند » «تجربه ي اصلاحات نشان داده بدون مبنا قرار دادن يك انديشه ي مشخص براي مبارزه ي سياسي سرانجام شكست خواهيم خورد.»

 

جنبش كارگري با توجه به اينكه ايران هنوز به مرحله ي صنعتي شدن نرسيده و كارگران بخش صنعت معدودند و در ديگر حوزه هاي كارگري امكان هيچ اتحاد صنفي وجود ندارد، اساسا در ايران وجود خارجي ندارد و جنبش دانشجويي هم به خاطر جو غالب بي تفاوتي كه بين دانشجويان ايجاد شده از بين رفته است و آنچه هست جنبش دانشجويي نيست و فعاليت هاي نحله هاي آزاديخواه است كه برحسب اتفاق دانشجو هم هستند و در تحولات آينده هيچ حسابي نبايد روي دانشجويان كرد و برعكس عامه ي مردم هم اثرگذارتر و هم آماده تر هستند. «تنها جنبشي كه امروز وجود دارد جنبش زنان است و سرمايه گزاري فعاليت هاي حقوق بشري بايد روي اين بخش از جامعه صورت بگيرد. تنها حركتي كه پتانسيل تبديل شدن به بك جريان و تحول را دارد، حركت برابري خواهانه بين زنان و مردان است.»

 

جمع بندي من : اعلاميه ي جهاني حقوق بشر را به مثابه ي قرآن عصر جديد بايد مبناي همه ي فعاليت ها قرار دهيم، ‌چراكه حقوق بشر و برقراري آن مقدم بر آزادي بيان و حتي دموكراسي است. دموكراسي خودش يكي از بندهاي اعلاميه است بنابراين چون صد آيد، نود هم پيش ماست. اعلاميه حقوق بشر مي تواند به عنوان حبل المتين همه ي آزاديخواهان چه مخالف حكومت و چه اصلاح طلب و چه زنان و چه كارگران و چه دانشجويان قرار بگيرد. فعاليت ترك و كرد و زنان و هرگونه جنبش هاي برابري خواهانه مي توانند زير پرچم حقوق بشر و برابري همه ي انسان ها متحد شوند. آسيب پذيري حكومت هم بيشتر از همه جا از همين ناحيه است. در مورد جنبش دانشجويي به غير از تهران، در ديگر شهرها فعاليت چشمگيري وجود ندارد و در دانشگاه هاي تهران هم گروه هاي دانشجويي فعال وجود دارد،‌نه جنبش دانشجويي. ضمنا دانشجويان برخلاف دهه هاي گذشته كه مرجع جامعه بودند، هم ارزش اجتماعي خود را از دست داده اند و هم به علت خودبزرگ بيني و غرور، ميزان آگاهي پذيري دانشجويان نسبت به ديگر اقشار كمتر است. بنابراين بهتر است وقتمان را روي گزينه هاي ديگر بگذاريم.

 

ارديبهشت 87

 

" سياستگذاري نشريات براي سال آينده "– جمع بندي بحث : «سال آينده سال بسيار مهمي است. دولت با آگاهي از همين اهميت يكي يكي انجمن ها را مي بندد و فعاليت ها براي انتخابات رياست جمهوري را از همين حالا بايد كليد زد.» «حتي تصور رياست جمهوري مجدد احمدي نژاد هم غيرممكن و هر كاري بايد كرد تا خاتمي بيايد و پيروز شود.» «مبناي همه ي فعاليت ها بايد انتخابات رياست جمهوري آينده باشد.»

 

فقط خاتمي امكان پيروز شدن بر احمدي نژاد را دارد، بقيه را يا رد صلاحيت مي كتتد يا آن ها كه مي توانند تأييد شوند،‌ رأي نمي آورند. عبدالله نوري و مهاجراني امكان رأي آوري دارند اما تأييد نمي شوند. «همه متفق القول هستيم كه بايد در انتخابات شركت كرد و برخلاف سال 84 هيچ بحثي درباره ي تحريم نداريم . درگيري هاي پيرامون خبرگان با هدف بلندمدت صورت مي گيرد. همه ي فعاليت هاي احمدي نژاد براي رهبري آينده ي كشور است، همه ي كساني كه امكان رهبرشدنشان پس از خامنه اي وجود دارد ترور شخصيت مي شوند. در انتخابات خبرگان مي خواستند هاشمي را زمين گير كنند اما نتوانستند. با اين حال هدف اصلي احمدي نژاد و مثلث جنتي و يزدي و مصباح يزدي، رفسنجانيست تا بتوانند رهبري آينده را تصاحب كنند. در اين موقعيت زماني حمايت از هاشمي اهميت زيادي دارد. فعالين دانشجويي همه ي دانشگاه ها از هم اكنون آماده ي انتخابات شده اند و فضا به سرعت در حال قطبي شدن است.»

 

جمع بندي من : خاتمي حتما مي آيد اما احتمال رد صلاحيتش وجود دارد از همين رو بايد از مهرماه تبليغات براي خاتمي را شروع كرد تا هزينه ي رد صلاحيت او آنقدر بالا برود كه مجبور به پذيرش حضور او بشوند در اين صورت با رأي قاطع پيروز مي شود.

 

به هر حال تنها كسي كه مي تواند احمدي نژاد پوپوليست را شكست دهد خاتمي است و ما هم انتخابي جز او نداريم. ضمنا" خاتمي اگر اين بار بيايد به كمك هاشمي ولايت فقيه را موقتي خواهند كرد و قطعا اينبار اشتباهات گذشته در باج دادن به محافظه كاران تكرار نمي شود.

 

آذر 87 – انتخابات

 

جمع بندي بحث : «خاتمي حتما مي آيد و ما بايد بدون هيچ ترديدي با تمام نيرو از او حمايت كنيم، اما اين بار بنا را بر معامله ي رأي خواهيم گذاشت و رأي ما به او مشروط خواهد بود. ما چند درخواست پيش روي او قرار خواهيم داد. برخورد او با حكم حكومتي، حمايت از زندانيان سياسي با هر عقيده اي،‌حقوق زنان و آزادي حجاب، برقراي رابطه با آمريكا.»

 

احمدي نژاد تنها در صورتي كه با آمريكا رابطه برقرار كند و پول نفت را نقدا به حساب مردم واريز كند، ‌امكان پيروز شدن دارد اما در آن صورت هم هر دوي آن ها در ميان مدت تبديل به ضد خود خواهند شد و منجر به سقوط حكومت مي شود. سرمايه گذاري ما براي جلب آرا بيشتر روي زنان بايد باشد و اقوام. «با پويش و ستاد خاتمي هرگونه همكاري ممكن صورت بگيرد.»

 

جمع بندي من :

 

همه ي گروه هاي دانشگاه علي رغم اختلاف نظر در زمينه هاي ديگر در ورود به انتخابات شكي ندارند و همدلي گسترده اي ايجاد شده كه پيش از اين نبود. فعالين جنبش زنان و فعالين اجتماعي و NGOها همه در اين راستا متحد شده اند. براي ايجاد تحول كليه ي نيروهاي اجتماعي بايد همسو شوند تا بالا رفتن حجم نيروهاي مخالف، حكومت مجبور به قبول آزادي هاي مردم بشود. خاتمي اين بار بر خلاف گذشته سياستمدارانه به ميدان آمده است و با توجه به تجربه هاي هشت سال اصلاحات،‌در دوره ي بعدي نه تنها او اشتباهات خود را تكرار نمي كند بلكه مردم اين بار به خانه هايشان بر نمي گردند و قطعا تغييرات بزرگي رخ خواهد داد.

 

فروردين 88 - كناره گيري خاتمي

 

كناره گيري خاتمي چيزي از انتخابات كم نمي كند. با توجه به اينكه پيروزي خاتمي قطعي بود، امكان دارد موسوي از طرف رهبري و اصولگرايان به ميدان آمده باشد. به هر حال بخشي از دوستان به خاطر حمايت قاطع خاتمي معتقدند همه ي نيرويي كه براي خاتمي آماده كرده بوديم، صرف موسوي كنيم، اما اكثريت با كروبيست. شعار پول نفت او علاوه بر رأي آوري مي تواند امكان ديكتاتوري را براي هميشه از حكومت بگيرد. هم چنين رابطه ي ما با كروبي دوطرفه است. او خواسته هاي ما را مطرح مي كند و ما هم برايش رأي جمع مي كنيم. با توجه به دوگانه ي پيش آمده بهتر است موسوي و يا كروبي در صورتي كه هركدام نتوانست اقبال عمومي را جلب كند، در هفته ي پاياني كناره گيري كند، اما در هر صورت امكانات ما به صورت مساوي براي تبليغ موسوي و كروبي استفاده مي شود.

 

كروبي و موسوي تفاوتي ندارند. ما بايد به فكر جلب آراي خاموش باشيم تا با بالا رفتن درصد رأي دهندگان، مجموع آري كروبي و موسوي از نصف بالاتر برود و به هر حال يكي از اين دو به دور دوم خواهند رفت و آن موقع همه با هم به او رأي خواهيم داد، اما اختلاف نظر ما درباره ي موسوي و كروبي نبايد به تفرقه و انشعاب منجر شود. بسياري از دانشجويان كه پيش از اين فعال نبوده اند، ‌حالا فعال شده اند، خصوصا دختران. به نظر ميرسد جامعه در آستانه ي يك انقلاب جنسيتي است (چيزي شبيه انقلاب 68 فرانسه) و از اين موضوع در انتخابات بايد نهايت بهره را جست.

 

و اما به سبك همان نتيجه گيري ها در پايان به عنوان نتيجه گيري بحث بايد عرض كنم :

 

از تقريبا دوسال پيش از انتخابات در همه ي دانشگاه ها و NGOها و احزاب، گروه هايي با هدف تأثيرگذاري بر انتخابات 88 فعال شدند كه نتيجه ي فعاليت هاي اين گروه ها از تابستان 87 تبديل شد به يك پويش عظيم اجتماعي براي دعوت از خاتمي و مي توان مدعي شد از مهرماه 87 يك جنبش برابري خواهانه اجتماعي در سطح تحصيل كرده ها و دانشگاه ها و زنان به وجود آمد كه هدفش حقوق بشر و آزادي هاي اجتماعي بود كه به اين نتيجه رسيده بود براي دستيابي به اين هدف بايد در انتخابات 88 شركت كرد و با توجه به واقعيات موجود خاتمي را بهترين گزينه اي مي دانست كه مي توانست راي بياورد. بمرور زمان و در اثر فعاليت و تحرك اين نخبگان از ارديبهشت ماه 88 اين جنبش به يك جنبش ملي كه خواستار تغيير بود و ميان توده هاي مردم راه يافته بود تبديل شد كه سرانجام پس از كودتا از يك جنبش تحول خواهانه به يك جنبش اعتراضي تغيير ماهيت داد. در حقيقت آغاز جنبش سبز نه در عمل و نه تئوري 22 خرداد 88  نبود بلكه اگر در سطح نخبگان بررسي كنيم آغاز جنبش را بايد  تابستان 87 دانست كه بحث و پويش دعوت از خاتمي در سطح گسترده اي شروع شد و اگر در عمق زياد و بين توده ها بخواهيم بررسي كنيم اين جنبش از همان فروردين و ارديبهشت 88 تقريبا" بارور شده بود و مي رفت در 22 خرداد ميوه بدهد و فرزندش را بدنيا بياورد كه كودتا شد.

 

و اما بسبك همان گزارشات نتيجه گيري شخصي خودم :

 

ظرف چند سال گذشته در جامعه ي ايران يك انقلاب جنسيتي در نگاه و بينش مردان و زنان به حق زن و برابري زن و مرد ايجاد شد و نگارنده بخش بزرگي از ايجاد جنبش سبز را مرهون جنبش زنان مي داند. همان طور كه براي تولد يك انسان اگرچه مادر بتنهايي كافي نيست اما اوست كه فرزند را در شكمش مي پرورد و مي زايد، نطفه ي جنبش سبز هم اگرچه توسط فعالين اجتماعي و در راستاي انتخابات بسته شد اما سرانجام اين جنبش زنان بود كه آن را بارور كرد و دست آخر هم جنبش سبز از شكم جنبش زنان بيرون آمد.

 

حالا درباره ي ماهيت اعتراضي جنبش سبز پس از كودتا جاي بحث، بسيار است اما اگر كساني بگويند پيش از انتخابات يا پس از اعتراضات خياباني جنبشي در كار نبوده راه به خطا برده اند. هم پيش از آن بوده و هم پس از آن ليكن در اين بين ماهيتش گاهي تغييراتي داشته است. زماني برابري خواهانه بود، زماني تحول خواهانه(چون به اين نتيجه رسيد بدون تحول سياسي برابري حاصل نميشود) ، زماني ديگر جنبشي اعتراضي بود(چون حكومت در برابر موج تحول خواهي ايستاد) و اكنون به جنبشي زيرپوستي براي آگاهي رساني گسترده تبديل شده(بعلت بالا رفتن وحشتناك هزينه)

 

اين مطالبي كه عرض كردم نه يك تحليل علمي بلكه مشاهدات عيني از يك جنبش است. البته نه اينكه بزرگان در اشتباه بسر مي برند، نه! من نمي فهمم دوستان عزيز جنبش را چه چيزي معنا مي كنند. تصور من اين است كه جنبش يعني بحركت درآمدن، جنبيدن و فعال شدن عناصري كه نمي جنبيدند اما پتانسيل تحرك دارند. پيش از انتخابات، خوب ،بعضي ها حق دارند داخل كشور نبودند. اما جنبش يعني همين كه صبح شنبه كه مي آمد ساعت 8 جلوي دكه هاي روزنامه فروشي صف بود براي خريدن هفته نامه ي شهروند و بعداز ظهر ديگر گيرت نمي آمد. جنبش يعني همان كه شهروند را يكي مي خريد 5تا مي خوانددن. جنبش يعني همان كه (محض اينكه يك اعتراضي هم به مسئولين صداي آمريكا كرده باشيم) چهارشنبه شب آنهايي هم كه اهل سياست نبودند اما ماهواره داشتند منتظربرنامه ي :«چالنگي» مي نشستند. جنبش همين هاست ديگر.

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

گیسوی آشفته من

Posted:

جرس: در قرن بیست و یكم میلادی هنوز كالایی به نام زن خریداری می‏شود و عجبا كه بخشی از این كالا توسط هموطنان مان كه فقرامانشان را بریده، صادر می‏شود و تاسف برانگیزتر، تلاش برای نادیدن و سرپوش گذاشتن بر چنین فاجعه ای است.

این روایتی است حقیقی از دختران وطن كه در سرزمینی غریب، مظلوم واقع می‏شوند، اما مردم ایران حتی به قدر خرد شدن یك برگ پاییزی زیرپای عابرین این روزها نیز، صدایشان را نشنیده‏اند. فاجعه ‏ای كه برایش هنوز فریادرسی یافته نشده و به دلایل غیرقابل قبول، در قبالش نیز همواره سكوتی وهم انگیز اختیار شده، در فیلم مستند گیسوی آشفته من (My Disturbed Hair) اثر ماجد نیسی به تصویر كشیده شده است.

این اثر كه برنده بهترین فیلم مستند داوران انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در جشنواره كوثر و برنده جایزه دوم این جشنواره و جزو 16 فیلم مستند برگزیده سال 85 به انتخاب خانه سینما بوده، به دلیل آنكه به نفع برخی نیست، چندان مورد توجه قرار نگرفته و این فیلمساز جوان كه حق مطلب را در این اثر راجع به این موضوع ادا كرده، حتی نتوانسته برابر تاثیرگذاری این فیلمش، از جشنواره‏ها جایزه بگیرد. گزیده‏ای از این اثر را در ذیل مشاهده می‏كنید.

 

 

 

 

منبع: آینده نیوز

تدارک جمعیت “یکصد هزار نفری” برای نمایش بیعت بسیجیان با رهبر

Posted:

جرس: سپاه پاسداران با هماهنگی بیت رهبری و شخص آقای خامنه ای برای روز چهارم آذر ماه برنامه‌ریزی کرده اند که مقرر شد تعدادی را تحت عنوان "بیعت یکصد هزار بسیج با رهبری" در منطقه‌ای واقع در پادگان امام حسن (میدان اسب دوانی افسریه تهران) جمع کرده و از این جمع بهره برداری تبلیغاتی کنند.


شنیده‌های جرس حاکی است، سپاه پاسداران با اعلام آماده باش صد در صد به تمام پایگاههای بسیج خود، به نهادها و ارگانها اعلام کرده است که با هماهنگی وزرا، تمامی نیروهای بسیجی و غیربسیجی و حتی کارمندان را به هر شکل ممکن با اتوبوس به آن منطقه منتقل کنند.


در این اعلام مقرر شده افراد را از ابتدای صبح به آن منطقه منتقل کنند و پس از پذیرایی صبحانه و نهار و برگزاری مراسم، آنها را به محل کار خود برگردانند.


همچنین قرار است دیدار هرساله رهبری با مسئولین نظام به مناسبت عید غدیر نیز در این تجمع صورت گیرد و همه وزراء و معاونین آنها و مدیران کل به همراه کارکنان آنها که توسط بسیج سازماندهی می شود در این دیدار و تجمع "یکصد هزار نفری" شرکت کنند و تحت عنوان بیعت با ولایت در این نقطه که قبلا میدان اسب دوانی بوده و در حال حاضر پادگان سپاه است و "دهکده مقاومت" نام گرفته است شرکت کنند.


نکته حائز اهمیت این است که در اطلاعیه ها، اعلامیه ها، دعوت نامه‌ها، پلاکاردها و رسانه‌ها از تجمع یکصد هزار نفری بسیجیان در بیعت با رهبری نام برده می شود.

 

بر اساس آمار معاونت تدارکات جهت تهیه غذا برای صبحانه و نهار و حتی حمل و نقل بسیجیان و پاسداران در تهران و اطراف تهران از مراکز دولتی و وزارت خانه‌ها صرفا پول نقد دریافت می دارند و از دریافت غذای آماده خودداری می‌کنند، پول نقد دریافتی برای بیش از صدهزار نفر است و در صورتی که غذاهای سفارش شده جهت طبخ غذا حداکثر برای بیست هزار نفر است.


نکته حائز اهمیت دیگر این است که برای اولین بار تمامی مسئولین نظام در یک پایگاه نظامی باید به دیدار رهبری بروند که نشاندهنده حاکمیت مطلق نظامیان و حکومت پادگانی در کشور است.
 

آخرین روز مانور نظامی ایران

Posted:

نماینده مجلس در کارگروه مشترک دولت و مجلس و شورای نگهبان: اظهارات کدخدایی نیاز به اصلاح دارد

Posted:

جرس: نماینده مجلس در کارگروه مشترک دولت و مجلس و شورای نگهبان گفت: آنچه عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان از نتایج جلسات کارگروه مشترک اعلام کرده نیاز به اصلاح دارد چراکه مجلس روی 4 موضوع از سخنان کدخدایی نظرات دیگری دارد.

 

به گزارش جام‌جم آنلاین‌، محمد دهقان عضو هیأت رئیسه مجلس و نماینده مجلس در کارگروه مشترک دولت و مجلس و شورای نگهبان بعدازظهر امروز در جمع خبرنگاران با انتقاد از اظهارات عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان درخصوص نتایج این کارگروه، گفت: کداخدایی سخنگوی شورای نگهبان است و سخنگوی این کارگروه نبود و آنچه را که ایشان مطرح کرده مورد انتقاد است و بخشی از سخنان وی نیاز به اصلاح دارد.

 

وی افزود: آقای کدخدایی در مورد نشست‌های این کارگروه، 14 مورد را مطرح کرده که 4 مورد از سخنان وی مورد ایراد مجلس است و ما امروز طی نامه‌ای به آیت‌الله جنتی دبیر شورای نگهبان نظرات مجلس را در این زمینه اعلام خواهیم کرد.

 

نماینده چناران در مجلس با بیان اینکه کارگروه مذکور مرکب از 3 نفر از اعضای شورای نگهبان، 3 حقوقدان مستقل، 3 نماینده از طرف دولت و 4 نماینده از طرف مجلس بوده، گفت: علاوه بر اینجانب، احمد توکلی، محمدرضا باهنر و محمدحسن ابوترابی از طرف مجلس در جلسات این کارگروه شرکت می‌کردیم.

 

وی با بیان اینکه این کارگروه 18 جلسه در محل شورای نگهبان برگزار کرد، اظهارداشت: در آن جلسات، مطالب بسیار زیادی مطرح شد و در نهایت بر جایگاه مجلس و توافق مجلس در موضوعات قانون‌گذاری و نظارت تاکید شد.

 

نماینده مجلس در کارگروه مشترک دولت و مجلس و شورای نگهبان یکی از بخش‌های از سخنان کداخدایی که نیاز به اصلاح دارد را اصل 57 قانون اساسی ذکر کرد و گفت: اصل 57 قانون اساسی بر استقلال قوا تاکید دارد و بنابراین براساس این اصل رئیس‌جمهور نمی‌تواند به قوای دیگر تذکر دهد و یا از آنان سوالی مطرح کند.

 

دهقان گفت: در کارگروه مشترک نمایندگان مجلس، اختیاری برای رئیس‌جمهور در راستای تذکر به قوای دیگر و یا سوال کردن از آنان قائل نبودند و ما این را قبول نداشتیم که رئیس‌جمهور می‌تواند به قوای دیگر تذکر دهد. همچنین اصل 113 قانون اساسی که وظیفه اجرای قانون اساسی را به رئیس‌جمهور می‌دهد چنین اجازه ای را به رئیس‌جمهور نداده است.

 

وی با اشاره به بخش دیگری از سخنان کدخدایی که مورد اعتراض مجلس واقع شد، گفت: اکثریت کارگروه این موضوع را قبول نداشتند که چون مجلس بار مالی یک طرح یا پیشنهادی را تامین نکرده حق ورود جهت قانون‌گذاری را ندارد بلکه کارگروه تاکید داشت مجلس تخصیصا اختیار قانون‌گذاری در برخی از موارد مثلا مجمع تشخیص مصلحت نظام یا مجلس خبرگان را ندارد و این اختیار را به خود این نهادها واگذار کرده است.

 

نماینده مجلس در کارگروه مشترک دولت و مجلس و شورای نگهبان گفت: اگر مجلس طرحی داشته باشد و این طرح بارمالی داشته باشد و مورد تایید شورای نگهبان واقع نشود مجلس می تواند با اصرار خود این مصوبه را به مجمع ارجاع دهد و موضوع اصل 75 قانون اساسی از مواردی نیز که مجلس تخصیصا اختیار ورود به قانونگذاری را نداشته باشد ممکن است در اینگونه موارد تخصیصا حق مجلس مورد سوال واقع شود اما در مواردی که مجلس اصولا حق اختیار قانونگذاری دارد می تواند با اصرار خود مصوبات خود را به مجمع ارسال کند.

 

وی ضرورت ارسال همه مصوبات دولت به مجلس را یکی دیگر از نظرات این کارگروه ذکر کرد و گفت: کارگروه اتفاق نظر داشت که همه مصوبات دولت باید به مجلس ارسال شود و تغییر نام مصوبات به مصممات یا هر عنوان دیگر مجوزی برای عدم ارسال مصوبات دولت به مجلس نخواهد بود.
 

جنبش سبز می تواند به حکومت ایران فشار بیاورد

Posted:

ري تکیه* - واشنگتن پست

 

آمریکا و ایران در طي یک تشریفات کاملا آشنا، باز در فکر رقص دیپلماتیک خود هستند. سووالي که دائما واشنگتن و متحدانش را آزار مي دهد این است که چطور مي توان حکومت مذهبي در ایران را واداشت تا از اقداماتش که باعث اعتراض مي شود، دست بردارد. آمریکا بعنوان یک دموکراسي معقول و عملگرا امیدوار است فشارهای اقتصادی رهبران ایران را وادار کند برای خلاص شدن از این تنگناهای مالی اقدامات و سیاست‌های استراتژیک خود را تغییر دهند. اما سابقه عملکرد حکومت ایران نشان داده است که شاید فشارهاي اقتصادي به تنهایي کارساز نباشد. در عین حال جمهوري اسلامي نقطه ‌ضعف‌ هاي دیگري نیز دارد که یکي از عمده ‌ترین آنها مسئله دموکراسي و حقوق بشر است. تاکید بر حقوق بشر و تقویت جنبش سبز در ایران مي ‌تواند راه را براي گذار ایران به سمت جامعه اي آزاد تر باز کند  ومي تواند اهرم فشار بهتری براي غرب باشد تا بلند پروازی های اتمی ملا ها را متعادل کند.

