جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


روشنفكري ما از نابالغي رنج مي‌برد

Posted: 31 Dec 2014 09:22 AM PST

گفتگو با محمدرضا تاجیک
توده‌ها براي كشف حقيقت ديگر احتياجي به روشنفكر ندارند  


 بررسي نسبت روشنفكران- به عنوان يكي از گروه‌هاي مرجع- با جامعه موضوعي است كه از ابتداي هفته جاري در «سياستنامه» به آن پرداخته‌ايم. در همين راستا تاكنون گفت و گوها و يادداشت‌ها و گفتارهايي را از هادي خانيكي، هوشنگ ماهرويان، سياوش جمادي، محمد فاضلي، محمد ضيمران، مديا كاشيگر و جلال توكليان منتشر كرده‌ايم. اين‌بار پرسش‌هاي‌مان را با محمدرضا تاجيك در ميان گذاشته‌ايم. به باور استاد علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي «روشنفكر ايراني، در گذران عمر كمتر از يك سده خود، همواره خود را وجدان خودآگاهي و فصاحت و آگاهي و رهايي دانسته و به عنوان سالار حقيقت و عدالت سخن گفته و حق اين گونه سخن راندن را تنها بر خود روا دانسته است.» او معتقد است: «اين روشنفكر، همواره بر اين انتظار بوده كه سخن‌هاي او را به عنوان سخنگوي همگان بشنوند و همواره هويت و مشروعيت خويش را در جهانشمولي پيامش جست‌وجو كرده و شأن و منزلت «آوانگاردي» (پيشتازي) را صرفا زيبنده و برازنده خود فرض كرده است.» متن زير پاسخ‌هاي مكتوب محمدرضا تاجيك به پرسش‌هاي «سياستنامه» است.

به نظر فوكو اكنون روشنفكران به كار كردن عادت كرده‌اند، اما نه به عنوان وجهي از جنبه كلي و جهانشمول و نمونه و نماينده عادل و بر حق همه، بلكه در بخش‌هايي خاص، همخوان با شرايط ويژه زندگي و كارشان اين بي‌شك به آنها آگاهي‌اي بارها بي‎واسطه‌تر و مشخص‌تر از مبارزات مي‌دهد
حتي اگر اين «نهيب روشنفكري» را مترادف «نقد» بگيريم و بپذيريم كه ويژگي اصلي روشنفكر، انتقادي‌ انديشيدن است، بايد به اين آموزه پوپري نيز تن بسپاريم كه تفكر انتقادي، آن تفكري است كه بتواند در تمامي مقدمات ايجاد خودش و در تمامي پيامدهاي منتج از خودش شك بكند


آيا نقش روشنفكران ايراني در جامعه نسبت به دهه‌هاي گذشته كاهش پيدا كرده است؟ اگر اين طور است چرا؟

شايد اين نيز يكي از طنزهاي تلخ تاريخي ما باشد كه بي‌آنكه شربتي از لب لعل روشنفكر چشيده باشيم، بي‌آنكه روي مه‌پيكر او را سير ديده باشيم، بي‌آنكه در گلستان وصالش چميده باشيم و بي‌آنكه به وداعش رسيده باشيم، به بدرقه‌اش رفتيم و رفتن و دور شدنش را شاهد بوديم. شايد روشنفكر بدان معنا كه در غرب متولد شد و معنا يافت، هيچگاه در سرزمين ما مجال تولد نيافته باشد، شايد اساسا دوران روشنفكران ايدئولوگ و آوانگارد به‌سر آمده است و شايد آن نقش كه براي روشنفكر در تصور تاريخي خود تصوير كرده بوديم، نقشي بوده است بر سرابِ خيال و آرزو. نمي‌دانم، اما مي‌دانم ‌روشنفكر ايراني، در گذران عمر كمتر از يك سده خود، همواره خود را وجدان خودآگاهي و فصاحت و آگاهي و رهايي دانسته و به عنوان سالار حقيقت و عدالت سخن گفته و حق اين گونه سخن راندن را تنها بر خود روا دانسته است. اين روشنفكر، همواره بر اين انتظار بوده كه سخن‌هاي او را به عنوان سخنگوي همگان بشنوند، و همواره هويت و مشروعيت خويش را در جهانشمولي پيامش جست‌وجو كرده و شأن و منزلت «آوانگاردي» (پيشتازي) را صرفا زيبنده و برازنده خود فرض كرده است. روشنفكر ايراني، افزون بر شناسه‌ها و خصيصه‌هايي همچون «وجدان خودآگاهي» و «سالاري حقيقت و عدالت»، از آغاز بر اين احساس بوده كه با گوهر مدرنيته كه «خرد خودبنياد نقاد» است (يعني خردي كه اولا، حجيت و اعتبار مدعايش قائم به خود عقل است، نه به چيزي بيرون از آن، و ثانيا، نقاد است و جرات پرسشگري و نقد را به غايت واجد است) پيوندي بنيادين دارد، از اين رو، زماني طولاني از عمر نه چندان طولاني خود را مصروف گره زدن هويت خود را با هويت انسان مدرن غربي و گفتمان مدرنيته كرده است. لكن، هيچگاه در سپهر نظام انديشگي او، تمايزي ميان «عقل» و «نقد» قديم و «عقل» و «نقد» جديد، حاصل نشده و بالمآل، در بستر گفتمان وي، عقل، همان عقل «مفسر» قديمي و «نقد» همان «نقد» تفسيري قديمي تعريف مي‌شده است. او هيچگاه نتوانسته خود را به عقلي «متصرف» و «نقد»ي بنيادين و شالوده‌شكن همنشين سازد. اين روشنفكر در ضمن همواره از نوعي بيماري راديكاليسم و سكتاريسم رنج مي‌برده است. آنچه ميان روشنفكران ايراني، اعم از چپ و راست مشترك بوده، به تعبير شايگان، اين واقعيت بوده كه هر دو گروه روشنفكري همواره «ريشه» را بر «انديشه» ترجيح داده‌اند. يكي ريشه‌هاي نژادي را شرط متمدن شدن معرفي كرده، ديگري ريشه‌هاي طبقاتي را ملاك دانسته و برخي نيز بر ريشه‌هاي معرفت‌شناختي و ديني تاكيد ورزيده‌اند. از اين رو، جاي شگفتي نيست كه در نزد بسياري از روشنفكران چپ و راست ايراني، كسب قدرت سياسي همواره بر تقويت جامعه مدني تقدم داشته است. در تاريخ معاصر ايران، روشنفكران سياسي و سياسيون روشنفكر، به جاي اينكه به تقويت جامعه مدني و نهادينه كردن فرهنگ دموكراسي در جامعه بپردازند، تلاش خود را مصروف كسب قدرت سياسي كرده‌اند. نمونه بارز اين نوع روشنفكر را مي‌توان در سيماي «روشنفكر انقلابي چپ» (در اشكال و صور گوناگون آن) يافت. رسالت روشنفكر در اين فضاي گفتماني، عبارت است از سازماندهي روزمره دايمي انقلاب و كسب قدرت سياسي. اين روشنفكر، امر انقلابي، امر سياسي و خيزش اجتماعي را در معناي ايدئولوژيك آن مي‎پسندد و سخت بر اين اعتقاد است كه از امر عادي، امر شخصي، امر هنري و امر مبتذل، نمي‌توان امر سياسي ساخت. چنين روشنفكري طبعا نمي‌پذيرد كه بايد با همين مردمان، كه ميان جواد يساري و يوهان سباستيان باخ در نوسانند، كه ميان موسيقي پاپ و بتهون در نوسانند، كه ميان كارلوس كاستاندا و مولوي در نوسانند، كه ميان فردبودگي و جمع‌بودگي در نوسانند، كه ميان سنت و مدرن و پسامدرن در نوسانند، كه ميان جنبش‌هاي اجتماعي قديم و جديد در نوسانند، رخدادي آفريد. خلاصه كنم. اگر روشنفكري را مترادف منورالفكري بگيريم، يا آن را در پرتوي كنش توليد و توزيع و تزريق آگاهي و خودآگاهي تعريف كنيم، بايد از سپري شدن دوران آن سخن بگوييم، اما اگر آن را در معناي انتلكتوئل به كار ببريم، كماكان مي‌توانيم اميد به برآمدن لعلي از كان بصيرت و تابش خورشيد دانش و سعي باد و باران كنش رهايي‌بخش آن داشته باشيم.


آيا كاهش نقش روشنفكران در ساير كشورها نيز اتفاق افتاده است در اين صورت آن را نكته‌يي مثبت مي‌دانيد يا منفي؟ چرا؟

همان‌گونه كه تصريح كردم دوران روشنفكران ايدئولوگ سالار حقيقت و فصاحت و خودآگاهي به‌سر آمده است. اما اين به معناي «پايان روشنفكري» در تمامي اشكال و صور آن نيست. روشنفكري نيك مي‌داند كه در هر شرايطي چگونه ققنوس‌وار از خاكستر خود برخيزد. تاريخ اكنون ما، شايد تاريخ تولد و بالندگي روشنفكر خاص (آن گونه كه فوكو به تعريف آن مي‌پردازد) باشد: روشنفكري كه به نام نامي تاريخ و از كليتي به نام جامعه يا مردم يا طبقه سخن نمي‌گويد، روشنفكري كه از استعداد تشخيص مقتضيات مرحله كنش خاص براي مردماني خاص با خواست‌ها و تقاضاهاي خاص برخوردار است، روشنفكري كه پذيراي «عبور از موقعيت و وضعيت يك ناقد و نافي صرفِ «تاريكي» تلاش مي‌كند تا «شمعي» برافروزد، روشنفكري كه از استعداد بازنمايي، متجسم كردن، و تقرير و تدوين يك پيام، يك نظر، يك رويكرد، يك فلسفه و عقيده خاص در زمان خاص و براي مردماني خاص برخوردار است، روشنفكري كه خود را موجودي نادر - كه صرفا حامي معيارهاي ابدي حقيقت و عدالت «آن‌جهاني» است يا قلمروي پادشاهي خود را قلمروي «اين‌جهاني» نمي‌داند – تعريف نمي‌كند، روشنفكري كه هستي و رسالت خود را در پرتو شناسه‌هايي نظير: فرار از تعهد، در برج عاج خود ماندن، خلوت‌گزيني، وقف شدن در مسائل بغرنج و پيچيده، در قلمرو موضوعات رمزي و اسرارآميز ماندن، تصوير نمي‌كند. همان‌گونه كه فوكو تصريح مي‌كند، اكنون... روشنفكران به كار كردن عادت كرده‌اند، اما نه به عنوان وجهي از جنبه كلي و جهانشمول و نمونه و نماينده عادل و بر حق همه، بلكه در بخش‌هايي خاص، همخوان با شرايط ويژه زندگي و كارشان (مسكن، بيمارستان، تيمارستان، آزمايشگاه، دانشگاه، روابط خانوادگي) . اين بي‌شك به آنها آگاهي‌اي بارها بي‎واسطه‌تر و مشخص‌تر از مبارزات مي‌دهد و آنها اينجا با مسائلي روبه‌رو مي‌شوند كه خاص و غيركلي هستند... اين چيزي است كه من روشنفكر خاص مي‌نامم، در مقابل روشنفكر كلي. توده‌ها براي كشف حقيقت ديگر احتياجي به روشنفكر ندارد. آنها همه‌چيز را به كمال مي‌دانند، بدون وهم، از او بسيار بهتر مي‌دانند و به خوبي قادر به بيان حقايقند ولي نظامي از قدرت وجود دارد كه سد راه اين سخن و اين دانش مي‌شود. اكنون، چه با «روشنفكر خاص» فوكو موافق باشيم يا نه، مي‌توانيم آن «پايان» را «آغاز»ي ديگر در تاريخ روشنفكري فرض كنيم، و به استمرار جريان روشنفكري در هيبت و هويت متفاوت و خاص جامعه‌ و تاريخ اكنون خود اميدوار باشيم.


آيا به نظر شما روشنفكران امروز در جامعه ما اساسا حرفي براي گفتن دارند و فقط عوامل حكومتي مانع تحرك جدي آنهاست يا نه به نظر شما وضعيت آنها فارغ از محدوديت‌هاي حاكميتي وضعيت مناسبي نيست و حرف چنداني براي گفتن ندارند و تنها به تكرار حرف‌هاي كلي و صادر كردن بيانيه و نامه‌هاي سرگشاده و سخنان شبيه به هم بسنده مي‌كنند؟

ترديدي نيست كه بسياري از روشنفكران امروز ما از نوعي «نابالغي خودكرده و دگركرده» رنج مي‌برند. بسياري از اين بسياران، بر اين تصور است كه بت‌هاي پندار را شكسته و رسته‌اند، غافل از اينكه در همان دم گرفتار بت‌هاي پندار خودساخته و دگرساخته‌يي هستند كه در هاله‌هاي قدسي محصورند، بسياري از اين بسياران، بر گرداگرد رژيم انديشگي و صدقي خود ديواري از جنس شيشه كشيده كه هر صدايي آن را به ارتعاش درمي‌آورد، هر سنگ‌ريزه‌يي در آن خراش مي‌اندازد، هر دم و بازدمي آن را كدر مي‌كند و دستي روي آن لك مي‌اندازد و بسياري از اين بسياران، در آيينه شكسته نگاه خود، جز «خود» و «خودي» نمي‌توانند ديدن و جز انعكاس صداي خود نمي‌توانند شنيدن.
اما من نيز با دلوز موافقم كه «روشنفكر تئوري‌پرداز ديگر براي ما يك سوژه، يك خودآگاهي بازنمايانگر يا نماينده محسوب نمي‌شود. كساني كه عمل مي‌كنند و مبارزه مي‌كنند ديگر به وسيله حزب يا اتحاديه‌يي كه به خود حق مي‌دهد تا جايگزين وجدان آنها بشود بازنموده نمي‌شوند. كيست كه حرف مي‌زند و عمل مي‌كند؟ يك چندگانگي، حتي خود كسي كه حرف مي‌زند و عمل مي‌كند نيز يك چندگانگي است. هر كدام از ما يك «خرده‌گروه» است. ديگر بازنمايي‌اي در كار نيست، فقط كنش است كه وجود دارد. كنش تئوريك و كنش عملي كه به مثابه بازگويي عمل مي‌كنند و به شبكه‌هاي گوناگون شكل مي‌دهند.» با اين بيان مي‌خواهم بگويم كه روشنفكر امروز ما بيش و پيش از هر زمان ديگر نيازمند نگريستن خود در آيينه نقد خود و رهايي خود از خود است. تا اين رهايي از خودِ مستبدِ خود انجام نپذيرد، امكان رهايي از بند و بست‌هاي گوناگون بيروني وجود ندارد. اما مطمئنم كه اين رهايي از خود نيز، جز در پرتو تبديل شدن روشنفكر به «سوژه» (كسي كه قادر باشد به جاي خود، با زبان خود و براي خود سخن بگويد) ممكن نمي‌شود. به بيان ديگر، تا زماني كه روشنفكران ما، به تعبير شريعتي، همان «اساتيد گرام، راديوگرام» هستند و تلاش دارند از وراي كتب و گفتمان و نظريه ديگران جامعه و تاريخ خود را تحليل و مشكلات را مرتفع كنند، رهايي از خود ميسور نمي‌شود.


نوع ادبيات روشنفكري بايد به چه صورت باشد؟ آيا نهيب‌هاي روشنفكري اگر در نگاه عوام توهين تلقي شود مذموم است يا نه؟

اگرچه، در تحليل نهايي، معتقدم كه روشنفكر بايد از استعداد و شناسه‌هايي همچون «خلق انديشه‌هاي نو، فراتر رفتن از سنت‌ها و چارچوب‌هاي رايج انديشه، علاقه به مصلحت عمومي، انجام كار فكري مستمر به عنوان حرفه اصلي (در مقابل كار بدني)، نقد وضع موجود سياسي- اجتماعي، عدم وابستگي به علايق طبقاتي خاص، پرداختن به مشرب‌ها و ايدئولوژي‌هاي سياسي، عرضه سبك‌ها و شيوه‌هاي زندگي جديد، تعقل و تفكر در امور جامعه و سياست و فرهنگ، آگاهي از منازعات و كشمكش‌ها در جامعه بر سر قدرت سياسي، خلق و انتقال فرهنگ، خلق نظريه‌هاي اجتماعي، ارتباط با بعد ذهني حياتِ اجتماعي در مقابل بعد عيني و توليدي آن، عرضه سمبليك منافع اجتماعي طبقات حاكم يا غير حاكم، پشت كردن به سنت‌هاي عاميانه، هدايت جامعه به سوي خواست‌ها و علايق و آرمان‌هاي راستين در مقابل علايق روزمره و گذرا، شناخت مشكلات و تعارضات اصلي جامعه و ارايه راه‌حل و پيش‌بيني مسائل آينده، بازانديشي و نوانديشي، علاقه به مسائل انتزاعي و كلي، دردشناسي اجتماعي در مقابل دانشمندي به مفهوم سنتي آن و بدبيني و بي‌اعتمادي نسبت به صاحبان قدرت، برخوردار باشد، اما با وجود تمامي اين شناسه‌ها معتقدم روشنفكر فردي است اين‌مكاني و اين‌زماني كه قادر است با مردم خود رابطه تفهيم و تفهمي برقرار كند، با آنان ديالوگ داشته باشد و متواضعانه بپذيرد كه حوادث و رخدادهاي عظيم و شگرف زمانه همان تجلي و ترجمان ايده‌هاي مردمان در صحنه‌يي هستند كه امكان و استعداد فلسفيدن و فيلسوفي كردن ايده‌هاي خود را ندارند، معتقدم روشنفكر بايد از ادب و آداب «با مردم» و «در مردم» زيستن برخوردار باشد - به تعبير فوكو، نقش روشنفكر ديگر اين نيست كه خود را «كمي جلوتر و در كنار» توده‌ها قرار دهد تا بتواند حقيقت سركوب شده را براي ديگران بيان كند، برخلاف، نقش او مبارزه عليه آن شكل‌هايي از قدرت است كه او را در حوزه «دانش»، «خودآگاهي»، و «سخن» مفعول و عامل خود مي‌كنند - و معتقدم، نخست، بايد نهيب را از توهين متمايز كرد، دوم، بايد مقدم و مرجح بر مردم، خود (خود روشنفكر) را موضوع مخاطب اين نهيب فرض كرد: خود روشنفكري كه همواره تاخير تاريخي دارد و هر وقت از تعطيلات تاريخي برمي‌گردد، واقعه و رخدادي حادث شده‌ است و آنچه براي او باقيمانده، انداختن آستر و روكش تحليلي خود (آن‌هم از جنس آموزه‌هاي ديگران) روي آن واقعه و رخداد و مصادره نظري كردنِ آن است. سوم، حتي اگر اين «نهيب روشنفكري» را مترادف «نقد» بگيريم و بپذيريم كه ويژگي اصلي روشنفكر، انتقادي‌ انديشيدن است، بايد به اين آموزه پوپري نيز تن بسپاريم كه تفكر انتقادي، آن تفكري است كه بتواند در تمامي مقدمات ايجاد خودش و در تمامي پيامدهاي منتج از خودش شك بكند. 

منبع: اعتماد 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


یرای شیر مردِ آرامِ مسیحی

Posted: 31 Dec 2014 09:03 AM PST

داوود حشمتی
شیعه و سنی و مسیحی نداره. مسیحی‌های این خاک هم حیدری‌اند.سال نوی مسیحی بر همه مسیحیان مبارک   


شیعه و سنی و مسیحی نداره. مسیحی‌های این خاک هم حیدری‌اند.

توی گردان شایعه شده بود که نماز نمی‌خونه. مرتضی رو کرد به من و گفت: «پسره انگار نه انگار که خدایی هست، پیغمبری هست، قیامتی، نماز نمی‌خونه...»

باور نکردم و گفتم: «تهمت نزن مرتضی. از کجا معلوم که نمی‌خونه، شاید شما ندیدیش. شایدم پنهونی میخونه که ریا نشه.»

آدم مرموزی بود؛ ساکت و تودار. اصلاً انگار نمی‌‌توانست با کسی ارتباط برقرار کنه. چند باری سعی کردم بهش نزدیک شم، اما نشد. فقط فهمیدم که اسمش کیارش است و داوطلب به جبهه آمده. از آشپزخانه غذایش را می‌گرفت و می‌رفت گوشه‌ای، مشغول خوردن می‌شد. اصلاً با جمع، کاری نداشت؛ فقط برای رزم شب و صبحگاه با بچه‌ها یک‌جا می‌دیدمش. اغلب هم سعی می‌کرد دژبان بایسته تا این‌که برود کمین.

یک‌بار یکی از بچه‌های دسته ویژه، بهش متلک انداخته بود که: «رفیقمون از کمین می‌ترسه! توی دژبانی بیش‌تر بهش حال می‌ده...»

فقط یک نگاه و یک لبخند، تحویلش داد و رفت سمت دستشویی‌ها؛ هرچند که دیدم در حال رفتن، داره اشکاش رو از روی صورت سفید و ریش‌های بورش پاک می‌کنه.

دو روز بعد درخواست کرد بره برای سنگر کمین. فرمانده قبول نمی‌کرد.

وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون، بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم.

با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! توی سنگر کمین، در کمینش بودم

تا سرحرف را باز کنم.

ـ تو که برای خدا می جنگی، حیف نیس نماز نخونی…
لبخندی زد و گفت : «یادم می دی نماز خوندن رو»
ـ بلد نیسی ؟
ـ نه، تا حالا نخوندم

همان وقت داخل سنگر کمین، زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن، تا جایی که خستگی اجازه داد، نماز خواندن را یادش دادم.

توی تاریک روشنای صبح، اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم.

هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد. ترکش به قفسه سینه و زیر گردنش خورده بود، سرش را توی بغلم گرفتم.‌ با هر نفسی که می‌کشید خون گرم از کنار زخم سینه‌اش بیرون می‌زد. گردنش را روی دستم نگه داشته بودم، ولی دیدم فایده‌ای نداشت.

آرام کف قایق خواباندمش و پارو را به دست گرفتم که دیدم به سختی انگشتش را حرکت داد و روی سینه‌اش صلیبی کشید و چشمش به آسمان خیره ماند.

شیعه و سنی و مسیحی نداره. مسیحی‌های این خاک هم حیدری‌اند. آرام،متین، با وقار، اما به وقتش با غرور، با عزمت، بزرگ، و خروشان.

سال نوی مسیحی بر همه مسیحیان مبارک 


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


پیام محمد خاتمی به مناسبت سال نو میلادی: بپا خیزیم و خشم را به محبت تبدیل کنیم

Posted: 31 Dec 2014 08:42 AM PST

جرس: محمد خاتمی در پیامی به مناسبت سال نو میلادی خاطرنشان کرد: به پا خیزیم و طوفان جنگ و خشم و خون و تحقیر انسان را به نسیم مهربانی و همزیستی و عدالت و اخلاق تبدیل کنیم.

 

متن پیام رئیس جمهور اسبق ایران به شرح زیر است:

 

به نام خداوند، آفریدگار انسان، زندگی و زیبایی

با یاد و نام مبارک ” روح خدا” و” کلمه او” حضرت عیسی مسیح (ع) دو هزار و پانزدهمین سال میلادی آغاز می شود. در حالی که پیام صلح و زندگی و مهربانی و دادگری این پیامبر بزرگ که همچون برادر بزرگوارش پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) انسان را آزاد و برخوردار و با اخلاق وزندگیش را آباد و مبتنی بر عدالت خواسته بود در هیاهوی خشونت و نفرت و افراط و واپس گرایی و سرکوب و اشغال گم شده است.

من ضمن عرض تبریک به همه مسیحیان جهان به ویژه هم وطنان عزیز عیسوی ام و به همه آزادگان نیک اندیش و انسان دوست و بالاخص به همه آنان که با دعوت به خرد، منطق، مدارا و صلح در پیشبرد گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها قدم برداشته اند. از خداوند منان می خواهم که ما را در همدلی و هم گامی در مبارزه با بیداد، استبداد، استعمار ، فزون خواهی و تعصب و افراط و جنگ و ترورکام روا بدارد.

به پا خیزیم و طوفان جنگ و خشم و خون و تحقیر انسان را به نسیم مهربانی و همزیستی و عدالت و اخلاق تبدیل کنیم.

سید محمد خاتمی

۱۰ دی ۱۳۹۳

۳۱ دسامبر ۲۰۱۴

چیزهایی برای کش ندادن، چیزهایی برای کش دادن

Posted: 31 Dec 2014 05:29 AM PST

سید علیرضا بهشتی شیرازی
آقای تلویزیون! برنامه این روزها را دوباره و چند ده باره از اول پخش کن. مقامات می پسندند، ولی پنج سال گذشته چند درصد از بینندگانت را به خاطر این دروغ ها از دست دادی 


مراسم بزرگداشت همایش عظیم اتوبوس ها در ٩ دى ١٣٨٨ امسال هم پر شکوه تر از هر سال دیگر در صدا و سیما برگزار شد، در حالى که همچنان براى ما و شاید بسیارى دیگر این سوال باقى مانده است که چرا باید ماجراى غارت هاى چند هزار میلیارد تومانى را “دیگر این قدر کش ندهند” و آنچه را که فتنه مى خوانند این قدر کش بدهند؟ به خاطر ضعف و بی تقوایی؛ مهندس میرحسین موسوی در پیام اخیر خود به این سوال دقیقترین پاسخ ها را می دهد. در کشورى که هواپرستی افراد بر منافع مردم ارجحیت داشته باشد، اولویت ها این گونه تعیین مى شوند.


در اوایل انقلاب مدیر پخش سیما یک بار به همراه هیئتى رسمى به ویتنام سفر کرده بود. سر میز شام همتایش از او پرسید شما در ایران مشکلى با مقاماتتان ندارید؟ پاسخ داده بود نه، مثلا چه مشکلى؟


- ما اینجا هر چند ماه یک فیلم سینمایى پخش مى کنیم. ۴۵ دقیقه از آن گذشته است که فلان ژنرال زنگ مى زند و می پرسد داستان فیلم چیست؟ آن را برایش توضیح مى دهم. بعد سوال می کند فیلم خوبى است؟ طبعأ تأیید مى کنم. بعد مى گوید پس آن را از اول پخش کن.


آقای تلویزیون! برنامه این روزها را دوباره و چند ده باره از اول پخش کن. مقامات می پسندند. ولی آیا جز جلب رضایت آنان اثر دیگری هم در آن بود؟ در پنج سال گذشته چند درصد از بینندگانت را به خاطر این دروغ ها از دست دادی، تا جایی که دیگر حاضر نیستند جز برای بازی های زنده فوتبال و مواقع استثنایی دیگر پنجره خانه هایشان را به رویت باز کنند؟ چند درصد دیگر هستند که وقتی نوبت به بخش های مهم خبری می رسد ترجیح می دهند در کانال های دیگر فیلم و سریال ببینند، تا جایی که برایشان شبکه اختصاصی تاسیس کرده ای؟ چند درصد دیگر هستند که وقتی حرف از فتنه می زنی از فرط تکرار احساس تهوع می کنند؟ اگر ما این درصدها را ندانیم خودت که می دانی. و بعد از انتخابات ۹۲ دیگر همه می دانند. دیگر برایتان باقی نمانده است جز جمعیتی از لحاظ کمیت اندک، که به قول بعضی از نظر کیفیت بالا هستند.


از میان این جمعیت بودند قریب به ۷۵۰ هزار نفری که به عنوان دست اندرکاران انتخابات مجلس در سال ۹۰ فعالیت می کردند. آنها دستچین شده ترین نیروها و درونی ترین و محکمترین دژ شما بودند؛ کسانی که وضعیت حضور مردم در شعبه ها را، نه از طریق جلوه های ویژه تلویزیونی، که با چشم خود دیدند و آن را با نوبت های پیشین مقایسه کردند. بعد از زبان بالاترین مقامات نظام شنیدند که بحمدالله ۶۴ درصد، یعنی حتی بیشتر از دوره های قبل، در انتخابات شرکت کرده اند. در گوش آنان اینک دیگر هرچه گفته شود همه از جنس همین جمله است.


آنها ممکن است بگویند که فعلا مصلحت در بیان آن چیزهایى است که این روزها گفتید. اما آیا راست بودن آنها را هم باور خواهند کرد؟ بعید مى دانم.


آقاى تلویزیون! “صدق، شمشیر خدا در آسمان و زمین است”. چرا خود را به آن مجهز نمى کنى؟ نگاه کن که چند جمله صادقانه از انسانی یک لاقبا که از پس دیوارهاى حصر به بیرون مى رسد، چگونه توپخانه هاى دروغ را تار و مار مى کند. اگر مى گویى تار و مار نمى کند، نترس و بگذار بیشتر سخن بگوید. پروردگارى که این شمشیر را در دست او گذاشت خداى تو هم هست.

ولى مى گویى مجسمه صداقت که خود ماییم! منتهی تیغت نه در آسمان و نه در زمین، که احتمالأ حتى پیش گوینده اى که متن هاى فتنه را مى خواند هم نمى برد. آیا حدیث نبوى (ص) – نعوذ باللّه – دروغ است یا تو دروغى؟


آقاى تلویزیون! بودجه کم جو، شبکه کم جو، برنامه کم جو، مخاطب آور به دست.


و به دست نمى آورى تا در شیوه ات تجدید نظر نکنى.


دی ماه ۱۳۹۳- زندان اوین

‌ ‌ منبع: کلمه 
 

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


فاضل میبدی: سودجویان و منفعت طلبان اجازه رفع حصر را نمی دهند

Posted: 31 Dec 2014 05:26 AM PST

جرس: محمدتقی فاضل میبدی ادبیات و صحبت های نومحافظه کاران در نشست ها و مصاحبه های 9 دی را ناشی از پیگیری های اخیر برای رفع حصر می داند و تاکید می کند: قطعا صحبت هایی که انجام می شود تاثیر می گذارد. رفع حصر چند بار هم تا مرز حل شدن رفته اما متاسفانه سودجویان و کسانی که منافعشان در این است که بحران در کشور ادامه داشته باشد، چه در مجلس چه جاهای دیگر اجازه نداده اند. اینها منافع جناحی خود را می بینند.

 

به مناسبت سالروز 9 دی نومحافظه کاران اصولگرا در جلسات مختلف با ادبیاتی تندتر از همیشه به گروه های اصلاح طلب و محصوران تاختند. از صدورحکم اعدام گرفته تا برانداز خواندن اصلاح طلبان.

به گزارش آفتاب، محمدحسن رحیمیان تولیت مسجد جمکران در همایش پتک جمهوریت بر سر اشرافیت گفت: بنده پس از ماجرای ۱۶ آذر در دانشگاه تهران سخنرانی داشتم و آیه‌ای را برای مردم قرائت کردم که قبل از ترجمه آن، مردم حکم خود را مبنی بر اعدام سران فتنه صادر کردند.

او می افزاید: "مدعیان خط امام” که ضد خط امام عمل می کنند و می خواهند براندازی کنند، باید به سخت ترین شکل ممکن کشته شوند!

محمدتقی فاضل میبدی درباره این نوع ادبیات به آفتاب می گوید: من معتقدم کسانی که با این نوع ادبیات در عرصه سیاست صحبت می کنند نه اسلام و نه فرهنگ ایرانی را درست نشناخته اند. زیرا نه در فرهنگ اسلام و نه فرهنگ ایرانی به این اندازه خشونت وجود ندارد. ادبیاتی که مدام به دنبال قتل، غارت و اعدام است، ریشه در تاریخ بنی امیه و بنی عباس دارد. معمولا رقبای خود را به چوبه دار و تیغه اعدام می سپردند.

او ادامه می دهد: حالا کسانی هم که منافع آنها در خطر است همانند سیاست های گذشته عباسیان، دائم به دنبال بحران می گردند که در مملکت با قتل و غارت اهداف خود را جلو ببرند. وگرنه ما در تاریخ اسلام، از صیغه پیامبر هیچ گاه چنین ادبیات و برخوردهایی را نسبت به مخالفان نداشته ایم.

این فعال سیاسی اصلاح طلب عنوان می کند: به نظر من کسانی که جریان 9 دی را به این شکل دنبال می کنند؛ افرادی هستند که در انتخابات اخیر شکست خورده اند. با همه برنامه هایی که داشتند، تنها 4 میلیون رای در برابر هجده میلیون رای به دست آورند. زخم خورده و در حال بازسازی خود هستند. اما نمی دانند که مردم ایران با اینگونه بازسازی ها موافق نیستند و هیچ وقت اینها را تحمل نمی کنند. قطعا اینها در انتخابات آینده هم بازنده خواهند بود.

عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم مطرح می کند: اخلاق اسلامی و دینی با این ادبیات همخوانی ندارد. معتقدم اینکه یک معمم چنین صحبت هایی را انجام دهد، از جایی حمایت می شود اما اینکه آنجا کجاست بحث دیگری است.

