جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


ابوالفضل قدیانی: امـروز سـایه شوم “نکبت استبداد دینی” بر مردم مظلوم این مملکت مستولی شده است

Posted: 07 Feb 2013 07:21 AM PST

جرس: ابوالفضل قدیانی، یکی از انقلابیون اولیه که با وجود حکم حبس ابد، با پیروزی انقلاب ضد سلطنتی و پس از چهار سال حبس توسط مردم آزاد شد، اینک از زندان قزلحصار، از آرمان های انقلابی اش می گوید که هنوز محقق نشده اند و می گوید: "سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه نه، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت، چرا که از بطن انقلابی آزادیخواهانه بر اثر تنگ نظری ها و حذف نیروهای دلسوز و جمهوری خواه و با تفسیر دیکتاتور مآبانه از اسـلام و قـانون اسـاسی، کـار بدان جـا رسیـد که امـروز سـایه شوم "نکبت استبداد دینی" بر مردم مظلوم این مملکت مستولی شده است. انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. او اما همچنان "اهل راه" است."


به گزارش کلمه، ابوالفضل قدیانی، که چندی است پاسخ زبان ابوذری اش را با تبعید به زندان قزلحصار دریافت کرده، در نامه ای از این زندان از انقلابی که در آستانه سالگرد پیروزی اش هستیم، حرف به میان آورده: “سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه نه، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت.”


او که پیش از انقلاب در همین بند و همین زندانی که اکنون محبوس در آن است، حکم حبس ابدش را تحمل می کرد، می گوید: “انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. چرا که آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه بازتولید و مستقر شده است.”


این مبارز راه آزادی با بیان اینکه جنبش سبز، “حرکتی ملی است که مهمترین محور مطالبات آن حق انتخابات آزادانه شهروندان در کلیه عرصه هاست و بنابراین شعار آن ” انتخابات آزاد” است”، تاکید کرده است: “راه مقابله با حاکمیتی استبدادی که حتی می کوشد سبک زندگی شهروندان را نیز آمرانه مهندسی کند تاکید بر مطالبه اصولی “حق انتخابات آزادانه” در هر فرصت و از طریق هر امکان سیاسی و اجتماعی است.”


متن کامل نامه ابوالفضل قدیانی در پی آمده است:


تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علواً فی الارض ولافساداً والعاقبه للمتقین (قصص ۸۳)
ایام سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ در حالی بر من می گذرد که برای چهارمین سال متوالی خاطرات شیرین سقوط دیکتاتوری پهلوی و برچیده شدن بساط سلطنت مطلقه درآن سال را در زندان مرور می کنم. سی و چهار سال پیش در چنین روزهایی مشاهده عظمت و شکوه خیزش ملی علیه رژیم استبدادی که غاصبانه بر سرنوشت ملت حاکم شده بود، آنچنان شعفی در همه ما بر می انگیخت که رنج چهارسال زندان پی در پی و شکنجه های ساواک را گرچه بتازگی از آن رهیده بودیم اما به خاطـره ای دور بدل می سـاخت. محمدرضا پهلوی مستبـد آن روز ایران برای مخـالفی همچون من حکم به حبس ابـد داده بود – چنانکه اقتضای استبداد مطلقه اش بود – اما آنچه ابدی شد سقوط رقت بار او در برابر اراده آزادیخواهانه ملت بود.


با این همه امروز باید گفت سی و چهار سال پیش انقلاب پیروز شد اما مردم آزادیخواه نه، سلطنت رفت اما دموکراسی در این مملکت نهادینه نشد و طعم آزادی در کام ملت ماندگار نگشت، چرا که از بطن انقلابی آزادیخواهانه بر اثر تنگ نظری ها و حذف نیروهای دلسوز و جمهوری خواه و با تفسیر دیکتاتور مآبانه از اسـلام و قـانون اسـاسی، کـار بدان جـا رسیـد که امـروز سـایه شوم “نکبت استبداد دینی” بر مردم مظلوم این مملکت مستولی شده است. انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم.


سرنوشت مبارزان و زجرکشیدگان انقلاب خود یک نشانه آشکار برای این مدعاست. زندانیان سیاسی پیش از انقلاب که در پی آزادی، اندکی پیش از پیروزی قطعی انقلاب، بر دوش مردم از دیوارهای بلند زندان های پهلوی گذشتند حالا همچون من ، محکومان دادگاه های انقلاب اند. دیوارهای زندان قزل حصار که به حکم قاضی زبون دادگاه انقلاب بدان تبعید شده ام و اکنوم یکی از بدترین شرایط را در میان زندان های کشور داراست، برای من آشناست چرا که پیش از انقلاب نیز در همین زندان و همین بند محبوس بودم.


انقلاب ما به مقصود خود نرسید و ناکام شدیم. چرا که آنچه علیه آن قیام کردیم حکومت فردی و سلطنت مطلقه بود که اینک همان مناسبات در قالب ولایت مطلقه فقیه بازتولید و مستقر شده است. آن روز می گفتند که شاه مافوق قانون است و امروز هم صراحتاً ولی فقیه را حاکم بر قانون اساسی معرفی می کنند و وی نیز بی شرمانه نه تنها آرمان های انقلاب ۵۷ بلکه دستاوردهای انقلاب مشروطه را نیز زیر پا گذاشته، کشور را به عهد ناصرالدین شاهی برده و با صدور آنچه حکم حکومتی می نامد شخصاً قانون صادر کرده و در سخنانش حکم “کور شو، کر شو” صادر می کند.


آنچه من گفته ام و می گویم و سخن همه آزادیخواهان این مرز و بوم است، اعتراضی به این ارتجاع و واپس گرایی و بازگشت به مناسبات استبدادی است که مردم علیه آن انقـلاب کـردند. ملت ایـران انقـلاب نکـرد کـه به جـای شعـار ” جاوید شـاه “، شعـار ” پاینده رهبر ” سر دهد. خواست ملت ما تبدیل نام ساواک به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران نبود بلکه این ملت انقلاب کرد تا دست نهادهای امنیتی را از حوزه های زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی اش کوتاه کند. آرزوی ملتی که قیام کرد این نبود که دستکاری وتقلب در آرای عمومی به امری رایج بدل گردد و اعتراض به تقلب در انتخابات جرم و جنایت تلقی شود. ملتی که حکومت موروثی را توهین به آگاهی و شعور خود تلقی می کرد آن همه شهید نداد تا امروز رهبر جمهوری اسلامی برای جانشینی ولیعهد ولی فقیه زمینه سازی و برنامه ریزی کند. آن همه شکنجه و تحمل حبس در دوران مبارزات ضد رژیم پهلوی مطلـوبش این نبـود کـه پس از ۳ دهه شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” همچنان رایج و مطرح باشد و انـواع و اقسـام شکنجه های روحی و جسمی در زندان های ایران در حق منتقدان و مخالفان از اقشار مختلف از دانشجویان و روزنامه نگاران گرفته تا وکلا و فعالان سیاسی اعمال شود.
انقلاب اسلامی ۵۷ گرچه برگ زرینی در تاریخ مبارزات ضد استبدادی مردم ایران است اما تا به امروز ملت ما از حق تعیین سرنوشت و حاکمیت ملی بهره مند نشده است با این همه ایرانیان آگاه و آزادی خواه در این راه دمی از پای ننشسته اند و جنبش سبز ما منزلی دیگر در این مسیر است. منزلی که انشاا… جایگاه کامیابی و فرجام راه خواهد بود. این جنبش حرکتی ملی است که مهمترین محور مطالبات آن حق انتخابات آزادانه شهروندان در کلیه عرصه هاست و بنابراین شعار آن ” انتخابات آزاد” است.
نگاه به تحولات منتهی به انقلاب اسلامی در سال ۵۷ ما را با این واقعیت مواجه می سازد که علت العلل سرنگونی استبداد پهلوی بی اعتنایی وی به نصایح دلسوزان وطن و بزرگانی چون دکتر مصدق در خصوص لزوم آزادی انتخابات و نه تنها بی اعتنایی که کودتا علیه خاص و اراده ملی بود. نسبت استبداد و انتخابات آزاد همان نسبت میان جن و بسم الله است و آنچه زمینه ساز سقوط مستبد به پرتگاه لعن تاریخ است فراز او از قله رفیع انتخابات آزاد است. بر این اساس آنچه امروز بر همین منوال ورد زبان رهبر کنونی جمهوری اسلامی قرار گرفته در چنین چارچوبی قابل ارزیابی می باشد. ولی فقیه که در سال ۸۸ مرتکب کودتا علیه آرای عمومی شده و دست خود را به خون پاک معترضان مسالمت جو آغشته است اینک نیک می داند که هرگاه فرصتی برای سنجش افکار و آرای مردم فراهم شود از آنجا که مشروعیتی ندارد بازنده و شکست خورده مطلق خواهد بود و در همین راستا هرگونه سخن در خصوص “انتخابات آزاد” را اقدام در جهت براندازی و خیانت به نظام استبداد دینی تلقی می کند.
مستبد امروز ایران که تصمیم خود را برای روی کار آوردن یکی از درباریان با وفایش به عنوان رییس جمهور گرفته و نماینده اش در سپاه پاسداران نیز علناٌ مسئولیت مهندسی انتخابات را برعهده این نیروی نظامی دانسته است ، مزورانه دم از سلامت انتخابات آینده می زند و درسخنان ۱۹ دی خود اظهار میدارد :” تاکید دارم که انتخابات باید با سلامت و امانت داری کامل انجام شود و مسئولان با پاکدستی انتخابات سالمی را برگزار کنند که مطمئناً همینجور خواهد شد…” و صد البته طبیعی است که او همچون نتیجه انتخابات از سلامت آن نیز مطمئن باشد و به این شکل و از طریق لفظ “سلامت انتخابات” فرمان مهندسی آرا را صادر کند.
البته مستبد باید بداند که در فراهم آوردن ماموران تقلب با مشکل مواجه خواهد بود چرا که حتی رئیس جمهوری که قرار بود رئیس دفترش باشد نیز حرف او را نمی خواند و فرمان نمی برد. مگر رهبر همین چندی پیش خطاب به مسئولان و خصوصاً روسای قوا حکم صادر نکرد که تا روز انتخابات کسی بر طبل اختلافات نکوبد و هر کس چنین کرد “خائن” است . پس دستکم با توجه به آنچه که در جلسه علنی ۱۵ بهمن مجلس در مقابل افکار عمومی روی داد و در تاریخ جمهوری اسلامی کم سابقه و شاید بی سابقه بود، باید تبریک گفت به ولی فقیه که رئیس جمهوری که نزدیک ترین نظر به او را دارد ، بر اساس حکمی که خود صادر کرد “خائن” است و ولی فقیه ۸ سال حامی عمده ی یک خائن بود. و مگر نه آنکه “اقرار العقلاء علی انفسهم جائز”؟
اما در چنین شرایطی نقشه راه هواداران جنبش سبز و طالبان دموکراسی در ایران روشن و شفاف است. به چالش کشیدن فاز دوم کودتای ۸۸ و برآشفتن خیال مطمئن ولی مطلقه فقیه با تاکید بر روی شعار اساسی جنبش سبز یعنی “انتخابات آزاد” محقق خواهد شد. انتخابات آزاد از آن جهت مطالبه ای اساسی و محوری نزد حامیان جنبش سبز است که این جنبش سودای به قدرت رساندن این و یا آن گروه را ندارد بلکه تمنای این حرکت ملی تحقق حاکمیت ملی و به کرسی نشاندن اراده ملت است. که آن هم تنها و تنها از طریق برگزاری یک “انتخابات آزاد” میسر خواهد شد. از این رو از یاد نبریم که راه مقابله با حاکمیتی استبدادی که حتی می کوشد سبک زندگی شهروندان را نیز آمرانه مهندسی کند تاکید بر مطالبه اصولی “حق انتخابات آزادانه” در هر فرصت و از طریق هر امکان سیاسی و اجتماعی است.
در پایان اولا لازم می دانم که از کلیه افراد و گروه هایی که در پی تبعید این جانب اقدام به اعتراض و ابراز همدردی کرده اند تشکر نمایم و ثانیا متذکر شوم که برای پیرمردی چون من که جوانی خویش را در راه آزادی ملت و مقابله علیه استبداد در حبس و تهدید گذرانده افتخاری بالاتر از این نیست که سالهای آخر عمرش را نیز در همین مسیر طی کند و علی خامنه ای که نام خود را در فهرست مستبدان تاریخ این مملکت و ناقضان حقوق ملت ایران ثبت کرده است باید بداند که با تحمیل شرایط دشوار حبس و یا صدور احکام حبس پی در پی، توان آن را ندارد که مرا از بیان اعتقادات و مخالفتم با حکومت استبدادی اش ، منصرف سازد و تا زنده ام همچون خاری در چشم استبداد خواهم بود.
همچنان که به هنگام ترک بند ۳۵۰ زندان اوین در میان زندانیان سیاسی آن بند تصریح کرده ام با توجه به سوابق رهبر فعلی جمهوری اسلامی در حذف فیزیکی مخالفان، مسئولیت هرگونه اتفاقی برای من بر عهده بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی خواهد بود.
ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب (هود ۸۸)
ابوالفضل قدیانی
بهمن ماه ۱۳۹۱
زندان قزل حصار

 

۱۸۰۰ کارگر راه آهن خرمشهر حقوق ۴ ماه از سال را گرفته‌اند

Posted: 07 Feb 2013 06:23 AM PST

جرس: یک عضو مجلس شورای اسلامی گفت: ۱۸۰۰ کارگر ساخت پل راه‌آهن درحالی که بودجه ساخت آن ارائه شده؛ فقط برای ۴ ماهه اول حقوق دریافت کرده‌اند و از آن پس کارگران حقوق دیگری دریافت نکرده‌اند.


به گزارش ایلنا، عبدالله ثامری در تذکر شفاهی در صحن علنی مجلس گفت: ۱۸۰۰ کارگر ساخت پل راه‌آهن درحالی که بودجه ساخت آن ارائه شده؛ فقط برای ۴ ماهه اول حقوق دریافت کرده‌اند و از آن پس کارگران حقوق دیگری دریافت نکرده‌اند.


نماینده خرمشهر گفت: چرا مردم خرمشهر را فراموش کرده‌اید و فقط در سوم خرداد یادی از پایتخت ایثار می‌کنید. در طول خدمت دولت‌های قبلی نیز به این شهرستان توجه نشده است.

 


 

تبعید دو زندانی سیاسی کرد به زندان سنقر کرمانشاه

Posted: 07 Feb 2013 06:08 AM PST

جرس: دو زندانی سیاسی کرد در سنندج به زندان شهرستان سنقر تبعید شدند.


به گزارش آژانس خبری موکریان، طی چند روز گذشته دو تن از زندانیان زندان مرکزی سنندج به نام های وریا خسروی و اکبر گویلی از زندان مرکزی سنندج به زندان سنقر واقع دراستان کرمانشاه تبعید شدند.


تا لحظه ارسال این خبر، از علت انتقال دو زندانی سیاسی مذکور به زندان سنقر اطلاعی در دست نیست.


بر اساس این گزارش، خسروی به اتهام همکاری با یکی از احزاب توسط دادگاه انقلاب اسلامی سنندج به سه سال حبس و گویلی نیز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به دو سال زندان محکوم شده بودند.

 

غلو دستاوردهای علمی؛ ادعاهایی که جدی گرفته نشد

Posted: 07 Feb 2013 05:48 AM PST

فرشید آل داوود
جرس: جمهوری اسلامی هفته پیش مدعی شد که یک میمون را با هزینه 3 میلیارد تومان به فضا فرستاده است. این در حالی است که فیلم ها و عکسهای موجود تردید هایی را در باره واقعیت ماجرا مطرح کرده است. فیلم منتشره رسمی از سوی سازمان فضایی ایران هم بسیار ابهام آمیز و منشا مناقشه بود. رسانه ها و محافل خبری جهان به این ادعا با دیده تردید نگریسته و حتی برخی مراکز خبری این ادعا را بلوفی بیش ندانستد.  

درمسئولان وزارت دفاع ایران یاد آور شده اند این حیوان را از طریق یک کاوشگر به فضا فرستاده اند . "محمد ابراهیمی"، رییس پژوهشکده سامانه های فضانوردی سازمان فضایی ایران هم در این رابطه گفته بوده هدف از اجرای این پروژه زمینه سازی برای اعزام انسان به فضا طی 5 شش سال آینده است.
این مقام مسئول اذعان کرده که ایران هنوز زیر ساخت های لازم از جمله سکوی پرتاب مناسب را در اختیار ندارد اما توضیح نداد که با نبود این زیر ساخت ها چگونه موفق به پرتاب میمون به فضا شده اند.


گاف های ماجرا
نکته ای که به شدت بر تردید ماجرا می افزاید این است که سازمان فضایی ایران زیر نظر نهاد ریاست جمهوری و دولت ایران قرار دارد که سابقه چندان خوبی در اعلام اخبار واقعی دستاوردها ندارد. ابهامات در این خصوص با انتشار عکسهای تناقض آمیز از میمون ارسال شده جنبه جدی تری به خود گرفت . رسانه های خارجی نیز با مقایسه عکسهای قبل و بعد از اعزام میمون فضانورد به فضا، گاف هایی را عنوان کردند که تا چند روز با سکوت مسئولان سازمان فضایی روبرو بود.
روزنامه دیلی تلگراف نوشت: موفقیت ایران در فرستادن یک میمون به فضا دروغ از آب درآمده است. این روزنامه در گزارش خود در باره ادعای جمهوری اسلامی آورده است :" مجموعه ای از تصاویر که نشان دهنده تفاوت در چهره ی میمون پیش و پس از ارسال است فاش می سازد که در واقع این تصاویر متعلق به دو میمون است است! "
واکاوی این عکسها نشان داد که میمون ارسال شده به فضا ، دارای یک خال در بالای چشم راستش بوده ولی در تصاویر منتشره از او به هنگام بازگشت ، اثری از این خال نیست. به علاوه ، در رنگ میمون قبل و بعد از ارسال تفاوت وجود دارد.
با این حال بهترین توضیحی که سازمان فضایی ایران توانست در قبال این گاف ارائه کند این بود که " تنها باید به تصاویری که از کانال رسمی سازمان فضایی ایران منتشر می‌شود، استناد کرد و برخی تصاویری که در چند روز اخیر از میمون فضانورد منتشر شده آرشیوی بوده و مربوط به آماده سازی این پروژه و تست های مختلف از چندین میمون بوده است."
این توضیحات نه تنها مشکل را حل نکرد که بر عمق ابهامات و تردید ها افزود . سازمان فضایی ایران برای پایان دادن به شبهات فیلمی را در سایت خود منتشر کرد که شبهات و ابهامات را دو چندان کرد.
در این فیلم ، هر چند به دلیل دور بودن و عدم وضوح ، جزئیاتی مانند خال میمون قابل رویت نیست ، اما تفاوت هایی "قبل و بعد از پرتاب" وجود دارد، از جمله ، عمودی و افقی بودن اتیکت کنار سر میمون و رنگ کاور که ابتدا سفید بوده و سپس سیاه است !


واکنش امریکا و غربی ها
از سوی دیگر ارسال میمون به فضا تلقی های دیگری را در جامعه جهانی ایجاد کرد که حاکی از تلاش جمهوری اسلامی برای توسعه تسلیحات بالستیک تلقی شد.
ویکتوریا نولند "سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا گفت که ما همیشه نگرانی خود را از توسعه تکنولوژی فضایی و موشکی ایران بیان کرده ایم. توسعه هر نوع تکنولوژی که با واسطه آن بتوان اشیاء را در فضا قرار داد برابر با توسعه برنامه موشک های قاره پیماست.
کشورهای غربی نگران این هستند که ایران روزی بتواند به فن آوری موشکهای بالستیکی که قابلیت حمل کلاهک هسته ای را دارد ، دست پیدا کند.
با این حال ناظران می گویند نمی توانند با اطمینان صحت ادعاهای موجود در باره دستیابی جمهوری اسلامی به برخی فن آوری ها را تائید کنند.


ابراز تردید ها در داخل
برخی سایت های خبری در ایران خواستار توضیحات قانع کننده مسئولان امر برای رفع تردید ها شدند و نوشتند که فیلم موجود در سایت سازمان فضایی کشور که مسئولان مردم را به آن ارجاع داده اند سوالات و ابهامات را بیشتر کرده است.
چند تارنمای خبری نیز نوشتند از مسؤولان سازمان فضایی انتظار می رود ، مستندات تصویری مربوط به این ماجرا را منتشر کنند و یا اگر خبط و خطایی در کارشان بوده ، صادقانه بدان اذعان نمایند !
واکنش مردم هم به ارسال میمون به فضا هم خیلی هم مثبت نبود. در شبکه های اجتماعی به خبر هایی در باره این موفقیت نمره های منفی داده شد . در ذیل کامنت های منتشره در یکی از سایت ها مردم نوشتند که ای کاش به جای این کارها کمی به اقتصاد و معیشت مردم توجه می شد.
در یکی دیگر از اظهار نظر ها آمده بود معلوم نیست اینگونه اقدامات چه دستاوردی برای کشور دارد شاید مقصود این است که بگویند در شرایط تحریم ما هر کاری می توانیم بکنیم.
اظهار نظر های مردمی همچنین دال بر این بود که اگر مقصود اعلام برابری با ابرقدرتها در فرستادن جانداران به فضاست که امریکا و شوروی 60 سال قبل انسان به فضا فرستادند و حال فرستادن میمون آن هم به زیر مدارزمین چه توفیقی را می تواند نصیب کشور کند؟
با این حال "حمید فاضلی" رییس سازمان فضایی کشور گفته که " ایران در استفاده از میمون برای ارسال به فضا از کشورهای غربی و به خصوص آمریکا الگو گرفته است، چراکه آنها در سال‌های دور از میمون "نژاد رزئوس"برای انجام آزمایشات اولیه اعزام انسان به فضا استفاده کرده‌اند !
این مقام نزدیک به نهاد ریاست جمهوری سال گذشته نیز گفته بود احمدی نژاد رئیس جمهور مصمم است یک میمون به فضا فرستاده شود.
رئیس دولت در راهپیمایی 22 بهمن سال 88 وعده داده بود برای نخستین بار موجود زنده را جوانان ما به فضا فرستادند.
احمدی نژاد در سال 89 هم گفته بود که برنامه ما این است تا سال 1403 انسان به فضا بفرستیم.
مسئولان جمهوری اسلامی پیش تر نیز مدعی شدند موجودات کوچکی همچون کرم، لاک پشت و موش را به فضا فرستاده اند.
چند روز قبل و همزمان با سالگرد انقلاب ، احمدی نژاد از جنگنده موسوم به " قاهر313" رونمایی کرد . احمد وحیدی وزیر دفاع در حاشیه این مراسم گفت که این جنگنده از قدرت تهاجمی بالایی برخوردار است. رئیس دولت پیشتر هم وعده دستیابی به بنزین و سوخت هسته ای برای صادرات به دیگر کشورها را داده بود.


 

عضو تیم اتمی جمهوری اسلامی، نصب سانتریفوژهای جدید برای غنی سازی اورانیوم را تایید کرد

Posted: 07 Feb 2013 05:46 AM PST

جرس: در آستانه مذاکرات اتمی نمایندگان تهران با جامعه جهانی، یک عضو تیم مذاکره‌کننده هسته‌یی جمهوری اسلامی با تایید خبر "نصب نسل جدیدی از سانتریفیوژها در سایت غنی‌سازی نطنز" اظهار کرد: پیشرفت‌های فنی ما در عرصه هسته‌یی رو به جلو است.


به گزارش ایسنا، سیدعباس عراقچی در پاسخ به این سوال که چرا قزاقستان به عنوان محل مذاکرات بعدی ایران و 1+5 انتخاب شد؟ با بیان این که کشورهای اجرا کننده تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا و اروپا را بی‌طرف در موضوع هسته‌یی ایران نمی‌دانیم اظهار کرد: قزاقستان از جمله کشورهایی است که تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا را اجرا نمی‌کند.


معاون وزیر خارجه ایران در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه آیا نصب نسل جدید سانتریفیوژ‌ها در سایت نطنز را تایید می‌کنید؟ گفت: اصل این‌که پیشرفت‌های فنی ایران در تمامی عرصه‌ها از جمله عرصه هسته‌یی ادامه دارد و رو به جلو است، نکته‌ی درست و مورد تایید است، اما درباره جزییاتش باید از مسوولان مربوطه سوال کنید.


دور جدید گفت‌وگوهای ایران و 1+5، هشتم اسفندماه در قزاقستان برگزار می‌شود.
 

روزنامه نگاران بازداشت شده اخیر، همچنان ممنوع الملاقات هستند

Posted: 07 Feb 2013 05:46 AM PST

جرس: بعد از نزدیک به دو هفته بی خبری، خانواده های روزنامه نگاران بازداشت شده، امروز پنجشنبه با اعلام ممنوع الملاقاتی فرزندان خود ازسوی مسوولان اوین مواجه شدند.


به گزارش کلمه، پنج شنبه روز ملاقات زندانیان بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ است و در حالی که امروز خانواده ۱۵ روزنامه نگار بازداشت شده براساس اظهارنظر بازپرس پرونده مبنی بر اینکه روزنامه نگاران ممنوع الملاقات نیستند، به زندان اوین مراجعه کردند که از ملاقات آنها ممانعت به عمل آمد.


بی خبری خانواده ها از وضعیت روزنامه نگاران بازداشت شده باعث نگرانی آنها شده است، این در شرایطی است که اتهام روزنامه‌نگاران بازداشت شده در هیچ دادگاهی بررسی و اثبات نشده است. تنها خبر خانواده روزنامه نگاران بازداشت شده تماس های محدودی است که صورت گرفته است.


از جمع بازداشت شده ها تنها مطهره شفیعی دبیر سرویس سیاسی روزنامه آرمان و علی دهقان دبیر سرویس اقتصادی روزنامه بهار آزاد شده اند.


با گذشت نزدیک به دو هفته از بازداشت شبانه و ناگهانی روزنامه نگاران هنوز هیچ مقام قضایی در این باره اعلام موضع نکرده است. نه علت و انگیزه واقعی بازداشت آنها مشخص است و نه توجیه قانونی موجهی برای این کار ارائه شده است. تنها موضع رسمی یکی داستان سرایی های وزارت اطلاعات در دو بیانیه اخیر است و یکی هم خبرسازی های بی محتوای رسانه های امنیتی که همانند بیانیه های وزارت اطلاعات که مملو از توهم و ضد و نقیض است.


با آزادی علی دهقان شمار بازداشت شدگان به ۱۵ نفر به این شرح می رسد: جواد دلیری (سردبیر روزنامه اعتماد)، نسرین تخیری (دبیر اجتماعی روزنامه اعتماد)، ساسان آقایی (دبیر گروه بین‌الملل روزنامه اعتماد)، پژمان موسوی (دبیر رسانه روزنامه بهار)، امیلی امرایی (خبرنگار فرهنگ و هنر روزنامه بهار)، پوریا عالمی (طنز نویس روزنامه شرق)،نرگس جودکی (دبیر اجتماعی روزنامه آرمان)، اکبر منتجبی (دبیراجرایی و سیاسی هفته‌نامه آسمان)، حسین یاغچی (دبیر ادبیات هفته‌نامه آسمان)، صبا آذرپیک (خبرنگار سابق روزنامه اعتماد)، کیوان مهرگان (دبیر سیاسی روزنامه توقیف شده روزگار)، سلیمان محمدی(دبیر سرویس حوادث روزنامه بهار) و میلاد فدایی اصل(دبیر سرویس سیاسی خبرگزاری ایلنا)، فاطمه ساغرچی (سایت جماران) و ریحانه طباطبایی (روزنامه بهار)

 

هفت پرده: از تبلیغ مشائی  تا طرح تبریز در «هرمس»!

Posted: 07 Feb 2013 05:33 AM PST

سعید زندگانی
جرس: در اولین پرده به جشنواره فیلم فجر می رویم که احمدی نژاد قرار است در مراسم پایانی آن بیاید و وسیله تبلیغ مشائی شود که این حضور احتمالا با رفع توقیف از «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» همراه خواهد بود؛ در پرده دوم نوشته اعتراضی و تند ابوالحسن داوودی را می خوانیم که به عنوان یک فیلمساز مستقل «هیچ» خواسته ای از مسئولین سینمائی ندارد؛ پرده سوم گزارشی است از نشست موسیقی دانها در «شهرکتاب» و سخنان حسام الدین سراج که معتقد است بازار تزویروریا در هنر ایران رونق فراوان دارد؛ در پرده چهارم به «خارک» سفر می کنیم که شاعران را برای جشنواره شعر به آنجا برده اند؛ پرده پنجم گزارشی است از انتشار اولین نماهنگ «حبیب» پس از بازگشت از لوس آنجلس به ایران؛ پرده ششم خبری است در مورد مشکلات ارزی تولید فیلم «محمد» ساخته مجید مجیدی؛ و پرده آخر تصویری است از فرش تبریز که برای اولین بار نقش مایه های آن الهام بخش لباسهای «هرمس» شده است! 

 

توقیف آقای محمودی و بانو، تا آمدن احمدی نژاد و مشائی؟


یکشنبه آینده جشنواره فیلم فجر به پایان می رسد؛ اعلام شده است که محموداحمدی نژاد و یارغارش اسفندیاررحیم مشایی به مراسم پایانی این جشنواره خواهند آمد تا سیمرغها را به برندگان اهدا کنند. ناگفته پیداست که این حرکت، یک حرکت تبلیغاتی است برای مشائی که چشم به کرسی ریاست جمهوری پس از احمدی نژاد دارد. بهمین جهت این دو برای نخستین بار درهشت سالی که دولت جمهوری اسلامی را دردست دارند، چند روز پیش در مراسم پایانی جشنواره تئاتر فجر نیز حاضر شده بودند. در این شرایط، این شایعه قوت گرفته است که مجوز نمایش فیلم توقیف شده «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» ساخته روح اله حجازی نیزبرای یک اکران ویژه در روز پایانی جشنواره صادر خواهد شد تا جفت احمدی نژاد و مشائی محبوب تر از همیشه شوند!
این فیلم که از سوی شورای نمایش در اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمائی غیر قابل نمایش تشخیص داده شده است، پیش از این قرار بود با پادرمیانی جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی یک اکران ویژه در آخرین روزجشنواره داشته باشد؛ اما درحالیکه اعلام شده بود مشکل نمایش فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» برطرف شده است، روابط عمومی جشنواره اعلام کرد که چنین چیزی ممکن نیست. در همین حال، مهدی داوری تهیه کننده فیلم یادداشتی اعتراضی را در اختیار رسانه ها قرار داد که درآن مسایلی را که از سوی «یک جریان» خاص برای فیلم اش در روزهای گذشته پیش آمده، برای رئیس سازمان سینمائی توضیح داده است. داوری که در زمره سینماگران «خودی» وزارت ارشاد قرار دارد، در نامه خود نوشته است:
" برادر عزیزم جناب آقای شمقدری، نیک می‌دانید که در این هفته‌های سخت که از سر گذراندیم، شاهد اوج و فرودهای بسیاری پیرامون حواشی فیلم بوده‌ایم که هربار با تشویق جنابعالی به رعایت آرامش و عنایت به‌شان جشنواره تا اکنون همراه و هم راستا با سیاستهای شما پیش آمده‌ایم؛ اما گمان می‌کنم که اینبار زمان آن فرا رسیده تا کمی هم به اطرافیان خود گوشزد کنید تا مراقب این رویداد مهم باشند. خوب می‌دانید در مورد چه جریانی با شما صحبت می‌کنم، احتمالا جریان مذکور شما را هم با نافرمانی‌هایش آزرده کرده است. همین که اخبار دیروز را تکذیب نکرده‌اید و ادعای رسانه‌ها را خبرسازی برنشمردید، درسی از شرافت آموزش دادید که امید است مورد توجه ویژه اهالی سینما قرار گیرد. از جنابعالی درخواست دارم در ادامه مساعدت‌های قبلی به همکاران جشنواره و بخصوص جریان مذکور امر به ابلاغ فرمایید تا دست از بهانه‌های بی‌منطق برداشته و نام فیلم را در جدول رسمی نمایش‌های برج میلاد به‌‌ همان تاریخی که وعده دادید به معرض نمایش دربیاورند تا قبل از مختل شدن فضای مقدس این جشن بزرگ با خردمندی و درایت ادامه مسیر را در کنار هم باشیم."
در آخرین جلسه شورای نمایش که قبل از برگزاری جشنواره فجر برگزار شد، فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» مورد بازبینی قرار گرفت و به دلیل مشکلات محتوائی نتوانست پروانه نمایش دریافت کند. قبل از آن وقتی احتمال توقیف این فیلم رسانه ای شده بود، جلیل عرفان‌منش مدیر اداره کل نظارت و ارزشیابی ارشاد آن را رد کرده و محمدرضا عباسیان دبیر جشنواره فیلم فجر در نامه ای از اداره نظارت درخواست کرده بود که پروانه نمایش این فیلم را به همراه نه فیلم دیگر صادر کنند تا در بخش غیررقابتی این رویداد به نمایش در آید که چنین نشد. عدم حضور این فیلم در بخش جنبی و مسابقه جشنواره از همان ابتدا نشان می داد که "زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" مشکل ممیزی دارد و مسئولان اداره نظارت اجازه نمایش آن را در جشنواره صادر نکرده اند. داستان این فیلم روایت مهمان‌هایی است با بازی ترانه علیدوستی و پیمان قاسم‌خانی که وارد زندگی آقای محمودی با بازی حمید فرخ‌نژاد و همسرش با بازی هنگامه قاضیانی می‌شوند و زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهند.


در خواست داوودی از مسئولین سینمائی: هیچ!
درهمین روزها که بازار جشنواره فیلم فجر داغ است، ابوالحسن داوودی کارگردان سینما و سازنده آثار مطرحی چون «تقاطع» و «مردبارانی» در یادداشتی که برای روزنامه شرق و در جواب به این سوال که «چه درخواستی از مسئولین سینما دارید؟» نوشت، جوابی جز «هیچ» نداشت. نامه او چنان بود که «شرق» نتوانست آنرا برخلاف قرار با فیلمساز در صفحه اول چاپ کند و با حذف و تعدیلهای بسیار به صفحه آخر منتقل کرد. این سانسور موجب خشم داوودی شد تا همراه با شکوائیه دیگری متن کامل نوشته خودرا دراختیار رسانه ها قرار دهد. او در این شکوائیه آورده است: "اواخر هفته قبل ، مسئول محترمى در روزنامه كه از من پاسخ سئوالى را خواسته بود (كه چه درخواستى از مسئولان وقت سينما داريد؟) هنگامي كه با پاسخ «هيچ» من مواجه شد، به اصرار خواست كه براى درج در صفحه اول روزنامه ، دليل را بداند ومن كه سابقه تحريف هاى مصاحبه هاى شفاهى را در جرايد مختلف داشتم، گفتم كه درچند پاراگراف كوتاه و با رعايت شرايط و محدوديت هاى روزنامه دلايل را مى نويسم به شرط آنكه جرح و تعديل نشود كه درآن صورت بااحترام كامل به ضوابط روزنامه عدم چاپ آنرا به صلاح تر مى دانم . اما متاسفانه بعداز چندروز تاخير و به آن شكل، سرو گوش بريده، مطلب مميزى شده سر از صفحات انتهايى روزنامه درآورد. از آنجاكه حذف و تعديل ها بدون اطلاع بنده انجام شده و درمواردى كاملا مفهوم نوشته را جابجا كرده ، خواهشمندم براساس اخلاق ، عرف و قانون جارى نسبت به درج اين توضيحات ومطلب اصلى اقدام فرمائيد:
اين روزها همانند خيلى از فيلمسازانى كه محكوم شده اند به انزوا، همه تجربه واندوخته ذهنى ام رابه كار بسته ام تا با فرار از يأس و دلمردگى و تنگناى اقتصادى (كه جماعتى قليل، براى كثيرى ازاهل هنر تدارك ديده اند)، شكلى براى گذران امورات زندگيم بيابم و به خود حق بدهم كه از مديريت محترم سينما مأيوس باشم و حتى المقدور خواسته اى نداشته باشم. مديريت گرانقدرى كه به جاى ايفاى نقش پدرى براى همه اهل سينما، حدود مشروعيت مسئوليت هايشان، گاه محدود مى شود به خودى و غيرخودى كردن سينما، وترازشان در قضاوت، شكايت و دادگاه است. باتمام قواى مانده سعى مى كنم عزت نفس خودرا حفظ كرده و از مديران عزيزى كه سينماگران را فقط در غالب "خائن" و "خادم" تقسيم بندى مى كنند، (آن هم با ترازو و ميزانى كه معلوم نيست چه مرجعى به دستشان داده واز كدام بند قانون اساسى پيروى مى كند؟) حتى الامكان تقاضايى نداشته باشم.
براى رعايت حرمت مديران محترمى كه سعى مى كنند با به كار گيرى لفظ «اصلاح» به جاى «سانسور» معناى آنرا تلطيف كنند و با دلسوزى سينماگران را «توقيف كنندگان آثار خود» بنامند! و در مواردى سيطره اين «اصلاح» را تا حذف حرفه اى و كارى صاحب اثر بكشانند، ترجيح مي دهم با حفظ احترام سروران، با هرتنگنايى بسازم و خواسته اى نداشته باشم. همانند بسيارى از سينماگران خارج ازگود مانده كه با تمام قوا سعى مى كنند عزت نفس شان را حفظ كنند واز مهلكه اى كه براى تحديد و گاه حذف سينماگران مستقل بوجود آمده خودرا مصون نگه دارند، من هم تلاش مى كنم كه محدوديت هاى كارى و مالى را به جان بخرم و همانند قليلى از همكاران نيك نهاد، باتشكيل دادن اتاق هاى فكر درنهاد هاى متعارض و مدعى، و كمك كردن به رويارويى دولتيان در دعواهاى حيدری/نعمتى براى حفظ منافع شخصى و كسب روزى، اهل سينما واصل سينما را به مسلخ نبرم . من هم همانند همه خانواده سينما كه براى همدلى و تقسيم غم وشادى و تدابير قانونى حرفه شان، خواهان سقف و كاشانه اى بودند و هستند، ازاين كه مى بينم مديران دلسوزمان از رماندن ما از آن كاشانه واز زير آن سقف، لبخند پيروزى سر مى دهند (اگرچه بوى سياست مشامم را مى آزارد)، اهتمام خودرا برآن نهاده ام كه خواسته هايم را همانند خانه سينما دفن كنم و خاطر مديران محترم كه خواستار بقاى سينما (البته به روش خودشان) هستند را بيش از اين نيازارم.
من هم همانند بسيارى از فيلمسازانى كه اگرچه شبيه اكثريت آحاد ملت غم نان دارند اما حاضر به حراج حيثيت مانده با تن دادن به هر ساخته خنثى و بى خاصيتى نيستند، سعى مى كنم با بقاياى توان مالى ام، روزگارم را به هر شكل شرافتمندانه ممكن بگذرانم و خلوت مديران عزيز با جمع خودى هاى عزيزتر را با خواسته هاى حرفه ايم برنياشوبم. اگر درشرايط كنونى مجال و مرتبت فيلمسازى برايم مهيا نيست، هنوز چند سكه اى از جوايزى كه در دوران بهارى تر مديريت هاى گذشته سينما به كارهايم داده اند باقى مانده که آنها را گذاشته بودم براى روز مبادا. به قول داروغه كارتون رابين هود "امروز همان روز مباداست !" بنابراين تا چند صباحى براى گذران و اجاره دفتر و حفظ بقاياى ابزار حرفه ايم كه با زوال ماده خاكسترى مغز و برف پيرى برسر نشاندن بدستشان آورده ام، واگذارشان مى كنم به بازار كه حرمت حرفه ايم را حفظ كرده باشم و نيز با خواسته هايم روياى شكوه و عزت و جهانگير شدن سينماى مطلوب مديريت گرانقدر را خدشه دار نكنم.
آقايان محترم .. نسل ما نسل سختى است. گرسنه هم كه بماند، نه مجيز مى گويد، نه سر خم مى كند، نه مشق مطلوب ديگران مى نويسد، حتى اگر عمرش به ديدن افق هاى تازه كفاف ندهد. دو روزى بيش نيست كه از خاك كردن يكى شان برگشته ام، مسعود بهنام را مى گويم كه بيش از چهل سال كار وحرفه ام را با او تقسيم كردم ونامش هميشه در همه آثار مشترك مان باقى خواهد ماند، و هركه نداند من مى دانم كه چه خون جگرى خورد براى به پا داشتن استوديويى كه جگرگوشه اش بود و زندگى اش را بر آن گذاشت اما نتوانست به كمالى كه آرزويش را داشت ، برساندش. مسعود اگرچه دل شكسته و ناراضى از شرايط كارش ازاين جهان رفت، اما تا آخر عمر مستقل ماند و مستقل زيست واين خاصيت اين نسل است.
اين روزها با تنى چند از كارگردان ها و سينماگران نامدار و خوشنام هم صحبت شده ام كه سر آن داشتند كه حالا كه توان آفريدن فبلم هاى دلخواه شان را ندارند، به فكر تدارك يك تعاونى تهيه و توزيع غذا باشند كه درروزگارى كه ابزارخوراك فكرى دادن به هم ميهنان (درلواى همه مراحل قانونى) برايشان مهيا نيست، حداقل شكم آنان را سير كنند و بقاى خود را براى روزهاى بهتر ميسر گردانند. طبعا من هم اگر براى كسب روزى حلال به اين گروه بپيوندم، قطعاخواسته اى از اين مديريت محترم نخواهم داشت. اميدوارم كه براى اين «حداقل» معارضى نباشد ومنافعى را به خطر نياندازد."


سراج: بازار تزویر و ریا پر رونق است


حسام‌الدین سراج با بیان اینکه این روزها رونق بازار تزویر و ریا و جیب فروشی زیاد شده است، یاد آور شد: "من با موسیقی پاپ مخالف نیستم، اما نسبتی که موسیقی پاپ و سنتی در رسانه‌ها و فرهنگ عمومی پخش می‌شود باید حساب شده باشد. "موسیقی باید در خدمت فرهنگ باشد. موسیقی و مذهب در طول هم هستند چون که هر دو ریشه در فطرت دارند و برخی که تصور می‌کنند اگر خواننده‌ای به عنوان «خواننده مذهبی» مطرح شود مخاطبین خود و ژانرش را از دست می‌دهد، تصور غلطی است." این خواننده موسیقی اصیل ایرانی این مطالب را شامگاه 13 بهمن در نشستی که با مخاطبانش در«شهرکتاب» داشت عنوان کرد وبا اشاره به تغییرات پدید آمده در موسیقی ایرانی گفت: "برای مثال کاری که آتاتورک در ترکیه کرد، سبب تغییر فونت نوشتار زبان آنجا شد و در حال حاضر جوانان ترکیه‌ای نمی‌توانند نسخ خطی به جامانده ازگذشته را بخوانند و باید گفت برخی می‌خواهند چنین چیزی را در موسیقی ایرانی بوجود آورند.چون اگر فواصل موسیقی ایرانی رعایت نشود فهم و درک ما مشکل خواهد شد."
سراج با بیان این نکته که واژه« سنتی» مترادف با قدیم نیست و سنت یعنی روش و چیزی که سینه به سینه منتقل می‌شود؛ واینکه هنرمند نباید خود را تسلیم همه پیشنهاداتی که به او می‌شود ‌بکند، خاطرنشان کرد: "هنرمندان ما به ویژه موزیسین‌ها به لحاظ مادی و معنوی تامین نیستند و اگر کسی وارد این عرصه شود با عشق و علاقه خود باید در آن حضور داشته باشد چون که به لحاظ مادی،‌ هنرمندان واقعی تامین نیستند. هنرمند واقعی هیچ گاه به دنبال کسب درآمد از محل هنر خود نیست، برای مثال اگر حافظ می‌خواست از محل شعر خود کسب درآمد کند، به نظرم حتی از بیل گیتس و استیو جابز هم پولدارتر می‌شد! و اگر حافظ الان چنین جایگاهی را در میان مردم ما دارد، به این خاطر بود که هدفش مادیات نبود و همواره هنرمندانی ماندگار شدند که در جبهه مردم بودند. ما شعرای معاصر قوی‌ای داریم و حتی من در برخی از آثارم از اشعار شاعرانی چون ساعد باقری و هوشنگ ابتهاج نیز بهره برده‌ام. البته من روی هر شعری نمی‌توانم بخوانم چون اعتقاد دارم ظرف و مظروف باید با هم سازگار باشند. برخی اوقات شعر نو را به شیوه سنتی کار کرده‌ام اما موفق نبوده است."
وی با بیان اینکه معمولا هنرمندان موسیقی می‌گویند من همه کارهای خودم را دوست دارم، تصریح کرد: "من می‌گویم این طور نیست، چون برخی از کارهای خودم را که تدوین و میکس مناسبی نداشتند، دوست ندارم. برای مثال من کار «نگاه آسمانی» را بخاطر حضور ارکستر بزرگ دوست دارم. چون برخی کارها با تنظیم شیرین ایرانی انجام شده، سبب علاقه‌مندی جوانان نسبت به آن می‌شود و آن کار را ماندگار می‌کند. استاد شجریان می‌گفت «آواز یک پدرسوخته بازی‌هایی دارد که آن را ماندگار می‌کند!» و من هم تایید می‌کنم که برخی ریزه‌کاری‌ها و ظرافت‌ها کار را زیباتر می‌کند. امروزه مردم از شنیدن صدای ساز تنها خسته شده‌اند و شنونده امروز ما حوصله پیش درآمد و رِنگ و ساز و آواز را ندارد. مخاطب امروز بیشتر تصنیف را دوست دارد و حتی تهیه‌کنندگان موسیقی نیز از همان ابتدا به ما می‌گویند که کاری را بسازید که مخاطب را از ابتدا درگیر کار کند و از آن خوشش بیاید و به نظرم اگر بخواهیم به شیوه میرزا حسینقلی ساز بزنیم و به شیوه طاهرزاده آواز بخوانیم باید برویم در دربار قاجار کار کنیم"!
در بخش دیگری از این نشست،‌سهیل محمودی شاعر و ترانه سرا که همراه ساعد باقری در میان حاضرین بود، با ابراز خوشحالی از حضور در این جلسه گفت: "باید بگویم نسل ما وقتی هنر را شروع کرد از طرف پیشکسوت‌ها با مقاومت مواجه شد. برای مثال شعر ساعد باقری و قیصر امین‌پور و یا نقاشی‌های خسروجردی،‌صدای حسام سراج، ساز محسن نفر از این دست بودند که با مقاومت برخی پیشکسوتان روبرو شدند." وی با بیان اینکه باید قدر کسانی چون سراج را بدانیم اظهار داشت: "نسلی از موسیقی که حسام‌الدین سراج نیز جزیی از آن‌ها بود بدون آنکه رانتی را در جایی داشته باشند صدایشان وارد خانه‌های مردم شد و ما باید قدر این تلاش را که در سی سال گذشته برای ماندگاری این آثار شد، بدانیم. البته انتقادی که من به آقای سراج دارم این است که با آهنگسازان و موزیسین‌های هم نسل خود کمتر همکاری کرده‌اند و اتفاقی که در موسیقی ما به صورت اپیدمی افتاده این است که اساتید موسیقی ما در آواز و آهنگسازی تا جوان هستند با هم همکاری می‌کنند و وقتی که به سنین بالا می‌رسند و پیشکسوت می‌شوند دیگر با هم همراهی نمی‌کنند. ای کاش آقای سراج با هم‌نسل‌های خود همکاری می‌کردند."
محمودی افزود: "من نظر آقای سراج را راجع به شعر نو ندارم. مثلا وقتی آقای عطا جنگوک قطعه «تو رامن چشم درراهم» را بر اساس شعر نیما می‌سازد در اذهان مردم باقی می‌ماند و یا وقتی استاد شجریان قطعه داروک را بیش از سی سال پیش می‌خواند هنوز هم در خاطر من باقی مانده است. به نظر من آقای سراج کمی محافظه‌کار است. البته این که کسی در هنر محافظه‌کار باشد چیز بدی نیست. به نظرم حتی کسانی چون قیصر امین‌پور،‌ساعد باقری نیز در شعر محافظه‌کار هستند."
حسام‌الدین سراج در پاسخ به صحبت‌های سهیل محمودی اظهار داشت: "البته من نظر آقای محمودی را به طور کلی رد نمی‌کنم ولی اگر در مقام مقایسه باشد باید گفت درصد بیشتری از کارهایی که با شعر سنتی ساخته و خوانده شده‌اند نسبت به شعر نو در اذهان مردم باقی مانده‌اند. برای اینکه یک خواننده و آهنگساز در کنار هم قرار گیرند باید مقدماتی انجام پذیرد. گاهی یک آهنگساز پیشکسوت حاضر نمی‌شود با خوانندگان جوان کار کند که البته این موارد فقط در جامعه ایران مرسوم است و در جوامع دیگر وجود ندارد. البته در مورد خودم من معمولا از میان آهنگسازان جوانی که پیشنهاد به من می‌دهند کسی را انتخاب می‌کنم و با او کار می‌کنم و شاید این انتقاد به من وارد است که با آهنگسازان و نوازندگان جوان کار می‌کنم. هدف در هنر نباید کسب درآمد و معیشت باشد. اگر کسی هدفش پول است برود نمایشگاه ماشین بزند و یا ساختمان‌سازی کند"!
وی همچنین در پاسخ به سوال یکی از حاضران در جلسه که پرسید چرا موسیقی ما در مقایسه با ادبیات، آن چنان که باید جهانی نشده است؟ اظهار داشت: "به نظرم جهانی شدن یعنی اینکه سطح زیاد شود و عمق کم. برای نمونه کوکاکولا جهانی است ولی آیا عرق بیدمشک می‌تواند جهانی باشد! مطمئنا نفع عرق بیدمشک از کوکاکولا بیشتر است. حتی به نظرم شعر حافظ نیز جهانی نشده است؛ چونکه در دنیا فقط عده کمی چون گوته شعر حافظ را درک می‌کنند و می‌فهمند؛ موسیقی ایرانی هم همین طور است و این مفهوم خطرناکی است که در مورد موسیقی ایرانی مطرح می‌شود. برخی مدتی می‌گفتند چطور می‌شود موسیقی ایرانی را علمی کرد؟ باید به این عده بگویم شما چطور ثابت می‌کنید که موسیقی ایرانی علمی نیست و حتی کسی چون «حاج قربان» نیز مفهوم موسیقی‌اش علمی است و این عوامل به خاطر خودباختگی در برابر غرب به وجود آمده است و من می‌گویم همه چیز را همگان نمی‌فهمند و حتی در قرآن نیز به این موضوع اشاره شده است که اکثر مفاهیم عمیق را همگان متوجه نمی‌شوند. جهانی کردن در مورد موسیقی ایرانی محال است. چون فقط ما هستیم که می‌توانیم از این موسیقی لذت ببریم."


مجمع شاعران در «خارک» در یتیم خلیج فارس
برخلاف جشنواره های دیگر که بیشتر در تهران برگزار می شوند، جشنواره امسال شعر فجر را به «جزیره» خارک برده اند که تنها دلیل آن می تواند این باشد که می خواهند شاعران را از تهران سرد و دودگرفته به جزیره ای گرم و آرام در خلیج فارس برای هواخوری ببرند. اما محمدعلی بهمنی رییس هیأت علمی هفتمین جشنواره‌ شعر فجر، در توجیه این گزینش در آغاز شعرخوانی خود در مراسم آغاز به کار جشنواره در روز هفدهم بهمن، با کنایه ای به سخنان افتتاحیه وزیر ارشاد، به سهم بوشهر در شعر کشور اشاره کرد و گفت: "بوشهر سهم زیادی در شعر کشور دارد و بزرگان زیادی در این‌جا زیسته‌اند و شگفت آن‌که نامی از آن‌ها برده نشد. من اجازه می‌خواهم از منوچهر آتشی نام ببرم. او شاعری است که شعر ما وام‌دار اوست و در ترجمه‌هایی هم که از شعر این شاعر شده‌، شعر جهان از او اثر گرفته‌ است." بهمنی در ادامه شعری را برای منوچهر آتشی خواند.
اما این تنها مکان برگزاری جشنواره شعر نبود که دوستداران شعر ایران را متعجب کرد، بلکه اعلام اسامی داوران این جشنواره نیز در مواردی سوال برانگیز بود، اگر چه در میان آنان چهره های صاحب نامی هم دیده می شوند. بویژه در زمینه شعر نیمائی و سپید که قرار است یدالله مفتون امینی، علی موسوی گرمارودی، مصطفی علیپور و یوسفعلی میرشکاک شعرهای رسیده به این بخش را داوری کنند؛ که هیچ یک در این زمینه آثار قابل توجهی خلق نکرده اند. اما انگار دستور از بالا رسیده است که امسال میرشکاک مورد تفقد قرار بگیرد چرا که بهمنی در توجیه این گزینش به خبرگزاری «مهر» گفته است: "آقای میرشکاک در حوزه کارهای نیمایی و چهارپاره معتبر‌ترین چهره کشور است و کسانی که با کارهای ایشان آشنا هستند می‌دانند که هنوز در این روزگار کارهایی به قوت کارهای ایشان نداریم. در مورد شعر سپید هم آقای «مفتون امینی» جایگاه خاصی دارد و به دلیل آشنایی ایشان با جانمایه شعر، محبوب تمام کسانی هستند که کار آزاد و سپید انجام می‌دهند. همچنین کسانی که در حوزهٔ شعر آزاد کار می‌کنند، کارهای آقای گرمارودی را به عنوان برترین‌های این بخش قبول دارند. او جایگاه ویژه‌ای در ادبیات کلاسیک دارد و کارهای او حتی قبل از سال ۵۷ هم جز کارهای برجسته بعد از نیما بوده است. جایگاه آقای علیپور هم برای شاعران شناخته شده است. او جزو شاعران کلاسیک‌کار، نیمایی‌کار و آزادکار است و در همه این بخش‌ها جایگاه بدون خدشه‌ای دارد"!
داوران بخشهای دیگر جشنواره شعر فجر نیز به این ترتیب معرفی شده اند:
بخش ویژه پیامبر اعظم (ص): عباس مشفق‌کاشانی، محمدعلی مجاهدی و مرتضی امیری‌اسفندقه.
بخش نقد و پژوهش: مهدی محقق، میرجلال‌الدین کزازی و حسین رزمجو.
بخش شعر کلاسیک: محمدجعفر یاحقی، محمدرضا ترکی، بهاءالدین خرمشاهی، خسرو احتشامی هونه‌گانه وکاظم کاظمی.
داوران بخش سرود و ترانه: علی معلم دامغانی، علیرضا قزوه و رشید کاکاوند.
داوران بخش کودک و نوجوان: ناصر کشاورز، مصطفی رحماندوست و عرفان نظرآهاری.
بهمنی دربارهٔ روند انتخاب داوران این دوره از جشنواره نیزگفته است: "در تمام این حوزه‌ها سعی شد افرادی انتخاب شوند که ریشه و سابقه کار را دارند. بخشی از این داوران اساتید دانشگاه‌ها هستند. این ایراد در دوره‌های قبلی به هیات داوران وارد بوده که درک درستی از حوزه ادبیات کلاسیک در بین آنها وجود ندارد. خوشبختانه اسامی داوران این دوره در بخش کلاسیک جای حرف و حدیثی بر جای نگذاشته است. در بخش کارهای آزاد هم کسانی حضور دارند که ریشه‌دار هستند و در بخش ترانه هم آقای علی معلم حضور دارد که اولین کسی است که بعداز انقلاب نگاهی به ترانه‌های پاپ داشت و همواره از پیشروهای حوزه ترانه بوده است. به باور من امسال داوران به این دلیل تغییر کردند که مقوله شناخت نسبت به حوزه کاری به شکل جدی در دستور کار انتخاب قرار داشته است."


«مردتنهای شب» دوباره در وطن می خواند؟


«کسی نیست بگوید جناب آقای خواننده ! حالا که ملت از گناهان شما چشم پوشیده و اجازه داده‌اند که بی دردسر در این کشور زندگی کنید لطف بفرمائید حد خودتان را بدانید و سپاسگزار عطوفت مردم باشید ، نه آنکه شاخ و شانه بکشید و خودتان را به عنوان خواننده ... بگذریم." اینها را خبرگزاری «فارس» برای حبیب محبیان نوشته است، خواننده ترانه معروف «مرد تنهای شب» که پس از انقلاب به لوس آنجلس رفت و پس از سالها اقامت و کار در آنجا به ایران بازگشت، به امید آنکه بتواند به کار دروطن ادامه بدهد که هنوز وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد این مجال را به او نداده است.
اما آنچه که خشم «فارس» را برانگیخته، این است که اخیرا حبیب با همراهی سمیر زند خواننده جوان موسیقی پاپ قطعه‌ای تصویری با عنوان «محکوم» به صورت دو صدایی اجرا کرده‌اند که در فضای اینترنتی منتشر شده است. حبیب در مورد این کار به خبرگزاری «ایسنا» که از او پرسیده آیا مجوز انتشار دارد یا نه؟ گفته است که احتیاج به مجوز ندارد! ترانه «محکوم» را مینا جلالی سروده و ساخت ملودی را حبیب محبیان برعهده داشته و علی منصوری تنظیم این قطعه را انجام داده است. محمد محبیان فرزند «حبیب» چندی پیش با انتشار یادداشتی درباره انتشار قطعه «محکوم» از سوی پدرش در داخل ایران چنین نوشته است: "چهارسالی‌ است که پدرم حبیب به ایران نقل مکان کرده است. او که ۳۰سالی اجازه خواندن در ایران نداشت، پس از بازگشت به ایران از کانال‌های رسمی‌ به دنبال مجوز تولید موسیقی‌ بوده اما متاسفانه به دلیل مخالفت شخصی‌ چند نفر در وزارت فرهنگ و ارشاد با وی، این مجوز صادر نشد و در پرده‌ای از ابهام بود، اما سرانجام حبیب همراه هنرمند خوب «سمیر زند» که در ایران مجوز فعالیت دارد، کاری متفاوت به نام «محکوم» را به بازار ارائه می‌دهد."
خود «حبیب» در گفت و گوئی با «ایسنا» که اولین مصاحبه رسانه ای او پس از بازگشت به ایران است، می گوید: "انتشار آلبومم در ایران کاملا جدی است. شاید کمی زمانش طولانی شده باشد اما مذاکرات صورت گرفته و جلسات فراوانی برگزار شده است. مقامات ارشاد، موافقت خود را حتی به صورت مکتوب به من اعلام کرده‌اند و از آن لحاظ هیچ مشکلی وجود ندارد. این مدارک همه مستند و موجود است و مشکلی نیست. اما بخاطر وجود برخی افراد شخصی و غیر دولتی که انگیزه‌های مالی عجیب و غریبی را سعی داشتند با من محقق کنند، کار کمی عقب افتاده؛ انتشار آلبوم منظورم است. در حال حاضر هم نسخه نهایی آلبوم در حال میکس و مسترینگ است و منتظر یک اتفاق یا موقعیت خوب هستیم که بعد از انجام مراحل مجوز، آلبوم را در داخل کشور منتشر کنیم. قطعه‌ای به نام «عشق‌های خدایی» را در آلبوم جدید برای آن دوره خاص تاریخ ایران (جنگ ایران و عراق) ساخته‌ام. برخلاف خیلی‌ها که فکر می کنند این آثار را برای گرفتن مجوز تولید کرده‌ام، باید بگویم من برای اعتقادات قلبی‌ام نیازی به مجوز نمی‌بینم. این آثار را در سال 2006 ساخته‌ام. در سالهایی که اصلا قرار نبود به ایران بیایم. این بهترین جوابی است که می‌توانم بدهم که همه بفهمند ارادت من به شهدا و رزمندگان چیزی دلی است و برایم مهم است که از مفاهیم اعتقادی‌ام سوء برداشتی صورت نگیرد."


«محمد» مجیدی هم ارز کم دارد
«محمد» ساخته جدید مجیدمجیدی فیلمساز نام آشنای کشورمان هم با وجود همه حمایتها، در نیمه راه برای تامین ارز خارجی دچار مشکل شده است و او برای حل این مشکل در مراسم پایانی «کنگره پیامبر اعظم» شرکت کرده و ضمن تعریف و تمجید از دغدغه های فرهنگی رهبر، می گوید که قطری ها می خواستند این پروژه را برای آنان کار کند که او نپذیرفته است. مجیدی با اشاره به اینکه پنج ماه است از طریق بانک مرکزی ایران دنبال تأمین دلارهای لازم برای هزینه بخش خارجی فیلمش است، اظهار داشت: «با این وجود ماشین‌های مدل بالا با ارز مرجع وارد کشور می‌شود و ما همچنان در تهیه این فیلم دچار مشکل هستیم. در واقع این هم نشأت گرفته از بی‌اخلاقی است."
کارگردان فیلم «محمد» افزود: "آنچه هم که در مجلس دیدیم (بگومگوی احمدی نژاد ولاریجانی) بی‌اخلاقی است، در صورتی که رهبر انقلاب بیان کردند در این شرایط ما بیش ازپیش به وحدت نیاز داریم." مجیدی این سخنان را در مراسم اختتامیه کنگره پیامبر اعظم عصر16 بهمن درحضورمحمد حسینی ارشاد دولت احمدی نژاد بیان کرد و با اشاره به اینکه جامعه کنونی از بی‌اخلاقی رنج می‌برد، افزود: "در تمام حوزه‌ها ما آسیب‌پذیر شده‌ایم حتی آنچه را که روز گذشته در مجلس دیدیم از این بی‌اخلاقی است. در صورتی که رهبر انقلاب تاکید بر وحدت داشته و بیان کردند که در این شرایط ما بیش از پیش به وحدت نیاز داریم." وی با تاکید بر اینکه هنوز بُعد معرفتی و اخلاقی پیامبر در جامعه و به تبعه آن با خانواده‌ها نهادینه نشده است، گفت: "چقدر توانسته‌ایم اخلاق ناب محمدی را به عنوان الگو به جامعه معرفی کنیم؟ در صورتی که اگر واقعا این آموزه‌ها در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ وارد شود، بسیار تاثیرگذار خواهد بود و چاره همه دردهای بشریت همین است."
سازنده «بچه های آسمان» با اشاره به اینکه رمز پیروزی پیامبر اکرم مهربانی و عطوفت ایشان است، ادامه داد: "به هرحال معتقد هستم که درباره تمام وجوه شخصیتی پیامبر کم‌کاری شده است و چرا ما باید سعی کنیم هر موقعی که هتاکی صورت گرفت مقابله کنیم، در صورتی که باید خود وارد عرصه شویم." مجیدی با تاکید بر اینکه "هیچ مسئولی را مانند مقام معظم رهبری پیدا نکرده‌ام که دغدغه فرهنگی داشته باشند و با افق درازمدت به مقوله فرهنگ نگاه جامع و کاملی داشته باشد" تصریح کرد: "از هنگامی که تولید این فیلم را آغاز کردم قطر خواهان مشارکت در این پروژه بود اما از آنجایی که معتقد بودم این فیلم باید افتخارش نصیب جمهوری اسلامی ایران باشد، قبول نکردم. این درحالی است که اکنون قطریها با همکاری تهیه‌کنندگان هالیوود که فیلم‌های ماتریکس و ارباب حلقه‌ها را ساخته‌اند، با هزینه یک میلیارد دلار پروژه ساخت فیلمی از حضرت رسول(ص) از بدو تولد تا رحلت ایشان را آغاز کردند و سریع نیز پیش می‌روند تا از منظر و نگاه خودشان نسخه جهان اسلام را ببندند و نمی‌خواهند که جمهوری اسلامی ایران مبتکر عظیم جهان اسلام باشد"!


الهام «هرمس» از نقش مایه های فرش تبریز


فرش تبریز ایران منبع الهام جدیدترین طراحی برند معروف «هرمس» شد. «مت کامرون» نقش مایه های موجود در قالیچه ها و کناره های فرش تبریز را در همه تولیدات این نام مشهور دنیای مد از کیف و جوراب تا پیراهن به کار گرفته و رنگ و بوی تازه ای به طرحهای «هرمس» افزوده است. بنا به نوشته وبلاگ معروفی که به نام «مت کامرون» در زمینه مد و طراحی منتشر می شود: "اگرچه فرش دستباف نقش چندانی در دنیای مد بازی نمی کند، اما «هرمس» در جدیدترین طراحی لباس‌های مخصوص فصل سرما به سراغ فرش تبریز رفته تا ظرافت و زیبایی هنر ایرانی را در قالب جدیدترین لباس‌های خود به تصویر بکشد. در جدیدترین لباس‌های طراحی شده توسط برند «هرمس» نقش و نگارهای فرش تبریز در تمامی لباس‌های طراحی شده به کار رفته است تا فرش زیبای ایرانی بار دیگر منبع الهام طراحان و هنرمندان در سایر نقاط جهان قرار بگیرد."
او می افزاید: "فرش تبریز به سبب قدرت همراه با ظرافت خاص و حس اشرافی گری مشهور است و در عین حال به سبب قدمت طولانی همواره مورد علاقه‌ی هنرمندان و طراحان سراسر جهان به عنوان یک منبع الهام بوده است. استفاده از نقش و نگارهای فرش تبریز در طرح جدید کمپانی «هرمس» رنگ و بافت جدیدی به کلکسیون لباس افزوده است."
 

کارشناس جامعه شناس کشور: نابه سامانی های سیاسی و اقتصادی عامل افزایش جرائم هستند

Posted: 07 Feb 2013 05:23 AM PST

جرس: یک جامعه شناس علت افزایش آمار جرائم طی یک سال گذشته را ناشی از نوعی ناهنجاری در جامعه تعریف کرد و گفت : خشونت و بزهکاری سازمان‌یافته مربوط به اقشار برخوردار جامعه است که تعدادشان هم زیاد نیست، اما اکنون شرایط به گونه‌اي شده که ۱۰هزارتومان پول نقد در جیب هم مي‌تواند با خطر زورگیری مواجه شود.

 

 
 


«
سعید معیدفر» دانشیار سابق گروه جامعه‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در گفتگو با الف گفت: افزایش جرائم و ناهنجاری های اجتماعی طی یک سال اخیر علت های متفاوتی می تواند داشته باشد، نکته ای که حائز اهمیت است این است که چه عواملی زمینه ساز گسترش آسیب ها و ناهنجارهای اجتماعی طی یکسال اخیر شده اند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: وقتی که تصور نظم و ثبات در یک جامعه ای تغییر پیدا می کند، این موضوع بر روی شرایط روانی انسان ها نیز تاثیر می گذارد و آنها را وادار به موضع گیری در برابر قانون و مسائل اجتماعی می کند. اکنون جامعه دچار بی‌هنجاری شده است.

این جامعه شناس گفت: مسلماً وقتی شرایط اجتماعی، یک شرایط منسجم و دارای همبستگی باشد و در آن شرایط افراد احساس خوبی از استقرار نظم و امنیت داشته باشند، احتمال خطا کردن پایین می آید. به عبارت دیگر چون شرایط روانی جامعه مثبت است میزان ناهنجاری ها نیز کاهش پیدا می کند. اما وقتی تصور انسان ها از شرایط اجتماعی تغییر می کند و احساس بی هنجاری، بی ثباتی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بکنند باعث بر هم ریختن شرایط روحی و روانی یک جامعه می شود و این مسبب افزایش جرائم در جامعه است.

سعید معید‌فر در مورد علل و عوامل رخداد این آسیب‌ها گفت: وقتی تلقی فرد از جامعه این باشد که هر چیزی حساب و کتاب خود را دارد و اگر بخواهد موفق شوند باید تن به مقررات و قوانین بدهند، اینجا فرد آمادگی تبعیت از نظم اجتماعی را دارد. اما اگر این معیارهای اجتماعی به هم بخورد و فرد بفهمد که با تبعیت از مقررات به جایی نمی رسد و قانون در تمام سطوح رعایت نمی شود باعث ایجاد هرج و مرج می شود.

این جامعه‌شناس تأکید کرد: در یک سال اخیر به دلیل دگرگونی در حوزه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شرایط خاصی بر جامعه حاکم شده است. به نوعی نگرانی اجتماعی و احساس بی نظمی در جامعه نسبت به گذشته بالاتر رفته است. در چنین شرایطی جامعه محیای بی نظمی می شود.

دکتر معید‌فر اشاره کرد: در هرجامعه ای، زمینه وقوع جرم همواره محیا است اما هنگامی که آمارجرائم در یک دوره افزایش پیدا می کند، این ناشی از شرایط نابه سامان سیاسی واقتصادی است. این یک هشدار و آلارم است و به اصطلاح جامعه شناسان جامعه در حال علامت دادن است که وضعیت اجتماع در حال به هم ریختن است. بنابراین باید آمادگی این را داشته باشیم که جرم و جنایت افزایش پیدا بکند.

وی با اشاره به مشکلات اقتصادی تأکید کرد: ممکن است در یک سال گذشته علت این جرائم، مسائل اقتصادی باشد اما به لحاظ جامعه شناسی این بحران اقتصادی نیز خود تابع بحران های اجتماعی و سیاسی است و مشکلات اقتصادی به یک باره به وجود نمی آید. ممکن است وضعیت اقتصادی جامعه زیاد به هم ریخته نباشد اما به دلیل نابه سامانی های اجتماعی و سیاسی، با یک سخنرانی، یک صحبت و حرکت نابخردانه شرایط جامعه زیر و رو می شود.

وی معتقد است: عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با هم رابطه ای تنگاتنگ دارند و تغییر در یکی، تغیر در دو جزء دیگر را در پی خواهد داشت. ما در یک سال گذشته ناملایمات اقتصادی و سیاسی زیادی داشتیم اما این نابسامانی ها ناشی از مشکلاتی است که پیشتر در زمینه های اقتصادی و اجتماعی به وجود آمده بودند. من در سالهای گذشته با موضوع فروپاشی اجتماع مخالف بودم و همواره می گفتم در شرایط فروپاشی اجتماعی نیستیم چون پتانسیل هایی برای استقرار نظم را داریم.

معید‌فر وضعیت فعلی را نگران‌کننده دانست و افزود: اما این روزها به این نتیجه رسیده ام که بسیاری از این پتانسیل ها در حال تهی شدن است، علائم آن هم بحران های جدی است که در خانواده ایرانی در حال اتفاق است. خانواده ایرانی تنها نهادی است که توانسته است تاکنون در کشاکش بحران های بزرگ جامعه مانند ضربه گیر عمل کند، اما امروزه این فشارها آنقدر سهمگین شده که همانطور که ملاحظه می کنید خانواده هم دچار سختی هایی شده است.

به گفته این استاد دانشگاه، اکنون خانوده ایرانی یکی از کانون های خشونت شده است. آمارهایی که منتشر می شود نشان می دهد که بسیاری از قتل ها در محیط خانه و خانواده در حال وقوع است. درصد بالایی از قتل ها، قتل پدر و مادر، همسران و برداران به طرز فجیع در خانواده انجام می گیرد. اینها حاکی از این است که خانواده ای که تاکنون می توانست به عنوان ضربه گیر عمل کند و جلوی فروپاشی را بگیرد امروز به دلیل تلاطم های اقتصادی و اجتماعی قدرت خود را از دست داده است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر بحران معیشتی را که در حال شدت گرفتن است اضافه کنیم، این تکمیل می شود. بنابراین یک علامت بسیار هشدار دهنده ای از روند فروپاشی اجتماعی را مشاهده می کنیم. دیگر علت بروز جرائم، به وضعیت ارزشها و هنجارهای اجتماعی درون جامعه ما بستگی دارد. آنچه یک جامعه را حفظ می کند ارزشهای یک جامعه و اعتمادی که نسبت به آن ارزشها در آن جامعه وجود دارد، است.

وی معتقد است: بر اساس آن ارزشها، هنجارهای اجتماعی و قواعدی که بین آدمها مورد احترام است تنظیم می شود. متاسفانه امروزه در جامعه به دلیل هدف گذاری ناصحیح به جای اینکه احترام زیادی به ارزشهای جامعه داشته باشیم آنها را رها کرده ایم. امروزه انسجامی که در بحث ارزشها که باید بین دولت و مردم وجود داشته باشد، دچار خدشه شده است. یعنی دولت که باید حافظ و کمک کننده ارزشهای موجود اجتماعی باشد عملاً خود را از این حوزه خارج کرده است و به ارزشهای دیگر می پردازد که اولویت کمتری دارند.

این جامعه شناس افزود: اکنون دو دسته ارزشهایی که یکی در متن اجتماعی و دیگری در دولت وجود دارد با هم در تزاحم قرار گرفته اند و همدیگر را طرد می کنند. تقابل میان این دو حوزه ارزشهای دولت و ارزشهای جامعه باعث انشقاق و حذف ارزشهای اجتماعی شده و از طرف دیگر هم دولت به نوعی با لجاجت، روبروی ارزشهای اجتماعی قرار گرفته است. نتیجه این قضیه نیز این است که مانع یک انسجام ارزشی می شود.

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران گفت: این باعث ایجاد بحران مشروعیت می شود و وقتی که این اتفاق افتاد، خود به خود هنجاری که بر مبنای آن شکل گرفته نیز اعتبار خود را از دست می دهد. در چنین جامعه ای که یک نوع تضادی میان بدنه و سر ایجاد شده، موجب گشته که هم ارزشهای اجتماعی در چالش جدی قرار گیرند و هم هنجاری که مبتنی بر این ارزشها هستند.

معید‌فر در خاتمه افزود: با این اوضاع، نرخ رشد جرائم نیز بیشتر می شود، اگر اکنون کمی کنترل داریم نیز به دلیل وجود نیروهای انتظامی و امنیتی است. امروزه فشاری که بر روی نیروی انتظامی است باعث شده که این نیرو طاقت خود را از دست بدهد. قتل ستار بهشتی یکی از علائم بود، نیرویی که تجت فشار است دیگر نمی تواند ضابطه مند عمل کند.

پاسخ محمد جواد اکبرین به نشریه 9 دی

Posted: 07 Feb 2013 05:23 AM PST

جرس: محمد جواد اکبرین، در پی طرح اتهاماتی از سوی نشریۀ  «9 دی» به او، جوابیه ای منتشر کرد و در آن، اتهامات وارد شده را واهی دانست.


اکبرین در پاسخ به ادعاهای نشریۀ 9 دی، طی پستی در صفحه فیس بوکی خود نوشت:


آقاى حمید رسایى، عضو مجلس شوراى اسلامى و مدیر مسئول هفته نامه ٩ دى


با سلام
در شماره اخیر هفته نامه تحت مسئولیت تان، صفحه اى را به گزارش زندگى من از هدایت تا ضلالت، اختصاص داده و نسبت هایى به من داده اید كه اگر ذره اى پرواى محاكمه و پاسخگویى در یك دادگاه صالحه را داشتید (محكمه الهى پیشكش) به نویسنده بینواى آن گزارش، هشدارى مى دادید و در چاپ آن اندكى احتیاط مى كردید. اما افسوس كه نه تقواى محكمه دارید و نه پرواى محاكمه... هرچند دنیا، دارِ مكافات است.
در این نوشته هم قصد ورود به همه بخش هاى گزارش بلند شما از زندگى ام را ندارم و با اشاره به بخش هایى از آن گزارش، به «یك پرسش اساسى» اكتفا مى كنم و امیدوارم مطابق همان قانون مطبوعاتى كه حداقل شما مدعى هستید كه قبولش دارید این جوابیه، در نشریه ى تحت مسئولیت تان منتشر شود.
در آغاز این گزارش آورده اید: محمد جواد اکبرین در دوم آبان ماه ۱۳۵۴ در آمل به دنیا آمد... و سپس ادعا كرده اید كه به پیروى از برادرِ بزرگترم به حوزه علمیه رفته ام تا مثل او باشم اما سرانجام منحرف شده ام؛ كمى بعد از قول كسى كه وى را «همشهرىِ وبلاگ نویس» ام معرفى كرده اید آورده اید كه از ایران به دامان استعمار پیر "لندن" گریخته و از آنجا به بیروت رفته ام... و این قصه را ادامه داده اید.


آقاى رسایى!
من متولد ٣ آبان ماه در بابل هستم، برادرى بزرگتر از خود ندارم كه به پیروى از او به حوزه رفته باشم، فرزند بزرگ خانواده ام و هرگز در عمرم تا این لحظه به انگلیس نرفته ام؛ من در سال ٨٤ با نامه مرحوم استاد آیت الله منتظرى از درس خارج فقه ایشان در قم، به درس خارج فقه مرحوم علامه سید محمد حسین فضل الله در بیروت معرفى شدم تا همزمان با تحصیل آكادمیك در لبنان، مطالعات و پژوهش هاى دینى را هم ادامه دهم؛ اندكى پس از آغاز جنبشِ مباركِ سبز، با تهدید دوستان شما در سفارت ایران، پس از ٥ سال زندگى در لبنان، مجبور به هجرت دوباره شدم و به فرانسه آمدم.


در بخش دیگرى از گزارش، به نقل از همان «همشهرى وبلاگ نویس» كه مرا در خیال خود به دامان استعمار پیر در انگلیس فرستاد، آورده اید كه در تهران، آنقدر وضع معیشتى ام بد بوده كه از او تقاضاى كار یا كمك كرده ام. روشن است كه این ادعاى او همان قدر معتبر است كه ادعایش درباره گریختن من به لندن! (اذا جاءكم فاسقٌ بنباءٍ فتبینوا...) اما از این گذشته ، شما براى اینكه ثابت كنید من از بیگانگان پول مى گیرم نیازى به این ندارید كه اول قصه اى براى وضع معیشتى دشوار من بسازید تا خواننده باور كند كه از بى پولى به مواجب بیگانگان پناه برده ام؛ مگر براى این همه اكاذیب كه تا كنون منتشر كرده اید كسى از شما مدرك و مقدمه و پیشینه و برهان طلب كرده؟ راحت باشید!


در بخشى دیگر از قول همان وبلاگ نویس آورده اید كه اكبرین چنان به ظواهر مذهبى و انقلابى اهمیت مى داد كه «در مدرسه‌ معصومیه قم به حجت الاسلام [محسن] غرویان (مدرس مشهور منطق و فلسفه) پرخاش کرده بود که چرا بالای صورتش را به اصطلاح خط ریش می‌اندازد؟»


البته من به مدت یكسال، افتخار شاگردى مدرّس توانایى مانند جناب آقاى محسن غرویان را در اصول فقه داشته ام و خوشبختانه ایشان هنوز در قم هستند تا اگر كسى خواست پى به ناراستىِ تان ببرد از ایشان بپرسد؛ راستى! اگر خواستید صحّت و سقمِ چنین ادعای سخیفى را از ایشان جویا شوید از اندازه ى سواد من هم از ایشان بپرسید چون دیده ام در این گزارش بر «بى سوادى» من هم تأكید داشته اید.


در آن گزارش ادعا كرده اید كه «اكبرین، یك انجمن برای گردآوری طلبه‌های چپ‌گرا ایجاد كرد و آن را "مجمع طلاب خط امام" نامید؛ اما هیچگاه مشخص نشد جایگاه قانونی مجمع طلاب خط امام كجاست و آیا غیر از خود اكبرین فرد دیگری عضو آن هست یا نه».


جناب رسایى!
واقعاً استعلام از وزارت كشور براى شما و همكاران تان اینقدر كار دشوارى است كه شاید اندكى از اینهمه اطلاعاتِ غیرواقعى بكاهید؟ مجمع طلاب خط امام، تشكلى داراى مجوز رسمى از وزارت كشور و عضو خانه احزاب است و هنوز هم مجوز فعالیت اش لغو نشده است. از این سخیف تر اینكه آورده اید پس از زندانى شدنم در سال ٨٠ مورد بى توجهى اصلاح طلبان قرار گرفتم و دلخور و ناامید شدم! اولاً حكم ظالمانه زندان ام، در صفحه نخست برخى از روزنامه هاى آن زمان درج شد و رسانه هاى اصلاح طلب، وظیفه خود را در قبال تضییع حق یك شهروند و همكارشان به خوبى انجام داده اند و من همواره قدردان شان هستم؛ ثانیاً مگر شما عضو كمیسیون اصل ٩٠ مجلس نیستید؟ فقط اگر به آرشیو همان سال نگاه مى كردید متوجه پیگیرى هاى آن كمیسیون به ویژه جناب حجت الاسلام انصارى راد، رییس وقتِ كمیسیون مى شدید و این دروغ را نمى نوشتید؛ پیگیرى هایى كه دادگاه ویژه روحانیت را نیز مستأصل كرده بود.
تیتر این گزارش بلند را گذاشته اید: «محمد جواد اكبرین در آرزوى اسم و رسم»؛ علیرغم میل ام باید بگویم در دولت اصلاحات، همواره زمینه براى اسم و رسم و پست سیاسى برایم فراهم بود اما هرگز از حوزه دین پژوهى، روزنامه نگارى و فعالیت اصلاح طلبانه ى سیاسى خارج نشدم، نه اینكه ورود به قدرت و پذیرش مسئولیت را بد بدانم بلكه تلاش هاى تئوریك را ضرورى تر مى دانستم؛ اما در همان سالها شما طلبه اى بولتن نویس بوده اید؛ بولتن هایى كه وظیفه اى جز تخریب دولت اصلاحات و تولید آگاهى كاذب و بدبین كردن مراجع و روحانیان به زلال ترین فرزندان این مرز و بوم نداشته اند؛ اما به محض قدرت گرفتنِ آقاى احمدى نژاد (رییس دولتِ با بصیرتِ سابق) عمل تان بى اجر نماند و ناگهان از بولتن نویسى به مدیر كلى ارشاد استان قم رسیدید و همزمان شدید مشاور وزیر! و حالا هم كه سالهاست به عضویت مجلس شوراى اسلامى درآمدید؛ انصاف بدهید كدام مان در جستجوى اسم و رسم بوده ایم؟!


آقاى رسایى
به دیگر بخش هاى آن گزارش بلند نمى پردازم و همین اشارات و تنبیهات را كافى مى دانم تا تنها سوال محورى ام را مطرح كنم؛ شما كه در گزارشِ رسانه ى تحت مسئولیت تان، اینهمه اطلاعات غلط از حیات و هویتِ یك نفر به مخاطب داده اید و از سن و زادگاه و خانواده تا تاریخ زندگى اش، مرتكب این همه تحریف شده اید چگونه مدعى صداقت و عدالت درباره سایر امور مردم اید و عنوان «نماینده مردم تهران» را تصاحب كرده اید؟ آیا مُشتِ همین دروغ كوچك، نشانه ى خروارِ یك تقلب بزرگ نیست؟


در پایان یادآورى مى كنم كه شرمنده ى باورِ پیشین ام نسبت به آیت الله خمینى و ارزش هاى انقلاب نیستم و سربلندم از اینكه وقتى به چشم خود دیدم كه چگونه پیمان نخستینِ پیامبرانِ انقلاب با مردم شكست و جمهورى اسلامى به استبداد دینى و امپراطورىِ اوین تبدیل شد و خلافتِ أموى جاى ولایت علوى را گرفت سكوت نكردم «و ما أخذالله على العلماء أن لایقارّوا على كظة ظالم و صغب مظلوم»؛ چنانكه وقتى به عنوان یك دین پژوه، به برخى از آراء متفاوت با باورهاى رسمى دینى رسیدم باز هم سكوت نكردم؛ چون از استادِ بلندنظرم آموخته ام كه همیشه «گفتن» نیست كه خلاف احتیاط است و مجازات دارد؛ بلكه گاهى احتیاط در «عدم احتیاط» است و ثواب در شكستنِ سكوت!


محمدجواد اكبرین
بهمن ٩١

 

نقدی:اگر فتنه ای ایجاد شود،سراغ دانه درشت ها خواهیم رفت

Posted: 07 Feb 2013 03:42 AM PST

جرس: فرمانده کل بسیج با بیان اینکه فتنه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آغاز می شود، گفت: اگر فتنه ایجاد شود این سری سراغ دانه درشت ها خواهیم رفت.


به گزارش مهر، پاسدار محمدرضا نقدی سردار نقدی در نشست با بسیجیان و سپاهیان که در سالن آمفی تئاتر کانون شهدای کرج برگزار شد، اظهار داشت: تصور می کنم که فتنه قبل از انتخابات باشد و اگر فتنه ای این سری ایجاد شود سراغ دانه درشت ها خواهیم رفت.


وی ادامه داد: در فتنه سال 88 مشکل ما نداشتن شبکه بصیرت بخشی صحیح بود بنابراین حلقه ها باید قوام پیدا کند و جلسات به صورت منظم برگزار و شبهات بر طرف شود.


فرمانده کل بسیج افزود: امام در آن زمان که جمعیت 30 میلیونی داشتیم بر بسیج 20 میلیونی تاکید داشتند، امروزه بر بسیج ده ها میلیونی تاکید داریم.


سردار نقدی گفت: در جلسات حلقه های صالحین باید با خانواده ها نیز ارتباط گرفته شود و برخی از استان ها در این زمینه موفق عمل کرده اند.


وی با اشاره به اینکه بودجه بر اساس تعداد نیروها اختصاص می یابد، ادعا کرد: امروزه همه به بسیج علاقه دارند، از سال 58 که سازمان بسیج تشکیل شد تا سال 88 به طور کلی 10 هزار و 900 پایگاه دارای مکان در سطح کشور وجود داشت که 2 هزار پایگاه را ما ساماندهی کردیم و مابقی توسط مردم ایجاد شد.