جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


وزارت خارجه روسیه: اظهارات لاوروف علیه آمریکا ‘خطا در ترجمه فارسی بود

Posted: 14 Jun 2012 06:16 AM PDT

جـــرس: وزارت خارجه روسیه اظهارات منتسب به وزیر خارجه آن کشور در مورد کمک تسلیحاتی آمریکا به مخالفان حکومت سوریه را به اشتباه در ترجمه فارسی نسبت داده و تکذیب کرده است.


به گزارش بی بی سی، روز پنجشنبه، ٢٥ خرداد (١٤ ژوئن)، وزارت خارجه روسیه با انتشار بیانیه ای این گزارش ها را تکذیب کرد که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، گفته است که آمریکا اسلحه در اختیار گروه هایی قرار می دهد که از آنها علیه دولت سوریه استفاده می کنند.


روز گذشته، لاوروف که به تهران سفر کرده بود، در یک نشست خبری با علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران شرکت کرد و برخی از سئوالاتی که در آن نشست مطرح شد، به موضعگیری روسیه در قبال بحران سیاسی سوریه ارتباط داشت.


از آقای لاوروف سئوال شد که واکنش او به اتهامات دولت آمریکا در موردکمک تسلیحاتی روسیه به حکومت سوریه برای سرکوب معترضان در این کشور چیست؟


لاوروف گفت: "ما هیچگونه سلاح خلاف مقررات بین المللی به سوریه تحویل نداده ایم؛ بر خلاف ایالات متحده که به مخالفان دولت سوریه اسلحه هایی می دهد که می توان از آنها برای مبارزه با دولت سوریه استفاده کرد."


وزارت خارجه روسیه در اطلاعیه خود با تکذیب چنین اظهاراتی، گفته است که جملات منتسب به آقای لاوروف در مورد کمک تسلیحاتی آمریکا به مخالفان حکومت سوریه ناشی از "خطا در ترجمه فارسی" بوده و مقامات وزارت خارجه روسیه برای رفع این اشتباه، متن اصلی سخنان او را کوتاه مدتی پس از این نشست، به صورت مکتوب در اختیار رسانه ها قرار دادند.


در این اطلاعیه آمده است که آقای لاوروف در سخنان خود، با انتفاد از موضعگیری آمریکا علیه تحویل اسلحه روسی به سوریه، صرفا گفت که این انتقاد در حالی مطرح می شود که آمریکا نیز خود به کشورهای مختلف از جمله کشورهای منطقه اسلحه می فروشد.
براساس این اطلاعیه، وزیر خارجه روسیه گفته بود "ما به سوریه یا کشورهای دیگر اسلحه ای تحویل نمی دهیم که بتوان در مقابله با تظاهرات مسالمت آمیز غیرنظامیان به کار برد."


انعکاس بین المللی
اظهارات آقای لاوروف در مورد کمک تسلیحاتی آمریکا به مخالفان بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، واکنش تند و خشم آلود مقامات آمریکایی را در پی آورد.


هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، در یک نشست خبری در هند تاکید کرد که ایالات متحده هیچگونه اسلحه ای در اختیار مخالفان حکومت سوریه قرار نداده و تنها اقدام عملی آمریکا در جریان بحران سیاسی آن کشور، کمک بشردوستانه به مردم سوریه بوده است.
پیشتر، وزیر خارجه آمریکا، با اشاره به اینکه ارتش سوریه از تجهیزات سنگین ساخت روسیه برای عملیات زمینی و هوایی در مناطق شهری استفاده می کنند، گفته بود که روسیه اخیرا تعدادی هلی کوپتر توپدار از همان نوعی را برای سوریه ارسال کرده که در حمله هوایی به مناطق مسکونی به کار رفته است.


روز پنجشنبه ایرنا، خبرگزرای رسمی دولت نیز توضیح وزارت خارجه روسیه در مورد سخنان آقای لاوروف در نشست خبری تهران را با عنوان "روسیه خبرگزاری های غربی را به تحریف اظهارات لاوروف در تهران متهم کرد" انتشار داد.


ایرنا به نقل از تکذیبیه وزارت خارجه روسیه نوشت "تعدادی از خبرگزاری های غربی با استفاده از ترجمه نادرست، اظهارات وزیر امور خارجه روسیه درباره سوریه در کنفرانس مطبوعاتی تهران را تحریف کردند."


اظهارات منتسب به سرگئی لاوروف در روز گذشته به طور گسترده در سطح بین المللی مخابره شد و به شکلی بارز در رسانه های خبری ایران انعکاس یافت.


روز گذشته، خبرگزاری ایرنا به نقل از آقای لاوروف نوشت که "ما به هیچ عنوان حقوق بین المللی را نقض نمی كنیم برخلاف آمریكا كه اسلحه در اختیار مخالفین سوریه قرار می دهد كه می توان از آنها علیه دولت استفاده كرد" و برخی دیگر از خبرگزاری های داخلی ایران، مانند ایسنا، مهر و ایلنا اتهام علیه آمریکا در مورد تحویل اسلحه به مخالفان حکومت سوریه را گزارش کرده و در مواردی به عنوان تیتر گزارش های خود، به کاربردند.


گزارش حاکی از اینکه وزیر خارجه روسیه برای نخستین بار دولت آمریکا به طور مستقیم به مقابله تسلیحاتی با حکومت سوریه متهم کرده، به انتشار تفسیرها و اظهارنظرهای گوناگون در شماری از رسانه های خارجی نیز منجر شد.


برخی از مفسران این اظهارات را به تشدید اختلاف بین آمریکا و روسیه تعبیر کردند و حتی آن را نشانه آغاز نوعی جنگ سرد بین دو کشور دانستند.
 

برای شریفِ صابر

Posted: 14 Jun 2012 06:04 AM PDT

نسیم نوروزی


صد سالی دورتر، چندصد سالی ، مثل نگاتیوهای کهنه ی رنگ رفته، صحنه ای از جلوی چشمم میگذرد. آن هنگام که خانواده های ایران ، درخراسان یا جایی که خاطرم نیست ، هنگام پیچیدن این شایعه که حاکم مغول شهر قرار است فردا از دختران ِ‌ایرانی برای حرمسرایش زن بستاند، تصمیمی شبانه گرفتند:‌ آنها تمامی دختران باکره را شبانه عقد کردند تا دختری برای حاکم نماند. فردای آن روز ، حاکم که خبردار شد، تمامی دختران را قتل عام کرد.* 

لرز دختران را روی نگاتیوها، و لرزش پسران را میبینم. نمیدانم فردای آن روز چه شد. نمیدانم مردم جنگیدند؟‌یا حاکم دنیا را برایشان تنگ تر کرد؟‌ ‌نمیدانم فردای آن روز و فرداهایش مردم چند رنگ شدند تا بمانند؟‌نمیدانم اگر میجنگیدند و قتل عامها بیشتر میشد از خراسان چه میماند؟‌

نمیدانم فردای آن شب، پدران دختران چه گفتند و مادران چند دخترِ دیگر به دنیا آوردند. نمیدانم مردم به رنگ مغول در آمدند یا مغول به رنگ مردم؟‌ نمیدانم چندین نفر شل زرد پختند و دخترانشان را در پستو نهان کردند و “محافظه کار” شدند؟‌ حتی نمیدانم، فردای آن روز، بچه های کوچکتر روی قطره های خون چکیده بر زمین در خیابان تیله بازی کردند؟

اصلا باید چه میکردند؟‌ مردم خراسان در کنار زعفران و شعر و زندگی، برای نگه داشتن آنچه عزیز میشمردند، شبانه تصمیمی گرفتند . که شبانه باید تصمیمی گرفت.


شریف جان، بعد از کهریزک و ردشدن ماشین از آدمها و هاله و هدی ، روزهاست که دیگر دستانم میلرزد. اما دراین مدت درس خوانده ام، عروسی رفته ام، کار کرده ام . شاید روی قطره های خون ، تیله بازی هم کرده ام. مغزم اما چندین سال است که می لرزد. . من بیرون آمده ام. دستگیر شده ام. آهی کشیده ام که مردم کجایند؟‌ اما حقیقتش را بگویم ، ترجیح میدادم مردم کمتری در خیابان باشند و من باتوم کمتری ببینم. شاید، تنها شاید، مردمانِ نیامده ، زعفران و شعر و زندگی میخواهند. نه کتک میخورند و نه کتکی میزنند.

حکایت ما مثل دختران خراسان است. آنها رویا میخواستند - شخصی ترین و بزرگترین و فردی ترین آرزو- . اما حاکم از آنان یک فاجعه ی جمعی حقیقی ساخت. مثل ما، که جامعه ی سبز میخواستیم و حاکمانمان خون بارانمان کردند. نه آمادگی خونباران شدن داشتیم و نه همه قهرمان بودیم. سبزی میخواستیم و جایی برای نفس کشیدن. و حالا نه تنها هیچ کدام را نداریم ، که هر روز از آنچه داشته ایم کمتر میدهندمان. نان و هوا و قدم زنی.

گاهی دیگران را غرق مشکلاتشان میبینم و آهی میکشم که:‌ای وای من ،‌اینهمه هزینه و اینهمه زندان و این مردمِ فراموشکار. اما هیچ نمیدانم پدر دختری که کنارم نشسته ، چندین بار به او گفته:‌وارد سیاست نشو. شاید پدر رویای تیله بازی برای دخترش در سر دارد و حاضر نیست قطره های خون دخترش را در جنگ با دشمنی که هر روز مثل شانه های ضحاک ماری جدید می زاید ببیند. بارها پدرم گفته که چوب سیاست را خورده و همیشه دیگرانند که برنده میشوند. من گوش نمیکنم.اما من به سختی روزگار میگذارنم. هر روز با خواندن اخبار پیر و پیرتر میشوم. شاید ما، برای ماندمان، احتیاج به یک فراموشی کوتاه مدت داریم. که درد ما، چندهزار ساله است .

