جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


هر چه زودتر به آرمانهای واقعی انقلاب 57 برگردید شاید فردا دیر باشد

Posted: 18 Dec 2011 07:59 AM PST

آرش فراشبندی 15 ساله


آقای خامنه ای سلام

آقای محمد نوری زاد از حامیان سابق شما به راستی و درستی و زیبایی و با قلم زیبای خود حرف دل اکثریت ملت ایران را بیان نمودند.

آقای خامنه ای ، آقای محمد نوری زاد چرا باید پودر شود؟؟؟ چون نظری مخالف نظر شما دارد؟

رهبر عزیز، آقایان میرحسین موسوی و کروبی چرا باید در زندان خانگی باشند ؟ چون برخلاف شما که میگفتید تقلب نشده می گفتند تقلب شده؟؟

رهبر گرامی چرا صدها ایرانی سیاسی در زندان های شما وجود دارد؟؟ چون نظری مخالف نظر شما دارند؟؟

حاکم فعلی ایران پس دیکتاتور بودن از نظر شما چه معنی دارد؟ چطور رفتار ناشایست خود را در این دنیا و در آن دنیا توجیح خواهید کرد؟

مقام رهبری چرا با نظارت های سختگیرانه کاندیدای واقعی مردم را تایید نمیکنید و اجازه نمی دهید که نماینده های واقعی مردم وارد مجلس شوند؟

آقای خامنه ای چرا سایت های مخالفانتان را فیلتر میکنید ؟

آقای خامنه ای چرا گاهی اوقات پیامک ها را شنود ، فیلتر و یا قطع میکنید؟

آقای خامنه ای چرا در دانشگاه های ما هیچ صدای مخالفی شنیده نمی شود معنی آن این است که همه شما را دوست دارند؟

چطور بر روی کانال های فارسی زبان که خبرهایی به جز خبرهای صدا و سیمای شما که فقط خبرهای دیکته شده به ما ارئه می دهند پارازیت می اندازید؟

چطور کشتار بی رحمانه مردم بی دفاع سوریه را توجیح و از بشار اسد حمایت می کنید؟

چرا در دنیا دوستی برای ما نگذاشته اید و با همه کشورها سر جنگ دارید؟

چرا ورود گردشگران خارجی به ایران را سهل نمیکنید تا از این طریق هزاران ایرانی به کار مشغول شده و از فساد و بیکاری کاسته و آمار ازدواج بالا برود؟

چرا این همه آدم اطلاعاتی در کشور استخدام کرده و بکار گرفته اید حتی در روستاهای دور افتاده؟

این همه شکنجه هایی که آدم های شما به زندانیان سیاسی که گناهشان تنها آزادی خواهی است روا می دارند را چطور صحیح می دانید؟

با این همه پس چطور از آزادی صحبت می کنید؟ چطور جرات میکنید نام مبارک حضرت علی (ع) را به زبان آورید و از مردانگی او بگویید؟

من در این نامه حمایت خود را از آقای محمد نوری زاد اعلام میدارم و به صراحت می گویم اگر ایشان را پودر کنید بی شک بزودی پودر خواهید شد و چه زیبا گفت نوری زاد "منبرهایی که آزادی را تبلیغ می کردند،غباری از مرگ بر سرشان نشسته است"

مردم ایران شما هم همچون اعضای نهضت نامه نویسی که پیشنهاد آقای نوری زاد است به آقای خامنه ای نامه بنویسید شاید تلنگری باشد به رهبر تا از رفتارهای ناشایست خود فاصله بگیرد.
 

    *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

نامه ای به رهبر : درخانه  اگر کس است

Posted: 18 Dec 2011 07:53 AM PST

معصومه. ب



بسم الله القاسم الجبارین


باز هم سرآغاز نامه های ما به « بسم الله القاسم الجبارین » رسید


در خانه اگر کس است یک حرف بس است

آقای محمد نوری زاد ، هر چقدر شما امید وارید ، بنده نسبت به ایشان نا امید شده ام .

فعل نگارش نامه ونقدونصیحت ، پرسش وپاسخ بسی شایسته وفرهنگی ست اما دریغ که در سایه رهبری ایشان کاروان فرهنگ این د یار گرفتار راه زنان ودزدان شب گشته ونا امنی گذرگاه اندیشه ونقد ، برهمگان محرز است .

عرصه فرهنگ وهنررا به تنگنای گور کشانده اند ومسیر اندیشه ونقد را آنچنان صعب وخطر ناک کرده اند که پا ی نهادن در این جاده وحشت ، پاکبازی می طلبد ، جاده ای که دره های مخوف آن ، بزرگانی چون زید آبادی رابه خود کشی رسانده بود و به لطف غاصبان تفنگِ پنهان شده در پس فقه ، تمام صاحبان رأی را به حصروزندان و انفرادی ونفی بلد کشاندند ویا اینکه زهر تلخ سکوت را به آنها چشاندند .


نهضت نامه که به همت شما شتاب بیشتر یافته ، بسیار نیک وبابرکت است و همچون نور افکنی بر زوایای این تاریکخانه می تابد و نه به گفته شما فقط برای رهبر ! که برای آحاد مردم آگاهی وروشنایی به ارمغان آورده ، امید است در این بارش نور ، بتوانیم آن محبت ومودت گم شده در تلخی ها را دوباره دربطن دلها مان بیابیم که سخت محتاجیم .


اما از دل بر می آمد که ای کاش آقای نوری زاد سر قلم را رو به ملت بچرخاند .

البته اینگونه پاسداشت دوران دوستی از جانب شما ، قابل تقدیر ونادر است که با تمام ظلمی که دیده اید ،حرمت دوستی با ایشان را حفظ می کنید !


آقای نوری زاد ، رهنمود ایشان را در کجا ودر چه یافته اید که ایشان را به رهبر گرامی خطاب می کنید ؟ ایشان این کشور را به کجا رهبری کردند ؟

به دشمنی وچند دستگی مردم ،
به روزگار سیاه ،
به بی آبروکردن کشورودین وفرهنگ آن ،
به قبرستانهای آباد ،
به دانشگاهای ویران ،
به حرمت ملت که شکسته اند ،
به زندانهای پر ز نیکان ، به مخلصان وپاکان که در حصر نشسته اند ،
به دلهای پژمرده مادران داغدارکه در ماتم فرزند خود، شکسته اند،
به اقتصاد ورشکسته ،
به فوج فوج جوان که از دین حکومتی وحکومت دینی رسته اند ،
به روح افسرده وچهره عبوس این ملت ،
به چمدانها که نه ، تریلی های پر از بیت المال که به سرقت رفته اند،

به چمدانهای انباشته از اسناد فسادهای مالی واخلاقی وهزار زهر دنیایی دیگرکه غاصبان رأس نشین ، آن را آتویی برای تحدید به حق وسکوت یکدیگر قرار داده اند (که البته به همت شیطان هیچ یک نسبت به دیگری دست خـالـی نمانده اند و با این سلاح وسپر، دیگری را در جای خود میخ کوب کرده ا ند!)
به امواج پر تلاطم دروغ و ریا ، فقر وفساد وفحشا ،خبط وخیانت جاری دراین مملکت که تماماً دست آورد پیشانی های ممهور به مهر ریا ی مدیران برای این ملت مظلوم بوده است .

بقیه را شمابهتر می دانید ومن ادامه نمی دهم  ....

تمام اینها محصول رهبری ایشان نبوده است ؟


آن روزها ی تلخ بعد از انتخابات از دیدن آن همه ناجوانمردی که بر این مردم نجیب می راندند در بهت وحیرت مانده بودم ، درغرقابی ازغصه در خود می شکستم ، این بود هدف ما که در پی آن می دویدیم ؟!

آفت از کجا رسید؟!

شوکه اما در حال بیدار شدن بودم ، آیا آن کسی که سر بر سجده حق می ساید همچون اشقیا ء به جان بندگان خدا می افتد ! این خناسان ودغلبازان کیستند که به پسرودختر وپیروجوان رحم نمی کنند ؟

تنها برای علی ( ع ) است که تا زبان در کام است ، شمشیر در نیام است ؟! شیعهء او راه دشمنان علی را پی گرفته ؟

من که شاگردی رهبررا در کارنامه خود داشتم ، در پی استاد خود می گشتم ، اما استاد من کجا ورهبر امروز کجا ، باور نداشتم که آفت قدرت با او چنین کرده است ، برایم سوال بود که آیا این چوب که نه ، این باتوم ، شوکر ، زنجیر وگاز اشک آور ... که می خورم همان چوب معلم است ؟!

نه ، یقینا ًنیست ، زیرا به سخیف ترین رفتا ر ، رکیکترین الفاظ و رنج آورترین برخوردها ، چاشنی شده بود وامروز بعد از گذ شت دوسال ونیم ، هنوز درد ناشی از آن چوب معلم ، مهمان جسمم مانده است !


امید از کف رفته ام را قسم دادم که بمان ، دست به قلم ناتوان خود بردم وآنچه خون دل می خوردم را بر کاغذ نگاشتم ، اما ارسال محرمانه آن غیرممکن بود ، سرگشاده نوشتم ونوشتم .

سالها پیش از من قلم های توانا ودلهای سوخته همچون شما رنجنامه ها را بر بال حسن نیت سورا کرده وبه آن بیت متباین شده از ملت ، ارسال داشتند ! تو گویی پیک شیطان آنها را به فضای لایتناهی پرتاب می کند ، دریغ از یک خط پاسخ که برگردد ، حتی جواب سلام که واجب است را هم ندادند !!


