جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


محاکمه حسنی مبارک به ماه آینده موکول شد

Posted: 21 Oct 2013 12:15 PM PDT

  جرس: ادامه محاکمه «حسنی مبارک» و پسرانش به یک ماه بعد موکول شد.  

به گزارش فارس به نقل از المیادین، ادامه دادگاه حسنی مبارک و پسرانش و «حبیب العادلی» وزیر کشور وقت که متهم به قتل معترضان و سوء استفاده از دارایی های عمومی به دلیل صادرات گاز به اسرائیل شده‌اند پس از سه روز رسیدگی؛ به یک‌ماه بعد موکول شد.

قرار است ادامه این دادگاه طی روزهای 16، 17و 18 نوامبر برای شنیدن اظهارات شهود و بررسی مدارک جدید برگزار شود.

علاوه بر علاء و جمال مبارک پسران حسنی مبارک، 6 تن از معاونان پیشین وی که حکم آزادی آنها صادر شده در جلسه دادگاه حضور پیدا کردند. این محاکمه به ریاست «محمود الرشیدی» در آکادمی پلیس قاهره برگزار می‌شود که به دستور قاضی پرونده پخش زنده جلسات محاکمه نیز ممنوع اعلام شده است.

شاعر قطری به ۱۵ سال زندان محکوم شد

Posted: 21 Oct 2013 12:15 PM PDT

 

جرس: دیوان عالی قطر «محمد بن راشد العجمی» شاعر معروف این کشور را به اتهام تحریک علیه حکومت، به ۱۵ سال زندان محکوم کرد.

به گزارش فارس به نقل از پاگاه خبری «فرانس 24 » دیوان عالی قطر محمد بن راشد العجمی شاعر سرشناس این کشور معروف به «ابن الذیب» را به اتهام تحریک علیه حکومت به 15 سال زندان محکوم کرد که قابل اعتراض نیست.

«نجیب النعیمی» وکیل این شاعر بحرینی در واکنش به این حکم دادگاه گفت: « حکم دادگاه سیاسی است و قانونی به حساب نمی آید.»

یک دادگاه قطری پیشتر این شاعر را به حبس ابد محکوم کرده بود که دادگاه تجدید نظر این حکم را به 15 سال زندان کاهش داده بود.

پیشتر سازمان عفو بین الملل طی بیانیه ای اعلام کرده بود: دادستان عالی قطر در اتهامات «بن راشد» قصیده ای را در نظر دارد که در آن شاعر از امیر سابق قطر انتقاد کرده بود.

ولی فعالان قطری می‌گویند که دلیل واقعی دستگیری بن راشد قصیده‌ای با عنوان «قصیده الیاسمین» است که شاعر آن را در سال 2011 در مورد «بهار عربی» نوشته بود.

بن راشد در 16 نوامبر 2011 به اتهام تحریک به براندازی نظام و توهین به امیر سابق شیخ حمد بن خلیفه دستگیر شده بود. به گفته وکیلش او از زمان دستگیری در سلول انفرادی به سر می‌برد.

یکی از فرماندهان اصلی‌ ارتش آزاد سوریه کشته شد

Posted: 21 Oct 2013 11:57 AM PDT


جرس: منابع وابسته به مخالفان سوریه از کشته شدن یکی از فرماندهان اصلی گروه موسوم به ارتش آزاد در حومه درعا خبر می دهند.
به گزارش خبرگزاری آناتولی، "یاسر العبود" فرمانده گردان "فلوجه حوران" و فرمانده منطقه الشرقیه در ارتش آزاد صبح امروز در پی یک حمله موشکی کشته شد.

بنابر اعلام منابع وابسته به مخالفان وی صبح امروز در منطقه طفس در حومه درعا (جنوب سوریه) حضور داشته که در نتیجه حمله موشکی، در جا کشته شده است.

وی یکی از مهمترین فرماندهان ارتش آزاد محسوب می شد که در ابتدای ناآرامیهای سوریه از ارتش سوریه جدا شد و به گروههای مسلح پیوست.

منابع نزدیک به مخالفان سوری اعلام کردند: با کشته شدن یاسر العبود، ارتش آزاد مهمترین فرمانده خود در جنوب سوریه را از دست داده است.

احمد قابل عقل را حجت اصلی برای بشر می دانست

Posted: 21 Oct 2013 10:11 AM PDT

گفتگو با هادی قابل؛
جرس- مژگان مدرس علوم: یکسال از درگذشت احمد قابل گذشت. روشنفکر و پژوهشگر دینی که در طول حیات سیاسی و فکری اش شهره به حق طلبی و دفاع از حق و آزادگی بود.

 

احمد قابل به روایت برادرش، از زندان و محرومیت ها هراس نداشت و معتقد بود اساسا روحانی و عالم دین باید اینگونه باشد و اگر همه اینگونه عمل کنند دیگر کسی نمی تواند راه را برای بیان حقایق ببندد.
حجت الاسلام هادی قابل امیدوار است تا با رفع محدودیت ها بتوان اندیشه و آراء این اندیشمند و روشنفکر دینی را در دسترس عموم مردم بویژه نسل جوان قرار داد تا به این وسیله یک احمد قابل دیگری از درون جامعه برخیزد و راه او را ادامه دهد.

متن کامل گفتگوی «جرس» با حجت الاسلام والمسلمین هادی قابل برادر مرحوم احمد قابل را بخوانید:

آقای قابل، لطفا در ابتدا از محل و زمان برگزاری اولین سالگرد درگذشت مرحوم احمد قابل بگویید و اینکه چرا در تهران مراسمی برگزار نخواهد شد؟

با توجه به اینکه خانواده ایشان و مادر و خواهر بزرگمان و برادران در مشهد حضور دارند و بیشتر اقوام و دوستان هم که در آنجا هستند، اصرار داشتند که مراسم سالگرد در مشهد برگزار شود. ما هم به خواست اعضای خانواده تمکین کردیم و مراسم سالگرد را در روز جمعه در مشهد برگزار خواهیم کرد. البته سالگرد ایشان اول آبان ماه یعنی روز چهارشنبه است، اما با توجه به اینکه چهارشنبه تعطیل نیست و روز پنج شنبه هم عید غدیر است مراسم در روز جمعه سوم آبان برگزار خواهد شد.

 

چه برنامه هایی در مراسم در نظر گرفته شده است؟

 

 

ابتدا مراسمی بر سر مزار خواهد بود و بعد ازظهر همان روز هم جلسه ای از ساعت دو و نیم تا چهار و نیم در حسینیهٔ انصارالحسین (ع) خواهیم داشت که اگر محل آن تغییر کند اطلاع رسانی خواهیم کرد. در این جلسه دو سخنران خواهیم داشت و کلیپی از سخنان مرحوم احمد قابل و برخی از پیامهایی که به مناسبت فوت ایشان داده شده نیز خوانده خواهد شد.

 

آقای قابل، معروف است كه تاثير افراد بزرگ بعد از مرگ شان بيشتر آشكار مى شود؛ آيا اين را درباره استاد احمد قابل هم احساس كرده ايد؟

 

 

بله، این مسئله احساس می شود و در طول این یکسال در هر کجا که حضور پیدا کردیم افرادی که ایشان را می شناختند و با دیدگاهها و اندیشه های ایشان آشنا بودند اظهار تاسف زیادی می کردند و می گفتند شخصیتی که می توانست تحولی را در حوزه اندیشه اسلامی ـ چه در حوزه کلام و بحث های اعتقادی و چه در حوزه مسائل احکام که در حقیقت مجموعه اینها شریعت عقلانی می شود ـ ایجاد کند، از میان ما رفت. در واقع اگر خداوند عمر بیشتری به او می داد می توانست استحکامی به این مباحث ببخشد و مسایل را در این حوزه بیشتر باز کند. نظرات نویی که ایشان در حوزه اندیشه اسلامی و یا در حوزه شریعت و احکام دینی داشتند محل بحث های مثبت و منفی قرار می گرفت. این نظرات هم مورد نقد و اشکال قرار می گیرند و عده ای سعی می کنند با آوردن ادله ای آنها را رد کنند و صاحب نظرانی هم سعی می کنند به آن ادله های دیگری بیافزایند و در حقیقت آنچه در گوشه و کنار ذهن آنها بوده انسجام پیدا کند و از همین رو این بحث غنای بیشتری در مرور زمان پیدا می کرد. در هر حال همه دوستان این تاسف را دارند اما من احساس می کنم نگاه ایشان در حوزه ها نسبت به فقهای جوان و خوش فکر حوزه تاثیر خود را گذاشته است و ما نمی توانیم بگوییم که این اندیشه به فراموشی سپرده شده است. اندیشه ایشان توسط همفکران و دوستان و سایر شاگردان آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) مورد بحث قرار می گیرد. انشالله این بحث شریعت عقلانی چارچوب خوبی پیدا کند و برای جامعه علمی، حوزه ها و همچنین مردم و بویژه نسل جوان که نگاه نویی به دین و مسائل دینی می طلبند مورد استفاده قرار گیرد و در گذر زمان غنای بیشتری پیدا کند.

 

جدای از شریعت عقلانی که به آن اشاره فرمودید با توجه به اقبالى كه در اين مدت، نسبت به آراء متفاوت استاد احمد قابل ديده شده، اگر بخواهيم پس از يكسال بار ديگر مهمترين سرفصل هاى مبانى نظرى ايشان را مرور كنيم، كدام عناوين مهمترين و برجسته ترين سرفصل ها هستند؟

 

 

به لحاظ عناوینی که مرحوم احمد قابل توفیق پیدا کردند و بر روی آن کار کردند از جمله بحث های کلامی و نگاهی که ایشان نسبت به ادیان، مذاهب و مکاتب دیگر دارند، طبیعتا با نگاه فراگیر و نگاه درون حوزه های علمیه مقداری متفاوت است. ایشان بر این باور است که انسانها باید در اندیشه بر اساس شناخت، عقل و خرد خود به نتیجه برسند و آن چیزی که با تحقیق به آن رسیده اند برایشان حجت است. ولو اینکه مسیر اشتباهی را رفته باشند و کسی آنها را از اشتباه در نیاورده باشد زیرا انسان بطور طبیعی همواره در جستجوی کشف حقیقت است و اگر اندیشه اشتباهی هم انتخاب کرده باشد با آگاهی هایی که در جهان اطلاعات و ارتباطات امروز است می تواند مسیر خود را تغییر دهد و مسیر صحیح را انتخاب کند. لذا ایشان آن بحث ارتداد که در حوزه های علمیه رایج شده را قبول نداشتند و صرفا همان دیدگاه استادمان مرحوم آیت الله العظمی منتظری را داشتند مبنی بر اینکه ارتداد نسبت به کسانی مطرح می شود که "عن علما و عن عنادا" یعنی با اینکه می داند اسلام حق و دین واقعی و کامل است اما با این مسئله از روی دشمنی اقدامی بر علیه اسلام انجام دهد. اگر اقدامی نکرده باشد نسبت با آن برخوردی نمی شود، اما اگر اقدامی علیه اسلام انجام دهد در اینجا مرتد است. در بحث حکم شرعی مرتد آقای احمد قابل نقطه نظر دیگری داشتند مبنی بر اینکه حکم شرعی مرتد این نیست که مرتد را حتما باید اعدام کرد.

بحث کرامت انسان و حقوق بشر که برخواسته از عقل و خرد است اصولا حوزه شریعت را در منطقه الفراق عقل می داند. مرحوم احمد قابل عقل را حجت اصلی و اولیه برای بشر می داند و معتقد است که شرع مقدس در جایی که عقل هیچ حکمی نتواند داشته باشد وارد می شود و حکم صادر می کند. برخلاف بسیاری از نظرات که می گویند اصل با شرع است و عقل را در منطقه الفراق شرع را می دانند. احمد قابل عقل را حجت اولیه و اصلی می داند و حتی سایر حجج الهی و انبیاء و اولیاء الهی را با عنوان کسانی که آمده اند مشیر به سمت عقل باشند و انسان را به سمت عقل و خرد دعوت کنند در نظر می گیرد. بر اساس همین نگاه، از نظر ایشان در حوزه احکام شرعی، عقل یکی از منابع اصلی استنباط است و هیچگاه حکمی برخلاف عقل نباید داشته باشیم و اگر احساس کنیم در جایی بر خلاف عقل است باید در آن حکم شرع تردید کرد. با این نگاه و دید، ایشان نظرهای نویی را مطرح کردند که می توان به بحث رجم اشاره کرد. ایشان چندین مقاله در این باب نوشتند اگرچه توفیق پیدا نکردند این بحث را به پایان برسانند. من از برخی منابع شنیدم که بحث های رجم ایشان که بحثی کاملا فنی حوزوی است، حتی در میان قضات دستگاه قضایی هم مورد توجه و استفاده قرار گرفته است.

نمونه دیگری از این مباحث، بحث ایشان در مقوله حجاب است. اقای قابل پوشش بدن زن را واجب می داند اما نسبت به موی سر قائل به وجوب نیست و ادله ای را مبنی بر اینکه موی سر اگر آرایشی که از حد متعارف خارج باشد را نداشته باشد پوشش آن واجب نیست، بلکه مستحب است. البته یک مقدار به غلط در میان جامعه تلقی می شود که مرحوم قابل گفته است حجاب برای زن واجب نیست؛ در صورتیکه ایشان حجاب برای زن که عبارت از پوشش بدن است را واجب می داند؛ ولیکن قائل به وجوب پوشش موی سر نیست و ادله ای هم دارد که در رساله خود آورده است.

در یکی دیگر از بحث ها، بحث ازدواج موقت است که ایشان معتقد است زمانی که دختر و پسر هر دو رضایت دارند که در حد محدود با هم ارتباط داشته باشند خود این رضایت و توافق، ازدواج موقت می شود و کلام خاصی از جمله تعابیری که در رساله ها آمده مبنی بر اینکه صیغه ای خوانده شود لازم نیست. در حقیقت مراودات بین دختر و پسر همراه با رضایت دو طرف با شرایطی که ایشان در این زمینه مطرح می کند به ازدواج موقت تبدیل می کند و می گوید که نبایستی حکم به عدم مشروعیت دهیم و این ارتباطات در جامعه را به فعل حرام کنیم بلکه اینها مراودات اجتماعی هستند و با رضایت دو طرف راه حرام بسته می شود. البته شرایط و نقطه نظراتی که ایشان در این زمینه گفته اند از طریق فضای مجازی در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. همین نگاه نو باعث شده که بحث های ایشان مورد استقبال جوانان و حتی اندیشمندان در درون حوزه و دانشگاه قرار گیرد.

اگرچه دیدگاه های نو ایشان در حوزه ها، هم مورد نقدهای تند (که به بعضی از تعابیر ایشان را نوازش دادند) و هم مورد تامل قرار گرفت و باعث شد برخی از مسائل مورد تامل قرار گیرند. در هر حال در حوزه اندیشه چنین برخوردهایی وجود دارد و طبیعی هم هست.

 

ايشان با وجود نگاه نوئی که به مسائل داشتند، روشنفكرى را در بستر سنت مى شناختند. شما جايگاه احمد قابل را در كجاى منظومه «روشنفكرى دينى» مى بينيد؟

 

 

همانطور که برخی از دوستان در تحلیل های خود نوشته اند که بسیاری روشنفکری را یک امر برون دینی و خارج از چارچوب دین می بینند اما ایشان برعکس معتقد به روشنفکری درون دینی بود. لذا وقتی از روشنفکری در درون سنت صحبت می شود بر این مبنا است، نه آن روشنفکری در تقابل با سنت. مقصود از سنت در حقیقت سنت رسول خدا، اهل بیت و سنتی دینی است. مرحوم احمد قابل معتقد بود که اصولا دین برخواسته از یک تفکر نواندیشانه و روشنفکری است. در جامعه ای که قبیله ای سنتی وابسته به چارچوب های سنتی بسیار خشن بود و دین چارچوب های سنتی را شکست. سنت جدیدی که ما می گوییم به معنای روش های جدید است. برای نمونه نگاهی که به زن می شد را در نظر بگیریم. نگاهی که در آن زمان به زن می شد تنها منحصر به منطقه جزیره العرب نبود و در اروپای و ایران آن زمان هم همین نگاه وجود داشت؛ نگاهی که زن جنس دوم و ابزار بود. در برخی جاها شدت بیشتری داشت تا جایی که حتی شخصیتی برای زن جز در اعداد اموال و احشام قائل نبودند. اسلام آمد و شخصیتی هم وزن و هم سنگ شخصیت مرد به زن داد. اسلام این تفکر را که زن جنس دوم نیست را در مقابل سنت جاهلی رواج داد و این تفکر در جامعه شکل گرفت. از نگاه اسلام زن در کنار مرد مکمل همدیگر هستند و یکی بر دیگری برتری ندارد. پیغمبر اکرم به زن شخصیت داد تا جاییکه تمام قد در برابر دخترش بلند می شد و یا خم می شد و دست او را می بوسید، در حالیکه مردم دختران را مایه شرم و ننگ می دانستند و دختران را زنده بگور می کردند. این نگاهی که اسلام آورد یک نگاه نو روشنفکری است اما متاسفانه پس از رسول خدا آن سنت های جاهلی عرب در قالب جدید در درون دین قرار گرفت و رنگ دینی بخود گرفت. به عبارت دیگر اگر به گذشته تاریخ خود هم نگاه کنیم علماء زن را گوشه نشین و منزوی می خواستند امری که اساسا مورد قبول اسلام نبود. متاسفانه سنت های قبیله ای و طایفی یا ملیتی خود را به دین نسبت دادیم و کم کم زنان را از گردونه جامعه کنار زدیم. در حالیکه اسلام می خواهد زن در عرصه جامعه با حفظ پاکدامنی خودش حضور داشته باشد. لذا پیامبر در هر سفری یکی یا دو تن از همسران خود را با خود می برد و یا فاطمه زهرا عليها السلام در جامعه در زمان رسول خدا و بعد از او نقش آفرین بود و حضور اجتماعی فعالی داشت. مرحوم احمد قابل اسلام را مایه روشنفکری دینی می دانست و می گفت کسی که دنبال روشنفکری است از درون دین باید این پیرایه هایی که به آن بسته را پاک کند و باید جرات اینکار را داشته باشد. البته طبیعی است که عده ای که با این پیرایه ها خو گرفته اند و آنها را عین دین و اسلام می دانند واکنش نشان می دهند و حکم تکفیر صادر می کنند. در این زمینه مرحوم اخوی می گفتند که بایستی افراد شجاعی این پیرایه ها را از دین بزدایند تا معلوم شود در سطح جامعه جهانی، دین اسلام یک دین روشنفکری است و بر همین اساس مسلمانان باید روشنفکرترین افراد درون جامعه باشند.

 

به ضرورت شهامت و شجاعت از نگاه مرحوم احمد قابل اشاره کردید. بيشتر دوستان و اهالی قلم او را به بي تعلقى و دليرى توصيف كرده ايد؟ چرا اين وجه از ايشان بسيار پررنگ شده است؟

 

 

مرحوم احمد قابل تعلقات دنیایی خود را کنار گذاشته بود و به همین علت رسالتی بعنوان یک روحانی را بر دوش خود احساس می کرد. اگرچه ایشان لباس به تن نداشت و معتقد نبود روحانی حتما باید لباس روحانیت بر تن کند ولی در همه جا هم افتخار می کرد که روحانی و طلبه است و از حوزه ارتزاق می کند. ایشان معتقد بود یک روحانی باید این حریت و آزادگی را داشته باشد که وقتی به حقایقی می رسد آنها را بگوید؛ ولو اینکه آن حقایق علیه شما بکار رود، همان قول امیرالمومنین که می فرمودند "قولوا الحق ولو علي انفسكم". لذا برادرم مرارت محرومیت ها را بر جان خرید، پیش از اینکه به زندان بیافتد از خیلی از کارها و مسندها محروم شد و با وجود اینکه همه او را به عنوان یک دانشمند قبول داشتند، حتی اجازه نیافت در حوزه های دانشگاهی و حتی در حوزه علمیه کرسی تدریس داشته باشد. اما راهی که او در پیش گرفت این بود که از راه قلم و بیان آزاد از طریق تریبون های آزادی که در اختیارش قرار می گرفت استفاده کند. تا جاییکه برایش مقدور بود در روزنامه های دوران اصلاحات قلم زد و نظراتش را بیان کرد. بعد ها هم که این امکانات محدود و بسته شد و اگر روزنامه ای هم بود جرات نمی کرد اندیشه های ایشان را منعکس کند به فضای مجازی روی آورد و بخش اعظم وقتش را به پاسخگویی به خوانندگان در سایت و وبلاگش اختصاص می داد. بنابراین ایشان اعتقادش این بود که اگر همه روحانیت البته روحانیتی که به این حقایق می رسند زبان گویایی داشته باشند و چارچوب هایی که در اطراف دین درست شده و راه را برای بیان حقایق بسته را بشکنند، نمی توانند همه را زندان ببرند و محروم کنند. برعکس وقتی بیان حقایق به عده محدودی منحصر می شود، می توانند براحتی با آنها برخورد کنند. ایشان خود را از تعلقات دنیوی و مادی رها کرده بود و حتی به زن و فرزندش هم تعلق نداشت و بر همین اساس از زندان و محرومیت ها هراس نداشت و با زبان و قلم گویا و شجاعتی که داشت حقایق را بیان می کرد و معتقد بود اساسا روحانی و عالم دین باید اینگونه باشد و اگر همه اینگونه عمل کنند دیگر نمی توانند راه را برای بیان حقایق ببندند. اما متاسفانه بدلیل بسیاری از تعلقات دنیوی که در بین برخی از ما روحانیون است این حریت و شجاعت از ما گرفته می شود.

 

ايشان در وصيت نامه اى كه در خرداد ٨٨ نوشته، علاج وقايع پس از انتخابات را بازگشت به قانون و «بسنده‌کردن به محدوده‌های قانونی » و «پذیرش بی‌چون و چرای حق حاکمیت ملت» مى دانستند، فكر مى كنيد تا چه اندازه وصيت و آرزوى او در انتخابات ٩٢ محقق شده است؟

 

 

من به ذکر خاطره ای می پردازم. پس از روز تنفیذ ریاست جمهوری جناب حسن روحانی برای احوالپرسی با والده تماس گرفتم و از ایشان پرسیدم که مراسم را دیدند؟ و گفتند متاسفانه متوجه نشده اند و ندیده اند. به ایشان گفتم فردا مراسم تحلیف هست از تلویزیون نگاه کنید. پس از آن به ایشان زنگ زدم و پرسیدم که مراسم را دیده اند و گفتند بله مراسم را دیدم و در عین اینکه خوشحال شدم کمی هم گریه کردم. وقتی علت گریه ایشان را پرسیدم گفتند که به یاد احمد گریه کردم و گفتم مادر جان نیستی که حاصل زحمات و رنجت را برای ایجاد چنین شرایطی در کشور ببینی... البته ما نمی خواهیم بگوییم که شرایطی صد در صد ایده آل بوجود آمده است اما واقعیت این است که در 24 خرداد بخشی از آرمان های عزیزانی مانند احمد قابل و استاد بزرگوارمان مرحوم آیت الله العظمی منتظری، بزرگانی چون آیت الله طاهری اصفهانی و آیت الله صالحی نجف آبادی و بزرگان دیگری که در حوزه اندیشه و تفکر دینی همواره بر بحث قانون و قانونگرایی، احترام به قانون و خواست و رای مردم و انتخاباتی سالم تاکید داشتند، تحقق یافت.

امیدواریم دولت جناب آقای روحانی همانگونه که وعده داده اند و سوگند یاد کرده اند زمینه عمل به قانون را فراهم کنند. ما نمی خواهیم بگوییم که قانون اساسی ما از هر عیب و نقصی بری است چراکه قانونی است که بشر تدوین کرده و کسانی هم که این قانون را تدوین کرده اند دارای اندیشه ها و گرایش هایی بوده اند، اما به هر جهت الان این قانون بین مردم و حاکمان ما یک میثاق است. اگر همین قانون بطور کامل بویژه در بخش حقوق مردم که دغدغه برادر و استاد من بود عمل شود، بسیاری از مشکلات جامعه ما حل خواهد شد و امیدواریم که جناب آقای روحانی به این توفیق کامل دست پیدا کنند و فضای همدلی و دوستی حاکم شود. البته این فضا تا حدی با وجود تندروهای طرف مقابل که شاید منافع و جایگاهشان بخطر افتاده، بوجود آمده است. مردم امیدواری پیدا کرده اند و امیدواریم جناب آقای روحانی این امید مردم را جامه عمل بپوشانند و همانطور که گفته اند دولت تدبیر و امید هستند این تدبیر را محقق کنند. قطعا اگر این امید محقق شود بخشی از خواسته ایده آل برادر و استاد من و عزیزانی که در این راه رفتند و همچنین همه ما محقق شده است.



در گفتگویی که سال گذشته با شما داشتم، گفتید که در تلاش هستید تا مجوزی برای نشر آثار مرحوم احمد قابل بگیرید. آيا در دولت جديد و اميدوارى عمومى به بهتر شدن شرايط فرهنگى، احتمال چاپ و نشر آثار او در ايران را داريد؟

 

 

البته هنوز در بحث وزارت ارشاد و ممیزی کتاب، حرف و حدیث زیاد است و تغییری در رده مدیران این قسمت ها صورت نگرفته است. برخی از معاونین عوض شده اند اما تغییری در سطح مدیران انجام نشده تا این نگاه های تنگی که به حوزه اندیشه و کتاب می شود تغییر کند و اجازه انتشار داده شود. در سال گذشته ارشاد به کتاب خود من تحت عنوان "قاعده عدالت و نفی ظلم در فقه" که بحثی کاملا فنی و فقهی است و به هیچ عنوان سیاسی نبوده مجوز انتشار نداد. این تنگ نظری ها هنوز وجود دارد و امیدواریم مقداری فضا باز شود و اجازه نشر اندیشه ها داده شود تا بتوانیم حداقل اندیشه های فقهی و کلامی مرحوم اخوی را در داخل منتشر کنیم. اندیشه هایی که هم مورد استفاده حوزویان و هم مورد نقد حوزویان و دانشگاهیان قرار گیرد و منشاء یک تحول و تکانی در اندیشه ها و ذهنها شود تا شاهد تکاپویی در حوزه شریعت باشیم. در

هر حال ما امیدواریم اما بنظر می رسد باید قدری زمان بگذرد تا آن نیروها در جایگاههای مناسب خود مستقر شوند و قطعا پس از آن ما نشر آثار ایشان را دنبال خواهیم کرد.

 

در زمان بازداشت ایشان ماموران امنیتی یکسری از نوشته های فقهی و علمی ایشان را با خودشان برده بودند. آیا موفق شدید آنها را پس بگیرید؟

 

 

هنوز نخیر، یک لپ تاپی از ایشان برده بودند و اطلاعات مشهد وعده داده بود که آن را برگردانند، البته هنوز نمی دانم چیزی در آن لپ تاپ مانده باشد. دست نوشته ها را هم هنوز برنگرداننده اند. ما پیغام داده ایم که کارشناس بگذارند و نوشته های فقهی و سیاسی ایشان را تفکیک کنند و آنچه که به حوزه مسائل علمی، اندیشه، فقهی، کلامی و حدیثی بر می گردد را بازگردانند تا آنها را برای تدوین و انتشار آماده کنیم اما تاکنون پاسخی داده نشده است.

 

در پایان اگر ناگفته ای مانده است، بفرمایید؟

 

 

در ابتدا از رسانه شما جرس و از تمامی عزیزانی که اهتمام دارند نام مرحوم احمد قابل را زنده نگه دارند تشکر می کنم. روز اول آبان اولین سالگرد ایشان است و با توجه به اینکه ما تریبون و امکانات نداریم انتظار ما این که در فضای مجازی و نشریاتی که محدودیت ندارند، دیدگاهها و اندیشه های ایشان را منتشر کنند تا به این وسیله دین خود را به عزیزی که واقعا برای ایران، مردم و اسلام زحمت کشید ادا کنیم. طبیعی است که با برگزاری یکی و دو جلسه سخنرانی از سوی خانواده حق ایشان ادا نمی شود. ای کاش امکاناتی در اختیار داشتیم تا در سال آینده کنگره ای در خصوص بحث شریعت عقلانی بگذاریم و از صاحبنظران و کسانی که ذهنیت ها و تفکراتی در این زمینه دارند بخواهیم مقاله دهند و این بحث بطور وسیع مورد بررسی قرار گیرد. این امیدی است که در اندیشه ماست، تا بلکه انشالله به این وسیله یک احمد قابل دیگری از درون جامعه برخیزد و این راه را ادامه دهد.

 

مذاکره کننده اتمی ایران: به دنبال امضای سند با ۱+۵ هستیم

Posted: 21 Oct 2013 09:59 AM PDT

جرس: عباس عراقچی، معاون وزارت امور خارجه ایران و مذاکره کننده اتمی این کشور گفته است که کشورش به دنبال امضای سند با گروه ۱+۵ است.  

 

آقای عراقچی یکشنبه شب ۲۸ مهر (۲۱ اکتبر) به العالم، تلویزیون عربی زبان ایران گفت "باید سند مکتوبی بین ایران و شش کشور برای روشن کردن کل مسیر امضا شود."

 

آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه (به عنوان پنج عضو دائمی شورای امنیت) به همراه آلمان نزدیک به هفت سال است که با هدف حل و فصل پرونده اتمی ایران سرگرم مذاکره با این کشور هستند.

 

به گزارش بی‌.بی.سی فارسی مذاکره کننده ارشد اتمی ایران گفته است که کشورش "حاضر نیست در تاریکی حرکت کند و کل مسیر باید روشن شود."

 

دومین دور مذاکرات اتمی ایران و گروه 1+5 در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی و گروه جدید مذاکره کننده ایران، قرار است حدود دو هفته دیگر، در روزهای ۷ و ۸ نوامبر، ۱۶ و ۱۷ آبان، در شهر ژنو در سوئیس برگزار شود.

 

آقای عراقچی با اشاره به برگزاری این مذاکرات گفت: "البته شاید در نظر گرفتن دور آینده مذاکرات ژنو برای رسیدن به این نقطه [امضای سند مکتوب] زود باشد، اما امیدواریم که در مذاکرات بعدی، به این نقطه برسیم."

 

مذاکره کننده اتمی ایران گفت: "اگر این جدیتی را که ما در مذاکرات ژنو دیدیم، در مذاکرات آتی هم ببینیم، معتقدیم که ظرف شش ماه تا یک سال می‌توانیم مذاکرات را جمع‌بندی کنیم و شاید بتوانیم ظرف سه ماه یا شش ماه به نتایجی درخصوص گام اول برسیم."

 

آقای عراقچی می گوید "هم گروه ۱+۵ و هم ما ترجیح می‌دهیم جلسه وزیران زمانی برگزار شود که طرف ها به توافق رسیده باشند و زمینه امضای سند مکتوب فراهم شده باشد. تا آن زمان، جلسات کارشناسی در سطح معاونان وزیر برگزار خواهد شد."

 

مذاکرات اخیر ایران و گروه ۱+۵ هم در سطح معاونان وزارت خارجه برگزار شد، اما محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران و کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در جلسه افتتاحیه و اختتامیه حضور داشتند و مذاکرات به سرپرستی این دو انجام شد.

 

طی این مذاکرات، برای اولین بار دو طرف بیانیه مشترکی صادر کردند که به عقیده تحلیلگران نشانه مثبتی از بهبود روابط است که در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد کاملا به سردی گراییده بود. 

دادگاه متهم به قتل ستار بهشتی برگزار نمی‌شود

Posted: 21 Oct 2013 09:43 AM PDT

جرس: وکیل‌مدافع اولیای‌دم ستار بهشتی گفت: جلسه محاکمه متهم به قتل ستار بهشتی در روز 5 آبان برگزار نخواهد شد.  

 

گیتی پورفاضل در گفت‌وگو با ایسنا، گفت: صبح امروز به شعبه 1057 دادگاه عمومی جزایی تهران مراجعه کردم و در آنجا به من گفته شد که جلسه دادگاه در روز 5 آبان برگزار نمی‌شود.

 

وی علت برگزار نشدن جلسه دادگاه را رسیدگی نکردن به اختلاف نظرهای موجود بین دادستان،‌ بازپرس و خودش عنوان کرد.

 

وکیل‌مدافع اولیای‌دم ستار بهشتی، افزود: بر این اساس تا زمان تصمیم‌گیری درباره دادگاه صالح به رسیدگی به این پرونده، جلسه‌ای برگزار نخواهد شد.

 

طبق کیفرخواست، عنوان اتهامی متهم به قتل ستار بهشتی، قتل شبه‌عمد است و بر این اساس پرونده به دادگاه عمومی ارسال شده است، ولی اگر قاضی دادگاه عمومی قتل را عمدی تشخیص دهد پرونده را برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال خواهد کرد. 

 

اندیشه سیاسی امام علی (ع)

Posted: 21 Oct 2013 09:40 AM PDT

حسن یوسفی اشکوری
اندیشة سیاسی علی را می توان در سه اصل طبقه بندی کرد: مشروعیت مردمی قدرت و حکومت، حقوق متقابل حکومت و مردم و برابری طلبی در تمام سطوح اجتماعی.


اشاره: این مقاله چند صفحه از تحقیق و نوشته مبسوطی درباره امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است که به مناسبت غدیر منتشر می شود. در نوشته اصلی در پی این قسمت «سیاست و روش ملکداری علی» به تفصیل آمده و در آنجا سیاست عملی امام با ذکر نمونه‌های فراوان از اقوال و آموزه‌ها و نیز رفتارهای وی در دوران خلافت و زعامت، اندیشه سیاسی در واقع سیاست نظری او تثبیت و مستند شده و از این رو این چند صفحه به عنوان درآمد و مقدمه‌ای بر آن بخش شمرده می شود نه تمام آن چیزهایی که می توان و باید در این موضوع گفت. اکنون فقط همین مقدمه منتشر می شود و در زمان مناسب بخش بعدی و اصلی نیز در معرض دید خوانندگان قرار خواهد گرفت.

 
***

اصول اندیشة سیاسی علی را می توان در سه اصل بنیادین چنین طبقه بندی کرد: مشروعیت مردمی قدرت و حکومت، حقوق متقابل حکومت و مردم و برابری طلبی در تمام سطوح اجتماعی. سیاست و روش فرمانروایی علی نیز بر همین سه اصل استوار است.


الف‌) مشروعیت مردمی قدرت و حکومت
 
در میان اعراب پیش از اسلام «اندیشة سیاسی» منسجم و غالب در سطح ملی وجود نداشت چرا که اساسا هنوز «ملت عرب» شکل نگرفته بود، هرچه بود قبایل پراکنده در نواحی مختلف شبه جزیره عربستان و از جمله در حجاز بودند که در واقع هر قبیله ذیل قواعد عام نظام قبیله‌ای از افکار خاص و روش‌های ویژه در رهبری محدود قبیله‌ای استفاده می کرد. شاید در میان قبایل مختلف شاید تنها قریش بودند که از اندیشه‌های سیاسی و مشی و سیاست سازمان یافته تری بهره داشت. با ظهور اسلام و به طور خاص پس از درگذشت پیامبر و تأسیس نظام نوین خلافت در امپراتوی عربی‌اسلامی، به سرعت اندیشه‌های خاص سیاسی نیز در قلمرو جامعه و سیاست و حکومت شکل گرفت.


تا آنجا که منابع موجود گواهی می دهند علی بن ابی طالب نیز به همان سنت خلافت انتخابی از طریق بیعت و شورا معتقد و بدان وفادار بود. او گرچه آشکارا خود را برای جانشینی پیامبر از هر جهت شایسته تر و محق تر می دانست و از همان آغاز تا پایان بارها و بارها بدان تصریح کرده و بر آن پای می فشرد[۱]و البته هرگز، به دلایلی که خود بارها بازگفته است، برای کسب قدرت سیاسی تلاش نکرد، اما در عین حال از همان آغاز تا پایان (از سقیفه تا شهادت خود)، به رغم انتقاداتی که هم به نوع انتخاب خلفا داشت و هم به برخی سیاست‌ها و عملکردهای خلفای پیش از خود خرده می گرفت، نظرا و عملا به انتخاب مردم احترام می گذاشت و در واقع بر مشروعیت چنین نظام حکومتی مهر تأیید می نهاد. پیروی از سه خلیفه پیشین و حمایت صادقانه از آنان، هرچند با رویکرد انتقادی، جز این معنا و تفسیری ندارد.


گزارش هایی که از مواضع علی در برابر تحولات سیاسی و رخدادهایی چون سقیفه و برکشیده شدن ابوبکر و عمر و عثمان در دست است، به خوبی این مدعا را نشان می دهد، اما در این قسمت می کوشم به عنوان تکمله و در عین حال جمع بندی این موضوع، به نکاتی اشاره کنم که در جای خود بس مهم و قابل توجه اند و اندیشه سیاسی علی را در باب خلافت و اصولا مشروعیت قدرت دولت و حکومت نشان می دهد.


اگر بتوان از اصطلاح متأخر «حکمت نظری» و «حکمت عملی» استفاده کرد، می توان گفت، به نظر می رسد که بنیاد نظری و به تعبیری امروزین ایدئولوژیک علی در حوزة سیاست، این اندیشه بنیادین بوده که او آدمی را به پیروی از قرآن و سنت نبوی مختار و آزاد می دیده[۲]و برای آدمیان حق انتخاب در تأسیس هر نوع نظام سیاسی و تأسیس دولت و تعیین حکومت قائل بوده، و در بنیاد عملی و پراتیک، مقبول علی نیز همان برگزیدن امام و یا خلیفه از طریق شورای مهاجر و انصار و بیعت عموم مردم با خلیفه منتخب شورا بوده است. این دو مدعا هم در افکار و گفتارهای مکرر علی به چشم می خورد و هم در عمل و رفتار سیاسی وی در طول سی سال (از سال دهم تا چهلم هجری).


در بعد نظری علی بارها تصریح کرده چیزی را نباید بر مردم تحمیل کرد و اجبار مردم در هیچ موردی از جمله امر حکومت جایز نیست و او هم خود مردم را به هیچ چیز مجبور نمی کند. او در زمانی که خلیفه است و از اقتدار فرمانروایی برخوردار است تأکید می کند نمی خواهم شما را به آنچه دوست ندارید وادار کنم.[۳]هنگام عزیمت به کوفه خطاب به مردم این شهر نوشت: اگر برنامه‌ام صحیح بود مرا یاری کنید و اگر کارم درست نبود از من بخواهید بازگردم.[۴]او می آموخت فرمانروا با رأی آزاد و خواست و رضایت عموم مردم انتخاب می شود. از نظر او شروط فرمانروا نیز دو چیز بود: تواناترین فرد به حکمرانی و داناترین شخص به قانون و امر الهی (که احتمالا مراد قوانین شریعت است و شریعت در آن زمان محور قوانین شمرده می شد). علی پس از بیان این دو شرط می افزاید «لعمری لئن کانت الامامه لا تنعقد حتی تحضرها عامّه الناس فماذا الی ذالک السبیل، و لکن اهلها یحکمّون علی من غاب عنها، ثمّ لیس للشاهد ان یرجع، و لا للغائب ان یختار».[۵]در خطبه مشهور شقشقیه (خطبة سوم نهج البلاغه) نیز به صراحت «حضور مردم» را دلیل اصلی قبول خلافت از سوی مردم می داند. در همان زمان فرمود: «خلافت شما را خوش نداشتم اما اصرار کردید که خلیفه شما باشم».[۶]طریق آن نیز شورا بود و بیعت امت. در مورد مشروعیت شورای مهاجر و انصار علی بارها بدان تصریح و استناد کرده است. در نامه ابن عباس به معاویه، وی نیز همان سخن را عینا تکرار می کند: «و انّ الخلافه لا تصلح الا لمن کان فی­الشوری».[۷]علی نه تنها هرگز به شورا ایراد نگرفت بلکه همواره از آن در زمان ابوبکر و عمر و عثمان دفاع کرد و خود نیز از همین طریق به خلافت برکشیده شد و، چنان که دیدیم، در برابر معاویه نیز بارها و بارها به نظر شورا در انتخاب خود استناد و احتجاج کرد.[۸]او برای بیعت نیز مشروعیت مردمی قایل بود و باز در برابر معاویه از بیعت مردم با خود یاد می کرد و برای آن ماهیتی واحد قایل بود و استدلال می کرد همان گونه که مردمان با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من نیز بیعت کردند.[۹]او هنگام مراجعه پرشور مردم برای تصدی امر خلافت در مقطع پس از عثمان به مردم گفت دیگری برگزینند و او خود را چون یکی از مردم می داند که از خلیفه منتخب مردم و مشروع پیروی خواهد کرد و بیش از همه نسبت به خلیفه منتخب وفادار خواهد بود.[۱۰]در برابر اصرار طلحه و زبیر برای قبول خلافت، به آن دو پیشنهاد می کند تا خلافت را قبول کنند و خود با آنها بیعت خواهد کرد.[۱۱]این خود نشانة روشن از مشروعیت خلافت از طریق بیعت و شورا و نفی خلافت الهی و ذاتی است. بی‌گمان این رفتار علی از موضع تعارف و یا مصلحت اندیشی لحظه‌ای و یا از سر تقیه نبوده است، چرا که با دهها نمونه گفتاری و رفتاری علی در طول زندگی‌اش سازگار است.


در هرحال علی بارها به این نکته تأکید ورزیده که تعیین خلیفه حق مردم است و هرکس را که مردمان با اراده آزاد و رضایت بدون اکراه و تحمیل به امارت برکشیدند، او امیر و خلیفه خواهد بود. او در روز بیعت بر فراز منبر مسجد مدینه صریحا اعلام کرد: خلافت حق شماست و کسی را در این مقام حقی نیست مگر آن کس که شما او را به امارت برگزیدید.[۱۲]در همان سخنان پس از این که به مردم وعده داد بدون جلب نظر و خواست مردم درمی از بیت­المال هزینه نخوهد کرد، این استفهام واقعی را مطرح کرد که: «آیا رضایت می دهید؟».[۱۳]در این میان شاید روشن‌ترین اندیشه علی در باب مشروعیت زمینی و مردمی حکومت و فرمانروایی در این سخن انعکاس یافته باشد که فرمود: «و انّمالشوری للمهاجر والانصار، فانّ اجتموا علی رجل و سمّوه اماما کان ذلک لله رضی».[۱۴]


از این متون و گفتارها آشکارا استنباط می شود که علی خلافت و امارت را حق بنیادی مردمان می داند نه حق آسمانی و دینی فرد معین و یا تبار و خاندان مشخص. او در این گفتارها، که در منابع متنوع اسلامی اعم از سنی و شیعی آمده (از جمله در نهج البلاغه)، هرگز به مشروعیت ذاتی الهی خلافت نه برای دیگران و نه برای خود اشاره نمی کند. حتی او به واقعه و حدیث غدیر نیز در این سخنان اشارتی ندارد.[۱۵]از این رو برای پس از خود نیز کسی را به جانشینی سیاسی خود برنگزید و حتی وقتی مرم از او می پرسند پس از او چه کنند مثلا با فرزندش حسن بیعت کنند، به صراحت می گوید: نه می گویم آری و نه می گویم نه، شما بهتر می دانید. کسی پرسید:‌ای امیر مؤمنان کسی را تعیین نمی کنید؟ فرمود: نه، همان طور که پیغمبر خدا آنها را به خودشان واگذاشت، من نیز به خودشان وا می گذارم.[۱۶]


البته در برابر این متون و منابع، اخبار و روایات متعارض دیگر وجود دارد، که به تصریح و به تلویح به امامت الهی انحصاری علی و نیز فرزندان او از نسل فاطمه (امامان دوازده گانه -امامان منصوص و منصوب من عندالله-) اشاره دارد و شیعیان عمدتا به این نوع روایات استناد می کنند. گفتن ندارد که این دو سنخ روایات در تعارض اند و قابل جمع نیستند. از جمله یکی از این روایات، که از قضا در نهج البلاغه نیز انعکاس یافته است[۱۷]، همان جمله مشهور «الائمه من قریش» است که برای قریش (البته به دید علی و شیعیان بعدی از تبار بنی هاشم) حق انحصاری امارت قایل است.[۱۸] در هرحال گفتن ندارد نظریة امامت منصوص الهی و نبوی علی با نظریة مشروعیت خلافت بر بنیاد بیعت و شورا، سازگار نیست.[۱۹]در عدم سازگاری چنین اندیشه‌ای با آنچه اکنون ذیل عنوان اندیشة سیاسی علی طرح شد، پیش از این بحث و استدلال کرده ام.


ب‌) حقوق متقابل مردم و حکومت
 چنان که گفته شد، علی حکومت و فرمانروایی را حق مردم می دانست و به مقتضای چنین سراندیشه ای، برای مردم در امر حکومت نیز حقی بنیادین قایل بود. این حق می تواند در یک طبقه بندی در سه مرحله متوالی و به هم بسته چنین صورت بندی شود: حق تأسیس نهاد حکومت (و البته در آن شرایط) با انتخاب حاکم، حق نظارت بر عملکرد و کارنامة خلیفه و کارگزارانش و حق عزل حاکم و به تعبیر امروزی حق تغییر رژیم. گرچه چنین صورت بندی‌ای در هیچ یک از سخنان و نوشته‌های علی دیده نمی شود، اما از مجموعة گفته‌ها و آموزه‌ها و سیاست عملی وی، این حق سه گانه در امر حکومت و سیاست، قابل شناسایی و استناد است. به یک معنا می توان گفت این حقوق سه گانه هم مستند به اسناد نقلی است و هم مستند به الزامات عقلی و منطقی. از باب نمونه، وقتی حق تأسیس نهاد حکومت و انتخاب حاکم حق مردم باشد، منطقا حق عزل و تغییر نظام و یا کارگزاران سیاسی و دولتی نیز با مردم خواهد بود.


یکی از مستندات مهم که این مضامین و حقوق در آن به صورت دقیق و روشن انعکاس یافته، خطبه پنجاه و هفتم نهج البلاغه است. در این خطبه علی از حقوق متقابل مردم و حکومت و حاکم سخن می گوید و در پی آن مردمان را به آشنایی با این حقوق و استیفای آن تشویق و ترغیب می کند. بخشی از این خطبه را می آورم: «حق تعالی با حکومت دادن من بر شما حقی قرار داده است و همان طور که مرا بر شما حقی است. و حق فراخ­ترین چیزهاست هنگام وصف و گفتگو با یکدیگر، و تنگ­ترین چیزهاست زمان کردار و انصاف دادن با هم.[۲۰]کسی را بر کسی حقی نیست مگر این که آن دیگری را هم حقی بر اوست، و آن دیگری حقی بر او نیست مگر این که اورا هم حقی است، و اگر کسی را بر دیگری حقی باشد که دیگری را بر او حقی نباشد چنین حقی مختص به خداوند سبحان است . . .پس خداوند سبحان از جمله حقوق خود برای بعض مردم بر بعض دیگر حقوقی واجب فرموده، و حقوق را در حالات مختلفه برابر گردانیده، و بعضی آنها را در مقابل بعض دیگر واجب نموده و بعضی از آن حقوق وقوع نمی یابد مگر به ازای بعض دیگر، و بزرگترین حق‌ها که خداوند سبحان واجب گردانیده حق والی است بر رعیت و حق رعیت بر والی . . .».[۲۱]در ادامه این خطبه به حقوق متقابل و چگونگی تحقق آن در روابط اجتماعی و در روابط مردم و حکومت و حکومتگران اشاراتی شده که می توانید در متن خطبه ملاحظه کنید. البته باید از حق دیگری نیز یاد کرد و آن حقوق متقابل مردمان (و به تعبیر امروزین «شهروندان») است که باز در سخنان علی به آن اشاره شده است.


با توجه به این سراندیشه هاست که علی در لحظه بیعت با شفافیت تمام خود را مسئول وعده‌های خود در مقام خلیفة مسلمانان می شمارد و به مردم می گوید «ذمتّی بما اقول رهینه، و انا به زعیم»[۲۲] (ذمة من گرو سخنانی است که می گویم و تمام آنها را ضمانت می کنم).


ج‌) برابری طلبی در تمام سطوح اجتماعی
بی‌تردید یکی از سیماهای علی بن ابی طالب، سیمای عدالت طلبی وی بر بنیاد اندیشه برابری طلبی اوست که شهرت عام دارد و منابع سیره گفتاری و رفتاری او انباشته از نمونه‌های بسیار است. اما بی‌درنگ باید افزود که البته دو مفهوم «عدالت» و «برابری» و نیز مصادیق آنها، در چهارچوب گفتمانهای نظری و ایدئولوژیک و نیز معیارها و قواعد حقوقی آن زمان، که غالبا با برابری جامع و کامل آرمانی (به ویژه با معیارهای امروزین) بسیار فاصله داشت، قابل تفسیر است و از این رو، مانند تفاسیر و مصادیق عدل و مساوات در تمام فرهنگها و تمدنها، نسبی و کاملا در تخته بند زمان و مکان بوده اند.


علی به مقتضای ایمان عمیقش به اسلام و التزامش به آموزه‌های پایدار دینی حول دو محور «قرآن» و «سنت» نبوی، در تمام عمر به گفتمان عدالت و برابری و فهمی که خود از آنها داشت، صمیمانه وفادار بود و از همین منظر از منتقدان جدی و پیگیر عثمان به شمار می آمد، اما زمانی که به قدرت و خلافت دست یافت، این دو آموزه در گفتار و رفتارش برجسته تر شد[۲۳]و او در این سیاست چندان بر عنصر عدالت اصرار داشت که به عنوان نمونه بارزی از عدلت خواهی و برابری طلبی در تمام تاریخ اسلام معرفی شد.[۲۴]بی گمان یکی از امتیازات علی برای اقبال مردم و انتخابش برای خلافت در روزهای نخست پس از قتل عثمان، همین ویژگی برجسته علی بود.[۲۵]او از همان نخستین لحظة احراز خلافت، اندیشه و رویکرد برابری خواهی و عدالت گرایی خود را آغاز کرد. کارگزاران روزگار عثمان را، که غالبا به فساد مالی و انواع ستم بر مردم آلوده بوده و موجب ناخرسندی مردمان شده و در واقع از عوامل شورش بر ضد خلیفه و در نهایت مرگ او شمرده می شده اند، برکنار کرد که یکی از آنها معاویه بود که داستانش از شهرت کافی برخوردار است.

 
 
منابع و پانوشت ها

---------------------------
[۱] . در این مورد اسناد و داده‌های تاریخی فراوان است اما به عنوان نمونه بنگرید به خطبه‌های ۳، ۷۳، ۱۶۱،۱۷۱، ۲۰۸ نهج البلاغه (فیض). وی چنان خود را بی‌همتا می دانست که حتی در خطبه شقشقیه از این که او را با کسانی چون ابی بکر و عمر و عثمان مقایسه کنند ناخرسند می نماید و شکوه می کند.

[۲] . در قرآن آیات متعددی وجود دارد که در چهارچوب یک نظام بیانی و معنایی به موضوع آزادی ایمان و عقیده و نفی هر نوع جباریت و سلطه گری پیامبران و به طریق اولی دیگران بر مردمان اشاره دارد. در مورد آزادی ایمان و عقیده آیات متعدند از جمله آیات ۲۵۶ بقره، ۲۹ کهف، ۲۸ هود، ۳۹ فاطر و ۱۸ زمر. اما این سخن یکی از پیامبران (همان آیه ۲۸ هود)، که به مردم خطاب می کند بسیار صریح و روشن است: «انلزمکموها و انتم لها کارهون». نفی ربوبیت از غیر خدا: ۶۴ و ۸۰ آل عمران و ۳۱ توبه. نفی پرستش غیر خدا: ۳۶ نساء، ۵۶-۵۸ و ۱۱۶ انعام و ۵۱ نحل. نفی پیروی جاهلانه از پیامبر: ۲۲ زخرف، ۵۳ و ۵۴ انبیاء ۳ و ۸ حج، ۲۰ لقمان، ۲۸ نجم، ۳۹ یونس، ۱۰ ملک، ۳۶ اسراء و ۱۱۳ بقره. نفی سلطه گری از پیامبر: ۹۹ یونس، ۵۹ قصص، ۳۸ احزاب، ۶ و ۴۸ شوری، ۵۴ اسراء، ۱۲ و ۵۷ هود، ۱۰۴ انعام، ۲۱ و ۲۲ غاشیه، ۵۴ ق، ۳۶ ص، ۵۴ عنکبوت و ۴۰ رعد. در این آیات وظیفه پیامبران به دعوت و انذار و تبشیر منحصر شده و هر نوع جباریت و وکالت و حفاظت و سیطره بر مردمان نفی شده است. فرمانروایی دهه ساله نبی اسلام در مدینه نیز اولا از شئون نبوت نبود و، چنان که در سیره نبوی گزارش شد، به طور طبیعی و خوابگردانه و در فرایند هجرت به مدینه پدید آمد، و ثانیا، در همان فرمانروایی نیز پیامبر، البته به طور نسبی و در حد مقدورات آن زمان، بر وفق عدالت و مدارا و عدم خشونت عمل کرد. البته جنگها نیز دلایل و تحلیل خود را دارد و ناقض این سیاست عام نبوده است. سیره گفتاری و رفتاری علی نیز، هم به عنوان یک مؤمن عامل و هم به عنوان خلیفه و امیرالمؤمن، دقیقا با همین آموزه‌های وحیانی و سیره و سنت پیامبر اسلام منطبق است. سخن مشهور علی که «ولاتکن عبد غیرک و قد جعلک­الله حرّا» (نهیج البلاغه، نامه‌ویت‌شماره ۳۱) تکرار همان آموزه‌های دینی است.

[۳] . نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹ (فیض).

[۴] . نامه شماره ۵۷ نهج البلاغه (فیض).

[۵] . «. . .به جان خودم سوگند اگر امامت تا همه مردم حاضر نباشند منعقد نگردد هرگز صورت نخواهد گرفت ولی کسانی که اهل آن هستند بر آنان هنگام تعیین امامت حاضر نیستند حکم می کنند پس در این صورت آن که حاضر بوده نباید برگردد و آن که غائب بوده نباید اختیار کند . . .» خطبه ۱۷۲ و نیز بنگرید به نامه شماره ۶ نهج البلاغه. جان کلام این است که امامت فقط با حضور عموم مردم محقق می شود و چون در عمل امکان حضور عامه مردم نیست (با توجه به این که در آن زمان امکان حضور مردمان خارج از مدینه نبود)، ناگزیر شایستگان (مهاجر و انصار) رأی می دهند و انتخاب می کنند و مردمان غیر حاضر باید اطاعت کنند و حاضران یعنی بیعت کنندگان مستقیم نیز نباید بیعت خود را بشکنند.

[۶] . طبری جلد ۳، ص ۴۵۱.

[۷] . ابن قتیبه، الامامه والسیاسه، جلد ۱، ص ۱۳۴.

[۸] . از جمله بنگرید به: نامه شماره ۶ نهج البلاغه (فیض).

[۹] . نامه‌های شماره ۶ و ۷ نهج البلاغه. نیز بنگرید به ابن مزاحم، وقعه صفین، ص ۲۹.

[۱۰] . نهج البلاغه، خطبه ۹۱.

نیز: ابن اثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، ۱۹۶۵، جلد ۳، ص ۱۹۳.

نیز: ابن اعثم، احمد، کتاب­الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضوا، ۱۹۹۱، جلد ۲، ص ۴۳۵.

[۱۱] . در اینجا به نقل مفید شیعی مذهب (الجمل، ص ۶۴) اشاره می کنم. او نقل کرده که علی به طلحه گفت دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم و او گفت تو از من شایسته تری.

[۱۲] . ابن اثیر، کامل، جلد ۳، ص ۱۹۳.

نیز: ابن اعثم، فتوح، جلد ۲، ص ۴۳۵.

[۱۳] . طبری، جلد ۳، ص ۴۵۱.

[۱۴] . نامه شماره ۶ نهج البلاغه (فیض) نامه به معاویه. «و شورا حق مهاجرین و انصار می باشد، و چون ایشان گرد آمده مردی را خلیفه و پیشوا نامیدند رضایت و خوشنودی خدا در این کار است». نیز: نصربن مزاحم، ص ۲۹.

[۱۵] . قابل ذکر است که طبق تحقیق عبدالحسین امینی در کتاب «الغدیر» (جلد نخست) علی بارها در طول بیست و پنج سال در مواضع مختلف به حدیث غدیر استناد و احتجاج کرده است. این دعوی نیازمند تحقیق و تفحص گسترده و نیز از منظر مفاهیم و محتوای اخبار مربوطه جای تأمل عمیق دارد که در اینجا مجال بررسی دقیق و گسترده نیست. در عین حال در اینجا شرحی کوتاه می آورم.

نکته قابل تأمل این که امینی در آغاز گفتارش می گوید نخستین کسی که بار اول احتجاج به غدیر را مطرح کرده سُلیم بن قیس هلالی است. به روایت سلیم علی در ماجرای سقیفه نیز به این حدیث استناد کرده اما امینی بدون این که در باره کتاب سلیم و میزان وثاقت نویسنده و محتوای کتاب بگوید و حتی اصل نقل سلیم را بیاورد، به اشاره بسنده کرده و با ارجاع به سلیم از آن عبور می کند. اما کتاب مشهور سلیم، نه از نظر وثاقت چندان معتبر است و نه مطالب و محتوای آن چندان قابل دفاع. اما امینی به استناد برخی منابع اهل سنت، استناد علی به غدیر از شورای عمر به بعد را ذکر می کند. در این مورد چند نکته قابل ذکر است:

اولا، باید به استناد اسناد معتبر و خدشه ناپذیر ثابت شود که در ماجرای مهم و تعیین کننده سقیفه علی به غدیر استناد و احتجاج کرده است و چنین مدعایی هنوز ثابت نیست. در این صورت سکوت علی و حامیانش در دوره دو خلیفه (ابی بکر و عمر) چه دلیل دارد و چگونه قابل توضیح و توجیه است؟

ثانیا‌، جملاتی که طبق گزارش امینی از علی نقل شده بیش و کم تکرار همان چند جمله مشهوری است که در سخنان پیامبر در غدیر روایت شده است: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، ونصر من نصره». با فرض قطعی دانستن رخداد غدیر (که به نظر قطعی می نماید)، این مضامین حداقل به روشنی مدعای الهی و شرعی بودن امر خلافت را ثابت و مدلل نمی کند؛ حداکثر این است که این جملات (البته با فرض این که با همین بیان گفته شده باشند) مثبت فضائل و امتیاز علی باشد، شواهد و قراین حالیه و مقالیه نیز نشان می دهد که امام علی نیز در مقام اثبات فضائل و شایستگی خود برای تصدی مقام جانشینی نبی اسلام به این سخن پیامبر استناد کرده است نه بیشتر. برخی از سخنان دیگر علی در متن همان روایات نشان می دهد که موضوع احتجاج فضائل و مناقب خاص علی بوده است. قابل توجه این که امینی از یک نقل طولانی یاد می کند که در زمان عثمان در جمع بزرگی از اصحاب و رجال نامدار علی به تفصیل از خلافت برحق خود به عنوان امر الهی و نصب نبی سخن گفته که از قضا این نقل طولانی نیز از سلیم است و به علاوه مضامین و نوع استدلال این روایت دراز به خوبی نشان می دهد که از برساخته‌های بعدی در جدالهای فرقه‌ای است.

ثالثا‌، اگر این سخنان به معنای مشروعیت الهی خلافت به طور عام و مشروعیت خلافت بلافاصل علی به طور خاص باشد، آنگاه با مطالب پر شماری که از علی (و عمدتا در نهج البلاغه) و نیز امامان بعدی در باب خلافت و بیعت و شورا نقل شده به اضافه سیره عملی علی در طول بیست و پنج سال و در طول خلافت خودش، چه خواهیم کرد که آشکارا و بی‌گفتگو در تعارض کامل با این مدعا قرار می گیرند؟ اگر در مقام جرح و تعدیل باشیم، کدامین اسناد و نقلیات، اصل حاکم خواهند بود؟ بعید می دانم چند گزارش از یک نقل و آن هم عمدتا از سده چهارم به بعد، قابل رقابت با این همه روایات در نهج البلاغه و با سیره عملی علی باشد.

بیفزایم که به نقل یعقوبی (جلد ۲، ص ۲۳۵-۲۳۶)، علی در یکی از سخنانش در دوران خلافت، به داستان ماه ذی الحجه در حجه الوداع اشاره و استناد می کند اما قابل تأمل این که سخنی که از پیامبر به این مناسبت نقل می کند به کلی چیز دیگری است و حتی یک کلمه از حدیث مشهورغدیر در آن نیست. در اینجا حدیث ثقلین آمده نه حدیث غدیر.

[۱۶] . مسعودی، مروج، جلد ۱، ص ۷۷۳-۷۷۴.

نیز: طبری، جلد ۴، ص ۱۱۲.

البته در برخی منابع دیگر گفته شده که علی فرزندش حسن را به عنوان جانشین خود تعیین کرد.

[۱۷] . نیز یعقوبی، جلد ۲، ص ۱۳۵.

[۱۸] . حدیث مشهور «الائمه من قریش» که در منابع اهل سنت در اشکال مختلف آمده و در نهیج البلاغه نیز انعکاس دارد، به دلایل فروان عقلی و نقلی مردود است و به ویژه نه با آموزه‌های قطعی اسلام سازگار است و نه با سنت و سیره نبوی و علوی. چگونه می توان از نظریه حق سلطنت الهی خاندانی و تباری و آن هم برای همیشه و به عنوان یک اصل جاودانه دینی دفاع کرد؟

[۱۹] . مفید (الجمل، ص ۳۲) می گوید چون امامت علی از طریق نص ثابت و قطعی است، پس انعقاد امامت از طریق رأی و شورا باطل است.

[۲۰] . قابل توجه است که علی «حق» را با «انصاف» ملازم می داند از این رو می توان گفت «حق به مثابه انصاف».

[۲۱] . توجه داشته باشیم اصطلاح «رعیت» در اینجا به معنای مصطلح متأخر در زبان فارسی نیست از این رو رعیت در برابر «والی» قرار می گیرد نه در برابر «ارباب».

[۲۲] . نهج البلاغه، خطبه شماره ۱۶.

نیز: یعقوبی، جلد ۲، ص ۱۳۵. البته این نویسنده این سخن را به مناسبتی دیگری می داند.

[۲۳] . دکتر شریعتی در این باب سخن نغزی دارد. او می گوید معمولا افراد تا زمانی که به قدرت نرسیده اند انقلابی اند و به محض دستیابی به قدرت و حکومت محافظه کار می شوند اما امام علی کاملا معکوس عمل می کند؛ پیش از خلافت محافظه کار است و در خلافت و قدرت انقلابی و رادیکال در برابری خواهی و عدالت طلبی و دفاع از حقوق فرودستان در برابر فرادستان.

[۲۴] . عنوان کتاب پنج جلدی نویسنده نامدار مسیحی لبنانی معاصر جرج سمعان جرداق «الامام علی صوت العداله الانسانیه» نمونه‌ای از چنین بازتابی تاریخی از علی بن ابی طالب حتی در روزگار ماست. نویسنده در هر جلد موضوعی خاص و مستقل را مورد بررسی قرار داده است: علی و حقوق بشر، علی و انقلاب فرانسه، علی و سقراط، علی و دوران زندگی‌اش و علی و قومیت عربی. این کتاب، که در سال ۱۹۵۶ در لبنان منتشر شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت و طوایف مختلف به ویژه مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) و مسیحیان از آن به گرمی استقبال کردند. کتاب به وسیله سید هادی خسروشاهی به فارسی ترجمه شده و با عنوان «امام علی فریاد دادخواهی بشر» در سال ۱۳۴۲ منتشر شده است.

[۲۵] . علی در نامه‌ای به طلحه و زبیر (نامه شماره ۵۴ نهج البلاغه‌فیض-) تصریح می کند: «مردم با من بیعت نکردند به جهت تسلط و به جهت مال و دارایی موجود».  

 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

جنبش عليه “غصب”؛ ابوعمّار و میرحسین

Posted: 21 Oct 2013 09:40 AM PDT

محمد جواد اکبرین
ادامه حصر و حبس ها هم ترجمه‌ی خشم غاصبان از ناکام ماندن پروژه غصب است. 


واژه "غصب" در زادگاهش يعنى دائرة المعارف عربى به معناى برداشتنِ قهرى، جبرى و ظالمانه است؛ اين واژه را هم براى تملّك جبرىِ زمين و اموال به كار برده اند، هم براى تجاوز به انسان و هم براى كندن پوستِ حيوان؛ وجه مشترك همه اين كاربردها، دلالتِ اين واژه بر ظلم و جبر و خشونت است. البته در نهج البلاغه آمده است كه امام اول شيعيان در غمِ از دست دادن همسرش، از واژه اختلاس بهره برده تا اعلام كند كه او به مرگ طبيعى از دنيا نرفته بلكه برخى از مخالفانش، جان او را ربوده اند: «واختُلِستِ الزهراء، و ما اقبحَ الخضراء والغبراء»... غرض آنكه مفاهيمى چون غصب و اختلاس فقط ويژه اموال و اشياء نيست بلكه براى روايت از سلب حقوق انسان نيز به كار مى رود.


در نيم قرن اخير واژه غصب، بيش از همه جا درباره اِشغال سرزمين فلسطين به كار رفته و رفتار اسرائيل در اين ماجرا با واژه هايى مشابه غصب، مانند احتلال و اِشغال توصيف شده است؛ اما در ميان كسانى كه به مقاومت عليه غاصبان معتقدند درباره «شيوه مقاومت» و بازپس گيرى «كشور فلسطين» همواره اختلاف جدى وجود داشته و دارد.


برخى از منتقدانِ جنبش هاى آزاديبخش فلسطين، بزرگترين اشكال وارده بر آنها را پريشانىِ معيارهاى رفتارى و اخلاقى در رويارويى با دشمن مى دانند و علت ناكامى در اتحاد ميان خودشان را نيز در "نگاه و حركت قبيله اى" جستجو مى كنند. از نظر آنها مهمترين ويژگى حركت قبيله اى، رفتار غيردموكراتيك و خشونت بار، و توجيه استفاده از هر ابزار و وسيله اى براى رسيدن به هدف است؛ آنها تجربه دهه پايانى حیات ابوعمار (ياسر عرفات) را قابل دفاع ترین روش مقاومت مى دانند نه از اين مبدأ كه با غاصبان فلسطين مذاكره كرده؛ بل از اين منظر كه از حركات انتقامى فاصله گرفته و رفتارش را به حركت در يك چارچوب انسانى، مسالمت آميز و معطوف به نتيجه مقيد كرده است.


آنها معتقدند روى آوردن به حركات انتقامى- انتحارى، در رويارويى با غاصبانى كه هم سرزمين ات را غصب كرده اند و هم جانِ ساكنانش را ربوده اند، نقض غرضِ "جنبش عليه غصب" است؛ زيرا هم جان بيگناهان را در معرض خطر قرار مى دهد و هم مقاومت را شكننده و آسيب پذير مى كند آنهم در اين جهانِ سطحىِ مقهور تبليغات، كه صهيونيست ها بر بزرگترين كمپانى هاى تبليغاتى، تاثيرگذارند و مى توانند با تمركز بر خطاى حريف، از خود تصوير و تصورى منزّه بسازند. اين را ابوعمار در دهه پايانى حيات خود به فراست دريافت و آن را براى رسيدن به آرمان «كشور فلسطين» و پيروزى عليه غاصب، مراعات كرد؛ دشمنانش نيز ناتوان از مواجهه، نخست محصور و سپس مسمومش كردند. ابوعمار به شهادت رسيد اما سيره و مسير او، تجربه و مدرسه شد.


پذیرش فلسطین به عنوان ناظر غیر عضو در سازمان ملل متحد و آمادگى بيش از ١٣٢ كشور جهان برای برقراری روابط دیپلماتیک و به رسمیت شناختن "کشور فلسطین" حاصل عقلانى شدن روند مقاومت عليه غاصبان و ميراث مباركِ رهبرى ابوعمار است و طليعه ى اتفاقى بزرگتر.


غصب سياسى؛ غصب شرعى

با اعلام نتيجه انتخابات رياست جمهورى ايران در سال ٨٨، معترضان شركت كننده در راهپيمايى ٣ ميليونى در تهران به صراحت اعلام كردند كه رأى آنها دزديده شده و آنچه اتفاق افتاده «تقلب» است؛ از آن پس هزاران تابلو و نماد با پرسش «رأى من كجاست؟» در خيابانها ديده شد و "كميته صيانت از آراء" تشكيل شد؛ مردم در تجمعات اعتراضى شان از ميرحسين موسوى مى خواستند كه رأى شان را پس بگيرد؛ اين بدان معنا بود كه حاكميت سياسى، سرزمين "انتخاب" آنها را إشغال و حقّ رأى آنها را غصب كرده است. اين اعتراض سياسى، اجتماعى اما در همان روزهاى نخست، وجاهت شرعى نيز يافت.


مهمترين مرجع تقليد وقت، دولتِ برآمده از آن انتخابات را مصداق "غصب" دانست. آيت الله منتظرى (كه حتى آقاى خامنه اى نيز در بخشى از تحصيلش خود را شاگرد او و هم در پاره اى از احكام, خود را مقلد او مى دانست) به صراحت فتوا داد كه تقلب و دستكاري در آراي ‏‏مردم حرام است و تغيير در آراي مردم موجب عدم مشروعيت و غصب و خيانت در‏ ‏امانت و استبداد مي‎شود.


پس از وى، آیت الله طاهری اصفهانى، فقيه ساكن اصفهان نيز نتيجه اعلام شده در انتخابات ٨٨ را مصداق "غصب" خواند و مسئولان نظام را به "خیانت در امانت" متهم و اعلام كرد: «همصدا با اکثریّت مردمِ رای باخته، این انتخابات را مخدوش و آن را باطل و تصدّی مجدّد رئیس دولت را برای دور بعد نامشروع و غاصبانه می دانم.»


آيت الله بيات زنجانى، فقيه ساكن قم سومين نفرى بود كه در ميان فقيهان به "جنبش عليه غصب" پيوست و در پاسخ به پرسش يكى از مقلدانش نوشت: «افراد بايد تلاش كنند فرد نامشروع و متقلب را از طرق مسالمت آميز تغيير دهند و فردى كه واجد شرايط است را روى كار آورند».


وى در پاسخ به پرسشى درباره حكم "همكارى با دولت غاصب" نيز تأكيد كرد كه ترك دولت «اگر موجب اصلاح امر شود و نتيجتاً فرد واجد صلاحيت را روى كار آورد، از باب امر به معروف تكليف است و بايد اين عمل را انجام دهند... و اگر ماندن در مقام دولتى، صرفاً باعث تقويت مديريت نا مشروع مى شود، از باب نهى از منكر نمى توانند در آن محل مانده و باعث اين تقويت شوند».


البته غاصبان رأى مردم، در برخى نقاط كشور به غصب زمين هم روى آوردند! آنها پس از تداوم اعتراضِ امام جماعت و نمازگزاران "مسجد آتشى‌هاى شيراز" به حوادثِ پس از انتخابات ٨٨، به آن مسجد حمله و آن را تصرف كردند و نام آن را نيز به "مسجد امام خامنه اى" تغيير دادند.


آيت الله دستغيب، فقيه ساكن شيراز در واكنش به اين روند طى يك سخنرانى اعلام كرد كه «این مسجد با پول مردم جمع شده است وهیچ کس نمی تواند آن را غصب کند ونمازش باطل است و همچنین عوض کردن اسم مسجد از ناحیه هرکسی که باشد جایز نيست وباید مسجد را همانند روز اول تحویل دهند».


بازپس‌گیری سرزمین "انتخابات"

بنا بر آنچه گذشت، جنبش سبز، "جنبشى عليه غصب" بود هم به معناى سياسى و هم به معناى شرعى؛ اما روش رهبران جنبش براى رويارويى با اين پديده، تكرار اشتباه برخی از فلسطينى ها در برابر غاصبان اسراييلى نبود. نخست، خط قرمز "خشونت" و سپس «التزام به روش هاى مدنى» ستون هاى محكمى بود كه موسوى و كروبى و فعالان جنبش سبز به آنها تكيه داده بودند.


به خشونت كشيده شدنِ بخش هايى از اعتراضات، به ويژه در عاشوراى ٨٨ استثناهايى بر قاعده بود؛ استثناهايى كه ميرحسين موسوى در بيانيه هفدهم، علت رخداد آن ها را چنين توضيح داد:

«مشاهده فیلم‌های تکان دهنده عاشورا نشان می‌دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می‌شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل‌ها و بلندی‌ها، تیراندازی‌ها و آدم زیر کردن‌ها و ترورهاست. جالب آنکه در بعضی از این فیلم‌ها دیده شده است که مردم در پشت چهره نیروهای انتظامی و بسیجی مهاجم برادران خود را می‌بینند و در شرایط بحرانی و پر از خشم و هیاهوی آنروز سعی می کنند بدانها آسیبی نرسد. اگر صدا و سیما یک جو انصاف و عقل داشت می‌توانست برای تلطیف فضا و نزدیک کردن مردم به همدیگر گوشه‌ای از این صحنه‌ها را نشان دهد. ولی هیهات! جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می‌دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار می‌کنند و آنها می‌اندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است».


با اينهمه اما در بيانيه هجدهم كه در يكسالگى جنبش سبز منتشر شد بار ديگر نشان داد كه از «تجربه تاريخ معاصر» غافل نيست و به صراحت نوشت: «بازخوانی تجربه معاصر نشان میدهد که تنها از طریق تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاءسطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، مشارکت موثر احزاب و تشکل ها... می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد».


ميرحسين موسوى و مهدى كروبى نگذاشتند جنبش سبز، به جنبش خشم فروكاسته شود؛ بيانيه هجدهم موسوى كه چندى بعد در صورتى كاملتر و با عنوان منشور جنبش به امضاى مهدى كروبى هم رسيد، از «جنبشى مدنی» خبر مى دهد كه «پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین مبارزه مدنی را سرلوحه خویش قرار می دهد». بيانيه هجدهم تاكيد مى كند كه «این جنبش با اعتقاد به اینکه “مردم” تنها قربانی خشونت در هر زمینه ای خواهند بود، گفتگو، مبارزه مسالمت آمیز و توسل به راهکارهای غیر خشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند».


اين بيانيه به صراحت از «بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفته پس از انقلاب به خصوص در عرصه روابط ملت و دولت» سخن مى گويد و اگر براى پرهيز از درافتادن به ورطه هرج و مرج و خشونت، از «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» دفاع مى كند اما فراموش نمى كند كه «قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را داراست که با تصحیح سیر حرکتی خویش، به اصلاح در قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد».


دو ماه پس از انتشار بيانيه هجدهم، میرحسین موسوی در دیدار روز ٣٠ مرداد ٨٩ با دانشجویانِ تشکل “ائتلاف برای تغییر” مرادش از اجرای بی‌تنازل قانون اساسی را نيز روشن تر توضيح داد:

«ما بیشتر از اینکه به دنبال تغییر قانون اساسی باشیم به دنبال ایجاد شرایطی هستیم که امکان تغییر در قانون اساسی از طریق مردم فراهم شود. در قدم اول ما خواهان انتخابات آزادیم. پذیرفتن برگزاری انتخابات آزاد خود باعث ایجاد تغییرات وسیع در سیستم می‌شود. این مانند بازی دومینو است که حرکت اول این بازی برگزاری “انتخابات آزاد” است. این چیزی است که تا آخرین مهره در این بازی را به حرکت وامی دارد و همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهد و عوض می‌کند».


اكنون بيش از ٤ سال پس از اين تجربه و مدرسه، مراعات چارچوب اخلاقى و عقلانىِ «مبارزه مسالمت آميز» توسط عمومِ همراهان جنبش سبز ثمر داده و تصميم نهايى مبنی بر حضور پررنگ شبكه هاى سبز در انتخابات ٩٢ (عليرغم همه نگرانى ها و نقدها) يكى از همان ثمرات است؛ انتخابات ٩٢ اگرچه آزاد و رقابتى به معناى دموكراتيكِ آن نبود و با استاندارهاى جهانى فاصله اى عميق داشت اما تجربه جنبش عليه غصب، تكرار ٨٨ را ناممكن ساخت و راهى به رهايى از وضع موجود گشود.

ادامه حصر و حبس ها هم ترجمه‌ی خشم غاصبان از ناکام ماندن پروژه غصب است.

تازه، روزهاى روشن كه برسد هم قدر و قيمت "ابوعمار" و يارانش در آينده كشور فلسطين بيشتر شناخته مى شود هم عيار "ميرحسين" و همراهانش در آينده ايرانِ آزاد...
 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

گسترش دامنه اعتراض های مردم هرمزگان به لایحه الحاقی

Posted: 21 Oct 2013 09:20 AM PDT

جرس: پس از انتشار مصوبه جدایی بخش هایی از هرمزگان و الحاق آن به استان فارس اعتراضات مردم هرمزگان نسبت به این مصوبه آغاز شد و مردم در تجمعات مختلف خواسته خود را در راستای لغو مصوبه مذکور اعلام کردند. در این تجمعات که نزدیک به دو هفته است ادامه دارد، مردم ضمن مخالفت با طرح مذکور از استاندار هرمزگان خواسته اند به عنوان عالیرتبه ترین مقام دولتی در استان موضع گیری شفاف داشته باشد که تاکنون استاندار هرمزگان هیچ موضعی در این رابطه نگرفته است.  

 به گزارش کلمه، اعتراضات گسترده مردمی در هرمزگان بدنبال مصاحبه استاندار فارس در تاریخ نهم مهرماه با موضوع الحاق بخشی از توابع شهرستان پارسیان استان هرمزگان به فارس با هدف دسترسی به دریا شروع شد.

 

طی پیگیری های بعمل آمده مشخص شد این الحاقیه مربوط به مصوبه شورای عالی امنیت ملی در آخرین روزهای کاری دولت دهم بوده که در دولت یازدهم با نامه وزیر کشور اجرایی شده است. پس از اعتراض های مکرر نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان همچنین حضور اعتراض آمیز نمایندگان شوراهای مناطق یاد شده در دفتر معاون وزیر کشور اولین تجمع اعتراضی مردم بندرعباس در تاریخ شانزدهم مهرماه سال جاری در مقابل استانداری با حضور قشرهای مختلف شکل گرفت.

 

طی این روزها تجمعات بزرگ دیگری در شهرستان پارسیان و روستاهای توابع بوقوع پیوست که حاکی از شرایط ملتهب استان بود. از سوی دیگر تجمع کنندگان به عملکرد صدا و سیمای مرکز خلیج فارس درخصوص نوع پوشش اعتراضات خود انتقاد کرده و در همین ارتباط چندین تجمع را در مقابل صدا و سیما تدارک دیدند که در نهایت روز دوشنبه گذشته هنگام تجمع مردم در مقابل صدا وسیما “بامری” معاون سیاسی امنیتی استاندار هرمزگان به نمایندگی از دولت در میان تجمع کنندگان حضور یافت.

 

او در این تجمع با بیان اینکه تجمع مردم منطقه غیرقانونی است از آنها خواست تا به این تجمعات خاتمه دهند اما مردم بدون توجه به این سخنان به تجمعات خود ادامه دادند. پس از سخنرانی بامری تجمع کنندگان خواستار پایان دادن به ماموریت مدیران دولت سابق و با سر دادن شعارهایی خواستار انتصاب سریع استاندار جدید برای هرمزگان شدند.

 

با ادامه یافتن حضور اعتراض آمیز روزانه مردم جلوی صداوسیما روز پنج شنبه بیست و پنجم مهرماه نیروی ضد شورش که شنیده شده از کرمان نیروی کمکی به بندرعباس اعزام شده و آنها به مردم حمله کرده و تجمع مسالمت آمیزشان با برخورد خشن نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد.

 

حضور دوباره جمع زیادی از مردم در نماز جمعه با دست بندهای مشکی آمدن دوباره نیروی انتظامی را بهمراه داشت که باعث شد هیچ صدای اعتراضی از قسمت مردان شنیده نشود. از نکات قابل توجه این روز باتوجه به سکوت اجباری مردان، شعارهای طولانی و بدون وقفه زنان بود بطوریکه در خطبه دوم برای دقایقی سخنرانی امام جمعه با وقفه مواجه شد.

 

عصر روز جمعه نیز بار دیگر مردم جلوی امامزاده سید مظفر تجمع کرده که اینبار گارد ضد شورش با تمام قوا به منطقه اعزام شد و که اگر حضور زنان در صف اول و ایجاد حلقه های امنیتی نبود جمع زیادی از مردان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و بازداشت می شدند. در این میان ۱۵ نفر بازدداشت شدند که حضور پسربچه ۱۴ ساله و دختربچه ۱۶ ساله و یکی از هنرمندان بنام هرمزگان بنام یاسین بهرامی که از کارگردانان تئاتر و برهان اکبری که از جوانان شاعر است در میان بازداشت شدگان قابل توجه بود.

 

نمایندگان مجلس که طی این مدت با سکوت خود مورد انتقاد جمع کثیری از مردم قرار گرفته بودند با فراگیر شدن موج اعتراضات مردمی در نهایت به مردم پیوستند. حتی در جلسه ای با حضور نماینده ولی فقیه در استان به برخوردهای انجام شده با مردم و همچنین این الحاقیه به شدت اعتراض کرده اند. 

 

رئیس هیات پارلمانی اتحادیه: اتحادیه اروپا علاقه مند به برداشتن تحریم‌ها است

Posted: 21 Oct 2013 09:20 AM PDT

باید آمریکا را قانع کنیم
جرس: رئیس هیئت پارلمانی اروپا گفت: اتحادیه اروپا علاقه مند به برداشتن تحریم هاست، باید آمریکا را قانع کنیم که تحریم ها را بردارد.  

 

به گزارش مهر هانس اسودا رئیس هیئت پارلمانی اتحادیه اروپا در نشست خبری که بعد از ظهر امروز در مجلس شورای اسلامی با خبرنگاران ایرانی داشت در پاسخ به سوال خبرنگار مهر در این باره که شما در صحبت های خود گفتید که ایران و اتحادیه اروپا اشتراکاتی در راستای مبارزه با تروریسم و تضمین صلح دارند با این وجود چرا اجازه ورود تروریست ها و حمل سلاح به سوریه داده شده، آیا این در تناقض با روند اتحادیه اروپا نیست و این که بخشی از تحریم ها بر علیه ایران از سوی اتحادیه اروپا بوده و حال آن که فشار تحریم ها بر دوش مردم ایران است. آیا چنین رفتاری نیز در تناقض با آنچه گفتید نیست و آیا اتحادیه اروپا قصد ندارد در این باره اقدامی انجام دهد گفت: متاسفانه ما نمی توانیم جلوی افراد را بگیریم. برخی افراد به سوریه می روند و مقامات قضایی باید در این زمینه به عنوان جرم و جنایت این موضوع را در نظر بگیرند.

 

وی افزود: در خصوص تحریم ها علیه پرونده هسته ای ایران اتحادیه اروپا علاقه مند است تحریم ها برداشته شود. باید آمریکا را قانع کنیم که با برداشتن تحریم ها موافقت کند.

 

وی ادامه داد: ما علاقه مند هستیم که منطقه عاری از سلاح هسته ای داشته باشیم اما آمریکایی ها علاقه مند نیستند درست است که اتحادیه اروپا و آمریکا متحد هستند اما در این زمینه اختلاف نظر داریم.

 

عضو پارلمان اروپا همچنین در پاسخ به سوال دیگری در این باره که ایران طرح جامعی را به 1+5 ارائه کرده دلیل خودداری غرب از پذیرش این طرح و عدم برگزاری نشست در سطح وزرا گفت: البته تمایل به مذاکره وجود دارد. مذاکرات نیز برگزار شده و قرار است طی چند روز آینده گفت و گوهای تخصصی در سازمان انرژی اتمی برگزار شود و در ماه آینده نیز دور جدید گفت و گو ها در ژنو برگزار می شود.

 

وی افزود: در گذشته یک بار نزدیک بود به راه حل برسند اما مذاکرات شکست خورد و این بار نباید اجازه داد مذاکرات شکست بخورد.

 

وی افزود: سفر ما به ایران به طور کامل با خانم اشتون هماهنگ بوده اما ما در مذاکراتی که داشتیم به عمق مسائل هسته ای نرفتیم و موضوعات هسته ای جزئی از آن بود. هر دو طرف اتحادیه اروپا و ایران علاقه داشتند که گفت و گوهای جامعی صورت گیرد که این گفت و گوها به منظور نرم کردن دشواری ها بین طرفین دارد.

 

اسودا در پاسخ به سوال خبرنگار دیگری در این باره که آیا در آینده مذاکرات و دیدارها بین ایران و پارلمان اروپا بیشتر خواهد شد و سوءتفاهمات رفع می شود و راه دیپلماسی مجلس بازتر خواهد شد بیان کرد: برخی از نمایندگان پارلمان ایران گفتند که خواهان مبادله قوی تر بین دو پارلمان هستند.

 

وی افزود: ما هم اعتقاد داریم احزاب و نمایندگان به ایران بیایند ما پس از بازگشت در پارلمان اروپا کار می کنیم تا روابط را گسترش دهیم.

 

رئیس هیات پارلمانی اتحادیه اروپا ادامه داد: من برای دوستان و همکاران توضیح می دهم که در برهه تاریخی ویژه قرار گرفته ایم و تعهد تاریخی به منطقه داریم و باید این تبادلات انجام شود.

 

وی ادامه داد: پارلمان اروپا جایزه ای به نام ساخاروف دارد که به کسانی که در زمینه آزادی بیان فعالیت می کنند تعلق می گیرد. سال گذشته این جایزه را به دو ایرانی تخصیص دادیم ایران نباید این اقدام را بر علیه خود بگیرد این افراد آزاد اندیش بودند و مقامات ایران باید با هم در تماس باشند و بدانند قصد ما دخالت در امور ایران نیست.

 

سودا در پاسخ به سوال دیگر دخالتهای نظامی در سوریه تصریح کرد: حزب سوسیالیستها در پارلمان اروپا از همان ابتدا مخالف دخالت نظامی در سوریه بود. نباید همه گروهها سلاح به دست بگیرند و در گفتگوهای ژنو 2 باید اولین مساله آتش بس باشد و خواهان یک راه حل مسالمت آمیز باشند.

 

وی تاکید کرد: باید همه گروههای از جمله علوی، سنی، کردها و غیره در آینده سوریه نقش داشته باشند.

 

رئیس هیات پارلمانی سوسیالیستی اروپا در پاسخ به این سوال که آزاد اندیشان ایرانی که می گویید جایزه ساخاروف به آنها داده اید در ایران احکام محکومیت دریافت کرده بودند اظهار داشت: شاید بعضی ها این اقدام را علیه دولت بدانند ولی وقتی جایزه می دهیم افراد نه از دوستان ما هستند و نه غیر دوست. این اقدامی برای توسعه قوانین در آن کشور است و قضاوتی در این مورد وجود ندارد.

 

وی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه آیا غرب اطلاع دارد که در صورت عدم پاسخ صحیح به تغییر سیاستهای ایران مهلت برای مذاکره محدود است اظهار داشت: در گفتگو با مقامات ایرانی خصوصا پارلمانی گفته ایم که نباید یک مساله کوچک باعث شود گفتگوهای صادقانه ادامه پیدا کند. با ادامه گفتگوهای صادقانه مسائل کوچک هم قابل حل است.

 

اسودا ادامه داد: در مورد تحریم ها با ما همکاری شده و تحریم ها بدون پیش شرط رفع شود کاهش تحریم ها باید گام به گام جلو رود باید پنجره ای باز شود فرصت محدود است و وظیفه ما و شماست که از این فرصت استفاده کنیم.

 

وی خاطر نشان کرد: مساله دیگر این است که باید گفتگوهای حقوق بشری را که از گذشته وجود داشته از سر بگیریم البته به این معنا نیست که بخواهیم به ایران درس بدهیم این یک تعامل دو جانبه است.

 

وی در پاسخ به این سوال دیدارها چقدر می تواند در بحث هسته ای کمک کند مسلما ما گزارش فعالیتهایمان را در این سفر در پارلمان اروپا مطرح می کنیم به زودی روسای گروههای سیاسی در پارلمان اروپا اشتون در خصوص روند مذاکرات نشست مشترک دارند. این مساله به افکار عمومی منتقل می شود در اروپا در کل سیاستهایی که وجود داشته و حتی تحریمها هیچ گاه این سیاست نبوده که ایران را نسبت به قبل منزوی کنیم باید از این فرصت برای سازمان دهی روابط طرفین استفاده کرد.

 

وی در پاسخ به سوال دیگری درباره تحریم ها گفت: امیدواریم طی چند ماه آینده تحریم ها برداشته شود.

 

اسودا در پاسخ به این سوال که توجه به اینکه 200 کلاهک هسته ای در اسرائیل وجود دارد و چرا تحریم ها بر علیه اسرائیل صورت نمی گیرد تاکید کرد: ما یک برنامه برای منطقه عاری از سلاح هسته ای در خاورمیانه که اسرائیل نیز شامل آن می شود داریم و امیدواریم ایران نیز همه مساله خود را نیز حل کند و به عنوان یک عضو فعال در این راه قدم بردارد.

 

وی در پاسخ به سوال دیگری درباره تجربه سفر به ایران بیان کرد: اولین بار نیست که به ایران آمدم 12 سال پیش نیز به ایران آمده بودم و تغییرات زیادی مشاهده کرده ام توسعه زیادی صورت گرفته علیرغم تحریمها در اینجا کوکالا و سایر کالاها تولید می شود و تجارت کار خود را انجام می دهد.

 

وی ادامه داد: ایرانی های زیادی در کشور من هستند به عنوان دانشجو و تجار که باید این ظرفیت ها مورد استفاده قرار گیرد همچنین به ما گفته اند که 60 درصد دانشجویان ایران خانمها تشکیل می دهند که این اقدام خوبی است و باید به عنوان یک برداشت مثبت به دیگران منتقل کنیم.

 

وی در پاسخ به سوالی در این باره که چرا اتحادیه اروپا به عنوان مدعی آزادی بیان به نقض آزادی بیان در اروپا رسیدگی نمی کند گفت: فکر نمی کنم این طور باشد ما به راحتی نمی گذریم و حتی در جنوا زمانی که پلیس علیه مردم اقدام کرد ما نیز اقدام کردیم در خصوص پرونده زندانیان سیاسی نیز اقدام کرده ایم پارلمان اروپا در این زمینه تحقیق کرده و کمیته ای تشکیل دادند ما حتی علیه دولتها و کشورهای خودمان نیز انتقاد انجام می دهیم.

 

وی در باره آینده روابط اتحادیه اروپا و ایران بیان کرد: آینده روابط ایران و اروپا یک آرزو نیست بلکه اطمینان دارم باید روابط بهبود یابد و باید درباره ثبات منطقه لبنان و افغانستان مذاکره کنیم و مبارزه با مواد مخدر نیز از مسائلی است که با ایران مشترک هستیم.

 

وی ادامه داد: در خصوص تحریم ها من موضع شما را درک می کنم تحریم ها باید برداشته شود ما خواهان ایران مسئولیت پذیر هستیم و مسائل مختلفی هست که باید با ایران در مورد آن تبادل نظر کنیم.

 

وی در پاسخ به این سوال که این مذاکرات چه نقشی در مذاکرات 1+5 خواهد داشت بیان کرد: ما خواهان روابط خوب با ایران هستیم همانطور که در گذشته این روابط را داشته ایم هدف ما این است که کشورهای همسایه با ثبات باشند.

 

وی ادامه داد: اعمال تحریم نتیجه عدم گردن نهادن ایران به یک سری از اقدامات آژانس بوده من از همه تحریمها اقبال نمی کنم به ویژه در زمینه دارو که هیچ فایده ای ندارد اما نباید در مورد گذشته صحبت کنیم باید درباره آینده صحبت کنیم شما متحدی مانند حزب سوسیال و دموکرات دارید و باید دید که اتحادیه اروپا و ایران در آینده می توانند چه همکاری هایی داشته باشند.