این استاد دانشگاه مطرح می کند: من بر این باورم این گروه هایی که به این شکل با خشونت به جلو می آیند تا آبروی ایران و اسلام را بریزند، بدون وابستگی به خارج نمی توانند. حالا آن خارج کجاست، کیست؟ باید گشت و پیدا کرد. چون این افراد خیلی هدایت شده کار می کنند.

فاضل میبدی می گوید: صداوسیما هم متاسفانه امسال به گونه ای خشن در این مسئله وارد شد که سابقه نداشت. این برخوردها اگر در زمان امام (ره) بود ایشان تحمل نمی کردند. به هر حال عکس العمل ها نسبت به افرادی مانند آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی مناسب نیست. ما نمی گوییم خطا نکرده اند، از هر فردی خطا سر می زند. همان گونه که محصوران بارها خود اعلام کرده اند که آماده محاکمه هستند.

او ادامه می دهد: اما جریانی که دادگاه و قانون را نمی شناسد و همیشه با ادبیات خشن قصد خارج کردن رقیب خود از میدان یا سپردن به چوبه دار را دارد؛ مشخص است که از جایی هدایت می شود. وگرنه کشوری که قانون اساسی، قوانین جزایی، قوانین مدنی، قاضی و قوه قضاییه دارد چگونه افرادی می آیند و به این شکل اظهارنظر می کنند؟ مشخص است که از جایی آب می خورد.

عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم توضیح می دهد: قوه قضاییه باید با این افراد برخورد کند. در جریان دولت های نهم و دهم این همه افراد پول مردم را اختلاس کردند، بردند و خوردند؛ چرا یکی از این آقایان بلند نشد و انتقاد نکرد؟ ساکت نشستند و حتی تایید می کردند. دلیل این موضوع این بود که منافع این آقایان هم تامین بود. شوخی نیست میلیاردها پول مملکت معلوم نیست که به کجا رفته و چند روزی یک بار گوشه ای از آن کشف می شود، کسی هم دادش بلند نیست. اما در یک مورد خاص همه داد بر می آورند، که چوبه دار را بلند و اعدام کنیم.

او می افزاید: من تاکید می کنم که این حضرات نه اسلام و نه فرهنگ ایرانی را نشناخته اند. کشور ما قانون دارد اگر کسی مجرم است دادگاه داریم و اگر نیست، حق متهم کردن او را ندارند.

در راستای نشست هایی که اصولگرایان به مناسبت 9 دی برگزار کردند، مرتضی آقا تهرانی دبیرکل جبهه پایداری در گفت و گویی با خبرگزاری فارس درباره فشارها برای رفع حصر عنوان کرده: حامیان میرحسین موسوی و مهدی کروبی باید تعهد کتبی بدهند در صورت صدور حکم اعدام آن‌ها از سوی دادگاه٬ کشور را به هم نریزند.

او افزوده: این افراد باید «تعهد کتبی» و «نوشته» بدهند که کشور را به هم نمی‌ریزند چراکه آن‌ها آداب «جرزنی» را از اول بلد هستند.

فاضل میبدی در واکنش به این صحبت ها و اینکه قبلا از تمایل مردم برای محاکمه و اعدام محصوران حرف می زدند و حالا از آشوب می ترسند، مطرح می کند: این افراد 4 میلیون رای داشتند و هجده میلیون نفر به آنها نه گفتند، چند میلیون هم در انتخابات شرکت نکردند که آنها هم در واقع به همین آقایان نه گفتند. کدام مردم؟ اگر راست می گویند رفراندوم بگذارند، تبلیغات هم یک سویه نباشد و صداوسیما هم بی طرف برخورد کند، آن گاه تکلیف روشن می شود.

این فعال سیاسی اصلاح طلب در پاسخ به خبرنگار آفتاب مبنی بر اینکه آیا این عکس العمل ها و استفاده از این نوع ادبیات به دلیل تلاش هایی است که در این چند وقت برای رفع حصر صورت گرفته؟ می گوید: قطعا به این شکل است. صحبت هایی که انجام می شود تاثیر می گذارد. صحبت های افرادی مانند آقای مطهری و افرادی که خدا را می شناسند، از خدا می ترسند، برای مملکت و حکومت و جمهوری اسلامی احترام قائل هستند و تلاش می کنند تا این مشکل حل شود. چند بار هم تا مرز حل شدن رفتند اما متاسفانه سودجویان و کسانی که منافعشان در این است که بحران در کشور ادامه داشته باشد، یا در مجلس یا جاهای دیگر اجازه نداده اند. اینها منافع جناحی خود را می بینند.

 

سال ۲۰۱۵ میلادی آغاز شد

Posted: 31 Dec 2014 05:06 AM PST

در کشور نیوزیلند در قاره اقیانوسیه
جرس: سال 2015 آغاز شد .

به گزارش ایسنا، سال نوی میلادی با پایان 31 دسامبر و آغاز اول ژانویه در ساعت 12 نیمه شب آغاز می‌شود که این زمان در کشور نیوزیلند در قاره اقیانوسیه فرا رسیده است.

سال نوی میلادی هر ساله با مراسم آتش‌بازی و شمارش معکوس ثانیه‌ها در ساعت 24 آخرین روز ماه دسامبر زودتر از هر نقطه دیگری از جهان در نیوزیلند آغاز می‌شود.

ساعت 12 نیمه شب نیوزیلند به وقت تهران مصادف با 14 و 30 دقیقه بعد از ظهر است.

تشییع جنازه ی ۵ ساله یک فتنه

Posted: 31 Dec 2014 04:57 AM PST

کامیار بهرنگ
امروز کسی را نمی توان پیدا کرد که منصفانه به این قصه پر غصه نگاه کند و امر رهبر بر ادامه ی این حصر را نبیند


مهدى فضائلى؛ مدیر عامل سابق خبرگزاری فارس در مطلبي مندرج در روزنامه جام جم به دلايل حصر رهبران جنبش سبز و حاشيه هاى آن پرداخته است كه در سرى مطالب مندرجه در سايت فارس نيوز به مناسبت نزديك شدن سالگرد ٩ دى نيز باز نشر پيدا كرده است.
در مدت اخير علاوه بر اين مطلب افراد دیگری چون سعید جلیلی که آن روزها دبیر شورای عالی امنیت ملی بود نيز اصرار دارند حصر رهبران جنبش سبز را به موضوعى غير از وقايع كودتاى انتخاباتى سال ٨٨ متصل كنند.
تمام مصاحبه هایی که این روزها انجام شده است که بخش زیادی از آنها در ویژه نامه ی ۹ دی منتشر شده است شایسته ی تدبر است و صد البته نه تنها مطلب مهدی فضائلی اما واقع امر آن است که خلاصه اکثر مصاحبه های امسال یک مسیر را طی کردند و بر موارد مشابهی تاکید داشتند.
این مطالب سعی داشتند دو محور اساسی ٰ فتنه جدید ٰ و ٰ جداسازی فتنه و اعتراض انتخاباتی ٰ را در پررنگ کنند.
هدف اولیه این مطالب می تواند این باشد که حتى اگر اعتراضى به نتيجه انتخابات صورت مى گرفته است، نظام داراى چنان اقتدارى بوده است كه آن را هدايت و مديريت كرده و با تظاهرات ۲۲ بهمن پایان یافته است. چنانکه در آن روز و در میدان آزادی تابوتی را که نام " فتنه " به روی آن نوشته شده بود را بر پشت چهارپایی نشانده بودند تا به تعبیر خود مراسم تشییع جنازه فتنه را نیز برگزار کنند. نكته ى مهم در اين ميان اتفاقاتى چون ٢٥ خرداد، ١٣ آبان و حتى روز قدس است كه جدا از تمام عرصه هاى ديگر، جنبش سبز وجود و قدرت خود را به نمايش گذاشته بود و تاكيد شخص ميرحسين موسوى بر تشكيل و تقويت شبكه هاى اجتماعى به وضوح در حال قدرت نمايى بود و در اين موارد بيانيه مشخصى از سوى رهبران منتشر نشده بود. اما تاریخ ۲۵ بهمن مشخصا عرصه ای بود که بعد از تمام سرکوب ها به دعوت رهبران جنبش سبز، شبکه های اجتماعی جانی تازه گرفتند و این جان تازه برای نظامی که تنها به دنبال ایجاد فضای سکوت امنیتی بود خطر بزرگی محسوب میشد. خطری که اکثریت مصاحبه های اخیر در این مورد از آن به ٰ فتنه ٰ ای جدا از اعتراضات پس از اعلام نتایج کودتای انتخاباتی سال ۸۸ اشاره میکنند.
دوم آنكه فراخوان تظاهرات حمايتى از انقلابات مردم شمال آفريقا را اقدامى عليه امنيت ملى نشان داده و بر مبناى آن اين دو شخص را دستگير نمايند. در اين مورد براى اولين بار دستنويس رهبران جنبش سبز موجود بود و در واقع فراخوان ديگر حاصل مشخص و پاسخى واضح به تمام جريان سازى ها عليه آنان محسوب مي شد. از سوى ديگر بيانيه تحليلي ميرحسين موسوى پيرامون تحولات مصر تير تيزى به سوى ديكتاتورى بود و ديكتاتورى موجود در ايران مشخصا آن پيام را دريافته بود كه روحيه ى تازه ضد ديكتاتورى در ايران چه هزينه هايى به همراه داشته باشد.

بصیران بی بصیرت
با مرور نوشته افرادى چون فضائلى، مشخص است نمى خواهد باور كند خيزش و جنبش سبز مردم ايران حاصل تدبير كس و كسانى است كه سالها به " بى بصيرتى " محكوم شدند اما هر روز كه پيش مى رويم، پيش بينى آنها به واقعيت نزديك مى شود. در واقع این داعیه داران بصيرت بودند و رئيس جمهور نظر نزديك به رهبر بودند که كارنامه اى را باقى گذاشته است تا امروز حتی بسيارى از ياران ديروزشان، اگر از حمايت هایشان توبه نكرده اند حداقل قفل سكوت بر دهان زده اند.
فضائلى و دوستانش خوب مى دانند آن " نقش خط مار " چه بلايى بر سر ايران آورده است و بهتر مى دانند نتايج انتخابات سال ٩٢ چه پيامى را به همراه داشته است. هر چند فرياد فتنه فتنه شان هر روز از مجلسى به گوش مى رسد اما در شناخت فتنه واقعى بصيرت نداشتند.
اينانى كه از بيانيه هاى ميرحسين موسوى در وحشت بودند كه مى گفت: ٰ ما میگوئیم نهاد بزرگ و تاثیر گذاری چون سپاه اگر هر روز چرتکه بیاندازد که قیمت سهام چقدر بالا و پائین رفته نمیتواند از کشور و منافع ملی آن دفاع نماید؛ هم خود به فساد کشیده میشود و هم کشور را به فساد میکشاند ٰ امروز هم باز واقعيت را پشت بهانه هايشان پنهان مى كنند.
اينان كه مدعى مديريت "قائله" را داشتند نمى خواستند و نمى توانستند باور كنند كه اين جنبش سر بازايستادن از مطالبات خود را ندارد و ٢٥ بهمن فرصتى دوباره براى بروز و ظهور آن بود.

جلوگیری از سوریه شدن ایران !
در واقع فضائلى ها مى خواهند ايران را با سوريه مقايسه كنند و نمى خواهند باور كنند تونس هم در اين مسير بن على را تغيير داد و امروز طعم شيرين جمهوريت را به كام مردم خود مى ريزد. بماند كه اگر جريانات سياسى موجود در مصر و ليبى نيز زياده خواهى هاى گروهى را به منافع ملى ترجيح مى دادند امروز اين كشورها نيز شاهد يك جمهورى برآمده از راى مردم بود. حال اتفاقا نگاهى به سوريه نيز مى تواند درس هايى تاريخى با خود به همراه داشته باشد. جايي كه خواست مردمى كه بدون خشونت به خيابان آمدند و پاسخش را با تانك دادند را نمى توان در چهارچوب شكل گيرى داعش تحليل كرد. بشار اسد وقتى مردم را تنها سلاحشان زبان بود را با توپ و تانك به خانه هايشان روانه مى دارد، مى بايست امروز انتظار شكل گيری جريانه اى تندرويى چون داعش باشد.
به هر روى اگر به ايران بازگرديم اين بلوغ مردم ايران را مى رساند كه عليرغم دادن شهيد و داشتن زندانى هاى متعدد باز هم حق قانونى خود را در انتخابات سال ٩٢ به نحوى ديگر مطالبه كردند و همفكران فضائلى راهى به خيابان پاستور پيدا نكردند تا همسايه ميرحسين موسوى و زهرا رهنورد شوند.

بازداشت موقت ۵ ساله
نكته ديگر تاكيد فضائلى بر قانونى بودن مصوبه " شوراى عالى امنيت ملى " در اعلام حكم حصر آقايان موسوى و كروبى و خانم رهنورد ( و در آن مقطع خانم كروبى ) است. جاى شكرش باقى است كه او و بسیاری دیگر معترف به آن شدند كه يك نهادى مسئوليت قانونى پيرامون حصر را بر گردن دارد چرا كه برخى اساسا وجود حصر را منكر مى شدند و گاه آن را حتى براى حفظ جان آنها در مقابل خشم " امت حزب الله " بيان مى كردند.
الیاس نادران؛ منتصب مجلس شورای اسلامی و عضو جبهه ی پایداری نیز میگوید نظام در حصر به تعبیر او سران فتنه هوشمندی به خرج داده است و با عدم اجرای واقعی این یاغیان از اسطوره سازی آنها جلوگیری کرده است.
در این میان جليل محبی؛ مدير دفتر مطالعات حقوقی مركز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نیز به جایگاه قانونی مصوبات شورای عالی امنیت ملی اشاره میکند و میگوید در آن زمان به دلیل ابهام آلود بودن فضا امکان محاکمه ی به تعبیر او سران فتنه وجود نداشت تا به ٰ جرم ٰ فساد فی الارض آنها رسیدگی شود. به باور او همچنان فضا دارای ابهام است و همچنان می بایست بر اساسا مصوبه شورای عالی امنیت ملی، بازداشت موقت آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد ادامه کند تا فضا آماده شود و به حکم آن شورا و تایید رهبری اینان محاکمه شوند.
جالب آنجاست که آقای محبی در حال مطالعات حقوقی است اما هنوز نتوانسته است تفاوت جرم و اتهام را در ادبیات خود اصلاح کند. البته از دید آنها رهبران جنبش سبز جرم محرز انجام داده اند و برخی به مانند امام جمعه مشهد با ذره ای تخفیف حکم پیشگیرانه از اجرای عمل مجرمانه صادر کرده اند. به هر روی اینان مشخص نمی کنند که بعد از نزدیک به ۵ سال چگونه بازداشت موقت باید تمدید شود و چگونه است که پس از این همه مدت هنوز فضا ابهام آمیز است؟ آیا یکی از همین ابهام ها عدم برگزاری دادگاه علنی رهبران جنبش سبز نیست؟
در همین راستا فضائلی میگوید که اصرار خود آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد بر برگزاری دادگاه علنی از روی غرض ورزی و برای ایجاد یک فتنه ی جدید است و به همین دلیل امکان رسیدگی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی آنها وجود ندارد.
آنچه مشخص است، ایستادگی رهبران جنبش سبز بر آرمانها و مطالبات خود از سال ۸۸ و اصرار بر محاکمه ی علنی در برابر تمام اتهامات واهی، تیری بر چشم بدخواهانی است که در این سالها اعتراض مردم به کوتای انتخاباتی آنان را جرمی نابخشودنی میداند و آنها را میکروب خطاب میکند. چنین نگاهی مسلم است که ایستادگی هرکس بر باورش را که در مقابل خود بر نمی تابد و هر روز بیشتر از فرصت جبران این هزینهه ا بر حکومتی که می بایست سعادت مردمش را تامین کند، فاصله می گیرد.

اوباما یا با اونا یا با ما
این شعار را خیلی از ما یا سر داده ایم یا شنیده ایم. درست روزهایی که اوج فریاد خشم مردم معترض از خورده شدن رایشان در خیابانها بودند، پیام باراک اوباما و نامه نگاری هایی که بعدها ابعاد مختلف آن مشخص شد با رهبر جمهوری اسلامی در جریان بود.
اصل این موضوع اگر متضمن منافع ملی کشورمان باشد ایرادی که ندارد هیچ، میتواند منشا خیر هم باشد. اما باید توجه داشت در چه شرایطی و چه زمانی این موضوع مطرح میشود. البته منظور نظر در اینجا بررسی سیاست های هسته ای و یا سیاست خارجی ایران در آن مقطع نیست، بلکه در واقع تنها پاسخی است به افرادی چون ... که میخواهند این روزها تحریم های سالهای اخیر برای جلوگیری از سیاستهای ماجراجویانه ی هسته ای ایران را به اعتراضات سال ۸۸ منصوب کنند.
این نکته ضروری است که نگاهی مجدد به سیر این تحریم ها و مذاکرات هسته ای در سالهای اخیر داشته باشم. مذاکراتی که حتی وقتی پای آن به مناظرات انتخاباتی سال ۹۲ کشیده میشود، مشاور عالی رهبر جمهوری اسلامی، منتصب رهبر جمهوری اسلامی در مقام شورای عالی امنیت ملی را به طور غیر مستقیم به دروغ گویی در مورد روند مذاکرات سالهای اخیر متهم میکند.
مشخص بود که در آن سالها اتفاقا باراک اوباما بر اساس سیاست های خود مبنی بر حل بحران هستهای از طریق مذاکره نمی خواست در مقابل کلیت نظام قرار گیرد و از همین روی هرگز از مبارزات به حق مردم ایران در آن سالها حمایت نکرد.

در پایان ذکر این نکته ضروری است که بازگشت به دوره ی حصر ظالمانه ی مرحوم آیت الله منتظری نیز میتواند یکی دیگر از دلایل شکل دهی این هجمه را پیدا کرد. در آن دوران نیز اصرار میشد که حکم حصر مرحوم منتظری به امضای آقای خاتمی؛ رئیس جمهور و رئیس شورای عالی امنیت ملی وقت است، اما مصاحبه های آقای احمد منتظری در این مورد مشخصا اشاره میکند که ایشان باور به این ندارند که آقای خاتمی موافق حصر بوده و تنها امری که از سوی رهبر اعلام شده است را در آن شورا تصویب کردند و ایشان تنها آن حکم را به اجبار جایگاه قانونی امضا کرده اند.
در این مورد نیز مشخص است که این مسیر برای انداختن توپ حصر آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد به زمین تنها شورای عالی امنیت ملی است که امروز ریاست آن با حسن روحانی است، حال آنکه همین مسیر در سالهای اقتدار کودتاچیان انتخاباتی سال ۸۸ در این شورا به هیچ عنوان مطرح نمیشد، حال آنکه اگر هم مطرح میشد امروز کسی را نمی توان پیدا کرد که منصفانه به این قصه پر غصه نگاه کند و امر رهبر بر ادامه ی این حصر را نبیند.
  

نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


رییس قوه قضائیه: در حصر هیچ خلاف قانونی صورت نگرفته است

Posted: 31 Dec 2014 03:48 AM PST

جرس: رییس قوه قضائیه با بیان اینکه در محاکمه سران فتنه هیچ مشکل و خوفی از احدی نداریم، گفت: پرونده های این ها را به اندازه کافی مملو از موارد اتهامی می دانیم؛ قوه قضاییه نیز به لطف خدا به اندازه کافی اقتدار دارد و در وقت لازم که مجوز داشته باشیم به محاکمه این افراد خواهیم پرداخت.

 

به گزارش میزان، صادق آملی لاریجانی در جلسه عالی مسئولان قضایی با گرامیداشت مراسم حکومتی 9 دی به گوشه هایی از حوادث سال 88 اشاره کرد و مدعی شد: لُب فتنه 88 یک کودتا است، بنده نمی خواهم ادعا کنم که همه کسانی که به دنبال این مسیر رفتند به دنبال براندازی بودند ولی در مسیر براندازی قرار گرفتند و معتقدیم حتما یک طراحی بیگانه در پشت این قضیه وجود داشته است.

وی با اشاره به اهمیت 9 دی افزود: اهمیت حماسه 9 دی همین است که در یک فرصت کاملا بجا با اتکا به انوار الهی و ائمه اطهار مردم به صحنه آمدند و این فتنه را تحمل نکردند.



رئیس قوه قضاییه تاکید کرد: فتنه 88 دعوای شخصی نیست که بگوییم گذشته‌ها گذشته است ؛ چراکه بحث حقوق یک ملت و نظام است، این افراد به نظام و انقلاب و آرمان های امام جفا کردند و حالا زیر آرمان های امام سینه می زنند.



 آملی لاریجانی با اشاره به حصر موسوی و کروبی بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی تصریح کرد: عده ای در رسانه ها و مجامع عنوان می کنند که این حصر خلاف قانون است و این افراد بسیار اشتباه می کنند؛ چراکه در حصر هیچ خلاف قانونی صورت نگرفته و مصوبه جلسه ای از شورای عالی امنیت ملی بود که ما نیز در آن حضور داشتیم و بر اساس مصالح در آن جلسه تصمیم گیری شد و کسانی که قانون اساسی را می بینند و بحث حق و دادخواهی که در قانون اساسی مطرح شده را عنوان می کنند باید توجه داشته باشند که همه مواد قانون اساسی را با هم باید دید نه اینکه اصلی را بپذیریم و اصل دیگر را رها کنیم.



رئیس قوه قضاییه در پایان تاکید کرد: ما در محاکمه سران فتنه هیچ مشکل و خوفی از احدی نیز نداریم، پرونده های این افراد را به اندازه کافی مملو از موارد اتهامی می دانیم؛ لذا نتیجه بحث بنده این است که قوه قضاییه به لطف خدا به اندازه کافی اقتدار دارد و ما در وقت لازم که مجوز داشته باشیم به محاکمه این افراد خواهیم پرداخت، منتهی ما احساس می کنیم مسئله تنها مسئله قضایی نیست بلکه اینها دوباره بساط ایجاد یک فتنه دیگری را دارند و می خواهند از یک کانال و مسیر دیگری این فتنه را دنبال کنند که بحمدالله نظام این مجال را نخواهد داد و مردم ما بابصیرت تر و فهمیم تر و آبدیده تر شده اند و مجالی برای فتنه های آینده نخواهند داد.

سخنگوی دولت: همه چیز کشور نباید موضوع نظامی باشد

Posted: 31 Dec 2014 03:31 AM PST

جرس: سخنگوی دولت گفت: انتظار داریم آقای سرافراز بتواند به نحو شایسته‌ای نسبت به افزایش و ارتقاء جایگاه رسانه‌ی ملی اقدام کند.

 

به گزارش ایرنا، محمد باقر نوبخت در حاشیه جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران مصوبات آخرین جلسه شورای اقتصاد را مورد توجه قرار داد و گفت: در راستای توسعه کشور و افزایش تولید و رفع محرومیت از برخی از شهرها و روستاها مصوب شد که وزارت نفت با 4.7 دهم میلیارد دلار تمامی روستاها وشهرهای کشور را که به آنها گاز رسانی انجام نشده است گاز رسانی کند.

 

وی افزود:‌کلیه روستاهایی که حداقل 20 خانوار و یا صدنفر جمعیت داشته باشند، مشمول این مصوبه قرار می‌گیرند و در این مصوبه تصریح شده که به روش لوله گذرای . سی ان جی و سایر روش‌ها این خانوارها که دو میلیون و 363 هزار خانوار خواهند بود از نعمت گاز برخوردار شوند.

 

وی در ادامه سرمایه گذاری بالغ بر 15 میلیارد دلار برای ایجاد ظرفیت تولید و فراورش بیش از 550 هزار بشکه در روز در میادین آزادگان شمالی و جنوبی و یاران جنوبی و خط انتقال آنها به پایانه‌های صادراتی را از دیگر مصوبه‌های شورای اقتصاد عنوان کرد.

 

سخنگوی دولت اضافه کرد: مساله تولید نفت و ظرفیت آن برای کشورهای نفت خیز به عنوان یکی از مولفه‌های اقتصادی محسوب می‌شود.

 

وی در ادامه در پاسخ به سوال خبرنگار ایسنا، درباره‌ی نگاه دولت به موضوع تحریم‌های جدید آمریکا نسبت به برخی از شرکت‌ها و شخصیت‌ها با تاکید بر این که ما این تحریم‌ها را مردود می‌دانیم گفت: حتی اگر توجیه شود که این تحریم‌ها تحریم جدیدی نیست، ولی علامت جدید و منفی که آمریکایی‌ها می‌دهند قلمداد می‌شود وما این تحریم‌های جدید را غیر عادلانه، غیر قانونی و نادرست می‌دانیم و آن را رد می کنیم.

 

وی در پاسخ به سوال دیگر ایسنا، مبنی بر این که آیا سخنگوی دولت با توجه به مسئولیت جدیدیش در این سمت باقی خواهد ماند گفت: با توجه به مسئولیت من در معاونت‌های دیگر عنوان ابوالمشاغل را مطرح کردند، اما به هر ترتیب ما امانتدار جمعی هستیم و ممکن است کلمه‌ای ناسنجیده گفته شود که اختلاف برانگیز باشد، اما سخنگویی از من زمان بر نیست این ساعات، ساعات سختی است که ما شفاف گویی و امانت داری می‌کنیم.

 

خبرنگاری درمورد تعامل دولت با رئیس سازمان صدا و سیما از نوبخت پرسید که وی در این باره گفت: ما باید با صدا و سیما متعامل باشیم ومطالب آنها را بشنویم و توقعات و انتظارات دولت را برای آنها اعلام کنیم. در برخی از موارد صدا و سیما این فرصت را فراهم می‌کند تا دولت بتواند نظرات خود را بیان کند. ولی در برخی موارد من فکر می‌کنم جناب آقای دکتر سرافراز باید تجدید نظر کند؛ چرا که کاملا به صورت محسوس احساس می‌شود که در جایگاه و رویکرد ملی در رسانه‌ی ملی صحبت نمی‌شود.

 

وی گفت: برخی رسانه‌ها عنوان خبرگزاری را برای خود انتخاب کرده‌اند باید بدانند که با یک سایت معمولی فرق می‌کند و لازم است تا رعایت اخلاق و امور حرفه‌ای را داشته باشند و خود را در حد یک سایت اپوزیسیون مخالف دولت محدود نکنند. حال به ویژه این انتظار از رسانه‌ی ملی هم می‌رود. به همین جهت آقای دکتر فرحزاد که از شخصیت‌های محترم و ارزشمند نظام هستند باید فرصت کنند و این دست از مسائلی که در برخی از بخش ها اتفاق می افتد را مورد توجه قرار دهند. به هر ترتیب در صدا و سیما نیروهای بسیار فهیم و باشخصیت و علاقمند به کشور وجود دارد ولی این که برخی بخش‌های تولیدی و خبری بخواهند مطالب غیر واقعی و غیر اخلاقی نشان دهند درست نیست.

 

نوبخت تاکید کرد:‌اخلاق فقط بخش‌های منکراتی که در ذهن برخی است، نیست. دروغ گفتن ، و تحریف کردن و ذهن جامعه را با یک کلمه و جمله مشوش کردن درست نیست به همین جهت ما انتظار داریم جناب آقای دکتر سرافراز بتواند به نحو شایسته‌ای نسبت به افزایش و ارتقاء جایگاه رسانه ملی اقدام کند.

 

خبرنگاری هم در مورد توصیه رئیس قوه مقننه نسبت به افزایش بودجه نظامی از نوبخت پرسید که وی در این باره گفت: واقعیت این است که یک کشور با موقعیت جمهوری اسلامی ایران در همه ابعاد باید توسعه یافته و قوی شود و در بخش نیروهای مسلح نیز نیاز به تقویت است، اما به هر ترتیب منابع ما محدود است و ما باید تخصیص بهینه منابع داشته باشیم.

وی گفت: با همه تلاش و علاقه‌ای که دولت برای تقویت بنیه دفاعی دارد آن مقدار که شایسته نیروهای مسلح است را توان نداریم.

نوبخت با بیان این که من ارقام نادرستی را که سایت‌های بیگانه نسبت به تقویت نیروهای مسلح بیان کردند، نادرست می‌دانم گفت: همه چیز در بودجه منعکس است و اگر مجلس محترم و رئیس قوه مقننه بخواهد مقداری به این مبلغ اضافه کند و از جایی داشته باشد، ما هم از آن استقبال می‌کنیم.

خبرنگاری به نوبخت گفت که آقای رئیس جمهور در اظهاراتی گفتند که موضوع موشکی برای ما اقتدار ایجاد نمی‌کند، نظر شما در این باره چیست؟ که سخنگوی دولت پاسخ داد: به یک قسمتی از موضوع توجه شده و به یک قسمتی توجه نشده است و ایشان تاکید داشتند که ما به اقتدار موشکی نیازمندیم، اما همه چیز کشور نباید موضوع نظامی باشد. حال اگر این موضوع گفته شده به منزله نفی اقتدار موشکی نیست. هم اکنون هم شاهد هستیم که آقای رئیس جمهور در جمع نیروهای مسلح هستند و حضور ایشان گویای اهمیت این موضوع است.
 

علی مطهری: روحانی در مسئله رفع حصر کوتاهی کرده است

Posted: 31 Dec 2014 01:47 AM PST

جرس: علی مطهری معتقد است: فشار افکار عمومی باعث خواهد شد که مسئولان از راه غلط خود بازگردند و به عدالت تن بدهند.
 
علی مطهری در گفتگو با روزنامه “مردم امروز” در مورد رفع حصر از رهبران جنبش سبز، مسئله زندانیان بند ۳۵۰ و عدم طرح سئوال وی، وضعیت اصولگرایان و … به سوالاتی پاسخ داده است.
 
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:

علی مطهری پیش از آنکه در دنیای سیاست مطرح شود با نام فرزند شهید آیت الله مطهری نزد اذهان عمومی شناخته شده بود. اکنون و در گذر این سال‌ها علی مطهری چقدر توانسته است مثل پدرش در دنیای سیاست به ویژه در موضوع برخورد با انحرافات سیاسی و اعتقادی رفتار کند؟
فکر می‌کنم به طور نسبی موفق بوده‌ام. تلاش من این است که از فرصت نمایندگی برای مطرح کردن اندیشه‌های شهید مطهری و نیز سیره و روش ایشان در برخورد با انحرافات استفاده کنم. اهمیتی که شهید مطهری برای آزادی تفکر و بیان قائل بود، نوع نگاهی که به اصل ولایت‌فقیه داشت، ارزشی که برای عقل و تعقل قائل بود و توجهی که به متمرکز نشدن قدرت در یک نقطه داشت، هشدارهایی که درباره مسئله عدالت و مسئله استقلال فرهنگی می‌داد، همین طور حساسیت ایشان به رخنه فرصت‌طلبان در انقلاب و نگاه درست به مسئله حفظ نظام، اینها مسائلی است که من همواره پیگیری کرده‌ام و فکر می‌کنم شبحی از رفتار آن شهید را در جامعه ایجاد کرده است گرچه قابل قیاس با تأثیرگذاری ایشان نیست.

شما در زمان انتخابات مجالس قبل یک چهره نافذ بین اصولگرایان و مورد حمایت جدی آنان بودید. اما رفته رفته و در گذر زمان از این حمایتها کاسته و در ازای آن پایگاه اجتماعی شما نزد جریانهای اعتدالی و حتی اصلاح طلب تقویت شد. چه عاملی موجب این تغییر و دگرگونی بود؟ شما تغییر کردید یا اصولگرایان تغییر کردند یا شاید عملکرد شما به عنوان یک نماینده مجلس برای حامیان گذشته‌تان غیر مترقبه بود؟
من بعد از ورود به مجلس در دوره هشتم احساس کردم که رفتار اصولگرایان براساس اصول و مبانی فکری اعلام شده نیست، گاهی تعصب گروهی دارند و پا روی حق می‌گذارند، گاهی عقل خود را تعطیل کرده‌اند و گوش به منابع نزدیک به رهبری سپرده‌اند که از آنجا چه ندایی می‌رسد در حالی که قانون اساسی و آیین‌نامه داخلی مجلس تکلیف آنها را مشخص کرده است، گاهی به بهانه حفظ نظام از کنار پایمال شدن حقوق مردم می‌گذرند و یا برای حفظ قدرت از هر وسیله و ابزاری استفاده می‌کنند. در مقابل تخلفات آشکار آقای احمدی‌نژاد سکوت می‌کردند با این توجیه که اگر انتقاد کنیم به نفع اصلاح‌طلبان تمام می‌شود که بعدها کلمه فتنه‌گران هم اضافه شد، یا می‌گفتند چون رهبری از این دولت حمایت کرده است باید سکوت کنیم. دیدم این اصول‌گرایی نیست و اصول‌گرایی تبدیل به تملق و چاپلوسی و توجیه وضع موجود شده است و اساساً برداشت اکثر آنها از اصولی مانند ولایت‌فقیه و‌ آزادی بیان و حفظ نظام، درست نیست. لذا من حرف خودم را می‌زدم که گاهی موجب آزردگی آنها و رضایت طرف مقابل می‌شد. امروز هم وضع به همین صورت است و اصول‌گرایان عبرت کاملی از آن دوره هشت ساله نگرفته‌اند مگر چند تن از افراد با ذکاوت و عاقلتر آنها.

نظرتان درباره موضع گیری‌هایی که اخیرا علیه شما صورت می‌گیرد چیست؟ این موضع‌گیریها قبلتر به ندرت صورت می‌گرفت ولی اکنون به نظر می رسد که حداقل طیف تندرو مجلس و جریانهای سیاسی افراطی خارج از مجلس شما را به لیست سیاه خود اضافه کرده‌اند. مخالفت با سخنرانی شما در دانشگاه گیلان و فریادهای اعتراض‌آمیز در صحن علنی به نطق‌های شما تنها نمونه‌هایی از این مساله است.
من چون نظراتم درباره حوادث سال ۸۸ و مسئله حصر خانگی را به صراحت بیان می‌کنم خوشایند آنها نیست و فکر می‌کنند خلاف نظر مقام رهبری است و نباید گفته شود،‌در حالی که خود رهبر انقلاب تأکید کرده‌اند که هرکس نظر خود را بگوید و این طور نباشد که همه نظرات من را تکرار کنند. در نطق اخیر من در مجلس چون منطق دوگانه اصول‌گرایان را در موضوع رأی اعتماد به وزیر علوم زیر سؤال بردم و در واقع سیاسی بودن کار آنها را برملا کردم چند نفر سروصدا کردند گرچه بسیاری از آنها نیز حرف مرا قبول داشتند و می‌گفتند اگر می‌خواستیم با همان ملاک فتنه رأی بدهیم، به آقای فرهادی هم نباید رأی می‌دادیم.

مسئله دانشگاه گیلان جالب بود. من برای بزرگداشت میرزاکوچک‌خان دعوت شدم و چون برنامه دانشگاه یزد را داشتم و از طرفی فرصت مطالعه ویژه درباره میرزا را نداشتم دعوت را نپذیرفتم و عذرخواهی کردم اما دو روز بعد دیدم در سایتها چند انجمن دانشجویی گیلان و بعد امام جمعه رشت و بعد نماینده نهاد رهبری در دانشگاه گیلان حملات زیادی به من کرده بودند که علت آن را نفهمیدم. ظاهراً فکر می‌کردند در دانشگاه گیلان برنامه دارم و ترسیده بودند.

مساله اعتبارنامه شما به کجا رسید؟ این مساله یکی دیگر از جریانهای تخریبی علیه شما بود که طی چند روز اخیر از سوی برخی خبرگزاریها تحت هدایت تعدادی از نمایندگان و جریان های سیاسی دنبال شد.
این موضوع را آقای کریمی قدوسی نماینده مشهد مطرح و پیگیری کردند که بیشتر جنبه سیاسی و رسانه‌ای داشت و جنبه عملی نداشت چون قانون چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد مگر آنکه نماینده‌ای مرتکب جرمی مانند قتل عمد شود که طبعاً باید مجازات شود و از نمایندگی ساقط می‌شود.

شما نمایندگی مجلس را چگونه ارزیابی می‌کنید و اگر روزی بنا باشد که در یک سمت دیگری به فعالیت سیاسی یا فرهنگی خود ادامه بدهید، آن سمت چه خواهد بود؟
در سمت نمایندگی مجلس به خوبی می‌توان از حقوق مردم دفاع کرد به شرط آنکه خط قرمزهای مصنوعی کنار برود. مثلا من درباره مسئله حصر خانگی و حادثه بند ۳۵۰ زندان اوین از وزیر دادگستری سؤال کرده‌ام و سؤال به صحن آمده است اما آن را در دستور قرار نمی‌دهند. شاید این که دو برادر رئیس دو قوه هستند نیز در این موضوع دخالت دارد.

من بیشتر به کارهای علمی و همان تدوین آثار پدرم علاقه‌ دارم و کاری که در دانشگاه دارم، ولی به حسب نیاز انقلاب وارد هر صحنه‌ای خواهم شد.

از نظر شما مجلس نهم در مقایسه با مجالس دیگر چقدر کارآیی داشته است؟ فکر می‌کنید مجلس آینده باید چه شاخصه‌هایی داشته باشد؟
در مجموع مجلس هشتم از مجلس نهم قوی‌تر بود و افراد خوش‌فکر در آن مجلس بیشتر بودند و این امر طبیعی است چون مجلس نهم در شرایط خاص شکل گرفت که بسیاری از افراد خوش‌فکر کاندیدا نشدند. مجلس دهم باید از همه اقشار جامعه نماینده داشته باشد نه این که تعداد قابل توجهی از نمایندگان مجلس عضو سپاه یا وزارت اطلاعات باشند.

عملکرد اعضای جبهه پایداری در برخی تصمیم‌گیریها خیلی از مخاطبان مجلس را به این سوال وا می‌دارد که چگونه یک جریانی که اقلیت مجلس را در اختیار دارد می‌تواند در بخشی از تصمیم‌گیریها نفوذ پیدا کند و صاحب منابع اطلاعاتی و البته محرمانه‌ای باشد. این نفوذ و قدرت از کجا نشات می‌گیرد که حتی به راحتی می‌تواند در برابر سیاست‌های کلان نظام ایستادگی کرده و در موضوع مهمی چون مذاکرات هسته‌ای هر مساله‌ای را زیر سوال ببرند؟
اینها با کادرهای وزارت اطلاعات در دولت سابق و با سایر نهادهای اطلاعاتی ارتباط دارند و آنها در مواقعی مانند استیضاح یا رأی اعتماد به وزرا اسناد و مدارک لازم از جمله صدای افراد را که گاهی از راه شنود به دست آمده ‌است به اینها می‌رسانند و اینها هم نمایندگان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به طور کلی اینها با محافل بیرون از مجلس در ارتباط هستند و تصمیم‌ها در آنجا گرفته می‌شود. در برخی موارد اکثر نمایندگان از نظر افکار و مواضع با آنها همراه هستند، گاهی هم تحت تأثیر تبلیغات آنها قرار می‌گیرند. البته اگر فراکسیون رهروان ولایت فعالتر شود و بهتر عمل کند خیلی از تلاش‌های آنها خنثی می‌شود. به طور کلی تفکر جبهه پایداری در مجلس در اقلیت مطلق است ولی چون مخالفت صریح با دولت دارد صدای آن بلند است.

در چند سال اخیر بحث برخورد با مفاسد اقتصادی بیش از هر زمان دیگری مطرح می‌شود. چرا علی‌رغم وجود چندین و چند دستگاه و نهاد نظارتی باز هم این فسادها تکرار می‌شود؟
ریشه این امر را یکی باید در اقتصاد دولتی در کشور ما جستجو کرد و دیگر در فعالیت اقتصادی غیر رسمی برخی نهادهای حکومتی که قادر به تأثیرگذاری در اقتصاد کشور هستند. تا زمانی که اقتصاد ما رقابتی نشود و دولت فقط نظارت نکند و این نهادها نیز به کار اصلی خود نپردازند و از صورت کارتلهای بزرگ اقتصادی خارج نشوند، با وجود همه دستگاه‌های نظارتی این فسادها تکرار خواهد شد. البته ملاحظه‌کاری‌ها و رفیق‌بازیها و رودربایستی‌ها و به تعبیر علی علیه‌السلام «مصانعه» در امر نظارت نیز یکی از دلایل این عدم توفیق است.

 برخی‌‌ها اعتقاد دارند که برای تقویت مجلس شورای اسلامی باید تغییری در روند انتخابات صورت بگیرد. عده‌ای تدوین طرح‌هایی چون ارتقای سطح تحصیلات و سوابق اجرایی نمایندگان یا استانی شدن انتخابات را پیشنهاد می‌کنند، عده‌ای تغییر نگرش شورای نگهبان در احراز صلاحیت نامزدها را پیشنهاد داده، عده‌ای بر تغییر سازوکار مجلس تاکید دارند و در نهایت عده‌ای تقویت احزاب را به عنوان کانونهای پرورش نخبه‌های سیاسی راهکار اصلی می‌دانند. پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟
در درجه اول تغییر نگرش شورای نگهبان مهم است که به دلایل واهی افراد را رد صلاحیت نکنند. مثلا اگر کسی نامه‌ای را در اعتراض به رفتاری در سال ۸۸ امضا کرده و تظلم و دادخواهی کرده است، او را فتنه‌گر ننامند نظیر رفتاری که اخیرا در مجلس صورت گرفت. این روش باعث می‌شود که افراد مستقل و حر و آزاده که مصالح کشور را در نظر می‌گیرند حذف شوند و افراد فرصت‌طلب و احیانا متملق وارد صحنه شوند. وقتی رد صلاحیت گسترده صورت نگیرد مشارکت مردم در انتخابات هم بیشتر خواهد بود و به نمایندگان واقعی مردم نزدیکتر می‌شویم. در درجه دوم تقویت احزاب می‌تواند مؤثر باشد که مردم به اعتماد یک حزب به کاندیداهای آن حزب رأی بدهند.

موضع‌گیری شما درباره حوادث سال ۸۸ و درخواست‌تان برای پایان حصر تا کجا ادامه خواهد داشت؟ شما بر برگزاری یک دادگاه صالح در این مساله تاکید دارید اما به نظر می‌رسد که قرار نیست موافقتی با پایان حصر و‌ برگزاری دادگاه صالح جهت بررسی اتهامات صورت بگیرد .
من به وظیفه خودم عمل می‌کنم و مأمور به نتیجه نیستم گرچه تلاش می‌کنم که کار به نتیجه برسد. بالاخره فشار افکار عمومی باعث خواهد شد که مسئولان از راه غلط خود بازگردند و به عدالت تن بدهند.

در شرایطی که مقامات دولتی بارها تاکید داشته‌اند که دولت به تنهایی نمی‌تواند در حل پرونده حصر کارآمد باشد، پیشنهاد شما به عنوان یکی از افرادی که پیگیری پرونده را بر عهده گرفته است برای حل این مساله چیست؟
درست است که دولت به تنهایی نمی‌تواند در حل این پرونده کارآمد باشد ولی بخش زیادی از مسئولیت این پرونده بر دوش دولت است و دولت اختیارات زیادی دارد. اولاً رئیس جمهور رئیس شورای عالی امنیت ملی است که این شورا دستور حصر داده و البته دستور آن فقط تا پایان آشوبهای خیابانی نافذ بوده است و ادامه حصر نیاز به حکم قضایی داشته است. ثانیاً رئیس جمهور طبق اصل ۱۱۳ قانون اساسی مسئول اجرای قانون اساسی است و این حصر اصول متعدد قانون اساسی را نقض کرده است. در واقع در این زمینه آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور کوتاهی کرده است. به نظر من رئیس‌جمهور و قوه قضائیه با هم می‌توانند این موضوع را حل کنند و نباید مسئله را به رهبری حواله داد. ورود ولی‌فقیه باید فقط در مسائل حیاتی برای اسلام باشد.
دولت روحانی بارها بر رفع فضای امنیتی از جامعه تاکید داشته است. در مقابل نیز محافظه‌کاران، آزادی در جامعه را در کنار همین محدودیتها تعبیر کرده‌اند. این اختلاف نظر را شما چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا در فضای عمومی جامعه در مباحث مختلف به ویژه موضوعاتی مثل مطبوعات، دانشگاه‌ها و احزاب، ما آزادی عمل داریم؟
عده‌ای برای خود خطوط قرمزی فرض کرده‌اند مانند اظهارنظر برخلاف نظر رایج نظام درباره مسئله آیت‌الله منتظری یا نهضت آزادی و یا حوادث سال ۸۸ ، در حالی که اینها نباید خط قرمز باشد و هرکسی باید آزاد باشد که نظر خود را بیان کند. همین طور است اظهارنظر برخلاف نظر مقام رهبری در یک موضوع، که عده‌ای آن را خط قرمز می‌دانند در حالی که باید یک امر عادی باشد و نظر رهبری هم همین است. اختلاف نگاه به مسئله آزادی، به اختلاف نگاه به اصل ولایت فقیه و مسئله حفظ نظام برمی‌گردد. مثلاً حادثه‌ای مانند قتل ستار بهشتی پیش می‌آید، امثال من می‌گوییم باید این مسئله گفته و پیگیری شود تا تکرار نشود و یک نوع اصلاح در نظام صورت گیرد. در حالی که به قول شما «محافظه‌کاران» معتقدند که این گونه مسائل باید به خاطر حفظ نظام کتمان شود و حفظ نظام مهمتر از این حرفهاست. یا این که مسئله اعتراض مدنی هنوز در کشور ما حل نشده. عده‌ای هر معترضی را ضد نظام و برانداز تلقی می‌کنند در حالی که ما می‌گوییم این مسئله باید به رسمیت شناخته شود و قانون اساسی ما هم به رسمیت شناخته است. بخش عمده مشکلات سال ۸۸ از همین نگاه ناشی می‌شد. اگر اعتراض مدنی را به رسمیت می‌شناختند حوادث به آن شکل در نمی‌آمد.

در حوزه مطبوعات هم این خط قرمزها وجود دارد و خصوصاً قوه قضائیه با دادسرای فرهنگ و رسانه مانع آزادی بیان شده و گاهی هیئت نظارت بر مطبوعات را در مقابل عمل انجام شده قرار می‌دهد. دانشگاه‌ها هم هنوز فضای آزاد اظهارنظر را پیدا نکرده‌اند اگرچه بهتر شده است ولی هنوز رعب آن دوره هشت ساله در دل دانشجو و استاد وجود دارد. احزاب قوی هم هنوز شکل نگرفته‌اند و همین خطوط قرمز مصنوعی و فضای امنیتی مانع کار آنهاست. خط قرمز ما باید فقط آشوب و تخریب و اقدام مسلحانه باشد نه انتقاد و اعتراض. ما هیچ براندازی غیر از مجاهدین خلق و گروه فرقان و پژاک و مانند اینها نداریم. روش برخورد ما با منتقدان و مخالفان باید مانند برخورد علی ‌علیه‌السلام با منتقدان خود باشد که تا قبل از دست بردن به سلاح، نهایت آزادی را به آنها داده بود ولی ما یک منتقد را از هستی ساقط می‌کنیم.

نطق مخالفت شما با آقای فرهادی بدون شک متفاوت‌ترین نطق‌تان در مجلس شورای اسلامی بود. خیلی‌ها عقیده دارند که شما نه در مخالفت با وزیر علوم که در مخالفت با مجلس شورای اسلامی آن نطق را ایراد کردید. چه شد که تصمیم به چنین کاری گرفتید و بفرمایید که این، تصمیم خودتان بود یا کسی پیشنهاد چنین نطقی را به شما داده بود؟
تصمیم خودم بود. از عدم صداقت مجلس و ظلمی که بر آقای فرجی دانا و آقای نیلی احمدی آبای و آقای دانش آشتیانی رفته بود که علی‌رغم خدمات زیادشان آنها را فتنه‌گر می‌نامیدند به ستوه آمده بودم و می‌خواستم مشت آنها را برای مردم باز کنم و بگویم که درد اینها فتنه و فتنه‌گری نیست بلکه می‌خواهند وزارت علوم دست خودشان باشد و به مجرد این که آقای فرهادی قول همکاری به آنها داد که افراد را مطابق نظر شما انتخاب خواهم کرد، از خط قرمز خیالی خود عبور کردند در حالی که مسئله فتنه درباره آقای فرهادی بیشتر صدق می‌کرد.

عضویت شما در هیات نظارت بر مطبوعات یک نقطه امید برای رسانه‌های مستقل بود. اما کناره‌گیری شما از حضور در انتخابات این هیات باعث شد که حداقل بخشی از جامعه مطبوعاتی کشور را نگران کند. بهتر نبود که علی‌رغم بداخلاقی‌های صورت گرفته در کمیسیون فرهنگی از انتخابات کناره گیری نمی‌کردید؟
اگر من کناره‌گیری نمی‌کردم آقای لاریجانی نمی‌توانست در مقابل توطئه کمیسیون فرهنگی بایستد چون متهم به حمایت از فامیل خود می‌شد. وقتی من کنار رفتم دست رئیس مجلس باز شد که به کمیسیون فرهنگی فشار بیاورد تا نفر بعد از من را معرفی کند. اگر من کنار نمی‌رفتم مطمئناً اکنون آقای رسایی در هیئت نظارت بر مطبوعات بود چون کمیسیون زیر بار معرفی من به مجلس نمی‌رفت و آقای لاریجانی هم مجبور بود کوتاه بیاید. بنابراین کار من هوشمندانه بود و نمایندگان هم این موضوع را متوجه شدند.

آیا برای دوره بعدی مجلس شورای اسلامی کاندیدا می‌شوید؟
اگر شرایط کشور به حال عادی برگردد مثلاً رفع حصر شود و این تندرویها که انقلاب را تهدید می‌کند تمام شود کاندیدا نمی‌شوم چون نیازی نیست اما اگر شرایط به همین صورت باشد خواهم آمد چون برخی حوزه‌های اجتماعی و سیاسی هست که اکثر نمایندگان به خاطر ملاحظاتی وارد نمی‌شوند و امثال من باید وارد شوند.

تاکنون جلسات متعددی بین اصولگرایان برگزار شده است. برخی از اصولگرایان شرط موفقیت را دوری از جریانهای نزدیک به احمدی‌نژاد و پایداری می‌دانند و در مقابل آن، جریانهایی چون جامعه اسلامی مهندسین بر اجماعی تمام عیار بین اصولگرایان تاکید دارند. آیا این اختلاف نظر از همین حالا نمی تواند برای ائتلاف آنان در انتخابات مجلس دردسرساز شود؟ محوریت اصلی اصولگرایان در نبود آقایان مهدوی کنی و عسگر اولادی بهتر است چه فرد یا افرادی باشند؟
اصول‌گرایان چون امروز با رقیب جدی مواجه هستند مجبور به وحدت‌اند. مسئله مهم آنها نوع برداشت از اصل ولایت فقیه است که باید تکلیف خود را با آن مشخص کنند چون بعضی از آنها معتقدند برای هر اقدامی اول باید نظر ولی‌فقیه را به طریقی جویا شویم و همین امر قدرت ابداع و ابتکار را از آنها گرفته، و برخی دیگر این طور فکر نمی‌کنند و معتقدند ما کار خود را می‌کنیم اگر دستوری از طرف ولی‌فقیه آمد اثر می‌دهیم. آنهایی که نظر اول را دارند، تا به حال خیلی به اصول‌گرایی ضربه زده‌اند و آن را از ابتکار عمل باز داشته‌اند. به عنوان نمونه در سال ۸۸ اکثریت قاطع سران اصول‌گرا معتقد بودند که ادامه مدیریت آقای احمدی‌نژاد بر کشور صلاح نیست و باید روی فرد دیگری توافق شود و وقتی من طرح اجماع بر آقای ولایتی را مطرح کردم همه آنها می‌پذیرفتند ولی می‌گفتند باید ببینیم نظر آقا چیست و بعد گفتند که ما این طور احساس می‌کنیم که نظر ایشان به آقای احمدی‌نژاد است و در نتیجه آن طرح به هم خورد و برخی از آنها هم گفتند هرکس فرد دیگری را مطرح کند ضد ولایت‌ فقیه است و در نهایت هم گفتند ما با چشم گریان به آقای احمدی‌نژاد رأی دادیم.

مشکل اساسی اصول‌گرایان که دست و بال آنها را بسته است همین مسئله است در حالی که خود مقام رهبری هم چنین روشی را نمی‌پسندند. آنها اول باید تکلیف خودشان را با این موضوع روشن کنند تا بتوانند وحدت پیدا کنند. به بیان دیگر آنها اول باید وحدت در اصول و مبانی فکری خود پیدا کنند تا وحدت خارجی و عملی هم پیدا شود. و الاّ همه از ولایت‌فقیه و آزادی و عدالت و استقلال حرف می‌زنند در حالی که هرکدام مقصود خاص خودش را دارد و به اصطلاح این الفاظ، مشترک لفظی است نه مشترک معنوی.

اما در مورد افرادی که به جای آقایان مهدوی‌کنی و عسگر اولادی محور وحدت اصول‌گرایان باشند، معتقدم که اولا نیازی نیست که حول افراد وحدت شود بلکه محور باید همان اصول و مبانی فکری مشخص و مورد توافق باشد. آقایان مهدوی‌کنی و عسگراولادی هم چندان محور نبودند و حرف آنها چندان مطاع نبود. ولی اگر نیاز به حَکَم وجود داشته باشد فکر می‌کنم آقایان ناطق نوری و علی لاریجانی از معتدلها و آقایان حسینیان و حداد عادل از تندروها و آقای بادامچیان از مؤتلفه می‌توانند شورایی را تشکیل دهند. با ورود جامعه روحانیت یا جامعه مدرسین در این مسائل مخالف هستم چون به جایگاه اینها آسیب می‌زند و اینها باید حالت پدرانه داشته و اختصاص به گروه خاص نداشته باشند بلکه چتری بر اصول‌گرا و اصلاح‌طلب باشند. این دو جامعه باید روش مؤسس خود یعنی شهید مطهری را که تعصب گروهی نداشت دنبال کنند.

آقای لاریجانی در صدد تشکیل حزبی با عنوان رهروان ولایت هستند. فکر می‌کنید تشکیل چنین حزبی چقدر می‌تواند کارآمد باشد؟ آیا بهتر نبود که ایشان در تشکل‌های سابق اصولگرایان به فعالیت حزبی خود ادامه دهند؟
من اطلاع دقیقی ندارم و اطلاعاتم در حد شنیده‌هاست. اگر ایشان اصول‌گرایی به معنی واقعی را دنبال کند یعنی همزمان از حقوق ملت و حقوق نظام دفاع کند و یکی را فدای دیگری نکند و بر آزادی بیان تأکید و بتواند قدرت ابداع و ابتکار داشته باشد و همه چیز را وصل به ولایت فقیه نکند و به گونه‌ای رفتار کند که همه معتدلها اعم از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب را جذب کند و دیوار مصنوعی میان اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی را ویران کند، می‌تواند موفق باشد و الاّ تکرار همان گروه‌های قبلی است.