جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


احمد قابل: اکنون مطمئن شدم که علت بازداشتم تبعات افشای اعدام های مشهد بود

Posted:

اسقبال و تشکر زندانیان عادی از احمد قابل به خاطر افشای وقایع زندان

 

 

چرس: احمد قابل مجتهد نواندیش که هفته گذشته و پس از افشای اعدام های خودسرانه ، شتابزده ،دسته جمعی و پنهانی زندان وکیل آباد مشهد برای بار دوم طی یکسال اخیر بازداشت شد ، در ملاقات با همسرش از انتقالش به بند 6.1 این زندان خبر داد.

به گزارش خبرنگار جرس از مشهد، احمد قابل در ملاقات با همسرش همچنین گفته که بعد از حضور در بند 6.1 با استقبال گسترده زندانیان عادی از وی روبرو شده است. و اعتراضات و افشاگری های بیرون از زندان بازتاب گسترده ای در داخل زندان و بین زندانیان عادی داشته است.

این شاگرد برجسته آیت الله منتظری همچنین گفته است که افشاگری های وی و دیگر زندانیان سیاسی و اعتراضات بین المللی به اعدام های دسته جمعی ، شتابزده و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد باعث لغو موقتی این اعدام های گروهی شده است و موجی از شادی در داخل زندان ایجاد کرده است.

احمد قابل در ملاقات با همسرش گفته است پس از انتقال به بند 6.1 و مطلع شدن از بازتاب گسترده افشاگری های وی و دیگر زندانیان سیاسی در همه بندهای زندان ، مطمئن شده که علت اصلی بازداشتش اعتراض به اعدام های خاموش و گسترده زندان وکیل آباد مشهد بوده است.

این مجتهد مدافع حقوق بشر همچنین از تشکر برخی از کارمندان عادی زندان وکیل آباد مشهد از وی به خاطر این افشاگری ها خبر داده است.

گفتنی است در هفته های گذشته این شاگرد آیت الله منتظری و دیگر زندانیان سیاسی شهر مشهد این اعدام های دسته جمعی و پنهانی را در زندان وکیل آباد مشهد افشا نمود اند. به گفته این فعالان سیاسی که در یکسال گذشته در بند های مختلف زندان وکیل آباد مشهد زندانی بوده اند ، در یکسال گذشته دست کم 500 زندانی عمدتا متهم به حمل و نگهداری مواد مخدر به این شیوه اعدام شده اند.

به گفته یکی از زندانیان سیاسی در مرداد سال 88 دست کم 68 ، آبان این سال 40 ، دیماه 30 ، بهمن 20 نفر و فرودین امسال حدود 50 نفر به صورت گروهی و پنهانی اعدام شده اند.

همچنین زندانیان سیاسی و خانواده قربانیان گفته اند که در مرداد ماه سال جاری در چهار نوبت و هر چهارشنبه تعدادی بین 60 تا 70 نفر اعدام شده اند. یکی از خانواده اعدام شدگان روز 27 مرداد در گفتگو با رسانه ها از اعدام 67 نفر در این روز خبر داده و گفته در بهشت رضا مشهد و هنگام دریافت جنازه ، کارمندان زندان به وی گفته اند که قراربوده این اعدام ها تا چند هفته بعد نیز ادامه یابد. که به نظر می آید با این اعتراضات دست کم به صورت موقتی متوقف شده است.

پیش از این احمد قابل در گفتگوهایی خبر از اعدام های دسته جمعی و پنهانی در زندان وکیل آباد مشهد داده بود و این اعدام ها را اسراف در قتل و ناعادلانه خوانده بود.

احمد قابل می گوید در دادگاه اعلام کرده است که اعدامهای وسیع زندان وکیل آباد ناعادلانه است

. قابل می گوید اگر این احکام اشکالی نداشت باید علنا اعلام می شد و این دست و دلبازی در کشتن انسانها نمی تواند به عدالت نزدیک باشد.
 

