جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


انتخابات آزاد با همه مولفه هایش یا عدم شرکت؛ راه وسط نداریم

Posted: 09 Jul 2011 08:25 AM PDT

سیدمصطفی تاج زاده
جرس: سید مصطفی تاج زاده، فعال سیاسی سبز که از زمان کودتای انتخاباتی سال ۸۸ زندانی است، تاکید می‌کند که ظهور جنبش سبز در ایران و همچنین بروز شرایط جدید در منطقه، راه حل میانه برای انتخابات را بی‌معنا کرده و همانطور که آقای خاتمی نیز تاکید کرده، اصلاح‌طلبان و سبزها تنها باید در یک انتخابات آزاد با ساز و کارهای خودش شرکت کنند.


او می گوید: تا پیش از ۲۲ خرداد طرفدار این بودم که حتی الامکان در هر انتخاباتی با هر شکلی شرکت کنیم و حتی کسب اقلیت نمایندگی مجلس را نیز در نظر بگیریم، یعنی در عین حال که به شیوه برگزاری انتخابات اعتراض داریم اما در آن شرکت نیز کنیم. داستان جنبش سبز اما نظر من این امر را به شکل دیگری در آورد. در واقع جنبش سبز راه وسط را از بین برده، یا انتخابات باید آزاد باشد با همه مؤلفه ها یا ما نباید در آن شرکت کنیم و اجازه دهیم خودشان آن را برگزار کنند.
 

به گزارش کلمه این عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اما معتقد نیست که برای رسیدن به چنین هدفی لزوما باید ابتدا قانون اساسی تغییر کند؛ بلکه تصریح می‌کند: اگر مردم در صحنه باشند، انتخابات آزاد با همین قانون اساسی نیز برگزار می شود. مهم تفسیر قانون است، می توان از قانون اساسی تفسیر دموکراتیک داشت و در عین حال می توان به دلیل انفعال مردم، حاکمیت تفسیر استبدادی از قانون اساسی داشته باشد.


وی خاطرنشان می‌کند که اگر از اقتدارگرایان از ترس اصلاح طلبان به برگزاری انتخابات فرمایشی رو نمی‌آوردند، باند بی‌کفایت فعلی که جریان انحرافی نام گرفته، به قدرت نمی‌رسید. او تاکید می‌کند که در انتقادهای متقابل اخیر جریان احمدی نژاد و باند مصباح و اصولگرایان، هر دو طرف نقدهای سال‌های قبل اصلاح طلبان به جریان مقابل را تکرار می‌کنند که این نشان از درستی انتقادهای اصلاح طلبان به هر دو جریان متخاصم فعلی دارد.


این مصاحبه ای  چند روز قبل و در دوران مرخصی کوتاه مصطفی تاجزاده انجام شده است.

با توجه به گذشت دو سال از شروع جنبش سبز و اتفاق هایی که در این دوسال رخ داده، اینک وضعیت جنبش را به چه شکل می بینید و چه تحلیلی از فضا می توان داشت؟

گذشت زمان را در مجموع به سود جنبش سبز می دانم، پیش از این نیز گفته ام که اقتدارگرایان با بحران های متعددی رو به رو هستند و در موضع ضعف قرار دارند. با وجود آنکه در تمامی این مدت در قرنطینه به سر می بردم اما به هرحال با افرادی سر و کار داشته ام که یا در طیف اقتدارگرایان قرار دارند و یا از مسوولان زندان و بهداری هستند و به هر صورت به آن سمت گرایش داشتند. کاملا می توان متوجه شد که با گذشت زمان، برخورد آنان نسبت به مسائل و حتی دیدشان به ما تغییر کرده است. سال ها به ما بی بصیرتی و گام زدن در خط آمریکا را نسبت می دادند، اما با حوادثی که اخیرا پیش آمده یک نوع شرمندگی را می توان در چهره آنان دید که هرچند نمی خواهند به صراحت آن را بیان کنند اما در واقع با زبان بی زبانی می گویند که اشتباه کرده اند و حق با اصلاح طلبان بوده است، مسیری که رفته اند اشتباه بوده و باید به فکر کشور بود. از طرفی دیگر جنبش سبز نیز در حال حاضر موقعیت خوبی پیدا کرده و باید به آینده امیدوار باشد. من در زندان به دلیل آنکه در شرایط قرنطینه به سر می برم بسیاری از دوستان را نمی بینم اما دورادور متوجه شده ام که روحیه ها روز به روز بهتر می شود چرا که آنان مطمئن هستند که آینده متعلق به آنها ست و نگاه اصول گرایان به ما نیز این است که دیر یا زود برای سامان دادن به اوضاع باید از ما دعوت به کار کنند. جای هیچ نگرانی نیست و نباید هول شد. باید طبیعی باید رفت جلو و اجازه داد زمان، آنها را از درون آسب پذیر کند و در عین حال ما نیز کارها را به خوبی دنبال کنیم. باید دقت کرد که در آن طرف اختلافات رو به گسترش و دعوا به طور جدی در جریان است.

از این اختلاف ها زیاد صحبت می شود، دلیلی این اختلاف ها چیست و آیا تاثیری بر جنبش سبز دارد؟

اختلاف آنان در مورد منبع کمیاب قدرت است و هرکس می خواهد حرف اول را بزند. از سوی دیگر مشکلات اقتصادی حرف اول را می زند و می دانند که نمی توانند از پس مشکلات بر آیند و همین امر نیز اختلافات را تشدید کرده است. اختلافات فرهنگی نیز به قوت خود باقی است و بسیاری از آنان در بحث های خصوصی اعلام می کنند که روش های قهری و اجباری جواب نداده و باید فکر دیگری کنند. ۶ سال از این دولت می گذرد و با معیارهایی که آنان دارند اوضاع از نظر فرهنگی بسیار بدتر از آنچیزی شده که در دوره اصلاحات بوده است. از نظر بین المللی نیز مشکلات عدیده ای وجود دارد، اقتدارگرایان فکر نمی کردند که آمریکا پس از زمین گیر شدن در افغانستان و عراق امکان دخالت در دیگر کشورهای مسلمان را داشته باشد و در واقع جنگ عراق و افغانستان را پایان دخالت های آمریکا در منطقه می دانستند. با حوادثی که اخیرا رخ داد، خصوصا با اتفاق های لیبی معلوم شد که داستان به هیچ وجه این طور نیست و خطری که اصلاح طلبان از حضور آمریکا احساس می کردند جدی بوده است. البته طنز تاریخ این است که اقتدارگرایان همه اتفاق ها را به دشمن منتسب می کنند اما درواقع دشمن را جدی نمی گیرند، اما ما تمام اتکایمان به داخل بوده و در عین حال می گفتیم که تهدید و خطر آمریکا جدی است. اتفاقی که در لیبی ممکن است در سوریه هم رخ دهد، چرا که همه متوجه شده اند که در کشورهایی که دولت هایشان با آمریکا بر سر مهر نیستند اگر تظاهرات مردمی و به دنبال آن سرکوب رخ دهد، هر لحظه باید منتظر دخالت نظامی غرب و خصوصا آمریکا باشند. در خصوص سوریه نیز اگر تا کنون کشورهای غربی دخالت نکرده اند بیشتر به این دلیل است که امریکا و اسراییل بیشتر نگران این موضوع هستند که جایگزینی مناسب برای بشار اسد ندارند و ممکن است که جانشین او به مراتب ضد آمریکایی تر و ضد اسراییلی تر باشد تا سیستم بعث کنونی، لذا با احتیاط برخورد می کنند. از طرفی دیگر نماینده ویژه حقوق بشر نیز برای ایران انتخاب شده و به نظر می رسد پرونده ما این بار نه به دلیل مساله هسته ایی که به دلیل نقص حقوق بشر که جهان‌پسندتر است در شورای امنیت مطرح شود. فشار های اقتصادی نیز خود اظهر من الشمس است. در حقیقت پیش‌بینی اصلاح طلبان و سبزها درست در آمد و جالب این است که اقتدار گرایان مخالف احمدی نژاد به حرف های اصلاح طلبان و مخالفان سبز او استناد می کنند و در انتقاد از او همان اظهارات را بر زبان می آورند و جالب تر آنکه باند خود احمدی نژاد نیز حرفهای ما در نقد جامعه مدرسین و آیت الله مصباح و روحانیت مبارز را تکرار می کنند و با همان ادبیات آنان را مورد نقد قرار می دهند. گویی پذیرفته اند که سخن اصلاح طلبان در باره هر دو گروه یعنی اصول گرایان و باند احمدی نژاد درست بوده، منتها جالب آن که باید توجه کرد جریان انحرافی مطرح شده در واقع همان باند قدرت است و نباید از آن تحلیل اشتباهی ارائه داد. به نظر من تحلیل درست این است که این جریان انحرافی و یا به واقع باند قدرت به این دلیل به قدرت رسید که ترس موهومی از اصلاح طلبان و انتخابات آزاد در بین اصول گرایان وجود داشت و در نتیجه آنان به یک انتخابات فرمایشی تن دادند. نتیجه این انتخاب نیز این بود که جریان انحرافی یا به نظر من یک باند بی کفایت قدرت بر مسند امور تکیه بزند. اگر انتخابات آزاد بود این باندها نمی توانستند از موقعیت به این راحتی استفاده کنند و در صحنه سیاسی کشور جا پیدا کنند.

با توجه به این تعاریف و تحلیلی که شما از فضای موجود دارید در حال حاضر فعالان اصلاح طلب و جنبش سبز چه گونه می توانند عمل کنند تا جنبش به اهداف خود نزدیک شود؟

به نظرم در این باره دو وظیفه داریم. یک بعد نظری است که نقطه قوت و اقتدار اصلاح طلبان است چراکه آنان همیشه در طی این سه دهه حرف های نو، جدید و اساسی داشته اند و اکنون نیز جامعه انتظار دارد که از زبان آنان سخنان نو وره گشا بشنود. باید تببین درستی از اتفاقات به جامعه عرضه کنیم و به جای آنکه از این دعوا ها خوشحال باشیم و ذوق کنیم باید با ارائه تحلیل های مناسب جامعه را درست هدایت کنیم و این بحث را بشکافیم که چرا بعد از ۳۳ سال این مشکلات پیش می آید. به علاوه مساله اصلی که نباید فراموش شود این است که چه اقتدارگراها اختلاف پیدا کنند و چه اختلاف پیدا نکنند جریان سبز که ریشه در جریان های اصیلی چون مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و اصلاح طلبی دارد و باید با قوت به راه خود ادامه دهد. اصلاح طلبان تنها جریانی بوده اند که استقلال و آزادی را توام با خود می خواستند و از هردوی آن ها دفاع می کردند. یعنی همزمان هم با استعمار خارجی و هم با استبداد داخلی مخالف بوده اند. اصلاح طلبان و طرفداران جنبش سبز از آزادی دفاع می کنند و بر این اعتقاد نیستند که بررای مبارزه با استبداد داخلی باید به دامان نیروهای خارجی پناه برد و نه بر این اعتقاد هستند که به دلیل مبارزه با استعمار خارجی می توان با استبداد داخلی موافقت کرد. ما با استعمار و استبداد مخالف هستیم و استقلال و آزادی شعار و ماهیت اصلی جنبش مشروطه، نهضت ملی شدن نفت، انقلاب اسلامی و دو خرداد است. اما تمام هنر اقتدار گراها این است که به نام مبارزه با آمریکا و با الویت دادن به عدالت، ضد آزادی عمل کنند . ما باید تببین کنیم که راه نجات کشور آزادی و استقلال است و هیچ راه دیگری نیز نداریم. خصوصا کسانیکه نگاهشان به خارج و دخالت خارجی است باید بدانند نهایتا کشور دو دهه در جنگ های داخلی خواهد سوخت و اینگونه نیست که خشونت پایان یابد و دموکراسی حاکم شود، نمونه بارز آن نیز عراق و افغانستان است. به باور من سال های سال این دو کشور درگیری های خونین خواهند داشت و اگر آمریکا این دو سرزمین را ترک کند خطر جنگ داخلی وجود دارد و اگر ترک نکند تفکرات طالبانیسم برای مقابله با آمریکا بوجود خواهد آمد. ما به عنوان اصلاح طلب و جنبش سبزی باید گفتمان خود را اعلام کنیم، خصوصا که هر دو طرف دعوا مجبورهستند که به اصلاح طلبان استناد کنند و حتی اگر هم نخواهند حقیقت را بیان کنند، جامعه خود می فهمد و انتقاد می کند. اصلاح طلبان ۶ سال است که احساس خطر کرده اند و اکنون ما بهترین فرصت را برای مطرح کردن بحث های نظری پیدا کرده ایم و می توانیم آن ها را دامن بزنیم الان جامعه پذیرای شنیدن دیدگاه های مختلف است.


خوب این از بعد تئوریک و نظریه پردازی است، اما عده ایی اعتقاد دارند که جنبش برای آنکه بتواند به جلو حرکت کند و خواسته های خود را محقق سازد باید فعالیت عینی داشته باشد، از طرفی دیگه بعضی ها نیز معتقد هستند که با توجه به دعوای داخلی اقتدارگرایان بهتر است که در حال حاضر جنبش سبز حرکت بیرونی و عینی نداشته باشد و با هر حرکتی خصوصا حرکت های خیابانی مخالفت می کنند، به نظر شما کدام راه در حال حاضر برای فعالان جنبش سبز مناسب تر است؟

از نظر عملی هم شعار استراتژیکی برای جنبش سبز ایجاد شده که از مشروطه تا کنون نیز خواست اصلی اصلاح طلبان و تمامی آزادی خواهان بوده است. حق حاکمیت ملی و انتخابات آزاد دو شعار استراتژیک و راهبری اصلی جنبش سبز است. انتخابات آزاد تنها راه نجات کشور است. نجات کشور در ایجاد دولت وحدت ملی و برقراری آشتی ملی تحقق پیدا نمی کند. البته بعضی ها این بحث های انتزاعی را مطرح می کنند که جامعه نیز متوجه منظور آنان نمی شود. با تفاهم های ظاهری و بده بستانهای موجود نمی توان مشکلات را حل کرد. ما معتقدیم که کشور ایران یک راه برای سعادت دارد که آن نیز انتخابات آزاد است. انتخابات آزاد نیز موئلفه های خاص خود را دارد. انتخابات آزاد یعنی آزادی قلم، اندیشه و بیان و سبک زندگی، یعنی آنکه احزاب آزاد باشند، آزادی تجمعات وجود داشته باشد، اتحادیه ها و تشکل های غیر دولتی و سندیکاها آزادی عمل داشته باشند. به نظر من انتخابات آزاد تنها راه رهایی کشور است و باید نیروهایمان را به آن سمت سوق دهیم. انتخابات آزاد بخشی از مشکلات کشور را حل مید کند. استراتژی عملی جنبش سبز باید رسیدن به انتخابات آزاد باشد. از نظر تاکتیکی نیز روزه، اعتصاب غذا، اجتماع خیابونی و کارهای اینچنینی می تواند بسیار مفید باشد. به هیچ وجه نباید سکوت کنیم و از طرفی نیز معنی ندارد که طرف یکی از جناح های اقتدار گرا را بگیریم . هر دو گروه مسبب وضعیت کنونی هستند اما نباید چنان رفتار کنیم که ترس از اصلاح طلبان سبب شود این اتحاد مصنوعی ایجاد شده بین طیف های مختلف اصول گرا که یک وجه مشترک دارند و آن دشمنی با اصلاح طلبان است بوجود آید. طنز تاریخی این است که وجه مشترک ضدیت با اصلاحات تبدیل شد است . در نهایت شرایط به سود جریان دموکراسی خواهی خواهد بود. تند شدن فضا خواسته ی نظامی ها است و کسانیکه می خواهند با نظامی گری با آزادی و حقوق ملت بجنگند.


شما بارها درباره انتخابات آزاد صحبت کرده اید و در طی این دوسال نیز در فرصت هایی که داشته اید تاکید بر برگزاری انتخابات آزاد کرده اید، انتخابات آزاد دقیقا چیست و چگونه می توان به آن رسید؟

در انتخابات آزاد حرف اول را مردم می زنند. اگر فضا عمومی به گونه ایی باشد که جامعه مطالباتی داشته باشد حکومت ها چاره ایی ندارند جز آنکه پاسخ مطالبات مردم را بدهند .ما این را در دوران شاه و هم در دوران جمهوری اسلامی تجربه کردیم. اما باید به مردم درست توضیح داد که انتخابات آزاد که صحبت آن را می کنیم چیست. یکی از ابعاد انتخابات آزاد و سالم این است که مجریان و برگزار کنندگان یا باید کاملا بی طرف باشند یا آنکه در برگزاری انتخابات از تمام گرایشاتی که نامزد دارند بر سر صندوق های رای و شمارش آراء حضور داشته باشند. نمی توانیم بگوییم انتخابات سالم است اما رییس هیات بر نظارت آن آقای جنتی باشد که برای اصول گرایان جلسه می گذارد تا وحدت خود را حفظ کنند. یا آنکه آقای یزدی نایب رییس شورای نگهبان باشد درحالیکه خود رسما یک طرف دعوا با اصلاح طلبان و حتی نامزهای مستقل است. طبق قانون نباید کسانی که در هیات نظارت حضور دارند وارد انتخابات شوند و اکنون مساله ایی که مخالفان احمدی نژاد نگران آن هستند نیز همین موضوع است و جالب این است که همان اظهارات ما را در خصوص سلامت انتخابات تکرار می کنند. اکنون آنان نیز به فکر تشکیل کمیته صیانت از آرا افتاده اند و از پخش میلیارد ها پول در میان مردم نگران هستند چرا که این پول ها می تواند در رای مردم تاثیر بگذارد و این نگرانی به حق است. اما این نگرانی ها فقط درباره دولت نیست و در خصوص هیات نظارت و شورای نگهبان نیز و همچنان در باره کمیته امداد وجود دارد. وقتی گفته میشود انتخابات آزاد باید سازو کارهایی را در نظر گرفت، یعنی از همان ابتدا باید به تمام امور دقت کرد، از تایید صلاحت ها گرفته تا هیات اجرای و نظارت، رادیو و تلویزیون و مطبوعات، همه باید در مسیر برگزاری انتخابات آزاد قرار گیرند و قوای حکومتی نباید این امکان را داشته باشند که به نفع یک گروه و یا جریان خاص وارد انتخابات شوند. اکنون این شبهه است که دولتی ها در انتخابات به ضرر بخش دیگری از اصول گراها تقلب خواهند کرد، برای این امر می توان راه حل نهایی پیدا کرد اما نمی توان با گفتن تو را به خدا تقلب نکنید و آنها هم بگویند نه نمی کنیم این مساله را تمام شده بدانیم. مطمئنا اگر در هیات نظارت نماینده تمامی جناح ها حضور داشته باشند آنها نیز نمی توانند تقلب کنند. اصرار بر یک دست بودن هیات ها برای این است که تقلب کنند وگرنه از نظارت که نمی ترسند و همه را برای امر نظارت دعوت می کنند. شرایط انتخابات آزاد پیچیده نیست ودنیا آن را تجربه کرده و دیده است. اما اینکه اقتدار گراها به آن تن نمی دهند به این دلیل است که از اقتدار آنان کم می شود. اما از سوی دیگر هرچقدر که قدرت اقتدارگرایان بیشتر شود، نارضایتی مردم نیز بیشتر می شود، فساد آشکار تر و فشارهای بین الملی و حقوق بشر نیز به همان میزان بیشتر خواهد شد. باید این موضوع مهم نیز را در نظر بگیریم که فضای منطقه این مطالبه را دنبال می کند و روز به روز نیز بیشتر می شود و به همین میزان احتمال آنکه حکومت نیز به برگزاری انتخابات آزاد تن دهد بیشتر خواهد شد.


