جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


ادعای فرماندار تهران درباره لغو کنگره اصلاح طلبان؛ استقبال نمی شد، خودشان برگزار نکردند

Posted: 20 Feb 2013 09:09 AM PST

جرس: درحالی که کنگره اصلاح طلبان به دلیل ممانعت وزارت اطلاعات از برگزاری آن لغو شده است، فرماندار تهران می گوید اصلاح طلبان به دلیل "عدم استقبال کافی" خود کنگره را برگزار نکردند.


به گزارش مهر، عیسی فرهادی، فرماندار تهران گفته است: "اصلاح طلبان برای برگزاری نشست های خود باید دارای مجوز باشند، ضمن اینکه به نظر می رسد جلسه اواخر دی ماه آنها به دلیل عدم استقبال از سوی خودشان لغو شده است."


پیش از این ندای سبز آزادی گزارش داده بود که یکی از معاونان وزیر اطلاعات با نام "مجیدی"، با احضار نجفقلی حبیبی، رئیس دوره ای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، شرایط این وزارتخانه برای اجازه برگزاری کنگره اصلاح طلبان را با لحن تهدیدآمیزی اعلام کرده و گفته بود: باید با اصحاب فتنه (جنبش سبز) مرزبندی کنید، از آنان اعلام برائت کرده و نامی از موسوی، خاتمی و کروبی نبرید. او همچنین نسبت به حضور نمایندگان جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب در این کنگره هشدار داده و آن را خط قرمز نظام اعلام کرده بود. علاوه بر این، معاون وزارت اطلاعات خروجی مواضع کنگره اصلاح طلبان را از پیش تعیین کرده و تاکید کرده که اصلاح طلبان می باید "صلاحیت نهادهای اجرائی و نظارتی انتخابات را تائید و اعلام کنند." مجیدی تهدید کرده بود که در صورت بی توجهی به این خواست ها، ممکن است همه اعضای شرکت کننده در کنگره بازداشت شوند.


پس از لغو این کنگره نیز شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با صدور بیانیه ای اعلام کرد، پس از بررسی شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور برگزاری کنگره بزرگ اصلاح طلبان را به تعویق انداخته است.

 

 

محمد داوری به مرخصی آمد

Posted: 20 Feb 2013 09:09 AM PST

جرس: محمد داوری، معلم زندانی و یکی از افشاگران جنایت کهریزک به مرخصی آمد.

 

محمد داوری معلم و سردبیر سابق سایت سحام نیوز که سه سال است بدون حتی یک روز مرخصی در زندان اوین دوران حبس خود را می گذراند هفته گذشته پس از گذشت چند روز از درگذشت برادرش، این خبر را از زندانیانی که از سالن ملاقات برمی گشتند شنید و دچار حمله قلبی شد. آقای داوری پس از این حمله قلبی در بیمارستان بستری شد.


به گزارش ندای سبز آزادی، او امروز پس از سه سال حبس و برای اولین بار به مرخصی آمد.


اتهام این زندانی سیاسی، مصاحبه با قربانیان بازداشتگاه کهریزک و تهیه فیلم از آن برای ارائه به دستگاه قضایی است که با نظارت شخصی مهدی کروبی صورت گرفته بود.
 

 

یک نماینده مجلس: تورم افسارگسیخته مشکلات فراوانی را ایجاد کرده است

Posted: 20 Feb 2013 08:42 AM PST

جرس: یک عضو کمیسیون انرژی مجلس گفت: تورم شتابان و افسارگسیخته کنونی اقتصاد در جامعه مشکلات فراوانی را برای اقشار مختلف به وجود آورده است.

 

به گزارش ایلنا، امیرعباس سلطانی در تذکر شفاهی گفت: تذکر من براساس اصل ۴۳ بند یک و ۹ است و اینکه رئیس جمهور باید به نیازهای اساسی مسکن، خوراک، بهداشت و درمان مردم توجه ویژه داشته باشد.


وی به تورم شتابان و افسارگسیخته اقتصاد کشور اشاره کرد و گفت: تورم مشکلات فراوانی را برای اقشار مختلف به وجود آورده است، به گونه‌ای که امروز بسیاری از مردم در تامین مایحتاج ضروری خود از جمله گوشت و مرغ در مضیقه هستند.


وی همچنین به وزیر نیرو در عدم اهتمام جدی و کافی در انجام پروژه‌های عمرانی چهارمحال بختیاری تذکر داد و بیان داشت: انتقال آب به بروجن به کندی پیش می‌رود.


وی در ادامه به وزیر راه و شهرسازی در رابطه با تعمیرات لازم پروژه چهاربانده جاده اصلی چهارمحال بختیاری، شهرکرد به بروجن تذکری را مطرح کرد.
 

موافقت عراق با عبور خط لوله گاز ایران-سوریه

Posted: 20 Feb 2013 08:42 AM PST

جرس: دولت عراق با عبور خط لوله انتقال گاز طبیعی ایران به سوریه از خاک عراق موافقت کرده است.

 

به گزارش بی بی  سی، این قرارداد ١٠ میلیارد دلاری به ایران اجازه می‌دهد که گاز میدان پارس جنوبی را به عراق، سوریه و یا خریداران دیگر منتقل کند.


ایران با احداث این خط لوله، روزانه ۲۵ میلیون متر مکعب گاز به عراق صادر ‌می‌کند.


لبنان، اردن و کشورهای اروپایی از جمله مشتریان دیگری هستند که مقام‌های ایرانی امیدوارند از این مسیر برای صادرات گاز به آنها استفاده کنند.


ایران پس از روسیه دومین ذخایر بزرگ گاز جهان را در اختیار دارد، و هر چند این کشور عمده تولید ۶۰۰ میلیون مترمکعبی روزانه خود را مصرف می‌کند، اما امیدوار است با افزایش ظرفیت تولید صادراتش را بالا ببرد.


دمشق نزدیک‌ترین متحد منطقه‌ای تهران است، نوری مالکی، نخست وزیر شیعه نیز در بغداد سیاست‌هایی همراه با ایران را دنبال می‌کند و ساخت خط لوله ایران-عراق-سوریه می‌تواند به نشانه‌ای از افزایش نفوذ ایران در عراق تعبیر شود.


به گفته خبرگزاری فارس گاز ایران تا ۱۸ ماه دیگر از طریق این خط لوله ۱۵۰۰ کیلومتری به عراق و سوریه منتقل می‌شود.


'تخفیف نمی‌دهیم'
همچنین خبرگزاری مهر گزارش داده که ایران و پاکستان در حال مذاکره بر سر صادرات گاز ایران به پاکستان هستند.
به گزارش مهر رستم قاسمی، وزیر نفت ایران، با درخواست پاکستان برای ارزان شدن قیمت گاز صادراتی ایران مخالفت کرده است.


پیش از پاکستان ترکیه هم از ایران خواسته بود قیمت گاز صادراتی خود را پایین بیاورد.


با توجه به اعمال تحریم‌های یک‌جانبه ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه ایران، که بخش نفت و گاز و نظام مالی ایران را هدف می‌گیرد، درآمدهای ارزی ایران به شدت کاهش یافته است.


البته برخی مسئولان ایرانی می‌گویند تحریم‌ها تاثیر زیادی بر اقتصاد این کشور نداشته و آنها در جستجوی راه‌هایی برای دور زدن تحریم‌ها هستند.
 

تاجزاده: آقای عسگراولادی! فتنه همان کودتای انتخاباتی بود؛ آنها که بصیرت داشتند، فهمیدند

Posted: 20 Feb 2013 08:17 AM PST

جرس: در ادامه واکنش ها نسبت به اظهارات حبیب الله عسگراولادی در خصوص "فتنه گر نبودن میرحسین موسوی و مهدی کروبی"، مصطفی تاجزاده نکاتی را به این شخصیت جریان اصولگرا خاطر نشان کرد.

 

به گزارش نوروز، متن نامه زندانی سیاسی مصطفی تاجزاده، خطاب به عضو برجسته حزب موتلفه به شرح زیر است:


جناب آقای عسگر اولادی
با سلام
اعلام موضع جنابعالی درباره موسوی و کروبی قبل از آنکه پرتوی تازه بر جایگاه رفیع آن دو بزرگوار بیفکند، سنجه‌ای درباره امکان پذیری آزادگی و آزاد منشی در دشوار‌ترین شرایطی است که فتنه مهندسی سپاهی-امنیتی انتخابات بر کشور تحمیل کرده است. مهم این است که گوهر کرامت و آزادگی خود را پاس بداریم و زبان به خوش آمد دیگران نچرخانیم و از بیم این و آن و یا به سودای نان سخن نگوییم. و گرنه خدای موسوی و کروبی از آنان مواظبت خواهد کرد و نیازی به ما ندارند. وقتی گفتید موسوی و کروبی را «فتنه» نمی‌دانید آقای حجاریان نیز توانست فرصتی برای به جا آوردن سیمای حقیقی عسگر اولادی در تجربه مرگبار ترور و شب های بیمارستان به دست آورد و بگوید این‌‌ همان عسگر اولادی است که بر بالین من دعا می‌خواند و در‌‌ همان حال مواضع انتقادی خود را فراموش نکرده بود ومی گفت «سعید جان توبه کن خوب می‌شوی»!


با این وجود شماکاری بزرگ‌تر کردید و با تفکیک «مفتون بودگی» از «فتنه» درادبیات حاکمیت رخنه‌ای به وجود آوردید. در مناظره با آقای شریتعمدار گفتید «وقتی در ساعت ۱۰ روز رای گیری اعلام شد که آقای میرحسین موسوی در تهران، شیراز و اصفهان رای اول را دارند او فریفته شد، اعلام جشن کرد، اما خبرهای بعد را به او ندادند،». صرف نظر از هر نوع قضاوتی که به تعبیر بحث انگیز شما درباره «فریفته شدن» و یا «مفتون» بودن این و آن داشته باشیم، اتهام «فریفتگی» را تا چه حد منصفانه بدانیم، نفس این‌گاه شماری و تفاوت ماهوی آن با‌ گاه شماری کودتا و مهندسی انتخاباتی اهمیت فوق العاده‌ای در درک واقعیت مربوط به آن وقایع ۸۸ را دارد. به بیان دیگردر جریان آن انتخابات دو ساعت کاملا متفاوت و دونگرش کاملا متضاد نسبت به زمان و مکان وجود داشت. یعنی ساعت کودتا مستقل از ساعت انتخابات و از فرایندهای واقعی انتخابات در کف خیابان حرکت می‌کرد. وقتی حسین شریعتمدار در جریان مناظره به شما می‌گوید «ما از قبل پیش بینی کرده بودیم» و یا هنگامی که به عنوان مثال سردار مشفق می‌گوید ما ماه‌ها قبل از انتخابات و از‌‌ همان لحظه نقش آفرینی آقای موسوی خویینی‌ها درمحفل صبحانه «هشدار امنیتی دادیم» و یا آقای محسنی اژه‌ای به عنوان وزیر اطلاعات در آن برنامه تلویزیونی می‌گوید ما از حضور عوامل بیگانه در ستاد مهندس موسوی و کروبی مطلع بودیم، و یا روز‌ها قبل از آغاز رأی گیری سپاه با ارسال نامه‌ به دادگاه انقلاب خواهان صدور حکم دستگیری فعالان اصلاح طلب می‌شود، همه این‌ها اعترافی است به یک کودتای از پیش تعیین شده علیه خواست وبرخاست انتخاباتی ملت. راه دوری نرویم مهندسی انتخابات فرایندی است که هم اکنون در پیش چشمان ملت رخ می‌دهد. یعنی در حالی که رهبری صراحتا هر نوع فعالیت انتخاباتی را تا اطلاع ثانوی منع کرده‌اند این ممنوعیت به هیچ وجه شامل فعالیت‌های مربوط به مهندسی انتخابات نمی‌شود. این استثناء البته منحصر به فرماندهان سپاه و خط و نشان کشیدن‌ها و دیگر افاضات ایشان درباره انتخابات نیست بلکه دستگاه اطلاعات رسمی کشور و دستگاه نظامی امنیتی را نیز شامل می‌شود. ساعت مهندسی انتخابات برای دستگاه امنیتی اکنون چند ماهی است که آغاز شده است. فعالان سیاسی اصلاح طلب تا رده‌های سوم و چهارم احضار و به زبان‌ها و اشکال مختلف تهدید می‌شوند که در صورت هرگونه فعالیت سیاسی – و نه صرفاٌ انتخاباتی- طی ماه‌های آینده تا برگزاری انتخابات عقوبت خواهند شد یکی تهدید به زندان می‌شود، یکی تهدید به اخراج از کار، یکی تهدید به دستگیری فرزندش می‌شود و یکی به اخراج همسرش و یکی هم به اینکه ناغافل به تیر غیب گرفتار می‌شود و روزی در خیابان تصادفاٌ!! زیر ماشین می‌رود. به دیگر بیان، در حالی که بیانات صریح و مداخله گرایانه مقامات نظامی و امنیتی بیانگر آن است که ساعت مهندسی انتخابات از هم اکنون به کار افتاده کسی نمی‌داند که چه زمانی ساعت خود انتخابات و جامعه‌ای که انتخابش باید توسط سپاه «مهندسی شود» نواخته خواهد شد. نامزد‌های مهندسی انتخابات از قبیل نماینده محترم ولی فقیه در سپاه و کیهان و دیگر سردارهای مداخله گر از هم اکنون مشخص و معین شده‌اند و این در حالی است که کسی هنوز از نامزدهایی که در روز موعود باید مهندسی شوند خبری ندارد. همه ملت از لیست خبرنگاران و روزنامه نگارانی که به عنوان بخشی از عملیات مهندسی انتخابات و در جهت مختل سازی فرایند اطلاع رسانی انتخابات بازداشت شدند، باخبرند اما از خود انتخابات هنوز خبری نیست. اولویت بخشی «مهندسی» بر «انتخابات»‌‌ همان چیزی است که ما شاکیان مداخله‌گری سپاه آنرا کودتای انتخاباتی نامیدیم.


