جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


درخواست فاطمه کروبی از مهدی خزعلی برای پایان اعتصاب غذا

Posted: 25 Feb 2012 10:32 AM PST

جرس: فاطمه کروبی به دیدار همسر و فرزندان دکتر مهدی خزعلی رفت و از این رزمنده دوران دفاع مقدس خواست بخاطر مردم و کشور به اعتصاب غدای خود پایان دهد.


به گزارش سحام، در این دیدار همسر و فرزندان دکتر خزعلی نگرانی عمیق خود را از وضعیت جسمی عزیز  دربندشان اعلام کردند.


همسر مهدی کروبی نیز با یادآوری دوران پیش از انقلاب به سختی و مشقت آن دوران پرداختند و گفتند انحراف موجود از آرمان های انقلاب برای نیروهای اصیل و مبارز غیر قابل قبول است. فلذا آنان به شیوه عملی ائمه اطهار علیهم السلام به امر به معروف و نهی از منکر مبادرت کردند که البته تحمل نشده و نمی شود. ایشان اضافه کردند آقای کروبی را بیش از دو ماه است ندیدم اما مطمئن هستم اگر چنین امکانی بود و اعتصاب این عزیز را می دانستند، خواستار پایان بخشیدن به آن می شدند.


خانم کروبی در ادامه صداقت و رشادت دکتر خزعلی را ستود و تصریح کرد آینده این کشور متعلق به نیروهای شجاع، متخصص و متعهدی است که بخاطر برخورداری از منافع زود گذر دنیوی چشم خود را بر ظلم وتعدی نبستند و در کنار مردم جز کلام حق و حقیقت نگفتند.


مهدی خزعلی امروز را در حالی سپری می کند که چهل هشت روز از اعتصاب غذایش می گذرد.


چهره ها و گروه های سیاسی مختلف از مهدی خزعلی خواسته اند که به اعتصاب غذای خود پایان دهد.

عبادت سکوت

Posted: 25 Feb 2012 05:02 AM PST

سروش دباغ

 
 

خبر کوتاه بود و عبرت آموز؛ جان هیک، فیلسوف دین نامبردار و بلند آوازه معاصر در نود سالگی روی در نقاب خاک کشید و برای همیشه این جهان را ترک کرد. هنوز دانشجوی داروسازی بودم که از طریق نشریه کیان با نام این فیلسوف دین آشنا شدم و کتابهایی از او را که به فارسی برگردانده شده بود، در مطالعه گرفتم؛ آثاری چون " درآمدی بر فلسفه دین" و " بعد پنجم" . پس از آنکه در اوایل دهه هشتاد شمسی برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه عازم انگلستان شدم، بختیار بودم که در شهری سکنی گزیدم که هیک در آنجا زندگی می کرد. اولین بار هیک را در تابستان 1382 در دانشگاه بیرمینگام دیدم و در سخنرانی او در سمینار " کثرت گرایی دینی"  شرکت کردم . پس از آن دیدارهایمان بیشتر شد و رشته مودت مستحکم؛ برخی از اوقات دانشگاه بیرمینگام با هم نهار می خوردیم ، برخی از اوقات نیز در منزل با صفایش در شمال بیرمینگام قرار تنظیم می کردیم و خدمت ایشان می رسیدم؛ این دیدارها عموما به اتفاق  دوست عزیزم سید امیر اکرمی  انجام می شد و عموما به گفتگو و مباحثه فلسفی و عرفانی می گذشت. مقولاتی چون تجربه دینی، واقع گرایی دینی[1]/ ناواقع گرایی دینی[2]،کثرت گرایی دینی[3]/ شمول گرایی دینی[4]/ انحصار گرایی دینی[5]، خدای فلاسفه / خدای عرفا، ساحت قدسی هستی، تجربه های اگزیستانسیل انسانی نظیر غم و شادی، مرگ  و آموزه های فیلسوفان وعارفانی چون هیوم، کانت، ویتگنشتاین،هایدگر، کیوپیت، پلنتینگا، آلستون،  فیلیپس، مولوی، ابن عربی، اکهارت.... به تفصیل به بحث گذاشته می شد و من فراوان بهره می بردم. 

هیک در دفاع از موضع کثرت گرایانه خود و نقد مواضع شمول گرایانه و انحصارگرایانه،  از تفکیک نومن / فنومن کانتی مدد می گرفت وعبور از خود محوری به حقیقت محوری را که در همه ادیان مشترک است، غایت قصوای ادیان می دانست و  برای تبیین موضع واقع گرایانه خود، از یافته های عرفا درباره خداوند و ساحت قدسی هستی استفاده می کرد. او در دهه هفتاد میلادی  از کثرت گرایی دینی دفاع کرد و پیروان ادیان گوناگون نظیر اسلام، مسیحیت ، یهودیت را به نحو اکثری مهتدی و رستگار انگاشت. هیک قدم بعدی را در دهه نود  برمیدارد و در کتاب مهم و تأثیر گذار خود  " تفسیری از دین"[6]، با پیش چشم داشتن  آموزه های ادیان شرقی و عرفان اسلامی و مسیحی، از مفهوم " حقیقت فوق مقوله"[7] برای اشاره به ساحت قدسی سخن به میان می آورد. بنا بر رأی هیک، برای داشتن درک منقحی از متاقیزیک و امر متعالی، باید از دو گانه هایی چون خدای انسانوار[8] و خدای غیر انسانوار[9] عبور کرد و به ورای این دوگانه ها[10] پا نهاد و از خدا و حقیقتی سراغ گرفت که  نه انسانوار است و نه غیر انسانوار؛ بلکه بی شکل و بی صورت و بی تعین و بی رنگ و ساده است، باید همه صور را فرو نهاد و به پسِ پشت آنها نظر کرد. همانکه مولوی گفت:


او نه این است و نه آن او ساده است                         نقش تو در پیش تو بنهاده است


از همین منظر هیک به نقد مواضع ناواقع گرایانه فیلسوفانی چون کیوپیت و فیلیپس می پرداخت. چنانکه نقل می کرد، با کیوپیت دوستی داشت و آثار او نظیر " دریای ایمان" و " عرفان پس از مدرنیته" را خوانده بود و گفتگوهای فلسفی درازآهنگی با او داشت؛ هر چند نهایتا بر سر مواضع خویش باقی مانده بود و از کیوپیت تأثیر چندانی نپذیرفته بود؛ در عین حال می گفت که نمی داند چرا کیوپیت با اتخاذ موضع ناواقع گرایانه همچنان اصرار دارد خود را مسیحی بینگارد و بوی عدم صداقت در مواضع او استشمام میکرد. علاوه بر این ، قرائت فیلیپس از ویتگنشتاین متأخرمبنی بر خطا و کاذب بودن دوگانه واقع گرایی/ ضدواقع گرایی را نمی پسندید و با آن بر سر مهر نبود. 


هیک  در اسفند 1383  برای ایراد چند سخنرانی در پژوهشگاه علوم انسانی، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، مرکز گفتگوی ادیان و دیداری از شهر قم به ایران سفر کرد. پس از بازگشت از چند و چون سفر پرسیدم، در مجموع از آنچه در اقامتش در ایران گذشته بود و دیدار و بحث و گفتگو با اساتید و دانشجویان ایرانی راضی بود؛ تنها از رفتار یکی از میزبانان تهرانی که در ابتدای معرفی او در جلسه سخنرانی قریب به یک ساعت سخن گفته بود و بیش از ایراد سخنرانی هیک به نقد ایده های او پرداخته بود، ابراز تعجب و شگفتی می کرد. در تابستان 1384  برآن شدیم تا به کمک دوستان و دست اندرکاران فصلنامه مدرسه، ویژه نامه ای درباره آراء و نظرات هیک منتشر کنیم. از اینرو، به اتفاق امیر اکرمی، مصاحبه  مفصلی با هیک در بیرمینگام انجام دادیم؛ علاوه بر این، گفتگوی خوبی میان عبدالکریم سروش و هیک انجام شد. گفتگوی هیک و سروش را به اتقاق دوست عزیزم، جلال توکلیان ترجمه کردیم؛ این گفتگو به همراه ترجمه مصاحبه ما با هیک و دیگر مقالات خوب تألیفی و ترجمه شده درباره فلسفه دین هیک در زمستان 1384 در فصلنامه مدرسه منتشر شد؛ خرسندم که این مجموعه از بهترین کارهای انجام شده درباره هیک به زبان فارسی است.


پس از اتمام تحصیل و بازگشتن به ایران نیز، هر گاه برای شرکت در سمیناری عازم انگلستان می شدم، قراری تنظیم می کردیم و نزد هیک می رفتم و از مصاحبت با او حظ وافر می بردم. ایامی که یکی از دانشجویانم درباره " رابطه علم و دین درآراء هیک و پوپر" پایان نامه می نوشت، به این بهانه ، چند بار با او گفتگو کردم و به عیان دیدم که تا چه میزان با روش عقلانیت انتقادی بر سرمهر است و می کوشد برای سخن گفتن درباره حدود و ثغور دین و علم ، به قواعد این بازی عقلانی ملتزم باشد. این


اواخر درباره "عبادت سکوت"[11]  زیاد گفتگو می کردیم؛ هیک بسیار درباره اهمیت معنوی وسلوکی این عمل سخن می گفت و آثار و برکات آنرا برمی شمرد و  توضیح می داد که روزهای یکشنبه در جمعی حاضر می شود که دور میزی می نشینند وبا یکدیگر سکوت دست جمعی می کنند و پس از یک ساعت هر کس تأملات و یافته های خود را با دیگران در میان می گذارد.  با اینکه دیگر به تثلیث باور نداشت و درک و تلقی شاذ و نامتعارفی از امر متعالی در سنت مسیحی داشت، اما بسان اکهارت، همچنان خود را میسحی می انگاشت و متعلق به طایفه مسیحیانی بحساب می آورد که در حاشیه و اقلیتند. از این حیث خود را با عرفای مسلمان مقایسه می کرد که هیچگاه در تمدن اسلامی دست بالا را نداشنتد و همیشه به گوشه ای خزیده بودند و زندگی می کردند.                         


در این سالیان متمادی، هیک را انسانی گشاده رو و اهل گفتگو یافتم که با پیری و کهولت و تنهایی خود کنار آمده  و آنرا پذیرفته بود و در عین حال با نشاط به کار فکری خویش ادامه می داد و مقاله می نوشت و کتاب منتشر می کرد. همسر خود را سالها پیش از دست داده بود ؛ از زمانیکه با او آشنا شدم به تنهایی زندگی می کرد و فرزندانش آخر هفته ها به او سر می زدند.  یکبار که سخن از پدیده مرگ به میان آمد، از تأملات فلسفی خویش در این باب پرده برگرفت و گفت که با قالب تهی کردن و زایل شدن اوصاف جسمانی و روی در نقاب خاک کشیدن ، انسان به نحوی از انحاء به حیات خود ادامه می دهد و« مرگ پایان کبوتر نیست»؛ در عین حال تأکید می کرد که تصویر ادیان از این رخداد و جهان پس از مرگ را باید به نحو استعاری و نمادین فهمید و حقیقت نهفته در آنرا به گوش جان شنید، که « گندمش بستان که پیمانه است رد».


بهار 1390 که به منزلش رفته بودم و با یکدیگر گفتگو می کردیم، هنگام خداحافظی به من گفت بار دیگر چه زمانی به دیدار او خواهم رفت. در پاسخ  گفتم سفری در پیش دارم و حدودا دو ماه دیگر برمیگردم و به دیدارتان می آیم؛ لحظه ای درنگ کرد و در حالیکه لبخندی به لب داشت، گفت شاید آن موقع من دیگر زنده نباشم. از سخن او سخت  تکان خوردم و در اندیشه فرو رفتم؛ روشن بود که به این مسئله می اندیشد و کم و بیش مرگ خود را نزدیک می بیند و در عین حال از در رسیدن آن هراسناک و نگران نیست و با آن کنار آمده است، که « مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد» و « در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپر های صدا می شنویم» . پس از آن، دوبار دیگر نیز هیک را ملاقات کردم؛ بار آخر در مرداد ماه سال جاری به اتفاق پدر در منزل هیک با او دیدار کردیم و با هم گفتگو کردیم.


 این ترم " اسلام و حقوق بشر" تدریس می کنم؛ هفته گذشته درباره کثرت گرایی دینی و کثرت گرایی اسلامی از منظر فیلسوفان و عرفای مسلمان و غربی با دانشجویان سخن می گفتم، به اقتضای سخن چند بار نام هیک را آوردم و ایده های او را به بحث گذاشتم. پس از اتمام کلاس به یاد هیک افتادم و با خود اندیشیدم که ایمیلی به او بزنم و احوالی از او بپرسم که فردایش خبر درگذشت او را شنیدم و این خواست و آرزوی من بدل به تمنایی محال و ابدی شد: « ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند». 


 از بخت شکر دارم و از روزگار هم؛ اکنون که به پسِ پشت می نگرم، خرسندم و خدا را شاکرم از اینکه توفیق آشنایی و همصحبتی و نشست و برخاست با یکی از فیلسوفان دین برجسته معاصر را برای   چندین سال داشتم  و از او بسیار آموختم. جان هیک به دریا پیوست و« دچار آبی دریای بیکران شد» و « پشت حوصله نورها دراز کشید/ و هیچ فکر نکرد/ که ما میان پریشانی تلفظ درها/ برای خوردن یکی سیب/  چقدر تنها ماندیم» . روحش شاد                                                                                                                                   



[1] religious relaism

[2] religious non-realism

[3] religious pluralism

[4] religious inclucivism

[5] religious exclucivism

[6] An Interpretation of Religion

 

[7] transcategorial reality

[8]  personal God

[9]  Impersonal Gog

[10]  beyond the categories

[11] Silence worship



منبع: مهرنامه

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

چگونه جاه طلبی های هسته ای جایگاه تهران را کاهش داد

Posted: 25 Feb 2012 04:57 AM PST

وال استریت ژورنال


*ریچارد هاس و مایکل لِوی
۲۲ فوریه ۲۰۱۲


پس از ماهها افزاش تنش ایران اعلام کرده که تمایل دارد گفتگو در خصوص برنامه هسته ای اش را با پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان مجدداٌ آغاز کند. آمریکا و دیگر کشورها بایستی پیشنهاد ایران را با پیشنهاد متقن خود پذیرا شوند.

انگیزه ایران از درد تحریم های اقتصادی که فروش نفت را برای او مشکل کرده، پول رایجش را ضعیف کرده و در نتیجه قیمت واردات اولیه را بالا برده، ناشی می شود. رهبران ایران همچنین نگران آن هستند که کشورشان می تواند هدف حمله نظامی اسرائیل، آمریکا و یا هر دو باشد.

منافع آمریکا ایجاب می کند که در برخورد با بن بست فعلی نتیجه ای مبتنی بر مذاکره پیگیری کند. دلیل کاملاٌ روشن است. تحریم ها و تلاش های مخفی برای توقف پیشرفت هسته ای ایران در یک سطح قابل قبول و یا تضعیف رژیم موفق نخواهد شد، و دو گزینه اصلی جانشین دیپلماسی مطمئناٌ پرهزینه و با ریسک خواهد بود.

یک گزینه جنگ یه شیوه کلاسیک حمله پیشگیرانه است. این احتمالاٌ برنامه ایران را به تأخیر خواهد انداخت ولی شاید نه برای بیش از چند سال. بعلاوه، هر آنچه که تخریب شده احتمالاٌ به شکلی بازسازی خواهد شد که حملات آینده را سخت خواهد کرد. حمله همچنین می تواند باعث تلافی و شروع زنجیره ای از حوادث شود که منجر به از بین رفتن جان بسیاری و افزایش سرسام آور قیمت های نفت شود.

گزینه دیگر برای مذاکره زندگی با ایرانی است که یک یا دو بمب اتمی دارد و یا دائماٌ در آستانه توانایی انجام چنین کاری باشد. ولی یک ایران هسته ای منطقه را در شرایط مویی فاصله با درگیری قرار می دهد.انگیزه ایران و اسرائیل برای حمله اول در یک بحران زیاد خواهد بود، در عین اینکه کشورهای دیگر(شامل عربستان و مصر) تحریک خواهند شد که سلاح های اتمی خود را بدست آورند. ایران با پشتیبانی سلاح های اتمی حتی ممکن است در پیگیری اهداف خود برای هژمون منطقه شدن بیشتر تهاجمی شود. و هیچکس نمی تواند امکان اینکه مواد هسته ای بدست گروههای تروریستی مورد حمایت تهران بیفتد را منتفی بداند.

این امر پیگیری مذاکرات را با ارزش می کند، اگرچه آنها احتمالاٌ مشکل را برای همیشه حل و فصل نمی کند. ایران برنامه هسته ای خود را که صرفاٌ بسیار گسترده و از حمایت سیاسی زیادی بین ایرانیان برخوردار است، رها نمی کند. هیچ دولتی در ایران نمی تواند از "حق غنی سازی" صرف نظر کند و دوامی داشته باشد.

از مذاکرات در صورتی بایستی استقبال کرد که به نتایج معنی داری منتهی شود. اصول راهنما این است که تهران بایستی بازرسی های عمیق و محدودیت ها برای برنامه هسته ای اش را اجازه دهد، به طوری که بدون دادن ضرب العجل کافی برای پاسخ دنیا نتواند با تکمیل یک قدم بمب را بسازد. این بدان معناست که بازرسان بین المللی را قادر سازد از سایت های هسته ای مظنون بازرسی کنند، نه فقط آنهایی که بوسیله ایران اعلام شده است. بازرسی های اضافی بایستی بر نظارت دائمی بر ذخیره اورانیوم غنی شده و محصولات تأسیسات هسته ای ایران متمرکز شود، چه از طریق الکترونیک و یا بازرسان تمام وقت.

قرار دادن محدودیت های فیزیکی بر برنامه ایران شامل اقداماتی به منظور تبدیل دخیره در حال افزایش اورانیوم غنی شده به سوخت برای راکتورهایش است، که همان هدف اعلام شده رژیم است. این زمان لازم برای تبدیل هرگونه مواد هسته ای به مواد مورد استفاده در بمب را افزایش خواهد داد. تهران بایستی ملزم شود تأسیسات غنی سازی خود را تغییر شکل دهد که فقط بتواند سوخت راکتور تولید کند، نه اورانیوم غنی شده در سطح متوسط یا بالا. ایران به اندازه پنج سال اورانیوم غنی شده در سطح متوسط برای راکتور پزشکی خود تولید کرده است. لذا هر چیز بیشتری فقط به عنوان بخشی از یک برنامه نظامی معنا می دهد. محدودیت برای وسعت تأسیسات ایران و نصب تکنولوژی های جدید نیز ضروری است.

در عوض چنین امتیازهایی دنیا بایستی پیشنهاد دهد که تحریم های اخیر خود (شامل آنهایی که هنوز اعمال نشده اند) که بخش های نفت و مالی ایران را هدف قرار داده کاهش می دهد. ولی هیج تحریم موجودی نبایستی به عنوان پاداش ایران برای موافقت با گفتگو تعدیل شود (یا تحریم های جدید به تعویق افتد) ، تا ثابت شود که مذاکرات فقط تاکتیکی نبوده است. هر تحریمی که شرکت ها و اشخاص درگیر فعالیت های نامشروع هسته ای – بخصوص آنهایی که مرتبط با فعالیت های نظامی است- را هدف قرار داده بایستی ادامه یابد. همچنین تحریم هایی که در نتیجه نقض حقوق بشر توسط ایرانی ها، حمایت از تروریسم، و تهدیدات علیه امنیت منطقه ای فراتر از برنامه هسته ای اش بوده بایستی ادامه یابد.

ایران شاید این معامله را رد کند. بسیاری از ایرانی ها برنامه هسته ای خود را نمادی از عظمت ملی و تضمینی در مقابل تهاجم و تلاش ها در جهت سرنگونی رژیم می بینند. بعلاوه، حتی اگر برخی از رهبران ایران متمایل به انجام نوعی معامله باشند، دیگران شاید مخالف چنین مصالحه ای باشند. فقط دو سال پیش شکافی بین رهبر ابران علی خامنه ای و رئیس جمهور احمدی نژاد یک توافق محدود که می توانست سرعت برنامه هسته ای ایران را کاهش دهد، از بین برد.

یک راه برای اینکه شنانس پذیرفته شدن هرگونه معامله ای را افزایش دهد علنی کردن رئوس توافق است. آنگاه مردم ایران می توانند مشاهده کنند که دنیا در پی تحقیر ایران نیست، بلکه بدنبال عرضه پیشنهادی است که منصفانه است، فقط اگر رهبران ایران موافقت کنند. فشار سیاسی بر آن رهبران زیاد خواهد شد که مصالحه را پذیرفته، از تحریم ها راحت شوند و از حمله نظامی جلوگیری کنند.

ولی حتی اگر فشار افکار عمومی نتواند رهبران ایران را برای مصالحه تشویق کند، مذاکرات هنوز عاقلانه است. قبل از اینکه تصمیمی گرفته شود که گزینه های جانشین که مطمئناٌ پر هزینه خواهد بود پذیرفته شود، مهم است که نشان داده شود- به افکار عمومی دنیا و داخل- که یک سیاست معقول دنبال شد. مسئولیت سیاسی، اقتصادی، نظامی و انسانی هرگونه برخوردی بایستی با ایران باشد، اگر این مقصدی است که نهایتاٌ بدان خواهیم رسید.

منبع: وال استریت ژورنال

* ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی است و مایکل لوی در آنجا محقق ارشد است.


 

رهبری وسودای یکدست شدن حاکمیت

Posted: 25 Feb 2012 04:55 AM PST

سجاد نیک آیین


انتظار می رفت با تحریم انتخابات توسط اصلاح طلبان ودیگر جریانهای منتقد جمهوری اسلامی، اصولگرایان پس از دو دهه نفس نسبتاً راحتی کشیده وبا خیالی آسوده به تصاحب کرسی های مجلس بیاندیشند. درعمل اما شواهد وقرائن حاکی از آنستکه چنین اتفاقی نیفتاده است.

ابرهای نبرد لفظی، جنگ روانی وتبادل اتهامات این روزها چنان آسمان اصولگرایی را تیره وتار کرده است، که باران حاصل ازآن می تواند سیلی باشد که بنیان نظام را برکنده وبا خود ببرد. اتهاماتی که این روزها میان اصولگرایان جبهه پایداری وجبهه متحد رد وبدل می شود، همچنانکه سران برخی نهادهای امنیتی نظام پیش بینی کرده بودند، درنهایت خبر از فتنه قریب الوقوع دیگری می دهد که علیرغم تلاشهای رهبر ایران برای یکدست نمودن حاکمیت، همچنان شخص رهبری وساختار موجود را درکانون منازعات وکشمکشها قرار می دهد.

نگاهی به ادبیات جناحهای درگیر وبررسی سویه های مختلف گفتمان کنونی اصولگرایان حاکی از آنستکه علیرغم کنار گذاشتتن اصلاح طلبان ازساختار سیاسی رسمی کشور بحث ها ومجادلات پیرامون شخص سید علی خامنه ای وحدود اختیارات وچگونگی اعمال این اختیارات استمرار خواهد یافت. برای فهم بهتر این موضوع لازم است محتوای کلام هریک از دو سوی درگیر دراین ماجرا مورد واکاوی وکنکاش قرارگیرد.

جبهه پایداری

دریک سوی درگیری میان اصولگرایان، جبهه پایداری با ادعای "ذوب شدن" در ولایت وتبعیت محض از رهبر جمهوری اسلامی، طرف دیگر ماجرا را به عدم التزام عملی وحتی نظری به ولایت فقیه متهم می کند. تعریف شاخصهایی چون "خلوص" و"بصیرت" میزان ومعیار این جریان بشدت تندرو برای تفکیک خودی ها از ناخودی ها را تشکیل می دهد. هرچند شناخت دوست ودشمن بواسطه "بصیرت" وهمچنین اطاعت از سید علی خامنه ای وبه تعبیر آنان "تبعیت محض از اوامر ولایت" توسط این گروه ادعا وتبلیغ می شود اما این رویه درعمل دو پیامد منفی بسیار مهم برای رهبر جمهوری اسلامی درپی داشته است.

نخستین پیامد گفتمان جبهه پایداری برای رهبری، آشکار شدن تعارض ساختاری موجود میان درنظام جمهوری اسلامی میان جایگاه ولایت فقیه ودیگر نهادهای انتخابی است. احمدی نژاد که از فروغ ستاره خود درآسمان سیاست را وامدار حمایت همه جانبه این گروه بود ویا توسل به بازوان امنیتی هم اینان بود که توانست با تقلبی گسترده بر کرسی ریاست جمهوری دهم تکیه بزند، دیری نپایید که از دخالتها واحکام حکومتی ریز ودرشت وپیدا وپنهان رهبری برآشفت ودرآخر یازده روز قهر وخانه نشینی او را از دایرۀ صاحبان بصیرت بیرون انداخت.

پیامد دیگر تسلط گفتمان جبهه پایداری، تحمل هزینه ای بی سابقه بر رهبر ایران وآشکار شدن حجم مداخلات وی درامور دیگر قوا از مققنه گرفته تا مجریه وقضائیه ومعرفی رهبری به عامل نا هماهنگی ونابسامانی امور کشور بوده است . نافرمانی های مکرر احمدی نژاد در دوره دوم ریاست جمهوری، رهبر ایران را وادار به صدور حکم حکومتی برای ابقای یک وزیر نمود. همچنانکه بارها مجلس را به عقب نشینی از بازخواست "قانون شکن ترین رئیس دولت تاریخ ایران" واداشته است. سیاهه بلند بالای هزینه هایی بار شده بر رهبری جمهوری اسلامی، عملاً بازتابی وارونه بر رهبری وجایگاه آن درافکار عمومی داشته وعملاً هزینۀ تمامی کاستی ها ومشکلات موجود را بر عهده علی خامنه ای گذاشته است.

این گفتمان یا هر گفتمان دیگری با هر درجل خلوص ادعایی، به دلیل وجود تعارضات جوهری درساختار سیاسی وحقوقی نظام جمهوری اسلامی، درنهایت به همین بن بست خواهد رسید ورهبری همچنان گره کور نظام حاکم خواهد بود.

جبهه متحد اصولگرایی

درجبهه متحد اصولگرایان هم علیرغم تفاوتهای موجود درادبیات آنها با شیوۀ بیان اصولگرایان جبهۀ پایداری، وضعیت برای رهبر جمهوری اسلامی چندان بهتر نیست. اصولگرایان جبهه متحد مسألۀ رهبری وشیوۀ عملکرد او را مستقیم وغیر مستقیم به نقد کشیده وبه یکی از اصلی ترین پارامترهای معادلۀ سیاسی جاری درکشور بدل نموده اند.

آنانکه در دوران اصلاحات از حربۀ رهبری وتبعیت از او برای به در کردن حریف دیرینۀ خود از میدان سود جستند، امروز آنان با همان چالشی روبرو شده اند که پیشتر رقیبان اصلاح طلب بدان گرفتار شده بودند ودرنهایت بدلیل خط کشی برای رهبری از صحنه سیاسی کشور کنار گذاشته شدند.
پس از انتخاب محمود احمدی نژاد، هرچند بسیاری از اصولگرایان به توهم یکدست شدن حاکمیت درافتادند، به یکباره خود را گرفتار انتخابی دیدند که با دستور وخواست مستقیم رهبری برکشیده شده بود. اشتباهات متعدد احمدی نژاد وحمایت های مکرر رهبری از احمدی نژاد، سبب شده است که اینان رهبری وتمامیت خواهی روزافزون اورا مسئول درجۀ اول اخلال در روند یکدست شدن حاکمیت به نفع این جریان بدانند. تضعیف نهادهایی که اصولگرایان این طیف بواسطه هزینه های فراوان از اعتبار وآبروی مردمی خود وکرنش دربرابر تصفیه های شورای نگهبان، به کف آورده بودند وحمایت آشکار از احمدی نژاد برای تضعیف نقش نظارتی مجلس به فضایی سرشار از یأس وسرخوردگی درمیان آنان دامن زده است.

اظهارات کسانی چون مطهری وافروغ درنهایت این طیف از اصولگرایان را با این پرسش جدی مواجه ساخته است که مقصر اصلی دربه وجود آوردن وضعیت موجود کیست؟ این پرسش، درحقیقت پرده برداری وشفاف سازی سخنان این طیف از اصولگرایان است.

تفاوت در نوع تلقی از مقولۀ "التزام به ولایت فقیه" وضرورت "پاسخگو نمودن رهبری" وسخن از "شکاف پدیده آمده میان عرصه عمومی وعرصه سیاسی" سرمنزلی است که پیشتر اصلاح طلبان مسیر سیاسی نوین خود را ازآن آغاز نموده بودند ودیر یا زود این اصولگرایان نیز باید به همان پرسشهایی پاسخ دهند که اصلاح طلبان پیشتر با آن روبرو بودند.

قرار گرفتن رهبری درکانون مجادلات سیاسی درحقیقت محصول حتمی وگریز ناپذیر ساختار متعارض ومتناقض قانون اساسی جمهوری اسلامی است که اساساً فعالیت سیاسی درچهارچوب آنرا با بن بست روبرو خواهد ساخت ویافتن راه حلی پایدار درگرو یک تصمیم گیری تاریخی والبته شجاعانه خواهد بود

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

دیدار اعضا و فعالان جبهه ملی ایران با دکتر علی رشیدی، عضو اخیرا آزاد شده از زندان اوین

Posted: 25 Feb 2012 04:48 AM PST

جـــرس: بنا به گزارش منابع خبری، در پی آزادی علی رشیدی، عضو هیئت رهبری جبهه ملی ایران از زندان اوین، روز پنجشنبه گروهی از اعضای این تشکل ، به دیدار او رفته و با وی دیدار و گفتگو کردند.


علی رشیدی، اقتصاددان، دهم آبان ماه امسال بازداشت و به «تبلیغ علیه نظام» و «اهانت به رهبری» از طریق نگارش و انتشار بیانیه ۲۵ مهرماه جبهه ملی در رابطه با وضعیت اقتصادی کشور متهم شده بود.


ادامه بازداشت وی نیز در حالی صورت گرفته بود که بازپرس دادسرای اوین با سوء استفاده از عدم صراحت قانون آیین دادرسی کیفری اقدام به صدور قرار کفالت ۲۰۰ میلیون تومانی برای این استاد بازنشسته اقتصاد نمود و برای تودیع قرار خواهان فیش حقوقی ۱۰ میلیون تومانی گردیده بود و بر همین اساس بازپرس پرونده با ادعای "عجز از تودیع قرار کفالت" دکتر رشیدی را در بازداشت نگه داشت.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، در دیدار اعضا و هواداران جبهه ملی ایران با دکتر رشیدی، دکتر داود هرمیداس باوند، سخنگوی جبهه ملی با ابراز خوشوقتی از آزادی دکتر رشیدی ابرازامیدواری کرد که ایران در شرایطی قرار گیرد که دیگر هیچ شهروندی به دلیل عقاید خود با محدودیت و زندان مواجه نگردد.


در این دیدار همچنین مهندس کوروش زعیم، حسین شاه حسینی، آرش رحمانی، علی حاج قاسمعلی، سمیرا جمشیدی و پیمان عارف نیز طی سخنانی مراتب همراهی و همدلی خود را با این عضو بنیانگذار انجمن اقتصاددانان ایران بیان نمودند.


دکتر علی رشیدی نیز ضمن سپاسگزاری از مبارزین،  بر تداوم کوششهای دموکراسی خواهانه جبهه ملی تاکید نمود.

این بی حاصلی؛ شوق تماشا هم بر نمی انگیزد

Posted: 25 Feb 2012 04:48 AM PST

خسروی

 

من بی ثمری این باغ برای مردم را به دیدگان خویش دیده ام؛ من به گوشهای خود از زبان خودشان شنیده ام که این باغ را ثمر و میوه ای ناحق برای کسانی است که بی زحمت؛ میوه چین بیل زدن و آبیاری ساده دلانه مردمی گرفتار هستند که در پای صندوق های بارده حاضر می شوند.


از زبان و دهان تشویق کنندگان به حضور در پای صندوق های رأی شنیده ام که بی پرده می گویند اینبار سکوتی بیشتر از مجلسی با این همه هزینه انتظار دارند.


هنگامی که در آن سالهای آغازین و برخی سالها؛ تفاوت هایی مابین این یکی و آن دیگری بود و انتظارات را دستکم در خیال می شد پروراند؛ حضور و فریاد و زحمت را سودی در خیال بود که از میان رفته است.


هنگامی که با دیدگان ضعیف و آگاهی های اندک از پشت پرده های ضخیم؛ می توان دید که هر کس که پلی توانسته بزند برای ارتباط با قبیله کوچکی که شیری از لوله های نفت به دستش رسیده است و توانسته یار و همراه و شریک و همدستی بیابد؛ در مرتبه ای مالی قرار گرفته است که بیشترین تعداد مردم به کار و تلاش شبانه روزی و تحمل سختی و به دل گذاشتن آرزوها و سرشاری از حسرت ها؛ از آن بی بهره اند؛ چه جای دیدن و تماشای این رنگ و لعاب ها و شنیدن هیاهو ها و تشویق ها و ترسیدن از تهدید ها است؟


هنگامی که هر از گاهی چون یک از هزاران چپاول آشکار می شود و گاه گاهی نجوایی به گوش می رسد از غوغایی که بسیار بیشترش در نهان می ماند؛ انگشت شگفتی و حسرت بر دندان می نشیند ؛ در هنگامه ای که در برابر رسیدگی به امور و وظایف نهادهای پیش بینی شده در قانونی که در نوشتنش برای رسیدن به مقامات نقش داشته اند صخره های بزرگ قرار می دهند و در برابر شفاف شدن دخل و خرج بودجه متعلق به مردم با تمام نیروی بدنی و فکری می ایستند؛ چه جای حضور و تماشای چنین نمایشی برای تشکیل نهادی است که اطاعت و تسلیم را پیشاپیش فریاد می کند.


هنگامی که به تقدیر نانوشته و نابرده رنج؛ گنج ها از دارایی امانتی مردم به سراپرده دخیلان در قدرت می رود و از افراد جامعه و بلکه از اعضای نهادهای پرقدرت؛ اجازه و توان و جسارت پرسش و شکایت بلکه شکوه را گرفته اند؛ شریک این همه نابسامانی و هرج و مرج مالی شدن از من و همراهان بر نمی آید.


هنگامی که بی عدالتی به اندازه ای گسترده است که در سفر حج که بسیار باید و نباید دارد؛ نگران قبول و رد سفر نیستند و کسانی از نزدیکان خویش را و افرادی را برای نزدیک کردن به خود ناعادلانه به این سفر می فرستند در حالی که بسیاری با فروش ملک و دارایی و طلای خود با پیش پرداخت در نوبت ایستاده اند؛ و صدایی برنمی خیزد؛ چه جای هموار کردن زحمت بر خود برای تماشای سور و ساتی است که آنسویش درختان سبز قامت به تیر ستم زخم برداشته اند و آتش بیداد در زیر پایشان افروخته است؛ اگر چه اگر هم بسوزند بر خواهند خاست به سان گردبادی به پهنای تمام جمعیت ستمکار.


می نشینم به خلوت خویش و به انتظار که آیا مردمی که برای زخم و مرگ مرغکان خود در پی احقاق حق بر می آیند اگر به خونخواهی برنخیزند و در قضیه حذف و پرداخت بارانه ها حساب و کتاب آنچه می پردازند و می گیرند را ندارند؛ آیا کشته ها و آسیب دیدگان مظلوم سال 88 را به یاد دارند یا فراموش کرده اند.


 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

شهادت می دهم که تو آزاد شدی (برای مهدی خزعلی)

Posted: 25 Feb 2012 04:45 AM PST

داریوش ایزدیار


گواهی می دهم به دلتنگی. شهادت می دهم به انسان، در مرز اسفناکِ شکسته گی. و به اشک هایی که سقوط را گریست.

در این قفسِ بزرگ، صد شیرِ شکسته در بندند. بی شلاق و زنجیر شکنجه می شوند و از دردی بدعلاج سر به گریبانند. من در این قفسِ بزرگ تنها تماشاگر آنانم چرا که دست و پایم بسته است. تو، اما، در قفسی کوچک به سمتِ حماسه می روی. جایی که آزادی، برای تو آغوش می گشاید و خود به استقبال ات می آید. و تو دستپاچه از شوقِ زیاد، جسم ات را به او تقدیم می کنی. تنها داراییِ کوچک خود را.. پس من خطاب به تو می نویسم:


می دانم که حالت خوب است. حالت را درک می کنم. به شکلِ ویران کننده ای حالت را درک می کنم. چرا که در میانِ ننگِ مدام و متداوم این هستیِ بی روشنی، صد بار آرزوی مرگ کرده ام. مرگی را آرزو کرده ام که به دستِ دژخیمان و اراده ی ناانسانی شان انجام پذیرد. گویا که طنابِ دار تنها مرهم این زخم های عمیق است که چون گدازه های مذاب در روح ام فرو رفته اند. حال تو را درک می کنم. بر حال تو غبطه می خورم و به تو مباهات می کنم.


روزی نبود در این چله که دلم نهیب نزند که چیزی بنویسم و همچون دیگران آرزو کنم که اعتصاب غذایت را بشکنی. جز نگرانی، این تنها کاری بود که می توانست کمی آرامم کند. حالِ این روزهای خانواده ات، تنفس در برزخی است که می دانند انتهایش دوزخ است اما دعا می کنند که پایان یابد. و من نگرانِ نگرانی های خانواده ات بودم. اما امروز نه تنها از تو نمی خواهم که اعتصاب ات را بشکنی، بلکه بنا دارم شهادت ات را پیشاپیش به تو تبریک بگویم. و به خانواده ات که حاملان ِ گرانبارِ این موهبت اند. و رنج و بردباری، چون چتری بر زندگی شان سایه خواهد افکند.


آری. شهادت می دهم که تو آزاد شدی. گرچه با بسیاری از افکار و عقایدت مخالفم اما با تو همسنگر و همپیمانم. در این راه نخستین نیستی و واپسین نیز نخواهی بود اما همچون پیشینیان و آینده گان، یگانه ای. و در عالمِ نور و خیال، با آنانی که با ایثار تن، جان خود را از قید سلسله ها آزاد کرده اند همسفره و همپیاله ای. با حلاج که خود بر دار رفت اما جهانی را از قیدِ ظلمت رهاند. اگر تو را با او مقایسه کنم گزاف نیست. چرا که او خود گر چه اکنون اینجا نیست اما بی گمان وقتی که تو بر آن سوی شتابی، و نزدش حضور یابی بر پاهای ات بوسه خواهد زد. او که بر پای دزدی که دلیرانه پای چوبه دار می رفت بوسه می زند چرا بر قدم های تو که عاشقانه مرگ را در آغوش کشیده ای بوسه نزند.

آری. تو می میری تا انسان زنده بماند. تو می روی تا آزاده گی غریب نماند. و با این که ناامیدی تا واپسین حفره ی قلبم را تسخیر کرده بود امروز اما تردیدی ندارم که روزی، این سرزمینِ ترک خورده، به وصالِ محبوب دیرینه اش خواهد رسید. مرگِ تو و مبارزانِ پیش از تو و مقاومتِ جانگدازِ ما روزی به ثمر خواهد نشست و آن روز دیر نیست. گر چه عمر انسان کوتاه است. اگر تا به حال به آن همای ستیغ شکن نرسیدیم از آن روی بود که در هر زمان تنها یکی حلاج داشتیم. یک عین القضات داشتیم و یک سلطان جابر و هزار مزدور جیره خوار و هزاران مردمِ غافل. اگر که قتلِ عام می شدیم به دست قوم مغول، نه تنها جان که غرور و غیرت و آزادی مان را نیز به دستِ شمشیرهای تتار قربانی می کردیم. اما دریغ که حتی این قومِ خونخوار نیز بر دانشمندان و فرزانگان ما حرمت نهاده و به آنها امان خروج می دادند. و افسوس که پس از قرن ها در کشور ما، هنوز فرهیختگان در میان جماعت مردمان منزوی و غریب اند و هنوز دشمن بیش از دوست بر این بزرگان حرمت می نهد. بزرگانی که اگر میان قوم خویش بمانند باید دردِ غریبی و تنهایی و ناملایمت ها را به جان و دندان کشند و اگر هجرت کنند گر چه حرمتی می یابند اما باز هم میان مردمی بیگانه، غریبند. آری. هماره این گونه بود اما در گذشته در هر زمان تنها یکی سهروردی و شیخ نجم الدین و عطار و نسیمی و امیرکبیر بود و باقی در غفلت و جهالت. یا تیغ بر اهل خرد می کشیدند و یا به تجاهل جملگی را می راندند. و یا آنان که می دانستند بر حکم همرنگی جماعت و دوری از رسوایی، پاره گل بر صورت حلاج ها می انداختند. یاران حسین اندک و همرهان یزید بسیار بود. امروز گرچه یزید بسیار است اما مهدی خزعلی ها و هدی صابرها و نسرین ستوده ها هم کم نیستند. امروز گرچه تیغ ستم از جبر مغول کشنده تر است، اما آرزوی رهایی، امری مهجور و بی سبب نیست. امروز بر هر جوانِ دلیر و آزاده، انتظارِ حمل پرچم صلح، حتی بر فراز جرثقیل های سر بر آسمان سوده می رود. آرزویی که سخت است اما محال نیست.


امروز تو دریافته ای که این درختِ زوال یافته نیازمندِ آبیاری است. و جز خون سیراب اش نکند. برپاییِ درخت انسانیت و اخلاق دلیری می خواهد. همچون حلاج که قرن ها پیش بر دار رفت تا مانع تباهی دین و اخلاق شود. اگر جانبازیِ او نبود، فقیهان و زاهدانِ عبوس، دین را بر مسلخِ بی اخلاقی و خودخواهی قربانی می کردند. اما او عشق را به جایِ نماز، بر سفره دین نشاند و اظهار کرد که عاشقان را تنها دو رکعت است. بر مسلمانان نهیب زد که مگر در قرآن نخوانده اید که تمام اعمال شما را خداوند در روز جزا و یوم الحسره، همچون ذرات غبار پراکنده می سازد. نماز و عبادت های شما در برابرِ آن درگاه آینه گون ذوب می شود و می ریزد. اما تنها آن دو رکعت است که بر بالهای فرشتگان فرا برده می شود و خدا و فرشتگان بر آن سجده می برند. و تو، مهدی خزعلی، در سجده رکعت دوم آن نماز عاشقانه ای. این دو رکعت است که چنین هراسی را در چشمان دژخیمان افکنده است. هر روز و هر لحظه که بر تو می گذرد آنها را از درون به لرزه و اغتشاش می افکند. انگار، پایان عمرِ تو انتهای سرخوشیِ آنان است. آری. تو آنها را شکسته ای و من گواهی می دهم که نام تو اکنون در دفتر شهیدان ثبت است. گواهی می دهم که تو شهید شده ای. شهادت می دهم که رها شده ای. وصال با آزادگی را به تو تبریک می گویم. و این شب، شبِ زفاف توست نه شبِ نکیر و منکر. و البته معشوق تازه ات از جنس نور است و در شکل همسرت. چرا که همسرت نیز می بایستی در کنار تو اجرِ شکیبایی اش را بیابد. شکیبایی بر انتظارِ بی بازگشت. انتظارِ به سر رسیدن وصال و به در کوفتنِ پیک فرخ بال اما افسرده حال. که خبرش، سنگ سخت را آب کند. آیا دل های سخت تر از سنگ را نیز آب می کند. آیا دلِ مردم ما، با هزارِ این خبر، اندک جنبشی کند؟ به قول بزرگی دل های خفته را می توان بیدار کرد اما دل های مرده را هر چه بجنبانی احیا نشود. نه. تو نومید مباش. این دلها تنها خواب شان سنگین است. پس بجنبان شان. بلرزان شان. و خود، سیل و طوفانی را که به راه انداخته ای نظاره کن. تماشای این زیبایی در کنار تو زیباست. نام تو تنها زینتِ یک مزار نیست. تجلی یک اتفاق است. تبلورِ یک آرزو در مرزهای بی زمان و تحققِ یک آرمان در برهوتِ بی نشان نومیدی هاست. چرا که قوتِ باورمندیِ تو به حضور امید، جوانه ای را در دل خشک ما می رویاند که حاملِ بالقوه ی شکوفه های ایمان است. آبیاری و پاسداری اش دیگر با ماست.

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

شاخص عملکرد محیط زیست در سال ۲۰۱۲ منتشر شد؛ ایران با ۳۶ پله سقوط به رتبه ۱۱۴ جهان رسید

Posted: 25 Feb 2012 04:35 AM PST

جــــرس: منابع بین المللی گزارش داده اند که بر اساس شاخص جهانی عملكرد زیست محیطی سال ۲۰۱۲ میلادی، ایران در میان ۱۳۲ كشور جهان با ۳۶ پله سقوط نسبت به سال ۲۰۱۰ میلادی در رتبه ۱۱۴ جهان قرار گرفته است.

 

به گزارش سبزپرس، براساس گزارش شاخص عملكرد محیط زیست (EPI ( 2012 Environmental Performance Index ایران از میان ۱۳۲ كشور جهان با كسب نمره 42.73 در مقام ۱۱۴ جهان قرار گرفته است، این در حالی است كه در سال ۲۰۱۰ با كسب نمره ۶۰ در مقام ۷۸جهان و در سال ۲۰۰۸ میلادی با نمره ۷۶,۹ در رتبه ۶۷ جهان قرار داشته است.


در این فهرست جدید سوئیس، لاتویا و نروژ در رتبه های اول تا سوم و عراق، تركمنستان و ازبكستان به ترتیب در پایین ترین رتبه جهان قرار دارند.


در این بین ایالات متحده آمریكا نیز در این رده بندی رتبه ۴۹ داشته و بدترین روند آن در حفاظت از منابع آبی و اثرات اكوسیستمی و پس از آن در ارتباط با جنگل ها و تخریب آن بوده است.


در این گزارش ۲۲ شاخص زیست محیطی مورد اندازه گیری قرار گرفت كه ایران در بخش استفاده از آب، حفظ منابع آبی، انتشار گاز CO2 و گازهای گلخانه ای و انتشار ذرات معلق كمتر از دو و نیم میكرون، عملكرد ضعیفی را در میان سایر شاخص ها به خود اختصاص داده است.

 

بلاتکلیفی احسان هوشمند، محقق بازداشتی در بند ۲۰۹ زندان اوین

Posted: 25 Feb 2012 04:27 AM PST

جــــرس: بنا به گزارش منابع حقوق بشری، احسان هوشمند، روزنامه نگار و پژوهشگر مطالعات قومی، علی رغم گذشت قریب به پنجاه روز از زمان بازداشت، کماکان در بند ۲۰۹ زندان اوین و در بلاتکلیفی به سر می‌برد.


به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، احسان هوشمند که هفدهم دی ماه سال جاری، در تهران دستگیر شد و در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برد، تاکنون از ملاقات با خانوادهٔ خود محروم مانده است.


علاوه بر این، مسئولان زندان به تازگی حق برقراری تماس تلفنی را هم از وی سلب کرده‌اند.

 

هم‌چنین از اتهام آقای هوشمند نیز اطلاعی در دست نیست و این در حالیست که مسئولان در برابر پیگیری‌های خانوادهٔ این روزنامه نگار هیچ پاسخ روشنی ارائه نمی‌دهند و تنها بحث آن شده که بعداز انتخابات مجلس، پرونده‌اش را بررسی خواهند کرد.


این روزنامه نگار در هفدهم دی ماه، پس از مراجعه‎ی تعدادی از ماموران امنیتی به منزل شخصی‌اش در تهران و ضبط وسایل شخصی‌اش بازداشت و متعاقباً به سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این در حالیست که خانواده‌ی نامبرده تا مدت‌ها از محلی که وی درآنجا به سر می‌برد نیز بی اطلاع بودند.


احسان هوشمند که کار‌شناس ارشد رشته جامعه‌شناسی بوده و پژوهش‌های فراوانی را در زمینه‌ی تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل اقوام و هویت ملی انجام داده است، پیش‌تر و در دی ماه سال ۱۳۸۸ نیز دستگیر شده بود.


جمعی از نمایندگان ادوار مجلس، خواستار عدم مشارکت در انتخابات ناسالم مجلس نهم شدند

Posted: 25 Feb 2012 04:11 AM PST

جــــرس: جمعی از نمایندگان ادوار مجلس ایران، در دومین بیانیه خود پیرامون انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی، خواستار عدم شرکت عمومی در این انتخاباتِ ناسالم و غیر منصفانه شدند.


به گزارش جرس، در دومین بیانیه تحلیلی نمایندگان ادوار مجلس درباره انتخابات نمایشی مجلس نهم، با اشاره به وضعیت موجود و اقدامات حاکمیت در تشدید انسداد حاکم، خاطرنشان شده است: "امروز مهمترین دشمن امنیت ملی ایرانیان کسانی هستند که بجای اعتماد به درایت ملی و عقل جمعی مردم و جلب مشارکت آنان در حق تعیین سرنوشتشان قیم گونه و سلطان منشانه بجای آنان تصمیم میگیرند و اشکارا میگویند « شما رای بدهید اما گزینش و انتخاب را بعهده ما بگذارید». تاکید می شود امنیت کشور فقط با مشارکت حقیقی و یکپارچه قاطبه ملت، و از طریق اعتمادسازی نه اعتمادسوزی بدست می آید. اعلام مشارکت مصنوعی و رقم درصد شرکت کننده به خودی خود نمی تواند موجب ارتقای امنیت ملی کشور شود. اعلام عدم حضور در انتخابات توسط اصلاح طلبان و قریب با تفاق شخصیت ها و نیروها و تشکل های سیاسی منتقد دوستدار آزادی و استقلال ایران پیشاپیش مشروعیت انجام این انتخابات و نتایج آنرا از بین برده است و حاکمیت بهیچوجه قادر به مشروعیت سازی برای آن نیست."


در این بیانیه همچنین خطاب به مردم آمده است "تاریخ گذشته و بویژه یکصد ساله اخیر ایران بخوبی نشان داده است که مجالس گوش بفرمان و یکدست در خدمت استبداد خطر و اقعی برای امنیت کشور بوده و در روز حادثه بیش از هر کس در سنگر دفاع از کشور غایب بوده اند . امروزعدم مشارکت شما در این صحنه سازی بیشرمانه سلب حق انتخابتان بهترین گواه برای جامعه جهانی و گویا ترین پیام برای کلیه بدخواهان نسبت به ایران و مردم آن است که در دفاع از حریم امنیت و کیان این کشور با مردمی یکپارچه و متحد و آماده برای دفاع از آزادی و حق حاکمیت و استقلال خود روبرو هستند و نه جمعی مستبد منزوی در درون و برون قلمرو استبداد خویش. "


متن دومین بیانیه تحلیلی نمایندگان ادوار مجلس مقیم خارج کشور درباره انتخابات نمایشی مجلس نهم که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:


مردم شریف و آزاده ایران
با تقدیر و تشکر از همراهی شما با جنبش سبز و راهپیمایی 25 بهمن، به رغم فشارهای امنیتی و جو پلیسی حاکم، و با توجه به درپیش بودن انتخابات نمایشی مجلس نهم و نقشی که این رخداد می تواند در سرنوشت آتی کشور داشته باشد، پیرو بیانیه قبلی به تحلیلی در مورد نحوه مواجهه با این انتخابات نمایشی پرداخته ایم که امیدواریم مورد توجه شما قرار گیرد.


اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی صراحت دارد : «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند». و در اصل ششم آمده: «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‏پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد». بنابراین اعمال حق حاکمیت ملی فقط با رأی مردم در همه ارکان نظام معنا و مفهوم می یابد و از جمله وظایف حاکمیت پایبندی به این حق و تأمین شرایط و الزامات اعمال این حق از سوی شهروندان است. روشن است که اگر حاکمیت با نقض این حق راه انتخابات را بروی شهروندان ببندد یا به گونه ای انتخابات را مهندسی کند که در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار گیرد، نقض عهد در اجرای قانون اساسی بوده و مشروعیت و مقبولیت خود را خدشه دار و استبدادورزی را جایگزین مردمسالاری کرده است.


از این رو با تأکید مجدد بر ضرورت تأمین حق رأی، حق انتخاب شدن وحق انتخاب کردن به عنوان محور اصلی اداره کشور از سوی حاکمیت، آن را بنیاد تبلور حق مردم درتعیین سرنوشت خود و تحقق حاکمیت ملی می دانیم و علاوه براین:
- تحقق این حق و تدارک بروز آزادانه آن مناسبترین شیوه برای تأمین امنیت ملی و اجتماعی و گروهی و فردی کلیه ایرانیان و تأمین سعادت و رفاه و سربلندی آنان است .
- پایمال کردن این حق ابتدائی و مقدس توسط اقتدار گرایان حاکم، ملت را از توانایی های اساسی خود برای مقابله در برابر مطامع و دست اندازی بیگانگان نسبت به کشور محروم می کند. مرور تاریخ معاصر، به ویژه دو تجربه مهم جنگ اول ودوم جهانی، که کشورمان را تا پرتگاه تجزیه و تقسیم و اشعال خارجی کشاند، دراین باره بس عبرت آموز است.
- از مشروطه تا کنون مبارزات مستمر مردم کشورمان برای دستیابی وتأمین این حق اولیه و تبدیل آن به محور اصلی پویائی سیاسی ملت ایران بوده و طبعا نمایشی و کم اثر کردن آن در عرصه ملی و بین المللی پیامدهایی بس خسارت بار بدنبال دارد.
- در شرایطی که بدلیل عملکرد دولت کودتایی احمدی نژاد در عرصه داخلی و ماجراجویی در عرصه خارجی، به رغم بهره مندی این دولت از درآمد نفتی بیش ازهمه دولت های پس از انقلاب ( رقمی معادل 600 میلیارد دلار)، وضعیت اقتصادی کشوربحرانی و معیشت مردم بدلیل گرانی افسار گسیخته و افزایش نرخ تورم و بیکاری به تنگنا افتاده و اقشار بیشتری را زیر خط فقر برده است، انتخابات آزاد و منصفانه می توانست راهگشایی برای عبور از این شرایط باشد. بااینکه از سال 87 مراجع رسمی از اعلام آمارهای اصلی شاخص های کلان اقتصادی کشور همچون نرخ های رشد اقتصادی و سرمایه گذاری امتناع کرده اند و این بهترین شاهد و نشانه بر وخامت بار بودن وضعیت اقتصادی مردم بوده است اما مجالس هفتم و هشتم برآمده از نظارت استصوابی نتوانستند کمترین اعمال نظارت و قدرتی در این باره از خود نشان دهند بگونه ای که دولت احمدی نژاد کمترین پایبندی را به اجرای قوانین داشته و اداره کشور را به شیوه عهد قجری به پیش برده و به این وضعیت بحرانی رسانده است. کاهش نرخ های رشد اقتصادی و سرمایه گذاری به پائین ترین و افزایش نرخ های تورم و بیکاری به بالاترین رقم در سالهای اخیر و کاهش ارزش پول ملی به میزان 50 درصد در سال جاری در برابری با ارزهای خارجی بخوبی اثباتگر این مدعاست.


با توجه به آنچه آمد ما عملکرد حاکمیت را در مهندسی انتخابات پیش رو عدول از اجرای قانون اساسی ونقض عهد با ملت و جلو گیری ازعرضه واقعی مطالبات مردم ارزیابی کرده و به عنوان رسواترین نمایش غصب حق اولیه انتخاب ملت از جانب استبداد مطلقه و بی پروایی و بیشرمی برای بهره برداری از انتخاباتی نمایشی می دانیم. دراین مسیر حاکمیت با اعمال سیاست ارعاب و گروگان گیری افراد ملت توسط دست اندرکاران حکومتی به منظور باج خواهی از شهروندان در تن دادن به غصب حق حاکمیت ایشان روی آورده است. گروگان گیری رهبران جنبش برای اعاده حق حاکمیت ملی، موسوی و کروبی به عنوان نماد و تبلور حق انتخاب مردم در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، گروگان گیری همسران و خانواده های آنان و زندانیان سیاسی، گروگانگیری امنیت ملی و صلح منطقه با ماجراجویی و رجز خوانی به منظور بالا بردن تنش بین المللی و منطقه ای حتی تا حد کشاندن خطر جنگ به مرزهای کشور به منظور ایجاد جو خفقان بیشتر جهت غصب آرای مردم، و بالاخره گروگان گیری صندوق های رأی.


در برابر چنین رخدادی شاهد مقاومت مدنی، مسالمت آمیز و اجماع بی سابقه نیروهای منتقد و معترض به وضع موجود و بلا موضوع شدن شر کت در انتخابات هستیم، و عدم شرکت در این انتخابات در واقع گردن ننهادن ملت بر باج خواهی گروگانگیران راهبران جنبش دموکراسی طلبانه سبز مردم ایران و اعتراض به غصب حق رأی و حاکمیت خود می باشد. و این در شرایطی است که حاکمیت یکدست اقتدارگرایان درپی کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ وضعیت کشور را درعرصه داخلی، بین المللی، ومنطقه ای بحرانی کرده است. همه بلایا و گرفتاری های حادث کنونی در درجه اول ناشی از سلب حق انتخاب مردم و مشارکت همه جانبه و فراگیر آنان برای دسترسی به عقل جمعی و اراده عمومی برای حل و فصل بحران های سنگینی است که استبداد مطلقه بر کشور تحمیل کرده است.


همانطور که در بیانیه اول تاکید کرده بودیم انجام انتخابات مهندسی شده نه تنها افزایش ضریب امنیت ملی کشوررا در پی نخواهد داشت بلکه آنرا در برابر مطامع و دست اندازی بیگانگان به خطر می اندازد. فقط انجام انتخابات آزاد و سالم و رقابتی باحضور گرایش ها و جریانات متکثر و متنوع موجود در متن جامعه ملی می تواند عامل ثبات دهنده کشور و بازدارنده از دست اندازی بیگانگان به حریم امنیت ملی باشد. اکنون همان حاکمیتی که با سلب آزادیهای عمومی، مردم را از حق اساسی انتخاب نمایندگان واقعی خود و مشارکت در تدوین سیاست های لازم برای خارج کردن کشور از بحران داخلی و بین المللی محروم کرده است به شگرد تازه ای دست زده و در روزهای اخیر از همان مردم محروم از حق و آزادی انتخاب میخواهد که با شرکت در هلهله تبلیغاتی وی "ضریب امنیت ملی" را بالا ببرند . امروز مهمترین دشمن امنیت ملی ایرانیان کسانی هستند که بجای اعتماد به درایت ملی و عقل جمعی مردم و جلب مشارکت آنان در حق تعیین سرنوشتشان قیم گونه و سلطان منشانه بجای آنان تصمیم میگیرند و اشکارا میگویند « شما رای بدهید اما گزینش و انتخاب را بعهده ما بگذارید». تاکید می شود امنیت کشور فقط با مشارکت حقیقی و یکپارچه قاطبه ملت، و از طریق اعتمادسازی نه اعتمادسوزی بدست می آید. اعلام مشارکت مصنوعی و رقم درصد شرکت کننده به خودی خود نمی تواند موجب ارتقای امنیت ملی کشور شود. اعلام عدم حضور در انتخابات توسط اصلاح طلبان و قریب با تفاق شخصیت ها و نیروها و تشکل های سیاسی منتقد دوستدار آزادی و استقلال ایران پیشاپیش مشروعیت انجام این انتخابات و نتایج آنرا از بین برده است و حاکمیت بهیچوجه قادر به مشروعیت سازی برای آن نیست.


خوشبختانه موجی از بیداری عمومی در سراسر کشور نسبت به برگزاری این انتخابات نمایشی بوجود آمده است. گسترش این جنبش مدنی بی سابقه برای عدم مشارکت، استبداد حاکم را بوحشت انداخته و چون همیشه برای مقابله با مبارزه مسالمت آمیز و قانونی مردم راهی جز اعمال خشونت , تجاوز به حقوق و آزادیهای مردم و سرکوب و حبس و حصر وبراه انداختن کار زار های تبلیغاتی تهمت پراکنی و هتک عرض و آبروی سیاست ورزان منتقد و رهبران آنان نیافته است . بازداشت دهها نفر از شهروندان در سراسر کشور به جرم شعار نویسی برای مطالبه حق اولیه انتخابات آزاد و سالم و بر علیه انتخابات فرمایشی و بسیج چشمگیر نیروهای نظامی و امنیتی و لباس شخصی برای جلوگیری از شرکت مردم در راهپیمائی های اعتراضی مسالمت آمیز از این زمره اند. بازداشت دهها نفر در استان خوزستان و کشته شدن دوتن از افراد بازداشتی شهرستان شوش در بازداشتگاه سندی ننگین در کارنامه حاکمیت اقتدارگرا در برخورد با حق اعتراض مردم دراین باره بوده و انجام اینگونه اعمال از نظر ما شدیدا مطرود و محکوم است. و قطعا در روز ۱۲ اسفند ۹۰ افراد معترض عدم حضور خود در انتخابات را به شکلی کاملا مدنی و معنادار در قالبی که مقاومت مدنی آنها را برای پیروزی جنبش سبز میسر سازد، و در همبستگی با حصر خانگی آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد بصورت خانه نشینی به نمایش خواهند گذارد.


مردم عزیز ایران
تاریخ گذشته و بویژه یکصد ساله اخیر ایران بخوبی نشان داده است که مجالس گوش بفرمان و یکدست در خدمت استبداد خطر و اقعی برای امنیت کشور بوده و در روز حادثه بیش از هر کس در سنگر دفاع از کشور غایب بوده اند . امروزعدم مشارکت شما در این صحنه سازی بیشرمانه سلب حق انتخابتان بهترین گواه برای جامعه جهانی و گویا ترین پیام برای کلیه بدخواهان نسبت به ایران و مردم آن است که در دفاع از حریم امنیت و کیان این کشور با مردمی یکپارچه و متحد و آماده برای دفاع از آزادی و حق حاکمیت و استقلال خود روبرو هستند و نه جمعی مستبد منزوی در درون و برون قلمرو استبداد خویش.


ما به عنوان جمعی که در مقطعی بارای شما مردم به مسئولیت نمایندگی درخانه ملت مفتخر شده و بار سنگین این امانت را بر دوش خود احساس می کنیم دعوت به عدم شرکت در این صحنه سازی نمایش انتخابات را مقاومت مدنی و سراسری و در واقع ایستادگی و پایداری شهروندان در دفاع از حق رأی و انتخاب خویش و پاسداری از حقوق پایه شهروندی و اجرای بدون تنازل قانون اساسی می دانیم .


در پایان ما با ارجگزاری برمقاومت و پایداری بی نظیر راهبران و زندانیان سیاسی جنبش سبز از درون سلول ها و زندان ها و تأکید بر اهمیت ویژه این عمل، ایستادگی آنان را نماد تلاش و کوشش ملی برای اعمال و استقرارحق حاکمیت ملی می دانیم و مطمئنا فداکاری و ایثار ایشان چراغ راه مردم به سوی عدالت و آزادی است.


نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی در خارج از کشور: احمد سلامتیان، حسن یوسفی اشکوری، رجبعلی مزروعی، فاطمه حقیقت جو، سید علی اکبر موسوی (خوئینی )، واسماعیل گرامی مقدم.