جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


دانشجوی زندانی در تبعید از دانشگاه اخراج شد

Posted: 07 Jul 2011 09:37 AM PDT


جرس: مجید دری، دانشجوی زندانی و محروم از تحصیل دانشگاه علامه از دانشگاه اخراج شد .
به گزارش منابع خبری جرس، مجید دری که از سال 87 تاکنون با تعلیق های پی در پی از سوی کمیته انضباطی دانشگاه علامه مواجه بود ، بارها و بارها در تجمعات قبل ار انتخابات به احکام خود و دیگر دانشجویان محروم از تحصیل اعتراض کرده بود .


سرانجام به دلیل گسترش یافتن این اعتراضات و عزم راسخ دری و دیگر دانشجویان ستاره دار محروم از تحصیل برای افشای این تضییع حق شهروندی توسط دولت احمدی نژاد، وی در 18 تیرماه 1388 برای بار دوم بازداشت شد. دری درپی حکم شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی ، به 11 سال حبس در تبعید محکوم گردید .
در دادگاه تجدید نظر این حکم به 7 سال حبس در ایذه تبدیل شد. وی دوران حبس خود را هم اکنون در زندان بهبهان می گذراند .


گفتنی است این دانشجوی زندانی تاکنون از حق مسلم مرخصی بی بهره بوده و تمام دو سال اخیر را بطور پیوسته در شرایط سخت بازجویی و انفرادی و سلول های جمعی زندان و نیز در تبعید به سر برده است .

ابراز نگرانی مدیرکل آژانس انرژی اتمی از برنامه هسته‌ای تهران

Posted: 07 Jul 2011 09:19 AM PDT

جرس: مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی نسبت به برنامه جمهوری اسلامی برای سه برابر کردن غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم ابراز نگرانی کرد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، یوکیا آمانو روز چهارشنبه در بوگوتا، پایتخت کلمبیا، به خبرگزاری تصریح کرد: "مهمترین پیام برای ایران این است که آنها باید معاهده پادمان و سایر تعهدات خود را بطور کامل اجرا کنند. برای اعتماد مجدد جامعه جهانی همکاری بیشتری مورد نیاز است."


آمانو با ابراز نگرانی جدی، تایید کرد که آژانس بین المللی انرژی اتمی نامه "بسیار ساده ای" از ایران درباره این برنامه دریافت کرده است.
مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی در مصاحبه روز چهارشنبه خود به خبرگزاری رویترز گفت که اگر دعوت شود، حاضر است به ایران برود، اما تاکید کرد چنین سفری نتیجه ای نخواهد داشت. وی گفت: "متاسفانه، در حال حاضر پیشرفتی نمی بینم."


به گزارش بی بی سی، او ماه گذشته نیز گفته بود که آژانس، اطلاعات بیشتری به دست آورده است که حاکی از ابعاد نظامی احتمالی در برنامه هسته‌ای ایران است.
آمانو ششم ژوئن، در نشست شورای حکام آژانس در وین، اعلام کرده بود: "اطلاعات بیشتری دریافت کرده است که به فعالیت‌های فعلی یا پیشین فاش‌ نشده هسته‌ای ایران مربوط می‌شود و به نظر می‌رسد که نشانگر وجود ابعاد نظامی احتمالی در فعالیت‌های هسته‌ای این کشور است."


سازمان انرژی اتمی ایران ماه پیش اعلام کرد غنی سازی ۲۰ درصدی اورانیوم سه برابر خواهد شد و برای این منظور، سانتریفوژهای نسل جدید علاوه بر نطنز در فردوی قم هم نصب خواهد شد.
کشورهای غربی ، تهران را متهم می کنند که بدنبال دستیابی به توانایی تولید سلاح اتمی است.
اما مقام های ارشد جمهوری اسلامی می گویند، ایران تنها خواهان استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای است.
محمود احمدی نژاد، دیروز تاکید کرد: "لازم نیست بمب اتم بسازیم، بمب مال عقب‌افتاده‌ها است."

 

 

هفت روز با زنان؛ مردان در مریخ، زنان در ونوس

Posted: 07 Jul 2011 05:28 AM PDT

آیدا قجر
جرس: کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی نوشته جان گری راوی آن است که این دو جنس، در سیاره‌های مختلف روحی قرار دارند و اگر یکدیگر را بشناسند می‌توانند تعامل بهتری با هم داشته باشند، اخبار هفت روز گذشته ایران نشان دهنده آن است که مسئولان درصددند زمین را به مریخ و ونوسی تبدیل کرده و راه‌های شناخت این دو جنس را مسدود کنند. در ستون «هفت روز با زنان» این هفته نگاهی داریم به ایران تقسیم شده میان مریخ و ونوس.

 

 

جداسازی جنسیتی؛ همه جا

 

روان‌شناسان معتقدند در کشورهایی که زن و مرد از یکدیگر مجزا نیستند، این دو جنس از کودکی با رشد و پرورش کنار یکدیگر، تعامل و شناخت با جنس مخالف را آموزش می‌بینند و این باعث می شود تا سیاره‌های آنها بیشتر به هم نزدیک شود به طوری که بعد از ازدواج، روحیات و اخلاقیات آن‌ها دیگری را دچار شوک یا عدم درک نمی‌کند؛ اما در کشورهایی که اصل بر جداسازی جنسیتی در حوزه‌های سنت و مذهب است، زن و مرد در همین قالب با یکدیگر بدون شناخت قبلی از روحیات و رفتارها مواجه می‌شوند، و این موضوع باعث خواهد شد پس قرارگیری زیر یک سقف و پس از عبور از روزهای اولیه زندگی مشترک، مشکلات خود را به شکل حداکثری نشان دهد.

  

به گزارش خبرگزاری مهر، طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور، معضل طلاق، رشدی ۳۷ درصدی داشته است به طوریکه در سال ۱۳۸۴، ۸۴ هزار واقعه بود که در سال گذشته به ۱۳۷ هزار و ۲۰۰ مورد رسیده است و حدود سه چهارم از طلاق‌ها مربوط به زوجهایی است که کمتر از ۱۰ سال از زندگی زناشویی آن‌ها می‌گذرد.

 

تصمیمات و ارائه طرح‌های مختلف جداسازی جنسیتی در ایران حاکی از آن است که مسئولان، معضل روحی و رفتاری و نگاه روان‌شناسان و جامعه‌شناسان را نادیده گرفته و سعی در جدا کردن مریخ و ونوس از یکدیگر را دارند به طوری که نه فقط مدارس و دانشگاه‌ها بلکه خیابان‌ها هم ممکن است در آینده با این روند زوج و فرد برای زنان و مردان شود.

  

بانک ملی: در برخی از شهرهای کشور مانند رشت و مشهد بانک ملی به هدف «حفظ حرمت و حجاب بانوان در محیط اجتماعی» شعبه‌هایی مخصوص زنان افتتاح کرده‌اند ، مدیر عامل بانک ملی نیز راه اندازی این شعب را از روشی نوین در بانکداری ذکر کرد.

محمودرضا خاوریروز در گفتگو با خبرنگار اقتصادی ایرنا عنوان کرده بود که این اقدام اصلا به معنای جداسازی جنسیتی نیست بلکه تعدادی از بانوان ترجیح میدهند برخی از امور اداری مورد نظر را از طریق هم‌جنسان خود انجام دهند.

  

کنسرت: عبدالحسین مختاباد در گفتگو با روزنامه شرق نسبت به سخت‌گیری‌های مسئولان وزارت ارشاد معترض است و یکی از دلایل عدم اعطای اجازه برگزاری کنسرت را از زبان مسئولان «اختلاط زن و مرد» می‌داند.

وی در این مصاحبه صراحتا اعلام کرده است «می گویند نباید کنسرت برگزار شود زیرا وقتی این آقایان کنسرت می‌دهند، شلوغ می‌شود و وقتی جمعیت می‌خواهند از در خارج شوند، زن و مردها به هم می‌خورند و تکلیف شرعی آن بر عهده کیست؟»

مختاباد نیز در پاسخ گفته بود «در نماز جمعه هم این اتفاق می‌افتد پس تکلیف شرعی آن چه خواهد شد؟»

  

دانشگاه: پس از حصارکشی در حیاط دانشگاه‌ها که در گزارش هفته پیش به آن اشاره داشتیم، کامران دانشجو وزیر علوم ایران اعلام کرده است که «از اول مهر ماه دانشجویان دختر و پسر در کلاس‌های درس در ردیف‌های جداگانه خواهند نشست»، برخی از تحلیلگران معتقدند «اصولگرایان تندرو که اغلب خود را از نهادینه کردن خصائص اخلاقی چون عفت و احترام نسبت به جنس مخالف عاجز می‌یاند، تنها راه را دیوار کشیدن میان زنان و مردان می‌پندارند».

برخی روان‌شناسان نیز معتقدند: «آسیب روانی ناشی از این اقدام بسیار عمیق و سنگین خواهد بود؛ به طور نمونه درونی کردن یک حس توهین به خود است به این معنا که برای حفظ شرافت اخلاقی باید مرا در اتاق جداگانه نگهداشت وگرنه من قابل اعتماد نیستم، و دیگر نمونه‌هایی که نتیجه حصارکشی است مانند آرزوی فرار و حسرت نقل مکان کردن به کشورهای دیگر که در آن به انسان احترام گذاشته میشود، تاثیر دیگر چنین رفتاری عدم اطمینان در فضاهائیست که تک جنسیتی نیستند ».

برخی از روشنفکران دینی نیز چنین اقدامی را سوال برانگیز می‌دانند به طوری که  می پرسند: «آیا آموزش‌دهندگان اصول اسلامی، اخلاقی و انسانی تا به این حد از تاثیر آموزش خود ناامیدند که باید افراد را با کشیدن دیوار از هجوم جنسی به یکدیگر و فساد اخلاقی باز دارند؟».

