جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


آغاز مراسم تشییع شکری بلعید/اعتصاب سراسری تونس را فلج کرد

Posted: 08 Feb 2013 05:54 AM PST

جرس: همزمان با آغاز مراسم تشییع یکی از رهبران مخالف دولت تونس که چند روز پیش در مقابل منزلش کشته شده بود، این کشور به سبب اعتصاب سراسری به حالت تعطیل درآمده است.

به گزارش مهر به نقل از پایگاه النشره، هزاران تونسی در مراسم تشییع شکری بلعید از رهبران مخالف در میان تدابیر امنیتی شدید شرکت کردند.


النشره همچنین از لغو همه پروازها به تونس و بالعکس در حمایت از اعتصاب سراسری در کشور خبر داد.


این در حالی است که القدس العربی از اعتصاب سراسری و بسته بودن همه موسسات دولتی، مراکز تجاری و خدماتی، توقف حمل و نقل زمینی، هوایی و دریایی در حمایت از درخواست اتحادیه صنفی تونس خبر داد.


این رسانه گزارش داد: خیابانهای تونس خالی از خودرو است و جز نانوایی ها و داروخانه و اورژانس بیمارستانها دیگر بخشها تعطیل است.

 

دست‌کم ۲۶ نفر در پی انفجار در بغداد کشته شدند

Posted: 08 Feb 2013 05:54 AM PST

آخرین گزارش ها از وضعیت رئیس جمهور عراق
جرس: در یک سری انفجار در عراق دست‌کم ۲۶ نفر کشته شدند. مقامات امنیتی عراق اعلام کردند این انفجارها روز جمعه (۲۰ بهمن/۸ فوریه) در مناطق شیعه‌نشین بغداد رخ دادند.

 

به گزارش خبرگزاری آلمان، چهار انفجار روز جمعه (۲۰ بهمن/۸ فوریه) محلات شیعی‌نشین عراق را به لرزه در آوردند و دست‌کم ۲۶ تن را به کام مرگ بردند.


به گزارش پلیس بغداد در پی انفجار دو خودروی بمب‌گذاری شده در منطقه خادمیه در حومه بغداد ۱۳ تن کشته و ۲۶ تن دیگر زخمی شدند.


در شهر حله در ۱۰۰ کیلومتری جنوب بغداد نیز ۱۳ تن در نزدیکی یک بازار پر رفت‌و‌آمد در پی انفجار دو خودروی بمب‌گذاری شده کشته شدند. در این حادثه نیز ۱۲ تن زخمی شدند. هنوز از جزئیات این دو حادثه خبری در دست نیست.


حملات خونین علیه شیعیان عراق همه روزه بسیاری را به کام مرگ می‌برد. گفته می‌شود بسیاری از این انفجارها توسط شبکه تروریستی القاعده سازمان دهی می‌شود.


القاعده از سنی‌های عراق خواسته است علیه تسلط شیعیان این کشور به رهبری نوری مالکی، نخست وزیر این کشور، به‌پاخیزند.


گزارش دیگر اینکه؛ نجم الدین عمر استاندار کرکوک اعلام کرد: وضع جسمانی جلال طالبانی رئیس جمهوری عراق رو به بهبود است و وی به زودی به کشور باز می گردد.


وی افزود: تماس با تیم پزشکی طالبانی در برلین آلمان ادامه دارد و تیم پزشکی درباره وضع جسمانی جلال طالبانی ابراز خوش بینی کرده است.
 

مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا: همچنان علاقه‌مند برگزاری مذاکره دوجانبه با ایران هستیم

Posted: 08 Feb 2013 05:36 AM PST

جرس: با وجود مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با برگزاری مذاکره دوجانبه با آمریکا، سخنگوی وزارت خارجه اين كشور بار دیگر برای برگزاری گفت‌وگوی دوجانبه با ایران ابراز تمایل کرد.

 

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری کویت، «ویکتوریا نولاند» سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا شب گذشته در جریان یک کنفرانس خبری گفت: «هنگامی که جو بایدن، معاون رئیس جمهور در مونیخ بود این مطلب را صریح اعلام کرد که آمریکا برای مذاکره دوجانبه با ایران در قالب نشست ۱+۵ در آلماتی، آماده است.»


وی افزود: «آنها (ایرانی‌ها) باید برای اینکه چگونه می‌خواهند در مذاکرات ۱+۵ چگونه پیش روند، تصمیم‌گیری کنند.»


نولاند تاکید کرد که ما بسیار امیدواریم که در این فرصتی که طی هفته‌های آینده داریم، ایران خود را برای برگزاری مذاکره پیرامون موضوعات اساسی آماده کند.


وی تصریح کرد که چه اینکه ایران بخواهد با همه ما (گروه ۱+۵) مذاکره کرده و چه بخواهد با آمریکا دو جانبه مذاکره کند، ما آمادگی داریم.


نولاند با اشاره به اینکه توپ اکنون در زمین ایران است و درصورت مشارکت ایران در مذاکرات، شدت تحریم‌ها کاسته می‌شود،‌گفت: «ما همیشه گفته‌ایم هر اقدام ایرانی‌ها با اقدامی از سوی ما پاسخ داده می‌شود. بنا بر این تصمیم گیری با ایران است که بخواهد با مشارکت در مذاکرات از تحریم‌ها بکاهد.»


این در حالی است که مقام معظم رهبری روز گذشته به طور صریح با رد پیشنهاد مذاکره دو جانبه با آمریکا، تاکید کردند: «نو به میدان آمده‌های دولت آمریکا مانند دولت‌های سابق خود مجدداً مسئله مذاکره را تکرار کرده و می‌گویند توپ در زمین ایران است. توپ در زمین آمریکاست که باید پاسخ دهند مذاکره با فشار و تهدید و بدون حسن نیت چه معنایی دارد؟»


نولاند در ادامه گفت که بدون پیشرفت در مذاکرات و حرکت در این زمینه، آمریکا همچنان به افزایش فشار‌های بین‌المللی اقدام می‌کند.


نولاند در پایان اظهار داشت که ایران باید شفاف عمل کرده و به نگرانی‌های جامعه بین‌الملل درباره برنامه هسته‌ای خود پاسخ دهد.


گفتنی است، رهبر جمهوری اسلامی روز گذشته در سخنانی پیشنهاد آمریکا برای برگزاری مذاکره دوجانبه با ایران را حیله‌گرانه دانست و اظهار داشت: "عده ای از روی ساده لوحی یا غرض از پیشنهاد مذاکره آمریکا خوشحال میشوند؛ مذاکره مشکلی را حل نمیکند. امروز اگر کسانی بخواهند سلطه آمریکا را مجددا درکشور برقرار کنند، ملت گریبان آنها را خواهد گرفت."


وی تاکید کرد: "مذاکره برای اثبات حسن نیت است، در حالی که تمام رفتار آمریکا در عمل حاکی از سوء‌نیت است."


پیش از این جو‌بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا از پیشنهاد برگزاری مذاکره دوجانبه با ایران در حاشیه نشست آتی ۱+۵ در قزاقستان خبر داده بود.


قرار است دور بعدی مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ هشتم اسفندماه در قزاقستان برگزار شود.
 

 

حجتی کرمانی: راهی که ما داریم می‌رویم، گام‌های شیطان است که از آن پیروی می‌کنیم

Posted: 08 Feb 2013 05:36 AM PST

جرس: محمدجواد حجتی کرمانی رهبر جمهوری اسلامی و مسئولان نظام و همچنین منتقدان و مخالفان حاکمیت در داخل و خارج را به پذیرش "آشتی ملی" و تن دادن و ملزومات آن فرا خواند.

به گزارش روزنامه اطلاعات، این روحانی اصلاح طلب در یادداشتی تاکید می کند: راهی که ما داریم می‌رویم و این نزاع و درگیری و تخاصم و تنازع پیوسته درحال گسترش که ما در آن می‌لولیم و مدام در کوره‌ی جهنمیِ آن می‌دمیم، گام‌های شیطان است که ما از آن پیروی می‌کنیم.

 

حجتی کرمانی در بخشی از یادداشت خود با اشاره به تماس تلفنی یکی از جانبازان جنگ با خود و اشاره ضمنی به انتقاد وی از خطبه های ۲۹ خرداد رهبری در سال ۸۸، تصریح کرد: او نتوانست از گریه خودداری کند و چند بار گریست و مرا هم گریاند و گفت چرا این آقایان… (نام برد) در نماز جمعه‌ی… (با ذکر تاریخ) چنین حرف‌هایی می‌زنند و مردم را به جان هم می‌اندازند؟ می‌گفت ترا به خدا صدای مرا به مقامات عالی کشور (نام بُرد) برسان و بگو چند ماه پیش از سقوط صدام او رأی ۹۸ درصدی از مردم گرفت و سوریه را ببینید که چه اوضاعی دارد… چرا ما به خون‌های ریخته شده‌ی جوانانمان رحم نمی‌کنیم؟


این نویسنده روحانی که طرح پیشنهادی خود را در قالب سلسله یادداشت هایی در هشت قسمت در روزنامه اطلاعات منتشر کرده، دو صحنه از آغاز و پایان فیلم آشتی ملی را در سناریوی ذهنی خود اینگونه به تصویر کشیده است:
* نخست، در یک سخنرانی از سوی عالی‌ترین مقام کشور اعلام می‌شود که در نظر است یک تجدیدنظر کلی در سیاست‌های کلی داخلی و خارجی از آغاز تاکنون به عمل آید و از همه‌ی صاحب نظران موافق و مخالفِ و وفادار به نظام جمهوری اسلامی فراخوان می‌شود که نظرات اصلاحی خود را مطرح نمایند. البته با قید آنکه بیان نظریات، مصلحانه و به دور از شعار و خشونت و تندی و هتک حرمت و افترا و دروغ… باشد.
* در ثانی از جمیع مسئولان و دست‌اندرکاران امور جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب تاکنون و نیز از صحنه‌گردانان غیرمسئول اعم از مراجع تقلید و علمای بلاد و خطبا و نویسندگان و ارباب نظر سیاسی و دینی و جامعه‌شناسی دعوت می‌شود که در گردهم‌آیی «آشتی ملی» فراهم آیند و طی یک سخنرانی عفو عمومی همه‌ی محبوسان و محصوران و مطرودان اعلام می‌شود و آنان از هر شخصیت و حزب و گروه و دسته و جمعیّت (که قبلاً در طرح مقدماتی با آنان توافق شده است) به جلسه‌ی عمومی می‌آیند و مراسم آشتی‌کنان ملّی در «مرآ» و «منظر» عامه‌ی خلق جهان اعم از ایرانی و غیر ایرانی به عمل می‌آید… (طبق آنچه در رؤیا آمده است که تمام تلویزیون‌های جهان این مراسم را مستقیماً پخش می‌کنند!). من از تصور این منظره می‌خواهم پرواز کنم! چون می‌دانم قلب پیغمبر خدا(ص) و اولیاء دین(ع) از این پدیده غرق در شادی و سرور خواهد شد و دشمنان ما بخصوص اسرائیل با تمام وجود خواهد سوخت و در خود فرو خواهد ریخت…


وی در بخش دیگری از یادداشت خود می نویسد: من اوضاع سیاسی را بسیار گُسسته و درهم و برهم می‌بینم و هرچه هم زعمای قوم کوشش می‌فرمایند که چهره‌ای عادی و حتی «فوق عالی!» از شرایط کشور ارائه دهند، اما واقعیت آنچنان روشن است که با این سخنرانی‌ها و گفتگوها و بحث و جدل‌ها نمی‌شود بر روی واقعیت دردناک سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و بخصوص اخلاقی جامعه پرده کشید.


حجتی کرمانی با ارائه از تحلیلی از سه دهه ی پس از انقلاب اسلامی، تصریح می کند: من این شرایط را همانگونه که بارها یادآوری کرده‌ام کیفر و انتقام الهی می‌دانم بر آنچه ما در این سه دهه‌ی گذشته از ظلم و ستم بر سرِ خودمان آوردیم، از هتک حرمت‌ها و تهمت‌ها و دروغ‌ها و سلب حیثیت‌ها و احیاناً تعرض به جان و مال و ناموس و عِرض و آبروی یکدیگر… ما هر کسی را که جزیی اختلافی با ما داشت، از میدان به‌در کردیم و از اول انقلاب هر روز و هر ماه و هر سال بر تعداد مطرودین و محذوفین و پیاده‌شدگان به زور یا اختیار از قطار انقلاب افزودیم و حالا که نوبت به خودمان رسیده و در متنِ دست‌اندرکاران امور، خدشه و رخنه افتاده، آه و ناله می‌کنیم که چرا حرمت یکدیگر را نگه نمی‌داریم و قدر یکدیگر را نمی‌دانیم!… درحالی‌که پشت سرِ‌ همین ماها که اکنون باهم دعوا داریم، خَیِلی عظیم از محذوفین و مطرودین و متهمین و آبروریختگان و از صحنه به‌درشدگان یا به‌در رفتگان وجود دارند که نام بردن از اشخاص و جریان‌ها و گروه‌های مزبور مستلزم نگارش یک کتاب است!


وی همچنین در جای دیگری نوشت: این طنر تلخی است که ما «فراکنی» را از عقول معمول و عادی هم فراتر برده‌ایم و اصرار داریم که رقیبان سیاسی خودمان را به ریش بیگانه بچسبانیم و غفلت داریم یا تغافل می‌کنیم که هرچه بر این امر بی‌دلیل، اصرار بورزیم، دره‌ی عمیق میان آحاد جامعه بیشتر خواهد شد و چون امر باطلی است، به حکم ناموس الهی، دوام نخواهد یافت و دیر یا زود، کیفر اعمالمان را خواهیم داد که داریم می‌بینیم و خدا نکند که این آیه درباره‌ی ما مصداق داشته باشد که «ولنذیقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون یعنی ما عذابِ پست‌تر را و نه عذاب بزرگ‌تر را به آنان می‌چشانیم شاید بازگردند…»


متن کامل این سلسله یادداشت ها را – عینا همانگونه که در روزنامه اطلاعات منتشر شده – به قلم محمدجواد حجتی کرمانی در زیر بخوانید:

۱
رابطه‌ی استکبار جهانی و آلودگی هوای تهران!!؟
…از این عنوان تعجب نکنید! چیزی به ذهنم رسید دریغ داشتم که از آن سخن نگویم:
رابطه‌ی استکبار جهانی و آلودگی هوای تهران یادآور ضرب‌المثل «یخ» و «دروازه» است که با هیچ سریشمی به هم نمی‌چسبند اما اتفاقاً منظور من هم همین است! من می‌گویم در مورد آلودگی هوای تهران چه کسی می‌تواند مدعی شود دست استکبار جهانی در کار است؟! هیچکس!… اما تعجب نکنید و باور کنید و صبر کنید من اثبات کنم که بسیاری از ادعاهای همراه با غوغا و جنجال و تبلیغات پرهیاهوی ما، از همین قبیل است… بقیه مطلب را بخوانید…
* * *


نخست اجازه دهید برای طرح مسئله نظر خودم را در مورد آلودگی هوای تهران و تشابه آن با آلودگی فضای سیاسی کشور به عرض برسانم. اگر کسی از من بپرسد: اوضاع سیاسی را چگونه می‌بینید و آینده را چگونه می‌نگرید؟ من می‌گویم شما مگر توی این هوای آلوده‌ی تهران، همین پیش پای خودتان را بدون دود و آلودگی می‌بینید تا چه رسد به قله البرز و دماوند…؟! از بالا که تهران را می‌بینی، هیچ بنا و ساختمانی پیدا نیست و سراسر شهر در غلظتی غم آلوده و نگران‌کننده فرو رفته است… معطلتان نکنم، من اوضاع سیاسی را چنین می‌بینم… اما از آنجا که من بدبینی (و نیز خوش‌بینی) خودم را «واقع‌بینی» می‌پندارم، فوراً اضافه کنم که به یک دلیل روشن و واضح، از آینده ناامید نیستم و این امیدواری واقع‌بینانه را باز با شبیه‌سازی اوضاع سیاسی با هوای آلوده تهران توضیح می‌دهم: چند روز پیش چند ساعتی که به یک شبانه‌روز نکشید، «باد» این موجود نامرئی که از قدیم از عناصر اربعه‌اش خوانده‌اند، و من آن را «نفحه الهی» می‌نامم لشکر جرار دود و آلودگی را از آسمان تهران جاروب کرد و شما می‌توانستید تلؤلؤ خورشید را که بر سپیدی برفهای قله‌های البرز و دماوند می‌تابد تماشا کنید و مسحور این زیبایی خیره‌کننده‌ی طبیعت شوید که ما انسان‌های خودخواه نادان سودجو چنینش زشت و بدقواره و چندش آور کرده‌ایم… و سیاست و اوضاع سیاسی نیز چنین است…
اگر «باد» رحمت و مهر و محبت الهی بر جانهای آلوده‌ی ما بوزد و خودخواهیها و خودمحوریها و انحصارطلبی‌ها و کوتاه‌بینی‌ها و حسادتها و کینه‌ها و بدخواهیها و سرانجام تنازع و تخاصمهایی که ثمره‌ی این خصال نکوهیده و ناپسند است، به یکسو رود و آسمان دل‌های ما را صفای مهر و محبت و آشتی و همدلی و همفکری و همکاری و معاضدت و مشاورت و «تعاون بر برّ و تقوی» نورانی کند، سیاست و اوضاع سیاسی ما نیز چون فضای همه روزه‌ی تهران تلؤلؤ خواهد یافت و چراغ امید به آینده را در دلها روشن خواهد کرد… اما چه کنیم این وزش نسیم رحمت الهی بیاغازد و ادامه یابد؟…. و چه کنیم که قله‌های سر به فلک کشیده آینده را که پیوسته از آن سخن می‌گوییم (و وعده سرِ خرمن می‌دهیم) که به روشنی و وضوح و بی‌دغدغه و اضطراب و دلهره به تماشا بنشینیم؟…
ـ در پاسخ به وحی تبرک می‌جویم:
انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یُغیّروا ما بانفسهم.
و اذا ارادالله بقوم سوءً فلامرّد له و ما لهم من دونه والٍِ اگر وزش «باد» (به عنوان یکی از عناصر اربعه در طبیعت) در اختیار ما نیست (هر چند علم، گستاخانه «خیز» گرفته است که عنصر هوا را نیز سلیمان‌وار چون آب و خاک و آتش مهار کند) امّا نسیم رحمت الهی، که بر کلّ گستره‌ی هستی وزیدن می‌گیرد بسته به سیاست و ظرفیت ماست چرا که این نسیم بر جان و دلی می‌وزد که از کینه و بدخواهی و فزون‌طلبی و تنگ‌نظری و سایر خصال نکوهیده تهی باشد…
* * *


الان که این یادداشت را می‌نویسم شبکه ۵ از هوای آلوده‌ی تهران در روز «هوای پاک؟!!» (امروز ۲۴ دیماه) سخن می‌گوید. و گوینده هم از مراسم روز «هوای پاک!!» صحبت می‌کند! و این یک طنز تلخ است که هم گریه‌آور و هم خنده‌آور!… مثل خیلی از کارهای ما!… اجازه بدهید از این سوژه نگذرم و به یک تشابه دیگر اشاره کنم: ما با این همه عوامل عقب‌رفت و سقوط اخلاقی و اقتصادی و سیاسی، «از رو نمی‌رویم» و مانند همین نامگذاری بدترین روزِ هوای آلوده‌ی تهران به نام «هوای پاک»، مُدّعی مدیریت جهان می‌شویم و همه را جز خودمان در «ضلال مبین» می‌دانیم… آری: هم خنده دارد، هم گریه دارد!!… این دعوی سیاسی ما مانند نامگذاری بدترین روزهای تهران به نام «هوای پاک».
* * *
…عنوان مقاله فراموشم شد: «رابطه‌ی استکبار جهانی و آلودگی هوای تهران» همان رابطه‌ی یخ و دروازه!…
به پندار من: بسیاری از توهمات ما در مورد دست داشتن «استکبار جهانی» در ریز و درشت جریانات سیاسی ما، کم از توهم رابطه استکبار و آلودگی هوا نیست! باز از تمثیل استفاده کنیم: واقعاً تقصیر این آلودگی کُشنده هوا، جز فرد فردِ ما هستیم؟ می‌گویم فرد فرد ما که شامل خود من هم می‌شود، من یکی هم وقتی با ماشین دفتر آمد و رفت می‌کنم در حدود یک میلیونیم آلوده‌کنندگان شهر تهرانم ولی وقتی سوار خودرو هستم چه خودم چه راننده، از ترافیک سنگین و دود و دم ماشینهای دیگر، شکایت می‌کنیم و حق هم داریم اما فراموش کرده‌ایم (من و یک میلیون یا بیشتر آدم مثل من) که خودمان هم یکی از عوامل آلودگی هستیم… اجازه بفرمائید به زبان «اولیاء دین» سخن بگویم: در روایات آمده است که گناهانِ کوچک را کوچک نشمارید که کوچک‌شماری گناه، خود، گناهی بزرگ است چرا که از انباشته شدن گناهان کوچک است که گناهان بزرگ شکل می‌گیرد… فوراً اضافه کنم که تمثیل نقش تک‌تک ما در آلودگی هوا به خوبی این حکمت دینی را روشن می‌کند… تک‌تک ما هر کدام، در حد خود، تنها یک‌میلیونیم سهم در گناه بزرگ آلودگی داریم، اما وقتی همه به هم آمدیم و پهنه تهران بزرگ را از سایه سنگین خودروهای خود پوشاندیم، در کل می‌شود این سیاهی و تباهی و ابر تیره‌ی مسلّط بر همه جای تهران از کوه و دشت و بیابان… توضیح گناهان کوچک سیاسی که ما را به این روز سیاه نشانده است باشد در شماره‌ی بعد،… اگر خدا بخواهد…
۲
ارباب سیاست، تریلی‌ها و کامیون‌های دودزا… و بنزین سیاسی…
در شماره‌ی گذشته اشاره کردم که همه‌ی ما در آلودگی هوای تهران و سایر شهرهای ایران نقش داریم و هرکدام به اندازه‌ی اثری که می‌گذاریم، گناهکاریم. در اینجا می‌خواهم به یک تبصره‌ی مهم اشاره کنم «هوای آلوده» را به «سیاست‌آلوده» پیوند زنم و آن اینست که سهم تریلیها و کامیونهای دودزا، در آلودگی بیشتر و گناهشان سنگین‌تر است. این تریلیها و کامیونها که معمولاً هیکل‌های درشت و نتراشیده نخراشیده دارند آدمهای بدقیافه‌ی پرمدعایی را می‌مانند که سر و صدا و «اهن تلپ»شان در بزرگراهها و خیابانها و حتی در کوچه‌ها و باریک‌راههای پرپیچ و خمِ پاره‌ای از محلات که ترکیبی ناجور و نامناسب از معماری قدیم و جدید را به هم آمیخته و مانند همه‌ی شئون ما به هیچ چیز «سنت» و «مدرنیته» نمی‌ماند! آری… در هر کوی و برزنی راه می‌سپارند و گوش مردمان و ساکنان خانه‌ها و مغازه‌ها را می‌آزارند. من این تریلیها و کامیونها را به ارباب سیاست مانند می‌کنم که دودزائی آنان در آلوده کردن فضای سیاست و جامعه، از من و شمای یک لاقبا خیلی بیشتر است و گناهشان در انحراف از جاده‌ی اصلی انقلاب اسلامی از فردْ فرد ما سنگین‌تر است در اینجا یک محاسبه‌ی سرانگشتی می‌کنم ( با آنکه نمره‌ی من در ریاضیات و نیز هندسه و جهت‌شناسی زیر صفر است) و آن اینست که اگر تعداد تریلیها و کامیونهای غول‌پیکر بدقواره‌ی معمولاً کثیف را با تعداد خودروهای سواری مقایسه کنیم و نیز مقدار سمّی که اینها به هوا می‌پراکنند با یکدیگر بسنجیم، خواهیم دید که با آنکه از لحاظ تعداد، آنها اندکند و اینها بسیار. امّا دودزائی این تعداد کمتر، از دودزائی آن تعداد بیشتر، بسی افزون است این تشبیه یا تمثیل خوب می‌تواند مقصودم را بیان کند و نقش ارباب سیاست را در آلوده کردن فضای سیاست جامعه به وضوح نشان دهد…
***
بُعد دیگر قضیه که باز ممکن است در محاسبه‌ی نهایی نادیده گرفته شود، همان است که در شماره گذشته اشاره کردم که گناهان کوچک را نباید کوچک شمرد. روایتی هم یادم آمد: اعظم الذنوب ما استخّف به صاحبه. بزرگترین گناه، گناهی است که گناهکار، آنرا سبک بشمارد. با توجه به این آموزش دینی و اخلاقی، باید حساب کنیم که دود حاصل از مجموع خودروهای معمولی من و شما از دود حاصل از تریلیها و کامیونهای غول‌پیکر بیشتر است یا کمتر؟ و آیا غلظت چشمگیر و آزاردهنده‌ی دودهای متصاعد از لوله‌های بدقواره‌ی تریلیها و کامیونها با آنکه به وضوح به چشم می‌آیند، آیا از آن ذرات معلق نادیده‌ای که از اتومبیل من و شما متصاعد است بیشتر است یا کمتر؟ نتیجه محاسبه هر چه باشد که به نظرم سهم من و شما در مجموع محاسبه بیشتر می‌شود اما آنچه به وضوح، بیشتر به چشم می‌آید و بیشتر آزار می‌دهد همان دودهای وحشتناک‌ تریلیها و کامیونهاست که وقتی از کنار آنها ردّ می‌شوی، هم باید گوشت را بگیری، هم چشمت را ببندی، هم بینی‌ات را با دستمال یا ماسک از آسیب آن برحذر داری… به نظرم توضیح بیشتر لازم نیست و خواننده‌ی فهیم ما همه موارد ذکرشده را با مقوله سیاست و ارباب سیاست، مقایسه و تطبیق می‌کند و موقعیت عامّ حکومت و مردم را با این تمثیل ساده به روشنی درمی‌یابد… پس یادمان باشد برخلاف آنچه در بسیاری محافل و مجالس و معابر و منابر(!) جاری و رایج و زبانزد است، همه‌ی تخم‌مرغهای آلودگی سیاسی را توی سبد «حکومت» چیدن به همان اندازه نادرست است که آلودگی هوای تهران و شهرستانها را تنها معلول تریلیها و کامیونهای بدریخت و بدبو و پر سر و صدا بدانیم… هرچند در مورد اینها سخت مشهود و ملموس است و ما یک لا قباها سهم خودمان را در آلودگی‌های سیاسی نادیده می‌گیریم چنانکه سهم خودمان را در آلاینده‌های تهران و شهرستانها…
***
نکته‌ای دیگر: ما به حکم ضرورت و هم بر سبیل «خودکفائی» خودمان در کارخانجات «پتروشیمی» بنزین تولید می‌کنیم و باعث شده‌ایم نه تنها تهران که سایر شهرستانها حتی آنها که به نسبت، ترافیک بسیار سبک‌تری دارند، دودآلود شوند… در اینجا یک تشابه بسیار باریک و ذره‌بینی مقوله‌ی بین سیاست و مقوله‌ی رانندگی دیده می‌شود: ما می‌گوییم می‌خواهیم خودکفا شویم و این حتی در مورد علوم انسانی، دغدغه‌ی پاره‌ای از بزرگان ما شده است که نکند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، علوم سیاسی، حقوق و امثال آن «غربی» باشد و ما داریم ناآگاهانه یا گاهی آگاهانه فرهنگ غرب را در دانشگاههامان ترویج و تبلیغ می‌کنیم و تازه پس از ۳۴ سال از پیروزی انقلاب داریم فکر می‌کنیم و مشورت می‌کنیم و برنامه می‌ریزیم که نغمه‌ای از نو ساز کنیم و بنایی از نو بسازیم و این در اقتصاد و برنامه‌ریزی بودجه‌ای نیز دغدغه‌ی ما شده است… و در ورزش کشور۱ نیز… بلبشوی اقتصادی را که عارف و عامی و پیر و جوان و شهری و دهاتی و همه و همه با آن دست به گریبانند و با خون و پوست لمس می‌کنند و قیمتهای بی‌کنترل عیناً مثل بافتهای سرطانی بی‌محابا، روز به روز و گاهی ساعت به ساعت رشد می‌کنند و تکثیر می‌شوند و تنها این نیست… در عرصه‌ی دانشگاهها و حوزه‌های علمیه و حوزه‌های هنری و آفرینندگیهای سینمایی و تئاتر و شعر و موسیقی و تجسمی نیز. اهل اطلاع و ارباب فن، از آشفتگی‌ها و بی‌برنامگیها و تفاوت و تضاد و درهم ریختگی نظریات و برنامه‌ها فریادشان به آسمان بلند است. اندک توجه حتی به تیتر روزنامه‌ها و مجلات و پاره‌ای از رسانه‌های دیگر که من خوشبختانه کمتر تلویزیون می‌بینم و گاهی فقط اذان و قرآن را از رادیو گوش می‌کنم آری… نگاه اجمالی به درددلها و شکوه‌های ارباب علم و فلسفه و هنر و حتی ورزش کشور (که خود یک هنر بسیار والا و جذاب و پرکشش و اگر درست هدایت شود انسان‌ساز است)، نشان می‌دهد که ما در همه‌ی شئونمان همانند اقتصاد و گرانی و آشفتگی پولی، نابسامان هستیم…
باری ما دغدغه‌ی «اسلامی» شدن دانشگاهها و نیز سایر شئونمان را داریم و اما چون پایه و مایه‌ی اندیشه‌ورزی و فکری و معلوماتی و اطلاعاتی‌مان همین است که هست، دچار چنین اوضاع نابسامانی هستیم… حالا به سراغ تمثیلم بروم: این بنزین فرآورده‌ی پتروشیمی دارد پدر هر چه ریه و دل و روده‌ی کودک و بزرگ است درمی‌آورد و ما خوشحالیم که «خودکفا» شده‌ایم و خودمان بی‌نیاز از غرب داریم بنزین تولید می‌کنیم. درحالی که داریم خلق خدا را تا عمق جانشان بیمار می‌کنیم و به بیمارستان می‌فرستیم و از آنجا هم به «آرامستان»۲
پی‌نوشت:
۱٫ اشاره می‌کنم به برنامه‌ریزی خاص مذهبی ورزشی و نمایندگان روحانی در ورزش کشور یا همان «ماست و دروازه» یا «یخ و دروازه!»
۲٫ اختراع جدید لغت‌سازان ما که به جای گورستان، آرامستان به ما هدیه فرموده‌اند! که اگر در این دنیا آرام نیستیم لااقل به خیال آرامش در دنیای دیگر خوش باشیم!
۳
دوقلوهای درمانی: آشتی ملّی نهضت دوچرخه‌سواری…
در دو شماره‌ی گذشته تصویری گویا از شرایط فیزیکی و سیاسی شهر و کشورمان ارائه کردم. نمی‌دانم توانسته‌ام شما را به ژرفای احساس نگرانی خودم از هر دو مقوله‌ی «هوا» و «سیاست» واقف کنم یا نه. می‌دانم بسیاری از خوانندگان گرامی ما، خودشان را با این نگارنده حقیر، هم‌درد و هم‌احساس می‌یابند و شاید به مراتب از این نگارنده به عمق فاجعه‌ی آلودگی‌های «هوا» و «سیاست» آگاه‌تر باشند… اما به هرحال، آنچه مرا وا می‌دارد که گاهی قلمی بزنم، سرریز احساسات و نگرانی‌هاست که چاره‌ای جز بروز و ظهور از راه قلم بر صفحه کاغذ ندارد…
در این شماره، می‌خواهم درد دلم را پایان دهم و بجای نسخه از «درد»، از «دوا» بگویم. این را اضافه کنم که یکی از دردهای ما اینست که در تمامی شئون از سیاست تا هوا پیوسته از درد می‌گوییم و وقتی سخن از علاج درد می‌شود، بسیاری واپس می‌زنیم و ناامیدانه می‌گوییم: چه چاره؟ همین است که هست!… شما ببینید هر چه آلودگی و غلظت هوای تهران بیشتر و کُشنده‌تر می‌شود، حساسیت ما کمتر و کمتر می‌شود!! گویی خود را تسلیم جهنم خودساخته‌ی خود کرده‌ایم و می‌گوییم چاره‌ای نیست، باید سوخت و ساخت! درحالی‌که همین حالتِ یأس و تسلیم به شرایط ناسالم و مسموم‌کننده سیاست و هوا، گناه مضاعف است و همه باید درصدد چاره باشیم… چه چاره‌جویی سیاسی، چه اجتماعی، چه اقتصادی که به نظرم ریشه‌ی همه‌ی خرابی‌های ما سیاست ماست. که چنانکه یک‌بار اشاره کردم سیاست ما دیانت ما را با خود می‌کشد و می‌برد… تا ناکجاآباد… درحالی‌که بایستی دیانت ما سیاست ما را می‌بُرد به مدینه‌ی فاضله… والحدیث ذو «شجون» (قابل توجه آقای شجونی!)
* * *
این قلم یکی دو سال قبل طی مقاله‌ای خطاب به سردار دکتر قالیباف شهردار پرتلاش و سختکوش تهران که او هم تسلیم این شرایط شده و گویی چاره‌ای نمی‌بیند جز مثلاً طبقاتی‌کردن بزرگراه صدر که به نظر من، به هیچ‌وجه جوابگو و چاره‌ساز نیست مقاله‌ای در اطلاعات نوشتم و نامه‌ای توسط یکی از کارمندان مطمئن شهرداری برای ایشان به ضمیمه کتاب (از آتشکده تا مسجد) فرستادم اما اگر به شما جوابی دادند به من هم داده‌اند! من حرفم اینست که کسی در این مملکت گوشش به حرف حساب بدهکار نیست و همه چنان گرفتار روزمرّگی و بی‌برنامگی و تسلیم در برابر شرایط ناسالم سیاسی و اجتماعی و جوّی هستیم که به اصطلاح فرصتِ سر خاراندن نداریم و این همان بلای آسمانی است که ما را گرفتار اعمال ناشایست خودمان کرده و راه برون‌رفتی، جز توبه و بازگشت و تغییر کلی و اساسی در سیاست و سایر شئون میسر نیست. با این طبقاتی‌کردنها و زوج و فردکردن‌ها و امثال آن، مشکل هوای تهران حل‌شدنی نیست که نیست. در سیاست هم انتخابات، منتخابات، مشکلی را حل نمی‌کند (اگر اضافه نکند!!) باید فکری انقلابی کرد و من باز اصرار دارم که به کلی خط تولید شهری و سیاسی ما در قلمرو اداره‌ی فیزیکی شهر و اداره سیاسی کشور باید زیر و رو شود و در هر دو مورد طرح دارم که ذیلاً کوتاه به عرض می‌رسانم:
* * *
بازهم نهضت دوچرخه‌سواری!
در مورد هوای تهران ما چاره‌ای جز «نهضت دوچرخه‌سواری» نداریم… و من مقالات زیادی در این باره نوشته‌ام و مقالات تأییدیه‌ای نیز مطالعه کرده‌ام و از کشورهای پیشرفته هم اطلاعاتی دارم که آنها به چنین راهی رفته‌اند و می‌روند اما چون شهردار محترم جواب مرا نداده و هیچ حرکتی در این زمینه نمی‌بینم لذا بیش از این به خودم و شما زحمت نمی‌دهم ولی بر «امکان» قطعی عملی‌شدن «نهضت دوچرخه‌سواری» تأکید و اصرار دارم و باز هم اتمام حجت می‌کنم که اگر این طرح در شوراهای گوناگون شهرسازی و راهنمایی و رانندگی مورد بررسی کارشناسی قرار گیرد و با عزم ملّی و تصمیم قطعی مراحل اجرای آن پیش‌بینی و با قاطعیت البته با طی مراحل فنی و کارشناسی، اجرا شود امید می‌رود که بلبلان به تهران بازآیند و کلاغها رخت از پایتخت برکنند! وگرنه این هوای کُشنده و غمبار که بلای جان و تنِ صغیر و کبیر شده و پرندگان خوش‌نوا را فراری داده با این بی‌تصمیمی و روزمرگی و سردرگمی مسئولین، از سرِ ما و دیگر «نفس‌کشندگان» از پرنده و چرنده دست‌بردار نیست… و روز به روز هم بدتر و بدتر و بدتر می‌شود… که داریم می‌بینیم و من بعد از نمازها بخصوص نماز صبح، نگاهی به فضای تیره و تار شهر می‌اندازم و می‌گویم:
ـ ربّنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها. خدایا ما را از این شهر ستمگر بیرون بر!
* * *
می‌خواستم بر سر موضوع سیاسی و طرح پیشنهادی «آشتی ملی» بروم که آنرا درمان دردهای بیشمار سیاسی می‌شمارم امّا به نظرم رسید این موضوع را در مقاله بعدی مطرح کنم که بتوانم حق مطلب را بهتر ادا کنم. فعلاً برای آنکه، هم سماجت و اصرار و تأکید خودم را بر «نهضت دوچرخه‌سواری» ابراز دارم و هم برای توضیح بیشتر که «امکانِ» اجرای این راه‌حل را (که در نظر پاره‌ای غیرقابل اجرا می‌نماید) به ذهن‌ها نزدیک کنم یک رؤیای خیالی را مطرح می‌کنم که شاید رؤیای صادقه باشد و تأویل آن سالها بعد به مرحله تحقق برسد:
«نهضت دوچرخه‌سواری» بلاتشبیه مثل «اقامه‌ی صلوة» است با «نماز خواندن» فرق دارد. ما مأموریم علاوه بر نمازخواندنِ فردی، «اقامه‌ی صلوه‌ی» کنیم یعنی این سنّت الهی را بصورت جمعی و پرشکوه و بصورت یک شعار دائمی «برپا داریم». «نهضت دوچرخه‌سواری» هم این نیست که فردا صبح من و شما با دوچرخه‌ای که داریم یا نداریم سرازیر خیابانهای مملو از ماشین و آکنده از دود و دم و راههای قفل شده‌ی بزرگراهها و خیابان‌های اصلی و فرعی و کوچه پس‌کوچه‌های تهران و شهرستانها شویم. «نهضت دوچرخه‌سواری» به اجمال اینست که با یک برنامه‌ریزی سه ضلعیِ کوتاه‌مدت میان‌مدت و درازمدت، با فعال کردن و واردکردن کارخانجات دوچرخه‌سازی همراه با واردکردن خود دوچرخه میلیونها دوچرخه ارزان‌قیمت ۱۰ تا ۲۰هزار تومانی (بجای ماشین‌های ۵۰۰ تا یک میلیارد تومانی) در دسترس عموم بگذاریم و زیرساخت‌ها و بسترهای فیزیکی لازم را در سراسر تهران و پاره‌ای شهرها از بزرگراهها گرفته تا خیابان‌های فرعی فراهم آوریم که البته لازم می‌شود، (مثل طرح پرخرج بزرگراه صدر)، تضییقات و محدودیتهای موسمی و موقتی برای آمد و رفت ماشینها برقرار کنیم و بجای صدها و میلیاردها تومان صرف طبقاتی کردن یا تونل و زیرگذر زدن که هیچ اثری در کم کردن دود و دم ندارد و بلکه برعکس موجب افزایش آن می‌شود (بی‌آنکه از بار ترافیک بجز مدت محدودی چیزی بکاهد) پول و امکانات و توان مهندسی‌مان۱ را در ایجاد راههای ارتباطی زنجیره‌ای دوچرخه‌سواری و ایجاد پُستهای میانی برای کرایه دادن دوچرخه و دیگر موارد لازم و پیش‌بینی‌های ضروری که کلّ اینها یک کتاب می‌شود و پهنه‌ی تهران بجای آنکه پارکینگ اتومبیلها باشد که هست بشود پیست مسابقات دوچرخه‌سواری شبانه‌روزی!! به‌به چه رؤیای شیرینی!! و بر مهندسان خلاّق و هنرمند ماست که بقیه‌ی این نمایشنامه را که من ایده‌اش را مطرح کردم با تمام زوایا و کارکردها و ابزارهای عملیاتی فنی و اجتماعی آن و… بنویسند و این رؤیا را تعبیر کنند که اگر به عمر ما وفا نکرد، لااقل به همراه چشم‌انداز ۲۰ ساله (به سررسید ۱۴۴۰) یا لااقل تا آخر قرن آینده! به مرحله اجرا درآید!…
* * *
بعدالتحریر: این قسمت را باید اول مقاله می‌آوردم، یادم رفت: برادر بزرگوار قدیمی ما آقای خسروشاهی تلفنی فرمودند اینکه شما نوشته‌اید استکبار جهانی رابطه‌ای با آلودگی هوای تهران ندارد برخلاف نظر آقای احمدی‌نژاد است که چندی پیش فرمودند دشمنان، ابرها را باردار کرده‌اند که پیش از رسیدن به ایران ببارند و چیزی نصیب ایران نشود! من می‌گویم: بر فرض اگر سخن ایشان که توسط متخصصان با قاطعیت ردّ شد، صحیح هم بود باز ایشان نمی‌توانست ادعا کند دود و دم بنزین و گازوئیل و غیره… را استکبار به وجود آورده است. تنها می‌توانست مدعی شود که ما از سرِ اضطرار و ناچاری، برای مبارزه با آلودگی هوا چشم به آسمان دوخته بودیم ولی استکبار، در کار خدا دخالت کرد و ما را همچنان درگیر سیئات اعمالمان قرار داد… که این نیز اگر صحیح باشد نقمت الهی است!…
تا شماره بعد و طرح مسئله آشتی ملّی
پی‌نوشت:
۱ـ این بخش را مهندسان ما، در طبقاتی‌کردن بزرگراه صدر بروز داده‌اند و شایسته هرگونه تشویق و تقدیر علمی و فنی هستند. گیرم که نتیجه‌ی اینهمه هنر مهندسی بسیار بسیار اندک است.
۴
آشتی ملی، تنها راه برون‌رفت… (مقدمه!)
یادآوری: این قلم در پایان سال ۸۹ در مقاله‌ای در اطلاعات، سال ۹۰ را دقیقه ۹۰ برای (آشتی ملی اعلام کرد) که مثل همه حرفهای من کسی به آن اعتنایی نکرد و به اصطلاح «تره‌ای برای آن خُرد نکردند.» و چون حقیر می‌سوزم و می‌سازم!، به این بی‌اعتنایی‌ها عادت کرده‌ام و از رو نمی‌روم و هر چند گاه یکبار، عُقده‌های فروخورده‌ام را می‌گشایم و باعث تصدیع خوانندگان و دلخوری پاره‌ای از مسئولان مملکتی می‌شوم. این هم تازگی ندارد. اوراق پرونده‌ی مرا طی این ۳۴ سال ورق بزنید ملاحظه می‌کنید روزی نبوده که حقیر حرفی نزده باشم که به مذاق پاره‌ای خوش نیامده باشد و مرا مورد لطف و محبت!! انتقادهای تند و خشن قرار نداده باشند… اما چند سالی است که برادران بزرگواری که عادت به نواختن حقیر داشته‌اند، مشغول «خودمشت‌مالی» هستند و یکدیگر را می‌نوازند و منِ یک لا قبای مغمومِ مهجورِ مظلوم(!) را به حال خود گذاشته‌اند. و از سوی دیگر؛ پاره‌ای دیگر، گاهی به یاد این «فراموش شده‌ی دوران» می‌افتند و پیشنهاد مصاحبه و گفتگویی می‌دهند که پاره‌ای از آنها را پاره‌ای از خوانندگان محترم اطلاعات دیده و خوانده‌اند و آنها که ندیده‌اند و نخوانده‌اند هم بروند ببینند و بخوانند که از تاریخ ۲۸ اسفند ۸۹ که آن مقاله را نوشتم تاکنون شاید متجاوز از ۱۰۰ صفحه مطلب شود…
***
بروم بر سر سخنم، من اوضاع سیاسی را بسیار گُسسته و درهم و برهم می‌بینم و هرچه هم زعمای قوم کوشش می‌فرمایند که چهره‌ای عادی و حتی «فوق عالی!» از شرایط کشور ارائه دهند، اما واقعیت آنچنان روشن است که با این سخنرانی‌ها و گفتگوها و بحث و جدل‌ها نمی‌شود بر روی واقعیت دردناک سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و بخصوص اخلاقی جامعه پرده کشید… و من این شرایط را همانگونه که بارها یادآوری کرده‌ام کیفر و انتقام الهی می‌دانم بر آنچه ما در این سه دهه‌ی گذشته از ظلم و ستم بر سرِ خودمان آوردیم، از هتک حرمت‌ها و تهمت‌ها و دروغ‌ها و سلب حیثیت‌ها و احیاناً تعرض به جان و مال و ناموس و عِرض و آبروی یکدیگر… ما هر کسی را که جزیی اختلافی با ما داشت، از میدان به‌در کردیم و از اول انقلاب هر روز و هر ماه و هر سال بر تعداد مطرودین و محذوفین و پیاده‌شدگان به زور یا اختیار از قطار انقلاب افزودیم و حالا که نوبت به خودمان رسیده و در متنِ دست‌اندرکاران امور، خدشه و رخنه افتاده، آه و ناله می‌کنیم که چرا حرمت یکدیگر را نگه نمی‌داریم و قدر یکدیگر را نمی‌دانیم!… درحالی‌که پشت سرِ‌ همین ماها که اکنون باهم دعوا داریم، خَیِلی عظیم از محذوفین و مطرودین و متهمین و آبروریختگان و از صحنه به‌درشدگان یا به‌در رفتگان وجود دارند که نام بردن از اشخاص و جریان‌ها و گروه‌های مزبور مستلزم نگارش یک کتاب است! و کافی است که برادران و خواهران ارجمندی که در این سال‌ها در جریان امور بوده‌اند، نگاهی به گذشته از آغاز انقلاب تاکنون بیندازند تا به لیستی طولانی از محذوفین و مطرودین که توسط ارباب دعوای امروز، از میدان به‌در رفته‌اند دست یابند، و من خودم یکی از آنهایم که البته به دلایلی که یکی از آنها لطف خاص رهبر انقلاب و نیز لطف همین آقای دعائی و اصحاب مطبوعات است، هنوز دست و پایی می‌زنم وگرنه اگر اینها نبود من از همان دعوای شدید مجلس اول بر سر عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور وقت، به کلی حذف شده بودم… و الان هم عملاً حذف شده‌ام. ولی به روی خودم نمی‌آورم و از رو نمی‌روم و هر چند گاهی آهی می‌کشم و سوزِ دلی ابراز می‌دارم چرا که به لطف الهی هیچگاه ناامید نمی‌شوم و خدا را شکر… بگذرم… خیلی به حاشیه رفتم…
***
و امّا آشتیِ ملیِ پیشنهادیِ حقیر (مقدمه!)
این پیشنهاد، نخست خدمت رهبر انقلاب و آنگاه به کل ارباب سیاست اعم از مسئولان فعلی کشور و کل مسئولان پیشین و نیز شخصیت‌ها و احزاب و گروه‌های معترض و مخالف چه آنان که رخت مهاجرت بربسته‌اند یا آنان که در کشورند ولی به دلایلی لب بربسته‌اند و یا آنان که به حبس و حصر دربسته‌اند و نیز عموم مراجع عظام و علمای اعلام و خطبای کرام و شخصیت‌های فرهنگی و علمی و همه‌ی کسانی که به نحوی از انحاء می‌توانند در سرنوشت کشور مؤثر باشند و نیز تک‌تک افراد ملت که مانند منِ یک لا قبا هیچ‌کاره‌اند و فریادشان به جایی نمی‌رسد، اما در حدّ پراکنده کردن ذرّات معلّق نامرئی آلودگی در هوای سیاست، می‌توانند اثرگذار باشند. منظورم همه‌ی افراد عادی و معمولی‌اند اعم از دانشجو و کاسب و بازاری و مسجدی و کمیته‌ای و سپاهی و بسیجی و کارمندانِ جزء دولت و شاغلین آزاد از دهاتی و شهری و باسواد و بی‌سواد… که هرکدام، همانگونه که اشاره کردم در آلوده کردن فضای سیاسی در جلسات خانوادگی و دوستانه و میهمانی‌ها، جشن‌ها و عزاها و نیز در مترو و تاکسی و اتوبوس‌های شهری و صف خرید و اداره و مسجد و مدرسه و همه جا و همه جا مشغول غیبت و تهمت و شایعه‌پراکنی و قول به غیرعلم و عقده‌گشایی و بدگویی و هتک حرمت و بی‌احترامی و آبروریزی این یا آن مقام مسئول یا غیر مسئول یا وابستگان آنان یا این روحانی و آن روحانی و این وکیل و آن وزیر و یا آن مخالفِ معارض و منتقد هستیم بخاطر فشار زندگی و عدم تکافوی دخل و خرج به زمینِ و زمان ناسزا می‌گوییم و… خلاصه تک‌تک ما که شرایط ناسالم و ملتهب و بی‌کنترل سیاسی، به عصیان و گناهمان کشانده است، مخاطب این نوشته و این پیشنهادند. به یادم آمد آیه کریمه‌ی قرآن که از زبان و دل به آن ایمان دارم و به آن عشق می‌ورزم.
«یا ایّها الّذین آمنوا ادخلوا فی السِّلم کافه‌ی ولا تتبّعوا خُطُوات الشیطان»
یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید همگان به آشتی درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید.
دقت می‌فرمایید که خداوند در برابر دعوت به آشتی، به «خُطُوات شیطان» اشاره می‌کند و این بدان معنی است که راهی که ما داریم می‌رویم و این نزاع و درگیری و تخاصم و تنازع پیوسته درحال گسترش که ما در آن می‌لولیم و مدام در کوره‌ی جهنمیِ آن می‌دمیم، گام‌های شیطان است که ما از آن پیروی می‌کنیم… اگر کسی مدعی است جز این است این گوی و این میدان. مثلاً‌ با دلیل بفرمایند که ادامه دعوای خرداد ۸۸ راه شیطان نیست…
ستون من به اصل مطلب نرسیده بسته شد!‌ تا فردا…
۵
آشتی ملی تنها راه برون‌رفت (۲)
…فکر نمی‌کردم این یادداشت‌ها این‌قدر طولانی شود و اگر قلم را مهار نکنم، بیش از این به درازا خواهد کشید. ولی شما به جای من! آیا می‌توانید از نقل تلفنی که امروز صبح به من شد و از آنسوی خط، مردی که مردانگی و صداقت از تُن صدا و گفتارش می‌تراوید، سخنانی از سرِ درد و مسئولیت‌شناسی و نگرانی گفت صرفنظر کنید؟
ـ مرد، با لحنی جدّی و آکنده از احساس تأثّر و تألّم، خود را سرتیپ خلبان علی… بازمانده‌ی جنگ تحمیلی در سن متجاوز از هفتاد سالگی معرفی کرد که از گروه ۲۵ نفره‌ی خلبان‌هایی که یکدیگر را می‌شناختند، در تشییع جنازه‌ی ۲۳ تن از آنان شرکت کرده و تابوت آنها را بر دوش کشیده و باز به پرواز جنگی خود ادامه داده و بالغ بر ۲۵۰۰ (دو هزار و پانصد پرواز) داشته است. او نتوانست از گریه خودداری کند و چند بار گریست و مرا هم گریاند و گفت چرا این آقایان… (نام برد) در نماز جمعه‌ی… (با ذکر تاریخ) چنین حرف‌هایی می‌زنند و مردم را به جان هم می‌اندازند؟ می‌گفت ترا به خدا صدای مرا به مقامات عالی کشور (نام بُرد) برسان و بگو چند ماه پیش از سقوط صدام او رأی ۹۸ درصدی از مردم گرفت و سوریه را ببینید که چه اوضاعی دارد… چرا ما به خون‌های ریخته شده‌ی جوانانمان رحم نمی‌کنیم؟ او گفت «حضرت آقا» مرا می‌شناسند، اما هرچه کرده نتوانسته راهی به دیدار با ایشان پیدا کند… به او گفتم کاش نواری داشتم صحبت‌های شما را ضبط می‌کردم و اگر می‌شد به گوش مقامات عالیه می‌رساندم…
اما در اینجا می‌خواهم از حضرات امامان جمعه محترم از سیّد و غیرسیّد از چاق و لاغر! از پیر و جوان۱ درخواست کنم شما را به خدا (و اگر نه، به دست‌های بریده‌ی قمر بنی‌هاشم!!) قسم‌تان می‌دهم که دست از این سخنان تحریک‌آمیز بردارید و مردم را به حال خودشان بگذارید. بگذرم… وگرنه پیوسته در کوره‌ی نزاع و تخاصم دمیدن، برخلاف نصّ صریح «ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» است.
* * *
و اما آشتی ملّی: بگذارید این سناریو را آنگونه که در ذهن خیال‌پرورِ خوش‌بین خود می‌پرورم، برای شما بنویسم که لااقل در عالم خیال، کَیْف کنید! برای آنکه نظرم را بگویم شما را ۳۴ سال به عقب برمی‌گردانم و شور و هیجان حاکم بر سراسر ایران را که چشم جهانیان را خیره کرده بود،‌ به یادتان می‌آورم و فوری شما را ۳۴ سال به جلو می‌آورم یعنی همین روزهای حاضر پایانی دی و آغاز بهمن ۹۱٫ ماچه بودیم؟ و چه شدیم؟ به خدا آه از نهاد هر ایرانی مخلصِ وطن‌دوستِ خدمتگزاری برمی‌آید…
هر ایرانی که به این سرزمین عشق می‌ورزد و ایران را چون مادری مهربان دوست دارد و به آن احترام می‌گذارد، چه مسلمان باشد چه مسیحی چه زرتشتی چه کلیمی یا هر دین و آئین و مسلکی که داشته باشد… در بهمن ۵۷ فاصله‌ها از میان برداشته شده بود و مسلمانان و اقلیت‌های مذهبی و صاحب‌مسلکان گوناگون همه زیر لوای رهبری امام خمینی رضوان‌الله علیه گرد آمدند و ریشه رژیم سلطنتی را از بیخ و بُن برکندند… و امروزه‌ی روز چه می‌بینیم؟ صفّ واحد و پولادین انقلابیون، تکه تکه و پاره پاره شده و هر شخصیت و گروه و طایفه‌ای برای خود دفتر و دستکی دارد و نان خودش را می‌پزد و مواظب است کلاه از سر خودش نیفتد… آن هم نه از ترس بیگانگان و دشمنان که از ترس دوستان و همکاران و همرزمان قدیم!… واویلا!…
* * *
علامات سقوط اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بروز انواع مفاسد اجتماعی و اختلاس‌های کلان و زورگیری لمپن‌ها و سُست شدن عقاید جوانان و بی‌احترامی نسبت به بزرگان و چه بگویم… صف واحد بهمن ۵۹ را، اینک به صفوفی متخاصم و متنازع و ستیزه‌گر و فحّاش و تهمت‌زن و دروغ‌پرداز و کینه‌ورز و بی‌گذشت و سخت‌گیر و بی‌ملاحظه و پر از حقد و حسد و کینه و خصومت تبدیل کرده است… اینها سیاه‌نمایی نیست… گزارش از سطح عمومی جامعه است از مسجد و مدرسه گرفته تا خانه و دانشگاه تا کوچه و خیابان و میدان تره‌بار؟… آنها که منکرند، بیا روبرو کنیم!…
* * *
من منکر وجود جوانان پاک‌سرشت و فداکار و باگذشت و آماده‌ی جانبازی در راه انقلاب و رهبری نیستم ولی با یک تشبیه می‌خواهم بزرگانی را که به این قشر جوان پاکباخته، دل خوش دارند،‌ یادآور شوم که در همین تهرانِ آلوده و کثیف، شما پارک‌های پر از درخت‌های سر به فلک کشیده می‌بینید که در واقع ریه‌های تنفسی این شهر «تخته‌سر۲ شده» هستند… همچنین پاره‌ای از مساجد و محافل و مشاهد مشرّفه که اخلاص و پاکی در آنجا موج می‌زند… امّا این موارد، استثناهایی است که بازگوی فضای عمومی جامعه چه از نظر طبیعی و فیزیکی و چه از نظر فرهنگی و معنوی و سیاسی،‌ نیست… من وقتی پاره‌ای سخنان را در تشریح اوضاع عمومی کشور و به‌خصوص مدح و منقبت جوانان نسل سوم انقلاب می‌شنوم، پیش خودم می‌گویم این گوینده بزرگوار درست می‌گوید امّا مرجع ضمیرش به استثناها برمی‌گردد نه قاعده‌ها!… و وقتی به کُنه مسئله فکر می‌کنم وحشتم می‌گیرد که چگونه می‌شود اینهمه عقب‌افتادگی و سقوط و درهم‌ریختگی و نابسامانی و دعوا و جنجال و گسیختگی را نادیده گرفت و از کشور «گل و بلبل» و «مدینه‌ی فاضله» آرمانی سخن گفت…
* * *
…حالا کم‌کم می‌خواهم با مهار قلم به اصل مطلب بپردازم۳:
تصویر خیالی من، بازساخت وحدت غرورآفرین و شادی‌بخش و تاریخ‌ساز ۲۲ بهمن ۵۷ است که قلم من از بیان اوصاف آن و نیز از بیان آنچه ما بر سرِ انقلاب آورده‌ایم… امّا اجازه بفرمائید تصویر ذهنی خودم را از آنچه به نام «آشتی ملی» می‌نامم بازگو کنم…
تا فردا
پی‌نوشت:
۱ـ خواننده‌ی محترم! مرجع ضمیرهای این امامان جمعه را خودتان می‌دانید!
۲ـ «تخته‌سر شده» اصطلاح کرمونی به معنی شیئی مزاحم و غیرقابل اصلاح و غیرقابل دور ریختن.
۳ـ از این پراکنده‌نویسی به یاد یادداشتهای پربار و آموزنده و پر از حکمت استاد بزرگوار هم‌ولایتی‌مان دکتر باستانی پاریزی می‌افتم که در همین یادداشت‌های اخیرشان در مورد مرحوم دکتر گنجی از بامداد تاریخ تا پایان آن، سخن رفته بود…!
۶
آشتی ملی، تنها راه برون‌رفت…(۳)
در این شماره نخست یادآوری کنم که عنوان مقاله که طنزی تلخ دارد، هر چند تکراری حشوآمیز به نظر می‌رسد، امّا به پندار نگارنده، این طنز در تمامی مطالبی که ذیل این عنوان می‌آید مشهود است چرا که تلخ‌تر از این طنز چیست که پیروان آئین «اسلام» که نامش از «سلم» یعنی صلح و آشتی گرفته شده و نیز نخستین آیه‌ی کتاب آسمانیش که یکصد و چهارده بار در این کتاب مقدس تکرار شده «بسم‌الله الرحمن الرحیم» است که طبق آنچه از تفاسیر مستفیض و حتی متواتر اهل‌بیت علیهم‌السلام رسیده است، «رحمان» اشاره به «رحمانیّت عام» الهی دارد که شامل هر انسان کافر و مؤمن و حتی هر مخلوقی است. و «رحیم» مشعر بر «رحیمیّت خاص» اوست که برحسب استعداد ذاتی و نیز اکتسابی انبیاء و اولیاء و عبادالله صالحین، آنان را دربر می‌گیرد… آنگاه ما مسلمانها، آن‌هم ما مدعیان اختصاصی(!) پیروی از اهل‌بیت علیهم‌السلام نه تنها سرِ تسلیم به «سِلم» و «اسلام» راستین که آئین جهانی است فرود نمی‌آوریم بلکه با تفسیر و تأویل خودخواهانه از اسلام و قرآن و سُنّت، در این ۳۴ ساله، یکبار هم نشده که با کسانی که از خودی و غریبه دعوا کرده‌ایم، راهِ سِلّم و آشتی پیش گیریم و تنها برای نمونه و آزمایش یکبار به آیه‌ی:
«ادفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه‌ی کأنه ولی حمیم یعنی بدی را به بهترین راه دفع کن که ناگهان، کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوست صمیمی توست!» عمل کرده باشیم! و باز برخلاف آیه‌ی کریمه‌ی:
« وإن جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل على الله یعنی اگر دشمن برای آشتی بال گشود تو هم بال بگشا و بر خدا توکل کن»، پیوسته بر کوره‌ی دشمنی با خودی و بیگانه می‌‌دمیم و ای کاش در یک جایی این کار خلاف عقل و دین و سیاستِ منطقی و عاقلانه، متوقف می‌شد!!…
ما دقیقاً برخلاف سُنّت و سیره‌ی پیشوایان بزرگوار دین که علاوه بر تأییدات خاص الهی از عاقل‌ترین و سیاستمدارترین عقلا و سیاستمداران جهان بوده‌اند، و به همین دلیل با صبر و استقامت و حلم و حوصله و شرح صدر تمام، در برابر تندخویی‌ها و بدگویی‌ها و کارشکنی‌ها و توطئه‌های شبانه‌روزی دشمنانشان راهِ مدارا و مهرورزی و احسان و نیکوکاری و بسطِ قسط و عدل را در مورد آنان، پیش می‌گرفتند و در گذر زمان، دشمنان کینه‌توزِ توطئه‌گر، دوستان صمیمی و یاران فداکار آنان می‌شدند و «اذا الذی بینک و بینه عداوه‌ی کأنه ولی حمیم» که کلام وحی آمده در سیره‌ی عملی رسول‌خدا(ص) و جانشینان بزرگوارش تحقق عملی می‌یافت و خلاصه آن پیشوایان بشریت، با سیاست دینی‌ای که داشتند «دین را دنباله» و ابزار سیاست نکرده بودند ، برخلاف ما که به چنین سنت سیئه‌ای آلوده‌ایم، پیوسته دشمنان خود را در صف دوستان جا می‌دادند و به تعبیر این حقیر، متخصص دوست کردن دشمنان بودند و ما طی این ۳۴ ساله هر روز و هر ماه و هر سال و هر دهه، بدتر از روزها و ماهها و سالها و دهه‌های پیشین بنام دین و اسلام و قرآن و پیغمبر و امام، صد درصد برخلاف آن بزرگواران عمل کرده‌ایم بطوری که در دنیا کسی از ما متخصص‌تر در «دشمن کردن دوست» نیست… و ارائه دلیل برای امری که از آفتاب روشن‌تر است، کاری است که نه‌تنها بر وضوح و بدیهی بودن مطلب نمی‌افزاید بلکه از آن می‌کاهد…
* * *
گفتم این طنر تلخی است که ما «فراکنی» را از عقول معمول و عادی هم فراتر برده‌ایم و اصرار داریم که رقیبان سیاسی خودمان را به ریش بیگانه بچسبانیم و غفلت داریم یا تغافل می‌کنیم که هرچه بر این امر بی‌دلیل، اصرار بورزیم، دره‌ی عمیق میان آحاد جامعه بیشتر خواهد شد و چون امر باطلی است، به حکم ناموس الهی، دوام نخواهد یافت و دیر یا زود، کیفر اعمالمان را خواهیم داد که داریم می‌بینیم و خدا نکند که این آیه درباره‌ی ما مصداق داشته باشد که «ولنذیقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون یعنی ما عذابِ پست‌تر را و نه عذاب بزرگ‌تر را به آنان می‌چشانیم شاید بازگردند…»
* * *
…می‌خواستم امروز سخنم را به پایان برم اما این قلم طاغی، که در دست احساس زجردیده‌ی دردکشیده و نگران من سرکشی می‌کند و مرا به دنبال خود می‌کشاند، سخن را دراز کرد و من می‌ترسم با این پرگویی، بالاخره هم از ادای حق مطلب برنیایم و مانند بسیاری از موارد دیگر مخصوصاً در سخنرانی‌های ناکامم به ادای مطلب حق خودم ظلم کرده باشم… بد نیست خاطره‌ای نقل کنم:
من با شهید بهشتی در ایام مجلس خبرگان قانون اساسی، مباحثات طلبگی استاد شاگردی داشتیم و این مباحثات که در صورتجلسات مجلس چاپ شده، آن ایام نقل محافل و مجالس بود و بعضی از دوستان را هم تا سالها با من سرسنگین کرده بود که چرا با استاد خودم کلنجار می‌روم… باری… در همان ایام، در یک مجلس مهمانی خانوادگی، به‌نظرم منزل مرحوم حاج شیخ محمدرضا آیت‌اللهی (پدر بزرگوار دکتر حمیدرضا آیت‌اللهی رئیس فعلی پژوهشکده‌ی علوم) آن شهید بزرگوار مادر ابوذر را دیده بود و پس از سلام و علیک و احوالپرسی به او گفته بود: به آقای حجتی بگویید کمتر عصبانی بشود چون وقتی عصبانی می‌شود حرف حسابش هم از بین می‌رود…
…خدا را شکر می‌کنم که من جایی سخن نمی‌گویم وگرنه با این دلِ پردردی که دارم و اعتراضی که به صدر تا ذیل مسئولین جمهوری اسلامی دارم، حتماً و قطعاً کار دست خودم می‌دادم و همین چند کلمه را هم نمی‌توانستم تقدیم خوانندگان کنم…
با اعتذار از درازی سخن… تا فردا…
۷
آشتی ملی، تنها راه برون‌رفت… (۴)
زوایای «آشتی ملی» و یوسف تأویل‌گرای آن…
…رؤیای «آشتی ملّی»، رؤیای بسیار شیرینی است که می‌تواند ازسوی مُعبّران با بینش‌ها و گرایش‌های گوناگون و متضاد سیاسی، اجتماعی و روان‌شناسی… تعبیرات متفاوتی داشته باشد که عده‌ای آن‌را «اضغاث و احلام» یعنی آشفته و بی«تأویل» پندارند، امّا شاید هم از قبیل خواب دیدنِ هم‌زندانیان حضرت یوسف(ع) باشد و یا خواب عزیزِ مصر که هر دو از زبان آن پیامبر عزیز الهی «تأویل» شد و همانگونه رخ داد که آن‌حضرت با دید آینده‌نگر الهی‌اش گفته بود… خدایا چه می‌شود اگر این «رؤیا» را تعبیرگر و تأویل‌گرانی یوسف‌خصال و روشن‌بین و آینده‌نگر و مؤیّد به تأییدات الهی، تعبیر و تفسیر و تأویل «عملی» کند و آن را در «عمل» به منصّه ظهور رساند و چراغی نو فرا راه توده‌ای عظیم از گمگشتان راه برافروزد… که راهنمایان اشتباهکار، آنان را به این‌سو و آن‌سو کشیده و می‌کشند و آنان را در وادی نزاع و خصومت و ناامیدی و اضطراب و نگرانی از آینده‌ی خودشان و فرزندانشان و آینده مُلک و ملت ما درانداخته و درمی‌اندازند و مراد من از این یوسف(ع)، سیّدی بزرگوار و خوش‌گفتار و خوش‌رفتار است که علیرغم همه‌ی تفاوت دیدگاههای من و آن بزرگوار، او را تنها معبّر و مفسّر و تأویل‌گرای «عملی»ای می‌دانم که از عهده‌ی تعبیر «عملی» این رؤیا برمی‌آید: سیّدی بزرگوار که اینک سررشته همه‌ی امر دنیا و دین این مُلک و ملت را در دست دارد و من پیوسته شام و پگاه از درگاه خدای مهربان، سلامت و شادکامی و پیروزی و هدایت او را به بهترین راه نجات مُلک و ملت درخواست می‌کنم و بدین امید که این دعاها، مستجاب و این رؤیای شیرین تعبیر شود، روز را به شب و شب را به روز می‌رسانم یا بهتر بگویم با این رؤیاست که بیدارم! و به امید تعبیر و تفسیر «عملی» آنست که زنده و در تکاپویم!… وگرنه فضای غمبار و مسموم و آلوده‌ی «هوا» و «سیاست»، نه برای من که برای هیچ‌کس حتی خواجه حافظ شیرازی هم! مجال و حالی باقی نگذاشته است مگر تنی چند که گرفتار جمع مال و ثروتند و از بازار آشفته کشور سوءاستفاده سرشار می‌کنند و درحالی که مردمی بسیار به نان شب محتاجند از دوا و درمان بیماری خود و بچه‌هایشان ناتوانند و بسیاری از بی‌چیزی و بی‌توانی، تسلیم فرشته مرگ می‌شوند که تنها راه رهایی از این «شِبه‌زندگی» است… و نیز پاره‌ای ارباب سیاست یا به تعبیر بهتر سیاست‌بازان حرفه‌ایِ به ظاهر دینی که در باطن غیردینی‌اند. چرا که دچار نزاع و تخاصم بر سر جاه و مقام یا به کرسی نشاندن دیدگاه‌های تند و کُند سیاسی متضاد خویشند و یا با سوء فهم از دین و تطابق آن به مقتضیات عاقلانه و عالمانه عصر، با تعصّب‌های ویرانگر، همه را به چوب نفی و طرد و تفسیق و تکفیر سیاسی و دینی، می‌رانند و جز خودشان و تعداد معدودی از همفکرانشان همه‌ی ارباب عقاید سیاسی دیگر و فعالان عرصه‌ی دین و سیاست و بطور کلی اکثریت ملت را فاقد شعور کافی می‌دانند و بر آنند که با این طرز فکر و عمل، اصالت دین را از دستبرد جاهلان یا مغرضان یا غرب‌زدگان محفوظ می‌دارند… آری… به جز این ثروت‌اندوزان و این متخاصمان عرصه‌ی سیاست، عموم مردم گرفتار «هوا» و «سیاست» آلوده‌اند و اینان که به خود مشغولند، نه خودشان مجال دارند و نه به دیگران مجال می‌دهند که بنشینند برای این آلودگی کُشنده‌ی پهنه‌ی «هوا» و «سیاست» چاره‌ای بیندیشند!… و افسوس و هزار افسوس که فضای کشور از مطبوعات و رسانه‌ی ملی و تریبون‌های نماز جمعه و بیشتر مجالس و محافل و کوچه و بازار و مدرسه و مسجد و خیابان و میدان پر است از دود و دم خفقان‌زای «هوا» و «سیاست»… باز… قلم… سرکشید!…
* * *
…می‌گفتم دعای شب و روز من به جان سیّد عالیقدری است که علیرغم همه‌ی تفاوت و تضاد نگرش‌ها، برای طول عمر و سلامت و موفقیّت او دعا می‌کنم. در کنار رؤیای شیرین «آشتی ملی» که برایش جان می‌دهم، گاهی یک کابوس وحشتناک مرا در خود فرو می‌بَرَد که این را گاهی با اهل دل دردمند شاکی عاصی مطرح کرده‌ام که مرگ حق است و اگر روزی در چنین شرایط تخاصم و تنازع پیوسته رو به گسترش که ما داریم، اگر زبانم لال «ستون» خیمه انقلاب فرو افتد، چه بر سرِ این مُلک و ملت خواهد آمد و این تندخویان بدگفتار بدرفتار چه بر سر این مردم خواهند آورد… و از این‌رو است که من نه تنها به خاطر سوابق و ارادت و عشق دیرینه‌ی شخصی بلکه حتی از دیدگاه عام سیاسی و بین‌المللی بر آنم که وظیفه تک‌تک ایرانیان، دعا برای حفظ جان و سلامتی و موفقیت این سیّد عالی‌مقام است…
* * *
دریغم آمد به این نکته ظریف و شریف که اکنون از ذهنم گذشت اشاره نکنم: فرق رؤیای تعبیر شده توسط حضرت یوسف(ع) با رؤیای مورد انتظار تأویل حقیر اینست که یکی از رؤیاها که عزیر مصر دیده بود توسط یوسفِ زندانی تعبیر شد ولی رؤیای من که رؤیای یک «زندانی هوا و سیاست و دود و آلودگی» است به یاری خدا توسط «عزیزِ مصر انقلاب اسلامی» تعبیر عملی خواهد شد. اما وجه مشترک آنست که هر دو رؤیا توسط عزیزان مصر کنعانی و ایرانی به مرحله‌ی اجرای عملی می‌رسد. ان‌شاءالله. والله علی کل شیئٌ قدیر.
* * *
حالا بروم بر سرِ بازگوکردن رؤیای آشتی ملی
قسمتی از این رؤیا یا «طرح»، جنبه مقدماتی دارد که جای طرحش اینجا نیست و من برای این مرحله، فکری دیگر در سر دارم که نمی‌دانم تا کجا و چگونه چه می‌توانم بکنم که با واقعیتها بخواند و تقدیر الهی چه باشد…
اما آنچه قابل ذکر است: دو صحنه از آغاز و پایان فیلم آشتی ملی است که در سناریوی ذهنی من چنین آمده است:
* نخست، در یک سخنرانی از سوی عالی‌ترین مقام کشور اعلام می‌شود که در نظر است یک تجدیدنظر کلی در سیاست‌های کلی داخلی و خارجی از آغاز تاکنون به عمل آید و از همه‌ی صاحب نظران موافق و مخالفِ و وفادار به نظام جمهوری اسلامی فراخوان می‌شود که نظرات اصلاحی خود را مطرح نمایند. البته با قید آنکه بیان نظریات، مصلحانه و به دور از شعار و خشونت و تندی و هتک حرمت و افترا و دروغ… باشد.
* در ثانی از جمیع مسئولان و دست‌اندرکاران امور جمهوری اسلامی از آغاز انقلاب تاکنون و نیز از صحنه‌گردانان غیرمسئول اعم از مراجع تقلید و علمای بلاد و خطبا و نویسندگان و ارباب نظر سیاسی و دینی و جامعه‌شناسی دعوت می‌شود که در گردهم‌آیی «آشتی ملی» فراهم آیند و طی یک سخنرانی عفو عمومی همه‌ی محبوسان و محصوران و مطرودان اعلام می‌شود و آنان از هر شخصیت و حزب و گروه و دسته و جمعیّت (که قبلاً در طرح مقدماتی با آنان توافق شده است) به جلسه‌ی عمومی می‌آیند و مراسم آشتی‌کنان ملّی در «مرآ» و «منظر» عامه‌ی خلق جهان اعم از ایرانی و غیر ایرانی به عمل می‌آید… (طبق آنچه در رؤیا آمده است که تمام تلویزیون‌های جهان این مراسم را مستقیماً پخش می‌کنند!). من از تصور این منظره می‌خواهم پرواز کنم! چون می‌دانم قلب پیغمبر خدا(ص) و اولیاء دین(ع) از این پدیده غرق در شادی و سرور خواهد شد و دشمنان ما بخصوص اسرائیل با تمام وجود خواهد سوخت و در خود فرو خواهد ریخت…
این آیه‌ی کریمه به یادم آمد که گفته‌اند درباره‌ی جانشینی حضرت علی(ع) نازل شده است:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون و لاتمّ نعمتی علیکم و لعلکم تهتدون»
آیه را از اول تا آخر نوشتم که حالت خودم را با تلاوت این آیه‌ی کریمه نشان داده باشم. آیه کریمه موقعیتی را برای مسلمانان ترسیم می‌کند که کافران از دین آنان مأیوس شده‌اند و به آنان توصیه می‌کند که از کافران نترسند و از خدا بترسند و اشاره می‌کند که نعمتش را بر آنان تمام کرده و آنان شایسته‌ی آنند که راه یابند…
شما را به وجدانتان سوگند می‌دهم ای متخاصمان و دعواگران عرصه‌ی سیاست! آیا وضع کنونی، مورد رضایت خدا و پیغمبر است و دشمنان را مأیوس کرده است یا تحقق رؤیای من اگر تعبیر و تفسیر عملی شود؟!… من هیچ وجدانی را راضی به وضع موجود نمی‌دانم که هرکسی تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازد. (تمثیل ماشین‌سواری فراموش نشود).
من یک چشمه‌ی آن را نوشتم و یک منظره از این رؤیا و این فیلم بلند در دست تهیه‌ی ذهنی‌ام را فرا دید شما نهادم… شما هم چندی در این رؤیا فرو روید و برای سیّد عزیز بزرگوار اولاد پیغمبر(ص) که باید حافظ دین جدش باشد و از سُنّت حسنه‌ی آن برگزیده‌ی محبوب الهی پیروی کند و راه عفو و صفح و سماحت و بزرگواری جدّش را ادامه دهد دعا کنید… خدایا مستجاب کن و رؤیای شیرین مرا تحقق عملی بخش… آمین یا ربّ العالمین.
شماره‌ی آینده: سخن پایانی: پرسش از سیاست! به هوا!
تصحیح و توضیح:
۱ـ در شماره‌ی ۱/۱۱/۹۱ «قلم از… «عاجز است» صحیح است.
۲ـ در شماره‌ی ۲/۱۱/۹۱ «فرافکنی» صحیح است.
۳ـ «آقای دکتر حمیدرضا آیت‌اللهی کرمانی رئیس پژوهشگاه علوم انسانی» است.
۸
سخن پایانی: پرش از «سیاست» به «هوا»!
درباره‌ی تشابه آلودگی هوای تهران و سیاست آلوده‌ی کشور هرچه بگویم، کم گفته‌ام ولی می‌خواهم در این سخن پایانی یک نکته‌ی واضح و روشن را بازگو کنم و آن اینست که این هر دو مقوله برمی‌گردد به مدیریّت غلط یا سوء مدیریّت یا صحیح‌تر عدم مدیریّت کشور در سالهایی دراز… این عدم مدیریّت که آلودگی‌های دوگانه‌ی «هوا» و «سیاست» را در پی داشته و دارد، یک‌شبه و یک روزه و یک ماهه و یک ساله پدید نیامده و محصول و فرآورده‌ی سال‌های سال است که از آغاز انقلاب تاکنون بدین پایه رسیده است و غم‌انگیزتر و تأثرآورتر آنکه نسل جدید که دوران شکوهمند پیروزی انقلاب را ندیده، تنها با این مظاهر منفی روبرو است و هر چه از گذشته‌ی پرشور و شعور و حماسه‌ی بلند ملت ایران در پیروزی بهمن ۵۷ بگویی، با احساس موجود و شرایط مشهود او تضاد دارد و او به‌هیچ‌وجه قانع نمی‌شود…
* * *
بگذرم و کوتاه کنم. در پایان برای «مستند کردن» حرف‌های خودم در مورد آلودگی هوای تهران۱ مطلبی را از روزنامه اعتماد مورخه ۲۰ دی‌ماه ۹۱ نقل می‌کنم از قول پرفسور پرویز کردوانی (جغرافی‌دان و پدر کویرشناسی ایران).
پروفسور کردوانی می‌گوید: «تهران هیچی ندارد! یک جهنّم کثیف با هوای آلوده و محیط کثیف و فشرده است حتی جا نیست آدم راه برود… ما فرهنگ ماشین‌سواری نداریم ما موقع پیاده‌روی، پارک رفتن و حتی نان خریدن هم سوار ماشین می‌شویم.»
مطلب دیگری از روزنامه خودمان اطلاعات نقل می‌کنم:
روزنامه اطلاعات مورخه ۲۰ دی‌ماه ۹۱ از قول مدیرعامل شرکت کنترل و کیفیت هوای تهران تیتر زده است:
«ترکیبات سرطان‌زای بنزین‌های داخلی سه برابر استاندارد است.» و مطلب چنین ادامه یافته است:
«میزان ترکیبات سرطان‌زای آروماتیک بنزین داخلی دو تا سه برابر استاندارد جهانی است و علاوه بر این، گوگرد و سایر ناخالصی‌های موجود در بنزین داخلی هم حدود ۵/۳ برابر میزان استاندارد برآورد می‌شود.
به گزارش ایسنا، این مطلب را یوسف رشیدی مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران اعلام کرد و توضیح داد: نمونه‌ بنزین تولید داخل به منظور بررسی به یک مرکز پژوهشی در کشور آلمان فرستاده شد که این نتایج حاصل از آن است.
او با اشاره به این که عدد اکتان بنزین سوپر داخلی کمتر از استاندارد جهانی است، ادامه داد: البته عدد اکتان بنزین معمولی فاصله زیادی با استاندارد جهانی دارد و این در شرایطی است که هر چه عدد اکتان یک سوخت بیشتر باشد، آن سوخت در مقابل پدیده احتراق مخرب، فشار و گرما مقاوم‌تر است.
رشیدی به میزان ترکیبات آروماتیک موجود در بنزین شامل بنزن، تولوئن و زایلین اشاره کرد و افزود: این مواد سرطان‌زا که بسیار خطرناکند، بر اساس استاندارد یورو ۴ باید زیر یک درصد باشند که بر مبنای نتایج این آزمایش‌ها، در بنزین‌های داخلی دو تا سه درصد است.
مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران درباره میزان گوگرد در بنزین داخلی هم توضیح داد: بر اساس استاندارد یورو۴ این ترکیب باید زیر ppm 50 (ذره در میلیون) باشد در حالی که در بنزین‌های داخلی حدود ppm 180 (ذره در میلیون) است.
رشیدی تاکید کرد:خودروهای نسل جدید حتماً باید از بنزین سوپر استفاده کنند؛ اغلب رانندگان این گونه خودروها این اصل مهم را رعایت نمی‌کنند و خودروسازان داخلی هم ضریب تراکم باک خودروهای خود را دست‌کاری می‌کنند و این فرآیند آلودگی هوا را تا۴۰ درصد افزایش می‌دهد.»
ایضاً روزنامه اعتماد در شماره‌ی ۲۰ دی‌ماه ۱۳۹۱ چنین آورده است:
بنزن بنزین استاندارد:زیر ۱درصد گوگرد بنزین
استاندارد: ppm زیر ۵۰ گوگرد گازوییل
استاندارد:زیر ppm 50
سازمان
محیط ‌زیست ۵ برابر استاندارد (۵درصد) نزدیک به استاندارد ـــ
شرکت کنترل کیفیت هوا ۲ تا ۳ برابر
حد استاندارد PPm 180
(5/3 برابر) گازوییل معمولی:
PPm 8000ـ۷۰۰۰
گازوییل شرکت واحد:
زیر ppm 500
گوگرد ۱۶۰ برابری در گازوییل و ۵/۳ برابری در بنزین
بنا به گفته شاعری، استاندارد مصرف انرژی در ایران چهار برابر استاندارد جهانی ست. انرژی خود از آلاینده‌ها محسوب می‌شود. شاعری میزان بنزن موجود در بنزین را ۵ درصد اعلام کرد و از استاندارد یک درصدی آن خبر داد. وی همچنین گوگرد موجود در بنزین را نزدیک به حد استاندارد دانست. این سخنان در حالی ازسوی قائم مقام سازمان محیط‌زیست اعلام شد که مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران آماری دیگر را تأیید می‌کند. یوسف رشیدی، درباره میزان آلاینده‌های موجود در بنزین به «اعتماد» گفت: «میزان ترکیبات آروماتیک موجود در بنزین شامل بنزن، تولوئن و زایلین سرطان زا و بسیار خطرناکند، بر اساس استاندارد یورو۴ باید زیر یک درصد باشند که بر مبنای نتایج این آزمایش‌ها، در بنزین‌های داخلی دو تا سه درصد است. اما درباره گوگرد باید گفت استاندارد جهانی ۵۰ppm است که میزان آن در بنزین داخلی ما حدود ۱۸۰ppm است یعنی حدود ۵/۳ برابر است.»این اعداد اما درباره گوگرد گازوییل صدق نمی‌کند، رشیدی با اشاره به میزان استاندارد گوگرد در گازوییل‌های معمولی و گازوییل‌های شرکت واحد گفت: «اعداد و آمار ارائه شده بنزین با گازوییل تفاوت دارد، درباره گازوییل معمولی میزان استاندارد باید زیر ۵۰ppm باشد در حالی که در گازوییل مصرفی ما گوگرد حدود ۷۰۰۰ تا ۸۰۰۰ppm است که این تفاوت زیادی با آنچه باید باشد دارد. همچنین درباره گازوییل شرکت واحد باید گفت گوگرد موجود درآن زیر ۵۰۰ppm است که بازهم با آنچه باید باشد تفاوت دارد اما از وضع بهتری برخوردار است.»رشیدی با بررسی عدد اکتان بنزین معمولی و فاصله زیاد آن با استاندارد اعلام کرد: «عدد اکتان بنزین‌های معمولی و سوپر تولید داخل به ترتیب ۸۳ و ۹۵ است در صورتی که استاندارد جهانی حداقل ۹۵ است. عدد اکتان بنزین سوپر داخلی نیز کمتر از استاندارد جهانی است، البته عدد اکتان بنزین معمولی فاصله زیادی با استاندارد جهانی دارد و این در شرایطی است که هر چه عدد اکتان یک سوخت بیشتر باشد، آن سوخت در مقابل پدیده احتراق مخرب فشار و گرما مقاوم‌تر است.»
* * *
در پایان، از حوصله‌ی خوانندگان ارجمند روزنامه گرامی اطلاعات که این یادداشت‌ها را پی‌گیری فرمودند و مخصوصاً آن برادران عزیزی که تلفنی حقیر را مورد لطف و عنایت قرار دادند تشکر می‌کنم و از خدای مهربان می‌خواهیم که از گناهان فردی و جمعی ما درگذرد و همه‌ی ما را از صغیر و کبیر و حاکم و محکوم به راه راست عقل و شرع رهنمون گردد و گناهان همه‌ی ما را بیامرزد و شب سیاه و تیره‌ی ما را به روز روشنی رساند.
والسلام
پی‌نوشت:
۱ـ که خوشبختانه در این ساعت، سیاهی از جلو رفته و جلوه‌ی تابش زرّین آفتاب، جلال و عظمت خیره‌کننده‌ای به این سکاندار کشتی زمین داده است که وجعلنا الجبال اوتاداً.
 

نفی مذاکره با آمریکا؛ استقبال از تداوم بحران بین المللی

Posted: 08 Feb 2013 05:25 AM PST

رضا حق جو
جرس: پس از حدود یک سال مناقشات کلامی در فضای سیاسی ایران درباره "رابطه یا مذاکره با آمریکا"، آقای خامنه ای به طور صریح درباره این مقوله سخن گفت و آن را رد کرد. البته نه مناقشه سیاسی درباره این این موضوع تازگی داشت و نه اظهارات آقای خامنه ای، تفاوت مهمی کرده بود، با این وجود از اواسط فروردین 91، زمانی که مصاحبه اکبر هاشمی رفسنجانی با فصلنامه مطالعات بین اللملی منتشر شد، دوره تازه ای از بگو و مگوهای سیاسی بر فضای سیاسی داخلی حاکم شد. این دور تازه، یک چهره دیگر هم داشت: محمود احمدی نژاد.  


خاطره پر مخاطره هاشمی
هاشمی رفسنجانی در گفت و گوی خویش به نگارش نامه ای دست نویس به آیت الله خمینی اشاره کرده بود: "نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟" برخی نمایندگان در مجلس برگه‌هایی سخنان رهبری که گفته بود کسانی که دم از مذاکره با آمریکا می‌زنند یا از الفبای سیاسی چیزی نمی‌دانند و یا الفبای غیرت را خوب ننوشته‌اند، را پخش کرده اند." شریعتمداری هم در کیهان سرمقاله نوشت و به هاشمی کنایه زد که آمریکا " در مقابل به شما همان را خواهد داد که به شاه و حسنی مبارک و بن علی و علی عبدالله صالح داد!" در ادامه، حسین کچوئیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هم در کیهان یادداشتی تند علیه هاشمی نوشت، اقدام وی را در راستای خواست آمریکا دانست و پیش بینی کرد این اظهارات: "پیش درآمد تشدید فشارهای داخلی بر سیاست های کشور در این زمینه" باشد. در این ایام، خبرگزاری فارس نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرد که بر اساس آن، "71 درصد پاسخگویان با هرگونه مذاکره با آمریکا موافقت ندارند." فارس مدعی شد این رقم نسبت به سال 89، 5 درصد هم افزایش یافته است. روزنامه رسالت هم شعری برای هاشمی سرود و خطاب به او گفت: "ببین جهان شده یک دست خصم آمریکا / تو نیز دل بده ای نازنین به اهل وفا." در مجموع، یک ماه پس از انتشار مصاحبه هاشمی، انتقادها چنان بالا گرفت که هاشمی مجبور به توضیح در جلسه مجمع تشخیص مصلحت شد و گفت: " تنها یک خاطره بازگو کرده است."

تلاش های ناکام محمود
دور دیگر واکنش ها به مسئله رابطه با آمریکا اما از اوایل پاییز کلید خورد، این بار محمود احمدی نژاد هم متهم بود. در طول تابستان 91 البته گزارش های رسانه ای متعددی منتشر شد که روایت از تلاش نزدیکان سیاسی وی " برای ارتباط‌ دهی افزایش قابل تأمل قیمت‌ها با روند دامنه مذاکرات ایران و گروه 5+1" و در نهایت مذاکره با آمریکا داشت. علاوه بر این، پس از آخرین سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک و اظهار علاقه مندی متعدد وی برای برقراری رابطه با آمریکا، موج مخالفت ها شروع شد. 26 نماینده به وی نامه انتقادی نوشتند و اظهارات وی خلاف مصوبه شورای عالی امنیت ملی اعلام شد. علی اکبر ولایتی، مشاور آقای خامنه ای در مسائل بین الملل گفت که هر گونه تغییری درباره رابطه با آمریکا، باید از طرف رهبر جمهوری اسلامی اعلام شود. سردار ذوالقدر، معاون وقت قوه قضائیه، حرف های احمدی نژاد را یک کج سلیقگی سیاسی دانست و گفت "منحصرا رهبری باید در باب آن تصمیم گیری کند." سردار نقدی، فرمانده بسیج گفت آمریکا یک ورشکسته سیاسی – اقتصادی است که برخی در داخل آرزوی رابطه با آن را دارند. سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس هم از مصوبه این کمیسیون در راستای "پرهیز جدی از هر نوع موضع‌گیری و اظهارنظر منجر به اختلاف و حفظ رعایت خط قرمز در اظهارنظر‌ها پیرامون رابطه با آمریکا" و "تبعیت کامل" از آقای خامنه ای خبر داد. با این وجود محمود احمدی نژاد پس از بازگشت از سفر نیویورک، اواسط مهرماه در واکنش به طرح این موضوع که بحث رابطه با آمریکا، در اختيار رئيسجمهور نيست و در زمره اختيارات رهبر است، گفت: "اين نظر را هم امام و رهبري قبول دارند. ديگران هم ميتوانند نظرشان را بگويند." چنین واکنشی سبب شد که مخالفت ها ادامه پیدا کند. نقدی بار دیگر رابطه با آمریکا را بیعت با یزید خواند، صفار هرندی، مشاور فرهنگی فرمانده کل سپاه گفت آمریکا صداقت ندارد و آدم بشو نیست و نمی توانیم با او مذاکره کنیم، رئیس قوه قضائیه تصریح کرد مذاکره با وجود جنایت های قبلی آمریکا، امکان پذیر نیست و باج نمی دهیم و سپاه پاسداران بیانیه داد که مبارزه با دولت "با نظام شرور، زورگو و سلطه گر آمریکا" ادامه دارد. به موازات این انتقادات، بار دیگر مسئله تلاش تیم احمدی نژاد برای رابطه با آمریکا مطرح شد. اواسط آبان ماه، ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضائیه اعلام کرد: "جریان انحرافی می خواهد با ایجاد نارضایتی عمومی در جامعه، مردم را به سمت مذاکره با آمریکا متمایل سازد‏.‏" تیم احمدی نژاد در این زمینه متهم به همنوایی با هاشمی و تشکیل یک ائتلاف سیاسی با اهداف انتخاباتی و برای فشار بر رهبری نیز شد. در این ایام با افزایش شایعات رسانه ای درباره مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا و ماموریت علی اکبر ولایتی در این زمینه، اقدام به بازنشر سخنان آیت الله خامنه ای در خطبه‌های نمازجمعه 26 دی ماه سال 76 کرد که تاکید کرده بود: "مذاکره با آمریکا هیچ فایده‌ای برای ملت ایران ندارد."

ورود رهبری به میدان
دور سوم بحث و گفت و گو درباره رابطه با آمریکا از طرح پیشنهاد مذاکره مستقیم توسط هیلاری کلینتون (11/9/91) شروع شد. در واکنش به این پیشنهاد، علی لاریجانی به آمریکایی ها گفت که گفت و گو با ایران را از طریق 1+5 دنبال کنند، علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه دولت دهم تصریح کرد که " انجام مذاکره فراگیر سیاسی از اختیارات رهبر معظم انقلاب است." سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه گفت: "ارائه این پیشنهاد برای ایجاد تزلزل در اراده ایرانیان است. مسائل ایران و آمریکا، به هیچ عنوان قابل مذاکره نیست." این مواضع تند و تیز اما سبب نشد زمزمه های رسانه ای درباره مذاکره با آمریکا فروکش کند. به گونه ای که در دو ماه گذشته، علی اکبر ولایتی، علی لاریجانی و رامین میهمان پرست، سخنگوی وزارت امورخارجه ناچار شدند در اظهارنظرهای متعدد، درباره عدم انجام هر نوع مذاکره ای توضیح دهند. فرایند مخالفت با مذاکره از سوی طیف های مختلف در بهمن ماه نیز قبل و بعد از پیشنهاد جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا برای مذاکره مستقیم ادامه یافت. دو روز قبل از سخنرانی آقای خامنه ای درباره رابطه با آمریکا، سردار نقدی، فرمانده بسیج گفت تا زمانی که آمریکا آدم نشود، خبری از رابطه نیست. در فصل پایانی این دور، هنگامی که محمود احمدی نژاد در سفر به مصر تلاش می کرد با لحنی ملایمی درباره رابطه با آمریکا سخن گوید و از پیشنهاد جو بایدن استقبال کرده بود و وزیر خارجه دولتش از بررسی این پیشنهاد سخن گفته بود، آقای خامنه ای شخصا به میدان آمد و با صراحت تمام بر عدم انجام مذاکره و رابطه با آمریکا تاکید کرد. این پیام را محمود احمدی نژاد نیز شنید و یک روز پس از سخنان رهبر جمهوری اسلامی، گفت: "مذاکره با آمریکا را رد می کنیم. آمریکا برای مذاکره پیشقدم نمی شود، بلکه برای تحمیل شرط و شروط خود از مذاکره سخن می گوید."

تغییری صورت نگرفته است
تحلیل محتوای موضع گیری های 10 ماه گذشته به خوبی چند نکته را روشن می کند. نخست اینکه از دیدگاه مدافعان آقای خامنه ای، هیچ فردی به جز او حق تصمیم گیری و اظهارنظر جدی در این زمینه را ندارد. آنها پس از هر اظهارنظر چهره هایی چون هاشمی و احمدی نژاد درباره رابطه با آمریکا، موجی انتقادی راه می اندازند و قبل و بعد از اظهارنظر آقای خامنه ای نیز موج حمایت می سازند. در این حوزه، مدافعان تندرو و میانه روی رهبر جمهوری اسلامی نیز اشتراک نظر دارند. تندروها از اینکه منافع باندی خویش به خطر بیفتد، نگران هستند و میانه روهایی چون لاریجانی و ولایتی هم در بازار رقابت های سیاسی داخلی، دوست ندارند قفل مذاکره با آمریکا به دست چهره هایی چون هاشمی یا احمدی نژاد شکسته شود. این اشتراک نظر فرصتی برای آقای خامنه ای فراهم کرده که با فضاسازی اولیه حامیان و رسانه های مطیع، نظر خویش را مستظهر به حمایت اکثریت اصولگرایان سازد و مخالفان رابطه با آمریکا بیشتر به حاشیه براند، مخالفانی که به تعبیر آقای خامنه ای "ساده لوح"، "مغرض" و یا "خوش بین" هستند و قصد دارند به تعبیر هوادارانش به او "جام زهر" بدهند، آنهم در شرایطی که آقای خامنه ای خویش را پدر بیداری اسلامی می داند، حکومتش را برنده بازی های منطقه می خواند و از احساس نیاز آمریکا به مذاکره به ایران سخن می گوید. اما حتی اگر چنین هم نباشد، باز هم بعید است رهبر جمهوری اسلامی تن به مذاکره بدهد، چرا که در منطق او، "مسئله‏ ما با آمريكا اين نيست كه حالا بر سر دو تا موضوع جهانى يا بين‏المللى يا منطقه‏اى با هم اختلاف نظر داريم، برويم بنشينيم با مذاكره حل كنيم. مسئله مثل مسئله‏ مرگ و زندگى است، مسئله هست و نیست است." ( 8/8/1387)

بازداشت و آزادی مرتضوی؛ نوسان های طوفان سیاسی در ایران

Posted: 08 Feb 2013 05:25 AM PST

محمد دانش پور
جرس: سعید مرتضوی نیمه شب دوشنبه بازداشت و سه شنبه شب یعنی یک روز بعد آزاد و صبح چهارشنبه هم بی هیچ واهمه در محل کار خود در سازمان تامین اجتماعی حاضر و مشغول به فعالیت شد. محمود احمدی نژاد رئیس دولت و معاون اولش محمد رضا رحیمی از کسانی بودند که به بازداشت مرتضوی واکنش خشمگینانه نشان دادند سعید مرتضوی که از وی به عنوان جلاد مطبوعات نام برده می شود در لیست سیاه ناقضان حقوق بشر در جهان قرار دارد. وی از مدتی قبل به خاطر رسوایی کهریزک ، مغضوب ومطرود شده بود اما رئیس دولت ایران محمود احمدی نژاد وی را در مناصبی همچون رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و سازمان تامین اجتماعی منصوب کرد که با مخالفت های گسترده ای روبرو شد.  


خبرگزاری فارس که به محافل امنیتی سپاه نزدیک است خبر بازداشت وی را درنیمه های شب بر روی خروجی سایت خود قرار داد اما چند دقیقه بعد این خبر را حذف کرد و در خبری جدید تر نوشت اقای مرتضوی هنگام خروج از محل کار خود دستگیر و به اوین منتقل شده است.
این رسانه نزدیک به سپاه از علت بازداشت وی اظهار بی اطلاعی کرد و ماجرا را به پرونده کهریزک مربوط دانست که این موضوع نشان می دهد تصمیم به بازداشت مرتضوی بدون اطلاع محافل امنیتی و به صورت ضربتی اتخاذ شده است.
برخی منابع خبری در تهران گفته اند بازداشت هایی که مستقیما از سوی دادستانی تهران صورت می گیرد با هماهنگی کامل دفتر رهبر نظام و نظر مثبت وی انجام می پذیرد.
با این حال پایگاه اطلاع رسانی دادستانی تهران نیمه شب در خبری کوتاه بازداشت او را تائید کرد و یاد آور شد دستگیری مرتضوی با حضور معاون دادستان تهران انجام شده است.


بی خبری از علت دستگیری
تارنماهای خبری در ایران تا چند ساعت اطلاع دقیقی در باره علت بازداشت مرتضوی نداشتند و صرفا با استناد به گمانه زنی ها نکاتی را در باره علت بازداشت وی مطرح می کردند . از جمله سایت تابناک نزدیک به محسن رضایی به نقل از قاضی پرونده کهریزک نوشت که طی روزهای گذشته مرتضوی به دادگاه احضار شده بود که وی در موعد مقرر با وکیل خود حضور نمی یابد .
منابع خبری صبح سه شنبه خبر دادند سعید مرتضوی به علت تصرف غیرقانونی در اموال دولتی در زمان تصدی ریاست سازمان تامین اجتماعی بازداشت شده است.
"محمدعلی اسفنانی" سخنگوی کمیسیون حقوقی با اشاره به بازداشت مرتضوی ه ایسنا گفت: " آن‌طور که شنیده می‌شود اتهام او تصرف غیرقانونی در اموال دولتی است و ممکن است اتهامات دیگری هم در روزهای آینده به وی تفهیم شود."
وی تصریح کرد : " آن‌طور که شنیده می‌شود اتهام مرتضوی تصرف غیرقانونی در اموال دولتی است، اما با توجه به مسبوق به سابقه بودن او و معلق بودنش از خدمت به عنوان قاضی، ممکن است اتهامات دیگری هم در روزهای آینده به وی تفهیم شود."
بی خبری در باره علت بازداشت مرتضوی به پارلمان هم سرایت کرد بطوریکه عبدالرضا مصری سخنگوی هیات رئیسه مجلس گفت: "ما هم این موضوع را در خبرها شنیدیم و در حد اخبار از دستگیری وی مطلع هستیم.
مصری در پاسخ به این پرسش که آیا شکایتی از سوی رئیس مجلس از مرتضوی به عمل آمده است گفت: نه. شکایتی از سوی رئیس مجلس از ایشان نشده است.


واکنش خشمگینانه دولتی ها
بازداشت ناگهانی مرتضوی واکنش محمود احمدی نژاد رئیس دولت را هم در پی داشت که در استانه سفر به مصر و در فرودگاه نسبت به این موضوع اظهار نظر کرد. وی باز هم به لاریجانی ها حمله کرد و گفت: "قوه قضائیه باید قوه ملت باشد چرا که نمی تواند یک سازمان ویژه خانوادگی به حساب بیاید. متاسفانه نمی دانم چطور است که کس دیگری تخلف کرده اما شخص دیگری دستگیر می شود این کار بسیار زشت است !"
رئیس دولت خاطر نشان کرد هنگامی که بنده از سفر برگردم حتما موضوع دستگیری آقای مرتضوی را دنبال می کنم.
احمدی نژاد از افشاگری خود در مجلس هم حمایت کرد و افزود: " کسی تخلف کرده فردی از آن مطلع شده و آن را اعلام کرده به جای اینکه متخلف را دنبال کنیم با کسی که موضوع را اعلام کرده برخورد می شود؟ "
واکنش رحیمی معاون اول رئیس دولت هم در نوع خود جالب بود. تارنمای خبری نسیم آنلاین به نقل از وی خبر داد که از نظر دولت، سعید مرتضوی همچنان رئیس سازمان تأمین اجتماعی است و علت بازداشت وی را باید از مراجع قضایی پرسید. !
در آن سوی میدان هم فاضل لاریجانی که رئیس دولت در مجلس انگشت اتهام را به سمت وی نشانه رفته بود ، مدعی شد که سعید مرتضوی وی را به سازمان تامین اجتماعی دعوت کرده بود که این ادعا با واکنش منفی مرتضوی روبرو شد. مرتضوی خاطر نشان کرد که در رابطه با ادعای آقای فاضل لاریجانی مبنی بر اینکه اینجانب او را به سازمان و جلسه دعوت کرده‌ام و خواسته‌ای از ایشان داشته‌ام، این مدعا کذب و عاری از حقیقت است.
وی تصریح کرد آقای فاضل لاریجانی از طریق تلفن از من درخواست وقت ملاقات کردد که برای حدود دو روز بعد به ایشان وقت ملاقات دادم.


آزادی سریع !
در حالیکه محافل سیاسی ، رسانه ای و شبکه های اجتماعی همچنان با آب و تاب فراوان اخبار بازداشت سعید مرتضوی را پوشش می دادند، حوالی ساعت یازده سه شنبه شب روزنامه خورشید ارگان سازمان تامین اجتماعی خبر داد که مرتضوی آزاد شده است.
خبرگزاری مهر عصر چهارشنبه حتی خبر داد که مرتضوی در محل کار خود حاضر شده و طی سخنانی برای کارکنان سازمان تامین اجتماعی گفت : " متأسفانه در روزهای گذشته بخشی از انرژی مدیران سازمان در بحث استیضاح گرفته شده و این سازمان باید در مدت باقی‌مانده از سال به صورت ویژه به امور بیمه‌شدگان بپردازد تا پرداخت حقوق و مستمری‌ها با مشکل مواجه نشود."
دادستانی تهران نیز روز چهارشنبه اعلام کرد پس از اعلام جرم دادستان تهران علیه سعید مرتضوی به اتهام قید شده در اعلام جرم، نامبرده به دادسرا احضار و پس از تحقیق و تفهیم اتهام توسط بازپرس پرونده، به زندان معرفی گردید
در اطلاعیه دادستانی آمده است : " پس از تکمیل تحقیقات بازپرس، نامبرده با صدور قرار تأمین مناسب آزاد شد وهم‌چنین از فاضل لاریجانی با توجه به مطالب منعکس در نوار منتشره، تحقیقات لازم توسط بازپرس انجام گرفت.
"محمد اصلانی "وکیل‌ مدافع مرتضوی هم با ابراز بی‌اطلاعی از جزییات دستگیری موکلش از جمله عنوان اتهامی وی گفت: "من نیز تاکنون تنها از خبر بازداشت و آزادی وی مطلع هستم !"
او به ایسنا گفت که اطلاعات خاصی از جزییات پرونده ندارم؛ زیرا من فقط وکیل وی در زمینه پرونده‌های شکایت از برخی رسانه‌ها و سایت‌ها هستم..
"اسدالله عباسی" سرپرست وزارت کار خبر حضور مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی را تائید کرد و گفت تلاش ما این است که سازمان تامین اجتماعی که بیش از 35 میلیون نفر تحت پوشش دارد، بدون دغدغه خدمت کند.
محافل منتقد نظام می گویند ممکن است زد و بندهای پشت پرده و به خصوص ترس آیت الله خامنه ای از گسترش آبروریزی و محرز شدن بیشتر فساد مسئولان منجر به آتش بس مصلحتی شده باشد. آیت الله خامنه ای پیشتر در اظهاراتی متعدد گفته بود هرکس تا زمان انتخابات اختلافات را به درون مردم بکشاند خائن است.

 

ایران یک متهم به جاسوسی برای آمریکا را آزاد کرد

Posted: 08 Feb 2013 05:18 AM PST

جرس: یک شهروند اسلواکی که به‌اتهام جاسوسی برای سیا در ایران بازداشت شده بود، پس از سه‌هفته آزاد شد. مسئولان ایرانی این مرد را که متی والوک نام دارد به تلاش برای دستیابی به اطلاعات محرمانه برنامه اتمی ایران متهم کرده بودند.


به گزارش خبرگزاری آلمان، آزادی متی والوک را روز جمعه (۸ فوریه، ۲۰ بهمن) میرسلاو لایچاک وزیرخارجه اسلواکی به‌آگاهی افکار عمومی رساند. براساس اظهارات این مقام، والوک روز پنج‌شنبه با همراهی کنسول اسلواکی در تهران به میهن خود بازگشته و اتهام جاسوسی را بی‌اساس خوانده است. وی حاضر به بیان اطلاعات بیشتری درباره نحوه دستگیری و دوران بازداشت خود نشده است.


خبر دستگیری شهروند ۲۶ ساله اسلواکی برای اولین‌بار روز سوم بهمن (۲۲ ژانویه) از سوی وزارت خارجه اسلواکی اعلام شد. این وزارتخانه در آن‌زمان اعلام کرد که برای ملاقات با شهروند زندانی خود تلاش زیادی کرده، اما مقامات ایرانی با این امر موافقت نکرده‌اند.


هیاهوی بسیار برای هیچ؟
روز ۲۲ ژانویه امسال، پس از اعلام خبر دستگیری متی والوک از سوی وزار‌ت‌ خارجه اسلواکی، در ایران اعلام شد که وی از مدت‌ها پیش تحت‌نظر ماموران وزارت اطلاعات بوده است. درباره دستگیری این مرد ده‌ها گزارش و چند فیلم در رسانه‌های نزدیک به دولت ایران منتشر شد. در این گزارش‌ها به‌نقل از والوک آمده بود که او از سوی یک افسر اطلاعاتی آمریکا به نام لوگانو اسامی چهارتن از کارشناسان اتمی ایران را دریافت کرده تا با آن‌ها تماس بگیرد.


به‌رغم سروصدای زیادی که درباره اهمیت دستگیری شهروند ۲۶ ساله اسلواکی در ایران برپا شد، مقامات قضائی و امنیتی ایران تاکنون هیچ توضیحی درباره دلیل آزادی سریع وی نداده‌اند.
 

رحیم مشایی: کسی با کفش به احمدی نژاد حمله نکرد/ همه تصاویر از قبل برنامه ریزی شده بود

Posted: 08 Feb 2013 04:53 AM PST

به گزارش فارس، اسفندیار رحیم مشایی رییس دبیرخانه جنبش عدم تعهد در جمع خبرنگاران تصاویر منتشره در خصوص پرتاب کفش به احمدی‌نژاد را، کار "رسانه‌های مغرض عربی" دانست و گفت: در آن رویداد کفشی پرتاب نشده است. ما فیلم‌ها را به طور کامل بررسی کرده‌ایم.


جرس: اسفندیار رحیم مشایی با تکذیب فیلم ها و تصاویر فرد معترض سوری که در مصر احمدی نژاد را با لنگه کفش مورد حمله قرار داده بود، مدعی شد این تصاویر "از قبل برنامه ریزی شده از سوی شبکه‌های تلویزیونی مغرض عربی" بوده و اصلاً کفشی در این صحنه پرتاب نشده است."

 

وی افزود: این واقعه، یک اتفاق کاملاً برنامه ریزی شده بوده است. دوربین آماده بود تا چنین حرکتی صورت بگیرد. اصلاً کفشی پرتاب نشده است. درآن صحنه و آن آدم که دست خود را جلو و عقب می‌برد با آقای احمدی نژاد بیشتر از یک متر فاصله ندارد.


به گزارش فارس، مشایی در پایان گفت: "کفشی در کار نبود. این یک صحنه سازی بود تا خبر حضور احمدی نژاد تحت تاثیر قرار بگیرد و این واقعه بزرگ مخدوش شود."


ادعای این مقام جنجالی دولت در حالیست که چهارشنبه شب یک معترض سوری بعد از خروج احمدی نژاد از مسجد الحسین در قاهره به سوی وی کفش پرتاب کرده است.


در فیلم هایی که از این حادثه منتشر شده، به نظر می رسد کفش به احمدی نژاد اصابت نکرده و او با حرکتی سریع از مسیر کفش کنار رفته است.


آن طور که در این فیلم ها دیده می شود احمدی نژاد بلافاصله توسط محافظانش از محل دور می شود.


خبرگزاری رویترز گزارش داده بود که دست کم یک نفر معترض در پی این کار که در فرهنگ اعراب بسیار اعتراضی تلقی می شود بازداشت شده است.


بر اساس گزارش ها، نام فرد حمله‌کننده سوری خلیل جاسم بوده و با لهجۀ سوری، شعارهایی علیه حمایت جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد سر می داد و روز گذشته نیز به رسانه ها گفت: "اگر احمدی‌نژاد را مجددا ببینم هم مرتکب چنین کاری می‌شوم."

 

همچنین دو بار دیگر هم احمدی نژاد مورد حمله اعتراضی توسط مردم قرار می گیرد، که در یک مورد فیلم نشان می دهد که وی زمین خورده است.

 

افزایش شدید قیمت مرغ و تخم مرغ

Posted: 08 Feb 2013 04:33 AM PST

تخم مرغ شانه‌ای ۷۵۰۰- مرغ کیلویی ۶۳۰۰ تومان
جرس: در حالی چند ماه پیش تفاهمنامه‌ای منعقد شد که قیمت تخم‌مرغ در بازار برای مصرف‌کننده از کیلویی ۳ هزار و ۷۰۰ تومان بالاتر نرود، اما نرخ آن ۷۵۰۰ تومان شد. همزمان در حالی که دولت از توزیع مرغ ۵ هزار و ۱۰۰ تومانی و کاهش قیمت خبر داده بود، اما قیمت مرغ در بازار با روند افزایشی به کیلویی ۶ هزار و ۳۰۰ تومان رسیده است.

 

به گزارش مهر، قیمت تخم‌مرغ طی چند روز گذشته در بازار سیر افزایشی داشته و از شانه‌ای ۵ هزار و ۵۰۰ تومان به ۷ هزار و ۵۰۰ تومان رسیده است.

حجم تولید تخم مرغ در ایران سالانه ۸۵۰ هزار تن یعنی ماهانه ۷۱ هزار تن است و پیش‌بینی شده است، میزان تولید تخم‌مرغ در سال آینده ماهانه ۸۳ تا ۸۵ هزار تن برسد، در حالی که نیاز ماهانه کشور ۶۵ هزار تن است.


اخیراً طی تفاهمنامه سه جانبه وزارتخانه‌های صنعت، معدن، جهاد کشاورزی و اتحادیه سراسری مرغداران ایران برنامه‌ریزی تا آذر سال ۹۲ بر این قرار گرفت که ماهانه ۷ هزار و ۵۰۰ تن تخم‌مرغ صادر شود و در صورت افزایش تولید، به این رقم اضافه ‌شود.


طی دو ماه گذشته نزدیک به ۲۰ هزار تن تخم مرغ به کشورهای عراق، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و کویت صادر شده است.


همچنین تفاهمنامه‌ای بین وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صنعت،معدن و تجارت و تولید کنندگان به عاملیت اتحادیه تولید کنندگان مرغ تخمگذار منعقد شده که قیمت تخم‌مرغ در بازار برای مصرف‌کننده از کیلویی ۳ هزار و ۳۰۰ تومان پایین‌تر و از کیلویی ۳ هزار و ۷۰۰ تومان بالاتر نرود.


با افزایش قیمت تخم‌مرغ به شانه‌ای ۷ هزار و ۵۰۰ تومان از سقف قیمت تفاهم شده برای مصرف کننده فراتر رفته و مسئولان باید در جهت کاهش قیمت آن اقدام کنند.


قیمت مرغ کیلویی ۶۳۰۰ تومان شد
همزمان گزارش ها حاکی از آن است در حالی که دولت از توزیع مرغ ۵ هزار و ۱۰۰ تومانی و کاهش قیمت خبر داده بود، اما قیمت مرغ در بازار با روند افزایشی به کیلویی ۶ هزار و ۳۰۰ تومان رسیده است.


به گزارش فارس، گزارش میدانی حاکی است قیمت مرغ طی چند روز اخیر با جهش از ۴ هزار و ۸۰۰ تومان به ۶ هزار و ۳۰۰ تومان رسیده است این در حالی است که طی هفته گذشته مسئولان از توزیع مرغ ۵ هزار و ۱۰۰ تومانی و کاهش قیمت خبر داده بودند.


براساس این گزارش هر کیلوگرم مرغ آماده طبخ در میدان فردوسی تهران ۶ هزار و ۳۰۰ تومان و در منطقه جنوب تهران ۶ هزار و ۲۰۰ تومان عرضه می‌شود. هفته گذشته قیمت مرغ کیلویی ۴ هزار و ۸۰۰ تومان بود.


در حال حاضر تولید مازاد مرغ در کشور وجود دارد و براساس تفاهمنامه‌ای که اخیرا بین وزارتخانه‌های صنعت، جهاد کشاورزی و اتحادیه سراسری مرغداران به امضا رسید قرار است تا آخر سال ۲۰ هزار تن مرغ صادر شود و این صادرات در سال آینده هم ادامه داشته باشد.


به گفته رئیس انجمن صنفی پرورش‌دهندگان مرغ گوشتی خوراک طیور شامل ذرت و سویا نیز به وفور وجود دارد، بدون اینکه بازار سیاه هم در افزایش قیمت نقشی داشته باشد.

یوسفی قیمت کیلویی ۵ هزار و ۷۰۰ تا ۵ هزار و ۸۰۰ تومان را با لحاظ سود مناسب برای مرغ مناسب خواند و گفت: توزیع مرغ ۵ هزار و ۱۰۰ تومانی که دولت قول آن را داده بود از امروز توزیع می‌شود و تاکنون در میادین میوه و تره‌بار تهران این مرغ‌ها وجود نداشت تا باعث کاهش قیمت هم شود.


وی پیش‌بینی کرد که طی هفته آینده قیمت مرغ ۵۰۰ تومان در هر کیلو کاهش داشته باشد.


یوسفی دلیل افزایش قیمت مرغ طی چند روز اخیر را بالا بودن قیمت سایر محصولات پروتئینی مانند گوشت و حبوبات عنوان کرد که به گفته وی سبد مصرف کالا به سمت مرغ سنگینی کرده است.


رئیس انجمن صنفی پرورش‌دهندگان مرغ گوشتی تصریح کرد: شرکت پشتیبانی امور دام ۱۲۰ هزار تن مرغ گوشتی ذخیره‌سازی کرده و مشکلی از نظر تأمین وجود ندارد. این در حالی است که براساس مشاهدات خبرنگار فارس مرغ منجمد برزیلی در بازار فراوان و قیمت ۵ هزار و ۶۰۰ تومان عرضه می‌شد.


یوسفی درباره دلیل وجود مرغ برزیلی در بازار گفت: این واردات مربوط به ثبت سفارش‌های قبلی است که در ماه رمضان گذشته بازار با مشکل مواجه شد و اقدام به واردات شد.


طی سال‌های گذشته نبودن تناسب بین واردات و تولید داخل همواره برای تولیدکنندگان مشکل‌ساز بوده است، در حالی که از چندین ماه گذشته دولت برنامه صادرات دارد و اخیراً تفاهمنامه‌ای برای صادرات به امضاء رسیده اما در بازار مرغ‌های منجمد برزیلی همچنان خودنمایی می‌کند.


به گزارش فارس، گزارش میدانی حاکی است قیمت یک کیلوگرم گوشت بوقلمون ۸ هزار و ۲۰۰ تومان، گوشت شترمرغ ۲۲ هزار و ۵۰۰ تومان و گوشت شتر ۲۷ هزار و ۹۰۰ تومان در بازار عرضه می‌شود.
 

درخواست رسمی یمن از ایران برای توقف فوری “ارسال اسلحه برای شورشیان ضد دولت”

Posted: 08 Feb 2013 03:28 AM PST

جرس: دولت یمن از ایران خواسته است از حمایت از شورشیان مخالفت دولت این کشور دست بردارد.

 

به گزارش بی بی سی، روز جمعه، ٢٠ بهمن (٨ فوریه)، خبرگزاری دولتی یمن - سبا - گزارش کرد که نماینده دایم این کشور در سازمان ملل متحد، پیام عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهوری یمن را به رئیس شورای امنیت سازمان ملل تسلیم کرد که در آن خواسته شده است تا کمیته نظارت بر تحریم بین‌المللی ایران، هیاتی را برای بررسی محموله یک کشتی عازم یمن به این کشور اعزام کند.


وی گفت که این کشتی حامل انواع تسلیحات و مهمات پیشرفته بوده و از آنجا که احتمال می رود توسط ایران برای گروه‌هایی در داخل یمن ارسال شده باشد، بررسی آن در ارتباط با تحریم‌های بین المللی علیه جمهوری اسلامی بر عهده کمیته نظارت بر تحریم است.


همزمان، به گفته مقامات یمنی، عبد ربه منصور هادی با ارسال پیامی برای محمود احمدی نژاد، همتای ایرانی خود، از جمهوری اسلامی خواسته است از حمایت مسلحانه از شورشیان مخالف دولت یمن دست بردارد.


روز ٢٣ ژانویه، گارد ساحلی نیروی دریایی یمن با همکاری ناوهای آمریکایی یک کشتی حامل انواع تسلیحات را کشف کرد که، به گفته مقامات یمنی، عازم بندر یمنی المخا، در دریای سرخ (بحر احمر) بود. مقامات یمنی گفته اند محموله این کشتی شامل انواعی از اسلحه و مهمات است که تنها معدودی از کشورهای منطقه در اختیار دارند.


به نقل از معاون وزیر کشور یمن نقل شده که محموله این کشتی شامل "خطرناک‌ترین" انواع تسلیحاتی بود که تا کنون به صورت غیرقانونی به مقصد یمن حمل شده است.


به گزارش خبرگزاری فرانسه، به درخواست دولت یمن، کارشناسان کمیته تحریم سازمان ملل عازم آن کشور شده‌اند تا کشتی توقیف شده حامل اسلحه و مهمات را مورد بررسی قرار دهند.
دولت یمن در گزارش خود به سازمان ملل گفته است که این کشتی شامل تسلیحات سنگین و مهمات، از جمله موشک‌های زمین به هوا برای تحویل به شورشیان حوثی بوده و خبرگزاری فرانسه به نقل از وزیر دفاع یمن گزارش کرده است که این تسلیحات در ایران بارگیری شده و قرار بود به شمال به یمن حمل شود.


پیشتر، تلویزیون یمن تصاویری از وزیر کشور و رئیس هیات امنیت ملی را در حال بازرسی تسلیحات کشف شده از جمله مقادیری نارنجک انداز آر‌پی‌جی، موشک کاتیوشا، موشک های ضدهوایی، مواد منفجره قوی و عینک های دید در شب پخش کرد. برخی از مواد کشف شده ظاهرا برای استفاده در جلیقه‌های انتحاری تهیه شده است.


گروه کارشناسان سازمان ملل با توجه به نوع تسلیحات، محل ساخت و منشا این محموله، اظهارات مقامات یمنی در مورد ارتباط آن با دولت ایران را بررسی خواهند کرد.


همزمان، ایالات متحده از شورای امنیت خواسته است درخواست این کشور برای صدور بیانیه‌ای در مورد ارسال غیرقانونی اسلحه از ایران به مقصد یمن را در دستور کار قرار دهد.


مقامات آمریکایی گفته‌اند که به نظر می رسد که تسلیحات و مهماتی که کشف شده است توسط دولت ایران ارسال شده و قرار بوده است در اختیار شورشیان حوثی در شمال یمن قرار گیرد.


کشف این محموله در حالی گزارش می‌شود که رئیس جمهوری ایران در جریان اجلاس سران کشورهای سازمان همکاری اسلامی در قاهره، کوشیده از این فرصت برای گسترش روابط با مصر استفاده کند در حالیکه گفته می شود برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، با متهم کردن جمهوری اسلامی به تلاش برای مداخله در امور داخلی خود، با نزدیکی مصر و ایران مخالفت کرده‌اند.


شورش حوثی‌ها و روابط ایران و یمن
در صورت اثبات اینکه این محموله تسلیحات و مهمات از سوی ایران برای شورشیان یمنی ارسال شده، این خبر باعث تیرگی بیشتر در روابط بین دو کشور خواهد شد.

 

مقامات یمنی پیشتر گفته بودند که دولت ایران می‌کوشد با حمایت از شورشیان شیعه مذهب حوثی در شمال، و گروه‌های جدایی طلب در جنوب، باعث تشدید ناآرامی در یمن شود و تلاش حکومت این کشور برای دستیابی به ثبات و استقرار دموکراسی را با دشواری مواجه کند.


خبر کشف این کشتی در آستانه سالگرد کناره‌گیری رئیس جمهوری سابق یمن و یک سال مانده به برگزاری انتخابات آزاد در این کشور انتشار یافته است.


با آغاز حرکت اعتراضی موسوم به "بهار عربی" در کشورهای منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه، از اوایل سال ٢٠١١ در یمن نیز تظاهراتی علیه علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری وقت، برگزار شد که در ماه‌های بعد به خشونت مسلحانه بین طرفداران و مخالفان حکومت انجامید که در جریان آن، دهها نفر کشته شدند.


علی عبدالله صالح سرانجام تحت فشار کشورهای عرب منطقه و ایالات متحده، که از حامیان او بود، در ماه نوامبر ٢٠١١ قدرت را به عبد ربه منصور هادی، معاون خود واگذار کرد و در فوریه سال ٢٠١٢ رسما از مقام خود استعفا داد. منصور هادی در انتخابات ریاست جمهوری انتقالی، به مدت دو سال جهت فراهم کردن زمینه برگزاری انتخابات آزاد، به این سمت انتخاب شد.


اگرچه جمهوری اسلامی برای سال‌ها با حکومت علی عبدالله صالح، رئیس جمهوری شیعه یمن، روابط دوستانه‌ای داشت، اما در سال‌های آخر ریاست جمهوری او، مقامات یمنی ایران را به حمایت از شورشیان حوثی و تلاش برای مداخله در امور داخلی کشور خود متهم کردند و روابط دوجانبه به تیرگی گرایید.


شورشیان حوثی، که پیروان مذهب شیعه زیدی هستند، شورش مسلحانه علیه دولت علی عبدالله صالح را از سال ٢٠٠٤ در استان صعده در شمال غرب یمن آغاز کردند ظاهرا با این هدف که یک نظام حکومتی مذهبی را ایجاد و قوانین شرع را اجرا کنند.


در سال های بعد، دولت یمن در موارد متعدد حکومت ایران را به حمایت از شورشیان حوثی متهم کرد در حالیکه مقامات ایرانی این اتهام را رد کرده و این شورش را واکنش طبیعی مسلمانان یمنی علیه حکومت دیکتاتوری علی عبدالله صالح و استقرار حکومت مورد نظر خود می دانستند.


با وجود کناره‌گیری علی عبدالله صالح، شورش حوثی‌ها تمام نشده و روابط یمن و ایران بهبود چندانی نیافته و رئیس جمهوری انتقالی یمن ظاهرا در اعتراض به آنچه که "دخالت ایران" در امور داخلی آن کشور خوانده شده، از شرکت در اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در تهران که در پائیز برگزار شده بود خودداری ورزید.


علاوه بر شورش حوثی ها، دولت یمن با فعالیت شبه نظامیان گروه موسوم به القاعده شبه جزیره عرب، و همچنین حرکت جدایی طلبان در جنوب مواجه است.