جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


بيانبه كانون صنفي معلمان به مناسبت روز جهاني معلم

Posted:

جرس: درآستانه روز جهاني معلم ( 13 مهر/5 اكتبر ) و در هفته دوم از آغاز سال تحصيلي،كانون صنفي معلمان بیانیه ای را صادر کرد.در بخشی ازین بیانیه آمده است: به عنوان فعالان صنفي و مدني براين باوريم آموزش و پرورش ما به دليل ضعف و بي ثباتي مديريت،كسري بودجه مزمن و بي توجهي به برنامه اي بلند مدت،رسالت خود در تربيت اجتماعي دانش آموزان را به فراموشي سپرده است،ارتباط سازنده اجتماعي،اقتصادي و فرهنگي خود با جامعه را از دست داده و از همگامي با تحولات جهاني آموزش و پرورش بازمانده است.

 

متن این بیانیه به نقل از  خبرگزاری هرانا  به شرح زیر است:

به نام خداوند جان و خرد

 

بيانبه كانون صنفي معلمان به مناسبت روز جهاني معلم ( 13 مهر/5 اكتبر/2010)

 

بهسازي با معلمان آغاز مي گردد*

درآستانه روز جهاني معلم ( 13 مهر/5 اكتبر ) و در هفته دوم از آغاز سال تحصيلي،كانون صنفي معلمان به عنوان يك نهاد صنفي،وظيفه ي خود مي داند ديدگاه ها و انتقادات خود نسبت به روند كلي آموزش و پرورش را با همكاران،مسئولان آموزش و پرورش و كشور در ميان گذارد. از نگاه ما آموزش و پرورش و مسائل آن فراتر از محدوده ي يك وزارت خانه است وحل مشكلات روز افزون آن نياز به عزمي ملي دارد . تنها در چنين شرايطي است كه معلمان،جايگاه و منزلتي مي يابند درخور مسئوليت سترگي كه بردوش گرفته اند. با آغاز هرسال تحصيلي،ميليون ها كودك و نوجوان به مرحله ي نويني از زندگي خود پا مي گذارند. به ويژه نوباوگاني كه براي نخستين بار آكنده از هيجان ، هراس و اميد از محيط كوچك و مآنوس خانواده به فضاي بزرگتر و ناشناخته مدرسه گام مي گذارند. از شادباش هاي رسمي و رسانه اي كه بگذريم به عنوان دست اندركاران تعليم و تربيت كشور،فعالان صنفي و البته والديني كه در تلاشند تا اندكي ژرف تر به شرايط آموزش و پرورش كشور بينديشند،نمي توانيم نگراني خود را از سرنوشت اين كودكان ابراز ننماييم.

به عنوان معلم متاسفيم از اينكه در سامانه اي آموزشي فعاليت مي كنيم كه رشد و شكوفايي همه جانبه ي انسان را به فراموشي سپرده است و فرصت هاي آموزشي نه براساس برابري انسان ها كه بر مبناي موقعيت و طبقه اقتصادي و اجتماعي در اختيارشان قرار مي گيرد. آموزش و پرورشي كه نقش محوري معلم را ناديده مي گيرد و با نگاهي بخشنامه اي و يك سويه معلمان را در پايين ترين سطح هرمي قرار مي دهد كه در راس و سطوح مياني آن مديران عموما سياسي،پياپي در حال رفت و آمدند.

نيز متاسفيم كه در يك نظام آموزشي متمركز و متكي به كتاب درسي واحد،كتاب هايي را تدريس مي كنيم كه سال به سال القائات ايدئولوژيك و سياسي – جناحي خاص،در آن ها رخنه بيشتري مي يابد و ذهن كودكان ما را با تفكر علمي و انتقادي بيگانه مي سازد. با حجم بالاي مطالب و تكيه صرف بر حافظه،توان تجزيه و تحليل،ارزشيابي و نوآوري را از آن ها مي گيرد. كتاب هايي كه نه تنها يكي از زيبايي هاي جامعه ايراني يعني تنوع فرهنگي،قومي،زباني و ... در آن ها ديده نمي شود بلكه به نقش موثر زنان در جامعه كنوني ايران بي اعتنا مي ماند و يا كم ترين اهميت را به آن مي دهد.
به عنوان فعالان صنفي و مدني براين باوريم آموزش و پرورش ما به دليل ضعف و بي ثباتي مديريت،كسري بودجه مزمن و بي توجهي به برنامه اي بلند مدت،رسالت خود در تربيت اجتماعي دانش آموزان را به فراموشي سپرده است،ارتباط سازنده اجتماعي،اقتصادي و فرهنگي خود با جامعه را از دست داده و از همگامي با تحولات جهاني آموزش و پرورش بازمانده است. نظام آموزشي ما نقش موثر و از پيش انديشيده اي در آموزش مهارت هاي زندگي،چگونگي مقابله با آسيب هاي اجتماعي،آموزش حقوق شهروندي و سياسي به جوانان كشور ندارد. فارغ التحصيل آن،نه تنها مهارت هاي اجتماعي لازم را ندارد بلكه آمادگي براي ورود به بازار كار را نيز كسب نمي نمايد. با كاركردهاي نوين آموزش و پرورش جهاني مانند آموزش محيط زيست،حقوق شهروندي و مردم سالاري و استفاده از فن آوري هاي نوين اطلاعات و ارتباطات در آموزش نيز بيگانه است. بي سبب نيست كه علي رغم همه ي آسان گيري هايي كه براي عبور دانش آموزان از مقاطع تحصيلي مختلف در نظر گرفته مي شود،ميزان افت تحصيلي همواره رو به افزايش بوده و مدرسه به محيط كسالت باري براي دانش آموزان تبديل شده است كه بيشتر آن ها در پي گريز از فضاي بسته آن مي باشند. ناچاريم جملاتي را كه دست كم در يك دهه ي گذشته بارها تكرار كرده ايم بار ديگر بيان نماييم: نگاه مديران ارشد كشور به آموزش و پرورش به عنوان يك دستگاه مصرفي،قرار دادن آن در رده هاي آخر از نظرتخصيص بودجه و بي توجهي در به كارگيري نيروهاي متخصص در سطوح مختلف آن،پيامدهاي منفي گسترده اي را در سطح جامعه ايجاد نموده و خواهد نمود. پيامد هايي مانند افت تحصيلي و ترك تحصيل گسترده،ضعف مهارت هاي اجتماعي كه نتيجه آن آسيب هاي اجتماعي از قبيل گسترش خشونت،اعتياد، طلاق در خانواده هاي جوان،بزهكاري به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان،رشد پديده اي به نام كودكان كار،احساس ناكامي و افسردگي تنها بخشي از آن هاست. ناگفته پيداست هزينه هاي مادي و معنوي رويارويي با چنين آسيب هايي ده ها و شايد صدها برابر بودجه اي است كه بايد به آموزش و پرورش اختصا ص داده شود. نگرانيم عليرغم پيشرفت فن آوري هاي نوين ارتباطي و ورود مستقيم و غير مستقيم آن ها به عرصه آموزش كه تاثير گذاري و انتقال ارزش ها به مردم سراسر جهان به ويژه كودكان و نوجوانان را درپي دارد،دستگاه تعليم و تربيت كشور ما همچنان ساختار سنتي خود را حفظ نموده است. از تعاملي پويا و سازنده با جامعه ي ايراني و جهاني بازمانده، روز به روز در تربيت نسل هايي كه بناست حافظ فرهنگ و هويت ملي اين كشور باشند،نقش حاشيه اي تري ايفا مي نمايد. نتيجه ديگر اين شرايط مي تواند كاهش شديد شوق يادگيري وعلم آموزي و تمايل به گريز هرچه بيشتر از محيط هاي آموزشي و تلاش براي كسب مدرك به هر وسيله ي ممكن باشد. ما ايمان داريم راه برون رفت كشور از بسياري مشكلات فرهنگي،اجتماعي و اقتصادي كه هم اكنون درگير آن است پرداختن به آموزش و پرورش در يك چارچوب ملي و ايجاد تحولات ساختاري و محتوايي بنيادي در آن است. بديهي است انجام كارهاي عامه پسند مانند تغيير نام مقاطع تحصيلي،افطاري دادن وتكريم هاي كلامي تكراري از معلمان،مشكلات آموزش و پرورشي را كه دانش آموزان،معلمان و به عبارتي بخش هاي گسترده اي از جامعه از آن ناراضي اند را حل نخواهد نمود. به طريق اولي سركوب نهادهاي صنفي منتقد و بازداشت معلمان معترض چاره ي دردهاي آموزش و پرورش نيست،سهل است حضور معلمان دلسوزي همچون رسول بداقي ، هاشم خواستار،محمد داوری،عبداله مومنی و... در زندان در روزي كه به نام معلمان جهان نام گذاري شده است برجان و روان فرهنگيان اندوهي گران،همراه با حسي از نارضايتي و ناامنی شغلی برجای می گذارد.
سخني با وزير محترم آموزش و پرورش:

"من امروز آمده ام تادر اين وزارت خانه دست معلم را بگيرم و او را به قله برسانم"
در مدت ده ماهه ي وزارت شما،بارها شاهد و شنونده جملاتي از اين دست بوده ايم؛اما در راستاي عملي نمودن آن ها كار موثر و برجسته اي نديده ايم . در ميان اقدامات شما دراين مدت شايد بتوان تنها از بيمه طلايي نامي به ميان آورد كه تا حدودي رضايت خاطر نسبي فرهنگيان را درپي داشته است. اما رسيدن به اهداف بلندي كه بسيار عنوان نموده و مي نماييد راهكارهايي بنيادين و ساختاري مي خواهد كه در آموزش و پرورش نهادينه گردد و با تغيير وزير يا دولت به دست فراموشي سپرده نشود. در زير چند نمونه از پيشنهاداتي كه در قوانين و آيين نامه هاي فعلي موجود است اما توجهي به آن ها نمي شود را مطرح مي نماييم:

1. طرح مديريت انتخابي مدرسه و مناطق آموزش و پرورش: همان طور كه مي دانيد براساس اين طرح مدير مدرسه با راي معلمان انتخاب مي شود. بنا بر اين بود كه طرح،گسترش يافته تا انتخابي شدن مسئولان مناطق نيز پيش برود. با روي كار آمدن دولت نهم اين برنامه كنار گذاشته شد و وزيران مختلف اين دولت هيچ گونه تمايلي به اجراي آن نداشتند چه رسد به گسترش آن. اگرچه اين طرح به تنهايي تغييري اساسي در آموزش و پرورش ايجاد نمي نمايد ليكن تا حدودي بر جايگاه آموزگاران و ارزش و انگيزه آن ها مي افزايد . اكنون كه وزير محترم دغدغه ي جايگاه معلمان را دارد مي تواند اين طرح را احيا نموده و به طور جدي به اجراي آن اهتمام نمايد.

2. تقويت جامعه مدني و تشكل ها : سند ملي آموزش و پرورش كه شما نيز بارها از آن سخن گفته ايد، نقش برجسته و قابل تاملي براي جامعه مدني فرهنگيان در نظر گرفته است . از سياست گذاري و برنامه ريزي در آموزش و پرورش گرفته تا نظارت بر امور و ارزشيابي عملكرد مسئولان: "مشاركت معلمان در توليد طرح ها و برنامه هاي تربيتي و اصلاحي،توليد محتوا،تصميم گيري ها در سطح مدرسه،مناطق و كشور از طريق تشكل ها و انجمن هاي علمي و حرفه اي" در اين كه وجود جامعه ي مدني نيرومند،مبناي افزايش جايگاه فرهنگيان است،شكي وجود ندارد. بنابراين،چنان چه به راستي دغدغه ي بالا بردن جايگاه معلمان وجود دارد يكي از بهترين كارها،تقويت اين گونه نهادها و انجمن ها مي باشد.
3. تقويت شوراي معلمان: در حال حاضر شوراي معلمان مدارس به شكل كاملا نمايشي و بي اثر در هر سال تحصيلي حدود سه يا چهار جلسه برگزار مي كند كه به دليل بي انگيزگي شركت كنندگان،فاقد هرگونه كارآيي است. به نظر مي رسد مشكل اساسي اين شورا،نداشتن جايگاه در ساختار مديريتي مدرسه باشد. به عبارت ديگر براي نظرات و تصميمات احتمالي معلمان در اين شورا،هيچ گونه ضمانت اجرايي وجود ندارد. پيشنهاد مي شود در چارچوب قوانين موجود،مصوبات اين شورا جنبه اجرايي يافته و افزون براين،با گسترش و تقويت شوراهاي معلمان در سطح مناطق،استان ها و كشور،اين نهاد مهم آموزش و پرورش از محاق بيرون آيد و جايگاه واقعي خود را بيابد. نبايد فراموش كرد كه شوراي معلمان مي تواند و بايد در برنامه ريزي هاي آموزشي و تربيتي مدرسه،تصميم گيرنده اي مهم باشد.

4. مقابله با تضعيف نقش پرورشي معلمان : بي ترديد هر معلمي داراي دو نقش آموزشي و پرورشي است و مستقيم و غير مستقيم بر شكل گيري انديشه و شخصيت دانش آموز تاثير مي گذارد. مدت هاست با پا فشاري بر پديده اي به نام مربي تربيتي و به تازگي،حضور روحانيون در مدرسه،به نظر مي رسد معلمان را فقط براي ارائه ي آموزش هاي تخصصي مي خواهند. وزير محترم مي تواند با موضع گيري در مقابل اين روند و با دستورهاي روشن،اين تصور درست و ارزشمند خود را جامه ي عمل بپوشاند كه : "تحول واقعي در آموزش و پرورش با محوريت معلم شكل مي گيرد،همه چيز فرع است."

كانون صنفي معلمان
11 /7/1389

 

*شعارEI(سازمان آموزش جهانی)برای روز جهانی معلم سال 2010

 

 

احسان عبده تبریزی هشتم آبان محاکمه می شود

Posted:

جرس: دادگاه احسان عبده تبریزی ، دانشجوی دربند، هشتم آبان ماه سال جاری در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباس برگزار می شود .

 

به گزارش کلمه، وی که یکی از زندانیان حوادث پس از انتخابات محسوب می شود نه ماه قبل و هنگام بازگشت از انگلستان، کشور محل تحصیلش ، در فرودگاه بین المللی امام بازداشت و روانه زندان اوین شد .وی اکنون۹ ماه تمام است که بلاتکلیف در زندان اوین به سر می برد .

 

احسان عبده تبریزی پس از دستگیری حدود ۵۰ روز را در سلول انفرادی گذراند و دوبار نیز در اعتراض به بلاتکلیف بودنش دست به اعتصاب غذا زد .او سه ماه پیش در پی آخرین اعتصاب غذایش از بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به بند ۳۵۰ زندان اوین انتقال یافت .

 

احسان عبده تبریزی دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه دورهام انگلستان است. مسئولان این دانشگاه نیز به تازگی در نامه ای به رهبر انقلاب خواستار آن شدند که هرچه زودتر وضعیت وی را مشخص کنند چرا که تحصیل او ناتمام مانده است .

 

حسین عبده تبریزی، پدر احسان یکی از منتقدان سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد و دبیر اسبق بورس تهران بوده است. وی بارها با نقدهای جامع اقتصادی در روزنامه سرمایه واکنش های دولتیان را برانگیخته بود. او از جمله ۷۰ اقتصاد دانی بود که در نامه هایی سرگشاده رفتار و عملکرد اقتصادی دولت را به نقد کشیده بودند.

 

خانواده احسان امیدوارند که با برگزاری دادگاه فرزندشان و تبدیل قرار بازداشت به وثیقه شرایط آزادی پسرشان که مدتی طولانی در بلاتکلیفی به سر می برد، روشن شود .
 

حکم دادگاه حشمت الله طبرزدی اعلام شد

Posted:

جرس: حکم دادگاه حشمت الله طبرزدی اعلام شد.

به گزارش روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران - شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیر عباس حشمت الله طبرزدی، دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران و سخنگوی شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران را به ۹ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد .
دادگاه موارد اتهامی حشمت الله طبرزدی را اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرایم بر ضد امنیت داخلی کشور و اهانت به مقام معظم رهبری اعلام کرده است .



 

دست نوشته های مجید توکلی از زندان؛ جنبش دانشجویی و تاکتیک های مبارزاتی پیش رو

Posted:

جرس: مجید توکلی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و فعال دانشجویی دربند، مجموعه مقالاتی به رشته تقریر در آورده و در آنها مسائل اجتماعی-سیاسی جامعه ایران را مورد تحلیل قرار داده است.


به گزارش دانشجو نیوز، در فصل 5 این سلسله از مقالات که به تدریج منتشر خواهد شد، "جنبش دانشجویی" و "تاکتیک های مبارزاتی پیش رو" توسط مجید توکلی به بحث و بررسی گذاشته شده است. این یادداشت که به مناسبت آغاز سال تحصیلی منتشر می گردد در دو بخش تنظیم شده است که به ترتیب زمانی چند روزه منتشر می شود. بخش نخست مقاله "جنبش دانشجویی و تاکتیک های مبارزاتی پیش رو" را در زیر می خوانید:


جنبش دانشجویی در شرایط بسیار سختی قرار دارد. تابستان آرام دانشگاه­ها سپری شد و مهری دیگر از راه رسیده است. دانشگاه­ها دستخوش تحولات و تغییرات فراوانی شده است. دیگر مشکلات دانشجویان به توقیف نشریات و احضارهای فراوان به کمیته های انضباطی و احکام توبیخ و تعلیق و ممنوع الورودی به دانشگاه محدود نمی­ شود. به بهانه ­های واهی دسته دسته افراد به کمیته انضباطی می­ روند و گاه بدون احضار به دانشگاه، ممنوع­  الورود می­شوند. عده­ای در روزهای خاص اجازه رفتن به دانشگاه را ندارند و دوستان فراوانی نه یک ترم که ترم­ها محروم از تحصیل هستند و با حکم تعلیق به سوی اخراج شدن راهی می­شوند.

 

عده ­ای که در برابر فشار­ها و تهدید­ها ایستاده­اند به دانشگاهی دور افتاده تبعید می­شوند و برخی هم با حکم اخراج مواجه می­گردند. اساتیدی که سرانجام حکم بازنشستگی اجباری را نپذیرند، اخراج می­شوند. هیات­های علمی زیر فشار های امنیتی و مدیران و ریاست سر­سپرده و غیر دانشگاهی کمر خم کرده­اند تا در برابر هجوم نهادهای امنیتی، نظامی و قضایی به دانشگاه، و بازداشت اساتید و دانشجویان سکوت نمایند.

 

اگر تا چند سال پیش انگشت شماری از دانشجویان هفته­ ها و ماه­ها در زندان بودند امروز شمار زندانیان هر دانشگاه در طول سال از انگشتان دست فراتر می­رود. و در جمع همه دانشگاه­ها از هزار نیز فراتر می­رود تا در کنار ده­ها استاد بازداشت شده پس از انتخابات وجود گروگان­های فراوان دانشگاه در زندان به عنوان پیام صریحی شنیده شود که سکوت پیشه کنید و چشم بر حقیقت ببندید. بنده استبداد باشید و عقل و خرد و آزادگی را به کنار نهید. دانشگاه زخم خورده و رنجور در عذاب عزیزان از دست داده­ اش روزگار تلخی را سپری می­کند و از درد برخود می­پیچد و تمنای درمان و مرهمی از سوی دانشجویان دارد.

 

تشکل­های دانشجویی نیز شرایطی اسفناک دارند. فضای محدود فعالیت در طول سی سال گذشته در وضعیتی سخت پهلو به فقدان تشکلی آزاد و مستقل می­زند و اندک دانشجویان محافظه ­کاری که هنوز توانسته ­اند در پنهان کردن و ترس از بیان حقایق مورد نظرشان، در فضای فعالیت های انتقادی نیز بمانند، دیگر اثری از فعالین دانشجویی ندارند.

 

انجمن های اسلامی دانشجویان و مدرن های دفتر تحکیم وحدت طیف علامه -که در واقع پس از دست­اندازی­های حاکمیت در اوایل دهه هشتاد توانسته ­اند همچنان وضعیت مستقل خود را حفظ کنند و سرسپرده و مداح حاکمیت نگردند- آخرین تشکل­های رسمی منتقد در جمهوری اسلامی بودند که با تقلب و کودتای بزرگ خرداد 88 زمینه سرکوب کامل آنها فراهم شد تا دیگر جز عده ­ای سرسپرده و مداح حاکمیت و مزدوران قلم به مزد و اسیران منافع و مطامع کسی نتواند در دانشگاه­ها فعالیت رسمی داشته باشد.

 

نشریات دانشجویی نیز که وضعیتی روشن دارند. در پی کوچکترین انتقاد در کوتاه­ترین فرصت ممکن توقیف می شوند و نویسندگان و مدیر و سردبیر آن با تعلیق و اخراج مجازات می­شوند.

 

گزینش­ها نیز که روز به روز بی­ حیاتر می­شوند. اگر تا دو سه سال پیش ورود خیلی از دانشجویان به خیلی از دانشگاه­ها و عملکرد ضعیف علمی آنها در کلاس­ها و امتحانات نشان از ورود غیر عادی آنان داشت -البته عملکرد ضعیف آنان به کارنامه ­ها نمی­رسید و نتایج کارنامه ­ها متفاوت از عملکرد آنها بود و بخشی از مزد سرسپردگیشان را با نمرات غیرواقعی و مدارک تحصیلی که شایستگی آن را نداشته­اند می­گرفتند- امروز همه دانشگاه­ها شاهد این گزینش­ها هستند. دست اندازی به نتایج کنکور و برهم زدن رویه شایستگی علمی در انتخاب رشته و برتری یافتن سهمیه­های متعدد دیگر ملاک حضور را شایستگی علمی قرار نداده است.

 

با این وجود، روزگاری فقط چند دانشگاه کابوس هر شب و روز حاکمیت بودند ولی پس از انتخابات بر حاکمیت اقتدارگرای انحصارطلب اثبات شد که مخالفانش را نه فقط در چند دانشگاه بزرگ که در همه ایران و همه دانشگاه­ها خواهد دید. بنابراین گزینش­ها افزوده شد. البته از سال­ها قبل ستاره­دار کردن دانشجوها آغاز شده بود و با حضور احمدی­نژاد، دانشجویان حسب فعالیت هایشان در دوران کارشناسی یا محروم از ادامه تحصیل در مقطع بالاتر -کارشناسی ارشد و دکتری- می­شدند و یا با اخذ تعهد­های خاص به دانشگاه می­رفتند که پس از یکی دو سال، عدم صدور کارنامه کنکور نیز به همه این مسایل افزوده شد و عده ای نیز پس از کسب رتبه­های ممتاز به دلیل آنچه نداشتن صلاحیت عمومی بود -اگرچه صلاحیت علمی داشتند- از ادامه تحصیل محروم شدند.

 

سیمای دانشگاه تغییر کرده است، آنان که چنان انتخابات را با عنوان مهندسی با دروغ و تقلب به سرانجام رساندند، با ادعای مهندسی در دانشگاه­ها نیز با نام اسلامی کردن دانشگاه فاجعه ای به بار آوردند، که اگر تا دیروز "تعهد فارغ از تجاوز به تخصص" شایسته سالاری را کناری زده بود امروز دیگر تخصص نیز به شرط تعهد و سرسپردگی مقدور می­گردد که حکومت اسلامی در پی خودی­پروی و ایدئولوژی باوری در دانشگاه­ها و در پی نخبگی در سرسپردگی و اطاعت است. چنانچه خبرگان سرزمین ما نیز به واسطه خبرگی در رام و موید بودن پذیرفته می­شوند.

 

قصه دانشگاه های ما چنین است و درصد قابل توجهی که با ابزار قدرت و ثروت به شدت حمایت می­ شوند در دانشگاه­ها در لوای حاکمیت خردگریز و علم ستیز به هر اقدامی دست می زنند تا نمایش حمایت نخبگان از حاکمیت باشند.

 

زهی خیال باطل، با همه دشواری­ها و محدودیت­ها و محرومیت­ها و محکومیت­ها، هنوز با گزینش ها و سرکوب­ها نتوانسته­اند دانشگاه ها را خودی کنند و همچنان دانشگاه و دانشجویان و اساتید، غیر خودی­های حاکمیت هستند و بیم انقلاب فرهنگی دوم می­رود. نه اینکه خبری از انقلاب فرهنگی نبوده باشد ولی روند تدریجی آن بارها توسط عده ای افراطی به سوی تعطیلی دانشگاه­ها و تصفیه هزاران دانشجو و استاد کشیده شده، که فضای سیاسی کشور و ایستادگی فعالین سیاسی و مدنی در کنار فعالین دانشجویی مانع بوده است.

 

مهرماه از راه میرسد و سالی سخت­تر از گذشته پیش روی دانشجویان است. دانشجویان راه را می­دانند و ارزش­هایشان را پس از این سال­ها در آزمون­های مختلف آزموده­اند و امروز بر اعتقادات و ارزش هایی که خود بر گزیده اند راسخ و پابرجا هستند. در مورد راهبردهای جنبش دانشجویی اگر چه جملاتی پیشتر نوشته ام ولی میدانم که فعالین امروز نیکتر میدانند و حسب هوشیاری و درک آگاهانشان از فضای موجود تصمیم­گیری و برنامه ­ریزی مناسب­تر خواهند داشت.

 

اما گاهی از خلال تجربیات سال­های اخیر نکاتی باقی مانده است که شاید از گفته ­های پیشین نیز باز مانده باشد. اگر اصرار نخست را تاکیدی تکراری بر مکتوب کردن تجربیات و مکتوب کردن راهبردها و راهکارهای اساسی و مقطعی در طول سال بدانیم باید دانشجویان را ملزم به نوشتن از همین آغاز سال دانست. در واقع نوشتن از روزهای فکر و برنامه­ریزی در تابستان. باید بدانند چه کارهایی ممکن است و چه کارهایی لازم، تا از ممکن ها به لازم­ها برسند. هدفشان را کجا قرار خواهند داد و نسبتشان را با فضای سیاسی و اجتماعی جامعه و مردم چگونه تنظیم خواهند کرد. باید مخاطبانشان را در دانشگاه بشناسند و حوزه فعالیت را مشخص سازند. با کدام اساتید، با کدام روزها، با کدام برنامه­ ها. با این مکتوب کردن است که دانشجویان راهبردشان را خواهند شناخت و اولویت­هایشان را درک خواهند کرد. (پیشتر در مورد مکتوبی از راهبردها و برنامه ها و راهکارها در پلی تکنیک و توصیه های دیگر گفته بودم.)

 

درباره ضرورت کار تشکیلاتی و فعالیت­های گروهی، رعایت اطلاعات خصوصی و رازداری در مسیر فعالیت­ها در شرایط سخت امنیتی، قاعده­مندی و نظم داری فعالیت­ها، عدم تاکتیک زدگی (عمل زدگی) و دوری از فعالیت واکنشی و ضرورت ابتکار در فعالیت­ها پیشتر گفته شده است. و در اینجا به مسایل دیگری که امیدوارم در آستانه بازگشایی دانشگاه­ها مفید حال دوستان دانشجویم باشد اشاره می کنم.

 

مسئله همدلی و ارتباط با دانشجویان سایر دانشگاه­ها همچنان از مهم­ترین اقدامات فعالان قدیمی و باقی مانده در دانشگاه ها خواهد بود. با توجه به هزینه­ های فراوان فعالیت دانشجویی، استمرار فعالیت برای فعالان دانشجویی در طول چند سال تقریبا غیر ممکن شده است و این گروه از فعالان ثابت قدم، معمولا پس از شکست سیاست سرکوب درون دانشگاه­، به دخالت نهادهای امنیتی راهی زندان و بازداشتگاه­های امنیتی می­شوند. بنابراین برای پرهیز از بازداشت و جلوگیری از هزینه دادن بیشتر و تحمل سختی­ها ی فراوان، توصیه به فاصله­ گیری از فعالیتهای گذشته می­گردد. اما برای ادامه نقش آفرینی فعالین سال­های گذشته، علاوه بر نقش مشورتی و حضورهای موردی در جمع فعالان کنونی، نقش آفرینی از طریق ادامه ارتباط با دوستان فعال در سایر دانشگاه­ها -که احتمالا بسیاری از آنها نیز وضعیتی مشابه دارند- و همچنین پیگیری و تبادل نظر و مشارکت در برنامه ها و هماهنگی­های لازم برای انتقال نهایی به فعالان کنونی از بهترین اقدامات این دوستان خواهد بود.

 

پیشنهاد مناسب در صورت احیای دفتر تحکیم وحدت یا شکل گیری اتحادیه­ های فراگیر نیز به سان گذشته به واسطه­ ی اهمیت و مزایای فراوان حضورهای مستقیم و تشکیلاتی با یکدیگر، همان نحوه عمل اتحادیه­ای خواهد بود که با توجه به شرایط سخت دور از دسترس می باشد. (البته در مورد دفتر تحکیم وحدت، شکل­گیری شورای مرکزی و جلسات آن دور از دسترس نیست بلکه نشست های عمومی و علنی دور از دسترس است که پیشتر گفته شده است.) اما جمع شدن به دور یک پایگاه خبری و تلاش برای تهیه و توزیع یک نشریه سراسری -هفته نامه یا دوهفته نامه- برای همه دانشگاه­ها که بولتن راهبردی با ارائه راهکارهای مناسب در دانشگاه­ها باشد می­تواند بسیار موثر –در ادامه فعالیت­های دانشجویی- باشد. با توجه به تجربه­های قبلی و اقدامات مقدماتی این طرح می تواند در 8 یا 12 صفحه مطالب عمومی و اخبار و گزارش­های اصلی دانشجویی و سیاسی در کنار چند مقاله راهبردی و یادداشت­های موثر در فعالیت­ها در دانشگاه­ها شروع شود. و امکان تهیه ضمیمه مناسب را نیز باید در هر دانشگاه در هسته اصلی طراحی و تهیه نشریه فراهم کرد و با ارسال نسخه های کامپیوتری و ارائه راهنمایی­های لازم ،برای چاپ و انتشار اقدام گردد. در مورد پایگاه خبری نیز اهمیت و نقش آن بر همه دوستان روشن است و فقط توصیه به تساهل و تسامح و رواداری بیشتر و درک شرایط سخت و الزام به ارتباط پیگیرانه تر با پایگاه خبری و ارسال اخبار و لحاظ همه دیدگاه های مختلف را، که مسایلی حل شده است تکرار می­ نمایم.

 

ارتباط با اساتید، فعالیت در دانشکده­ها و فضاهای کوچکتر و تسلط بر فضای خوابگاه­ها که از سال­ها پیش و پس از موج نخست برخورد با تشکل­ها آغاز شد همچنان باید پیگیری شود. فعالیت در فضاهای کوچکتر هم هزینه کم­تری دارد و هم آسان­تر صورت می­گیرد. البته در صورتی که نیروی انسانی کافی و زمان لازم وجود نداشته باشد این فضاهای کوچک نمی­تواند مورد استفاده قرار گیرد. اساسا استفاده از این فضاها برای برنامه­های بلند مدت، کار­های مطالعاتی، توزیع نشریات، انتقال اخبار و تراکت ها و پوستر­ها و جذب اعضا و آماده سازی فکری و سیاسی و اجتماعی برای ورود به فعالیت های اصلی دانشجویی است. چرا که حضور غیر آگاهانه در ادامه فعالیت در شرایط سرکوب کنونی هم به خود فرد و هم به اطرافیان ضربه خواهد زد.

 

باید از حضور عمومی دانشجویان در مکان­هایی مانند سلف سرویس­ها و سایر اجتماعات عمومی به بهترین شکل استفاده کرد. امکان استفاده از فضاهای قانونی –هنوز محدود نشده- در دانشگاه برای تشکیل جلسات و نگهداری وسایل و دور هم نشینی­های عادی، امکان انتشار نشریه و رعایت عدم درج مطالبی که منجر به توقیف نشریه می گردد -چنین مطالبی باید در شب نامه ها منتشر گردد- و هم چنین استفاده از فضاهای شوراهای صنفی، انجمن­های علمی و کانون­ها و دیگر گروه­ها و اماکن در دانشگاه ها، برای ارتباط و عضوگیری و دور هم نشینی؛ باید در تمام طول سال مورد نظر باشد و از آنها به بهترین شکل استفاده نمود. شوراهای صنفی و انجمن­های علمی همچنان اهمیت ویژه ای خواهند داشت و باید در حمایت از انتخابات آزاد در این تشکل­ها و بهره­مندی از ظرفیت­های آن نهایت تلاش را به کار بست.

 

در مورد ورودی­های جدید یا دانشجویانی که نسبت به مسایل سیاسی راغب نبوده­ اند و تعقیب کننده همه مسایل نبوده، و یا به واسطه فضای سنتی تربیت و پرورش تحت تاثیر رسانه­های رسمی و تلویزیون جمهوری اسلامی هستند باید مسائل متعددی را در نظر گرفت. و نباید متناسب با وضعیت یک فعال دانشجویی در پایان دوره دانشجویی با انبوهی از اطلاعات و تجربه های تلخ از برخوردها و ظلم­ها سخن گفت. آنچه در شروع ارتباط و سخن با این افراد باید صورت گیرد، معرفی­ای از امکان دسترسی به اخبار سانسور نشده در رسانه های رسمی، تنوع اخبار در فضای مجازی- اینترنت- و وجود برخی اخبار درست و کامل در شبکه های صوتی و تصویری غیر رسمی است. پس از آگاهی با در اختیار گذاشتن مجموعه­ای از نشریات دانشجویی و معرفی پایگاه­های خبری دانشجویی باید بین دو مسیر پیش روی دانشجوی جدیدالورود، لزوم داوری و تصمیم­گیری را بگشایید. در این شرایط آنچه اهمیت دارد، یافت دروغ و ظلم­های فراوان درکشور است. مسایل قومیت ها، مسایل زنان و مشکلات عدیده در کشور، ظلم­های موجود و عقب ماندگی اقتصادی و علمی و یا مسایل صنفی و آموزشی در دانشگاه –که دانشجویان برخورد مستقیمی با آن دارند- نیز میتواند فرد را درگیر نماید یا به عنوان یک معترض شخصیت سیاسی او را شکل دهد. این فرد بعدها با حضور در گروه­های مطالعاتی -به ویژه گروه­های مطالعاتی کاربردی مانند روشنفکری دینی، تاریخ معاصر و گذار به دموکراسی که هم مطالعه و افزایش معلومات است و هم زمینه تغییر و فعالیت، و مرتبط با دیگر فعالیت­ها- به یک فعال دانشجویی مبدل خواهد شد. اقدامات ابتدای سال تحصیلی در قرنطینه کردن ورودی­های جدید و تسلط بسیج بر ثبت­نام و استقبال از ایشان، و برنامه های اردویی و توجیهی و تلاش برای جذب در نهادهای دانشجویی حاکمیت و ترساندن این دانشجویان از فعالین دانشجویی منتقد، و ذهنیت سازی و بیان مجموعه ای از دروغ ها و اتهامات، نمی­تواند محل نگرانی باشد. زیرا تجربه نشان داده است که گذر زمان و تلاش و عملکرد مناسب، کاملا آن ترفندهای چند روزه را خنثی خواهد کرد...

 

 

پدر ضیاء نبوی:فرزند من هیچگونه وابستگی سیاسی به هیچ گروه خارج از کشور ندارد

Posted:

نامه به رئیس دیوان عالی کشور

جرس: پدر ضیاء نبوی دانشجوی ستاره دار و عضو انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروانی بابِل که دو هفته پیش به زندان اهواز تبعید شد، با نگارش نامه ای به رئیس دیوان عالی کشور هرگونه ارتباط و وابستگی ضیاء، به گروه های مخالف جمهوری اسلامی را به شدت تکذیب کرده و می نویسد: "خانواده من جزء طبقات پایین اقتصادی جامعه و از صنف دهقانی- کارگری ساده روستایی هستند و من تمام عمربا زحمت وتلاش کار کرده ام تا لقمه حلالی برای فرزندانم کسب نمایم. اکنون در سن پنجاه وپنج سالگی تقریبا ناتوان از کارکردن هستم و چشم امید ما بعد از خدا همین پسرم است و این در حالی است که نه تنها او در کنار ما نیست بلکه ما حتی توان مالی کافی برای رفتن به ملاقاتش در جای دور افتاده ای چون اهواز را هم نداریم."

 

به گزارش دانشجونیوز، لازم به ذکر است که پدر این دانشجوی در بند بعد از تبعید پسرش به زندان اهواز، بارها به تهران آمده تا با مقامات قضایی ملاقات کند اما او را به دیوان عالی دادرسی راه نداده اند.

 

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

بسمه تعالی
ریاست محترم دیوان عالی دادرسی
سلام علیکم،

 

با احترام به استحضار می رساند که این جانب سید علی اکبر نبوی چاشمی پدر سید ضیاء الدین نبوی چاشمی هستم. سید ضیاء در تاریخ بیست و پنجم خرداد ماه ۱۳۸۸ دستگیر شده بود حدود دو هفته ای است که به زندان اهواز منتقل (تبعید) شده است. تقریبا هیچ یک از اتهاماتی که فرزند من به خاطرآن ها محاکمه و محکوم شده است درست نیستند، به خصوص اتهام "ارتباط و همکاری با گروهک منافقین" که صد در صد نادرست ونابجا می باشد. من پسرم را به خوبی می شناسم و حاضرم به خدا سوگند یاد کنم که او هیچ ارتباط و وابستگی نه تنها به این سازمان بلکه به هیچ سازمان وگروهی ندارد. تاآنجا که من می دانم فرزندم جزء فعالین دانشجویی برای احقاق حق تحصیل خودشان بوده است و فعالیت هایش حتی اگر رنگ و بوی سیاسی هم گرفته باشد هرگز مخل نظم عمومی ویا اقدامی علیه امنیت کشور و...نبوده است. کلا ایشان هم جزء کسانی است که می خواهد به شکل مدنی ومسالمت امیز و از راه های قانونی در اصلاح امور کشور دخیل باشند و...

 

گذشته از این مسایل سید ضیاء تنها پسر من است وبعد از توکل وامید به خدا تنها تکیه گاه و امید آینده خانواده است.خانواده من جزء طبقات پایین اقتصادی جامعه و از صنف دهقانی- کارگری ساده روستای هستند و من تمام عمربا زحمت وتلاش کار کرده ام تا لقمه حلالی برای فرزندانم کسب نمایم.اکنون در سن پنجاه وپنج سالگی تقریبا ناتوان از کارکردن هستم و چشم امید ما بعد از خدا همین پسرم می باشد و این در حالی است که نه تنها او در کنار ما نیست بلکه ما حتی توان مالی کافی برای رفتن به ملاقاتش در جای دور افتاده ای چون اهواز را هم نداریم. اکنون امیدواریم که با عنایت خداوند و توجه شما فرزندمان به آغوش خانواده باز گردد.

 

به همین دلیل از شما در خواست اعاده دادرسی و اجرای ماده ۲۷۲ را داشته و امیدوارم که با یک محاکمه عادلانه فرزندمان را ازاتهامات ناروایی که به او نسبت داده شده تبرئه نموده و به آغوش خانواده بازگردانید و با این کار خداپسندانه از خدا پاداش بگیرید.

 

به عنوان اخرین کلام باید بگویم که خدا شاهد است که فرزند من هیچگونه وابستگی سیاسی به هیچ گروه خارج از کشور ندارد واگر هم کاری کرده باشد با عقل و درک خودش انجام داده است که امیدوارم به چشم اغماض به آنها نگریسته شده وبه جوانی وپاک نهادی او رحم کنید تا انشاءالله رحمت خدا شامل همه ما بشود.

 

با تشکر و سپاس

سید علی اکبر نبوی چاشمی
 

تذکر کتبی به روزنامه جمهوري اسلامي برای انتقاد به رئیس قوه قضائیه

Posted:

جرس: در پي چاپ مطلب با عنوان "منبطل" توسط روزنامه جمهوري اسلامي در روز شنبه دهم مهر، مدير‌مسئول اين روزنامه از اداره‌كل مطبوعات داخلي معاونت مطبوعاتي تذكر كتبي دريافت كرد.

 

به گزارش فارس، مسيح مهاجري به دليل عدم رعايت بند 8 و 9 قانون مطبوعات و همچنين عدم رعايت تبصره ماده 3 قانون مطبوعات مبني بر پرهيز از توهين به اشخاص حقيقي و حقوقي، عدم درج شايعات و مطالب خلاف واقع و همچنين عدم درج مطالب انتقادي داراي توهين، تحقير و تخريب تذكر كتبي دريافت كرد.


گفتنی است در سرمقاله این روزنامه با اشاره به سخنان رئیس قوه قضائیه که وقف دانشگاه آزاد را از ابتدا "منبطل" خوانده بود، و نسبت به اظهارات هاشمی رفسنجانی انتقاد شدید داشت، آمده است: اکنون چه شده است که آن ناصح ناقد نافذ، خود در دام "رطب خورده منع رطب کی تواند کند" گرفتار آمده است؟


در بخش پایانی این سرمقاله آمده است: آخرين نکته به کلمه "منبطل" مربوط می‌شود که برخلاف ادبيات عرب بکار برده ايد. بکار بردن اين کلمه، که در هيچيک از کتب لغت وجود ندارد و از اختراعات شما محسوب می‌شود، نويسنده اين سطور را دچار اين سئوال کرده است که نکند رئيس محترم قوه قضائيه تصور کرده‌اند مسند قاضی القضاتی اين قدرت را نيز به ايشان مي دهد که هر صيغه‌ای را به هر بابی که می‌خواهند ببرند و هر اصطلاحی که مايل هستند را استخراج کنند.


هاشمی رفسنجانی پیش از این گفته بود که هیچ کس نمی تواند جلوی وقف دانشگاه آزاد را بگیرد.
 

انتقاد فرمانده سپاه محمد رسول‌الله از “چرندیات” کیهان

Posted:

جرس: فرمانده سپاه محمد رسول‌الله با انتقاد از مطلبي كه روزنامه كيهان از شهيد همت منتشر كرده بود، گفت: چندي پيش ديدم كيهان تيتر زده كه شهيد همت به يك بسيجي مي‌گويد "پوتين خود را دربياور و وقتي آن بسيجي پوتين خود را در مي‌آورد، شهيد همت آب داخل پوتين را مي‌خورد." بايد پرسيد اين چرنديات چيست و اساساً اين چه حرفي است؟ زيرا ما خاطرات بسيار زيادي را از دوران مقدس داريم.

 

به گزارش ايلنا، سردار حسين همداني در اولين همايش پيشكسوتان جهاد و شهادت روحانيون رزمنده سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ طي سخناني گفت: امروز هر كسي و در هر سطري مي‌تواند بدون نياز به هيچ گونه تحليل سند و مدركي دستاوردهاي دفاع مقدس را با مقايسه شرايط فعلي عراق و كشورمان ببيند.

 

وي افزود: سي سال قبل كه دشمن بعثي به خاك كشورمان حمله كرد و در همان دو سه روز اول بيش از 80 روستاي مرزي ما را اشغال و بمباران كرد، برخي ترسيدند و برخي هم كه دلسوزان انقلاب بودند از روي دلسوزي گفتند كه عقل حكم مي‌كند ما در چنين شرايطي مذاكره كنيم. اما حضرت امام كه به عمليات رواني دشمن آگاه بود فرمودند كه دشمني به سوي ما سنگ پرتاب كرده و بايد در برابر آن دفاع كرد و اگر جنگ بيست سال هم به طول انجامد تا آخرين قطره خون خواهيم ايستاد.

 

فرمانده سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ افزود: بنيان گذار كبير انقلاب كه گل سرسبد روحانيت در كشور ما بود، همة درب‌ها و شكاف‌هاي ترديد را بست و تكليف را بر همه روشن كردند.

 

وي با مقايسه‌اي از وضعيت تجهيزات در دو جبهه و با اشاره به حمايت‌هاي گسترده از رژيم بعث در جنگ تحميلي، گفت: امروز عراق كشوري ناامن و جمهوري اسلامي ايران مستقل و با امنيت است حتي كشته‌هاي عراق در جنگ تحميلي دو برابر شهداي ما بود.


فرمانده سپاه محمد رسول‌الله تهران با طرح اين سوال كه "چه وظيفه‌اي بر دوش مسئولين قرار دارد"، گفت: اگر نتوانسته‌ايم ارزش‌هاي دفاع مقدس را منتشر كنيم، آيا جز هنرمندان، خطبا، منبري‌هاي ما مسئول هستند؟ در اين خصوص حتي مقام معظم رهبري نيز فرموده‌ بودند كه روحانيون در سخنراني‌هاي خود بايد به رشادت‌ها و حماسه‌هاي دفاع مقدس اشاره كنند.

 

همداني با بيان خاطراتي از سال‌هاي دفاع مقدس، گفت: فضاي جبهه و جنگ، به گونه‌اي بود كه هر آن كس كه از ارزش‌هاي ديني فاصله داشت و به جبهه‌ها مي‌آمد جبهه او را مي‌ساخت. زيرا در جبهه غيبت و تهمت نبود، خدا، علي، فاطمه، ايثار و شهامت بود. هر كسي كه غيبت مي‌كرد به عنوان جريمه ده روز از ماندن در جبهه محروم مي‌شد. تهمت در جبهه‌ها معنا نداشت پول و دنيا نيز ارزشي نداشت.

 

فرمانده سپاه محمد رسول‌الله در پايان از مطلبي كه روزنامه كيهان از شهيد همت منتشر كرده بود، انتقاد كرد و گفت: چندي پيش ديدم كيهان تيتر زده كه شهيد همت به يك بسيجي مي‌گويد: پوتين خود را دربياور و وقتي آن بسيجي پوتين خود را در مي‌آورد، شهيد همت آب داخل پوتين را مي‌خورد. بايد پرسيد اين چرنديات چيست و اساساً اين چه حرفي است؟ زيرا ما خاطرات بسيار زيادي را از دوران مقدس داريم.
 

وزير نيرو: برق ايران به لبنان ترانزيت می‌شود

Posted:

جرس: وزير نيرو با تشريح سه سناريوی تامين برق لبنان توسط ایران گفت: در صورت موافقت ترکيه و سوريه، برق ايران به خاک لبنان ترانزيت می‌شود.


به گزارش مهر، مجيد نامجو امروز يکشنبه در حاشيه ديدار با وزير انرژی و آب لبنان در تهران در جمع خبرنگاران از وجود سه روش برای تامين برق لبنان از سوی ايران خبر داد و گفت: در اثر عمليات و حمله صهيونيستها، زيرساخت های لبنان نابود شده و نياز به بازسازی دارد که در اين ميان تجهيزات برق نيز بايد بازسازی شده و برق مورد نياز اين کشور تامين شود.


وزير نيرو افزود: ايران می تواند با ترانزيت برق بخشی از نياز لبنان را تامين کند به نحوی که با استفاده از برق وارداتی ايران از گرجستان، ارمنستان و تاجيکستان ترانزيت از طريق عراق و سوريه به لبنان انجام گيرد.

 

وی ادامه داد: اگر ايران و لبنان همسايه بودند، ترانزيت برق ايران به لبنان به راحتی انجام می گرفت اما هم اکنون بايد انتقال برق از طريق کشور سوم صورت گيرد که لازمه آن مذاکره است.

 

به گفته نامجو، سوريه شرط انتقال برق از طريق کشورش به لبنان را برداشت نيمی از برق صادراتی برای تامين نياز خود عنوان کرده که بر اين اساس، لازم است کميته ای فنی به فوريت به لبنان برود و پيش از حضور احمدی نژاد در لبنان مباحث فنی را مورد ارزيابی قرار دهد.

 

نامجو به وجود امکان ترانزيت برق ايران از طريق ترکيه به لبنان خبر داد و اظهار داشت: در صورت توافقات انتقال برق از طريق ترکيه نيز می تواند مورد ارزيابی فنی قرار گيرد.

 

نامجو از قوانين بانکی ميان بانکهای ايران و لبنان گلايه کرد و گفت: با توجه به ساختار خاص سياسی دو کشور ايران و لبنان، به نظر می رسد بايد برای واگذاری پروژه ها هماهنگيهای بيشتری شود و شرکتهای لبنانی ضمانت نامه های طرف ايرانی را به راحتی بپذيرند.
 

انتقاد قنبری از تحريف متن تذكرات نمايندگان در هيأت‌رئيسه

Posted:

جرس: سخنگوي فراكسيون خط امام از تحريف متن برخی تذكرات كتبی به دولت در هيأت‌رئيسه انتقاد كرد.

 

به گزارش ایلنا، در جلسه علنی امروز مجلس داريوش قنبری نماينده ايلام طی تذكری با استناد به ماده 77 آيين‌نامه داخلی مجلس، اظهار داشت: متن تذكر من به وزير بهداشت مورد تحريف قرار گرفته بود و بخشی كه مربوط به خلف وعده‌های وزير بهداشت بود قرائت نشد.

 

وی ادامه داد: ظاهرا متن تذكرات در هيأت رئيسه مجلس ويرایش می‌شود اما بهتر است هيأت‌رئيسه در ويرايش تذكرات اين دقت را داشته باشد كه متن آن تحريف نشود.
 

آرزوهای بر باد رفته یک کارگردان

Posted:

یلدا آراسته
جرس:روزهای پایانی شهریور ماه امسال سینما گران به روال چهارده سال گذشته دور هم جمع شدند تا " جشن خانه سینمای ایران" برگزار شود. هر چند که پیش از این نیز برگزاری این جشن همواره با حاشیه هایی همراه بوده است اما این بار با حاشیه های پرسر و صدایی که جمعی از وزارت ارشاد و روزنامه کیهان برای آن برپا کردند بیشتر رنگ و بوی سیاسی گرفت.

حاصل جشن خانه سینمای ایران توقیف ساخت یک فیلم و چند نامه و جوابیه بود که در رسانه های ایران منتشر شد.

 

با گذشت بیش از دو هفته از پایان این مراسم درایران هنوز حرف و حدیث های آن پایان نیافته است و دلخوری میان اهالی سینما و دولت بیش از بیش نمایان شده است .

 

قصه از کجا شروع شد ؟

 

"امیدوارم وضع مملکت طوری شود که گلشیفته (فراهانی) بتواند برگردد، امیدوارم که بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان) برگردد. امیر نادری (کارگردان) بتواند در ایران فیلم بسازد و امیدوارم که جعفر پناهی (کارگردان) هم بتواند در ایران فیلم بسازد."

 

این جملات امیدوار گونه ای بود که اصغر فرهادی هنگامی که جایزه بهترین کارگردانی سینما را دریافت می کرد از پشت تریبون خانه سینما خطاب به اهالی هنر گفت.

 

فرهادی نمی دانست که همین چند جمله کوتاه می تواند سرنوشت فیلم تازه او را عوض کند. مجوز ساخت فیلم جدید اصغر فرهادی با نام "جدایی نادر از سیمین" در حالی لغو شد که فیلمبرداری آن در تهران شروع شده بود.

 

لغو مجوز به جرم اظهار امیدواری

 

جواد شمقدری ، معاون سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت که دلیل لغو مجوز ساخت فیلم اصغر فرهادی به دلیل سخنان او در مراسم جشن خانه سینما بوده است.

 

شمقدری گفت : " موضوع به خاطر صحبت هایی است که وی در مراسم جشن خانه سینما داشت و حرف هایی که ایشان زدند حرفهای جالبی نبودند. پس از آن به ایشان یک هفته فرصت می دهند حرف هایشان را اصلاح کنند اما این کار را انجام نمی دهند و سپس منجر به این تصمیم گیری می شود."

 

در ایران فیلم نمی سازم

شاید مهمترین واکنشی که یه این لغو مجوز نشان داده شد از طرف عباس کیارستمی بود. او اعلام کرد که تصمیم داشته است فیلم بعدی اش با نام " پدر و پسر" را در ایران بسازد اما با اتفاقاتی اینچنینی ترجیح می دهد که این فیلم را در خارج از کشور بسازد.

 

محمد مهدي عسگر پور ، مدير عامل خانه سينمای ایران هم  در واكنش به این لغو مجوز به روزنامه شرق  گفت : " تنها زماني كه به شئون اسلامي ، ديني ، مقامات امنيتي و مراجع و مقدسات توهين شده باشد پيگردهاي قانوني و برخورد با سخنران درنظر گرفته مي‌شود. سوال من اين است كه آقاي فرهادي در صحبتهايش به كدام يك از اينها توهين كرده است ؟"

 

با این حال لغو مجوز فیلم جدید فرهادی تنها یکی از واکنش های دولتیان به این جشن بود.

 

از امام زمان عذر می خواهم

 

جواد شمقدری بعد از این مراسم بیانیه ای  نوشت که رسانه های ایران آن را منتشر کردند این بیانیه با " انا لله و انا الیه راجعون" آغاز شد.

 

در این نامه از همه مردم ایران به خاطر برگزاری این جشن عذر خواهی شده بود. شمقدری ادعا کرد که کسانی در این جشن با هلهله و شادی آرزوی "پایان نظام جمهوری اسلامی " را کرده اند.

 

او این رفتار را "آفت شاه نشینان" در سینمای ایران دانست که گاهی" گرفتار هیجان و گاهی لجبازی و گاهی غفلت و سرخوشی می شوند."

 

روزنامه کیهان هم در مقاله ای تحت عنوان " عقده گشایی سیاسی در جشن خانه سینما" آورد : " چهاردهمین جشن خانه سینما در حالی به کار خود پایان داد که این کانون صنفی به جایگاه محفلی برای عقده گشایی سیاسی و حمایت از مخالفان نظام و تقدیر از پیاده نظام شناخته شده آمریکا و اسرائیل سقوط کرد.در این جشن برخی حاضران سخنانی مشابه نظرات شبکه های ماهواره ای بیگانه بر زبان آوردند."

 

همه چیز ثبت شده است

 

اما خانه سینما نکات اشاره شده در بیانیه شمقدری و روزنامه کیهان را توهین دانست و در جوابیه ای آورد : "آنچه در جشن سینمای ایران گذشت به استناد وقایع ثبت شده در حافظه دوربینها و حضور دهها خبرنگار و صدها تن از اهالی فرهیخته سینمای ایران به هیچ وجه با اتهاماتی که در بیانیه معاونت سینمایی آمده همخوانی و مطابقت نداشته و ندارد."

 

اما آن کسی که بالاترین مقام تصمیم گیرنده در این جریان بود طرف معاونت خود را گرفت و عملا بیانیه تکذیبی خانه سینما به هیچ انگاشته شد.

 

با کسی بحثی نداریم

 

محمد حسینی وزارت ارشاد که باید در این میان میانجی گری می کرد در حاشیه نشست خبری نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال عملا از آنچه که شمقدری در بیانیه ی تسلیت آمیزش آورده بود حمایت  کرد.

 

محمد حسینی گفت: "ما با هیچ شخصی از جمله آقای فرهادی یا دیگرانی که تحت تاثیر هیجانات حرفهایی زده‌اند بحثی نداریم. حرف ما با حلقه گردانان این محافل است. مسئله ما کسانی است که به صورت سازماندهی شده دارند ارزشهای اسلامی را زیر پا می‌گذارند."

 

"البته خود آقای فرهادی هم متوجه شده که حرفهایش در جشن خانه سینما نامناسب بوده است. اینکه کسی آرزو کند که فردی ضد انقلاب مثل محسن مخملباف و خانواده‌اش برگردد به ایران و انتظار هم داشته باشد که ما برایش فرش قرمز پهن کنیم نشان می‌دهد که مسئله دیگر صنفی و سینمایی نیست."

 

آقای حسینی گفت: "اینکه عده‌ای هم بیایند در آن فضا برای این حرفها سوت و کف بزنند از نظر ما محکوم است و قابل قبول نیست و به جد انتظار داریم که این روند را اصلاح کنند."

 

یک نامه تند به وزیر ارشاد

 

موضع گیری یک جانبه وزیر ارشاد در برابر این موضوع باعث  شد تا یکبار دیگر مدیر عامل خانه سینمای ایران دست به قلم ببرد.

 

این نامه بیشتر از آنکه تکذیبیه ای باشد برای آنچه در جشن خانه سینمای ایران رخ داد انتقاد نامه ای بود به وزیری که از نظر عسگر پور تسلطش بر امور هنری جاری در کشور کم است.

 

عسکر پور در نامه خود آورد : "د ر حوزه سینما، تعداد نشستهای جدی و تخصصی تان با دست اندرکاران به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد. تسلط امروزتان به اوضاع سینما، تئاتر ، موسیقی و هنرهای تجسمی حدوداً مثل روز اوَلی است که همدیگر را دیدیم. همان موقع که هنوز نامزد احراز پست وزارت بودید و درخواست کمک کردید و بنده و تعدادی از اعضای هیأت مدیره خانه سینما و رؤسای صنوف، علیرغم فشارهای زیاد آن روزها، صادقانه و با برنامه ای مشخص و به قصد تعامل به دیدارتان آمدیم."

 

بیانیه های یک معاون

 

هرچند که وزیر ارشاد در برابر این نامه انتقادی سکوت کرد اما شمقدری یکبار دیگر بیانیه ای صادر کرد و این بار لحن عسگر پور را مشابه گروه های منافق دانست. او در بیانیه خود آورد : " در این نامه ادبیاتی از توده مسلک‌های سابق و لیبرال منش‌های امروز دیده می‌شود که سعی می‌کنند خشم و عصبانیت ناشی از عدم موفقیت‌های سیاسی‌شان را جبران کنند."

 

بیانیه هشت ماده ای شمقدری به ذکر بی ادبی های این نامه انتقادی و اختلافات خانه سینما پرداخته بود. با این همه این بار شمقدری عسگر پور را متهم کرد که "مدیریت فعلی خانه سینما، دفتر مدیر عامل را به اتاق جنگ برای تحقق خواسته‌های جناحی و ترمیم شکست‌های سیاسی باندی که به آن وابسته است قرار داده است."

 

معذرت خواهی یک کارگردان

 

در میان تمام این نامه نگاری ها اصغر فرهادی که دل نگران مجوز از دست رفته آخرین ساخته اش بود در گفتگو با ایسنا بابت آرزویی که در جشن خانه سینمای ایران کرده بود عذر خواهی کرد.

 

فرهادی اعلام کرد که حرف هایش بد تعبیر شده است. معاونت سینمای وزارت ارشاد هم  از رفع توقیف فیلم جدایی نادر از سیمین به دنبال پیگیری‌های این كارگردان در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت سینمایی خبر داد.

 

حمیدرضا دیبایی، مدیر روابط عمومی این معاونت به ایسنا گفت: "پیرو مصاحبه اصغر فرهادی و اعلام این كه در فضایی خاص مطالب حساسیت برانگیزی را عنوان كرده و هدف خاصی نداشته است و پیرو مواضع وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی كه گفتند صحنه گردانان اصلی مراسم باید پاسخ گو باشند."

 

دور از ذهن نبود که جشن خانه سینمای ایران که امسال سبز تر از هر وقت دیگری برگزار شد پایانی این چنینی داشته باشد.

 

همان زمان که عکس های رخشان بنی اعتماد با روسری سبز روی شبکه اجتماعی فیس بوک منتشر می شد و دست به دست می گشت ، همان زمان که آرزوی فرهادی برای برگشتن هنرمندان به ایران دهن به دهن می گشت کسانی هم تلاش می کردند تا همین پایگاه های کوچک را هم به مرز تعطیلی و پلمب برسانند.

 

خانه سینمای ایران حالا در همان حایگاه خطرناکی ایستاده است که پیش از این انجمن صنفی روزنامه نگاران آنجا بود و هر صنف منتقد دیگری هم در همین جایگاه، میان بودن و نبودن ایستاده است .