جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


تحریک برخی از علما و مراجع علیه دکتر غروی توسط امام جمعه نایین

Posted: 25 Dec 2013 05:30 AM PST

واکنش مراجع و علما
جرس: در پی جمع آوری طوماری در شهر نائین جهت آزادی دکتر غروی، نویسنده و محقق زندانی، گروهی از لباس شخصی های محفلی به تحریک مردم حاضر در نماز جمعه و دعوت آنان به تظاهرات حکومتی پرداخته و همزمان گروهی از روحانیون حکومتی و همچنین امام جمعه نائین، ضمن حمایت از افراطیون و لباس شخصی ها، اهانت و تهمت هایی را به دکتر غروی نسبت دادند.

 

سید علی اصغر غروی، نویسنده مقاله «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» صبح روز یکشنبه نوزدهم آبان ماه توسط ضابطان دادگاه انقلاب در اصفهان احضار و بازداشت شد.

 

به گزارش جرس، امام جمعه نائین در حمله به دکتر غروی و حامیان وی که جهت آزادی وی امضا جمع آوری کرده اند، گفته که "این اصغر غرویِ فاسد، یک وهابی مفسد کیست که در نائین یک عده یی از سادگی این مردم دارند سوء استفاده می کنند در سایۀ اهل بیت زندگی می کنند در بین خانه و زندگی این مردم دارند زندگی می کنند و بعد علیه اهل بیت دارند طومار جمع می کنند نامه می نویسند و لجن پراکنی می کنند شما هم حرف نمی زنید چرا حرف نمی زنید؟"

 

گفتنی است، طی روزهای گذشته همسر دکتر سید علی اصغر غروی در نامه ای سرگشاده به آیت الله مکارم شیرازی، به فراخوان اخیر او برای تهیه ی طومار اعتراضی علیه همسرش واکنش نشان داد.

 

بر اساس گزارش ها، پس از تهیۀ طوماری توسط مردم شهرستان نایین در حمایت از نویسنده روزنامه بهار (اصغر غروی) و انتشار آن طی روزهای گذشته، گروهی از لباس شخصی ها به تحریک مردم پرداخته و به گزارش سایت «رویش»، دست به تظاهرات زده و همزمان "جمعی از، ائمه جماعات و روحانیون و شورای فرهنگ عمومی شهرستان نایین به اتفاق امام جمعه آن شهر جهت کسب تکلیف یه شهر قم عزیمت و به محضر آیات عظام صافی گلپایگانی ، مکارم شیرازی، علوی گرگانی و سبحانی رفتند."

 

در این دیدار،آیه الله صافی گلپایگانی با تشکر از اقدامات لباس شخصی ها و تظاهرات حکومتی به زعم وی "ابراز ولایت مردم نایین" گفت: "این اقدام شما وظیفه هر مسلمان و شیعه ای است که از عقاید حقه شیعه و مقام ائمه اطهار علیهم السلام پاسداری کند. افراد فاسد العقیده همیشه بوده اند و لی انهایی که در راه دین و اهل بیت علیهم السلام هستند باید ثابت قدم باشند که این فتنه ها را از خودشان و جوانانشان دفع کنند. این حرکات شما اجر و ثواب است و مصداق جهاد فی سبیل الله است و برای دیگران موجب امتحان. برای من بسی جای تاسف و تاثر است که در شهری مثل نایین که شهر دین و فقاهت و شهر مرحوم میرزای نایینی است و نمی دانم که افرادی در این شهر منحرف شده اند و امیدوارم که خداوند انها را هدایت کند که فتنه ها بیشتر نشود و کسانیکه باعث و بانی هستند مغلوب و منکوب باشند. البته بدانید که اینها مهم نیستند و رفع میشوند. و بدانید که مسئله ولایت و ائمه اطهار علیهم السلام و امیرالمومنین علیه السلام مسئله ای نیست که انسان در برابر آن کوتاه بیاید و بی تفاوت باشد. باید همه همکاری کنند و نگذارند این افراد در مسئله ولایت رخنه کنند. و امیدوارم که خداوند به حق امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف موجبات هدایت آنها را فراهم سازد..."

 

همچنین آیت الله ناصر مکارم شیرازی نیز با اشاره به گزارش ارائه شده از سوی امام جمعه شهرستان نایین و اقدامات حکومتی ها گفت: "بنده از جمله افرادی بودم که به صورت محکم در این مساله وارد شدم و حتی برخی گلایه کردند که شما تند صحبت کردید، اما ما به وظیفه خود عمل کردیم؛ در این مقاله موهن تنها به امام علی(ع) اهانت نشده بلکه به کل شیعیان، علما ، فقها و بزرگان شیعه توهین شده بود. نویسنده مقاله در جایی میگوید "شیعیان دارند وحدت مسلمین را برهم میزنند شما هم بیایید مانند سنی ها علی را خلیفه چهارم بدانید تا وحدت مسلمین حفظ شود" معنی وحدت این است که همه شیعیان سنی شوند؟ وحدت از نظر او رها کردن تشیع و پیوستن به تسنن است و همچنین حرف های نامربوط بی پایه و اساس...کجا وحدت معنیش این است که کسی تسلیم دیگری شود. به هر حال در این مسئله ایستادم و به مسولان گفتم و حتی بعدا که دیدم یک مقاله ای دفاعیه از طرف نهضت آزادی ها نوشته شد پیغام به آنان دادم که شما سرنوشت به سرنوشت این مرد گره نزنید که این کار قابل دفاع نیست. این مسئله از نظر ما مهم است به خصوص که اخیرا شنیدم برخی مسئولین گفته اند این روزنامه را بیخود توقیف کرده اید و باید آزاد شود معلوم میشود که بعضی از مسولین هم دارند دفاع می کنند و من گفتم حتما مطالعه نکرده اید پیغام دادم که اگر بخواهید روزنامه را برای شما بفرستم مطالعه کنید که بفهمید چه گفته بعد دفاع کنید. امیدواریم که خداوند شر اینها را از سر مسلمانان کم کند."

 

وی تاکید کرد که باید جلوی طغیان قلم ها گرفته شود."

 

 آیت الله علوی گرگانی ضمن تشکر از اقدامات اخیر صورت گرفته در نایین علیه دکتر غروی گفت: "ما همیشه باید آماده مبارزه و محاربه با دشمن باشیم. دشمن در هیچ زمانی دست بردار نیست ولی با قیافه های مختلف می آید همیشه با یک شکل جلو نمی آید گاهی درقالب دوستانه و محبت جلو می آید اما در درونش هدف دیگری دارد "کلمه حق یراد بها الباطل . نظام حق نظام جنگ نیست این بدان معنی نیست که ما بنشینیم دست رو ی هم بگذاریم و دشمن بیاد و هر کاری بکند. الان در عصر معاصر ما وهابی ها ، دست نشانده وهابی و گروه هایی که در منطقه شما بر علیه شما هستند همه هدفشان این است و خط مشیشان بر ضد دین است. ما باید در دفاع از دین حق کوتاه نیاییم شیعه همیشه مظلوم بوده حق همیشه مظلوم بوده و مسلم بدانید که حق همیشه پیروز است و هیچ شکی به خود راه ندهید."

 

آیه الله سبحانی نیز، اقدامات لباس شخصی ها را "غیرت دینی مردم نایین" دانست و ادعا کرد: "مسلما گناه از جای کوچک شروع میشود اگر جلویش را گرفتند کار تمام میشود ولی اگر در مقابلش تساهل و تسامح نشان دادند گسترش پیدا می کند.مسلما این خانواده (اصغر غروی نویسنده مقاله موهن) پدرش و الان فرزندش انسانهای وارسته ای نبودند که واقعا حقیقت تشیع را درک کنند. و اگر هم می بینید که اینها نهج البلاغه را تدریس می کنند این یک نوع روپوشی است برای افکار و عقاید اینها. و الا اینها نهج البلاغه را نپذیرفتند. برای اینکه مردم را گمراه کنند میگویند ما با علی هستیم. آن چیزی که الان لازم است باید در منبر، آقایان عقاید آنان را روشن کنند. اتفاقا وقتی پدرشان این مسئله را میگفت علمای اصفهان اقدام کردند. مرحوم آقای سیدحسن امامی آمد نایین و در آنجا سخنرانی کرد و او را به مذاکره دعوت کرد ولی او آماده نشد."

 

وی با آمادگی جهت پاسخگویی به شبهات مدعی شد: "اینها این حرفها را میزنند ولی نباید حرکت اینها ما را ناراحت کند حرکت اینها برای ما برکت دارد چون ما حرکت می کنیم اگر مخالف نداشته باشیم در گوشه ای می نشینیم اما مخالف ما را وادار به حرکت می کند. حرفهای اینها تازگی ندارد در هر زمانی جواب اینها گفته شده و ما هم آمادگی داریم که به شبهات اینها پاسخ دهیم."

 

اظهارات شنیع امام جمعه نایین

به گزارش جرس، در همین  زمینه، امام جمعه نایین در توهین به دکتر غروی گفته: "امروز یک عده یی می خواهند تست بزنند غیرت مردم را تست بزنند غیرت ولایی و دینی مردم را، یک وهابی بی سواد، اجیر شدة اجانب، به نام علی اصغر غروی می آید در روزنامة بهار یک تست می کند، البته به دستور اربابانش، ببیند مردم حساسیت به خرج می دهند یا نه؟ غیرتمندان حساسیت به خرج می دهند یا نه؟ ولایت امیرالمؤمنین را زیر سؤال می برد با تفسیر به رأی آیات قرآن، این بی سوادِ مفلوک مطرودِ ملعون همة اعتقادات شیعه را به تمسخر بگیرد. شما در باب افکار وهابیت یک بخشیش را این جا من عرض بکنم که وهابیت اصولاً معتقدند به این که ولایت اصلاً معنی نمی دهد، یعنی چی ولایت؟ زیارات یعنی چی؟ شرک است، ساختن حسینیه ها شرک است، ساختن بقاعات شریفه ائمه هدای معصومین شرک است در زمانی که وهابیت در سرزمین اهل بیت تسلط پیدا کرده بود هفتاد هشتاد سال قبل همة آثار شیعه را از بین بردند بنا بود قبر پیغمبر را و گنبد پیغمبر را خراب بکنند اعتراض جهانی به وجود آمد. رضاخان با همه پستی و پلشتیش، اعتراضیه نوشت گفت حق ندارید قبر پیغمبر را خراب بکنید این ها اگر الآن هم بگذارند قبر پیغمبر را خراب می کنند آثار شیعه را تباه می کنند اصلاً تفکر وهابیت بارها گفته ام یک تفکر صهیونیستیست. صهیونیست در دین یهودیت به وجود آمده به دست انگلیسی ها وهابیت نیز در دین اسلام به دست انگلیسی ها بوجود آمده است هر سنّی وهابی نیست ما اگر یک میلیارد و نیم مسلمان در جهان باشیم پانصد میلیون اگر شیعه باشند یک میلیاردش سنّی باشند از بین این یک میلیارد سنّی من بعید می دانم دویست سیصد میلیونی بیشتر وهابی باشند. سنّی ها هم وهابی ها را قبول ندارند مگر امروز نمی بینید در سرزمین سوریه هم سنّی ها را می کشند، هم شیعه ها را می کشند، هم مسیحی ها را می کشند وهابیت مثل صهیونیست نژاد پرست است، اجیر شده است، همه چیز را برای خودش می خواهد دقیقاً همین تفکرات را علی اصغر غروی و غرویون منحرف و فاسد دارند. ببینید نظام شما این ها معتقدند این آقای غروی معتقد است نظام اسلامی ما غیر اسلامیست، مردم و جوانان ما بی دینند، نماز جمعه شیعه دینی و اسلامی نیست، حضرت زهرا شهید نشده است، اهانت به ساحت امیرالمؤمنین کرده در این نامش، ائمه به مرگ طبیعی مردند اصلاً شهادت معنی نمی دهد، زیارت عاشورا جعلیست، اصولاً همة ادعیه و زیارات در کتب شیعه جعلیست حسبنا کتاب الله ما دیگر قرآن را داریم بس است. خواهان حمله آمریکایی ها به ایرانند، می گویند ای کاش آمریکا به ایران حمله می کرد ایران را نجات می داد از آن جایی که در عراق، افغانستان و امروز تو سوریه می خواد نجات بده. علی وصی پیغمبر نعوذ بالله نیست در نتیجه ولایت همۀ ائمه معصومین بی ولایت! در نتیجه ولایت فقیه هم، چون ولایت فقیه چشمه یی از ولایت ائمه معصومین سلام الله اجمعین است این بخشی از توسل به ائمه شرک است، شفاعت به ائمه شرک است. تفکر این ها دقیقاً تفکر وهابیت است و هیچ ذره یی با تفکر وهابیت فرق نمی کند."

 

این مقام روحانی در تحریک مردم از تریبون نماز جمعه گفت: "ایشان یک وهابی تمام عیار است. یکی که بخواهد تست بزند غیرت مردم را در کشور. من این جا لازم می دانم از قوة قضاییه تشکر و قدر دانی بکنم و نکتة دیگر این که وهابیت شناسنامة خودش را امروز جلو چشم دوربین دنیا گذاشته است. در سرزمین سوریه ما داریم می بینیم امروز، قتل عام مردم، زنده زنده سوزوندن آنها، سر آن ها را مثل گوسفند ذبح می کنند، نوجوان ها را به دار می کشند، زنان و کودکان را قتل عام می کنند و تجاوز به نوامیس انسان ها می کنند نه سنّی می شناسند، نه شیعه نه مسیحی، سینه می درند و جگر به دندان می گیرند این شناسنامه وهابیت است. این غروی و غرویون هم طابق النعل بالنعل هیچ فرقی نمی کند، همینند."

 

وی در حمله به حامیان دکتر غروی گفت: "اونی که باعث تأسفه، اونی که باعث نگرانیست این است که چرا باید کسانی در شهر میرزای نائینی اونی که این بخش مربوط به من می شود در شهر میرزای نایینی شهر مساجد، شهر حسینیه ها، کسی و کسانی انگشت شمار پیدا شوند به دفاع از وهابیت طومار جمع بکنند به نام مردم مسلمان نائین، در فضای مجازی به نام اتحادیه مسلمین نائین، آبرو و شخصیت شما را ببرند من به سهم خودم خجالت می کشم این ور آن ور بگویند امام جمعة نایینه بگویند نایینی ها این جوریند، نیستند نایینی ها آی عالم بدانید نائینی ها عاشق اهل بیتند اگر انگشت شمار افرادی وهابی فاسد و مفسد و طرفداران وهابیتند حسابشان از حساب نایینی ها جداست علمای دین، علمای اعلام چرا فریاد نمی زنید؟ فرهنگیان عزیز چرا فریاد نمی زنید؟ چرا بعضی از این ها در درون کلاس های درس شما نفوذ کردند؟ تا کی می خواهید سکوت بکنید؟ تا کی می خواهید رودربایستی داشته باشید شماها با یکدیگر؟ رودربایستی داره غوغا می کنه امیرالمؤمنین فرمود ما در عصر پیغمبر با عموها و دایی هامون می جنگیدیم برای اعتلاء اسلام و کلمه الله. شما امروز به خاطر همشهری گری رودربایستی گری دارید؟ می ترسید؟ خجالت می کشید؟ چرا باید در شهر عاشق اهل بیت علیه اهل بیت طومار جمع بشود؟

علیه اهل بیت نامه نوشته شود؟ به کی بریم بگیم؟ غیرتمندان شیعه، آی عزادارانی که شب ها عزاداری می کنید به عشق اهل بیت، بدانید روز طومار براتون جمع می کنند، کلاه سرتون می گذارند حرکت کنید، دفاع کنید از حیثیت خودتان، آبروی نایین رفته به صراحت می گویم هم در فضای مجازی هم در فضای غیر مجازی حرکت بکنید، دادی بزنید، اجازه ندهید این عناصر وهابی بیان اینجور هتاکی بکنند و به ریش اسلام و دین و قرآن و اهل بیت و همه چیزمون بخندند واقعاً باید غیرت شما اجازه بدهد که محدود افراد مفسد و فاسد وهابی در مجالس و محافلتان شرکت بکنند؟ باید جرأت پیدا نکنند که ابراز وجود بکنند. بنده یک سال و نیم است تو این شهر آمدم خیلی مسائل را می دانستم و می دانم اما هیچ وقت بنا نداشتم حرف بزنم ولی خودشان ظاهراً دارند گور خودشان را گُم می کنند.  این اصغر غرویِ فاسد، یک وهابی مفسد کیست که در نائین یک عده یی از سادگی این مردم دارند سوء استفاده می کنند در سایۀ اهل بیت زندگی می کنند در بین خانه و زندگی این مردم دارند زندگی می کنند و بعد علیه اهل بیت دارند طومار جمع می کنند نامه می نویسند و لجن پراکنی می کنند شما هم حرف نمی زنید چرا حرف نمی زنید؟

( یکی در میان جمعیت بلند می شود و می گوید ایشون که مال اصفهانه؟) بعد خطیب ادامه می دهد گوش بده حرفامو به دقت گوش بدهید من همین جا لازم می دانم از قوة قضاییه تشکر کنم، از نیروهای امنیتی اطلاعاتی در این شهرستان تشکر بکنم ولی این کار بستگی به خود مردم دارد مردم باید این ها را طرد بکنند، این ها باید منزوی بشوند این ها ویروس میکروبند در نائین، نبایستی قدرت به این ها بدهیم سر بلند بکنند اگر تا حالا در نفاق در تزویر زندگی می کردند مرد و مردانه بایستید جوانان باغیرت نگذارید به زهرای اطهر اهانت بکنند نگذارید به امام حسین اهانت بکنند، نگذارید به امیرالمؤمنین اهانت بکنند مرگ بر ما ما زنده باشیم به فاطمۀ اطهر فحش بدهند ما زنده باشیم به امیرالمؤمنین فحش بدهند مرگ برمن اگر زنده باشم چه می کنیم ما؟ چرا فریاد نمی زنید؟ چرا گریه نمی کنید...... والله باید بمیریم که بعد از هزار و چهارصد سال از عاشورا بگذرد به امام حسین در نایین اهانت شود به امیرالمؤمنین اهانت شود به فاطمۀ اطهر اهانت شود باید بمیریم این لجن ها را از خودتون دور بکنید، میکرب ها را از خودتان دور بکنید دست به دست هم بدهیم حیثیت نایین را به نایین برگردانیم شهدا شاهدند، پسر پیغمبر شاهد است چه جوابی می دهید فردا جواب زهرا اطهر را اگر در کوفه در کربلا بودیم چه می کردیم؟ آقا جان ببخشید من زن و بچه دارم، آقا جان ببخشید من کار دارم، آقاجان ببخشید من از عبید الله می ترسم آقاجان ببخشید این ها که بهانه نشد؟ آن ها هم بهانه در کربلا آورند، در کوفه آوردند، که سر امام بالای نیزه رفت .......سکوت نکنید رودربایستی نکنید با دینتون دارن بازی می کنند، با غیرتتون دارن بازی می کنند، با غیرت دینتون دارن بازی می کنن حرکت بکنید آقا جون من! ای کاش برای اهل بیت یک ضربه یی به گوش من بخورد به یکی از دوستان گفتم گفتم کاش آن کس که به صورت زهرا سیلی زد کاش منم سیلی به نام زهرا بخورم چمونه ما ........ علما، همة مردم موظفند، فرهنگیان عزیز، مردم لازم است حرکت بکنند از حیثیت اهل بیت، از حیثیت دینی خودمان دفاع بکنیم و این عناصر فاسد و مفسد را بیش از این جرأت جولان ندهیم"

 

واکنش همسر دکتر غروی

طی روزهای اخیر  و در پی جنجال سازی ها علیه دکتر غروی، همسر این محقق نواندیش دینی در نامه ای سرگشاده به آیت الله مکارم شیرازی، به فراخوان اخیر او برای تهیه ی طومار اعتراضی علیه همسرش واکنش نشان داد.

بانو طاهره علیزاده نایینی ، در ابتدای این نامه که در جرس منتشر شد، انگیزه نگارش آن را " بر مبنای وظیفه‌ای" دانسته است در دفاع از کسی که امکان دفاع از خویش را ندارد" و تاکید کرده است که " این مطالب را از باب اطلاع رسانی و امر به معروف و نهی از منکر" نوشته است.


همسر دکتر غروی، در ادامه با اشاره به سوابق دکتر غروی و خانواده ی او و اهانت های مام جمعه محترم نایین به این خانواده، خطاب به آیت الله مکارم شیرازی آورده است که " فرموده اید که مقاله مورد نظر، همۀ فقهاء و علماء شیعه و اصحاب ائمه (ع) را زیر سؤال برده است! من به احترام نظر شما یک بار دیگر مقاله را خواندم و هر چه گشتم، متوجه نشدم از کجای مقاله چنین نظری قابل استنباط است؟! آثار دکتر غروی که تماماً مستند به آیات قرآن و عبارات نهج البلاغه و روایات خاندان عصمت و طهارت (ع) است، چگونه می تواند متضمن چنین چیزی باشد؟! نقد آن مقاله، متوجه رفتار ما است به عنوان کسانی که خود را شیعه نامیده ایم، اما در گفتار و رفتارمان به قرآن و سنت متمسک نمی شویم! مگر سخنان ائمه ما سرشار از نقد شیعیان نیست؟! مگر امام صادق (ع) خطاب به شیعیانش نمی گوید: «مَعاشِرَ الشیعه کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا/‌ای شیعیان باعث زینت ما باشید و نه باعث سرافکندگی مان»؟! مگر حضرت علی (ع) خطاب به شیعیان در کوفه نمی گوید که حاضرم ده تن شما را بدهم و یک تن از آنان را بگیرم که آنها در باطل خود استوارند و شما بر حق خود متزلزل؟! دکتر غروی به تأسی از ائمه اطهار (ع)، نقد خویش را بر توهین و تهمت به این و آن ترجیح داده و در این راه دلیرانه بر سر احیاء تشیع ایستاده است."

دادگاه تجدیدنظر محمد توسلی برگزار شد

Posted: 25 Dec 2013 03:59 AM PST

جرس: وکیل‌ مدافع محمد توسلی، عضو ارشد نهضت آزادی ایران گفت: دادگاه تجدیدنظر موکلم ۲۷ آذرماه در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی پورعرب برگزار شد.

 

 

ایمان میرزازاده در گفت‌وگو با ایسنا، با بیان این مطلب، اظهار کرد: در این جلسه نماینده دادستانی تهران و نماینده حقوقی وزارت اطلاعات نیز حضور داشتند و فرصت مناسبی از سوی ریاست دادگاه در اختیار موکل و وکلای پرونده قرار گرفت.

 


وی افزود: نمایندگان دادستانی و وزارت اطلاعات نیز مطالب خود را ارائه دادند و به بسیاری از سوء تفاهمات و اختلافات پرداخته شد که بخش عمده‌ای از آنها تاریخی و سیاسی بود.

 

 

میرزازاده با بیان این که قرار شد موکل لایحه تکمیلی خود را به دادگاه ارائه کند، گفت: از سوی وکلا نیز برخی از ابهامات و اشکالات در زمان تحقیقات این پرونده مطرح شد و ایراد اعتبار امر مختومه نیز بنا به وضعیت پرونده سال ۸۱ اعضای نهضت آزادی از سوی فریده غیرت، یکی از وکلای این پرونده مطرح و درخواست شد که وضعیت این پرونده ۱۲ ساله، از نهادهای مربوطه توسط دادگاه محترم استعلام شود که در این زمینه لایحه‌ای جداگانه ارایه شد.

 


وکیل‌مدافع محمد توسلی ابراز امیدواری کرد که با توجه به دفاعیات مفصل موکل و وکلا و نیز سایر دلایل و ایرادات موجود در این پرونده، دادگاه تصمیم مقتضی را اتخاذ کند.

 


محمد توسلی در سال ۹۰ به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام" بازداشت شد و در حال حاضر با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد است. شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب در حکمی این فعال ملی - مذهبی را به ۱۱ سال حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از فعالیت‌های حزبی، تشکیلاتی و مطبوعاتی محکوم کرده بود.

 

تاجزاده خواستار حمایت تمامی گروهها از دیپلماسی هسته ای دولت روحانی برای رفع تحریمها شد

Posted: 25 Dec 2013 12:48 AM PST

جرس: زندانی سیاسی سید مصطفی تاجزاده، طی نامه ای خطاب به دبیرکل سابق جبهه مشارکت به بررسی روند مذاکرات هسته ای دولت حسن روحانی پرداخته و خواستار حمایت تمامی گروهها از تلاشهای دولت برای پایان دادن به تحریمها شده است.

 

به گزارش نوروز، این زندانی سیاسی و عضو ارشد جبهه مشارکت معتقد است با یادآوری عملکرد و تحلیل ها و ادعاهای تکفیری های وطنی می توان طرفداران اسلام پادگانی را در جایگاه اصلی خود یعنی متهم ردیف اول نشاند و نباید اجازه داد جنگ طلبان ایرانی مذاکرات را به شکست بکشانند که جز کاهش بیشتر صادرات نفت، بلوکه شدن افزون تر درآمدهای نفتی، افزایش تورم و قیمت کالاها و سقوط افزاینده ارزش پول ملی حاصلی نخواهد داشت.

 

تاجزاده در نامه خود به محمدرضا خاتمی آورده است: ” اکنون یک پارچگی سرزمینی و امنیت عمومی و ملی ما در گرو موفقیت دیپلماسی دولت است. به همین دلیل به نظر من حتی از ایرانیانی که با جمهوری اسلامی مخالفند، انتظار می رود که به کمک دولت تدبیر و امید بشتابند تا ایران و ایرانی این مرحله سخت را با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد پشت سر گذارد. اگر نخواهیم مام وطن به سرنوشت افغانستان، عراق یا لیبی و یمن و مصر و سوریه گرفتار آید.”

 

متن کامل این نامه در پی می آید:

 

به نام خدا

برادر عزیزم جناب آقای دکتر سید محمدرضا خاتمی

با سلام و احترام

مستحضرید که دولت تدبیر و امید در مدت کوتاهی توانست با برنامه اقدام مشترک ژنو ضمن به رسمیت شناساندن حق غنی سازی اورانیوم درخاک ایران روند مخاطره آمیز تشدید تحریم ها را متوقف کند، فضای منفی ناشی از تحریم را تغییر دهد، شبح جنگ را از آسمان کشورمان دور کند، اذهان عمومی را در اروپا و آمریکا به سود حل دیپلماتیک مسئله تهییج نماید، بین تندروهای آمریکایی و کسانی که خواهان حل چالش از طریق گفتگو هستند شکاف اندازد و ضربه کاری بر «ایران هراسی» وارد آورد. در یک کلام دولت جدید توانست کانون توجه و تخاصم غرب را از ایران به سوی تکفیری های خشونت پرست بکشاند و دریچه ای از امید را برای حل دیگر معضلات منطقه براساس بازی برد – برد بگشاید و مهار نسبی فرقه گرایی را نوید دهد. من می دانم که غرب نیز در پیمودن مسیر تحریم با تهدید و دشواری های بعضاً جدی مانند مخالفت افکار عمومی خود با هر جنگ جدید و نامشخص و خطرناک بودن پیامدهای هرگونه درگیری نظامی با ایران آن هم در این شرایط بحرانی در خاورمیانه و نیز با افزایش اختلافات با روسیه و چین مواجه بود. با وجود این اگر تغییر معنادار ۲۴ خرداد رخ نمی داد، چشم انداز بازی دوسر برد در پرونده هسته ای ما هم چنان تیره می ماند.

برادر عزیزم

با وجود آثار مثبت تفاهم ژنو اما برنامه اقدام مشترک برخلاف قرارداد الجزایر و قطع نامه ۵۹۸ پایان کار نیست، بلکه آغاز راهی پرمخاطره است که اگر به تفاهم جامع طرفین منتهی نشود، ممکن است اوضاع وخیم تر از قبل شود. به همین دلیل نیازمند هوشیاری و دوراندیشی و متانت زیادی هستیم تا راه را گم نکنیم و به مقصد اصلی برسیم. در این مسیر با جنگ افروزان امریکایی و اسرائیلی و عرب مواجهیم که تمام تلاش های ۸ ساله خویش را در سیبل کردن ایران و پنهان نمودن عملکرد خیانت بار خویش نقش برآب می بینند. پس طبیعی است که با تمام توان بکوشند تفاهم ژنو را بر هم بزنند و مانع دست یابی طرفین به توافق نهایی شوند. فراموش نکنیم هنگامی که جمهوری اسلامی رسما اعلام کرد قطع نامه ۵۹۸ را می پذیرد، ارتش بعثی از جنوب و فرقه رجویه از غرب به مرزهای ایران تجاوز کردند تا به زعم خویش یا کار را یکسره کنند و یا دست کم نتیجه جنگ را به سود خود رقم زنند. اما مقاومت و زمان شناسی ایرانیان ناکامشان نمود. به گونه ای که صدام مجبور شد با آتش بس موافقت کند. برآورد غلط دشمن و شکست سنگین و رسوایش موجب شد که عده ای به فکر ورود مجدد به خاک عراق بیفتند و از قطع نامه ۵۹۸ عبور کنند که با نهیب رهبر فقید انقلاب مواجه شدند که «من همانقدر در صلح جدی هستم که در جنگ جدی بودم» به این ترتیب آتش بس برقرار شد. اکنون نیز بعید نیست مخالفان تفاهم اخیر درصدد برآیند که با اقدام های ناصواب که می تواند برخلاف نصّ توافق ژنو باشد یا نباشد، طرف ایرانی را تحریک و به ترک میز مذاکره تشویق کند. خصوصا که می دانند در ایران نیز کسانی یافت می شوند که کمر به قتل توافق نامه بسته اند و بی صبرانه در جستجوی دستاویز برای فشار به دولت و تیم مذاکره کننده اند تا مرگ آن را اعلام کنند.

جناب آقای دکتر خاتمی

تحریم طلبان ایرانی به دلیل پشتیبانی قاطع و کم نظیر ایرانیان از توافق ژنو و نیز حمایت رهبری از تیم مذاکره کننده و نتایج نهایی تاکنون جرأت نکرده اند شمشیر از رو ببندند و به میدان بیایند اما هم چنان مترصد فرصت اند. سکوت مدافعان، آنان را گستاخ تر می کند و انتظار پاسخ گویی از جانب آقای روحانی و ظریف نیز معقول نیست چرا که همّ و غمّ آنان باید صرف کار بزرگی شود که در پیش گرفته اند. این وظیفه ماست که ابعاد مسئله و نیز عملکرد مدعیان را تبیین کنیم تا اقتدارگرایان نتوانند در صدا و سیما و کیهان و سایر رسانه هایشان با سوء استفاده از امکانات عمومی مستقیم و غیرمستقیم علیه دیپلماسی دولت به سم پاشی بپردازند و از جواب گویی در باب فرصت سوزی ۸ سال اخیر هم فکران اقتدارگرای خود طفره روند. برای مثال می توان توضیح داد کسانی که امروز با شعار «ما به دولت امریکا اعتماد نداریم» خواهان قطع مذاکره اند، خود با بی خردی موجب شده اند پرونده هسته ای ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی که واشنگتن در آن نقش تعیین کننده نداشت خارج و به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود که در آن آمریکا حرف آخر را می زند. در حقیقت جهل اقتدارگراهای ایرانی فرصت بی نظیری در اختیار کاخ سفید گذاشت تا نه تنها صادرات نفت ایران را به کمتر از نصف کاهش دهد بلکه درآمدهای نفتی ما را نیز گروگان بگیرد.

برادر عزیزم

طرفداران اسلام منهای حقوق بشر در حالی آقایان دکتر روحانی و ظریف را به خوش بینی نسبت به دولت ایالات متحده متهم می سازند که تا زمانی که زمام امور در اختیارشان بود با اروپا به مذاکره می پرداختند و به امریکا امکان دخالت به این پرونده را ندادند. مایه تأسف آن که مدعیان بی اعتمادی به امریکا که همه قدرت های بزرگ را علیه ایران متحد و ملت ما را با تحریم های بین المللی مواجه کرده اند به جای آماده سازی کشور برای مقاومت، درآمدهای افسانه ای نفت را به باد داده اند. آن چه از ثروتمندترین دولت ایران به جای گذاشته اند تورم ۴۰ درصدی، رشد اقتصادی منفی ۵/۸، بیکاری کمرشکن، بدهی های عظیم دولت و خزانه خالی بود. شرم آور آن که کشورهای حاشیه ای جنوب خلیج فارس که مطلقا با تحریم و تهدید مواجه نبودند درآمد ناشی از افزایش بی سابقه نفت را در خدمت تولید و رونق اقتصادی خویش به خدمت گرفتند. اما سهم ملت ما از سه برابر شدن بهای نفت در دوره حکومت یک دست اقتدارگرا فقر و فساد و تبعیض بیشتر بود و دو هزار و نهصد و شش طرح نیمه کاره که در سال آینده در بهترین حالت می توان حدود ۸% آن را تکمیل کرد.

جناب آقای خاتمی

به اعتقاد من در این شرایط حساس لازم است با یادآوری عملکرد و تحلیل ها و ادعاهای تکفیری های وطنی چون:

۱- پرونده ایران به شورای امنیت نمی رود که رفت!

۲- قطع نامه علیه ایران صادر نمی شود که شد!

۳- تحریم ها در اقتصاد ایران تأثیر ندارد که داشت!

۴- پرونده هسته ای از نظر ایران بسته شده و ما دیگر حاضر به مذاکره نیستیم که شدیم!

۵- اگر تحریم ها گسترش یابد ایران از ام پی تی خارج می شود که نشد!

۶- در صورت تحریم نفتی ایران قیمت هر بشکه نفت به ۲۵۰ دلار می رسد که نرسید!

۷- تحریم بانک مرکزی ناممکن است که نبود!

۸- اگر نفت ایران تحریم شود اجازه صادر شدن یک قطره نفت از تنگه هرمز را به هیچ دولتی نمی دهیم که دادیم! (و در عوض آن شعار به کلی ترک شد)

۹- همه تحریم ها را دور می زنیم که نتوانستیم! (و صد میلیارد دلارمان بلوکه شد)

۱۰- نمی توان با غرب و به ویژه امریکا به توافق رسید که ظرف سه ماه با تدبیر دولت روحانی به نتایج ملموس رسیدیم!

به این ترتیب می توان طرفداران اسلام پادگانی را در جایگاه اصلی خود یعنی متهم ردیف اول نشاند و روشن است که حساب منتقدان جداست و باید از نقدهایشان کمال بهره را برد اما نباید اجازه داد جنگ طلبان ایرانی مذاکرات را به شکست بکشانند که جز کاهش بیشتر صادرات نفت، بلوکه شدن افزون تر درآمدهای نفتی، افزایش تورم و قیمت کالاها و سقوط افزاینده ارزش پول ملی حاصلی نخواهد داشت.

جناب آقای سید محمدرضا خاتمی

شما بهتر از من می دانید که امروز فقط جمهوری اسلامی مطرح نیست که در صورت عدم حصول توافق و تشدید خصومت ها کیان آن به خطر افتد. تهدیدها حتی صرفا متوجه استقلال میهن نیست بلکه مسئله فراتر است و اکنون یک پارچگی سرزمینی و امنیت عمومی و ملی ما در گرو موفقیت دیپلماسی دولت است. به همین دلیل به نظر من حتی از ایرانیانی که با جمهوری اسلامی مخالفند، انتظار می رود که به کمک دولت تدبیر و امید بشتابند تا ایران و ایرانی این مرحله سخت را با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد پشت سر گذارد. اگر نخواهیم مام وطن به سرنوشت افغانستان، عراق یا لیبی و یمن و مصر و سوریه گرفتار آید. که هرگز چنین مباد.

سید مصطفی تاجزاده

اول دی ۱۳۹۲

پایان اعتصاب غذای اعتراضی زندانی سیاسی اسماعیل برزگری

Posted: 25 Dec 2013 12:39 AM PST

جرس: اسماعيل برزگرى، زندانى سياسى بند ٣۵٠ که از تاريخ ٣ آبان ۹٢ به دليل عدم رسيدگى به وضعيت جسمى و قول هاى داده شده در رابطه با پرونده اش، دست به اعتصاب غذا زده بود، پس از ۶٠ روز به اعتصاب خود پايان داد.

 

به گزارش تارنمای حقوق بشری «سودويند»، آقاى برزگر که از زمان آغاز اعتصاب طى دو دوره به انفرادى منتقل شده بود، پس از ملاقات با جواد مومنى، معاون زندان در انفرادى ٢۴٠، و وعده او در خصوص پيگيرى پرونده اش، به اعتصاب غذاى خود پايان داد.

 

يک منبع آگاه اعلام کرد که آقاى مومنى در ديدار با اسماعيلى برزگرى اعلام کرده است که: "مسئولان زندان پيگير پرونده وى بوده و در تاريخ ١٢/۹/۹٢ اعاده ى دادرسى به ديوان ارسال شده و نتيجه اعاده ى دادرسى در تاريخ ١٢/١٢/۹٢ مشخص خواهد شد و اميدواريم که شما به زودى آزاد شويد."

 

گفتنى است به دنبال اين اظهارات آقاى مومنى، اين زندانى آذربايجانى به اعتصاب خود پايان داده و متعاقبا به بند ٣۵٠ زندان اوين منتقل شد.

 

اين چهارمين اعتصاب غذاى جدى آقاى برزگرى در زندان اوين بوده است. وى پيشتر و بنا بر گزارش جرس در سومين اعتصاب غذاى خود نيزدر سال ۹٠، در آستانه نوروز به همراه ديگر زندانى آذربايجانى رسول حيدر زاده به سلول هاى انفرادى بند ٢۴٠ اوين منتقل شده بود.

 

طبق اظهار پيشين آقاى برزگرى رويکرد مسوولان در مقابل اعتصاب غذا و اعتراضات، همواره وعده و فريب بوده است و اعتراضات همواره بى نتيجه مانده است.

 

پيش از اين اسماعيل برزگرى که در اوايل سال ۹٠ به اتهام جاسوسى براى کشورهاى بيگانه بازداشت و به ۷ سال زندان محکوم شد؛ طى نامه اى به “کمپين صلح فعالان در تبعيد”، وخامت وضعيت جسمانى اش و بى توجهى مسوولان زندان را، دلايل اعتصاب اعتراضى خود عنوان کرده بود.

بیانیه دانشجویان دانشگاه بابل در اعتراض به بازداشت و اجرای حکم حبس محسن برزگر

Posted: 25 Dec 2013 12:24 AM PST

جرس: در پی بازداشت و اجرای حکم حبس محسن برزگر، از فعالان دانشجویی دانشگاه صنعتی بابل، گروهی از دانشجویان آن دانشگاه طی بیانیه ای، نسبت به این اقدام اعتراض کردند.

 

محسن برزگر فعال دانشجویی دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، چند روز قبل جهت اجرای حکم دو سال حبسش، توسط دایره اجرای احکام دادستانی این شهر بازداشت شد.

 

برزگر دبیر سابق فرهنگی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی در مناقشات پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت و به ده ماه حبس تعزیری محکوم شده بود. این عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت همچنین در جریان برگزاری انتخابات مجازی شورای مرکزی دفتر تحکیم در آبان ماه ۸۹ دستگیر و به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل شد. وی بار دیگر در جریان برگزاری تجمع ۲۵ بهمن سال ۸۹ بازداشت و به حکم دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ریاست قاضی باقریان به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شد.

 

 

به گزارش دانشجو نیوز، در بیانیه اعتراضی دانشجویان بابل پیرامون محسن برزگر آمده است: "آسمان جنبش دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل سیاه شد. ستاره ی مظلوم این دانشگاه برای سپری کردن دوران محکومیت خود بازداشت گردید. محسن برزگر ورودی ۸۵، دبیر سابق فرهنگی انجمن اسلامی و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت است که طی سال های گذشته برای وی از هیچ تعلیق، محرومیت و حبس دریغ نشده است."

 

متن بیانیه به شرح زیر است:

 

به نام خالق آزادی و برابری

در طی سالیان اخیر، همواره جنبش دانشجویی از مهمترین و تأثیر گزارترین جنبش ها در کشور ما بوده است که با تمام کژاندیشی های هشت سال گذشته امروز همچنان به راه خود که همانا آزادی، عدالت و برابری است، ادامه می دهد.

دیروز آسمان جنبش دانشجویی دانشگاه نوشیروانی بابل سیاه شد. ستاره ی مظلوم این دانشگاه برای سپری کردن دوران محکومیت خود بازداشت گردید. محسن برزگر ورودی ۸۵، دبیر سابق فرهنگی انجمن اسلامی و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت است که طی سال های گذشته برای وی از هیچ تعلیق، محرومیت و حبس دریغ نشده است.

او در زیست سیاسی خویش همواره دیگران را به برابری و مساوات تشویق کرده و با وجود تمامی غرض ورزی های صورت گرفته بر علیه وی، هرگز چه در داخل و خارج دانشگاه قدم در غرض ورزی نگذاشت و همواره جانب انصاف را رعایت می نمود.

کما اینکه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، علی رغم تمام آنچه که بر وی رفته بود با تصمیم به شرکت در انتخابات به همگان ثابت کرد که وادی سیاست مکانی برای کینه توزی و انتقام گیری نیست.

محسن برزگر آخرین ترم را در دانشگاه صنعتی بابل با ۶ واحد گذراند که بازداشت و انتقال به زندان باعث شده است که اتمام دوران تحصیل وی در هاله ای از ابهام قرار گیرد و اگر نتواند در امتحانات پایان ترم شرکت کند از دانشگاه اخراج خواهد شد.

لازم به ذکر است که طبق بند آیین نامه، او این فرصت را خواهد داشت که طی دوران سپری شدن محکومیتش، در ایام امتخانات مرخصی بگیرد و در جلسه حضور پیدا کند. امیدواریم مسوولین بدون کینه توزی در سهل شدن این مسأله کمک کنند . . .

جمعی از فعالین دانشگاه نوشیروانی بابل

آقای رئیس جمهور! مردم از شما قالی نخواسته‌اند، همین حصیر پوسیده را از آنها نگیرید‌

Posted: 24 Dec 2013 11:53 PM PST

نماینده مریوان
جرس: در ادامۀ انتقادات نمایندگان مناطق کردنشین به دولت جدید، یکی از نمایندگان کردستان خطاب به حسن روحانی خاطرنشان کرد: "مردم از شما قالی نخواسته‌اند لطف کنید همین حصیر پوسیده را از آنها نگیرید." نماینده مریوان در مجلس شورای اسلامی همچنین با اشاره به کشته شدن شهروندان کرد توسط نیروی انتظامی خطاب به رییس جمهور گفت: آقای روحانی از عدالت‌ اجتماعی‌تان تاکنون کشته شدن شهروندان کرد توسط نیروهای انتظامی کردستان نصیب ما شده است.

 

به گزارش ایسنا، امید کریمیان، در نطق میان دستور خود در جلسه علنی روز سه شنبۀ مجلس در ابتدای صحبت‌های خود اظهار کرد: از تلاش تیم مذاکره‌ کننده هسته‌ای که حاصل تغییر در گفتمان شعار تدبیر و امید هستند تقدیر می‌کنم و امیدوارم که طرف مقابل نیز صراحت خود را به ملت ایران نشان دهد.

 

وی با اشاره به قرآن کریم ادامه داد: خداوند در سوره مائده در مورد اهمیت عهد و پیمان می‌فرماید “ای کسانی که ایمان آوردید به عهد خود وفا کنید”، جناب آقای دکتر روحانی ملت شریف استان کردستان اعم از شیعه و سنی خالصانه بر مبنای عهد شما برای احقاق حقوق حقه خود پای صندوق‌های رأی آمدند و به شما اعتماد کردند. من امیدوارم که شما به عنوان یک فرد حقوقدان و ملبس به لباس روحانیت به وعده‌های خود عمل کنید چرا که بار دیگر گذرتان به کردستان خواهد افتاد.

 

نماینده مردم مریوان در مجلس با اشاره به بیانیه شماره ۳ اقوام و مذاهب روحانی، خطاب به رئیس جمهور خاطر نشان کرد: انتظار داشتیم در راستای عمل به بیانه شماره ۳ اقوام و مذاهب جنابعالی و به عنوان مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از نیروهای کرد و اهل سنت در کابینه و استانداری کردستان استفاده می‌شد ولی متأسفانه این مهم محقق نشد و پرونده کابینه شما بدون حضور این قوم نجیب و شریف بسته شد.

 

وی با اشاره به انتخاب زاهدی به عنوان استاندار کردستان اظهار کرد: انتخاب زاهدی به عنوان استاندار و با توجه به سوابق ایشان در وزارت کشور را به فال نیک گرفته و به ایشان تبریک می‌گوییم. ما مردم کردستان به پاس روحیه مهمان‌نوازی اعتقاد به همدلی و اتحاد ایشان را همراهی می‌کنیم باشد که مقدمات توسعه و پیشرفت استان وجبران عقب‌ماندگی‌های دولت‌های گذشته را فراهم نمایند.

 

کریمیان خطاب به روحانی اظهار کرد: علی‌رغم روحیه بالا و احترام به رأی و نظر شما در انتخاب استاندار کردستان متأسفانه حرمت این استان نگه داشته نشد و وزیر کشور جنابعالی در مراسم تودیع و معارفه کردستان موجی از نارضایتی و گله‌مندی را میان اقشار مختلف برای شخص جنابعالی و شخص خود به جای گذاشت چرا که اظهار داشت به حجت شرعی نرسیدم و فردی واجد شرایط برای استان کردستان نیافتم تا به عنوان استاندار این استان منصوب نمایم.

 

وی در ادامه خطاب به وزیر کشور تصریح کرد: آقای وزیر این حرف شما مصداق قاعده نفی سبیل است در حالی که ما برادران دینی شما هستیم.

 

نماینده مردم مریوان در مجلس با اشاره به کشته شدن شهروندان کرد توسط نیروی انتظامی خطاب به روحانی گفت: آقای روحانی از عدالت‌ اجتماعی‌تان تا کنون کشته شدن شهروندان کرد توسط نیروهای انتظامی کردستان نصیب ما شده است. من درخواست اعزام هیأتی منصف جهت بررسی این موضوع را دارم.

 

وی با بیان اینکه بی‌عدالتی اقتصادی شما در ۱۰۰روز اخیر در لایحه پیشنهادی بودجه ۹۳ کاملا مشهود است افزود: به عنوان مثال در قانون بودجه سال آینده تنها پروژه و کریدور ترانزیتی غرب کشور یعنی راه مریوان سنندج ۱۸ میلیارد تومان اعتبار داشت این در حالی بود که انتظار ما این بود که بودجه مورد نیاز برای اتمام این پروژه عظیم به این پروژه را بازگردانید نه اینکه نسبت به کاهش آن نسبت به ۱۱ میلیارد تومان اقدام نمایید.

 

این نماینده مجلس تصریح کرد: آقای رئیس جمهور مردم از شما قالی نخواسته‌اند لطف کنید همین حصیر پوسیده را از آنها نگیرید. من به صراحت می‌گویم که اگر وضع به همین صورت پیش برود نه تنها در شاخص‌های توسعه استان توفیقی حاصل نمی‌شود بلکه کردستان محروم، محروم‌تر می‌شود.

 

وی گفت: ضروری است که قبل از بستن بودجه سال ۹۳ معاونت نظارت راهبردی رئیس جمهور و معاونت اقوام رئیس جمهور سری به کردستان بزنند و از نزدیک شاهد محرومیت‌ها و مطالبات این استان باشند.

 

نماینده مردم مریوان در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به مسدود شدن راه‌های مواصلاتی شهری و روستایی استان کردستان به دلیل بارش سنگین برف، اظهار کرد: ما با اولین بارش شاهد بسته شدن راه‌های مواصلاتی شهری و روستایی بودیم که هفته‌ها طول کشید تا بازگشایی شوند، گفت: ضروری است که وزارت راه و شهرسازی فکری به حال مردم کردستان بکنند.

 

وی با بیان اینکه خطر ریزش و فروریختن مدارس شهری و روستایی در مریوان و سروآباد وجود دارد، گفت: ضروری است که وزارت آموزش و پرورش با اقدامات خود جلوی این تهدیدات را بگیرد.

 

وی با اشاره به بخشنامه‌ اخیر معاونت توسعه مدیریت و معاونت و نیروی انسانی رئیس جمهور مبنی بر لغو تبدیل وضعیت نیروهای قراردادی و شرکتی دستگاه‌های اجرایی اظهار کرد: از آنجایی که اکثر نیروهای آموزش و پرورش شامل این بخشنامه موجی از نارضایتی و نگرانی را در جامعه ایجاد کرده است لذا نسبت به تعیین تکلیف این عزیزان که اکثرا دارای ۲۰ سال سابقه کار هستند اقدامات لازم انجام شود.

 

نماینده مردم مریوان در پایان با تاکید بر لزوم تجدیدنظر سازمان محیط زیست در استعلامات دستگاه‌های اجرایی متقاضیان وسرمایه‌گذاران در استان کردستان اظهار کرد: پاسخ‌های استعلام‌های کنونی سازمان محیط زیست نه تنها کمکی به حل مشکل کردستان نمی‌کند بلکه واقعا نام محیط زیست را در کردستان به محیط ایست تبدیل می‌کند.

 

چندی پیش نیز، نمانیدگان کردستان در مجلس، در اعتراض به بودجۀ پیشنهادی برای سال آینده و نحوۀ تخصیص آن برای مناطق محروم، دست به استعفای جمعی زده بودند.

در قبال رفع حصر آیت الله منتظری هیچ‌ تعهدی، نه کتباً و نه شفاهاً، وجود نداشته است

Posted: 24 Dec 2013 11:52 PM PST

احمد منتظری
جرس: در پی ادعای مشاور رئیس جمهور در خصوص لزوم پذیرش شروطی از سوی رهبران جنبش سبز برای رفع حصرشان، همانند اقدام صورت گرفته از سوی آیت الله منتظری، دفتر مرحوم آیت الله منتظری جوابیه ای در تکذیب این ادعا انتشار داد.

 

گفتنی است؛ حسام الدین آشنا، مشاور حسن روحانی، اخیرا طی مصاحبه ای در اشاره به حصر رهبران جنبش سبز، خواستار تجدیدنظر آنها در مواضعشان شده و مدعی شده بود "برای حل مشکل بازداشت خانگی رهبران جنبش سبز، خود این رهبران باید تصمیم بگیرند."

وی ادعا کرده بود در رفع حصر آیت‌الله منتظری نیز، وی شروطی را برای برداشتن حصر پذیرفته بود.

 

ادعای این مقام دولتی، همان زمان با اشاره به مصاحبه های انجام گرفته از سوی مرحوم منتظری، رد و تکذیب شد، اما این مقام دولتی در این زمینه سکوت کرده است.

 

به گزارش تارنمای رسمی دفتر مرحوم آیت الله منتظری، متن نامۀ اعتراضی و توضیحات احمد منتظری به شرح زیر است:

 

مدیر مسئول محترم نشریه اندیشه پویا
پس از سلام و تحیت – در شماره دوازدهم آن نشریه مصاحبه‌ای از جناب آقای حسام الدین آشنا به چاپ رسیده است که قسمت‌هایی از آن با واقعیت، زیاد فاصله دارد؛ لطفاً طبق قانون مطبوعات توضیح اینجانب را جهت تنویر افکار عمومی درج فرمایید.

آقای حسام الدین آشنا فرموده‌ است: «درباره آقای منتظری به رغم این که شاید فرزندانشان حاضر نباشند قبول کنند اما حصر آقای منتظری برداشته نشد مگر این که آیت‌الله منتظری هم قبول مسئولیت کرد. امیدوارم فرزندان ایشان در خاطراتشان بنویسند. ببینید مسئله حصر غیر مسئله زندان است. در زندان شما دادگاه می‌روید و مجازاتتان هم معلوم است. چه قبول داشته باشید مجرم هستید و چه قبول نکنید، بعد از گذراندن دوران محکومیت از زندان آزاد می‌شوید. مسئله حصر اما غیر از مسئله حقوقی جنبه اخلاقی هم دارد و به سادگی نمی‌توان از آن عبور کرد.»

در جواب به ایشان موارد ذیل را یادآور می‌شوم:
1- یک روز قبل از رفع حصر (1381/11/9) آیت‌الله العظمی منتظری در مصاحبه با رادیو بی‌بی‌سی، این مطلب را کاملاً توضیح داده و فرمودند: «مسئولین با داماد من و پسر من صحبت کرده‌اند و گفته‌اند که می‌خواهند مقدماتش را فراهم کنند؛ و گفتند که در سایت‌​​ها هم بوده که فرزندان من تقاضای عفو کرده‌اند، اینها دروغ است؛ فرزندان من از کسی تقاضا نکرده‌اند و تقاضا هم نخواهند کرد؛ خود آن‌ها چنانچه صلاح می‌دانند رفع حصر کنند، نمی‌دانند که خوب ما هستیم، الحمدلله صابر و بردبار هم هستیم.»

خبرنگار بی‌بی‌سی می‌پرسد: فرزندان حضرتعالی به مقامات مسئول مراجعه کرده‌اند و بویژه به دادگاه روحانیت، و گفته‌اند در صورتی‌که رفع حصر بشود شما تا حدی از فعالیت‌های سیاسی به دور خواهید ماند؛ آیا این صحت دارد یا نه؟ آیت الله منتظری جواب دادند: «اینها دروغ است، شما از طرف ما تکذیب کنید، من خودم حسینعلی منتظری هستم؛ فرزندان من هم گفتند دروغ است، چرا نسبت داده‌اند؟! احمد ما گفت که من مصاحبه هم کرده‌ام و گفته‌ام دروغ است.» (کتاب دیدگاهها، جلد 2، صفحه 38).

2- در زمانی که رفع حصر مطرح بود آقای محسنی اژه‌ای قصد ملاقات با آیت الله منتظری را داشت ولی پذیرفته نشد. آیت الله منتظری به این دلیل آقای محسنی اژه‌ای را نپذیرفت که مبادا پس از آن، شایعات درست شود که در این ملاقات تعهّدی گرفته شده است. حال با این مصاحبه آقای آشنا معلوم می‌شود نگرانی آیت الله منتظری در آن زمان بسیار بجا و هوشمندانه بوده است.

3- و اگر منظور مذاکراتی است که من و برادرم آقاسعید با مسئولین وزارت اطلاعات داشتیم، در آن جلسات هم که با تقاضای آنان صورت می‌گرفت، هیچ شرط و تعهّدی از طرف مسئولین مربوطه مطرح نبود که ما بخواهیم قبول کنیم یا نپذیریم. آنان اظهار نگرانی می‌کردند که بعد از رفع حصر، ازدحام زیاد مردم برای ملاقات با ایشان می‌تواند موجب بروز مسائل و حوادثی شود؛ که در جواب گفتیم نگران نباشید هیچ حادثه‌ای پیش نمی‌آید.

مسئولین اطلاعات آنقدر صحبت‌های کلی می‌کردند که من یک بار به شخصی که خود را آقای صداقت معرفی می‌کرد گفتم: «شما بالاخره چه می‌خواهید بگویید؟» آقای صداقت گفت: «مثلا اگر ما رفع حصر کردیم یک بار خانم اعظم طالقانی می‌آید و می‌رود ملاقات ایشان.» من با شدت و ناراحتی گفتم: «خوب برود ملاقات چه می‌شود؟ شما می‌دانید اعظم طالقانی کیست؟ او از افتخارات این مملکت است؛ او در زمان شاه به حبس ابد محکوم بود.»

بنابراین در قبال رفع حصر آیت الله منتظری هیچ‌گونه تعهدی، نه کتباً و نه شفاهاً، از طرف مرحوم پدر و هیچ یک از فرزندان و بستگان ایشان وجود نداشته است.

امید است حضرات مسئولین با رفع حصر بزرگواران محصور و آزادی زندانیان عقیدتی و سیاسی، در جهت همدلی و وفاق ملی قدم بردارند. والسلام.
احمد منتظری
1392/10/4

نهضت آزادی خارج کشور: از سازمان ملل انتظار تشویق دولت ایران به آزاد کردن زندانیان سیاسی داریم

Posted: 24 Dec 2013 04:20 PM PST

  جرس: اعضای نهضت آزادی ایران (خارج از کشور)  در نامه ای خطاب به احمد شهید، ضمن برشمردن برخی موارد نقض حقوق بشر در ایران ، خواستارحمایت سازمان ملل، سازمان های حقوق بشری و مجامع بین المللی از زندانیان سیاسی ایران شدند.

به گزارش جرس، در این نامه آمده است:" زندانیان سیاسی نیاز دارند که صدایشان شنیده شود، آنها به راه هایی نیاز دارند که داستان های غم انگیز خود را برای جهان بازگو کنند. حکومت ایران قصد دارد مشکلات روابط بین المللی اش را به تدریج از طریق رئیس جمهور جدید حل کند، اما سیاست داخلی و سیاست های حکومت به سمت برسمیت شناختن حقوق شهروندان ایران پیش نمی رود."

در بخش دیگری از این نامه آمده است:" حکومت فعلی ایران یک حکومت پلیسی تشکیل داده است که با تکیه بر آن به تدریج طی سال ها بدل به یک نیروی غیرقانونی خشن و جزئی از بدنه امنیتی حکومت شده است، که قصد دارد به هر بهایی که شده است در حکومت باقی بماند. در این روند حقوق افراد پایمال می شود و نگران کننده این است که نا امنی در جامعه افزایش پیدا کرده و نهاد های دموکراتیک که بنا بود سیاست های مشارکت مردمی را بسط دهند، روز بروز تعدادشان کم می شود."

به گزارش جرس، متن این نامه که از انگلیسی ترجمه شده است، بشرح زیر است:

جناب آقای دکتر احمد شهید
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ایران
دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر
ژنو، سوئیس

جناب دکتر احمد شهید!

انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۱۳ این امید را بوجود آورد که ایران می تواند روابطش را با سایر کشور های جهان بهبود ببخشد، اختلافاتش را با مجامع بین المللی و غرب بطور خاص در مورد برنامه های اتمی اش درست کند، تلاش کند تا بعد از سال ها تحریم های سخت، وضعیت اقتصادی اش را بهبود ببخشد و با به رسمیت شناختن حقوق مخالفان و شهروندان، وضعیت حقوق بشر را بهتر کند. اگرچه دولت آقای روحانی در بسیاری از این موارد کارش را شروع کرده است، اما حقوق بشر ایرانیان در زمینه های مختلف همچنان نادیده گرفته می شود و از سوی حکومت مذهبی در ایران نقض می شود. سیستم قضائی کشور با همکاری نهادهای گوناگونی که بطور مستقیم و غیر مستقیم مسئول امنیت کشور هستند، با ارعاب، بازداشت و زندانی کردن شهروندان ایرانی نه تنها حقوق اولیه ایشان را نادیده می گیرد، بلکه به این روند تداوم می بخشند. این شامل نادیده گرفتن شرایط سلامتی زندانیان و شکنجه کردن کسانی است که با احکام عقیدتی و سیاست های حکومت مخالفند. قدرت نامحدود رهبر ایران و عدم پاسخگویی به مردم، فضای بی اعتمادی به حکومت و خشم و غضب را در میان مردم ایجاد کرده است.

یکی از آخرین قربانیان حکومت مذهبی ایران دکتر سید علی اصغر غروی، 68 ساله، دانشمند مذهبی، متفکر اجتماعی، فعال سیاسی و از اعضای نهضت آزادی ایران است که در مقاله ای ، رهبری معنوی و سیاسی در مذهب شیعه را متفاوت دانسته بود. وی در این مقاله با عنوان " امام، پیشوای سیاسی یا الگوی مذهبی" که در ماه اکتبر در روزنامه اصلاح طلب « بهار» به چاپ رسید، چنین نظر می دهد که باید بین رهبری مذهبی ورهبری سیاسی تفاوت باشد و رهبر سیاسی تنها با رای مردم انتخاب می شود؛ این یک انتخاب است نه انتصاب. این وضعیت در نحوه انتخاب شدن رهبر فعلی ایران که پس از مرگ آیت الله خمینی در سال ۱۹۸۹، با تاکید و حمایت مجلس خبرگان انتخاب شد، صورت گرفت. روزنامه بهار تعطیل شد و دکتر علی اصغر غروی دستگیر و از آن زمان زندانی شد. این ششمین باری است که از بعد از انقلاب دکتر غروی بخاطر دیدگاه های مذهبی و سیاسی اش توسط حکومت مذهبی ایران، زندانی می شود.

همه زندانیان سیاسی در ایران زندانیان عقیدتی هستند و سرنوشتی مشابه دکتر اصغر غروی دارند؛ آنها با سیاست های نظام مخالفت کرده اند یا نسخه جایگزین شده مذهب و تعالیم اش را قبول ندارند. بعد از تقلب در انتخابات سال ۲۰۰۹، حکومت مستبد ایران دشمنی و بی اعتمادی بیشتری بین خود و مردم ایجاد کرد. حکومت بی اعتمادی خود نسبت به مردم را علنی کرد. خط اعتماد بین حکومت و مردم شکسته شد زیرا حکومت با نگرانی مشروع مردم در مورد موضوعاتی که مشروعیت انتخابات آزاد و منصفانه را زیر سوال می برد، با خشونت برخورد کرد. از آن زمان، مردم از هر فرصت و گشایشی برای شرکت در سیاست های ملی با هدف تحمیل اراده خود به حکومت برای تغییر این روند، استفاده کردند. دکتر حسن روحانی با همین هدف با رای اکثریت مردم انتخاب شد و تا راه اصلاحات در نهاد های سیاسی کشور را آسان کند.

سیستم قضائی ایران که بطور مستقیم تحت نفوذ رهبر، آیت الله علی خامنه ای، است و تنها به او پاسخ می دهد، بارها اعتبارش بطور اساسی زیر سوال رفته است؛ زیرا سوالات زیادی در مورد صداقت و بی طرفی اجرای عدالت در این سیستم وجود دارد.

اول، هیچ تعریف دقیقی در مورد فعالیت سیاسی مشروع و قانونی یا مجرمیت سیاسی یا تعهدات سیاسی غیرقانونی وجود ندارد. حکومت و سیستم قضائی اش هر کس را که با سیاست های حکومت و ایدئولوژی آن مخالفت کند با دو برچسب اصلی محکوم می کند؛ نشر اکاذیب علیه حکومت و تشویش اذهان عمومی علیه حکومت. بیشترین پایه و اساس اتهامات مخالفین حکومت در ایران را این دو اتهام تشکیل می دهد. حکمی از آیت الله خامنه ای این موضوع را به بحث می گذارد و توضیح می دهد که مردم مجاز به افشای فساد مقامات حکومت نیستند. افشای مقامات، به زعم او، اقدامی ضد اسلامی و گناه است که منجر به زیر سوال بردن مشروعیت واعتماد به حکومت می شود. زندانیان سیاسی در ایران بهای سنگینی را برای این حکم می پردازند. حکومت خود را از هر انتقادی مبرا می داند.

دوم، در سیستم قضائی ایران، افرادی بدون حکم یا شواهد کافی زندانی می شوند. متهمین مسئول این هستند که بیگناهی خود را ثابت کنند. اگرچه در اسلام به مفهوم استقلال قضائی، انصاف در روند اجرای قانون و احترام به حقوق متهم تاکید شده است، اما این مسئله در ایران هیچ جایگاهی ندارد. زندانی ممکن است بدون برگزار شدن دادگاه، سال ها در زندان بماند، زیرا توسط حکومت مجرم شناخته شده است و نمی تواند بیگناهی خود را در سیستم قضائی ایران ثابت کند. همه این روند سیاسی است و کمبود بیطرفی و انصاف در آن مشهود است. سیستم قضائی ایران غیر قابل مقایسه با روند منصفانه ای است که در کشورهایی که به اجرای قانون و مفهوم عدالت احترام می گذارند، وجود دارد.

درایران زندانیانی وجود دارند که دوران محکومیت خود را گذرانده اند، اما همچنان در زندان هستند. عبدالفتاح سلطانی، وکیل شجاعی است که بعد از گذراندن دوران محکومیت اش تنها به این دلیل که حکومت ایران حکم داده است که دفاعیاتش با روند رایج کنونی همخوانی ندارد، همچنان در زندان است. دفاعیات او بیش از هر چیز به این دلیل توسط قاضی به چالش کشیده شد که قاضی یک فرد سیاسی بود و صلاحیت قضائی قانونی متناسب با آنچه آقای سلطانی آماده کرده بود، نداشت. موارد زیادی وجود دارد که حکومت افراد را بدون دادن اجازه حضور در دادگاه در زندان نگه داشته است. رهبران جنبش سبز، میر حسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد و مهدی کروبی سه سال گذشته را در خانه هایی که توسط نیروهای امنیتی وابسته به سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات کنترل می شود، در حصر بودند. اکثر این خانه ها برای شکنجه روانی زندانیان و منزوی کردن کامل زندانی از مردم، طراحی شده است. حق دیدار این زندانیان با خانواده هایشان سلب شده است، مگر در موارد استثنایی. رهبران جنبش سبز حق حضور در دادگاهی منصفانه را ندارند و رسما در هیچ دادگاهی محکوم نشده اند اما همچنان مورد اتهام حکومت هستند. این افراد همچنان منتظر فرصتی برای دفاع از خود هستند.

در واکنش به گزارش منتشر شده توسط سازمان های مختلف حقوق بشری، صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه اوایل دسامبر اعلام کرد که " بازداشت مردم بدون مدرک و نگه داشتن زندانیان سیاسی بدون برگزار کردن دادگاه، کذب است". خانواده های بسیاری از زندانیان سیاسی در نامه ای به آقای لاریجانی وی را متهم به فریب، پوشاندن حقیقت و تلاش برای گمراه کردن ایرانیان و مجامع بین المللی با استفاده از پوشاندن حقیقتی که در زندان های ایران اتفاق می افتد، کردند. در این نامه، آنان سیستم قضائی ایران را متهم کرده اند که رهبران جنبش سبز را بدون اینکه حق حضور در دادگاهی منصفانه را به آنان بدهند، در زندان نگه داشته اند.

سوم، دادگاه هایی که پرونده های مربوط به فعالان سیاسی را بررسی می کند، به زندانی و خانواده هایشان اجازه نمی دهند از حق اساسی خود مبنی بر حضور هیئت منصفه، استفاده کند. در این دادگاه ها، قاضی ها خود دادستان هم هستند. حق دفاع با استفاده از وکیل محدود است. وکلایی که وکالت این زندانیان را به عهده می گیرند، اجازه دسترسی به همه اطلاعات مربوط به پرونده موکل خود را ندارند و معمولا تهدید شده و بعضا زندانی شده اند. بطور کلی قضات تعالیم لازم را ندیده اند و همه در مورد حقوق مدنی اطلاعات ناقصی دارند. بهترین مثال در این مورد قاضی بدنام، سعید مرتضوی است که از لحاظ سیاسی متقاعد شده بود که باید احکام سختی در مورد مخالفین نظام صادر کند، روزنامه های اصلاح طلب را طبق دستورالعمل خود تعطیل کند، زندانیان را با پوشش صلاحیت قانونی سیستم قضائی شکنجه کند و بکشد، از زهرا کاظمی، روزنامه نگار ایرانی – کانادایی که در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۳، کشته شد، گرفته تا مشارکت در شکنجه زندانیان کهریزک بعد از تقلب در انتخابات ۲۰۰۹. وی در حال حاضر به اتهام فساد گسترده دردوران احمدی نژاد، زمانی که رئیس سازمان تامین اجتماعی بود، متهم شده است.

این اتفاق تنها در زمانی ممکن شد که مرتضوی از ثروتی که در اختیارش بود بجای حمایت از رئیس جمهور منفور قبلی، به فکر منافع خودش افتاد. حکم این دادگاه ها توسط قاضی تعیین نمی شود، بلکه حکم را بازجوها صادر می کنند. بازجوها تصمیم می گیرند فعال سیاسی چه مدت پشت میله های زندان بماند. عماد بهاور، فعال سیاسی، عضو نهضت آزادی ایران و عضو ستاد آقای موسوی در سال ۲۰۰۹ در سال ۲۰۱۰ دستگیر شد. وی اخیرا بعد از انتخابات ریاست جمهوری جدید درخواست تجدید نظر داد و عاقبت دادگاه تصمیم گرفت که حکم وی را صادر کند. او بیش از سه سال از دوران محکومیتش را گذرانده بود که قاضی دادگاه تجدید نظر تصمیم گرفت دوران محکومیت او را کم کند. آقای پور محمدی، مدعی العموم جدید، به خانواده بهاور اعلام کرد که او سال های کمتری در زندان خواهد ماند، اما بازجوی او که وابسته به سازمان های تندروی امنیتی کشور است با این موضوع مخالفت کرد و در نتیجه قوه قضائیه بعدا اعلام کرد که آقای بهاور باید همه دوران محکومیت اش را بطور کامل بگذراند. یکی از این بازجویان با اسم مستعار مهدوی، اخیرا مسئول بازجویی و صدور حکم تعداد زیادی از زندانیان سیاسی است.

چهارم، زندانیان سیاسی در ایران شکنجه می شوند؛ شواهد آن در کهریزک بعد از انتخابات سال ۲۰۰۹ افشا شد. در این مورد، به زندانیان مرد تجاوز جنسی شد، سه نفر از آنان جان خود را از دست دادند و با دیگران نیز خارج از بسیاری هنجار های اجتماعی رفتار شد. اما یکی از شکنجه هایی که تقریبا همه زندانیان سیاسی با آن مواجه شدند، رفتن به خانه امن توسط نیروهای امنیتی بود. این خانه ها کاملا بدور از قوانین و نظارت سیستم زندان ها اداره می شود و زندانیان در انزوای کامل به دور از جامعه بسر می برند. بسیاری از زندانیان آرزو می کنند که می توانستند دوران محکومیت خود را در زندان بدنام اوین بگذرانند، زیرا در آنجا می توانستند با زندانیان دیگر باشند و از آزادی ارتباط داشتن با دیگران و ملاقات برخوردار شوند. در خانه های امن، زندانیان عاری از همه حقوق اولیه خود هستند؛ از جمله حق ملاقات منظم با خانواده هایشان. زندانیان در این خانه های امن کاملا منزوی و بدون ارتباط با اخبار و تحولات کشور بسر می برند. زندانیان در این خانه های امن در اتاق های تاریک با پنجره های پوشیده بسر می برند و حق ندارند بیرون را ببینند و از نور آفتاب بهره مند شوند.

اغلب اوقات با خانواده این زندانیان که به ملاقات آمده اند بدرفتاری و بی احترامی می شود. در ماه نوامبر امسال، دختران رهبر جنبش سبز، میرحسین موسوی، بیرون از خانه ای که والدین شان زندانی هستند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. متاسفانه، آقای موسوی و خانم رهنورد به شکل دردناکی از پنجره خانه شاهد این ضرب و شتم بودند و قدرت این را نداشتند که به این روند پایان بدهند.

رفتار با اعضای خانواده زندانیان سیاسی نیز به سطوح جدیدی رسیده است.محمد امین هادوی، پسر مهدی هادوی که دادستان محترم ایران در زمان مرحوم مهدی بازرگان بود، در سال ۲۰۱۰ به دلیل تماس با رهبران جنبش سبز، خانواده های آنان و قربانیان جنایت های حکومت بعد از انتخابات ۲۰۰۹، دستگیرشد. او به اتهامی که از سوی حکومت، جرائم علیه دولت توصیف شده بود، به شش سال زندان محکوم شد. پسرش بدون هیچ دلیل مشخصی، زمانی که پدر در زندان اوین بود، دستگیر شد. مقامات امنیتی تصمیم داشتند با دستگیر کردن پسر، پدر را تحت فشار بگذارند. محمد امین هادوی به مدت شصت روز دست به اعتصاب غذا زد تا پسرش آزاد شد. او در اوایل ماه دسامبر نامه ای به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران نوشت و او را به بی عدالتی و بی انصافی در سیستمی که تحت نظارت اوست، متهم کرد.

پنجم، یکی از شکنجه های دیگر که زندانیان سیاسی متحمل می شوند فقدان دسترسی سریع، صحیح و به جا به مراقبت پزشکی است. اگرچه در سنت و تعالیم اسلامی قویا سفارش شده است که به حقوق کسانی که تحت کنترل و حفاظت مقامات سیاسی هستند، باید احترام گذاشته شود، اما این حقوق در مورد زندانیان سیاسی در ایران به شکل خصمانه ای زیر پا گذاشته می شود. در ماه ژوئن سال ۲۰۱۱، هدی رضازاده صابر، فعال سیاسی که در زندان اوین بسر می برد، تحت اعتصاب غذا به دلیل وخیم شدن وضعیت سلامتی اش و خونریزی داخلی، نیاز فوری به مراقبت های پزشکی پیدا کرد. او از دسترسی به مراقبت های پزشکی محروم بود به همین دلیل جانش را از دست داد.

اخیرا، زندانیان سیاسی زیادی به شدت نیاز به مراقبت های پزشکی پیدا کرده اند؛ سید علی اصغر غروی، مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی، حسین رونقی ملکی اززندانیان سیاسی هستند که نیاز فوری به مراقبت های پزشکی دارند. غروی از بیماری های گوناگونی رنج می برد از جمله دردهای عصبی و کمردرد و مشکلاتی که برای فردی در سن ۶۸ سالگی پیش می آید. تاجزاده سه سال است که در زندان انفرادی است و در زندان با او بدرفتاری می شود. او دچار کمردرد مزمن است و مراقبت های پزشکی مناسب از او دریغ می شود. رونقی ملکی، خونریزی داخلی کرده است و مشکل کلیه دارد و مومنی نیز با بیماری های گوناگونی دست و پنجه نرم می کند که نتیجه سال ها زندان و کمبود دسترسی به مراقبت پزشکی مناسب است.

شرایط بهداشتی بسیاری از زندانیان سیاسی چنان وخیم است که در ماه نوامبر امسال، چهار زندانی سیاسی از جمله عبدالفتاح سلطانی، سعید مدنی، مهدی خدایی و امیرخسرو دلیرثانی، در اعتراض به درمان غیر انسانی دوستان زندانی شان، دست به اعتصاب غذا زدند. محدودیت دسترسی به مراقبت های پزشکی همراه با محدودیت ملاقات با اعضای خانواده و دوستان زندانیان سیاسی می شود. به این دلیل که خانواده ها که به ملاقات می آیند می توانند اولین شاهدان وضعیت اسفناک سلامتی زندانیان باشند. آنها برای درز نکردن خبر وضعیت بیماری های مزمن در میان زندانیان به رسانه های داخل و خارج، تهدید می شوند.

جناب دکتر احمد شهید!
زندانیان سیاسی ایران نیاز به حمایت سازمان ملل، سازمان های حقوق بشری و مجامع بین المللی دارند.آنها نیاز دارند که صدایشان شنیده شود، آنها به راه هایی نیاز دارند که داستان های غم انگیز خود را برای جهان بازگو کنند. حکومت ایران قصد دارد مشکلات روابط بین المللی اش را به تدریج از طریق رئیس جمهور جدید حل کند، اما سیاست داخلی و سیاست های حکومت به سمت برسمیت شناختن حقوق شهروندان ایران پیش نمی رود. از زمان انتخاب شدن رئیس جمهور جدید، دکتر حسن روحانی، حکومت مذهبی و نهاد های امنیتی آن با همکاری سیستم قضائی، سپاه پاسداران و بسیج فشار را بر شهروندان ایرانی این جامعه مدنی ضعیف، افزایش داده اند. سپاه پاسداران، نهاد امنیتی خود را تشکیل داده است که به آن سازمان اطلاعات سپاه می گویند و این اختیار را دارد که اطلاعات را جمع آوری کند وکنترل، نفوذ و اختیارات خود را در سیاست های کشور از طریق نیروهای امنیتی که در اخیتار دارد، اعمال کند. این همان نهادی است که در سال ۲۰۱۱ دفتر بی بی سی در تهران را تعطیل کرد و بر خانواده های کارمندان ایرانی بی بی سی هم در داخل و هم در خارج، فشار آورد. سپاه و نیروهای امنیتی اش تا آنجا پیش رفته اند که از طریق اعدام های تصادفی و کشتن زندانیان فراتر از کنترل دولت عمل می کنند.

در ماه نوامبر، سه زندانی سیاسی کرد، حبیب الله گلپری پور، رضا اسماعیلی و شیرکو معارفی اعدام شدند. رئیس جمهور ایران این اقدام را محکوم کرد و مخالفت خود را نشان داد، اما سپاه و نیروهای امنیتی وابسته به آن هیچ گونه ابراز پشیمانی نکردند. قبل از این، اتفاق مشابهی در بوشهر افتاد. رئیس جمهور جدید ایران و دولت اش، صادقانه تلاش می کند تا جامعه ایران را با بازسازی امنیت در میان مردم بخصوص بعد از فضای ایجاد شده بعد از تقلب در انتخابات سال ۲۰۰۹، آرام کنند. در طول این مدت، نیروهای امنیتی و نیروهای انتظامی بطور مدام در تلاش بودند تا در میان مردم حس بیم و هراس را ایجاد کنند. امروز سپاه و نیروهای امنیتی اش بطور دائم تلاش می کنند تا دولت را شرمنده و بی اعتبار کنند. اعدام زندانیان سیاسی توسط نیروهای امنیتی از بعد از انتخابات ماه ژوئن افزایش پیدا کرده است. آنهایی که دست به این جنایات می زنند، این کار را در امنیت کامل انجام می دهند.

هفتم دسامبر، روز دانشجو بود. هزاران دانشجوی اصلاح طلب در دانشگاه های مختلف ایران حاضر شدند تا این روز را برای محکوم کردن حکومت استبدادی جشن بگیرند. این اولین بار بعد از هشت سال بود که سرکوب سیاسی و ارعاب دولت احمدی نژاد وجود نداشت و این دانشجویان می توانستند در مراسم این روز شرکت کنند. رئیس جمهور ایران، آقای روحانی، در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی کرد و اعلام کرد که دانشجویان " پاسداران علم و سیاست" هستند. وی همچنین به دانشجویان گفت که این حق آنان است سیاست کشور خود فعال باشند. او گفت:« دانشگاه ها خانه احزاب سیاسی نیست اما جایی است که در آن سیاست را می شود تمرین کرد". او دیکتاتوری و محیط ترس و ارعاب را محکوم کرد. چهار دانشجوی شجاع، که زندانی سیاسی هستند، حسن زید آبادی، عماد بهاور، عبدالله مومنی و بهاره هدایت نامه ای از سلول های زندان برای دانشجویان همه دانشگاه های ایران نوشته بودند و از آنان خواسته بودند تا "نیروی تغییر و زبان صریح نقد قدرتِ تمامیت‌خواه باشند که در کام نمى‌ماند". آنها از دانشجویان خواستند تا پیشتاز دموکراسی و نماینده دولت باشند. از آزادی آکادمیک دفاع کنند و خود را متعهد به دموکراسی، حقوق بشر بدانند و با استبداد دولتی مخالفت کنند".

دانشجویان پیشتاز دموکراسی و حقوق بشر در ایران بودند و بهای سنگینی برای آن پرداختند. بسیاری از دانشجویان بخصوص در ده سال اخیر،از دانشگاه هایشان اخراج شدند و از حق تحصیل محروم شدند. در سال های اخیر، بسیاری از اساتید دانشگاه که از جنبش سبز حمایت می کردند، یا اخراج شدند یا به زور بازنشسته شدند. دانشگاه ها بار ها مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفت. بعنوان مثال در سال ۱۹۹۹، زمانی که اکبر محمدی، ابراهیم لطف اللهی، مبینا احترامی، فاطمه براتی، کامبیز شعاعی، ایمان نمازی و کسری شرقی قربانی چنین حملاتی شدند و چه در هنگام حمله به دانشگاه، چه زیر شکنجه در زندان، جانشان را از دست دادند. بعد از انتخابات سال ۲۰۰۹، حملات وحشیانه زیادی توسط نیروهای امنیتی در خیابان ها و دانشگاه ها صورت گرفت و تعداد زیادی از دانشجویان جان خود را از دست دادند.

دانشجویانی که جان خود را از دست دادند شامل ناصر امیرنژاد، مصطفی غنییان، اشکان سهرابی، یعقوب بروایه، کیانوش آسا، مسعود هاشم زاده، علی فتحعلیان، فرزاد جشنی، امیر ارشد تاجمیر، پویا مقصودبیگی، محمدجواد پرنداخ، صانع ژاله، محمد مختاری، حامد نورمحمدی، امیر یوسف زاده، بهنود رمضانی و امیر جوادیفر و محسن روح الامینی بودند که دو نفر آخر جانشان را زیر شکنجه در زندان کهریزک از دست دادند.

در این قسمت فهرست کوتاهی از زندانیان سیاسی است که در حال حاضر در زندان هستند. آنها به دلیل عقاید سیاسی و فعالیت هایشان، اعتقادات و مذهبشان زندانی شدند. علاوه بر رهبران جنبش سبز، میر حسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی، بسیاری از این افراد در جریان اتقافات انتخاب مخدوش سال ۲۰۰۹، به زندان افتادند. اسامی این افراد حسن اسدی زیدآبادی، بسمه الجبوری، امیر اسلامی، رضا انتصاری، اکبر امینی، کبری بنازاده، عماد بهاور، امید بهروزی، قربان بهزادیان نژاد، مسعود پدرام، مصطفی تاجزاده، مجید توکلی، نادر جانی، امین چالاکی، مهدی خدایی، امیر خرم، مصطفی دانشجو، محمد داوری، مجید دری، هوتن دولتی، مهدیه گلرو، محمدامین هادوی، فران حسامی، سیداحمد هاشمی، ریحانه حاج ابراهیم دباغ، زینب جلیلیان، محمدصادق ربانی املشی، علیرضا رجائی، فاطمه رهنما، محمد رضائی، حسین رونقی ملکی، مصطفی ریسمان باف، عبدالفتاح سلطانی، سید محمد سیف زاده، کیوان صمیمی، آروین صداقت کیش، ابوالفضل عابدینی، مصطفی عبدی، بهزاد عرب گل، سیامک قادری، ابوالفضل قدیانی، افشین کرم پور، حمید کرواسی، جعفر گنجی، مسعود لدنی، شبنم مددزاده، حمیدرضا مرادی، محسن محققی، سعید مدنی، مهدی معتمدی مهر، عبدالله مومنی، محسن میردامادی، نصور نقی پور، بهزاد نبوی، ضیا نبوی، مصطفی نیلی، مریم شفیع پور، حکیمه شکری، فرشید یداللهی و محمد حسن یوسف پورسیفی، است.

در میان این اسامی، نخست وزیر، رئیس مجلس، وزیر، نمایندگان سابق مجلس، معاون وزیر، وکیل، استاد دانشگاه و دانشجو، روزنامه نگار، وبلاگنویس، مهندس، تاجر و متخصص دیده می شود. همه آنها درمخالفت با سیاست های حکومت شریک هستند. آنها طرفداران واقعی دموکراسی و حقوق بشر هستند. برخی از آنان نقش محوری در دولت قبلی و موسسات دولتی بعد از انقلاب داشتند. زمانی که یک نظام نخست وزیر سابق و رئیس مجلس سابق اش را به دلیل زیر سوال بردن مشروعیت یک انتخابات به زندان می اندازد، یک اشکال اساسی در این نظام وجود دارد. تنها حکومت های مستبد که ارزشی برای آزادی و کرامت انسانی قائل نیستند، دست به ارعاب، بازداشت، شکنجه و اعدام منتقدان خود می زنند.

جناب دکتر شهید، حکومت فعلی ایران یک حکومت پلیسی تشکیل داده است که با تکیه بر آن به تدریج طی سال ها بدل به یک نیروی غیرقانونی خشن و جزئی از بدنه امنیتی حکومت شده است، که قصد دارد به هر بهایی که شده است در حکومت باقی بماند. در این روند حقوق افراد پایمال می شود و نگران کننده این است که نا امنی در جامعه افزایش پیدا کرده و نهاد های دموکراتیک که بنا بود سیاست های مشارکت مردمی را بسط دهند، روز بروز تعدادشان کم می شود. تاریخ حکومت های مستبد نشان داده است که آنها نمی توانند تا ابد به حکومت خودسرانه خود ادامه بدهند و حقوق اولیه شهروندان خود را زیر پا بگذارند. تکیه آنان بر زور و فقدان تقدیر از عدالت و حقوق افراد فضائی را بوجود آورده است که آنها در آن فضا هدف بی اعتمادی و خصومت قرار می گیرند. اکثر ایرانیان نسبت به این حکومت بی اعتماد هستند و مشروعیت آن را برای نگه داشتن قدرت، زیر سوال می برند. بعنوان کشور مهمی در خاومیانه با تعداد بیشماری منابع فکری و مواد معدنی ، کسانی که در این کشور زندگی می کنند سزاوار این هستند که حکومت پاسخگوی خواسته آنها مبنی بر داشتن یک سیستم باداوم دموکراتیک باشد که به اجرای قانون، کرامت انسانی و حقوق بشر و قواعد دموکراتیک احترام بگذارد.بعنوان سازمانی که از سال های ۱۹۶۰ برای رسیدن به این قواعد مبارزه کرده است، از شما می خواهیم تا برای تحقق حقوق واقعی بشر و برای ایجاد کرامت و خواسته های مردم ایران فشار بیاورید.

جناب دکتر شهید، اضطراری ترین اهداف محکوم کردن محرومیت زندانیان سیاسی از داشتن کمک های درمانی است. میرحسین موسوی، مهدی کروبی ، سید علی اصغر غروی، مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، کیوان صمیمی و حسین رونقی ملکی، نمونه کوچکی از زندانیان سیاسی هستند که بشدت به مراقبت های پزشکی نیاز دارند. محروم کردن مراقبت های پزشکی این افراد و دیگران خلاف قوانین بین المللی و کنوانسیون هاست وخود جنایت محسوب می شود.

حکومت ایران باید بعنوان یک دولت مستقل به مسئولیت های خود از جمله احترام به اجرای قانون، متعهد باشد. خانواده های زیادی در ایران هستند که عزیزانشان در زندان زیر شکنجه کشته شده اند یا مفقود شده اند و این درحالی است که دولت ایران مسئولیت این اعمال بیرحمانه را نمی پذیرد. خانواده ها و مادران زیادی وجود دارند که خواستار اجرای عدالت در مورد قاتلان فرزندانشان هستند، اما حکومت از انجام این کار ممانعت می کند. اخیرا، حکومت و قوه قضائیه حق اجرای عدالت در مورد قاتل ستار بهشتی، وبلاگ نویس که در سال ۲۰۱۱ جان خود را در زندان از دست داد، را از مادر و خانواده وی سلب کرده است. شما باید برای پاسخگویی به ایران فشار بیاورید و این کشور را به دلیل واکنش غیر انسانی محکوم کنید.

زندانیان ایران تحت هر شرایطی باید بتوانند به دادگاه بروند. این حق از زندانیان سیاسی، بخصوص رهبران جنبش سبز، گرفته شده است. سازمان شما باید حکومت ایران را بابت نقض این حق، محکوم کند. اکثر ایرانیان و حامیان جنبش سبز کاملا متقاعد شده اند که رهبران جنبش سبز در صورتیکه این فرصت به آنها داده شود که در یک دادگاه با حضور ناظران بین المللی حاضر شوند، می توانند از خود دفاع کنند.

در نهایت، ما از سازمان ملل و دفتر شما انتظار داریم که دولت ایران را تشویق به آزاد کردن زندانیان سیاسی کنید. در هشت سال اخیر و قبل از اینکه رئیس جمهور جدید انتخاب شود، دولت ایران و حکومت برای سرکوب شهروندان ایرانی همکاری می کردند. دولت نامشروع احمدی نژاد از طریق تقلب در انتخابات و با حمایت حکومت و حمایت نیروهای امنیتی، سپاه و بسیج که بقای خود را در حفظ او می دیدند، روی کار آمد تا مخالفان را سرکوب کند. دولت فعلی آقای روحانی بسیار به بازسازی قواعد دموکراتیک، حقوق بشر و کرامت جامعه ایرانی معتقد است. زمان آن رسیده است که به حکومت ایران فشار بیاورید تا به اجرای قانون و پاسخگویی دولت، پایبند باشد. ما صمیمانه امیدواریم که شما بشدت در مورد ایران تلاش خواهید کرد زیرا نتایج آن برای مردم ایران، منطقه و جامعه جهانی بطور کل، فوق العاده خواهد بود.


اعضای نهضت آزادی ایران (خارج از کشور)
۲۰ دسامبر سال ۲۰۱۳

----------------------

 

 

 Honorable Dr. Ahmad Shaheed
United Nations Special Rapporteur for Human Rights in Iran
OHCHR-Palais Wilson
United Nations Office at Geneva
CH-1211 Geneva 10
Switzerland
 

 

 

Honorable Dr. Ahmad Shaheed,
The 2013 Iranian presidential election brought with it the hope that Iran could improve its relations with the rest of the world, mend its differences with the international community and the West in-particular regarding its nuclear program, attempt to ameliorate the state of its economy after years of sturdy sanctions and enhance its human rights by recognizing the rights of dissent and citizenship. Although the Rouhani government has started to work on many of these issues, the human rights of Iranians in various areas continue to be neglected and undermined by the Iranian theocratic regime. In collaboration with various institutions that are directly and indirectly in charge of the security of the nation, the judiciary system of the country has not only continued but also increased its disregard for the basic rights of Iranian citizens in recent months by intimidating, arresting, and jailing them, as well as neglecting the health conditions of prisoners and torturing those who contest the endorsed ideological dictum and oppose the regime’s policies. The unrestricted authority of Iran’s leadership along with its unresponsiveness to its people has created an environment of distrust toward the regime and exasperation among the public.

 

The most recent victim of the theocratic regime in Iran is Dr. Sayyed Ali Asghar Gharavi, a 68 year old religious scholar, social thinker, political activist and a member of the Freedom Movement of Iran (FMI), who differentiated in an article the spiritual and political leadership in Shiite doctrine. In this article, “Imam, a Political Leader or Religious Role Model,” which was published in October in the daily reformist newspaper, Bahar , he argued that religious leadership should be distinguished from political leadership and the latter should be only elected by people and not selected. This position, the distinction between the two, was held, emphasized and advocated by the current Supreme leader of Iran before he was chosen by the Assembly of Experts for his new position after the death of Ayatullah Khomeini in 1989. The Bahar daily was closed down and Dr. Ali Asghar Gharavi was arrested and has been imprisoned since then. This is the sixth time that Dr. Gharavi has been arrested for his religious and political views after the revolution by the theocratic regime of Iran.

All political prisoners of Iran are prisoners of conscience and have a faith similar to Dr. Ali Asghar Gharavi; they have either opposed the policies of the regime or rejected the establishment version of religion and its teachings. After the fraudulent election of 2009, the authoritarian regime of Iran produced more animosity and distrust among the Iranian people aimed at itself. The regime also increased its distrust toward the public. The bond of trust was broken between the regime and the people because the regime responded violently to the legitimate concern of the people over issues which questioned the legitimacy of a free and fair election. Since then, the people have taken advantage of any opportunity and opening to participate in the national politics with the goal of imposing their will on the regime to change the course. Dr. Hassan Rouhani was elected by the majority of the Iranians for that purpose and with the intention to facilitate reform in the political institutions of the country.

The Iranian judicial system which is directly under the influence of the Supreme Leader, Ayatullah Ali Khamenei, and is only accountable to him, has several fundamental credibility problems that have raised question about its integrity and impartiality in the execution of justice. First, there is not a precise definition of legitimate legal political activities or political culpability and illegal political undertakings. The regime and its judicial system accuse anyone who opposes the policies of the regime and its ideology with two primary labels; making and propagating false allegations against the regime and encouraging the public opinion against the regime. These two accusations mostly constitute the foundation of the regime’s charges against political dissent in Iran. A decree by Ayatullah Khamenei argues and explains that people are forbidden to expose corruption of the regimes’ authorities. Exposure of the authorities, according to him, is considered anti-Islamic and a sin since that may lead to questioning of the legitimacy and trust for the regime. Political prisoners of Iran are paying a heavy price for this decree. The regime still considers itself immune to any criticism.

Second, in the judicial system of Iran, individuals are accused by the regime without a convincing argument or sufficient evidence. The accused are responsible for proving their innocence. Although highly emphasized in the Islamic faith, the concepts of judicial integrity, fairness of the process and respect for the rights of the accused, do not have any standing in Iran. A prisoner can stay in prison for years without a trial because he is accused by the regime and he or she cannot prove his or her innocence by navigating the current judicial system the regime has established. The whole process is political and lacks integrity and fairness. It is completely incompatible with the fair processes existing in countries that respect the rule of law and the notion of justice. There are prisoners who have been convicted and served their terms but who are still in prison. Abdolfattah Soltani, a brave lawyer who is still in jail after serving his term but who has not yet been released because the regime has ruled that his defense was not up to the expected standards. His defense has been challenged by the judge mostly because the judge is political and not equipped with the appropriate legal training with which Mr. Soltani is prepared. There are many cases in which the regime keeps prisoners in jail without offering them a chance for a fair trial. The leadership of the Green Movement, including Mir Hossein Musavi, his wife Zahra Rahnavard and Mehdi Karoubi, have remained imprisoned for the last three years in a house maintained by the security forces affiliated with the Revolutionary Guard and the intelligence ministry. These houses are designed mostly with psychological torture in mind as prisoners are kept separated and completely in isolation from the public. Visitation rights are denied to these prisoners and under rare conditions they may be visited by their relatives and loved ones. The Green Movement’s leadership has been denied access to a fair trial and has not been charged officially in any court but remains accused by the regime. These individuals continue to wait for the opportunity to defend themselves.

In reaction to reports published by various human rights organizations, the head of the Judiciary, Sadiq Larijani, claimed in early December that “arresting people without proof and keeping political prisoners without trial is a lie.” The families of many political prisoners responded to Mr. Larijani in a letter accusing him of deception, masking the truth and trying to mislead Iranians and the international community by obscuring the reality of what is taking place in the prisons of Iran. In this letter, they accused Iran’s judiciary system with keeping the leadership of Iran’s Green Movement in jail without offering them a fair trial.

Third, the courts tasked with cases related to political activism are convened without allowing prisoners and their families to take advantage of the constitutional rights of the accused in having access to a jury trial. In these courts, the judges are also the prosecutors. The rights to a defense with a lawyer and using the expertise of lawyers are limited. Lawyers representing these clients are not allowed access to all the information related to their client’s cases, are threatened occasionally and jailed in some cases. Typically, the judges are not properly equipped with apposite training, and they are ill-informed about civil laws. The best example in this regard was the notorious Judge Saiid Mortazavi who was politically motivated to give harsh sentences to critics of the government, to close down reformist newspapers via his instructions, to torture and kill prisoners under the jurisdiction of the judicial system such as the Iranian-Canadian journalist Zahra Kazemi in July 2003, to participate in the torturing of detainees in Kahrizak prison after the fraudulent election in 2009. He is currently charged with massive corruption during his time leading the Social Welfare Organization under the presidency of Ahmadinejad. This only became possible as Mortazavi’s fortune changed with his support of the previous unpopular president and his use of his patronage for his own good. The verdicts in these courts are not decided by the judges but by the interrogators. Interrogators decide how long a political activist should stay behind bars. Emad Bahavor, a political activist, a member of the Freedom Movement of Iran (FMI) and an organizer for Mr. Mussavi’s 2009 presidential campaign, was arrested in 2010. He was sentenced to ten years imprisonment in 2010. He appealed recently after the election of the new president and finally the court decided to lessen his sentence. He had served more than three years of his sentence when the judge in the appeal court decided to reduce his sentence. The new attorney general, Mr. Pourmohammadi, announced to Mr. Bahavor’s family that he would serve a few less years, but his interrogators who are linked to a hardline predilection within the security forces of the country and the intelligence ministry did not agree, resulting in the judiciary’s later announcement that Mr. Bahavor must serve his full term. One of these interrogators under the alias name, Mahdavi, is currently in charge of interrogating and sentencing many of the political prisoners.

Fourth, Iran’s political prisoners are tortured, the evidence of which was exposed in the Kahrizak case following the 2009 election. In this case, male political prisoners were abused sexually, three lost their lives and many were treated in a manner well outside the scope of societal norms. But another kind of torture that almost all political prisoners endure is their detention in houses by the security forces. These houses are totally isolated from the rule and oversight of the public prison system and prisoners are kept in total isolation from the rest of the society. Many prisoners wish they could do their time in the notorious Evin prison because they would then be with other prisoners and have more freedom to communicate with others and receive visitors. With security houses, prisoners are stripped of every basic right, including the right to be visited on a regular basis by their families and loved ones. Prisoners in these security houses are kept totally isolated and disconnected from the news and other developments in the country. The prisoners in these security houses are kept in dark rooms while the windows are covered, preventing prisoners from seeing outside and receiving sunlight inside.

Occasionally, the families of these prisoners are treated disrespectfully and harshly when attempting to visit. In November of this year, the daughters of Green Movement leader Mir Hossein Mousavi were beaten outside the house in which their parents were being detained. Unfortunately, Mr. Musavi and Mrs. Rahnavard were painfully witnessing this beating from the windows of the security house, powerless to stop it.

Treatment of political prisoners’ families has reached new levels. Mohammad Amin Hadavi, the son of Mehdi Hadavi who was a well-respected prosecutor general of Iran under the provisional government of late Mehdi Bazargan, was arrested in 2010 for his contact with leading figures of the Green Movement, their families and the victims of atrocities committed by the regime after the 2009 election. He was sentenced to six years imprisonment for what was described by the regime as a crime against the state. His son was also later arrested for no obvious reasons while his father was serving his time in Evin prison. The security apparatus decided to put more pressure on the father by arresting his son. Mohammad Amin Hadavi started and endured a sixty day hunger strike before his son was released. He wrote a letter in early December of this year to Sadegh Larijani, the head of the judiciary system of Iran, accusing him of impartiality and unfairness within the system while under his supervision.

Fifth, another ultimate torture that Iranian political prisoners endure is their lack of access to timely, correct and applicable healthcare. Although there is a strong tradition of and instruction on respecting the rights of those who are under the control and protection of the political authorities in Islam, these rights are malevolently denied to political prisoners in Iran. In June 2011, Hoda Reza zadeh Saber, a political activist who was imprisoned in Evin prison, was on a hunger strike and needed immediate access to healthcare because of his rapidly declining health as a result of internal bleeding. He was denied critically needed access to healthcare and subsequently lost his life. Currently, there are many political prisoners who desperately need access to healthcare facilities. Sayyed Ali Asghar Gharavi, Mustafa Tajzadeh, Abdullah Momeni, Keivan Samimi and Hossein Ronaghi Maleki are among the most critically ill prisoners who need care urgently. Gharavi has been suffering from various illnesses including neurological and back pain problems at the age of sixty eight. Tajzadeh has been kept in solitary confinement for the last three years and has been treated harshly during his imprisonment. He lives with atrocious chronic back pain and is denied proper care. Ronaghi Maleki has an internal bleeding and kidney problem, and Momeni is very much dealing with various illness as a result of years of imprisonment and lack of access to proper care. The health conditions for many prisoners became so critical that in November this year four political prisoners, including Abdolfattah Soltani, Saiid Madani, Mehdi Khodaii and Amir Khosrow Dalirsani, went on a hunger strike in protest to the inhumane health treatment of fellow prisoners. Limited access to healthcare always accompanies limitations on visitations by family and friends of prisoners. In cases where family members are able to visit and witness prisoners’ deplorable health first hand, they are threatened for disseminating the news of widespread, chronic illness among prisoners to media inside and outside of the country.

Honorable Dr. Shaheed: Iran’s political prisoners need the support of the United Nations, human rights organizations and the international community. They need their voices heard and avenues through which they may share their stories of anguish with the world. Iran’s regime intended to gradually solve its international relations problems through a newly elected president, but the domestic politics and policies of this regime have not moved toward recognition of the rights of Iran’s citizens. Since the election of the new president, Dr. Hassan Rouhani, the theocratic regime and its security institutions have collaborated with the judicial system, the Revolutionary Guard and the Basij to intensify pressure on Iranian citizens and the country’s weak civil society. The Revolutionary Guard has established its own intelligence organization, the Guard Intelligence Organization, and autonomously gathers intelligence information and imposes its control, influence and prerogatives throughout the country’s politics via various established security forces. This is the same organization that in 2011 closed BBC offices in Iran and put pressure on the families of Iranians who worked for the BBC both domestically and abroad. The Guard and its security forces have gone far beyond the control of the government in punishing political prisoners through their random executions of justice and killing of prisoners. In November, three Kurdish political prisoners, Habibullah Golparipour, Reza Esmaili and Shirkoo Maarefi were executed. Iran’s president denounced the act and made it known that he opposed it, but the Guard and its affiliated security forces have not shown any remorse. Prior to this incident, similar instances occurred in Baluchestan. Iran’s new president and his government are genuinely trying to bring calm to Iranian society by restoring security among the public, especially after the environment of intimidation that followed the 2009 fraudulent election. During this time, the security forces and the institutions comprising Iran’s police state promoted and established a sense of trepidation among the people. Today, the Judiciary, the Guard and its security forces continuously try to embarrass and discredit the government. The execution of political prisoners by the security forces has been increased since the June election. Those who commit this crime, do it with complete immunity.

December 7th was the anniversary celebrating the Day of Students (Rooz Daneshjoo-16 Azar). Thousands of reformist students representing various universities in Iran celebrate this day by condemning authoritarian rule. This was the first time after eight years of political suppression and intimidation under Ahmadinejad’s presidency that these students were able to participate in various gatherings that marked the day. The country’s president, Mr. Rouhani, spoke at the University of Beheshti and announced that students are the “guardians of science and politics.” He also told students that it is their right to actively participate in their nation’s politics. He said, “Universities are not the home to the political parties but the places to experiment politics.” He condemned dictatorship and the environment of fear and intimidation. Four brave student political prisoners, Hassan Asadi Ziedabadi, Emad Bahavor, Abdollah Momeni and Bahareh Hedayat, wrote a letter from their prison cells to students in all Iranian universities and asked them to be, “a force for change and the direct and sincere language of criticism of authoritarianism. Be the vanguard of democracy and a nationally represented government. Defend academic freedom and commit yourself to the causes of democracy, human rights and opposition to authoritarianism in government.” Students have been the vanguard of democracy and human rights in Iran, and they have paid a heavy price in this pursuit. Many students have been expelled from their universities, especially in the last ten years, and denied their right to education. In recent years, many university professors who supported the Green Movement were either expelled or forced to retire. Universities have been attacked by the security forces several times. One example comes from 1999 when Akbar Mohammadi, Ebrahim Lotfollahi, Mobina Ehterami, Fatemeh Barati, Kambiz Shoaii, Iman Namazi and Kasra Sharghi became the victims of such an attack and lost their lives either as a direct result of the attack on the university or due to the torture they were subjected to while in jail. After the 2009 election and the subsequent brutal attacks carried out by security forces in the streets and universities, the number of students who lost their lives in such a tragic manner increased. Students who have lost their lives now include Naser Amirnejad, Mostafa Ghanian, Ashkan Sohrabi, Yaghob Barvayeh, Kianoosh Asa, Masoud Hashem Zadeh, Ali Fathalian, Farzad Jashni, Amir Arshad Tajmir, Pooya Maghsood Beiki, Mohammad Javad Parnadakh, Sanea Zhaleh, Mohammad Mokhtari, Hamed Nourmohammadi, Amir Yousefzadeh, Behnood Ramazani, and Amir Javadi Far and Mohsen Rouh al-Amini, who both lost their lives in Kahrizak prison as a result of the torture they endured.

The following is only a brief list of the current political prisoners incarcerated in Iran. They are jailed because of their political views and activities, ideology and religion. In addition to the Green Movement’s leadership, including Mir Hossein Musavi, Zahra Rahnavard and Mehdi Karoubi, most of the following individuals were arrested and imprisoned during the aftermath of the 2009 fraudulent election. Their names are Hasan Asadi Zidabadi, Besmeh al-Jabouri, Amir Eslami, Reza Entesari, Akbar Amini, Kobra Banazadeh, Emad Bavor, Omid Behroozi, Ghorban Behzadian Neghad, Masoud Pedram, Mostafa Tajzadeh, Majid Tavakkoli, Nader Jani, Amin Chalaki, Mehdi Khodai, Amir Khorram, Mostafa Daneshjoo, Mohammad Davari, Majid Dorri, Hootan Dowlati, Mahdieh Golroo, Mohammad Amin Hadavi, Faran Hesami, Sayyed Ahmad Hashemi, Reihaneh Hajj Ibrahim Dabbagh, Zeinab Jalalian, Mohammad Sadegh Rabbani Amlashi, Alireza Rajaii, Fatemeh Rahnema, Mohammad Rezaii, Hossein Ronaghi Maleki, Mostafa Risman Baf, Abdolfattah Soltani, Sayyed Mohammad Seifzadeh, Keivan Samimi, Arvin Sadaghat Kish, Abolfazl Abedini, Mostafa Abdi, Behzad Arab Gol, Siamak Ghaderi, Abolfazl Ghedyani, Afshin Karampoor, Hamid Karvasi, Jafar Ganji, Masood Laddoni, Shabnam Madadzadeh, Hamid Reza Moradi, Mohsen Mohagheghi, Saiid Madani, Mehdi Moatamedi Mehr, Abdollah Momeni, Mohsen Mirdamadi, Nasoor Nahhi Pour, Behzad Nabavi, Zia Nabavi, Mostafa Nili, Maryam Sahifiipoor, Hakimeh Shokri, Farshid Yadollahi and Mohammad Hasan Yousef Poorseifi.

Among this list of names, there are a prime minister, speaker of parliament, minister, members of the previous parliament, vice-ministers, lawyers, university professors and students, journalists, bloggers, engineers, owners of business and professionals. They all share the same opposition to the regime’s policies and politics. They are true advocates of democracy and human rights. A few played a pivotal role in Iran’s previous governments and governing institutions after the Iranian revolution. When a system imprisons its previous prime minister and speaker of parliament just because they question the legitimacy of an election, there is something fundamentally wrong with that system. Only authoritarian regimes who do not value freedom and human dignity resort to the intimidation, arrest, torture, and execution of their own critics.

Honorable Dr. Shaheed, Iran’s current regime has established a police state that it has come to rely on gradually and more heavily during the years of unlawful brute force perpetrated by its security apparatus in an attempt to govern at any expense. Through this process, rights are denied, anguish over insecurity is increased and society is left with less and less democratic institutions that are meant to encourage broad participatory politics. The history of authoritarian regimes tells us that they cannot continue to rule arbitrarily forever and deny their citizens their basic rights as citizens. Their reliance on force and lack of appreciation for justice and the individual’s rights have fostered an environment in which they are the target for much distrust and animosity. The majority of Iranians distrusts this regime and questions its legitimacy to hold power. As a critical country in the Middle East with abundant intellectual and mineral resources, those who live in this nation deserve a government that responds to their aspirations for a viable democratic system respecting the rule of law, human dignity and rights, and democratic norms. As an organization fighting for these norms since the 1960’s, we urge you to push for the realization of genuine human rights for all Iranians and the condemnation of Iran’s theocratic regime for violating these rights and denying the Iranian people’s aspirations and dignity.

Honorable Dr. Shaheed, the most urgent of all tasks is condemning the regime for denying health care to its political prisoners. Mir Hossein Musavi, Mehdi Karoubi, Sayyed Ali Asghar Gharavi, Mostafa Tajzadeh, Abdollah Momeni, Keivan Samimi and Hossein Ronaghi Maleki are just a few examples of political prisoners who desperately need medical attention. Denial of health care to these individuals and others is against international law and conventions and considered a crime in and of itself.

The Iranian regime should be held to its responsibilities as a sovereign government, including respecting the rule of law. There are many families in Iran who have lost detained loved ones through torture or disappearance while the government remains unaccountable for such heartless actions. There are many parents and mothers who want justice served for the killers of their children but are hindered from doing so by the regime. Recently, the regime and judiciary denied the mother and family of Sattar Beheshti, a blogger who lost his life in prison in 2011, the right to bring justice to the murderer of their son. You must push for this accountability and condemn Iran for its callousness in this regard.

Iran’s prisoners have the right to a fair trial under all circumstances. This right is denied to all political prisoners, especially to the leadership of the Green Movement. Your organization must condemn the Iranian regime’s violations of these rights. The majority of Iranians and supporters of the Green Movement are completely convinced that the Green Movement’s leadership can defend itself adeptly if given the chance to do so in a court that is monitored by international observers.

 

Lastly, we expect the United Nations and your office to urge the Iranian government to release all political prisoners. Over the last eight years and before the new president was elected, the Iranian government and the regime collaborated on the suppressive measures against Iran’s citizens. An illegitimate government under Ahmadinejad came to power through a fraudulent election supported by the regime and had a life-preserving interest in supporting the security forces, the Guard and Basijis in order to suppress dissent. The current government under president Rouhani is very much committed to the restoration of democratic norms, human rights and dignity in Iranian society. The time is ripe for pressure on the regime in Iran to commit itself to rule of law and accountability in government. We sincerely hope that you will intensify your efforts in the case of Iran as the payoff will be tremendous for Iranians, the region and the global community as a whole.
 

 

Members of the Freedom Movement of Iran (Abroad)  

013 December 20, 2

مصاحبه روز قبل از رفع حصرغیر قانونی آیت ا.. منتظری

Posted: 24 Dec 2013 02:02 PM PST

نامه سرگشاده همسر دکتر غروی  به آیت الله مکارم شیرازی

Posted: 24 Dec 2013 01:19 PM PST

 جرس- همسر دکتر سید علی اصغر غروی در نامه ای سرگشاده به  آیت الله مکارم شیرازی، به فراخوان اخیر او برای تهیه ی طومار اعتراضی علیه همسرش واکنش نشان  داد.  


به گزارش جرس ، طاهره علیزاده نایینی ، در این ابتدای این نامه، انگیزه نگارش آن را " بر مبنای وظیفه‌ای" دانسته است  در دفاع از کسی که امکان دفاع از خویش را ندارد"  و تاکید کرده است که " این مطالب را از باب اطلاع رسانی و امر به معروف و نهی از منکر" نوشته است.


همسر دکتر غروی، در ادامه با اشاره به سوابق دکتر غروی و خانواده ی او  و اهانت های مام جمعه محترم نایین به این خانواده،  خطاب به آیت الله مکارم شیرازی آورده است که " فرموده اید که مقاله مورد نظر، همۀ فقهاء و علماء شیعه و اصحاب ائمه (ع) را زیر سؤال برده است! من به احترام نظر شما یک بار دیگر مقاله را خواندم و هر چه گشتم، متوجه نشدم از کجای مقاله چنین نظری قابل استنباط است؟! آثار دکتر غروی که تماماً مستند به آیات قرآن و عبارات نهج البلاغه و روایات خاندان عصمت و طهارت (ع) است، چگونه می تواند متضمن چنین چیزی باشد؟! نقد آن مقاله، متوجه رفتار ما است به عنوان کسانی که خود را شیعه نامیده ایم، اما در گفتار و رفتارمان به قرآن و سنت متمسک نمی شویم! مگر سخنان ائمه ما سرشار از نقد شیعیان نیست؟! مگر امام صادق (ع) خطاب به شیعیانش نمی گوید: «مَعاشِرَ الشیعه کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا/‌ای شیعیان باعث زینت ما باشید و نه باعث سرافکندگی مان»؟! مگر حضرت علی (ع) خطاب به شیعیان در کوفه نمی گوید که حاضرم ده تن شما را بدهم و یک تن از آنان را بگیرم که آنها در باطل خود استوارند و شما بر حق خود متزلزل؟! دکتر غروی به تأسی از ائمه اطهار (ع)، نقد خویش را بر توهین و تهمت به این و آن ترجیح داده و در این راه دلیرانه بر سر احیاء تشیع ایستاده است."


به گزارش جرس، متن کامل این نامه  به این شرح است:

  

بسم رب المظلومین

أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ

وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ


حضرت آیت الله مکارم شیرازی

ضمن عرض سلام و ادب؛ این نامه را در پاسخ سخنان اخیر حضرتعالی در جمع ائمه جماعات و مسؤولان فرهنگی شهر نایین که در رسانه‌های عمومی منتشر شده است، می نگارم و به اقتضاء محتوایش که وجه عمومی دارد، من نیز آن را سرگشاده منتشر می نمایم. و این بر مبنای وظیفه‌ای است که به عنوان عضوی کوچک از خاندانی ریشه دار در روحانیت و مرجعیت شیعه دارم و نیز به دفاع از کسی که امکان دفاع از خویش را ندارد، این مطالب را از باب اطلاع رسانی و امر به معروف و نهی از منکر به استحضارتان می رسانم.


دکتر سید علی اصغر غروی فرزند خلف مرحوم آیت الله سید محمد جواد غروی است که یک قرن مجاهدت او در فهم و تبیین کلام الله مجید و معرفی حقیقت مکتب قرآنی اهل بیت (ع) و بازگرداندن آیات الهی و شیوه زیست آن ائمه اطهار به متن زندگی مردمان و نفس سوزاندن وی برای تحقق وحدت مسلمانان، بر اکثر علماء و فقهاء گرانقدر این مرز و بوم پوشیده نبوده است. آیت الله غروی آنگونه زندگی خود را وقف دین الهی می‌نمود که در اوج مخالفتها و هجمه سنگین تهمتها، مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب در برابر روحانیون مخالف و معترض او چنین شهادت می دهد: «من شهادت می دهم آقای غروی شیعه خالص، سید، اهل عربیت، من یک عمر است با ایشان بودم، با شما بودم، با ایشان بودم، همین طور که عرض می کنم؛ من این است که می گویم، میانۀ خود و خدا، آقای غروی پاک، شیعه خالص، سید، عالم، حدیث درست خوان».


آیت الله منتظری هم در پیامشان به مناسبت درگذشت آیت الله غروی می نویسند: «... آن مرحوم عمر شریف خویش را در راه ترویج اسلام عزیز و قرآن کریم و معارف اهل بیت عصمت و طهارت، سلام الله علیهم اجمعین، سپری نمودند، و در ترویج نماز جمعه، این سنت فراموش شده اسلام، در منطقه اصفهان نقش فعالی داشتند، و در جذب قشر فرهنگی و تحصیل کرده به اسلام و مذهب و دفع شبهات از دامن اسلام و تشیع کوشا بودند...»


دکتر غروی در دامان حکیم غروی و حکیم ارباب بالیده است و از کودکی با آراء و اندیشه‌های متعالی ایشان عجین بوده و سخنانش، نه تنها «بی سابقه» ـ آنچنان که شما گفته اید ـ نیست؛ بلکه از آیات کتاب و سیرۀ نبوی و علوی و حکماء بزرگ مسلمان نضج گرفته و بازگو کننده یک تفکر عمیق و ریشه دار در تاریخ تشیع است. با این اوصاف باعث تعجب بسیار است که شما در سخنانتان از واژگانی نظیر «بی سابقه»، «زشت»، و «آلوده» بهره برده اید!


فرموده اید که مقاله مورد نظر، همۀ فقهاء و علماء شیعه و اصحاب ائمه (ع) را زیر سؤال برده است! من به احترام نظر شما یک بار دیگر مقاله را خواندم و هر چه گشتم، متوجه نشدم از کجای مقاله چنین نظری قابل استنباط است؟! آثار دکتر غروی که تماماً مستند به آیات قرآن و عبارات نهج البلاغه و روایات خاندان عصمت و طهارت (ع) است، چگونه می تواند متضمن چنین چیزی باشد؟! نقد آن مقاله، متوجه رفتار ما است به عنوان کسانی که خود را شیعه نامیده ایم، اما در گفتار و رفتارمان به قرآن و سنت متمسک نمی شویم! مگر سخنان ائمه ما سرشار از نقد شیعیان نیست؟! مگر امام صادق (ع) خطاب به شیعیانش نمی گوید: «مَعاشِرَ الشیعه کُونوا لَنا زَیْنا وَلا تَکونوا عَلَیْنا شَیْنا/‌ای شیعیان باعث زینت ما باشید و نه باعث سرافکندگی مان»؟! مگر حضرت علی (ع) خطاب به شیعیان در کوفه نمی گوید که حاضرم ده تن شما را بدهم و یک تن از آنان را بگیرم که آنها در باطل خود استوارند و شما بر حق خود متزلزل؟! دکتر غروی به تأسی از ائمه اطهار (ع)، نقد خویش را بر توهین و تهمت به این و آن ترجیح داده و در این راه دلیرانه بر سر احیاء تشیع ایستاده است.


آیت الله غروی به جهت تأکید بر وجوب عینی نماز جمعه و اقامۀ مستمر آن، «سنّی» خوانده می شد. اما به پیشنهاد او و با ارائه دلایل متقن بر وجوب عینی نماز جمعه، آیت الله طالقانی اقامۀ سراسری نماز جمعه را در ابتدای انقلاب تأسیس نمود. روزگار غریبی است که حال در خطب این نماز، امام جمعه محترم نایین، چنین به شاگردان او و دکتر غروی اهانت می نماید:


«... یک وهابی بی‌سواد، اجیر شده اجانب، به نام علی اصغر غروی، می‌آید در روزنامه بهار، یک تستی می‌کند، البته به دستور اربابانش، ببیند مردم حساسیت به خرج می‌دهند یا نه؟ غیرتمندان حساسیت به خرج می‌دهند یا نه؟ ولایت امیرالمؤمنین را زیر سؤال می‌برد با تفسیر به رأی آیات قرآن، این بی‌سوادِ مفلوک مطرودِ ملعون همة اعتقادات شیعه را به تمسخر بگیرد... وهابیت مثل صهیونیست نژادپرست است، اجیر شده است، همه چیز را برای خودش می‌خواهد، دقیقاً همین تفکرات را علی اصغر غروی و غرویون منحرف و فاسد دارند ... خواهان حمله آمریکایی‌ها به ایرانند، می‌گویند؛‌ای کاش آمریکا به ایران حمله می‌کرد، ایران را نجات می‌داد... تفکر اینها دقیقاً تفکر وهابیت است و هیچ ذره‌یی با تفکر وهابیت فرق نمی‌کند، ایشان یک وهابی تمام عیار است ... این شناسنامه وهابیت است، این غروی و غرویون هم طابق النعل بالنعل، هیچ فرقی نمی‌کند، همینند ... در شهر میرزای نایینی، شهر مساجد، شهر حسینیه‌ها، کسی و کسانی انگشت شمار پیدا شوند به دفاع از وهابیت طومار جمع بکنند، به نام مردم مسلمان نایین، در فضای مجازی به نام اتحادیه مسلمین نایین آبرو و شخصیت شما را ببرند... آی عالم بدانید نایینی‌ها عاشق اهل بیتند اگر انگشت شمار افرادی وهابی فاسد و مفسد و طرفداران وهابیتند، حسابشان از حساب نایینی‌ها جدا است ... اجازه ندهید این عناصر وهابی بیایند اینجور هتاکی بکنند و به ریش اسلام و دین و قرآن و اهل بیت و همه چیزمان بخندند... این اصغر غرویِ فاسد، یک وهابی مفسد کیست که در نایین یک عده‌یی از سادگی این مردم دارند سوء استفاده می‌کنند، در سایه اهل بیت زندگی می‌کنند، در بین خانه و زندگی این مردم دارند زندگی می‌کنند، و بعد علیه اهل بیت دارند طومار جمع می‌کنند، نامه می‌نویسند، و لجن پراکنی می‌کنند ... اینها ویروسند، میکروبند در نایین، نبایستی قدرت به اینها بدهیم سر بلند بکنند، اگر تا حالا در نفاق در تزویر زندگی می کردند، مرد و مردانه بایستید، جوانان با غیرت نگذارید به زهراء اطهر اهانت بکنند، نگذارید به امام حسین اهانت بکنند، نگذارید به امیرالمؤمنین اهانت بکنند... این لجن‌ها را از خودتان دور بکنید، میکروبها را از خودتان دور بکنید...»


آیا محتوای خطب نماز جمعه شایسته است چنین باشد؟! آیا ایراد چنین سخنانی مبطل نماز نیست؟! آیا این مسأله «مهم و قابل تعقیب» نیست؟! آیا این گونه سخن گفتن مطابق فرمایش حضرت علی (ع) است که در جنگ صفین به یاران خود می فرماید «انی اکره لکم ان تکونوا سبابین»؟! آیا شما از مفاد سخنان امام جمعه نایین مطلع بوده اید و در سخنان خود در جمع ائمه جماعات و مسؤولین فرهنگی شهر نایین، مخاطبان را تشویق کرده اید که صدایشان را به گوش مسؤولان و مراجع عظام برسانند؟! آیا شما از این تهمتها و توهین‌ها با خبر بوده اید و آنها را برای برخوردهای تندتر تشجیع نموده اید؟! حضرت آیت الله؛ نگران رسیدن صدای آن همشهریان محترم به گوش مسؤولان نباشید، نیازی هم به سفارش طومار و نامۀ اعتراض آمیز برای آن مقاله نیست، شبکه‌های متعدد تلویزیونی، روزنامه‌ها و رسانه‌های رسمی کشور، وبسایتها و تریبونهای نماز جمعه و خلاصه همۀ امکانات اطلاع رسانی کشور که بسیاری با پول بیت المال اداره می شوند، در طول ۴۵ روز گذشته که دکتر غروی در سلول انفرادی به سر می برده، علیه او آزادانه مطالب مخالفان و معترضان وی را منتشر ساخته اند! حضرت آیت الله؛ اگر صدای کسی نیاز به شنیدن داشته باشد، صدای من پیر و بیمار است که هفته‌ها با زبان روزه، از این دادگاه به آن دادگاه می روم تا یک مجتهد شیعه را که با انواع بیماری‌ها دست و پنجه نرم می کند و مقاله‌اش در دفاع از ساحت مقدس امیر مؤمنان علی (ع) بوده و آن امام همام را در پی احراز حکومت دو روزه دنیا ندانسته، بلکه الگوی ایمانی و اسوه اخلاقی بشریت تا قیام قیامت معرفی نموده، از حبس بیرون بکشم یا لااقل او را ملاقات کنم یا حتی تماس تلفنی با او داشته باشم و صدایش را بشنوم، حضرت آیت الله صدای مرا بشنوید!


اگر بسیاری دکتر غروی را دورادور و از طریق خواندن مکتوبات و استماع سخنانش می شناسند، کثیری از مردم نایین با او و پدرش و خانواده‌اش زیسته اند و آنها را خوب می شناسند و سخنان شما، آن هم در مقام مرجعیت، قطعاً برایشان شگفت آور است! دکتر غروی در کنار مجاهدات علمی شبانه روزی، سالهای مدیدی از عمرش را به تبعیت از مولای متقیان امام علی (ع) در مزرعه‌ای نزدیک نایین به کشاورزی مشغول بوده و همراه مردمان این شهر روزی حلال خداوند را طلب می کرده است! حال اگر شاگردان مرحوم آیت الله غروی که در میان اقشار گوناگون مردم شهر به شرافت، شفقت، سلامت و صداقت شهره اند، به بازداشت فرزند خلف و ادامه دهنده راه او اعتراض کنند، شایسته چنین هتاکی و ناسزاهایی هستند؟!‌ای کاش قبل از ایراد سخنانتان و دعا برای کم شدن شر چنین کسانی، از نزدیک با این انسانهای شریف آشنا می شدید و می دیدید جانهای وارسته و دستان چروکیده این پیرمردان و پیرزنان چگونه در میان مردم این شهر ستایش می شود!


حضرت آیت الله؛ شما از همان ابتدا تا کنون دربارۀ انتشار مقاله‌ای که به قلم همسرم در روزنامه بهار منتشر شد، اظهار نظر نموده اید و اعلام فرموده اید که این مسأله «مهم و قابل تعقیب» است. من هم اجازه می خواهم نظرم را خدمت شما بیان کنم: دکتر غروی که همانند پدرش یک عمر برای اعتلاء تشیع و معرفی حقیقت مکتب اهل بیت (ع) زحمت کشیده و هم اکنون به اتهام انتشار مقاله‌اش در یک روزنامه رسمی کشور، علی رغم درد شدید کمر و بی‌حسی انگشتان دست و پا و نگرانی پزشکانش به جهت امکان از کارافتادگی کامل دستگاه عصبی او، محبوس است، هر اتفاقی که در این هجمه ناروا برای او بیفتد، من آن را، مستقیم و غیر مستقیم متأثر از بیانات کسانی می دانم که علیه ایشان جوسازی نمودند و در روز قیامت به حق این ایام پردرد که عجین است با رنجهای سرورم زینب (ع)، در پیشگاه الهی دادخواهی خواهم کرد. همسرم در آستانه محرم بازداشت شد و مقارن پایان صفر محاکمه خواهد گردید، او را به قادر متعال می سپارم و راضی‌ام به رضای او. اگر گاهی لحنم تند و تیز شد، مرا ببخشید. «لا يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا»

طاهره علیزاده نایینی

همسر سید علی اصغر غروی

۲ دی ماه مطابق با اربعین حسینی ۱۴۳۵