جنبش راه سبز - خبرنامه |
- بي بي قصه هاي مجيد درگذشت
- نگرانی هاشمی رفسنجانی از خدشه بر یکپارچگی مردم
- درگیری در شهر پورتسعید مصر در پی محرومیت تیم فوتبال المصری
- مالزی نیز به باشگاه تحریم کنندگان ایران پیوست
- فاضل میبدی: اگر فرهنگ جامعه بهم بریزد سالها طول میکشد تا به مسیر اصلی برگردیم
- افروغ: ما سالها شاهد بی اخلاقی در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست بودیم
- دومین نوروز اسماعیل صحابه و احمدرضا یوسفی در زندان
- روایت یک نماینده اصلاح طلب از هزینه ای که سوال کنندگان از رئیس دولت پرداختند
- آهای گنگیها
- رئیس اتاق بازرگانی تهران: در جنگ اقتصادی به سر میبریم
Posted: 24 Mar 2012 08:59 AM PDT جرس: مادر بزرگ قصه هاي مجيد در 89 سالگي بر اثر بيماري و كهولت سن امروز در نجف آباد اصفهان درگذشت.
پروين دخت يزدانيان، در نجف آباد به دنيا آمد و داراي مدرك تحصيلي ششم ابتدايي بود.
وي داراي 12 فرزند ، 25 نوه و 5 نتيجه است كه از ميان اين تعداد فرزند کيومرث و منوچهر پوراحمد کارگردان و نويسنده سينما و تلويزيون شناخته شده هستند. حضور يزدانيان مقابل دوربين از سال 1370 با مجموعه «قصه هاي مجيد» آغاز شد و ايفاي نقشش در سينما از سال 1371 با «صبح روز بعد» و «شرم» که هر سه به کارگرداني پسرش بود ادامه يافت. به گزارش واحد مرکزي خبر،وي در فعاليت کوتاه مدت خود در سينما ، حضور در فيلمهاي «نان و شعر» (1372)، «خواهران غريب»(1374) و «شب يلدا»(1379) را به کارگرداني فرزندش کيومرث پوراحمد و ايفاي نقش در فيلم مهريه بي بي(1373) ساخته اصغر هاشمي تجربه کرد. به گزارش ایسنا، اين بازيگر براي بازي در فيلمهاي «شرم» و «صبح روز بعد» موفق به دريافت ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش دوم زن از يازدهمين جشنواره فيلم فجر شده بود و همچنين براي فيلم « نان و شعر» نيز ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش اول زن را از دوازدهمين جشنواره فيلم فجر دريافت كرده بود.
|
نگرانی هاشمی رفسنجانی از خدشه بر یکپارچگی مردم Posted: 24 Mar 2012 06:58 AM PDT از اداره سیاست خارجی در حال حاضر راضی نیستم جــرس: هاشمی رفسنجانی می گوید "من نمیخواهم از این نظام جدا شوم و تا حدی که مقدور است و توان خدمت داشته باشم، میمانم."
متن کامل این گفتگو در پی می آید: الان چند وقتی است که مردم از خطبه های حضرتعالی محروم هستند، صداوسیما هم جلسات شما را حدود 30ثانیه پخش میکند، حضرتعالی هم یکبار گفته بودید که مایل هستم از همه این سمت هایی که دارم، کناره گیری کنم...
اگر حالت قهر پیدا نکند، بله. ولی من نمیخواهم از این نظام جدا شوم و تا حدی که مقدور است و توان خدمت داشته باشم، میمانم.
چرا به نماز جمعه نمیروید؟
اگر بخواهم به نماز جمعه بیایم و جمعیتی همانند نماز جمعه آخری بخواهد بیاید، مساله شکل دیگری به خودش میگیرد. بعلاوه اینکه مایلم افراد دیگری نماز جمعه را اقامه کنند. من همه حرفها را در نماز جمعه زده ام.
الان ستاد نماز جمعه جمعه از شما دعوت میکند؟
اوایل مدتی دعوت میکردند که من نمیرفتم. وقتی نرفتم، دیگر دعوت نمیکنند.
مطرح بود که در آن نماز عده ای با کفش نماز خواندند، تعبیری از شما شنیدیم که گفته اید قبلا نماز نمیخواندند الان با کفش آمدند و مرحله بعدی کاری می کنیم که کفشها را دربیاورند و...
