جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


بیاد ترانه موسوی شهید جنبش سبز

Posted:

طراح : فرشاد سلطانی

تعرض لباس شخصی ها به خودرو محسن رضایی

Posted:

ناخرسندی لباس شخصی ها از حاج منصور ارضی بدلیل حمایت وی از رضایی

جــــرس: به گزارش رسانه ها و شاهدان عینی، شب اول ماه رمضان، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت و از منتقدین دولت، در حالیکه قصد داشت در مجلس مناجات یکی از مداحان مشهور کشور شركت كند، از سوی چند نفر مورد تعرض قرار گرفت.


به گزارش آفتاب نیوز، رضایی وقتی وارد حیاط مسجد ارک تهران برای حضور در مداحی حاج منصور ارضی شد، به همراه محافظانش در دو قدمی درب حیاط، توسط حسین ‌الله كرم (از رهبران انصار حزب الله و لباس شخصی ها) متوقف گردید و مجبور شد بر روی زمین بنشیند.


سایت جهان نیوز نیز، در خبری به نقل از یكی از نزدیكان محسن رضایی نوشت كه شب اول رمضان، محسن رضایی كه قصد داشت در مجلس مناجات حاج منصور ارضی شركت كند، از سوی چند نفر مورد تعرض قرار گرفت.


این گزارش خاطرنشان می کند "حسین الله كرم چند دقیقه‌ای در كنار محسن رضایی به صورت نیم‌خیز نشست و با او گفت‌وگو كرد."
این سایت همچنین گزارش داد كه عملكرد انتخاباتی محسن رضایی، مورد انتقاد تند برخی از حضار در آن محل قرار می‌گیرد و عده‌ای نیز، به خودروی وی آسیب نیز رساندند.


به گزارش جهان نیوز، ماجرا به اینجا ختم نشد و فردای آن شب، منصور ارضی پیش از خواندن دعای كمیل، ضمن اعتراض به حمله و برخورد با محسن رضایی گفت: "اگر كسی حرفی دارد می‌تواند بیرون از مجلس، جای دیگری حرف‌هایش را بزند.
دیشب كسانی كه با اون بنده خدا (محسن رضایی) اون كار رو كردند و فحش دادند و اهانت كردند، كار بسیار اشتباهی كردند."


حاج منصور با بیان اینکه "او مهمان خدا بوده است"، اضافه کرد: اینجا دستگاه خداست هر کسی بیاید مهمان است. کسانی که آلوده شدن، در ماه رمضان هم به گناهشان ادامه می دهند. کسانی که این کار را کردند از ما نیستند .


به گزارش تابناک، اما همین دفاع حاج منصور از محسن رضائی، مورد انتقاد و اعتراض تعدادی از شرکت کنندگان در مجلس قرار گرفت، چرا که برخی از پامنبری های حاج منصور پس از برخورد حمایت آمیز وی با محسن رضائی و پیشتر هم انتقاد تند وی از مشائی و رئیس دولت، وی را در وبلاگ های خود مورد انتقاد شدید قرار دادند.


برخی از وبلاگ نویسان، از رابطه نزدیك داماد منصور ارضی با محسن رضایی خبر می دهند.

رهنورد: ندای حق طلبی ملت از حلقوم هفت دلاور به شکوائیه تبدیل شد

Posted:

دعا می کنم حاکمیت سرکوب گر فعلی توبه کند
جرس: به مناسبت فرارسیدن سالروز آزادی اسرای ۸ سال جنگ تحمیلی و بازگشت آنان به وطن، این آزادگان با میرحسن موسوی و زهرا رهنورد دیدار و گفتگو داشته اند.

به گزارش کلمه، در ابتدای این دیدار آزادگان دفاع مقدس به بیان نقطه نظرات و دیدگاه های خود در رابطه با امور کشور و رخدادهای پیش آمده خصوصا در یک سال اخیر پرداختند و سپس موسوی و رهنورد نظرات خود را با این آزادگان در میان گذاشتند.


زهرا رهنورد با تبریک حلول ماه مبارک رمضان و فرارسیدن روز آزادی اسیران هشت سال جنگ تحمیلی و با اشاره به اینکه جای خانم های آزاده ای که مدت ها در اسارت صدامیان بوده اند در تشکل آزادگان خالی است خاطر نشان کرد: با کمال تاسف باید بگویم که آیا در روزگار اسارت فکر می کردید وقتی از چنگ اسارت صدام آزاد می شوید؛ در کشور خودتان با اسارت و زندانی شدن صدها بلکه هزاران آزادی خواه روبرو خواهید شد؟


این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره شکایت نامه هفت نفر از قربانیان انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ خطاب به آزادگان جنگ تحمیلی تاکید کرد: آیا فکر می کردید هفت آزادیخواه که من نام آن ها را هفت دلاور آزادیخواهی نام نهاده ام به خاطر شکایت از اقدامات کودتاچیان به زندان افکنده شوند در حالی که می توانستند در یک دادگاه عادل شکایت را مطرح و پاسخ آن را نیز با دلایل موجه دریافت کنند.


او همچنین گفت: اما حاکمیت آن ها را به زندان می اندازد و نمی دانند که این که این ندای حق طلبی و سوال ملت است که از حلقوم این هفت دلاور به شکوائیه تبدیل شده است. در هر حال بخشی از حاکمیت مستقر در حالی به صدام فحش می دهد که خودش بدتر از صدام با انسان ها رفتار می کند.


رهنورد در پایان تاکید کرد: در این ماه مبارک رمضان از درگاه الهی مسئلت می کنم که دعاهای ما مورد استجابت قرار گیرد و حاکمیت سرکوب گر فعلی نیز توبه کند و از سرکوب ملت دست بردارد.
 

رئیس سازمان انرژی اتمی ایران، راه اندازی نیروگاه بوشهر طی روزهای آتی را تکذیب کرد

Posted:

بروجردی: خودمان در بوشهر٢ غنی سازی می کنیم

جــــرس: با گذشت یک هفته از تایید و تکذیب ها پیرامون راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر در تاریخ ٣۰ امرداد ماه، امروز رییس سازمان انرژی اتمی ایران خاطرنشان کرد که در تاریخ فوق الذکر، نیروگاه اتمی بوشهر افتتاح و راه اندازی نخواهد شد و فقط با حضور کرینکو رییس سازمان انرژی اتمی روسیه، سوخت نیروگاه اتمی بوشهر از خارج از ساختمان اصلی به محل نگهداری سوخت‌های تازه در ساختمان اصلی منتقل می‌شود.


هفته گذشته مقامات روسیه ادعا کرده بودند که سوخت نخستین نیروگاه هسته‌ای ایران شنبه ۳۰ امرداد ماه بارگذاری خواهد شد و این عملیات به مثابه آغاز به کار و شروع فعالیت این نیروگاه می باشد. اما بلافاصله بعد از انتشار آن خبر، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران اعلام کرد که تاریخ ۳۰ امردادماه، زمان راه‌اندازی نیروگاه بوشهر نخواهد بود؛ بلكه فقط سوخت نیروگاه در این تاریخ به ساختمان رآكتور منتقل می‌شود.


به گزارش ایلنا، علی‌اكبر صالحی، با رد راه‌اندازی رسمی نیروگاه اتمی بوشهر طی روزهای آتی اظهار داشت: راه‌اندازی زمانی اتفاق می‌افتد كه سوخت به قلب رآكتور منتقل شود و در این فرآیند، سوخت از محلی كه بیرون از ساختمان اصلی است به جایگاه سوخت تازه در ساختمان اصلی منتقل می‌شود و بعد از مدتی از جایگاه اصلی به قلب رآكتور انتقال داده می‌شود.


رئیس سازمان انرژی اتمی تصریح كرد: زمانی كه این انتقال به صورت كامل صورت گرفت، می‌توانیم اعلام كنیم كه راه‌اندازی صورت گرفته است.


صالحی همچنین متذكر شد: روز شنبه آینده، سوخت از خارج از ساختمان اصلی به محل نگهداری سوخت‌های تازه در ساختمان اصلی منتقل می‌شود.


به گفته این مقام ارشد اتمی ایران، قدم بعدی در مسیر راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر آن است كه سوخت پس از قرار گرفتن در ساختمان اصلی از محل نگهداری سوخت‌های اصلی به قلب رآكتور انتقال داده شود تا روند راه‌اندازی تكمیل شود.


وی خاطرنشان كرد: فرایند انتقال سوخت از محل نگهداری سوخت‌های اصلی به قلب رآكتور هشت روز به طول می‌انجامد و امیدواریم تا بیست و پنجم شهریورماه شاهد راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر باشیم.


مقامات جمهوری اسلامی، پیش از این، آغاز به کار رسمی نیروگاه بوشهر را، در پایان شهریور ماه اعلام کرده بودند.


ادعای غرب واهی است؛ امکان غنی سازی در بوشهر نیست
رئیس سازمان انرژی اتمی با رد اظهارات مسوولین غرب مبنی بر اینكه با راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر ایران دیگر نیازی به غنی‌سازی بیست درصد برای تامین نیاز رآكتور تحقیقاتی بوشهر ندارد، گفت: این اظهارات غیرعلمی است؛ چرا که حداكثر غنی‌سازی‌ای كه در نیروگاه اتمی بوشهر صورت می‌گیرد، به دو نیم درصد هم نخواهد رسید.


طی روزهای گذشته، رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید گفته بود "راه‌اندازی نیروگاه بوشهر گواه آن است که ایران ضرورتی برای پیشبرد برنامه غنی‌سازی در درون کشور ندارد. تامین سوخت نیروگاه و سپس تحویل سوخت مصرفی از سوی روسیه، تضمینی برای برنامه اتمی صلح‌آمیز است."

به گفته کاخ سفید، پیشرفت در راه‌اندازی نیروگاه هسته‌ای بوشهر گواه آن است که اگر ایران آنچنان که تاکنون مقامات جمهوری اسلامی مدعی شده‌اند، در پی "استفاده صلح‌آمیز و صادقانه" از انرژی هسته‌ای است، پس ضرورتی برای غنی‌سازی اورانیوم در ایران وجود ندارد.


مقامات جمهوری اسلامی بر غنی سازی اورانیوم تا غلظت بیست درصد تاکید و پافشاری دارند.


رویترز در این زمینه از قول رابرت گیبس آورده بود که پافشاری ایران بر روند غنی‌سازی، "سبب ایجاد پرسش‌هایی" در این زمینه شده و هیلاری کلینتون، وزیر امورخارجه آمریکا نیز پیش از این گفته بود که واشنگتن نسبت به برنامه اتمی ایران سیاستی آشکار، باز و خالی از غرض را دنبال می‌کند. اما کلینتون از سوی دیگر در گفت‌وگو با روزنامه نیویورک تایمز تصریح کرد که جمهوری اسلامی باید با "حرف و عمل"، جامعه بین‌المللی را از صلح‌آمیز بودن برنامه اتمی خود مطمئن سازد.


خودمان در «بوشهر ٢» غنی سازی می کنیم
همزمان به گزارش خبرآنلاین، علاء الدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت‌ملی و سیاست‌خارجی مجلس شورای اسلامی، با بیان "غیر مرتبط بودن غنی سازی و نیروگاه بوشهر" و تاکید بر "غیرقابل اعتماد بودن کشورهای غربی در تامین سوخت هسته‌ای"، در پاسخ به سوالی در مورد تناقض سخنان مسوولان ایران در مورد ورود ترکیه و برزیل به روند مذاکرات هسته‌ای اظهار داشت: از ابتدا گفته‌ایم که ترکیب این مذاکرات متشکل از گروه ۵ +١ و بسته پیشنهادی است. از این رو لازم نیست کشور دیگری حضور یابد، زیرا ما به تنهایی از پس ۵ +١برمی‌آییم.


مقامات دولت، کماکان معتقد به ورود ترکیه، برزیل - و اخیرا بنا به ادعای منوچهر متکی، سوریه- به مذاکرات اتمی ایران با غرب و جامعه جهانی هستند.


لازم به ذکر است شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه‌ای علیه جمهوری اسلامی در خرداد ماه امسال، خواستار توقف روند غنی‌سازی در ایران شد. اما در مقابل، مقامات جمهوری اسلامی نه تنها تاکنون سخنی درباره پایان دادن به فرایند غنی‌سازی در کشور ایراد نکرده اند، بلکه برعکس بر "حق مسلم" خود در این زمینه تاکید ورزیده‌اند.


در همین زمینه، روز دوشنبه ٢۵ امردادماه، طبق قانون ابلاغی از سوی محمود احمدی نژاد، دولت موظف شد در خصوص تحویل سوخت راکتور اتمی تهران، غنی سازی بیست درصد را استمرار بخشیده و صفحه‌های سوخت مورد نیاز راکتور تهران را تهیه کند .



سیامک قادری در زندان اوین است

Posted:

جرس: سیامک قادری، روزنامه نگاری که نیمه شب 14 مرداد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد، هم اکنون در زندان اوین به سر می برد.

 

به گزارش پایگاه خبری امروز، یک منبع آگاه با اعلام این خبر گفت: قادری دو روز پیش با خانواده اش تماس تلفنی داشت و نسبت به شرایط خود اظهار رضایت کرد.

 

این منبع گفت: قادری همچنین به خانواده اش توصیه کرد که به زندگی عادی خود ادامه دهند و نگران وضعیت او نباشند.

 

وی همچنین درباره پرونده تشکیل شده برای این روزنامه نگار که درآستانه روز خبرنگار بازداشت شد، گفت: ظاهرا تمامی نوشته های این خبرنگار در وبلاگش را پرینت گرفته و برای او پرونده 400 صفحه ای تشکیل داده اند.

 

سیامک قادری روزنامه نگاری که حدود دو دهه به عنوان خبرنگار رسمی برای خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، کار می کرد در سال های اخیر و با روی کار آمدن دولت نهم و دهم مورد غضب مدیران جدید این رسانه قرار گرفت.


وی بهمن ماه سال گذشته با حکم جوانفکر، مدیر جدید خبرگزاری ایرنا از کار اخراج شد.

 


قادری که از منتقدان سرسخت اداره ایرنا به شیوه هیاتی و بر پایه آزمون و خطا بود، از حدود پنج سال پیش اقدام به راه اندازی وبلاگی کرد که در ابتدای فعالیت صرفا به انعکاس مسایل صنفی این رسانه می پرداخت.

 

وبلاگ قادری که نام ایرنای ما را به انگلیسی بر خود دارد، تا پیش از دستگیرش 11بار فیلتر شده بود و آخرین بار او وبلاگش را که تا 12 شماره بالا آمده و به ایرنای ما 12 رسیده بود روز سبزدهم مرداد ماه به روز رسانی کرده بود.
 

نامه سرگشاده یک شهروند بهایی به رهبر جمهوری اسلامی ایران

Posted:

هوشنگ فنائیان

 

هوشنگ فنائیان شهروند بهایی ساکن آمل مازندران در نامه ای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی ایران خواهان پایان دادن به آزار و اذیت شهروندان بهایی ایران شده است.

متن این نامه سرگشاده که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به قرار زیر است:

 انالله و انا الیه راجعون

 

حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای

رهبر معظم کشور جمهوری اسلامی ایران

 

اینجانب هوشنگ فنائیان فرزند روشن آقا ساکن آمل هستم ؛ برادران محترم اطلاعات در 12 مرداد با نامه دست نویس و مهر پست نویس وارد منزل و کارگاه پدری اینجانب شده و تمام کتب دینی و سی دها و کیس کامپیوتر و عکس های دینی را بدون حکم دادگستری با خود بردند و زمان بردن وقتی قانونان به ایشان ابلاغ می نمایم که شما حق بردن هیچ چیز را بدون حکم ندارید می گفتند ما هر چه بخواهیم می بریم .

 

جناب خامنه ای شما رهبر کشور اسلامی ایران هستید و من هم یک شهروند ایرانی هستم آیا به دلیل نوشتن این نامه باید منتظر عواقب دستگیری یا زندان باشم یا شما نوشته مرا به عنوان یک شهروند مورد رسیدگی قرار داده و دستور پیگیری ماموران خاطی را خواهید داد ؟

 

جناب خامنه ای سخن من از چند سی دی یا کتاب یا چند کیس کامپیوتر که به سرقت رفته نیست بلکه سخن من در باره دفاع از جامعه بهائیان ایران است که من هم عضوی از این جامعه تحت ظلم هستم .

 

حضرت آیت الله باید به رسول الله روحی و ذاتی و کینونتی له الفدا تسلیت بگویم که در کشور اسلامی به نام رسول خدا قبرستان ها را با خاک یکسان کرده اند و به نام ائمه اطهار صدها خانه را در طول سی سال نابود کرده و همین چند هفته پیش 50 خانه در ایول مازندران با لودرها و لباس شخصی های قدرت مدار نابود می گردد .

 

شما رهبر کشور جمهوری اسلامی ایران هستید و من یک شهروند ایرانی بهائی حضرت آیت الله تقاضا دارم دستور فرمائید ظلمی که به نام شما و به نام شرع شیعه ایجاد شده به نام اسلامی که خواهان محبت و مودت و محبت و یکدلی و یکرنگی است پایان یابد احساس قلبی من در این است که شما اعتقاد بر محبت و مودت و رعایت حقوق اقلیت ها دارید ؛ اجازه دهید این احساس تبلور عملی یابد .

 

من به شخصه هنوز باور ندارم که شما موافق آزار و اذیت و بیان تهمت و افترا به مردم شریف ایران باشید و من تصور نمی کنم که شما با این درک و درایت اسلامی اجازه بدهید زنان و کودکان از خانه و کاشانه خود در ایول یا سایر روستاها و شهرها آواره شوند .

 

زیرا قلبا اعتقاد دارم در اسلام امر به محبت و مودت و انسانیت و حفظ حرمت ها شده نه خشونت در حق نفوسی که خواهان ترقی و آبادانی ایران عزیز هستند . و اجازه دهید این به عمل درآید نه به حرف پایان یابد .

 

جناب خامنه ای سالهاست که من تحت ظلم و ستمی هستم که شرحش را اداره اطلاعات آما دقیقا می داند ولی زمانی که سکوت حضرت عالی را نسبت به ظلمی که در حق مظلومین و شهروندان ایرانی بهائی می شود را مشاهده می کنم تمام وجود مرا اندوهی فرا می گیرد مگر می توان تصور کرد یک یک روحانی بلند مقام جانباز راضی به حبس ؛ زجر ؛ آزار صدها هزار اقلیت دینی باشد ؟

 

گمان من همیشه بر این بوده است که عوامل خود سر و گروه های فشار که در داخل نظام با هم در گیر هستند جامعه بهائی را مانند مرغ عروسی و عزا به کشتن می دهند .

 

در این لحظه به والله احساس می کنم که ای کاش دستور می دادید مرا اعدام یا تیر باران نمایند ولی بدین واسطه جامعه بهائی ایران استخلاص خود را از این ظلم وارده بدست می آورد و اگر با کشتن شدن یک نفر احساس می کنید عوامل خود سر و لباس شخصی ها و نیروهای اطلاعاتی احساس رضایت نمی کنند دستور دهید مرا در میدان شهر آمل قطعه قطعه نمایند یا به آتش بکشند اما به نام بهائی و اجازه ندهید در حکومت اسلامی دروغ ؛ تهمت و افترائی اساس یا پایه یابد والله من همین الان حاضرم اگر در هر کجا که شما صلاح بدانید مرا به نام بهائی بخواهند سلاخی نمایند اما بگذارید این ظلم برای همیشه پایان یابد .

 

جناب خامنه ای سالهاست که جامعه بهائی ایران تحت آزار و اذیت و شکنجه قرار داده اند و این عمل را متاسفانه به نام اسلام انجام می دهند .

 

مامور محترم اطلاعات تهمت بی عفتی و بی عصمتی به زنان و دختران بهائی را در منزل من مطرح می نماید و می گوید شما بهائی هستید و ما مسلمان و طاقت دیدن یک نظر متفاوت با اسلام را در کنار خود نداریم .

 

انا لله و انا الیه راجعون

 

به شما تسلیت می گویم که در کشور اسلامی و نام اسلام و نام رسول الله و به نام ائمه اطهار تهمت بی عفتی و بی عصمتی به زنان و دختران شریف ایران می زنند که فاطمه زهرا که جانم فدای مظلومیت او باد را گریان می دانم که در زمان رسول الله به مشرکین و کفار چنین تهمتی به زنان عرب بت پرست زده نشد .

 

آیا مسلمانان در سایر کشورهائی که در اقلیت دینی هستند به دلیل اقلیت بودن باید مورد هتاکی و تهمت و افترای دینی قرار بگیرند ؟ چون در اقلیت هستند و پیامبری را اعتقاد دارند که اکثریت مردم آن کشور او را قبول ندارند ؟

 

به مولی علی علیه السلام تسلیت می گویم که از عدالت علی نسبت به بهائیان حتی نامی نمانده است که مامور اداره محترم اطلاعات سینه جلو می دهد که هر انچه بخواهم می کنم .

 

به مالک اشتر تسلیت می گویم که سربازان گمنام اداره اطلاعات بجای انکه خون خود را برای حفظ کشور بدهند مملکت را برای اغراض خود بدنام می کنند

 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم کشور مقدس ایران در زمانی که این نامه به دست شما می رسد ( اگر برسد) نمی دانم در کدام زندان باشم و در چه شرایطی ؟ اما حتی اگر با شهادت من سخنان جامعه بهائی ایران به گوش شما و سایر مسئولین روشن ضمیر و شریف و محترم برسد افتخاری است برای من .

 

جناب خامنه ای آیا زنان و دختران جهان به علت تفاوت در دین یا دیدگاه اعتقادی با دین شما باید حرمت عفت و عصمت ایشان زیز سئوال برود ؟ حتی اگر کافر یا مشرک باشند ؟

 

حضرت آیت الله مرگ یکبار و شیون یکبار ؛ یکبار این جرات و جسارت را داشته باشید یا بگوئید بهائیان و سایر اقلیت های دینی تماما انسان هستند و دارای حق و حقوق شهروندی یا اگر لازم می دانید بیائید اجازه دهید چند داشمند مسلمان با چند بهائی مطلع و آگاه در صدا و سیما مناظره نمایند تا ثابت شود که بهائیان هم انسان هستند و دارای حقوق شهروندی ؛ و اگر این دانشمندان بزعم خود مردم را قانع کردند که بهائی یا سایر اقلیت های دینی به علت تفاوت اعتقادی نباید از حقوق شهروندی برخوردار باشند و مردم هم قبول کردند مردم خود از بهائیان و سایر اقلیت ها فاصله خواهند گرفت و دیگر نیازی به اذیت و ازار و زندان و مصادره اموال و تخریب منازل و اخراج از دانشگاه و ایجاد فشارهای اقتصادی و اجتماعی و فرهتگی و حقوقی نخواهد بود .

 

حضرت آیت الله بیائید برای یک بار در یک کشور اسلامی این دستور را صادر نمائید که هیچ رسانه ای حق زدن تهمت و افترا به هیچ فرد یا جامعه ای را ندارند و اگر تهمت یا افترا یا دروغی مطرح شد آن فرد یا جامعه این حق را دارد که جواب بدهد و جوابیه انان هم منتشر گردد .

 

حضرت آیت الله باید به شما تسلیت فراوان بگویم که در کشور اسلامی می گویند اقلیت های غیر رسمی حق ادامه تحصیل در دانشگاه را ندارند و می دانم شما با این امر قلبا مخالفید ؛ شاید صلاح و مصلحت سیاسی بزعم سیاستمداران دین ستیز در سکوت شما باشد اما آیا این سکوت به بهای دین و حق و حقوقی نیست که بر دوش شما خواهد بود که باید در ملکوت جوابگوی رسول الله باشید .

 

حضرت آیت الله شما یک مرجع تقلید و یک روحانی محترم و مطلع هستید ؛ آیا شرعا و قانونا و اخلاقا اجازه می دهید به نام اسلام و به نام روحانیت و به نام حکومت شیعه علی به عده ای که از لحاظ اعتقادی با شما نظری متفاوت دارند ظلم روا شود ؟

 

اگر می دانید حقی نزد شماست نیاز به زندان بردن و فشار آوردن نیست بلکه راه گفتمان دو طرفه است .

 

حضرت آیت الله بدانید جامعه بهائی در سیاست دخالت نمی کند اهل خشونت و حمل سلاح نیست اهل فساد و بی عفتی و بی عصمتی نیست و هدفی و آرزویئ جز سرافرازی و آبادانی ایران عزیز ندارد .

 

اگر خلاف این مسائل را به شما می گویند اجازه دهید چند بفر بهائی واقعی ( نه ساخته و پرداخته اداره اطلاعات ) در نزد شما حاضر شده و حقیقت مطلب را بعد از شنیدن سخنان دو طرف قضاوت فرمائید

 

جناب خامنه ای می گویند بهائیان جاسوس اسرائیل هستند

 

بعد می گویند بهائیان برای اسرائیل پول می فرستند

 

حضرت آیت الله جاسوس باید دستمزد بگیرد نه آنکه جاسوسی نماید و پول هم بدهد

 

حضرت آیت الله مکه مکرمه امروز در در یک حکومت سنی وهابی است آیا شیعیان به دلیل عشق به اماکن دینی خود در عربستان جاسوس دولت سعودی هستند ؟

 

جناب خامنه ای کربلا مدفن سیدالشهدا روحی و ذاتی لتربته الفدا در عراق است آی شیعیان جهان در زمان صدام همگی جاسوس صدام بوده اند که برای ضریح مقدس هزینه می کردند ؟

 

حضرت آیت الله عظمی خامنه ای من یک شهروند ایرانی هستم و یک بهائی ؛ این نامه را شخصا برای شما می نویسم و تمام مسئولیت آنرا به عهده می گیرم ؛ تا جائی که می دانم در قانون نوشتن نامه برای رهبر یک کشور جرم نیست ؛ اخلال در امنیت ملی نیست ؛ تبلیغ بر علیه نظام نیست بلکه دال بر این آزادی و این اجازه هست که یک شهروند ایرانی حتی اگر بهائی هم باشد می تواند رنج و ظلم وارده را با رهبر کشورش در میان بگذارد .

 

شاید بفرمائید چرا برای شما مستقیم ارسال نکرده ام و در اینترنت منتشر کرده ام ؟

 

باید جواب عرض کنم که در طول سی سال گذشته دهها هزار نامه ارسال شده و جوابی نیامده است .

 

اما قلب من گواهی می دهد که شاید اینبار شما هم بخواهید با یک شهروند ایرانی هر چند اقلیت غیر رسمی مکاتبه انسانی و دو طرفه داشته باشید (انشاءالله )

 

شاید شما احساس نمائید من یک گمراه هستم و نیاز مند هدایت .

 

برای هدایت من زندان نیاز نیست .

 

برای هدایت من اخراج فرزندانم از دانشگاه نیاز نیست .

 

برای هدایت من حمله و یورش به منزل نیاز نیست .

 

بیائید اگر حقی نزدتان هست بنویسید من هم در حد توان و سوادم جواب شما را خواهم داد .

 

اگر صلاح می دانید حاضر به مناظره با شخص شما در صدا و سیما هم هستم .

 

در خاتمه از شما و از سازمان های امنیتی و اطلاعاتی که اجازه آغاز این مکاتبه انسانی دو طرفه را در آینده می دهید سپاسگزارم

 

و از اینکه بجای زندان و بازجوئی های نیمه شب و حمله و یورش به خانه هراسی باشد منتظر یک گفتگوی دو طرفه بین دو شهروند ایرانی با دو اعتقاد مختلف هستم

 

شهروند ایرانی بهائی

هوشنگ فنائیان 13 مرداد ماه 1389

 

منبع: هرانا

 

اعدام های ۶۷ و هوشیاری سبزها

Posted:

فرهمند علیپور

 

دهه 60 در تاریخ سی و یکساله جمهوری اسلامی ، روزها و سالهای غمباری است؛ نه تنها جنگ خارجی، آواره شدن میلیون ها ایرانی و ویرانی شهرها و زیر بنای کشور، که جنگ داخلی، ترورها، برخوردهای حذفی، ترسیم و تحمیل سبکی خاص از زندگی، گزینش ها، مصادره ها ، به زندان انداختن، اعدام های بی محاکمه و انقلابی و اعدام های فله ای و گسترده در سال 67 در کنار دهها مورد دیگر موجب شده است تا حافظه تاریخی ایرانیان در این سالها سرشار از اندوه ، درد و فسردگی باشد.

 

گرچه در دوران حاکمیت میانه رو ها و اصلاح طلبان در تهران ، به یمن دمیدن اندک نسیم آزادی در کشور ، ایرانیان به نقد برخی از رفتارهای تندروانه حاکمان در دهه پیشین نشستند و سعی کردند تا غبارهایی که حاکمیت  بر روی  برخی چهره های ملی همچون بازرگان، سحابی ، منتظری و .. نشانده را  بزدایند و  لب به انتقاد از برخی حوادث آن سالها بگشایند و دستی برای ساختن زندگی دیگرگونه برآرند، اما این تلاش ها هم با فشارهای حاکمیت ناکام ماند و هم آنکه هرگز حتی مجالی فراهم نشد تا برخی سخن های دیگر نیز، همچون موضوع اعدام های فله ای اسیران در سال 67 بیان شود. تراژدی و زخمی که بر خلاف سیر تاریخ، هر چه زمان بیشتری از آن می گذرد زنده تر می شود و بیشتر دهان می گشاید.

 

این نوشتار با تاکید بر اینکه روشنگری در باب زوایای تاریک جنایت های انجام گرفته در آن سالها لازم و ضروری است و باید تلاش شود  تا رسم اعدام فعالان سیاسی برای همیشه در میهنمان برافتد، قصد آن ندارد به داستان غمبار آنچه در زندان های نظام جمهوری اسلامی بر اسیران و دربندان دهه 60 و به ویژه در سال 67 گذشت بپردازد و تنها سعی دارد تا نگاهی باشد بر مواضعی که در این روزها و ماهها از ناحیه اعدام های 67 متوجه میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز ایران شده است.

 

جنبشی که می خواهد تفسیری دمکراتیک تر از قوانین و نگاهی رحمانی تر نسبت به دین و احکامش داشته باشد، نه در سودای راه اندازی انقلابی دیگر در کشور است و نه تلاشی دارد تا به اسم مخالفت با کج اندیشی ها، انحرافها، ظلم و ستم هایی که از سوی حاکمان بر مردم رفته است، همه بنیان ها و دست آوردهای کشور را نیز نادیده بگیرد و یکسره بر طبل مخالفت و مقابله بکوبد. آنهایی هم که با وضعیت ایران و روحیه حاکمان آن اندک آشنایی دارند بر این نکته واقفند که دست یابی به ایرانی دمکراتیک با شیوه اصلاح طلبانه راهی بسیار دشوارتر از کار انقلابی خواهد بود.

 

 تشنه کامان غنیمت

 

ظرف قریب به چهارده ماهی که از آغاز حرکت آزادی طلبانه و دمکراسی خواه مردم ایران تحت عنوان جنبش سبز می گذرد، میرحسین موسوی به عنوان سمبل این حرکت همواره از سوی دو گروه تحت فشار شدید قرار گرفته است. از یکسو نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی هستند که بسیاری از اقدامات آنها بر همگان روشن است؛ نخست وزیر جمهوری اسلامی در دوران جنگ، نه تنها اکنون از کوچکترین تریبونی در کشور محروم است که هر روز از تریبون های رسمی و رسانه های فراگیر حکومت نیز آماج حملات قرار دارد، یارانش دربند و هوادارانش عزادار شهدای سبز و در تلاش برای یافتن راهی برای نشان دادن "اعتراض" به عنوان ابتدایی ترین حق خود هستند.

 

 گفتن از دشواری هایی که حاکمیت بر میرحسین موسوی و دیگر رهبران جنبش سبز همچون مهدی کروبی روا می دارد قصه ای طولانی و آشناست است که موضوع این نوشتار هم نیست.

 

 گروه دوم اقلیتی کوچک اما پر هیاهوست که با دیدن خیل هواداران جنبش اعتراضی سبز دست به کار شدند تا به هر روی میرحسین موسوی را فاقد مشروعیت برای رهبری معترضین معرفی کنند و خود را به عنوان جانشینان صالح معرفی کنند. آنها با مطرح کردن موضوع اعدام های 67 همواره این سئوال را از میرحسین موسوی مطرح می کنند که چرا در قبال این جنایت ها سکوت کرده و یا حتی بعضا او را به دست داشتن در این اعدام ها متهم می کنند.

 

آنها به خوبی بر این نکته اشراف دارند که میرحسین موسوی نه در صدور فرمان این اعدام ها نقشی داشت و نه دولتش مجری این احکام بود؛دولتی که به گفته خود میرحسین موسوی حتی وزارت دفاعش اخبار جنگ را از او پنهان می داشته و کار به گونه ای بوده است که محسن رفیق دوست به عنوان وزیر سپاهش می گوید به زور کارخانه های دولت را میگرفتیم. قطعا بحث کارآمدی یا ناکارآمدی دولت موسوی در آن روزگار نیز موضوع سخن ما نیست.

 

از خاطرات مرحوم آیت الله العظمی منتظری نیز مشخص است که فرد دوم کشور و قائم مقام رهبری در جریان این حکم و اقدام قرار نگرفته بود و همچنین از لحن نوشته منتظری نیز مشخص است که در دیداری که او با خامنه ای داشته به این احساس و نتیجه رسیده است که رئیس جمهور وقت نیز از این موضوع بی خبر بوده است. 

 

اما چرا با وجود اینکه این گروهها می دانند که موسوی هیچ ارتباطی با فجایع صورت گرفته در زندانها نداشته است روی این موضع اصرار فراوان دارند؟ آیا به راستی دغدغه این افراد روشن شدن حقایق این اعدام هاست و تنها میخواهند رسالت حقوق بشری انجام دهند یا آنکه می خواهند همانند مسئولان جمهوری اسلامی با نام آوردن از کشته ها و شهدا دهان هر منتقدی را ببیند و راه را برای اهداف دیگر خود هموار کنند؟

 

 خروج از فراموشی

 

 اغلب این گروهها به خاطر ارتکاب  اشتباهات استراتژی و تاکتیکی خونبارخود  مشروعیت مردمی خود را از دست دادند و بسیاری از مردم ایران پس از این رخدادها و بالاخص عملیات چلچراغ و فروغ جاویدان (مرصاد) آنها را به چشم خائنین می نگریستند. بمب گذاری ها،  درگیری های مسلحانه و شهری و روستایی ، اقدام به ترور مسئولان و بلندپایگان جمهوری اسلامی چون رجایی و باهنر به عنوان رئیس جمهور و نخست وزیر در یک اقدام، ترور رئیس قوه قضائیه ، ترور دبیرکل حزب جمهوری اسلامی-  بهشتی -  به همراه هفتاد تن از نمایندگان مجلس، پناه بردن به کشور عراق در زمانی که این کشور تهاجمی گسترده و خونباری را علیه ایران آغاز کرده بود و انجام عملیاتی از خاک این کشور علیه ایران و مجموعه عواملی که موجب شد تا این گروه نه تنها از سوی حکومت ایران به عنوان گروهی تروریستی شناخته شود که حتی دولتهای مخالف حکومت جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا نیز رسما این نوع گروهها را به عنوان گروههای تروریستی معرفی کردند و هنوز آنها را در لیست تروریستی خود نگه داشته اند.

 

فقدان مشروعیت مردمی و سرکوب شدید این گروه ها در کنار  گذشت ایام موجب شد تا آنها برای سالها از یاد و خاطره مردم ایران بروند و فراموش شوند. این موضوع هنگامی جدیت بیشتری یافت که اصلاح طلبان در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی موفق شدند تا محبوبیت و مشروعیت فوق العاده ای میان مردم خصوصا مردم ناراضی کسب کنند.

 

پس از آغاز حرکت جنبش سبز آنها تلاش کردند تا سوار بر این موج بتوانند به میان مردم برگردند. اما سوابق و ذهنیتی که این گروهها از خود در خاطره ایرانیان به جای گذاشته بودند و محبوبیت بی سابقه میرحسین موسوی و رهبران سبز مانع این هدف بود. برای همین آنها با پناه بردن به موضوع اعدام های 67 و مطرح کردن نام میرحسین موسوی تلاش کردند تا از این طریق به اذهان عمومی بازگردند و به فراموش شدگی خود پایان دهند. زیرا آنها به خوبی حساسیت افکار عمومی را نسبت به نام میرحسین موسوی و میزان مخاطب و شنوده ای را که با خود به همراه می آورد، میدانند حال این سخن چه در مدح او باشد و چه ذم.

 

 کسب مشروعیت

 

  آنها می خواهند با مطرح کردن این موضوع میرحسین موسوی را به گوشه رینگ بکشند. می دانند اگر موسوی مخالفتش را با این فجایع به طور عمومی اعلام کند او بخش هایی از هواداران پر نفوذ و پر قدرتش را در ایران از دست خواهد داد؛ کسانی که همچنان معتقد به برخوردهای قاطع با گروههایی هستند که تروریست شان میخوانند. اینها افرادی هستند که به خاطر نفوذ عمیق در درون هسته های اصلی توانسته اند حکومت احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای را هم اینک با چالش جدی رو به رو کنند و از دست دادن این گروهها تنها موجب تقویت جبهه و موضع دولت کودتا خواهد شد.

 

و اگر میرحسین موسوی سکوت کند سکوتش را به رضایت از اعدام ها و حتی نقش داشتن او در اعدام ها تفسیر کنند و از این طریق موجب ریزش هواداران او در جنبش سبز شوند به این امید که چون پیشتازان مبارزه علیه جمهوری اسلامی بوده ایم، متحمل بیشترین هزینه ها و اعدام ها بودیم و البته چون موسوی در ماجرای اعدام ها دست داشته است، نیروهای ریخته شده سبز به کیسه هوادار آنها منظور خواهد شد و آنها این بار با بهره گیری از انزجار مردم از کشتارهای سال 67 و اتخاذ ژست مظلومیت، دمکراسی خواهی و مطالبه حقوق بشر، جای پایی در میان مردم و خصوصا معترضین سبز دست و پا خواهند کرد.

 

این احتمال هم بسیارست که اگر میرحسین موسوی تحت این فشارها اعلام رسمی کند که با اعدام های 67 مخالف بوده ، موضوعات دیگری را مطرح کنند و مثلا بگویند که سخن میرحسین موسوی از سر مصلحت اندیشی و نه از سر اعتقاد است و یا بگویند اگر موسوی به راستی مخالف این اعدام ها بود چرا سال 67 این موضع را اتخاذ و به طور علنی اعلام نکرد؟

 

همچون برخی از همین گروهها که چنین نقدی را به "نهضت آزادی" روا داشتند. آنها محکومیت اعدام های صورت گرفته شده از سوی نهضت آزادی ایران در همان سال را ناکافی می دانند و می گویند چرا نهضتی ها با حجاب اجباری مخالفت نکردند؟! این مثال به روشنی نشان از خط مشی رفتاری برخی از این گروههادارد.

 

به راستی تاکنون فکر کرده اید که اگر این دوستان  در پی کشف حقیقت هستند چرا به اندازه یک دهم هیاهوی رسانه ای که درباره میرحسین موسوی به راه می اندازند، در رابطه با خامنه ای سخنی نمی گویند؟ که اگر موسوی نخست وزیر بود خامنه ای هم رئیس جمهور بود. روشن است که آنها می دانند معترضین سبز اعتراضشان نسبت به سیاست و رویکردهای خامنه ای است از همین رو آنها رئیس جمهور وقت را رها کرده اند تا فشار خود را روی فردی بیاورند که رهبر جنبش سبز محسوب می شود.

 

 آنها تشنه کامان غنیمتی هستند که هنوز به دست نیامده و برای آن به مبارزه بر خاسته اند و مکمل تیغ سپاه و عناصر کودتاگر در ایران شده اند تا  رهبران جبش سبز را قیچی کنند. گرچه آنها این موضوع را نیز چندان پنهان نکرده  و گاه آنرا رسما اعلام کرده اند. هم از سویی خود را "سبز" معرفی می کنند و هم معتقدند که "جمهوری اسلامی با هر جناح و دسته نابود باید گردد" و  البته این خواست را نیز "خواست قلبی توده ها " می دانند.

 

 درس تجربه

 

به نظر می رسد عمده مشکل این افراد بیش از همه از آنجا ناشی می شود که تصوری درست از آنچه این روزها در تهران می گذرد ندارند. آنها نمی توانند باور کنند که رهبری جنبش اعتراضی نه در میان آنها که بر عهده چهره های اصلاح طلب و میانه رویی است که سالها در بالاترین رده های همین نظام بوده اند. پر واضح است که "عدم باور پذیری" واقعیت ها حاصلی جز اتخاذ استراتژی های غلط و ناکامی نخواهد داشت. مشکلی که در سال 57 هم دامنگیر  برخی از این گروهها و اعضایش شده بود. چنانچه "ویدا حاجبی تبریزی" از اعضای سازمان چریک های فدایی خلق که کتاب ارزشمند "داد بی داد" او در ایران نیز به چاپ رسید در صحفه 331 این کتاب  از زبان دوست خود "زری طباطبایی" درباره آزادی زندانیان سیاسی از جمله خود او، بر اثر فشارهای انقلابیون می نویسد: امروز در شگفتم، چه طرز تفکری باعث می شد که واقعیت های جلوی چشممان را نبینیم؟ یا باور نکنیم؟ این ندیدن ها شاید ناشی از آن بود که ما قادر نبودیم باور کنیم که در مواردی و در وضعیت و شرایطی خاص، زندانی سیاسی بدون نوشتن عفو و بدون شرط و شروط می تواند عفو شود.شاید به این خاطر که نزدیک شدن انقلاب را بدون رهبری چپ باور نداشتیم. ما در تئوری ها و باورهای خود چنان غرق بودیم که آنها را واقعیت مطلق می دانستیم . باور نمی کردیم که "توده های خلق" بدون  "حزب طراز نوین کارگر"، به زعم ما پیروان اندیشه مائوتسه دونگ ، بدون "رهبری گروه پیشرو مسلح" به زعم جریان های چریکی ، بتوانند دست به انقلاب بزنند و ما به اصطلاح رهبران را آزاد کنند. چنان در تار و پود اندیشه های از پیش ساخته ذهن خود گرفتار بودیم که قادر نبودیم علایم و شواهد را ببینیم. پس نمی خواستیم آزاد شویم.

 

منبع: روزآنلاین

سنجش روابط حکومت، دین و اخلاق

Posted:

گفتگو با آیت الله موسوی بجنوردی

 

 

اجازه بدهید با تعریف مفاهیم آغاز کنیم. لطفا دیدگاه خود را درباره حکومت بفرمایید؟

 

معلم اول ارسطو می‌گوید الانسان مدنی بالطبع بدین معنا که انسان در هویت وذاتش جویای نظم و جامعه‌ای است که باید قانونمند و قانون‌گرا باشد، جامعه‌ای که در آن به کسی ظلم نشود و عدالت اجتماعی بر‌آن حاکم باشد و همه مردم در بستر اخلاق در آن زندگی کنند و مدیریتی هم که در جامعه پدید می‌آید - هر الگوی حکومتی كه انتخاب شود- باید دربستر عدالت اجتماعی و اخلاق باشد. لازمه مدنیت‌این است که وقتی می‌گوییم انسان به حسب طبیعتش مدنی است‌، یعنی جویای‌این معانی است. ما انواع حکومت‌ها را داریم: حکومت استبدادی، حکومت دیکتاتوری و...، البته‌اینها هیچ کدام در اصل حکومت نیستند، بلکه شکل حکومت هستند. حکومت باید از ملت سرچشمه بگیرد، یعنی ملت باید در امر حاکمیت خودش دخالت مستقیم داشته باشد، ملت حکومتی می‌خواهد، مدیریتی می‌خواهد که اساسش بر‌عدالت اجتماعی، اخلاق و رفع ظلم باشد، اساسش بر‌این باشد که جامعه مدنی و نهادهای مدنی تشکیل بشوند. لذا حکومت عبارت است از مدیریتی که در هر جامعه‌ای -از آن شکل بدوی‌اش بگیرید در یک قبیله و یا شکل رشدیافته اش- براساس خواست و انتخاب مردم شکل می‌گیرد. ما می‌بینیم در شریعت اسلام هم همینطور است. اساس حکومت بر‌بیعت است؛ یعنی مردم باید بیعت کنند و کسی که حاکمشان می‌شود را بپذیرند. حالا می‌توانیم انتخاب را یک بیعت مدرن تصور کنیم. بنابراین از لحاظ شرعی هم اساس انتخاب ملت است و از لحاظ عقلایی هم باز می‌بینیم که حکومت عبارت است از آن چیزی که ملت انتخاب می‌کند برای مدیریت در جامعه.

 

بعد از آشنایی با دیدگاه شما درباره حكومت، می خواهم نظرتان را در باب اخلاق بدانیم؟

 

واژه اخلاق- كه كلمه‌ای عربی است- از خلق به معنای خوی و سرشت گرفته شده است. خلق که می‌گویند به معنای سجیه است. در متون عربی، علمای اخلاق هم تعریفی که می‌کنند به همین معنای اهل لغت است؛ یعنی به همین معنای سجیه و خوی. علمای اخلاق هم آن را تقریبا به همین معنا به کار می‌برند. بنابراین، علم اخلاق دانش به صفات مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجات‌بخش و رها شدن از صفات هلاک‌کننده است.

 

به نظر می‌آید‌این تعریف،یعنی تعریف مرحوم نراقی در کتاب جامع‌السعادات، جامع‌ترین تعریفی است که از سوی علمای اخلاق درباره علم اخلاق ارائه شده است؛ چون به روش از بین بردن اخلاقیات ناپسند و کیفیت به دست آوردن صفات و ملکات خوب و زیبا که جنبه اثبات و نفی دارد، می‌پردازد؛یعنی هم رها کردن صفات ناپسند و  هم تحصیل صفات نیکو و زیبا. لذا می‌بینیم نزد علمای اسلامی، اخلاق آراستن نفس به خلق‌های پسندیده است که وسیله‌ای است برای تحقق صفات راسخ نیکو در جان آدمی. پس‌این یک مساله درونی است که شما وقتی تحصیل کردید یا یک روشی را گرفتید که نتیجه‌این روش تحصیل صفات نیکو و زیبا باشد، ‌این برایتان خلق و سجیه می‌شود و چیزی است که در نفس انسان جای می‌گیرد و خود او عاملی می‌شود که افعال من، کردار من و گفتار من همیشه نیکو و زیبااست. آن چیزی که محرک اساسی من است‌، قرار گرفتن در نفس انسان است. لذا ما در تعریف علم اخلاق می‌گوییم تحصیل صفات منجیه، تحصیل صفات نیکو و زیبا که در افق، نفس انسان قرار می‌گیرد و نیز رها کردن نفس و دوری کردن از صفات ناپسند. البته بعضی از فیلسوفان و دانشمندان غربی مثل ژاکس می‌گوید علم اخلاق مربوط به رفتار آدمی است نه سجایای او. یعنی نفس رفتار را علم اخلاق گرفته است ؛در حالی که رفتار پدیده‌، سجیه و آن حالت درونی انسان است.‌ایشان آمده تعریف به معلول می‌کند، تعریف هیچ‌گاه نباید به معلول باشد؛ تعریف همیشه باید به علت باشد. علت رفتار نیکو و زیبا عبارت از خوی و سجیه نیکواست که در افق نفس انسان قرار می‌گیرد؛ یا مثلا رفتار ناپسند، آن سجیه‌ای است که در خوی انسان و در نفس انسان قرار گرفته است که سبب افعال ناپسند می‌شود؛ اما نفس اعمال ناپسند یا نفس اعمال نیکو را نباید علم اخلاق بگیریم. چنین امری معلول است، پدیده است، پدیده نباید تعریف بشود.در واقع، پدیدآورنده پدیده‌ها علم اخلاق است. لذا ژاکس می‌گوید علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد. من‌این تعریف را نمی‌پسندم. پس موضوع علم اخلاق، صفات خوب و بدی است که از طریق کارهای اختیاری و ارادی در انسان‌ایجاد می‌شود. بدان گونه که آقای ژاکس می‌گوید به نظر می‌رسد که موضوع علم اخلاق علاوه بر‌صفات و ملکات، شامل‌اندیشه‌ها، کردارها و گفتارهای انسان نیز می‌تواند باشد.

 

اما منابع علم اخلاق در اسلام را چنین برمی‌شماریم: 1.قرآن و آموزه‌هایی که قرآن به انسان داده است، 2.سنت معصومین، شامل پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار 3.عقل انسان، 4.فطرت. عقل و فطرت نقش مهمی در مساله علم اخلاق دارند. لذا می‌توانیم بگوییم که فلسفه اخلاق علمی است که از مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق بحث می‌کند. پس در فلسفه اخلاق هم تصورات مفاهیمی که در علم اخلاق و گزاره‌های آن به کار می‌رود و هم مسائلی که تصدیقات و جمله‌های اخلاقی متوقف به بررسی و حل آن  می‌تواند باشد، مورد بحث قرار می‌گیرد. بنابراین اخلاق اسلامی عبارت است از اخلاقی که براساس وحی الهی و تعالیم انبیا و معصومین علیهم السلام استوار بوده است. بنابراین  ویژگی‌‌های مخصوصی دارد از قبیل جامعیت، مطلق بودن، ضمانت اجرایی و غیرذلک.

 

همانطور که شما فرمودید منابع علم اخلاق در اسلام، قرآن، سنت، عقل و فطرت هستند. حالا سوال‌اینجااست که آیا بدون قرآن و سنت هم انسان قادر است اخلاقی باشد؟ یا به عبارت دیگر‌این منابع همگی باید با هم حضور داشته باشند یا‌اینکه به نوعی تایید کننده یکدیگر هستند؟

 

وقتی گفته می‌شود که فطرت و عقل،‌اینها ملازم با انسان است، هر انسانی که متولد می‌شود بر‌فطرت متولد می‌شود. فطرت یعنی  نیرویی که خداوند به انسان در همان عالم خلقت می‌دهد و‌این نیرو توانایی دارد که به واقعیت هر چیزی برسد. وقتی می‌بینید که این نیرو بعضی جاها به واقعیت نمی‌رسد به خاطر همان دلمشغولی‌ها، افکار و چیزهایی است که انسان را منحرف می‌کند. یعنی انحراف یک امر عارضی است بر‌انسان. انسان بر‌حسب وجود اولیه خودش منحرف نیست. انسان همیشه یک راهنمای تکوینی با خودش دارد که همان فطرت و عقلانیت است. لذا خداوند سبحان در قرآن به‌این امر اشاره کرده است:« انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا». ما اراده تکوینی کردیم که با انسان همیشه یک راهنمای تکوینی باشد که راه مستقیم را به او رهنمون می‌کند و در عین حال ما انسان را  موجودی مختار خلق کرده‌ایم كه مجبور نیست. إما شاکرا واما کفورا. ممکن است کار خوب کند یا کار بد. به قول مولانا:‌اینکه گویی‌این کنم یا آن کنم/ خود دلیل اختیار است‌ای صنم. اصلا امتیاز انسان نسبت به سایر مخلوقات‌این است که موجودی مختار است‌.تکامل ما هم به همان اختیار مااست وگرنه‌اینکه من مجبور باشم همیشه کار خوب کنم، هنر نکرده‌‌ام و یا اگر بد کنم، گناه نکرده‌ام. ارزش‌اینجااست که شما را یک موجود مختار خلق کرده‌اند که هم می‌توانید‌این کار را بکنید یا نکنید؛ لیكن یک راهنمای تکوینی همیشه به شما می‌گوید که راه درست چیست. خداوند تبارک و تعالی اضافه بر‌این راهنمای تکوینی که همان فطرت و عقل است، انبیایی فرستاده کتاب فرستاده، ائمه آمده‌اند آنها هم چیز تازه‌ای نمی‌گویند؛ همان چیزی را که عقل و فطرت انسان ما را رهنمون می‌کند، همان را می‌گویند. یعنی تقریبا هشدار می‌دهند به آن چیزی که عقلانیت و فطرت ما به آن حکم می‌کنند. بنابراین‌،می‌توانیم منابع اخلاق را همان منابع وحی یعنی قرآن و سنت، که تازه سنت هم متعلق به خودشان نیست بلکه از خدا نشات می‌گیرد و بر‌می‌گردد به وحی بدانیم؛ یا عقل و فطرت که لازمه وجودی هر انسانی است.

 

پس به صورت عام منابع اخلاق وحی است و عقل؟آیا به غیر از اسلام در ادیان الهی دیگر نیز به همین نحو است؟

 

بله عمدتا‌این است و در همه ادیان الهی‌این چنین است. حالا ما چون اسلام را به اعتبار تکاملی که در آن اتفاق افتاده، بیان می‌کنیم والا در مسیحیت و در یهودیت یعنی به طور کلی ادیان ابراهیمی چنین است. هر کسی که اعتقادی به خدا دارد؛ یعنی می‌پذیرد که خدایی هست و در ماورا طبیعت خدا را داریم و او مبدا هستی است،‌این حرف را می‌زند ولی خوب آنها به خاطر تحریفاتی که شده است، از‌این مسائل دور افتاده‌اند.

 

بنابراین، بر‌اساس‌این مبنا می‌توان گفت که یک جامعه می‌تواند اخلاقی باشد ولی دینی نباشد؟

 

اصلا جامعه اخلاقی لازمه جامعه دینی است. دین معنایش‌این نیست که كسانی تبلیغات كنند که این جامعه دینی است. دین همان آموزهای خداست که به وسیله پیامبر آورده می‌شود‌. آنچه را هم که پیامبر می‌گوید تحمیل بر‌جامعه نیست؛ همان چیزی است که عقلانیت و فطرت می‌گوید. لذا در روایات آمده است که:« کل مولود یولد علی فطره»، یعنی هر نوزادی که متولد می‌شود بر‌فطرت متولد می‌شود. انحرافی که دیده می‌شود بخاطر جامعه است؛یعنی پدر، مادر، شوهر، زن، اولاد، دوست... والا انسان به خودی خود که متولد می‌شود‌، از حیث عقلانیت و فطرت کامل است؛ لاکن ممکن است برخی در همین دنیا تکامل پیدا ‌کنند یعنی عقلانیتشان ارتقا پیدا کند و فطرتشان شکوفا بشود و یک دسته‌ای هم نه، انحراف پیدا می‌کنند، فطرتشان بر‌اثر عوارض خارجی آلایش پیدا می‌کند.

 

پس من اگر درست متوجه شده باشم غایت دین به نظر شما اخلاق است؟

 

پیغمبر اکرم(ص) می‌فرماید:« انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» هدف بعثت برای تکمیل و تکوین اخلاق در جامعه است. اخلاق اصلا زیربنااست‌.دو چیز برای دینداران داران اهمیت است كه زیربنای ادیان الهی است: عدالت اجتماعی است و اخلاق. جامعه دینی واقعی‌این است که در بستر عدالت اجتماعی و در بستر اخلاق باشد؛ چون جامعه‌ای که در بستر عدالت اجتماعی و اخلاق باشد، مدینه فاضله است‌.این همان آرزویی است که همه می‌کنند که جامعه‌ای داشته باشیم که عدالت اجتماعی بر‌آن حاکم باشد و در عین حال اخلاقی هم باشد، با همان تعریفی که از اخلاق کردیم. اساس ادیان‌این است و همه‌اینها برمی‌گردد به خداشناسی. چون اگر ما خدا را شناختیم، نمی‌شود که عدالت اجتماعی بر‌جامعه حاکم نباشد. اگر ما خدا را خوب شناختیم، نمی‌تواند جامعه ما بداخلاق باشد. لذا اساس و هدف خلقت در انسانها شناخت خداست، لازمه شناخت خدا حاکمیت عدالت اجتماعی و اخلاق در جامعه است.‌این دو از هم جدا نیستند. لذا می‌گوید:« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون.» یعبدون یعنی یعرفون؛ یعنی هدف من از خلقت‌این است که شناخت داشته باشند، شناخت که داشته باشند، جامعه جامعه مدینه فاضله است‌.امکان ندارد ظلم در جامعه‌ای بشود که خدا را می‌شناسد، امکان ندارد جامعه‌ای بداخلاق باشد اگر خدا را شناخته است.

 

سوای‌اینکه بگوییم هدف و غایت انسان شناخت خدا است‌،اجازه بدهید بپرسم  غایت اخلاق چیست؟ آیا‌این‌ها همگی خلق شده‌اند برای انسان؟

 

نه، هدف خلقت‌،شناخت خداست.

 

ولی باید اول انسانی باشد تا نوبت به دین و اخلاق برسد. این انسان است که باید خدا را بشناسد؟

 

درست است ؛ ولی انسان وقتی که خدا را شناخت، به حسب فطرتش و عقلانیتش به دنبال عدالت اجتماعی و اخلاق می‌رود. پس وقتی که من خدا را شناختم، محال است که به دنبال ظلم باشم، محال است که بداخلاق باشم؛ دنبال عدالت اجتماعی و افعال و کردار زیبا و نیکو هستم. بنابراین در جامعه‌ای که تمام افعال زیبا و نیکو است و عدالت اجتماعی هم حاکم است، خلقت انسان دیگر عبث نیست. دنیا محل عبور است، انسان فانی نمی‌شود:« خلقتم للبقا لا للفنا.» ما از بین نمی‌رویم، جابه‌جا می‌شویم. وقتی انسان فوت می‌کند روحش از بین نمی‌رود، روحش می‌رود به ملکوت. لذا می‌گوید: « انالله و انا الیه راجعون.» ما همه از خداییم، یعنی از عالم ملکوت. روحمان می‌آید در همین جسم: مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم. آمده‌ام در‌این قفس بدن؛ وقتی هم که مُردَم از‌این قفس بدن آزاد می‌شوم و می‌روم به همان جای اول،یعنی عالم ملکوت. پس انسان فانی نیست، انسان همیشه هست ولی از عالم ملکوت به عالم طبیعت و ماده منتقل می شود.‌اینجا می‌آید خودش را می‌سازد؛ یا یک انسان کامل می‌شود و تکامل پیدا می‌کند که وقتی می‌خواهد برود با توشه پر می‌رود، یا‌اینکه می‌آید‌اینجا انحطاط پیدا می‌کند و با هزار مشکل از‌اینجا می‌رود. یعنی این دو در نفس انسان هست‌، چه تکامل چه تنزل. بنابراین وقتی می‌گویند:« الدنیا مزرعه الآخره.»، یعنی دنیا مزرعه‌است برای آخرت.‌اینجا محل عبور مااست و باید حواسمان جمع باشد که آمده‌ایم‌اینجا برای تکامل، نیامده‌ایم برای تنزل. بنابراین عقل، فطرت و انبیا همه آمده‌اند که شما تکامل پیدا کنید، تا وقتی که می‌خواهیم برویم تکامل یافته‌ برویم. اما در عین حال خداوند شما را یک موجود مختار خلق کرده است ؛مجبورتان نمی‌کند که تکامل پیدا کنید. می‌گوید که تکامل و تنزل چیست، و‌این شما هستید که اختیار می‌کنید. لذا اگر من شما را مجبور کنم که تکامل پیدا کنید هنر نیست، و اگر مجبورتان کنم که معصیت کنید، ظلم است.

 

برای‌اینکه کمی بحثمان کاربردی‌تر بشود، می خواهم نظر شما را درباره رابطه اخلاق و حکومت بدانم.

 

حکومت وقتی از ملت نشات می‌گیرد، آموزه‌‌های دینی می‌گوید که حاکم باید عادل باشد، حاکم باید آگاه باشد، مدیریت داشته  پس  حکومت‌ایده‌آل در  جامعه دینی، حكومتی است كه اساسش بر‌عدالت اجتماعی باشد‌.

 

همانطور که شما فرمودید حکومت باید صفت اخلاقی را داشته باشد، اما چه وظیفه‌ای در قبال مردم و جامعه‌اش دارد؟ آیا حکومت می‌تواند جامعه‌ را به سمت اخلاق هدایت کند؟ آیا حکومت‌این وظیفه رانیز به عهده دارد؟

 

وقتی که حکومت مدیریت می‌کند، مدیریت باید در مسیر اخلاق و عدالت اجتماعی باشد؛ یعنی اگر در مسیر اخلاق و عدالت اجتماعی نرود، منحرف شده است؛ چون حکومت یعنی مدیریت در جامعه، مدیریتی که در بستر عدالت اجتماعی است. لذا قرآن می‌گوید:« ان تحکموا بالعدل.»، حکم باید براساس عدل باشد، اساس حكومت، عدالت است. عدالت همیشه لازمه حکومت است.

 

اشاره کردید که در قرآن ان تحکموا مطرح شده است.آیا‌این حکم معنای قضایی دارد یا امر سیاسی است؟

 

هر دو رادر بر‌می‌گیرد، یعنی هم قضا و هم مدیریت،هردو باید بر‌اساس عدل باشد.

 

در یکی از تفاسیر اهل سنت امر سیاسی را مطرح کرده بودند. استنادشان هم به آیه: «و امرهم شورا بینهم» بود.به عنوان مثال در سنت، بحث جنگ احزاب را مطرح می‌کردند.

 

‌این الفاظ مترادف هسستند، هدف یکی است. قضاوت هم یکی از ارکان حکومت است، حکومت عبارت است از قوه مجریه، مقننه و قضائیه. همه‌اینها از اعضای خود پیکر حکومت هستند. وقتی می‌گوید:« ان تحکموا بالعدل.»، یعنی اگر مجلس می‌خواهد قانونی را وضع کند باید بر‌اساس عدل باشد و یا قانونی که بر‌خلاف عدل باشد از نظر اسلام ارزش قانونی ندارد؛ قوه مجریه هم که می‌خواهد اجرا کند باید براساس عدل باشد، قوه قضائیه هم همینطور. اساس در حکومت دینی، عدالت اجتماعی و اخلاق است؛ چون پیامبر می‌گوید:« انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.» هدف بعثت تتمیم مکارم اخلاق است.آیا چنین آدمی می‌تواند قانونی برخلاف اخلاق بیاورد؟ بنابراین وقتی هدف بعثتش را اخلاق می‌داند باید احکام و قوانینی را بیاورد که همگی در مسیر اخلاق باشد؛ نمی‌تواند در مقابل اخلاق باشد.  واقعیت‌این است که‌این دموکراسی که ما الان در غرب داریم بر‌مبنای اكثریت است؛ یعنی 51 درصد رای موافق‌، در برابر 49 درصد مخالف‌. بنابراین اسمش را نمی‌توان گذاشت حکومت مردم بر‌مردم. می‌گویند دموکراسی‌،ولی واقعیت‌این است که رای 49 درصدرا قبول ندارند.آیا‌این حکومت مردم بر‌مردم است؟ الان حکومت‌‌ها در جامعه غربی عمدتا حزبی هستند. یک حزبی بر‌یک اساسی می‌آید جلو رای می‌آورد و یک حزب دیگر برخلاف آن رای می‌آورد. کشورهای غربی همگی‌اینطوری هستند. واقعش‌این است که در کشورهای غربی آن عدالت اجتماعی و آن اخلاقی که ما می‌گوییم و آن دموکراسی را که ما معنا می‌کنیم، وجود ندارد.در غرب، دموکراسی واقعی حاکم نیست. در شکل و صورت، دموكراسی هست‌، امادر واقعیت كامل نیست. دموکراسی حکومتی است که بگوید وقتی‌این صفات را از دست داد، حاکم منعزل می‌شود.‌این را حکومت دینی می‌گوید.  قرآن می‌فرماید:« ما علی الرسول الا البلاغ.»، رسول الله کارش ابلاغ احکام خدااست. اساس خدااست. حاکم واقعی خدااست. وقتی حاکم واقعی خدا باشد، آیا حکومتی که اساسش بر‌عدالت اجتماعی و اخلاق نباشد حکومت درستی است؟! مدیریتی در جامعه صحیح است که خواسته خدا در آن اجرا بشود، خواسته خدا عدالت اجتماعی، رفع ظلم، رفع تبعیض و جامعه اخلاقی است. هیچ کس نبایددر چنین نظامی احساس ترس بکند. همه باید امنیت داشته باشند، همه باید آزاد باشند، همه باید از چیزهایی که تکوینی است در انسان برخوردار باشند. چون انسان به حسب تکوینش آزاد است. حکومتی که مدعی بشود آزادی می‌دهد مرتکب جرم شده است، حکومت چه‌کاره است که به کسی آزادی بدهد؟ خدا انسان را آزاد خلق کرده است. حکومت خوب، حکومتی است که موانع آزادی را رفع کند نه‌اینکه آزادی بدهد. ما آزاد هستیم. خدا ما را آزاد خلق کرده است. حکومت صحیح و درست سعی می‌کند موانع آزادی را برطرف ‌کند.

 

این کاملا صحیح است ولی برای عملی کردن‌این تئوری چه کار باید بکنیم؟ به هر حال ما مجبور هستیم برای پیاده کردن‌این تئوری‌ها تمهیداتی بیندیشیم.

 

ما وظیفه داریم‌این تئوری‌ها را عملی کنیم. پیاده کردن‌این تئوری‌ها‌، بحث دیگری است. ما اساسا درباره یک جامعه دینی که به خدا اعتقاد دارد و‌اینکه همه چیز به او منتهی می‌شود، راجع به اخلاق، عدالت اجتماعی، و وظیفه حکومت صحبت می‌کنیم.

 

بر مبنای سخنان شما، اگر جامعه‌ای نخواهد که حکومتش دینی باشد یا آن را به اخلاق برساند، آیا‌این حق را دارد؟

 

این جامعه باید روشن بشود،‌این جامعه متاسفانه از فطرت و عقلانیت خودش منحرف شده است و رهبران دینی وظیفه دارند که به شکل صحیحی آن را روشن کنند. زمان محمدرضا جامعه ما داشت می‌رفت به طرف انحطاط؛ کاپیتالاسیون را قبول کرد.‌ایران تقریبا شده بود مستعره آمریکا؛ یعنی یک آمریکایی می‌توانست بدترین كارها را بکندو كسی متعرض او نشود. ما تحقیر شده بودیم. امام خمینی(س) هیچ‌گاه حرکت‌های مسلحانه را تایید نکرد. ایشان معتقد بودند که باید کار فرهنگی کرد و 15سال کار فرهنگی کرد‌:اطلاعیه، سخنرانی و... کم‌کم جامعه‌ایران از شمال تا جنوب، غرب و شرق همه یكصدا شدند. شاه خیلی قوی بود: ارتش قوی، حمایت ابرقدرت‌‌های جهان،یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه و حتی شوروی. شاه دید که باید مقابل  ملت  ایران بایستد. راه‌پیمایی‌های سه الی چهار میلیون نفری در تهران و تمام شهرهای‌ایران برگزار شد. در روستا‌ها، تمام مردم به پا خاستند. شاه در خاطراتش اشاره می‌کند که ما فهمیدیم که باید باچه كسانی مقابله کنیم. کل ملت دیگر ما را قبول نداشت، کل ملت امام را می‌خواهد. افکار او را قبول دارد. لذا از كشور رفت. اما چگونه‌این اتفاق افتاد؟ 15 سال طول کشید. براساس روشنگری، کم‌کم ملت آگاه شد تا جایی که دیگر ترس نداشت. مردم شاه را نمی‌خواستند. شاه خودش گفت من صدای انقلاب ملت را شنیدم. دولت‌ها را عوض کرد. دولت آشتی ملی برپا کرد، اما ملت‌ایران دیگر نظام پادشاهی را نمی‌خواست. ملت دیگر نمی‌خواست که فرزندشاه بدون انتخابات جانشین او شود و هر کار دلش می‌خواهد بکند و به کسی پاسخگو نباشد،و ملت هم اصلا دخالتی در انتخاب او نداشته باشد. وقتی رضاخان را از كشور بیرون کردند‌، محمدرضا را روزولت و استالین و چرچیل انتخاب کردند. از یک نفر‌ایرانی نپرسیدند که چه کسی به قدرت برسد.‌این چه نوع حکومتی است؟ مردم وقتی که آگاه شدند گفتند که ما سلطنت نمی‌خواهیم، سلطنت در دنیا هم دیگر جایگاهی ندارد. در انگلیس با‌اینکه نظام كشور سلطنتی است ولی دموکراسی حاكم است.

 

آیا می‌توان برای اخلاقی کردن جامعه از زور استفاده کرد؟

 

حکومت وقتی منتخب مردم است، چطور می‌تواند به آن کسی که انتخابش کرده، تعدی كند؟ باید خواسته او را انجام بدهد. اساس حکومت بر‌قدرت استوار است، قدرت همان مقبولیت جامعه است. مقبولیت نیز بر‌اساس رای مردم است. حالا یا به شکل بیعت یا انتخاب. لذا وقتی عثمان را کشتند، مردم به طرف امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) هجوم آوردند تا حكومت را بپذیرد. بنابراین در خطبه‌شان می‌فرمایند که وقتی من‌این را دیدم خلافت را قبول کردم؛ چون قدرت پیدا کردم. قدرت براساس مقبولیت پدید آمد که همان بیعت است. پس اساسا حکومت بدون قدرت معنا ندارد و قدرت بدون مقبولیت هم معنا ندارد.‌این کودتا کردن‌ها و حکومت با چهار تا تانک و تفنگ،‌این که قدرت نیست. قدرت در رای ملت و مقبولیت است‌.این قدرت واقعی است. نه‌اینکه با کودتا نظامیان بیایند و حکومت را به دست بگیرند لذا می‌بینیدکه دوام هم ندارد و با یک کودتای دیگر سرنگون می‌شود. در سوریه یک وقتی ماهی یک کودتا می‌شد درعراق هم همینطور تا‌اینکه استقلال پیدا کردند.

 

از فرصتی كه برای آشنایی با دیدگاه‌ها‌یتان در اختیار ما قرار دادید، تشكر می كنم.

 

منبع: پارلمان نیوز به نقل از روزنامه آرمان

 

رحيمي: دولت با تمام قوا دست سواستفاده‌گران را كوتاه خواهد كرد

Posted:

جرس: معاون اول رئيس‌جمهور که متهم به شرکت در یک اختلاس کلان دولتی است، گفت: دولت به شكل جدي و با تمام قوا دست سواستفاده‌گران را كوتاه خواهد كرد.


به گزارش ايلنا ، محمدرضا رحيمي ظهر امروز دوشنبه در جلسه كارگروه تنظيم بازار ضمن تأكيد بر استمرار جلسات اين كارگروه، با اشاره به اعمال تحريم‌هاي اخير عليه كشورمان و با بيان اينكه هم اكنون در آستانه اجراي قانون هدفمندسازي يارانه‌ها هستيم، شرايط فعلي را ازحساس ترين شرايط پس از انقلاب اسلامي برشمرد و بر ضرورت همكاري و پيگيري همه دستگاه‌ها براي شكستن تحريم‌ها تأكيد كرد.


معاون اول رييس‌جمهور با اشاره به اينكه برخي "افراد سواستفاده‌گر از طريق احتكار و بالا بردن قيمت‌ها" در زمان هدفمند كردن يارانه ها به دنبال افزايش سود خود هستند، مدعی شد: دولت به شكل جدي و با تمام قوا دست سواستفاده‌گران را كوتاه خواهد كرد و اجازه نخواهد داد مردم كشورمان متحمل فشارهاي ناشي از تحريم و ديگر مشكلات شوند .


رحيمي با بيان اينكه تحريم نبايد توجيهي براي گراني و بروز ساير مشكلات براي مردم باشد، ابراز کرد: دستگاه‌هاي ذيربط با كنترل و نظارت دقيق بر وضعيت بازار،‌از بروز آثار رواني ناشي از تحريم‌ها جلوگيري كنند.


وي در ادامه ضمن قدرداني از بازرسين و دست اندركاران وزارت‌خانه هاي بازرگاني و دادگستري براي ايجاد تعادل قيمت‌ها در ايام نوروز، بر لزوم تأمين و توزيع نيازهاي ضروري مردم به مقدار كافي در ايام هدفمندسازي يارانه ها تأكيد كرد و گفت: تمام تلاش خود را به كار خواهيم بست تا مردم دچار كمبود و مشكلاتي همچون گراني و افزايش قيمت‌ها نشوند.


گفتنی است محمدرضا رحیمی، معاون اول و سخنگوی دولت محمود احمدی نژاد در راس باندی است که به گفته رئیس قوه قضاییه اختلاس 35 میلیارد تومانی کرده است. پیش از این که کار رسیدگی به این پرونده به جایی برسد با حکم حکومتی رسیدگی به آن مختوم اعلام شد.


همچنین در مورد مدرک دکترای رحیمی نیز شبهات زیادی وجود دارد. علیرضا زاکانی در جریان جلسه استیضاح کردان و در واکنش به شکایت رحیمی از رسانه‌هایی که درباره مدرک کردان خبر منتشر کرده ‌بودند، مدرک رحیمی را قُلِ دوم مدرک کردان توصیف کرده بود.
 

دیدار مهدی کروبی با خانواده حشمت الله طبرزدی

Posted:

جرس: مهدی کروبی دبیر کل حزب اعتماد ملی، روز گذشته به دیدار خانواده حشمت الله طبرزدی از اعضای دفتر تحکیم وحدت رفت.

 

به گزارش سحام نیوز، در این دیدار همسر آقای طبرزدی با ابراز ناراحتی از شرایط بد زندان رجائی شهر گفت: متاسفانه جدا از وضعیت بد این زندان و شرایط جسمی آقای طبرزدی، دوری این زندان از تهران شرایط را برای من و فرزندانم جهت ملاقات با ایشان بسیار سخت کرده است.

 

همسر آقای طبرزدی در ادامه از نحوه برخورد ماموران امنیتی هنگام بازداشت وی گلایه کرد و افزود: متاسفانه ماموران امنیتی هیچ حرمتی برای برادر دو شهید و خانواده اش قائل نشدند و ایشان را با شرایط بدی بازداشت کردند و در شرایطی که هشت سال را در به دلیل فعالیت های سیاسی و مدنی در زندان و دور خانواده بوده، مجدداً روانه زندان کردند.

 

مهدی کروبی نیز در این دیدار با ابراز ناراحتی از وضعیت وخیم زندانیان سیاسی زندان رجائی شهر و سخت بودن شرایط ملاقات و دوری راه برای خانواده های این زندانیان، آرزوی آزادی هرچه سریعتر این زندانیان و بازگشت آنان به آغوش خانواده شان را از خداوند خواستار شد و افزود: متاسفانه برخوردها علاوه بر زندانی دامن خانواده وی را نیز می گیرد و این بدور از اخلاق اسلامی و ایرانی است.

 

در این دیدار که همسر و فرزندان این فعال سیاسی حضور داشتند، مادر آقای طبرزدی که به دلیل بیماری نتوانست در این ملاقات حضور یابد به صورت تلفنی از گلپایگان با آقای کروبی گفتگو کرد.


کروبی به مادر این دو شهید گفت: شما با نثار دو فرزند دینتان را به انقلاب و مردم ادا کرده اید و امیدوارم شاهد آزادی فرزندتان در این ماه مبارک باشید.

 

گفتنی است حشمت الله طبرزدی از اعضای موسس اتحادیه انجمن‌های اسلامی‎ ‎دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها و ‏مراکز آموزش عالی و مدیر مسئول نشریات "پیام دانشجو"، "ندای دانشجو"، "هویت خویش" و "گزارش روز" بود ، در ظهر روز هفتم دی ماه سال گذشته، بلافاصله پس از تظاهرات هواداران جنبش سبز ایران در تاسوعا و عاشورا توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.


آن‌ها همچنین با ارائه حکم، ضمن بازرسی منزل، وسایل شخصی،کامپیوتر و یادداشت‌های وی را نیز با خود بردند.