جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


حریم خصوصی شهروندان؛  مطالبه‌ای همه جانبه روی میز روحانی

Posted: 08 Jul 2013 09:36 AM PDT

فرشید آل داوود
جرس: احترام به حقوق شهروندی و حریم خصوصی شهروندان از جمله موضوعاتی بود که در شعار‌های انتخاباتی حسن روحانی بار‌ها بر آن تاکید شد.  

رئیس جمهور منتخب پس از پیروزی در انتخابات هم چند بار بر اهمیت احترام به حریم خصوصی شهروندان تاکید کرد. وی هفته گذشته در یک سخنرانی عمومی عنوان کرد که حکومت حق ندارد در حریم شخصی شهروندان مداخله کند با این حال مشخص نیست روحانی به عنوان رئیس قوه مجریه تا چه حد قادر خواهد بود دخالت دیگر نهادهای تحت امر رهبر جمهوری اسلامی در امور شخصی شهروندان را مهار یا کنترل کند.
نزدیک به یک ماه پس از انتخاب حسن روحانی به عنوان یازدهمین رئیس جمهور ایران، وی و افراد نزدیک به تفکر او، بار‌ها از فضای امنیتی موجود و ایجاد سخت گیری بر شهروندان گلایه کرده و وعده دادند که در دولت اعتدال به آزادی‌های اساسی مردم و از جمله احترام به حریم خصوصی آن‌ها احترام گذاشته خواهد شد.
در کنار این اظهار نظر‌های خوش بینانه، برخی معتقدند بسیاری از موارد از جمله مسائل امنیتی در حوزه اختیارات رئیس جمهور نیست، با این حال اطرافیان رئیس جمهور منتخب به گشایش فضا امید وار هستند و معتقدند باید امید وار بود که شعار‌ها آنگونه که رئیس جمهور منتخب وعده داده امکان تحقق داشته باشد. «حجت الاسلام مجید انصاری» از افراد نزدیک به تفکر روحانی اخیرا در همایشی در شرق تهران گفت که « مردم با دیدن درهای بسته ناامید نشوند چون بالاخره کلید قفل پیدا می‌شود.»


روحانی در باره حریم خصوصی مردم چه گفت؟


حسن روحانی در دومین مناظره انتخاباتی خود تاکید ویژه‌ای بر حقوق شهروندی داشت و در همین رابطه گفته بود: «مساله حقوق شهروندی طبق قانون اساسی و فصل سومش که در واقع حقوق ملت است بسیار مهم است و این حقوق باید تدوین شود.»
منتخب مردم در آن مناظره در باره حفظ حریم خصوصی مردم نیز گفت: «مساله مهم‌تر مساله حریم خصوصی است و من از اقدام نیروی انتظامی برای جمع آوری ماهواره‌ها تعجب می‌کنم و در دولت من ورود به حریم خصوصی ممنوع است.»
نگاه متساهلانه به حریم خصوصی شهروندان را می‌توان از جمله عوامل جذب نظر افکار عمومی به حسن روحانی دانست. دخالت دولت در حریم خصوصی شهروندان طی سالهای اخیر به طرز قابل ملاحظه‌ای شده پیدا کرده است و علاوه بر برخورد با پوشش‌های عرفی جوانان که حکومت از آن به عنوان بی‌حجابی یاد می‌کند در بخش‌های دیگری نظیر استفاده از ماهواره نیز شدید‌ترین سیاست‌های تقابلی به اجرا گذاشته شده است. حسن روحانی گفته است که با چنین رفتارهایی مخالف است و اجازه نخواهد داد حریم خصوصی شهروندان نقض شود.
او چندی قبل در گفتگو با نشریه چلچراغ به صورت شسته رفته‌ای در باره مخالفت خود با هرگونه نقض حریم خصوصی شهروندان صحبت کرده و از جمله گفته بود ما با هرگونه مداخله دولت در حریم شخصی شهروندان مخالف هستیم.


قرائت متفاوت در باره شادی و حجاب زنان

افزایش آمار انواع خشونت‌ها در جامعه به همراه خبرهای نگران کننده و همیشگی درباره افزایش آمار افسردگی در جامعه ایران یکی از نشانه‌های مهم ناخشنودی جامعه ایرانی است. حکومت به دلیل قید و بندهایی که عمدتا ایدئولوژیک هستند امکان شادی‌های عمومی را به حداقل ممکن رسانده و به جای آن عزاداری‌های عمومی مذهبی را تبلیغ و ترویج می‌کند. سیاستی که به غمگین شدن جامعه انجامیده است. در میان شعارهای انتخاباتی حسن روحانی مخالفت با نگاه امنیتی به مراسم شادی عمومی به چشم می‌خورد و اکنون از وی انتظار می‌رود که در این رابطه هم قدم‌های لازم را بردارد. او پیش‌تر گفته بود: «یک عده‌ای فکر می‌کنند اگر جوانان با هم کوه بروند، در یک مراسم شادی شرکت کنند، یا در خیابان با هم قدم بزنند، عفت جامعه خدشه‌دار می‌شود. اما واقعیت این است که عفت را چیزهای مهم‌تری تهدید می‌کند. برخی از برخورد‌ها هم ناشی از نگاه پلیسی و امنیتی به جامعه است، نگاهی که همه چیز را سیاسی می‌بیند. در حالی که اجازه دادن به برگزاری برخی مراسم، شدت کنش و دیدگاه سیاسی را کاهش می‌دهد.»


مخالفت با تفکیک جنسیتی و نقض حقوق زنان

تصمیم متولیان نهادهای آموزشی در دولت احمدی‌نژاد به جداسازی جنسیتی نهادهای آکادمیک باعث ناخوشندی دانشجویان و اساتیدی شده که چنین اقدام‌هایی را مرتجعانه تقلی کرده و اجرای آن را باعث قدرت گیری گروه‌های به شدت محافظه کار در جمهوری اسلامی می‌دانند. نگاه دانشجویان اکنون به حسن روحانی است تا به وعده‌ای که برای مقابله با جداسازی جنسیتی داده است جامعه عمل بپوشاند. او گفته که « جداسازی جنسیتی مغایر با پیشرفت است و در همین راستا تاکید کرده که هیچ جامعه‌ای در طول تاریخ نتوانسته است تفکیک جنسیتی کند، ما به هیچ عنوان دنبال تفکیک جنسیتی نیستم. »

زنانی که حقشان را می‌خواهند

زنان طالب مشارکت سیاسی و اجتماعی هم چشم به عملکرد روحانی داده‌اند تا ببینید آیا آن طور که وی در شعارهای انتخاباتی‌اش از افزایش مشارکت زنان حمایت می‌کرد در عمل هم زمینه برآورده شدن تقاضایی را فراهم می‌کند یا نه. مطالباتی که بسیار متکثر و متنوع هستند و برخی از آن‌ها علیرغم آنکه نیازی به هیچ اقدام ساختاری ندارد اما به دلیل ایدئولوژی رسمی حکومت محقق نشده‌اند. امکان دادن به زنان برای حضور در استادیوم‌های ورزشی یکی از این مطالبات است. حسن روحانی در این باره گفته است: « من با اعمال محدودیت‌های فراقانونی علیه دختران و زنان مخالفم. برخی آن‌قدر تنگ‌نظر هستند که حتی فتواهای غیرسخت‌گیرانه‌تر مراجع را نیز برنمی‌تابند. رفتار آدم‌های سخت‌گیر امروز با تصوراتشان درباره اسلام نمی‌خواند. اسلام را کامل و راه‌حل همه چیز معرفی می‌کنند، ولی دست آخر نمی‌توانند راهی برای وارد کردن زنان به ورزشگاه‌ها پیدا کنند و راه محدود کردن را در پیش می‌گیرند. من البته معتقدم قطعا مشکل از سوی این افراد است. » اظهارات او در شرایطی بیان می‌شود که گروهی از دختران و زنان که به قصد استقبال از ملی پوشان فوتبال پس از راهیابی ایران به جام جهانی به استادیوم آزادی رفته بودند به در بسته خورند و نیروی انتظامی اجازه حضور آنان در ورزشکاه را نداد.


آیا روحانی می‌تواند؟


برخی ناظران مسائل ایران معتقدند از آنجا که اختیار خیلی از امور از عهده رئیس جمهور خارج است، تحقق برخی وعده‌های وی عملا امکان پذیر نیست. از جمله در باره « گشت ارشاد»، اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی پیش‌تر گفته بود که « جمع کردن گشت‌های ارشاد در اختیار رئیس جمهور نیست و کسانی که برای جلب آرای مردم به دنبال جمع‌آوری طرح گشت ارشاد هستند، باید بدانند گشت ارشاد‌ از جنس منافع ملی است و کسی حق ندارد این موضوع را خدشه‌دار کند. »
ارزیابی‌ها نشان می‌دهد مداخله نهادهایی چون بسیج، سپاه و نیروی انتظامی در حریم خصوصی مردم و محدود کردن آزادی جوانان از جمله مسائلی است که مستقیما با نهادهای زیر نظر رهبر جمهوری اسلامی ارتباط پیدا می‌کند. با این حال رئیس جمهور می‌تواند از طریق چانه زنی با مقامات، اقدامات محدود کننده علیه مردم و جوانان را کاهش دهد.
 

تلفات حمله به هواداران مرسی به ۵۳ تن رسید

Posted: 08 Jul 2013 09:40 AM PDT

عدلی منصور کمیته تحقیق تشکیل داد
جرس: در پی کشته شدن شماری از طرفداران اخوان المسلمین در مقابل مقر گارد ریاست جمهوری مصر، طرفداران مرسی اعلام کردند نماز میت کشته شدگان عصر امروز در قاهره اقامه می‌شود. مراسمی که پیش بینی می‌شود به موج جدیدی از درگیری‌ها بینجامد.  

به گزارش ایسنا، به نقل از پایگاه اینترنتی شبکه خبری الجزیره، اخوان المسلمین مصر اعلام کرد، شمار قربانیان حمله نیروهای امنیتی مصر به تظاهرکنندگان هوادار رئیس جمهوری مخلوع به 53 کشته رسیده است که پنج کودک نیز در میان کشته شدگان به چشم می‌خورند.

اخوان المسلمین اعلام کرد: نماز میت کشته شدگان عصر امروز (دوشنبه) در میدان رابعة العدویة، در شرق قاهره اقامه می‌شود. اخوان المسلمین از هواداران خود خواست تا برای شرکت در این مراسم و نیز تظاهرات گسترده علیه سلطه نظامیان به این میدان بروند.

منابع خبری نیز از افزایش تدریجی شمار هواداران اخوان المسلمین در میدان رابعة‌العدویة خبر دادند، امری که احتمالا به موج جدیدی از خشونت‌ها در مصر خواهد انجامید.

حزب آزادی و عدالت (شاخه سیاسی اخوان المسلمین مصر) نیز با صدور بیانیه‌ای خواهان خیزش مردمی علیه نیروهای نظامی مصر شده است.

منابع خبری مصر گزارش دادند که نفربرها و خودروهای زرهی ارتش در اطراف میدان رابعة العدویه مستقر شده‌اند و نیروهایی نیز برای حمایت از تجمع مخالفان اخوان المسلمین در میدان التحریر قاهره در ورودی‌های این میدان موضع گرفته‌اند.

بنابر این گزارش‌ها مقر اصلی حزب آزادی و عدالت مصر نیز به دلیل "کشف مقادیری سلاح و مهمات" بسته شده است.

از طرف دیگر،عدلی منصور رئیس‌جمهور موقت مصر نیز کمیته تحقیقات قضایی درباره حوادث در اطراف گارد ریاست جمهوری را تشکیل داد.

وی نسبت به وقوع تلفات در پی حمله به باشگاه گارد جمهوری ابراز تاسف کرد.


شيخ الازهر در خانه خود تحصن مي كند


شیخ الازهر، وقایع دردناک کشته شدن شماری از شهروندان مصری در روز دوشنبه در مقابل ساختمان گارد ریاست جمهوری را محکوم کرد و گفت: اگر خونریزی ها متوقف نشود، در خانۀ خود تحصن می کنم.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، دکتر احمد الطیب در پیامی ضبط شده که از تلویزیون مصر پخش شد، کشته شدن شماری از شهروندان مصری در وقایع مقابل ساختمان گارد ریاست جمهوری را محکوم کرد و این واقعه دردناک را به خانواده های شهدا و زخمی ها تسلیت گفت.

شیخ الازهر سپس از حاکمان مصر خواست، تحقیقات فوری برای بررسی جزئیات کشته شدن شهروندان را آغاز کنند و نتایج تحقیقات را نیز فوری به اطلاع مردم برسانند تا حقایق روشن شود و آتش فتنه فرو بنشیند.

وی سپس از دست اندرکاران حاکم بر مصر خواست، تا حداکثر دو روز آینده، به منظور جلوگیری از ریخته شدن خون شهروندان، کمیته آشتی ملی تشکیل دهند و اختیارات کامل به این کمیته بدهند تا بتواند آشتی ملی فراگیر برقرار کرده و هیچ کس از مردم مصر را به حاشیه نراند، زیرا میهن، ملک هیچ کس نیست و برای همگان وسعت دارد.

دکتر احمد الطیب همچنین اعلام فوری مدت دوره انتقالی را خواستار شد و با بیان این که این مدت نباید بیشتر از شش ماه باشد، خاطر نشان کرد: باید جدول زمان بندی واضح و روشنی جهت انتقال دموکراتیک تعیین و اعلام شود تا این جدول زمان بندی بتواند وحدت مصری ها و جلوگیری از ریخته شدن خون مردم را تضمین کند. علت مشارکت من در گفت و گوی نیروها و رهبران ملی و سیاسی نیز تحقق همین مساله بود.

وی سپس به عنوان شیخ الازهر گفت: الازهر، ضرورت پایبندی به وظیفه ملی در محقق ساختن آشتی ملی و ایجاد انسجام مردمی و پرهیز از تنش زایی را به همه رسانه های مختلف یادآور می شود.

دکتر احمد الطیب سپس به نام الازهر، آزادی همه بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی را خواستار شد و گفت: باید به آن ها فرصت داده شود تا در کمال امنیت و آرامش به زندگی عادی خود برگردند. الازهر همچنین بر وظیفه دولت در حمایت از تظاهر کنندگان مسالمت جو و حفاظت از جانشان و عدم پیگرد سیاسی یکایک آنان تاکید می کند.

وی سپس همه طرف ها در عرصه مصر را به تعقل و خویشتنداری پیش از گذشتن فرصت ها فراخواند و گفت: من، از جایگاه مسئولیت دینی و ملی که به عهده دارم از همه می خواهم هر اقدامی که به ریخته شدن خون پاک مصری ها منجر می شود، دست بکشند.

شیخ الازهر در پایان هشدار داد: کشور در شرایطی است که از آن بوی خون به مشام می رسد. در این شرایط، کلام پیامبر اکرم (ص) از ذهنم جدا نمی شود که فرمودند: اگر خون مسلمانی به ناحق ریخته شود، در نزد خداوند عزوجل ناگوارتر از آن است کعبه، سنگ به سنگ نابود شود. بنابراین در شرایط کنونی ممکن است ناچار شوم در خانه خود دست به تحصن بزنم تا وقتی که همه به مسئولیت های خود در قبال جلوگیری از خونریزی و ممانعت از کشیده شدن کشور به جنگ داخلی - که بارها درباره آن هشدار داده بودیم - عمل کنند.
f

 

دولت منتخب مطالبات مردم را در چارچوب گفتمان اصلاحات پیگیری كند

Posted: 08 Jul 2013 09:40 AM PDT

سخنگوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
جرس: اولین جلسه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات عصر روز گذشته با حضور اکثریت اعضاء برگزار شد.  


به گزارش ایلنا، هدایت الله جمالی‌پور نماینده حزب همبستگی در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا در خصوص مباحث مطرح شده در جلسه گفت: در ابتدای جلسه اخبار و گزارشات جاری داخلی و خارجی توسط اعضاء مطرح و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت

وی افزود: در دستور کار جلسه این هفته شورا سه بحث مهم قرار داشت؛ اولین بحث دیدار با دکتر روحانی رییس جمهور منتخب بود که مقرر شد هیات ریسه با مسولیت اینجانب موضوع دیدار را پیگیری و با دفتر رییس جمهور منتخب هماهنگی نماید.

جمالی‌پور همچنین یادآور شد: دومین دستور کار جلسه گزارش کمیته بازنگری آیین نامه اداره شورا و نحوه عضویت در شورا بود که پس از گزارش کمیته مقرر شد مسئول مربوطه آیین نامه را آماده و در جلسه بعد ارائه نماید.

وی سومین دستورکار جلسه را تنظیم دستور العمل نحوه تعامل شورا هماهنگی جبهه اصلاحات با اعضای اصلاح طلب منتخب شورای شهر عنوان کرد و گفت: مقرر شد این موضوع در اولین جلسه مشترک با اعضای اصلاح طلب منتخب شورای شهر که انشاء الله در هفته آینده برگزار خواهد شد مورد بررسی قرار گیرد.

سخنگوی شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تصریح کرد: همچنین در ادامه جلسه اکثریت قاطع اعضاء معتقد بودند گفتمان دکتر روحانی در طول مبارزات انتخاباتی برخاسته از گفتمان اصلاح طلبی بود و خود ایشان هم در اکثر مراسم‌های سخنرانی‌های مردمی بر آن تاکید می‌کرد لذا دولت جدید باید به مطالبات مردمی که در مراسم‌های سخنرانی‌های انتخاباتی در اقصی نقات کشور از زبان آن‌ها بیان می‌شد توجه نماید.

وی افزود: کلیه اعضاء جلسه معتقد بودند مردم به گفتمان اصلاحات رای دادند و دولت جدید باید مطالبات مردم را در چارچوب این گفتمان پیگیری كند.
 

احتمال آغاز دور تازه گفت‌وگوهای ايران و آژانس در ماه آینده

Posted: 08 Jul 2013 05:34 AM PDT

جرس: ديپلمات‌های حاضر در مقر آژانس بين‌المللی انرژی اتمی روز دوشنبه اعلام کردند که نمايندگان ايران و آژانس احتمالا در ماه اوت گفت‌وگوهای خود را درباره نقاط ابهام پرونده هسته‌ای تهران از سر خواهند گرفت.


در صورت انجام مذاکرات ياد شده اين نخستين بار پس از انتخابات يازدهم رياست جمهوری خواهد بود که در آن حسن روحانی، به مقام رياست جمهوری انتخاب شد.


به گزارش رادیو فردا به نقل از رويترز، مذاکرات ياد شده از سوی کشورهای غربی به دقت زير ذره بين قرار خواهد گرفت تا مشخص شود که ايران پس از انتخاب حسن روحانی تا چه اندازه برای حل و فصل ابهام‌های پرونده هسته‌ای خود در يک دهه گذشته آمادگی دارد.


يک ديپلمات غربی به رويترز گفته که انتظار می‌رود اين گفت‌وگوها در اواسط ماه اوت برگزار شود ولی هنوز هيچ تاريخی برای انجام آن تعیین نشده است. ديپلمات ديگری تصريح کرده است که برگزار نشدن اين مذاکرات در ماه اوت يک نشانه بد خواهد بود.


گفت‌وگوهای احتمالی ماه اوت کمی پيش از نشست ماه سپتامبر آژانس بين‌المللی انرژی اتمی برگزار خواهد شد که قرار است در جريان آن يوکيو آمانو، مديرکل آژانس، گزارش جديدی درباره وضعيت برنامه هسته‌ای ايران به شورای حکام ارائه کند.


کشورهای غربی ايران را متهم می‌کنند که در پوشش برنامه هسته‌ای خود به دنبال ساخت سلاح اتمی است و در مسير تحقيقات آژانس برای راستی‌آزمايی فعاليت‌های تهران در اين زمينه سنگ‌اندازی می‌کند. با اين حال تهران در سال‌های گذشته نشان داده است که در آستانه نشست‌های آژانس اندکی نرمش از خود نشان می‌دهد.


جمهوری اسلامی ايران بارها اتهام مربوط به توليد سلاح هسته‌ای را رد کرده است.


مذاکرات آژانس جدا از گفت‌وگوهای ايران با شش کشور عضو گروه پنج به علاوه يک شامل آمريکا، روسيه، چين، فرانسه و بريتانيا همراه با آلمان است. اين کشورها در سال‌های اخير سعی کرده‌اند که با سياست‌های تشويقی و تنبيهی، جمهوری اسلامی را وادار کنند که از فعاليت‌های هسته‌ای خود دست بکشد.


خبرگزاری رويترز می‌نويسد آژانس در ای‌ميلی تصريح کرده که هيچ اطلاعی درباره دور تازه گفت‌وگوها با ايران ندارد. آخرين ديدار نمايندگان دو طرف در ماه مه برگزار شد ولی نتيجه‌ای در بر نداشت.


يوکيو آمانو، مديرکل آژانس، ماه گذشته در گفت‌وگو با اين خبرگزاری گفت که همچنان متعهد به انجام گفت‌وگو با ايران است ولی ايران بايد درباره جنبه‌های احتمالا نظامی برنامه اتمی خود شفافيت بيشتری صورت دهد.


به دنبال انتخاب حسن روحانی به عنوان رييس جمهوری آينده ايران اميدواری‌های بين‌المللی و داخلی نسبت به حل و فصل پرونده هسته‌ای تهران افزايش يافته است. آقای روحانی نيز در نخستين نشست خبری خود پس از انتخاب به عنوان رييس جمهوری تصريح کرد که در مسير تعامل و شفافيت بيشتر گام برخواهد داشت.


با اين حال کشورهای غربی می‌گويند که در اين زمينه رهبر جمهوری اسلامی دست بالا را دارد و او بايد با هر گونه چرخشی در اين رابطه موافقت کند.


ايران و آژانس از ابتدای سال ۲۰۱۲ ده دور مذاکره داشته‌اند ولی اين گفت‌وگوها نتیجه‌ای در پی نداشته است. آژانس خواستار دسترسی به سايت پارچين، اسناد برنامه هسته‌ای ايران و همچنين افراد درگير در اين پروژه است.
 

افسانه «سیزیف» و انتخابات ایران

Posted: 08 Jul 2013 05:20 AM PDT

علی رها
نمی توان یاس و امید، خرسندی و اندوه را ازهم جدا کرد؛ آنها نمادهای یک واقعیت اند. سیزیف در گفتمان خود منکر تعارض نیست. 


انتخابات ایران بنوعی حکایت سیزیف را به ذهن متبادر می کند. در اسطوره‌های یونانی چنان آمده که سیزیف محکوم است تخته سنگ عظیمی را با دشواری بسیار به بالای کوهی برساند. اما بمحض فراز و فتح بلندی، آن سنگ به دامنه کوه درمی غلتد. درواقع افسانه سیزیف، نمودار عذابی بی‌پایان است. او مجبور است این مسیر مشقت بار را مدام طی کند و از اوج روشنایی به عمق ظلمت سقوط نماید.

 

 

ظاهرا بی‌حرمتی به خدایان، به زنجیر کشیدن مرگ و شور بیکران او نسبت به زندگی، سیزیف را مغضوب «خدایان» کرده بود. خدایان چنین می پنداشتند که کیفری دهشتناک تر از کار بیهوده و نومیدانه نیست. «پلاتو»، فرمانروای سرزمینی مسکوت و متروک شده، خدای جنگ را گسیل کرد تا مرگ را از دستان "اشغالگر" سیزیف برهاند.

 


آلبر کامو با استناد به «هومر» می نویسد که: «عطارد» آمد و گریبان آن فرد سرکش را گرفت، او را از لذات زندگی محروم ساخت و به زور به جهان زیرین برد، جایی که سنگش انتظارش را می کشید. بدیده آلبر کامو، سیزیف "پرولتاریای خدایان" است. سرنوشت او همانند "کارگر امروزی" است که در هرروز زندگی‌اش کار یکنواختی می کند. اما او باوجود ناتوانی، سرکش است و به کلیت وضعیت اسف بار خود "وقوف دارد."

 


درواقع تراژدی سیزیف از لحظه‌ای که آگاه می شود، آغاز می گردد. پس آیا سیزیفی که هرگز ازپا نمی افتد، در تلاشی عبث است؟ آیا این انسان "هوشیار"، قهرمان "پوچی" است؟ آیا هربار که موسم انتخابات فرا می رسد، بدنه اجتماع به تحرک می افتد، و دوباره گفتگویی همگانی در می گیرد، سیزیف ما دارد دور باطلی را تکرار می کند؟ آیا جنبشهای اجتماعی‌ای که در حول و حوش انتخابات در فضای عمومی سرود آزادی و زندگی را سر می دهند، صرفا معرف یک "لحظه"، یعنی وهله رساندن سنگ به نوک کوه و آنگاه سرازیر شدنش به ظلمات اند؟ آیا حاصل این تلاش یاس و ناامیدی است؟

 


قبل از قضاوت نهایی، قدری درنگ باید کرد. درجاییکه پای اسارت و آزادی درمیان باشد، مسئولیت کلام زنهاری است به نظرپردازان که عجله نکنند و از ارایه پاسخهای حاضر و آماده و تکراری پرهیز نمایند. پس اجازه دهید دوباره به اصل داستان سیزیف مراجعه کرده و ازآنجا سرنوشتش را پیگیری کنیم، اما اینبار با وساطت هگل.

 


درمنظر هگل عذاب دائمی و بیکران سیزیف نشان آرزوهای برآورده نشده یک اشتیاق سوبژکتیو طبیعی است که مرتبا عود می کند ولی هیچگاه ارضا نمی گردد. او سیزیف و نیز «پرومته» را بسان «تایتان» هایی ادراک می کند که مغلوب خدایان «المپ» گردیده، و به تحتانی‌ترین اقلیم جهان، به قعر ظلمات «تاتاروس» پرتاب شده اند. این دوزخیان همواره درتلاشی بی‌فرجام، درتمنای گذار بی‌واسطه از آنچه هست به آنچه "باید" باشد بسر می برند. وقتی که "باید"، محصول فرآیند شدن "است" نباشد، یعنی وقتی از دیالکتیک فراشد "فعلیت" استخراج نشده باشد، تلاشی "ذهنی" یا سوبژکتیو است که در پیشروی ابدی بسوی هدفی می باشد که هرگز به آن نمی رسد.

 


هگل این حرکت بی‌فرجام را با مقوله "نامتناهی نادرست" یا جعلی شناسایی می کند که حاصل دیدگاهی است که درآن "تناهی" و "نامتناهی" ارتباطی کاملا خارجی نسبت به یکدیگر دارند. دراینجا نامتناهی یا "هدف" بدون اعتنا به امر بالفعل، به ورای واقعیت فانی و مشروط جهش کرده و فاقد خصلتی عینی میگردد؛ آینده نامعلومی که با تحمیلش به واقعیت انضمامی، درحقیقت منجر به تداوم و بازتولید تناهی، یعنی آنچه هست، می گردد.

 


تصویر این روند ابدی، "خطی مستقیم" است که نامتناهی در دو انتهای آن قرار دارد ولی در خود خط، در زمان حاضر، حضور نمی یابد. لذا به "ورای" حال متعین می رود. اما یک "نامتناهی حقیقی"، دربردارنده حرکتی "دورانی" است که "خط" را به خود واصل کرده، فاصله "ابتدا" و "انتها" را مرتفع می سازد. درمنظر هگل، "توتالیته" یا کلیت قابل ادراک است اما فهم "حقیقت" وابسته به مسیری بی‌نهایت و ازینرو فرجام ناپذیر نیست. خود فانی متحرک و متغیر است، متحول می شود و آنچه بود از هستی باز می ایستد. نطفه اضمحلال فانی در درونش بسته شده و زمان تولدش درعین حال معرف مرگ اوست. اما این نتیجه منفی همچنین حاوی نافی این نفی و امری ایجابی است؛ زوال فانی یعنی زایشی نوین و گذار به فعلیتی دیگر که ماحصل یک دگرگونی "کیفی" است.

 


پس پرسیدنی است که آیا می توان حضور فعال در اماکن و فضای عمومی، شکل گیری گونه‌های نوینی از همبستگی اجتماعی، طرح و پیگیری مطالباتی جدید، شدت یابی و گسترش پرسشگری و اعتراض به وضع موجود را بنوعی همسان تحولی کیفی در خودآگاهی برآورد کرد؟ قطعا اگر به انتخابات صرفا از دریچه تنگ صندوقهای رای بنگریم، توان سنجش نبض اجتماع را بکلی از دست می دهیم. درعوض ضروری است که بجای نظرپردازی هایی که فاقد نظر سنجی است، و یا درجا زدن در تحلیل و تفسیر نیات "بالایی ها"، قدری هم به "پایین" نگاه کنیم. در غیر اینصورت، بقل «گوته»، "تئوری خاکستری می ماند اما درخت زندگی همواره سرسبز خواهد ماند."

 


متاسفانه ازمیان انبوه مطالبی که درخصوص انتخابات چه توسط تارنماها و مطبوعات داخلی و چه خارجی نوشته شده، بندرت گزارشهایی پیدا می کنیم که با باصطلاح "عوام" وارد صحبت شده و از آنها نظرخواهی کرده باشند. این نویسنده از لابلای دهها گزارش به موارد معدودی برخورد کرده است که درآن افراد بزبان خودشان سخن گفته اند. بقول کامو، در جهانی که ناگهان به سکوت دوباره وادار گشته است، صداهای کوچک و بسیاری از زمین بر می خیزد؛ صورتها و نگاهشان درحکم فراخوانی است که نظرپردازان را برای گوش فرا دادن به چالش می کشد. پس قدری بردباری بخرج داده و باهم گوش کنیم:

 


*** محمد، دانشجویی که در همایش انتخاباتی عارف در استادیوم "حجاب" شرکت کرده بود می گوید: من به هیچکس رای نمی دهم. رای من هیچ تفاوتی ایجاد نمی کند. نتیجه این انتخابات، مثل دفعه قبل، از پیش تعیین شده است. این یک انتصاب است نه انتخاب.

 


*** جواد مرد ۴۰ ساله‌ای در شهر قم می گوید: مثل روز روشنه که اونها از قبل سعید جلیلی رو انتخاب کردن. پس چرا بیخودی وقتم رو تلف کنم و ساعتها توی صف رای بایستم؟

 


***مرال، زن جوانی در کرج می گوید: دیدیم که دفعه پیش چکار کردند. من دیگر هرگز رای نخواهم داد.

 


*** نعیمه، نویسنده‌ای که ۴ سال پیش بخاطر فعالیتهایش دستگیر شده بود، می گوید: من نمیتوانم رای بدهم چون موسوی قویا گفته بود که از حقوق من دفاع خواهد کرد و همین کار را هم کرد. من نمیتوانم به او و به خودم خیانت کنم و دوباره رای بدهم.

 


*** صالح نویسنده دیگری است که می گوید: امید داشتن به آینده‌ای بهتر در نظام سیاسی کنونی واهی است. این رژیم بارها بما گفته که رای ما بی‌ارزشه. بجای امیدوار بودن به شمارش آرا باید به این پرسش عمیق فکر کنیم که چکار باید کرد تا این نظام را مجبور به عقب نشینی کنیم.

 


***یک شهروند دیگر تهرانی می گوید: اینروزها تصویر ندا (آقا سلطان) مرتبا درمقابل چشمانم است. نمی دانم اگر رای دهم به او خیانت می کنم یا نه. ولی خیلی از دوستانم می گویند که ما صرفا با تحریم انتخابات چیزی عایدمان نمی شود.

 


***«ایکس» ناشری است که ترجیح می دهد نامش محفوظ باشد. او می گوید: البته انتخابات مهم است. من معتقدم باید از هر ساز و کاری، از جمله انتخابات، برای پیشبرد ایده آل‌هایم استفاده کنم. گاهی یک رژیم تمامیت خواه برای اینکه ژست دموکراتیک بگیرد چنین روندی را اتخاذ می کند. من در روحانی کسی را نمی بینم که بتواند مقابل رهبری ایستادگی کند. در چنین سناریویی، و با اینکه کاندیدای مورد قبولی ندارم، تصمیم گرفتم شرکت کنم. اما رای من یک رای سمبولیک سفید بود که بخاطر اعتقادم به دموکراسی توی صندوق ریختم.

 


***پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی، می گوید: من رای ندادم و دلیلش برای خودم قانع کننده بود، برای همین نرفتم. اما از اینکه مردم رفتند و شرکت کردند خیلی خوشحال هستم و امیدوارم این خوشحالی همیشگی باشد و نه اینکه فقط برای چند روز… اگر سهراب هم زنده بود می گفت برو رای بده… باید فضا به سمتی بره که من راحت بروم رای بدهم، با احساس آرامش، با احساس کاملم بروم رای بدهم نه اینکه با یک احساس دروغین و احساس گناه… ما هنوز به آنجا که صد در صد رایمان را پس گرفته باشیم نرسیده ایم. هنوز خواستهای بحق بچه‌های ما به نتیجه نرسیده…

 


***شیوا زن ۲۶ ساله‌ای است که می گوید: چطور می توان بعد از وقایع ۸۸ به این روند امیدوار بود؟ یعنی شاید بخاطر وحشت از انتخاب شدن جلیلی رای دادن قابل فهم باشد اما آیا رای من شمرده می شود؟

 


***آرمان جوان دانشجویی است که به طعنه می گوید: اصلا چرا باید رای بدیم؟ اگه اینبار هم مثل دفعه قبل جوک بود چی؟

 


*** اما امیر، دانشجوی ۱۹ ساله‌ای که همکلاسی آرمان است می گوید: ما رای می دیم. اگه رای ما رو شمردن که اونی که بهش رای دادیم رئیس جمهور می شه. اگر هم باز گند زدن، دوباره می ریزیم تو خیابون. هرچی بشه، ضرری نمی کنیم مگه اینکه فقط بشینیم تو خونه و اجازه بدیم هرکاری میخواب بکنن.

 


*** شبنم حسابدار ۳۰ ساله‌ای است که می گوید: بعضی از دوستانم می گویند که اگر به این نظام اعتقاد نداریم، نباید رای بدیم. اما وقتی سعید جلیلی را می بینم و نظراتش را با سایر کاندیداها مقایسه می کنم، می بینم بین او و حسن روحانی تفاوت بزرگی وجود داره.

 


***فرزانه زن جوان ۲۶ ساله‌ای که مهندس ساختمان است می گوید: در انتخابات قبلی به موسوی رای دادم. شک دارم که روحانی اصلاحات زیادی انجام بده. اما رای به روحانی بهترین حربه دفاعی علیه پیروزی جلیلی است. من از پیروزی جلیلی وحشت دارم.

 


*** آسیه زن ۳۲ ساله‌ای است که می گوید: ۴ سال پیش به موسوی رای دادم اما جواب ما را با باتوم دادند. الانم نمیگم رای نمیدم اما اگه رای بدم به کاندیدائیه که بیشتر از همه منتقد نظام باشه.

 


*** علی اکبر جوان ۲۸ ساله‌ای است که می گوید: من به کسی رای می دم که بتونه درمقابل اونهایی که در قدرت هستند بایسته.

 


*** سیمین معتقده که ما باید به کسی رای بدیم که ازهمه کمتر بد باشه. شاید اونموقع تغییری بوجود بیاد.

 


***منصور مکانیک ۲۶ ساله ایست که از گرمسار برای شرکت در تظاهرات به تهران آمده. او درمیان امواج تظاهرکنندگان در خیان انقلاب شعار می داد: "موسوی. موسوی، رای تو پس گرفتیم." او می گوید: من تا وقتی موسوی آزاد نشود، از پا نمی نشینم.

 


*** سامان استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران می گوید: امید چندانی به اینکه روحانی تغییراتی اساسی ایجاد کند ندارد. من عارف را ترجیح می دادم ولی دست آخر به روحانی رای دادم چون کس دیگری نبود. مردم باید از فضای جدیدی که ایجاد شده استفاده کنند، در عرصه‌های فرهنگی فعال شوند و حقوق مدنی خودشان را متحقق کنند.ما باید نگاهمان از پایین به بالا باشد.

 


***علیرضا مسئول حسابداری شرکتی در مشهد می گوید: بنظر من روحانی باید از احمدی نژاد درس بگیرد و مقابل خامنه‌ای بایستد. روحانی باید مالا خود را همراه جنبش کند تا هم حمایت کسانی که انتخابات را تحریم کردند را جلب کند و هم ۱۸ ملیونی که به او رای دادند. آیا امیدوارم؟ روزنه کوچکی از امید. مردم موقعی به روحانی اعتماد می کنند که به وعده‌های خود عمل کند.

 


*** شهلا معلم ۲۵ ساله ایست که در تهران انگلیسی درس می دهد. او می گوید: بعد از وقایع ۸۸، شرکت در انتخابات درناک بود و احساس گناه می کردم. من خوشحالم که شاگردانم در دوره شرم آور احمدی نژاد رشد کنند. همینکه مملکت از دست یک مشت ارازل آزاد بشه منو امیدوار می کنه.

 


*** کامران کار ترجمه می کند. او می گوید: الان وضعیت وخیمه. من از این وحشت دارم که بعدا بابت رای دادن بنوعی هزینه سنگینی بپردازیم. اوضاع خراب اقتصادی باعث شد که به روحانی رای بدم.

 


*** دانیال دانشجوی ۲۰ ساله ایست که در بجنورد روانشناسی می خواند. او می گوید: حداقل امیدوارم که بعضی از تغییرات مورد انتظار مردم بوقوع بپیوندد. می توان امیدوار بود که فضای امنیتی حاکم شکسته شود و از گفتمان پوپولیستی احمدی نژاد «لومپن» بسمت عقلانیت و اخلاق برویم. من بیشتر از هرچیز نگران اوضاع اقتصادی هستم.

 


*** علی ملیحی یک فعال دانشجویی است که بعد از انتخابات ۸۸، دو سال و نیم زندان و شکنجه کشیده. او می گوید: من به حسن روحانی رای می دهم ولی واقعا دلایل قانع کننده‌ای برای اینکار ندارم. من رای می دهم تا به اولیای امور نشان دهم من در این جامعه وجود دارم و مثل آنها فکر نمی کنم. من منتقدم و آنها نمی توانند جلوی دهان مرا ببندند.

 


*** هدا یک جوان ۲۶ ساله تهران می گوید: من به آینده امیدوارم. امیدوارم بتوانیم آزادیهای اجتماعی بیشتری داشته باشیم، ایران با ثبات تر گردد، روابط بهتری با کشورهای دیگر داشته باشیم و وضع اقتصادی هم بهتر شود.

 


*** آزاده یک مادر و مهندس تهرانی می گوید: برای روحانی ایجاد تغییر چالش بزرگی است. مردم آزادی بیشتر، حقوق مدنی و شکوفایی اقتصادی می خواهند. من فکر می کنم روحانی به تعهداتش عمل کند اما همه چیز دست او نیست. روحانی در جریان جنبش سبز سکوت کرد. شاید هم این تاکتیکی بوده تا بتواند درآینده نقش بازی کند.

 


*** مانا زن جوانی است که می گوید: من در انتخابات شرکت نمی کنم چون از هیچکدام از شخصیتهایی که در صحنه انتخاباتی هستند حمایت نمی کنم. انتخابات بی‌فایده است. بسیاری از مردم سرخورده شده اند و فکر می کنند رایشان تاثیر پذیر نیست. برابری جنسی بسیار مهم است ولی متاسفانه برای کاندیداهای فعلی اهمیتی ندارد.

 


*** مریم روزنامه نگاری که پس از ۸۸ از ایران خارج شده می گوید: من رای می دهم. این تنها کاری نیست که می توانم برای کشورم انجام بدهم، فقط یکی از آنهاست. رای دادن یکی از راه‌های مقاومت و پایداری برای تغییر نظام است. یعنی از افراد خودشان برای تغییر استفاده کنیم.

 


*** زن معلمی که می خواهد ناشناخته بماند می گوید: انتخابات مهم است و می خواهد شرکت کند. ممکن است بعضی از مسائل مهم کشور را تغییر دهد. رای تنها وسیله ایست که در اختیار داریم. حقوق زنان بسیار مهم است اما الان با مسائل مهمتری روبرو هستیم مثل اقتصاد، تحریم، سیاست خارجی و آزادی بیان. البته نتیجه خوب می تواند برای زنان هم خوب باشد.

 


*** سوسن فعال حقوق زنان است. او می گوید: قصد دارد در انتخابات شرکت کند. این یک رای برای کشور و برای خودم است. ممکن است پیروزی روحانی به باز شدن نسبی فضا برای فعالیت مدنی، سیاستهای مترقی بنفع حقوق و شرکت زنان و پس زدن سیاستهای بسیار منفی زمان احمدی نژاد علیه زنان منجر شود. اگر یک محافظه کار دیگری سرکار بیاید می تواند با سیاستهای واپسگرا، زنان را باز هم بیشتر از عرصه عمومی بیرون کند.

 


*** یوسف از اهل سنت ایران می گوید: دور تا دور ایران همه سنی هستند ولی ما را به حساب نمی آورند. آقای روحانی وعده کرد با اقوام که معاونت ویژه درست کند… اوضاع به سمت حقوق برابر باید بهبود شود… ما به توصیه بزرگانمان به آقای روحانی رای دادیم بجهت حقوق برابر…دست یاری دراز کردیم انشااله دست برابری به طرف ما دراز کند.

 


*** یداله یک سپور است و گیاهان پارکی در تهران را هم آبیاری می کند. او با کمی تامل در مورد روحانی می گوید: نمی شود گفت. من مجبور بودم برای عروسی دخترم وام بگیرم. این وام و سایر مخارج زندگی‌ام ماهیانه حدود ۶۰۰ هزار تومان است. اگر تسهیلاتی برای این بدهی‌ها ایجاد شود خیلی خوب است. کلا هزینه زندگی خیلی بالاست. من مجبورم چندین شیفت کار کنم.

 


*** کاظم یک فعال کارگری می گوید: یکی از عوامل پیروزی روحانی رای جامعه کارگری بود. امروز کارگران در شرایطی هستند که حقوق قانونی آنها تحت تاثیر اوضاع اقتصادی نادیده گرفته می شود. مهمترین خواسته کارگران از دولت آینده، اجرای کامل مقاوله نامه‌های بنیادین حقوق کار درخصوص تشکیل و فعالیت آزاد نهادهای صنفی است. اکنون که نتیجه انتخابات مشخص شده، وقت عمل است…

 


و.....

 


جمع آوری و ارایه داده‌ها و گفته‌های بالا شاید تاحدی روشن کرده باشد که سیزیف، در مقطعی که سنگ به اوج رسیده و دوباره درحال سرازیر شدن است، به چه می اندیشد. اگر تنشی در گفتمان وی مشاهده می شود، این بخاطر تعارض ذاتی شرایط اوست. نمی توان یاس و امید، خرسندی و اندوه را ازهم جدا کرد؛ آنها نمادهای یک واقعیت اند. سیزیف در گفتمان خود منکر تعارض نیست.

 


آنگاه که احساس نشاط و پیروزی می کند بما می گوید که همه چیز برباد نرفته است. او خدایانی را که خود را مصدر امور می پندارند را از این جهان بیرون کرده و پی برده که سرنوشتش در دست خود اوست. درعین حال وقتی که به عذاب راه دشواری که که درپیش دارد نظر می اندازد، می داند که بدون سایه، خورشیدی نخواهد بود و تشخیص شب ضروری است. سیزیف به تجربه دریافته است که خداوندگار روزگار خویش است. در آن لحظه حساس، بهنگام رها شدن دوباره سنگ بسوی اعماق، به گذشته، به حال و آینده خود می اندیشد، و می فهمد که خود انسان سرچشمه تمام اتفاقات است.

 


آنطور که آلبر کامو نتیجه گیری می کند، سیزیف مانند نابینایی است که اشتیاق دیدن دارد. چه کسی می داند که شب به انتها نمی رسد. پس همچنان درتلاش و حرکت است و سنگ… همچنان درحال غلتیدن! اینکه چرا کامو در آخر داستان سیزیف را نه در ارتفاع بلکه در در دامنه کوه رها می کند کاملا قابل ادراک نیست. شاید برای یادآوری کردن نیاز به تلاشی دوباره! با اینحال درهمانجا تاکید می کند که سیزیف هم نفی خدایان و هم سختی به بالا کشیدن سنگ را به ما می آموزاند. "به نظر او، از این به بعد، این جهان بدون وجود خدا نه بی‌حاصل است و نه پوچ. هر اتم آن سنگ، هر تکه آن کوهستان غرقه در شب، برای خود دنیایی است. نفس تلاش برای تسخیر ارتفاع، برای رضایت قلبی انسان کافی است. باید سیزیف را شاد بپنداریم."

 

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

 

پاسخ یک نقد

Posted: 08 Jul 2013 05:05 AM PDT

محمد مجتهد شبستری
 نقد این نویسنده بر آیت الله منتظری آن نیست که آقای اسدی گفته‌اند و مبانی متافیزیکی مورد نظر ایشان هم در کلام من انکار نشده است.


چند روز پس از انتشار مقالۀ قرائت نبوی از جهان ۱۴، مقاله‌ای را در اینترنت خواندم که در آن بخشی از مقاله ۱۴ که مربوط به آیت الله منتظری است، نقد شده است. در این جا آن نقد را به اختصار پاسخ می‌گویم. نویسنده محترم آن نقد آقای احمدرضا اسدی پس از تقریر پاره‌ای از مبانی متافیزیکی فلسفه اسلامی چنین نوشته‌اند.


«فهم و علم نیز یکی از موجودات نظام هستی است ... وجود حق تعالی، وجودی مطلق نامتناهی و بی‌حدّ و ماهیت است و چنین وجودی همه هستی را فرا گرفته و جائی برای غیر باقی نمی‌گذارد ... بر این مبنا انسان هم چه انسان خاص و چه عرف عام تمامی کمالاتش، از جمله علوم او اعم از علم حضوری و حصولی، و حصولی اعم از تصویری و تصدیقی، از افقی برتر و فراتر از مرز و دایره محدود هستی خود اوست و آن افق والا جز هستی مطلق که تمام هستی‌های مقید را در کام نهنگ «لا»ی خود فرو نبرده است چیز دیگری نیست ... »


«با توجه به مقدمات مزبور روشن است که آنچه شیخنا الاستاد ایة الله منتظری در مبحث فلسفی فرموده‌اند به لحاظ عالم ثبوت و واقع علم و با نگاه هستی‌شناسی به علم است و آنچه در مبحث اصولی پذیرفته‌اند. از جهت عالم اثبات و میزان صدق و درجه اعتبار علم و از منظری معرفت‌شناسانه به علم است، و بنابراین زاویه دید در دو مبحث متفاوت است و تهافتی در میان نیست».


«اما جنبه بشری بودن قرآن و به زیان انسان بودن آن و حکایت‌گری‌اش از عالم انسان که ... شبستری بر آن تأکید فرموده‌اند هیچ منافاتی با الهی بودن آن ندارد ... ».


از مطالب بالا چنین برمی‌آید که در نظر جناب اسدی، نقد صاحب قلم بر آیت الله منتظری این است که ایشان الهی بودن قرآن را چگونه با بشری قرآن و زبان انسانی بودن آن جمع می‌کنند؟

 

اما نقد این نویسنده بر آیت الله منتظری آن نیست که آقای اسدی گفته‌اند و مبانی متافیزیکی مورد نظر ایشان هم در کلام من انکار نشده است. نقد صاحب این قلم در مقاله ۱۴ مطلب دیگری است که شرح آن چنین است:
 

۱. آیت الله منتظری در رساله «سفیر حق و صفیر وحی» با تقریر مبانی متافیزیکی خودشان، درباره متن قرآن همان را گفته‌اند که پیشتر، فیلسوفان مسلمان گفته‌اند. آن گفته این است که متن قرآن کلام تمثّلی است (شرح معنای کلام تمثلی و نقد آن را در مقاله ۳ قرائت معنوی آورده‌ام).
 

۲. کلام تمثلی با پیدایش یک سلسله حوادث و علل قابل تجربه برای همکاران در زندگی تاریخی اجتماعی به وجود نمی‌آید و هویت بین الاذهانی ندارد. کلام تمثلی در سامعۀ نبی پدید می‌آید و فقط برای او مسموع می‌گردد.
 

۳. کلام تمثلّی را نمی‌توان با استفاده از روش‌های فهم کلام‌هائی که در جامعه و تاریخ پدید می‌آیند و بین الاذهائی هستند فهمید چون آن روش‌های فهم، تنها در کلام بین الاذهانی تاریخی ـ اجتماعی کاربرد دارند.
 

۴. آقای منتظری از طرفی در رساله «سفیر حق و صفیر وحی»، متن قرآن را کلام تمثلی به شمار می‌آورند و از طرف دیگر در مقام فقاهت با استفاده از روش‌های مخصوص به فهم کلام‌های بین الاذهائی، در مقام فهم کلام تمثلی قرآنی برمی‌آیند.
 

۵. این دو رفتار علمی با یکدیگر سازگار نیستند.
 

اگر ناقد محترم، آن بخش از مقاله ۱۴ را که به نقد آقای احمد واعظی در کتاب نظریه تفسیر متن پرداخته، مورد توجه قرار می‌دادند کاملاً روشن می‌شد که نقد صاحب این قلم بر آراء آیت الله منتظری چیست؟ صاحب این قلم بر آقای واعظی همان نقد را وارد کرده که بر آقای منتظری وارد کرده است.

  منبع:وب سایت نویسنده
 

 نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

 

سخنی پیرامون مشکلات ایرانیان مقیم مالزی

Posted: 08 Jul 2013 05:05 AM PDT

ر.رها


اي واي بر اسيري كز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد


سالها پیش پسر بزرگ من در دانشگاه یو تی پی مالزی با بورسیه کامل پذیرفته شد. یادم هست آن موقع چیزی حدود 2 هزار دانشجوی ایرانی در مالزی مشغول به تحصیل بودند. یکسال بعد برای دیدنش یک هفته به کوالا لامپور رفتم. یادم هست هرجا میفهمیدند ما ایرانی هستیم چقدر خوشحال میشدند . با ما عکس میگرفتند و کمک میکردند و خلاصه کلی تحویل میگرفتند. بعضی از آنها مدتها با ما صحبت میکردند . یادم هست یکبار از یک راننده تاکسی پرسیدم از کجا فهمیدید ما ایرانی هستیم؟ گفت بخاطر اینکه خوش قیافه هستید! گفتم چه چیز ایرانی ها را دوست دارید؟ گفت باسواد و روشنفکر هستید و جلوی امریکا ایستاده اید! گفتم خوب شما هم بایستید. گفت نه همان شما بایستید ما لذت میبریم! کلی خندیدیم.


یکبار دیگر همین دو سه سال پیش برای گذراندن عید نوروز به همراه خانواده نزد پسر بزرگم رفتیم. موج مهاجرت دانشجویی و کاری ایرانیان به مالزی قبلا آغاز شده بود. اندکی بعد از ورود متوجه تغییر رفتار چشمگیر مردم مالزی با خودمان شدم. دیگر کسی با اشتیاق نمیپرسید آیا ایرانی هستیم یا نه؟ کسی به ما لبخند نمیزد و نمیپرسید که آیا با آنها یک عکس میگیریم. کسی نمیگفت که خوش قیافه هستیم و خوب جلوی امریکا ایستاده ایم. از پسرم علتش را پرسیدم و به قصه های دردناک مشکلاتی که بعضی ایرانیان برای دولت مالزی بوجود آورده بودند گوش دادم. ای دریغا که وضعیت نابسامان اقتصاد یک کشور چه بلاها که بر سر مردمان آن کشور حتی در آن سوی کره زمین نمیاورد.


یک روز بعد از ظهر با پسرم در بازار هندی ها مشغول خرید بودیم. ناگهان یک مالایی به او تنه زد. معلوم بود به عمد بوده. پسرم برگشت نگاهش کرد. منتظر عذر خواهی بود. خشمی که از چشمان بادامی مرد شراره میکشید جانم را سوزاند. یاد لبخندهای سال اول افتادم. نشانی از آنها نبود. پسرم پرسید مشکلی هست؟ و مرد پرخاش کنان از او خواست که گورش را گم کند اگر نه پلیس را خبر میکند. پسرم با ادب پرسید پلیس برای چی؟ و جواب شنید که به آنها خواهد گفت که پسر من میخواسته جیبش را بزند. من هاج و واج میخواستم اعتراض کنم که پسرم به تندی دستم را کشید و از صحنه دورم کرد. گفت مامان هیچی نگو! اگر پلیس بیاید و بفهمد ما ایرانی هستیم میرویم آنجا که عرب نی انداخت. تمام راه برگشت را در تاکسی آرام اشک ریختم. به خودم گفتم که دیگر هرگز پایم را انجا نخواهم گذاشت.


دو سه هفته پیش در سایت گویا نیوز گزارشی خواندم از ایرانیانی که سالهاست در مالزی زندانی و بعضا زیر اعدام هستند. گزارش سخت تکان دهنده بود. نوشته بود که اینها در شرایط بسیار بدی نگهداری میشوند و بیماریهای پوستی واگیردار امانشان را بریده همانطور که میخواندم هوای گرم و شرجی مالزی را بیاد آوردم که واقعا کلافه کننده بود. در گزارش توضیح داده بود که بسیاری از این زندانیان کاملا بیگناه هستند و طعمه قاچاقچیان مواد مخدر شده اند. اینها افراد نیازمندی بودند که در ایران قبول کرده بودند در مقابل مزد ناچیزی به مالزی سفر کنند و معافیت گمرکی و ارز مسافرتیشان را در اختیار یک نفر بگذارند. پهلوی خودشان فکر کرده بودند که هم فال است هم تماشا. برای خودشان دنیا را مجانی میگردند و یک پولی هم در میاورند غافل از اینکه در چمدانهایشان مواد مخدر جاسازی شده است. در گزارش نوشته بود که تعدادی از اینها حدود دهسال است بی کس و بی پول و بی پشتیبان در شرایط جهنمی بلاتکلیف به سر میبرند و هیچکس دنبال کارشان نیست. بعد از خواندن گزارش لرزه به اندامم افتاد. یک آن پیش چشمم صحنه آن بعد از ظهر گرم و شرجی که مرد مالایی ما را تهدید به فراخواندن پلیس کرد زنده شد و از فکر اینکه پسر من میتوانست الان یکی از اینها باشد تا شب چشمانم را به اشک نشاند. این یک کار را خوب بلدم.


زندان کشیده ام. نوجوانیم در اوین گذشت ولی اوین در خاک وطنم بود. ماهی یکبار پدر و مادر بیچاره ام با هزار فلاکت به دیدنم میامدند و چند تکه لباس و دویست تومان پول برایم میاوردند. به جای گرما آنجا سرما آزارم میداد ولی دلم خوش بود که در دام نمانده ام و صیاد مرا از یاد نبرده. صیاد مرتب مرا مورد لطف قرار میداد. یکروز هم بالاخره خسته شد و رهایم کرد.


از آن روز تا بحال به هر دری زدم. سعی کردم با دکتر لاهیجی تماس بگیرم. هنوز نتوانستم. به برنامه های مختلف رادیویی و تلویزیونی ایمیل زدم. هیچ کدام جواب ندادند. شما را به خدا ، به انسانیت، به شرف قسم فکر کنید کسی از اقوام خودتان در میان این از یاد رفتگان در زنجیر است. کاری بکنید. هر کاری.
 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 


چسب و قیچی و کتاب

Posted: 08 Jul 2013 04:36 AM PDT

طاها پارسا
انصافاٌ در دهه‌های اخیر، چند کتاب غیر ترجمه ای  را می توان نام برد که در حوزه ی تخصصی خود اعتباری جدی و ماندگار داشته باشند؟ 


بهاء الدین خرمشاهی نوشته ی مشهوری دارد با عنوان "هنر کتاب نخواندن". خرمشاهی در این نوشته، سوای نکات ناب و شنیدنی که درباره ی کتاب و کتابخوانی دارد، در بخشی از آن به نقل از یکی از نویسندگان آمریکایی از «هنر کتاب نخواندن» می گوید؛ هنری که چه کتاب هایی را نباید خواند.

محصلی دبیرستانی بودم که این نوشته را در یکی از کتابهای خرمشاهی خواندم و به سبب موانستی که با کتاب داشتم، گمان بردم آن را به خوبی دریافته‌ام و مثلاً مراعات کرده‌ام ! اما حالا پس از گذشت سالها و دهه‌ها به تازگی متوجه شده‌ام بسیاری از کتابهایی را که نباید می خواندم، خوانده ام!

چند وقت پیش که این همه بی‌هنری در کتاب خواندن، ذهنم را مشغول کرده بود، برای اطمینان و شاید هم اندکی از سر خودآزاری! سراغ یکی از دوستان دوره دانشجویی‌ام را گرفتم. این دوستم دفترچه‌ای داشت که آن را هنگام فارغ التحصیلیِ هر کدام از دوستان در اختیار او می گذاشت تا به سوال‌های خودمانی‌اش پاسخ دهد و خاطره‌ای از سلائق و علائق خودرا در آن به یادگار بگذارد. در یکی از سوال‌های آن دفترچه آمده بود: بهترین کتابهایی که تا به امروز خوانده اید، کدامند. دوستم را در کانادا یافتم تا ببینم آن روزها که خودم را در اوج جوانی واستعداد و کتابخوانی می دیدم! چه کتابهایی را پسنده ام. پاسخش تاسف برانگیز بود، به جز رمان "بیگانه" از البرکامو و گلستانِ سعدی، بقیه ی کتاب‌ها را حاضر نیستم نام ببرم و امروز به کسی پیشنهاد خواندنشان را بدهم!

البته که من در آن سن اشتباهاتی شخصی در گزینش کتاب داشته ام، اما به نظرم اشتباه کردن من و "ما" هایی که به اصطلاح کرمِ کتاب بودیم، همه ی ماجرا نیست. شاید بخش مهمی از ماجرا این است که در دو سه دهه ی اخیر، چه کتاب هایی در زبان فارسی نوشته شده اند که ارزش خواندن داشته باشند و یا چه جریان های اصیل و معتبری در عرصه ی عمومی مطرح بوده اند.

برای اینکه سوء تفاهم نشود باید توضیح بدهم.

همیشه تعدادی و شاید هم  بخش زیادی از کتاب هایی که توسطه یک علاقمند کتاب خوانده می شود، «کتاب‌های روز» اند. کتاب هایی که چاپ اول اند، رمانی که به تازگی نوشته شده است، دیوان شعری که حاوی مجموعه اشعار جدید شاعر است، مقاله ای که حاوی تازه‌ترین نظریات فلسفی، سیاسی، ادبی و... نویسنده است و مواردی از این دست.

انصافاٌ در دهه‌های اخیر، مخصوصا پس از انقلاب ۵۷، چند کتاب غیر ترجمه ای  را می توان نام برد که در حوزه ی تخصصی خود اعتباری جدی و ماندگار داشته باشند؟ مشخصاً منظورم کتابی است که در آن خلاقیتی منحصر به فرد دیده شود و یا حاوی نظریه‌ای ناب باشد؟ کتابی که فراتر از شرایط زمانی و مکانیِ عصر خود، بتواند خوانده شود و توصیه شود؟ کتابی که نویسنده آن تنها با استفاده از چسب و قیچی، عبارات و نظریات نویسندگان دیگر و عمدتاً خارجی را در کنار هم نچیده باشد؟ کتابی که تمام هنرش شرح و بسط کتاب دیگری نباشد؟ کتابی که اثر گذار باشد و بتوان از آن در محافل غیر ایرانی یاد کرد؟

نمیخواهم بگویم ابداً چنین کتابی وجود ندارد، منظورم دقیقاً این است که پیدا کردن چنین کتابهایی، محال اگر نباشد کار بغایت دشواری است. این دشواری، کار را برای خوانندگان جوان و اهل مطالعه‌ای که به ناچار پیگیر جریانات فکری و ادبی معاصرند سخت تر می کند و تجربه‌های تلخی را مانند تجربه ی نگارنده به همراه خواهد داشت. تجربه‌ای که منحصر به فرد نیست و شاید توسط بسیاری از هم نسلان تائید شود. در یکی از سفرهایی که اخیراً با یکی از اندیشمندان صاحب نام و اثر داشتیم، یکی از دوستان اهل مطالعه که دغدغه‌ای مشابه داشت، از چرایی این «بی کتابی» و «بی اثری» پرسید و پاسخی تائید آمیز شنید و البته چرایی آن را پاسخی در خور نبود، جز این که ما ملتی جدی نیستیم و سیاست زدگی، اسباب بی‌ریشگی همه ی تولیداتمان شده است.

میدانم ما ملتی کتابخوانی نیستیم و سرانه ی مطالعه ی ما بسیار پایین است و در سالیان اخیر هم به سبب تکنولوژی‌های جدید اطلاعاتی، همین خواندنِ اندک هم جایش را به دیدن و شنیدن داده است (شاید تعداد کارتونهایی که فرزند ۱۲ ساله‌ام در این سن دیده است با تعداد کتاب هایی که من تا ۱۲ سالگی خوانده بودم برابری کند). وجود شبکه‌های اجتماعی جدید هم آفتِ دیگری شده است برای کتاب خوانی. با این همه، به نظرم بخش غم انگیز تر و تاسف بارتری از ماجرا این است که اکثر کتابها و موضوعاتی که دغدغه ی جوانان و جریانات فکری می شود و ماهها و گاهها سالها اسباب زحمت و بی‌هنری کتاب خوان‌ها می شوند، بسیار گذارا هستند و فاقد چنان اصالتی هستند که باید و شاید. گاهی آدم هوس میکند وسط مجادلاتی که در شبکه‌های اجتماعی و یا محافل خصوصی پیرامون یک اثر و یا نوشته شکل می گیرد، فریاد بزند که خیاط حیله گر است و با این چسب و قیچی لباس جدیدی برای پادشاه دوخته نشده است. و معلوم است که این فریاد هر چند بلند هم باشد، باز هم نشنیده می ماند چون « پادشاه واقعا لخت است.»
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 

 

افزایش ۲۰۰درصدی قیمت شیر و تهدید جدی سلامت‌ جامعه

Posted: 08 Jul 2013 03:53 AM PDT

جرس: کاهش 22 درصدی سرانه مصرف شیر با افزایش 200 درصدی قیمت طی دو سال اخیر، سرانه مصرف را از 80 کیلوگرم که نصف میانگین جهانی است به 64 کیلوگرم کاهش داده است، در این میان متخصصان از عواقب وحشتناک کاهش مصرف شیر در کشور خبر می‌دهند.

 

به گزارش فارس، ‌روز گذشته دبیر انجمن صنایع لبنی از افزایش 15 درصدی قیمت انواع لبنیات خبر داد که قیمت‌های جدید 81 قلم کالای لبنی از امروز اعلام می‌شود.

افزایش قیمت محصولات لبنی در حالی صورت می‌گیرد که پیش از این کارشناسان و متخصصان بهداشتی بارها در خصوص مخاطرات افزایش قیمت محصولات لبنی هشدار داده‌اند و آنرا تهدیدی جدی برای سلامتی جامعه می‌دانند.

*
افزایش 200 درصدی قیمت بعد از حذف یارانه شیر

البته این هشدارها از دو سال پیش بعد از اجرای هدفمندی یارانه‌ها در آذر سال 89 و حذف یارانه 500 میلیارد تومانی مصرف شیر در تیر ماه 1390 ادامه دارد، اما به رغم این هشدارهای جدی از آن زمان تاکنون بیش از 200 درصد قیمت محصولات لبنی افزایش یافته است.

*
سرانه مصرف شیر کشور کمتر از نصف میانگین جهانی

دولت تا دو سال پیش سالانه 750 میلیارد تومان یارانه(500 میلیارد تومان به مصرف کننده و 250 میلیارد تومان شیر مدارس) یارانه می‌داد تا به نوعی محصولات لبنی با قیمت کمتری دست مصرف کننده برسد و سرانه مصرف در جامعه بالا رود اما به رغم این تلاش‌ها توانست سرانه مصرف را تنها تا نصف میانگین جهانی بالا ببرد.

*
سرانه مصرف شیر کشورهای توسعه یافته 6 برابر ایران

در حالی که سرانه مصرف در دنیا به عنوان شاخص توسعه یافتگی و سلامت جامعه محسوب می‌شود، میانگین مصرف جهانی شیر 165 کیلوگرم، میانگین مصرف کشورهای توسعه یافته 500 کیلوگرم اما میانگین مصرف شیر در کشور 80 کیلوگرم دو سال پیش بود و کشور بر اساس برنامه پنجم توسعه برنامه‌ریزی کرده است که سرانه مصرف شیر را تا پایان برنامه به 168 کیلوگرم برساند.

*
مشکل سرانه مصرف شیر از زمان قطع یارانه شروع شد

دولت یارانه 500 میلیارد تومان شیر مصرف کننده را در تیر ماه سال 90 قطع کرد با این وعده که با حمایت از تولید و تامین نهاده آنها قیمت تمام شده تولید را پایین بیاورد و از این طریق قیمت شیر کاهش یابد و مصرف  کننده بتواند شیر بیشتری بخرد.

اما عملا چه اتفاقی افتاد، دولت 300 میلیارد تومان برای تامین نهاده دامداران اعتبار تعیین کرد تا در مدت سه سال قیمت نهاده مدیریت شود اما تنها 100 میلیارد تومان آنرا پرداخت کرد، اولا این میزان اعتبار با یارانه سالانه 500 میلیارد تومان که به مصرف کننده داده می‌شد قابل قیاس نیست و رقم خیلی کمتری بود که بتواند قیمت نهاده را تنظیم کند از سوی دیگر این میزان اعتبار هم کامل پرداخت نشد.

نتیجه این شد که قیمت نهاده ماه به ماه روند صعودی خود را ادامه دهد به طوری که سال گذشته بحران جدی در تامین و قیمت نهاده دام و طیور کشور اتفاق افتاد، قیمت‌های نهاده به دلیل متکی به واردات بودن -سالانه حدود 7 میلیون تن واردات نهاده داریم- گرانی ارز، حضور مافیا در بدنه واردات نهاده که سالهاست ریشه دوانده است همه و همه باعث شد که قیمت تمام شده تولید بالا برود.

در این میان طی این دو سال فشار دامداران و صنایع لبنی به سازمان حمایت برای افزایش قیمت شیر مرتب بیشتر و بیشتر می‌شد و در بسیاری موارد این سازمان که در مقابل تامین نیازهای آنها ناتوان بود بالاجبار تن به خواسته‌های آنها در مورد افزایش قیمت داد.

در دوره‌ای هم سازمان حمایت به دلیل بدهی 600 میلیارد تومانی که وزارت صنعت به کارخانه‌های لبنی داشت درخواست‌های آنها برای افزایش قیمت را اجابت می‌کرد.

و نتیجه این شد که در طول این دو سال بعد از حذف یارانه شیر قیمت شیر خام و فراورده‌های لبنی تا 200 درصد افزایش یافت.

*
کاهش 22 درصدی سرانه مصرف شیر

به هر حال بعد از گذشت دو سال از حذف یارانه شیر در حالی که بر اساس برنامه پنجم توسعه قرار است بعد از دو سال سرانه مصرف شیر به 168 کیلوگرم یعنی دو برابر فعلی برسد اما گزارش‌هایی مبنی بر کاهش سرانه مصرف از میزان فعلی وجود دارد.

مشاور صنایع لبنی می‌گوید: بر اساس مطالعه‌ای که در شهرهای بالاتر از 100 هزار نفرانجام شده است، از دو سال پیش که یارانه شیر حذف شد، سرانه مصرف این ماده حیاتی 22 درصد کاهش یافته است.

در صورتی که این کاهش 22 درصدی را حساب کنیم سرانه مصرف شیر در کشور که قبلا حدود 80 کیلوگرم بود به حدود 64 کیلوگرم کاهش یافته است.

*
توزیع شیر مدارس هم به درستی اجرا نشد

سالانه 250 میلیارد تومان هم به عنوان یارانه شیر مدارس پرداخت می‌شد تا در طول دوره تحصیلی 70 نوبت به هر دانش آموز شیر داده شود.

اما مشاور انجمن صنایع لبنی معتقد است: حتی این میزان توزیع شیر نیز کافی نبود و  دولت به جای اعمال سیاست‌های مناسب برای افزایش سرانه مصرف شیر در کشور طرح شیر مدرسه نیز به طور ناقص اجرا می‌شود به طوری که امسال کاهش 30 تا 50 درصدی عرضه شیر در مدارس را شاهد هستیم و 70 نوبت توزیع سالهای گذشته به 30 نوبت می‌رسد.

یکی از دلایلی که برای عدم توزیع مناسب شیر مدارس مطرح می‌شود عدم همکاری کارخانه‌های لبنی است اما  مدیرعامل یکی از کارخانجات لبنی خراسان رضوی می‌گوید: پول کارخانه‌های لبنی را نمی‌دهند، در مهرماه سال گذشته با آموزش و پرورش خراسان شمالی، رضوی و جنوبی قرارداد توزیع شیر استریل در سطح استان را امضاء کردیم، اما متاسفانه 500 میلیون تومان هزینه توزیع شیر در سطح استان پرداخت نشده است.

به هر حال همه علل و عوامل گفته شده منجر به این شد که مصرف شیر کشور کاهش یابد و با ادامه افزایش‌ قیمت‌ها احتمال کاهش دوباره سرانه مصرف وجود دارد.

*
مخاطرات جدی در کمین جامعه

فواید شیر بر کسی پوشیده نیست و در این مجال هم فرصت بیان آن نیست، اما بر اساس اظهار نظر متخصصان این ماده حیاتی هیچگونه جایگزینی در طبیعت ندارد.

در زیر به برخی ضررهایی که در صورت استفاده کمتر از این ماده حیاتی گریبانگیر انسان و جامعه می‌شود اشاره می‌شود.

پوکی استخوان، کاهش مقاومت فرد در برابر بیماری‌ها، کوتاهی قد به ویژه در کودکان و نوجوانان، ابتلا به بیماری های استخوانی، دندان و لثه، ایجاد شرایط مناسب برای ابتلا به بیماری های عفونی و مشکلات بینایی از جمله آنها است.

مشاور انجمن صنایع لبنی با بیان اینکه سالمندان کشور 20 سال زودتر از سالمندان سایر کشورها زمینگیر می‌شوند و هزینه‌های زیادی را روی دوش خانواده‌ها می‌گذارند، می‌گوید: در کشور شاهد گذر جمعیتی بسیار وحشتناکی هستیم و همه سکوت کرده‌اند،‌سونامی سالمندی در کشور وجود دارد، 8 درصد جمعیت کشور معادل 2/6 میلیون نفر سالمند هستند و طی 4 دهه آینده این جمعیت 24 درصد یعنی 26 میلیون نفر خواهد رسید.

*1200
میلیارد تومان هزینه شکستگی استخوان

چمنی در حالی که مصرف شیر را برای جلوگیری از پوکی استخوان موثر می‌داند معتقد است: سالانه 120 هزار شکستگی ناشی از پوکی استخوان وجود دارد و اگر هزینه درمان این شکستگی‌ها محاسبه شود سالانه 1200 میلیارد تومان برای کشور هزینه دارد.

در هر ساعت 3/2 نفر به دلیل عارضه شکستگی استخوان در کشور می‌میرند و هر ساعت 8/6 نفر به دلیل پوکی استخوان برای تمام عمر زمینگیر می‌شوند.

*
یارانه بخش کشاورزی درکشورهای پیشرفته

به هر حال اگر سرانه مصرف شیر در کشورهای پیشرفته 4 برابر کشورمان است به دلیل حمایت‌هایی است که از سوی دولت آنها  برای تولید کننده، مصرف کننده و بازار مصرف انجام می‌دهد.

هنوز هم در کشورهایی مانند کره و ژاپن یارانه به بخش کشاورزی داده می‌شود.

*
مجلس ورود کند

اگرچه در زمان حذف یارانه شیر کمیسیون بهداشتی مجلس بارها به مخاطرات این کار هشدار داد واعضای این کمیسیون مرتب انتقاد کردند اما حذف یارانه شیر و افزایش قیمت انجام شد.

بهتر است یکبار دیگر مجلس در مورد افزایش سرانه مصرف شیر وارد شود زیرا قانونی که بر اساس آن تا دو سال دیگر باید سرانه مصرف شیر به 168 کیلوگرم برسد هنوز هیچ گام پیشرفتی دیده نمی‌شود که هیچ بلکه روز به روز پس رفت دارد.

 

بیش از چهل کشته در تیراندازی ارتش به طرفداران اخوان المسلمین

Posted: 08 Jul 2013 03:34 AM PDT