جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


برادر فعال مدنی بازداشت شده آذری: موضوع دریاچه ارومیه برای ما حکم مرگ و زندگی دارد

Posted: 04 Sep 2011 09:33 AM PDT

مژگان مدرس علوم
جرس: در ادامه اعتراضات گستردۀ مردم آذربایجان نسبت به سوء مدیریت ها و بی توجهی حکومت به روند خشک شدن دریاچه ارومیه، روز گذشته درحالی که شهرهای آذری نشین کشور از دو روز قبل فضای پادگانی- پلیسی پیدا کرده بود، مردم دو شهر ارومیه و تبریز به خیابان‌ها آمده و مطالبات خود را پیگیری کردند. اما این اعتراضات مسالمت آمیز با سرکوب خشونت بار نیروهای امنیتی، درگیر شدن نیروهای انتظامی و امنیتی با شهروندان آذری، و بازداشت شمار زیادی از آنان همراه شد.

 

 
روز دوم شهریور ماه نیز نزدیک به سی نفر از فعالان مدنی در مراسم افطاری بازداشت شدند و هنوز از اتهام آنها اطلاعی در دست نیست و پیگیری های خانواده های انان بعد از گذشت یازده روز هنوز به نتیجه ای نرسیده است.
مهدی مهاجری یکی از این فعالان مدنی بازداشت شده است که بدون هیچگونه اتهامی در بند سه مرکزی زندان تبریز نگهداری می شود.
درهمین خصوص "جرس" با اکبر مهاجری، برادر مهدی مهاجری در خصوص آخرین وضعیت وی و تجمع دیروز مردم شهر تبریز به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
 
 نزدیک به یازده روز از بازداشت برادرتان می گذرد؛ چه اطلاعی از وضع او دارید؟
الان در بند سه گانه زندان مرکزی تبریز نگهداری می شود و دو بار با منزل تماس گرفته است.
 
به چه اتهامی ایشان را بازداشت کردند؟
هنوز از علت بازداشت آنها اطلاعی نداریم و نمی دانیم اتهام آنها چیست؟ این بازداشت شدگان همه در منزل آقای عوض پور به افطاری دعوت شده بودند و گویا می خواستند در خصوص مشکلات دریاچه ارومیه صحبت کنند که قبل از افطاری لباس شخصی ها و نیروی انتظامی ریختند و آنها را دستگیر کردند حتی نگذاشتند که کفشهایشان را بپوشند. بعد از آن هم هرچه خانواده ها پیگیری می کنند جوابی نمی دهند و می گویند بروید خبرتان می کنیم.
 
به کجاها برای پیگیری مراجعه کرده اید؟
از شعبه چهار دادگاه انقلاب به ما زنگ زدند و گفتند سند بیاورید تا آزادش کنیم. بعد که سند بردیم گفتند بروید شعبه بیست؛ آنجا که رفتیم اظهار داشتند ما نگفتیم.. خلاصه فقط سر می دوانند، هرچه هم پیگیری می کنیم می گویند امروز فردا، امروز فردا ...دیگر نمی دانیم چه کنیم؟ فکر هم نکنم تا این غائله و اعتراضات مردم تمام شود اینها را آزاد کنند.
آقای مهاجری می توانید در خصوص تجمع دیروز مردم آذری برایمان بگویید؟
ببینید اینجا موضوع مرگ و زندگی است. تبریز نزدیک دریاچه ارومیه است مشکل آن نه تنها تبریز بلکه کل آذربایجان را "تهدید" می کند و باید هرچه زودتر فکری برای خشک شدن آن کرد. دیروز هم مردم بخاطر همین مشکل ملی به خیابان آمده بودند و واقعا نمی دانم چرا اعتراضات مسالمت آمیز مردم آذری را به خشونت می کشند؟
 
چه کسانی اعتراض مردم را به خشونت می کشیدند نیروی انتظامی یا نهادهای امنیتی دیگر؟
نیروی انتظامی خوب عمل می کرد اما نیروهای یگان ویژه و موتوسوارها با خشونت به مردم حمله می کردند و گاز اشک آور پخش می کردند.
 
درگیرها دقیقا از چه زمانی شروع شد؟
ابتدا تعدادی از مردم از پیادروها شروع کردند بعد که جمعیت زیاد شد، به خیابانها آمدند و به سمت فلکه بازار داشتند می رفتند که نیروهای یگان ویژه جلوی مردم را سد می کنند و یکدفعه از پشت سر موتور سوارها به مردم حمله می کنند. آخه مردم که نه با حکومت مشکل دارند نه با چیز دیگر، نمی دانم چرا نمی گذارند مردم مشکلات خود و اعتراضاتشان را بطور مسالمت آمیز مطرح کنند؟ خوب وقتی اینگونه مشکلات رخ می دهد و وقتی مسئولین و نمایندگان اعتنایی به این مشکلات مثل خشک شدن دریاچه ارومیه نمی کنند فعالان مدنی شروع به آگاهی رسانی می کنند و مردم هم از آنها حمایت می کنند.
 
واکنش مردم به این حملات خشونت آمیز چه بود؟
مردم جلویشان ایستادند، خوب هم جلویشان ایستادند. این صدای "فریاد" مردم آذربایجان است که می گوید اگر دریاچه ارومیه خشک شود منطقه را تبدیل به کویر می کند و به زیان ما است. اینکه می گویند اگر آذربایجان برنخیزد باخته است، واقعا درست می گویند. خود روزنامه های ملی هم مشکل دریاچه ارومیه را می نویسند اما نمی دانم چرا مسئولین بی خیال شده اند. تا دیر نشده مسئولین صدای مردم را بشنوند و به مشکلات آنها رسیدگی کنند.
 
شعارهای مردم در تجمع دیروز چه بود؟
همه مردم آذری "نگران" بودند و شعارهایشان هم حول و حوش همین نگرانی بود. مثلا " دریاچه ارومیه تشنه است، اگر آذربایجان بلند نشود باخته است" ، "دریاچه ارومیه دارد جان می دهد، مجلس به قتل او فرمان می دهد" و...
 
در درگیرهای دیروز مردم را هم دستگیر و بازداشت کردند؟
بله بازداشتی زیاد داشتیم. البته آمار دقیقی نمی توانم بدهم اما ده و پانزده نفر را همان اول دستگیر کردند و وقتی شب شد خیلی های دیگر را دستگیر کردند و بردند.
 
اطلاعی از دستگیرشدگان دارید؟
هیچ اطلاعی از وضعیت بازاشت شدگان و محل نگهداری آنها نداریم.
 
از پیگیری ها و مراجعاتتان پیش مسئولین بگویید؟
ما بارها گفتیم خشک شدن دریاچه ارومیه اقتصاد مملکت را فلج می کند و کشاورزان تهدید می شوند. نماینده بروجرد در مجلس می گوید به کشاورزان پول بدهید بروند در جای دیگر برای خودشان کار پیدا کنند، خوب معلوم است که اگر کشاورز برود جای دیگر، صنعت کشاورزی در اینجا از بین می رود. یک نماینده دیگر می گوید آذربایجان به ما مربوط نمی شود و خودمان مشکل داریم...خوب این پیگیری ما، جواب آنها هم این! وقتی مجلس ایران و نمایندگان آن اینگونه به مشکلات مردم بی توجهی می کنند، خوب معلوم است که مردم می آیند خیابان تا اعتراضات خود را مطرح کنند.
 
از این تریبون نگرانی های هموطنان آذری را مطرح بفرمایید؟
ببینید وقتی دریاچه ارومیه خشک شود و نمک آن بلند شود و به تبریز که نزدیک ارومیه است بیاید معلوم است همه ما بدبخت می شویم. طوفان نمک که زن و بچه و پولدار و فقیر نمی شناسد، همه شهر را می گیرد غیر از اینکه اقتصاد کشور را به خطر می اندازد. نمی دانم چرا مسئولان کارشناسی نمی کنند و چاره ای نمی اندیشند؟ نمی دانم چرا اینقدر بی خیال شدند؟ و اعتراضات مسالمت آمیز مردم را به خشونت می کشند؟ تمام این اقدامات به زیان خودشان تمام خواهد شد.
 
الان فضای شهر تبریز چطور است؟
تا الان که عادی است و یگان های امنیتی به صورت آماده باش در همه جای شهر هستند. واقعا نمی دانم چرا با مردم اینگونه برخورد می کنند؟ این یک "اعتراض" است و باید رسیدگی شود، اگر امروز سرکوب کنند، فردا دوباره به خیابانها می آیند. باید صدای آنها را شنید.
 
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.

کردار احمدی نژاد در مناظره ها غیرمنصفانه و غیراخلاقی بود

Posted: 04 Sep 2011 08:31 AM PDT

حجتی کرمانی در نامه سرگشاده جدیدش به مصباح یزدی

 
 

جرس: محمدجواد حجتی کرمانی در نامه ی سرگشاده ی دیگری به مصباح یزدی نوشت: «آقای احمدی‌نژاد به خصوص در مناظرۀ تلویزیونی برای از میان بدر کردن رقبا و به خصوص رقیب سرشناس و پرسابقه‌اش به شکلی بسیار غیرمنصفانه و غیراخلاقی بدان دست زد...و من تعجبم بخصوص از کسانی مانند حضرت آقای جنّتی است که بر این موضع ضداخلاقی و خلاف شرع بیّن چشم پوشیدند و در تأیید صلاحیت او تجدیدنظر نکردند.»

 

 به گزارش خبرآنلاین، حجتی کرمانی در نامه سر گشاده ی جدیدش به مصباح یزدی از سکوت وی در برابر نامه قبلی و پرهیز از انعکاس اصل نامه در نشریه پرتو سخن و ایراد «تهمت های ناروا» انتقاد

 

کرده و نوشته است: «شما اگر برای رأی مردم ارزشی قائلید چرا در مورد دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی، این ارزش را فراموش می‌فرمائید؟ و اگر هاشمی و خاتمی برگزیدۀ مردم بوده‌اند شما چرا برگزیدگان مردم را هتک حرمت می‌کنید و به همۀ گذشته و از جمله رأی و انتخاب مردم «فاتحه» می‌خوانید؟!»

 

حجتی کرمانی در بخش دیگری از این نامه افزوده است: «اگر ما هر گونه اظهارنظر و انتقاد را «تخریب» بدانیم، در حقیقت جائی برای تبادل‌نظر و گفتگو و مباحثه و مناظرۀ سیاسی و علمی باقی نمی‌ماند. متأسفانه، برخی یا بسیاری از ما عمامه به سرها، راه و رسم بحث آزاد حوزوی را در عرصۀ سیاست زیرپا گذاشتیم و این شد که برچسب زنیها از همان اوائل انقلاب، برای طرد رقبای سیاسی حتی در سطح مراجع تقلید، رواج یافت .»

 

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

با سلام به کافّۀ اهل ایمان و درود به یکایک مردم ایران

با استعانت از درگاه پروردگار متعال و به حکم اداء وظیفه و تکلیف و در پاسخ به پرسشها و برای رفع شبهات گوناگونی که پس از انتشار نامۀ سرگشادۀ این نگارنده به حضور حضرت استاد بزرگوار مصباح یزدی دامت برکاته، در رسانه‌های داخلی و خارجی مطرح شد، لازم آمد نکاتی را به عرض برسانم:

 

نخست از همۀ دوستان و آشنایان و ناآشنایانی که نسبت به حقیر اظهار لطف و محبت کرده و در تأیید و تکمیل، یا تصحیح و ردّ و نقد نامۀ مزبور، مواردی را یادآور شده‌اند، تشکر و سپاسگزاری می‌کنم.

 

و ثانیاً از برادر ارجمندم حضرت استاد مصباح یزدی جداً گله‌مندم که در قبال نامۀ من سکوت اختیار فرموده‌، در ردّ یا قبول جزئی یا کلی آن اظهار نظری نکرده‌اند، اما نمی‌توانم از آنچه در روزنامۀ «پرتو سخن» (مورخه 05/05/90) که به صاحب امتیازی مؤسسه تحت سرپرستی ایشان منتشر می‌شود، چشم‌پوشی کنم که نویسنده‌ای بی‌نام با لحنی تند و زننده ضمن ایراد اتهامات ناروا نسبت به دوست و برادر قدیمی ایشان، با القاء شبهات بسیار، مطالبی مطرح کرده که تقریباً همگی خارج از موضوع نامۀ من است؛ با این گلۀ مضاعف که اگر بنا بر پاسخ نامۀ من ــ ولو غیرمستقیم از سوی مریدان و شاگردان سیاسی نه علمی، حوزوی استاد ــ بوده است، چرا از انعکاس اصل نامه خودداری کرده‌ و تنها به پاسخ آن، آنهم در قالب طرح پرسشهای غیرمرتبط با محتوای نامه پرداخته‌اند؟

 

شایسته ــ و بلکه واجب ــ است که استاد از باب نهی از منکر و ارشاد جاهل، از «قول بغیر علم» و ایراد تهمت و ذکر مطالب کذب و خلاف واقع نه تنها در مورد این برادر مخلص بلکه دربارۀ هر کس و هر گروهی، نهی کنند که طبق تعالیم پیشوایان دینی «حرمت مؤمن از کعبه بیشتر است». چرا که آنچه بر زبان و قلم و قدم این برادران، جاری می‌شود به حساب استاد می‌آید و تصور می‌شود ایشان در قبال این خلاف شرع‌های بَیّن سکوت فرموده‌اند «و من رضی بعمل قوم فهو منهم». البته حضرت استاد در «موضع سکوت» تنها نیستند و ما شاهد هتک حرمتهای فراوانی از شخصیتها و گروههای روحانی و غیرروحانی در مرآ و منظر بزرگان قوم هستیم که با سکوت تقیّه‌وار یا رضایت‌آمیز آنان همراه است. این سکوتها چراغ‌های سبزی است که هتاکان و دروغزنان و مفتریان را در روش ضداخلاقی و دینی و ملّی‌شان، روز به روز جری‌تر و جری‌تر می‌کند.

 

اما پیش از آنکه به نوشتۀ «پرتو سخن» و نظائر آن ــ که خواهد آمد ــ بپردازم به پاره‌ای نوشته‌های همراه با برداشتهائی که منظور نظر حقیر نبوده است، اشاره می‌کنم:
* در یادداشتی به تاریخ 20 تیر ماه 90 تحت عنوان «خلوت و جلوت مصباح، 180 درجه فرق دارد»، نویسنده پس از بیان تناقضهائی در نظرات استاد مصباح، می‌نویسد: «... [1]حجتی ریشۀ چنین تناقضهائی را خودسانسوری مصباح یزدی می‌داند»

 

ـ توضیحاً عرض می‌کنم که غرض من از دوگانگی «ما» در خلوت و جلوت، تشریح روحیّهً عمومی جامعه بوده و حتی تلویحاًً هم، آقای مصباح را در نظر نداشته‌ام چرا که با شناخت بیش از نیم قرنه‌ای که دارم، ایشان را صریح اللهجه و صادق می‌دانم که خلوت و جلوتشان بخصوص در بیان و تشریح مواضع فکری و سیاسی یکسان است.
* در نوشته دیگری تحت عنوان «وفای صحبت یاران و همنشینان بین» به قلم نویسند‌ه‌ای که می‌گوید با من و بیشتر با برادرم مرحوم شادروان علی حجتی کرمانی آشنائی و دیدار داشته است، ضمن بیان خاطرات گذشته آمده است: «.... حرفهائی شبیه آنچه محمدجواد حجتی کرمانی در نامه‌اش آورده است، خود گویای قطع امید از اصلاح نظامی است که سی و دو سال پیش برپایی‌اش را معجزه‌ای میدانست که مردم ایران به آن تحقق بخشیدند...».

 

ـ توضیحاً عرض می‌کنم و توجه نویسندۀ گرامی خارج نشین را به این مطلب واضح جلب می‌کنم که من در نامه‌ام به استاد مصباح پیشنهاد داده‌ام که برای برون رفت از شرایط موجود، از همه کسانی که از آغاز انقلاب تاکنون، با انقلاب همراه بوده‌اند و به خصوص آنان که در پیروزی و تداوم انقلاب سهم و مسئولیت و سمتی داشته‌اند، دعوت کنیم تا در گردهم‌آئیهای عام و فراگیر، پس از آسیب‌شناسی انقلاب در ابعاد گوناگون جامعه‌شناسی، تاریخی و دینی، راه اصلاح و نوسازی انقلاب را جستجو کنیم و به درمان دردهای مزمن آن بپردازیم. این پیشنهاد به وضوح حکایت از آن دارد که این بنده از اصلاح نظام جمهوری اسلامی قطع امید نکرده‌ام. مؤید سخن آنکه از قوم یونس (ع) یاد کرده‌ام: «لّما آمنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیاة الدّنیا و متّعناهم الی حین».

 

* در نوشتۀ‌ دیگری که با نظر لطف و مساعد نسبت به حقیر نوشته شده و با موضعگیری قابل تقدیری، متن کامل نامه را با فصل‌بندی موضوعی، منعکس کرده، آمده است «... (حجتی) تلویحاً می‌گوید برای بالا نگرفتن حریقی که نظام را گرفته، چاره‌ای جز جراحی غُدّه سرطانی احمدی نژاد از پیکر نظام نیست، غدّه‌ای که مصباح یزدی در ابتلای نظام به این غده نقش تعیین کننده داشت.»

 

ـ ضمن تشکر از لطف این نویسندۀ گرامی، یادآور می‌شوم که من پدیدۀ احمدی‌نژاد را معلول دعوای گسترش یافتۀ بزرگان قوم میدانم و همانطور که در نامه آورده‌ام آقای مصباح و سایر کسانی که او را به قدرت رسانیدند، هم به او ستم کردند و هم به ملت و هم به نظام. بنابراین، مشکل اصلی، یا به قول نویسندۀ یادداشت «غُدّه سرطانی»، عبارت است از تنازع و تخاصم که «شیطانِ همزاد» انقلاب بوده و به صورت میکروبی ضعیف، ‌زاده شده و پیدا و ناپیدا رشد کرده و در طول متجاوز از سی‌سال بدین پایه رسیده که اکنون دست بگریبان آنیم؛ اما این غُدۀ بدخیم چنان نیست که علاج نداشته باشد ــ هر چند علاج آن چندان سخت است که در نگاه پاره‌ای غیرقابل علاج می‌نماید ــ و گام اولِ علاج همانگونه که در نامه آورده‌ام دعوت عام به آشتی ملی با پیشگامی و ارشادات و مساعدتهای رهبر انقلاب و عفو و گذشت از گذشته‌ها و ایجاد فضای مهر و محبت در میان اقشار جامعه و جلوگیری جدّی و قاطع از سخنرانیها و مقاله‌نویسیهای خصمانه و تفرقه‌افکن و گسترش نامیمون جناح‌بندیها[2] و نهی شدید از ایراد تهمتها و افترائات و دروغها و در یک کلمه بازگشت به فضای نورانی بهمن 57 است. به پندار من، این کار، با همۀ مشکلاتش شدنی است و همانگونه که گذشت، شرط نخست آن، هماهنگی همۀ گروهها و احزاب و شخصیتهای دینی و سیاسی با رهبری انقلاب در آشتی فراگیر ملی است. من این آیۀ کریمه را پیش چشم دارم و بدان امید بسته‌ام: «و زُلزِلوا حتی یقول الّرسول و الّذین آمنوا معه متی نصراللّه الا انّ نصراللّه قریب»

 

بنابراین «تقلیلِ» مشکل انقلاب به یک فرد بنام محمود احمدی نژاد، پرداختن به معلولی است که علت آن را باید در واکاوی عالمانه و کارشناسانه و آسیب‌شناسی بیطرفانۀ 32 ساله انقلاب جُست و گرنه، آقای احمدی نژاد هم در جای شایستۀ خود که البته در سمتی غیر از مسئولیت خطیر ریاست جمهوی است، در سطحی دیگر، می‌تواند به خدمت خلق محروم و مستضعف بپردازد... و چنین باد...

***

 

اکنون به نوشتۀ مفصل روزنامۀ وابسته به مؤسسۀ استاد مصباح می‌پردازم با این توضیح که من مانند بسیاری از دوستان، نوشته‌هائی از این قبیل را در خور جواب نمی‌دانم زیرا آکنده از توهین و دروغ و افتراست اما بیشتر برای آنکه استاد مصباح را به جو فکری و ادبیات پیرامون خودشان آشنا کنم ــ گر چه خود بیش از من آشنایند! ـ و ایشان را از چنین شاگردان و مریدانی برحذر دارم، مبادرت به پاسخ می‌کنم.

* نویسندۀ محترم، تحت عنوان 14 سؤال کلیدی ــ که به طوری که خواهید دید نه تنها کلیدی نیستند بلکه کلاً انحرافی و خارج از موضوعند ــ ابتدا موضعگیری حقیر را در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی با ذکر معایب مبالغه‌آمیز و تهمتهای بسیار نسبت به آنان، مورد انتقاد قرار داده و نتیجه گرفته است که: «مفاسد و معایب دولتهای سازندگی و اصلاحات چه کّماً و چه کیفاً غیرقابل مقایسه با دولت
احمدی نژاد است»

 

ــ بنده عرض می‌کنم اوّلاً ردّ و نفی مطلق و کامل عملکرد دولتهای آقای هاشمی و آقای خاتمی بسیار غیرمنصفانه است، اما بی‌انصافی در این نوشته تنها مربوط به آقای هاشمی و آقای خاتمی و دولتها و هواداران ایشان که هنوز هم بسیار فراوانند، نیست؛ بلکه یک سیاه نمائی تمام عیار از گذشته است که لااقل 16 سال از دوران رهبری رهبر کنونی انقلاب را دربرمی‌گیرد. بی‌جهت نیست که من می‌گویم پاره‌ای از دولتمردان کنونی، و کسانی که سنگ آنها را به سینه می‌زنند نه تنها با آقای هاشمی و آقای خاتمی و دولتهای ایشان بلکه با رهبر انقلاب و نیز کل روحانیت مشکل دارند و از همین رو به آقای مصباح هشدار داده و می‌دهم که نوشته‌ها و سخنان و اقدامات هوادارانشان را کنترل کنند تا شیاطین پشت پرده، دامان خودشان را نگیرند.... که متأسفانه گرفته‌اند...

 

باری ـ اگر دولتهای نامبرده چنان بوده‌اند که این آقا مُدّعی است، پس چرا رهبر انقلاب در پایان دولت آقای هاشمی فرمودند: «هیچکس برای من آقای هاشمی نمی‌شود»، و چرا ایشان 2 خرداد را «حماسه» خواندند و تا آخرِ دولت خاتمی با وصف همۀ ناروائیهائی که از پاره‌ای از 2 خردادیها نسبت به رهبری سر زد، از خاتمی و دولت او پشتیبانی کردند و هم اکنون نیز «روابط شخصی» رهبری و آقای هاشمی و آقای خاتمی از دو سوء حسنه است. اکنون این سؤال مطرح است آیا روشی که شما در پیش گرفته‌اید و بر آتشی که آقای احمدی‌نژاد بخصوص در انتخابات 88 به ویژه در مناظرۀ بسیار تلخ و غیراخلاقی، کبریت آن را زد، پیوسته بنزین می‌ریزید، «عبور از رهبری» را در خود نهان ندارد؟ من صریحاً عرض می‌کنم شما در این مسیر گام برمی‌دارید! چه بدانید و چه ندانید... من بر این اساس، به آقای مصباح هشدار می‌دهم که از طیفهای تازه‌کاری که توهین و تحقیر و افترا به «سابقون اوّلون» ــ یاران قدیم انقلاب و امام و رهبری ــ را پیشۀ خود کرده‌اند، فاصله بگیرند و بیش از این در پروژۀ مرمو.ز «عبور از رهبری» که با حذف عمدۀ یاران قدیم کلید خورده و به شدت ادامه دارد، ناخواسته همکاری نکنند... هشدار! که در شرائط کنونی عبور از رهبری، عبور از انقلاب است... و مباد که ما ندانسته، تیشه به ریشۀ خود بزنیم...

 

اما آنچه مربوط به موضعگیری خودم در مورد این دو دولت است: آنان که با موضع سیاسی من آشنایند، می‌دانند ولی برای امثال نویسندۀ مقاله که احیاناً در آن ایام جوانتر از این بوده است که از نوشته‌ها و سخنرانیهای من آگاهی داشته باشند، عرض می‌کنم که این کمترین، نه تنها در دولتهای نامبرده حتی در دولتهای اولّیۀ انقلاب رویه توأمان انتقادی و اصلاحی داشته‌ام چه در دوران دهسالۀ رهبری امام راحل ــ رضوان االله علیه ــ و چـه در دوران رهبری رهبر کنـونی انقلاب ــ دام ظله ــ و در این مدت طولانی، هیچگاه از انتقاد همراه با پیشنهادهای اصلاحی خودداری نکرده‌ام و به یاد دارم که در زمان ریاست جمهوری حضرت آیةا‌الله خامنه‌ای که من سمت مشاور فرهنگی را داشتم، ایشان در پاسخ دانشجویان که چرا مشاور شما چنین و چنان گفته است، فرمودند: «مگر مشاور من حق ندارد نظری بر خلاف نظر من داشته باشد؟»

 

آری! برادر ناشناختۀ من! من همیشه منتقد بوده‌ام ولی به لطف الهی، سعی کرده‌ام به هتّاکی و توهین و جسارت و دروغ و افترا و مبالغه و سیاه نمائی آلوده نشوم و در همین نامه هم که با کمال احترام به برادر دانشمندم استاد مصباح نوشته‌ام، احترام آقای احمدی‌نژاد را محفوظ داشته‌ام و به جهات مثبت ایشان که بدان معتقدم اشاره کرده‌ام و برخلاف پندار شما، تناقضی با آنچه در انتقاد از دولت نهم و دهم آورده‌ام، ندارد.

و همین جا پاسخ پرسش دوم شما که تکراری است و پرسش سوم شما که از روحیه بسیجی آقای احمدی‌نژاد گفته‌اید، معلوم می‌شود: من روحیه بسیجی ایشان را قبول دارم ولی «زنده کردن گفتمان امام و انقلاب» توسط ایشان را قبول ندارم. ایشان بسیجی خوبی است ولی رئیس جمهور خوبی نیست.

 

* نویسنده در ادامه آورده است: «رئیس جمهور با رأی توده‌های مردم مشخص و انتخاب می‌شود نه نظر جناب آقای مصباح؛ شما چرا نسبت به مردم اعتراض نمی‌کنید؟

ـ بنده عرض می‌کنم: اولاً سخن من در نامه‌ام در مورد تمهیدات قبلی برای جلب آرای مردم به سمت آقای احمدی‌نژاد بوده است که نقش آقای مصباح در برقراری دولت نهم و دهم مورد اتفاق موافقان و مخالفان است و ثانیاً آیا آنچه شما در مورد رأی مردم آورده‌اید، تنها در مورد آقای احمدی نژاد، درست است یا در مورد دولتهای پیشین از جمله دولتهای آقای هاشمی و آقای خاتمی نیز صادق است؟ اگر این آخری است، پس آنهمه معایب و مفاسد یکسویه و مبالغه‌آمیز که از این دو دولت برشمرده‌اید چه محمل صحیحی می‌تواند داشته باشد جز محکوم کردن و باطل شمردن آراء مردم؟ ــ که البته در جمهوری اسلامی، پیوسته از این و آن سو تکرار شده است!! ــ و ما به راستی مصداق «کلما دخلت اُمّة لعنت اختها» بوده‌ایم، به خصوص در این 6 ساله که بر تمامی گذشته لعنت فرستاده‌ایم!

 

آری برادر من! شما اگر برای رأی مردم ارزشی قائلید چرا در مورد دولت آقای هاشمی و آقای خاتمی، این ارزش را فراموش می‌فرمائید؟ و اگر هاشمی و خاتمی برگزیدۀ مردم بوده‌اند شما چرا برگزیدگان مردم را هتک حرمت می‌کنید و به همۀ گذشته و از جمله رأی و انتخاب مردم «فاتحه» می‌خوانید؟!

پاسخ شما به این پرسشهای من، پاسخ من به پرسش شماست... بهتر است کمی بیاندیشید و با انصاف قلم بزنید!

 

* نویسنده می‌پرسد چرا مردم از دولتهای سازندگی و اصلاحات روی گرداندند و به آنها پاسخ منفی دادند؟

ـ نویسندۀ گرامی! اگر در نامه من دقت می‌کردید این شبهه را مطرح نمی‌کردید! من خلاصۀ عوامل روی کارآمدن آقای احمدی نژاد (به قول شما رویگردانی مردم از دولتهای سازندگی و اصلاحات) را جوّ منفی و ناسالم و تخریبی تندی می‌دانم که با تکیه بر برخی نقطه ضعفهای آقای هاشمی و آقای خاتمی و دولت‌هایشان، ــ راست و دروغ ــ بر ضدّ ایشان بوجود آوردند و آقای احمدی‌نژاد به خصوص در مناظرۀ تلویزیونی برای از میان بدر کردن رقبا و به خصوص رقیب سرشناس و پرسابقه‌اش به شکلی بسیار غیر منصفانه و غیر اخلاقی بدان دست زد...و من تعجبم بخصوص از کسانی مانند حضرت آقای جنّتی است که بر این موضع ضداخلاقی و خلاف شرع بیّن چشم پوشیدند و در تأیید صلاحیت او تجدیدنظر نکردند.

 

آری ـ همه به خاطر داریم که چگونه جناب مصباح و امثال ایشان، برضد دولتهای گذشته بخصوص دولت آقای خاتمی جوسازی و بقول خودشان «شلوغ کاری» می‌کردند...

* نویسنده، مبنای دفاع استاد مصباح از احمدی نژاد را تکیۀ او بر ارزشهای اسلامی میداند!

 

ـ چه واژۀ زیبا و تحریف‌ شده‌ای! واقعیت اینست که آقای احمدی نژاد و هواداران ایشان در شناخت و ارزیابی ارزشهای اسلامی و اولویتهای آن، دچار خبط و خطا شده‌اند.
آیا تخریب و بی‌احترامی به حیثیت و آبروی چهره‌های انقلاب آن هم در غیاب آنان بدون آنکه به آنان اجازه دفاع از خودشان را بدهند تا راست و دروغ ایرادات و تهمتها آشکار شود، ارزش اسلامی است؟ آیا «قول به غیر علم» و سرپیچی از فرمان وحی الهی «و لا تقفُ ما لیس لک به علم» و افترائات و تهمتهای اثبات نشده‌ای که روز و شب در سخنرانیها و مداحیها و نماز جمعه‌ها و مقالات روزنامه‌ها و گفتارها و مصاحبه‌های رادیو تلویزیونی، فضای کشور را آکنده از نفرت و دشمنی و فحش و بدگوئی و جسارت کرده است، «ارزشهای اسلامی» است؟! بر اینها بیفزائید دعواهای خونین خیابانی و رفتار با معترضان بخصوص زندانیان و نابسامانیهای اقتصادی و جوّ آکنده از سوء‌ظن به هموطنان و بخصوص پیشکسوتان انقلاب و قس علیهذا... این سؤال را شما نمی‌توانید جواب بدهید. من از استاد مصباح می‌پرسم و از ایشان پاسخ می‌خواهم...

 

* نویسنده بر من خُرده گرفته که در رابطه با آقای احمدی‌نژاد نظرم با نظر رهبر انقلاب که پیوسته در مقام تایید ایشان و دولت‌شان بوده‌اند، منافات دارد.

- پاسخ این پرسش را دادم و اکنون می‌افزایم که حضرت آیة االله خامنه‌ای از آغاز انقلاب تاکنون به مواضع سیاسی من که پیوسته با انتقاد سازنده همراه بوده، واقفند و من از هر فرصتی که پیش آمده، برای بیان نظراتم به محضر ایشان چه کتبی و چه شفاهی، بهره برده‌ام و بهره خواهم برد.

 

* نویسنده سرانجام، از مواضع انتقادی استاد مصباح به دولت احمدی‌نژاد بخصوص در مسألۀ «جریان انحرافی» سخن گفته است.

ـ حرف من این است که ایشان و امثال ایشان از اول مرتکب اشتباه شده‌اند چراکه به اقرار بسیاری از اصول‌گرایان، «جریان انحرافی‌ها»، از اول و حتی پیش از روی کارآمدن احمدی‌نژاد یارغار او بوده‌اند... و همان روزها ــ شش سال پیش ــ کسانی به آقای مصباح و حامیان دیگر احمدی‌نژاد صریحاً تذکر می‌دادند که این گروه، روحانیت را قبـول ندارند ــ چیزی که در این روزها مثل روز روشن شده است ــ اما، حضرات به خاطر مخالفت با هاشمی و خاتمی گوششان بدهکار نبود!

آقای مصباح و امثال ایشان، از «بابیت» و «بهائیت» جدید سخن می‌گویند، اما ارباب اطلاع از همان آغاز، از «یارغار» احمدی‌نژاد حکایت می‌کردند که می‌گفته: «خدمت «آقا» رسیده». و منظورش از «آقا» امام زمان(عج) بوده نه رهبر انقلاب!

 

* نویسنده می‌گوید: آقای مصباح احمدی‌نژاد را نسبت به رقبای انتخاباتی‌اش «اصلح» می‌دانسته است نه معصوم از خطا و قهرمان!

ـ خیلی سپاسگزاریم که ایشان را «معجزه هزارۀ سوم» نخواندید و او را در کنار کورش، لقب «کبیر» ندادید؛ اما از طنز و شوخی گذشته، مگر ما «مُخطّئه» نیستیم و فقها و مجتهدین را جایزالخطا نمی‌دانیم؟

خب! از دو صورت خارج نیست: یا از اول، اشتباه رخ داده، و اکنون متوجه اشتباه اولیه شده‌اید و یا اکنون، دولت، مبتلا به جریان انحرافی شده است و شما لب به شکوه گشوده‌اید. به هر حال، خطائی رخ داده است. چرا به خطای خود اقرار نکنیم؟

 

* نویسنده آنگاه با تکیه بر ادبیات تخریبی رایج، آقایان هاشمی و خاتمی را در کنار آقایان مهندس موسوی و کروبی، «سران فتنه» لقب داده و اصلاح‌طلبان را مورد عتاب قرار داده که چرا از سران فتنه حمایت کرده‌اند؟

ـ در اینجا تنها به اشاره‌ای بسنده می‌کنم که من «فتنه» را دوسویه یا چندسویه می‌دانم و به همین دلیل، در فتنۀ سال 1388 با تخریب‌ها و اتهامات و بلواهای دوسویه مخالف بوده‌ام و به نظر خودم دستور حضرت علی(ع) را به کار بسته‌ام که فرمود:

«کن فی الفتنة کابن اللّبون لاظهر فیُرکب و لاضرع فیُحلب». یعنی در فتنه مثل شتر شش ماهه باش که نه پشت سواری دارد و نه پستان دوشیدنی! حقیر بر این باورم که هر دو سوی فتنه 88، حق و باطل را بهم آمیخته بودند: در مواردی این گروه و در مواردی آن گروه بر حق نسبی یا باطل نسبی بوده‌اند... این یک تجزیه و تحلیل سیاسی است که من در آن تنها نیستم[3]، با این حال به بسیاری از اصحاب دعوا احترام می‌گذارم اما در میان آنان مصلح و مفسد می‌بینم و مصلحانشان را به صلح و صلاح و اصلاح با یکدیگر فرا می‌خوانم.

این بود پاسخ پرسشهای «پرتو سخن» ...

***

 

* نویسندۀ دیگری تحت عنوان «عقده گشائی خواص مردود علیه منتقدان دلسوز»، مناظرۀ حقیر با آقای مصباح (در سال 78) و «غلبۀ قدرتمندانۀ» ایشان را بر حقیر به یاد ماندنی خوانده که «گوئی تلخی آن مناظره در کام وی باقی مانده است». وی آنگاه «خودسانسوری» مطرح شده در نامه مرا متوجه آقای مصباح دانسته و در یک پاتک! جانانه آورده است: «خودسانسوری ویژگی بارزِ نویسنده این نامه (یعنی حقیر) و دوستان وی است که آرامش جامعه و نظام را بازیچه‌ای برای چنگ‌اندازی به قدرت می‌دانند...».

ـ من نفهمیدم چه رابطه‌ای بین خودسانسوری و چنگ‌اندازی به قدرت آن هم از سوی من بینوای یک لا قباست که گردنم از مو هم باریکتر است! ما کجا و «چنگ‌اندازی» به قدرت کجا؟!

اما در مورد مناظرۀ سال 78، فرمایش آقای مصباح را تکرار می‌کنم که در پاسخ پرسشی دراین‌باره، گفتند: «این یک گفتگوی دوستانه بود نه برد و باخت.»

 

***

* نویسندۀ دیگری تحت عنوان «نکاتی پیرامون نامۀ سرگشاده حجتی کرمانی به علامه مصباح»، پس از آنکه نامۀ مرا «تکرار سناریوهای مریدان یک خاندان خاص» می‌شمارد، می‌نویسد: «ای کاش آقای حجتی کرمانی اگر حال نوشتن نامه سرگشاده علیه فتنه‌گران را... نداشتند لااقل سکوت مشکوک خود را می‌شکستند و از رندان (؟) روزگار اعلام برائت می‌نمودند». نویسنده این سخن مرا خطاب به آقای مصباح که شما با تعابیر متفاوت سخن گذشتۀ مرا تصدیق می‌فرمائید، «سخنانی کذب و دروغ نسبت به حضرت علامه مصباح یزدی» دانسته است. وی با تغافل از اینکه رهبر انقلاب، پیوسته ضمن ارشادات لازم و یادآوری کاستیها، از دولتهای پیشین حمایت کرده‌اند می‌نویسد دولتهای هاشمی و خاتمی «سالها دین و فرهنگ و زندگی مردم را به تباهی کشانده و زیرساختهای کشور را به کلی (!!) نابود کرده‌اند»[4] وی آنگاه تنها «دولتمردان خدوم نهم و دهم» را مورد تأیید «مقام معظم رهبری» شمرده که علاوه بر حل مشکلات روز کشور باید بار کوتاهیهای بی‌شمار دولتهای قبلی را به تنهایی (!)[5] بر دوش بکشد.

ـ آیا نویسنده می‌فهمد که تلویحاً دارد قصور یا تقصیر را متوجه امام خمینی و رهبر انقلاب کنونی می‌کند که نظرات و تأییدات ایشان در مورد آقای هاشمی و آقای خاتمی در تاریخ انقلاب ثبت شده است؟ من بر این باورم که دو گروه متخاصم جدید که یکی شعار هواداری استاد مصباح را می‌دهد و دیگری هم هوادار امام زمان(ع) و مکتب ایرانی است و خود را در دوران «ظهور صغیر» می‌داند، دانسته یا نادانسته، دو لبۀ یک «قیچی»‌اند که روحانیت و رهبری را نشانه گرفته‌اند و بهترین شاهد آن، سخنان اخیر آقای... است که می‌گوید: امام گفت مردم نیامدند «آقا» گفت مردم نیامدند... اما احمدی‌نژاد بود که مردم را آورد!! یعنی: الفاتحه! تازه، این اول ماجراست... باش تا صبح دولتش بدمد... ولتعلمن نبأه بعد حین.[6]

***

 

* در نوشتۀ دیگری تحت عنوان «حجتی کرمانی از اعتراض به علامه مصباح تا حمایت از بنی‌صدر ــ وقتی صاحب آتشکده تا مسجد[7] فریاد و اسلاما می‌دهد»، حمایت آیت‌الله مصباح را از کارهای در مسیر پیشرفت آقای احمدی‌نژاد «درست برعکس کاری (می‌داند) که امثال حجتی کرمانی در جریانات سال 1360 و غائلۀ بنی صدر مرتکب شدند و ساده‌لوحانه منتظر بودند بنی صدر «حُرّ» انقلاب باشد و توبه کند». آنگاه می‌نویسد: «حجتی کرمانی که از روحانیون وابسته به جریان چپ (!) در دهه‌های نخست پس از انقلاب و از شاگردان آقای منتظری محسوب می‌شود در یک خانواده باریشه‌های زرتشتی بدنیا آمده است... وی از اعضای مجمع روحانیون مبارز و طرفدار سرسخت(!) تز ملی مذهبی مبنی بر عدم صلاحیت روحانیون برای کارهای اجرائی بوده و با طیفهایی مثل سازمان مجاهدین خلق در جریان خیانتهای بنی صدر و حمایتهای سفت و سخت (!) از جریان نفاق و اعلام برائت دیرهنگام در ایجاد فضای غبارآلود آن دوران مؤثر بوده و بنا به شهادت صورتجلسه مذاکرات مجلس در 30 خرداد 60 با اکراه بسیار و بهانه‌های فراوان رأی به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داده است ... او افراد خدوم کشور را به پرده‌پوشی و خیانت و سازشکاری متهم کرده و دو سال پیش که غبار فتنه، کشور را فرا گرفته بود... سکوت اختیار کرده و... امثال حجتی کرمانی باید پاسخگو باشند چرا صدای «این عمّار» رهبر مظلوم انقلاب به گوششان نرسید؟ تأسف‌انگیز است که زرتشتی‌زاده‌ها و اشخاصی که هنوز خیانتهای (!!) آنها در پیشگاه ملت بی‌پاسخ مانده است به تخطئۀ کسانی چون علامۀ مصباح بپردازند.»

 

ـ من پیش از پاسخ به این سخنان، بار دیگر از برادر بزرگوارم آقای مصباح جداً می‌خواهم که ضمن توجه به نکات آینده، از باب نهی از منکر هواداران خود را از تهمت و افترا و هتک حرمت و تحریف تاریخ، نهی کنند...

و اما پاسخ: ما ایرانیها همه زرتشتی‌زاده‌ایم و تنها در سلسله نسب، تفاوت داریم و این مایۀ مباهات ماست، زیرا امامان شیعه از امام سجاد(ع) تا امام زمان(عج) از سوی مادر به شهربانو، دختر یزدگرد سوم پادشاه ساسانی نَسَب می‌برند پس ما ایرانیانِ زرتشتی‌زاده، با امامان معصوم شیعه، قوم و خویشیم. از آن گذشته، زردشتیان، از اصیل‌ترین و راستگوترین و خدمتگزارترین و کم‌ادعاترین و بی‌آزارترین و حتی مسلمان‌ترین (!) اقوام ایرانی‌اند. نشنیده‌ای که شهید مدرس گفته بود، اگر یک مسلمان در مجلس باشد، ارباب کیخسرو زرتشتی است[8].

 

ـ اما توضیحاتی در رفع شبهات دیگر نویسنده در مورد حقیر:

ـ من شاگرد مرحوم آیت‌الله منتظری بوده‌ام اما...[9]

ـ من وابسته به هیچ جریان «چپی» نبوده‌ام[10].

من نه عضو مجمع روحانیون مبارز و نه عضو جامعه روحانیت مبارزم اما برای هر دو احترام قائل هستم و به نظرم اعضاء هر دو تشکل به من لطف دارند. اما این سخن درست است که من در مورد صلاحیت روحانیون برای تصدی کارهای اجرائی ایراد داشته‌ام ــ و اکنون نیز ایراد دارم ــ و این تنها من نبوده و نیستم بلکه در تصریحات امام خمینی در آغاز انقلاب آمده است که روحانیون نمی‌خواهند حکومت کنند و عملاً هم آن قائد عظیم‌الشأن اندکی پس از پیروزی انقلاب به قم رفت تا بار دیگر بر کرسی مرجعیت و افتاء بنشیند اما رقابت‌های سیاسی که عمدتاً میان دو گرایش روحانی و روشنفکری بزرگان انقلاب بود موجب شد که با حذف روشنفکران دینی مستقل، حکومت یکسره به دست روحانیت بیفتد.

 

و اما گواه حقانیت نظر من، اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی امروز است که عملاً روحانیت را در برابر مردم ــ یا بگو بخش عظیمی از مردم ــ قرار داده است در حالی که اگر چنین نمی‌شد امروزه نیز مانند دیرباز، ما ملجأ و پناهگاه مردم از ظلم و ستم حاکمان بودیم؛ نه آنکه خودمان...!!

اما شگفتا که نویسنده مرا با سازمان مجاهدین خلق و جریان نفاق (؟) همسو نشان داده و نمی‌داند که حقیر از دوران زندان تا انقلاب و پس از آن در زمرۀ نخستین کسانی بودم که به افشاگری نسبت به التقاط سازمان پرداخته‌ام: به جز زندان که به خاطر افشای التقاط ایدئولوژیک، مرا متهم به همکاری با رژیم کرده بودند، پس از آزادی نیز کسانی به یاد دارند که در مسجد قبا به دعوت شهید مفتح به منبر رفتم و در اوج حمایت بسیاری از اقشار مختلف روحانی و غیرروحانی از سازمان، در ردّ تز التقاط آنان سخن گفتم. و شگفت‌آورتر بی‌اطلاعی نویسنده از رأی ممتنع حقیر است به عدم کفایت بنی صدر که با وصف استناد به صورتجلسۀ مجلس، توجه نکرده است که رأی من ممتنع بوده نه موافق.

اما پاسخ این تهمت را که من افراد خدوم کشور را به پرده‌پوشی و خیانت و سازشکاری متهم کرده‌ام برعهدۀ آقای مصباح می‌گذارم.

***

 

* و سرانجام به یادداشت دیکری از یک شاگرد سیاسی استاد مصباح می‌رسیم که با اشاره به کینه‌های «بدری (!) و خیبری (!) و تهاجم سنگین وابسته به غرب و اجرای پروژۀ تخریب آقای مصباح می‌نویسد: «فرد دیگری که در سال 1378 در مناظره با استاد مصباح شکست سختی خورد و با سرزنش دوستانش 12 سال به محاق رفت، امروز با نوشتن نامۀ سرگشاده به علامه مصباح، ضمن تأکید بر همان راه رفته و نامزدی هاشمی رفسنجانی به عنوان بهترین نامزد 1384 از ایشان می‌خواهد که مسئولیت ]روی کار آوردن[ دولت نهم و دهم را بپذیرند.»

ـ پاسخ این شاگرد سیاسی را نیز برعهدۀ استاد می‌گذارم، اما به یک اشاره بسنده می‌کنم که اگر ما هر گونه اظهارنظر و انتقاد را «تخریب» بدانیم، در حقیقت جائی برای تبادل‌نظر و گفتگو و مباحثه و مناظرۀ سیاسی و علمی باقی نمی‌ماند. متأسفانه، برخی یا بسیاری از ما عمامه به سرها، راه و رسم بحث آزاد حوزوی را در عرصۀ سیاست زیرپا گذاشتیم و این شد که برچسب زنیها از همان اوائل انقلاب، برای طرد رقبای سیاسی حتی در سطح مراجع تقلید، رواج یافت و بسیاری از بزرگان و نیز کوچکترهائی از جمله این حقیر، تجربۀ بسیاری از این ناروائیها را نسبت به خود داریم و آن را به جان خریده‌ایم ولی به یاری خدا از تذکر و انتقاد «و نصیحت به ائمۀ مسلمین» باز نخواهیم ایستاد و بر برادرانِ راه گم کرده است که بیاندیشند و به راه دوستی و آشتی و مهربانی بازآیند و از ادامۀ خصومت و دشمنی که برای هیچکس سودی ندارد و برای همه از جمله خود آنان زیان‌بخش است باز ایستند...

و اتقوااللّه و یُعّلمکم االله.

و السلام علیکم و رحمة االله و برکاته.

تهران ـ عیدفطر 1432 ـ شهریور 1390ـ محمد جواد حجتی کرمانی


--------------------------------------------------------------------------------

1. نویسنده مرا با لقب «آیت‌اللّه» یاد کرده که من خود را در خورِ آن نمی‌دانم

2. به عنوان نمونه می‌توان از آخرین انشعاب و تفرق که می‌تواند مصداق «اویلبسکم شیعاً» باشد از مقابلۀ دو جناح باصطلاح اصولگرای «جبهۀ پایداری» و «8 + 7» یاد کرد.
3. این روزها آقای علی مطهری فرزند شهید مطهری، در همین راستا مصاحبۀ مفصلّی داشته است که بسیار خواندنی است.

4. ای دل همۀ ما بسوزد به حال این دولت! جگرم کباب شد! آقای احمدی‌نژاد ویرانه‌ای را تحویل گرفت که پیش چشم امام و رهبر کنونی انقلاب، همه چیزش نابود شده بود و امام و رهبری هم پیوسته بر این نابودی صحه می‌گذاشتند و آن را تأیید می‌کردند!!

5. نویسنده که ذوق ادبیش گل کرده می‌نویسد: ... کرمان و یزد کویری است و ماهیگیری در کویر کار عاقلانه‌ای نمی‌باشد. وی با تغافل از اینکه آقای مصباح هم یزدی است می‌نویسد: «... عمّار را عمّاریون می‌شناسند و محبتش از دلها بیرن رفتنی نیست». گویا نویسنده معتقد است «عمّار یزدی» می‌تواند در کویر ماهیگیری کند!!.

6. و در چنین شرائطی استاد بزرگوار، مصباح در «جبهه»‌ای خاص می‌نشیند و عکس می‌گیرد و خود را در برابر گروههای وابسته به «جامعتین» به سرپرستی آقای مهدوی کنی که در تقوا و اخلاصش شکی نیست، قرار می‌دهد، خدایا! این چه شکافی است که ما را پیوسته از هم دورتر و دورتر می‌کند و دشمن را به شادی و پایکوبی وامیدارد...

البّته من هیچیک از این تشکلهای موسمی را کارساز نمی‌دانم و همان توصیۀ خودم را دارم که باید همۀ گروهها و احزاب و شخصیتهای ملتزم به قانون اساسی و همۀ دوستداران ایران اعم از هواداران و منتقدان نظام و حکومت گِرد هم آیند و این نمی‌شود جز با اعلام عام آشتی ملی از سوی رهبر گرانقدر اسلامی، اطال الله بقائه.

7. «آتشکده تا مسجد» نام کتابی است که اینجانب در شرح احوال پدرم مرحوم حاج میرزا عبدالحسین حجتی کرمانی (متوفی 1337ش) نوشته‌ام.

8. قوم و خویشهای زرتشتی ما در کرمان از معروف‌ترین خانواده‌ها به صداقت و امانت و حتی دینداری و مسلمانی (!) هستند: به زیارت امام رضا(ع) می‌روند و در عزاداریهای عاشورا شرکت می‌کنند و همانگونه که استاد باستانی پاریزی در آثار خود آورده است از عموی زرتشتی ما «خداداد پیلتن» پرسیده بودند، توی زرتشتی چگونه گوسفند نذر ابوالفضل(ع) می‌کنی؟ او پاسخ داده بود شما مسلمانها که به ابوالفضل عقیده ندارید، می‌خواهید ما زرتشتی‌ها هم به ابوالفضل عقیده نداشته باشیم!!

9. حقیر علاوه بر افتخار شاگردی درس منظومه استاد فقید مرحوم آیت‌الله منتظری، پیش از آن...، به شاگردی درس خارج «اصول» امام خمینی(ره) در مدت 6 سال مفتخر بوده‌ام و نیز به افتخار تلمذّ در محضر درس تفسیر و فلسفۀ علامه طباطبائی قائل آمده‌ام. جز اینها به اتفاق آقایان محمدتقی مصباح یزدی، شهید محمدجواد باهنر، آیت‌الله شیخ محمدعلی موحدی کرمانی و آیت‌الله شیخ زین‌العابدین قربانی امام جمعۀ کنونی رشت، در کلاسهای شبانه شهید بهشتی در مدرسۀ دین و دانش قم شرکت می‌کردم. اساتید دیگر من، مرحوم آیت‌الله سلطانی (پدر بزرگ حاج سیدحسن آقا خمینی) و مرحوم آیت‌الله مجاهدی و... بوده‌اند

10. من به جز عضویت در حزب ملل اسلامی که ده سال زندان را به دنبال داشت، در هیچ حزبی عضو نبوده‌ام مگر حزب جمهوری اسلامی شعبۀ کرمان که خودم، حضرت آقای جعفری امام جمعۀ کنونی کرمان، شهید ایران‌منش، مرحوم شیخ عباس حسنی و احتمالاً آقای شیخ محمدعلی حسنی، شعبۀ کرمان را تأسیس کردیم و پس از چندی که ملاحظه شد کسانی، حزب را پلکان مقاصد خود کرده‌اند، مُنحلّش کردیم.

 

تظاهرات مردم تبریز - دو ویدیو

Posted: 04 Sep 2011 08:06 AM PDT

 

 

زهرا مجردی: زندان کلاس درسی برای شناخت بیشتر واقعیت‌های جامعه است

Posted: 04 Sep 2011 06:27 AM PDT

جرس: جمعی از اعضای شورای مرکزی و دیگر ارکان جبهه مشارکت، در آستانه عید فطر با بر پایی مراسم افطاری، دور هم گرد آمده و سالگرد تولد دکتر محسن میردامادی دبیرکل دربند جبهه مشارکت و مهدی اقبال دیگر عضو در بند این حزب را گرامی داشتند.

 

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نوروز، حاضران در این مراسم ضمن گرامی داشت مقاومت این دو عضو دربند جبهه مشارکت و دیگر زندانیان سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ برگزاری دادگاه های فرمایشی و صدور احکام ناعادلانه از سوی قوه قضاییه را محکوم کردند و ایستادگی زهرا مجردی و دیگر خانواد های زندانیان سیاسی را ارج نهادند.

زهرا مجردی همسر محسن میردامادی در این مراسم، با بیان اینکه هر چه می گذرد اعتقادم به درستی راهی که حزب مشارکت برگزیده است بیشتر می شود، افزود: زیباترین واژگان برای من شعارهای حزب مشارکت یعنی "معنویت، عدالت و آزادی" است و امیدوارم روزی برسد که دیگر شعار «ایران برای همه ایرانیان» واقعا تحقق یابد.

 

IMG_0086.jpg



وی افزود: ۲ سال پیش اولین بار که آقای میردامادی را بعد از بازداشتش دیدم ۱۲ کیلو از وزنش کم شده بود و رنج ۱۲۰ روز سلول انفرادی کاملا در چهره اش مشخص بود، در این دوسال و اندی رنجهای زیادی را تحمل کرده ایم، اما به رنج زندانیان گمنام که فکر می کنم رنج خودم و همسرم را فراموش می کنم، همسرم می گوید شاید خواست خدا بوده که ما در کنار این زندانیان گمنام قرار بگیریم تا بهتر بفهمیم در ۲ سال چه حقوقی نادیده گرفته شد چه بر سر مردم کوچه و خیابان که ابتدا با آرامش خواستار رسیدگی قانونی به رایشان شدند چه آمد.

زهرا مجردی به تغییراتی که در دیدگاه های سیاسی و اجتماعی همسرش در دوسال اخیر به وجود آمده اشاره می کند و می گوید: هر چند زندان سختی های زیادی دارد اما این تجربه را لطف الهی می دانم، چرا که تغییرات ارزشمندی را در همسرم و دیگر دوستانش به وجود آورده است و برای همه ما منظرهایی فراهم کرده که شاید تا در این موقعیت قرار نمی گرفتیم به این وضوح برایمان شفاف نمیشد و واقعیتهایی را متوجه شدیم که در شرایط عادی امکان درک آن وجود نداشت.

وی افزود: من حضور در زندان را به عنوان کلاس درس آموزشی برای همسرم می دانم که خدا برای او فراهم کرده است، چرا که کسی که می خواهد جامعه را اصلاح کند و با افکار گوناگون به خصوص جوانان نزدیک تر شود و امروز به لطف خداوند این فرصت برای این عزیزان فراهم شده است.

حمید رضا جلایی پور نیز در این مراسم دکتر میردامادی را از افرادی دانست که باید دعا کرد تعدادشان در جامعه افزایش یابد. وی گفت: در حالت عادی همه به اخلاق و پایبندی به اصول باور دارند مهم این است که وقتی کسی در جامعه به قدرت می رسد این اصول را رعایت کند و دکتر میردامادی چنین فردی است.

 

IMG_0099.jpg


دکتر جلایی پور ادامه داد: ویژگی های آقای میردامادی در جمهوری اسلامی خیلی نمونه است، ایشان یک شخصیت مذهبی، نزدیک به امام و دارای سابقه حضور در جنگ تحمیلی است، ایشان فردی صاحبنظر و متخصص و اصول گرا به معنای واقعی است، با این ویژگی ها خیلی می توانسته خودش را بالا بکشد اما روی اصول و اعتقاداتش ایستاد و هزینه اش را هم داد.

وی با بیان اینکه دکتر میردامادی در دو واقعه که در تاریخ ایران خواهد ماند حضور داشته است، به جریان تحصن و استعفای نمایندگان مجلس ششم و دادگاه فرمایشی بعد از انتخابات سال ۸۸ اشاره کرد و گفت: نطق تاریخی آقای میردامادی در جریان استعفای نمایندگان مجلس ششم خواهد ماند، آنجا که «قرار نبودها» را بیان می کرد و همین طور ایستادگی ایشان در دادگاه فرمایشی سال ۸۸ در تاریخ می ماند.

دکتر جلایی پور ادامه داد: در مکتب وبر در جامعه شناسی، برای نشان دادن تغییرات اجتماعی از مثالهای تیپیک استفاده می شود، مثالهایی که بتواند تغیرات اجتماعی را به خوبی نشان دهد، به نظر من یکی از مثالهای خوب برای نشان دادن تغیرات اجتماعی ایران، توهین سال گذشته جریان انحرافی به سید حسن خمینی در مراسم سالگرد امام بود، اما امسال تابلوی همین جریان پایین کشیده شد. یکی دیگر از مثالهایی که تغییرات اجتماعی این سالها را نشان می دهد اقامه نماز شب اول مرحوم هدی صابر به امامت دکتر میردامادی است، ایشان در جایی که تعداد زیادی از نیروهای ملی مذهبی حضور داشتند، پیش نماز شدند که این خود نشان دهنده تغیر مرزبندی های سیاسی است.

دیگر اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت نیز در این مراسم با ذکر خاطراتی از دوران همکاری و فعالیت سیاسی با دکتر میردامادی، جدیت ایشان در کار تشکیلاتی، مسئولیت پذیری، اخلاق گرایی، پیگیری در کارهای مهم مجلس ششم از جمله مسایل مربوط به قتل های زنجیره ای، توجه ویژه به مسائل زنان در حزب و مقاومت و ایستادگی وی در زندان را ستودند.

دکتر محسین میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت خردادماه سال ۸۸ بازداشت و به ۶ سال زندان محکوم شد، مهدی اقبال عضو جوان این حزب نیز آبان ماه همان سال بازداشت و به ۴ سال حبس محکوم شد، این دو از زمان بازداشت تا کنون در زندان اوین به سر می برند.

فخرالسادات محتشمی پور: برای  پایبندی به اعتقادات و آرمان‌های اصلاح‌طلبانه هزینه می دهیم

Posted: 04 Sep 2011 05:54 AM PDT

 «فخرالسادات محتشمی پور»، می‌گوید: برخی آقایان به ما می‌گویند با نام دیگری در انتخابات شرکت کنیم. اصلاح‌طلبی آرمان‌هایی دارد و در ذات ما بوقلمون صفتی نیست که هر روز با یک رنگ و شعار وارد صحنه شویم. این‌ها بحث های انحرافی است. 


به گزارش آتی نیوز وی می افزاید:  چون خود آقایان این تجربه را دارند. شما اگر دقت کنید در هر انتخابات با نام جدیدی وارد می‌شوند و مردم را نشناخته دنبال هوای تازه و فضای تازه و این گونه شعارهای تبلیغاتی هستند. این موضوع را جمعیت ایثارگران مطرح کرده بود و همین را از اصلاح‌طلبان هم خواستند اما این برای ما بسیار خنده‌دار و مضحک است. ما حاضر شده‌ایم هر هزینه‌ای را بپردازیم فقط به سبب پایبندی به اعتقادات و آرمان‌های اصلاح‌طلبانه. 


متن این مصاحبه به شرح زیر است:


*فعالان سیاسی به خصوص اصلاح طلبان، زمانی که روز اقبالشان باشد برای زنان برنامه دارند، اما وقتی دنیا به کامشان نیست کلا حوزه زنان را رها می‌کنند.چرا این گونه است؟
اتفاقاتی در جامعه افتاده است که شرایط اصلاح طلبان را تحت تأثیر قرار داده و شرایط را شکننده کرده‌است. اما در خصوص حضور زنان در انتخابات، اصلاح‌طلبان هر تصمیمی بگیرند زنان نیز در آن خواهند گنجید. یعنی اگر شرایط انتخاب آزاد محقق نشود، هیچ زن اصلاح طلبی حاضر نیست در انتخابات حضور پیدا کند. اما اگر شرایط اولیه محقق شود، به اندازه کافی زنان شایسته برای شرکت در انتخابات داریم. جامعه نیز آنقدر رشد کرده است که فرقی بین زن و مرد قائل نشود و بر اساس شایستگی انتخاب کند.

*فکر نمی کنید بهتر است وقتی اصلاح طلبان رد صلاحیت می‌شوند به جای تحریم تغییر تاکتیک دهند؟ زیرا مجلس سوای اصلاح‌طلبی و اصولگرایی به حضور زنان، بسیار نیازمند است.
متأسفانه همانطور که در مجلس دوره‌های قبل دیدیم، زن و مرد تفاوتی نمی‌کند. زنانی در مجلس بودند که بیشترین وعده را به زنان دادند و عملی نکردند یا دفاع غلط کردند و در کل موضع مردانه اتخاذ کردند. چه بسا مردانی بودند که بیشتر دقت داشته و به نفع زنان عمل کردند. مخصوصاً در لایحه حمایت از خانواده که به رأی نمایندگان دیگر نیاز داشت، آقایانی بودند که به ما گوشزد می کردند که از شماست که بر شماست! خب این دردآور است که زنی نتواند نیاز جامعه را تشخیص دهد و در مجلس حضور پیدا کند. برای ما مهم نیست زن در مجلس باشد یا مرد باشد. مهم این است که قوانینی که تصویب می شود، مصالح و منافع همه گروه های اجتماعی را مد نظر داشته باشد که متأسفانه در خصوص موقعیت و حقوق زنان بسیار ضعیف عمل شده است. برای مثال اکنون هیچ توجهی به امنیت اجتماعی زنان از سوی مجلس به خصوص زنان مجلس نشده است.

*اکنون پیشنهاد شما برای حضور این تفکرات حامی زنان در مجلس چیست؟
من باز هم تأکید می کنم مجلس نباید به گونه‌ای باشد که نمایندگان آن انتخابی نباشند و انتصابی باشند. حالا شما می‌گویید رد صلاحیت می‌شوند نباید تحریم کنند. پس چه کنند؟ خب رد صلاحیت معنی ندارد. قانون اساسی به نحوی تعبیه شده است که مردم را در انتخاب افراد صالح و شایسته آزاد می‌گذارد. شما اگر به فرمایشات امام راحل(ره) دقت بفرمایید که اسناد آن نیز موجود است می‌بینید که هیچ احدی حق ندارد کسی را از حق رأی یا حق نامزد شدن منع کند و یا رد کند. مردم خود به این بلوغ رسیده‌اند که چه کسی را انتخاب کنند و بد و خوب را تشخیص می‌دهند. حال اگر بگذارند انتخابات آزاد برگزار شود، آن وقت حرف برای گفتن بسیار داریم. عرض کردم زنی که نگاه مردانه داشته باشد و حساسیت‌های جنسیتی لازم را نداشته باشد، بود و نبودش در مجلس از نظر ما فرقی ندارد. اما اگر مردانی باشند که تفکرات حامی زنان داشته باشند حضورشان در مجلس اولی است. الان مهم این است که کسی جای قانون ننشیند و انتخابات سالم برگزار شود که البته شاهدی دال بر این مهم وجود ندارد.

نکته دیگری را لازم است بگویم، برخی آقایان به ما می‌گویند با نام دیگری در انتخابات شرکت کنیم. اصلاح طلبی آرمان هایی دارد و در ذات ما بوقلمون صفتی نیست که هر روز با یک رنگ و شعار وارد صحنه شویم. این‌ها بحث های انحرافی است. چون خود آقایان این تجربه را دارند. شما اگر دقت کنید در هر انتخابات با نام جدیدی وارد می‌شوند و مردم را نشناخته دنبال هوای تازه و فضای تازه و این گونه شعارهای تبلیغاتی هستند. این موضوع را جمعیت ایثارگران مطرح کرده بود و همین را از اصلاح‌طلبان هم خواستند اما این برای ما بسیار خنده‌دار و مضحک است. ما حاضر شده‌ایم هر هزینه‌ای را بپردازیم فقط به سبب پایبندی به اعتقادات و آرمان‌های اصلاح‌طلبانه. 

*در زمانی که اصلاح طلبان سکوت کرده اند، جریانات انحرافی به شدت در حال شکل گیری هستند و بیم آن هست که از حوزه زنان نیز سوءاستفاده کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
اصلاح‌طلبان سکوت نکرده‌اند. همانطور که من با شما مصاحبه می‌کنم، خیلی‌های دیگر نیز هستند. هر جا تریبونی برایمان گذاشتند، ما بوده‌ایم. مشکل عدم تریبون است. اصلاح طلبان را بازداشت می‌کنند. روزنامه هایشان را توقیف می‌کنند. اگر بگذارند ما هم حرف‌هایمان را بزنیم، جریان انحرافی جرات نمی‌کند در برابر اصولگرایی واقعی که اصلاح‌طلبان دارند، دست از پا خطا کند و در حوزه زنان دخالت کند. در دوره اصلاحات که من مدیرکل امور زنان وزارت کشور بودم، همه استان ها و استاندارها در رقابت بودند که از زنان در جایگاه های بهتری استفاده کنند.

فتوای جدید رهبری: بستنی با روکش طلا نخورید، حرام است

Posted: 04 Sep 2011 05:09 AM PDT

تاثیر قیمت طلا در افزایش بهای بستنی

 جرس: همزمان با انتشار خبر سرو بستنی چهارصد هزار تومانی با روکش طلا در برج میلاد، دفتر استفتائات رهبري خوردن بستني‌هايي كه در تركيب آن از عنصر طلا استفاده شده باشد را حرام دانست. 

 
 
خبرگزاری فارس با درج این استفتا از دفتری رهبری در گفت و گویی با مسئول رستوران گردان برج ميلاد نوشت: بايد بخشي از ظروف اين بستني را از خارج كشور وارد می شود. 

وي در ادامه مي‌گويد: با توجه به اينكه قيمت طلا بالا رفته است اين بستني نيز گران تر شده است. 

به گفته گل‌رخسار، 2 گرم 30 سوت طلاي خوراكي در اين بستني استفاده مي‌شود. البته اين طلاي خوراكي فقط در كشور آلمان توليد مي‌شود و بايد وارد كشور كنيم. 

وي درباره طلاي خوراكي مي‌گويد: اين طلا به صورت پودر و برگه است و در كشور از هر دوي آن استفاده خواهيم كرد. 

مسئول رستوران گردان برج ميلاد با بيان اينكه در ساير كشورها از پودر طلا استفاده مي‌شده است، گفت: اما ايران دومين كشور است كه از برگه طلا استفاده مي‌كند. 

وي با بيان اينكه كساني كه مي‌خواهند بستني طلا را ميل كنند بايد يك روز قبل سفارش دهند، گفت: ساخت اين بستني يك روز طول مي‌كشد.

سرو بستنی با روکش طلا در تهران در حالی صورت می گیرد که بر اساس آمار رسمی بانک مرکزی میلیونها نفر از مردم زیرخط فقر زندگی می کنند.


در همین رابطه واشنگتن پست مي نويسد :‌ " در اثر سياست هاي نادرست دولت و نيز فساد اقتصادي موجود در ايران ، طبقه اي جديد از سرمايه داران در ايران شكل گرفته است . اين طبقه از فرزندان برخي مقامات ( آقازاده) گرفته و خانواده صاحبان صنايع و كارخانه ها و نيز افرادي را شامل مي شود كه با زدوبند و با سودهاي پايين ميلياردها تومان از بانك ها وام گرفته اند و اين در حالي است كه افزايش در آمد نفتي ايران در سال هاي گذشته ( 500 ميليارد دلار در 5 سال گذشته) اين طبقه جديد سرمايه دار در ايران را بيش از ديگر طبقات منتفع كرده است.

واشنگتن پست درباره رفتارهاي طبقه سرمايه دار جديد در ايران مي افزاید:‌" طبقه سرمايه دار جديد در ايران ماشين پورشه سوار مي شود ، براي پارتي هاي آخر شب خاويار سرو مي كند و در بلند ترين رستوران چرخشي در جهان ( رستوران برج ميلاد) بستني روكش طلا با قيمت 250 دلار مي خورد .

از بالاي ساختمان 1427 فوتي برج ميلاد فقراي تهران نقطه هاي كوچكي به نظر مي رسند كه به صورت گروهي در خيابان ها حركت مي كنند.

واشنگتن پست در ادامه مي نويسد :‌" ما در اينجا محيطي لوكس و آرام براي دوري مشتريانمان از مشكلات روزانه تهران فراهم آورده ايم." اين را احمد طلايي يكي از صاحبان رستوران چرخان برج ميلاد تهران مي گويد كه در حال استقبال از مشتريان در قسمت " وي آي پي " اين رستوران است كه قيمت ثابت منوي غذاهاي آن رقمي بين 280 تا 300 دلار است كه البته اين رقم شامل دسر بستني روكش طلا نمي شود.

صاحب رستوران كه در حال توضيح مشخصات بستني مخصوصي است كه علاوه بر روكش طلا محتوي خاويار و روكش نقره نيز است ، مي افزايد كه اين حق مردم است كه با پول خود هر چه كه دوست دارند بخرند و اين هيچ ربطي به سياست ندارد.
 

 

پیشروی نیروهای انقلابی به سمت شهرهای هوادار قذافی

Posted: 04 Sep 2011 04:52 AM PDT

جرس: صدها نفر از نیروهای نظامی وفادار به دولت موقت لیبی در حال نزدیک شدن به شهر بنی‌ولید، یکی از چند پایگاه باقی‌مانده معمر قذافی، رهبر فراری لیبی هستند.
بنی ولید، یکی از چند شهر معدود در لیبی است که هواداران معمر قذافی در آنجا حضور دارند.

به گزارش بی بی سی، مخالفان سرهنگ قذافی با خودروهایی مجهز به سلاح‌هایی سنگین، از سه جهت به سمت بنی‌ولید به راه افتاده‌اند.
آنها به وفاداران به قذافی هشدار داده‌اند که تسلیم شوند، در غیر اینصورت مورد حمله نظامی قرار می‌ گیرند.

شهر بنی‌ولید در منطقه‌ای بیابانی قرار دارد و در ماه گذشته هم شایعه شده بود که دو نفر از پسران سرهنگ قذافی از جنوب طرابلس گریخته و به سمت بنی‌ولید رفته‌اند.
بر اساس برخی گزارش‌ها، اعضای خانواده قذافی ممکن است همچنان در این شهر حضور داشته باشند.

روز شنبه، ۱۳ سپتامبر، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی که رهبری دولت موقت این کشور را به عهده دارد، گفت که نیروهایشان شهر سرت، زادگاه سرهنگ قذافی و نیز شهرهای جفرة و سبها را هم محاصره کرده‌اند.
مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی گفته است که کمک‌های بشردوستانه به ساکنان این شهرها ارائه خواهد شد، ولی آنها یک هفته برای تسلیم شدن مهلت دارند تا مانع از بروز خونریزی‌های بیشتر شوند.


تاخیر در انتقال به طرابلس

پیش از این، عبدالرزاق ندوری، یکی از فرماندهان نیروهای نظامی مخالف سرهنگ قذافی، گفته بود که ساکنان بنی ولید تا ساعت ۸ صبح روز یکشنبه مهلت دارند تا تسلیم شوند، در غیر اینصورت با واکنشی نظامی روبه‌رو می‌شوند.
در عین حال، شورای ملی انتقالی لیبی در ادامه اقداماتش برای بازسازی و به منظور محافظت از طرابلس، شورایی تحت عنوان شورای عالی امنیت تشکیل داده است.
اعضای شورای ملی انتقالی لیبی همچنین اعلام کرده اند که هیات مرکزی این شورا تا هفته آینده از بنغازی به طرابلس منتقل نخواهد شد. آقای عبدالجلیل، رئیس این شورا هم آخرین عضو شورای ملی انتقالی خواهد بود که به طرابلس می‌رود.
کوین کونلی، خبرنگار بی‌بی‌سی در طرابلس می‌گوید که اعلام این موضوع، می‌تواند نگرانی‌ها را از وجود خلاء قدرت در پایتخت لیبی را بیشتر کند.
یان مارتین، مشاور ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد هم روز شنبه، ۱۳ سپتامبر، وارد طرابلس، پایتخت لیبی شد تا درباره فعالیت‌های بین‌المللی برای توسعه و بازسازی لیبی را با مقامات لیبیایی مذاکره کند.

اسامی بازداشت شدگان تجمع اعتراضی به روند خشک شدن دریاچه ارومیه

Posted: 04 Sep 2011 04:46 AM PDT

 جرس:  طی روزهای اخیر ده‌ها تن از فعالان سیاسی و مدنی در شهرهای مختلف آذربایجان در اعتراض به روند خشک شدن دریاچه ارومیه بازداشت شدند.

به گزارش هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سیامک کریمی، بهزاد اقدسی، مصطفی قلیزاده، مرتضی فروغی، فرهاد ساعلی و ولی حسین‌نژاد از فعالین شهرستان مراغه روز چهارشنبه ۹ شهریور توسط ماموران اداره اطلاعات مراغه بازداشت شدند.

مجید و توحید جوادی در شب یازدهم شهریور در منزل پدریشان بازداشت و صبح امروز به بازپرسی شعبه پنجم دادگاه‌های عمومی و انقلاب شهرستان ارومیه که ریاست آن را قاضی حسینی آذر بر عهده دارد، منتقل شدند.

ابراهیم نوری از شهرستان اهر، حمید منافی نظرلو، عزیز یکانلو، جاوید نوری، رحمان نوری، محمد حقی، ناصر عابدینی، مهدی برگشادی، حسن عظیمی، ناصر حقی در ارومیه و کیان پیغامی در تبریز از جمله بازداشت شدگان هستند.

بر اساس  این گزارش عباس لسانی از رهبران معترضان در سال ۸۵ نیز به اداره پیگیری وزارت اطلاعات به صورت تلفنی احضار شده است که وی از مراجعه به آنجا تاکنون سرباز زده است.

هم چنین کمیته گزارشگران حقوق بشر نیز در گزارشی اعلام کرد فرانک فرید از فعالان حقوق زنان در تجمعات ارومیه بازداشت شده است.

 تا کنون آمار دقیقی از بازداشت شدگان تجمعات روز گذشته اعلام نشده است و مسئولین قضایی و امنیتی نیز به مانند تظاهرات هفته گذشته سکوت کرده‌اند، این در حالی است که در تظاهرات هفته گذشته بازداشت شدگان در دو دسته ۷۰ و ۱۲۰ نفره از بازداشتگاه‌های اداره اطلاعات، نیروی انتظامی و زندان مرکزی ارومیه آزاد شدند.

سرانجام  نیروگاه اتمی بوشهر به شبكه سراسری برق وصل شد

Posted: 04 Sep 2011 04:41 AM PDT

 جرس: پس از سالها انتظار، نیروگاه اتمی بوشهر سرانجام به شبكه سراسری برق متصل شد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت، نیروگاه اتمی بوشهر ساعت 23:29 دقیقه شنبه دوازدهم شهریور ماه سال جاری با قدرت حدود 60 مگاوات به شبكه سراسری متصل شد.

 این رویداد با هماهنگی مدیریت شبكه برق كشور و به منظور فراهم آوردن شرایط لازم برای بهره‌برداری مقدماتی از اولین نیروگاه اتمی برق خاورمیانه كلید خورد.

آزمایش‌های لازم برای حصول اطمینان از هماهنگی این پروژه با شبكه سراسری در روزهای آینده ادامه می‌یابد.

به گفته مسئولان  مراسم بهره‌برداری مقدماتی نیروگاه اتمی بوشهر در تاریخ 21 شهریور 90 در محل این نیروگاه برگزار خواهد شد.

تولید انبوه موشك های زمین به هوای میانبرد شلمچه

Posted: 04 Sep 2011 04:30 AM PDT

: بدنبال خط تولید انبوه راکت ضد زره

 جرس: بدنبال خط تولید انبوه راکت ضد زره، موشك های زمین به هوای میانبرد شلمچه كه پس از آزمایش های موفقیت آمیز به تولید انبوه رسیده است صبح امروز با حضور وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش جمهوری اسلامی ایران، تحویل این قرارگاه شد.


به گزارش واحد مرکزی سردار سرتیپ وحیدی در مراسم تحویل این موشك ها گفت: با تلاش، همت و مجاهدت متخصصان خلاق و افتخارآفرین سازمان صنایع هوا فضای وزارت دفاع، موشك زمین به هوای شلمچه به تولید انبوه رسید و امروز شاهد تحویل مقادیر قابل توجهی از این موشك ها به قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) هستیم .

وزیر دفاع، سرعت بالا، قابلیت درگیری موثر با اهداف هوایی، مقاومت در برابر جنگ الكترونیك و مجهز بودن به فناوری های روز جهان را از ویژگی های موشك میانبرد شلمچه برشمرد و افزود: همه اجزای این موشك به صورت بومی و با تكیه بر توان داخلی به تولید انبوه رسیده است.


هفته پیش نیز، خط تولید انبوه راکت ضدزره، با حضور وزیر دفاع جمهوری اسلامی در تهران به بهره‌برداری رسید و از خصوصیات این موشک، قابلیت بالا برای انهدام تانک‌ها، نفربرها، خودروهای سبک زرهی، محل تجمع نفرات، انبارهای مهمات و استحکامات دشمن اعلام شده است.


ماه گذشته نیز، پس از آزمایش های موشکی دوربرد سپاه پاسداران و اعلام پرتاب موشکهای سپاه تا دهانه اقیانوس هند، فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء از بهینه‌سازی تمامی سامانه‌های موشك دور برد «اس ٢۰۰» خبر داده بود.
در جریان مانور سپاه و رزمایش «پیامبر اعظم ۶» ، ٩ موشك زلزال، ٢ موشك شهاب یک، ٢ موشك شهاب دو و ١ موشك شهاب سه از نوع قدر«اس» پرتاب شد، که تمامی آنها از نوع موشك‌های زمین به زمین، دوربرد و هوشمند بودند كه با حجم انبوه و قدرت تخریب بالا مورد آزمایش قرار گرفتند.