این دوگانگی، یعنی دوگانگی میان ساعت مهندسی انتخابات و ساعت انتخابات مهندسی شده در جریان مناظره شما با آقای شریعتمدار نیز بازتاب کاملا واضحی داشت. شما از آنچه که در اصفهان و شیراز و تهران در دل صندوق‌های انتخابات می‌گذشت سخن گفتید اما مخاطب شما در تلاشی مذبوحانه برای گریز از واقعیت‌های داخل کشور و گریز از آنچه که شما «زمینه‌های داخلی» نامیدید، ارجاعی وهم آلود به دور دست‌ها، به انتخابات صربستان و گرجستان و اوکراین داشت. متاسفانه باید بگویم کوشش شما به عنوان عضو هیئت منصفه در جهت تفکیک منصفانه بین کفه داخلی قضیه انتخابات و کفه‌ای که بر مبنای یک پیشداوری کلیشه‌ای «درصد انگلیسی و اسرائیلی فتنه» نامیدید یک کوشش ناموفق بود و آن تک جرقه‌های حقیقت که در تاریکی فتنه انگیزی مهندسی انتخابات درخشیدن گرفته بود با تهاجم بازجویانه شریعتمداری خاموش شد. من به استناد تجربیاتی که در شعبه بازداشتگاهی و اوینی‌‌ همان مناظره-بازجویی‌ها داشتم می‌کوشم در این نامه بحث شما را از‌‌ همان نقطه‌ای که با ارعاب شریعتمدار در انبوه مدعیات مربوط به عناوین دهن پرکن نظیر «عملیات سری سازمان سیا» و «ام. آی ۶» و «جرج سوروس» و غیره دفن گردید و مجال بسط نیافت اندکی باز کنم و امیدوارم که به لطف خدا روزی در فضای غلبه انتخابات آزاد بر مهندسی انتخابات، همه این تجربیات را به شکل مدون عرضه کنم: وقتی بازجویان همه آن مدعیات معروف و نخ نمای شریعتمداری را به نحو طوطی وار در یک شرایط کاملا متفاوت و به شدت شکنجه آلود بر سر من کوبیدند من گفتم اگر شما واقعا راست می‌گویید و ادعاهای خود را باور دارید چرا با مردم معترض به‌‌ همان زبان خودشان سخن نمی‌گویید؟ مردم به زبان انتخابات با شما سخن می‌گویند و سراغ رایشان را می‌گیرند شما هم می‌توانید به جای سخن گفتن از «انقلاب مخملی» و «جرج سوروس» و «جزوه‌های جین شارپ» و این قبیل عناوین غیر آشنا با‌‌ همان زبان انتخاباتی جوابشان را بدهید و رجز خوانی انتخاباتی بکنید و بگویید «شما در انتخابات رای نیاوردید. ما برای اثبات این معنا از هم اکنون به استقبال یک انتخابات وسیع‌تر و شفاف‌تر می‌رویم که دیگر هیچ بهانه‌ای نماند و به اصطلاح» رویتان برای همیشه کم شود. «چرا نمی توانید شبهه عدم شفافیت انتخاباتی را با شفافیت بیشتر و با تعبیه کردن مکانیزم‌های کنترلی شفاف و قابل رویت برای همه ناظرین داخلی و حتی جهانی پاسخ دهید؟»


و اکنون همین سوال را با قوت بیشتری مطرح می‌کنم و می پرسم چرا حاکمیت نمی‌تواند پاسخ جنبش «رای من کو» را با زبان انتخاباتی دهد و به جای آن زبان زور و زبان مهندسی انتخابات را انتخاب کرده؟ کدام زبان هزینه بیشتری دارد؟ انتخاب راه پرهزینه به سود چه کسانی است؟ و به طور مشخص وجدان جنابعالی را به عنوان عضوی از هیئت منصفه مخاطب قرار می‌دهم ومی پرسم انصاف دهید وخیلی روشن به ما بگویید از‌‌ همان لحظه‌ای که درواپسین ساعات راهپیمایی میلیونی ۲۵ خرداد ۸۸سکوت اعتراض بدون کلام و صامت ملت با شلیک گلوله‌های مقربسیج میدان آزادی شکسته شد تا زمان حاضر و بازداشت اخیر روزنامه نگاران، حجم و در صد عملیات مربوط به مهندسی انتخابات بیشتر بوده یا درصد زبان انتخاباتی؟


جناب آقای عسگر اولادی
براستی معنای فتنه چیست و چه کسانی مفتون محسوب می‌شوند؟
من بدون آنکه ادعایی در باره معانی تو بر تویی که قرآن کریم براین واژه حمل کرده داشته باشم به عنوان یک فرزند این انقلاب یک راست می‌روم سراغ آنچه که مطهری ضمن بازخوانی واقعه عاشورا وتحلیل پیش بینی مولا امیرالمومنین در باره فتنه اموی بیان کرده و این مفهوم علوی از فتنه را با کاربرد امروزی همین واژه در زبان سخنگویان نظامی مهندسی انتخاباتی مقایسه می‌کنم. وقتی سردار نقدی به عنوان بخشی از پروژه پیش رس مهندسی انتخابات می‌گوید «اگر فتنه ایجاد شود این سری سراغ دانه درشت‌ها خواهیم رفت» کدام درک از معنای واژه فتنه را به نمایش می‌گذارد؟ آیا این سخن در بطن پروژه مهندسی انتخابات فی نفسه خبر از تدارک فتنه و کودتایی که در راه است نمی‌دهد واز جنس‌‌ همان «پیش بینی‌های» حسین شریعتمدار نیست که به فاصله کوتاهی به گفتمان رسمی حاکمیت تبدیل شده ودرتریبونهای مختلف با لهجه‌های گوناگون بر زبان مقامات امنیتی وقضایی جاری می‌شود؟ آیا این‌‌ همان مرغ شوم فتنه کودتای اموی برضد حکومت نبوی وحکومت علوی نیست که روزگاری طولانی بر بام تاریخ اسلام مشرف گردید وبه تعبیرمطهری دانه درشت‌های روشنفکری جهان اسلام راجمع کرد و بلعید؟ شرح خطبه امیرالمونین در باره فتنه بنی امیه توسط مطهری پاسخ روشنی به سوال ما می‌دهد:
«واصاب البلامن ابصر فی‌ها واخطا البلا من عمی عن‌ها. (نهج البلاغه فیض الاسلام. خطبه ۹۲) هر کس که بصیرتی داشته باشد وبه قول امروز روشنفکر باشد، هر کس که فهم ودرکی داشته باشد، این بلا وفتنه او را می‌گیرد، زیرا نمی‌خواهند آدم چیز فهمی وجود داشته باشد. وتاریخ نشان می‌دهد که بنی امیه افراد به اصطلاح روشنفکر و دراک آن زمان درست مثل مرغی که دانه‌ها را جمع کند، یک یک جمع می‌کردند و سر به نیست می‌نمودند و چه قتلهای فجیعی در این زمینه انجام دادند!»
(استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۳۶۷)
بر این مبنا عوارض فتنه به شکل رنج و محنتی ویژه متجلی می‌شود که عمدتا نخبگان و رشنفکران و سرآمدان جامعه را نشانه می‌گیرد و پژوهشگری نواندیش در جهان عرب به زبانی امروزی و به بیانی نزدیک به بیان پیش گفته مطهری آن را چنین توصیف می‌کند:
«درلسان العرب شرح بیشتری از این واژه آمده است:» محنت آن است که کسی را وادارسازی تا بگوید چنین وچنان کردم وآن قدر او را آزار دهی تا به آنچه انجام نداده است یا گفتن آن شایسته او نیست، اعتراف کند. «و به قول امروزی‌ها وادارش کنی تا خود زنی کند. بنابراین، محنت به این معنی و در تعبیر معاصرآن ترس وشکنجه وستمی است که از سوی صاحبان نفوذ، دولت‌ها و پلیس و غیره بر اندیشمند یا متفکری روا می‌شود که ممکن است به اهانت و دشنام یا شکنجه روحی یا جسمی یا حتی به قتل و مثله کردن آن اندیشمندان بیانجامد.»
بدین ترتیب روشنفکر جهان عرب همچون مطهری بر پایه تجربه‌های زیسته در عصر دیکتاتوری و دوران مهندسی انتخاباتی در کودتا‌های عربی (کودتاهایی که در عین حال در ادبیات آن دوره به نام «انقلاب» انجام می‌شد و معروف به «انقلاب‌های عسکری» بودند) بیانی روز آمد و نزدیک به تجربه معاصر از فتنه اموی به دست می‌دهد و می گوید:
«در چنین حالتی، حاکمیت سرکردگان و رهبران اپوزیسیون را مورد تعرض قرارمی دهد، تعرضی که با ترساندن و ایجاد وحشت شروع شده و در ادامه به بازرسی پلیسی و در ‌‌نهایت، به شکنجه منتهی می‌شود. بدین وسیله آنان را به اعترافاتی وا می‌دارند که بیانگر عقب نشینی آنان از آرای خویش یا انکار آن‌ها باشد؛ و چون چنین امری میسر شود، پس از اشاعه آن در میان مردم، آنان را آزاد می‌کنند. آزاد شدگان چون در دفاع از حق، پایداری نکرده‌اند، تایید عمومی خود را از دست می‌دهند، و این» خودزنی «همان چیزی است که حاکم به دنبال آن است.»
(محمد عابد جابری، سقراط‌هایی از گونه‌ای دیگر، روشنفکران در تمدن عربی، ترجمه سید محمد آل مهدی، ص۱۰۸و۱۰۵)


ملاحظه می‌فرمایید که فتنه کودتای اموی با فتنه کودتای مهندسی انتخاباتی از شباهت‌های غیر قابل انکاری برخوردار است و مجریان و سخنگویان کودتای اخیر می‌کوشند از طریق نقب زدن به انقلاب های مخملی هم نوعی همدلی و همسانی بین نظام جمهوری اسلامی. کمونیست‌ها و جنایتکاران سرنگون شده توسط انقلاب های مخملی برقرار کنند و هم اینکه اذهان عامه را از واقعیت‌های ملموس جامعه دور کنند. آیا این خود فتنه و بلای عظیمی نیست که دامن نظام را گرفته و آیا بصیرت بخشی واقعی آن نیست که به جای فرافکنی مسائل داخلی به آنسوی مرز‌ها و به قرقیزستان واروپای شرقی، واقعیت های جامعه‌شناختی کشور خودمان مورد توجه قرار گیرد؟ جنابعالی در مناظره مذکور سعی کردید نیم نگاهی به سویهٔ جامعه‌شناختی وقایع انتخاباتی داشته باشید اما متاسفانه تحت تاثیر شیوه ارعاب گرانهٔ مخاطب خود نتوانستید سخن واقعی خودتان را با ادبیات عسگراولادی بیان کنید و تیزی انتقاد خودتان را توسط واژگان حریف گرفته و گفتید:
«در فتنه ۸۸ بیگانگان فتنه سازی کردند اما در داخل نیز زمینه فتنه فراهم شد اما کمتر در این مورد بحث شده است».
متاسفانه مخاطب شما اجازه نداد که جنابعالی به بسط همین نکته بپردازید اما مقام رهبری درسخنانی که بنا بر عللی معین هرگز عملیاتی نشد بیانی به مراتب روشن‌تر در باره زمینه‌های کاملا داخلی وجامعه‌شناختی جنبش سبز داشت وصراحتا گفت: « زمینه‌ها را به خیال خودشان آماده کرده بودند، مردم وفادار به نظام هم مطالباتی داشتند. آن قضایا به وجود آمد.» این سخن اگر قرار بود پیگیری شود ودر‌‌ همان مکان بیان خود یعنی درمرقد امام خمینی دفن نشود می‌توانست رخنه‌ای در ادبیات حاکم و از جمله در ادبیات شخص گوینده به وجود آورد و زمینه ساز یک تحول اساسی در رفتار حاکمان باشد. زیرا جنبشی اصالتا انتخاباتی ومطالباتی که بازیگر آن مردم وفادار به نظام بوده و« مطالباتی داشتند » نمی‌تواند فتنه باشد، بالعکس این عدم توجه به آن مطالبات و بلکه سرکوب آن است که باید به معنای دقیق کلمه فتنه محسوب شود.


سید مصطفی تاجزاده بند انفرادی زندان اوین
۱/۱۲/۱۳۹
 

 

موج بازداشت روزنامه نگاران با دستگیری احسان مازندرانی ادامه یافت

Posted: 20 Feb 2013 08:17 AM PST

جرس: در ادامه موج بازداشت روزنامه نگاران و فعالان مطبوعاتی در ایران، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی یک خبرنگار دیگر روزنامه اصلاح طلب اعتماد در تهران را بازداشت کردند.

 

به گزارش "ندای سبز آزادی"، احسان مازندرانی، روزنامه نگار این روزنامه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.


از یک ماه پیش که نیروهای امنیتی در اقدامی هماهنگ، با یورش به روزنامه های اصلاح طلب اعتماد، شرق، بهار و آرمان و همچنین دفتر هفته نامه آسمان، تعدادی از روزنامه نگاران این رسانه ها را بازداشت کردند، روند احضار و بازداشت روزنامه نگاران ادامه دارد.


در جریان این بازداشت ها، مطهره شفیعی (روزنامه آرمان)، جواد دلیری (سردبیر روزنامه اعتماد)، نسرین تخیری (دبیر اجتماعی روزنامه اعتماد)، ساسان آقایی (دبیر گروه بین‌الملل روزنامه اعتماد)، پژمان موسوی (دبیر رسانه روزنامه بهار)، امیلی امرایی (خبرنگار فرهنگ و هنر روزنامه بهار)، پوریا عالمی (طنز نویس روزنامه شرق)،نرگس جودکی (دبیر اجتماعی روزنامه آرمان)، اکبر منتجبی (دبیراجرایی و سیاسی هفته‌نامه آسمان)، حسین یاغچی (دبیر ادبیات هفته‌نامه آسمان)، صبا آذرپیک (خبرنگار سابق روزنامه اعتماد)، کیوان مهرگان (دبیر سیاسی روزنامه توقیف شده روزگار)، سلیمان محمدی(دبیر سرویس حوادث روزنامه بهار)، میلاد فدایی اصل(دبیر سرویس سیاسی خبرگزاری ایلنا)، فاطمه ساغرچی (وبسایت جماران) و ریحانه طباطبایی (روزنامه بهار) بازداشت شدند که تا کنون مطهره شفیعی، جواد دلیری و فاطمه ساغر چی از میان آنان آزاد شده اند.
 

محمد صادقی تهرانی و ایدئولوژی قرآنی

Posted: 20 Feb 2013 06:04 AM PST

احسان ابراهیمی
اساساً تئوری قبض و بسط برای مدلل و مفهوم کردن اساس معرفت شناسیک این اختلاف و دیگرگون شدگی فهم دینی است. 


داستان قبض و بسط تئوریک شریعت که توسط دکتر سروش مطرح شده است، داستان شیرین و گاهی ناخوشایند تفکر در دو دهه اخیر ماست. نقد ناقدان و رفض رافضان رنگارنگ و مبتنی بر مبانی متنوعی است. از آرامش دوستدار تا صادق لاریجانی و جوادی آملی و مرحوم آیت الله صادقی تهرانی. این میزان از توجه و نقد و تایید بر نظریه دکتر سروش که به نظر نگارنده مهمترین نظریه دکتر سروش و روشنفکری دینی است، نشانه اهمیت و تأثیر این نظریه است.


کوشیده‌ام تمامی این سنجشها را بخوانم و از خرمنشان خوشه چینی‌ها کنم. طرفه آنکه بی‌پایه‌ترین و غرض ورزانه‌ترین و کینه توزانه‌ترین نقدها را از آرامش دوستدار و صادق لاریجانی خواندم. اگرچه افسوس می خوردم اما طنزی تلخ نیز در این میان وجود دارد که چه روشن و واضح میان طرفداران و سردمداران دیکتاتوری ایدئولوژی و منتقدان و مخالفان سرسختش، هماهنگی‌ها موج می زند. جالب است، جایی که صادق لاریجانی به آرامش دوستدار می رسد، جایی است که روشنفکری دینی رخ می دهد و جوانه می زند و بار می دهد. هر دو دست به کار ریشه کنی و ساقه شکنی شجره روشنفکری دینی اند.


باری، در این نوشتار گذری می کنم بر نقد مرحوم دکتر صادقی تهرانی بر نظریه قبض و بسط و خللهایی را که در میابم، بر نقد وی روشن و قلمی می کنم. مرحوم صادقی تهرانی کتابی دارد به نام «فقه گویا». کتاب فقه گویا را مرحوم صادقی خود به من داد و یادگار یکی از دیدارهای من با اوست. این کتاب بیشتر در نقد فقه سنتی و فقه پویای روح الله خمینی نگاشته شده است اما به مناسبت، نظرات نویسنده‌اش را راجع به تئوری قبض و بسط، آفتابی می کند و صفحاتی را به این نقد اختصاص می دهد. هدف مرحوم صادقی در کتاب «فقه گویا» بیان نظریه فقه مبتنی بر قرآن کریم است. ازینرو نظریه خود را فقه گویا نامیده است چون مبتنی بر گویایی و روشنی و وضوح احکام و آموزهای قرآنی است. در این کتاب نویسنده علاوه بر بیان نظرات خود راجع به اولویت و ارجحیت این نوع فقه، فهرستی از فتوای مخالف نظر قرآن ترتیب داده است که در نوع خود جالب توجه است. فهرستی که نشان می دهد فقهای ما در ادوار مختلف چه بی‌عنایتی هایی به احکام مندرج در قرآن کرده اند. موضوعی که دکتر صادقی آنرا نوعی مصیبت قلمداد می کند اما برای نگارنده این سطور، که نگاهی دیگرگون به قرآن و آیات احکام دارد، البته جای بسی خوشوقتی است. به هر روی، ارادت نگارنده این سطور به مرحوم صادقی تهرانی از یک سو و از سوی دیگر دلبستگی به مدرسه روشنفکری دینی من را بر این داشت که گزارشی از نقد مرحوم صادقی و نکاتی که بنظر نادرست میآید بیان کنم. باشد که دیگران نیز دست به کار شوند و بر بالندگی و رویندگی نهال اندیشه قدم و قلم زنند.


در صفحه ۲۹ کتاب می خوانیم: «و اگر عوامل برونی و درونی موجب برداشت‌های گوناگون از شریعت باشد، این نظرات هرگز درست نیست، چون خود تفسیری به رأی است، مانند «اختلاف روایت»، «اختلاف فهم از روایت»، «شهرت»، «اجماع»، «قواعد مختلف اصولی» و سایر عوامل فقه سنتی، که هرگز نباید موجب تحمیل بر نص یا ظاهر قرآن و سنّت گردد، و همچنین اختلاف نظرات عملی دیگر نفشی در برداشت از حجت بالغه ی شریعت نباید دشته باشد، که نه علم امروز و فردا، و نه علم دیروز احکام خدا را قبض و بسط نمی دهد.... بنابراین «قبض و بسط تئوریک شریعت» نه بر مبنای «فقه سنتی» درست که مبتلا به ادله متعارض و احیاناً متناقض بوده، و نه بر اساس تأثیر عوامل برونی و درونیِ «علم» زیرا نصوص شریعت خود «حجت بالغه آلهیه» و «بیان للناس» است، به ویژه در احکام فقهی‌اش هرگز دگرگونیِ اصلی را در خود نمی پذیرد.»[۱] بر خواننده روشن ضمیر ما ناگفته پیداست که اساساً تئوری قبض و بسط ورودی به حوزه سیال و متغییر فقه و احکام شریعت ندارد. فقه به اندازه کافی عنصر سیالیت و دیگرگونی را در خود و در ادوار مختلف تاریخی خود داشته است و همچنان نیز اینچنین است. آنچه مدعای اصلی قبض و بسط است، مبتنی بر وضعیتی معرفت شناسیک است. به دیگر سخن، بنا به نظریه قبض و بسط فهم ما از شریعت بنا به تغییر در فهم و دانش ما از و در علوم دیگر، متفاوت و دیگرگون می شود. این تلّون و دیگرگونی دایره ایی به مراتب فراختر از صرف احکام فقهی دارد و فروکاهش مفهوم و مدعای قبض و بسط در احکام فقهی مندرج در قرآن، به راستی نوعی نادرستی در فهم مدعای اصلی قبض و بسط است. اینکه مرحوم صادقی در فراز نقل شده با عطف توجه تام به احکام شریعت منقول در قرآن و عزل توجه به فقه تاریخی، که برای وی جز دور شدن از قرآن و فراموشی گویایی قرآن نیست، خواسته اند پاسخی برای تئوری قبض و بسط بیابند، راهی سخت دور از مدعای قبض و بسطی است که اساساً در نظر نخست نگاهی به فقه و الزامات و ملزومات آن، به این دلیل که فقه به اندازه کافی سیال و متغییر بوده و هست و باید باشد، ندارد.


نیز در فرازی دیگر چنین می گوید: «طرفداران قبض و بسط تئوریک شریعت هم مکرراً به این حقیقت اعتراف دارند که نقص در برداشت‌های گوناگون، در اثر عوامل مختلف برونی و درونی است، ولی در اینجا هم طبعاً اعتراف می کنند که این برداشتهای گوناگون اتوماتیک و خالی از تقصیر نیست که قابل جبران نباشد، زیرا اگر چنان جریانی ناگزیر و حتمی باشد، که قصور و کوتاهی، حتمی و غیر قابل تغییر دانسته شود، معنایش قصور مطلق در فهم از شریعت است، که این هم با تکلیف به اصل شریعت منافات دارد و اختلاف فهم‌ها در معانی آیاتی از قرآن- که به گمان اینان- ناگزیر است، طبعاً همان معانی گوناگون مراد قرآن است!»[۲]


باز هم مرحوم صادقی درک درستی از قبض و بسط نشان نمی دهند. اینکه معتقدان به قبض و بسط به اختلاف در برداشتها قائل اند نه تنها نقص و کاستی است که اساساً تئوری قبض و بسط برای مدلل و مفهوم کردن اساس معرفت شناسیک این اختلاف و دیگرگون شدگی فهم دینی است. اینکه وی معتقدان را معترفان به این نقص معرفی می کند، نادرست می نماید.


نکته عجیب دیگر که در جای جای نقد وی بر تئوری قبض و بسط موج می زند، و البته در مکالمه‌ای میان من و مرحوم صادقی دلیلش روشن شد، این معنا و مفروض است که برای وی «ثبات» و بهتر بگویم «ایستایی» نشانه «صحت» و «درستی» شریعت است. به دیگر سخن وی همواره از ثابت و تغییرناپذیری احکام شریعت دفاع می کند و این دفاع ناظر به این معناست که از نظر وی هرگونه تغییر پذیری نشانه ضعف و نقص شارع مقدس در امر تشریع بود و هست. دلیلی این خلط و اینهمانی غیرمنطقی، بی‌اعتقادی مفرط مرحوم صادقی به فلسفه بود که اساس آن بر تغییر و سیالیت و دیگرگونی استوار است. این بی‌اعتقادی وی در همان مکالمه من با وی به روشنی بیان و اعتراف و تأکید شد. این خلط عجیب که نوعی ترس و واهمه از تغییر را در جای جای عبارات و اشارات او فریاد می زند، باید علت العلل نادرستی در فهم تئوری قبض و بسط که اساساً مبتنی بر همین تغییر پذیری است، معرفی کنیم. باید گفت هر تغییری نشانه نقص و کاستی و ناتوانی نیست. اتفاقاً ایستایی ناشی از تحجر در اندیشه و ترس از افتادن در بادی حیرت، نقصی است که شارع اساساً برای دور شدن از آن، بر اصالت و مدخلیت عقل بشر در فهم شریعت و طریقت و حقیقت دین پافشاری کرده است. ذهن فقه زده مرحوم صادقی که بشدت از هرگونه نگاه فلسفی، که در نوع صدرایی‌اش تنها بر مفهوم «دیگر شدن» استوار است، داعی او به این بادی است که هرگونه تغییر، نقص و نقض است. نیز باید دوباره اشاره کنیم بر این معنا که راه درست در تحلیل چرایی این تفاوتها در فهم شریعت که مرحوم صادقی خود بدانها معترف است و قبض و بسط را در موضوعات احکام می پذیرد[۳]، را درست پذیرش این تفاوتها و تبیین چرایی و دلایل آن است، آنچنان که مقصد و مقصود تئوری قبض و بسط این است، نه نفی و رد و فروکاهش این تفاوتها در نادانی و بدفهمی مقصود و منظور شارع، راهی که مرحوم صادقی پیموده اند. احاله تمام این تفاوتها به نافهمی در نظر شارع، نوعی تخفیف و تحقیر هویت عقلی انسان و ارائه تصویری خردستیز از شریعت است، کاری که متأسفانه به شکلی دیگر، پیروان و رهروان مکتب تفکیک سخت دست اندر کار آنند.


اما باید در فرازهای پایانی این نوشتار اشارتی داشته باشم بر موانع فهم تئوری قبض و بسط که برای مرحوم صادقی وجود داشته است. تفکیک میان دین و فهم ما از دین البته تنها موضوعی نیست که صاحب تئوری قبض و بسط بدان اشاره کرده باشد و بر اساس این تفکیک، مدعای قبض و بسط را اثبات کند. عبدالله جوادی آملی در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» البته در مقام پاسخگویی به تفکیکیان، بر این مهم انگشت تأکید نهاده است و میان دین و فهم و برداشت ما از دین جدایی قائل شده است. تمام تلاش مرحوم صادقی، نادیده گرفتن و انکار این تفکیک و فرق معرفت شناسیک است تا از رهگذر این نادیده پنداری، تنها برداشت خود را که صائب و صالح می داند، اثبات کند. بر اساس نظر مرحوم صادقی تنها یک نفر مقصود نظر شارع را درک کرده است و آن هم خود اوست. توجه او به قرآن، به جای اینکه راهی فراخ بر پیروان قرآن بگشاید و دیدگاه را باز کند تا همگان در سایه سار قرآن سیراب شوند، چنان عرصه را بر همگان تنگ و تاریک می کند که نه تنها تفاوتها دیده نمی شوند بل نوعی خمود و رکود و انحلال همگان در یک برداشت، بر فرهنگ قرآنی حاکم می شود. جمودی که اخباریون در فقه اسیرش شدند و همچنان درآن گرفتارند. اینگونه روبرو شدن با قرآن، براستی تبدیل کردن قرآن به متنی برای اثبات و اجبار نوعی ایدئولوژی در معرفت شناسی است.


در مقام تخلیص، عمده خلل‌های مرحوم صادقی را در فهم تئوری قبض و بسط در چند جمله بیان می کند. جملاتی که تاحدودی تفصیلشان در سطور پیشین بیان شده است.

۱- نظری معرفت شناسیک را به فقه و اختلاف فقها در تشخیص احکام فقهی فروکاهیدن؛

۲- اقرار به اختلاف عقول اما از الزامات و نتایج این اختلاف طفره رفتن و عامدانه و ایدئولوژی زده این اختلاف را انکار کردن؛

۳- مبنای قبض و بسط را که عبارت است از تفکیک میان دین و فهم و برداشت ما از دین درک نکردن؛

۴- تکامل و صحت شریعت را در «ثبات» و نوعی «رکود» تصور و محدود کردن و هرگونه تغییر و دیگرگونی را معادل نقص و نقض انگاشتن.


در پایان، بایسته است بار دیگر ارادت خود را به مرحوم صادقی تهرانی و زندگی سراسر تلاش و مجاهدت علمی او بیان کنم. روحش شاد و با بزرگان محشور باد.



منابع
 

۱-فقه گویا، آیت الله العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی، انتشارات امید فردا، چاپ اول، صفحه ۲۹

۲- همان، ص ۳۰

۳- همان، ص ۳۳ 


  نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


کویته خون می گرید

Posted: 20 Feb 2013 05:46 AM PST

اسدالله جعفری


دیگر بار آسمان کویته را ابر سیاه جهل وتعصب در محاق گرفت وخور شید را در زنجیر کرد.

سیاه ابر جاهلیت بر تند باد امویت برنشسته در کویته بیتوته دارد و از دهان اژدرگونش شراره های آتش فواره می زند

اکنون چشمانم را خون گرفته وجهان یک سره سرخِ تیره ی قیر گون می نماید.

لخته های خو ن را از چشمانم کنار می زنم و به چهار سوی جهان نگاه می کنم: همه جا تکه های بلور پیکر خو رشید گرفته و بر شاخسار درختان زلفان زهره در رقص اند.

گلوبند شقایق را روی دستان بریده شهلا می یابم ودامن لاله از خون یاسمن گلگون است.

زهره را سربرید و ناهید لب بررگ های بریده ناهید نهاده جان داد.

چشمانم را خون گرفته و تو ان نگاه کردن ندارم جهان یک سره تاریک است تاریکِ تاریکِ تاریک.

چشمانم را خون گرفته ودستانم را توان نیست که لخته ها ی خون را کنار زند و باردیگر به بلور های منشور پیکر خورشید نگاه کنم.

چشمانم را خون گرفته و جز صداهای نامفهوم چیزی نمی شنوم. گوش هایم را تیز می کنم تا صدا هارا بلند تر و واضح تر بشنوم.

چشمانم را خون گرفته و لخته های خون در چشمان یخ بسته است وفقط صدا صدا وصدا است.

گوش هایم را باز و بسته می کنم اما چیزی نمی فهمم فقط همهمه است و صدا و چیزی از صدا مفهوم نیست.

آنک من دیوانه ی دیوانه هستم و مست لا یعقل، نه چشمانم می بیند و نه عقلم قدرت تشخیص صدا های گوش خراش و رعد آسارا دارد و خیال خانه ی ذهنم را زمستان به غارت برده و توان و قدرت جسمی ام زمین گیر شده اند.

فقط فریاد می زنم اما نمی دانم چه فریاد می کنم و آیا کسی هست که گوشش توان شنیدن دارد تا این فریاد های دیوانه ی مست لا یعقلِ یعقلِ لایعقل را بشنود وبفهمد؟

باورندارم باورندارم که کسی چنان گوش فریاد شنو و عقل مستقیم برایش مانده باشد تا این فریاد های برخاسته از گلوی زخم بسته و زبان داغ دار مرا بشنود وفهم کند.

آیا در نتوانستن هم رسالتی هست؟

آری در نتوانستن هم رسالتی هست. لااقل همین مقدار رسالت هست که باید فریاد کرد که ای انسان ها وای خدای حیات آفرین و یکتا و بی همتا، من ناتوانم از هرکاری حتی از فریاد کردن.

آری در نتوانستن هم رسالتی هست. رسالتی بزرگ تر از هنگامه توانستن وکردن.

در نتوانستن رسالت بزرگ تر هست. رسالت وجدان داشتن و وجدان را به گل نشاندن ومیوه انسانیت تقسیم کردن.

اگر دیگر هیچ رسالتی نماند این رسالت بزرگ را باید به سامان رساند و باید از عمق جان و بر مؤدنه وجدان فریاد کرد که اگر آسمان کویته خون می گرید و وجدان ها را زمستان زبان بسته، خدا کجا است؟

باید از عمق جان برمؤدنه وجدان فریاد کرد که در این هنگامه های هول وهراس و باران خون وطوفان آتش خدا کجاست؟
 

  نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


اعتراف‌های آیت‌الله خامنه‌ای

Posted: 20 Feb 2013 05:46 AM PST

مرتضی کاظمیان
قوای سه‌گانه تنها نمادهایی نمایشی برای سامان دادن سه‌گانه‌ی فرمالیستی در نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه هستند.


جدیدترین سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی، آکنده است از اعتراف‌های جدید رأس هرم نظام سیاسی در ایران. آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی ۲۸ بهمن ۱۳۹۱ خود، مستقیم و غیرمستقیم، و بار دیگر، به نکات مهمی اعتراف کرد. برخی از آن‌ها در زیر مورد تدقیق قرار گرفته‌اند.
 

 

۱. رهبر جمهوری اسلامی اعتراف می‌کند به ماهیت متکی به شخص حاکمیت سیاسی در ایران، و غیردموکراتیک بودن ساختار مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه. آن‌جا که به‌خود اجازه می‌دهد در مقام حاکمی خودکامه، رییس قوه مجریه جمهوری اسلامی را با تندترین تعابیر بنوازد و مجلس را در ماجرای استیضاح وزیری، خطاکار توصیف کند.

معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم که باوری به سلامت نتایج رسمی ندارند؛ اما نفر نخست رژیم جمهوری اسلامی نیز حرمت انتخاباتی را که خود نخستین و مهم‌ترین تاییدکننده‌ی سلامت‌ برگزاری‌اش بود، نگه نمی‌دارد. مطابق نتایج رسمی برای انتخابات ۸۸، محمود احمدی‌نژاد پشتوانه‌ی بیش از ۲۴ میلیون رای را با خود دارد. آیت‌الله خامنه‌ای اما هیچ اعتنایی به این پشتوانه نمی‌کند. او با تندترین تعابیر و توصیف‌ها، احمدی‌نژاد را می‌نوازد. رأی مردم تنها زینتی است که اقتدارگرایی مسلط را دموکراتیک جلوه‌گر سازد. پس می‌توان درصد مشارکت و رأی نامزدها را با «کودتا» و «تقلبی معنادار» زیر و رو کرد، و حتی بعدتر، همین را هم به هیچ گرفت.

از چشم مخالفان وضع موجود، مجلس نهم از دل انتخاباتی نمایشی و فرمایشی سر برکشیده، و نمایندگان حاضر در پارلمان در جمهوری اسلامی، نمایندگان حقیقی مردم ایران نیستند. اما جالب اینجاست که عالی‌ترین مقام سیاسی جمهوری اسلامی نیز ـ از زاویه‌ای دیگر ـ برای «مجلس» خودساخته، و متحقق شده از پس فیلترینگ حداکثری شورای نگهبان، شأنی قائل نیست. او ابایی ندارد که تصریح کند: «اصل استيضاحى كه در مجلس انجام گرفت، غلط بود. چند ماه به پايان كار دولت، استيضاح يك وزير، آن هم باز با يك علت و دليلى كه مربوط به خود آن وزير نيست، چه معنى دارد؟ چرا؟ اين هم غلط بود.» آیت‌الله خامنه‌ای، «مجلس» و تشخیص نمایندگان را یک‌سره به پرسش می‌کشد و نادرست می‌خواند.

حرف، حرف رهبر است. قوای سه‌گانه تنها نمادهایی نمایشی برای سامان دادن سه‌گانه‌ی فرمالیستی در نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه هستند.
 

 

۲. رهبر جمهوری اسلامی همچنین در سخنرانی اخیر خود اعتراف می‌کند که تمام ادعاهای مقام‌های ارشد نظام (ازجمله شخص رهبری) در مورد برخورد با فساد اقتصادی و پیشبرد سیاست‌های اصولی و صحیح اقتصادی، بی‌ حاصلی معنادار بوده است. وی می‌گوید: «هم دولت، هم مجلس، همه‌ى نيرويشان را، همه‌ى فكر و ذكرشان را متمركز كنند بر روى سياستهاى درست اقتصادى. چند سال قبل از این، بنده درباره‌ی فساد اقتصادی، به رؤساى قوا نامه دادم. خب، با فساد اقتصادى مبارزه كنيد. به زبان گفتن كه مطلب تمام نمي‌شود؛ عملاً با فساد مبارزه كنيد. هى بگوئيم مبارزه با فساد اقتصادى. خب، كو؟ در عمل چه كار شد؟ چه كار كرديد؟ اينهاست كه انسان را متأثر مي‌كند.»

رأس هرم قدرت در ایران افزون بر اعتراف به ناکارآمدی سیستم مدیریتی مستقر در بسط توسعه و تعمیق رشد و رفاه و ایجاد اشتغال و کاستن از فقر و اختلاف طبقاتی و تورم؛ هم‌زمان و به‌گونه‌ای زیرکانه توپ مشکلات اقتصادی را به زمین روسای سه قوه می‌اندازد و دامن خود را از هر نقش منفی، مبرا می‌دارد. وضعی که با جایگاه و اختیارات و قدرت فراقانونی رهبر جمهوری اسلامی، نسبتی ندارد.
 

 

۳. افزون بر این‌ها، نفر نخست نظام سیاسی به‌گونه‌ای غیرمستقیم اعتراف می‌کند که تمام توصیه‌ها و نصیحت‌های پشت پرده‌ی وی به روسای قوای سه‌گانه ـ و به‌ویژه شخص احمدی‌نژاد ـ بی‌نتیجه بوده است؛ اگر انذارها و ملاحظات آیت‌الله خامنه‌ای گوش شنوایی می‌یافت، به تهدیدهای جدید آن‌هم پیش چشم جامعه نیازی نبود؛ آن‌هم در هنگامه‌ای که کمتر از سه ماه از این سخن مهم وی سپری می‌شود: «تا روز انتخابات هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف بكار گيرد قطعا به كشور خیانت كرده است»

رهبر جمهوری اسلامی به‌وضوح عصیان باند احمدی‌نژاد ـ مشایی را در برابر مرکز ثقل حکومت، مورد انتقاد قرار می‌دهد.

آیت‌الله خامنه‌ای هرچند می‌کوشد اقتدار ولی مطلقه فقیه را در نظام سیاسی کنونی متبلور سازد، اما از سوی دیگر خود همراه می‌شود با روندی که آشکارا نشان‌دهنده‌ی بحران اقتدار در جمهوری اسلامی است.
 

 

۴. رهبر جمهوری اسلامی همچنین بار دیگر از ماهیت ایدئولوژیک دولت رانتی در ایران پرده‌برداری، و به آن اعتراف می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای در انتقاد بی‌سابقه‌اش از احمدی‌نژاد، می‌گوید: «رئيس يك قوه به استناد اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌اى در دادگاه، دو قوه‌ى ديگر را متهم كرد؛ اين كار بدى بود، اين كار نامناسبى بود؛ اينجور كارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضييع حقوق اساسى مردم است.» مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی با تاکید بر «خلاف شرع» بودن اقدام احمدی‌نژاد نشان می‌دهد که چگونه در جمهوری اسلامی، هر زاویه‌ای با مرکز ثقل قدرت، می‌تواند امری «خلاف شرع» توصیف شود و بعدتر، از همین منظر، متخلف حتی مستوجب شدیدترین برخوردها گردد.

حربه‌ای که در اختیار دولت ایدئولوژیک است، از جمهوری اسلامی سامانی می‌آفریند که به تعبیر آیت‌الله منتظری، نه جمهوری است و نه اسلامی؛ و به قرائت علامه نائینی (و اندیشمندانی دیگر چون: مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی و دکتر شریعتی) استبداد زیر پرده دین را شکل می‌دهد که ویژگی‌ها و تبعات سوء آن به قدر لازم شهره است و محسوس.
 

 

۵. آیت‌الله خامنه‌ای همچنین در سخنرانی اخیر خود به صراحت اعتراف می‌کند که «گروه‌های فشار» باید تنها تابع بیت رهبری باشند و از فرمانده کل قوا در جمهوری اسلامی دستور بگیرند. در تمام سال‌های اخیر بدنه‌ی متشکل و سازمان یافته‌ای که خود را حامی پر و پا قرص جمهوری اسلامی معرفی می‌کند، لشکر گوش به فرمان و همیشه حاضر و کفن‌پوش برای اعتراض به اشخاص حقیقی و حقوقی «ضد ولایت فقیه» بوده است. اینک اما اعتراض جمعی از حاضران در مراسم سخنرانی علی لاریجانی در قم، که به پرتاب مهر و کفش به رییس مجلس نهم، و ممانعت از سخنرانی وی منتهی شد، موجب برآشفتگی آیت‌الله خامنه‌ای شده است: «اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم... با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادن‌ها كارى از پيش نمي‌برد. اين خشم‌ها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد... نظمى لازم است، انضباطى لازم است...»

رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی آشکارا به باندهای قدرت هشدار می‌دهد که اجازه‌ی بسیج گروه فشار ندارند؛ و این دست کنش‌ها، باید در «جای لازم» مدیریت و برنامه‌ریزی شود، و تابع «نظم و انضباطی» گردد؛ که به‌گونه‌ای مفروض، این مرکز ثقل حکومت ـ و نهادهای امنیتی مرتبط با آن ـ است که تکلیف تحرک‌های این‌چنینی را مشخص می‌کند.

وی حتی به‌صراحت اعتراف می‌کند که چه نگاهی به «بسیج» دارد و چه نسبتی میان آن و مقوله/موضوعی چون «گروه‌هابی فشار» برقرار می‌کند: «در دوران دفاع مقدس اگر بسيجى‌ها مي‌خواستند همين‌طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور درمى‌آمد.»


***


اجمالا آن‌که، به نظر می‌رسد «آیت‌الله خامنه‌ای حقیقی» وقتی ملموس می‌شود و عریان که چیزی/موضوعی خشم او را برانگیزد. این‌جا (در منازعه‌ی غریب روسای دو قوه مجریه و مقننه در یک‌شنبه‌ی معروف مجلس) رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر، و با صراحتی متفاوت از همیشه، تعارف را کنار گذاشت و نه تنها تدبیر و بصیرت رأس نظام سیاسی را دگربار، عریان ساخت، بلکه از برخی ویژگی‌ها و شاخصه‌های حکومت، رونمایی کرد.

اعتراف‌های اخیر آیت‌الله خامنه‌ای البته برای آن‌هایی که به گذار مسالمت‌آمیز به دموکراسی در ایران می‌اندیشند و دغدغه‌ی منافع ملی و حقوق اساسی ایرانیان دارند، کم نگران کننده نیست.

 

 

  نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


مترجم آثار دکتر سروش بازداشت شد

Posted: 20 Feb 2013 05:34 AM PST

جرس: بر اساس گزارش ها، احمد قبانچی، مترجم آثار دکتر عبدالکریم سروش توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی بازداشت شد.


سایت ندای سبز آزادی می افزاید: آقای قبانچی که دارای تابعیت عراق است و آثار دکتر سروش را به زبان عربی ترجمه کرده، به اتهام انحراف از شریعت اسلام و تبلیغ اندیشه های انحرافی در قم بازداشت شده است.


تعدادی از اعضای خانواده قبانچی از جمله برادر او، عضو مجلس اعلای شیعیان عراق هستند.


احمد قبانچی که خود روحانی و ساکن قم است، علاوه بر آثار سروش، به تالیف و ترجمه در زمینه عرفان و شریعت می پردازد.


بر اساس یک گزارش تایید نشده، علت اصلی دستگیری او، سخنرانی در مخالفت با ولایت فقیه بوده است.