جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


احمد سلامتیان؛ تناسب قوای بین‌المللی در جهت توافق اتمی است

Posted: 29 Jun 2014 03:45 AM PDT

مژگان مدرس‌ علوم
جرس: دور بعدی مذاکرات بر سر برنامه اتمی‌ ایران قرار است یازدهم تیرماه در شهر وین برگزار شود و این آخرین فرصت قبل از پایان رسیدن بازه توافق ۶ ماهه تهران و قدرت‌های جهانی است. 

دو طرف تصمیم گرفته بودند در این ۶ ماه برای رسیدن به توافقی جامع تلاش کنند اما این تلاش‌ها تاکنون به نتیجه دلخواه نرسیده است.اگر مذاکرات این هفته در وین هم منجر به نگارش توافق جامع نشود یک بازه ۶ ماهه دیگر در نظر گرفته خواهد شد هرچند که هر دو طرف اذعان دارند با گذشت زمان شرایط رسیدن به توافق هم سخت‌تر می شود. در گفتگو با «احمد سلامتیان» تحلیلگر مسائل سیاسی از او درباره دشواریهای توافق جامع پرسیدیم و این که اگر این توافق در نهایت حاصل نشود چه تاثیری بر طرفین خواهد گذاشت. او معتقد است که مذاکرات کنونی دقیق‌ترین مذاکراتی است که جمهوری اسلامی از زمان تاسیس تاکنون انجام داده و تناسب قوای بین المللی هم در راستای به نتیجه رسیدن مذاکرات کنونی است. سلامتیان با این حال اعتقاد دارد که ناکامی مذاکرات به طور همزمان دست تندروها در تهران و اسراییل و آمریکا را بازتر خواهد کرد و در وضعیت منطقه‌ای و جهانی که از هر گوشه و کنارش آتش بحران زبانه می کشد فاجعه عظیم برای هر دو طرف خواهد بود.


آقای سلامتیان روند مذاکرات ایران و کشورهای ۱+۵ را چطور می بینید، آیا ایران با محدودیت‌های برنامه هسته‌ای که می‌تواند به توافق منجر شود موافقت خواهد کرد؟


ببنید، یک مذاکره ای در حال انجام است وتعیین حدود و حتی تعریف کامل موضوعات مذاکره هنوز به نتیجه قطعی نرسیده است. این مذاکره‌ای است که بطور متراکم در حال انجام است و حداقل می توان گفت که ریل گذاری‌های اصلی برای این مذاکره، یعنی اعتمادسازی بین طرفین و خنثی سازی معارضین و مخالفین به نتیجه رسیدن آن تا حد بسیار زیادی تا مرحله کنونی تامین شده است اما باید توجه داشت مذاکرات ساده ای نیست، هر مذاکره بین المللی یک زورآزمایی مداوم از ابتدا تا لحظه آخر است.


عملکرد تیم مذاکره کننده ایرانی تا این مرحله چگونه بوده است؟


در مذاکراتی که از ماه نوامبر سال گذشته شروع شده و تا الان هم با نام مذاکرات ژنو توسط گروه آقایان روحانی و ظریف ادامه دارد تا مرحله کنونی حرفه‌ای‌ترین و دقیق‌ترین مذاکراتی بوده که جمهوری اسلامی با منظور به نتیجه رسیدن روند یک مذاکره در صحنه بین المللی انجام داده است و از سوی دیگر ایالات متحده آمریکا علی رغم همه تناسب قوای نیروهای درونی و متحدین خود در روند کنونی دقیق ترین نوع مذاکرات را از ابتدای پرونده هسته‌ای تاکنون انجام داده است. بنابراین در این مرحله روند به نتیجه رسیدن این مذاکرات در جهت جمع کردن پرونده هسته ای است. اگرچه هر دو طرف در تعادل و تناسب قوای اردوگاه خود، با انواع و اقسام خرابکاری در مسیر مذاکرات توسط متحدین یا اجزای مختلف درون خود مواجه هستند و اغلب این نیروهای ناهمساز عملا با نتیجه رسیدن مذاکرات - نه به دلیل موضوع اصلی پرونده هسته ای ایران بلکه به دلیل نتایج و عواقب آن در تناسب قوای درونی اردوگاه- موافق نیستند. با این همه این مذاکرات تا مرحله کنونی از جدی‌ترین مذاکراتی بوده است که می تواند شانس به نتیجه رسیدن داشته باشد.


تا چهار هفته دیگر یا مذاکرات به نتیجه و تدوین قطعی نهایی خواهد رسید که در آن صورت یک پیروزی بسیار بزرگ برای کل کشور ایران در جهت زدودن تهدید سایه پرونده هسته‌ای از سر کشور و مردم و حاکمیت ایران خواهد بود و به نظر من برد اصلی را جامعه ایران خواهد کرد. از سوی دیگر برای ریاست جمهوری کنونی ایالات متحده آمریکا هم تنها موردی خواهد بود که توانسته است از زمان شروع به کار یک معضل بزرگ بین المللی را به سر و سامان برساند، حتی می توان گفت از زمان فروپاشی دیوار برلین و از بین رفتن دنیای دوقطبی این اولین پرونده بزرگ جهانی است که قوه مجریه آمریکا توانسته از طریق دیپلماسی به نتیجه برساند و همین برای خود ایالات متحده آمریکا چنان پیروزی مهم دیپلماتیکی خواهد بود که ارزش وقت گذاردن و هزینه گذاردن برایش را دارد.


اگر این تناسب قوا به ترتیبی نباشد که طرفیت تا پایان موعد توافق ۶ ماهه فعلی موسوم به «توافق ژنو» به یک توافق جامع نرسند٬ چه اتفاقی می‌افتد؟


در این صورت باید یک فرجه ۶ ماهه مجدد را با وجود اینکه کار را سخت تر می کند٬ پذیرفت. اما باز معتقدم که هیچکدام از طرفین اراده قاطع برای بدتر و بحرانی‌تر کردن پرونده هسته‌ای ایران را ندارند و به نوعی حتی می‌توان گفت اگر این مذاکرات به شکست بیانجامد مواجه با شدیدتر شدن بحرانی خواهند شد که از مدیریت آن عاجزند و این امر در یک وضعیت منطقه‌ای و جهانی که از هر گوشه و کنارش آتش بحران زبانه می کشد فاجعه عظیم برای هر دو طرف خواهد بود. در چنین وضعیتی طرفین این گفتگو ناگزیر و مجبور به نتیجه رسیدن هستند. در چنین روندی دیگر چانه زنی در باره تعداد سانتریفیوژ ها و دقت بیشتر در چند بازرسی و امضا کردن یا نکردن پروتکل الحاقی هر کدام بطور جداگانه دارای چنین نقش و اهمیتی نیستند که بتوانند کل مذاکرات را بر هم بزنند. تنها کافیست که شرایطی بوجود بیاید که طرفین مذاکره بتوانند حداقل در صحنه بین المللی و داخلی خود به نوعی با سر بلندی از مذاکرات بیرون بیایند. در حقیقت، مذاکرات معنای منکوب شدن یک طرف و پیروزی کامل طرف دیگر را نداشته باشد اما اگر معنای مذاکره منکوب شدن یک طرف و فاتح شدن طرف دیگر باشد در آن صورت دیگر باید به عجز دیپلماسی اذعان کرد و آن زمان تندروترین ها و فرماندهان نظامی هستند که صحنه را هدایت خواهند کرد. بدین ترتیب اگر مذاکره به گونه ای انجام شود که فاتح و مغلوبی در آن نباشد مذاکره به نتیجه می رسد و میدان عمل کارزار دیپلمات ها خواهد بود.


دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی و دیپلمات های اروپایی بیش از هر زمان دیگر نسبت به خطراتی که حل نشدن پرونده هسته‌ای از طریق مذاکره می تواند برای هرکدام از طرفین دعوا و جامعه بین المللی داشته باشد٬ آگاهی دارند وهمه کوشش و توان خود را برای استفاده از فرصت کنونی برای به نتیجه رساندن مذاکرات بکار خواهند برد.


پرونده هسته ای به نوعی به گروگان گرفتن صلح جهانی و سرنوشت ملت ایران است؛ به گروگان گرفتن این دو توسط بخشی از حاکمیت ایران و بخشی از حاکمیت اسرائیل و بخشی از نومحافظه کاران ایالات متحده آمریکا. امروز نمی توان دغدغه ایران و آینده آن را داشت اما نپذیرفت که اولین تکلیف و وظیفه هر ایرانی کوشش برای از بردن سایه سنگین گروگان گیری پرونده هسته‌ای از سر ملت ایران است.


در صورتی که مذاکرات به نتیجه نرسد طرفین تا چه اندازه قادر به مدیریت بحران هستند؟


من به نتیجه رسیدن این مذاکرات را یک ضرورت می دانم و با توجه به روند کنونی مذاکرات احتمال به نتیجه رسیدن آن را بیش از هر زمان دیگر می‌دهم. از همین رودر لحظه کنونی فرض به نتیجه نرسیدن مذاکرات و توانایی مدیریت بحران دو طرف بعد از آن را جدی نمی بینم . قبول این که چنین مذاکراتی به نتیجه نرسد یعنی قبول عجز و فلج بودن دیپلماسی و سیاست در صحنه بین المللی برای حل و فصل کردن مسائل است. در شرایط کنونی که شعله آتش بحران های متعدد در منطقه و در اطراف کشور ما اوج می گیرد نمی توان تصور کرد که حاکمان ایران و دست اندارکاران ایالات متحده آمریکا از منافع دور مدت خود و کشورشان تا این حد غافل شوند که چنین فرصت تاریخی را از دست دهند و به سوی وضعیتی حرکت کنند که یا منجر به قبول مذاکرات بعدی در شرایط بدتر و سخت‌تری در آینده خواهد شد و یا منجر به یک بحران بین المللی که دود آن به چشم همگان خواهد رفت.


اگر سایه پرونده هسته ای ایران در سال ۲۰۰۳ در دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی که آقای روحانی دبیر شورای امنیت ملی بود برداشته می شد و اگر در آن زمان که دولت ایران نشانه هایی از آمادگی برای مذاکره را نشان می‌داد دولت بوش صحبت از محور شرارت بودن ایران نمی کرد٬ هرگز فرجه‌ای مانند اقدامات آقای احمدی نژاد که عملا اقتصاد و سیاست ایران را برای چندین سال به بیماری های مزمن مبتلا کرده٬ به وجود نمی آمد. ایالات متحده آمریکا هم اگر در سال ۲۰۰۳ توافق کرده بود صحنه فاجعه آمیز خاورمیانه کنونی را در برابر خود نداشت. بنابراین اگر ۲۰۱۴ نسبت به ۲۰۰۳ شرایط سخت تری را برای مذاکره دارد قطعا در ۲۰۱۵ شرایط سخت‌تر از این خواهد بود.


این موضوع هم برای ملت ایران و هم برای ایالات متحده آمریکا صادق است. توطئه انگاری اینکه منافع یک کشور یا یک حاکمیت با موجودیت یک کشور یا حاکمیت دیگر در تضاد و تناقض همیشگی، تغییر ناپذیر است را باید کنار گذاشت. نتایج و عواقب پرونده هسته‌ای امری نیست که تنها حاکمیت ایران و بخشی از حاکمیت ایالات متحده آمریکا را درگیر کرده باشد بلکه کیان و موجودیت و موقعیت کنونی ایران را در منطقه و در داخل خود ایران به نوعی به گروگان گرفته است . به هر گروگان گیری هر چه زودتر پایان بخشیده شود در درجه اول به نفع گروگان گرفته شدگان است. بنابراین اجازه دهید در این مرحله امیدوار باشیم که این مذاکرات به نتیجه خواهد رسید و فکر وضعیت بعد از آن را نکنیم.


پس نسبت به نتیجه رسیدن مذاکرات خوش بین هستید؟


موضوع خوش بینی نیست بلکه یک نوع واقع بینی تناسب قوای بین المللی در شرایط کنونی است.


دستیابی ایران و غرب به یک توافق هسته ای چه تاثیری بر روی تحولات خاورمیانه خواهد گذاشت؟


پرونده هسته‌ای نزدیک ۲۲ سال است که سایه سنگین خود را بر فضای خاورمیانه و فضای ایران انداخته است و انواع بحران های مختلف را بوجود وجود آورده است؛ اما پرونده هسته‌ای مانع از آن نشد که ایران و آمریکا در سال ۲۰۰۳ در جریان مسائل افغانستان و عراق نوعی همکاری عینی و واقعی با هم نداشته باشند. کسانی که به نوعی پرونده هسته‌ای را به این مسایل مرتبط می کنند واقعیت اهمیت پرونده هسته ای و مسئله عدم گسترش سلاح های هسته‌ای و اهمیت آن را در منطقه خاورمیانه درک نکرده اند. به اعتقاد من هر چه جو بین ایران و آمریکا جو اعتماد سازی بیشتر باشد احتیاج متقابلی را که در لحظه کنونی این دو قدرت در صحنه بین المللی برای یک نوع مسئولیت سازی مشترک بین المللی نیاز دارند را تسهیل می کند. اما این مسئله تنها مربوط به پرونده هسته‌ای نیست و حل و فصل این پرونده منوط به همکاری دیگری نیست. پرونده هسته‌ای با وجود اینکه در یک گره گاه اصلی بحران‌های دیگری هم قرار گرفته اما پرونده‌ای است که به حد کافی دارای تنش ها و فشار ها و خطرات گوناگون ویژه خویش است. بنابراین نتایج مستقیم فوری از حل و فصل پرونده هسته ای ایران را بر روی پرونده‌های دیگر نمی بینم؛ مانند هیاهویی که کشورهای عربی منطقه راه انداخته اند که حل پرونده هسته ای ایران و آمریکا به معنای این است که بعد از آن ایالات متحده آمریکا از کلیه اتحادهای خود با کشورهای منطقه بخاطر لبخند علمای تهران چشم پوشی کنند. یا تصور برخی از نیروهای داخلی ایران که بعد از حل پرونده هسته ای تمام مسائل مربوط به نتایج این موضوع برطرف خواهد شد نوعی خوش باوری است. بنابراین پرونده هسته‌ای یک بار سنگینی است که حل آن به کم شدن تمام بارهای دیگر کمک می کند اما هر پرونده‌ای جایگاه و وضعیت ویژه خود و ابزار حل خود را خواهد داشت.

 

انتقال مهدی خزعلی به اورژانس بیمارستان امام خمینی

Posted: 28 Jun 2014 11:57 PM PDT

گزارشی از وضعیت درمانی دراویش زندانی
 جرس: مهدی خزعلی که از زمان بازداشت تاکنون در اعتصاب غذای خشک به سر می برد، به بیمارستان امام خمینی شد.  

 

به گزارش ندای سبز آزادی، این زندانی سیاسی هفته گذشته در هفتمین بازداشت خود که به طور غیرقانونی به بخش محکومان به اعدام زندان رجایی شهر منتقل شده بود، دچار مشکل قلبی شد و به بیمارستان انتقال یافت.

 

یکی از نزدیکان مهدی خزعلی روز گذشته خبر داد که وی به علت عوارض ناشی از اعتصاب غذا او ابتدا به بهداری زندان رجایی شهر و سپس به بیمارستان امام خمینی منتقل شده است. او گفته است به علت نارسایی هایی که طی مدت بازداشت برای او ایجاد شده او زیر اکسیژن تحت مراقبت اورژانسی قرار گرفته است.

 

مهدی خزعلی در چهارمین روز بازداشت خود در ملاقات به همسر و دخترش از طپش قلب شکایت کرده بود.

 

مهدی خزعلی طی پنج سال گذشته تاکنون هفت بار و به مدت ۲۸۵ روز اعتصاب غذا کرده است. این زندانی سیاسی معتقد است اعتصاب تنها حربه یک زندانی برای اعتراض به ظلمی است که به وی می شود. خزعلی پیش از ششمین بازداشتش در آخرین پست وبلاگ خود نوشته بود: من اعتصاب غذا را در راستای تلاش و مبارزه مدنی می دانم و اعتصاب غذا و ایثار جان را آخرین سلاح مظلوم در دنیایی می دانم که صدایی به جایی نمی رسد.

 

در همین حال محمدصالح خزعلی، فرزند این زندانی سیاسی پس از انکه برای ملاقات پدر خود به بیمارستان امام خمینی رفت در صفحه شخصی فیس بوک خود نوشت:

 

الان ساعت تقريبا ٣ صبح اولين روز ماه مبارك رمضان است
جمعه شب كه شنيدم بابا حالشون خيلي بده خيلي به هم ريختم و خودم رو به اب و اتيش زدم كه كسي كاري كند .
امروز خبر دادند كه بابا را به اورژانس بيمارستان امام خميني اورده اند.
سريع به بيمارستان رفتيم واردكه شديم با پدري تكيده مواجه شديم كه در مدت ٨ روز ١٨ كيلو كاهش وزن داشت و از شدت خشكي دهان و گلو صدايش را به سختي ميشنيديم. دكتر ها هرچه اصرار كردند كه سرم وصل كنند بابا قبول نكردند.

همين ساعت پيش بود كه جواب نوار قلبي ايشان امد و گفتند كه شما ديروز كه نفستان ايستاده سكته قلبي كرده ايد وسريعا بايد در سي سي يو بستري شويد زيرا به علت نخوردن اب خونتان غليظ شده و اين اتفاق افتاده است. اين وظيفه بهداري رجايي شهر بوده است كه به ايشان رسيدگي كنند
اما متاسفانه انجا كارشان اعدام و غسالخانه است و با بهبود و معالجه غريبه اند.

همان دقيقه هاي اول بود كه بابا را ديدم ازم در مورد اخبار پرسيدند. ميگفتند من وظيفه ام را انجام ميدهم خدا كند انهايي كه بيرون هستند وظيفشان را خوب انجام دهند.
از نحوه انعكاس اخبار ايشان گله كردم و گفتم سايت ها و شبكه ها كم لطفي ميكنند.
سايت هاي داخل هم كه اساسا اخبار شما را سانسور ميكنند چون دستور امده اخبار شما را منتشر نكنند.
اما كم لطفي رسانه هاي خارج را نميدانم براي چيست،؟
من يك حرف دارم
دوستاني كه اعتصاب ايشان را زير سوال ميبرديد زحمت بكشيد و يك سر به اورژانس بيمارستان امام بزنيد تا با چشم خود معناي اعتصاب را درك كنيد
وقتي ببينيد كسي كه تا چند هفته پيش صعود به قله عا داشت
حال در عرض يك هفته توان رفتن تا درب اتاق را ندارد
در اولين سحر ماه رمضان از تمامي دوستان و اشنايان ميخوام كه هم براي سلامتي و ازادي بابا و تمام زندانيان دعا كنند و هم براي حاكميت عقل بر جامعه
و ما علينا الا البلاغ 

 

گزارشی از وضعیت درمانی دراویش زندانی


سرانجام و به رغم دخالت دستگاه قضایی و مسوولان زندان اوین در مسایل درمانی دراویش زندانی، حمیدرضا مرادی سروستانی و مصطفی دانشجو بعد از مدت‌ها انتظار و تحمل بیماری، در مراکز تخصصی به ترتیب تحت عمل جراحی و آنژیوگرافی قرار گرفتند.

 

به گزارش مجذوبان نور، حمیدرضا مرادی سروستانی، فعال حقوق دراویش و مدیرسایت مجذوبان نور سرانجام پس از ۳ انتظار برای صدور مجوز از بیمارستان شهداء تجریش به بیمارستان سینا منتقل و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

 

این عمل جراحی چهار ساعت و نیمه که توسط دکتر ظفر قندی و تیم پزشکی انجام شد، در حالی بعد از ۲ سال صورت گرفت که به دلیل توقف در درمان، بیماری وی وسعت زیادی پیدا کرده بود.

 

یادآور می‌شود آقای قاضی صلواتی بار‌ها این درویش گنابادی ۵۱ ساله را که با حکم خود به ده سال و نیم حبس محکوم کرده است، به دلایل واهی از اعزام به بیمارستان ممنوع کرده و دو بار او را از تخت بیمارستان به زندان اوین بازگردانده بود.

 

بنا بر این گزارش؛ مصطفی دانشجو، دیگر درویش و حقوق‌دان زندانی که با حکم آقای صلواتی در دادگاه غیابی به ۷ سال و نیم حبس محکوم شده است نیز پس از ۴ ماه انتظار برای صدور مجوز اعزام به بیمارستان تخصصی، به بیمارستان قلب اعزام شد و در آنجا بعد از انجام آنژیوگرافی، مجددا به بیمارستان شهدا بازگردانده شد.

 

در نتیجه آنژیوگرافی آقای دانشجو در بیمارستان قلب، انسداد عروق این وکیل دادگستری تشخیص داده شده و به توصیه پزشک معالج، یک دوره بازتوانی قلبی و تنفسی نیز برای وی تجویز شد اما به دلیل اینکه بیمارستان شهدا فاقد امکانات انجام دوره بازتوانی است، این حقوق‌دان باید به بیمارستان میلاد اعزام شود.

 

این گزارش می‌افزاید، افشین کرم‌پور دیگر درویش و وکیل زندانی که او نیز با حکم غیابی آقای صلواتی به هفت سال و نیم حبس محکوم شده است، اکنون تحت طب فیزیکی قرار دارد تا پزشکان معالج، پس از پایان این دوره در مورد عمل جراحی وی تصمیم گیری کنند.

 

آقای کرم‌پور از درد شدید گردن و کمر رنج می‌برد و مهره‌های گردن و ستون فقرات وی در زندان دچار آسیب جدی شده است.

 

این درویش نیز به مدت ۲ سال از امکانات درمانی محروم بود تا زمانی که مهره‌های کمر وی آسیب جدی دید تا حدی که تنها با ویلچر امکان حرکتی برای او فراهم بود.

 

در آذربایجان شرقی بحران آب و برق اعلام شد

Posted: 28 Jun 2014 11:57 PM PDT

جرس: اسماعیل جبارزاده، استاندار آذربایجان شرقی، در جلسه ستاد مدیریت بحران آن استان، شنبه شب هفتم تیر ماه، در مورد آب و برق وضعیت بحرانی اعلام کرده، دستور داده است تا بازگشت وضعیت عادی، این ستاد به مدیریت امور بپردازد.  

 

این وضعیت در شمال غربی ایران در حالی اعلام می‌شود که تنها چند روز پیش از این معاون سازمان آب و فاضلاب ایران، از آغاز جیره‌بندی آب در برخی شهرهای ایران خبر داده بود.


به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، استاندار آذربایجان شرقی در جلسه شب شنبه، گفته است ستاد بحران آب و برق باید به گونه‌ای عمل کند که نه برق و نه آب مشترکان قطع نشود؛ «بلکه از راه‌های مختلف برای مدیریت وضع موجود اقدام شود».


با این همه در بخشی دیگر از سخنان خود تاکید کرده است که ستاد بحران با ملاک قرار دادن مصرف ۱۸ متر مکعب آب در روستاها و ۲۰ متر مکعب در شهرها، آب کسانی که بیشتر از این مصرف می‌کنند، قطع کند.


به گزارش ایرنا در عین حال قرار شده است «در راستای کاهش مصرف آب و برق در اداره‌ها، ساعت کاری آن‌ها بعد از اذان ظهر به اتمام برسد».


شرکت آب و فاضلاب ایران در هفته دوم خرداد، خبر از حاد شدن وضعیت تامین آب نوشیدنی در ۱۲ کلانشهر ایران داده بود.


در همان زمان مدیر عامل آن سازمان گفته بود رئیس‌جمهوری ایران اعتباری جداگانه برای تامین آب شهرهایی که دارای مشکل هستند، اختصاص داده است.


از آن زمان همچنان بر خبرها در مورد وضعیت بحرانی آب و برق در ایران افزوده شده است.


از سوی دیگر گروهی از کارشناسان معتقدند که بیشترین مصرف آب ایران در کشاورزی، در بخشی است که بازده مصرف و بهره‌وری در آن بسیار پایین است.


موسسه «صلح ایالات متحده» در گزارشی که سال گذشته میلادی منتشر کرده بود، از پایان یافتن ذخایر آب ۱۲ استان ایران در پنج دهه پیش رو خبر داده بود.


در گزارش این موسسه، خطر ناشی از مسائل زیست‌محیطی در ایران از منازعات سیاسی داخلی و دشمن خارجی، «به مراتب بیشتر» ارزیابی شده بود.  

پیام تسلیت زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین به محسن قشقایی‌زاده

Posted: 28 Jun 2014 11:57 PM PDT

جرس: ۴۲ زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در پیامی درگذشت مادر محسن قشقایی زاده از زندانیان سبز زندان اوین را تسلیت گفتند.  

 

 

 خانم طوطی سلطانی مادر محسن قشقایی زاده که  پس از ترک سالن ملاقات زندان اوین در تاریخ دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ماه از وی خبری در دست نبود اکنون مشخص شده است که وی در راه بازگشت به خانه بر اثر تصادف فوت کرده است.

 

محسن قشقایی زاده طی سه هفته پس از بی اطلاعی از وضعیت مادر خود در اعتراض به عدم رسیدگی به درخواست اش مبنی بر پی گیری ناپدید شدن مادرش از روز سه شنبه ۲۰ خرداد اعلام اعتصاب غذا کرد که واکنش مقامات مسئول تنها انتقال غیرقانونی او به بند زندانیان مالی بود.

 

محسن قشقایی زاده، از بازداشت شدگان سرای اهل قلم در سال ۹۱، به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.

 

به گزارش کلمه،این پیام تسلیت به شرح زیر است:

 

به نام خدا

انا لله و انا الیه الراجعون

جناب آقای محسن قشقایی زاده

ضایعه درگذشت جانسوز مادر گرامیتان را تسلیت غرض می کنیم.

امیدواریم آن مرحومه مظلومه مشمول رحمت واسعه الهی واقع و در جوار رحمت بیکرانش آرامش یابد.

برای جنابعالی و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل در درگاه الهی خواستاریم.

حسن اسدی زیدآبادی

امیر اسلامی

اکبر امینی ارمکی

رضا انتصاری

محمود باقری

کاظم برجسته

عماد بهاور

سید علیرضا بهشتی شیرازی

امید بهروزی

قربان بهزادیان نژاد

مسعود پدرام

مهدی خدایی

امین چالاکی

مهرداد سرجویی

عبدالفتاح سلطانی

محمدصادق ربانی املشی

علیرضا رجایی

حسین رونقی ملکی

مصطفی ریسمان باف

مصطفی دانشجو

هوتن دولتی

محمد داوری

علی ذاکری

سیامک قادری

افشین کرم پور

حمیدرضا کرواسی

فرشید فتحی

رسول عبداللهی

مصطفی عبدی

ابراهیم فیروزی

سیامک قادری

علیرضا سیدیان

آرش همپای

حمیدرضا مرادی

آرش مقدم

محسن میردامادی

نصور نقی پور

محمد حسین نعیمی پور

احمد هاشمی

محمد امین هادوی

فرشید یداللهی

محمد حسن یوسف پور سیفی
 

موسیقیدان نامدار قشقایی در گذشت

Posted: 28 Jun 2014 11:57 PM PDT

جرس: گنجعلی سلمان زاده که از سورنا نوازان نامدار موسیقی قشقایی محسوب می شود به علت ایست قلبی درگذشت.  

 

به گزارش ایرنا از انجمن موسیقی، گنجعلی سلمان زاده سورنا نواز قشقایی عصر روز گذشته (جمعه 6 تیر) در سن 78 سالگی بر اثر سکته قلبی در جای دشت فیروز آباد واقع در 90 کیلومتری شیراز دار فانی را وداع گفت.

 

گنجعلی سلمان زاده تاثیر بسزایی بر ساختار موسیقی قشقایی طی 4 دهه گذشته داشته است.

 

وی در ضبط آثاری چون رقص های قشقایی، نغمه های عاشقی و چنگی های قشقایی نیز همکاری کرده بود که این آلبوم ها توانایی خاص این نوازنده را به خوبی نشان می دهد.

 

این نوازنده سورنا در جشنواره های مختلفی چون جشنواره موسیقی نواحی کرمان، جشنواره موسیقی کوچ و برخی جشنواره های موسیقی حماسی حضور داشت. 

 

سرپرست دادگاه‌های کیفری تهران: پرونده محمدرضا رحیمی حجیم است، زمان پایان دادرسی مشخص نیست

Posted: 28 Jun 2014 11:39 PM PDT

جرس: سرپرست دادگاه های کیفری استان تهران درباره آخرین وضعیت پرونده محمدرضا رحیمی که از وی با  نام "م . ر" یکی از مقامات ارشد دولت دهم یاد کرد، گفت: هیات قضایی مشغول بررسی پرونده هستند و زمان پایان دادرسی مشخص نیست.

 

ˈمحسن افتخاریˈ روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: شعبه رسیدگی کننده هنوز ختم دادرسی را اعلام نکرده و هیات قضایی پرونده در حال مشورت برای اتخاذ تصمیم است.

 

سرپرست دادگاه های کیفری استان تهران درباره زمان اعلام ختم دادرسی این پرونده گفت: زمان پایان ختم دادرسی مشخص نیست زیرا هر چه پرونده حجیم تر باشد به طور طبیعی زمان بیشتری برای مطالعه نیاز دارد.

 

پرونده م . ر یکی از مسئولان ارشد دولت دهم اواخر اسفند ماه سال گذشته با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه 76 دادگاه به ریاست قاضی سیامک مدیر خراسانی قرار گرفت.

 

شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران طی دو جلسه و به صورت غیر علنی به اتهامات متهم این پرونده رسیدگی کرد که جلسه نخست سوم خرداد ماه با حضور «د. س. ش» و «ج . الف» دو تن از متهمان پرونده اختلاس از شرکت بیمه ایران و جلسه دوم 17 خرداد ماه برگزار شد و دادگاه ختم رسیدگی را اعلام کرد. 

 

شجریان: «ربَِّنا» را به مردم هدیه داده‌ام، هرگز آن را بازخوانی نمی‌کنم

Posted: 28 Jun 2014 11:39 PM PDT

جرس: محمدرضا شجریان می‌گوید: مردم 30 سال است با این ربنا پای سفره افطار می‌نشیندند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که این ربنا را از مردم بگیرم و آن را از آنها دریغ کنم. سال 74 در نامه‌ای به آقای لاریجانی، رئیس وقت تلویزیون نوشتم که تنها موردی که اجازه می‌دهم صدای من از تلویزیون پخش شود، ربنا است که من آن را به مردم هدیه داده‌ام.

 

تابستان سال 1358 محمدرضا شجریان در یک استودیو، دعای «ربَّنا» را بدون تکرار در ضبط خواند تا مشقی برای هنرمندان شود اما این اثر بدون اجازه او به پخش رسید. اثری که در 32 سال اخیر جای خود را در دل مردم باز کرد اما ضبط این دعا روایت بلندی دارد.


به گزارش ایسنا، «ربَّنا»ی شجریان که در تیرماه سال 58 ضبط شده، برای مدت ۳۰ سال، جزو برنامه‌های اصلی رادیو و تلویزیون ایران در ماه رمضان بوده‌ است. بنا به گفته استاد، انگیزه اصلی وی از خواندن این دعا، تدریس آن به دو هنرجو بوده و این اثر در یکی از استودیوهای رادیو ضبط شده‌ است.

 

شجریان ربنا را در دستگاه سه‌گاه خوانده و با مرکب‌خوانی سری به دستگاه‌ها و آوازهای دیگر ردیف موسیقی ایرانی از جمله آواز افشاری و گوشه عراق (صبا) می‌زند.

 

آنچه در ادامه می‌خوانید، صحبت‌های استاد آواز ایران درباره چگونگی شکل‌گیری این دعا است که چگونه ضبط شده و در اختیار صدا و سیما قرار گرفته است.

 

«سال 58 تغییرات و تحولاتی در رادیو مخصوصا در بخش موسیقی در حال شکل‌گیری بود. در آن سال‌ها مدیران رادیو تصمیم داشتند، تولید موسیقی در رادیو را تعطیل کنند و تولید شده‌های بیرون را بخرند. جلساتی با مدیران رادیو گذاشتیم و در این جلسات خیلی تلاش کردیم، مدیران را راضی کنیم که نیروهای خوب را نگه دارند و عده دیگر را بازنشسته کنند.

 

در این جریان‌ها بود که رئیس وقت رادیو آقای وجیه‌اللهی که فردی تحصیلکرده و روشنفکر بود، از من موکدا و مرتبا می‌خواست با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی و مذهبی ایران برای پخش آثار جدید قبل از افطار طرحی انجام بدهم. آنها نمی‌خواستند آثار دوره قبلی را پخش کنند. به ایشان گفتم سالهاست من از آن فضا دور شدم و راه من با موسیقی و ارکستر تعریف شده است و این کار الان من نیست اما ایشان گفت که فقط شما می‌توانید و ما تنها شما را داریم و از من خواست برای دم افطار، مناجات‌ها و اذان، کاری انجام بدهم.

 

من خودم را از وزارت کشاورزی آن دوران به رادیو منتقل کرده بودم و کارمند رادیو محسوب می‌شدم. پذیرفتم اینکار را انجام بدهم. کلاسی برای افرادی که قرار بود دعای سحر و مناجات بخوانند، گذاشتم که با این افراد نحوه درست خواندن را کار کنم.

 

تابستان سال 58 بود که آموزش این عده را شروع و پس از مدتی هم ضبط این آثار را آغاز کردم. قرار شد برای دم افطار هم برنامه ضبط کنیم و از من خواستند که برای برنامه‌های دم افطار هم فکری بکنم. برنامه‌های دم افطار دوران قبل از انقلاب را مرحوم ذبیحی بسیار عالی خوانده بود و من تمام کارهای او را از نوجوانی شنیده بودم و مناجات حضرت امیر را با صدای او از حفظ بودم. با این حال پذیرفتم که این کار را بکنم.

 

این را بدانیم عادت را از مردم نمی‌توان گرفت. مردم به ربنا و دعای سحر مرحوم ذبیحی و اذان مرحوم موذن‌زاده اردبیلی عادت کرده بودند. نمی‌شد به این راحتی این عادت را در مردم تغییر داد. پس باید براساس آن حال و هوا حرکت می‌کردم اما در عین حال می‌خواستم اثر ویژگی‌های خاصی نیز برای خودش داشته باشد تا بتوان این را نیز به مردم بقبولانیم و کار جدید را جایگزین کرد.

 

ظهر آن روز همان آیاتی را که مرحوم ذبیحی خوانده بود، پیدا کردم و دو آیه دیگر نیز از سوره «آل عمران» و «بقره» پیدا کردم و یک مطالعه ذهنی کردم که چگونه آن را بخوانم تا علاوه بر نزدیک بودن به کار مرحوم ذبیحی کار جدیدی باشد. به این فکر کردم باید آوازی باشد که علاوه بر اینکه تقلید نباشد، از اصل اثر هم خیلی دور نباشد.

 

مجددا به مسئولان گفتم که سالهاست مخاطب من را به عنوان خواننده آواز می‌شناسد، اگر بخواهم ربنا بخوانم، اذان بگویم ممکن است، مخاطب من را نپذیرد و این کار زیبا نیست. چون مردم فکر می‌کنند حالا که جمهوری اسلامی سرکار آمده، شجریان که تا دیروز آواز می‌خواند، امروز دعا می‌خواند و اذان می‌گوید و ممکن است نپذیرند و از سوی دیگر افراد دیگری که به صدای من عادت کردند هم ممکن است، بپرسند که چرا شجریان آواز را رها کرده است و دعا می‌خواند.

 

برای من این کار بسیار سخت بود. به همین دلیل به آنها گفتم که من به شما کمک می‌کنم و به دیگران آموزش می‌دهم تا آنها بتوانند ربنا و دعا بخوانند اما خودم این کار را نمی‌کنم. قبول کردند. رفتم استودیو و «ربنا» و «مثنوی افشاری» را بدون هیچ تکرار و تصحیحی خواندم. اثر ضبط شده را به 4 نفر از هنرمندان مورد نظر دادم و از آنها خواستم که تمرین کنند تا برای ضبط آماده بشوند.

 

آقای قاسم رفعتی «مثنوی افشاری» را زیبا خواندند اما با اینکه روانشاد صالحی قرآن‌خوان حرفه‌ای بودند و صدای خوبی هم داشتند، هرچه تلاش کردند، نتوانستند آن طوری که مد نظر من بود، ربنا را بخوانند. بالاخره با کمک و راهنمایی‌های من بعد از 20 روز تمرین برای ضبط آماده شدیم و به استودیو رفتیم.

 

در استودیو هم سه نفری که بنا بود ربنا را بخوانند، بارها خواندند و نشد تا اینکه من بخشی از ربنا را می‌خواندم، این بخش را تکرار می‌کردند تا توانستیم این ربنا را ضبط کنیم. شروع به ویرایش و تصحیح این آثار کردم. از 4 بعد از ظهر تا 3 صبح کارها را تک و تنها در رادیو تصحیح می‌کردم تا اثر مناسبی برای پخش در ماه رمضان آماده شود.

 

کارها را 2 روز مانده به ماه رمضان آماده کردم و به رئیس رادیو ارائه کردم اما از همان موقع و حتی قبل‌تر آن فریدون شهبازیان که کار من را شنیده بودند، اصرار می‌کردند که با صدای خودم پخش شود و من هم مصرانه می‌گفتم که صدای من نباید اینگونه پخش بشود، هیچ اجازه‌ای به آنها برای پخش ندادم. از همان زمان هم تصمیم گرفته بودم که دیگر در رادیو کار نکنم به آقای وجیه‌الهی اعلام کردم که دیگر به رادیو نمی‌آیم اما روز اول ماه رمضان دیدم، ربنایی را که خودم خوانده‌ام از رادیو پخش شد.

 

زنگ زدم به آقای وجیهی‌الهی. دیدم ایشان خیلی خوشحال هستند و می‌خندند. گفت که این تیر از کمان رها شده و من این را کپی کردم و به همه رادیوها و شهرستان‌ها دادم و همه اینکار را پخش کردند. اعتراض کردم اما او خندید و گفت که ما برنامه به این خوبی را از دست نمی‌دهیم و اینکار را باید همه مردم بشوند.

 

آن موقع به هیچ کس هم گفته نشد که این اثر را چه کسی خوانده است. به آنها گفتم که هیچ حق ندارید که بگویید این اثر را من خوانده‌ام. آن زمان مردم فکر می‌کردند که این اثر را یکی از قاریان حرفه‌ای خوانده و من طوری این اثر را خوانده بودم که صدای من مشخص نبود اما هربار که این اثرها پخش می‌شد، من عصبی می‌شدم چرا که من این کارها را برای پخش نخوانده بودم و به عنوان درس و آموزش ضبط کرده بودم تا بقیه تمرین کنند.

 

بعد از این هم دیگر رادیو تلویزیون نرفتم و بعدها کلاس‌های آموزشی‌ام را در رادیو و تلویزیون تعطیل کردم و تا سال 61 که هیچ‌جا ظاهر نمی‌شدم، فقط در خانه بودم و به پرورش گل و گیاه می‌پرداختم.

 

زمانی که دیدم مردم این کار را خیلی دوست دارند و هی می‌پرسند که این اثر را چه کسی خوانده است؟ وقتی به اطرافیان و به شکل خصوصی می‌گفتم که این اثر را من خوانده‌ام و بدون اجازه من پخش شده، همه تعجب می‌کردند که چطور من این کار را خوانده‌ام؟ اما زمانی که دیدم مردم متوجه می‌شوند که من این‌کار را به این دلیل نخواندم که با شرایط روز خودم را هماهنگ کنم، اعلام کردم که این اثر را من خوانده‌ام.

 

مردم هرگز از من ایراد نگرفتند که چرا این اثر را خواندی؟ همه می‌گفتند که چه کار زیبا و دلنشینی است. یکی از دوستان تعریف می‌کرد که یکی از قاری‌های بزرگ مصر به اسم غَلوَش در ایران بوده که ربنا را می‌شنوند. از این کار یک کپی می‌خواهد تا ببیند می‌تواند این را بخواند یا نه؟ بعد از دوسال دوستم او را مجددا می‌بیند و این قاری به او می گوید «کار من نیست.» چرا که خواندن اوجی که در خواندن ربنا هست کار هر خواننده‌ای نیست.»

 

او در بخش دیگری از سخنانش گفته بود:‌«من هرگز این اثر را بازخوانی نمی‌کنم. چرا که مردم با آن کار ارتباط گرفته‌اند و نت به نت زمان‌بندی آن را می‌شناسند.»

 

شجریان درباره پخش ربنا بدون ذکر نامش از تلویزیون اظهار کرده بود: «5 یا 6 سال که از پخش ربنا گذشت، به این حس رسیدم که ای کاش آن زمان ضبط بعضی از قسمت‌ها را تکرار می‌کردم تا کیفیت کار بهتر می‌شد. به این فکر رسیدم حالا که مردم با ربنا ارتباط برقرار کرده‌اند، مجدد ربنا را ضبط کنم و اشکالات ریز آن را برطرف کنم اما فکر کردم که در این 5 سال مردم به این ربنا عادت کرده‌اند و نت به نت آن را حفظ هستند.

 

اگر بخواهم آن را مجدد بخوانم، هرچند بهتر و پخته‌تر خواهم خواند اما مردم آن ربنا را پذیرفته و دوستش دارند و من هر کاری بکنم، نمی‌توانم ربنای جدید را جایگزین ربنای قدیم بکنم. بنابراین فکر کردم بهتر است من به عادت مردم احترام بگذارم و به دنبال این نروم که ربنا را دوباره بخوانم، من که از اول دوست نداشتم صدای من اینطوری پخش بشود.

 

اما زمانی که دیدم مردم با آن ارتباط گرفته‌اند و حال و هوایی با ربنا دارند فکر کردم، بهتر است ربنا به همان شکل اول خود باقی بماند. اما سوال من این است که کسانی که در رادیو و تلویزیون تصمیم گیرنده هستند و اغلب هم تصمیمات بسیار ناآگاهانه و ناشیانه می‌گیرند، چرا به این نکته توجه ندارند که نمی‌توانند عادت مردم را از آنها بگیرند؟

 

من به احترام سلیقه مردم به خودم اجازه ندادم که بیایم ربنای بهتری بعد از 6 سال بخوانم اما این افراد چطور می‌توانند ربنای دیگری به جای آن بگذارند. بهتر است آنها کار دیگری تولید کنند تا بتوانند جایگزین ربنای فعلی بشود. می‌دانم که در رادیو و تلویزیون بسیار هزینه کردند تا ربنای شجریان را کس دیگری بخواند اما باید بگویم که ربنایی که من خواندم و مردم آن را قبول کرده‌اند به این راحتی جایگزین نمی‌شود، مگر یک نفر دیگر بیاید چیزی دیگری بخواند.

 

مردم 30 سال است با این ربنا پای سفره افطار می‌نشیندند و با آن خاطره دارند. من هرگز به خودم اجازه ندادم که این ربنا را از مردم بگیرم و آن را از آنها دریغ کنم. سال 74 در نامه‌ای به آقای لاریجانی، رئیس وقت تلویزیون نوشتم که تنها موردی که اجازه می‌دهم صدای من از تلویزیون پخش شود، ربنا است که من آن را به مردم هدیه داده‌ام.

 

من از این ربنا نه بهره‌ای می‌برم و نه شهرتم را زیادتر می‌کند، من کارم را 32 سال پیش انجام داده‌ام و آن را به مردم هدیه داده‌ام. حالا برای ثواب یا وجدانم باشد این ربنا مال مردم است و من هم اجازه ندارم این را از مردم دریغ کنم. به همین دلیل رادیو و تلویزیون هم نمی‌تواند ربنا را از مردم دریغ کنند یا ربنای دیگری را جایگزین آن کند.»

 

این گفتگو در سال 90 توسط سایت موسسه فرهنگی هنری «دل‌آواز»‌ منتشر شده است. 

شهلا لاهیجی:  مسئولان فرهنگی ما می‌ترسند

Posted: 28 Jun 2014 11:24 PM PDT

جرس: شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ایده‌های ابتکاری بکار گرفته تا امروز را از سر استیصال دانست. وی افزود: هرچیزی که به حراج گذاشته شود به این معنی است که حرمت ندارد. درصورتیکه برای افزایش فروش باید کیفیت محصول را افزایش داد تا در بازار رقابتی موفق بود.  

 

لاهیجی به تنزل سلیقه‌ی عمومی در حوزه‌ی کتاب اشاره کرد و به خبرنگار ایلنا گفت: وضعیت کتاب در زمینه‌های علوم انسانی و ادبیات در سال‌های اول انقلاب را با اوضاع الآن مقایسه کنید؛ اصلا قابل مقایسه نیست.

 

وی عمده مشکل نشر را در حوزه‌ی پخش دانست و افزود: ۱۱هزار ناشر داریم با تنها ۳هزار تیراژ. وزارتخانه بیش از حد مجوز صادر کرده است و جالب است که تنها صنفی که حق دادن مجوز کسب به اعضایش را ندارد؛ اتحادیه ناشران و کتابفروشان است و این مجوز بعد از گذر از بازرسی قدرتمند داده می‌شود.

 

مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان با اشاره به اینکه در تمام کشورهای دنیا؛ بودجه کتابخانه‌های عمومی توسط شهرداری تامین می‌شود، گفت: شهرداری چند مجله دارد؟ چند کتاب سالانه چاپ و منتشر می‌کند؟ آیا این مجلات و کتاب‌ها خواننده دارند؟ از طرفی مشکلاتی را برای ناشران به وجود می‌آورند. برای مثال کارمندان شهرداری منطقه ۱۱ با زورگویی وارد دفتر من می‌شوند، همه جا را به هم می‌ریزند و می‌شکنند و آخر سوال می‌کنند که اینجا کتاب دارید؟ و سرانجام به جرم اینکه کتاب در دفتر انتشاراتی وجود دارد؛ آن را مهروموم می‌کنند.

 

وی با بیان اینکه هنوز کتاب خوب فروش می‌رود، به کاربری فرهنگسرا‌ها اشاره کرد و افزود: فرهنگسرا‌ها برای چه وجود دارند؟ تنها برای عدهٔ خاص در زمان خاص کاربری دارد. یک مورد عجیب و غریب‌تر بسته بودن کتابخانهٔ ملی روی افراد زیر لیسانس است. از یک طرف ناشر را محکوم به تبلیغ و توزیع نامطلوب کتاب می‌کنند و از طرفی در کتابخانهٔ ملی را روی برخی افراد می‌بندند. این چه معنی‌ای می‌دهد؟

 

لاهیجی، تیراژ متوسط کتاب در کشور را ۵۲۰ اعلام کرد و هشدار داد: اگر این موضوع در دنیا پخش شود آبروی ما می‌رود. در شهر دوشنبه، با جمعیت حدود بیست میلیون، تیراژ کتاب کمتر از ۲۰هزار وجود ندارد.

 

وی افزد: ما ریشه‌یابی نمی‌کنیم. نمی‌دانیم چرا کتاب خوانده نمی‌شود؟ دلیلش آن است که کتاب خوب خوانده نمی‌شود. می‌دانید چه تعداد کتاب مستعمل تبدیل به خمیر شده است؟ انبارهای کتابخانه‌ها پر از کتاب‌های ناخواندنی هستند؛ قلعه‌ای از کتاب که خاک می‌خورد. کتاب بی‌حرمت شده است.

 

این نویسنده به با تاکید بر اینکه در سال‌های اول انقلاب ناشران وظیفه خود می‌دانستند که در حوزه‌های مختلف کتاب چاپ کنند، گفت: من به عنوان یک ناشر وظیفه دارم به پول فکر نکنم و اینکه نویسنده تربیت کنم که البته همهٔ آن‌ها در وزارتخانه بدون هیچ دلیل قانونی مانده است. خیلی‌ها می‌گویند کتابی که قرار است محبوس شود برای چه نوشته شود؟ من به نویسنده‌هایم می‌گویم که تکلیف شما نوشتن است، پس کارتان را بکنید.

 

وی در ادامه گفت: این ایده‌ها ابتکاری برای فروش کتاب باعث رونق کتاب‌خوانی نمی‌شود. باید اعتماد مردم را با انتشار کتاب خوب برای کتابخوانی جلب کرد. دنبال پیچ و مهره عجیب و غریب نگردیم. ناشران باید کتاب‌های مطلوب منتشر کنند، اطلاع‌رسانی خوب انجام شود و به مردم اطمینان داده شود که کتاب‌ها از زیر تیغ سانسور به سلامت گذر می‌کنند.

 

وی افزود: از چه می‌ترسیم؟ مگر کتاب صدسال تنهایی چه دارد که از آن هراس داریم؟ مگر گفتگو در کاتدرال چه اثر سویی برای جامعه دارد؟ باید با صاحب‌نظران صحبت کنیم که چرا این آثار نباید منتشر شوند؟ ما در زمینه سانسور به کج‌راه می‌رویم. هیچ جای دنیا با بند و محصور کردن نتوانسته‌اند جلوی حرکتی را بگیرند.

 

وی با تاکید بر اینکه کتاب خواندن مردم را فاسد نمی‌کند بلکه نخواندن کتاب موجب فساد در جامعه می‌شود، گفت: این کتاب‌هایی هیچ محتوایی ندارند و مجوز نشر می‌گیرند این‌ها موجب فساد جامعه می‌شوند. کتاب‌هایی مثل‌ چگونه شوهر خود را حفظ کنیم. این آثار در قالب‌های کاملا غیرعلمی نوشته می‌شوند. ما احتیاج داریم تا دانش عمومی نسبت به تاریخ جهان افزایش یابد.

 

لاهیجی دلیل محبوس ماندن کتاب‌هایش را اسم زن و فمینیست دانست و گفت: اگر نشریه‌ای مطلبی بنویسد به نفع حقوق زنان که به واسطه‌ی‌ آن کیان خانواده دچار تزلزل شود، نویسنده و یا مدیر مسئول آن نشریه به ۶ماه زندان و ۸۰ضربه شلاق محکوم می‌شوند.

 

وی افزود: در کتاب‌های درسی ۸۰درصد اسامی از نام‌های پسرانه است و ۲۰درصدی که از دختران و زنان نام برده می‌شود کسانی هستند که در حال سبزی پاک کردن و یا رخت شستن هستند. درحالیکه این با واقعیت جامعه در تناقض است. چراکه ما زن‌هایی داریم که در سطوح عالی علمی و فرهنگی و سیاسی مشغول به کارند.

 

خالق تصویر زن در آثار بهرام بیضایی؛ حملات اخیر افراد به فرهنگ را دلیل محافظه‌کار شدن و ترسیدن مسئولان فرهنگی ذکر کرد و افزود: وقتی افراد پرنفوذ به کتاب یا موسیقی خاصی حمله می‌کنند، منطقی است که مسئولان ارشاد کمی دست به عصا حرکت کنند.

 

وی خاطرنشان کرد: به خاطر داشته باشیم برای پیشرفت مملکت باید از تمام نیروی آن استفاده کنیم. با نصف نیرو نمی‌توان به سمت جلو حرکت کرد.

حکم دادگاه آمریکایی علیه دامنه‌ اینترنتی «دات آی آر»

Posted: 28 Jun 2014 11:06 PM PDT

 جرس: گروهی از اسراییلی‌ها و آمریکایی‌ها که مدعی‌اند قربانی تروریسم هستند، حکم دادگاهی آمریکایی را برای ضبط جوازها و نام‌های دامنه‌های اینترنتی متعلق به سه کشور ایران، سوریه و کره‌شمالی دریافت کردند.  

 

به نوشته روزنامه شرق، معاون وزیر ارتباطات هم با اعلام اینکه از طریق رسانه‌ها متوجه این موضوع شده و سازمان متولی این امر («آیکن») کشورمان را در جریان امور قرار نداده، از پیگیری این موضوع خبر داده است. نشریه اسراییلی «هاآرتص» نوشت، این حکم ضبط، 10روز دیگر قابل اجرا خواهد شد. بنابر این حکم، آن گروه از شاکیان پرونده که با حکم دادگاه‌های قبلی، خسارت دریافت کرده‌اند، نیز می‌توانند در گرفتن خسارت در این حکم شرکت کنند.

 

حکم دادگاه برای شرکت اینترنتی برای «نام‌ها و شماره‌های واگذارشده» یا «آیکن»صادر شده است. «آیکن»، یکی از سازمان‌های وابسته به وزارت بازرگانی آمریکا در واشنگتن است که مدیریت شبکه جهانی «وب» یا «www» را برعهده دارد.

 

این گزارش می‌افزاید: ««نیتسانا دارشان لیتنر»، وکیل اسراییلی، که همراه با «رابرت تالچین»، وکیل نیویورکی این پرونده را پیگیری می‌کند، به این نشریه گفته است که حکم ضبط به‌منظور بستن «وب‌سایت»‌های معمولی در ایران نیست، بلکه شاکیان را قادر می‌کند که پول‌هایی را که ایران به «آیکن» می‌پردازد، تصرف کنند. این پرداخت‌ها را ایران بابت بازکردن «وب‌سایت»های جدید یا «وب‌سایت»هایی که تجدید ثبت می‌شوند و در انتهای نشانی خود علامت «دات‌آی‌آر» دارند، به «آیکن» می‌پردازد.»

 

«دارشان لیتنر» ادعا کرد: «ما فقط سایت‌هایی را که بخواهیم ببندیم، می‌بندیم،... همه وب‌سایت‌های متعلق به حکومت به مجرد آنکه اینترنت ایران تحت اختیار ما درآمد، دیگر ثبت نخواهد شد.» «داشا لیتنر» و دیگر وکیلان این پرونده، مدعی شده‌اند که «نام یک دامنه، جزو دارایی‌های قراردادی حساب می‌شود و از این‌رو قابل ضبط است.»

 

به گفته آنان، «هرگاه دادگاه ثبت‌نام دامنه‌ای را متوقف کند، آن نام تا زمانی که پرونده حل‌وفصل نشده، قابل انتقال به کس دیگری نیست.» به گفته این وکیل اسراییلی، «شاکیان پرونده، پیشتر بخشی از حساب‌های بانکی و دارایی‌های ملکی ایران را که ده‌هامیلیون‌دلار قیمت دارد، مسدود کرده‌اند.»«آیکن» دوروز فرصت دارد تا به این حکم پاسخ دهد. به عبارت دیگر یا باید همه دامنه‌ها و جواز‌های اینترنتی ایرانی را به شاکیان تسلیم کند یا در برابر این حکم از دادگاه درخواست تجدیدنظر کند. هنوز «آیکن» واکنشی در این‌باره نشان نداده است.

 

جهانگرد: موضوع را پیگیری می‌کنیم


این خبر در حالی روز گذشته رسانه‌ای شده است که نصرالله جهانگرد، معاون وزیر ارتباطات در گفت‌وگو با «شرق»، ضمن تاکید بر اینکه از طریق رسانه‌ها در جریان این خبر قرار گرفته است، گفت که «این موضوع را پیگیری خواهند کرد.»

 

او البته توضیح داد که «این موضوع از طریق «آیکن» به ایران اعلام نشده تا ما هم بتوانیم وکیل گرفته و دفاع کنیم.» جهانگرد همچنین گفت که «سازمان «آیکن» تا به حال در هیچ مقطعی چنین کاری انجام نداده است.»

 

به‌گفته جهانگرد «سازمان آیکن دادگاه‌های تخصصی دارد که این دادگاه‌ها تنها می‌توانند در حوزه مباحث مربوط به نت وارد شوند. مثل ورود در دعوای شرکت‌ها بر سر مسایلی مثل اختلاف بر سر نام دامنه یا مالکیت دامنه.» او ادامه داد: «اساسا آیکن مرجع رسیدگی به دعواهای سیاسی یا اقتصادی که خارج از این حوزه اتفاق می‌افتد نیست.»

 

او همچنین اضافه کرد که «هدف این گروه‌ها محدودکردن همکاری ایران با این سازمان‌هاست اما چنین موضوعی امکانپذیر نیست.» به گفته جهانگرد «طبق قوانین بین‌المللی نمی‌توان هیچ کشوری را از دسترسی به «اینترنت» محروم و محدود کرد.» 

بزرگداشت قربانیان شیمیایی سردشت در در بیست و هفتمین سالگرد بمباران

Posted: 28 Jun 2014 11:06 PM PDT

جرس: در بیست و هفتمین سالگرد بمباران شیمیایی سردشت، مراسمی باحضور اقشار مختلف، برای بزرگداشت قربانیان برگزار شد.  

 

انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت و شورای شهر که از برگزارکنندگان این مراسم بودند در پیامی مشترک خواستار شناسایی تمام قربانیان شیمیایی و معرفی سردشت به عنوان شهر صلح و ارتقا امکانات رفاهی و بهداشتی شهر شدند. در بخشی از این پیام آمده بود "ای کاش تقویم سردشت در سال 66 روز هفتم تیر را به خود نمی دید چون یادگار آن روز درد مداوم و مرگ تدریجی است که اکنون مردمان ما با خس خس مداوم سینه و پوستی تاول زده به استقبال این مرگ تلخ می روند."

 

در مراسم روز گذشته، پیام شهردار هیروشیما و دبیرکل سازمان منع تولید سلاح های شیمیایی (opcw) خطاب به مردم سردشت قرایت شد.

 

در ادامه سخنرانی یکی از اعضای شورای شهر و نماینده سردشت و پیرانشهر، اجرای چند قطعه موسیقی و خواندن شعر و برگزاری نمایشگاه نقاشی توسط فرشته فهیمی در حاشیه مراسم از دیگر برنامه های بزرگداشت امروز بود.

 

همچنین سخنگوی انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت طی سخنانی با اشاره به ابعاد بسیار وسیع حادثه تراژیک هفتم تیر این سوال را مطرح کرد که چرا ما مردم این شهر بعد از بیست و هفت سال مورد بی توجهی و انکار قرار گرفته و از بدیهی ترین حقوق قانونی خود محروم مانده ایم.


رحیم واحدی به طور جد خواستار تفکیک سردشت از حوزه انتخابیه پیرانشهر و رسمی شدن فعالیت مرز ''کیله'' سردشت با کردستان عراق و ارتقا امکانات رفاهی و درمانی شهر و تجهیز کلینیک تخصصی مصدومین شیمیایی و عملی شدن وعده های بر زمین مانده مسولین در این منطقه شد.

 

پس از پایان این مراسم در میدان سرچشمه مردم دسته جمعی دف زنان و با عبور از مسیرهای بمباران شده به سمت گلزار شهدا حرکت و تشییع جنازه نمادین را به جای آوردند.

 

پایان بخش مراسم هفت تیر سردشت قرایت شعر و اجرای چندین قطعه موسیقی در محل گلزار شهدا توسط فعالان مدنی و جوانان سردشتی بود که پیام صلح و آشتی را به جهانیان اعلام کردند.

 

گزارش : کمال حسینی - سردشت