اگر حاکمیت به برگزاری انتخابات آزاد تن ندهد، در برابر انتخابات پیش رو چه باید کرد؟

تا پیش از ۲۲ خرداد طرفدار این بودم که حتی الامکان در هر انتخاباتی با هر شکلی شرکت کنیم و حتی کسب اقلیت نمایندگی مجلس را نیز در نظر بگیریم ، یعنی در عین حال که به شیوه بر گزاری انتخابات اعتراض داریم اما در آن شرکت نیز کنیم. داستان جنبش سبز اما نظر من این امر را به شکل دیگری در آورد. در واقع جنبش سبز راه وسط را از بین برده، یا انتخابات باید آزاد باشد با همه موئلفه ها یا ما نباید در آن شرکت کنیم و اجازه دهیم خودشان آن را برگزار کنند تا اختلافات نیز تشدید شود. ما با عدم شرکت خودمان در انتخابات غیر آزاد باید مشروعیت انتخابات را زیر سوال ببریم و آن را از رسمیت بی اندازیم. در عصری که از بحرین تا مصر ملت به دنبال انتخابات آزاد هستند، در کشور ما جریانی حاکم شده که روش آن مانند دیکتاتورهای منطقه است، از این رو اگر آنان احساس کنند که ما شرکت نمی کنیم مجبورمی شوند تصمیمی استراتژیک بگیرند بدین معنی که یا باید اصلاح طلبان را حذف کنند و تن به اختلاف گسترده داخلی دهند. از آنجاکه حریم ها و حرمت ها را نیز رعایت نمی کنند و از خدا، شرع و اسلام مایه می گذارند و انواع تهمت ها و اتهام را متوجه هم می کنند و به این ترتیب این وضعیت برای آنان مشکل ساز خواهد بود. و اگر غیر از این نیز بخواهند رفتار کنند باید اصلاح طلبان را وارد بازی کنند، آنهم تمام و کمال، همان طور که هستند و نباید چاره ایی غیر از این بگذاریم. من صحبت های آقای خاتمی را هم در همین راستا می بینیم. راه وسط نداریم اصلاح طلبان و سبزها در انتخابات آزاد با ساز و کارهای خودش شرکت می کنند.


آیا در همین قانون اساسی می توان به انتخابات آزاد رسید؟

بله، در همین قانون اساسی دوم خرداد و شوراهای اول و دوم شکل گرفت. در انتخابات شوراهای دوم شکرت کردیم و شکست هم خوردیم. آن انتخابات آزاد ترین انتخابات صد سال اخیر بود و هیچ کس به خاطر سلیقه، نوع نگاهش و خواستگاه سیاسی و غیره از شرکت در انتخابات منع نشد.در آن انتخابات نه جناح پیروز و نه جناح شکست خورده هیچ کدام اعتراضی نداشتند و انتخابات صد در صد سالم بود. ما شکست خوردیم و نتیجه انتخابات را نیز به رسمیت شناختیم که البته دلیل شکست ما رای بالای رقیب نبود بلکه فقط ۱۱ درصد مردم تهران درانتخابات شرکت کردند. به هرحال یکی از آزاد ترین انتخابات در دوره ما برگزار شد . اگر مردم در صحنه باشند، انتخابات آزاد با همین قانون اساسی نیز برگزار می شود. مهم تفسیر قانون است، می توان از قانون اساسی تفسیر دموکراتیک داشت و در عین حال می توان به دلیل انفعال مردم حاکمیت تفسیر استبدادی از قانون اساسی داشته باشد. قانون اساسی یک متن یا یک کتابچه است و تفسیر آن در دست خودمان است . همیشه گفته ام قانون اساسی امریکا یک قرن قبل از برچیده شدن برده داری در این کشور نوشته شده است و هنوز اجرا می شود هرچند که آن قانون اساسی متمم هایی داشته است اما به هرحال همان قانون است که درست تفسیر می شود. البته این صحبت به این معنی نیست که نبایدقانون اساسی را اصلاح کرد، در یک فرصت مناسب باید این اتفاق بیفتد اما برگزاری انتخابات آزاد را منوط به تعییر قانون اساسی نمی کنیم.

 

 

رسیدگی دقیق و بی طرفانه به پرونده فوت هاله سحابی و هدی صابر

Posted: 09 Jul 2011 07:18 AM PDT

درخواست سیصدو شصت تن از فعالان سیاسی از مسئولان
جــرس: در چهلمین روز درگذشت مرحوم مهندس عزت‌اله سحابی، سیصد و شصت تن از فعالان سیاسی در بیانیه‌ای یاد او را گرامی داشته و ضمن ارج نهادن به شش دهه مبارزه و تلاش بی وقفۀ آن فعال ملی- مذهبی، خود را همسو با مشی اخلاقی – سیاسی و منش انسانی وی خواندند.


دربخشی از این بیانیه آمده است "ما امضا کنندگان این بیانیه، شش دهه مبارزه و تلاش بی وقفه مهندس عزت الله سحابی برای سربلندی مردم و میهن‌اش را از صمیم قلب پاس می‌داریم و خود را همسو با مشی اخلاقی – سیاسی و منش انسانی او، علیرغم همه تکثر و تنوعی که اینک در جامعه ما و از جمله در حوزه‌های سیاسی – مدنی وجود دارد؛ گرانقدر و راهگشا میدانیم و فقدان او را به خانواده و دوستان همراه‌اش سوگوارانه تسلیت می‌گوییم."


  امضا کنندگان، همچنین جانباختن مرحومان هاله سحابی و هدی صابر را تسلیت گفته و خواستار "رسیدگی دقیق و بی‌طرفانۀ جانباختن آنها از سوی مسئولین امر برای کشف حقیقت و جلوگیری از تکرار آن" شدند.


متن این بیانیه ای که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفت، به شرح زیر است:


به نام خدا
ملت عزیز ایران
چهل روز از فقدان بزرگ مردی گذشت که 60 سال برای آزادی، استقلال و آبادی میهن و رفاه ملت‌اش تلاش، مبارزه و مقاومت کرد.
مهندس عزت‌الله سحابی خود دانش آموخته بزرگانی همچون مرحومان مهندس مهدی بازرگان ، آیت الله طالقانی و پدر بزرگوارش دکتر ید الله سحابی و آموزه های قرآنی و منش و روش سیاسی و اخلاقی آنان بود. اما همانگونه که خود در یکی از دستاوردهای فکری‌اش گفته بود "کتاب طبیعت و تاریخ نیز منبع آموزش و الهام‌اند"؛ بدین ترتیب یکی از بزرگترین منابع انباشت دانش او، تجارب تاریخی‌اش بود.


در تلاقی و تعامل این منابع و آن اساتید بزرگ بود که وی در دو- سه دهه پایانی عمر ارزشمند خویش، تجارب بس گرانبهای خود را بویژه از طریق مجله « ایران فردا » ، بی دریغ در اختیار همگان و به خصوص نسل جوان، قرار داد.


مرحوم سحابی در طول حیات پربار خود همواره بر این اعتقاد بود که پیش نیاز اساسی «همبستگی ملی» برای رشد و اعتلای میهن جهت دستیابی به آزادی ، عدالت ، حقوق بشر و...؛ تقدم منافع ملی بر منافع فردی و گروهی است. ضرورت رشد و قدرت‌گیری جامعه مدنی برای ایجاد توازن قوای سیاسی با دولت قدرتمند به عنوان تنها راه توسعه سیاسی و ضرورت رشد و توسعه اقتصادی به عنوان تنها بستر تحقق عدالت اقتصادی؛ طرح و تاکید بر « ایران » و دغدغه نجات، رفاه و سربلندی مردم این سرزمین به عنوان محور وحدت ملی به جای هر عامل دیگر؛ ضرورت رابطه تعاملی (بجای تقابلی) در صحنه ملی و بین‌المللی بر اساس منافع ملی؛ لزوم بی طرفی دولت در امر عقاید و دیانت مردم و تفکیک نهاد دین و دولت؛ اخلاق و سلوک مومنانه در زندگی فردی و سیاسی، اجتماعی از دیگرآموزه‌های گرانبهای آن بزرگ‌مرد بود.


اما آنچه بیش از همه مهندس عزت‌الله سحابی را محبوب عموم مردم(و مورد احترام منتقدان و مخالفانش) ‌کرده بود، منش اخلاقی وی و بویژه صداقت بی‌نظیر، حسن نیت، دگر‌پذیری، نقد خود و تلاش و مبارزه بدون چشم‌داشت وی در همه حوزه‌ها برای اعتلای وطن بود. چنانچه امروز نیز همین ارزشهای اخلاقی نیاز مبرم ما در عرصه سیاست، فرهنگ و جامعه مدنی است.


ما امضا کنندگان این بیانیه، شش دهه مبارزه و تلاش بی وقفه مهندس عزت الله سحابی برای سربلندی مردم و میهن‌اش را از صمیم قلب پاس می‌داریم و خود را همسو با مشی اخلاقی – سیاسی و منش انسانی او، علیرغم همه تکثر و تنوعی که اینک در جامعه ما و از جمله در حوزه‌های سیاسی – مدنی وجود دارد؛ گرانقدر و راهگشا میدانیم و فقدان او را به خانواده و دوستان همراه‌اش سوگوارانه تسلیت می‌گوییم. بدان امید که با تداوم راه و همیاری و هم‌سویی همه دلسوزان وطن به تحقق آرزوهای او که نگران اما امیدوار ترک‌مان کرد و به دیار باقی شتافت، نزدیک‌تر شویم.


در پایان دو سوگ بزرگی که پس از رحلت این بزرگ مرد پیش آمد و دو انسان والا ؛ هاله سحابی و هدی صابر را از ما گرفت، به خانواده این دو عزیز تسلیت می‌گوییم و خواهان رسیدگی دقیق و بی‌طرفانه این فجایع از سوی مسئولین امر برای کشف حقیقت و جلوگیری از تکرار آن هستیم.


هجدهم تیرماه نود


هاشم آقاجری- زهره آقاجری - ساسان آقایی- رضا اخوان حیدری- محمود امیراحمدی- محمدحسن اسلامی- امین احمدیان- جلال اقتداری- محمد آزادی- علی اکرمی- محمدرضا احمدی‌نیا- مرتضی اشفاق- مهدی امین‌زاده- مرتضی اصلاح‌چی- مهسا امرآبادی- سمانه ابولپور- مرضیه آذرافزا- آزیتا اسکندریون- حمید اسماعیلی- سید عباس احمدی- علیرضا اکبرزادگان- محمد ابراهیم‌زاده- عباس ابوذری- هادی احتظاظی- اکبر بدیع‌زادگان- بهمن احمدی عمویی- لقا اردلان- عباس امیرانتظام- سعید آل‌آقا- مهرنوش بسته‌نگار- فرهاد بهبهانی- ابوالفضل بازرگان- محمد حسین بنی‌اسدی- عبدالعلی بازرگان- پرویز بابایی- فرزانه بذرپور- حمید بهشتی- رضا باوفا- داوود بشیری- اکبر بدیع‌زادگان- صفا بیطرف- رحمت‌اله برهانی- فرشته بازرگان- محمد نوید بازرگان- ملکه بازرگان- فتانه بازرگان- مختار باطولی- محمد برقعی- محمد بذرپور- مهدی بسته‌نگار- حمید بهشتی- محمد بهفروزی- پروین بختیاری‌نژاد- ژیلا بنی‌یعقوب- عمادالدین باقی- روح‌اله باقری- رضا پویان- حبیب‌اله پیمان- مسعود پدرام- عبداله توسلی- محمد توسلی- مصطفی تاجزاده- غلامعباس توسلی- محمد تهوری- عبدالرضا تاجیک- محمدرضا توسلی- محمد تیرانی- مجید جابری- ایلیا جزایری- جلال جلالی‌زاده- حمیدرضا جلائی‌پور- فریده جمشیدی(صابر)- عزت جعفری- علی‌محمد جهانگیری- فرانک چالاک- نسیم چالاکی- حسین حریری- محمدرضا حمسی- فخرالدین حکیمی- عبدالکریم حکیمی- رضا حاجی- جلال‌الدین حجتی- فخرالدین حیدریان- عباس حکیم‌زاده- علی حکمت- محمود حجتی- سید محمود حسینی- سید صفدر حسینی- سعید حجاریان- بهمن حافظی- جمشید حقگو- ابولفضل حکیمی- مجید حکیمی- محمد علی حسن‌نژاد- بهزاد حق‌پناه- محمد حیدری- مجتبی خندان- سید امیر خرم- رضا خجسته رحیمی- مصطفی رسته‌مقدم- رضا خاتمی- هادی خانیکی- جعفر خائف- ابراهیم خدادادی- حسین خطیبی- محمد خطیبی- اسماعیل خوش‌محمدی- هوشنگ خیراندیش- علی خشکباری- محمد مهدی دانشیان- محمدعلی دادخواه- مصیب دوانی- مصطفی درایتی- محمد دادیزاده- عباس دهقان‌نژاد- ابراهیم دینوی- جمال درودی- عزیز دانشور(آسا)- علی دانشور- محمد رسولیان- احد رضایی- امیر رشیدی- علیرضا رئیسی- داوود روشنی- اقبال رضایی- محمدجواد رجائیان- محمد صادق رسولی- اصغر رضایی- مهدی رهنما- علی رشیدی- حسین رفیعی- رضا رئیسی طوسی- تقی رحمانی- شاپور رشنو- محترم رحمانی- محمد رحمانی- رضا زاهد- پرویز زندی‌نیا- جمال زره‌ساز- محمد ابراهیم زمانی- کورش زعیم- منصور سحابی- سعید سحابی- حامد سحابی- فریدون سحابی- عبدالفتاح سلطانی- پرستو سرمدی- مرتضی سیمیاری- محمود سعیدزاده- نسرین ستوده- نسیم سرابندی- صدرا سمنانی رهبر- شمس‌الدین سیاسی‌راد- محمد ستاری‌فر- مصطفی سبطی- محمد سرچمی- بیوک سعیدی- مرتضی سلطانیه- حسین سبحان- علیرضا ساریخانی- خسرو سیف- فرزاد سلطانی- ژیلا شریعت پناهی- محمدرضا شفیعی- تقی شامخی- محمد شریف- مریم شربت‌دار قدس- مریم شفیعی- مرین شبانی- آمنه شیرافکن- روح‌اله شهسوار- علی شکوری‌راد- سعید شیرکوند- احمد شیرزاد- علی شاملو محمودی- الله‌وردی شمبوری- محمود بصیر شاددل- ابراهیم شاکری- احمد شهامت‌دار- سعید شریعتی- حسین شاه‌حسینی- مینا شاهپوری- حسین شاه‌ویسی- هاشم صباغیان- علی صادق‌پور- بهروز صحابه- احمد صدر حاج‌سید جوادی- فیروزه صابر- رضا صدر- احمد صدری- محمود صدری- فضل‌الله صلواتی- لیلا صداقت(رجایی)- لطیف صفری- سجاد ضرغام- مجید ضیایی- جلیل ضرابی- رئوف طاهری- اکبر طاهری- یوسف طاهری- فرهاد طاهری- حسام طالقانی- نرگس طالقانی- علی طباطبایی- اعظم طالقانی- حمیدرضا ظریفی‌نیا- حبیب عطایی- محمدجعفر عمادی- حسین عقیلی- فیض‌اله عرب‌سرخی- مهدی عربشاهی- مهرداد عربستانی- محمدباقر علوی- علی علیزاده نائینی- محمود عمرانی- رضا علیجانی- شهین علوی- روئین عطوفت- محمد لطیف عباس‌پناه- زرین‌دخت عطایی- علیرضا غروی- مهران غفارزاده- فریده غیرت- علی‌اصغر غروی- حمزه غالبی- آرش غفوری- سعید غفارزاده- ماجد غروی- مسیح غروی- علی غفرانی- حسن فرید اعلم- غفار فرزدی- پویان فخرایی- علیرضا فلاحتی- باقر فتحعلی بیگی- مقصود فراستخواه- فاطمه فرهنگ‌خواه- ماهرو قشقایی- خسرو قشقایی- مهدی قلیزاده اقدم- علی قلی‌زاده- هادی قابل- حجت‌الله قیاسی- عبدالمجید قندی‌زاده- مصطفی قهرمانی- احمد قابل- نظام‌الدین قهاری- مصطفی کتیرایی- بابک کریمخانی- امیر حسین کاظمی- هادی کحال‌زاده- حسین کروبی- محمد کیانوش‌راد- حسین کاشفی- مرتضی کاظمیان- رحمان کارگشا- محسن کدیور- خسرو کردپور- مسعود کردپور- علی کرمی- فاطمه کمالی احمدسرایی- رضا گل‌احمر- علی‌اصغر گواهی- جعفر گنجی- بیژن گل‌افرا- فاطمه گوارایی- محمد حسین لواسانی- مصطفی ماروچی- محسن محققی- علیرضا محمدزاده- محمد محمدی اردهالی- اسماعیل مدبر- علی‌اکبر معین‌فر- جهانگیر مهدمینا- حسین میرزایی- سید علی مهرداد- فخرالسادات محتشمی‌پور- کیوان مهرگان- مهدی معتمدی‌مهر- مصطفی مسکین- عباس مصلحی- متین مسکین- احمد مرشدیان- علی مزروعی- فریده ماشینی- زهرا مجردی- احمد میدری- اروجعلی محمدی- سید علی میرموسوی- محمد مراد حاصلی- حسین مجاهد- رضا مسموعی- لیلا مصطفوی- خسرو منصوریان- احسان مالکی‌پور- محمدتقی متقی- سید علی محمودی- فرید مرجائی- عبدالحمید معافیان- کاظم ملکی- سیدرضا موسوی سعادتلو- علی مومنی- محمود مومنی- امیر میرخانی- فرید مدرسی- بدرالسادات مفیدی- پریچهر مبشری- حسین مجتهدی- محمد حسن محقق معین- نرگس محمدی- سعید مدنی- مرشیه مرتاض لنگرودی- محمد ملکی- وحید میرزاده- لطف‌اله میثمی- محمد محمدی گرگانی- مهدیه محمدی(زیدآبادی)-علی اصغر نوح- محمدتقی نکوفر- امیرهادی نکوفر- غلامرضا نیک‌صفت- حسین نورانی‌نژاد- آرش نجبایی- سحر نصیری- محمد نعیمی‌پور- حسین نصیری- محمود نعیمی‌پور- حسن نراقی- جعفر نقمی- مهدی نوربخش- فخرالسادات نوربخش- منوچهر نوربخش- شاهین نوربخش- غلامرضا نیک‌صفت- محمد سجاد نقوی- فتح‌اله نجاتی مازگر- حسین نوری‌نیا- بهرام نمازی- فرهاد نصیریان- اکبر والی- علی والی- ناصر وهداد- شمس‌الدین وهابی- علی وفقی- رسول وریایی- صدیقه وسمقی- داود هادی‌نژاد- علیرضا هندی- بهاره هدایت- سید هاشم هدایتی- خلیل هادی‌پور- احسان هوشمند- - احمد هادوی- هادی هادی‌زاده یزدی- داوود هرمیداس باوند- حسن یوسفی اشکوری- ابراهیم یزدی- رحیم یاوری- علی فرید یحیایی- حسن یوسفیان آرانی
 

بازگشت میلاد اسدی، فعال دانشجویی، به زندان

Posted: 09 Jul 2011 07:31 AM PDT

 جرس: میلاد اسدی، فعال دانشجویی که برای گذراندن امتحانات پایان ترم دانشگاه، به مرخصی ده روزه آمده بود، با عدم تمدید مرخصی اش به زندان بازگشت.


به گزارش کلمه، با وجودی اینکه میلاد اسدی امتحانات خود را گذارنده، ممکن است نمره های او به دلیل مخالفت حراست دانشگاه خواجه نصیر برای وی منظور نشود.

حراست دانشگاه به واحد آموزش این دانشگاه اخطار داده است که نباید نمره های میلاد اسدی را در پرونده آموزشی اش ثبت کند. این کار حراست خلاف قانون است اما مسوولان آموزش گفته اند به خاطر فشارها و تهدیدها ممکن است که تمامی امتحان های این دانشجو را انجام نشده تلقی کنند.
 

دادگاه میلاد اسدی در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ماه برگزار شد. در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ گزارش شد میلاد اسدی به هفت سال زندان محکوم شده است که بعد به پنج سال تقلیل یافت.

میلاد اسدی پس از نزدیک به ۱۶ ماه حبس بدون حق استفاده از مرخصی، ۲۹ اسفند گذشته در آستانه سال جدید به مرخصی آمد که در ۶ فروردین ۹۰ اعلام شد مرخصی وی تا ۸ فروردین تمدید شده است. وی در نهایت در روز هشتم فروردین به زندان بازگشت و چندی پیش نیز توانست از مرخصی تحصیلی زندان استفاده کند.

دکتر محمد ملکی: همه پرسی تنها راه پیش روی حاکمیت

Posted: 09 Jul 2011 05:55 AM PDT

جــرس: دکتر محمد ملکی با بیان اینکه "بیش از پانزده سال است که روش مسالمت آمیز «رفراندوم» با شرایط ویژه آن پیشنهاد شده و من بارها تکرار کرده ام که در هر حال حاکمیت باید یک راه را انتخاب کند. بدیهی است رفراندوم باید شامل هر ایرانی که شناسنامه ایرانی دارد گردد و در شرایط آزاد برگزار گردد"، خاطرنشان کرد "خدا کند حاکمیت راه بدون خشونت «همه پرسی» را انتخاب کند."


به گزارش دانشجو نیوز، با توجه به فرا رسیدن سالگرد ١٨ تیرماه، به عنوان یکی از مهم ترین روزهای تاریخ جنبش دانشجویی ایران، دکتر محمد ملکی، اولین رییس دانشگاه تهران پس از پیروزی انقلاب، طی مصاحبه ای تاکید می کند "ما تا از تاریخ ٣٢ سال اخیر درس نیاموزیم و تعریف جدیدی از مبارزه خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز نداشته باشیم، هرگز به تعریف صحیح بین «خشونت ورزی» و «استقامت و ایستادگی» نخواهیم رسید. "


دکتر ملکی پیش از پاسخ به سوالات، نکته مهمی را یادآور می شود:
"دوستان! اجازه می خواهم قبل از پرداختن به سوالات نکاتی را متذکر باشم.
نخست سپاس و درود می فرستم به همه ی زندانیان سیاسی-عقیدتی که با از جان گذشتگی و استقامت و فداکاری، زندانهای مخوف و ستم پیشگان انسان کش را تحمل می کنند و تن به تسلیم نمی سپارند. من وظیفه ی خود می دانم نام این عزیزان مبارز را تا آنجا که در ذهنم هست همراه با شهیدان یک سال اخیر بدون خودی و غیر خودی کردنِ این افتخار آفرینان یادآور باشم (١)، چون اعتقاد دارم هرکس با هر عقیده و مرام، در راه آزادیِ مردم مبارزه کند و جان و زندگی در این راه بگذارد مَرضی خدا و خلق خواهد بود و برای همیشه در بهشت اعمال خویش بسر خواهد برد. تفاوتی بین ندا و صبا، شبنم و بهاره، مهدیه و مرضیه و آسیه، نازیلا و نسرین و ... وجود ندارد، همانگونه که بین مجید و احمد، عبدالله و پیمان، احسان و کیوان، عباس و علیرضا، حشمت الله و مجید، سید محمد علی و حامد و جواد و عماد و محمد و علی و ... هیچ تفاوتی نیست. راستی چه تفاوتی بین شهدا راه آزادی در دهه شصت و قبل از آن با شهدا جنگ تا امروز وجود دارد؟ چه تفاوتی میان آن روحهای بزرگ و شهدای سترگ از جمله سهراب و سعید و علی و مجید و جعفر و محسن و هاله و رضا(هدی) و همه آنها که در خیابان ها و بیابان ها به دست جنایتکاران شهید و مجروح شدند می توان قائل شد؟ یکبار دیگر در برابر همه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی و تمام شهدا راه آزادی با هر تفکر و اندیشه سر تعظیم فرود می آورم و به آنها درود می فرستم."


دکتر ملکی در مورد حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران در تیرماه سال ٧٨ با انتقاد از رهبران سیاسی، می گوید: "نکته بسیار جالب در این تظاهرات این بود که وقتی مردم به آنها پیوستند عده ای از رهبران سیاسی نه تنها به یاری آنها نرفتند، بلکه به نصیحت آنها پرداختند و با قول و وعده های پوچ که هرگز عملی نشد شعله های اعتراض را خاموش کردند و یاس و ناامیدی از اصلاحات را تا حدودی در دل جوانها بویژه دانشجویان افکندند. بطوریکه روز به روز فاصله ی بین دانشجویان از اصلاحاتی ها بیشتر شد."


این فعال ملی- مذهبی در پاسخ به سوالی پیرامون استراتژِی جنبش دانشجویی برای مبارزه با استبداد، می گوید: "تنها توصیه و پیشنهاد من که ناشی از بیش از ٥٠ سال تجربه است می تواند این باشد که باید خط و مرز مبارزه و خط قرمزها مشخص گردد و همه از چپ و راست، مسلمان و غیر مسلمان و شیعه و سنی، کرد و بلوچ و آذری و عرب و ... همه روی محور آزادی مردم ایران زمین توافق کنند و به تفاهم برسند تا بتوان ریشه ی فساد را برکند و موفق شد. این می تواند راهکار مبارزه با استبداد و فاشیسم دینی باشد."


وی با تفاوت قائل شدن میان "تحمل ظلم" و "مبارزه با ظلم"، می افزاید: "من اعتقاد دارم دانشجویان عزیز باید برای تدوین استراتژی نوین مبارزه بار دیگر تاریخ، بویژه تاریخ واقعی 32 سال پس از انقلاب را بازخوانی کنند تا بتوانند پیشگام شکل نوینی از اعتراضات و نافرمانی های مدنی باشند. باید بین «تحمل ظلم» و «مبارزه با ظلم» تفاوت قائل شد. دفاع از خود حق طبیعی هر موجود زنده است. و ما تا از تاریخ 32 سال اخیر درس نیاموزیم و تعریف جدیدی از مبارزه خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز نداشته باشیم، هرگز به تعریف صحیح بین «خشونت ورزی» و «استقامت و ایستادگی» نخواهیم رسید. "


دکتر ملکی همچنین از ناموفق بودن اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها می گوید: "حال طراحان تفکیک جنسیتی باید پاسخگو باشند که چگونه می شود این کار را کرد؟ تاکنون برنامه هائی را که در این زمینه اجرا کردند چقدر موفقیت آمیز بوده؟ نظام مطلقه ولائی اگر بتواند در خیابانها و شهرها این عمل را انجام دهد، در دانشگاه ها هم می تواند. من به دانشجویان عزیزم اطمینان می دهم که این اندیشه بی معنا هم مانند دیگر تفکرات این جماعت عملی نیست و حکومت چنان در تارهائی که دور خود تنیده گرفتار است که تلاش هایش جز گرفتاری بیشتر نخواهد بود. از دانشجویان می خواهم که این سخنان را جدی نگیرند و بدانند این برنامه هم مانند دیگر ذهنیات استبدادیان تحقق نخواهد یافت. "


وی در پایان این مصاحبه خطاب به دانشجویان می گوید: "عزیزانم! این روزها مصادف با روز تولد مردیست که بسیاری از ما آرزوی پیروی از روش و منش او در زندگی را داریم. ببینیم او (حسین (ع)) در مبارزه با ظالم بعد از گذار از مراحل مسالمت آمیز چه کرد. ما هم چنان کنیم؛ یا تسلیم شویم و ذلت را پذیرا باشیم یا فریاد کنیم «هیهات من الذله». بیش از 15 سال است که روش مسالمت آمیز «رفراندوم» با شرایط ویژه ی آن پیشنهاد شده و من بارها تکرار کرده ام که در هر حال حاکمیت باید یک راه را انتخاب کند. بدیهی است رفراندوم باید شامل هر ایرانی که شناسنامه ایرانی دارد گردد و در شرایط آزاد برگزار گردد. خدا کند حاکمیت راه بدون خشونت «همه پرسی» را انتخاب کند."


متن کامل این مصاحبه در ادامه آمده است:


جنبش دانشجویی ایران از آغاز تا کنون، فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته است. وقایع ١٨ تیر ماه سال ١٣٧٨و رویدادهای پس از آن نیز به عنوان یکی از مهم ترین رخدادهای تاریخ جنبش دانشجویی ایران به شمار می رود. ارزیابی شما از تاثیر این وقایع بر رویکرد جنبش دانشجویی ایران پس از تیر ٧٨ چیست.
بله جنبش دانشجویی از 3 سال پس از تاسیس دانشگاه تهران در سال 1313 پا به میدان مبارزه با ظلم و استبداد نهاد و توانست اولین تشکل دانشجویان و استادان را به رهبری استاد دکتر ارانی و جمعی از استادان و دانشجویان اعلام نماید که 53 تن از آنها بوسیله استبداد رضاخانی دستگیر و اعدام و زندانی شدند. اما جنبش دانشجویی با وجود گذشتن از فراز و نشیب های بسیار شعله های آن هرگز خاموش نگردیده است و همچنان می سوزد و می سوزاند.
بعد از سقوط رضا شاه تا امروز در تقریبا همه ی تحولات اجتماعی دانشگاه و دانشجویان نقش مهم و حساس بازی کرده اند. در میانه دهه هفتاد نیز دانشجویان که با تلاش بسیار آنها، محمد خاتمی و اصلاح طلبان توانستند به دولت و ریاست جمهوری دست یابند، پس از گذشت حدود 2 سال و مشاهده وقایع پیش آمده از جمله قتل های زنجیره ای و بستن بعضی از روزنامه ها (مانند سلام) چنان دچار سرخوردگی و شگفت زدگی شدند که در شب 18 تیر در کوی دانشگاه دست به تظاهرات مسالمت آمیز زدند که با یورش بی رحمانه ی نیروهای انتظامی و امنیتی و لباس شخصی ها مواجه شدند. ناچار از محوطه کوی خارج شدند و در خیابانهای اطراف به تظاهرات پرداختند که به شدت سرکوب شدند. اما نکته بسیار جالب در این تظاهرات این بود که وقتی مردم به آنها پیوستند عده ای از رهبران سیاسی نه تنها به یاری آنها نرفتند، بلکه به نصیحت آنها پرداختند و با قول و وعده های پوچ که هرگز عملی نشد شعله های اعتراض را خاموش کردند و یاس و ناامیدی از اصلاحات را تا حدودی در دل جوانها بویژه دانشجویان افکندند. بطوریکه روز به روز فاصله ی بین دانشجویان از اصلاحاتی ها بیشتر شد. تا آنجا که سید محمد خاتمی در پایان دوره ریاست جمهوری خود با دانشجویان درگیر گردید و به آنها تندی کرد. در نتیجه اثر برخورد آنچنانی با دانشجویان را پس از واقعه 18 تیر، بصورت سرخوردگی از امکان رسیدن به آزادی و برابری، از طریق اصلاحات خود ساخته اصلاح طلبان مشاهده کردیم و می کنیم.


شما به عنوان اولین رییس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی ٥٧، شاهد اعمال فشار بر دانشجویان از سوی اقتدارگرایان از آغازین روزهای انقلاب تا به امروز(و حتی پیش از پیروزی انقلاب) بوده اید. به نظر شما شکل و محتوای این فشارها و محدودیت ها پس از سال ١٣٥٧ تا کنون دچار چه تغییرات عمده ای شده و چه نتیجه ای از آن حاصل شده است.
قبل از پیروزی انقلاب همواره فشار بر دانشجویان و استادان مبارز زیاد بود. اما پس از حادثه 16 آذر 32 که منجر به شهادت 3 تن ا ز دانشجویان دانشکده فنی شد، فشار بر دانشجویان تا حدودی کم شد. تا آنجا که آنها می توانستند در مبارزات سیاسی خود تا حدی موفق باشند. بویژه در جریان انقلاب سال 57. اما پس از انقلاب این فشارها از سوی اقتداگرایان تا آنجا پیش رفت که منجر به حمله به دانشگاه تهران (دوشنبه 1 اردیبهشت 1359) گردید. در کتاب غائله 14 اسفند 1359 صفحه 291 آن حادثه اینگونه روایت شده است:
“طبق آخرین گزارش که بعد از ساعت 8 منتشر می گردد، دانشگاه تهران عملا در اختیار نیروهای جمهوری اسلامی در آمده است. ولی هنوز مدارس اطراف دانشگاه تهران یا بکلی تعطیل اند یا در حال نیمه تعطیل به سر می برند و پاسداران نیز به صورت اتفاقی از گاز اشک آور استفاده می کنند، در خیابانهای قدس و انقلاب در صبح گاه چند تیز شلیک می گردد و تعداد کشته شدگان واقعه به 5 نفر و تعداد زخمی ها به 700 نفر رسیده است که تعداد 400 نفر بطور سرپائی معالجه و بقیه بستری گردیده اند. ولی برخی گزارشها تعداد کشته شدگان را تا 14 نفر نیز ذکر کرده اند.”
من از دانشجویان عزیز و خوانندگان محترم این مصاحبه خواهش می کنم برای آگاهی از عمق فاجعه، کتاب غائله 14 اسفند 1359 (ظهور و سقوط ضد انقلاب) را تهیه و مطالعه فرمایند تا متوجه گردند علت و هدف از انقلاب فرهنگی اول چه بوده است و بر سر دانشگاه تهران بعد از انقلاب تا امروز چه آمده است و متوجه گردند علت اینکه دانشجویان در سالهای اخیر روز به روز رادیکال تر شده اند و شعار آنها مرگ بر دیکتاتور شده از کجا ریشه گرفته است.


با توجه به تقویت حساسیت سیاسی و حضور عموم دانشجویان در صحنه اعتراضات از یک سو، و تضعیف تشکل های دانشجویی شناسنامه دار و افزایش فشار بر فعالین دانشجویی شناخته شده از سوی دیگر، به نظر می رسد جنبش دانشجویی نیازمند بازنگری و تدوین استراتژی نوین برای مبارزه با استبداد حاکم بر کشور می باشد. راهکار پیشنهادی شما در این زمینه چیست.
بارها گفته ام و باز می گویم من در حدی نیستم که برای دانشجویان استراتژی نوین جهت مبارزه با استبداد حاکم تعیین کنم. این مسئولیت بر عهده خود دانشجویان است. چون اعتقاد دارم باید راه مبارزه برای آزادی را خود دانشجویان تعیین کنند. دیگر آن زمان گذشته که عده ای در راس هرم بنشینند و برای مردم خط مشی مبارزه تعیین کنند. اگر نظری از روی بصیرت به تحولات امروز جهان بویژه ((بهار عرب)) بیاندازیم خیلی زود متوجه این حقیقت خواهیم شد.
تنها توصیه و پیشنهاد من که ناشی از بیش از 50 سال تجربه است می تواند این باشد که باید خط و مرز مبارزه و خط قرمزها مشخص گردد و همه از چپ و راست، مسلمان و غیر مسلمان و شیعه و سنی، کرد و بلوچ و آذری و عرب و ... همه روی محور آزادی مردم ایران زمین توافق کنند و به تفاهم برسند تا بتوان ریشه ی فساد را برکند و موفق شد. این می تواند راهکار مبارزه با استبداد و فاشیسم دینی باشد.


با توجه به وقایع اخیر در کشور و به شهادت رساندن تنی چند از فعالین خوشنام عرصه سیاست ایران توسط عوامل حاکمیت، گفت و گوهایی پیرامون اعمال روش های مبارزه غیر خشونت آمیز در عین استفاده از حق طبیعی دفاع از خود صورت پذیرفته است. با توجه به دو تجربه متفاوت شما از دو گفتمان غالب در پیش از پیروزی انقلاب و اکنون در جنبش مردم ایران، فکر می کنید راهبرد مناسب برای پیشبرد اعتراضات در آینده چیست. آیا جنبش دانشجویی می تواند پیشگام شکل نوینی از اعتراضات و نافرمانی های مدنی گردد.
باید توجه داشته باشیم مردم ما 32 سال است قربانی خشونت حاکمیت هستند و وقایع اخیر در کشور و شهادت هدی صابر، هاله سحابی و اعدامهای زندانیان سیاسی در یکسال اخیر امر جدیدی نیست. مگر ده ها هزار دانشجو و جوان مبارز و مجاهد در دهه 60 قربانی خشونت نشدند؟ اگر مردم در دوره ای دست به خشونت زدند، آیا این امر زائیده خشونت طلبی مردم بود یا عکس العملی در برابر کشتارها و خشونت های حاکمیت؟ من اعتقاد دارم دانشجویان عزیز باید برای تدوین استراتژی نویت مبارزه بار دیگر تاریخ بویژه تاریخ واقعی 32 سال پس از انقلاب را بازخوانی کنند تا بتوانند پیشگام شکل نوینی از اعتراضات و نافرمانی های مدنی باشند. باید بین «تحمل ظلم» و «مبارزه با ظلم» تفاوت قائل شد. دفاع از خود حق طبیعی هر موجود زنده است. و ما تا از تاریخ 32 سال اخیر درس نیاموزیم و تعریف جدیدی از مبارزه خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز نداشته باشیم، هرگز به تعریف صحیح بین «خشونت ورزی» و «استقامت و ایستادگی» نخواهیم رسید.


