جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


راهپیمایی سکوت حامیان جنبش سبز در مشهد

Posted: 14 Feb 2012 08:55 AM PST

جـــرس: در حالیکه از ظهر امروز بیست وپنجم بهمن نیروهای یگان ویژه ، انتظامی و امنیتی در خیابان های شهر مشهد حاضر شده و فضای شهر را به شدت امنیتی و شبیه حکومت نظامی کرده بودند ، مردم مشهد به صورت آرام در پیاده روهای خیابان احمدآباد مشهد راهپیمایی کردند.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، از ظهر امروز ماموران امنیتی و پلیس فضای به شدت امنیتی در خیابان اصلی مشهد ایجاد کرده بودند.


همچنین حضور گسترده ماموران در میادین آزادی ، فلسطین ، راهنمایی و تقی آباد و خیابان های راهنمایی ، احمدآباد ، وکیل آباد و سجاد مشهود میباشد. حضور گسترده ماموران راهنمایی و رانندگی در خیابان احمدآباد مشهود است و از توقف خودروها در این خیابان جلوگیری می شود.


نیروهای امنیتی و لباس شخصی به صورت پیاده و سواره در حال گشت زنی در این خیابان هستند و از جمع شدن مردم جلوگیری می کنند.‏ این نیروها همچنین گروههای چند نفره جوانان را متوقف کرده و با تهدید به بازداشت از شکل گیری هرگونه تجمع جلوگیری می کنند.


با این حال مردم در حضور صدها مامور و خودروهای ضدشورش یگان ویژه ، به صورت گسترده و به آرامی در حال قدم  زدن و راهپیمایی در پیاده روهای خیابان های احمد آباد می باشند.‏


اخبار تکمیلی متعاقبا منتشر خواهد شد.‏

 

 

 

ضرب و شتم مردم حوالی میدان آزادی، تفتیش و بازداشت شهروندان در عصر ۲۵ بهمن

Posted: 14 Feb 2012 08:11 AM PST

جـــرس: حوالی عصر سه شنبه 25 بهمن، نیروهای امنیتی مستقر در میدان آزادی تهران با ضرب و شتم شهروندان با ایشان درگیر شده و تجمعات پراکنده ای در حوالی میدان آزادی شکل گرفته است.


به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، نیروهای امنیتی و انتظامی با باتوم به شهروندان در پیاده رو ها حمله ور شده و اقدام به ضرب و شتم ایشان کردند.


در این درگیری های پراکنده جمعی از شهروندان معترض با سر دادن شعار مرگ بر دیکتاتور به مقابله با اقدامات خشونت آمیز این نیروها پرداختند.


بر اساس این گزارش نیروهای امنیتی برای متفرق کردن مردم اقدام به شلیک گاز اشک آور به سمت تجمع کنندگان کردند.


این در حالیست که مبنای راهپیمایی امروز بر اساس فرخوان معترضان و منتقدین "راهپیمایی سکوت" بوده است.


هم چنین بنا بر گزارش های دیگر چند تن از رهگذران در میدان انقلاب از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند در این منطقه درگیری گزارش نشده است.


همچنین خیابان شیراز، تحت طاووس و وزارت کشور نیز حضورنیروهای امنیتی چشمگیر گزارش شده است، بر اساس این گزارش در مقابل ساختمان وزارت کشور نیروهای ضد شورش در داخل چندین اتوبوس مشاهده شده اند.


سامانه خبری کلمه نیز گزارش داده است که در میدان هفت تیر مامورین اقدام به تفتیش موبایل های شهروندات بصورت اتفاقی (برخی افراد) کردند.


همچنین نیروهای لباس شخصی که با لباس شخصی های قدیمی ظاهری متفاوت دارند در میان جمعیت پراکنده اند و سه نفر از بالای یک ون در گوشه ای از میدان مشغول فیلمبرداری بودند. پلیس مردم را به حرکت و پراکنده شدن هدایت می کند.


هحچنین از خیابان آزادی گزارش شده که تقاطع خیابان اسکندری در محلی مربوط به نیروی انتظامی، تعدادی از مردم بازداشت شده و نگهداری می شوند.


در عین حال گزارش ها حاکی از آن است که برخی بازداشت شدگان بعد از زمان کوتاهی آزاد شده اند و تعدادی هنوز در بازداشت نیروی انتظامی هستند.


 

انتخابات مجلس نهم در ايران؛ چالش‌ها و چشم‌اندازها

Posted: 14 Feb 2012 07:45 AM PST

حسین قاضیان


خانم ها، آقايان

پيش از هر چيز مايلم از موسسه وودرو ويلسون و بنياد هينريش بل به خاطر اين دعوت و ايجاد فرصتی برای گفت و گو با علاقه مندان به موضوع ايران تشکر کنم. اميدوارم اين سخنان بتواند به غنای بيشتر درک ما از انتخابات مجلس در جمهوری اسلامی کمک کند.

مقدمه

مايلم صحبتم را با داستان طنزآميزی آغاز کنم که در ميان عده ای از مردم ايران جريان دارد زمانی که صحبت از انتخابات پيش می آيد: می گويند يک آمريکايی، يک ژاپنی و يک ايرانی مشغول صحبت در مورد انتخابات در کشورهای خودشان بودند. آن ها داشتند در مورد پيشرفت سرعت بررسی و اعلام نتايج انتخابات در کشورهاشان برای هم رجز می خواندند. آمريکايی گفت ما اين قدر در زمينه تکنولوژی انتخابات پيشرفت کرده ايم که ۴۸ ساعت پس از پايان رای گيری کليه نتايج را اعلام می کنيم. ژاپنی گفت تکنولوژی ما از اين هم بيشتر پيشرفت کرده طوری که در کشور ما فقط ۸ ساعت پس از انتخابات نتايج اعلام می شود و همه می فهمند چه کسانی انتخاب شده اند وچه کسانی نه. ايرانی گفت اين هايی که شما می گوييد چيزی نيست. چون ما در کشورمان اين قدر پيشرفت کرده ايم که نه ۴۸ ساعت يا ۸ ساعت پس از انتخابات که حتی ۴۸ ساعت قبل از انتخابات از نتايج با خبر هستيم و می دانيم چه کسی انتخاب می شود يا نمی شود.

اين قبيل داستان های طنزآميز سال هاست در ميان ايرانی ها جريان دارد، از جمله در تمام طول سه دهه عمر جمهوری اسلامی. با اين همه جالب است بدانيد که بنابر آمار رسمی، در طول اين سه دهه، به طور متوسط حدود ۶۵ درصد مردم در انتخابات رياست جمهوری و ۶۰ درصد در انتخابات مجلس شرکت کرده اند.
حتی اگر اين ارقام تماماً ساختگی باشد – که من جز يک مورد چنين نظری ندارم – هنوز يکی از پرسش های مطرح در مورد انتخابات آينده مجلس اين است که آيا مردمی که آن داستان های طنز آميز را در مورد انتخابات نقل می کنند بازهم در همين اندازه ها در انتخابات آينده مجلس شرکت خواهند کرد؟ و اگر شرکت نکنند آيا ارقام مشارکت بالا بازهم اعلام خواهد شد؟ به عبارت ديگر آيا اعلام نتايج اين بار از شيوه معمول در اين سه دهه پيروی می کند يا از شيوه اعلام نتايج در انتخابات رياست جمهوری ۸۸ که اعتراضات دامنه داری را به دنبال داشت؟ صرف نظر از موضوع مهم ميزان مشارکت، آيا انتخابات آينده در زمينه رقابت هم با چالشی روبرو خواهد شد؟ آيا همان طور که آن داستان طنزآميز می گويد، نمايندگان از پيش تعيين شده اند و رقابت موجود صرفا انتخابتی نمايشی است؟

هر چه هست، حقيقت اين است که انتخابات مجلس ايران در اسفند ماه سال جاری، اهميتی بيش از هميشه پيدا کرده است. حتی رهبر ايران از مدت ها قبل نسبت به پديد آمدن چالش های امنيتی احتمالی در اين انتخابات هشدار داده است. وزير اطلاعات ايران نيز می گويد اين انتخابات حساس ترين انتخابات در عمر جمهوری اسلامی است. اين همه در حالی است که نخواهيم وضعيت رو به وخامت نظام سياسی را از نظر فشارها و تهديدات خارجی و اوضاع نابسامان اقتصاد ملی در نظر بگيريم. در هر حال، همه چيز از شرايط ويژه اين انتخابات و نگرانی های حکومت حکايت می کند. من در اين سخنرانی می کوشم دلايل و ابعاد اين نگرانی ها را از دو منظر مشارکت و رقابت روشن کنم. به علاوه، در پرتو بررسی اين چالش ها، می خواهم در پايان نگاهی گذرا داشته باشم به چشم اندازهای آتی صحنه سياست ايران در پی اين انتخاب.

چنان که اشاره کردم، جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس نهم با دو چالش اصلی روبروست: چالش رقابت و چالش مشارکت. اجازه دهيد ببينيم اين چالش ها چيست و چه ابعادی دارد. نخست به چالش مشارکت می پردازم.

چالش مشارکت

قبلا هم گفتم که بنا به آمار رسمی، به طور متوسط حدود ۶۰ درصد مردم ايران در انتخابات مجلس در اين سی سال شرکت کرده اند. جمهوری اسلامی ميزان مشارکت در انتخابات را همواره به عنوان شاخصی برای ميزان مشروعيت خود به رخ مخالفانش کشيده است. جالب اين جاست که تبليغات سياسی حکومت بر روی اين ارقام عينی، يعنی ۶۰ يا ۶۵ درصد، استوار نيست، بلکه می کوشد با تصويری مبهم و در عين حال هيجان انگيز و حماسی، حضور مردم را پرشور و همگانی وانمود کند، چنان که گويی شرکت کنندگان از اکثريتی بسيار قوی برخوردارند. (در حاشيه اضافه کنم که اين تبليغات از حيث ساختار و کارکرد بسيار به تبليغات سياسی نازی ها در زمان هيتلر و تا حدی تبليغات سياسی دوران استالين شباهت دارد.) در نتيجه، مردمی که خريدار اين تبليغات بی وقفه هستند، معمولا تصور می کنند که شرکت در انتخابات با ارقام بالاتری رخ می دهد يا رخ خواهد داد.

به علاوه اين تبليغات روی اين موضوع تمرکز کرده است که گويی ميزان مشارکت مردم ايران در انتخابات در جهان بی نظير و منحصر به فرد است. همين منحصر به فرد بودن به عنوان بهترين گواه ميزان مشروعيت مردمی بی نظير نظام سياسی قلمداد می شود. از آن جا که به نظر می رسد دست کم تا قبل از انتخابات رياست جمهوری ۸۸ اين تصوير کمابيش در ميان بسياری از مردم، و حتی مخالفان، به عنوان تصويری واقعی پذيرفته شده بود، می توان دريافت که يکی ازدلايل (و تاکيد می کنم که فقط يکی از دلايل) شرکت بيش از نيمی از مردم در انتخابات چيست. درک پيچيدگی و نحوه عمل اين دليل به درک بهتر روانشناسی اجتماعی مردم کمک می کند. اين دليل يک فرآيند دايره وار دارد. به اين معنی که اين مردم در واقع خريدار و مصرف کننده تصويری از واقعيت هستند که با عمل خود آنان، ولی در نتيجه باور به مصرف همان تبليغات سياسی رژيم، ساخته و تکميل شده است.

اين داستان در تمام انتخابات جمهوری اسلامی تا دو سال پيش تکرار شده است. اما در پی انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ اتفاق مهمی رخ داد که تا حدی در اين تصوير تَرَک انداخت. بنا به همان آمار رسمی، مردم با حضوری ۸۵ درصدی در پای صندوق های رای آن انتخابات حاضر شدند. اما وقتی با اعلام نتايج عده ای از مردم به اعتراض به خيابان آمدند، دست کم تا يک هفته احساس می شد خيابان به تسخير مخالفان درآمده است. خيابانی که پيش از آن قلمرو نمايش حضور موافقان حکومت بود و سازنده همان تصوير مشروعيت مردمی. حالا اين مردمی که در خيابان بودند، احساس می کردند بسيار انبوهند، حتی انبوه تر از موافقانی که در همه اين سال ها تصاوير حضور خيابانی شان به رخ آنان کشيده شده بود. اين باور به انبوهی مخالفان در فضای رسانه ای و در فضای مجازی به شدت تشديد شد. (همين جا بيفزايم که من در صدد ارزيابی ميزان واقعی بودن اين تصورات نيستم، چون از نظر جامعه شناختی آن چه بيشتر اهميت دارد درک و برداشت کنشگران فردی و جمعی از واقعيت است نه خود واقعيت عينی). در نتيجه آن مشروعيت اظهاری که بر پايه آن تصاوير ساخته شده بودنيز ترک برداشت.

اکنون جمهوری اسلامی می خواهد انتخاباتی برگذار کند که اولين انتخابات پس از آن اعتراضات و پس از شکسته شدن آن تصاويری است که در طی سه دهه ساخته شده بود. از اين رو، نه تنها نياز دارد که ميزان مشارکت از ميانگين معمول چندان نزول نکند، بلکه حتی نياز دارد نشان دهد که ميزان مشارکت بيشتر هم شده است. چون می خواهد نشان دهد که آن اعتراضات گذرا بوده و ناشی از نقشه های دشمنان، نه ناشی از رويگرداندن مردم از رژيم سياسی. بنابر اين لازم دارد نشان دهد مردم نه تنها با نظام سياسی قهر نکرده اند بلکه اکنون مصمم تر از هميشه پشت سر آن ايستاده اند. بويژه که مخالفان، از اصلاح طلبان داخلی تا مخالفان خارج کشور، خواهان عدم شرکت مردم در انتخابات شده اند. رژيم سياسی موجود به اين ترتيب می خواهد نشان دهد که مخالفان نفوذی در ميان مردم ندارند.

از اين گذشته، جمهوری اسلامی نه تنها نياز دارد تصوير حمايت مردم شرکت کننده در انتخابات را به مخالفان و بی طرف ها بفروشد و از آن مشروعيت خود را نتيجه بگيرد، بلکه نياز دارد آن را همزمان به هواداران خود هم بفروشد. چرا که می خواهد ايمان ترک برداشته آنان را در پی حضور خيابانی مخالفان ترميم کند. می خواهد به آن ها اطمينان بدهد که رژيم هنوز مستحکم است و دلگرم به پشتيبانی توده های پرشمار. می خواهد نشان دهد اعتبار اخلاقيش از بين نرفته است. به علاوه به چنين تصويری نياز دارد زيرا بايد به طرف های خارجی هم نشان دهد که مردم به رغم فشارها و تهديدات خارجی همچنان پشتيبانش هستند و از آن حمايت می کنند.
به اين ترتيب ميزان مشارکت مردم در انتخابات آينده معنای سياسی ای بيش از معنی ميزان مشارکت مردم در يک انتخابات معمولی دارد. در واقع می توان گفت که ميزان مشارکت مردم در اين انتخابات

اولاً می تواند به طور کلی بيان گر نتيجه يکی از هماوردی های رژيم سياسی و مخالفانش باشد؛

ثانياً می تواند نشان دهنده توان يا ناتوانی نظام سياسی در بازسازی اعتماد روانی موافقانش باشد؛ و

ثالثاً می تواند نمايشی از واکنش مردمی به فشارهای بين المللی قلمداد شود.

اما برای اين که ميزان مشارکت بتواند از پس همه اين نقش ها بربيايد به يک عامل مهم ديگر وابسته است: «اعلام نتايج انتخابات»، از جمله ميزان مشارکت، به نحوی که برای ديگران اعتمادآور باشد.اما سابقه دستکاری در نتيجه انتخابات ۸۸ از يک سو، و نياز شديد رژيم سياسی به نمايش مشارکت بالا از سوی ديگر، بيش از هميشه جمهوری اسلامی را در مظان دستکاری در ارقام ميزان مشارکت در انتخابات آينده قرار داده است، سوء ظنی که در غياب نهادهای ناظر مستقل و بی طرف، برطرف نخواهد شد.

به نظر من در چنين وضعيتی، آن چه بيان کننده نهايی ميزان مشارکت و معنای سياسی آن خواهد بود نه بر مبنای ارقام عينی، که از خلال جنگ تصاوير تبليغاتی ميان طرف های مختلف ساخته خواهد شد.

چالش رقابت

اکنون می خواهم به تشريح چالش دوم بپردازم؛ چالش رقابت.

برای درک بهتر ماهيت چالش رقابت در اين دوره از انتخابات مجلس بهتر است به سه دوره اساسی در تاريخ کوتاه جمهوری اسلامی اشاره کنم.

(برای آن که حوصله شما سر نرود اين سه دوره را به اختصار مرور می کنم. اما بدون مرور اين سه دوره نيز نمی توان تصوير کلی تری را تشريح کرد که معنا و ماهيت رقابت در انتخابات آينده مجلس را روشن می کند)

جمهوری اسلامی در سه دهه از عمرش، سه دوره اساسی تجديد آرايش يا تجديد مرز سياسی داشته است. هدف اين تجديد آرايش ها تعيين دوباره قلمرو يا مرز بين درون و بيرون رژيم سياسی بوده است. اولين دوره تجديد مرز سال ۱۳۶۰ اتفاق افتاد که آقای بنی صدر، اولين رئيس جمهور ايران، با رای مجلس از کار برکنار شد. پس از آن، و از خلال تصفيه های خونين دهه ۶۰، مرز بين نيروهای درون نظام سياسی و بيرون آن تغيير اساسی کرد. دومين تجديد مرز، ۷ سال بعد، در پی برکناری آيت الله منتظری از قائم مقامی رهبری در سال ۶۸ در اواخر عمر رهبر اول جمهوری اسلامی, آيت الله خمينی، صورت گرفت. دوره سوم تجديد مرز ۲۰ سال بعد و در سال ۸۸ و به خواست رهبر کنونی، آيت الله خامنه ای، انجام شد. در اين دوره، و با انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸، رهبر عزم جزمش را برای بيرون راندن نيروهای موسوم به اطلاح طلب علنی، عملی و نهايی کرد.

پس از هر دوره از تجديد مرز، انتخابات مجلس در ايران با رقابت محدوتری برگزار شده است. به بيان ديگر فقط کسانی می توانستند در انتخابات نامزد شوند که در داخل مرزهای نظام سياسی باقی مانده بودند. اين عده در فرهنگ سياسی ايران «خودی» ها ناميده می شوند. اکنون نيز انتظار می رود در انتخابات آينده مجلس کسانی امکان شرکت داشته باشند که، نه از نظر خوشان بلکه از نظر حکومت، هنوز در درون قلمرو نظام سياسی تعريف می شوند.

در وضعيت کنونی، و در طی فرآيند آخرين تجديد مرزها پس از انتخابات ۸۸، دو جريان سياسی به بيرون از نظام سياسی رانده شده يا در حال رانده شدن هستند. جريان اول بقايای اصلاح طلبان دهه ۷۰ است که اکنون در ايران به جريان «فتنه» مشهور هستند. آنان همان کسانی هستند که به شکلی با جنبش سبز و رهبران و رهروانش همبستگی نشان داده اند. چهره های مشهور اين جريان آقايان خاتمی، موسوی و کروبی هستند. جريان دوم، هوادارن آقای احمدی نژاد هستند که «جريان انحرافی» ناميده می شوند. اين عده عدم وفاداری به رهبری يا فاصله خود را از او نشان داده اند يا دست کم رهبری و حاميانش نسبت به نيات آنان مشکوک اند و از جانب آنان احساس خطر می کنند. در اين انتخابات و از ديد ارکان مختلف رژيم، «جريان فتنه» به طور مطلق بيرونی، اخراج شده يا غير خودی محسوب می شود. اما «جريان انحرافی» در حال طی کردن فرآيند اخراج است و اين اولين قدم برای اخراج آنان يا راندنشان به حاشيه های ناامن مرزهای رژيم است.
اما گذشته از اين دو جريان، هنوز سه جريان عمده در قلمرو درونی جمهوری اسلامی باقی مانده اند:

۱) جريان راست افراطی (که مورد اعتماد رهبر و پشتيبان آن است)؛
۲) جريان راست ميانه (که رهبری هنوز با آنان کار می کند و از آنان بهره می برد اما انتخاب اصلی اش نيست)؛
۳) جريان راست سنتی (که از رمق افتاده و نقشی نمادين و رو به زوال دارد).

اين سه جريان در عين حال که همه در حمايت از رهبری سعی در سبقت گرفتن دارند، برای کسب سهم بيشتر در دايره نخبگان حاکم با هم رقابتی جدی دارند. يکی از زمينه های اين رقابت انتخابات مجلس است. از آن جا که در سنت سياسی ايران، نحوه شکل گيری و هويت سياسی مجلس بر انتخابات بعدی رياست جمهوری اثر جدی دارد، رقابت در اين انتخابات مقدمه ای برای رقابت در انتخابات رياست جمهوری بعدی هم محسوب می شود. بنابراين، کنترل جريان انتخابات و هويت سياسی مجلس آينده نه تنها برای نظام سياسی اهميتی بيش از هميشه پيدا کرده، بلکه برای جريان های ياد شده نيز بسيار مهم است.
رقابت درونی بين اين سه جريان، و نيز رقابت آنان با جريان انحرافی که هنوز برای بقا در نظام تلاش می کند، رقابت های سياسی سطح ملی را در انتخابات آينده مشخص می کند. (من از رقابت های در سطح محلی که در جای خود مهم اما فاقد معنای سياسی در سطح ملی است، صرف نظر کرده ام). نکته ای که اين رقابت را می تواند به خطری امنيتی برای نظام سياسی بدل کند، از دست رفتن مهار شدت رقابت است، بويژه رقابت بين راست افراطی و راست ميانه از يک سو رقابت ميان آنان با جريان انحرافی از سوی ديگر.

از اين رو به نظر می رسد نظام سياسی سه خط مشی متفاوت را برای کنترل انتخابات آينده دنبال خواهد کرد:

۱) ادامه حذف اصلاح طلبان از نظام سياسی با بيرون راندن آخرين بقايای آنان؛
۲) جلوگيری از ورود هواداران آقای احمدی نژاد (جريان انحرافی) به مجلس؛ و
۳) کنترل رقابت ميان نيروهای باقی مانده در درون رژيم برای کاهش پيامدهای رقابت بی مهار.

صحنه سياسی ايران در انتخابات و پس از آن

اکنون اجازه می خواهم در آخرين بخش صحبتم اشاراتی هر چند گذرا داشته باشم به تاثير اين انتخابات بر صحنه سياسی ايران در جريان انتخابات و پس از آن.

پيش تر، از آخرين تجديد مرز در جمهوری اسلامی سخن گفتم. چيزی که آخرين تجديد مرز در جمهوری اسلامی را با دو دوره تجديد مرز قبلی متفاوت کرده است، معنا و هدف تجديد مرز اخير است. در اين تجديد مرز، رهبری جمهوری اسلامی با شيوه برگزاری و اعلام نتايج انتخابات سال ۸۸، و سرکوب پس از آن، به روشنی می خواست به همه، چه مخالفان چه موافقان، بگويد که از اين پس با جمهوری اسلامی متفاوتی سرو کار خواهند داشت. در اين «جمهوری اسلامی جديد» ديگر قرار نيست از انتخابات بشود به صورت امکانی برای تغيير درونی رژيم سياسی يا تهديد موقعيت رهبری استفاده کرد. به همين دليل بايد از رسوخ هر گونه نيروی سياسی به درون مرزهای رژيم که مشکوک به تلاش برای تغيير درونی آن است به شدت مقابله کرد. به تعبير ديگر، رهبری می خواهد به مخالفانش، و نيز موافقانش، بگويد اجازه اصلاح رژيم را از طريق تلاش بخش هايی از آن عليه رهبری نخواهد داد، مادام که نتيجه تلاش آن بخش ها بخواهد کاهش اختيارات يا افزايش مسوليت های رهبری باشد. به اين ترتيب برای نيروهای اصلاح طلب معنا و کارکرد انتخابات تا اطلاع ثانوی تغيير کرده است. در واقع با غيرکارکردی شدن انتخابات برای رسوخ به قلعه حکومت، نيروهای اصلاح طلب در حال حاضر قادر نيستند به شيوه گذشته و با ابزار انتخابات هدف های خود را پيش ببرند.

با اين همه، چالش و رقابت درونی برای کسب قدرت بيشتر در مجلس آينده در ميان نيروهايی که اکنون در درون نظام قرار دارند (يعنی سه جريان راست افراطی، راست ميانه و راست سنتی) و نيز چالش اين جريان ها با جريان انحرافی (که خود از دل جريان راست افراطی برآمده بود) احتمالاً موجب تلاطم های محدودی در صحنه سياسی ايران خواهد شد. اين تلاطم ها برای اصلاح طلبان و ساير مخالفان فرصت هايی پديد می آورد. اما اين که آنان با توجه به فقدان آمادگی و تجهيز سياسی و اجتماعی تا چه اندازه از اين موقعيت بهره خواهند برد، کاملا مشخص نيست. آن چه در اين زمينه سرنوشت ساز است خصلت رويدادی فرصت های آينده است، رويدادهايی که تنها پس از وقوع آشکار می شوند.

به علاوه، می توان گفت در صورتی که ترکيب مجلس آينده مطابق ميل رهبری شکل بگيرد در دو سال باقی مانده، دولت احمدی نژاد تحت فشار بيشتر قرار خواهد گرفت. در واقع او اولين نامزد برای قرار گرفتن در جايگاه متهم رديف اول نابسامانی های عديده ای خواهد بود که طليعه اش همين روزها با جهش قيمت ارز و طلا پديدار شده است. در اين حال غير قابل پيش بينی بودن رفتار آقای احمدی نژاد و گروگان هايی که از جناح های موجود در دست دارد، اتفاقات آينده را مهم و در عين حال مبهم می سازد.

اگر رهبری در کنترل سياسی مجلس آينده موفق نشود (چيزی که در اوضاع فعلی احتمالش اندک است) و نيروهای نسبتاً مستقل، متمايل به اصلاح طلبان يا جريان انحرافی در آن قدرت بگيرند، بايد شاهد چالش های ديگری تا انتخابات آينده رياست جمهوری و در خود آن انتخابات باشيم. چالش هايی که دامنه آن را نمی توان از هم اکنون حدس زد.

چنان که می بينيد، موارد ابهام در به دست دادن برآوردی از اوضاع زياد است. برای اين که ماهيت ابهام های چند گانه ای را که در اين جا برشمردم نشان دهم، اجازه بدهيد به عنوان حسن ختام مطلب کوتاهی را از وبلاگم نقل کنم. مطلبی که سه روز پس از انتخابات جنجالی ۲۲ خرداد ۸۸ منتشر کردم. عنوان مطلبم اين بود: «ايران پس از ۲۲ خرداد، ايران ديگری خواهد بود.»

نوشته بودم «وقتی آقای احمدی‌نژاد با هواپيمای افشاگری خود (در جريان مناظره های انتخاباتی) به برج‌های سه قلوی رژيم کوبيد، نمی‌شد به درستی حدس زد عواقب اين حمله‌ی انتحاری چه خواهد بود و تا کجاها خواهد رفت؛ همان‌طور که پس از حملات انتحاری يازده سپتامبر به برج‌های دوقلو نمی‌شد به درستی پيامدهای آن را حدس زد. چيزی که بود همه می‌دانستند جهان پس از يازده سپتامبر، ديگر مانند جهان پيش از آن نخواهد بود. با حمله‌ی انتحاری احمدی‌نژاد هم می‌شد حدس زد که ايران پس از ۲۲ خرداد ايران ديگری خواهد بود. هنوز گرد و غبار ناشی از اين حملات کاملاً فرو ننشسته ‌است تا بتوانيم ببينيم از درون اين آوار چه کسانی زنده بيرون می‌آيند، و کشته‌ها و مجروحان چه کسانی هستند، و چه چيزها از بين می‌رود و چه چيزها برجا می‌ماند. چهره‌ی ايران پس از ۲۲ خرداد هنوز در حال ترسيم شدن است... در هر حال اين آينده هر چه باشد، وقتی غبار آوارها آرام گرفت و بر زمين واقعيت نشست، وقتی اوهام تصويرهای آلوده به گرد و غبار حادثه کنار رفت، شايد ديديم که واقعيت چيز ديگری است، شايد متوجه شديم که حمله‌ی احمدی‌نژاد اصلاً انتحاری نبوده، شايد اصلاً وقتی غبارها نشست ديديم خلبان و کمک خلبان هنوز زنده‌اند، و وقتی از درون غبارها بيرون آمدند و گرد و خاک از چهره‌شان کنار زدند، ديديم آقای احمدی‌نژاد فقط نقشی در حد کمک خلبان داشته است نه بيشتر!

حالا بهتر می توان ديد که آقای احمدی نژاد در اين دوره تجديد مرز فقط کمک خلبان بود، کمک خلبانی که اکنون در حال اخراج يا بازنشستگی اجباری است. اما اين کمک خلبان نشان داده است که حرکات هواپيمايش غير قابل پيش بينی است، حتی وقتی خلبان کس ديگری بود، چه رسد به زمان حاضر که او خود را خلبانی يکه و يگانه می پندارد. اگر اين غير قابل پيش بينی بودن يکی از بازيگران عمده را به غير قابل پيش بينی بودن کلی جامعه ايرانی اضافه کنيم، تصديق خواهيد کرد که در اين فضای ابری و مبهم و مه آلود و با اين خلبانان نامطمئن، نمی توان با اطمينان از آينده سخن گفت. کاری که من هم سعی کردم انجام ندهم!

متشکرم

* متن سخنرانی در مرکز وودرو ويلسون در ۹ فوريه ۲۰۱۲



منبع : گویا نیوز

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

دیپلمات سابق جمهوری اسلامی و «دلايل شکست سياست گفت و گو با ايران»

Posted: 14 Feb 2012 07:40 AM PST


حسين موسويان، از دیپلمات های سابق در هيات مذاکره کننده ايران در مورد بحران هسته ای که چند سال پيش به آمريکا مهاجرت کرده و اکنون جزو پژوهشگران دانشگاه «پرينستون» است، در تحليلی برای هفته نامه «فارن افرز» ديدگاه های خود را در مورد دلايل شکست سياست گفت و گو با ايران و راه حل ها برای برطرف کردن اين مشکل را ارائه می دهد.


وی در مقدمه مطلب خود می نويسد که در سياست خارجی ايران همواره دو ديدگاه عمل می کرده، ديدگاهی که معتقد است ايران و آمريکا از طريق مذاکره می توانند به نوعی توافق برسند و ديدگاه ديگری که معتقد است آمريکا قابل اعتماد نيست. با اعمال تحريم های جديد و کنارگذاشتن سياست گفت و گو عملا آمريکا ثابت کرده که ديدگاه دوم در سياست خارجی حکومت ايران حقانيت دارد.


او هشدار می دهد که سرمايه گذاری روی اختلاف نظرهای احتمالی بين مقامات ارشد ايران، دولت آمريکا را گمراه خواهد کرد چون مثل هر کشور ديگری سياستمداران ايرانی نيز در مقابل اعمال نفوذ و تعرض يک قدرت خارجی اختلافات خود را کنار می گذارند.


حسين موسويان با اشاره به سوابق کار خود در نهادهای مهم مربوط به امنيت ملی و سياست خارجی از جمله عهده داری مقام دبيری شورای امنيت ملی، خاطر نشان می کند که قريب به سی سال از مباحث مربوط به اين دو ديدگاه در ميان رهبران حکومت ايران با خبر بوده است. اولين تجربه شخصی او در اواخر دهه ۱۹۸۰ ميلادی و مسئله آزادی گروگان های غربی در لبنان بود.

 

به نوشته وی، جرج بوش پدر در آغاز رياست جمهوری خود، پيام هايی برای تجديد يا بهبود مناسبات به ايران فرستاد و به اکبر هاشمی رفسنجانی رييس جمهور وقت ايران پيشنهاد کرد که اگر ايران گروگان های غربی را در لبنان آزاد کند در مقابل آمريکا اقدامات دوستانه ای در مورد ايران انجام خواهد داد.


حکومت ايران در مقابل خواستار بازگرداندن ميلياردها دلار دارايی های مسدود شده ايران توسط آمريکا و آزادی «شيخ عبدالکريم عبيد» رهبر وقت حزب الله لبنان شد.


در زمان مذاکرات مربوط به گروگان های غربی در لبنان، دو ديدگاه اصلی در ميان حکومت گران ايران در مقابل هم قرار گرفتند. هاشمی رفسنجانی معتقد بود که چنين توافقی می تواند زمينه را برای اعتماد سازی در تجديد مناسبات با آمريکا فراهم کند ولی آيت الله خامنه ای رهبر ايران هشدار می داد که اعتماد به آمريکا ساده لوحی است . آيت الله خامنه ای در آن زمان نيز همچون امروز معتقد بود که تنها هدف آمريکا تغيير رژيم در ايران است.


حسين موسويان سپس يادآوری می کند که دولت ايران در نهايت تصميم گرفت که گروگان های غربی را در لبنان آزاد کند ولی دولت آمريکا نه اموال مسدود شده ايران را برگرداند و نه رهبر وقت حزب الله را آزاد کرد.


با وجود تمام اين تجربه های منفی، آيت الله خامنه ای از اقدامات هاشمی رفسنجانی و در سال های بعد از اقدامات محمد خاتمی رييس جمهور بعدی ايران برای کاهش تنش با غرب جلوگيری نکرد.


به عنوان مثال ايران معاهدات مربوط به منع توليد و نابود کردن سلاح های شيميايی و بيولوژيک را پذيرفت. ايران برای دوره ای تقريبا دو ساله با اقدامات آمريکا برای شکست طالبان در افغانستان همکاری کرد. و در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ ايران در همکاری با آژانس بين المللی انرژی اتمی اجازه داد از مراکز نظامی متعددی در کشور بازرسی شود و پروتکل الحاقی پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای را نيز پذيرفت.


به گفته این دیپلمات سابق جمهوری اسلامی، با وجودی که ايران در اين سال ها گام های موثری برای رفع تنش برداشت ولی آمريکا و غرب همواره ايرادها و شروط جديدی را مطرح می کردند. نمونه آن شک و ترديد در مورد نيات برنامه های هسته ای ايران، موضع ايران در قبال اسراييل و يا واکنش های ايران به تسلط نظامی آمريکا بر منطقه بود. دولت آمريکا به جای پاسخ دادن به گام های مثبت ايران بر شدت تحريم ها عليه ايران و تلاش برای انزوی آن کشور افزود.


حسين موسويان نتيجه می گيرد که اين رفتار آمريکا موجب تعجب آيت الله خامنه ای نشد. در تمام اين مدت وی با مذاکرات مستقيم با آمريکا مخالفت کرده و تاکيد می کرد که آمريکا می خواهد از موضع قدرت و با اعمال فشار ايران را به تسليم وادار کند. واکنش های خصمانه آمريکا و غرب به آنچه که از نظر رهبران ايران سياستی ميانه رو تلقی می شد در نهايت باعث شد که تندروها در سياست داخلی ايران برتری پيدا کرده و زمينه برای قدرت گيری جناح احمدی نژاد را فراهم کرد.


با نگاهی به گذشته به سختی می توان تک تک گام ها و اقدامات دو طرف را که به وخامت روابط انجاميد برشمرد و تحليل کرد، اما غرب و به طور مشخص دولت آمريکا در دوره رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی فرصت های بسيار خوبی را برای تجديد مناسبات با ايران از دست داد. شکی نيست که هر دو طرف می بايست به تغيير جهت در مناسبات تعهد بيشتری نشان می دادند.


حسين موسويان در ادامه تحليل خود در وب سايت «فارن افرز» به اقدامات باراک اوباما از جمله سخنرانی ها و پيام های وی در ماههای اول رياست جمهوری اش برای تجديد مناسبات با ايران اشاره کرده و می نويسد با وجودی که رهبران ايران به توانايی باراک اوباما در حل معضلات و خصومت های قديمی ترديد داشتند ولی در نيت شخص او شک نکردند. به همين خاطر رهبران ايران تصميم گرفتند اين فرصت را آزمايش کرده و به احمدی نژاد اختيار بيشتری دادند که مناسبات با آمريکا را مديريت کند.


احمدی نژاد با وجود همه شعارهای افراطی اش پيشنهادات و اقدامات مهمی برای آغاز گفت و گو با آمريکا انجام داد. طبق گفته های محمد البرادعی، رييس سابق آژانس بين المللی انرژی اتمی، رييس جمهوری ايران پيشنهاد مذاکرات مستقيم و بدون قيد و شرط با دولت آمريکا را مطرح کرد و حتی توافق کرد که در افغانستان و ساير نقاط به آمريکا کمک کند. اما باراک اوباما هيچ پاسخی نداد.


حسين موسويان يادآوری می کند که تقريبا تمام غربی ها، ايران را مسئول وخامت در روابط دو طرف می دانند و نمونه برجسته آن را مذاکرات هسته ای پاييز سال ۲۰۰۹ ذکر می کنند. اما به فاصله کوتاهی پس از آن گفت و گوها، ايران از طريق محمد البرادعی اعلام کرد که حاضر است مستقيما با آمريکا مذاکره کند. واشینگتن اين پيشنهاد را رد کرد. بعد از آن مذاکرات استانبول انجام شد که ايران با ميانجيگری برزيل و ترکيه حاضر شد برنامه های هسته ای خود را با جامعه بين المللی هماهنگ کند. ولی آن طرح نيز از سوی آمريکا رد شد.


در پاييز سال ۲۰۱۰ برای اولين بار دولت آمريکا نشانه ای از احتمال توافق نشان داد. هيلاری کلينتون، وزير خارجه آمريکا، در مصاحبه ای با بی بی سی گفت که اگر ايران ثابت کند برنامه های هسته ای آن کشور شفاف و مسئولانه است می تواند به غنی سازی اورانيوم ادامه دهد. پس از آن ايران گام های ديگری برداشت از جمله معاون وزير خارجه ايران در کنفرانسی در سال ۲۰۱۱ در سوئد، از معاون وزير خارجه آمريکا در امور افغانستان و پاکستان دعوت کرد تا برای مذاکرات مستقيم به تهران سفر کند. اما واشینگتن اين پيشنهاد را رد کرد.


محمود احمدی نژاد در جريان سفر ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱ به نيويورک ضمن اعلام خبر آزادی دو کوهنورد آمريکايی گفت اگر آمريکا اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد را در اختيار ايران قرار دهد ايران طرح توليد آن را متوقف خواهد کرد. اين اقدامی بزرگ برای رفع بسياری از نگرانی های غرب بود که نشان می داد ايران واقعا به دنبال غنی سازی اورانيوم با غلظت بالا نيست.


اما دولت آمريکا به اين پيشنهاد نيز پاسخ رد داد و چند ماه بعد هم از تمام نفوذ خود استفاده کرد و به گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی در مورد ايران اتهامات جديد و بزرگی را افزود. اعمال تحريم های شديد عليه بانک مرکزی و صادرات نفت خام ايران، پيشنهاد قطعنامه ای برای محکوميت ايران به بهانه حمايت از تروريسم در شورای امنيت و طرح قطعنامه ای در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد اقدامات شديدی هستند که آمريکا در ماه های اخير عليه ايران انجام داده است.


حسين موسويان در پايان تحليل خود نتيجه گيری می کند که اين اقدامات آمريکا نشان می دهند که سياست رفع تنش و تجديد مناسبات باراک اوباما شکست خورده است. در حقيقت همه اين موارد در تاييد نظريه آيت الله خامنه ای است که معتقد است هدف نهايی آمريکا تغيير رژيم در ايران است. درهای تجديد رابطه تقريبا بسته شده اند و اگر آمريکا می خواهد از فرصت های ناچيز باقی مانده استفاده کند بايد صراحتا و در عمل نشان دهد که هدف آن سرنگونی حکومت ايران نيست.


اما برای حرکت موثر و هدفمند به سمت تجديد مناسبات دو کشور ايران و آمريکا بايد يک چهارچوب کاربردی شامل همه موارد اختلاف برانگيز از جمله برنامه هسته ای، امنيت در منطقه و نقش ايران را تنظيم کرده و به صراحت مشخص کنند هر يک حاضر هستند چه امتيازاتی داده و نتيجه اين تفاهم برای هر يک از دو طرف چه خواهد بود. در يک چنين چارچوبی، ايران و آمريکا زمينه های همکاری فراوانی دارند، از وضعيت افغانستان گرفته تا مبارزه با تروريسم و قاچاق مواد مخدر.


من به خوبی از خطراتی که وضعيت بحرانی فعلی می تواند در پی داشته باشد اطلاع دارم و معتقدم که هر دو حکومت بايد در سياست های خود تجديد نظر کنند. با وجود تمام هياهوهای موجود در عرصه بين المللی که تنش در روابط ايران و آمريکا را منعکس می کند، من معتقدم که ضمن پذيرفتن حق مشروع ايران برای دستيابی به انرژی هسته ای دو طرف می توانند به يک توافق صلح آميز دست يابند.



منبع : رادیو فردا

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

تجمع های پراکنده مردمی؛ بعد از ظهر ۲۵ بهمن

Posted: 14 Feb 2012 06:56 AM PST

با تاریک شدن هوا جمعیت افزایش چشمگیر یافته است

جـــرس: به گزارش منابع خبری، در اولین سالگرد اعتراضات ۲۵ بهمن نیروهای انتظامی و امنیتی از ساعت ۱۵ امروز در مناطق پرتردد تهران و میادین اصلی اقدام به مانور نظامی کردند.


به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، در تهران، میادین اصلی شهر تهران از جمله میدان آزادی، میدان انقلاب، میدان فردوسی، میدان امام حسین، چهار راه ولیعصر، خیابان کارگرشمالی، خیابان ولیعصر، میدان ولیعصر، خیابان انقلاب، خیابان آزادی، شاهد حضور چشم گیر موتور سواران و نیروهای انتظامی و امنیتی بوده است.


همچنین از بامداد در حالیکه ساعاتی تا برگزاری تظاهرات سکوت حامیان جنبش سبز در خیابان ها مانده بود، برخی مناطق تهران چهره امنیتی- پلیسی به خود گرفت.


بنا به گزارش کلمه، خیابان های تهران از ساعات اولیه روز شلوغ تر به نظر می رسد و از سویی حضور پر تعداد موتور سوارها کاملا مشهود است.


شاهدان عینی در مناطق مرکزی شهر تهران گزارش داده اند که گره ترافیکی در خیابان ولیعصر کور شده و صدای بوق ماشین ها باعث شده حضور تعداد چشمگیرتری از ماموران در این مناطق شده است.


همچنین میدان آزادی در محاصره و حفاظت ویژه نیروهای امنیتی و گارد ویژه قرار گرفته و هر لحظه به تعداد ماموران و مردم در پیاده رو ها در محدوده دانشگاه صنعتی شریف افزوده می شود.


بر اساس این گزارش، تقاطع خیابان انقلاب و جمالزاده افزایش جمعیت مردم در پیاده روها باعث استقرار تعداد زیادی از نیروهای امنیتی و درگیری مختصر با مردم شده که به پراکنده شدن جمعیت منجر شده است.
در لحظه تنظیم خبر در ساعت ۵ و ۵۵ دقیقه بعد از ظهر؛ صدای بوق ممتد اتومبیل های سواری در خیابان انقلاب به گوش می رسید.


همچنین گزارش شده است که رفته رفته با تاریک شدن هوا؛ میزان جمعیت در پیاده روها حوالی میدان ولیعصر و خیابان انقلاب، چهار راه کالج و میدان ونک افزایش چشمگیر یافته است.


 

لغو مراسم یادبود شهید محمد مختاری در مسجد شرق تهران

Posted: 14 Feb 2012 06:15 AM PST

جـــرس: در حالیکه قرار بود مراسم سالگرد شهادت محمد مختاری، دانشجوی شهید 25 بهمن ماه 89 ، امسال در شرق تهران برگزار شود، بنا به گزارش منابع خبری، این مراسم با فشار حکومت لغو شد.


بر اساس گزارش های رسیده به جرس، ساعت 3:30 بعد از ظهر 24 بهمن 90، هنگامیکه مراجعین به مقابل مسجد احمدیه (چهارراه سرسبز، بالاتر از ایستگاه مترو) می رسیدند، با پلاکاردی بزرگ با مضمون اینکه "امروز 24/11/90 در این محل مراسمی برگزار نمی شود. به بهشت زهرا مراجعه نمایید" روبرو می شدند، که حکایت از لغو مراسم یادبود شهید جنبش سبز، محمد مختاری داشت.


یکی از شاهدان در گزارش خود افزود: "وقتی برای شرکت در مراسم سالگرد عروج کنشگر عزیز سبز، محمد مختاری، به محل اعلام شده (مسجد احمدیه) مراجعه کردم، با درب بسته مسجد روبرو شدم و نوشتاری مبنی بر لغو برنامه بر پلاکارد زردرنگ بسته شده مقابل درب مسجد.چند بسیجی در اطراف درب مسجد پرسه می زدند و چند نفر هم در پیاده روی روبرو بودند و یک خودروی نیروی انتظامی هم نبش کوچه پایین مسجد ایستاده بود. "

 

اتحادیه اروپا خواستار آزادی رهنورد، موسوی و کروبی شد

Posted: 14 Feb 2012 06:49 AM PST

درخواست بریتانیا برای آزادی رهبران جنبش

 جرس: کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به مناسبت اولین سالگرد حبس خانگی رهنورد، موسوی و کروبی بیانیه‌ای منتشر کرد. وی از مقام‌های جمهوری اسلامی خواست که حق مسلم آزادی را به آنان بازگردانند.


به گزارش خبرگزاری آلمان، بیانیه کاترین اشتون در روز سه‌شنبه (۱۴ فوریه/۲۵ بهمن) و در سالگرد بازداشت خانگی رهبران "جنبش سبز" صادر شده است. در بیانیه آمده که این بازداشت بدون فرآیندی قانونی و با نقض تعهدات بین‌المللی ایران به حقوق اساسی شهروندان انجام گرفته است.


خانم اشتون هم‌چنین یادآور شده که جمهوری اسلامی ایران با وجود تماس‌های مکرر جامعه بین‌المللی، محدودیت‌های بیشتری برای دیدار با این افراد از جمله اعضای خانواده‌شان با آنها اعمال کرده است.


کاترین اشتون در پایان این بیانیه از مقامات جمهوری اسلامی مصرا خواسته که حق مسلم آزادی را به موسوی، رهنورد و کروبی بازگرداند.


درخواست بریتانیا برای آزادی رهبران مخالفان


پیش از این ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا نیز در روز دوشنبه (۱۳ فوریه/۲۴ بهمن) بیانیه‌ای در محکومیت سرکوب آزادی بیان در ایران داده و خواستار آزادی زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی شده بود.


وزیر خارجه بریتانیا با اشاره به گذشت یک‌سال از حبس خانگی موسوی، رهنورد، مهدی و فاطمه کروبی یادآور شده بود که جمهوری اسلامی ایران در این مدت فراخوان‌های بین‌المللی برای آزادی فوری این افراد را نادیده گرفته ‌است.


ویلیام هیگ افزوده که امروز به غیر از فاطمه کروبی، دیگران بدون آن که اتهامی متوجه‌شان شده باشد، همچنان در بازداشت به سر می‌برند: «فرزندان آنها تنها تحت کنترل ماموران امکان ملاقات با آنها را پیدا می‌کنند. مقامات ایرانی می‌گویند که این بازداشت به دلیل حفظ امنیت آنهاست اما این اقدام برای ساکت کردن صدای آنها و هواداران‌شان است.»


وزیر خارجه بریتانیا در ادامه بیانیه خود تصریح کرده که خواستار آزادی فوری موسوی، رهنورد و کروبی است. او گفته که «آزادی بیان و اجتماعات، حق مسلم و بنیادین جوامع مدرن هستند. من ادامه تلاش‌های ایران برای سرکوب این حقوق را محکوم می‌کنم.»


پیش از این حزب سبزهای آلمان و حزب کمونیست فرانسه نیز در سالگرد حبس خانگی یادشدگان بیانیه‌هایی صادر کرده و خواهان آزادی آنها و سایر زندانیان سیاسی در ایران شده‌اند.
 

 

شهادت می‌دهیم که رهبران جنبش جز دغدغه اصلاح امور کشورنداشتند

Posted: 14 Feb 2012 05:33 AM PST

نامه جمعی از وبلاگ نویس­ها، کنشگران آنلاین و گردانندگان وبسایت­های سبز
 جرس:جمعی از وبلاگ نویس­ها، کنشگران آنلاین و گردانندگان وبسایت­های سبز در نامه ای خطاب   به خانواده رهبران جنبش سبز ضمن  شهادت به صداقت  و پایمردی شرافتمندانه موسوی، کروبی و رهنورد، با آنان پیمان بسته اند که همچنان بر سر آرمان‌های سبز خویش ایستاده‌ و همراهان خود را تنها نخواهند گذاشت. 

 

 

به گزارش جرس متن این نامه به شرح زیر است:

خانواده‌های محترم موسوی و کروبی


نامه دردمندانه شما را خواندیم و ندای حق‌طلبانه‌تان را شنیدیم که یادآور پیام دل‌نشین بزرگ‌همراهان سبزمان بود. همراهان شریف و بزرگواری که امروز در بند و حصری غیرقانونی و ظالمانه‌ گرفتارند تا صدایشان خاموش و پیام‌شان در دل‌ها فراموش شود. و چه سودای خامی که استبداد در سر پرورانده‌ است. یک سال است که ما شاهد این بی‌داد هستیم، همان‌گونه که از نخستین روزهای پس از کودتای انتخاباتی شاهد سرکوب خونین هم‌وطنان‌مان بودیم. پس اکنون به عنوان شاهدان عینی تمامی این حوادث شهادت می‌دهیم.

شهادت می‌دهیم که بزرگ‌همراهان سبزمان جز به ندای مردم و به نمایندگی از مطالبات آنان قیام نکردند.

شهادت می‌دهیم که آنان با مردم خود صادق بودند. صادقانه پیمان بستند و شرافتمندانه بر سر پیمان ایستادگی کردند.

شهادت می‌دهیم که آنان جز دغدغه اصلاح امور کشور و آسایش و رفاه مردم را نداشتند.

شهادت می‌دهیم که جز به دلسوزی، خیرخواهی و از سر احساس وظیفه قدم در این راه دشوار نگذاشتند.

شهادت می‌دهیم که آنان هیچ نگفتند و هیچ نکردند، مگر در چهارچوب «قانون اساسی».

و شهادت می‌دهیم که آنان هیچ نخواستند جز در راه تحقق شعار «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» و احیای حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و اصلاح روند انحراف از مسیر تحقق آرمان‌های انقلابی که با رویای شیرین آزادی و استقلال شکل گرفته بود اما امروز به اسارتی در حقارت وابستگی و ضعف و انزوا انجامیده است.

ما بر همه این حقایق شهادت می‌دهیم و اکنون، در آستانه 25 بهمن ماه و نخستین سالگرد حبس غیرقانونی بزرگ‌همراهان سبزمان، نه تنها با شما، که با خانواده تمامی اسرای جنبش و با بازماندگان تک‌تک شهدای سبزمان پیمان می‌بندیم.

با شما پیمان می‌بندیم که همچنان بر سر آرمان‌های سبز خویش ایستاده‌ایم و همراهان خود را تنها نخواهیم گذاشت.

با شما پیمان می‌بندیم که یاس و ناامیدی در قلوب ما راهی نخواهد داشت. سرشار از امیدیم و مومن به روز پیروزی.

با شما پیمان می‌بندیم که خستگی در ما راه نخواهد یافت که ما مبارزه را زندگی می‌کنیم.

با شما پیمان می‌بندیم که جای خالی همراهانمان را پر خواهیم کرد. که زدن و بریدن و کشتن چاره‌گر نیست تا آن زمان که ما تبلور «رویش دوباره جوانه» باشیم.

با شما پیمان می‌بندیم که قلم‌های خود را بر زمین نگذاریم که شعار ما آگاهی بخشی است و این قلم‌ها تنها سلاح ما در مبارزه با جهل و جور و فساد برآمده از حاکمیت استبداد است.

پس هرکجا که باشیم و با هر روش که بتوانیم ندای مظلومیت همراهان‌مان خواهیم شد. پیام‌رسانان آزادگی سرافرازان در بند و میراث‌داران جاودانگی شهدای سبز تا آن روز که دوباره بهار سبز آزادی ایرانمان را در بر بگیرد.


جمعی از وبلاگ‌نویسان، گردانندگان سایت­های سبز و کنشگران فضای آنلاین


وبلاگ­نویس­ها و کنشگران آنلاین:

آزاده اسدی وبلاگ «آزاده گریزپا»/ میراردوان اسدی / رشید اسماعیلی نویسنده وبلاگ «یک کلمه» / سید کوهزاد اسماعیلی نویسنده وبلاگ «تاسیان» / مرتضی اصلاحچی نویسنده وبلاگ «کورسو» / آرمان امیری نویسنده وبلاگ «دیوانه سرا» / میثم بادامچی نویسنده وبلاگ «نیکوماخوس» / فاریا بارلاس نویسنده وبلاگ «فاریا» / احمد باطبی نویسنده وبلاگ «احمد باطبی» / کامیار بهرنگ نویسنده وبلاگ «دلشوره» / رضا بهزادیان نژاد / آرش بهمنی نویسنده وبلاگ «مرثیه های خاک» / علی تقی­پور / فرشاد توماج نویسنده وبلاگ «شوره زار» / هَماد جمشیدی / لیدا حسینی­نژاد / احمدرضا حکمی / محمدحافظ حکمی / آرش حسینی­پژوه نویسنده وبلاگ «سائس نبشت»/ اشکان ذهابیان / امیر رشیدی نویسنده وبلاگ «ورق پاره های زندان» / مهدی سحرخیز / صدرا سمنانی رهبر / روح­الله شهسوار وبلاگ «روح سوار» / شهاب­الدین شیخی / محمد صادقی وبلاگ «منبر آنلاین» / سامان صفرزایی وبلاگ «محاوره»/ علی طباطبایی / علی عبدی نویسنده وبلاگ «گاه نوشته های علی» / ساجده عرب­سرخی / مسیح علی نژاد نویسنده «نوشته های مسیح علی نژاد» / محسن عمادی / حمزه غالبی نویسنده وبلاگ «رتوریک» / علی فتوتی وبلاگ «کاکتوس» / علی­حسین قاضی­زاده نویسنده وبلاگ «قاضی­نوشته ها» / آیدا قجر نویسنده وبلاگ «زن فردا» / علی قلی­زاده / مهدی قلی­زاده اقدم / آرش کمانگیر نویسنده وبلاگ «کمانگیر» / حنیف مزروعی / علی مزروعی نویسنده وبلاگ «متولد ماه مهر» / میثم مشایخ نویسنده «تارنمای میثم مشایخ» / احسان مقدسی / سمانه موسوی وبلاگ «کابوس کبوتر» / علی نکویی نویسنده «وب­نوشته­های نم­نم» / فرخ نگهدار نویسنده تارنمای «فرخ نگهدار» / شاهین نوربخش / علی هنری نویسنده وبلاگ «از سرزمین پست» / مهدی یارمحمدی


گردانندگان وبسایت های:

ادوارنیوز / امروز / تحول سبز / جمهوری­خواهی / چمران نیوز / شبکه اجتماعی سبزلینک / ندای آزادی / ندای سبز آزادی / نوروز


گردانندگان صفحات فیسبوک:

10 اسفند / اگر بازداشت شدیم، چه کنیم؟ / ایران برای همه ایرانیان / ایرانیان فیسبوک / ایستاده با مشت / بابا اقتدار / برابری­طلبان مخالف زن­ستیزی و مرد­ستیزی / برای آزادی میرحسین موسوی از حصر خانگی عضو شوید / به یاد هاله سحابی / به یاد هدی صابر / پی‌گیری وضعیت زندانیان سیاسی استان فارس / تحریم فعال انتخابات مجلس / جنبش دانشجویی / حامیان مجتبی واحدی / حصرشان را خواهیم شکست / حمایت از رامین پرچمی، هنرمند سبزمان / حمایت از محمود وحیدنیا / حمایت از هنرمندان سبز / دموکراسی سکولار برای ایران / سال 90 سال آگاهی تا رهایی / ستاد سبز امید / شهروند سبز / کمپین خانواده زندانیان سیاسی / کمپین درخواست از هنرمندان برای شکستن سکوت / گروه فیسبوکی ایرانیش نیوز / گروه هنری عصیان / گرین­توث؛ رسانه شهروندی / گزارش یک آدم ربایی-حال و هوای یک رئیس جمهوری درحصر / ما مخالف حمله نظامی به ایران هستیم / مجید توکلی-شرف جنبش دانشجویی- را آزاد کنید / من در انتخابات شرکت نمی­کنم / من میرحسین موسوی هستم / مهدی کروبی / مهدی کروبی را آزاد کنید / نهضت بازگشت­های غیرمقوایی / The Green Movement of Iran Supports the Syrian Revolution /

 

 

 

اعتصاب غذای دو هنرمند آذربایجانی در بند ۳۵۰  اوین وارد هفته سوم شد

Posted: 14 Feb 2012 06:26 AM PST


جرس: اعتصاب غذای دو هنرمند آذربایجانی  در بند  ۳۵۰   اوین وارد هفته سوم شد 

اسماعیل برزگر و رسول حیدر زاده، دو موزیسین آذری که به اتهامات امنیتی بهار امسال بازداشت شده اند، به دلیل نقض بارز حقوق اولیه یک زندانی از سیزدهم بهمن ماه دست به اعتصاب غذا زده اند و به دلیل بی توجهی مقامات زندان اوین در وضع نامناسبی به سر می برند به گونه ای که زندانیان بند 350 نگران جان آن ها هستند.

رسول حیدر زاده، خواننده موسیقی مقامی آذربایجانی و اسماعیل برزگر نوازنده کلارینت که در دو شهر تبریز و باکو به فعالیت در زمینه موسیقی مشغول بوده اند، خرداد گذشته توسط اداره اطلاعات سپاه در تبریز بارداشت شده و مورد شکنجه های شدید جسمی و روحی قرار گرفتند.آنها سپس به بند دو-الف سپاه منتقل شدند و پس از شش ماه به دادگاه برده شده و در محاکمه ای که در کمتر از پنج دقیقه برگزار شد به اتهام تبانی و تجمع بر ضد امنیت ملی و جاسوسی هرکدام به هفت سال زندان محکوم شدند

برزگر و حیدرزاده از حق داشتن وکیل مدافع محروم بوده و هستند و مرحله تجدیدنظر خواهی محکومیت شان نیز بدون حضور وکیل هم اکنون در حال انجام است.


برزگر و حیدرزاده در اعتراض به صدور حکم غیرعادلانه و روند غیرقانونی صدور حکم از 13 بهمن ماه امسال دست به اعتصاب غذا زده اند و در تمام روزهای گذشته بارها به دلیل افت شدید فشار و از حال رفتگی به بهداری اوین و بیمارستان طالقانی منتقل شده اند

ندای الله اکبر در شب  ۲۵ بهمن ۹۰، تهران ، تجریش

Posted: 14 Feb 2012 04:52 AM PST