دل سوختگان با ز هم نوشتند ازدرد ورنج های بزرگ که بر شانه های ملت تحمیل شده بود ، از خطرهای پیش رو ازراهای نجات ، نوشتند ونوشتند ، ای فغان که پاسخ توسط سربازان بد نام امام زمان با شنیع ترین رفتار ، هدایت به زندان بود !


از چرایی بی مهری وبی توجهی پرسیدند ، مگر شما رهبر همه نیستید ، پس چرا با ما این چنین می کنید ؟

پاسخ از جانب با ز جویان غیر اهلی ، دعوت به انفرادی بود !

پس امر به معروف ونهی از منکر چه شد وجایگاهش کجابود ؟

در جواب شکنجه های سفید وسیاه وسرخ وجودشان را به نیستی می کشاند !

آقا قراراین نبود ؟!

بله اول قرار نبود ، بعد ا ً قرار شد !!

سر مؤمنین صادق وپاک رابا دستان ناپاک در توالت های نجست فرو کردند ، خانواده هایشان را شب روز لرزاندند ، هر چه ساواک شاه نکرده بود اینها کردند که از انسان راستگو، اعتراف دروغ بگیرند !!

چه بگویم که این جاده همچنان قربانی می گیرد وشما نیز مسافر همین جاده اید .


نمی توانم وشاید نمی خواهم باور کنم که ما فریب آن نامه ء دختر 9 ساله را خوردیم که قصد نصیحت امام را داشت اما به حرمت بزرگی ایشان قلم را مهارکرده بود ، امام نیز فروتنانه در پاسخ از او خواسته بودند که ای کاش مرا نصیحت می کردی! امروز را نمی دانم اما سالها کتابهای درسی این کشور مزین به این نامه بود.


دریغ که امروز نه دختر 9 ساله که پیر مردان 90 ساله هم پاسخ نامه های خود را دریافت نمی دارند ، 9000 هزار نامه هم که ارسال شود ، بنا بر آن نیست که پاسخی داده شود ، مگراز نوع داغ ودرفش !


شجاعت و همت استوارشما درارسال این رنجنامه ها ستودنی ست ، به نوعی دمیدن روح به جسم مأیوس این جامعه شد وبسیار خوشحالم که هنوز چشم امید از بزرگان دین نبسته اید ، اما تماشا ، تأسی ،تأسف ؛ تردید ، تأخیر، برازنده این بزرگان نیست ، بد تاوانی برای دین وتابعان دین دارد ، آنها مرکز تابناک و مغز متفکر جامعه ء دینی خود هستند ویا اینکه باید باشند ، در نتیجه سرعت واکنش آنها نسبت به خطرها ، می باید بیش وپیش از دیگران باشد .

دیگر چه باید می شد که هنوز نشده تا بر بزرگان دین مسجل شود که نگریستن بر رنج این مردم کافیست !

ترس از آن است که خروج دیر هنگام شما با ورود لشگر ویرانگربیگانه مصادف شود ، آن گاه که کار از کار گذشته وهزینه ء فوق گزاف بر این ملت تحمیل شود . وقت آن نرسید که متنعمین در دین فریاد رس دینداران شوند ؟ وآیا در خدا پسند بودن آن مجاب نشده اند ؟ نباشد آن روز که ازفرجام تلخ این تردید وتأخیر ، متنبه شوند .

آقای نوری زاد ، امید است دختر گل شما بار خود را به سلامت بر زمین نهد وچشم شما روشن وباغ زندگی شما با روئیدن آن گل بهشتی صفا ی بیشتر یابد ، قدم پاکش مبارک

در خواست شما برای بارش نامه ازبزرگان بود و با اینکه برما وشما مسجل است که در « خانه اگر کس است یک حرف بس است » اما من کوچک هم به امیدواری نجیبانه شما اقتداء کرده ودر این نهضت نامه ، این قلم فرسوده وناتوان را لباس رزم می پوشانم وبا تکیه بر دست خدا که بالاترین دستها ست ، نامه می نویسم


سلام به فرمانده کل قوا

امید است که حال وقلب ودیده شما به بهترین حالها تغیر کند ، از حال ما هم اگر بپرسید ، که نمی پرسید ! عمده ملالی که بر ما می رود ، دور افتادن شما از این ملت است ، عمر کوتاه است ودر گذر

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

شما به نیکی بر این مهم واقفید پس لطف فرموده به قوای جاهل وغافل تحت امرتان بفرمائید:

آه مردم گریبان گیر است ، آنچنان که قدرت وثروتها ی انباشته شما گره گشا نباشد !


هم مرگ، بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما، نیز بگذرد

وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد

باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد

آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد

چون دادعادلان به جهان در، بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

زین کاروانسرای، بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد

ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد

این نوبت از کسان، به شما نا کسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد

بیش از دو روز بود از آن دگرکسان
بعد از دوروز از آن شما نیز بگذرد

بر تیر جورتان، ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد

در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد

آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد

ای تو رمه سپرده، به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد

پیل فنا که شاه بقامات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد

ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد


این شعر از سیف فرغانی است (شاعر قرن هفتم و هشتم) خطاب به مغولانی که در ایران حکومت می کردند.ا صد افسوس که از پس قرنها دوباره مصداق یافته .


     *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

نامه ای به رهبر

Posted: 18 Dec 2011 07:50 AM PST

خارج از قلعه


با عرض ادب خدمت رهبر ایران عزیز

عرض ادب اینجانب نه بر گرفته از مقام شماست و نه بر گرفته از ارادت ماست . عرض ادب اینجانب بر گرفته از درخواست محمد نوریزاد است . آزاد مردی که مدتی است محکمه ای به پا داشته و شما را به این محکمه فراخوانده است . من نیز به سهم خود شما را به این محکمه می خوانم و تقاضا دارم روح پاکیزه ای که در بدو تولد با شما بوده را به این محکمه بفرستید و در جایگاه قضا بنشانید حکم هر چه باشد ما می پذیریم.

حتما شما از روال گزینشی که خود بر دستگاه های حکومتی حاکم فرموده اید آگاهید و می دانید که از این معبر ، غیر مسلمان عبور نمی کند مسلمان اهل تسنن هم همینطور . تو گویی که اینها شناسنامه این مرز و بوم را ندارند و از این ملک به آنها نصیبی نمی رسد همینطور می دانید که از مرجع تقلیدت سوال می کنند و رسم تقلید را به گونه ای خاص و از مراجعی خاص می خواهند . کاش به همین جا ختم می شد که از رایی که داده ای می پرسند و مواضع سیاسی ات . همه اینها را با مسجد و بسیج محل نیز چک می کنند به اینها اضافه کنید نظر وزارت اطلاعات را که عواملش در هر کوچه برزن مراقبت هستند و حکمش لازم الاجراست . تمام اینها برای چه ؟ برای اینکه در آرمان شهر خیال شما کسی از مسیر ولایت شما خارج نباشد که اگر کسی ولایت مارا نپذیرد ولایت دشمنان ما را پذیرفته است . می بینید چگونه نقشه ای جدید در این مرزو بوم کشیده اید و عده ای را به داخل قلعه خود فرا خوانده و عده ای را رانده اید . عده ای به زعم شما ولایی شدند و الباقی ضد ولایی . هر که در کشور شما ولایی شد سعادتمند است و از او به عنوان مردم فهیم یاد می شود و هرکه نشد میکرب و بیمار و یا به قول رئیس دولتتان خس و خاشاک .

جناب رهبری شما هر آنچه نعمت در این ملک بود به داخل قلعه بردید و سفره ای گستردید و به هر کس به اندازه ارادتش نصیبی رساندید و من باب سکوت مردمان بیابان اطراف قلعه از مانده خوان نعمتتان ماهانه یارانه ای هم از دیوار های قلعه به بیرون انداختید . و اینگونه ارادتمندان طماع ارادتمند تر شدند و در ارادتمندی از یکدیگر سبقت گرفتند و کار تا آنجا پیش رفت که کمترین حقوق افراد را نیز به داخل قلعه بردید تا پاسخگوی ارادت روز افزون ارادتمندان باشید . شما و ارادتمندان هر چه بود بردید و هر روز دیوار های قلعه را بلند تر کردید . جناب آقای خامنه ای هر چه دیوار را بلند تر می کنید فرو ریختن آن آسان تر می شود . بپرهیزید از روزی که ساکنان بیابان را چاره ای جز فرو ریختن دیوار های قلعه نباشد .

من یک جوان30 ساله ، کشورم را دو تکه نمی خواهم . شما کاری کارستان برای دشمنان این مرز و بوم کردید اگر فتحعلی شاه قاجار جسم ایران را به تبر بیگانگان داد شما روح این دیار را به تیغ انشقاق دادید . گرچه جناب شما رسم خیر خواهی را فقط برای ساکنان قلعه روا دانستید اما من از شما می خواهم قبل از آنکه دیوار بلند بر سرتان خراب شود آن را بر چینید .

 

    *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

ارتداد و ترور از منظر اسلام

Posted: 18 Dec 2011 07:48 AM PST

حسن یوسفی اشکوری
 طرح موضوع ارتداد و مبانی و لوازم آن و دیگر اشارتی به موضوع مهم ترور در اسلام.

 

در این گفتار کوتاه به دو نکته اشاره می شود: طرح موضوع ارتداد و مبانی و لوازم آن و دیگر اشارتی به موضوع مهم ترور در اسلام.


طرح موضوع ارتداد فقهی و مبانی و لوازم اجرای آن


این روزها در ارتباط با قتل یک شهروند آذربایجانی به اتهام کفرگویی و توهین به اسلام و در نتیجه ارتداد به دست یک مسلمان بار دیگر افکار عمومی جهان و ایران را به خود متوجه کرده و به موضوع ارتداد و قتل مرتد و ترور دگراندیشان دامن شده است. پدیده ای که متأسفانه تاریخ ادیان و از جمله اسلام و فقه و اجتهاد اسلامی و شیعی را آلوده است. در گذشته نه چندان دور ماجرای تکفیر و ارتداد یک نویسنده بریتانیایی به همین اتهام به وسیله بنیاگذار جمهوری اسلامی ایران از داستانهای مشهور این سلسله داستانهاست که هنوز مسلمانان جهان و ایران با پیامدهای فکری و سیاسی و فرهنگی آن دست به گریبان است. از آنجا که این گونه تکفیرها و قتل ها از طریق ترور و یا مانند آن عموما در پی تکفیر و فتوای جواز و یا وجوب شرعی قتل فرد معین انجام شده است، قتل نویسنده آذربایجانی نیز ظاهرا در پی فتوای قتل وی به دست یک مرجع دینی در قم (آیت الله فاضل لنکرانی) رخ داده است و به دلیل تأیید همان فتوا و اجرای همان حکم شرعی به وسیله فرزند روحانی همان مرجع متوفی و ابراز شادمانی علنی وی (حجه الاسلام محمد جواد فاضل لنکرانی) از انجام این ترور، رخداد یاد شده ابعاد تراژیک و مذهبی تازه ای یافته است.


بررسی دقیق و علمی مبانی نظری و به ویژه فقهی موضوع ارتداد و تکفیر و واحب القتل شمردن شخص مرتد و یا ساب النبی و عناوین مشابه از بایسته های مهم و از جهادهای فکری و علمی متفکران مسلمان و بیشتر فقیهان آزاد اندیش و انسانگراست؛ فقیهانی که دین را در خدمت انسان می دانند و نه انسان را در خدمت دین، و تا این جهاد فکری به سرانجامی نیکو و به تحول بنیادین در افکار و اذهان عمومی و در زیست مؤمنانه مسلمانان مقلد تبدیل نشود، گرهی از کار فروبسته عمل شنیع قتل افراد و ترور آدمیان به هر بهانه گشوده نخواهد شد. در این زمینه موضوعات و مسائل مختلفی مطرح است که به نحو پیشینی و یا پسینی باید به آنها پرداشت و در واقع به پرسشهایی پاسخ گفت تا در نهایت بتوان در موضوغ ارتداد و تکفیر و فتوای ترور و امثال آن تعیین تکلیف کرد.پرسشهایی از این دست: دین برای انسان یا انسان برای دین، تکلیف آرادی فکر و عقیده، مشروعیت آسمانی یا زمینی حکومت و قانون، ربط فقه و قانون، تکلیف مرزهای ملی و نقش دین نهادینه شده و شریعت محوری چون اسلام در تقنین و سیاست و مدنیت داخلی کشورهای مسلمان و در روابط بین الملل، نقش قرآن و سنت و سیره در دین شناسی و مانند آنها تا زمانی که عالمان و فقیهان، که دیری است خود را محور و مرکز دین و دینای مردم مسلمان می شناسند، چنین می پندارند که «نمی توان برای قرآن حقیقتی جدای از کلام پیامبر و ائمه معصومین تصور نمود» و «آنچه ارزش و حقیقت دارد «قانون خداوند» است و در برابر او هیچ قانون و اعلامیه ای ارزش ندارد» و «روایات متعدی داریم که در اسلام و حقن دماء و وتوارث و جواز نکاح، شهادت به توحید و نبوت پیامبر اکرم است»، اوضاع آشفته مسلمانان و دولت های شریعت محوری چون ایران (گرچه در این نظام به همان شریعت نیز به درستی عمل نمی شود) و یا دولت سابق طالبان در افغانستان همین است که هست و قطعا اوضاع به صورت روزافزونی بدتر و آشفته تر نیز خواهد شد و بیش از پیش به تعبیر قرآن شاهد «هلاکت حرث و نسل» (بقره، 205) خواهیم بود. باز هم خشونت های دینی و کشتارها و ترورها فزونی خواهد گرفت. تا زمانی که در دین شناسی فقیهان ما قرآن در عمل اعتباری ندارد و استخراج قواعد شریعت و اجتهاد و فتوا با محوریت اخبار و روایات غالبا مجعول و بی اعتبار (مانند غالب اخبار آحاد) صورت می گیرد و اصول اخلاقی به کلی از اجتهاد و فتوا غائب است، چندان جای امیدواری به بهبود حال مسلمانان شریعت محور و مقلد نیست. وقتی برای وحی و کلام خداوند حقیقتی مستقل و جدای از کلام پیامبر و امامان شیعه امامی (یعنی همان انبوه روایات گرد آمده در منابع روایی در ادوار پس از قرن چهارم هجری) قابل تصور نیست، دیگر تکلیف دین و فقه و اجتهاد روشن است و دیگر سرنوشت اسلام و مسلمانان جز این قابل تصور نیست.    


از آنجا که یکی از پیامدهای خواسته و ناخواسته حکم ارتداد عملا ترور است، در این گفتار کوتاه به اختصار به وضعیت حکم ترور در اسلام و فقه اشارتی می کنم. این که گفتم از پیامدهای اجرای حکم ارتداد ترور است به این دلیل است که طبق فتوای فقیهان معتقد به واجب القتل بودن مرتد به عنوان حکم و خواست خد اوند «مهدرورالدم» بودن شخص مرتد است و این بدان معناست که هرکس به محض تشخیص ارتداد در کسی می تواند در همان جا و همان لحظه حکم الهی را اجرا کند و «قربته الی الله» طرف را به قتل برساند. به این جمله بنگرید: «لزوم قتل مرتد از نظر فقهی و بدوی نیاز به فنوا و حکم مرجع تقلید ندارد و چنانچه مسلمانی با مرتدی برخورد نماید از نظر اولی و شرعی می تواند حکم را جاری سازد».[1] روشن است که اجرای حکم قتل مرتد کاملا به تشخیص فرد و در عمل با روش ترور ممکن خواهد بود. چنان که پس از فتوای قتل سلمان رشدی نیز صریحا اعلام شد که هر مسلمانی می تواند بلکه مکلف است در هرجا که این شخص را یافت بکشدش. حال باید دید که ترور یعنی کشتن ناگهانی و غافلگیرانه کسی، هر که باشد، جایز است یا نه.


ترور در اسلام
      


در قرآن مفهومی و حکمی به عنوان ترور نداریم و از این رو در شمار «آیات الاحکام» و حتی در فقه و شریعت از چنین عنوانی خبری نیست. اما در سیره ها از چند ترور یاد شده که جملگی مربوط است به افراد یهودی در مدینه که مشهورترین ترین آنها عبارتند از: کعب بن اشرف، ابی رافع، ابوعفک، ابن سنینه، و اسماء بن مروان. داستان ایت قتلها و چرایی و چگونگی آنها در منابع سیره به تفصیل آمده است. گرچه اتهامات این افراد ارتداد نبود اما گویا تحت عنوان «ساب النبی» قرار می گیرند چرا که طبق اقوال نقل شده آنان از طریق شعرسرایی و شعرخوانی پیامبر و مسلمانان و حتی زنان مسلمان و گاه همسران پیامبر را به زشت ترین بیان هجو می کردند و مستمرا دشنامگو بودند. گرچه، چنان که خواهد آمد، آنان را به عنوان «محارب» نیز شایسته مجازات مرگ شمرده اند.   


گرچه این اخبار در تمام منابع سیره کم و بیش انعکاس دارد اما چنین می نماید که این نوع به قتل آوردن افراد، هرکس که باشد و هر جرمی که مرتکب شده باشند، نه در قرآن ریشه دارد و نه با مبانی عام اسلامی سازگار است و نه با سنت نبوی و علوی منطبق است. این نوع مجازات افراد، که در زبان عربی و روایی اسلام «فتک» و «اغتیال» نام دارد و اکنون در فارسی «ترور» گفته می شود (مرگ ناگهانی و پنهانی و اعلام نشده)، به استناد سیره ها به ویژه سیره پیامبر و امام علی و احادیث امامان شیعه، گناه و حرام شمرده شده است. وانگهی اگر چنین رفتاری از پیامبراسلام سر زده بود، نه تنها قطعا در سنت گفتاری و رفتاری برخی شخصیت های معتبر در نیم قرن اول اسلام  تحریم ونهی نمی شد بلکه حکم «جواز» از آن استخراج و استنباط می شد. اما سخن پیامبر این است که «الایمان قیدّالفتک، المؤمن لایفتک». این سخن، که در آن روزگار از فرط شهرت و مقبولیت به عنوان ضرب المثل هم در آمده بود، از امام علی هم روایت شده است. همین روایت با کلمه «الاسلام» در آغاز از امام صادق هم روایت شده است (طوسی،  تهذیب، جلد 1، ص 214 و کلینی، کافی، جلد7، ص 375).  در ماجرای نقشه ترور عبیدالله بن زیاد در کوفه، که قرار بود به دست مسلم بن عقیل، پسر عمو و داماد و شخصیت معتبر و معتمد فرستاده امام حسین در کوفه، اجرا شود، نیز مسلم به استناد همان روایت نبوی صریحا با ترور و قتل پنهانی و حیله گرانه و مخفی ابن زیاد در خانه شریک بن اعور (یا هانی) یکی از بزرگان کوفه مخالفت می کند. سخنی از حضرت فاطمه دخت محتشم رسول خدا، که سخنان او برای هر مسلمانی محترم است و شیعه او را در شمار قدیسان و معصومان نشانده است، روایت شده که صریحا از اغتیال تبری جسته است (بنگرید به: قیومی، جواد، صحیفه الزهرا، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1373، ص 88). سخنی از عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر، در همان روزهای نخست درگذشت نبی اسلام نقل شده که باز در آن همان روایت نبوی یعنی «الاسلام قید الفتک» آمده و او به استناد آن تن به پیشنهاد ترور مخالفان نمی دهد (بنگرید به: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 1، ص 219).[2] با این اسناد چگونه می توان پذیرفت که پیامبر به ترور مخالفناش، ولو مجرم تمام عیار، فرمان داده باشد و یا حتی بدان رضایت داده باشد. بدین ترتیب باید پذیرفت که گزارش ترور چند یهودی معترض و یا هجوگو و زشتگو نادرست است و چنین رفتاری نمی تواند از شخصی چون پیامبر اسلام سر زده باشد. وقتی پیامبر خود فرموده «الاسلام [یا الایمان] قیدالفتک، المؤمن لایفتک»، چگونه خود آن هم به کرات دست به چنین عمل زشتی می زند؟ می توان احتمال داد که در منابع و در گزارشات بعدی، دستکاریهای فراون و احتمالا آگاهانه ای در این زمینه ها صورت گرفته است.[3] باید به این دقیقه نیز توجه کرد. در هرحال نه تنها از منظر فقیهان نخستین چنین مستنداتی وجود نداشته بلکه  وجود روایات حرمت فتک موجب تحریم آن شده است. 


 باید افزود که صدور احکام قتل به عنوان قصاص یا جرائم دیگر به طور علنی برای محکومان غیابی داستان دیگری است که به لحاظ موضوعی از شمول ترور و فتک و اغتیال خارج است. به ویژه در آن روزگار اساسا محکمه و دادرسی به شکل امروزین در نظام قبایلی عراب وجود نداشت. اما در شرایط جدید زندگی و در چارچوب نظام های حقوق و سیاسی مدرن، هیچ مجازاتی برای هیچ  متهمی و حتی در مورد هیچ جرم اثبات شده ای بدون تشکیل دادگاه و بدون دادن حق دفاع به متهم و به طور کلی بدون رعایت تمام تشریفات قانونی، پذیرفته نیست و طبعا شریعت مبتنی بر حقوق و خرد و عد الت نمی تواند با آن موافق باشد.  با چه منطقی می توان پذیرفت که در یک نظام مشروع (به ویژه نظام دینی مورد قبول علما و فقها) فردی غیر مسئول و بدون تقید به قیودات قانونی و بدون طی روند قانونی و بدون اجرای آئین و سنت رسمی و مدون دادرسی، ولو فقیه و مرجع تقلید، حق دارد که به تشخیص خود (ولو از طرق معتبر) کسی را مرتد بشناسد و فتوای تکفیر صادر کند و صریحا و با نام و نشان فرمان به قتل کسی بدهد؟ در این صورت، فلسفه وجودی دولت و قانون و دستگاه قضا و عدالت بر باد خواهد رفت.    


در این میان طرفه این که یکی سیره نویسان نامدار معاصر یعنی سید جعفر مرتضی العاملی در مقام توجیه ترورهای یهودیان (جز در مورد اسماء که به دلایلی در آن تردید دارد)، که خود آنها را «ترورهای سازمان یافته» می نامد، بر آمده و تلاش وافر به خرج داده که آنها را مشروع و مجار نشان دهد. او با قبول اصل اسلامی «اسلام قیدالفتک، فلایفتک مؤمن» مدعی است که این ترورهای سازمان یافته مشمول نهی فتک و اغتیال مورد نظر اسلام نیست. او چنین استدلال می کند: منظور از منع در مواردی است که طرف در امان قرار گرفته باشد، در حالی که یهودیان در آن مقطع نقض پیمان کرده و مسلمانان و پیامبر را هجو می کردند و به مسلمانان آزار می رساندند، از این رو آنان محارب بوده و از امان خارج بودند. او با این مفروضات می گوید دشمن در میدان جنگ امنیت ندارد و می توان بر اساس سخن نبوی «الحرب خدعه» با توسل به هر وسیله ای دشمن را از سر راه برداشت. می افزاید اشکال دارد که در میدان جنگ از پشت به دشمن حمله شود تا از شرّ او رهایی حاصل شود؟ ایشان به استناد روایتی مدعی است که در شرایطی فتک و ترور به اذن امام جایز است. در عین حال وی بین «بین غدر» (=حیله) و «فتک» تمایز قایل است و مدعی است که غدر اعم از فتک است. در نهایت ایشان خودداری مسلم بن عقیل از کشتن زیاد را به دلیل در امان بودن وی در خانه میزبان می داند نه به دلیل منع شرعی ترور و کشتن زیاد. قابل تأمل این که ایشان پس از نقل روایتی مبنی بر این که  معاویه بن ابی سفیان معتقد بود که کعب بن اشرف به حیله کشته شده و از این رو مظلوم بوده است، می افزاید که معاویه به انگیزه تنقیص و تحقیر پیامبر چنین سخنی گفته است.[4]   


با اندک تأمل در این دعاوی روشن می شود که این نوع استدلال از مبانی استواری برخوردار نیست. حداقل سه نکته در این مورد قابل ذکر است. یکی این که جنگ در عرف و ادب سیاسی و نظامی تعریف دارد و هر نوع اختلاف و نزاع سیاسی را نمی توان جنگ و محاربه به معنای مصطلح آن دانست. با هیچ معیاری نمی توان اقدامات چند نفر از مخالفان یهودی پیامبر اسلام را در آن مقطع مصداق «قتال» در چهارچوب گفتار قران و جنگ متعارف دانست. اگر هم چنین باشد، وقتی که پیامبر در جنگها آغاز به جنگ نمی کرد، چگونه می توان پذیرفت که به فرمان او افرادی را ترور کنند و حتی زنی را در خانه اش و در خواب هنگامی که کوکش را شیر می دهد (اسماء بنت مروان) غافلانه و به آن شکل مشمئزکننده بکشند؟ دیگر این که اگر قرار باشد برای از بین بردن دشمن (ولو در میدان جنگ) هر کاری مجاز باشد، دیگر نه از امنیت نشانی خواهد بود و نه از اخلاق و نه از عدالت اثری. در این صورت، این همه ادعای اخلاق و عدالت و انصاف مورد ادعای مسلمانان، چه معنای خواهد یافت؟ اصولا اخلاق و انصاف و عالت بیشتر در مواجهه با مخالفان و دشمنان، از جمله در میدان جنگ، معنا و مفهوم خواهد داشت تا در زنذدگی معمولی. سوم این که ساختار بیانی و مفهومی و مضمونی جمله منقول از نبی اسلام و نوع استدلال امام علی و عباس و حضرت فاطمه و امام صادق به روشنی گواه است که روایت اطلاق دارد و نمی توان مواردی چون ترورشدگان یهودی را مستثنا کرد. تلاش مؤلف برای خروج ترورهای سازمان یافته یهودی از موضوع حرمت شرعی فتک و اغتیال موجه و معقول و مقبول نیست. اگر به آیه «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم» (توبه، 5) استناد شود، باید گفت که این فرمان پیکار با دشمنان در حال جنگ است نه به معنای ترور و قتل مخالفان حتی محارب در خارج از محدوده تعریف شده جنگ و به ویژه ترور در خانه و حتی خواب (به گونه ای که در مورد چند ترور افراد یهودی مورد بحث نقل شده است).    


قابل ذکر است که گیورگیو به نکته ای اشاره می کند که گرچه قابل توجه است اما از جهاتی با منابع موجود سازگار نیست. وی می نویسد: «اسماء بنت مروان، کعب بن اشرف و ابوعفک، که هر سه با شعر اسلام، مسلمانان، و پیامبر و خدا را هجو می کردند، به دست مسلمانان کشته شدند. با این که پیامبر از این ترورها نفرت داشت نتوانست کاری و اقدامی در جهات مجازات قاتلین بکند. چرا که طبق قرارداد سال اول (قانون اساسی مدینه) هر قبیله از نظر قضایی و حقوقی استقلال کامل داشت و فقط رئیس قبیله می توانست مجازات جاری کند».[5]



ماخذ :


[1] . جملات نقل شده در داخل گیومه از گفتار فقهی آقای شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی است. منتشر شده در سایت جرس.

[2] . تحقیق و منابع فوق بر گرفته از گفتار دکتر محسن کدیور است. بنگرید به: کدیور، محسن، دغدغه های حکومت دینی، تهران، نشر نی، 1379، مقاله «حرمت شرعی ترور». نیز بنگرید به گفتار ایشان در کتاب: حق الناس، تهران، کویر، 1387، ص 112-114

[3] . با توجه به جدالهای خشن و گاه خونین یهودیان مدینه با محمد و مسلمانان و پیامدهای خواسته و ناخواسته آن، انگیزه های موجهی برای تدلیس در تاریخ اسلام وجود دارد. به ویژه که برخی راویان اخبار مربوط به این درگیرها (از جمله بیشتر در ماجرای بنی قریظه) یهودی ها و یا یهودی تباران مسلمان بوده اند. منابع ابن اسحاق از این نظر قابل توجه و تأمل است.

[4] . سید جعفر مرتضی العاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی للطباعه للنشر و التوزیع،  1995، جلد 6، 43-46

[5] . گیورگیو، محمد پیامبری که از نو باید شناخت، ترجمه مهرداد صمدی، تهران،  آسیا، 1343، ص 241-242 

 

پیام تسلیت جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی به هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی

Posted: 18 Dec 2011 06:43 AM PST

جرس: جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی درگذشت امام جمعه رفسنجان و هم چنین همسر خواهر سید محمدخاتمی را تسلیت گفتند.

به گزارش کلمه، در پیام تسلیت به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام آمده است:

ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام

ضایعه مولم درگذشت حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد هاشمیان امام جمعه محترم رفسنجان را تسلیت عرض می کنیم.

انشاءالله روح آن عالم ربانی بر اثر خدمات ارزنده در طول حیات پرثمرشان قرین رحمت الهی باشد و صبر و اجر نصیب بازماندگان این خاندان مکرم گردد.

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

 

به گزارش کلمه، خانواده های زندانیان سیاسی همچنین در پیامی دیگر رحلت داماد مرحوم آیت الله خاتمی، “مرحوم حاج محمد خلیلی اردکانی” را که صبح یکشنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۹۰ دار فانی را وداع گفته بود به خانواده سید محمد خاتمی تسلیت گفتند.

متن این پیام بدین شرح است:

 

جناب حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی

سرکار خانم سیده فاطمه خاتمی

خبر تاسف آور عروج روحانی پدر مکرم شهید، آقای حاج محمد خلیلی اردکانی دل های آزرده از ستم ما خانواده های زندانیان سیاسی را نیز مملو از اندوه کرد. بی شک زندگی پرثمر این پدر بزرگوار و مرگ آرام او جایگاه والای اورا نزد خالق متعال می نمایاند.

پس ما برای خود زندگی و مرگی مشابه این عزیز تمنا می کنیم و برای شما و فرزندان فرهیخته و سایر بازماندگان بزرگوار ایشان از درگاه خدای باری صبر و شان عالی درخواست داریم.

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی
 

واتسلاو هاول درگذشت

Posted: 18 Dec 2011 07:33 AM PST

جرس:  واتسلاو هاول، رئیس جمهوری پیشین چک و یکی از نویسندگان و فعالان سرشناس حقوق بشر، در بامداد امروزیکشنبه (۱۸ دسامبر) درگذشت. هاول یکی از رهبران برجسته‌ی انقلاب مسالمت‌آمیز در کشور خود بود.

به گزارش خبرگزاری آلمان، واتسلاو هاول، رئیس جمهوری پیشین جمهوری چک در سن ۷۵ سالگی در پراگ درگذشت. سخنگوی هاول به رسانه‌های چک گفته است که هاول در بامداد یکشنبه (۱۸ دسامبر / ۲۷ آذر) چشم از دنیا فروبسته است.

هاول یکی از ادیبان سرشناس چکسلواکی سابق بود که در انقلاب مسالمت‌آمیز یا مخملین این کشور در سال ۱۹۸۹ رهبری جنبش اعتراضی علیه رژیم کمونیستی را بر عهده داشت.

واتسلاو هاول در سال ۱۹۳۶ در خانواده‌ای سرشناس و پرنفوذ در پراگ به دنیا آمد، اما در پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ اموال خانواده‌ی او از سوی کمونیست‌ها مصادره شد.

او پیش از سال‌۱۹۸۰ نیز یکی از چهره‌های اصلی مخالفان در چکسلواکی بود که بیشتر نزد دانشجویان و هنرمندان شناخته شده بود. با شروع چرخش در سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی و برآمد جنبش‌های اعتراضی در کشورهای اقمار آن به زودی نقش "فروم شهروندان" که تشکلی دمکراتیک بود در چکسلواکی برجسته شد.

این تشکل سیاسی در دسامبر ۱۹۸۹ واتسلاو هاول را به عنوان نامزد ریاست جمهوری به پارلمان فدرال چکسلواکی معرفی کرد. در این زمان هنوز انتخابات آزاد در چکسلواکی برگزار نشده بود و نمایندگان هنوز از کمونیست‌ها و یا حامیان آنان بودند.

هاول چند ماهی با پذیرش این سمت، چکسلواکی را به سوی نخستین انتخابات آزاد در ژوئن ۱۹۹۰ رهبری کرد و پس از انتخابات آزاد، ریاست جمهوری وی از سوی نمایندگان منتخب مردم تایید شد.

هاول در سال ۱۹۹۲ نتوانست آرای اکثریت نمایندگان پارلمان را کسب کند و از سمت خود کناره‌گیری کرد. این اتفاق در زمانی رخ داد که روند جدایی میان جمهوری چک و اسلواکی به اوج خود رسیده بود و نمایندگان اسلواکی‌تبار از دادن رای به هاول خودداری کردند. جالب اینکه هاول یکی از مخالفان سرسخت جدایی چک و اسلواکی بود.

با تجزیه چکسلواکی در ژانویه ۱۹۹۳ تنها پس از گذشت چند روز بار دیگر هاول با رای اکثریت قاطع نمایندگان به مقام ریاست جمهوری جمهوری چک رسید. ریاست جمهوری هاول در سال ۱۹۹۸ بار دیگر تایید شد و وی تا دوم فوریه ۲۰۰۳ میلادی رئیس جمهور کشور چک بود.

هاول نویسنده و فعال حقوق بشر

واتسلاو هاول از همان دوران جوانی تبعیض را در کشور خود تجربه کرد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی به دلیل پیشینه خانوادگی‌اش در سال ۱۹۵۱ از ادامه تحصیل به طور عادی محروم شد. او نخست به عنوان دستیار در یک آزمایشگاه شیمی مشغول به کار شد و تنها در دبیرستان شبانه فرصت یافت تا دیپلم خود را دریافت کند.


اعطای جایزه کارل به هاول در شهر آخن آلمان در سال ۲۰۰۹ میلادی

هاول از بیست‌سالگی شروع به نوشتن نمایشنامه و مقالات ادبی کرد. بیشتر نمایشنامه‌های هاول در دوران نخستین متاثر از "تئاتر آبسورد" بود. این گرایش ادبی به بهترین نحو فضای اجتماعی- سیاسی چکسلواکی را به نمایش می‌گذاشت. دو اثر مهم هاول در این دوران "خاطرات" (۱۹۶۵) و "شرایط دشوار تمرکز" (۱۹۶۸) هستند.

در طی سال‌های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶ موفق شد در دانشگاهی از راه دور به تحصیل بپردازد و سرانجام مدرک پایانی خود را در رشته تئاتر به دست آورد. وی نخستین بار در سال ۱۹۶۷ با انتقاد علنی از سانسور در چهارمین کنگره سراسری نویسندگان در پراگ توجه‌ها را به خود جلب کرد. پس از سرکوب "بهار پراگ" توسط نیروهای پیمان ورشو، انتشار مقالات و اجرای نمایش‌های هاول نیز ممنوع شد.

واتسلاو هاول چندین جایزه ادبی و سیاسی را در کشورهای مختلف جهان به دست آورد که از میان آن‌ها می‌توان به "جایزه صلح ناشران آلمان"، و "جایزه کارل" از شهر آخن که به نخبگان اروپایی اهدا می‌شود، اشاره کرد. هاول جوایزی نیز از آمریکا، اتریش و هند کسب کرد. وی بارها نیز نامزد جایزه نوبل صلح بود که موفق به دریافت آن نشد.

هاول حتی پس از کناره‌گیری از مقام ریاست جمهوری چک از پشتیبانی از فعالان حقوق بشر دست برنداشت. وی در یک گردهمایی بین‌المللی در پراگ در سال ۲۰۱۰ ضمن حمایت از نسرین ستوده، وکیل محبوس ایرانی، از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواست که خانم ستوده را هرچه زودتر از زندان آزاد کنند.

 

رييس سازمان بازرسی: مجلس نبايد مقابل اصرار دولت تسليم شود

Posted: 18 Dec 2011 06:31 AM PST

دستم از سفره دولت كوتاه شده، نه از سفره خدا

جرس: رئيس سازمان بازرسي كل كشور درباره پيگيري پرونده تخلف بانكی اخير گفت: تلاش جدی در قوه قضاييه در حال انجام است تا به اين پرونده به خوبي رسيدگي شود و از پيش داوری پرهيز كنيم. اگر كسي مجرم شناخته شد به جرم او رسيدگي مي‌شود.

به گزارش ايسنا، مصطفی پورمحمدي با ابراز اميدواري نسبت به بهتر شدن فضاي دانشگاه‌ها، ادامه داد: بايد خدا رو شكر كنيم كه امروز فضاي دانشگاه‌هاي ما فضاي دين‌داري است. البته بايد مدارجي طي شود تا به اين جا رسيد. گاهي اوقات عجله مي‌شود و گفته مي‌شود هنوز با وضعيت مطلوب فاصله داريم. هر چند ما نيز اين فاصله را قبول داريم ولي هنر آن است كه در اين جهت گام برداشته و حركت‌هاي خوبي انجام داديم.

پورمحمدي كه در جمع اساتيد و دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي بوشهر سخن مي‌گفت، اظهار داشت: امروز خوشحاليم كه جامعه پزشكي ما بخش بزرگي از نيازهاي ما را تأمين كرده است. رشته‌هاي مختلف اين علم در بالاترين سطح در كشور تدريس و تحقيق مي‌شود. بيماري‌هاي سخت در كشور درمان مي‌شود. پوشش درماني از سطح قابل قبولي برخوردار است.

رئيس سازمان بازرسي كل كشور در ادامه به پرسش‌هاي دانشجويان پاسخ گفت.

وي در پاسخ به اين سؤال كه "چرا بعد از سي سال از انقلاب، اختلاس به اين بزرگي رخ مي‌دهد؟ چرا درباره اين حادثه كسي مسئوليت نمي‌پذيرد؟ چرا كسي به دنبال برخورد با متخلفين نيست؟" گفت: من هم با شما هم عقيده‌ام. اين‌كه پس از سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي اين اتفاق بيفتد، بسيار ناگوار است. اين حجم از تخلف و سوء استفاده اتفاق بدي است. برخي شواهد از گذشته هشدارهاي جدي را به ما مي‌داد ولي الآن شدت پيدا كرد. وقتي به دوستان در حوزه‌هاي مختلف مديريتي به خصوص اقتصادي يادآوري و تذكر مي‌داديم كه نمي‌توان اقتصاد را با روش‌هاي سنتي مديريت كرد،ناديده گرفته مي‌شد. متأسفانه خيلي از آقايان به روش‌هاي سنتي عادت كرده بودند و وقتي به آن‌ها تذكر داده مي‌شد صرفاً چند تا سيستم و كامپيوتر آماده مي‌كردند ولي اين طور نبود كه تا آخر خط بروند و از تمام ظرفيت اين سيستم‌ها استفاده شود.

پورمحمدي ادامه داد: قبلاً هشدار داده شده بود كه اگر بي‌توجهي شود هر لحظه چنين حادثه‌اي دامن گير دستگاه اقتصادي مي‌شود. حال اين حادثه ناگوار اتفاق افتاد. اما اين‌كه شما اشاره مي‌كنيد كسي مسئوليت نمي‌پذيرد هم اتفاق بدي است. اين تخلف در خلأ و بين زمين و آسمان كه اتفاق نيافتد. به هر حال در يك دايره مديريتي اتفاق افتاده است. بايد بپذيريم جاهايي خطا و نقطه ضعف داريم. اگر ضعف‌هاي خود را قبول نكنيم دنبال علاج و راه حل آن نيز نخواهيم رفت.

وي در پاسخ به سؤال ديگر اين دانشجو مبني بر اين‌كه "چرا تلاش مي‌شود اين تخلف كوچك شمرده شود؟"، گفت: اين طور نيست كه اين تخلف كوچك شمرده شود. حداقل مسئولين قوه قضائيه كه به دنبال برخورد جدي و مجازات عوامل اين حادثه هستند، به هيچ وجه اين تخلف را كوچك نشمرده‌اند. اين نكته را بارها گفته‌ايم و تأكيد مي‌كنيم كه كسي نمي‌تواند بر دستگاه رسيدگي كننده اين پرونده فشار بياورد. مقام معظم رهبري نيز در دو سخنراني با عبارت‌هاي جدي نسبت به پيگيري اين پرونده تأكيد داشته‌اند. تلاش جدي در قوه قضائيه در حال انجام است تا به اين پرونده به خوبي رسيدگي شود و از پيش داوري پرهيز كنيم. اگر كسي مجرم شناخته شد به جرم او رسيدگي مي‌شود.

رييس سازمان بازرسي كل كشور در پاسخ به اين سؤال كه "چرا زماني كه در دولت حضور داشتيد به دفاع از رئيس جمهور مي‌پرداختيد ولي حالا كه دست‌تان از سفره دولت كوتاه شد به فكر انتقام افتاده و از عملكرد دولت انتقاد مي‌كنيد؟" تصريح كرد: وقتي كه در دولت هستم همكار دولت شمرده شده و بايد به طور جدي به دولت كمك كرده و در فعاليت‌هاي دولت همكاري داشته باشم و بر نقاط مثبت دولت تأكيد كنم. دولت يك تيم است و تا زماني كه فرد در تيم حضور داشته باشد نمي‌تواند ضد آن تيم عمل كند. اين فرد بايد در راستاي اهداف تيم تلاش كرده و اگر نقطه ضعفي ديد درصدد اصلاح و رفع آن بر بيايد نه اين‌كه علني كند. البته ادبياتي كه امروز از من مي‌شنويد زمان وزارت كشور نيز از من زياد شنيده شد. اما آن روزها چندان مورد توجه رقباي دولت نبود ولي الآن مورد توجه واقع مي‌شود. هم اكنون به خوبي خاطرم هست كه دوران وزارت كشور در هر استاني چه گفتم و در چه حوزه‌هايي متذكر شدم.

وي با تأكيد بر اين‌كه سخنانش انتقاد از دولت نبوده بلكه انجام وظيفه است، گفت: من بازرس كل كشور و البته بازرس دولت هستم. من مسئولم تا ببينم كجاي عملكرد دولت ضعف دارد و آن را كنترل كنم نه اين‌كه سكوت كنم. در انجام وظيفه‌ام نيز با كسي تعارف ندارم. امروز وظيفه من اين است. حتي گاهي اوقات به خود انتقاد دارم كه نكند با دولت ملاحظه كاري و مسامحه كاري مي‌كنم. شما يا معتقديد در دولت ضعف و خطايي نيست كه ما استقبال مي‌كنيم ولي اگر معتقديد ضعف و خطا است بايد رسيدگي شود. زماني كه براي خدمت در سازمان بازرسي كل كشور انتخاب شده بودم انتقاد امروز شما را حدس مي‌زدم. در مورد اين‌كه گفتيد دستم از سفره دولت كوتاه شد بايد بگويم كه الحمدلله نعمت‌هاي خدا بر من زياد است و از سفره خدا دستم كوتاه نشده است.

پورمحمدي در پاسخ به دانشجويي كه مي‌گفت «تخلفات اقتصادي را دانه درشت‌ها و آقازاده‌ها انجام داده‌اند ولي چرا هيچ دانه درشتي پشت ميله‌هاي زندان نرفته است؟» گفت: دانه درشت يعني كساني كه تخلف بزرگي مرتكب شده‌اند. اما منظور شما از دانه درشت يعني مديركل و رئيس متخلف. اگر مديري را با يك ميليون اختلاس بازداشت كنيم شما مي‌گوييد دانه درشت است ولي اگر فرد ناشناخته‌اي را با صد ميليارد تومان هم بگيريم شما نمي‌گوييد او دانه درشت است. اما بايد بدانيد كه پرونده تخلف‌هاي بزرگ مالي توسط مديران و مراكز مالي دستگاه‌هاي رسمي اتفاق نمي‌افتد. البته ممكن است از آن‌ها سوء استفاده شود. مثلاً در پرونده اخير سوء استفاده كننده اصلي مديران دولتي نيستند. بلكه كارخانه داران بودند كه يكسري را با خود آلوده كردند. اما تا حرف فساد اقتصادي زده مي‌شود گفته مي‌شود آقازاده‌ها. بايد بدانيم كانون‌هاي ثروت عامل اصلي فساد اقتصادي هستند كه برخي را نيز آلوده مي‌كنند.

رئيس سازمان بازرسي كل كشور همچنين در خصوص سؤالي مبني بر اين‌كه «وظيفه اصلي سازمان بازرسي چيست؟» تأكيد كرد: طبق اصل 174 قانون اساسي سازمان بازرسي دو وظيفه عمده دارد كه عبارت است از نظارت بر اجراي صحيح قوانين و نظارت بر حسن اجراي امور در دستگاه‌هاي اجرايي. تلقي و ارزيابي ما اين است كه به نسبت گذشته موفق‌تر هستيم. اما وضعيت فعلي نيز راضي كننده و مطلوب ما نيست و با سطح مطلوب فاصله داريم. البته بازرسي تمام كننده نيست. تنها شناسايي و تذكر بر عهده ما است و اگر تذكر ما اعمال نشد به دستگاه‌ها و مسئولين معرفي مي‌كنيم. شايد اگر خودمان مسئول برخورد نيز بوديم اثر كار ما بيشتر بود.

پورمحمدي در پاسخ به سؤالي درباره مخالفت ديوان محاسبات كشور با عدم اجراي مصوبه هيأت وزيران درباره كاركناني كه به مناطق مرزي انتقال مي‌يابند، گفت: دولت بايد كار قانوني بكند. هر دستوري بايد مجوز مجلس را دارا باشد. اگر دستوري بر اساس قانون نباشد جلوي آن را مي‌گيريم. بايد دولت مجوز اين دستور را از مجلس مي‌گرفت. بايد همه دستورها شكل و نظم قانوني به خود بگيرد.

رئيس سازمان بازرسي كل كشور در خصوص شبهه يكي از دانشجويان مبني بر انتخاباتي بودن سفرهاي استاني وي گفت: چند سال است ما به اين طرف و آن طرف مي‌رويم كه تنها مربوط به دوره سازمان بازرسي كل كشور نمي‌شود. در دوره قبل از وزارت كشور سفرهاي متعددي به استان شما آمدم بدون اين‌كه علني حضور داشته باشم. بعد از آن نيز كه به دفتر رهبري رفتم بارها به استان شما آمدم. در دوران وزارت كشور هم به استان شما آمدم. فكر مي‌كنم وظيفه مسئولين است كه در استان‌هاي مختلف حضور پيدا كرده و از نزديك با مشكلات آن استان‌ها آشنا شوند. اگر اين دست سفرهاي مسئولان انتخاباتي هم بود به نظر من بد نيست. اين كه كسي خود را براي انتخابات معرفي كند اصلاً بد نيست. اما من وظيفه خودم را انجام مي‌دهم.

وي ادامه داد: اما اين‌كه اين سفرها و بها دادن به مردم به اين خاطر باشد كه تنها راي مردم را جلب كنيم بد است. مقام معظم رهبري در ديدار بسيجيان فرمودند سياسي باشيد ولي سياست زده نباشيد. مقام معظم رهبري هميشه به مسئولين تأكيد دارند كه در دانشگاه‌ها حضور پيدا كرده و به سؤالات نسل جوان پاسخگو باشند. اين‌كه مسئولين با جامعه ارتباط داشته و در محافل دانشگاهي حضور پيدا كنند نياز امروز جامعه است.

پورمحمدي درباره تفكيك جنسيتي دانشگاه علوم پزشكي كه خواسته يكي از دانشجويان بود، ضمن موافقت با اين پيشنهاد گفت: اين مساله امكان خوبي است ولي بايد توسط كارشناسان و مسئولان ذي‌ربط مورد بحث و بررسي قرار گيرد.

وي درباره اين‌كه آيا سازمان بازرسي دنبال شفاف سازي است؟، گفت: سازمان بازرسي دنبال شفاف سازي است. مي‌خواهيم تمام امورات شفاف شود. بارها تأكيد كردم نظام اداري كشور بايد شفاف باشد. اين حق مردم است بدانند مسئولين چطور سياست‌ها را انتخاب كرده و براي سرنوشت‌شان تصميم‌گيري مي‌كنند. شفاف سازي يك اصل مديريتي است كه مزاياي فراواني دارد. هر جا بتوانيم دنبال شفاف سازي هستيم. كارهاي بزرگي در دست اقدام داريم تا بتوانيم موضوع شفاف سازي را به صورت گسترده‌تر در كشور مطرح كنيم.

رئيس سازمان بازرسي در پاسخ به دانشجويي كه معتقد بود درباره تخلف بانكي اخير پولي به بيت‌المال باز نمي‌گردد و آيا سازمان بازرسي در كشف تخلف بانكي اخير نقش داشت؟ گفت: سه هزار ميليارد ملك، زمين و كارخانه موجود است. همه اين پول‌هايي كه از بانك اخذ شد تبديل به كارخانه شده است. اين پرونده در حال رسيدگي است. از 15 مرداد كه اين فساد كشف شد تا امروز قوه قضائيه با جديت در حال تعقيب آن است. پيشرفت اين پرونده بسيار هم خوب بود. اين‌كه سازمان بازرسي كل كشور اين تخلف را شناسايي كرده است يا خير بايد بگوييم بازرسي در حوزه اداري بازرسي مي‌كند. اين فساد در خارج از سيستم اداري شكل گرفته است. بانك صادرات شبه خصوصي است ولي اين عمليات خلاف، خارج از بانك اتفاق افتاده است. عوامل بانكي در خارج از بانك اين فساد را رقم زدند. در بانك چيزي ثبت نشده است. اما اين باند در حال تاسيس بانك بود و حتي مجوز را نيز گرفته بود كه با دخالت سازمان بازرسي مجوز بانك لغو شد. اگر شش ماه از تاسيس بانك مي‌گذشت اين افراد مي‌توانستند منابع مالي خود را تأمين كرده و چنانچه شناسايي مي‌شدند به يك تخلف عادي ختم مي‌شد. اما با لغو مجوز بانك اين تخلف لو رفت.

رئيس سازمان بازرسي در پاسخ به سؤال يكي از دانشجويان مبني بر اين‌كه چرا هيچ گاه مفاسد اقتصادي معرفي نمي‌شود. آيا نشان از ضعف كشور نيست؟ گفت: مفاسد اقتصادي بيان مي‌شوند. خيلي از تخلفات و انحراف‌هايي كه رخ مي‌دهند رسانه‌اي مي‌شوند. اما عموماً از بيان بيماري و تخلف ابا داريم. ممكن است گفته شود اگر بيماري بيان شود موجب ترس و هراس مردم شود. من اين مسئله را قبول ندارم. مشكلات را بايد بيان كرد. ضعف‌ها و دردها را بايد بازگو كرد تا انسان دنبال رفع ضعف‌ها برود.

وي در پايان درباره سؤال يكي از اساتيد علوم پزشكي كه مي‌گفت دولت بايد 3 هزار ميليارد تومان از محل درآمد نفتي را به وزارت بهداشت بدهد و نقش سازمان بازرسي در خصوص عدم پرداخت چيست؟ گفت: نقش سازمان بازرسي اين است كه به كمك وزارت بهداشت برويم. مجلس بايد بيايد برنامه‌ها را محدود كند و روي قيمت‌گذاري‌ها ورود پيدا كند. مجلس بايد دقيق‌تر تصميم بگيرد. مجلس نبايد مقابل اصرار دولت تسليم شود. مجلس بايد دخل و خرج دولت را بررسي كند كه دولت كدام تعهدات را مي‌تواند اجرايي كند و طبق آن مصوبات خود را تصويب كند. انتظار داريم نمايندگان دور بعدي با وسواس و نگاه دقيق علمي طرح‌ها را تصويب كنند. اگر مردم فشار آوردند با آنان صحبت كنند و اگر دولت فشار آورد مقابل آن بايستند. بايد سعي كنيم فضاهاي انتخاباتي مقداري عاقلانه‌تر و هوشيارتر باشد. مردم نيز بايد هوشيار باشند كه نمايندگان‌شان وعده‌هاي بدون پشتوانه به آنان ندهند. اگر قول دادند بپرسند كه بر چه اساس و منطقي اين قول مطرح مي‌شود.
 

خبر بازگشت آیت الله امجد تکذیب شد

Posted: 18 Dec 2011 07:07 AM PST

جرس: در پی اعلام خبر بازگشت آیت‌الله شیخ محمود امجد پس از سفری حدود شش ماهه به ایران، این خبر از سوی خانواده ایشان تکذیب شد.

به گزارش ندای سبز آزادی، خانواده ایشان اعلام کرد، این خبر صحت ندارد و آیت الله امجد همچنان در مالزی به سر می برد.

وی پس از انتخابات سال ۸۸ و در اعتراض به سرکوب مردم معترض، درس اخلاق خود را در تهران تعطیل و تیرماه امسال ابتدا به روسیه و سپس به مالزی سفر کرد و همچنان در این کشور به سر می برد.

به دنبال سفر آیت‌الله امجد به مالزی برخی ایرانیان مقیم این کشور ابراز امیدواری کرده بودند که ایشان در ماه شعبان و رمضان در این کشور ماندگار شود .

آیت الله امجد در مالزی یک حسینیه در اختیار دارد و سخنرانی های اخلاقی خود را در آنجا انجام می دهد.

 

اصلاح طلب راضی، اصول گرای ناراضی

Posted: 18 Dec 2011 05:21 AM PST

آرش غفوری


سال ۸۴ من خبرنگار سیاسی روزنامه اقبال بودم که ارگان غیر رسمی حزب مشارکت و حامی دکتر معین در انتخابات نهم ریاست جمهوری بود. در یکی از روزهای قبل از انتخابات دوستی از دفتر روزنامه مردم سالاری با روزنامه تماس گرفت. گویا یکی از بستگان آقای کواکبیان مدیرمسئول روزنامه و رئیس حزب مردمسالاری فوت کرده بود و آنها برای صفحه بندی منتظر پیام تسلیت دکتر معین بودند که قرار بود در صفحه اول منتشر شود. اینکه چرا با روزنامه اقبال تماس گرفتند را دقیقاً نمی دانم، شاید به این دلیل که به خود دکتر معین دسترسی نداشتند و فکر می کردند ما در روزنامه می توانیم با ایشان تماس بگیریم. قول دادم پیگیری کنم و به دوست عزیزم، حمید سیدی که رئیس دفتر دکتر بود زنگ زدم. حمید گفت دکتر پیام را نوشته و برایشان ارسال می شود. یک ساعتی بعد از تماس اولیه، دوباره از روزنامه مردمسالاری تماس گرفتند و تاکید بر اینکه آقای کواکبیان گفته است صفحه یک حتمن باید با پیام دکتر معین بسته شود. بچه های روزنامه مردمسالاری هم نگران که وقت می گذرد و روزنامه برای صفحه بندی و انتشار اول وقت هنوز آماده نیست، پس از دو، سه باری تماس تلفنی، بالاخره گویا پیام دکتر معین رسیده بود که دیگر مجدداً تماسی نگرفتند.

این داستان البته در زمانی بود که همین دوستان حزب مردمسالاری و البته تنها چهره رسانه ای این حزب، یعنی آقای کواکبیان، مشارکتی ها و مجاهدین انقلاب را – که معین عزیز کاندیدای این دو حزب بود - به تندروی متهم می کردند و البته از این جنس آدم ها کم هم نبودند. مدیرمسئول روزنامه توسعه که زمانی در سرویس سیاسی این روزنامه کار می کردم هم یک بار گفته بود که حاضر نیست برای چاپ گفته های امثال کسانی مثل "تاج زاده" به زندان برود. این نوع آدم ها همیشه همیشه حاضری خور سفره اصلاحات بودند، از هر طیف و گروهی پیدا می شدند. کسانی که مرغ عروسی را می خوردند اما در مجالس عذا تب می کردند. برای آنها اصلاح طلبی تا زمانی اصلاح طلبی بود که شیرینی آن پخش شود وگرنه اگر قرار باشد هزینه ای بدهند، ترجیحشان این بود که پشت پستو قایم شوند و البته روشنفکرانه تئوری بدهند، نقد کنند و فقط ایراد بگیرند.

به عکس های آقای کواکبیان دقت کنید، آن هنگام که در روز بیست و دوم خرداد 88، پشت سر مهندس موسوی در حوزه مسجد ارشاد شهر ری می خندد. خود ایشان البته می داند که چند بار با ستاد مهندس تماس گرفته بود که مهندس کجا رای می دهد تا خود را به آنجا برساند. هر وقت آن عکس را می بینم به یاد خاطره سال 84 خودم از ایشان می افتم که بالاخره طرف کاندیدای رئیس جمهوری است و اگر رئیس جمهور شود هر پیامی از سوی او یا عکسی با او به آدم اعتبار می دهد. بالاخره باز هم انتخاباتی در کار است و باز هم مجلسی و صندوق رایی.

به هر حال ایشان آن روزها عضوی از اقلیت مجلس و حامی میرحسین بود و دولت میرحسین هم دولت منتظر. اما به محض آنکه ورق برگشت و وقت حساب و کتاب رسید و به جای غنائم که تقسیم شود عواقب "با میرحسین بودن" به حساب کشی گذاشته شد، دیگر از آقای کواکبیان – و امثال ایشان – خبری نبود. کلمه و دکلمه ای به زبان جنبش سبز در ورد گفتمان ایشان و دوستانشان نچرخید تا به اینجا برسد که امروز در حالیکه میرحسین موسوی و مهدی کروبی، قریب به یک سال است به حبس رفته اند از ضرورت حضور و شرکت در انتخابات بگوید. لابد در سالگرد حصر مهندس و شیخ، قصد دارند چراغ سبز دوباره نظام به خودشان و فقط خودشان را جنش بگیرند و با لاف و کلاف از حضور ۱۵۰ نفره در مجلس آینده بگویند؛ تازه آن هم با یادآوری اصلاح طلبی و با فراموشی جنبش سبز.

تکلیف انتخابات را برای اصلاح طلبان و سبزها خاتمی تمام کرد، آن وقت که گفت زندانیان را آزاد کنید، از فعالیت آزادانه احزاب جلوگیری نکنید و انتخابات را واقعاً آزاد تضمین نمایید. پیام خاتمی مخاطب مشخص داشت که پیام را گرفت یا نگرفت نمی دانم و دیگر خیلی هم مهم نیست. مهم آن است که آزادگان سبز درون زندان هم همان حرف های خاتمی را تکرار کردند، تاج زاده با زبان روزه نامه داد که آینده نظام و انقلاب در گروی انتخابات آزاد است و این اواخر هم شورای هماهنگی جبهه اصلاحات از عدم ارائه لیست در انتخابات آتی گفت. حال گیریم که از این گوشه و کنار، بادمجان دور قاب چین های اصلاح طلبی مزه دهشان تغییر کرده باشد، صندلی های سبز – بلی "سبز" - پارلمان برایش وسوسه انگیز باشد و چهره ظاهری قدرت در وکالت ملت قلقله هر روز و شبشان باشد. آسمان را که به زمین هم بیاورند و رمل و اسطرلاب هم بیندازند قرار نیست که رضایت خود را لاپوشانی کنند. اینها و از این جنس آدم ها همیشه راضی هستند. نمادی از اصلاح طلبان راضی و همیشه راضی.
در همین مجلس چند بار از همین اصلاح طلبان راضی دست بر نقاط حساس اقتدارگرایی گذاشتند، کجا برایشان هزینه داشت و هزینه اصلاح طلبی را دادند و کی و چه وقت و فقط یک بار و یک بار مطالبات واقعی اصلاح طلبانه را فریاد زدند؟ اینها را مقایسه کنید با امثال علی مطهری، عماد افروغ و در مقایسی پایین تر احمد توکلی که بالاخره حرفی از دهنشان بیرون می آمد. گیرم که با ما سبزهای اصلاح طلب مخالف بودند یا هنوز هم هستند، گیرم که با مبانی فکری مطهری اختلاف نظر داریم و بر فرض که مطهری از لیست اصول گرایی به مجلس رفته باشد، اما مطالبات اصلاح طلبانه را امروز مطهری بیشتر نمایندگی می کند یا امثال کواکبیان و اقلیت بی بخار مجلس. در مجلس هفتم این عماد افروغ بود که داد می زد و از اصول فراموش شده می گفت یا همان اقلیت 40، 50 نفره اصلاح طلب؟ آنها که اصول گرا هستند، اظهار نارضایتی می کنند، آن ها شده اند اصول گرای ناراضی و امثال نمایندگان اصلاح طلب ما با دمشان گردو می شکنند و می شوند اصلاح طلب راضی.

اصلاح و حق طلبی به ژست و ادعاهای پر طمطراق نیست، می شود از لیست اصول گرایان به مجلس رفت و مطالبات اصلاح طلبانه داشت، همانگونه که مطهری امروز دارد و می شود وزیر خاتمی بود و به مجلس رفت، اما از اینکه اصلاح طلب نامیده می شود شرم کرد، همانگونه که آقای پزشکیان امروز شرمسار اصلاح طلب بودن است. اشکال ندارد بگذارند باشند؛ لااقل تکلیف برای آنهایی که به هر دلیل می خواهند رای بدهند هم باید مشخص شود. آنهایی که از ترس شناسنامه و حساب و کتاب اداره رای می دهند اگر اصلاح طلب هم باشند بیشتر از آنکه به لیست اصلاح طلبان نگاهی کنند باید به عملکرد اصول گرایان توجه داشته باشند. علی مطهری حتماً از مصطفی کواکبیان بهتر است. بالاخره او اصول گرای ناراضی است در جایی که همه راضی هستند و این یکی اصلاح طلب راضی است، جایی که همه ناراضیند
 
منبع : ندای سبزآزادی

 

     *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.



 

راهپیمایی مردم گلستان در اعتراض به اجرایی نشدن مصوبات استانی

Posted: 18 Dec 2011 04:38 AM PST

جرس: در پی اجرایی نشدن مصوبات سفرهای استانی هیات دولت، مردم گلستان به خیابان‌ها آمدند و شعارهای اعتراضی سر دادند.

به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، از استان گلستان خبر می‌رسد در پی اجرایی نشدن مصوبه سفر اول هیئت دولت به استان گلستان در شهرستان علی‌آباد کتول در سال ۱۳۸۴ مردم این شهرستان برای سومین بار پس از برگزاری نماز جمعه راهپیمایی کردند.

یکی از مصوبات سفر اول هیئت دولت به استان گلستان در سال ۱۳۸۴ احداث جاده علی آباد به شاهرود بود که برای احداث آن در سال ۱۳۸۵ ،۶ میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته‌ شد و بلافاصله زمین‌های ساکنان روستای شیرین‌آباد (نقطه آغازین محل احداث جاده) خریداری و عملیات جاده‌سازی شروع ولی پس از پیشرفت چند کیلومتری به بهانه‌های واهی متوقف شد.

همچنین در جریان سفر اول و سوم هیئت دولت به استان سمنان و استان گلستان این موضوع طرح و تصویب شد. ولیکن از اجرای آن خبری نشد، در سفر سوم رئیس‌[دولت]به استان گلستان که در مهرماه ۸۹ صورت گرفت، ضمن تاکید دوباره بر اجرای این طرح اختیار اجرای این مصوبه را به استاندار گلستان واگذار کرد ولی باز هم پیشرفتی نداشت.

مردم علی‌آباد کتول در راهپیمایی خود، ضمن حمایت از نظام و دولت با شعارهایی خواهان اجرای هرچه سریع‌تر این مصوبه شدند.

در ادامه راهپیمایی‌کنندگان در محل احداث این پروژه تجمع کردند و ضمن سر دادن شعارهایی در دفاع از این مصوبه تعدادی از شاخ و برگ‌های مسیر را پاکسازی و به مسئولین امر هشدار دادند درصورت اجرایی نکردن این مصوبه ادامه مسیر باقیمانده را با دست خود باز خواهند کرد.
پیش از این نیز، نمایندگان برخی از استان‌ها در مجلس نسبت به عدم اجرایی شدن مصوبات سفرهای استانی هیات دولت اعتراض کرده و هشدار داده بودند.