فرزند شهید باکری آزاد شد

Posted:

جـــرس: بنا به گزارش منابع خبری جرس، احسان باکری، فرزند شهید باکری، که روز چهارشنبه ٣١ شهریور ماه توسط ماموران امنیتیِ لباس شخصی بازداشت شده بود، دقایقی پیش آزاد شد.


فرزند این فرمانده شهید جنگ هشت ساله، صبح چهارشنبه در حالیکه خانواده اش توسط نیروهای امنیتی از حضور در منزل میرحسین موسوی منع شده بودند و قصد مراجعه به منزل مهدی کروبی را داشتند، با تهاجم نیروهای لباس شخصی روبه‌رو شده و با اسپری گاز اشک آور مورد حمله قرار گرفتند.


بر اساس گزارش ها، احسان باکری پس از آنکه یکی از لباس شخصی‌ها مادرش (همسر شهید باکری) را با اسلحه تهدید کرد، به او اعتراض نمود و در نتیجه بازداشت و به محل نامعلومی منتقل شده بود.


همسر شهید حمید باکری چندی پیش در نامه ای خطاب به فرمانده سپاه، او و دیگر مدعیان امروز شهیدان را به خیانت در امانت و از بین بردن اعتماد ملت و زیر پا گذاشتن رای مردم و خون شهدا متهم کرده بود.


آسیه باکری در گفتگو با سامانه خبری کلمه گفته بود "ابتدا ما مهدی کروبی را دعوت کرده بودیم، اما کمی بعد ایشان تماس گرفت و گفت نمی‌گذارند من بیایم و زنگ زده و گفته‌اند که اگر بخواهی از خانه بیرون بروی، بسیجی‌ها را دم در خانه‌ات می‌ریزیم! مادرم که این موضوع را شنید، تصمیم گرفت برای دیدار با کروبی به منزل وی برویم. اما جلوی منزل ایشان، ماموران جلوی ما را گرفتند و مانع ورودمان شدند. یکی از آنها مادرم را تهدید کرد و گفت: اسلحه را روی شقیقه‌ات می‌گذارم و راحتت می‌کنم. احسان هم عصبانی شد و اعتراض کرد، آنها هم او را بردند."

خانم امان پور! امان بده

Posted:

مسیح علی نژاد
در کشورِ‌ ما ایران کسی که کلید زندان را در اختيار دارد و بر مقدرات شهروندان مسلط است، بدون شک صاحب قدرت مطلق است. کسی که می‌تواند قانون را به میل خودش تفسیر کند يا به نفع خودش به آن جهت بدهد، البته که صاحب قدرت است و باید بی‌رحمانه نقد شود. کسی که ابزارهايی در اختیار دارد برای این‌که بالفعل سرنوشت شهروندان را تغيير دهد، باید در معرض نقد و پرسشگریِ جدی و شدید قرار گیرد. 

پس بی شک نقد و پرسشگری از صاحبان قدرت و به خصوص رییس دولتی که پیروزی اش به قیمت کشته شدن صدها نفر در ایران تمام شده است، مورد استقبال مردم ایران است. چون می دانند آنچه که ما در کسوت خبر نگاران ایرانی نمی توانم انجام دهیم، اینک مسولیت اش به گردن شما و همکاران ما در رسانه های خارج از کشور افتاده است و ظاهرا شما در پاسداشت همین نقد است که پذیرفته اید، برای رییس دولت ایران صفی از مصاحبه شوندگان را تشکیل دهید.

در ایران آزادی بیان وجود ندارد پس بی شک ما قدر این آزادی بیان را می دانیم و ستایش می کنیم که شما برای تثبیت مفهوم والایِ آزادی بیان برای مصاحبه با احمدی نژاد صف بسته اید. ولی اگراز قربانیانِ آزادی بیان در ایران بپرسید که از مصاحبه های رسانه های احمدی نژاد با رسانه های غربی چه چیزی عاید دنیای پر از فشار و رنج شان شده است، شاید یک پاسخ مشترک بشنوید؛ جملگی تاکید می کنند خوب است که این مرد به پاسخگویی واداشته شود تا هویت واقعی اش برای دنیا آشکار شود اما یک اتفاق نظر هم وجود دارد و ان این است که تریبون های یک طرفه ای که برای رییس دولت ایران گشوده شده، نمکی بر زخم کهنه ایرانیان است و خدشه ای بر مفهوم همان آزادی بیان...
 
شاید این حرف برای شما که در بستری آزاد کار رسانه ای می کنید، گزافه گویی باشد اما باور کنید آزادی بیان هرگز به معنای مطلق وجود ندارد، آزادی بیان مقید به آزادی های دیگران است، آزادی بیانی که شما به احترامش، تریبون را در اختیار کسی قرار می دهید تا افکار عمومی دنیا را متقاعد کند که در ایران آزادی وجود دارد، باید مشروط به محترم شمردن حقوقِ ایرانیانی باشد که تمام زندگی شان به واسطه همین آزادی نداشته و دروغ های مصاحبه شونده شما ویران شده است. 

 خبرنگاری که برای دیکتاتور هم میز پاسخگویی پیش می کشد در واقع کار حرفه ایی اش را انجام می دهد اما یادمان باشد زمانی که عدالت برای چیدن میزهای پاسخگویی فراهم نباشد، کار حرفه ای هم مخدوش می شود. آنچه در مصاحبه های شما و همکاران تان با احمدی نژاد دیده نمی شود تقسیم برابر این تریبون هاست. یک سال پیش درست در روزهایی که در خیابان های ایران، آدم به جرم اعتراض کشته شد، درست در روزهایی که در کهریزک چهار نفر آنقدر شکنجه شدند تا کشته شوند، تک تک خبرنگارانِ رسانه های خارجی را از ایران اخراج کردند، تک تک خبرنگارانِ منتقدِ ایرانی را زندانی، شکنجه، تهدید به سکوت یا وادار به ترک از کشور کردند. 

در همان روزها وقتی احمدی نژاد از ایران خارج شد در این سوی دنیا خبرنگاران برای پرسشگری از او صف کشیدند. یک سال گذشت و دوباره درست در روزهایی که هنوز آن روزنامه نگاران زندانی شده، آزاد نشدند، هنوز قاتلان هیچ یک از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی از طرف حکومت محاکمه نشده اند، روزنامه نگاران ساکت شده هنوز احساس امنیت نمی کنند و همکاران خودتان در رسانه های خارجی نیز هنوز نمی توانند ویزای ایران را برای بازگشت به حوزه کاری خود دریافت کنند، دوباره این صف پر رونق شده است و هر روز احمدی نژاد فرصت بیشتری در رسانه های معتبر دنیا می یابد تا دروغ های بیشتری بگوید .

شما کار حرفه ای تان را انجام دادید وقتی صدای مادران دو زندانی آمریکایی را برای احمدی نژاد پخش کردید تا از قضا احمدی نژاد نیز چهره مظلومی به خود بگیرد و بگوید که این کار قوه قضاییه است و او هیچ نقشی در زندانی کردن کوهنوران آمریکایی و حبس و شکنجه آن همه شهروندان ایرانی ندارد. اما کار حرفه ای در برابر یک نظام دیکتاتوری گاهی وقت ها ملزومات خودش را دارد. 
 نمی گویم، باید کامپیوتر من و همکاران ایرانی ام را قرض می کردید و صدای مادر سهراب را برای احمدی نژاد می گذاشتید که می گوید؛ پسر نوزده ساله ام در راهپمیایی سکوت شرکت کرد، هیچ ماشین و خانه ای آتس نزد اما گلوله همین حکومت سینه اش را به آتش کشید. صدای همسر علی حسن پور را برایش می گذاشتید که می گوید، همسرم برای نجات جان کسی که گلوله خورده بود رفت اما گلوله به سمت سرش شلیک کردند و او را کشتند تا مبادا احدی در ایران جرات کند به آسیب دیدگان کمک کند. 