نه. من نگفته ام و جزو شایعات است. حالا همه دردها این نیست که چرا با کفش نماز خواندند، کارهای دیگر را بگویید.
از اداره سیاست خارجی در حال حاضر راضی نیستم.
مثلا در مورد سوریه، وزیر خارجه قبلی یک موضع میگیرند و وزیر جدید یک موضع دیگر...
علت این است که دو تا وزیر هستند. اگر عوض نشده بود، همان موضع قبلی بود. وقتی عوض میشوند ممکن است چیزهای دیگر هم بگویند.
الان نگرانی شما با توجه به اینکه 32 سال از انقلاب گذشته، چیست؟
در درجه اول یکپارچگی مردم. فکر میکنم ما با اتحاد مردمی پیروز شدیم، با اتحاد مردمی دفاع کردیم و با انسجام توانستیم کشورمان را تا حدودی بسازیم و تا این مرحله پیش آمده ایم. این مورد در دعواهای جناحی یک مقداری در حال مخدوش شدن است، آن هم با این نسل جوان و تحصیل کرده. بعد هم مدیریت کشور به گونه ای است که میبینید؛ بیکاریها، گرانیها، بداخلاقیها، دعواها و به علاوه فسادهایی که گوشه هایی از آن در حال روشن شدن است. همه برای ما رنج آور است. از طرفی هم در مسائل خارجی مشکل داریم. باید بسیاری از ارتباطات خارجی طبیعی شود؛ اینها مرا رنج میدهد.
|
درگیری در شهر پورتسعید مصر در پی محرومیت تیم فوتبال المصری Posted: 24 Mar 2012 04:53 AM PDT جــرس: با گذشت چند هفته از صدور حکم قضایی و معلق شدن تیم المصری شهر پورتسعید مصر در ارتباط با خشونت های ماه فوریه، مجددا درگیریهایی در این شهر بروز کرده و باعث کشته شدن یک نفر به ضرب گلوله و مجروح شدن چندین نفر دیگر شده است.
|
مالزی نیز به باشگاه تحریم کنندگان ایران پیوست Posted: 24 Mar 2012 04:50 AM PDT جــرس: به گزارش منابع بین المللی، در ادامه افزایش فشار تحریمها بر جمهوری اسلامی، دولت مالزی نیز اعلام کرد که بهزودی به واردات نفت خام خود از ایران خاتمه خواهد داد. بر اساس گزارش ها، تنها دو روز قبل آفریقای جنوبی نیز اعلام کرده بود که دیگر نفت ایران را نمیخواهد.
در نزدیک به دو ماه گذشته فشار آمریکا بر دیگر کشورها برای پرهیز از نفت خام ایران افزایش یافته و هر روز یک مشتری ایران انصراف خود را از خرید نفت اعلام میکند.
|
فاضل میبدی: اگر فرهنگ جامعه بهم بریزد سالها طول میکشد تا به مسیر اصلی برگردیم Posted: 24 Mar 2012 04:23 AM PDT جــرس: عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشکده مفید قم می گوید: اگر فرهنگ جامعه بهم بریزد سالها طول میکشد تا جامعه به مسیر خود برگردد.
این پژوهشگر مسائل دینی همچنین با بیان اینکه آقای صدوقی مردمداری را یک ارزش می دانست و نه ابزار، گفت: ایشان بعنوان یک روحانی معتقد به مردمداری و شنیدن صدای مردم بود.
|
افروغ: ما سالها شاهد بی اخلاقی در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست بودیم Posted: 24 Mar 2012 04:06 AM PDT جــرس: عماد افروغ با بیان اینکه "ما سالها شاهد بد اخلاقی و بی اخلاقی در عرصه های مختلف از جمله عرصه سیاست بودیم"، معتقد است مهمترین رویداد داخلی سال 90 "اوج نفرت و انزجار مردم از بد اخلاقی ها و بی اخلاقی ها" بود.
|
دومین نوروز اسماعیل صحابه و احمدرضا یوسفی در زندان Posted: 24 Mar 2012 03:51 AM PDT جــرس: اسماعیل صحابه و احمدرضا یوسفی دو زندانی سیاسی بند ۳۵۰ دومین نوروز خود را درزندان سپری می کنند و تاکنون از مرخصی محروم بوده اند.
|
روایت یک نماینده اصلاح طلب از هزینه ای که سوال کنندگان از رئیس دولت پرداختند Posted: 24 Mar 2012 03:39 AM PDT جــرس: در ادامه واکنش ها نسبت به حضور و برخورد تمسخر آمیز رئیس دولت در برابر نمایندگان مجلس هشتم، یک عضو فراکسیون اقلیت با اعتقاد بر اینکه بعضا هیات رئیسه مانع از اعمال وظایف نظارتی نمایندگان میشد، در تشریح خاطراتش از این دوره مجلس گفت: مهمترین ممانعت هیات رئیسه را در اعلام وصول سوال از رئیس دولت شاهد بودیم که این موضوع بیش از 7 ماه به طول انجامید.
|
Posted: 24 Mar 2012 12:54 AM PDT محمد نوریزاد ما تنها ترین فرصت تاریخی خویش را ازکف دادیم. وجای خالی پازل روحانیت را با این تجربه ی عینی پرکردیم که: اگرروحانیان به قدرت برسند، علم فرومی کشد، دروغ وفریب و تظاهرو چاپلوسی وریا پا می گیرد، دزدی رواج پیدا می کند، اعتیاد ومصرف و بی کاری بالا می گیرد، خون بی گناهان بی بها می شود، برمنبرخود روحانیان قفل زده می شود. وسایل کاری نوری زاد توسط ضابطین و رابطین همان روحانیانِ حاکم به یغما می رود. ومردمِ به تنگ آمده ای بسا برای رهایی ازتنگناهای حکومتی، به هرمهاجم خارجی به چشم فرشتگان نجات بنگرند.
بجای مقدمه: اگربه برنامه های رادیویی و تلویزیونی “زلال احکام” برخورده باشید، حداقل این را دانسته اید که چسبیدن یک تکه گچ یا خمیرنان به دست و صورت، می تواند وضو وغسل شما را مخدوش کند. پس همه ی سیمانکاران وگچکاران و نانوایان ورنگرزان و خلاصه کسانی که به دست وپایشان لکه ای و تکه ای ازاین چیزها چسبیده باید پیش ازغسل یا وضو دست وبالشان را خوب بسابند وبشویند واین لکه ها را برطرف کنند. چرا؟ چون باید آب غسل برپوستشان بنشیند. وگرنه… وگرنه چه؟ وضویشان باطل است و نمازشان نیز.
مقدمه ی ماجرا: پیش ازانقلاب ودرسالهای دانشجویی، جوانان و نوجوانان محل را دورهم جمع می کردم وبه آنان روخوانی قرآن می آموختم. یکی ازبچه ها را نیز ترغیب می کردم خلاصه ی کتابی را که خوانده برای جمع تعریف کند. این محفلِ هفتگی، گردشی بود. هرهفته منزل یکی ازبچه های محل. صفای آن روزهای خلوص هنوز درگوشه ای ازضمیرمن باقی است. بازهم مقدمه: یکی ازجلسات هفتگی ما مصادف شد با مجلس روضه ی آقا مرتضای معمارکه خانه ی سرکوچه مال اوبود. این آقا مرتضا ازمتشخصین محل بود. فردی زودجوش وخوش مشرب ومذهبی. سالی سه چهارمجلسِ سه روزه ی روضه برگزارمی کرد وتا می توانست ازمراجعین با میوه های مطرحِ فصل پذیرایی می کرد. من خود ندیدم و نشنیدم که غیرازبانوان محل، مردی ازمردان محل نیزدراین روضه های سه روزه شرکت کرده باشد. والبته این را می شنیدم که تنها دومرد حاضردراین مجالس، خود آقا مرتضی بود و روضه خوانی که بعداز روضه، حق اورا دریک نعلبکی می نهادند و تقدیمش می کردند. تا پیش ازانقلاب، حق الروضه ی روضه خوانانِ بی نشان سه تومان بود. وبنا به تشخّص روحانیان، این حق بیشتروبیشترمی شد. روضه خوان برصندلی می نشست و آقا مرتضی دم در. بساط میوه و پذیرایی همانجا بود که آقا مرتضی نشسته بود. نحوه ی نشستن آقا مرتضا زبانزد اهل محل بود. ندیده بودم اما شنیده بودم که آقا مرتضا با نحوه ی نشستن متواضعانه اش جگرهمگان را به آتش می کشید. این جمله ی آقا مرتضی معروف بود که می گفت: من هرچه دارم ازهمین دم ودستگاه است. پس داروندارم فدای این دستگاه. منظورش هم ازدستگاه، خاندان پیامبربود. بویژه دستگاه کربلا. وما این را ازآقا مرتضی باورکرده بودیم. او آدم صادقی بود. هرکجا هست دعای خیرما با او. پیش ازورود به ماجرا: آن روزدرمجاورت منزل آقا مرتضای معمارکه روز سوم روضه اش را برگزارمی کرد، ما به همان مجلس هفتگی روخوانی قرآن مشغول بودیم. حدوداً سی نفری می شدیم. ازهشت تا پانزده ساله. که بزرگترشان من بودم. بیست وسه چهارساله. برنامه روخوانی و تعریف کتاب ما که تمام شد، نوبت پذیرایی شد. که رونق اصلی پذیرایی با چای بود یا شربت. واگروضع بانی خوب بود، به این چای یا شربت، یکی دوجورمیوه نیزمی افزود. آن روزاما همان چای بود. واین برای بچه ها که چشم به راه میوه بودند، کمی گران آمد. یکی ازآنها به من پیشنهاد کرد: چای را اینجا بخوریم و میوه را برویم مجلس آقا مرتضای معمار. من قبول نکردم اما اصرارِمیوه گانه ی بچه ها کارخودش را کرد. ما ازخانه ی قرآنی خود بدرآمدیم و به خانه ی روضه ی آقا مرتضی دخول کردیم. ورود به مقدمه ی ماجرا: یا الله گویان داخل شدیم. آقا مرتضا که دم درمجلس مؤدب ودست به سینه نشسته بود ازجای جست و به استقبالمان آمد. بله، آنچه می گفتند درست بود. بساط میوه برقراربود. چشم به راه پایان روضه. چهارنفرازبانوانِ محل درکنجی چادرخود را به صورت کشیده بودند. این نشان می داد که ما درست زمانی به مجلس روضه پای نهاده بودیم که روضه خوانِ سی وچند ساله ای که برصندلی نشسته بود، پای به آستانه ی کربلا نهاده بود. روضه خوان صدای رسایش را به احترام تازه واردان فروکشید و ازورود به کربلا بازماند. همه ی ما یک به یک به اشاره آقا مرتضی دورتادور مجلس نشستیم. بناگاه، مخاطبان پنج نفره ی روضه خوان که دم دروازه ی کربلا ازحرکت بازمانده بود، فزونی گرفت. آنهم مخاطبانی جوان ونوجوان. اومگر یک چنین مخاطبانی را بخواب می دید. یا سالی یکی دوباردرمحرم وماه مبارک رمضان. اما حالا این مخاطب با پای خود به مجلس او آمده بود وبرای شنودن سخنان اوپیش روی او برزمین ادب نشسته بود. پس آهنگ حرکتش را تغییرداد. ازروضه به سخن. ازاشک به یک مقوله ی علمی. وپیش ازآن برای آقا مرتضای معمارتوضیح داد: آقا مرتضی، روضه سرجایش. روضه خواهم خواند. اما ورود این همه جوان و نوجوان به این مجلس، هم برای من مسئولیت آوراست هم برای شما که صاحب این مجلسید. طعم سخن روضه خوان به همه ی ما فهماند که او با لهجه ی نازنین شهرستانی اش، می خواهد به یمن ورود ما سخن ازیک مقوله ی علمی بگوید. چیزی که آن روزها به منابرروحانیان راه یافته بود و آنان برای اعتباربخشودن به سخن سنتی خود حتماً ازیکی دومطلب علمی سود می بردند. که یعنی: علم هنوزباید بدود تا به گردِ پایِ درستیِ سخن ما برسد. یا: ببینید، سخن ما مبتنی برعلم وتحقیق است. وروضه خوان ما که برای ورود به کربلا دورخیزکرده بود، با اجازه ی آقا مرتضای معمار وبانوان مجلس، روی به هندوستان برد و به طوایفی که دراطراف رودخانه ی گنگ زندگی می کنند. که: ای جوانان مجلس، مراقب باشید که فریب تان ندهند. این روزها روزهای فریب است. مراقب دین تان باشید. نکند یک وقت بخود بیایید و ببینید دیگران دین تان را ربوده اند. من بنا به تعهد واین لباسی که به تن دارم، شما را ازخطرها آگاه می کنم. نه ازهمه ی خطرها بلکه ازبعضی ها. ومقتدرانه ادامه داد: دشمن برای این که دین شما را ازدست شما بیرون بکشد، حتی به دستگاه خدا نیزدست می برد. ای جوانان، من اول به یک اشکال اساسی که این روزها باب شده می پردازم و بعد به این اشکال جواب می دهم تا شما بدانید چه دسیسه هایی دست بکارند تا دین شما را سست کنند. خوب گوش کنید ببینید من چگونه وارد بحث می شوم و چگونه ازبحث خارج می شوم. ورو به آقا مرتضای معمارکردوگفت: این هم هدیه ی من به این جوانها. ورود به اصل ماجرا: وبحث علمی اش را اینگونه شروع کرد: من درتحقیقاتی که انجام داده ام، متوجه شده ام که دراطراف رودخانه ی گنگ سه طایفه زندگی می کنند. سه طایفه با سه عقیده ی غلط. من این عقایدغلط را یک به یک برای شما وامی شکافم تا شما جوانان مراقب باشید مبادا به دام این عقاید باطل بیفتید. جواب همه را دارم. خواهم گفت. ازکجا شروع کنیم؟ ازشمال! درشمال رودخانه ی گنگ، طایفه ای زندگی می کنند که العیاذ بالله معتقدند خداوند درآفرینش “چشم” اسرافکاراست. یعنی چه؟ یعنی من وقتی می توانم با یک چشم ببینم، چرا دوتا؟ می آیند و این یک چشم اضافی را با موم پرمی کنند. حالا بشنوید ازجنوب. درجنوب رودخانه ی گنگ طایفه ای زندگی می کنند که العیاذبالله معتقدند خداوند درآفرینش “گوش” اسرافکاراست. وقتی من می توانم با یک گوش بشنوم چرا دوتا؟ می آیند و این گوش اضافی را با موم پرمی کنند. حالا برویم روی رودخانه. برروی رودخانه ی گنگ قایقرانانی درحرکت اند که معتقدند خداوند العیاذبالله درآفرینش “سوراخ بینی” اسرافکاراست. وقتی من می توانم با یک سوراخ بینی نفس بکشم چرا دوتا؟ می آیند و این سوراخ اضافی را با موم پرمی کنند. ودست ها را روبه ما گرفت وگفت: ای جوانهای مجلس، مبادا فریب این گنگی ها را بخورید. من با یک ادله ی محکم، بساط اعتقادی همه ی اینها را به آب می ریزم. چگونه؟ خوب دقت کنید ببینید چه می گویم: ودستش را بالا برد و پیروزمندانه گنگی ها را مخاطب قرارداد و فریاد کشید: آهای گنگی ها، بخاطرآن موم هایی که به چشم و گوش و سوراخ بینی تان فرومی کنید، غسل همه تان اشکال دارد! بعد از ماجرا: یکی دوسال بعدانقلاب شد وازانقلاب هم یکی دوسال گذشت. دریکی ازاستانهای جنوبی کشور به نمازجمعه رفتم. سخنورِپیش ازخطبه ها یکی ازمسئولین طرازاول استان بود. یک روحانی بلند بالا که تا دیدمش شناختمش. هموبا معرفی مجری آمد وپشت تریبون قرارگرفت ودرسخن خود اصرارورزید که دشمن بنای فریب جوانها را دارد وباید راه براو بست ویکی ازراههای فریب دشمن، ایجاد تشکیک درمحکمات دینی مردم انقلابی ایران است. وتا توانست درسخن علمی خود به گنگی ها واعتقادات سست شان تاخت و راه مقابله با این فرایند فریب را به همگان آموخت. ” آهای گنگی ها، این موم ها اجازه نمی دهند آب به پوست شما برسد. پس غسل همه تان باطل است”. آنسوتر از ماجرا: ایرانیان دراواخرعهد ساسانی به شدت ازجانب “مغ” ها یا روحانیانی که اقتدارفراوانی دردستگاه حکومت داشتند، درتنگنا وفشاربودند. این روحانیان درکنارپادشاهان ونظامیان چیزی به اسم ارزش برای مردم قائل نبودند وتا می توانستند ازاین گله ی سربه زیر می دوشیدند وبه وقت ضرورت آنان را به جنگ های تمام نشدنی گسیل می فرمودند. این شد که به محض حمله ی اعراب، مردمِ به تنگ آمده، به استقبال این تازه وارد ناشناس شتافتند تا مگرازبند روحانیان و عمله های شاهی نجات پیدا کنند. برای این مردمِ به تنگ آمده، سپاهیان عرب، همچون فرشتگان نجات، خواستنی بودند. مهم نبود این سپاه سوسمارخور، چه آینده ای برای آنان تدارک دیده است. مهم بدررفتن مردم ازداغ ودرفش حکومتیان و وعده های فریبکارانه ی روحانیان بود. درقرون وسطای اروپا نیز، روحانیان وکلیسا قرن ها وقرن ها قدرتی عمیق درزیروبالای زندگی مردم پیدا کردند. این دستگاه دینی، راه را برای هرجنایت شاهان می گشودو ازهمین دنیا تکلیف بهشت ودوزخ خدا را روشن می فرمود. درهمه ی این گذشته های تاریخی، روحانیان، نه دررأس، که درکنار قدرت های اصلی (پادشاهان و حاکمان وامیران) حضورداشتند وراه را برای شمشیروغارت آنان می گشودند والبته خود نیز به سهمی ازاین غارت دست می یافتند. درتجربه ی جمهوری اسلامی ایران، روحانیان، تجربه ای به تجربه های تاریخ افزودند. وازحاشیه ی قدرت درعهد ساسانی و قرون وسطای اروپا، به متن ورأس حکومت ورود کردند. این ورود اگر به نتایج درخشان می انجامید، نگاه نگرانِ همگانِ تاریخ را دگرگون می کرد. که: می توان روحانی بود و پاک بود. می توان روحانی بود و با علم سرسازگارداشت. می توان روحانی بود و به مردم بها داد. می توان روحانی بود و قدرت را در فرابردن شأن ومنزلت انسانی مردم هزینه کرد. می توان روحانی بود ودزد نبود. می توان روحانی بود و آدم نکشت. می توان روحانی بود و با همان الفبای زلال احکامی به عالم ننگریست. می توان روحانی بود و سانسورنکرد. می توان روحانی بود و به پای مردم سوخت. می توان روحانی بود و دست دردست مردم به آسمان انسانیت سفرکرد وبه ستاره های رشد سرزد و از سیاره های ادب و فهم سراغ گرفت. ومی توان روحانی بود و دروغ نگفت. تتمهی ماجرا: افسوس که این تجربه به انحراف گرایید. وما تنها ترین فرصت تاریخی خویش را ازکف دادیم. وجای خالی پازل روحانیت را با این تجربه ی عینی پرکردیم که: اگرروحانیان به قدرت برسند، علم فرومی کشد، دروغ وفریب و تظاهرو چاپلوسی وریا پا می گیرد، دزدی رواج پیدا می کند، اعتیاد ومصرف و بی کاری بالا می گیرد، خون بی گناهان بی بها می شود، برمنبرخود روحانیان قفل زده می شود. وسایل کاری نوری زاد توسط ضابطین و رابطین همان روحانیانِ حاکم به یغما می رود. ومردمِ به تنگ آمده ای بسا برای رهایی ازتنگناهای حکومتی، به هرمهاجم خارجی به چشم فرشتگان نجات بنگرند. راستی چه می شد اگر امسال” سال آشتی ملی” نام می گرفت؟ وروحانیان ما دراین پازل کامل شده ی شخصیت خویش خللی می گشودند و به همه ی جهانیان می فهماندند که: روحانیان حاکم، می توانند توبه کنند. می توانند پوزش بخواهند. می توانند مردمی باشند. می توانند ظلم نکنند. ومی توانند ابزار کاری ربوده شده ی نوری زاد را به او بازبگردانند.
|
رئیس اتاق بازرگانی تهران: در جنگ اقتصادی به سر میبریم Posted: 24 Mar 2012 12:44 AM PDT جــرس: رئیس اتاق بازرگانی تهران با بیان اینکه ما در جنگ اقتصادی به سر میبریم، شرایطی که هزینههای تولید را افزایش داده است، گفت: چه اشکالی دارد در این شرایط که درآمدهای نفتی را نیز افزایش داده است، دولت برای حمایت از تولید برنامهریزی کرده و بخشی از هزینههای بیمه، مالیات و حمل و نقل تولید را تقبل کند.
مصرف کنندگان محصول تولید داخل را بخرند
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |