جنبش راه سبز - خبرنامه |
- هشدار در باره یک خبر
- کدام تئوری های اخلاقی می توانند به سیاست سواری دهند؟
- نظام اقتصادی ایران و اقتصاد نفتي: تحلیلی بر مسئله یارانهها و ارزش دلار
- دین تو را در پی آرایشـــــــــــند
- محمد (ص) امروز چه می کرد؟
- اختلاس۶۰ میلیارد تومانی در صدا و سیما
- برگزاری مراسم بزرگداشت سحابیها و هدی صابر در بوشهر
- کاهش ۳۰ درصدی صادرات نفت ایران
- بهشتی: بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ به تمرکز بیشتر قدرت و کاهش پاسخگویی انجامید
- تعلیق فعالیت فدراسیون قایقرانی ایران
Posted: 27 Jun 2012 09:37 AM PDT علی مزروعی اعلام این خبر نشانه بسیار بد و هشدار دهندهای در مسیر مذاکرات هستهای بطورخاص و روابط ایران و غرب بطور عام است
محتوای یادداشتها لزوماً دیدگاه جرس نیست. |
کدام تئوری های اخلاقی می توانند به سیاست سواری دهند؟ Posted: 27 Jun 2012 09:06 AM PDT حسین دباغ
|
نظام اقتصادی ایران و اقتصاد نفتي: تحلیلی بر مسئله یارانهها و ارزش دلار Posted: 27 Jun 2012 09:06 AM PDT حسین لامردی
اين نوشته براي شناخت اقتصاد ايران در رابطه با نظامهاي اقتصادي جهاني و عناصر آن مانند بهاي ارز و مسأله هدفمند كردن يارانهها و حذف يارانه، ماليات و تورم كاركردآن در اقتصاد ايران است. در دوران پس از كودتاي ۲۸ مرداد جوانان فرهيخته ما در گروههاي مختلف بطور باورنكردني درگير تفكر ماركسيستي شدند كه يك تفكر تودهوار شبه روشنفكرانه است وعلم اقتصاد را قبول ندارد و آن را روبناي نظام بورژوازي ميداند. ماركس درون جامعه سرمايهداري و روابط مناسبات اقتصادي آن جامعه، فقط و فقط به رابطه كارگر به عنوان "مالك كار" و "مالك سرمايه" ميانديشد. گرچه با يك بيان علمي آغاز ميكند اما فقر كارگران آن دوران را با يك پيوند غيرمنطقي، حاصل اين روابط ميداند و احساس همدردي با پرولتاريا را به اوج ميرساند و از درون گيجي اين فضاي عاطفي و هيجاني و در همدردي با محرومان، ناگهان و به آساني به جامعه آرماني و ناكجاآبادي خودساخته ميجهد. بيان لنين در توجيه آن شاعرانهتر است و از نادر جوامع آرماني است كه در جهان و در گستره وسيعي به حقيقت پيوست. جامعه خشن و بيرحم و توتاليتر در هر جا كه بنيان گرفت همراه با فاجعه بود. رهبران چنين جوامعي كه برپايه يك تفكر ايدهاولوژي بنيان پذيرد، هر چه از نظر اخلاقي سالمتر باشند مخوفترند. بر استالين و هيتلر و مائوتسهتنگ، حتي در شايعات غيررسمي هيچ اتهامي از اين قبيل نبست و هر سه، به اصطلاح، دست پاك و چشم پاك بودند. فساد دريچهاي براي نفس كشيدن مردم ميگشايد. جامعه صنعتي با جامعه توتاليتر (بر پايه هر نوع ايدهاولوژي) نميتواند پايدار بماند و نيازهاي اقتصاد صنعتي بالاخره پوسته آن را ميشكند و به جامعه سرمايهداري بازار و ايدهاولوژيزدائي از اقتدار حكومت ميانجامد. ميلوان جيلاس، تئوريپرداز بزرگ ماركسيسم و معاون تيتو در اثر جاودانه خود بنام طبقه جديد، مقدمات درك فلسفي اين شرايط را فراهم كرد و بابت آن دهسال در زندان گذراند.
"حكومت نام سهم مردم از درآمد نفت را يارانه گذاشته است و نميگويد ميخواهد حذف كند بلكه ميخواهد هدفمند كند و مانند عربستان و بحرين، پس از دهكهاي دهم و نهم اجتماعي فقط اهل خانه و طائفه حكومت از آن بهرهمند گردند. اين سر و صداها كه پول يارانه كافي نيست براي آمادگي مردم در حذف غيرخوديهاازاين مزاياست اما شدت آن در حدي است كه به انفجار خواهد انجاميد. خارجيها سخن از محروم بودن بهاييهادارند و خبر ندارند كه به زودي گروه كثيري از شيعههاهم حذف خواهند شد."
اقتصاد رانتي ـ دلالي ـ يا مصرفي به هر نامي كه خوانده شود، با اينكه در آن توليد و بنابراين كارفرما و كارگري ندارد و استثماري نيست و اكثر كارگران در كارهاي عمراني و خدماتياند، به آساني گرفتار نظام جباريت ميشود و فساد ذات آن است ولي برخلاف اقتصاد صنعتي توان تركاندن پوسته خود را ندارد. اگر گردش كار اقتصاد رانتي ـ دلالي با اصطلاحات اقتصاد سرمايهداري صنعتي توضيح داده شود همه را گيج ميكند. البته اين اقتصادها نوعي فعاليت صنعتي هم دارند و بدون صنعت نميتوان روزگار گذراند. در عربستان و قطر فعاليت صنعتي هم وجود دارد و در اواخر دوران شاه و اقتصاد كنوني ايران هم بخش صنعت وجوددارد (فعاليت صنعتي اين دوران بسيار بيش از دوران شاه است) اما مناسبات اصلي و غالب بر زندگي این نوع اقتصاد، رانتي و دلالي و مصرفي بوده و ميباشد. تغيير در اين جوامع با مقاومت طبقه متوسط كه با افزايش دانش، توان درك شرايط را دارند و نه طبقات فرودست ميسر است و راهحل نه حركت تودهوار و براندازي و انقلاب بلكه از راه تحول است و رهبران نبايد به بدگوئيهاي تكراري و هيجاني كه براي به حركت در آوردن توده وار مردم مفيد است دل ببندند بلكه تفسيرهاي روشنگرانه كه موجب افزايش آگاهي بشود كارآئي دارد.
نظام اقتصادي ايران و كشورهاي نفتخيز مانند امارات متحده عربي ـ كويت ـ بحرين بر پايه فروش نفتخام فراوري شده و محصولات پتروشيمي بنيان پذيرفته است. در ايران فزون بر نفت معادن غني مس، فولاد و روي كه در حد «قابليت فروش يافتن» فرآوري ميشوند به كمك زندگي آمدهاند. در اواخر دوران شاه در ايران و عربستان صنايعي هم پاي گرفتند ولي پس از انقلاب سال ۵۷ باور جوانان به ماركسيسم، صنايع ايران را درهم كوبيد. عربستان درآمدي باورنكردني از مراسم حج دارد. در ايران هم بعضي صنايع دوباره پا گرفتهاند. در كشورهاي عربي ـ درآمد نفت براساس نظام حكومتي قبيلهاي (كه يك نظام توتاليتر ابتدائي است)، ملك خاص شيوخ است كه در كشور خود عمران و در كشورهاي خارج سرمايهگذاري كردهاند. اين روش حتي در كشو قبيلهاي عربستان موجب سر و صداهايي شده است و چون قبيله، توليد خود را از دست داده است اقتدار متمايل به جباريت فسادآلود شده است. در ايران امروز با هفتاد ميليون جمعيت كه نظام قبيلهگري و خان و شيخ ساختمان حكومت را تشكيل نميدهد، ديگر پاسخگوي زندگي مردم نيست. این در حاليست كه بخش عمدهاي از درآمد نفت و صنايع معدني با روشي فسادآلود به خارج برده ميشود. نظام اقتصادايران بر پايه نظام دلالي ميچرخد كه بايد مورد تحليل قرار گيرد. اينك كلماتي مانند نرخ ارز، يارانه، تورم، اضافه دستمزد، رشد اقتصادي و ارزش افزوده، انباشت سرمايه يا جذب سرمايه، مفاهيمي كه براي شناخت و تحليل اقتصاد صنعتي بر پايه بازار آزاد است در اقتصاد دلالي معنا و مفهومي ندارد، رايج شده است. بيان اين مطالب با نظمي پذيرفتني، نيازمند سلسله مقالاتي است.
در حالیکه بر سختی زندگی مردم افزوده میشود، گفتگو درباره یارانهها گسترش یافته و فرصتی برای بحث بیروننشینان فراهم آورده است اما جدلها، گرفتار همان ویژگیهای گفتار ایرانیان است که قالبهای لفظی غرب را میگیرند و حرفهای كهنه خود را درون آن میریزند که موجب اغتشاش فکری میشود و اين جز هرزهگوئيها است. ميدانيم اقتصاد محور اصلی تحولات اجتماعی است[۱]. مباحث اقتصادی هیچگاه موضوعی برای تفکر و بحث تحلیلکنندگان سیاسی ـ اجتماعی ما نبوده است و دانش اقتصاددانان ما، اقتصاد جوامع پیشرفته و نظام یافته کشورهای شمال است و آنان که مقدمات تفکر آنان مارکسیستی است حتی آن را هم خوب نمیفهمند. كسانيكه در ايران در بحث اقتصادي و تدوين قوانين سخن از نيروي كار و نيروي سرمايه ميكنند، در ژرفاي باورهاي خود تهنشيني از باورهاي ماركسيستي دارند. گالبرایت، اقتصاددان صاحب نظریه و پژوهشگر در اقتصاد کشورهای واپسمانده که اینک جنوب نامیده میشوند به این نکته توجه بسیار دارد. وی که در دوران کندی، هند را مورد بررسی داده بود اعلام کرد که هند نمونه خوبی برای پژوهش نبود وگرچه نظام اقتصادی ناکارآمدی دارد اما دموكراسي و مدیریت اداری بسیار آموزش دیده و آگاه، یادگار حضور انگلستان، برای توسعه اقتصادی هند سرنوشت دیگری را رقم میزند. اقتصاد معیشتی جوامع پیشین در تحول خود، به نظام اقتصاد صنعتی (متکی به علم و فنآوری) تبدیل و جوامع پیشرفته مبتنی بر اقتصاد بازار را به وجود آورد. در این میان، نوعی جدیدی از اقتصاد که ما آن را اقتصاد دلالی مینامیم (گروهی به دلیل نوع عملکرد، آن را اقتصاد رانتی نامیدهاند)[۲] در کشورهای نفتخیز (ایران ـ عربستان و کشورهای حاشیه خلیجفارس) روئید که با اقتصاد کشورهای پیشرفته صنعتی همسنجی ندارد.[۳] اما گروهی از مردم این جوامع رفاهیتی شبیه مردم کشورهای صنعتی يافتند. میدانیم کشورهای مشهور به شمال بر پایه صنعتی که بوسیله بخش خصوصی و مردم بنیان یافته رشد کردهاند. حتی چین با آزاد کردن اقتصاد خود به این مرحله رسید. نظام اقتصاد آزاد یک سیستم وحدت یافته از فعالیتهای تولید ـ توزیع ـ مصرف ـ مدیریت ـ سرمایهگذار و کارگر و حکومت (نه فقط دولت) منبعث از آن است و هریک از آنها نقش مفهومی شناخته شدهای دارند و در این نظام روابط اقتصادی بیان ریاضی یافته است. این نظام هیچ همسنجی با اقتصاد دوران "آداماسمیت" که نقش دولت بعنوان یک عامل فاعل مورد قبول نبود، ندارد و ابطال نظر آداماسميت نيست. زيرا حضور دولت در شكل يك عامل نظمدهنده و قانونمندساز در اقتصاد است.
اقتصاد مصرفي که از آن نام بردیم یک اقتصاد بینظام دولتی است که مردم زندگي خود را با آن تطابق دادهاند. این نظام میباید در یک برنامهریزی پیچیده که تنظیم آن شاید دو سال به طول انجامد و اجرای آن شاید ۱۵ سال زمان ببرد به اقتصاد تولیدی و صنعتی خصوصی تبدیل شود. حتي چین كه از اقتصاد ماركسيستي يعني اقتصاد صنعتي و دولتي لنيني و بهرحال صنعت محور برخوردار بود كوشيده است اقتصاد سرمايهداري دولتي را به اقتصاد سرمايهداري آزاد بر پايه بازار متحول سازد هنوز نتوانسته است رشد یافتگی را به سراسر کشور بگستراند. ايران اگر خوب برنامهريزي و به دقت اجرا گردد شايد بيست سال طول بكشد كه كالا با كيفيت جهاني توليد كند. در نظام اقتصادی رانتي (ایران) زندگی مردم نه از محل تولید، بلکه از محل صدور مواد معدنی که شاید ۹۰ درصد آن در دست دولت است (نفت، گاز، فولاد، مس، روی، ...) و صنایعی که این مواد را قابل صدور و فروش میسازد، میگردد. قیمت این مواد را بازار جهانی (لندن و نیویورک) که خارج از نظارت ما است، تعیین میکنند و مقدار آن را هم سهمیهبندیهای بینالمللی مشخص میکنند و به جای آن ماشینآلات عمرانی و نظامی و خدماتی و دیگر مواد مصرفی و غذایی به ما میدهند که قیمت آن هم خارج از مرزهای ما تعیین میگردد. ساز و کاری (مکانیسمی) که پول فروش مواد معدنی متعلق به مردم ولی در دست دولت را به مردم میدهد (دولت مادر خرج است) دو مدار مستقل از هم دارد. ۱ ـ مدار اول دولت نفت و ديگر مواد معدني را ميفروشد و دلار (ارز خارجي) ميگيرد. بخشي از اين دلار را براي خريد ماشينآلات و بعضي تجهيزات مربوط به خدمات مانند برق، تصفيهخانه آب و گاز خرج ميكند (البته بخش عمده فساد در خريد اين ماشينآلات است كه درصدي از دلارها را به حساب متصديان در بانكهاي خارج واريز ميكند) و بخشي را به قيمت الف به تاجر مي دهد و ريال ميگيرد. و تاجر با اين دلار كالا وارد ميكند. مدار دوم ـ دولت ريال دريافتي از تاجر را به مردم دستمزد مي دهد و يا هزينه ريالي طرحهاي عمراني را تامين ميكند و مردم اين ريال را به تاجر ميدهند و كالا ميگيرند. مردم همچنين هزينههاي ريالي خدمات مانند آب، برق، گاز و تلفن را از محل دستمزدي كه ميگيرند (دلار نفتي كه به ريال تبديل شده) تامين ميكنند. هزينههاي ايجاد تاسيسات دو بخش دارد. ماشينآلات كه گفتيم دولت مستقيم از دلارها ميپردازد و هزينههاي ريالي كه از محل دستمزدها مردم پرداخت ميكنند. بهاي الف دلار كه گفتيم يك مبنا براي محاسبه تبادل ريال تاجر با دولت است كه نقشي در اقتصاد ما ندارد ما آنقدر كه نفت ميفروشيم از طريق تاجر كالا وارد ميكند ـ بهاي نفت و بهاي كالا را خارجي و در بورس لندن و نيويورك بدون توجه به قيمت الفمبادله دلار در داخل، بما ميدهد و در عمق خود يك معامله پاياپاي است. جامعه دو دست دارد ـ دستي كه نفت ميدهد، دولت است و دستي كه كالا ميگيرد، تاجر.[۴] كساني كه ميآيند قيمت دلار را تعيين ميكنند بسيار از موضوع به دوراند. البته بهاي دلار براي كساني كه مستقيم هزينههاي زندگي فرزندان خود را در خارج تامين ميكنند بسيار مهم است و از اين مدار خارج است. بعضي از اصطلاحات معمول در اقتصاد جامعه با توليد صنعتي و بازار آزاد را كه در اقتصاد نفتي جائي ندارند و اقتصاددانان به اشتباه در جستجوي آن در اقتصاد نفتي هستند، بيان خواهيم كرد. زمانی دولت پول نفت را در "نظام برنامهریزی و بودجه دولت" به مردم پرداخت میکرد که مورد حسابرسی قرار میگرفت و همگان اگر علاقمند بودند، میتوانستند از آن اطلاع حاصل کنند و اینک كه دولت این بودجهنويسي را حذف کرده است و این، سؤالبرانگیز است، نمیدانیم با آن چه میخواهند بکنند. این امر بر جدائی کامل مردم از حکومتیان و بیخبری از آنچه میگذرد، میانجامد و آخرین رشتهها را هم میگسلاند. ارز واسطه مبادله کالا بین دو «جامعه توليدي اقتصادی» مجزا داراي بازار آزاد است و از جمله عواملی که در تعیین قیمت ارز موثر است عبارتند از ۱ ـ قیمت مواد اولیه ۲ ـ متوسط ساعت کار اجتماعی لازم برای تولید کالا در اقتصاد دو کشور و این هر دو تحت تأثیر تراز (سطح) ابزار و در واقع فنآوری جامعه است. بنابراین دستمزدها و سطح رفاهیت قابل دسترس هم تحت تأثیر فنآوری جامعه است. مثال بزنیم اگر در سطح فنآوری (تکنولوژی) بنگلادش در هر ساعت کار کارگر ماهر، سه مداد و در هند در هر ساعت کار، صد مداد تولید شود چنين نتیجه گرفته میشود: الف ـ سطح رفاهیت مردم هند دستكم چند برابر سطح رفاهیت مردم بنگلادش میتواند باشد. ب ـ انباشت سرمایه و رشد جامعه هند چند برابر سریعتر از بنگلادش است. ج ـ اگر بنگلادش و هند بخواهند وارد بازار جهانی شوند و اگر فرض کنیم مداد بنگلادش با وجود پایین بودن سطح فنآوری دارای کیفیت مداد هندی باشد[۵] ـ باید قیمت ارز چنان تعیین گردد که قیمت هر مداد، هر دو جامعه اقتصادي در یک بازار واحد (جهانی) یکی باشد (در نتیجه دستمزد يك ساعت مفيد صد کارگر بنگلادشی به ارز معادل ۳ کارگر هندی میشود). دستمزد و بهاي ارز را در دو كشور كه توليد صنعتي و بازار ارز دارند نميتوان بدون توجه به تراز ابزار تعيين كرد در غير اين صورت به بحران ميانجامد همان بحراني كه يونان و بعضي ديگر كشورها گرفتارند. اگر ما كشور صنعتي بوديم يا بخواهيم صنعتي شويم يعني از محل توليد و كار زندگي كنيم در آن صورت و در ارتباط با توليد جهاني قيمت ارز و دستمزد كارگر قابل تخمين است. بعضی کشورهاي صنعتي با پایین نگه داشتن دستمزد، اجازه میدهند که به بهای استثمار کارگر خود، بر صادرات بیافزایند و از این طریق سرمایه پیشرفت خود را فراهم کنند. چین از این قبیل بود. حال که رشد متناسبی یافته است، جامعه صنعتی جهان از آن کشور خواسته که بر مصرف خود بیافزاید و از صادرات کم کرده و واردات را افزایش دهد، چين بجای دستکاری در نرخ ارز بر دستمزد کارگران افزود در حالیکه ۱۵ سال بود که دستمزدها را ثابت نگه داشته بود. مالزی در بحران چندین سال پیش ارز را بالا نبرد و دستمزدها را ۱۵ درصد کاهش داد و رومانی در بحران اخیر دستمزدها را ۲۵ درصد کاست و صنایع بزرگ امریکا ۲۵ درصد از دستمزدها کاستند و فرانسه، اسپانیا، یونان و ایرلند از هزینه رفاهی کاستند.[۶] ـ اینجا دو نکته جدید و اساسی را باید متذکر شویم: ۱ ـ رهبران اقتصادی و در رابطه تعادلی میان جوامع صنعتي، به دستمزدها و کم و زیاد کردن هزینههای رفاهی میپردازند، نرخ ارز را دستکاری نمیکنند. ۲ ـ فرض ماركس بر این بود که در یک جامعه جنگ میان کارگران و کارفرمایان است و یکی میخواهد دیگری را استثمار کند و کارگران جهان باید متحد شوند، اما امروز جنگ اقتصادی میان جوامع است و جامعهای بازی را میبرد و پیش میافتد که کارگر و کارفرما با هم بسازند ـ بجای اینکه روابط مبارزهجویانه را در داخل کشور ببینیم باید در ارتباط جهانی ببینیم و ابزار آن هم ارتقاي فنآوری است.[۷] داستان هند و بنگلادش را گسترش دهیم و تكرار كنيم ـ ما مداد را مثال زدیم ـ اما در جهان امروز بیش از صد هزار نوع کالا تولید میشود و هیچ کشور صنعتي بازار آزاد نمیتواند با کمتر از ده هزار نوع کالای تولید داخلی، زندگی کند. مثال مداد را در مورد همه این ده هزار نوع كالا تعمیم دهید با پذیرش این نکته که سطح فنآوری یک جامعه برای تمام تولیدات آن یکسان است (اگر فنآوری بومی شده باشد). نتیجه میگیریم. ۱ ـ دستمزد صد کارگر بنگلادشی مساوی دستمزد سه کارگر هندی میشود و بنگلادش اگر بخواهد پیشرفت کند باید مصرف را محدودتر از توان تولید خود بکند. بطور مثال دستمزد ۱۲۰ کارگر بنگلادشی مساوی دستمزد سه کارگر هندی بشود و بنگلادش بتواند مداد بیشتری بفروشد و مازاد را برای توليد فنآوری و خريد ماشین آلات تولیدی ذخیره کند تا تراز ابزار خود را بالا برد ـ کاری که چین، هند و برزيل کردند و يونان و پرتغال نكردند و بدهي روي دست خود گذاشتند[۸] ـ البته چون تولید آنها با مدیریت بخش خصوصی است این ذخیره هم در حساب بخش خصوصی متمرکز میشود. ۲ ـ اگر گنجی از آسمان برسد (نفت ـ مس ـ روی ـ ...) در اینصورت دو روش کار ممکن است. يكم ـ این پول را به کارگران بعنوان دستمزد بدهند و همه ساله به دستمزدها بیافزایند در اینصورت قیمت مداد بنگلادش چند برابر قیمت مداد هندی میشود ـ واردات فزونی میگیرد و با هیچ تشویقی نمیتوان مداد صادر کرد حتی مداد داخلی را در داخل مصرف کرد ـ تولید مداد تعطیل میگردد. اين همان اقتصاد نفتي است. دوم ـ این پول را دستمزد ندهند بلکه به آن ذخیره که در بند ۱ گفتیم و مربوط به بخش خصوصی است و با برنامهریزی دقیق براي رشد صنعت، تزریق کنند. سوم ـ در کشورهایی که تکنولوژی پائين دارند، برنامهریزی پیشرفت و صنعتی شدن بالا بردن سطح تكنولوژي است كه باید با دقت زیاد و با سازمانی دقیق و مباشرت بخش خصوصی انجام شود و رسیدن به سطح متوسط فنآوری جهانی شاید چند دهه به طول انجامد و ریاضت میخواهد. ۴ ـ ما روش يكم را در مورد همه کالاها و خدمات برگزیدهایم و اقتصادی فراهم آوردهایم که آن را اقتصاد دلالی نامیدیم (توضیح این نامگذاری خارج از حوصله این نوشته است) و چون پول در دست دولت است بطور طبيعي نظام رانتي هم بر روابط دلالي افزوده ميشود. یک شبه و حتی یک دو سال نمیتوان نظام اقتصادی را آنهم بدون برنامهریزی وسیع تغییر داد. ۵ ـ مهمترین مشکل این است که حکومتمداران ما و رهبران اجتماعي مخالف، به تولید به عنوان محور پیشرفت یک جامعه نمیاندیشيدند. رونق صنعت تنها به كمك نرخ ارز ـ دستمزد يا ماليات ممكن نيست و بايد كل نظام اقتصادي متحول گردد و نظام اقتصادي ـ اجتماعي ديگري از درون نظام كنوني زائيده شود و مقدم بر تمام كوششها و مشكلترين آن تبديل نظام فكري رهبران سياسي و اجتماعي است و گفتمان اقتصادي وارد گفتگوهاي اجتماعي گردد.
تا همین گذشته نزدیک که روابط اقتصادی در محدوده ملی کشورها بود ـ در کشورهای پیشرفته صنتعی، دولت از مالیاتی که از صنایع سودده میگرفت به چند بخش محدود از تولید و بطور عمده صنایع غذایی یا خدمات، کمک میکرد که به آن یارانه میگفتند ـ لکن اقتصاد در گسترش فضائی بازار مشترک و سپس تجارت جهانی، محدوده ملی را درهم ریخت و این فعالیت سوبسیدی (یارانهای) که جدا از سیستم درهم تافته تولید صنعتی و زائدهای مخل بر اقتصاد بود برچیده شد و حمایت از کارگران و لایههای کمدرآمد به خود سیستم واگذار گردید. دولت نه مالیاتی برای این امر میگیرد و نه یارانهای میدهد. اما این اقدام با شورشها و نارضايتيها مواجه شد. در ايران مدت زماني طولاني، يارانه در مورد نان وجود داشت و دولت از كشاورزان گندم را ارزان ميخريد و به نانوائيها ميداد و در واقع يك نوع ماليات سنگين به توليد گندم و يارانه به مردم شهرها بود و گندمكاري به تدريج افت كرد و با افزايش جمعيت، كمبود به وجود آورد. هنگامي كه درآمد نفت افزوده شد، دولت ناچار گندم وارد كرد (با توجه به نرخ ارز) ارزانتر ميفروخت و تفاوت را از پول نفت ميداد. گروهي خيرانديش گفتند: اين روش را در مورد گندمكار ايراني هم بكار بريم و كشت گندم رونق گرفت ـ از اين زمان به بعد، ديگر نان يارانه نداشت و نان مردم با پول نفت تامين ميشد ـ يارانه هنگامي است كه از محل ماليات بر توليدكنندگان تامين گردد كه فشار بر توليد ميآورد. دولت فرانسه خود پولي ندارد و درآمد آن از ماليات است. هنگامي كه اقتصادها در سطح ملي بود از مالياتي كه از كمپانيهاي با فنآوري پيشرفته ميگرفت به صنايعي كه در ماهيت خود نميتوانستند فنآوري پيشرفته را بكار گيرند يارانه ميداد ـ يا به مردم يارانه ميداد تا اين توليدات را بخرند. هنگامي كه مرزهاي اقتصادي باز شد ـ بازار مشترك و سپس اقتصاد جهاني مطرح شد. فرانسه توانست ارباس بيشتري بفروشد (به امريكا و در همسايگي بوئينگ هواپيما فروخت) و بر ثروت جامعه افزود. بخشي از كارگران توليد يارانهاي به صنايع ارباس و صدها امثال آن (موبايل ـ كامپيوتر و غيره)رفتند و برخي در بخش خدمات مشغول شدند و صنايع محتاج يارانه تعطيل گرديد. فرانسه ماليات صنايع پيشرفته و يارانه صنايع كمدرآمد را قطع كرد. منشأ يارانه، ماليات بر توليداست كه با حذف آن توليد يعني ثروت جامعه افزوده ميشود و این به معنای ندادن كمك به مردم نيست. درآمد ما از نفت و مس و آهن و روي و غيره است كه مردم و ثروت در دست دولت به عنوان "مادرخرج" است و بخشي از آن را به شكل دستمزد به مردم يعني صاحبان اين ثروت ميدادو بخشي را به طور مستقيم ماشينآلات ميخريد (بطور مثال كارخانه برق و يا ماشينآلات عمراني). اين پول يارانه نيست. اگر حذف شود مردم از كجا بدهند. محل درآمدي وجود ندارد و توليد داخلي، حدود ده درصد درآمد مملكت را تامين مي كند و اگر نفت و معادن ديگر نباشد، زندگي كه ما ميتوانيم براي خود تدارك كنيم اگر پايينتر از افغانستان نباشد بالاتر هم نيست و زندگي خواهد خوابيد. توضيح اين نكته لازم است كه اگر دوران شاه اقتصاد ما به كمك نفت ميگذشت براي آن بود كه: ۱ ـ جمعيت بسيار كم بود: در ۱۳۳۲ جمعيت حدود ۲۵ ميليون نفر بود و در سال ۵۷ به ۳۵ ميليون رسيده بود. ۲ ـ درصد مصرفكننده كم بود در آن دوران از ۳۰ درصد جمعيت بيشتر نبود اما اكنون متجاوز از ۸۰ درصد است. ۳ ـ گرچه درآمد نفت به دلار افزوده شده است لكن توان خريد يك دلار هم كاهش يافته است. ۴ ـ كالاهايي كه امروز در سبد مصرف روزانه است آن هنگام در جهان وجود نداشت. ماهواره، موبايل، ماكرووي و همچنين كالاهايي مانند آبگرمكن، اتومبيل و يخچال و حتي اجاقگاز كالاي لوكس بودند و به يك ضرورت تبديل نشده بودند. ۵ ـ در شهرهاي بزرگ متوسط هزينههاي عمومي به ازاء يك فرد افزوده ميشود مانند پست، پليس، حملونقل، بهداشت به ازاء يك فرد گرانتر ميشود. ۶ ـ اما بهرحال در آن دوران در حاشيه شهرها، شهر بزرگي از حلبيآبادها و كارتنآبادها و زورآبادها با نظامهاي ارزش خاص خود به وجود آمد كه وجود و خطرات آن بسيار دير درك شد و در جستجوي راهحل، ابتدا به فعاليتهاي متداول اداري متوسل شدند و در اواخر به آمارگيري و شناخت وسعت آن پرداختند اما قبل از يافتن راهحل نظام سقوط كرد و جوانان اين زورآبادها و كارتنآبادها در انقلاب و وقايع بعد از آن نقش يافتند كه خود گفتار ديگري ميطلبد.
به قول پوپر در كتاب جامعه باز و دشمنانش ـ جامعه توتاليتر يك طائفهگرائي امروزي است. به بيان ديگر: درچنین جامعهای اقتدار حكومت و قدرت اقتصادي و رهبري ايدهاولوژي، وحدت يافته و در دست يك رهبر فرهمند، خان يا خليفه بزرگ قرار گيرد. اقتصاد نفتي در ذات خود يك اقتصاد جباريت است زيرا اقتدار حكومت و توان اقتصادي در دست دولت است. این در حكومت هيتلر،استالين و مائوتسهتنگ اتفاق افتاد. اما در هر سه اين جوامع معاش مردم در ساختار اقتصاد صنعتي و مربوط به مهارت و كارآئي مردم و رضايت اقتصادي آنان بود و رهبران از نظر مالي و غيره پاك و منزه بودند و انباشت سرمايه ناشي از فشار حكومت و كار زياد و مصرف كم بود ـ هنگامي كه پس از استالين و مائوتسه تنگ فشار برداشته شد، انباشت سرمايه ناممكن و اقتصاداز رشد بازايستاد و حكومت درهم شكست. اما در جباريت، ثروت مملكت بادآورده و ناشي از كار و نظام اقتصادي نيست و لزوم كارآئي كارگر و پاك و منزه بودن رهبران ندارد و فشار براي نظم و كار بيشتر و رشد صنعتي نيست. محمدرضا شاه رهبر فرهمند نبود و نميتوانست توتاليتر بشود اما عربستان و بحرين و ديگر كشورهاي نفتخيز خليجفارس نه تنها اين سه قدرت متمركزاند بلكه معاش مردم هم در دست خليفه است ـ اين مساله در كويت و امارات كه مردم از يك طائفهاند به چشم نميآيد ولي در عربستان و بحرين سهم اساسي درآمد نصيب طائفه حاكم است ـ در عربستان، تنها طائفه سعودي و معتقدان به مذهب وهابي بهرهمنداند و بخصوص شيعيان در فقر كاملاند هم در عربستان و هم در بحرين خطر قيام محرومان وجود دارد.
در ايران هم تمام درآمد و قدرت حكومت و ايدهاولوژي رسمي در يك نفر متمركز است. البته معتقدين به ايدئولوژي رسمي بطور مرتب در كاهش است اما معاش مردم در دست رهبر است. يعني صدقهاي است كه به مردم ميدهد. حكومت نام سهم مردم از درآمد نفت را يارانه گذاشته است و نميگويد ميخواهد حذف كند بلكه ميخواهد هدفمند كند و مانند عربستان و بحرين ـ پس از دهكهاي دهم و نهم اجتماعي فقط اهل خانه و طائفه حكومت از آن بهرهمند گردند ـ اين سر و صداها كه پول يارانه كافي نيست براي آمادگي مردم در حذف غيرخوديها از اين مزاياست اما شدت آن در حدي است كه به انفجار خواهد انجاميد. خارجيها سخن از محروم بودن بهاييهادارند و خبر ندارند كه به زودي گروه كثيري از شيعههاهم حذف خواهند شد. تبديل اقتصاد دلالي به اقتصاد صنعتي در نظام سياسي و اقتصادي كنوني ممكن نيست زيرا وابستگان به حكومت طعم درآمد كلان و آسان را چشيدهاند و حاضر نيستند پاي در فضاي پرتنش و پر زحمت و پر خطر صنعت بگذارند و چون كارگر صنعتي هم ندارند تبليغات چپها هم كم تاثير است ـ هم اكنون با واگذاري اتوبوسها به رانندگان، جنبه دستمزد بگيري كارگران شركت واحد اتوبوسراني را از ميان بردهاند بنابراين اتحاديه كارگران آنها به شركت تعاوني تبديل شده است در حاليكه از پايه كارگران آنجا توليدكننده نبودند و خدماتي بودند و این در نظام اقتصادي ماركس نميگنجد. از طرف ديگر نظام حاضر نيست بخشي از اقتصاد را به غيرخوديها بدهد و با راهاندازي صنعت يك گروه غيرخودي رادر قدرت اقتصادي شريك كند و كارگر توليدي دردسرساز پرورش دهد.
[۲] . مجله چشمانداز شماره ۶۴ آبان و آذر ۱۳۸۹ ـ صفحه ۶۵ مقاله: تأثیر نفت بر جایگاه دموکراسی در ایران. [۳] . در استقرار نظام مصرفي بدون توليد پس از ۲۸ مرداد ـ بانك جهاني نقش اساسي را داشت ـ به خاطرات ابتهاج مراجعه شود. [۴] . اينك كه چين و هند و تركيه در مقابل نفت ارز معتبر نميدهند اين دلار حذف شده است و در مقابل نفتي كه دولت به آنها ميدهد (كه البته اين نفت را به وسيله شركتهاي سپاه ساخته ميدهند) هيئتي مركب از ۵۰ تا ۷۰ نفر از تجار ميروند و كالا وارد ميكنند و بهاي اين كالا را از طريق شركتهاي فروشنده نفت به دولت ميدهند. [۵] . مهارت کارگر، بخشی از فنآوری است. ممکن است کارگر با فنآوری پایین زحمت بیشتری بکشد ولی بهرحال مهارت کارگر کشور پیشرفته را ندارد. [۶]. كشور ما چون توليد و صادرات توليدي ندارد و زندگي با پول نفت ميگردد، ميتوان دستمزدها را در سال از يك درصد تا صد درصد تغيير داد. [۷] . كتاب بيانيه جامعه بينالمللي به قلم دكتر خنجي اين مساله را روشن بيان كرده است. [۸] . يك در هزار افزايش و كاهش دستمزد حساب و كتاب منطقي دارد و بايد توان توليد هم در آن لحاظ گردد. محتوای یادداشتها لزوماً دیدگاه جرس نیست. |
دین تو را در پی آرایشـــــــــــند Posted: 27 Jun 2012 08:46 AM PDT احمد اسلامدوست
محتوای یادداشتها لزوماً دیدگاه جرس نیست. |
Posted: 27 Jun 2012 08:46 AM PDT امید صفی اگر برای مسلمان ها خداوند مرکز هستی است، این محمد (ص) است که راه رسیدن به مرکز را روشن می کند. محمد همچنان حاضر و جداییناپذیر میماند.
بشارت مسیح را بر فقرا فروخوان، دلشکستگان را التیام بخش، اسیران را آزاد کن، بصیرت را به نابینایان عطا کن و آنهایی را که تحت ستم هستند آزاد کن. (لوقا: ۱۸:۴) هر دو بیان به عیسی (ع) نسبت داده می شود، ولی بدو ن تردید هر دو تأثیرات به شدت متفاوتی بر جا می گذارند. شگفتآور نیست که هر دو خاطراتی متفاوت را نزد اجتماع مسیحیان زنده میکنند: یکی ادعای انحصاری در اختیار داشتن حقیقت، و دیگری دعوی رستگاری و امید دارد. چنین نگاهی در مورد محمد (ص) و کسانی که خاطرات وی را زنده نگاه می دارند نیز صدق می کند. نوع رابطه خود با محمد (ص) را برای من بازگو کن تا بگویم چگونه مسلمانی هستی. آیا مسلمانان خود را قبل از هر چیز پیرو "آیه شمشیر" می دانند، یا ما پیرو پیامبری هستیم که به عنوان منبع رحمت و بخشندگی، نه فقط برای این جهان بلکه برای همه جهان های موجود، مبعوث شد؟ زیرا این معنی لفظی واژه قرآنی مورد استفاده در خصوص پیامبر است، رحمة للعالمین، رحمتی برای همه عالم ها- بصورت جمع. (سوره انبیاء، آیه۱۰۷) لذا باید پرسید امروز مسلمانان در ارتباط با پیامبر چه موضعی دارند؟ مسلمانان در دوران پس از یازده سپتامبر معمولاٌ آیه ای از قرآن را مطرح می کنند که در آن اجتماع مسلمین به عنوان امت وسط (به معنای "اجتماع میانی،" و یا اجتماع میانجی) تعریف می شود: و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد. ( سوره بقره، آیه ۱۴۳) این آیه در این روزها توسط مسلمان ها بدین معنی پذیرفته می شود که مسلمان ها با پرهیز از افراط ها ذاتاٌ به "راه میانی" جذب می شوند، یعنی به معنای واقعی کلمه، میانه رو هستند. بطور تاریخی بسیاری از مفسران قرآن این آیه را اینگونه تفسیر کرده اند که اجتماع مسلمانان در رفتارش نسبت به نوع بشر با خصوصیت عدالت شناخته می شود، یعنی اجتماع حضرت محمد (ص) اجتماعی عادل خواهد بود. ولی طبری یکی از مفسرین نامدار قرآن قرن دهم، یک قرائت بدیع ارائه کرده است: اگر مسلمان ها امت "وسط" هستند بدین دلیل است که آنها بین جهان و محمد (ص) قرار گرفته اند. به عبارت دیگر، وظیفه مسلمان ها تسلیم پیام محمد (ص) به دنیا است، همانطوری که پیامبر بین مسلمان ها و وحی قرار داشت. اگر مسلمان ها می خواهند ارزش نام "مردم محمد (ص)" را داشته باشند، اگر می خواهیم صفت "محمدی" معنی دار باشد، آنگاه بر مسلمین است که خصوصیات رحمت و عدالت را که پیامبر تجسم کامل آنها بود، در خود متبلور کنند. اگر قرار است که "مسلمان" صرفاٌ یک اسم تخصیص یافته تاریخی و یا یک برچسب تمدنی نباشد، بلکه نشانه معنوی کسانی باشد که در آرزوی تعالی به سوی اخلاق محمد (ص) هستند، آنگاه حیاتی است که این مجموعه از بشریت با رجوع به "نمونه دوست داشتنی" که پیامبر به ودیعه گذاشت، زندگی کنند (قرآن، سوره احزاب، آیه ۲۱). نقل شده که ابوالعباس المرسی، که مرشدی معنوی بود، گفته است "به خدا اگر فرستاده خداوند به اندازه یک چشم بهم زدن از من غایب شود، خود را در جمع مسلمان ها به حساب نمی آوردم."[1] برای مسلمان هایی همچون وی محمد (ص) صرفاٌ یک شخصیت تاریخی متعلق به گذشته نبود، بلکه یک واقعیت موجود بود که زندگی های معنوی آنها را همینجا و هم اکنون نورانی میکرد. اگر مسلمان ها از حقیقت محمد، نور محمد، شیوه محمد خارج شوند، آنها شایستگی حضور در بین ملت محمد را ندارند. عضوی از ملت محمد محسوب شدن امری ژنتیک یا ارثیه تمدنی نیست، بلکه یک مسئولیت معنوی و افتخاری است که هر نسل بایستی در رسیدن به آن کوشش کند. جنبه هایی از این ارتباط با روح همیشه حاضر پیامبرگونه حتی در مناسک روزانه مسلمان ها نمایان است. اگرچه تفاوت های اندکی در نماز های روزانه مسلمان ها دیده می شود، مسلمان های شیعه نمازهای خود را با تقدیم سلام هایی خاتمه می دهند: سلام بر تو ای پیامبر! سلام و برکات خدا بر تو باد سلام بر ما نمازگزاران و بر تمام بندگان خوب خدا سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد محققین مسلمان در طول قرون تبیین های بسیاری در خصوص این دعا ارائه کرده اند. بعنوان مثال برخی در این فکر بوده اند که شاید سلام جمعی در خط آخر اشاره به جمع شدن فرشتگان در هنگام نماز مؤمنین است. ولی احتمالاٌ جالب ترین، و برخی اوقات مجادله انگیزترین، بحث ها در مورد سلام اول بوده است: فرستادن سلام و دعای مستقیم به پیامبر در پایان نمازهای یومیه چه معنایی دارد؟ حداقل برای برخی از مسلمان ها این خود نشانه دیگری است که پیامبر در طول نماز با آنها حضور دارد. آیا قرآن اشاره نمی کند که پیامبر به عنوان گواهی برای اجتماعش است؟ اى پيامبر ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم، و دعوتكننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناك.(قرآن، سوره احزاب، آیه های ۴۵و ۴۶) یکی از پیروان محمد (ص) گفته است که هنگام ورود پیامبر به مدینه کل شهر نورانی گردید. روزی که محمد (ص) از دنیا رفت کل شهر را تاریکی فرا گرفت.[2] چه این روایت ها را تحت اللفظی و یا نمادین بدانیم (یا هردو!)، آنها محوری بودن حضور پیامبر را برای مسلمان ها مشخص می کند. با زنده نگاه داشتن یاد محمد (ص) است که نور محمد با ملت محمد جاودان می شود. دین اسلام همیشه بر یک شهادت دو بخشی از اعتقاد متکی بوده است: تنها یک خدای مطلق، جهانی و رحمان برای کل خلقت وجود دارد (لااله الا الله)، و اینکه محمد فرستاده خداوند است. صرفاٌ کفایت نمی کند که شهادت دهیم خدایی وجود دارد. بلکه همچنین باید اعلام کرد که خدا چگونه با بشریت ارتباط پیدا می کند. برای مسلمانان وحی الهی از طریق محمد (ص) نازل می شود، و زندگی او خود اولین تفسیر قرآن است. "و محمد فرستاده اوست" : و محمد رسول الله. به همین دلیل است که در قرآن خداوند و فرشتگان محمد را دعا می کنند. امت محمد غیر از آن انجام نداده اند. خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد. (قرآن، سوره احزاب، آیه ۵۶) اگر برای مسلمان ها خداوند مرکز هستی است، این محمد (ص) است که راه رسیدن به مرکز را روشن می کند. محمد همچنان حاضر و جداییناپذیر میماند. ۱ نقل قول اصلی در کتاب لطائف المنن اثر ابن عطاءالله (ص ۱۶۹، چاپ ۱۹۷۴، گردآوری عبدالحلیم محمود) آمده است. نقل شده در Dreams, Sufism and Sainthood: The Visionary Career of Muhammad al-Zawawi. p. 212.,Jonathan Katz ۲ نقل قول و ترجمه از امام زید شاکر Imam Zaid Shakir,“The Blessed Mawlid”, http://www.zaytuna.org/seasonsjournal/seasons6/2-4Final_Mawlid.pdf محتوای یادداشتها لزوماً دیدگاه جرس نیست.
|
اختلاس۶۰ میلیارد تومانی در صدا و سیما Posted: 27 Jun 2012 07:23 AM PDT دخالت سه مدیر ارشد تلویزیون در اختلاس جـــرس: گزارش های دریافتی از منابع کاملا موثق حاکی است، یک اختلاس ۶۰ میلیارد تومانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی کشف شده است.
|
برگزاری مراسم بزرگداشت سحابیها و هدی صابر در بوشهر Posted: 27 Jun 2012 07:23 AM PDT جـــرس: مراسم بزرگداشت سالگرد درگذشت مهندس عزتالله سحابی و شهادت هاله سحابی و هدی صابر در بوشهر برگزار شد.
|
کاهش ۳۰ درصدی صادرات نفت ایران Posted: 27 Jun 2012 06:59 AM PDT جـــرس: کمتر از یک هفته پیش از آغاز تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در کنفرانس انرژی مسکو گفت که ایران "به خاطر تعمیرات در مخازن و میادین نفتی که از هفته آینده آغاز میشود"، ممکن است صادرات نفت خود را "۲۰ تا ۳۰ درصد" کاهش دهد.
|
بهشتی: بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ به تمرکز بیشتر قدرت و کاهش پاسخگویی انجامید Posted: 27 Jun 2012 06:38 AM PDT جـــرس: سید علیرضا حسینی بهشتی فرزند شهید بهشتی می گوید: بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ بخاطر غلبه نگاه پراگماتیستی و عملگرایانه به مشکلات قانون ۱۳۵۸، در مجموع یک گام به عقب بود و نه به جلو.
|
تعلیق فعالیت فدراسیون قایقرانی ایران Posted: 27 Jun 2012 06:03 AM PDT در پی تداوم دخالت دولت در امر ورزش جـــرس: فدراسیون جهانی قایقرانی در نامه ای برای وزیر ورزش و جوانان ایران از تعلیق فعالیت های فدراسیون قایقرانی ایران خبر داد.
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |