جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


“اصولگرایان شتر را گم کردند و به دنبال افسارش هستند”

Posted: 12 Jul 2013 05:32 AM PDT

جرس: صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیگر مسائل سیاسی معتقد است جریان های رادیکال اصولگرا تمام تلاش خود را خواهند کرد تا دولت آقای روحانی را ناکام بگذارند. وی نتیجه انتخابات را شکستی تمام عیار برای اصولگرایان می داند.

 

زیباکلام می گوید: مشکل اصلی اصولگرایان این است که شتر را گم کردند و به دنبال افسارش هستند. آنها انتخابات را به بدترین شکل ممکن باختند و حالا به دنبال آقای روحانی افتاده اند و می خواهند  با این تبلیغات بگویند روحانی نامزد دیگر ما بوده.

 

به گزارش خرداد، این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، تلاش برای مصادره پیروزی حسن روحانی از طرف اصولگرایان را اقدامی عجیب، قابل تامل و البته تاسف بار می خواند.

 

متن گفتگو با زیباکلام درباره کابینه آینده و معادلات پیش روی اصلاح طلبی و اصولگرایی در پی می آید.

 

آقای دکتر با توجه به نتیجه انتخابات، به نظر شما، ترکیب کابینه آینده باید متشکل از چه طیف هایی باشد و به اعتقاد شما، این نسبت میان اصولگرایان و اصلاح طلبان چگونه باید تدبیر شود؟ 

 اساسا این نگاه چند درصد اصولگرا، چند درصد اصلاح طلب و کارگزاران تفکر غلطی است. نه اصلاح طلبان و نه کارگزارانی ها، از ابتدا دنبال سهم خواهی نبودند و این مسئله را بارها اعلام کردند. اصلاح طلبان و کارگزارانی ها پیش از انتخابات هم نگاهشان نگاه سهم خواهی نبود، بلکه برای پیشبرد منافع نظام و پیگیری منافع ملی از آقای روحانی حمایت کردند. آنها به هیچ وجه در پی پست و مقام نبودند و نیستند و به معنای واقعی کلمه، حمایتشان فی سبیل الله بود. اصلاح طلبان و کارگزارانی ها، هیچ وقت کاسه دستشان نگرفتند دم در اتاق آقای روحانی که سهمی دریافت کنند. همه ما به خوبی می دانیم که اگر حمایت شخص آیت الله هاشمی و سید محمد خاتمی نبود، اگر کناره گیری دکتر عارف نبود، شانس پیروزی آقای روحانی آنهم به این شکل بسیار بعید بود، اما با تمام این تفاسیر اصلاح طلبان به هیچ وجه دنبال این نبودند و نخواهند بود که سهمی دریافت کنند و هیچ توقعی هم ندارند. تنها انتظاری که وجود دارد اینست که آقای روحانی کابینه میانه رو و معتدل تشکیل دهند و در آن از مدیرانی توانمند، با کارنامه اجرایی موفق استفاده کنند که از شعارهای پوپولیستی و عوام فریبانه برای فریب مردم استفاده نکنند. کارنامه اجرایی موفقی داشته باشند و قبلا توانایی هایشان را اثبات کرده باشند.
 

آقای دکتر نظر شما پیرامون سهم خواهی ها چیست به نظر شما کدام طیف ها اکنون بدنبال کسب منفعت در موضوع کابینه هستند؟ 

 در شرایطی که جریان هایی که نقش اصلی در این پیروزی داشتند، هیچ انتظاری ندارند، اصولگرایانی که در بهترین شکلش، روحانی و همراهانش را ساکتین فتنه می خواندند، اصولگرایانی که تهمت زندند، تخریب کردند، حرفهای رکیک خطاب به آقای روحانی و دوستانشان زدند، اصولگرایانی که نزدیک به 200 نفرشان به عنوان نماینده مجلس، از قالیباف و جلیلی و ولایتی حمایت کردند، نمایندگان اصولگرایی که خواهان رد صلاحیت هاشمی بودند، نامه سرگشاده می دادند، اصولگرایانی که از شورای نگهبان خواستند روحانی را هم رد صلاحیت کند، اصولگرایانی که هرچه توانستند به خاتمی و هاشمی ناسزا گفتند، همین دوستان اصولگرا، به جای یک کاسه، هرکدامشان، دو کاسه در دست گرفتند، در و همسایه را هم صدا کرده اند، و در تکیه آقای روحانی بست نشسته اند که پست و مقام بگیرند. خیلی جالب است که اصولگرایان تازه یادشان افتاده، آقای روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز بوده است و این مصادره را به حدی رسانده اند که به آقای روحانی هشدار می دهند، مبادا فتنه گران را در دولتت راه بدهی، کسانی که قصد داشتند کودتای مخملی و رنگی کنند را به کابینه ات راه ندهی. این رویکرد از سوی اصولگرایان، حیرت انگیز، قابل تامل و البته تاسف بار است.

 

به اعتقاد شما، آقای روحانی در مقابل این رویکرد اصول گرایان چه رویه ای را در پیش خواهند گرفت؟ 

به نظر من آقای روحانی هیچ وقعی به این جریانات اصولگرا نخواهد نهاد. آقای روحانی برای انتخاب کابینه، پیرو مشی و رویکرد مد نظر خودشان خواهد بود. رویکرد اعتدالی، رویکری که خشونت طلب نیست و از آن گریزان است. آقای روحانی قطعا پرهیز خواهد کرد از رویکرد تحقیر دیگران، قطعا پرهیز خواهد کرد از توهین و تهمت به دیگران، یقینا دوری خواهد جست از له کردن دیگران، نابود کردن دیگران. آقای روحانی تلاش خواهد کرد تا جایگاه ایران را بازسازی کند، جایگاهی که در 8 سال اخیر در پی سیاست های ناپخته اصولگرایان، در جهان ذلیل شده است. آقای روحانی فاصله خواهد گرفت از ادامه هزینه هایی که به کشور وارد شده است

 

به اعتقاد شما، در مسائل سیاست خارجی آقای روحانی چگونه عمل خواهد کرد؟ 

آقای روحانی تلاش خواهد کرد با 5+1 به توافق برسد و در قدم نخست از تشدید تحریم ها جلوگیری خواهد کرد و در ادامه به طور تدریجی تحریم های موجود را کاهش دهد. آقای روحانی به جهان خواهد گفت که ما دنبال دشمنی و جنگ با هیچ کشوری نیستیم. آقای روحانی این پیام را به دنیا خواهد رساند که ایران به تمام کشورهای دنیا احترام می گذارد، ایران به حکومت هایی که در کشورهای غربی با آرای مردمی روی کار آمده اند احترام می گذارد. چه در اروپا و چه در ایالات متحده. مطمئنا توهین به رئیس دولتی که برآمده از آرای مردم آن کشور است، توهین به همه مردم آن کشور به شمار می رود. شما وقتی پرچم یک کشور را آتش می زنی، به تمام مردم آن کشور توهین می کنی. آقای روحانی این نکات اولیه را در میان مردم جا می اندازد که حمایت بی مورد و جاری نبودن نگاه تعاملی با کشورهای همسایه از کشورها چقدر می تواند هزینه بر باشد بوده و به جایگاه کشور آسیب بزند. دکتر روحانی کار دشواری پیش رو دارد، اما آقای روحانی به پشتیبانی رای ملت و بیش از 18 میلیونی که به ایشان اعتماد کردند و همچنین توانایی و مدیریت و ذکاوتشان، می توانند اوضاع کشور را از این حالت خارج کنند و به سمت بهبود سوق دهند.

 

آرایی که مردم به سبد آقای روحانی ریختند، جنبه سلبی داشت یا وجه ایجابی آن قوی تر بود؛ صریح تر بگویم، آیا مردم به دنبال تغییر شرایط موجود بودند و وجه غالب انتخاب آقای روحانی به این نکته باز می گشت؟

این آرا به نظر من، کاملا معنی دار بود. بیش از 18 میلیون به آقای روحانی رای دادند که بگویند در پی ستیزش با جهان نیستند، به آقای روحانی رای دادند که بگویند علی رغم تمام حملاتی که خصوصا در 4 سال اخیر به بزرگان کشور شد، مردم همچنان به آنها علاقه دارند و اینهمه تخریب و تهمت هیچ تاثیری بر روی نظر و عقیده مردم نداشته است؛ مردم با این رای خود، نه بزرگی به روندهای ناصحیح جاری در کشور اعلام کردند

 

رویکرد جریانات رادیکال اصولگرا متفاوت بوده، برخی تهدید کردند، برخی گفتند روحانی اصولگرا است، برخی هم سکوت کردند؛ این رویکردها را چگونه تحلیل می کنید؟ آیا از جنس شوک سال 76 است؟  

همانطور که اشاره کردید، برخی از جریانات اصولگرا سکوت کرده اند، برخی دیگر همچون انصار حزب الله و حسین الله کرم، تهدید کرده اند، اگر دولت آقای روحانی از آنچه آقای الله کرم و دوستانشان موازین انقلابی نامیدند تخطی کنند چنین خواهند کرد و چنان. اما من اینها را موازین انقلابی نمی دانم، اینها خلاف منافع ملی ماست، خلاف مصلحت نظام است، به ضرر جمهوری اسلامی است. جریان های رادیکال اصولگرا فکر نمی کردند روحانی رای بیاورد وگرنه احتمال داشت او را هم همچون آیت الله هاشمی کنار می زدند. سعی می کردند رقابتی میان جلیلی و قالیباف و ولایتی و محسن رضایی ایجاد کنند و خیلی هم نگران مشارکت پایین مردم نبودند. من بارها گفته ام، اصولگرایان رادیکال میان مشارکت بالا و پیروزی نامزد اصلاح طلبان و مشارکت پایین و پیروزی نامزد مورد نظر آنها، دومی را انتخاب می کنند. اصلا دلیل رد صلاحیت هاشمی همین بود. این جریانات رادیکال، مشاهده کردند با ورود هاشمی موجی سراسر کشور را فراگرفته و رای هاشمی از 20 میلیون هم گذر کرده و کم کم به مرز 30 میلیون هم خواهد رسید؛ بر همین اساس آنها، دو راه بیشتر نداشتند، یکی اینکه هاشمی را متقاعد کنند که انصراف دهد، که اولی را هاشمی نپذیرفت و گفت به مردم قول داده است و دومی هم این بود که آیت الله را رد صلاحیت کنند. برایشان یک ریال هم مهم نبود که این اتفاق چقدر به ضرر نظام تمام می شود. تنها چیزی که برایشان اهمیت داشت از دست ندادن قدرت بود، اینها حاضر هستند هرکاری بکنند تا قدرت را از دست ندهند.

 

اما من طی مصاحبه ای که با آقای شجونی داشتم، ایشان تاکید داشتند که باید همه به آقای روحانی کمک کنند، کسی کارشکنی نکند، کسی چوب لای چرخ دولت جدید نگذارد تا آقای روحانی بتوانند با کلیدی که همراه دارند، مشکلات را حل نمایند. این رویکرد بر خلاف نظر شماست.

 

ابدا اینطور نیست. من باور دارم آقای حسین الله کرم، بسیار صادق تر از امثال آقای شجونی است. آقای الله کرم آن چیزی که در کنه وجودشان است را صادقانه بروز می دهند، اما آقای شجونی امروز در باغ سبز نشان می دهند تا فردا که آغاز به کارشکنی کردند، بگویند دیدید ما می خواستیم کمک کنیم، اما نشد، آقای روحانی نتوانست، فتنه گران و معاندین نگذاشتند، هاشمی نگذاشت، خاتمی نگذاشت. متاسفانه آقای شجونی مثل سایر اصولگرایان رادیکال، منافع و مصالح انقلاب برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد و تنها نگرانی اش کم شدن قدرت است. آقای شجونی اگر ذره ای دلش برای انقلاب می سوخت، کلاهش را قاضی می کرد، در شرایطی که 4 سال ایشان و دوستانشان، از هر تریبونی استفاده کرده و رقیب سیاسی را آماج حملات خود قرار می دادند، مردم یک کلام از حرفهای آنها را باور نکردند و رای سنگینی به روحانی دادند. من اگر جای آقای شجونی بودم از خودم می پرسیدم، این همه که علیه خاتمی و هاشمی حرف زدیم، چه تاثیری داشت؟ آیا غیر از اینست که مردم همچنان در پی این بزرگواران حرکت می کنند و ذره ای از ارادت مردم نسبت به آنها کاسته نشده است.

 

آقای شریعتمداری سعی دارند پیروزی آقای روحانی را مصادره کنند. در حالیکه همه می دانیم اصولگرایان نقش چندانی در این پیروزی نداشتند، هدف آقای شریعتمداری و دوستانشان از اقدامات اینچنینی چیست و به کجا خواهند رسید؟

 آقای شریعتمداری هم دقیقا مانند آقای شجونی است. مشکل اصلی اصولگرایان این است که شتر را گم کردند و به دنبال افسارش هستند. آنها انتخابات را به بدترین شکل ممکن باختند و حالا به دنبال آقای روحانی افتاده اند و می خواهند  با این تبلیغات بگویند روحانی نامزد دیگر ما بوده. یعنی اصولگرایان 5 نامزد نداشته اند، نامزد ششم آنها، آقای روحانی بوده است. برخی مثل آقای جلیلی بیشتر اصولگرا بوده اند و برخی دیگر کمتر مثل آقای روحانی.  فکر می کنم، بهتر بود آقای شریعتمداری و دوستانشان، کمی انصاف داشتند، آنها هرچه در توان داشتند در تقبیح و تکفیر اصلاح طلبان بکار بردند، اما نتیجه همه این تلاش ها، نه بزرگی بود که مردم به آنها گفتند. به اعتقاد من همه این تلاش ها محکوم به شکست است.

 

برخی بر این باورند که نباید مجلس را از افراد توانمندی چون علی مطهری و پزشکیان خالی کرد و آنها را به دولت برد و حضور این افراد در مجلس فعلی غنیمت است، ضمن اینکه افراد کارشناس و توانمند بسیار دیگری در خارج از مجلس حضور دارند که می توان از آنها در کابینه استفاده کرد.

 

من آقای مطهری را مناسبترین فرد برای وزارت ارشاد می دانم و فکر می کنم در مجلس فعلی ایشان کارکرد لازم را ندارد، متاسفانه مجلسی که باید از حقوق ملت دفاع کند، به این کارویژه خود آنگونه که باید عمل نمی کند و حضور افراد قدرتمندی چون آقای مطهری و توکلی فایده ای در این مجلس نخواهد داشت. به نظر من حضور افراد شجاعی که در پی حق ملت هستند و مقهور قدرت نیستند در کابینه ضروری و لازم است.

 

اما بسیاری بر این باورند که آقای مطهری، علی رغم دیدگاههای مناسب در حوزه آزادی بیان و رسانه ها، در زمینه مسائل فرهنگی، دیدگاه های بسته ای دارند و نمی تواند با اهالی هنر، تعامل لازم را ایجاد نمایند

ببینید من ضمن اینکه می توانم با شما موافق باشم، اما واقعیت اینست که به جز امام معصوم، هیچ کس دیگری عاری از خطا و اشتباه نیست و هرکسی می تواند نقایصی داشته باشد. بنده با اینکه با خیلی از نظرات آقای مطهری اختلاف نظر دارم، اما این را باید در نظر داشته باشیم که افراد کمی هستند که مستقل باشند و مقهور  قدرت نبوده و تعهدات ملی داشته باشند. از این حیث آقای مطهری و آقای توکلی جزء معدود افرادی هستند که این ویژگی بارز را دارند و از این لحاظ مطهری و توکلی نمرات بالایی می گیرند. ما به افرادی با مشخصات بزرگانی چون بازرگان و مرحوم مدرس نیاز داریم. به احمد قوام ها و علی امینی ها احتیاج داریم. متاسفانه در کشور چنین افرادی کم مشاهده می شوند و از این بابت معتقدم آقای مطهری در این مجلس حیف می شوند چون کاری از دست چندین و چند نماینده بر نمی آید و بهتر است از این افراد در قوه مجریه استفاده شود.

 

تحریر قاعده است یا استثنا؟

Posted: 12 Jul 2013 04:49 AM PDT

خالد توکلی
 همه به یاد دارند هواداران مرسی قبل از آنکه نتیجه­ی انتخابات از سوی مراجع ذی­صلاح اعلام شود بی­صبرانه راه میدان تحریر را در پیش گرفتند


۱. بعد از اعتراضات مردمیی که از تونس آغاز شد و به دنبال آن بخشی از مردم مصر به نشانه­ی اعتراض به حکومت «مبارک» به خیابانها سرازیر شدند، قسمت عمده­ای از آنها در میدان تحریر متمرکز گشتند، چندین شب و روز را در آنجا سپری کردند و آن قدر بر خواسته­های خود پای فشردند تا بالاخره مبارک از قدرت کناره گرفت و بلافاصله مردم مصر امیدوارانه جشن پیروزی برگزار کردند. در این مرحله آنچه بیش از هر چیز دیگر مشخص و آشکار بود و در به انجام رسیدن انقلاب مؤثر بود عبارت بودند از: انگیزه­ی قوی مردم برای ایجاد تغییر، نقش شبکه­های اجتماعی مجازی در سازماندهی به اعتراضات مردمی، حضور چشمگیر جوانان، نیروهای مذهبی اخوان و سلفی در میدان تحریر و اجرای مناسک مذهبی در آنجا، همراهی نیروهای سکولار با گروههای مذهبی، بی­طرفی و پرهیز از خشونت ارتش، ویژگی­های شخصیتی مبارک (نرم­خویی، دلرحمی، اعتماد به نفس و تعهد ملی) و ... . اعتراض بخشی از مردم مصر و حضور شبانه­روزی در میدان تحریر به تدریج رنگ و بوی حماسه به خود گرفت به گونه­ای که تا حد زیادی افتخار «بهار عربی» به نام مردم و انقلابیون مصر ثبت شد.

۲. بعد از انتخابات ریاست جمهوری برای باری دیگر، بخشی از مردم مصر در میدان تحریر گرد هم آمدند و این بار آنها نه تنها خواستار تغییر رئیس حکومت نبودند بلکه به دنبال آن بودند که هر چه زودتر نتیجه­ی انتخابات مشخص شود و کاندیدای مورد نظرشان به عنوان رئیس جمهور پیروز و رئیس حکومت به مردم معرفی شود. میدان تحریر اما این بار میزبان تمامی انقلابیون نبود و فقط کسانی خود را به میدان تحریر رساندند و مجدداً در آنجا اتراق کردند که وابسته به گروههای مذهبی بودند. این حضور آنقدر طول کشید تا نتیجه­ی انتخابات به نفع آنها رقم خورد و بار دیگر پافشاری در میدان تحریر منجر به برپایی جشن پیروزی شد. با این تفاوت که تعداد کسانی که این مرتبه احساس پیروزی داشتند و در جشن تعیین رئیس حکومت سهیم بودند بسیار کمتر از بار قبلی بود و شاید اولین جرقه­ی پشیمانی از انقلاب در ذهن بسیاری در این روز زده شد. اصولاً یکی از ویژگی­های انقلاب، پشیمانی زودرس بسیاری از انقلابیون در روزهای اول پیروزی و به هنگام کاهش هیجانات جمعی و تلاش برای قبضه­ی تام و تمام قدرت از سوی گروههای مختلف است. اگر در تحریر اول «مبارک» توسط معترضین از سریر قدرت به زیر کشیده شد اما در مقابل در تحریر دوم، معترضین، «مرسی» را بر کرسی قدرت نشاندند و بدین ترتیب اولین رئیس جمهور اسلام­گرا در حالی که رأی قاطعی را در انتخابات کسب نکرده و تجربه­ی زیادی در زمینه­ی حکومت­داری نداشت به مدد حضور شبانه­روزی طرفدارانش در میدان تحریر، زمام امور را در دست گرفت.

۳. تحریر سوم و تجمع معترضین به گونه­ای دیگر رقم می­خورد. بار دیگر سخن اصلی معترضین در تحریر، «تمرد» و به زیر کشیدن رئیس جمهور است، رئیس جمهوری که در بارهای گذشته از حمایت این میدان برخوردار بود و به یاری آن بر سریر قدرت تکیه زد. اگر «مبارک» سی سال در رأس قدرت بود و بدون انتخابات قدرت را قبضه کرده بود، «مرسی» در انتخاباتی که حداقل­هایی از معیارهای دموکراسی را داشت، مشارکت کرده و قدرت را در دست گرفته بود. وی که مورد حمایت گروههای اسلام­گرا و اخوان بود و سالها سرکوب، دوری از قدرت و مبارزه برای کسب آن را در کارنامه­ی خود دارند تلاش داشتند در فرصت به دست آمده همگام با ترکیه و برخی دیگر از کشورهای عربی، تجربه­ای متفاوت با بنیادگرایی دینی، موافق و نسبتاً سازگار با غرب و دموکراسی از اسلام را ارائه نمایند.

۴.
اشتباه ایشان اما از آنجا رقم خورد که همچون گروههای اسلامگرای ترکیه در حوزه­ی عمومی صبر پیشه نکردند و از مسیر انتخاباتی نسبتاً دموکراتیک، قدرت را به دست نیاوردند. همه به یاد دارند هواداران مرسی قبل از آنکه نتیجه­ی انتخابات از سوی مراجع ذی­صلاح اعلام شود و پس از آن موضع خود را اعلام نمایند، بی­صبرانه، راه میدان تحریر را در پیش گرفتند و حضور اعتراضی در آنجا را به یک قاعده تبدیل کردند و در نهایت از این طریق به اهداف خود نایل آمدند. اگر طرفداران مرسی در آن زمان به قواعد بازی انتخاباتی پایبند می­بودند اکنون معترضان به ایشان نیز بدون آنکه به میدان تحریر توسل جویند صبورانه تا انتخابات بعدی به انتظار می­نشستند و سرنوشت حکومت و قدرت از طریق صندوق­های رأی مشخص می­گشت. نکته­ی دیگری نیز ممکن است از پیامدهای تحولات اخیر مصر باشد و آن تجدید نظر در نقش و جایگاه ارتش در ساختار سیاسی این کشور است. تمامی ناظران سیاسی بر این باورند که ارتش در مصر بر خلاف بسیاری از کشورهای دیگر استبدادی، مورد اعتماد مردم است و در اعتراض­های سال­های اخیر نیز این امر اثبات گشته است. اکنون که ارتش مصر، رئیس جمهور را خلع و قانون اساسی را منحل کرده است هر جریان سیاسی دیگری که در آینده به قدرت برسد همواره نگران دخالت ارتش در امور مربوط به خود خواهد بود و ممکن است به تدریج تمهیداتی اندیشیده شود تا جایگاه ارتش و نیروهای نظامی دگرگون شود. علاوه بر این، ارتش با دخالت در دولت و امور سیاسی یا در واقع کودتایی که انجام داد به نوعی اعتماد بخش مهمی از جامعه­ی مصری را از خود سلب کرد و قطعاً دیگر آن جایگاه قبلی را در میان مردم نخواهد داشت و بدین ترتیب بر خلاف تصور قبلی، در روند گسترش دموکراسی در منطقه نقش مثبتی را ایفا نمی­کند.  

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 


واکنش وزارت خارجه ایران درباره ساخت سایت هسته‌ای در دماوند

Posted: 12 Jul 2013 04:34 AM PDT

جرس: سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، ضمن تکذیب ادعای مجاهدین خلق مبنی بر ساخت سایت هسته ای زیرزمینی در منطقه دماوند ایران، گفت: این مطالب ادامه داستان سرایی های یک گروه ورشکسته است.


به گزارش مهر، در پی انتشار اخباری از سوی گروه مجاهدین خلق مبنی بر اینکه ایران در حال ساخت سایت هسته‌ای زیرزمینی در منطقه کوهستانی دماوند است، سید عباس عراقچی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران این موضوع را تکذیب کرد و آنرا ادامه داستان سرایی های گروه ورشکسته مجاهدین خلق خواند.


وی افزود: چنین خبری به هیچ وجه صحت ندارد و تکذیب می شود و انتشار چنین اخباری ارزش پاسخگویی ندارد.

 

 

دومین اعتراض وزارت خارجه مصر به ایران در دو هفته

Posted: 12 Jul 2013 04:34 AM PDT

فیروزآبادی: ارتش مصر پای خود را از سیاست بیرون بکشد
جرس: در آستانه سفر وزیر خارجه جمهوری اسلامی به ترکیه جهت آنچه "رایزنی درباره تحولات مصر" خوانده شده و در واکنش به اظهارات مقامات ایران پیرامون دخالت ارتش مصر در رخدادهای اخیر، سخنگوی وزارت خارجه مصر برای دومین مرتبه در دو هفته بعد از سقوط مرسی به اظهارات مقامات ایرانی درباره کشورش اعتراض کرد.


به گزارش عصر ایران به نقل از سایت رسمی وزارت خارجه مصر، بدر عبدالعاطی، سخنگوی وزارت خارجه مصر از تکرار اظهارات مقامات ایرانی درباره مصر اعلام ناخرسندی شدید کرد.


سخنگوی وزارت خارجه مصر افزود اظهارات مقامات ایرانی ناشی از عدم آشنایی دقیق آنها با چگونگی تحولات دموکراتیک مصر است. چنین اظهاراتی دخالت غیرقابل قبول در امور داخلی مصر است.


وی همچنین از مقامات ایرانی خواست به جای دخالت در امور داخلی دیگر کشورها بر چالش ها و مشکلات داخلی و خارجی ایران متمرکز بشوند.


این برای دومین مرتبه از زمان برکناری محمد مرسی رئیس جمهور مصر به دست ارتش در ۹ تیرماه ۱۳۹۲ تاکنون است که سخنگوی وزارت خارجه مصر به اظهارات مقامات ایرانی اعتراض می کند.


هفته گذشته هم اظهارات عباس عراقچی سخنگوی وزارت خارجه ایران در انتقاد از دخالت نظامیان در سیاست و سرنگونی مرسی، انتقاد و اعتراض وزارت خارجه مصر را به دنبال داشت.


روز گذشته نیز پاسدار حسن فیروز‌ آبادی٬ رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح ایران، با تقبیح دخالت ارتش در وقایع سیاسی مصر و برکناری محمد مرسی٬ به فرماندهان این نیرو توصیه کرد پای خود را از مسائل سیاسی بیرون بکشند.

وی گفته بود: "دادن ضرب الاجل به مرسی از سوی ارتش که با رأی اکثریت مردم انتخاب شده بود و مسئول دموکراسی و انقلاب مصر بود، نه از نظر عقلی و نه در فرهنگ انقلابی قابل پذیرش نیست."


صالحی امروز به آنکارا می رود
وزیر امور خارجه ایران امروز جمعه به منظور آنچه "رایزنی درباره تحولات مصر" خوانده شده، سفری چند ساعته به آنکارا و دیداری با زیر امور خارجه ترکیه خواهد داشت.
 

عسگراولادی: منتظر پیام موسوی و کروبی​ هستم

Posted: 12 Jul 2013 03:46 AM PDT

جرس: عضو ارشد موتلفه ودبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری گفت: نمی‌توانیم بگوییم با مفهوم اعتدال مرزبندی داریم کما اینکه درگذشته هم نگفتیم با اصلاح‌طلبی مرزبندی داریم.

 

به گزارش خبرآنلاین، حبیب الله عسگراولادی که به سبب موضع گیری متفاوتش درباره میرحسین موسوی و مهدی کروبی، مورد هدف بسیاری از انتقادات از سوی بخشی از اصولگرایان شده بود، در گفت و گویی اظهار داشت گفت: «منتظرم پیام روشنی از موسوی و کروبی دریافت کنم.» به گفته وی این دونفر [اگر] تا دیر نشده تائبانه به نظام و رهبری رجعت کنند امکان دارد رأفت و نرمش رهبری شامل حالشان شود. او حتی در پایان سخنانش هم برای این دو نفر دعا کرد.

 

گزیده گفت و گوی "خبرآنلاین" با حبیب الله عسگراولادی را در ادامه می خوانید:

 
  • جبهه پیروان خط امام و رهبری از یک سال قبل از انتخاب دوره یازدهم با « تدبیر » برای انتخابات برنامه‌ریزی کرد اما «تقدیر الهی» چیز دیگری بود ما در برابر این تقدیر تسلیم هستیم. پیروزی و شکست در امر مردم‌سالاری دینی معنا ندارد. وقتی میزان رأی ملت است و قرار است انتخابات را به صورت جشن ملی برای تحکیم امنیت و اقتدار ملی برگزار کنیم خود به خود مفهوم شکست و یا پیروزی رنگ می‌بازد.
  • شما دیدید که نتایج را همه اضلاع رقابت راحت پذیرفتند و به رئیس‌جمهور منتخب تبریک گفتند. آنها که از نتایج انتخابات به صورت شکست و یا پیروزی یاد می‌کنند می‌خواهند درون این شکاف پیروزی و شکست لانه کنند و امنیت ملی را نشانه بگیرند. کاری که متأسفانه در سال 88 برخی با تحریک و تشویق دشمنان اسلام و نظام کردند و فرصت‌های ویژه و تاریخی را از ملت و نظام گرفتند. آنها در بازی نبرد آمریکا علیه ملت متهم به نقش‌آفرینی شدند. رأی ملت را به تیر ترور و تهمت تقلب آلودند. حال آنکه برگزارکنندگان و ناظران هر دو انتخابات یکی بودند.
  • ما وقتی که آقای روحانی رأی آورد احساس این را نکردیم که دشمن ما رأی آورده است، بعد اعلام عزا و تدارک شورش خیابانی باشیم. به راحتی آن را پذیرفتیم ولو آنکه به تعبیر برخی رأی او میلی‌متری بوده است. اما یک جریان در سال 88 وقتی دیدند رقیب رأی آورده عزا گرفتند و اعلام شورش خیابانی کردند و صدور بیانیه‌های تند و افراطی را در دستور کار خود قرار دادند. دشمنان این جریان را در قامت یک اپوزیسیون غیرقانونی ظاهر کردند. به عقیده ما این رویکرد یعنی خروج از ادبیات رقابت آزاد و سالم و خروج از ادب و آداب مردم‌سالاری دینی و رفاقت سفارش شده رهبری بود. این جریان در انتخابات یازدهم نامزد نداشت و نامزدهای او یا نیامدند یا صلاحیت آنها تأیید نشده. البته آنها انتخابات را تحریم نکردند و این یک گام به جلو برای خروج از پوسته اپوزیسیون مانند بود که قابل تقدیر است. می‌شود این‌طور جمع‌بندی کرد که گفتمان اصولگرایی توفیق ظاهری در این انتخابات نداشت. گفتمان اصلاح‌طلبی نامزد نداشت و زیرپوست اعتدال و میانه روی ظاهر شد و به این گفتمان رضایت داد.
  • ما با یک دولتی مشروع روبه‌رو هستیم که کلیه واژه‌های «اعتدال»، «عقلانیت»، «میانه‌روی»، «اخلاق»، «کرامت انسان‌ها»و از همه مهم‌تر احترام به ساحت دین و ارزش‌ها و معیارهای الهی انقلاب روبه‌رو هستیم. ما با این کلید واژه‌ها کار داریم و اگر لازم بود نقد مشفقانه دولت جدید را با استفاده از همین کلید واژه‌ها انشاءا... انجام خواهیم داد.
  • بنده دو سال پیش از انتخابات موضوع پوست‌اندازی سیاسی در حزب و جبهه خط امام و رهبری را مطرح کردم همچنین بحث وحدت و همگرایی در جبهه اصولگرایان را مورد تأکید قرار دادم. این دو مورد بی‌مهری قرار گرفت و برخی آن​را برنتابیدند. قطعاً ما باید یک تجدیدنظر در راهبردها و برنامه‌های خود داشته باشیم. فکر می‌کنم نتیجه این انتخابات به اندازه کافی برای ما این پیام را داشت که در مسیری که یاد کردم حرکت کنیم.
  • بنده با شناختی که از آقایان موسوی و کروبی و حتی جریان اصلاح‌طلبی دارم گفتم آنها مفتون واقع شده‌اند. فتنه‌گر اصلی آمریکا و اسرائیل و انگلیس هستند. فکر می‌کنم این گزاره نیازی به استدلال نداشته باشد. از آنها درخواستم این بود راه مشروع و سفارش شده در قرآن کریم یعنی راه‌ توبه باز کنند و به دامن پرمهر امامت و ملت و نظام برگردند. اما تاکنون در انتظارم تا پیام روشنی از آنها دریافت کنم. به‌نظر می‌رسد برای آنها دو جرم اساسی قابل پیش‌بینی است، حقوقی و سیاسی!
  • جرم حقوقی آنها طبیعی است که در دادگاه رسیدگی شود. قابل تردید نیست که آنها فرمان شورش خیابانی صادر کردند با بیانیه‌های تند و افراطی مسبب قتل شده‌اند ده‌ها نفر در اغتشاشات کشته شده‌اند. بنیاد شهید نام بیش از 20 نفر را با کد به نام شهید شناخته است. آنها چاره ندارند پاسخگوی این خون‌ها باشند. آنها میلیاردها تومان به مردم به‌ویژه کسبه خسارت زدند باید جوابگو باشند. این را باید دادگاه و قاضی مجازات آن را تعیین کند. مگر اینکه رهبری نظام مصلحت دیگری داشته باشند. در ابتدای کار در دوران آیت‌الله آقای شاهرودی قضات وارد این کار شدند اما در دوران آیت‌الله آقای لاریجانی این کار فروکش کرد و شبه تعطیل شد. به‌نظر من باید دستگاه قضا در این مورد پاسخگو باشد و دیگری هم جرم سیاسی منتسب به آقایان است.
  • آنها مشارکت 85 درصدی مردم را که یک سرمایه برای امنیت ملی کشور بود برنتافتند و رأی 75 درصدی نامزد پیروز را انکار کردند و اقتدار ملی را در معرض خطر قرار دادند. آنها به دشمن فرصت دادند در مذاکرات 1+5 و دیگر صحنه‌های بین‌المللی با ملت ایران شاخ و شانه بکشند. آنها اوباما را پررو کردند در حالی که آمریکایی‌ها داشتند در برابر ملت در خیلی از زمینه‌ها کوتاه می‌امدند. این‌ها مسائل کمی نیست. قطعی است که آنها در دنیا و آخرت باید خود را پاسخگو بدانند و گریز مفری برای این کار ندارند باز هم اگر تا دیر نشده تائبانه به نظام و رهبری رجعت کنند امکان دارد رأفت و نرمش رهبری شامل حالشان شود.
  • درست است که آقای روحانی رقیب ما بودند، اما ایشان ویژگی‌ها و صفات و حالاتی دارد که بنده نمی‌توانم و نباید آنها را انکار کنم. چون یک مجتهد است یک روحانی مبارز است که قبل از انقلاب طعم زندان‌های شاه را چشیده است او یک تحصیل‌کرده دانشگاه است با علوم روز آشنایی دارد او در سخت‌ترین شرایط کشور در اوائل انقلاب و جنگ در سمت‌های متعددی خدمت کرده است. نماینده مجلس بوده نماینده مجلس خبرگان بوده و نماینده رهبری در مجمع تشخیص مصلحت و شورایعالی امنیت ملی بوده است. اینها همه خیر است. برخی مسایل انتخابات را سیاه و سفید می‌بینند، این دید غلطی است این مهم برای جمهوریت است باید از این نگاه پرهیز کرد.
  • کابینه یک شرکت سهامی نیست که هر جریان و یا گروه در آن سهمی داشته باشند. مأموریت کابینه اجرای قانون است آقای روحانی در رإس قوه مجریه قرار دارد و باید کسانی را برگزیند که به مدیریت او اعتقاد داشته باشند کسانی که از بیرون کابینه فرمان می‌گیرند به درد او نمی‌خورند و برای او و دولتش مشکل‌ساز می‌شوند. او مورد اعتماد ملت بوده است. حق اوست که امر او در کابینه حاکم باشد نه امر صاحبان ثروت و قدرت جناح‌های سیاسی.
  • کابینه فراجناحی اگر به معنای این باشد که ایشان افراد شایسته را در هر گوشه مملکت با هر گرایشی پیدا کرد به آنها مسئولیت بدهد خوب است. در غیر این صورت فکر نمی‌کنم توفیقی به‌دست آید.
  • بنده در مقام رصد آسیب‌شناسی دولت‌های پیشین نیستم اما تقدم در توسعه که سبب فراموش شدن عدالت در دولت سازندگی یک شبه افراط بود و به‌طور طبیعی شکاف بین دولت و ملت را افزایش داد. در دولت اصلاحات اعتنای افراطی به توسعه سیاسی آن هم به مفهوم غیرمشخص آن سر از اغتشاش 18 تیر 78 درآورد. افراط در تعریف مفهوم آزادی طوری شد که ما یک جریان نفوذی در مطبوعات را تجربه کردیم تا نظام خواست قانون را پیاده کند جریان نفوذی فرار کرد و به خارج رفت. لذا عده‌ای روزنامه‌نگارانی که در داخل به اصطلاح در رکن چهارم نظام یعنی مطبوعات کار می‌کردند رفتند کارمند بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا و رادیو اسرائیل شدند. چه کسی پاسخ این افراطی‌گری را باید بدهد. در دولت آقای احمدی‌نژاد هم برخی قانون‌گریزی‌ها باعث شد شکاف قوا و نیز شکاف نخبگان دامن زده شود این یک مسیر افراطی بود. قانون مظهر نظم اجتماعی است. اگر نادیده گرفته شود مسیر افراط و افراطی‌گری هموار می‌شود.
  • آرامش حاکم در کشور محصول مدیریت عالی رهبری است. اگر ما طبق دستور قرآنی اطاعت از خدا و رسول و ولی امر کنیم در این اقیانوس متلاطم سیاسی به ساحل آرامش می‌رسیم. اگر رأی ملت را میزان بدانیم امنیت ملی را تضمین کرده‌ایم. اگر حق اکثریت و نامزد پیروز را محترم بشماریم این آرامش حفظ می‌شود. اگر رئیس‌جمهور منتخب حق اقلیت را در نقد به رسمیت بشناسد آرامش در کشور تضمین می‌شود.
  • آقای روحانی زیبنده است همه همت خود را برای تحقق حماسه اقتصادی معطوف دارد. مردم باید در 6 ماهه دوم سال آثار و نتایج این حماسه را در معیشت خود ببینند.
  • آقای روحانی و دولت او باید در سیاست خارجی با اقتدار و دور از افراط و تفریط با ابرقدرت‌ها صحبت و محاوره کنند دولت آمریکا نابخردانه پس از انتخابات ایشان تحریم‌های جدیدی وضع و اعمال کرده است. باید در مذاکرات با اقتدار ظاهر شد تا آنها حساب کار خودشان را داشته باشند البته خردورزان و نخبگان آمریکایی باید دولت‌شان را به رفتار خردمندانه در بهره‌گیری از شرایط موجود توصیه کنند.
  • در سیاست داخلی آقای روحانی به نخبگان، مراجع و علما اعتنای جدی بکند که بحمدالله دارد و این اعتنا را مرکز ثقل وحدت ملی قرار دهد. در حوزه فرهنگ قوانین و مقررات فرهنگی و آموزش‌وپرورش کشور را اجرا کند. به‌خصوص قانون حجاب و عفاف که در دولت گذشته مورد بی‌مهری قرار گرفت.
  • دو دولت نهم و دهم خدمات بزرگی به کشور کرده‌اند نباید آنها را نادیده بگیریم اگر هم کسی و یا جناحی با خود آقای احمدی‌نژاد مسئله دارد کارنامه دولت که محصول تلاش هزاران مدیر جوان و جسور و شجاع این دو دولت بوده را نباید انکار کند که این انصاف نیست. ما دو دسته نقد به دولت احمدی‌نژاد داشتیم که دسته اول را در نامه‌های محرمانه به ایشان می‌دادیم و برخی هم که جنبه محرمانه نداشت علنی در رسانه‌ها مطرح می‌کردیم اینها چیز پنهانی نیست در این دو دوره در وقت مقتضی انتقادات خود را مطرح می‌کردیم ایشان برخی را عمل می کردند و برخی را درست نمی‌دانستند انصاف باید داشت که گاهی به انتقادات عمل می‌کردند.
  • وضعیت آقای احمدی‌نژاد مثل وضعیت رؤسای دولت پیشین کشور است دولت نهم و دهم قطعه‌ای از تاریخ کشور است خدمات آن بر مردم پوشیده نیست مردم قدردان زحمات رئیس دولت نهم و دهم و همکاران صدیق‌شان هستند و احترام و حق آنها را ادا می‌کنند. گزارشاتی که طی چند روز گذشته از خدمات دولت در صدا و سیما ملاحظه می‌کنیم واقعاً غرورانگیز است بنده به ایشان و دولت و همکارانشان تبریک می‌گویم و آرزو دارم پس از پایان عمر دولت‌شان هر کجا هستند منشاء خدمات برای ملت باشند.
  • در پایان ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان (شهرالله الاعظم) خدمت مقام رهبری، مراجع تقلید، امت متعبد و مقاوم‌مان و همگی به محضر امام زمان عج‌الله تعالی فرجه‌الشریف تبریک ویژه داریم و اینجانب از برادران مهندس میرحسین موسوی و حجت‌الاسلام والمسلمین آقای کروبی و عناصر تندرو اصلاح‌طلب و اصولگرا خاضعانه درخواست دارم در این ماه مبارک رمضان و آرامش پسندیده‌ای که تاکنون در انتخابات ایجاد شده این جشن ملی و آرامش را با توفیق رسمی بازگشت به نظام و امامت و امت را کامل کرده و دچار وسوسه شیطان در استنکاف از بازگشت آرام‌بخش به جامعه و امت و امامت اصرار نورزند که خداوند فرموده است در قرآن کریم سوره مبارکه طه آیه 82 «و اِنّیِ لغَفّار لِمَن تابَ و امَنَ و عَمِلَ صالحّا ثُمّ اهتدَی» و بدان امید که خداوند همگی‌مان را در افراط و تفریط و تقصیرها و قصورها مورد عفوو مغفرت و مرحمت قرار داده و رمضان را برهمه امت اسلام مبارک فرماید آمین یا رب‌العالمین.
 

انتقاد نماینده روحانی از واگذاری زمین توسط دولت به صدا و سیما

Posted: 12 Jul 2013 03:29 AM PDT

جرس: در پی اعلام حاتم بخشی دولت محمود احمدی نژاد به صدا و سیما، نماینده رئیس‌جمهور منتخب در امور انتقال دولت نسبت به آنچه واگذاری شبهه‌دار امکانات دولتی در روزهای پایانی دولت دهم از جمله واگذاری اراضی نمایشگاه بین‌المللی به صداوسیما خواند، انتقاد کرد.


به گزارش فارس، اکبر ترکان نماینده رئیس جمهور منتخب در امور انتقال دولت اظهار داشت: واگذاری اراضی نمایشگاه بین المللی توسط دولت به صداوسیما شبهه دارد و می توان گفت نوعی قدردانی متقابل بوده است.


وی افزود: حتی اگر این کار با چنین نیتی صورت نگرفته باشد اما ممکن است این گونه تصور شود که چون صداوسیما در مراسمی از رئیس جمهور تقدیر کرد، او هم متقابلا با واگذاری اراضی با ارزش نمایشگاه بین المللی قصد جبران آن را داشته است.


ترکان ادامه داد: اگر دولت قصد چنین کاری را به صورت عادی داشت، هشت سال برای این کار فرصت بود و می توانستند مثلا شش ماه قبل این کار را انجام دهند نه اینکه بعد از قدردانی از رئیس جمهور چنین کاری را انجام دهند.


نماینده ویژه رئیس جمهور منتخب در امور انتقالی دولت گفت: زمین نمایشگاه بین المللی زمین بسیار با ارزشی است و از وقتی که بحث واگذاری آن مطرح شد، خیلی‌ها برایش نقشه کشیدند.


وی افزود: حتی اگر می خواهیم جایی برای نمایشگاه‌های بین المللی بسازیم که انشاءالله می سازیم اما این محل با توجه موقعیت خوب محلی و دسترسی اش به اتوبان‌ها و هتل‌ها، بهترین فضا برای برگزاری نمایشگاه‌های تخصصی است.


ترکان افزود: اشکالی ندارد این زمین در اجرای قانون خصوصی سازی واگذار شود اما کاربری آن نباید تغییر کند و برای من سکوت وزیر صنعت، معدن و تجارت در قبال این اقدام، عجیب است.


«آقای وزیر شاید در دولت آینده وزیر نباشد اما این کار به نام وی ثبت می شود که با وجود اشرافی که به بحث تجارت بین الملل دارد، در کمال آرامش نشسته و اجازده داده یکی از بهترین ابزارهای توسعه تجارت بین المللی را از او بگیرند».


نماینده رئیس جمهور منتخب در امور انتقالی دولت در بخش پایانی گفت‌وگویش با بیان اینکه اخبار دیگری درباره این نوع بذل و بخشش ها به وی رسیده که قابل تأمل است، به برخی از آنها اشاره کرد.


«واگذاری خانه‌های سازمانی به قیمت‌ نازل»، «تخلیه یکی از ساختمان‌های منطقه آزاد برای اجاره بلندمدت» و «واگذاری های عجولانه در سازمان میراث فرهنگی» از جمله موضوعاتی بود که ترکان آنها را نیازمند پیگیری دانست.


وی همچنین تصریح کرد: به ما خبر رسیده که وزیر کشور بعد از انتخابات بیش از 40 حکم برای بخشداران و فرمانداران صادر کرده که با توجه به فرصت اندک باقیمانده تا زمان انتقال دولت، این اقدام سؤال برانگیز است.


ترکان در پایان با ناشایست خواندن این نوع اقدامات، متذکر شد: بهتر است رفتارها در آستانه نقل و انتقال دولت منطقی و اصولی باشد و کارهای مربوط به واگذاری‌ها و انتصاب‌ها را به مسئولان بعدی بسپارند.

 

تحریم‌های بانکی برای واردات غذا برداشته شد

Posted: 12 Jul 2013 03:29 AM PDT

جرس: منابع بین المللی از خرید ۴۵۰ هزار تن گندم توسط ایران از بازار جهانی طی هفته جاری و پرداخت پول آن از محل درآمدهای نفتی بلوکه شده خود خبر داده و اعلام کرده اند که در تحولی جدید ایران اکنون می تواند از این درآمدها برای واردات مواد غذایی استفاده کند.


به گزارش تسنیم به نقل از رویترز، فعالان بازار اعلام کردند ایران در هفته جاری نزدیک به نیم میلیون تن گندم از بازار جهانی خریداری کرده و پول این محموله را از محل درآمدهای نفتی بلوکه شده خود در حسابهای این کشور در خارج از کشور پرداخت کرده است.


بر اساس این گزارش ایران طی هفته جاری حدود 450 هزار تن گندم برای تحویل در ماه آگوست خریداری کرده است. جدیدترین خرید گندم ایران که از روسیه و دریای بالتیک بوده، در حالی انجام گرفته است که ایران در ماه گذشته و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، در طول دو هفته 800 هزار تن گندم خریداری کرد.


فعالان بازار غلات گفتند خرید گندم با استفاده از پول ایران در حسابهای بانکی این کشور در چند کشور که قبلا به موجب تحریم ها بلوکه شده بود، تا حدی امکان پذیر شده است.


در حالی که تحریم ها ممنوعیت صدور مواد غذایی مورد استفاده انسان و حیوان را در بر نمی گیرد، اما محدودیت های به وجود آمده در زمینه نقل و انتقال پول موجب شده است که شرکت های ایرانی نتوانند به راحتی از سیستم بانکی بین المللی برای مدیریت پرداخت هایشان بهره ببرند.


اما اکنون می توان از حسابهای بانکی بلوکه شده برای پرداخت پول واردات مواد غذایی مورد استفاده برای انسان و حیوان، استفاده کرد که تغییری در زمینه تحریم های ایران محسوب می شود.


یکی از تجار در این باره گفت: «این تغییر جدیدا اعمال شده و تغییر مهمی است.»


بر اساس این گزارش خریدهای گندم ایران در این هفته شامل خرید 250 هزار تن گندم از روسیه به قیمت حدود 295 دلار (به همراه هزینه حمل) و 200 هزار تن گندم منطقه دریای بالتیک به قیمت تقریبی 305 دلار در هر تن (به همراه هزینه حمل) بوده است.


پیش بینی می شود که ایران در فصل جدید که از تابستان آغاز می شود، حداقل به واردات 3 میلیون تن گندم احتیاج داشته باشد. این در حالی است که به گفته تجار غلات، ظاهرا میزان محصول گندم ایران در سال جاری آنگونه که امید می رفت خوب نبوده است.


یک تاجر دیگر در این باره گفت: «من فکر می کنم در حقیقت ایران بین 5 تا 6 میلیون تن گندم وارد خواهد کرد.»


پاکستان نیز که در چند سال گذشته به صادرکننده گندم تبدیل شده بود، به دلیل کافی نبودن محصول گندم داخلی خود اقدام به واردات گندم کرده است.
 

توسعه فازهای پارس جنوبی متوقف شد

Posted: 12 Jul 2013 03:29 AM PDT

جرس: توسعه فازهای پارس جنوبی به دلیل کاهش شدید تزریق منابع مالی و اعتباری متوقف و یا با پیشرفتی لاک پشتی همراه شده است به طوری‌که هم اکنون پیشرفت اجرایی بهترین فاز پارس جنوبی به ماهانه یک تا 1.5 درصد نمی رسد.


به گزارش مهر، در طول سه سال گذشته حدود 46 میلیارد دلار در پارس جنوبی هزینه شده است که به اعتقاد مسئولان شرکت ملی نفت ایران به منظور آغاز تولید گاز در برخی از فازها در اواسط سال 1393 حدود 16 تا 17 میلیارد دلار دیگر در این پروژه‌ها جذب شود.


از این رو باید از ابتدای سالجاری تاکنون به طور متوسط ماهانه یک تا 1.5 میلیارد دلار در این فازهای مشترک گازی هزینه شود تا امکان تحقق هدف جذب 16 تا 17 میلیارد دلاری محقق شود اما پیگیری خبرنگار مهر از پیمانکاران مختلف پارس جنوبی نشان می‌دهد که از ابتدای سالجاری تاکنون میزان جذب منابع مالی در این کارگاه بزرگ اقتصادی به حداقل کاهش یافته است.


در همین حال کاهش تزریق منابع مالی به فازهای در دست اجرای پارس جنوبی و نبود یک مدیریت هوشمند و نظام‌مند به منظور هدایت منابع مالی به طرح‌های اولویت دار وزارت نفت به ویژه طرح توسعه میادین مشترک نفت و گاز زمینه توقف و یا پیشرفت لاک پشتی برخی از فازهای پارس جنوبی را هم فراهم کرده است.


در این بین وزارت نفت فقط در بخش بالادستی صنعت نفت و گاز کشور بیش از 20 قرارداد چند میلیارد دلاری بعضا برای توسعه میادین مشتقلی همچون سومار، زاغه، کیش، لاوان، بوشگان، کوه کاکی، منصوری، بند کرخه، توسن و آلفا امضا کرده که این قراردادها عملا زمینه پراکندگی منابع محدود مالی، کالا و تجهیزات و نظام پیمانکاری در سطح صنعت نفت را فراهم کرده است.


به عبارت دیگر در حالی هنوز توسعه میادین مشترک نفت و گاز که بارها مورد تاکید مقام معظم رهبری هم قرار گرفته اند، به پایان نرسیده است که مسئولان وزارت نفت قرارداد توسعه میادین مستقل نفت و گاز را امضا و اجرایی کرده‌اند.


از سوی دیگر در طول 6 ماهه گذشته تاکنون هیچگونه اوراق مشارکت ارزی و ریالی به منظور تامین منابع مالی فازهای پارس جنوبی منتشر نشده است و در این مدت صرفا برای توسعه این مگاپروژه‌های مشترک گازی از منابع مالی داخلی شرکت نفت استفاده شده است.


غلامحسین خواجه‌علی مدیرعامل سابق سپانیر به عنوان بزرگترین پیمانکار پارس جنوبی هم اخیرا در گفتگو با مهر یکی از مهمترین دلایل تاخیر در ساخت و توسعه فازهای پارس جنوبی را کسری منابع مالی و اعتباری اعلام کرده است.


آخرین وضعیت توسعه 4 فاز پارس جنوبی پس از 6 سال
طرح توسعه فازهای 15 تا 18 پارس جنوبی با ظرفیت تولید روزانه 100 میلیون مترمکعب گاز طبیعی، مرداد ماه سالجاری وارد هفتاد و دومین ماه (ورود به هفتمین سال) آغاز عملیات اجرایی خود می‌شوند و با گذشت 6 سال هنوز امکان آغاز تولید زودهنگام گاز در هیچ یک از این چهار فاز مشترک گازی فراهم نشده است.


بر اساس آخرین گزارش‌های رسمی در شرایط فعلی پیشرفت اجرایی طرح توسعه فاز 15 و 16 پارس جنوبی به حدود 92 درصد و پیشرفت طرح توسعه فاز 17 و 18 این میدان مشترک گازی به 82 درصد رسیده است و به دلیل تاخیر در زنجیره هیا مختلف توسعه این مگا پروژه ها شامل حفاری دریایی، ساخت و نصب سکوهای فراساحلی و راه اندازی پالایشگاه های ساحلی، امکان تولید گاز در هیچ یک از این فازها تا پایان سالجاری محقق نخواهد شد.


از این رو هم اکنون هیچ یک از سکوهای دریایی فاز 15 و 16 پارس جنوبی در خلیج فارس نصب نشده‌اند و در فاز 17 و 18 پارس جنوبی هم تاخیرهای متعددی در راه‌اندازی واحدهای فرآیندی پالایشگاه‌های ساحلی به ثبت رسیده ضمن آنکه تاخیر در حفاری چاه‌های دریایی مشمول هر دو فاز مشترک گازی می‌شود.


شرکت ملی نفت ایران هم امروز با انتشار گزارشی، درباره اخرین وضعیت حفاری فاز 15 و 16 پارس جنوبی، اعلام کرد: عمليات حفاري 11 حلقه چاه توليدي فاز 16 پارس‌جنوبي تا پايان تابستان امسال به اتمام مي‌رسد همچنین پیش بینی می‌شود حفاري 11 حلقه چاه توليدي فاز 15 پارس جنوبي تا پایان سالجاری به پایان برسد.


علاوه بر این در صورت تکمیل حفاری چاه‌ها در زمان بندی جدید تعریف شده اما به دلیل آنکه هنوز پالایشگاه ساحلی در فاز 17 و 18 و سکوهای دریایی در فاز 15 و 16 پارس جنوبی نصب و راه‌اندازی نشده‌اند امکان بهره‌برداری از یک فاز استاندارد پارس‌جنوبی شامل چاه دریایی، سکو و خط لوله فراساحلی و پالایشگاه ساحلی وجود ندارد.


احتمال آغاز تولید گاز در فاز 12 تا پایان امسال
هم اکنون پیشرفت اجرایی طرح توسعه فاز 12 پارس جنوبی با گذشت بیش از 60 ماه به حدود 92 درصد رسیده است اما وضعیت اجرای این مگا پروژه گازی در دو بخش ساحلی و فراساحلی از سایر فازهای پارس جنوبی جلوتر است.


در شرایط فعلی تمامی پایه سکوها و یک سکوی اصلی فاز 12 به عنوان بزرگترین فاز در دست اجرای پارس جنوبی در خلیج فارس نصب شده است ضمن آنکه نصب خطوط لوله دریایی به‌منظور انتقال گاز از دریا به خشکی هم به پایان رسیده است.


در بخش حفاری پیشرفت این فاز در مقایسه با سایر فازها جلوتر بوده و با توجه به پیشرفت نصب و راه اندازی واحدهای فرآیندی پالایشگاهی پیش بینی می شود با تاخیری دو ساله تولید گاز از تعدادی از چاه های دریایی تا بهمن ماه سالجاری آغاز شود.


آخرین وضعیت توسعه فازهای 35 ماهه پارس جنوبی
به گزارش مهر، مطابق با وعده‌های پیشین دولت قرار بود اردیبهشت ماه سالجاری تولید زودهنگام گاز در طرح‌هایی به نام فازهای 35 ماهه پارس جنوبی آغاز شود اما با گذشت 37 ماه پیشرفت هیچ یک از این فازها حتی به 65 درصد هم نرسیده است.

 

آخرین وضعیت پیشرفت فازهای پارس جنوبی تا تیر ماه سال 1392
نام فاز پارس جنوبی پیشرفت اجرایی آغاز زمان اجرایی پروژه تاکنون
12 92 درصد  60 ماه
13 نزدیک به 64 درصد 37 ماه
14 50 درصد 37 ماه
15 و 16 92 درصد 72 ماه
17 و 18 82 درصد 72 ماه
19 نزدیک به 60 درصد 37 ماه
20 و 21 51 درصد 37 ماه
22، 23 و 24 63 درصد 37 ماه

در حال حاضر پیشرفت اجرایی طرح توسعه فاز 13 به حدود 64 درصد، فاز 14 پارس جنوبی به حدود 50 درصد، فاز 19 به حدود 60 درصد، فاز 20 و 21 به نزدیک 51 درصد و طرح توسعه فاز 22 تا 24 پارس جنوبی به حدود 63 درصد رسیده است.


از این رو با توجه به نحوه پیشرفت فعلی اجرایی و نحوه تامین منابع نمی توان زمان دقیقی را برای توسعه این فازهای مشترک گازی در آینده‌ای نزدیک پیش بینی کرد.
 

اعتراض کارگران سنندجی به اخراج و عدم دریافت مطالبات

Posted: 12 Jul 2013 03:11 AM PDT

جرس: دهها نفر از کارگران قراردادی شرکت ذوب آهن فولاد زاگرس، روز گذشته برای دومین روز متوالی، در اعتراض به اخراج و عدم دریافت مطالبات مالی خود در مقابل استانداری کردستان واقع در شهر سنندج تجمع کردند.


نماینده کارگران کارخانه ذوب آهن فولاد زاگرس که در این تجمع حضور داشت، به ایلنا گفت: امروز دومین روز تجمع کارگران کارخانه ذوب آهن فولاد زاگرس برای احقاق حقوق معوقه و اعتراض به اخراج ۲۳۵ کارگر است، که متاسفانه تا این ساعت از تجمع باز هم جواب قانع کننده‌ای از سوی مسئولان استانداری دریافت نکرده‌ایم.


او گفت: این کارگران که دارای سوابق کاری بین ۱۰ تا ۲۳ سال هستند، در این شرایط سنی و مخصوصا در اوضاع اقتصادی فعلی که بسیاری از جوانان بیکارند، امکان یافتن شغل دیگری را ندارد.


نماینده کارگران فولاد زاگرس با اشاره به پیشینه مشکلات نیروهای کار این واحد تولیدی، گفت: از سال ۸۶ با واگذاری بخشی از فعالیت کارخانه ذوب آهن فولاد زاگرس به شرکت پیمانکاری خوان گل، مشکلات کارگران افزایش یافت.


او اضافه کرد: بعد ازسپری شدن همه مشکلاتی که به واسطه تاخیر در پرداخت حقوق، تعدیل واخراج کارگران به دلیل وجود این شرکت متحمل شده بودیم، اواخر سال گذشته کارگران تصور کردند مدیر عامل جدید با حذف پیمانکار، امنیت شغلی را به آنان باز گردانده است، غافل از آنکه مدیر عامل سعی دارد در مرحله نخست با حذف پیمانکار و سپس کارگران، کارخانه را به بهانه تعمیرات تعطیل کند.


روز چهارشنبه در پی اولین تجمع کارگران اخراجی در مقابل فرمانداری قروه، «ابراهیم ملا بیگی» مدیر عامل شرکت ذوب آهن فولاد زاگرس با تایید تعدیل ۲۳۵ کارگر این کارخانه، به ایلنا گفته بود: ناچار شدیم این تعداد کارگر را به سبب زیان ده بودن تولید تعدیل کنیم.


ملابیگی درباره دلیل تعطیلی این کارخانه نیز اظهار کرده بود: در طول ده سال فعالیت کارخانه، به دلیل آنکه صنایع بالا دستی و پایین دستی تولیدات این کارخانه در منطقه ایجاد نشده، فولاد زاگرش هر ساله حدود ۵ تا ۱۵ میلیارد تومان زیان داده است به طوری که تاکنون این شرکت حدود ۹۰ میلیارد تومان زیان داده و ۶۰ میلیارد تومان انباشت سرمایه دارد.

 

مشاور میرحسین موسوی: گروه های شبه مافیایی از قدرت و ثروت و سازمان یافتگی و نفوذ برخوردارند

Posted: 12 Jul 2013 02:54 AM PDT

جرس: فرشاد مومنی، تحلیلگر اقتصادی، با نقد شرایط فعلی می گوید: چرا در شرایط جنگی در اقتصاد ایران از منظر اقتصادسیاسی مهمترین منتقدان دولت وقت غیرمولد ها بودند و بزرگ ترین پشتیبانان دولت وقت تولیدکنندگان بودند و دقیقا از زمانی که برنامه تعدیل ساختاری در ایران اجرا شده یک جابجایی تمام عیار در اقتصادسیاسی مشاهده می شود یعنی بزرگ ترین نفع برنده ها غیرمولدها هستند و تولیدکننده ها منتقد دولت هستند.

 

به گزارش خبرآنلاین، این مشاور میرحسین موسوی همچنین می گوید در ایران "گروه های رانت جو و شبه مافیایی از قدرت و ثروت و هم از سازمان یافتگی و نفوذ برخوردارند."

 

مشاور ارشد اقتصادی میرحسین که از مخالفان شوک درمانی است، گفته است: در زمانی که در شوک درمانی تولیدکننده ها مقهور غیرمولد ها می شوند آیا می شود شرایط بدتری هم به وجود آید؟ پاسخ آری است یعنی آن غیرمولد هایی که در تجارت پول نفع می برند حرف اول را در نفع بری بزنند. این در ادبیات موضوع وجه پولی شوک درمانی صورت بندی می شود. وقتی شوک های بزرگ قیمتی رخ می دهد منشا عدم تعادل های بسیار بزرگ در بازار پول می شود. وقتی به جای ۹۰۰ تومان برای تامین مالی یک دلار، متقاضی ۳۵۰۰ تومان می شوید این یک تقاضای بزرگ پولی به وجود می آورد که سوداگری در بازار پول و نزول خواری منشاء خلق ارزش افزوده شود. آثار این مساله رشد قارچ گونه بانک ها و موسسات اعتباری در ایران است. تا زمانی که دولت به وجه پولی شوک درمانی توجه نکند و تدبیری برای آن در نظر نگیرد نمی شود از دور باطل رکورد تورمی خارج شد.

 

فرشاد مومنی از جمله مطرح ترین اقتصاددانان نهادگرای ایران است. او از منظر نهادگرایی بیش از دو دهه است که به انتقاد از برنامه های تعدیل ساختاری و شوک درمانی اجرا شده توسط ۶ دولتی که پس از پایان جنگ روی کار آمده اند، پرداخته است.

 

متن این گفتگو به نقل از خبرآنلاین بدین شرح است:

یک سوال بنیادی که طی سال های اخیر به وجود آمده این است که چرا شما فکر می کنید با وجود جابجایی قدرت های سیاسی در کشور و آمدن و رفتن گروه های سیاسی رقیب ولی اجرای برنامه تعدیل اقتصادی از دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تا دو دولت محمود احمدی نژاد حتی قدری هم با چهره خشن تر از گذشته اجرا شده و با وجود تغییرات سیاسی، چارچوب برنامه اقتصادی دولت ها و خاستگاه ایدئولوژیک آن ثابت مانده است؟

همانطور که اشاره کردید با تغییر وضعیت های سیاسی، قاعده رفتاری در قلمرو سیاست های اقتصادی تغییر نمی کند به گمان من این نکته تامل برانگیزی است و ارزش واکاوی های جدی دارد. فکر می کنم پاشنه آشیل توسعه ایران هم همین مساله است و تا زمانی که ما هم در سطح معرفتی و هم در سطح اقتصادسیاسی تکلیفمان را با این مساله روشن نکنیم امکان ندارد که از دور باطل توسعه نیافتگی خارج شویم. این مساله بسیار قابل اعتنایی است که در حدود ربع قرن، اقتصاد ایران در دور باطل رکود تورمی گرفتار شده و در دوره ای که با پایان جنگ تحمیلی شروع شده و تا حال ادامه داشته، دولت های بسیاری روی کار آمده اند و شعارهای متفاوتی داده اند و ادعاها و شعارهای آنها در بسیاری از زمینه ها به اندازه فاصله صفر تا ۱۸۰ با هم تمایز داشته لذا مهم است که این سوال را مطرح کنیم که چرا در حوزه اقتصاد، سیاستگذاری های آنها با هم تفاوت محسوسی نداشته است.

 

این خاصیت ذاتی سیاست تعدیل است که خود را می تواند با هر نوع گرایش سیاسی تطبیق دهد، یا مشکل در ساخت سیاسی و اقتصادی ما نهفته یا این که جذابیت تعدیل و اجماع بر سر این که راه تعدیل بهترین راه برای اصلاحات اقتصادی است موجب این تداوم اجرا طی ربع قرن شده؟

از وجوه مختلف و متفاوتی می توان راجع به این مساله فکر کرد. در ادبیات انتقادی برنامه تعدیل، مهمترین عنصری را که مورد توجه قرار داده اند این است که تعدیل ساختاری را به یک باتلاق تشبیه می کنند و می گویند که وقتی یک نظام سیاستگذاری اقتصادی درون این باتلاق افتاد، هر موج دست و پا زدن و تلاش کردن در کادر تعدیل ساختاری، آن را بیشتر در باتلاق فرو می برد و لذا تعبیر پیشروی در باتلاق را در این زمینه مطرح می کنند. فرض بفرمایید در سال ۱۳۷۰ مرحوم محسن نوربخش وقتی شوک قیمتی بزرگ نرخ ارزی در دستور کار دستگاه سیاستگذاری وقت قرار گرفت، آمد و گفت، گرچه که دلار را ما از ۷ تومان به ۱۰۰ تومان رساندیم- یعنی بیش از ۱۵۰۰ درصد کاهش ارزش پولی که بی سابقه ترین سقوط ارزش پول ملی در تاریخ اقتصادی ایران محسوب می شود-چون آن معرفت لازم را نسبت به تعبیر پیشروی در باتلاق تعدیل را نداشت و با دستگاه نظری نئوکلاسیکی کاملا مکانیکی و کاملا کوتاه نگرانه به مساله سیاستگذاری اقتصادی نگاه می کرد، تحلیلی ارایه کرد که مضمون آن این بود که چیزی نخواهد گذشت که نرخ دلار روی ۲۰ تومان تثیت خواهد شد. من هرگز آن صحنه ای را که ایشان تشریف آوردند به تلویزیون و خط و نشان کشیدند برای دلال ها و مشفقانه به آنها گفتند که بروید و فکر شغل دیگری باشید، فراموش نمی کنم.

 

حالا حدود ۲۰ سال بعد، شبیه همین تحلیل را اخیرا هم از سوی رییس کل حاضر بانک مرکزی مشاهده کرده ایم. یعنی از سوی دو رییس کل دو دولت که منتقد سرسخت سیاست های اقتصاد هم هستند. ریشه این شباهت ها چیست؟

بله. تصور من این است که شبیه این توهم و نا آشنایی با ذات تعدیل را در مقاله آقای مسعود نیلی هم می توانید مشاهده کنید. من زمانی که از قول این آقا حرف هایی زده می شود، شگفت زده می شوم و پیش خودم می گویم خدایا آیا کسی هست که برای او این فرصت را فراهم کند که یکبار دیگر به مقاله ارزیابی برنامه تعدیل که نوشته بود، مراجعه کند و آن را یکبار دیگر مطالعه کند و لااقل در درون خودش و وجدان خودش بیندیشد که چه گفته و چه کرده است.

 

کدام مقاله ایشان مورد نظر شماست؟

مقاله ای که وقتی ایشان از انگلیس برگشت در موسسه نیاوران در یک کتابی به نام اقتصاد ایران چاپ کرد، تحت عنوان ارزیابی تجربه برنامه تعدیل ساختاری. به گمان من هر کس که صادقانه برای خروج از این دور باطل رکورد تورمی و باتلاق تعدیل در اندیشه است هم مراجعه به ادعاهای امثال آقایان نوربخش و عادلی در دهه ۷۰ و فاجعه آفرینی هایی که تصورات خام آنها برای ایران به وجود آورد و هم مقاله آقای نیلی ضروری است. آن بحث ها و مقاله، سطح آشنایی تیم تعدیل را با ساختارهای اقتصادی ایران و ظرفیت ها و محدودیت های آموزه نئوکلاسیکی وقتی که می خواهد در اقتصاد توسعه نیافته رانتی به کار گرفته شود، به وضح نشان می دهد.

 

بنده پس از خروج آقای عادلی از بانک مرکزی مصاحبه ای داشتم با ایشان در خصوص ارزیابی دلایل شکست برنامه تعدیل در اوایل دهه ۷۰، ایشان به طور خلاصه این دفاع را مطرح کرد که اندیشه تعدیل جلوتر از زمان طرح و اجرا شد و جامعه سنتی در برابر این اندیشه مدرن مقاومت کرد و بعدها جامعه به طور حداکثری به اجماع و بلوغ رسید و دوباره به تعدیل روی کرده است و به همین دلیل تعدیل گفتمان غالب شده است.

 

این دفاع آنقدر سست و بی پایه است که ارزش اعتنا کردن و جدی گرفتن را ندارد. اگر واقعا مساله این است پس چه شد از آن بلوغ دولت احمدی نژاد سربرآورد. بزرگ ترین گرفتاری آنها این است که نه وقوف روش شناختی به پایه های نظری و سطوح کارآمدی و محدودیت های آموزه بازار برای یک اقتصاد توسعه نیافته رانتی دارند و نه ایران را می شناسند. بنابراین یک کلیشه های ترجمه ای را دستاویزی کرده اند برای این که دور باطل توسعه نیافتگی در ایران ادامه یابد.

 

شاید لازم باشد در اینجا این بحث شکافته شود که اساسا برنامه تعدیل ساختاری چگونه به ایران آمد. آیا صرفا یک برنامه خارجی تحمیلی بود؟ در داخل چگونه عده ای با این نسخه آشنا شدند؟ آیا رفت و آمدهای نهادهای بین الملی مثل بانک جهانی و صندوق بین المللی پول پس از جنگ این نسخه را تحمیل کرد؟

من سعی کردم در کتاب اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری که حاوی مجموعه ارزیابی هایی بود که در حوزه نظر وعمل به صورت انتقادی از تعدیل داشتم هم خاستگاه های فکری و هم خاستگاه های اقتصادسیاسی آن را توضیح دهم. خاستگاه فکری آن بیشتر در حوزه آکادمیک باید جدی گرفته شود اما از منظر اقتصادسیاسی این موضوع به گمان من می تواند پروژه مطالعاتی گسترده باشد و خصلت فرا رشته ای هم دارد. آن هم این که در یک اقتصادسیاسی رانتی که قاعده تصمیمی گیری و تخصیص منابع بر روی کوته نگری استوار است، اقتصاددانان های طرفدار نظریه بازار آزاد خیلی خوب می توانند گره بخورند به ساخت قدرت کوته نگر. برای این که این ها بده بستانی می توانند برقرار کنند که در عین فلاکت رکورد تورمی که برای مردم پدید می آورد ولی برای طرف های عرضه و تقاضای این آموزه فوایدی داشته باشد. تحلیل های اقتصاد بازار ناظر بر تعادل های لحظه ای است. نئوکلاسیک ها در قله کوته نگری هستند. و نسخه هایی که می پیچند، وعده های فوری بسیار اغوا گر برای سیاسیون دارد. اگر از نهادگراها بپرسید باید برای کشور چه کار کرد، آنها در افق بلند مدت شما را به تغییر نهادی، تکنولوژیک و تولیدی هدایت می کند. نبابراین سیاسیون کوته نگر نمی پسندند، چون تحقق آن هم زحمت و فسفرسوزانی بسیار می طلبد و هم در کوتاه مدت چیزی برای افتتاح کردن و نمایش دادن در معرض دید قرار نمی دهد. اما اقتصاد دان نئوکلاسیک می گوید، کافیست در یک شب اراده کنید نرخ ارز را ۱۵۰۰ درصد افزایش دهید تا من فهرست نتایج درخشان تئوریک آن را که انتظار می رود رخ دهد ارایه کنم. می گوید به زودی با جهش صادرات غیرنفتی مواجه می شوید. افت شدید واردات رخ می دهد و برای فعلیت این دو باید یک جهش در تولید و سرمایه گذاری و اشتغال و یک بهبود خیره کننده در تراز پرداخت ها رخ دهد. اگر دستیابی به همه این دستاوردها با تصمیم یک شبه و ساده ممکن بود این قدرت های بزرگ که دیگر خواسته های شان در محدوده کره زمین هم نمی گنجد، با این همه توانمندی فکری و نهادی و زیرساختی چرا به سمت این کارها نرفته اند.

 

البته که اگر مسایل حاد اقتصاد راهکار کوتاه مدت و فوری داشت که بحران اقتصادی آمریکا ۵ سال طول نمی کشید ولی چگونه است که این وعده هایی که هیچ گاه کاملا هم محقق نمی شود، موجب گسست این رابطه میان نئوکلاکسیک ها و سیاسیون نمی شود؟

آنها وعده های سرخرمن جذابی می دهند که برای سیاسیون جذاب است. به طور خلاصه کوته نگری در ذات آموزه کلاسیک ها به خوبی قابلیت ازدواج با سیاسیون ساخت رانتی را دارد به طوری که مدام دنبال سراب می دوند یا به تعبیر دیگر مولود آن تلاش برای پیشروی در باتلاق است. مثل زمانی که نوربخش وعده دلار ۲۰تومانی را داد ولی دلار از مرز ۴۰۰ تومان عبور کرد، دقیقا نمود پیشروی در بتلاق بود. حالا این گرفتاری نیروی محرکه توجیه تداوم تخریب نیز می شود. آنها الان هرگز از ارزش پول ملی دفاع نمی کنند-البته بعضی شان هنوز به درک لازم نرسیده اند و هنوز هم شوک درمانی را تجویز می کنند- از کانال دیگری وارد می شوند و می گویند اگر دولت نخواهد شوک درمانی کند، شما راه حل بودجه ای ارایه کنید که چگونه دولت بودجه بنویسد. ما می گوییم در سطح نظر کجای علم اقتصاد گفته اقتضائات بودجه ای مبنای تصمیمی گیری درباره نرخ ارز، نرخ بهره و از این قبیل است ؟ باید صادقانه اعتراف کنند که بحث هایشان با علم اقتصاد تناسبی ندارد و تنها مبنای سیاسی دارد. از این منظر می گویند، حالا که نمی شود از این باتلاق خارج شد، بیایید از این گرفتاری لذا ببریم و تک تک جیب هایمان را پر پول کنیم. در پاسخ می گوییم که این کوته نگری موجب شده تا بخش عمده ای از هزینه های دولت ارتباطی با اهداف توسعه ای کشور نداشته باشد. چه کسی گفته که این ساختار ناکارآمد و به غایت فاسد را اصل بدانیم و به تبع آن پیشروی در باتلاق و کاهش پیاپی ارزش پول ملی و حمله به بقیه قیمت های کلیدی را توجیه کنیم؟ این یک بزنگاه تاریخی است که نهادگراها از آن با قفل شدگی به تاریخ یا وابستگی به مسیر طی شده صورت بندی مفهومی کرده اند.

اما با وجود نقدهایی که به طرح تعدیل وجود دارد، در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی اقتصاد ایران از ثبات به نسبه خوبی برخوردار بود.

در دوره آقای خاتمی پیشروی در باتلاق نسبت به دوره قبل و بعد ایشان کمتر بود. در مجموع به طور نسبی خسارت های کمتری به کشور وارد شد و دستاوردهای قابل اعتناتری حاصل شد ولی در آن زمان هم در باتلاق دست و پا می زدیم و به همین خاطر نتوانستیم از آن انرژی انسانی عظیمی که انتخاب اقای خاتمی آزاد کرد به طور کارآمد استفاده کنیم.

در دوره سازندگی هم رشدهای اقتصادی بالایی تجربه شد.

اگر آن رشدها را با موازین توسعه گرایانه زیر ذره بین نگاه کنیم اما و اگرهای بسیاری وجود دارد. در این زمینه حاضرم به طور مفصل با مدافعان این رشدها بحث کنم.

 

به نظر شما این فرضیه تا چه حد قابل اتکاست که زمانی که قرار بر این می شود که شوک درمانی به خصوص شوک به قیمت های کلیدی اجرا شود در عرصه سیاسی نظام بسته تری روی کار می آید. حتی در برخی کشورها ترکیه یا آمریکای لاتین ها نظامی ها روی کار می آیند. اگر پاسخ شما مثبت است علت آن چیست؟

متاسفانه با تمام هزینه ها و خسارت هایی که تعدیل به ایران تحمیل کرد گویی اراده ای وجود داشت که اجازه بحث در این خصوص را در حوزه نظر و عمل نداد. وقتی به تاریخچه این بحث برمی گردید می بینید که وقتی در دهه ۸۰ قرن گذشته به دلیل اجرای برنامه تعدیل ساختاری در سطح کل کشورهای توسعه نیافته فاجعه های بزرگ انسانی، زیست محیطی و امنیت ملی رخ داد در این میان به همت نهادهای متولی امور انسانی و اجتماعی و زیست محیطی نشستی در مقر اروپایی سازمان ملل در ژنو برگزار شد که با اقتدار دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، نهادهای موسوم به اجماع واشنگتن هم ملزم شدند در آن جلسه شرکت کنند. وقتی که سازمان هایی مثل UNEP، UNDP، یونیسف، یونسکو و ILO شرح فاجعه های اجرای تعدیل ساختاری را ارایه کردند دو مفهوم کلیدی مطرح شد. یک مفهوم این بود که دهه ۸۰ که دهه تعدیل ساختاری بود با عنوان دهه از دست رفته و دهه فاجعه آفرینی معرفی شد و متاسفانه این ادبیات در زبان فارسی منتشر نشد و ما از فاجعه های تعدیل ساختاری چندان آگاهی پیدا نکردیم چون در آن دوره تیم مدیریتی بسیار هوشمندتری در دوره جنگ وجود داشت که به کلی با تعدیل مرزبندی مشخص داشت. لذا ما خیلی متوجه فاجعه های اجرای طرح تعدیل ساختاری در سطح دنیا نشدیم. مفهوم دیگر این که گفتند اگر از منظر اقتصادسیاسی جهانی و قدرت های بزرگ طلبکار ادامه تعدیل اجتناب ناپذیر است بیاییم حداقل به تعدیل چهره انسانی ببخشیم. طی آن اجلاس در سال ۱۹۸۷ امضای صندوق بین المللی را گرفتند که اگر اجبار می شود کشوری تعدیل را اجرا کند، در مورد تور ایمنی برای فاجعه های تعدیل هم فکری شود. متاسفانه در دولت های وقت همانگونه و به طور ترجمه ای عمل شد.

منظورتان برنامه فقر زدایی است که از سوی دولت دوم هاشمی در مواجهه با انتقادها نسبت به افزایش بی عدالتی و فاصله طبقاتی تدوین شد؟

دقیقا. شما متوجه نشدید که مفهوم مستضعفان که بار معنایی عمیقی داشت جای خود را به اقشار آسیب پذیر داد. وقتی که برنامه تعدیل را جرا می کنید و به تولید ضربه می زند و موجب نابرابری و فساد می شود معلوم است که پای سرنیزه به میان می آید. در بسیاری از کشورها که برای نظام جهانی مهم بودند پیش از اجرای بسته تعدیل، کودتای نظامی شکل می گیرد. به طور مشخص من به ترکیه اشاره می کنم. در دهه ۸۰ به محض این که آنها ایران را به دلیل انقلاب اسلامی از دست دادند و ترکیه اهمیت ژئوپولتیک پیدا کرد نظامی ها روی کار می آیند و برنامه تعدیل اجرا می شود. دو دهه طول کشید تا ترکیه به این نتیجه رسید که با نگاه امنیتی در ساخت سیاسی و شوک درمانی در ساخت اقتصادی فقط فاجعه آفرینی و پیشروی در باتلاق نصیب خواهند برد. تمام دستاوردهایی که ترکیه طی دهه گذشته داشته مرهون این بلوغ فکری در عرصه اجتماعی و سیاسی است. بنابراین این اشاره ای که شما کردید در تمام آمریکای لاتین و آفریقا که تعدیل ساختاری اجرا شد، مشاهده می شود. منطقش هم کاملا منطق روشنی است.

منظور شما این است که در ایران هم این بسط تور حمایتی یارانه نقدی همزمان با شوک درمانی جدی در سال های اخیر می تواند نشان از ادامه توطئه نهادهای بین المللی داشته باشد؟

من توطئه را واقعیت می دانم ولی اصیل نمی دانم مساله اصلی سهل انگاری و کوته نگری است. چرا در شرایط جنگی در اقتصاد ایران از منظر اقتصادسیاسی مهمترین منتقدان دولت وقت غیرمولد ها بودند و بزرگ ترین پشتیبانان دولت وقت تولیدکنندگان بودند و دقیقا از زمانی که برنامه تعدیل ساختاری در ایران اجرا شده یک جابجایی تمام عیار در اقتصادسیاسی مشاهده می شود یعنی بزرگ ترین نفع برنده ها غیرمولدها هستند و تولیدکننده ها منتقد دولت هستند. زمانی که در شوک درمانی تولیدکننده ها مقهور غیرمولد ها می شوند آیا می شود شرایط بدتری هم به وجود آید؟ پاسخ آری است یعنی آن غیرمولد هایی که در تجارت پول نفع می برند حرف اول را در نفع بری بزنند. این در ادبیات موضوع وجه پولی شوک درمانی صورت بندی می شود. وقتی شوک های بزرگ قیمتی رخ می دهد منشا عدم تعادل های بسیار بزرگ در بازار پول می شود. وقتی به جای ۹۰۰ تومان برای تامین مالی یک دلار، متقاضی ۳۵۰۰ تومان می شوید این یک تقاضای بزرگ پولی به وجود می آورد که سوداگری در بازار پول و نزول خواری منشاء خلق ارزش افزوده شود. آثار این مساله رشد قارچ گونه بانک ها و موسسات اعتباری در ایران است. تا زمانی که دولت به وجه پولی شوک درمانی توجه نکند و تدبیری برای آن در نظر نگیرد نمی شود از دور باطل رکورد تورمی خارج شد.

 

از منظری دیگر، در دولت فعلی ابتدا چهره های مدافع اقتصاد اسلامی روی کارآمدند ولی در نهایت الگوی ارایه شده آنها شد هدفمندی یارانه ها منتها با توزیع نقدی یارانه، علت این همگرایی و یا به دام افتادن طرفداران عدالت اسلامی در دام تعدیل خوش آب و رنگ تر چه بود؟
به گمان من نکته ای که در بحث مدیریت توسعه اهمیت دارد، این است که ببینیم اشخاص چقدر نقش و سهم دارند و به همین میزان به آنها توجه شود. در ساخت های کوته نگر چون حوصله نگاه های بنیادی وجود ندارد ترجیح این است که ناهنجاری ها را به اشخاص متوجه کنند و همه تسویه حساب ها را با اشخاص کنند. هر چند اشخاص بی تقصیر نیستند ولی نقش ساختار نهادی مهم تر است. در اقتصاد رانتی این افراد که شما نام بردید بزرگ ترین ظلمی که کردند خود را با کوته نگری با ساخت سیاسی وفق دادند و برای مورد پسند ساخت کوته نگری بزک کردند و در برخی موارد شرافت های حرفه ای و علمی را قربانی منافع کوتاه مدت خودشان کردند. این ساختار نهادی ما را به سمت کوته نگری می کشاند. مساله ساختاری راه حلی ساختاری می طلبد. اگر چنین زمانی رسید که دنبال راه حل ساختاری بودیم، می شود تجربه های موفق ایران و جهان را معرفی کرد.

 

حالا در آستانه جابجایی دولت هستیم. دولتی روی کار می آید که شعارش تدبیر و امید است. این تدبیر به نظر شما در حوزه اقتصادی چگونه باید تبلور یابد؟

هر دولتی که سرکار می آید با یک وقوف اقتصادسیاسی و یک وقوف تئوریک بیاید تصمیم جدی بگیرد. گروه های رانت جو و شبه مافیایی که هم از قدرت و ثروت و هم از سازمان یافتگی و نفوذ برخوردارند ولی ۷۰ میلیون نفر دیگر واجد این ویژگی ها نیستند. دولت باید تصمیمی بگیرد که منافع اکثریت مردم را در نظر می گیرد یا منافع گروه های رانت جو و ادامه پیش روی در باتلاق را. این یک تصمیم خطیر راهبردی است و هر کس در این زمینه با وقوف تامل کند می تواند از اکثریت جامعه یار گیری کند. به اعتبار این که در ساخت قدرت ایران نهادهایی هستند حیات آنها که مبتنی بر رای گیری عمومی دوره ای نیستند و بقای آنها قید زمانی ندارد، آن نهادها در این شرایط نقش تعیین کننده دارند. ربع قرن تجربه کرده ایم و بی سابقه ترین سطح منابع انسانی و مالی را به کار گرفته ایم ولی تولید سرانه ما به طرز وحشتناکی رو به قهقرا می رود. چشم نداز آتی هم با وجود این باتلاقی که تعدیل ساختاری به وجود آورده روشن می کند که با حمله بیشتر به قیمت های کلیدی به سمت تعمیق رکود تورمی پیش می رویم. نکته ای که برای ایران اهمیت دارد این است که هنوز برخی صادقانه بحث از هنجارهای و ارزش های اجتماعی می کنند واین موضوعات را جدی می گیرند باید با آنها هم جدی صحبت کرد. چون تصادفی نیست که مجموع شرایطی که رکود تورمی را رقم می زند در ادبیات موضوع با فلاکت و بی نوایی صورت بندی می شود. خطاهای تعدیل محدود به اقتصاد نیست و آثار اجتماعی و فرهنگی آن ماندگارتر و مخرب تر از اقتصاد است. تصادفی نیست که در دوره شوک درمانی هنجارشکنی اجتماعی متناسب با سطح فلاکتی که ایجاد می کند افزایش می یابد. تصادفی نیست که در سال ۹۱ انجمن جامعه شناسان ایران دوبار تلاش کرد که در خصوص آسیب های اجتماعی همایشی برگزار کنند که هر بار بنا بر اقتضائات امنیتی از برگزاری آن جلوگیری شد. باعث تاسف است که طرح بحث از سوی نهادهای صلاحیت دار با مانع رو به رو می شود تا این دمل چرکین عفونت ریشه خود را چنان بدواند که راه پس و پیش باقی نماند.

اگر شما جای تیم مدیریتی دولت یازدهم بودید مهمترین اقدامی که در شرایط فعلی انجام می دادید چه بود؟

من به جای تیم مدیریتی جدید باشم مهمترین و فوری ترین چیزی که را که در دستور کار قرار می دادم، فهم اقتصاد سیاسی و نظری گزینه های سیاستی معطوف به خروج از دور باطل تعدیل ساختاری است یا این که تصمیم گیری شود که برنامه آتی ادامه اجرای تعدیل است منتها با شدت کمتر یا بیشتر.

الان دولت یازدهم با حجم مطالبات گسترده ای مواجه است، مردم هم انتظارات کوتاه مدت بالایی دارند و در ضمن به تعبیر شما در ساخت سیاسی ما خیلی هم کسی حوصله طولانی شدن تحقق مطالبات را ندارد. لذا چگونه می شود در عین پاسخگویی به مطالبات کوتاه مدت، اصلاحات نهادی را هم پیش برد، بدون این تضادهای گروه های ذینفوذ مانع شود؟

در یک ساخت نهادی رانتی وقتی شما اجازه جولان به انگیزه های رانت جویانه می دهید یعنی در ملاحظات توسعه ملی پشتتان را به هدف که توسعه است کرده اید. رویه کلی شوک در مانی تحت هر عنوانی و سمت و سویی محکوم به شکست است. در دولت احمدی نژاد هم این مساله به وضوح ملاحظه شد. این دولت حتی گام های عکسی برداشت که به ضد خودش بدل شد مثل بازی ای که بر سر نرخ بهره درآوردند. نئوکلاسیک های وطنی در ماجرای نرخ بهره فریاد و فغان سردادند که کاهش دستوری نرخ بهره غلط است. چطور افزایش دستوری نرخ ارز درست است ولی کاهش نرخ بهره غلط است؟ اگر هر چیز دستوری غلط است چرا در خصوص خصوصی سازی های دستوری واکنش نشان نمی دهید؟ چطور در خصوص افزایش دستوری قیمت حامل های انرژی حامی بودند ولی وقتی آثار آن بروز کرد، بدل به منتقد دولت شدند؟ بحث بر سر این است که شوک درمانی برای ساخت رانتی توسعه نیافته غلط است و این نکته باید به رسمیت شناخته شود. دولت اول باید راجع به نرم افزارهای تصمیم گیری و تخصیص منابع حساسیت نشان دهد. به طور مشخص به نهادهای علم، قانون و برنامه اشاره می کنم. این ها نهادهایی هستند که برای غلبه بر کوته نگری ذاتی در کل تمدن بشری ساخته شده و بی ربط نیست که کسی که کوته نگر است با هر سه این اینها مشکل دارد. در مجلس هم زمانی که اقتصادخوانده های همسوی سیاسی با دولت با سیاست های انبساطی افراطی دولت مخالفت کردند، واکنش دولت این بود که مدرک تحصیلی آنها را به چالش کشید. یعنی همراهان سیاسی خود را هم تحمل نکردند. تصادفی نیست که در این دوره این ضربه به نهاد برنامه ریزی کشور وارد شد. اصلا تصادفی نیست که بی سابقه ترین سطوح قانون شکنی در این دوره رخ داد. لذا گام کلیدی این است که مجلس و دولت که هزینه های علم و دانش گریزی را مشاهده کرده اند، تدبیری برای افزایش هزینه این فرارها از قانون و علم و برنامه بیندیشند. این طور نباشد که اگر در قالب اتحاد در نظام رانتی این فرارها رخ دهد مشکلی نباشد و زمانی که آن تحاد شکسته شود، مبارزه فعال با آن جدی شود.

 

فکر می کنید، در ساخت سیاسی ما این ظرفیت وجود دارد؟

آن ظرفیت مورد اشاره شما نه یکباره ایجاد می شود و نه وارداتی است.

 

یعنی باید همانند دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی باید منتظر رخداد تضاد منافع گروه های مختلف و رویارویی آنها باشیم؟

نه، من فکر می کنم اگر ساخت سیاسی متقاعد شود که کوته نگری آینده کشور را دچار آسیب می کند و امنیت ملی را دچار آسیب می کند برای بقای خودش همکاری می کند. این در تمام کشورها توسعه یافته به عنوان نقطه عطف تاریخی رخ داد و سپس توسعه رخ داده است. وقتی شاهد ۵۰۰ درصد رشد در گروه جمعیتی هستیم که فقط از ناحیه هزینه درمان به زیر خطر فقر افتاده اند، وقتی فساد در اوج تحریم طی سال ۹۱ واردات خودروهای لوکس و لوازم آرایش را به واردات حیاتی ترین داروها ترجیح می دهد، می شود گفت که این کوته نگری چگونه با مشروعیت نظام سیاسی بازی کرده است. بدهی های چندصد هزار میلیارد تومانی در اوج درآمدهای نفتی برای دولت به وجود آمده است. اگر اینها را توضیح دهیم، متوجه می شوند که مسیر کوته نگری مشروعیت زدا و ناپایدار است. این در جه اول مساله فکری و بعد اقتصادسیاسی است. با متانت علمی باید نشان داد که اگر به منافع رانت جویان ترجیح دهیم ارتش بینوایان و بیکاران به وجود می آید. اگر می خواهند عدالت به وجود آورند با تقدم شغل بر یارانه مواجه هستیم. با پراخت ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان این همه فاجعه به رفاه خانوارها و تولیدکننده ها و مالیه دولت وارد شده در حالی که اگر رویه های تولید فرصت های شغلی مولد امکان پذیر شود هر کس که بر سرکار برود بالغ بر ۴۸۰ هزارتومان خواهد داشت و به جای صدقه بگیری احساس عزت نفس و وابستگی به جامعه دارد. می ارزد دولت جدید آنطور که وعده داده به زحمت بیفتد و با ربا خواران و رانت جویان که از نظر عده اندک و از نظر قدرت بالا هستند، مبارزه کند. در این جهت تجربه های نهادی ثمربخشی هم در حوزه ملی و هم بین المللی وجود دارد که می شود مطرح کرد و دولت هم از آنها بهره ببرد.