بر مردمم خرده نمیگیرم، که به زورِ می و عروسی و جشن، به رقص می آیند و خرقه بازی میکنند.
انگار مردمم ، با فراموشی کوتاه مدت برای جنگیدن با عدو ، همت میخرند.
مرا با عدو عاقبت فرصت است، که از آسمان، مژده ی نصرت است:‌

مغني نواي طرب ساز كن
به قول و غزل قصه آغاز كن

كه بار غمم بر زمين دوخت پاي
به ضرب اصولم بر آور ز جاي

بر هدی چه گذشت؟ در زندان چطور فریاد زد که گویا موهایم یک شبه سفید شدند؟‌

و آخر قصه ی ما، هدی قهرمان است هرچند نیست، و زندانبان منفور است هرچند هست. در آخر قصه ی تلخ دختران باکره، آنچه لبخند بر لبانمان می آورد همتِ شبانه ی مردمان است. و ما هنوز، ‌وارثان زعفران و شعر و زندگی ایم.
من هنوز، میخندم. که ، هنوزم با عدو عاقبت فرصت است.



* نه به خاطر دارم این داستان را کجا خواندم و نه میدانم این اتفاق دقیقا در کجای ایران افتاده. آمیزه ای از واقعیت و خیال.   



محتوای یادداشت‌ها لزوماً دیدگاه جرس نیست.

 

رژیمی که از اسم مرده هم می ترسد

Posted: 14 Jun 2012 05:17 AM PDT

علی اصغر حاج سیدجوادی
تعیین نقطه تاریخی رژیمی که تا مرز تجاوز به پوشش مرد و زن و رنگ و اندازه لباس و اسم و رسم مرده و بازماندگان پیش رفته است، با تاریخ نویسان آینده است 

« سنت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرومانند، سلسله ی خصومت بجنبانند » 

گلستان سعدی، در جدال با مدعی


برادرم شمس الدین حاج سیدجوادی در 20 خرداد 1391 در سن 92 سالگی در تهران چشم از زندگی فروبست؛ برگزاری مجلس ختم او در مسجد سهروردی، در جوار منزل او به دستور مقامات امنیتی رژیم ولایت مطلقه فقیه ممنوع شد؛ اما مقامات امنیتی مقید به حفظ شعائر مذهبی! مجلس ختم را به برگزاری آن در مسجد نور، آن هم به مدت دو ساعت از 2 تا 4 بعدازظهر موکول کردند ؛ در نتیجه خانواده برادرم به برگزاری مراسم سنتی درمنزل مسکونی فقید اکتفا کردند، تا دستور ثانوی مقامات امنیتی چه باشد! به عبارت دیگر آیا ترس رژیم از نام خانوادگی برادرم به درون خانه و حریم خصوصی زندگی او نیز داخل می شود و یا در خارج از خانه او نیز به میزان تعداد افرادی که برای حضور در مجلس خصوصی ترحیم به داخل خانه می روند حساسیت دارد و یا قبلا برای تعداد ورود بستگان و وابستگان به برادرم به خانه او نیز با همسر و فرزند او شرط و شروط بسته اند...؟


در نتیجه رابطه اسم متوفی با برگزاری مراسم ختم او بستگی دارد به رابطه رژیم ولایت مطلقه و مقامات امنیتی آن با اسم متوفی. این رابطه در آن جایی که به ممنوعیت برگزاری مراسم ختم و یا مشروط به تغییر محل برگزاری ختم می شود به ترس رژیم از مراسم متوفی و به انطباق میزان این ترس از اسم متوفی باز می گردد.


طبق نص صریح اصل بیستم از فصل سوم مربوط به "حقوق ملت" در قانون اساسی جمهوری اسلامی :

« همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. »


طبق نص صریح ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر :
 

« احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخله ی خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد، هر کس حق دارد که در مقابل هرگونه مداخله و حملات، مورد حمایت قانون قرار گیرد. »


برادر فقید من مسلمانی معتقد بود و برگزاری مراسم ختم او منطبق با رعایت موازین اسلامی، که حقی از حقوق سنتی مرسوم چندین صدساله اسلامی در حریم زندگی خصوصی مسلمانان است. انتخاب مجلس ختم در مسجد یا در منزل و یا در هر جای مناسب حقی از زمره همان حقوقی است که در اصل بیستم قانون اساسی جمهوری اسلامی یا ماده 12 اعلامیه جهانی حقوق بشر در حوزه حقوق ملت یا حقوق عام انسانی ردیف شده است. اما تجاوز به این حقوق حتی تا مرز انتخاب مجلس برگزاری ختم و میزان وسعت مجلس و تعداد شرکت کنندگان و بسیاری از این شروط و ملاحظات تا مرز ممنوعیت از برگزاری مراسم در حریم خصوصی زندگی متوفی مفهومی در استبداد مطلقه رژیم ولایت فقیه ندارد جز وجود ترس و رعب از مردم در رژیمی که در تار و پود توهم خود نظیر همه استبداد های مطلقه (چین و روسیه در وضع دیروز و امروز خود) خود را هیولایی شکست ناپذیر تصور می کند. این میزان از تجاوز و غلظت ترس رژیم از مردم از ممنوعیت برگزاری ختم تا میزان و اندازه صدای گریه و زاری صاحبان عزا هم به جلو می رود؛


پس سرنوشت رژیمی که از یک "اسم" وابسته به اعتقاد صاحبان اسم می ترسد در حقیقت ترس از آزادی و عدالت اجتماعی؛ ترس از حق حاکمیت مردم؛ ترس از تلاش مردم برای استقرار دولت قانونی و منتخب همراه با آزادی در حق انتخاب اصلح به دور از هرگونه تبعیض جنسی و مذهبی و نژادی و قومی و ایدئولوژیکی است. ترس گرگی است که به گله می زند با سوءاستفاده از اوج انقلابی مردم نسبت به استبداد مطلقه رژیم سلطنت پهلوی با حجاب اسلامی توده های محروم از رشد و بلوغ اجتماعی و سیاسی را با وعده به دنیای آزادی و حکومت مردمی فریب می دهد؛


اما چه گوش کر و چشم کوری دارد این رژیم که در طلسم جادویی تسخیر قدرت رها شده از چنگال استبداد پهلوی و در حرص و ولع غرقه در فساد و عیش و نوش دلارهای بادآورده نفتی؛ از نگاه به سرنوشت بن علی در تونس و قذافی در لیبی و مبارک در مصر و صالح در یمن دیروز و بشار الاسد امروز و محمدرضا پهلوی پریروز و عاقبت فردای خود محروم می شود و به همراه خود همچنان حال و آینده ایران و نسل امروز و فردا و فرداهای وطن ما را به ناکجاآباد تاریخ حواله می دهد. اما سد این سقوط هراسناک جز با سرانگشت بیداری و تحرک انقلابی مردم ایران در چارچوب اتحاد بر اساس حقوق مشترک انسان ها بنیان نمی گیرد ؛ تعیین نقطه تاریخی رژیمی که در قرن 21 تا مرز تجاوز به پوشش مرد و زن و رنگ و اندازه لباس و اسم و رسم مرده و بازماندگان و به میزان و اندازه محل برگزاری مراسم سنتی و وزن مخصوص صدای گریه و ندبه صاحبان عزا و ده ها مراسم و رسوم و کردار و دیدار و رفتار و گفتار و رابطه موجودات زیر سلطه اهریمنی خود پیش رانده است با تاریخ نویسان آینده است به شرط آن که قلمشان به حکم مفتی اعظم و امام امت مسجد و کلیسا و کنیسه و حزب واحد شکسته نشده باشد.


در پایان، این حق طبیعی انسان نیز ناگفته نماند که در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر با این جملات بلیغ منعکس شده است :


« از آن جا که اساسا حقوق انسانی را باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد »


قیام مردم محروم از قانون بر علیه رژیم سفاک ایران همچون قیام شجاعانه مردم سوریه علیه رژیم وحشی بشارالاسد حق قانونی مردم ایران ؛ و پشتیبانی جهانی با هر وسیله از این حق ذاتی انسانی وظیفه همه انسان های آزاد جهان است.
 

محتوای یادداشت‌ها لزوماً دیدگاه جرس نیست.

 

نهضت جاودانه سبز

Posted: 14 Jun 2012 05:17 AM PDT

مسعود بهنود


اینک سه سال می گذرد و چهره های اصلی جنبش دوم خرداد، تشکل های روزنامه نگاران، وکلای دادگستری، زنان و کارگران در زندانند. اما لحظه به لحظه حبس آن ها، جنبش اصلاح طلبانه سبز را زنده و پایدار کرده است. در مقابل، نظام از وحشت آن که سبزها خودی نشان دهند، از هر نوع اجتماعی حتی مسابقات ورزشی وحشت دارد و به هر بهانه آن را لغو می کند. به خانواده کشته شدگان مجال آه نمی دهد، به هواداران سینما اجازه استقبال از اصغر فرهادی نمی دهد مبادا شلوغ شود.

در شهرهایی که بیش از هر زمان دیگری، در خیابان هایشان جوانان خوش ظاهر و خوش نقش در تجلی هستند که در پوشش بی پرواتر از پیش اند، در کشوری که در صفحات جنوب و شمالش عملا منع شنا و حضور زن و مرد برداشته شده و دیگر جوان ها از رقص و آواز در کنار جاده و خیابان هم ابائی ندارند، هر روز هزاران اتومبیل و نیروی مسلح در گردش اند که بهانه شان حجاب و عفت و تهاجم فرهنگی و پائین کشیدن آنتن های ماهواره ای است. ترس از آشکار شدن هواداران جنبش، جمعه ها را از رونق انداخته و جرات آن نیست که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام خطبه بخواند.

زنده بودن جنبشی که برآمده از دوم خرداد و جان گرفته در بیست و دوم خرداد است از خوفی پیداست که در هر کلمه مبلغان جناح راست پیداست. آنان در حالی که جوانان را کشته اند و به بند کشیده اند و از خانه رانده اند اما روزی نیست که به سبزها و اصلاح طلبان دشنام ندهند، سناریوهای جعلی اختلاف بین آن ها منتشر نکنند، از رهبران به بند کشیده شان خبر ساختگی پخش نکنند. و با همین دشنام روزی نیست که جنبش و زنده بودن آن را فریاد نزنند.


من فکر می‌کنم
نیمی از ما
یکبار قطعن مُرده‌ایم
خردادِ ۸۸!
و جنازه‌هامان را
بر دوشِ باد گذاشتند
تا دفنمان کند در گورستانِ فراموشی
من فکر می‌کنم
زندگیِ پس از مرگ هست
مثل ما که پس از آن مُردن دسته‌جمعی
هنوز زنده‌ایم!


آخرین ماه بهار، در نیم قرن گذشته کمی بیشتر از دیگر ماه های سال برای مردم ایران حادثه آفریده، از آن میان روزهائی هست که با کشتار و تبعید همراه بوده و روزهائی شادمانی در پی آورده است. روزهائی در تقویم رسمی حکومت جا دارد و روزهائی فقط در یاد مردمی مانده است که در آن نقش داشته اند و یا هنوز در بندند. اما در روند رو به رشد دموکراسی خواهی، دوم و بیست و دوم خرداد مهم ترین روزهای این ماهند. اولی آغاز جنبش اصلاح طلبی مدرن تاریخ ایران بود و دومی موج دومی که به نهضت سبز مشهور شد. بهانه هر دو نیز انتخابات ریاست جمهوری بود. آیا این معنای خاصی دارد؟

خرداد را، گروهی به سومین روزش می شناسند که یادآور آزادی خرمشهر و بیرون رفتن ارتش عراق از این شهر بزرگ مرزی جنوبی کشور است، که یک چند "خونین شهر" نام گرفت. برخی چهاردهمین روز این ماه را که یادآور درگذشت بنیان گذار جمهوری اسلامی و انتخاب آیت الله خامنه ای به جای اوست به تاثیری که در ادامه حیات جمهوری داشت با اهمیت می دانند.

کتاب های درسی جمهوری اسلامی، از پانزدهمین روز خرداد به عنوان آغاز انقلاب اسلامی نام می برند، روزی که در سال ۱۳۴۲ برای اولین بار نام "حاج روح الله خمینی" همه گیر شد و آن زمانی بود که این استاد منزوی شده و قاطع و اهل سیاست حوزه علمیه در نطقی تند اصلاحات شاه را به نقد کشید و زمانی که وی را دستگیر کردند، مردمانی در بازار تهران شوریدند و چند ده تن از مردم روستای پیشوای ورامین، کفن پوش به تهران ریختند و عده ای از آنان کشته شدند.

سی امین روز خرداد نیز، پس از ۳۱ سال هنوز در خاطر کثیری از مردم ایران جا دارد، روزی که درگیری مسلحانه مجاهدین خلق با نظام آغاز شد. در همان روز عملا اولین رییس جمهور ایران معزول گشت و از آن پس گروه های سیاسی سرکوب شدند و روحانیون پا به عرضه دولتمداری نهادند. و این پایان چهار سال آزادی سیاسی نسبی بود که با انقلاب ضد سلطنتی آغاز شد. فصلی از تاریخ معاصر که در روز سی ام خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد هزاران خانواده را داغدار و مصیب دیده کرد و به یک ادعا نیم میلیون نفر را از کشور راند.

اما با گذشت زمان، سالگرد آزادی خرمشهر نیز، با گذشت سی سال، به سرنوشت روز ۲۱ آذر مبتلا شده که پنجاه سالی در تقویم رسمی کشور روز نجات آذربایجان و روز ارتش نام داشت. سالگردهای نیمه خرداد هم اهمیت خود را نزد توده مردم از دست داده و تنها شیرینی دو روز تعطیلات رسمی بهاری باقی مانده است.

اما دوم خرداد و بیست و دوم خرداد، خون تازه به رگ دارد و به این زودی فراموش شدنی نیست.

اهمیتی که این دو روز خردادی در حافظه تاریخی نسل حاضر ایرانیان یافته از آن روست که هر دو ماجرا، توده مردم و اراده آن ها بود که جنبشی آفرید نه تصمیم حکومتی بود و نه دخالت خارجی، در این هر دو روز تحول خواهان و کسانی که خواستار اصلاحات مسالمت آمیز هستند با رعایت همه آئین ها و قرارهای نظام که گاهی از اصول قانون هم فراتر می رفت، به میدان درآمدند.


دوم خرداد

وقتی اولین نتایج انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۷۶ از پیروزی قاطع و بی سابقه محمد خاتمی خبر داد که بیست میلیون نفر از اصلاح طلبان و تحول خواهان هر صنف و گروه و طبقه ای به او رای داده بودند، اولین کس که پیام این واقعه را شنید رقیب وی علی اکبر ناطق نوری بود که تا یک ماه قبل رییس جمهور حتمی آینده محسوب می شد. اما راست سنتی و هیات موتلفه اسلامی به عنوان مودیان جمهوری اسلامی، نه فقط این انتخاب را به رسمیت نشناختند بلکه از همان لحظه عزم جزم کردند که این "خطای جوانان" را از تاریخ ایران پاک کنند. شب قبل از انتخابات، آیت الله مهدوی کنی، دبیر تشکل پرنفوذ جامعه روحانیت مبارز، اعلام داشت می داند که رای آیت الله خامنه ای به ناطق نوری است.

وقتی حادثه رخ داد آیت الله خامنه ای هم دوم خرداد را "حماسه" خواند و نشانه مردم سالاری و گنجایش مردمی نظام جمهوری اسلامی. او در اولین واکنش - گفته آیت الله مهدوی کنی را نادیده گرفت و - اعلام داشت که حضور سی میلیون نفر را در پای صندوق ها از خدا خواسته بود. اما جناح راست که تا یک هفته قبل با داشتن محمد یزدی در راس قوه قضائیه و ناطق نوری در راس مجلس [دوره پنجم] خود را آماده فتح همه قله های قدرت نظام می دید، از همان لحظات اول نشان داد به این تعارفات مبتلا نیست و قدرت را برای مماشات با رقیب به دست نیاورده است. و همین بود که دوم خرداد یک جنبش شد.

تا پیش از آن که جناح راست، ترور فیزیکی آغاز کند و هر هشت روز یک بحران برای دولت اصلاحات بسازد، دوم خرداد یک انتخابات مردمی بود و مدیران منتخبش هم در داخل چارچوب های معین نظام قصد داشتند تا جامعه را از آسیب های انقلاب و جنگ بپیرایند و بنا به تز سعید حجاریان [که وی را تئوریسین اصلاحات نوشته اند]، بعد از انقلابی گری [هشت سال گروگان گیری و جنگ] و بعد از توسعه اقتصادی [هشت ساله ریاست هاشمی رفسنجانی]، زمان توسعه اجتماعی و سیاسی رسیده بود.

حجاریان به عنوان معاون مرکز مطالعات استراتژیک وقتی اول بار پرونده ای با عنوان نظریه توسعه اجتماعی و سیاسی برای هاشمی رفسنجانی بازگشود، رییس جمهور وقت از او پرسیده بود "آقا سعید این را از خودت در آوردی یا در علم امروز زمینه دارد". از آن پس بود که وزارت اطلاعات به ریاست علی فلاحیان و معاونت سعید امامی ماموریت یافت تا با نخبگانی از هر رشته گفتگو کند و نظر آنان را درباره آینده نظام بپرسد. این بخشی از یک بررسی بود که سرانجام در اختیار رهبران نظام قرار گرفت.

نویسنده این یادداشت را هم، آن زمان بی خبر به "هتل هما" فراخواندند. همه کسانی که به این جلسات خوانده شدند از پیش نمی دانستند که مقصود نه بازجوئی بلکه نظرپرسی است. آن روز سعید امامی در صف آخر حاضران نشسته اما جلسه را هدایت می کرد. ساعتی بعد با کمی خشم پرسید "یعنی ما باور کنیم که شما می روی در انتخابات به آقای ناطق رای می دهی یا آقای ری شهری... آخه مگه ما ... لاالله الا الله ". پاسخم این بود "شما رای مرا نپرسیدید. من که پیداست به آقای خاتمی رای می دهم اما شما پرسیدید کدام را به مصلحت می دانم گفتم آقای ناطق. چون باورم این است که شما تحمل اصلاحات را ندارید. و دیوار را خراب می کنید... منتها بر سر ما."

چهار سال بعد از آن زمانی که جمعی از اعضای وزارت اطلاعات را به اتهام قتل های زنجیره ای به زندان انداختند و سعید امامی در زندان خودکشی کرد، نویسنده این یادداشت در سالن شش آموزشگاه زندان اوین زندانی بود که با مصطفی کاظمی معاون سعید امامی و مهرداد عالیخانی همکارش همبند شده است. مصطفی کاظمی که در زندان وزن از دست داده و نحیف و هراسان خود را قربانی می دید و گمان داشت که بزودی اعدام می شود گفت "دیدید نظرتان درست نبود، ما به زندان افتادیم و کشته دادیم". در پاسخش گفتم "انگار از یاد برده اید که ما هم به زندانیم. خب شما دیگر خیلی تند رفتید. این مقدارش را تصور نکرده بودم".

و این یک گوشه از زخمی بود که اقتدارگرایان راست، در مقابله با رای مردم، بر پیکر جامعه ایران زدند اما بیش از آن که به اصلاح طلبان صدمه برسانند شکافی در دیوار نظام ایجاد کردند. از آن پس در هر تحلیلی نوشته می شود که این نظام هیچ "حماسه" ای و اصلاحاتی را تاب نیاورد. جز سرکوب راهی برای اداره کشور نمی شناسد و جز خودکامگی هیچ راهی را برنمی تابد.

حماسه دوم خرداد، یک سال بعد از تولد خونین شد، ستم دید و جاودانه شد. بغضی شد در گلوی نسلی که با گل و شعر و ترانه پای صندوق رای رفته بودند. جناح راست در صدد کسب اقتدار و دائمی کردن آن، در برابر نهضت دوم خرداد ایستاد، و همین ایستادگی به دوم خرداد جاودانگی داد. اقتدارطلبان بیهوده گمان کردند اگر این نسل را بترسانند، یا به کاسبی بکشانند و یا آواره کنند، حکومت برای ربع قرنی آسوده و آسان خواهد بود. چنان که بعد از تابستان ۳۲ حکومت پادشاهی آسان بود تا سال ۵۷ ، درست ربع قرن.

این جناح پیش از نهضت دوم خرداد هم با تصویب نظارت استصوابی شورای نگهبان ستون مردم سالاری نظام را شکسته و مجلس را دو مرحله ای کرده بود تا هیچ غریبه ای بدان راه نیابد، و باز همین جناح با فربهی بخشیدن به اختیارات مقام دائم العمر، آن قدر که در هیچ قانون اساسی دیگری در قرن بیست و یکم به یک فرد چنین اختیاراتی داده نشده، نشان داد که از تحولات دنیای مدرن چیزی نمی داند و جز خودکامگی راهی برای اداره جامعه نمی شناسد.

در جدال اقتدارگرایان با هواداران اصلاحات، ده ها نفر کشته شدند [در قتل های زنجیره ای، در مهلکه کوی دانشگاه و در زندان های تحت تسلط این جناح]، هزاران نفر به زندان افتادند که نخبگان در میانشان اکثریت داشتندو صدها هزار نفر از کشور رفتند که مغزهای برجسته و استثنائی در میانشان اکثریت داشتند. نظام جمهوری اسلامی نه فقط سود "حماسه دوم خرداد" را در خزانه خود نریخت بلکه خاطره ای تلخ در ذهن افکارعمومی جهان نهاد تا بدانند در ایران مدعی مردم سالاری دینی، چطور رقابت های سیاسی، به آتش کشیدن جامعه معنا می دهد. اقتدارگرایان در برابر چشم جهانیان اعتباری را که دولت خاتمی برای نظام ساخته بود به باد دادند. بر خرابه مرکز گفتگوی تمدن ها شادمانی کردند. اما همین فشار ها نهضت دوم خرداد را جاودانه کرد.

ناظران و آگاهان نوشته اند در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ در پایان هشت سال رهبری آیت الله خامنه ای و هشت سال ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، آمار نشان می داد که صدمات جنگ تا اندازه ای جبران شده و خدمات عمومی به کار افتاده بود و این فرصت یگانه ای بود تا نظام جمهوری اسلامی از صف کشورهای غیرمردم سالار خارج شود و خاطره بد جنگ های داخلی و گروگان گیری را از ذهن جهانیان بزداید. حتی برخی نوشته اند فرصت آن بود که آرزوی قدیمی شیعیان عملی شود و نظام جمهوری اسلامی الگوئی شود برای مسلمانان جهان و همسخنی برای جامعه جهانی، اما چنین بلند نگاهی در دستور اقتدارگرایان نبود.

با این همه رای مردم ایران در دوم خرداد ۱۳۷۶ که رییس جمهور برگزیده شان بارها گفت که خود را نه موجد بلکه مولود آن حماسه می داند، اثر خود را گذاشت و راهی را برای آیندگان گشود. مدیران و گروه هائی که در پایان ریاست جمهوری محمد خاتمی، حاملان الگوهای اقتصادی و سیاسی اصلاح طلبی شناخته می شدند، نتوانستند در قوه مجریه بمانند. آنان در انتخاباتی که برای تعیین جانشین محمد خاتمی برگزار کردند زخم خورده و تکه پاره و از هر سو زیر اتهام و فشار، بازی غیرعادلانه را باختند و هیچ یک از سه نماینده ای که در صحنه داشتند در مرحله اول حد نصاب را به دست نیاوردند.

در مرحله دوم هم چون اصلاح طلبان ناگزیر شدند از هاشمی رفسنجانی حمایت کنند که تا چندی پیش شخص منفی قصه آن ها بود، روشی اقناعی نیافتند و احمدی نژاد ادعا می کند که برخی از اصلاح طلبان در آن انتخابات به او رای دادند. شاید این ادعائی بیراه نبوده باشد و هر کس در آن زمان در مقابل آقای هاشمی قرار می گرفت می توانست روی آرای بخشی از هواداران اصلاحات حساب کند.

در سال ۱۳۸۴ ، با همه سخن ها که از تقلب شبانه اقتدارگرایان می رفت در عالم واقع برای دومین بار در تاریخ ایران، یک طرح و یک مطالعه پیشینی بر اساس نظرسنجی گسترده برای انتخابات ریاست جمهوری جواب داد. بار اول وقتی بود که اصلاح طلبان مستقر در مرکز مطالعات استراتژیک، طرح توسعه اجتماعی و سیاسی را پیش کشیدند و شعارهای نامزد آینده انتخابات را بر اساس مطالعات خود استخراج کردند و در دوم خرداد آن را به رای مردم گذاشتند و پیروز شدند. اما در دومین تجربه یک اقتباس محض بود که در زیر بخش شورای نگهبان شکل گرفت.

در دومین انتخابات شورای شهر تهران، بعد از عدم موفقیت دوره اول، اقتدارگرایان راست اکثریت ارا را به دست آوردند و به پیامی غیبی کسی به اسم محمود احمدی نژاد را به عنوان شهردار تهران برگزیدند و او از روی طرحی که در بخش اجرائی شورای نگهبان ساخته شده بود کار خود را آغاز کردند اول بزرگ ترین طرح شان برای شهر ساخت بنای یادبود شهیدان در همه میدان ها و دفن جنازه شهیدان در آن بود و در گام دوم مداحان و نوحه خوانان را در مراکز فرهنگی که کرباسچی ساخته بود مستقر کردند.

محمود احمدی نژاد در مرحله دوم انتخابات سال ۱۳۸۴ دستش به عنوان برنده بلند شد اما با رای های بسته بندی شده بسیج در و در اولین انتخابات مهندسی شده نظام. اینان بر اساس نظرسنجی ها دریافته بود که در صورت قرار گرفتن در مقابل هاشمی رفسنجانی مرد مقتدر نظام، خواهند توانست آرای محرومان را جلب کند. اما برای این کار باید رای مهدی کروبی را مهار می کردند و این همان کاری است که در شب انتخابات صورت گرفت و شیخ مهدی کروبی بعد ها گفت "ساعتی به خواب رفتم کار تمام شده بود".

با همه صعوبت تحمل محمود احمدی نژاد در راس دولت، جوانان و زنان که نیروی محرکه اصلاحات بودند در آسیب شناسی انتخابات ۸۴ به اشتباهات خود، پراکندگی نامزدها و نادیده گرفتن ترفند های رقیب اعتراف کردند. و منتظر ماندند تا کارنامه دولت تازه برای همگان مکشوف شود.

بیست و دوم خرداد

چهار سال بعد از انتخاب احمدی نژاد، و روی صحنه آمدن کسانی که در گفتگوهای درون گروهی "امام زمانی های مصباحی" خوانده شدند، چنان آشفته بازاری در میان قوا ایجاد شده بود و چنان ریخت و پاش، فساد و بدعملی گریبان دولت و کشور را گرفته بود که هر رقیبی را دعوت می کرد که وارد انتخابات شود و بختی بیازماید. دولت نهم جمهوری اسلامی معیار و رکورد تازه ای از آمار دروغ، ادعاهای معنوی و مالی باورنکردنی وارد جامعه سیاسی کشور کرده بود که تنها با دستکاری و "مهندسی آرا" و استفاده از ترفندهای معمول در جوامع خودکامه ماندنشان در قدرت امکان پذیر بود.

اصلاح طلبان به درست دریافتند فرصت حضور، زودتر از آن که گمان می رفت فرارسیده است. همه چیز نشان می داد که بخش میانه رو جناح راست هم نگران از آینده، برای نجات از دست احمدی نژاد و یارانش راهی می جویند. مشکل این بود که اصلاح طلبان صاحب نام - کسانی مانند غلامحسین کرباسچی، عبداله نوری و عطاالله مهاجرانی - هر کدام به ترتیبی و بیشتر با احکام صادره توسط قضات در موقعیتی قرار داشتند که امکان عبورشان از شورای نگهبان وجود نداشت. محمد رضا خاتمی تنها شانس بود که او نیز با دریافت پیام های تند، صحنه را واگذار کرد. از طرف دیگر مهدی کروبی که با تاسیس حزب اعتمادملی موفق به جذب نیروهای متبحر شده بود، حاضر به هیچ مصالحه ای با اصلاح طلبان نبود و اصرار داشت که فقط نامزد حزب اعتمادملی است. وی از ماجرای انتخابات دوره قبل دلگیری هائی از اصلاح طلبان داشت که موجب شد از دبیری مجمع روحانیون مبارز هم کناره گیرد.او اعلام داشت که با دوم خردادی ها نسبتی ندارد.

در چنین فضائی که هر کس طرح و برنامه ای داشت تنها یک زمینه سنجی می توانست به انتخاب بهتر کمک کند. محمد خاتمی خلاف میل خود به این کار تن داد و با اعلام نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری دو سفر انجام داد که زمینه انتخابات سنجیده شود، با همین حرکت ساده چنان گرمائی از خاکستر دوم خرداد برآمد و چنان موجی از احساسات مردم برانگیخته شد که نشان داد جناح راست در سرکوب دوم خرداد تا چه اندازه ناموفق بوده است.

راهکار محمد خاتمی موثر افتاد و میرحسین موسوی که هم در انتخابات ۸۴ و هم در چند ماه قبل از آن حاضر به ورود به مبارزات انتخاباتی نشده بود، اعلام داشت که آماده کارزار است. خاتمی بر اساس عهدی که داده بود کنار کشید و دوم خردادی ها که برخیشان آماده پذیرش کسی به جای او نبودند، با اصرار و توصیه وی کم کمک گرم شدند. جنبش سبز بلندتر از آن که گمان می رفت پر پرواز گرفت. مهدی کروبی از قبل اعلام داشته بود که در مقابل هیچ کس جا خالی نمی کند. جمع کثیری از اصلاح طلبان و همراهان دولت دوم خرداد به حمایت از کروبی همت کردند. اما هر چه تاریخ برگزاری انتخابات نزدیک شد، جنبش سبز با سخنان سنجیده و برنامه های منسجم میرحسین موسوی اوج گرفت.

میرحسین که اول گمان می رفت تنها دلیل انتخابش این است که شورای نگهبان نخواهد توانست وی را با داشتن عنوان "نخست وزیر امام" رد صلاحیت کند، در عمل چنان پختگی از خود نشان داد که امید دوباره ای در مردم جان گرفت. آن بخش از دوم خردادی ها هم که از شکست در انتخابات ۱۳۸۴ چنان نومید شده بودند که خیال شرکت در انتخاباتی دیگر نداشتند این گرما را پذیرفتند، دیگر عزم ها جزم کردند.

موجی که بنا به قرعه کشی در صدا و سیما سبز شد به رهبری میرحسین موسوی چنان رنگ کشور را عوض کرد و چنان در جهان به صدا در آمد که اوپوزیسیون جمهوری اسلامی که حتی در انتخابات دوم خرداد هم تحریم را ترجیح داده بود این بار با مردم همصدا شد و صف های دراز در برابر کنسولگری های جمهوری اسلامی در سراسر جهان پدید آمد و جهانیان را به تماشا خواند. بار دیگران جهانیان متوجه ظرفیت مردم سالاری در ایران شدند. چنان بود که وزیر اطلاعات احمدی نژاد به او خبر داد هواداران موسوی همه جا را گرفته اند و پیروزی وی مقدور نیست. اما احمدی نژاد به آخرین دریچه امید بسته بود.

بزرگان در بازی انتخابات، بر اثر قراری از پیش تعیین شده و یا محظوری شرعی و عرفی شرکت نمی کردند، اما برای حضور فرزندان آن ها منعی نبود. مهدی پسر دوم هاشمی رفسنجانی به اردوی میرحسین موسوی پیوسته بود و مصطفی پسر دوم آیت الله خامنه ای، اردوی مقابل را تقویت می کرد. این دو از کودکی با هم بزرگ شده، همسن و همسنگر بودند، با امکانات خود انتخابات را گرما بخشیدند. بدین سان نظرسنجی، نظرخواهی، گمانه زنی و دادن سیستمی الگوبرداری شده از احزاب مردم سالار جهان، تجربه می شد. هر چه بیست و دوم خرداد روز برگزاری انتخابات نزدیک تر شد توجه این بخش ها به رسانه ها افزون گشت.

احمدی نژاد در انتخابات سال ۸۴ به ابتکار مهدی کلهر مشاور رسانه ای خود، از رسانه های فارسی زبان خارج از کشور هم سود برده بود، این بار نیز یک ماه مانده به انتخابات، از همان طریق، با ارسال پیام هائی کوشید تا باز هم از رسانه های فارسی زبان خارج از کشور بهره گیرد، اما راه بهتری برویش گشوده شد.

در اتاق رسانه ستاد انتخاباتی مهدی کروبی؛ کسانی مانند غلامحسین کرباسچی، عباس عبدی، محمدعلی ابطحی و جمیله کدیور حضور داشتند. اما ستاد میرحسین موسوی با تجربه جوانان دوم خردادی، مدرن و مردمی بود چنان که با امکانات کم بیشترین بهره نصیب کند. این جا شوری باورنکردنی کمبود امکانات را جبران می کرد. اما در طرف احمدی نژاد، نیازی به اتاق رسانه نبود، در طبقه هشتم ساختمان جام جم، حاجی منصور ارضی، رحیم مشائی، ثمره هاشمی و چند تن از کارشناسان رسانه ای صدا و سیما در اتاقی بسته برنامه ریزی می کردند. از این اتاق برنامه ریزی برای مناظره چهره به چهره نامزدها بیرون زد، خبرش که به ستاد جوانان سبز رسید هورا کشیدند. تا پیش از این، مناظره رو در روی نامزدهای انتخاباتی در ایران تجربه نشده بود.

نکته ای که در آن شادمانی به دیده گرفته نشد این بود که میرحسین موسوی، فردی که در جوانی رییس دولتی انقلابی شد و در دوران سخت جنگ و گروگانگیری قوه اجرائی را مدیریت کرد، به علت داشتن سوابقی با گارد اول انقلاب، و اطلاعات دست اول از گذشته جمهوری اسلامی، در عین دلبستگی به آرمان های آیت الله خمینی، نخواهد توانست در بسیاری موارد با احمدی نژاد همکلام شود. این محظوری بود که محمود احمدی نژاد نداشت و اگر هم به او توصیه می شد حاضر نبود در یک قدمی شکست بدان تن دهد.

رای حاصل از مناظره های تلویزیونی به نفع نامزد پیروز جنبش نبود. احمدی نژاد با کمک کارشناسان رسانه ای صدا و سیما که با رضایت عزت الله ضرغامی به وی پیوسته بودند، موفق شد با نام بردن از هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری برای همان "جنوب شهری های محروم" پیام بفرستد که تمام قدرت های داخلی و خارجی در مقابل این خدمتگذار کف خیابانی صف کشیده اند. و پیام دوم این بود که رقیب من نه میرحسین موسوی بلکه تمامی قدرتمندانند.

او با الگو برداری از روشی که در مناظره های آمریکائی معمول است اول ترفندی به کار گرفت تا میرحسین موسوی [و هم مهدی کروبی] را به خشم اندازد پس آن گاه خود را خاکسار مردم، کف خیابان و ... لقب داد. او حتی ابائی نداشت که آمار دروغ بسازد و نمودارهای جعلی نشان دهد. لقب "دولت خدمتگذار" را که سال ها به دولت میرحسین موسوی گفته می شد به خود اختصاص دهد، چنان که بعد از همه گیر شدن رنگ سبز، شال سبز هم انداخت.

اما این ها تنها عواملی نبودند که باعث شد تا برخلاف همه پیش بینی ها، محمود احمدی نژاد با رقم هرگز باور نشده ۶۳ در صد برنده انتخابات پرهیجان بیست و دو خرداد اعلام شود. نزدیک به سه و نیم میلیون رای بسته بندی شده بسیج [بازوی غیرنظامی سپاه پاسداران] هم در آخرین شب وارد کاسه او شد. این همان کاری بود که چهار سال قبل نیز برای رقیب هاشمی رفسنجانی برنامه ریزی شده بود، همان که سردار ذوالقدر "عملیات پیچیده" نامش داد و محمد خاتمی رییس جمهور، از آن به عنوان "بداخلاقی انتخاباتی" یاد کرد. این بار دولتی که باید لقبی به این عملیات پیچیده دو شبه می داد، خود یک سوی ماجرا بود.

با اعلام نتایج انتخابات گرچه گفتند که اکثریت آرای تهران متعلق به میرحسین موسوی بوده است و چهارده و نیم میلیون رای نیز به نام وی خواندند اما، مهندسان آرا نیز خوب می دانستند که مهار مردم خیانت دیده به سادگی امکان ندارد.

هواداران و رای دهندگان به میرحسین موسوی از پشت صحنه و این پیچیدگی ها خبر نداشتند اما با یقین به این که تقلبی شده آماده تحرک بودند. وقتی صادق محصولی به عنوان وزیر کشور، پیش از طی مراحل قانونی، دوست سی ساله خود محمود احمدی نژاد را برنده انتخابات اعلام داشت، میلیون ها جوان که از یک هفته پیش شب و روز کوشیده بودند تا با انتخاب میرحسین موسوی کشور را از وحشت و فضای سهمگین خرافات و دروغ و ریاکاری نجات دهند و هم دوباره قطار را به ریل اصلاحات اندازند، بهت زده شدند.


جاودانگی نهضت سبز

اگر صندوق آرای انتخابات بیست و دوم خرداد ۱۳۸۸ یک به یک شمرده می شد و راز همه بداخلاقی ها و تقلب های احتمالی آشکار می گشت به اندازه آن چه از فردای انتخابات رخ نمود رای دهندگان و هواداران جنبش سبز را مطمئن نکرد که پشت پرده ها رازی هست.

اگر چنان که به حقیقت نزدیک می نماید اعلام می شد که انتخابات به دور دوم کشیده شده و هیچ یک از نامزدها پنجاه در صد آرا را کسب نکرده اند، توده های مردم دلیلی برای حرکت نداشتند. اما کمتر از یک روز بعد از اعلام رای، ماموران مسلح به همان اتاق رسانه ها ریختند و مشغول فیلمبرداری از امکاناتی شدند که ده ها برابر آن در صدا و سیما در اختیار محمود احمدی نژاد قرار گرفته بود. سناریو این بود که نشان دهند ستاد تبلیغاتی میرحسین موسوی مانند استادیوهای تلویزیونی بی بی سی بوده است.

سپاه پاسداران مرکز که به دستور رهبر جمهوری اسلامی، مامور برقراری آرامش در شهرها شدند، کوتاه مدتی بعد در یک حرکت شبیه به سی ام خرداد ۱۳۶۰ چهره های فعال اصلاح طلب را که با تعطیل ستادهای انتخاباتی محمد خاتمی به ستاد میرحسین موسوی پیوسته بودند، یک به یک به حبس کشاندند. بیست و هشت سال بعد از حوادث سی ام خرداد، سپاه پاسداران و بسیج نشان دادند که در این فاصله چقدر مجهزتر و قوی تر و آزموده تر شدند. با این تفاوت که این بار نه مخالفان مسلح نظام و یک گروه چریکی بلکه شهروندان عادی بودند که فقط می پرسیدند "رای من کجاست".

وقتی با اولین عتاب و خطاب ها و تندی های صدا و سیما و روزنامه کیهان هواداران جنبش سبز صحنه را خالی نکردند سهل است میرحسین موسوی هم به صدور بیانیه های خود ادامه داد و مهدی کروبی هم به او پیوست، دیگر برای جهان تردیدی نماند که جنبشی در دل جامعه ایرانی جا گرفته است که نه با زندانی کردن رهبرانش، نه با خشونت از این هم بیشتر حکومت، نه با ترفندهای سیاسی و برآمده از اتاق های فکر مشابه سازی شده با چین و روسیه، محو نخواهد شد.

صحنه ای که برای همیشه در یاد تاریخ خواهد ماند برگزاری محاکمه نمایشی جمعی بود، همانند سریال های تلویزیونی، گروهی زندانی بی خبر را با پیژامای لاجوردی گیج و مبهوت وارد کردند، همچون محاکمات دوران استالین و هر کس را طلبیدند از روی کاغذ معترف به خظاهای خود و عذرخواه بود. از سعید حجاریان روی صندلی چرخدار تا حسین رسام تحلیلگر سفارت بریتانیا در تهران. مدیران خوشنام و خبره که برخی مانند بهزاد نبوی و صفائی فراهانی در سطح جهان شناخته شده، در کنار روزنامه نگاران مانند احمد زیدآبادی، دانشجویانی نخبه ای مانند محمدرضا جلائی پور یا سعید لیلاز تحلیلگر اقتصادی.

همه صد نفری که در دادگاه های نمایشی به نمایش گذاشته شدند، تا زمانی که گزارش ها نشان داد این تیرها کمانه کرده و معصومیت اصلاح طلبان را بیشتر مدلل کرده است، در زندان و زیر فشار ماندند اما با کشف این که چنین روش هائی کهنه و منسوخی حتی کسی را نمی ترساند، نمایش ها پایان گرفت.

چنان که با زندان کهریزک و کشتن چند جوان معصوم و مسالمت جو نهضت متوقف نشد.

اینک سه سال می گذرد و چهره های اصلی جنبش دوم خرداد، تشکل های روزنامه نگاران، وکلای دادگستری، زنان و کارگران در زندانند. اما لحظه به لحظه حبس آن ها، جنبش اصلاح طلبانه سبز را زنده و پایدار کرده است. در مقابل، نظام از وحشت آن که سبزها خودی نشان دهند، از هر نوع اجتماعی حتی مسابقات ورزشی وحشت دارد و به هر بهانه آن را لغو می کند. به خانواده کشته شدگان مجال آه نمی دهد، به هواداران سینما اجازه استقبال از اصغر فرهادی نمی دهد مبادا شلوغ شود.

در شهرهایی که بیش از هر زمان دیگری، در خیابان هایشان جوانان خوش ظاهر و خوش نقش در تجلی هستند که در پوشش بی پرواتر از پیش اند، در کشوری که در صفحات جنوب و شمالش عملا منع شنا و حضور زن و مرد برداشته شده و دیگر جوان ها از رقص و آواز در کنار جاده و خیابان هم ابائی ندارند، هر روز هزاران اتومبیل و نیروی مسلح در گردش اند که بهانه شان حجاب و عفت و تهاجم فرهنگی و پائین کشیدن آنتن های ماهواره ای است. ترس از آشکار شدن هواداران جنبش، جمعه ها را از رونق انداخته و جرات آن نیست که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام خطبه بخواند.

زنده بودن جنبشی که برآمده از دوم خرداد و جان گرفته در بیست و دوم خرداد است از خوفی پیداست که در هر کلمه مبلغان جناح راست پیداست. آنان در حالی که جوانان را کشته اند و به بند کشیده اند و از خانه رانده اند اما روزی نیست که به سبزها و اصلاح طلبان دشنام ندهند، سناریوهای جعلی اختلاف بین آن ها منتشر نکنند، از رهبران به بند کشیده شان خبر ساختگی پخش نکنند. و با همین دشنام روزی نیست که جنبش و زنده بودن آن را فریاد نزنند.

در چنین سالگردی است که این جوان در صفحه خود می نویسد "من به چشمهای بی قرار تو قول می دهم ، ریشه های ما به آب ، ساقه های ما به آفتاب می رسد / ما دوباره سبز می شویم" ، و شیوا در صفحه فیس بوک خود می سراید:


من فکر می‌کنم
نیمی از ما
یکبار قطعن مُرده‌ایم
خردادِ ۸۸!
و جنازه‌هامان را
بر دوشِ باد گذاشتند
تا دفنمان کند در گورستانِ فراموشی
من فکر می‌کنم
زندگیِ پس از مرگ هست
مثل ما که پس از آن مُردن دسته‌جمعی
هنوز زنده‌ایم!


و در همین حال است که سروده هیلا صدیقی در شبکه های اجتماعی می گردد:

از خاک سکوت آتش فریاد بسازیم
من با تو و ما میهنی آباد بسازیم

تا سید ما باشد و ما عاشق ایران
صد واقعه چون دوم خرداد بسازیم

سال آینده باز خردادی می رسد. اینک یک انتخابات دیگر ریاست جمهوری است، محسن رضائی، عزت الله ضرغامی، محمدرضا عارف، علی اکبر ولایتی، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و دیگران و دیگران از هم اکنون ستادها آراسته اند. اما همه خوب می دانند که هیچ انتخاباتی بدون عنایت کسانی که دوم خردادی بودند و سبز شدند شور نمی پذیرد. نه فقط دنیا را به صرافت مردم سالاری ایرانی نمی اندازد بلکه برعکس کمانه می کند و گواهی بر ضد این می دهد.

اما اصلاح طلبان با لبخندی بر لب و امیدی در دل، در حالی که میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد در حصرند و شیخ مهدی کروبی شیخ شجاعشان نیز، منتظرند تا رهبر جمهوری اسلامی نامه مصطفی تاج زاده یکی از سخنگویان اصلاحات را جواب دهد که در سومین سالگرد جنبش سبز از وی پرسیده بالاخره به ما می گویید چه شد رای های ما.

او که تمام سه سال گذشته را در بند گذرانده در همان نامه تاکید کرده که هزاران بیانیه و مقاله و برنامه و فیلم که ساخته اید اندکی حقیقت قانع کننده در خود نداشت. کسی را قانع نکرد. 
 

 

منبع: وبلاگ نویسنده 

محتوای یادداشت‌ها لزوماً دیدگاه جرس نیست.

 

چرا از اجراي بدون تنازل قانون اساسي واهمه دارند؟

Posted: 14 Jun 2012 05:17 AM PDT

مهدي قديمي

 

سه سال بعد از انتخابات پرماجراي سال 88 و در حالي كه بسياري از انتقادات آن روزهاي اصلاح‌طلبان، اين روزها ترجيع‌بند سخنان اصولگرايان شده است، همچنان در فضاي مطبوعات جايي براي اظهارنظر اصلاح‌طلبان وجود ندارد و حوادث بعد از انتخابات باعث شده صاحب‌نظران اين جناح كمتر امكان بيان نظرات خود در رسانه‌ها را داشته باشند. در چنين فضايي عبدالله نوري اولين وزير كشور دولت اصلاحات پس از مدت‌ها سكوت، در ديدار با جمعي از دانشجويان اصلاح‌طلب، به بيان نظرات خود درباره شرايط سياسي فعلي كشور و خواسته‌هاي اصلاح‌طلبان پرداخت و از لزوم همگرايي نيروهاي منتقد وضع موجود، حول محور «اجراي بدون تنازل قانون اساسي» سخن گفت. اين اظهارات نوري با واكنش تند رسانه‌هاي اصولگرا مواجه شد و اين رسانه‌ها سعي كردند با بازخواني روايت خود از حوادث بعد از انتخابات سال 88، راه را به روي مطرح شدن خواسته‌هاي مورد نظر نوري ببندند. در اين ميان سايت اصولگراي جهان‌نيوز وابسته به جمعيت رهپويان، با انتشار مطلبي تحت عنوان «بدمستي اصلاح‌طلبان از بوي انتخابات رياست‌جمهوري»، مواضع نوري را تلاش اصلاح‌طلبان براي بازگشت به قدرت دانست و نوشت: «شعار دادن صرف، كارنامه سياه آنان را اصلاح نمي‌كند و امتيازي برايشان به بار نخواهد آورد؛ اين عملكرد و اقدامات عملي آنان است كه معيار قضاوت مردم و نهادهاي مسوول خواهد بود.» به اين ترتيب از هم‌اكنون مي‌توان انتظار داشت كه با نزديكتر شدن به موسم انتخابات رياست‌جمهوري سال آينده، هرگونه تحرك سياسي اصلاح‌طلبان تنها در صورتي از سوي جناح مقابل پذيرفته مي‌شود كه اصلاح‌طلبان پيش از آن مواضع اصولگرايان را پذيرفته باشند. در همين راستا، روزنامه كيهان نيز روز گذشته به سخنان عبدالله نوري واكنش نشان داد و در روايتي نزديك به ديگر اصولگرايان درباره مواضع نوري نوشت: «وي با بي‌تقصير معرفي كردن بازداشت‌شدگان فتنه سال 88 و موسوي و كروبي، خواستار همپوشاني جنبش سبز و جريان اصلاحات شد و گفت: عمل در چارچوب قانون اساسي و نيز نفي هرگونه افراط‌گري و خشونت از جمله اين همپوشاني‌هاست.»
 

اما به طور كلي آنچه در واكنش‌هاي كيهان و جهان‌نيوز بيش از ديگر بخش‌هاي سخنان عبدالله نوري مورد توجه قرار گرفته است را مي‌توان به دو بخش تقسيم كرد:

1- وضعيت دروني

بخشي از سخنان عبدالله نوري در ديدار با فعالان اصلاح‌طلب، مربوط به تعيين خط مشي مشترك براي حركت مسالمت‌آميز اصلاح‌طلبان در كنار ساير گروه‌هاي منتقد در فضاي سياسي كنوني بود. نوري در مقام يك فعال سياسي اصلاح‌طلب، راهكارهايي را براي تعيين استراتژي آينده اصلاحات ارائه كرده و اين بخش از گفته‌هاي او را مي‌توان يك تحليل درون‌جناحي دانست. نوري در اين باره گفته بود:«شكافتن معناي اجراي بدون تنازل قانون اساسي مي‌تواند يكي از مهم‌ترين ابعاد برنامه اصلاحات در شرايط فعلي باشد.»

او به خواسته‌هاي مشترك اصلاح‌طلبان و ساير نيروهاي منتقد نيز پرداخته و گفته بود: «اصلاح‌طلبي واكنشي به انحراف از ارزش‌هايي همچون جمهوريت، آزادي و استفاده ابزاري از دين براي مقاصد گروهي خاص بوده و به دنبال پاسخگو كردن حكومت در برابر مردم و تقويت نقش مردم در حاكميت و تعيين سرنوشت سياسي است.»بيان اين جملات از سوي يك شخصيت مقبول در جناح اصلاحات را مي‌توان تلاشي براي ايجاد وحدت در ميان بدنه اجتماعي و سياسي گروه‌هاي منتقد تفسير كرد؛ كاري كه جناح مقابل نيز سال‌هاست با اقداماتي نظير تنظيم منشور اصولگرايي و تلاش براي رسيدن به وحدت انجام مي‌دهد و طبيعتا امر مذمومي نيست،چرا كه وقتي اصولگرايان سعي مي‌كنند با بيان اشتراكات فكري خود، طيف‌هاي تندرو، سنتي و جديد خود را در يك جبهه جمع كنند و در اين جبهه از پيروان آيت‌الله مصباح تا محمود احمدي‌نژاد و حتي احمد توكلي به اعتبار اشتراكات انديشه‌يي خود اصولگرا دانسته شوند و در مواقعي همچون انتخابات رياست‌جمهوري، راي واحدي داشته باشند، تلاش اصلاح‌طلبان براي وحدت با كساني كه مباني انديشه‌يي مشترك و انتقادات مشتركي نسبت به وضع موجود دارند، نبايد مذموم تلقي شود. اما به نظر مي‌رسد رسانه‌هاي اصولگرا كه بعد از شركت خاتمي در انتخابات مجلس به‌شدت روي جدا كردن آنچه «اصلاح‌طلب» مي‌دانند از ساير نيروهاي منتقد مانور داده بودند، با اظهارات اخير نوري خطر به هم پيوستن دوباره جريان‌هاي منتقد در آستانه انتخابات را احساس كرده و نمي‌خواهند مسائلي كه عبدالله نوري به عنوان شكافتن «اجراي بدون تنازل قانون اساسي» براي محوريت نيروهاي منتقد مطرح كرده، به گفتمان غالب اصلاح‌طلبان تبديل شود.

2 - وضعيت بيروني

بخش دوم سخنان عبدالله نوري هم مربوط به وضعيت فعلي كل منتقدان و اصلاح‌طلبان در نگاه جريان حاكم و موانع موجود بر سر راه منتقدان بود. او در اين باره گفته بود: «بايد توجه داشت كه رفتار جريان حاكم با منتقدان غيرقابل پيش‌بيني است و حتي مي‌توان گفت در اين مورد خطوط قرمزش هم مشخص نيست. البته شايد اين‌گونه رفتارها از تعدد، رقابت و اختلاف نظر نهادهاي امنيتي نيز نشات بگيرد.»اشاره نوري دراين بخش هم واكنش كيهان را به همراه داشت. كيهان در مقابل اين سخنان نوري هم نوشته است: «آقاي نوري به زعم خود تاكتيك فرار به جلو را به اجرا مي‌گذارد كه مي‌گويد خط قرمز و رفتار نظام مشخص و قابل پيش‌بيني نيست در حالي كه در اين ميان، جريان نفاق جديد است كه حركات زيگزاگ انجام مي‌دهد.» با اين حساب به نظر مي‌رسد همچنان و بعد از گذشت سه سال از انتخابات سال 88 فضايي براي بيان نظرات اصلاح‌طلبان وجود ندارد و هرگونه اظهارنظري، از سوي چهره‌هاي اين طيف، از جانب اصولگرايان در قالب ادبيات و روايت‌هاي آنان از حوادث پس از انتخابات ارزيابي مي‌شود و گوينده را محكوم به سكوت يا توبه مي‌كند. اما سوالي كه در اين بين بي‌پاسخ مي‌ماند اين است كه از نظر اصولگرايان، افرادي كه تحت عنوان اصلاح‌طلب يا منتقد در جامعه ايران زندگي مي‌كنند، حق دارند چه نوع فعاليت سياسي انجام دهند. اگر اين افراد اجازه نداشته باشند حول محور قانون اساسي و با تاكيد بر اجراي بدون تنازل اين ميثاق ملي، فعاليت‌هاي سياسي خود را سامان دهند و در چارچوب همين قانون اساسي هم از حاكميت انتظار نقدپذيري داشته باشند، بايد چه راهي را در پيش بگيرند؟ نوع مواجهه اصولگرايان با سخنان عبدالله نوري نشان مي‌دهد كه از نگاه آنها همچنان راه حضور در عرصه سياسي كشور، اصولگرا بودن است و ساير تفكرات جايي در اين عرصه نخواهند داشت. قطعا خروجي چنين تفكري باعث مي شود تا هر انتقاد و مخالفتي از نگاه اصولگرايان به عنوان براندازي تلقي شود و به اين ترتيب جايي براي انتقاد درچارچوب قانون اساسي باقي نماند. اين همان چيزي است كه عبدالله نوري هم در پايان سخنان خود بر آن تاكيد كرده و گفته بود: «گاهي مشاهده مي‌شود كه برخورد‌هايي تند با نيرو‌هاي معتدل مي‌شود و اين روش حاصل نگاه امنيتي به هر نوع فعاليت سياسي است. در اين مورد بايد هشدار داد كه اين نوع نگاه سختگيرانه امنيتي به فعاليت‌هاي مسالمت‌آميز و قانوني و بي‌توجهي به مطالبات مردم به زيان حاكميت تمام شده و خواهد شد.» 


منبع: روزنامه اعتماد 


محتوای یادداشت‌ها لزوماً دیدگاه جرس نیست.

وزارت اطلاعات از شناسایی و بازداشت عوامل اصلی ترور دانشمندان هسته ای ایران خبر داد

Posted: 14 Jun 2012 04:45 AM PDT

جـــرس: وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از شناسایی و دستگیری عوامل اصلی ترور دانشمندان هسته‌ای کشور خبر داد و آنها را "عوامل و مزدوران اسرائیل" معرفی کرد.


به گزارش مهر، در این اطلاعیه که بدون ذکر نام افراد بازداشت شده، از "شناسایی عده‌ای از افسران اطلاعاتی اسرائیل" خبر داده و گفته است که عوامل ترور مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، و رضا قشقایی شناسایی و دستگیر شده اند.


در این اطلاعیه به نام و هویت افراد دستگیرشده هیچ اشاره‌ای نشده، اما بر نقش اسرائیل و نیروهای اطلاعاتی آن تاکید شده و آمده است: عده‌ای از افسران اطلاعاتی اسرائیل و تروریست‌های مزدور آنها بازداشت شده اند.


بیانیه وزارت اطلاعات وعده داده است که طی روزهای آینده اطلاعاتی بیشتر درباره عوامل اصلی ترورها منتشر خواهد شد.
 

گزارش عفو بین الملل از جنایات جنگی در سوریه/ تشدید موضع فرانسه

Posted: 14 Jun 2012 04:44 AM PDT

جـــرس: در حالی که فرانسه موضعی شدیدتر از قبل درباره برخورد با حکومت سوریه اتخاذ کرده، عفو بین‌الملل نیز در تازه‌ترین گزارش خود از “نقض گسترده حقوق بشر”، “جنایات جنگی” و “جنایت علیه بشریت” توسط نیروهای نظامی و شبه‌نظامی وابسته به دولت سوریه خبر می‌دهد.


به گزارش خبرگزاری آلمان، دیروز سازمان حقوق بشری عفو بین‌الملل تازه‌ترین گزارش خود را در باره‌ی ناآرامی‌های سوریه منتشر کرد. در این گزارش آمده است که گسترش خشونت در سوریه به حد فاجعه‌باری رسیده است.


دوناتلا روورا فرستاده‌ی ویژه‌ی عفو بین‌الملل به سوریه در جمع خبرنگاران گفت: "هر جا که می‌رفتم با انسان‌های درمانده‌ای روبرو می‌شدم که همه این پرسش را داشتند: چرا جامعه‌ی جهانی تنها نظاره‌گر است و کاری برای ما نمی‌کند؟"


عفو بین‌الملل در گزارش خود نیروهای نظامی و شبه‌نظامی وابسته به دولت را به “نقض گسترده‌ی حقوق بشر”، “جنایات جنگی” و “جنایت علیه بشریت” متهم می‌کند.


در همین حال لوران فابیوس، وزیر امور خارجۀ فرانسه خواهان تحریم های سخت تر علیه دولت سوریه شده است.


به گزارش یورو نیوز، او همچنین از سازمان ملل متحد خواسته که طرح صلح شش ماده ای کوفی عنان برای رفع بحران سوریه از بعد نظامی نیز ضمانت اجرایی بیابد. این خواسته امکان برقراری منطقۀ پرواز-ممنوع در سوریه را نیز پیش می کشد.


در حالی که فرانسه و سازمان ملل می گویند درگیری های نظامی مخالفان حکومت و نیروهای دولتی سوریه در حد جنگ داخلی است، دولت بشار اسد، رئیس جمهوری آن، این گفته را رد می کند. او می گوید نیروهای دولتی مشغول مبارزه با تروریست ها هستند.


روز سه‌شنبه، هروه لادسوس، سرپرست نیروهای ناظر صلح سازمان ملل در سوریه برای نخستین بار درگیری‌های مسلحانه در این کشور را “جنگ داخلی” نامید. ساعاتی بعد دولت سوریه این اتهام را رد کرد و بار دیگر مدعی شد که نیروهای دولتی درگیر مبارزه با “گروه‌های تروریستی” هستند.


لادسوس در جمع خبرنگاران در نیویورگ گفت، بر اساس گزارش‌های تایید‌شده‌ای که به او رسیده، نیروهای دولتی برای سرکوب مخالفان، علاوه بر سلاح‌سنگین و تانک از هلی‌کوپترهای مجهز به تیربار نیز استفاده می‌کنند.


با این حال «دیده بان حقوق بشر سازمان ملل متحد» می گوید کاربرد عبارت جنگ داخلی در بارۀ درگیری های سوریه، به خونریزی در آن پایان نمی دهد.


ناظران سازمان ملل به دلیل احتمال حملۀ نیروهای دولتی به شهر الحفه در شمال غرب سوریه، روز سه شنبۀ اجازۀ سفر به آن را دریافت کردند.


اما در همین روز عده ای از طرفداران دولت این کشور با شعارهایی در حمایت از بشار اسد به خودروهای ناظران آتش بس سازمان ملل حمله کردند.
 

یک مرجع تقلید: گرانی سر و صدای مردم را درآورده و باید برای آن فکری شود

Posted: 14 Jun 2012 03:53 AM PDT

جـــرس: یکی از مراجع تقلید شیعیان وضعیت فرهنگی کشور را "نامناسب" خواند و همزمان از افزایش نارضایتی مردم نسبت به وضعیت اقتصادی کشور خبر داد.

 

به گزارش الف، آیت الله ناصرمکارم شیرازی صبح پنجشنبه در دیدار رئیس مجلس در قم، همچنین با ابراز نارضایتی از وضعیت فرهنگی گفت: "برخی فیلمهایی با مجوز وزارت ارشاد در کشور پخش می شود که به لحاظ فرهنگی وحشتناک است."

 

  اظهار داشت: ما روزانه قریب به دو هزار نامه و ایمیل و فکس و ... دریافت می کنیم که نگرانیهای مردم در آنها منعکس شده است.


نگرانی مردم از گرانی نان
وی افزود: یکی از نگرانی های عمده مردم گرانی است که مخصوصا در گرانی نان ظاهر شده و مردم معتقدند که با زور نمی توان افراد را مجبور کرد تا نان و شیر ارزان بفروشند بلکه باید ریشه گرانیها را برطرف کرد.


مکارم شیرازی با بیان اینکه مردم گاهی ما را هم مقصر می دانند که چرا با صراحت این مسائل را نمی گوییم، تصریح کرد: گرانی سر و صدای مردم را درآورده و باید برای آن فکری شود.


این مرجع تقلید مسایل فرهنگی را از دیگر دغدغه ها و نگرانیهای مردمی برشمرد و ادامه داد: عامل بسیاری از این مسایل دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد است و گاهی فیلمهایی با مجوز ارشاد پخش می شود که وحشتناک است همچنین مردم معتقدند که صدا و سیما نیز در مسایل اخلاقی و فرهنگی خوب عمل نمی کند و اگر کسانی هم امر به معروف کنند دچار مشکلاتی می شوند.


وی اظهار داشت: اخیرا نیروی انتظامی حرکتی را شروع کرده که مبارک است البته اگر اثر آن را با انجام کارهایی خنثی نکنند و از بین نبرند.


جریمه بر دیرکرد خلاف شرع است
مکارم شیرازی عملکرد بانکها را از دیگر مشکلات کشور دانست و اضافه کرد: بانکها جریمه دیرکرد و جریمه بر جریمه می گیرند چیزی که خلاف شرع بین است و اسمش هم بانکداری اسلامی است.


وی تاکید کرد: دریافت جریمه بر سود ربای مضاعف است که در قرآن به آن تصریح شده و هیچ توجیه شرعی ندارد.


سوال از رئیس مجلس/ضمانت عدم اجرای بودجه توسط مسئولین مربوطه چیست؟
همچنین آیت الله مکارم شیرازی با طرح سئوالاتی خطاب به رئیس مجلس گفت: بودجه خوبی با توضیحات شما برای امسال بسته شده اما چه ضمانت اجرایی دارد و اگر مسئولان همان طور که گاهی با صراحت می گویند ما اجرا نمی کنیم اجرا نکنند چه برخوردی می توانید داشته باشید و لاریجانی نیز به برخوردهای قانونی از طریق رئیس مجلس و ... اشاره کرد.


وی همچنین سئوالی درباره تعداد نمایندگان "اصلاح طلب" مجلس از لاریجانی پرسید که لاریجانی گفت: "در مجلس نهم، هشت نماینده اصلاح طلب حضور دارند که افراد معتدل و خوبی هستند."
 

افزایش تعداد کارگران اخراجی ایران تایر

Posted: 14 Jun 2012 01:31 AM PDT

مقاومت نمایندگان كارگری خطر اخراج را در پی دارد
جـــرس: یک فعال کارگری خبر داد: این کارخانه، وابسته به بنیاد مستضعفان۵۰ کارگرقراردادی دیگر خود را پیش از اتمام قرار داد کاری‌شان اخراج کرد. همزمان یک فعال کارگری نیز خاطرنشان کرد که "مقاومت نمایندگان كارگری خطر اخراج آنها را در پی دارد.


به گزارش ایلنا، دبیر شورای اسلامی کار کارخانه ایران تایر با اشاره به اخراج ۸۰ کارگر قراردادی ایران تایر در اوایل ماه جاری گفت: کارخانه ایران تایر به بهانه کمبود مواد اولیه تولید و نقدینگی۵۰ کارگر قراردادی خود را پیش از پایان قراردادشان می خواهداخراج کند.


مجتبی حسینی، با بیان اینکه ۵۰ کارگر اخراجی تا پایان تیر ماه قرارداد دارند، افزود: ایران تایر با اخراج ۵۰ کارگرخود در هفته جاری تعداد کارگران اخراج شده خود را ۱۳۰ نفر رسانده است.

به گفته حسینی افزایش بی‌رویه قیمت مواد اولیه و کمبود نقدینگی این کارخانه را با مشکلات متعددی روبرو کرده است.


این فعال كارگری با تاکید بر اینکه عدم حمایت دولت در بخش صنایع منجر به افزاش مشکلات واحد‌های تولیدی شده است، اظهار کرد: کارخانه ایران تایر به كارگرانش اعلام كرده است در صورت افزایش مشکلات با سایر کارگران قرادادی نیز قطع همكاری خواهد كرد.


مقاومت نمایندگان كارگری خطر اخراج را در پی دارد
دبیر اجرایی خانه کارگر اصفهان گفت: به دلیل رواج قراردادهای موقت و نبود امنیت شغلی، قرارداد نمایندگان انتخابی کارگران در واحدهای تولیدی تمدید نمی‌شود.


اصغر برشان در این زمینه گفت: به جهت اینکه قانون از نمایندگان کارگری حمایت ویژه‌ای نمی‌کند آنان نیز در پی گیری مطالبات کارگران درصورتی که نظراتشان خلاف سیاست‌های مدیر عامل کارخانه باشد اخراج یا تهدید به اخراج می‌شوند.


این فعال كارگری با اشاره به اینکه غالب کارگران کشور با قراردادهای موقت مشغول به کار هستند افزود: به دلیل قراردادی بودن بعضی از نمایندگان کارگران در شوراهای اسلامی کار، در صورت انجام وظایف قانونی و تعهد به مسئولیت صنفی خود، از سوی کارفرما تهدید به اخراج یا عدم تمدید قرارداد می‌شوند.


این فعال کارگری در استان اصفهان با تاکید بر رواج برخورد با نمایندگان كارگری، افزود: در حال حاضر بسیاری واحد‌های کشور از جمله در استان اصفهان، اخراج کارگران قراردادی که عضو و یا نماینده کارگران هستند رواج یافته است.


او این عمل کارفرمایان را مغایر با اصل سه جانبه گرایی در سیاستهای سازمان بین‌المللی كار كه توسط وزارت کار پذیرفته شده است دانست و گفت: اگر روال اخراج نماینده کارگرانی که با قرارداد موقت فعالیت می‌كنند استمرار پیدا کند، باید فاتحه تشکل‌های صنفی-کارگری را خواند.


برشان در ادامه به ذكر مثالی پرداخت و گفت: در یكی از واحد تولیدی اصفهان دو نفر از پنج نماینده كارگران كه با قرارداد موقت مشغول به كار بودند تمدید قرارداد نشدند و اكنون بیكار هستند.


او افزود: ماهیت نهاد كارگری شورا‌ با این عمل کارفرمایان زیر سوال رفته و كاربرد خود را از دست داده است.


برشان بیان كرد: قانون از نمایندگان کارگری حمایت ویژه‌ای نمی‌کند و آنان نیز به تبع در پی گیری مطالبات کارگری ضعیف عمل می‌کنند


این فعال كارگری ادامه داد: فقدان امنیت شغلی نمایندگان کارگری در شوراهای اسلامی کار باعث شده است در اکثر واحد‌های تولیدی شوراهای اسلامی کار نداشته باشیم.


عضو سابق شورای عالی کار با بیان اینکه وزارت کار و کانون شوراهای اسلامی کار متولی حمایت از این تشکل‌های کارگری هستند افزود: اگر وزارت کار به طور جدی با این موضوع برخورد نکند در آینده‌ای نزدیک هیچ تشکل کارگری در واحد‌های مشمول قانون کار وجود نخواهد داشت.


او افزود: با این روال کسانی عضو تشکلات کارگری خواهند بود که فرمان بردار مدیران و کارفرمایان باشند و حساسیتی در خصوص پی گیری مطالبات و حقوق قانونی کارگران نداشته باشند.
 

تجمعات اعتراضی کارگران در آذربایجان غربی و کردستان

Posted: 14 Jun 2012 01:30 AM PDT

جـــرس: به گزارش منابع حقوق بشری، جمعی از کارگران شرکت مخابرات آذربایجان غربی در اعتراض به شرایط بد شغلی و عدم بیمه کارگران و حقوق پایین خود در مقابل استانداری آذربایجان غربی تجمع کردند.


به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، چهارشنبه ۲۴ خرداد ماه جمعی از کارگران شرکت مخابرات آذربایجان غربی در مقابل استانداری آذربایجان غربی تجمع کردند. این کارگران علت تجمع خود را شرایط بد شغلی و عدم بیمه کارگران و حقوق پایین خود برشمردند.


این تجمع تا ساعت ۱۳ ظهر کماکان ادامه داشت و نیروهای امنیتی در خیابان ارتش مقابل دادگاه نظامی استان مستقر شده بودند.


گفتنی‌ست، فرمانده انتظامی شهرستان ارومیه با کارگران معترض به گفتگو پرداخت.


در چند ساله اخیر به دنبال تحریم‌های بین المللی وضعیت اقتصادی ایران بحرانی بوده و امنیت شغلی به معنای کامل از بین رفته است.


همچنین عده‌ای از رانندگان تاکسی در شهر سنندج نیز، با تجمع در مقابل شورای شهر اعتراض خود را به گرانی قطعات خودرو و عدم افزایش کرایه‌ها نشان دادند.


به گزارش تارنمای موکریان نیوز، در پی این تجمع که در اعتراض به عدم افزایش کرایه و بالا بودن قیمت قطعات خودرو صورت گرفت نیروهای انتظامی در محل حاضر شده و ۳ تن از شرکت کنندگان را بازداشت و پس از مدتی آزاد کرده‌اند.


بر اساس همین گزارش، این تجمع که از ساعت ۹ و نیم تا ۱۰ و نیم صبح دیروز صورت گرفت با وعده مقامات مسئول جهت پیگیری مطالبات رانندگان خاتمه یافت.


گفته می‌شود تعداد رانندگان تاکسی در سنندج حدود۵۰۰۰ نفر می‌باشد که فاقد هر گونه تشکل مستقلی، زیر نظر سازمان تاکسیرانی به کار اشتغال دارند.