 

یکي از تناقض‌هاي مهم در تاریخ معاصر ایران استبداد مذهبي  در این کشوراست که  باعث تولد پر طراوت ترین جنبش هاي روشنفکري و دموکراسي خواهي در خاومیانه امروز شده است.  جنبش سبز که طبقات اجتماعي مختلف در جامعه ایران را در برمي ‌گیرد تعریف جدیدي از مناسبات بین مردم و قدرت سیاسي و همین طور تفسیر متفاوتي را از رابطه دین و دموکراسي ارائه می‌دهد. شالوده‌های اصلی این جنبش تاکید بر راي و اراده عمومي مردم، احترام به افکار عمومي در سطح بین‌المللي و پایان دادن به محدودیت‌های فرهنگی و استبداد سیاسي است که توسط رهبر، علي خامنه اي، و رئیس جمهور، محمود احمدي نژاد، اعمال مي ‌شود.

 

با وجود فشار شدید، زندان، دادگاه هاي نمایشي طي یک سال و نیم گذشته جنبش به فعالیت خود ادامه داده وبتدریج جامعه را از کنترل دولتي بیرون مي آورد. این جنبش در مقایسه با جنبش هاي سیاسي در اروپاي شرقي که با کمک غرب به نتیجه رسید و به ظلم کمونیسم و قدرت آن پایان داد، بهتر سازماندهي شده است و از حمایت عمومي بهتري برخوردار است. ابعاد اختلافات در درون حکومت و ناامیدي بسیاري از وفاداران سابق جمهوري اسلامي به آینده این نظام نشان مي ‌دهد که جنبش سبز چگونه اعتماد بنفس و مشروعیت نظام سیاسي حاکم بر ایران را بشدت تضعیف کرده است.

 

در هر گونه مذاکره با ایران علاوه بر سیاست‌هاي هسته‌اي، غرب باید این کشور را در حوزه حقوق بشر نیز تحت فشار قرار دهد. این موارد عبارت‌اند از آزادی تمام زندانیان سیاسي، رفع محدودیت‌ها از فعالیت نهادهای مدنی و آزادی انتشار مطبوعات و فعالیت رسانه‌هایی که توقیف شده‌اند. مادامي که ایران به این موارد پایان نداده است، باید با تحریم اقتصادي و انزواي سیاسي دست و پنجه نرم کند.  دولت آمریکا با تاکید بر یک چنین خواست‌ها و شروطی می‌تواند انتقاد و مخالفت با حکومت در داخل ایران را تقویت کند. از این طریق می‌توان همزمان با فشارهای اقتصادی از خارج، فضای انتقاد و مخالفت سیاسی در داخل ایران را نیز تشدید کرد. جمهوري اسلامي در این حالت رژیمی منزوی و تضعیف شده ای است که با افول اقتصادی و التهاب سیاسی روبروست. و ممکن است به پذیرش برخی شروط یا عقب‌نشینی از سیاست‌های خود وادار شود. برای خلع سلاح هسته‌اي و تقویت دموکراسی در ایران باید یک مسیر مشترک را در پیش گرفت و هماهنگ با اهداف جنبش سبز باید ایران را وادار کرد که براي عادی‌سازي روابط خود با جامعه بین‌الملل ابتدا رفتار خود را در قبال شهروندان ایران تغییر دهد.

 

 دولت آمریکا همچنان چگونگی برخورد و چالش اتمی ایران را مورد ارزیابی قرار می دهد، باید دامنه نظرسنجی هایش را گسترش داده و تغییرات سیاسی آرام و در حال وقوع در ایران را نیز در نظر بگیرد. با توجه به انزوای مردم و چندپارگی نخبگان، رژیم قادر نخواهد بود بحران جانشینی را مدیریت کند .خامنه اي به دلیل همه  اشتباهاتش، چسبي است که جمهوري اسلامي را به هم چسبانده است. با کنار رفتن رهبر سالخورده ایران از صحنه، نظام بشدت تجزیه مي شود و فقدان پایه هاي اجتماعي باعث مي شود به راحتي نتوان جانشین دیگري برای اوانتخاب کرد. خامنه اي در روند مستحکم کردن پایه هاي قدرتش و مطمئن شدن از یک انتخابات تقلبي دیگر بمنظور انتخاب شدن حامي اش، تقریباً به طور حتم تضمین کرده است که جمهوری اش پس از او بقایی نداشته باشد. در چنین شرایطی که جمهوری اسلامی با بحران‌های ساختاری روبه‌رو است، سیاست چماق و هویج مبتنی بر یک رابطه بده بستان در قبال بحران هسته‌اي ایران روش بسیار عاقلانه‌اي نیست.  

 

تاریخ نشان داده است که  مسئله حقوق بشر مي ‌تواند تاثیر مهمي بر تحولات و تغییرات سیاسي داشته باشد. نمونه برجسته آن پیمان هلسینکي در سال 1975 بود که زمینه را برای رشد و فعالیت گروه‌هاي طرفدار دموکراسي در اروپاي شرقي پشت پرده آهنین و زمینه فروپاشی نظام‌هاي کمونیستي را فراهم ساخت. بیش از رقابت های تسلیحاتی و قراردادهای کنترل تسلیحات، توافق نامه های مذکور برخلاف بدبینی منتقدین به سقوط امپراطوری قدرتمند شوروی کمک کرد. امروز، تاکید بر مسئله حقوق بشر در مذاکرات با ایران علاوه بر تقویت جنبش سبز باعث خواهد شد که دولت مذهبي  یا بخش‌هایی از صاحبان قدرت تحت فشار این واقعیت را بپذیرند که برای بهبود مناسبات با جامعه بین‌الملل و حفظ حدي از منافع ملي ایران باید به این تغییرات تن بدهند. بعید نیست نسل بعدي از کساني که رهبري ایران را در دست مي ‌گیرند در حوزه تعهدات خود در قبال شهروندان و خواست‌های جامعه با حساسیت عمل کنند. در عین حال آمریکا با مرتبط کردن فشارهای دیپلماتیک با مسئله حقوق بشر و دموکراسی می‌تواند در زمینه بحران هسته‌ای نیز به ایران فشار بیشتری وارد کند. از این طریق راه براي عبور مسالمت آمیز از استبداد دیني به سمت یک دولت مسئول و انسانی تر، فراهم خواهد شد.

 

*عضو ارشد شورای روابط خارجی آمریکا

 مترجم: مهتاب گرجی

 منبع: واشنگتن پست، 11 نوامبر

پرستوفروهر: خونخواهی نمی کنیم، بدنبال دادخواهی هستیم

Posted:

فرزانه بذرپور
 جرس: سیزده سال از آذر ماه خونین سال 77 می گذرد ، وقتی که ماموران وزارت اطلاعات روشنفکران دگراندیشی مانند داریوش فروهر و همسرش ، پوینده و مختاری را به قتل رساندند. قتل های زنجیری مهمترین اتفاقی بود که دولت اصلاحات را در تمام هشت سال با بحران مواجه کرد . بنابر اصرار خاتمی رییس جمهور ، وزارت اطلاعات در بیانیه ای قتل های سیاسی را بر عهده گرفت .


