جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


تمام این دیوارها و زنجیرها و میله ها روزی می شکند

Posted: 28 Feb 2012 09:59 AM PST

دل‌نوشته فرزندان رهنورد و موسوی
 جرس: دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد همزمان با سالروز تولد پدرشان در یادداشتی که در آستانه یازده اسفند، سالروز تولد میرحسین موسوی نوشته اند، به بی خبری طولانی از موسوی و رهنورد پرداخته و با اشاره به آخرین باری که برای کسب خبر به بن بست اختر رفته اند، آورده اند: راستی کجایید شما؟ با هم همگی فریاد کشیدیم سلام کردیم. با هم حالمان را گفتیم که خوب است و سلام گرمی که به مهر از یاران رسیده بود فریاد کردیم با امید اینکه شاید از دیوارها و میله بگذرد و شاید آنجا باشید و بشنوید. برسرمان ریختند. نگهمان داشتند. در سرمای شب پاستور دستهایمان را بهم دادیم بچه های ترسیده کوچک را بین حلقه امان نگه داشتیم و ایستادیم.

 

پیش از این نیز برادر میرحسین موسوی که برای کسب اطلاع و نگران از وضعیت برادر خود به کوچه اختر رفته بود، با برخورد خشن ماموران رو به رو شده و آنها گفته بودند کسی به نام میرحسین موسوی نمی شناسند.

 

در پایان این دلنوشته آمده است:" و ما ایمان داریم و باور داریم که تمام این دیوارها و زنجیرها و میله ها روزی میشکند. آن روز که ترانه آزادی خواندن گناه نیست و شما و ما میوه صبر و ایمانمان را از درخت استقامت خواهیم چید و آن را با تمام دنیا قسمت خواهیم کرد… و ما و شما و همه یارانمان ندا میدهیم که صبر زیبا بر مصائب رفته نتیجه ای شیرین دارد و طعم تلخی های این روزگار غمبار را از خاطره ها خواهد زدود."

 

به گزارش کلمه، متن کامل این دلنوشته به شرح زیر است:

به نام خدای خوب ..خدای مهربان ، خدای همراه در لحظه لحظه های تنهایی آزادگان دربند

«آنجا که عشق

غزل نیست

که حماسه‌ ایست،

هر چیز را

صورتِ حال،

باژگونه خواهد بود:

زندان باغِ آزاده مردم است

و شکنجه و تازیانه و زنجیر

نه وهنی به ساحتِ آدمی

که معیارِ ارزش‌های اوست »

شاملو

 

نزدیک تولد توست. باور مان نمی شوداین یک سال را که بدون شما سر شد. دلخوش به صدای زنگ تلفن با شماره امنیتی بی نشان که شاید صدای شما نوید سلامتیتان را بدهد و دلمان کمی آرام شود که آنهم چه انگشت شمار بودند. و دلهایمان چه فشرده و نفسهایمان چه تنگ.

 

این تاریک شب طولانی را به پیغام استوار سبز ” صبر و فقط صبرت ” بابای دلیر صبور بودیم. یادت هست که قول های ما به تو همیشه قول بود؟ و قول هر آدمی همه‌ی شرفش؟ صبوری کردیم با ایمان و چشم دوخته به همان افق خونین که خورشید سر زند و شما دوباره رها و آزاد باشید کنار دیگر پرنده های بال و پر بسته که خدایشان بزرگ تر از هر قدرتیست و نگه دار تمام دل های زنده و تپنده برای شکوه ، آزادی و استقلال و سربلندی ایران.

 

شما گرچه در حصر، در زندان کوچه اختر یا هر زندان دیگری که ما امروز نمی‌دانیم دقیق که کجایید، آزادید و آزاده. پس پدر و مادر آزاده،در این بیخبریهای تلخ طولانی ما از روزگار مان برایتان می گوییم از آنچه که گذشته است. چرا راه دور برویم از همین هفته پیش از شبی سرد می گوییم…

 

بازهم خبری ازشما نبود ، به جایش نگرانی و درد رسوب کرده این سال تلخ در جانمان نشسته بود. همگی آمدیم به جستجوی خبری، شب بود و سرما . بازهم این ما بودیم پرسان بر سر آن کوچه غمگین خفته، آن اختر خاموش. در زدیم بازهم گفتند که کسانی به این اسم اینجا نیستند. راستی کجایید شما؟ با هم همگی فریاد کشیدیم سلام کردیم. با هم حالمان را گفتیم که خوب است و سلام گرمی که به مهر از یاران رسیده بود فریاد کردیم با امید اینکه شاید از دیوارها و میله بگذرد و شاید آنجا باشید و بشنوید. برسرمان ریختند. نگهمان داشتند. در سرمای شب پاستور دستهایمان را بهم دادیم بچه های ترسیده کوچک را بین حلقه امان نگه داشتیم و ایستادیم. غیر از ماموران عصبانی، آن درختهای بلند خفته چنار و آب جویهای یخ زده ناظر بودند. آنجا هم صبوری کردیم. صبری تلخ. آن کار زینبی که تو گفته بودی و باور هردوی شما بود. می بینید چه خوب درسهایی که اینهمه سال داده بودید پس می دهیم؟ آخر چگونه یک ون، دیوارهای بلند و فلزی نصب شده بر ورودی آن کوچه باریک وکوچک، میله ها و آهن های جوش خورده برپنجره های آن خانه کهنه و پر از خاطره می تواند مانع رسیدن پیام آزادی شما شود که هیچ دیوار و زندان و نیروی امنیتی و تهدید و توهین و اخراج آتش این عشق را سرد نمی کند و نه می تواند سدی شود در راه خواسته های به حق و صلح طلبانه شما و ما و که آزادی سرودیست همواره رها و جاری در رگ های شب که بی وقفه روییدن آفتاب را نوید می دهد.

 

ماه و خورشید ما! این یک سال شما حتما دلنگران ما دختران، بلیمونداهایتان، بودید و ما هم نگران شما ،هفت خورشیدمان که ابرها ربوده بودندشان با اینهمه براین باوریم که در این یلدای روزگار خورشید وجودتان را به خیالی بیهوده به گل اندوده اند که کی تـوان اندود خورشیدی به گِل…

 

شما ایستادید ،سرخم نکردید. و برعهدتان با هم میهنانتان، استوار ماندید. درست مانند همان بزرگ مردمانی که برای دوستی پاکی مهر و راستی ایستادند که شهید دادند ، کف خیابانهای شهر…

 

اینک آخرین ماه سال رسیده است و از شما برای ما به جز عکستان در قابی سبز، بر دیوار خانه، همان که دست در دست یکدیگرید… طنین گرم صدایتان که بر سرحرفهایتان هستید در روزهایی پر از ندانستن اینکه برشما واقعا در پشت دیوارهای زندانتان چه می گذرد، روزهای خبرهایی که هریک پشت دیگری میرسند و نگران ترمان می کنند، نیروی پر مهرتان به این خاک و حقیقت و آزادیست که گرممان می‌کند.

 

و ما ایمان داریم و باور داریم که تمام این دیوارها و زنجیرها و میله ها روزی میشکند. آن روز که ترانه آزادی خواندن گناه نیست و شما و ما میوه صبر و ایمانمان را از درخت استقامت خواهیم چید و آن را با تمام دنیا قسمت خواهیم کرد… و ما و شما و همه یارانمان ندا میدهیم که صبر زیبا بر مصائب رفته نتیجه ای شیرین دارد و طعم تلخی های این روزگار غمبار را از خاطره ها خواهد زدود.

 

پدر و مادر پر استقامت از ما برشما هزار درود

کوکب، زهرا، نرگس

اسفند ۱۳۹۰

 

مردم بطور عجیبی وارد تحریم فعالانه شده اند

Posted: 28 Feb 2012 08:56 AM PST

اینجانب از انتخابات مجلس ششم بدین سو در تمامی انتخابات ها بطور فعال حضور ستادی بنفع اصلاح طلبان داشته ام-بجز مجلس هفتم که درآن زمان هم همه را ترغیب به تحریم میکردیم – و بخاطر رشته ی تحصیلی دانشگاه با روش های مختلف نظرسنجی و آمارگیری آشنایی کامل دارم بهمین خاطر اطمینان میدهم استنباطم از صحت نسبی برخوردار است.از دیروز - دوشنبه- مصمم شدم نظر غالب همشهریان اصفهانی خود را درباره ی انتصابات پیش رو دریابم که نتیجه گفت وشنود های 2 روز اخیر حتی برای من که پیشبینی مشارکت زیر 20 درصد را داشتم شگفت انگیز بود. دیروز از ظهر تا غروب را در یک بنگاه املاک در منطقه ای متوسط به پایین نشین متعلق به یکی از دوستانم، و امروز در بازار به رفتاری تازه و بی سابقه از سوی مردمی از طبقات مختلف برخوردم که حکایت ازین داشت که اینبار بر خلاف دفعات گذشته مردم در مخیر بین رای دادن و ندادن نیستند بلکه یکدل همه جا این جمله را میشنوی: برای چه رای بدهیم، رای نمیدهیم. خر رای میدهد؟ گرانی پشت همه را شکسته.

رفتاری که نگارنده برای اولین بار شاهد آن میباشد و گمان میکنم چه پیش و چه پس از انقلاب در این سطح سابقه نداشته است. شدیدترین عدم مشارکتی که به خاطر دارم در شورای شهردوم رخ داد  با این حال در آن زمان هیچگاه این جملات را بی مقدمه از مردم نشنیده بودم. در واقع مردم در کوچه و بازار و اتوبوس و تاکسی این بار منتظر این نیستند تا کسی سر صحبت را باز کند تا حرفی بزنند یا بشنوند بلکه هرکه می آید و می رود با غیظ ازین سخن می گوید که رای نمیدهیم. در انتخابات های پیشین تقریبا 70 درصد از مردم در قشر خاکستری بدون نظر قرار داشتند که نزدیک 30 درصدشان در اثر تبلیغات رای میدادند و بقیه هم بی تفاوت از کنار انتخابات رد میشدند. اما اینبار در این 2روزه تنها 2نفر را دیدم که احتمالا رای میدهند آنها هم از اعوان و انصار حکومت بودند و دوستمان ندا داد که حرفی نزنیم و ساکت ماندیم. خدا میداند! شاید آن دو نفر هم رای نمیدهند.

با این اوصاف با توجه به اینکه بیشتر دیتای من مربوط به طبقه ی متوسط ومتوسط به پایین بود و به ظن قوی متوسط به بالا بیشتر تحریمی هستند میتوانم مدعی شوم به قطع یقین مشارکت از  مشارکت در شورای شهر دوم هم کمتر است . همچنین خبرهایی از دوستانم در شهرهای کوچک و بزرگ و روستاها دارم که همه موید این نظر هستند که برای اولین بار در تاریخ انتخابات ایران مردم دست به تحریم فعال زده اند برخلاف تصور روشنفکران خانه نشین و بی ارتباط با مردم، ساکنان شهرهای کوچک و روستاها نه تنها فهم و شعور سیاسی بالایی دارند بلکه بخاطر گستردگی خانواده و دارا بودن شبکه اجتماعی مستقل و مستحکم و همچنین رسوخ ماهواره تا عمق روستاها ، در زمان ها مقتضی شاید آگاهانه تر از شهرنشین ها وارد عمل شوند.

در پایان هم نظر خودم را در رابطه با عوامل این رفتار مردم بیان کنم. بنظر من مساله ی اقتصادی با توجه به اینکه همه در انتظار یک فروپاشی اقتصادی هستند، بعلاوه سرکوب وحشتناک جنبش سبز که منجر به وازدگی بیش از40 درصد مردم شد و ادامه یافتن این زخم بدون مرهم برای 2 سال و نیم در کنار همه ی دلایلی که پیش ازین منجر به بی تفاوتی مردم میشد، این بار توده های بی موضع را به واکنشی سخت واداشته است که اگر آقای خامنه ای- علی رغم اینکه نتایج انتخابات را پیشاپیش نوشته و داده آقا وحید اعلام کند – پیام این تحریم را درنیابد چراکه لااقل خودش را نباید فریب بدهد، باید گفت آینده ای تلخ در انتظار رژیم خواهد بود. چرا که به نظر می رسد حکومت و مردم به مرحله ای رسیده اند که اگر در اثر هرگونه حمله ی نظامی بار نظام کج شود شک نکنید این مردم نه تنها از حکومت حمایت نمیکنند بلکه همگی هرگونه جانشینی را به شرایط کنونی ترجیح می دهند. یادآوری این نکته لازم است که مبادا فردای انتخابات تصور کنیم فقط ما ر ای ندادیم و بقیه رای داده اند چراکه این توبمیری انصافاً از آن توبمیری ها نیست

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

رئیس کل بانک مرکزی: بانک های متخلف را می بندیم

Posted: 28 Feb 2012 08:09 AM PST

جـــرس: رئیس کل بانک مرکزی با تاکید بر اینکه بانکهای متخلف را می‌بندیم، گفت: جریمه بانکهای متخلفی که دستورالعمل ها را رعایت نمی‌کنند، جرایم نقدی، محدودیت فعالیت و لغو مجوز است.


به گزارش مهر، محمود بهمنی در مورد جرائم در نظر گرفته شده برای بانکهای متخلف گفت: بانک مرکزی جرائمی را برای بانکهایی که از دستورالعمل ها تخطی کنند، در نظر گرفته است.


رئیس کل بانک مرکزی اعلام کرد: بانک مرکزی جرائمی را از لحاظ مادی برای بانکهای متخلف در نظر می گیرد، به علاوه اینکه محدودیت‌هایی برای فعالیت بانکهای متخلف ایجاد خواهد شد.


وی با بیان اینکه ایجاد محدودیت در فعالیت برخی از فعالیتهای بانکهای متخلف را در بر می گیرد، عنوان کرد: در صورتی که بانکها به تخلفات خود مصر باشند، بانک مرکزی مجوز فعالیت آنها را لغو و آنها را می بندد.
بهمنی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه بانکها به درستی به وظایف خود عمل می کنند، افزود: برخی از بانکها دستورالعملها را رعایت نمی کنند.


رئیس کل بانک مرکزی تاکید کرد: بانک مرکزی تصمیمات و جرائمی را که در مورد اینگونه بانکها در نظر گرفته است، اعمال خواهد کرد.


سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه ویل بی حرمتی در خواهند افتاد

Posted: 28 Feb 2012 07:56 AM PST

انتقاد روزنامه جمهوری اسلامی از حاکمیت فضای موجود

جـــرس: سرمقالۀ روزنامه جمهوری اسلامی با انتقاد از سقوط ارزش ها در کشور نوشته است: تجربه این سال‌ها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بی‌حرمتی‌ها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بی‌حرمتی‌ها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمی‌تواند از جنس تقرب الی‌الله باشد؟


سرمقاله نویس جمهوری اسلامی با رویکردی به سیره شهید بهشتی آمده است: سوگمندانه باید بگوئیم و بنویسیم که منحرف شدگان از اصول و آرمان‌های انقلاب و کسانی که به پرتگاه ضدارزش‌ها سقوط کردند، قبل از همه، خود بهشتی را به قربانگاه بردند. منظور این نیست که او توسط کسانی که به ارزش‌ها توجه نداشتند یا مسیر ضدارزش را در پیش گرفته بودند به شهادت رسید. ایکاش بهشتی فقط به شهادت رسیده بود و قبل از شهادت جسمی، بارها او را از نظر شخصیتی شهید نکرده بودند. قاتل بهشتی، گروهک منافقین بود، اما قبل از اینکه این گروهک او را به شهادت برساند، او قربانی جهالت کسانی شده بود که با نیت تقرب الی الله، بهترین فرزندان اسلام و قرآن را به باد تهمت‌ها می‌گرفتند و با سلاح دروغ به آنها حمله می‌کردند و هر روز چند بار آنها را به قربانگاه می‌بردند. بهشتی، اینگونه ترور شخصیت شد و قبل از آنکه در هفتم تیرماه ۱۳۶۰ در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شهادت برسد، صدها بار، مظلومانه و غریبانه شهید شده بود.


در این سرمقاله نوشته شده است: این، صحنه ناجوانمردانه ایست که از ۳۰ سال قبل تاکنون شاهد تکرار آن درباره سایر فرزندان اسلام و ایران نیز هستیم و عجبا که پایانی برای آن وجود ندارد. علاوه بر اینکه چنین روش ضداخلاقی و ضد ارزشی در شرایط عادی هر روز به شکلی تکرار می‌شود، در مقاطع حساسی همچون انتخابات به صورت فوق‌العاده‌ای اوج می‌گیرد و جامعه را دچار التهاب می‌کند.


نویسنده به بهانه انتخابات افزوده است: این روزها چماق تخریب با چاشنی تهمت و دروغ و افترا باز هم توسط کسانی که ظاهری آراسته به دین‌داری و پای‌بندی به احکام شرعی دارند بر فرق رقبای انتخاباتی شان فرود می‌آید و بی‌رحمانه، خرمن اخلاق را به آتش بی‌اخلاقی می‌سوزاند. کاری به اینکه در این معرکه ضدارزشی و ضد اسلامی، چه کسی می‌سوزاند و چه کسی می‌سوزد نداریم. آنچه مهم است و باید همه را به تأمل وادارد و به فکر چاره‌اندیشی بیاندازد اینست که جامعه انقلابی و اسلامی ما چرا دچار چنین انحطاطی شده است؟


در این یادداشت آمده است:آنچه این فاجعه را سیاه‌تر و خطرآفرین‌تر می‌کند اینست که این اقدامات خلاف اخلاق، مربوط به کسانی است که تحت عنوان “اصولگرائی” و برای باصطلاح تقویت و تحکیم اصولگرائی عمل می‌کنند. فاجعه بارتر اینکه این بداخلاقی‌ها و ارتکاب ضدارزش‌ها در بسیاری موارد توسط کسانی و گروه‌هائی صورت می‌گیرد که به عناوین و کسوت‌های مرتبط با دین منتسب هستند. این، یعنی با سلاح دین به جنگ اصول و ارزش‌های دینی رفتن.


سرمقاله نویس جمهوری اسلامی می پرسد: چرا انقلابی که بنا بود “انقلاب ارزش ها” باشد بعد از ۳۳ سال گرفتار عناصری افراطی شده که نه تنها پای بند ارزش‌ها نیستند بلکه به نام ارزش‌ها، مرتکب زشت‌ترین اعمال ضدارزشی می‌شوند؟


جمهوری اسلامی در خاتمه آورده است: تجربه این سال‌ها ثابت کرده است که نتیجه سکوت در برابر بی‌حرمتی‌ها چیزی غیر از گرفتار شدن سکوت کنندگان در چاه ویل بی‌حرمتی‌ها نخواهد بود. سکوت کنندگان امروز نیز روزی به همین چاه در خواهند افتاد. آیا روزی فرا خواهد رسید که همه بفهمند تخریب نمی‌تواند از جنس تقرب الی‌الله باشد؟


عضو هیئت رئیسه مجلس: رقم اختلاس در شستا، هزار میلیارد تومان نیست

Posted: 28 Feb 2012 07:10 AM PST

جـــرس: یک عضو هیئت رئیسه مجلس درباره نتیجه تحقیق و تفحص از سازمان بازنشستگی شستا و زمان قرائت آن در صحن علنی مجلس گفت: رقم اعلام شده از سوی رئیس کمیسیون اجتماعی اصلا درست نیست و بعید می دانم که نتیجه تحقیق و تفحص در صحن علنی مجلس هشتم قرائت شود.


به گزارش مهر، محمدرضا باهنر بدون اشاره به اظهارات اعضای کمیسیون های ویژه مجلس در خصوص رقم سوء استفاده در سازمان تامین اجتماعی مدعی شد: بنده رقم یک هزار میلیارد تومان که عنوان شده را اصلا قبول ندارم و می گویم که اصلا این طور چیزی نیست، ضمن اینکه تخلف با تقلب و اختلاس خیلی متفاوت است.


وی ادامه داد: درباره این موضوع یک مقدار کم لطفی کرده اند و رئیس سابق کمیسیون اجتماعی مجلس یک مقدار انسان خاصی است.


عضو هئیت رئیسه مجلس با بیان اینکه بر تامین اجتماعی انتقاداتی وارد است، تصریح کرد: اما رئیس کمیسیون اجتماعی یک مقداری به دلیل مسائل شخصی با مجموعه شستا دعوا و مرافعه کرده بود. یک مقدار مسائل شخصی شده و از حالت برخورد دو نهاد مقتدر خارج شده بود که البته در سال گذشته هم وی برای ریاست انتخاب نشد.


باهنر در پاسخ به این پرسش که آیا نتیجه تحقیق و تفحص از سازمان بازنشستگی شستا در صحن علنی مجلس هشتم قرائت می شود و این مجلس به کار خود در این باره پایان خواهد داد، گفت: بعید می دانم چرا که باید فرایند تحقیق و تفحص کامل شود تا حق کسی ضایع نشود و برکسی ظلمی نشده باشد. در بین نمایندگان مجلس هم کسانی را داریم که نمی توانند عدالت را رعایت کنند و مسائل شخصی را در نتیجه نهایی دخالت می دهند.


در آبان ماه امسال، رئیس کمیته تحقیق و تفحص از تامین اجتماعی مجلس از تخلف یکهزار میلیارد تومانی در ۱۵۰ شرکت زیر مجموعه سازمان بازنشستگی و شرکت سرمایه گذاری تأمین اجتماعی (شستا) خبر داده و گفته بود "اگر هیئت رئیسه مجلس از ادامه کار جلوگیری نمی‌کرد می‌توانستیم بیش از سه هزار میلیارد تومان اسناد و مدارک تخلف در این شرکتها را اثبات کنیم."


گذری بر حال و هوای انتخابات در ایران

Posted: 28 Feb 2012 07:40 AM PST

فرشید آل داوود
  جرس: حال و هوای تبلیغات گسترده انتخاباتی در کنار مشکلات زایدالوصف مردم، فضا را در ایران کمابیش غیرمتعادل وعصبی کرده است. در تاکسی ها ، مراکز خرید و محافل خانوادگی محال است کسی از کوره در نرود و از وضع موجود شکایت نکند. 

تصاویر تلویزیونی مدام در حال بمباران روانی مردم است. کنترل تلویزیون لحظه ای نیست که با مشاهده این صحنه ها به کار نیفتد تا مخاطب را از شر تبلیغات آزار دهنده رهایی بخشد.


در یک اغذیه فروشی


در یک ساندویچ فروشی در مرکز تهران مشتری هایی که غذا سفارش داده و در نوبت دریافت هستند به تصاویر تلویزیونی که مدام مردم را تشویق به شرکت در انتخابات می کند گوش می دهند. مردی با پوزخند می گوید : "خودشان را مسخره کرده اند با این گرونی و بدبختی انتظار دارند مردم رای هم بدهند ."


جوانی که در حال خوردن ساندویچ فلافل است می گوید : "رای دادن حماقت محض است ، 2 هفته است ماشینم را در پارکینگ خوابانده اند کلی پیاده ام کرده اند اعتراض هم که می کنم می گویند همین است."


وی لقمه های ساندویج را عصبی تر گاز می زند و چند اعتراض آبدار نثار مسببان می کند. بحث داغ شده و چند نفر دیگری هم وارد بحث می شوند و لب به اعتراض می گشایند.


ساز و آواز ترجیح دارد


در داخل یک تاکسی یک مسافر از راننده می خواهد که رادیو را خاموش کند . رادیو مدام در حال تاکید این نکته است که شرکت در انتخابات خنثی کننده تهدیدات دشمن است. مسافری که جلو نشسته با پوزخند می گوید اینها خودشان تهدید هستند!


راننده با خنده موج رادیو را عوض می کند و در جایی که موسیقی پخش می شود متوقف می شود.


راننده هم لب به اعتراض می گشاید که با بالا رفتن هزینه ها اندکی بر کرایه ها افزوده و هر روز با مردم بر سر 50 تومان درگیر است.


او از گرانی عجیب لوازم یدکی و هزینه تعمیرات اتومبیل می گوید. یکی از مسافران می گوید: همه چیز بالا کشیده ، مردم فقط برای تماشا به خرید عید می روند و قیمت ها آن قدر بالاست که بیشتری ها توان خرید ندارند.


رای بدهیم گردن گشت ارشادی ها بیشتر شود !


در میدان هفت تیر تهران دختر جوانی که منتظر تاکسی است با نگاهی به بیلبورد بزرگی که آن سمت خیابان خودنمایی می کند و در آن شرکت در انتخابات واجب شرعی و تکلیف شمرده شده است به دوستش می گوید : حتما شرکت می کنم تا گشت ارشادی ها توان با انگیزه بیشتری برای دستگیری من داشته باشند .


کمی آن طرف تر ، یک ون نیروی انتظامی بر سر پیچ یک گذرگاه کمین کرده و دختران جوانی که به اصطلاح حجابشان را رعایت نکرده اند بازداشت می کند !


سوژه برای دختران


کمی آن طرف تر ، پوستر یک کاندیدای زن اصولگرا که از چهره وی تنها بینی و بخشهایی از چشم معلوم است سوژه چند دختر جوان شده است. کاندیدای مورد نظر یکی از برنامه هایش را احترام به آزادی زنان عنوان کرده است.


در داخل اتوبوس


در داخل یک اتوبوس که از میدان تجریش به سمت پیچ شمیران می رود مردی که از فروشگاه مقداری آذوقه خریداری کرده زیر لب و غر و لند کنان از گرانی می نالد. رادیو روشن است و سرودهای انتخاباتی پخش می کند. وی به مسافر کنار دستی خود می گوید: "بریم رای بدیم به این ... ها که قانون تصویب کنن همه چیز گرون بشه."


یکی دیگر از مسافران که به نظر یک دانشجوی جوان است، می گوید:"این همه آدم بی گناه رو انداختن تو زندان ادعای انتخابات آزاد را هم دارند !"


کدام پیامک ها فوروارد یا دیلیت می شوند؟


پیامک های انتخاباتی بخش زیادی از سرگرمی های مردم را در این حال و هوا تشکیل می دهد.اما در این میان برخی پیامک های تشویقی هم وجود دارد که با استفاده از عبارات رهبر نظام، مردم تشویق به حضور در انتخابات می شوند .


به گفته یک شهروند در تهران روزانه چندین مدل از پیامک هایی که به صورت ناشناس و با استناد به اظهارات رهبری مردم را تشویق به انتخابات می کند بلافاصله دیلیت می شوند .


این مدل پیامک ها متن اظهارات آقای خامنه ای در باره انتخابات است. اما در کنار اینها پیامک هایی هم وجود دارد که به تمسخر انتخابات می پردازند و سریعا بین مردم دست به دست می شود. از جمله این پیامک ها این عبارت است : شورای نگهبان اعلام کرده به کوری چشم دشمنان صندوقهای رای از هم اکنون پر شده است !


همچنین پیامک هایی با این مضمون هم دستمایه تفرج مردم است که " پیشاپیش مشارکت 85 درصدی مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی را به شما تبریک می گوئیم ( ستاد صحنه آرایی های انتخاباتی )


پیامک های جعلی


در این میان برخی پیامک های جعلی هم از سوی بعضی افراد ناشناس برای مردم ارسال می شود که در آنها گفته شده اصلاح طلبان به صورت یکپارچه در انتخابات حاضر خواهند شد.


اینگونه پیامک های دروغ هدفی به جز تشویق مردم به شرکت در انتخابات دنبال نمی کند. در یکی از این پیامک ها حتی عنوان شده که سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران روز جمعه در انتخابات شرکت خواهد کرد.


اینگونه خبر سازی های دروغ برای بالا بردن میزان مشارکت مردم رواج یافته است . با این حال رسانه های اصولگرا که این روزها به هر قیمتی در پی بالابردن حضور مردم در انتخابات هستند اخبار دروغی را به نقل از منابع مطلع منتشر می کنند و در آن از اظهارات خاتمی و اصلاح طلبان یاد می کنند که عزم کرده اند روز جمعه در انتخابات شرکت کنند.


بی اعتنائی خاتمی و اصلاح طلبان


دفتر خاتمی همواره اینگونه ادعا ها را رد کرده اما اخیرا حجم اینگونه دروغ پردازی ها به قدری زیاد شده است که دیگر پاسخی به اینگونه موارد داده نمی شود.


در مراسم ختم پدر عبدالله نوری هم سید محمد خاتمی سوال خبرنگاران در باره شرکت در انتخابات را بی جواب گذاشت و باعث عصبانیت آنها شد.


یکی دیگر از شخصیت های اصلاح طلب هم به تمسخر سوالی از این دست پرداخت و در جواب گفت: ‌من منتظر نظر آقای احمدی‌نژاد هستم تا بعد از آن تصمیم بگیرم!


چند فعال اصلاح طلب دیگر هم قبل از آنکه نظری در باره حضور یا تحریم انتخابات بیان کنند به تحریم رسانه ها و خبرنگاران وابسته به جریان دولتی پرداختند.


رسالت مونتاژکاران سیما !


در شبکه های اجتماعی نیز برخی از کاربران نوشته اند : از هم اکنون در صدا و سیما مونتاژ کاران به حال آماده باش کامل در آمده اند تا از تصاویر انبوه حضور  مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 تصاویر و کلیپ هایی آماده کنند تا در روز انتخابات و ساعات پس از آن پخش کنند تا وانمود کنند مردم حضوری چشمگیر داشته اند.


این کاربران به طنز نوشتند اگر تصویر ما را دیدید ما در حال رای دادن به موسوی در خرداد 88 هستیم لطفا اشتباه نشود !


عده ای دیگر از کاربران هم از سوء استفادهاز  تصاویر دختران بی حجاب در حال رای دادن اشاره کرده اند.

برگزاری مراسم بزرگداشت ۲۵ بهمن در لس آنجلس

Posted: 28 Feb 2012 06:40 AM PST

با سخنرانی علی اکبر مهدی، حسین قاضیان و عباس حکیم زاده

جـــرس: بنا به گزراش منابع خبری، روز یکشنبه هفته گذشته به مناسبت سالگرد خیزش ۲۵ بهمن، برنامه سخنرانی ویژه ای با عنوان “جنبشهای اجتماعی در ایران و مساله رهبری” توسط انجمن دانشجویان سبز دمکراسی خواه جنوب کالیفرنیا در دانشگاه یو سی ال ای شهر لس آنجلس برگزار شد.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، سخنرانان این برنامه، دکتر علی اکبر مهدی، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی ایران و خاورمیانه؛ دکتر حسین قاضیان، جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی و عباس حکیم زاده، فعال سیاسی و دبیر سیاسی سابق دفتر تحکیم وحدت بودند.


در آغاز برنامه، دکتر عمار کهف از محققان و فعالان سوری مقیم جنوب کالیفرنیا در سخنان کوتاهی با عنوان پیام همبستگی، با مروری بر مبازرات مردمی در کشورهای عرب به مبارزات مردم سوریه اشاره کرد و گفت" با همه بدبینی ها و رواج تئوریهای توطئه که معتقد بودند با وجود قدرتهای جهانی حامی حکومتهای اقتدارگرا در منطقه هیچ تغییری ممکن نیست، این مبارزات نشان داد که با همه فشارهای داخلی و بین المللی این مردم و تک تک افراد هستند که سرنوشت کشور خود را تعیین می کنند". وی انقلاب مردم سوریه را "علیه نابرابری ها و شورشی علیه نبود دمکراسی و آزادی بیان دانست که مردم را کنار هم قرار داده است" عمار کهف سخنان خود را با اظهار امیدوری در رسیدن زود هنگام مردم ایران و سوریه به‌‌ آزادی و برابری و در کنار هم قرار گرفتن این دو ملت برای مقابله با افراط گرائی پایان برد.


سپس عباس حکیم زاده در سخنانی با عنوان "نقش رهبری در پیشبرد جنبش دموکراسی خواهی در ایران " به روند جایگاه آرمان دمکراسی خواهی درجنبشهای اجتماعی ایران از آستانه انقلاب سال ۱۳۵۷ تا جنبش سبز پرداخت. وی با بیان آنکه در گفتمان انقلاب ۵۷ دمکراسی در اولویت نبود به عوامل اجتماعی متعددی اشاره کرد که باعث جدی شدن مطالبه دمکراسی در ایران شد. وی با ذکر آنکه نتایج دوم خرداد ۱۳۷۶ تبلور این خواست اجتماعی بودادامه داد :" اما از آنجا که اصلاح طلبان خود را برای رهبری این جنبش و حتی حضور در دولت آماده نکرده بودند غافلگیر شدند و یک فرصت تاریخی برای انجام اصلاحات ساختاری از بین رفت " .عباس حکیم زاده ریاست جمهوری احمدی نژاد را باعث وارد شدن شوکی به طبقه متوسط تحلیل کرد که خود را در انتخابات سال ۸۸ نشان داد. این فعال جنبش دانشجویی به اشاره به خودجوش بودن اعتراضات جنبش سبز نقش آقایان موسوی و کروبی را وحدت بخش دانست اما فاقد برنامه برای هدایت جنبش اعتراضی نامید. وی گفت:". شخصیت فردی و اخلاق گرائی آقایان موسوی و کروبی باعث شد مردم ایشان را به عنوان رهبری بپذیرند. هرچند نقش وحدت بخش داشتند نه رهبری و برنامه های اعتراضی به صورت خودجوش بود. ایشان برنامه ای برای بعد از انتخابات نداشتند جز همراهی با مردم. البته باید هوشمندی و درایت ایشان در نیافتادن دامها و دوقطبی های ساخته شده توسط حاکمیت را ستود." وی در جمع بندی صحبتهای خود نقش رهبری در جنبشهای اجتماعی را مکمل و با اشاره با اتفاقات کشورهای منطقه آنچه تعیین کنده است را حضور مردم دانست.


سخنران بعدی دکتر علی اکبر مهدی در سخنانی با عنوان "چالش های رهبری سیاسی در جنبش ها و جریانات سیاسی در ایران " به نقد باور و تلقی عمومی از مفهوم رهبری پرداخت.


چالش اول در از نظر این جامعه شناس تفاوت برداشت جامعه مدرن سیاسی از مفهوم رهبری و سابقه تاریخی بلند مدت مفهوم رهبری در ایران است. دکتر مهدی گفت:"جامعه سیاسی مدرن ایران تقاضای رهبری مدرن، عقلانی،چرخنده و پاسخگو دارد و در مقابل نوع رهبری مورد پسند جامعه ایران رهبری فردی، سنتی و فره ایزدی بوده است " و ادامه داد:" تحقیقی که درباره فرهنگ رهبری در ایران انجام شده نشان می دهد که مردم ایران رهبری با خصائل از خود گذشتگی، مقاومت و استقامت، قاطعیت، کارامدی و الهامبخشی را می پسندد."چالش دوم، تنوع و دگرگونی قومی، زبانی و فرهنگی جامعه ایران است که برای رهبر مساله آفرین می شود. چرا که رهبر باید سمبلی از خواستهای متنوع جامعه را نمایندگی کنددکتر مهدی چالش دیگر را شکنندگی ساختار قدرت در طول تاریخ ایران دانست. وی ادامه داد:" عدم اعتماد به قدرت سیاسی در ایران وبه تبع رهبری ناشی از همین شکندگی قدرت سیاسی در ایران است . اگر به نظریه کوتاه مدت بودن جامعه ایران توجه کنیم که دکتر کاتوزیان مطرح کرده اند می بینیم که با این اصل دست به دست هم می دهد و برای ایجاد اعتماد و اعتبارلازم برای رهبر چالش می آفریند."


این جامعه شناس سیاسی ارزشگزاری رهبران در تاریخ و فرهنگ سیاسی ایران بر مبنای قاطعیت و همینطور فردی بودن رهبری را هم مساله آفرین نامید. چرا که انتظارات را از فرد رهبر بالا می برد و از او انتظار عمل و نتیجه گیری سریع می رود. دگر چالش این مساله از دید این استاد دانشگاه، این است که "جامعه ایران پدرسالار و اینکه رهبران در ایران اکثرا مرد بوده اند و این باعث جا فتادن خصائل مردانه برای رهبری شده است و لذا انتظارات و دید جامعه ایران به رهبر مردسالارانه است."


هفتمین چالش رهبری در ایران از دید دکتر مهدی تاکید بر روی فرد و نه قواعد است.به نظر این جامعه شناس:"مشکل دیگر در ایران که یک جامعه کوتاه مدت است تاکید بر روی فرد است. تاکید بر فرد تاکید بر روی قواعد نیست بلکه در این جامعه قواعد تحت اراده فرد معنی پیدا می کند در صورتی که جامعه دمکراتیک تاکید بر قواعد و قانون است و برای پیاده کردن قواعد نیاز به زمان است .در جامعه ایران ما انتظار از رهبر راست و ریست کردن همه کارها است واین امر انتظارات را بالا می برد."


دکتر مهدی درباره چالش دیگر مساله رهبری در ایران به نقش تاریخی و اجتماعی روحانیت در ایران اشاره کرد و گفت:" روحانیت تئولوژی قدرت برای خود درست کرده است وتدوین قوانین جامعه را هم به عهده گرفته واین را جز وظایف الهی خود می داند این چالشی برای رهبری جامعه ایران است. و هر رهبر سیاسی باید رویکردی برای مواجه با این امر داشته باشد." در توضیح چالش بعدی دکتر مهدی با ذکر آنکه رهبری فردی مطلق گرائی را در جامعه جا می اندازد و "دید مطلق گرایان و همه یا هیچ است، بازی قدرت در جامعه ایران همه یا هیچ بوده است.بازیهای مشترکی در راستای منافع مشترک نداریم." و ادامه داد:" این فردگرائی و تمایت خواهی از رشد احزاب سیاسی در ایران جلوگیری می کند، و این از مهمترین مشکلات تاریخی شکل نگرفتن رهبران دمکراتیک در جامعه ایران است."


دکتر مهدی در برشمردن چالشهای رهبری در جامعه ایران ادامه داد:" انتظارات جامعه ما از رهبری هنوز در نوسان و ابهام است، نمی دانیم از یک رهبر چه می خواهیم . در غرب از رهبر مدیریت می خواهند و بسیج گری. ما در ارزیابی رهبری به مدیریت بسیج توجه کمی می کنیم، رهبر را به خاطر ایدئولوزی و استقامت را قبول می کنیم یا رد می کنیم.مثلا آقای موسوی را به دلایل ایدئولوژیک یا رد می کنیم و یا قبول می کنیم اما توجه نداریم آقای موسوی توانسته یک بسیج سیاسی در یک مقطع خاص را مدیریت بکند.الان هم اگر نیروئی بتواند جمعیت زیادی را بسیج کند تعیین کننده است. " و درباره شرایط شکل گرفتن رهبری در جامعه گفت:"تعیین و تشخیص رهبری امری انتزاعی و نظری نیست.بلکه همواره ناشی از براورد فعل و انفعالات سیاسی و موازنه نیروههای سیاسی در شرایط مشخص تاریخی است. احتمال این هست که شرایطی بسیار خودجوش و غیر قابل پیش بینی رخ دهد و رهبری از دل آن شکل بگیرد مانند لخ والسا در لهستان ولی در همین نمونی تاریخی هم لخ والسا هم از نظر حزبی و گروهی در طبقه کارگر سلسله مراتب را طی کرده بود و فرصت تاریخی به جود آمده موثر بود.برای مثال ما مبارزان سیاسی خود را نگاه کنیم می بینیم کم مبارز و مقاومت سیاسی نداشتیم اما آقای خمینی توانائی این داشت که زبان و بیان و گفتمانی را به گونه ای مرحله ای و شمرده مطرح کند تا بتواند از فرصتها برای حذف شاه و استمرار حکومت اسلامی استفاده بکند.برایند نیروها است که تعیین کننده رهبر است نه رهبر ساخته شده توسط تئوری."


دکتر علی اکبر مهدی با ذکر چند نکته درباره جنبش سبز سخن خود را پایان برد.

وی در شرح چالشهای روبری جنبش سبز گفت:" جنبش سبز مجموعه ای از جریانات اعتراضی جامعه ایران است ،برای این جریانات خودانگیخته در روز ۲۵ خرداد فرصتی پیش آَمد که اعتراض کنند. این جریانات خودانگیخته سازماندهی لازم را نداشتند و زبان جبش سبز چیزی جز این چندپارگیهای جریانات مختلف نیست.جنبش سبز ، نمادهای رهبرانه خود را دارد اما بخصوص بعد از حصر این رهبران به مرور بخشهای سکولار،ملی و غیرمذهبی این جریان خود را از بخش مذهبی اصلاح طلب داخل کشور جدا می کنند و به حوزه های فرقه ای و گروهی باز می گردند.هرچند هنوز درغیاب توانائی بسیج عمومی، خود را زیر جریان سبز و جنبش سبز نگه می دارند."


این استاد دانشگاه چالش دیگر جنبس سبز را نبود یک گفتمان مشترک دانست و گفت:"جنبش سبز نتوانسته یک گفتمان مشترک درباره صورت مساله مشکل سیاسی ایران تولید کند و بر مبنای آن راهکار ارائه دهد و سازماندهی لازم به اعتراضات موجود در ایران بدهد. جنبشهای اجتماعی اهداف مشخصی باید داشته باشند و باید گفتمان مسلط در جامعه ایجاد کنند یا گفتمان حاکمیت را ضعیف کند.در علوم اجتماعی یکی از رموز موفقیت رهبران سیاسی این است که مسائل مختلف مورد اعتراض جامعه را به گونه ی به هم وصل کنند که برسد به یک نقطه و آن نقطه بشود نقط مرکزی اصلی اعتراضات. آقای خمینی این صورت مساله مشترک را با بیان "شاه باید برود" به وجود آورد و تمام مشکلات جامعه ایران در ذهنیت عمومی به این کاهش داد که شاه مشکل اصلی است این مساله در ذهن همه جا افتاده بود.در حالی که در اعتراضات کنونی این نقطه مشترک وجو ندارد."


مهدی ادامه داد:" مهمترین مشکل جنبش سبز این است که سازماندهی ندارد و نداشتن سازماندهی در حوزه رهبری هم خود را نشان می دهد . مفاهیم پست مدرنیستی درباره رهبری را انتقال دادن اصلا معنی ندارد و انشا است. .نوع رهبری مساله دیگری است ما اباید یک نوع رهبری برای جهت دادن و برنامه ریزی موجود باشد ..جنبش سیاسی می خواهد قدرت را بگیرد و برای این منظور نیاز به رهبری و سازماندهی دارد."


سخنران آخر این برنامه دکتر حسین قاضیان بود که از طریق اسکایپ در این برنامه شرکت کرد. عنوان سخنرانی حسین قاضیان "امان از رهبری" بود .


دکتر قاضیان با توضیح آنکه مطلبی که ارائه می کند به دلیل ضیق وقت طرحواره و خلاصه ای است از مطلبی که چندی پیش نگاشته بود .بر لزوم انتقاد سازنده تاکید کرد و گفت:" اگر ما فکر کنیم در جریان مخالفان و اپوزیسیون هستیم و در سویه مخالفان هستیم طبیعی است که باید مخالفان را مورد انتقاد قرار بدهیم چون با درست شدن اینها است که ممکن است وضع ما تغییر کند و به همین علت انتقاد از مخالفان، یعنی‌ جایی‌ که خودمان ایستادیم خیلی‌ مهم تر است از اینکه از موافقان یا از آن سمت ماجرا که خود رژیم هست انتقاد کنیم."


دکتر قاضیان در سخنان خود به این مسئله پرداخت که چرا پس از سی سال از عمر جمهوری اسلامی رهبران مخالفان نتوانسته اند گزندی به آن وارد کنند. وی دلیل اصلی آن را این دانست که رهبران مخالفان برای آنکه از هم عقب نیافتند و از گردونه مسابقه سیاسی خارج نشوند تندتر و رادیکال تر شوند .


وی گفت:" یعنی‌ این رهبران با این شیوه عمل خود که برای اینکه از مسابقه رهبری دور نیفتند تلاش کردند مترقیانه تر، پیشروانه تر، و رادیکال تر ظاهر بشوند هر چه بیشتر و بیشتر از توان واقعی‌ و آن هدفهایی که واقعا قابل دستیابی است دور شدند. این از دو جهت مهم است، هم از جهت اینکه از بر انداختن رژیم خودکامه موجود دور شدند و توانشان در این جهت با توان واقعی‌ جامعه فاصله گرفته هم در رسیدن به هدفها و آمال دمکراتیک به عنوان یک جایگزین برای وضعیت خودکامه موجود ناموفق بودند. در هر دو زمینه به نظرم شکست خوردند و این شکست اتفاقا ناشی‌ از این هست که زیادی جلو رفتند و زیاده از حد، زیاده از حدی که جامعه ما توان عملیش اجازه میدهد هدفها را جلو بردند."


دکتر قاضیان با اشاره به اینکه "اما اگر بخواهیم بگوییم چرا این اتفاق افتاده است شاید همه بار این مسئولیت را همنتوانیم بر دوش این رهبران بگذاریم برای اینکه این رهبران هم در یک زمینه و بستری تنفس میکنند و عمل می‌‌کنند که مجال را برای آنها تنگ می‌‌کند و آنها را به جاهایی‌ میبرد و به قلمرو‌هایی‌ که شاید ناخواسته و ناگزیر باشد، شاید آنها هم تمایل نداشته باشند. "

وی در توضیح چرائی این قضیه به سه عامل اشاره کرد و گفت :"یکی از دلایلی که رهبران به این سمت کشیده می‌‌شوند فرهنگ سیاسی غالب در جامعه ما است. این فرهنگ سیاسی به یک معنی‌ فرهنگ سیاسی انقلابی است به این مفهوم که تصور می‌‌کند تنها راه مخالفت با یک نظام سیاسی از پایین کشیدن کلّ آن نظام سیاسی می‌‌گذارد یعنی‌ یا باید با یک رژیم سیاسی بود یا علیه آن. در چنین فرهنگی قاطعیت و سازش ناپذیری اصل است و مسالمت، سازش، مذاکره، عقب نشینی، همکاری دشنام محسوب می شود .بنابراین رهبر سیاسی باید به این خواستهایی که از پایین می‌‌جوشد و آن فرهنگ انقلابی به آن سمت می‌‌راند‌شان پاسخ بدهند و چون پاسخ میدهند ناچارند مدام هدفهای رادیکال تر را مطرح بکنند چون از دور این مسابقه نباید خارج شد.عامل دیگری که خیلی‌ کمک کرده به این وضعیت رهبران، نحوه عمل خود رژیم سیاسی موجود است. رژیم سیاسی موجود هم به شیوه‌ای عمل می‌‌کند که به رهبران تفهیم کند و همچنین به مردمی که در این فرهنگ سیاسی کماکان انقلابی دارند نفس میکشند بفهماند شما هیچ راهی‌ ندارید جز بر انداختن من و اگر مرد میدان هستید بیائید توی این میدان.رژیم راه را بر هر گونه نیروی مسالمت جو می‌‌بندد و از این طرف هر نیروی مسالمت جو را تضعیف می‌‌کند. بنابراین نیروها یا مجبورند کاملا له رژیم عمل کنند یا کاملا علیه رژیم. بنابر این نیروهای واسط یا مسالمت جو از مدار رقابت برای رهبری خارج میشوند. این اتفاق به یک معنی‌ در زمان رژیم گذشته هم اتفاق افتاد .عامل دیگری که در این زمینه خیلی‌ نقش دارد یعنی‌ چیزی که میتواند آن فرهنگ سیاسی انقلابی را تغییر بدهد و باعث بشود که مردم از پایه آن خواسته‌ها را نداشته باشند که ناچار رهبران در این زمینه‌ها سعی‌ کنند از هم سبقت بگیرند و به این ترتیب از واقعیت جامعه غافل بشوند و بعد به ناامیدی و شکست و یاس برساند این است که نیروهایی که باید فکر و اندیشه در جامعه تولید بکنند که ما از آنها به اصطلاح روشنفکر یاد می‌کنیم، اینها هم در واقع از تولید گفتارها و اندیشه‌هایی‌ که افکار دمکراتیک را یعنی‌ افکاری که حکایت از نحوه‌ای از مسالمت برای برقراری رابطه‌های قدرت در یک جامعه می‌کند نتوانستند به اندازه کافی‌ تولید بکنند و نتوانستند به اندازه کافی‌ ترویج بکنند و بنابراین آن فرهنگ سیاسی انقلابی چندان تکانی نخورده است. وقتی‌ به افکار این روشنفکران نگاه می‌کنیم بطور کلی‌، نمیخواهم در مورد همه این را صادق بدونم، ولی‌ در واقع آن شکل غالب هنوز که هنوز است دارد از فرهنگ سیاسی انقلابی تغذیه می‌کند و هنوز شیوه های عمل دمکراتیک که اتفاقا مستلزم سازش، مذاکره، مدارا، عقب نشینی، و حتا همکاری هست به هیچ وجه در تولید روشنفکری ما جای برجسته‌ای ندارد و مصرف کنندگان این تولیدات فکری هم همانهایی هستند که اتفاقا قرار است رهبران را به سمت و سوی معینی برانند و چون این تولیدات توان و قدرتی‌ ندارد کماکان دارند از تولیدات اندیشه‌ی پیشین استفاده میکنند. از یک فرهنگ سیاسی انقلابی استفاده کرده و همانها را دارند پس میدهند و مصرف کنندگان آن هم در واقع آن را باز تولید می‌‌کنند و رهبران را به این ترتیب می‌‌رانند به سمت هدفهایی هر چه قدر رادیکال تر و به این ترتیب همانطور که گفتم این دور دوباره تکرار میشود که رهبران از واقعیات جامعه فاصله میگیرند. من به نظرم عدم موفقیت رهبران مخالفان در این سه دهه از عمر جمهوری اسلامی در اینکه بتوانند در جمهوری اسلامی تزلزلی ایجاد بکنند حتا در اینکه بتوانند یک رژیم خودکامه را تکانی بدهند ناشی‌ از این بوده چه برسد به اینکه بتوانند طرحی از یک جایگزینی دمکراتیک ارائه بدهند و آن را بتوانند اتفاقا به شیوه‌های دمکراتیک جلو ببرند یا این ایده‌ها را از مقبولیت عمومی‌ بهره‌مند کنند."

 



پیام تسلیت چهل زندانی سیاسی به مناسبت درگذشت پدر عبدالله نوری

Posted: 28 Feb 2012 06:09 AM PST

جـــرس: دهها تن از زندانیان سیاسی، طی نامه ای خطاب به عبدالله نوری، درگذشت پدر وی را تسلیت گفتند.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، متن پیام همدردی و تسلیت زندانیان سیاسی به وزیر کشور دولت اصلاحات به شرح زیر است:


برادر ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین عبدالله نوری

درگذشت پدر بزرگوارتان، فقید سعید مرحوم محمد علی نوری، که عمری را با ایمان و عمل صالح سپری کرد و فرزندان بزرگوار و خدومی چون جنابعالی، مرحوم شهید مهدی نوری و شادروان دکتر علیرضا نوری را به جامعه و ملت، تقدیم کرد تسلیت عرض می کنیم.


برای آن روح سعادتمند در جوار حق و در کنار فرزند شهیدش رحمت و غفران الهی و برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر جزیل آرزو می کنیم.


اسامی امضا کنندگان
بهمن احمدی امویی
حسن اسدی زید آبادی
محسن امین زاده
مسعود باستانی
عماد بهاور
علیرضا بهشتی شیرازی
مسعود پدرام
مصطفی تاج زاده
علی جمالی
امیر خرم
بابک داشاب
محمد داوری
مجید دری
امیر خسرو دلیرثانی
علیرضا رجایی
عیسی سحرخیز
داوود سلیمانی
محمد سیف زاده
قاسم شعله سعدی
کیوان صمیمی
جلیل طاهری
محمد فرید طاهری قزوینی
فیض الله عرب سرخی
سیامک قادری
ابوالفضل قدیانی
فرشاد قربانپور
مهدی فروزنده پور
وحید لعلی پور
سعید متین پور
محسن محققی
مهدی محمودیان
محمدرضا معتمدنیا
علی ملیحی
عبدالله مومنی
محسن میردامادی
بهزاد نبوی
ضیا نبوی
حسین نعیمی پور
حسین نیکخواه
مصطفی نیلی
محمد امین هادوی


عکس خبری - پخش شیرینی و شکلات در تهران به مناسبت کسب جایزه اسکار

Posted: 28 Feb 2012 06:04 AM PST

 

 

 

مشاهدات عینی یکی از بازداشت شدگان تجمع ۲۵ بهمن ۱۳۹۰

Posted: 28 Feb 2012 05:49 AM PST

جرس : متن پیش رو، مشاهدات عینی و خواندنی  یکی از کسانی است که در تجمع ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ حضور داشته و برای مدتی کوتاه بازداشت شده است. هویت واقعی نویسنده نزد جرس محفوظ است.

 

***

مدتها قبل از ۲۵ بهمن تمام هوش و حواسم به مسائل دو ساله اخیر و شاید ۳۰ سال اخیر به خصوص هزینه هایی بود که این ملت طی سالهای سال برای جنبش دموکراسی خواهی پرداخته اند . هر گاه می خواستم از چیزی شاد شوم یاد عزیزان و گرفتاران این جنبش مرا از شادی عمیق باز می داشت . بارها و بارها در خفا به یاد آزادگان در بند و مهاجران دور از وطن گریه کردم و از درگاه خداوند خواستار نجات این ملت عزیز و دوست داشتنی شدم .


بالاخره بعد از ظهر روز ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ با وجود اینکه خیلی خسته بودم و ناهار هم مهمان داشتم اوضاع بهم ریخته خانه را رها کردم و به اتفاق سه نفر از دوستانم تصمیم گرفتیم در راهپیمایی سکوت به نشانه اعتراض به وضع موجود بخصوص در حصر بودن میر حسین عزیز و کروبی گرامی و رهنورد آزاده شرکت کنیم.


از جهار راه دروازه دولت شروع کردیم . تا میدان فردوسی ماجرای قابل ذکری نبود . در میدان فردوسی با خیل لباس شخصی‌های مسلح و نظامیان سرتا پا مسلح به کلاه خود و باطوم و سپر روبرو شدیم .بعد از طی مسافتی دو نفر از ما در چهار راه کالج به دلیل جو بسیار وحشتناک ترس و رعب جدا شدند . از چهار راه ولیعصر به بعد مسیر بسیار خطرناک بود بخصوص در مقابل دانشگاه تهران هر چند قدم که بر میداشتیم چند نفر مامور مراقب ما بودند . بالاخره در میدان انقلاب که جمعیت راهپیمایان بیشتر شده بود با حمله به یک دختر خانم چادری مواجه شدیم که موبایل در دست داشت .از او پرسیدند چه کار می کنی ؟ گفت به دوستم اس‌ام اس میزنم .با او به شدت برخورد کردند و کشان کشان او را به سمت ماشین پلیس برده و دستگیر کردند.


بعد از آن بطور دسته جمعی و گروهی عابران مرد را دستگیر می کردند بدون اینکه هیچ گونه حرکتی ویا شعاری یا نمادی همراه داشته باشند.آن‌ها را با ضرب وشتم به داخل پارکینگی در سمت راست خیابان هل میدادند. در اوائل خیابان آزادی هم جمعیت و هم جو پلیسی آنقدر زیاد بود که ما تصمیم گرفتیم از ایستگااه مترو توحید برگردیم که جلوی ایستگاه مترو پلیس صف کشیده بودند . گفتیم می خواهیم برویم داخل مترو گفتند نمی شود . بفرمایید آنطرف.


امان از آنطرف که چند نفر لباس شخصی و کماندوی مسلح ما را به سمت اتوبوس هل دادند .وقتی اعتراض کردیم چرا مارا به سمت اتوبوس می کشید ما که کاری نکردیم شروع کردند به ضرب و شتم بسیار شدید بطوری که چند بار ما به زمین افتادیم. در این حین روسری از سر من عقب رفت که یکی از مردان شروع کرد به کشیدن موهای سر من از بالای سر و یکی هم دو طرف بند روسری را گرفته بود و می کشید بطوری که احساس خفگی می کردم . چند نفر هم از پشت مشت و لگد به بدن من می زدند و سعی می کردند مرا به داخل اتوبوس هل دهند .یک دفعه احساس کردم دست یکی از مردان از زیر پالتو( در حالی که شلوار به پا داشتم و زیر پالتو هم زیر پوش و بلوز و ژاکت تنم بود ) به تنم چنگ می اندازد یعنی تماس دست مردی رابا بدنم احساس کردم .اینجا بود که مقاومت را بیهوده دیدم و بالگد و مشت و....ما را وارد اتوبوسی کردند که در واقع مانند قفس حیوانات درنده بود.


اتوبوس از سه قسمت تشکیل شده بود.قسمت ورودی که بسیار کوچک بود و یک صندلی دو نفره داشت ، قسمت جلو که اطاق راننده و سه صندلی برای سه مامور مرد بود و قسمت وسط که مخزن بدون صندلی بود و دیواره آن درست مثل قفس آهنی مشبک بود و پشت دیوار مشبک صفحه‌ای آهنی و بعد از آن دیوار اتوبوس.کف این قسمت آهنی و با پستی و بلندی که ناخودآگاه در تاریکی مطلق با ورود به آنجا زمین خوردیم.


پس از پرتاب شدن به این قسمت با عده‌ای دختر و زن جوان و پیر روبرو شدیم که همه وحشت زده با موبایل خود ماجرای دستگیری خود را به عزیزانشان خبر می دادند و نگران از اینکه آنها را به کجا خواهند برد . خلاصه پس از دو ساعت این مخزن تاریک و یا زندان متحرک شروع به حرکت کرد . از این مخزن به اطاق راننده‌ها یک دریچه بسیار کوچک بود که من از راننده و همراهانش پرسیدم ما را به کجا می خواهید ببرید ؟ با کمال بی‌شرمی گفت : خیلی خشگلی که جائی ببرمت ؟ راست می گفت .یک خانم که دو ساعت او را با کتک شدید و فحش و شوکر در این قفس زندانی کرده بودند آنقدر خوشگل نیست که بتوانند بلاهای کهریزک را بر سر او بیاورند.


خلاصه پس از مدتی ما را به چهار راه رودکی داخل راهنمائی و رانندگی بردند که پس از یکساعت معطلی ما را نپذیرفتند و به نگهبانهای ما گفتند ۵۰۰ نفر بازداشتی اینجا آورده اند و جا نداریم . دو باره اتوبوس دور زد وبه چهار راه نواب بازگشت . ما که آماده بودیم پیاده شویم (چون مامورها گفته بودند بر می گردیم چهار راه نواب شما را پیاده می کنیم ) ناگهان دیدیم سی چهل خانم را که گویا در این فاصله دستگیرو در یک پارکینگ نگهداری می شدند با هل دادن و ضرب و شتم سوار اتوبوس کردند .در این مرحله خانم‌های به اصطلاح مامور چادری شروع به فحش دادن و تهدید به شوکر زدن کردند و وقتی من گفتم که ناراحتی قلبی دارم وداخل اتوبوس هوا نیست شروع کرد به صورت من سیلی زدن به طوری که ناخنش صورتم را زخم کرد و تا چند روز آثار کبودی و لگد و چنگ زدن‌ها روی بدن باقی بود و وقتی شب به منزل برگشتم مقداری از موهای مرا که با چنگ کنده بود ند وسط سر من توی روسری انباشته بود ...در این حال همان خانم گفت اگر امام حسین هم بیاید ما شما را آزاد نمی کنیم .


خلاصه اتوبوس با تعداد بسیار زیادی خانم بازداشتی از ۱۷ تا۷۰ ساله ، در مخزنی تاریک به سوی شمال تهران حرکت کرد


نهایتا ما را به بازداشتگاه وزرا منتقل کردند و در آنجا تحقیقات همراه با تهدید و فحش شروع شد و از ساعت ۱۲ شب به بعد شروع به آزاد کردن افرادی که هیچگونه سابقه ا ی نداشتند کردند. وقتی از بازداشتگاه بیرون آمدم با صحنه جنگ خیابانی و زد و خورد بین نیروهای مسلح و خانواده هایی که دنبال فرزندانشان آمده بودند مواجه شدم . زیرا گویا وقتی دختران و زنان از باز داشتگاه بیرون میآمدند بستگانشان برای آن‌ها ابراز احساسات می کردند و ماموران هم با باتوم و شوکر به آن‌ها حمله می کردند .


تا چند شب از وحشت آن زندان مخوف و کلمات زشت و رکیک ماموران آرامش نداشتم .به یاد خطبه نهج البلاغه افتادم که امام علی (ع) در ماجرای ربودن خلخال از پای زن یهودی آنچنان آشفته می شود که می گوید اگر مردی این را بشنود و از غصه بمیرد بر او ملامتی نیست.


من به کسانی که فکر می کنند با این روش‌ها می توانند جلوی خواست‌های قانونی مردم را بگیرند می گویم : زهی خیال باطل .ما مصمم تر از گذشته در راه جنبش دموکراسی خواهی ایران تلاش خواهیم کرد .


به آن هائی که مرتبا به رای آری به جمهوری اسلامی افتخار می کنند بگویم من یکی از کارگزاران و عوامل در سر صندوق رای بودم . من حدود سی سال از بهترین سال های عمرو جوانی و خانواده خود را برای این نظام گذاشتم و صدماتی در این راه متحمل شدم .اما اکنون که می بینم آنچه بر ما می رود نه جمهوری است و نه اسلامی از پیشگاه خداوند و مردم عزیز ایران طلب مغفرت می کنم .


به امید پیروزی جنبش دموکراسی خواهی ایران عزیز

یکی از بازداشت شدگان راهپیمائی سکوت ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۰

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.