  

غلامرضا خواجه‌سروری در روزهای گذشته مدعی شد «قانون داریم و کاری نداریم که چه کسی خوشش می‌آید و چه کسی بدش می‌آید، بحث عفاف و حجاب در دانشگاه باید در داخل خود دانشگاه حل و فصل شود» وی در ادامه سه طیف مخالف این طرح را چنین دسته‌بندی کرد «ضد انقلاب خارج‌نشین یا ضد انقلاب داخل کشور، رقبای سیاسی که خیلی دنبال عفاف و حجاب نیستند و تنها دغدغه‌شان رای و قدرت است، استحاله‌طلبان که در سالهای اول انقلاب و بعدتر رویکرد کلی‌شان استحاله فرهنگی بوده است».

 

محمود احمدی‌نژاد نیز در موضع‌گیری اخیر خود نسبت به این موضوع در نامه‌ای به وزرای علوم و بهداشت بر ضرورت خودداری از تشکیل کلاس‌های تک‌جنسیتی در دانشگاه‌ها تاکید کرد و نوشت: «ضروری است فوری از این اقدامات سطحی و غیرعالمانه جلوگیری شود».

برخی از فعالان با خواندن سخنان احمدی‌نژاد و «سطحی» خواندن چنین رفتارهایی، برای غیرقابل اعتماد خواندن نظرات وی، به فیلم‌های تبلیغاتی احمدی‌نژاد در خصوص حجاب و برخورد مسئولان در خیابان‌ها با زنان اشاره کردند؛ در جایی از این فیلم رئیس دولت فعلی ایران گفته بود «آیا مشکل اصلی جوانان ما مدل موها یا رنگ روسری‌های آن‌هاست؟» و چندی پس از این سخنان بود که طرح‌هایی مانند «مبارزه با اراذل و اوباش» یا «برخورد با بدپوششی» شدت یافت.

  

جرمی از جنس وکالت و مادری

 

نسرین ستوده، وکیل دادگستری و فعال جنبش زنان، برنده جایزه آزادی انجمن قلم آمریکا در سال جاری که از ۱۳ شهریور ماه ۱۳۸۹ در بازداشت به سر می‌برد به جرم وکالت و مادری به ۱۱ سال حبس، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور و ۵۰۰ هزار ریال جریمه نقدی محکوم شد و در حال گذران این دوره است.

 

وی پس از دریافت حکم خود در اسفندماه سال گذشته نامه‌ای خطاب به رئیس قوه قضائیه نوشته بود که به تازگی در فیس بوک مدرسه فمینیستی منتشر شد؛ در این نامه که با الهام از نگارش «پائولو کوئیلو» نگاشته شده آمده است: «از شما سپاسگزارم که به جهان نشان دادید چه شکاف عظیمی میان تصمیمات حاکمان و آرزوی مردمان وجود دارد، سپاسگزارم که قاضی شما در صدور حکم خویش به هیچ روی ملاحظه‌ی دو کودک خردسال مرا ننمود، قاضی شما نشان داد زنان ایران را به هیچ بهانه‌ای نمی‌توان نادیده گرفت، من حکم شما را با هیچ‌چیز در دنیا عوض نمی‌کنم، زیرا این حکم لطف و محبت بی‌پایانی را از سوی هموطنان‌ام و آزادی‌خواهان جهان به سویم سرازیر کرد و از این که حکم حبس‌ام را بیش از موکلانم صادر کردید سپاسگزارم زیرا رهایی از زندان قبل از موکلانم برایم بسیار دردناک بود».

 

رضا خندان، همسر نسرین ستوده ضمن اعلام خبر خودداری مسئولان از اجازه ملاقات حضوری ستوده با فرزندانش گفت «از آخرین ملاقات حضوری بچه‌ها ۱۱ روز می‌گذرد و نسرین در اعتراض به این رفتار گفته است که اگر امکان ملاقات حضوری با فرزندانش به طور منظم ممکن نباشد، به ملاقات کابینی هم نخواهد رفت».

وی در ادامه اظهار داشت در پی چنین اقدامی از سوی ماموران، سوال پرسیده است که «آیا آنها کودک سه ساله را اینطور شکنجه می‌دهند تا مادرش به کار نکرده اعتراف کند؟».

 

ستوده در نامه‌ای از اوین خطاب به فرزندش نوشته بود «دارم برایت یک عروسک دلقک تقریبا بزرگ می‌بافم، البته وقتم را می‌گیرد، وقت مطالعه‌ام را، اما عشق مادری مدام وادارم می‌کند تا هر گاه که بیکار می‌شوم به سراغ عروسکت بروم، کمی نگران و بی‌تابم که آیا خوب در می‌آید یا نه، ولی امیدوارم خوب شود».

امروز عروسک نیما تمام شده و به دستش رسیده با امضایی از اوین و با طعم مادری.

 نسرین ستوده این روزها نه فقط به جرم وکالت عاطفه‌ها در زندان و زیر شکنجه روحی است بلکه به جرم مادری نیز محکومیت ندیدن فرزندانش را به دوش می‌کشد؛ نه تنها او بلکه کودک سه ساله و دختر نزدیک به بلوغ او نیز زیر بال‌های پدر، زخمی، به انتظار مرهم حضور مادر، دوره محکومیتی ناعادلانه را نفس نفس می‌زنند.

  

خانواده‌های وکلا، زخمی حکم‌های ناعادلانه

 معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری، که بنا به اظهارات همسرش «هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته و تنها در رابطه با کمک به خانواده‌های مستمند و کارهایی که امور خیریه تلقی می‌شوند فعال است».

دهقان که از روز سه شنبه گذشته در بازداشت به سر می‌برد، دو سال پیش که همسرش برنده جایزه حقوق بشر شد به علت آنکه سلطانی ممنوع‌الخروج بود به نیابت از وی به آلمان سفر کرد و ضمن دریافت این جایزه طی سخنانی اعلام کرد «امیدوارم در آینده‌ای نزدیک همه کسانی که از جریانات ایران مطلع می‌شوند به این جمله بپیوندند: همراه شو عزیز، کاین درد مشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمی‌شود».

 سلطانی در گفتگو با رسانه‌ها عنوان کرده است که دستگیری همسرش برای اعمال فشار بر وی در راستای فشارهای اخیر بر وکلاست.

 وکلا که روزی بیرون از دیوارهای زندان‌ها وظیفه دفاع از متهمان را بر عهده داشتند این روزها خود به عنوان متهم یا پشت دیوارها هستند یا در پله‌های دادگستری به دنبال اعضای خانواده خود که قربانی روند روبه افزایش فشار بر آنهاست سرگردانند.

 ستوده، اولیایی فر، دادخواه، سیف‌زاده نمونه‌هایی دیگر از وکلایی‌اند که این روزها میهمان موکلان خود شده‌اند.

 

مادری نه رهبر و نماد می‌شناسد نه متهم

 احترام‌السادات نواب صفوی، مادر زهرا رهنورد در گفتگویی با وبسایت کلمه به شرح وضعیت جسمانی نگران کننده دختر و دامادش پرداخته و گفته است «دختر و دامادم پیش از این سالم بودند اما الان از روی ظاهر و جسمشان قضاوت می‌کنم، پیش از این دامادم گفته بود که تنها حاضر است که در یک بیمارستان رسمی چکاپ کند و در غیر این صورت راضی نمی‌شود، آخرین بار دیدار وضعیت آنها ما را دچار شوک و نگرانی کرده است به خصوص این که اجازه نداده‌اند یک دکتر شناخته شده و قابل قبول از طرف ما به وضعیت سلامت آن‌ها رسیدگی کند».

 نواب صفوی که در این گفتگو هیچ اشاره‌ای به فعالیت‌های اعتراضی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد نکرده است تنها با نگاهی مادرانه به شرح وضعیت فرزندانش پرداخته و رفتار مراقبتی ماموران را در هنگام ملاقات‌های حضوری بسیار تحقیرآمیز خوانده است «بودن نیروهای امنیتی و کنترل کردن و بازرسی بدنی دختران ایشان و حتی مواد خوراکی که برده‌اند و لوازم نوه‌های دختر و دامادم خیلی آزاردهنده است حتی وقتی بچه‌ها می‌روند موهای سر آنها را هم گشته‌اند که ببینند چه چیزی قایم کرده‌اند و گل‌سرشان را باز کرده‌اند».

  

خیابان‌های اطراف دادگستری

 کمی دورتر از دادگستری، در همان‌ خیابان‌های تهران، مجتمعی تجاری به نام هایپراستار ساخته شد تا شاید بتواند سقفی باشد برای ناآرامی‌های خیابان، پناهی باشد با طعم بستنی و به رنگ لباس‌هایی غیر از مشکی، اما از آن‌جا که هر سقفی غیر از آسمان مه گرفته و ابری دادگستری‌وار خیابان، ممنوع است، ماموران نیروی انتظامی با حضور در این فروشگاه در هفته اخیر در قالب طرح «امنیت اخلاقی» با مردم برخورد کردند و حداقل ۶ تن از زنان را در محل ورودی و داخل فروشگاه بازداشت کرده و به تعدادی نیز در مورد نحوه لباس و پوششان تذکر داده‌اند.

 از هایپراستار که فاصله بگیریم؛ در کوچه پس‌ کوچه‌ها و زیر چکمه‌های بی‌عدالتی زمان، کافه‌هایی بود که گاهی محل استراحت و رفع خستگی تن و روح جوانانی می‌شد که خود را قربانی و نسل‌های سوخته می‌پندارند اما رئیس پلیس تهران بزرگ اعلام کرده است که «ورود زنان به چایخانه‌ها و قهوه‌خانه‌های دارای قلیان از روز گذشته ممنوع شده و با متخلفان برابر قانون برخورد می‌شود».

وی در ادامه توضیح داد «این طرح هم‌اکنون شامل سفره‌خانه‌های سنتی نمی‌شود اما نظارت ویژه‌ای بر سفره‌خانه‌ها اعمال خواهد شد».

این خبر نیز جای خود را گم کرده است؛ تفکیک جنسیتی یا خیابان؟

 بدون استراحت در چایخانه و قهوه‌خانه به محل کار می‌رسیم و ضوابط اجرای قانون خدمت نیمه‌وقت بانوان که به تازگی اعلام شده است.

پرداخت فوق‌العاده ماموریت روزانه و اضافه کار به مشمولان این قانون ممنوع!
حداقل مدت زمان استفاده از خدمت نیمه‌وقت؛ یکسال.

امکان تقلیل و بتدیل آن به تمام وقت ممنوع.

استفاده از مرخصی‌های استحقاقی، استعلاجی و زایمان مانند کارکنان تمام وقت.

تقلیل ساعات کاری به جای نیمه‌وقت، سه چهارم ساعات کار.

بدون هیچ توضیحی؛ آیا کارفرما حاضر به استخدام زنان، مانند گذشته خواهد شد؟

 ساعت اداری هم تمام شد؛ وقت بازگشت به منزلی است که شاید دیوارهایش خراب شده باشد و قبل از خواب شد، دادگستری‌ها میهمان‌مان باشند.

 در مبحث مریخ و ونوس با تکیه به نظر تحلیل گران، روان‌شناسان و جامعه‌شناسان یکی از دلایل افزایش طلاق عدم شناخت زن و مرد نسبت به یکدیگر ذکر شد که با رفتارهای دولت و تصمیمات حکومت بر روند آن بیش از پیش افزوده شده است.

شاید بتوان یکی از دلایل تعیین مهریه‌های بالا برای ازدواج را نیز زیرمجموعه عدم شناخت درست زن و مرد از یکدیگر عنوان کرد اما یکی از اعضای کمیسیون حقوقی مجلس گفته است که مهریه بالا و بدهی بالا و زندانی شدن افراد به این اتهام از سوی رئیس قوه قضائیه مورد نقد است و این احکام «بی‌دلیل» خوانده می‌شوند.

 و در واقع افزایش زندانیان مهریه که محصول موج طلاق در جامعه است مورد تایید قوه قضائیه نیست؛ در نتیجه در این اقدام نیز به جای ریشه‌یابی طلاق و کمک به جوانان باز هم شاهد آن هستیم که اقدامات سطحی یا مسکن‌های موقت جایگزین راه‌حل‌های ریشه‌ای شده است.

 

 آن سوی مرزها

 در بخش آن‌سوی مرزها، هر هفته به اتفاقات و فعالیت‌هایی می‌پردازیم که خارج از ایران رخ می‌دهند.

 نتایج انتخابات پارلمان تایلند حاکی از پیروزی حزب اپوزیسیون «برای تایلندی‌ها» است به طوری که خواهر نخست‌وزیر برکنار شده تایلند، به عنوان نخستین زن در تاریخ این کشور به نخست‌وزیری رسید.

این حزب در حالی پیروز انتخابات اعلام شد که یکسال پیش، حامیانش که در حمایت از تاکسین شیئاوات (نخست وزیر سابق تایلند که در ۲۰۰۶ با کودتای نظامی برکنار شد) به خیابان‌ها آمده بودند، از سوی حکومت به شدت سرکوب شدند و این سرکوب یکی از خشونت‌بارترین سرکوب‌های ۲۰ سال گذشته تایلند رقم خورد.

  کاترین اشتون، مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا روز چهارشنبه در پی بازداشت ناگهانی پنج فعال زن در ایران در بروکسل گفته است که «افزایش دستگیری فعالان زن در ایران مایه نگرانی عمیق است، ایران باید حق آزادی بیان را محترم شمارد و ما خواستار آزادی خبرنگاران، هنرمندان، فعالان حقوق زن و وکلای دستگیر شده هستیم».

 نوبرت لامرت، رئیس مجلس آلمان با نوشتن نامه‌ای به علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی خواستار آزادی مریم مجد، عکاس ورزشی که در راه سفر به آلمان از اوین سر در آورده است شد.

وی طی این نامه دستگیری را تهاجمی علیه آزادی رسانه‌ها و به مثابه نقض آشکار حق آزادی و حقوق بشر دانست.

 ویلیام هیگ وزیر امور خارجه بریتانیا نیز هفته گذشته از موج دستگیری‌های فعالان زنان در ایران انتقاد کرد و تداوم تلاش‌های مقامات ایرانی را «خفه کردن صداهای مختلف و بی‌توجهی به حقوق بنیادی افراد در ایران» دانست.

  


مرتضی نبوی هم برای اصلاح طلبان شرط گذاشت: اعلام برائت کنید

Posted: 07 Jul 2011 04:41 AM PDT

جــرس: در ادامه جوسازی های جریان اصولگرا، یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با ادعای اینکه "تعیین شرط اصلاح طلبان ساختار شکن برای ورود به انتخابات مجلس نهم شبیه طنز است"، مدعی شد "اصلاح طلبان اگر می خواهند در انتخابات مجلس شرکت کنند باید با صراحت از فتنه گران اعلام برائت کنند."


به گزارش مهر، مرتضی نبوی، مدیر مسئول روزنامه رسالت و از فعالان محافظه کار، در گردهمایی اصولگرایان ادعا کرد "لکه سیاه و ننگی بر پیشانی جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلب چسبانده شده و در ذهن مردم نقش بسته است. امروز اگر اصلاح طلبان می خواهند در انتخابات نهم مجلس شرکت کنند باید با صراحت از فتنه گران سال ٨٨ و ٧٨ اعلام برائت نمایند."


این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، بدون اشاره به آنچه طی سال های اخیر بر اثر سوء مدیریت ها و استبداد رای در کشور گذشته، مدعی شد "به افراد بد سلیقه، منحرف، دنیا خواه و ثروت دوست نباید اجازه داد به نعمت بزرگ نظام یعنی ولایت و رهبری لطمه بزنند و کارآمدی این جایگاه را تحت شعاع قرار دهند."


وی خیزش های آزادیخواهانه و حق طلبانه مردم ایران در سال ٨٨ را "فتنه ای جهانی" ذکر کرد و مدعی شد "استکبار جهانی در این مقطع با راه اندازی تلویزیون های فارسی زبان و سایر تجهیزات و امکانات، خود را برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی آماده کرده بودند، در حالیکه برای فروپاشی شوری سابقه آمریکایی ها تنها یک رادیو به زبان روسی تاسیس کردند."


عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: علاوه براین بیش از شصت مرکز مطالعاتی در آمریکا و سایر کشورهای اروپایی مشغول مطالعه و طراحی بودند که چگونه در مقطع حساس انتخابات نظام را با سقوط مواجه کنند.


وی همچنین با بیان اینکه انقلاب های رنگین که در برخی کشورهای تجربه و به نتیجه رسید، چندین بار درایران تجربه شد، گفت: در این مراکز مطالعاتی با بودجه های هنگفت و با همکاری کارشناسان ضد انقلاب درصدد بومی سازی این توطئه ها متناسب با فرهنگ ایرانی - اسلامی بودند، بدون علت نیست که ضد انقلاب برای نخستین بارعلیه جمهوری اسلامی از شعار الله اکبر و همچنین از رنگ سبز به عنوان یک رنگ مقدس نزد شیعیان استفاده کرد.


نبوی بدون رویکرد به مطالبات منتقدان و جنبش سبز اظهار عقیده کرد: دشمنان از افراد و شخصیت های که روزی در خانواده انقلاب تعریف می شدند از نقاط ضعف این افراد به عنوان نیروهای نفوذ برای اجرای توطئه های خود استفاده کردند و دشمنان موثرترین ضربه را موقعی می زنند که از درون یک جامعه کسانی که عضو این خانواده هستند بتوانند به کار بگیرند و توسط این افراد از داخل ضربه بزنند.


عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اظهار داشت: بعد از رحلت امام دو جریان در خانواده انقلاب وجود داشت یک جریان موسوم به روحانیت مبارز که روحانیون مبارز از دل این جریان بیرون آمد بعد به عنوان جریان چپ و راست، اصلاح طلب و اصولگرا نام گرفتند، اما جریان چپ ( اصلاح طلب) متاسفانه بعد از رحلت امام هیچ وقت رابط خود را با ولایت و رهبری تنظیم نکرد.ین جریان در مجلس سوم که اکثریت پیدا کرد با رهبری آیت الله خامنه ای مخالفت کرد ولی با عکس العمل مردم مواجه شد و مدتی این مسئله را مسکوت گذاشتند.


وی ادامه داد: این جریان با بازسازی نیروهای خود در سال ٧۶ دوباره به صحنه آمدند وقتی در مجلس ششم مستقر شدند منویات خودشان را بیشتر نشان دادند، این جماعت که در زمان امام رقبای خود را ضد امام دانسته و نسبت به دولت میرحسین موسوی انتقاد و تنها خود را خط امامی می دانستند در تمامی ارزش های حضرت امام تجدید نظر کردند.


عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: این جریان بطور رسمی دنبال برگزاری یک رفراندوم قلابی بودند تا جمهوری اسلامی را تبدیل به جمهوری منهای اسلام کنند، از سراسر دنیا برای آنان هورا می کشیدند، کف می زدند و مورد حمایت رسانه ای قرار می دادند.


نبوی بدون اشاره به قدرت یابیِ محفلیِ گروههای آمر و عامل قتل های زنجیره ای و همچنین بحران سازان برای جریان اصلاحات در سالهای ٧٨ و ٧٧ گفت "این جریان یک بار شانس خود را برای براندازی انقلاب و نظام در سال ٧٨ امتحان کرد، یک هفته تهران و برخی از شهرهای بزرگ به بهانه قانون مطبوعات در مجلس پنجم به آشوب کشیده شد و بعد از چند روز ناآرامی در تهران مشخص شد این افراد از دستگاه های رسمی کشور هدایت می شدند، شورای عالی امنیت ملی به ریاست رئیس جمهوری وقت تشکیل می شد اما به بسیجیان اجازه میدان نمی دادند."


وی ادعا کرد: جامعه شناسان این جریان، تحلیلی مبنی براینکه با گرفتن دولت و مجلس پایگاه اجتماعی نداشته تا از آنان حمایت کنند از اینرو درصدد ایجاد پایگاه های اجتماعی در جامعه برآمدند.
نبوی اظهارداشت: جریان چپ بعد از سال ٨۴ در انتخابات رای نیاورد با تعلیمات مراکز مطالعاتی آمریکایی شبکه های اجتماعی از قبیل فیس بوک، تویتر و غیره را راه انداختند تا بتوانند ضمن داشتن ارتباط مستمر با همدیگر اعتراضات خیابانی نیزشکل دهند.


فتنه گران در سال ٨٨ رمز عملیات تقلب را بکار گرفتند
وی ادعا کرد: در مقطع حساس انتخابات سال ٨٨ کاندیدای وقت ابتدا گفت: "هم اصول گرا و هم اصلاح طلب هستم" به تدریج پیچ را تند کرد و تمامی ارزش ها را زیر سئوال برد در نهایت رمز عملیات تقلب را بکار گرفتند و فتنه برپا کردند.


مدیر مسئول روزنامه رسالت بدون اشاره به سرکوب و کشتار مردم توسط نیروهای امنیتی و حکومتی در جریان اعتراضات بعد از انتخابات گفت "در این مقطع حساس وقتی رهبری پرچم بصیرت افزایی را بلند کرد مردم در نهم دی ماه همین سال به ندای رهبری لبیک گفته و در نتیجه نقطه پایانی براین فتنه گذاشتند. یک روزی این جریان های سیاسی در شهرها و استانهای مختلف کشور طرفدار و در مسئولیت های مختلف حضور داشتند، متاسفانه با بی بصیرتی افراد ساختارشکن، ضد ولایت فقیه و ضد جمهوری اسلامی ابتکارعمل را به دست گرفتند."


شبیه طنز است

نبوی با اشاره به اظهارات اخیر محمد خاتمی پیرامون شرایط احتمالی شرکت اصلاح طلبان در انتخابات گفت: این افراد که چند دفعه شانس خود را امتحان و می خواستند نظام را ساقط کنند برای حضور در انتخابات نهم مجلس شرط گذاشته اند، این تعیین شرط شبیه طنز است.


این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: با توجه به اینکه جریان اصلاح طلب همگی ساختار شکن نبودند بطور یقین در میان آنها کسانی هستند که برای انتخابات کاندیدا و مورد تائید شورای نگهبان قرار می گیرند و اینکه با توجه به حوادث سال ٨٨ اصلاح طلبان درانتخابات حضور ندارند این تحلیل به هیچ وجه قابل قبول نیست، بلکه چهره های موجه در طیف های مختلف مثل اصلاح طلبان، کارگزاران وجود دارند و درانتخابات حضور می یابند.


جنبش سبز؛ مقاومت مدنی، عدم خشونت و تاکید بر منشور

Posted: 07 Jul 2011 04:38 AM PDT

فرهاد میثمی
نسبت سخنان  واحدی با منشوری که به عنوان نقشه راه، امضای شیخ اصلاحات را بر پای خود دارد چیست؟

 

 

بررسی اندیشه و گفتار متأخر مجتبی واحدی

خوانندگان گرامی علی القاعده بایستی در جریان کشاکش ها و مباحثات چند روز اخیر بوده باشند. گفتار مجتبی واحدی مبنی بر این که با افتخار اعلام می کند دیگر اصلاح طلب نیست؛ مورد انتقاد قرار دادن خاتمی درپی اعلام شرایط اساسی شرکت اصلاح طلبان در انتخابات؛ و از سوی دیگر انتقادات پرحجم اصلاح طلبان از مطالب مطرح شده توسط مجتبی واحدی.
واحدی در ادامه ی مباحثات چند روز اخیر، نوشتاری با عنوان «ما می گیم شاه نمی خواهیم...» انتشار داده است. من در این جا به بررسی عصاره ای از مجموعه مباحثات این چند روزه با تأکید بر نوشته ی اخیر ایشان خواهم پرداخت.


در میانه ی نوشتاری که ذکر آن رفت، واحدی درباره ی انتقادات اصلاح طلبان از گفتارهای اخیر وی، این عبارت ارزشمند را آورده است:
"بعضی از انتقادات، بر اساس "استانداردهای پذیرفته شده ی نقد" و بر اساس "مصلحت اندیشی های دلسوزانه" نسبت به جنبش اعتراضی مردم و آینده آن بود که از منتقدان، ممنونم."
این نقطه ای روشن و متین در آن نوشتار است؛ توجّه به نقد و "استاندارد"های پذیرفته شده ی آن و قدردانی از کسانی که عیار اندیشه و گفتار او را بر محکّی این چنین زده اند. این ویژگی خصوصاً در جایگاه مشاور و نماینده ی یکی از راهبران در حصر جنبش- مهدی کرّوبی ملقّب به «شیخ اصلاحات» اهمیّتی دوچندان دارد. این نقطه ی روشن در گفتار و اندیشه، البته جای بسط دارد و بسط این نقطه ی قوّت می تواند دامنه ی فراخ تری از مباحث مطرح شده را روشن کند.


امّا حاصل بسط این نقطه ی روشن که ذکر آن رفت چیست؟ "استاندارد"های تفکر انتقادی در یک مباحثه ی منصفانه ی روشمند، در ادامه ی این موضوع چه حکم می کنند؟ لازمه ی بسط چنین نگرشی آن است که ما مشخّص کنیم واضحاً کدام نقدها را مطابق "استانداردهای پذیرفته شده ی نقد"، وارد دانسته ایم و پذیرفته ایم، و کدام را نه. صرف این که بگوییم نقدهایی هم بود که وارد بود و قضیه را همانجا رها کنیم دردی را دوا نمی کند، اگرچه از جهاتی ارزشمند است. ذکر صریح مواردی که وارد بوده اند و پذیرفته شده اند، عنصری اساسی در ساخت یابی شناخت جدید شنونده از اندیشه ی مورد نقد است.


باید مشخص شود کجای اندیشه-گفتار ، اشتباه دانسته شده است؟ و بعد از اصلاح، تبدیل به چه اندیشه-گفتار جایگزینی شده است؟ پاسخ به این سؤال هاست که می تواند شناخت ما را از اندیشه-گفتار جدید ایشان را شکل دهد. این مسیری در بسط آن عبارت ارزشمند در متن ایشان بود که می توانست بخشی از ابهامات پیش آمده را برطرف کند و در راستای معنایی واقعی از "روشنگری" قرار گیرد. امّا متأسفانه بقیه ی متن ایشان به جای گسترش آن نقطه ی مثبت، با چرخشی در دنباله، از این روند دور افتاده و به نقاط تاریکی همچون اتّهام زنی، برچسب زنی، تحقیر و انتقال "قضاوت" به جای "استدلال" درغلطیده؛ "برخی از اصلاح طلبان" را با خطاب "نخبه نمایان" خوانده که هرگونه نقد یا پرسش از خاتمی را "گناه نابخشودنی" تلقی می نمایند و بعد بدون آوردن هرگونه مثال یا نام مشخّصی، در انتها با آوردن این که "ما می گیم بت نمی خوایم"، بدون "استدلال" و از طریق "تمثیل" با مشابه سازی آوایی یکی از شعارهای انقلاب57، به نتیجه گیری مورد نظر خود رسیده است. نتیجه اش هم این است که آن "برخی اصلاح طلبان" از خاتمی بت واره ای ساخته اند که نمی توان به آن ایراد گرفت.


یکی از عناصری که این نوشتار را خارج از "استاندارد"های تفکر انتقادی قرار می دهد، معیّن نبودن مصادیق است. یک گروه مبهم "برخی اصلاح طلبان"ی ساخته شده که معلوم نیست که هستند و چه گفته اند و چرا به لینک یا نام آن ها و نام مقالات نمونه ای از آن ها ارجاع داده نشده که بتوان ادّعای مجتبی واحدی را درمورد گفتار و نوشتار آن ها محکّ زد. ادّعاهای مبهم این گونه مثل "بعضی ها می گویند ..."، "برخی نوشته اند ..." و از این قبیل که احاله به اشخاص و متون نامشخّص می دهد، ارزشی در گفتار-اندیشه ی انتقادی ندارند. معلوم نیست اشاره ی شخص به یک نوشتار دست چندم عامیانه از یک وبلاگ معمولی است یا یک نوشتار مشخّص از یک فرد شناخته شده با سوابق نوشتاری معتبر. اگر این معلوم نباشد، در هر موردی می توان به جای توجّه به نکات و بخش های اصلی نقدهای قوی، در میان انبوه تولیدات نت سراغ چند نوشتار ضعیف سطح پایین رفت و با سیبل قرار دادن آنها، منطق خود را ظاهراً قوی نشان داد.


از همین بابت است که اشاره های کلّی گویانه ی مبهم بدون منبع و بدون اشاره به اصل و نسب متن مورد ادّعا، کم ارزشند. گیریم که کسانی هم باشند که که چنان بی منطق نوشته باشند. آیا در چنین مرحله ای از بحث ها طرح چنین مطلبی در اولویت بود، یا بهتر این می بود که ایشان به عوض تمرکز و صرف تقریبا تمام انرژی متن بر این حمله ی بیهوده_ که می شود در پشت آن برای عدم پاسخگویی صریح به نقدهای متقن پنهان شد_ با نقل و تحلیل آن نقدها که مطابق "استانداردهای پذیرفته شده" بوده اند، نحوه ی اصلاح دیدگاه خود را یادآور می شدند تا ما بفهمیم دیدگاه نقد"وارد"شده ی ایشان چه تغییری کرده است؟ احاله به دیدگاه جمعی مبهم بی نام و نشان به صورت "برخی" فلانی ها، که معلوم نیست چه گفته اند و دقیقاً که هستند، با کدامیک از استانداردهای تفکّر و بحث انتقادی سازگار است؟ پدیدآوردن یک جماعت نامعلوم، و نسبت دادن یک قضاوت به آنها که بت ساز هستند، آیا ما را از مسئله ی اصلی که به آن می پرداختیم منحرف نمی کند؟ (به هیچ وجه منظورم این نیست که در این امر تعمّدی بوده است.)


آیا وقتی از آقای واحدی می پرسیم "چگونه کسی که نماینده ی شیخ اصلاحات است با افتخار اعلام می کند که دیگر اصلاح طلب نیست؟" این نقد را اگر اصلاح طلبان مطرح کردند، ایشان نباید مشخّصاً اعلام کنند که وارد بود یا وارد نبود؟ این ، سؤالی مطلقاً منطقی و حتّی بی ارتباط با "مصلحت اندیشی دلسوزانه"ی مطروحه ی ایشان است. توجّه فرمایید که اشکالی به رویگردانی کسی از مسیر اصلاح طلبی نمی کنیم. هر کس مختار است از مسیری که روزی داشته روی گرداند. ولی اگر چنین کرد، آیا می تواند همچنان مدّعی باشد که دارد به عنوان نماینده و مشاور همان جریان که از آن روی گردانده سخن می گوید؟


اندکی پیش از به حصر رفتن مهدی کرّوبی و میرحسین موسوی، آن دو با پیش بینی احتمال قطع ارتباط شان با جامعه، به امر رایزنی و مشارکت برای تدوین ویرایش دوم منشور جنبش سبز سرعت بخشیدند و مهدی کرّوبی، واحدی را به عنوان نماینده و مشاور برای زمان عدم امکان ارتباط خویش با مردم، برگزید. در همان اوان اسفند 89، اندکی پیش از حصر، کرّوبی امضای خویش را همراه با میرحسین بر پای منشوری نهاد که راهبرد مورد قبول آن دو راهبر/همراه جنبش است. نسبت سخنان مجتبی واحدی که با افتخار اعلام کرد دیگر اصلاح طلب نیست، با منشوری که به عنوان نقشه ی راه، امضای شیخ اصلاحات را بر پای خود دارد چیست؟ چگونه این ادّعای ایشان را می شود با آن منشور اصلاح طلبانه که مؤکداً بر پذیرش قانون اساسی موجود، امّا با تأکید بر احیای اصول فراموش شده و معطّل مانده ی "حقوق ملّت" نوشته شده سازگار دانست؟ آیا می شود کسی نماینده ی شیخ اصلاحات باشد، ولی چند ماه بعد از حصر او، از اساسی ترین اصول منشوری که او با امضای خود به عنوان "استراتژی" بر جای نهاده رویگردان شود، امّآ همچنان نماینده ی او باقی بماند؟ مگر آن که مهدی کرّوبی صراحتاً از حصر، خبری به ایشان داده باشد که آن امضای خود را پس گرفته است و تفکّرش تغییر کرده؛ تنها در این صورت است که مجتبی واحدی به عنوان نماینده ی او می تواند چنین بگوید که گفت. و نیک می دانیم که ابداً چنین تغییری رخ نداده است. اگر رخ داده بود بایستی آن را صراحتاً با ملّت در میان می گذاشت که نگذاشته است.


تا زمانی که صراحتاً موضع مجتبی واحدی در این باره، و نسبت ایشان با منشور جنبش و امضای شیخ بر پای آن مشخص و تبیین نشود، دوگانگی ایجاد شده باقی خواهد ماند و مشخص نخواهد شد که ایشان ایستاده بر کدام تکیه گاه در زیست جهان سیاسی جاری دارند سخن می گویند.
ایکاش انرژی مجتبی واحدی در متن اخیرش- با عنوان "ما می گیم شاه نمی خواهیم..."- به جای حمله ی واکنشی و به دور از آن "استانداردها"، صرف ایضاح نسبتش با منشور و امضا و دیدگاه کرّوبی در آن می شد، و رفع ابهامی که سخنان خودش موجب آن گردیده بود.


امّا ملاحظاتی درباره ی سؤالاتی که ایشان در این نوشتار اخیر، مدّعی عدم پاسخگویی اصلاح طلبان به آن شده، و از آن بابت آنها را به بت سازی و ممنوعیّت پرسش متّهم کرده است. پرسیده اند:
کدام تغییر رویه یا حتی تغییر لحن رهبر ایران، آنان را به احتمال برگزاری انتخابات آزاد و سالم امیدوار کرده که اینگونه سخن می گویند؟


در این سؤال ایشان به قاعده ای اشاره کرده که مرا یاد خیلی گذشته ها انداخت ... یادش به خیر ... آن موقع های بچّه گی هامان ... لج و قهرهای بازی های دوره ی کودکی مان یادتان هست؟ یادتان هست یک وقت هایی که دعوایی، کتک کاری ای بین مان می شد، هر کدام قهر می کردیم می رفتیم یک طرف و دستمان را گره می کردیم در سینه مان و رویمان را هم می کردیم به آن طرف دیگر. مدّتی، حرکتی نمی کردیم. یک مقدار که می گذشت، نامحسوس یک کَمَکی بر می گشتیم – به هوای این که یک ور دیگر را می خواهیم نگاه کنیم ها!- و در عین حال، زیر چشمی طرف دعوایمان را نگاه می کردیم ببینیم آیا علامتی از آشتی در او می بینیم یا نه، مثلا آیا او هم دارد زیرچشمی ما را نگاه می کند؟! اگر بله، پس یعنی دلش می خواهد ...، حالا بسته به میزان لجباز بودنمان بیشتر بایستیم تا او به طرف ما بیاید یا ... .


امّا آیا قواعد کنش سیاسی در جنبش های مدنی مبتنی بر عدم خشونت با آن قواعد قهر و لج و آشتی های دوره ی کودکی مان نسبتی دارد؟ آیا به محکّ همان نوع خلقیّات که ذکرش رفت سنجیده می شود؟ مثلا باید طرف مقابل کلامی بگوید یا علامتی یا لحنی به کار ببرد که نشان دهد دارد راه می دهد یا می خواهد کوتاهی بیاید، بعد که ما آن را دیدیم و نشانه ی احتمال انتخابات آزاد انگاشتیمش، آن وقت است که بایستی دست به کنشی در آن راستا بزنیم؟ این قاعده ی کنش سیاسی که در سخن ایشان مستترّ است متعلّق به کدام نظریّه یا مکتب است؟ قطعاً راهگشا می بود اگر مبنای قواعد آن نوع کنش و روش های ذیل آن و نام نظریه پردازان آن را می گشودند. امّا برخلاف این نوع دیدگاه ایشان، اتّفاقا ًاین هوشمندی و موقعیّت سنجی کنش گران و راهبران جنبش های مدنی-سیاسی است که نقطه ی حسّاس زمانی را با توجّه به علائم و کشاکش های جاری دریابند و در زمان مناسب، به درستی راه پیش پای طرف مقابل بگذارند. بحث چنین حرکت هایی این نیست که بایستیم تا طرف مقابل خودش به آمادگی ای برسد، بعد علامتی بدهد، و آنگاه ما پیشنهاد خود را مطرح کنیم! بلکه این است که با کنش خویش، حتّی در شرایطی که طرف مقابل هنوز به آن مرحله نرسیده است، در چارچوب اصول بنیادین مدّ نظر نقشه ی راه (در اینجا منشور جنبش) حتّی کمک کنیم به رسیدن طرف مقابل به آن نقطه ی آمادگی که هنوز به آن نرسیده است.


در طی این مسیرها، وسعت نظر، سعه ی صدر، صبوری و مقدار زیادی هم کشیدن بار اشتباهات طرف مقابل، جزء لاینفکّ مسیر است. طرف مقابل گاردش را باز نمی کند، بله. این شما هستید که اگر اهل مسیر گاندی و ماندلّا و لوترکینگ هستید، بخشی از عمل، برنامه و انرژی تان باید صرف آماده سازی طرف مقابلتان هم بشود. این ها البته نسبتی با آن لج و لجبازی ها و توقّع و انتظارهای کودکی هامان ندارد. در این مسیرها شما باید به صورتی عمل کنید که نه تنها لنگر ایجاد شده از اشتباهات طرف مقابل را در حرکتتان بگیرید و نگذارید از مسیر خارج تان کند، بلکه به متعادل تر شدن حرکت او هم بایستی کمک کنید، و به ایجاد آمادگی در این امر برای او. بله ؛ این، کار آسانی نیست،بسیار سخت است! امّا اگر زن و مرد این رهیم، بسم الله. اگر نیستیم، یا باید مشخص کنیم که از کدام آبشخور تئوریک جنبش های عدم خشونت داریم سخن می گوییم که چنان ایجاب می کند، یا باید برویم بپیوندیم به جرگه ی بی صبرهای خواهان تغییرات ناگهانی و غیراصلاح طلبانه که دل به کن فیکون شدن شرایط از بیخ و بن می بندند.


امّا سؤال دوم ایشان: "با توجه به محدود سازی روزافزون مجلس توسط رهبری و عوامل او، هدف از حضور در مجلس به فرض برگزاری انتخابات آزاد، چیست؟"
نکته ای در سؤال ایشان مورد توجّه نیست؛ انگار وقتی می گوید "به فرض برگزاری انتخابات آزاد" سایر شرایط جامعه را فریز شده می گیرد و فقط به اجازه ی انتخابات آزاد داده شده، اشاره دارد! اگر زندانیان سیاسی، از جمله کرّوبی و موسوی آزاد شوند، احزاب آزاد گردند، آزادی و صحّت انتخابات تضمین شود (طبعاً با تجربه های قبلی این امر به سادگی و با یک جمله پذیرفته نمی شود و لازمه های سنگینی خواهد داشت، شاید حتّی در حد نظارت های منطقه ای یا بین المللی) کسانی که این شرایط را قبول کنند و انتخابات آزاد برگزار کنند، دیگر در نقطه ای از اقتدار سیاسی نبوده اند که پذیرفته اند و طبعاً پس از آن، قدرت آن حدّ از دخالت را نخواهند داشت. خصوصاً که پشتوانه ی مردمی به نحوه ای خود را نشان داده است که قابل قیاس با مثلاً دوره ی مجلس ششم نیست. آن دوره هم البته دستاوردهای ارزشمند کم نداشت. اشکالات هم داشت. با توجه به سیر تکاملی که طی کرده ایم و تجاربی که داریم، در شرایطی که ذکر آن رفت انتظار تأثیرات بیشتر می رود. این که بگوییم آن موقع طوری نشد و کاری نشد، آن موقع چه شد که الان چه بشود، این ساده سازی و قیاس سرراست و بدون تحلیل مطلب است.


امّا ممکن است بگویید: "این شرایط که می گویید، شدنی نیست ... هرگز! اگر اجازه ی انتخابات آزاد و ... بدهند. چرا حرف ناشدنی مطرح می کنید؟" آن وقت می شود گفت پس سؤالتان در واقع آن که نوشته اید نبود، این که الان گفتید بود!
جنبش های مدنی مبتنی بر عدم خشونت،چه در حوزه ی نظر و چه در عرصه ی عملا چنین مشی ای داشته اند. بر امری به ظاهر ناشدنی (مثل استقلال هند از امپراطوری بریتانیا که در اوایل هر کس می شنید به نظرش ناممکن می آمد) آن قدر ایستادگی می کنند و بر بنیان های استراتژیک شان پای می فشرند و هزینه می دهند، تا در طی زمان لوازم مختلف آن به صورت تجمّعی آماده شود و نیز آمادگی لازم برای استفاده از شرایط متغیّر پیش بینی نشده هم محفوظ بماند. در طی مسیر هم به نظر می رسد که حرف چندان جدیدی نمی زنند!


این چنین، به نظر می رسد که ما نیز باید آن ساز و کار نهایی برگرفته از منشور را، حتّی در زمانی که به نظر بعید می رسد، با تأکید مطرح کنیم. نهایتاً راه همین است. در موقعیت واقعی پیش رو، به احتمال قریب به یقین شرایط مطرح شده ی اصلاح طلبان پذیرفته نخواهد شد، امّا همین فرصتی است که یک بار دیگر خواسته های اساسی جنبش در سپهر سیاسی کشور با تأکید طرح شود و در راستای فرهنگ سازی سیاسی و هدف سازی جمعی مستمرّ، از فضایی که به این ترتیب پدید آمده استفاده شود. این اشکالش کجاست؟


به نظر می رسد همگی به خواندن بیشتر تاریخ جنبش های مقاومت مدنی مبتنی بر عدم خشونت نیازمندیم. مقداری کار بر روی روندهای نمونه های مختلف آن نوع جنبش ها موجب می شود بخش هایی از آن "پیچش"ها که دیگران دارند می بینند و واحدی در آن نوشتار خواسته تا برایش نمایان شود را با هم ببینیم.

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 


دلنوشته‌ مریم شربتدار قدس برای همسرش، فیض‌الله عرب‌سرخی

Posted: 07 Jul 2011 05:10 AM PDT

جرس: مریم شربتدار قدس در نامه‌ای برای همسر زندانی‌اش، فیض‌الله عرب‌سرخی، نوشت: به این روزهای عزیز سوگند می خورم که بی گناهی تو و دیگر قهرمانان در بند را نه تنها در پیشگاه تاریخ که در محکمۀ عدالت حق نیز فریاد خواهم کرد و ایمان دارم که صبر خدا تنها مهلتی است برای اتمام حجت با ستم پیشگان و فرصتی است برای عروج معنوی ستم دیدگان .


به گزارش کلمه، این دلنوشته بشرح زیر است:
 

باسمه تعالی

دو سال گذشت. آن روز سالگرد ازدواجمان و چند روز بعد از آن نیز تولدم بود.حتماً تو نیز مانند من تمام لحظاتش را به خاطر داری؛ سیزدهم رجب و روز پدر، در حالی که دخترانمان نبودند و ما دلتنگ از بدرقۀ عزیزانمان راهی مزار پدر مرحوم و برادران شهیدت شدیم. می دانم به یاد داری عزیزم که پس از آن نیز به دیدن مادر پیر و نگرانت رفتیم و صبحانه را میهمانش بودیم گویا نیرویی غریب، ما را وادار به انجام همۀ کارهایمان می کرد.

فردای آن روز نمی دانم چه حسی مرا واداشت که هنگام وداع و خروج از منزل، تو را از زیر قرآن بگذرانم، درست مانند زمان هایی که عازم سفر می شدی. زیر لب زمزمه کردم : خدایا عزیزم را به تو می سپارم، نگهدارش باش؛ و تو چه سبکبار و آسوده از نگرانی های همیشگی برای دلبندانمان، چون پرنده ای با بالهایی گشوده و لبریز از شوق پرواز بودی و کوهی استوار را می مانستی که آرامش را به قلبم ارزانی می داشت.

عصر همان روز یعنی سه شنبه ۱۶ تیر ۸۸ اتفاق افتاد در حالی که می دانستم بد دلان و روسیاهان همیشۀ تاریخ، بزرگی و عزتت را تاب نمی آورند و بی خبر از عقوبت و عذاب الهی، بر بالا بردن ستون های پوشالی ظلم و بی عدالتی اصرار می ورزند.
شنیده بودم اما باور نمی کردم که خانه و زندگی ساده و پر مهرمان در غیاب ما اینچنین مورد هجوم مأمورانی قرار گیرد که با مفهوم حریم خصوصی و محرم و نامحرم، کاملاً بیگانه اند.

از همان شب بود که با حس و درک عمیق تنهایی، به خدا نزدیک تر شدم و می دانستم تو نیز این فرصت را از دست نخواهی داد و چقدر هر دومان سپاسگزار خدا شدیم که با دست جور و ستم، ما را به خود و به یکدیگر نزدیک تر کرد.

فیض الله مهربانم، مدت ها بود برایت ننوشته بودم، حتی وقتی نامۀ زیبایت را خواندم که برای سالگرد پیوند مقدسمان از آن سوی میله ها برایم فرستاده بودی، تنها سکوت کردم و در خلوت خود با تو نجواها داشتم اما مراقب بودم کسی شاهد شکستن بغض فرو خورده ام نباشد.


عزیز همیشه همراهم!

زمانی طولانی است که برایت ننوشته ام چرا که حکایت هجران عشاق جوان و ستم های رفته بر آنان در این دو سال، مرا از بیان دلتنگی هایم، شرمگین می سازد اما گفتنی هایم بسیار است و دیر نخواهد بود که تمام خاطرات و رنج های تحمیل شده بر ما و دیگر قربانیان این فجایع عظیم و شرح پایمردی ها و سر بلندی ها، خواندنی ترین حکایات تاریخ را رقم خواهد زد.

اینک در این ایام عزیز ماه شعبان، هنگام آرزو برای صبوری بیشتر پرندگان محبوس و زوج های عاشق آنها ، برای شفای دل سیاه صیادان این پرندگان مظلوم نیز دعا می کنم تا آنان که هنوز امیدی به هدایتشان هست راه خود را جدا کرده و تا دیر نشده، بیش از این اسیر چنگال شوم هوای نفس نگردند.

همسر خوبم ، به این روزهای عزیز سوگند می خورم که بی گناهی تو و دیگر قهرمانان در بند را نه تنها در پیشگاه تاریخ که در محکمۀ عدالت حق نیز فریاد خواهم کرد و ایمان دارم که صبر خدا تنها مهلتی است برای اتمام حجت با ستم پیشگان و فرصتی است برای عروج معنوی ستم دیدگان . ألَیس الصّبحُ بقَریبٍ

یگانه دختر پنج ساله، کارگر ساختمان

Posted: 07 Jul 2011 03:43 AM PDT

جــرس: درحالیکه محمود احمدی نژاد و مقامات دولت وی، مکررا مدعی شده اند که "فقیر در کشور وجود ندارد" و ادعای بهبود وضعیت معیشتی مردم در تمامی رسانه های حامی دولت روزانه به چشم می خورد، منابع خبری در گزارشی پیرامون وضعیت فقر و نابسمانی اقتصادی جامعه، از کارگری ساختمانی پنج ساله گزارش داده اند، که به علت فقر مالی، روزانه هشت ساعت به همراه پدرش در ساختمان‌های در حال ساخت در نقش یک کارگر ساختمانی فعالیت می‌کند.



این درحالیست که سازمان بهزیستی در آخرین آمار خود، نزدیک به هفتصدهزار تا یک میلیون کودک کار برای ایران اعلام کرده است. ولی اداره‏ی آمار ایران گفته که ما نزدیک به دوونیم میلیون کودک کار، یعنی افراد زیر ۱۵ سال داریم که در ایران کار می‏کنند.


به گزارش دنیای اقتصاد، پدر این دختر بچه پنج ساله که «یگانه» نام دارد، می‌گوید: چون کسی را ندارم مجبورم دخترم را روزانه به سر ساختمان بیاورم که با توجه به اینکه زمان رفت و آمدم به شهر مامازن شش ساعت است به شدت دخترم خسته و اذیت می شود.


او می‌گوید: در مامازن یک اتاق اجاره کرده که ماهانه صد هزار تومان اجاره می‌دهد.


پدر یگانه می‌گوید: به دلیل اینكه یگانه را روزها سر ساختمان می‌آورم، او نیز پا به پای من كار می‌كند و فعالیت‌های سبكی همچون حمل‌ كیسه‌های مصالح ساختمانی را انجام می‌دهد. او می‌گوید: یگانه چند روز پیش به خاطر گرد و خاک ناشی از گچ و سیمان مریض شده و یک شب تمام تب کرده است.


این کارگر كوچك ساختمانی امیدوار است که مسوولان و شرکت‌های ساختمانی برای استخدام پدرش به عنوان یک سرایدار از خانواده‌اش حمایت مالی كنند.


متن زیرگفت‌وگو با این کودک پنج ساله است، دختری که اگر چه فقیر است، اما پدرش برای تربیت او نهایت تلاش خود را کرده است.


یگانه! چرا اینجا کار می‌کنی؟
پدرم مریض است و پول نداریم. من هر روز با او می‌آیم که در خانه تنها نباشم. پدرم پایش درد می‌کند هر وقت کیسه‌های سیمان را بلند می‌کند اذیت می‌شود و شب‌ها از شدت درد خوابش نمی‌برد. من زور ندارم، اما کمکش می‌کنم که کمتر اذیت شود.


خانه‌تان کجاست؟
خیلی دور است ما در خانه‌مان یخچال و تلویزیون و تلفن نداریم.


چرا پیش مادربزرگ یا خاله‌ات نمی‌روی؟
مادرم مرده است. تازه مادربزرگم هم مرده و خاله و عمه هم ندارم.


چه درخواستی از مسوولان داری؟
پدرم نمی‌تواند کار کند، اما اگر کار نکند پول نداریم. هیچ‌ کس کمکمان نمی‌کند. پدرم می‌گوید اگر سرایدار یک ساختمان شود زندگی‌مان خوب می‌شود.

 
چه کسی مسئول است؟

گفتنی است سازمان ملل متحد روز ۱۲ ژوئن (۲۲ خرداد) را روز مبارزه با کار کودک اعلام کرده بود، که به همین مناسبت، یکی از فعالان مدنی در این خصوص به دویچه وله گفته بود "واقعیت این است که طرف مقابلِ خیلی از خواسته‏های ما دولت است. یعنی یک سری امکاناتی که باید فراهم بشود، برای این‏که عملی باشد که هیچ کودکی کار نکند، نه تنها در ایران، در همه‏ جای دنیا، احتیاج به دخالت شدید دولت دارد. سه شرط بسیار بدیهی و ابتدایی آن هم عبارتند از آموزش اجباری رایگان، حق هویت و تأمین اجتماعی. یعنی هر انسانی تا ۱۸ سال، از حداقل‏های زندگی بهره‏مند باشد.
وقتی می‏گویم حق هویت، یعنی هر کودکی که در این جامعه دارد زندگی می‏کند و در حوزه‏ی قضایی این جامعه است، هویت داشته باشد. نپرسند که پدرت افغانی است یا ایرانی، نپرسند که ازدواج پدر و مادرت چطوری بوده و خیلی مسائل دیگر.
وقتی هم می‏گویم آموزش اجباری و رایگان، منظورم این است که واقعاً این‏طور باشد. نه این‏که در قانون اساسی آمده است "آموزش اجباری و رایگان"، ولی خود دولت اعلام می‏کند که مثلاً یک میلیون نفر از بچه‏ها، از تحصیل بازمانده هستند. خُب این چه آموزش اجباری و رایگانی است. می‏توانم این‏طور بگویم که شرایط مادی زندگی‏ای باید فراهم باشد که کودک مجبور نباشد کار کند…"


همچنین خاطرنشان کرده بود "حداقل کار دولت این است که این هزینه را برای کودکان که سرمایه‏ی جامعه هستند، بپردازد و در این زمینه سرمایه‏گذاری کند. آن‏چه در این مدت می‏توان دید این است که به دلیل فعالیت‏های سازمان‏های غیردولتی، مقداری در یک سری مسائل پیش رفته‏ایم. ولی واقعیت این است که در خیلی جاها، هم‏چنان در قدم اول هستیم.
من در پاسخ به یکی از دوستان که می‏پرسید، «شما در این ۱۰سال چه‏کار کرده‏اید؟ هنوز که این همه کودک کار در جامعه وجود دارد»، گفتم: ما در این ۱۰ سال، حداقل توانسته‏ایم جامعه و مسئولین جامعه را قانع کنیم، از این‏که می‏گفتند کودک کار وجود ندارد و ما کودک کار نداریم، به این‏جا برسند که خودشان بیایند بگویند: ما دوونیم میلیون کودک کار داریم. از این‏که همه جا تبلیغ کنند که کار کردن کودکی را می‏سازد و آدم را برای زندگی در بزرگ‏سالی آماده می‏کند، برسند به این‏جا که شهرداری تهران بیلبورد و تابلو بزند که «تحصیل حق همه‏ی کودکان است»، یا «هیچ کودکی نباید کار کند» و… "


این فعال مدنی خاطرنشان کرده بود "سازمان بهزیستی در آخرین آمار خود، نزدیک به هفتصدهزار تا یک میلیون کودک کار برای ایران اعلام کرده است. ولی اداره‏ی آمار ایران گفته که ما نزدیک به دوونیم میلیون کودک کار، یعنی افراد زیر ۱۵ سال داریم که در ایران کار می‏کنند... اما در خوش‏بینانه‏ترین حالت حدود سه‏ونیم تا چهارمیلیون کودک کار در ایران داریم که مقداری با آمارهای دولتی تفاوت دارد."


  مقامات و مسئولین و نهادهای جمهوری اسلامی، انتشار و انعکاس چنین گزارش هایی را، "سیاه نمایی" و بعضا "کذب" عنوان می کنند.


فراخوان دانشجویان سبز دانشگاههای کشور برای بزرگداشت سالگرد ١٨ تیر

Posted: 07 Jul 2011 02:57 AM PDT

جــرس: در آستانۀ هجدهم تیرماه و سالگرد قیام دانشجویی تیرماه سال ٧٨، دانشجویان سبز چند دانشگاه کشور با صدور بیانیه هایی جداگانه، خواستار گرامیداشت این روز و برگزاری مراسمی چون شعارهای شبانگاهی، حضور بر مزار دانشجویانِ جانباخته و همچنین تجمعاتی در یادبود این روز شدند.


این دانشجویان همچنین ضمن محکوم کردن جو خفقان و تداوم سرکوب در دانشگاههای کشور، از تمامی روحانیون مبارز خواستار آن شدند تا سکوت خود را شکسته و ندای حق طلبانه سر دهند.


به گزارش تارنمای جــبـهـه مـتـحـد دانـشـجـویـی، جمعی از دانشجویان سبز دانشگاه های تهران، در آستانه دوازدهمین سالگرد خیزش دانشجویی ١٨ تیر، ضمن اعتراض به جو سرکوب و خفقان حاکم بر دانشگاه ها، از دانشجویان و مردم آزادیخواه تهران دعوت نمودند که درحمایت از دانشجویان دربند و زندانیان سیاسی، دوازدهمین سالگرد خیزش ١٨ تیر را گرامی بدارند. دانشجویان همچنین برنامه های خود را به شرح زیر اعلام نمودند:

"به یاد محمد مختاری و در گرامیداشت سالروز ١٨ تیر تجدید میثاق با دانشجوی جانباخته راه آزادی جمعه ١٧ تیر، بهشت زهرا ساعت ١۵ - قطعه ٢۴٩ ردیف ٨٣ قبر ۶

جمعه 17 تیر ساعت ده شب با فریاد مرگ بر دیکتاتور و به یاد دانشجویانی که در سحرگاه ١٨ تیر ٧٨ به خاک و خون کشیده شدند، به استقبال راهپیمایی١٨ تیر خواهیم رفت.

روز شنبه ١٨ تیر از ساعت ١٨ تا ٢۰ از چهار راه ولیعصر تا تجریش حضور خواهیم یافت."


بر اساس گزارش این منبع دانشجویی، همزمان با این بیانیه، دانشجویان سبز دانشگاه بهشتی نیز، با صدور بیانیه ای از دانشجویان سراسر کشور دعوت نمودند که این روز بزرگ را گرامی بدارند، که در این بیانیه آمده است:
"... در مسیر پیشگامی جنبش دانشجویی فراز و نشیب های بسیاری را پس پشت نهاده ایم, بارها و باره آماج تیرهای خام اندیشان و كوته فكران قرار گرفتیم, زندان و اخراج و تحریم و تعلیق را به جان خریدیم , اما ایستادیم و ره توشه برگرفتیم و ادامه دادیم, هر چند دراین مسیر متحمل هزینه های گزاف گردیدیم, اما برنتافتیم مهر سكوت بر پیشانی بخوریم , چرا كه بر این باوریم از ١٨ تیر ٧٨ تا ١٨ تیر ٨٨ و تا ١٨ تیر امسال ,علیرغم تمام فشارها و اعمال محدودیتها، دانشگاه آخرین سنگر آزادی خواهی را پاس داشته ایم و از کوچکترین امکانی برای رساندن فریاد حق طلبی خود مضایقه و پروایی نداشته ایم و این برگرفته از ایمانی ست كه آزادی سنگر علم و اندیشه را در چشم انداز می بینیم.
در حالی به ١٨ تیر نزدیك می شویم كه تابستانی دیگر را بی یاران دبستانیمان سپری می كنیم . مجید توكلی، بهاره هدایت، آرش صادقی، مهدیه گلرو، مجید دری، شبنم مددزاده و دیگر یارانی كه ایستادند و پیام ایستادگی شان همانا امروز در جامعه متبلور شده و برگ زرینی از پایداری را رقم زده...
بی تردید سكوت در برابر سركوب های موجود، حاصلی جز گشاده دستی اقتدارگرایان در بكارگیری قوه زور بر اهل اندیشه ندارد و از این بابت جا دارد نسبت به عواقب فاجعه باری كه نسل آگاه و آزاد اندیش را تهدید می كند اخطار دهیم...
ما جمعی از دانشجویان دانشگاه بهشتی در آستانه ١٨ تیر سالروز این كیفی ترین نقطه عطف در جنبش دانشجویی یاد این روز را گرامی میداریم و دانشجویان سراسر كشور را به حمایت از سالگرد این روز بزرگ دعوت می كنیم."


منابع خبری جرس نیز همزمان گزارش داده اند که به مناسبت فرا رسیدن سالگرد قیام ١٨ تیر، جمعی از جوانان سبز دانشگاه بوعلی سینا ، پیام نور و آزاد همدان نیز طی بیانیه ای خاطرنشان کرده اند "دوازده سال از تیر ماه ٧٨ می گذرد ، ظلم و ستم بیشتر و خفقان دو چندان شده ، هر گونه حرکت مردمی سرکوب ، هر صدای آزادیخواهانه در نطفه خفه و هر رسانة حق طلب توقیف می گردد .
این ظلم و ستمی که بر ملت صبور ایران در طی این چند سال به نام اسلام اعمال شده چگونه جبران خواهد شد ؟ آیا این نقض آشکار حقوق بشر در ایران نیست ؟ دهها زندانی سیاسی ، جوانانی که برای پس گرفتن رای خود به خون غلتیدند و مادرانی که هنوز با چشمانی خونبار سر از سجاده بر نداشته اند و این اقدام بیشرمانه ، زندانی کردن رهبران جنبش سبز و همسرانشان ، حجت را بر مردم تمام کرد . نباید اجازه داد که این اقدامات در چشم مردم ایران عادی جلوه کند . آیا اینک سکوت جایز است ؟
ما جمعی از جوانان سبز دانشگاه بوعلی سینا ، پیام نور و آزاد همدان، ضمن محکوم کردن این اقدامات کورکورانه، از تمامی روحانیون مبارز خواستاریم سکوت خود را شکسته و ندای حق طلبانه سر دهند ، همچنین از شورای هماهنگی راه سبز امید درخواست می کنیم راهکارهای موثر برای برون رفت از اوضاع کنونی ارائه دهند .
به امید بازگشت صداقت به عرصة سیاست ."


سفارس حداد عادل به بسیجیان برای انتخابات و هشدار حسین شریعتمداری به میانجی ها

Posted: 07 Jul 2011 02:55 AM PDT

جــرس: غلامعلی حداد عادل به بسیجیان سفارش کرد از انتخابات مجلس نهم غفلت نکنند و تلاش کنند "نیروهای بسیجی و مخلص" را برای نمایندگی مجلس انتخاب کنند.

همزمان حسین شریعتمداری اظهار عقیده کرد "در شرایط کنونی بیشتری تلاش دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی شکل گرفته است اما معتقدم خطر بیرونی و حمله بسیار اندک است و دشمن تلاش دارد از نیروهای داخلی استفاده کند و در همین راستا باید مراقب میانجی‌ها بود."


به گزارش خبرآنلاین، غلامعلی حدادعادل و حسین شریعتمداری، سخنرانان در پنجمین نشست سراسری شورای بسیج جامعه پزشکی استان‌های کشور بودند، که حداد عادل بعنوان رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، طی سخنانی در این نشست، با بیان اینکه مردم از نظام جمهوری اسلامی توقع عدالت دارند، خاطرنشان کرد اجرای عدالت، عذربردار نیست و کمبود امکانات نمی‌تواند توجیهی برای عدم اجرای عدالت باشد.


این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، همچنین گفت "بسیج ارتباط محکمی با ماه‌ها و هفته های قبل از پیروزی انقلاب دارد و در روزهایی که عده بسیار کمی به پیروزی مطمئن بودند و پست و مقام خاصی در اختیار هیچکس نبود مردم با اخلاص در مسیر انقلاب اسلامی به فرمان امام کار می‌کردند و انقلاب اسلامی با جنبش عمومی و مخلصانه مردم به پیروزی رسید


وی امنیت و سلامت و بهداشت و درمان را از دیگر توقعات اساسی مردم از نظام جمهوری اسلامی دانست و افزود: اگر در حوزه سلامت موفق نباشیم به اصل انقلاب اسلامی لطمه وارد می‌شود... گرانی درمان بار سنگینی بر دوش مردم است و هنگامی که فردی دچار بیماری‌های صعب‌العلاج می‌شود از هستی ساقط می‌شود.


عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان به اعضای بسیج جامعه پزشکی توصیه کرد که از انتخابات مجلس نهم غفلت نکنند و تلاش کنند نیروهای بسیجی و مخلص را برای نمایندگی مجلس انتخاب کنند.


حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان نیز در این مراسم تاکید کرد: جمهوری اسلامی امروز درگیر جنگ نرم تمام عیار است و دشمن تلاش دارد ولایت فقیه را مورد حمله قرار دهد. دشمن کانون های اصلی قدرت در کشورمان را هدف گیری ک رده است و تمام قدرت خود را به این نقطه برده است.


شریعتمداری با ادعای اینکه در دوران اصلاحات همه تلاش این بود که قرائت‌های مختلفی از اسلام وجود داشته باشد، اظهار داشت: جدایی دین از سیاست بر دو نوع استوار است. نوع اول به این معنی است که سیاست گذاران از خاستگاه دینی و سیاسی قانون گذاری نکند و بر مبنای دین تصمیم گیری نکنند. نوع دیگر این است که نقطه تبدیل آموزه‌های دینی از عرصه تئوری به کاربردی دستکاری شود و در آن خلاء ایجاد شود که این کانون مهم ولایت فقیه است.


مدیر مسئول روزنامه کیهان مدعی شد "فوکویاما در فتنه ٨٨ طرحی به نام مهندسی معکوس داشت و معتقد بود که آغاز ماجرا از ولی فقیه است اما شاهد بود که ریچارد هاس بعد از حماسه نهم دی اعلام کرد مهندسی معکوس نتیجه عکس خود داشته است."


نماینده رهبری در روزنامه کیهان، جریان سازی را از دیگر حربه‌های دشمنان در جنگ نرم دانست و بدون اشاره به خواسته های حق طلبانۀ جریان اصلاحات و قیاسی بدون تشابه با دولتی های امروز گفت: این جریان‌ها بر روی نقاط حساس کشورمان ساخته می شود و در همین راستا شاهد بودیم در دوران اصلاحات برخی تلاش داشتند لایحه دوقلو بدهند و اختیارات ولی فقیه را کم کنند و در دوران اخیر نیز سی دی ظهور نزدیک است از مصداق همین جریان سازی ها بود که من در همان دوران طی یادداشتی در روزنامه کیهان این موضوع را انتخاباتی عنوان کردم.


به گفته وی، در شرایط کنونی بیشتری تلاش دشمن برای مقابله با جمهوری اسلامی شکل گرفته است اما معتقدم خطر بیرونی و حمله بسیار اندک است و دشمن تلاش دارد از نیروهای داخلی استفاده کند و در همین راستا باید مراقب میانجی‌ها بود.


شریعتمداری به نیروهای میانجی اشاره کرد و تاکید کرد:‌ میانجی در میان مردم به عنوان کسی که قبلاً‌ در نظام جمهوری اسلامی مسئولیت داشته مورد قبول است اما برخی افرادی که به هر علتی از راه اصلی انقلاب فاصله گرفته‌اند، مورد قبول مردم نیست. لذا باید مراقب میانجی‌ها بود.


بازگشت ابوشریف فرمانده سپاه منصوب بنی صدر به ایران

Posted: 07 Jul 2011 02:38 AM PDT

جــرس: روزنامه خراسان در خبری اعلام كرد كه عباس آقا زمانی (ابو شریف) فرمانده كل سپاه در دوران ریاست جمهوری بنی‌صدر كه همچنان گمنام است، به ایران بازگشته است.


ابوشریف كه پیش از انقلاب در قالب گروه‌های مختلفی مانند حزب ملل اسلامی و گروه حزب‌ا... به مبارزه با رژیم ستم‌شاهی پرداخت، در تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش اساسی داشت و در اردیبهشت ۱۳۵۸ از طرف شورای انقلاب به سمت فرماندهی عملیات سپاه پاسداران منصوب شد.


او همچنین در جریان درگیری های ابتدای انقلاب در گنبد، كردستان و حزب جمهوری خلق مسلمان تبریز، به عنوان فرمانده عملیات سپاه نقش اساسی داشت و در ماجرای پاوه نیز، در كنار شهید مصطفی چمران بود.


ابوشریف در تاریخ ۲ خرداد ۱۳۵۹ طی حكمی از طرف ابوالحسن بنی‌صدر (رئیس‌جمهور وقت و فرمانده كل نیروهای مسلح ج.ا.ا) به فرماندهی كل سپاه پاسداران منصوب گردید اما پس از یك ماه در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ از این سمت استعفا كرد.


فرماندهی عملیات غرب كشور، رئیس ستاد جنگی غرب كشور، نمایندگی شورای عالی دفاع در غرب كشور، قائم‌مقامی كل سپاه و نمایندگی تام‌الاختیار سپاه در سازمان كمك به نهضت‌های آزادی‌بخش جهان از دیگر مسئولیت‌های ابوشریف بوده است. عباس آقازمانی در شهریور ۱۳۶۰ به سمت كاردار ایران در پاكستان منصوب شد و در فروردین ۱۳۶۱ به سمت سفیر ارتقا یافت. پس از سه سال مأموریت وی پایان پذیرفت و از وزارت امور خارجه رفت.


او سپس برای ادامه و تكمیل تحصیلات حوزوی در مقطع خارج فقه و اصول به قم رفت. در هنگام اقامت در قم (۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶ ه.ش) نمایندگی قائم‌مقام وقت رهبری در امور افغانستان را عهده‌دار شد و تحت همین عنوان، عضو شورای عالی افغانستان بود و زیرنظر ریاست جمهوری وقت (آقای خامنه‌ای) فعالیت می‌كرد.


پس از آن رهسپار پاكستان شد و ارتباطات خود را با نیروهای جهادی و احزاب شیعه و سنی افغانستان عمیق‌تر كرد و تجربیات خود را در اختیار مجاهدان افغان گذاشت و با تشكیل كلاس‌های عربی و قرآن، در تقویت ایدئولوژی و نیز ایجاد وحدت بین مجاهدان فعالیت می‌كرد. او در هنگامه سقوط دولت كمونیستی نجیب‌ا... در كنار مجاهدان افغان وارد كابل شد.


پس از آن كه گروه طالبان بخش‌های عمده افغانستان را به اشغال خود درآورد و كابل در آستانه سقوط قرار گرفت، ابوشریف به همراه تعدادی از مجاهدان و نیروهای جهادی افغان، قبل از سقوط كامل پایتخت با تغییر چهره و ظاهر، از كابل خارج شد و پس از تحمل دشواری‌های فراوان وارد پاكستان شد.


او از آن زمان به بعد به زندگی در میان طلاب علوم دینی پاكستان بسنده كرد و به فعالیت‌های علمی و مذهبی در آن كشور مشغول شد. ابوشریف عباس آقازمانی به زبان‌های عربی، انگلیسی، اردو و پشتو مسلط است.


هنوز جزئیاتی از بازگشت دوباره این فرمانده گمنام سپاه به ایران منتشر نشده است.