جنبش راه سبز - خبرنامه |
- نامه احمد توکلی به رئیس دستگاه قضا درخصوص مهدی هاشمی و رحیمی
- محاکمه نویسندگان بیانیه معروف به چهارده نفر
- رهنورد خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی، بویژه زنان شد
- رهبری، مردم و مسئولان را به تشخیص صحیح مسائل اصلی از مسائل فرعی و جابجا نکردن آنها فراخواند
- مریم قدس به دختر مهدی محمودیان: دل قوی دار؛ روزگار تلخ تر از زهرهم می گذرد
- محجوب: عدم اجراي قانون بودجه مترو، در مراجع قضايي قابل رسيدگي است
- احضار همسر نسرین ستوده به دادسرای زندان اوین
- دادگاه ملت یا بیدادگاه حکومت؟!
- کنکاشی در فرهنگ دیکتاتوری
- برکناری برادر محمد نوریزاد از ریاست دانشگاه کرمانشاه
نامه احمد توکلی به رئیس دستگاه قضا درخصوص مهدی هاشمی و رحیمی Posted:
گفتنی ست جرس چند روز پیش خبر از محاکمه مهدی هاشمی، سعید مرتضوی و محمدرضارحیمی ، برای اعاده حیثیت قوه قضاییه داده بود. |
محاکمه نویسندگان بیانیه معروف به چهارده نفر Posted: جرس :همه چهارده زندانی سیاسی که نامه معروف به چهارده نفر را امضا کرده بودند، به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق نوشتن بیانیه، به دادگاه فراخوانده و محاکمه خواهند شد . به گزارش کلمه، مسوولان زندان اوین با تاکید براین نکته به زندانیان یادآور شده اند که تک تک این زندانیان را به جرم امضای بیانیه و انتشار آن محاکمه خواهند کرد، حتی اگر این زندانیان اکنون آزاد شده باشند. همچنین بازپرس شعبه پنج دادسرای اوین در جلسه بازپرسی یکی از زندانیان امضا کننده این بیانیه به او یاد آور شده است که حتی زندانیان تبعید شده یا آزاد شده نیز از این محاکمه در امان نخواهند بود . او به کیوان صمیمی گفته است که برای همه امضا کنندگان بیانیه حکم زندان صادر می کند. گفته می شود افزایش فشارها بر زندانیانی که بیانیه و یا نامه می نویسند به این دلیل است که از این پس کسی از درون زندان بیانیه و یا نامه به بیرون نفرستد. چندماه پیش چهارده زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین با نوشتن بیانیه ای خواهان تشکیل کمیته حقیقت یاب از سوی سازمان ملل برای بررسی حوادث پس از انتخابات شده بودند. این بیانیه پس از سخنان محمود احمدی نژاد، رییس دولت دهم در سازمان ملل منتشر شد زمانی که او در سخنرانی اش خواسته بود که کمیته ای حقیقت یاب برای بررسی حوادث ۱۱ سپتامبر تشکیل شود . کیوان صمیمی ، روزنامه نگار به همین دلیل چند روز پیش از زندان رجایی شهر به دادسرای اوین فراخوانده شد . علت احضار و تشکیل پرونده مجدد برای وی امضای بیانیه از درون زندان و انتشار آن اعلام شده است . چندی پس از انتشار این بیانیه کوهیار گودرزی، علی پرویز و علی تاجر نیا با اتمام زمان محکومیت شان از زندان آزاد شدند و مجید دری و ضیا نبوی، دانشجویان ستاره دار نیز به ترتیب به زندان های شهر بهبهان و اهواز تبعید شدند تا دوران حبس شان را در تبعید بگذرانند .اما با این همه مسوولان تهدید می کنند که همه امضا کنندگان این بیانیه را محاکمه می کنند .این در حالی است که پیش از این نیز این زندانیان را ساعتها به دلیل امضای این بیانیه مورد بازجویی قرارداده بودند . آنها در این بازجویی ها هر بار از زندانیان سیاسی می خواستند تا امضای شان را تکذیب کنند. مسوولان زندان اوین از مدتها پیش تماسهای تلفنی بند ۳۵۰ زندان اوین که اکنون بیشترین تعداد زندانیان سیاسی را در خود جای داده است قطع کرده اند . همچنین آنها مدتهاست اجازه ملاقات حضوری زندانیان با خانواده هایشان را نمی دهند . برخی از تحلیلگران سیاسی می گویند که قطع این تماسها تنها به دلیل قطع ارتباط زندانیان با دنیای خارج و انتقال اخبار و اطلاعات بوده است ، اما هنگامی که این راه ها نیز برای قطع این ارتباط به نتیجه ای نرسید و باز هم بیانیه های زندانیان سیاسی به خارج از زندان راه یافت، آنها به فکر محاکمه و پرونده سازی جدید برای زندانیانی افتاده اند که اکنون در زندان محبوس و در حال گذراندن احکام سنگین شان هستند . این محاکمه ها با تشکیل پرونده جدید برای کیوان صمیمی آغاز شده و در روزهای آینده طبق گفته مسوولان زندان و دادسرای اوین با احضار