جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


هفت پرده: از مگس پرانی ناشران تا دزدی اشیاء تاریخی

Posted: 09 May 2013 07:09 AM PDT

سعید زندگانی
جرس : در پرده نخست به نمایشگاه کتاب تهران می رویم که سوت و کور است و ناشران شرکت کننده در آن مگس می پرانند؛ پرده دوم از کتابی می گوید که در فرانسه منتشر شده و رخشان بنی اعتماد را یکی از ده زن بزرگ سینمای جهان معرفی کرده است؛ در پرده سوم پی می بریم که چگونه «گذشته» فرهادی هم مانند فیلمهای دیگر برای اکران باید از سد سانسور وزارت ارشاد بگذرد؛ پرده چهارم به ادعای مشائی در مورد بازگشائی خانه سینما در دولت احمدی نژاد می پردازد؛ پرده پنجم گزارشی است از نامزد شدن «بهروز وثوقی راد» و یک نویسنده طرفدار احمدی نژاد برای ریاست جمهوری؛ پرده ششم از چگونگی بسته شدن تئاتر مولوی در دانشگاه تهران می گوید؛ و پرده آخر گزارشی است از سرقت پنج شئی تاریخی از موزه تبریز! 

 

 

درنمایشگاه کتاب تهران مگس می پرانند!

 

نمایشگاه کتاب تهران که شلوغ ترین و بزرگترین پدیده نمایشگاهی کشور به حساب می آید، امسال رونقی ندارد. گران شدن کتابها و جیب خالی مردم، چنان رمق از این نمایشگاه گرفته است که « خبر آنلاین» در گزارشی نوشته صاحبان غرفه ها در حال مگس پرانی هستند: "راهروهای خلوت و خیلی ازغرفه‌هایی که در حال مگس پرانی بودند، تخفیف‌های 30 تا 40 درصدی ناشران هم انگار دوای درد فروش کم ناشران نبوده است. بخش اطلاع رسانی نمایشگاه اعلام کرده که فروش ناشران در نمایشگاه امسال 10 تا 15 درصد افزایش داشته است. ناشران اما روایت دیگری دارند، مثلا مسئول غرفه نشر ساقی که یکی از ناشران هنری است، می‌گوید: "بعضی از روزها توقعی از فروش نداریم اما اگر بخواهیم روز اول سال گذشته را مقایسه کنیم به نسبت روز چهارم نمایشگاه امسال باید بگویم که یک سوم هم فروش نداشتیم"!
نادر قدیانی، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران نیز در گفتگو با خبرگزاری «مهر» و در پاسخ به این سئوال که آیا برآوردی از میزان فروش ناشران در نمایشگاه بیست و ششم دارد، گفت: "به نظر می‌آید نمایشگاه امسال با اُفت 20 تا 30 درصدی بازدیدکننده همراه بوده و به همین میزان هم فروش آن کم شده است. شاید دلیل این مسئله آن است که امسال امتحانات دانش‌آموزان را به خاطر انتخابات ریاست جمهوری عقب کشیدند و لذا دانش آموزان الان در خانه مشغول مطالعه برای امتحان هستند. شاید هم یک دلیلش این باشد که بخش بین‌الملل را از مصلی برده‌اند بیرون و شاید هم دلیل دیگرش مسائل اقتصادی مردم باشد. از طرفی ممکن است تبلیغات کم نمایشگاه کتاب در صدا و سیما باشد." رئیس اتحادیه ناشران در حالی نمی خواهد آمار درست بدهد و به کاهش شدید تعداد بازدید کننده و میزان فروش درنمایشگاه امسال اشاره بکند، که خود غرفه داران در برخی موارد این افت را بیش از 50 درصد ذکر می کنند.
مسئولان نمایشگاه امسال حتی با وجود سخت گیری کمتر در مورد کتابهای «مسئله دار» نتوانسته اند رونقی به آن ببخشند. در روزهای اول شایع شد که کتابهائی از روی مجموعه های تلویزیونی کانالهای خارجی مانند سریال ترکی «حریم سلطان» با عنوان «سلطانه» منتشر شده و در نمایشگاه عرضه می شود. اما مجید حمیدزاده مدير كميته نظارت محتوايي نمايشگاه كتاب از کنار آن رد شد وگفت: "اينكه كتاب هنوز اعلام وصولش نيامده که يك بحث اداري است اما با توجه به اينكه مجوز دارد، لذا از نظر محتوايي مشكلي ندارد و ما هم موضوع و محتواي آن را تائيد می‌كنيم. ما مواردي مثل كتاب‌هاي فاقد مجوز و يا آثاري كه محتواي نامناسب داشته باشد و يا آثاري كه مجوزشان مربوط به قبل از سال 87 است، بررسي می‌كنيم." او این سخنان را در حالی به زبان می آورد که دهها کتاب از نویسندگان نامدار ایرانی در این سالها نتوانسته اند از ممیزی اداره کتاب وزارت ارشاد بگذرند و روی پیشخوان کتابفروشی ها قرار بگیرند. حميدزاده درباره تخلفات محتوايي كه در بخش بين‌الملل نمايشگاه امسال روی داده می گوید: "در بخش بين‌الملل تخلفات كمي بالاتر است و به نسبت حدود 250 هزار عنوان كتابي كه عرضه شده، حدود 4 تا 5 درصد تخلف محتوايي صورت گرفته است، عمده تخلفات محتوايي اين بخش هم مربوط به عرضه نقشه‌هاي خليج فارس با عناوين جعلي و يا رعايت نكردن موازين اخلاقي و يا توهين به مقدسات اسلامي و مذهبي رايج در ايران بوده است."
در این رابطه همایون امیرزاده مدیر اجرائی نمایشگاه می گوید که در پنج روز اول 300 عنوان کتاب از غرفه‌های بخش بین‌الملل که بیش‌تر آن‌ها مربوط به ناشران عرب‌زبان بودند، جمع آوری شده اند. به گفته وی بخش قابل توجهی از این کتاب‌ها مربوط به ناشران کشورهای عربی بودند که در کتاب‌های‌شان به جای نام خلیج فارس، نام‌های جعلی دیگری (خلیج عربی) به کار برده‌اند و یا در نقشه‌های ترسیم‌شده در کتاب‌ها تنها به ذکر نام خلیج اکتفا کرده‌اند. او همچنین می‌گوید کتاب‌های دیگری که از بخش بین‌الملل جمع شده‌اند، مفاهیمی ضد هنجارهای اجتماعی‌ - اسلامی‌ و اختلاف‌برانگیز داشتند. در بخش ناشران داخلی نیز دو غرفه به دلیل فروش کتاب‌های ناشران دیگر، یکی به مدت دو روز و یکی به مدت یک روز تعطیل شدند.
وزیر ارشاد هم منکر هرگونه کاهش آمار دربازار کتاب است. محمد حسینی درنشست ۱۶ اردیبهشت خود با نمایندگان رسانه ها، درباره افت محسوس کتاب و صنعت نشر در سال ۹۱ گفت: "چنین حرفی صحت ندارد و اینکه گفته می‌شود تیراژ کتاب‌ها در سال ۹۱ نصف شده است صحیح نیست. در سال ۹۱ تعداد عناوین کتاب کاهش داشته است اما این کاهش اندک بوده به صورتی که در سال ۹۰، ۶۹ هزار عنوان کتاب منتشر شده و این رقم در سال ۹۱ به ۶۴ عنوان کاهش پیدا کرده است. قطعا گرانی کاغذ در این امر تاثیر داشته است اما گرانی به حدی نبوده که صنعت نشر را دچار رکود کند و فقط شاید تیراژ ناشرین و فعالیت آن‌ها کاهش یافته است. بخشی از این گرانی کاغذ قطعا به خاطر ارز است آن هم طبیعی است زیرا تمام کالاهایی که به ارز وابستگی دارند، زمانی که ارز از هزار و ۱۰۰ تومان به ۲ هزار و ۵۰۰ تومان می‌رسد، تبعا گران می‌شوند و بخشی از گرانی کتاب نیز به همین دلیل است. درست است که کاغذ گران شده است اما همین امر باعث شده تا ناشران دقت بیشتری از پذیرش کتاب‌ها داشته باشند و کارهایی با کیفیت نازل را قبول نکنند"!

بنی اعتماد، یکی از ده زن بزرگ سینما

 

رخشان بنی اعتماد بانوی سبز سینمای ایران چند سال است که در دولت احمدی نژاد نتوانسته فیلمی بسازد، با این وجود «آلن برونه» فیلمساز و منتقد برجسته فرانسوی در کتاب تازه خود از بنی اعتماد به عنوان یکی از ده زن برجسته سینمای جهان نام برده و شرحی بر کارهای او نوشته است. این در حالی است که آخرین حضور این فیلمساز ایرانی در عرصه بین الملل به جشنواره فیلم زنان «مور/ فیلمِ بنفش» برمی گردد که ماه مارس گذشته به مدت ده روز با حضور زنان سینماگر از سراسر دنیا در بخشهای فیلم کوتاه و بلند داستانی، مستند، تجربی و با شعار "زنان سینما می سازند" در ترکیه برگزار شد و بنی اعتماد در آن با نمایش ساخته مستند خود «روزگارما» به ایراد سخنرانی در مورد آثار خود و سینمای زنان در ایران پرداخت.
«آلن برونه» در کتابی که با عنوان «پاسیوناریای ایرانی» نوشته، توضیح داده است که رخشان بنی‌اعتماد در طول بیش از ۲۵ سال نابرابری‌ها و ناروایی‌های اجتماعی را در فیلم‌های خود بازتاب داده و دوربین او همواره نسبت به نابسامانی اجتماعی حساس بوده است. از این نظر تماشای فیلم‌های او برای کسانی که به سیرتاریخی وسرنوشت واقعی جامعه ایران علاقه‌مند هستند، فرصتی گرانبهاست. نام کتاب «یک پاسیوناریای ایرانی» برداشتی است از نام «پاسیوناریا» زنی که در مبارزات جناح چپ جمهوری‌خواهان در جریان جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۳۸– ۱۹۳۴) نقش برجسته‌ای ایفا کرد. برونه رخشان بنی‌اعتماد را «بانوی بزرگ سینمای ایران» خوانده و او را با برترین سینماگران زن دنیا قابل قیاس دانسته است که تعهد اجتماعی و شجاعتش درطرح مسائل بنیادین جامعه قابل تحسین است.
به گزارش «دویچه وله» کتاب به ویژه به وضعیت زنان در سینمای ایران و جایگاه بنی‌اعتماد در میان آنان توجه نشان می‌دهد. بنی‌اعتماد هر فیلم خود را با انگیزه‌ای انسانی و به امید دگرگونی شرایط ناگوار جامعه خلق کرده و با هرفیلم نگاه کاوشگر او با دقت و ژرف‌بینی بیشتری به اعماق جامعه نظر دوخته است. در نخستین بخش کتاب مروری شتابزده بر سینمای ایران آمده است. این پیشگفتار با وجود کمبودهای جدی و برخی لغزش‌های آشکار، جایگاه بنی‌اعتماد را در سینمای امروز ایران روشن می‌کند. در پایان همین بخش به مشکلات بی‌پایان سینماگران ایرانی در رویارویی با سانسور اشاره می‌شود؛ ازجمله اینکه بسیاری از فیلم‌های سینمایی برای گرفتن پروانه نمایش با مشکل روبرو می‌شوند؛ یا این که از آغاز به خاطر گرفتار آمدن در هفت خوان سانسور هرگز ساخته نمی‌شوند.
بنی‌اعتماد در آخرین فیلم سینمائی خود «خون‌بازی» با بازی درخشان دخترش «باران کوثری» و تهیه کنندگی همسرش «جهانگیر کوثری» به آفت اعتیاد به مواد مخدر پرداخته است. این فیلم که در سال 1385 ساخته شد و علاوه بر جوایز متعدد بین المللی، جایزه بهترین فیلم را درجشن خانه سینما گرفت و درجشنواره فیلم فجر نیز سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بازی و فیلمبرداری را دریافت کرد، بیان مؤثر خود تا حد زیادی مدیون ساختار مستندگونه آن است که با فیلمبرداری استادانه‌ محمود کلاری به دست آمده است. رخشان بنی‌اعتماد تا کنون ده فیلم بلند ساخته است که «آلن برونه» در کتاب خود یکایک آنها را در فصل‌های جداگانه معرفی و تحلیل می‌کند. نویسنده در رابطه با هر فیلم نکات مهمی را در شناخت جامعه ایران و نقش سینما در بازتاب مسائل آن به میان می‌آورد. کتاب با درج برخی از گفت‌وگوهای رخشان بنی‌اعتماد با رسانه‌های داخلی و خارجی و همچنین بازنشر نقدهایی درباره کارهای سینمایی او به شناخت سیمای این هنرمند کمک می‌کند.

شمقدری: «گذشته» را هم باید ببینیم!

همانگونه که پیش بینی کرده بودیم، امکان نمایش فیلم «گذشته» آخرین ساخته اصغر فرهادی در ایران، همزمان با نمایش جهانی آن در خردادماه، هر روز کم رنگ تر می شود. با وجود اینکه علی سرتیپی مدیر عامل شرکت «فیلمیران» پخش کننده داخلی این فیلم گفته بود به احتمال زیاد «گذشته» پس از جشنواره فیلم کن در فرانسه و همزمان با آغاز اکران جهانی آن، در ایران نیز روی پرده می رود؛ جواد شمقدری رئیس سازمان سینمائی اعلام کرده است که فیلم اصغر فرهادی هیچ تفاوتی با فیلمهای دیگر ندارد و برای نمایش در سینما ها باید از ممیزی اداره نظارت و ارزشیابی در وزارت ارشاد بگذرد. با توجه به اینکه این فیلم در فرانسه و با برخورداری از آزادی های فیلمسازی در این کشور ساخته شده است، عبور از سد سانسور ارشاد در ایران بدون جرح و تعدیل صحنه های متعددی از آن بعید به نظر می رسد.
فرهادی پس از موفقیت های متعدد بین المللی برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» که اوج آن دریافت جایزه اسکار برای بهترین فیلم خارجی بود، «گذشته» را درفرانسه و توسط یك تهیه‌كننده فرانسوی ساخت که هزینه ساخت آن بیش از بیست میلیون دلار برآورد می شود و یکی از بیست فیلم بخش مسابقه این دوره جشنواره فیلم کن در فرانسه است. «گذشته» داستان احمد(علی مصفا) است كه ٤سال پس از جدایی از همسر فرانسوی‌اش به درخواست او راهی پاریس می‌شود تا مراحل اداری طلاقشان را طی کرده و ثبت کند. او در مدت اقامت کوتاهش متوجه آشفتگی «لوسی» دختر همسر سابقش می‌شود و تلاش او برای کمک به این دختر، پرده از رازی در گذشته برمی‌دارد. در این فیلم علاوه‌بر «برنیس بژو» و «طاهر رحیم» دو بازیگر سرشناس برنده جایزه معتبر «سزار»، بازیگران دیگری چون «پائولین بورلت»، «ژان جستین»، «سابرینا وازانی» و «بابک کریمی» در کنار علی مصفا مقابل دوربین محمود كلاری رفته‌اند. گفته می شود حمیدرضا قربانی دستیار اصغر فرهادی برای آوردن یك نسخه از فیلم «گذشته» به فرانسه سفر كرده است. با اعلام اینکه این فیلم به عنوان یكی از فیلم‌های بخش مسابقه امسال جشنواره فیلم كن برگزیده شده و11 ماه مه/ شنبه 21 اردیبهشت در این جشنواره اکران می شود، شوق علاقمندان برای نمایش آن درایران بیشتر شده است. اما جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی در گفتگوئی با خبرگزاری «ایلنا» اعلام كرده است: "فیلم گذشته هم باید توسط دوستان دروزارت ارشاد دیده شود و بعد اعلام نظر شود و فعلا نمی‌توانم نظری درباره آن بدهم"!

ادعای مشائی در باره بازگشائی خانه سینما

 

با اینکه احمدی نژاد می کوشد اسفندیاررحیم مشائی را به هرترتیبی که شده به عنوان نامزد خود برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری جا بیاندازد، وزیر ارشاد دولت او به عمد یا به سهو یک ژست تبلیغاتی مهم مشائی را که «خانه سینما» تا پایان عمر دولت احمدی نزاد بازگشائی می شود، نقش برآب کرد و در گفت و گو با رسانه ها در پاسخ به این سوال که آیا وعده مشائی عملی می شود یا نه؟ گفت: "در این باره زیاد بحث شده است وکارها روال خود را پیگیری می‌کنند. بنا، براین است که کارها از سر گرفته شود." و این یعنی اینکه برخلاف ادعای مشائی، اساسنامه «خانه سینما» که از سوی هیئت هفت نفره منتخب خانه سینما و وزارت ارشاد (هر یک سه نفر) و مسعود جعفری جوزانی به عنوان نماینده ریاست جمهوری و مسئول جلسات هماهنگی، بررسی و بازنویسی شده است، همچنان باید از هزارتوی بررسی های مجدد سازمان سینمائی وارشاد بگذرد.
اسفندیار رحیم‌مشایی مشاور احمدی نژاد و نامزد او برای ریاست جمهوری آینده، دوشنبه 16 اردیبهشت ماه در گفت و گوئی با «ایسنا» بر بازگشایی «خانه سینما» در فرصت باقیمانده از عمر دولت دهم تاکید کرد و درپاسخ به پرسشی درباره اینکه گفته می‌شود بنابر اظهارات برخی افراد و مسؤولان، ممکن است بازگشایی «خانه سینما» به دولت بعدی موکول شود، تاکید کرد که «حتما» خانه سینما در دولت دهم بازگشایی خواهد شد. اما یک روزبعد جواد شمقدری رییس‌سازمان سینمایی، برای تشکیل هیات پیگیری بازگشایی خانه سینما به مهدی عظیمی میرآبادی معاون فعالیت‌های این سازمان حکم داد. در این حکم آمده است: "باتوجه به تدوین نهایی اساسنامه خانه سینما و آغاز مراحل تصویب و ثبت آن در مراجع قانونی، به جنابعالی مأموریت داده می‌شود با تشکیل هیأت پیگیری بازگشائی خانه سینما نسبت به تسریع در مراحل انجام کار، هماهنگی و نظارت لازم را صورت دهید." تاریخ ابلاغ این نامه به معنای آغاز دوره یک ماهه‌ای است که در تبصره ماده یک اساسنامه برای قانونی شدن صنوف سینمایی متقاضی برای عضویت در مجمع عمومی مهلت داده است که تا آن تاریخ انتخابات سپری شده و اگر نامزد مورد نظر احمدی نژاد انتخاب نشده باشد؛ بازگشائی خانه سینما در عمر دولت او احتمالی بعید خواهد بود.
وزیر ارشاد در گفت و گوی خود همچنین در پاسخ به سئوال مشترک چند نفر ازخبرنگاران در مورد اینکه آیا واژه «جمهوری اسلامی» به عنوان «خانه سینما» اضافه خواهد شد یا نه و نظر وی در این باره چیست؟ گفت: "شما چندین بار این سئوال را پرسیدید، منهم صریح بگویم که هنوز خبر تازه‌ای در این مورد رخ نداده و دوستان به جمع بندی نهایی در این زمینه نرسیده‌اند و اگر خبر جدیدی باشد، اعلام می‌کنیم. ما می‌خواستیم اساسنامه خانه سینما قانونی باشد و کارهایی که در آن انجام می‌شود در چارچوب موازین قانونی باشد که دوستان ما هم پیگیر این مسئله هستند." در همین حال خبرگزاری «مهر» گزارش داده است که پس از دو نشست وکلای سازمان سینمایی و هیأت تدوین اساسنامه خانه سینما و اصلاح مواردی که به جهت قانونی ایراداتی بر آنها وارد بود، فرآیند بازگشایی خانه سینما وارد مرحله جدیدی شده است. در این مرحله پس ازاخذ مصوبه از وزارت ارشاد نسبت به ثبت قانونی اساسنامه اقدام خواهد شد و این یعنی ثبت یک اساسنامه جدید برای یک نهاد جدید. به این ترتیب «بازگشائی» خانه سینمای موجود با اصلاح اساسنامه آن منتفی است!

بهروز وثوقی هم می خواهد رئیس جمهور شود!

 

وقتی مامور ثبت نام نامزدهای یازدهمین دوره ریاست جمهوری در باره نامش به شک افتاد، این آقای کلاه مخملی انگشت روی شناسنامه اش گذاشت و گفت: "خودت ببین که اسمم بهروز وثوقی راد است"! و ثبت نامش انجام گرفت تا او هم یکی از کسانی باشد که می خواهند جای احمدی نژاد را بگیرد. «داش بهروز» سپس آمد و در جمع خبرنگاران که این روزها مانند همه دوره های گذشته آزادی بیشتری برای درج حرفها و عکسها پیدا کرده اند، هر آنچه را که احمدی نژاد ندارد به خودش گرفت و گفت:" ما جوونهای پنجه طلا داریم. مردم نباید اخمهاشون تو هم باشه. رئیس جمهور باید خوش تیپ باشه، خوش هیکل باشه، جذاب باشه، محبوب باشه و قدرت بیان داشته باشه"! بهروز وثوقی راد یک سیاه لشکر فیلمها و مجموعه های تلویزیونی است که دائم در مسابقات فوتبال هم حضور پیدا می کند تا مگر دوربینهای تلویزیون لحظه ای نشانش بدهند و حالا بهترین وسیله را برای جلب توجه رسانه ها به خود پیدا کرده است. اما او تنها کسی نیست که ازدنیای فرهنگ و هنر می خواهد رئیس جمهور شود؛ فرهاد جعفری نویسنده رمان «کافه پیانو» نیز در روز دوم با حضور در وزارت کشور برای انتخابات ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرد و اعلام داشت بااینکه کاندیدای مستقلی است، اما از گفتمان محمود احمدی‌نژاد حمایت می‌کند!
در حالیکه نامزدهای شوخی وجدی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می کوشند خود را به نوعی طرفدار فرهنگ و هنر و ورزش نشان دهند، بابک محمدی که بهار سال گذشته نمایش «پدرخوانده ناپلی» را اجرا کرده بود از این فرصت استفاده کرد و خطاب به محمدباقرقالیباف شهردار تهران گفت: "قبل از اینکه رئیس جمهور بشوید، لطفا بدهی‌های خود را به تئاتری‌ها بپردازید"! این کارگردان تئاتر در گفت‌وگویی با «ایسنا» افزود: "آقای قالیباف در مدت حضورش در شهرداری تهران اقدامات بسیار موثر و خوبی در زمینه‌های شهری و هنری انجام داده است. او اضافه کرد: بهترین اقدام ایشان در زمینه هنری این بوده که زندان قصر را به تئاتر تبدیل کرده اما امیدوارم معاونانت‌شان تئاتر را برای تئاتری‌ها به زندان تبدیل نکنند!" محمدی که همراه با چهار کارگردان دیگر مطالباتی را از شهرداری تهران دارند‌، توضیح داد: "سال گذشته پنج کارگردان تئاتر، نمایش‌هایشان را در مجموعه ایرانشهر اجرا کردند و شهرداری تعدادی بلیت از ما خریداری کرد اما هنوز پولش را نداده‌اند، در حالی که این مبلغ برای شهرداری چیزی نیست. در این وضعیت ما شرمنده گروهمان هستیم. به خصوص اگر آقای قالیباف رئیس‌جمهور شود دیگر به ایشان دسترسی نداریم و امیدواریم قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، بدهی‌یشان را به بچه‌های تئاتری بپردازند"!

تعطیلی «تالار مولوی» دانشگاه تهران

فعالیت‌های تالار مولوی وابسته به دانشگاه تهران از ماه‌های پایانی سال91 متوقف شده و كشمكش‌های فراوانی برای راه‌اندازی مجدد این مجموعه میان اهالی تئاتر كشور به خصوص دانشجویان این رشته و نیز رسانه‌ها از یك طرف و مسئولان بخش فرهنگی دانشگاه تهران ازسوی دیگر صورت می گیرد. در حالیکه بسته ماندن این تالار با اعتراض اهالی تئاتر مواجه شده است، سعید اسدی مدیر مجموعه تالار مولوی گفته است بزودی یک نشست خبری با حضور مسئولان بخش فرهنگی دانشگاه تهران برگزار خواهد کرد تا رسانه‌ها و علاقه‌مندان جریان تئاتر دانشگاهی كشور از كم و كیف برنامه‌های این دانشگاه برای اداره امور تالار مولوی در آینده مطلع شوند.
خبرگزاری «ایلنا» در این مورد گزارش داده است که مجموعه تالار مولوی چند ماه پیش به علت نداشتن مجوز، امکانات وبودجه لازم تعطیل شد و چیزی از شروع دوباره فعالیت‌های آن نگذشته بود كه مدیرآن به دلیل افزایش هزینه‌های مالی و عدم حمایت دانشگاه تهران به عنوان مالك مجموعه و مركزهنرهای نمایشی به عنوان متولی اصلی امور تئاتر، ناچار به استعفا شد كه مسئولان چندی پیش اعلام كردند با استعفای او موافقت نمی‌شود. اینكه تصمیم مسئولان واحد فرهنگی دانشگاه تهران برای برگزاری نشست رسانه‌ای تا چه اندازه جدی است و اینكه آیا مسئولان طی مدت تعطیلی مجموعه به اهمیت تالار مولوی برای هنرمندان و جریان‌ اصلی تئاتر كشور پی‌برده باشند، نكته‌ای است كه برای فهم آن چند روز دیگر باید صبر کرد. تا فرا رسیدن زمان برگزاری نشست رسانه‌ای؛ اسدی قصد دارد سازوكارهایی برای پی‌گیری مجدد برنامه‌های خود فراهم كند اما اینكه آیا برنامه‌های او چندی دیگر نقش بر آب خواهد شد یا خیر، نكته‌ای است كه به نیت مسئولان دانشگاه تهران و همچنین حمایت‌های مركزهنرهای نمایشی به صورت هم‌زمان بستگی دارد. در این میان تصمیم مسئولان به پاسخگویی امر پسندیده‌ای است و نوید این رویكرد را می‌دهد كه گویا دانشگاه تهران قصد دارد به شكل فرهنگی با مسئله توقف فعالیت‌های تالار مولوی برخورد كند؛ از همین رو شاید بتوان یك بار دیگر مجموعه ریشه‌دار و قدیمی مولوی را كه به قلب تئاتر دانشگاهی كشور شهرت دارد؛ فعال و زنده دید!

دزدی اشیاء تاریخی از موزه تبریز

 

مدیرکل میراث فرهنگی استان آذربایجان شرقی اعلام کرد که پنج شی تاریخی مربوط به دوره ساسانی شامل دو بشقاب، یک تنگ و دو کشکول از جنس نقره شب جمعه گذشته از موزه تبریز سرقت شده است. تراب محمدی افزود: "با وجود اینکه در ساختمان موزه آذربایجان دوربین های مدار بسته نصب شده، در موقع سرقت، اپراتور ساختمان خواب بوده و سارق یا سارقان به راحتی وارد ساختمان شده اند. ضمن اینکه این موزه دارای دو نگهبان می باشد، اما آنها متوجه ورود دزدان نشده بودند. سارقان از جایی وارد شده اند که نگهبانان تصور آن را هم نمی کردند و از غفلت اپراتور برای ورود استفاده کرده اند. دوربین های مدار بسته، نحوه دزدی را ضبط کرده اند و فیلم آن را دراختیار نیروی انتظامی قرار گرفته و منتظر پاسخ آنها هستیم."
درحالیکه مدیرکل میراث فرهنگی ادعا می کند اقدامات حفاظتی مانند دوربین مدار بسته و نگهبان در موزه تبریز وجود داشته است، صابر عباس زاده رئیس پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی آذربایجان شرقی گفته است که در ساختمان موزه آذربایجان موارد امنیتی به درستی رعایت نشده و دوربین های نصب شده در محل کیفیت مناسبی ندارند. وی دوروز پس از سرقت به رسانه ها گفت: "فرد یا افرادی با استفاده از تاریکی شب و به دلیل پایین بودن ضریب امنیتی ساختمان، موزه آذربایجان را مورد دستبرد قرار داده اند. با توجه به اینکه در ساختمان موزه آذربایجان موارد امنیتی به درستی رعایت نشده است و دوربین‌های نصب شده در محل کیفیت مناسبی ندارند و گذشته از این‌ها ساختمان فقط یک نفر نگهبان (با دست معلول) دارد که موقع سرقت نیز در خواب بوده است، سارق یا سارقان به راحتی وارد ساختمان شده‌ و پنج عدد بشقاب نقره‌ای زمان ساسانی را به سرقت برده‌اند که ارزش کالای سرقت شده هنوز مشخص نشده است." عباس‌زاده با بیان اینکه از نگهبانان و کارمندان موزه تحقیقات به عمل آمده است، افزود: "هنگام ورود سارق به داخل موزه دوربین یکی از مغازه‌های همجوار تصویر نسبتاً ضعیفی را ضبط کرده‌است که در حال بررسی بوده و افراد مظنون نیز جهت بازجویی به پلیس آگاهی احضار شده‌اند"!
 

اعزام زندانی سیاسی یعقوب ملکی، به بیمارستان فارابی تهران

Posted: 09 May 2013 04:01 AM PDT

جرس: یعقوب ملکی یکی از زندانیان محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین جهت عکسبرداری و معاینات چشم پزشکی روز چهارشنبه مورخه هجدهم اردیبهشت ماه به بیمارستان فارابی اعزام شد اما مجددا بعدازظهر همان روز به زندان اوین منتقل شد.


به گزارش جرس، به دلیل بی‌توجهی مسولان زندان اوین و دادستانی تهران، بینایی یعقوب ملکی در معرض خطر است. وی در دوران بازجویی توسط بازجویان وزارت اطلاعات به شدت شکنجه شده و بر اثر ضربات وارده بخشی از نقاط بدنش از جمله چشم چپش دچار آسیب‌های جدی شده است.


از مداوای این زندانی سیاسی تا ماه‌ها جلوگیری می شد و نهایتا در بهمن ماه سال گذشته با وخامت وضعیت بینایی‌اش به بیمارستان فارابی اعزام شد که براساس تشخیص پزشکان متخصص آن بیمارستان، چشم چپ این زندانی سیاسی باید در اسرع وقت جراحی می‌شد که تاکنون هیچگونه همکاری در این زمینه از سوی مسئولان صورت نگرفته است.


یعقوب ملکی از خلبانان و افسران عملیاتی هشت سال جنگ است که در سال ۱۳۷۳ به علت اختلاف با رییس ستاد وقت نیروی هوایی پس از بیست سال سابقه خدمت در نیروی هوایی، بازنشسته شد.


این رزمنده دوران جنگ، در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۹توسط اداره اطلاعات شهرستان ارومیه بازداشت و چندین ماه توسط بازجویان این اداره شکنجه شد که پس از ضرب و شتم‌های فراوان به درخواست وزارت اطلاعات به زندان اوین منتقل و در آنجا بازجویی‌هایش از سر گرفته شد.


وی توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست پیرعباسی به اتهام‌های واهی طراحی کودتا و همکاری با دول متخاصم به ۱۰ سال حبس محکوم شده است.

 

جلسات ویژه نهادهای امنیتی - قضایی برای کنترل اصلاح طلبان و فضای انتخابات

Posted: 09 May 2013 04:01 AM PDT

جرس: براساس گزارش منابع خبری در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، ماموران وزارت اطلاعات در استان های کشور با مسئولین رده بالای قضایی و دادگاه های انقلاب هر استان جلساتی پیرامون نحوه عملکرد در مدت یک ماهه تبلیغات انتخاباتی و پس از آن برگزار کرده اند.


بنا به گزارش پایگاه اطلاع رسانی امروز، در این جلسات اصلاح طلبان به عنوان برانداز معرفی شده و به خصوص نسبت به فعالیت افراد همسو با سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت هشدار داده و دستور ویژه ی برخورد با هرگونه فعالیت و سازماندهی توسط این نیروها داده شده است.


مسئولان وزرات اطلاعات در این جلسات مدعی شده اند که ابزار جدیدی در اختیار دارند که می تواند فیس بوک و شبکه های اجتماعی را زیر نظر بگیرد و افراد مورد نظر خود را شناسایی کنند.


برپایه این خبر دستگیری های اخیر اصلاح طلبان سرشناس در استان های مختلف از جمله جمیله کریمی و عبدالحمید معافیان در شیراز براساس این دستورالعمل بوده است.

 

بندر جاسک ۵ ریشتر لرزید

Posted: 09 May 2013 03:05 AM PDT

جرس: زمین لرزه ای به بزرگی پنج ریشتر بندر جاسک در استان هرمزگان را لرزاند.


مرکز لرزه‌نگاری کشوری وابسته به موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران اعلام کرد: این زلزله ساعت 12:31:28 ظهر پنجشنبه 19 اریبهشت 1392در موقعیت و مرکز26.31 شمالی و 57.63 شرقی و عمق10 کیلومتری زمین به وقع پیوست.


به گزارش خبرآنلاین، این زمین لرزه در فاصله‌ 76 کیلومتری بندر جاسک هرمزگان، 108 کیلومتری میناب هرمزگان، 122 کیلومتری منوجان کرمان و 1199 کیلومتری تهران رخ داده است.


هنوز از خسارات و تلفات احتمالی این زلزله خبری منتشر نشده است.
 

احتیاط؛ کارگران مشغول مبارزه با مرگ هستند

Posted: 09 May 2013 02:31 AM PDT

نیوشا صارمی
جرس: اگر در ماه‌های اخیر پیگیر اخبار اجتماعی و حوادث بوده باشید حتما خبرهای زیادی از مرگ یا نقص عضو کارگران در حین انجام کار دیده و شنیده‌اید. کارگرانی که این روزها علاوره بر غم نان و تامین معاششان باید بیش از پیش نگران سلامتی‌شان باشند. چرا که آخرین آمارهای منتشر شده، از رشد 19 درصدی تلفات ناشی از حوادث کار در سال 91 نسبت به سال 90 خبر می‌دهد.  

به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان پزشکی قانونی کشور، در سال گذشته یک‌هزار و ۷۹۵ نفر در حوادث ناشی از کار، جان خود را از دست دادند که این رقم در مقایسه با سال قبل که تعداد فوتی‌های حوادث کار، یک هزار و ۵۰۷ نفر بود، 19.1 درصد بیشتر شده است. این در حالی است که پیش‌تر اعلام شد بررسی‌های سازمان پزشکی قانونی کشور در ۱۰ سال گذشته، نشان می‌دهد طی این مدت ۹ هزار و ۶۲۵ نفر بر اثر حوادث کار در کشور جان باخته‌اند که بیشترین میزان آن در سال 1390 بوده است. حالا سال 91 ، رکورد سال 90 را هم شکسته و لقب "مرگبارترین سال برای کارگران" را به خود اختصاص داده است. این آمار وقتی نگران‌کننده‌تر می‌شود که بدانیم این ارقام، تنها مربوط به کارگرانی است که از بیمه تامین اجتماعی برخوردار بوده‌اند و چه بسا کارگرانی که در کارگاه‌های کوچک در حین کار جان باخته‌اند و خبرش هرگز رسانه‌ای نشده است. از این جهت شاید لقب "مرگ خاموش" که فعالان کارگری آن را به کار می‌برند کلمه مناسبی برای جان باختن کارگرانی باشد که خبرهایشان کمتر در رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کند.

آمار مرگ کارگران؛ هر سال بیشتر از سال قبل

نگاهی گذرا به آمار مرگ و میر کارگران در محیط کار این واقعیت را پیش رویمان می‌گذارد که تعداد کسانی که در حین کار جانشان را از دست داده اند سال به سال بیشتر شده است. پیش‌تر خبرگزاری ایلنا اعلام کرده بود متوسط مرگ کارگران در سال ۹۱ روزانه پنج نفر بوده است. بر اساس آخرین گزارش های سازمان پزشکی قانونی، سقوط از ارتفاع، بیشترین علت مرگ و میر ناشی از حوادث کار در ایران عنوان شده است. پس از سقوط از ارتفاع، اصابت اجسام سخت، برق‌گرفتگی، سوختگی و کمبود اکسیژن به ترتیب رتبه‌های دوم تا چهارم مرگ‌آور‌ترین حوادث حین کار را به خود اختصاص داده‌اند.
فعالان کارگری بارها عدم تامین امنیت کارگران در حین کار ابراز نگرانی کرده اند. پنج تشکل کارگری ایران هم در آذرماه سال گذشته، با انتشار بیانیه‌ای نسبت به افزایش حوادث کار در ایران هشدار داده بودند. در این بیانیه عدم رعایت ملاحظات ایمنی و همچنین عدم تصویب و اجرای قوانین حمایتی لازم، "جنایت علیه نیروی کار" توصیف شده بود. این بیانیه با تاکید بر اینکه حوادث کار "دومین عامل مرگ و میر در ایران بعد از تصادفات است"، خواستار "ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری قدرتمند" برای تامین حقوق کارگران و بهبود شرایط کار شده بود.
شيرين عبادی، برنده جایزه صلح نوبل و ریيس کانون مدافعان حقوق بشر، نيز در نامه ای به احمد شهيد، گزارشگر ويژه سازمان ملل در امور حقوق بشری ايران، با انتقاد از افزايش مرگ‌ ومير کارگران به دلیل حوادث ضمن کار نوشت:‌ "علت اين امر را می‌توان در فقدان امکانات و وسايل ايمنی، نبودن برنامه‌های آموزشی لازم و ساعات کار طولانی که منجر به پايين آمدن تمرکز کارگران می‌شود، ذکر کرد."
برخی از کارشناسان مسائل کارگری هم کارفرمايان را مقصر اصلی در اکثر حوادث ضمن کار می‌دانند و معتقد هستند سهل‌انگاری، آموزش ندادن صحيح به کارگران و رعايت نکردن استاندارد‌های ايمنی کارگاه‌ها و کارخانه‌ها با انگيزه کاهش هرينه‌های احتمالی از جمله قصور کارفرمايان هستند. چنان‌چه "اتحاد بين‌المللی در حمايت از کارگران" در بيانيه ای،‌ با متهم دانستن کارفرمايان و دولت، نوشته است:‌ "آنها از هزينه امکانات ايمنی و بهداشتی در محيط کار صرفه‌جويی می‌کنند تا سود بيشتری به دست آورند."

اول ایمنی بعد کار

"اول ایمنی، بعد کار" شعار خوش رنگ و لعابی است که در گوشه و کنار شهرها دیده می‌شود. اما اخبار و آمارها حکایت دیگری دارند. حکایت زحمت‌کشانی که از حق "ایمنی" در حین کار محروم هستند. کسانی که در کارگاه‌ها و کارخانه‌های ناامن بیشترین ساعات روزشان را سپری می‌کنند تا چرخ زندگی را به سختی بچرخانند.
عواملی همچون فقدان حداقل آموزش به کارگران، فقدان امکانات ایمنی و بهداشتی، ساعت کار طولانی و متعاقبا خستگی مفرط و پایین آمدن تمرکز در حین کار، نور ناقص، تهویه نامطلوب، لباس خطرناک و نبود آموزش و ... تنها چند مورد از دلایلی است که مرگ خاموش کارگران را رقم می‌زند.
از سوی دیگر به رسمیت شناخته شدن تشکل‌های کارگری و دادن اجازه فعالیت و پیگیری حقوق کارگران از مطالبات اساسی کارگران و فعالان کارگری است که توسط جمهوری اسلامی نادیده گرفته می‌شود. خواسته ای که می تواند صدای کارگران را به گوش جامعه برساند. چنانچه در اين ارتباط،‌ ناصر برهانی،‌ رييس کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور، به خبرگزاری ايلنا گفته است: "تشکل های صنفی کارگری می‌توانند با ملزم کردن شرکای اجتماعی به ارتقا استانداردهای محيط کار از ميزان بروز چنين حوادثی بکاهند."
 

ترسی از اسد وجود ندارد

Posted: 09 May 2013 02:31 AM PDT

هانس-کریستیان رُوسلِر
اسرائیل می تواند حمله های هوایی دیگری را به سوریه انجام دهد 

با هدف دادن پیامی آشکار به ایران. در این میان عده ای از خود می پرسند صبر حاکم سوریه تا چه حد است.

رهبری سوریه این‌بار به گونه ای غیرمنتظره اطلاعاتی را منتشر کرد. خبرگزاری دولتی سانا دوشنبه عکس های متعددی همراه با خسارت به وجود آمده براثر حمله های هواییِ اسرائیل در آخر هفته منتشر کرد. این عکس ها ویرانه ایی را نشان می دهند که لودری در آن حرکت می کند، همچنین تصاویر یک مرغداری ویران شده وجود دارد. در حالیکه در گذشته حکومت سوریه در مورد حمله های دیگر هفته ها سکوت می کرد این‌بار اطلاعات دقیقی داد که غیرمنتظره بود: در یک نامۀ رسمی به سازمان ملل آمده است: ساعت ۱:۴۰ صبح یکشنبه نیروی هوایی اسرائیل سه تأسیسات نظامی را مورد حمله قرار داده، از جمله یک فرودگاه نظامی. طبق این نامه یک هدف در شمال شرق جمرایا قرار داشته است؛ در نزدیکی آن، مرکز پژوهش نظامی قرار دارد که آخرهای ژانویه یکبار دیگر مورد حمله واقع شده بود.

دولت اسرائیل همچنان در مورد این افزایش تشنج سکوت می کند. رسانه های اسرائیلی به علت سانسور نظامی تنها به «گزارش مطبوعات خارجی» استناد می کنند – گرچه که این مطبوعات خارجی خودشان از اسرائیلی ها نقل قول می کنند. یک نمایندۀ ارتش اسرائیل نیز که نامش نیامده در گفتگو با خبرگزاری AP از سه هدفی صحبت کرد که در یکشنبه صبح بمباران شده اند. گفته شده در این سه محل موشک های فتح ۱۱۰ که تازه یک هفتۀ پیش از ایران به سوریه آورده شده اند قرار داشته اند. طبق اطلاعات روزنامۀ «نیویورک تایمز» حملۀ جمعه صبح علیه این موشک های بسیار دقیق بوده که بخشی از آنها در زمان حملۀ هوایی، در فرودگاه بین المللی دمشق انبار شده بودند.

بعد از حملۀ سوم ظرف سه ماه و نیم، فشار روی حکومت اسد افزایش یافته که انتقام بگیرد – از جمله به این دلیل که قربانیان زیادی وجود داشته است. رسانه های روسی از ۳۰۰ کشته خبر دادند، پزشکی در بیمارستان صحبت از کشته شدن صدها سرباز کرد، مخالفان تعداد کشته شدگان را ۱۵ نفر اعلام کردند. با این وجود در اسرائیل خطر حملۀ قریب الوقوع سوریه یا حزب الله لبنان به اسراییل را خیلی زیاد نمی دانند. ژنرال یایر گولان که مسئول شمالِ اسرائیل است گفت این کشور به خوبی آماده است اما «باد جنگ» نمی وزد. قبلاً تقاضای مردم در منطقه برای گرفتن ماسک های ضد گاز خیلی بالا رفته بود. دوشنبه قرار بود فضای هوایی که روز یکشنبه بسته شده بود دوباره برای پروازهای غیرنظامی باز شود.

دانی یاتوم که قبلاٌ رئیس موساد بوده گفت: «ارتش و حکومت در سوریه برای بقای خود می جنگند. اینان علاقه ای به بازکردن جبهه ای تازه علیه اسرائیل ندارند.» به تعبیر او همین موضوع برای ایران و حزب الله نیز صادق است. به نظر رئیس سابق موساد مهمترین هدف ایران و حزب الله در حال حاضر نگه داشتن اسد در قدرت است. ظاهراٌ دولت اسرائیل یکشنبه به رهبری سوریه در پیام محرمانه ای اطلاع داده قصد ندارد در جنگ داخلی سوریه دخالت کند. مفسران متعددی مانند یاتوم بر این باورند که اسد در صورت یک حملۀ دیگر امکان دیگری ندارد جز اینکه پاسخ نظامی بدهد.

امکان انتقام گیری اسد محدود است

منتفی نیست که حمله های هوایی دیگری انجام شود. سه بمباران در سوریه از آخرهای ژانویه آشکار می سازند که اسرائیل دیگر نمی تواند سوریه و متحدانش را از اینکه موشک به لبنان ببرند باز دارد؛ نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو تحویل چنین «سلاح های راهبردی» و همچنین سلاح های شیمیایی را به عنوان «خط قرمز» مشخص کرده بود. دوشنبه در اسرائیل این انتقاد مطرح شد که سوریه در ماه مه ظرف ۴۸ ساعت دوبار بمباران شده است. برای نمونه روزنامۀ «یدیوت آهارانوت» نوشت: «رواست که در این برهۀ زمانی در پشت ضرورت این حمله علامت سؤال گذاشته شود.» 

دیگران نیز از خود می پرسند صبر اسد تا کجا ادامه خواهد داشت: این صبر در دهۀ پیش براثر اقدامات منسوب به اسرائیل مورد آزمون قرار گرفت. برای نمونه در سپتامبر ۲۰۰۷ در جنوب سوریه یک رآکتور ویران شد که ظاهراٌ پلوتونیوم تولید می کرده است. یکسال بعد عماد مغنیه، رئیس شاخۀ نظامی حزب الله، در حمله ای در وسط دمشق کشته شد.

اما از دید اسرائیل امکانات اسد برای انتقام محدود است: در بیت المقدس گفته می شود اسد می داند اسرائیل در چنین صورتی با شدت تمام واکنش نشان خواهد داد و دفاع هوایی که اسد با آن نسبت به شورشیان برتری دارد ممکن است نابود شود. در اسرائیل ارتش سوریه را که بر اثر جنگ داخلی ضعیف شده دیگر حریف چندان خطرناکی نمی دانند. فقط زرادخانۀ موشکی و سلاح های شیمیایی باعث نگرانی خاطر زیاد نظامیان است – و امکانات نظامی متحدان سوریه در لبنان و ایران.

از اینرو برخی از کارشناسان امنیتی اسرائیلی باور دارند که اقدامات نظامی اخیر کمتر برای این بوده که جلوی ارسال موشک برای حزب الله گرفته شود. به عقیدۀ اینان بیشتر قرار است حکومت ایران که موشک های فتح را به سوریه فرستاده بوده پیامی دریافت کند. رئیس سابق سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل آموس یادلین در رادیو اسرائیل گفت: «ایران قاطعیت اسرائیل و آمریکا را در مورد «خط قرمز» آزمایش می کند. ایران باید در سوریه متوجه شود که دست کم برخی از طرف ها این خط قرمز را جدی می گیرند.»

منبع: ایران در جهان

 

منبع اصلی: فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ

چین حساب ارزی کره شمالی را بست

Posted: 09 May 2013 01:54 AM PDT

جرس: بانک چین اعلام کرد درپی فشارهای آمریکا مجبور شده حساب ارزی کره شمالی را مسدود کند.

 
به گزارش ایرنا، تارنمای «چاینا ارگ» روز چهارشنبه نوشت: چین به قطعنامه تحریم کره شمالی رای داده و دراین زمینه با آمریکا همراه شده و حساب کره شمالی را بسته است. این گزارش خاطر نشان می کند که تمامی تبادلات ارزی و پولی با کره شمالی در بانک چین متوقف شده است.


بانک چین در بیانیه ای این اقدام را تایید کرده است. چاینا ارگ تصریح کرد که دلایل زیادی برای بسته شدن این حساب در بزرگترین بانک تبادلات ارزی چین اعلام نشده است.


این اقدام پکن به معنی فشار بیشتر بر پیونگ یانگ به دلیل داشتن برنامه تسلیحاتی هسته ای و موشکی است. آمریکا از اروپا نیز خواسته تا تحریم های بانکی علیه کره شمالی اعمال کند.


چین بزرگترین شریک تجاری کره شمالی است و مشخص نیست بسته شدن این حساب ارزی تا چه حد بر روی مبادلات تجاری شش میلیارد دلاری سالانه دو کشور تاثیر گذار خواهد بود.


کره شمالی تاکنون واکنشی نشان نداده است.

 

نامه جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج به مجامع حقوق بشری

Posted: 09 May 2013 01:54 AM PDT

جرس: جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج در طی نامه ای خطاب به شورای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد و ملت شریف ایران به ذکر موارد نقض حقوق بشر در مورد زندانیان می‌پردازند.


به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، متن کامل این نامه که به گوشه ای از وضعیت حاکم بر زندان های ایران اشارع دارد، به شرح زیر است:


بنی آدم اعضای یکدیگرند که در افرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو‌ها را نماند قرار


شورای عالی حقوق بشر سازمان ملل و ملت شریف ایران؛ بنا به وظایف انسانی، اخلاقی و اجتماعی خویش ما زندانیان سیاسی، تجربیات شخصی و مشاهدات عینی خود را از موارد نقض آشکار قوانین حقوق بشر از شیوهٔ دستگیری و رسیدگی به اتهامات قضائی مته‌مان تا پایان دوران زندان محکومین در جمهوری اسلامی را به آگاهی شما می‌رسانیم؛ بلکه بنا به وظیفه اجتماعی انسانیخویش از بروز هرچه بیشتر این تخلفات که توسط قوه قضائیه و دستگاههای اطلاعاتی، اعمال می‌شود جلوگیری نمائیم و از تلاش دریغ نورزیم.


از آنجائی که هر زندانی بنا به قانونی که در قوانین مصوبهٔ کشوری و جهانی از جمله قانون اساسی، قانون مجازات اسلامی، ماده واردهٔ قانون احترام و حفظ حقوق شهروندی، آئین دادرسی کیفری، آئین نامهٔ سازمان زندان‌ها و میثاقهای اجتماعی و سیاسی ایران مصوب ۱۳۵۴ مجلس شورای ملی و اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح شده است و قوه قضائیه و سازمان زندان‌ها موظف به اجرای این قوانین می‌باشند اما آنچه در دادسرا‌ها و دادگاه‌های در جمهوری اسلامی می‌گذرد چیزی جز تضییع آشکار حقوق انسانی نمی‌باشد. قوه قضائیه آنچه را که قوانین مجریه به نام رعایت حقوق متهم و زندانی به حفظ کرامت انسانی یاد آوری شده است، به لحاظ عدم اعتقاد و ایمان به قانون یا عدم آگاهی نسبت به آن تضییع می‌نماید و با آنکه هدف قانون گذار انتقام از متهم یا محکوم تابع حقوق جزایی مدرن نبوده بلکه ساختن آن برای جامعه نیز سالم می‌باشد نسبت به این تکالیف قانونی بیاطلاع و ناآگاه می‌باشند و بیشتر بر سیاست ارعاب، رویهٔ خود را استوار می‌سازند و نه تنها زندانی را باز پروری نکرده بلکه عموماً آن را به انسانیغیر سازنده و غیر مفید تبدیل می‌نمایند. پاره‌ای از مواردی را که قوانین گوناگون برای حفظ حرمت و کرامت انسانی بر آن تأکید می‌نماید اما توسط قوه قضائیه و نهادهای امنیتی تضییع می‌شوند جهت اطلاع، یادآوری می‌گردد:


۱- اصل قانونی بودن جرم و مجازات که در آن، هر فعل هر فرد را باید قانون گذار جرم شناخته و برایش مجازات تعیین کند.
۲- محاکمهٔ متهمین سیاسی و مطبوعاتی بایستی در دادگاهی صالح و با حضور قاضی‌ای صالح و هیئت منصفه و به شکلی علنی برگزار شود که بر این اساس دادگاه‌های انقلاب از بنیاد غیرقانونی بوده و احکام صادر شده از سوی آن‌ها نیز بی‌اعتبار می‌باشد.
۳- اثبات جرم با دلیل مدرک و تفهیم اتهام به متهم با دلایل اثباتی و رعایت سلسله مراتب دادگاه مانند احضار، ابلاغ، جلب، تفتیش منازل و اماکن، ممنوعیت بررسی اسناد و مدارک و اموال غیر مرتبت با جرم و شخص.
۴- تفتیش خانهٔ افراد باید به موجب حکم قاضی صالح باشد. ممنوعیت تفتیش در هنگام شب. اسناد و مدارک باید فقط مربوط به متهم باشد نه سایر افراد خانواده.
۵- اصل باید بر برائت باشد و در پایان تحقیقات در صورت داشتن مدارک قانونی مانند شهادت، اقرار و مدارک مستدل و قرار به وسیلهٔ بازپرس.
۶- تفهیم اتهام به وسیلهٔ قاضی صالح با دلایل و مدارک آخرین دفاع گرفته شود و قرار تأمین مناسب صادر شود. قرار تأمین باید جرم، سن، حیصیت، شأن متهم، وضعیت خانوادگی، شغل و جایگاه اجتماعی متهم مطابقت داشته باشد.
۷- بازجویی فقط توسط بازپرس و با حضور وکیل صورت گیرد نه بازجوی وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی.
۸- هرگونه فشار روحی، روانی، جسمی و شکنجه برای گرفتن اعتراف خلاف قانون است. زدن چشم بند، پابند و نگهداری در انفرادی کاملا خلاف قانون است.
۹- هیچ رسانهای پیش از صدور حکم قطعی حق افشای نام و مشخصات متهم را ندارد.
۱۰- حق دفاع مشروع یعنی آزادانه بودن دفاع، ممنوعیت سیاسی در جزاییات و رعایت تفسیر به جا به نفع متهم به وسیله وکیل.
۱۱- ممنوعیت تفتیش عقاید و وابستگی‌های مادی از قبیل مال، شغل، مسکن و حیثیت متهم.
۱۲- ممنوعیت شنود تلفن‌ها و گشودن نامههای متهم.
۱۳- وضعیت معاش، بهداشت، دارو و درمان و آموزش و ورزش رایگان زندانی توسط زندان.
۱۴- فراهم کردن وسیلههای تسهیلاتی مانند تلفن و نامه برای اقوام و دوستان برای زندانی.
۱۵- ملاقات با فامیل درجه یک و دو و دوستان حق زندانی می‌باشد.
۱۶- زندان تکلیف دارد اگر زندانی بخواهد شغلی به او آموزش داده شود. وسایل کار و آموزش به طور رایگان در اختیار او گذاشته شده و از بیگاری کشیدن از زندانی پرهیز شود.
۱۷- شغل زندانی در زندان باید درآمد زا بوده و درآمدش در مالکیت او باشد.
۱۸- اصل شرط مجازات و اینکه مجازات به گونهای باشد که موجب رنج و ایجاد مشکل برای او و خانواده‌اش نشود.
۱۹- مرخصی بین ۳ تا ۷ روز در ماه حق طبیعی و قانونی زندانی برای وی می‌باشد. (بنا به عرف و رویهٔ موجود)
۲۰- فضای کافی (حدود ۱۰ م‌تر) برای زندگی و تنفس زندانی.
۲۱- زدن پابند، لباس خاص و سایر محدودیتهایی که موجب تخریب و توهین و آزار روحی و جسمیزندانی باشد، ممنوع است.
۲۲- نباید در طول مدت باز داشت تا پایان زندان هیچ توهین و هتک حرمتی به زندانی و خانوادهٔ وی بشود.


مقامات قضایی، اطلاعاتی و انتظامی و سازمان زندان‌ها در سراسر ایران نه تنها کوچک‌ترین اعتنایی به موارد تاکید شدهٔ فوق الذکر ندارند و آشکارا این قوانین را زیر پا می‌گذارند و مته‌مان و زندانیان سراسر کشور توسط مقامات نامبرده به طوری مرموز عملا و آشکارا مورد ستمهای دیگری قرار گرفته به طوری که هیچ زندانی و متهمی نیست که با این ستم‌ها بر خورد نداشته و یا با روان و جسم خود آن را تجربه نکرده باشد. مواردی مانند دستگیری بستگان دور و نزدیک متهمین به عنوان گروگان برای دستگیری مته‌مان، استناد و پرونده سازی از طریق پروندههای مختومه، طلاق همسر برخیمته‌مان و زندانیان به طور اجباری برای ایجاد اختلاف در خانواده‌ها، ضرب و شتم و فحاشی و هتک حرمت و کرامت انسانی و ایجاد شایعه برای کنترل زندانیان، ضرب و شتم و فحاشی و توهین و تحقیر متهم، فیلم برداری از این گونه اعمال در ملاء عام در حق برخیمته‌مان، فحاشی و توهین به باور‌ها و شخصیت مته‌مان در مراحل گوناگون رسیدگی، استفاده از بلاتکلیفی پرونده متهم به عنوان شکنجه برای اعتراف گیری، نگهداری در زندان انفرادی بدون هواخوری در مواردی تا ۴۰ ماه، ورود مواد مخدر به طور گسترده در همهٔ زندان‌ها، پرونده سازی دوباره در درون زندان برای محکومین، بازداشتهای طولانی و نامناسب بدون سند در مراجع صالحهٔ قضایی، تهدید به صدور احکام سنگین پیش از تشکیل دادگاه برای گرفتن اعترافات دروغین، احتساب نشدن دوران بازداشت موقت برای مته‌مان دادگاههای نظامی علیرغم تصحیح قانونی حتئ برای ۲ سال و بد نام کردن متهم در محل کار و زندگیدر میان آشنایان و اقوام، تفتیش بدنی توهین آمیز و برخورد غیر مناسب با زندانی و خانواده آنان در هنگام ملاقات، شنود گفتگوی خصوصی زندانی با ملاقات کنندگان، عدم ابلاغ قانونی حکم صادر شده علیرغم تصحیح قانون، عریان کردن کامل زندانی به قصد تفتیش به هنگام ورود به زندان، نگهداری در قرنطینه در شرایطی موسوم به پارک یا چال سلولی و استفاده از قرص مُسهل کننده، تبعید زندانی بدون حکم قاضی فقط با خواست وزارت اطلاعات، تجاوز و آزار جنسی در برخی از موارد، رنج زندانیان و ناراحتی‌های ایجاد شده برای ایشان به علت سؤ تغذیه گسترده، فقر شدید بهداشت و درمان در زندان‌ها، فروش لوازم غیر استاندارد به چندین برابر در فروشگاههای زندان، بیگاری کشیدن از زندانیان برای نظافت درون زندان، عدم تفکیک جرائم در بسیاری از زندانهای کشور، صدور احکام اعدام برای افراد زیر ۱۸ سال، اعمال و صدور احکام سنگین متضاد با قوانین حقوق بشری مانند اعدام‌های گسترده، قطع عضو، سنگسار، شلاق و غیره.


جمعی از زندانیان زندان رجایی شهر کرج

 

محمد هاشمی:احتمال کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی بيشتر شده است

Posted: 09 May 2013 01:16 AM PDT

جرس: محمد هاشمی درباره کاندیداتوری برادرش اکبر هاشمی رفسنجانی گفت:ایشان بنایی برای آمدن نداشتند اما با رصد شرایط کشور و درخواست‌های فراوانی که هر روز از ایشان می‌شود از آن تصمیم اولیه خود تا حدودی فاصله گرفته‌اند.

 

به گزارش اعتماد، این عضو حزب کارگزاران می گوید: آقای هاشمی معتقد است اگر آمدن‌شان به نفع کشور و نظام باشد درنگ نخواهد کرد. ایشان خودشان هم گفته‌اند که اگر تصمیم بگیرند بیایند قطعا می‌آیند. در عالم احتمالات همه‌ چیز ممکن است. اما درباره اینکه اگر نیایند از کسی حمایت خواهند کرد، من از ایشان این مساله را سوال کردم که آقای هاشمی در پاسخ به این سوال گفتند من از کسی تا به حال حمایت نکرده‌ام. اما کاندیداهای همین انتخابات برای آمدنشان، آمده‌اند و با من مشورت کرده‌اند. من هم شاهد این بودم که تعدادی از کاندیداهای انتخابات به مجمع آمدند و با حاج آقا برای حضور در انتخابات مشورت کردند. این مشورت به معنای حمایت آقای هاشمی نیست حتی اگر فرزندان‌شان هم در کمپین انتخاباتی یک کاندیدا حاضر شده باشند.
 

متن کامل گفت و گوی محمد هاشمی با روزنامه اعتماد در پی می آید:

 

در حال حاضر از یك‌سو شاهد حضور حداكثری نامزدهای انتخابات جناح حاكم هستیم و از سوی دیگر كشور هم از مشكلات و نارسایی‌های زیادی رنج می‌برد. با توجه به این شرایط برای برون‌رفت از وضعیت موجود، ایران و ایرانی به چه دولتی نیاز دارد؟

دولت بعدی باید دولت فراگیر باشد به این معنا كه دولت جناحی و حزبی و گروهی نباشد. دولتی باشد كه تجربه اداره كشور را داشته باشد، بتواند مشكلات كشور را حل كند. مشكلات هم با حرف و شعار حل نمی‌شود. كشور نیاز به برنامه دارد. بر همین اساس باید دولتی برنامه‌محور سر كار بیاید. برنامه‌محوری این دولت هم مستلزم رعایت اولویت‌هاست. برای شناسایی اولویت‌ها هم مجبور است تا تحلیلی جامع، منصفانه و واقع‌بینانه از وضعیت كشور در حوزه‌های مختلف داشته و بدون تعصب هر آنچه هست را مورد توجه داشته باشد. برنامه دولت آتی باید با محوریت نقاط ضعف و قوت كشور باشد.

به نظر جنابعالی در میان این صف طولانی كاندیداهای انتخابات بیشتر شاهد حضور چهره‌های سیاسی هستیم یا برنامه‌ها؟

من نمی‌دانم، اما كمتر درباره برنامه‌ها حرف می‌زنند.

اینكه بیشتر چهره‌های سیاسی مطرح باشند تا برنامه‌های دولت داری، حسن است یا یك نقص؟

نه، این آفت است. تجربه نشان داده اگر دولت برنامه نداشته باشد و بخواهد اقتضایی عمل كند گرفتار تسلسل باطل خواهد شد كه هیچ نفعی برای كشور نخواهد داشت. اما وقتی برنامه مشخص باشد دیگر معلوم است كه نقطه هدف این دولت كجا خواهد بود. فرض كنید نرخ تورم و بیكاری را از A درصد به B درصد برساند و كاهش دهد، یعنی نیاز به هدف‌گذاری دارد و وقتی كه نقطه ابتدا مشخص است، نقطه انتها یا هدف هم مشخص باشد تا دولتی كه سر كار می‌آید، بداند كه ابتدای فعالیت خود كه سال 92 است تا انتهای برنامه چهار ساله خود كه سال 96 خواهد بود چه باید بكند. به نظرم كشور ما امكانات خیلی خوبی دارد. برای اثبات این ادعا می‌توان به گزارش‌های رسمی اشاره كرد كه ایران را به لحاظ انرژی، نیروی انسانی و بازار كار در كنار امریكا و روسیه به عنوان یكی از كشورهایی معرفی كرده است كه می‌توانند رشد اقتصادی رو به جلو داشته باشند.

با توجه به شرایط امروز، دولت بعدی باید دارای چه پارامترهایی باشد؟

شرایط كشور در حال حاضر ایجاب می‌كند كه دولت بعدی یك دولت برنامه‌محور باشد و بداند كه كجا ایستاده و كجا باید برود. باید با یك برنامه‌ریزی ملی، نواقص و كاستی‌های موجود در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را برطرف كرد.

آقای هاشمی، هشت سال است كه یك دولت اصولگرا فرمان ماشین اجرایی كشور را در اختیار گرفت به نظر جنابعالی ثمره این دولت اصولگرا برای ایران و ایرانی چه بوده است؟از سوی دیگر كمتر از شش هفته تا روز انتخابات باقی‌ مانده است؛ انتخاباتی كه در آن شاهد حضور متكثر چهره‌های اصولگراهستیم. به نظر شما افكار عمومی به یك دولت اصولگرای دیگر اعتماد خواهند كرد؟

در هشت سال گذشته نقاط قوت و ضعف توامان به همراه تجاربی وجود داشته است. اما به نظر من وقتی خود اصولگرایان هم از دولت فعلی رضایت ندارند و منتقد و مخالف این دولت هستند افكار عمومی چگونه می‌توانند به اصولگرایان دیگری اعتماد كنند.

حتی خیلی از اصولگرایان به دنبال اعلام برائت از احمدی‌نژاد هستند.

بله، اعلام برائت از احمدی‌نژاد به یك رقابت میان اصولگرایان تبدیل شده است. همین امروز در یكی از اس‌ام‌اس‌هایی كه سایت مشرق برایم ارسال كرده بود، دیدم كه یكی از این آقایان اصولگرا كه حامی سرسخت آقای احمدی‌نژاد و دولت بوده، آمده و گفته كه شمشیرمان را بلند كرده‌ایم و از این قبیل حرف‌ها. یعنی در این طیف و گروه اظهارات این‌گونه هم وجود دارد كه نشانه عدم رضایت جریان اصولگرایی از عملكرد دولت آقای احمدی‌نژاد است. نگاه اصولگرایان در روز اول از این دولت با رفتارشان در این روزها كاملا متفاوت است. این دولت با یك امید، با یك ایده و كلی حمایت سر كار آمد و آرزوهای بزرگی قرار بود با این دولت محقق شود، اما هر چه به روز آخر این دولت نزدیك می‌شویم، می‌بینیم نه تنها اهدافی كه مد نظر بوده، محقق نشده است كه در بسیاری از حوزه‌ها خلاف این آرزوها اتفاق افتاده است.

آقای دكتر بسیاری از اصولگرایان وقتی كه آقای احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری رسید دولت وی را دولت امام زمان خواندند و آقای احمدی‌نژاد را معجزه هزاره سوم دانستند اما این روزها می‌بینیم كه اصولگرایان همین دولت را این روزها دولت انحرافی معرفی می‌كنند. به اعتقاد اصولگرایان آقای احمدی‌نژاد و تیم ایشان درصدد ماندگاری در قدرت است كه این مساله منجر به دلهره و اضطراب اصولگرایان شده است. بر همین اساس شاهد آن هستیم كه آنقدر كه اصولگرایان در نقد و مخالفت با دولت احمدی‌نژاد سرعت گرفته‌اند، اصلاح‌طلبان عملكرد این دولت را مورد نقد قرار نداده‌اندچرا كه نه فضای این كار را دارند و نه ابزار لازم برای نقادی را. در همین شرایط می‌بینیم كه شعار زنده‌باد بهار از سوی جریان آقای احمدی‌نژاد سر داده می‌شود و ایشان در تفسیر این شعار می‌گوید كه منظورمان از زنده‌باد بهار زنده باد امام زمان است. اما اصولگرایان زنده‌باد بهار را زنده باد مشایی و شعار انتخاباتی او می‌دانند. به نظر جنابعالی چه اتفاقی طی این سال‌ها رخ داد تا اصولگرایانی كه خودشان دولت فعلی را دولت امام زمان خوانده بودند به دنبال اعلام برائت از این دولت و رییس دولت هستند؟چه اتفاقی رخ داد؟ آیا این اعلام برائت برای نجات گفتمان اصولگرایی و ترمیم نارضایتی افكار عمومی از این گفتمان است یا آنكه اتفاق دیگری در شرف تكوین است؟

تحلیل این مسائل پیچیده است. ما بیشتر به آن مساله‌یی كه می‌توانیم اشاره داشته باشیم تهدیدها و ریشه‌های این تهدید‌ها نیست. ما تنها می‌توانیم روایت‌گر باشیم و بگوییم كه آنچه دیروز اتفاق افتاده با آنچه امروز اتفاق افتاده است چقدر متفاوت بوده است. اختلافات درونی اصولگرایان به خودشان مربوط است و بنده و جریان سیاسی‌ای كه به آن تعلق دارم خیلی علاقه‌مند به این نیستیم كه وارد دعوای اصولگرایان با یكدیگر بشویم.

این سوال را به این جهت مطرح می‌كنم كه برخی از اصلاح‌طلبان نقد عملكرد دولت فعلی را فرصتی برای بازگشت به عرصه سیاسی می‌دانند. به اعتقاد این افراد كه به سخنان نخستین روز فروردین رهبری نظام در مشهد استناد می‌كنند اصلاح‌طلبان باید از ظرفیت‌های موجود برای بازیگری سیاسی استفاده كنند. اینان معتقدند كه مدیریت كشور توسط یك جناح سیاسی ممكن نیست. به نظر شما این اعتقاد، اعتقاد غلطی است؟

در پاسخ به این سوال‌تان باید بگویم كه دولت یازدهم متعلق به یك جریان فكری و سیاسی نیست. این دولت به اعتقاد من اصلا مهم نیست كه اصولگرا یا اصلاح‌طلب باشد، كارگزار یا اعتدالگرا باشد. من می‌گویم با توجه به شرایطی كه در كشور ما وجود دارد، كشور نیاز به دولت و رییس دولتی دارد كه برنامه‌محور باشد. اگر شناخت حقیقی از شرایط كشور وجود داشته باشد برنامه‌ها برای حل مصایب و رفع نواقص خیلی با یكدیگر فرق نمی‌كنند. یعنی دولت اصولگرا یا دولت اصلاح‌طلب با برنامه می‌توانند مشكلات را برطرف كنند به شرط آنكه بدانند مشكلات كجای كار است و چه باید كرد.

با این تفاسیر اصلاح‌طلبان باید در انتخابات حضور پیدا كنند؟

بله، انتخابات یك پدیده ملی است و وابسته به هیچ گروه و جناحی نیست. شرایط كشور هم بسیار حساس است. ما زندگی در یك مقطع حساس را در حال تجربه كردن هستیم. تجربه تمامی سال‌های پس از انقلاب نشان داده هر وقت مردم در صحنه حضور داشته‌اند به معنای حمایت مردم از نظام سیاسی بوده است و این حضور و حمایت برای دشمنان ایران همیشه جنبه بازدارندگی داشته است. ما در این سه دهه همواره مورد تهدید بوده‌ایم اما هرگاه مردم وارد صحنه شدند دیده‌ایم كه دشمنان چگونه از مواضع و برنامه‌های تهدیدی خود عقب نشسته‌اند. بنابراین اصل شركت در انتخابات به عنوان یك وظیفه ملی است.

پس به اعتقاد شما قهر با صندوق كار غلطی است؟

معلوم است كه كار غلطی است. قهر از صندوق رای، قهر با خود است، چرا كه نظام متعلق به یك فرد نیست متعلق به همه ملت است. همه مردم ایران حتی آنهایی كه خارج از ایران زندگی می‌كنند صاحبان این نظام و كشور هستند و حق دارند برای كشور تعیین تكلیف كنند. این نظام به راحتی به دست نیامده كه به راحتی از دست برود. این همه شهید و جانباز و مفقودالاثر برای این بود كه یك نظام اسلامی و مردمی داشته باشیم. نمی‌توانیم نسبت به خون‌های ریخته شده برای تثبیت این نظام بی‌توجه باشیم. انقلاب یك شبه به دست نیامده كه یك شبه آن را از دست بدهیم. نظام سیاسی ما با یك كودتا بر سر كار نیامده بلكه مبارزه مستمری بوده كه به ثمر نشسته است. در نتیجه انتخابات و تعیین سرنوشت كشور یك وظیفه ملی است و همه با هم باید برای حل مشكلات در انتخابات شركت كنند. شركت نكردن، خالی كردن صحنه برای كسانی است كه همواره به دنبال عملیاتی كردن دیدگاه‌های خودشان در پیكره نظام سیاسی هستند. در این پدیده ملی كه وجود دارد همه وظیفه دارند. من اعتقاد دارم كه هر گروه سیاسی اگر بخواهد واقعا احساس تكلیف بكند در شرایط فعلی باید بهترین‌هایشان را به مردم عرضه كنند، فرقی هم نمی‌كند اصلاح‌طلب باشد یا اصولگرا. من می‌گویم كه در جبهه اصولگرایان اگر كسی وجود دارد كه بهترین است، باید این بهترین را به مردم عرضه كنند چرا كه شرایط حساس است و كشور به بهترین مردان خود نیاز دارد.

به نظر شما كاندیداهای موجود بهترین‌ها هستند؟

این را من نمی‌دانم و خودشان باید بگویند. هر گروهی بر اساس یك مكانیزم می‌تواند بهترینش را معرفی كند.

یعنی با معرفی بهترین‌هاست كه حماسه سیاسی رقم می‌خورد؟

بله، این كار می‌تواند مردم را تشویق كند تا پای صندوق‌های رای بیایند و حماسه سیاسی اینگونه است كه شكل می‌گیرد. آنچه باعث خلق حماسه در انتخابات می‌شود دو مطلب است، یكی بحث رقابت واقعی است و دیگری انگیزه‌سازی برای مردم. بالاخره هر كاندیدایی باید سعی كند هوادارانش را ترغیب بكند تا در انتخابات حاضر شوند. از سوی دیگر برای مردم باید انگیزه‌سازی شود. مردمی كه می‌خواهند پای صندوق رای بیایند باید برایشان خلق امید و انگیزه كرد. این مساله هم به برنامه محوری كاندیداها و جریان‌های سیاسی بازمی‌گردد.

و اگر بهترین‌ها نیایند یا مجوز حضور به آنها داده نشود نباید توقع مشاركت حداكثری داشته باشیم؟

اینكه حماسه سیاسی با حضور بهترین‌ها در عرصه انتخابات اتفاق می‌افتد حرف درستی است. اگر در انتخاباتی ببینیم كه برای مثال پنج نفر حضور دارند و فرقی میان آنها نیست یقینا این مساله دیگر انگیزه‌یی برای حضور مردم در انتخابات باقی نمی‌گذارد اما مردم اگر تفاوت میان كاندیداها و برنامه‌ها را ببینند و رقابت واقعی را لمس كنند انگیزه پیدا می‌كنند تا درباره كاندیداها و برنامه‌هایشان تحقیق كنند تا بفهمند كه به چه كسی باید رای بدهند. معتقدم كه حماسه سیاسی با كنار هم قرار گرفتن سلایق و دیدگاه‌ها مختلف است كه شكل می‌گیرد اما اگر برخی در ظاهر بگویند كه باید مطالبه رهبری برای حماسه سیاسی را عملیاتی كنیم و در عمل از ابزاری كه در اختیار دارند، نگذارند كاندیداهای جناح رقیب‌شان وارد عرصه شود، مردم این را می‌فهمند و نه تنها پای صندوق رای نمی‌آیند كه به این افراد هم بدبین می‌شوند. اما مهم‌تر از اینها این مساله است كه همه باید به این نكته توجه داشته باشند كه شرایط كشور چه كسی را برای ریاست‌جمهوری می‌طلبد كه بیاید كشور را از این وضعیت عبور دهد. مردم و گروه‌های سیاسی و نخبگان، اشخاصی مد نظرشان هست و آنها را معرفی می‌كنند. نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده برخی نظرات مردمی است كه وجدان عمومی جامعه چه كسی را می‌خواهد و در انتظار حضور چه كسی است. اگر به این خواسته‌ها توجه شود ما هم امیدواریم كه نتیجه مطلوب حاصل شود.

آقای دكتر هشت سالی است كه شاهد حاكمیت یكدست در عرصه مدیریت كشور بودیم؛ مساله‌یی كه در مقطعی كه اصلاح‌طلبان هم بر سر كار بودند درباره آن حرف و حدیث‌های بسیاری وجود داشت و گفته می‌شد كه اگر حاكمیت یكدست باشد بسیاری از مشكلات حل می‌شود كه این اتفاق در این دوره رخ داد و سران قوا همه اصولگرا بودند اما نه تنها مشكلات حل نشد كه اختلافات در مقاطعی كشور را با بحران مواجه ساخت. به نظر جنابعالی آیا مدیریت یكدست برای استمرار یكدستی خود اجازه حضور به جریان سیاسی‌ای كه دارای پایگاه مقتدر اجتماعی است را می‌دهد؟

این بحث‌ها همیشه مطرح بوده كه حاكمیت یكدست باشد یا حاكمیتی از سلایق متفاوت. یكدست بودن پاسخگویی بودن را كاهش می‌دهد. این یك اصل عمومی در مدیریت است. ریشه برخی از اختلافاتی كه بین سران قوا یا مسوولان پدیدار شد ناشی از همین عدم پاسخگویی است. اما رقابت میان سلایق سیاسی متفاوت همواره باعث رونق كار و پاسخگو بودن است. من وقتی رقیب داشته باشم همیشه تصورم این است كه رقیبم در حال تعقیب و رصد من است تا ضعف من را بگیرد و با علم كردن آن، من را بكوبد. همین مساله باعث می‌شود تا من همواره تلاش كنم ضعفی از خودم به جای نگذارم و دربرابر هر سوالی، جواب اقناعی داشته باشم. اما وقتی خیالم راحت باشد كه دست و پای رقیبم بسته است و من هر كاری بكنم، او نمی‌تواند حرفی بزند همین می‌شود كه از درون دچار اختلاف با دوستان می‌شوم. ریشه همه انشعاب‌های سیاسی خودشیفتگی بوده است. در این دوره هم اصولگرایان گرفتار این مساله شدند.

آقای دكتر اگر موافق باشید كمی درباره آیت‌الله هاشمی صحبت كنیم. این روزها شاهد آن هستیم كه نام آیت‌الله هاشمی فضای سیاسی كشور را به خود اختصاص داده است. همه در حال گمانه‌زنی هستند كه ایشان به عرصه انتخابات ورود پیدا خواهند كرد یا آنكه نخواهند آمد. جنابعالی از تصمیم ایشان اطلاعی دارید؟

بر اساس آنچه ایشان در ملاقات‌هایشان می‌گویند یا در دیدارهای خصوصی اظهار می‌كنند تصمیمی به آمدن نداشتند اما پس از درخواست‌های زیادی كه از ایشان شد، فكر می‌كنم تاحدودی باعث شده تا كمی از این تصمیم خود دست بردارند.

مخالفت‌هایی كه این روزها با ایشان می‌شود باعث شده تا آیت‌الله هاشمی تصمیم به نیامدن بگیرند؟ این سوال را به این جهت مطرح می‌كنم كه اقبال و اشتیاق اجتماعی فراوانی در حال حاضر برای حضور ایشان در انتخابات وجود دارد. شرایط جسمانی آیا می‌تواند دلیلی برای نیامدن ایشان باشد یا آنكه در نیامدن احتمالی ملاحظات دیگری وجود دارد؟

قاعدتا ملاحظات دیگری دارند. مسائل سنی و جسمی و امثال اینها نمی‌تواند مانع چنین مساله‌یی باشد چرا كه هنوز هم حاج آقا هر روز قبل از ساعت 9 صبح به مجمع می‌آیند و تا پس از نماز مغرب و عشا دائما هم فعال هستند. همین اخیرا هم كه ایشان یك ساعت و نیم سر پا پشت تریبون می‌ایستند نشان از آن داشت كه حاج آقا مشكل جسمانی ندارند.

به نظر جنابعالی جنس تخریب‌های آیت‌الله هاشمی تا چه اندازه با تخریب‌هایی كه پیش از انقلاب علیه ایشان صورت می‌گرفت شباهت دارد؟

یك محققی درباره این سوالی كه مطرح كردید یك كار پژوهشی در قالب تبارشناسی انجام داده است كه بررسی نوع اتهاماتی كه از سال 54-53 تا به امروز علیه آقای هاشمی وجود دارد هدف اصلی این كار پژوهشی است. با مطالعه این پژوهش ما می‌دیدیم كه جنس خیلی از اتهامات قبل و بعد انقلاب علیه حاج آقای هاشمی شبیه هم و یك نوع است.

موردی هست كه خاطرتان باشد؟

فرض كنید سال 54 گروه مجاهدین خلق یا به تعبیر امروز منافقین خلق، اینها شروع كردند یك سری اتهام سرمایه‌داری و این نوع مسائل را به آقای هاشمی نسبت دادند.

یعنی ریشه این اتهام كه گفته می‌شود خانواده هاشمی سرمایه‌دار هستند را باید دراتهاماتی كه سازمان مجاهدین خلق به آیت‌الله هاشمی نسبت داد جست‌وجو كرد؟

بله. ریشه این اتهام از مجاهدین خلقی‌ها است. آنها نمی‌‌توانستند یك روحانی خوشفكر موثر در انقلاب را تحمل كنند. به موازات این مساله، می‌بینیم كه ساواك اتهاماتی نظیر اتهاماتی كه مجاهدینی‌ها مطرح می‌كردند را به آقای هاشمی نسبت می‌دادند. به نظر می‌رسید جنس اتهاماتی كه به آقای هاشمی می‌زنند ریشه مشترك دارد. یعنی آنچه مجاهدین می‌گفتند با آنچه كه ساواكی‌ها سازنده آن بودند یك ریشه مشترك داشت. در كنار این برخی نشریات خارج از كشور متعلق به برخی از گروه‌های الحادی مانند حزب توده و توده انقلابی، مطالبی را منتشر می‌كردند كه وقتی اینها را كنار هم می‌گذاریم، مشاهده می‌شود اتهامات این گروه‌های الحادی هم چقدر شبیه همین اتهاماتی است كه مجاهدین خلق و ساواك به آقای هاشمی نسبت داده بودند. یعنی ریشه تباری اتهامات به آیت‌الله هاشمی را باید از سوی ساواك، مجاهدین خلق و گروه‌های الحادی جست‌وجو كرد به نحوی كه مجاهدینی‌ها پس از تغییر ایدئولوژی و كودتای درون‌گروهی‌‌یی كه داشتند، بغض خود را نسبت به انقلابیون و مبارزان مسلمان و اشخاص موثر در این جریان داشتند با اتهام‌سازی‌ها جاعلانه، عملیاتی كردند. جالب اینجاست كه شبیه همین اتهامات را از طرف گروه‌های به اصطلاح چپ می‌دیدیم. در آن زمان چپی‌ها علیه مذهب بودند و مذهب را افیون توده‌ها می‌دانستند و می‌گفتند كه مذهب به جای آنكه مردم را به حركت وادار كند، تخدیر می‌كند. بنابراین وقتی یك روحانی جوان خوشفكر مبارز را می‌دیدند برایشان بسیار گران می‌آمد و آن فرد برای اینها دشمن تلقی می‌شد و رژیم پهلوی هم به خوبی به این گروه‌ها فضا می‌داد تا اینچنین اتهامات را علیه انقلابیون در جامعه پخش كنند.

پس از پیروزی انقلاب اما این اتهامات نه تنها برطرف نشد كه حتی بازخوانی هم شد...

پس از پیروزی انقلاب دو مطلب باید مورد توجه قرار بگیرد. نخستین مساله این است كه گروه‌های مهاجم به آقای هاشمی چه كسانی هستند و مطلب دوم این است كه نوع اتهاماتی كه به ایشان نسبت داده می‌شود، چیست. البته پس از انقلاب هم تنها آقای هاشمی نبود كه مورد تخریب قرار می‌گرفت. یعنی بنیانگذاران حزب جمهوری و هیات موسس این حزب و به ویژه سه نفر از آنها یعنی مقام معظم رهبری، شهید بهشتی و آقای هاشمی بیش از همه مورد اصابت تیر تخریب و كینه دشمنان بودند. البته درباره آیت‌الله موسوی‌اردبیلی هم مسائلی را مطرح می‌كردند اما عمده موج تخریب‌ها به سمت این سه نفر بود كه در مقابل این تخریب‌ها مردم شعاری را درست كرده بودندكه درود بر سه یاور خمینی/بهشتی و هاشمی و خامنه‌ای. نوع اتهامات بعد از انقلاب با قبل از پیروزی انقلاب تفاوت نكرده بود و به اقتضای زمان یك سری مطالب نامربوط به اتهامات قبلی اضافه شده بود اما مركز ثقل همه این اتهامات بحث سرمایه‌داری و ثروتمندی و چپاول اموال مردم و امثالهم بود و عمدتا هم بلندگوهایی هم كه اتهامات را پخش می‌كردند همان بلندگوهای سابق بودند. توده انقلابی، مجاهدین خلق، سلطنت‌طلبان و گروه‌های الحادی بلندگوهایی بودند كه این اتهامات را به این بزرگان نسبت می‌دادند. در یك مقطعی هم حامیان و وابستگان آقای بنی صدر كه رییس‌جمهور بود چنین حرف‌هایی را می‌زدند. پس از رحلت امام هم می‌بینیم كه یك سری حرف‌ها و اتهامات همان قبلی‌هاست اما بعضی صداها از جاهایی كه این مخالفت را می‌كند، عوض شده است.

یعنی اتهامات همان اتهامات پیشین است اما صداها فرق كرده بود؟

بله، اتهامات قبلی از تریبون‌ها و حلقوم‌های دیگری بیرون می‌آمد.

مثل روزنامه...؟

غیر از روزنامه رسالت هم بود مثل روزنامه سلام و میزان. البته اینها كمتر اتهام می‌زنند و بیشتر انتقاد می‌كردند یعنی نوع كارشان انتقادی بود اما لابه‌لای این مباحث، اتهاماتی را هم مطرح می‌كردند. این مساله وجود داشت تا سال 83 -82. كه نوع اتهامات همان اتهامات قبلی بود اما دامنه‌اش وسیع‌تر شد. مثل اینكه آمدند و گفتند ببینید فرزندان هاشمی چه می‌كنند. یك سری اتهامات كلی بدون آنكه اثبات شود در جامعه منتشر شد. در اینجا باز می‌بینیم كه بلندگوها مجددا عوض می‌شود. یعنی از سال 84به بعد یك جریان افراطی كه عمدتا شناسنامه مشخصی هم نداشت وارد میدان شد و بسیار آزادانه با بهره‌گیری از رسانه‌های فراوان اتهامات همیشگی علیه حاج آقای هاشمی را توزیع كردند. یعنی همان اتهامات سال 54-53 را ما از سال 84 به بعد دوباره شنیدیم.

آقای دكتر می‌توانیم این گمانه را مورد توجه قرار بدهیم كه این اتهامات كه از سال 54-53 تا به امروز وجود داشته در یك اتاق فكری تهیه و تنظیم شده است كه عناصر اصلی این اتاق فكر همچنان در حال فعالیت هستند. در این مقطع می‌بینیم كه فردی مانند پرویز ثابتی كه رییس كمیته مشترك ضدخرابكاری رژیم پهلوی بوده و در تمامی سال‌های پس از انقلاب سكوت اختیار كرده بود كتاب خاطرات خود را منتشر می‌كند كه در بخش‌هایی از این كتاب خاطرات همان اتهاماتی را كه قبل و بعد از انقلاب علیه شخصیت‌های كارآمد و دلسوز نظام وجود داشت را دوباره تكرار می‌كند.

قطعا اتهام‌سازی علیه آقای هاشمی و دیگر بزرگان از یك مركز و اتاق فكری برخوردار است اما اینكه عنصر اصلی این مسائل كیست را نمی‌دانم.

آیت‌الله هاشمی به عنوان یك آكتور متبحر و مسلط سیاسی در این سال‌ها گلایه‌ها و نقدهای خود را به سبك مدیریتی كشور اعلام كرده‌اند كه اگر این بحث را یك رفتار سلبی سیاسی مد نظر قرار دهیم، كار ایجابی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در صورت عدم حضور در عرصه انتخابات چه خواهد بود؟آیا در انتخابات از گزینه خاصی حمایت خواهند كرد یا آنكه نه این كار را هم نخواهند كرد و همچنان تمام انرژی خود را هزینه مجمع تشخیص مصلحت نظام خواهند كرد؟

سوال مشكلی است. با توجه به آنچه تا به حال آقای هاشمی گفته‌اند دو مطلب مشهود است؛ یك مطلب این است كه در پی درخواست‌های بسیار برای حضور در انتخابات، آمدند و گفتند كه نمی‌گویم نمی‌آیم. این نشان می‌دهد رویكرد قبلی‌شان برای نیامدن تا حدود زیادی تلطیف شده است. بعضا هم گفته‌اند كه آمدنم مشروط به شرایطی است. حتی جایی گفتند ببینم روند چگونه می‌شود كه این حرف‌ها تا حدودی نیامدن قطعی ایشان را منتفی كرده است. از مجموع حرف‌های آقای هاشمی من این‌گونه استنباط می‌كنم كه احتمال حضور ایشان در انتخابات بیشتر شده است.

یعنی امیدوارید آیت‌الله هاشمی برای انتخابات ثبت نام كنند؟

ما قطع امید نكرده‌ایم. ایشان بنایی برای آمدن نداشتند اما با رصد شرایط كشور و درخواست‌های فراوانی كه هر روز از ایشان می‌شود از آن تصمیم اولیه خود تا حدودی فاصله گرفته‌اند. آقای هاشمی معتقد است اگر آمدن‌شان به نفع كشور و نظام باشد درنگ نخواهد كرد. ایشان خودشان هم گفته‌اند كه اگر تصمیم بگیرند بیایند قطعا می‌آیند. در عالم احتمالات همه‌ چیز ممكن است. اما درباره اینكه اگر نیایند از كسی حمایت خواهند كرد، من از ایشان این مساله را سوال كردم كه آقای هاشمی در پاسخ به این سوال گفتند من از كسی تا به حال حمایت نكرده‌ام. اما كاندیداهای همین انتخابات برای آمدنشان، آمده‌اند و با من مشورت كرده‌اند. من هم شاهد این بودم كه تعدادی از كاندیداهای انتخابات به مجمع آمدند و با حاج آقا برای حضور در انتخابات مشورت كردند. این مشورت به معنای حمایت آقای هاشمی نیست حتی اگر فرزندان‌شان هم در كمپین انتخاباتی یك كاندیدا حاضر شده باشند.

با این تفاسیر به نظر جنابعالی احتمال اینكه آیت‌الله هاشمی در صورت نیامدن از شخص خاصی در انتخابات حمایت بكنند، وجود دارد؟

برداشت كلی من این است كه آیت‌الله هاشمی وابسته به یك جناح یا گروه خاص نیست و یك شخصیت ملی و حتی فراملی است. خیلی از سیاستمداران كشورهای خارجی هم آقای هاشمی را به عنوان یك سیاستمدار مدبر قبول دارند. در نتیجه بحث آقای هاشمی بحث حزب و گروه نیست. اگر كسی را برای مثال بخواهد حمایت كند لابد آن فرد باید یك سری ویژگی‌های خاص را داشته باشد اما شناختی كه من از آقای هاشمی دارم این را نمی‌بینم كه ایشان بیایند و از كسی حمایت كنند و بگویند كه به آقای زید یا عمر رای بدهید. تا به حال هم سابقه نداشته است كه ایشان این كار را كرده باشند حتی در انتخابات سال 76 هم كه دوستان اصولگرا ایشان را متهم می‌كردند كه ایشان از آقای خاتمی حمایت كردند، این‌گونه نبود. ایشان قبل از انتخابات سال 76 به عنوان رییس‌جمهور در نماز جمعه آمدند و گفتند كه باید جلوی تقلب را بگیریم و بر همین اساس وزیر كشورشان را هم مامور كردند تا از تقلب در انتخابات جلوگیری كند. حتی یك موردی هم وجود داشت كه می‌خواستند در یك استانی تقلب كنند، ایشان آقای بشارتی را كه وزیر كشور بود با هواپیمای فالكون به آن استان فرستادند تا جلوی این كار را بگیرند. می‌خواهم بگویم آقای هاشمی همان موقع هم نیامدند از آقای خاتمی حمایت كنند. اما بر سلامت انتخابات اصرار داشتند كه آن آرایی كه در صندوق ریخته می‌شود همان خوانده شود و از صندوق بیرون بیاید.

آقای دكتر اگر آیت‌الله هاشمی نیایند و از شخص خاصی هم در انتخابات حمایت نكنند چه فعل سیاسی‌ای را در آینده خواهند داشت؟

این بستگی به آن دارد كه آقای هاشمی خودشان نیایند. ایشان اگر نیایند باید دید چه دولتی سر كار می‌آید و چه چیزی از ایشان می‌خواهد. آقای هاشمی هرگز خودشان داوطلب كاری نشده‌اند یعنی در تجربه سیاسی بعد از انقلاب می‌بینیم كه ایشان همواره بر اساس تكلیف و درخواست عمل كرده است. اگر دولت یازدهم دولت ایشان نباشد و رییس این دولت از آقای هاشمی كمك بخواهد شك ندارم كه ایشان از كمك دریغ نخواهند كرد اما اگر از ایشان كمكی یا مشورتی نخواهند آقای هاشمی گوشی تلفن را برنمی‌دارد كه به آن مسوول زنگ بزند كه آقای فلانی بیا من می‌خواهم به تو مشورت بدهم. اما اگر نیایند و از كسی هم حمایت نكنند مسوولیت رسمی‌شان در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. مجمع تشخیص هم به لحاظ كاری جایگاه مهمی دارد و ایشان هم بر اساس مسوولیتی كه در مجمع دارند به وظایف خود رسیدگی خواهند كرد.

آقای دكتر تقریبا سه، چهار سال پیش بود كه آیت‌الله هاشمی طی گفت‌وگویی اعلام كردند علاقه دارم تا از قدرت كناره‌گیری بكنم اما چون می‌ترسم این كار قهر سیاسی تلقی شود این كار را نمی‌كنم. آیا به واقع ایشان اهل كناره‌گیری از قدرت و سیاست هستند؟

آقای هاشمی از سال 39 تا به امروز برای انقلاب و نظام همیشه فعالیت و خدمت كرده است. بنابراین نسبت به نظام تعصب دارد. ایشان معتقد است باید نظام را حفظ كرد و باید كاری كرد تا جمهوری اسلامی در دنیا نمونه باشد. ایشان به هیچ‌وجه نمی‌خواهد كاری را انجام دهد كه آسیب و خدشه‌یی به نظام وارد شود و برای این اعتقاد خود هم هزینه‌های بی‌شماری را داده است.

با این تفاسیر به نظر می‌رسد آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی همچنان آماده پرداخت هزینه‌های بیشتری هم برای دفاع از این اعتقاد خود هستند؟

بله. ایشان هیچ‌وقت برای نظام كم نگذاشته و با نظام قهر نكرده و قهر نمی‌كند. ایشان اگر بتواند كمكی به مردم بكند یقینا كمك خواهند كرد. آقای هاشمی، خودشان را جدای از نظام نمی‌دانند. شما به همین یك جمله امام دقت كنید كه ایشان فرمودند: «بدخواهان بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است». امام آقای هاشمی را مترادف با نهضت دانستند. بنابراین آقای هاشمی از نهضت و نظام جدا نیست. معتقدم آقای هاشمی تا روزی كه حیات دارند در كنار نظام خواهند بود و كسانی كه تلاش می‌كنند تا ایشان را از نظام بگیرند تلاش عبثی می‌كنند. آقای هاشمی چه در مسوولیتی باشد یا مسوولیتی نداشته باشد دست از اعتقاد خود برای سربلندی نظام بر نخواهد داشت.

 

رئیس قوه قضائیه ادعا کرد: “مدعیان تقلب انتخابات ۸۸ قبول كردند كه نتیجه كلی انتخابات صحیح است”

Posted: 09 May 2013 12:52 AM PDT

جرس: رئیس قوه قضائیه مدعی شد: "در جلسه‌ای كه بعد از انتخابات 88 و با شركت تمام مدعیان و معترضان نتیجه انتخابات در حضور رهبری تشكیل شد، باز هم به معترضان و مدعیان تقلب انتخاباتی گفته شد كه آمادگی بازبینی صندوق‌هایی كه آنان بخواهند وجود دارد اما آنها اعلام كردند كه ما قبول داریم در تعداد آرا و نتیجه كلی انتخابات تقلبی نشده است، بلكه در روند برگزاری كارهایی خلاف قانون از جمله استفاده از امكانات دولتی صورت گرفته است كه سخنی بهانه‌جویانه بود."


به گزارش مهر، صادق آملی‌لاریجانی در جلسه امروز مسئولان عالی قضایی بدون رویکرد به فضای مسدود سیاسی، برگزاری انتخابات پرشور و مشاركت بالای مردم را مهم‌ترین عامل در تضمین امنیت و اقتدار ملی توصیف كرد و افزود: اقتدار، امنیت ملی و توانایی در حركت‌ به سمت اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران در حضور گسترده مردم نهفته است و تشویق به عدم حضور مردم در انتخابات دقیقا و قطعا بازی در زمین دشمن است.


رئیس قوه قضاییه با اطلاق مجدد لفظ "فتنه" برای قیام اعتراضی سال 88 ادعا كرد: "در فتنه سال 1388 نیز عده‌ای خواستند از مرز قانون عبور كنند در حالی كه اگر به قانون تمكین می‌كردند و شكایت‌ها و اعتراض خود را در مسیر قانونی پیش می‌بردند آن مسائل پیش نمی‌آمد و موجب رانده شدن‌شان از سوی مردم نمی‌شد."


آملی‌لاریجانی با بیان اینکه در زمان فتنه پس از انتخابات سال 88 در شورای نگهبان حضور داشته و شاهد روند رسیدگی به اعتراض‌ها بوده است، گفت: در زمانی كه ادعای تقلب مطرح شد، شورای نگهبان اعلام كرد كه هر مقدار فكر می‌كنید و هر صندوقی كه مدنظر دارید، بازبینی كنید و با این‌كه زمان قانونی نیز گذشته این مدت با نظر ولایی مقام معظم رهبری تمدید شد، اما نپذیرفتند.


عضو سابق فقهای شورای نگهبان در ادامه افزود: در جلسه‌ای كه بعد از انتخابات و با شركت تمام مدعیان و معترضان نتیجه انتخابات در حضور رهبری تشكیل شد، باز هم به معترضان و مدعیان تقلب انتخاباتی گفته شد كه آمادگی بازبینی صندوق‌هایی كه آنان بخواهند وجود دارد اما آنها اعلام كردند كه ما قبول داریم در تعداد آرا و نتیجه كلی انتخابات تقلبی نشده است، بلكه در روند برگزاری كارهایی خلاف قانون از جمله استفاده از امكانات دولتی صورت گرفته است كه سخنی بهانه‌جویانه بود.


رئیس قوه قضاییه ادعا كرد: مساله تقلب در انتخابات را عده‌ای از افراد در سایت‌ها و رسانه‌ها مطرح كردند درحالی كه خود مدعیان و معترضان به اعلام نتیجه انتخابات، اذعان كردند كه معلوم نیست با بازبینی مجدد نتیجه انتخابات تغییر كند.


آملی‌لاریجانی مدعی شد: مرجع رسیدگی و تشخیص صلاحیت‌ها شورای نگهبان است و در تمام دنیا نیز مكانیزمی برای تشخیص صلاحیت‌ها وجود دارد و فصل‌الخطابی باید در این زمینه باشد كه این فصل‌الخطاب در جمهوری اسلامی ایران، شورای نگهبان است و اگر بناست تشكیكی در تشخیص شورای نگهبان صورت گیرد، آنوقت باید پرسید كه از كجا این تشكیك در نظر شورا درست است و این سلسله تشكیك‌ها را پایانی نیست؟