جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


حاج محمد علی نوری

Posted: 19 Feb 2012 09:39 AM PST

سیدعطاءالله مهاجرانی
با خود می اندیشیدم این پیرمرد آرام چگونه چنین توفان آتشفشانی را در سینه اش حبس کرده است؟ مجلس سراسر سکوت بود.


دکتر علی رضا نوری تازه در گذشته بود. درست مثل گلی که در اوج درخشندگی و تلالو رنگ و رونق عطر پرپر شود. برای عرض تسلیت به خانه آقای شیخ عبدالله نوری رفتم. دور تا دور دوستان نشسته بودند. همه برای تسلیت آمده بودند. پدر آقای نوری، مرحوم حاج محمد علی نوری هم آرام در گوشه ای نشسته بود. پدری که یک فرزندش را در جبهه از دست داده و دیگری را در یک حادثه ویران کننده و سومی هم از زندان به مرخصی آمده بود.

با خود می اندیشیدم این پیرمرد آرام چگونه چنین توفان آتشفشانی را در سینه اش حبس کرده است؟ مجلس سراسر سکوت بود. انگار همه ما در بهت خبر مات مانده بودیم. امین سازگارنژاد از راه رسید. با همان شتابی که در رفتارش و جمله هایش مشهود است. تسلیت گفت و ناگاه بغضش ترکید. بلند گریه کرد. همانگونه که یک مادر عشایری که جوانش جوانمرگ شده می گرید. گریه ای از سویدای جان و صمیم دل.

برخی از دوستان به گریه افتادند. حاج محمد علی آرام بود. گفت برایم قرآن بیاورید. آوردند. به زودی آیات مورد نظرش را پیدا کرد و با صدای خوب و محزون قرآن تلاوت کرد، پیدا بود با قرآن انس بسیار دارد. خواند:

وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَـٰكِن لَّا تَشْعُرُ‌ونَ ﴿١٥٤﴾ وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَ‌اتِ ۗ وَبَشِّرِ‌ الصَّابِرِ‌ينَ ﴿١٥٥﴾ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَ‌اجِعُونَ ﴿سوره بقره)


گویی آیات را برای هر دو پسرش می خواند.

در ساحل آرامش نام و یاد خداوند متعال، جانش آرام و پر طمانینه بود. اکنون حاج محمد علی نوری به ساحل امن و ارامش ابدی پیوسته است. جهانی را پشت سرگذاشته، که هر روز جرعه ای از درد و رنج بهره اش ساخته بود.

روانش شاد

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

ناسازگاری حکم قتل سابّ النبی با محکمات قرآن

Posted: 19 Feb 2012 08:25 AM PST

محسن کدیور
این قسمت از بحث به عدم حجیت اخبار قتل سابّ نبی به دلیل ناسازگاری با قرآن اختصاص دارد


بخش دهم: ناسازگاری حکم قتل مرتد و سابّ النبی با محکمات قرآن

 (قسمت اول)

 

در این بخش که مفصل ترین بخش رساله است به دو بحث اشاره می شود.

الف. فقدان هرگونه مستند قرآنی مجازات دنیوی ارتداد و سبّ النبی

مجازات دنیوی بویژه اعدام مرتد و ساب النبی و هدر بودن دم آنها فاقد هرگونه مستند قرآنی است. شما این گزاره را ناشی از عدم دقت کامل در آیات قرآن یا کم اطلاعی یا ضعف علمی قلمداد کرده اید. آنگاه هفت آیه از قرآن را که برخی مفسران یا فقیهان اهل سنت از قبیل امام المشککین فخر رازی و آلوسی و سرخسی به کمک استصحاب شرایع سابقه مورد استفاده قرار داده اند به تفصیل ذکر کرده نتیجه گرفته اید «برخی ادعای ظهور آیاتی از قرآن کریم در مجازات قتل مرتد را نموده‌اند … به هر حال نباید به صورت قطعی و جزمی استدلال به قرآن کریم بر قتل مرتد را منتفی دانست، گر چه به تنهایی برای استدلال مشکل است و به عبارت دیگر چنانچه روایات دلالت واضحی بر حکم داشته باشند می‌توانیم لااقل از این آیات به عنوان مؤیّد استفاده کنیم.»

استظهارات قرآنی شما چندان ضعیف است که نیازی به نقد ندارد. مدعا این نبوده که مفسر یا فقیهی برای مجازات اعدام مرتد یا سابّ النبی به قرآن استناد نکرده است، مدعا این بوده و هست که چنین مجازاتی پایه قرآنی قابل دفاعی ندارد. شما نیز بعد از تفحص فراوان اعتراف کرده اید که از همین هفت آیه هم بیش از مؤید نمی توان استفاده کرد و آیات قرآن به تنهایی مستند چنین حکمی نیستند. اینکه از حبط عمل در دنیا نتیجه بگیریم که خون مرتد محترم نیست، پس مهدور الدم است، از آنگونه استحساناتی است که نقض قواعد مسلّم کلام و فقه و تفسیر در مدرسه اهل بیت (ع) را بدنبال دارد.

شیخ الطایفه طوسی در کتاب مبسوط (ج ۷ ص ۲۸۱) کتاب الارتداد را با استدلال به سه آیه قرآن آغاز می کند: «كتاب المرتد. قال الله تعالى "ومن يكفر بالإيمان فقد حبط عمله وهو في الآخرة من الخاسرين" [المائده ۵] وقال "ان الذين آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم كفروا ثم ازدادوا كفرا لم يكن الله ليغفر لهم ولا ليهديهم سبيلا" [النساء ۱۳۷] وقال تعالى "ومن يرتدد منكم عن دينه فيمت وهو كافر فأولئك حبطت أعمالهم في الدنيا والآخرة وأولئك أصحاب النار هم فيها خالدون" [البقره ۲۱۷] فدلت هذه الآيات كلها على خطر الارتداد. فإذا ثبت أنها محرمــة فمن ارتد عن الاسلام لم يخل من أحد أمرين: إما أن يكون رجلا أو امرأة، فإن كان رجلا قتل لإجماع الأمــة و روی …» شیخ طوسی از آیات قرآن کریم تنها خطر ارتداد و حرمت آن را دریافته است نه بیشتر. ثانیا مستندش در قتل مرتد روایات و اجماع است.

حکم قتل برای دشنام به پیامبر رحمت (ص) نیز هیچ مستند قرآنی ندارد. واضح است که قرآن کریم از دشنام و بی احترامی و اسائه ادب به هر انسانی نهی کرده است و رعایت احترام و ادب نسبت به پیامبر (ص) را لازم دانسته است. اما به مجازات کردن بی ادبان به ساحت نبوی نپرداخته است. ایذاء خدا و رسول لعن دنیا و آخرت و عذاب الیم و خوار کننده اخروی در پی دارد (توبه ۶۱ و احزاب ۵۷). اما محرومیت از رحمت الهی تلازمی با اشدّ مجازات دنیوی ندارد. هر ملعونی واجب القتل و مهدورالدم نیست. کافرین، مشرکین، ظالمین، مرتدین، منافقین، ناقضین عهدالله، بنی اسرائیل، قاذفین محصنات و قاتلین بعمد از جمله ملعونین الهی در قرآن کریم هستند. از این ملعونین تنها قتل عمد مجازات اعدام دارد و رمی محصنات نیز مجازات تازیانه دارد. دارندگان اعتقادات باطل علیرغم ملعون بودن مشمول هیچ مجازات دنیوی نیستند.

ب. آیا روایات وجوب قتل مرتد و سابّ النبی موافق قرآن است؟

این قسمت از بحث به عدم حجیت اخبار قتل مرتد و ساب به دلیل ناسازگاری با قرآن اختصاص دارد. صورت بندی استدلال به قرار زیر است:

مقدمه اول. مستند اصلی حکم قتل مرتد و سابّ النبی (ص) برخی اخبار آحاد است.
مقدمه دوم. این اخبار با محکمات قرآن کریم ناسازگار است.
مقدمه سوم. هر روایتی که با محکمات قرآن ناسازگار باشد مردود است.
نتیجه: اخبار قتل مرتد و سابّ النبی به دلیل ناسازگاری با قرآن مردود هستند.

در طی بحثهای گذشته مفاد مقدمه اول اثبات شد و مشخص گشت که این حکم اولا فاقد هرگونه مستند قرآنی است. ثانیا اگر دلیل عقلی بر خلاف آن نباشد هیچ مستند عقلی هم ندارد. ثالثا اجماع منقول مدرکی است و مدرکی جز اخبار وارده ندارد. رابعا، تنها مستند حکم تعدادی اخبار آحاد است که اندکی از آنها هم سندا صحیحه یا موثقه اند. مستند اصلی قائلان حکم وجوب قتل مرتد و سابّ النبی همین روایات است. اما دو مقدمه دیگر استدلال فوق نیاز به اثبات دارد. در این بحث طی دو بخش به اثبات آنها می پردازم.

یک. عدم مخالفت با قرآن شرط حجیت روایات

قرآن کریم منبع اصلی اسلام است. سنت رسول الله (ص) دومین منبع اسلام است. سنت ائمه اطهار (ع) برای شیعه سومین منبع اسلام است. شرط اعتبار روایات حاکی از سنت پیامبر (ص) و ائمه (ع) عدم مخالفت با قرآن کریم است. این قاعده متکی بر سه دلیل قطعی است:

اول، دلیل عقل غیرمستقل با این صورت بندی: مقدمه اول، سازگاری درونی شرط عقلی هر دین و آئین موجهی است. مقدمه دوم، قرآن کریم سنگ اول اسلام است. قرآن در طول دیگر منابع اسلام و مافوق همه آنهاست. نتیجه: کلیه اجزای غیرقرآنی اسلام اعم از سنت پیامبر (ص) و سیره اهل بیت (ع) و روش اصحاب و اجماع امت می باید مخالفتی با آیات محکم قرآن نداشته باشند. مقدمه اول که به اصل امتناع اجتماع نقیضین باز می گردد، از بدیهیات عقلی است. این مقدمه مورد امضای قرآن و سنت است. مقدمه دوم از اولیات تفکر اسلامی است و مبتنی بر نقل متواتر می باشد. نتیجه این استدلال عقلی قطعی است. این استدلال مستقل از استدلالهای نقلی بعدی است.

دوم، این قاعده توسط شخص پیامبر (ص) در یکی از بزرگترین اجلاسیه های عمومی صدر اسلام در حضور دهها هزار مسلمان تعلیم داده شد. پیامبر (ص) در خطبه منی به مسلمانان تذکر داد: هر حدیثی را که از من شنیدید آنرا به کتاب خدا عرضه کنید، اگر موافق قرآن بود، به آن عمل کنید و اگر مخالف قرآن بود حدیث من نیست و به دروغ به من نسبت داده شده است. «خطب النبي (ص) بمنى فقال: أيها الناس ما جاءكم عني فوافق كتاب الله فأنا قلته، وما جاءكم يخالف القرآن فلم أقله» (المحاسن، ح ۱۳۰، ج ۱ ص ۲۲۱). شیعه و سنی این قاعده گرانبهای نبوی را به تواتر نقل کرده اند و در استناد قطعی مفاد آن به پیامبر (ص) هیچ تردیدی نیست. بحث لزوم موافقت با قرآن یا عدم مخالفت با آن در سه مبحث اصولی فقهی مطرح است: ترجیح در خبرین متعارضین، شرایط صحت شرط ضمن عقد لازم و شرائط حجیت احادیث. اگر چه درباره دو مسئله نخست بحثهای ممتعی در باب تعادل و تراجیح علم اصول و کتاب مکاسب فقه شده است، متاسفانه جای بحثی مستوفی در باب حجیت اخبار در علم اصول و درایه در این زمینه خالی است. درباره اینکه لزوم موافقت یا لزوم عدم مخالفت با قرآن ملاک است، قدر متیقن عدم اعتبار روایت مخالف کتاب الله است. قدر متیقن از مخالفت نیز مخالفت با آیات محکمات قرآن کریم است.

سوم، ائمه هدی (ع) نیز به تأسی از پیامبر (ص) اعتبار کلیه روایات منقول از خود را مشروط به عدم مخالفت با قرآن و سنت قطعی پیامبر (ص) نموده و امر کرده اند تا روایتی از ایشان رسید نخست بر کتاب خدا عرضه شود، اگر مخالف قرآن بود، سخن آنان نیست، بلکه باطل و مردود و زخرف است. به عنوان نمونه به سه روایت اشاره می کنم: امام علي (ع): ما وافق كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه. (المحاسن، ح ۱۵۰، ج ۱ ص ۲۲۶، الامالی صدوق، ح ۶۰۸، ص۴۴۹ ). امام صادق (ع): كل شئ مردود إلى كتاب الله والسنــة، وكل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف (المحاسن، ح ۱۲۸، ج ۱، ص ۲۲۱). امام صادق (ع): ما أتاكم عنا من حديث لا يصدقه كتاب الله فهو باطل (المحاسن، ح ۱۲۹، ج ۱، ص ۲۲۱). این مضمون در روایات اهل بیت (ع) اگر «متواتر معنوی» نباشد یقینا «متواتر اجمالی» است.

دو. ناسازگاری روایات قتل مرتد و سابّ النبی (ص) با آیات محکم قرآن کریم

در این قسمت به اثبات دو مسئله می پردازم: ابتدا ناسازگاری روایات دالّ بر اعدام و مهدورالدم بودن اهانت کننده به رسول اکرم (ص) را با قرآن کریم و سنت متواتر بررسی می کنم، آنگاه ناسازگاری روایات اعدام و مهدورالدم بودن مرتد با محکمات قرآن کریم تحقیق خواهد شد.

الف. ناسازگاری روایات قتل سابّ النبی با شیوه قرآنی مواجهه با ایذاء صاحب خلق عظیم

آیا روایات قتل سابّ النبی (ص) با آیات قرآن کریم سازگاری و موافقت دارد؟ آیات ناسازگار با مسئله قتل سابّ النبی را می توان به دو دسته تقسیم کرد. (۱۳)

دسته اول، آیات ایذاء پیامبر (ص)

آیه اول: خداوند در یکی از کلیدی ترین آیات رسالت پیامبرش به او تاکید می کند که به آزارهای کافران و منافقان بی اعتنائی کن و بر خدا توکل کن که او بهترین مدافع توست: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا وَدَاعِيًا إِلَى اللَّـهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّـهِ فَضْلًا كَبِيرًا وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ وَكَفَى بِاللَّـهِ وَكِيلًا (الاحزاب ۴۸-۴۵) «ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت‌دهنده و انذارکننده! و تو را دعوت‌کننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنی‌بخش! و مؤمنان را بشارت ده که برای آنان از سوی خدا فضل بزرگی است. و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتنا منما، و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خدا حامی و مدافع (تو) است.» به پیامبر اجازه برخورد با ایذائها و آزارهای کفار و منافقین داده نشده است مادامی که به محاربه و مقاتله دست نیازیده اند. واضح است که این ایذائها و آزارها موضوع هیچ مجازات شرعی هم نیست. خداوند با قطع رحمت خود در دنیا و آخرت پیامبر و دینش را یاری می کند. بدون تردید عموم ایذاء این آیه سبّ النبی را در بر می گیرد. سبّ النبی ایذاء قولی است.

آیه دوم: لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (آل عمران ۱۸۶) «به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش می‌شوید! و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده [= یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته‌تر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.» ایذاء توسط مشرکان و برخی پیروان ادیان پیشین در زمره آزمایشهای الهی است. ایذاء مورد بحث این آیه ایذاء لسانی است: سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید. بیشک سبّ النبی و استهزاء مقدسات دینی از مصادیق این آزارهای زبانی است. در برابر این آزارهای زبانی خداوند امر به صبر و تقوی می کند. تقوا تا مقابله به مثل یا مجازات به اشد نکنید و صبر تا سست و مایوس نشوید. اگر آیه قبل خطاب به پیامبر(ص) بود این آیه خطاب به همه مومنان است و صریحا از آنها خواسته در برابر آزارهای زبانی مشرکان و اهل کتاب صبر و تقوا پیشه کنند. هرگونه اقدام اضافی تجاوز از حریم تعیین شده الهی خواهد بود.

آیه سوم: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّـهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَة وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا (احزاب ۵۷) «آنها که خدا و پیامبرش را آزار می‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده‌ای آماده کرده است.» آنها که به آزار خدا و پیامبرش اقدام می کنند اولا در دنیا مورد لعنت و از رحمت خدا محروم می شوند، ثانیا در آخرت علاوه بر محرومیت از رحمت الهی با عذاب خوارکننده ای مجازات خواهند شد. در این آیه از مجازات دنیوی آزار دهندگان خدا و رسول خبری نیست، هرچند از حیث ایذاء عمومیت دارد .

آیه چهارم: وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَــةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّـهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (توبه ۶۱) «از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: «او آدم خوش‌باوری است!» بگو: «خوش‌باور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق می‌کند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‌اند» و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند.» این آیه تنها ایذاء خاصی به پیامبر را گزارش می کند. برخی بصورت تحقیرامیز رحمت نبوی را خوش باوری تعبیر می کردند، خداوند توهین این بی ادبان را پاسخ می دهد و حمل به صحت کلام شنوندگان از سوی پیامبر (ص) را به نفع مومنان می داند. ذیل آیه وعده عذاب دردناک الهی به آزار دهندگان پیامبر (ص) است. اما باز از عذاب مجازات دنیوی خبری نیست. سیوطی می گوید منافقی که این اسائه ادب را در حق پیامبر (ص) روا داشته بود نبتل بن الحارث بوده است. (الدر المنثور). علی بن ابراهیم قمی این منافق را عبدالله بن نبتل معرفی می کند که اخبار مجلس پیامبر را نزد منافقین مدینه می برد. جبرئیل جاسوسی او را به پیامبر (ص) گزارش دهد و این منافق را فردی که به لسان شیطان سخن می گوید به پیامبر (ص) معرفی کرد. پیامبر (ص) از او قضیه را پرسید و او انکار کرد و پیامبر (ص) بزرگوارانه با این که می دانست او دروغ می گوید بروی خود نیاورد. ابن نبتل به نزد منافقین رفت و با تمسخر خبر داد که من جاسوسی را تکذیب کردم و محمد هم حرفم را پذیرفت. آنگاه این آیه نازل شد.(تفسیر القمی) در هر صورت دستوری از پیامبر برای مجازات نبتل بن حارث یا عبدالله بن نبتل و هر منافق دیگری در ارتباط با این آیه صادر نشد.

آیه پنجم: وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَــةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَــةٌ بِالْكَافِرِينَ (التوبه ۴۹) «بعضی از آنها می‌گویند: «به ما اجازه ده (تا در جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کرده‌اند؛ و جهنم، کافران را احاطه کرده است.» در این آیه به اسائه ادب دیگری از سوی منافقین اشاره شده است. در مقابل دعوت به جهاد پیامبر برخی منافقین می گفتند اجازه بده در جهاد شرکت نکنیم تا به گناه نیفتیم. این منافقان بی ادب جهاد در راه خدا را گناه یا زمینه ساز گناه معرفی می کردند، و معلوم است چنین تعبیری اهانت به خدا و رسول است. خدا به این بی ادبان هتاک خبر می دهد شما از هم اکنون در گناه سقوط کرده دراحاطه جهنم هستید. اسائه ادب اشاره شده در این آیه به سبّ نزدیکتر است، اما بجز مجازات اخروی و سقوط در فتنه دنیوی خبری از مجازات دنیوی نیست. پیامبر (ص) هم منافقی را در ارتباط با این آیه مجازات نکرد.

نتیجه دسته اول آیات: اولا آزار دهندگان پیامبر در آخرت مشمول عذاب خوارکننده دردناک و محروم از رحمت خداوند خواهند بود و جهنم آنها را احاطه کرده است. ثانیا حبط عمل و بی اثر شدن آن از نتایج فعل غیراخلاقی انها خواهد بود و هیچ تلازمی با مجازات دنیوی یا مهدورالدم شدن ندارد. ثالثا آنها در دنیا ملعون و محروم از رحمت خداوند خواهند بود و در فتنه سقوط کرده اند. رابعا در هیچیک از آیات پنجگانه مجازات دنیوی برای آزاردهندگان تشریع نشده است. خامسا، آزار مورد بحث آیات دوم و چهارم و پنجم صریحا آزار زبانی است. سادسا سبّ النبی یقینا از مصادیق قطعی هر پنج آیه است. سابعا، در آیه اول پیامبر به بی اعتنائی به آزار کافران و منافقان و در آیه دوم مومنان به صبر و تقوی در قبال آزارهای زبانی امر شده اند. ثامنا، این آیات در لزوم بی اعتنایی پیامبر (ص) و صبر و تقوای مومنان در قبال آزارهای کافران و مشرکان و منافقان و عدم مجازات دنیوی آنها از آیات محکم هستند نه متشابه. تاسعا، این آیات مربوط به سور مدنی و برخی از آنها مربوط به سوری هستند که در دوره متأخر مدینه و اوج قدرت پیامبر (ص) نازل شده اند، بنابراین توهم اینکه ممکن است پیامبر (ص) به دلیل ضعف یا فقدان قدرت دستور برخورد با مخالفان را صادر نکرده منتفی است. عاشرا، روایات قتل یا مهدورالدم بودن سابّ النبی با این دسته آیات ناسازگار هستند. دلیل ناسازگاری روایات وجوب یا جواز قتل سابّ النبی همچنین مهدورالدم بودن وی با این دسته آیات (ایذاء نبی) به این شرح است:

اولا، موضوع این آیات یعنی ایذاء آزار پیامبر (ع) ملازم موضوع روایات مورد بحث یعنی دشنام و اهانت به ایشان است، بالاخص آزار و ایذاء آیات دوم و چهارم و پنجم صریحا آزار زبانی است. سبّ النبی با ایذاء و آزار زبانی رسول الله (ص) تلازم دارد، به این معنی که هر سبّی به ایذاء می انجامد و ایذاء زبانی نیز بدون سبّ متصوّر نیست. اگرچه ایذاء غیر زبانی ملاکاً به آثار و مجازات سبّ منتهی می شود.

ثانیا، به لحاظ حکم آیه اول (الاحزاب ۴۸) بی اعتنایی به ایذاء کفار و منافقین (وَدَعْ أَذَاهُمْ) و کفایت توکل و وکالت الهی (وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ وَكَفَى بِاللَّـهِ وَكِيلًا) دلالت دارد. روایات وجوب یا جواز قتل سابّ النبی اعتنا به سبّ النبی از طریق مجازات وی است. آیه می گوید به ایذائشان بی اعتنا باش که ملازم با عدم مجازات آنها از سوی پیامبر (ص) است. روایات می گویند اعدامشان کن که ملازم با توجه و اعتنا به توهین و سوء ادب آنهاست. مفاد آیه مورد بحث مؤید به دو آیه سوره فرقان است: وَعِبَادُ الرَّحْمَـنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا (الفرقان ۶۳) «بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند).» وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا (الفرقان ۷۲) «و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می‌گذرند.» واضح است که اعدام سابّ النبی در مخالفت با وَدَعْ أَذَاهُمْ، وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا، وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا است. اخلاق قرآن در مواجه به دشنام و اهانت و سبّ پیامبر (ص) بی اعتنایی و سلام گفتن و با بزرگواری از سخنان نابخردانه و اهانت آمیز گذشتن است. اینکه پیامبر (ص) بخواهد کسی را که به وی اهانت کرده است اعدام کند در مخالفت با این موازین محکم قرآنی قرار می گیرد.

ثالثا، حکم آیه دوم (آل عمران ۱۸۶) استقامت و تقوی (وَإِن تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) در قبال ایذاء فراوان اهل کتاب و مشرکین است. این آیه وظیفه مؤمنین را در قبال ایذاء و آزارهای دینی تعیین می کند. برای یک مسلمان اهانت و اسائه ادب به پیامبر اسلام (ص) در زمره دردناکترین آزارهاست. قرآن مؤمنان را امر به صبر و تقوی به عنوان عزم الامور کرده است. صبر بر ایذاء معنایی جز تحمل بزرگوارانه و کظم غیظ و واگذار کردن امر به خداوند ندارد. این توصیف اهل تقوا در قرآن است: وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (آل عمران ۱۳۴) «و خشم خود را فرو می‌برند؛ و از خطای مردم درمی‌گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.» امر به تقوی یعنی فرو بردن خشم و درگذشتن از خطای مردم. واضح است که سابّ خطاکار را در جا اعدام کردن مخالف صبر و تقوای امر شده در آیه است.

رابعا، مفاد آیه اول (الاحزاب ۴۸) وظیفه وجوبی پیامبر (ص) است. صیغه امر (وَدَعْ أَذَاهُمْ) ظاهر در وجوب است و کلیه قرائن پیش گفته مؤید این ظهور است. اما مفاد آیه دوم (آل عمران ۱۸۶) از حیث دلالت بر وجوب یا استحباب صبر و تقوی جای بحث دارد. در هر سه عزم الامور قرآنی صبر مطرح است. یکی همین آیه مورد بحث است. دومی: يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿لقمان ۱۷﴾ «پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در برابر مصایبی که به تو می‌رسد شکیبا باش که این از کارهای مهمّ است!» در این آیه اقامه نماز و امر بمعروف و نهی از منکر واجب است، مورد سوم عزم الامور که صبر بر مصیبت باشد نیز علاوه بر ظهور صیغه امر بواسطه وحدت سیاق ظاهر در وجوب است. سومی: وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿الشورى۴۳﴾ «امّا کسانی که شکیبایی و عفو کنند، این از کارهای پرارزش است!» این آیه و آیه مورد بحث صبر و بخشش و تقوی از عزم الامور شمرده شده است. اگرچه احتمال وجوب صبر در این دو آیه منتفی نیست، اما استحباب تقوی و بخشش اظهر است. نتیجه اینکه مفاد روایات قتل سابّ النبی با اولویت غیرالزامی صبر و تقوی مخالفت ندارد. مخالفت زمانی محرز بود که این اولویت الزامی یعنی صبر واجب باشد.

خامسا، روایات دالّ بر وجوب یا جواز قتل سابّ النبی با آیه محکم ۴۸ سوره احزاب ناسازگار است. اگرچه بحث در این آیه درباره ایذاء از جانب کفار و منافقین است، اما مورد مخصص نیست، و حکم مستفاد از آیه اختصاصی به این دو گروه ندارد، بلکه مطلق ایذاء را شامل می شود. از سوی دیگر آیه اگرچه خطاب به پیامبر (ص) است، اما مضمون آیه یقینا از اختصاصات نبی (ص) نیست. نهی از اطاعت از کفار و منافقین، توکل بر خداوند و بی اعتنایی به آزارهای مخالفان علاوه بر پیامبر (ص) مؤمنان را نیز شامل می شود. در نتیجه تردیدی در ناسازگاری روایات قتل سابّ النبی با آیه ۴۸ سوره احزاب نیست.

دسته دوم: آیات پیامبر صاحب خلق عظیم

آیه اول: وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ (قلم ۴) «و تو اخلاق عظیم و برجسته‌ای داری». پیامبر دارای مکارم اخلاق است. تتمیم این مکارم اخلاق هدف بعثت نبوی است. رئوس این اخلاق عظیم در دیگر آیات این دسته تبیین شده است.

آیه دوم: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَــةً لِّلْعَالَمِينَ (الانبیاء ۱۰۷) «و ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.» پیامبر رحمــة للعالمین است. رحمت نخستین مولفه اخلاق عظیم نبوی است.

آیه سوم: فَبِمَا رَحْمَــةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آل عمران ۱۵۹) «به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.» جذب مردم به اسلام زائیده نرمخوئی پیامبر است و این طبع نرم نتیجه رحمت الهی است. نرمخوئی دومین مولفه اخلاق عظیم پیامبر است. خشونت و سنگدلی نتیجه ای جز پراکنده شدن مردم از اطراف فرد سنگدل ندارد. استغفار و طلب بخشش از خداوندبرای گناهان مردم و مشاوره در امور با مردم و توکل بر خداوند مولفه های بعدی این اخلاق عظیم است. پیامبر اخلاق ملوک و فراعنه نداشت. شاهان و دیکتاتورها تا کسی به ایشان توهین کند یا دشنام بگوید درجا او را سر به نیست می کنند. اعدام توهین کننده و دشنام دهنده مصداق فظّ غلیظ القلب بودن است و با استغفار برای مردم و نرمخویی هم تناسبی ندارد. اخلاق عظیم گذشت و عفو از تندخویی جاهلان است، انچنانکه در عفو تاریخی مکّه مشاهده کردیم.

آیه چهارم: لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ (التوبــة ۱۲۸) «به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است.» پیامبر از رنج مردم رنج می برد، غمخوار مردم بود، عاشق هدایت بود نه انتقام، اهل رحمت و رأفت نسبت به اهل ایمان بود. سه مؤلّفه دیگر از اخلاق عظیم نبوی در این آیه ترسیم شده است.

نتیجه دسته دوم آیات: خلق عظیم و مکارم اخلاق پیامبر شامل مولفه های زیر است: رحمت برای جهانیان، نرمخویی، عفو و گذشت از خطاهای مردم، استغفار از خداوند برای بخشش گناهان مردم، مشورت با ایشان، توکل بر خداوند، غمخوار مردم، شائق هدایت مردم، اهل رأفت و شفقت بر اهل ایمان. پیامبر (ص) موظف به عفو و گذشت و استغفار و رحمت و رأفت بوده است. اعدام فرد هتّاک و دشنام دهنده به او تناسبی با این خلق عظیم و مکارم اخلاق ندارد. روایات قتل و مهدورالدمی سابّ النبی ناسازگار با این دسته آیات است. وجه ناسازگاری به این شرح است: لازمه خلق عظیم عفو و گذشت از خطاهای مردم و رحمت و رأفت نسبت به آنان است. اعدام دشنام دهنده و سابّ النبی یعنی عدم گذشت و عفو. مخالفت اینگونه روایات با این دسته آیات مخالفت نفی و اثبات است.

اگر گفته شود این آیات در مورد پیامبر (ص) است و تکلیفی را متوجه مؤمنان نمی کند، پاسخ داده می شود که صاحب خلق عظیم نمی تواند دستور قتل دشنام دهنده به خود را صادر کرده باشد. به عبارت دیگر کلیه روایاتی که قتل سابّ النبی را به پیامبر (ص) نسبت می دهند از حجیت ساقط می شوند. به باور شیعه علی نفس نبیّ است و ولیّ نمی تواند چیزی جز خلق عظیم داشته باشد، اگر نبی (ص) مجاز به دستور قتل سابّ النبی نیست، بواسطه مخالفت با خلق عظیم، ولیّ نیز به همین دلیل مجاز به دستور قتل سابّ النبی نمی باشد. معنای فقهی این تبیین، عدم حجیت روایات وجوب قتل سابّ النبی به دلیل مخالفت این روایات با محکمات آیات قران کریم است.

اکنون نوبت به پاسخگویی به پرسش اصلی این قسمت می رسد: روایات قتل و مهدورالدم بودن سابّ النبی در تعارض با آیات دو دسته یادشده هستند. در برابر ایذاء و استهزاء و دشنام به مقدسات نتیجه ای جز حبط اعمال و لعن الهی در این آیات نیود. وظیفه مومنان و پیامبر (ص) در قبال ایذاء بی اعتنایی و صبر و تقوی، در قبال استهزاء آیات الهی اعراض از مجلس تا زمان تغییر موضوع سخن و عدم مقابله به مثل در قبال سبّ و دشنام به خداوند بود. در هیچیک از آیات قرآن کریم برای استهزاء و دشنام به خدا و رسول مجازات دنیوی ذکر نشده است. بر عکس پیامبر (ص) که برای مکارم اخلاق مبعوث شده و صاحب خلق عظیم معرفی شده امر به عفو از خطاهای مردم، نرمخویی و استغفار از گناهان مردم و رحمت برای جهانیان و رأفت برای مومنان شده است. روایات وجوب قتل و مهدورالدم بودن سابّ النبی ناسازگار با آیات محکمات ۴۸ سوره احزاب، ۴ سوره قلم و ۱۵۹ سوره آل عمران است به تفصیلی که گذشت. بحث در اصل تشریع مجازات اعدام برای سابّ النبی است نه در عفو از مجازات بعد از تشریع اصل مجازات.

امام علی (ع) و عفو ساب الولی

پیامبر (ص) اخلاق شاهانه نداشت. هرگز بدي را با بدي پاسخ نمي گفت، بلکه از خطاهاي مردم در مي گذشت و آنان را مي بخشود و حالت عفو و صفح - که توصيه قرآن است - داشت: وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّـهُ لَكُمْ ۗ وَاللَّـهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (النور ۲۲) «آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند؛ آیا دوست نمی‌دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است!» آیا اعدام توهین کننده و دشنام دهنده اخلاق شاهان و مستبدین نیست؟ این چه تناسبی با مکارم اخلاق رحمــة للعالمین دارد؟ در اینجا لازم است به یکی از حکمتهای نهج البلاغه که درباره شیوه مواجه امام علی (ع) با پدیده سبّ و دشنام است اشاره کنم. امام (ع) اصحابش را از سبّ و دشنام به دشمن در میدان جنگ بشدت برحذر داشت: إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ (نهج البلاغه خطبه ۲۰۶) «من خوش ندارم شما دشنامگو باشيد.» در واقعه ای دیگر سید رضی اینگونه گزارش می دهد: قَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلْخَوَارِجِ: قَاتَلَهُ اَللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ فَوَثَبَ اَلْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ فَقَالَ ع رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ (حکمت ۴۲۰) «مردى از خوارج گفت خدا او را در حالی که كافر است بكشد چه نيك فقه داند. مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود: آرام باشيد، دشنام را دشنامى بايد و يا بخشودن گناه شايد.»

علی بن ابی طالب (ص) تربیت شده دامان پیامبر (ص) است و روش مواجهه او با سابّ الولی راهنمای خوبی برای کشف مجازات سابّ النبی است، بویژه برای آنان که با تمسک به آیه مباهله (آل عمران ۶۱) ولیّ را نفس نبی می دانند. این خارجی به صراحت ولی الله را سبّ کرد. گفت خدایش کافر بکشد، دو دشنام بسیار زشت به خلیفه و وصی رسول الله. اصحاب خواستند خونش را بریزند. امام (ع) پاسخی داد که تا ابد فخر مسلمانی است: پاسخ دشنام قتل نیست، پاسخ دشنام دشنام است یا بخشش. در این مورد اگرچه مقابله به مثل به حکم آیه قرآن «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» (بقره، ۱۹۴) جایز است، اما این مقابله دشنامی در برابر دشنام است، نه قتل و اعدام در برابر دشنام. مفاد این آیه بیانگر اصل عدالت قضایی یعنی تناسب جرم و مجازات است. این آیه درواقع مسلمانان را از مجازات و مقابله شدیدتر نهی می کند. بنابراین، روایات دال بر قتل و حلیت خون سابّ النبی با این آیه از قرآن نیز مخالفت صریح دارد. اما گزینه منتخب علی عفو بود. اگر پیامبر هم در موقعیت مشابهی قرار می گرفت بدون تردید به دستور قرآنی فلیعفوا و لیصفحوا عمل می فرمود.

گفته نشود این حدیث سند ندارد. پاسخ می دهم اولا نقل این حدیث به عنوان مؤید است نه دلیل، ثانیا مضمون این حدیث عالیــة المضامین که لایمکن ان یقول به غیره (ع) حکم عقل است و امام حکم عقل را امضا کرده است. این ترجمان قرآن و تجلی سنت نبوی است. سابّ النبی هم همانند سابّ الولی مجازات اعدام ندارد و خونش هدر نیست. فعل امام علی عمل به وصیت پیامبر بود: «يا علي: ثلاث من مكارم الأخلاق في الدنيا والآخرة: أن تعفو عمن ظلمك، وتصل من قطعك، وتحلم عمن جهل عليك».(وصایای پیامبر به امام علی، من لایحضره الفقیه، ج ۴ ص ۳۵۷) این مضمون مستفیض است و امضای سیره عقلا در فضیلت اخلاقی است. آیا پیامبر واعظ غیرمتعظ بوده است؟ آیا سابّ النبی ظالم در حق پیامبر نیست؟ روایات قتل سابّ النبی معارض با قرآن و اینگونه روایات مؤیّد است که شمه ای از آنها گذشت.



                                                                                                 ادامه دارد ...



پانوشتها:

(۱۳) دو دسته از آیات قرآن کریم مرتبط با بحث سبّ النبی نیز به شرح زیر قابل برسی هستند هر چند ظهور مخالفتشان با حکم قتل روایات سبّ النبی در حد ظهور نیست:

دسته اول، آیات شیوه سخن گفتن با پیامبر (ص)

در آیات ابتدائی سوره حجرات خداوند به مسلمانان می آموزد که صدایشان را در حضور پیامبر و خطاب به او بلند نکنند، آنچنانکه با دیگران اینگونه سخن می گویند. اینگونه سخن گفتن با پیامبر به حبط و نابودی اعمال منجر می شود. تواضع و به آهستگی و ادب با پیامبر خدا سخن گفتن از نشانه های تقوی معرفی شده است. آنها که از پشت اتاقها با صدای بلند پیامبر را صدا می زنند، بجای اینکه مؤدبانه به حضورش برسند، از آداب و اخلاق بی اطلاعند. اگر این افراد صبر می کردند تا پیامبر از خانه خارج شود آنگاه حاجتشان را با وی در میان می گذاردند برای خودشان هم بهتر بود، البته خداوند بخشاینده و مهربان است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ (الحجرات ۲) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید (و داد و فریاد نزنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا می‌کنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی‌دانید.

به دلیل فحوی شتم و سبّ نبی از بلند کردن صدا در حضور ایشان شدیدتر است. اگر نتیجه بلندتر کردن صدا و با صدای بلند در محضر پیامبر سخن گفتن حبط اعمال است، بطریق اولی شتم و سبّ نبی نیز باعث حبط عمل می شود. حبط بی اثر شدن عمل و به نتیجه نرسیدن آن است، یعنی زایل شدن ثواب اخروی و اگر شامل دنیا هم شود عدم ترتب آثار منتظره بر عمل. اگرچه از این آیات بیش از این بدست نمی آید اما مخالفتی با روایات حکم قتل سبّ النبی ندارند، زیرا این آیات به برخی آثار دنیوی و اخروی بی احترامی به پیامبر (ص) از طریق بلند کردن صدا اشاره می کند، و روایات حکم قتل سبّ النبی که موضوعا و حکما با مفاد آیات متفاوت هستند دلالت دارند، لذا موضع مشترک موضوعی در کار نیست تا مخالفت حکمی در میان باشد.

دسته دوم، استهزاء آیات الهی و دشنام به مقدسات

با استهزا کنندگان تعالیم دینی و دشنام دهندگان به مقدسات چه باید کرد؟

آیه اول: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّـهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللَّـهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا (النساء۴۰) «خداوند (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا می‌کنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! وگرنه، شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان و کافران را همگی در دوزخ جمع می‌کند.» از کسانی که آیات الهی را انکار و استهزا می کنند در زمانی که به این فعل ضداخلاقی مشغولند باید کناره گیری کرد تا سخن را عوض کنند، در غیر این صورت شنوندگان مومن هم بتدریج به رنگ آنها درخواهند آمد. جایگاه منافقان و کافران جهنم است. در این آیه بیش از کناره گیری از مجلس استهزاء توصیه ای به مومنان نشده است. سبّ النبی بیشک از مصادیق استهزاء و انکار آیات الهی است.

آیه دوم: وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (الانعام ۶۸) «هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزا می‌کنند، از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یادآمدن با این جمعیّت ستمگر منشین.» پیامبر نیز در قبال استهزاکنندگان آیات الهی وظیفه ای جز کناره گیری از مجلس تا زمان تغییر سخن ندارد. ظهور امر در وجوب است. حتی اگر وظیفه الزامی کناره گیری از مجلس استهزاء فراموش شد به محض بیاد آوردن خروج از چنین مجلسی لازم است. استهزاکنندگان ظالم توصیف شده اند. برای پیامبر (ص) نیز وظیفه ای زائد بر کناره گیری از مجلس استهزاء از قبیل مجازات پیش بینی نشده است.

آیه سوم: وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَيَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّــةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (الانعام ۱۰۸) «(به معبود) کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد (و پاداش و کیفر می‌دهد).» مسلمانان حق ندارند به مقدسات دیگر آئینها و ادیان دشنام دهند و اسائه ادب کنند. در غیر این صورت آنها نیز خداوند و پیامبر و مقدسات مسلمانان را مورد دشنام و اسائه ادب قرار خواهند داد.در این ایه هم از مجازات اعدام دشنام دهندگان به خداوند که یقینا اسائه ادبشان شدیدتر از دشنام به پیامبر است سخنی به میان نیامده است. خداوند داوری درباره ادیان و آئینها را به قیامت موکول کرده است. شبهه اختصاص حکم به زمان خاصی که مسلمانان در ضعف بودند، مندفع است به اینکه اولا، مورد مخصص نیست. ثانیا، حکم معلّل است. در احکام معلّله بقای حکم به بقای علت است. ادعای اختصاص فاقد مستند و ادعایی بلا دلیل است.

نتیجه آیات دسته دوم: وظیفه مسلمانان در قبال استهزاء آیات الهی اعراض و کناره گیری از چنین مجالس ضداخلاقی تا زمان تغییر موضوع جلسه است. مسلمانان مجاز به مقابله به مثل در دشنام و استهزاء مقدسات دیگر ادیان و آئینها نیستند. در این آیات هیچ مجازاتی زائد بر کناره گیری از مجلس استهزاء، انکار و سبّ پیش بینی نشده است. روایات قتل و مهدورالدم بودن سابّ النبی چه نسبتی با این آیات دارند؟ اگر این دسته از آیات دلالتی بر «انحصار» پیامدهای استهزاء تعالیم دینی و دشنام به مقدسات در کناره گیری از مجلس مذکور داشته باشند، روایات قتل سابّ مخالف با آنها خواهند بود، روایات در مقام اثبات اعدام و آیات در مقام نفی آن خواهند بود. اما اگر آیات ظهوری در انحصار پیامد نداشته باشند، در این صورت روایات یادشده مخالفتی با آیات نخواهند داشت. همانند آیات حرمت شرب خمر در قرآن و روایات مجازات آن که مکمل یکدیگرند نه مخالف هم. اکنون پرسیدنی است دسته دوم از آیات ظهوری در انحصار پیامد استهزاء آیات الهی دارد یا نه؟ اگر چه آیات إشعاری به انحصار دارد، اما این إشعار در حد ظهور نیست‌. بنابراین نمی توان گفت که روایات وجوب قتل سابّ النبی مخالف آیات دسته دوم است.



-------------------------------------------------------------------
بخش های پیشین این رساله را می توانید در آدرس های زیر ببینید :

پیشگفتار و مقدمه : رساله نقد مجازات مرتد و سابّ النبی
بخش اول: صدور حکم ارتداد و سبّ النبی خارج از محکمه صالحه و سپردن اجرای حکم اعدام به توده مردم رواج بی قانونی و هرج و مرج است

بخش دوم: ادعای مهدورالدم بودن مرتد و سابّ النبی بر اساس تک خبر واحد مخدوش

بخش سوم : نقد ادعاهای «تواتر معنوی و اجمالی و صحت اکثر روایات قتل مرتد»

بخش چهارم : نقد ادعای اجماع و ضرورت در قتل مرتد و سابّ النبی

 بخش پنجم : هیچ کس به صرف عنوان ارتداد به امر رسول اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) و دیگر ائمه (ع) به قتل محکوم نشده است

بخش ششم : اقوال فقیهان برجسته در تعطیل شدن مطلق حدود، یا تعطیل شدن حدود مستلزم قتل و جرح، و توقف در جواز اقامه حدود در زمان غیبت
بخش هفتم: عدم حجیت خبر واحد در امور مهمه
بخش هشتم: صدور فتاوای اعدام مرتد و سابّ النبی «وهن اسلام» است
بخش نهم: تبدّل موضوع مرتد و نقد دائمی بودن حکم قتل مرتد و سابّ النبی


منبع
: سایت نویسنده



نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 


 

صالحی: به دنبال مكانيسمي براي برون رفت از موضوع هسته‌ای ايران هستيم

Posted: 19 Feb 2012 07:37 AM PST

جرس: وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گفته است که به دنبال مكانيسمي براي برون رفت از موضوع هسته‌يي ايران هستيم به گونه‌اي كه براي هر دو طرف "برد برد" باشد.

به گزارش ایلنا، علی اکبر صالحی، امروز در مراسم دیدار با وزیر امور خارجه نیکاراگوئه به خبرنگاران گفته است که در نامه ایران به مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، "به مذاکرات در اسرع وقت اشاره شده است."


صالحی در پاسخ به سوالی در مورد از سرگیری مذاکرات ایران با اتحادیه اروپا گفت: حدود دو ماه پيش با خانم اشتون در حاشيه نشست بن گفت‌وگويي داشتيم. بعد از آن ايشان با وزير خارجه تركيه گفت‌وگويي مبني بر اينكه آيا تركيه آمادگي ميزباني نشست 1+5 را دارد داشت و داوود اوغلو اين آمادگي را اعلام كرد. ما هم اين آمادگي را به آقاي جليلي اعلام كرديم. جمهوري اسلامي ايران در اين باره نظر مساعدي دارد. در مورد زمان گفت‌وگوها نيز آقاي جليلي قائل بودند كه در اسرع وقت بايد اين گفت‌وگوها انجام شود. ما در نامه‌اي كه به خانم اشتون نوشته‌ايم همانطور كه پيش از اين نيز اعلام كرده‌ بوديم گفتيم آمادگي انجام مذاكرات را در اسرع وقت داريم؛ منتظر پاسخ طرف مقابل هستيم.

وي افزود: در اين مذاكرات به دنبال مكانيسمي براي برون رفت از موضوع هسته‌يي ايران هستيم به گونه‌اي كه براي هر دو طرف برد برد باشد. ما هم وضعيت طرف مقابل را درك مي‌كنيم و مي‌دانيم طرف مقابل به دنبال شرايطي است كه از اين موضوع آبرومند خارج شود. ما هم آمادگي اين را داريم كه شرايط را براي خروج آبرومندانه آنها فراهم كنيم. ما با نگاه مثبت و حسن نيت به اين نشست مي‌رويم، اميدوارم طرف مقابل هم از خود حسن نيت نشان دهد.

وزیر خارجه ایران با بیان اینکه "به اندازه‌اي كه ضرورت داشته است سانتيريفوژها در فردو نصب شده است و تحت نظارت آژانس، اقدامات صورت مي‌گيرد"، اظهار داشت: در گزارش آينده آژانس كه در ماه مارس آينده خواهد بود جزئيات بيشتري در اين باره مطرح مي‌شود. مسئولين سازمان بايد در مورد موضوعات فني آن نظر دهند.

وی ادامه داد: ما مسير خود را حق مي‌دانيم و در فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌يي خود ترديدي نداريم. توجهي به اين فضاسازي‌ها نداريم، هر چند بارها تاكيد كرده‌ايم خود را براي بدترين سناريوها نيز آماده كرده‌ايم.

صالحي اظهارات وزير خارجه انگليس را "تناقض‌آميز" دانست و گفت: از يك سو از نامه آقاي جليلي به خانم اشتون استقبال كرده و از سوي ديگر چنين موضع‌گيري‌هايي مي‌كنند. آنها از گذشته نيز ماهيت استكباري داشتند. خوي استكباري هنوز در آنها وجود دارد و ياد نگرفته‌اند كه با عقلانيت و حكمت و با استفاده از روش‌هاي انساني در تعاملات سياسي‌شان گام بردارند.
 

پلمب درب منزل شخصی و کتابخانه آیت الله العظمی منتظری  و درب اتاق احمد منتظری

Posted: 19 Feb 2012 08:12 AM PST

 جرس:   درب یک اتاق در منزل شخصی آقای احمد منتظری و  پس از آن  درب کتابخانه و منزل شخصی مرحوم آیت الله العظمی منتظری  در کوچه مجاور توسط ماموران  دادسرای ویژه روحانیت  مسدود و پلمب شد.

 به گزارش تارنمای دفتر آیت الله منتظری، متن اطلاعیه احمد منتظری دربیان عملیات امروز بشرح زیر است:


باسمه تعالی

 

درب یک اتاق در منزل شخصی آقای احمد منتظری و همچنین کتابخانه و منزل شخصی آیت الله العظمی منتظری پلمب شد.

 

در آخرین روز بهمن 1390 ساعت 13:30 فردی خود را مأمور شهرداری معرفی نمود و از پسرم خواست که برای امضای ابلاغیه‌ای درب منزل را باز کند. ایشان خودکار در دست درب را باز نمود. چندین نفر (حدود 10 نفر) با فشار وارد منزل شده و دست پسرم را گرفته که به داخل منزل خبر نبرد. در حکمی که از دادسرای ویژه روحانیت در دست داشتند نوشته بود، کلیه امور مربوط به مرجعیت جمع آوری شود. گفتم من نماینده 6 نفر از مراجع تقلید هستم و خود را در حد مرجعیت نمی دانم و بنابراین حکم شما موردی ندارد. هنگام شروع بازرسی اینجانب اعتراض کردم و گفتم کار شما غیرقانونی است و علاوه بر این نظام اگر قدرتمند است چطور تاب تحمل این یک اتاق را ندارد؟ این افراد حدود یک ساعت اتاقی را که محل کار من بود و در آن‌جا به مراجعات مردم رسیدگی می‌شد بازرسی کرده و وسایلی از قبیل لپتاپ و مقادیری پول نقد، سی دی خاطرات و مجموعه آثار آیت الله منتظری و... را به همراه خود بردند.

 

پس از آن در کوچه مجاور درب کتابخانه و منزل شخصی مرحوم آیت الله العظمی منتظری را مسدود و پلمب کردند. عملیات! در ساعت 15:30 پایان یافت. اینجانب چون هجوم وحشیانه آورده بودند از امضای صورتجلسه آنان خودداری نمودم؛ و هنگام ترک منزل گفتم که خداوند همه را هدایت فرماید، و مأمورین آمین گفتند.

 

قم – احمد منتظری

30/11/1390

یادداشت مریم شربتدار برای علی‌اکبر محمدزاده؛ ظلم مضاعف بر نسل بی‌گناه شما

Posted: 19 Feb 2012 06:56 AM PST

جرس: مریم شربتدار قدس،همسر فیض‌الله عرب سرخی زندانی سیاسی و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دریادداشتی به علی‌اکبر محمدزاده، دانشجوی زندانی از ظلم مضاعفی می‌نویسد که "بر نسل بی‌گناه" او رفته است.


شربتدار قدس، در یادداشت کوتاه خود آورده است: نمی‌دانم در این شرایط که نسل ما علاوه بر تحمل ستم‌هایی که مستقیماً نصیب خودمان گشته است، ظلم مضاعف وارده بر نسل بی گناه شما را نیز می بیند، چه بگویم؟ آیا باید اعتراف کنیم به گناهی ناکرده از بابت آنچه می‌خواستیم و نشد، و یا عذر خواهی به خاطر آرمان‌های والایی که داشتیم و به اینجا رسید.


علی اکبر محمد زاده، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف که از بهمن ماه ۱۳۸۹ در زندان به سر می برد، به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است. محمدزاده بیش از ۲۰۰ روز بدون مرخصی در زندان به سر برده که ۵۴ روز از این دوره را در سلول انفرادی بوده است.


متن این یادداشت که در سایت کلمه منتشر شده به شرح زیر است:


به نام خدا

برای تو نیز یک سال گذشت. ماههاست خانوادۀ خونگرم و صمیمی تو را در سالن پر استرس و شکنجه گونۀ ملاقات می بینم. اوایل که تو را نمی شناختم با دیدن آن جثۀ کوچک اما پر جاذبه و دوست داشتنی و آن کلاه زیبای همیشگی که معصومیت چهره ات را دو چندان می کرد، از خود می پرسیدم مگر چند سال داری که برایت همنشینی و همزیستی با قهرمانانی بزرگ در عزتکده ای چون اوین، رقم خورده است؛ اما وقتی نامت را شنیدم و دانستم علی اکبر هستی برایم معنایی یافتی به وسعت حیات و عمق هستی، و حقیقتی به درازای تاریخ از علی اکبر عاشورا تا علی اکبر محمد زاده.

اکنون هر هفته تو را می بینم با همان لبخند شیرین و آرام همیشگی و هر بار با دیدن جوانیت که فقط ۲۲ بهار را دیده ای، ناخودآگاه ذهنم چون ماهی قرمز گرفتار در تنگ بلورین نوروزی، خود را به هر سو می کوبد تا پاسخی مناسب برای چرایی به بزرگی ۳۳ سال برای این سؤال بیابد که کجای کار خطا بود و آن هنگام که به امید برقراری عدالتی فراگیر و تحقق آرمانهای مردم و امام با نظام ستمشاهی به مبارزه پرداختیم، کدام قدم اشتباه را بر داشتیم که اکنون اعمالی می بینیم که نباید و جایی هستیم که نشاید.

پسر خوبم!

نمی دانم در این شرایط که نسل ما علاوه بر تحمل ستم هایی که مستقیماً نصیب خودمان گشته است، ظلم مضاعف وارده بر نسل بی گناه شما را نیز می بیند، چه بگویم؟ آیا باید اعتراف کنیم به گناهی ناکرده از بابت آنچه می خواستیم و نشد، و یا عذر خواهی به خاطر آرمان های والایی که داشتیم و به اینجا رسید؟

علی اکبر عزیز، اینک یک سال از تولد دوباره ات گذشت و شاید به جرأت بتوانم ادعا کنم که در این مدت به اندازۀ ۳۳ سال بزرگ شدی که اگر این سوی میله ها بودی هنوز هم ما برایت از اولین مجرمان و متهمان بودیم و اکنون اما این امید را داریم که این پیوند پیش بینی نشدۀ نسل هایمان علاوه بر دستاوردها و برکاتش، بزرگترین موهبتش همانا تبرئۀ ما باشد در دادگاه اذهان پاک جوانان این مرز و بوم که در تاریخ نیز جاودانه خواهد ماند.

فرزندم!

دل قوی دار که اینگونه نخواهد ماند و خداوند رسوا خواهد کرد آنانی را که در لباس اسلام و کسوت خدمت به خلق خدا، بزرگترین ضربه را به دین خدا و نظام جمهوری اسلامی زدند و آن روز خواهد آمد.
 

هشدار بریتانیا به اسرائیل در مورد حمله به ایران

Posted: 19 Feb 2012 06:21 AM PST

جرس: ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا به اسرائیل هشدار داد که حمله احتمالی به ایران به قصد جلوگیری از دستیابی این کشور به سلاح اتمی، اقدامی "خردمندانه" نخواهد بود.

 

به گزارش بی‌بی‌سی فارسی، آقای هیگ امروز یکشنبه ۳۰ بهمن (۱۹ فوریه) در گفت‌وگو با تلویزیون بی‌بی‌سی تأکید کرد که دولت بریتانیا به صورت صد در صد بر تلاش های دیپلماتیک برای حل اختلافات با ایران تمرکز دارد و خواهان اقدام نظامی نیست.

همزمان تام دونیلون، مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا به اسرائیل سفر کرده است تا در مورد نحوه برخورد با ایران با نخست وزیر اسرائیل گفت و گو کند.

ژنرال مارتین دمپسی، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا هم در گفت و گو با سی‌ان‌ان گفته است که حمله به ایران در حال حاضر عملی "مدبرانه" نیست.

وزیر امور خارجه بریتانیا در گفت و گوی امروز خود گفت: "گمان می کنم که اسرائیل هم باید مثل همه کشورهای جهان فرصتی واقعی به روشی که ما در پیش گرفته ایم بدهد، یعنی اعمال تحریم های بسیار جدی و فشار دیپلماتیک و در عین حال آمادگی برای گفت و گو با ایران".

او در عین حال از حکومت ایران به شدت انتقاد کرد که تمایل روزافزونی برای دست زدن به اقدامات غیر قانونی در سایر نقاط جهان از خود نشان می دهد.

آقای هیگ به طرح ترور سفیر عربستان در واشنگتن و انفجارهای اخیر در هند، گرجستان و تایلند به عنوان نمونه هایی که ایران به دست داشتن در آنها متهم شده است، اشاره کرد.

وزیر امور خارجه بریتانیا دیروز هم هشدار داده بود که بلندپروازی‌های هسته‌ای ایران می‌تواند خاورمیانه را به سوی "یک جنگ سرد جدید" سوق دهد.

آقای هیگ در گفت‌وگو با روزنامه تلگراف گفت: اگر ایران تسلیحات هسته‌ای تولید کند، "دیگر کشورها در سراسر خاورمیانه می‌خواهند که کار مشابهی بکنند."

کشورهای غربی همواره ایران را متهم ‌می‌کنند که در فعالیت‌های هسته‌ای خود، اهدافی نظامی را دنبال می‌کند، ولی ایران تاکید دارد که برنامه هسته‌ای این کشور با اهداف صلح‌جویانه و برای کاربردهای غیرنظامی دنبال می‌شود.

آقای هیگ در مصاحبه با تلگراف گفته است که یک "بحران در حال شکل‌گیری است."
 

مدیرمسئول “روزگار” مجرم شناخته شد

Posted: 19 Feb 2012 06:15 AM PST

جرس: مدير مسئول روزنامه "روزگار" به اتهام نشر اكاذيب‏، تشویش اذهان عمومی از سوي دادگاه كيفري استان و با اكثريت آرا هيات منصفه مطبوعات مجرم اما مستحق تخفیف تشخیص داد.

 

به گزارش ایلنا، جلسه رسیدگی به کیفرخواست‌های مطروحه علیه مدیران مسئول نشریات «جامعه پرستاری» و «روزگار» صبح یکشنبه در شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی سیامک مدیرخراسانی و با حضور اعضای هیات منصفه مطبوعات برگزار شد.

 

هیات منصفه مطبوعات استان تهران در مورد اتهام منتسب به مدیرمسئول روزنامه «روزگار» مبنی بر نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، وی را با اکثریت آرا مجرم اما مستحق تخفیف تشخیص داد.

 

همچنین در مورد اتهام مدیرمسئول نشریه «جامعه پرستاری» مبنی بر نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و افترا، هیات منصفه مطبوعات استان تهران با اکثریت آرا متهم را مجرم تشخیص داد و او را مستحق تخفیف نیز ندانست.


روزنامه روزگار بهمن ماه، پس از چند هفته فعالیت برای دومین بار در شش ماه گذشته توقیف شد. علت جلوگیری از ادامه کار روزگار گفتگویی با محمدرضا خاتمی عنوان می‌شود که زیر عنوان "فرمان نمی‌پذیریم" در شماره یک‌شنبه، ۱۶ بهمن منتشر شد.
 

انقلاب ایران؛ آنچه فوکو گفت، آنچه بازرگان کرد

Posted: 19 Feb 2012 05:31 AM PST

طاها پارسا
اصلی را که جز به خود پاسخگو نیست، نپذيريد. حكم راندن امري بديهي نيست؛ همچنانكه محكوم ساختن؛

 گفته اند هیچ چیز تصادفی نیست؛

نخست؛ نامه ای است از مهدی خزعلی فرزند آیت الله خزعلی به احمد منتظری فرزند مرحوم آیت الله منتظری. مهدی خزعلی از زندان اوین، احمد منتظری را مخاطب قرار میدهد تا بگوید :  "حال «می‌فهمــــم» که والد معظم شما از چه فریاد می‌زد."
 خزعلی می نویسد :

 " آنچه من به چشم خویش دیدم، کمترین حقوق متهم و زندانی در دادگاههای انقلاب رعایت نمی‌شود. بسیاری ازحق وکیل محرومند و اکثرا امکان ملاقات با وکیل ندارند، کسی اجازه خواندن پرونده خویش را برای دفاع ندارد، بدون ادله و مستندات و اقرار به صرف گزارش وزارت اطلاعات، حکم انشاء (ببخشید امضاء) می‌شود. شما را از داشتن حکم و دادنامه محروم می‌کنند، قبل از رویت حکم از شما به اجبار امضا می‌گیرند که حکم به شما ابلاغ شده است، حتی رای دادگاه را نمی‌توانی بخوانی ...در میان ما کسانی از زندانیان دهه شصت هستند که از قتل عام شهریور ۶٧ جان سالم بدر برده‌اند، وقتی از شرایط زندان‌های آن دوران سخن می‌گویند، مو بر تن انسان سیخ می‌شود ... "

 

 دوم؛ یادداشتی است به قلم سید عطاالله مهاجرانی. او یکی از سیاستمداران ایرانی است که تجربه حضور موثر و موفق در بسیاری از مناصب مهم دولت جمهوری اسلامی را دارد؛ اما اکنون منتقد نظام و دولت است. مهاجرانی در این یادداشت، با یادآوری بخشی از مذاکرات مجلس اول در سال ۱۳۶۲،روایت می کند که موجودیت فعلی جمهوری اسلامی تا چه اندازه از آرمان ها و خواسته های نخستین انقلاب  فاصله گرفته است. نتیجه همان است که او در انتهای یادداشت اش می نویسد: 

 "اصـلا «گمان نمی کردم» که روزگاری وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، در زیر سایه و مدیریت ولی فقیه چنین مشی و سلوکی داشته باشد....

 

 اما متن سوم؛  متن سوم از هرحیث یادداشت متفاوتی است. نویسنده ی این یادداشت علی امیری است،نویسنده ای افغانی و استاد  دانشگاه کابل. متن یادداشت به زبان فارسی دری نوشته شده است. کوتاهی و سادگی جملات بخصوص برای ما ایرانیان که به متون سرشار از واژگان عربی خو گرفته ایم، تازه به نظر می رسد. مهارت نویسنده در انتقال معنا با استفاده از واژگان فارسی و جملات ساده، ستودنی و بلکه آموزنده است. بی طرفی طبیعی و منطقی نویسنده نیز شایان توجه است.


علی امیری، در ابتدای این یادداشت سی و سه سالگی انقلاب ایران را بهانه کرده، می نویسد" سی و سه رمز جوانی و اقتدار است. در کتاب مقدس آمده است که مسیح در سی وسه سالگی به صلیب کشیده شد. و دربهشت مردان همیشه سی وسه ساله‌اند، یعنی در اوج توانایی و نیرومندی. اما انقلاب اسلامی ایران درست در سن و سالی که باید اوج اقتدار و جوانی‌اش باشد، پیر و فرتوت شده است.


نویسنده، با اینکه در جغرافیای طبیعی و سیاسی ایران، حضور ندارد، اما هم حسین شریعتمداری را می شناسد و هم از عاقبت آیت الله شریعتمداری باخبر است؛ لذا می گوید که در جمهوری اسلامی، «اصول قدرت جای اصول انقلاب را گرفته اند»  و  انقلاب ایران به « غیریت سازی افراطی» دچار شده است:


"انقلاب اسلامی به عنوان دست‌گاهِ غیریت‌ساز عمل‌کرده و با این غیریت‌سازی افراطی، عقبه انسانی خود را به‌شدت آسیب رسانده است. ..فی المثل اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی هم‌دست امپریالسیم خوانده شد و سال‌ها در انزوا زندگی کرد و مرد؛ اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی فرار را بر قرار ترجیح داد؛ نخست وزیر دوران جنگ هشت ساله اکنون مجازات بدون محاکمه شده و در حبس خانگی به سر می‌برد؛ رئیس جمهور دوران اصلاحات به کم‌تر از آلت دست آمریکا و جاسوسی سی آی ای متهم نیست. هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بعد ازترک مسند ریاست جمهوری به "غیر" ، "بیگانه" و «نامحرم» جمهوری اسلامی بدل شدند...زنده ماندن و خوش نامی در این جمهوری تقریبا محال شده است....تاریخ سه دهه جمهوری اسلامی به جای آن‌که تاریخ بسط اصول انقلاب باشد، تاریخ کشف تکنیک‌های کنترول و ابزارهای سلطه و حذف هر گونه مخالف احتمالی است. جمهوری اسلامی در آغاز با مجاهدین خلق در افتاد، اندکی بعد بساط آبت الله شریعتمداری را برچید؛ سپس به جدال لیبرال‌ها رفت: نخست وزیر را به گوشه راند و رئیس جمهور را فراری داد؛ در دهه‌ی شصت جناح چپ اسلامی را حذف کرد؛ در دهه هشتاد جنبش اصلاحات را با اردنگی از صحنه بیرون کرد...شریعتمداری و منتظری را فروکوفت. .. و این همه نه حاصل بسط شعارها و اصول انقلاب که حاصل کشف ابزارهای کنترل کننده و لازمه‌ی حفظ قدرت بود.
..."   


اما این همه ی ماجرا نیست
. کم و بیش، سی و سه سال پیش، در گرماگرم پیروزی انقلاب ایران،میشل فوکو جامعه شناس و روشنفکر سرشناس فرانسوی در نامه ای سرگشاده به مرحوم مهدی بازرگان، نخست وزیر  وقت نوشته بود :

اصلی را که جز به خود پاسخگو نیست، نپذيريد...حكم راندن امري بديهي نيست. همچنانكه محكوم ساختن. همچنانكه كشتن..

مجازاتي كه حساب پس ندهد، هرچند توجيه شود، همواره همان بيداد خواهد بود. چه در رابطه با محكوم و چه در رابطه با متهم...

                         

پس از سی و سه سال درستی بسیاری از گزاره ها و مدعیات نامه ی فوکو به اثبات رسیده است. همه ی شیفتگان  «انقلاب» و «اصول» و «اصلاح» را به خواندن دوباره  این نامه  که گویی رسالتی پیامبرانه دارد، دعوت می کنم.





نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

تغییر را چگونه می بینیم؟

Posted: 19 Feb 2012 04:42 AM PST

امین جاسم پور


تغییر در لفظ سیاسی به وضعیتی می­گوییم که رویکرد و روش انجام امور در دولت و نظام به سویی برود که مردم بیشتر خواهانش هستند.


تغییر در نظام حکومتی ایران را شاید خیلی از ما بخواهیم، ولی چگونه. خیلی­ ها زمانی که صحبت به تغییر می­رسد به عواقب آن فکر نمی­کنند و فقط خواستار آن هستند. نمی­ اندیشند که چه ضربات سهمگینی بر پیکره نحیف ایـــران وارد می­آید، اگر که همه چیز حساب شده وبا دقت انجام نگیرد. به این فکر نمی­کنند که این رفرم که ما در دل خواستار آنیم با شدتی که آرزو داریم (مانند انقلاب ۵۷)، اگر اتفاق بیافتد جز نامی آنهم سیاه از ایران باقی نمی­ماند. متوجه نیستند ملت ما، توان و اجازه اینکه یک شکست دیگر در راه رسیدن به "آرمان شهر" (مدنظر اکثریتمان) را ندارد. اینکه ملت ما تاوان­های زیادی را برای این هدف داده و در عوض نه که هیچ نگرفته بلکه آیندگان را دشنام گوی خود کرده. اینکه دیگر ظرفیت دیدن پشته­ هایی از کشته را نداریم. اینکه دیگر، دیدن مأموران اعدامی که نه سنی دارند، نه صلاحیتی و نه وجاهتی(قانونی) را تاب نداریم.


آنگاه که این مسائل را به یاد می­ آورید، آیا باز میگویید که ما تغییرات می­خواهیم، آنهم تغییراتی از جنس انقلاب. من که پس از اندیشیدن به این موارد و دیگر موارد، بلند فریاد می­زنم که "من انقلاب نمی­خواهم" شما چطور؟


در زیر انواع تغییرات و رفرم­هایی که ممکن است برای ایران پیش آید به شرح آمده و می­بینیم که هر کدام چقدر سنگین و هولناک هستند.

۱- گزینه حمله نظامی غرب


بدترین، تلخ­ترین و در عین حال سریعترین نوع ایجاد تغییر، حمله نظامی یک یا چند کشور بیگانه به منظور ساقط کردن رژیم حاکم بر یک کشور است. بدین دلیل که پس از اشغال نظامی حاکم کردن یک دولت با رویکردی ۳۶۰ درجه ­ای نسبت به قبل از اشغال، امری است ساده و کاملاً اجرا شدنی، پس از این حرکت شما توانایی دیدن بیشترین تغییری را خواهید داشت که در مخیله­ تان می­گنجد. در اصطلاح عامیانه شاهد آن خواهید بود که نوع نگرش نسبت به جامعه، مانند از آن سر بام افتادن است. آنقدر رویکردهای دو دولت پیش و پس از اشغال با هم متفاوت است، و هر دو، ملت را همراه خود تصور می­کنند، که انسان می­ماند آیا این اتفاق هر دو در یک کشور اتفاق افتاده و یا شاید ملتی را جایگزین ملت قبلی کرده ­اند.


و اما نابودی زیرساختهای کشور! عده­ ای گزینه نظامی را بهترین راه ایجاد تغییر می­دانند. استدلال این گروه از جامعه این است که این رژیم مانند رژیم صدام پوچ و توخالیست و زمان کوتاهی لازم است تا مثل رژیم بعث عراق از هم بپاشد. ولی باید به این عده بگویم که درست است که هر دو نظام بعث عراق و جمهوری اسلامی ایران حکومتهایی بر مبنای دیکتاتوری و حکومت وحشت هستند اما، جمهوری اسلامی آنقدرها هم بی‌دست و پا نیست و به مجرد شلیک اولین گلوله جنگ، با ایجاد فضای تبلیغاتی جوانان ما را دم توپ نیروی مهاجم خواهد داد و آنقدر مقاومت خواهد کرد که طرف مقابل ناچار به از بین بردن ساختار صنعتی و زیرساختهای کشور همچون نیروگاه­ها، سدها، کارخانجات و... شده و با این کار به اصطلاح ما را به قرون وسطی بفرستد. در ضمن مگر در عراق با وجود زمان کمی که صدام مقاومت کرد خرابی­ها کم بود؟ مگر نه اینکه آمریکا و نیروهای تحت رهبری او ابتدا به بمباران عراق پرداختند و سپس زمانی که مطمئن شدند کشور دیگر توان مقاومت ندارد وارد مرحله اشغال زمینی شدند.


اینها جدا از کشته شدن جوانانی است که ما آزادی فردای ایران را برای آنها و با آنها می­خواهیم، نه فقط یادشان. جوانانی که نبودشان معنای آزادی و عدالت و قانون را پاک خواهد کرد و ارزشش را خواهد ستاند. جوانانی که سازندگی وطن بدون حضورشان متصور نیست. جوانانی که نبودشان لذت زندگی را از جامعه خواهد برد و گرد افسردگی را بر اجتماع خواهد گسترانید. و در انتها چگونه ما به این بازی راضی باشیم وقتی خود سهمی از آن نداریم.


اینها جداست از جوانانی که پس از اشغال کامل، دست به اسلحه خواهند برد. مگر غیرت و ندای درونی جوانان این خاک کمتر است از جوانان عراق است که نتوانستند زیر این ننگ بروند که کشورشان هر چند برای مدت کوتاهی بدست بیگانگان اداره شود تا آنجا که این تفکر آنها را بازیچه دستانی کرد که دست در دست القاعده و امثالهم داشتند و با نیروی این جوانان ره گم کرده کشور را به مرز نابودی کشانده­ اند.


جدا از آن ممکن است پس از اشغال گروه­های جدایی طلب با شعار، مردم ساده بین را راضی به این کنند که بر کوس بی‌صدای استقلال منطقه خود بکوبند. هر چند من به شخصه این نظر را ندارم و اعتقاد دارم که با وجود تشکیل شدن ایران ازقومیت­های مختلف، همه ایرانی متحد و یکپارچه را خواهانند. و همان طور که هزاران سال است در زیر پرچم ایران زیسته­ اند، در کنار هم جنگیده ­اند و از میهن­شان دفاع کرده­ اند، در کنار هم شاد بودند و با غم یکدیگر اندوهگین شدند. ولی این گذشته نمی­تواند خطر جدایی خواهی را کاملاً دفع کند. کشورهای غربی به اثبات رسانده­ اند که تکه تکه شدن کشورهای خاورمیانه را کاملاً بر اتحادشان ترجیح می­دهند.


من خود ایران کنونی را به ایرانی که جوانانش در زیر خاک و آرزوهایش در دست باد و استان­هایش جدا باشند، ترجیح می­دهم. به قول بختیار من در جای خودم بسیار راحتم!

 

۲- گزینه نظامی غرب به روش لیبی


این نحوه ایجاد وضعیت جدید در نوع خود بسیار نو و به اصطلاح آخرین مدل است. در همان جهت مانند هندوانه دربسته­ ایست که گشودنش همان و دیدن احتمالاً کالی و یا لهیدگی همان. در مورد لیبی ما شاهد رویکردهای جدیدی از طرف غرب خصوصاً اروپا بودیم. نگاهی که اروپا به مورد لیبی داشت چیزی به جز استفاده از موقعیت و انتقام از دشمن دیروزی که لباس دوستان را پوشیده بود، نبود. اروپا در اقدامی عجیب ولی از نظر جهانیان پسندیده و بجا، اقدام به کمک هوایی و مالی به نیروهای انقلابی لیبی کرد و به جهان نوعی دیگر از دخالت نظامی در کشوری دیگر را آموزش داد. اقدامی که تمامی صاحب نظران نظامی را در تعجب فرو برد. اقدامی که در نهایت منجر به کشته شدن سرهنگ معمر قذافی رهبر خودکامه لیبی و سقوط رژیم مستبدانه او گشت.

در این اقدام ما احتمالاً شاهد جدیدترین نوع استعمار و استثمار خواهیم بود. استعماری که در آن حتی نیاز به لشکرکشی نبوده و مطمئناً خطر پذیری آن را نیز نمی­ طلبید. اروپا با این حرکت یک تیر زد و چندین و چند نشان را. هم دشمن دیرینه و سالوس گونه خود قذافی را از پای درآورد وهم خود را در سازندگی و سیاست آینده لیبی شریک ساخت.

اما ما شاهد آن بودیم که تمامی لیبی و نه فقط چند شهر بزرگ و مطرح بلکه تک تک شهرهای لیبی صحنه جنگ خونین داخلی شد، یعنی برادر کشی، آیا ما می­خواهیم رژیمی که به همراه­ هان و هموطنان خود پشت کرد و آنها را دم تیغ سپرد را کنار بگذاریم ولی خودمان دستمان به خون هموطن­هایمان آلوده شود. آیا ما می­خواهیم رژیمی که از کشته ایرانیان پشته ­ها ساخت را به زیر بکشیم ولی به روشی عمل کنیم که خون (فقط خدا می­داند) هزاران ایرانی و هم وطن ریخته شود. به فرض که انجام دادیم، پس از آن چه کنیم. ... در آن شرایط با وجود اینکه آن افراد از کشور دیگری بودند و در ضمن متجاوز نیز بودند این وضعیت سربازان ما بود. حال تصور کنید جوانان امروز ما باید خون بریزند آنهم خون هموطنشان را بعد خوشحال و سرزنده هم باشند، مگر می­شود، اگر بشود باعث تأسف است.

جدا از آنچه در بالا آمد، نتیجه این حرکت که چیزی کم از جنگ داخلی ندارد چیست؟ مطمئناً که آبادانی نیست، تخریب وطنمان است و نابودی تمام چیزهایی که در دوره معاصر(از پیش از مشروطه تا کنون) پایه آن را با وجود تمام کارشکنی­ها و بی‌مسئولیتی­ ها، ما و پدرانمان ریخته ­ایم. چه می­ماند از کشوری که دچار جنگ شده باشد، آنهم از این نوعش که هم در داخل ملت به جان هم می­افتند وهم از بیرون بمب و موشک بر سرمان ببارد.

حال دیگر خودتان می­دانید و خودتان، جوانانی بر روی دستمان می­مانند که بین احساس افتخار و احساس گناه شناورند و آزادی و عدالت دوای دردشان نیست. من خود نه می­خواهم چنین احساسی داشته باشم و نه می­خواهم در کشوری نابود شده اما با آزادی و عدالت قضایی و بدون برادرانم زندگی کنم.

۳- انقلاب


در دنیا چیزی هم تراز با این جمله وجود ندارد، یک اتفاق خوب و در عین حال وحشتناک، مثبت به این دلیل که تا ملتی به سر حد تحمل خود نرسند قیام نمی­کنند و اینکه ملتی خواسته ­های خود را فریاد بکشد، متحد و یکپارچه با هم یکی شوند و برکناری حکومت ظالمی که ملت خود را احمق فرض کرده و آنها را از واقعیات کشور بی‌اطلاع می­گذارد خواستار باشند. هیچ چیز شیرین­تر از روزهای یکی شدن مردم نیست، روابط به هم نزدیک می­شود و دوستی­ ها حالت رفاقت می­گیرد، انسان دوستی و همنوع خواهی شکل می­گیرد و آرمانی طلایی هدف می­شود. در کل، زمانی که مردم دور هم جمع باشند شور و نشاط عجیبی در مردم شکل می­گیرد، همه از این جمع لذت می­برند، حالا می­خواهد این جمع برای رسیدن به آزادی باشد یا حتی جمعی که ماه محرم دور هم جمع می­شوند. نمی­توانیم انکار کنیم که محرم به دل خیلی ­ها نشاط و سرزندگی می­آورد حتی با وجود اصل عزاداری. اینها دلایل پایداری حرکتهای انقلابی است، زیرا مردم می­خواهند به مقصد برسند و راهی که می­روند شور و نشاط و لذت هم دارد.


اما جنبه تاریک این قضیه این است که انقلابها خیلی تاریک هستند، تاریک و تلخ و ترسناک. انقلابها در دل خود بازداشت های بی‌حساب، شکنجه­ هایی که برای وحشت انداختن در دل ملت انجام می­شود و کشتارها و اعدامهایی است که هدفی جز آرام کردن ملت به زور و ایجاد فضای مرگ ندارند.


در کنار اینها انقلابها به اثبات رسانده ­اند که در ذات خیانت کار هستند، خیانت به رهبرانشان و خیانت به انقلابیون. در دو حرکت بزرگی که در کشور ما اتفاق افتاده و بر آنها می­توان عنوان انقلاب نهاد پشت کردن به رهبران و سردمداران آن حرکت به وضوع قابل دیدن است. در انقلاب مشروطه که خود زیباترین و بی‌خشونت­ترین(نسبت به ذات کلمه انقلاب و دیگر انقلابها) نوع رفرمها بود شاهد آن بودیم که با حرکت محمدعلی شاه برای ایجاد دوباره دیکتاتوری وخودکامگی، تمامی انقلابیون و کسانی که مشروطه را راه نجات می­ دیدند با متحد شدن و حرکت به سمت پایتخت پادشاه خودکامه گرا را به زیر کشیدند و مشروطه را مجدداً علم کردن. اما شاهد آن بودیم که پس از این حرکت کودتا نمایانه، مشروطه خود به فرزندان و سربازانش پشت کرد و حتی بعضی را از دم تیغ گذرانید. در انقلاب ۵۷ باز شاهد همین حرکت بودیم ... عده­ ای به محض پیروزی حرفهای خود را فراموش کرده و برخی از متحدان دیروز را سرکوب، زندانی، اعدام، ترور و اخراج کردند و اعلام داشتند که فقط نوع نظر آنها به حکومت داری باید در کشور اجرا شود نه چکیده ­ایی از خواست اکثریت ملت. ما که خود شاهد این اتفاقات در طول کمتر از صد سال بودیم و هنوز زمانی تا بتوان گفت گذشته را فراموش کرده ­ایم نگذشته، چگونه می­توانیم حرف از انقلاب بزنیم، انقلابی که مانند کودکی می­ ماند که ما تصمیم به بودنش می­گیریم ولی ما سرنوشت او را نمی­ نویسیم و نمی­توانیم بگویم که این فرزند بهترین خواهد بود، شاید دانشمند و یا فرد مفیدی برای جامعه باشد و شاید لکه ننگی برای ما و ملتش شود.


گذشته از آن به افرادی که ممکن است در این راه کشته شوند فکر کرده ­اید، انقلابها معمولاً تا به خشونت کشیده نشوند چیزی را عوض نمی­ کنند. کسانی از ما احتمالاً قربانی این بازی احمقانه خواهند شد. جانشان را در درگیریهای خیابانی، بازداشت ها و شکنجه­ های بی‌حساب، محکومیت های دادگاه های فرمایشی و نمایشی و انتقام گیری ­های کورکورانه و احمقانه که در ذات انقلابها جریان دارند، از دست می­دهند بدون اینکه ایران پس از پیروزی را دیده باشند.


و باز از لازمه ­های و از حرکت­های اولیه و کلیدی انقلابها، تحصنها و اعتصابات است که کمر اقتصاد بیمار و رو به اضمحلال ما را مطمئناً خواهد شکت. آیا هم اکنون اگر دولت کنار برود و دولتی به سر کار بیاید که دیگر دست به ماجراجویی ­های ابلهانه اقتصادی نزند و راهکارهایی هم برای رفع و رجوع اعمال دولت گذشته داشته باشد، باز مطمئناً چندین سال طول می­کشد تا ما به نقطه ­ای برسیم که اینها حکومت را بدست گرفتند. حالا در نظر بگیرید که به اقتصاد مریض و در حال احتضار ما تیر خلاص نیز که همان اعتصابات گسترده است زده شود، آیا ما می­توانیم نقش حضرت عیسی را بازی کرده و با ارایه یک برنامه مسح شده اقتصاد را زنده کنیم؟.


فکر می­کنم که همین موارد برای رد گزینه انقلاب هم کافی باشد. ولی اگر روزی روند حرکت مردم رو به انقلاب باشد، ما جز همراهی و حمایت از آنها وظیفه ­ای نداریم. امری تلخ و شیرین با هم.

۴- اصلاحات آرام


من به شخصه اصلاحات را بهترین گزینه می­خوانم و می­دانم. راهی که در آن کمترین هزینه ­ها را خواهیم داد و بهترین نتایج را دریافت خواهیم کرد. نه کشته می­دهیم (به جز احتمالاً ترورهای کم تعداد)، نه هزینه­ هایی که با یک جنگ یا انقلاب بر کشور تحمیل می­شود، پرداخت می­کنیم. سرمایه ما خودمان خواهیم بود، تفکرمان و احتمالاً شجاعتمان. اینها لوازم رسیدن به آزادی و عدالت هستند و ما باید آنها را کم کم مصرف کنیم، اگر من مثلاً به عنوان یک رهبر اصلاحات فردا بگویم مرگ بر رهبر، شجاعت نکرده ­ام بلکه خود را بیهوده خرج کرده­ ام. شجاعت مکان و زمان خود را می­ طلبد وگرنه حماقتی بیش نیست. شاید اگر این شجاعت را در روز نیاز بروز دهم نتایجی بدست آورم که آینده را تغییر دهد.


اصلاحات و حرکت خانه به خانه با هم رابطه مستقیمی دارند. هر چقدر حرکات من از روی حساب باشد نتایج و موقعیت­ه ای بهتری نصیبم خواهد شد. نیاز نیست مهره­ های مهمم را بی‌حساب حرکت دهم.


تغییرات نرم و آهسته لازمه و تنها راهکار کم خطر برای رسیدن به خواسته ­هایمان است. بالاخره روزی خواهد رسید که حکومت چاره ­ای جز مجال دادن به اصلاح طلبان نخواهد داشت، و آن روز شروع یک پایان بزرگ خواهد بود، پس بیدار باشیم و هوشیارانه از موقعیتی که خواهد رسید استفاده کنیم. در آن روز باید بدور از تمایلات سلطنت طلبانه، مارکسیستی سوسیالیستی و دیگر گرایشها در کنار هم برای همیشه نه فقط زمانی کوتاه بایستیم و با درس گرفتن از گذشته یک دمکراسی واقعی، بدور از تئوریهای امتحان نشده برپا کنیم.


راه اول برای رسیدن به خواسته آزادی رسانه­ ها اعم ازمکتوب، تصویری و شنیداری است. تا زمانی که مردم در جریان واقعیت وقایع اتفاقیه نباشند راه ما بسته است، در ابتدا باید مردم به اطلاعات سانسور نشده ازچندین منبع دسترسی داشته باشند و سپس دیگر مراحل طی شود.


کلاس اول آزادی همین دسترسی همگانی به اطلاعات است، زمانی که ما در کشور خود حداقل آزادی را نداشته باشیم به جایی هم نخواهیم رسید.


پس از اینکه همه به اخبار و اطلاعات سانسور نشده و بدون دروغ دسترسی داشتند می­توان با تحت فشار(افکار عمومی) قرار دادن، حاکمان را وادار به اجرا خواسته­ های به حق خود نماییم.


پس از مرحله باید تمامی ارگانها، سازمانها و نهادهای موازی کار حذف شوند، تا هر قسمت از حاکمیت بتواند مستقل از دیگران و بدون در نظر گرفتن مصلحت دیگران اقدام به تصمیم گیری نمایند.


بخش­ های موازی مجلس قانون گذار، مانند: شورای نگهبان قانون اساسی و مجلس خبرگان رهبری. ارگانهای موازی نیروی انتظامی، مانند: بسیج و گروه­های فشار و اقدامات غیر امنیتی ارگانهای امنیتی. ارگانهای موازی ارتش، مانند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای زیر مجموعه آن(سپاه قدس و غیره). ارگانهای موازی سیستم بانکی، مانند: بانکهایی که تحت عنوان خصوصی زیر مجموعه سازمانها و ارگانهای نظامی‌امنیتی هستند. سازمانهای نگران کننده اقتصادی که قدرتی بیشتر از قدرت مالی دولت دارا شده­ اند، مانند: سازمان بنیاد مستضعفان و سازمانهایی که تحت نام آستان مقدس فعالیت می­کنند. ارگانهای موازی سیستم قضایی، یکپارچه کردن سیستم قضایی بدور از عنوان هایی چون دادگاه انقلاب، دادگاه ویژه روحانیون و دادگاهایی که تحت دستور و نظر سازمانهای امنیتی فعالیت می­ کنند. و در نهایت جلوگیری از فعالیت نا مربوط سازمانهای موازی وزارت اطلاعات، مانند: سازمانهای مختلف سپاه و نیروی انتظامی و بسیج­ های خاص.


مطمئناً پس از حذف چنین ارگان و سازمانهایی روال کاری کشور ساده­تر و روانتر خواهد شد و ملت با خیال راحتی به دنبال حقوق پایمال شده خود خواهند رفت. و به اصطلاح کشور از حالت پلیسی کنونی خارج خواهد شد.


اصلاحات واقعی تازه پس از این اقدامات اولیه و مقدس زدایی افراد و شخصیت­های مختلف آغار می­شود و راه اصطلاحاً بر روی غلتک می­افتد.


همه می­گویند مگر دولت و مجلس، به اصطلاح اصلاح طلب در دوره­ایی که قدرت را در دست داشتند چه کردند که ما امیدوار به آنها باشیم. نباید این را ازنظر دور کرد که دولت اصلاحات شروعی برای این حرکت ریشه ­ایی بود ونباید از حق گذشت اقداماتی نیز داشت. در ضمن قرار نیست دولتهای آینده با همان افراد تشکیل شوند فقط لازم است این راه ادامه پیدا کند، به وسیله هر کس و هر چیزی.


به امید روزی که فرزندان ما وارث یک دمکراسی واقعی باشند و به این افتخار کنند که دمکراسی آنها بدون خون ریزی و هرج و مرج بوجود آمده است. به امید آن روز.


 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

افشاگری وزارت نفت درباره پروژه زمین‌‌خواری عسلویه همزمان با دادگاه اختلاس بزرگ

Posted: 19 Feb 2012 04:13 AM PST

جرس: همزمان با برگزاری دادگاه "فساد بزرگ مالی" معاون وزیر نفت نیز از جزئیات بزرگ‌ترین پروژه زمین‌خواری صنایع نفت و گاز در عسلویه پرده برداشت و گفت: 6 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در صنایع پتروشیمی با آزادسازی این زمین‌ها از تعلیق خارج شد.

عبدالحسین بیات در گفتگو با مهر درباره جزئیات بزرگترین پروژه زمین خواری در عسلویه با بیان اینکه از حدود 10 سال گذشته تاکنون به دلیل در اختیار گرفتن برخی از زمین‌های مرغوب منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس امکان ساخت و توسعه برخی از واحدهای پتروشیمی متوقف شده بود گفت: بر این اساس یک شرکت خصوصی اقدام به تصرف برخی از زمین‌های دولت در منطقه عسلویه کرده بود که این موضوع منجر به توقف در ساخت برخی از واحدهای پتروشیمی در فاز دوم منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس شده بود.

معاون وزیر نفت با اشاره به اینکه در سال 1377 هیئت دولت مصوبه ای به منظور ایجاد منطقه ویژه اقتصادی نفت، گاز و پتروشیمی در عسلویه صادر کرده بود، تصریح کرد: پس از ابلاغ این مصوبه دولت زمین‌هایی به منظور توسعه صنایع پتروشیمی و فازهای پارس جنوبی در اختیار وزارت نفت قرار گرفته بود.

مدیرعامل شرکت صنایع پتروشیمی با یادآوری اینکه 5 ماه پس از صدور این مصوبه، یک شرکت خصوصی با امضای یک قرارداد اجاره بخش عمده ای از این زمین‌های مرغوب را در اختیار گرفته بود اظهار داشت: این شرکت خصوصی بدون در اختیار گرفتن اسناد مالکیت بعد از سه سال ادعای مالکیت این زمین‌ها را کرده بود.

این مقام مسئول با یادآوری اینکه مطابق با مصوبه دولت باید در این زمین‌های اختصاص یافته به عسلویه، صنایع نفت، گاز و پتروشیمی احداث می شد و انجام هرگونه فعالیت اقتصادی دیگر ممنوع بوده است بیان کرد: با این وجود این شرکت خصوصی با تصرف زمین‌ها مانع ساخت و توسعه فاز دوم صنایع پتروشیمی در عسلویه شد.

وی ارزش اقتصادی این زمین‌های تصرف شده را حدود 120 میلیارد تومان اعلام کرد و افزود: وسعت این زمین ها هم حدود 100 تا 120 هکتار بوده که هم اکنون ارزشگذاری کارشناسی این زمینها در حال انجام است.

بیات از آزاد سازی کامل این زمینها با دستور مقام قضایی از 24 بهمن ماه سال جاری خبر داد و افزود: با آزاد سازی این زمین قرار است 14 طرح و مجتمع پتروشیمی در فاز دوم عسلویه احداث شود.

مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی با یادآوری اینکه علاوه بر واحدهای پتروشیمی بخشی از خط لوله اتیلن غرب هم از این زمین های تصرف شده عبور می کرد اعلام کرد: سال گذشته با حکم شورای تامین و با حمایت قوه قضائیه بخشی از این زمین‌ها برای عبور خط لوله اتیلن غرب که تامین کننده خوراک 11 مجتمع پتروشیمی بوده در اختیار وزارت نفت قرار گرفت.
قرارگاه خاتم الانبیا از سرمایه گذاران اصلی در عسلویه است.

اولین پروژه بزرگ نفتی یعنی خط لوله انتقال گاز عسلویه به ایرانشهر در زمان وزارت کاظم وزیری هامانه به قرارگاه خاتم الانبیاء واگذار شد.

این پروژه با حمایت و دستور احمدی نژاد به سپاه واگذار شد و در آن زمان گفته شد: “با شناختی که از امکانات و تجهیزات قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا داشتیم این پروژه را بدون مناقصه و با ترک تشریفات به این مجموعه واگذار کردیم.”