 مطبوعات نسبتا آزاد سالهای ابتدایی اصلاحات پرده از تاریکخانه قتل های زنجیره ای بر انداختند و عاقبت یکسال بعد ، روزنامه سلام به دلیل افشای بخشی دیگری از سناریوی طراحان قتل های زنجیره ای توقیف شد و پس ازآن اعتراضات دانشجویی پدید آمد و به واقعه 18 تیر ختم شد و مطبوعات هم به گونه فله ای توقیف شدند. نقش قتلهای زنجیره ای و آمرین و مسببین آن در وضعیت سیاسی ایران همچنان پررنگ ادامه دارد . آنچنان که نظام در شش سال اخیر از هرگونه بزرگداشتی برای قربانیان قتل ها جلوگیری کرده است . به همین مناسبت جرس با پرستو فروهر یکی از بازمادگان فعال قربانیان قتل های سیاسی سال 77 گفتگو کرده است . او معتقد است این پرونده سیاسی ملی همچنان باز است و بازماندگان خونخواهی نمی کنند بلکه خواهان دادخواهی و رسیدگی دقیق به این پرونده سرنوشت ساز هستند. 

 

مراسم بزرگداشت فروهرها امسال هم برگزار نشد، آیا  درمورد عدم برگزاری مراسم بزرگداشت ، تهدید مشخصی از سوی مسوولان امنیتی صورت گرفته بود ؟

 

ما امیدمان و قصدمان این بود که این مراسم برگزار شود . بعد از اینکه به ایران آمدم از سوی ماموران امنیتی احضار شدم و ممنوعیت برگزاری مراسم رسما به من ابلاغ شد. اعتراضاتی که کردم هم متاسفانه به جایی نرسید و گفتند این تصمیمی است که گرفته شده و تغییری هم در آن داده نمی شود. این روندی است که در شش سال گذشته با آن روبرو بودیم و هر سال با بهانه های مختلف و بیشترش حول محور امنیت ملی مراسم را ممنوع کردند و امسال هم همین تاکید هست.

 

مامورین امنیتی اجازه برگزاری مراسم در منزل شخصی را هم به خانواده شما ندادند؟

 

الان شش سال است که دو طرف کوچه خانه ما نرده کشی می شود و حضور گسترده نیروهای انتظامی وجود دارد و از ورود کسانی که می خواستند بیایند برای شرکت در مراسم جلوگیری می شود. خود ما یعنی نزدیکترین افراد، خاله های من و پنج شش نفری که شب در منزل بودیم ، در این منزل هستیم و یاد آن عزیزان را گرامی می داریم ، اما ما هم نمی توانیم خانه را در آن روز ترک کنیم این روندی است که چند سال است با آن روبرو هستیم کسی برای بزرگداشت آن مرحوم نمی توانسته وارد خانه شود .کسانی که مراجعه می کنند با ممنوعیت مواجه می شوند و این اطراف می روند و می آیند و گاهی هم با پرخاش مامورین روبرو می شوند .

 

الان بیش از یک دهه از قتل فروهرها و دیگر قربانیان قتل های زنجیره ای گذشته است ، پیگیری هم در این سالها در مورد بازداشت و محاکمه آمرین و مسببین قتلهای زنجیره ای انجام نشده ، شما فکر می کنید چرا جمهوری اسلامی تن به پیگیری این پرونده نداده است ؟

 

پیگیری درهمان ابتدا انجام شد و اطلاعیه وزارت اطلاعات که اعلام کرد قاتلین ازدرون این وزارت عمل کردند این انتظار را پدید آورد. اما متاسفانه روندی که دستگاه قضایی در پی گرفت ،همراه بامخدوش کردن حقایق بود . پرونده ای سرا پا ساختگی به دادگاه فرستادند.علی رغم همه شکایتهای ما در سطوح مختلف، شکایت ما به کمیسیون اصل نود و نامه های ما به ریس قوه قضاییه و موج وسیع اعتراضات در مطبوعاتی که آن موقع از آزدایهای بیشتری برخوردار بودند.علی رغم همه این اعتراضات هیچ ارزشی بر این اعتراضات گذاشته نشد.دادگاه نمایشی تشکیل شد و در آن صرفا18نفر از مامورین اجرای احکام را به محاکمه کشیدند و علی رغم اینکه این مامورین تاکید داشتند کار سازمانی انجام دادند و دستور از بالا داشتند و در گذشته هم در سیستم کاریشان این کارها را کرده بودند. هیچ رسیدگی واقعی به این مسائل نشد.ما بازماندگان قربانیان قتل های سیاسی آذر 77 خانواده های فروهر، مختاری و پوینده این دادگاه نمایشی را تحریم کردیم ولی عنوان کردیم که ما همچنان دادخواهی خودمان را پی می گیریم و این پرونده را مختومه نمی دانیم. این طور که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی عنوان کرد . این قضیه به اعتقاد من مساله ای است که در اذهان عمومی باید باز بماند و اذهان عمومی باید همچنان پیگیر حقایق پشت پرده باشد و به امیدی روزی که بشود دادگاه صالحه ای برای بررسی چنین جنایتهایی انجام شود .امروز متاسفانه هنوز ما شرایط لازم برای این خواسته را نداریم .

 

شما اشاره کردید به اینکه این دادگاه برگزار شد و هجده نفر را محاکمه کردند ، آیا شما با متهمین روبرو شدید و خبری از عاقبت این متهمین دارید ؟

 

ما با متهمین هیچ گاه روبرو نشدیم . ما و تا آنجا که می دانم بازماندگان دیگر با متهمین روبرو نشدند و دادگاه علی رغم اینکه گفته شده بود که پرونده ملی است و باید با شفافیت به آن رسیدگی شود، بدون حضور مطبوعات پشت درهای بسته تشکیل شد و تمام افراد و هویت آنها مخفی نگاه داشته شد . آنچه در این پرونده اتفاق افتاد این بود که بااین که جرایم سیاسی اتفاق افتاده بود . قتل های سیاسی را محدود کردند به حوزه جرم خصوصی و متهمین این پرونده را صرفا به کسانی که عمل قتل را انجام داده بودند با حکم قصاص مواجه کردند. این در واقع ظلم مضاعفی بود به بازماندگان قربانیان چون ما روند این دادرسی را قبول نداشتیم . در انتها آنها مسولیت احکامی را که در دادگاه نمایشی بود بر شانه ما گذاشتند. ما گفتیم که خواهان خونخواهی نیستیم ، خواهان داد خواهی هستیم و اصولا با مجازات اعدام مخالفیم و بنابراین از قصاص و ریختن خون به هر صورت در این پرونده مخالفیم .از آنچه بعدا این متهمین برایشان اتفاق افتاد، هیچ اطلاعی به ما داده نشد .

 

بسیاری معتقدند اگر با پرونده قتل های زنجیره ای برخورد موثری صورت می گرفت و بانیان و مسببین در بالاترین رده های قدرت حذف می شدند، امروز با تقلب در انتخابات مواجه نبودیم ؟نظر شما دراینباره چگونه است ؟

 

به هر صورت جنایتهای سیاسی که به قول متهمین پرونده در گذشته هم انجام شده بود ه و قربانیانی داشته رسیدگی نشد . این باعث شد بافت جنایتکار وطرز فکری که پشت آن بود به حیات خود ادامه بدهد و عمل کند . تعهد نسبت به گذشته صرفا عطف به ما سبق نیست بلکه مساله ای است که در حال و آینده هر جامعه ای نقش بازی می کند .آنجا که جنایت سیاسی انجام می شود اگر با شفافیت با آن روبرو نشود زاینده جنایتهای بعدی است .

 

در زمان دولت کنونی برخی از متهمین قتل های زنجیریه ای مثل اژه ای و پورمحمدی و حسینیان به پست و مقام رسیدند ، واکنش شما نسبت به منصب رسیدن این متهمین چه بوده است ؟

 

متاسفانه این روند مختص این دوره نیست. در رسیدگی به پرونده، متهمان گفتند که ، وزیر وقت اطلاعات دستور قتل داده است  و ایشان بعد از مدت کو تاهی دادستان کل کشور شدند. کسانی که نامشان در ارتباط با این جنایتهای سیاسی برده شد و جنا یتهایی کردند ، بعدا در پست های مهمی ابقا شدند . روندی است که از همان ابتدا شروع شده بود و مربوط به این دولت صرفا نیست . واقعا متاسفم که چنین روندی در هر صورت پیش آمد و پیش برده شد . اینکه شما فکر کنید کسانی که قرار بوده محاکمه شوند به جای اینکه محاکمه شوند ، منصب می گیرند حقیقتا تلخ است .

 

شما فکر می کنید چرا فروهرها برای قتلهای زنجیره ای انتخاب شدند و داریوش فروهر و پروانه فروهر چه خطری برای نظام داشتند که اینگونه حذف شدند؟

 

به اعتقاد من شخصیت ها و جایگاههایی که در آذر 77 و سرکوب دانشجویی سال 78 مورد حمله قرار گرفتند جریانهایی بودند که رو به رشد قرار داشتند ومی توانستند از شرایط باز سیاسی پدیدآمده استفاده کند. برای پیشبرد خواسته های اساسی که آنها مطرح می کردند و در واقع فراتر از چارچوبهای اصلاحات بود.

 

خانم فروهر رهبر جمهوری اسلامی در همان زمان قتل فروهرها را محکوم کرد و گفت که آنها دشمن بی خطر بودند این گفته رهبری را چه طور تحلیل می کنید ؟

 

هر گفته ای در تقبیح قتل آنها، مسلما کمک کرده به پیشبرد دادخواهی که ما داشتیم تا به جای درستی بینجامد . اما این روند صرفا در بسیاری از جاها به همین گفته هایی که ابراز تاسف و امثال آن بوده محدود باقی ماند و آنجا که بایستی بررسی قضایی دقیقی بر پرونده انجام می شد انجام نگرفت .

 

آقای داریوش فروهر چگونه فکر می کردند و زندگی می کردند، قدری درباره ایشان برای خوانندگان ما می فرمایید ؟

 

این سوال دشواری است و خلاصه کردن زندگی سیاسی پنجاه ساله پدرم در چند جمله واقعا سخت است . او ملت گرا بود و آنچنان که خودش می گفت راه سیاسی اش همان راه مصدق بود و در تمام طول سالهای دیکتاتوری شاه، دست از مبارزه نکشید و چهارده  سال در آن موقع، پیاپی به زندان افتاد. جزو کسانی بود که در پیشبرد انقلاب از سال 55 شروع به کار کرد ، نامه ای را در سال 56 به همراه دیگر سیاسیون نوشت و به شاه گفت که دست از سلطنت مطلقه بردارد و به قانون مشروطه عمل کند . اولین جرقه های انقلاب بود. او از بنیانگذاران جبهه ملی چهارم بود . با پیروزی انقلاب مدت کو تاهی وزیر کار شد در آن دوره و تا آنجا که توانست خدماتی برای بهبو د زندگی کارگران انجام داد . با شروع درگیریها در کردستان به دلیل  ارتباطاتش با گروههای کرد ، از سوی آنها خواسته شد تا ایشان به آنجا برود و این مساله با استقبال مهندس بازرگان مواجه شد و پدرم به عنوان وزیر مشاور سعی کرد به آنچه برادر کشی در کردستان می دانست، پایان بدهد . تلاشهای زیادی در این زمینه کرد و شاید تا حدی توانست وضعیت را کنترل کند اما آنچنان که خودش می گفت با کارشکنی هایی از دوسو مواجه بود و پس از آن  و بعد اینکه در انتخابات اولین دوره شورای ملی با تقلب های گسترده روبرو شد، استعفا داد و از کارهای دولتی کناره گرفت .بعد از سال 60 و برکناری رییس جمهور که پدرم به آن شبه کودتا می گفت به صف مخالفان سیاسی پیوست و مدتی زندان بود .بعد از آزادی تمام تلاشش این بود که با بیان اعتراضاتی که در جامعه وجود دارد راهی باز کند و فضای ترس خورده جامعه را با ابزارهای مختلف سیاسی بشکند و صدایی باشد برای بیان اعتراضات . در طول سالهای بعد به هر صورت فعالیت سیاسی او و مادرم و همراهانش شاید ادامه داشت و به مرور حلقه ای از جوانانی را گرد آنها آورده بود و توجه ای را پدید آورد که همین شاید بیش از هر چیز عامل قتل آنها شد .

 

بیش از یک سال از جنبش سبز می گذرد آیا شما فکر می کنید که گره گشایی از قتل های زنجیره ای می تواند یکی از اهداف جنبش سبز باشد ؟

 

به اعتقاد من جنبش اعتراضی مردم ایران، جنبش سبز، هدفش باز پس گیری حقوق شهروندی است و یکی از این حقوق در واقع این است که قانون در جامعه حاکم باشد و امنیت باشد . اگر دگر اندیشان به دلیل بیان اندیشه های سیاسی شان این چنین وحشیانه سلاخی شده اند ، دادخواهی آنها مسلما به پالایش جامعه از خشونت سیاسی  کمک خواهد کرد . بازبینی گذشته به  آینده امکان تحقق می دهد. بنا براین اصولا برخورد مسوولانه نسبت به جنایت های سیاسی یکی از مسائلی است که جنبش اعتراضی مردم ایران باید به آن توجه داشته باشد و نشانه های هست که این تعهد وجود دارد. در موردقتلهای زنجیره ای  نوشته می شود و گفته می شود و جای امیدواری دارد. به هر حال امید دارم به اینکه روزی فرابرسد که بشود بزرگداشتی در خور آن دو عزیز برایشان گرفت . روزی فرابرسد که امیدهایی که آنها داشتند برای این جامعه و ایران آزاد و آبادی که در خوابهایشان می دیدند و همیشه برایش مبارزه و پایداری کردند به تحقق برسد، تا آنها در آن روز حضورشان در پروسه تاریخی تحقق بیابد.

 

 

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.                                                                                                                                                                                                                                            

 

تشدید فضای امنیتی در خیابان انقلاب تهران در آستانه 16 آذر

Posted:

جرس : در آستانه سالروز 16 آذر و نخستین سالگرد قیام خونین مردم تهران در عاشورای 88، تدابیر امنیتی در خیابان انقلاب و به خصوص اطراف دانشگاه تهران تشدید شده است.


بنا بر گزارشهای رسیده به جرس، از میدان فردوسی تا میدان انقلاب تردد عابران پیاده از پیاده رو به سمت خیابان با حفاظ های میله ای مسدود شده است.


بر اساس این گزارش، ماموران امنیتی و انتظامی نیز در حد فاصل مسیر یاد شده به صورت دو نفره و پیاده در حال گشت زنی و کنترل عبور ومرور هستند.


خاطر نشان می شود اقداماتی نظیر قطع ارتباط پیاده رو و خیابان به منظور جلوگیری از گسترش و سرایت اعتراضات احتمالی به خیابان، مسبوق به سابقه بوده و در جریان اعتراضات سال گذشته نیز مشاهده شده است.


قرار گرفتن اتوبوس های شرکت واحد به شکل قطار و پشت سر هم به منظور ممانعت از مشاهده اعتراضات دانشجویان مقابل در دانشگاهها و نصب پلاکارد های طویل در عرض پیاده روی مشرف به دانشگاه تهران برای استتار اقدامات اعتراضی دانشجویان از دیگر اقدامات کنترلی مسبوق به سابقه بوده است.
 

نلسون ماندلا

Posted:

سید عطاالله مهاجرانی

 

کتاب  تازه "نلسون ماندلا" را می خواندم. نام کتاب: « گفتگو با خودم» هست؛ واگویه های نلسون ماندلا. تردیدی نیست که او در زمره عزیزترین و شریفترین انسانهای روزگار ماست. بیست و هفت سال در درون زندان ماند و از لای میله های سلولش در جزیره "روبن" به روشنایی نگریست؛ به آبی فیروزه ای اقیانوس؛ به آبی آرام آسمان و ابرهای نقره ای.. از زندان بدون کینه بیرون آمد. مهربان و متواضع به میان مردم خود بازگشت. با تبسم و مهر و اشک با آن ها سخن گفت. هیج کس سیاه یا سفید از او خاطره ای تلخ ندارد. کتابش با عبارت معنی داری آغاز شده است: اول سه نقطه! ... انگار سخن او از ژرفای تاریخ می جوشد؛ از جایی که داغ و درفش و زندان بود و زندانی و آرمان خجسته ی آزادی.

 

سلول زندان جایی آرمانی ست تا انسان خودش را بشناسد و با واقعیت  جریان ذهن و احساس خویش آشنا شود. ماندلا از آن فرصت طولانی- بیست و هفت سال- استفاده کرد. اندیشه و احساس خود را شناخت. با قلبی بزرگ و سرشار از مهر با چشمانی شفاف که همواره برق راستی و درستی در آن می درخشد. به میان مردم خود ، به صجنه جهان آمد. باراک اوباما به درستی در مقدمه خویش  بر همین کتاب، در باره ماندلا نوشته است: "نمی توان تاریخ دهه های اخیر جهان را بدون نام ماندلا خواند."  به گمانم نه تنها در دهه های اخیر بلکه پس از سده ها دو نام از قرن بیستم و پاره ای از قرن بیست و یکم برجای می ماند. نام گاندی و نام ماندلا...نام هایی که هر کس می شنود حس مهر و شفقت در او می جوشد. نام هایی که دست هایشان به خون هیچکس آلوده نشد. با شکیبایی و مدارا و مهر دربرابر قساوت و خشونت ایستادند و هر دو پیروز شدند. نام های دیگری هم در این قرن مدتی بر زبان ها گشته است و یا می گردد. نام استالین و هیتلر و موسولینی و صدام و... نام هایی که طنین هر کدام توفانی از درد و رنج و بی رسمی و آوارگی را برای هزاران نفر، بلکه میلیون ها نفر تداعی می کند.

 

ما ایرانیان در تاریخ معاصر خود نام هایی را داریم که بر سر پیمان خویش با عدالت و مهر و مردم پایدار ماندند. رنجهای بسیاری را تحمل کردند. درخشانترین آن نام ها نام آیه الله منتظری است. نامی که نام و نشانی از هویت حقیقی ملت ما بود. فردی که به شایستگی و به حق به عنوان رهبر معنوی جنبش سبز ملت ایران مطرح شد. این نام ها، نام ماندلا و گاندی و منتظری  نام های ماندگارند. نام هایی که برای همیشه طنین نامشان انسان آرمانی را تداعی می کند.

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.