جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


آقای خاتمی! بفرمایید آخر صف

Posted: 04 Mar 2012 07:27 AM PST

صدیقه وسمقی
راه حل بحران، همراهی وسازگاری مردم و معترضان با ستمگری و استبداد نیست



جنبش سبز ایران راهی دراز و سخت پیش رو دارد. در این مسیر سبز باید از موانع بسیار گذشت. از مهمترین این موانع ، استبداد است. جنبش سبز ، در راه بی بازگشت خود تا کنون هزینه های بسیار داده است. چه سروها و شمشادها که در این راه با تیشه استبداد بر خاک افتاده اند ! وچه دلاورانی در زنجیر بیداد گرفتار آمده اند !
راهیان این راه ، نیک می دانند که رقیب شان ، رقیب فکری و سیاسی و حزبی نیست ، که اگر چنین بود کار بدین منوال که هست نبود. کار رهروان این جنبش به زیر آوردن بیداد و استبداد ودروغ و تزویر و زدودن ناپاکی و بی خردی از دامان ایران زمین است . این راه را نمی توان سپرد و به آخر برد ، مگر با صداقت ، وفاداری و استقامت . آنان که تاامروز به نمادهایی برای این جنبش بدل شده اند ، کسانی هستند که تا اینجا جز صداقت ، وفاداری و پایداری از آنان دیده نشده است . لازم نیست همه ما تبدیل به نماد شویم و در صف اول نقش آفرینی کنیم ، اما لازم است همه ما صداقت و پایداری را که شرط وفاداری است مشق کنیم، که این مشق، هم م ارا در پیمودن راه و هم در ساختن آینده کشور به کار می آید. هر کس بدون آن که درس پایداری و وفاداری را مشق و تمرین کرده واز آزمون آن با نمره قبولی بیرون آمده باشد، به صفوف جلو برود و درطول مسیربه دلیل عدم آمادگی لازم از پای در افتد، ممکن است زیر دست وپا بماند !

محمد خاتمی پس از انتخابات سال 88 داوطلبانه کوشیده است در صف اول نقش آفرینی کند و پرچم در دست بگیرد. شاید او هنوز هم نمی داند جنبش چه می خواهد و چه سختی هایی در پیش است. من به عنوان یک دوست به خاتمی می گویم که بفرمایید آخر صف !

مهدی کروبی در مناظره انتخاباتی به میرحسین موسوی به عنوان اتمام حجت گفت که آیا میدانی چه سختی هایی پیش روی ماست؟ در مقابل این سختی ها چه خواهی کرد؟ وافزود که معلوم نیست چه بر سر ما می آید. او با شناختی که از ساختار درون حاکمیت داشت، با هشیاری می دانست که در چه راهی قدم نهاده است. از همین روست که بارها با صراحت به دوستان خود گفته است که همه دارایی و هستی خود را در این راه هزینه می کند و از جانبازی نیز هراسی ندارد و الحق که تا کنون نیز چنین کرده است. میرحسین موسوی نیز در پاسخ به کروبی گفت که خواهد ایستاد وبه راستی که او وهمسر گرانقدرش زهرا رهنورد نیز بر سر پیمان خود با مردم ایستاده اند. باید گفت حتا این عزیزان ارزشمندی که تا کنون برای پیشبرد این جنبش هزینه ها پرداخته اند نیز اگر از این پس ایستادگی نکنند، حرکت آزادیخواهی و استبدادستیزی ملت ایران متوقف نخواهد شد. میزان مقبولیت و امکان نقش آفرینی هر کس در جنبش سبز بسته به میزان وفاداری او به خواسته های جنبش و پایداری او در این راه است .

هر کس به هر دلیلی وبا هر توجیه و تحلیلی و در هر مقطعی بخواهد وارد بازی های سیاسی شود ویا در کمند فریب و تزویر افتد ، فقط می تواند برسرنوشت خویش تاثیر گذار باشد و نه بیش از آن . راهیان جنبش در هر قدم درسها می آموزند . اگر برخی گمان کنند در مقاطع حساس می توانند با حافظان و مدافعان استبداد به مذاکره بنشینند و با مصالحه برخیزند ، باید بدانند که این کار حاصلی جزآلودن خویش ندارد . این جنبش ماهیت حزبی و گروهی ندارد و خواسته های آن ملی و انسانی است . از همین رو این خواسته ها قابل مصالحه با هیچ قدرتی در هیچ زمانی نیست . حتا دلایلی مانند اینکه شرایط کشور بحرانی است ویا امنیت آن مورد تهدید قرار گرفته نیز توجیهات مناسبی برای دست کشیدن از خواسته های مشروع و نجاتبخش جنبش به نفع حاکمان نیست . چرا که بحران های موجود نتیجه سیاست های نادرست داخلی و خارجی همین حاکمان است. فراموش نکنیم که در هر شرایطی اعم از بحرانی و غیر بحرانی ، این حاکمانند که باید با مردم سازگاری داشته باشند. راه حل بحران، همراهی وسازگاری مردم ومعترضان با ستمگری و استبداد نیست . این راه حل که شاید برخی به آن می اندیشند ، نتیجه تحلیل وارونه از واقعیات است .گره افتاده در کار کشور، جز با کوتاه آمدن حاکمان بحران آفرین از مواضع لجوجانه خود در برابر مردم باز نخواهد شد. آنان که در صدد اصلاح امور کشور هستند حتما این نکته بدیهی را می دانند که مصالحه با ستمگران و کسانیکه دست هایشان به جان و مال مردم آلوده است هرگز به اصلاح امور کشور نمی انجامد. از نقاط برجسته جنبش سبز اینست که رهروان آن کورکورانه از هیچکس دنباله روی نمی کنند. پس همه با صداقت و پایداری به آرمانهای این جنبش وفادار باشیم ودر حد بضاعت خویش جنبش را یاری کنیم .


 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

چامسکی:تهدید واقعی برای جهان، رژیم اسرائیل است

Posted: 04 Mar 2012 07:48 AM PST

ایران تهدید نیست
  جرس: نوام چامسکی؛ استاد دانشگاه و کارشناس برجسته آمریکایی در مقاله ای می نویسد: برخلاف آنچه تبلیغ می شود، ایران تهدیدی برای صلح جهانی نیست بلکه تهدید واقعی برای جهان رژیم اسرائیل است که تاریخی مملو از تجاوز و اشغال دارد.

 
به گزارش خبرگزاری مهر، چامسکی در مطلبی که از وی در سایت In These Times به چاپ رسیده می نویسد: در حالی که تنش ها بین ایران و غرب افزایش می یابد 120 کشور عضو جنبش غیر متعهدها بر این عقیده هستند که ایران حق غنی سازی اورانیوم را دارد.

وی می نویسد: نگرانی ها در باره تهدید فوری جامعه جهانی از سوی ایران یک "کد رمز" برای متحدین آمریکاست و مردم جهان تمایل دارند تا موضوعات را متفاوت ببینند.

وی می نویسد: رسانه ها معمولاً درباره احتمال حمله اسرائیل به ایران و تعلل آمریکا در این ارتباط اشاره می کنند و این افزایش تنش ها بصورت توهم آمیزی منعکس کننده شرایط جنگی در زمان حمله به افغانستان و عراق است. جنبش غیر متعهدها بر حق ایران برای غنی سازی تاکید دارد و این دیدگاهی است که اکثریت آمریکایی ها هم بر اساس نظر سنجی به آن اعتقاد دارند.

استاد دانشگاه ام ای تی. در بخش دیگری از مقاله خود آورده است : بر اساس نظرسنجی که از سوی مؤسسه زاگبی و مؤسسه بروکینگز صورت گرفته اروپایی‌ها اسرائیل را به عنوان بزرگترین تهدید برای صلح جهانی می دانند و در جهان عرب هم اقلیت کوچکی از سیاست های ایران ناخرسند هستند و اسرائیل و آمریکا بعنوان یک تهدید آنی تلقی می کنند. اکثریت در جهان عرب بر این باورند که در صورت برخورداری ایران از بمب اتمی منطقه امن تر خواهد بود و در مصر در زمان بهار عربی 90 درصد چنین عقیده‌ای داشتند.

در ادامه این مطلب آمده است: مفسرین غربی تفسیرهای زیادی را درباره حمایت دیکتاتورهای عربی از آمریکا در برابر ایران داشته اند در حالی که این حقیقت را نادیده می گیرند که اکثریت مردم این کشورها مخالفت مواضع دولتمردان خود هستند.

چامسکی با اشاره به اظهار نظرات برخی نظامیان آمریکایی در باره خطرات تسلیحات اتمی اسرائیل می نویسد: نگرانی عمده هم اکنون این است که اسرائیل به دنبال تحریک ایران برای اقدام خواهد شد تا بتواند از این طریق آمریکا را وارد نبرد کند.

در ادامه این مطلب، نویسنده به تاثیر سوء تحریم های ایران برای مردم اشاره می کند و می نویسد: در ایران این تحریم ها حتی از سوی اوپوزیسیون هم محکوم شده است و می تواند تاثیراتی همچون تحریم‌های عراق داشته باشد که در نهایت می توان آن را بعنوان نسل کشی قلمداد کرد.

چامسکی با اشاره به گزارش های سازمانهای اطلاعاتی آمریکا مبنی بر اینکه "ایران تهدید نظامی برای غرب نیست"می نویسد: ایران توانایی بسیار محدودی در استقرار نیروها دارد و دکترین استراتژیک این کشوردفاعی و در راستای بازداشتن دیگران از تهاجم و استفاده از شیوه های دیپلماتیک تا جای ممکن است. اگر جمهوری اسلامی به دنبال توسعه تسلیحات اتمی باشد که تاکنون اینگونه نبوده این بخشی ازاستراتژی بازدارندگی آن کشورخواهد بود واین حق از سوی تحلیلگران معروف سیا همچون "بروس ریدل" هم به ایران داده شده و وی در این باره گفته است : اگر من یک برنامه ریز امنیت ملی در ایران بودم تسلیحات هسته ای را برای بازدارندگی دنبال می کردم.

این کارشناس ارشد خاورمیانه به اتهام دیگری علیه ایران اشاره می کند و می نویسد: اتهام دیگری که به ایران وارد می شود این است که تهران در صدد افزایش نفوذ خود در کشورهای همسایه ای است که آمریکا و انگلیس به آنها حمله و آنها را اشغال کرده است.آنها می گویند که ایران ازمقاومت دربرابر تهاجم اسرائیل به لبنان حمایت می کند ومخالف اشغال اراضی فلسطینی از سوی اسرائیل است و این اقدامات تهران به عنوان تهدیدات غیر قابل تحمل برای نظم جهانی تعبیر شده است.

وی در ادامه به لزوم عاری سازی خاورمیانه از جمله، ایران، اسرائیل، پاکستان، و هند از تسلیحات هسته ای اشاره می کند و می گوید: این درخواستی بود که در کنفرانس بازنگری ان پی تی در ماه مه سال 2010 در نیویورک داده شد گرچه آمریکا در ظاهر از آن حمایت کرد اما این حمایت مشروط بود. منطقه عاری از تسلیحات هسته ای تا زمانی که بین اسرائیل و اطرافیانش صلحی برقرار نشود نمی تواند عملی شود. تاسیسات و فعالیت های هسته ای اسرائیل باید از بازرسی های بین المللی مستثنی شود و هیچ کشوری ملزم و مجبور به ارائه اطلاعات در باره فعالیت ها و تاسیسات هسته ای از جمله اطلاعاتی در باره انتقال تاسیسات هسته ای به اسرائیل در گذشته به اسرائیل نباشد.

در پایان مطلب آمده است: برای جامعه جهانی اینکه ایران ممکن است به توانایی هسته ای دست پیدا کند تهدید است اما برای بسیاری از جهان تهدید تنها از سوی بازیگری در منطقه است که هم اکنون تسلیحات هسته ای و تاریخی طولانی از تجاوز و حمایت از سوی ابرقدرت جهانی دارد.

بیانیه اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور بمناسبت ۱۴ اسفند

Posted: 04 Mar 2012 07:33 AM PST

۴۵ سال از درگذشت دکتر محمد مصدق گذشت
  جرس : بمناسبت چهل و پنجمین سال وفات دکتر محمد مصدق، "اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور" با انتشار بیانیه ای یاد این بزرگمرد تاریخ ایران را گرامی داشتند.

به گزارش  نــدای آزادی، بیانیه بشرح زیر است :


۴۵ سال از درگذشت دکتر محمد مصدق گذشت!

در این ایام تیره و تار که ابر سیاه فتنه مطلقه با فساد فراگیر مالی و سرکوب سپاه ستم و ریاکاری زاهدان خرافات پرورش بر همه جا سایه افکنده، بیش از هر وقت نام آن پیر برنائی که پرچم همبستگی را برای پاسداری از حقوق ملت و منافع ملی برافراشت به بزرگی یاد می شود و با زنده شدن خاطرات پرشور مبارزات ملت در برابر استثمار و استعمار کهن انگلستان و استبداد سلطنتی، باور به نیروی ملت در غلبه بر استبداد ریشه دار امروزی را عمیق تر می سازد.

در تاریخ معاصر ایران، بی شک دکتر مصدق از مصمم ترین، مقاوم ترین، شجاع ترین، اثر گذارترین و سالم ترین سیاست مداران آشفته بازار سیاست ایران بوده است. او تجلی غرور ملی ایرانیان است، غروری که نه بر نفی ملل دیگر استوار است و نه مبتنی بر ناسیونالیسم افراطی.

پنجه در پنجه شیر پیر، بریتانیای کبیر! انداختن، به پشتیبانی یک ملت، و روانه کردنش به جزیره خود تا بداند با ملتی مصمم طرف است، کاری بود که تنها از شخصیت های شجاعی ساخته است که سلامت نفس و ایمان به حقانیت راه خود داشته باشند. مصدق بر آن بود تا ایرانیان را به جایگاهی که به حق شایسته آن بودند برساند. برای او آنچه بیش و پیش از هر چیز اهمیت و ارزش داشت، منافع ملی ایران و دفاع از حقوق اساسی ملت بود. مصدق برای نهادینه کردن اصل "احترام به قانون" نه در پی واژگونی نظام سیاسی بود و نه آرمان رفاه ملت را در آسمان های خیال و خرافات جستجو می کرد.

مصدق نه از درآمدهای میلیاردی نفتی بهره داشت، نه ارتش در کنترل او بود، نه بر بسیج و سپاهی سرکوبگر تکیه داشت، نه از تهدید بستن تنگه هرمز و ترور عوامل دشمن استفاده کرد، با این حال تنها به پشتوانه ملت و تنی چند از یاران وفادارش، در حالی که در دو جبهه استبداد سلطنتی و استعمار می جنگید، بدون دشنام و مشت های گره کرده! موفق شد به نیروی حسن سیاست و تدبیر و استفاده از قانون و حقوق بین الملل و اتکاء به افکار عمومی جهانیان، بزرگترین قدرت استعماری جهان آنروز را در دادگاه بین المللی لاهه به زانو درآورد و به مدد منطق برترش رای نماینده انگلیس را نیز به نفع ملت ایران برگرداند!

دریغ و افسوس که قدر او نشناختیم و در غفلت ِمراقبت از دستاوردهای پیروزی، تنهایش گذاشتیم و با اشتغال به اختلاف و تفرقه در تقسیم غنائم، به دشمنی که از در بیرون رانده بودیم فرصت دادیم تا با همدستانی دیگر از پنجره وارد شود. دریغ و افسوسی دگر که باز هم این تجربه را تکرار کردیم و از چاله به چاهی عمیق تر افتادیم، شرح این هجران و این خون جگر، این زمان بگذار تا وقت دگر!

اینک جنبش سبز ملت ایران در ادامه آرمان های مصدق و انقلاب سال ۱۳۵۷، با توجه به تحولات زمانه و به مقتضای نیازهای نوین، راه خود را گشوده است، مصدق با استبداد و استعمار توامان در نبرد بود و امروز ملت ایران هرچند از جهاتی از استعمار کهن عبور کرده است، اما اسیر استبدادی ریشه دارتر و خانمانسوزتر شده است. تاریخ صادق ترین گواه است که ملت ها هرگاه آزادی را اراده کنند و بهایش را بپردازند، بالنده و بارور می شوند و در آغوشش می گیرند. استبدادگران نیز به خاطر رقابت های درونی و فساد قدرت و طبیعت تمامیت طلبی و ستم کاری، به کهولت و زوال می گرایند، نمودار این زوال و آن بالندگی و باروری همواره در تابلوی تاریخ نمایان بوده است، کاش طغیانگران می دیدند و ببینند.

۱۴ اسفند ۱۳۹۰

اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور

 

‫بازداشت جوان المپیادی در قم به جرم ارتباط با مراجع

Posted: 04 Mar 2012 07:28 AM PST

جرس: محمدرضا دانایی دانش آموز نخبه و المپیادی شهرستان قم، بعد از حضور ماموران امنیتی درمنزل پدری اش بازداشت شده است.

به گزارش ندای سبز آزادی، این جوان نوزده ساله قمی با بیوت مراجع حامی جنبش سبز از جمله آیات عظام بیات زنجانی و صانعی ارتباط غیر سازمانی داشته و در امور مختلف مذهبی و فنی مشارکت می کرده است.

از روز چهارم اسفند تا امروز مراجعات خانواده وی به مراجع قضایی و امنیتی نیز به نتیجه ای نرسیده و اتهام او اعلام نشده است.

به دستور مسئولان امنیتی، همایش اندیشه های شهید بهشتی لغو شد

Posted: 04 Mar 2012 07:07 AM PST

 جرس: همایش علمی «بازخوانی اندیشه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شهید آیت‌الله دکتر بهشتی- نگاهی دوباره» برگزار نمی‌شود.

به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آیت الله شهید بهشتی ، با کمال تأسف، به رغم تعامل با مقامات مسئول و تلاش بسیار، همایش علمی «بازخوانی اندیشه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شهید آیت‌الله دکتر بهشتی: نگاهی دوباره» برگزار نمی‌شود. این همایش قرار بود روز دوشنبه 15 اسفندماه توسط بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید آیت‌الله دکتر بهشتی و با مشارکت دانشگاه مفید در قم برگزار شود. لکن به دستور مقامات امنیتی شهر قم از برگزاری آن جلوگیری به‌عمل آمد.


در ادامه اطلاعیه این بنیاد آمده است: شایان ذکر است که اولین تاریخ برگزاری همایش، روز دوشنبه اول اسفندماه تعیین شده و مقرر بود با مشارکت بیش از بیست و پنج اندیشمند و صاحب‌نظر حوزوی و دانشگاهی در موضوعات علوم سیاسی و اقتصاد برگزار شود که مسئولان امنیتی، ابتدا خواهان لغو آن یا عدم حضور فرزندان شهید بهشتی شدند که با مذاکراتی که بین مسئولان دانشگاه مفید و مقامات امنیتی صورت گرفت، توافق شد فرزندان شهید بهشتی از ارائه مقاله خودداری کنند و همایش به بعد از برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی موکول شود. با این همه، چند روز پیش اعلام شد که بنا به دستور مسئولان امنیتی تهران به اطلاعات قم، همایش لغو گردید.

بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید آیت‌الله دکتر بهشتی ضمن عرض پوزش از کلیه مدعوین و شرکت کنندگان در همایش،اعلام کرده مقالات پژوهشگران محترم در سایت نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی منتشر و در دسترس علاقمندان به اندیشه‌های یکی از مهم‌ترین رهبران انقلاب و معماران جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت.

 

 

 

چرخه انتخابات و سیاست در ایران و جهان

Posted: 04 Mar 2012 05:54 AM PST

محمود صدری
بی تفاوتی مردم نسبت به دموکراسی زنگ خطر برای نظام است و بی اعتمادی آنها  آخرین میخ بر تابوت آن.

 

 

راههای طی شده (۳۱)


 

آنچه پیش رو دارید آخرین مجموعه مقالات سالهای قبل است که به مناسبت انتخابات بی‌رونق چند روز قبل در پیرامون اینگونه مسائل منتشر شده اند. بخش آینده این ستون به مبحثی نوین اختصاص خواهد داشت.

 


***

 


این مقاله را در ابتدای حکومت آقای احمدی نژاد نوشتم. هنوز هم بر همان رای هستم که رجعتی که با آمدن ایشان آغاز شد نیم عمر جمهوری اسلامی را رقم می زند. این دوران را که پشت سر گذاشتیم دوران بلوغ و به ثمر نشستن میوه‌های نهالی که در ۱۳۵۷ غرس آنرا شاهد بودیم
 

رجعت رادیکال ها؟


آیندگان که به حال و روز ما نگاه می کنند آنرا به عنوان لحظه ای زود گذر در حیات فرهنگی ایران خواهند دید که در عین حال باردار شرایط و واقعیت های آینده بوده ولی، شانس ما، این "لحظه" زود گذر تاریخی بخش عمده ای از عمر ما را تشکیل می دهد. از آنجا که نمی توانیم سواربر "ماشین زمان" آن نویسنده انگلیسی از این حباب بیرون بزنیم و از دورنمای آینده بزمان حال نگاه کنیم، چرا برمرکب تاریخ مقایسه ای ملت ها ننشینیم و از آن چشم انداز طالعمان را نبینیم؟ شاید بتوانیم بفهمیم بلاخره در حال صعودیم یا نزول؟ یا اینکه مثل اسب عصاری دور محورمان می چرخیم؟ مثلاً خیلی ها میخواهند بدانند چطور شد بعد از دهه پر تلاطمی که "اصلاحات" لقب گرفته جریان دیگری که در آن واحد رادیکال و محافظه کار خوانده می شود روی کار آمد؟ آیا این شرایط نوبر این داراست یا ثمر باغهای دیگر هم بوده؟


پدیده ای در تاریخ طبیعی انقلابات هست که جامعه شناسان به آن "رجعت رادیکال ها" می گویند. سابقه آنهم به انقلابهای روسیه و چین بر می گردد که یکی دو دهه بعد از جا افتادن انقلاب و فروکش کردن تب سیاسی سالهای اول، رادیکال ها برگشته اند و با این ایدئولوژی که ایده الهای انقلاب فراموش و یا به آنها خیانت شده کارها را موقتاً قبضه کرده اند. این بازگشت در حدود نیمه عمر آن دو انقلاب رخ داده وتا آخرین مهماتِ عمل نکردهً اوان انقلاب را خرج نکرده از صحنه خارج نشده. البته آیه نازل نشده که آنچه دریک جا اتفاق افتاد به همان ترتیب و تفصیل در جای دیگری هم اتفاق بیافتد ولی درس عبرت که می شود گرفت. ادبیات سیاسی آن دوران را که می خوانی پر از یاس و بدبینی نسبت به آینده تحول واصلاحات است. آنرا خوش بینانه، ساده انگارانه، و ورشکسته می دانسته اند و هرکس هم ساز دیگری کوک می کرده انگ "اتوپیائی" می خورده. خب آنها هم الحق درآن "لحظهً تاریخی" در کلبه احزانی بوده اند که تنها لسان الغیبی مثل حافظ می توانسته که در آینده اش گلستانی ببیند.


و اما الگوی سیر تاریخی ما به گمان من نه در مسیر صعودی است و نه نزولی بلکه سیری "نوسانی- صعودی" دارد. علت آنهم یادگیری جمعی از یکسو و یادگیری های تازه از سوی دیگر است. مردمی هستیم که دو بار از یک سوراخ گزیده نمی شویم ولی راهی را می رویم که سوراخ سمبه زیاد دارد و ما هم جای گزیدنی کم نداریم! بهر حال، با هر مشقتی شده بالا می رویم ولی از پلکانی مار پیچ و در فضائی حلزونی. در حرکت وضعی مان بنظر می آید به شرایط گذشته بازگشته ایم ولی در حرکت انتقالی هرگز. ساعت پاندول داری را مجسم کنید که گذاشته اندش پشت وانت از جاده شیب دار بالا می برند. ما آن پاندول هستیم.


***

این مقاله به اواخر دوران اول ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد باز می گردد. توضیح دیگری لازم ندارد!


دور برگردان


در ترافیک یک جاهائی هست که می فهمی اشتباه آمده ای ولی علامت کذائی دور زدن ممنوع نمی گذارد برگردی. یا باید بروی از تقاطع بعدی بیائی، یا اگر فرعی دیدی بپیچی سروته کنی. و ای کاش در عرصه سیاسی هم کار به همین راحتی بود. یک راهی را اشتباه آمده ای. حالا مگر می شود به همین آسانی ها برگشت؟ اولاً چندان مطمئن نیستی راه را غلط آمده ای. به خودت می گوئی یک تقا طع دیگر هم برویم ببینیم چطور می شود. دوم آنکه نمی خواهی خودت را ضایع کنی، همینطور می روی راه برگشت را طولانی تر می کنی. تازه جریمه ها هم با لا تر است. یک گردش به چپ یا گردش به راست غیر مجاز، تصدیقت را گرفته اند رفته ای توی صف.


حالا روی سخن این محاورات کنار گودی با دوستان اصلاح طلب است که ده سال در بزرگراه با سرعت چهل رفتند و فکر نکردند که در پراتیک هم مثل ترافیک خطر کند روی کمتر از تند روی نیست. دوستی که عمری را در راه ایده آل های سیاسی صرف کرده می گفت از جاده هراز می آمدیم دیدیم بطول چند کیلومتر همینطور ماشین ها پشت هم تلنبار شده اند گفتیم لابد ریزشی تصادفی چیزی شده. آمدیم جلو دیدیم نه یک رنو بدون مانعی در برابرش همینطور آرام آرام سیاحتی می رود. ماشین های پشت سرش هم باید حرص بخورند و پا روی کلاچ- ترمز بروند یا آنکه خطر کنند بیاندازند از آنطرف خط ممتد. این داستان مال اواخر حکومت آقای خاتمی است. می گفت نمی دانم چرا یکدفعه یاد این سید بزرگوار افتادم. از آنطرف، همین دوستانی که در جاده باز لاک پشتی می رفتند در کوچه فرعی های اطراف شورای شهر کورس گذاشته بودند. از همه مهمتر آنکه آنجا که اقتضا می کرد خط عوض نکردند، فرعی نیانداختند، دور نزدند. یکیشان می گفت خب یک چیزی را که گفته ایم که نمی شود زیرش هی تبصره بزنیم. "حرف مرد یکیست." آخر کی گفته؟ باید این کلام مرد سالارانه را با منطق "حرف حق یکیست" تاخت بزنیم. تصحیح مسیر برای رسیدن به هدف اصلی که اشکالی ندارد. مگر سعدی علیه الرحمه نفرموده: ای همیشه حاجت ما را پناه/ بار دیگر ما غلط کردیم راه؟ اشتباه کردیم جریمه اش را بدهیم بعد بیاندازیم توی مسیر صحیح. نکردند. فکر می کردند حمایت مردم از اصلاحات بی قید و شرط است. غرور بود، اکراه از قبول اشتباهات بود، بهره مندی از قدرت هم بود، تعارف که نداریم. بسوزد پدر این ماده مخدر منصب که صالح و طالح نمی شناسد. خلاصه این بود که اعتماد ملت سلب شد و یکسالی از صندوق انتخابات قهر کردند که البته عکس العملی قابل فهم (ولی پر هزینه) بود. حالا هم طوری نشده. هم طرف مقابل مانده که کدام جناح را برای بحران های داخلی و خارجی مملکت شماتت کند، هم مردم دو باره به صحنه انتخابات آمده اند. مثل اینکه حال همه جا آمده. بسم الله، راهنما ها را بزنیم. اوضاع بحرانی است ولی هیچوقت برای تصحیح مسیر دیر نیست. این از آن ماهی هاست که هر وقت از آب بگیرید تازه (و البته لیز) است.


***


این مقاله ای بود در آستانه انتخابات پیشین نگاشتم و در آن ضمن دعوت مردم به شرکت در انتخابات مسئولین را به انصاف و احترام به آرا مردم خواندم و هشدار دادم که اگر چنان نشود مشروعیت حکومت زیر سوال خواهد رفت و از آن پس تنها به زور سرنیزه می توان حکومت کرد. متاسفانه همه آنچه از آن پرهیز داشتیم اتفاق افتاد. اسبی که در حکایت زیر از آن یاد کرده ام از قحطی جان داد، اعتماد مردم از چرخه انتخابات سلب شد، و دهقان ماند و طویله اش. از این پس نظارت شعبده بازی، انتخابات نمایش پانتومیم، و مجلس صحنه خیمه شب بازی خواهد بود.


انتخاباتِ چی؟


سالی که در پیش داریم سال مهمی است چون سال انتخابات است و تشکیل مجلس جدید. می توانید تصور کنید کسی که چنین حرفی را در محفلی بزند با چه عکس العملی مواجه خواهد شد؟ بعید نیست که سایر مدعوین صندلی خود را از او کنار بکشند و اخم کنند که شب عید چه جای این حرفهای ملال آور است. شاید هم حتی به عقلش شک کنند. و همه حرف هم همینجاست. چرا این روزها اکثریت مردم سخن از انتخابات و مجلس را که قرار است استوانه سیاست مملکت و تعیین کننده آینده این ملت باشند پرت و بی ربط می شمارند. آیا این زنگ خطری برای مردمسالاری در ایران نیست؟ و اگر چنین است مسئول این بی تفاوتی کیست؟


داستانی تعریف کنم که فروید در یکی از کتابهایش آورده و البته استفاده دیگری از آن کرده. دهقان خسیسی اسبی داشت. یکروز با خودش فکر کرد این اسب با اینهمه آذوقه که می خورد کلی به من ضرر می زند. بگذاریک خوشهً مختصر از غذایش کم کنم ببینم چه فرقی در رفتارش پیدا می شود؟ اینکار را کرد و هیچ تفاوتی ندید. فردا یک خوشهً دیگر برداشت و باز هم تفاوت چندانی مشاهده نکرد. همینطور آذوقه این زبان بسته را کم می کرد ولی روز بروز تفاوت عمده ای نمی دید و به خودش می گفت لابد اثری ندارد، و اصلاً شاید این اسب با غذای کمتر بهتر کار می کند، به هر حال اسب ما که هنوز روی پاست. تا اینکه یکروز در طویله را باز کرد و "با کمال تعجب" دید اسب کذائی جان به جان آفرین تسلیم کرده.


حالا این حکایت دموکراسی ما در آستانه سومین دههً انقلاب است. آنهائی که هر روز گوشه ای از آن را میزنند و پیچ و مهره ای از آنرا شل می کنند: روزنامه ای را می بندند، نماینده یا کاندیدائی را بدلایل بنی اسرائیلی رفع صلاحیت می کنند، مصوبات نمایندگان مردم را نادیده می گیرند، برای فعالان سیاسی پرونده سازی می کنند یا آنها را با تهدید یا تطمیع از صحنه خارج می کنند، و فردای آن روز هم تفاوت عمده و محسوسی در کردار و گفتار مردم مشاهده نمی کنند بدانند که با هررفتارشان خوشه ای از آذوقه اعتماد مردم به نظام برداشت می کنند. با ادامهً این سیاستها اوضاع بتدریج (ولی به یقین) وخیم تر می شود و ملت از بی تفاوتی به سوی بی اعتمادی سوق می کند. نگوئیم نمی شود. از گذشته سر مشق بگیریم. ببینیم چطور شد که مجلس معتمد و محبوب زمان مصدق به مجلسی فرمایشی آماج کاریکاتور ها و جوک های نشریه توفیق مبدل شد؟ در آستانهً سال نو به آنها که در موقعیتهائی هستند که می توانند نظام قانونی مردم سالارانه ایران را تقویت یا تضعیف کنند هشدار می دهم که ضرب المثل مشهور که "احترام امامزاده با متولی آنست" را بیاد بیاورند. اگر بی تفاوتی گستردهً مردم نسبت به فرایند دموکراسی ایران اولین زنگ خطر قطع رابطهً مردم با نظام است، بی اعتمادی آنها به آن آخرین میخ تابوت مشروعیت نظام خواهد بود.


***

این مقاله ای مقایسه ای بین انتخابات آمریکا که در آن اوباما پیروز شد، و آرایش نیروهای سیاسی ایران آن زمان بود. هدف از این مقاله تاکید بر ترجیح واقعیت گرائی در بزنگاههای تاریخی برای ایده آل گرائی بود.


درسهائی از انتخابات آمریکا برای ایده آلیستهای خرد گرا


می گویند "سیاست هنر ممکنهاست" (نه باید ها) و انتخابات اخیر آمریکا در این نکته خوش استدلالی است. پس از اتمام مراحل انتخاباتی مقدماتی انتخابات در ماه اوت سال 2008 گزینهً اوباما یا مک کین در برابر مردم آمریکا قرار گرفت، گزینه ای که برای بسیاری از آرمان طلبان و عدالت جویان از ایده آل مطلوب دور بود. کاندیداهای دیگری بودند که شجاعانه اصول موضوعهً سیاست داخلی و خارجی آمریکا را به چالش کشیده بودند. آقای رالف نیدر از جناح چپ و آقای ران پاول از جناح راست مواضع غیر عقلانی و غیر انسانی آمریکا در خاور میانه، تاثیرات مخرب لابی های سیاسی، اقتصادی، و مذهبی در فرایند سیاسی کشور، و میلیتاریسم نهادینه شدهً آمریکائی را زیر سوال برده بودند ولی جو سیاسی آمریکا حکم می کرد که هردو آنها در همان مراحل ابتدائی اتنخابات از گردونهً نامزد های دو حزب بزرگ خارج شوند و شانس انتخاب شدنشان به "امکان دوام یک گلوله برف در جهنم" (بنا به ضرب المثل آمریکائی) تقلیل پیدا کند. با اینهمه هردو آنها به فعالیتهای انتخاباتی شان ادامه داده هواخواهان پر شور (و کم شماری) نیز پیدا کردند و توانستند مواضع خود را با استفاده از تریبون های انتخاباتی تبیین کنند. با شروع مرحلهً نهائی انتخابات، اما، عمدهً طرفداران ابتدائی این دو کاندیدا (که من ازآنها به عنوان "ایده آلیست های خرد گرا" یاد می کنم) با التفات به واقعیات سیاسی آمریکا به جناح اوباما پیوستند و در نهایت در انتخاب او نقش عمده ای ایفا کردند. چاره چه بود؟ از یکطرف پرواضح بود که اوباما در مقام کاندیدا توری حزب دموکرات نه قدرت و نه تمایل به ایستادن در برابر قدرتهائی را دارد که هردو حزب بزرگ آمریکا را (چنانکه کوین فیلیپس در کتلب "سیاست فقر و غنا" تشریح کرده) در جیب دارند. اگر هم واضح نبود رخداد هائی مانند سخنرانی اوباما در کنوانسیون لابی مدافع اسرائیل در دوم ماه مه 2007 و پس گرفتن آمادگی اش برای مذاکره بی قید و شرط با ایران (تحت فشار رقبای انتخاباتی اش) هر تردیدی را بر طرف کرد. از سوی دیگر با کنار رفتن رالف نیدر و ران پاول و حتی عدم توفیق آقای دینس کوسنیچ، نامزد انتخاباتی دیگری که مواضع اصلی آنها را با اعتدالی بیشتر تکرار می کرد، برای ایده آلیست های خرد گرا چاره ای جز هواخواهی از اوباما باقی نماند. چرا که قهر کردن از انتخابات و رای ندادن به اوباما و معاونش بایدن در حکم رای دادن به مک کین و شریکش پی لین بود. با این مقدمات بود که گروههائی مانند "ایرانیان مقیم آمریکای هواخواه اوباما" در اقصا نقاط آمریکا به گرد آوری پول و داوطلب برای کمپ اوباما مشغول شدند. بودند اساتید دانشگاه و تجار موفق ایرانی و غیر ایرانی که تا دیر وقت سوم نوامبر در خانه ها را می زندند و در حوزه های انتخاباتی نظارت می کردند. بودند کارمندان جزئی که از حقوق ناچیز خود پنج یا ده دلار برای اوباما کنار می گذاشتند و به این ترتیب بود که شامگاه چهارم نوامبر پیروزی اوباما به عنوان چهل و چهارمین رئیس جمهور آمریکا را شاهد شد. پاسخ معدود ایده آلیستهای خرد گریزی که میانه روی و زدو بند های ناگزیر سیاسی اوباما را قران سر نیزه کرده او را برای این پست نا شایست اعلام می کردند این بود که اگر اوباما به لابی اسرائیل روی خوش نشان داده مک کین که در قبول افراطی ترین مواضع اسرائیل کاسهً داغتر از آش است؛ اگر اوباما در مذاکره بی قید و شرط با ایران تردید کرده مک کین که بمباران ایران را رجز تبلیغاتی اش کرده! آیا می توان کنار نشست و دید آمریکا که هشت سال درمنجلاب راست گرائی سیاسی و مذهبی سر گردان بوده چهار یا هشت سال دیگر در آن پرسه بزند؟ و، بنابراین، اگر امر دائر بر انتخاب یکی از دو کاندیدای انتخاباتی شود، آیا قهر از اوباما (کاندیدای غیر ایده آل) در عمل آب ریختن در آسیاب مک کین (کاندیدای ضد ایده آل) نیست؟

ایده آلیستهای خرد گرا در 2008 از تجربهً تلخ سال 2000 درس گرفتند: در آنسال در مقابله انتخاباتی میان جرج بوش و ال گور گزینه ای شبیه امسال را در برابر مردم آمریکا قرار داشت. همین آقای رالف نیدر کاندید انتخاباتی بود و به دلیل شجاعت سیاسی و مواضع انسان دوستانه اش مستظهر به حمایت بسیاری از روشنفکران و روشنگران آمریکا نیز بود. با اینهمه وقتی در مرحله نهائی انتخابات از گردونه کاندیدا ها خارج و امر دائر به انتخاب بوش یا گور شد با ادعای اینکه تفاوتی بین جناح های رسمی چپ و راست وجود ندارد؛ و با استفاده از معادل آمریکائی ضرب المثل "سگ زرد برادر شغال است" از حمایت از گور امتناع کرد. در نتیجه در انتخابات تعیین کنندهً ایالت فلوریدا، که در آن ده ها هزار طرفدار نیدر می توانستند به گور رای داده او را به کاخ سفید بفرستند جرج بوش با تفاوت تعدادی نزدیک به 500 رای برنده شد و زمام امور امریکا را بدست گرفت و رفت آنچه رفت. البته نیدر و طرفدارانش که با این تصمیم مخرب از موضع شریف ایده الیسم خرد گرا به چال هرز ایده آلیسم خرد گریز هبوط کرده بودند دیوار حاشا را بلند دیدند و هنوز هم از تصمیم خود برای عدم حمایت از ال گور مذبوحانه دفاع می کنند. زهی عقل سلیم!


این داستان برای ما که در سال آینده با انتخابات ریاست جمهوری خود مواجهیم نیز عبرت انگیز است. بویژه با توجه به تجربه سه انتخابات اخیرمان. در ایران 14 میلیون از آنهائی که در دوره اول با امید و آرزو به خاتمی رای دادند در دوره دوم کنار نشستند و تتمّه ایده آل گرایان هم در انتهای دوره دوم از شرکت و مشارکت رویگردان شدند. البته بر یاس و حتی قهر اینان نمی توان خرده گرفت و بر رهبران اصلاحات و بلکه کلیه دست اندر کاران است که رویگردانی ده ها میلیون ایرانی از فرایند سیاسی را جدی بگیرند و آنرا به عنوان تهدیدی بنیادین برای مشروعیت سیاسی کشور تلقی کنند. متولیان امور باید بدانند تا مردم قانع نشوند که فعالیت سیاسی به زحمت آن (تحولات ملموس) می ارزد رغبت چندانی به آن نخواهند داشت. از سوی دیگر به ایده آل گرایان اصلاح طلب باید هشدار داد که در میان همان گزینه های اندک و غیر ایده آل هم ترجیح میان کاندیدا ها بلا مرجح نیست و اگر سه سال پیش در صحت این مدعا شک داشتیم امروز دیگر باید آن تردید ها بر طرف شده باشد. خروج از قدرت، شعار رادیکال اصلاحات، به دلایل بسیار نا ممکن و نا مطلوب از آب در آمد. در انتخابات آینده ایده آل گرایان باید با کظم غیظ و خرد گرائی به صندوقهای رای روی بیاورند؛ البته بدون آنکه در ایده آلهای دراز مدت سیاسی شان تخفیفی بدهند. خلاصه کنم: هرچند بین نظامهای انتخاباتی ایران و آمریکا تفاوت بسیاراست اما یک اصل در هردو جا معتبر است: "هر که گریزد ز خراجات شهر بارکش غول بیابان شود".


***


مقاله زیر را در توصیف و تحلیل آثار حملات تروریستی یازده سپتامبر بر دولت و مردم آمریکا نگاشتم. از آنجا که از نزدیک شاهد این جریانات بوده ام، احساس کردم بیان مشاهداتم برای هموطنانی که از این منطقه دورند خالی از فایده نباشد.


پنجمین سالگرد یک فاجعه، نگاهی از درون


پنج سال از حمله القاعده که تاریخ آمریکا و بلکه جهان را دو شقه کرد می گذرد. اهمیت روانی این واقعه چنان است که آمریکائیها و اکثر مردم دنیا نه تنها آنرا به وضوح بیاد می آورند بلکه می دانند که هنگام دریافت خبر آن دقیقاً کجا و به چه کاری مشغول بوده اند. در بازنگری به این حادثه باید حساب ملت ها و دولت ها را با هم جدا کرد و اجازه نداد که تخمین قصور یا تقصیربازیگران اصلی آن خون بیگناهان، و بیگناهی خون های ریخته شده را حتی برای لحظه ای زیر سوال ببرد. کدام سنگدلیست که از قتل اینهمه شهروند عادی (و اغلب فقیر) آمریکائی در آن برجهای جهنمی متاثر نشده باشد. در روزهای پس از این حادثه اکثریت قریب به اتفاق دولت ها و ملت های جهان ،از جمله ایران، تاسف خود را از این فاجعه بی سابقه به انحأ گوناگون ابراز نمودند و فی الواقع آمریکا را از محبوبیت بی سابقه ای در دنیا برخوردار کردند که، چنان که افتد و دانیم، دیری نپائید.


مردم و یازده سپتامبر:

روانشناسان و جامعه شناسان واکنش جامعه آمریکا به یازده سپتامبر را با عکس العمل افراد به بلایای غیر مترقبه زندگی شخصی شان تشبیه کرده اند که از مراحل متوالی ِ نا باوری، هراس، خشم، انتقام جوئی، و قبول عبور می کند. بیاد داشته باشیم که حملات یازده سپتامبرنخستین عملیات نظامی گسترده از زمان خاتمه جنگهای داخلی درخاک آمریکا بود. (گرچه آمریکا در جنگهای بسیاری در قرن اخیر شرکت کرده ولی هیچیک از این جنگها به داخل آمریکا کشیده نشده) عدم آگاهی عامه مردم آمریکا از اوضاع بین المللی و بخصوص آثار زیانبار سیاست خارجی دولتشان در جهان هم مزید بر علت شده. در ایام بعد از یازده سپتامبر مردم کوچه و بازار آمریکا با خلوص نیت سوال می کردند "آخر مگر دولت ما چه کرده بود که مستحق اینهمه خشم و نفرت شده باشد؟" تصور می کردند رفتار دولت آمریکا با شهروندانش الگوی رفتار آن با دیگر دولت ها و ملتهای جهان است. اینگونه ساده انگاری سیاسی که دامنگیر قاطبه ملت آمریکاست سابقه تاریخی دارد. 174 سال پیش الکسیس توکویل سیاح و متفکر فرانسوی در سفرنامه مشهورش: "دموکراسی در آمریکا" نوشت آمریکا کشوری است از برون محاط به دو اقیانوس و از درون مملواز منابع طبیعی و انسانی. اینست که مردم آن نیازی به سایر کشورهای دنیا احساس نمی کنند و در نتیجه در غفلت نسبی از اوضاع جهانی به سر می برند. داوری تاریخی توکویل هنوزهم تا حدودی در مورد مردم آمریکا صادق است. بعلاوه آنکه در این مدت کشورشان به ابر قدرتی سیاسی و نظامی هم تبدیل شده و غرور تعلق به چنین شِبه امپراطوری نوینی خود مستمسک دیگری برای توجیه جهل بسیط و مرکب آمریکائی ها نسبت به دنیا شده است. خلاصه آنکه بیشتر مردم آمریکا تا منافع مستقیم و روزمره شان در مخاطره قرار نگیرد در مورد دنیای خارج کنجکاوی چندانی از خود نشان نمی دهند. تلفات جنگ ویتنام، صف های طویل بنزین در جریان تحریم نفتی اعراب، بحران گروگان گیری در ایران، و این روزها درگیری عراق سبب آشنائی مختصر (و اکثراً مخدوش) مردم آمریکا با این مناطق شده. این است که طنز نویسی اخیراًً اعلام کرده: "جنگ حکمتی الهی است برای یاد دادن درس جغرافیا به مردم آمریکا!" خلاصه آنکه بدنبال وقایع یازده سپتامبر مجموعه ای از جهل و ترس و خشم مخرج مشترک احساسی خاصی در آمریکا ایجاد کرد که در قالب عکس العمل های افراطی وطن پرستانه و به اصطلاح "شووینیستی" بروز کرد. اکثر خانه ها و اتو مبیل ها به پرچم آمریکا مزین شدند و رهبران جامعه، به قول خانم سونتاگ، بجای نقادی و روشنگری به نقش روانکاوی و مداحی بسنده کردند. مثلاً وکلای مجلس نمایندگان آمریکا در خارج ساختمان مجلس آمریکا سرود ملی آمریکا را خواندند و رسانه ها بجای استیضاح سیاستمداران شعائر ناسیونالیستی را آگراندیسمان کردند. طبیعی است که در چنین حال و هوائی متفکرانی که مردم را به تامل و تمایزمی خواندند مغفول و یا متهم به بیگانه پرستی شدند و صدای روشنفکرانی مانند نرمن میلر، گور ویدال، نوم چامسکی طنین لازم را نیافت. از آنسو خشم کور مردم صاحبان قدرت در آمریکا را به این صرافت انداخت که با استفاده از آن از چارچوب مبارزه با تروریسم خارج شده به ماجراجوئی های سیاسی گسترده تری در دنیا دست بزنند.


دولت و یازده سپتامبر:

دولت محافظه کار بوش که در انتخاباتی سوال بر انگیز و با سیاستهائی عزلت گرایانه و درون نگر، و در عرصه بین المللی با گرایشهای خودباورانه و با بی اعتنائی علنی به قوانین و قرارداد های بین المللی روی کار آمده بود ابداً انتظار حمله انتحاری به این گستردگی و پیچیدگی، آنهم از جانب همدستان سابق آمریکا در افغانستان را نداشت ولی به سرعت خود را برای پاسخ به بحران، و بعداً استفاده سیاسی از آن، آماده کرد. اتحادی از نو محافظه کاران و افراطیون پروتستان که در دفتر معاونت ریاست جمهوری آمریکا متمرکز بودند بوجود آمد که موفق شد با استظهاراز وضیعت فوق العاده برنامه های دیر باز خود در باره تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه را برغم مخالفت های بین المللی واخطار های متحدان نظامی آمریکا در اروپا جامه عمل بپوشاند و در این کار هم تا مرحله تسخیر عراق پیش رفت و کار را به اینجا رساند. اینها هنوزهم با آنکه ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق و نیز فرضیه روابط پنهان آن با القاعده بطور قطعی رد شده از فرو کوفتن برطبلهای تبلیغاتی شان دست بر نمی دارند و با مطرح کردن اضلاع دیگر "محور شرارت" تلاش می کنند توجه مردم را از زوایای سوال برانگیز سیاستهایشان منحرف کنند. همچنان فاجعه یازده سپتامبر را توجیه گر سیاستهای تهاجمی شان در دنیا قلمداد می کنند، ولی روی آفتاب را برای همیشه نمی توان گِل گرفت، آنهم در جوامع آزاد و دموکراتیک. بوش در دوره اول ریاست جمهوری اش کوشید همه رسالت و میراث سیاسی اش را در مقابله با تروریسم یازده سپتامبر خلاصه کند و شتر همه مسا ئل داخلی و خارجی دولتش را جلوی این در بخواباند، ولی حالا مدتی است مردم آمریکا در صحت این ادعا ها و در نتیجه در همه ادعاهای او شک کرده اند. شاخص آنهم سقوط شدید محبوبیت دولت بوش در میان مردم است. همشهری های ما ضرب المثلی برای این اوضاع دارند: "امامزاده ای که خودش ساخته بود خصمش شد".

 

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

محکومیت عبدالفتاح سلطانی به  ۱۸ سال حبس و  ۲۰  سال ممنوعیت از وکالت

Posted: 04 Mar 2012 04:08 AM PST

 جرس: عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر به ۱۸ سال حبس در تبعید و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد.

 

به گزارش خبرنگار جرس، پس از نزدیک به دو ماه شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی پیر عباس حکم آقای سلطانی را به یکی از وکلای او ابلاغ کرد.


براساس این حکم آقای سلطانی به ۱۸ سال حبس در برازجان و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده‌اند.


عبدالفتاح سلطانی که سابقه وکالت در بسیاری از پرونده‌های سیاسی و حقوق بشری از جمله پرونده‌های اکبر گنجی، زهرا کاظمی، زهرا بنی یعقوب، هاله اسفندیاری، تنی چند از نیروهای ملی مذهبی و اعضای سندیکای شرکت واحد را دارد،‌ نوزدهم شهریور ماه بازداشت شد.

 

این فعال حقوق بشر که با اتهاماتی چون مشارکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر، تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت و تحصیل مال نامشروع از طریق گرفتن جایزه‌ی نورمبرگ روبه‌رو است، چندی پیش از سوی بازجو به صدور حکم ۲۰ سال حبس در دادگاه تهدید شده بود.
 

مسئول كميته مزد استان تهران: نرخ خط فقر شديد در كشور ۵۷۵ هزار و ۴۰۰ تومان برآورد شد

Posted: 04 Mar 2012 02:49 AM PST

جرس: مسئول کمیته مزد استان تهران از افزایش نرخ خط فقر خبر داد و گفت: طبق معیارهای بهداشت جهانی، نرخ خط فقر شدید در کشور ۵۷۵ هزار و۴۰۰ تومان برآورد شده است.

 

علی اکبر عیوضی در گفتگو با خبرنگار ایلنا ضمن بیان مطلب فوق یاد‌ آور شد: نرخ سبد هزینه خانوار کارگری با در نظر گرفتن ۲۰۰۰ کالری برای افراد بزرگسال و ۱۸۰۰ کالری برای کودکان و همچنین حذف کالاهای یارانه‌ای از قبیل آب، برق، گاز و نان برای سال آینده ۷۹۵ هزار و ۵۹۵ تومان تعیین شده است.

 

گفتنی است، اظهارات مسئول کمیته مزد از میزان نرخ سبد هزینه خانوار در حالی مطرح می‌شود که پیش از این فرامرز توفیقی عضو کمیته مزد تهران با احتساب افزایش ۴۴ درصدی قیمت مسکن و خوراک نرخ سبد هزینه خانوار را ۹۲۰ هزار تومان اعلام کرده بود.
 

هر کس نیازمند مسکن باشد ما به او خانه می‌دهیم؛ اگر در ونک خانه می‌خواهد، می‌تواند برود بخرد

Posted: 04 Mar 2012 02:22 AM PST

وزیر مسکن

جرس: در حالی که افزایش اجاره بها در چند سال اخیر یکی از مشکلات اساسی اجاره‌نشین‌ها است و اقشار ضعیف جامعه را بیش از پیش زیر فشار قرار داده است، وزیر مسکن مدعی است "کسی نگران افزایش اجاره‌بها نیست" و می‌گوید: سه سال است به مردم این اطمینان را می‌دهم که قیمت اجاره افزایش نمی‌یابد.


به گزارش پانا، علی نیکزاد درباره مالیات بر خانه‌های خالی اظهار داشت: کارهای قانونی در رابطه با این طرح را انجام داده‌ایم و بلوک‌بندی انجام شده است.

نیکزاد درباره ارائه واحدهای مسکونی‌مهر بدون امکانات آب، برق و گاز، گفت: این موضوع را به شدت تکذیب می‌کنم و دستور داده شده که بدون آب، برق، گاز و تلفن به کسی خانه ندهند.

وی مدعی شد: در مواردی بوده که خانواده اصرار دارند وسایل خود را در واحدها بگذارند و بعد از این‌که امکانات زیرساختی فراهم شد، اسکان پیدا کنند.

وزیر راه و شهرسازی عنوان کرد: این موارد به تعداد انگشتان دست بوده که من گفتم انجام شود و استقرار وسایل برای مدتی انجام شده است.

نیکزاد خاطرنشان کرد: این اتفاق در البرز و پرند اتفاق افتاده که آنها نیز هم‌اکنون دارای آب، برق، گاز و تلفن هستند.

وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به پرسشی درباره زمان اجرای طرح باغشهر نیز گفت: هر زمان این طرح اجرا شد، به شما خبر می‌دهیم.

نیکزاد در رابطه با تاکید انبوه‌سازان برای افزایش قیمت هر مترمربع مسکن‌مهر در سال آینده عنوان کرد: ما تاکنون پیشنهادی از انبوه‌سازان نداشتیم، اما به‌طور معمول برآوردها صورت می‌گیرد و سپس به توافق می‌رسیم.

وی تصریح کرد: هر مترمربع مسکن‌مهر در قراردادهای آتی نیز با همان قیمت 300 هزار تومان ساخته می‌شود و 310 هزار تومان با آسانسوز خواهد بود.

وزیر راه و شهرسازی در پاسخ به پرسشی درباره نگرانی مردم از افزایش اجاره‌بها در سال 91 گفت: کسی نگران این موضوع نبوده و رسانه‌ها اصرار بر نگرانی دارند.

نیکزاد افزود: 3 سال است که به مردم این اطمینان را می‌دهم که قیمت اجاره افزایش نمی‌یابد.

وی عنوان کرد: هر کس در کشور نیازمند مسکن باشد، ما به او خانه می‌دهیم، اما اگر در ونک خانه می‌خواهد، می‌تواند برود بخرد.

وزیر راه و شهرسازی با بیان این‌که دولت به مردم خانه می‌دهد، ادعا کرد: سیاست‌های اقتصادی در اجاره‌بها اثرگذار است و آنچه که در کشور رایج است و سود اوراق مشارکت 20 درصد شده است، بازار اجاره به سمت رهن و اجاره پیش می‌رود و چندان بازار تکان نمی‌خورد.
 

جمشید انصاری: طرح سوال از احمدی‌نژاد خاصیتی ندارد

Posted: 04 Mar 2012 01:09 AM PST

جرس: نماینده مردم زنجان در مجلس شورای اسلامی در خصوص زمان طرح سوال از احمدی‌نژاد، گفت: اگر چه با توجه به اینکه در این مدت نمایندگان مشغول انتخابات بودند، فرصت رسیدگی به این موضوع پیش نیامد، ولی طبق آیین نامه مجلس احمدی‌نژاد از زمان اعلام وصول این طرح تنها یک ماه فرصت دارد تا به سوالات پاسخ دهد، بنابر این احتمالا در روزهای آینده این مساله مطرح شود.

به گزارش ایلنا، جمشید انصاری خاطرنشان کرد: من معتقدم خیلی نباید در این مورد حساسیت داشت چرا که پس از پاسخ احمدی‌نژاد حتی اگر نمایندگان اعلام کنند که قانع نشدند باز هم این پرونده مختومه اعلام خواهد شد و اساسا طرح این سوال آنگونه که برخی تصور می‌کنند خاصیتی ندارد. ضمن اینکه هنوز از تاریخ دقیق اجرا شدن این طرح اطلاعی ندارم.

وی با بیان اینکه تنها حسن این طرح این است که تابوی سوال از رئیس جمهور در کشور شکسته می‌شود، تاکید کرد: علی‌رغم اینکه در قانون اساسی طرح سوال از رئیس جمهور پیش بینی شده است، ولی متاسفانه تا کنون کسی این کار را نکرده است، بنابراین کاربرد این طرح این است که سوال از رئیس جمهور نیز به رویه‌ای طبیعی همچون سوال از وزرا تبدیل می‌شود.