و محاکمه دیگر امضا کنندگان بیانیه از جمله میلاد اسدی، عبدالله مومنی، بهمن احمدی امویی ،محسن میردامادی، محسن امین زاده ،محمد داوری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد فرید طاهری قزوینی و علی ملیحی نیز ادامه پیدا خواهد کرد . مسوولان زندان و دادسرای اوین در باره زمان دقیق احضار زندانیان تبعید شده و یا آزاد شده که این بیانیه را امضا کرده بودند، چیزی نگفته اند. در بخشی از این بیانیه آمده بود : «ما به عنوان بخشی از قربانیان بی گناه و در بند این حوادث که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به همان شیوه مورد اشاره آقای احمدی نژاد متهم، دستگیر و با احکام ناعادلانه زندانی شده ایم، پیشنهاد می کنیم یک گروه حقیقت یاب مستقل ملی، متشکل از افرادی معتبر و مورد اعتماد جامعه برای کشف حقایق مربوط به این انتخابات و حوادث پس از آن تشکیل شود.»
|
رهنورد خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی، بویژه زنان شد Posted: در نامه ای خطاب به رییس قوه قضاییه جرس: زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه در نامه ای خطاب به رییس قوه قضاییه با توجه به فرا رسیدن ماه صفر، از وی خواسته تلاش کند که همه زندانیان سیاسی زودتر آزاد شوند وی در این نامه آورده است :"زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که نه خواهان براندازی ونه خواهان انقلاب نرم و نه خواهان انقلاب سخت نه مخملین نه هیچ جنس دیگر و نه خواهان مقام و موقعیت بوده اند، بلکه فقط آرزوی بهبود و ترمیم شرایطی را داشته و دارند که در پناه آن ملت ایران سرفراز و مرفه، شاد و آزاد زندگی کند و درسطح بین الملل برخود ببالد که از جامعه ای قدرتمند، پویا و دموکراتیک برخوردار بوده است " . متن کامل نامه زهرا رهنورد خطاب به صادق لاریجانی که در کلمه منتشر شده، به شرح زیر است: جناب آقای آیت الله صادق لاریجانی در آستانه ماه صفر همان ماهی که به دلیل تلخی ها و مصائب آن بر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام پیامبر مصطفی(ص) فرمود که« ماه صفر کمر مرا شکست »، انتظار می رود در حکومتی که ادعای تشیع را دارد و همیشه تاریخ داغ حبس و درفش ائمه علیهم السلام را زنده نگهداشته است برای رضایت رسول الله و به احترام همه آزادگان جهان تلاش کنید تا بهر نحو ممکن زندانیان سیاسی آزاد شوند.زیرا زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که نه خواهان براندازی ونه خواهان انقلاب نرم و نه خواهان انقلاب سخت نه مخملین نه هیچ جنس دیگر و نه خواهان مقام و موقعیت بوده اند، بلکه فقط آرزوی بهبود و ترمیم شرایطی را داشته و دارند که در پناه آن ملت ایران سرفراز و مرفه، شاد و آزاد زندگی کند و درسطح بین الملل برخود ببالد که از جامعه ای قدرتمند، پویا و دموکراتیک برخوردار بوده است . آنها چه آزادی خواه و فعال سیاسی به معنای مطلق کلمه باشند چه طرفدار حقوق بشر یا روزنامه نگار، یا خواهان رفع تبعیض جنسیتی یا دانشجو و معلم، کارگر و هنرمند و فعال صنفی، هرچه که باشند،بیش از هرچیز بر تارک آبروی کشور نشسته اند. در میان آنها مادرانی هستند که فرزندانشان در فراق آنها اشک می ریزند و اضطرابهای روانی و بی پناهی، سلامتشان را تهدید می کند. اینان همه زنانی هستند از کارمند، دانشجو و معلم، هنرمند، حقوقدان و خانه دار و کارگر که دور از شغل و کار و مدرسه و دانشگاه و خانه سالهای جوانی خود را می بینند که به خاکستر پیری در کنج غم افزای زندانهای بی دلیل ، بدل می شود . این زنان بی شک زینب پیشگانی سلحشورند که در عصر ما ظهور کرده اند .آیا سزاوار است چنین استعدادهای درخشان آزادگی و قابلیت های زندگی و کاری و علمی در زندان باشند و جامعه به جای بهره بردن از توان از وجود چنین انسانهای متعهدی، دستش تهی باشد؟ زهرا رهنورد
|
رهبری، مردم و مسئولان را به تشخیص صحیح مسائل اصلی از مسائل فرعی و جابجا نکردن آنها فراخواند Posted: در جمع مردم قم
جرس : رهبر جمهوری اسلامي نداشتن بصیرت و شکست در امتحان الهی را موجب تنزل و انحطاط جامعه دانست و مردم و مسئولان را به تشخیص صحیح مسائل اصلی از مسائل فرعی و جابجا نکردن آنها فراخواند.
به گزارش ايلنا ، آقای خامنهای امروز در دیدار هزاران نفر از مردم قم، بصیرت و تشخیص صحیح شرایط، احساس تعهد ومسئولیت، و حضور بهموقع در صحنه را سه عامل اصلی موفقیت در امتحانهای الهی و زمینه ساز پیشرفت مادی و معنوی برشمرد وتأکید کرد: ملت ایران با عبور موفقیت آمیز از امتحانهای گوناگون الهی در طول 32 سال گذشته، امروز مقتدرتر از هر زمان دیگر با عزم و اراده قوی و هوشیاری و یکپارچگی به راه خود برای رسیدن به قلههای سعادت و کمال و حیات طیبه دنیا و آخرت ادامه خواهد داد. وی همه آحاد مردم و مسئولان را به حفظ هوشیاری و تشخیص صحیح مسائل اصلی از مسائل فرعی و جابجا نکردن آنها فراخواند و افزود: نداشتن بصیرت و شکست در امتحان الهی موجب تنزل و انحطاط جامعه خواهد شد، همانگونه که نتیجه شکست مردم در امتحان الهی در دوران امیرالمومنین علی (ع) و شهادت آن حضرت در محراب عبادت به دست اشقی الناس، به شهادت رسیدن حضرت سیدالشهدا علیه السلام و یاران ایشان در حادثه کربلا بود. آقای خامنهای عزم و اراده مردم و مسئولان را برای پیمودن این راه، خوب و قوی ارزیابی و تأکید کردند: شرط ادامه موفقیت آمیز مسیر پیشرفت و اقتدار، بیداری و دست کم نگرفتن دشمن است.
|
مریم قدس به دختر مهدی محمودیان: دل قوی دار؛ روزگار تلخ تر از زهرهم می گذرد Posted: جرس: مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی، در یادداشتی برای زینب، دختر مهدی محمودیان، می گوید: دل قوی دار دخترکم! که عزت و ذلت را خدا می دهد و آنهایی باید نگران باشند که خداوند در کمینشان بوده و روزی مهلت را برایشان تمام خواهد کرد. “إن ربک لبالمرصاد”
چه سؤال سختی! به زینب کوچولو که نامش نیز یادآور مصیبت ها و حرمان های زینب کبری(س) و کربلا ست چه بگویم؟ |
محجوب: عدم اجراي قانون بودجه مترو، در مراجع قضايي قابل رسيدگي است Posted: جرس: نماينده مردم تهران با اعلام اينكه همگان ميدانند كه مجلس پيش از تصويب قانون پيگير حق و حقوق مربوط به مترو بوده، تصريح كرد: مجلس شوراي اسلامي در گذشته پيگير مصوبات و مشكلات مترو بوده و از حالا به بعد نيز پيگير مصوبات است. |
احضار همسر نسرین ستوده به دادسرای زندان اوین Posted: جرس: رضا خندان، همسر نسرین ستوده، حقوقدان و فعال حقوق بشر از احضارش به شعبه یک دادسرای اوین خبر داد.
رضا خندان همچنین در خصوص آخرین وضعیت نسرین ستوده اظهار داشت: خوشبختانه ملاقات های کابینی و تماس های تلفنی برقرار است و حال روحی خانم ستوده هم خوب است تنها مشکل این است که ملاقات حضوری برای دیدن بچه ها و مادرشان داده نمی شود. ملاقات های ما همگی کابینی است که در آن شرایط نسرین دوست ندارد بچه ها او راببینند.
رضا خندان ادامه داد: در تمام این چهار ماه فقط بچه ها یکبار به اندازه ۵ دقیقه مادرشان را دیده اند. من و خانواده نسرین او را در ملاقات های کابینی و یا در دادگاهش دیده ایم اما بچه هایم این فرصت را پیدا نکردند. پنج شنبه هفته گذشته من پسرم را نیز با خودم برده بودم که اگر اجازه داده شود چند دقیقه ای بچه مادرش را ببینند اما آنها گفتند امکان ملاقات حضوری نیست، گفتم ما داخل نمی رویم فقط بچه برود تنهایی مادرش را چند دقیقه ببیند اما باز هم اجازه ندادند. دیدن مادر در وضعیت ملاقات کابینی به صلاح هیچکدامشان نیست ومسلما در روحیه بچه تاثیر می گذارد.
همچنین نسیم غنوی یکی از وکلای نسرین ستوده خبر داد که ظاهرا حکم ستوده صادر شده اما هنوز به وکلایاش ابلاغ نشده است.
|
دادگاه ملت یا بیدادگاه حکومت؟! Posted: احمد سعیدی
متعاقب رجزخوانی های حکومت برای محاکمه رهبران سبز و تلاش پروپاگاندای رسانه ای حکومت ایران برای تخریب جنبش سبز و رهبران آن ، مهدی کروبی طی بیانیه ای، آشکارا حکومت ایران را به چالش کشید و برای حضور در دادگاهی علنی جهت دفاع از خود در مقابل سیل اتهامات ابراز آمادگی کرد. این موضوع نشانگر ایمان ایشان به سلامت راهی است که طی می کند. اما صرفنظر از بیانیه صادره توسط ایشان، اگر از نگاهی کلان به قضایا نگاه کنیم، سوالی که مظرح می شود این است که استراتژی جنبش سبز و کنشگران فعال در این عرصه در مواجهه با تهدیدات مبنی بر برگزاری دادگاه رهبران جنبش سبز چه باید باشد؟ همه شواهد نشان از آن دارد، که ادعای برگزاری چنین محکمه ای تنها یک مانور تبلیغاتی است. حکومت خود به ناتوانی اش در برگزاری چنین دادگاهی آگاه است. قطعا برگزاری چنین محکمه ای برای حکومت به از دست دادن بیشتر مشروعیت داخلی اش و به تشدید بی اعتباری بین المللی اش می انجامد. از طرف دیگر نیروهای امنیتی حکومت به خوبی آگاهند که توفیقی در سرکوب اعتراضات مردم نداشته اند و سرکوبها تنها شکل مبارزه را تغییر داده است و مردم همچنان نسبت به اوضاع معترضند و هر اشتباه حکومت از جمله برگزاری دادگاه رهبران سبز می تواند این آتش زیر خاکستر را مجددا شعله ور سازد. با علم به تبعات چنین موضوعی است که حکومت علیرغم اشتیاق فراوانش به دستگیری رهبران سبز، هیچ گاه از مرز تبلیغ این موضوع فراتر نرفته است و هر بار که ماشین تبلیغ حکومت برای محکومیت رهبران سبز به راه می افتد، یکی از میان خودشان ندا می دهد که هنوز وقتش نرسیده است و مصلحت نظام چنین امری را اقتضا نمی کند! این سردرگمی و آشفتگی در اردوگاه اقتدارگرایان اگر چه نشان از بی پشتوانگی تهدیدات دارد، اما واقعیت این است که با توجه به شدت تبلیغات رسانه ای در پراکنش اتهامات و تخریب جنبش و رهبرانش می بایست به نحوی مناسب پاسخ داده شود. اگر رهبران سبز در مقابل این تهدیدات، از برگزاری دادگاه طفره روند تاثیر مناسبی بر افکار عمومی جامعه نخواهد گذاشت. از سوی دیگر، همانگونه که پیشتر گفته شد برگزاری چنین دادگاهی، اگر چه در کوتاه مدت ممکن است زیانهایی برای جنبش داشته باشد، اما در نهایت به نفع جنبش و به زیان حکومت تمام خواهد شد. بر همین مبنا، مهدی کروبی که از بی پشتوانگی تهدیدهای حکومت آگاه است به منظور خنثی سازی تبلیغات مسموم حکومت، آمادگی اش را برای حضور در دادگاهی علنی برای دفاع از خودش و جنبش سبز ابراز می دارد. تا همین جایش نشان از آن دارد که این واکنش شجاعانه کروبی تصمیمی به جا و صحیح بوده است. اما چگونه می توان بر میزان تاثیر این واکنش افزود و آیا کنشی جایگزین که بتواند نتایجی موثرتر بدست دهد وجود دارد یا خیر؟ اگر از منظری دیگر به موضع اعلام آمادگی رهبران سبز برای حضور در دادگاههای حکومت ایران نگاه بیندازیم، این بیم وجود دارد که این موضع، منجر به مشروعیت بخشی به دستگاه نامشروع قوه قضاییه در ایران منجر شود. قوه قضاییه در تمامی سالهای گذشته نشان داده است که نسبت به استقلال قضایی که مهم ترین رکن مشروعیت این دستگاه است مطلقا بی تفاوت بوده و همیشه استقلال قضایی این دستگاه محل تاخت و تاز و دخالت حکومت و نیروهای امنیتی بوده است. در قوه قضا به جای حکمرانی قوانین حقوقی و جزایی، این ماموران امنیتی یا گماشتگان حکومت بوده اند که در صدور احکام قضاییِ ناعادلانه جولان داده اند و بی اعتباریِ این دستگاه را به ارمغان آورده اند. این جرثومه ظلم که روزگاری قرار بود داد مظلومان را بستاند، اکنون خود در اجرای پروژه های امنیتی همراه و یاور محفل های امنیتی و غده های سرطانی و فاسد حکومت شده است و به هیچ عنوان صلاحیت مرجعیت قضایی را ندارد. وانگهی در چنین شرایطی، برگزاری دادگاهی که حکومت خودش هم شاکی است و هم قاضی اصولا محلی از اعراب ندارد و نتیجه چنین دادگاه فرمایشی از پیش معلوم است و بدیهی است که آنچه که در چنین دادگاهی مبنا قرار نخواهد گرفت، اصول حقوقی و قضایی است. از طرف دیگر، در شرایطی که خود حکومت به علت نگرانی از تبعات برگزاری دادگاه رهبران سبز، همواره این موضوع را با محافظه کاری و به صورت غیر رسمی اعلام نموده است، طرح رسمی این موضع از سوی رهبران سبز، می تواند به ریختن قبح این موضوع و افزایش جسارت نیروهای حکومتی برای دست یابی به آرزوی محالشان منجر شود و حتی به آماده سازی فضا برای برگزاری چنین دادگاهی کمک نماید. از دیگر سوی، مراجعه به دادگاههای بین المللی هم نه عرف فضای سیاسی ایران است و نه چندان در چهارجوب فکری حکومت و حتی رهبران سبز می گنجد. پس تنها راه باقیمانده مراجعه به دادگاهی است که قاضی آن نه حکومت بلکه مردم هستند. بنابراین، راهکاری که می تواند جایگزین اعلام حضور داوطلبانه در دادگاههای ایران شود، این است که رهبران و فعالین جنبش سبز به موازات به چالش کشیدن صلاحیت دادگاههای فرمایشی حکومت ایران، خود را به قضاوت مردم بسپارند. در دادگاهی که مردم قاضی آن باشند رهبران سبز نه متهم که شاکی هستند. رهبران سبز به نمایندگی از طرف مردمی که به آنها اعتماد کرده اند و به آنها باور دارند، می بایست کیفرخواستی بر علیه بی تدبیری های و ظلم های حکومت ایران طرح نمایند و بدینوسیله جنبش سبز را از موضع دفاع خارج نموده و در موضع مدعی قرا دهند. با حوادثی که در وقایع پس از انتخابات اخیر در مقابل دیدگاه ملت رخ داد و ثبت و ضبط گردید، شاهدان عینی این حوادث میلیون ها مردمی هستند که بی تدبیری یک حکومت و ضعف آن در برگزاری یک انتخابات ساده را به عینه دیده اند. تبدیل انتخابات به پروژه کودتا و مدیریت نظامی حوادث بعد از آن که منجر به جنایات سازمان یافته و نقض گسترده حقوق مدنی مردم و فعالین سیاسی شده است موضوعی است که باید در کیفرخواست رهبران سبز مطرح شود. بیانیه های رهبران سبز، که پیش از این صادر شده است فصل های مهمی از این کیفرخواست را تشکیل می دهد. این کیفرخواست همچنان باید تکمیل شود و مردم به قضاوت درباره این کیفرخواست فراخوانده شوند.
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
Posted: صادق شکیب
در آسمان ستاره بود بی شمار ، لیک رنج خسوف بهرۀ شمس و قمر بود
در تبیین و مذمت فرهنگ دیکتاتوری و رسوخ آن در اعماق جامعه و عجین شدنش با بافت فرهنگی اجتماع ،که ریشه در تاریخ و اعصار دارد، مطالب فراواني مي توان گفت و شنید . واکاوی این مقوله و درک شرایط عینی و ذهنی وضعیت و بستری که این فرهنگ در آن رشد و توسعه یافته ، می تواند در چاره جویی برای علاج و درمانش موثر باشد . نگارنده بی مناسبت نمی داند سخنان یکی از دوستان را که روزی برایم درد دل می کرد عیناً نقل نمایــــــــد : بچه ای بیش نبودم . پدرم هرچند روز یک بار خود را از فلان بازی گوشی من که به اقتضای سن اتفاق می افتاد ، چنان ماهرانه آزرده خاطر نشان می داد وچنان خود را مورد اذیت نشان می داد که مادر بیچاره ام مرا واداربه دست بوسی پدر وعذر خواهی از می نمود. موردی که حتی در دنیای کودکانه نیزاصلاً ضرورتی برای آن نمی دیدم . ولی به ناگزیر، به احترام و اصرار مادرم به این امر گردن می نهادم . تا نوجوانی ام این عمل صد ها بار تکرار شد . همیشه این سوال در ذهنم بود : آیا هم سن و سالانم نيز در برابر بازی های به اقتضای سنشان لازم و کاملاً طبیعی، با این چنین واکنش های تند و بی رحمانه ای از سوی پدرانشان روبرو می شوند ؟ به علت حساسیت و کنجکاوی شدید نسبت به این عمل پدر، و عملکرد بی رحمانه و عاری از هر گونه مهربانی او ، ودر رودررویی با خُرد و تحقیرشدن مداوم شخصیت و غرورم ، از همان آغاز جوانی مطالعه در این مورد را آغاز نمودم . در اوایل گمانم بر این بود که شاید رفتار هایم تافته ای جدا بافته از دیگر هم سالانم است که چنین واکنش حاد ی را از سوی او در پی دارد . وضع مالی پدر به شدت خراب بود . او عمری در پی ارضاءِ هوس های خود خواهانه و خود پرستانه خویش ،با پیگیری تام چهار اسبه تاخته بود ،و هیچ گاه نیزاندک اندیشه و توجهی بر نیازهای مالی و روحی خانواده نکرده بود . در این مورد جدا ازالتيام زخم های روانی اعضای خانواده ، بار مسئولیت مالی نیز بر دوش مادر افتاده بود . آه که چه فشاری متحمل می شد … با ساده دلی اندیشیدم شاید برطرف کردن نیاز مالی اش بتواند چاره گر ساطور کشی های مستانه ی هر روزه اش در خانه باشد . از این رو به شدت دست به کار شدم و با تلاش و تحمل مشقتی طاقت فرسا در این کار توفیق نسبی یافتم . دیدم ای بابا چه فکر می کردم چی شد ! از چاله درآمدم به چاه افتادم . او که دیگر نمی توانست مرا وادار سازد دستش را ببوسم و از زحماتی که برای تامین معاش خانواده می کشیدم به معذرت خواهی وادارم سازد ، و از خلاف کاری های نا کرده ام طلب عفو و پوزش د اشته باشد ، سرنا را از سر گشادش نواخت . هر روز مادرم را به باد کتک می گرفت که باید به اقوام و آشنایان بگویی تأمین نیاز های مالی خانواده از حاصل یک عمر دست رنج شوهرم است . حتی خرج زندگی پسری را که اکنون به سی سالگی رسیده بود ، هنوز او پرداخت می کند . جالب تر اینکه با نیمچه سوادی که داشت ید طولایی در ادعای دانشمند بودن داشت . هر روزه ی روز این مطلب نیز بهانه ای می شد برای بیشترکتک زدن مادرم که چرا من یعنی پسر، او را اهل علم نمی دانم . مصداق آن که :" گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری " این پدر فدایی دانش و شیفته ی علم من، روزی نبود که کتاب هایم را از زیر فرش و اینور و آن ور خانه، که از ترس دستبردش قایم می کردم ، با تجسس پلیسی پیدا نکند و پاره ننماید . بعد ها که مزه ی پول مفت را چشید دیگر کتاب سوزان در خانه به راه نمی انداخت . سریعا کتاب ها را پس از یافتن به بازارمی برد وبه بهای اندکی می فروخت . مادرم در برابر اعتراض های من ، مدام می گفت :" پسرم به خاطر من گذشت کن" ، وهمیشه جواب من این بودکه : "نه مادر نمی توانم گذشت کنم ، اما فقط به خاطر تو تحمل می کنم ." همیشه در چشمان مادر، برق سپاس و قدر دانی از زحماتی که برای زندگیش می کشیدم و تحمل مرارت هایی که به خاطر او در برابر یکه تازی های بی بند و بار شوهرش می نمودم هویدا بود. مادر چه رنجی از این صبر و تحمل من می برد ... بی آنکه من بر زبان آورم، او به نیکی می دانست که این خویشتن د اری برای من چه طاقت فرسا و عذاب آور است . شوهر دانشمند! هم که به اندازه ی چوب کبریتی در فکر زن نبود . گوي تا دنیایی نباشد ( چه رسد به زن و بچه ) تا وی بتواند عرصه ای برای خود نمایی پیدا کند! این بود فلسفه ی وجود زندگی اش ... باری، مادر بیچاره بار آن همه نا ملایمات و تلخی ها را تاب نیاورد . خدایش بیامرزد، بالاخره جان به جان آفرین تسلیم نمود .لحظه در گذشت اورا نیک به یاد می آورم . صبح بسیار زود بود .زمانی که رسیدم ، هنوز پیکر بی جانش در اتاق بود . بی اختیار دستش ، دست زحمت کشش را گرفته بودم ومی بوسیدم . اشک همچو سیل جوشانی از چشمانم سرازیربود . اما دقیقاً درهمان لحظات ،شوهر شازده اش کیف و وسایل شخصی مادررا می گشت تا باقی مانده صنار سه شاهی را که گاهی اوقات به او می دادم و حاصل یک عمر پس اندازش نیزهمان بود ، از کیف اوبردارد . آخر مراسم عروسی هزینه داشت !! . به هر حال بعد از کفن و دفن مادر و اتمام مراسم عزاداری ، دانشمند بی نظیر کشور پیرانه سر، با زنی دیگر، جشن عروسی بی نظیری به راه انداخت و ... با ذکر شمه ای از خاطرات آن دوست، نکاتی را در باره این موارد، در حد توان به بحث می گذارم باشد که با کمک یکدیگر بتوانیم راه چاره ای بر این معضل بیابیم : اسلوب علمي تحلیل دیکتاتور و دیکتاتوری و فرهنگ منتج از این روش رفتاری ، حکم می کند که هم زمان با شناخت ساختار های جامعه، سازو کار های حاکم بر آن، و مدار هایی که خطوط کلی اوضاع در آن مسیر سیر می کند ، اثرات منافع شخصی افراد را نیزدر این روند بشناسیم . در جوامع طبقاتی که شبانه روز خود شیفتگی ، خود خواهی و صرفاً به فکر خود بودن تبلیغ و ترویج می شود ، و تمامی ساختار جامعه در خدمت این گونه تفکرات است ، وجود افرادی چون پدر آن دوست عزیزم استثناء نیست . چرا که دامن بسیاری از خانواده ها را - هر کدام به نوعی - نا هنجاری های اجتماعی ناشی از فرهنگ دیکتاتوری فرا گرفته است . تولستوی می گوید : (( تمامی خانواده های ثروت مند شبیه یکدیگر اند ولی خانواده های فقیر هر کدام به نوعی بدبخت اند . )) هر روزه از تقدس مالکیت سخن می رود . چه بسیار تئوری بافان و تئوری سازان که در این عرصه بابرخورداری از تریبون های وسیع و گسترده ، با آب و تاب به حرافی مشغولند و بر بوق و کرنا ی مالکیت خصوصی می دمند . نگارنده خطاب به این ها می گوید : آیا این مالکیت دو وجه دارد یا نه ؟ مالکیت مادی و مالکیت معنوی . مالکیت معنوی شامل شخصیت ، غرور ، حیثیت و آبروی افراد است . شما ها کدامین احترام را به این وجه از مالکیت د یگران می گذارید . در قاموس شما اصلاً آیا احترام به شخصیت افراد معنا و مفهومی دارد ؟ آری مالکیت مقدس است ولی برای بعضی ها مقدس تر . اساساً اکثریت افراد فرصت و حقی در دستیابی برآن در هیچ یک از وجوه دوگانه اش ندارند . تا در بر این پاشنه بچرخد محکوم به محرومیتند و نا توان در دست یابی بد ان . در جوامع طبقاتي از سر تا پا ی سرمایه و از تمامی مسلماتش خون و گند بیرون می زند . در نظم سرمایه افرادی حق حیات و زندگی دارند که نه تنها خود را با وضعیت جامعه تطبیق دهند ، بل تسلیم بی قید و شرط حاکمان باشند . حاکمان قلدری که شریرانه فرهنگ منحط خود را با هزاران حیله و ترفند رواج می دهند . فرهنگ دیکتاتوری از این جا سر چشمه می گیرد . انباشت ثروت در یک قطب ، در عین حال متضمن انباشت فقر ، جان کنی برای لقمه ای نان ، بندگی ، نادانی ، خشونت و انحطاط اخلاقی در قطب دیگر است . با شیوع وحاکمیت این فرهنگ ، هر کدام ازافراد در ضمیرخویش دیکتاتور هایی می شوند که در جنگل جامعه ی طبقاتی، با افق نگرشی تنگ و محدود صرفاً در پی منافع شخصی خود هستند . و به نسبت درجه ی تسخیر و مسمومیت وجودشان از فرهنگ طبقاتی مبتنی بر فرد گرایی حاد ، از هر گونه احساس همدردی ، همدلی و عاطفه حتی نسبت به اعضای خانوادۀ خود عاری می شوند . افراد مسخ شده ای که در برابر قدرت مندان تسلیم بی قید و شرط و بی اراده اند ودر برابر زیر دستان قلدری تمام عیار. این افراد اگر نتوانند فرد یا افراد زیر دستی در جامعه بیابند ، حریم خانه و خانواده برای شرارت وقلدری آنها عرصه و میدانی حاضر و آماده است . از این منظر می توان و باید آسیب های روحی و روانی وارد شده بر افراد را در جوامع دیکتاتور زده ، مد نظرقرار داد و پیامد های منفی آن را در خانواده و اجتماع شناخت . همچنین باید توجه داشت که آسیب های وارده بر روح و روان و رفتار های افراد در فرهنگ دیکتاتوری ، قالبی و کلیشه ای نیست . تأثیرات متفاوتی دارد که در حالت کلی ، مطابق موقعیت افراد در جامعه ، به شکل گیری و تشدید بیماری فرد گرایی در روحیه فرد می انجامد .سرانجام آن که تلاش برای حفظ وضع موجود و بقای ذلیلانه به هر قیمتی، از تجلیات بارز این فرهنگ است .
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. |
برکناری برادر محمد نوریزاد از ریاست دانشگاه کرمانشاه Posted: جرس: طی ابلاغی توسط دکتر دستجردی وزیر بهداشت، دکتر محمد رضا نیکبخت، سرپرست فعلی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، به عنوان سرپرست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه و جایگزین آقای دکتر صمد نوری زاد معرفی شد.
به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، رسانههای نزدیک به دولت خبر برکناری دکتر صمد نوری زاد را مرتبط با جریانات اخیر دانسته و آن را این گونه مطرح کردند: برادر یکی از عناصر فتنه که طی چند سال اخیر ریاست یکی از دانشگاههای علوم پزشکی کشور را بر عهده داشت هفته گذشته از سوی مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برکنار شد.
پیش از این صمد نوریزاد ریاست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه را برعهده داشت. نوری زاد یکی از مدیران مجموعه وزارت بهداشت است که در سال ۸۴ توسط لنکرانی به عنوان ریاست دانشگاه علوم پزشکی کاشان و در سال ۸۷ هم با ابلاغ لنکرانی به ریاست دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انتخاب شد.
وی با دو دوره فعالیت سی ماهه در هر کدام از این دانشگاه ها اقدامی موثر انجام داد که ارتقا دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به تیپ یک، از آن جمله بوده است.
مراسم توديع وي صبح روز چهارشنبه ۱۵ دی ماه با حضور معاون آموزشي وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی و مسئولان استان و دانشگاه در مرکز آموزشی درمانی امام رضا برگزار شد.
به گزارش منابع آگاه، نوري زاد به دلایل شخصی از پذیرش پیشنهادات شغلی دیگری که از سوی وزارت بهداشت به وی شده است امتناع کرده است. |
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |