جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


گاردین تهدید به تعطیلی شد

Posted: 27 Mar 2014 06:15 AM PDT

جرس: معاون سردبیر روزنامه گاردین از تهدید این روزنامه از سوی مقامات انگلیسی به تعطیل شدن خبر داد. 

 

به گزارش مهر به نقل از راشاتودی، "پل جانسون" با اعلام این موضوع گفت : روزنامه گاردین به موجب انتشار اسناد محرمانه جاسوسی آمریکا و انگلیس از کشورهای مختلف تحت فشارهای زیادی قرار گرفته و حتی دستگاه های امنیتی بریتانیا تهدید به تعطیل کردن روزنامه کرده اند.

 

روزنامه گاردین اولین رسانه ای بود که از سال گذشته میلادی اقدام به انتشار اسناد محرمانه ای کرد که توسط "ادوارد اسنودن" مامور سابق سازمان سیا، در اختیار آن قرار گرفته بود.

پیشتر نیز ماموران نهادهای اطلاعاتی انگلیس با حمله به دفتر مرکزی گاردین اقدام به تخریب برخی رایانه ها و خارج کردن برخی اطلاعات از آن کرده بودند. اما با وجود این کار، روزنامه گاردین همچنان به انتشار اسناد محرمانه درباره جاسوسی آمریکا و انگلیس از کشورهای مخلف ادامه می داد. 

نیروی انتظامی مانع از تجمع مقابل سفارت پاکستان شد

Posted: 27 Mar 2014 06:15 AM PDT

جرس: تجمع مردمی که قرار بود امروز ساعت سه بعد از ظهر مقابل سفارت پاکستان انجام شود به دلیل مخالفت نهادهای مسئول و نیروی انتظامی برگزار نشد تا رایزنی برای گسیل نیروهای پاکستانی به قصد آزادسازی سربازان کشورمان در خاک پاکستان در آرامش پیگیری شود.


به گزارش «تابناک»، در شرایطی که بیش از 48 ساعت از انتشار خبر شهادت یکی از مرزبان های به گروگان گرفته شده توسط گروه جیش العدل می گذرد، تجمع اعتراض آمیز که در اعتراض به عملکرد ضعیف دولت پاکستان در ماجرای اخیر و اتفاقات مشابه پیشین قرار بود ساعت 15 برگزار شود، با ممانعت نیروی انتظامی از مراسم مذکور همراه شد .

روز گذشته در فراخوانی که در رسانه‌ها منتشر شده بود، جمعی از فعالان مدنی ایران اعلام کرده بودند که در اعتراض به گروگانگیری و شهادت مرزبان ایرانی و نقش دولت پاکستان و سازمان اطلاعات این کشور که طی سال های گذشته در ناامن کردن منطقه و حمایت پشت پرده از گروههای تروریستی نقش جدی داشته است با در دست داشتن تصاویر مرزبانان ایرانی در مقابل سفارت این کشور در تهران تجمع خواهند کرد.


نیروی انتظامی مانع از تجمع مقابل سفارت پاکستان شد


اما سفارت پاکستان واقع در خیابان فاطمی غربی، نبش کوچه اعتمادزاده امروز مملو از مامورین ویژه نیروی انتظامی بود که البته پراکندگی‌شان خیابان‌های اطراف را نیز در بر‌می گرفت و این گستره تا میدان فاطمی نیز قابل مشاهده بود تا با توجه به  نیروهای حاضر در صحنه، عملاً برگزاری تجمع اعتراضی به رفتار دولت پاکستان منتفی باشد.

بدین ترتیب برخی شهروندان که برای همدردی با خانواده شهید جمشید دانایی فر و نشان دادن خشم خود از تعلل های پاکستان برای حضور مقابل سفارت پاکستان مراجعه کرده بودند، امکان تجمع محدودشان نیز فراهم شود و این برنامه ظاهراً به دلیل نداشتن مجوز رسمی از وزارت کشور لغو شد تا زمینه حداقل حرکت مردمی در اعتراض به رفتار دولت پاکستان نیز در کشورمان فراهم نباشد.

این تجمع در حالی لغو شد که سخنگوی وزارت امور خارجه پاکستان پس از شهادت دانایی فر ادعا کرد که وزارت امور خارجه ایران پیگیر پرونده مرزبان ها نبوده و پس از آن نیز با فشار دیپلماتیک وزارت امور خارجه کشورمان، مسئولان پاکستان به بیان اظهارنظرهایی پرداختند که تنها زمانی قابل پذیرش است که با اقدام عملی پاکستان و آزادسازی سربازان کشورمان و رفع زمینه های تکرار چنین اتفاقاتی همراه شود.



در همین حال گزارش‌‌ها حکایت از آن دارد، تجمع مشابهی که قرار بود به صورت همزمان در مقابل کنسولگری پاکستان واقع در مقابل باغ ملی مشهد برگزار شود، لغو نشده و نیروی انتظامی اجازه برگزاری این تجمع را داد. در این تجمع مردمی که تا ساعت 16 با حضور چندصد تن از شهروندان دیار خراسان ادامه داشت، تجمع کنندگان تصاویر مرزبانان را به همراه شعارهای دست نوشته‌ای چون «سرباز وطنم را آزاد کنید» بالای دست گرفته بودند.

طالبان لعن و نفرین

Posted: 27 Mar 2014 01:04 AM PDT

عیسی سحرخیز
  گویا اینان که با شادی و سرور قهرند، خود طالب لعن و نفرین مردم هستند

دو رویداد نوروز سال 93 را برای بسیاری از شهروندان ایرانی تلخ کرد و باعث شد که به جای شادی و خنده ، غم و گریه نصیب آنان گردد و عوض دعا کردن به جان این و آن، لعن و نفرین نثارشان کنند.

گویا اینان که با شادی و سرور قهرند و زندگی شان با غم و سوگواری عجین شده است، خود طالب لعن و نفرین مردم هستند و روزشان بدون به رنج و عذاب انداختن ملت شب و شب شان روز نمی شود!

 

از این دو رویداد یکی به طور قطع قابل مدیریت مثبت بود و انسانی و پیشگیری مورد دیگر تا حدودی محتمل، البته به شرط آن که اندک بصیرتی وجود داشت و خردورزی محتمل، و کینه جویی و انتقام کشی تعطیل.


آن زمان که گروه "جیش العدل" پنج سرباز جوان ایران را در سیستان و بلوچستان به گروگان گرفت و خواستار آزادی آنان در ازای آزادی سیصد زندانی کرد شد، پیشنهاد گردید که فارغ از این باج خواهی روشن بهتر است که در آستانه ی نوروز اقدامی عام دایر بر آزادی یا به مرخصی فرستادن زندانیان سیاسی - عقیدتی در دستور کار حکومت قرار گیرد تا راه برای یک "آشتی ملی" هموار گردد و در ایام عید دل بسیاری شاد گردد و سرور در خانه ها حکمفرما شود، اما افسوس و هزار افسوس.


این توصیه ای بود که متاسفانه به دلایل واهی درست در جهت مخالف آن اقدام گردید و خواسته و ناخواسته پیامدی تلخ چون به شهادت رسیدن احتمالی گروهبان جمشید دانایی فر را در پی داشت و یتیم شدن نوزادی که هیچگاه پدر را نخواهد دید، همچون هزاران فرزند شهدای جنگ تحمیلی.


البته با توجه به این که نه جنازه ای تحویل داده شده و نه حتی فیلمی از آن منتشر گردیده، این امید وجود دارد که سران جیش العدل خواسته باشند به نوعی قاطعیت و سنگ دلی خویش را، با وجود مخالفت افکار عمومی ایران و جهان، با این اقدام تبلیغاتی سفاکانه به نمایش گذارده باشد تا شاید خط مشی حاکمان ایران را، با توجه به در اختیار داشتن چهار سرباز دیگر، تغییر دهد و در نهایت به هدف خود برسند.


به هر حال آن ها بارها شاهد این مسئله بوده اند که جمهوری اسلامی چه در مورد شهروندان خود و چه در خصوص شهروندان دیگر کشورها حاضر شده است دست به معامله بزند تا گروگان های ایرانی و خارجی آزاد شوند- چه گروگان های اروپایی در دست مبارزان حزب الله و حماس و چه ایرانیان در اختیار هم کیشان جیش العدل در سوریه.


آن ها خوب می دانند که فشار افکار عمومی داخلی در مورد این سربازان بسیار فزون تر از ایرانیان به زیارت یا ماموریت رفته به دمشق خواهد بود و حاکمان اگر اهل منطق باشد راه درست را انتخاب خواهند کرد که امید می رود چنین باشد ودر شرایطی که اعطای مرخصی به زندانیان سیاسی و عقیدتی در هفته دوم عید به صورت قطره چکانی آغاز شده است، در این رابطه نیز به پیشنهاد ماه قبل عمل شود.


رویداد دوم باز می گردد به همین اعطای مرخصی ها و دست کم دادن تلفن عیدانه به زندانیان سیاسی- عقیدتی. در این مورد هم بر خلاف عقل و تدبیر عمل شد و نه تنها مرخصی های وعده داده شده برای نوروز سال 93 عملی نگردید ، بلکه جلوی ملاقات هفتگی زندانیان سیاسی اوین گرفته شد و مقام های سیاسی – قضایی حتی از فراهم کردن امکان گفت و گوی تلفنی زندانیان با بستگان خویش به ویژه فرزندان خردسالشان دریغ کردند.


این نقض آشکار حقوق بشر و مقررات زندان باز هم به بهانه ای واهی صورت گرفت، چون واکنش نسبت سخنان دبیرکل یا گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت زندان ها و زندانیان ایران. این در حالی است که بر اساس ماده ۱۸۲ آیین نامه اجرایی سازمان زندان ها، مسئولان قضایی کشور وظیفه دارند دست کم هفته ای یک بار امکان ملاقات زندانی ها را با خانواده هایشان فراهم آورند.


این امر باعث شده است که محروم شدگان از حقوق قانونی خود به جای دست به دعا برداشتن، لعن و نفرین را دست مایه ی خویش سازند و به مقایسه ی شرایط زندان در زمان محمد رضا پهلوی و دوران آیت الله خامنه ای بپردازند، چون بسیاری از آنان مانند خانواده های کروبی، موسوی، قدیانی، صمیمی بهبهانی و زیدآبادی و... زندانی دو نظام بوده اند.


بسیاری از خانواده زندانیان سیاسی با اشاره به عصبانیت مسئولان ارشد قضایی از گزارش های اخیر بان کی مون و احمد شهید تاکید کرده اند که " مسئولان قضایی امروز خوبست بین شرایط زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و ملاقاتهای آنها با خانواده و نزدیکان شان، که بارها در خاطرات بزرگان حبس کشیده انقلاب و نظام ثبت و روایت شده است، مقایسه ای کنند و اگر وجدانی در کار است در مورد این رفتارها قضاوت کنند".


از آن جایی که می گویند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، می توان امید داشت که مسئولان سیاسی- قضایی کشور از کرده ی ابتدای سال خود پشیمان شده و تغییر منش و روش داده باشند.


اعطای مرخصی به احمد زیدآبادی، ایقان شهیدی و لوا خانجانی زندانیان سیاسی – عقیدتی رجایی شهر و بند زنان اوین و در پی آن به مرخصی فرستادن نادر جانی، منصور تقی پور، حمید رضا کرواسی، سید محمود باقری، عماد عرب، عباس غفاری از زندانیان سیاسی بند 350 اوین می تواند نشانه ی این امر باشد و استمرار این سیاست انسانی مثبت.


اکنون که زمان حبس پنج ساله ی بسیاری از زندانیان جنبش سبز رو به پایان است و بسیاری چون عبدالله مومنی همین امروز و فرداست که آزاد شوند، بسیاری از این مرخصی ها می تواند به پایان حبس و آزادی منتهی شود. علت هم روشن است، چون بسیاری از آنان مرخصی استحقاقی خود را طلب دارند یا نیازمند مرخصی استعلاجی هستند.


دست زدن به اقدام خود می تواند طلیعه ی رفع حبس و حصر دیگر زندانیان سیاسی – عقیدتی باشد. تمام این اقدام ها محتمل است، البته به یک شرط و آن این که عقل و خرد راهنمای عمل باشد، نه کینه ورزی و انتقام جویی!


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

فراخوان تجمع اعتراضی مقابل سفارت پاکستان

Posted: 27 Mar 2014 12:20 AM PDT

تهدید جیش العدل به قتل یک سرباز دیگر
جرس: انتشار خبر شهادت یکی از مرزبانان ایرانی توسط گروه تروریستی جیش العدل، واکنشهای بسیاری در میان مردم ایران برانگیخت. این گروه دو روز پیش اعلام کرد که اولین مرزبان ایرانی جمشید دانایی فر را به شهادت رسانده است. وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران ضمن انتقاد از دولت پاکستان، خواستار اقدام فوری این کشور در خصوص آزادی مرزبانان ایرانی شد. این گرئوه تروریستی اعلام کرده که یکی دیگر از گروگان ها را روز سیزده بدر به قتل خواهد رساند.

 

به گزارش قانون، جمعی از فعالان و کنشگران جامعه مدنی ایران اعلام نمودند که در اعتراض به گروگانگیری و شهادت مرزبان ایرانی و نقش دولت پاکستان و سازمان اطلاعات این کشور که طی سال های گذشته در ناامن کردن منطقه و حمایت پشت پرده از گروههای تروریستی نقش جدی داشته است با در دست داشتن تصاویر مرزبانان ایرانی در مقابل سفارت این کشور در تهران تجمع خواهند کرد.


فراخوان تجمع اعتراضی مقابل سفارت پاکستان
زمان این تجمع مدنی روز پنجشنبه 7 فروردین ساعت 3 بعد از ظهر اعلام شده است. سفارت پاکستان در تهران-خیابان فاطمی غربی-نبش اعتمادزاده- پلاک 1 واقعا شده است. برگزار کنندگان این تجمع از مردم ایران دعوت کرده اند تا در این مراسم شرکت کرده و برای آزادی دیگر مرزبانان گروگان گرفته شده توسط گروهک تروریستی جیش العدل، دست به اقدامی مدنی زده و مراتب نگرانی و اعتراض خود را نسبت به دولت پاکستان ابراز دارند.

 

تهدید مجدد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، گروه تروریستی جیش العدل، که خود را شاخه ایرانی القاعده می داند، پس از اعلام خبر اعدام جمشید دانایی فر، یکی از پنج مرزبان سیستانی ایران تاکید کرد روز ۱۳ فروردین، یکی دیگر از سربازان ربوده شده را نیز به شهادت خواهد رساند.

 

این گروه که ادعا کرده تحت فرماندهی یک فرد هندی – پاکستانی برای آزادی بلوچستان ایران مبارزه می کند، خواستار حمایت نکردن ایران از سوریه، لبنان و عراق و آزادی همه زندانیان بلوچ، کرد و عرب، به ویژه تجزیه طلب های مسلح شده و تاکید کرده که "پیکر جمشید دانایی فر را در ازای تحویل گرفتن اجساد ۵۰ تن از شهدای راه آزادی تحویل خواهد داد."

 

تروریست ها روز ۳ فروردین اعلام کردند یکی از اسرا با نام جمشید دانایی فر را به شهادت رسانده اند، اما باوجود تایید معاون امنیتی استاندار سیستان و بلوچستان، وزارت کشور اعلام کرده سندی برای قطعیت این موضوع وجود ندارد.

استعفای سیسی از وزارت دفاع مصر برای نامزدی انتخابات

Posted: 27 Mar 2014 12:20 AM PDT

جرس: فیلدمارشال عبدالفتاح سیسی، فرمانده ارتش و وزیر دفاع مصر، طی سخنانی که از تلویزیون رسمی مصر منتشر شد، استعفای خود از سمت های فعلی را اعلام کرد و از نامزدی خود برای انتخابات ریاست جمهوری مصر خبر داد. همزمان گروه اسلامگرای اخوان المسملین مصر اعلام کرد که این کشور در دوران ریاست جمهوری ژنرال السیسی روی آرامش و امنیت را نمی بیند.

 

به گزارش فارس،‌ «عبدالفتاح السیسی» وزیر دفاع و معاون نخست وزیر مصر از سمت خود استعفا داد. سیسی این استعفا را با هدف فراهم کردن زمینه برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، داده است. عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع مصر در بیانیه‌ خود برای کناره‌گیری از سمت وزیر دفاع گفت: تمام زندگیم را سربازی برای خدمت در وطن بودم و همچنان به این موضوع ادامه می‌دهم .

 

السیسی گفت: هیچ کس نمی تواند بدون اراده ملت رئیس جمهور مصر شود.

 وی در ادامه گفت: از همین جا نامزدی خود برای ریاست جمهوری مصر اعلام کرده و تلاش می کنم که تایید ملت را بدست بیاورم.

 السیسی افزود: من با نامزدی برای ریاست جمهوری، خود را سربازی می دانم که وظیفه خدمت به وطن دارد.

 وی تاکید کرد: باید با شجاعت با چالش‌های امنیتی و اقتصادی مقابله کنیم.

 نامزد انتخابات ریاست جمهوری مصر گفت: میلیون ها جوان مصری از بی کاری رنج می برند که قابل قبول نیست.مصر هم اکنون به کمک‌ها و اعانه‌ها وابسته بوده که غیر قابل قبول است.

 وی گفت: مصری‌ها سزاوار زندگی کرامت‌آمیز همراه با امنیت و آزادی هستند.

 عبدالفتاح السیسی در ادامه گفت: ما در امور داخلی دیگران مداخله نمی کنیم و به دیگران نیز اجازه مداخله در امور خود را نمی دهیم.

 

وی افزود: نامزدی من برای ریاست جمهوری نباید مانع از آن شود که دیگران برای بر دوش گرفتن این مسئولیت کنار بروند.از همه دعوت می کنم که درک کنند که همگی در یک کشتی هستیم.

 السیسی گفت: به محض آنکه کمیسیون عالی انتخابات اجازه دهد برنامه‌های خود را برای ریاست جمهوری اعلام می‌کنم.

 

سیسی در سرنگونی محمد مرسی، رئیس جمهور اسلامگرای مصر در تابستان گذشته نقش اساسی داشت و گزارشگران در مصر می‌گویند آقای سیسی برای برنده شدن در انتخابات مصر شانس زیادی دارد؛ اول به این دلیل که در ماه‌های گذشته محبوبیت چشمگیری کسب کرده و دوم این که رقیب جدی دیگری برای شکست دادن او در کارزار انتخاباتی وجود ندارد.

چنانچه عبدالفتاح سیسی در انتخابات آتی مصر برنده شود، یک بار دیگر سکان حکومت در مصر به دستان یک رئیس جمهور با پیشینه نظامی سپرده می‌شود. تجربه‌ای که در نیم قرن گذشته همواره در این کشور آفریقایی تکرار شده است.

 

مخالفت اخوان المسلمین با کاندیداتوری وزیر دفاع برای ریاست جمهوری
همزمان جماعت اخوان المسملین مصر اعلام کرد که این کشور در دوران ریاست جمهوری ژنرال السیسی روی آرامش و امنیت را نمی بیند.

 

شبکه المیادین روز پنجشنبه اعلام کرد: اعلام آمادگی ژنرال عبد الفتاح السیسی برای نامزدی در انتخابات آینده ریاست جمهوری مصر با واکنش منفی اخوان المسلمین مواجه شد.

 

جماعت اخوان المسلمین با انتقاد از نامزدی ژنرال السیسی اعلام کرد که مصر روی امنیت و ثبات را در دوران ریاست جمهوری او نخواهد دید.

 

اخوان المسلمین تاکید کرد که نامزدی السیسی برای ریاست جمهوری، حلقه دیگری از زنجیره کودتای نظامی تابستان گذشته در این کشور است و نشان می دهد برنامه ریزی برای کودتای نظامی و ریاست جمهوری السیسی حساب شده، دقیق و درازمدت بوده و طمع به کرسی ریاست جمهوری و بی اعتنایی به خواسته ملت مصر کاملا هدفمند بوده است.

 

اعلام نامزدی السیسی برای انتخابات با تظاهرات دانشجویان طرفدار اخوان المسلمین که یک کشته و ده ها مجروح به جا گذاشت، همزمان بود.

استان های مختلف مصر شب گذشته نیز صحنه برگزاری تظاهرات اعتراض آمیز به اعلام نامزدی ژنرال السیسی بود و تظاهر کنندگان تاکید کردند که به تحرکات مسالمت آمیز خود علیه کودتای نظامی ادامه می دهند تا دولت و نهادهای قانونی بار دیگر در کشور مستقر شوند.

 

اما هواداران ژنرال السیسی بلافاصله پس از اعلام نامزدی او به جشن و شادی پرداختند.

شبکه الجزیره هم اعلام کرد که اخیرا نوارهای ضبط شده ای از صدای ژنرال السیسی منتشر شده که در یکی از آنها از آرزوی دیرینه خود برای تصدی کرسی ریاست جمهوری مصر سخن می گوید. وی از تابستان گذشته و پس از برکنار کردن محمد مرسی از ریاست جمهوری بارها اعلام کرده بود تمایلی به کسب قدرت ندارد.

از سوی دیگر، نخست وزیر موقت مصر اعلام کرد که در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، دولت بی طرفی کامل را در پیش می گیرد و تنها برای حفظ منافع ملت مصر و اجرای قانون اساسی و ایجاد فضای شفاف و بی طرفانه برای برگزاری انتخابات تلاش می کند.

سخنگوی جنبش ششم آوریل هم اعلام کرد که ژنرال السیسی از رسانه های دولتی برای تبلیغ انتخاباتی به نفع خود بهره برداری کرد. وی افزود نباید السیسی با لباس نظامی در صفحه تلویزیون ظاهر می شد و نامزدی خود برای انتخابات ریاست جمهوری را اعلام می کرد.

مدیر برنامه های انتخاباتی ˈحمدین صباحیˈ رهبر حزب مصر قدرتمند هم ظاهر شدن السیسی را با لباس نظامی برای اعلام نامزدی اش، اقدامی غیر قابل قبول و مغایر اصول برابری فرصت های انتخاباتی و بی طرفی دولت دانست.
 

تشییع پیکر استاد باستانی پاریزی با حضور چهره های سیاسی و دانشگاهی

Posted: 26 Mar 2014 11:30 PM PDT

حالا هزار وعده‌ی ناآمده هم باستانی را خوشحال نمی‌کند
جرس: پیکر دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی صبح روز پنجشنبه با حضور جمعی از دوستداران و بستگان وی، همچنین اساتید و دانشجویان، از مقابل بیمارستان مهر تهران تشییع شد.

 

به گزارش ایرنا، مراسم تشییع پیکر استاد دکتر باستانی پاریزی از مقابل بیمارستان مهر تا دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد و قرار است پیکر وی در قطعه 250 بهشت زهرا (س) در کنار مزار همسرش آرام گیرد.

در این مراسم اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری، فرجی دانا وزیر علوم، تحقیقات و فناوری، امید سرپرست دانشگاه تهران،  دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات، سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت دهم، استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، میرزاده رئیس دانشگاه آزاد، هاشمی استاندار تهران، رزم حسینی استاندار کرمان، مظفر، محمدعلی موحد مورخ، سهیل محمودی شاعر، بهمن فرمان آرا کارگردان، سید رسول جعفریان استاد دانشگاه و جمع زیادی از استادان و دانشجویان حضور داشتند.

 

محمد ابراهیم باستانی پاریزی که سوم دی ماه 1304 هـ . ش در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان در استان کرمان متولد شد، کار خود را در دانشگاه تهران از سال 1338 با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال 1387 استاد تمام وقت آن دانشگاه بود و رابطه تنگاتنگی با این دانشگاه داشت. ایشان توسط وزارت علوم دولت محمود احمدی نژاد، ناگهان حکم بازنشستگی اجباری دریافت کرد.

 

باستانی پاریزی صبح روز سه شنبه پنجم فروردین 1393 پس از یک ماه بیماری کبد در بیمارستان مهر تهران دیده از جهان فرو بست.

 

حالا هزار وعده‌ی ناآمده هم باستانی را خوشحال نمی‌کند

در پی درگذشت استاد پاریزی، مقاماتی این ضایعه را تسلیت گفتند، اما همزمان رضا بردستانی، نویسنده و پژوهشگر و مسئول سابق بنیاد مهدی آذریزدی با نگارش یادداشتی از مرحوم باستانی پاریزی چنین گفت:

«وصال عاشق و معشوق در سایه‌ی فراق ...

باستانی پاریزی، هوشنگ مرادی کرمانی و من

رضا بردستانی

پنجم فروردین 1393 حوالیِ نیم چاشت دوستی قدیمی زنگ می‌زند پس از مدت هایی مدید بی مقدمه می‌گوید دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی به رحمت حق پیوسته است و ...از همان لحظه مرور خیلی از خاطرات شروع می‌شود.

این اعتقادِی است عمیق؛

نوستالوژی میراثی است که باید در حافظه ی جهانی به نام ما ایرانی ها ثبت شود. برای این مدعا دلایلی دارم؛ یکی این که هیچ ملتی در هیچ ناحیتِ دنیا تا این اندازه که ایرانی های خونگرم و مهربان به نوستالوژی وابستگی و پیوستگی دارند را نخواهید یافت این را با هزار و یک دلیل و مصداق می توان ثابت کرد. از همان لحظه ی تماس گویی در تونلِ زمان که نه اما در منشورِ نوستالوژی گرفتار می آیم و دلم می خواهد برای باستانی پاریزی بنویسم کسی که تاریخ را رنگ و جلایی نو بخشید و خیلی ها را با کتاب آشتی داد. آشتی دادن با کتاب هنری بس عظیم است که خیلی ها این مهم را به انجام رسانیدند مثلاً ذبیح الله منصوری و نیز مهدی آذر یزدی و صد البته ایرج افشار و شاید خیلی های دیگر ... .

یاد حرف های استاد علی باقرزاده(بقا) می‌افتم. از خاطراتش از یادکردهای او، از جلساتی که فقید سعید، ایرج افشار تحت عنوان ایرانشناسی و هر سال در شهری و دیاری برگزار می کرد. یاد خوش.

مشربی های استاد پاریزی و علاقه مندی ایشان به برخی از بزرگان یزد به گونه ای که در جای جای کتاب های او می توان به نام هایی چون: ایرج افشار، علی باقر زاده، اسلامی ندوشن، حبیب یغمایی، عسکری کامران و خیلی های دیگر اشاره کرد و چه بسیار نویسندگانی برخاسته از یزد که بارها از باستانی پاریزی و نوشته هایش نام ها که نبرده اند و یادها که نکرده اند. از علاقه مندیِ مثال زدنی اش به کرمان، به سیرجان، به پاریز، به کویر، به بیابان های کویر، به شب های پرستاره ماهان و به دورنمای رؤیاییِ کویر.

و من چشم می دوزم به کتاب هایم. به انبوهی از کتابهایی که یک وجه مشترک دارند:

دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی،

تقریبا تمامی کتاب هایش را دارم دو قفسه یا بیشتر. این دو قفسه یا بیشتر فقط به کتاب هایی اختصاص دارد که او طی سالیان دراز در پس هر تحقیق و پژوهش و تجربه و سفر و حضر نگاشته است.

کتاب هایی که بیشتر آن ها را خوانده ام. کتاب هایی که به نحوی از انحاء از هرکجا که شروع شود به کویر ختم می شود و به هر کجا که ختم شود از کویر سر بر می دارد و این دلبستگی مثال زدنی است. شاید سالیانی طولانی سپری شود و تازه بفهمیم امثال باستانی پاریزی چه خدمت ها به کرمان و کویر که عرضه نداشتند.

رابطه‌ی خوبی با اصحاب جرایدِ سابق یزد، نویسندگانِ پا به سن گذاشته ی یزد و فرهنگ دوستانِ حالا دیگر پیشکسوت یزد داشت. رابطه یعنی رفت و آمد، نامه نگاری و حتی یاد و نام هایی که از برخی از رجال یزد در جای جای آثارش می توان دید. و این، حکایت از همزاد پنداری کویرنشینانی دارد که قدر دوستی ها را گاه بیش از آب می دانند. اصلاً قدر شناسی هایشان بوی قدمت می دهد، یادآورِ روح بخشی کاریزها است این رابطه ها و گویی مثل خیلی از باور ها و حقایقِ کتمان ناپذیرِ دیگر ریشه در تاریخ دارد. کرمانی های قدیم شیخ ابوالقاسم هرندی را به خوبی می شناسند. همان قدیمی های کرمان هنوز هم حاج محمد آگاه را از یاد نبرده اند. یکی در تجارت پسته سرآمد بود و دیگری در صنعت فرش و چه نیکو انسان هایی.

حتی قرابت و نزدیکی این دو استان را می توان در تجارت، فرهنگ، زندگی و خیلی موارد دیگر یافت و همه ی این ها یعنی یزدی ها هم به اندازه ی کرمانی ها، سیرجانی ها، پاریزی ها، دانش آموختگان تاریخ در محضر استاد و همه ی دوستانِ استاد از این فقدان غمگین اند.

خیلی نگذشته است؛ همایش ملی مترجمان کرد ایرانی در سنندج که به پاسداشت مقام و مرتبه ی قاضی و یونسی برگزار شد. هوشنگ مرادی کرمانی میهمانی عزیز بود از خطه ی کرمان که به واسطه ی اندک آشنایی قبلی چه صحبت ها که نکردیم و چه حرف ها که نزدیم! از «شما که غریبه نیستید» در حضور دکتر میر منصور ثروت، تا قصه های مجید؛ از گذشته های کودکِ دیروز و نویسنده ی نامدار امروز و از جمله چه سپاسمندی ها و تشکرها که بر جای آوردیم از موضع حق مدارانه ی ایشان در گلایه از عدم برگزاری بزرگداشت استاد باستانی پاریزی که گویا قول ها داده بودند و هر بار به دلیلی نامعلوم به فراموشی سپرده شده بود. غافل از این که سالیان سال قبل قیصر ادبیات ایران صمیمانه سروده بود:

حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان

چقدر زود

دیر می‌شود

حالا هزار وعده‌ی ناآمده هم باستانی را خوشحال نخواهد کرد. باستانی بزرگداشتش را کتاب‌هایی که گاه عدد چاپ هایش از بیست هم فراتر رفته بود گرفته بودند اما ....

کمی دورتر... خیلی ها استاد را در همان پیاده روی معروف روبروی دانشگاه تهران ایستاده و زُل‌زده به ویترین کتاب‌ها به یاد دارند ...

و کمی دورتر ... شاگردانش حرف های او را که از تاریخ می گفت در گوش و چه گوش نواز می شنیدند و این همان بازی عشق است که با آدمیزادگان چه طرفه کاری ها و نرد باختن هایی که ندارد. امروز و کمی زودتر از یک قرن؛ استاد باستانی پاریزی به مثابه ی عاشقی دلباخته خود را به بلندای تاریخ می رساند و تو در این فراق وصال عاشق و معشوق را به نظاره ایستاده ای گویی فراق باستانی هم باید همسان سخنان و لحن و قلم شیوا و شیرینش، زیبا و دلنشین باشد.

امسال سالی است که آمیخته ای از اقتصاد و فرهنگ قرار است بیشتر دیده شود و بد نیست اگر سیاسیون کار خویش به انجام خیر رسانند و اهل فرهنگ را وابنهند که اسبابِ امور خویش مهیا کنند و بر مملکت خویش نظارت که نه سیاسیون را هنر فرهنگ محوران باشد و نه فرهنگ اندیشان را سودای سیاست.

از همین جا و به اعتقاد «الحرف یجر الکلام»نقبی می زنیم به خطابه ی حاج میرزا یحیی دولت آبادی که بر پیشانی کتاب منشآت قائم مقام فراهانی (به سعی و اهتمام: سید بدرالدین یغمایی)نگاشته است تحتِ عنوانِ ِ«ادیبِ سیاست مدار یا سیاست مدار ادیب»:

«ادیب سیاستمداری که بخواهد با قلم کار شمشیر بکند و یا با علم، کار قدرت، هر دو ناقص می شود. بلی پیشرفت هر یک محتاج است به مساعدت دیگری. و از همین نقطه ی نظر است که ارباب فضل و ادب، غالباً مقاصد حسنه ی خود را به دست سیاستمداران اجراء می نمودند و سیاستمداران بزرگ ادباء و فضلای عالی مقام را انیس و جلیس خود می ساختند، در رتق و فتق امور از آراء بی آلایش ایشان استفاده می کردند؛ شمشیر را به دست خود می گرفتند و قلم را به دست صاحب قلم می دادند و بی رخصت قلم، شمشیر فرود نمی اوردند؛ تا از میان این دو نیرو، قوه ی سوم معتدلی هویدا گردد که به واسطه ی آن نیرو بتوان مهر و قمر را به هم آمیخت؛ مملکت دل ها را مسخر ساخت؛ پراکندگی ها را به هم پیوست و به مقاصد کامیاب گردید. ارباب فضل و ادب هم، به ملاحظه ی این امر اساسی، و دیگر برای ... از تصدی امور سیاسی دوری می جسته اند و ...»

از تمامی این حرف‌ها بگذریم باید معترف بود بر این که:

نوشتن این تعداد کتاب، تحقیق، ترجمه، پژوهش در کمتر از یکصدسال از آن نادره کارهایی است که باید شیفته و شیدا باشی واگرنه پیمودن«پاریز تا پاریس» یک عمر زمان می برد. نگارش«سبعه ی ثمانیه» سالیان درازی به سرانجام خواهد رسید و حکایات و گرفتاری هایی که از خامه ی افسون گر او بر صفحاتی متعدد خوش نشستند به این سادگی ها قد بر نمی افراشت.

پنجم فروردین یکی دیگر از السابقون السابقون علم و اندیشه چهره در نقاب خاک کشید اما دریغ و افسوس از آن کسانی که سلیقه به خرج ندادند و یاد و نامش را در اثنای حیاتش پاس نداشتند. شاید حالا بیشتر به عمق گلایه و اعتراض خالق«قصه های مجید» پی ببریم زیرا این عزیزان پا به سن نهاده اگرچه در عزیز ماندنشان شکی نیست اما در همیشه ماندگاری اشان باید تردید کرد. باستانی پاریزی رفت و از خود آثاری بر جای نهاد که هیچگاه نمی توان او را به این آسانی ها از یاد برد.»

عفو بین‌الملل: ۸۰ درصد اعدام‌های ثبت شده جهان در ایران، عراق و عربستان سعودی

Posted: 26 Mar 2014 11:11 PM PDT

جرس: سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سالانه خود پیرامون موضوع اعدام، از افزایش صدور و اجرای این احکام در کشورهای ایران، عربستان سعودی و عراق خبر داده و خاطرنشان کرده که هشتاد درصد از اعدام‌ها در سال میلادی گذشته، در این سه کشور حوزه خلیج‌فارس روی داده است.

 

به گزارش جرس به نقل از تارنمای سازمان عفو بین الملل، در گزارش این تشکیلات حقوق بشری پیرامون اعدامهای سال 2013 در بخش ایران آمده است:


در ایران، تعداد اعدام ها در سال 2013 باز هم افزایش یافت. پس از انتخاب 14 ژوئن حسن روحانی به عنوان ریاست جمهوری تازه، بعضی اقدامات برای بهبود چهره کشور مثل آزادی چندین تن از زندانیان سیاسی از جمله یک زندانی محکوم به اعدام، انجام شد. با وجود این، هیچ نشانه ای از تغییر در اجرای مجازات اعدام در ایران در پی انتخاب او در دست نبود.


مقامات ایران یا رسانه های زیر کنترل یا تایید دولت به طور رسمی اعدام 369 تن (358 مرد و 11 زن) را تایید کردند که به نسبت سال 2012 افزایش 18% را نشان می دهد. با وجود این، مدارک معتبری از تعداد زیادی اعدام های مخفیانه در دست است. منابع قابل اعتماد دست کم 335 اعدام دیگر (شامل حداقل 18 زن) را گزارش دادند. این تعداد مجموع اعدام ها را در سال 2013 به حداقل 704 مورد می رساند. گزارش ها حاکی است که احتمال دارد حداقل 11 نفر از اعدام شدگان در زمان ارتکاب جرم اتهامی زیر 18 سال سن داشته اند. حداقل 44 اعدام در انظار عمومی انجام شد. این کار به طور معمول با استفاده از جرثقیل انجام می شود که محکوم را به وسیله حلقه داری به دور گردن او در برابر چشمان تماشاگران بالا می کشد. صدور حداقل 91 حکم اعدام تازه گزارش شد، آما تعداد واقعی به طور تقریبا یقین بسیار بیشتر است.


بیشتر اعدام ها در سال 2013 در پی محکومیت به خاطر قتل، قاچاق مواد مخدر، تجاوز، جاسوسی و جرایم مبهم محاربه («دشمنی با خدا») و افساد فی الارض («فساد روی زمین») انجام شد. جرم محاربه به طور عمده علیه قیام مسلحانه است، اما در عمل در مواردی اعمال شده که متهمان دست به اسلحه نبرده اند بلکه متهم به ارتباط با سازمان های ممنوع در ایران بوده اند. محدوده مجازات اعدام در ایران هنوز گسترده بود و «جرایم» کبیره ای همچون «زنای محصنه»، «ارتداد» و «لواط» را در بر می گیرد. این اعمال در موازین بین المللی در میان «مهمترین جرایم» محسوب نمی شوند و اصلا نباید جرم تلقی شوند. در ماه مه، رییس جمهور وقت احمدی نژاد قانون مجازات اسلامی بازنگری شده را امضا کرد که از جمله سنگسار را برای «جرم» زنای محصنه در بر دارد.
اکثر اعدام شدگان محکومان مواد مخدر بودند که در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شده بودند. این محاکمه ها به طور معمول با موازین بین المللی محاکمه عادلانه فاصله زیادی دارند؛ اغلب در پشت درهای بسته انجام می شوند، گاهی فقط چند ساعت یا حتا چند دقیقه طول می کشند و قضات آنها از اختیار محدود کردن تماس وکلای مدافع با متهمان برخوردار هستند. حق درخواست تجدید نظر معناداری در قانون مبارزه با مواد مخدر وجود ندارد. دانمارک و ایرلند، به ترتیب در ماه های آوریل و نوامبر، حمایت مالی خود از برنامه مبارزه با مواد مخدر در ایران را ـ که زیر مدیریت دفتر مبارزه با جرم و مواد مخدر سازمان ملل است ـ به علت نگرانی از افزایش به کارگیری مجازات اعدام برای جرایم مواد مخدر در سال های اخیر پایان دادند.


حکم های اعدام به طور معمول پس از روال ناقض موازین محاکمه عادلانه صادر می شود. در مرحله پیش از محاکمه، این روال شامل مواردی از این قبیل است: حبس در انزوای کامل، حبس بسیار طولانی تر از مدت زمان تعیین شده در قوانین ایران، و گرفتن «اعتراف» از طریق شکنجه و بدرفتاری های دیگر که بعضا پیش از انجام محاکمه از تلویزیون پخش می شود. ادعای شکنجه به طور کلی مورد رسیدگی قرار نمی گیرد. متهمان اغلب از امکان داشتن وکیل مدافع به انتخاب خود محروم هستند.

 وکلای مدافع می گویند پیش از انجام اعدام از آن مطلع نمی شوند با وجود این که بر اساس الزام حقوقی قوانین ایران آنها باید 48 ساعت پیش از اعدام موکل اطلاع بیابند. خانواده های زندانیان اعدام شده همیشه از فرصت دیدار آخر برخوردار نمی شوند یا تاریخ اعدام پیش یا پس از انجام آن به اطلاع آنها نمی رسد. اغلب تنها نشانه نزدیک شدن اعدام، انتقال زندانی به سلول انفرادی است که عنوان «اتاق انتظار اعدام» دارد. گاهی اوقات، خانواده ها پس از اعدام جنازه خویشاوند خود را دریافت نمی کنند یا از محل دفن آنها مطلع نمی شوند.


عفو بین الملل موارد متعددی را مستند کرده است که مجازات اعدام گویا برای سرکوب فعالیت های نمایندگان سیاسی یا فرهنگی اقلیت های قومی ایران، همچون اقلیت های عرب اهوازی، آذربایجانی، بلوچ یا کُرد، به کار رفته است.


مقامات ایران پس از ناآرامی های سال 2005 در استان خوزستان به طور فزاینده نسبت به عرب های اهوازی مشکوک شده اند. در ژانویه 2013، دیوان عالی کشور حکم های اعدام پنج تن از اقلیت عرب اهوازی را تایید کرد: هادی راشدی، هاشم شعبانی، محمد علی عموری، سید جابر البوشکه و برادرش سید مختار البوشکه. آنها به همراه سه مرد دیگر در اوایل سال 2011، پیش از ششمین سالگشت اعتراض های سال 2005، گویا در ارتباط با سامان دهی فعالیت های فرهنگی، دستگیر شده بودند. دادگاه انقلاب آنها را پس از مجرمیت به اتهام هایی از جمله «دشمنی با خدا» در سال 2012 به اعدام محکوم کرد. «اعتراف» هادی راشدی و هاشم شعبانی عموری پیش از محاکمه در یکی از کانال های تلویزیون دولتی به نمایش در آمد. در تاریخ 7 دسامبر 2013، این دو نفر از زندان کارون اهواز در استان خوزستان به مکانی نامعلوم منتقل شدند. چهار مرد عرب اهوازی دیگر، در پی انتقال از زندان کارون به مکانی نامعلوم در تاریخ 3 نوامبر، در نوامبر یا دسامبر 2013 اعدام شدند.


در یکی از آخر هفته های اواخر ماه اکتبر، مقامات ایران 20 نفر را اعدام کردند. حبیب الله گلپری پور، زندانی سیاسی از اقلیت کُرد، در میان آنها بود. او در سال 2009 دستگیر و در محاکمه ای 5 دقیقه ای در سال 2010 به خاطر «دشمنی با خدا» (محاربه) از طریق همکاری اتهامی اش با یک گروه مسلح غیرقانونی به نام «حزب حیات آزاد کردستان» (پژاک) به اعدام محکوم شد. مسئولان پس از اعدام او از تحویل جنازه اش به خانواده او سر باز زدند.


در ماه مارس، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد ایران از شمارِ اعدام ها، به ویژه در نبودِ موازین محاکمه عادلانه، کاربرد مجازات اعدام برای جرایمی که به حدّ «مهمترین جرایم» نمی رسند و تداوم به کارگیری اعدام در انظار عمومی ابراز نگرانی کرد. در ماه ژوئن، کمیته اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل ابراز نگرانی کرد که رابطه جنسی همجنسان جرم است و افراد مجرم ممکن است به اعدام محکوم شوند.


یک مرد ایرانی ـ کانادایی به نام حمید قاسمی شال در سپتامبر آزاد شد و در اکتبر به تورونتو بازگشت. او و برادرش البرز قاسمی شال در سال 2008 به اتهام جاسوسی و همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران (س.م.خ.ا)، یک گروه سیاسی که در سال 1981 ممنوع شد، به اعدام محکوم شده بودند. حمید قاسمی شال به خاطر دریافت اطلاعات محرمانه نظامی از برادرش که پیشتر به عنوان مهندس مکانیک برای ارتش ایران کار کرده بود، محکوم شده بود. این دو تن در جلسه های پیاپی دادگاه از تماس با وکیل انتخابی خود محروم شدند و تنها پس از این که پرونده به دیوان عالی کشور رفت توانستند از داشتن چنین وکیلی برخوردار باشند. البرز قاسمی شال در سال 2009 در زندان اوین تهران در شرایط ناروشنی درگذشت.


در ماه اکتبر، مردی که به عنوان «علیرضا م» نامیده شد و به خاطر جرایم مواد مخدر محکوم شده بود گویا پس از اعدام به مدت 12 دقیقه در زندان بجنورد در شمال شرقی ایران، زنده ماند. یک پزشک مرگ او را تایید کرده بود، اما روز بعد زمانی که خانواده زندانی برای دریافت جنازه اش رفتند او را در حال تنفس یافتند. در روزهای بعد، قضات گفتند که او پس از تایید بازیافتن سلامتی اش به وسیله کادر پزشکی دوباره اعدام خواهد شد. اما، در تاریخ 23 اکتبر، آیت الله صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه، گفت که «علیرضا م» می تواند از مقام رهبری درخواست عفو کند.


در تاریخ 26 اکتبر، ابراهیم حمیدی، رییس کل دادگستری استان سیستان و بلوچستان، اعلام کرد که در واکنش به حمله یک روز پیشتر در نزدیکی مرز پاکستان که طی آن یک گروه مسلح سّنی گویا 14 مرزبان را کشته بود، 16 تن اعدام شده اند. اعدام شدگان چند سال پیش به اعدام محکوم شده بودند، نیمی به خاطر اتهام عضویت در یک گروه مسلح در این استان و نیمی دیگر به خاطر جرایم مواد مخدر. هیچ ادعایی مطرح نشد که این عده که در آن زمان در زندان بودند در حمله مرزی شرکت داشته اند.
 

بازگشت ابوالفضل عابدینی به تبعید در زندان اهواز

Posted: 26 Mar 2014 11:11 PM PDT

جرس: فعال حقوق بشری زندانی، ابوالفضل عابدینی، که ۱۸ اسفند ماه پس از ۵۲ ماه حبس و تبعید، به مرخصی آمده بود با تمدید نشدن مرخصی، به زندان کارون اهواز بازگشت.

 

به گزارش کلمه، ابوالفضل عابدینی، زندانی سبز و فعال حقوق بشر که از اسفند ۸۸ در زندان های تهران و اهواز در حبس بوده است، با وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی با دو ضامن، به مرخصی ۱۰ روزه آمده بود که این مرخصی یک بار نیز به مدت یک هفته تمدید شد اما امروز بعد از ظهر که وی برای تمدید دوباره مراجعه کرد مطلع شد که باید به زندان بازگردد.

 

ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی سبز و شاهد شکنجه های ستار بهشتی اوایل مرداد ماه به زندان اهواز تبعید شد، وی در مدت حضور ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه های روی بدن وی بود و نزد شهریاری بازپرس تحقیق علت مرگ ستار بهشتی شهادت داده بود.

 

عابدینی در حالی محکومیت ۱۲سال زندان خود را سپری می‌کند که با وجود داشتن بیماری قلبی، این اولین بار بود که از حق استفاده از مرخصی استفاده کرد.

 

ابوالفضل عابدینی در فاصله سالهای ۱۳۸۴تا ۱۳۸۶چندین بار توسط نیروهای امنیتی استان خوزستان بازداشت و این بازداشت‌ها منجر به صدور حکم یک سال حبس تعزیری از سوی دادگاه انقلاب اهواز برای وی شد.

 

این زندانی سیاسی سبز در تاریخ نهم تیر ماه سال ۱۳۸۸بازداشت و در تاریخ ۴آبان با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. وی بار دیگر در تاریخ ۱۲اسفند ماه ۱۳۸۸در جریان دستگیری‌های گسترده‌ی کنش‌گران حقوق بشر ایران توسط سپاه همراه با ضرب و شتم در منزل پدری خود در رامهرمز خوزستان بازداشت و به سلول‌های انفرادی بند ۲الف زندان اوین منتقل شد.

 

درتاریخ ۱۵فروردین ماه در حالی که یک ماه از بازداشت وی نگذشته بود، دادگاه انقلاب اهواز ابوالفضل عابدینی را به اتهامات ارتباط با دول متخاصم، فعالیت‌های حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه های بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم مربوط به پرونده پیشین عابدینی بود که به بازداشتش در تیرماه سال ۱۳۸۸و آزادی‌اش با قید وثیقه ۳۰۰میلیونی در آبان ماه همان سال منجر شده بود.

 

در فروردین ماه سال ۱۳۸۹یک سال بعد از صدور حکم اول، ابوالفضل عابدینی بار دیگر از سوی شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعزیری محکوم شد، این در حالی بود که وی در پرونده‌ی قبلی نیز به همین اتهام محکوم به زندان شده و در حالی سپری کردن این محکومیت بود. این حکم ۱۳اردیبهشت ۹۰به عابدینی ابلاغ شد و محکومیت وی به ۱۲سال زندان افزایش یافت.

نامه ظریف به بان کی مون: مردم ایران خواهان اقدام جهانی جهت بازگشت گروگان های ایرانی هستند

Posted: 26 Mar 2014 02:21 PM PDT

جرس: وزیرخارجه جمهوری اسلامی ایران در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل با اشاره به احتمال کشته شدن یکی ازپنج مرزبان ایرانی، خواستار اقدام قاطعانه جهانی علیه این اقدامات جنایتکارانه و آزادی گروگان های ایرانی شد.


به گزارش ایرنا، متن کامل نامه محمد جواد ظریف که تسلیم دفتر بان کی مون دبیرکل سازمان ملل شده، بدین شرح است:

به نام خداوند بخشنده مهربان

عالیجناب

وظیفه ناگواری است که باید خبردردناک احتمال کشته شدن یکی از پنج مرزبان ایرانی، که در تاریخ 7 فوریه 2014 توسط یک گروه افراطی تروریستی در منطقه مرزی میان ایران و پاکستان ربوده شده اند، را به اطلاع شما برسانم. این حادثه آخرین مورد از اعمال ددمنشانه تروریستی علیه شهروندان، دیپلماتها و غیرنظامیان ایرانی و غیر ایرانی به شمار می رود که از جمله موارد زیر را در برمی گیرد:

- بمب گذاری و حملات تروریستی در مناطق مرزی شرق کشور طی ماه های اخیر که منجر به کشته شدن حداقل 12 سرباز شده است؛

- دو مورد حمله با خودرو بمب گذاری شده علیه ساختمان های دیپلماتیک و فرهنگی ایران در بیروت در روزهای 19 نوامبر 2013 و 19 فوریه 2014 که منجر به کشته شدن یک دیپلمات ایرانی و تعدادی از نگهبانان و تعدادی از عابران غیرنظامی لبنانی شد؛

- ربودن و قتل دیپلمات های ایرانی در صنعا، شامل ربودن یک دیپلمات ایرانی به نام آقای احمد نیک بخت در 21 ژوئیه 2013 و قتل وحشیانه یک دیپلمات دیگر ایرانی به نام اقای ابوالقاسم اسدی درتاریخ 18 ژانویه 2014؛

- حمله انتحاری به ساختمان سرکنسولگری ایران در پیشاور در تاریخ 25 فوریه 2014 که منجر به کشته شدن دو نگهبان و مجروح شدن تعداد زیادی شهروندان عادی پاکستان شد.

با کمال تاسف شواهد موجود حاکی از آن است که تمامی این اعمال تروریستی بزدلانه علیه جمهوری اسلامی ایران و شهروندانش توسط گروههای تروریستی مورد حمایت دولتی با الگوهای مشابه تامین منابع مالی، هماهنگی و مدیریت مشابه صوت پذیرفته اند. جامعه بین المللی باید در مورد پیامدهای ناشی از تنش ها و خشونت های فرقه ای منطقه ای و فرامنطقه ای که به صورت نظام مند در بخش های مختلف منطقه ما سازماندهی، هدایت و حمایت می شوند، هشیار باشد. در واقع با یک نگرش تاریخی و در یک تحلیل واقع بینانه، پیامدهای میان مدت و طولانی مدت این روند خطرناک دامن همان کسانی را خواهد گرفت که برای نیل به اهداف نسنجیده خود با توسل به اینگونه اقدامات کوته بینانه و شتاب زده سعی در جبران شکست ها و محاسبات غلط راهبردی گذشته خود را دارند؛ آنان بیش از همه ازخشونت و افراط فرقه گرایانه ای که خود می پراکنند زیان خواهند دید.

به علاوه تردیدی نیست که در منطقه ما رابطه نزدیک و تنگاتنگی میان اقتصاد مبتنی بر جنگ، خشونت های افراط گرایانه و تروریزم از یک سو و مواد مخدر و جرائم سازمان یافته فرامرزی از سوی دیگر وجود دارد.

جمهوری اسلامی ایران پیشتاز مبارزه با قاچاق مواد مخدر است، به حدی که مواد مخدر کشف شده در ایران معادل سه چهارم مواد مخدر کشف شده در کل جهان را تشکیل می دهد. ایران در خط مقدم مبارزه با این تهدید جهانی قرار دارد و به همین خاطر از نظر جانی و مالی بهای سنگینی را پرداخته است؛ بدون آنکه جامعه جهانی در تحمل این بار همکاری و یا کمک فنی به ما داده باشد و یا حداقل با آنانی که این همه هزینه های سنگین را بر شهروندان و سربازان شجاع ما تحمیل کرده اند به صورت جدی مقابله کند. در حالیکه که فداکاری ما موجب شده است که جامعه بشری کمتر از خطر مواد مخدر رنج ببرد، جامعه بین المللی به اندازه کافی در این مبارزه پایان ناپذیر ایران را یاری نکرده است. صرف محکوم کردن اعمال تروریستی کفایت نمی کند.

مردم ایران در چند روز گذشته درحالی نوروز- که توسط مجمع عمومی ملل متحد به عنوان روز بین المللی صلح، همبستگی و حسن همجواری به رسمیت شناخته شد- را جشن گرفتند، که همگی در رنج و انتظار خانواده های این قهرمانان ملی شریک بودند. علیرغم اقدامات دولت های پاکستان، لبنان و یمن، گروگان های ما همچنان در اسارت بسر می برند و عاملان جنایات علیه شهروندان ما هنوز به جزای اعمال خود نرسیده اند. مردم ایران حق دارند خواستار اقدام قاطعانه جهانی شوند؛ اقدامی که در عمل منجر به بازگشت گروگان هایشان به وطن و مجازات مسئولین این جنایت ها علیه هموطنان شان باشد. یک نمود در خواست مشروع مردم ایران، حرکت خودجوش مردمی جوانان ایرانی در جمع آوری یک میلیون امضا برای درخواست از جنابعالی و دیگر مقامات بین المللی جهت انجام اقدامات موثرتری برای بازگشت سریع تر گروگان های ایرانی به وطن است. من نیز با ارسال این نامه به این موج می پیوندم.

از شما در خواست دارم این نامه به عنوان سند مجمع عمومی، شورای امنیت و شورای حقوق بشر ملل متحد منتشر شود.

فرصت را برای تجدید احترامات فائقه مغتنم می شمارم.

 

محمد جواد ظریف

وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

به مناسبت فرارسیدن سال ۱۳۹۳ خورشیدی

Posted: 26 Mar 2014 01:30 PM PDT

مقصود فراستخواه
 آیینه در اتاق خالی است، بی عکس رخ یاری که مدام در او می افتاد؛ به بهانۀ سرزدن صبحی و یا آمدن نوروزی.


نسیم بهاری می آید، اما مادری نیست تا به استقبال او جلوداری کند. صدای بازشدن پنجرۀ اتاقش همچنان در گوش جان  طنین می اندازد و نشان تمنایی است که در ما ریشه دارد، از برای فائق آمدن به دیوارها و برای رهایی
.


آنک خورشید خسته از کار روزانه به استراحت کوتاه غروب می رود، نوبت رامشگری ماه وستاره می رسد، ولی مادر برای همیشه از این گردش ایام کنار کشیده است ودر آرامگاه ابدی به رازی مکتوم در هستی پیوسته است. در این سوی سطح ظاهر سراپردۀ وجود، جنب وجوش همچنان برجاست. دور کاملی بار دیگر تمام می شود. از پس پشت هرنقطۀ پایان، دوباره نقطۀ آغازی سر می زند، ساعتِ تحویل می شود. اکنون آن دستهای مهربان کجایند تا باز برای نیکبختی وبهروزی فرزندان به آسمان بر آیند؟


 
آیینه در اتاق خالی است، بی عکس رخ یاری که مدام در او می افتاد؛ به بهانۀ سرزدن صبحی و یا آمدن نوروزی.  مصحفی هست، اما او نیست تا به زمزمۀ آرام نیایشی زلال او را  بگشاید و عیدانۀ اسکناس برای مان ارزانی کند....


اکنون فرزندان آمده اند؛ سه نسل تمام. دور هم حلقه شده اند با چشمانی خیره در یک تمثال بی مثال.  مادر من! کجایی؟ جای تو در مرکز این دایره خالی است. با مادران، ما به تاریخ سنجاق می شده ایم. با مادر، ما از حسّ خاندانی  ومهربانی سرشار می گشتیم. ما با مادر بود که در آغاز «ما بودن» را دوره کردیم
.


مادران، برکت خان ومان مردمان اند. مادران ما را به ضیافت زیستن فراخواندند. آه از میزبان های سخاوتمندی که رفتند وخانه به میهمان سپردند. مادران بودند که در غریب ترین تجربه های حیات به تن های ضعیف ما «شجاعتِ بودن» دمیدند. مادران بودند که دست ما را گرفتند و دلیری راه رفتن آموختند. اول بار، مادران ما را از موهبت سخن گفتن خویش باخبر ساختند. مادران بودند که کوله بار مسؤولیت زیستن خویش را به ماسپردند وراهی مدرسه و کوی وبرزن ساختند. مادران ، ما را بی چشمداشت مدد کردند، با خنده های مان همراه شدند ودر غم های مان اشک ریختند. مادران نماد مهربانی های بی دلیل اند
.


وه چه سخت است نخستین سالی که بی مادر به پایان می رسد و یا بی او  آغاز می شود. مگر یاد آرامش دهندۀ او با خاطره ای از زمزمه هایش به فریاد برسد
.


اکنون وقت آن است که درک خود را از معنای وجود،  تعالی ببخشیم. اگر نام هستی محدود به ترکیب ذرات  است وبه بنیاد عناصر طبیعت است، پس در آن صورت فضیلت کجای این هستی است؟ شرف کجاست؟ عالم فراخ خیال کجاست؟ سرزمین پهناور رؤیاها کجاست؟ جهان معرفت و معنا کجاست؟ آگاهی کجاست؟


هستی نام بلندی است که فروکاستنی به طول وعرض وابعاد نیست. عالم وجود،  تقلیل یافتنی به جنب وجوش ظاهر مادی نیست. عشق بارقه ای از هستی است، آگاهی و معنا و عدالت و دوستی والاترین تجلیات هستی اند. هر چه از خیر وکمال هست، بسیط ترین مرتبه وجود است. بسیطِ هستی همه جا هست و به هیچ کجای آن نیز محصور و محدود نیست. هستی بسیار بسی بیکرانه است؛ فراتر از تعینات تنگ مادی است. هستی لایتناهاست. ابدیتی هست، راز هست، ایمان هست، جاودانگی هست. پس اگر چنین است مادر نیز با همه ارزشهای وجودی خویش همچنان در کنارماست.


نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.