نمی گویم صدای مادرانی که احمدی نژاد را مقصر اصلی کشته شدن فرزندان خود می دانند را برای او پخش کنید، نمی گویم صدای همسران زندانیانی را برای او پخش کنید که می گویند، در کیفرخواست عزیزان شان قید شده است که همسران شان تنها به جرم انتقاد از شخص احمدی نژاد به زندان محکوم شده اند. نه، اینها را از شما نمی خواهم اما آیا این توقع زیادی بود که از احمدی نژاد می خواستید وقتی تصمیم گیران رسانه ای دولت احمدی نژاد با سینه گشوده در خواست شما برای مصاحبه را می پذیرند، چرا وقتی خود شما به ایران بروید وزارت ارشاد دولت تحت نظارت احمدی نژاد به شخص شما مجوز نمی دهد تا با مادر سهراب اعرابی مصاحبه کنید تا او هم به پرسش های شما در مورد آزادی بیانی که احمدی نژاد می گوید در ایران وجود دارد پاسخ بگوید.

شما و همکاران تان در طول یک سال گذشته حتی یک بار هم از احمدی نژاد نپرسیدید که آیا حکومت ایران هم همین اجازه را می دهد که رییس جمهور آمریکا در تلوزیون جمهوری اسلامی بنشنید و حرف هایش بدون سانسور برای مردم ایران پخش شود چون خوب می دانید که او خواهد گفت صدا و سیمای ایران آزاد است و او مسوول رسانه ملی ایران نیست تا در این مورد نظر دهد، آنچنانکه بارها از او در مورد کارهای قوه قضایی سوال کردید و او گفت که در کشور قانون و جود دارد، آزادی وجود دارد و کارهای دستگاه قضایی هیچ ربطی به او ندارد. 

اتفاقا احمدی نژاد درست می گوید، کارهایی که قوه قضاییه انجام می دهد هیچ ارتباطی به او ندارد که شما و همکاران تان مدام از او سوال می کنید، او باید در مورد کارهایی که وزارت خانه های تحت نظارت او انجام برای اعمال فشار و محدودیت و شکنجه انجام می دهد پاسخگو باشد که شما هیچ سوالی در این موارد نمی پرسید. چنانچه هیچ گاه از او نپرسیدید که بستن روزنامه ها اگر به او ربط ندارد چرا خبرگزاری کار ایران با هفده شکایت از طرف وزیر کار احمدی نژاد تعطیل شد، چرا چنیدن روزنامه اصلاح طلب با شکایت رحیم مشایی معاون او دادگاهی و توقیف شدند. 

خانم امان پور!

احمدی نژاد، مسوول ارشد همان وزارت ارشادی است که برای شما و همکاران تان وقتی به ایران بروید تعیین و تکلیف می کند که با چه کسی مصاحبه کنید و با چه کسی مصاحبه نکنید. او مسول همان وزارت ارشادی است که برای خبرنگاران ایرانی نیز تعیین و تکلیف می کند که وقتی از ایران خارج می شوند با چه کسانی نباید مصاحبه کنند. یعنی وزارت ارشاد تحت نظارت همین دولت به خبرنگاران خارجی اجازه نمی دهد با کسانی که از خشونت حکومت آسیب دیده اند مصاحبه کنند، حتی به تازگی اجازه نمی هند خبرنگاران خارجی در داخل ایران با کسانی که پیش از این نخست وزیر، رییس جمهور و رییس مجلس و مسئولان سابق جمهوری اسلامی بوده اند هم مصاحبه کنند و از طرفی همین وزارت ارشاد به خبرنگاران منتقد ایرانی هم اجازه نمی دهد با هیچ یک از مسوولان رسمی کاخ سفید و یا مسولان و دولتمردان در ایالات متحده مصاحبه کنند. 

نگارنده این یادداشت را تنها به جرم درخواست یک مصاحبه ساده از اوباما که تنها منجر به دعوتش در کنفرانس قاهره شده بود، ساعت ها در اداره گذرنامه ریاست جمهوری ایران بازجویی کردند و در نهایت پاسپورتش را مصادره کردند و آن کنفرانس خبری هم از دست رفت و وزارت اطلاعات تحت نظارت احمدی نژاد نیز پاسپورت یازده همکار دیگر را در فرودگاه جمهوری اسلامی مصادره کرد تنها به این جرم که این روزنامه نگاران قصد سفر به آمریکا و تهیه گزارش از انتخابات ایالات متحده را داشتند، بعد همین روزنامه نگاران ساعت ها در وازت ارشاد همین دولت مورد بازجویی قرار گرفتند. 

در چنین شرایطی که رییس دولت ایران هرگز به واسطه کارهایی که تحت نظارت خود او انجام می شود مورد پرسش از طرف همکارانِ شما قرار نمی گیرد، آیا توقع زیادی بود که یک بار به جای رقابت رسانه ای با همکاران تان و انجام یک مصاحبه چالشی با رییس دولتی که همه چیز را انکار می کند، در حین مصاحبه یک کار نمادین می کردید، مثلا به او می گفتید؛ ابتدا قول بدهید که وزارت ارشاد به شما مجوز بدهد که شما با خانواده چند نفر از آن دانشجویان ستاره داری مصاحبه کنید که احمدی نژاد می گوید هرگز توسط وزارت علوم تحت نظارتش ممنوع التحصیل نشده اند، اما آنها هم ممنوع شده اند و هم به جرم اعتراض به این ممنوعیت در زندان هستند. 

به احمدی نژاد می گفتید قول بدهد که وقتی شما به ایران سفر کردید وزارت ارشاد تحت نظارت ایشان، هیچ مانعی ایجاد نکند تا شما آزادانه بتوانید، با آقایان صفایی فراهانی، مصطفی تاجزاد، عرب سرخی، نبوی، رمضان زاده و همه فعالین احزابی که می گویند سند دارند که در انتخابات ریاست جمهوری ایران کودتا رخ داده است و از سردار کودتا کننده نیز شکایت کرده اند، مصاحبه کنید.   

شاید این توقع بی جایی باشد اما کاش به جای مصاحبه با احمدی نژاد که در این یک سال، خیلی از همکاران تان با او مصاحبه کرده اند، رقابت را کنار می گذاشتید و یک بار رفاقت می کردید با مردمی که در ایران تمام زندگی شان را در یک سیستم دیکتاتوری از دست داده اند و از قضا همین دولتی که شما روبروی رییس اش نشسته اید، هرگز به شما اجازه نمی دهد روبروی آن مردم هم بنشینید و صدای آنها را نیز بشنوید. کاش شما و همکاران تان به جای شنیدن حرف های تکراری آقای دروغ، در برابر دوربین رسانه های آمریکا از او می خواستید که به شما مجوز مصاحبه با مردم داخل ایران را بدهد که اجازه سفر کردن به آمریکا را ندارند . 

گاهی وقت ها به جای مصاحبه چالشی با دیکتاتوری که از قضا از چالش لذت می برد تا دروغ های بیشتری بگوید چون می داند که مردمش تریبونی به گستردگی تریبونی که شما به احمدی نژاد داده اید، ندارند که دروغ های او را افشا کنند، باید مبتکرانه تر کار خبری کرد. گمان نمی کنم در تعارض با اصول حرفه ای و استانداردهای بین المللی رسانه ای باشد که وقتی یک خبرنگار حرفه ای در مقابل رییس دولت یک نظام استبداد زده قرار می گیرد که بخش وسیعی از شهروندانش را به جرم بیان نظراتش زندانی کرده است، به جای تریبون دادن به دیکتاتور، امان بدهد تا مردمی که از آن نظام دیکتاتوری در رنج هستند طرح پرسش کنند. 

خانم امان پور!
 
برای این امان دادن هم فعلا شما در جایگاه ویژه ای قرار داشتید و می توانستید در یک مصاحبه ی مشروط و در برابر چشم میلیون ها بیننده به احمدی نژاد بگویید همراه با هیات او و یا پس از آن به ایران سفر می کنید و وزارت ارشاد دولت ایشان هم باید تضمین کند که نه مانعی در مسیر مصاحبه شما با مادرانی که فرزندان شان در خیابان و یا در زندان کشته شده اند، ایجاد کند و نه پس از مصاحبه وزارت اطلاعات تحت نظارت ایشان، مصاحبه شوندگان را به جرم سیاه نمایی زندانی کنند. 

می دانم این توقع زیادی است از شما که به ایران سفر کنید یا پرسش های مادران داغدیده ما را در کنار پرسش های مادران چشم انتظار آمریکایی بپرسید اما وقتی دولت ایران امان نمی دهد که شما با مردم داخل ایران مصاحبه کنید، وقتی امان نمی دهند که رییس جمهور آمریکا هم برای مردم ایران در تلوزیون شان مثل احمدی نژاد سخنوری کند، وقتی امان نمی دهند هیچ معترضی از داخل ایران با رسانه های خارجی مصاحبه کند و بگوید احمدی نژاد دروغ می گوید در ایران آزادی وجود ندارد، وقتی به ما در ایران امانِ یک زندگی ساده را هم نمی دهند، شما در زندگی حرفه ای تان امان دهید گاهی ما گلایه کنیم از پرسش های شما که همه پرسش های ما نیست. 

خبرنگار پیش از هر چیزی انسان است و در شرایطی که فعلا دست انسانی های معمولی که در ایران زندانی و کشته شده اند از دنیا کوتاه است مردم دنیا یا همان خبرنگاران دنیا می توانند دست شان را به سمت این ملت در رنج دراز کنند و به همان اندازه که در طول این یک سال برای احمدی نژاد صندلی فرصت پیش کشیده اند، حداقل تلاش کنند برای مردمی که دروغ های احمدی نژاد زندگی شان را ویران کرده است نیز فرصتی برابر مهیا کنند.


*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست

نماهنگ عاشقان وطن

Posted:

کاری از كمپين ملي و سراسري فرزندان موسوي و رهنورد

دانلود قسمت اول

دانلود قسمت دوم

Forever Green

Posted:

طراح : عصیان

انفجار بمب در مراسم رژه نيروهای مسلح در مهاباد

Posted:

این انفجار که ظهر چهارشنبه 31 شهریور رخ داد، تاکنون 10 کشته و چندین مجروح برجای گذاشته است

حمله به خانواده شهیدان همت و باکری مقابل منزل مهدی کروبی

Posted:

فرزند شهید باکری بازداشت شد
جرس: خانواده شهیدان باکری و همت هنگامی که قصد ملاقات با مهدی کروبی را داشتند با اسپری گاز اشک آور مورد حمله نیروهای لباس شخصی قرار گرفتند و در جریان این حمله پسر شهید باکری بازداشت شد.

 
به گزارش خبرنگار جرس، احسان باکری در پی هجوم نیروهای لباس شخصی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.


به گفته منابع مطلع، مهدی کروبی پس از تماس تلفنی صبح امروز با خانواده این شهدا و دلجویی از بابت اتفاق به وقوع پیوسته مقابل منزل میرحسین موسوی، از خانواده این شهدا برای حضور در منزلش دعوت به عمل آورده بود.


نیروهای لباس شخصی هنگام مراجعت خانواده شهید همت و باکری به منزل کروبی به آنها حمله ور شدند و احسان باکری را بازداشت کردند.

 

به گزارش خبرنگار جرس، پس از آنکه یکی از نیروهای مستقر به مادرش می گوید اسلحه را می گذارم روی شقیقه ات و راحتت می کنم ، درگیری شروع می شود.


خاطر نشان می شود که پس از تعرض به خانواده شهدا مقابل منزل میرحسین موسوی، این دومین بار است که به خانواده این دو شهید به خاطر دیدار و ملاقات با رهبران جنبش سبز جسارت صورت می گیرد.
 

صبح امروز، از دیدار خانواده این شهیدان با میرحسین موسوی ممانعت به عمل آوردند و همسران این دو شهید در راه بازگشت از این دیدار ناتمام، شعار "مرگ بر دیکتاتور" سر می دادند.

نوید محبی از فعالان کمپین یک میلیون امضا، بازداشت شد

Posted:

جرس: نوید محبی، وبلاگ‌نویس و فعال کمپین یک میلیون امضا، از روز ۲۷ شهریورماه بازداشت شده است.

 

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، وی در منزل پدری‌اش در شهرستان آمل، طی یورش هشت نیروی امنیتی بازداشت شده و هم اکنون به زندان ساری منتقل شده است.

 

گفته می‌شود بازداشت وی همراه با "ضرب و شتم شدید" بوده و نیروهای امنیتی با نشان‌دادن سلاح گرم، خانواده محبی را تهدید کرده‌اند.

 

از علت بازداشت این وبلاگ‌نویس، اطلاعی در دست نیست.

 

این فعال مدنی، پیش از این و در جریان مراسم هشتم مارس سال ۸۷، در حالی که دانش‌آموز مقطع دبیرستان بود، از سوی نهادهای امنیتی شهرستان آمل احضار شده و مورد تهدید و ضرب و شتم قرار گرفته بود.
 

آژیر وضعیت قرمز

Posted:

آیت الله صادقی تهرانی، توهین به آیت‌الله دستغیب را محکوم کرد

Posted:

با نام دین به ریشه‌ دین تیشه می‌زنند

جرس: آیت الله صادقی تهرانی در پاسخ به نامه دادخواهی گروهی از طلاب و شاگردان آیت الله دستغیب، ضمن محکوم کردن “هتک مقدّسات و علمای راستینِ حق بین و حق گوی قرآنی”، نوشت: مدتی است هر از چند گاه، فتنه ای با نام دیانت و ولایت، در گوشه و کنار ایران برپا می شود، و به یک عالِم، مسجد یا یک مجلس درس و وعظ اسلامی ـ که در آن کلمه حقّی گفته شده است ـ حمله و یورش می برند و… ! عجیب است که رنگ و بوی اسلامی هم به آن می دهند، و در نهایت اسلام عزیز را وارونه جلوه می دهند!

 

به گزارش کلمه، این عالم قرآن‌پژوه درباره حمله‌کنندگان به مسجد قبا پرسیده است: آیا اینها خود را شیعه مؤمن می دانند و آنها را منافق؟! آیا اینها اصلاً معنای ایمان و نفاق را دریافته اند، یا اینکه در فتنه سقوط کرده اند ؟! آیا منطق قرآن و سنّت و سیره معصومان (علیهم السلام) این است ؟! آیا واقعاً پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله سلم) و مولای متّقیان علی بن ابی طالب (صلوات الله علیه) و سایر معصومان محمدی (علیهم السلام) این نوع حرکات را تأیید می کنند ؟!

 

در نامه آیت الله صادقی که در سایت منتشر کننده آثار وی درج و با عبارت “إنّا لِلّهِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعوُن” آغاز شده، شعری با این مضمون نقل شده است: آنجا که جایگزیـن عــدالت ستـم شود/ مرد خدا به حق طلبی متّهم شود/ با نام دین به ریشه دین تیشه می زنند/ جمعی که کاش ریشه آنان قلم شود.

 

در بخش دیگری از این نامه، وی نوشته است: اینجانب که حدود هفتاد سال تدبّر و تفکّر در قرآن کریم و سنّت قطعیه را روش زندگی خود قرار داده ام و همواره خود را خادم کوچک قرآن می دانم و عمر خود را صرف این راه نموده ام، هرگز توجیهی برای این قبیل کارها نیافته ام. به فرموده مولایمان امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) این اعمال را جز پیروی از هواهای نفسانی نمی دانم که: “إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ، یُخَالَفُ فِیهَا کِتابُ اللهِ، وَیتَوَلَّى عَلَیهَا رِجَالٌ رِجَالاً عَلَى غَیرِ دِینِ اللهِ: شروع فتنه ها تنها، هواهایی [نفسانی] است که پیروی می گردد و احکامی است که بدعت گذاشته می شود، که بدانها با کتاب خدا مخالفت می شود، و بر [اجرای] آن مردانی، مردان دیگر را ـ بر غیر دین خدا ـ یاری می دهند.”

 

این عالم دینی تصریح کرده است: قطعاً این اعمال نتیجه دوری از قرآن کریم و عمل نکردن به فرامین الهی است و از همین روست که قرآن کریم شکایت رسول الله (صلی الله علیه و آله سلم) به درگاه خدای متعال را این گونه بیان می کند: “وَقَالَ الرَّسولُ یا رَبِّ إنَّ قَومِی إتـَّخَذوُا هذَا القرآنَ مَهجُوراً” (فرقان/۳۰)

 

وی سپس پرسیده است: آیا زمان آن نرسیده است که دست از آزار و اذیت رسول و آل رسول (صلوات الله علیهم اجمعین) برداشته شود و تفکّر و تعقّل، جایگزین تحجّر و تحمّق گردد؟ آیا براستی آقا و مولایمان، ولی أمر مسلمین جهان حضرت بقیة الله الأعظم (روحی له الفداء) اهل خشونت و درگیری و خونریزی اند، یا اهل منطق و موعظه ؟! آنچه براساس سنّت قطعیه به دستمان رسیده، خلاف این بوده و بیانگر آن است که منجی عالَم (علیه السلام) طبق روش جدّشان رسول الله (صلی الله علیه و آله سلم) عمل می کنند و روش موعظه را در پیش می گیرند و در نهایت که معاندان علیه آنحضرت (صلوات الله علیه) سلاح برمی گیرند؛ آنحضرت هم سلاح برمی دارند و به دفاع برمی خیزند.

 

این استاد حوزه همچنین نوشته است: حال که مسلمان و بلکه بالاتر از آن، کسی که خود را شیعه و محبّ اهل بیت (علیهم السلام) می‌داند؛ اینچنین به قرآن و مقدّسات بی حرمتی و دهن کجی می کند؛ از کشیش آمریکایی و شخصی که اصلاً اعتقادی به قرآن ندارد چه انتظاری می رود؟! آنها قبل از این هم به مقدّسات ما توهین کرده اند.

 

آیت‌الله صادقی تهرانی در بخش دیگری از نامه خود نوشته است: کفار که تکلیفشان مشخص است؛ سؤال دردناکی وجود دارد و آن این است که چرا اینگونه اعمال، در کشور ما نیز انجام می شود؛ آن هم به دست عده ای مسلمان و شیعه نما، ولی به سادگی از کنار آن عبور می شود؟ اگر واقعاً این هیاهو و راهپیمایی ها در کشورمان برای دفاع از قرآن مظلوم است؛ پس چرا در برابر این اعمال وقیح در کشور سکوت می شود و نه علما و نه مردم هیچ اعتراضی نمی کنند و فریاد «وا اسلاما» سر نمی دهند ؟! آری، کماکان قرآن در بین مسلمین مهجور مانده و شکایت نبی (صلی الله علیه و آله سلم) بی پاسخ، و إلی الله المشتکی !

 

وی در پایان نامه خود نیز آورده است: اینجانب تمام حرکاتی را که به هر نحو منجر به اهانت ظاهری و یا عملی به قرآن کریم، هتک مقدّسات و علمای راستینِ حق بین و حق گوی قرآنی، و وارونه جلوه دادن اسلام شود، محکوم نموده و به درگاه الهی از آن شکوه می کنم و همه دردمندان از این حوادث شوم را به صبر و پایداری بر عقاید و اعمال حقه دعوت می کنم که ((إنَّمَا یوَفَّی الصَّابِروُنَ أجرَهُم بِغَیرِ حِسَابٍ)) (زمر/۱۰) و إن شاء الله با تلاش صادقانه و خالصانه مجاهدان فی سبیل الله هر چه سریعتر زمینه ظهور مولایمان ولیّ عصر، حجة بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) فراهم شده و وعده الهی محقق خواهد شد.