جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


هیئتی 5 نفره بر نشر نظارت می‌کنند

Posted:




جرس:سیدمحمد حسینی از نظارت هیئتی 5 نفره بر نشر کتاب خبر داد و گفت: امیدوارم ضوابط جدید نشر اوایل سال آینده ابلاغ شود.

به گزارش خبرنگار مهر، سیدمحمد حسینی بعد از ظهر امروز در حاشیه مراسم تقدیر از رسانه‌های نقش‌آفرین در راهپیمایی 22 بهمن، در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوال خبرنگار مهر درباره ضوابط جدید نشر کتاب گفت: این بحث چندین ماه در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح بود و تقریباً به پایان رسید.

وی افزود: البته اعضاء شورا همچنان یکسری پیشنهادها داشتند که قرار شد در جلسه آینده مطرح شود و فکر می‌کنم اوایل سال آینده ابلاغ شود. در آئین‌نامه جدید هم سیاست‌های ایجابی و تشویقی گنجانده شده و هم مواردی که نحوه نظارت بر اجراء این سیاست‌ها را مشخص می‌کند.

وزیر ارشاد ادامه داد: مهمترین نکته در این آئین‌نامه این است که 5 نفر به عنوان هیئت نظارت و توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب می‌شوند و آنها در رشته‌های گوناگون برای صدور مجوز به کتابها، کارگروه‌های تخصصی خواهند داشت.

حسینی در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار مهر درباره مدیر جدید اداره چاپ وزارت ارشاد، گفت: هنوز شخصی به این سمت منصوب نشده و منتظر نهایی شدن ساختار اداری وزارتخانه هستیم چرا که ممکن است دفتر چاپ و اداره‌کل کتاب در یکدیگر ادغام شوند.

وزیر ارشادهمچنین درباره احتمال تغییر رویه برخورد با مطبوعات در سال جدید و اتخاذ رویکردی ملاطفت‌آمیز با اصحاب رسانه، گفت: ما از ابتدا بنایمان بر این بوده که جنبه‌های ایجابی و مثبت و تشویقی را در نظر بگیریم و امیدوارم مطبوعات در مسیری گام بردارند که در خدمت تعالی و پیشرفت کشور باشد و اگر هم تذکری در گذشته داده شده یا برخوردی صورت گرفته است، بیشتر به این خاطر بوده که ما سال حساسی را پشت سر گذاشتیم و نیاز بود که دقت‌های بیشتری صورت می‌گرفت.

وی ادامه داد: گاهی اوقات مطالبی مطرح می‌شد که کاملاً همسو با آنچیزی بود که کسانی که خارج از ایران هستند به آن علاقه‌مندند. از این رو بعضی مواقع برخوردها لازم بود. البته گاهی اوقات انتشار ین مطالب سهوی بود اما بالاخره وظیفه ما این است که حتی با بعضی اشتباهات هم برخورد کنیم تا مدیران مسئول بر مجموعه خودشان نظارت بیشتری داشته باشند.

وی در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار مهر درباره شایعاتی پیرامون رفع توقیف از روزنامه اعتماد گفت: در این ارتباط باید دستگاه قضایی نظر بدهد.

گفتنیست اقدامات انجام شده و میزان محدودیت و برخورد با حوزه فرهنگ و مطبوعات در دوران وزارت حسینی در تمام سالهای گذشته بی سابقه است.

ستاد فرماندهی آتش نشانی: 83 مورد حادثه تا ساعت 20 شامگاه چهارشنبه رخ داده است

Posted:




جرس: آمار حوادث ناشی از برگزاری مراسم چهارشنبه پایان سال در نقاط مختلف کلانشهر تهران تا ساعت 20 امشب 83 مورد اعلام شد که بدون هرگونه تلفات جانی تنها سه آسیب دیده در بر داشت.

به گزارش خبرگزاری مهر، حوادثی که تا ساعت 20 امشب در نقاط مختلف کلانشهر تهران رخ داده و به ستاد فرماندهی سازمان آتش نشانی گزارش شده است 83 مورد حادثه بوده است.

ستاد فرماندهی سازمان آتش نشانی اعلام کرد: در این حوادث یک مورد انفجار مواد محترقه، 22 مورد آتش‌سوزی در فضای سبز، 20 مورد آتش‌سوزی سطل زباله، 12 مورد آتش‌سوزی ضایعات، 20 مورد آتش‌سوزی در حیاط منازل مسکونی، سه مورد نزدیک یک فروشگاه و پنج مورد وسیله نقلیه گزارش شده است.

آتش‌نشانان مناطق پنجگانه عملیاتی آتش‌نشانی تهران در کوتاهترین زمان ممکن خود را به صحنه این حوادث رسانده و عملیات امداد و نجات را انجام دادند.

بهزاد نبوي به مرخصي آمد

Posted:




جرس: بهزاد نبوي عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه در حوادث بعد از انتخابات بازداشت شده بود به دليل پيگيري برخي از معالجات خود تا پايان تعطيلات نوروزي به مرخصي آمد.
صالح نيكبخت در گفت‌وگو با خبرنگار ايلنا، با اعلام اين خبر اظهار داشت:‌ با توجه به اينكه بيماري‌هاي قلبي، كليوي و ستون فقرات بهزاد نبوي بهبود نيافته است، وي جهت‌ پيگيري معالجات خود به مرخصي از زندان آمد تا بتواند در دوره 15 روزه پايان تعطيلات نوروز معالجات خود را پيگيري كرده و با پزشكاني كه در مورد وي نظرات مختلف داده‌اند هماهنگي كرده تا بهترين راه را براي درمان انتخاب كند.
وي افزود: برخي از پزشكان معالجه موكلم به وي توصيه كرده كه بيماري ستون فقرات خود را عمل جراحي كرده اما برخي ديگر از پزشكان به او توصيه كردند از طريق فيزيوتراپي و هيدروتراپي بيماري ستون فقرات خود را معالجه كنم و چنانچه از اين طريق ناراحتي ستون فقرات وي بهبود نيافت عمل جراحي انجام داد.
نيكبخت با اشاره به مرخصي‌هاي مختلف نبوي در اين مدت گفت:‌با توجه به اينكه وي تاكنون براي معالجه به مرخصي‌هاي كوتاه مدت يك يا دو روزه آمده اما تاكنون بيماري‌هاي وي علاج پيدا نكرده به همين دليل در هفته اخير براي ادامه معالجات و پيگيري آنها تا پايان تعطيلات به مرخصي آمد.
وكيل نبوي با اشاره به اينكه موكلش از سوي شعبه 15دادگاه انقلاب به شش سال حبس محكوم شده بود ادامه داد:‌در شعبه 54 دادگاه تجديدنظر اتهام تبليغ عليه نظام وي حذف و نبوي به خاطر شركت در راهپيمايي 25 خردادماه به پنج سال حبس محكوم شد.

به شکوفه ها به باران، برسان سلام ما را

Posted:

???? : طراح سبز

به شکوفه ها به باران، برسان سلام ما را

سلام بر بهار

بهار جاویدان طبیعت

که می آید بی اجازه ای از من و دیکتاتور می نشیند وسط زندگی

سایه اش از کودتا هم بلندتر است

و خانه های مردم و حاکمانشان را یک جا تسخیر می کند

زندگی بازجو ها را هم برای مدتی تعطیل می کند و سبزه اش حتی در خانه قاضی هم سبز می شود، همان که در بسته است به روی مردم و به روی وکیل مردم و به روی انتخاب مردم.

سلام بر بهار

که بر زندگی استوار است و دائمیست و هر سال همین موقع ها نوبتش که می شود زمین را از نو متولد می کند و گوشش به هیچ زوری بدهکار نیست.. مگر می شود سال دیکتاتور نو نشود؟ نه نمی شود بهار از جای دیگری می آید ..بی اجازه و دستور بی خواهش و جنگ.. بهار با ریتم زندگی می آید و به اندازه همان زندگی دائمیست

من اما سخت دلبسته 88 ام.. سخت دلبسته مجموعه ای از رنج و شورم در این چهار فصلی که گذشت.. رنج را که مرور می کنم شتابان می روم به استقبال بهار.. درد را که مرور می کنم.. زندان را.. در حافظه جمعی و شکنجه و زور و مرگ را می شتابم به استقبال بهار که تمام شود این رنج نامه شوم.

اما 88 پیش از هر چیز برای من نام ستاد های سبز 88 است..88 مرا همزمان می برد به تصویر سید محمد خاتمی با آن دست بند سبز که رویش نوشته 88.. نمی شود آسان از این سال عجیب گذشت.. از یگانه رویداد 25 خردادش. و از تولد دوباره بدن بزرگ.

سلام بر بهار

من همچنان از میانه آن بدن بزرگ سخن می گویم... از سنگر کوچکم. خوش آمدی به زندگی من امسال به کدام خانه های دیگر سر زدی؟ تغییر را دیده ای امسال در زندگیمان؟

سلام بر بهار

شنیده ام که تو عبور می کنی از دیوارهای بلند حتی

و از تمام پنجره ها و از مرزها و از فکر های منجمد حتی... با تاثیری محسوس بر بدنها

شنیده ام به حکم طبیعت ورود ممنوعی برای تو نیست.

پس برسان سلام من را .. به آنها که صدایشان خاموش است این روزها .. به حکم وثیقه های سنگین. و به حکم زخم که می ماند حتی اگر دردش آرام شود .

در این روزهای بی رسانه.. در این روزهای رسانه دروغ ..برسان سلام من را به روزنامه نگار در بند ..همان که جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد. اگر گذرت به آن چهار دیواری سفید انفرادی افتاد.. اگر زور بهاریت می رسید ..اگر چشم در چشمش شدی.. بگو :” تو تنها نیستی دوست در بندم..شهری در انتظار توست”.و اگر شد بمان آنجا تا تنهایی برود.. نا پدید بشود.. تا زندان هم که تمام شد یادمان باشد تنهایی تمام شده است مال تقویم های دیروز است.

88 هر چه بود سال تنهایی نبود.. شاید از همین بابت هم یاران سبزمان روانه انفرادی شدند.. راهی باقی نمانده بود برای پافشاری دیکتاتور بر این جمله نامیمون که "تو تنهایی".. چند هزار ایرانی امسال تجربه انفرادی را از سر گذراندند؟.. چند هزار ایرانی با چشمهای خودشان دیدند که تنها نیستند؟

برسان سلام من را بهار طبیعت.. به آن اتاقک های سفید و بگو برای زندان بان که هنوز وجدانی هست ودر شهر بیشمار مردم پاسداران این وجدانند. و این وجدان تا پشت دیوارهای زندان محکم ایستاده است .. و تا مرز تفنگ و گلوله رفته است.. بگو این وجدان بیدار شده است.. و در هیچ انفرادی خالی از انسانی به خواب نمی رود.

در این روزگار بی رسانه.. اگر عبور کردی از مرزها و مردان و زنان مسافر را دیدی..که ریشه هایشان در این خاک و سبزه هایشان زیر سقف آسمان سبز است برسان سلام ما را. و بگو وطن همان احساس دلنشینیست که اول بهار در گوشت زمزمه می کند که سال نو شروع شد. وطن همان لحظه دردناکیست که صدای مادر سهراب را شنیدی در آن ظهر داغ بهشت زهرا .. و شنیدی سیدی ظهر عاشورا به گلوله ای به زمین افتاده است و رنجیدی و بغض کردی.. وطن همان بغض ساکت است پشت صفحه مانیتور.. وطن روزی بود که "انتخاب" کردیم.. بزرگترین انتخاب جمعی زندگیمان را.. وطن روز باز پس گیری انتخاب بود.. انتخاب برای خاکی که مال ماست ..و ذوق و رنج اش تا ته ریشه هایمان را دوباره زنده کرده است.

سلام بر بهار

که می دود روی پوست تنت.. بی اجازه تو و دیکتاتور.. شهر را تسخیر می کند..خیابان را حتی.. همان "خیابان" که تسخیرش به زور اسلحه بر مردم شهرم ممنوع شد. همان که با شور در کنار هم بودن فتح شد.. و میدان هایش نام هایشان را دوباره فریاد زدند : میدان انقلاب – میدان آزادی .. . همان میدان ها که با زور از مردم پس گرفته شد تا برسد به دست صاحبان موقتش - مردان سیاه پوش..کارخانه های وحشت – مگر چند صباحی ترس دیکتاتور را آرام کند.

برسان سلام ما را به دیکتاتور های کوچک و بزرگ .. و برایشان بگو از حظ روزهای سبز 88.. آن بهار بی نظیر ..آهسته و آرام برایشان بگو شاید بشنوند که بی ذوق مردم.. بی شور مردم.. و بی خنده مردم.. شما حاکمان هیچ چیز نخواهید بود..و آهسته و با حوصله برایش بگو که بدن بزرگ به روی هیچ کسی بسته نیست.. دست و پایی دارد تا انتهای افق.. و اگرساعتی در میان آن بدنها باشید چه آسان ترک می کنید آن صندلی های کوتاه را. به آرامی برایشان بگو و با زبان خودشان.. که لذت بخش ترین تجربه حیات است، بودن میان بدنها و زیستن در یک تجربه جمعی وراه رفتن در راهی مشترک.. هنوز و همیشه می شود که این رسم کهنه پایان یابد که "قدرت بایستد مقابل مردم" بگو مردم راه خودشان را می روند و می شود به آنها پیوست.. برایشان بگو بدن بزرگ دشمن نیست و هر آنچه از مردم بگذرد زیبا می شود.. بگذارید این قدرت پوسیده فاسد از صاحبان اصلیش بگذرد.. بگذارید این قدرت یک جا مانده پوسیده از انتخاب مردم عبور کند.. انتخاب مردم بزرگ است به بزرگی خود مردم.. و همگان را شامل می شود.

سلام بر بهار

به یاد می آوری آخرین روز بهار 88 را؟.. همان روزی که مرگ ما در خیابان حلال شد. تو بار رفتن بستی و تابستان جنبش سبز آغاز شد.. تابستان پویشگری.. تابستان فریادهای شبانه.. بهشت زهرا و نماز جمعه... تابستان داغ.. تابستان سبز.. ... نه ... از 88 نمی شود آسان گذشت.. از بهار و تابستان و پاییز و زمستانش.. نمیشود به مروری ساده گذشت حجم تاثیرش هنوز در من حل نشده.. آنچه دیده ام.. آنچه خوانده ام و آنچه با دستانم کشیده ام . از من آدم دیگری ساخته است.. از ما..مردم دیگری.. و از دیکتاتور شاید..دیکتاتور دیگری.

88 سال مواجه شدن بود.. سال "رویارویی"

که وقتی مردمی بایستند به "انتخاب"، مواجه آغاز می شود .. من مردمی را با چشمانم دیدم که ندیده بودم هرگز.. این رویارویی محسوس باورهای ما را تکان داد..این واقعیت بی واسطه گردگیری ذهن ها بود .. کدام مرد مذهبی؟ کدام زن بی ایمان؟ کدام عامل بیگانه؟ کدام روحانی قدرت طلب؟ کدام کارگربی سواد؟ کدام رئیس زورگو؟ کدام همسایه اطلاعاتی؟ کدام فروشنده پول پرست؟ کدام سرباز بی وجدان؟ کدام قاتل؟ کدام اوباش؟ کدام هرزه؟ کدام مفسد فی الارض؟ کدام مسلمان بی گذشت؟ .. دسته بندی هایی که حاصل تاریکی فاصله است.. رابطه هایی که از هیچ رسانه رسمی نمی گذرد و در فریاد بلند دیکتاتور از تمام رسانه های رسمی که پیوسته تکرار می کند : "تو تنهایی هیچ کس مثل تو نیست" سالها بود که به سوتفاهم های عمیق آلوده شده بود.

سال 88 شکست این فریاد بود "تجربه زندگی جمعی" به یادمان آورد.. در کنار هویت های متکثر ما.. خاک مشترکی زیر پای ماست و چتر مشترکی از خواسته ای مشترک به ما قدرتی می دهد که ایستادن چشم در چشم کودتا را ممکن می کند .

انگار مرور کردیم دوباره که همسایه فقط آن مرد خشمگینی نیست که مهمانی های ما را به 110 لو می دهد.. او همزمان مرد ساده ایست که ظهر ها که در بالکن سیگار می کشد به سبب نزدیکی خانه هایمان "سایه های" بدنمان در جهتی مشابه روی دیوارمی افتد . و این حاصل زیستن در شبهای کودتا بود .. همان شبهایی که با هم فریاد می زدیم..ما آقای همسایه و شاید آقای پلیس جایی دورتر با خانواده اش. در آستانه پنجره ای رودر روی کودتا.

88 سال رویارویی بود

ما بی واسطه خبرنگار و روزنامه نگاری حتی، پرت شدیم وسط خانه سیاستمداران اصلاح طلبمان .. عکسها دست به دست می چرخید.. در دل بدن بزرگ..و این دوربین های بد.. این عکسهای شتاب زده.. این نا بهنگامی فشرده شدن دکمه دوربین.. همه حاصل عبور این تصویرها از دل مردم بود.. و چیزی که از مردم عبور می کند زیبا می شود.. به همین سبب است که نیشمان باز می شود وقتی خانه شیخ را می بینیم با آن قالی همیشه بر دیوار! ..پرده های خانه های اصلاح طلبان..میوه های و شیرینی های روی میز.. انگار عکسها برایمان می گفتند می بینید صاحبان قبلی بخشی از قدرت موجودات فضایی نیستند..آدمیزاد ایرانیند .. موقع پوست کندن پرتقال شبیه همان شوهر عمه ای می شوند که هیچ وقت حرفهای بابا را گوش نمی داد و تا میوه های توی بشقابش تمام نشده بود به سر تکان دادنی مکالمه را به تعویق می انداخت. آنها در عکسها مردان فامیل بزرگ ایرانی ها بودند. فامیل مردم .. که به سبب همین نسبت سببی شاید.. شبهای اعترافات.. سیاه ترین شبهای سال شدند.

نامه های همسران در بند را خواندیم.. و گریه کردیم به سبب دردی مشترک و به سبب تجربه زیستن جمعی.. و لابه لای عکسهای آزادی، ذوق فخرالسادات را در ذهنمان بازسازی کردیم. زنی که صورتش انگار برآیند رنج و ذوق صورتهای زنان ایرانیست. دیگر چه فرق می کند در اندرونی زندگیشان ایمان به چه چیز این خوشبختی ثبت شده در این تصویر را ساخته است؟ ایمان به خداوندی یگانه ..یا ایمان به انسانی بی آفریننده؟ عکسی که مقابل ما قرار گرفت عکس انسان هایی آزاده بود.. بخشی از پیکره عظیم مردم .. بی اتصالی به قدرتی پوسیده.

فقط کارمندان گم نام وزارت اطلاعات نبودند که به حریم های شخصی رفتند و لابه لای خصوصی ترین نوشته ها و عکسها با مردم مواجه شدند.. ما هم در کنار آنها پا به اندرونی ها گذاشتیم.. و با همدیگر ملاقات کردیم.

سلام بر بهار.. که می آید بدون اجازه از کسی و به حکم طبیعت و به حکم زندگی

شنیده ام حضور غیر قابل انکارت را بازجو ها هم حتی می بینند.. کاش می شد برای من از آنها بگویی.. چه دیده اند در سالی که گذشت؟ آنها که نشستند مقابلشان را خوب دیده اند؟ شنیده ام که عکسهای توی کامپیتر های دوستان در بند را هم یک به یک نگاه کرده اند.. عکس تولد ها مهمانی ها و شب های تهران را حتی.. حتما عکسهایی از من را هم دیده اند.. کاش می شد در این بی رسانه گی برایمان از آن بازجو بگویی که عکسهای خندان ما در آن آپارتمان های تنگ تهرانی.. در شبی از شبهای سال به مناسبت تولد دوستی در آن سرگیجه ناگزیر عکاس دیده است.. در هنگام مواجه با ما در آن تصویر فریز شده احساسش چه بوده است؟ خشم نفرت حسرت یا خنده؟.. ممکن است نا خود آگاه خندیده باشد؟ آیا پیش از این ..این بخش از زندگی ما را دیده بوده ؟...کجا؟ در کدام برنامه تلویزیونی.. در کدام روزنامه؟ در کدام شبکه آزاد اجتماعی؟.. آیا دیدن عکسهای کامپیوتر های ضبط شده اولین مواجه آقای بازجو با شبهای زندگی ما بوده؟.. آیا پس از این امکان انکار حیات ما را خواهد داشت؟ یا خاطره لحظه مواجه با آن تصویر منجمد شده خندان می ماند با او؟ بی شک در سالی که گذشت آقای بازجو بیشتر از هر زمانی با مردم ملاقات کرده است.. نه در خیابان که در محل کارش.. در هنگام خاموش کردن صدای مردم او به ناچار مردمانی تازه را دیده است.

سال 88 سال گردگیری ذهن هایمان بود..

و حالا زمان سلام کردن بر بهار است

که می آید می نشیند روی پوستمان.. و یادمان می آورد چیزی که دائمیست زندگیست.

مثل سنگرهای کوچک ما که خود زندگیست. و مبارزه ای که با ریتم زندگی همراه است و از فصل ها گذر می کند و از نسل ها.. من ایستادن در این سنگر کوچک را انتخاب کرده ام و ایستادن در راه پدران و مادرانم را..همان ها که خیال آزادی را .. وتصویر ایرانی آباد را زنده نگه داشتند. من قدم زدن در این جاده را انتخاب کرده ام.. سرباز صلح بودن را به هر قیمتی در میانه جنگ .. من پویشگر اصلاحات بودن را انتخاب کرده ام. تصویر من از روزهای در پیش تاریکی نیست.. که من پدر را در روزهای تاریکی دیده ام. من از ایستادن به راه پدر مغرورم. پدر مدرسه من بود تمام سالهای کودکی ..وقتی که مدرسه دروغ می گفت. سالهای زیر زمین.. کتابخانه پدر، مدرسه من بود. برایم تاریخ می گفت.. تاریخی ساخته شده به دست مردم .. پدر قهرمان روزهای کودکی است وقتی که با دست پر بر می گشت از صف های طولانی ..صف شیر..صف نان ..صف بنزین.. سالهای سهمیه بندی ، پدر قهرمان من بود.. آژیر قرمز که می کشیدند.. به اشاره ای بلندمان می کرد.. پله ها را قل می خوردیم تا زیر زمین.. تا سبز شود دایره وسط تلویزیون و بیایم بالا ... به نام پدر ایستاده ام در راه سبز امید..

پدر خاتمی بود .وقتی که گفت زنده باد مخالف من

پدر میرحسین بود وقتی که گفت ما در جاده ای به درازای تاریخ قدم می زنیم

پدر آیت الله بود: مرجع آدمیت

پدر تاریخ است.

و همین تاریخ می نویسد که ما تنها نبوده ایم.. و تنهایی توهم تاریک دیکتاتور بود.. که شهری میخواست از آدمهای تنها.. شهری از مردم انفرادی کشیده.. شهری از مردمی که انتخاب نمی کنند و پیوسته می ترسند.. ما انتخاب کردیم ..ما ترسیدیم.. ولی در کنار هم ترسیدیم..در کنار پدرانمان.. در کنار همسایه ها.. در کنار همشهریهایمان .. ما تنها نبودیم .. 88 سال تنهایی نبود ما با هم با ترس روبرو شدیم .. ما در تجربه زندگی جمعی در آن بدن بزرگ "با هم" ترسیدیم.

سلام بر بهار.. می خواهم با تو همراه شوم .. از جنس طبیعت بشوم.. و عبور کنم از دیوارها..

می خواهم به دوستان فکر های روشنم برسم .. می خواهم به رسم پویشگری که صبوری و خلاقیت است به سنگرهایشان سر بزنم..پای حرف هایشان بشینم.. و آنچه دستانشان در این یک سال آفریده است یک به یک ببینم و با صبوری روزی را منتظر بنشینم که "مردم" را همان پدیده بی واسطه زیبا را دعوت می کنیم به سنگرهای کوچکمان به کلکسیون اسپری های خالی .. پوستر های خانگی .. موسیقی زیرزمینی .. ویدئو های ممنوع.. روزی که سنگرهای کوچکمان حوزه عمومی را به نرمی و صلح فتح می کند و آنچه نوشتیم و کشیدیم و خواندیم و سرودیم همه آینه ای می شود مقابل آن زیبایی ساده و بی حد.. که مردمند.. و حقیقت طبیعی مردم.

دلم می خواهد همراه شوم با بهار.. باصدای طبیعت بگویم.. بلند.. و به رسم پویشگری که پویشش نفس زندگیست برای خودم و یاران چهار فصل88

که فردا بی شک از آن مردمیست که آگاهی تولید می کنند ..

فردا از آن دستهاییست که امروز را می سازند...

آفرینش ما برق را به چشمان خسته یاران در بندمان باز خواهد گرداند.. و فردای انفرادی آنچه دستان ما آفریده است.. ذوق بودن را بر آن بدنهای خسته و جدا شده از بند دو چندان خواهد کرد.

بودن ما انکار دروغ است.. بودن ما وجدان تپنده سرزمینی است که زور را نمی پذیرد و باور نمی کند صدای خدا ..چیزی جز صدای بلند مردم باشد.. و باور نمی کند که حق انتخاب و حق اعتراض و حق بودن ندارد.

بودن ما حفظ شدن تک تک خطوطی است که در روزنامه های تعطیل شده امان خوانده ایم و پافشاری بر فکرهایی که امروز زندان را .. در سیاهترین زمانش تجربه کرده اند.

بودن ما تجربه زیستن چشم در چشم کودتاییست که باور نمی کند که در این سرزمین اخلاق نمرده است. بودن ما بازسازی ضروری همان اخلاقیاتیست که می ماند برای کودک فردا.. و از ریشه های عمیق اخلاقی و انسانی ما در این خاک است که ما انتخاب می کنیم و حق بودن را هر روز روزی هزار بار به خودمان هدیه می دهیم.

سلام بر بهار

مرا ببر به خانه همه آنها که رفته اند

می خواهم به جای همه آنها زندگی کنم

ذوق راههای نرفته همچنان با من

شور ملاقات با مردم و شناختن ریشه های مشترک در من

میل ایستادن به راه پدر

صبوری گذر از سیاهی ها در جان و تن من

خیال رنگارنگ آزادی .. در سرم

و نیرویی نا تمام برای ساختن سنگرهای کوچک در دستانم

سلام بر بهار..

برسان سلامم را به او.. و به زمزمه ای برایش بخوان :

به نام اميد خويش به جنگ با ظلمات نام نوشتم.

تأمل كن و جنگل را به ياد آر
چمن را كه زير آفتاب سوزان روشنتر است
نگاههاى بى مِه و بى پشيمانى را به ياد آر
...
ما به زنده بودن و زيستن ادامه مىدهيم
شور تداوم و بودن را تاجگذارى مىكنيم.

پل الوار

شط سبز نشاط

Posted:



ن-م -

شط سبز نشاط

از رودهای باریک تاریخ

رویید.

از مشروطه تا مرداد

از بهمن تا خرداد.

و

طشت رسوایی نوطالبان وطنی

ازبام طلایی این فلات

به زیر افتاد.

 

جهان

به خود آمد ازاین خروش سبز و

جاهلان

اقیانوس سبز مهربانی را ندیدند.

وبه جای شنفتن آدمیان

بر آفتاب تیغ کشیدند.

به شماره باتوم هایشان

به عداد عربده کشانشان

وبه فراخی زندانهایشان

دلخوش شدند.

خودکامگان خود خدا انگار

با لهجه های جهل آمیزشان

آتش بیاران امپراطوری دروغ شدند.

دروجدان بیدار ایرانیان

اوین

بالاتر از فین

وکهریزک

بالاتر از گوانتانامو

ایستاد.

 

اینک بهار از راه میرسد

باتوم ها بر دستانشان می پوسد

و ملیونها جان سبز از خاک میروید.

به خاموشیمان اندیشه مکنید!

که ما بیشمارانیم.

25/12/88

ن-م

بیانیه مجاهدین انقلاب در رابطه با سال نو منتشر شد

Posted:



دولت هم آزادی را به محاق برده و هم نان را از سفره مردم گرفته است. -

جرس:بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلام به مناسبت فرارسیدن سال نو منتشر شد. این سازمان خطاب به ملت ایران و توصیف سال ۸۸ به سال "تقابل حماسه سبز آزادی و مردمسالاری با بی بصیرتی و خودكامگی قدرت پرستان" و همچنین "اظهار تاسف از در حبس بودن جوانان و عزیزان کشور"، خواستار توجه مردم به خانواده های عزادار و زندانیان سیاسی و حمایت از آنان در سال جدید شد متن این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم 

ملت شریف ایران 

سال 88 را در حالی به پایان می بریم به  که آگاهی و اراده شما ملت بزرگ در پیگیری مطالبات قانونی و به حقتان در این سال برگ زرین دیگری بر گنجینه مبارزات افتخار آفرین ایران و ایرانی افزود و جهانیان خواسته یا ناخواسته در برابر عظمت و شکوه آن سر خضوع فرود آوردند. سالی که تقابل حماسه سبز آزادی و مردمسالاری با خشونت و سرکوب بي رحمانه، بصیرت و حقانیت شما و فرزندان فرهیخته شما و متقابلاً بي بصيرتي و خودكامگي قدرت پرستان را با وضوح تمام و در قالب یک تراژدی در سطح ملی به نمایش گذاشت آن گونه که هنوز آثار بهت و حیرت فجایع، زشتی ها و در نوردیده شدن بدیهی ترین و محترم ترین حریم های انسانی و دینی در ذهن و اندیشه ایرانیان باقی است.

در حالی به استقبال سال نو مي رويم که از یک سو خانواده های بسیاری در سوگ عزیزان خود داغدارند، تعدادی بیشترعزیزان و جوانانشان مظلومانه و گمنام در اسارت و حبس به سر می برند و از سرنوشتشان اطلاعی در دست نیست و از سویی دیگر تورم و گرانی لجام گسیخته و توقف و تعطیلی و یا کاهش تولید کارخانجات هر روز انبوه جمعیت بیکاران کشورمی افزاید. روزی نیست که در شهرهای کشور شاهد فریاد اعتراض کارگرانی نباشیم که ماه ها حقوقی دریافت نکرده اند، فریادها و اعتراض های دردمندانه و مظلومانه ای که در هیاهوی شعارهای تبلیغاتی عدالت پروری و محرومیت زدایی و صحنه آرایی های کاذب رسانه رسمی البته گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن نمی یابند.

دولتی که شعار توسعه سیاسی را با تأمین نان مردم متعارض می دانست و در ازای تعطیلی پروژه توسعه سیاسی وعده آوردن نفت بر سر سفره مردم می داد امروز هم  آزادی را به محاق برده و هم نان را از سفره مردم گرفته است. آنان که توسعه و رشد اقتصادی را طرحی استعماری و ضد عدالت تبلیغ می کردند و با وعده تحقق عدالت و نفی نابرابری ها، به فراموشی سپردن برنامه توسعه را توصیه می کردند، امروز ارمغانشان برای این ملت افزایش ضریب جینی و عمیق تر شدن اختلاف طبقاتی، شکاف فقر و غنا و کاهش نرخ رشد اقتصادی به 7/2 درصد  است.

این همه در حالی است که جشن و پایکوبی و تزریق شادی کاذب به جامعه با حجم و دامنه ای آشکارا متفاوت با سال های قبل، در دستور کار رسانه ملی قرار گرفته است تا نمکی باشد بر زخم دل خانواده های عزادار و نگران از سرنوشت عزیزان خود و نیز حسرتی تلخ برای خیل عظیم تهیدستان و محرومان.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن تبریک سال نو به ملت شریف ایران یقین دارد که مردم نیک سرشت و نوع دوست ما اجازه ندهند خانواده های مذکور در هیاهوی انبوه تبلیغات و شادی های سازمانیافته کاذب به فراموشی سپرده شوند. ما از مردم نوع دوست و ایثارگر می خواهیم درایام عید خانواده های عزادار را فراموش نکنند و در التیام زخم جانکاه ایشان بکوشند،  با دیدار از خانواده هایی که عزیزی در بند دارند از غم ایشان بکاهند و با کمک به خانواده های محروم آنان را در شادی سال نو سهیم نمایند و در ایام عید نوروز و در تجربه ای متفاوت زندگی کردن با جنبش سبز را تمرین کنند. تداوم تجارب و تمرین هایی از این دست، بقا، شکوفایی، سرزندگی و پیروزی و فرخندگی را برای جنبش اصلاحی و سبز ایران تضمین خواهد کرد. 

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

      23/12/1388

 

مراسم ِیادبود رهبر معنوی جنبش سبز در آستانه سال نو در نجف آباد برگزار می شود.

Posted:



جرس: مراسم ِیادبود رهبر معنوی جنبش سبز در آستانه سال نو در نجف آباد برگزار می شود.

 

مراسم یادبود فقیه عالیقدر و مجاهد نستوه حضرت آیت الله العظمی منتظری در آستانه ی سال نو : صبح جمعه 28 اسفنداز ساعت 8 تا 11 صبح حسینیه اعظم شهر نجف آباد برگزار می شود.


آدرس:نجف آباد خیابان شریعتی جنب فرمانداری حسینیه اعظم

چهارشنبه سوری

Posted:



ایران سبز -

  

بر هیچکس پوشیده نیست که رژیم جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن خود کمر به از بین بردن رسوم و سنت های اصیل ایرانی بسته و همواره سعی داشته است تا فرهنگ شیون و ماتم را جایگزین سنت های شاد و ریشه دار ایرانی نماید تا بدین ترتیب بتواند بر مردمی غمگین و افسرده که درگیر مسائل روزمره خود است حکومت کند. یکی از این آداب زیبا و کهن ایرانی مراسم "چهارشنبه سوری" است. جمهوری اسلامی از همان ابتدا با آوردن فتواهای مختلف از سوی روحانیون همسو با خود سعی داشته به نوعی به مردم و به خصوص به عوام تلقین کند که این فرهنگ ریشه در خرافات داشته و آن را خلاف شرع جلوه دهد اما باید گفت که از این طریق راه به جایی نبرده است. چند سالی است که رژیم رو به شیوه ای دیگر برای رسیدن به این هدف آورده است و آن وارد کردن وسایل نامرسوم آتش بازی و ترقه در سطح وسیع و سازمان یافته از چین بوده است. این وسایل که عمدتا خطرات زیادی را برای خانواده ها به همراه داشته و با کشته و مجروح شدن بسیاری از جوانان همراه بوده باعث شده است تا خانواده ها تا حد زیادی مانع برگزاری این جشن از سوی فرزندان خود شوند و ترجیح دهند به جای شرکت در مراسم چهارشنبه سوری در خانه های خود بمانند. تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز که همواره بلندگوی سیاست های هیئت حاکمه بوده است با بزرگنمایی این خطرات و تولید برنامه های مختلف تلویزیونی خانواده ها را به ماندن در خانه تشویق می کند تا بدین صورت بتوانند به تدریج باعث فراموش شدن این آیین باستانی شوند. حال ما ایرانیان باید با هوشمندی به مبارزه با این حرکت ناجوانمردانه بپردازیم و نگذاریم آداب کهن ایران زمین توسط حکومتی که خود منشاء خرافات است به دست فراموشی سپرده شود.

 

  به امید آزادی ایران

 

 *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

50 تن از هنرمندان سينما خواستار آزادي جعفر پناهي شدند

Posted:



جرس:شب گذشته(25 اسفند) پس از نمايش فيلم داريوش مهرجويي؛ كارنامه 40 ساله به كارگرداني ماني حقيقي، جمعي از هنرمندان و بازيگران سينما و كارگردانان با امضاي نامه‌اي از مسئولان ذي‌ربط تقاضاي آزادي و رفع مشكل جعفر پناهي و محمدرسول‌اف شدند.


متن كامل اين نامه كه به امضاي بيش از 50 نفر از هنرمندان سينما رسيده است؛ به شرح ذيل است:
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در طول 30 سال گذشته اين فيلمسازان بوده‌اند كه به عنوان سفيران فرهنگي ايران نام اين كشور عزيز را در سراسر جهان پرآوازه‌تر ساخته‌اند. اينك دو هفته است كه از بازداشت فيلمسازان نامي كشور جعفر پناهي و محمدرسول‌اف مي‌گذرد. پاسخ ساخت فيلم، هرچند بدون مجوز، بازداشت و سلول انفرادي نيست. ما امضاكنندگان اين نامه مسرانه انتظار داريم كه وزراي فرهنگ و ارشاد اسلامي اطلاعات و رياست محترم قوه قضائيه تا پيش از پايان سال و در آستانه عيد نوروز موجبات آزادي هنرمنداني را كه تنها گناهشان ساخت فيلم است، فراهم آورند.
 

اين نامه به امضاي هنرمنداني همچون محمد سرير، فرهاد توحيدي، اصغر فرهادي، رخشان بني‌اعتماد، مجتبي ميرطهماسب، ماني حقيقي، شادمهر راستين، سارا قرچه داغي، ابراهيم مختاري، حميرا رياضي، بهمن كيارستمي، مهتاب نصيرپور، محمد رحمانيان، مهناز افضلي،كامبوزيا پرتوي، فاطمه معتمدآريا، محسن عبدالوهاب، ناصر صفاريان، بهرام عظيم پور، مهرداد لشگري، سعيد ابراهيم زاده، آناهيتا آبا، محس اميريوسفي، كامران شيردل و جمع بسياري از هنرمندان و بازيگران سينما رسيده است.
 

بازداشت برنده مدال طلای المپیاد ادبی

Posted:



جرس:بنا بر اخبار رسیده عبدالله یوسف زادگان برنده مدال طلای المپیاد ادبی سال ۸۰ و از دانشجویان ممتاز حقوق دانشگاه شهید بهشتی دیروز صبح در منزل شخصی خود بازداشت شد. به گزارش کلمه یوسف زادگان که در حال حاضر دانشجوی مقطع فوق لیسانس دانشکده حقوق دانشگاه علامه است صبح دیروز توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. گفتنی است کامپیوتر کتاب ها و موبایل این دانشجو نیز توقیف شده است. وی در تماس کوتاهی که شب گذشته با خانواده خود داشته خبر از انتقال خود به زندان مشهد داده است.او دلیل مشخصی برای این انتقال ذکر نکرده است. یوسف زادگان که در میان دوستان خود به چهره ای فرهنگی شهرت دارد تاکنون در هیچ حزب سیاسی ای عضویت نداشته و در طول ماه های اخیر صرفا به تحصیل مشغول بوده است.