در ماه های اخیر سخن از تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها شکل جدی به خود گرفته است. به نظر می رسد حاکمیت قصد اعمال محدودیت بیشتری بر دانشجویان را در عرصه دانشگاه ها دارد. به نظر شما آیا حاکمیت طرح "انقلاب فرهنگی دوم" را در سر می پروراند و تا چه حد توان پیاده سازی این برنامه را دارد. فکر می کنید سازماندهی مناسب دانشجویاندر تابستان برای واکنش به این طرح در سال بعد چگونه می تواند باشد.
در مورد تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها آنچه گفته می شود سخن و شعارهائی ست که بعد از سقوط نظام شاهی و برپائی نظام شیخی بارها گفته شد. شعار انقلاب فرهنگی اول این بود که دانشگاه ها باید اسلامی گردد و بعد از شکست این شعار بارها در این 32 سال شعارهائی از جمله تفکیک جنسیتی، حذف علوم انسانی غربی، همبستگی حوزه و دانشگاه و از این قبیل حرفهای بی معنا و توخالی که ناشی از عدم آشنائی طراحان آن با دانشگاه و دانشجویان است داده شد. ما روزهای اولی که ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد تا دانشگاه ها را اسلامی کند یک سوال داشتیم و آن این بود که دانشگاه اسلامی از نظر شما چیست و چه راهکاری برای آن برنامه ریزی کرده اید؟ کسی به این سوال پاسخ نگفت و بعدها بارها این پرسش در مقاطع گوناگون مطرح شد. باز هم بی پاسخ.

حال طراحان تفکیک جنسیتی باید پاسخگو باشند که چگونه می شود این کار را کرد؟ تاکنون برنامه هائی را که در این زمینه اجرا کردند چقدر موفقیت آمیز بوده؟ نظام مطلقه ولائی اگر بتواند در خیابانها و شهرها این عمل را انجام دهد، در دانشگاه ها هم می تواند. من به دانشجویان عزیزم اطمینان می دهم که این اندیشه بی معنا هم مانند دیگر تفکرات این جماعت عملی نیست و حکومت چنان در تارهائی که دور خود تنیده گرفتار است که تلاش هایش جز گرفتاری بیشتر نخواهد بود. از دانشجویان می خواهم که این سخنان را جدی نگیرند و بدانند این برنامه هم مانند دیگر ذهنیات استبدادیان تحقق نخواهد یافت.


جناب آقای دکتر ملکی، با توجه به اینکه شما تجربیات ارزنده ای در سال های پیش و پس از انقلاب اسلامی در عرصه مبارزات مسالمت آمیز علیه استبداد داشته اید، توصیه حضرتعالی به دانشجویان و فعالین دانشجویی در مقطع کنونی چیست. چنانچه سخن خاصی با مخاطبان ما دارید، بفرمایید.
در پایان بار دیگر تکرار می کنم باید مبارزات مسالمت آمیز علیه استبدادیان را باز تعریف کرد. اگر قرار است تا ابد ظالمان به ظلم خود ادامه دهند و مظلومان تحمل ظلم کنند، اصولا مبارزه دیگر بدون مفهوم است و باید به جای «مبارزه» کلمه ی «تسلیم» را جایگزین آن کرد.
عزیزانم! این روزها مصادف با روز تولد مردیست که بسیاری از ما آرزوی پیروی از روش و منش او در زندگی را داریم. ببینیم او (حسین (ع)) در مبارزه با ظالم بعد از گذار از مراحل مسالمت آمیز چه کرد. ما هم چنان کنیم؛ یا تسلیم شویم و ذلت را پذیرا باشیم یا فریاد کنیم «هیهات من الذله». بیش از 15 سال است که روش مسالمت آمیز «رفراندوم» با شرایط ویژه ی آن پیشنهاد شده و من بارها تکرار کرده ام که در هر حال حاکمیت باید یک راه را انتخاب کند. بدیهی است رفراندوم باید شامل هر ایرانی که شناسنامه ایرانی دارد گردد و در شرایط آزاد برگزار گردد. خدا کند حاکمیت راه بدون خشونت «همه پرسی» را انتخاب کند.


(1) من برای اینکه بار دیگر تاکید کنم که از نظر من هیچ تفاوتی بین زندانیان دربند فارغ از عقیده، دسته، فکر و حزبشان وجود ندارد دوست دارم از گروهی از دانشجویان در بند و زندانیان سیاسی-عقیدتی یاد کنم و نام آنها را ذکر کنم:
بهاره هدایت، مهدیه گلرو، مجید دری، مجید توکلی، میلاد اسدی، علی ملیحی، علی اکبر عجمی، شبنم مددزاده، حامد روحی نژاد، محمد پورعبدالله، عماد بهاور، ارسلان ابدی، حسن اسدی زید آبادی، حامد امیدی، مهدی خدایی، بابک داشاب، کیارش کامرانی، احمد زید آبادی، عبدالله مومنی، پیمان عارف، نسرین ستوده، سید محمد علی سیف زاده، حشمت الله طبرزدی، احسان عرفاتی، محمد داوری، کیوان صمیمی، حامد یازرلو، جواد لاری، علیرضا رجائی، داود سلیمانی، مهدی و فاطمه کروبی، فرزاد مددزاده، مصطفی تاجزاده، ابوالفضل قدیانی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، عباس اسفندیاری، جواد مظفر، نازیلا دشتی، عیسی سحرخیز، مریم مجد، بهنام ابراهیم زاده، کمال شریفی، حسین رونقی ملکی، معصومه دهقان، علی جمالی، انور خضری، کامران شیخی، سید ابراهیم سیدی، محمد صدیق کبودوند، شیرکو معارفی، زینب جلالیان و ده ها زندانی دیگر
 

اعتراض به قتل یک بازاری در شهرستان جوانرود

Posted: 09 Jul 2011 06:50 AM PDT

 جرس:  در پی قتل یک بازاری در شهرستان جوانرود پس از سه روز بی‌خبری بازاریان و کسبه منطقه امروز در این شهر اعتصاب کردند.


بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران عبدالله ویسی یکی از خیرین شهر جوانرود و از کسبه شناخته شده شهر روز چهار شنبه حوالی ساعت ۳ بعد از ظهر در راه بازگشت به خانه توسط چندین فرد نا‌شناس ربوده می‌شود. همچنین شب همانروز مغازه طلافروشی این فرد نیز توسط افراد نا‌شناس غارت می‌شود.

بعد از سه روز بی‌خبری کامل خانواده از سرنوشت وی، روز جمعه جنازه این شهروند کرد در منطقه «کچل آوا» در حاشیه شهر جوانرود پیدا می‌شود.


کسبه و بازاریان شهر جوانرود روز شنبه در پی اعتراض به بی‌توجهی مسولین انتظامی و امنیتی شهر نسبت به امنیت جان شهروندان این شهر و قتل عبدالله ویسی بعد از سه روز از ربودنش توسط افراد نا‌شناس، در یک اقدام هماهنگ شده اقدام به تعطیلی بازار کرده‌اند.

بازارچه مرزی این شهر و بیشتر مغازه‌های این شهر امروز تا لحظه مخابره این خبر در اعتصاب به سر می‌برند.

مراسم تشیع جنازه این شهروند کرد امروز صبح ساعت ۹: ۳۰ صبح با شرکت هزاران تن از شهروندان جوانرود و اطراف در مسجد جامع این شهر به سوی قبرستان برگزار گردید. تشیع کنندکان خواستار رسیدگی فوری به این جنایت از سوی دستگاه‌های ذیربط شدند.

 

 

 

 

مصباح یزدی: از واژه “مطلقه” در ولایت‌فقیه، برداشت دیكتاتوری می کنند

Posted: 09 Jul 2011 05:21 AM PDT

جــرس: مصباح یزدی با ادعای اینکه "وجوب پیروی از ولایت‌فقیه از جانب خداست"، اظهار عقیده کرد "یكی از ابهام‌ها قید مطلقه در ولایت‌فقیه است كه سبب شده افراد از آن برداشت دیكتاتوری کنند و هنوز برخی نمی‌دانند حوزه اختیارات ولی‌فقیه کدام است و مطلقه بودن ولایت‌فقیه در برابر كدام مقیده است و برخی از خودی‌ها ولایت را به مسائل شخصی هم سرایت می‌دهند... بنابراین عدم درك صحیح از ولایت‌فقیه سبب ایجاد نوعی بدبینی نسبت به نظام و ولایت‌فقیه شده است.


این عضو مجلس خبرگان افزود "شاید بعد از گذشت ٣٣ سال از انقلاب اسلامی در رده‌های بالای كشور اعم از روحانی و غیرروحانی کسانی باشند كه هنوز ولایت‌فقیه را قبول ندارند؛ در حالی ‌كه ولایت‌فقیه عمود خیمه نظام است."


به گزارش مرکز خبری حوزه، این عضو مجلس خبرگان در دیدار جمعی از روحانیون با اشاره به مسائل فرهنگی در دو بخش رفتاری و نظری، گفت: دشمن در هر دو زمینه به شدت فعالیت می‌كند و متأسفانه در برخی زمینه‌ها نیز به جایی رسیده كه شدیدا نگران كننده است.


وی از تلاش دشمنان كه "مستقیما مذهب تشیع را زیر سوال می‌برند" خبر داد و گفت امروزه انبوهی از عوامل شیطانی برای مبارزه با اسلام و تشیع دست به دست هم داده‌اند.


این عضو مجلس خبرگان از "كوتاهی حوزه علمیه قم به عنوان‌ ام القرای جهان اسلام" سخن گفته و اظهار عقیده کرد "مسأله ولایت‌فقیه یكی از مسائل فرهنگی نظری است كه شیعه بر اساس اعتقاداتش خود را ملزم به تبعیت از ولایت‌فقیه می‌داند و این با حکومت در دیگر کشورها بسیار متفاوت است؛ چون در دیگر كشورها حداکثر مسوولی با آرای مردم انتخاب شده و مردم از باب وفای به عهد فرامین او را اجرا می‌كنند."


وی با ادعای این‌كه "ولایت‌فقیه ركن معنوی و اصلی نظام است"، مدعی شد "اعتبار مشروعیت ولی‌فقیه به انتساب آن به خدای متعال است كه در درجه اول پیامبر خدا و بعد از آن ائمه معصومین و در زمان غیبت معصوم اقرب و اشبه افراد به معصوم در رأس نظام قرار می‌گیرد و در حقیقت وجوب پیروی از ولایت‌فقیه از جانب خداست."


مصباح یزدی ادامه داد: با این توضیح قوانین و مصوبه‌هایی كه سایر قوا تحت امر ولایت‌فقیه وضع می‌كنند نیز مشروعیت می‌یابد و عمل به آن‌ها واجب می‌شود.


رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام با اشاره به سخن رهبر فقید جمهوری اسلامی مبنی بر این‌كه اطاعت از دولت اسلامی شرعاً واجب است، گفت: امام نفرمودند عرفا و یا قانونا، اطاعت از دولت واجب است بلكه فرمودند شرعا، و وجوب شرعی تنها در صورتی است كه انتساب به خدا داشته باشد.


وی با تأكید بر این‌كه اصلی‌ترین مسأله نظری و فكری در فرهنگ ما ولایت‌فقیه است، ادامه داد: حیات جامعه اسلامی به ولایت‌فقیه است و حتی دشمنان سرسخت نظام، كشور ما را به ولایت‌فقیه می‌شناسند و پیشرفت‌های امروز كشور در زمینه‌های مختلف در سایه همین ولایت‌فقیه شكل گرفته است.


این استاد اخلاق حوزه با اشاره به كوتاهی حوزویان در این زمینه، اظهار كرد: وقتی ما طلاب این چنین كوتاهی كرده باشیم چگونه می‌توان توقع داشت فارغ‌التحصیلان رشته‌های دانشگاهی چون عمران، فیزیك، پزشكی و... از ولایت‌فقیه دفاع كنند.


مصباح‌یزدی ادامه داد: علی‌رغم اهمیت فوق‌العاده مسأله ولایت‌فقیه از لحاظ دینی و اعتقادی، حق مسأله ادا نشده است. كار در این زمینه فقط با یك فتوا در رساله عملیه حل نمی‌شود، بلكه این مسأله نیازمند حل علمی و آكادمیك است و جز با تبیین درست ریشه‌های آن قابل بیان برای جهانیان نیست.


وی با اشاره به این‌كه باید همه زیربناهای مسأله ولایت‌فقیه حل و به سوالات ریشه‌ای آن پاسخ داده شود، گفت: معتقدم اگر این مسایل به سادگی، انصاف و اندكی حسن سلیقه تنظیم شود، در بهترین شكل آكادمیك می‌توان آن را مطرح كرد و حتی در تمام محافل علمی دنیا قابل ارائه است.


وی ادامه داد: بنده به عنوان طلبه‌ای كه حدود شصت سالی در حوزه بوده‌ام، پرداختن عمیق و وسیع به مساله ولایت‌فقیه را از واجب‌ترین وظایف روحانیون می‌دانم.


مصباح یزدی اضافه کرد: روشنی مسأله حاكم شرع و مجتهد جامع الشرائط به خاطر زحمات چندصدساله علما و فقهاست و باید به گونه‌ای فعالیت كنیم كه این مسأله نیز جایگاه خود را در فرهنگ عمومی جامعه بیابد.


این عضو مجلس خبرگان خاطرنشان کرد: امروزه پرسشی كه در بیشتر كشورها درباره ایران مطرح است، مسأله ولایت‌فقیه است و حتی خبرنگاران از همان ابتدا در فرانسه از امام درباره نوع حكومت می‌پرسیدند و امام نیز در حد قابل فهم برای آن‌ها جملاتی را مطرح می‌نمودند، با این‌كه قبل از آن در نجف اشرف مسأله ولایت‌فقیه را به طور كامل تدریس كرده بودند.


وی با اشاره به این‌كه ما باید هم از لحاظ تئوری به تدوین مسأله بپردازیم و هم از لحاظ عملی، الگویی مناسب برای آن طراحی كنیم، اظهار كرد: یكی از ابهام‌ها قید مطلقه در ولایت‌فقیه است كه سبب شده افراد از آن برداشت دیكتاتوری کنند و هنوز برخی نمی‌دانند حوزه اختیارات ولی‌فقیه کدام است و مطلقه بودن ولایت‌فقیه در برابر كدام مقیده است و برخی از خودی‌ها ولایت را به مسائل شخصی هم سرایت می‌دهند. وقتی این مسائل برای افراد خودی هنوز مشخص نیست، چگونه باید انتظار داشت برای کشورهای غربی مشخص باشد، بنابراین عدم درك صحیح از ولایت‌فقیه سبب ایجاد نوعی بدبینی نسبت به نظام و ولایت‌فقیه شده است.


وی ادامه داد: این‌كه یك نفر هرچه به ذهنش رسید بگوید و همه ملزم به تبعیت باشند، تفكری عقب‌افتاده‌ است؛ در حالی‌كه به فرمایش امام اصل ولایت‌فقیه از مترقی‌ترین اصول است.


مصباح‌یزدی خاطرنشان كرد: بسیاری از كمبودها به خودمان برمی‌گردد كه ان‌شاء‌الله قصور بوده و نه تقصیر، چراكه در این صورت گناهی بزرگ مرتكب شده‌ایم.


وی همچنین با اشاره به بعد رفتاری و علمی فرهنگ گفت: امروزه با پیشرفت امكانات و ارتباطات، عوامل ضدفرهنگی به سادگی در اختیار حتی بچه‌های كوچك قرار می‌گیرد، اما سرمایه عظیمی كه خدا به روحانیت داده است اعتمادی است كه جامعه به روحانیت دارد و هنوز هم قشرهای مختلف جامعه در عمق وجودشان برای روحانیت احترام قائلند و این به خاطر ساده‌زیستی و عدم دنیازدگی روحانیان است كه باید حفظ شود؛ چرا كه اگر روحانی دنیازده شد، مردم سخنان حق او را هم نمی‌پذیرند.
 

درخواست حامیان رهبری برای بازداشت و برخورد با محمدرضا خاتمی

Posted: 09 Jul 2011 04:50 AM PDT

بدنبال اعتراض به عملکرد سیاسی سپاه

جــرس: در واکنش به نامۀ روشنگرانۀ محمدرضا خاتمی خطاب به فرمانده کل سپاه و هشدار به وی پیرامون رعایت حدود دخالت ها و اقدامات سپاه و نهادهای نظامی، یک عضو شورای مركزی قرارگاه موسوم به «عمار»، این نامه را "هتاكانه" خوانده و مدعی شد "اینگونه تحركات با هدف هجمه به اصل و كیان نظام صورت می‌گیرد."


همزمان، یک عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه‌های تهران‌بزرگ ادعا کرد: از دستگاه‌های انتظامی، امنیتی و قضایی كشور انتظار می‌رود با محمدرضا خاتمی به عنوان یكی از افراد حامی و مؤثر در فتنه ۸۸ برخورد قانونی كند.


محمد رضا خاتمی عضو شورای مرکزی و دفتر سیاسی و دبیرکل سابق جبهه مشارکت، هفته گذشته در نامه ای خطاب به فرمانده کل سپاه پاسداران نوشته بود: جناب آقای جعفری، شما نه قانونا و نه شرعا و نه عرفا و نه مصلحتا در جایگاهی نیستید که برای سیاسیون خط و نشان بکشید و برای آنها شرط تعیین کنید.


به گزارش فارس، علیرضا پناهیان عضو شورای مركزی قرارگاه امنیتی – نظامی موسوم به «عمار»، طی گفتگویی با این خبرگزاری امنیتی اظهار داشت "در طول سی‌ودوسال گذشته، برخی‌ها همواره به بهانه روحانیت و سپاه، اصل نظام را هدف قرار داده‌‌اند و حمله و اهانت به سپاه به بهانه‌های واهی، در حقیقت تسویه حساب به نظام است؛ این افراد كه نمی‌توانند به صراحت مخالفت با كلیت نظام را اعلام كنند برای مقابله با نظام اقدام به تخریب مسؤلان می‌كنند تا با نظام تسویه حساب كرده باشند. "


پناهیان با بیان اینكه اهانت به فرمانده سپاه با انگیزه فرصت‌سازی برای آینده سیاسی صورت می‌گیرد، مدعی شد "این افراد به سپاه اهانت می‌كنند تا رسانه‌های بیگانه به تمجید از آنها بپردازند در حالی كه این افراد نمی‌دانند ملت ایران علی‌رغم اینكه شبكه‌های خارجی را بررسی می‌كنند هیچ توجهی به ادعاهای آنها ندارند؛ اگر مردم ما به رسانه‌های بیگانه اعتماد داشتند جوانان بسیجی اینقدر در جامعه محبوب و دوست‌داشتنی نبودند، امروز خانواده‌ها افتخار می‌كنند كه یك جوان بسیجی داشته باشند. "


عضو شورای مركزی قرارگاه عمار در پاسخ به این سؤال خبرگزاری امنیتی فارس مبنی بر اینکه "به نظر شما چه برخوردی با افرادی چون محمدرضا خاتمی كه از سران فتنه است و با هدف خرسندی دشمنان اقدام به ارسال نامه‌‌ای هتاكانه به فرمانده سپاه می‌كنند، باید شود"، مدعی شد "برخورد قانونی یا بی‌اعتنایی. باید نشست درباره اینكه بی‌اعتنایی موثرتر است یا برخورد قانونی فكر كرد. "


همزمان، یک عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه‌های تهران‌بزرگ اعلام کرد: از دستگاه‌های انتظامی، امنیتی و قضایی كشور انتظار می‌رود با محمدرضا خاتمی به عنوان یكی از افراد حامی و مؤثر در فتنه ۸۸ برخورد قانونی كند.


به گزارش فارس، محمدرضا كاشفی عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه‌های تهران‌بزرگ در خصوص نامه محمدرضا خاتمی به فرمانده سپاه ادعا کرد: آنچه كه در روزهای اخیر از نامه منتسب به یكی از حامیان فتنه‌ علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر شده، بار دیگر پیوستگی جریان ضدانقلاب و استكباری بیرون از كشور و ایادی داخلی آنان را به تصویر می‌كشد.


وی همچنین مدعی شد همان‌گونه كه از نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشخص است، این نهاد انقلابی وظیفه شرعی، قانونی و الهی حفاظت و پاسداری از انقلاب اسلامی در تمام زمینه‌ها را بر عهده دارد.


وی همچنین ادعا کرد "هنگامی كه تهاجم فرهنگی از سوی دشمنان بروز پیدا كرد، سپاه پاسداران به مقابله با آن و مقابله با ناتوی فرهنگی پرداخت و اكنون نیز كه تهدیدات خارجی، تحریم‌ها، انحرافات داخلی و فتنه‌گری‌های فتنه‌گران را شاهدیم از سپاه انتظار می‌رود كه به وظیفه دینی، ملی و الهی خود و همچنین تعهدش به امام و رهبری همچنان پایبند باشد و به این تكلیف خود عمل كند. "


عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه‌های تهران‌بزرگ اظهار داشت:‌ افرادی كه در دوران سازندگی كشور و حراست از انقلاب توسط سپاه به تحصیل در انگلستان مشغول بودند باید بدانند كه این توهین‌ها و خط از پیش نخ‌نما شده و هماهنگ تخریب سپاه پاسداران در داخل توسط ایادی بیگانه و در خارج از كشور توسط منافقان و جریانات استكباری، محكوم به شكست است.


كاشفی در ادامه گفت: از دستگاه‌های انتظامی، امنیتی و قضایی كشور انتظار می‌رود ضمن بازداشت این هتاكان كه ارزش‌ها و اركان نظام را مورد هجمه قرار می‌دهند، با دیگر عوامل فتنه‌گران كه اظهارات تفرقه‌افكنانه و ضدانقلابی را مطرح می‌كنند با قاطعیت برخورد كنند و اجازه چنین حرمت‌شكنی‌ها را به هیچ شخص و گروهی ندهند. بر دستگاه قضا است تا به‌ویژه با محمدرضا خاتمی به دلیل فتنه‌انگیزی‌های او در مجلس ششم و سال‌های دوم خرداد و حمایت‌های او از فتنه ۸۸ برخورد قانونی كند.


محمدرضا خاتمی در نامه خود خطاب به فرمانده کل سپاه، با اشاره ای کوتاه به دخالت های سپاه در امور سیاسی و انتخاباتی و سرکوب آزادیخواهان کشور و همچنین ادعاها و تهدیدات اخیر این مقام نظامی نسبت به فعالان جنبش اصلاحات، خطاب به او گفته بود "نمی دانم جنابعالی را باید با چه سمتی خطاب کنم. فرمانده سپاه پاسداران؟ مسئول سازندگی کشور؟ مسئول فرهنگ و اخلاق جامعه؟ رئیس دولت یا رئيس حکومت نظامی؟" و خاطرنشان ساخته بود "رفتار شما به عنوان یک فرمانده نظامی در عرف سیاسی دنیا یک تعریف بیشتر ندارد و ان هم حکومت کودتا است. چرا که در حکومت نظامیان کودتا گر قانون همان است که فرماندار نظامی می گوید وهمه طوعا یا کرها باید بپذیرند."

تحریم مشترک ناقضان حقوق بشر در ایران توسط آمریکا، کانادا و بریتانیا

Posted: 09 Jul 2011 04:20 AM PDT

جــرس: در تداوم تحریم و اعمال محدودیت برای مقامات و شخصیت هایی از جمهوری اسلامی که متهم به دخالت در سرکوب شهروندان و نقض حقوق بشر شده اند و یک روز پس از آنکه وزیر خارجه بریتانیا اعلام کرد که بیش از ۵۰ شهروند ایرانی با محدودیت صدور روادید مواجه خواهند شد، وزیر خارجه ایالات متحده نیز با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که آمریکا و بریتانیا همراه با کانادا برای مقام‌ها و دیگر افراد ایرانی که در نقض حقوق بشر در ایران دخیل بوده‌اند، محدودیت صدور روادید اعمال کرده و این اقدام بیانگر آن است که این کشورها در کنار مردم ایران هستند.


به گزارش خبرگزاری فرانسه، هیلاری کلینتون در بیانیه خود آورده است: "امروز ایالات متحده به همراه بریتانیا محدودیت‌های صدور روادید برای مقام‌های دولتی و دیگر اشخاصی که در نقض حقوق بشر در ایران دخیل بوده‌اند، اعمال می کند."


بیانیه وزیر خارجه آمریکا می‌افزاید: "کانادا (هم) پشتیبانی خود را از افزایش تدابیری علیه این ناقضان حقوق بشر اعلام کرده است."


هیلاری کلینتون بدون اینکه نامی از این اشخاص ببرد، می‌گوید ممنوعیت صدور روادید در برگیرنده شماری از وزیران، مقام‌های نظامی و انتظامی و مسئولان قوه قضاییه و زندان‌ها است.


وزیر خارجه ایالات متحده می‌افزاید: "اقدامات امروز، گوشزد مهمی برای ایران است که جامعه جهانی به تلاش خود ادامه خواهد داد تا آن مقام‌هایی را که آمال دموکراتیک هموطنان خود را سرکوب و حقوق بشر را نقض می‌کنند، پاسخگو گرداند."


هیلاری کلینتون تاکید می‌کند تا آن هنگام که حکومت ایران ناقضان حقوق بشر را به دست عدالت نسپرد و از شهروندان خود حفاظت نکند، ایالات متحده، بریتانیا، کانادا و دیگر شرکای آنها برای حمایت از مردم ایران اقدام می‌کند و در کنار آنها هستند.


روز جمعه، وزیر خارجه کانادا هم با اعلام اقدام مشترک این سه کشور گفت: "کانادا، بریتانیا و ایالات متحده برای جلوگیری از ورود ناقضان حقوق بشر یا افرادی که مرتبط با برنامه‌ هسته‌ای هستند، اقدام هماهنگ خواهد کرد."


جان بِرد، وزیر خارجه کانادا در سخنانی شدیداللحن گفت: "این پیامی به دستگاه رهبری ایران است: ایران به جایگاه خود به عنوان یک عضو تمام و کمال و مورد احترام در جامعه جهانی دست نخواهد یافت تا زمانی که دولتش به تعهدات بین‌المللی و داخلی خود عمل نکند."


در همین روز بریتانیا هم اعلام کرد بیش از ۵۰ دانشمند و مهندس ایرانی با محدودیت صدور روادید مواجه خواهند شد.

ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا در این باره گفت: "این افراد دانشمندان، مهندسان و عناصری را شامل می‌شوند که در تامین مواد و تجهیزات لازم برای برنامه‌های هسته‌ای و تسلیحاتی ایران مشارکت دارند."


در همین حال وزارت خارجه بریتانیا هم با صدور بیانیه‌ای گفته است در فهرست تازه این کشور علاوه بر افراد مرتبط با برنامه هسته‌ای نام افرادی نیز است که حقوق بشر در ایران را "جدا زیر پا گذاشته‌اند."


ایالات متحده آمریکا، در راستای تحریم برخی مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی به دلیل نقض حقوق انسانی، روز پنجشنبه نهم ژوئن ٢۰۱۱، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی و فرمانده آن سردار پاسدار اسماعیل احمدی‌مقدم، سپاه پاسداران و همچنین بسیج را به دلیل سرکوب شهروندان ایرانی در رویدادهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ مورد تحریم کامل قرار داده بود.


پیش از آن نیز دولت باراک اوباما ۱۰ مقام جمهوری اسلامی از جمله محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات و محمد رضا نقدی، فرمانده کل بسیج را به اتهام نقض حقوق بشر تحریم کرده بود.


روز سه شنبه (۱۲ آوریل / ۲۳ فروردین) امسال نیز اتحادیه اروپا ۳۲ تن از کارگزاران بلندپایه‌ جمهوری اسلامی را بدلیل نقش و دخالت در نقض حقوق بشر در ایران تحریم کرده بود، که در فهرست منتشره، نام ۱۳ فرمانده نيروهای امنيتی و انتظامی جمهوری اسلامی و ۱۹ قاضی و مقام قضايی که در سرکوب‌های دو سال اخير در ايران و صدور احکام زندان و اعدام برای معترضان دست داشته‌اند به چشم می‌خورد:
۱. اسماعيل احمدی‌مقدم: فرمانده نيروی انتظامی جمهوری اسلامی. نيروهای تحت امر وی حملات وحشيانه‌ای بر ضد اعتراض‌های مسالمت‌آميز مخالفان صورت داده‌اند و شامگاه ٢۵ خرداد ٨٨ (۱۵ ژوئن ۲۰۰۹)به کوی دانشگاه تهران هجوم بردند.

۲. حسين الله‌کرم: از روسای گروه انصار حزب‌الله و سرهنگ سپاه پاسداران. وی از پايه‌گذاران انصار حزب‌الله بوده که مسئول خشونت‌های بی‌سابقه برای سرکوب اعتراض‌های دانشجويی در سال ۱۹۹۹، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۹ است.

۳. عبدالله عراقی: معاون نيروی زمينی سپاه. وی مسئول مستقيم سرکوب تمام اعتراض‌های سال ۲۰۰۹ ايران است.

۴. علی فضلی: معاون فرمانده بسيج و فرمانده سابق سپاه سيدالشهدای استان تهران (تا فوريه ۲۰۱۰). سپاه سيدالشهدا مسئول امنيت استان تهران است و نقش کليدی در سرکوب وحشيانه اعتراض‌های سال ۲۰۰۹ ايفا کرد.

۵. حسين همدانی: فرمانده سپاه محمد رسول‌الله از سال ۲۰۰۹. سپاه محمد رسول‌الله امنيت تهران بزرگ را برعهده دارد و نقش اساسی در سرکوب‌های خشونت‌بار سال ۲۰۰۹ داشته است. اين سپاه همچنين اعتراض‌های روز عاشورا در دسامبر ۲۰۰۹ و پس از آن را سرکوب کرد.

۶. محمدعلی جعفری (عزيز جعفری): فرمانده‌کل سپاه پاسداران. سپاه و قرارگاه ثارالله از سوی محمدعلی جعفری فرماندهی می‌شوند. وی در انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ به طور غير قانونی دخالت کرد و نقش مهمی در بازداشت و دستگيری فعالان سياسی و همچنين سرکوب اعتراض‌های خيابانی داشت.

۷. علی خليلی: فرمانده سپاه پاسداران و مسئول واحد درمانی قرارگاه ثارالله. وی با ارسال نامه‌ای به وزارت بهداشت جمهوری اسلامی در روز۲۶ ژوئن ۲۰۰۹، از آن خواست تا هيچگونه سند يا گواهی پزشکی برای مجروحان و کسانی که به دليل اعتراض‌های خيابانی بستری می‌شدند صادر نکند.

۸. بهرام حسينی مطلق: فرمانده سپاه سيدالشهدای استان تهران.

۹. محمدرضا نقدی: فرمانده کل بسيج. وی به عنوان فرمانده بسيج از اين نيروها برای سرکوب خشونت‌بار اعتراض‌های روز عاشورا سوء استفاده کرد که در نتيجه اين خشونت‌ها، ۱۵ نفر کشته و صدها نفر نيز بازداشت شدند. وی پيش از انتصاب به عنوان فرمانده بسيج در اکتبر سال ۲۰۰۹، مسئول امور اطلاعاتی اين نيرو بود که از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات بازجويی می‌کرد.

۱۰. احمدرضا رادان: معاون فرمانده پليس امنيت ايران. وی که از سال ۲۰۰۸ به اين سمت منصوب شده است مسئول ضرب و شتم، قتل، بازداشت‌های خودسرانه و دستگيری معترضان است.

۱۱. عزيزالله رجب‌زاده: فرمانده پيشين نيروی انتظامی تهران بزرگ (تا ژانويه ۲۰۱۰). وی به عنوان فرمانده نيروی ضربتی پليس تهران بزرگ، بالاترين فرمانده متهم در پرونده کشته شدن بازداشت‌شدگان در کهريزک است.

۱۲. حسين ساجدی‌نيا: فرمانده نيروی انتظامی تهران، معاون سابق پليس امنيت ايران که مسئوليت عمليات نيروی انتظامی را بر عهده دارد. وی متهم به همکاری با وزارت اطلاعات در اقدام‌های سرکوبگرانه در پايتخت ايران است.

۱۳. حسين طائب: فرمانده سابق بسيج (تا اکتبر ۲۰۰۹). وی در حال حاضر معاون فرمانده سپاه در امور اطلاعاتی است. نيروهای تحت امر وی در ضرب و شتم وسيع، کشتار، بازداشت و شکنجه معترضان دست دارند.

۱۴. سيدحسن شريعتی: رييس دادگاه انقلاب مشهد. محاکمه‌های فوری زير نظر وی پشت درهای بسته انجام می‌شد، بدون اينکه متهمان از حقوق اولیه برخوردار باشند. متهمان در اين دادگاه تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف می‌شدند. اين دادگاه بدون طی کردن مراحل قانونی و دادرسی عادلانه احکام وسيع اعدام صادر کرده است.

۱۵. قربانعلی دری نجف‌آبادی: دادستان کل کشور تا سپتامبر سال ۲۰۰۹ (وزير اطلاعات دولت محمد خاتمی). وی در مقام دادستانی کل کشور دستور برگزاری دادگاه‌های فرمايشی را پس از اعتراض‌های اوليه به نتايج انتخابات رياست جمهوری صادر کرد. در اين دادگاه متهمان از حقوق اولیه و دسترسی به وکيل محروم بودند. وی همچنين مسئول آزار و اذيت‌های رخ داده در کهريزک است.

۱۶. حسن حداد(الياس حسن زارع دهنوی): قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران. وی مسئول پرونده بازداشتی‌های پس از انتخابات و ارعاب خانواده‌هايشان برای وادار کردن آنها به سکوت است. حسن حداد از افرادی است که دستور فرستادن بازداشتی‌ها به کهريزک را صادر کرده است.

۱۷. سيدمحمد سلطانی: قاضی دادگاه انقلاب در مشهد. محاکمه‌های فوری زير نظر وی پشت درهای بسته انجام می‌شد، بدون اينکه متهمان از حقوق اولیه برخوردار باشند. متهمان در اين دادگاه تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف می‌شدند. اين دادگاه بدون طی کردن مراحل قانونی و دادرسی عادلانه احکام وسيع اعدام صادر کرده است.

۱۸. علی اکبر حيدری‌فر: قاضی دادگاه انقلاب تهران. وی در محاکمه‌های پس از انتخابات مشارکت داشت.حيدری‌فر از سوی قوه قضاييه به دليل پرونده کهريزک مورد بازخواست قرار گرفت. وی از جمله افرادی است که دستور اعزام معترضان بازداشتی به کهريزک را صادر کرده بود.

۱۹. عباس جعفری دولت‌آبادی: دادستان تهران از سال ۲۰۰۹. دادستانی زير نظر وی عليه شمار زيادی از معترضان از جمله شرکت‌کنندگان در تظاهرات روز عاشورا (دسامبر ۲۰۰۹) اعلام جرم کرد. وی دستور تعطيلی دفتر مهدی کروبی در سپتامبر سال ۲۰۰۹، بازداشت ده‌ها فعال سياسی را صادر و فعاليت دو حزب سياسی اصلاح‌طلب را در ژوئن ۲۰۱۰ ممنوع کرد. اين دادستانی، معترضان را به محاربه متهم کرد که حکم آن مرگ است. دادستانی تهران همچنين دستگيری فعالان اصلاح‌طلب و حقوق مدنی و روزنامه‌نگاران را به عنوان بخشی از سرکوب‌های پس از انتخابات در دستور کار خود قرار داده است.

۲۰. محمد مقيسه (مشهور به ناصريان):قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران. وی يکی از دست اندرکاران پرونده‌های متهمان بازداشتی پس از انتخابات است. مقیسه در جريان محاکمه‌های ناعادلانه برای فعالان سياسی، اجتماعی، روزنامه‌نگاران، احکام طولانی مدت حبس و چندين حکم اعدام نيز برای برخی ديگر از اين فعالان صادر کرده است.

۲۱. غلامحسين محسنی اژه‌ای: دادستان کل کشور از سپتامبر سال ۲۰۰۹ و سخنگوی قوه قضاييه (وزير سابق اطلاعات در دولت اول محمود احمدی‌نژاد). زمانی که وی مسئوليت وزارت اطلاعات را در دوران انتخابات بر عهده داشت، عوامل اطلاعاتی زير نظر وی مأمور دستگيری، شکنجه و اخذ اعتراف‌های دروغين از صدها تن از فعالان، روزنامه‌نگاران، ناراضيان و سياستمداران اصلاح‌طلب بودند. علاوه بر اين، خانواده‌های افراد بازداشت‌شده هدف باج‌گيری، ارعاب و آزار و اذيت مأموران وزارت اطلاعات قرار داشته اند.

۲۲. سعيد مرتضوی: رئيس فعلی ستاد مبارزه با قاچاق کالا و دادستان پيشين تهران تا ماه اوت ۲۰۰۹. وی به عنوان دادستان تهران احکام بازداشت صدها تن از فعالان، روزنامه‌نگاران و دانشجويان را صادر کرد. پس از اينکه نقش وی در کشته شدن سه تن از معترضان در کهريزک به اثبات رسيد در اوت ۲۰۱۰ از مقام خود کنار گذاشته شد.

۲۳. عباس پيرعباسی: قاضی شعبه ۲۶ و ۲۸ دادگاه انقلاب تهران. وی از مسئولان رسيدگی به پرونده‌های پس از انتخابات است و در جريان محاکمه‌های ناعادلانه بر ضد فعالان حقوق مدنی احکام طولانی مدت زندان و همچنين اعدام برای معترضان صادر کرده است.

۲۴. امير مرتضوی: معاون دادستان مشهد. محاکمه‌های فوری زير نظر وی پشت درهای بسته انجام می‌شد، بدون اينکه متهمان از حقوق اولیه برخوردار باشند. متهمان در اين دادگاه تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف می‌شدند. اين دادگاه بدون طی کردن مراحل قانونی و دادرسی عادلانه احکام وسيع اعدام صادر کرده است.

۲۵. ابوالقاسم صلواتی: قاضی و رئيس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب. وی قاضی دادگاه‌های نمايشی معترضان انتخاباتی در تابستان ۲۰۰۹ است. وی برای برخی از سلطنت‌طلب‌ها که به دادگاه آورده شده بودند احکام اعدام صادر کرد. صلواتی برای بيش از يکصد زندانی سياسی، فعال حقوق مدنی و تظاهرکننده احکام طولانی مدت زندان صادر کرده است.

۲۶. اژدر ملک شريفی: رئيس دادگستری آذربايجان شرقی. وی مسئول محاکمه سکينه محمدی آشتيانی است.

۲۷. احمد زرگر: قاضی شعبه ۳۶ دادگاه تجديد نظر تهران. وی مسئول تأييد احکام حبس طولانی مدت و اعدام صادره عليه معترضان است.

۲۸. علی اکبر يساقی: قاضی دادگاه انقلاب مشهد. محاکمه‌های فوری زير نظر وی پشت درهای بسته انجام می‌شد، بدون اينکه متهمان از حقوق ابتدايی برخوردار باشند. متهمان در اين دادگاه تحت فشار و شکنجه مجبور به اعتراف می‌شدند. اين دادگاه بدون طی کردن مراحل قانونی و دادرسی عادلانه احکام وسيع اعدام صادر کرده است.

۲۹. مصطفی بزرگ‌نيا: رئيس بند ۳۵۰ زندان اوين. وی مسئول خشونت نامتعارف عليه زندانيان است.

۳۰. غلامحسين اسماعيلی: مسئول سازمان زندان‌های ايران. جرم وی همدستی در بازداشت وسيع معترضان سياسی و همچنين فراهم کردن پوشش برای آزار و اذيت زندانيان است.

۳۱. فرج‌الله صداقت: دستيار مديرکل سازمان زندان‌ها در تهران و رئيس سابق زندان اوين تا اکتبر ۲۰۱۰ است که در دوران رياست وی بر اين زندان، شکنجه اعمال می‌شده است. وی بارها زندانيان را مورد تهديد و فشار قرار داده است.

۳۲. محمدعلی زنجيری: معاون رئيس سازمان زندان‌ها که مسئول آزار و اذيت و محروم ساختن زندانيان از حقوق اوليه خود است. وی دستور داده بود که بسياری از زندانيان به سلول انفرادی منتقل شوند.


لازم به یادآوری است ماه گذشته نيز محمدرضا نقدی، فرمانده کل بسیج و عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان تهران از سوی آمريکا به نقض حقوق بشر متهم و تحریم شده بودند.


دولت آمريکا مهرماه دو سال پیش نیز، هشت تن از مقامات دولتی ايران را به دليل نقض حقوق بشر و سرکوب اعتراضات مردم ايران در وقايع پس از انتخابات رياست جمهوری در اين کشور، در فهرست تحريم‌های خود قرار داده بود، که محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، غلام‌حسين محسنی اژه‌ای دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائيه، حيدر مصلحی وزير اطلاعات، صادق محصولی وزير رفاه، سعيد مرتضوی دادستان پيشين تهران، مصطفی محمدنجار وزير کشور و جانشين فرمانده کل قوا در نيروی انتظامی، احمدرضا رادان فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ و حسين طائب معاون اطلاعات سپاه پاسداران، در آن لیست قرار داشتند.
 

انتقاد رهبر جمهوری اسلامی ازطیف مدعی دیدار امام زمان:  دروغ و تخیل ذهنی است

Posted: 09 Jul 2011 04:10 AM PDT

جــرس: رهبر جمهوری اسلامی با اشاره تلویحی به برخی اتهامات وارده به طیف دولتی ها گفت "برخی ادعاها و مطالب عامیانه درخصوص انس با حضرت، از طریق دیدار حضوری، غالباً دروغ و یا تخیلات ذهنی است."


آقای خامنه‌ای افزود: یکی از خطرهای بزرگ در موضوع مهدویت، کارهای عامیانه، جاهلانه، غیرمستند و متکی بر تخیلات و توهمات است که زمینه ساز مدعیان دروغین و دوری مردم از حقیقت واقعی انتظار خواهد شد.


وی با اشاره به مدعیان دروغینی که در طول تاریخ برخی علائم ظهور را بر خود یا دیگران تطبیق می‌دادند، گفت "همه این موارد غلط و انحرافی است زیرا برخی مطالب درباره علائم ظهور، غیرقابل استناد و ضعیف است و مطالب معتبر را هم نمی‌توان براحتی تطبیق داد. اینگونه مطالب غلط و انحرافی، باعث می‌شوند، حقیقت اصلی مهدویت و انتظار مهجور بماند، بنابراین، باید به شدت از کارها و شایعات عوامانه پرهیز کرد."


رهبر جمهوری اسلامی در دیدار جمعی از اساتید، کارشناسان، مؤلفان و فارغ التحصیلان تخصصی موسسه موسوم به «مهدویت»، از "اهمیت بسیار بالای موضوع مهدویت به عنوان هدف حرکت و مجاهدت انبیاء در طول تاریخ" سخن گفت و با بیان اینکه "انتظار بخش جدایی ناپذیر موضوع مهدویت است" افزود "اگر مهدویت نباشد، همه تلاش‌ها و مجاهدت انبیاء بی فایده و بی اثر خواهد بود."


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری، آقای خامنه‌ای در سخنان خود، ابتدا به تبیین اهمیت موضوع مهدویت پرداخت و گفت
: اگر مهدویت نباشد، همه تلاش‌ها و مجاهدت انبیاء بی فایده و بی اثر خواهد بود.


وی از ویژگی‌های دوران ظهور سخن گفت و اظهار داشت "دوران آن حضرت، دوران حاکمیت توحید، عدل، حق، اخلاص، و عبودیت خدا است، بنابراین افراد منتظِر نیز باید همواره خود را به این ویژگی‌ها نزدیک کنند و به وضع موجود راضی نباشند."



فاجعه كوي دانشگاه

Posted: 09 Jul 2011 04:32 AM PDT

صدیقه وسمقی
حمله به كوي دانشگاه و آفريدن آن فاجعه بزرگ بود.


صبح جمعه 18 تير ماه بود، خواب بودم كه تلفن زنگ زد، دروديان يكي از اعضاي شوراي شهر و نماينده دانشجويان در شورا بود. وي با صدايي مضطرب درحالي¬كه بسيار پريشان مي‌نمود گفت "من در قزوين هستم، ديشب تا صبح بچه‌ها را در كوي دانشگاه لت و پار كرده اند" گفتم: چه اتفاقي افتاده؟ چه كساني بچه‌ها را زده‌اند؟ گفت: نمي‌دانم، فقط به من زنگ زده‌اند كه وضعيت كوي بسيار بد است و خواهش مي‌كنم شما كاري بكنيد. من هم سعي مي‌كنم بزودي به تهران بيايم. خبر نگران كننده‌اي بود،‌هراسان شدم، با هزار فكر و خيال در سر، با سرعت براي رفتن به كوي آماده شديم. به اتفاق همسرم به سمت كوي رفتيم، به خيابان اميرآباد كه رسيديم ، وضعيت غيرعادي و بحراني بود. جوانان بسياري با پيراهن‌هاي سياه در سرتاسر خيابان ديده‌مي‌شدند، ظاهر آنان نشان مي‌داد كه از وابستگان گروه‌هاي افراطي هستند. اكثراً يكديگر را مي‌شناختند. خيابان را قرق كرده بودند، خيلي از آنها سوار بر موتور بودند. نيروهاي ويژه با كلاه خود و باتوم نيز فراوان ديده مي‌شدند. در خيابان ماشين‌هايي با آرم سپاه پاسداران نيز به چشم مي‌خورد. بعدا فهميدم نيروی ويژه‌اي كه افراد آن سر تا پا مسلح بودند به نام "نپو" يعني نيروهاي پاسدار ويژه خوانده مي‌شوند. به در اصلي كوي رسيديم، ‌عده زيادي از جوانان پيراهن سياه جلوي در تجمع كرده بودند. آن سوي ميله‌ها، داخل كوي نيز دانشجويان جمع شده بودند. دو گروه يكديگر را سنگ باران مي‌كردند و عليه همديگر شعار مي‌دادند، با زحمت ماشين را در كناري پارك كرديم، در حالي¬كه معلوم نبود در آنجا سالم بماند. زير سنگ باران با زحمت خود را به درب كوي رسانديم، وارد نگهباني شديم، در حال ارائه كارت شناسايي به نگهبان و گفتگو با او بودم كه دانشجويان گريان و مضطرب به سوي من آمدند. گرد مرا گرفتند و وارد كوي شديم، از همان بدو ورود زمين پوشيده از شيشه¬های خرد شده بود، بسياري از نقاط خون‌ آلود بود، ساختمان‌ها سوخته و سياه بود، دانشجويان با سرو وضع پريشان و نابسامان مي‌گريستند. من حيران و آشفته بودم، هنوز نمي‌فهميدم چه اتفاقي افتاده است. برخي از دانشجويان با عصبانيت فرياد مي‌زدند اگر صداي ما را به بيرون نرساني خائن هستي. از برخي كه آرام تر بودند پرسيدم چه شده است؟ چه كساني به اينجا حمله كرده اند؟ گفتند : نيمه شب گذشته در حاليكه همه ما در خواب بوديم نيروي انتظامي همراه با همين لباس شخصي‌ها به اينجا حمله كردند و همه ما را ناجوانمردانه زدند. وارد ساختمان‌ها شديم، عجيب بود، به ياد خرمشهر پس از بازپس‌گيري آن شهر از نيرو‌هاي عراقي افتادم. در خرمشهر وقتي وارد خانه‌ها مي‌شديم همه چيز به هم ريخته بود، همه شيشه‌ها شكسته بود، چيزي سالم ديده نمي‌شد. بعضي از ديوارها سوخته و سياه بود، درست مانند كوي دانشگاه، باور كردني نبود كه نيروهاي وابسته به اين ملت و كشور اين¬گونه كوي دانشگاه را ويران كرده باشند. آثار حمله آنان به كوي همانند آثار تهاجم صداميان به ايران بود، تمام پنجره‌ها و درها شكسته بود، يخچال از پله‌ها به پايين پرتاب شده بود و محتويات آن روي پله‌ها و كف زمين ريخته بود، شيشه و خون همه جا ريخته بود، تخت¬هاي فلزي دانشجويان چنان مچاله شده بود كه گويي با دستگاه پرس آنها را به چنين وضعيتي درآورده اند. دانشجويان مي‌گفتند تمام وسايل ما اعم از پول و لباس و كامپيوتر، كتاب، ساعت و مانند آن را غارت كرده‌اند. بسياري از آنان لباس مناسبي بر تن نداشتند، به ساختمان دانشجويان خارجي رفتيم. آنان نيز همين وضعيت را داشتند ، مي‌گفتند گذرنامه‌ها، دلارها و كامپيوترهاي ما را برده‌اند. براي بيرون رفتن از كوي حتي لباس هم نداريم. بعضي از ساختمان‌ها را به آتش كشيده بودند و چند تن از دانشجويان را از طبقات بالا يازهرا گويان از پنجره به بيرون پرتاب كرده بودند، تهاجم آنان چنان وحشيانه بود كه باور كردني نبود. چه كساني اين كارها را كرده بودند؟ به دستور چه كسي؟ و چرا؟ ...

بر اساس مشاهدات صدها دانشجو و نيز شهودي مانند تاج زاده ، معاون سياسي وقت وزير كشور، افرادی از نيروي انتظامي مرتكب اين جنايت ننگين و کم نظير در تاريخ شده بودند. بسياري از افراد نيز اظهار می¬کردند فرهاد نظري ( فرمانده نيروي انتظامي تهران) را در حمله به كوي ديده اند كه فرماندهي را بر عهده داشته است. آقای “ع”از قول سردار س. که سمت مهمی در نیروی انتظامی داشت نقل كرد كه سردار نقدي در جريان كوي دانشگاه دستور حمله را صادر كرده است. سردار س. افزوده است كه پس از اظهار اين شهادت در جلسه فرماندهي نيروي انتظامي از سمتش برکنار شده است. بنابر اظهارات دانشجويان كه آن شب در كوي حضور داشتند و مورد حمله قرار گرفتند، عده زيادي نيز با لباس شخصي افراد انتظامي را ياري مي‌كردند، اين عده كه به گروه فشار شهرت دارند در اين ايام در بسياري از نقاط كشور مرتكب اعمال غير قانوني مي‌شوند. آنان با پشتيباني دستگاه حاكمه و حتي قوه قضاييه بسياري از جلسات سياسي را در سراسر كشور برهم مي‌زنند و در نظم و امنيت اخلال مي‌كنند، بي آنكه مورد تعرض و يا حتي پرسش قرار گيرند.
درآن زمان بزرگان اين گروه افرادي مانند حسين الله‌كرم و مسعود ده‌نمكي بودند.

اين افراد همان كارهايي را انجام دادند كه در افکار عمومی رفتار شعبان بي مخ در رژيم پهلوي را تداعی می¬کرد. ما ، در تقليد ملت بي‌نظيري هستيم، حتي براي ساختن گروه فشار نيز از حكومت‌هاي پيشين تقليد مي‌كنيم. فعاليت‌هاي اين گروه از سال 76 در آستانه انتخابات رياست جمهوري (دوم خرداد) بطور جدي گسترش يافت. در سال 76 در هر نقطه‌اي از كشور كه مبلغان خاتمي به نفع وي سخنراني مي‌كردند، اين گروه در آنجا حضور داشتند، به خاطر دارم همراه خاتمي پيش از انتخابات 76 به مشهد رفته بودم.او در دانشگاه فردوسي سخنراني داشت، سالن سخنراني از حضور دانشجويان موج مي‌زد، بيرون از سالن، داخل دانشگاه و خيابان‌هاي اطراف نيز پر از جمعيت بود. گروه فشار كه عده آنان در مقابل مردم بسيار اندك بود تا لحظه‌هاي پاياني جلسه نتوانستند كار مؤثري انجام دهند، اما در لحظات پاياني كه به¬نظر مي‌رسيد عده‌اي نيز به كمك آنان آمده بودند، هنگامي كه من از سالن خارج شدم مشاهده كردم كه ناگهان بسيار وحشيانه هجوم آوردند. من و ديگر همراهان خاتمي با زحمت فراوان خود را به اتوبوس مخصوص رسانديم، خاتمي نيز با زحمت وارد اتوبوس شد. مهاجمان با سردادن شعارهاي توهين آميز ، كينه خود را با كوبيدن مشت و لگد به اتوبوس خالي مي‌كردند، آن شب در ستاد خاتمي نمانديم، زيرا خبر آوردند كه قرار است مهاجمان به ستاد حمله كنند. آنان براي اين اعمال جاهلانه خود چه مزدی مي‌گيرند؟ به نظر مي‌رسد اين گروه از مصونيت خاصي برخوردار است، چرا كه هيچ‌كس حتي شخصيت‌هاي حقوقي و قدرتمندي مانند رئيس جمهور، وزير كشور و وزير اطلاعات نيز به هويت اين گروه اشاره نمي‌كنند، با آنكه تصور می¬رود همه چيز را مي‌دانند، ولي به مردم نمي‌گويند كه اين گروه از پشتيباني كدام قدرت در كشور برخوردار است كه چنين طاغي و ياغي شده است و پس از فاجعه كوي دانشگاه نيز در همه گزارش‌ها از اين گروه به نام "لباس شخصي‌ها" ياد شد، اما هويت آنان پنهان باقي ماند. در جريان سازمان فرهنگي هنري نيز همين گروه در ميدان حضور دارند و حمايت قدرتمندی چنانكه خواهيم ديد پشتيبان آنان است. عده‌اي از دانشجويان كه ده‌نمكي را مي‌شناختند گفتند كه ديشب او را در ميان مهاجمان ديده‌اند. از دانشجويان پرسيدم كه مجروحين را به كدام بيمارستان برده‌اند؟ گفتنند: بيمارستان شريعتي، با عجله از كوي عازم بيمارستان شديم، صداي گريان و هراسان دانشجويان بدرقه راهم بود كه مي‌گفتند، صداي مظلوميت ما را به گوش مردم برسان، در غير اين¬صورت تو نيز جنايتكاري.
با زحمت فراوان به بيمارستان شريعتي رفتيم، جو امنيتي خاصي حاكم بود،‌كاركنان بيمارستان از پاسخ دادن به سؤالاتم طفره مي‌رفتند و معلوم بود كه مي‌ترسند. پرسيدم، مجروحين كوي دانشگاه كجا هستند، جواب نمي‌دادند. يك نفر آهسته به من گفت، يكي از آنان در آن گوشه سالن روي تخت خوابيده است. يكي ديگر در اتاق عمل است. با باتوم بر سر او زده‌اند. به طرف تخت گوشه سالن رفتيم، مجروح يك دانشجوي پاكستاني بود كه هر دو پاي او شكسته بود. او گفت مرا از طبقه دوم از پنجره به پايين پرتاب كرده‌اند. آيا رسم ميزباني شما اين است؟ از او خجالت كشيدم، او گفت همه وسايل ما را نيز بردند. در اتاق¬هاي بيمارستان جا نبود و اين مجروح را در سالن بستري كرده بودند. با آنكه كارت عضويت خود را در شوراي شهر ارائه مي‌كردم از ملاقات من با مجروحين ممانعت مي‌نمودند. از وضعيت دانشجويي كه در اتاق عمل بود سؤال كردم، مسئول مربوطه وجود چنين دانشجويي را انكار كرد. معلوم بود كه از ارائه اطلاعات به‌طور جدي منع شده اند. نمي‌خواستم زمان تلف شود، با سرعت به خانه رفتيم. مي‌خواستم گزارش مشاهدات خود را بنويسم. گزارش خود را به تفصيل نوشتم و با عبدالله نوري مسئول روزنامه خرداد تماس گرفتم.

گزارش خود را كه 19 صفحه بزرگ بود براي او فرستادم، خلاصه گزارش ، شنبه 19 تير به چاپ رسيد، اسم سپاه پاسداران در گزارش حذف و اصولا احتياط فراواني در تنظيم گزارش اعمال شده بود.(پيوست شماره2) شورای شهر نیز روز نوزدهم تیرماه بیانیه¬ای صادر کرد و طی آن حمله به کوی را محکوم نمود. شورای شهر در بیانیه خود قاطعانه خواستار رسیدگی به فاجعه کوی و مجازات عوامل آن شد. (پیوست شماره3)
يكشنبه 20 تير ماه جلسه علني شوراي شهر تشكيل شد، اين اولين جلسه علني پس از فاجعه كوي بود. خسروي يكي از اعضاي شورا بعنوان اولين سخنران پيش از دستور درباره مسايل شهر تهران و مترو تهران سخنراني كرد. دومين سخنران دروديان بود. وي گريه كنان پشت تريبون رفت و گفت، اگر ما انقلاب كرديم كه اين فجايع رخ دهد من استغفار مي‌كنم. او خواستار برخورد شديد مسئولين با عوامل اين جنايت شد. پس از او نوري نيز درباره فاجعه كوي دانشگاه سخن گفت و به تحليل آن پرداخت. 

 
دو روز پس از فاجعه کوی دانشگاه
پس از اتمام جلسه علني همراه دروديان و همسرم به كوي دانشگاه رفتيم، خيابان دانشگاه همچنان قرق بود و جوانان سياه پوش كه از گروه فشار بودند در سرتاسر خيابان حضور داشتند. اخبار فراواني از گوشه و كنار به گوش مي‌رسيد، مطلع شده‌بوديم كه جمعيتي حدود سه هزار نفر با سردادن شعارهايي عليه حكومت و رهبري اقدام به شكستن شيشه‌ بانك¬ها و برخي مغازه‌ها نموده، بسوي نهاد رهبري حركت كرده بودند، با آنكه نيروي انتظامي و سپاه و بسيج در صحنه حضور داشتند و در واقع شهر در قرق آنان بود. عجيب آن است كه با اين جمعيت برخوردي نشده بود، برخي افراد ، عده اي از جوانان اين گروه تظاهر كننده را شناسايي كرده بودند و نقل مي‌كردند كه برخي از جوانان بسيجي و افراد گروه فشار در اين تظاهرات حضور داشتند. برخی بدبینانه عنوان می¬کردند اين اقدامات و حركات بدنبال حمله سازماندهي شده به كوي دانشگاه، همه ساخته و پرداخته حكومت و جزئي از يك سناريو است. به كوي رسيديم، جوانان هيجان زده ، همچنان پر شور و پريشان بودند. به دروديان گفتم بهتر است تلاش كنيم دانشجويان وارد محوطه كوي شوند و در خيابان نمانند، ما خود نيز وارد كوي شديم. دانشجويان گرد ما جمع شدند، جمعيت زيادي در آنجا حاضر بود ، ميكروفون را بدست من دادند و از من خواستند سخن بگويم. من ضمن اعلام همدردي خود و اعضاي شوراي شهر با دانشجويان مظلوم تحليل اجمالي خود را از اين وقايع بيان كردم و گفتم به عقيده من مجموعه شرايط، اقدامات و تحركات حاكي از آن است كه بخشي از حاكميت قصد كودتا عليه دولت خاتمي را دارد و لذا همين عده به آشفتگي جو سياسي دامن زدند و شما دانشجويان نبايد بازي آنان را بخوريد. آنان در جو ناآرام و ملتهب مي‌توانند كودتا كنند و مي‌بينيد كه تظاهرات ساختگي بوسيله عوامل خود را به شما دانشجويان منتسب مي‌كنند. به دانشجويان پيشنهاد كردم كه آرام باشند. آنان اعلام تحصن كرده بودند، در سخنان خود افزودم كه حمله نيروي انتظامي و ياران آنان به كوي دانشگاه يادآور حمله نيروهاي صدام به خرمشهر و نيز يادآور حمله اسرائيلي‌ها به فلسطيني‌هاست. همانگونه كه سربازان اسرائيلي، فلسطيني ها را مي‌زدند و صحنه‌هايي از اين گونه درگيري‌ها را در تلويزيون جمهوري اسلامي براي نشان دادن مظلوميت مردم فلسطين نمايش مي‌دهند، افراد انتظامي و مهاجمان به كوي دانشگاه نيز با دانشجويان چنين برخورد كردند، آنان را زدند، دست و پاي آنان را شكستند، با باتوم به سر آنان كوفتند و برخي را از طبقات دوم و سوم به بيرون پرتاب كردند....
در ميان دانشجويان افراد ديگري نيز حضور داشتند، كه به نظر مي‌رسيد حاميان مهاجمان به كوي دانشگاه هستند، آنان با من مشاجره كردند و ما براي آنكه جو موجود بيش از اين ملتهب نشود از كوي خارج شديم و به شوراي شهر بازگشتيم. با روزنامه ايران مصاحبه‌اي كردم و تحليل خود را از وقايع روز بيان نمودم. در آن مصاحبه نيز نسبت به وقوع كودتا هشدار دادم. دانشجويان عضو تحكيم وحدت از من براي حضور در جلسه‌اي خصوصي دعوت كردند، در آن جلسه درباره فاجعه كوي و وقايع پيرامون آن بحث شد. من در آنجا نيز به آنان تاكيد كردم با آنكه حفظ آرامش در اين شرايط بسيار سخت است، با توجه به شرايط موجود كه بسيار بحراني و سرنوشت ساز است‌،‌ بايد آرامش را حفظ كرد. شما مي‌توانيد به تحصن خود به¬صورت آرام ادامه داده و بر خواسته‌هاي خود از جمله آزادي دانشجويان بازداشت شده تاكيد كنيد. آنان بسيار عصباني بودند و از سكوت خاتمي در قبال اين فاجعه بزرگ بسيار ناراحت و گله‌مند. معين، وزير فرهنگ و آموزش عالي وقت استعفا داده بود. امااستعفاي او پذيرفته نشد. برخي از مسئولين جهت بازديد به كوي رفته بودند، اما خيلي ها نرفتند. رئيس جمهور نيز در آن ايام كوي دانشگاه را كه به ويرانه‌اي تبديل شده بود نديد.

 
تشکیل کمیته تحقیق
بسياري از اعضاي شوراي شهر با دانشجويان بطور مستمر ارتباط داشتند و با آنان اظهار همدردي مي‌نمودند. به همين جهت نيز كميته‌اي بمنظور تحقيق فاجعه كوي دانشگاه در شوراي شهر تشكيل شد و مسئوليت آن كميته نيز به من محول گرديد. شوراي شهر در آغاز فعاليت و شكل گيري خود قرار داشت و ما هيچگونه امكانات و لوازم براي تحقق خواسته‌هاي خود ، حتي در امر تحقيق نيز نداشتيم. بايد بگويم كه از مقدمات ضروري انجام تحقیق كه همكاري سازمان‌ها ،‌نهادها و دواير شهري است نيز بي‌بهره بوديم. مي‌دانستيم كه اين كميته راه به¬جايي نخواهد برد،‌چنان¬كه وزارت كشور و شوراي عالي امنيت ملي نيز راه به¬جايي نبردند، نه‌تنها در مسئله كوي دانشگاه ، بلكه پيش از آن در معضلات بزرگ ملي مانند پیگیری قتل¬هاي زنجيره‌اي نيز سازمان‌هاي رسمي كه وظيفه آنان حفظ امنيت شهروندان و كشور است راه به¬جايي نبرده اند. معلوم است كه اخلال كنندگان در امنيت شهروندان و كشور و مرتكبين اين فجايع از پشتوانه محكمي برخوردارند. شوراي شهر براي آنكه در اين فاجعه بزرگ كه در شهر تهران روي داده ، بويژه دانشجويان عزيز مورد هجوم ناجوانمردانه قرار گرفته‌اند، بي‌تفاوت نباشد اقدام به موضع گيري و تشكيل كميته تحقيق و دعوت از مسئوليني چند براي ارائه گزارش در جلسات علني نمود. شوراي شهر بيانيه‌اي منتشر كرد و ضمن محكوم كردن حمله به كوي دانشگاه خواستار رسيدگي به اين حادثه تاريخي و مجازات عاملان آن شد. شوراي شهر همچنان در ميان بحران‌هاي موجود به امور جاري رسيدگي و به لوايح شهرداري و سازماندهي خود نيز مي‌پرداخت.

اخبار مربوط به حمله نيرو‌هاي وابسته به حكومت اعم از نيروي انتظامي و نيرو‌هاي ويژه ديگر كه ماهيت و جايگاه برخي از آنها هنوز هم آشكار نشده است به كوي دانشگاه تهران و ضرب و جرح دانشجويان در تمام جهان انعكاس يافت، در همين ايام دانشگاه تبريز نيز دچار آشوب و هرج و مرج گشت. اراذل و اوباش به آن دانشگاه نيز حمله كرده، رئيس دانشگاه و عده زيادي از دانشجويان را مورد ضرب و شتم شديد قرار دادند، در حملات مكرر به كوي دانشگاه تهران يك نفر به نام عزت ابراهيم نژاد ، كشته شد، گلوله‌اي نيز به چشم يك دانشجوي پزشكي اصابت كرد كه موجب نابينايي يك چشم اوشد. آقای "س"یکی از مقامات آگاه در اين باره به من گفت ، دانشجوي مذكور كنار مصطفي تاج زاده مقابل مسجد كوي ايستاده بود و به‌نظر مي‌رسد ضاربين قصد ترور تاج زاده ، معاون سياسي وقت وزير كشور را داشته اند كه اشتباهاً گلوله به دانشجوي کناراو اصابت كرده است. شرح مفصل ماوقع كوي دانشگاه را گروه‌هاي مختلف براي رهبر نقل كردند، دانشگاهيان و دانشجويان مؤكداً براي ايجاد آرامش در دانشگاه از كه فرمانده كل قوا خواستند كه لطفيان فرمانده وقت نيروي انتظامي را برکنار كند. اما ایشان با اين پيشنهاد در آن مقطع موافق نبود . روز 21 تير رهبری براي جمعي سخنراني نمود كه اكثر آنان چفيه به دور گردن بسته بودند و ایشان نيز چفيه به دور گردن خود بسته بود. ظاهرا قرائن حاكي از آن بود كه آنان افراد وابسته به انصار حزب الله و گروه‌هاي افراطی هستند. رهبري در ریشه یابی این حوادث اظهار داشت :" آقاياني¬كه سردمداران خطوط سياسي هستيد حالا برسيد به اين حرف ما كه شما خودي‌ها وقتي اين¬گونه با هم درگير مي‌شويد، دشمن سوء استفاده مي‌كند، حالا بفرمائيد ببينيد دشمن چه كرد؟"

ايشان دانشجويان را نصيحت كرد كه دشمن را بشناسند و اعلام نمود اين كارها (حمله به كوي دانشگاه) كار دشمنان است. كار سازمان‌هاي جاسوسي دشمنان است. رهبري در بخش دیگری از سخنان خود درباره واکنش¬های مخالفان قانون جديد مطبوعات كه با شتاب و عجله در اواخر دوره مجلس پنجم در حال تصويب بود گفت: چه جنجال و غوغايي مي‌كنند. كه چه؟ قانوني در مجلس دارد تصويب مي‌شود. در پايان نيز خطاب به جوانان حاضر اعلام کردند كه اگر عكس مرا پاره كردند عيبي ندارد و در حالي¬كه حضار شديداً گريه مي‌كردند خطاب به امام زمان گفت اي سيد و مولاي ما پيش خداي متعال گواهي بده كه ما در راه خدا تا آخرين نفس ايستاده‌ايم.

در اينجا لازم است متذكر شويم، هنگامي¬كه خاتمي در دوم خرداد 76 به پيروزي دست يافت و انتخابات شوراهاي شهر و روستا نيز در تمام كشور با پيروزي اصلاح طلبان مواجه شد،‌مخالفان اصلاحات بسيار نگران و وحشت زده شدند، از همين رو به اقدامات عجولانه، بدون توجه به عواقب ناهنجار ملي آن دست زدند.

قبلا به يك نمونه از اين اقدامات اشاره شد و آن تصويب قانون مربوط به بودجه سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران در مجلس پنجم بود. مجلس پنجم ماه‌هاي پاياني دوره خود را سپري مي‌كرد و مي‌كوشيد با تصويب پاره‌اي قوانين موانعي را پيش راه اصلاحات ايجاد كرده ، حتي‌الامكان سنگرهاي موجود خود را حفظ كنند. يكي از اقدامات مجلس پنجم در اواخر دوره خود اصلاح قانون مطبوعات بود. در قانون مصوب مجلس پنجم اعضاي هيئت منصفه مطبوعات توسط وزير ارشاد ،‌ رئيس كل دادگستري استان، رئيس شوراي شهر ،‌ رئيس سازمان تبليغات اسلامي و رئيس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر كشور انتخاب مي‌شوند. بدين ترتيب سختگيري نسبت به مطبوعات و توقيف آن‌ها آسان و به تركيب هيئت منصفه موافق راي و نظر حكومت مي‌شد. از آغاز جنبش دوم خرداد 76 و كمي پيش از آن نهضت روشنگري در مطبوعات پديدار شد. عده زيادي از روشنفكران اقدام به انتشار روزنامه‌هاي جديد كردند، مانند جامعه، نشاط ، طوس، صبح امروز و خرداد و ... روزنامه سلام نيز كه از پيش از دوم خرداد منتشر مي‌شد، داراي زمينه‌هايي براي روشنگري بود. اين روزنامه‌ها اقدام به افشاي برخي اسرار نمودند كه موجب وحشت دستگاه حاكمه شد. بحث پيرامون قتل‌هاي زنجيره‌اي روشنفكران و نويسندگان توسط عناصری از وزارت اطلاعات در روزنامه سلام و ديگر روزنامه‌هاي جديد ادامه داشت، تا آنكه چند روز پيش از فاجعه كوي روزنامه سلام توقيف شد. حكومت مي‌كوشيد با تصويب قانون جديد مطبوعات زمينه‌هاي توقيف ديگر روزنامه‌ها را فراهم سازد، شب 18 تير نيز دانشجويان در كوي دانشگاه تهران نسبت به توقيف روزنامه سلام اعتراض كرده بودند. لذا جنجال و غوغا براي تصويب قانون جديد مطبوعات، از سوي رهبري تقبيح مي‌شد. بعدها هنگامي¬كه مجلس ششم اقدام به اصلاح قانون مطبوعات مصوب مجلس پنجم نمود،از دفتر مقام رهبري به كروبي ، رئيس وقت مجلس امر شد كه اصلاح قانون مطبوعات را از دستور كار مجلس خارج سازد. من مثنوي بلندي را در تقبيح خشونت و اعمال خشونت آميز وابستگان به حكومت سروده بودم كه در شهريور ماه 77 بطور كامل در روزنامه سلام منتشر شد(پيوست 4). پس از فاجعه كوي دانشگاه اين مثنوي را به حميدرضا جلايي پور دادم و از او خواستم كه در روزنامه نشاط آن‌را منتشر سازد. ابياتي از اين شعر انتخاب و همراه عكس‌هاي متعددي از تظاهرات مردم عليه حمله به كوي در روزنامه نشاط چاپ شد(پيوست 5). اين شعر موجب جنجال فراوان شد و پس از آن روزنامه نشاط نيز توقيف شد.

(حجتي) نماينده دانشجويان متحصن در دانشگاه جهت ارائه گزارش در شوراي شهر در جلسه علني 29 تير حضور يافته بود. قبل از ارائه گزارش وي، موضوعات ديگري در دستور كار شوراي شهر قرار داشت.
سپس من به¬عنوان رئيس كميته تحقيق كوي دانشگاه گزارش خود را ارائه كردم. پس از آن حجتي نماينده دانشجويان به شرح مختصر ماوقع پرداخت. او گفت: "دانشگاه تهران 12 هزار دانشجو دارد، بارها و بارها در كوي تحصن و اعتراض روي داده است. اما هربار با تدبير نيروي انتظامي و تذكرات آنان مسئله حل شده است. شب 18 تير دانشجويان (كه به توقيف روزنامه سلام اعتراض داشتند) از کوی تا بزرگراه جلال آل احمد رفتند و پس از تذكر نيروي انتظامي بازگشتند، هنگامي كه نزديك كوي رسيدند، سردار ميراحمدي مداخله كرد و گفت، بايد اين مسئله را فيصله بدهم،"كوهي" سعي كرد قضيه را حل كند، اما مير احمدي دستور حمله داد. نيروي انتظامي به تمام دانشجويان چه آنان كه در خارج ساختمان‌ها بودند و چه آنان كه در خوابگاه‌ها خوابيده بودند حمله كردند. آنقدر گاز اشك آور پرتاب كردند كه چهل پنجاه نفر از دانشجويان در حال مرگ بودند. براي خنثي كردن گاز اشك آور عده‌اي موكت‌هاي مستعمل را كه قبلاً در نماز جمعه از آنها استفاده ‌شد آتش زدند تا دانشجويان را نجات دهند و حالا عده اي مي‌گويند كه دانشجويان جايگاه نماز جمعه را به آتش كشيدند. فرماندهان ارشد نيروي انتظامي مانند ميراحمدي و نظري (فرمانده ناحيه انتظامي تهران) بايد پاسخگو باشند. آنان بايد بگويند كه آيا از مافوق خود دستور حمله داشته‌اند؟ وي سپس خواسته‌هاي دانشجويان را به اين ترتيب اعلام كرد:

- لطفيان ، فرمانده نيروي انتظامي بايد بركنار شود.
- مسببان فاجعه معرفي و مجازات شوند.
- خسارات وارد به كوي جبران شود.
- گزارشي دقيق از تلفات ارائه گردد.
- دانشجويان بازداشت شده آزاد شوند.
وي افزود تا كنون هيچ‌يك از خواسته‌هاي ما تحقق نيافته است."

 
شكايت نيروي انتظامي از شوراي شهر

در آن ايام بحراني كه جو سياسي كشور و بويژه جو دانشگاه‌ها بسيار ملتهب بود شوراي شهر مي‌كوشيد در ارتباط با دانشجويان آنان را آرام سازد. در شورا به تصويب رسيد كه شهرداري تهران هرچه سريعتر خوابگاه‌هاي ويران شده را بازسازي نمايد. اقدامات شوراي شهر در جهت حمايت از دانشجويان مظلوم و محكوم نمودن عمل ننگين مهاجمان موجبات خشم نيروي انتظامي و همدستان آن نيرو در حمله به كوي را فراهم نمود تا آنجا كه لطفيان، فرمانده وقت نيروي انتظامي در تاريخ 11 مرداد به هيئت حل اختلاف نامه نوشت ، خواستار انحلال شوراي شهر تهران شد(پيوست شماره6). دلايل وي، سخنراني¬هاي ايراد شده توسط اعضاي شورا در كوي دانشگاه و نيز تشكيل كميته تحقيق بود، در حالي¬كه اين امور ربطي به نيروي انتظامي نداشت. شكايت لطفيان در تاريخ 28 مهرماه در جلسه هيئت حل اختلاف بررسي و رد شد (پيوست شماره 7). من به¬عنوان دبير كميته‌ تحقيق كوي دانشگاه دعوتنامه‌هايي براي لطفيان و نظري فرستادم تا در تاريخ 9 شهريور ماه در جلسه علني شورا حضور يافته، پيرامون فاجعه كوي به شهروندان تهراني گزارش دهند. پس از ارسال دعوتنامه‌ها در تاريخ 30 مرداد ، مدير كل قوانين و امور حقوقي ناجا در تاريخ 6 شهريور 78 ، نامه‌اي آكنده از خشم خطاب به رئيس شوراي شهر فرستاد و اعلام نمود كه شوراي شهر حق دخالت در اين امور را ندارد (پيوست شماره8). بعدها لطفيان دليل عدم حضور خود در شوراي شهر را اين¬گونه عنوان نمود كه از شوراي شهر دعوتنامه‌اي دريافت نكرده است، من ناگزير در مصاحبه‌اي اعلام كردم كه از وي رسماً دعوت بعمل آمده و دعوتنامه را نيز در اختيار برخي مطبوعات قرار دادم.


رئيس دانشگاه تهران در شوراي شهر

در تاريخ 2 شهريور 78 خليلي عراقي رئيس دانشگاه تهران و داود سليماني معاونت دانشجويي دانشگاه به دعوت شوراي شهر ، جهت ارائه گزارش پيرامون فاجعه كوي دانشگاه در جلسه علني حضور يافتند. قبل از پرداختن به اين دستور موارد ديگري در دستور كار شورا بود كه به آنها رسيدگي شد. پس از ارائه گزارش كميته تحقيق كوي دانشگاه تهران توسط من ، دكتر خليلي عراقي رئيس دانشگاه تهران به ارائه گزارش خود پرداخت. وي فاجعه كوي را مسئله‌اي ملي دانست و گفت توسعه و پيشرفت در كشور مستلزم تغيير نگرش به دانشگاه است، با حمله به كوي دانشگاه كشور آباد نمي‌شود ، كشورهايي كه داراي دانشگاه ضعيف هستند از توسعه برخوردار نيستند. وي ديدگاه حكومت نسبت به دانشگاه را علت وقوع فاجعه كوي دانسته، از اين ديدگاه انتقاد نمود.

پس از آن دكتر سليماني معاونت دانشجويي دانشگاه تهران سخن گفت،‌وي در شب حادثه در كوي دانشگاه حضور داشته، شاهد وقايع آن شب بوده است. در جلسه علني شورا سليماني اظهار نمود كه در گزارش‌هاي عاملان حادثه كوي تضاد و دوگانگي وجود دارد و هنگامي¬كه مسئولان دانشگاه و نيروي انتظامي در كميته تحقيق شوراي امنيت با يكديگر روبرو شدند، دوگانگي بسيار آشكار بود. وي به كميته تحقيق شوراي شهر پيشنهاد كرد كه گزارش شوراي تامين استان تهران و گزارش شوراي امنيت و فيلم‌هايي كه در شب حادثه تهيه شده و نيز بيانيه‌هاي بسيج دانشجويي هنگام وقوع حادثه و پس از آنرا مورد مطالعه قرار دهد. وي گفت به مسئولان كشور و نيز مقام رهبري گزارش خلاف واقع داده‌اند. دانشجويان را متهم به توهين نسبت به رهبر كرده‌اند. نيروي انتظامي براي توجيه عمل نادرست خود ، متوسل به اين¬گونه دروغگويي‌ها شده است. وي افزود، خسارات معنوي اين فاجعه بسيار زياد است، منزلت دانشگاه و دانشجو شكسته شده است، وزارت اطلاعات بايد نام و نشان افراد و گروه‌هاي فشار را كه همراه افراد انتظامي بودند اعلام كند. حدود دويست نفر از دانشجويان در حمله به كوي مجروح شدند و اموال زيادي از آنان اعم از دانشجويان ايراني و خارجي به سرقت رفته است. بايد به حقوق دانشجويان رسيدگي شود كه تا كنون نشده است. خوابگاه‌ها تخريب شده است. يك نفر كشته شده است و عده زيادي بازداشت شده اند، برخي از دانشجويان خارجي پس از وقوع اين فاجعه ايران را ترك كرده‌اند. ممنوعيت ورود نيروهاي نظامي و انتظامي به دانشگاه بايد پيگيري و تبديل به قانون شود. آقای "د"در رابطه با شب هجدهم تير در ديدار خصوصي كه با او داشتم گفت :((" حدود ساعت دوازده و نيم شب به من اطلاع دادند كه كوي دانشگاه ناآرام است،‌تا ساعت يك نيمه شب خود را به آنجا رساندم. دانشجويان وارد كوي شده بودند و فقط سي، ‌چهل نفر از آنان بيرون كوي بودند. مير احمدي مسئول ناحيه انتظامي آن منطقه حضور داشت، او با لباس شخصي بود. "كوهي"‌ مدير كل كوي دانشگاه سعي كرده بود از درگيري ميان نيروي انتظامي و همراهان اين نيرو با دانشجويان جلوگيري كند. ميراحمدي به سينه كوهي زده و او داخل جوي افتاده بود. اين موضوع موجب ناراحتي دانشجويان شده بود. در كوچه‌ها و خيابان‌هاي اطراف كوي در آن ساعت از نيمه شب افراد زيادي با لباس شخصي حضور داشتند،‌ عده‌اي از آنها نوجوان بودند كه در دستهايشان سيخ و چوب و تير و كمان و سنگ ديده مي‌شد. از ميراحمدي پرسيدم اينها كيستند؟ ميراحمدي گفت: نمي‌دانم، حتماً اهالي اين كوچه‌ها هستند! از ميراحمدي خواستم نيروهاي خود را از كوي ببرد و به او قول دادم كه ما نيز اوضاع را آرام خواهيم كرد. او نپذيرفت و گفت بايد اين وضعيت را فيصله دهيم. حدود ساعت دوو نيم نيمه شب، فرهاد نظري فرمانده ناحيه انتظامي تهران در كنار درب فني كوي حاضر شد. ماشين‌هاي زرهي نيز آمدند، نظري نيز با لباس شخصي آمده بود. در يكي از خيابان¬هاي نزديك كوي اتوبوس¬هاي زيادي به صف ايستاده بودند كه دانشجويان بازداشت شده را با آنها بردند. با نظري صحبت كردم، به او گفتم من دست و پاي شما را مي‌بوسم، اينجا را ترك كنيد، آنها قبول نكردند، نظري گفت من كار را تمام مي‌كنم، به او گفتم شايد شروع كننده باشيد اما نمي‌توانيد تمام كنيد ، اينجا دانشگاه است، با دانشجو اين¬گونه برخورد نكنيد. مردي بلند قد با ريش¬هاي فرفري در كنار اوبود كه دستمال سفيدي نيز به مچ يكي از دستانش بسته بود. او دست خود را بالا برد و علامت داد و افراد وارد كوي شدند ،‌ با ماشين زرهي درب كوي را شكستند و به دانشجويان حمله ور شدند)).

 

احضار به دادگاه
چندي بعد احضاريه‌اي از شعبه 1410 دادگاه‌هاي عمومي به من ابلاغ شد، اين دادگاه به جرائم مطبوعاتي و كاركنان دولت رسيدگي مي‌كرد و رئيس آن سعيد مرتضوي بود كه بعداً دادستان تهران شد. فرمانده نيروي انتظامي ،‌ لطفيان كه از شكايت به هيئت حل اختلاف و تلاش براي انحلال شوراي شهر تهران ، طرفي نبسته بود، اقدام به طرح شكايت در دادگاه كرده بود. لطفيان دو شكايت از من در دادگاه مطرح كرده بود، يكي به دليل چاپ گزارشي از فاجعه كوي دانشگاه در تاريخ 19 تير در روزنامه خرداد و ديگري به جهت عضويت من در كميته تحقيق كوي دانشگاه كه در شوراي شهر تشكيل شده بود. من در گزارش خود كه خلاصه آن در روزنامه خرداد به چاپ رسيد به نقل از دانشجويان نوشته بودم كه اموال و پول‌هاي دانشجويان در شب حمله به كوي به سرقت رفته است. لطفيان در شكايت خود به دفاع از نيروي انتظامي گفته بود كه وسمقي نيروي انتظامي را متهم به سرقت نموده است. هرچند كه من مستقيما نيروي انتظامي را متهم نكرده بودم، اما بديهي است كه در شب حمله به كوي ، نيروي انتظامي همراه گروه فشار كه ياور نيروي انتظامي بود وارد كوي شده ،‌سبب تمامي وقايع آن شب اعم از ضرب و شتم دانشجويان،‌ جنايات وارده بر آنان، تخريب خوابگاه‌ها و غارت اموال دانشجويان است. از وظايف مشخص اين نيرو حفظ جان و مال مردم است، در شب حادثه نيروي انتظامي و فرماندهان ارشد آن نيرو در كوي حضور داشتند. يكي از فرماندهان نيروي انتظامي پس از 18 تير در سخنراني خود در جهت تبرئه آن نيرو چنين اظهار كرد كه خسارات وارده بر كوي دانشگاه آنقدر زياد است كه اگر يك لشگر به كوي حمله مي‌كرد در مدت چند ساعت نمي‌توانست اين همه تخريب كند! او با اين سخنان در صدد تبرئه نيروي انتظامي و متهم نمودن ديگران بود و از سوي ديگر اين اظهارات از عمق و وسعت فاجعه 18 تير حکایت می¬کرد. من در دفاعيات خود بيان كردم كه به سرقت رفتن اموال دانشجويان بديهي است و صدها تن از دانشجويان شكايت خود را مبني بر به سرقت رفتن و تخريب اموال متعلق به آنان تنظيم كرده‌اند و نيروي انتظامي از آنجا كه افرادش در كوي حضور داشته و به دانشجويان و خوابگاه آنان حمله كرده اند، بايد پاسخ دهد كه اين اموال چه شده است و چه‌كساني آنها را سرقت كرده‌اند؟ شكايت صدها دانشجو به دانشگاه تهران ارائه شده بود و دانشجويان از دانشگاه خواسته بودند كه از حقوق آنان در جهت جبران خسارات جاني و مالي دفاع شود. براي دفاع از خود در دانشگاه تصوير شكايت دانشجويان را تهيه كردم ، شكايت ديگري نيز از من به اتهام اخلال در امنيت كشور و قصد براندازي در دادگاه انقلاب مطرح شده بود كه آن شكايت نيز به شعبه 1410 ارجاع شده بود. مرتضوي گفت كه چهل نفر از خانواده‌هاي شهدا از شما درخصوص اخلال در امنيت و قصد براندازي شكايت كرده اند و دليل آنان چاپ شعر شما در روزنامه نشاط در ميان تظاهرات مردم است. هويت شاكيان مبهم بود و افراد ناشناسي شكايت مذكور راامضا كرده بودند. درباره هويت شاكيان سئوال كردم. مرتضوي پاسخ قانع كننده اي نداشت. به نظر مي‌رسيد از عنوان خانواده شهدا در اين شكايت سوء استفاده شده است. مرتضوي به من پيشنهاد كرد كه از روزنامه نشاط به جهت گزينش برخي ابيات شعرم و چاپ آن به اين شكل و نيز از روزنامه خرداد به جهت خلاصه كردن گزارشم شكايت كنم، اين پيشنهاد را نپذيرفتم و گفتم اين شعر و آن گزارش متعلق به من است و شكايتي از اين دو روزنامه ندارم. مرتضوي تهديد به صدور قرار بازداشت نمود. وي گفت شما با سرودن آن شعر قصد براندازي داشته‌ايد و ما نوار و فيلم سخنراني شما را در كوي دانشگاه داريم. به وي گفتم اگر جمهوري اسلامي با چند بيت شعر من برانداخته شود خوشا به حال من با اين همه قدرت و بدا به حال جمهوري اسلامي با اينهمه ضعف. او از اين سخن من خنده‌اش گرفت. درباره نوار و فيلم سخنراني نيز گفتم كه تمام سخنان خود را به ياد دارم و درصورت نياز همه را در دادگاه تكرار خواهم كرد و هنوز هم بر سخنان خود باقي هستم. نهايتا دادگاه را ترك كرده، منتظر جلسه رسمي دادگاه شدم، مدارك و اسناد لازم را جهت دفاع از خود جمع آوري نمودم. روزنامه رسالت روز يكشنبه 27 تيرماه در صفحه اول خود مطلبي عليه من منتشر و مرا متهم به مشاركت در آشوب و آشوبگري نمود(پيوست شماره9).

در پاسخ به آن روزنامه نيز مطلبي نگاشتم كه آنان برخلاف قانون مطبوعات پاسخ مرا در صفحه اول چاپ نكردند(پيوست شماره10). به نظر مي‌رسيد حركتي منسجم آغاز شده است تا مسببان جنايات كوي را تبرئه نموده، اذهان مردم را از آنان منحرف و گروه‌ها و افراد ديگري را متهم نمايند. در آن ايام اخبار موثقي نيز به گوش ما مي‌رسيد، حاكي از آنكه مسئولان سياسي عقيدتي در مراسم صبحگاه برخي پادگانهاي سپاه در سخنان خود اعلام كرده اند كه عاملان حادثه كوي دانشگاه سه تن بوده اند كه آنان عبدالله نوري، سعيد حجاريان و صديقه وسمقي هستند. از سوي ديگر بنابر اخبار واصله فرمانده سپاه پاسداران نيز در جلسه شوراي عالي امنيت كشور همين سخنان را تكرار كرده بود كه خاتمي رئيس جمهور در مقابل سخنان وي موضع گيري نموده بود. عاملان فاجعه در پي آن بودند كه براي تبرئه خود مسبباني را به افكار عمومي معرفي كنند و اين كار را چنان ناشيانه و عجولانه انجام مي‌دادند كه واهي بودن آن بر همگان آشكار بود. چندين بار با سعيد مرتضوي تماس گرفته ، اعلام آمادگي براي حضور در دادگاه علني بمنظور دفاع از خود نمودم. به وي گوشزد كردم كه مدارك من آماده است، اما اين دادگاه هرگز تشكيل نشد. لطفيان از همه اعضاي كميته تحقيق كوي دانشگاه در شوراي شهر شكايت كرده بود.(پیوست شماره 11) هنگامي¬كه قاليباف به فرماندهي نيروي انتظامي منصوب شد شكايت مذكور پس گرفته شد و پرونده‌ها مختومه گرديد. مدتها بعد دادگاهي در سازمان قضايي نيروهاي مسلح بمنظور رسيدگي به شكايات دانشجويان و خانواده آنان با موضوع قتل و جرح و سرقت به طرفيت نيروي انتظامي تشكيل شد. بيست نفر به عنوان متهم در دادگاه محاكمه شدند. متهمين رديف يك تا بيست به ترتيب عبارت بودند از: 1- سرتيپ پاسدار فرهاد نظري، فرمانده وقت ناحيه انتظامي تهران بزرگ 2- سرهنگ جمشيد خدابخش، فرمانده يگان ويژه 3- فرهاد ارجمندي، فرمانده گروه نوپو 4-سروان رامين نظري ، جانشين فرمانده گروه نوپو، 5- ستوان عروجعلي ببرزاده 6- گروهبان جمشيد الوند 7- گروهبان سيد حسين احمدي 8-گروهبان حسن احمدي 9- گروهبان علي اكبر حسيني 10- گروهبان قباد مهديان پلنگرد 11-گروهبان فتح الله مراديان .وسربازان وظيفه:12- عزت الله قاضي 13-رضا امدادي 14-امير پزشكي 15- فرشيد باقري 16-اسماعيل فلاح حميدي 17- علي علي پور نوذري 18-محمد رضا شجاعي 19- شير محمد برون 20- علي برده باز نودهي.

بيست متهم مذكور طي چندين جلسه متوالي محاكمه شدند، رئيس دادگاه سيد هادي طباطبايي بود. دادگاه مذكور يكي از دادگاه‌هاي تاريخي است كه نتيجه آن تبرئه همه متهمان و محكوم شدن يك نفر به سرقت يك ريش تراش بود. شگفت انگيز است كه هيچ كس به عنوان مسبب آن همه ويراني، ضرب و جرح، جنايت و سرقت محكوم نشد، در جلسه محاكمه فرهاد نظري ، وي نيز اين ادعا را تكرار مي‌كرد كه عامل آشوب در كوي دانشگاه نيروي انتظامي نبود، بلكه کسی بود که با سرودن شعر "كي براندازيم طرح كهنه را" (بيت مذكور را نيز غلط مي‌خواند) در دانشگاه آشوب كرد. و يا خانم ابتكار(معاون وقت رئيس جمهور و رئيس سازمان حفاظت از محيط زيست) كه بي‌سيم همراه خود داشت! جالب آنكه تلويزيون سراسري اين بخش از سخنان فرهاد نظري را از تمام كانالها به كرات پخش كرد. من نيز نامه‌اي به رئيس دادگاه و مديرعامل سازمان صدا و سيما در اعتراض به مطالب ياد شده و پخش مغرضانه آن از كانال‌هاي مختلف تلويزيون نوشتم ( پيوستهاي شماره 12)
نتيجه دادگاه براي همگان بويژه دانشجويان و كساني كه كوي را پس از 18 تير ديده بودند، باور نكردني بود ، از سوي ديگر اين نتيجه در افکار عمومی ملازم اين باور بود كه حكومت با اين فاجعه ننگين مخالف نيست. بويژه آنكه برخی محافل غیر رسمی چنین تبلیغ می¬کردند که دستگاه حاكمه داراي چنين باوري است كه دانشگاه و دانشگاهيان و روشنفكران و مجموعه تحصيل كردگان اعتقاد به ولايت فقيه ندارند فلذا مسلمان و مؤمن نيستند و براي حكومت و اسلام مضر و زيان آفرينند. منتقدین بر این اساس نتیجه می¬گرفتند که تجلي اين باور دستگاه حاكمه، حمله به كوي دانشگاه و آفريدن آن فاجعه بزرگ بود.

  

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.